مسافر کوچولو

Page 44

‫مسافر کوچولو‬ ‫آنتوان دو سنت اگزوپری‬

‫‪44‬‬

‫آخر من به یک پادشاهی برخوردم که‪...‬‬‫پادشاه‏ها تصاحب نمی‏کنند بلکه به‏اش «سلطنت» می‏کنند‪ .‬این دو تا با هم خیلی فرق دارد‪- .‬‬ ‫خب‪ ،‬حاال تو آن‏ها را تصاحب می‏کنی که چی بشود؟‬‫که دارا بشوم‪.‬‬‫خب دارا شدن به چه کارت می‏خورد؟‬‫به این کار که‪ ،‬اگر کسی ستاره‏ای پیدا کرد من ازش بخرم‪.‬‬‫شهریار کوچولو با خودش گفت‪« :‬این بابا هم منطقش یک خرده به منطق آن دائم‏الخمره‬ ‫می‏ب َ َرد» با وجود این باز ازش پرسید‪:‬‬ ‫چه جوری می‏شود یک ستاره را صاحب شد؟‬‫تاجرپیشه بی درنگ با اَخم و تَخم پرسید‪- :‬این ستاره‏ها مال کی‏اند؟‬ ‫چه می‏دانم؟ مال هیچ کس‪.‬‬‫پس مال منند‪ ،‬چون من اول به این فکر افتادم‪.‬‬‫همین کافی است؟‬‫البته که کافی است‪ .‬اگر تو یک جواهر پیدا کنی که مال هیچ کس نباشد می‏شود مال تو‪ .‬اگر‬‫جزیره ای کشف کنی که مال هیچ کس نباشد می‏شود مال تو‪ .‬اگر فکری به کله‏ا‏ت بزند که‬ ‫تا آن موقع به سر کسی نزده به اسم خودت ثبتش می‏کنی و می‏شود مال تو‪ .‬من هم ستاره‏ها‬ ‫را برای این صاحب شده‏ام که پیش از من هیچ کس به فکر نیفتاده بود آن‏ها را مالک بشود‪.‬‬ ‫شهریار کوچولو گفت‪- :‬این‏ها همه‏اش درست‪ .‬منتها چه کارشان می‏کنی؟‬ ‫تاجر پیشه گفت‪- :‬اداره‏شان می‏کنم‪ ،‬همین جور می‏شمارم‏شان و می‏شمارم‏شان‪ .‬البته کار‬ ‫مشکلی است ولی خب دیگر‪ ،‬من آدمی هستم بسیار جدی‪.‬‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.