سردبير؛ سيامک بھاری siabahari@yahoo.com
يک موفقيت و گامی به پيش برای غيرقانونی کردن ختنه کودکان در کشور سوئد! جلسه ساالنه سازمان نجات کودک ،در سوئد بخش استکھلم ،روز چھارشنبه ١٩ فوريه در محل ساختمان اصلی اين نھاد در استکھلم برگزار گرديد. کريم شامحمدی مسئول نھاد کودکان مقدمند و عضو سازمان نجات کودک در اين جلسه شرکت داشت. خانم Elisabeth Dahlinرئيس ھيئت رئيسه سازمان نجات کودک سخنران افتتاحيه جلسه بود .وی اقدامات و دخالتگريھای اين سازمان برای دفاع از حقوق کودکان بويژه وضعيت خطير و نگران کننده کودکان در سوريه ،فيليپين و نيز تراژدی کار کودکان را برشمرد .به بخشی از فعاليتھای سازمان برای دفاع از حقوق کودکان پناھجو پرداخت. در نوبت ارزيابی ،کريم شامحمدی سوالی را مطرح کرد و درخواست کرد جلسه رسما به آن بپردازد و پاسخ قاطع سازمان نجات کودک سوئد را در باره ممنوعيت ختنه پسران جويا شد. اين پرسش ،با پيشنھاد خانم Lollo Lindahlبه محور بحث جلسه ساالنه سازمان نجات کودک بدل گرديد. او در موافقت با سخنان کريم شامحمدی تاکيد کرد طبق تحقيقات معتبر پزشکی، ختنه به کودک صدمه می رساند و تعرض به حريم خصوصی کودک است .پيشنھاد ما اين است عمل ختنه زمانی انجام گيرد که خود کودک در بزرگسالی به آن رسيده باشد تا تصميم بگيرد .اوليا و سرپرستان کودک مجاز نيستند بجای او تصميم بگيرند و عمل
شماره ١١٣
فرورودين ١٣٩٣ www.barnenforst.com
ﯿ ل ﯾ ﯿ ه . . . !
در صفحات دﯾگر ميخوانيد: • به بھانه سال نو. • کودکان کار و محروميت از حق تحصيل؛ سيامک بھاری • گفتگو با کريم شامحمدی در باره ممنوعيت ختنه پسران در سوئد • ٣٥سال بی حقوقی؛ افسانه وحدت • کودکان و ٣٥سال حکومت اسالمی؛ مينو فتاحی • طرح مدارس مراقب) ،مدرسه محور(؛ شمس الدين امانتی • کودکان زندان و بحرانھای روانی؛ مينا مھاجر • ضرورت آموزش به زبان مادری؛ تھمينه مقدم • تجاوز به دختران ٩ساله قانونی می شود؛ افسانه وحدت • به منھم خوش ميگذرد؛ ليال يوسفی • بچه ھای گرسنه دروازه غار؛ ودا ايلکا • ويژه آزادی بھنام ابراھيم زاده • خبرھا و رويدادھا • و...
سه شنبه شبھا از ساعت ٢٣ /١٥ﺗا ٢٣ /٣٠بوقت ايران ٢٠ /٤٥ﺗا ٢١بوقت اروپای مرکزی لطفا ساعت پخش برنامه کودکان مقدمند را به ھمگان اطالع دھيد!
ما را از کيفيت برنامه ھا مطلع کنيد.
شماره ١١٣
٢
ادامه از صفحه پيش . . . ختنه را بعنوان يک جراحی بی بازگشت در مورد کودک اجرا کنند. کريم شاه محمدی در نوبت ديگری به برخی سواالت و مخالفتھای مطرح شده از جمله "فرھنگ خودمان" و "حقوق پدر و مادر چه می شود" و غيره پاسخ داد .وی گفت :اوال کودک نه از "مذھب و فرھنگ خودمان" خبری دارد و نه اعتقادی به آن دارد ،دوم اينکه اگر ما بر اين باور ھستيم که مذھب امر خصوصی افراد است ،چرا نبايد تحمل آنرا داشته باشيم که کودک به سن تصميم گيری برسد و خودش روی بدن خودش و طبق ھر آئين و مذھبی که به آن معتقد ميشود يا نميشود عمل کند؟ اين شامل غسل تعميد کودک در کليسا ھم ميشود .گرچه ختنه يک عمل جراحی بی بازگشت است.
' ل نو شدن سال و آمدن بھار فرصتی اس|ت ت|ا از ھمه شما که خود را در کارزار دفاع از حقوق کودکان س|ھ|ي|م ک|رده اي|د .ق|دردان|ی کنيم ،خسته نباشيد بگوييم. نشريه کودکان مقدمند ،ي|ک|س|ال را ب|ا ش|م|ا طی کرد .شما که برايش نوشت|ي|د ،ش|م|ا ک|ه حرمت کودک را به حرمت ج|ام|ع|ه پ|ي|ون|د زديد. ھر صفحه اين نشريه فرياد حق طلبی ش|م|ا شد که رف|اه ک|ودک ،م|ع|ي|ار رف|اه ج|ام|ع|ه است. از محروميت ھ|ا ن|وش|ت|ي|د ،از راھ|ک|ارھ|ا نوشتيد .اميد به خاتمه دادن ب|ه ح|رم|ان ب|ی حقوقی کودک را در دل ج|ام|ع|ه ھ|م|چ|ن|ان گرم نگھداشتيد. راه نشان داديد ،کودک و حقش را به بس|ت|ر اصلی جامعه کشانديد. صحبت فقط ب|ر س|ر تش|ک|ر از ت|ال|ش|ھ|ای خستگی ناپذير نيست .صحبت بر سر مت|ح|د
در نوبت رای گيری پيشنھاد ممنوعيت ختنه بتصويب جلسه ساالنه بخش استھکلم رسيد و تصويب شد که اين پيشنھاد ھم در سطح سراسری سازمان نجات کودک مورد بحث قرار گيرد و در نھايت به پارلمان سوئد ارائه شود. اين قدم يک موفقيت بزرگ و آغازی برای پيشرفتھای بيشتر در دفاع از حقوق کودک و ممنوعيت ختنه و کوتاه کردن دست مذاھب از زندگی کودکان است .نھاد کودکان مقدمند چندين سال است که در دفاع از حقوق کودک ،عليه ختنه کودکان بی وقفه مبارزه می کند .اين موفقيت را به ھمه کسانی که در دفاع از حقوق کودکان تالش کرده اند تبريک می گوييم. نھاد کودکان مقدمند فوريه ٢٠١٤ شدن انسانھايی است که تالش|ش|ان ت|وانس|ت ھ|ر ص|ف|ح|ه اي|ن نش|ري|ه را ب|ه ب|رگ|ی از مبارزه و ايجاد سنتی نو و انسانی ،مان|دگ|ار و مقاوم ،سرشار از اميد بدل کند. راھی نو ،تالشی سترگ و ھم پيمانی ش|وق انگيز در راھی که پيش روست. سالی که گ|ذش|ت ،س|ال پ|رف|راز و نش|ي|ب|ی برای ھمه فعالين دفاع از ح|ق ک|ودک ب|ود. شالق گرانی و بيکاری پش|ت خ|ان|واده ھ|ای بيشتری را سياه کرد ،کودکان ب|ي|ش|ت|ری از درس و مدرسه کنده شدند .درھای بيش|ت|ری به روی ک|ودک|ان بس|ت|ه ش|د .ام|ا دس|ت|ھ|ای بيشتری در ھم رفت تا رھايی ت|ا ح|م|ل|ه ب|ه معيشت کودکان را خاتمه بدھد. نشريه کودکان مق|دم|ن|د ،ھ|م|چ|ن|ان ص|ح|ن|ه حضور و تالش شما برای ب|رپ|اي|ی دن|ي|اي|ی ايمن و خالق و شايسته کودکان خواھد بود. دست ھمگی تان را يکبار ديگر ب|ه گ|رم|ی ميفشاريم .ادامه اي|ن راه ،ت|ن|ھ|ا و ت|ن|ھ|ا ب|ا حضور مصمم شما امکانپذير خواھد بود. سال نو بر شما مبارک و به شادی.
د ن
ﯾ ﯾ ن ٢٤ ل ﯾ کانال ج دي د ب رن ام ه ھ ای ٢٤ س اع ت ه خ ود را در ش ب ک ه "ن گ اه ش م ا" از م اھ واره ھاتبرد پخش ميکند. مشخصات شبکه "نگاه شما"
فرکانس١١٢٠٠ : پوالريزاسيون :عمودی سيمبل ريت٢٧٥٠٠ : FEC: ٥/٦ ب[[رن[[ام[[ه ھ[[ای ک[[ان[[ال ج[[دي[[د در شبکه نگاه ش[م[ا را ھ[م[چ[ن[ي[ن ميتوانيد از طريق GLwiz در گزينه ﺗلوي[زي[ون[ھ[ای اي[ران[ی مشاھده کنيد:
www.glwiz.com ت ل ﯾ را دو ن و ﯾ ن ا$%ع دهﯿ .
شماره ١١٣
٣
د ن
د ن ر و ).و ﯿ -از ) *+ﯿ( سيامک بھاری
"براساس گزارشھای مرکز آمار ايران از جمعيت ١٩ميليون و ۴٣۵ھزار نفری در سنين ھفت ﺗا ١٩در سال ،٩١-٩٠ بيش از ھفت ميليون و ١٣۵ھزار نفر به داليل اقتصادی و غيره قادر به ادامه ﺗحصيل نبودهاند) .بھار ٢٠ ،شھريور "(١٣٩٢ اين آمار رسمی دولتی با ھمه غير قابل اطمينان بودنش در انعکاس شفاف واقعيت عدم دسترسی کودکان و نوجوانان به آموزش و تحصيل، نموداری دردناک از واقعيتی است که تماما توسط حاکميت اسالمی طراحی و مھندسی شده است .محروميت از تحصيل پديده ای در خود و يا تصميمی فردی نيست .ھيچ خانواده ای با ميل و رضايت خود کودکش را از تحصيل محروم نمی کند .مناسبات اقتصادی و اجتماعی معين ،تحت سياستی مدون چنين فاجعه ای را طراحی و مھندسی می کند. کار حرفه ای کودکان ،کار بعنوان شغل و محل تامين ھزينه زندگی ،صرفا پديده ای اقتصادی نيست .بلکه عميقا سياسی است .اگرچه پديده ای چند وجھی است اما ،مستقيما و بدون ھيج واسطه ای به عدم تامين اجتماعی احاد افراد در جامعه بر ميگردد ،تحميل فقر و فالکت و بيکاری به جامعه ،نھادينه کردن تبعيض در دسترسی به آموزش و ايجاد مدارس به اصطالح "غيرانتفاعی" يعنی مٶسساتی که با فروش کااليی به نام
آموزش ،که بسته به کيفيت آن ،با قيمت ھای گاھا نجومی قابل دسترس برای بخش کوچکی از جامعه است .عدم توانايی مالی بخش وسيعی از جامعه برای تامين مخارج تحصيل در پايه ھای مختلف .عدم قبول مسئوليت حکومت در قبال دسترسی برابر ھمه کودکان به تحصيل و آموزش يک سياستگذاری کالن حاکميت اسالمی است. با طبقاتی کردن و نھادينه کردن تبعيض در دسترسی به تحصيل ،لشگری از کارگران کوچک مزدی از خانواده ھايی که تا چند برابر زير خط فقر تحميلی دست و پا ميزنند ،از درس و مدرسه کنده ميشوند و بعنوان بيکار و جويای کار به بازار بيرحم کار پرتاب ميشوند. بردگان مزدی کم زحمت و خاموش ،گنج باد آورده ای محسوب ميشوند .مسبب و عامل بقای کار کودکان در ايران ،نظام و مناسباتی است که فقر توليد ميکند و آنرا گسترش ميدھد .کودکان کار بخشی جدايی ناپذير از ھمين روند ضد بشری اند .بردگی مزدی کودکان پديده ای است که در دل اين مناسبات توليد و باز توليد ميشود. کودک با ميل و اختيار و رضای خودش کار سخت و طاقت فرسا را انتخاب نمی کند .به او تحميل ميشود ،ناچارا ميشود نان آور و منبع حداقلی از تامين معاش برای خانواده اش و برای صاحبکار منبع کسب سود اليزال. کودکان کارگر در ھمه جا ديده ميشوند، از مزارع تا کارگاھھا ،دخمه ھا و بيقوله ھا ،معادن و انواع رشته ھای صنعت و توليد و تجارت ،امورات نظامی و تسليحاتی ،حمل و نقل و اجاره نيروی کار تا فروش سکس و مواد مخدر.
رشته ای نيست که کودکان در آن به کار کشيده نشده باشند ،بموازات اينھا ،کار شاق و پنھان ديگری ھم ھست ،کار کودکان در خانه و توليدات خانگی که بخشی عظيم و نامريی از استثمار کودکان است .به اين مجموعه ھولناک، صنعت کثيف بازار سکس و استفاده جنسی از کودکان ھم اضافه ميشود ،تا سبوعيت و درندگی اين بردگی تمام عيار تکميل شود. خيل عظيمی از کارگران خردسالی که بخشی از بار سنگين مسئوليت تامين معاش خانواده را بعھده دارند ،نامشان کودکان کار و خيابان است ،مرز سنی و ساعت کار و مرز شب و روز ھم وجود ندارد .اين چيزی بجز يک بردگی نفرت انگيز نيست!
درعين حال اين پديده شرم آور ،مرگ تدريجی و نابودی کودکی آنان نيز ھست که در سکوتی جانکاه و باورنکردنی به باد يغما ميرود .ادامه زندگی کودک و شخصيت بزرگسالی او حاصل ھمين پروسه دردناک خواھد بود .لطمات پنھان و خشن کار به دنيای ظريف و لطيف کودک نه به حساب می آيد و نه قابل اندازه گيری است. کار کودکان به حسب ظاھر ،روی کاغذ ھم که شده ،غير قانونی است .ھمانطور که آموزش رايگان به حسب ظاھر ھم شده قانونی است.
٤
د ن
شماره ١١٣
به ھمان دليل که کار کودک بخشی جدايی ناپذير از امرار معاش ميليونھا مردمی است که برای زنده ماندن امکانی بجز فروش نيروی کودک خود ندارند! محروميت از تحصيل به بخشی جدايی ناپذير از بی حقوقی ھمين خانواده ھا و کودکان آنھا تبديل ميشود! مرز سنی فروش نيروی کار وسيعتر ميشود و حد بزرگسالی را ميشکند و خردساالن را نيز طعمه و قربانی خود ميکند. وزارت آموزش و پرورش ،اولين نھاد دولتی و رسمی است که برعکس نامش، مستقيما امکانات و ملزومات قانونی و اجتماعی محروم کردن خيل عظيم چند ميليونی کودکان از تحصيل را مھيا ميکند. انواع مدارس انتفاعی تحت نام مدارس غير انتفاعی ،مدارس نمونه دولتی، مدارس شاھد ،مدارس ھيئت امنايی، مدارس نمونه مردمی ،مدارس استعدادھای درخشان ،مدارس امين و . . . با شھريه ھای نجومی و ھزينه ھای آشکار و پنھان .کااليی به نام آموزش را در اختيار بازار آزاد قرار ميدھند .تشويق به سرمايه گذاری در امر آموزش به سياست رسمی وزرات آموزش و پرورش بدل ميشود. طبق مصوبات رسمی آموزش و پرورش، نرخ سرانه آموزشی در مدارس دولتی بر حسب تعداد دانش آموز حداکثر ساليانه حدود ٢٨ھزار تومان که تقريبا معادل ھفت تا ھشت دالر در سال است .مبلغی که بنا به گفته آموزش و پرورش ھرگز پرداخت نشده است .اين ھمه حمايت مالی دولت از کودک در آموزش و پرورش است .در عوض کسر بودجه وزارت آموزش و پرورش بالغ افزون بر ميلياردھا تومان است. مقايسه اختصاص درصد بودجه کشورھای مختلف بخوبی نشانگر بی مباالتی عمدی حکومت اسالمی به
تعھدات خود در قبال تامين تحصيل رايگان کليه دانش آموزان کشور است.
رديف
کشور
١
ژاپن
٢
آمريکا
٣
انگليس
٤
فرانسه
٥
ايتاليا
٦
ترکيه
٧
نروژ
٨
دانمارک
٩
فنالند
١٠
سوئد
بودجه آموزشی ﺗقريبی )يورو( ١٦٥ ميليارد ١٠٣ ميليارد ٧٩ /٥ ميليارد ٧٨ /٩ ميليارد ٤٨ /٥ ميليارد ٢٢ /٢ ميليارد ١٢ /٤ ميليارد ١٠ /٩ ميليارد ٦ /٧ ميليارد ٥ /٩ ميليارد
درصد از بودجه ٣ /٨ ٥ /٦ ٦ /٣ ٥ /٩ ٤ /٥ ٣ /٩ ٦ /٩ ٨ /٧ ٦ /٨ ٧
مقايسه کشور سوئد با جمھوری اسالمی نشان ميدھد ،عليرغم اينکه تعداد دانش آموزان در ايران تقريبا ٢برابر کل جمعيت کشور سوئد است .اما بودجه آموزش و پرورش در ايران و سوئد تقريبا مشابه است! ھمچنان که دولت رسما در قبال کار کودکان اعالم بی مسئوليتی ميکند و امکانات بھره کشی از اين نيروی يامفت را ممکن ميکند .وزرات آموزش و پرورش با قيد شھريه و ھر چه گرانقيمت تر کردن امکان تحصيل ،در نقش دالل و واسطه ،دسترسی به آموزش و تحصيل را به بازار آزاد واگذار ميکند.
از تحصيل به مدرسه بازگرداند و نه مانع ادامه روند سرسام آور ترک تحصيل در ايران شود .نه وزرات کار ،نه سازمان بھزيستی و نه شھرداريھا تاثيری بر توقف کار کودکان دارند و کودک کار و خيابان اين سازمانھا را مثل شکارچيان خودش می بيند و از آنان گريزان است. وزارت آموزش و پرورش ھم به طريق اولی خود مسبب و بانی و عامل بقای تبعيض سازمان يافته دولتی در محروميت از تحصيل کودکان و نوجوان در ايران است. ھزينه تامين زندگی کودکان برای يک زندگی ايمن ،شاد و خالق و به يک معنا تامين اجتماعی جامعه ،کليد حل اين فاجعه است .اين ھزينه و بودجه در دست دولتھاست. مسئوليت تامين زندگی ھمه کودکان با دولت است .ھيچ کودکی نبايد زندگيش به وضعيت اقتصادی خانواده اش وابسته باشد .دولت تمام مخارج تامين ھزينه زندگی کودک را از بدو تولد تا بزرگسالی بايستی بپردازد .يعنی درمان و بھداشت در درجه اول مجانی و آموزش تا پايان متوسطه برای کودکان اجباری و رايگان بشود .اين اولين قدم برای دسترسی يکسان و بدون تبعيض جامعه به آموزش و پرورش استاندارد است. بدون ھيچ ترديدی جمھوری اسالمی فاقد چنين جنبه ای است .اساسا خود مسبب توليد کودکان کار و خيابان و محرومين از تحصيل در ايران است.
حکومت اسالمی ھمچنان که قصد ندارد با پديده کار کودکان درگير شود و به آن خاتمه دھد .قصد ندارد نه کودکان بازمانده
رفتار ھر جامعه با کودکان محک ارزيابی درجه انسانی بودن آن جامعه است!
د ن
شماره ١١٣
٥
/د ن ) (.12در 4 گفتگو با کريم شاه محمدی در مورد ممنوعيت ختنه کودکان)پسر( در سوئد نشريه کودکان مقدمند :قبل از ھر چيز خسته نباشيد و تبريک می گوئيم برای موفقيتی که در جلسه ساالنه سازمان نجات کودک ،در سوئد بخش استکھلم بدست آمد ،شما که مسئول نھاد کودکان مقدمند و عضو سازمان نجات کودک ھستيد در اين اجالس ساالنه شرکت داشتيد مايل ھستيم بدانيم که چگونه اين جلسه پيش رفت و چنين موفقيتی را بدست آورد؟
کريم شاه محمدی
منھم به شما ،و فعالين و اعضای نھاد کودکان مقدمند و انسانھای کودک دوست که با تالش خستگی ناپذيرشان در اين مبارزه ھمراھی بوده اند و دفاع از حقوق کودکان را امر خودشان دانسته اند تبريک و خسته نباشيد بگويم .به نظرم اين يک گام بزرگی بود ،ھرچند در يک نقطه کوچک اتفاق افتاد. می خواھم با گزارشی کوتاه از روال جلسه ساالنه موضوع را برای خوانندگان نشريه توضيح دھم. بله ،خانم Elisabeth Dahlinرئيس ھيئت رئيسه سازمان نجات کودک سخنران افتتاحيه جلسه بود. او سخنانش را با اين جمله شروع کرد، زمانی که سوئد به تنبيه کودکان نه گفت خيلی ھا فکر می کردند که ما به سرمان زده است ،در صورتی که حاال می بينيم در خيلی جاھای دنيا يا تنبيه کودکان ممنوع شده است يا يک عمل شنيع به
حساب می آيد .وی در ادامه ،اقدامات و دخالتگريھای اين سازمان برای دفاع از حقوق کودکان بويژه وضعيت خطير و نگران کننده کودکان در سوريه ،فيليپين و نيز تراژدی کار کودکان را برشمرد .به بخشی از فعاليتھای سازمان برای دفاع از حقوق کودکان پناھجو پرداخت. نوبت به حضار رسيد ،من اولين کسی بودم و که صحبتم را با چند سوال مطرح کردم ،چه خوب که سازمان نجات کودک مجموعه ای از چنين فعاليتھا يی را دارد .ولی مجموعه ای از سنتھا و راه و روشھای مضر که به کودک صدمه می رساند چه!؟ سازمان نجات کودک چه اقداماتی را در دستور خودش گذاشته است و يا می گذارد؟ آيا نمی خواھد در اين عرصه ھا ھم صدای کودکان باشد!؟ من که در ايران متولد شدم دو خاطره بياد دارم که ھم خوب بود و ھم بد که به بحث امشب و سازمان نجات کودک ربط دارد .يکی اينکه در آن مدت کوتاھی که معلم بودم ھيچ وقت دانش آموزان را تنبيه نکردم و اين مايه افتخار من است و اين را از حرکت جنبش دفاع از حقوق کودکان آموختم و اين حق برای اولين بار در جامعه سوئد قانونا به رسميت شناخته شد و تنبيه کودک ممنوع گرديد. خاطره دومی که دارم و خيلی ھم وحشتناک بود و ھست ،موقعی بودم که من را ختنه کردند .آنھم به خاطر رسم و سنت و يا مذھبی که پدر و مادرم خود را به آن متعلق می دانستند .حاال ھم به اين فکر می کنم که چرا اين عمل جراحی را به موقعی واگذار نکردند که خودم بعنوان يک انسان بر بدن خودم تصميم
بگيرم .با وجود اينکه سن و سالی نداشتم ولی خاطرات بد آن از جمله درد و خونی ريزی و عفونتی که داشتم از ياد نخواھد رفت .بنابر اين به نظرم ختنه کودکان به غير از تعرض به حريم خصوصی و جسم و روح کودکان در دنيای پيشرفته امروز چيز ديگری نيست! و اين بی حقوقی و زجر کودکان که در چنگ سنتھای عقب مانده اسير شده است را ھيئت حاکمه دولت سوئد تحت لوای، فرھنگ و مذھب خودشان ،پايمال کرد. بنا بر اين ما بايد صدای کودکان باشيم و اين بی حقوقی به کودکان را نبايد قبول کنيم. نشريه کودکان مقدمند :آيا کسی يا کسانی قطعنامه ای به جلسه ارائه دادند و نتيجه اش چه شد؟ کريم شاه محمدی :بله! يک پيشنھاد رسمی يا بعبارت ديگر يک قطعنامه از طرف يکی از اعضای سازمان نجات کودک به اسم ) (Lollo Lindahlبه جلسه ارائه داده شد .او پيشنھادش را چنين مطرح کرد که طبق تحقيقاتی که پزشکان انجام داده اند ،ختنه عملی است که به کودک صدمه می رساند و تعرض به حريم خصوصی کودک است .برای ھمين پيشنھاد من اين است که عمل ختنه زمانی انجام گيرد که خود کودک به آن سن و سال رسيده باشد ،که تصميم بگيرد ختنه بشود يا نه. بحث داغی درگرفت .چند نفر به مخالفت برخواستند و گفتند پارسال ھم چنين پيشنھادی آمد ولی از ھمان اولش جواب رد گرفت ،چونکه مسئله فقط جنبه
٦
فيزيکی قضيه نيست بلکه به مذھب و اعتقادات مذھبی ربط دارد ،اسالم و يھوديت پشت آن است و نمی توان با آن در افتاد. برای بار دوم نوبت گرفتم و گفتم اوال کودک نه از "مذھب و فرھنگ خودی" خبری دارد و نه مذھبی دارد ،دوم اينکه اگر ما بر اين باور ھستيم که مذھب امر خصوصی افراد است ،چرا نبايد تحمل آنرا داشته باشيم که کودک به سن تصميم گيری برسد و خودش روی بدن خودش و طبق ھر آئين و مذھبی که به آن معتقد ميشود يا نميشود عمل کند؟ اين شامل غسل تعميد کودک در کليسا ھم ميشود. گرچه ختنه يک عمل جراحی بی بازگشت است. نشريه کودکان مقدمند :نتيجه اين بحث و جدل به کجا انجاميد؟ کريم شاه محمدی :در نوبت رای گيری پيشنھاد ممنوعيت ختنه بتصويب جلسه ساالنه بخش استھکلم رسيد و تصويب شد که اين پيشنھاد ھم در سطح سراسری سازمان نجات کودک مورد بحث قرار گيرد و در نھايت به پارلمان سوئد ارائه شود. اين اقدام يک موفقيت بزرگ و آغازی برای پيشرفتھای بيشتر در دفاع از حقوق کودک و ممنوعيت ختنه و کوتاه کردن دست مذاھب از زندگی کودکان است. نھاد کودکان مقدمند چندين سال است که در دفاع از حقوق کودک ،عليه ختنه کودکان بی وقفه مبارزه می کند .اين موفقيت را به ھمه کسانی که در دفاع از حقوق کودکان تالش کرده اند تبريک می گوييم. نشريه کودکان مقدمند :آخرين سوال ،اين موفقيت نتيجه مبارزه گسترده و طوالنی مدتی بوده است ،ممکن است به سابقه اين مبارزه اشاره ای بکنيد؟
شماره ١١٣ کريم شاه محمدی :سوال مھمی را مطرح کرديد .ھمانطور که شما اشاره کرديد اين موفقيت سابقه مبارزاتی طوالنی دارد. می خواھم بطور مختصر تا آنجايی که به سوئد و بعضا اروپا بر می گردد اشاره ای داشته باشم ،چونکه تالشھای گسترده ای انجام گرفت که خودش را در اين جلسه ساالنه نشان داد .برای مثال ،طی يک مبارزه قاطع و کوبنده در مدت نه چندان طوالنی در سال ١٩٨٢مثله کردن دختران در سوئد ممنوع گرديد .برای پيشبرد اين کمپين ،اما و اگرھای زيادی وجود نداشت چونکه اين عمل به شدت شنيع وضد انسانی بود و ھست که به احساس زن ،گذشته از ھر عواقبی که ھر عمل جراحی می تواند داشته باشد لطمه جدی می زند .ولی در سال ٢٠١٠تا آنجايی که به ختنه پسران بر می گردد برعکس آن اتفاق افتاد .دولت سوئد به نادرست ختنه پسران را قانونی اعالم کرد که در بيمارستانھا اين عمل جراحی که تعرض به حريم خصوصی کودک است، که تعرض به جسم و روح کودک است، که يک خشونت بدون برگشت به کودک است انجام بگيرد .در صورتی که خبرھا و آمارھا نشان داده بود که کودک در اين عمل جراحی به دليل خونريزی جانش را از دست داده است دچار خونريزی يا عفونت شديد شده است و يا صدمه ديده است ولی با ھمه اين توصيفات و تحقيقات دولت سوئد ختنه را قانونی اعالم کرد. البته قبل از اينکه چنين اتفاقی بيفتد جنبش دفاع از حقوق کودک ،بخصوص ما فعالين نھاد کودک مقدمند ،بدون ھيچگونه تعبير و تفصيری و بدون ھيچگونه ابھامی ختنه کودکان پسر را ھم ممنوع اعالم کرديم ،چونکه اين عمل را ھم پايمال کردن حقوق کودک می دانستيم و می دانيم و تصميم دولت سوئد را يک دھن کجی آشکار به کودکان و مدافعان حقوق کودک می دانيم .ما تالش بدون
د ن وقفه ای داشتيم و خواھيم داشت و اين مبارزه را با جديت ھر چه بيشتر پيش خواھيم برد که نه فقط در سوئد و اروپا بلکه می خواھيم در تمام دنيا صدای دفاع از حقوق کودک باشيم با اين ھدف که درھر نقطه ای از دنيا با تالش و اعتراض خود ،روی افکار عموم تاثير بگذاريم و رای مردم را بدست بياوريم و اھرم فشاری باشيم بر دولتھا و نھادھا ،که تحت لوای مالحظه فرھنگی و مذھبی به جريانات ارتجاعی باج ندھند و بلکه به حقوق کودک ارج بنھند و رعايت کنند .ما اين کمپين را چند سال است از طريق گوناگون از جمله مديای اجتماعی، سمينارھا و کنفرانسھا و از ھر راه قانونی پيش برده ايم و پيش خواھيم برد. الزم است اينجا ھم اشاره ای به کشور آلمان داشته باشيم .که سال ٢٠١٢يک دادگاه به درست ختنه کودکان پسر را ممنوع اعالم کرد .آنھم بعد از اين بود که يک کودک بر اثر عمل ختنه دچار خونريزی شديد شد .ولی کشيشان و آيت ﷲ ھا و اعوان و انصار عليه اين حکم صف کشيدند و آشفته شدند و اعتراض کردند .تحت اين عنوان که ھويت مذھبی و فرھنگيشان ،زير سوال رفته است .در ادامه بخشی از نمايندگان پارلمان دولت آلمان ھم که طبق معمول مذاھب و نمايندگان خودگمارده که ابزار دستشان ھست زير لوای مذھب و فرھنگ خودشان ،حقوق کودک را زير پا نھادند و به رای دادگاه در دفاع از حقوق کودک يک دھن کجی آشکار گفتند ،تصميم پارلمان آلمان در سال ٢٠١٢و تصميم پارلمان سوئد در سال ٢٠١٠زمانی اتفاق افتاد که انجمن دکترھای بدون مرز و مدافعين حقوق کودک ،زنگ خطر اين بی حقوقی به کودکان را به کرات به صدا در آوردند .موفقيتی که در جلسه ساالنه سازمان نجات کودک بدست آمد در ادامه ھمين روند مبارزه بوده است.
منفعت کودکان بر ھر مالحظه و منفعت ملی ،مذھبی ،نژادی ،اقتصادی ،فرھنگی و ايدئولوژيک مقدم است!
شماره ١١٣
٧
د ن
٣٥ل 78 9+ 7
افسانه وحدت يک سال ديگر گذشت .ھميشه وقتی سال نو فرا ميرسد ،آدمھا به اين فکر میکنند که در اين يکسال که گذشت چه چيزی بھتر و يا بد تر شد .نھادھا بيالن يک ساله خود را مورد بررسی قرار ميدھند .من به عنوان يک فعال حقوق انسانی و قبل از ھمه حقوق کودکان به اين فکر میکنم که در ايران با حکومت اسالمی وضعيت مردم و قبل از ھمه کودکان چطور شد. ٣۵سال پيش حکومت اسالمی با دروغھای خمينی که آب را مجانی میکنيم ،برق را مجانی میکنيم ،اتوبوس را مجانی میکنيم …بقدرت رسيد .نه تنھا آب ،برق اتوبوس ،مجانی نشد بلکه قيمت ھم آب و ھم برق چنان نجومی باال رفت که خانوادهھای زيادی با پرداختن قبضھای خود حتی امکان خريد مواد غذايی را از دست دادند و ھر روز تعداد بيشتری به زير خط فقر کشيده ميشوند. شھريه مدارس که مطابق قانون اساسی بايستی مجانی میبود قيمت پيدا کرد و ھر سال گران تر شد .به جايی رسيد که خانوادهھايی که توسط رژيم خمينی و حکومت "مستضعفان" به خاک سياه نشستند و به طور مدام بر تعدادشان اضافه شد و از فرستادن کودکانشان به مدرسه عاجز شدند و به جايش آنھا را به خيابان فرستادند تا کمک خرج خانه باشند .به جای افزايش دستمزد کارگران و کارمندان ،فعالين حقوق کارگران دستگير و زندانی شدند .اختالسھای نجومی سردمداران رژيم ھر روزه رفاه مردم را ھر چه بيشتر تخريب کرد .افسردگی و بيم از آينده در ميان
مردم ھر چه بيشتر شد .فقر ،تنفروشی و اعتياد ھر روزه افزايش پيدا کرد و حتی جوانان و نوجوانان و از ھمه دردناک تر کودکان به آن دچار شدند .آلودگی ھوا و دچار کردن ميليونھا کودک به بيماریھای مزمن و خطرناک ناشی از آن ،آلودگی محيط زيست و از بين رفتن درياچهھايی که برای حياط مناطقی از ايران اھميت فراوانی دارد ھر روزه تشديد شد .فاصله طبقاتی به جايی رسيده که قشر متوسط ھر روزه به زير فقر کشيده ميشوند .ميليونھا کارگر به صف بيکاران پيوستند و ھر چه بيشتر در گرداب عظيم و ھولناک فقر غوطه ور شدند .به جای دفاع از حق فعالين حقوق کودک برای ايجاد تشکلھای خود ،ھر روز تعداد بيشتری از اين فعالين و رھبران اين جنبش سرکوب و زندانی شدند وتعداد اعدامھا افزايش پيدا کرد. به جای ساختن مدارس جديد و تعمير مدارس "تخريبی" و تبديل آنھا به جايی که بشود نام آن را مدرسه گذاشت از دادن بودجه به آموزش و پرورش خودداری شد. بر طبق رئيس سازمان نو سازی ،توسعه و تجھيز مدارس کشور ،در حال حاضر چھار ميليون متر مربع فضای آموزشی تخريبی در کشور وجود دارد که بر طبق ھمين شخص "حتی در برابر زلزلهھای متوسط نيز بسيار ناامن بوده و بايد مقاوم سازی شود) ".البته رقم ۴ميليون را معلوم نيست که اين مسول حکومتی از کجا آورده است .چون بر اساس آخرين آمار سال ٨۵زيربنای تخريبی مدارس ١٣ميليون متر مربّع بود که بازسازی نشده است(. بر اساس گفته ھای ھمين شخص ٣٠٠٠ ميليارد تومان اعتبار برای نو سازی چھار ميليون متر مربع فضای آموزشی
تخريبی الزم است. اين رقم برای ھمه شھروندان ايرانی آشناست .رقم معروفی که تا دو سال پيش بزرگترين اختالس در تاريخ ايران بود. تصادفا ً اين رقم با بودجهای که برای مرمت کردن ۴ميليون متر مربّع فضای آموزشی مدارس برابری ميکند .يعنی بودجهای که ميتوانست امنيت ميليونھا کودک را تا حدی تامين کند و دهھا ميليون خانواده را از نگرانی درآورد و ميتوانست تعداد زيادی کودک را به مدارس برگرداند را مقامات حکومتی به ھمين سادگی باال کشيدند .و تازه اين دزدی مربوط به دو سال پيش است. به طور دائم بخشھايی از اخبار اختالسھای نجومی که از حقوق کارگر و معلم ،پرستار و کارمند و سفره خانوادهھا ميدزدند افشا ميشود .اين اختالسھا وھمچنين قرار دادن پول مردم در جاھائی که فقط عليه مردم است و نه برای رفاه مردم ،ھمه بودجه مملکت ثروتمندی را به کام خود ميکشد و سو تغذيه ،بی ايندگی، کودکان را دچار ٔ محروم شدن از کودکی و زندگی شاد و بی دغدغه ميکند .آنھا را از آموزش و دستيابی به علم و دانش محروم ميکند و چند نسل را به تباھی ميکشد. يکی از ھولناکترين وقايع دوران ننگين حکومت اسالمی خريد و فروش کودکان در دروازه غاراست. در اين رابطه به گزارش ايرنا ،محمدتقی حسينی در ھشتمين جلسه شورای ھماھنگی مرجع ملی کنوانسيون حقوق کودک ،گفت :متاسفانه موضوع خريد و فروش کودکان از معضالت روز جامعه و بسيار آزار دھنده است .او ادامه داد: پديده کودکان خيابانی يکی از معضالت امروز ما است و اگر بخواھيم چشمانمان را بر روی اين معضل ببنديم يا رويمان
شماره ١١٣
٨
ادامه از صفحه پيش . . . را برگردانيم ،باز ھم جلوی چشمان ما ظاھر می شوند .وی با بيان اينکه پديده کار خيابانی از دھه ٨٠شمسی در کشور رواج يافت ،اظھار داشت :کودکان خيابانی و کار مفھومی است که گروه ھای مختلفی از کودکان را در برمی گيرد و خواه و ناخواه مجبورند بخشی يا تمام زندگی شان را در خيابان بگذرانند. قائم مقام و مامور حکومت اسالمی در ادامه به جای دادن راه حل ،کودک خيابانی را بعد از ٣۵سال و آنھم در محل پر طمطراق "جلسه شورای ھماھنگی مرجع ملی کنوانسيون حقوق کودک" تعريف ميکند و خبر وار از کودکانی میگويد که به دنيا نيامده به فروش ميرسند ،ايشان با تاسف میگويد "تعدادی از اين کودکان شناسنامه و ھويت ندارند و مورد تعرض قرار میگيرند و به انواع بيماریھای خطرناک
مانند ايدز و ھپاتيت مبتال ميشوند" و وانمود ميکند که انگار اين اخبار تازگی دارد. بايد به ايشان بعنوان يکی از مسئولين مستقيم اين وضعيت فاجعه بار کودکان گفت شما ٣۵سال است که رويتان را برگردانده ايد و چشمتان را بر اين معضالت که خودتان مسبب آن ھستيد بسته ايد .اگر به قول خودتان پديده کودکان کار از دھه ٨٠و به برکت وجود شما در کشور رايج شد ،پديدهھای ديگری که در بی حقوقی و تباھی زندگی کودکان تاثير مستقيم داشته از خيلی زود تر شروع شد. حکومت شما ھر جنايتی عليه کودک را که شرعی بود قانونی کرد .رھبرتان که شھوترانی با شير خوارگان را تبليغ کرد ،رئيس جمھور تدبير و اميدتان ازدواج با فرزند خوانده را قانونی و ابالغ کرد.
د ن ايشان بعد از ٣۵سال جنايت عليه کودکان که يکی از نتايجش خريد و فروش کودکان است خودش را به کوچه علی چپ میزند و در حاليکه ميداند که ھيچ راه حلی برای ھيچيک از اين معضالت ندارد میگويد" :کودکان دروازه غار حقيقت تلخی است که متاسفانه وجود دارد". آقای قائم مقام وزارت تعاون ،کار و رفاه اجتماعی در امور بين الملل ،برشمردن حقايق تلخ از دوران حکومت اسالمی ليست بلند بااليی دارد .شما ميدانيد که فقط با زور سرکوب سر پا ھستيد ولی قدری صفحات تاريخ را ورق بزنيد میبينيد که حکومتھايی از جنس شما که با سرکوب و بر بستر خانه خرابی مردم سر پا بوده اند چطور با نيروی عزم مردم برای داشتن آسايش و رفاه و يک زندگی انسانی سرنگون شدند .اين ھم حقيقت تلخی است برای شما و شيرين به کام مردم.
د ن و ; 2 7ل - :+ا 7 $ مينو فتاحی راستش صحبت کردن راجع به بالھايی که حکومت اسالمی طی اين سالھا به سر کودکان آورده راحت نيست .آنقدر مستندات ،آمار و ارقام در رابطه با آزارھای سيستماتيکی که حکومت اسالمی در حق کودکان روا داشته است وجود دارد ،که ھيچ آدم با وجدانی نميتواند آنھا را انکار کند .مگر ذھن بيمار اوباش اسالمی .بعنوان مثال ھمين ھفته گذشته حضور ميليونھا کودک کار توسط يکی از مديران بھزيستی انکار شد! از زمانی که حکومت مذھبی با توسل به خشونت ،کشتار و سرکوب انقالب مردم، قدرت را در دست گرفت ،کودکانی که روزھای دستگيری فرار و زندان و اعدام
عزيزانشان را تجربه کرده اند ،ھنوز بعد از سالھا با رنج از آن ياد ميکنند .کم نبودند کودکانی که خود زندانی ،شکنجه و اعدام شدند .بعد ھم که جنگ شروع شد کودکان مناطق جنگی مجروح و معلول و آواره از خانه و کاشانه شدند و خيل عظيم کودکانی که تحت تاثير تبليغات مذھبی و ناسيوناليستی ھزار ھزار به روی ميدان مين رفتند که گاھی حتی پالکی از آنھا باقی نماند آنھايی که اسير و جانباز شدند که بعد از سالھا ھنوز داغ ترکش و گلوله و جنگ ،برروح وجسمشان سنگينی ميکند .بجز تعداد انگشت شماری که به پست و مقام حکومتی رسيدند مابقی حتی برای پرداخت ھزينه درمانشان ھم مشکل دارند
و چه بسيار که خودکشی کردند. تحقيقات و تجربه نشان داده است که حتی کودکان اين افراد نيز از زندگی نرمال برخوردار نيستند و آمار بيماريھای روحی و روانی و حتی جسمی آنھا بسيار باال است. واقعا اين حکومت چه باليی سر بچه ھا آورده که اثرات وحشتناک آن به نسل بعد ھم ميرسد .آنقدر ابعاد اين فجايعی که به طرق مختلف بر سر بچه ھا آمده زياد است که واقعا برای ترميم اين آسيبھا در يک شرايط متعادل و با صرف مراقبتھای ويژه و تخصصی ،شايد سالھا طول بکشد تا فرد به زندگی نرمال برگردد .از اثرات مواد شيميايی که در اثر آلودگيھای محيط زيست در مناطق مختلف و افزايش
٩ سرطان حرفی به ميان نمی آورم که خود بحث مفصلی است و نياز به مقاله جدا دارد. اما به موردی اشاره ميکنم که اثراتش به مراتب بدتر از عوارض تمام موارد ذکر شده است .سمی که دائما در روح و روان کودکان ريخته ميشود ،يکی از بدترين آسيبھايی است ،که حکومت اسالمی به زندگی کودکان تحميل کرده است و باعث شده تا افرادی پرورش دھد که احساس و انسانيتشان از بين برود .ھمانھايی که زمانی کودکان معمولی مثل بقيه بودند شاد و اميدوار اما امروز افرادی تابع بی چون چرا تحت حاکميت واليت فقيه و بيت رھبری ھستند ،آنھا تفکر مستقل ندارند مانند گوسفند زير علم اسالم سينه ميزنند .مسخ شده اند از انجام ھر کاری که احکام آسمانی و حکم واليت فقيه دستور بدھد کوتاھی نميکنند .از اعدام و شکنجه و تجاوز در ايران تا قتل عام کودکان سوری .آنھا کور و کر بدون ھيچ احساس انسانی دست به خشونت ميزنند. شستشوی مغزی و عادی سازی خشونت و پرورش فدائيان رھبر به اشکال مختلف انجام ميشود .از طريق مدارس و مساجد، مداحی و برنامه ھای تلويزيون و اعزام دانش آموزان به مراکز زيارتی و مناطق جنگی و ...و برپائی مراسم اعدام در مالء عام ،که در ھر کوچه و خيابان قساوتشان را به رخ مردم ميکشند .تا جايی که وسيله بازی بچه ھا ،طناب دار ميشود! بودجه ھای ھنگفتی که بايد صرف رفاه و خوشبختی کودکان شود با دست و دلبازی ،ھزينه تباھی آنان ميشود .بدين ترتيب حکومت فاشيستی اسالمی بخشی از کودکان را وقيحانه از مردم می ربايد و از آنان جانيانی حق به جانب ميسازد که بدون چون و چرا و حتی دستمزد کافی حاضر به فداکردن خودشان نيز ميباشند.
شماره ١١٣ اين رذالت جانيان اسالمی معموال در سايه ميماند .اين قربانيان منفورند .کسی آنھا را دوست ندارد و بعضا مردم اينھا را مقصر ميدانند ولی واقعيت اين است که اين افراد حکم دستمال کاغذی را برای حکومت دارند ونه بيشتر. اينھا فقط بخشی از آزارھای حکومت اسالمی در حق کودکان است .اما واقعا اين تمام ماجراست!؟ مسلم است که حکومت ارتجاعی در طول اين ھمه سال نتوانسته است تمام مردم را تسليم نمايد. عليرغم سعی وتالش دولت وصرف بودجه ھای ميلياردی برای کنترل و سرکوب مردم ھميشه اعتراض وجود داشته و دارد. در دوره ھای مختلف دانشجويان، کارگران ،معلمين ،نويسندگان ،برای خواست يک زندگی شرافتمندانه تالش کرده اند ،زندگی که مذھب دخالتی در آن نداشته باشد و مردم رفاه ،آزادی و برابری داشته باشند ٣٥.سال است که يک جنگ واقعی بين مردم و حکومت جريان دارد .مردم به ھر شکل ممکن نسبت به وضع موجود اعتراض ميکنند. طومار مينويسند .کمپين راه مياندازند. استفاده از فضای مجازی اينترنتی مثل فيسبوک ،وبالگ و مقاله در سطح ميليونی مخاطب دارد ،البته کم نبوده اند جوانانی که به دليل وبالگ نويسی به جرم اقدام عليه امنيت ملی دستگير شده اند .اما ھر چقدر حکومت سانسور و سرکوب کند بازھم اعتراض مثل گل و گياه از جای ديگر بيرون ميزند .ھر روز شاھد اعتصاب ھستيم با اخراج و ستاره دار کردن دانشجو و کارگر ھم راھی از پيش نمی برند. اين يک جنگ ھميشگی بين حکومت ارتجاعی اسالمی و مردم است .درست است که حکومت ھمه چيز را در دست دارد ،قدرت سياسی ،قدرت مالی ،ارتش، سپاه و . . .حتی جان انسانھا ،اما در اين
د ن راه مردم کوتاه نمی آيند .ھر چقدر رژيم وحشی تر عليه کودکان حمله ميکند الزم است ما متشکل تر و مسئوالنه تر در برابر اين تعرض بايستيم به ھر شکل ممکن با اعتراض عليه اعدام و جلوگيری از حضور کودکان درمراسم اجرای اعدام به اين رفتار وحشيانه اعتراض کنيم و ھمچنين جلوگيری از شرکت کودکان در مراسمھای مذھبی مانند عزاداريھا ،روضه خوانی ھا ،قمه زنی، سينه زنی و مداحی و اعزام دانش آموزان به اماکن زيارتی و مناطق جنگی و اعتراض وتحريم برنامه ھای کودک و تلويزيون که در جھت شستشوی مغزی کودکان نقش جدی دارند .اين مطالبه بسيار جدی واساسی است .دست مذھب را بايد از زندگی کودکان قطع کرد. درست است که مشکالت اقتصادی و گرفتارھای والدين در شرايط فعلی بسيار جدی است و معموال تامين معاش فرصت چندانی برای والدين باقی نميگذارد و در اين فرصتھا امکان حمله رژيم به کودکان چند برابر است .پس ھوشيارانه بايد تالش کنيم کودکانمان را از چنگال خونين حکومت اسالمی در بياوريم، دست مذھب به ھر شکل ممکن از زندگی کودکانمان قطع گردد و اين بايد سرلوحه مطالبات ھمه بخشھای مختلف مردم کارگران ،دانشجويان ،زنان ،و ...قرار گيرد.
شماره ١١٣
١٠
.%ح ارس .ا ) <8ر ) ر( شمس الدين امانتی
رژيم اسالمی ،با بھره گيری از نيروھای سرکوبگر خود و با توسل به زور و ارعاب ،روزانه زمينه را برای سرکوب مخالفين سياسی خود باز توليد می کند. عالوه بر اعمال زور ،اشاعه فرھنگ خرافه در مراکز آموزشی ،از طريق اداره آموزش و پرورش و حوزه ھای جھل و خرافه که در فرھنگ تحميق کننده آخوندی آنان را حوزه "علميه" نام نھادەاند و با توجه به امکانات مالی و تبليغی عظيمی که در اختيار دارند ،جھت فريب افکار عمومی و ممانعت از رشد فرھنگ سکوالر و انساندوستانه ،بيشترين استفاده را خواھند برد .اما به شھادت ٣٥سال مبارزه و مقاومت ،اکثريت مردم ستمديده ايران مرعوب سياست ارتجاعی آموزش بر مبنای"دين اسالم ناب محمدی"مورد نظر سياست گذاران و مجريان اسالمی آن در مراکز آموزشی رژيم نشده و نخواھند شد. اما رژيم اسالمی عليرغم عدم موفقيت در اين عرصه ،ھم چنان فعال است .با روی کار آمدن روحانی ،پروژه ھای آموزشی ـ ارتجاعی نا تمام از دولت ھای قبلی، مجددآ در دستور کار مراکز آموزشی در دولت "تدبير و اميد" قرار گرفته است .به مواردی از آنھا اشاره مختصری خواھيم کرد. ــ راه اندازی"مدارس امين" ،اولين بار در سال ،٨٧بمنظور استقرار دائمی آخوند ھا در مدارس دولتی ،جھت "پاسخگويی به نيازھای دانش آموزان" مطرح شد .سپس تحت عنوان طرح
مشترک آموزش و پرورش و حوزه "علميه" تھران ،مجددا مطرح و در تاريخ ١٣٩٢ /٩/ ٢٠به مرحله اجرادر آمد. _ مدرسه علميه"سفيران ھدايت"درسال ١٣٥٥توسط موسی ابطحی تأسيس شد و از سال ١٣٧٨شروع بکار کرد .آخوند حسينی بوشھری روز ٥بھمن ٩٢در گفتگو با "پانا" گفت" :پيش بينی میشود امسال بيش از ١٧ھزار نفر تحت نام "سفيران ھدايت" در حوزهھای علميه پذيرش شوند ".داشتن مدرک تحصيلی ديپلم از جمله شرايط پذيرش است. پذيرفته شدگان در آزمون طرح "سفيران ھدايت" به مدت ٥سال در حوزه ھای "علميه" دوره ھايی را در رابطه با "مبلغ دينی ،امامت جماعت مساجد ،برگزاری جلسات آموزش قرآن و احكام ،اداره كالسھای دينی ،قرآن و عربی مدارس، مديريت مجموعه ھای دينی ،فرھنگی و تربيتی" را طی کنند .سپس به مناطق مختلف رفته و به تبليغ می پردازند.
ــ طرح پيشگيری"مدرسه محور" ،که از سال ٨٢توسط وزارت آموزش و پرورش و با ھمکاری سازمان بھزيستی با ھدف "مصونيت بخشی دانش آموزان در برابر آسيب ھای اجتماعی طرح و اجرا می شود" ،مجددآ در روز دوشنبه
د ن ٣٠دی ماه ١٣٩٢مطرح شد .قاسم منوچھری مدير آسيبھای اجتماعی اداره کل شھر تھران ،در گفتگو با خبرنگار آموزش و پروش "پانا" از طرح "مدارس مراقب" در اين شھر خبر داد .او گفت: "اين طرح در حال حاضر در مناطق ١٩گانه شھر تھران در حال اجرا است". منوچھری درادامه گفت" :طرح مدارس مراقب" با ھدف "مصونيت بخشی دانش آموزان در برابر آسيبھای اجتماعی ،سوء مصرف مواد و رفتارھای پرخطر )گرايش به دخانيات ،سوء مصرف مواد، خشونت و روابط ناسالم جنسی( آسيبھای نوپديد ،بزھکاری و عوامل مخاطره آميز )فضاھای کور و بی دفاع ،موقعيت ھای مخاطره آميز و پر خطر در اطراف مدرسه ،کودکان و نوجوانان بدسرپرست و بی سرپرست( از طريق مشارکت و ھمياری اجتماعی بيان نمود". تصوير گويائی که آخوند "قاسم منوچھری" عضو مجلس خبرگان رژيم اسالمی ،از آسيبھای اجتماعی که روزانه دانش آموزان ،نوجوانان و جوانان ايرانی را تھديد ميکند ،سندی گويا و واقعی از کارنامه فاسد رژيم اسالمی طی ٣٥سال از حاکميت زور و دين مداری است. عالوه بر اقرار اين مأمور رژيم در مجلس خبرگان به موارد فوق ،آنچه را که رژيم نيز بر طبق قوانين ارتجاعی خود از جمله »طرح تفکيک بر مبنای جنسيت ،حجاب ،روزه و نماز اجباری، محتوای ارتجاعی کتب درسی ،حضور مأمورين رژيم جھت کنترل و جاسوسی در مدارس و غيره را اضافه کنيم ،تأثير فاجعه بار ناھنجاری ھای فوق که ھم اکنون گريبان گير دانش آموزان و والدين آنھا شده است بيانگر جامعه ای است دردناک و تأسف آور که به حال خود رھا شده است. عاملين اصلی اين وضعيت تأسف بار ،که قرار است توسط"معتمدين ،انجمن ھای
١١
ادامه از صفحه پيش . . . محلی ،پليس محله ،امام مساجد ،بسيجی ھا ،مداحان و غيره پيشگيری و حل و فصل شود" .ھمان باندھای مافيايی سپاه پاسداران ،مأمورين امنيتی و پليس رژيم اسالمی ھستند که خود سازنده ،وارد کننده و توضيع کننده انواع و اقسام مواد مخدر در بين جوان و دانش آموزان ھستند .در نظامی که پليس مخفيانه بيش از يک ميليون و ٦٠٠ھزار بشکه نفت خام به ارزش ١٨٥ميليون دالر را به فروش ميرسانند و پولش را به جيب می زنند ،طبيعی است که "امنيت" دانش آموزان در خارج از مدرسه به عھده امامان مساجد ،سفيران ھدايت و مداحان حسينيه ھای ارشاد سپرده شود؟! دزدانی که ھمگی آنھا از مأمورين و وابستگان به رژيمی ھستند که خود عامل اصلی فساد و نا امنی در جامعه می باشند. قابل ذکر است در ماھھای اول پيروزی قيام مردم ايران عليه رژيم استبداد سلطنتی شاه و در دورانی که رژيم فاسد و سرکوبگر اسالمی در بخش ھای از کشور از جمله کردستان ھنوز نتوانسته بود حاکميت ضدانسانی خود را مستقر کند ،مردم اين منطقه و در رآس آنان و در ھمياری با "کومەله" توانستند مشکالت فوق را بدون حضور پليس، پاسدار ،مداح و امام ھايشان ،با کمک معلمين مبارز و انسان دوست و خود دانش آموزان و والدين آنان ،در جو و
شماره ١١٣
فضايی دمکراتيک و صميمانه با کمترين تلفات حل کنند. مشکالت و مصائب جامعه کردستان را که از ويرانه ھای نظام پھلوی بجا مانده و رژيم اسالمی بعد از قيام سال ٥٧در اولين بھار خونين ٥٨با تحميل نبرد مسلحانه بر مردم مبارز سنندج و تداوم آن با فرمان جھاد خمينی در ٢٨مراد و تا کنون نيز ادامه دارد ،بخشی از سياست سرکوب و تخريب حکومت اسالمی طی ٣٥سال گذشته عليه مردم ناراضی و حق طلب کردستان و ايران بوده است .در عرصە فرھنگی و آموزشی نيز اين آوار گريبان مراکز تحصيلی و دانش آموزانی را که سھم بسزايی در جوش و خروش خيابانی در روزھای قيام سال ٥٧را داشتند ،گرفت .اما در آنزمان يعنی ماھھای بعد از پيروزی قيام و دورە چند ماه بعد از آتش بس آبان ماه ٥٨تا يورش مجدد رژيم به کرستان در بھار ٥٩به فرمان مستقيم "بنی صدر" رئيس جمھور وقت رژيم اسالمی ،ھمزمان با سرکوب روزانه و عقب نشينی به جنبش مقاومت مردم کرستان ،رژيم در صدد جا انداختن تفکر ارتجاعی و مذھبی در مراکز آموزشی و در مقابله با شيوه و نگرش سکوالر و انقالبی بر آمد و تا کنون موفق به آنجام آن نشده است ،يکی از اليل آن مشارکت کميته ھای دانش آموزی و نھادھای دمکراتيک و مردمی معلمين
د ن انقالبی در امر آموزش و پرورش با اتکاء به نيروی خود و بويژه عدم دخالت مذھب در امر آموزش و تدريس بود. بعد از قيام سال ،٥٧مردم مبارز کردستان ،تجربه حاکميت شورائى کوتاه مدتى را براى اولين بار در تاريخ مبارزات اين منطقه ،ھمراه با بخشھای ديگری از مردم انقالبى ايران را در تأريخ ثبت کردند .بخش قابل مالحظه اى از دست آورد مبارزات توده اى مردم انقالبى کردستان از سال ٥٨تا کنون متأثر از حاکميت شورايی و رھبری جريان راديکال و سوسياليست در ھدايت جنبش انقالبی آن است .بخش مھمی از دست آوردھای اين مبارزه جزئى از افتخارات کومه له در ھدايت جنبش انقالبی کرستان محسوب ميشود که براى پايان دادن به حاکميت سياسى و اقتصادى طبقه سرمايه دار و ايجاد جامعه سوسياليستى مبارزه ميکند. ين اتحاد و ھمبستگى داوطلبانه حاصل فداکارى تعدادى از معلمان کمونيست و انقالبى به رھبرى کومه له بود که قبل و بعد از تدريس در اين مدارس در عرصه ھاى مختلفى از مبارزه بر عليه رژيم جمھورى اسالمى ،متأسفانه جانباختند. با توجه به اوضاع نابسامان سياسی، اجتماعی و اقتصادی کنونی در ايران تحت حاکميت رژيم اسالمی که خود مسبب و بانی آن است ،پيشگيری از "مصرف مواد مخدر گوناگون و رفتارھای پرخطر ،بزھکاری و موقعيت ھای ناگوار افراد و آنجام اعمال غيرقابل پيش بينی در مدرسه ،جامعه و خانوادە"، که ما به ازای نظام سرمايه داری حاکم بر ايران است ،مبارزه و تقابل با اين شرايط ،مستقيمآ به عھده فعالين و پيشروان جنبشھای اجتماعی ،معلمان، دانش آموزان و جوانان مبارز و انقالبی است ،که الزمه اش ايجاد تشکل ھا و نھاد ھای مردمی و انقالبی است.
شماره ١١٣
١٢
د ن ز ان و ).ا ' ? روا 7 مينا مھاجر وضعيت کودکان در زندان چگونه است ؟ تعداد اين قشر از اقشار آسيب ديده چه ميزان است ؟ قوانين موجود در کشور تا چه ميزان در حمايت از آنھا برنامه ريزی شده است ؟ اگر نسبت زندانی به جمعيت ھرکشور را مقايسه کنيم ايران با ٣٦درصد ،نسبت زندانی به کل جمعيت کشور ،در بين ھمه کشورھای جھان در رتبه نخست جھان )قبل از آمريکا با ٨و چين ١٤درصد( قرار دارد .به بيان ديگر ايران به طور نسبی دو و نيم برابربيش از چين و چھار برابر بيش از آمريکا دارای زندانی است. اين ارقام برای کشوری با داعيه اخالق اسالمی جای تامل دارد .بی سبب نيست که نسبت اعدام شدگان در جھان را ھم مقايسه کنيم ايران بطور نسبی شش برابرچين ،شھروندان خود را اعدام کرده و در اين شاخص نيز در رتبه نخست جھانی قرار گرفته است) .رتبه نخست ايران در زندان و اعدام( کودکان و زندان را در ٦گروه مختلف ميتوان تقسيم کرد و به توضيح ھريک به طور جداگانه پرداخت • کودکان/فرزندان متولد شده و رشد کرده در زندان که ھمراه مادر در زندان زندگی می کنند. • کودکانی که يکی از والدين آنھا در زندان افتاده است و کودک با خانواده والدين خود زندگی می کند. • کودکانی که مادرشان در زندان به سر می برد و پدر اقدام به طالق و ھمسرگزينی مجدد کرده است و کودک با
نامادری زندگی می کند. • کودکانی که ھر دو والدين در زندان ھستند و کودک با پدر يا مادر يکی از والدين خود )پدربزرگ يا مادربزرگ خود( زندگی می کند. • کودکانی که عالوه بر يکی از والدين ،خود نيز در زندان ھستند و ھنوز زير ١٨سال سن دارند. • کودکانی که به دليل زندان والدين و نبود مسئول نگھدارنده ،بی سرپرست تلقی و توسط بھزيستی نگھداری می شوند. ازاين ميان آنچه که در اين مقاله مورد بررسی قرار می گيرد عبارت از کودکان /فرزندانی است که بخاطر زندانی بودن يکی از والدين خود در زندان يا بيرون از آن به سر می برند. وقتی يک زن به دليل ارتکاب به جرايم مختلف بازداشت و محکوم به زندان می شود ،پيامدھايی روی می دھد ،ممکن است ھمسر زن ازدواج کند و فرزندان او بدليل نبود مادر ،به آسيبھای روانی ــ اجتماعی دچار شوند .ممکن است با حبس مادر ،کودک نيز ناگزير تا سن ٢سالگی که گاه تا ٦سالگی نيز تمديد می شود ھمراه مادر در زندان بسر برد. ھمچنين امکان دارد در صورت حبس يکی از والدين ،ناگزير از سپردن فرزند کودک به پدر يا خانواده يکی از والدين ميشود که در جای خود قابل تامل است . کودکان درون زندان ھمراه مادر زندانی کودکی که در زندان متولد می شود يا در زندان با زندانيان بزرگ و تربيت ميشود
د ن و رشد می کند ،ھيچ فضايی را تجربه نمی کند جز حياط و ديوار زندان. بسياری از اين کودکان در صورت داشتن والدينی با آگاھی کم يا کم سواد ،بعدھا درسنين نوجوانی وجوانی با عناوين بزھکار ،متخلف و مجرم وارد ندامتگاه و يا ھمان زندانھا شده اند و به اين ترتيب جای مادران خود را اشغال می کنند و پديده زندانی باز توليد می شود .ولی داليل اين امر چيست!؟ وقتی زنی به علت سرقت يا مواد مخدر وارد زندان ميشود ،ھمراه با کودک دوساله اش با زنان متعددی با جرايمی چون قتل و انواع انحرافات ھم سلول ميشود ،کودک ٢ساله در اوج سن يادگيری صحنه ھايی از خشونت و ناھنجاری را تجربه می کند. اين حافظه به وی در دوران نوجوانی و جوانی کمک خواھد کرد تا زشتی و قبح جرم و گناه را بشکند و بطور بالقوه تبديل به يک مجرم شود. با وجود اينکه سازمان بھزيستی گفته است کودکانی که مادران مجرم دارند از اين پس در زندان نگھداری نمی شوند، ولی ھنوز جزييات اين تصميم و ھماھنگی بين سازمانھای بھزيستی و مسووالن سازمان زندانھا روشن نيست. طبق آيين نامه سازمان زندانھا کودکان می توانند تا سن سه سالگی با مادرانشان در زندان بمانند .اما بر اساس گزارش انجمن دفاع از حقوق زندانيان گاھی اين وضع تا شش سالگی ھم طول می کشد و طی اين سالھا )کودکان زندان( با حداقل امکانات از کمترين حقوق خود محروم می شوند .زنان زندانبان برای اينکه طرف دعوا در يک سلول را بيشتر عذاب دھند کودک او را کتک می زنند .در نھايت اين کودکان ھستند که قربانی درگيريھای زندانيان می شوند. اغلب زندانھای ايران ،کماکان فاقد شيرخوارگاه و مھدکودک برای اين
١٣ ادامه از صفحه پيش. . . کودکان است .بر اساس اين گزارش در حال حاضر تعداد زندانيان ٥برابر گنجايش زندانھای کشور است .و اين موجب افت چشمگير خدمات به زندانيان و به دنبال آن کودکان ھمراه با زنان دربند شده است. سعيد مدنی پژوھشگر مسايل اجتماعی گزارش می دھد طی ھشت سال گذشته تعداد جمعيت زنان زندانی از ٤درصد کل جمعيت زندانيان به ھشت درصد افزايش يافته و اين در حالی است که ٦٠درصد اين زنان ١٩تا ٢٩ساله و بسياری از آنھا مادر ھستند .او اضافه ميکند روی بدن بسياری از کودکان زندان آثار اذيت و آزار ديده شده که اين نشانگر نبود امنيت کافی در بند زنان برای کودکان است. کودکان دور از مادر يا پدر زندانی ارقام باالی زندانيان کشور اعم از زن و مرد نشان از اين دارد که تعداد فرزندان/ کودکان زير ١٨سال مادران و پدران زندانی بسيار بيش از آن است که بتوان برآوردی از آن به دست داد .بخش بزرگی از اين کودکان به دور از مادر يا پدر خود در شرايط سخت و ناھنجاری بسر می برند که از نظر تربيتی، آموزشی ،فرھنگی ،اجتماعی و اقتصادی آنان را در وضعيتی آسيب پذير قرار ميدھد. اگر چه تعداد زنان نسبت به مردان زندانی بسيار اندک و گاھی بين ٥تا ١٠ درصد است ولی شواھد نشان می دھد وضعيت کودکان مادران دربند به مراتب خاص تر و دشوارتر از کودکان پدران زندانی است .شواھد آماری نشان ميدھد بعنوان مثال استان سيستان و بلوچستان با داشتن ٢٦١نفر زندانی در ھر يکصدھزارنفر از زمره استانھايی است که دارای متوسط اين نسبت در کشور است .در ھمين راستا بر اساس گزارش
شماره ١١٣
د ن
و کودکان دفتر حمايت از زنان دادگستری سيستان و بلوچستان ٩٠درصد از زنان بند نسوان که خواسته يا ناخواسته مرتکب جرم شده اند خود سرپرست ھستند .فرزندان ھشتاد درصد از اين زنان فاقد متولی ھستند و به حال خود در جامعه رھا شده اند.
مادر ،بلکه برای کاھش آثار زيانبار زندان و مشکالت جامعه ــ پذيری مجدد فرد زندانی و در عين حال کاھش ھزينه ھای انسانی و اجتماعی گسترش مجازات زندان ،روشی است که مورد توجه برخی نھادھای اجتماعی و نھادھای مدنی دنيای مدرن است.
م[[ھ[[م[[ت[[ري[[ن مس[[اي[[ل دام[[ن[[گ[[ي[[ر ک[[ودک[[ان زندانيان زيستن با مادر در بند ،سبب آسيب پذيری از نوع ديگری نيز می شود . اين کودکان عالوه بر آسيب پذيری جسمی و روحی از محيط زندان ،از آزار و اذيتھای جسمی و تحقير و فشارھای روحی ھم سلولی ھای ديگر در زندان در امان نيستند .حبس يکی از والدين سبب سرافکندگی کودک در محيط خانه و مدرسه و ھمچنين موجب طرد شدن کودک توسط ساير کودکان و ھمساالن به ويژه به توصيه والدين آنان می شود که در جای خود فشار زيادی برکودک می آورد و او را برای جبران اين نقيصه به بازی مکافات و انتقام می کشاند .انتقام از جامعه ای که يکی يا ھر دو والدين او را سخت مجازات کرده است .فقدان اعتماد به نفس ،نگرانی و تشويش ،ھراس از نيروھای امنيتی و پليس و مراکز تربيتی و انتظامی ،پرھيز از نمايش اجتماعی حضور کودک در محيط خانوادگی و دوستان در خانه و مدرسه ،نگرانی از تحقير و نگاھھای پرسش برانگيز ديگران سبب انزوای کودک ،حاشيه نشينی او، قبول انزوای اجتماعی و روانپريشی مزمن و گاه شديد کودک می شود.
٢ـ تبديل مجازات افراد از زندان و حبس به خدمات اجتماعی با منافع عمومی در پاسخ دھی به زيانھای اجتماعی فرد مجرم ،از ديگر روشھايی است که زمينه ھمزيستی مادران و پدران صاحبان فرزندان خردسال می شود.
با ھم نگری و برخی راھکارھا ١ـ حبس زدايی از زنان و مردانی که کودکان خردسال دارند ،يکی از راھکارھايی است که می تواند زمينه کاھش آسيب پذيری کودکان را فراھم کند. اين روش نه تنھا در مورد زندانيان پدر و
٣ـ دولت متعھد شود برای مادران مجرم زندانی و فرزندان آنھا ,نھادھايی مانند خانه ھای کودک و مادر فراھم آورد تا اينکه اين مادران مجرم در مکانھايی نه بعنوان زندان بلکه در مراکزی نگھداری شوند که کودکانشان از ھمزيستی با ساير افراد بزھکار و جرايم مختلف در زندانھای عادی دور باشند و در عين حال مادر بتواند به وظيفه مادری خود نسبت به کودکش بپردازد. ٤ـ ايجاد مھدکودک ھايی در کنار زندان و نه در درون آنھا. ٥ـ درباره زندانيان سياسی ــ عقيدتی، دينی ،قومی و مواردی از اين دست بی ھيچ سخنی بايد نخست از حقوق اوليه اين افراد در بيان آزاد آراء و انديشه ھايشان دفاع کرد .دولت مستبد و تماميت خواه نمی تواند درباره زندانيان سياسی بطور عام راھکاری را برای مراقبت از فرزندان کودک اين گروه پيش بينی کند. زيرا که نفس بازداشت و به زندان محکوم کردن فرد به استناد نوع باور و انديشه او اصوال در تناقض جدی با مفاد حقوق پايه ای انسانھاست.
شماره ١١٣
١٤
د ن
.Aورت زش ز ن در? ﺗھمينه مقدم
مھمترين ابزار برای ايجاد رابطه بين افراد و برطرف کردن نيازمندی ھايی از قبيل عاطفی ،اقتصادی ،سياسی ،اجتماعی و فرھنگی و ...می توان از زبان نام برد که ھمواره در حال تحول و تغيير است، بوسيله زبان است که انسان در ادوار تاريخی موجوديت پيدا کرد و توانست به بقای خود ادامه دھد .به وسيله زبان مشترک است که فرھنگ و ھويت در جامعه بين افراد شکل می گيرد .اگر به ھر دليلی ھر کسی نتواند به زبان اصلی خود سخن بگويد احتمال اين که احساسات و ھمبستگی بين افراد در يک جامعه شکل نگيرد بسيار زياد است .ھنگامی که فرد احساس کند به وسيله زبان نميتواند اظھار وجود کند احساس سرخوردگی خواھد کرد و به مرور محافظه کار می شود. از ميان تمامی روابط انسانی رابطه بين کودک و مادر ،مھمترين رابطه است که از بدو شکل گيری کودک بوجود می آيد. به دليل ماھيت اين رابطه برای زيست و زندگی کودک زبانی که مادر با کودک خود تکلم می کند بسيار حائز اھميت است. مشخصا آموزش سيستماتيک در مدارس کتابھای درسی کودکان به زبان غير از زبان مادری کودک ،صدمات جدی
روحی و روانی به دنبال خواھد داشت. بسيار مھم است که آموزش در دوران کودکی چگونه سازمان دھی شود. کودکانی که با “زبان رسمی کشور” آشنا نيستند و قبل از آن فقط به زبان محلی و مادری خود سخن گفته اند ،ھنگامی که وارد فضای آموزشی می شوند دچار مشکالت بسيار و غيرقابل جبرانی می شوند .زيرا که از آنھا خواسته می شود با زبانی که ھرگز صحبت نکرده اند سخن بگويند و اجازه اعتراض ھم ندارند .در اين شرايط کودک يا مطيع بار می آيد و يا اين که پرخاشگر می شود .و به مرور احساس آرامش در کنار ديگران را از دست می دھد .خالقيت و شکوفايی او از بين می رود و ھمواره نارضايتی در او بازتوليد می شود .چرا که کودک احساس تحقير و سرخوردگی می کند. پديده بازماندگی از تحصيل و افت تحصيل شکل می گيرد در اين مرحله است که کودک نمی تواند خود را با نظام آموزشی جديد و زبان جديد وفق دھد. در واقع کودکان در مواجه با زبان جديد دچار شوک غيرقابل تصوری می شوند. کودکان در اين مناطق با تحميل زبان غيرمادری دچار فشارھای روحی و روانی زيادی می شوند. معموال اين مناطق در کشور ايران با کمبود اعتبارات و امکانات آموزشی مضاعف ھم روبرو ھستند. بيسوادی والدين خود می تواند تشديد کننده فشار بر اين گروه از کودکان باشد. با توجه به آمارھای ارايه شده توسط دولت ،آموزش و تحصيل در مناطقی که به زبان مادری )کردستان ،آذربايجان،
ترکمن صحرا ،بلوچستان و (...وجود ندارد ،کودکان دچار افت تحصيلی شديدی می باشند و بيشترين مردودی در اين مناطق ديده می شود ،و بدين وسيله تحقير و ممنوعيت تحصيل به زبان مادری باعث ميشود که کودکان از تحصيل محروم شوند. در اين جاست که به مرور اھدافی چون زبان مشترک و ادبيات مشترک و... پيوندھای مادی و معنوی اجتماعی رنگ می بازد و افق و چشم انداز اھدافی چون ادبيات و فعاليتھای فرھنگی و مجموعه ای از ھويت انسانی مشترک که سرچشمه اش از کودکی می تواند شکل بگيرد از بين می رود. وقتی فرد نتواند به وسيله زبان ارتباط بگيرد اختالل در آگاھی بوجود می آيد و عموما تبعيض و نابرابری باعث از ھم پاشيدن شيرازه جامعه می گردد .مسايلی از قبيل کشمکشھای ملی و ناسيوناليستی متعاقب آن بوجود می آيد. اگر کودکان بتوانند دوره ابتدايی را با زبان مادری بگذرانند و به مرور در کنار آن زبان فارسی را ياد بگيرند که زبان رسمی آموزش می باشد ،اين روش عالوه بر اين که علمی است و برابری طلبانه می باشد و حس تحقير کودک و سرکوب احساسات آن را از بين می برد. حق تحصيل به زبان مادری يک حق ابتدايی و مسلم ھر انسانی است در حالی که حکومت اسالمی ايران ،اکثريت مردم ايران را از اين حق ابتدايی محروم کرده است .اما به دليل بی توجھی مسئولين حکومت اسالمی به کودکان و اساسا ضد کودک بودن اين نظام ،اين موضوع برای
١٥ حکومت اھميتی ندارد. به دليل فقر شديد بين خانواده ھا و گاھی تعصب ناشی از فرھنگ ،سھم دختران برای تحصيل به مراتب کمتر از پسران است و با افزايش ھرروزه فقر در جامعه ايران تعداد کودکانی که از چرخه تحصيل خارج می شوند رابطه مستقيمی وجود دارد .ھر ساله کودکان بيشتری قربانی سياستھای ناسيوناليستی و تبعيض آميز دولت می شوند. در نظام جمھوری اسالمی آموزش به زبان مادری برابر با تجزيه طلبی به حساب می آيد .حکومت ايران از ترس جدايی و تجزيه طلبی و ھمواره در جدل و کشمکش اين موضوع بوده است .و تالشش بر اين بوده که مردم را از زبان مادری شان محروم سازد. با اين کار حرمت انسانی زير پا نھاده می شود و نسلھايی را به سوی تباھی می کشاند. با توجه به اين که در کشور ايران بيش از نيمی از مردم آن به زبانھای غير فارسی صحبت می کنند و اقوام و فرھنگھای متعدی در اين سرزمين در کنار ھم بوده اند و به ھمين دليل مطالبات معقول ملتھا با زبانھای مختلف شکل گرفته است. از اينرو ضروری است که کليه فعالين آزادی خواھان و برابری طلبان عرصه اجتماعی و سياسی و فرھنگی در جھت رفع ممنوعيت زبان مادری تالش کنند. اين مبارزه نه مبارزه ای عليه مردم فارس و غير فارس می باشد بلکه مبارزه ای عليه حکومت فاشيستی اسالمی است. بی توجھی به حق تدريس به زبان مادری صدمات غيرقابل جبرانی به کودکان و جامعه آينده ايران وارد می آورد*.
شماره ١١٣
د ن
ﺗجاوز به دختران ٩ساله قانونی ميشود!
افسانه وحدت سن ازدواج دختران از ١٨سال به ٩سال تقليل می يابد .اين يكی از بندھای پيشنويس قانون خانواده برای »مسلمانان شيعه« در عراق است كه قرار است در ماه آينده در »پارلمان« اين كشور مورد بررسی قرار گيرد. اين پيشنويس سراسر توحش ،كه عراق را به قبل از سال ١٩۵٩می برد، اعتراضات فعالين حقوق كودك و زن در عراق و در سطح بين المللی را بھمراه داشته است. واقعيت اسالم و قوانين اسالمی ھمين است .خداوند زن و دختر را برای اميال جنسی و ارضای آنھا آفريده است .فرقی نميکند دختر شيرخواره باشد يا ٩ساله. اين ميراث محمد است .اما جانيان حاكم بر عراق چندين سال از ھمپالگیھايش عقب است .جمھوری اسالمی الاقل از ترس مردم لفظ ٩سال را از قوانينش برداشت و مجبور شد آن را به ١٣سال تغيير دھد. الاقل خوب بود »نخست وزير عراق و پارلمانش« اخبار ايران را دنبال ميکردند
و ميديدند که دوستان شيعه آنھا كه در ايران حاكم اند ھر چه ريسيدند پنبه شده است ٣۵ .سال زنان را تھديد و تحقير کردند ،شالق زدند ،با پونز و اسيد پاشی، گشتھای فاطی کماندوھا دنبالشان کردند تا چادر و مقنعه سر آنھا کنند .اما دختران اروپائی تر شدند و مبارزه با تن عريان به بخشی از مبارزه زنان تبديل شد .ھر چه سعی کردند از دانشگاه محرومشان کنند، تعدادشان بيشتر و بيشتر شد .از ورزشگاھھا بيرونشان کردند ،اشتياق آنھا برای داخل شدن در ورزشگاه بيشتر شد. کاری نکنيد که اين بار ٩سالهھا عليه تان قيام کنند. اعتراضات در عراق بايد مورد حمايت كل جامعه قرار بگيرد .از سكوالرھا تا آزاديخواھان و تا سوسياليستھا و ھر كس كه قلبش برای بشريت می تپد بايد عليه اين ارتجاع ناب محمدی و اسالمی پا به ميدان نبرد بگذارد .نه فقط در عراق كه در كل جھان بايد اين بربريت اسالمی را عقب راند .تاريخ مصرف اين مرتجعين بسر رسيده است .رنسانس بعدی ھمه بساط لفت و ليس و توحش اسالميتان را به ابديت خواھد سپرد*.
شماره ١١٣
١٦
ليال يوسفی پسرکــ ـ ميدانيد ،راستش عيد نوروز را دوست دارم .نه بخاطر تعطيلی .برای اينکه مردم بيشتر گل ميخرند و سر پولش چانه نميزنند .گاھی عيدی ای ھم ميدھند و خوشحالند .ما ھم پول بيشتری گيرمان مياد و ننه بابامون کمی دست از سرمان آن يکی از ته کالس با خوشحالی داد زد: تازه اين را ھم بگويم که وقت بيشتری برای بازی داريم و کشتی ميگيريم و کتک کاری ھم خيلی حال ...و از بس که الغر بود ،لگد خواھر بزرگترش به پای او روی نيمکت تکانش داد و حرفش را خورد. يکی گفت :عيدی ھم ميگيريم! يک عالمه! گرچه قيافه ھايشان حرف ديگری ميزد، اما دوست داشت که من باور کنم. ديگری آرام زير لب غرغر کرد :عيدی کجا بود؟ عيدی که مال ما نيست! يکی از دخترھا گفت :ما در نوروز کار نميکنيم .اما قبلش با مادرمان کار خوب گيرمان ميايد و خانه تميز ميکنيم ،تازه غذا ھم ميدھند. دخترکی که از ھمه بزرگتر ھست و ھميشه جدی و ساکت ،اينطور تعريف کرد :ما که وضعمون خوبه ،در محله مون بعضی ھا ھيچی ندارند و ما بھشون کمک ميکنيم. آن ته کالسی باز ھم پريد وسط حرفش و با ھيجان گفت :اگر امسال يه ماھی
ميخوردم گنده ،اونم تنھايی با نوشابه، اووووم چی ميشد!؟ گفتم :تنھايی؟ تو ميتونی ،البته اگر ماھی جان تو را نخورد! کالس پر از خنده شد .بعد در ھمھمه معروف آخر سال ھمه کالسھا از خاطرات و کاشکی ھا برايم گفتند. خاطراتی که دلت ميخواست ھرگز ديده و يا لمس نميشدند و کاشکی ھايی که ارزو داشتی از دھان ھيچ کودکی نميشنيدی. سخت است تماشای ھم سن و ساالنت در ماشين ھای خوب خوب و يا موقع خريد. سخت است تماشای لباس رنگارنگش و ھديه ھايش و فشردن دست پدر و مادری که او را به گردش ميبرند .مگر نياز به محبت و نياز به امنيت و شادی حق ھمه ی کودکان نيست؟ بلعيدن بوی غذای گرم ديگران و خانه ھای رفت و روب شده و کمی آرامش و نوازش از ميھمانان که او را به مھربانی خطابش ميکنند .مگر نبايد بين ھمه ی کودکان يکسان باشد؟ به خودم ميايم .يکی شان گفت :من که به پدرم ھيچی نميگم ،عصبی بشه بد کتک ميزنه .خبر دارم که پدرش معتاد ھست و ھمسر و کودکانش را رھا کرده و گاھی برای اخاذی وعربده کشی ميايد .ميگويد: نميترسم! عادت دارم! ـ محله ی ما پارسال ھمين موقع ھا يک دختر خودش را کشت! ـ چرا؟ ـ گرسنه بود و توی انباری از ناپدريش کتک خورد. نفس آدم ميبريد .با وجود اينکه ھر روز ميشنيدی ،اما ھردفعه انگار که بار اول
د ن بود. ـ بچه ھا بياييد برای آمدن نوروز يک برنامه ی کوچک درست کنيم و واسه ی خودمان جشنی بگيريم .حيف نيست شش ماه ھست بی وقفه اينھمه ساز تمرين کرده ايد؟کی موافقه؟ ـ ھيچ کس! ـ ئه! اخه چرا!؟ ـ ميخواھی بازھم کلک بزنی و يک خروار تمرين و کار بدھی! ما جشن نخواستيم! خنده ام گرفت .دستم را خوانند .بله ،گاھی کلک ميزنم و کلی تمرين نت خوانی و ريتم به انھا ميدھم. ـ چشم ،قول ميدم که سخت نباشد .فقط چند تا اھنگ اسان که قبال زديم .خوب شد؟ ھمه :عاليه! يوووھوووو! تنبل ھا!لحن سرزنشھای مرا ميشناسند و دوباره خنديدند .روز و ساعتش را تعيين کرديم و کالس تعطيل شد .انھا بايد ھميشه کمی غيرعادی سريع بروند .با وجودی که مجوز اين کالس خاص را گرفته ايم .اما بدليل سنين متفاوت انھا و مختلط بودن کالس بھتر ست خيلی جلوی چشم نباشيم، اين را مسئولشان در اخرين جلسه به ما گوشزد کرد و گفت بھشان بگو سازھای کوچکشان را در کيف ھايشان بگذارند. )ميدانيد که در بعضی از کشورھا الت موسيقی از حمل اسلحه خطرناک ترست!( در جنجال رفتن به خانه، دخترک آمد جلو و گفت: ما نميتونيم بياييم .پدرمان با اون خانمه ميرود مسافرت و مادرم ھم گفت حوصله ات را اصال ندارم .مرا به دھات ،پيش فاميلمون ميفرستد ،بعد از تعطيالت برميگردم. اين چی بود که راه گلويم را سد کرده بود؟ به زور توانستم بگويم :پس بيا عيدی تو را زودتر بدھم ادامه در صفحه ١٩
شماره ١١٣
١٧
ودا ايلکا رعد و برق شديد و بارون عزمم را جزم کرده بود که حتما برم پيش حسينعلی و خانواده اش وھمه اش تو اين فکر بودم که امشب بچه ھاش دوباره بايد با شکم گرسنه بخوابن؟ دلم شور اوفتاده بود که ھر چه زودتر قبل از خوابيدن بچه ھا پيش اونھا برسم ،غذا را برداشتم و راه افتادم به سمت مترو و بالخره سوار مترو به سمت شوش شدم .فکر ميکردم که سروصدای رعد و برق و ھوای غمگين و خوابيدن در خرابه ای براشون کافی ھست ولی حد اقل شب را گرسنه نخوابن. و در ھمين فکرا بودم که مراد زنگ زدو گفت ھمه چی برا فردا آماده ھست؟ گفتم آره دارم ميرم پيششون و شب را ميمانم تا فردا با حسينعلی به بيمارستان بروم .مراد گفت ميدونی که چند روز ھست اتاقی را در حياطی که دوازده خانوار زندگی ميکنن کرايه کرده اند و در آنجا زندگی ميکنن با تعجب پرسيدم نه ولی چطور؟ مراد گفت يکنفر کمکشون کرده و اين اتاقو براشون کرايه کرده .آدرسشون را از مراد گرفتم. کلی خوشحال شدم که بچه ھاش امشب در اين ھوای قمر در عقرب مجبور نيستن در آن خرابه ھميشگی بخوابن و اين خودش کلی اميد برام بود . بعد از تلفن مراد در اين فکر بودم که وقتی حسينعلی اعتيادش را ترک کرد در
سر کار خودم يک کار با حقوق نسبتا خوبی براش دست و پا ميکنم و کم کم وضعيت خونه و بچه ھاش را درست ميکنم. بالخره بعد از کلی فکر و خيال و خستگی راه به دم درب خونشون رسيدم ،خونه ای که بيشتر شبيه به خرابه ای بيش نبود چون تقريبا ديواری نداشت ولی يک دربی که چار چوبش نشان دھنده درب آن خونه بود را با دستھام زدم و در عرض چند ثانيه حدود بيست تا بچه قدو نيم قد و با صورتھای کثيف و لباسھای پاره پوره مثل مور و ملخ جلوی درب ريختن و ھمگی با ھم ميپرسيدن با کی کار داری؟ و يه کوچولويی که اون طرف حياط وايساده بود ميگفت ميدونم که با من کار داره . . . بالخره با کلی سوال و پرسش بچه ھا تونستم به حياط اون خونه برم و با صدا کردن حسينعلی اومد روی بالکن و من را به داخل اتاق راھنمايی کرد .وقتی به داخل اتاق رسيدم غمم بيشترازھميشه شد. يک اتاق نه متری که يک فرش پاره پوره و رنگ و رو رفته ای که وسط اتاق انداخته بود ،چندتا پتوی کثيف پيچيده شده بھم گوشه اتاق افتاده بودن و يک تکه نان خشکی که پسر کوچک خانواده در حال سرو کله زدن با آن تکه نان بود که دندانھای ظريفش نميتوانستند بشکوننش. ھفت تا بچه قد و نيم قد دورم را گرفته بودن و منتظر غذا بودن .بعد از چند ثانيه ھجوم به غذا اوردن .بچه ھايی که چند روز را با شکم گرسنه خوابيده بودن و يا شايد در سطل آشغالھای خيابانھای
د ن
اطراف چيزی برای خوردن پيدا کرده بودن ،بچه ھا غذا ميخوردن و نميدونستن چطوری بخورن ھمچين با عجله و ھول و ھراس ميخوردن که انگار کسی ميخواد غذا را از دستشان بدزدد. حالم بد شده بود برام سخت بود که بيشتر از اينھا به صورتشان نگاه کنم که از نخوردن غذا رنگ صورتشان زرد و پژمرده شده بود درست مثل گلھای زيبا يی که از بی آبی و عوض نکردن خاکشون که غذا باشه پژمرده و پالسيده شده بودن و فقط چشمايی بی فروغی که کنجکاوانه دنبال غذايی بودن تا فقط بتونن زنده بمونن باقی مونده بود . ولی پدر و مادر در اين وضعيت گرسنگی را تحمل کردن تا بچه ھا حسابی سير شدن و ته مانده غذای آنھا رو کمی ديرتر خوردن . فردا صبح روز مھمی برای آن بچه ھا و مخصوصا حسينعلی و ھمسرش بود. چونکه فردا صبح بايد با حسينعلی به بيمارستان برای ترک اعتياد ميرفتم با کمکی که از دوستان و آشنايان و ھمچنين پولی که از قبل برای اينکار پس انداز کرده بودم تا ريشه اعتياد را در بدن حسينعلی بخشکانم و بچه ھايش را روزی در مدرسه با شکمی سير و پدرشان را پدری مصمم و شاداب ببينم و در ھمان موقع از فرط خستگی خواب به سراغم اومد و من به اميد فردای دور از اعتياد و دنيای پاک و با آرامش برای کودکان به خواب فرو رفتم .
شماره ١١٣
١٨
د ن
وﯾ DEزاد? ' م ا .اهﯿ BزادD
از خواست و مطالبات زندانيان اعتصاب كننده حمايت كنيد بھنام ابراھيم زاده زندانی سياسی و فعال حقوق كارگران و كودكان كار ،ضمن اقدام به اعتصاب غذا ،در ھمبستگی با اعتصاب كنندگان زندان اوين و ساير زندانھا ،نامه ای به قرار زير نوشته است. از خواست و مطالبات زندانيان اعتصاب كننده حمايت كنيد. در پی ماھھا اذيت و آزار دست اندركاران قضاييه در زندان اوين ،نسبت به زندانيان سياسی ،كه رفتار غير انسانی و غير اخالقی را در پيش گرفته اند، اينجانب زندانی دربند بھنام ابراھيم زاده، از روز جمعه ١٦اسفند دست به اعتصاب غذا زده ام .اين اعتصاب و ھمبستگی ،اما نه برای ديدار فرزند بيمارم نيما و نه برای موافقت با مالقاتھای حضوری و مرخصی ام و نه برای اعزام به بيمارستان ،اعتصاب غذای من و ديگر ھمبنديانم ،صدای اعتراض ما ،نسبت به رفتار قرون
وسطايی و توھين آميز و غيرانسانی دست اندركاران زندان است ،كه بدون ھچ توجيه و دليل و حكم قضايی ،دوستان و ھمبنديان ما را بعنوان نوعی شكنجه آنان، به ديگر زندانھای كشور تبعيد ميكنند .ھم اكنون حتی از اعزام ضروری زندانيان بيمار به بيمارستان جھت مداوا خود داری ميكنند. ما زندانيان سياسی و فعالين حقوق بشری و كارگری و كودكان را به شكل توھين آميز مورد بازرسی ھای تحقير آميز بدنی قرار ميدھند. اكنون دراويش زندانی و تعداد ديگری از زندانيان بند ٣٥٠در اعتراض به تبعيدھای خود سرانه و در اعتراض به روند ظالمان و غير قانونی دست اندركاران زندان و قوه قضاييه ،از چند روز پيش دست به اعتصاب غذا زده اند، من نيز بعنوان ھم بندی اين عزيزان كه در وضعيت بد جسمی قرار گرفته اند، شديدا نگران وضع جسمانی و سالمتی آنان ھستم .لذا بعنوان يك فعال حقوق كودكان و كارگران و كودكان كار و ھمچنين يك فعال حقوق بشر ،وظيفه خود ميدانم كه در حمايت از دوستان ھمبندی ام در كنار آنھا قرار گيرم و دست به اعتصاب غذا بزنم .تا دست اندركاران متوجه شوند كه با ما رفتار انسانی و در شان يك زندانی سياسی داشته باشند. اين البته حق مسلم ھر انسانی است كه بدليل اعتقاداتش زندانی ميشود بايستی با وی متناسب با جايگاه وشأن او تنظيم گردد. در پايان من از ھمه آزاديخواھان و ھمه سازمانھا و نھادھای انسان دوست مترقی و حقوق بشری ميخواھم كه از خواسته
ھای قانونی دراويش زندانی كه بيش از ھفت روز است در اعتصاب غذا بسر ميبرند ،به ھر طريق كه ميتوانند آنان را مورد حمايت قرار داده و از خواسته ھای برحق و قانونی آنان حمايت كنند. زندانی سياسی ،فعال كارگری و حقوق كودك كارگران. بھنام ابراھيم زاده ـ بند ٣٥٠زندان اوين ١٦اسفند ٩٢ در پی ﺗھديد به اعتصاب خشک: امروز به حالت اعتراض زندانيان اعتصابی )بھنام ابراھيم زاده ،حميد رضا مرادی سروستانی ،مصطفی دانشجو، امير اسالمی ،اميد بھروزی ،افشين کرم پور ،علی سالن پور ،غالمرضا خسروی و مصطفی عبدی ( بند ٣٥٠زندان اوين که از چندی پيش به منظور برگرداندن زندانيان تبعيدی )رضا انتصاری ،فرشيد يدالھی و سعيد مدنی( و درمان فوری دراويش بيمار اعتصاب غذا کرده بودند، امروز در ادامه اعتراض به مالقات خانواده ھای خود نرفته اند ،در اين ميان زندانيان اصغر قطان ،رضا منفرد، ابولقاسم فوالدوند نيز با اينھا ھمراه شده و از مالقات رفتن خودداری کردند.اين در حالی است که امروز دوباره مقامات زندان وعده دادند که تا شنبه عصر به خواسته ھايشان رسيدگی ميشود .وضعيت اعتصاب کننده ھا نگران کننده است و سن تعدادی از آنھا باالست و از ناراحتی قلبی رنج ميبرند. دوشنبه ١٩اسفند با توجه به تازه ترين خبر رسيده از زندان اوين بند ٣٥٠اعتصاب کنندگان :بھنام
١٩
ابراھيم زاده ،حميد رضا مرادی سروستانی ،مصطفی دانشجو ،امير اسالمی ،اميد بھروزی ،افشين کرم پور، علی سالن پور ،غالمرضا خسروی و مصطفی عبدی که از چندی پيش در اعتراض به بازگرداندن زندانيان تبعيد شده آقايان رضا انتصاری ،فرشيد يدالھی و سعيد مدنی و ھمچنين رسيدگی به درمان زندانيان بيمار موجود در زندان اوين دست به اعتصاب غذا زده بودند. اعالم کردند که چنانچه دادستانی به قول خود که قرار است "فردا زندانيان به اوين بازگردانده شوند و بيماران به بيمارستان منتقل شوند" عمل نکنند ،اعتصاب خشک کرده و ھمچنين برای اعتراض به مالقات خانواده ھای خود نخواھند رفت
ادامه از صفحه . . . ١٦ که تازه از تنور دراومده و از کمد کتابی را به اون دادم .کتاب را گرفت و ھنگامی که مرا ميبوسيد ،آرام دم گوشم گفت :آنجا کار نميکنم و کرمی را ھم که دادی مرتب به دست ھايم ميمالم تا خشک نشوند .آنجا
شماره ١١٣
نامه بھنام ابراھيم زاده از زندان اوين براستی كدام صدا ،توان پاسخ دادن به كودكانی را دارد كه درميان اين ھمه حقوق پر طمطراق بشری و در مقابل بيشمار مصوبه حقوقی وجھانی ،به اندازه يك دنيای كوچك و كودكانه امينت و حمايت در كره خاكی ندارند؟ ای كاش پيمان نامه ھای بزرگساالن از وعده ھای پر طمطراق و بيانيه ھای جھانی و عھد نامه ھای ساده و عملی كوچك محدود ميشد و ھيچگاه بزرگترھا مجبور نمی شدند ،بجای قول دادن به كودكان برای خريد دوچرخه ای كوچك، كاشتن گلی در باغ حياط خانه و آب نبات چوبی برای شيرين زبانی ھای بچگی ،با يكديگر پيمان ببندند كه بر سر كودكان بمب نريزند و خواب آنان را با سياستھا و زوگويی ھا و زياد خواھی ھايشان آشفته نسازند و جسم و جان فرزندان يكديگر را به من ھم خوش ميگذرد .خيلی! گفتم :حتما شقايق جانم ،ميدانی چرا؟ چون تو با اين انرژی و شادی و چشمان درخشانت ،ھرکجا که بروی انجا پر از خوشی و خوش گذرانی ميشود. جواب داد :بله! پس چی!! من ميتونم دنيا
د ن به انواع ستم ھا تھديد نكنند. براستی چه بر سر بزرگان و بزرگساالن رفته است كه نه تنھا لبخندی به روی لبھای كودكان نمی نشانند ،حتی لبھايشان را می دوزند ،در حاليكه ھزاران كودك بيگناه در ايران ،سوريه ،عراق ،سومالی و مالی با پيامدھای ظلم و نابرابری و سركوب و يا حمالت مسلحانه و بمب و آتش دست و پنجه نرم ميكنند .ھمگی اين كودكان از جمله بطور جدی تر ،كودكان كار و بی سرپرست نيازمند كمك ھستند. درگيريھای مسلحانه و ديگر شرايط خشونت آميز بر زندگی و كرامت انسانی مردان و زنان و كودكان بيشماری تأثير مخربی را داشته است. در حاليكه برخی از درگيريھا و شرايط خشونت آميز بطور گسترده مورد توجه قرار ميگيرد ،ديگر مناطق با وجود وخامت وضعيت بشر دوستانه در آنھا توسط رسانه ھا و جامعه بين المللی تقريبا بدست فراموشی سپرده شده اند. عالوه بر ايران ،خصوصا كودكان و زنان در مقابل فشار خشونتھا در سوريه، افغانستان ،يمن ،عراق و ديگر كشورھای جنگ زده ھستند و اين تنھا نمونه ای از آنھاست كه درگيريھا ،نا پايداريھای بلند مدت را تجربه ميكنند .بايد گفت براستی جنگ و صلح ريشه در كدام ترس و حسرت و آرمان انسانی دارد كه نه خواب كودكان و الاليی مادران را از اين واژگان رھايی است و نه دنيای قدرت از سايه آن دور ميماند. فعال حقوق كودكان وعضو جمعت دفاع از كودكان كار و خيابان زندان اوين بند ٣٥٠ را بريزم بھم! خودت گفتی!! }خطاب به آن عضو کميسون مجلس که گفت:ما در ايران معضلی به نام کودک کار نداريم{.
شماره ١١٣
١٢
د ن
اعتراض به کاھش سن ازدواج دختران ﺗا ٩سال در عراق به نقل از وب سايت ـ فارسی راديو آلمان مدافعان حقوق زنان و کودکان در عراق به تصويب پيشنويس قانون جديد خانواده اين کشور که سن ازدواج دختران را از ١٨سال به ٩سال میرساند اعتراض دارند .در اين پيشنويس موارد تبعيضآميز ديگری نيز عليه زنان وجود دارد. اعتراض زنان عراقی به پيشنويس قانون جديد خانواده اين کشور که به گفته آنھا سوءاستفاده از کودکان را قانونی میکند ادامه دارد. بر اساس پيشنويس قانون جديد خانواده عراق سن ازدواج دختران به ٩سال کاھش میيابد .اين پيشنويس پس از انتخابات پارلمانی ماه آينده ميالدی عراق در پارلمان به بحث گذاشته میشود .در حال حاضر حداقل سن ازدواج ١٨سال است. برخی از فعاالن حوزه زنان در اعتراضات خود اعالم کردهاند ھماينک نيز در مناطق روستايی بدون اطالع دادگاه دختر بچهھا مجبور به ازدواج ھستند .آنھا اين ازدواجھا را حاصل فقر میدانند که دختر در برابر دريافت مقداری پول از طرف خانوادهاش واگذار میشود. حنا ادوار ،رئيس انجمن "العمل" که برای بھبود وضعيت اجتماعی اقتصادی مردم عراق تالش میکند درباره اين دختران گفت» :يک دختربچه ١٢ساله مادر میشود و ھيچ جايی نه بچه و نه مادر ثبت نشده است .بنابراين نه شناسنامهای در کار است ،نه حقوقی وجود دارد ،نه
خدمات اجتماعی ارائه میشود .اين دخترھا از تحصيل ھم محروم میشوند«. به گزارش مرکز "تحقيقات جھانی" ادوار اعالم کرد که بر اساس برآوردھا ھماينک نيز نيمی از دختران مناطق روستايی عراق بیسواد ھستند .با اينھمه فعاالن زنان بيم آن را میدھند که با قانونی شدن ازدواج با دختربچهھا چنين ازدواجھايی که ھماينک نيز در حال افزايش است در سايه قانون گسترش يابد. ادوار گفت قانون جديد خانواده زنان را از شان و حقوق انسانی محروم میکند و فرقهگرايی را در اين کشور عميق میکند. طبق قانون جديد در صورت طالق ميان زن و شھر ،حق حضانت فرزند غيربالغ آنھا به ويژه اگر باالی دو سال سن داشته باشد فورا و بدون اما و اگر به پدر تعلق میگيرد. ھمچنين مرد حق دارد که در ھمه حاالت خواھان رابطه جنسی با زن شود ،حتی اگر او مايل نباشد. قانون جديد ھمچنين ازدواج مرد مسلمان با زن غيرمسلمان را ممنوع میکند. قانون جديد موجب کنار گذاشته شدن قانون خانواده ١٩۵٩خواھد شد که به خصوص به لحاظ مسائلی مانند ميزان ارثبری زن و حق حضانت او يکی از پيشروترين قوانين خانواده در منطقه محسوب میشود. شورای وزرای عراق پيشنويس قانون خانواده جديد را تصويب کرده است. تالش برای تصويب قانونی مشابه در سال ٢٠٠٣و بالفاصله پس از حمله آمريکا به عراق به دليل مقاومت نيروھای
سکوالر و فشار آمريکايیھا ناکام ماند. ھماينک نيز تصويب پيشنويس اين قانون اعتراضاتی بينالمللی را به ھمراه داشته است .نيکالی مالدنف ،مامور ويژه سازمان ملل در امور عراق ،از جمله معترضان ان است. موارد تبعيضآميز بيشتر در قانون جديد اما آنچه در قانون جديد خانواده خشم فعاالن زن را برانگيخته تنھا قانونی شدن ازدواج با دختربچهھا نيست بلکه در ديگر بندھای پيشنويس نيز موارد تبعيضآميز عليه زنان ديده میشود .در يکی از بندھای ديگر قانون جديد ،زنان برای ازدواج در ھر سنی بايد اجازه قانونی پدر را داشته باشند .ھمچنين در يکی ديگر از بندھای مورد مناقشه پيشنويس ،زنان بدون اجازه شوھران خود حق خروج از خانه را ندارند. ينار محمد ،رئيس سازمان آزادی زنان در عراق ،از پيشنويس قانون جديد خانواده اين کشور انتقاد کرد و گفت در اين قانون به زن صرفا َ از زاويه بدنش نگاه شده است» :اين پيشنويس تماما درباره لذت جنسی مردان و در جھت حقوق آنھا است «.او اين قانون را نقض حقوق کودک و زن خواند. روز جھانی زن امسال ) ٨مارس١٧ / اسفند( اعتراضاتی در برخی خيابانھای بغداد ،پايتخت عراق ،در رابطه با پيشنويس قانون جديد خانواده انجام شد.
شماره ١١٣
٢١
د ن
.ا ' ﯾ. 7 ) ،7 1ا? D 2د ن ﯾ . 7 :ا? زار د ن نيکی محجوب /بیبیسی ـ فارسی خالصه شده ﺗوسط نشريه کودکان مقدمند پرونده "دنيا" شش ساله ،کودکی که در يکی از مراکز بھزيستی کرمان نگھداری میشود و براساس گزارش پزشک قانونی مورد "ضرب و جرح و آزار جنسی" قرار گرفته ،مجدد بحث کنترل و نگاه نظارتی دقيق بر وضعيت کودکانی را مطرح کرد که در مراکز بھزيستی نگھداری میشوند. روزنامه اعتماد گزارشی را در خصوص وضعيت اين کودک منتشر کرد. براساس اين گزارش ،کودک مورد "ضرب و جرح و آزار جنسی قرار گرفته ،به شکلی که پزشکی قانونی برای او ديه تعيين کرده است". اما اداره بھزيستی استان کرمان "وجود ھرگونه آزار و آسيب جنسی نسبت به دنيا واليتی را مردود دانسته ولی آسيب جسمی او را تاييد کرد" و اعالم کرد که از "طرح دعوا در مراجع قضايی حسب صالحديد پرھيز میکند". فعاالن حقوق کودک معتقدند کم اھميت جلوه دادن اينگونه مسائل و عدم پيگيری وضعيت اين کودک سبب تکرار چنين مواردی شده است ،ھر چند گروه ديگری بر اين باورند که از اين دست رفتارھا در اين مراکز کم نيست و تنھا موارد معدودی از آنھا رسانهای ميشوند ،ھر چند پس از مدتی به فراموشی سپرده میشوند تا کودک ديگری مورد اين "شکنجهھا" قرار بگيرد.
بچهھا داغ شدند پرونده آزار جسمی کودکان در مرکز نگھداری کودکان در زنجان از ديگر پروندهھای آزار کودکان در مراکز دولتی است. سه کودک در اين مرکز در قسمتھايی
از بدنشان آثار "سوختگی و داغ شدگی" مشاھده شده بود. رئيس دفتر بازرسی بھزيستی کشور وقت با گفته بود" :خانم مستخدمی که در مرکز شيرخوارگاه بھزيستی زنجان فعاليت میکرده ،متھم اصلی است و به ھمين علت وی به دستگاه قضايی معرفی و بازداشت شده است .اما ،سرپرست بھزيستی استان زنجان اين اتفاق را تائيد کرده و گفته بود که چنين عملی صورت گرفته ،اما "بيش از ٧۵درصد از فرزندان مقيم آن مرکز بدسرپرست ھستند يعنی فرزندانی که بعلت عدم صالحيت والدين ناشی از اعتياد ،جرم ،زندان، ھمچنين بچهھای طالق ھستند که در فضای خانوادگی ،دارای خشونتھای فردی و خانوادگی بوده که شاھد تنبيھات قھری ھمسران با خود و فرزندان خود بوده و با اين خشونت زندگی کردهاند. تقليد رفتارھای والدين برای فرزندان در اين سنين تقريبا ً طبيعی به نظر میرسد". اين سخنان سرپرست وقت استان زنجان اعتراض فعاالن حقوق کودک را به ھمراه داشت که ھشدار دادند با چنين سخنانی قرار است کودکان گناھکار شناخته شوند. اما وی در خالل صحبتھايش با خبرگزاری فارس به نکته ديگری نيز اشاره کرده بود .او گفت "اين قبيل کارھا در مراکز اتفاق میافتد و بسياری از مواقع اتفاقاتی اين چنينی ھرگز گفته نمیشود".
پرونده مبينا نوزاد دوماھه نوزاد دو ماھه ای که در سال ١٣٨۶به دليل اسھال شديد در بيمارستان جان باخت ،نمونه ديگری از اين موارد بود.
يکی از مربيان سابق مرکز نگھداری از کودکان بی سرپرست مھر در اروميه در آذرماه سال ٨۶با انتقاد از عدم اعزام اين نوزاد به بيمارستان به سايت عصر ايران گفت" :دھم آذرماه در سرکشی به تک تک کودکان متوجه شدم که مبينا بسيار بدحال است ،با مراجعه به مسئول مرکز مھر ،وی را در جريان بد حالی و تب باالی مبينا قرار دادم و از او خواستم تا کودک شيرخوار را برای معالجه به بيمارستان اعزام کند ،اما او با طرح اين مسئله که پول کافی برای اعزام کودک در اختيار نداريم از فرستادن مبينا به بيمارستان خودداری کرد. سينا کاشفی ،پزشکی است که مبينا را در بيمارستان امام خمينی اروميه پذيرش کرده بود ،در ھمان زمان با تاکيد بر سھل انگاری در نگھداری اين نوزار گفته بود: "مسئولين مرکزی که اين شير خوار در آن نگھداری می شد يا فاقد آموزشھای الزم جھت تشخيص وضعيت سالمت کودکان بوده اند و يا در صورت آموزش ديدن بطور قطع در معالجه مبينا سھل انگاری کرده اند". اين پرونده نيز نتيجهای در پی نداشت و مسئولين بھزيستی حاضر به ارايه گزارش بر اساس مستندات موجود در پرونده نشدند. اما وقتی متوليان نگھداری کودکان به عنوان متھم پرونده معرفی میشوند ،اين روند به شکل حقوقی و قضايی پيگيری نمیشود .در نتيجه ،اين نگرانی وجود دارد که عدم رسيدگی صحيح به چنين تخلفاتی ممکن است باعث شود در آينده ديگر نتوان به اين مراکز که بايد پناھگاه کودکان باشد ،اطمينان کرد.
٢٢
گرد آوری و تنظيم از نشرﯾه کودکان مقدمند فاطمه آليا نماينده مجلس میگويد که پديدهای به نام کودک کار در ايران وجود ندارد و کار کودکان در کشور محدود و مقطعی است به ھمين خاطر بودجهای برای آنھا در نظر گرفته نمیشود. در حاليکه بر اساس جزييات بودجه سال ١٨ ،١٣٩٣نھاد حوزوی قرار است بودجهای معادل يکھزارو ٣٠٠ميليارد تومان دريافت کنند ،اما به گفته فاطمه آليا ،چيزی برای حمايت از کودکان کار در بودجه سال آينده در نظر گرفته نشده است. اين عضو کميسيون اجتماعی مجلس به خبرگزاری کار ايران گفته است که سازمانھايی مثل کميته امداد امام خمينی، آموزش و پرورش ،سازمان بھزيستی و شھرداری بايد برای جلوگيری از گسترش کودکان کار فعاليت کنند. فاطمه آليا در اينباره گفت» :ما موافق کار کودکان نيستيم و فرھنگ کار کودک در کشور ما وجود ندارد بنا بر اين بودجهای برای اين مساله در نظر گرفته نشده است«. عضو کميسيون اجتماعی مجلس در مورد عدم ارائه آمار درباره وضعيت کودکان کار از سوی نھادھای رسمی کشور افزود» :پديدهای به نام کودک کار به شکل رسمی و تاييد شده در کشور ما وجود ندارد .به ھمين دليل نيز آمارھای
شماره ١١٣
رسمی در اين زمينه وجود ندارد .اين پديده در کشور ما بسيار محدود و مقطعی است برای نمونه در برخی از روستاھا کودکان در تابستان که به مدرسه نمیروند به والدين خود درکشاورزی کمک میکنند که نمیتوان از اين مساله به عنوان کودک کار اسم برد«. آليا تاکيد کرد» :در کشور ما به دليل وجود بنيانھای قوی خانواده دغدغه گسترش اين مساله وجود ندارد و اين معضل بيشتر برای کشورھايی است که خانواده در آنھا نقش خود را از دست داده و يا خانواده تک والدی رواج دارد«. دانش آموز شين آبادی را به سالن راه ندادند به گزارش ايرنا صدای فرياد كودك شين آبادی به دليل ممانعت ماموران انتظامات ھمايش از ديدار با وزير آموزش و پرورش در محل برگزاری دھمين جشنواره علمی -پژوھشی فرھنگيان بسيجی خبرنگاران را به بيرون از محل برگزاری ھمايش كشاند. آمنه راك كودك شين آبادی به ھمراه خانواده خود برای ديدار با علی اصغر فانی به وزارت آموزش و پرورش آمده بود .صدای فرياد آمنه راك كه در داخل آسانسور بود خبرنگاران را كنجكاو كرد ھر چند كه ماموران انتظامات با برخوردی تند مانع نزديك شدن او و خبرنگاران به يكديگر شدند ،ماموران از رسانهھا خواستند تا به محل مراسم بازگردند .پدر آمنه راك در گفتگو با
د ن
خبرنگاران قبل از ممانعت نيروھای انتظامی دليل حضور خود را فقط ديدار با وزير و پيگيری ماجرای كودكان شين آبادی اعالم كرد .حضور آنھا در محل ھمايش زمانی اتفاق افتاد كه وزير آموزش و پرورش ساعتی قبل مراسم را برای ديدار با رئيس سازمان صدا و سيما ترك كرده بود.
مھدی ١٢ساله قربانی بازی اعدام شد مھدى نوروزى ،حدودا ١٢ساله و از اھالى قزوين ،با انگيزه تجربه شخصى و در تالش براى بازسازى صحنه يک اعدام که مدتى پيش در اين شھر شاھد آن بود ،خودش را حلق آويز کرده و جان سپرد. مھدی سومين قربانى بازى اعدام ،در طی يکسال است .او شاھد اعدام “ح – لطفى“ ،متھم به قاچاق مواد مخدر؛ در يکى از خيابانھاى قزوين بوده است. او پس از مراجعه به مدرسه ،در گفتگو با ھمکالسى ھاى خود ،اين صحبت را مطرح مى کند که اگر شخصى ھنگام
٢٣ ادامه خبرھا از صفحه پيش . . . اعدام ،چاقو به ھمراه داشته باشد ،زنده خواھد ماند. "پسر دوازده سال در بازگشت به منزل، ماجراى اعدام و گفتگوى پيش آمده با دوستانش را براى مادرش تعريف مى کند. مادر وى ضمن رد شديد اين موضوع، فرزند را مورد مواخذه قرار مى دھد که چرا ايستاده و آن صحنه اعدام را مشاھده کرده است؟" اما فرزند که ھنوز صحنه اعدام و گفتگوى ھاى دوستان در ذھنش بوده تصميم مى گيرد خود اين موضوع را امتحان کند. "مھدى نوروزى ،بندى را به شکل طناب اعدام آماده مى کند و با برداشتن چاقويى، جاى مناسبى را در راه پله ھاى خانه منتھى به پشت بام پيدا مى کند ،يک سر بند را به سطح باالتر از خود که مشرف به پشت بام است وصل مى کند و خود باالى يکى از پله ھا مى رود و حلقه بند را در گردنش مى اندازد" ھمه چيز براى يک تجربه شخصى آماده است و پسر نوجوان خودش را از پله ھا به فضاى خالى کنار آن پرتاب مى کند. اما مدتى بعد برادر بزرگتر قربانى ،پيکر نيمه جان قربانى را ،معلق در ھوا ،و چاقوى پسر بچه را ،در زمين مى يابد. تالش براى نجات مھدى به نتيجه نمى رسد و ”بازى اعدام“ اينبار ھم به مرگ منتھى مى شود. در حاليکه منابع محلى از تدابير شديد امنيتى و فشار و تھديد خانواده ،براى سکوت و حتى تکذيبيه در خصوص اين ماجرا خبر مى دھند ،اما اين سومين قربانى از اين نوع در ماھھاى گذشته است که گزارش آن در رسانه ھا منتشر مى شود. منبع :کمپين فعاالن صلح در ﺗبعيد
شماره ١١٣ کشف جسد کودک ١٥ساله به گزارش عصر مارون ،جسد ”رضا علینژاد“ ،دانشآموز ١۵ساله در حالی که از تير دروازه فوتسال دبيرستان دخترانهای در کھگيلويه و بويراحمد حلقآويز شده بود ،کشف شد. اين نوجوان ١۵ساله ،دانشآموز سال دوم يکی از دبيرستانھای شھرستان ”سوق“ بود اما جنازهاش در حياط دبيرستان دخترانه ”در حالی پيدا شد که از تيرک افقی دروازه فوتسال حلق آويز شده بود. ”آن چيزی که مرگ وی را مشکوک جلوه میدھد نحوه حلقآويز شدن او درحالی است که پاھايش با زمين تماس داشته است“. مستمری ماھانه آموزگاران ايلنا -مديرعامل صندوق ذخيره فرھنگيان گفت :از حاکميت انتظار داشتيم حقوق معلمان را افزايش دھد اما ديديم يا اين کار را نمیکند يا اگر ھم بکند خيلی اثرگذار نيست. به گفته »شھاب الدين غندالی«، گرفتاريھای معيشتی معلمان ذھن شان را درگير کرده و باعث شده است آنھا به شغلھای جانبی روی بياورند و به تبع، ميزان مطالعات شان کاھش يابد. بعضی مواقع بعضی اظھار نظرھا جالب وتامل برانگيز است .مثل ھمين صحبتی که آقای شھاب الدين غندالی در مورد افزايش حقوق معلمين وگرفتاری ھای آنھا مطرح کرده اند .واقعا روی سخن ايشان به کيست؟ خودشان در چه جايگاھی قرار دارند؟ آيا اين بليه فقط مشمول معلمان است يا يک ملت.؟ شايد ايشان از آنچه که در زمان بررسی بودجه دولت تدبير واميد در مجلس گذشت بی خبرند ،يا آنرا دنبال نکرده اند؟ نميدانم .وقتی بخشی بزرگ از بودجه عمرانی کشور کسر ميشود و به حوزه ھا تخصيص می يابد ،و زمانيکه بحث واگذاری مدارس به حوزه ھای علميه مطرح ميشود و در رسانه ھا بصورت
د ن رسمی اعالم ميشود ،اين يعنی سياست گام بگام تبديل مدارس کشور به حوزه ھای علميه. بالطبع بايد برای جا انداختن واجرائی شدن آن از ھم اکنون راھی برای سرخوردگی معلمان مدارس در پيش گرفته شود وچه راھی مناسب تر از اين که از ھمين حاال معلمان زحمتکش کشور ،اين باغبانان بوستان آموزش و پرورش ،و غذارسانان رشد فکری نونھاالن و آينده سازان کشور را با محروميت ھا و فشارھای مختلف از ميدان بدر کنند و ديگر کسی رغبتی به
شغل شريف معلمی نداشته باشد.
طرح ﺗدريس زبان مادری »زير سر انگليسی ھا است« مخالفت اعضای فرھنگستان زبان و ادب فارسی با موضوع آموزش به زبان مادری در مدارس موجب واکنش شماری از فعاالن »حقوق اقليتھا در ايران« شده است. چند تن از اعضای فرھنگستان زبان و ادب فارسی ،طرح تدريس زبان مادری در مدارس کشور را »تھديدی جدی برای زبان فارسی«» ،توطئهآميز«» ،وارداتی و محصول انگلستان و کشورھای شمالی«» ،خطرناک« و »تھديدی برای امنيت ملی« دانستند. در مقابل شماری از فعاالن حقوق اجتماعی ،طرح نکات يادشده را فاقد جنبه استداللی ،تمسخرآميز،د لسردکننده ،نشان بی توجھی به حقوق مردم غيرفارس و به چالش کشيدن قانون اساسی ايران دانسته اند. ادامه خبرھا در صفحه بعد
٢٤ طرح اين نکات منجر به طرح انتقادھايی از سوی اعضای فرھنگستان زبان و ادب فارسی شد .غالمعلی حداد عادل رئيس فرھنگستان ادب فارسی با اشاره به اينکه معيار آموزشی فرھنگستان زبان و ادب فارسی ،زبان معيار فارسی است گفت: »البته زبانھای ديگری ھم ھستند که جايگاھشان معلوم است اما آنچه بايد آموزش ديده شود زبان فارسی است«.
شماره ١١٣ مرکز نگھداری معلوالن نارمک ي|ک|ی از مجتمعھای سازم|ان ب|ھ|زيس|ت|ی اس|ت ک|ه بيش از ٢٠٠فرزند معلول را ن|گ|ھ|داری میکند .گاھا اين کودکان ت|وس|ط م|ادران|ی که آنھا را ب|ه دن|ي|ا آوردهان|د ،ن|گ|ھ|داری نمیشوند.
جنايتی ديگر ﺗوسط يك معلم حزب اللھی در كوھرنگ چھارمحال بختياری دو کودک ١٢ساله اھل کوھرنگ استان چھار محال و بختياری بدليل تنببه معلم حزب اللھی بر اثر سرمازدگی انگشتان پاھای خود را ازدست دادند. يک معلم دو آتشه حزب اللھی اين دو کودک را صرفا بخاطر اينکه نتوانسته بودند برای دھه فجر انشا بنويسند ،تنبيه کرد او آنھا را واداشت تا برای سه ساعت متوالی در حاليکه با کفشھای پاره در برف بودند با بيل حياط مدرسه را تميز کنند. برف سنگين و ترس دانش آموزان از معلم عصبانی سه ساعت آنھا را در برف نگھداشت .بعد از آن يکی از معلمان که تازه به مدرسه رسيد متوجه جريان شد و به فرياد دو کودک رسيد ھمين معلم می گويد ھر دو کودک تعدادی از انگشتان خود را بر اثر سرمازدگی از دست داده اند. اين رويداد توسط معلم دوم تعريف شد اما ھم شاگردھای اين دو دانش آموز ميگويند معلم آنھا را برھنه کرده و يک ساعت در بين برف ھا نگه داشت. منبع :كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ھا م[[[رگ ١۵ک[[[ودک م[[[ع[[[ل[[[ول درم[[[رک[[[ز نگھداری نارمک ﺗھران
خبرگزاری ھرانا ١۵ -کودک در يک مرکز نگھداری معلوالن ذھنی ــ جسمی تحت پوشش سازمان بھزيستی در سال جاری در حالی جان باختند که عليرغم برخی ادعاھا درمورد وقوع سھلانگاری و بیدقتی ،مديران بھزيستی مرگ اين کودکان را امری طبيعی میدانند. به گزارش ايسنا ،مرکز نگھداری معلوالن نارمک در زمينه نگھداری معلوالن فلج مغزی و ذھنی ،معلوالنی که دارای نقص مادرزادی ،ژنتيکی، مشکالت تنفسی و عفونی ،افراد دارای مشکالت گوارشی شديد و آسيبھای تنفسی ،ادراری و سيستم دفاعی ضعيف در پايتخت فعاليت میکند. يکی از کارکنان مرکز نگھداری معلوالن نارمک در گفتوگو با ايسنا ،با بيان اينکه ١۵مورد فوت در اين مرکز از ابتدای سال جاری تا کنون رخ داده است ،افزود: از اين تعداد دو -سه مرگ به علت بیاحتياطی و کم کاری رخ داده ،به عنوان مثال در مورد يکی از کودکان، مرگ در نيمه شب اتفاق افتاده چرا که داروی تشنج را به کودک ندادهاند و کودک از تخت پايين افتاده و اين اتفاق
د ن منجر به مرگ وی شده است ،اين درحالی است که فوت شده را تا صبح نگه میدارند و اطالع نمیدھند. ميانگين مرگ و مير کودکان اين مرکز در سال بين ١٠تا ١۵مورد است، افزود :ساليانی وجود داشته که تعداد افراد بيشتری فوت کرده و اين موضوع بستگی به بيماری افراد ايزوله دارد ،چرا که آنھا ايزوله شديد بوده و در ميان ١۵٠تا ٢٠٠ نفر از اين کودکان مرگ ماھيانه يک تا ١٫٢نفر طبيعی است. سراج با عنوان اينکه اين آمارھا خيلی قابل استناد نيست ،گفت :ممکن است يکسال ٢٠٠معلول در اين مرکز نگھداری شوند ،و ساليان ديگر تعداد اين افراد ١۴٠يا ١٨٠نفر باشد .اين آمار منطقی نيست و بايد در اين زمينه تناسب گرفته شود. مديرکل بھزيستی شھرستان تھران ادامه داد :امسال به دليل اينکه خيلی از مراکز ما جا نداشتند ،در مرکز نگھداری نارمک پذيرشمان افزايش يافت ،درحالی که سه سال قبل دريک مقطع ١١٠نفر معلول ايزوله داشتيم .بنابراين نبايد آمار مرگ و مير با توجه به سال قياس شود ،بلکه با توجه به تعداد مددجويان تناسب بسته و به طور متوسط مرگھا مشخص شود. وی ھمچنين به يکی ديگر از مرگ و ميرھای کودکان در مرکز نارمک اشاره کرد و گفت :در مورد يکی از مرگھا با پزشک طرف قرارداد مرکز تماس گرفته و از وی خواستهاند تا گواھی فوت صادر کند ،اما پزشک به دليل عدم حضور در زمان مرگ موضوع را قبول نمیکند، بنابراين آنھا از پزشک ديگری بيرون از مرکز ،گواھی فوت دريافت میکنند. گزارش درباره مرگ ١۴کودک درحال تکميل شدن با گفتگو با مسئوالن بھزيستی بود ،که در ساعات آخر تکميل گزارش، خبرنگار ايسنا از مرگ پانزدھمين کودک در مرکز نگھداری معلوالن نارمک مطلع شد.
٢٥
شماره ١١٣
د ن
اﯾ درواز ر ا ! خالصه شده ﺗوسط نشريه کودکان مقدمند روزنامه اعتماد اينجا دروازه غار است ،ناف تھران .سوار مترو كه شوی ،كمتر از يك ساعت به ايستگاه شوش میرسی و چند قدم پياده كه بيايی جايی سردرمیآوری كه انسانيت دود شده و به ھوا رفته است .صبحھا خلوت و شبھا از زمين بچه میجوشد .نه عاشق میشوند نه كودكی میكنند .وقتی به سن دوازده ،سيزده سالگی میرسند بايد ازدواج كنند و بچهدار شوند ،اين چرخه زندگی كودكان برده است .راه ديگری مقابل پای آنھا نيست ،فكر میكنند حتما اين صحيحترين راه است .آنھا را غربتی صدا میزنند .از لب خط تا دروازه غار خانهھايی را میبينی با حياطھايی بزرگ و ھشتی و اندرونی و بيرونی ،در تمام اين اتاقھا خانوادهھايی زندگی میكنند با چند بچه .ھر بچه سرمايهيی برای خانواده، برای اين والدين فرزند بيشتر ،زندگی بھتر است .مواد بيشتر است .نشئگی عميقتر. اين گزارش نيست ،روايت نبض كند كودكانی است كه ھرروز آنھا را سر چھارراهھا يا مترو میبينيم .نه میتوانند بخوانند نه میتوانند بنويسند ،تنھا چيزی كه از ھمان ابتدا آموزش ديدهاند كار كردن است .آنھا از صبح كار میكنند تا شب پدر و مادرھای جعلی يا پدر و مادرھای خودشان با خيال راحت مواد بكشند. كارگرانی كه اگر خوب كار كنند، خريداران فراوانی دارند .قيمت اين كودكان برده از صد ھزارتا پنج ميليون.
راحله سيزده سالش است ،مادر موادفروشش در زندان است و برادرش سرپرستی او را به عھده دارد .راحله شناسنامه ندارد .برادرش نمیخواھد او را تحويل موسسه خيريه دھد» .دو ميليون بده بچه را ببر ھر جا كه خواستی«. بيمارستانی شبيه به وال استريت دختربچه ١٤ساله افغان سال پيش بچهدار شده بود ،او حتی توان بلند كردن بچه را ھم نداشت اما حاال بچه او پيش خودش نيست .نوزادش را سه ميليون تومان فروخته است .در اين محله گروه ديگری نيز ھستند كمتعدادتر از غربتیھا ،به آنھا فيوجی میگويند .اكثر مددكاران موسسات خيريه كه با اين خانوادهھا سروكار دارند، خريد و فروش بچه يا بچهدار شدن برای درآمدزايی را ناشی از فقر فرھنگی در بين اين گروهھا میدانند .اينجا با بچه تجارت میكنند ،مواد میكشند ،زندگی میكنند و دست آخر ھم سرنوشت تلختری در انتظارشان است ،اينجا ھر اتفاقی میافتد .برگردنند، ازدواج اين بچهھا ھيچ جايی ثبت نمیشود ،نامشان جايی ثبت نمیشود .گويا روح ھستند .بردهھايی كه فقط برای كار زاييده شدهاند. بيمارستان در خيابان مولوی تھران است. بازاری برای خريد و فروش بچه .درست مانند والاستريت ،يكی از دانشجويان پزشكی كه آنجا كار میكند ،میگويد: »خانمھايی به اين بيمارستان میآمدند و بچهدار میشدند و میرفتند ،حتی برای
شيردھی كودك خود صبر نمیكردند. خيلی عجيب به نظر میرسيد .اما ھمين خانم دو ھفته بعد میآمد و برگهيی را كه دست مردی بود امضا و پول ناچيزی دريافت میكرد ،سپس بچه را به او تحويل میداد .به ھمين سادگی. اينجا زنان معتاد ھم میآيند برای زايمان، اما خرج دو ،سه شب مصرفشان را میگيرند و كودك خود را میفروشند«.
از صفحه فيسبوک کودکان مقدمند ديدن کنيد ،عضو اين صفحه بشويد و با آن ھمکاری کنيد .اخبار، مقاالت ،عکس و ھر اطالعی از وضعيت کودکان را دراين صفحه منتشر کنيد )(Kodakan moghadamand دبير نھاد کودکان مقدمند کريم شامحمدی
karimshamohammadi@yahoo.se
ﺗماس با نھاد کودکان مقدمند
barnenforst@hotmail.com Tel: 0046-702468454 Fax: 0046-706199054 Address: Barnen Först Box 48 151 21 Södertälje Sweden سردبيرنشريه فارسى سيامک بھاری siabahari@yahoo.com نشريه فارسى ماھانه منتشر ميشود و در سايت كودكان مقدمند قابل دسترس است.
www.barnenforst.com
ﺗوجه :کانال جديد بر روی شبکه ھاﺗبرد از ساعت نه و نيم ﺗا يازده و نيم شب بوقت ايران برنامه دارد.
Kurd Channel Freq: 11642 Symbol Rate: 27500 Polarity: Horizontal FEC: 5/6
٢٦
شماره ١١٣
د ن
خواستھای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان نھاد کودکان مقدمند به منظور ﺗسھيل پيشروی و متشكل ش[دن ھ[رچ[ه ب[ي[ش[ت[ر ج[ن[ب[ش دف[اع از حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زير را بعنوان خواستھای فوری و حداقل جن[ب[ش دف[اع از حقوق کودکان در ايران اعالم ميدارد: ١ــ تضمين و تامين امکانات رفاھی ،آموزشی ،بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی بوسيله دولت .دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را ،در باالترين سطح ممکن ،تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند. ٢ــ ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خالق تربيتی و اجتماعی ،مستقل از شرايط خانوداگی . ٣ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد ،انتساب به مليت يا مذاھب مختلف .ممنوعيت ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر ،مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده باشند. ٤ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان ٥ــ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان ،ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان .ايجاد مراکز بازآموزی با امکانات رفاھی ،آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان. ۶ــ ممنوعيت حجاب کودکان! ٧ــ کودک مذھب ندارد .کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون باشند .جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است. ٨ــ ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح آموزشی ميان دختر و پسر .مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی ٩ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان ،حتی تحت نام ازدواج ،جرم سنگين جنايی محسوب ميشود. رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ١٨سال ،ولو با رضايت آنھا ،ممنوع است و جرم محسوب ميشود . ١٠ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده ،مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی. ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی .ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان. ١١ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی ،انتظامی و امنيتی. اين مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ايران و خواستھای حداقل و عاجل برای رھانيدن کودکان از محروميت و بيحقوقی و دست درازی مذھب و مقابله با کودک آزاری سيستماﺗيک ﺗوسط جمھوری اسالمی است .نھاد "کودکان مقدمند" ھمه انسانھايی که قلبشان برای حقوق کودک ميطپد و کليه ﺗشکلھا و نھادھای مدافع حقوق کودک را بمبارزه برای ﺗحقق اين خواستھا فراميخواند.
برپايی يک دنيای بھتر برای کودکان ممکن است ،به نھاد کودکان مقدمند بپيونديد!