Km nr 116

Page 1

‫سردبير؛ سيامک بھاری‬

‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪siabahari@yahoo.com‬‬

‫‪. . . ,-/ ,0‬‬ ‫گفتگوی نشريه کودکان مقدمند‬ ‫با سيامک بھاری‬

‫مرداد ماه ‪١٣٩٣‬‬ ‫‪www.barnenforst.com‬‬

‫‪ ١١‬داد ‪ ٢ ،‬اوت روز ﯾ از‬ ‫ر ‪ ،‬ه خ ز و م ا اهﯿ زاد ‪ ،‬ه ‬ ‫ ‪ " + ,-.‬ر* ‬

‫و ') ل د' ع از ‪#%‬ق "‪#‬د" ن‬

‫خواستھای فوری ما عبارتند از‪ :‬اجرای ک‪2‬ام‪2‬ل خ‪2‬واس‪2‬ت‪2‬ھ‪2‬ای ف‪2‬وری رض‪2‬ا ش‪2‬ھ‪2‬اب‪2‬ی و‬ ‫پرسش اول؛ پرداخت شھريه ب رای خ ان واده‬ ‫توافقات انجام شده با او‪ ،‬مرخصی بھنام ابراھيم زاده از زندان و اختصاص امکان‪2‬ات‬ ‫ھا به يک معضل بزرگ بدل ش ده اس ت‪ .‬ب ا‬ ‫درمانی فوری به وی‪ .‬رضا شھابی‪ ،‬بھ‪2‬ن‪2‬ام اب‪2‬راھ‪2‬ي‪2‬م زاده‪ ،‬ش‪2‬اھ‪2‬رخ زم‪2‬ان‪2‬ی و ھ‪2‬م‪2‬ه‬ ‫اين معضل چگونه ب اي د ب رخ ورد ک رد‪ ،‬چ ه‬ ‫کارگران زندانی و زندانيان سياسی بايد فورا از زندان آزاد شون‪2‬د‪ .‬ب‪2‬ھ‪2‬ن‪2‬ام ب‪2‬اي‪2‬د ک‪2‬ن‪2‬ار‬ ‫راه حلی مقابل خانواده ھا ميگذاريد؟‬ ‫فرزند بيمارش باشد‪.‬‬

‫سيامک بھاری‬

‫سالم به شما و خوانندگ ان نش ري ه‪ .‬م وض وع‬ ‫پرداخت شھريه ھر ساله گريب ان خ ان واده ھ ا‬ ‫را می گيرد‪ .‬ھر س ال ھ م م ان ن د ھ م ه چ ي ز‬ ‫ديگر قيمتش گرانتر و گرانتر ميشود‪.‬‬ ‫عليرغم ھمه دروغپردازيھای رايج حکوم ت‬ ‫در باره اينکه پرداخت شھريه ممنوع و ج رم‬ ‫اس ت و غ ي ره‪ ،‬اي ن ب ار خ ود آم وزش و‬ ‫پرورش ‪ ،‬با وقاحت ت م ام‪ ،‬رس م ا ق ي م ت ھ ای‬ ‫گزاف شھريه را در نواخ ی م خ ت ل ف اع الم‬ ‫کرد‪ .‬از انواع متفاوت مدارس دولت ی خ اص‬ ‫تا آنچه که به غلط مدارس غيرانتفاعی گ ف ت ه‬ ‫ميشود‪.‬‬ ‫يک رکن پاي ه ای و س ي س ت م ات ي ک وزارت‬ ‫آم وزش و پ رورش اي ن اس ت ک ه ھ زي ن ه‬ ‫آم وزش را از دوش دول ت ب ردارد و ب ا‬ ‫خصوصی س ازی و ت ب دي ل م دارس دول ت ی‬ ‫عادی به مدارس خاص‪ ،‬به دوش خانواده ھ ا‬ ‫بيندازد‪ .‬اين سياست ھر روز ع ي ان ت ر و ب ه‬ ‫نوعی به روند عادی سي س ت م آم وزش ی ب دل‬ ‫ميشود‪ .‬در واقع نھادين ه ک ردن ت ب ع ي ض در‬ ‫دسترسی به استانداردھای متفاوت آموزشی‪،‬‬ ‫ادامه در صفحه ‪٤‬‬


‫‪٢‬‬

‫خطر مرگ‪ ،‬جان رھبران مبارزات‬ ‫کارگری را تھديد ميکند!‬ ‫بھنام ابراھيم زاده ــ اسعد ــ از فعالين‬ ‫محبوب کارگری و مدافع حقوق کودکان‬ ‫کار و خيابان‪ ،‬از روز سه شنبه ‪١٣‬‬ ‫ارديبھشت ماه‪ ،‬با احضار به دادسرای‬ ‫"شھيد مقدس" مستقر در زندان اوين مجددا‬ ‫به سلول انفرادی بند ‪ ٢٠٩‬وزارت‬ ‫اطالعات منتقل گرديده است‪.‬‬ ‫بھنام جزو زندانيانی بود که در پنجشنبه‬ ‫سياه‪ ،‬بند ‪ ٣٥٠‬مورد ھجوم گارد ضد‬ ‫شورش و اراذل و اوباش امنيتی زندان‬ ‫اوين قرار گرفت‪ ،‬بشدت مضروب شد و از‬ ‫‪ ١٣‬ارديبھشت تا ‪ ٧‬تير ماه در انفرادی بند‬ ‫‪ ٢٠٩‬اوين زير بازجويی قرار داشت‪ .‬در‬ ‫ھفتم تيرماه اجازه پيدا کرد که در حضور‬ ‫بازجو خانواده اش را مالقات کند‪ .‬بالفاصله‬ ‫مامورين امنيتی به منزل آنھا ھجوم بردند‪.‬‬ ‫در شرايطی که نيما پسر ‪ ١٥‬ساله او به‬ ‫بيماری سرطان مبتال است‪ ،‬خانواده اش را‬ ‫زير تھديد و فشار قرار دادند که ھر چه از‬ ‫بھنام ميدانند بگويند و کامپيوتر و يکسری‬ ‫اسناد را از منزل وی با خود بردند‪.‬‬ ‫تنھا جرم بھنام ابراھيم زاده و ساير کارگران‬ ‫زندانی دفاع از کرامت انسانی و حق‬ ‫پايمال شده خانواده ھای کارگری و کودکان‬ ‫محروم آنھاست‪ .‬برای اين "جرم" بزرگ‬ ‫دستگير‪ ،‬بازجويی‪ ،‬زندانی و شکنجه‬ ‫ميشوند‪ .‬مورد آزار و اذيت و توھين مداوم‬ ‫قرار می گيرند!‬ ‫وضعيت جسمانی رضا شھابی عضو ھيات‬

‫شماره ‪١١٦‬‬ ‫مديره سنديکای شرکت واحد و از رھبران‬ ‫شناخته شده کارگری نگران کننده است‪ .‬او‬ ‫از يازدھم خرداد در اعتراض به تبعيد خود‬ ‫به زندانی رجايی شھر و عدم موافقت ببا‬ ‫مرخصی معالجاتی اش دست به اعتصاب‬ ‫غذا زد و در اين مدت بيش از ‪ ١٨‬کيلو‬ ‫وزن کم کرده است‪.‬‬ ‫شاھرخ زمانی يکی ديگر از رھبران‬ ‫شناخته شده و محبوب کارگری دربند‪ ،‬نيز‬ ‫در وضعيت جسمی مخاطره آميزی قرار‬ ‫دارد و بايد فورا تحت مراقبتھای ويژه‬ ‫پزشکی قرار بگيرد‪.‬‬ ‫اين رھبران شناخته شده بايد فورا مرخص‬ ‫شوند و تحت مراقبتھای اضطراری‬ ‫پزشکی قرار گيرند‪ .‬رضا شھابی بعلت بی‬ ‫توجھی عمدی به درمانش‪ ،‬در زندان در‬ ‫مرز فلج شدن است‪ .‬بھنام ابراھيم زاده زير‬ ‫شکنجه ھای رژيم اسالمی به بيماريھای‬ ‫سخت مبتال شده است‪.‬‬ ‫رضا شھابی‪ ،‬شاھرخ زمانی و بھنام‬ ‫ابراھيم زاده و ھمه کارگران زندانی و‬ ‫زندانيان سياسی بايد فورا از زندان آزاد‬ ‫شوند‪ .‬بھنام بايد کنار فرزند بيمارش باشد‪.‬‬ ‫نھاد کودکان مقدمند‬ ‫جوالی ‪٢٠١٤‬‬

‫ د ن ‬

‫‪#34‬ﯾ‪2‬ﯾ‪#‬ن‬ ‫‪,-6 0 ٢٤‬‬ ‫" ل ‪+‬ﯾ‪+‬‬ ‫کانال ج دي د ب رن ام ه ھ ای ‪٢٤‬‬ ‫س اع ت ه خ ود را در ش ب ک ه‬ ‫"ن گ اه ش م ا" از م اھ واره‬ ‫ھاتبرد پخش ميکند‪.‬‬ ‫مشخصات شبکه "نگاه شما"‬

‫فرکانس‪١١٢٠٠ :‬‬ ‫پوالريزاسيون‪ :‬عمودی‬ ‫سيمبل ريت‪٢٧٥٠٠ :‬‬ ‫‪FEC: ٥/٦‬‬ ‫ب‪22‬رن‪22‬ام‪22‬ه ھ‪22‬ای ک‪22‬ان‪22‬ال ج‪22‬دي‪22‬د در‬ ‫شبکه نگاه ش‪2‬م‪2‬ا را ھ‪2‬م‪2‬چ‪2‬ن‪2‬ي‪2‬ن‬ ‫ميتوانيد از طريق ‪GLwiz‬‬ ‫در گزينه تلوي‪2‬زي‪2‬ون‪2‬ھ‪2‬ای اي‪2‬ران‪2‬ی‬ ‫مشاھده کنيد‪:‬‬

‫‪www.glwiz.com‬‬ ‫ ‪ 789‬ت " ل ‪+‬ﯾ‪+‬‬ ‫را ‪ ,‬دو‪ -0‬ن و ‪ :‬ﯾ ‪ -‬ن‬ ‫ا<;ع دهﯿ‪.+‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪٣‬‬

‫ د ن ‬

‫بزرگ می شوی‪ .‬پير می شوی‪ .‬می‬ ‫ميری‪ ،‬ھمانجا‪ ،‬توی ھمان خيابان لعنتی‪.‬‬ ‫شايد ھيچ نگويی‪ .‬اما تمام وحشتت پشت‬ ‫چشمھايت حبس ميشود‪.‬‬ ‫وقتی به بدنت نگاه ميکنی و ھر قسمتی‬ ‫را در جايی می بينی و نمی فھمی چرا‬ ‫آنھا سر جای خودشان نيستند درد دارد!‬ ‫ھمه دردھا که فيزيکی نيستند‪ .‬بعضی‬ ‫دردھا توی ذھن اند‪ .‬توی ذھنت کسی‬ ‫مدام جيغ ميکشد‪ .‬رشد ميکنی و ميشوی‬ ‫‪ ٤٠‬ساله‪.‬‬ ‫اما جايی در درونت ھنوز خاطره‬ ‫محوی از آن مرگ آنی روان ات باقی‬ ‫مانده است‪.‬‬

‫نوا آزادی‬ ‫وقتی گلوله ميخوری درد دارد‪ .‬وقتی که‬ ‫خون سرخ و گرم از آن رگ آبی بيرون‬ ‫ميايد و آرام و پر تومأنينه روی پوست‬ ‫نازک و خراش برداشته حرکت ميکند و‬ ‫مثل جيوه ای سطح آن را لغزنده ميکند‪،‬‬ ‫درد دارد!‬ ‫ديگر آن وقت فرق زيادی نميکند کی‬ ‫ھستی يا چی ھستی‪ .‬فقط سوزش بی وقفه‬ ‫عضله ھا را حس ميکنی و اگر ھمه چيز‬

‫ھمينطور پيش برود کم کم احساس‬ ‫ميکنی ضربان قلبت کند ميشود و کند‬ ‫ميشود تا جايی که ديگر اين قلبی که تا‬ ‫لحظه ای پيش وحشيانه به زندگی چنگ‬ ‫ميزد‪ ،‬نتپد‪.‬‬ ‫وقتی بمب کنار پايت بترکد و ھنگام‬ ‫رفتن نيمی از بدن تو را با خود ببرد درد‬ ‫دارد!‬ ‫آن وقت ديگر فرقی نمی کند چه کسی‬ ‫ھستی و چه کاری انجام دادی‪ .‬شايد ھم‬ ‫آنقدر بدنت بی حس باشد که اصال نفھمی‬ ‫پاھايت ديگر سر جايش نيست‪.‬‬ ‫وقتی کودک باشی و مادرت‪ ،‬پدرت‪،‬‬ ‫خواھرت و يا شايد خودت با خون خود‬ ‫کف خيابان را نقاشی کنند درد دارد!‬ ‫آن وقت است که تمام کودکی ات فرو‬ ‫ميريزد کف ھمان خيابان‪.‬‬

‫کودک که باشی‪ ،‬حتی چرای ماجرا را‬ ‫نمی فھمی‪ .‬نميدانی چرا به سويت تير‬ ‫ميزنند‪ ،‬نمی دانی چرا مرد غريبه‬ ‫خواھرت را کتک ميزند و چرا خواھرت‬ ‫گريه ميکند‪ .‬نميفھمی چرا پدرت يک‬ ‫باره پير ميشود‪.‬‬ ‫ولی چه فرق ميکند‪ ،‬کودک که باشی تمام‬ ‫لحظه ھا را ضبط ميکنی توی گوشه ای‬ ‫از ذھنت که به آن خاطرات می گويند و‬ ‫از آن روز ديگر مثل قبل نيستی! ديگر‬ ‫کودک نيستی‪ .‬ديگر مثل بقيه کودکان‬ ‫نيستی‪ ،‬کابوس می بينی‪ ،‬ناله ميکنی‪ ،‬با‬ ‫بی مادری کنار ميايی و در نھايت يک‬ ‫نفر يا بمبی به بدنت می بندد و ميشوی‬ ‫کودک انتحاری و يا اسلحه ای به دستت‬ ‫ميدھد و ميشوی قاتل و آن روز ديگر‬ ‫کسی نمی پرسد چه شد‪.‬‬


‫‪٤‬‬

‫شماره ‪١١٦‬‬

‫ادامه گفتگو با سيامک بھاری از صفحه يک ‪. . .‬‬

‫يک ھدف استراتژيک آموزش و پ رورش‬ ‫است‪.‬‬ ‫در اينجا روند کم رش ک ن اف زاي ش ق ي م ت‬ ‫شھريه به دست بازار آزاد تعيين م ي ش ود‪.‬‬ ‫موسسات آموزش ی ‪ ،‬ب ه م وس س ات م ال ی‬ ‫برای کسب سود بدل م ي ش ود‪ .‬در م دارس‬ ‫به اص ط الح ع ادی‪ ،‬س رک ي س ه ک ردن و‬ ‫اخاذی از مردم به اشکال م خ ت ل ف م ان ن د‬ ‫ھمياری مردمی و غ ي ره ھ م ان س ي اس ت‬ ‫بازار آموزش را دنبال می کند‪.‬‬ ‫ھمسوی با اين اجحاف ن پ رداخ ت ن س ران ه‬ ‫دانش آموزی به م دارس‪ ،‬خ ود م زي د ب ر‬ ‫علت ميشود‪ .‬مديران م دارس راس ا ب رای‬ ‫تامين مخارج مدرسه به خ ان واده ھ ا فش ار‬ ‫می آورند‪ .‬سرانه دانش آموزی در بھتري ن‬ ‫حالت ‪ ٢٨‬ھزار تومان در س ال اس ت ک ه‬ ‫بنا به گفته وزارت آموزش و پ رورش ت ا‬ ‫کنون ھم پرداخت نش ده اس ت‪ .‬اي ن م ب ل غ‬ ‫ناچيز را ب ه دالر حس اب ک ن ي د ‪ ،‬م ي ش ود‬ ‫حدود ھشت يا نه دالر در سال‪ .‬حاال ھمين‬ ‫را با سرانه دان ش آم وزی در آل م ان ک ه‬ ‫بيش از پنجاه ھزار يورو و در ژاپ ن ک ه‬ ‫تقريبا دو برابر آلمان است م ق ايس ه ک ن ي د‪.‬‬ ‫حساب کار دستمان می آيد‪.‬‬ ‫اع ت راض ات خ ان واده ھ ا در ب راب ر اي ن‬ ‫اجحاف کامال بحق است‪ .‬نتيجه اعمال اي ن‬ ‫تبعيض سازمان ي اف ت ه دول ت ی ‪ ،‬در ک ن ار‬ ‫فالکت اقتصادی ج ام ع ه ‪ ،‬رک ود ت ورم ی‬ ‫افسارگسيخته‪ ،‬بيکاری و فقر رو به ازدياد‬ ‫خانواده ھا‪ ،‬به بيرون پرتاب شدن ميليونھا‬ ‫دانش آموز از چرخه تحصيلی است‪.‬‬ ‫آموزش و پرورس مسئول مس ت ق ي م ت رک‬ ‫تحصيل دانش آموزان و اج رای س ي اس ت‬ ‫خصوصی سازی در آم وزش و پ رورش‬ ‫است‪.‬‬ ‫اعتراض جمعی و تصم ي م ب ه ن پ رداخ ت ن‬ ‫شھريه را بايد سازمان داد‪ .‬دولت م وظ ف‬ ‫است‪ ،‬ھزينه آموزش را بپردازد‪.‬‬ ‫آم وزش ب اي د راي گ ان ب اش د‪ .‬در ن ت ي ج ه‬ ‫نپرداختن شھريه حق مسل م ھ م ه خ ان واده‬

‫ھاست‪ .‬اين را به اشکال مختلف از ت ج م ع‬ ‫در م ق اب ل ادرات آم وزش و پ رورش‪،‬‬ ‫مقابل مجلس و مي ت ن گ ھ ای م خ ت ل ف ب اي د‬ ‫دنبال کرد‪ .‬ھرگونه اخاذی را بايد وس ي ع ا‬ ‫علنی و افشا کرد‪ .‬تج م ع ھ ای اع ت راض ی‬ ‫ميتواند از محالت‪ ،‬مجتمع ھای مسک ون ی‪،‬‬ ‫و گسترش آن به مقابل م دارس و ادارات‬ ‫نواحی مختلف آموزشی شروع شود‪.‬‬ ‫خواست فوری خانواده ھا‪ ،‬خاتمه دادن ب ه‬ ‫تبعيض و سازمان دادن نابرای ت ح ص ي ل ی‬ ‫توسط آموزش و پرورش است‪.‬‬ ‫تعيين شھريه ‪ ،‬يعنی تعيين نرخ ناب راب ری‪،‬‬ ‫بايد فورا خاتم ه ي اب د‪ .‬ھ م ه م دراس ب اي د‬ ‫دول ت ی و غ ي ر س ود ده ب اش ن د‪ .‬آم وزش‬ ‫رايگان به معنای اين است که ھ ي چ گ ون ه‬ ‫ھزينه ای برای ادامه تحصيل بعھده دان ش‬ ‫آموز و خانواده اش ن ب اش د‪ .‬ھ م ه م خ ارج‬ ‫تحصيلی بعھده دولت باشد‪.‬‬

‫پ‪22‬رس‪22‬ش دوم‪ :‬در ب‪22‬اره وض‪22‬ع‪22‬ي‪22‬ت ب‪22‬ھ‪22‬ن‪22‬ام‬ ‫ابراھيم زاده است‪ .‬کودکان مقدمند در اين‬ ‫باره چه کرده و چه ميکند؟‬ ‫سيامک بھاری‪ :‬وضعي ت ب ھ ن ام ب ع ن وان‬ ‫يک فعال دفاع از حق وق ک ودک ان ک ار و‬ ‫خيابان‪ ،‬مستقيما به م ا م رب وط اس ت‪ .‬ھ ر‬ ‫فعال دفاع از حقوق ک ودک ان اي ن ام ر را‬ ‫بخود مربوط ميداند‪ .‬از زم ان دس ت گ ي ری‬ ‫او در خردادماه ‪ ٨٩‬تا به حال ما خ ود را‬ ‫پيگير وض ع ي ت ب ح ران ی او دانس ت ه اي م‪.‬‬ ‫بيماری خط رن اک ن ي م ا ف رزن د ن وج وان‬ ‫بھنام ھم بخشی از ھمين پروسه است‪.‬‬ ‫اساسا دستگيری بھنام برای اين اس ت ک ه‬ ‫ج ن ب ش دف اع از ح ق ک ودک را ب زن ن د‪.‬‬ ‫اعتراض به بی ح ق وق ی و ف الک ت و ب ی‬

‫ د ن ‬ ‫پناھی کودکان در جمھوری اسالمی را ب ا‬ ‫سرکوب پاسخ دھند‪ .‬وگرنه بھن ام و دھ ھ ا‬ ‫فعال مدافع حقوق کودکان که برای خات م ه‬ ‫دادن به کار کودکان فعاليت می کن ن د‪ .‬چ ه‬ ‫جرمی مرت ک ب ش ده ان د!؟ ھ م ه ف ع ال ي ت‬ ‫اعتراضی بھنام معلوم و مش خ ص اس ت‪.‬‬ ‫جمھوری اسالمی ھر اقدام اعت راض ی ب ه‬ ‫وضعيت فالکتبار ميليونھا کودک ب ی پ ن اه‬ ‫را تھديدی عليه خود می بيند‪ .‬حقيق ت اي ن‬ ‫اس ت ک ه ج م ھ وری اس الم ی از س اي ه‬ ‫خودش ھم وحشت دارد‪.‬‬ ‫م ع ل وم اس ت ک ه رف ت ار ف وق خش ن در‬ ‫پن ج ش ن ب ه س ي اه‪ ،‬در ب ن د ‪ ٣٥٠‬و ح م ل ه‬ ‫وحشيان ه م ام وران ام ن ي ت ی و مض روب‬ ‫ک ردن ب ھ ن ام و دھ ھ ا زن دان ی دي گ ر ب ا‬ ‫اعتراض زندانيان مجروح‪ ،‬مواجه خواھ د‬ ‫شد! بھنام را برای بازجويی و زي ر فش ار‬ ‫بي ش ت ر ق رار دادن ب ه ب ن د ‪ ٢٠٩‬م ن ت ق ل‬ ‫ميکنند‪ .‬خانواده اش را ت ح ت فش ار ق رار‬ ‫ميدھند‪ .‬فرزن د ب ي م ارش ک ه ب ه س رط ان‬ ‫خطرناکی مبتالست را بازجويی ميکنند‪.‬‬ ‫ھمانطور که گفتم‪ ،‬ما از روز دس ت گ ي ری‬ ‫بھنام در سال ‪ ٨٩‬دف اع از او را ش روع‬ ‫کرديم‪ .‬دستگي ری اش را در س ط ح ب ي ن‬ ‫المللی علنی کرديم‪ .‬مراحل تعيين ح ک م و‬ ‫فشار بازجوھا و دستگاه قض اي ی را افش ا‬ ‫کرديم‪ .‬بھنام ظرف مدت کوتاھ ی ب ه ي ک‬ ‫چھره شناخته شده بين المللی ب دل ش د‪ .‬از‬ ‫وجدانھای بيدار و آگاه جھان‪ ،‬اتحاديه ھ ای‬ ‫بزرگ کارگری و صاحب نفوذ‪ ،‬نھ ادھ ای‬ ‫مدافع حقوق کارگران کم ک خ واس ت ي م و‬ ‫پاسخ گرفتيم‪ .‬بيماری نيما را ھم در ھم ي ن‬ ‫س ط ح م ط رح ک ردي م ت الش ک ردي م ک ه‬ ‫رفتار خشن و بيرحمان ه ب ا او و خ ان واده‬ ‫اش توسط جمھوری اسالمی‪ ،‬مخفی نم ان د‬ ‫و نتيجه ھم گرفتيم‪.‬‬ ‫در ماه گذشته ب رای ب ه ج ري ان ان داخ ت ن‬ ‫دفاع از ب ھ ن ام ‪ ،‬از ط رف ن ھ اد ک ودک ان‬ ‫مقدمند‪ ،‬با آقای احمد شھيد ف رس ت اده وي ژه‬ ‫سازمان ملل مالقات کردم و شکايت نامه‬ ‫ادامه در صفحه ‪٢٥‬‬

‫رفتار ھر جامعه با کودکان محک ارزيابی درجه انسانی بودن آن جامعه است!‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪٥‬‬

‫ > و زﯾ= ‬ ‫افسانه وحدت‬ ‫سالھاست که با جوانھا کار میکنم و به‬ ‫تعداد ھمين سالھا با دخترانی مواجه شدهام‬ ‫که از ازدواج اجباری فرار کرده اند‪.‬‬ ‫يعنی از خانواده‪ ،‬کشور و شھرشان فرار‬ ‫کرده اند که خودشان را نجات بدھند‪.‬‬ ‫کودکانی را مالقات کردهام که با وحشت‬ ‫و کابوس دوری و جدايی از خانواده‬ ‫زندگی ميکنند ولی حاضر به تن دادن به‬ ‫مورد تجاوز دائمی قرار گرفتن نشده اند‪.‬‬ ‫در ميان آنھا دختر ‪ ١٣‬ساله ای بود که‬ ‫بيشتر از بقيه در خاطرم نشسته‪ .‬چشمان‬ ‫بادامی و غمگينش بازتاب زندگی سخت‬ ‫و پر مشکلش را داشت‪ .‬از طبيعت سوئد‬ ‫بسيار لذت میبرد و دائما ً دوست داشت به‬ ‫کنار آب برويم‪ .‬ميبردمش و با ھم حرف‬ ‫میزديم‪ .‬بعد از چند روزی شروع به‬ ‫تعريف از زندگيش کرد‪.‬‬ ‫مادر و پدرش از مشکالت و در به دری‬ ‫ھای افغانستان بدنبال خوشبختی به ايران‬ ‫مھاجرت کردند‪ .‬زيبا در ايران به دنيا‬ ‫آمد‪ .‬تنھا چيزی که از پدرش بخاطر‬ ‫مياورد اين بود که او معتاد بود و بد دھن‬ ‫و بداخالق و دائم با مادرش دعوا میکرد‪.‬‬ ‫گفت‪ ۵ :‬سالم بود که پاسداران پدرم را‬ ‫دستگير و بدون اينکه به ما اطالع دھند‬ ‫به افغانستان باز گرداندند‪ .‬مادر ماند و ‪٣‬‬ ‫تا بچه ريز و درشت‪ .‬برادری ھم داشتم‬ ‫که ‪ ۵‬سال از خودم بزرگتر بود ولی‬ ‫ھيچکس نميدانست کجاست و چه به‬ ‫سرش آمده‪ .‬مادر به سختی می توانست‬ ‫برای ما غذا و لباس تھيه کند‪.‬‬ ‫از صبح تا عصر میرفت شمال شھر و‬ ‫در خانهھای مردم کار ميکرد‪.‬‬

‫مردی در ھمسايگی مان بود که حدود ‪۴٠‬‬ ‫سالی داشت و به ما بد جوری نگاه‬ ‫ميکرد‪ .‬او به فقر ما پی برده بود‪ ،‬گاه‬ ‫گاھی با مادرم در کوچه صحبت ميکرد‪.‬‬ ‫من کنجکاو نبودم تا اينکه روزی مادرم‬ ‫گفت تو قرار است زن اين مرد بشوی و‬ ‫او به ما پول ميدھد‪ .‬من آن زمان ‪ ٨‬سال‬ ‫داشتم‪ .‬وحشتی تمام وجودم را فرا گرفت‪.‬‬ ‫به يک باره از آن موجود عجيب که ھر‬ ‫گاه از کنارش ميگذشتيم به ما نگاه‬ ‫میکرد نفرت پيدا کردم‪ .‬فھميدم چرا‬ ‫نگاھش را از من بر نميگرفت‪ .‬چه نفرت‬ ‫انگيز بود‪.‬‬ ‫زيبا ھق ھق شروع به گريه کرد‪ .‬سرخی‬ ‫گونهھايش به يکباره محو شد و کامالً‬ ‫سفيد شد‪ .‬فالسک کوچک آبی در کيفم‬ ‫داشتم باز کردم و گفتم کمی بنوش‪ .‬تمام‬ ‫سمت چپ بلوزم از اشکھايش خيس شده‬ ‫بود‪ .‬کمی موھايش را نوازش کردم‪ .‬گفتم‬ ‫برای ھمين به سوئد آمدی؟‬ ‫ادامه داد‪ :‬مادرم من را خيلی دوست داره‬ ‫باور کن‪ .‬من کنارش‪ ،‬تو بغلش ميخوابيدم‪.‬‬ ‫من دختر کوچولوی خوشگلش بودم‪.‬‬ ‫خودش ميگفت‪ .‬ولی از روزی که مادرم‬ ‫اين خبر را داد ھر روز پای دار قاليبافی‬ ‫که در خانه مان بود و من و خواھر و‬ ‫برادر کوچکم ھر روز ميبافتيم مينشستم‪،‬‬ ‫قاًلی ميبافتم و اشک میريختم‪.‬‬ ‫نميدانم چند روز يا چند ھفته گذشت‪ .‬من‬ ‫در خانه بودم‪ .‬گويی ديگر خبری از‬ ‫ازدواج من نبود‪ .‬از مادرم ھم نميپرسيدم‪.‬‬ ‫میترسيدم‪ .‬ترجيح ميدادم چيزی در اون‬ ‫مورد نشنوم‪.‬‬ ‫روزی مادرم از کار آمد‪ .‬برايش شام‬ ‫آوردم‪ .‬خواھر و برادر کوچکم خواب‬

‫ د ن ‬ ‫بودند‪ .‬مادرم گفت‪ ،‬ميدانی خود من ‪١١‬‬ ‫سالم بودکه با خبر شدم قرار است ازدواج‬ ‫کنم‪ .‬ھيچ راه ديگری نبود‪ .‬روزی که من‬ ‫را بردند و به پدرت دادند برايم مثل مرگ‬ ‫بود‪ .‬فقط دوست داشتم بميرم‪ .‬زندگی‬ ‫ديگر برايم معنايی نداشت‪ .‬نه اينکه قبل‬ ‫از آن پر معنا بود‪ ،‬نه فقط فھميده بودم که‬ ‫چقدر بدبختيم‪ .‬فقط وقت کردم به زندگی‬ ‫فکر کنم‪ .‬آنوقت بود که از زندگی بدم آمد‪.‬‬ ‫به راستی ما برای چه بايد زندگی‬ ‫میکرديم‪ .‬فقط فقر‪ ،‬عذاب و شکنجه‪.‬‬ ‫مردی که به خانه اش رفتم‪ ،‬زنش شدم‬ ‫ھميشه برايم غريبه بود‪ .‬ھنوز صدای‬ ‫دندانھايم را که از ترس شب اول ورودم‬ ‫به آن اتاق حقيرانه و بد بوی او به ھم‬ ‫ميخورد را ميشنوم‪.‬‬ ‫ھمانوقت مادر من را بغل کرد‪ ،‬موھايم را‬ ‫نوازش کرد و گفت قول ميدھم که تو‬ ‫ھرگز آنچه را که من تجربه کردم را‬ ‫تجربه نکنی‪ .‬قول ميدھم اجازه دھم خودت‬ ‫مرد زندگيت را انتخاب کنی‪.‬‬ ‫زيبا گريه ميکرد‪ .‬ديگر غروب شده بود‪.‬‬ ‫آسمان صورتی و طوسی کمرنگ بود‪.‬‬ ‫دستمال استفاده شده ای در ته کيفم پيدا‬ ‫کردم و به او دادم تا آب دماشش را پاک‬ ‫کند‪ .‬بی صبرانه منتظر بودم که علت‬ ‫آمدنش را به سوئد بفھمم‪.‬‬ ‫او ادامه داد‪ :‬چند سالی گذشت‪ .‬مادر‬ ‫بيشتر از ھميشه کار ميکرد‪ ١٢ .‬سالم شده‬ ‫بود‪ .‬شبی که پای دار قاليبافی بودم و‬ ‫ميبافتم مادر صدايم کرد‪ .‬به حيات رفتم‪.‬‬ ‫حيات کوچکی داشتيم با ديوارھای کاگلی‬ ‫فرسوده که گويی ھر آن ميخواھد به زمين‬ ‫بريزد‪ .‬مادرم آھسته گفت‪ .‬من قول تو را‬ ‫ھمان زمان که ‪ ٨‬ساله بودی به مرد‬ ‫ھمسايه دادم و پولی گرفتم وگر نه از‬ ‫گرسنگی ميمرديم‪ .‬او گفت بخش زيادی‬ ‫از پولی را که بابت کار نزد مردم شمال‬ ‫شھر ميگرفتم خرج رفت و آمدم ميشد و‬ ‫کفاف اجاره و خرجی خانه را نميداد‪ .‬ولی‬ ‫از او قول گرفتم که تا وقتی تو ‪ ١٢‬ساله‬


‫‪٦‬‬

‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫می شوی صبر کند‪ .‬تو به زودی ‪ ١٢‬ساله‬ ‫ميشوی و او به سراغت خواھد آمد‪ .‬به‬ ‫ھمين دليل بايد از ايران بروی‪ .‬مادرم در‬ ‫سوئد و فنالند فاميلھايی داشت‪ .‬گفت تو به‬ ‫آنجا ميروی‪ ،‬و به اين ترتيب به ھمراه‬ ‫خالهام و پسرش راھی سوئد شديم‪.‬‬ ‫زيبا آرام شده بود‪ .‬ديگر گريه نميکرد‪.‬‬ ‫سرش را روی شانهام گذاشته بود و‬ ‫پاھايش را روی نيمکت کنار آب جمع‬ ‫کرده بود تا کمی گرمش شود‪" .‬دلم برای‬ ‫مامان خيلی تنگ شده‪ .‬شبھا از اينکه‬ ‫کنارش نيستم و عطر بدنش را که به آن‬ ‫خو گرفته بودم حس نمیکنم گريهام‬ ‫ميگيرد‪ .‬اونوقت ديگر دوست ندارم زنده‬ ‫باشم"‪ .‬و بعد با چشمھای بادامی و پر‬ ‫اشکش به من نگاه کرد و گفت‪ :‬خاله چرا‬ ‫عدهای اينقدر بايد زجر بکشند؟ چرا من‬ ‫بايد از مادرم دور باشم‪ .‬من دوست دارم‬ ‫پيش مادرم باشم‪ .‬من دوست دارم مادرم‬ ‫در کنارم باشه‪ .‬آيا اين خواست بزرگيه‪.‬‬ ‫چرا بچهھای سوئدی اينقدر خوشبختند‪.‬‬

‫شماره ‪١١٦‬‬

‫اونا ھميشه پدر و مادرشان پيششونند‪.‬‬ ‫ھمکالسھای سوئدی من خيلی بی خيال‬ ‫و شادند‪ .‬من مادرم را ميخوام‪ .‬من از‬ ‫سوئد بدم مياد‪.‬‬ ‫ياد شبی افتادم که شبکار بودم‪ .‬ساعت ‪١٢‬‬ ‫نيمه شب دوری زدم که ببينم جوانھا ھمه‬ ‫به اتاقھايشان رفته اند و چراغھا را‬ ‫خاموش کنم که صدای گريه زيبا را‬ ‫شنيدم‪ .‬در زدم ولی در را باز نکرد‪ .‬کليد‬ ‫انداختم و در را باز کردم و وارد اتاقش‬ ‫شدم‪ .‬روی تختش جمع شده بود‪ .‬نفس‬ ‫تنگی داشت‪ .‬نگران شدم‪ .‬پنجره را باز‬ ‫کردم‪ .‬کمی آب بھش دادم‪ .‬پرسيدم دلت‬ ‫برای مامان تنگ شده‪ .‬به آرامی گفت‬ ‫"آره‪ ،‬دوست ندارم زنده باشم‪ ".‬بوسيدمش‬ ‫و کنارش نشستم تا آروم شد و خوابش‬ ‫برد‪ .‬تعداد شبھايی که دچار اين حالت‬ ‫ميشد زياد بود‪.‬‬ ‫آنشب به روی نيمکت در کنار آب زيبا‬ ‫ساعتھا از زندگيش گفت‪ .‬از زندگی‬ ‫کوتاھش که برای او چيزی به غير از‬ ‫سختی کشيدن‪ ،‬نگران بودن‪ ،‬زجر و فقر‬

‫ د ن ‬ ‫يادگار ديگری به ھمراه نداشت‪ .‬زيبا به‬ ‫دليل افغان بودنش مدرسهای ھم نرفته‬ ‫بود‪ .‬به ھمت آشنايی ميتوانست بخواند و‬ ‫بنويسد‪ .‬از يک زندگی ساده و کامالً‬ ‫ابتدائی به جامعهای باز و پيشرفته پا‬ ‫گذاشته بود که قرنھا با آنچه ديده بود‬ ‫فرق ميکرد‪ .‬وقتی من مالقاتش کردم ‪۶‬‬ ‫ماھی بود که به سوئد آمده بود ولی ھنوز‬ ‫در گيجی و بھت بود و نميدانست چگونه‬ ‫با آن دست و پنجه نرم کند‪.‬‬ ‫مادر زيبا را نزد خواھرش در شھر‬ ‫ديگری فرستاد تا با او سفرشان‪،‬‬ ‫مھاجرتشان را تدارک ببينند‪ .‬وقتی از او‬ ‫پرسيدم قضيه آن مرد که منتظر تو بود‬ ‫چه شد زيبا دگرگون شد‪ .‬اوج ناراحتيش‬ ‫را آن زمان ديدم‪ .‬بلند شد جيغ ميکشيد و‬ ‫به طرف آب دويد‪ .‬داد ميزد مامان‬ ‫کجايی؟ مامان تو را به خدا بيا پيشم‪.‬‬ ‫نميبينی که تنھا ھستم؟ نميبينی دختر‬ ‫کوچکت تنھاست؟ من بدون توچکار کنم؟‬ ‫دنبالش دويدم‪ .‬فاصله تا آب آنقدر بود که‬ ‫توانستم به او برسم‪ .‬دستم را به دور‬ ‫کمرش حلقه کردم و با زور زياد سعی‬ ‫ميکردم او را از رفتن به طرف آب منع‬ ‫کنم‪ .‬جايی که ما نشسته بوديم قسمت گود‬ ‫آب بود و من ميدانستم‪ .‬زيبا مقاومت‬ ‫ميکرد تا خود را به آب برساند ولی‬ ‫توانستم آرامش کنم‪ .‬مرد جوانی که ما را‬ ‫ديد جلو آمد و با نگرانی پرسيد کمک‬ ‫الزم داريد؟ به جايی زنگ بزنم؟ به او‬ ‫اطمينان دادم که اوضاع را کنترل میکنم‬ ‫و موبايل ھم ھمراه دارم‪ .‬او را بغل کردم‬ ‫تا کامالً آرام شد‪ .‬با سکوت دقايق بسياری‬ ‫نشستيم‪ .‬خود من ھم توان پا شدن و راه‬ ‫افتادن را از دست داده بودم‪ .‬ديگه بس‬ ‫بود‪ .‬حتی اگر او ميخواست ادامه دھد و‬ ‫از اين ھمه بدبختی و بی حقوقی بگويد‪،‬‬ ‫احساس ميکردم باال خواھم آورد‪.‬‬ ‫خوشبختانه کامالً آرام گرفت‪.‬‬

‫منفعت کودکان بر ھر مالحظه و منفعت ملی‪ ،‬مذھبی‪ ،‬نژادی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬فرھنگی و ايدئولوژيک مقدم است!‬


‫‪٧‬‬

‫مردی که زيبا را خريده بود‪ ،‬چندين بار‬ ‫به سراغ مادر رفت و جنسش را مطالبه‬ ‫کرد‪ .‬مادر ھر بار دست به سرش ميکرد‪.‬‬ ‫بالخره مرد فھميد که چه شده‪ .‬خشمگين‬ ‫شده بود و مادر را تھديد ميکرد که يا پولم‬ ‫را پس بده يا دختر ديگرت را میبرم‪.‬‬ ‫مادر مجبور شد از آن محله اسباب کشی‬ ‫کند و در حقيقت فراری است‪ .‬زيبا‬ ‫میگويد مادرم پول انجام اين کارھا را‬ ‫نداشت‪ .‬نميدانم از کجا تھيه میکند‪.‬‬ ‫زيبا االن انسان ديگری است‪ .‬او ميتواند‬ ‫در چشمان پسرھا نگاه کند و بگويد به من‬ ‫توھين نکن‪ .‬تو ارزشت از من بيشتر‬ ‫نيست‪ .‬ما برابريم‪ .‬زيبا لذت میبرد که‬ ‫توانسته روسريش را بردارد و نسيم باد‬ ‫را در موھايش احساس کند‪ .‬میگويد فکر‬ ‫نميکردم افرادی وجود دارند که ميتوانند‬ ‫بدون روسری بيرون بروند‪ .‬که انسان‬ ‫خودش ميتواند لباس و طرز تفکر خودش‬ ‫را انتخاب کند و تصميم بگيرد‪ .‬میگويد‬ ‫حجاب نفرت انگيز است‪ .‬زيبا میگويد‬ ‫باورم نميشود که ميتوانم بدون ترس از‬ ‫تعرض و توھين و تحقير زندگی کنم‪.‬‬ ‫تبعيض را روزانه و مستمرنبينم‪ .‬دائم بد‬

‫شماره ‪١١٦‬‬ ‫افغانی در گوشم نباشد‪ .‬خودم را شھروند‬ ‫حقير شده نبينم و به حساب بيايم‪.‬‬ ‫او االن ميداند که قوانين در خيلی از‬ ‫کشورھا از کودک حمايت میکند و‬ ‫ھيچکش حق ندارد طرز تفکر يا دينی را‬ ‫به کودک تحميل کند يا کودکی را به‬ ‫ازدواج مجبور کند و ازدواج کودک‬ ‫ممنوع است‪ .‬او االن وظايف دولت را‬ ‫ميداند و ميتواند در اين موارد سمينار‬ ‫برگزار کند‪ .‬میگويد به راستی اگر‬ ‫قوانين پشت مادرم بود و کودکانش‪،‬‬ ‫زندگی ما جور ديگری می شد‪ .‬میگويد‬ ‫کودکان زيادی را در دور و برشان و در‬ ‫ھمسايگيشان ميشناسد که به فروش‬ ‫رسيدند و توسط مردان مسن و اغلب‬ ‫وقتھا زن و بچه دار‪ ،‬خريداری میشدند و‬ ‫مورد بدترين شکل تجاوز و تعرض‬ ‫دائمی قرار ميگرفتند‪ .‬االن ميداند که در‬ ‫ايران و افغانستان کودکان کامالً بی‬ ‫حقوقند و اين بی حقوقی به دليل وجود‬ ‫يک سيستم ضّ د انسانی است‪ .‬او میگويد‬ ‫مادرم من را از بردگی ازدواج در‬ ‫کودکی نجات داد ولی من شاھد نابودی‬ ‫زندگی دختران زيادی بودهام و ديدهام که‬

‫ د ن ‬ ‫چطور با کابوسی به نام زندگی دست و‬ ‫پنجه نرم ميکنند‪.‬‬ ‫زيبا االن پی برده است که انسانھا ھنوز‬ ‫حرمت دارند و به حقوق خود واقفند و‬ ‫عليه بی حقوقی ميجنگند‪ .‬او میگويد اگر‬ ‫در اينجا اين حقوق به دست آمده در ايران‬ ‫و افغانستان ھم به دست خواھم آمد‪ .‬فقط‬ ‫بايد آگاه شد و به ميدان آمد‪ .‬او خودش در‬ ‫اين ميدان وارد شده و ھيچکس نميتواند او‬ ‫را برای بر پايی يک دنيای انسانی از پا‬ ‫بيندازد‪ .‬اين فکر به او نيرو ميدھد که‬ ‫زندگی را ادامه دھد‪ .‬او االن ديگر‬ ‫طلبکار است‪ .‬کودکی از دست رفته آاش‬ ‫پای دار قاليبافی را طلب ميکند‪ .‬آموزشی‬ ‫که حقش بوده و از او سلب کرده اند را‬ ‫طلب ميکند‪ .‬رفاه و سعادت از دست‬ ‫رفته ش را طلب ميکند‪ .‬سواالتش تمامی‬ ‫ندارد‪ .‬ھر آنچه که نياموخته را با سرعت‬ ‫ياد ميگيرد‪ .‬چشمانش ھر چه بيشتر باز‬ ‫ميشود‪ .‬میگويد ما فقط در پی اين بوديم‬ ‫که بخور و نميری را بدست بياوريم که‬ ‫زنده بمانيم‪ .‬فکر میکردم زندگی فقط‬ ‫ھمينه‪ .‬االن میبينم جور ديگری ميشه‬ ‫زندگی کرد‪ .‬حرمت داشت‪ .‬تحقير نشد‪.‬‬

‫م ن وچ ھ ر درفش ه تص وي رگ ر ک ت اب ھ ای‬ ‫درسی‪ ،‬درسن ‪ ٧٤‬سالگی درگذشت!‬ ‫وی در روزھای آخر عمرش بیخانمان‬ ‫شد‪ .‬به سرطان روده مبتال بود و بھمين‬ ‫دليل خانه نشين شده بود‪ .‬در سالھای آخر‬ ‫عمرش دچار عارضه قلبی ھم شده بود‪.‬‬ ‫چند روز پيش از مرگش‪ ،‬صاحبخانهاش‬ ‫از او خواسته بود که خانه را ترک کند‪.‬‬ ‫منوچھر درفشه متولد‪ ١٣١٩،‬تصويرگر‬ ‫کتابھای درسی در دھه ‪ ٦٠‬و ‪ ٧٠‬شمسی‬ ‫بود‪.‬‬ ‫از معروفترين کارھايش میتوان به‬ ‫تصويرگری داستان "روباه و زاغ" در‬ ‫کتابھای درسی و طراحی دھھا جلد کتاب‬ ‫کودکان اشاره کرد‪.‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪٨‬‬

‫@ ن " دن "‪#‬د? ‪:‬زار‬ ‫ليال يوسفی‬ ‫حدود دو ماه پس از بازداشت يک ناظم‬ ‫مدرسه ابتدايی پسرانه به اتھام آزار و‬ ‫سوء استفاده ی جنسی‪ ،‬مسئوالن قضايی‬ ‫از اطالع رسانی درباره ی روند پيگيری‬ ‫اين پرونده خودداری ميکنند ‪.‬رئيس کل‬ ‫دادگستری تھران در واکنش به سکوت‬ ‫مسئوالن درباره اين پرونده اعتراف کرد‬ ‫که در اين پرونده ھا اصل بر عدم اطالع‬ ‫رسانی است‪ .‬او تاکيد کرد اين پرونده ھا‬ ‫بايد غير علنی باشند‪ .‬در توجيه اين‬ ‫تصميم ادامه داد‪ :‬سياست قوه ی قضاييه و‬ ‫سياست دينی ما‪ ،‬رسيدگی ومجازات‬ ‫مجرم اين پرونده ھاست‪ .‬اما تبيين اين‬ ‫موضوع خود اشاعه ی منکرات را به‬ ‫دنبال دارد‪ ،‬بنابراين موضع ما در‬ ‫رسيدگی اين پرونده ھا روشن است و‬ ‫حتی صراحت داريم که اگر چنين پرونده‬ ‫ھايی در دادگاه مطرح شد دادگاه بايد غير‬ ‫علنی برگزار شود‪ .‬حميد رضا کفاش‬ ‫زاده‪ ،‬معاون فرھنگی وزير آموزش و‬ ‫پرورش چندی پيش به تالشھايی که برای‬ ‫جلوگيری از رسانه ای شدن خبر آزار‬ ‫جنسی دانش آموزان شده اعتراف کرد و‬ ‫درباره علت آن به روزنامه شھروند‬ ‫گفت‪ :‬ما ايرانی ايم و دوست نداريم وقتی‬ ‫يکی دو اتفاق اين چنينی در تھران می‬ ‫افتد‪ ،‬در رسانه ھای خارجی پخش بشود‪.‬‬ ‫ظاھرا يکی از علتھای سکوت مسئوالن‬ ‫درباره پرونده ھای آزار و تجاورز جنسی‬ ‫ناھمخوانی اين جرايم با ارزشھای مورد‬ ‫ادعا در يک جامعه اسالمی است‪ .‬چنانکه‬ ‫معاون وزير آموزش و پرورش ھم‬ ‫ترجيح ميدھد وانمود کند که کشور ما‬ ‫کشوری اسالمی است و به ھمين دليل‬

‫در اﯾ ان‬

‫چنينی اتفاقی در ايران کم است‪ .‬با اين‬ ‫احوال‪ ،‬پس از علنی شدن خبر شکايت‬ ‫خانواده ھای يکی از کودکان‪ ،‬چند‬ ‫خانواده ی ديگر ھم از او شکايت کردند و‬ ‫بنظر ميرسد که ابعاد پرونده بسيار‬ ‫گسترده است‪.‬‬ ‫دولت و مسئولينی که دم از جلوگيری از‬ ‫اشاعه فساد و منکرات ميزنند‪ ،‬آيا اعدام‬ ‫در مالء عام نوعی تجاوز به حقوق‬ ‫کودک نيست؟ آيا اعدام خو ِد کودکان‬ ‫نوعی اشاعه خشونت در جامعه نيست؟‬ ‫آيا ايرانی و يا مسلمان بودن تاثيری و يا‬ ‫فرقی در رعايت حقوق کودکان بوجود‬ ‫ميآورد؟ ازدواج زير سن قانونی چطور؟‬ ‫در ايران ھمواره ھيچ آمار رسمی ثبت‬ ‫شده ای مبنی بر کودک آزاری وجود‬ ‫ندارد‪ .‬ھمچنين قانون منع تنبيه در مدارس‬ ‫اجرا نمی شود‪.‬‬ ‫موضوع بسيار مھم و قابل بررسی در‬ ‫مطالب باال سعی و تالش زياد برای‬ ‫مخفی نگه داشتن موضوع تجاوز و آزار‬ ‫جنسی است‪ .‬اينکه که قرار است "پرونده‬ ‫ھای مربوط به منافی عفت‪ ،‬اطالع‬ ‫رسانی نشود‪".‬‬ ‫رک و صريح ميخواھند کودکان و‬ ‫خانواده ھا را در ناآگاھی و بی خبری‬ ‫ت ضد آموزش و عليه‬ ‫نگه دارند‪ .‬حکوم ِ‬ ‫کودکان اجازه نميدھد کودکان حقوق خود‬ ‫را رفته رفته بشناسند و ياد بگيرند چطور‬ ‫از خود مراقبت کنند‪ ،‬چطور از خود دفاع‬ ‫کنند و چطور در ھنگام حادثه براحتی‬ ‫آنرا با والدين و اطرافيان خود مطرح‬ ‫کنند ‪.‬از آنجا که در کشورھای اسالمی به‬ ‫دليل ايجاد محروميت ھای فراوان روحی‬ ‫و عدم آگاھی فساد اخالقی و خطرات در‬ ‫آن بسيار بيشتر است‪ .‬آزار جنسی علی‬ ‫رغم گفته ھای باال به "يکی دوت " و‬ ‫آنھم فقط در تھران ختم نميشود‪ .‬اما اينکه‬

‫ د ن ‬ ‫چرا اين کودکان به سادگی مورد تجاوز‬ ‫قرار ميگيرند؟ داليل زيادی دارد‪ .‬اول‬ ‫خود حکومت مقصر اصلی است که در‬ ‫مدارس ھيچگونه آگاھی و آموزشی به‬ ‫کودکان داده نميشود‪ .‬دوم خانواده ھا‬ ‫ھستند که بر مبنای زندگی مذھب زده و‬ ‫ناآگاھی که دارند در اين جور مواقع‬ ‫برخورد ھای بسيار نادرست و بدی را‬ ‫نشان ميدھند و سوم بازھم دولت و‬ ‫آموزش و پرورش که عالوه بر اينکه‬ ‫نتوانسته و يا نميخواھد محيط امنی را‬ ‫برای بچه ھا ايجاد کند‪ ،‬سعی در پنھان‬ ‫کاری ھم دارد‪ .‬حکومت خود تعرض به‬ ‫کودکان را در غالب مواردی چون‬ ‫ازدواج و سن تکليف قانومند ميکند ‪.‬اينکه‬ ‫"ما ايرانی ھستيم" و دوست نداريم اين‬ ‫خبر گسترش پيدا کند‪ ،‬توجيھی‬ ‫بسيارمسخره و غير مسئوالنه ای در قبال‬ ‫جامعه است‪ .‬از طرفی کودک آزاری‬ ‫اتفاق جديدی نيست و فقط مربوط به‬ ‫مدارس ھم نيست‪ .‬در ھمه ی رشته ھای‬ ‫ورزشی و باشگاه ھا‪ ،‬مساجد‪ ،‬کارگاه ھا‬ ‫و در خانواده نقص قوانين حمايت از‬ ‫کودک باعث ميشود که روزبه روز‬ ‫بيشتر مورد آزار و اذيت قرار بگيرد‪.‬‬ ‫عوامل اجتماعی مانند فقر‪ ،‬بيکاری‬ ‫والدين و اعتياد و به داليل روانی سبب‬ ‫بروز کودک آزاری ميشود‪.‬‬ ‫مھمترين نقص اين قوانين قصاص نشدن‬ ‫پدر و جد پدر است که ريشه فقھی دارد و‬ ‫تا چند سال پيش کودک آزاری از جرايم‬ ‫خصوصی شناخته ميشد‪ .‬تنبيه بدنی‪،‬‬ ‫ممانعت از تحصيل و به کار گرفتن‬ ‫کودکان برای اعمال خالف و بھره کشی‬ ‫از کودکان نيز از انواع کودک آزاری‬ ‫محسوب ميشوند‪.‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪٩‬‬

‫د‪ -.‬ان ر ‪#‬د ‪ +‬ﯿ‪ A‬ﯾ‪,‬‬ ‫ ﯾ ‬ ‫نشريه کودکان مقدمند‪ :‬ممنون از اينکه‬ ‫بارديگر دعون ما را پذيرفتيد‪ .‬خبر فرار‬ ‫تعدادی از‪ ،‬دختران نيجريه ای كه توسط‬ ‫گروه تروريستی بوکوحرام به اسارت در‬ ‫آمده بودند منتشر شده است‪ .‬جريان از‬ ‫چه قرار بوده‪ ،‬و کال اين موضوع را‬ ‫نھاد کودکان مقدمند چگونه دنبال ميکند‪.‬‬

‫کريم شاه محمدی‬ ‫با سالم به شما و خوانندگان عزيز نشريه‬ ‫كودكان مقدمند‪ .‬قبل از ھر چيز خود را‬ ‫شريک خوشحالی مادران و پدرانی می‬ ‫دانم که دخترانشان از چنگ گروه اسالم‬ ‫گرا جنايتکار بوکوحرام نجات پيدا‬ ‫كردند‪ .‬ما شريك غم و اندوه مادران و‬ ‫پدران داغديده بوديم و تالشھايی برای‬ ‫نجات دادن اين دختران كرديم و اينجا جا‬ ‫دارد خوشحالی خود را ھم بيان كنيم‪ .‬بعد‬ ‫از چھار ماه اعتراض جھانی بی صبرانه‬ ‫منتظر چنين اتفاقی بوديم که دختران‬ ‫دانش آموز فرار كنند‪ ،‬اميدوارم بقيه ھم‬ ‫که ھنوز اسير دست چنين جنايت کاران‬ ‫اسالمی ھستند فرار کنند و نجات پيدا‬ ‫كنند و به خانواده ھايشان ملحق شوند‪.‬‬ ‫ولی چھار ماه در وحشت بسر بردن‪،‬‬ ‫چھار ماه بدون مادر و پدر بودن‪ ،‬چھار‬ ‫ماه بدون مدرسه رفتن‪ ،‬چھار ماه بدون‬ ‫بازی با ھمکالسيھايشان بودن و چھار‬ ‫ماه با يک آينده تاريک و بدون سرنوشت‬ ‫زندگی کردند‪ ،‬چه نوع زندگی بايد بوده‬ ‫باشد‪ ،‬بغير از ترس و وحشت و تحميل‬ ‫يك زندگی سياه بر كودكان ما چيز‬ ‫ديگری نبوده و نيست‪ .‬راستش ھمه‬ ‫جريانات و سازمانھای اسالمی از ھمين‬ ‫قماشند از گروه اسالمگرا بوکوحرام‪،‬‬

‫الشباب‪ ،‬داعش گرفته تاجبھه النصره و‬ ‫حزب ﷲ و از جمھوری اسالمی گرفته‬ ‫تا عربستان سعودی ھمه يك موجی از‬ ‫آدمکشان اسالمى ھستند که می خواھند‬ ‫سلطه سياھشان را در خاورميانه و شمال‬ ‫آفريقا بيشتر پھن کنند‪ ،‬قربانيان اين‬ ‫گروھھای آدمکش‪ ،‬مردم عادى اند‪ .‬بايد‬ ‫جلو اين موج آدمكشی را با صف محكم‬ ‫بشر متمدن و آزاديخواه گرفت‪ .‬اين‬ ‫نيروی آزاديخواه و متمدن اين"غول‬ ‫خفته" اگر تكان بخورد بساط اين دم و‬ ‫دستگاه آدمكش گروھھای اسالمی را‬ ‫جمع خواھد كرد و شكی در آن نمی بينم!‬ ‫از طرف ديگر الزم است به الابالی‬ ‫گری و ناتوانی دستگاه دولتی "گودالک‬ ‫جاناتان" و دروغپردازی دولت او در‬ ‫نيجريه اشاره ای مجدد داشته باشيم‪.‬‬ ‫در ماه آوريل گروه اسالمگرا بوکوحرام‬

‫در يک حمله بيرحمانه که منجر به‬ ‫حداقل سی کشته گرديد‪ ٢٧٣ ،‬دانش‬ ‫آموز دختر بين ‪ ١۵‬تا ‪ ١٨‬ساله را در‬ ‫روستای چيبوک در ايالت بورنو‪ ،‬در‬ ‫شمال شرق نيجريه به ھنگام امتحان‬ ‫دانش آموزان به گروگان گرفت‪ .‬از يک‬ ‫طرف جنايت بی حد و حصر گروه‬ ‫بوکوحرام را می بينيم و از طرف ديگر‬ ‫الابالی گری و ناتوانی دستگاه دولتی‬ ‫"گودالک جاناتان" رئيس جمھور نيجريه‬ ‫را می بينيم که سران ارتش اين کشور‬ ‫قبل از حمالت اين گروه اسالمی باخبر‬ ‫بوده اند ولی نه تنھا اقدام پيشگيرانه ای‬

‫انجام نداده اند بلکه حتی آنھا را ھم تعقيب‬ ‫نکرده اند و برای فراری دادن دختران‬ ‫اسير شده ھم به دروغپردازی پرداختند‪.‬‬ ‫بعد از چھار ماه که از اين ماجرا می‬ ‫گذرد اخبار نشان می دھد که تعدادی از‬ ‫دختران دانش آموز‪ ،‬خودشان ابتکار را‬ ‫به دست گرفته و از فرصت مناسب‬ ‫استفاده كرده و فرار می کنند‪.‬‬ ‫كودكان مقدمند‪ :‬نھاد كودكان مقدمند‬ ‫ضمن ابراز ھمدردی با مادران نگران و‬ ‫سوگوار‪ ،‬فعاليتھايی را در دستور كار‬ ‫خود گذاشت‪ .‬اين فعاليت چه بوده است؟‬ ‫كريم شاه محمدی‪ :‬وقتی كه از چنين‬ ‫جنايتی مطلع شديم اولين كار ما اين بود‬ ‫كه اطالعيه ای صادر كرديم و جنايت‬ ‫افسار گسيخته اين سازمان تروريستی‬ ‫اسالمی را محکوم کرده و ھم نسبت به‬ ‫الابالی گری و دروغپردازی دولت‬ ‫نيجريه نسبت به خانواده کودکان‪ ،‬از‬ ‫جمله رئيس جمھور اين کشور )گود الک‬ ‫جانتان( و ھمسرش را رسوا و افشا کرده‬ ‫و به باد انتقاد گرفتيم‪ .‬در ادامه نھاد‬ ‫کودکان مقدمند در سطح وسيع از طريق‬ ‫مديای اجتماعی ھمراه اعتراضات بحق‬ ‫مادران دردمند و مردم متمدن خواھان‬ ‫خاتمه دادن به اين جنايت شديم‪ .‬ما ھم به‬ ‫جمع وسيع امضا کنندگان پتيشن )نامه‬ ‫اعتراضی( "دختران ما را بر گردانيد"‬ ‫پيوستيم و از آن حمايت کرديم‪ .‬اين پتيشن‬ ‫را تا حاال بيشتر از يک ميليون نفر امضا‬ ‫کرده اند‪ .‬اين يک حرکت جھانی عليه‬ ‫اسالم سياسی و گروھھای جنايتکار‬ ‫اسالمی مانند بوکوحرام‪ ،‬داعش‪ ،‬الشباب‪،‬‬ ‫حزب ﷲ و طالبانھا می باشند‪.‬‬ ‫در اقدامی ديگر نامه سرگشاده ای خطاب‬ ‫به رئيس جمھور‬ ‫ادامه در صفحه ‪١٧‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪١٠‬‬

‫ د ن ‬

‫*‪ #B-C‬ﯿ ‪ -' #‬‬ ‫') ل و ‪+‬ا'‪#% D‬ق "‪#‬د" ن‬ ‫بيماری‪ ،‬باليای طبيعی و‪ . . .‬فرق ميکند‪.‬‬ ‫اينجا کودک با وحشيگری يک قدرت‬ ‫ماورای مردم مواجه ميشود‪ .‬قدرتی که به‬ ‫جای اينکه در جھت حمايت و حفظ امنيت‬ ‫کودکان باشد و برای رفاه خوشبختی آنھا‬ ‫تالش کند به ھيواليی تبديل شده که عالوه‬ ‫براينکه برای تامين نيازھای ماديشان‬ ‫کاری نمی کند با گرفتن جان عزيزانشان‬ ‫شوک ھولناکی ھم به زندگيشان وارد‬ ‫ميکند در اين حالت وضعيت روحی و‬ ‫روانی کودک بشدت آسيب ميبيند‪.‬‬ ‫ھمينطوراعتمادش نسبت به بزرگساالن‬ ‫از دست ميرود‪.‬‬

‫نشريه کوکان مقدمند‪ :‬ممنون از اينکه‬ ‫دعوت نشريه را برای گفتگو پذيرفتيد‪.‬‬ ‫خوانندگان نشريه با مطالب شما آشنا‬ ‫ھستند‪.‬‬ ‫شما بعنوان فعال حقوق کودک‪ ،‬فعال‬ ‫عليه اعدام نيزھستيد‪ ،‬چرا؟ و اصوال چه‬ ‫ارتباطی بين اين دو وجود دارد؟‬ ‫مينو فتاحی‪ :‬ھر کسی که خواھان يک‬ ‫زندگی انسانی برای مردم است‪ ،‬مسلما‬ ‫برای حق حياتشان ھم حرمت ويژه ای‬ ‫قائل است‪ .‬متاسفانه حکومت وحشی‬ ‫اسالمی در ايران به استناد قوانين ضد‬ ‫بشری خود به کودکان ھم رحم نمی کند‪.‬‬ ‫حکومت کودکان را برای جرمی که در‬ ‫بچگی انجام داده اند بقتل ميرساند‪ .‬بارھا‬ ‫اتفاق افتاده که آنھا را در شرايط دلھره‬ ‫آوری زندانی ميکنند‪ ،‬تا به سن اجرای‬

‫حکم برسند‪ ،‬بعد اعدام می کنند‪.‬‬ ‫موضوع کودکان حساسيت خاصی دارد‬ ‫وظيفه حفظ امنيت و آرامش آنھا بدليل‬ ‫کودک بودنشان بعھده جامعه و‬ ‫بزرگترھاست‪ .‬تمام کودکان به اميد و‬ ‫شادی بعنوان يک حق ابتدائی‪ ،‬برای رشد‬ ‫و زندگی احتياج دارند‪ .‬قوانين حمايتی و‬ ‫امکانات جامعه بايد درجھت اين ھدف‬ ‫باشد‪ .‬بطور يقين کودکان در زندگيشان با‬ ‫مفھوم مرگ‪ ،‬اين نقطه مقابل زندگی‪،‬‬ ‫بتدريج آشنا ميشوند ھر کدام از آنھا‬ ‫تجاربی در رابطه با از دست دادن‬ ‫اعضای خانواده‪ ،‬فاميل و دوستان دارند‪،‬‬ ‫اما مقوله اعدام متفاوت است‪ .‬مرگ از‬ ‫حالت طبيعی و يا تصادفی آن خارج‬ ‫ميشود و به قتل عامدانه تبديل ميشود‪.‬‬ ‫کودک با تمام وجودش درک ميکند که‬ ‫اعدام‪ ،‬با مرگھای ناشی از تصادف‪،‬‬

‫نشريه کودکان مقدمند‪ :‬بطور مشخص‬ ‫اعدام چه تاثيری روی کودکان دارد؟‬ ‫مينو فتاحی‪ :‬قطعا اعدام بر روی تمام‬ ‫کودکان تاثير دردناکی دارد‪ ،‬اما با توجه‬ ‫به نسبت فاميلی فرد اعدامی‪ ،‬با کودک‬ ‫تاثير آن ھم متفاوت است‪ .‬مسلما برای‬ ‫کودک از دست دادن پدر يا برادر و‬ ‫بستگان درجه يک با از دست دادن يکی‬ ‫ديگر از اعضای دور فاميل فرق دارد‪.‬‬ ‫البته مواردی ھم کودکان‪ ،‬فقط در خيابان‬ ‫يا از طريق تلويزيون شاھد اعدام بوده‬ ‫اند‪ ،‬که دچار مشکالت روحی و روانی‬ ‫جدی شده اند‪ .‬گاھی ھم متاسفانه بدليل‬ ‫الگوبرداری در بازيھای کودکانه جان‬ ‫خود را از دست ميدھند‪ .‬که در واقع‬ ‫مسبب فاجعه انسانی مرگ بچه ھا‪ ،‬دولت‬ ‫از واليت فقيه رھبری‪ ،‬مراجع تقليد‪،‬‬ ‫مجلس اسالمی‪ ،‬دستگاه قضايی‪ ،‬ريس‬ ‫جمھوری‪ ،‬پليس و سپاه و گماشتگان‬ ‫خوار و ذليل عوامل اعدام ھستند‪ .‬از‬ ‫آسيب ھای جدی اعدام‪ ،‬اين قتل عمد‬


‫‪١١‬‬ ‫دولتی‪ ،‬که توسط جانوران اسالمی انجام‬ ‫ميشود‪ ،‬متالشی شدن کانون خانواده‪ ،‬از‬ ‫دست دادن سرپناه و سرپرست خانواده به‬ ‫تبع آن مشکالت مالی‪ ،‬از دست دادن‬ ‫پايگاه عاطفی خصوصا در مورد اعدام‬ ‫مادر‪ ،‬اعتياد‪ ،‬ايجاد ترس وحشت‪،‬‬ ‫اختالل در تکلم ‪ ،‬عدم تمرکز‪ ،‬شب‬ ‫ادراری‪ ،‬افسردگی‪ ،‬افت تحصيلی‪،‬‬ ‫پرخاشگری‪ ،‬تمايل به خشونت‪ ،‬ايجاد‬ ‫حس انتقام و ھمينطور تمکين وعدم‬ ‫استقالل شخصيت و مشکالت جسمی‬ ‫درميان کودکان است‪ .‬مسلما اين تاثيرات‬ ‫مانند زخمھای عميقی ھستند که گاھی تا‬ ‫سالھا در وجود کودکان ميمانند‪ .‬ھمين‬ ‫االن وقتی مصاحبه ھای کودکان افراد‬ ‫اعدامی سالھای قبل را ميشنويم‪ ،‬دردناک‬ ‫بودن اثرات آن را حس ميکنيم‪ .‬کافی‬ ‫است بساط اختناق و سانسور برچيده‬ ‫شود و جامعه شناسان و روانشناسان‬ ‫بتوانند آزادانه روی زندگی کودکانی که‬ ‫بستگانشان اعدام شده تحقيق کنند‪ ،‬آنوقت‬ ‫معلوم ميشود که عمق فاجعه چقدراست‪.‬‬ ‫کودکان مقدمند‪ :‬دولت افراد مختلفی را‬ ‫اعدام ميکند از افراد با گرايشات سياسی‬ ‫تا افرادی که بدليل جرائم اجتماعی مثل‬ ‫قتل‪ ،‬سرقت مسلحانه‪ ،‬قاچاق فروشی و‪. .‬‬ ‫‪ .‬محکوم به اعدام ميشوند‪ .‬آيا اين تفاوت‬ ‫در علت اعدام‪ ،‬ميتواند تاثير متفاوتی ھم‬ ‫بر کودکانشان بگذارد؟‬ ‫مينو فتاحی‪ :‬مسلما يک مجرم مواد‬ ‫مخدر يا فردی که مرتکب قتل شده‬ ‫ھمانطور برای فرزندش عزيز است که‬ ‫يک فرد سياسی‪.‬‬ ‫برای مردم‪ ،‬فرد سياسی و مبارزی که‬ ‫اعدام شده احترام ويژه ای دارد ‪ .‬مردم‬ ‫آنھا را قھرمان خود ميدانند‪ .‬و اين خود‬ ‫نوعی دلگرمی برای کودکيست که‬ ‫عزيزش را از دست داده است‪ .‬اما‬ ‫تصور کنيد کودکی را که در اثراز دست‬ ‫دادن عزيزش دچار شوک روحی و‬

‫شماره ‪١١٦‬‬ ‫عاطفی شديدی است‪ ،‬بايد رنج تحقير و‬ ‫بی حرمتی که در حق فرد اعدام شده و‬ ‫خانواده‪ ،‬روا ميشود را ھم تحمل کند‪.‬‬ ‫دولتی که خود عامل اصلی جنايت و ظلم‬ ‫و نابرابری است به اشکال مختلف با‬ ‫تحقير مجرمين در واقع حرمت فرد و‬ ‫خانواده اش را از بين ميبرد‪ .‬مانند‬ ‫چرخاندن مجرم در خيابان با سر وضع‬ ‫نامناسب‪.‬‬ ‫برخورد دولت در رابطه با اعدام ھم‬ ‫متفاوت است در مورد سياسيون تاريخ‬ ‫اعدام اعالم نميشود‪ ،‬قتلھا مخفيانه است و‬ ‫معموال جنازه به خانواده ھا تحويل داده‬ ‫نميشود‪ .‬حتی محل دفن تا سالھا مخفی‬ ‫ميماند‪ .‬اما در مورد ساير اعدامھا بطور‬ ‫علنی مبادرت به اعدام مينمايد‪ .‬و بطور‬ ‫نفرت انگيزی از قبل با نصب پالکارد‬ ‫در محل زندگی مجرمين اطالع رسانی‬ ‫ميکند‪ .‬مواردی مشاھده شده که آنقدر‬ ‫تبليغات منفی عليه فرد اعدامی از طريق‬ ‫رسانه ھا و جرايد انجام ميشود که کودک‬ ‫حتی ازداشتن نام خانوادگی مشترک با‬ ‫فرد اعدامی خجالت ميکشد‪ .‬اما چيزی‬ ‫که قطعی است تمام کودکان اين خانواده‬ ‫ھا آسيب می بينند فارغ ازجرم سياسی و‬ ‫يا بدليل قاچاق مواد وغيره‪ .‬مثال کودکان‬ ‫خانواده ھای سياسی‪ ،‬آنھا از داشتن نام‬ ‫مشترک با افرد اعدامی احساس غرور‬ ‫ميکنند‪ ،‬اما تحت کنترل بودن‪ ،‬معموال‬ ‫روی احساس آزاد بودنشان تاثير‬ ‫ميگذارد‪ ،‬حتی روابطشان با گروه‬ ‫ھمکالسيھا تحت کنترل پليسی مدرسه‬ ‫قرار ميگيرد‪ ،‬تا نپذيرفتنشان در برخی‬ ‫رشته ھای دانشگاھی و محدوديتھای‬ ‫شغلی و رد شدن در گزينشھا‪ .‬و در‬ ‫خصوص وابستگان اعداميان جرائم‬ ‫اجتماعی عالوه بر داليل باال‪ ،‬بعضی از‬ ‫خانواده ھا تمايلی برای وصلت فرزندشان‬ ‫با بستگان يک اعدامی به جرم قتل يا‬ ‫قاچاق مواد ندارند‪ .‬چرا که وصلت با‬ ‫خانواده يک اعدامی بدليل دزدی يا قتل‬

‫ د ن ‬ ‫را در شان خانواده نمی دانند‪.‬‬ ‫نشريه کودکان مقدمند‪ :‬چه راھکارھای‬ ‫عملی برای حمايت ازاين کودکان وجود‬ ‫دارد؟‬ ‫مينو فتاحی‪ :‬من فکر ميکنم در اولين‬ ‫قدم به ھر شکل ممکن بايد جلوی اعدام‬ ‫ايستاد‪ .‬تمامی خانواده ھای اعدامی‪،‬‬ ‫فعالين حقوق کودک‪ ،‬مددکاران‬ ‫اجتماعی‪ ،‬جامعه شناسان معلمين‪،‬‬ ‫مربيان و تمام افرادی که سالمت و‬ ‫امنيت کودک به مثابه يک حق انسانی‬ ‫برايشان مھم است‪ ،‬ميتوانند حول يک‬ ‫کمپين وسيع در دفاع از اين کودکان‬ ‫جمع شوند‪ .‬از خاطره نويسی و داستان‬ ‫نويس‪ ،‬نقاشی‪ ،‬آموزش موسيقی‪ ،‬داشتن‬ ‫برنامه ھای تفريحی گروھی‪ ،‬تشکيل‬ ‫کارگاھای آموزشی‪ ،‬گروه درمانی‪ ،‬انجام‬ ‫ورزش و ھر برنامه ديگری که ميتواند‬ ‫آسيب ھای ناشی از وحشيگری اوباش‬ ‫اسالمی بر روح و روان کودکان را کم‬ ‫کرد‪ .‬اما يکی از مطالبات مھم در مورد‬ ‫کودکانی که نان آور خانواده اشان اعدام‬ ‫شده است‪ ،‬تامين نيازھای مالی آنھا مانند‬ ‫مسکن‪ ،‬غذا‪ ،‬آموزش‪ ،‬درمان و‬ ‫اختصاص مقرری مکفی بطور ماھيانه‬ ‫به آنھا است‪ .‬چرا که رھا شدن اين‬ ‫کودکان به حال خود فاجعه انسانی‬ ‫ديگری برای آنھا رقم ميزند‪.‬‬ ‫به اميد يک دنيای بھتر برای کودکان‪.‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪١٢‬‬

‫ د ن ‬

‫‪# 4‬ع ‪+‬ارس در ‪ 4‬ان‪ , ،‬ط @‪#‬ل!؟‬

‫شمس الدين امانتی‬

‫ابالغ افزايش شھريه مدارس شھر‬ ‫تھران‪ ٤ ،‬ماه قبل از شروع سال‬ ‫تحصيلی ‪٩٣‬ـ ‪٩٤‬در تصميم گيری والدين‬ ‫و فرزندان آنھا جھت انتخاب مدرسه و‬ ‫رشته تحصيلی‪ ،‬مشغله ساز و در عين‬ ‫حال گمراه کننده و زيانبار است‪.‬‬ ‫اما سيستم آموزش بر مبنای دين و‬ ‫تفکيک بر مبنای جنسيت‪ ،‬در ھمه‬ ‫عرصه ھا مخصوصآ در مدارس و‬ ‫مراکز آموزشی‪ ،‬به قدمت عمر جنايت‬ ‫کار رژيم اسالمی‪ ،‬نه اينکه تنھا نشاط‪،‬‬ ‫شادی‪ ،‬خنده و در کنار ھم بودن دانش‬ ‫آموزان ھمکالسی دختر و پسر در‬ ‫مدارس را ممنوع کرده است‪ ،‬بلکه با‬ ‫گسيل آخوند ھای مرتجع و معلمين‬ ‫پرورشی‪ ،‬ايجاد مساجد در مدارس‪ ،‬نماز‬ ‫و روزه اجباری‪ ،‬پوشش مقنعه اجباری‪،‬‬ ‫ھزينه تحصيلی و ‪ ....‬کودکان‪ ،‬نوجوانان‬ ‫و جوانان دختر و پسر را مجبور به ترک‬ ‫تحصيل کرده‪ ،‬سپس به خيل کودکان‬ ‫خيابانی اسير در باندھای مافيائی مواد‬ ‫مخدر که توسط سپاه پاسداران اداره و‬ ‫رھبری می شود‪ ،‬سوق داده و طی مدت‬ ‫زمان کوتاھی‪ ،‬آنھا را در خيابانھا و‬ ‫کوچه و بازار‪ ،‬شھرھای کوچک و‬ ‫بزرگ بدون سرپناه رھا خواھند کرد‪.‬‬ ‫براساس الگوی تعيين شھريه در آغاز‬ ‫سال تحصيلی ‪٩٤‬ـ‪ ٩٣‬ميانگين رشد‬ ‫شھريه در مدارس شھر تھران افزايشی‬ ‫‪ ٢٦‬درصدی خواھد داشت!‬ ‫خبرگزاری مھر‪ ،‬در تاريخ يازدھم خرداد‬ ‫از نشستی خبر داد‪ ،‬که به ھمين مناسبت‪،‬‬ ‫با "اسفنديار چھاربند"‪ ،‬مدير کل آموزش‬

‫و پرورش شھر تھران‪ ،‬بر گزار شده‬ ‫بود‪".‬چھاربند" با بيان اينکه‪ ،‬شھريه‬ ‫تعيين شده متناسب با ھزينه ھای تمام شده‬ ‫ھر مدرسه که مدير اعالم کرده است‪،‬‬ ‫گفت‪" :‬تعيين شھريه با توجه به فضای‬ ‫مدرسه‪ ،‬عرصه و اعيان‪ ،‬ھزينه اجاره‬ ‫بھا‪ ،‬محل مدرسه مشخص شده است‪".‬‬ ‫مديرکل آموزش و پرورش شھر تھران‪،‬‬ ‫با اشاره به وجود تنوع در مدارس دولتی‬ ‫تصريح کرد" ‪ ٥‬نوع مدرسه دولتی که‬ ‫شامل "دولتی عادی"‪" ،‬نمونه دولتيگ"‪،‬‬ ‫"شاھد"‪" ،‬ھيأت امنايی" و "پرورش‬ ‫استعدادھای درخشان يا سمپاد" در تھران‬ ‫وجود دارد‪ .‬که در ھر کدام از اين‬ ‫مدارس نوع پذيرش و ثبتنام با ديگری‬ ‫تفاوت دارد‪ ،‬عليرغم اينکه تمامی آنھا‬ ‫دولتی ھستند‪".‬‬ ‫با توجه به اين نوع از تقسيم بندی غير‬ ‫علمی‪ ،‬معامله گرانه و سوداگرانه در‬ ‫مدارس و مراکز آموزشی ايران تحت‬ ‫حاکميت رژيم اسالمی‪ ،‬به دولتی‪ ،‬غير‬ ‫دولتی‪ ،‬ھيات امنايی‪ ،‬غيرانتفاعی‪،‬‬ ‫استثنايی‪ ،‬نمونه دولتی‪ ،‬شاھد‪،‬‬ ‫تيزھوشان‪ ،‬اسالمی و ‪ ...‬ميانگين شھريه‬ ‫ثابت شھر تھران در سال تحصيلی ‪٩١‬‬ ‫در دوره ابتدائی"يک ميليون و ‪٦٨٢‬‬ ‫ھزار و ‪ ١٧٦‬تومان‪ ،‬راھنمائی دو ميليون‬

‫و ‪٥٩‬ھزار و ‪ ٩٦٩‬تومان و در مقطع‬ ‫دبيرستان دو ميليون و ‪ ٧٨٦‬ھزار و‬ ‫‪ ٧١٣‬تومان بود که بر اساس مصوبه‬ ‫شورای نظارت سازمان مدارس‬ ‫غيردولتی در سال ‪ ١٥ ،٩٢‬تا ‪٢٥‬درصد‬ ‫به ميزان اين شھريهھا افزوده شد‪".‬‬ ‫افزايش ‪ ٢٦‬درصدی ھزينه شھريه‬ ‫مدارس غير دولتی در سال تحصيلی‬ ‫‪٩٤‬ــ‪ ،٩٣‬در حالی ابالغ و افزايش می‬ ‫يابد‪ ،‬که بر طبق آمار ارائه شده توسط‬ ‫مسئولين رژيم در آموزش و پرورش‬ ‫شھر تھران‪ ،‬ھم اکنون‪١٨" ،‬درصد‬ ‫جمعيت دانش آموزی اين شھر‪ ،‬در ھزار‬ ‫و ‪ ٥٠٠‬مدرسه غير دولتی مشغول به‬ ‫تحصيل ھستند‪ ".‬که عليرغم تعويض‬ ‫مکرر نام و افزايش شھريه سرسام آور‬ ‫اين نوع از مدارس‪ ،‬تفاوتی از نظر‬ ‫"آموزش" در مقايسه با مدارس دولتی‬ ‫ندارند‪ ،‬تنھا تفاوت آنھا سخت گيری‬ ‫بيشتری است برای درس خواندن‪.‬‬ ‫اما سرنوشت دانش آموزانی که در‬ ‫مدارس "دولتی" به تحصيل اشتغال‬ ‫دارند‪ ،‬در مقايسه با ساير دانش آموزان‬ ‫در مدارس غير دولتی‪ ،‬چندانی تعريفی‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫بر طبق اصل‪ ٣٠‬قانون اساسی رژيم‬ ‫اسالمی‪" ،‬دولت موظف است که برای‬


‫‪١٣‬‬ ‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫ھمه ايرانيان از آغاز دوره دبستان تا‬ ‫پايان دوره دبيرستان امکان تحصيل‬ ‫رايگان را فراھم کند‪".‬اما به گفته فانی‬ ‫وزير آموزش و پرورش دولت روحانی‪،‬‬ ‫در خصوص مبالغی که مدارس دولتی از‬ ‫والدين دانش آموزان‪ ،‬تحت عنوان کمک‬ ‫ھای مردم دريافت ميکنند‪ ،‬گفت"کمک‬ ‫ھائی که از مردم برای کيفيت بخشی به‬ ‫کار دريافت ميشود‪ ،‬در مقابل ھزينه ھای‬ ‫مدارس دولتی‪ ،‬که ساالنه به طور‬ ‫ميانگين يک ميليون و ‪ ٢٠٠‬ھزار تومان‬ ‫برای ھر دانش آموز ھزينه می شود‪،‬‬ ‫رقمی نيست‪".‬؟!‬

‫واضح است‪ ،‬وزير آموزش و پرورش در‬ ‫دولت روحانی‪ ،‬از کيسه خامنه ای می‬ ‫بخشد‪ .‬چرا؟ چون به گفته فرشته‬ ‫حشمتيان‪ ،‬رئيس سابق سازمان مدارس‬ ‫غير دولتی و ‪ . ....‬که تا تاريخ ‪ ١٩‬آبان‬ ‫‪١٣٩٢‬در اين سمت بود‪ ،‬اعالم کرد"در‬ ‫سال ‪ ٩١‬اولياء دانش آموزان ‪ ٥٨‬ميليارد‬ ‫تومان به مدارس کمک کردند‪".‬که از‬ ‫منظر اين وزير‪ ،‬اين باجگيری ‪٥٨‬ميليار‬ ‫تومانی از والدين دانش آموزان در‬ ‫مدارس"دولتی"که به دليل فقر مالی قادر‬ ‫به پرداخت چندين ميليون تومان شھريه‬ ‫جھت ثبت نام فرزندان خود‪ ،‬در مدارس‬ ‫غير دولتی‪ ،‬نيستند‪ ،‬محلی از اعراب‬ ‫ندارد‪.‬‬

‫شماره ‪١١٦‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری جمھوری اسالمی‪،‬‬ ‫"در زمان حاضر بيش از ‪ ٣٥٠‬ھزار‬ ‫دانش آموز افغانی در ‪ ٢٧‬ھزار مدرسه‬ ‫دولتی در سراسر کشور تحصيل می کنند‬ ‫طبق ابالغ وزارت آموزش و پرورش‪،‬‬ ‫مدارس دولتی برای ثبت نام دانش آموزان‬ ‫ابتدايی اتباع افغان ‪ ٧٥‬تا ‪ ١٠٠‬ھزار‬ ‫تومان و برای مقطع راھنمايی و‬ ‫دبيرستان ‪٣٠٠‬تا ‪ ٣٥٠‬ھزار تومان اخذ‬ ‫می کنند‪".‬‬ ‫اين نوع از باج گيری تحت عنوان"ثبت‬ ‫نام"‪ ،‬از فرزندان پناھندگان و آوارگان‬ ‫افغانی‪ ،‬در واقع ستم مضاعفی است شرم‬ ‫آور‪ ،‬که برای ھميشه در کارنامه دولت‬ ‫خود خوانده"تدبير و اميد"ماندنی است‪.‬‬ ‫اما عالوه بر اين اخاذی آشکار از والدين‬ ‫دانش آموزان افغانی‪ .‬کما کان دست‬ ‫مسئولين مدارس دولتی‪ ،‬بهسوی اوليای‬ ‫دانش آموزان ايرانی درازتر است و از‬ ‫تحصيل رايگان به معنای واقعی در ايران‬ ‫تحت حاکميت رژيم اسالمی‪ ،‬خبری‬ ‫نيست‪.‬‬ ‫باجگيری وزارت آموزش و پرورش‬ ‫رژيم اسالمی‪ ،‬در مدارس دولتی‪ ،‬تحت‬ ‫عنوان"دريافت وجه اختياری"از والدين‬ ‫بيکار و بی پول‪ ،‬زمانی صورت می‬ ‫گيرد‪ ،‬که آنھا مجبور به پرداخت ھزينه‬ ‫سرويس مدارس‪ ،‬ھزينه لوازم التحرير‪،‬‬ ‫پوشاک و ‪ ....‬ھستند‪ .‬که در مقايسه با‬ ‫درآمد ناچيز اکثريتی از والدين اين دانش‬ ‫آموزان‪ ،‬که برای سير کردن شکم‬ ‫فرزندان خود‪ ،‬با توجه به بحران‬ ‫اقتصادی و سير صعودی قيمت مايحتاج‬ ‫عمومی و گرانی غير قابل مھار‪ ،‬روزانه‬ ‫با مشکالت جدی مالی روبرو ھستند و‬ ‫خواھند بود‪ ،‬کار دشواری است‪.‬‬ ‫عالوه بر مشکالت مالی والدين اين تعداد‬ ‫از دانش آموزان ايرانی‪ ،‬تنوع مدارس‪،‬‬ ‫منجر به نوعی پيچيدگی و سردرگمی‬ ‫والدين به ھنگام ثبت نام فرزندانشان شده‬ ‫است‪ .‬شرايط و نوع تحصيل در ھر‬

‫ د ن ‬ ‫مدرسه ای قوانين خاص خود را دار‬ ‫است‪" ،‬در مدارس سمپاد و نمونه دولتی‬ ‫براساس اساسنامه پذيرش دانش آموز‬ ‫منوط به قبولی در آزمون ورودی است‪.‬‬ ‫مدارس شاھد مالک و معيار خاص خود‬ ‫را دارد‪ ،‬مدارس عادی شرط ثبت نام‬ ‫دانش آموز سکونت در محلی است که‬ ‫مدرسه در آن است و ‪" . .....‬‬ ‫اين تنوع و"قوانين"حاکم بر اين نوی از‬ ‫تفکيک مدارس‪ ،‬ھمانند تفکيک بر مبنای‬ ‫جنسيت تأثير مخرب اجتماع – فرھنگی‬ ‫جبران ناپذيری دارد‪.‬‬ ‫آن تعدادی از دانش آموزانی که از اين‬ ‫ھفت خان رستم به"سالمت"گذر کنند‪ ،‬و‬ ‫در سفر به مناطق سوخته و بجامانده از‬ ‫جنگ ‪ ٨‬ساله ايران با عراق‪ ،‬در‬ ‫کاروان"راھيان نور"سالم به نزد والدين‬ ‫خود برگردند و يا از آتش سوزی در‬ ‫کالس درس مدرسه"شين آباد"جان سالم‬ ‫بدر برند‪ .‬با توجه به ميليون ھا نفر از‬ ‫جوانانی که ھم اکنون با بيکاری وسيعی‬ ‫در جامعه دست به گريبان ھستند‪ .‬با سر‬ ‫نوشتی به مراتب نگران کننده تر نسبت به‬ ‫فارغ التحصيالن دوره ھای قبل از خود‬ ‫مواجه ھستند‪.‬‬ ‫تفکيک مدارس بر مبنای پول‪ ،‬زائده ای‬ ‫است سرمايه داری‪ ،‬که اختالف طبقاتی‬ ‫را به وضوح به سطح مدارس کشانده‬ ‫است‪ ،‬به گونه ای که تغير نام و ميزان‬ ‫ھزينه شھريه و تدريس متون درسی با‬ ‫محتوای ارتجاعی‪ ،‬از مشخصه مدارسی‬ ‫است‪ ،‬که آموزش سکوالر و مدرن در‬ ‫اين مدارس ممنوع‪ ،‬تدريس و ياد گيری‬ ‫علم و دانش جرم و"مجرمين"تحت تعقيب‬ ‫قرار خواھند گرفت‪.‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪١٤‬‬

‫ د ن ‬

‫اﯾ‬ ‫"‬ ‫ ‬

‫‪ 6‬‬ ‫د‬ ‫ت‬

‫‪:‬‬ ‫ ر ‪:‬‬

‫‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫! دم ه‪ /‬ا?) ر ? ا?) ر‪ H I .‬از‬

‫ه ن ل ه‪! /‬ﯿ ' !ـ ‪-‬ـ‪,‬ا‬

‫‪ :? 2‬ﯾـ ;ـ‪4‬ـ‪J‬ـ ?ـ)ـ هـ‪:‬ـ ن‬

‫?‪:‬ﯿ‪ M‬و و ﯿ ون !ﯿ‪ 0‬ـ ـ ‪! .‬ـ ـ‪/‬‬

‫ ه‪ 2 /‬رد د د ﯿ م‪ :‬هﯿ‪K‬‬

‫از رو' !ـــﯿـــ‪+‬هـــ ' ‪2‬ـــ ;ـــ ـــ ‬

‫ ‪ L‬ر' ?‪:‬ﯿ‪ 0‬؟‬

‫ !ﯿ ارم‪.‬‬

‫ ? ا' ‪ N‬ا? ا‪ 2‬و ‪9‬ـ‪M‬ـ ‪ :‬اﯾـ"‬

‫‪ ! -‬ر !ﯿ '؟‬

‫ ﯿ‪+‬ه در !‪ A $‬غ ‪ O‬دﯾ !‬

‫ه‪:‬ﯿ" ‪ X‬ر ?ـ)ـ هـ دا ـ ‬

‫دو دا ‪ /‬ـ‪R‬ـ ـ‪ /‬د‪Q‬ـﯿـ>ـ ـ ‬

‫ ﯿ‪ '+‬را !ـﯿـ‪R‬ـ ﯾـﯿـ ‪8‬ـ اب داد‪ :‬ار ‪،‬‬

‫زد زﯾ د و ﯿ ‬

‫ ﯿ‪O '+‬ـ د' ا ـ ؟ ـ>ـ ؟ ‪9‬ـ ا?ـ ؟‬

‫درس !ﯿ‪? #‬ـ‪ /‬و ‪YO‬ـ هـ ‪I‬ـ ا‪2‬ـ ‬

‫ز!ﯿ خ اول ر ـ هـ ا‬

‫‪ ) 9‬؟ ﯾ ـ ‪I‬ـ‪M‬ـ و‪I‬ـ ?ـ)ـ ‬

‫ ر !ﯿ‪ / 0‬و ‪...‬‬

‫و ‪ # $‬ز!ﯿ" ‪.‬‬

‫ دن دﯾ) ا? ا‪ T‬ﯿ ج ـ ـ‪:‬ـ ‬

‫‪ T‬را ?‪Y‬ـ‪M‬ـ ‪9‬ـ‪,‬ا ـ و ﯾـ ‬

‫ـ !) ! ض دار'؟‬

‫دار? ؟‬

‫! ‪ 9 C[! \I‬ا' در ـ‪:‬ـﯿـ"‬

‫ـ دزد! دﯾ ! !ﯿ ' از رو' !ﯿ‪+‬هـ '‬

‫از او ‪ N T‬رو' ز!ـﯿـ" و;ـ ـ ‬

‫?‪ ، BF‬از ‪ 8‬ـ ﯾـ و از رو'‬

‫ ﯿ ون ‪,-‬ا !ﯿ زد'!‬

‫ د و ه ـ ز دا ـ ـ‪4‬ـ !ـﯿـ اد‬

‫!ﯿ‪ '+‬ـ ادم هـ ﯾـ ‪I‬ـ ز ر ـ ـ ‬

‫ـ ‪ 2‬ب !ﯿ‪( 4 ) !/ 0‬‬

‫و‪ ? 9‬اش را !ﯿـ‪:‬ـ ;ـﯿـ ‪ ،‬ـ ـﯿـ م‪:‬‬

‫ ــ د?ــ ‪; .‬ــﯿــ ان ?ــ ــ ــ ا' را ــ ‬

‫‪ -‬ا‪ 8 9‬ات دار' ﯾ ـ ر دﯾـ)ـ ‪...‬‬

‫‪ 2‬؟ ‪! :‬ﯿ‪ #‬ا'؟‬

‫?‪ MY‬د‪ ،‬دا و ا? ا ه‪:‬ـ ا ‬

‫اخ!‬

‫‪ ! ? -‬اﯾ > ر اﯾ رو ‪ T‬ص دادن‬

‫!‪ 4‬ﯾ ‪ I‬و ] ‪ I‬ب د و‬

‫ د= د وش ;) !ـ‪4‬ـ‪0‬ـ‪:‬ـ ‬

‫‪ T‬ل !ﯿ !‬

‫![‪ C‬ق و د ر ‪ .‬ـ م ا!‪F‬ـ ‬

‫ ـ ' ‪9‬ـ ر ـ ن ـ ‪2‬ـ دش هـ‪/‬‬

‫‪! I -‬ﯿ‪ M‬و ؟‬

‫ا? > م ;‪,‬ﯾ‪ ',‬د‪.‬‬

‫ ان ? ا و ﯾـ>ـ اش را‬

‫‪!C9 -‬‬

‫‪ 9‬ـ ـ ـ د و ـ‪:‬ـ او را از رو'‬

‫‪ C9 L -‬ه ت ؟‬

‫ز!ﯿ" ‪ A‬د د‪ ،‬زد‪.‬‬

‫‪ -‬دادم دو ـ‪ /‬و او!ـ م ـ م‬

‫از دا‪ C2‬ـ ‪B‬ـ ‪-‬ـ ﯾـ ‪ :‬اد ـ ‬

‫ )ﯿ م‪ ! 9 .‬ن د‪.‬‬

‫ " اون و را!‬

‫‪ -‬از ه ‪,-‬ا !ﯿ '؟‬

‫‪ 9‬ر ن !‪ EF‬ل ادب ـ دن ـ ‪.‬‬

‫‪ -‬ار ‪ ،‬ا‪ 2‬اﯾ" ‪ W O‬هـ ـ‪$‬ـ‪V‬ـ ‬

‫ليال يوسفی‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪١٥‬‬

‫ ‪ B‬ه ‪ J' ,‬‬

‫عاتکه بادله‬ ‫در اين نوشته تالش دارم که فضای‬ ‫آموزشی در جمھوری اسالمی را معرفی‬ ‫کنم‪ .‬نگرانی بحق خانواده ھا‪ ،‬نگاه‬ ‫حکومت اسالمی به مقوله آموزش و‬ ‫کودک را بازگويی کنم و سھمی در دفاع‬ ‫از حقوق پايمال شده کودکان در ايران‬ ‫داشته باشم‪.‬‬ ‫در آغاز تعطيالت تابستانی مدارس قرار‬ ‫داريم‪ ،‬ولی درگيری سال تحصيلی که‬ ‫ھنوز نيامده است شروع شده‪ .‬ھنوز تا ماه‬ ‫مھر و ماه شروع مدارس نرسيده بايد‬ ‫گرفتار ثبت نام و انتخاب مدرسه و شھريه‬ ‫بود‪ .‬تازه اگر بتوان با ھزار دوندگی و‬ ‫پارتی بازی و بده و بستان آشکار و نھان‪،‬‬ ‫جايی مناسب پيدا کرد که آخرين رمق‬ ‫کيسه خالی ات را ھم بمکد‪ .‬آخر سر ھم‬ ‫چيز زيادی نه نصيب خانواده شده است و‬ ‫نه دانش آموز‪ .‬فکرش را بکنيد‪ ،‬محيط‬ ‫مدرسه بايد فضايی باشد که کودک‬ ‫خودش و روياھای کودکانه اش را در آن‬ ‫پيدا کند و با اين محيط گره بزند‪ .‬برای پا‬ ‫گذاشتن و آشنا شدن به آن لحظه شماری‬ ‫کند‪ ،‬تا بتواند توانائی ھای جديد خود را‬ ‫کشف کرده و با آنچه در روياھايش می‬ ‫پرورد‪ ،‬مرتبط کند‪ .‬دنيايی سرشار از‬ ‫شادی و تفريح و بازی‪ ،‬دنيای قشنگی که‬ ‫حال و آينده کودک را بھم گره بزند‪.‬‬ ‫کودک من‪ ،‬کودک تو‪ ،‬کودکان جھان‪ ،‬بايد‬ ‫امکانات تحصيلی کامل و آرام و شاد‬

‫ د ن ‬

‫‪# :‬ز در اﯾ ان‬

‫داشته باشند‪ .‬اين حق اوليه آنھاست‪.‬‬ ‫کودکان جوانه ھای بيدفاع و ظريفی ھستند‬ ‫که احتياج به مراقبت و رسيدگی دارند‪.‬‬ ‫کشف مناسبات قرون وسطايی آموزش و‬ ‫پرورش جمھوری اسالمی نياز به کنکاش‬ ‫زيادی ندارد‪ .‬درھمان نگاه اول‪ ،‬وضعيت‬ ‫مدارس و کالسھا و مناسبات آموزشی و‬ ‫ضد کودک بودن آن ھويداست‪ .‬اولين‬ ‫چيزی که ذھن کودک را مچاله ميکند‪،‬‬ ‫فضای غم بار مدرسه و کالس است‪ .‬در‬ ‫و ديوار به دانش آموز تحکم می کند که‬ ‫اينجا فضايی برای شادی و بازی و‬ ‫خوشی و کودکی نيست‪ .‬اسم مدرسه که‬ ‫اغلب با کلمه شھيد و يا يک تحکم اخالقی‬ ‫شروع می شود و مدير مدرسه قبل از‬ ‫اينکه يک راھنمای تحصيلی و دوست‬ ‫بزرگ بچه ھا باشد‪ ،‬يک حزب اللھی‬ ‫نخراشيده نتراشيده است که آموزش را‬ ‫اجرای دستورات حکومتی ميداند‪.‬‬ ‫شکل مدارس‪ ،‬فضای آموزشی و نوع‬ ‫برخورد مربيان آموزشی‪ ،‬ھمه وھمه ھرم‬ ‫وحشت را بوجود آورده است‪.‬‬ ‫فضای تحکمی و نا آرام موسسات‬ ‫آموزشی به کودک می گويد اينجا پايان‬ ‫کودکی است‪ .‬از آن ديوارھای بلند که‬ ‫دور حياط مدرسه دخترانه کشيده اند‪ .‬تا‬ ‫برخوردھا و تفتيش عقايد دانش آموزان و‬ ‫خانواده ھا‪ ،‬ھمواره فضايی پر از تنش‬ ‫ايجاد ميکنند‪ .‬کودک به يک فکر آزاد و‬ ‫محيطی آرام نيازمند است که بتواند دنيای‬ ‫خود را در آن بسازد‪.‬‬ ‫کودک آگاھی و اطالعی از دنيای‬ ‫اقتصادی اوليايش ندارد‪ .‬دنيايش بايد شاد‬ ‫و کودکانه باشد‪ .‬اما فضای آموشی‬ ‫مدارس‪ ،‬اين دنيا را بر سر کودک خراب‬ ‫می کند‪ .‬به او می آموزاند که تو با بچه‬ ‫بغل دستی ات فرق داری‪ .‬تفاوت را‬ ‫ضخامت کيف پول و توانايی اقتصادی‬

‫والدين تعيين ميکنند‪.‬‬ ‫مقدار شھريه‪ ،‬ميزان و چگونگی دست‬ ‫يافتن به علم و دانش را تعيين می کند‪.‬‬ ‫حتی رفتار مربيان آموزشی بستگی‬ ‫مستقيم با مقدار شھريه دارد‪ .‬استحکام‬ ‫بنای مدارس‪ ،‬مقدار نور و مساحت‬ ‫کالسھا‪ ،‬ميز و نيمکت و امکانات کمک‬ ‫آموزشی‪ ،‬ھمه و ھمه با مقدار پرداختی‬ ‫گره خورده است‪ .‬ھمين جاست که اسم‬ ‫مدارس دولتی و غير انتفاعی ھويدا‬ ‫ميشود وتبعيض اقتصادی مشخص‬ ‫ميگردد‪.‬‬ ‫استانداردھا کدام است؟ چقدر بايد‬ ‫پرداخت!؟‬ ‫ستاندارد آموزشی بر پايه تبعيض و‬ ‫نابرابری پايه گذاری شده است‪ .‬حق‬ ‫کودک و اينکه ھمه کودکان به يک ميزان‬ ‫حق دارند بياموزند را با مقدار ھزينه و‬ ‫شھريه می سنجند‪ .‬در اينجا مطلقا حق را‬ ‫ميفروشند‪ .‬بستگی به توان خريدار دارد!‬ ‫گرفتن شھريه ھای ھنگفت به اسم ھمياری‬ ‫به مدرسه‪ ،‬شھريه ھايی که نه تنھا ذھن‬ ‫خانواده بلکه ذھن بچه ھا را نيز درگير آن‬ ‫ميکنند‪ .‬دانش آموز را در صف و جلوی‬ ‫نگاه ھمکالسی ھايش باز خواست ميکنند‬ ‫و دليل نياوردن کمک ھزينه به مدرسه‬ ‫را جويا ميشوند‪ .‬درک نمی کنند که او‬ ‫ھنوز يک کودک است و از اينکه‬ ‫نتوانسته از خانواده پولی از اين بابت‬ ‫بگيرد ناتوانی اقتصادی خانواده است‪ .‬از‬ ‫وسط کالس ھنگام درس او را از کالس‬ ‫بيرون ميکشند و خواھان گرفتن کمک‬ ‫مالی به مدرسه ميشوند‪ .‬اينھا ھمه کارھای‬ ‫خشن و بدون احساسی است که ذھن‬ ‫کوچک او را درگير مشکالت اقتصادی‬ ‫خانواده اش ميکند‪.‬‬ ‫مگر مدرسه دولتی نيست!؟ مگر به اسم‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪١٦‬‬

‫جمھوری اسالمی ايران‬

‫ژاپن‬

‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫رايگان بودن خانواده ھا کودکانشان را‬ ‫درآن مدارس به اصطالح دولتی ثبت نام‬ ‫نميکنند!؟ پس اينھمه دلھره و تنش برای‬ ‫چيست!؟‬ ‫اولويتھای آموزشی‬ ‫در يک سيستم آموزش و پرورشی مدرن‬ ‫و مترقی‪ ،‬اولويتھای تعيين شده برای‬ ‫آموزش و پرورش آن‪ ،‬قبل از ھر چيز بر‬ ‫اين اساس استوار است که دسترسی به‬ ‫علم و دانش و امکانات تحصيلی شامل‬ ‫ھمه کودکان بشود‪ ،‬اين يک حق پايه ای‬ ‫است‪ .‬سپس آموزش و پرورش براساس‬ ‫پژوھشھای علمی طرح ريزی ميشود‪.‬‬ ‫ارزش گذاری حقوق کودک‪ ،‬دنيای‬ ‫کودکانه و شخصيت کودک‪ ،‬اساس اين‬ ‫سيستم آموزشی است‪.‬‬ ‫در جمھوری اسالمی اساس کار آموزش‪،‬‬ ‫ايدئولوژی مذھبی ھيئت حاکمه است‪.‬‬ ‫ارزشھای اسالمی که در اساس حرفی‬ ‫برای تربيت کودک ندارد‪ .‬کودکان در اين‬ ‫سيستم‪ ،‬چيزی در رده احشام محسوب‬ ‫ميشوند‪ .‬پاراگراف به پاراگراف "سند‬ ‫تحول بنيادين آموزش و پرورش" مصوبه‬ ‫آموزش و پرورش و با تاييد شخص‬ ‫خامنه ای است‪ ،‬دقيقا بر پايه بی حقوق‬ ‫کردن کودک در انطباق با ارزشھای‬ ‫اسالمی حکومت نوشته شده است‪.‬‬ ‫جدايی جنسيتی‪ ،‬در آموزش و تحصيل‪،‬‬ ‫در کتابھای درسی‪ ،‬در معماری مدارس‪،‬‬ ‫عدم تعھد حکومت به امکان دسترسی‬

‫ د ن ‬

‫عموم دانش آموزان به تحصيل و مدرسه‪.‬‬ ‫پادگانی کردن فضای آموزشی‪ .‬نھادينه‬ ‫کردن تبعيض و گروگان گيری کودکان‪،‬‬ ‫سربازگيری و شستشوی مغزی کودکان با‬ ‫خرافات و جھالت مذھبی و بشدت خشن و‬ ‫بيرحمانه کاری است که وزارت آموزش‬ ‫و پرورش بعھده دارد‪.‬‬ ‫عبارات تکان دھنده ای مانند گناه‪ ،‬عذاب‪،‬‬ ‫جھنم‪ ،‬شب اول قبر‪ ،‬ميت‪ ،‬محرم‪،‬‬ ‫نامحرم‪ ،‬توبه‪ ،‬شھيد‪ ،‬قربانی‪ ،‬حجاب و‬ ‫ترس از خدا و ‪ . . .‬مانند آوار بر سر‬ ‫کودکان و دنيای کودکی شان خراب‬ ‫ميشود‪ .‬اينھا اولويتھای نظام آموزشی‬ ‫است‪" .‬تربيت قرآنی" جای تربيت بر‬ ‫اساس علم و تکنيک و پيشرفت و‬ ‫دستاوردھای علمی را ميگيرد‪.‬‬ ‫برای دختران وضع از اين ھم خراب تر‬ ‫است‪ .‬رعايت حجاب و عفاف مانند‬ ‫صاعقه دنيای کودک را می سوزاند‪.‬‬ ‫حجاب خودش يک مقوله پايان ناپذير و‬ ‫يک جدال بی انتھا برای دختران در‬ ‫محيط ھای آموزشی است‪ .‬افکار کودک‬ ‫پيوسته مختوش حجاب است‪ .‬پذيرفتن‬ ‫دوگانگی برای پذيرش اجباری و تمکين‬ ‫به زور و نابرای‪ ،‬کودک را در فشار و‬ ‫منگنه جدی ميگذارد‪ .‬دوستانش را‪ ،‬ھم‬ ‫بازيھايش را بعنوان عجيب "نامحرم" از‬ ‫دست ميدھد‪ .‬موھای سر سبب آتش دوزخ‬ ‫ميشود‪ .‬در اين دنيا ناظم و مدير و کل‬ ‫سيستم آموزشی دنيای کودکی اش را می‬ ‫سوزانند و در آن دنيا آتش جھنم!‬ ‫کودک چرا بايد خودش را درگير حجاب‬

‫کند؟ چرا بايد بابت نبستن درست مقنعه‬ ‫مورد خشم ناظم مدرسه قرار گيرد؟ او‬ ‫ھنوز دنيای کودکيش را سپری ميکند‪.‬‬ ‫چرا بايد ذھن لطيفش را دنيای خشن‬ ‫نبايدھا مخدوش کند؟ کودک دنيايی را‬ ‫ميشناسد که بازی و خنده و شادی در آن‬ ‫نقش اصلی را دارند چرا بايد ھر روز‬ ‫صبح موقع پوشيدن لباس فرم مدرسه‪،‬‬ ‫ذھن زيبايش درگير موھايش باشد و‬ ‫استرس داشته باشد که مبادا مدير مدرسه‬ ‫او را مورد استيضاح قرار دھد‪ .‬چرا‬ ‫نميخواھند اين افکار سفيد و آماده برای‬ ‫يادگيری‪ ،‬چيزھايی در آن کاشته شود که‬ ‫محصوالت خوبی از آن برداشت شود؟‬ ‫آموزش فقط رياضی‪ ،‬شيمی‪ ،‬ھندسه و‬ ‫دينی نيست‪ .‬مدرسه سوای آموزش‬ ‫درسی‪ ،‬آموزش خالقيت ھاست و شادی‬ ‫شرط اوليه آن است‪ .‬استعدادھای بزرگی‬ ‫که در کودکان ديده ميشود ھمواره با مانع‬ ‫ارزشھای اسالمی مواجه ميشود و در‬ ‫نطفه می خشکد‪.‬‬ ‫فضای آموزشی‪ ،‬تفتيش و تنبيه‬ ‫شکل مدارس بی شباھت به زندان نيست‬ ‫با آن ديوارھای بلند که دور تا دور‬ ‫مدرسه را گرفته و نگھبان جلوی در‬ ‫مدرسه که در بدو ورود به مدرسه او را‬ ‫تفتيش ميکند انگار با يک دزد يا جانی‬ ‫طرف است؟ در ھمان لحظه ورود به‬ ‫مدرسه احساس ناامن بودن نيز با بچه‬ ‫ھمراه ميشود ھميشه احساس ميکند که‬ ‫تمام کادر مدرسه او را به چشم يک مجرم‬

‫ممنوعيت ھر نوع دخالت و دست درازی مذھب در زندگی گودکان!‬


‫‪١٧‬‬

‫ادامه فضای آموزشی ‪. . .‬‬ ‫نگاه ميکنند‪ .‬تفتيش عقايد و خبرچينی‪،‬‬ ‫کنترل روابط اجتماعی و عقيدتی خانواده‪،‬‬ ‫سپس سربازگيری تحت عنوان بسيج‬ ‫مدارس و اردوھای راھيان نور‪،‬‬ ‫کالسھای به اصطالح فوق برنامه‪ ،‬حفظ‬ ‫کردن قرآن و احاديث‪ ،‬و اجبار در‬ ‫فراگيری خرافات مذھبی بخش الينفک‬ ‫سيستم آموزشی است‪.‬‬ ‫کابوس آھای دختر روسری ات را بکش‬ ‫جلو! چرا موھايت معلوم است!؟ آھای‬ ‫پسر چرا پيراھن آستين کوتاه پوشيدی؟‬ ‫آھای آھای و آھای ھای ديگری که ھمه‬ ‫در مجموع فضای ناامن و متشنجی برای‬ ‫کودکی که نميتواند ممنوعيتھا و محدويتھا‬ ‫درک کند ايجاد ميشود‪.‬‬ ‫گفتگو با کريم شامحمدی از صفحه ‪٩‬‬

‫نيجريه منتشر کرديم و روز جمعه ‪ ٢٣‬ماه‬ ‫مه‪ ،‬ھيئتی سه نفره از فعالين نھاد کودکان‬ ‫مقدمند‪ ،‬به بخش اطالعت سفارت نيجريه‬ ‫در استکھلم سوئد رفتيم و تقاضای مالقات‬ ‫کرديم‪ .‬تا ھم نامه را رسما به دولت‬ ‫نيجريه تحويل بدھيم و اسرار ھم داشتيم‬ ‫مستقيما با سفير نيجريه آقای "علی گوم‬ ‫ھارون" گفتگو کنيم‪ .‬و اين كار را كرديم‪.‬‬ ‫كار ديگری كه انجام داديم اين بود كه‬ ‫مجموعه مصاحبه ھايی را كه در اين‬ ‫رابطه انجام داده بوديم به صورت يك‬

‫شماره ‪١١٦‬‬

‫ د ن ‬

‫چه کسی مسئول است!؟‬ ‫رايگان نبودن آموزش‪ ،‬نبود امکانات‬ ‫رفاھی‪ ،‬غم بار بودن فضای آموزشی‪،‬‬ ‫سرکيسه کردن خانواده ھا به ھر بھانه‬ ‫ممکن‪ ،‬از شھريه تا اخاذی ھای ديگر‪.‬‬ ‫نھادينه کردن تبعيض وايجاد انواع‬

‫مدارس با ھزينه ھا و بودجه ھای‬ ‫کمرشکن‪ ،‬جدايی جنسيتی در مدارس‪ ،‬در‬ ‫کتابھای درسی و رشته ھای درسی‪،‬‬ ‫استفاده از ساختمانھای نا ايمن و تخريبی‪،‬‬ ‫بعنوان مدارس دولتی‪ .‬برپايی مدارس‬ ‫مذھبی خاص و پادگانی کردن فضای‬ ‫آموزشی‪ .‬خطرناک بودن وسايل‬ ‫گرمايشی‪ ،‬فشار ايدئولوژيک به دانش‬ ‫آموزان‪ ،‬از جمله‪ ،‬اخراج دانش آموزان‬ ‫بھايی‪ .‬بی ھويت و بی شناسنامه کردن‪،‬‬ ‫نيم ميليون دانش آموز تحت عنوان کودکان‬ ‫مھاجر افغان‪ ،‬کودکان صيغه ای‪ .‬تحقير‬ ‫کودکان بی بضاعت و محروميت از‬ ‫تحصيل بيش از ھفت ميليون دانش آموز‪.‬‬ ‫تحميل حجاب به کودکان‪ .‬سربازگيری از‬ ‫دانش آموزان تحت عنوان بسيج دانش‬ ‫آموزی‪ .‬بی محتوا بودن کتابھای درسی و‬ ‫سيستم آموزشی بغايت عقب مانده و کپک‬ ‫زده‪ ،‬حاکم کردن مذھب بر کل سيستم‬ ‫آموزشی‪ .‬سقوط ارزش تحصيلی کشور به‬ ‫رده ‪ ١١٥‬بين ‪ ١٢٥‬کشور جھان و ‪...‬‬ ‫و ‪ ...‬و‪...‬‬ ‫اين ھجوم سيستماتيک به حقوق کودکان و‬ ‫دانش آموزان‪ ،‬تماما با نقشه و طرح از‬ ‫پيش‪ ،‬صورت ميگيرد‪ .‬مسبب‪ ،‬مسئول و‬ ‫عامل بقای ھمه اين فجايع‪ ،‬مستقيما‬ ‫حکومت اسالمی است‪.‬‬ ‫جمھوری اسالمی بزرگترين و ھارترين‬ ‫دشمن کودکان در ايران است‪.‬‬

‫كليپ از طريق تلويزيون كودكان مقدمند‬ ‫پخش كرديم‪.‬‬ ‫در آخر اين را می خواھم تكرار كنم و‬ ‫اين پيام الزم است در ھمه جا در مديای‬ ‫اجتماعی پخش شود‪ .‬آنھم ھم اين است که‬ ‫از جھان متمدن‪ ،‬بشريت آزاديخواه و‬ ‫كودك دوست مي خواھيم با محكم كردن‬ ‫صف مدنيت‪ ،‬انسانيت و دخالت مستقيم‬ ‫عليه اين جريانات مرتجع و گروھھای‬ ‫تروريستی و توحش اسالمی بپا خيزيم و‬ ‫پوزه اين بربريت اسالم سياسی را به خاك‬ ‫بماليم‪.‬‬

‫تعرض جنبشھای ضد بشری و تروريست‬ ‫اسالمی را بايد با تعرض متقابل پاسح داد‪.‬‬ ‫دنيا نمی تواند دست روی دست بگذارد و‬ ‫و ھر جانور وحشی ھر طور که خواست‬ ‫به صف مدنيت و انسانيت‪ ،‬يورش ببرد‪.‬‬ ‫جنايت در غزه و ايران و موصل و ھر‬ ‫جای ديگر رشته ھای بھم پيوسته ای‬ ‫ھستند‪ .‬دختران ربوده شده در نيجريه‪،‬‬ ‫فقط موضوعی محلی نيست‪ .‬اين را بايد‬ ‫بين المللی ديد‪ ،‬و به ھمين وزن ھم پاسخ‬ ‫داد‪ .‬اين وظيفه را ما عميقا احساس می‬ ‫کنيم و در ھمين راه گام بر ميداريم‪٠‬‬

‫جو مذھبی برای بچه ھا به وجود می‬ ‫آورند‪ ،‬به اجبار نماز خواندن و روزه‬ ‫گرفتن‪ ،‬جشن اجباری تکليف و شناساندن‬ ‫محرم و نامحرم واعالم پايان کودکی و‬ ‫زن بودن! فقط جداکردن کودک از دنيای‬ ‫کودکانه اش نيست! تحميل و ظيفه ای‬ ‫سنگين بعنوان يک بزرگسال است که بايد‬ ‫آنرا قبول کند نيز خود يک ھجوم بنيادی‬ ‫ديگر به حقوق کودک است‪.‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪١٨‬‬

‫ د ن ‬

‫رتبه بندی کشورھا از نظر خدمات آموزشی و فرھنگی‬

‫رتبه ‪ ١١٥‬ايران در ميان ‪ ١٢٥‬کشور جھان!‬ ‫بر اساس يک رتبه بندی بين المللی که‬ ‫ميزان خدمات آموزشی‪ ،‬فرھنگی و‬ ‫بشردوستانه کشورھای جھان را نشان می‬ ‫دھد‪ ،‬ايرلند درميان ‪ ١٢٥‬کشور‪ ،‬مقام اول‬ ‫و ليبی مقام آخر را کسب کرده است‪.‬‬ ‫رتبه بندی کشورھا از نظر خدمات‬ ‫آموزشی و فرھنگی‬ ‫به گزارش ايرنا ازپايگاه فرانسوی زبان‬ ‫تاپ سانته‪ ،‬تاکنون در مطالعات زيادی‬ ‫کشورھا را بر اساس اقتصاد و جمعيت‬ ‫رتبه بندی کرده اند اما تعداد کمی از اين‬ ‫مطالعات به رتبه بندی کشورھا از لحاظ‬ ‫سطح خدمات آموزشی‪ ،‬فرھنگی و‬ ‫بشردوستانه پرداخته شده است‪.‬‬ ‫رتبه بندی ‪ Good Country Index‬که‬ ‫ابتکار سيمون آنھولت ‪Simon Anholt‬‬ ‫مشاور مستقل سياسی است کشورھا و‬ ‫مناطق را از لحاظ بيشترين خدماتی که‬ ‫در زمينه صلح‪ ،‬علم و فناوری‪ ،‬آب و ھوا‬ ‫و سالمت انجام داده اند‪ ،‬رتبه بندی کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫طبق اين گزارش سيمون آنھولت از‬ ‫انگليس يک مشاور مستقل سياسی است‬ ‫که برای کمک به توسعه و اجرای‬ ‫راھکارھايی برای تقويت کار اقتصادی‪،‬‬ ‫سياسی و فرھنگی با ساير کشورھا فعال‬ ‫است‪.‬‬ ‫محور تمرکز اين رتبه بندی بر خدماتی‬ ‫قرار دارد که يک کشور انجام می دھد و‬ ‫وضعيت اقتصادی آن کشور مد نظر قرار‬ ‫نگرفته است‪.‬‬ ‫در اين رتبه بندی کشورھا از لحاظ‬ ‫خدماتشان در خصوص علم و فناوری‪،‬‬ ‫فرھنگ‪ ،‬صلح و امنيت‪ ،‬نظم جھانی‪،‬‬ ‫سياره زمين ‪ ،‬آب و ھوا‪ ،‬رفاه ‪ ،‬برابری‬

‫و بھداشت و سالمت سنجيده شده اند ‪.‬‬ ‫پس از بررسی اين شاخص ھا‪ ،‬ليبی در‬ ‫کل حداقل امتياز را کسب کرد و ايرلند‬ ‫در مجموع شاخص ھا با کسب بيشترين‬ ‫امتياز‪ ١٢٤ ،‬کشور را در پشت سر‬ ‫گذاشت‪.‬‬ ‫اما ايرلند در برخی شاخص ھا مثال‬ ‫مشارکت در علم و صنعت رتبه ‪،٢٠‬‬ ‫فرھنگی رتبه ‪ ،٧‬صلح بين المللی و امنيت‬ ‫رتبه ‪ ٣٣‬و نظم جھانی رتبه ‪ ٤‬را کسب‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫‪ ١٠‬کشور اول اين رتبه بندی عبارتند از‬ ‫ايرلند‪ ،‬فنالند‪ ،‬سوييس‪ ،‬ھلند‪ ،‬نيوزلند‪،‬‬ ‫سوئد‪ ،‬انگليس‪ ،‬نروژ‪ ،‬دانمارک و‬ ‫بلژيک‪.‬‬ ‫يمن‪ ،‬ونزوئال‪ ،‬بنين )کشوری در غرب‬ ‫آفريقا(‪ ،‬اندونزی‪ ،‬زيمباوه‪ ،‬آنگوال‪،‬‬ ‫آذربايجان‪ ،‬عراق‪ ،‬ويتنام و ليبی نيز ‪١٠‬‬ ‫کشور آخر اين رتبه بندی ھستند‪.‬‬ ‫براين اساس انگليس نيز در برخی‬ ‫شاخص ھا مانند شاخص مشارکت در علم‬ ‫و فناوری رتبه اول را کسب کرد‪ ،‬ايسلند‬ ‫از لحاظ شاخص خدمات به سياره زمين و‬ ‫آب و ھوا در صدر قرار دارد و بلژيک‬ ‫نيز فرھنگی ترين کشور جھان شناخته‬ ‫شد‪.‬‬ ‫عالوه براين آلمان در صدر فھرست‬ ‫شاخص نظم جھانی قرار دارد که در اين‬ ‫فھرست به رشد جمعيت نگاه شده است‪،‬‬ ‫اسپانيا نيز بيشترين خدمات را از نظر‬ ‫مواد غذايی و کمک ھای بشردوستانه‬ ‫انجام داده است‪.‬‬ ‫در اين ميان جمھوری اسالمی ايران نيز‬ ‫در مجموع کل شاخص ھا رتبه ‪ ١١٥‬را‬

‫به خود اختصاص داده است‪.‬‬ ‫آنھولت اين رتبه بندی را با استفاده از ‪٣٥‬‬ ‫مجموعه گزارش سازمان ھای بين المللی‬ ‫انجام داده است که سازمان ملل متحد‪،‬‬ ‫سازمان ھای غير دولتی و ديگر سازمان‬ ‫ھای بين المللی برای پيگيری خدماتی که‬ ‫کشورھا انجام می دھند آن را تھيه کردند‪.‬‬ ‫اين خدمات عبارتند از علم و فناوری‪،‬‬ ‫فرھنگ‪ ،‬صلح و امنيت بين المللی‪ ،‬نظم‬ ‫جھانی‪ ،‬سياره و آب و ھوا‪ ،‬رفاه و‬ ‫برابری‪ ،‬و سالمت و تندرستی ‪.‬‬ ‫اين محقق حوزه سازمان ھای بين المللی‬ ‫می گويد‪ :‬در اين رتبه بندی تالش شده‬ ‫است کشورھا را از لحاظ خدماتی که‬ ‫برای سياره زمين و نژاد انسان ھا انجام‬ ‫داده اند نيز رتبه بندی شوند‪.‬‬ ‫وی جھانی شدن و بی مرزی را از‬ ‫بزرگترين چالش ھای پيش روی بشر‬ ‫امروز عنوان کرد و گفت‪:‬‬ ‫تغيير آب و ھوا‪ ،‬بحران اقتصادی‪،‬‬ ‫تروريسم‪ ،‬قاچاق مواد مخدر‪ ،‬برده داری‬ ‫مدرن‪ ،‬بيماری ھای ھمه گير‪ ،‬فقر و‬ ‫نابرابری‪ ،‬رشد جمعيت‪ ،‬غذا و کمبود‬ ‫آب‪ ،‬انرژی‪ ،‬انقراض گونه ھا‪ ،‬حقوق‬ ‫بشر‪ ،‬و مھاجرت از جمله عوامل جھانی‬ ‫شدن و بی مرزی است‪.‬‬ ‫آنھولت توضيح داد‪ :‬تمامی اين مشکالت‬ ‫در سراسر مرزھای ملی گسترش يافته‬ ‫است‪ ،‬بنابراين تنھا از طريق تالشھای بين‬ ‫المللی است که می توان اين مشکالت را‬ ‫حل کرد‪.‬‬ ‫مشکل اينجاست که بسياری از کشورھا‬ ‫صرفا بر راه حلھای داخلی برای‬ ‫مشکالت خود تمرکز دارند و تا زمانی که‬ ‫اين رويکرد تغيير نکند نمی توان به‬ ‫مناطق دارای مشکل کمک کرد‪.‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪١٩‬‬

‫ د ن ‬

‫‪ 4‬رﯾ‪ -9" ,L8‬ر "‪#‬د" ن و ‪# #‬ا ن ‪K0#4‬‬ ‫اردوه ‬

‫راهﯿ ن ‪#‬ر‬ ‫در مسير اھواز ‪ -‬بروجن‪ ٢١ ،‬کشته بر‬ ‫جا گذاشت‪ .‬يک اتوبوس اسکانيا که از‬ ‫اھواز به سمت بروجن در حال حرکت‬ ‫بود در کيلومتر ‪ ١٨۵‬لردگان به دھدز‪ ،‬از‬ ‫مسير خارج و واژگون شد‪ .‬در اين حادثه‬ ‫‪ ٢١‬نفر در دم کشته و ‪ ٢٣‬نفر مجروح‬ ‫شدند‪.‬‬

‫‪ ٢٥‬اسفند ‪ -١٣٨٦‬در اثر تصادف يک‬ ‫دستگاه اتوبوس کاروان راھيان نور در‬ ‫استان خوزستان بيست و دو نفر کشته‬ ‫شدند‪ .‬اين اتوبوس که حامل دانشجويان‬ ‫پسر دانشگاه علمی ‪ -‬کاربردی‬ ‫غيرانتفاعی خيام مشھد بود در محور‬ ‫انديمشک به خرم آباد با يک دستگاه‬ ‫تانکر سوخت برخورد کرد و آتش گرفت‪.‬‬ ‫در اين حادثه‪ ٢٢ ،‬سرنشين اتوبوس در‬ ‫شعلهھای آتش کشته شدند و ھفت نفر‬ ‫ديگر نيز زخمی شدند‪.‬‬ ‫‪ ٦‬فرودين ‪ -١٣٧٨‬واژگونی يک دستگاه‬ ‫اتوبوس حامل کاروان راھيان نور در‬ ‫استان خوزستان موجب مرگ بيست و‬ ‫ھفت نفر شد‪.‬‬ ‫اين اتوبوس که حامل فرھنگيان استان‬ ‫چھار محال و بختياری بود در محور‬ ‫شھر کرد به ايذه به دليل سرعت زياد و‬ ‫برخورد با گاردريل جاده کنترل خود را‬ ‫از دست داد و واژگون شد‪ .‬در اين سانحه‬ ‫‪ ٢٧‬نفر کشته و ‪ ١٣‬تن نيز بشدت زخمی‬ ‫شدند‪.‬‬

‫‪ ٨‬ف‪22‬رودري‪22‬ن ‪ -١٣٨٧‬ات وب وس ح ام ل‬ ‫کاروان راھيان نور در است ان خ وزس ت ان‬ ‫شامگاه پنجشنبه ‪ ٨‬فروردين در ح ال ی ک ه‬ ‫عازم منطقه دھالويه بود‪ ،‬در جاده اھواز‬ ‫به سوسن گ رد م ورد ح م ل ه اف راد مس ل ح‬ ‫ناشناس قرار گ رف ت‪ .‬در اي ن ح ادث ه‪ ،‬دو‬ ‫نفر از سرنشينان اتوبوس‪ ،‬در اثر اصاب ت‬ ‫گلوله زخمی شدند‪.‬‬ ‫‪ ١٥‬بھمن ‪-١٣٩٠‬عصر روز شنبه‬ ‫تصادف اتوبوس دانش آموزان دختر‬ ‫استان خراسان رضوی در حوالی‬ ‫بروجرد‪ ،‬منجر به کشته شدن ‪ ٣‬دانش‬ ‫آموز و جراحت شديد ‪ ١٣‬نفر از دانش‬ ‫آموزان و مربيان و مسئولين اين اتوبوس‬ ‫شد‪.‬‬ ‫‪ ١٦‬بھمن ‪ -١٣٩٠‬صبح روز يکشنبه‬ ‫اتوبوس دانش آموزان دختر اردبيل در‬ ‫نزديکی پل دختر استان لرستان واژگون‬ ‫شد و چھار نفر به شدت مجروح شدند‪.‬‬ ‫‪ ٢٨‬مھر ‪ -١٣٩١‬واژگونی يک اتوبوس‬

‫‪ ١‬آذر ‪ -١٣٩١‬اتوبوس راھيان نور دانش‬ ‫آموزان سيستان و بلوچستانی در محور‬ ‫شيراز به گچساران واژگون شد‪ .‬اين‬ ‫اتوبوس که حامل دانش آموزان دختر‬ ‫مقطع دوم دبيرستان شھر نيکشھراستان‬ ‫سيستان و بلوچستان به سمت مناطق‬ ‫عملياتی جنوب بود‪ ،‬در منطقه "خان‬ ‫احمد" در ‪٣٠‬کيلومتری شھر گچساران‬ ‫دچار حادثه شد‪ .‬بر اثر اين حادثه ‪ ١۴‬نفر‬ ‫زخمی شدند‪ .‬از ‪ ١۴‬مصدوم اين حادثه‬ ‫يک تن راننده اتوبوس‪ ،‬سرپرست کاروان‬ ‫و ‪ ١٢‬تن ديگر دانشآموزان بودند که دو‬ ‫مصدوم سرپايی درمان و مرخص شدند و‬ ‫دو مصدوم ديگر نيز بشدت صدمه ديدند‪.‬‬ ‫‪ ٥‬فرودرين ‪ ١٣٩٣‬ـ ساعت ‪ ١٤‬روز سه‬ ‫شنبه يک دستگاه اتوبوس حامل راھيان‬ ‫نور که از رزند کرمانم برای بازديد از‬ ‫مناطق جنگی عازم خوزستان بود در ‪١٥‬‬ ‫کيلومتری خط مرزی طالعيه استان‬ ‫خوزستان در جاده فرعی دچار واژگونی‬ ‫شد‪.‬‬ ‫در حالی که برخی رسانه ھا کشته شدگان‬ ‫حادثه را دانش آموزان پسر اعالم کرده‬ ‫اند‪ ،‬مسووالن وزارت آموزش و پرورش‬ ‫اعالم کردند که اين اتوبوس از کاروان‬ ‫راھيان نور دانش آموزی نبوده است‪.‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪٢٠‬‬

‫ د ن ‬

‫*‪2‬ارش ‪+ /4‬ه ‪ +‬از ا‪-6‬ﯿ د ‪# #‬ا ن در اﯾ ان‬ ‫به نقل از روزنامه شرق‬ ‫!_‪ F? ] I A‬ﯾ د ن !> ! ‬ ‫‪ `a2‬ا ‪.‬‬ ‫»حامد« ‪١٥‬ساله است‪ .‬ششسالی است که‬ ‫اعتياد دارد‪١٠ .‬بار کمپ خوابيده است‪.‬‬ ‫چندماه پيش وقتی به پاتوق »‪٤٠‬پله«‬ ‫فرحزاد برای تھيه مواد رفته بود مورد‬ ‫تعرض قرار گرفته‪.‬‬ ‫فروپاشيده‪ .‬يک گرم مواد کشيده تا درد را‬ ‫تحمل کند‪ .‬حاال يکبار ديگر کمپ خوابيده‬ ‫به اميد بازگشت به زندگی‪.‬‬ ‫چشمھای درشت و کشيده قھوهای روشن‬ ‫دارد‪ .‬بلندقد است و الغر‪ .‬پوست گندمی‪،‬‬ ‫موھای لخت مشکی‪ .‬جای زخم روی‬ ‫دستھای کشيدهاش ديده میشود‪ .‬يکی ھم‬ ‫رو صورتش‪ .‬زخمھای اعتياد‪ ،‬زخمھای‬ ‫کارتنخوابی‪ ،‬زخمھای کار‪ ،‬زخمھايی که‬ ‫در کودکی بزرگش کردهاند و ھمانقدر‬ ‫شکننده‪.‬‬

‫برای دھمين باری است که کمپ خوابيده‪،‬‬ ‫کمپ غرب تھران است‪ .‬جاده خاکی تا‬ ‫انتھا میرود‪ ،‬به موازات کانال رودخانه‬ ‫و سفرهخانهھا و باغچهھای خانوادگی‪.‬‬ ‫پای کوه‪ .‬آخرين در‪ ،‬در کمپ است‪.‬‬ ‫صدای بلند موزيک به گوش میرسد‪،‬‬ ‫پاپ لری‪ ،‬حياط کوچک ورودی کمپ با‬ ‫چمن مصنوعی پوشيده شده‪ .‬بعد پردهای‬ ‫است و آن سويش باغ که محوطه کمپ‬ ‫میشود‪ .‬درختان گردو و تختھا که در‬ ‫باغ قرار دارند و معتادان در حال‬

‫بھبودی‪ .‬آن سوی پرده را تنھا میتوان‬ ‫سرک کشيد‪ .‬رفتن به آنسوی پرده برای‬ ‫معتادان در حال بھبودی و دست‬ ‫اندرکاران کمپ مجاز است‪.‬‬ ‫در دفتر کمپ چھار مبل و دوميز اداری‬ ‫و صندلی قرار گرفته‪ .‬زن و شوھر‬ ‫جوانی مشغول چانه زنی با مدير کمپ‬ ‫ھستند‪ .‬شوھر ترک کرده اما انگار بايد‬ ‫روزھا چندساعتی بيايد کمپ تا در فضا‬ ‫باشد و برنگردد سمت مواد مخدر‪ .‬دارد‬ ‫حساب میکند که اين چند ساعت حضور‬ ‫چقدری ضرر مالی برايش دارد‪.‬‬ ‫حامد میآيد داخل و روی يکی از مبلھا‬ ‫کز میکند‪ .‬مھاجری است از کشور‬ ‫ھمسايه‪ .‬میگويد‪» :‬پنجسال قبل از تولدم‬ ‫اومديم ايران‪ .‬فرحزاد زندگی میکنيم‪.‬‬ ‫اولينبار ششسال پيش مصرف کردم‪ .‬با‬ ‫پسر عموم کشيديم‪ .‬اولينبار که کشيدم‬ ‫حالم بد شد باال آوردم‪ .‬پسر عموم ھمسن‬ ‫خودم است‪ .‬اونا برگشتن کشورمون‪ .‬تو‬ ‫اين مدت ھم شيشه و ھرويين میکشيدم‪.‬‬ ‫من روزی ‪ ٣٠ ،٢٠‬تومن میخريدم‪ .‬نيم‬ ‫گرم‪ ،‬يک گرم‪ .‬از پاتوق فرحزاد‪٤٠ ،‬پله‪.‬‬ ‫ھرروز میرفتم میخريدم‪«.‬‬ ‫کوتاه و بريده بريده حرف میزند‪ .‬انگار‬ ‫در حال بازخوانی يک تلگراف است‪:‬‬ ‫»بابام ھم معتاد بود‪ .‬تا دوسال بابام‬ ‫نمیدونست میکشم‪ .‬بعد که فھميد گفت‬ ‫ترک کن‪ .‬کمپ خوابوندم اما دوباره‬ ‫شروع کردم‪.‬‬ ‫حاال خودش روی متادون است‪ .‬شش تا‬ ‫برادريم‪ .‬سه تا از برادرھام ھم مصرف‬ ‫میکنن‪ .‬من فال میفروختم‪ ،‬ميدان کاج‪.‬‬ ‫روزی ‪٦٠ ،٥٠‬تومن در میآوردم‪ .‬نصف‬ ‫رو میدادم بابام و نصف ديگه رو ھم‬ ‫میکشيدم‪ .‬من اما ديگه نمیخوام بکشم‪.‬‬ ‫دوست دارم ترک کنم‪ .‬مدرسه برم‪«.‬‬

‫سه روزی است اينجاست و حداقل ‪٢١‬‬ ‫روزی بايد بماند تا دوره درمانش کامل‬ ‫شود‪» .‬فعال ھيچی«؛ اين را در جواب‬ ‫آرزويت چيست‪ ،‬میگويد‪ .‬میگويد‪:‬‬ ‫»سخت است ديگر‪ ،‬خماری‪ ،‬نسخی‪،‬‬ ‫ماموران شھرداری میافتند دنبالمان‪،‬‬ ‫دوھفته پارسال تابستون کارتنخواب شدم‬ ‫با بابام دعوام شده بود‪ .‬خيلی سخت بود‪.‬‬ ‫بعد برگشتم خونه‪«.‬‬ ‫فقط خودش نيست‪ .‬تنھا سه تا برادرش‬ ‫نيستند‪ .‬انگار اعتياد مسکنی شايع است‬ ‫ميان اين کودکان؛ مسکنی که خود درد‬ ‫دارد‪ .‬مسکنی که پل میزند به بزرگسالی‬ ‫و کودکیشان را میگيرد‪ .‬کافی است‬ ‫اولين دود را استشمام کنند‪» .‬فاميالمون‬ ‫شھريارن‪ ،‬چھار‪ ،‬پنج تايی از بچهھای‬ ‫ھمسنم تو فاميل معتادن‪ .‬شيشه و ھرويين‬ ‫میکشن‪ .‬اونا ميوهچينی میکنن‪.‬‬ ‫مدير کمپ میگويد‪ :‬درمان کودکان و‬ ‫نوجوانان مثل زنھا سخت است‪ .‬اينھا‬ ‫چون در معرض سوءاستفاده ھستند و‬ ‫جنس رايگان در اختيارشان قرار میگيرد‬ ‫ماندنشان روی درمان صفر است‪.‬‬ ‫مخصوصا وقتی خانواده مصرفکننده‬ ‫باشد‪ .‬بعد ھم مشکالتشان را نمیآيند‬ ‫بازگو کنند از ترس اينکه دوباره مورد‬ ‫سوءاستفاده قرار نگيرند‪.‬‬

‫درباره وضعيت حامد میگويد‪» :‬اين‬ ‫دھمين کمپش است‪ .‬پيش ما دوبار آمده‬ ‫است‪ .‬يکبار‪ ،‬ششم شھريور‪ ٩٢‬و يکبار‬


‫‪٢١‬‬ ‫ادامه از صفحه پيش‪. . .‬‬ ‫ھم ‪ ٢٧‬مھر ماه ‪ ٩٢‬اما باز برگشته سمت‬ ‫مواد‪ .‬پذيرش کودکان و نوجوانان‬ ‫غيرقانونی است اما چون راھی ندارند ما‬ ‫قبول کرديم‪«.‬‬ ‫»شير‪ ،‬تيغ ژيلت‪ ،‬صابون‪ ،‬شامپو‪ ،‬نبات‪،‬‬ ‫آبميوه و دستمال کاغذی‪ «.‬حامد میماند و‬ ‫‪١٨‬روز سخت سم زدايی پيشرو و‬ ‫روزھای سختر بعدش‪ .‬روزھای آبستن‬ ‫لغزش‪.‬‬

‫اسم فرحزاد که میآيد‪ ،‬میتوان ياد‬ ‫سفرهخانهھايش افتاد يا دار و درختش‪ .‬اما‬ ‫اسم دره فرحزاد که میآيد آلونکھای دو‪،‬‬ ‫سه متری‪ ،‬چھرهھای دردمند زنان و‬ ‫مردان معتاد‪ ،‬طرحھای جمعآوری‬ ‫معتادان‪ ،‬کودکان کار‪ ،‬کودکان اعتياد از‬ ‫خاطر میگذرد‪.‬‬ ‫»در دره فرحزاد‪ ،‬قرچک‪ ،‬اصفھان‪،‬‬ ‫کرمان و بندرعباس اعتياد کودکان خيلی‬ ‫شايع است‪ .‬ما در اين مدت ‪١١‬تا کيت‬ ‫مثبت داشتهايم‪ .‬يک دختر چھارساله و ‪١٠‬‬ ‫پسر دو تا ‪ ١٥‬ساله‪ .‬اين ‪ ١١‬کودک‬ ‫خانوادهھايشان ھم درگير اعتياد ھستند‪.‬‬ ‫در دختران که آسيبھا مشخص است و‬ ‫برای پسران ھم بزه ايجاد میکند‪ .‬چون‬ ‫اينھا تا سنی میتوانند فال فروشی کنند با‬ ‫درآمد باال‪ .‬از ‪١٥‬سالگی ديگر نمیتوانند‬ ‫و درگير بزهھای ديگر میشوند‪ .‬ھمين‬ ‫چندماه پيش بود که به حامد تجاوز شد‪.‬‬ ‫رفته بود مواد تھيه کند توی پاتوق شلوغ‬ ‫که مورد تجاوز گروھی قرار گرفت‪.‬‬ ‫مددکارش شکست اما اگر آن شب مواد‬ ‫نمیزد‪ ،‬نمیتوانست تحمل کند‪«.‬‬ ‫آسيب ديگر زمان تھيه مواد در‬ ‫پاتوقھاست‪ .‬در آنجا به خيلیھايشان‬

‫شماره ‪١١٦‬‬ ‫تجاوز میشود‪ .‬دخترھا خيلی بيشتر تحت‬ ‫آسيباند‪ .‬اگر معتاد شوند فحشا کارشان‬ ‫میشود‪ .‬توی فرحزاد خانمی را‬ ‫میشناسيم که به خاطر اعتياد از خانه‬ ‫طرد شده‪ ،‬به فحشا کشيده شده و سالھاست‬ ‫در دره فرحزاد زندگی میکند‪ .‬شايد‬ ‫روزی دختر نوجوان بیگناھی بوده است‪.‬‬ ‫ياد اولينباری میافتد که برای حامد و دو‬ ‫پسربچه دو و ھفتساله ديگر دنبال کمپ‬ ‫میگشتند يا راھی برای درمان‪» :‬ما ھر‬ ‫چه برای بچهھا دنبال کمپ گشتيم‪ ،‬نبود‪.‬‬ ‫پذيرش نمیکردند‪ .‬يکی از بچهھا را‬ ‫برديم کمپ بزرگساالن اما از ترس‬ ‫آورديمش بيرون‪ .‬چون وضعيت بعضی‬ ‫از اين کمپھای بدون مجوز نابسامان‬ ‫است‪ .‬بعد از حامد به موردھای ديگری‬ ‫ھم بر خورديم‪ .‬بچهھای ھفتساله و‬ ‫دوساله که به خاطر اعتياد مادرشان معتاد‬ ‫شده بودند و به ھر جا مراجعه میکرديم‬ ‫نمیپذيرفتند‪ ،‬بھزيستی‪ ،‬بيمارستانھا‪ .‬نھايتا‬ ‫با رابطهای توانستيم در بيمارستان لقمان‬ ‫بستری کنيم‪ .‬میگفتند اگر اور دوز کند يا‬ ‫غش کند يا خمار باشد میپذيريم اما در‬ ‫غيراين صورت خير‪ .‬با ادارات مختلف‬ ‫بھزيستی ھم تماس گرفتيم‪ ،‬گفتند بابت‬ ‫ترک ھرکدام از اين بچهھا صد ھزار‬ ‫تومان میدھيم‪.‬‬ ‫اما ما بهدنبال راھکار و کمپی برای‬ ‫درمان بوديم نه صدھزارتومان‪ .‬وقتی ھم‬ ‫فھميدند بچهھا ايرانی نيستند ھمان صد‬ ‫ھزار تومان را ھم ندادند‪.‬‬ ‫تنھا نھادھای دولتی نبودند‪ ،‬به س راغ "ان‬ ‫جی او" ھای درمان اعتياد ھمچون کنگ ره‬ ‫‪٦٠‬ھم رفتيم‪ .‬اما م یگ ف ت ن د روی اع ت ي اد‬ ‫کودکان کار نمیکنيم‪.‬‬ ‫ما که نمیتوانيم ب ه ب چ هھ اي م ان ب گ وي ي م‬ ‫مصرف کنيد تا ‪١٨‬سالگی؛ ‪ ١٨‬س ال ه ک ه‬ ‫شديد میبريمتان کمپ‪.‬‬ ‫ــ خالد يکسال پاکی داشت‪ ،‬دوباره افتاد‬ ‫در مواد‪ .‬بعد شش ماه پاکی‪ ،‬دوباره مواد‪.‬‬ ‫بشدت به کمپ درمان اعتياد کودکان و‬

‫ د ن ‬ ‫نوجوانان نياز داريم‪ .‬خالد دفعه بعد از‬ ‫کتک خوردن از ماموران شھرداری‬ ‫پاکیاش را از دست داد و يکبار بعد از‬ ‫ازدواج عشقش‪ .‬شايد خيلی پيش پاافتاده به‬ ‫نظر برسد اما اين بچهھا امنيت روانی‬ ‫ندارند و مترصد يک بھانهاند برای‬ ‫فروريختن و برگشتن به مواد‪ .‬مشکل‬ ‫ديگر اين است که ھيچ نظارتی روی‬ ‫کمپھا نمیشود؛ از ھر ‪ ١٠‬تا کمپ‬ ‫يکيش استاندارد است‪.‬‬ ‫در کمپی در خاک سفيد‪ ،‬دنده بچه ‪١٤‬ساله‬ ‫را شکستند‪ .‬در کمپ فرحزاد يک نفر‬ ‫کشته شد‪ .‬ھمه در دره فرحزاد در‬ ‫معرض اعتيادند‪ .‬کمی دست دست کنی‬ ‫در سوپر مارکت میآيند میپرسند چی‬ ‫میخوای؟ مادر ھمان دو کودک ھفت‬ ‫ساله که گفتم اولين بار بعنوان داروی‬ ‫دنداندرد مواد مصرف کرده است‪.‬‬ ‫در عروسیھا دور میچرخانند و ھر‬ ‫وقت يکی از بچهھای ما عروسی میرود‬ ‫بايد دست و دلمان بلرزد‪ .‬فرحزاد پر از‬ ‫آشپزخانهھای صنعتی توليد موادمخدر‬ ‫است‪ .‬در برخی از سفرهخانهھا و‬ ‫رستورانھا نيمه شبھا شيشه درست‬ ‫میکنند و تبديل به آشپزخانه صنعتی توليد‬ ‫موادمخدر میشود‪ .‬اين را بچهھايمان که‬ ‫در آشپزخانه کار میکنند‪.‬‬ ‫به سختی میتوان اعتياد کودکان را‬ ‫درمان کرد‪ .‬اعتياد ھرکدام از کودکان‬ ‫حداقل دوميليونتومان ھزينه دارد بعد ھم‬ ‫اقدامات حمايتی است مثال خانه آن دو بچه‬ ‫را عوض کرديم‪ .‬اعتياد مادرشان را‬ ‫درمان کرديم‪.‬‬ ‫در فرحزاد ھر چيزی ھست اما متاسفانه‬ ‫آنچه نيست راه حل است‪.‬‬


‫‪٢٢‬‬

‫گرد آوری و تنظيم از‬ ‫ليال ﯾوسفی‬ ‫قتل دو کودک بدست پدر معتاد‬ ‫مردی در شھرستان »ديلم« پس از‬ ‫مصرف ماده محرک شيشه دو دختر ‪ ٣‬و‬ ‫‪ ٥‬ساله خود را به قتل رساند و سپس‬ ‫خودکشی کرد‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬ھرانا‬ ‫آزار جنسی کودکان در مدارس ايران‬ ‫با گذشت چند ماه ماه از رسانه ای شدن‬ ‫ماجرای تجاورز ناظم يک مدرسه در‬ ‫غرب تھران به شش دانش آموز‪ ،‬حميد‬ ‫رضا کفاش معاون فرھنگی وزير آموزش‬ ‫و پرورش در گفتگو با روزنامه شھروند‬ ‫با تاييد اين موضوع‪ ،‬از آزار جنسی دانش‬ ‫آموزان توسط معاون يکی ديگر از‬ ‫مدارس تھران خبر داد‪ .‬در مورد اولين‬ ‫پرونده‪ ،‬پزشکی قانونی تاييد کرده که‬ ‫توسط ناظم مورد تجاوز جنسی قرار‬ ‫گرفته اند‪ .‬بر اساس گزارش رسانه ھا از‬ ‫ايران خانواده ھای تعداد ديگری از دانش‬ ‫آموزان نيز از اين ناظم به دليل آزار و‬ ‫اذيت فرزندانشان شکايت کرده اند‪.‬‬ ‫تجاوز به کودکان در ھند‬ ‫مقامات ھندی روز شنبه ‪ ١٢‬ژوئيه‬ ‫‪ ٢٠١۴‬از بازداشت کدخدای يک روستا‬

‫شماره‪١١٦‬‬

‫در ايالت" بوکاروی" اين کشور به اتھام‬ ‫دستور به تجاوز به يک دختر ‪ ١١‬ساله‬ ‫خبر دادند‪.‬‬ ‫بر اساس اين گزارش کدخدای اين روستا‬ ‫دستور داده دختر ‪ ١١‬ساله ای ‪ ،‬جھت‬ ‫مجازات برادرش که برای زنی مزاحمت‬ ‫ايجاد کرده‪ ،‬مورد تجاوز قرار گيرد‪.‬‬ ‫پليس ايالت بوکارو می گويد آزمايشھای‬ ‫پزشکی تاييد کرده اند که اين کودک‬ ‫قربانی‪ ،‬روز دوشنبه گذشته مورد تجاوز‬ ‫قرار گرفته است‪.‬‬ ‫به گزارش خبر گزاری فرانسه اين حادثه‬ ‫زمانی اتفاق افتاد که زن شوھر داری نزد‬ ‫کدخدای روستا عليه يک جوان شکايت‬ ‫کرد‪ .‬اين زن جوان را به ايجاد مزاحمت‬ ‫و تالش برای تجاوز متھم کرد‪.‬‬ ‫کدخدای روستا در ايالت بوکارو در‬ ‫تصميمی عجيب دستور داده که‪ ،‬شوھر‬ ‫اين زن به خواھر جوان تجاوز کند‪.‬‬ ‫مادر اين دختر قربانی به شبکه سی ان ان‬ ‫گفته‪ » :‬آنھا دخترم را به جنگل بردند و‬ ‫در آنجا مورد تجاوز قرار دادند‪ .‬ھمه‬ ‫ساکنان روستا آمدند اما دخالت نکردند‪،‬‬ ‫گريه کرديم و کمک خواستيم اما کسی به‬ ‫داد ما نرسيد‪«.‬‬ ‫پس از اين حادثه پليس ايالت بوکارو‪،‬‬ ‫کدخدای روستا را به ھمراه شوھر زن و‬ ‫ھمچنين برادر دختر قربانی‪ ،‬بازداشت‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬العربيه فارسی‬ ‫کارت بيمه‬ ‫رئيس سازمان بھزيستی کش ور‪ -‬ھ م اي ون‬ ‫ھاشمی که ب م ن اس ب ت روز م ددک ار ط ی‬ ‫س خ ن ان ی خ ب ر داد ک ه "ت م ام ک ودک ان‬

‫ د ن ‬

‫خ ي اب ان ی" ت ح ت پ وش ش خ دم ات ب ي م ه‬ ‫سالمت ھمگانی قرار خواھند گ رف ت‪ .‬ام ا‬ ‫يک فعال مدنی و نماينده سازمانھای مردم‬ ‫ن ھ اد در ش ورای س ازم ان دھ ی ک ودک ان‬ ‫خيابان‪ ،‬توضيح داد که اين کارتھای ب ي م ه‬ ‫در ح ال ح اض ر ف ق ط نص ي ب ک ودک ان ی‬ ‫ميشود که اوراق ھويت دارند‪ ،‬در ن ت ي ج ه‬ ‫تعداد قابل توجھی از کودکان خ ي اي ان ک ه‬ ‫شناسنامه ندارند در حال حاضر شام ل ب ه‬ ‫داشتن کارت بيمه نيستند‪.‬‬ ‫گورھای بی نام‬ ‫کشف جسد حدود ‪ ٨٠٠‬نوزاد و کودک در‬ ‫ايرلند‪ ،‬سوالھای زيادی را درباره نقش‬ ‫کليسای کاتوليک و راھبه ھايی که مسئول‬ ‫نگھداری اين کودکان بودند‪ ،‬ايجاد کرده‬ ‫است‪ .‬گفته ميشود اين کودکان در فاصله‬ ‫سالھای ‪ ١٩٢۵‬تا ‪ ١٩۶١‬از دنيا رفتند و‬ ‫ھيچ مدرکی درباره دفن اين کودکان‬ ‫وجود ندارد‪.‬‬ ‫بنا به اخبار روزنامه ھا در ترکيه يک‬ ‫نوجوان ھفده ساله افغان به نام لطف ﷲ‬ ‫تاجيک که به ھمراه بيست و يک نفر‬ ‫پناھجوی افغان ديگر از طريق قاچاق‬ ‫وارد خاک ترکيه شده بود‪ ،‬توسط پليس‬ ‫دستگير ميشود و تصميم به اخراج آنھا‬ ‫گرفته ميشود‪ .‬پليس ادعا ميکند که يکی از‬ ‫کشته شدن نوجوان پناھنده افغان در‬ ‫ترکيه‬ ‫پناھجويان سن حقيقی خود را پنھان کرده‬ ‫است‪ .‬اين نوجوان‪ ،‬توسط پليس شھر وان‬ ‫شعبه اتباع خارجی مورد ضرب و شتم‬ ‫شديدی قرار ميگيرد و سرش با ميز‬ ‫برخورد ميکند‪ .‬در بيمارستان بر اثر‬


‫‪٢٣‬‬ ‫خونريزی مغزی جان خود را از دست‬ ‫ميدھد‪ .‬نکته قابل توجه اين ماجرا‪ ،‬خراب‬ ‫بودن و کار نکردن دوربينھای مدار بسته‬ ‫اداره پليس به داليل فنی بوده است‪ .‬به اين‬ ‫ترتيب اطالعاتی از صحنه حادثه در‬ ‫دست نيست‪ .‬مجمع شھروندان ھلسينکی و‬ ‫سازمان عفو بين الملل شعبه ترکيه‪ ،‬انجمن‬ ‫حقوق بشر و انجمن پناھندگان و چند‬ ‫انجمن ديگر‪ ،‬طی بيانيه ای ضمن اعالم‬ ‫افزايش نگرانی ھايشان از نقض قوانين‬ ‫ضد شکنجه خواستار پيگيری و بررسی‬ ‫سريع و موثر اين حادثه ناگوار شده اند‪.‬‬ ‫پليس و مسئولين مورد نظر از مصاحبه با‬ ‫روزنامه ھا و عھده دار شدن اتھامات‬ ‫سرباز زدنند و تا بحال پاسخی روشنی‬ ‫ندادند‪.‬‬ ‫کودکی که در چھار ماھگی بيش از حد‬ ‫مواد مخدر مصرف کرده است‬ ‫عرشيا ‪ ٤‬ماه است که متولد شده است و‬ ‫در اين ‪ ٤‬ماه سابقه يکبار اور دوز‬ ‫)مصرف بيش از حد مواد مخدر( کردن‬ ‫و ‪ ٢‬بار ايست قلبی را دارد و اکنون نيز‬ ‫در يکی از بيمارستانھای تھران بستری‬ ‫است‪.‬‬ ‫عرشيا تنھا کودک آن بيمارستان است که‬ ‫ھمراه ندارد و ھر از گاھی که اشکی می‬ ‫ريزد و ناله ای می کند بھياران بيمارستان‬ ‫و يا ھمراھان ديگر بيماران از سر‬ ‫دلسوزی کنار تختش می آيد سعی می کنند‬ ‫که دستی به سر رويش بکشند‪ .‬اعتياد‬ ‫مادر و پدرش‪ ،‬سالمت قلب او را پيش از‬ ‫تولد به يغما برده و اکنون نيز مواد مخدر‬ ‫وارد بدن او شده است‪.‬‬ ‫اعتياد باز ھم جان کودکی ديگر را گرفت‬ ‫ماموران کالنتری کاظم آباد مشھد با‬ ‫صدور دستوری از سوی قاضی ويژه قتل‬ ‫عمد‪ ،‬بررسی ھای خود را در باره‬ ‫چگونگی مرگ مشکوک دختر خردسالی‬ ‫که قبل از رسيدن به بيمارستان جان خود‬

‫شماره ‪١١٦‬‬ ‫را از دست داده بود آغاز کردند‪ .‬بررسی‬ ‫ھای پليس نشان داد‪ :‬پدر کودک شربت‬ ‫متادون )داروی ترک اعتياد( را در‬ ‫يخچال نگھداری می کرده که دختر وی‬ ‫آن را به اشتباه و به جای آب نوشيده بود‪.‬‬ ‫خانواده وی وقتی او را به بيمارستان‬ ‫رساندند که ديگر عاليم حياتی نداشت‪.‬‬

‫اعدام نوجوانان ھمچنان ادامه دارد‬ ‫سازمان ديده بان حقوق بشر از دستگاه‬ ‫قضايی ايران خواست که اجرای حکم‬ ‫اعدام زنی را که در ‪ ١٧‬سالگی ھمسرش‬ ‫را کشته‪ ،‬متوقف کند‪ .‬وکيل اين زن نيزاز‬ ‫قوه قضائيه خواست که به پرونده اين‬ ‫مجرم کودک رسيدگی مجدد شود‪ .‬در اين‬ ‫اطالعيه آمده است که راضيه ابراھيمی‬ ‫در سن ‪١۴‬سالگی ازدواج کرده و اکنون‬ ‫مادر يک کودک شش ساله است‪.‬ديده بان‬ ‫حقوق بشر مينويسد که مسئولين قضايی‬ ‫ايران اعالم کرده اند که راضيه ابراھيمی‬ ‫در خطر قريب الوقوع اعدام است و اين‬ ‫در حالی است که قوانين بين المللی اعدام‬ ‫مجرمان کودک را بشدت منع کرده است‪.‬‬ ‫در اين قوانين افرادی که در زمان‬ ‫ارتکاب جرم‪ ،‬زير ھجده سال ھستند‬ ‫مجرم کودک محسوب ميشوند‪.‬‬ ‫افزايش آمار کودک آزاری‬ ‫يک مددکار انجمن حمايت از حقوق‬ ‫کودکان به آمار يک ساله اين انجمن‬ ‫اشاره کرد و گفت‪ :‬سال گذشته در مجموع‬

‫ د ن ‬ ‫‪٧٦‬مورد کودک آزاری به انجمن حمايت‬ ‫کودکان گزارش شد که ‪ ٦٤‬مورد آنھا‬ ‫ارجاع داده شد‪.‬‬ ‫به گزارش ايسنا‪ ،‬شيرين صدرنوری با‬ ‫بيان اينکه از ‪ ٦٤‬مورد کودک آزاری‬ ‫ارجاع داده شده به انجمن حمايت از‬ ‫حقوق کودکان‪ ٣٦ ،‬مورد دختر و ‪٢٨‬‬ ‫مورد پسر بوده اند‪ ،‬گفت‪ :‬براساس اين‬ ‫آمار ‪٥٦‬درصد کودکان ارجاع شده دختر‬ ‫و ‪ ٤٤‬درصد آنھا پسر بودهاند‪.‬وی در‬ ‫مورد انواع کودک آزاریھای ارجاع داده‬ ‫شده به انجمن حمايت از حقوق کودکان‪،‬‬ ‫اظھار کرد‪ ٦٤ :‬مورد از کودک آزاریھا‬ ‫از نوع عاطفی‪ ٦٤ ،‬مورد از نوع غفلت‪،‬‬ ‫‪ ٩‬مورد از نوع جسمی و ‪ ٤‬مورد از نوع‬ ‫جنسی بودهاند الزم به ذکر است موارد‬ ‫کودک آزاریھای انجام شده با يکديگر‬ ‫ھمپوشانی دارند‪ ،‬يعنی ممکن است به‬ ‫طور ھمزمان يک کودک مورد آزار‬ ‫عاطفی‪ ،‬غفلت و يا آزار جسمی قرار‬ ‫گرفته باشد‪ .‬اين مددکار انجمن حمايت از‬ ‫حقوق کودکان با بيان اينکه ‪ ٢٩‬نفر از‬ ‫افراد آزار رسان پدر و ‪ ٢٤‬نفر از آزار‬ ‫رسانھا مادر بودهاند‪ ،‬گفت‪ :‬دو نفر از‬ ‫کسانی را که به اين تعداد کودکان آزار‬ ‫رساندهاند افراد غريبه‪ ،‬پنج نفر را به‬ ‫طور ھمزمان پدارن و مادرانشان‪ ،‬يک‬ ‫نفر را کارفرما و سه نفر را معلمانشان‬ ‫مورد آزار قرار داده بودند‪.‬‬

‫دبی‪-‬العربيه‪ .‬فارسی‬ ‫مقامات ھندی روز شنبه ‪ ١٢‬ژوئيه‬ ‫‪ ٢٠١۴‬از بازداشت کدخدای يک روستا‬


‫‪٢٤‬‬ ‫ادامه خبرھا از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫در ايالت" بوکاروی" اين کشور به اتھام‬ ‫دستور به تجاوز به يک دختر ‪ ١١‬ساله‬ ‫خبر دادند‪.‬‬ ‫بر اساس اين گزارش کدخدای اين روستا‬ ‫دستور داده دختر ‪ ١١‬ساله ای ‪ ،‬جھت‬ ‫مجازات برادرش که برای زنی مزاحمت‬ ‫ايجاد کرده‪ ،‬مورد تجاوز قرار گيرد‪.‬‬ ‫پليس ايالت بوکارو می گويد آزمايش ھای‬ ‫پزشکی تاييد کرده اند که اين کودک‬ ‫قربانی ‪ ،‬روز دوشنبه گذشته مورد تجاوز‬ ‫قرار گرفته است‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری فرانسه اين حادثه‬ ‫زمانی اتفاق افتاد که زن شوھر داری نزد‬ ‫کدخدای روستا عليه يک جوان شکايت‬ ‫کرد‪ .‬اين زن جوان را به ايجاد مزاحمت‬ ‫و تالش برای تجاوز متھم کرد‪.‬‬ ‫کدخدای روستا در ايالت بوکارو در‬ ‫تصميمی عجيب دستور داده که‪ ،‬شوھر‬ ‫اين زن به خواھر جوان تجاوز کند‪.‬‬ ‫مادر اين دختر قربانی به شبکه سی ان ان‬ ‫گفته‪» :‬آنھا دخترم را به جنگل بردند و‬ ‫در آنجا مورد تجاوز قرار دادند‪ .‬ھمه‬ ‫ساکنان روستا آمدند اما دخالت نکردند‪،‬‬ ‫گريه کرديم و کمک خواستيم اما کسی به‬ ‫داد ما نرسيد‪«.‬‬ ‫پس از اين حادثه پليس ايالت بوکارو‪،‬‬ ‫کدخدای روستا را به ھمراه شوھر زن و‬ ‫ھمچنين برادر دختر قربانی‪ ،‬بازداشت‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫در برخی روستاھای دور افتاده ھند‪،‬‬ ‫کدخدايان روستاھا برای حل و فصل‬ ‫نزاعات محلی خود به جای دادگاھھا به‬ ‫قضاوت می پردازند که در برخی موارد‬ ‫قضاوت ھای آنھا باعث دخالت پليس شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫صدھا ھزار يتيم زير ‪ ١٨‬سال در‬ ‫حکومت اسالمی‬ ‫معاون توسعه و مشارکتھای مردمی کميته‬ ‫امداد با اشاره به جمعآوری ‪ ٢٧٠‬ميليارد‬

‫شماره ‪١١٦‬‬ ‫تومان زکات در کشور گفت‪ ٢٥٠ :‬ھزار‬ ‫يتيم زير ‪ ١٨‬سال در کشور وجود دارد‪.‬‬ ‫بوده است‪.‬‬

‫وزير بھداشت‪ :‬بيشتر کودکان کار‬ ‫سوءتغذيه دارند و معتادند‬ ‫حسن قاضیزاده ھاشمی‪ ،‬وزير بھداشت‬ ‫و درمان میگويد اکثر کودکان کار به‬ ‫سوء تغذيه مبتاليند و بسياری از آنھا‬ ‫معتاد به مواد مخدر به دنيا میآيند‪.‬‬ ‫بعضی از اين کودکان از ابتدای صبح تا‬ ‫نيمهھای شب مجبورند در خيابان به دنبال‬ ‫کار بگردند و اضافه کرد که ھمه اين‬ ‫کودکان نيازمند کمکھای فوریاند‪.‬‬ ‫زندگی برخی از اين کودکان وقتی پای‬ ‫صحبتشان مینشينی‪ ،‬واقعا دردناک‬ ‫است‪.‬‬ ‫دولت اگر خيلی ھنر کند نگذارد تعداد اين‬ ‫کودکان بيشتر شود‪.‬‬ ‫بسياری از اين کودکان شناسنامه ندارند و‬ ‫ھرگز واکسينه نشدهاند‬ ‫وزارت بھداشت آمار دقيقی از تعداد‬ ‫کودکان کار ندارد‪ .‬با اينحال آمارھای‬ ‫غيررسمی از وجود دستکم ‪ ٧‬ميليون‬ ‫کودک کار حکايت دارد‪ .‬ميانگين سنی‬ ‫بيشتر کودکان کار بين ‪ ١٠‬تا ‪ ١۵‬سال‬ ‫است‪.‬‬ ‫وضعيت ابتالی کودکان کار به انواع‬ ‫بيماريھای عفونی از جمله ايدز و ھپاتيت‬ ‫ب را "بسيار تکاندھنده" توصيف کرد‪.‬‬ ‫دستکم ‪ ۵‬درصد کودکان کار به بيماری‬ ‫ايدز مبتاليند و وضعيت آنان را‬ ‫"وحشتناک" است‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬خبرگزاری فارس‬

‫ د ن ‬ ‫سازمان ثبت احوال ايران اعالم کرد طی‬ ‫‪ ٩‬ماھه ابتدايی سال ‪١٣٩٢‬بيش از ‪٣٠‬‬ ‫ھزار دختر که کمتر از ‪ ١۵‬سال سن‬ ‫داشتهاند‪ ،‬ازدواج کردهاند‪.‬‬ ‫به گزارش روزنامه شرق‪ ،‬از مجموع‬ ‫‪ ۵٧٩‬ھزار و ‪ ٨٧١‬مورد ازدواج در اين‬ ‫مدت‪ ٣٠ ،‬ھزار و ‪ ٩۵۶‬ازدواج آن‬ ‫مربوط به دختران زير ‪١۵‬سال بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫آمارھای سازمان ثبت احوال ايران نشان‬ ‫میدھد که در سال ‪ ١٣٨٩‬نيز بيش از‬ ‫‪ ۴٢‬ھزار ازدواج کودکان ‪ ١٠‬تا ‪ ١۴‬سال‬ ‫در اين کشور به ثبت رسيده است‪.‬‬ ‫آمارھا در حالی از ازدواج کودکان در‬ ‫ايران حکايت دارند که احمد تويسرکانی‪،‬‬ ‫رئيس سازمان ثبت اسناد و امالک ايران‬ ‫گفته بود ثبت ازدواج زير سن ‪ ١۵‬سال‬ ‫»غيرقانونی« است و »موردی را در اين‬ ‫زمينه که پائينتر از سن قانونی ازدواجی‬ ‫به ثبت برسد‪ ،‬سراغ ندارد‪«.‬‬ ‫بر پايه قوانين ايران‪ ،‬سن ازدواج برای‬ ‫دختران ‪ ١٣‬سال و برای پسران ‪١۵‬سال‬ ‫است‪ ،‬اما پدر و يا جد پدری میتوانند‬ ‫دختران کمتر از اين سن را نيز با اجازه‬ ‫دادگاه بر سر سفره عقد بنشانند‪.‬‬ ‫اين در حالی است که بنا به آمار ارائه‬ ‫شده از سوی صندوق حمايت از کودکان‬ ‫سازمان ملل متحد )يونيسف(‪ ،‬عوارض‬ ‫ناشی از بارداری و زايمان يکی از‬ ‫مھمترين علل مرگ دختران در سنين ‪١۵‬‬ ‫تا ‪ ١٩‬سال در سطح جھان است و ساالنه‬ ‫منجر به ‪ ٧٠‬ھزار مرگ میشود‪.‬‬ ‫بنا به اين گزارش‪ ،‬نوزادان مادران کمتر‬ ‫از ‪ ١٨‬سال نيز ‪ ۶٠‬درصد بيشتر از ساير‬ ‫نوزادان با خطر مرگ و بيماری روبرو‬ ‫ھستند‪.‬‬


‫شماره ‪١١٦‬‬

‫‪٢٥‬‬ ‫ادامه گفتگو با سيامک بھاری از صفحه ‪٤‬‬

‫ای را که عليه جمھوری اسالمی تنظيم‬ ‫کرده بوديم با ھمه قرائن و شواھد موجود‬ ‫در پرونده برای بار چندم مطرح کرديم و‬ ‫خواھان دخالت مستقيم نھاد حقوق بشر‬ ‫سازمان ملل متحد شديم‪ .‬تصور نمی کنم‬ ‫نھادی باشد که ما پروند بھنام را در آن‬ ‫مطرح نکرده باشيم‪.‬‬ ‫دھھا تجمع اعتراضی در مراکز شھرھای‬ ‫بزرگ اروپايی برگزار کرده ايم‪ .‬پيگيرانه‬ ‫وضعيت بھنام و فرزندش نيما را مطرح‬ ‫کرده ايم و خواھان حمايت بين المللی از او‬ ‫و خانواده اش شده ايم‪ .‬در ھمه فراخوانھای‬ ‫دفاع از زندانيان سياسی و کارگران‬ ‫زندانی دفاع از بھنام ابراھيم زاده بخشی از‬ ‫فعاليت مستمر ما بوده و خواھد بود‪.‬‬ ‫کارزار دفاع از کارگران زندانی در ‪٢١‬‬ ‫تيرماه با وسعت برگزار شد و نيز يازدھم‬ ‫مرداد ماه‪ ،‬روز حمايت بين المللی برای‬ ‫آزادی بھنام ابراھيم زاده‪ ،‬رضا شھابی و‬ ‫شاھرخ زمانی بخشی از کارھای پيش‬ ‫روی ماست‪.‬‬ ‫حمايت از کارگران زندانی بخش غير قابل‬ ‫تفکيک از دفاع از حقوق کودکان است‪ .‬تا‬ ‫آزادی اين عزيزان‪ ،‬تالش بی وقفه ما‬ ‫ادامه خواھد داشت‪.‬‬

‫اما پرسش سوم‪ :‬موضوع جنگ غزه و‬ ‫کشتار مردم بيدفاع است‪ .‬کودکان مقدمند‬ ‫در اين باره چه می گويد؟‬ ‫سيامک بھاری‪ :‬اين يک جنگ نفرت‬ ‫انگيز است‪ .‬در ھر ساعت دست کم دو نفر‬ ‫غير نظامی در غزه کشته شده اند‪ .‬يک‬ ‫چھارم کشته شدگان کودک اند‪ .‬ما قويا آن‬ ‫را محکوم می کنيم‪ .‬اين جنگی خونين بين‬ ‫دو جريان تروريستی جنبش اسالمی‬ ‫حماس و تروريسم دولتی اسرائيل است‪.‬‬ ‫ھر دو طرف برای کوبيدن يکديگر‪ ،‬مردم‬ ‫را نشانه ميروند‪ .‬حماس به راکت پرانی به‬ ‫شھرھای ھمجوار و ھر جا دستش برسد‬ ‫ادامه ميدھد‪ .‬اين موشکھا شھرھا را ھدف‬ ‫ميگيرند‪ .‬ارتش وحشی اسرائيل ھم با‬ ‫توانايی و امکانات رزمی بمراتب بيشتر‬ ‫از زمين و دريا و ھوا محله ھای مسکونی‪،‬‬ ‫مدارس‪ ،‬مساجد و بيمارستانھا را ميکوبد‪.‬‬ ‫طرفين يکديگر را متھم می کند و مردم‬ ‫تاوانش را پس ميدھند‪ .‬اسرائيل با گنبد‬ ‫آھنين راکت پرانی حماس را خنثی می کند‬ ‫و حماس برای در امان ماندن از تير رس‬ ‫آتش اسرائيل ھر جا را که بتواند‪ ،‬سپر‬ ‫بالی خود می کند‪.‬‬ ‫مردم مستاصل و به جان آمده غزه بعنوان‬ ‫گروگان در چنگ جنبش اسالمی حماس و‬ ‫در محاصره ‪ ٨‬ساله ارتش قلدر و اشغالگر‬ ‫اسرائيل گرفتار آمده اند‪.‬‬ ‫به تاکيد بگويم اين جنگ ھيچ ربطی به‬ ‫حل موضوع مساله فلسطين ندارد‪ .‬حماس‬ ‫اساسا ھيچ راه حلی برای مساله فلسطين‬ ‫ندارد‪ .‬ھر دو طرف برای محو يکديگر‬

‫سه شنبه شبھا از ساعت‬ ‫‪ ٢٠ /٣٠‬تا ‪ ٢١‬بوقت ايران‬ ‫‪ ١٨‬تا‪١٨ /٣٠‬بوقت اروپای مرکزی‬ ‫لطفا ساعت پخش برنامه کودکان مقدمند را به ھمگان اطالع دھيد!‬

‫ما را از کيفيت برنامه ھا مطلع کنيد‪.‬‬

‫ د ن ‬ ‫می جنگند‪ .‬اين خشونت و درندگی وحشيانه‬ ‫ھمچنان ادامه خواھد داشت‪.‬‬ ‫سازمان ملل ھم مانند پاندول ساعت زنگ‬ ‫زده بی عمل و ناتوان نظاره گر است‪.‬‬ ‫جمھوری اسالمی و کل جبھه جنبش اسالم‬ ‫سياسی ھر کدام بنحوی آتش بياران اين‬ ‫معرکه اند‪.‬‬ ‫جريان فوق ارتجاعی حاکم در اسرائيل‬ ‫ھمان سياستی را پيش می برد که جريان‬ ‫فوق ارتجاعی جنبش اسالمی‪ .‬ما جنبش‬ ‫اسالمی حماس را نماينده مردم غزه‬ ‫نميدانيم‪ .‬حناس بر موج حق طلبانه مردم‬ ‫بيدفاع فلسطين سوار شده است‪ .‬رھبران‬ ‫اين جنبش ھر زمانی با مرتجع ترين‬ ‫دولتھای منطقه از سوريه و ترکيه تا‬ ‫عربستان و قطر و جمھوری اسالمی‬ ‫بخشی از مانع حل مساله فلسطين بوده اند‪.‬‬ ‫اسرائيل به اين جنبش اسالمی برای معلق‬ ‫ماندن مساله فلسطين نيازمند است‪.‬‬

‫از صفحه فيسبوک کودکان مقدمند‬ ‫ديدن کنيد‪ ،‬عضو اين صفحه بشويد‬ ‫و با آن ھمکاری کنيد‪ .‬اخبار‪،‬‬ ‫مقاالت‪ ،‬عکس و ھر اطالعی از‬ ‫وضعيت کودکان را دراين صفحه‬ ‫منتشر کنيد‬ ‫)‪(Kodakan moghadamand‬‬ ‫دبير نھاد کودکان مقدمند‬ ‫کريم شامحمدی‬

‫‪shamohammadi3@gmail.com‬‬

‫تماس با نھاد کودکان مقدمند‬

‫‪barnenforst@hotmail.com‬‬ ‫‪Tel: 0046-702468454‬‬ ‫‪Fax: 0046-706199054‬‬ ‫‪Address: Barnen Först‬‬ ‫‪Box 48‬‬ ‫‪151 21 Södertälje Sweden‬‬ ‫سردبيرنشريه فارسى‬ ‫سيامک بھاری‬ ‫‪siabahari@yahoo.com‬‬ ‫نشريه فارسى ماھانه منتشر ميشود و در‬ ‫سايت كودكان مقدمند قابل دسترس است‪.‬‬

‫‪www.barnenforst.com‬‬


‫‪٢٦‬‬

‫شماره ‪١١٦‬‬

‫ د ن ‬

‫خواستھای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان‬ ‫نھاد کودکان مقدمند به منظور تسھيل پيشروی و متشكل ش‪2‬دن ھ‪2‬رچ‪2‬ه ب‪2‬ي‪2‬ش‪2‬ت‪2‬ر ج‪2‬ن‪2‬ب‪2‬ش دف‪2‬اع از‬ ‫حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زير را بعنوان خواستھای فوری و حداقل جن‪2‬ب‪2‬ش دف‪2‬اع‬ ‫از حقوق کودکان در ايران اعالم ميدارد‪:‬‬ ‫‪١‬ــ تضمين و تامين امکانات رفاھی‪ ،‬آموزشی‪ ،‬بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی‬ ‫بوسيله دولت‪ .‬دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان‬ ‫را‪ ،‬در باالترين سطح ممکن‪ ،‬تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و‬ ‫فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند‪.‬‬ ‫‪٢‬ــ ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خالق تربيتی‬ ‫و اجتماعی‪ ،‬مستقل از شرايط خانوداگی ‪.‬‬ ‫‪٣‬ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد‪ ،‬انتساب به مليت يا مذاھب مختلف‪ .‬ممنوعيت‬ ‫ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر‪ ،‬مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫‪٤‬ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان‬ ‫‪٥‬ــ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان‪ ،‬ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان‪ .‬ايجاد مراکز‬ ‫بازآموزی با امکانات رفاھی‪ ،‬آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای‬ ‫نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان‪.‬‬ ‫‪۶‬ــ ممنوعيت حجاب کودکان!‬ ‫‪٧‬ــ کودک مذھب ندارد‪ .‬کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون‬ ‫باشند‪ .‬جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است‪.‬‬ ‫‪٨‬ــ ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح‬ ‫آموزشی ميان دختر و پسر‪ .‬مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی‬ ‫‪٩‬ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان! حتی اگر تحت نام ازدواج صورت بگيرد‪ ،‬جرم سنگين‬ ‫جنايی محسوب ميشود‪ .‬رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ‪ ١٨‬سال‪ ،‬ولو با رضايت آنھا‪ ،‬ممنوع است و‬ ‫جرم جنايی محسوب ميشود ‪.‬‬ ‫‪١٠‬ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده‪ ،‬مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی‪.‬‬ ‫ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی‪ .‬ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان‪.‬‬ ‫‪١١‬ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی‪ ،‬انتظامی و امنيتی‪.‬‬ ‫اين مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ايران و خواستھای حداقل و عاجل برای رھانيدن‬ ‫کودکان از محروميت و بيحقوقی و دست درازی مذھب و مقابله با کودک آزاری سيستماتيک توسط جمھوری‬ ‫اسالمی است‪ .‬نھاد "کودکان مقدمند" ھمه انسانھايی که قلبشان برای حقوق کودک ميطپد و کليه تشکلھا و‬ ‫نھادھای مدافع حقوق کودک را بمبارزه برای تحقق اين خواستھا فراميخواند‪.‬‬

‫برپايی يک دنيای بھتر برای کودکان ممکن است‪ ،‬به نھاد کودکان مقدمند بپيونديد!‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.