پژاك پيشاهنگ مرحلهاي نوين از مبارزات شرق كردستان
•
جنبش آزاديخواهي خلق كرد كه در اوايل قرن حاضر شكلي سازمانيافتهتر و منسجمتر به خود گرفت ،در شرايط حساس و مقطعي مهم از تاريخ پا به عرصهي مبارزاتي شرق كردستان نهاد .هم تغيير و تحوالتي كه در سطح جهاني و منطقهاي در حال شكلگيري بود و هم شرايط دولت و نظام ايران كه در رويارويي با مشكالت و معضالت داخلي و خارجي بهسر ميبرد، وضعيتي بس متفاوت را ايجاد كرده بود.
‹‹‹‹
5
پژاك ،پاسخي شايسته براي پرسش «چگونه بايد زيست»
•
سياست مبتني بر قتلعام جسماني ،فرهنگي، سياسي و اقتصادي و به انزوا كشاندن و پاكسازي خلق كرد در ذهنيت تمامي دولتهاي حاكم بر كردستان مشترك است .اين ويژگي سياست طبقهي فرادست است كه دائما عليه فرودستان اعمال م�يگ��ردد .هميشه با توجه به آداب، رسوم ،فرهنگ ،اقتصاد ،پيشينهي مبارزاتي و پتانسيلهاي موجود در هر منطقه از كردستان، سياستهاي مختص به آن منطقه اعمال شدهاست.
‹‹‹‹
رسانهي آزاد خلق
آلترناتيو
هفتهنامهي سياسي ،فرهنگي ،اجتماعي شمارهي alternative.qendil@gmail.com 8
مركز مطبوعات حزب حيات آزاد كردستان(پژاك)
پژواك
سردبير در شرايطي 4آوريل(پانزدهم فروردين) روز ميالد رهبر خلق كرد رهبر آپو و همزمان هفتمين سالگرد تاسيس حزب حيات آزاد كردستان(پژاك) را جشن ميگيريم كه مبارزات جنبش آزاديخواهي خلق كرد بيش از هر زماني به پيروزي نزديك است .شعار اين مرحله از مبارزات با مضمون «يا آزادي ،يا آزادي» ،خود بهتنهايي گوياي روح اتحادي است كه خلق كرد با مبارزهاي مستمر بدان دست يافته است .عملياتهاي بيوقفه در راستاي نيل به آزادي آغاز شدهاند و خلقمان تا آزادي از پا نخواهد نشست .اين مرحله را ميتوان مرحلهي فروپاشي مزدوري، تسليميت و انكار و امحايي عنوان كرد كه به جامعهي كردستان تحميل شده است .از سويي ميبايست آن را نوعي رنسانس در جامعهي كرد عنوان نمود؛ رنسانسي كه از توانايي تغيير كامل خاورميانه برخوردار است .در طول تاريخ ،انقالبهاي كردستان هميشه از چنين ماهيتي برخوردار بودهاند .يعني نهتنها كردستان بلكه بخش عظيمي از خاورميانه را تحت تاثير قرار دادهاند. در شرق كردستان نيز مبارزات آزاديخواهانهي خلقمان به پيشاهنگي پژاك وارد مرحلهاي نوين شده است .امروزه پژاك جنبشي پويا و حاضر در صحنهي مبارزاتي ايران و شرق كردستان است كه با برخورداري از استراتژي و ايدئولوژي مشخص نهتنها درصدد چارهيابي مسالهي كرد است ،بلكه براي ديگر خلقهاي ايران نيز داراي برنامهاي مشخص ميباشد .از همين رو همزمان با آغاز بهار بار ديگر شاهد حمالت نظامي و موج تازهاي از جنگ ويژه عليه اين جنبش و ميهندوستان ميباشيم .پيشقراوالن جنگ ويژه را نيز برخي كردها برعهده گرفتهاند كه بجاست آنان را كردهاي خودي رژيم عنوان كنيم كه كارشان مزدوري است و بس .اما تجارب پژاك نشان داد كه چنين حمالتي در مقابل ايستار خلق كرد و گريال محكوم به شكست حتمي است و پيروزي از آن ماست.
11
تضاد و تقابل اسالم سياسي ـ فرهنگي
•
پيشكشيدن گفتمان ارجحيت مكتب ايرانيـ اسالمي بر مكتب اسالم نشان از آن دارد كه دولت احمدينژاد از فاكتورهاي مليگرايي ايراني در تداوم قدرت خود سود ميجويد .مطرحشدن مسئلهي برگزاري جشن نوروز در تختجمشيد نيز از همين دست اقدامات است .حتي احمدينژاد و اسفنديار رحيم مشايي براي آنكه بتوانند از احساسات مليگرايانه بيشترين سود را ببرند ،حاضرند در جلسات رسمي خويش به مدح و ثناي پادشاه هخامنشي ،يعني كوروش بپردازند!
‹‹‹‹
از سرخوردگي سياسي تا رستاخيز كنوني
يكشنبه 14فروردين 3 /1390آوريل 2011
15فروردين روز ميالد
رهبر آپو و هفتمين
سالگرد تاسيس پژاك
برآزاديخواهان مبارك باد
4
•
به دنبال انقالب 1357و سقوط نظام پهلوي ،خلق كرد در پي دستيابي به آزاديهايي بود كه اين نظام از آنان سلب نموده بود .اما نگرش رهبران جمهوري اسالمي نسبت به مسئلهي كرد، با نظام قبلي هيچ تفاوتي نداشت.
‹‹‹‹
9
2
تفسير خبري
اتحاد خلق در نوروز و هراس دولتهاي حاكم
»» عمليات موفقيتآميز تيم تولهلدان(انتقام) شهيد حسين خضري
شادي و شور نوروز امسال بار ديگر بر رخسار خلق كرد نشست .جشنهاي نوروز امسال رنگي ملي به خويش گرفت و به نماد اتحاد تمامي بخشهاي كردستان مبدل گرديد. تداوم موجوديت و سياستهاي منفعتطلبانهي دولتهاي حاكم بر كردستان مستلزم ازهم گسستن خلق كرد است .از همين رو آنان همگرايي خلق كرد را تهديدي براي منافع نارواي خويش پنداشته و آنرا برنميتابند .الزم به ذكر است در ايام نوروز بيش از 200نفر از اهالي ميهندوست شهرستانهاي ماكو و سلماس كه در جشنهاي نوروز شمال كردستان حضور يافته بودند ،توسط سپاه پاسداران بازداشت گرديدند و با شكنجه و تهديد از آنان بازجويي بهعمل آمد .همچنين در شهر مريوان موج دستگيري ميهندوستان ادامه دارد .برگزاري مراسم نوروز لرزه برتن زمامداران جمهوري اسالمي انداخت .خلقمان در نوروز فرهنگ مقاومت را زنده نمود و به اسارت و بردگي نه گفت .كردها در شرق كردستان بدون هراس از دستگيري و شكنجه به روشنكردن آتش نوروز نماد ملي كردها پرداختند .آنان آمادگي خويش را براي دادن بديل در راه كسب آزادي اعالن نمودند و نشان دادند كه ديگر سياستهاي رعب و وحشت دولت ايران ،مانع از پيروزي و آزادي خلقمان نخواهدشد.
در روز 1آوريل 2011برابر با 1390/01/12 گريالهاي نيروهاي شرق كردستان( )HRKدر منطقهي مريوان ـ ازكول ،ميان روستاهاي كاني خيار ،كبود و سياناو عملياتي را عيله نقطهي كنترل و بازرسي دشمن صورت دادند .بنابر آخرين گزارشات و بيانيهي رسمي قرارگاه مركزي HRKاين عمليات ساعت 12شب توسط گريالهاي HRKانجام گرفته و طي 15دقيقه نقطهي كنترل در اختيار گريالها قرار گرفته است .اخبار موثق حاكي از كشتهشدن 9نظامي و زخمي و مفقود شدن چند تن ديگر دارد .اين عمليات توسط تيم تولهلدان(انتقام) شهيد حسين خضري ،به ياد شهيد حسين خضري و رفقاي مقاومتطلب زندان انجام گرفته است .گريالها پس از تخريب كامل هدف و به غنيمتگيري چندين قبضه اسلحه ،به سالمت به پايگاههاي خويش بازگشتند.
شادباش به احمدينژاد و همدردي با بشار اسد! با گسترش موج اعتراضات ،دولتها عالوه بر هراس از اينكه اعتراضات خلقها دامنگيرشان شود ،دلنگران از دست دادن همپيمانانشان ميباشند .برخيها به ديكتاتورهاي فراري پناهندگي ميدهند و برخي نيز قبل از سقوط و متواريشدن، اعالن همدردي مينمايند .گفتني است كه دامنهي اعتراضات ،عراق و جنوب كردستان را نيز دربرگرفته و روز به روز بر دامنهي آنها افزوده ميشود .اقدامات مذكور نشان از كمك دولتمردان به يكديگر در راستاي اقدام عليه خلقها دارد .در همين راستا هفتهي گذشته نخست وزير تركيه اردوغان با سفر به كشور عراق و ديدار با مسوالن حكومت اقليمي كردستان ،گام ديگري جهت مقابله با جنبش آزاديخواهي خلق كرد و اعتراضات دموكراتيك خلقمان در شمال ،جنوب و ديگر مناطق كردستان برداشت .گفتني است كه جالل طالباني و نچيروان بارزاني ،نوروز امسال ميهمان جشن نوروزي(به عبارت بهتر نوروزدزدي) احمدينژاد بودند .طالباني پس از شادباش به احمدينژاد با بشار اسد كه در حلقهي اعتراضات روزافزون خلقهاي سوريه و ازجمله خلق كرد گرفتار آمده ،اظهار همدردي نمود .آشكار است كه اعتراض خلقها كل منطقه را فراگرفته و دولتمردان را دست به دامان يكديگر ساخته است.
جنگافروزي مجدد ارتش تركيه عليه نيروهاي مدافع خلق ()HPG در حالي كه نيروهاي گريال در مرحلهي توقف عمليات نظامي قرار دارند، ارتش تركيه در ماه گذشته عملياتهاي گستردهاي را عليه گريالهاي كرد آغاز نمود .بر اثر اين حمالت 7تن از گريالهاي نيروهاي دفاع از خلق به شهادت رسيدهاند .گريالهاي « »HPGجهت چارهيابي مسئلهي كرد در شمال كردستان ،طي 7ماه گذشته در حالت توقف عمليات بهسر ميبردند .اما هيچ حسن نيتي از جانب دولت تركيه مشاهده نشد و ارتش تركيه هماينك بار ديگر آتش جنگ را برافروخته است .گفتني است كه دولت تركيه عليرغم برداشتن گامهاي صلحطلبانه از جانب « »KCKدر راستاي حل دموكراتيك مسئلهي كرد ،اقدام به حمالت نظامي و سياسي جديدي نموده است .انجام عملياتهاي وسيع نظامي در درسيم(منطقهاي در شمال كردستان) و بركناري و زنداني نمودن شهرداران منتخب خلقمان در شمال كردستان و بحث دربارهي لغو مصونيت قضايي نمايندگان كرد مجلس تركيه در همين راستا صورت گرفتهاند .اين اقدامات طي اعتراضات پرشكوه خلقمان در شمال كردستان محكوم گرديدند.
وحشتزدگي جمهوري اسالمي در كردستان با قيام خلق كرد در سوريه و اعتراضات دموكراتيك خلقمان در جنوب و شمال كردستان ،دولت ايران بيش از پيش به هراس افتاده و تمامي امكانات خويش را جهت تحت كنترل درآوردن اوضاع در شرق كردستان بهكار ميگيرد .درگيريهاي هفتهي گذشته(سناريوهاي جمهوري اسالمي) در شهر سنندج از سوي رسانههاي دولتي و با هدف حاكم نمودن فضاي امنيتي بر شرق كردستان و سپردن شهر به سپاه پاسداران پوششدهي گرديد .دولت با چنين اقداماتي شهرهاي شرق كردستان را در اختيار نيروهاي سركوبگر سپاه پاسداران قرار داده ،تا بدين شكل از قيام خلق كرد جلوگيري نمايد .ترس از آغاز قيام خلق كرد و پيوستن آن به قيام شهرهاي مركزي كشور كه ميتواند جمهوري اسالمي را به سرنوشت ديگر دولتها دچار نمايد، دولت را به واكنشهاي اينچنيني واداشته است .گفتني است كه تروريزه نمودن خلق كرد و ناامن جلوه دادن مناطق كردنشين در ايام نوروز ،تداوم سياستهاي پليد خدشهدارنمودن وجههي خلق كرد در اذهان ديگر خلقهاي ايران است .اين سياست جنگ ويژه در سالهاي گذشته از سوي دولت بهكارگيري شده تا از اتحاد خلقهاي ايران جلوگيري كند .با اين حال بازديد ميليوني ديگر خلقهاي ايران از كردستان كه طي نوروز شاهد بوديم ،نشان داد كه اين سياستهاي دولت كامال شكست خوردهاند.
پس از ليبي و سوريه نوبت كيست؟ حملهي دولتهاي فرانسه و آمريكا به كشور ليبي كه اينك توسط ناتو و تحت كنترل و فرماندهي آن ادامه مييابد ،نوعي مداخلهي تازهي غرب در جهت طرح خاورميانهي بزرگ است .اختالفات مابين نيروهاي ناتو و از آن جمله رقابت تركيه و فرانسه ،اختالفنظر انگلستان ،آمريكا و آلمان بر سر نحوهي رويارويي با ليبي و نيز انتقاد روسيه از اين حمله ،همگي بر وجود هدفي مغاير با ادعاي دفاع از مردم ليبي گواهي ميدهند .اين حمله در راستاي براندازي دولتهاي محافظهكار منطقه ،مداخله در انقالبهاي دموكراتيك خلقها و جهتدهي آنها صورت گرفته است .بدونشك ليبي به بهانهاي براي اين مداخله تبديل شد و ميبايست چشم به راه مداخالت نظامي ديگري از سوي ناتو در آينده بود .گفتني است كه حمله به ليبي ،طي چند سال گذشته در برنامههاي پنتاگون و وزارت جنگ آمريكا قرار داشت. جايگيري تركيه در اين حمله ،نشان داد كه تركيه نيز بهعنوان بخشي از نيروهاي ناتو در جهت براندازي دولتهاي منطقه بهكارگيري ميشود .با توجه به اينكه تركيه ،اخيرا در خنثيسازي اهداف ايران جهت فرستادن اسلحه به كشورهايي نظير سوريه نقشي پررنگ داشت و محمولههاي ايران را متوقف ساخت ،رفتهرفته مشخص ميشود كه پس از ليبي نوبت به كدام كشور ميرسد و سپر موشكي ناتو در تركيه ،رو به كجا نشانه خواهد رفت.
3
ديدگاه نافرمانيهاي مدني ميتوانند تا زمان چارهيابي ادامه يابند رهبر ملت کرد« ،رهبر آپو» در ديدار اخير خود با اشاره به نافرمانيهاي مدني ملت کرد ،از اين اقدامات بهعنوان تالشهاي دموکراتيک نام برد و گفت :اين نافرمانيها ميتوانند تا حل مسئلهي کرد تداوم داشته باشند .ايشان در ديدار روز ي خود با وکال در رابطه با موضوعات چهارشنبه روز ،ارزيابيهاي مهمي ارائه داد .وي از برپايي خيمههاي دموکراتيک و نافرمانيهاي مدني ملت کرد به عنوان حق دموکراتيک و قانوني خلق نام برد و چنين گفت :خيمههايي که براي حل مسئله برپا شدهاند ،تالشهايي دموکراتيک ميباشند. مهم است که روشنفکران نيز به بازديد از خيمهها بپردازند؛ اين يک فعاليت مدني و حق قانوني است. هيچ کس نميتواند با برپايي خيمهها مخالفت کند. بدون توسل ب ه راهکارهاي خشونتآميز ،ميتوانند در چارچوبي دموکراتيک و مدني و با بهكارگيري حقوق خود ،به تالشهايشان ادامهدهند .دولت نبايد در اين مورد مداخله به عمل آورد .آيا مرگ جوانان را بهتر از اين فعاليتها ميدانند؟ ما نميخواهيم کسي جان خود را از دست دهد و بر ادامهي فعاليتها در چارچوبي دموکراتيک اصرار ميورزيم .خلق ،خود در مورد زمان اين نافرمانيها تصميم خواهد گرفت، اما ميتوانند تا رسيدن بهنتيجه تالشهايشان راتداوم بخشند« .رهبر آپو» با اشاره به اينکه ملت کرد در اين خيمهها خواستههاي اساسي خود را بيان ميکند، اظهار کرد ک ه ميتوان اين خيمهها را به آکادميهاي سياسي تبديل کرد و گفت :ملت ما ميتواند در خيمهها مسائل را بهبحث گذاشته و اين مقوله را به پالتفرم حل مسائل تبديل نمايد .حتي ميتوانند آنها را بهآکادميهاي خلق تبديل کنند .وي ضمن درود فرستادن به راهپيمايي عظيم و صدهزار نفري گليا قصابان(گليا قصابان منطقهاي در شمال كردستان كه محل دفن دستهجمعي گريال و خلقمان ميباشد و پيكر شهيد عگيد نيز در آنجا دفن شده) در اين مورد گفت :من به تمام کساني که در راهپيمايي «گليا قصابان» شرکت داشتند ،درود ميفرستم .به مناسبت اين روز ميخواهم در مورد عگيد مواردي را بگويم .او حافظ ارزشها و اصول مبارزات ما بود؛ رهبر ملت بود .عگيد در چارچوبي که تعيين کرده بوديم به ميهن بازگشت و اولين کسي بود ک ه از ديدگاههاي چهار اخاللگر و خائن معروف در جنبشمان آگاهي يافت و عليه آنان به مبارزه برخاست .شهادت او نيز در ارتباط با همين موضوع بود .ميتوان براي عگيد در «گليا قصابان» تنديس و يا بناي يادبودي ساخت .اگر بقاياي پيکر او يافت شد ،ميتوان در پاي همان بناي يادبود آن را دفن کرد ،در غير اينصورت [اين بناي يادبود] بهشکل
يک سمبل براي ملتمان باقي بماند .بايد براي[پيكر] تمامي رفقا و ميهندوستاني که در آن محل دفن شدهاند نيز به شکل شايستهاي مقبرههايي ساخت. ايشان با اشاره به خودسوزيهاي اعتراضي جوانان کرد ،گفت :اين يک حرکت فدائيانه و انقالبي است ،اما بار ديگر تأکيد ميکنم که نياز ب ه چنين اقداماتي نيست .بايد براي يادبود عگيد و صيانت از مبارزات و اهداف وي روشهاي[عملياتي] ديگري بهکار برد .وي در رابطهبا ديدارهايي کهدر امرالي با وي انجام ميگيرند ،بهمواردي اشاره کرد« .رهبر آپو» با بيان اينکه وي بهعنوان نهاد رهبري اين ديدارها را انجام ميدهد ،به خاطر عدم درک و برداشت الزم از اين موضوع ،بعضي جناحها را مورد انتقاد قرار داد .ايشان همچنين از «(»BDPحزب صلح و دموكراسي)(»KCD« ،كنگرهي جامعهي دموكراتيك كردستان) و «(»KCKكنفدراليسم جوامع دموكراتيك) خواست تا ضمن ايفاي نقش خود ،پروژههايي را که براي چارهيابي مسئله[ي كرد] دارند ارائه نمايند .ديدارهايي که در اينجا انجام ميگيرند تنها به همينجا مربوط ميشوند .من از سوي « »KCK ، BDP، KCDو چپ ترک ديدار نميکنم .نه من به خوبي درك ميشوم و نه ديدارهايي که در اينجا صورت ميگيرند .حتي « »KCKو آنهايي که در اروپا هستند و حتي « »BDPهم به درستي درک نکردهاند و هميشه منتظرند تا من گامي بردارم .من در دفاعيات خودم، تمامي راهکارها را مشخص کردهام .با اين وجود هنوز هم در انتظار[تقبل] مسئوليت عملي از سوي من ميباشند .در اينجا مهم شخص من نيست ،بلکه تشکيالت رهبري است .افرادي هم که با من در اينجا مالقات ميکنند از وضعيت رهبري من به خوبي آگاهند .وي اظهار داشت که احتماالمواضع حکومت در رابطه با چارهيابي دموکراتيک مسئله، در ديدارهاي آتي شفاف خواهند شد .وي همچنين از « »BDP»، «KCDو « »KCKنيز خواست، تا نقش خود را ايفا نمايند و در اين مورد چنين گفت »BDP« :که از نظر قانوني فعاليت سياسي ميکند ،ميتواند رأسا ديدارهايي انجام داده و گفتگو به عمل آورد .حتما بايد در اين چارچوب، رهبري و نمايندگان خود را مشخص نمايد. بايستي راهکارهاي چارهيابي و پروژههاي خود[در زمينهي گذار از مسائل] را طرح کنند .براي نمونه، فعاليتهاي خيمهها بهتمامي کار « »BDPاست و ميتوانند مبارزه در چارچوب بلوک دموکراتيک را هم انجام دهند« .رهبر آپو» با بيان اينکه «»KCD نيز ميتواند به نمايندگي از طرف مردم مالقاتها و ديدارهايي انجام داده و همراه با روشنفکران
تالش[هايي در اين زمينه] نمايد ،چنين گفت :بايد آنهايي که در اروپا هستند نيز چنين[خطمشي] مبارزاتي را در پيش بگيرند .ايشان همچنين ضمن ارزيابي انتخابات سال 2011به گزينش کانديدهاي دموکرات اشارهنمود .وي هشدار داد کهدر موضوع انتخابات بايد تقسيم عادالنهاي انجام گيرد و پيشنهاد نمود که سريانيها هم در بين نامزدهاي انتخاباتي باشند .در رابط ه با قيامهاي مردم در سوريهنيز نظرات خود را ارائه نمود و از کردها خواست تا در اين روند دخالت کنند .وي همچنين از حکومت سوريه خواست تا بهسوي دموکراسي گام برداشته و حقوق ملت کرد را بهرسميت بشناسد« .رهبر آپو» راجع به قيامهاي مردمي در سوريه گفت :نميتوان کردها را ناديده گرفت .اگر ملت کرد در سوريه قيام کند بسيار نيرومندتر از قيام عربها خواهد بود ،چرا که کردها از سازماندهي برخوردارند .وي در ارتباط با اين موضوع در ادامه چنين گفت :مورد مهم، آمادهسازي خلق است .خلق ما در سوريه ميتواند بهخوبي اين مرحل ه را ارزيابي کند؛ ميتواند ب ه بخشي از روند موجود تبديل شود .احتماال سوريه قصد دشمني با کردها را ندارد ،مهم آن است که حقوق خلقمان در سوريه بهرسميت شناخته شود و به آنها اجازه داده شود تا سازمانهاي دموکراتيک خود را بنيان نهند .بشار اسد ميتواند گامهاي دموکراتيکي بردار د و بدينترتيب موجب احترام بيشتر به پدرش شود .من اميدوارم که در سوريه مسير دموکراسي گشوده شود .ايشان با اشاره به بازداشتهاي اخير در ايران و بهويژه پس از نوروز گفت :ايران بسيار خطرناک است ،بايد در مقابل آنها بسيار هوشيارانه عمل نمود .اگر الزم باشد ،خلق در آنجا ميتواند ب ه کوهستانها برود و يا درجنوب کردستان پناه گيرد .احتمال دارد که حکومت ايران در اين مرحل ه دست به اقدامات خطرناکي بزند .بايد در برابر چنين تهديداتي چارهانديشي کرد .وي در رابط ه با طرح مسئلهياعدام در ترکيه در اين اواخر چنين گفت :من از اعدام هراسي ندارم .اگر توان آن را دارند ،فردا بيايند و اعدامم کنند .من نه از ترس از اعدام بلکهبراي حل دموکراتيک مسئلهدر اينجا هستم .اگر اعدامي هم در کار نباشد احتمال دارد ب ه شکلي ديگر بميرم .آنچه انجام ميدهند يک توطئهي بزرگ است .حکم اعدام را ظاهرا تحت عنوان مبارزه با تجاوز مطرح ميکنند و جناحهايي که از اين موضوع دفاع ميکنند ،تحت حمايت « »AKPهستند و برخي از جناحها در «»AKP نيز آشکارا ميگويند که مخالفتي با حکم اعدام ندارند .الزم است که تمام مردم و « »BDPنيز در برابر چنين سياستهايي هوشيارانه عمل كنند.
4
تضاد و تقابل اسالم سياسي ـ فرهنگي
ريوار آبدانان
… اين موارد حاكي از آن است كه اسالم سياسي در ايران پس از گذشت سه دهه ،اينك بعد مليگرايانه و نژادپرست خود را بهتر به نمايش ميگذارد. اسالم سياسي ،ماهيتي بسيار دورويانه دارد. نمونههاي اين مورد بسيارند .ازجمله اينكه دولت جمهوري اسالمي خود را دوست و حامي خلق كرد در جنوب كردستان نشان ميداد ،اما به محض بروز اعتراضات دموكراتيك در شهرهاي جنوب كردستان بهويژه سليماني ،تالش نمود تا جريانات اسالمي را براي مداخله در كردستان بهكار گيرد .يعني اسالم سياسي در ايران ،بهشدت عملگرا(پراگماتيستي) است .هيچ ارزشي انساني وجود ندارد كه توسط احمدينژاد و كابينهاش پايمال نشود .زيرا اريكهي قدرت براي آنها مقدستر از هر چيز است .از همين رو انتظار اينكه اين دولت دوست كردها يا خلقهاي ديگر باشد ،خيالي واهي است .مداخالت اخير ايران در كشور يمن و بحرين نيز نشان ميدهد كه جنگ مليگرايانهي فارسـ عرب همچنان تداوم دارد. كساني كه براي دين و ايمان خويش نگرانند بايد بدانند كه با حكومت اسالمي نميتوان ايمان خود را حفظ كرد .تنها يك ساختار مردمي و
بخش چهارم و پاياني
دموكراتيك است كه ميتواند با اهميتدهي به ارزشهاي دينيـ آييني ،به حافظ راستين دين مبدل شود .مؤمنان راستين در چارچوب يك تنوع فرهنگي دموكراتيك ميتوانند اراده و هويت خويش را حفظ كنند .وگرنه حكومتهاي ديني به دليل آنكه به قدرت آلوده شدهاند ،هرلحظه دين و ايمان را فداي سود و مصلحت خويش ميكنند .بنابراين ميتوان گفت حكومتهاي ديني ،بيايمانترين و منافقترين حكومتهايند. تمامي جنبشها و جريانات مبارزاتي ايران از هر طيف و انديشهاي كه باشند ،بايستي بدانند كه تا با اسالم سياسي مبارزه نشود و روي واقعي و كريه آن آشكار نشود نميتوان به سياست دموكراتيك پرداخت .اسالم سياسي ،انحصار سياسي است. ميخواهد همهي مخالفان را از ميدان خارج سازد. مثل تاجري كه نميخواهد حتي يك رقيب داشته باشد .اسالم سياسي ،بهويژه پس از دههي 60و كشتارهاي دستهجمعي سال 67اكنون به سياست نابودي نرم دست ميزند .اگرچه هنوز خشونت عريان نظام بهويژه در كردستان ملموس و محسوس ميباشد و سياست اعدام نشانگر ماهيت د ّرندهخوي آن است ،اما بهطور كلي ميخواهد تا حد ممكن با سياست نابودي نرم و منعطف تمامي
مخالفان را تضعيف و تصفيه گرداند .هرچه دامنهي مخالفان بيشتر ميشود و تحولخواهي اوج ميگيرد ،بازگشت دولت به راهكارهاي خشونتآميز بيشتر شده و روي واقعي خود را ديگربار نمايان ميسازد .از تجاوز به زندانيان گرفته تا اعدامهاي دستهجمعي هيچ نوع توحشي نيست كه دولتمردان جمهوري اسالمي براي حفظ اسالم سياسي ،از آن رويگردان باشند. بايد خطاب به دولتمردان و مسئوليني كه تحت نام اسالم به بهرهكشي از خلقهاي ايران ميپردازند گفته شود كه ماهيت و جوهرهي قرآن ،نماز، مسجد و روزه و واجبات ،آن چيزي نيست كه شما ميگوييد .براي بازگشت به ارزشهاي اسالم حقيقي و محمدي بايستي ابتدا با اسالم سياسي كه يك ضدانقالب عليه اسالم محمدي است دست به مقابله بزنيم .بنابراين اسالم فرهنگي بايد بار ديگر شكوفا گردد .بايستي خصلت مقاومت اجتماعي حسينوار در برابر دستگاه واليت فقيه كه تبلور يزيد زمانه است ،از نو احيا گردد .تا ايران از ستم كنوني آزاد نشود و كشوري دموكراتيك بنا نهاده نشود مگر ميتوان دم از شرف و حيثيت زد؟ مگر ميتوان دم از ديانت ادامه در صفحهي 6
مقاومت در زندان = پيروزي و آزادي دليل دلپيت زندان يكي از ساختههاي طبقات حاكم در راستاي محافظت از قدرت خويش ميباشد .زندان بهمنزلهي مهمترين ابزار جهت سركوب و خاموش كردن جامعه و همچنين تداوم حاكميت بهكارگرفته ميشود .اين نقش از دوران نظام بردهداري تا به امروز بيوقفه ايفا شده است .ميتوان گفت كه زندانها عرصهاي براي بيتاثيرسازي انسانهاي آزاد و جستجوگران حياتي آزاد بودهاند؛ اكثريت قريب به اتفاق مبارزات آزاديخواهانه در اين عرصهها به پايان رسيدهاند. بههمين دليل نيز مقاومتهايي كه در زندانها صورت گرفتهاند ،ضمانتي براي پيروزي و حياتي آزاد شدهاند. اگر بگوييم خلق كرد در راس خلقهايي ميباشد كه بيش از هر كس مبارزات صورتگرفته در زندانها را تحت تاثير خود قرار دادهاند ،اشتباه نخواهد بود. بيشتر قيامهايي كه در يك سدهي اخير روي دادهاند، در زندانها خاموش شدهاند .اهداف ،ايدهآلها و سطحمبارزاتيشان هرچه كه باشد مهم نيست ،بهمحض آنكه پيشاهنگانشان اسير شدهاند ،به چنان وضعيتي درافتادهاند كه در زمينهي دفاع از دعوي بهحقشان ناتوان شده و شكست خوردهاند .در بيشتر مواقع ارادههاشان را شكستهاند ،بهتسليميت درآورده شده و در نتيجه تصفيه شده و از بين رفتهاند .در دادگاههاي ويژه و چند
دقيقهاي به اعدام محكوم شده و مقاومتشان به پايان رسيده است .پس از اعدام «آنهايي كه ميبايست اعدام شوند» و به تسليميت درآوردن «آناني كه ميبايست تسليم شوند» ،زندان را مبدل به مكان ترس و خوف و ابزاري براي سركوب جامعه ميكنند .و اين است سرنوشتي كه در سدهي 20از سوي دشمنان خلق كرد برايش پيشاپيش تعيين شده بود .تا آغاز مبارزهي رهبر آپو با اين سير باژگونهي تاريخ كه پايانش امحا و نابودي بود ،واقعيت خلق كرد بر همين اساس شكل گرفته است .جنبش آزاديخواهي خلق كرد كه رهبر آپو آن را با مقاومت سرشته و بهوجود آورده است، تحت هر شرايطي مقاومت و پيروزي را بهمنزلهي رويكردي بنيادين پذيرفته و از همان اوان تا به امروز بر اين اساس حركت كرده است .جنبشي كه نتواند در تمامي عرصهها و بهويژه در زندانها از حقانيت دعوي و مبارزهاش دفاع بهعمل آورد ،قادر نخواهد بود سياست دشمن را درهمبشكند و به پيروزي دست يابد .هنگامي كه از كردستان بحث مينماييم مساله بغرنجتر هم ميگردد؛ چرا كه كردستان جايي است كه در آن بيشتر مقاومتها در زندانها به پايان رسيدهاند و اين ذهنيت در ميان خلق حاكم شده كه به هيچ وجه نميتوان در دستان دشمنان و زندانهاي
او مقاومت كرد و به پيروزي قطعي دست يافت. كادرهاي جنبش آزاديخلق كرد از همان ابتدا با شكنجههاي دشمن ،قوانين و دادگاههاي ويژه و زندانهايش آشنا گشتند .جنبش آزاديخواهي هنوز در مرحلهي مبارزهي ايدئولوژيك (1984ـ )1974و تشكيل گروه ايدئولوژيك بود كه با اين اقدامات وحشيانهي دشمن مواجه شد .جوابشان به بازپرسيهاي همراه با شكنجه ،تهديد به اعدام و انفراديها ،نشاندادن روحيهي جنبش آزاديخواهي يعني مقاومت بوده است .اين جنبش اثبات نموده كه در محيط سرشار از وحشيگري زندانها مقاومت كرده و رشد كرده است .اگر كه امروز بهراحتي ميتوانيم از موفقيت عظيم جنبشآزاديخواهي و دستاوردهاي آن بحث به ميان آوريم ،بدون شك مقاومت در زندان نقشي بزرگ در اين امر داشته است. يكي از اساسيترين اهداف حكومت نظامي و فاشيستي 12سپتامبر ،1980تصفيهي جنبش آزاديخواهي بود .از همهي راهكارها استفاده ميشد؛ شكنجهها، قتلهاي بدون دادگاهي و بازپرسي ،دادگاهيهاي ويژهي نظامي ،اعدامهاي دستهجمعي و از همه مهمتر زندانهايي كه تفاوتي با جهنم نداشتند .بدون شك
ادامه در صفحهي 6
5
سياسي پژاك ،پيشاهنگ مرحلهاي نوين از مبارزات شرق كردستان ريزان جاويد …رويكرد نظام مستقيما بر سرنوشت خلقهاي منطقه و بهويژه خلق كرد ،تأثيرات مستقيمي بر جاي ميگذاشت .تداوم مبارزات برحق خلقمان در ديگر بخشهاي كردستان كه دستاوردهاي چشمگيري را كسب نموده و به سطح عظيمي از نيرومندي دست يافته بود نيز ،بخش بزرگ و حائز اهميتي از داليلي بود كه ظهور چنين جنبشي را در شرق كردستان بيشتر از هر مقطع تاريخي الزامي ميگردانيد .چراكه از طرفي حل مسئلهي كرد بهلحاظ متديك مستلزم دركي عميق و نگريستن به آن بسان كليتي در سطح منطقهاي و جهاني بود و از سوي ديگر خلق كرد در همهي بخشهاي كردستان با راهكارها و شيوههاي متفاوت با چنين معضلي روبهرو بود .در شرق كردستان بهدليل عدم نتيجهگيري مبارزات گذشته ،شديدا خاليي مبارزاتي احساس ميشد .در چنين وضعيتي خلق كرد به شكلي مضاعف با سياستهاي انكار ،امحا و استحاله از جانب دولت ايران تهديد ميگشت .خلقمان در شرق كردستان از طريق فشار و سركوب و عدم جوابگويي به مطالباتشان ،در سطح وسيعي با سياستهاي سركوبگرانهِي متفاوت از جمله ايجاد فضاي رعب و وحشت روبهرو بود .گسترش فقر و بيكاري، وسعتيافتن معضالت اجتماعي ،مملو نمودن زندانها از فعاالن كرد و از همه مهمتر عوامفريبي جمهوري اسالمي ،خلقمان را بهسوي انفعال ،بيارادگي و مرگ سوق ميدادند .رژيم ايران كه بههيچوجه قابليت ايجاد تغيير و تحول و انجام دموكراتيزاسيون را از خود نشان نميداد ،با عملكردهايي از قبيل قتلهاي زنجيرهاي ،دستگيريهاي گسترده و برخوردهاي ميليتاريستي ،مخالفتهاي ايجادشده از سوي خلقهاي مختلف و خواستهاي آزاديخواهانهي آنها را جواب ميداد .حتي جريان اعتراضي ِ دوم خرداد را نيز بهشدت سركوب نمود .نظام هرگونه ندا و فرياد آزاديخواهي در ايران را ساكت مينمود و بهويژه اگر اعتراضي در شرق كردستان شكل ميگرفت ،از جانب زمامداران حكومتي به مراتب سنگينتر و شديدتر سركوب ميگرديد. در پي شكلگيري توطئهي بينالمللي 15فوريهي 1999عليه رهبر خلق كرد «رهبر آپو» ،شاهد عكسالعملهاي گستردهي خلق كرد در همهي بخشهاي كردستان و بهويژه قيام گستردهي خلقمان در شرق كردستان بوديم .ميتوان اين قيامها را شروعي مجدد در تاريخ مبارزات شرق كردستان قلمداد نمود .خلق كرد در شرق كردستان از طرفي به جوابگويي به توطئهي بينالمللي عليه رهبر خويش پرداخته و حتي در برخي از شهرها با به آتش كشيدن بدن خويش آمادگي خويش را براي در پيش گرفتن خطمشي مبارزات نوين اعالم نمودند .بدينگونه هم از رهبر خويش صيانت به عمل آوردند و هم در مقابل رژيم بيدادگر و ستمكار ايران ،عملكردي اعتراضي و آزاديخواهانه نشان دادند .رژيم ايران با مشاهدهي چنين وضعيتي به شكلي كامال وحشيانه بر خلقهاي معترض تاخت و در نتيجهي اين يورشها دهها تن به شهادت رسيدند. پس از قيام سوم اسفند و رويدادهاي پيرامون آن، جوانان كرد همهي شهرهاي شرق كردستان در
صفوف جنبش آزاديخواهي خلقكرد جاي گرفتند و مبارزات نويني را در كوهستانها شكل دادند. شرايطي كه ضرورت و اهميت در پيشگرفتن چنين مبارزهاي را خاطرنشان ميساخت بسيار بود كه ميتوانيم به مواردي اشاره نماييم :الفـ مسدود شدن روزنههاي مبارزاتي و فقدان زمينههاي دموكراتيك در عرصهي قانوني با توجه به عملكردهاي رژيم در مقابل مخالفان و سركوب عمومي .بـ نياز دستيابي به سازماندهياي منسجم با راهكارهاي نوين و در پيشگيري مواضعي مليـ دموكراتيك جهت چارهيابي ريشهاي مسئلهي كرد .جـ ضرورت دستيابي به مكانيسمهاي دفاعي با توجه به شرايط مناسب جغرافيايي كردستان در مقابل عملكردهاي رژيم كه با هدف امحا و نابودي صورت ميگيرند. نشان دادن چنين ايستاري و شروع خطمشي مبارزاتي در شرق كردستان ،اميد و روحيهاي تازه را در بين خلق كرد ايجاد نمود .اين جنبش گامي بود در راستاي ارادهمندي خلقمان در شرق كردستان .جنبش تا اوايل سال 2004مبارزات خويش را تحت نام جنبش اتحاد دموكراتيك ادامه داد .مبارزات در همهي شهرهاي شرق كردستان به شكلي وسيع آغاز گشت .اين اولين بار بود كه در تاريخ مبارزات آزاديخواهانهي شرق كردستان طي سدهي گذشته ،جنبش از شماليترين مناطق شرق كردستان يعني ماكو و بازرگان گرفته تا جنوبيترين نقاط آن كرماشان و ايالم و همچنين ميان كردهاي ديگر مناطق از كردهاي ساكن خراسان گرفته تا كالنشهرها و ديگر شهرهاي ايران شكل ميگرفت .اساسا اين موضوع به معناي گذار از مفاهيم مليگرايي ابتدايي و شروع مبارزاتي فراگير در همهي نقاط كردستان بود .با تأسيس « »PJAKطي كنگرهي سال ،2004مبارزات شكلي سازمانيافتهتر به خود گرفت .هر چند كه در اين مقطع نيروهاي مداخلهگر و توطئهگران طي انجام دسيسههايي برآن بودند كه خطمشي ايدئولوژيكي نوين و معيارهاي اخالقيـ سياسي حزب را تضعيف سازند ،اما با رهنمودهاي «رهبر آپو» ،كادرهاي حزب و خلق مبارزمان ايستاري انقالبي در مقابل چنين توطئهاي نشان دادند .رژيم ايران و نيروهاي مداخلهگر و برخي ديگر از نيروهاي مزدور وابسته به آنان ،در آغاز سعي بر تخريب وجههي انقالبي و مستقل سازمان داشتند .اما آنان قادر به كسب نتيجه نگشته و با مبارزاتي كه در سطحي وسيع و با متدي نو صورت ميگرفت »PJAK« ،هر روز بيش از پيش مورد استقبال خلق كرد در همهي نقاط كردستان قرار ميگرفت .نيروهاي گريال در مدت كوتاهي در اكثريت مناطق شرق كردستان مستقر گشته و توانايي ايفاي نقش دفاع مشروع در مقابل حمالت وسيع نظامي رژيم ايران را كسب نمودند .فعاليتهاي سياسي ،اجتماعي ،فرهنگي ،روشنگري ،سازماني و ايدئولوژيكي در همهي عرصهها و ميان همهي اقشار جامعه گسترش يافت .رژيم ايران جهت جلوگيري از مبارزات آزاديخواهانهي خلق و پاكسازي جنبش از انجام هيچگونه عملكرد غيرانساني رويگردان نشد. موج گستردهي دستگيري فعاالن كرد ،شكنجهي وحشيانه ِ زندانيان ،عملياتهاي نظامي بسيار وسيع، تشديد مكانيسمهاي سركوب ،ايجاد پايگاههاي
نظامي جديد ،بسط سياست مزدورسازي به طرق جديد و مافياوارانه و ...در راستاي پاكسازي جنبش آزاديخواهي صورت گرفت .حتي دولت ايران عليرغم وجود تضادها و اختالفات تاريخي با نظام تركيه ،جهت مقابله با جنبش توافقاتي را با محوريت سياستهاي «كردستيز» خويش صورت داد .اين مناسبات تنها محدود به اين دو دولت نشد و دول سوريه و عراق و ديگر نيروهاي مزدور منطقه را براي اجراي طرح توطئهآميز تصفيهسازي جنبش به كار گرفتند .در اين راستا براي رسيدن به توافق و در پيش گرفتن رويهاي واحد جهت امحا و انكار خلق كرد ،روابط ديپلوماتيك گسترده و مداومي را شكل دادند .حتي با دول غربي نيز به توافقاتي در اين راستا دست يافتند .حمالت و يورشهاي نظامي مشترك دولتهاي ايران و تركيه بر مناطق آزادشدهي ميديا كه با همكاريهاي اطالعاتي دولتهاي غربي در سال 2008به اوج رسيد ،نشاندهندهي ابعاد عملي اين توافقات بود .در چارچوب داخلي نيز رژيم با ارائهي احكام سنگين جزايي و بهويژه بيشتر نمودن اجراي حكم اعدام و عليالخصوص اعدام يكي از اعضاي جنبش به نام حسن حكمت دمير(شهيد عگيد) در روز هجدهم دسامبر سال 2007كه براي اولين بار شكل ميگرفت ،سعي بر ايجاد فضاي رعب و وحشت در كردستان داشت .بدينشكل رژيم خواستار جلوگيري از رشد سريع جنبش آزاديخواهي خلق كرد در شرق كردستان گرديد .اما اقدام وحشيانهي حكومت ايران با مقاومت بينظير كادرهاي سازمان و ديگر زندانيان سياسي در زندانهاي ايران و مبدل ساختن زندان به عرصهي مبارزاتي با پيشاهنگي شهيد حسن حكمت دمير ،فصيح ياسمني ،احسان فتاحيان و ديگر همرزمان شهيد ،روبهرو گشت .آنان عملكردهاي پليد رژيم را خنثي گرداندند .رژيم نه تنها نتوانست ارادهي آنها را به تسليمت بكشاند بلكه اين سياست و قدرت رژيم بود كه در زندانها رو به زوال و شكست نهاد .مبارزهي زندانيان به نقطهي عطفي در جنبش مبدل شد »PJAK« .در سومين كنگرهي خويش تصميم به گسترش سازماندهي و فعاليتهاي خويش در شرق كردستان و گام نهادن در پروسهي تكوين حزبي گرفت .برداشتن اين گام مهم ،مقاومتي تاريخي در مقابله با يورشهاي همهجانبهي رژيم و متفقين منطقهاي و جهانياش بود .مرحلهي جديدي كه از سال 2008تا بهحال در سازمان آغاز گشت و با دومين كنفرانس حزب در سال 2010روند رو به رشدي به خود گرفت ،در شخصيت شيرين، علي ،فرزاد ،فرهاد ،حسين ،خوشمهر ،روژهات و همهي حماسهسازان عمليات روانسر برچم و انتقام و مقاومت عمومي ديگر قهرمانان خلق كرد، گامهايي جدي و تاريخي را در راستاي سازماندهي ،اتحاد و همگرايي خلق كرد در همهي بخشهاي كردستان برداشت .امروزه جنبش آزاديخواهي خلق كرد « »PJAKدر راستاي ايفاي نقش پيشاهنگي مبارزات دموكراتيك و آزاديخواهانهي خلقهاي ايران از آمادگي كامل برخوردار است.
6 نقد روز … ادامه از صفحهي 4 و ايمان زد؟ هرگز .شرط مسلمان بودن اين است كه ابتدا كرامت انساني خود را حفظ كني .اگر سرزمين مادري تو فاقد هرگونه آزادي است؛ اگر هنوز زبان مادري تو ممنوع است؛ اگر هنوز در اين مملكت مسئولينش به راحتي آب خوردن ميتوانند دستور شليك به معترضين بدهند، معلوم است كه خبري از اسالم راستين نيست. در خيابانها و جلوي چشمها و دوربينها به خلق توهين ميشود ،آيا در اسالم توهين و تحقير خلق رواست؟ آيا حضرت محمد هر نوع درخواست برادر و خواهر مؤمن خود را فتنهگري ميناميد؟ معلوم است كه اظهارنظرهاي واليت فقيه كذب محض و جعل سخن به نام اسالم است. اسالم فرهنگي ،به جامعه معنويات ميبخشد. اما اسالم سياسي جامعه را دچار بحران و مرگ معنوي ميگرداند .آيا ميتوان اينهمه آمار دهشتبار خودكشي زنان ،افزايش اعتياد ،سرقت و قتل ،كالهبرداري و تقلب را جز به اثرات ناشي از اين نظم اسالم سياسي كه جامعه را دچار مرگ معنوي كرده ،به چيز ديگري نسبت داد؟ خير .زيرا اسالم سياسي ،جامعهاي اسير و دربند ميخواهد .جامعهاي كه داراي معنويات باشد ،زنده و پوياست و زندگي بامعنايي دارد. لذا اسالم سياسي ،جامعه را دچار مرگ معنوي ميسازد تا آن را همچون جسد مردهاي براي تشريح در اختيار گيرد .حتي نماز ،مسجد ،دعا، اعتقاد ،مهرباني ،حقوق همسايگي ،احترام و
كرامت نيز با تبليغات باژگونهساز اسالم سياسي معنازدايي شدهاند .اسالم سياسي كه با دولتـ ملت تجهيز شده(نظير جمهوري اسالمي ايران و برخي كشورهاي عرب) خود شديدترين نوع فردگرايي و زندگي فردي و بريده از جامعه را تبليغ ميكند .اما اسالم فرهنگي وقتي مث ً ال ميگويد به فقرا بخشش كن ،هرچه را براي خود ميپسندي براي سايرين هم بپسند يا به شور و مشورت جمعي دعوت ميكند ،در واقع بر اساس حافظهي تاريخي جامعه عمل ميكند .يعني اسالم فرهنگي ،ارزشهاي هزارانسالهي بشريت را با فراميني ديني فرموله كرده و تداومگر آن ارزشهاست .لذا اسالم فرهنگي ازآ ِن جامعه و گوهري گرانبهاست .جامعه بدون اين ارزشهاي جمعي نميتواند حتي يكآن پابرجا بماند .پس اخالق و وجدان جمعي الزم است. اسالم فرهنگي و بهطور كلي هر دين و آيين فرهنگي ،بر اين اخالق و وجدان تأكيد ميكند، لذا ارزشمند است و بايستهي حفظ و تعالي. اسالم فرهنگي ،روحبخش است و زندگيآفرين. اما اسالم سياسي ،پيشاپيش حكم گردن زدن هر دگرانديش و مخالفي را تحت نام جهاد با كافران صادر ميكند .اسالم فرهنگي دين همزيستي است؛ اما اسالم سياسي دين خلق ُكشي و ستم است .به كارنامهي سي سالهي جمهوري اسالمي بنگريم؛ آيا جز كشتار و قتلعام چيز ديگري نصيب خلقهاي ايران كرده است؟
همان كساني كه دادگاههاي انقالب را براي اعدام مخالفين در سالهاي پس از 1357برپا كردند ،امروز در خيابانها معترضين را به گلوله ميبندند .اسالم سياسي همين است؛ اعدام بدون محاكمه؛ سنگسار؛ شكنجه؛ ترويج اعتياد و فساد. اسالم فرهنگي ،به تكثر و تنوع باور دارد .زيرا اديان براي قشري محدود ايجاد نشده بلكه همواره ارزشهايي براي كل بشريت درپي داشتهاند .اسالم فرهنگي با زور و فشار قابل اشاعه نيست .زيرا ماهيت هر نوع اشاعه و پراكنش فرهنگي چنين است .اما اسالم سياسي با زور و فشار ميخواهد فرامين خود را به همگان ابالغ كند .چنانكه ميبينيم نظام جمهوري اسالمي از همان بدو كار درصدد صدور انقالب(بخوانيد ضدانقالب) خويش به همهي اكناف جهان برآمد .احمدينژاد ميخواهد اين اسالم سياسي را اتمي نمايد و بدين ترتيب به جنگ تمام كساني برود كه قدرت وي را برنميتابند .بنابراين درك ماهيت دهشتناك ،ناانساني و فاشيستي اسالم سياسي حائز اهميت بسيار است .واضح است كه پيروزي هر جنبش مردمي و آزاديخواه راستين ايران در گرو اين است كه ابتدا به نبرد با ذهنيت مبتني بر اسالم سياسي بپردازد .زيرا ريشهي تمام ناعدالتيها ،فقدان آزادي و نبود برابري كنوني در همين اسالم سياسيِ سركوبگر است.
جستار… ادامه از صفحهي 4 تمامي اين اقدامات يك هدف داشتند :تكرار دوبارهي تاريخ منفور كردها ،به تسليميت درآوردن جنبش آزاديخواهي و تصفيهي دوبارهي مبارزه .تمامي سياستها و حسابهايشان بر اين مبنا بود :كادرهاي زنداني و به تسليميت درآوردهشده ،مساوي است با جنبشي تسليمشده و از پاي درآورده شده .تكرار تاريخ از نظر آنان موردي ناشدني نبود ،پيشتر آن را آزموده بودند و به موفقيت هم رسيده بودند؛ مانعي بر سر راه تكرار دوبارهي اين تاريخ وجود نداشت! تمامي اين رويكردها حكايت از اين داشت كه زندان «آمد» بهعنوان يك زندان الگوسازيشده ،انتخاب شده بود. اگر در آنجا كادرهاي پيشاهنگ جنبش آزاديخواهي بهتسليميت درآورده ميشدند ،اين يك بهمعناي بهتسليميت درآوردن تمامي جنبش آزاديخواهي ميبود .دليل اساسي انتخاب كردن زندان «آمد» براي اين منظور ،اين بود كه «آمد» قلب كردستان بود .اين سياستشان واضح و مشخص بود .درصدد بودند تا مرگ واقعي را در اين زندان به خلق كرد تحميل كنند. دشمن در اين سياستهايش ناكام ماند .روحيهي مقاومتگرانهي جنبش آزاديخواهي خلق كرد و كادرهايي كه اين روح در ژرفاي وجودشان جاي داشت ،سياستهاي مزبور را بيتاثير نمود .مظلوم دوغان با شعلهور ساختن تن خود در روز نوروز در
برابر خيانت و تسليميتي كه بر زندانيان كرد تحميل ميشد ،بار ديگر مقاومت و نوروز را يكي ساخت و اثبات نمود كه «مقاومت زندگي است ».نوروز ،روز پيروزي مقاومت خلق كرد بر ظلم ضحاك بود .مظلوم دوغان با شخصيت و عمل انقالبياش ،تاريخ را زنده نمود .فرياد و عمل انقالبياش ،پس از آن به راه و فلسفهي مقاومت كادرهاي جنبش آزاديخواهي مبدل شد .دشمن در زندان «آمد» با شكست مواجه شد. تمامي دولتهاي اشغالگري كه كردستان را مبدل به يك مستعمره كردهاند ،در زندانهايشان همان سياستها را اعمال كردهاند .سياستهايي كه دولت فاشيستي ايران در زندانهايش اعمال ميكند ،هيچ تفاوتي با اقدامات دولت ترك ندارد .ب ه تسليميت درآوردن از راه شكنجه و اعدام ،يكي اساسيترين رويكردهاي اين دولت بوده است .اين سياستها كه در مورد تمامي مبارزان و احزاب مقاومتگر به اجرا درآمدهاند در رابطه با حزبمان پژاك هم اجرا ميشوند و در حال حاضر هم تداوم دارند .هدفشان اين است تا در يك جو متشكل از فشار رواني و جسمي شديد و با تهديد به اعدام ،كادرهايمان را به تسليميت درآورند .پس از آنكه دولت ايران نتوانست با تهديدها و فشارهاي شديد كادرهاي مليتان حزبمان را كه همگي ادامهدهندگان سنت مقاومت جنبش آزاديخواهي بودند ،به تسليميت درآورد ،شروع به اعدام آنها كرد .اعدامهايي كه
از رفيق عگيد آغاز شدند و با اعدام فصيح ياسمني ،فرزاد كمانگر ،شيرين علمهولي ،علي حيدريان و فرهاد وكيلي تداوم يافت نهايتاً با اعدام رفيقمان حسين خضري(رفيق هيمن) به اوج رسيد. موضع رفقايمان در برابر اين اعدامها ،حماسهاي ديگر را در تاريخ كرد و كردستان رقم زد .دولت ايران به آنها پيشنهاد پشيمانشدن براي عفو كرد .اما اين رفقا بهجاي زندگياي بهدور از كرامت و شرافت ،شرافتمندانه طناب دار را در راه خلق و باورداشتشان به جان خريدند .اين رفقا سنت مقاومت را كه با مظلوم دوغان آغاز شد ،به فرداهاي شرق كردستان انتقال دادند. به تسليميت درآوردن ،شكستن ارادهها و بدين شكل از ميان برداشتن جنبش آزاديخواهي خلق كرد ،يكي از اساسيترين رويكردهاي سياسي اين دولتها بوده است .در برابر اين سياستها ،مقاومت و صيانت از حزب تحت هر شرايطي ،بهمنزلهي تنها راه بيتاثير نمودن اين سياستها مبنا قرار گرفتهاست .سنت مقاومت در زندان «آمد» در زندانهاي ايران تداوم يافته و ارادهي دشمن را درهمشكسته است .رفقاي شهيدمان كه تحت هر شرايطي تسليميت را رد نمودند ،روح «مقاومت زندگي است» را مبنا قرار داده و با مقاومتشان به كاروان هميشه جاودانگان كردستان ملحق شدند.
انديشه
كتاب
7
نقشهي راه رهبر آپو كتاب مسالهي شخصيت در كردستان ( بخش هشتم)
نويسنده :عبداهلل اوجاالن مترجم :شهيد رامان جاويد تاريخ ،آكنده از چنين نمونههايي مبارزاتي ميباشد .كشمكشهاي بزرگ فكري در يونان باستان در مرحلهاي كه از جامعهي كمونال[يا جمعگرا] به جامعه بردهداري انتقال مييابد ،بسيار باشكوه است .بههمان شيوه نزاع ميان دين و فلسفه و درگيري مابين بتپرستان دين قبلي و بتشكنان دين جديد بسيار به سختي سپري ميشود .بهعنوان نمونه مبارزهاي را كه در دورهي بردهداري يونان در ميان فلسفهي ايدهآليستي و ماترياليستي در جريان است ،ميتوان در تضاد نظريات دموكريت فيلسوف ماترياليست و افالطون فيلسوف ايدهآليست مشاهده كرد .اين درگيري و كشمكش كه ميان محافظين نظام قبلي و نمايندگان جامعهي نوين در جريان است ،در هر عرصهاي و بهويژه در عرصهي هنر بهشكلي صريح صورت ميگيرد .تحول جامعهي قبلي به جامعهي جديد ،بدون درد و آالم بهوقوع نميپيوندد .همچنانكه در فوق بدان اشاره نموديم جامعهي نوين در نتيجهي كشمكش و درگيري فشرده و بعد از دردها و اضطرابها حاكم ميگردد .در مرحلهي گسترش مبارزه ،در جامعهي قبلي تسويهحسابي بيرحمانه صورت ميگيرد و ضمن به زانو درآوردن آن ،سر از تن آناني كه بر تداومش اصرار ميورزند ،جدا ميگردد؛ پيكرههايشان در خاك و خون غلتانيده ميشود .در تاريخ ميتوان به نمونههاي بارزي در اين خصوص برخورد .در دورهي بردهداري يونان و روم و در دورهي فئودالي طي زماني كه اسالم در عربستان حاكم ميگردد ،بتها و تنديسها شكسته ميشوند و كساني كه درصدد حفظ و تداوم نظام قبلي بودهاند ،كشته شده و جنگي خونين با آنها روي داده است .از ديگر نمونههاي بارز تاريخ ميتوان به مبارزهي حضرت محمد در برابر بتپرستان طي مرحلهي رشد اسالم ،همچنين در تاريخ خلقمان به نمونهي نابودي ضحاك و فروپاشي سلطنت وي تحت رهبري كاوه آهنگر و عصيان حضرت ابراهيم در مقابل نمرود و شكستن بتهايش ،اشاره نمود .اين لحظات[تاريخي] ، لحظات تشديد تضاد و كشمكش مابين[نظام] قبلي و [نظام] نوين و نتيجتاً تسريع روند ازهم پاشيدگي و انحطاط ساختار قبلي ميباشد. عليرغم آنكه در نتيجهي اين مبارزه با جامعهي قبلي تسويهحساب ميشود اما هنوز[نظام] نوين ايجاد نشده است .اين[نظام] تنها ابعادي از خود را نشان داده است .اما چه در طبيعت و چه در جامعه، بدون وجود حياتي متناقض ،هيچ پيشرفتي بهخودي خود حاصل نميگردد .بههمين دليل در مراحل انقالب ،ايجاد جامعهاي نوين، از طريق نيرويي عظيم و مبارزهاي همهجانبه امكانپذيرخواهد بود. از اين نظر ،صرفاً فروپاشي جامعهي قبلي به معني ايجاد جامعهاي نوين نيست .در اوايل كار ،تخريب نظام[قبلي] نقشي اساسي را در تحول ايفا مينمايد ،اما بايستي بدانيم كه برخي از انقالبها تنها به مرحلهي فروپاشي[نظام] بسنده كرده و به مرحلهي بعدي گذار نكردهاند و در همان نقطه ماندهاند .به عبارتي ديگر ،در حاليكه اين انقالبها جنبهاي از كار خود را عمليكردهاند ،در زمينهي بهجايآوري جنبهي ديگر دچار سهلانگاري شدهاند؛ در ازاي تخريب نظام[قبلي] ،نظام نوين را بهجاي آن ايجاد نكردهاند.
بخش دوم
بهمانند بسياري از گروههاي مخالف اين سياستها ،مقاومت گروهي از افراد در سالهاي 1970كه تحت نام « »PKKخود را ادامهدهندگان سنت چپ معرفي ميكردند ،با گذار از مراحل مختلف و به بهاي آالم و تلفات سنگين ،به امروز يعني 2009رسيد .اين مقاومت ،با تحوالتي كه راه بر آنها گشود ،در امر آشكار نمودن مسايل دموكراسي و چارهيابيشان نقشي بزرگ ايفا كرد. تحت اين شرايط ،در خارج نيز دوري گزيدن اياالت متحدهي امريكا و اتحاديهي اروپا از رجوع به تحميالت اليگارشيك مشابه گذشته ،باز بودن آنها بر روي تحوالت دموكراتيك به دليل تحوالتي كه منافعشان را با خطر مواجه ميسازد ،براي اولين در فضاي سياسي تركيه بر شانس چارهيابي دموكراتيك افزوده است .در اين بين نياز به يك قانون اساسي مدني نوين و مبتني بر اجماع اجتماعي ،يكي از شرايط اساسي چارهيابي ميباشد .بر اين مبنا ،حقوق اجتماعي و فردي بنيادين ،حق آزادي بيان و سازماندهي دموكراتيك كه از راه اجماع تمامي اقشار اجتماعي تحت ضمانت گرفته شود ،اهميتي تعيينكننده كسب ميكند .يك قانون اساسي شكلگرفته بر اساس حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي ،به جمهوري ماهيتي دموكراتيك، اجتماعي ،الئيك و حقوقي در معناي واقعي ،كارآيي و اطمينان را خواهد بخشيد. در اين چارچوب قانوني ،مسالهي كرد نيز به مانند ديگر مسايل در مسير چارهيابي قرار خواهد گرفت .جمهوريي كه پوشش محكم دولت ـ ملت را منعطف سازد ،پس از آنكه كردها حقوق فردي و اجتماعي خويش را به دست آوردند ،نهتنها تجزيه نخواهد شد بلكه با مستحكم شدن بيشتر ستون[خلق]ي كه در تاريخ نقش بنيانگذار را ايفا كرده است ،به يك كليت دموكراتيك واقعي و پايدار خواهد رسيد .بر اين بنيان از شرايط حادي كه در آ ن بهسر ميبرد ،تلفات مالي و جاني بيپايان ،آالم و اشكها نجات خواهد يافت .به اين ترتيب امنيت ،توسعه و سعادتمندي ملت و كشور پايدار خواهد شد. بخش دوم :چارچوب اصطالحي ،نظري و اصولي
در راستاي چارهيابي مسالهي كرد و دموكراتيزاسيون در وضعيت محسوس تركيه به اين موارد نياز داريم :تعريف صريح برخي اصطالحات ،فرضيات بنيادين براي چارهيابيهاي احتمالي ،چارچوب نظري و اصولي كه ميبايست بدانها پايبند بود. اگر چارهيابيهاي روزانه و مقطعي ساختاري را دربر نگيرند ،ممكن است راه را بر بازپيدا شدن مسايل بگشايد .براي نمونه برخي از مسايل را ميتوان از راه قوانين و آييننامهها چارهيابي نمود؛ اما مسايل ساختاريـ قانون اساسي از راه آييننامهها و قوانين حل نميگردند .مسايل ساختاري با نظام قانون اساسي در ارتباط بوده و ميبايست در اين چارچوب اقدام به چارهيابي آنها نمود .به دليل آنكه در گذشتهي
الف ـ چارچوب اصطالحي
نهچندان دور تركيه حتي نامگذاريها هم گاهي با ممنوعيت مواجه ميشدند ، اصطالح «كرد» و سابقا بسياري از اصطالحات مربوط به قاموس چپ ،ممنوع شدهاند. هنوز از هم از [كاربرد] اصطالح «كردستان» امتناع ورزيده ميشود و در محافل
8
انديشه در ارزيابياي كه خود من بهعمل آوردهام ،مفهوم دموكراتيزاسيون ،ريشهاي طبقاتي ندارد .تمامي بند و بستهاي اجتماعي را دربر ميگيرد .مهر هيچ طبقهاي را برخود ندارد.
رسمي از كاربرد آن خودداري ميشود .بهجاي ميباشد و بيانگر مديريت مبتني بر نمايندگي ميتوان در مورد اصطالح «ملت مشترك» اشاره به ارتقاي عملي اصطالح كردستان ،است كه خلق نيز در آن جاي ميگيرد؛ نيز تعريفي مشابه را انجام داد .ملت صرفاً از ميتوان در رابطه مايه گرفتن آن از ماهيت بدون آنكه اقشار اجتماعي در حلقهي اليت يكيك شهروندان تشكيل نميگردد؛ عالوه خلق منطقه و كاربرد بسيار آن از سوي مديريت انحصارگر اليگارشيك گير افتند .دولتـ ملت ،بر آن موضوع مهمتر اين است كه ميبايست عثماني با عنوان «ديار كردها» داليل بيشماري مبتني بر دولت = ملت ميباشد؛ همچنانكه در تعلق و منسوبيت اين خلقها ،بهمنزلهي ملت را ارائه نمود .مرحلهي تاسيس جمهوري ايتالياي فاشيستي ،آلمان نازي و ژاپن شاهد «خلقها و حتي ملت«ها درك گردد .در اصطالحاتي نظير «مبعوث كردستان»[= منتخبين آن بودهايم .در درون ملت ،گروههاي [داراي] صورتي كه اصطالح «وطن مشترك» درك كردستان]« ،مجلس كردستان» و «واليت منافع متفاوت را با حقوق و آزاديهايشان گردد ،در آن صورت ملت مشترك تمامي كردستان» به فراواني از سوي شخص مصطفي نميپذيرد .اين امكان را نميدهد كه گروههاي اين خلقها و ملتها كه در گسترهي اين كمال پاشا ،بهكارگرفته شدهاند .ممنوعيت درون ملت و دولت از منافع جداگانه و متضاد اصطالح جاي ميگيرند و در محدودهي اصطالحات كرد و كردستان ،اعتبار آنها را از برخوردار باشند .در جوهرهي خويش عبارت مرزهاي يك دولت زندگي ميكنند ،ملت بين نميبرد .ممنوع كردن عناويني چون كرد از ديكتاتوري است .پوششهاي ظاهري آن دولت ميگردند .همانگونه كه اصطالح و كردستان در مسير چارهيابي ،از همان راه دموكراتيك ،ماهيتش را تغيير نميدهد .جمهوري تركيه و مجلس بزرگ تركيه را را بر الينحلگذاشتن ميگشايد .بهعالوه در بنابراين در تركيه ،تعريف و درك جمهوري بر زبان ميآوريم ،بهكار بردن اصطالح ملت شرايطي كه كاربرد نام اشتباه شمرده تركيه نيز از نقطهنظر دموكراتيزاسيون هويت بيانگر تعلق جوامع است به دين ،ملت، شود يا پذيرفته نشود ،از طرف دادگاه اصطالحي راهگشا خواهد بود. كه ماهيتي هر با و... جنسيت ، فرهنگ ، اتنيك ذيربط يكي از طرفها رد ميشود. توضيح اصطالح «هويت» به چارهيابي خود دموكراتيزاسيون در راس داشته باشد .اما موضوع مهم ،رويكرد باز و منعطف كمك خواهد كرد .هويت بيانگر تعلق اصطالحاتي است كه ميبايست و يا قاطعان ه و بستهي ما نسبت به هويتهاست جوامع است به دين ،ملت ،اتنيك ، به صورتي صريح تعريف گردد. فرهنگ ،جنسيت و ..با هر ماهيتي دموكراتيزاسيون اصطالحي است كه در و دولتـ ملت در مسير چارهيابي حائز اهميت كه داشته باشد .اما موضوع مهم رويكرد باز تركيه با بيشترين تحريف مواجه شده است .ميباشند .براي نمونه مسالهي كرد را ميتوان و منعطف و يا قاطعانه و بستهي ما نسبت به در ارزيابياي كه خود من بهعمل آوردهام ،در درون جمهوري چارهيابي نمود ،اما هويتهاست .گشودگي و انعطاف كمك مفهوم دموكراتيزاسيون ريشهاي طبقاتي نميتوان آن را در درون دولتـ ملت كه به عظيمي به رهيافتهاي دموكراتيك ميكند؛ ندارد .تمامي بند و بستهاي اجتماعي را دربر معناي انكار جمهوري ميباشد چارهيابي كرد .در حاليكه قاطعيت و بسته بودن ،چارهيابي ميگيرد .مهر هيچ طبقهاي را برخود ندارد .روشن نمودن اصطالحات «وطن مشترك» را بسيار دشوار و سخت ميكند .ميتوان [دموكراتيزاسيون] نمود تامين حقوق فردي ،و «ملت» نيز از نقطه نظر چارهيابي ،حياتي مناسبات دوسويهي فرهنگها را بهمنزلهي غنا آزادي بيان و سازماندهي تمامي اقشار اجتماعي ميباشند .پذيرش يك جغرافيا بهمنزلهي وطن در نظر گرفت .مهم اين است كه بدانيم ذوب ـ به هر اقليت و اكثريت ،زبان متفاوت ،دين و مشترك از سوي خلقهاي داراي فرهنگهاي كردن يك هويت در درون هويتي ديگر از راه هر اتنيسيته و مليتي كه تعلق داشته باشند ـ در جداگانه ،بهغايت امكانپذير بوده و موردي سنتز ،رويكردي جداگانه و متناقض ميباشد. مقابل دولت ميباشد .نه ذوب و بيتاثيرسازي است كه درطول تاريخ نيز بهصورتي وافر با يكي از مهمترين موارد در رابطه با مسايل دولت در دموكراسي و نه ذوب و بيتاثيرسازي آن مواجه ميشويم .براي نمونه جغرافياهايي اصطالحي اين است كه آنها را به حالت بت دموكراسي در دولت ،هيچ كدام موارد كه پيشتر بدانها آناطولي و مزوپوتاميا گفته در نياوريم(يعني فتيشيزه نكنيم) .يك پديدهي صحيحي نميباشند .نقش و كاركرد هر دو ميشد و امروز عموماً بدانها تركيه و كردستان اجتماعي را بهصورت يك ارزش شوونيستيِ جداگانه مي باشد .يكي از حياتيترين مسايل اطالق ميشود ،وطن مشترك بسياري از غيرواقعبينانه و مبالغهآميز يك اصطالح عرضه دموكراتيزاسيون ،تحت موازنه درآوردن خلقها ـ تركها ،كردها ،ارمنيها ،آشوريان ،ننماييم .تحميل برخي ردهبنديهاي متغير و دولت و دموكراسي از سوي يكديگر ميباشد .اعراب ،يهوديان ،مسيحيان ،روميان و بسياري از مجرد براي نمونه ملت ،كشور ،دين ،زبان و... «جمهوري» و «دولت ـ ملت» يكي ديگر از گروههاي داراي تبار قفقازيـ ميباشد .عادالنه بهمنزلهي ارزشهاي بنيادين دگماتيك ،در تضاد دوگانههاي اصطالحي ميباشند كه مهم بوده و واقعبينانه نيست كه تنها وطن كردها و تركها با روح چارهيابيهاي دموكراتيك ميباشند. و در مسير چارهيابي نيازمند توضيح ميباشند .شود .اينكه مرزهاي دولت جمهوري تركيه اين هر جمهوري يك دولتـ ملت نميباشد .مناطق را دربر گيرد ،ب ه اين معنا نيست كه اين اصطالح جمهوري با دموكراسي در ارتباط جغرافياها صرفاً به اتنيسيتهي ترك تعلق دارند.
اجتماعي از سرخوردگي سياسي تا رستاخيز كنوني
مزدك … نگرش امنيتي در قبال مسئلهي كرد و گفتمان مبتني بر قداست تماميت ارضي و پارانوياي تجزيهطلب خواندن كردها ،با اصرار ادامه داشت و سردمداران نظام ،سياستي غير از سركوب و تالش براي نابودي خلق كرد در پيش روي خود قرار ندادند .مردمي كه در انقالب جهت تغيير نظام شركت كرده بودند در برابر اين سياستها به سختي مقاومت نمودند .بدينترتيب دههي 1360 دههي سركوب ،اعدام ،شكنجه و ترور دولتي در كردستان بود .جوانان محكوم به اعدامي كه با سر و دست شكسته اعترافات تلويزيوني ميدادند و پس از آن ديگر كسي از آنان نام و نشاني نمييافت، تابلوي آشنا و هر روزهي آن سالها بود .ايستار مشخص مردم در برابر حمالت اشغالگرانهي دولت و مقاومت سرسختانهي آنها ،جامعهي كرد را در برابر دولت نفوذناپذير مينمود .دولت غير از مزدوران مسلح رسمي ،پايگاه ديگري در جامعهي كردستان نداشت .جو حاكم در جامعه و بهخصوص نسل جوان دههي شصت ،جوي كامال سياسي و مقاومتطلبانه بود .مشاركت جوانان در احزاب و مبارزهي مستقيم عليه نظام چشمگير بود .رهبران احزاب كردي با وجود مقاومت قهرمانانهي خلق كرد و فداكاريهاي جوانان پيشمهرگه(معادل پيشمرگ در زبان فارسي) نتوانستند با رهنمودي صحيح ،سازماندهي منسجم و مديريتي قوي ،اين مقاومت را در مسير تداوم و اعتال قرار دهند .بدينترتيب در نتيجهي عملكردها و سياستهاي سنتي احزاب كردي ،فرهنگ مقاومت سياسي خلق كرد در سالهاي پاياني دههي شصت، سير صعودي خويش را از دست داده و روبه ضعف نهاد .پايان جنگ ايران و عراق ضربهي سنگيني بر احزاب شرق كردستان كه از توازنات و درگيريهاي ميان دو دولت بهره ميجستند وارد نمود و بر حجم عملكردي آنها تأثير مستقيم گذاشت .تشديد اليگارشي فقها بعد از مرگ خميني ،ترور رؤساي احزاب كردي ،تشكيل دولت اقليمي جنوب كردستان و خانهنشيني احزاب شرق و همچنين ضعفهاي بنيادين در ساختار و سياستهاي اين احزاب در پايان دههي شصت و آغاز دههي هفتاد، اميد به نتيجهدهي مبارزات سياسي را كاهش داد .پيامد گرفتار آمدن در چنين وضعيتي ،سرخوردگي سياسي فعالين حوضهي مقاومت خلق بود .بدينترتيب ترديد در مبارزهي مستقيم و سياستپرهيزي دههي هفتاد، پوستهي سخت جامعهي مقاوم كردستان در برابر دولت را نرم نموده و جامعه را در برابر سياستهاي آن نفوذپذير نمود .جمهوري اسالمي از فرصتي كه بهدست آورده بود كمال استفاده را نمود .از طرفي، اعمال سياست سركوب و عكسالعمل شديد دولت نسبت به هرگونه فعاليت سياسي به قوت خود باقي بود و از طرف ديگر ،نظام با آسودگيخاطر به اعمال سياستهاي خاص خود عليه جامعهي كردستان ميپرداخت .عدم وجود مبارزهي مستقيم سياسي و فقدان الگوي مبارزاتي ،ريسكپذيري و سازماندهي نيروهاي اجتماعي را در برابر دولت به شدت كاهش داده بود .اين امر فرصتي را براي نظام فراهم ميآورد كه سازماندهي خود را در درون جامعه به پيش برد .دولت كه يك دههي تمام در كنترل جامعهي كردستان دچار مشكالت جدي بود ،اكنون به سازماندهي در آن ميپرداخت .لطماتي كه جامعهي
كردستان در دههي 70متحمل آن گشت ،چنان وسيع بود كه تاثيرات مخربش امروزه نيز دامنگير جامعهي ماست .طبيعتا در اين ميان اين احزاب سنتي هستند كه بايد در مقابل خلق كرد جوابگوي مسائل ناشي از خالء مبارزاتي در اين دهه باشند. عملكردها و سياستهاي دولت در دههي 70 زيربنايي شد براي همهي سياستها و عملكردهاي كنوني نظام در كردستان .نظام در اين دهه سخت درپي گسترش «كردهاي خودي» بود .اين كردهاي خودي كه در سالهاي قبل از نيروهاي جاش سنتي فراتر نميرفتند ،در اين دهه با گسترش سازماندهي بسيج و عملكردهاي ويژهي وزارت اطالعات در كردستان به قشري وسيعتر اطالق ميشد كه وظيفهي اصلي آنها ايجاد جو بياعتمادي جهت جلوگيري از ايجاد هرگونه سازماندهي و غير موجه نمودن مقاومت و مبارزه عليه سياستهاي دولت در جامعه و اذهان خلق كرد بود .اين قشر از اين پس نه تنها بايستي بهعنوان عايقي جهت جلوگيري از بروز واكنشهاي راديكال در جامعه عمل ميكرد ،بلكه ميبايست مبدع اين ادبيات انحرافي نيز ميبود كه« :در صفوف دشمن بهتر ميتوان به مردم خدمت كرد ».خلق كرد كه تا آن زمان تعريف مشخصي از دشمن داشت، با اين گفتمان دچار ابهام در تعريف دشمن و عدم اتخاذ موضعگيري شفاف در برابر آن ميشد .از ميان برداشتن مرزهاي ميان «دوست و دشمن» و «خدمت و خيانت» جامعهي كردستان را به شدت در مقابل سياستهاي نظام بيدفاع و آسيبپذير ميساخت. از جانب ديگر نظام ،زيربناي سياست تخريب اجتماعي و شخصيتي فرد و جامعهي كرد را در اين دوره پايهريزي كرد .جامعه كه مكانيسمهاي واكنشي آن در برابر سياستهاي دولت اشغالگر ضعيف گشته بود ،در فضاي سنگين سردرگمي و نوميدي دچار رخوت ميگشت .ذوب فرهنگي و شخصيتي فرد و جامعهي كرد ،در بوتهي نظام شهري وارداتي و ناهمخوان با واقعيت اجتماعي كردستان، با سرعت تمام انجام ميگرفت .فردگرايي روزافزون در جامعهي شهري با پديدهي انكار فرهنگي و ذوب شدن در فرهنگ رسميـ مركزي هماهنگ و متداخل بود و در نتيجهي آن از افراد طبقهي متوسط شهري شخصيتي كامال ضداجتماعي ،سودگرا و فرصتطلب ميساخت كه از لحاظ فرهنگي بيشتر نمايندهي فرهنگ اشغالگران در كردستان بود. براي چنين تيپ شخصيتياي ،زيرپا نهادن ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي ملت كرد در برابر امكاناتي كه تحت عنوان زندگي شخصي به وي عرضه ميگشت، توجيهپذير بود .تحميل چنين مدلي شخصيتي بر جوانان شهري همراه با نوميدي سياسي و بحرانسازي نظام در زمينههاي اجتماعي و اقتصادي و همچنين عدم جوابگويي جامعهي سنتي به خواستهاي جوانان ،عرصه را چنان بر آنان تنگ مينمود كه راهچاره را تنها در گريز از دنياي واقعيات ميجستند. مواد مخدر و فحشا در اين مرحله به شيوهاي كامال نظاممند از جانب رژيم در كردستان اشاعه داده ميشد. جامعهي روستايي با سياستهاي اقتصادي ،همچنين از طريق نفوذ روزافزون پديدهي خائنانهي بسيج و جاسوسي و تزريق ضدهنجارهاي شهري ،به دام گسترانيدهشدهي مهندسان اجتماعي گرفتار آمده و به سرعت شهرزده ميشد .جامعهي كرد
9
كه ريشه در زندگي طبيعي هزاران ساله داشته و داراي سابقهي مبارزهي گرم صدساله در راه حفظ هويت و موجوديت خود ميباشد ،در برابر اين سياستهاي مخرب در جستجوي راه رهايي و حفظ بقاي اجتماعي و فرهنگي خود برآمد .گذار از رويكرد مبارزات سنتي و برگزيدن فلسفهي مبارزاتي آپوئيستي از سوي جواناني كه بهدنبال نجات جامعه از خطر فروپاشي بودند ،عكسالعمل جامعهي شرق كردستان در برابر سياستهاي پاكسازي دولت بود. مشاركت جوانان شرق كردستان در جنبش جوانان آپوئيستي برخالف ادعاي بعضي اشخاص بر مبناي خالء وجودي احزاب سنتي انجام نميگرفت ،بلكه جوانان شرق كامال به اين نتيجه رسيده بودند كه تداوم سياستهاي سنتي همان نتايجي را بار ميآورد كه آنها در تالش براي پايان دادن به تاثيرات آن بودند .پيوستن جوانان شرق كردستان به جنبش آپوئيستي تالش جامعهي شرق كردستان بود جهت ايجاد زندگي آزاد بهعنوان آلترناتيوي در مقابل زندگي پر از ننگ تسليميت و تحميلي از جانب نظام. شناخت جوانان شرق كردستان از جنبشآپوئيستي اميد به ايجاد جامعهي دموكراتيك و كرد آزاد را در دل آنان زنده نمود .همراه با آن ،اعتمادبهنفس و اتكا به نيروي ذاتي جامعه و استقالل عمل را در آنان پديد آورد .اين اولين بار بود كه در تاريخ مبارزات شرق كردستان جنبشي برمبناي اراده و نيروي جامعه و انسان كرد و نه براساس فرصتهاي سياسي و حمايتهاي خارجي ،شكل ميگرفت .طبيعتا برخورد جامعهي شرق كردستان در قبال پديدهي رهبري در جنبش آپوئيستي و شخص «رهبر آپو» ،موثرترين عامل در ايجاد حركتي نوين بود .مردم شرق كردستان اين مسئله را بهخوبي دريافته بودند كه خلق و جامعهي بدون رهبر ،محكوم به پيروي از ديگران و گردش در دايرهي قيام و شكست است .آنچه كه بينتيجه بودن سياست سنتي كرد را براي مردم كردستان مشخص نمود ،خالء رهبري فكري و سازماني برخاسته از ريشهي تاريخي و اجتماعي مردم كردستان بود. تنها انديشهاي كه برخاسته از ريشههاي طبيعي يك هويت باشد ،ميتواند در جهت اعتال و آزاد نمودن آن هويت ،منجر به سازماندهي و اقدام عملي شود. كپيبرداران انديشههاي خارجي حتي در عمل نيز ناچار به تقليد از آنان هستند .خلق كرد در شرق كردستان فلسفهي «رهبر آپو» را بهعنوان فلسفهي اعتالي هويتي و ايجاد شخصيت كرد آزاد و مبارز پذيرفت و بر اين اساس خواستار مبارزهاي بر پايهي همين فلسفه شد .صيانت خلقمان در شرق كردستان از «رهبر آپو» در سوم اسفند ،1377در واقع اشتياق اين خلق جهت رسيدن به آزادي بر اساس فلسفهي رهبر آپو و شيوهي عملي زندگي ،مبارزه و سازماندهي وي بود .اين اشتياق خلق در سال 2004به تاسيس حزب حيات آزاد كردستان انجاميد .حزبي كه در واقع جنبش رستاخيز جامعهي شرق كردستان و ارادهي خلق ما در بهعمل درآوردن پتانسيل مقاومت اجتماعي خود در مقابل متجاوزان است »PJAK« .جنبش خلق آزاديخواهي است كه :زندگي و جامعهي آزاد را بر زندگي خفتبار و جامعهي تخدير شده؛ شهامت و قهرماني را بر خيانت ،بسيج و خودفروشي؛ و كرد آزاد و مدافع حقوق خويش را بر عقيمگشتگان دست مدافعان تماميت ارضي ترجيح داده است.
10
زنان پژاك ،جنبش زن و جامعهي آزاد
تاريخ انسانيت با تولد قهرمانان و مبارزان راه آزادي خلقها رقم خورده است .همانگونه كه «رهبر آپو» در كتاب جامعهشناسي ميگويد: «چنان لحظاتي پيش ميآيند كه تاريخ در يك شخصيت و شخصيت در يك تاريخ نهفته است». در واقع تولد قهرمانان احياكنندهي ارزشها و تاريخ خلقها بوده است؛ همان ارزشهايي كه پايمال شده و تاريخي كه از واقعيت خويش دور گشته و به انحراف كشيده شده است .اين قهرمانان هستند كه پيشاهنگ مبارزهي جوامع بوده و خلقها را جهت كسب آزادي خويش سازماندهي نمودهاند .ميالد 4آوريل نيز مستثنا از اين واقعيت نيست .ميتوان گفت كه 4آوريل روز ميالد رهبر آپو ،روز تولد آزادي زنان است. 4آوريل روز خودشناسي و آغاز مبارزهي آزاديخواهي همهي زنان است .روزي كه تمام انسانيت يكصدا شعار آزادي و بازگشت به جوهر راستين خويش را سر ميدهد .روزي كه سبب شكستن پيكرهي ظلم و ستم شد .روزي است كه فرهنگ الههي ايشتار دوباره احيا ميگردد. زنان اولين قشرياند كه مورد استثمار ذهنيت مردساالري قرار گرفتهاند .آنان بهمدت 5هزار سال است كه متحمل بزرگترين آسيبها از سوي فرهنگ تجاوزگر مردساالر شدهاند .آنان را دچار ازخودبيگانگي نمودهاند .امروزه بايستي زنان با درك صحيح از 4آوريل از طريق سازماندهي ي ارادهمند خويش در تمامي عرصهها ،جامعها بيافرينند و دست به تالشي همهجانبه جهت به عرصهي عمل كشاندن مطالبات آزاديخواهي خويش بزنند .زنان كرد كه از آغاز تاريخ تاكنون جهت پيشبرد جامعهي انساني پيشاهنگي نموده و سرمدار ساخت جامعهاي آزاد و كمونالـ دموكراتيك بودهاند ،بيش از هر طبقهي جامعه مورد تهاجم سيستم طبقاتي و ذهنيت جنسيتگرا واقع شدهاند .آنان پس از به انحراف درآمدن سير تاريخي و ايجاد تمدن مركزيتگرا از سوي ذهنيت مردساالر ،به بردهاي مبدل شدند كه نظام از آنها بهرهكشي ميكند .تمامي دستاوردهاي آنان را ربوده و او را مظهر پليدي و خباثت جلوه ي دادند .حتي اين تحريف تاريخي را چون واقعيت گريزناپذير جلوه داد ه و با كاربرد ايدئولوژيهاي دورانهاي مختلف به آنها قبوالندهاند كه شما موجوداتي فريبكار و ناقصالعقل ميباشيد .براي رهايي از اين وضعيت اسفناك كه زنان در آن گرفتار آمدهاند ،نياز مبرمتري به سازماندهينمودن خويش در راستاي كسب آزادي دارند. بخشي از زنان كه عالوه بر ذهنيت مردساالري و جنسيتگرايي ،تحت نام دينگرايي و مليگرايي جمهوري اسالمي به شدت سركوب ميشوند ،زنان شرق كردستان ميباشند .دولت ايران تحتلواي اسالم سياسي و دولتي ،قوانيني را ارائه و به تصويب ميرساند كه هيچ سنخيتي با ارزشهاي اجتماعي خلقهاي ايران ندارند. بدينگونه درپي افزودن بر عمر نظام قدرتگراي
خويش و نهادينهنمودن هر چه بيشتر سياستهايش است .اين نظام هر روز با ارائهي قوانين جديد و «زنستيز»ي تحتلواي اسالم به جامعه ،عرصه را بر زندگي زنان تنگتر نموده كه پيامد آن بردگي جامعه ميباشد .خويش را سايهي خدا در زمين ميخواند و بدينترتيب حق اعمال هرگونه عمل غيرانساني همچون سركوب ،فشار ،به فحشا كشاندن ،نابرابري و ...جهت تضعيف زن و جامعه را روا ميبيند .زنان در نظام دينساالر ايران تنها يك گزينه براي وارد شدن به عرصههاي اجتماعي دارند .آن هم با رنگ باختن هويت خود و مبدل شدن به ابزاري در بازيهاي پليد سران دولت ،ميسر ميشود .در غير اينصورت نميتوان در البهالي قوانين اين نظام جايي براي هويت زن آزاد مشاهده نمود .در تاريخ جمهوري اسالمي كه خواهان برقراري آزادي و دموكراسي بوده، حتما به شيوهاي غيرانساني از ميان برداشته شده است .در اينباره مثالهاي بسياري وجود دارند كه ميتوان به قتلهاي فاعل مجهول و اعدام زنان كرد همچون شيرين علمهولي و زنداني كردن بسياري از فعالين آزاديخواه زن و اعمال شكنجههاي وحشيانه عليه آنها اشاره نمود .حتي همهروزه اخبار مربوط به آن را ميشنويم .زن را ت و روب خانه و مبدل به ماشين زاد و ولد و رف ابزار ارضاي غريزهي سيريناپذير مرد نمودهاند. با اسالمي سياسيشده ،اعمال وحشيانهي خويش عليه او را الپوشاني ميكنند .زن را فينفسه شرير نشان ميدهند و اعمال هرگونه رفتار زشت را در حق او روا .او را در صورت انجام هركاري محكوم ميپندارند؛ جرم او زنبودنش است .زنان در شرق كردستان ،هم از سياستهاي دولتي ضربه ميبينند و هم سنن واپسگراي خانواده آنها را ميآزارد. خانواده مبدل به دولتي كوچك شده كه حاكم بالمنازع اين دولت پدر ،شوهر ،برادر و حتي پسر ميباشد .به انحاي مختلف زن را محدود نموده و كوچكترين حق انتخابي برايش باقي نگذاشتهاند. يا بايد جذب سيستم دولتگرا شده و با ذهنيتي مردساالرانه تيشه به ريشهي خويش بزند و يا در چهارديواري خانه خود را محبوس نمايد .دولت، سنگبناهاي سيستم خويش را در خانواده گذاشته است .زن روزانه مورد تجاوز ،تبعيض ،سركوب و خشونت قرار ميگيرد و اين اعمال غيرانساني چون امري معمولي جلوه داده ميشود .راه گريزي براي او باقي نميگذارند و باال رفتن آمار خودسوزي زنان در ايران و بهخصوص استانهاي كردنشين حاكي از اين قضيه ميباشد .بهگونهاي كه مرگ را به چنين زندگياي ترجيح ميدهند. در چنين شرايطي به جنبشي براي زنان نياز وجود داشت كه بتوانند در آن ارادهي خويش را متجلي نموده و هويت اصلي خويش را بازيابند .نوعي جنبش ويژهي زنان الزم بود كه ردپاي ذهنيت مردساالرانه در آن وجود نداشته باشد و زنان با اتكا بر هويت خويش ،شخصيتي آزاد بيافرينند و جامعهاي نوين مبتني بر اصول دموكراتيك
زيالن تانيا
و آزادي بنيان نهند .الزم بود جامعهاي مبتني بر بازآفريني بافتهاي اساسي جامعه يعني سياست و اخالق تشكيل شود و اين مهم تنها از طريق ايجاد انقالبي ذهنيتي در جامعه ميسر ميشود. بنابراين تأسيس حزب حيات آزاد كردستان(پژاك) در روز 4آوريل امري تصادفي نبوده بلكه از معنايي بسيار ژرف و تاريخي برخوردار ميباشد .همچنان كه 4آوريل روز ميالد خلق كرد است ،تأسيس حزب حيات آزاد كردستان نيز روز تولد دوبارهي خلق كرد در شرق كردستان و بهويژه تولد آزادي زنان كرد است .حزب حيات آزاد كردستان با درك صحيح از فلسفهي رهبر آپو جهت آزادي خلق كرد در شرق كردستان شروع به سازماندهي و گسترش آن نمود .اين سازماندهي كه در سال 2004صورت گرفت توانست سرنوشت شومي را كه دولت ايران براي خلقمان در اين بخش كردستان تعيين كرده بود و هر روز با بهكارگيري شيوههاي گوناگون جامعهمان را تهديد ميكرد، خنثي نموده و خلقمان را با مبارزات و مطالبات آزاديخواهي خويش آگاه ساخت .استقبال خلقمان از تأسيس حزب حيات آزاد كردستان، اشتياق به آزادي و رهايي از دنيايي كه به اسارت سران جمهوري اسالمي و طبقهي فرادست وابسته به آنان درآمده بود را آشكار ميساخت. پيوستن خيل عظيمي از زنان و جوانان به صفوف مبارزات حزب حيات آزاد كردستان ،نياز به سازماندهي و گسترش مبارزات خلقمان در اين منطقه از كردستان را بيشتر نشان ميداد. بهويژه نياز به سازماندهي زنان و همگرايي آنان امري گريزناپذير ميباشد ،چون تنها بدينگونه ميتوانند سياستهاي نظام دينساالر را كه در كليهي منافذ جامعه نفود كرده ،بيتأثير نمايند. راه آزادي جامعه از آزادي زنان ميگذرد. زنان كرد در شرق كردستان با شناخت حزب حيات آزاد كردستان و ايدئولوژي رهايي زن كه توسط رهبر آپو ارائه گرديده است ،توانستند به سازماندهي دست يابند .اين سازماندهي كه امروزه تحت نام اتحاديهي زنان شرق كردستان( )YJRKشناخته ميشود ،برآنست با سازماندهي و آگاهنمودن همهي زنان در اين منطقه ،سرنوشت شومي را كه براي زنان تعيينگرديده ،تغيير داده و برگي زرين در تاريخ آزادي زن رقم بزند .هر اندازه سطح مبارزه در راستاي سازمانيافتگي و آگاهسازي زنان انجام گيرد ،به همان ميزان قيد و بندهاي نظام حاكم و استعمارگر گسسته خواهد شد .ارتقا يافتن سطح مبارزه از سوي زنان ايران و شرق كردستان ،به معناي درك صحيح روز 4آوريل ميباشد. براي كسب آزاديمان بايستي جشن ميالد «رهبر آپو» را امسال باشكوهتر از سالهاي گذشته برپا نماييم و اين روز خجسته را گرامي بداريم. به همين مناسبت ،اين روز بر تمام انسانهاي آزاديخواه و بهويژه زنان آپوئيست مبارك باد.
جوان پژاك ،پاسخي شايسته براي پرسش «چگونه بايد زيست»
11
م /فالح … يعني طبق منافع سيستم خ��ود ،اق��ش��ار مختلف اجتماعي را طبقهبندي ميكنند ك��ه البته جامعه با ات��ك��ا ب��ر هويتش هميشه ب��ه مقابه ب��ا آن برميخيزد. م �يت��وان طبقهبندي م��ذك��ور را بدينگونه ارائ���ه داد: طبقهي يكم :مبارزين هستند .پيشينهي مبارزاتي خلق كرد مملو از مقاومتهاييست كه اقدامات دشمن را ناكام گذاشته است .جنبشهايي كه تاكنون صورت گرفتهاند ـ با وجود تمامي نواقص و اشتباهاتشانـ عرصه را براي سياستهاي انكار و امحاي دشمن كه عليه خلق كرد طرحريزي شدهاند خالي نگذاشته است .اما به داليلي همچون وابستگي به نيروهاي خارجي ،عدم برخورداري از ايدئولوژياي كه با واقعيات جامعه همسو باشد ،درنظر نگرفتن نيروي ذاتي جامعه و گرفتار آمدن در منفعتطلبيهاي خانوادگي ،عشيرهاي ،ديني و شخصي ،به اهداف خويش دست نيافتهاند .افق فكري محدود و متدهاي مبارزاتي اشتباه ،اجازه نداده چگونگي دوباره زيستن را آنگونه كه بايسته و شايستهي ِ خلق است به آنها بياموزند .با اين وجود از طريق مقاومتهاي خويش كه بديلهاي فراواني همچون شكنجه ،شهادت ،تبعيد ،زندانيشدن و ...به همراه داشته ،تن به تسليمت درن��داده و لرزه بر تن دشمنان انداختهاند .اينان كرد فعال و پويا هستند كه سياستهاي دشمن را برنميتابند. طبقهي دوم :آن دست از كردهايي كه با هويت خويش بيگانه گشتهاند و هر كدام به طريقي دانسته يا نادانسته در عملينمودن سياستهاي كردستيز دشمنان جاي ميگيرند. دشمنان با ايجاد بحرانهاي اجتماعي همچون گرسنگي، بيكاري ،جهل و فقر دانش و ازطريق دادن وعدههاي دروغين براي حل آنها ،سعي در به اس��ارت كشاندن جامعه دارند. با ذهنيت كالسيك و عملينمودن متدهاي بيوقدرت و پيرساالرانه خلق و بهويژه جوانان را در دام سياستهاي خود گرفتار م�يآورد .جامعه را دچار استحاله و ذوب ميسازد. از طريق تحريك غريزهي جنسي و گرسنه نگهداشتن خلق درصدد است آنانرا ناگزير از وابستهشدن به خود نمايد .در اين راستا از طريق جذب افراد جامعه در نهادهاي بسيج در پي تشكيل قشري مزدور و خائن وابسته به حكومت است. اين قشر را جهت تخريب بافتهاي اخالقي و سياسي جامعه به كار ميبرد .آنان را در خيانت غرق نموده و زندگي بدون وابستگي به سيستم را برايشان غيرممكن جلوه ميدهد. طبقهي سوم :بيشترين افراد اين طبقه را جوانان تشكيل ميدهند.
اين قشر اگر خويش را سازماندهي نمايند سرنوشتسازترين و آمادهترين قشر براي دموكراتيكنمودن و آزاد ساختن جامعه ميباشند .در غير اينصورت ميتوانند به نيرويي خطرناك عليه جامعه مبدل ميشوند كه سيستم ميتواند آنها را در خدمت بهمنافع نارواي خود جهتدهي نمايد .جامعهي ايران ،جامعهاي جوان است .بعد از تأمين نيازهاي جسماني و امنيتي جامعه، برآوردن نيازهاي فكري و مشاركت در گروه ميآيد .در چنين مرحلهاي ،افراد جامعه و بهويژه جوانان براي قبول يك انديشه و جهانبيني آماده هستند .در شرق كردستان رژيم اين نياز را بهخوبي شناخته ،لذا براي به زير سلطه درآوردن جامعه از طريق بيارده نمودن جوانان آن ،بدون وقفه در تكاپوست .مدتهاي مديديست كه تكتاز ميدان ،دستاندركاران حكومتي ميباشند كه از اسالم سياسي و دولتيشده در جهت سياستهاي خود استفاده ميكنند .جوانان كه فاقد شناخت كافي از هويت خويش و نيروي ذاتيشان ميباشند ،در چنين دامهايي گرفتار ميشوند. در جامعهاي كه جوانان آن ازخودبيگانه و مسئوليتناپذيرند، زمينهي پيادهنمودن هرگونه سياستي تخريبي از جانب دولت وجود دارد .چنين سياستي را بهگونهاي عملي مينمايند كه جامعه خود را در منجالبي ببيند كه وارهيدن از آن ميسرناشدني نمايد .توسعهي چنين برنامهاي تا قبل از سال 2004كامال مشهود بود و شرايط ناگواري را در شرق كردستان بهوجود آورده بود. در چنين مقطعي حزب حيات آزاد كردستان ( )PJAKدر تاريخ 4آوريل كه مصادف است با تاريخ تولد «رهبر آپو» بنيان نهاده شد .نياز به ممانعت از اعمال سياستهاي دشمنان خلقمان و خاتمه دادن به آن ،تأسيس چنين جنبشي را ضروري ميساخت. جنبش آزاديخواهي خلقمان توانست در مدت زمان كوتاهي در برابر نظام ايران قد علم كند و راهكارهايي عملي براي گذار از بحرانهاي اجتماعي بهوجود آمده از سوي آنان ارائه دهد. مقتضيات شرق كردستان ايجاب ميكرد كه « »PJAKتأسيس شود .در صورتيكه چنين اقدامي صورت نميگرفت ،چارهيابي مشكالت و خاتمهدادن به مصائب اجتماعي ،سياسي ،اقتصادي و ...در اين بخش از كردستان ،بسان گذشته به سرنوشت يا زماني نامعلوم سپرده ميشد .ظهور جنبشمان ،پرسش «چگونه بايد زيستن» را به ارمغان آورد .خلقمان در شرق كردستان ،از تجربهي عظيم جنبش آپوئيستي و مشاركت فعال در خطمشي مبارزاتي(بعد از قيامهاي سوم اسفند سال )1377برخوردار بود كه اين امر ،زمينه را براي تأسيس « »PJAKفراهم كرد.
ام����روزه جنبشمان از موقعيتي پيشاهنگ جهت دموكراتيزهنمودن اي��ران برخوردار اس��ت .نقش جوانان و چگونگي مشاركتشان در اين مرحله درك نكويي ميطلبد. در تمامي انقالبها جوانان از نقشي پيشاهنگ برخوردار بودهاند .اما تعريفي كه از جايگاه و هويت جوانان شده است ،تعريفي ناقص ،منحرف و يا در خدمت سياستهاي منفعتپرستانه بوده است .جنبش آپوئيستي ،جنبش جوانان است و با توجه به جوهرهي جوانان تعريفي نوين از جوانان بهعمل آورده است .از بدو تأسيس پژاك تاكنون قشر جوان، همچون ستون فقرات جنبش ايفاي نقش نموده است .نيروي موجود در جوانان را آموزش داده و سازماندهي نموده تا بتواند جامعهاي آزاد ،دموكراتيك ،برابر و اخالقي بيافريند .رهبر آپو در اين مورد ميگويد« :با جواني آغاز نموديم و با جواني به پيروزي ميرسيم ».در راستاي متحققسازي اهدافمان، قهرمانيهاي زيادي را شاهد بودهايم كه حزب حيات آزاد كردستان با اتكاي بر آنها توانسته سطح مبارزات خويش را ارتقا بخشد .سازمان جوانان تحت نام ( KCRجمعيت جوانان شرق كردستان) با نهايت فداكاري و تالش و با سرلوحه قرار دادن مقاومت در فعاليتهايش ،دوشادوش جوانان ديگر مناطق كردستان به مبارزه در راه ارادهمند كردن و آزادسازي جامعه پرداخت .متد مبارزاتي خويش را با شناخت تاريخ خود و شيوهي آزاد زيستن مشخص نموده و در حال عمليساختن آنان ميباشيم .اگرچه نتوانستهايم انتظارات را كامال برآورده نماييم ،اما تحت هيچ شرايطي ميدان مبارزه را خالي ننمودهايم. امروز بهمثابهي KCRدر تالشيم كه خويش را به تمام جوانان جامعه در هر موقعيتي برسانيم تا بتوانيم ميراث شهيداني همچون خوشمهر ،چ��االك ،م��ادورا ،ماني ،هيرش ،فاراشين ،زنار، رزگار ،هيمن ،باهوز و آرگش را به دست جوانان جامعهي آزاد بسپاريم .يگانه راه دستيابي به آزادي ،مبنا قرار دادن افكار جنبش آپوئيستي است .زندگي بهمراتب بدتر از مرگي را كه دشمنان برايمان ايجاد كردهاند ،تنها ميتوان با الحاق به صفوف گريال درهم شكست .با اين ادعا سالروز تولد رهبر آپو كه روشناييبخش راه مبارزاتي PJAKو KCRاست ،را به همگان تهنيت گفته و خاطرنشان ميسازيم :آينده ازآن مبارزان راه آزادي است و زندگي در جامعهي آزاد اليق ماست.
گريال؛ ضامن زندگي اخالقي و سياسي بدونشك در جهان هستي ،گرما و انرژي خورشيد براي تمام موجودات داراي اهميت خاصي است .چونكه خورشيد زندگيبخش است .براي همين از ديرباز تا به امروز خورشيد در ذهن انسانها داراي جايگاهي مقدس بوده و حتي در ميان برخي از ملتها پرستش گرديده است .خورشيد در بين خلق كرد نيز از جايگاه مقدسي برخوردار است .كسي كه براي اولين بار با فلسفهي «رهبر آپو» آشنا ميشود ،سخاوت اين فلسفه را درمييابد كه بسان خورشيدي كه هرگز غروب نميكند ،بيمنت به هرجايي گرما ميبخشد .چونكه همه بر اين باوريم اشعههاي اين خورشيد قادر به زيبا و روشنكردن جهان خلقهاست و روزي همهي انسانيت براي ادامهي حيات خويش به گرمايش پناه خواهندآورد .در شرايط و دوراني كه رهبر آپو طي آن متولد شد ،نه تنها خلق كرد ،بلكه تمام خلقهاي ستمديده منتظر يك پيشاهنگ بودند .سرزمين كردستان از ظلم و ستم بيزار گشته و در حسرت نوشيدن يك قطره از باران بهاري ،بيقراري ميكرد .در غم شكست 28قيام ،ماتم در اين سرزمين حكمفرما شدهبود .در آتشكدهي زرتشت به جاي آتش ،سرما همراه با سكوتي مرگبار حاكم گشتهبود.
«اورفا» قسم خورده بود تا زمانيكه فرزندي بهمانند «ابراهيم» به دنيا نياورد ،هرگز لبخند بر لب نياورد .دشمن قسم خورده بود كه خيال كرد و كردستان را در آرارات مدفون سازد. استعمارگران كردستان در صدد بيهويت ساختن خلق كرد بودند .نادرند كساني كه قادر به توانبخشي به جامعه جهت حل مشكالتشان شوند .بسيار كم اتفاق ميافتد كه كسي به بهترين وجه خود را براي آزادي خلقش و تمام انسانيت فدا كند .رهبر خلق كرد« ،رهبر آپو» يكي از همان كساني است كه تمام عمر خويش را بدون هيچ چشمداشتي شخصي، فداي خلق و آرمانهاي جنبش خلق كرد نمود .وي از همان اوان عليه اربابان واپسگراي كرد ،مبارزهاي بيامان آغاز نمود .هيچگاه در مقابل واپسگرايي اجتماعي سر تعظيم فرود نياورد و به شيوهاي بسيار جسورانه دست به مقاومت جهت گذار از آنها زد .بهويژه در برابر سنن واپسگرايي كه زن ،اين مايهي زندگي را باعث شرمندگي ميپنداشت، اقدام به سازماندهي زنان كرد نمود .در كردستاني كه تا خرخره در تاثيرات مردساالري غرق شده و از سوي ديگر تمام ارزشهاي اجتماعيـ تاريخياش به تاراج رفته بود، آغازيدن مبارزه كار آساني نبود .شكستن قالبهاي ذهنيت
مردساالري و زندهنمودن هويتي كه دچار خودباختگي شده بود ،انقالب محسوب ميشد .دشمن از دستاوردهاي انقالب كردستان خشنود نبود و براي از بين بردن دستاوردهايي كه حاصل تالش ساليان مديد بود ،به هر ترفندي متوسل شد. جهت خشكاندن چشمهي «اميد به آزادي» خلقمان ،عليه رهبري دست به توطئهچيني زدند؛ سعي كردند ارادهي خلق كرد را بشكنند؛ درپي گسترش بياعتمادي بودند تا خلق را از جنبش دور سازند؛ خواستند رهبري را در زندان امرالي از بين برند .ولي هرگز نتوانستند منبع اميد ،نيرو ،معنويات و اعتقاد خلق و گريال را خشك و نابود كنند« .رهبر آپو» با استفاده از تجارب گذشته ،خطمشياي جهت رسيدن به آيندهاي آزاد و سرشار از آرامش ترسيم نمود .بايستي دانست كه «رهبر آپو» انديشهايست معطوف به آزادي؛ روحيست كه به تعالي رسيده؛ اميديست كه در خود آينده را نهان ساخته و عشقي است كه در خود آزادي را پرورانده است .ميالد «رهبر آپو» بر هر آپوئيستي ،فرخندهباد.
رنگني مهرناس
نشريهي سياسي ،اجتماعي ،فرهنگي صاحب امتياز :مركز مطبوعات حزب حيات آزاد كردستانPJAK مدير مسئول :هيات تحريريهي آلترناتيو چاپخانهي گريال
ALTERNATIVE
هفتهنامهي سياسي ،اجتماعي ،فرهنگي ـ دورهي دوم /شمارهي 8
پيام گريال:
يكشنبه 14فروردين 3 /1390آوريل 2011
آن سوي كوهستان
جوانان عزيز
بسيج ،اعتياد و فحشا دامهاي گستردهشدهي جمهوري اسالمي در مسير زندگي شماست؛
براي درهمكوبيدن اين مثلث اهريمني به صفوف
نيروهاي شرق كردستان ( )HRKبپيونديد.
پژاك
يعني حركت مستمر به سوي زندگي آزاد تا رسيدن به زندگي آزاد از پاي نخواهيم نشست ميداني! در كوهستان تبسم را فراگرفتم در كوهستان بود كه تبسم را فراگرفتم
پيش از آنكه به كوهستانها بيايم،
اين همه نميخنديدم،
توانش را نداشتم
اما اينك در بين رفقا ،در اين بيشهزار شادم
با آسودگي تمام ميخندم شهيد خليل
كارگردان فيلم شهيد بريتان
پخش هر شمارهي آلترناتيو ضربهاي است بر پيكرهي استبداد نظام جمهوري اسالمي
جهت دريافت كتب ،نشريات و مقاالت ميتوانيد به سايت
www.PJAK.org
مراجعه نماييد.