TEL: 416-803-2353
Afghan Monthly Magazine Since 2003
nayabafg@gmail.com
Vol 14 Issue 162 November 2017
Tel: 416-803-2353
email: nayabafg@gmail.com
115 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
114 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
113 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
112 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
111 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
110 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
109 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
108 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
107 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
106 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
105 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
104 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داستـان دنـبـاله دار
شده؟ الال غفور یک نفس دراز کشیده گفت حاجی صاحب گپ بین خودما باشه ینگی ماره درد بی درمان گرفته .چطور از کجا فامیدن حاجی پرسید؟ الال غفور یک اوفففف دراز کشیده وگفت دمـو اوالی طـوی داکتـر آغا چند دفـه از دانش خون امده بود و بر هیچکس نگفته بود تا که او هفته که شفاخانه بردنش داکتر خصوصی بر ملک صاحب گفته قصه ره.از مام پت کده بود ملک صاحب ایتو درپچالما کد که ما م انده ماندم و ال ال غفور سر خوده بطرف باال بلند کد اشکایشه حاجی نبینه و اوف کشیده سگرته کشـید و گفت حاجی صاحب میبخشـین اینمی اولین دفه است که پیش تان سگرت میکشم .چی کنم از شما چی پت کنم دلم بسیار تنگ است دمی دود درش بتم که ارامم کنه.حاجی دست خوده سـر شـانیش مانده گفت غفور جان ماو شـما از خود اختیار نداریم مخلوق استیم باز نومید نیستیم خدا بزرگ است. الال غفور چایشـه شـپ کده و خیسـت و گفت حاجی صاحب گپ بین ما و شـما باشـه و خدا حافظی کده از سه دانه پایین شد و ده حولـی خوریگلـه صـدا کده گفت از طرف مه بر بیبی اروس تبریکی بته و قدم نورسیده مبارک باشه.خوریگل روی زبیده ره ماچ کده گفت جان خاله مام برم که یک کوت کار دارم ده خانه باز صبا انشاءلله خبرته میگیرم. شـیرینگل نوزاد را از قنداغش کشـیده باد از پاک کدن پرسید که چی وقت حمام دایته میگیرین جان خاله ؟ زبیده گفت والله خاله جان از خانمگل بپرسین که کدام روزه میگن .آ جان خاله بخاطـر همیـس که گفتم که مه بـرم ده همو روز حمام (هبو) ره قـورغ کنـم باید چند روز پیش باید خبرشـان کنیم .خـو ایکارا ره بانین ماو خانمگل درستش میکنیم تو فقط غم چوچه گکته بخو
شیرشـه ده وختـش بتـه ترو خشـکش کو که شـو نارامی نکنه و داکتره بی خو نکنه.زبیده خنده کده گفت خاله جان ده ای شـوا داکتر خو نداره هر دقیقه باالی سر ما میایه.شیرینگل گفت جان خاله اوالد اول اسـت دلکش نارام اسـت تاکه بخیر یک دوتای دگام بیایـن میفامـه چی کنه و خنده کد.خوریگل کاسـه لیتی ره اورد و گفت اینه شیرینگل جان هموتو که گفته بودی درستش کدم حاال دگه خودت میفامی و پطنوسـه پیش شـیرینگل ماند. شیرینگل پیش امده پطنوسه ده دستش گرفته و زبیده سر جایش شیشـته و پطنوسـه گرفت و گفت خاله جان مه خودم میخوروم زحمت نکشین و شروع کد یگان قاشق خوردنه .چون بسیار چرب بود به شیرینگل گفت که روغنشه زیاد انداختن .شیرینگل یک قاشق چشیده گفت جان خاله هنوز کم است شیردار استی باید چیزای بخوری که یکذره شیمه پیدا کنی ده زمانای قدیم بر زچه یکهفته شیر روغن میدادن حاال دگه کل چیزا تغیر کده خیرس جان خاله روغن زرد است روغن نباتی خونیست مغز استخوانته پر میکنه نوش جانت. زبیده کاسـه ی لیتی ره به هر قسـمی که بود خورد و ده همی وقت زق زق چوچه بلند شد و شیرینگل گفت جان خاله وقت شیرش است گشنه شده شیرشه بته که َخوش ببره تا چهل روز همی قسم نارامیها داره باد از چهل روز ارام بارام شیرشه که دادی مسـت َخو میکنه و خود تام غم نان خوردنته بخو که ده جانت شیمه بیایه شیر دارا ستی جان خاله. طرفای دیگر بود که داکتر سـرور خانه امد و یکه راسـت رفت پیش زبیده و دید که چوچه َخو است اهسته پرسید چطور است زبیده گفت شیر خوده خورد ه َخو است .از خانه پایین شده سیده رفت پیش حاجی و بجرد دیدنش حاجی گفت بیا بچیم خدا بیاریت خـوب وخـت امـدی میخواسـتم یکدفه از ملک صاحب خبر بگیرم .سـرور گفـت بسـیار خـوب مـام میخواستم .حاجی گفت خی مه تـا کاالیمه پوشـیدن تـو ام خوده اماده سـاخته اگه چیز میزی دلت میشـه بخو بچیـم که تـوام مالوم میشـه چیز نخـوردی مـه میفامم نـان شـفاخانه پریزانـه اسـت برو پاییـن پیش فیـروزه فکـر میکنم یگان چیز ی درسـت کدن یگان چشک زده باز پس که امدیم سم درسـت نان میخوریم.سرور پایین امـدو یکـه راسـت پیـش مـادرش رفـت مادرش صدا کد وای خوب شد جان مادر امدی مه امروز کله پاچـه پختـه کدیم بیا یک کاسـه از شـوروایش نـوش جـان کـو مه شـنیدم کـه همـرای پـدرت خانـه ملک صاحب میرین تا بیایین مه پلوام درست میکنم که امشو یک کلـه پـاو بخوریـم بگـی جـان ماد رو کاسـه ره پیش کد.سـرور چند
قاشـق خوردو گفت نه نه جان سـیرش زیاد اسـت اونجه میریم خوب نیسـت خیرسـت بچیم یک چند دانه هیله بجو بوی دانه گم میکنه و سرور که تقریبا نیم کاسه ره خالص کده بود گفت والله خوبش است بر زبیده چیز دادین؟ مادرش گفت بچیم فکر زبیده ره نکو شیرینگل پالویش است تا حمام دایش او میفامه و کارش فقـط میگـه ایچیـزه بیارن و ایکاره بکنیـن و خنده کده گفت مام تابع . در همید وقت حاجی پایین شده سروره صدا کد که بریم بچیم که ناوخت میشـه و هردو بطرف خانه ی ملک روان شـدند.هنوز از خانه زیاد دور نشده بودن که الالغفور پیدا شد که طرف شان میامد سالم داده پرسید حاجی صاحب کجا بخیر؟ .حاجی جواب داده گفـت بیـا غفور جان خدا بیاریته امروز هوای ملک صاحب سر مازد سرور جانه گفتم بیا که یک چکر خبر شانه چند دقیقه بگیریم اینه خودتام هستی اگه کتی ما میری سرشو .الال غفور گفـت واللـه نیتا صاف اسـت حاجـی صاحب مام امـده بودم که یکجای بریم خبر شانه بگیریم فکر کده بودم شاید داکتر امشو نوکری باشه ده شفاخانه اینه خوب شد سرور جان کتی ماست و باهم یکجا روانه ی خانه ملک شدند. دم دروازه خـان مامـد دروازه واز کـده الالغفـور پرسـید ملـک صاحب خانه هستند؟ آ بیاین داخل مه خبرشان میکنم و به دوش بطرف خانه باال رفت که بر ملک صاحب خبر بته که صدای ملک شیرو امد که گفت هله ببریشانه ده مهمانخانه و بی بی کوره خبر کو که الالغفور امده همرای حاجی صاحب.حاجی صاحب پیش و الال غفور و داکتر سرور از دنبالش بطرف مهمانخانه رفتند و دم دروازه ملک شـیرو از انها پذیرایی کده و همه داخل خانه شـدند و خان مامد رفت که چایه بیاره.باد از احوال پرسی حاجی بطرف ملک شیرو دیده گفت ملک صاحب توکل بخدا روز پنجشنبه نواسه گک تان ده روزه میشه و ما بخواست خدا روز نام مانیشه تعیین کدیم و خواستیم که شما و بی بی کو تشریف بیارین .شما کالن ماسـتین و باد از اذان دادن ده گوشـش نامشه بانین.ملک شـیرو گفت حاجی صاحب زنده باشـین مه و بی بی کو تصمیم داشـتیم کـه یک چکـر همونجه بیاییم اما بی بـی کو یک کمی پای دردی داشت نتانست بیایه انشاءلله میاییم بی بی کو ام دلش میخواست نواسه گک خوده ببینه گفتیم بانین که دایه کار خوده چند روز خالص کنه باز بخیر و در همینوقت بی بی کو گفت که امروز خو روز هفتمش است مچم که....الال غفور ده وسط گپش درامـد ه گفـت مـه فامیدم خـوارم چی میگه الال غفورت رسـم و رواجا یادش نرفته گوسفند عقیقه اش صباح اول صبح دم دروازه حاجی صاحب است به خلیفه امان قصاب پیش از پیش گفتیم. و بی بی کو خنده کده گفت الال جان زنده خو باشی از هوا گپه فامیدی .خودگه یک رسم و رواج اس دگه باید که پوره شوه و بلند شـد ه گفت به اجازه تان مه رفته سرشـته شـوه میگیرم که الال غفور بلند شـد گفت خوارو جور باشـی خانه خود ماسـت زحمت نکشین ما چند دقه ملک صاحبه دیده رخصت میشیم خوارو ما خو بیگانه نستیم.بی بی کو وای الال جان چی گپا میزنی! حاال خیره س هر چی خدا وس .الال غفور نی خوارو باشه باز بخیر باد از حمام دا و در همین وقت حاجی بطرف سـرور اشـاره کده و به ملک شیرو گفت اگه اجازه تان باشه رخصت شویم و ملک شیرو گفت والله مه چی بگویم خوار و بیادر خودشان میبرند و میدوزند شله ی تان
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
103 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داستـان دنـبـاله دار
اونموتـو لـچ ولـق ده خانـه بود یک هفته را پوره نکـده بود که ده جای انداختیش بیچاره زچه بیمار شد که قاف نی شده بود تا ایکه دوا و درمـان کـم کـم ده دمش رسـید و خوب شـد هنوز ام یگان استخوان دردی برش مانده از امو بی احتیاطیش .و زبیده با تایید سرش را شور داده و گفت خاله جان خدا شماره نگیره زنده باشین. ناوخت شـو بود که شـیرینگل به مادر سرور گفت خوارو مه برم که بابه سـیر پریشـان میشـه که چطور شـد برم برش خبر خوشه بتم با ز صبا صوبکی مه میایم.وخدا حافظی کده میخواست برود که سرور گفت خاله جان صبر کنین مه گادی ره خواستیم مه و فیروزه همرایتان میریم چرا زحمت میکشین بچیم یکقدم راست نی خاله جان شـو ناوخت اسـت خیرهسـت بچیم مره خو گرگ نمیخـوره و خنـده کـد کـه در همین اثنا زنـگ گادی یصدا امد و سرور گفت خاله جان گادی تیار است .هرسه تا ی شان سرور و زبیده و شیرینگل دگادی شیشته بطرف خانه مامور عبدالله رفتند. در راه شیرینگل یگان نصیحتهای مادرانه به داکتر سرور میکد که دم خانه ی مامور عبدالله رسیدند و شیرینگل را تا دم دروازه بدرقه کرده و خدا حافظی کردند و سرور به گادیوان گفت که صبا صوب و روی خوده بطرف شیرینگل کده پرسید چند بجه؟ و شیرینگل گفت امی هشت بجه خوب است که مامور صاحب سر کار میره مه خانه ره قلف کده تیار میباشـم و سـرور به گادیوان گفت صبا هشت بجه امینجه باشی .و خدا حافظی کرده بطرف خانه امدند. شـب به کندی میگذشـت و یگان ذق ذق نوزاد بیدارش میکرد و باالی سـر زبیده و نوزاد می امد و میدید که زبیده بیدار اسـت و میگفـت چـرا نمیخوابی من بیدار میمانـم و زبیده میگفت تو برو بخواب که صبا شفاخانه کار داری خاله جانمشان هستن سر مه
فکر نکو نوزاد تا هفته های اول همینطور میباشـد من اینهارا در زمـان بـار داری مطالعه کرده ام راحت باش و داکتر پیشـانی اش را بوسـید و در بسـتری که پهلویش بود دراز کشـید و چند دقیقه بعد بخواب رفت .ساعتهای تقریبا هفت صبح بود که مادر سرور اهسـته اهسـته داخل اطاق شـد و زبیده که بیدار بود سالم داده و مادر سـرور گفت چطور بودین شـو ؟ زبیده گفت خوب بود یگان دفه ذق ذق میکد شیرشـه دادم حاال خواب اسـت و سـرور بیدار شد و سالم داده با عجله رفت که برای رفتن به شفاخانه تیار شود مادرش گفت جان ماد ر چایته تیار کدیم کتی پنیر و مربا نوش جان کده برو بخیر حاال شیرینگل میایه غم زبیده جانه میخوره بما گفته تا ما نیایم کسـی برش چیزی نته مام تابع امر و خنده کد.مادر سـرور به زبیده گفت جان خاله تو راحت باش وقتی که شیرین گل امد خبرت میکنم مه برم که حاجی ره چایشه بتم و بلند شد که صدای پای از دهلیز خانه امد فیروزه که تازه از خواب بیدار شده بود داخل شد و رفت باالی سر نوزاد و از زبیده پرسید بیادر زادیم چطور بود شو خودت چطور بودی؟زبیده گفت اینمی رقـم کـه میبینی از جـای خود شـور نخوردیم و خنـده کد.فیروزه پرسـید چی دلت میشـه برت درسـت کنم؟ زبیده گفت صبر کو که شرینگل بیایه بر خالیم گفته تا مه نه بیایم هیچکس چیزی برمه نته مام صبر خدا کده شیشتیم و خنده کد .ده همی لحظه بود که صدای شیرینگل از پایین آمد و فیروزه گفت اینه بخیر شـیرینگل امد دگه غمته میخوره شـیرینگل همرای یک بخچه ی کالن داخـل کوشـکن خانـه شـد و گفت فیـروزه ..جان خاله زود برو اجاغه بل کو که بر زچه لیتی درست کنم که استخانایش نرم شوه و فیروزه فوری پایین رفت طرف مطبخ و در همینوقت
مادر سرور از اوطرف حولی می امد که صدای دروازه کوچه بلند شد و خوریگل درامد و از پشتش الال غفور و یک پطنوس کالن ده دسـتش داخل حولی شـدن .مادر سرور چادرشه ده گرد سرش پیچانده گفت خوش امدین اوالال باز چی اوردی؟ هی یی خوارو یک چند تا پراته هوسی از داش زوار غالم علی اوردم تازه اس که بی بی اروس نوش جان کنه .مادر سرور گفت الال جان زنده باشی تو هیچدفه دست خالی نمیایی خدا نگیریت .و الال غفور پرسـید حاجی صاحب چطور اسـتن؟ شکر خوب اس ده سه دانه همونجه چایشه برش بوردم مادر سرور ایره گفت و ادامه داد خی شما برین پیش حاجی مه چایه همونجه بر تان میارم. الال غفور پیش حاجی رفت و بعد از سالمالیکی و مبارک گفتن پرسید چطور است تکلیفا حاجی صاحب؟ واللـه چـه بگویـم غفور جـان .و حاجـی ادامه داد از دینه شـو به ایطرف همی شـانه چپم دردش زیاد شـده به سـر ور جان گفتم صبا یک چکر بیا که بریم شفاخانه که ببینن چی مشکل است خو دگه خیر باشـه گفتن که (سـن که رسـید ده هفتاد ...بنده خدا از دسـت و پای افتاد).هر چی رضای خداست.الالغفور سرشه بلند کد و گفت حاجی صاحب ایگپاره نزنین انشاءلله هیچ گپ نیست ری نزنین.صبا مه خودم کتی تان میرم و چایشه شپ کده گفت حاجـی صاحـب یـک گپ بر تان بگویم که ینگـه ی ما م خوب نیست دیروز ملک صاحب از رای شفا خانه امد پیشم بسیا ر جگر خون بود برم گفت غفور جان ینگیت وضعش خوب نیست تنگم سست شد گفتم ملک صاحب چی گپ است؟ برم بگویین .ملک صاحب یک نفسی کشید که خدا نشانت نته.خدا دل مرده درد نته ! بسیار وضعش خراب بود.حاجی پرسید الال جان بگو چی گپ
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بقیه از صفحه 89
102 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داستـان دنـبـاله دار
قصه ره همرای حاجی بخاطر مسـله داکتر زلمی واز کنه اما نشـد پیش خود گفت غفور جان دردته به قراری بخو بان که اینا خانه برن خاطر شان جم شوه باز همرای حاجی و خانمگل موضوع ره واز کده ببین که خدا چی قسمت میکنه.فاصله شفاخانه و خانه حاجی صاحب اوقه زیاد نبود صوبکیام بود و سرکام خلوت خلیفه گادیوان یگان نغمه ره خوانده اسپشه قمچین میکد تا دم خانه حاجی رسیدند الال غفور یک بسـتی ره بر خلیف داد گادیوان گفت میده ندارم ده رپیه میشـه الال غفور گفت برو پدر خدا یارت باشه بر چوچا کلچه بخر و خلیفه سالمی کده رفت دنبال کارش.حاجی و الالغفور که خانه رسـیدند دیدن که خانمگل لب باغچه شیشـته و زبیده لیلی ده بغلش قدم میزنه .با دیدن شان خانمگل خیسته گفت ها خیر باشه چطو شد؟ حاجی گفت هیچ گپی نبوده یک کمی خستگی و ماندگی همیالی میارنش و خانمگل سر خوده لچ کده گفت خدایا شکر .پیش از پای شما سرور رفت شفاخانه گفتم برش که خبربته که مه شو تا صوب َخو ده چشمم نامده زبیده جانم کتی مه تا صوب چاقو دسته کده.حاجی گفت خیر باشه حاال بی بی حاجی و حاجی صاحب و خوریگل فیروزه ره میارن سرشـته چـای مایـه کنیـن .الال غفور گفت مه رفته از سـر کوچـه از دوکان خلیفه صفر پنیر میارم و بدوش از خانه بیرون شد .از دم راه از نانوایی خلیفه اکبر یک تبنگ نان شاگردشه گفت بیاره و پنیره از دوکان خلیفه صفر گرفته خانه رسید هنوز نرسیده بودند .الالغفور استیناره بر زده به خانمگل گفت خوارو تو فقط غم دستر خوانه بخو دگایشه بان بر مه و رفت سماواته بر چای گرم کد.یک نیم سات باد زبیده پایین امد و گفت الال جان همیالی مه لیلی ره َخو دادم بان که مه چایه درست کنم که شاید برسن.شما برین پیش حاجی صاحب و ظرفای چایه درست کده سر دستر خوان اورد ده همی وقت شـاگرد نانوای دروازه ره تق تق کد و الالغفور صدا کد بیا بچیم کس نیسـت و پیش امد و نانا ره قوده کده سر دستر خوان روی تکری نان ماند و به خانمگل گفت چن تا ازی نانا ره سر فیروزه تکه کنین که ببرم بیرون که ده همی وقت خوریگل که زیر بغل فیروزه ره گرفته بود داخل شد خانمگل دویده فیروزه ره ده بغل خود گرفته رویش ره ماچ که گفت جان مادر تو خو ماره کشتی و زبیده امد و روی فیروزه ره ماچ کده گفت شکر خدا تر و تازه مالوم میشی و بی بی حاجی و حاجی صاحب با داکتر زلمی داخل حولی شدن خانمگل پیش رفته و بی بی حاجی ره ده بغل خود گرفته گفت خوارک خدا مره قوت بته که به شادی زلمی جان روی خوده بشویم زنده باشین خدا حاجی صاحبه هزار سال زنده داشته باشه .گفت خوارو ای چیست؟ بی بی حاجی گفت مه کتی خود قیماغ چای ده شفاخانه بوردم اینه گرمش کنن که بخورن نوش جان زنده باشی خوارک چرا ایقه زامت کشیدین؟ و الال غفور پیش امده حاجی صاحب را به خانه سه دانه هدایت کرد و خوریگل فیروزه ره ده خانه سر توشک شانده گفت ازی باد داکتر مره گفته چی کنم و فیروزه خنده کد. بعد از صرف چای بی بی حاجی بلند شد و حاجی همرایش روی فیروزه ماچ کد و گفت برَشو چیز درست نکنی خوار .وای چرا؟ بی بی حاجی گفت مه یک هوسانه بر دخترم درس میکنم که ده ای دوروز نان شفاخانه ده جانش نه شیشته حاال قرار استراحت کنین و بطرف زبیده دیده گفت توام جان مادر متوجه لیلی گک باش فعال خدا یار تان .خانمگل از پشتش تا دم دروازه کوچه امد و خدا حافظی کده ازش تشـکر کد..روزها میگذشـت و داکتر زلمی یگان خبر گیرایی میکد و داکتر سـروره همرای خود شفاخانه میبرد یگان روز یک پیاله چای همرای سرور میخورد. صبح یکروز تابستانی بود که زبیده به سرور گفت که یکدفه خالیمه صدا کو که مه خوب نیسـتم .سـرور گفت درد داری گفت آ زود برو خالیمه خبر کو .سـرورگفت بان که شفاخانه ببرمته .زبیده گفت یکدفه خالیمه خبر کو و دسـت خوده دکمر خود گرفت و گوشـه بالشـته ده دسـت خود پچق کده میرفت .سرور به دوش اوطرف حولی رفت و صدا کد مادر جان یکدفه بیاین .مادر سرور چادرش را بسرش اندخته چپلکایشه پوشیده به عجله و نفس سوخته پیش زبیده خوده رساند و گفت جان خاله چطور استی؟ و زبیده که رنگش گچ واری سفید شده بود دست خوده دکمر خود گرفته و با نفس نفس گفت خاله جان از شو فتره درد داشتم نخواستم نارام تان کنم حاله دیدم که زیاد شد صدایتان کدم.مادر سرور صدا کد فیروزه .جان مادر یکدفه زود برو خوریگله خبر کو که همرای خود زن مامور عبدالله رام بیاره و دست زبیده ره گرفت و گفت جان خاله تشویش نکو بخیر دست و پایت ارام میشه مادر شدن خو ازیکارا داره جان مادر بیا جان خاله کم کم همرای مه را برو نیم سات باد بود که خوریگل نفسک زده همرای شیرین جان که یک بخچه کالن زیر بغلش بود خوده رساندن.شیرینجان بعد از سالم علیکی دست خوده سر شانه زبیده ماند و گفت جان خاله چرت ته خراب نکو شیرینجانت پیشت است ایتو بزایی که او واری خیره جان خاله یگان دردکاهس دگه طاقت کو .و زبیده که از درد انگشتانش را چک میزد که صدا نکشه فقط میگفت وای خدا جان وی یییییی.شرینجان فیروزه ره صدا کده گفت جان مادر برو اوه گرم کو همرای طشت کالن بیار .سرور که از یگان صدای زبیده طاقتش طاق شـده بود داخل خانه شـد گفت خاله جان ببریمشـه زایشـگاه
کـه خـدا ناکـده کدام چیزی نشـه وسـرش را پاین گرفت .شـیرین گل چشـمه پت کد و دانـه واز که حاله که شما داکتر شدین زایشگا رو شدین ماره بر مسقره کدن خاستین و مادر سرور وسط حرفش دویده بازویشه پچق کده گفت شیرین گل جان بچه س دگه اول دفه پدر میشه دلکش نازک اس. وصداکد سرور جان برو خانه سه دانه اگه کار بود صدایت میکنم و شیرینگل گفت بچیم اینمی توره که ایتو شاخ برنتی شده ماره ده حساب نمیاری کتی دستای خودم مادرته زایاندم که صدایش نبرامد و مادر سـرور شـیرینگله گفت بان دگه ایگپاره خوار خدا توره ازما نگیره کل مردم دواگویت هسـتن که در همین لحظه حالت زبیده خراب شد و بزمین نشست و شیرینگل که زن تجربه کار بود زوت کده بخچه ی خوده واز کد و یک تکه کالن مثل پالسیتک واری روی زمین اوار کد و دست زبیده گرفته و رویش نشـاند و فیروزه ره صدا کرد اوگرم چی شـد و فیروزه دوان دوان طشـت کالنه اورد و دو تا دولچه او گرمه ده دان دروازه ماند و خودش بیرون استاده شد .مادر سرور ده زیر زبان خود دوا میخواند و شیرینگل مصروف کارش بود .زمان به کندی میگذشت و سرور روی خانه سه دانه قدم میزد پدرش اورا دلداری داده میگفت جان پدر ما ازی روزاره زیاد دیدیم ری نزن انشالله و رحمن بخیر پدر میشی و مه نواسه گک خوده میبینم اینه جان پدر اینمی زندگیس دگه و تقریبا دوساعت گذشت مثل اینکه دوسال باشه سرور به پدرش گفت بابه جان مه رفته یک موتر میارم که ببریمشه زایشگاه. که از خانه صدا برامد که البته صدای مادر سرور که میگفت خدایا شکر و یگان صدای ضعیف نوزاد شنیده میشد و در همینوقت فیروزه که پشت دروازه بود و همه گپاره میشنید دویده کده پیش بابیش امد و گفت مبارک باشـه و سـر سـرور را ده بغل خود گرفت و گفت مه عمه شـدم حاال عمه فیروزه اوخدا جان شکر و شیرینگل با صدای امرانه نوزاد را با پارچه ی مخصوصش صاف و پاک کده ده بغل زبیده داد و گفت اینه جان خاله دخترکت مثل خودت واری قندول و گلموره زبیده کجاشدی ؟ بیا جان خاله که جم و جوم کنیم که زچه خانه پاک باشه و بطرف مادر سرور اشاره کده گفت اسپند و بوربو ره تیار ماندین .زوت کده اسپنده دود کنین و سر بوربوره سوختانده بیارین داخل خانه گرد سر زچه بچرخانین یک دو سه غوزه سیر دگوشه تختش اویزان کنین و یکدانه پیازه کارد زده ده باالی سرش بانین .اینه خدا نیک و مبارک کنه قدم نورسیده ره و زبیده ره صدا کد جان خاله حاجی صاحبه بگو کتی سـرور جان بیاین و به مادر سـرور گفت خوارو تو همینجه باش مه میرم همرای خوریگل ده مطبخ که سرشـته لیتی ره کنیم که اسـتخوانای زاچ گرم باشـه.حاجی و سرور هردوی شان داخل خانه شدند و سرور پیش امد و پیشانی زبیده ره بوسید و نوزاد را در بغل گرفت و بطرف پدرش پیش کد .پدر سرور که اشک شادی در چشمش زنگوله بسته بود وروی ریشش ریخت با زبانی که پر از خوشحالی و گلوی گرفته از شوق بود گفت خدایا شکر که نواسه ی خوده دیدم پیش از یکه ازی دنیا برم و دوباره نوزاد را در بغل سرور داد و سرور بطرفش نگاهی کرد و دوباره در پهلوی زبیده قرارش داد و گفت مبارک هروی ما باشه.پدر سرور که دم دروازه رسیده بود گفت به همه ی ما مبارک باشه و پرسید چه نام برش انتخاب کدین شما جوانا خو پیش از امدن نوزاد چند تا نام برش انتخاب کده تیار میمانین و زبیده بطرف نوزاد نگاه کرد و کفت کا کا جان به اجازه تان مه نام لیلی ره انتخاب کدیم دار هستین هر نام که سـرور یکدفه دگ خورد و بطرفش دید و هیچ چیز نگفت باز شـما اختیار یک کاسه و دگه که دل تان خواسـت بانین.در همین وقت خوریگل همرای فیروزه پطنوس ده دسـت شـان داخل شـدن و شیرینگل همرای مادر سرور از پشت سر شان و دود اسپند و بربو فضای اطاق را گرفت. زبیده روی نوزاد را با پار چه ململ پوشاند و گفت خاله جان دود بر طفلها خوب نیسـت .مادر سـرور صدا کد خیرسـت جان ماد دروازاره واز میکنیم خاله جانت میخواسـت همی هدومش پوره شوه که زچه خانه بی بربو نمانه و هردوی شان از اطاق خارج شده و خوریگل با قاشق چند قاشق لیتی که خوب زنجفیل داشت بر زبیده داد و گفت جان خاله اینمی برت فایده داره استخوانایته نرم میکنه و یکدانه کمپل جدید که همرای خود اورده بود سر زبیده انداخت و گفت جان خاله بان که گرم باشی که گفتن زچه بیعرق نباشه که خوب نیسـت و همرای یک دسـتمال ابریشـمی سر زبیده ره شخ و ترنگ بسته کد و گفت اینه جان خاله حاله دگه بخیر دست و پایت یکذره سبک شـوه تـا حمام دایـت بخیر اینمی قسـم خوده نـگاه کـو که خدا ناکـده مثـل اروس مدیر رزاق بابه شـکریه که دو روز باد از زایمان گپه نشـنید و
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
101 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
آرایـش و زیـبـایـی
5اشتباه در آرایش لب که سن شما را باال می برد استفاده نادرست از لبسرین میتواند شما را پیرتر از سن طبیعیتان نشان بدهد اسـتفاده نادرسـت از لبسـرین میتوانـد شـما را پیرتـر از سـن طبیعیتان نشان بدهد و تناسب اجزای صورت را به هم بریزد .در ادامه ،شما را با رایجترین اشتباهات در آرایش لب آشنا میکنیم تا بتوانید در آینده بهتر از این ابزار آرایشی کمک بگیرید.اکثریت زنـان بـه لبسـرین عالقـه خاصـی دارنـد و قابلیتهای ایـن ابزار آرایشـی را هم میدانند :افزایش جذابیت چهره ،افزودن گرما و شـادابی به زیباییهای صورت ،و بهتر کردن جلوههای آرایشـی در کل .با اینحال ،اسـتفاده نادرسـت از لبسرین میتواند زنان را پیرتر از سن طبیعیشان نشان بدهد و تناسب اجزای صورت را به ج ترین اشـتباهات در اسـتفاده از هم بریزد .در ادامه ،شـما را با رای لبسرین آشنا میکنیم تا بتوانید در آینده بهتر از این ابزار آرایشی کمک بگیرید. استفاده از لبسرین روی لبهای خشک و پوست ه پوسته
لبهـای خشـک هیچ وقت جلـوه خوبی ندارند ،امـا زنان از دوره میانسالی به بعد بیشتر با خشکی لبها مواجه میشوند .آنان معموال موقع اسـتفاده از رژ لب به خشـکی لبها دقت نمیکنند و آن را روی لبهـای خشـک بـهکار میگیرنـد .در این وضعیت، ذرههـای لبسـرین درون ترکهـای لـب فرو میرونـد و عالوه بر ایجاد بدشـکلی در لبها ،سـن زنان را بیشـتر به نظر میرسانند. برای جلوگیری از ایجاد این مشکل ،از الیهبردارهای خفیف برای
تدریجی کارتان را پیش ببرید.
راحت بگذارید که لبسرین محو شود نمایـان بـودن خطـوط دور لـب و محو شـدن رنگ میان آنها ،یکی از ُمدهای قدیمی اسـت که امروزه جذابیتی ندارد و حتی نامطلوب شناخته میشود .بنابراین ،از ایجاد چنین حالتی روی لبهای خودتان جلوگیری کنید .برای اینکه ماندگاری رنگ لبسرین را افزایش بدهید ،از براش آرایشی برای استفاده از لبسرین کمک بگیرید .براشها ،ذرات لبسرین را بهتر به درون بافت لبها فرومیبرند .اگر این کار برای بار دوم و سوم تکرار کنید ،ماندگاری رنگ لبسرین را به حداکثر میرسانید.
یکدسـت کردن لبها و جداسـازی سلولهای ُمرده پوسـتی اسـتفاده کنید .اگـر از محصوالت مرطوبکننـده لـب نیـز در سـاعات مختلـف روز کمک بگیرید ،خشکی لبها را تا حدود زیادی کنترل میکنید. عدم استفاده از پرایمر لب از ویژگیهـای مهـم پرایمر لب ،این اسـت که نمیگذارد ذرات لبسرین ب ه سمت خطوط دور دهان نفوذ کنند و در این قسمتها پخـش شـوند .بعضـی از زنانـی کـه از دوره میانسـالی بـه بعد از لبسرین استفاده میکنند ،کامال با این مشکل آشنایی دارند ولی نمیدانند که چرا لبسرین به قسمتهای مختلف دهان گسترش پیدا کرده است .خوشبختانه ،پرایمر لب میتواند این مشکل را استفاده از رنگهای بیروح حل کند. رنگهـای بـیروح بـه زیبایی لبها آسـیب میرسـانند و آنها را غیرطبیعـی جلـوه میدهنـد .بعضـی از زنان تمایـل دارند که از استفاده بدون مقدمه از لبسرین پس از دوران میانسالی و خصوصا در دوران سالمندی ،استفاده رنگهای بسیار کمرنگ و خنثی بهعنوان لبسرین استفاده کنند، از لبسـرین بـه دقـت زیـاد و مقدمـات الزم ماننـد ایجـاد خطـوط اما این رنگها واقعا زیبایی طبیعی لبها را نابود میکنند که کلید یکدسـت دور لـب نیـاز دارد .بنابراین ،به ابزارهای مناسـب دیگر اصلی برای داشتن لبهای جوان و زیبا است .بنابراین ،بهتر است برای این کار نیاز پیدا میکنید .ابزارهایی مانند خط لب به شـما که رنگ لبسرین شما به تیرهترین قسمت لبتان نزدیک باشد کمک میکنند تا خط کامال مشـخصی را دورتادور لب بکشـید و و حتی از رژلبهای براق هم استفاده کنید .برخالف تصور رایج، بعد ناحیه درون خطوط را با استفاده از لبسرین ُپر کنید .حتی بهتر استفاده از لبسرین براق فقط برای ۲۰سالهها نیست و زنان بعد از اسـت که ُپر کردن داخل خطوط را با کمک براشهای آرایشـی دوران میانسالی هم میتوانند از همین محصوالت برای افزایش انجام بدهید ،چون میزان دقت در عملکرد را افزایش میدهند و زیبایی خودشان استفاده کنند. این امکان را برای شـما فراهم میسـازند که با حوصله و بهطور
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
100 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
آرایـش و زیـبـایـی
آیا آرایش در سه ماه اول بارداری خطرناک است؟ ترکیب را به خوبی هم بزنید تا کام ً ال یکدست شود .یک شامپوی سیر غلیظ تولید میشـود .آن را درون یک بطری هوابندی شـده بریزید و سپس آن را در جای خشک و خنک نگهداری کنید.
شامپوی سیر می تواند به شکل موثری ریزش مو را کنترل کند نحوۀ استفاده از شامپوی سیر استفاده از شامپوی سیر خیلی آسان است .موهایتان را روزی یکبار ترجیحا هنگام صبح ،با این شامپو بشویید .در هنگام شستشو ،پوست سرتان را به خوبی ماساژ دهید .سپس ،موهایتان را بشویید و با استفاده از یک شانه ،خرده های سیر را از موها جدا کنید .با این حال ،اگر این شامپو به خوبی مخلوط و فراوری شده باشد ،نباید خرده های سیر در آن چندان زیاد باشد. مزایای بهداشتی شامپوی سیر شامپوی سیر فواید بی شماری دارد .این شامپو می تواند مشکالت و بیماری های مو را درمان کند. درمان و توقف ریزش مو استفاده از شامپوی سیر باعث تحریک رشد موهای جدید در کسانی می شـود که دچار ریزش مو هسـتند .سیر مواد مغذی مورد نیاز برای فولیکول های مو را تامین می کند و باعث می شود که موهای جدید قوی تر باشند .در مواردی که ریزش مو و کچلی در نتیجۀ عفونت باکتریایی باشد ،این شامپو حاوی wاستفاده از شامپوی سیر یک روند جدید در مراقبت از مو است سـیر سرشـار از خصوصیات ضدقارچ و ضدباکتری فوق العاده اسـت .بنابراین ،به درمان بسـیاری آنتی بیوتیک هایی است که از این بیماری ها پیشگیری کرده و ضخامت مو را افزایش می دهد. از مشکالت بهداشتی و زیبایی کمک می کند .هرچند سیر اغلب در طبخ غذا به کار می رود ،اما استفاده از شامپوی سیر یک روند جدید در مراقبت از مو است .به دلیل ارزش دارویی سیر ،پزشکان سالمت مو و پوست سر باستانی از آن برای درمان بیماری های پوستی و بیماری های سخت استفاده می کردند .هرچند شامپوی سیر موهای آسیب دیده ناشی از رنگ و های الیت را تقویت کرده و آن را براق می کند. سیر بوی بدی دارد ،اما می تواند برای ناخن ،پوست و مو مفید باشد.شامپوی حاوی عصاره سیر می استفاده مستمر از این شامپو برای کسانی که دچار خارش پوست سر و خشکی مو هستند نیز مفید تواند عفونت های پوست سر را درمان کرده و به شکل موثری بهداشت مو را تقویت کند .شامپوی است .شامپوی سیر از طریق کاهش یا برطرف کردن کامل این عالیم به شما کمک می کند .اگر سیر می تواند به شکل موثری ریزش مو ( به هر علتی ) را کنترل کند .به عالوه ،این یک شامپوی شامپو به خوبی روی پوست سر استفاده شود می تواند به سالمت و قوی شدن موها کمک کند. طبیعی برای بسیاری از مشکالت مو مانند شوره و خشکی مو است. آیا در جستجوی بهترین درمان برای ریزش مو بوده اید؟ بهترین درمان برای ریزش مو پیدا شده درمان موهای آسیب دیده است .شامپوی سیر به شکل موفقیت آمیزی باعث کاهش ریزش مو می شود .دستور ساخت این استفاده مستمر از سشوار می تواند آسیب های زیادی به موهای شما وارد کند .استفاده از حالت شـامپوی خانگی در اینجا ارائه می شـود که می تواند به طرز شـگفت آوری ظاهر موهای شـما را دهنده های شـیمیایی نیز می تواند به موها آسـیب بزند .شـامپوی سـیر می تواند کمک بزرگی به ترمیم و سالمت موها بکند .ویژگی های طبیعی و اساسی سیر می تواند شکستگی های مو ،ناشی تغییر دهد. از استفاده از حالت دهنده های شیمیایی و سشوار را متوقف کند .این شامپوها همچنین گردش خون را افزایش داده و باعث دفع سمومی می شود که به ریشه موها آسیب می زنند. سیرهایی با کیفیت خوب بخرید برای تهیه این محصول ،سـیر بنفش ترجیح داده می شـود زیرا سرشـار از ترکیبات ضد عفونی کننده ،ضد التهابی و آنتی اکسـیدان اسـت .اگر یافتن این نوع سـیر دشوار است ،می توانید از سیر مزایای دیگر در هنگام ماساژ شامپوی سیر روی پوست سر ،بهتر است که بگذارید شامپو چند دقیقه بماند .این آبدار و سالم استفاده کنید. کار باعث می شود که مواد مغذی سیر جذب پوست شود .سیر عالوه بر درمان مشکالت مو ،مواد ) ۱یک شامپوی ارگانیک تهیه کنید شامپوهای ارگانیک به خوبی و به طور یکدست با سیر ترکیب می شوند و شامپوی موثر و بسیار مغذی فراوانی نیز دارد .سیر می تواند به شکستن کلسترول درون سرخرگ ها کمک کرده و فشار کارامدی تولید می کنند که باعث درمان و توقف ریزش مو می شـود .شـامپوهای ارگانیک گران خون را پایین بیاورد .این مواد مغذی همچنین برای درمان ذات الریه و سیاه سرفه هم موثر هستند. نیستند و بسیاری از سولفات ها و الکل که برای رشد مو مضر هستند را در خود ندارند. نتیجه گیری ) ۲یک خمیر یکدست از سیردرست کنید حدود ۱۰حبه سـیر را با آب تمیز بشـویید تا مطمئن شـوید که خاک و آلودگی با شـامپو مخلوط شامپوی سیر به ویژه برای عفونت ها و مشکالت مو کاربردها و فواید زیادی دارد .استفاده از آن نمی شود .سپس پوست سیر را جدا کرده و آن ها را در میکسر آسیاب کنید تا به شکل خمیر درآید .موثر بوده و سـاختن آن در خانه آسـان اسـت .اگر مشـکلی در ارتباط با موهایتان دارید ،در اسـتفاده مخلوط را هم بزنید و کم کم آب اضافه کنید تا خمیر شکل خامه ای پیدا کند .مقداری روغن زیتون از شامپوی سیر تردید نکنید .اما اگر با استفاده از این شامپو خانگی دچار خارش،یا قرمزی پوست بودار یا روغن جوجوبا به آن اضافه کنید تا بوی سیر را بگیرد.همه مواد را به خوبی با هم مخلوط شدید استفاده از شامپوی سیر را متوقف کنید .ممکن است شما جزو معدود کسانی باشید که به سیر کنید تا خمیر یکدست و نرمی به دست آید .شامپوی ارگانیک را با خمیر سیر مخلوط کرده و این حساسیت دارند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
99 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
آرایـش و زیـبـایـی
محبوب ترین رنگ موهای سال
دنیای مد انتهایی ندارد و همانند هر چیز دیگر ،سـال به سـال تغییراتـی در آن رخ مـی دهـد .در این زمینه رنگ موهای جدید و حتی سـبک رنگ کردن مو نیز هر سـال تغییر می کند ،بنابراین بد نیسـت با رنگ موهای جدید و پرطرفدار سـال ۲۰۱۷نیز آشنا شوید.
را روی موهای هنرمندان مشهوری از جمله جسیکا آلبا و جنیفر لوپز دیده ایم .نکته مثبت این رنگ این اسـت که فرق سـر تیره ترین حالت را دارد و به رنگ روشن پایین موها می رسد بنابراین هر بار که موهایتان رشد می کند نگران رنگ ریشه مو نخواهید بود و دائم نیازی نیست آن را رنگ کنید.
) ۳پاستلی رنگ موی پاستلی از جمله رنگهای هلویی ،بنفش کمرنگ یا آبی و رنگهای کمرنگ اینچنینی طرفداران بیشتری پیدا کرده اند. این رنگها چهره شما را کامال متفاوت می کند .اگر نمی خواهید تمـام موهایتـان را به این سـبک رنگ کنید می توانید به صورت هایالیـت رشـته هایی از موهایتـان را دکلره کـرده و یکی از این رنگها را روی آن بگذارید .یادتان باشـد نگهداری رنهای فانتزی کار سختی است و نیاز به مراقب و تمدید رنگ هفته ای دارد.
) ۱تیره روشن مدل رنگ م و این مدل تیره روشن مو به مدل خسوف مشهور است و همانند کانتورکـردن صـورت عمل مـی کند .با این تکنیـک موهای دور تا دور صورت تیره تر از سـایر قسـمت ها رنگ می شـود که این کار باعـث می شـود گونـه هایتان الغرتر نشـان داده شـوند .این مدل یکی از جدیدترین مدلهایی است که در سالن های آرایشی سراسر دنیا آموزش داده می شود .برای اینکه این مدل رنگ مو به بهترین شکل روی صورت عمل کند باید پیش آرایشگر ماهر برویـد کـه بتواند موهایتـان را طوری رنگ کنند که این نتیجه را ) ۴رنگین کمان رنگهـای رنگیـن کمـان نیز هماننـد رنگهای پاسـتلی ،فانتزی روی صورت ببینید. هسـتند با این تفاوت که رنگهایی پررنگ تر و تیره تری نسـبت به رنگهای پاستلی هستند .رنگ آبی تیره و صورتی تیره از جمله ) ۲رنگ موی آمبره چشم ببری رنگ مو آمبره یکی از محبوب ترین های سـال ۲۰۱۷اسـت ،رنگهای محبوب این سری رنگهای فانتزی محسوب می شوند. رنگی که در آن می توان رنگهای عسـلی ،کهربایی و هایالیت رنگهای تیره این دسته برای هر پوستی نیز مناسب است .بنابراین هـای قهـوه ای روشـن را که به صورت بالیـاژ روی مو انجام می همـه مـی تواننـد ایـن رنگهـا را امتحان کننـد .این دسـته رنگها شود ،دید .رنگ موی آمبره از اواخر سال ۲۰۱۶مد شد .این مدل همانگونه که گفته شد فانتزی هستند و مراقبت ویژه الزم دارند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
98 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
موفقیت رازهای خـــبــری
ویژگی های سوال منطقی: .1از مقوله فعل تحریکی باشد. .2غرض از سوال ،دانستن ندانسته باشد .3سائل مخاطب را قادر به جواب بداند اگر سوالی این ویژگی ها را نداشته باشد دستوریست آیـا در سـواالت منطقـی هـم می تـوان ارزش داروی کـرد ،می توان گفت سـوال خوبی کردی یا سـوال بدی کردی .سـوال دارای ارزش مثبتی کردی یا سـوال دارای ارزش منفی گفتی .سـخنان evaluativeگفتن در باب سوال امکان پذیر است یا نه؟ جواب مثبت است درباره سواالت منطقی می شود ارزش داوری کرد. چگونه سواالتمان را مطرح کنیم مورد اول:پیش فرض داشتن سوال اولین ارزش داوری که می شـود کرد این اسـت که اگر سـوال آمیخته باشـد دارای ارزش داوری منفی اسـت .ما به یک سلسـله سواالت می گوییم سـواالت آمیخته یا سواالت مرکب یا mixed questionsیا سواالت مشوب یعنی به شاعبه یعنی سوال مرکب سوالی است که سوال است اما در آن یکی ،دو تا ،سه تا اخبار هم پیش فرض گرفته نشده ،مثال مشهورش این است که اگر قاضی به شوهر بگوید باز هم زنت را زدی؟ معنایش این است که الاقل یک بار قبل زنت را زده بودی. این یک اخبار یا پیش فرض است و پیش فرض قاضی این است که او الاقل یک بار زنش را زده اسـت و این یک پیش فرض اخباری دارد اما اگر قاضی بگوید زنت را زدی؟ این سـوال simple باشد دارای ارزش داوری مثبت است و اگر آمیخته باشد دارای ارزش داوری منفی است انگار پیش فرض این تفکیک این است که انگار سوال بدون پیشداوری هم امکان پذیر است .چون گفتم اگر سوالی پیش داوری داشته باشد Mixedاست و اگر پیش داوری نداشته باشد ساده است.  مورد دوم:خروج از محل بحث یک نوع ارزش داوری دیگر در باب سواالت می شود و آن این است که اگر سوالی خروج از محل بحث باشـد این سـوال دارای ارزش داوری منفی اسـت .فرض کنید من دارم در باب جنایات هیتلر سخنرانی می کنم و می خواهم اثبات کنم هیتلر یک جنایت کار بوده و بعد می گویم خوب چه طور جنایت کار تلقی نکنیم کسی را که مثال شش میلیون یهودی را کشته است ،فقط به این جهت که یهودی بودند. اگر شما وسط سوال پرسیدی شش میلیون را کشت یا شش میلیون و سه نفر را؟ یعنی خروج از محل بحث .یعنی فرقی در نتیجه بحث ندارد .چه شش میلیون را کشته باشد ،چه شش میلیون و سه نفر .گرچه سوال منطقی است و از جهلی بر می خیزد .شما به اینکه دقیقا تعداد کشته شدگان چه قدر بودند نادانید. سوال منطقی است اما دارای ارزش داوری منفی است؟ یعنی ما به این سوال ارزش منفی می دهیم و خروج از محل بحث است چون محل بحث جنایت کار بودن هیتلر است و جنایت کار بودن او به اینکه سه نفر را بیشتر کشته باشد یا کمتر فرقی نمی کند.یا مثل اینکه من بچه هایم را نصیحت می کنم و می گویم مثل پرویز -پسر همسایه -نباشید که دیروز سـه تا از شیشـه همسـایه ها را شکسـت .و اگر آن وقت بچه من پرسـید سـه تا شیشـه را بابش ارزش داوری منفی می شود ،چون در بحث من ربطی ندارد شکست یا دو تا؟ این سوال در ِ که سه تا شکسته باشد تا دو تا شکسته باشد .بله ،اگر می خواستیم برای همسایه ما شیشه بخریم باید دقیقا می دانستم که پرویز سه تا شیشه را شکسته یا دو تا شیشه را؟ سواالتی که ناشی از این هستند که محل بحث را مورد توجه قرار دادیم محل بحث دو تا یا سه تا شیشه را شکستن نیست ،محل بحث بی ادبی بچه همسایه است. مورد سوم:طرح نکردن مقدمات سوال یک مورد سـوم که برای سـواالت ارزش منفی قائل می شـوم سـواالتی اسـت که سـوال کننده مقدمات سـوال را برای طرح سـوال طی نکرده و سـوال می کند که این معنایش این اسـت که آن چه را به عهده خودش بوده انجام نداده و می خواهد دیگری این کار را برای او انجام بدهد معلم ها با این سواالت خیلی مواجه می شوند که طرف به این خاطر که درس جلسه قبل را نخوانده سوال دارد. خوب تو باید مقدمات الزم را طی می کردی تا در باب سوالت ارزش داوری مثبت نشود بشود وقتی
تو آن چه را در پنج جلسه گذشته گفته شده را نخواندی یا مرور نکردی و باید نسبت به مطالب طرح شـده در این چند جلسـه عالم می شـدی سـوالت به لحاظ ارزش داوری ،دارای ارزش داوری منفی است و معنایش این است که سوال ناشی از جهل است ولی جهلی که مقدمات الزم را برای طرح سوال منطقی طی کرده باشد.
مورد چهارم:عدم توانایی پاسخگویی بالفعل توسط مورد سوال قرار گیرنده ارزش داوری چهارمی که مطرح می شود وقتی است که سوال کامال سوال است و معنایش این است که مخاطبتان بالقوه و نوعا قدرت پاسخ گویی دارد ولی بالفعل و به لحاظ اوضاع و احوال قدرت جواب گویی ندارد .اگر بالقوه و نوعا هم امکان جواب گویی نداشت سوال ،سوال منطقی نبود و فقط سوال دستوری نبود. اینجا بالقوه و نوعا قدرت پاسخ گویی دارد اما در وضعیتی نیست که قادر به پاسخ گویی باشد .مثل وقتی که شما در مورد چیزی سوال می کنید که االن اسناد و مدارکش پیش من حاضر نیست .اگر اسناد و مدارک روی میزم بود که درست ولی االن اسناد و و مدارک پیش من حاضر نیست ،در این وضع و حال و situationاگر کسی سوال کرد سوالش ارزش داوری منفی دارد .اگرچه من نوعا و بالقوه قدرت پاسخ گویی به این سوال را دارم و بالفعل و در این وضع و حالی که قرار گرفته ام نمی توانم به سوال جواب بدهم. مورد پنجم:به کارگیری عبارات غامض و مبهم دیگر سواالتی که در آن ها عبارت غامض یا عبارات دارای ابهام یا ابهام به کار می رود ،این هم در عقالنیت گفتاری ارزش داوری منفی به این سوال تعلق می گیرد ،که نباید در سوال این گونه عبارات به کار برود .البته تا جایی که می شود این چنین سخن نگفت .ممکن است دیگر آسانتر از حدی نتوان سخن گفت. به قول انیشتین مطالب تان را ساده کنید اما نه ساده تر .یعنی اگر از یک حدی ساده ترش کردید دیگر مطلب از دست رفته .مثال یک نفر حرکت جوهری مالصدرا را هرچه توضیح می دهد قابل فهم نمی شود ،آن وقت آنقدر ساده اش می کند تا این حد می گوید مالصدرا می گفت همه چیز حرکت می کند و اگر او چنین گفت ،این صال سخن مالصدرا نیست و خیلی ساده اش کردید اما سـادگی اش اصالت سـخن را از بین برده و سـخن را از حدی نمی شـود ساده تر کرد چون آن وقت دیگر این سـخن تبدیل به سـخن دیگری می شـود .ولی تا آن جا که می شـود سوال نباید غامض باشد ،یا دارای ابهام و ایهام باشد. مورد ششم:ارزش داوری به حسب ذوقی و سلیقه ای بودن ارزش داوری منفی بعدی این است که سوال نباید درباره امور ذوقی و سلیقه ای باشد ،این چیزی است که به آن می گوییم matters of stayنباید باشد ،نباید از این ها سوال کرد .به دلیل اینکه سوال از این ها چیزی را برای تو مکشوف نمی کند و باید اموری که به ذوق و سلیقه تو مرتبطند طرح نشوند چون سوال شونده چیزی را برای سوال کننده مکشوف نخواهدکرد. مورد هفتم:اعتراض کردن پس از سوال سواالت منفی دیگر سواالتی اندک ارزش داوری منفی درباره آن ها به خاطر اعتراضی است که پس از طرح سوال انجام می گیرد ،مثال اگر شما از من بپرسید زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ و من بگویم خیر .تا این جا مشـکلی وجود ندارد و اگر حاال بگویید که تو به چه حقی می گویی زندگی پس از مرگ وجود ندارد ،که اگر چنین کنید در باب سوالتان ارزش داوری منفی کرده آید. چرا؟ به این دلیل که وقتی شما سوال می کنید زندگی پس از مرگ وجود دارد یا ندارد درواقع رای مرا می پرسید و وقتی اعتراض می کنید درواقع انگاری دارید می گویید چرا رای تو مثل رای من نیست و گویا معنایش این است که شما رایی داشتید در این باب و اگر رای داشتید این منافات دارد با اینکه سـوال باید با جهل آغاز بشـود و در محیط فعلی ما خیلی چنین چیزی وجود دارد .قرار بود سوال با جهل آغاز بشود نه با علم یا ظن. وقتی شما از من می پرسید زندگی پس از مرگ وجود دارد یا نه ،مفروضشان این است که نمی دانید زندگی پس از مرگ وجود دارد یا نه رای من را در این باب می پرسید .و اگر من گفتم نه و شما اعتراض کردید یعنی گویی زندگی پس از مرگ وجود دارد و تو می گویید وجود ندارد .خوب اگر تو می دانی وجود پس چرا سوال کردی؟ این را من گاهی به دو صورت گفتم.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
دوسـت داشـتم باشـم قرار می گیرد ،هنوز هم یک لحظه با خودم می گویم «چرا من نه؟» این کام ً ال طبیعی اسـت .شـما ربات نیستید ،آدمید. بـه خودتـان اجازه دهید گاهی حسـادت کنید و دیوانه شوید ولی بعد هر کاری از دستتان برمی آید برای بیرون آمدن از این حالت انجام دهید.
.5پیش روید. مـن چطـور پیـش رفتم؟ توانسـتم پیـش روم چـون واقعیت را قبول کرده بودم ،اینکه خوش اقبالـی فـردی دیگر تاثیری بر شـانس و خوش اقبالی من ندارد .این احتمال هست که یک روز هم اقبال شما برگردد و شما برنده میدان باشید. نه من مرکز جهان هسـتم و نه شـما .اشـکالی نـدارد که برای خودتان بخاطر اینکه نتوانسـته اید چیزی که می خواسـتید را به دسـت آورید، متاسـف باشـید ،مخصوصًا اگر خیلـی برای آن تالش کرده بودید. ولـی بعـد بایـد از آن بگذریـد و زندگـی تان را جلو ببرید .شما تالشتان را کرده اید و هر کاری از دسـتتان برمی آمده را انجـام داده اید و برای رسـیدن آن روز طالیـی فقـط بایـد صبـر کنید. همین .مطمئن باشید یک روز می آید. هر چقدر هم که شایسته و مستحق موفقیت
97 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
موفقیت رازهای خـــبــری
باشـید ،دنیا خارج از دسـتان شماسـت .همه آن آدم هایی که در یک لحظه تصور می کنید همه چیز دارند ،واقعیت این است که اینطور نیستند. آنها مشـکالتی دارند که شما از آنها بی خبرید و آنهـا هم به بقیه حسـادت مـی کنند (حتی به خود شـما) .خشـمگین بودن نسـبت به دیگران و کینه ورزیدن انرژی زیادی از شـما می گیرد. درعـوض بایـد سـعی کنیـد از این انـرژی برای انگیزه دادن به خودتان برای سـخت تر تالش کـردن اسـتفاده کنید .چون تنهـا چیزی که می توانید واقعًا کنترلش کنید ،خودتان هستید .شاد و راضـی بـودن بـرای آنچـه که هسـتم بود که مـن را از گـرداب حسـادت نجات داد .شـما هم چیـزی را پیـدا کنید که خوشـحالتان می کند و آن را انجام دهید .مطمئن باشـید با ادامه دادن مسیرتان باالخره موفقیت به سمتتان می آید و خودتان و همه اطرافیانتان را خوشحال خواهد کرد .البته ممکن اسـت بعضی از آنها بخواهند شـب هـا مخفیانه بخاطر این موفقیت شـما در تحتخوابشان گریه کنند ولی اگر دوست واقعی باشـند ،خیلی زود به سـمتتان برمی گردند و از این هم که هستید باالتر می برندتان.
بهترین روش سوال کردن برای گرفتن نتیجه مطلوب
سوال پرسیدن یکی از ابزارهای اصلی برای جمع آوری داده و اطالعات به شمار می رود .اما چگونه و چطور این سواالت را بپرسیم. انواع سوال و شیوه سوال پرسیدن در تعارض ها و اختالف نظرها سوال پرسیدن می تواند میزان فهم مخاطب از موضوع را مشخص کند اما کاربرد مهم تر پرسش ،آموزش مطالب است .یعنی با استفاده از پرسش و پاسخ می توانیم مطالب را به مخاطب یاد بدهیم .اما باید روش درست سوال پرسیدن را بلد باشیمسوال آیا در باب سوال ارزش داوری می شود کرد .فرض کنید فعلن را فقط داریم راجع به سواالت منطقی حرف می زنیم.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
96 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
رازهای موفقیت
چرا به موفقیت دیگران حسادت میکنیم؟ شاید این احساس را تجربه کرده باشید که از موفقیت دیگران ناراحت میشوید و به آن ها حسودی میکنید ,علت این ناراحتی چیست؟ علت حسادت به موفقیت دیگران به موفقیت دوستتان حسودی می کنید و دوسـت دارید بدانید چطور می توانید چنین حسی را در خود از بین ببرید؟ حسـادت احساسـی بسیار ناراحت کننده اسـت.موفقیت دیگران من همیشـه می دانسـتم که می خواهم یک نویسنده شوم ،بخاطر همین وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شـدم ،آماده بودم که کارم را شـروع کنم .موفقیت یک شبه من آنطور که برنامه ریزی شده بود پیش نرفت و تقریبًا یک دهه در تالش برای چاپ شدن نوشته هایم بودم .بااینکه مطمئن بودم کـه این تجربه کام ً ال طبیعی اسـت ولی واقعیـت ناراحت کننده روبه رویم بود:افراد دیگری بودند ،که خیلی هایشـان را هم می شـناختم ،که بدون هیچ مشـکلی پیشـرفت کردند .هر روز خبر موفقیـت فـروش کتاب یک زن را می شـنیدم .آیا این زن ها به اندازه من نگاه دقیقی به زندگی داشتند؟ آیا به اندازه من بامزه، جـذاب و متواضـع بودند؟ نه نبودند! البته من اص ً ال نمی دانم که ایـن زن هـا چطـور آدم هایی بودند .فقط می دانسـتم که از آنها متنفرم .اینطور بود که سـالهای شـکنجه ام شـروع شد ،یادتان باشـد که این شـکنجه ها بخاطر این نبود که اتفاق بدی برایم افتاده بود .اینکه دست رد به سینه ات بزنند مطمئنًا درد جسمانی بـه دنبـال ندارد .هیچکس هیچوقت امنیت من یا خانـواده ام را به خطر نینداخت .درواقع ،متن رد شدن نوشته هایم حتی یکی دو جمله تحسـین آمیز هم در خودشـان داشـتند و برایم آرزوی موفقیـت هم مـی کردند .دلیل عصبانیت و ناراحتی من اتفاقات خوبـی بـود کـه بـرای دیگران مـی افتاد .مـن مطمئن بـودم که باهوش تر ،خوشگل تر و مستحق تر برای موفقیت هستم .من سخت کوش بودم و برای موفق شدن آمادگی بیشتری داشتم. دلم میخواست آنهایی که کتاب هایشان چاپ می شد را در دریا بیندازم تا غرق شوند ،دلم میخواست آنها را شکنجه کنم. خیلـی حس زشـتی اسـت – اینکـه از موفقیت کسـی ناراحت شوید – ولی آدمها اغلب زشت هستند .و مطمئن هستم که شما هم تا بحال حس مشـابهی را تجربه کرده اید .وقتی این اتفاق ها برای کسـانی غیر از شـما می افتد ،حتی ممکن است دیوانه شوید:همسر پیدا کردن .نمره باال گرفتن در کالس ،قبول شدن درد انشـگاه ،داشـتن والدین باحال ،خوش هیکل بودن ،گرفتن ترفیع کاری ،و … شما هم از فکر کردن به این چیزها خسته شده اید؟ خشمگین بودن نسبت به آدمها انرژی زیادی از آدم می گیرد ،مخصوصًا اگر بدی در حق شما نکرده باشند .پس با این احساسات چه باید بکنید؟
چطـو ر مـی توانیـد آدم هـای بدبختـی کـه مـدام از وضعیـت یکـی از آن خودشـان شـکایت می کنند و به وضعیت دیگران حسـادت می کنند نباشـید؟ من یک برنامه چهار مرحله ای دارم که توانسـت من را از آن وضعیت بیرون بکشـد .امیدوارم بتواند به شـما هم کمک کند.
کنیم .سعی کنید همیشه به خاطر داشته باشید که همه ما دلمان می خواهد دوستانمان موفق باشند چون یک روز پیر می شویم و دلمـان می خواهد وقتی در جشـن تولدمـان به اطرافمان نگاه می کنیم به تک تک کسانی که اطرافمان هستند افتخار کنیم. و از طرف دیگر ،داشتن دوستان موفق احتمال موفقیت شما را هم بیشتر می کند چون شما از آنها حمایت می کنید و آنها هم درمقابل از شما حمایت خواهند کرد .موفقیت یک کار گروهی است .پس عضو یک گروه باشید!
.3با بدن تان بعنوان بخشی از خودتان رفتار کنید. کار دیگـری کـه واقعًا برای کنار آمدن با این وضعیت به من کمک کرد ،انجام یوگا بود .من همیشـه در مغزم زندگی مـی کـردم و بدنم را درواقع دشـمن مغزم می دانسـتم .یادم می آید که وقتی دبیرستانی بودم ،گفته فیلسوف فرانسوی معروف دکارت را شنیده بودم که می گفت ،ذهن و جسم دو موجودیت جداگانه هستند ،حتی اگر بر هم تاثیر داشته باشند و این بدترین شـکل تفسـیر یک فلسـفه بود .با خودم فکر می کردم چرا همه طوری رفتار می کنند که انگار خیلی عجیب است ذهن و جسم از هم جدا باشند؟ اینطور است دیگر! البته به استثنای اینکه به آن سادگی ها که من فکر می کردم هم نبود. جسـم ما به شـدت به مغز و احساسـات ما مرتبط اسـت .وقتی احساس بدبختی و حسادت می کنید و دلتان می خواهد با مشت توی صورت کسـی بزنید ،حرکت دادن بدنتان می توانید خیلی مفید باشد .من در سن 12تا 24سالگی به این ایده می خندیدم ولی واقعیت این اسـت که آن زمان بیشـتری احسـاس ناراحتی را در زندگـی ام داشـتم .چـه دویـدن باشـد چه یوگا یـا انجام هر ورزش دیگـری کنار دوسـتانتان ،حرکـت دادن بدنتان می تواند تاثیر فوق العاده ای بر وضعیت ذهنی تان داشته باشد .من خودم بـه ایـن دلیل یوگا را دوسـت دارم که یک معلم عالی پیدا کردم که همیشه قبل از کالس کمی درمورد اینکه کاری که ما روی زیرانداز یوگایمان انجام می دهیم با زندگی آن زیرانداز در ارتباط است ،برایمان حرف می زند. یوگا با مجبور کردن من برای کندتر کردن تنفسم و برخورد با بدنم بعنوان قسمتی از خودم ،به من کمک کرد بتوانم چیزهایی که در کنترلم نیستند را رها کنم و به هیچ چیز وابسته نشوم.
.1همه چیز را مدنظر قرار دهید. یـک راه بـرای کنار آمدن با همه خسـتگی تان این اسـت که یک قدم به عقب بردارید و به این فکر کنید که چه کرده اید .من وقتی در ابتدای دهه بیسـت سـالگی ام بودم ،شاید هیچکدام از کتاب هایم چاپ نشده بود ،ولی نامزد خیلی مهربانی داشتم که در همه کارها به من کمک می کرد. سالمت بودم و رابطه فوق العاده ای هم با پدر و مادرم داشتم. دفعه بعدی که متوجه شدید بخاطر موفقیت یک نفر می خواهید خودخـوری کنیـد ،بـه چیزهایـی مثل این فکـر کنیـد:او والدین مهربـان و حمایتگـری مثل من ندارد ،من خیلی خوش شـانس بـوده ام کـه در همچنیـن خانواده ای هسـتم .قـدر چیزهایی که داریـد را بدانیـد ،مخصوصـًا چیزهایی که شـما داریـد و دیگران ندارند .شاید باز هم از خشمتان برای موفقیت دیگران کم نکند ولی برای شـروع بد نیسـت .به این فکر کنید این چیزی که آن فرد االن به دسـت آورده اسـت ،تنها چیزی نیسـت که شـما در زندگی می خواهید و تنها چیزی هم نیسـت که در دنیا اهمیت دارد .زندگی بسـیار پیچیده اسـت و همین است که جالبش می .4فریاد بکشید. وقتی همه چیز با شکست مواجه می شود و از عصبانیت و کند. حسادت و انواع و اقسام احساسات زشت و ناراحت کننده خسته شده اید ،فریاد بزنید .همه نیرویتان را جمع کنید و جیغ بزنید – .2لیستی از تمام کسانی که به آنها حسادت می بی صدا .از آنجایی که من در یک محله بسیار ساکت زندگی می کنید و از آنها خشم گینید تهیه کنید. حاضرم شرط ببندم که بیشتر آنها افراد هم سن و سال خودتان کنم ،جیغ بلند کشیدن عصبی ام می کند ولی اگر شما دوست هستند – حتی دوستانتان .یک نکته خیلی عالی درمورد دوستان دارید که سر و صدا کنید ،می توانید یک جیغ بلند بکشید! می این است که با هم بزرگ شده اید و پیر می شوید .من در سن 32دانـم شـاید بـه نظرتان احمقانه بیاید ولی مطمئن باشـید که اثر سالگی چندین دوست دارم که با خیلی از آنها از دوران دبیرستان دارد. گاهی وقت ها باید به خودتان یک لحظه خشم کامل بدهید، دوسـت بوده ام و خیلی ها هم به قبل از دوران دبیرسـتان تعلق دارند .مطمئنم که طی بیست سال گذشته به هر کدام از آنها در حتـی اگر آن خشـم و عصبانیـت کام ً ال بدون دلیـل و بی هدف یک نقطه از زندگی ام حسادت کرده ام .و این هیچ اشکالی ندارد .باشد .شما کامل نیستید .من هم نیستم .هیچکس نیست .وقتی همـه مـا بزرگ و بالغ می شـویم و با سـرعت خودمان رشـد می کسـی که می شناسـم یک جایزه می برد یا در لیسـتی که من
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
95 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
رازهای موفقیت
شما هم دنبال راهی برای ایجاد خود باوری هستید؟
حالت زبان بدن برای جلب اعتماد دیگران در دنیـای ارتباطـات فـردی و اجتماعی زبان بدن نقش مهمی ایفـا مـی کنـد ،یـک فرد در مصاحبـه های کاری و حتی جلسـه خواستگاری بایستی مراقب حرکت دست و اعضای بدن خود باشد. با زبان بدن اعتماد دیگران را به خود جلب کنید
بـر ا ی قراردهیدکـه رسـیدن بـه ن لتـا حا هـدف بـه چنـد رابهترمیکند.اهدافروزانه فاکتور مهم نیاز داریم یکی ای راتعییـن کنیـد و بدانیدبـه دنبال از ایـن فاکتورهـا و قـدم هـای اصلی چه هسـتید این باعث میشـوددرزندگی دچارسـردرگمی باور توانایی هاست ؛ از اهمیت ایجاد خود باوری غافل نشوید و همین امروز شویدبرخی افرادهستندکه افکاراتشان پرازچیزهای بیهوده است وروی مبـل دراز میکشـندوهیچکاری انجام نمـی دهندکارهای تغییرات سازنده در خود ایجادکنید. روزانه خودرا یادداشت وطبق ان عمل کنید. 5راه موثر برای ایجاد ایجاد خود باوری همـه ی مـا از زمـان کودکـی آرزوهای بزرگـی داریم مثال می تغییرنظر خواهیم ستاره سینما یا دنیای فضانوردها و یک سوپراستار ورزش همیشه همه ی افکاراتی که داریم مثبت نیست درواقع اغلب شـویم اما وقتی وارد جهان واقعی می شـویم ضربه میخوریم و افکاراتـی هـم وجودداردکـه منفـی اسـت وعمـل بـه انهاموجب احساس شکست می کنیم برای به دست آوردن چیزهایی که از شکست میشوددرموردافکاراتی که دارید و اتفاق های زندگیتان زندگی می خواهیم باید باورهایی را در خودمان بسـازیم یا بهتر اندکی فکر کنید اگر این افکارات باعث شکست در زندگی تان است بگوییم ایجاد خود باوری را عملی کنیم.ایجاد خود باوری می شودافکارات را تغییر دهید و به چیزهای مثبت فکر کنید.
توصیه های مثبت برای ایجاد خود باوری در فرد آزمودن اندیشه آزمودن اندیشه دوبخش دارد ،با افرادی که وقت میگذرانیدتوجه کنید کسانی که باشماصحبت می کنندوبه حرفهای شماگوش میدهنـد ،اگراطرافتـان ادم هایـی باشـدکه انـرژی منفی بهتان میدهنـد بایـد بدانیـد که با هم صحبتی با انها ازپیشـرفت بازمی مانید پس اطرافتان رابا انسانهایی که مثبت هستندبسازید. کودکان دراجتماعات کوچکی رشد میکننداماپدران ومادرانشان ایـن باوررابـه انهامیدهندکـه هـرکاری درجهـان بخواهندانجـام دهندمی تواننددرچنین خانواده هایی شایدکودکان ثروتمندنباشند اماباورهـای مثبـت وانگیـزه موجـب رشدانهامیشـودافرادی کـه شماراضعیفمیکنندکناربگذارید بخـش دوم چیزی اسـت که میخوانیدوتماشـامیکنید ،ایا این موارد باپیشرفت شماارتباط دارد؟ برخـی دوسـت دارنـد زندگینامـه افرادموفـق رامطالعه کنندکه ببینندچـه بـوده اندوچـه کارانجـام داده اندپیام هایی کـه ازتلفن تلویزیون کامپیوترمیرسدروی افکاراتمان تاثیرمیگذارد. برداشتن گامهای کوچک نیازبـه انجـام کارهای بزرگ نیسـت فقط کارهایـی رادرالویت
افـراد تمایـل دارنـد توانایـی خـود را در زمینـه روانشناسـی وفهم صداقت و چهره شناسی افراد باال ببرند دروغ گوهای ماهر در این زمینـه ها حالت چشـم وژسـت ها کارشـناس هسـتنداما زبـان بدن فاکتور قوی برای فهم صداقت است و همینطور ما تمایل بیشتری به کمک کردن به افراد ساکت و آنهایی که گفت و گو نمی کنند داریم اگرچه تقلید هم یک راه اعتمادسازی است.زبان بدن
لرزش دست تنها از یک دست استفاده کنید و دست را عمودی نگه دارید .وقتی دو دست لرزان رو به روی خود بیاورید مثل افراد گستاخ می شوید چندان خوب نیسـت با کف دسـت دست دیگر را بگیرید واگر الزم شـد دسـت طرف مقابل راسخت بگیریدنه طوریکه استخوان های شـان را فشـار دهید در چنین مواقعی چشـم در چشم یکدیگر نگاه کنید و هرگز دستهارا داخل جیب نگذارید.
سعی کردن زندگـی کوتـاه اسـت وخیلی با سـرعت می گـذرد از چه چیزی ناراحـت هسـتید از خیلـی چیزها کـه ناراحت هسـتید واقعا مهم نیسـت فقط تالش کنید اگر در مورد تغییر شـغل فکر می کنید چون دوست ندارید زندگی خود را صرف کاری که دوست ندارید نکنید. کنترل موقعیت وقتـی در اوج موفقیـت به سـر مـی برید باید طوری باشـید که فکر نکنید همه چیز را می دانیدو به هر چه دوست دارید بگویید صحبت کردن یا گوش کردن چشم در چشم نگاه کردن بیشتر اوقات از اهمیت خاصی برخوردار وقتی متوجه می شوید هیچ کس انقدر بزرگ نیست درواقع نشان دهنده عزت نفس فروتنی اسـت هیچ وقت در زندگی آنطور که است اما گاهی اوقات می تواند غیر عادی باشد. فکر میکنید بد یا خوب نیستید در واقع در حد وسط هستید. نشستن یا ایستادن اگر می خواهید با مرد صحبت کنید بهتر است کنار او بنشینیدنه مقابل آنها بایستید این کار کمتر موجب عصبانیت آنها می شود تا اینکه مقابل یکدیگر و چشم در چشم باانها صحبت کنید اما مقابل یک خانم بایستید یابنشینید اینگونه برای آنها بهتر است.
94 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
93 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
92 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
91 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
90 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
بقیه از صفحه 41
نه چندان بزرگ باالی هم و با حرکت دادن بکمک دست گندم را به آرد مبدل مینماید .مترجم( نه چندان بزرگ گذاشته شده بود، در حالیکه یرغینچاقهای غیر قابل انتقال)سنگین( توسط چوپانان و سائر باشندگان طبقه پائینی منهدم گردیده بود. خلص اینکه ما باتنویرمشـعل های دسـت داشـته ،و با گرفتن نان ،گوشـت ،آب ونمک و سـایر مایحتاج مان حدود 200قدم به جلو رفتیم و عاقبتا به محلی و سیعی رسیدیم که با استا خانه های زرگری گنبدی شـهر بخارا شـباهت کلی و همسـان داشت .در وسط ساختمان ستون سفید رنگ و بزرگ مرمرینی قرار داشت که همانند یاقوت به محور اش میچرخید ،ستونیکه با تاسف بعضی ازقسمت هایش شکسته و ریخته بنظر میرسید ."......اگر موضوعات مندرج درین سفرنامه با وضعیت امروزی مقایسه گردد دقیقا که تغیرات مدحشی در آن رونما گردیده اسـت مثـال ازدرختـان میـوه داری که اطراف و اکناف کوه بشـمول دره هـا و کوچه ها یعنی بصـورت خلـص همه جارا با میـوه های متنوع اش رنگین نموده بود و یااز عمارت تداخلی غار که قبال حکایاتی از ان صورت گرفت بکلی محو ونابود گردیده اثری باقی نمانده است .به همین سان نمیتوان از تخت های سـنگی ،طاق و طاقچه های دیواری و یا هم ازپنجره های محافظتی آن حرفی بزبان آورد و یا هم اثری از آن را به تماشا گرفت .به همین ترتیب از ساختمان های خاطره انگیز گنبدی"اسـتا خانه های زرگری گنبدی بخارا" قبه ها و پایه های آن نمیتوان سـخنی گفت درحالیکه از تقدیر و سرنوشت "نقش های ایسلیمی"خبری درمیان باشد .بصورت خلص اینکه به گفته قدما":مال بی صاحب – دل بیرحم " یعنی بی صاحبی ،برخورد های نا عاقبت اندیشانه و کوتاه فهمی های معین مسولین و اهالی این گوشه تاریخی -فرهنگی ملی را به ویرانه ای مبدل واز آن مکان درندگان و الشخواران بالدار و چهارپا ها بار آورده است .گفتنی است ،گرچه در باره مغاره متذکره صحبت ها و سخنان بسی گفته شده ،و تاثرات معینی را بر دید و اذهان بازدید کنندگان باقی گذاشته ،ودرسده گذشته گروه های آموزشی و تحقیقی در باره آةموزش و مطالعات آن ایجاد و اقدامات ناچیزی صورت گرفته ،و یا اینکه اسم مغاره مذکور در فهرست کتالوگ های تاریخی و جهانی گنجانیده شده است ،اما با آنهم در خصوص مطالعه و کشـف زوایای نامکشـوف آن توجه رسمی اندکی صورت گرفته است که بالنتیجه این مکان تاریخی قسـما از دیده ها بدور مانده اسـت که ایجاب تدقیقات الزم و برخورد مسوالنه مسولین ارگان های مسول داخلی وخارجی را مینماید .زیرا تصور کلی فعلی در باره مغاره
مذکور همانند برخورد اماتور مابانه و گاها احساساتی این و یاآن شخص بوده و با تبصره و تذکار های گاه وبیگاه این و یا آن نویسنده و رهگذر اکتفا گردیده است و بس. بااتکا بر مطالب مطروحه با قاطعیت میتوان گفت که در پیچ و خم های مغاره چه راز و نیازهائی نهفته باشد ،زیراموجودیت چوب ،شاخ و شاخچه های باقیمانده ،هکذا بقایای استخوان ها دال برگفته های مان میتواند داشته باشد .باتوجه بر بقایای درختان موجود داخل مغاره میتوان چنین قیاس نمود که زمانی سطح اب تا این حد بلند بوده که باالثرجریان آب ،بقایای درختان هم مسیر بداخل مغاره کشانیده است .اما ،استخوانها احتماال متعلق به دایناسورهائی باشد که ملیونهاسال قبل درین مکان زیسته اند ،زیرا ،در سنگ تیغه های مسیر مغاره بقایا و چاپ پای حداقل 23حیوان خورد و بزرگ بنظر میرسد)وجود دارد( که میتواند دلیلی بر ادعا مان باشد...... در کشور اوزبیکستان گفته هائی وجود دارد مبنی براینکه گویا مغاره مذکور ،طوالنی ترین مغاره در مقیاس کشوربوده ،وطول ان به 616متر میرسد .اگر بر مبنی تذکرات فوق نتیجه گیری نموده باشیم بایستی اعتراف نمائیم که دالئل فوق آنقدر ها قناعت بخش نمی نماید ،یعنی میتوان گفت که ما برداشت دقیق و مبظوطی در باره مغاره مذ کور نداشته و نداریم .اگر به فلم تلویزیونی "مغاره امیر تیمور" توجه نمائیم به مطلبی که به تکرار به آن اشاره شده است پی میبریم. مثال در فیلم گفته میشود که " :مغاره در انتهای دریاچه " موقعیت دارد ،در حالیکه شاهدان عینی منجمله مولف مقاله،باعبور از دریاچه ،کم از کم 30-20قدم بداخل مغاره پا گذاشته است)به جلو رفته است( .اما توجه باید داشت که مسیربعدی )مسیر بعدی مغاره( به باال تداوم می یابد ،راهیکه نمیتوان بدون نردبان و یا هم ریسـمان مسـتحکم احتیاطی طی نمود .زیراراه باالرفت راه آسـان نبوده ،راه های موجود)راه هائیکه بچشم میخورد( خیلی ها بلندو مرتفع بنظر میرسند که به آسانی نمیتوان به آن باالشدکه این امر به نوبه خود برموجودیت راهه بعدی و تداوم راه در میان مغاره داللت مینماید..... بصورت خلص میتوان گفت که :مغاره مذکور که هزاران – هزار راز و نیاز نهقته در سـینه دارد زمانی راز فشانی خواهد نمود و داشته های پنهانی اش را در اختیار همگان قرار خواهد داد ،انگاه حقایقی مرتبط به وقایع گذشـته و حال مال همگانی خواهد بود تا اینکه بشـریت بتواند از ین راز های نامکشوف در تکوین و غنامندی های تاریخی اش سود مثمر برد .به همین ترتیب در تکمیل وجوه های نا شنفته درباره تیمور بزرگ نیزمثمر ثمر واقع گردد.ختم.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
89 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داستـان دنـبـاله دار
بقیه در صفحه102
منظم بخو استراحت کو همه بتو احتیاج دارن دگه خو خودت میفامی طفل خورد خونیستی .مه میرم که خدا کنه از گپایما خوریگلم بیدار نشده باشه دو سات باد خبرته میگیرم وفیروزه در حالیکه چهره اش از شـرم سـرخ شـده بود گفت بچشـم داکتر صاحب و سـر خوده زیر رویکش کده خنده کد.خوریگل که از اول خوده ده َخو زده بود و همه چیزای که میگفتن شـنید و قسمی نشان داد که از َخو خیسته ایستاد ریکشه از سر فیروزه پس کد و رویش را بوسید و دعا کد خدا به ارمانی دلت برسانیته جان خاله و فیروزه خوده ده َخو زده بود .ساعتی پنج صبح بود که داکتر زلمی امد و خوریگل که شیشته بود پرسید داکتر جان چطور اس فیروزه مه خو تخته چوب واری کلیم ده بغل تخت ایتو مره خو بورده که نفامیدم ده دنیا چی گپ اسـت .داکتر زلمی گفت خاله جان مه دو سات پیش امدم چک کردم الحمد لله حالش خوب میشه اما یک موضوع هست خاله جان که فیروزه بخود نمیرسه سرزوری میکنه چیزی نمیخوره َخو درست نداره اینمیچیزاست که ده شفاخانه اوردیشه.خوریگل گفت زنده باشی داکتر جان گپ ماره خو نمیکنه اگه گپ توره بکنه خدا خیرت بته سرش سیاست کو بگو دگه اگه ایتو شدی باز مه کتیت میفامم .طفلکه ببین قاف نی گشته خالیش بموره ای تو ته دلم اس داکتر جان مه ده بغل خود کالنش کدیم مثل تخم چشمم دوستش دارم ارمان دارم خوشیشه ببینم .داکتر زلمی گفت حاال که َخو اس غرضش نگیرین باز مه پسانترک میایم که سات هفت صوب برش چای میارن و همشیرا میاین که چکش کنن.مه میرم که به مریضای دگه برسم.خوریگل گفت مه حاال از دل داکترا میایم بخدا یکشو بیدار َخوی ادمه نیم ادم میسازه خدا خیرتان بته دوای کل مریضا ده پشت تان هس و داکتر زلمی خدا حافظی کده بیرون رفت.خوریگل روی اطاق قدم میزد و هر دقیقه طرف کلکین شـفاخانه میدید که چه وقت افتو میبرایه بعد از مدتی در چوکی نشست و فیرزوه خواب بود زیرا ارامش خاطر پیدا کرده بود و در عالم رویا با داکتر زلمی بود.ساعتهای هفت صبح بود که صبحانه را اوردند هنوز همشیره ها شروع به معاینه نکرده بودند که فیروزه بیدار شـد و خیلی سـرحال به نظر میرسـید خوریگل دویده امد و سرفیروزه را ده بغلش گرفت و رویش را بویبد و گفت شکر جان خاله که بیدار شدی چطور هستی؟ و در همین وقت بود که بی بی حاجی با حاجی صاحب و پدر فیروزه با الال غفور داخل اطاق شدن فیروزه به آنها سلام داده و بی بی حاجی امد و فیروزه را ده بغل گرفته گفت خالیت صدقه سـرت
چطور هستی؟ فیروزه به ارامی جواب داد تشکر خاله جان خوب استم شکر و پدرش صدا کرد جان پـدر تـو کلـه گـی ره وار خطا کدی خیر باشـه داکترا چی گفتن ؟خوریگل گفت امی چند دقه پیش خون گرفتن نتیجیشه بر داکتر زلمی میتن و همین لحظه بود که داکتر زلمی رسید و با دیدن پدر و مادرش متعجب شد و سالمالیکی کده پرسید شما چطور خبر شدین؟ حاجی گفت بچیم دیوارا موش داره موشا گوش داره و همه گی خندیدند .داکتر زلمی دوسیه فیروزه بدستش بود گفت نتایخ الحمد لله خوب است مه بر خاله خوریگلم گفتم که چی کنن امکان داره امروز رخصت شوه حاجی پدر فیروزه از داکتر زلمی تشـکر کده گفت زنده باشـی داکتر جان خدا شـماره ازما نگیره خدا چراغ حاجی صاحبه روشن داشته باشه و خوریگل در وسط داخل شده گفت حاال مه از دل ای داکترا امدم َشـو تا صوب از ای اطاق ده او اطاق ای مرض دگه مریض خدا یار جان شـان باشـه.و بطرف داکتر زلمی دیده گفت جان خاله حاال چی وقت خانه میری ؟ داکتر زلمی گفت خاله جان سات نو بجه انشا الله تا او وخت فیروزه جانام بخیر میمانن که خانه بره که خالیم بسیار دلنگران است.در همی وقت دو تا همشیره ها امدن و به داکتر زلمی یک ورقه دادن داکتر با دیدن ورق بطرف فیروزه دیده گفت اینه فیروزه جان بخیر خانه میری اما مه بر خاله خوریگلم گفتیم که چی بکنن و خودتام متوجه باش .و فیروزه اهسته گفت بچشم داکتر صاحب.بی بی حاجی که همرای خود قیماغ چای و روت اورده بود گفت حاله همی چایه خو بخورن و یکدانه روته کشیده بطرف همشیره ها دراز کده گفت بفرماین تازه اس نوش جان تان شمام جان دجان تان نمانده خدا شمارام خیر بته که ایقه زامت مریضا ره میکشین .یکی از همشیره ها گفت خاله جان ای وظیفه ماس شکر که مریض تان خوب شـد در همیـن وقـت الالغفورگفت مه رفتـه گادی ره میارم که فیروزه جانه خانه ببریم بخیر داکتر زلمی گفت مام اینه خالص میشـم موتر اس الزم نیس که زامت بکشـین خوریگل به الال غفور گفت کل ما دموتر جای نمیشیم مه و بی بی حاجی وحاجی صاحب همرای فیروزه دموتر میریم شما همرای حاجی صاحب دگادی بیاین الال غفور گفت اگه جای براغه اللیم دموتر اسـت کتی شـما بـره مـه چـاره خـوده میکنم حاجی گفت نی الال جان ما و خودت میریم پیش ازینا خانه .اینا وقتی که خالص شدن همرای زلمی جان میاین .حاجی از همه خدا حافظی کرده و همرای الالغفور از شفاخانه بیرون شدند و با گادی طرف خانه روان شدن .ده راه دوسه دفه اللغفور میخواست که سر
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
88 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داستـان دنـبـاله دار
قسمت نوزدهم الالغفور چندقه باد الالغفور دم دروازه امد و گفت بی بی حاجی گادی تیار است و هردوی شـان از خانمگل خدا حافظی کده برامدن.حاجی پدر سـرور که نویسنده : صوب وخت همرای خلیفه سـلیمان سـر تامیر مسجد نو رفته بودند هنوز سید مختار دریا نامـده بـودن نزدیـکای خفتن بود که حاجی امـد و دید که خانمگل چرتی شیشته ،پرسید خیر باشه دختر کاکا چرا ایتو چرتی ستی؟ خانمگل گفت بیا بشی دمته راس کو.حاجی پرسید فیروزه کجاس؟دمی وخت بود که خانمگل شروع کرد به گریه .و گفت نمیفامم که چی سنگ اسمانی سرما خورده فیروزه پیش رویم چپه شد بوردنش شفاخانه الال غفور و خوریگل رفتن همرایش همیاله مادرداکتر زلمی پیشم امده بود خبر که شد وام خیست رفت که اوالشه بیاره حاجی پرسید سرور کجاست؟ خانمگل گفت وام مادر مورده سرشه ایتو درد گرفته که رنگ ده رخش نمانده دوا خورده ده باال َخو است دوشو سر بسر نوکریوال بود صوب که خانه امد فیروزه ایتو شد بوردیش شفاخانه .خدا خیر کنه دمی چند روز از وختی که از شفاخانه امدیم جانش برامد نه نان درست میخورد نه َخو درست میکد خو دگه خدا و پیرا پشت و پنایش باشه.حاال بی بی حاجی و حاجی همرای الالغفور رفتن همونجه.حاجی سر توشک شیشت و تسبیح ره از ای دست ده او دست مینداخت .چرتی بود .گفت خودگه هرچی خیر است خدا پیش کنه مه امی نماز خفتنه بخوانم پناه بخدا ببینیم که چی میشه و رفت بر وضو گرفتن .تازه از نماز خالص شده بود که بی بی حاجی رسید و به خانمگل گفت خوارک ارام باش شکر خدا حاال بحال امده خون ازش گرفتن برمه داکتر زلمی گفت که کاالیشه صبا بیارین امشو میمانه خوریگل همرایش است مه خودم همرای همی چشمایم دیدمش شکر خوب است اما یک کمی زووف است چرت نزن خوارک مه از خاطر تو امدم که دلکت ارام شوه حاجی صاحب ده گادیس مه برم که ناوخت میشه.حاجب پدر سرور گفت او خوار چرا حاجی صاحبه ناوردین صبر کو مه خودم پیشش میرم و حاجی بطرف دروازه کوچه رفت و با حاجی سالمالیکی کده گفت حاجی صاحب کس پشت دروازه خانه بیادر خود استاد میشه؟ ما ره شرمنده ساختین بیایین دم تانه راس کنین حاجی گفت نی حاجی صاحب زنده باشین میفامیم خانه
خود ماسـت ناوخت شـو اسـت نخواستم ینگیمه نارام کنم به مادر زلمی گفتم که خبر فیروزه جانه بته بر مادرش که بریم خانه شمام امروز از صوب خبر شدم رفته بودین سر تامیر مسجد خیرببینین آ والله خدا خیر بته ملک شـیرو ره که همی کار خیره شـروع کده امشـا الله و رحمن یکی دو ماه دگه تکمیل میشه امروز از بلدیه امده بودن دو سه تا انجنیرایشان همونجه اندازه گیری کده رفتن. ده همـی وقـت مـادر زلمی بی بی حاجی از خانه برامد و گفت حاجی صاحب چرت نزنین پنایشـانه بخدا بانین ما هر وقت خواسـته باشـین هسـتیم صبا صوبکی وخت خودم میرم پیشش شما متوجه خانمگل باشین بسیار چرتی شده دل انداخته بسیار.حاجی گفت زنده باشین خدا شماره نگیره خانه رفت.شو دیر شده بود که زبیده اهسته اهسته لیلی ده اباد و خذا حافظی کدن و گادی حرکت کد و َ بغلش امد پایین و به خانمگل گفت سرور جانه َخو بورده مه همرای لیلی امدم همینجه َخو بتمشه که َشـو زق زق میکنه داکتره بیدار میکنه.خانمگل گفت خوب کدی جان مادر بیا همرای مه مام تناستم مره کجا َخو میبره فیروزه َخوه از سرم پرانده .زبیده گفت خاله جان تشویش نکنین انشالله چیز گپ مهم نیست داکتر بمه گفت سر خود فشار زیاد اورده استراحتام نکده نان درستام نخورده امشـو برش دوا میتن که َخو کنه صبا انشـالله گل واری جورشـده میایه .خانمگل گفت زنده باشی بچیم خدا زبانته نیک کنه جان مادربیا همینجه سر توشک گلموره یمه بان که ارام َخو کنه.شب به نیمه میرسد و خواب بر چشمان همه غلبه داشت و خانمگل و زبیده و لیلی خوابیدند.در شفاخانه خوریگل پالو تخت فیروزه سر چوکی َخوش بورده بود که داکتر زلمی امد و زبیده ره چک کرد زبیده بیدار شد و داکتر پرسید چطور شد که یکدفه ایتو شدی؟ زبیده گفت مه خودمام نفامیدم یکدفه سرم چرخ خورد و افتیدم دگه نفامیدم تا ایکه ده شفاخانه همشیرا خون گرفتن و برم سیرم دادن.داکتر زلمی گفت چی خورده بودی؟ زبیده گفت هیچ چیز دلم نمیشد نخوردم.داکتر گفت کارام میکدی و َخوام نکدی؟ درست آ دگه خو نمیشه مادرم ایتو ،مردمام از خاطر مبارکی حمام دای زبیده میامدن خوریگلمام ده مطبخت ده دیگ وکاسه دستش بند بود خو تیر شد دگه.داکتر گفت ایمدفه تیر شد خیره اما دفه دگه .....خودت میفامی که چی میشه ! چی میشه؟ داکتر خنده کده گفت کل خانه ره سرت جم میکنی ای خوب اس ؟خدا ناکده اگه توره چیز میشد مه چی .می....یکدفه داکتر متوجه شد و گپه دور داده گفت که مه مجبور میشدم ده شفا خانه همینجه قیتت کنم و خنده کده گفت فشارنه دیدم خوب است اما متوجه باش قول بته که چیزیکه برت گفتم هموتو بکنی!چی کنم؟ نانته
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
حکایت
شخص فقیرتمامآ اسرار وعلم والیت ظاهري وباطنی شان ازبین رفته درحالیکـه بـه تعداد ده ها تن مریدان واخالصمندان آنجناب درآنمحل حضورداشـتند به اصطالح سـرلچ وپاي برهنه خدمت آن مرد فقیر آمده ومتوجه شـدند که یک شـخص الغراندام با موي هاي دراز وچشمان شرابی اش در مقابل یک دوکان عطاري نشسته و صورت خداداد هندوبچه را نگاه مینماید و زمانیکه چشـم آنجناب به جانب نــظام الدین اولیا افتاده فورآ ازجناب ایشان روي گشتاننده در حالیکه اکثرآ مردمان محل آنجا حضور داشتند وهمه میخواستند که جناب نــظام الدین اولیا را زیارت نمایند ومتوجه شدند که جناب نــظام الدین اولیا در مقابل یک درویش عـادي زانـو زده ومیگویـد کـه اي مـرد خداجو همان کاروان زعفران ازشـخض خودم بـود که آنرا به خاکستر تبدیل نموده ا ید قبول دارم ولیکین چرا علم والیت مرا گرفته اید .اي دوست خدا وند ج در حالیکه در چهار گوشه شهر هندوستان به صد هانفر مریدان واخالصمندان بشماري دارم یک مراتبه بزبان حال تان بگوئیدکه نــظام الدین اولیاباشنیدن چنین کلمه شخض فقیر بنظر خشم آلود بطرف آنمبارك نگاه نموده وچشمان خودراپایان انداخته چیزي نگفت که با دیدن چنین صحنه یکتن از مردمان اهالی آنجا گفت که قربانت شوم یا نـظام الدین اولیا نام این شخضی درویش عبداالله بوده که چندین هفته قبل باتعداد مریدان واخالصمندان شان ازاین کوچه باغ گذر مینمودند که ناگاه چشم آنجناب به روي ماه چهارده مالک دوکان عطاري افتاده و با سبحانه االله گفتن از همان روز بااینطرف عاشق ودلباخته همین هندوبچه شده که درمقابل دوکانش نشسته وخوش ندارد که لحظه اي هم در پیشروي چشمانش کسی دیگري باشد وهردقیقه قدرت پروردگار عالم را درصورت معشوقه خود مشاهده مینماید وحاال من بشما پیشنهاد مینمایم تا یکمراتبه هندو بچه راخواسته کـه بـراي ایـن مرد فقیر دسـتور دهیـد کـه تـا بگویـد نــظام الدین اولیـا .من یقین کامـل دارم که به عوض یکمراتبه شـاید چندین بار بگوئیـد کـه نــظام الدیـن اولیـا از یکطرف کارشما میشود واز جانب دیگرآنمـرد فقیرازصحبت ودیدن معشوقه اش خوش خواهد شد . خــلا صــه اینــکه! یکـی از مریدان آنجنـاب نزدي هندو بچه رفتـه وگفـت کـه اي هنـدو بچـه توراپیـر مـن جنـاب خواجه نــظام الدین اولیا خواسته است . باشـنیدن نـام پیـر هندوسـتان فورآهنـدو بچـه بـه دسـت بوسـی آنجنـاب آمـده وگفت کـه قربانت شـوم یـا نــظام اولیـا بـاالي ایـن نوکرتان چه امر وخدمت است . جناب نـظام الدین اولیا فرمودند که اي هندو بچه من یک مشکل دارم کـه کشـایش آن بدسـت خـودت اسـت وبـس .هنـدو بچـه گفت قربانت شوم یاپیر کامل من درخدمت تان قرار دارم امرفرمائید کـه آنـرا اجـرا نمایـم .و آنجنـاب فرمودند که اي هندوپچه براي این شخض فقیر بگوئیدکه یک مراتبه مرا بزبان حال خود بگویدکه نـظام الدیـن اولیـا .هندو بچـه گفت که
87 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
قربانت شوم این خو کدام کار مشکل نیست یکمراتبه نی بلکه چندین مراتبه باالیش تکرار میکنم درحالیکه آن فقیر کامل سر خود را درباالي زانو هاي خود گذاشته وبه ریاضت خداوندي مشغول بود که یکبار هندو بچه باالیش صدا زده وگفت که اي ملنگ جان یکبار بگوئید که نظام الدین اولیا با شنیدن آوازمعشوقه خود آنمبارك با دستان خود موي ها ي سرش را به دوطرف روخساراش انداخته وبـا چشـمان خـواب آلود وشـرابی اش براي چند لحظه بطرف هندوبچه نـگاه عمیق نموده که گویا خداوندبزرگ ج در همان لحظه تمامآ شهرهندوستان را برایش بخشیده باشد و هندوبچه دوباره به بسیار احترام درمقابل آنمرد فقیر با کرامات زانوزده وگفت که اي ملنگ جان حاال یکمراتبه بگو ید که نظام الدین اولیا .؟ درحالیکه آنجناب از مدتها باعشـق عریان که داشـت گفت که اي هندوبچه خودت اولیا ....پدرت اولیـا ...وهفـت پشـتت اولیـا .و هندوبچـه متوجه حال خود میشـود کـه خداوند بـزرك ج همان لحظه بقدرت خود وکرامات آن مرد فقیرکامل برایش دوچشم روشن ودرجه کشف القلوب راعنایت فرموده و فورآدسـتان آنمرد فقیررا بوسـیدهوگفت که من قربانت شـوم درطول همین مدت من گناه کارتان بوده وهستم که وقتآ فوقتآ درمقابل شما بسیاربی احترامی نمودم وازهمین حاال من بصفت یک مرید وخدمتگار خاصی تان بوده وهستم وحاال کلمه جناب حضرت محمد چطور است که تا آنرا گفته و مسلمان شوم .آنجنا ب فرمودند که اي هندو بچه حاال بزبان من بگو ئید .که بسم ااهلل الرحمن الرحیم الااهلل اال ااهلل محمد رسول ااهلل ص. در همین اثنا جناب خواجه نظام الدین اولیا فرمودند که اي هندو بچه عرض مرا بکنید در حالیکه به تعداد چندتن مریدان واخالصمندان آنجناب نیزحضور داشتند هندو بچه گفت که اي ولی خداوند ج حاال یکمراتبه یگوئید که نــظام الدین اولیا آنجناب یک تبسـم معنی دار بطرف حضرت خواجه نــظام الدین اولیا نموده وگفت کـه اي خواجه از اینکه واسـطه تـان قوي بوده که بعـد ازمدتها انتظاري بمقصد خود رسـیدم و حـاال میگویـم که نــظام الدین اولیا . دوسـتان عزیزو خوانند ه گان محترم ! چنین روایت بوده که با گفتن آنمرد فقیر کامل خداوند بـزرگ ج دوبـاره مقـام والیت و درجه کرامات هفت اولیا دیگررا نصیـب حضـرت خواجـه نظـام الدیـن اولیا نمـوده که میگویند اگـرآدم یکمراتبـه از نزدیـک مرقدآنجناب را زیارت نماید وهفـت مراتـب دیگـر چـه در خـواب وچـه در بیـداري همـان شـخص آنجنـاب را درشهرهندوستانزیارتمینماید دوستان عزیز! این حکایت راکه درسـال1348اززبان دوسـت عزیزم جنـاب محمد طاهرجان ملـک زاده مدیـر عمومـی محاسـبه ریاسـت شـکر والیت قندوز شنیده بودم آنرانقل قول بشما نگاشته امید وارم که مورد قبول تان واقع شده باشد . واالله اعـلـم وباالصـواب
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
حکایت
86 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
حکایت خواجه نـظام الـدین اولیا و مرد فـقـیر جاللی
نوشته عزیز حیدري
میگویندکه روزي یک فقیرصاحب حال با چندتن مریدان واخالصمندانش بمنظورزیارت نمودن پیر خویش ازیک قریه به قریه دیگرشهرآگره هندوستان میرفتند که درطول راه چشم آنجناب بیک دوکان عطاري افتاده که تعداد ازمردمان درعقب یک دیگرشـان صف بسـته وبه نوبت ادویه هاي مورد ضرورت شانرا می خرید ند . وآنجناب متوجه شـده که مالک دوکان عطاري یک هندوبچه به سـن 14ویا 15سـاله بوده که خداوند بزرگ ج فقط ویرا در وقت بیکاري نقاشـی کرده باشـد و بیک نگاه تیرعشـق وي در قلب آنجناب اصابت کرده که به اصطالح یک دل نی بلکه صد دل عاشق ودلباخته آن هندو بچه شده که یکبار بطرف عالم باال نگاه نموده وگفت سبحان االله بی شک که قادرهستید در حالیکه لحظه به لحظه دست وپاي آنجناب سست وبی حال شده میرفت در مقابل دوکان وي بیک درخت توت تکیه زده ونشست که ساعت بعد مریدان واخالصمندان وي خواهش نمودند که یا پیر جان بیائید تا برویم بزیارت پیري تان ؟ آنجناب فرمودند که اي مریدان واخالصمندان عزیز حاال من پیر خودرا در اینجا پیدا نمودم وشما هر جائیکه میخواید برویدومن همینجا هستم وبگفته شاعرکه فرموده است . زاهد تومرا نشمري از خیل مریدان ــــ در کنج جهان پیرمن این تازه جوان است به هـر صـورت :اخالصمندان و مریدان آنجناب بعد ازدست بوسی ایشان رفتند وآنمرد درویش بروزها ،هفته ها ، در مقابل دوکان هندو بچه نشسته وبه اصطالح مجاورت مینمود. طورمثال :صبح وقت قبل از برآمدن آفتاب پیشروي دوکان هندوبچه را خوب آب پاشی و جاروب کرده ودوباره درهمان جائی معینه خود نشسته وتا بوقت شام چشمان آنمبارك متوجه صورت خداداد وماه چهارده هندوبچه بوده وبس . وهمچنان هندو بچه میدانست که از مدت ها همین شخص فقیر عاشق ودلباخته اوست وزمانیکه از طرف صبح دوکان خودرا باز مینمود ومیگفت که ملنگ جان امروز وظیفه تانراخوب اجرا کرده اید وبا گفتن چنین کلمه گویا براي آنمبارك هندو بچه تمامآشهر هندوستان را بخشیده است .چنانچه شاعري فرموده که.
گناه دیدن رویت درگردن ما ست ....گناه آنکه دل برده درگردن کیست
به هـر صـورت : دریکی ازروزها که آنجناب متوجه صورت خدادادمعشوقه اش بوده که در همین اثنآ یک کاروان اشـترپیدا شـده و آهیسـته ء آهیسته ازپیشـرویش میگذ شـت وتااینکه آنمبارك بکلی دلتنگ شده وباالي راننده کاروان صدا زده فرمودند که عبداالله درباالي قطاراشتران تان چه باراست ؟ آنشخص گفت که ملنگ جان چه کار دارید زعفران است وشخص فقیرسخت جاللی شده وگفت که نی زعـفران خاکسترزعـفران باز هم فرمودند که این همهزعفرا ن ها مال کیست ..؟ مالک کاروان گفت که مال خواجه نظام الدین اولیا است چه کار دارید .. با شـنیدن نام نــظام الدین اولیا سـخت جاللی شـده وگفت که نظام الدین نا اولیا ء نا اولیا مالک کاروان گفـت کـه اي ملنـگ جان این چه گپ هاي دیوانگی اسـت که میگوئیددر حالیکه آنجناب بمثل توصدا نفرمریدان ،اخالصمندان ،و نوکرآن دارد .آنجناب فرمودند که برواي مردکاروان : خاك سـاران جهان را به عقارت منیگر ــــــــ تو چه دانی که در آن گردسـواري باشـد و زمانیکه قافله ایشان درکاروان سراي جابجا شده یکتن از مریدان بحضور نظام الدین اولیارفته وگفتند که یا پیر جان بعداز انتظاري زیاد ساعت قبل قافله مایان بخیر در کاروان سراي رسیده است .که با شنیدن چنین خوشخبري آنجناب فورآ بطرف کاروان سراي شتافته وزمانیکه باخوشحالی زیاد خورجین ویا جوال هارا ازباالي اشتران پائین نموده اند متوجه شدندکه تمامآ زعفرانها به خاکسر تبدل شده است . جناب خواجه نظام الدین اولیا شخص مسئوول کاروان را مخاطب قرار داده وفرمودند که شمارفته به عوض زعفران برایم خاکسترخرید اري کرده اید؟ ويدرجواب گفت که قربانت شوم یا پیرجان من براي جناب شما مقدار صد در صد زعفران اعلی خریداري نموده ودلیل آنرا نمیدانم که چرا این همه زعفرانها درطول راه به خاکسـتر تبدیل شـده اسـت و سـاعتی قبل یک شـخص درویش فقیر با مویهاي دراز ،درازش که در مقابل یک دوکان عطـاري نشسـته بـود ومـرا بنام صـدا زده گفت کـه درباالي اشـترهان تان چه باراسـت ؟ گفتم که زعـفران آنجناب سخت جاللی شده وگفت که نی زعـفران ،خاکستر زعفران .ودوباره فرمودند که این همه زعـفران ها مال کی است .؟ گفتم که از نـظام الدین اولیا که باگفتن نام شما دوباره جاللی شده وگفت که نظام الدین نااولیاء نااولیا وزمانیکه خواجه نـظام الدین اولیا متوجه حال خود شده که بقدرت خداوندآ ج وکرامات همان
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
85 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
حسن رضایی ،استاد جامعهشناسی معتقد است که مخالفت با موسیقی و کنسرت حاصل جمع تعامل دو موضوع است :نخست مخالفت برخی متون دینی با موسیقی و دوم تفسیر از این متون .او میافزاید در جامعهای که دچار "انحطاط فرهنگی" باشد و بهویژه زمانی که پای زنان در میان باشد، چنین مخالفتی بیشتر دیده میشود. آقـای رضایـی میافزایـد در چنیـن جامعهای اگرچه قوانین و اصول اساسـی آن رفتن به سـوی کثرتگرایی ،دموکراسـی و "جامعه باز" در دسـتور کار جامعه و دولت باشـد ،سیاسـتمداران برای
نوعی رابطه فکری نزدیکی وجود دارد که مجموعه آن را میتوان "طالبانیسم" نامید .نگرانی اصلی آقای حامد این اسـت که چنین تفکری برای مخالفت با مسـائل سـادهای مثل برگزاری کنسـرت میتواند به "خشونت" بگراید. اگرچه در سمنگان کار به خشونت نکشید ،اما آقای حامد میگوید که اگر در آغاز این جشنواره کنسرت با حضور زنان آوازخوان و شنونده برگزار میشد ،احتمال آن وجود داشت که "افراطگراها" به محل کنسـرت بریزند و شـماری کشـته و زخمی شـوند ،ولی سـازماندگان این جشـنواره برای جلوگیری از چنین رویدادی دست از کار کشیدند.
*جشنواره فرهنگی سمنگان به دلیل مخالفت روحانیون محافظهکار لغو شد *شورای علمای بامیان خواهان لغو جشنواره موسیقی 'دمبوره' شد *پس از اعتراض یک روحانی ،کنسرت شفیق مرید در هرات لغو شد *پخش یک سریال ترکی در افغانستان ممنوع شد *اعتراض به یک فیلم ،جشنواره سینمایی را در افغانستان تعطیل کرد *انتقاد از دستور توقف پخش ۵سریال در افغانستان
حفـظ پایگاههـای اجتماعـی خود ،حاضر میشـوند که از این اصول عدول کننـد و در عمل جانب محافظهکاران را بگیرند .
پنج سال پیش کنسرت شفیق مرید در هرات به دلیل مخالفت روحانیان لغو شد، اما اعتراض هواداران او کارساز واقع نشد چالشها حاال پرسش اساسی این است که اگر نفوذ روحانیان بتواند در جامعه فعالیتهای فرهنگی مانند برگـزاری کنسـرت را بگیـرد و مقامهای دولتی هم نتوانند جانـب فعاالن فرهنگی را بگیرند ،باید نگران آینده فعالیتهای فرهنگی در جامعه بود؟ این نگرانی تا چه حدی واقعی و جدی است؟ جمعه محمدی ،استاد جامعهشناسی ،معتقد است که مخالفت شماری از روحانیان با موسیقی در سه والیت چالشی جدی شمرده نمیشود .به نظر او ،سه مورد مخالفت را نمیتوان به سراسر کشور تعمیم داد .آقای محمدی مخالفت روحانیان با موسـیقی در هرات ،بامیان و سـمنگان را "چالشـی مقطعی" تلقی میکند. اما مشاور امور دینی وزارت اطالعات و فرهنگ تأیید میکند که مخالفت با موسیقی و هنر در افغانستان "چالشی" قابل توجه محسوب میشود .آقای اندر توضیح میدهد که با تنگ شدن عرصه فعالیتهای هنری ،از جمله موسیقی ،زمینه برای گسترش افراطگرایی در جامعه هموار میشود. سمیع حامد روحانیان محافظهکار را "افراطگرا" میداند و معتقد است که بین آنها و گرو طالبان
راهحلها آقای رسولی مخالفت با موسیقی در افغانستان را ناشی از تقابل سنت و مدرنیته میداند در صورتی که اصول نظام سیاسی افغانستان نهادینهسازی مداراگرایی ،گسترش چندصدایی و ارزشهای لیبرالتر را تجویز میکند ،چگونه ممکن است که برگزاری کنسرت را در جامعه به عنوان فعالیتی فرهنگی در چهارچوب این اصول در نظر گرفت و از مخالفتهای محافظهکارانه کاست؟ مقامهای اجرایی دولت کمتر حاظر میشـوند به چنین پرسشـی پاسـخ دهند .برای بسیاری از آنهـا نفـس طرح چنین موضوعی "حسـاس" تلقی میشـود؛ بنابراین ،عالقـه چندانی ندارند که درباره مسائل حساس در جامعه اظهار کنند ،چرا که ممکن است حامیان محافظهکار آنها دلخور شوند. امـا مشـاور امـور دینی وزارت اطالعات و فرهنگ معتقد اسـت که بـا حصول توافق "علمای واقعی" زمینه مخالفت علمایی که به گفته او ،از متون دینی بیخبرند ،تنگ میشود .رحمتالله اندر ،میافزاید علمای واقعی میتوانند از طریق تبلیغات رسانهای زمینه گسترش فعالیتهای فرهنگی را در جامعه گسترش دهند. اما متخصصان مسـائل اجتماعی پاسـخهای متفاوتی به این پرسـش دارند .جمعه محمدی معتقد است که در جامعه باید نوعی "وفاق ذهنی" به وجود آید؛ این وفاق شامل روحانیون هم شود تا آنها احساس کنند که به نحوی "اجازه" آنها هم در برگزاری محافل آوازخوانی و موسیقی گرفته شده است. اما یاسین رسولی باور دارد که نباید انتظار داشت که دولت در این مورد راهحلی پیدا کند .به گفته او ،اص ً ال این موضوع را نباید به احکام قانونی ارجاع داد .راه حل مورد نظر آقای رسول این است که فعاالن فرهنگی و مدنی بکوشند نگاه جامعه را تغییر دهند. مورد بامیان الگویی است که آقای رسولی به آن اشاره میکند .به نظر او ،فعالیت گسترده فعاالن مدنی و فرهنگی در بامیان باعث شد که حمایت وسیع سیاسی و اجتماعی برای برگزاری "جشنواره دمبوره" در این والیت جلب شـود؛ اما در هرات و سـمنگان به دلیل محدودیت چنین فعالیتها، کنسرتهای موسیقی در این دو والیت لغو شد. در جمعبندی کلی میتوان گفت که سه مورد مخالفت با موسیقی در سه والیت افغانستان بیانگر چالشی در برابری موسیقی در این کشور است که در زیر پوست جامعه جریان دارد .این مخالفت ریشه در مسائل گوناگون مذهبی و سنتی دارد و در زمینه فرهنگی سنتگرا و نسبتًا بسته به چالش عمدهای تبدیل شده است. راهحلهای پیشنهاد شده در این مورد با دشواریهایی همراه است؛ چرا که از یک طرف حصول توافق کلی در این مورد امکانپذیر نیست و از سوی دیگر ،اتکا به فعالیتهای مدنی در این مورد بـه تنهایی کارسـاز نیسـت .بنابراین ،کاهـش چالشهای گوناگون در برابـر فعالیتهای هنری در افغانستان نیاز به زمان دارد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
84 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
موسیقیستیزی در افغانستان در کجا ریشه دارد؟ با لغو جشـنواره فرهنگی سـمنگان در شـمال افغانسـتان در پی مخالفت روحانیان محافظهکار، نگرانیها از افزایش چالشهای افراطگرایانه در برابر فعالیتهای فرهنگی در افغانستان افزایش یافته است. قرار بود این جشنواره از روز سهشنبه ( ۱۰اسد/مرداد) برای سه روز در شهر ایبک ،مرکز والیت سمنگان ،برگزار شود ،اما شماری از روحانیان برگزاری کنسرت با حضور آوازخوان زن و مخاطبان زن مخالفت کردند و در نتیجه کل جشنواره لغو شد. مولـوی خیرمحمـد سـلطانی ،رئیس شـورای علمای سـمنگان به بیبیسـی گفـت که علمای سـمنگان نگـران بودنـد کـه با برگزاری کنسـرت در فضای باز "هلهلـه و ولوله" راهانداخته شـود و کارهای "خالف شریعت اسالمی" صورت گیرد .به گفته آقای سلطانی ،از مسئوالن خواسته شد که به "توقع" علما در این مورد توجه کنند. سمیع حامد ،سازماندهنده اصلی این جشنواره ،میگوید که مقامهای دولتی به صورت تلویحی تفهیم کردند که ممکن است برگزاری چنین جشنوارهای دردسرهایی پدید آورد؛ بنابراین ،بهتر است برگزار نشود .برگزارکنندگان جشنواره هم برای جلوگیری از درگیری و به خطر افتادن جان شرکتکنندگان جشنواره را لغو کردند. این نخستین بار نیست که روحانیان با برگزاری کنسرت در افغانستان مخالفت میکنند .مخالفت با موسیقی در افغانستان پیشینه درازی دارد .مثال برجسته مخالفت با موسیقی در زمان حاکمت گروه طالبان از ۱۳۷۵تا ۱۳۸۰است که نواختن ،پخش و شنیدن موسیقی را حرام میدانست. در دورۀ پساطالبان نیز در چند مورد مخالفت با موسیقی خبرساز شده است .پیشتر شورای علمای بامیان با برگزاری جشـنواره موسـیقی محلی به این دلیل مخالفت کردند که به نظر آنها مردم را به "انحراف و فساد" میکشاند .پنج سال پیش در هرات هم یک روحانی محافظهکار با استدالل مشابه مانع برگزاری کنسرت شفیق مرید شد. مورد سمنگان پرسشهایی را به میان آورده است؛ از جمله این که ریشه چنین مخالفتها در کجا است؟ در حالی که موسیقی ممنوعیت قانونی ندارد ،چرا مخالفت روحانیون میتواند تاثیرگذار باشد و مسئوالن دولتی در برابر آنها به نحوی سـکوت و حتی همنواییمیکنند؟
و چنین مخالفتها تا چه حد چالشی جدی در برابر فعالیتهای فرهنگی است؟
ریشههای موسیقیستیزی مخالفت با موسیقی در افغانستان ریشههای مختلفی دارد .روحانیونی که با بیبیسی صحبت کردند" ،حرام" بودن موسیقی را دلیل این مخالفت دانستند .از جمله یاسین احمدی ،رئیس شورای علمای بامیان به بیبیسـی گفت" :موسـیقی حرام اسـت .آوازخوانی زنها در حضور مردها وجه شرعی ندارد". آقای احمدی با اشاره به این جمله قانون اساسی که "دین دولت جمهوری اسالمی افغانـستان، دین مقدس اسالم است" ،تأکید کرد که همه مکلف به اجرای احکام اسالمی هستند ،اما اینکه دولت به پخش موسیقی اجازه میدهد ،مرتکب خالف شده ،ولی "زور مالها به دولت نمیرسد". اما رحمتالله اندر ،مشاور امور دینی وزارت اطالعات و فرهنگ مخالفت با موسیقی را ناشی از "ناآگاهی" از متون اسالمی و تفکر "افراطی" میداند .به نظر او ،مخالفان موسیقی "علمای واقعی" نیستند .به گفته آقای اندر ،در متون معتبر اسالمی حرام بودن موسیقی صراحت ندارد و تنها در متون نامعتبر این موضوع صراحت دارد. ولی یاسـین رسـولی ،که درباره روابط سنت و مدرنیته در افغانستان پژوهش کرده ،میگوید که مخالفت روحانیون با برگزاری کنسرت ناشی از تقابل سنت و مدرنیته در این کشور است .به گفته او ،روحانیون ،پاسداران سنتها و محافظهکارانی که از تغییر هراس دارند ،با نوگرایی و تزریق شور و شادی به جامعه مخالفند. آقای رسولی معتقد است که رویارویی سنت و مدرنیته محدود به افغانستان نمیشود ،بلکه در سـایر مناطق جهان هم رخ میدهد و امری عادی اسـت .به نظر او ،سیاسـتمداران هم به دلیل "فرصتطلبی" ،گاهی ممکن اسـت از نوگرایی حمایت کنند و زمانی دیگر از سـنتگرای؛ این امر بستگی به میزان حمایت اجتماعی هریک از این دو پایگاه فکری از این سیاستمداران دارد. سـمیع حامـد میگویـد" :مخالفـت با موسـیقی و حضور زنـان در تفکر روحانیون افراطگرا ریشـه دارد ،اما در این موارد بیشـتر به گرایشهای سنتی زنسـتیزانه پیوند دارد؛ زیرا گزینشـی عمل میشـود :در سـمنگانی کـه مردهـا دمبـوره مینوازنـد و میخوانند ،صدها سال است دمبوره ساخته و نواخته میشـود ،اما زنان حـق ندارنـد مو سـیقی بشنوند".
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
محمدکاظمکاظمی
83 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
به یغما بردن یا اشتراک مفاخر؟
در سـرای اهـل قلـم نمایشـگاه کتـاب تهران مراسـمی برای تجلیل از غزنی و غزنویان برگزار شـد که در آن ،شـاعران و پژوهشـگران افغانسـتان ،قنبرعلـی تابـش و شـوکتعلی محمـدی دربـارۀ نقـش غزنی در تکویـن شـاهنامۀ فردوسـی سـخن گفتنـد .خبرگزاری مهـر گزارشـی از این مراسـم منتشـر کرد کـه در آن از «به یغما رفتن شاهنامه به دست افغانها» سخن رفته بـود .مـن مطلب زیر را در پاسـخ به آن گزارش نوشـتم. این یادداشـت با عنوان «فراموشـی مفاخر ادب پارسی، خواسـت دشـمنان فرهنگ مشترک ماسـت» در سایت خبرگزاری منتشـر شـد که باید از این جهت سپاسگزار دسـتاندرکاران آن خبرگزاری باشـم .گفتنی اسـت که اصل سـخنرانی آقای شوکتعلی محمدی و قنبرعلی تابـش و گـزارش خبرگـزاری مهر و پاسـخهای ما را به طور کامل در یک پست از وبالگ کانون ادبی کلمه نیز میتوانیدبیابید. اخیـراً گـزارش خبرگـزاری مهـر از نشسـت «غزنـی، میراث مشترک فرهنگی جهان اسالم» در سرای اهل قلم در نمایشـگاه کتاب ،بحثانگیز شـد و واکنشهایی برانگیخـت .ایـن مطلـب بدون کم و کاسـتی از سـایت خبرگزاری به بعضی نشریات هم راه یافت و آنها نیز بدون این که درنگ کنند که اصل ماجرا چه بوده است و موضع سخنرانان چیست ،آن را موبهمو نقل کردند. پیش از همه باید تصویری درست از محفل و سخنان سخنرانان افغانستانی آن داشته باشیم .نام نشسـت« ،غزنی ،میراث مشـترک فرهنگی جهان اسلام» بود .این یعنی چه؟ یعنی غزنی از همه جهان اسالم است ،آنچه در این شهر و زیر سایهی حکومت غزنویان ایجاد شده است ،از همه ماست و البته این را هم باید افزود که در آن روزگار ،مرکزیت فرهنگی منطقه ،در غزنی بوده است. با این وصف بسـیار طبیعی اسـت که سـخنرانان این نشست که از شاعران و پژوهشگران خبرهی افغانستاناند ،بر این نقش فرهنگی غزنی تأکید کنند و یادآور شوند که بسیاری از مواریث و مفاخر فرهنگی و ادبی ما در آن روزگار ،متأثر از این مرکزیت بوده است .این موضوعی است تردیدناپذیر، همچنـان کـه مرکزیت بلخ و بخارا در عصر سـامانیان تردیدناپذیر اسـت و مرکزیـت هرات در عصر تیموریان و مرکزیت اصفهان در عصر صفویه و مرکزیت دهلی در زمان حکومت گورکانیان هند و مرکزیت تهران در حدود صد سال اخیر ،همه تردیدناپذیرند و پذیرفتنی. پس این که ادیب افغانستانی بر این نقش کلیدی غزنی و حکومت غزنویان تأکید میکند ،سخنی است طبیعی و مطابق انتظاراتی که از این نشست میرود .پیش از این باری به یاد داریم که در همین تهران ،یک کنگره باشکوه دربارهی حکومت سامانیان و نقش فرهنگی آنان در جهان اسالم برگزار شـد و بسـیاری از مقامـات ایرانی ،با شـیوایی تمـام از بلخ و بخارا تمجید و تجلیل کردنـد .اگر روزی نشسـتی با عنوان «اصفهان ،میراث مشـترک فرهنگی جهان اسلام» هم برگزار شود ،همین گونه سخنانی از سوی سخنرانان آن در تجلیل از نقش اصفهان گفته خواهد شد و بسیار هم بهجاست .چه کسی میتواند مکتب اصفهان در معماری عصر صفوی را منکر شود؟ چه کسی میتواند مرکزیت ادبی این شهر و ظهور شاعران بسیار در این خطه را انکار کند؟ با این وصف ،بسیار عجیب است که خبرگزاری مهر ،با توجه به این که سخنرانان افغانستانی این برنامه از نقش غزنی و دولت غزنویان در تکوین شاهنامه سخن میگویند ،با لحنی تنشبرانگیز مینویسد «شاهنامه زیر گوش مسئوالن ارشاد به یغما رفت!» و در متن خبر هم از «مواضع انحصارطلبانهی این ادیبان افغانی» میگوید .اما جالب این است که سخنی که در همین خبر از آن «ادیبان انحصارطلب» نقل میشـود این اسـت« :شـیوایی و تأثیرگذاری کتابی چون شـاهنامه هم از فرهنگ و تمدن غالب غزنی متأثر بود و فردوسی هم شاهنامه را به دربار غزنویان یعنی سلطانمحمود تقدیم کرد ».به راستی این را میتوان «به یغما رفتن شاهنامه دانست؟» این یک بحث بدیهی علمی است و موضوع جدیدی هم نیست .همه میدانیم که شعر فارسی در آن عصر ،در کنار شعر مکتب خراسانی ،به «شعر دورهی
غزنـوی» هـم معـروف اسـت .غزنـی در آن زمـان بزرگتریـن مرکـز تمدنـی و فرهنگـی در قلمـرو زبان فارسـی بوده و چنان که شـنیدهایم ،چهارصد شـاعر در دربـار محمـود غزنوی حضور داشـتهاند .حتی شـاعری مثل غضایری رازی که اهل ری اسـت ،شـاهان غزنی را مدح میگوید و وابسته به دربار آنان شمرده میشود. این مرکزیت بعداً در عصر سلجوقیان به مرو منتقل شد، در عصر ایلخانان به شیراز ،در عصر تیموریان به هرات، در عصر صفویه به اصفهان و اینها حقایقی است روشن. جالب این است که در همه متنی که خود خبرگزاری مهر نقل میکند ،حتی یک بار کلمهی «افغانستان» از سخنرانان برنامه نقل نشده است .آنها هیچ نگفتهاند که فردوسی افغانستانی ،شاهنامه مختص افغانستان است یا سـخنی دیگر از این قبیل که البته اگر گفته میشـد، سخت نابهجا میبود. بحث فقط «غزنی» اسـت و نقش فرهنگی و تمدنی این شهر در آن مقطع زمانی .حاال این شهر در افغانستان واقع شده است ،یک خبرگزاری ایرانی باید این را نیکو بشـمارد و در انعـکاس خبر ،به همزبانـان ایرانی یادآور شود که این قلمرو زبان فارسی که شما میشناسید ،در مرزهای ایران کنونی خالصه نمیشـود ،بلکه حتی غزنی ،در شـرق افغانسـتان هم روزگاری کانون زبـان و ادب فارسـی بـوده اسـت .ایـن یعنی عظمت ایـن زبان و فرهنگ .این انتظاری بـود که از این خبرگزاری میرفت که اتفاقًا نام «مهر» بر خود دارد. نکتهی جالب این که با آن که غزنی در افغانستان واقع است ،در عنوان نشست تأکید شده است که «غزنی ،میراث مشترک فرهنگی جهان اسالم» .این یعنی چه؟ یعنی این شهر ،این ادبیات ،این فرهنگ ،این مفاخر ،همه میراثی مشـترک در میان مایند .همه ما فارسـیزبانان در آن سـهم داریم. به راستی شایسته بود که این سخنان را «انحصارطلبانه» بنامند؟ یا درست این بود که خبرنگار این خبرگزاری یادآوری کند که در این نشسـت ،شـهری که عم ً ال اکنون در افغانسـتان واقع شده است، یک میراث مشترک شمرده میشود ،نه صرفًا مختص به آن قلمرو سیاسی. به واقع انتظار میرفت که مسئوالن خبرگزاری مهر و روزنامههایی که این مطلب را نقل کردند، برگزاری این نشست را به فال نیک میگرفتند .ما فارسیزبانان به این یادکردها ،به این تجلیلها و همنواییها نیاز داریم ،تا بهتر همدیگر را دریابیم و مفاخر خود را بهتر بشناسیم .من باری دیگر هم گفتهام که اگر دوستان ایرانی ما قدری دوراندیش باشند ،باید نه تنها از این که در افغانستان و دیگر کشـورهای منطقه از مفاخر ادب فارسـی تجلیل میشـود دلگیر نشـوند ،بلکه خود همزبانان خارج از ایران را بدین کار تشویق کنند .شما نباید از این که خیابانهای شهرهای تاجیکستان به اسم مولوی و سعدی و حافظ نامگذاری میشود برآشفته شوید .چه بهتر از این که بدین ترتیب ،این میراث مشترک وسعت یابد و در همه جای این قلمرو شناخته شود .آن کودکی که هر روز تندیس فردوسی را در شهر دوشنبه میبیند ،بهتر تشویق میشود که شاهنامه بخواند ،تا این که مث ً ال تندیس مایاکوفسکی یا پوشکین را ببیند (به اعتبار نفوذ شوروی سابق و فارسیستیزی آن) .آن جوانی که در کابل خیابانی به نام «سعدی» ببیند (که متأسفانه وجود ندارد) بیشتر به خواندن گلستان تشویق میشود تا این که خیابانی به نام «ملک فهد» ببیند (که وجود دارد ،به خاطر مسجدی که از پول نفت سعودی در آنجا سـاخته شـده اسـت ).این یعنی تثبیت بیشـتر و وسـعت یافتن این فرهنگ ،این ادبیات و این میراث مشترک. ولی متأسفانه گاه میبینیم که در رسانهها و خبرگزاریهای ایران ،تجلیل و تمجید مفاخر ادب فارسی در خارج از ایران ،به چشـم یک «خطر» نگریسـته میشـود و فوراً نسـبت به آن هشدار میدهند ،در حالی که خطر اصلی این است که این مفاخر در آن سرزمینها از یاد بروند ،چنان که خواست دشمنان این فرهنگ مشترک نیز همین است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
82 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
جایزه عبدالقهار عاصی در بیست و سومین سالروز شهادتش به لیمه آفشـید ،شـاعر و روزنامهنگار داده شـد .بانو آفشید از شاعران جوان و فعالی است که ضمن کارهای خبرنگاری به شعر به گونه جـدی میپـردازد .در مراسـمی کـه به مناسـبت بیسـت و سـومین سـالروز شـهادت قهار عاصی از شـاعران نامدار افغانسـتان به روز شنبه ۸ ،میزان در کابل برگزار شده بود ،صدها تن از دانشجویان، منتقدان و استادان دانشگاه اشتراک کرده بودند. نجیب بارور شـاعر و یکی از برگزارکنندهگان این محفل گفت که قهار عاصی یکی از شـاخههای بلند شـعر افغانسـتان بود که هیچگاهی سـرش به زمین فرود نیامد« :وقتی شـعر قهار عاصی را میخوانیم ،با صمیمتی ُپر از عشق و صداقت مواجه میشویم نمايشگاه «سواره کاري» که يک سبک ويژة نقاشي با استفاده که در واژ ه واژهی سـرودههایش موج میزند ».داکتر سـمیع حامد از «سـاقة گندم» اسـت ،در کابل گشايش يافت .اين نمايشگاه از شاعران و منتقدان معروف افغانستان و یکی از سخنرانان این سه روزه از سوي ومان نيازي نقاش سرشناس کشور ،با حضور محفل گفت« :عاصی شاعر دورانگذار بود و از این رو شعر او مانند شـماري از مقامهاي دولتي و عالقه مندان به هنر نقاشـي ،در تاالر گالري ملي در کابل افتتاح شـد .اسـدالله غضنفر مشـاور جایزه قهار عاصی به لیمه آفشید رسید فرهنگي رئيس جمهور در اين مراسـم ،از کارکرد ومان نيازي تقديـر کـرد و گفت کـه اين هنرمند به دليل به کارگيري از قوه تخليل در آثارش ،خوش درخشيده و آثار ماندگاري داشته است. وي افزود« :متاسفانه در اين اواخر همگي در شعر ،داستان و يا در رسانهها از مرگ ،قتل و خونريزي ياد ميکنند؛ بايد کوشش شود که بيشتر به بازتاب زيباييها توجه شود». مشـاور فرهنگـي رئيـس جمهور خاطر نشـان کـرد که ومان نيازي ،با واقع گرايي زيباييها را به درستي در آثارش به تصوير هارون مجیدیکشيده است .سيد عنايت الله سعيدي مدير عمومي نمايشگاه گالري ملي وزارت اطالعات و فرهنگ ،به پژواک گفت که در اين نمايشـگاه 55اثر به نمايش گذاشـته شـده اسـت .به گفته زنبور عسلی بود که از هر گلی شیرههای شعریت را بر میداشت ،به وي ،ايـن آثـار بازتـاب زيبايي مناظر طبيعي و تصاوير شـماري همین سبب است که اثرگذاری زیادی در کارهایش دیده میشود». از شـخصيتهاي ملـي و چهرههاي سياسـي کشـور ميباشـد .به باور داکتر حامد« :عاصی شاعر مقاومت است که فوقالعاده روح ومان نيازي به پژواک گفت« :ميخواهم با استفاده ازهنر خود استبدادسـتیز داشـت و درضمـن عرفانگرا نیز بـود ».در این حال، در برابرنابسـاماني درجامعه مبارزه کنم؛ اين کار خيلي ظرافت رحمتاللـه بیگانـه از یـاران قهـار عاصـی صحبت گفـت :صداقت کاري دارد .بـراي مـن وطنـم خيلي عزيز اسـت و ميخواهم به عاصـی ،او را بـه پلههـای بلند شـهرت و محبوبیت رسـاند .عاصی واسـطه نقاشـي ارزش فرهنـگ خود را به نمايش بگـذارم ».اما کوتاه زیست ،اما در این عمر کوتاه آثار گرانباری را به دوستداران بـا وصف اين ،اين هنرمند ازحکومت به دليل آنچه بيتوجهي شـعر بـه جا مانـد .به گفتهی آقای بیگانه :عاصی از دوبیتی شـروع بـه ايـن هنـر خواند انتقاد کـرد و گفت که حکومـت بايد ضمن کرد ،به تغزل و ترانه رو آورد و به شعر نیمایی و سپید پرداخت ،او در تشويق هنرمندان به خاطر تاثير مثبت فعاليتهاي کاري شان ،اوزان مختلف شعری ،تجربه کرد و از پس این تجارب خیلی موفق از آنـان حمايـت کنـد تا با شـوق بـه کارخود ادامـه بدهند .وي بهدرآمد.احمدضیا رفعت استاد دانشگاه و از منتقدان ادبی در بخشی گفـت کـه پدرش -عزيز گندمي -که سـالهاي زيـادي از عمر از سـخنانش گفت« :عاصی بسـیار تنوعطلب بود و در حوزه فورم خـود را در عرصـه نقاشـي بـه ويژه خلـق آثار با سـاقه گندم کار به دنبال اشـکال گوناگون قالب شـعری رفته اسـت و این موضوع کرده است ،اکنون 80ساله و بيمار است و هيچ مقام دولتي از سبب شده تا او در هیچ یک از قالب شعری ،شاعری شاخص نشده او خبر نميگيرد .اين هنرمند با سابقه گفت15« :سال ميشود اسـت ».عبدالقهار عاصی به سـال ۱۳۳۵خورشـیدی در دهکدهی که نقاشـي سـواره کاري (نقاشي با سـاقه گندم) را کار ميکنم؛ ملیمه از توابع والیت پنجشیر به دنیا آمد. اما تا کنون هيچ مورد حمايت دولت قرار نگرفتها .خواست من از آقای عاصی به عنوان شاعر نوگرا و کلیشهشکنی یاد میشود اين است که از هنرمندان حمايت شود و حداقل يک جاي براي که در قالبهای کهن نیز شـعر سـروده اسـت .یکی از راکتهای آنان اختصاص داده شـود تا بتوانند بخاطر کارهاي شـان از آن طرفهای درگیر در جنگهای کابل به تاریخ شـش میزان ۱۳۷۳ اسـتفاده کنند ».زادگاه هنر سـواره کاري يا نقاشي با ساقههاي خورشیدی جان او را گرفت .از عاصی چندین مجموعۀ شعر و یک گندم ،چين اسـت و پيشـينه آن ،به بيش از دو هزار سال پيش کتاب خاطره به یادگار مانده است. برميگردد .از اين هنر در چين ،به نام هنر دهقاني ياد ميشـود .جایزه ادبی قهار عاصی همهساله از سوی فرهنگیان و شاعران به در اين سبک نقاشي ،از رنگهاي کيمياوي استفاده نميشود و یکی از شـاعران جوان تعلق می گیرد .تا حال این جایزه به رامین مظهر و کریمه شبرنگ داده شده است. همه رنگها از حرارت دادن ساقه گندم ايجاد ميشوند.
نمایشگاه آثار نقاشی با ساقۀ گندم در کابل گشایش یافت
از چهره هاى برتر عرصۀ عکاسی تقدير به عمل آمد
در نخستين نمايشگاه ملى عکاسى که ديروز درشهرکابل پايان يافـت20 ،قطعـه عکس برتر انتخـاب و ازچهره هـاى نخبة اين عرصـه با اعطـاى جوايزتقدير به عمل آمد .اين نمايشـگاه چهار روزقبـل ( 15اسـد) دربـاغ بابرشـهرکابل به ابتـکار وزارت اقتصاد وهمکارى اداره انکشـافي ملل متحـد ( ) UNDPزير نام «وطن مـن از ديـد مـن» بـه را ه انداخته شـده بود .سـاجد تقوا مسـوول پـروژه اهداف انکشـاف پايدار ، UNDPگفت کـه با راه اندازى ايـن نمايشـگاه درخصوص روند انکشـاف درافغانسـتان به مردم آگاهـى داده شـد .تقوا گفت «بزرگترين چالـش دربرابر UNDP عـدم آگاهـي مـردم درمورد رونـد انکشـاف درافغانسـتان بود که خوشـبختانه با راه اندازى اين نمايشـگاه ،توانستيم تا حدودى به اين اهداف خود برسيم ».وي افزود که در قالب اين تصاوير ،روند آموزش و پرورش ،بازسـازي مکان هاي تاريخي ،بافت شـهري شـهرهاي کالن ،وضعيت حقوق بشـرى ،تسـاوي حقوق زن و مرد ،مسئله آب پاک ،رشد اقتصادي وبرق درافغانستان انعکاس داده شـده اسـت .بربنياد معلومـات منبع ،پروسـه راهيابى به اين رقابـت ها حدود چهارماه قبل ازسراسرکشـور آغاز شـده بود ،که درنتيجه 400قطعه عکس شـامل اين رقابت گرديد و سـرانجام يکصد قطعه برتر توانست درنمايشگاه ملى راه به نمايش گذاشته شـود .جاويـد وفـا کـه يـک قطعـه تصويـرش از جريان مسـابقه بايسکلراني زنان ،دراين رقابت جايزه نخست را به دست آورده، درصحبت اختصاصى به آژانس خبرى پژواک گفت« :تصاويري که ازافغانستان براي جهان داده شده هميشه زاويه منفي داشته، بيشـتر تصاويرى از جنگ و فقر و بدبختي گرسـنگي و انفجار و انتحار بوده اسـت ،کمترعکسـي ديده مى شـود که چهره مثبت افغانستان را به جهان نشان بدهد « .اين عکاس نخبه که جايزه 700دالرى را به دست آورده ،افزود که زنان درکشور تا 15سال قبل نمي توانستند از خانه برايند ،امروز مي توانند درکنار مردها در عرصـه هـاى مختلف به ويژه فعاليت هاي ورزشـي بپردازند، ايـن نشـان ميدهد که درقسـمت تسـاوي حقـوق زنان بـا مردان درافغانستان کار شده است .محمد الله رهدل سر پرست رياست پاليسـي اقتصـادي وزارت اقتصاد ،برگزارى اين نمايشـگاه را در رشد استعدادهاى هنرى عکاسان و معرفى بهتر زواياى مختلف ازپيشرفت ها درکشورعنوان کرد (پژواک)
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
81 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
گـونـاگـون
پوست انعطاف پذیر ساخته می شود
از ژنان بائو اسـتاد مهندسـی کیمیا در دانشـگاه اسـتنفورد سوال شـد چرا از طراحی باتری به ساخت پوسـت ترکیبی انسـان ،گرایش پیدا کرد؛ او پاسـخ سـاده ای داد « :به این فکر افتادم که حاال نوبت کمک به مردم است». تیم پژوهشی بائو در حال ساخت پوست انعطاف پذیری است که می تواند دما و لمس را حس کند تیم پژوهشی ۱۷نفر ٔه بائو در حال ساخت پوست انعطاف پذیری است که می تواند دما و لمس را حس کند .این کار بسیار شبیه به چیزهایی است که دستگاه های رباتیک در سریال “دنیای غرب” از آن استفاده می کنند؛ با این تفاوت که پوست مختص انسان هاست ،نه ربات ها .در حال حاضر تقریبا دو میلیون آمریکایی بـا انـدام هـای مصنوعـی به زندگی خـود ادامه می دهند .بسـته به تناسـب ،اندازه، میزان تحرک ،قابلیت کنار گذاشتن وسیله و هزینه شاهد تفاوت در چشم انداز اندام های مصنوعی هستیم .اما اکثر اندام های مصنوعـی موجـود حتی مـوارد فوق پیشـرفته فاقد حس لمسی هستند. به مانند دست مصنوعی متصل به مغز که توسـط DARPAدر سال ۲۰۱۵ میلادی توسـع ه یافـت ،برخـی انـدام هـای مصنوعـی امکان حس کردن برخی احساس را بـه کاربـران می دهند؛ فاقـد قابلیـت خمـش، پذیـری اسـت .انـدام هیچ حسگری ندارند شـی مورد نظـر خود بصـری هسـتند .به اساس آنچه که می کـه شـی ای را بـا
ِ فیزیکـی امـا ایـن انـدام کشـش و انعطـاف هـای دارای قابلیـت خمش و بیمـاران بـرای برداشـتن مجبـور بـه اتکا بـه کنترل عبـارت دیگـر ،فقـط بـر بینیـد مـی توانیـد بگوئید موفقیت برداشته اید. پوسـت سـاخت تیم پژوهشـی بائـو برای عمـده روبـرو بـود: ترکیبی جدید با سه چالش انعطـاف پذیـری بـه )۱دادن قابلیـت کشـش و لمسـی در ماده ،قابلیت مـاده )۲تعبیـه کـردن حـس ارسـال اطالعات دریافت تشـخیص فشـار و دما )۳نحوه بائو ،چالش سـوم مهمترین شده توسط پوست به مغز .به گفته اگر پوست بتواند حس کند اما چالش پیش روی مهندسان بود زیرا لمسی در کار نخواهد بود. مغز قادر به درک آن نباشد ،هیچ حس  شده برای ساخت پوست ترکیبی یکی از حسگرهای کوچک استفاده توسط بائو اول و دوم تمامی موادشان را از نو می ساختند؛ یعنی بائو و تیمش می بایست برای فائق آمدن بر چالش های اظهار داشت :پوستِ ترکیبی ما می تواند حرکت کرده و با باید کار را از همان مولکول های سازنده ماده آغاز می کردند .بائو مشابهی بهره می بردند .اما مواد الکترونیکی فعلی سفت و سخت اند. سطوح مختلف سازگار گردد؛ لذا مواد الکترونیکی ما هم باید از ویژگی های اخیراً جایزه علمی L’Oréal-UNESCOرا در سال ۲۰۱۷برایش به ارمغان آورد. ی موادی جدیدی از سطحِ پایه و مولکولی بودیم .کارهای تحقیقاتی بائو ما مجبور به طراح تیم بائو برای دادن قابلیت حس کردن لمس و دما به طراحی ساختارهای کوچک هرم مانند پرداخت که صد برابر کوچکتر از عرض یک تار موی انسان است؛ مواد استفاده شده بسته به میزان گرم یا سرد بودن ،رسانایی الکتریکی اش را عوض می کند .با گرم کردن ماده ،شاهد بسط یافتن آن هستیم .تیم بائو می بایست روشی برای ترجمه اطالعات و ارسال آن به مغز می اندیشید. بائو افزود :ما باید مدارهایی را طراحی کنیم که بتوانند تمامی اطالعات حسی را جمع کرده و آن را به پالس های الکتریکی تبدیل کنند؛ پالس هایی که مغز انسان قادر به درک آنها باشد. ما به مفهوم اولیه این طرح دست یافته ایم .تیم ما نشان داده که امکان ساخت این پوست ترکیبی وجود دارد .به گفته وی ،این نوآوری برای اینکه به وسیله ای عادی تبدیل شده و بصورت عادی در دسترس عموم قرار گیرد ،راهی طوالنی در پیش دارد .اما بائو در خصوص آیند ٔه فناوری اندام های مصنوعی ابراز امیدواری کرده است .ما قصد داریم با طراحی وسیله هایی که بتوانند عملکردی مشابه پوست انسان داشته باشند ،آینده فناوری های الکترونیکی را دستخوش تغییر عظیمی قرار دهیم. bigbangpage.com -
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
80 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
گـونـاگـون
سریع ترین دوربین فیلمبرداری جهان ساخته شد
دوربین های پر سرعتی که در هر ثانیه صد هزار عکس می گیرند را فراموش کنید .یک گروه پژوهشی در دانشگاه لوند سوئد دوربین فیلمبرداری پیشرفته ای ساخته است که می تواند پنج تریلیون عکس در هر ثانیه و رویدادهایی به کوتاهی ۰٫۲تریلیونم ثانیه را ضبط کند .چنین دوربینی در گذشته وجود نداشت. دوربین فیلمبرداری جدید فوق سریع قادر خواهد بود تا به طرز باورنکردنی از فرآیندهای علم شیمی ،فیزیک ،زیست شناسی و زیست پزشکی فیلم بگیرد ،کاری که نمونه اش را در گذشته ندیده ایم .محققان به منظور تشریح این فناوری، بطرز موفقیت آمیزی چگونگی حرکت نور را در فاصله ای برابر با ضخامت یک کاغذ فیلمبرداری کرده اند .این کار در واقعیت فقط یک پیکو ثانیه طول می کشد ،اما دوربین آن فرآیند را تا یک تریلیون بار ُکند تر کرده است.
در حـال حاضـر ،دوربیـن های پر سـرعت توانایی تهیه تصاویر یک به یـک را در یک توالی دارند .فناوری جدید بر پای ٔه الگوریتم نوینی قرار دارد و چندین تصویر رمز گذاری شده در یک عکس را ضبط می کند؛ سپس آن را در قالب سکانس ویدئویی عرضه می کند .در این روش ،از هر چیزی که در معرض نور به شکل فالش لیزری قرار می دهید، فیلمبرداری می شود .و هر پالس نوری دارای یک رمز منحصر بفرد خواهد بود .شی مورد نظر فالش نور را بازتاب می دهد و در یک عکس متمرکز و ادغام می شود .سپس با کلید پنهان سازی زمینه برای جداسازی فالش های نور فراهم می آید.
این دوربین فیلمبرداری اصو ً ال برای محققانی ساخته شده که درصدد کسب اطالعات بیشتر در خصوص بسیاری از فرآیندهای فوق سریع هستند .قسمت اعظمی از این فرایند ها در مقیاس یک پیکو ثانیه و فمتو ثانیه به وقوع می
پیوندند .الیاس کریستنسون اظهار داشت :امکان بکارگیری این دوربین در تمامی فرآیندها وجود ندارد؛ اما برای مثال می توان از انفجارها ،فالش پالسما ،احتراق آشفته ،فعالیت مغز در حیوانات و واکنش های شیمیایی فیلم تهیه کرد. ما اکنون قادر به فیلمبرداری از چنین فرآیندهای بسیار کوتاه هستیم. بزرگترین منفعت فناوری یاد شده برای خود محققان این نیست که رکورد سرعت جدیدی را به ثبت برسانند ،بلکه آنان در حال حاضر می توانند از چگونگی تغییر مواد مشخص در یک فرآیند فیلم تهیه نمایند .کریستنسون در ادامه
افزود :امروزه تنها راه تجسم تصویری این رویدادهای سریع ،تهیه تصاویری آرام و ُکند از فرآیندهاست .سپس باید نسبت به تکرار آزمایشات یکسان اقدام کنید تا تصاویر کند متعددی بدست آید .پس از آن ،می توان تصاویر را در قالب یک فیلم ویرایش کرد .مشکل روش فوق الذکر این است که اگر آزمایشی را تکرار کنید ،فرآیند یکسان خواهد بود. “الیاس کریستنسون” و “آندرئاس ان” روزهای زیادی را به انجام تحقیق بر روی احتراق اختصاص می دهند؛ مطالعه این حوزه سخت و دشوار است .هدف غایی این تحقیق پایه ،تولید موتورهای اتومبیل نسل بعد ،توربین های گازی و زدایشگر دیگ بخار می باشد .احتراق با یک سری فرآیند های فوق سریع در سطح مولکولی کنترل می شود که اکنون می توان با دوربین پیشرفته از آن فیلم گرفت .برای مثال ،محققان به مطالع ٔه ویژگی های شیمیایی برون ریخت پالسما ،عمر حاالت کوانتومی در محیط های آتش سوزی و در بافت زیستی خواهند پرداخت .چگونگی آغاز واکنش های شیمیایی نیز با بهره گیری از این فناوری میسر خواهد شد .محققان این فناوری را “الگوریتم شناخت فراوانی فریم چند نمایشی” نامگذاری کرده اند. دوربین معمولی دارای فالش از نور معمولی استفاده می کند ،اما محققان در این مورد از فالش نوری رمز گذاری شده استفاده کرده اند .در صورت برخورد فالش نوری رمز گذاری شده به شی ،آزاد سازی سیگنال تصویر توسط آن شی با رمز کامال یکسان انجام می پذیرد .فالش های نوری دارای رمز های متفاوتی هستند و سیگنال های تصویر در یک عکس ضبط می شوند .این سیگنال های تصویر رمزگذاری شده با استفاده از کلید پنهان سازی در کامپیوتر تفکیک می شوند .یک شرکت آلمانی نمونه اولیه از این فناوری را به تولید رسانده است؛ پس تقریبا در طی دو سال آینده افراد بیشتری قادر به استفاده از آن خواهند بود.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
79 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
گـونـاگـون
درباره آینده پیوند اعضا را در بدن بیمار کار گذاشت تا کار کلیه که تصفیه خون از سموم است ،را انجام دهد. یکی از فناوریهای جدید که به سـاختن عضو پیوند کمک کرده اسـت ،پرینت سـهبعدی است. محققان در آمریکا موفق شدهاند با پرینت سهبعدی مثانه بسازند و به بیمار پیوند کنند .اگرچه این فناوری در ابتدای کار است ،ولی امیدواری بر است که با پیشرفت آن بتوانند اعضای پیچیدهتری چون قلب ،ریه ،کبد یا کلیه را تولید کرد .پیوند اعضا از حیوانات از دیرباز در فکر بشر بوده است .بر سر دروازه ملل در تخت جمشید تصویری از موجودی با سر انسان و اعضایی از حیوانات متفاوت دیده میشود .پیوند اعضای حیوانات در دهه ۷۰و ۸۰در پیوند کلیه ،قلب و کبد آزمایش شده است، ولی به علت نتایج ناموفق و مسائل اخالقی مرتبط با آن برای چند دهه متوقف شده بود. اخیرا با استفاده از فناوری مهندسی ژنتیکی دوباره بارق ه امیدی در این باره زنده شده است که شاید بتوان از اعضای حیوانات برای پیوند استفاده کرد.
یک مشکل پیوند،عضو پیوندی غیرخودی است و سیستم دفاعی بدن قصد پس زدن آن را دارد پیوند اعضا شاخه ای از علم پزشکی است که اندکی بیش از ۶۰سال از عمر آن میگذرد. این علم در این مدت با موفقیت های چشمگیری همراه بوده است ،به طوری که به عنوان یکی از معجزات علم جدید یاد میکنند .بسیاری از بیماران که قب ً ال به علت نارسایی عضو با مرگ دست و پنجه نرم میکردند ،امروزه با موفقیت باالیی با پیوند قابل درمان هستند ،ولی پیوند اعضا مشکالت خاص خود را دارد. فرآیند پیوند اعضا طوری اسـت که او ً ال باید عضوی در دسـترس باشـد که به فرد پیوند شـود .لذا یکی از مشـکالت این رشـته کمبود عضو پیوندی اسـت .متأسـفانه به علت این کمبود تعداد قابل توجهی از بیماران قبل از پیوند فوت خواهند کرد. دومین مشکل این است که تا زمانی که عضو پیوند شود ،این عضو خارج از بدن است و خونرسانی ندارد .خود این مسئله به عضو پیوندی آسیب میرساند. سومین مشکل این است که عضو پیوندی غیرخودی است و سیستم دفاعی بدن قصد پس زدن -۲مشکل رد پیوند ازآنجاکـه عضـو پیوندی غیرخودی اسـت ،دسـتگاه ایمنی بـدن با آن مبارزه خواهـد کرد و قصد آن را دارد ،یعنی مسئله «رد پیوند». اگر این سه مشکل حل شود ،بیماران بیشتری پیوند خواهد شد و میزان موفقیت پیوند باال می تخریب آن را دارد .بنابراین این بیماران تا آخر عمر باید داروهای ضد رد پیوند را مصرف کنند .این داروها بدون عارضه نیستند و هزینه زیادی دارند .در ضمن علیرغم مصرف این داروها بازهم گاهی رود. رد پیوند رخ میدهد و منجر به ازکارافتادن عضو پیوندی میشود. پژوهشگران دانشگاه هاروارد در آمریکا موفق شدهاند با استفاده همزمان سلولهای مغز استخوان -۱کمبود عضو یکی از مشکالت بزرگ پیوند کمبود عضو پیوندی است ،برای مثال در کشور ما هر ۷دقیقه یک و کلیه فرد دهنده وضعیتی ایجاد کنند که دسـتگاه ایمنی کلیه را پس نزند .به این حالت مدارا یا نفـر بـه علت نبود عضو پیوندی نامناسـب فوت میکند .در آمریکا بیـش از ۱۰۰هزار نفر در انتظار تولرانس میگویند. پیوند هستند و فقط ۳۰هزار نفر در سال پیوند میشود و بسیاری از بیماران در فهرست های انتظار با این کار دستگاه ایمنی متشکل از هردوی سلولهای فرد دهنده و سلولهای فرد گیرنده خواهد شـد ،بهطوریکه کلیه پیوندی را از خود میداند و پس نمیزند .بهاینترتیب این بیماران به هیچ پیوند فوت خواهند کرد. یکی از راه حل های این معضل ساختن عضو از سلول های بنیادی خود بیمار است .این کار نه دارویی برای جلوگیری از رد پیوند نیازی ندارند .امید است که از این روش بتوان در پیوندهای دیگر تنها می تواند مشکل کمبود عضو را حل کند ،بلکه چون سلولها از خود بیمار هستند ،مسئله رد نیز استفاده کرد. پیوند را نیز حل میکند و نیازی به مصرف داروهای ضد رد پیوند نیست .خود این داروها عوارض -۳مشکل خارج بودن عضو از بدن و هزینه بسیاری دارند. داکتران برای اولین بار با استفاده از سلولهای بنیادی بیمار و روشهای مهندسی بافتی موفق عضو پیوندی تا وقتی که به فرد گیرنده پیوند شـود ،ممکن اسـت سـاعتها از بدن خارج بماند و شـدند نای (مجرای هوایی به ریه) را بسـازند و در یک عمل ۹سـاعته آن را به کودک ۲سـالهای خونرسانی ندارد .این مسئله منجر به آسیب دیدن عضو پیوندی میشود .گاهی باید روزها یا شاید هفتهها صبر کرد تا عضو به کار بیفتند .در این مدت مث ً ال در پیوند کلیه میتواند فرد را دیالیز کرد تا پیوند کنند. این کار درباره ۶بیمار دیگر نیز انجام شـده اسـت .محققان در تالش هسـتند با اسـتفاده از این عضو به کار بیفتد ،اما در پیوند قلب یا کبد ،اگر عضو کار نکند ممکن است به مرگ بیمار منجر شود. اخیراً دستگاههایی ساخته شده است که محیط بدن را در خارج شبیهسازی میکند تا عضو آسیب روشها اعضای دیگر بدن را با استفاده از سلولهای بنیادی خود بیمار بسازند. یکی دیگر از راهحلهای کمبود عضو ،سـاختن اعضای مصنوعی مانند قلب یا کلیه اسـت .اگر کمتری ببیند .بهطور مثال در بریتانیا کلیه روی دستگاه حاوی پمپی قرار میدهند که تا زمان پیوند میتوان فرد مبتال به نارسایی کلیه را با دستگاه دیالیز زنده نگهداشت ،چرا نتوان با ساختن دستگاه به عضو خون و اکسیژن را میرساند .همین کار را با قلب ،ریه و کبد هم انجام دادهاند .بهاینترتیب دیالیزی کوچک و قابل پیوند به بیمار او را درمان کرد و یا همین کار را با قلب مصنوعی انجام داد .تا زمان پیوند ،عضو در همان وضعیت داخل بدن قرار دارد و به کار خود ادامه میدهد ،مث ً ال در مورد قلب درواقع یک پمپ است .محققان یک قلب مصنوعی کوچک ساختهاند که میتوان آن را به کلیه در خارج بدن ادرار تولید میکند یا در مورد کبد صفرا میسازد. امید بر این است که با پیشرفت علم در این زمینهها تعداد بیشتری از افراد مبتال به نارسایی اعضا بیمار وصل کرد یا درون سینه بیمار قرار داد تا کار قلب را انجام دهد. محققان دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو مشغول ساختن کلیه مصنوعی هستند که بتوان آن پیوند شوند و ن نتایج پیوند از اینکه هست ،نیز بهتر شود.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
78 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تـاریـخـی دنـبـاله دار
و چرا پيشـنهاد مرا پذيرفته گفت :يقين دارم دوسـت مشـترک ما محمد سـرور نورسـتانی قوماندان تولی تانک در قوای 4زرهدار از چنين پيشنهادی استقبال می کند .واقعًا او هم عاشقانه پيشنهاد تغيير نظام را پذيرفت ،و هم با تالش مشترک شان محمد يوسف (قوماندان تولی تانک در قوای )15و موالداد تانکيست قوای 4در صف ما قرار گرفتند .حضور اين دو سر سپردۀ جوان که همکاری حبيب الله خان تانکيست ،قوماندان بلوک تانک قوای 15در داخل ارگ شاهی ،را با خود داشتند به آنان جرأت و اجازۀ آن را می داد تا فعاليت های محرمانۀ خويش را در جذب صاحب منصبان مؤثر و توانمند و معتقد به جمهوری شدن در قوای 4و 15زرهدار توسعه دهنـد ،کـه در نتيجـه ديـد و واديدها نهايت مؤثـر و باعث تحکيم روابط دو جانبه و فعاليت های مؤثرتری می گرديد. چنانچـه در اثـر فعاليـت های غالم حيدر رسـولی ،محمد سـرور نورسـتانی ،محمد يوسـف و موالداد تعداد تانکيسـت ها در ظرف چند ماه به بيسـت نفر رسـيدند و برای نفوذ بيشـتر در اردو ايجاب می نمود تا ديدار چند نفری از نمايندۀ تانکيست ها با حضورداشت محمد داود سر به راه شود. از آنرو در يک ديدار رو در رو ،که از هر جهت بايسـتی تصادفی تلقی می شد ،در چهل تن پغمان محمد داود با غالم حيدر رسولی، محمـد سـرور نورسـتانی ،محمـد يوسـف و مـوالداد رو بـه رو می شوند و پيرامون اقدامات عملی جهت تغيير نظام تبادل نظر کرده تصميم گرفته می شود که :هر اقدامی در اين مورد با اتفاق آرای حاضريـن کـه اعضای آن در آينده نبايسـتی از ده ،نهايتًا ،15نفر تجاوز نمايند اتخاذ گردد .و در صورت کامياب شـدن در کودتا تا تصويب قانون اساسی جمهوری انتصاب رئيس دولت ،صدراعظم، اعضای کابينه ،مامورين عاليرتبه ،طرح ادارۀ کشور و تعيين خط مشی دولت در سياست داخلی و خارجی از وظايف اينها می باشد، به عبارت ديگر حکومت دسته جمعی به جای حکومت فردی. همچنان فيصله شـد تا اشـخاصی که در جلب و جذب صاحب منصبان تحصيل يافته در صف کودتاچيان مهارت و رشادت داشته باشند در صورت کسب اتفاق آرا به حيث سرگروپ ناميده شوند. محمـد داود گفـت :پاچاگل وفـادار را که صاحب منصب اليق و ً فعلا آمر مخابرۀ قوای هوايی اسـت می شناسـم و بـا وی در بارۀ کودتـا و اهـداف آن بحـث کـردم .او از اشـتراک و اقـدام به کودتا استقبال نمود. محمـد يوسـف گفـت :در حاليکـه صدراعظـم صاحـب او را می شناسند بهتر است او هم به حيث سرگروپ هوايی داخل جمعيت ما شوند. (تـا يـک روز قبـل از 26سـرطان ،52کودتاچيان محمـد داود را صدراعظم و بعد از آن رهبر کودتا خطاب می کردند). محمـد داود گفـت :هميـن اکنون تصميم گرفته شـد تا شـمول بناء اشـخاص در رديـف سـرگروپ ها بـه اتفاق آرا پذيرفته شـودً . بهتر اسـت به آنچه دسـته جمعی تصميم گرفته می شـود احترام گذاشـت نه به نظر اشـخاص( .ايکاش بعد از تأسـيس جمهوريت هم اين فيصله در نظر گرفته می شد تا از بسا بدبختی های وارده در افغانستان جلوگيری می گرديد). به هر صورت پاچاگل وفادار در روزهای بعد به اتفاق آرا به حيث سـرگروپ شـناخته شـد ،زيرا علاوه بر اينکـه محمـد داود وی را می شـناخت ،معاون خود عبدالحميد محتاط (سپس سرگروپ) و
تعـدادی از صاحـب منصبان با درايت و دارای تحصيالت عالی در قوای هوايی و دافع هوا را به کودتا راضی و جذب کرده بود. ديری نگذشـت که در اثر توجه و فعاليت سـرگروپ ها دو ستارۀ درخشان ديگر (احمد ضيا مجيد مدير پيژند قطعۀ انضباط و فيض محمد مدير حرکات کماندوها) در آسـمان کودتاچيان درخشيدند. ايـن هـا صاحب منصبان رشـيد و کليـدی کماندو و انضبـاط را به کودتـا در جهـت تغييـر نظـام جلب و جـذب کردنـد .دو قطعه يی کـه واالحضرت سـردار عبدالولی به آن مـی نازيد و همه را از آنها می ترسـانيد ،اکنون از توجه دو شـخصيت فوق از واالحضرت رو گرداندنـد و بـه صـف جمهـوری خواهـان پيوسـتند .از آنرو فيض محمـد و احمـد ضيـا مجيد هم به حيـث سـرگروپ در کنار ديگر سرگروپ های سر به کف شامل شدند. دور و پيـش هميـن جلـب و جذب هـا بود که غـوث الدين فايق صاحب منصب احتياط اردو توسط غالم حيدر رسولی به سرگروپ ها معرفی شد .با اينکه صاحب منصبان احتياط کنده کنده از جانب سرگروپ ها جذب می شدند ،فعاليت غوث الدين فايق در اين باره چشـم گير تر شـده می رفت و در پهلوی آن وی وظيفه داشـت تا گفتـه ها و خواسـته های بعضی از کودتاچيـان را حتی المقدور به اطالع سرگروپ ها برساند .از آنرو در روزهای نزديک به اقدامات عملی او هم در جمع کودتاچيان به حيث سرگروپ انتخاب شد. افزونـی در جلـب و جـذب و لـزوم ديـد و واديدهـای مشـورتی کودتاچيـان (جمهـوری خواهـان) در پيريزی هر چه سـريعتر قيام مسـلحانه (کودتـا) ايجـاب مـی نمـود تـا پناهـگاه های مصـون و بناء خانۀ سـيد مطمئنی را جهت ديدارهای مخفی جسـتجو کردً . عبداالله و دوسـت وی عبدالقدير نورسـتانی ،که کمتر مورد توجه مـردم بودنـد و در آن روزها از محبـت و تواضع زياد آنان برخوردار بودم ،به حيث مخفيگاه جمهوری خواهان همراه با سرپناه موالداد خان از جانب سرگروپ ها پذيرفته شد. اين دو نفر در تنظيم مالقات های مخفی و حفظ روابط سرگروپ ها زحمات و فعاليت های پی گيری را متحمل می شدند .از آنرو هر دوی شان در اولين جلسۀ سرگروپ ها که بعد از موفقيت کودتا در روز 26سرطان 1352هـ.ش .به نام کميتۀ مرکزی جمهوريت دائر و اعالم گرديد ،به حيث اعضای کميتۀ مرکزی شامل جلسه شـدند .ناگفته نماند که در اثر فعاليت سـرگروپ ها تعداد افسرانی کـه در تأسـيس جمهوريـت با هم متعهد و متحد شـده بودند و در شـب 26سـرطان 1352هـ.ش .تحت رهبری محمد داود به قيام مسلحانه اقدام کردند همه با هم يکصد و نوزده نفر بودند. افسـران موصوف به صورت عموم به استثنای صاحب منصبان احتيـاط و دو سـه نفـر ديگـر ،يا قوماندان بلوک و يـا از تولی بودند کـه در آن شـب قطعـات تحـت قوماندۀ خويـش را با نظـم و ادارۀ خارق العاده ،مسـلح و به نکات قب ً ال تعيين شـده جهت دستگيری شخصيت های عالی مقام وابسته به سلطنت سوق دادند. اگرچـه تغييـر نظام در اثـر ارادۀ خلل ناپذير افسـران ناترس اردو تحـت رهبـری عالمانۀ محمـد داود جهت تأسـيس جمهوريت در ظرف چند سـاعت به پايان رسـيد و با شـور و شعف باالتر از تصور از جانـب اکثريـت کامـل مـردم اسـتقبال گرديد ،ولی بـا وجود آن جمهوری خواهان از همان روز اول با دسائس و تبليغات بی امان طرفداران سلطنت و اخوانی ها ،گالويز می شوند ،و در پهلوی آن مخالفين با به راه انداختن سـه کودتای نظامی و چندين شـورش
مسـلحانه در نقاط مختلف کشـور در ظرف دو سال اول جمهوری جهـت سـقوط جمهوريـت و از پـای درآوردن جمهـوری خواهـان اقـدام کردنـد .از آنجايی که جمهوری خواهان در تأسـيس و دفاع از جمهوريت و پياده کردن آرمان های شان (تحت عنوان خطاب به مردم افغانستان) عالمانه گرويده و فهميده مصمم شده بودند، با مخالفين مسـلح هم ناترسـانه رزميدند و آنان را يکی پشت سر ديگـری کنـار زدنـد .از آنـرو دشـمن کـه از صحنۀ جنـگ رو در رو نـا اميد و دلسـرد شـده بـود ،کوچه بدل می کند و کشـاکش های مسلحانه را با تبليغات تخدير کننده افکار عامه و ايجاد تفرقه در جمهوری خواهان تعويض می نمايند و با استفاده از مشهور نبودن جمهوری خواهان در جامعه آنرا پی می گيرند .چون اکثريت کامل جمهـوری خواهان با وجود داشـتن تحصيالت عالـی ،فرزندان ده و قريـه و ناشـناخته در جامعـه بودنـد ،از آنـرو می شـد مانند جامۀ سپيد هر رنگی را به آن تاپه زد و بدين گونه از نفوذ آنان در توده هـا جلوگيـری نمود .مخالفين هـم از همان دقائق اولـی به دامان پاکيزۀ آنان رنگ سرخ پاشيدند و توسط عقده برداشته گان داخلی و خارجی ،که يکی منافع طبقاتی و ديگری منافع سياسی خويش را در تغيير نظام از دست داده بودند ،تبليغ و ترويج می نمودند که جمهوری خواهان عناصر بی خدا و وابسـته به اتحاد شـوروی اند و بدينسـان ميان مردم مسـلمان افغانستان و فرزندان مؤمن شان به اميد بازگشـت نظام تخم تفرقه می کاشـتند و به انتظار سقوط جمهوريت دقيقه شماری می کردند. چنانچه صبح 26سـرطان هنگامی که مارشـال شـاه ولی خان غازی ،کاکای اعليحضرت محمد ظاهر شاه ،را از تفريحگاه شان در پغمـان بـه کابل می آوردند ،می پرسـند" :بچه ها ،به اين وقت صبح مرا به کجا آورديد؟" می گويند" :در کابل کودتا شده و شما را به درخواست عبدالولی جان (پسر مارشال) آورده ايم ".مارشال" :بار ها به وی گفتم به چنين کاری اقدام نکند ،آخر آنچه می خواست کرد ".می گويند" :نه مارشال صاحب ،عبدالولی کودتا نکرده است، محمد داود و رفقايش کودتا کرده اند". مارشال" :بدبخت ملک را به روس ها داد". از وی می پرسند" :مارشال صاحب اگر عبدالولی کودتا می کرد، مملکت را به کی می داد؟" مارشال جواب نمی دهد و خاموش می شود. از آوردن مارشال در توقيف خانۀ موقت (خانۀ عبدالقدير نورستانی در بينـی نيـزار) و گفتـه هايـش قبل از اينکـه محمـد داود از خانۀ خويش (محل قومانده) به صبح 26سرطان جهت پخش اعالميۀ موفقيـت جمهـوری خواهان در تغيير نظام به راديو کابل تشـريف ببرند ،با موجوديت نويسنده اطالع داده شد. فرمودنـد :مارشـال صاحـب خيلی پير شـده ،هوش کنيد نـا آرام نشـوند .سـال ها بعد از تأسـيس جمهوريت از يکی از دانشـمندان معروف افغانستان پوهاند داکتر عبدالفتاح نجم ،داکتر مخصوص و دوست نزديک اعليحضرت محمد ظاهر شاه شنيده می شد که می گفت: "من با اعليحضرت که جهت معالجۀ چشم خويش به ايتاليا رفته بودند ،شرف همراهی داشتم. "زمانـی کـه کودتـا را در کابل به رهبری محمد داود در صبح 26 سرطان به اطالع شان رسانيدند رو به من کرده فرمودند: "به دامن روس افتيدن کار ساده بود".
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
77 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تـاریـخـی دنـبـاله دار
هيچ وقت طرفدار ( )Rubber Stampبودن آن نبوديم ،ولی نه پارلمانی که اقتدارش به سرحد استبداد و دکتاتوريت برسد. سـپردن چنيـن قوۀ بی حـد و حصر بهر پارلمانی که باشـد ،ولو پارلمانی که زعامت آن بدست رجالی مانند (دانتن) و (ميغابو) هم باشـد گناهی سـت نابخشـودنی ،تا چه رسـد به آنکه سـيادت آن بدسـت چند تن از قاچاق بران يا مملکت فروشـان چپ و راسـت تفويض شده باشد. بنابـر آن حکومـت از همـان وقـت به بعد بين فشـار پارلمانی و ويتـوی دايمی سـلطنت قـرار گرفت و در نتيجـه در فرصتی فاقد قـدرت گشـت کـه بايد از عالی ترين سـويه قـدرت ديموکراتيک برخوردار می بود. و روزی هم فرارسيدنی ست که توسط جارچی هم به اصطالح کانديد مناسب (صدراعظمی) برای آن ميسر نگردد .ختم با مچاله شدن قانون اساسی در نزد مصنفين آن و داد و بيدادها، و بُز کشـی های سياسـی ،پالن های انکشـافی در کشـور تقريبًا نفس های اخير خود را می کشيد. چنانچـه پـروژۀ بند سـرده در غزنی و سـاختمان سـرک کابل- گرديز -خوست که بايستی در سال 1345تکميل می شدند ،در اخير سال 1351هـ.ش .کمتر از 15فيصد روی آنها کار شده بود. *** پيشـنهادات محمد داود در تفکيک حکومت از سـلطنت ،که با قبولـی صالحيـت های شـاه در قانون اساسـی 1343هــ.ش( .در همان روزهای اول) عمر خود را به دموکراسـی شـاهانه بخشيده بود ،نه بحثی داشت و نه هم سوالی. گروه انگشت شمار ما هم در اثر وفات غالم حيدر عدالت وزير زراعـت ،سـيد عبداللـه وزيـر داخله ،محمـد صديق وزيـری والی قندهـار و جـذب محمـد آصف سـهيل و تقرر آن به حيث سـفير افغانستان در چين ،منحصر شده بود به پيرو عصای پير (محمد داود و نويسنده) و يک دنيا آرزو به خاطر انتقال قدرت از سلطنت به مردم افغانستان. در کنـار آن بـا اينکه همه درها را جهت رسـيدن به قدرت يا به روی مـا بسـته کـرده بودنـد و يا خود به خود بسـته می شـد ،ولی بازهم آرزوی انتقال قدرت از سلطنت به مردم افغانستان به جای تفکيک حکومت از سلطنت در ذهن ما رخنه کرده بود و ما را به سـوی کشـاکش های عجيب و غريب سياسی و ماجراجويی که انجام آن ناپيدا بود تيله می کرد. در پيرامون چنين سر در گمی روزی محمد داود گفت: بعد از سال ها تجربه به اين نتيجه رسيده ام که در سايۀ نظام موجود رسيدن مردم به قدرت سياسی ،سيادت اقتصادی و وحدت ملی امکان ناپذير است .از آنرو اگر با من هم عقيده باشيد بهتر اسـت روی تغييـر نظام انديشـيد نـه باالی فروعـات آن .تا بدين وسـيله هـر فـرد افغان بدون هيچ نوع تبعيضـی در تعيين زعامت کشور خويش حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را داشته باشد. من که سال ها با قبول رياضت سياسی در کنار وی چنين روزی را دقيقه شـماری می کردم با فهم اينکه با افشـای چنين اقدامی محمـد داود متضـرر نخواهنـد شـد بلکه من و امثـال من جان به سالمت نخواهيم برد ،از صميم قلب در اجرای چنين امر مقدسی با وی هم پيمان شدم. از اينکه بعضی ها تصور آنرا داشتند و برخی ها هنوز هم دارند
که گويا در خرابی روابط محمد داود با شاه تا سرحد اقدام به کودتا من مشوق محمد داود بوده ام ،تصوری است بی جا و گفته ايست بی سند. اما در رفع کشيده گی ها نه تنها بين شان در سال های 1342 تـا 1352هــ.ش .تالش نکردم ،بلکـه برعکس از اختالفات آنان جهت تضعيف سلطنت تا سرحد سقوط آن لذت هم می بردم .از آنرو در يکی از روز های خزان 1349هـ.ش .دو دوست به اتکاء به خداوند بزرگ به اميد سعادت و سربلندی ،برادری و برابری مردم افغانستان موافقه نمودند تا برای تأسيس جمهوريت در افغانستان کودتا کنند. گرچـه ايـن دو از نظر تعلقات شـخصی با سـلطنت در دو قطب از هـم جـدا قـرار داشـتند ،زيرا يکی سـر بـرآورده از کلبـۀ فقرزدۀ درويش گوشـه نشـينی و ديگری پسر کاکا و شوهر همشيرۀ شاه و از متصرفيـن قصـر شـاهی بـود و موقـف او به وی موقـع نداده بود تا رنج های نهفته و تضاد های درونی مردم را با سـلطنت در طبقات مختلف اجتماع با اينکه بهتر از هر شهزاده از آن آگاه بود، احسـاس نمايد ولی با عشـق همگون شـان با ديگران در انتقال قدرت از خانواده ای به ملتی اين کمبود را تحت الشعاع قرار داده بـود ،طـوری کـه تا پايان جـان در تحکيم جمهوريـت مقاومت و پايداری کرد. به هر صورت در آن شرايط به اين نتيجه رسيده بوديم که تغيير نظام بدون همکاری اردو نا ميسر است .ولی جنرال ها و قوماندان های اردو ،برخالف تصورات ذهنی گرايانه ،نه تنها با محمد داود مقاطعـه کـرده بودند ،بلکه بدون کم و کاسـت در رديف آنانی قد بلنـدک و تظاهـر می کردند که از شـاه دوسـتی دم مـی زدند و از واالحضرت سردار عبدالولی فرمانبرداری می کردند. از جانب ديگر ايجابات وظايف و نزديکی آنان به شاه اجازه نمی داد تا در چنين امر خطيری آنها را در جريان گذاشت. بنـاء هيـچ جنرالـی در صف رفقـای محمـد داود در کودتای 26 ً سرطان نه اشتراک داشت و نه هم از آن مطلع بود.
ايکاش بعد از ۲۶سرطان هم به دام آنها نمی افتاديم و به آنها اعتماد نمی کرديم. بـه هـر صورت تالش به سـوی صاحـب منصبان پايـان رتبه و کليـدی و تحصيـل يافتـه گان اردو معطـوف گرديـد که سلسـله مراتـب اردو بـه آنـان اجازه نمی داد تا با مقامات عالی سرگوشـی داشته باشند. از جانـب ديگـر در ايـن رديـف از صاحـب منصبـان ،کـه دارای تحصيالت ليسـانس و حتی مافوق ليسـانس هم بودند ،می شـد جوانـان ناتـرس و شـخصيت های مؤمن در تغيير نظام را بيشـتر و آسـانتر از گروه جنراالن دربار زده جسـتجو کرد .ولی متأسفانه تاريخ سلطنت ساللۀ سردار پاينده محمد خان و جنگ برادران و پسران و احفاد امير دوست محمد خان بر سر قدرت مانع از آن بود که صاحب منصبان آگاه باور کنند که مخالفت محمد داود جهت تغيير نظام است نه کسب قدرت .و هم در آن روز و روزگار مردم باور نمی کردند يکی از اعضای برجستۀ خاندان سلطنتی در رده های پايينی اجتماع تماس های ضد سلطنتی برقرار کند .از آنرو، برخالف آنچه مخالفين جمهوری خواهان می الفند و می بافند، کار سياسـی بس دشـواری را که از در و ديوارش مرگ می باريد
کودتاچيان در اردو پيش رو داشتند و می بايستی با قبول مخاطرۀ بزرگ ،برای هدف بزرگتر از آن به اميد خداوند توانا دست به کار می شدند. بالطبع رسـيدن به چنين هدفی ايجاب می کرد تا آنانی که در رأس قدرت قرار دارند ،از شـاه گرفته تا صاحب منصبان ارشـد و وفادار به وی را ،توسط رادمردان مؤمن به جمهوری شدن کشور جهت تغيير نظام و جلوگيری از خونريزی با جهش غافل گيرانه دستگير نمود ،جهشی که چراغ خاموش ماندۀ برادری و برادری را در وطن ما بيفروزد و نظامی را به وجود آورد که تحوالت مثبت اجتماعی به صورت سالم در آن پياده شود .نسل جوان احساس مصونيت نمايد و نشـو و نمای حرکات خرافی و ضد اجتماعی را مانع گردد. از آنـرو همـکاری صاحـب منصبانـی در نظـر گرفته شـد که در داخل گارد و قطعات گرد و نواحی ارگ شاهی مانند قوای 4و 15 زرهدار ،کماندو و قطعۀ انضباط وظيفه دار بودند. ناگفته نماند به همان اندازه ای که خواندن اين سطور و تنقيد روی آن در اين روزها سـهل و سـاده اسـت ،در آن وقت هزار بار بلکه بيشـتر هم اقدام به آن هيجان انگيزتر و ترس آورتر بود و به راسـتی پشـت انسـان از يادآوری و اعتماد آن به ديگران می لرزد ولی عشق به جمهوری شدن کشور همه را عقب می زد و با نيروی غير مرعی انسان را به پيش گزه لک می کرد. همين گزه لک ها بود که باعث شد تا آشنای عزيز خويش غالم حيدررسولی را هرچه باداباد به جريان بگذارم. او شـوهر همشـيرۀ دوسـت بزرگـوارم غلام حيدر عدالـت وزير زراعت بود .شـايد به همين مناسـبت بوده باشـد که رسـولی مرا دوست می داشت و بيش از آنچه مستحق باشم برای سال های سال مرا احترام می کرد. او را بعـد از فراغـت از ليسـۀ اسـتقالل به حربـی پوهنتون برده بودند و از ح .پ .در رشـتۀ تانک (وسـايل زرهدار) فارغ التحصيل شـده بـود .سـپس جهـت تحصيلات مافوق ليسـانس در رشـتۀ زرهـدار وی را بـه هنـد فرسـتادند .پـس از ختم تحصيالت عالی در قوای 4زرهدار که تازه در اردو تشـکيل شـده بود (پل چرخی) به حيث تانکيسـت موظف می شـود و برای مدت بيش از بيست سال تا رسيدن به رتبۀ رئيس ارکان قوای 4در همان قوا خدمت می کرد .او در اين مدت با اکثر تانکيست های قوای 4و پانزده زرهـدار در پل چرخـی روابط نزديک و عالقه مندی برادرانه پيدا کـرده بـود .احتمـا ً ال همين روابط باعث شـده بود تـا واالحضرت سـردار عبدالولـی قوماندان قوای مرکـز ،وی را از قوای 4زرهدار چه ،حتی از اردو براند و از وی در جايی مدير مکلفيت بسازد که صدهـا کيلومتـر از رشـتۀ تحصيلی وی و دههـا کيلومتر از قطعۀ منسوبۀ آن فاصله داشته باشد (غزنی).  ولی با وجود آن روابط و رفت و آمد او با هم رديفانش در قوای 4 و 15زرهدار ادامه داشت .اما با همه شناختی که از رسولی داشتم بازهـم آنچـه بيشـتر مرا دلير سـاخته بـود که تغيير رژيـم و کودتا را جهـت تأسـيس جمهوری در افغانسـتان بـا او در ميان بگذارم، همانـا عقـده منـدی وی از بی عدالتی بود کـه وی را از قطعه ای که در آن اُنس گرفته بود و به کارمندانش عشق می ورزيد بدون بناء او بـدون چون هيـچ مـدرک و سـندی بـه دور انداخته بودنـدً .
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
76 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تـاریـخـی دنـبـاله دار
کودتای پنجم در سقوط دولت جمهوری ,سرخ يا سياه از دوی آن هيـچ چيـزی سـاخته نيسـت ،واقعًا من کـه دارم و ندارم يک بچه دارم .عبدالولی جان ...والله بچی ما اين عبدالولی جان که هسـت يک شخصيت است بی نظير ،در شجاعت و دالوری ،در ايثـار و قربانـی ،يکتـای وقت خود می نويسنده :داکتر محمد حسن شرق باشـد .مـا بارهـا گفتيم که ای کاش مـن که پدرش قسمت چهارم هستم صدم حصۀ صفات او را می داشتم .در همين برگرفته از سایت وزین کابل ناته جوانی که شما می دانيد که شيطان چطور غلبه می کند ،وی آنقدر صاحب تقوی و پرهيزکار اسـت که مثلش را در تمام خاندان سراغ ندارم( .البته بعد از اعليحضرت) ،خداوند سر مملکت سختی نياورد. من کس ديگری را نمی بينم که عالج آن را کرده بتواند. اگر در نتيجۀ اين ديموکراسی در مملکت "گدودی" رخ می دهد ،شکر خداوند را بايد همۀ ما بجا بياوريم که مثل عبدالولی جان ،يک فرزند صالح و با جرئت موجود است که مانند اعليحضرت شهيد وطن خود را از تباهی نجات دهد .من شايد زنده نباشم بچيم ،همين يک سخن من ياد تان باشد که عبدالولی جان از خود يک نام تاريخی باقی ماندنی است و خدا کند که شما به حيث يک برادر کالن با وی کمک کنيد. داکتر :گوش هايم به اصطالح جرنگ صدا کرد .زنگ خطر مغزم را پريشان ساخت .با خود گفتم اين پير سالخورده مطالب بس عمده و تکان دهندۀ را ابراز می نمايد .مطالبی که نه تنها مبين پالن و پروژۀ تحت الضمير خودش می باشـد ،بلکه از طرز تلقی و تفکر ديگر مراکز قدرت خاندانی نيز ترجمانی می نمايد .با طرز افادۀ سـادۀ خويش شـايد پاليسـی اصلی خاندان را در مورد ديموکراسی نوين به من ابالغ کرده باشد. بدين معنی که اين ديموکراسی تا زمانی دوام می کند که عبدالولی جان آمادۀ قيادت ملی گردد، در آن وقت موجبات گدودی فراهم می گردد و عبدالولی به حيث ناجی عرض اندام می نمايد. داکتر :در بارۀ مادۀ ( )24قانون اساسی و مشکالتی که از آن ناحيه جهت به قدرت رسيدن عبدالولی جـان (البتـه بـه حيث صدراعظم) وجود دارد خواسـتم توضيحاتی بدهـم .ولی هنوز جمله را تکميل نکرده بودم که مارشال بی صبرانه به آن حمله نمود. شـما بچيم بسـيار پشـت مادۀ ( )24نگرديد .خدا روزش را نياورد .بسـياری ماده ها از بين خواهند رفت ،نه تنها مادۀ (.)24 سپس به آواز نسبتًا نرم تر عالوه نمود: من کل قانون اساسی را تا حال نخوانده ام ،الکن مادۀ ( )24را چندين بار به دقت مطالعه نموده ام .يک مادۀ ديگری هم که بسيار مهم می دانم مادۀ اضطرار است و آنرا هم از رهگذر اهميتش چندين بار خوانده ام. من هر وقت به دوستان خود توصيه می کنم همين ماده را به دقت مطالعه نمايند و به اساس آن آمادگی بگيرند که اگر در مملکت گدودی رخ می دهد دستپاچه نشوند. داکتر :آنچه را آن داستان دلچسپ مارشال نشان می داد اين بود: که با چنان پس منظر مملو از خدعه و مکر ،و با آن دام تزويری که مرکز قدرت گسترده است نمی توان به آيندۀ ديموکراسی خوشبين بود. داکتر قيوم :دلم اکثراً به پاکی و سادهگی برخی از ليبرال های مملکت می سوزد که با ادراک همۀ اين دسايس ماکياولی مانند و با فهم فيصدی ناچيز موفقيت ديموکراسی ،هنوزهم آنچه مقدور است در راه پيشبرد مرام های چنين ديموکراسی دريغ نمی نمايند. قبولی همۀ مسئوليت ها بدون شمه ای صالحيت مرکز قدرت (واالحضرت سردار عبدالولی جان) يا سلطنت را به درجۀ منتها بد آموز ساخته است .چنانچه از صدراعظمان و وزراء به حيث غالمان حلقه به گوش استحصال وظيفه می نمايند .ختم جناب داکتر ،باور بفرماييد يا نه ،با ارادتی که به خانوادۀ با علم و دانش شما داشتم و دارم ،دلم از همۀ ليبرال های کشور بيشتر به شما می سوزد .به فهم و درايت و شايستگی شما می سوزد ،که با
ادراکی چنين از واقعيت ها و با همه شناختی که از اين ماکياوليست داشتيد ،چه تالش هايی بود که در تشکيل و تنظيم لويه جرگه ای که از آن شاهی مطلقه سرکشيد نکرديد؟؟ بازهم دلم به شـما می سـوزد که بعد از صحبت های مارشـال و پی بردن به دسـائس دربار (جوزا يـا سـرطان 1344هــ.ش ).چـرا آنها را در وقت و زمـان آن به اطالع هموطنان ره گم کردۀ خويش نرسـانديد تا از حوادث ناگوار 3عقرب و بسـا حوادث ديگر جلوگيری می کرد و بهترين و دانسـته ترين شـخصيت های کابينۀ داکتر محمد يوسـف ،امثال خود شـما و شخص خود شان ،در لجنزار ماکياوليست ها ،به خاطر حفظ موقف سردار عبدالولی ،بدنام و سرگردان و آواره نمی شدند؟ *** اما وجود فتنه گری های پشت پرده ،ظواهر دموکراسی نه تنها فريبايی خود را از دست نداده بود بلکه با کم رنگی مداخلۀ حکومت در انتخابات (به استثنای شهر کابل) در چشم يک دسته از مردم مانند چهل چراغی بَل بَلک هم می زد .زيرا بين سـال های 1332و 1342هـ.ش .به اشـخاص با نفوذی که بر ُگردۀ اکثريت خاموش جامعه افغانی گرنگی و يا با عقائد شان بازی می کردند ،اجازه مداخله در انتخابات شورای ملی داده نمی شد. از آنرو انتخابات بين سال های 1343و 1352هـ.ش .به استقبال گرم و حمايت بی سابقۀ صاحبان نفوذ مانند خوانين محلی ،روحانيون و پيروان عقائد بيگانه به مردم افغانستان رو به رو می شود. بناء اکثريت اعضای شورای ملی را آنانی تشکيل می دادند که با بدرود گفتن به زمامدارانی که از ً آنان سلب مداخله در امور دولتی و پارلمانی کرده بودند پا به عرصۀ وجود گذاشته بودند. بازهم همين ها بودند که با ترغيب و تشـويق و حمايت مقامات دولتی ،افواهات نادرسـتی را در تخريب شخصيت محمد داود و رفقايش در توده ها ترويج و تبليغ می کردند. در پهلـوی آن چيـده چيـده يـک روز به يکی و روز ديگر به جمعيتی از جانب حکومت اجازۀ نشـر جريده يا روزنامه در مطبعۀ دولتی و به مصرف دولت داده می شد که با ما ستيزه گری داشتند و اگر روزی در نشريه ای چيزکی به ذوق شان به نشر نمی رسيد و جريدهای مصادره می گرديد فردای آن باز همان آش بود و همان کاسه ،و همانند همان نگارندۀ سرکوب گر ما .و بدينسان دولت ما را با مشتی اراجيف تاريخ زده و تعدادی از تشنه گان قدرت عمداً می خواستند مشت و گريبان کنند. ولی جهت دوری جسـتن از ماجراهای تنظيم شـده ،قهراً به اعتکاف سياسـی روی آورده بوديم و بدينگونه خود به خود از جامعه تجريد شده بوديم. از جانب ديگر اکثر آنانی که با محمد داود "روزگاری" الف برادری و يکرنگی می زدند ،يکی به ُدم ديگری جهت حفظ موقف خويش چهره بدل می کردند. عجيب تر اينکه وزراء و جنرال های زمان صدارت شان ،با وجود کبر سن گوی مسابقه را در چهره بدلهکانی از ديگران می ربودند. از آنرو در پايان دو سـه سـال اول دموکراسـی (حکومت داکتر محمد يوسـف) تعداد رفقای ما به سختی به شمار انگشتان يک دست می رسيد. ولـی بـا سـقوط حکومت داکتر محمد يوسـف و فروپاشـی چند حکومت ديگر يکـی پی ديگری، مناسبات اجتماعی ما بهتر شده می رفت .زيرا به تعداد آنانی افزوده می شد که مانند داکتر عبدالقيم صالحيـت ،اعتبـار و معلومـات آنرا داشـتند تا دسـائس پشـت پرده را بـرای ايجاد گـدودی به جای دموکراسی افشا کنند. افشاگری محارم دربار از يک سو و بی جلو شدن وکالی جلو گسيختۀ ولسی جرگه از جانب ديگر، و در ضمن تظاهرات دنباله دار و بی هدف محصلين پوهنتون و مکاتب کار را به جايی کشانيده بود تا احزاب نو ظهور "قانونی ناشده" علنًا مشوق کمونيزم شوروی و اسالميزم پاکستان در افغانستان خصوصًا در شهر کابل شوند. از آنـرو دموکراسـی در نـزد مردم شـباهت بيشـتر به گدودی مارشـال صاحب پيدا کـرده بود تا به دموکراسی شاهانه. باز هم داکتر عبدالقيوم و همان مجله ،اما اين بار در صفحۀ .92شروع: درست است که ما همه (مصنفين قانون اساسی 1343هـ.ش ).پارلمان مقتدری می خواستيم و
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
75 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
جـالـب و خـوانـدنـی
ده سیاره دیگر با احتمال وجود حیات کشف شد سازمان ملی هوانوردی و فضایی آمریکا ،ناسا از کشف ده سیاره جدید با شرایط مناسب برای حیات در کهکشان راه شیری خبر داد .ناسا روز دوشنبه اعالم کرد تلسکوپ فضایی کپلر از سال ۲۰۰۹به مدت ۴سال با رصد کردن ۲۱۹سیاره در خارج از منظومه شمسی ،ده تا از آنها را که تقریبا هم اندازه زمین و دارای کوه و صخره هستند ،کشف کردهاند. به گزارش عصر ایران به نقل ازیورو نیوز دانشمندان آژانس فضایی آمریکا میگویند احتماال در این سیارهها آب در حالت مایع وجود دارد و شرایط برای وجود حیات در آنها مهیاست .فاصله آنها با خورشید منظومهشان هم تقریبا به اندازه فاصله زمین با خورشید در منظومه شمسی بوده و دمای سطح آنها برای وجود آب و احتماال حیات مناسب است. این کشف به معنی تأیید وجود حیات در خارج از کره زمین نیست ،اما یکی از دانشمندان به نام ماریو پرز با اشاره به این کشف میگوید« :ممکن است ما در کیهان تنها نباشیم».
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
74 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
جـالـب و خـوانـدنـی
چـرا سوفسـطاییان آمـوزگاران بدنـام تاریـخ لقـب گرفتنـد؟ سوفسـطاییان کـه بودند؟ چه میگفتند؟ چه میخواسـتند؟ و چرا اینهمه در تاریخ بدنام و بداقبال شدند؟! آیا آنها به واقع مخالفان فلسفه بودهاند و یا اینکه حقیقتًا معلمان بیادعای فلسفه به شمار میرفتند؟ ویـل دورانـت در باب سوفسـطاییان میگوید :مشـخصترین و عمیقترین پیشرفت فلسفه با آنها شروع شد؛ زیرا آنها حکمای دورهگـردی بودنـد کـه به خود فرو رفته بودند و دقتشـان بیش از آنچه به جهان اشـیا معطوف باشـد ،به تفکر در طبیعت خودشان متوجه بود .در فلسفه نظری و عملی نیز کمتر مسأله و راهحلی را میتوان یافت که سوفسطاییان آن را درک نکرده باشند و یا مورد بحث قرار نداده باشند. سوفسـطاییان معمو ً ال اهل دایرهالمعارف و دانشـمندان پرمایـه بودنـد و از راه و روش خـود ،هـم نتایـج نظری و هـم نتایـج عملـی میگرفتنـد .نتیجه نظـری راه و روش آنهـا ایـن بـود که محال اسـت معرفت یقینی داشت و نتیجه عملی تعالیمشان این بود که به فرض اگر سیستم فالن جامعه با فالن روش سازمان یابد ،بهتر و رساتر است. همچنین برخالف سـایر فالسفه پیش از سقراط که به وجود شاگرد اهمیتی نمیدادند و وجـود دانـش آمـوز و شـاگرد برایشـان فرعی بود و هدفشـان صرفًا یافتن حقیقت بود ،برای سوفسـطاییان داشتن شاگرد امری اساسی بود؛ زیرا هدف آنها تعلیم و تربیت و نه صرفًا درک حقیقت بود. سوفسـطاییان برخلاف فالسـفه پیشـین یونـان، موضـوع شناسـایی را از متعلـق شناسـایی بـه فاعـل شناسـایی برگرداندنـد .بـه عبـارت دیگـر ،بـه جـای مباحـث جهانشناسی فالسفه پیشین ،به مباحث انسانشناسی پرداختند و عصر جهانشناسی و کیهانشناسی را به عصر انسانشناسی احاله دادند که این رویکرد جای تأمل فراوان دارد. بنابراین واژه «سوفیست» در آغاز به معنای دانشمند و معلم بود و معنای مذمومی نداشت؛ ولی بعدها به دلیل پارهیی از عوامل ،افت معنایی پیدا کرد و از معنای رفیع دانشمند به معنای «مغالطهگر» تنزل یافت. کاپلسـتون درباره علل بدنامی سوفسـطاییان به مواردی اشـاره میکند ،از جمله اینکه: ۱ـ سوفسـطاییان به تعلیم فن سـخنوری و بالغت میپرداختند و بـا ایـن کار که فینفسـه امر نادرسـتی هـم نبود ،مـردم را برای دسـتیابی بـه فضیلت سیاسـی و فضیلـت اشـرافیت جدید یعنی اشرافیت هوش و لیاقت ،پرورش میدادند؛ اما از آنجا که این فن (فن سخنوری) ممکن بود مورد سوءاستفاده واقع شود و در خدمت اندیشه یا سیاستی مغرضانه قرار گیرد ،از اینرو سوفسطاییان به بدی شهره شدند. ۲ـ آنها به تعلیم فن جدل و مباحثه میپرداختند که به معنای دادن امر غیرعادالنه بود و بـا روش دیرین برخورد عادالنـه جلـوه ِ حقیقتجویانه فالسفه ،بسیار اختالف داشت. -۳آنهـا بـه انتقاد از قواعـد اخالق سـنتی میپرداختند ،بدون اینکه چیز واقعًا جدید و درستی را به جای آن معرفی کنند و این
امر را نیز به جوانان تعلیم و آموزش میدادند. ۴ـ آنها از اتحاد اقوام یونانی (هلنیسم) ،نظریهیی که در یونان دولتشهر مورد نیاز بود ،طرفداری میکردند. -۵آنها در مقابل تعلیم و آموزش شاگردان ،مزد و اجرت طلب میکردند. کاپلستون بعد از ذکر موارد بدنامی سوفسطاییان ،چنین نتیجه میگیـرد کـه بـا وجود ایـن ،سوفیسـم سـزاوار محکومیت قطعی نیسـت .او معتقـد اسـت کـه در ابتـدا ،کلمـه سوفسـطایی معنای ناپسندی نداشت و سوفسطاییان نیز در بین مردم اعتبار و احترام حتـا بعضـًا بـه داشـتند و
انتقام افالطونی عنـو ا ن میشدند .میتوان گفت سفیر شهر خود انتخاب که مهمترین عامل بدنامی آنها ،مخالفت سـقراط و افالطون با ایشـان بود .زیرا افالطون آنـان را دکاندارانی با کاالهای معنوی معرفی میکرد. از نظر راسـل ،سوفسـطاییان معمو ً ال به کسـانی تعلیم میدادند که خود یا اطرافیانشـان توانگر بودند و همین امر موجب تمایل خاصی در آنها میشد؛ اما مردم معمو ً ال با توانگران هم به دلیل حسـادت و هـم به دلیل این که معتقد بودنـد آنها بیدین و فاقد اخالق هستند و عقاید مردم را خراب میکنند ،دشمنی میکردند. علاوه بـر این ،راسـل به عوامل دیگری نیز اشـاره میکند که در ایجاد خصومت نسبت به سوفسطاییان بیتاثیر نبوده؛ از آن جمله، قوت فکر ایشـان بوده اسـت؛ زیرا آنها حاضر بودند به هرجا که اسـتدالل راهنماییشان کند ،بروند و اسـتدالل هم غالبًا آنها را به شکاکیت راهنمایی میکرد .عمل آنها نیز موجب جایگزینی بدبینی و پردهدری زیرکانه و بیرحمانه به جای سادهگی شده بود. همچنین آنها برخالف دیگران و برخالف رسم زمانه ،برای تبلیغ و ترویـج افکار خود به تأسـیس مدرسـه نپرداختنـد و معتقد بودند که تعالیمشان ربطی به دین و اخالق ندارد و میگفتند که صرفًا فـن جدل و اسـتدالل میآموزند .به بیـان دیگر ،کار آنها همانند
عمـل وکالی دعـاوی امـروز بوده اسـت؛ یعنی آنهـا دالیل له و علیه را تعلیم میدادند و جانب استدالالت خود را نمیگرفتند ،اما این مشـی دقیقًا برخالف مشـی کسانی بود که فلسفه و دیانت را همبسته و طریقی از زیستن میدانستند. گمپرتس نیز درباره بدنامی سوفسطاییان به عوامل زیادی اشاره میکند که به اختصار میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ۱ـ سوفسـطاییان اهـل پژوهـش در اسـرار طبیعـت و اهل تفکر درباره مسایل مربوط به شناسایی ،اخالق و حقوق بودند ،اما این امر موجب شد تا آنها به کنجکاوی ناروا و بیدینی متهم شوند. -۲سوفسـطاییان به پیشـهوری اشـتغال داشـتند که وظیفه آن توسعه و توزیع علم میان اقشار مردم بود ،بهویژه به انجام کارهای ذهنـی و فکری برای دیگـران در مقابل اخذ مزد میپرداختند که عملی بسـیار ناشایسـت و خالف حیثیت شـخصی و به منزله بندهگی داوطلبانه تلقی میشد. شدن احساسات کسانی که پول کافی -۳جریحهدار ِ برای پرداخت حقالزحمه سوفسـطاییان نداشتند نیز از جملـه عواملی اسـت کـه میتـوان در این زمینه برشـمرد؛ زیرا آنها معتقد بودند که بدین وسـیله چـه در مبارزات سیاسـی و چه در دعاوی حقوقی از حریفانی که از سوفسـطاییان درس گرفتهاند، عقب میمانند. -۴مخالفـت شـخصیتی همچـون افالطـون ـ کـه از قدرت نویسـندهگی واالیی برخـوردار بود ـ با سوفسـطاییان نیز در بدنام کردن آنها بسـیار موثر بود؛ زیرا افالطون معمو ً ال به آن جنبههایی از کار سوفسطاییان میپرداخت که برای روحیه اشرافی همشـهریان و بهویژه افراد طبقه خـودش انزجارآور بود؛ فروتنی آنان که از مانند دریافت مزد در مقابل تعلیم و احیانًا ِ نظر افالطون فضیلت محسوب نمیشد. البتـه راسـل بهحق و انصاف در مقام پاسـخ بـه افالطون و تمام کسـانی کـه بـه تبعیـت از وی بـه این عمـل سوفسـطاییان یعنی گرفتن مزد در ازای تدریس اعتراض کردهاند ،میگوید :افالطون بضاعت مالی داشت و به ظاهر نمیتوانست نیازمندیهای کسانی را که مانند او توانگر نبودند ،درک کند؛ اما شگفت اینجاست که استادان امروزی هم که دلیلی برای رد کردن حقوق ماهیانه خود ندارند ،خردهگیریهای افالطون را مکرر تکرار میکنند. بـه طـور خالصـه میتـوان گفت کـه تحـول معنایـی اصطالح تآمیز بردن آن در معنای اهان سوفسـطایی و بهویژه علت به کار ِ که موجب شـد سوفسـطاییان بهای دولت مستعجل خویش را با بدنامی دوهزارساله بپردازند ،معلول عوامل زیر است: -۱دگرگونی در نحوه به کار بردن زبان. -۲نبوغ نیرومندترین نویسنده و یا دستکم یکی از نیرومندترین نویسندهگان جهان یعنی افالطون (که تیرهای مزاح و ریشخند را به جان سوفسطاییان نشانه رفت). -۳در زمـره امـوات درآمدن سوفسـطاییان .زیرا ایـن آموزگاران دورهگرد که در هیچ جا ساکن نمیشدند ،نه مکتبی تأسیس کردند و نـه شـاگردان وفـاداری داشـتند کـه از نوشتههایشـان مراقبت بهعمل آورند و یادشان را زنده نگاه دارند. ٭ حاضر متن ویرایش و تلخیص شده مقاله جامع و مفصل دکتر عبداللـه نیکسیرت است.
73 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
72 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
71 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
جـالـب و خـوانـدنـی
برای شکست تروریسم در افغانستان از محصوالت تریاک در ننگرهار آغاز کنید کابل
نویسنده :اندرس کوور -منبع :مجله فوربس -برگردان :بهار مهر
در ماه جاری دولت اسالمی (داعش) مدعی حمل ه بر بیمارستان نظامی در کابل شد که جان بیشتر از ۴۰تن بیماران غیر نظامی بیدفاع را گرفت .این حمله دو روز پس از آن رخ داد که ارتش افغانسـتان اعالن کرد عملیات «شـاهین »۲۵در جریان این ماه ۲۵۰ تن از جنگجویان داعش را در پایگاه این سازمان تروریستی در ننگرهار کشته است. دو هفته پیش از آن یک ماین دستساز داعش سه سرباز ارتش ایاالت متحده را در شهر جاللآباد مرکز ننگرهار زخمی کرد .هفته گذشته ارتش ایاالت متحده در افغانستان اعلان داشـت کـه داعـش را تـا پایـان سـال ۲۰۱۷در ایـن منطقـه شکسـت میدهـد. حملات هوایـی و شـبیخون در برابـر داعـش و طالبـان یک ضرورت اسـت ،اما زمانی که این ستیزهجویان بازداشت یا کشته میشوند ،همین گروههای هراسافگن میتوانند به سرعت از میان هموطنان خود در آن طرف مرز (پاکستان) به استخدام و جذب همدستان جدیـد بپردازنـد .برای پایاندادن به چرخه اسـتخدام دولت اسلامی (داعش) ،طالبان و سـایر خشـونتهای برخاسـته از فعالیت تروریستها در افغانسـتان ،نیاز است تا منابع مالی تروریستها از جمله در قسمت عرضه و تقاضای درآمد مواد مخدر که به سهم خود در تمویل تروریسم نقش دارد ،منجمد شود.  افغانستان ۷۰تا ۸۰درصد تریاک جهان را تولید میکند ،در ۲۰۱۵بیشتر از ۱۲۷۰۰۰ تـن در سراسـر جهـان در پـی اسـتفاده از تریاک درگذشـتند .در ۲۰۱۶تولیـد تریاک در افغانستان به دلیل معرفی تخم اصالح شده خشخاش ژنیتکی توسط چین در ،۲۰۱۵ ۴۳در صد افزایش یافت .هدف قراردادن و محو تولید تریاک در افغانستان به دو دلیل به موقع خواهد بود :تریاک به معتادان در سراسـر جهان آسـیب میرسـاند و به عنوان یک اقتصاد نامشـروع ،مشـوقی برای فسـاد و جنایتکاری اسـت و پیوسـته منبع تمویل تروریسم بوده است .در بحث اقتصادی ،محصول تریاک افغانستان اثرات عمدهی جانبی
بینالمللی دارد و این اثرات جانبی صرفاً میتواند به گونهی کامل با تطبیق و اجرای قانون کنترول شود. دهقانان و کارگران فاقد زمین در افغانستان که در کشت و زرع محصوالت تریاک کار میکنند فقیرترین مردم جهاناند .طرز معیشت غیر مشروع آنها از سر ناگزیری است، بناً ما باید نسـبت به وضع اسـفبار آنها درک همدالنه داشـته باشـیم .فرصتهای بهتر باید به زارعین تریاک پیشکش شود تا آنها را از وابستگی اقتصادی به تریاک بیرون بسـازد .اما قوانین اقتصادی معموالً شـماری از این زارعین را با باال رفتن قیمت تریاک دوباره جذب خواهد کرد .از این رو ،بازدارندهها مانند محو کشت کوکنار ضروری است .در افغانستان برای کاهش عرضه مواد مخدر ،محو کوکنار توسط پاشیدن گرد علف کش از طریق هوا و مصادره زمینهایی که برای کشت کوکنار استفاده میشوند ،باید شتاب یابد. واکنش سیاسی به تروریسم مواد مخدر در افغانستان با گریز سیاسیون از قبول ریسک پرداختن به این مساله ،فساد مقامات ،روشنفکران محتاط و بزدلی کارشناسان توسعه که از اجرای بازدارندهها بر دهاقین فقیر تریاک خجالت میکشند ،خفه شده است. کسانی که توسط تولیدکنندگان تریاک ،مانند قربانیان افغان و جهانی تروریسم ،جرم و جنایت ،فسـاد و مواد مخدر صدمه دیدهاند ،هممانند تولیدکنندگان تریاک منسـجم و سـازمان یافته نیسـتند .آنها در مقایسه با تولیدکنندگان تریاک ،که منافع متمرکزتری دارنـد و قـادر بـه نفـوذ بر سیاسـتمداران محلی و ملیاند ،گروهی دارای منافع مشـترک نیستند. اندرس کوور کارشناس اطالعاتی ،مبارزه با تروریسم و امنیت فضایی است ،سالهای زیادی در افغانستان به عنوان کارشناس ایفای وظیفه کرده است و از نزدیک با مسایل خاورمیانه ،افریقا و امریکای التین آشنا است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
70 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
جـالـب و خـوانـدنـی
گروهـی از دختران جـوان در کابل ،با چاپ نخسـتین مجلـهی مـود و فیشـن ویـژه زنان در افغانسـتان ،آمدهانـد تـا برخلاف افزایش نگرانیهـا در بـاره چگونگی وضعیـت زنان و فضای به وجود آمده جدید سیاسی در کشور، به مسایل مربوط به زنان به ویژه مود و فیشن بپردازند. ایـن مجله که «گالره» نام دارد ،نخسـتین شـماره آن روز پنجشـنبه ،بیسـت و هشـتم ثور رونمایی شـد .صاحـب امتیاز مجله گالره شـرکت نشـراتی «روشـنا» اسـت و توسـط گروهی از دختران جوان گردانندهگی میشود. گالره یـک واژه کـردی بـه مفهوم مردمک چشم است .دستاندرکاران مجله گالره این
گالره آمده تا به زیبایی بپردازد
واژه کردی را به منظور ستایش از دختران و زنان جوان کردی عراقی که علیه گروه داعش مبارزه میکنند ،برای مجلهی خود انتخاب کردهاند. فتانه حسـنزاده مدیر مسـوول این مجله در باره انتخاب واژه کردی «گالره» برای مجل هیشـان میگوید« :ما شاهد بودیم که طی سالهای اخیر یک تعداد از دختر خانمهای کردی بلند شدند و در برابر داعش سالح گرفتند و رزمیدند .این به نحوی یک نوع الگو برداری بود .ما خواستیم که گالره را کردی انتخاب بکنیم تا ستایش کرده باشیم از خانمهایی که در برابر داعش بلند شدند و حداقل یک الگو خلق کردند .مهمتر از همه معنایش هم مردمک چشم است و مردم چشم هم به معنای زیبایی است یا حداقل عضوی که میتواند زیباییها را ببیند». دستاندرکاران این مجله در نخستین شماره گالره که روز پنجشنبه رونمایی شد ،گفتند این مجله
در کشوری که تاگلو پر از ترس ،هیجان ،لذت و خطر است ،آمده تا به زن ،زندهگی و زیبایی بپردازد و تصویر و تصور دیگری از افغانستان ارایه کند .این گروه از دختران جوان که در شماره اول مجله گالره نوشتهاند« :کار ما برجستهسازی رخ دیگر زندهگی در افغانستان است ،رخی که زیر چادر ،کنج بُقچه و تهی صندوقچههای قدیمی سنت ،غیرت و تاریخ مردانه پنهان مانده است .گالره میخواهد بگوید که زن افغانستان همیشه آن مظلوم بیدست و پایی که زیر مشت و لگد ُخرد میشود نیست، بلکه این موجود در کنار دیگر تواناییها و خالقیتهایی که همه انسانها از آن برخوردار اند ،مملو و سرشار از نیرو و شور الیزال زندهگی و زیبایی نیز هست». آن طوری که دستاندرکاران این مجله میگویند ،گالره از زندهگی زنان گرفته تا مسایل روزمره، لباس ،رنگ ،هنر و سینما و هر آنچه که با حضور و وجود زن زیباتر میشوند ،میپردازد .در سرمقاله گالره آمده است« :ما در پی بیرونزدن از قالب تصویرهای سیاه و سفید و نمایش رنگین از زندهگی ی هستیم ،زنی که غیرت ،سنت و تاریخ آن را هیمشه سیاه و سفید نشان داده است». زن افغانستان فتانه حسنزاده مدیر مسوول مجله گالره ،همچنین میگوید که همکارانش در این مجله به هر آنچه که مثبت و زیباست میپردازند. همچنین زهره یوسف ،مشاور بانوی اول کشور نیز ،در مراسم رونمایی نخستین شماره گالره ،از اقدام این گروه از دختران جوان برای نشر مجله گالره ستایش کرده میگوید که تا کنون تصاویر زیادی از زنان قربانی در افغانسـتان نشـان داده شـده اما حاال فرصت این اسـت تا تصاویر زیباتری از زنان ارایه شود .خانم یوسف گفت« :من به نسل افغانستانی تعلق دارم که یک افغانستان بسیار رمانتیک ،زیبا و پر از صلح و صفا بود .افغانسـتانی بود که ما با آهنگهای احمدظاهر فقید بزرگ شدیم ،ولی متاسفانه آن دوره گذشت .اما بسیار خوب است که یک نسل دیگر در این عصر و زمان بهوجود میآید که افغانستان امروز را با افغانستانی که ما بزرگ شدیم ،وصل کند و همین مدتی که جنگ ،سیاهی و بدبختی بود را از بین ببرد».  گالره قرار اسـت به صورت ماهوار به چاپ برسـد .در نخسـتین شـماره آن به موضوعاتی از قبل مصاحبـه بـا برخی از هنرمندان زن ،چگونگی پوشـش یک زن در دورههـای مختلف زندهگیاش، معرفی شـماری از فلمهایی که زنان و دختران در آن نقش مرکزی داشـتهاند ،پرداخته شـده است. ارایه معلوماتی در باره مهمترین برنامههای ارایه شـده مود و فیشـن در برخی از کشـورها ،معرفی برخی از قوانین در باره خانواده ،لباسهای زنانه با مود و دیزاین جدید ،مکانهای تاریخ افغانستان، بحثهای روانشناسی و معرفی رمانهایی که زنان باید بخوانند از دیگر موضوعاتیاند که در مجله گالره بازتاب یافته است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
شـعـر
69 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
ناسپاس با من ببین چه کـرده ای ،ای یارناسپاس ”ریشه ی پیوند ” در خون من غرور نیاکان نهفته است
چون باده هردقیقه می افتی ،بیک گیالس اکنـون بدان به نقـطه ی آخــر رسیـده ایم شـرط وفــا نبـود در آیـی بـه هــر لبــاس ای بی وفــا که قـامت صبرم شکستـه ای
خشم و ستیز رستم د ستان نهفته است
بیهوده بود دل به تو بستن بر این اسـاس
در تنگنای سینه ی حسرت کشیده ام
دگـر مـرا به حــال خـودم واگـذار و بـس
گهواره ی بصیرت مردان نهفته است
دارم حضـور انـورعـــالـي ات التمــاس
خاک مرا جزیره ی خشکی گمان مبر
عمرت خـدا دهـد که به خیرم رسیـده ای ازاینکه درک داشتی و نگرفته ای تماس
دریای بیکران و خروشان نهفته است
یک کار نیـک کـردی و دیگـر نیــامـدی
خالی دل مرا تو زتاب و توان مدان
من بـا کـدام زبـان بـگـویـم تـو را سپـاس
شیر ژیان میان نیستان نهفته است پنداشتی که ریشه ی پیوند من گسست در سینه ام هزار خراسان نهفته است سکندر ” ختالنی ”
ق عارف دخترم نور چشمم ناب ترين شعر نا سروده ام چشمانت به زيباي دريا دلم را هر لحظه تا اعماق زيباي هاي جهان مي كشاند
تن های هرزه را
غبار غم ها را از خاطرم مي زدايد دستان كوچك ات كليد دروازه هاي خوشبختي
سنکسارمیکنند.
هرگاه بر دٓورگلويم حلقه مي شوند من خوش بختي را
غافل از انکه شهر پر از
حس مي كنم
فاحشه های مغزی است وکس نمیداند که
طنين صدايت با طراوت ترين ترانه ي كه بر پيكر افسرده ام نفس تازه مي دمد تو چراغ خانواده
مغزهای هرزه ویرانگر تر از تن های
الگو مهرباني
هرزه میباشد.
تصوير حقيقي زندگي
(ف .فرخزاد )
مكتبانسانيت.
غزلی که نماد َت َفوق روح بر جسم است از موالنا جالل الدین مح ّمد بلخی رومی ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند هر مرادی که ُب َودشان همه در بر گیرند جان و دل را چو به پیک د ِر تو بسپارند جان باقی ِخوش ِشا ِد معطر گیرند بندگانند ترا کز تو توی شان مقصود پای در راه تو بنهند و کم سر گیرند ترک این شرب بگویند در این روزی چند عوض شرب فنا شربت کوثر گیرند شب تاریک پی مه گردند چون ستاره ِ چو مه چارده رخسار منور گیرند گر بمانند یتیم از پدر و مادر خاک روحانی دیگر گیرند پدر و مادر ِ چون ببینند که تن لقمه گورست یقین جان و دل زفت کنند و تن الغر گیرند بس کن این لکلک گفتار رها کن پس ازین تا سخنها همه از جان مطهر گیرند
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
شـعـر
68 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
مختار دریا در صورت امکان میتوانید به این ایمیل من در تماس شده برما منت گذارید. ایمیل () gmail.com@saiddarya2014
هر جا که مطربی کند از عشق نغمه سر ....در پرده پرده ساز و نوا می پرستمت وطن" در شعر استاد خلیل اهلل خلیلی: میهنم تو را می پرستم
که بعد خدا می پرستمت ....هان ای وطن مگو که چرا می پرستمت ذرات هستیم زتو بگرفته است جان ....چون برتری زجان همه جا می پرستمت هر صبحدم باز کند آسـمان درش ....با سد هزار دست دعا می پرستمت چون پای تا سر تو سزاوار حرمت است ....با عضو عضو خود سرو پا می پرستمت چون مرغ پر شکسته ای از آشیان جدا ....اینک از آشیان جدا می پرستمت از یـاد رودهـای کف آلود نعره زن ....دیوانه ام به
بعد مکان اثر نکند در دیار عشق ....ای دور از نظر بکجا می پرستمت ثروتمدار شهر سزاوار ذکر نیست ....از یاد کودکان گدا
الله ها با داغ دل لبخند خونین بر لب اند
می پرستمت
بنگر این بد خصلتی زآن دشمن غدار ما
از یاد رفتگان بخون غرق گشته ات ....در خون و اشک
مادر میهن هزاران رخم بر پیکر چراست؟
کرده شنا می پرستمت
شرم بادا بر تو ای همسایه ی خونخوار ما.
از یاد آنک بر لب شمشیر آبدار ....سد بوسه داده روز
در کنر جان داده تاجک ازبک و نور و بلوچ
دعا می پرستمت
سر دهد پشتون هزاره معدن ایثار ما
از یاد سـنگری که سـرافراز مردمان ....با خون خویش
در دفاع خاک و میهن ما یکیم ویکدلیم
کرده بنا می پرستمت
تیغ وحدت بر رگت کرد اشنا این کار ما
گه با صریر خامه و گه با زبان دل ....هم آشکار و هم
در مقام جان سپردن در ره مام وطن
خفا می پرستمت
زن سرشار ما بنگر این شیراوژنان مردو ِ تا که یک افغان در این میهن بود ما زنده ایم
شورو سدا می پرستمت از یاد آن فضای فروزان نور بار ....در زیر آن گرفته
خروش همدلی
فضا می پرستمت
بنگرید ای دوستان این حال و روز ِ زار ما
از یاد آن چنار کهن سال سبز پوش ....در پیش برگ
میچکد خونابه از هر دیده ی خون بار ما
برگ جدا می پرستمت
گلشن ما سوخت باغ میهنم اتش گرفت
چـون بـوی کل بیاد توام می برد بباغ ....با لرزش
ابر نیسان اشک ریزان شو بحال زار ما
نسیم صبا می پرستمت
ناله های جویباران را .زپغمانم شنو شیون هر چشمه سار .از شعله ی گلزار ما
عالم اندرحیرت افتاده ست زاین رفتار ما ما چو مشی بسته چون اهن بفرق دشمنیم ای لجن طینت نگراین قدرت و پیکار ما از رگ دریا اگر سیراب شد نخل وطن حاصلش بنگر .ثمار وحدت افکار ما
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
رادیو بی بی سی اعالن كرد طیاره های امریكایى 3نقطه مهم وردک را بمبارد كرد وردكی از خنده زوف مانده بود رفیقش پرسان کرد چرا خنده میكنی وردکی گفت دروغ میگن وردک نقطه ندارد ***** دعای کودک خدایا برای زنان فقیری که عکسهاشان در فیسبوک پدرم هست لباس بفرست ***** مریض :آقای داكتر! همیشه فكر می كنم كه گاو شده ام داكتر :از كی چنین احساسی داری؟ مریض :از وقتی كه گوساله بودم ***** یك طالب دید که کسی نیست از دوزخ آهسته بطرف جنت گریخت، در راه مالئك گیرش کردند لت و کوبش میکردن طالب چیغ میزدكه بخدا من جنتی استم رفته بودم دوزخ كه از رفیقم نسوار بگیرم ***** معلم از شاگردی پرسید این جمله من حمام میروم ،تو حمام میروی ،او حمام میرود این چه زمانی است؟ شاگرد :این که سوال نمیخواهد روز جمعه است ***** شخصی از حافظ غزلی به یکی از شاهان خواند شاه بعد از شنیدن لب به تحسین گشود وگفت شعرقشنگی است ولی گوینده حافظ است مرد بادستپاچگی گفت خیر قربان سروده من است .وحافظ آن را دزدیده است شاه گفت مردک آن وقت که حافظ این شعر را سروده بود تو وپدرت هم نبودید مرد گفت :درست است اما اگر من میبودم پدرش دزدیده نمیتوانست ***** یک شعبده باز که روی صحنه هنر نمایی میکرد خطاب به تماشاچیان گفت حالی یک خانم روی ستیژ بیایه مه کاری میکنم که غیب شوه ! مردی دفعتًا از جایش برخاست و با صدای بلند گفت چند لحظه صبر کنین مه خشویمه میارم ***** معلم به شاگردش گفت با باقی جمله بساز شاگرد گفت ما دیشب پیتزا خوردیم ! معلم پرسید پس باقی اش كو ؟ شاگرد گفت :باقی اش ده یخچال اس ***** یک لوده به زنش گوشواره میخرد زنش میگه تو پول نداشتی گوشواره را از کجا خریدی؟ میگه فلم عروسی مارا در مینا بازار کابل فروختم ***** تركی سوار آسانسور (لفت) میشه متوجه نوشته میشه ظرفیت 12نفر با خودش میگه عجب بدبختی ! حاال 11نفر دیگه رو از كجا بیارم ؟
67 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
جـوک -طـنـز
***** از یک لوده پرسیدند :چرا گناه میکنی از روز قیامت نمی ترسی ؟ لوده گفت :تا روز قیامت کی زنده کی مرده ***** روزی چند نفر از مال ها به جایی مهمان بودند انقدر خوردند که یکی از مال ها چار پالق افتاد در همین لحظه صاحب خانه امد واز انها پرسان کرد مال صاحب هاسیر کردید یکی از انها جواب داد یکی ما سیر شده ***** شخصی میره خواسگاری پدر دختر میگه دختر ما فعلن درس میخانه نفر میگه درست است .مه یک ساعت بعد میآیم ***** یک گدا پشت دروازه پیرزن تق تق کرد پیرزن دروازه را باز کرد گفت اف ده قاروغضبی خدا شوی باز خیرات میخواهی گدا گفت خی دلت بود پشتت خاستگاری میامدم ***** یارو میره دبی در رستوران میگه الکباب ,کباب میارن براش میگه الپیاز ,پیاز میارن براش میگه البرنج ,برنج میارن براش ی بلد باشه با غرور میگه چقدر خوبه آدم عرب گارسون میگه :اگر من افغانی نبودم الگوز هم بهت نمیدادند ***** دو نفر در مراسم تشییع جنازه ای شرکت کرده بودند یکی از آنها پرسید در اینگونه مراسم شخص در جلو تابوت باشد بهتر است یا عقب آن ؟ دومی گفت :جلو یا عقب بودن مهم نیست باید کوشش کنی که داخل تابوت نباشی؟
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
66 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
جـوک -طـنـز
ميگن روزی يک لوده موتر خوده ميشست از نمبر پليت موتر شروع كرد. کسی پرسانش کد :چرا از نمبر پليت شروع كدي؟ لوده گفت :دفه پیش وقتي موتره شستم به نمبر پليت كه رسيدم فاميدم كه از خودم نبود. یک لوده همرای چندتا خر فوتبال ميكد. یک نفر پرسانش کد :چرا همرای خرا فوتبال ميكني؟ مگر نمی فامی که اینا خر استن؟ لوده گفت :او قدر هم خر نيستن تا به حال مره چند گول زدن…… لوده ره گفتند خرته دوست داري يا زنته؟ گفت ده قهر خدا شوي مره هم دو دله كدي….
نفر بایسکل سوار گفت گوشه کو خوده که بریک هم نداره!! معلم به شاگرد گفت :بچیم دشمن را تعریف کنید! شاگرد گفت :من خو دیوانه نیستم پیش شما خود تانه تعریف کنم!! یک اطرافی به شهر آمد ،دید موچی ده کاسه چرم ره تر کده. اطرافی خیال شوربا کد و به موچی گفت 5 :افغانی ره شوربا بتی. موچی آب را با چرم بریش داد اطرافی خورد ،وقتی تمام شد گفت: پیسه مره خو گرفتی ،فکر نکنی که لوده هستم شوربا یخ و گوشتش هم سخت بود!!.
لوده ره گفتن که پدرت بمیره خوش میشی ،بخاطر که میراث میمانه بریت. لوده گفت موتر بزنیش که تاوان هم بگیرم… نصف شب پولیس شخصی ره که سوار بایسکل بود صدا کرد: ایستاد کو بایسکلت چراغ نداره جریمه هستی! رییسجمهور کشور طی یک سخنرانی طبی ،وزارت داخله را قلب فساد در افغانستان خواند .این تشـبیه علمی که در دنیای طبابت و کالبدشناسـی بیپیشـینه بوده اسـت ،از طرف نهادهای علمی زیادی مورد استقبال قرار گرفت .داکتر فاروک «واو» متخصص زانوی فساد در دانشگاه کارولینای جنوبی این تشبیه را سریعالفهم خواند و گفت که اگر فسادشناسان اناتومی بدن -موسی ظفر
تشریح اناتومی فساد
یک عضو کوچک گوشـتی که در آن عقب پنهان شـده ،همان عضو مشـهور یعنی قلب فسـاد یا وزارت داخله اسـت .این عضو ۲۴سـاعت در خدمت مردم اسـت .سـابق خون را از طریق رگها به بقیه اعضای میرساند ،فعال این کار را توسط رنجر میکند .فقط گاهی که خون در دسترس نیست، گوسـفند ،قالین ،چوب ،زغال سـنگ ،الماری و تخت خواب را جابهجا میکند تا شـعار خدمت ۲۴ ساعته خدشهدار نشود. عضو گالبی که شبیه یک جوره تل کفش در قسمت سینه موقعیت دارد ،وزارت اطالعات و فرهنگ است .وظیفه بس مهمی را انجام میدهد ،اما در نهایت کارش همان داخل کشیدن و بیرون پف کردن باد است .دانشمندان عرصه داخلی هنوز پی نبردهاند که باوجود باال بودن اهمیت این عضو در بدن ،چرا هیچکس ،بهشمول قصابها آن را جدی نمیگیرند. آن شئی سیاه و گرد که در عقب بقیه اعضای داخلی و در وسط بدن جا خوش کردهاست، بانـک مرکـزی یا شـکمبه فسـاد اسـت .در ظاهـر جای متعفن و مملـو از بول و باد اسـت ولی ن گفته مشـهور که «گنج در ویرانه اسـت» را اولین بار به همین مناسـبت بهکار متقدمین ای بردهاند. عضو کوچک دیگر که شـبیه لوبیای بزرگ در دو طرف بدن گذاشـته شـدهاند ،وزارت آب و بـرق و یـا گرده فسـاد اسـت .از آنجا که این عضو با برق میانه خوبـی ندارد ،فع ً ال فقط وظیفه تصفیه آب را پیش میبرد .وظیفه برقرسـانی را عضو دیگری به اسـم برشـنا یا آپندکس ،که بود و نبودش تاثیر زیادی بر بدن ندارد ،بهپیش میبرد .برشنا یا آپندکس به علت تاریکی در عکس فوق دیده نمیشود. حاال میرسـیم به قسـمت تحتانی بـدن که به خاطر رعایت اصول روزنامهنـگاری و حفظ آبروی تاریخ پنج هزار سـاله کشـور از نشـان دادن آن معذوریم .هرچند روی این اعضا پرده کشـیده شده، ولی ادارات خیلی مهم و حساس در همین قسمت موقعیت دارند .ساحه فعالیت ریاست امنیت ملی، وزارت دفـاع ،وزارت خارجـه ،وزارت اقوام و قبایل ،وزارت مهاجرین ،وزارت جدیدالتاسـیس توریزم و وزارت امور پارلمانی در عقب همین پرده پوشـیده اسـت .دانشـمندان دانشـگاه کارولینای جنوبی گفتهاند که بقیه ادارات بههرصورت ،ولی وزارت انکشاف توریزم نباید در این ساحه تاسیس میشد. بهگفته آنها ،وزارت توریزم با رفت و آمد خارجیها سـروکار دارد و این محل برای انکشـاف چنین فعالیتی اصال مناسب نیست. پ.ن .از دانشـگاههای خصوصی طب و دانشـکده طب در دانشـگاههای کشـور خواهشمندیم تا منبعد بهجای استفاد از عکسهای کالبدشناسی قبلی که در آن حجاب رعایت نشده پرهیز نمایند و از عکس منتشـر شـده در این صفحه اسـتفاده کنند .اینگونه داکتران محترم درضمن شناسـایی اعضای داخلی ،با ادارات دولتی افغانستان نیز آشنا خواهند شد .این خواهش برادرانه شامل دانشگاه ننگرهار نمیشود .مسوولین دانشگاه محترم ننگرهار میتوانند با همان ابزار قبلی و بیرقهای سیاه و سفید به تدریس ادامه دهند.
فساد را قبال اینگونه تشریح میکردند ،جهان اکنون جای بهتری برای زیست بشر و پشه مالریا بود .داکتر فاروک « »WOWگفت که مسـوولین دانشـگاه کارولینای جنوبی بااسـتفاده از تشبیه علمی رییسجمهور افغانستان اناتومی فساد را بازتعریف کرده و اکنون طرح جدید آن را با تشریحات کامل در اختیار استادان دانشکده فسادولوژی قرارداده تا مورد هرنوع استفاده قرار گیرد. طبـق تقسـیمبندی دانشـگاه کارولینای جنوبـی ،آن عضو کوچک و بخیهخـورده که در جمجمه موقعیت دارد ،ارگ گفته میشود .دانشمندان میگویند که تمام اعضای دیگر از همین عضو دستور میگیرند .مغز یا ارگ مرکز فرماندهی بدن است .به الیههای بدریخت و پر چین و چروک آن که در قسمت مرکزی آن قرار دارد ،مغز متفکر گفته میشود .بیشترین تصامیم عزل و نصب را بر مبنای سـلیقه شـخصی همین قسـمت میگیرد .به قسـمت صافتر آن که در عقب موقعیت دارد شورای امنیت یا مغز ناخودآگاه گفته میشـود .البته این ناخودآگاهی با ناخودآگاه اصطالحی فرق دارد .به عقب مغز از این جهت ناخودآگاه گفته میشود که این عضو از فعالیت همه اعضای دیگر آگاه است، بهجز فعالیت و وظیفه خودش. عضو دیگری که شکل چوبخط نانوایی را دارد ،وزارت مالیه یا گلوی فساد است .این عضو وظیفه دارد تا نخست سهم خود را از عایدات بردارد و باقیمانده را به داخل بدن راهنمایی کند .بدن فساد اگر سالم باشد ،این عضو حتی آروغ نمیزند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
65 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
جالب،سرگرمی ومعما
سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان سخنان بزرگان موفقیت همیشگی نیست شکست هم کشنده نیست تنها یک چیز مهم است و آن هم شهامت ادامه دادن است وینستون چرچیل سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان جمالت بزرگان بزرگترین نقطه ضعف ما در تسلیم شدن است .مطمئنترین راه برای موفق شدن این است که همیشه یک بار دیگر تالش کنید. توماس ادیسون سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان بهترین سخنان بزرگان تا زمانی كه بگيم گرفتارم واقعا گرفتار خواهيم بود... بسیاری از مردم به هنگام گفتگو، کلماتی مخرب را ادا میکنند،مثل: مریضم ،ورشکست شدم ،جانم به لبم رسید ،بد شانسم و.... به یاد داشته باشید،از سخنان تو ،بر تو حکم خواهد شد. کالمتان بی اثر باز نخواهد گشت ،و آنچه را بر زبان رانده اید بجا خواهد آورد. پس کالمتان را عوض کنید،تا جهان شما دگرگون شود. فلورانس اسکاول شین سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان سخنان بزرگان در مورد زندگی چیزی كه میخواهم به دیگران ،بهخصوص به جوانها بگویم این است كه باید سریع حركت كنید ،خیلی سریع ،ریسکپذیر باشید و جاهطلب ،سعی كنید قدمهای بزرگ بردارید ،از انجام كارهای بزرگ نترسید ،بهتر است كاری را امتحان كنید و در آن موفق نشوید تا اینكه همیشه در حسرت انجام دادن آن كار بمانید! مارک زاکربرگ سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان سخـنان حکیـمانه از بـزرگان مواجه با شکست نشان میدهد که، برنامههایتان کامل نبود ه است، پس،از نو برنامهریزی کنید، دوباره به سمت هدفتان حرکت کنید تا تغییر را ایجاد کنید... ناپلئون هیل سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان بهترین سخنان بزرگان مشکالت افراد موفق کمتر از افراد شکست خورده نیست .تنها یک دسته از مردم هستند که هیچ مشکلی ندارند :آن ها در گورستان خوابیده اند. آنتونی رابینز سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان سخـنان حکیـمانه از بـزرگان
اگر فکر میکنید هزینه رسیدن به اهدافتان زیاد است پس صبر کنید تا صورت حساب تالش نکردنتان را ببینید وین دایر جمالت بزرگان ,جمالت زیبا از بزرگان جمالت زیبا از بزرگان مهم نیست چه داریم بلکه مهم اینست با آنچه داریم چه میکنیم آلفرد ادلر سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان سخـنان حکیـمانه از بـزرگان آدم هایی هستند که وقتی خوشحالی، کنارت نیستند،چون حسودند... وقتی غمگینی در آغوشت نمیگیرند، چون خوشحالند.. وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند ، اما در واقع بی خیال تو هستند.. امـا ... وقتی خـودشان مشکل دارند، با تو خیلی مهربانند ... این ها بدبخت ترین انسان های روی زمین هستند! که هيـچ آرامشى در زندگى ندارند!.. پائولو_كوئيلو سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان جمالت بزرگان اﻓﺮﺍﺩ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ. ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﻴﺮ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺩﻫﻨﺪ! ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﻴﺮﻣﻨﻄﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ! جرج_ﺑﺮﻧﺎﺭﺩ_ﺷﺎﻭ سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان گـلواژه های مانـدگار از دیـدگاه بـزرگان به زنان خود تهمت نزنید و نسبت ناروا ندهید ،زیرا در این کار ،برای شما پشیمانی طوالنی و کیفری سخت خواهد بود. امام صادق (ع) سخنان حکیمانه بزرگان ,جمالت بزرگان سخنان بزرگان جهان رویا متعلق به کسانیه که به اندازه کافی برای رسیدن به خواسته هاشون تالش نمی کنند استیو جابز
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بقیه از صفحه 47
شـده بود و در یک دسـتش شمشـیر داسـی شـکل و شـومی قرار داشـت ،دیـده میشـد .از دیدگانـش نـور منفـور آبـی رنگی سـاطع میگردید .باالی شانه چپش یک کالغ کم پر ،بدقواره و پیاله ی در گردان انداخته نشسته بود.هرازگاهی در گوش آن هیوال جامخ چیزهای میگفت و قاغ...قاغ میکرد .مورچه ها آن دوستان بی ریا و فداکارم نیز چاپلوسانه و شرمسارانه دورادور آن فرمانروای زشتی و تاریکی،آن دیو فرقار و بی رحم با آنتن های شان تعظیم میکردند .مورچه ها هم بدرسـتی فهمیده بودند ،دیگر نمیتوانند در دخمه غمم جا داشـته باشـند،دیگر همه چیز برایم روشـن شـده بود ،که باالی موجودات زمینی نمیشـه اعتماد کرد.جانور عجیب الخلقه، زن محکوم به گناه نکرده را از حلقه پائین آورده و کشان کشان با خود میبرد ،بعد از چند قدم محدودی ،ایسـتاده میشـد و به عقب نگاه میکرد و قت قت میخندید ،خندخ ای که مو را بر اندام انسان راست میکرد ...سگ ها و موش های غول پیکر با خوشحالی و خیز و جست کنان گام به گام به تعقیبش روان بودند .و در میان تاریکی و مه سـربی رنگ ناپدید شـدند...من با خوف و رجا هر قدر کوش کردم و کمک خواستم ،صدایم در نیامد و بودنم در آن لحظه غم انگیـز بـی اثـر بـود ،و توان و شـیمه دیـدن آن جنایـت متوحش و دهشتناک را نداشتم ...از وهم و بیچارگی چشمانم را پنهان کردم، حـس کـردم کـه در یک گودال عمیـق و طوالنی که هیچ نیروئی گرانیـش باالیـم اثر گذار نیسـت و در فضـای بی انتها و بیکران با سرعت کند و قهقرائی در حال سقوط موج وار هستم؛نمیدانم چه زمانـی در ایـن وضـح بـی وزنی و سـبکی قرار داشـتم کـه ناگهان سقوطم پایان یافت و یک وضعیت تغییر کرده را در یک دریا کم آب و لجن زار خفه شـده احسـاس کردم ،...وقتی چشـم گشـودم، بروی اتاق افتاده بودم ،عرق سـرد بر پیشـانیم نشسـته بود .سـرم گرنگ،گیج و باد کرده بود .گوشهایم بنگ بنگ میکردند ،چشمان پخل آلو و پف کرده ام سوزنک سوزنک میشدند ...نمیدانستم چند ساعت و یا روزی در این حالت بی خبری قرار داشتم ،تفاوت شب و روز را درک نمیکـردم .ابتـدا نتوانسـتم بفهمم ،چـی اتفاق افتاده است؛ اما بعد از سپری شدن لحظه ی محدودی همه چیز را بیاد آوردم .تنـم را کـش و قـوس کـردم و بطـرف رختخواب مایوسـانه برگشتم،وینوس کامال خود را با ملحفه ی پیچیده بود .باالی لبه تخت نشستم و رویم نشد بیدارش کنم؛ یک بوی بی سابقه الشه تجزیه شـده جسم زندۀ مشـامم را می آزرید.ساعت ها پای تخت نشستم تا او بیدار شود .با هر پری که پرنده زمان بهم میزد،رنگ ملحفه تیره و تیره تر میشد و جسم باریک وینوس باریک باریک تر میگردید .یک وقت متوجه شـدم ،بجز قسـمت سرش همه ای تنـش زیر آن پارچه نفرین شـده محو شـده بود،و همینکـه آنرا از رویش برداشتم ،چیزی بنام وینوس تحت ملحفه و روی رختخواب وجود نداشـت و فقط لشـکری از کرم های سفید و پشم آلوی که جق جق میکردند و بروی هم میلولیدند دیده میشـدند.هر کرمی کوشـش میکـرد ،دیگـری را از پـا در آورده و بخورد؛و آنگاه ی که روشـنایی مرده و شـوم اتاقم به روی شان تابید ،همه هراسان بال در آورده ،به شـبپره های سـبز مبدل شـدند ،شتابان بسوی سقف پرواز کردند،هنوز به سـقف نرسـیده به گردۀ آبی بی رنگی مبدل شـده و ناپدیـد شـدند ...دیـدن این منظره رقت انگیز اشـکم را بی اختیار جاری ساخت .خنکی سوزنده ی را حس میکردم و ضعف و کرختی سراسر عضالت بدنم را فراگرفته بود .بروی چشمانم پرده تاریک و خفه کننده ی کشیده شده و توان باز نگهداشتن شان را
64 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
نداشتم ...دو باره با عجله دستم را به لبه ارسی گذاشته و به هزار جان کندن و سختی و زحمت خود را بلند کردم و به آنطرف نگاهی انداختم صحنه جنایت کال عوض شده بود،مهتاب شرمنده کوشش میکـرد بـا پارچه کوچک و ناچیز ابری خود را مخفی کند؛ سـتاره دلمه بسته ،حیران و خجالت زده،بدون چشمک زدن بسوی زمین نگاه میکردند...باد توان لرزش درختان بی دم را نداشت و دیگر آواز بوسه زدن برگ ها شنیده نمیشد...انگار زمان مرده بود و همه چیز در حالت تعجب و بالتکلیفی قرار داشـتند ...اشـخاص متعددی در شاخچه های درختان حلقه آویز شده ،دیده میشدند...در آن میان یـک نفـر جلـب توجـه ام را کرد آن زن شـلخته همسـایه بـود ،در پهلوی او مرد الغر و باریک اندام با ریش و موی انبوهی شانه نه شده ،را از پا در چنگک قصابی آگیشیده بودند...خوب بدقت نگاه کردم ،خودم بودم؛پیر ،فرتوت ،خمیده و از پا افتاده.با دیدن خودم همی موها بدنم حتی موهای ریز و مومیم راست شد .دیدگانم به طرز غریب و باور نکردنی از کاسه سرم بیرون زده بود .پوست تنم کامال سیاه و کبود شده بود،سگ های زرین گوش و موش های جهنمی در گوشـه ی نشسـته بودند .زبان در دهن درون و بیرون میکردند .و به خونم که دیگر خون نبود،به لجن و قیح تبدیل شده بود ،لب نمیزدند .پارچه های فاسده شده و گندیده ی بدنم از بس که پوسیده بودند ،بزمین میریختند .با هر چکه ی خون تیررنگ و قیرگونـه ام کـه بـروی خاک مـی افتاد ،کرم هـای عظیم الجثه را هراسـان پراگنده میکرد؛ بیم و لرزه سـراپای جانداران و بی جان های را که آنجا دیده میشـد فرامیگرفت ...انگار خونم ،گوشـت و پوستم زهری یا سم قاتلی بود ،که تمام اشیا را به نیستی و نابودی میکشانید...طرف راستم دیو سیاه پوش با شمشیر داسی اش باالی کنده بریده درختی نزدیک به من نشسته بود و مغروانه و متکبرانه جمجمه انسـانی را بروی زانوی چپ اش گذاشـته بود؛ سوسـک های بال قرمز با اواره های بلند و تیغی از مغاک تاریک چشـمان آن سر خشک شده ،داخل و خارج میشدند .و او بوسیله ناخن های دراز و بد ترکیبش خرخر سر را میخاراند وهمان خنده راست کننده ی موهای بدن آدمی را سر میداد ،غبار تیره رنگ و انواع حشرات مرموز ،ناشناخته و کریه منظره را به هر سو پراگنده میکرد .گوئی اهریمن با دار و دسته اش در آن مکان و ماتمسرا تشریف داشتند... آنسوتر نزدیک پاهای کشال و شل شده ی خودم دختر رویاهایم، و معبـودم زانـو زده ،نشسـته بـود ،عاجزانـه و آس و پـاس با ناله و استغاثه از آن موجود اهریمن سرشت ،طلب عفو و بخشش گناه نکـرده را ،میکرد ...لیکن موجود شـریر و محیـل مصروف نوازش جمجمه و کالغ بدقواره ی خودش بود ...ناگهان از جا بلند شـد و آهسـته آهسـته شـبیه پرواز باد به کالبدم نزدیک گردید و دفعتا با یـک حالـت درنـده گی و گرسـنگی ناپیدائـی منهومانه شـروع به خوردنم کرد .من افسـون و فلج شـده ،این نمایش مضحک را با نفـرت و انزجـار نـگاه میکردم و هیچ چیزی از من سـاخته نبود ،و کمترین احساس دردی را که با خورده شدن اعضای بدنم بوجود می آمد ،نداشتم .یک نوع رخوت مکیفی در بدنم رخنه کرده بود، بوضوح میدیدم که تک تک ساختمان های خورد و بزرگم درونیم را بترتیـب بیـرون میکند و پاره پـاره کرده ،میخورد و زمانیکه کل ذرات بدنم را بلعید ،رویش را به عقب بر گردانید...من انگشتم را به دندان گزیدم .هیوال کسی نبود ،جز آن مردک محیل ،مهمل گوی دکان دار سرکوچه ...یک حالت مهوع توام با دلتنگی و دلزده گی تارتار و نسـج نسـج تنم را درهم میفشـرد .استفراغ پشت استفراغ
حالم را گرفته بود و زانوهایم ضیعفانه تاب تاب میخوردند ...چی میتوانسـتم بکنـم ؟...بعضـی اوقـات فکر میکنم؛ شـاید مـن مرده باشم ...و این نعش بدون روح،بدجنس و نفهمم است که بصورت اشـباح سـرگردان در دنیـا جـای برای خـود قایم کـرده و ظالمانه، وقیحانه و گسـتاخانه توام با کینه ،بغض ،حسـادت حق زنده ها را میـدرد و میـدزدد...از یـک انسـان وقواق ،ترسـو و بـزدل چه کاری ساخته است ...دیگر هیچ چی نفهمیدم و نعشم روی زمین سست، بی حرکت و بی جنبش در غلتید ...هوا روشن بود و آفتاب انوار زرینش را با شـوق و ذوق پخش میکرد .گرمی مطبوع همه جا را فراگرفتـه بود.لیکـن اتاق نم زده ای من کـه بوهای گوناگون را از سال ها مانند یک امین امانت کار برخی شان را شبیه بوی عرق، بوی ادرار،بوی منی ،بوی دهن،بوی پیاز سوخته،بوی گالب،بوی بابونه و لش تجزیه شده ،بالخره نمیدانم ده ها بوی که من درک مـی کـردم .نمی کردم ،نگهداری کرده بود ،میـداد .محروم از این انـوار جانبخـش بـود ،و تاریکـی و ظلمت زجرآور خـودش را حفظ کرده بود .یک احساس شکست بی معنا ،بی مفهوم و با کور گره های بی سر و ته روحم را ،گژدم وار نیش میزد ...ناخواسته بلند شدم ارسی را جستجو کردم ،متعجبانه دریافتم که این اتاق به جز یک در ،دیگر کلکینی و روزنۀ برای ارتباط به جهان وحشـی ها، خودپسـند هـا ،خودفروش هـا و دلقک هـا ندارد...اصال چار چوبی برای ارسی در این زاغه نشین کهنه،کثیف و بوناک وجود نداشت ...و بسوی آیینه اتاقم رفتم بادیدن تصویر آیینه جاخوردم و خودم را نشناختم ...نه ،خودم نیستم،خوب یادم بود ریشم را صبح وقت تراشیده بودم و موهای سیاه سرم اصالح شده بود ،چرا تصویر چیز دیگـری را بیـان میکرد؟... ،آن مردی با سـیمای تکیده ،خمیده و کـپ را نشـان میـداد؛ و در صـورت بـی قیافه ،بـی روح ،پر چین و چروک ،زبر و سوخته اش صرف دو جفت چشم وامانده و مصیبت زده،ثابت و بدون تغییر مانده بود ،و در حالیکه استخوان های وجه اش بشـکل زننده و برجسـته بی ریخت شده بودند وموهای سر و ریـش اش ژولیـده و سـفید بودند ،انگشـتان طویل ،بی گوشـت و پوسـت اش بـروی هـم چسـبیده بودند.پیراهن و تنبـان اش انگار بروی مترسکی کشیده شده بود...با ناباوری،باورم شد که به یکباره گی و یک شـبه همه چیزم را،جوانیم را،نشـاطم را وهمه هست و بودم را از دست داده ام.بدرستی میدانستم که هیچکدام شان برایم بهائی و قیمتی نداشتند .من از اولش بی اهمیت ،بی مقدار و رانده شده از همدارگان آدمیان بودم ...تعدادی از افراد پولیس و مردم محل در مقابل تعمیر تخریب شده و فرسودۀ ایستاده بودند .کسی را اجازه وارد شـدن نمیدادند...پولیس های که داخل شـده بودند از دیدن صحنۀ دورنی یکی از اتاق متحیر بودند که چه تصمیم اخذ کنند ...دو جسد دیده میشد؛ یکی باالی تختخواب کهنه که کامال محو و از بین رفت بود؛ فقط مقدار کمی از استخوان های جمجمه و چند عظم طویله اش به جا ماند بود .که نشان میداد انسانی زمانی در آنجا به آرام خوابیده بوده اسـت .و دیگری در حلقه آویزان که تمام گوشت های بدن اش به روی زمین انبار شده بود و بوی الشه ای تجزیه شده همه جا را فرا گرفته بود ... اجسـاد به محل پزشـکی قانون انتقال داده شـدند ...هویت شان نامعلـوم در پـرده ابهـام باقی مانده و هیچ کس نتوانسـت از آن ها سرنخی و یا نشانه ای به یاد بیآرود ...فقط جسدیکه روی بستر قرار داشـت دانسـته شـد که مربوط به خانمی است که سال ها قبل به صورت مرموز از سردخانۀ پزشک قانونی مفقود شده بود...
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
63 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
کـودکـان و والـدیـن
دالیل دیر حرف زدن کودک چیست؟ وقتی کودک صحبت میکند هرچیزی را که از حرف هایش می فهمید ،تکرار کنید اگـر دقـت کنیـد و بـه صحبت هـای کودک گـوش دهیـد ،کـم کم شـروع به فهم زبـان او خواهید کرد .وقتی او صحبت میکند هرچیزی را کـه از حـرف هایش می فهمید ،تکرار کنید. از جملات سـاده برای صحبت کـردن در مورد کاری کـه داریـد انجـام مـی دهیـد یـا آنچه که ممکن است او احساس کند ،استفاده کنید. هیچوقـت کودکتـان را برای صحبـت کردن تحـت فشـار قـرار ندهیـد .صحبـت کـردن هر کـودک بـا رونـد طبیعـی خـاص خـود او کامـل میشود و این امر در رابطه با هر کودک متفاوت است : مراحل و گام ها : . 1بـا دقت به صحبـت های کودکتان گوش دهیـد .بعـد از مدتـی متوجه میشـوید کـه واقعا معنایـی پشـت اصـوات او وجـو دارد .او با گفتن کلماتی مثل (( با )) یا (( گا )) قصد دارد مفهومی را به شما برساند. . 2با عالقه ،نسبت به آن چه کودکتان قصد دارد به شما بفهماند ،پاسخ دهید. . 3اولین تالش های کودکتان را برای استفاده از زبان ،با تکرار کردن آن چه ک فکر می کنید او در حال گفتن آن به شماست ،تشویق کنید. هنگامـی کـه مثال او در حـال گفتن کلمه ی توپ است به او بگویید (( :توپ .اون یه توپه )). یا مثال وقتی متوجه شدید که او سعی در گفتن کلمـه ی دختـر دارد به او بگوییـد (( :آره دختر. اون جا یه دختره )). . 4از جملـه های سـاده بـرای صحبت کردن با کودکتان استفاده کنید ،مثل (( من دارم شام می پزم )) یا (( می خوای بری پارک ؟)) در مورد چیزهایی که در حال اتفاق افتادن می باشـد با او صحبت کنید .بدین ترتیب شما میتوانید هر واژه را بـه موضوعـی کـه در اطرافتـان در حـال وقوع است ،ربط دهید.
. 5نسـبت به احساسـی کـه کودکتان ممکن است در مورد چیزی داشته باشد ،با صدای بلند عکـس العمل نشـان دهیـد .مثال بـه او بگویید (( :تـو ناراحـت شـدی ،چـون پدربـزرگ رفـت خونشون )) .بدین ترتیب او میتواند احساساتش را با حوادث مرتبط سازد و یاد بگیرد که چگونه آنها را با حرف زدن بیان کند. . 6هنگامـی کـه کودک احساسـاتش را بیان مـی کنـد ،به او گوش دهیـد ،حتی اگر از نظر شما ترس او از چیزی غیرمعقول باشد .اگر شما به احساسـاتش گوش دهیـد ،او حس می کند که بیشـتر مورد قبول واقع شـده و بیشـتر مورد عالقـه ی شماسـت .جـای امیدواری اسـت که وقتـی کـودک میتواند کامال صحبـت کند ،به راحتی در مورد احساساتش با شما حرف خواهد زد. توصیه های مفید بچه هایی که در خانواده های نسبتا پر جمعیت متولد میشوند ،به تنهایی صحبت کردن را یاد مـی گیرند و نیازی نیسـت بـرای آموختن زبان به آنان از فلش کارت ( کارت حافظه ) یا دیگر لوازم یادگیری استفاده کرد. در هـر حـال توجه داشـته باشـید کـه مجبور کـردن کـودک ،پیش از آن که او آمادگی الزم را بـرای ایـن گونـه آمـوزش ها به دسـت آورده باشد ،میتواند به استعداد ذاتی وی در یادگیری ،صدمه بزند. بـرای کودکتـان کتاب بخوانید .بـا این کار نه تنها قدرت درک او را در زبان و توانایی صحبت کـردن بـاال میبریـد ،بلکـه زمینـه ی عالقه به مطالعه را نیز در او ایجاد می کنید. ( به یاد داشته باشید که بین آموختن و خواندن برای کودک تفاوت وجود دارد .وقتی شما برای او کتـاب مـی خوانیـد ،در واقـع از او انتظـاری نداشـته و او را بـرای گرفتـن اطالعـات خاصی تحت فشار قرار نداده اید ). به خاطر داشته باشید که آلبرت انیشتن تا قبل از سه سالگی شروع به صحبت نکرد! بگذارید کودکتان با روند طبیعی رشد خویش شروع به صحبت کردن نماید
شعر خواندن برای بچهها چه فایده ای دارد؟ شعر خواندن ، ,چند خاصیت بسیار مهم برای رشد قوای شناختی و کالمی کودکان دارد حتی بیذوقترین و کم قریحهترین افراد -به لحاظ ادبی -هم میتوانند دسـتکم چند شـعر کوتاه دوران کودکیشان را از حفظ بخوانند .این شعرها که مانند سایه تا آخر عمر ما را همراهی میکننـد ،قـدرت زیـادی در سـاختن دیـدگاه ما نسبت به زندگی حال و آیندهمان دارند .بنابراین مهـم اسـت کـه اوال بـرای کودکانمـان شـعر بخوانیم و دوما شـعرهایی بـرای آنها بخوانیم که پایه زندگی آتی آنها را محکمتر کند. شـعر خواندن چه فواید دیگـری برای کودک شما دارد؟ شـعر خوانـدن بهجـز تأثیـر بلندمدتـی کـه در زندگی کودکان دارد ،چند خاصیت بسـیار مهم هـم برای رشـد قـوای شـناختی و کالمی آنها دارد کـه چهار مورد از شـاخصترین این دالیل شامل موارد زیر هستند:
میشـود یا در زمینهای قـرار میگیرد که معنای آن را بهطـور کامـل تغییـر میدهـد .شـعرهای کـودکان هم با اینکه سـاده هسـتند امـا بهطور کامل از این قبیل بازیهای ادبی به دور نیستند. درنتیجه شعر خواندن به بچهها کمک میکند تا یاد بگیرند که گاهی ممکن است شکل کلمهای عوض بشود اما همان معنی را داشته باشد و یا برای فهمیدن معنی کلمهها باید به زمینهای که کلمـه در آن قرارگرفته اسـت هم توجه داشـته باشـد .کسـب ایـن مهارتهـا بـه بچهها کمک میکنـد تـا در آینـده بتواننـد بهخوبـی از عهـده خوانـدن و درک متنهـای طوالنـی و پیچیـده بربیایند.
.3معرفی مفاهیم ادبی وقتی بـرای بچهها شـعر میخوانیم ،کلماتی هـم مطرح میشـوند که بهاصطلاح بزرگترها جزء صنایع ادبی هسـتند مانند تشـبیه ،استعاره و . ...این کلمات معموال مورد سؤال بچهها قرار میگیرند و پاسـخی که شـما به سـواالت آنها میدهیـد ،فرصـت مغتنمـی اسـت که بـه زبان .1روانخوانی معمـوال اولیـن چیزی کـه بچهها موقع شـعر ساده کودکان با این مفاهیم آشنا بشوند .آشنایی خوانـدن بـه خاطـر میسـپارند ،قافیههـای آن با این مفاهیم میتواند دانش زبانی کودک شما اسـت .قافیههـا بـه کـودکان کمـک میکنند تا را باالتر ببرد و نویسنده بهتری از او بسازد. بتوانند آواهای مشابه در کلمات متفاوت را درک کننـد و درنتیجه بتوانند روانتر بخوانند و حتی .4تقویت حافظه به خاطر سپردن شعر به بچهها کمک میکند بعدها روانتر بنویسند. تا تلفظ صحیح کلمههای جدید را یاد بگیرند. این اتفاق باعث میشود که آنها هم در خواندن .2درک هر چهبهتر کلمات در شـعر کلمـات لزومـا بـه همـان شـکلی که قویتر باشند و هم در برقراری ارتباط با دیگران در محـاوره یـا کتابهـا به کار میروند اسـتفاده آدمهای موفقتری بشوند. نمیشـوند ،برای مثال گاهی کلمـهای کوتاهتر
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
62 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
کـودکـان و والـدیـن
تنها راه پیشگیری از تنبلی چشم ،تشخیص بهموقع عوامل ایجاد كننده آن است در آمریکا از هر صد کودک دو یا سه مورد از آنها به تنبلی چشم مبتال می شوند که آمار چندان خوشایندی هم نیست .اگر این آمار را به کل کودکان جهان تعمیم دهیم خواهیم فهمید که کودکان فراوانی در سراسر دنیا از این عارضه رنج می برند. خوشبختانه پیشرفت های اخیر علم پزشکی توانسته در بسـیاری از ایـن مـوارد ،بهبود کامل را بـرای کودک به همراه داشـته باشـد اما باید این موضوع را هم در نظر داشـت که هرچه سـریع تر تشخیص و به متخصص مراجعه شـود شـانس درمـان به همان انـدازه افزایش خواهد یافت .ابتدا تعریفی کلی از این عارضه خواهیم داشـت و سپس به نشـانه های احتمالی آن که ایجاد مشـکالتی را برای کودکان می کند اشاراتی خواهیم کـرد و در انتهـا نیـز راه هـای درمانی فعلـی را نیز مرور خواهیم کرد.
کودک در خواندن مطالب تاخیر دارد زمانی که کودک مبتال به تنبلی چشـم به مدرسـه می رود ،روند خواندن مطالب او را خسـته می کند .چشـم ضعیف تر سـرعت خوانـدن را از او مـی گیـرد و ممکـن اسـت برخـی از لغات را هـم جـا بیاندازد یا دوباره بخواند .همچنین این امکان نیز وجود دارد که اشتباه بخواند و لغاتی را نیز به متنی که در حال خواندنش است اضافه کند .دکتر لدرر در این باره مـی گویـد" :این کودکان برای خواندن یک متن باید انرژی بیشتری مصرف کنند تا بتوانند تمرکز خود را برای خواندن مطالب آن صفحه باالتر ببرند”.
تنبلی چشم در کودکان!
تنبلی چشم چیست؟ دکتر «پل جی .لدرر» در مورد تنبلی چشـم یا «آمبلیوپی» می گوید ،با بر هم خوردن تقارن در چشم و کاهش دید یکی از چشم ها اتفاق می افتد .خود تنبلی چشم هم انواع گوناگونی دارد که یکی از آنها «لوچی» یا strabismusاست و زمانی رخ می دهد که چشم ها به طور متناوب به سمت داخل و خارج گردش پیدا می کنند .تشخیص این نوع تنبلی برای والدین آسان تر است .به طور معمول تنبلی چشم ،تنها یکی از چشم ها را تحت تاثیر قرار می دهد اما در برخی موارد نیز هر دو چشـم درگیر می شـوند .دکتر توصیه می کنند که برای اطمینان از این روند در ۶ماهگی معایناتی انجام شـود .دکتر دیوید اِپلی» رئیس مرکز بیماری های چشـم کودکان در کیرکلند واشنگتن می گوید" :بعد از ۴ماهگی اگر تقارن کافی در چشم ها وجود نداشته باشد ،وضعیت نرمالی نیست و بهتر است که مورد معاینه قرار گیرد”.
کودک با مشکالتی در انجام مهارت های حرکتی مواجه است دکتـر اِلپـی مـی گوید زمانـی که کودک شـما در نوشـتن دچار مشـکل اسـت یـا اینکه نمـی تواند به درستی روی خطوط بنویسد و از خطوط صفحه باالتر یا پایین تر می نویسـد ،ممکن از نشـانه تنبلی چشـم او باشد .علت این امر هم این است که چشم ضعیف یا به اصطالح تنبل ،با درک نادرست خود نمی تواند روی خط ها حرکت کند.
در توجه کردن دچار مشکالتی می شود دکتر لدرر می گوید این عارضه برای کودک حاالتی شـبیه مشـکالت توجه را به وجود می آورد. برای آنکه کودک در یکی از از چشـم هایش با مشـکل و ضعف روبرو اسـت ،برای درک اطالعات اطراف گاهی از جریان جا می ماند و مجبور است به برخی از قسمت ها توجه بیشتری کند. اگـر متوجـه شـدید کـه کودکان تـان در جریان برخی از فعالیـت های دیداری از جملـه خواندن با مشکل روبرو است احتمال دارد یکی از نشانه های تنبلی چشم در او باشد. در بازی کردن و برخی از فعالیت های ورزشی با مشکل مواجه است دکتر لدرر می گوید ،تنبلی چشم سبب می شود که کودک در تشخیص مکان و عمق دچار مشکل شود و در نتیجه نتواند در انجام برخی از بازی ها توفیقی داشته باشد. دکتر لدرر می افزاید" :شـما به هر دو چشـم برای تشـخیص مکان ها نیاز دارید .زمانی که یکی از آنها به خوبی کار نمی کند ،نمی توانید تشخیص دهید که یک شئ تا چه اندازه به شما نزدیک یا از شما دور است”. به عنوان مثال چنین کودکانی ممکن است پله های وسایل بازی را به خوبی تشخیص ندهند و یا به تاب از جلو یا پشت برخورد کنند.
اگر کودک هنگام تماشا کردن تلویزیون ،سرش را حرکت می دهد دکتـر اِلپـی مـی گویـد اگر متوجه شـدید کـه کودکان تـان به طور مـدام و در هنگام تماشـای تلویزیون ،سرش را می چرخاند ،می تواند یکی از نشانه های تنبلی چشم در او باشد .در کودکانی که به این عارضه مبتال هستند ،عمدتا یکی از چشم ها غالب است و کودک برای دیدن بیشتر به آن وابسته است .به همین خاطر هم کودک سرش را هنگام انجام فعالیت هایی چون تماشای تلویزیون می چرخاند تا بتواند از آن چشم که قوی تر است بهتر استفاده کند .کودک به طور مداوم چشمانش را کج می کند ،آنها را می مالد و یا روی آن را می پوشاند دکتر اِلپی می گوید ،زمانی که کودک یکی از چشم هایش را در برخورد با آفتاب می بندد ،به دور دست ها نگاه می کند ،دائم چشم هایش را درمان تنبلی چشم یکی از رایج ترین درمان های تنبلی چشم قرار دادن تکه پارچه مخصوصی روی چشم سالم می مالد و یا هر دو چشم را تنگ می کند ،می تواند نشانه ای از تنبلی چشم را داشته باشد .همچنین زمانی که دائم با دستانش روی یکی از چشم هایش را می پوشاند ،می تواند نشانه ضعف موجود در و وادار کردن چشم ضعیف تر به تمرکز بیشتر است .همچنین عینک زدن هم می تواند این عدم آن چشم باشد .کودک با قرار دادن دست روی آن چشم تالش می کند که دید بهتری داشته باشد .تعادل میان دو چشـم را برطرف کند .این روش ها مغز را مجبور می کنند تا چشـم ضعیف تر را به چالش و فعالیت بیشتری هدایت کند. دکتـر اِلپـی مـی گویـد ،در مورد درمان لوچی هم بسـتگی دارد که چشـم به سـمت داخل یا خارج درمان تنبلی چشم,عالیم تنبلی چشم انحـراف داشـته باشـد .بـرای برطـرف کردن این عارضـه نیز یا از عینک و یـا از تمرین های بینایی زمانی که کودک مبتال به تنبلی چشم به مدرسه می رود ،خواندن مطالب او را خسته می کند سنجی استفاده می شود. کودک با درس ریاضی مشکل دارد دکتر اِلپی می گوید عدم تقارن دید در دو چشم سبب دوبینی و یا تار دیدن صفحات کتاب شود .و بر این باور است که اگر چشم به سمت داخل انحراف داشته باشد ،بهترین راه می تواند عمل برخی اوقات هم لوچی ،می تواند سبب آن شود که چشم چیزها را از هم جدا ببیند و در نتیجه آن جراحی باشـد چرا که دادن تمرین های بینایی سـنجی در این حالت و زمانی که چشـم ها بسیار به شیء را به صورت اشتباهی در مکان مورد نظر قرار دهد .عددها در هم و بر هم برای او نشان داده هم نزدیک هستند ،دشوار است. می شوند و برای مغز هم ایجاد چنین تطابقی دشوار است .دکتر اِلپی می گوید" :زمانی که کودک اگـر یکـی یـا تعـدادی از این نشـانه هـا در کودک تان ظاهر شـد ،حتما با مشـورت گرفتن از یک برای ایجاد تمرکز مجدد تالش بیشتری می کند تا از هر دو چشم خود استفاده کند ،تشخیص از متخصص چشم در صدد درمان آن برآیید. دست او خارج می شود و دقت انجام این کار را نیز از دست می دهد”.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
61 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
کـودکـان و والـدیـن
تشخیص بیماری قلبی نوزاد
بیماری های قلبی نوزادان علل مختلفی دارد از هر صد زن باردار تقریبًا یک نوزاد ممکن است با بیماری مادرزادی قلب متولد شود. ی کنند یا مشکلی ی ها خفیف هستند و خود ب ه خود بهبود پیدا م خوشبختانه اکثر این بیمار ی کنند. ایجاد نم ی توانند حیات آینده ی ها شدیدند و اگر به موقع تشخیص داده نشوند ،م اما برخی از این بیمار کودک را به خطر بیندازد. یکی از مسائلی که مهم است این است که خانوادهها به عالئم هشدار دهنده توجه داشته باشند. چون برخی از اوقات ممکن است این عالئم برای پزشک چندان واضح نباشد و حتی صدای قلبی به علت گریه کودک شنیده نشود. ی شود. در چنین شرایطی این دقت خانواد ه هاست که باعث تشخیص بیماری م ی توانند آنها را تشخیص ی ها چه عالئمی دارند و خانواد ه ها چگونه م این بیمار دهند؟ ی خورند ،در هنگام ی کشند ،کودکانی که به خوبی شیر نم – نوزادانی که به کندی نفس م ی کنند رنگ پوستشان صورتی دلچسب نیست و حالت تیر ه رنگ دارد ،کبود شیر خوردن عرق م هستند. سابقه فامیلی بیماری مادرزادی قلب در بستگان درجه یک آنها وجود دارد. ی تواند عالئمی از یک بیماری رشد بچه مناسب نباشد و به خوبی وزن گیری نکند ،همگی م قلبی باشد. ی های دیگری باشد ،اما بهتر است کودک مورد البته این عالئم ممکن است به علت بیمار بررسی پزشک قرار بگیرد. برخی از خانوادهها میپرسند هر کودکی که صدای اضاف ه ای در قلبش دارد حتمًا مشکل دارد؟ باید گفت خیر. ی آزار گفته میشود ،به خاطر گردش ی گناه یا ب خوشبختانه این صداها که به آن صدای ب خون در دریچ ه ها است و معمو ً ال هم هیچ مشکلی ندارند. ی توان با قطعیت اما تا زمانی که یک پزشک متخصص این مسائله را بررسی و معاینه نکند نم
ی آزار است و مشکلی ندارد. گفت که این صداها ب درمان بیماریهای قلبی نوزادان
از هر صد زن باردار تقریب ًا یک نوزاد ممکن است با بیماری مادرزادی قلب متولد شود دلیل ابتالی کودکان به بیماریهای قلبی مادرزادی چیست؟ ی ها علت مشخصی ندارند چون مولتی فکتوریال و چند عاملی هستند. – ۹۳درصد این بیمار ی کنند .اما عوامل ی ها را ایجاد م ی دهند و این بیمار – چندین عامل دست به دست هم م ی های زمان حاملگی است ،مانند سرخچه در سه ماهه شناخته شد ه ای که وجود دارد یکی بیمار اول بارداری ،دیابت مادر ،آلودگی هوا ،تماس مادر با مواد شیمیایی مانند پاککنند ه ها ،رنگ مو، ی شود. الک ناخن و موادی که برای پاک کردن الک استفاده م – زمانی که زنان بارداری بیشتر از هر زمان دیگری مستعد آسیب هستند در همان سه ماه اول است و بسیاری از زنان در چهار الی پنج هفته اول از بارداری خود اطالع ندارند ،همین مساله ی شود با بسیاری از این مواد نادانسته ارتباط داشته باشند. موجب م ی شود خطرناک است و زنان باردار ک شویی لباس استفاده م – همچنین موادی که برای خش نباید با آن ارتباط داشته باشند بلکه لباسها باید ترشویی شده و در آفتاب خشک شود. ی تواند موثر باشد. – اشع ه های مختلفی در محیط وجود دارد که این اشع ه ها نیز م ی های کوروموزمی مانند سندرم داون بیماری – سوابق بیماری ژنتیکی در خانواده مانند بیمار های قلبی نیز در میان آنها بیشتر است. – بهتر است که زنان با برنامه باردار شوند به ویژه زنانی که سابقه تولد کودکی با بیماری قلبی را دارند بهتر است در ۱۸هفته اول مراجعه کنند و قلب جنین را اکو کنیم و در مواردی ب العالج بوده و حیات کودک و مادر را به خطر می که بیماری شدید قلبی داشته باشند که صع ی دهد .توصیه دیگرم این است حتمًا از مکمل اندازدداکتری قانونی تا ۱۹هفتگی مجوز سقط م ی تواند از برخی ها در طول حاملگی استفاده کنند از جمله فولیک اسید که شناخته شده است و م ی ها جلوگیری کند. از بیمار منبع :روزنامه سپید
60 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
59 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
58 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
57 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
56 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
اسـرار خـانـه داری
آشنایی با اشتباهاتی در اصول پخت مرغ معموال تصور همه ما این است که مرغ راحت ترین غذایی است که می توانیم برای راحت کردن خودمان درست کنیم .مرغ ها داخل ظرف ،کمی آب و یک کمی هم پیاز و ادویه .اما درست کردن مرغ اینقدرها هم که فکر می کنید راحت و ساده نیست بلکه فنون خاص خودش را دارد و یکسری اشتباهات که خیلی ها مرتکب می شوند.
اشتباهاتی در اصول پختن مرغ هنگام خرید مرغ باید کنار آن ادویه جاتی مثل فلفل و نمک هم تهیه کنید .البته مراقب باشید که زیاد ادویه روی مرغ نزنید .عالوه بر روی مرغ داخل مرغ را هم نادیده نگیرید و کمی نمک و فلفل هم داخل شکم مرغ بزنید. در آب نمک نخواباندن گوشت همیشه قبل از پختن مرغ آن را ساعت ها در ترکیبی از آب و ادویه جات بخوابانید. قبل از پختن مرغ آن را چند ساعت در ترکیبی از آب و ادویه جات بخوابانید پختن مرغ از طرف غلط برای پختن مرغ داخل فر باید سینه مرغ به سمت پایین باشد .سینه مرغ بزرگ ترین قسمت مرغ است بنابراین بهتر است از حرارت مستقیم دور باشد تا خشک نشود. سرخ نکردن پوست مرغ می توان گفت فرق بین مرغ خوشمزه و بدمزه پوست سرخ شده آن است .وقتی مرغ کامال پخت فر را روی حالت گریل قرار دهید تا پوست آن سرخ شود. فرق بین مرغ خوشمزه و بدمزه پوست سرخ شده آن است دور ریختن بعضی از قسمت های مرغ دور ریختن هر قسـمتی از مرغ کامال اشـتباه اسـت .گردن ،بال ،دل و قلوه و جگر و … با همه قسمت های مرغ می توان خوشمزه ترین غذاها را درست کرد. بالفاصله خوردن مرغ آماده همیشه بعد از پخته شدن مرغ ۱۰دقیقه صبر کنید بعد سرو کنید .چون مرغ آب بیشتری پس می دهد و نرم و خوشمزه تر می شود. همیشه بعد از پخته شدن مرغ ۱۰دقیقه صبر کنید بعد سرو کنید
نکات کاربردی درباره آشپزی • مواد خمیر برگر یا فیله های ماهی را به طور جداگانه در کیسه نایلونی بپیچانید یا قبل از فریز کردن میان آنها کاغذ روغنی قرار دهید تا در صورت نیاز به طور جداگانه یخ هر یک آب شود. • قبل از خرید هرگونه ماده اولیه ،دستور تهیه را از آغاز تا پایان بخوانید .ماده اولیه ای که دارید یا موادی که به اندازه کافی نیستند را کنترل کنید و حتما موادی را که خانواده و یا مهمانان تان ممکن است به آنها آلرژی داشته باشند را از لیست مواد حذف کنید. • نان را دور نیندازید .می توانید از آن برای تهیه کروتن (تکه نان مکعب شکل برشته و یا سرخ شده که در سوپ یا روی ساالد می ریزند) یا خرده نان استفاده کنید .می توانید از آن برای تهیه کروتن از تکه نان های بیات یا خرده نان استفاده کنید • برای شستن آسان سبزیجات ابتدا آنها را در ظرف حاوی آب سرد قرار دهید .آنها را هم بزنید و اجازه دهید به مدت چند دقیقه در آب سرد بمانند .سپس آنها را از آب درآورید و دوباره این کار را تکرار کنید البته کمی نمک سنگ به آب اضافه کنید تا آب تمیز بوده و آلودگی و رسوب در آن دیده نشود. • سفیده و زرده تخم مرغ ها را با استفاده از کفگیر جدا کنید .استفاده از دست ها یا حرکت داردن زرده به عقب و جلو در میان پوسته های تخم مرغ می تواند آن را در معرض باکتری قرار دهد و غذا را فاسد سازد. • برای به سرعت نرم کردن کره آن را به قطعات کوچک برش دهید .همچنین می توانید کره را میان دو ورقه کاغذ ضدچربی ( )grease prootقرار دهید و سپس با استفاده از وردنه آن را پهن کنید .اجازه دهید به مدت چند دقیقه در همان حال بماند تا به دمای محیط برسد. • کچالو و بادمجان سیاه را پس از برش دادن در آب سرد قرار دهید تا از تغییر رنگ آنها جلوگیری شود. • شکر قهوه ای سخت شده را به همراه یک برش سیب نگهداری کنید تا آن را دوباره نرم کند یا اینکه شکر را برای 20ثانیه در مایکروویو قرار دهید. • هنگام نگهداری غذاهای کنسروی آنهایی را که تاریخ انقضای نزدیک تری دارند در جلوی قفسه یا روی آن قرار دهید تا زودتر مصرف کنید. • کیله را از سایر میوه ها دور نگه دارید ،زیرا آنها گازهایی از خود آزاد می کنند که می توانند سبب رسیدن میوه ها شود. • خامه ،آب مرغ ،آب گوشت و سبزیجات ،آب میوه ها و سایر مایعات را از طریق فریز کردن آنها در ظرف های یخ نگهداری کنید .هنگامی که فریز شدند ،آنها را به یک کیسه نایلونی انتقال داده و روی آنها تاریخ زده و در زمان نیاز از آن استفاده کنید. • کیک ها را حداکثر 20دقیقه قبل از سرو برش دهید تا از خشک شدن آنها جلوگیری کنید. • ماندگاری سبزیجات تازه را با فریز کردن افزایش دهید .آنها را از بسته بندی شان درآورید و در زیر آب سرد آب بکشید ،پس از اینکه آنها گرفته شد روی حوله ای کاغذی پخش کنید .سپس آنها را در کیسه نایلونی قرار داده و در جایخی نگهداری کنید. • برای نگهداری سبزیجاتی مانند سیر ،پیاز و کچالو که باید در محلی خنک و خشک و درجریان هوا قرار گیرند از سبدهای مخصوص بخارپز با جنس بامبو که در تایلند بسیار کارایی دارند، استفاده کنید. • خشکبار را با نگهداری آنها در کیسه های پالستیکی و بالفاصله فریز کردن تازه نگه دارید• . قارچ های تازه را بدون شستن آنها درون پاکت کاغذی در یخچال نگهداری کنید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
تهیۀ جلبی با استفاده از قالب
شپ تغذهی و آ زی آشپزی
در این طرز تهیه سعی بعمل آمده تا جلبی با استفاده از قالب تهیه شود .شربت اضافی که در داخل جلبی های وطنی گاهی ذخیره میشود در این نوع جلبی موجود نیست زیرا جلبی شکل (چوری) میان تهی را بخود نمیگیرد که در آن شربت ذخیره شود .و هم گلهای جلبی در قالب کوچکتر از جلبی های عادی تهیه میشوند و برای کسانیکه شیرینی زیاد مصرف نمیکنند یک اندازۀ دلخواه اسـت در غیـر آن بایـد جلبـی های وطنی عادی را شکسـتانده و نصف یا یک چهـارم آنرا مصرف کنند.من از زرین جان نوری که این طرزتهیه با قالب را پیشهاد کردند تشکر میکنم .برای جزییات استفاده از قالب و هم عکس های طرز تهیۀ جلبی به لینک های زیر رجوع نمایید:
مواد الزم: (پیمانه ظرفی است که گنجایش 125گرام آرد را داشته باشد) دو پیمانه آرد سفید یک و نیم پیمانه آب گرم یک قاشق چایخوری خمیر مایۀ پودری نیم پیمانه آب گرم ده قطره رنگ شیرین و یا نظر به خواهش روغن برای سرخ کردن برای شربت: چهار پیمانه بوره (شکر) سه پیمانه آب 1قاشق غذا خوری جوس لیمو یک قاشق غذا خوری عرق گالب ده عدد دانۀ زندۀ هیل طرز تهیۀ شربت: مواد شربت را در یک دیگ بجوشانید تا مثل عسل غلیظ شود.
55 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
باخانم زرغونه ستانیزی عادل
طرز تهیۀ خمیر: آرد – رنگ شیرین و یک و نیم پیمانه آب را باهم مخلوط کنید. .خمیر مایه را در نیم پیمانه آب گرم حل نموده و به خمیر اضافه کرده و خوب مخلوط کنید تا یکدسـت شـود( .میتوانید خمیر را به دو حصۀ مساوی در دو ظرف جا داده و از دو رنگ مختلف کار بگیرید) .ظرف ها را بپوشانید و بگذارید تا خمیربرسد .رسیدن خمیر از 20دقیقه تا دو ساعت میگیرد بستگی به هوای اطاق دارد. برای استفاده از قالب به لینک باال مراجعه کنید .بعد از آنکه جلبی به یک رو قاق شد روی دیگر آنرا دور بدهید .جلبی را به کمک پنجه کشیده و داخل شربت کنید( .شربت را قب ً ال گرم کنید اما نجوشد) بعد از اینکه جلبی حالت شفاف را بخود گرفت با پنجه به بشقاب انتقال بدهید .سعی کنید برای سـرخ کردن و شـربت از دو پنجه کار بگیرید در غیر آن شـربت به روغن داغ انتقال یافته و میسوزد و سوختگی ها به جلبی می چسپند. جلبی را با چای نوش جان کنی
شامی کباب صحی داشی: طرز تهیه: داش را بـه 400درجـۀ فـارن هایت مطابق 200درجۀ سـانتی گرید گرم نماییـد .پیاز را در روغن گالبی کرده و از جالی صاف کنید تا روغن آن برطرف گردد .کچالو ها را در یک ظرف پشت پنجه کنید تا کام ً ال نرم شده و شکل حلوا را بگیرد .در یک ظرف گوشت چرخ شده -کچالو – پیازسرخ شده -سیر -مرچ سیاه -نمک -تخم گشنیز و گشنیز تازه راعالوه کرده و با دستان خوب مخلوط کنید تا یکدست شود .پتنوس داش را چرب نموده و مخلوط گوشت را مانند کباب های لوله و یا شامی مطابق عکس شکل داده و در آن جا دهید .پتنوس را در وسط داش قرار داده و برای 35-30 دقیقه و یا تا وقتیکه کباب ها تغیر رنگ بدهند بپذید .اگر کباب های تیره تر خوش دارید کباب را در داش به درجۀ باالی (بریان -برویل) برای 5دقیقۀ بیشتر بپزید .با ترکاری تزیین کرده و نوش جان کنید. مواد الزم : پیمانه = پیالۀ که گنجایش 125گرام آرد را داشته باشد. سه عدد کچالوی متوسط پخته و پوست شده یـک ونیـم کیلـو گوشـت چرخ شـدۀ فیل مـرغ از قسمت ران آن و یا گوشت دلخواه تان یک عدد پیاز بزرگ ریزه شده. یک دسته گشنیزریزه شده شش حبه سیر چرخ شده یک ونیم قاشق چایخوری مرچ سیاه تازۀ درشت آسیاب شده سه و نیم قاشق چایخوری نمک و یا به قدر ضرورت یک قاشق غذاخوری تخم گشنیز آسیاب شدۀ درشت روغن برای چرب کردن
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
شپ تغذهی و آ زی آشپزی
ترشی پوست لیمو:
طرز تهیه: لیمو ها را چهار توته کرده و هر توته را در یک ظرف فشار داده و جوس آنرا جمع کنید و کنار بگذارید ( در ترشی از آب لیمو استفاده نمیشود) .با یک قاشق داخل پوست لیمو ها را تراش کرده و بدور بیاندازید تا یک قشر نازک سفید روی پوست لیمو باقی بماند .پوست های لیمو را برای سه روزیا تا وقتیکه سفیدی داخل آن شفاف شود در نمک آب بگذارید .بعداً آب آنرا صاف کرده و سه بـار در آب تـازه جـوش داده و صاف نمایید تا تلخی آن برطرف گردد.آب پوسـت لیمو ها را صاف کرده و پوست ها را در یک دیگ جا دهید .مرچ تازه را به آن علوه کرده و یک پیمانه آب را اضافه کنید و برای 10-5دقیقه و یا تا وقتی که ناخنگیر شود بجوشانید و بگذارید سرد شود .باقی مواد را به آن مخلوط کنید .سرکه را عالوه کنید تا مواد ترشی را بپوشاند .ترشی را برای یک هفته کنار بگزارید تا ذایقه ها با هم در آمیزند .نوش جان. مواد الزم :پیمانه = 250گرام ده عدد لیموهای بزرگ زرد آبیکه در آن نمک حل شده باشد یک پیمانه سرکۀ سفید یک قاشق غذا خوری مرچ های کوچک سرخ و یا به دلخواه یک قاشق غذا خوری مرچ خشک جوکوب یک قاشق چایخوری نعنای خشک یک پیمانه برگ نعنای تازه یک قاشق چایخوری سیر میده شده و یا بقدر دلخواه دو قاشق چایخوری نمک یک پیمانه آب
54 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
باخانم زرغونه ستانیزی عادل
مربای بهی:
یکی از بهترین استفاده ها از بهی تهیۀ آن به صورت مربا است .این میوۀ خوش رایحۀ زمستانی در سراسر جهان از صد ها سال در تهیۀ مربا استفاده داشته است.این هم مربای خوش خور و لذیذ بهی افغانی:  طرز تهیه: بهی ها را پوست وچهار توته کرده و خسته های آنرا دور کنید .بعداً هر توته را مطابق عکس سه توته کرده و در سه پیمانه آب برای نیم ساعت بپزید تا ناخن گیر شده و آب آن جذب شود.بوره – لیمو – زعفران و آب جوش را عالوه کرده و باالی حرارت متوسط برای 30دقیقه بپزید .مغز باب هیل و عرق گالب را در آن مخلوط کرده و برای دو دقیقۀ بیشتر بپزید .آتش را خاموش کنید ومربا را به آهستگی مخلوط کنید و چند لحظه انتظار بکشید تا کف روی مربا به تدریج ناپدید شده و توته های بهی شفاف شوند.به مرتبان انتقال داده و آمادۀ نوش جان کردن است.
مواد الزم :پیمانه = 250گرام یک کیلو گرام میوۀ بهی که بسیار نرم و یا پخته نباشد سه پیمانه آب سه پیمانه بوره (شکر) یک پیمانه آب جوش نوک قاشق زعفران ساییده شده یک قاشق غذا خوری آب لیمو دو قاشق چایخوری هیل آسیاب شدۀ تازه دو قاشق غذا خوری خالل پسته یک قاشق غذا خوری بادام ورق شده یا خالل بادام نیم قاشق غذا خوری عرق گالب
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
53 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
مشـوره های زنـاشـویـی
یا «اعتمادبهنفست پایینه» درست نیست .درواقع ،حسادت در بعضی موارد میتواند نشاندهنده باال بودن اعتمادبهنفس باشد: «من به خودم اجازه نمیدهم اینطور با من رفتار شود». حسادت میتواند نشان دهنده ارزشهای واالی شما باشد روانشناسـان ،بخصـوص روانـکاوان ،به حسـادت بعنوان نشـانهای از ناامنیهـای عمیق و نواقص شـخصیتی نگاه میکنند .ما به حسـادت بعنوان احساسـی پیچیدهتر نگاه میکنیم .درواقع ،حسادت ممکن است منعکسکننده ارزشهای واالی شما از تعهد ،تکهمسری ،عشق ،صداقت و خلوص باشد .ممکن است بخاطر اینکه میخواهید رابطهای متعهد داشته باشید و میترسید که چیزی که برایتان ارزشمند است را از دست بدهید ،حسادت کنید. بعضیها ممکن اسـت بگویند «تو صاحب آن فرد نیسـتی» .البته درسـت اسـت ،هر رابطهای باید براسـاس آزادی متفابـل باشـد .امـا برمبنـای انتخابهایی کـه دو طرف دارند هم اسـتوار اسـت .اگر همسرتان آزادانه تصمیم میگیرد که با فرد دیگری باشد ،آنوقت دالیل کافی برای حسادت کردن دارید .ما صاحب همدیگر نیستیم اما متعهد بودن به همدیگر را میتوانیم قبول کنیم. ک همسری باشد ،حسادتتان ممکن است اما اگر ارزشهای واالی شما مبتنی بر صداقت ،تعهد و ت رابطه را به خطر بیندازد .شما در یک پیوند هستید .نمیخواهید ارزشهای واالیتان را از دست بدهید اما نمیخواهید هم بخاطر حسادتتان اذیت شوید.
کاهش حسادت خیلی مهم است که حسادت را یک احساس طبیعی بدانیم احساسات حسادتآمیز با رفتارهای حسادتآمیز فرق دارد همانطور که بین احساس عصبانیت یا عصبانی رفتار کردن تفاوت وجود دارد ،بین حس حسادت داشتن و حسودانه رفتار کردن هم تفاوت هست .خیلی مهم است که بفهمید رابطهتان بخاطر رفتار حسـودانهتان به خطر میافتد – مثل بازجوییهای دائم ،به دنبال تایید طرفمقابل بودن ،بدخلقی خودتان کردن و عصبانی رفتار کردن .در این زمانها دسـت نگه داشـته و با ر ا بگویید« ،میدانم که حسـودی میکنم اما الزم نیسـت حسادتم نشان بدهم ».باید درک کنید که این یک حس در درون شماسـت .انتخـاب بـا خودتـان اسـت کـه آن را بیـرون بریزید یا نه. افکار و احساسات حسودانهتان را ببینید و بپذیرید وقتـی متوجه میشـوید که حسـودی کردهاید ،لحظهای مکث کنید ،آرام تـر نفـس بکشـید و بـه
افکار و احساساتتان نگاه کنید .درک کنید که افکار حسودانه جزئی از واقعیت نیستند .ممکن است فکـر کنیـد که همسـرتان به فردی دیگر عالقهمند شـده اسـت امـا این به آن معنا نیسـت که حتمًا همینطور است .فکرهای شما و واقعیت ممکن است متفاوت باشند. الزم نیست از افکار و احساسات حسودانهتان اطاعت کنید متوجه باشید که عصبانیت و اضطرابتان وقتی عقب بنشینید و به این تجربیات نگاه کنید ،بیشتر میشوند .قبول کنید که میتوانید یک حس را داشته باشید و بگذارید در شما بماند .الزم نیست از شـر آن حس خالص شـوید .وقتی آگاهانه مکث کنید و ببینید که حسـی درونی تان وجود دارد ،به احتمال زیاد آن حس خودبهخود ضعیفتر میشود .حسادت هم مثل خیلی نگرانیهای دیگر به دنبال قاطعیت است« .میخواهیم مطمئن باشم که از او خوشش نمی اید ».یا «میخواهیم مطمئن باشیم که رابطهمابهم نمیخوره ».خیلیها برای رسیدن به این قطعیت ،یک بحران درست میکنند« .قبل از اینکه خودش رابطه رابا من بهم بزنه ،من با او بهم میزنم!» ولـی عدمقاطعیـت و اطمینـان بخشـی از زندگـی اسـت و مـا بایـد یـاد بگیریـم کـه آن را بپذیریم. عدمقاطعیت یکی از آن محدودیتهایی است که هیچ کاری برای آن نمیتوانیم بکنیم .هیچوقت نمیتوانید بفهمید که همسـرتان شـما را ترک میکند یا نه .اما اگر مدام او را متهم کنید ،خودتان پیشگوییتان را به مرحله عمل خواهید کشاند.
تصورات تانرا در مورد رابطه بررسی کنید حسادت شما ممکن است بخاطر ایدههای غیرواقع بینانه درمورد روابط باشد .این ایدهها میتواند شامل این باور باشد که روابط قبلی (که همسرتان داشته است) تهدیدی برای رابطه فعلی شماست. یا ممکن است باور داشته باشید که «همسرم هیچوقت نباید از کسی خوشش بیاید» .همچنین ممکن است تصور کنید احساسات شما (از حسادت و اضطراب) نشانه این است که مشکلی وجود دارد .ما به این استدالل احساسی میگوییم که معمولن روش بسیار بدی برای تصمیمگیری است. یا ممکن است باورهای مشکلسازی برای احساس امنیت بیشتر داشته باشید .مث ً ال ممکن است باور داشته باشید که میتوانید طرفتان را مجبور کنید دوستتان داشته باشد – یا عالقهاش را به آن دیگری از دست بدهد .ممکن است باور داشته باشید که قهر کردن و بیتوجهی کردن به همسرتان این پیام را به او میرساند و او سعی خواهد کرد به شما نزدیکتر شود .اما بیتوجهی فقط او را از شما دورتر خواهد کرد. گاهیاوقات تصورات شـما درمورد رابطه تحتتاثیر تجربیات کودکی یا روابط قبلیتان اسـت .اگر والدینتان بخاطر خیانت پدرتان از هم طالق گرفته باشند ،احتمال اینکه باور کرده باشید که این اتفاق برای شما هم خواهد افتاد زیاد است .یا ممکن است در یک رابطه قبلی خیانت دیده باشید و فعلن فکر میکنید که در رابطه کنونیتان هم همین اتفاق تکرار خواهد شد. از مهارتهای موثر همسرداری استفاده کنید. بـرای مطمئنتـر ومطمیـن کـردن رابطهتـان نبایـد به حسـادت و رفتارهـای حسـودانه تکیه کنیـد .میتوانید رفتارهـای موثری را به کاربگیریـدً . مثلا به همدیگر پـاداش دهید .همدیگر را تحسـین کنید ،برای تجربیات مثبت با هم برنامهریزی کنید و سعی کنید از انتقاد کردن ،کنایه زدن به هم ،برچسـب زدن و متهم کردن همدیگر خودداری کنید .یاد بگیرید چطور برای حل مشکالت مسـئولیتپذیر باشـید .از مهارتهـای متقابـل حـل مشـکل اسـتفاده کنید .با ایجاد فهرسـتی از رفتارهای مثبت و خوش اینـد کـه از هم توقع داریـد ،روزهایی را به لذت بردن در کنار همدیگر اختصاص دهید .بعنوان مثال ،میتوایند بگویید« ،بیا ایـن هفتـه یـک روز را روز لذت تو و یـک روز را روز لذت من گذاریم .».لیستی از رفتارهای ساده و خوشایندی که از طرفتان میخواهید تهیه کنید« :درمورد کارم با من حرف بزن ، ،با هم غذا درست کنیم ،با هم به پیادهروی برویم». حسادت به ندرت باعث محکم شدن رابطهای میشود .تمرین راهکارهای موثر همسرداری جایگزین بسیار بهتری برای حسادت است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
52 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
مشـوره های زنـاشـویـی
از شر حسادت های عاشقانه خالص شوید!
مشاجرات حسودانه روابط بخاطر مشاجراتی که از روی حسادت است بر هم میخورند حسادت کشنده است .روابط بخاطر مشاجراتی که از روی حسادت است بر هم میخورند و آدمها از روی حسادتشان آدمهای دیگر را میکشند. این را تصور کنید .در یک مهمانی هستید و یک نفر حس دوستانهای دارد و شما هم به او لبخند میزنید .همسـرتان تصور میکند به او خیانت میکنید .یا مث ً ال همسـرتان خاطرهای از یک عشـق قدیمی برایتان تعریف میکند و شما احساس خطر میکنید .خشم و اضطراب را درونتان احساس میکنید و نمیدانید چه باید بکنید. ممکن است این داستانها برایتان آشنا باشد و قب ً ال آن را تجربه کرده باشید .در این مواقع ممکن است به همسرتان خیره نگاه کنید و سعی کنید پیامی برای او بفرستید که ناراحت شدهاید .امیدوارید که پیامتان را بگیرد .خیلی وقتها ممکن است اخم کنید و با خودتان بگویید که حتمًا بخاطر این کار او را مجازات میکنید .اما هیچکدام از اینها اثر نمیکند ،بیشتر همسرتان را سردرگم میکند. خیلی وقتها هم ممکن است از همسرتان سوال کنید که آیا هنوز برایش جذاب هستید یا نه. آیا از شما خسته شده است؟ آیا اص ً ال دوستتان داشته است؟
همسرتان باز سردرگم میشود که چرا چنین سواالتی میکنید و چه چیز باعث ناراحتیتان شده است. و وقتهایی هم که همه چیز برایتان غیرقابلتحمل میشود سر او داد میزنید که «چرا اص ً ال نمیری پیش اش پیشنهاد دوستی نمی دهی؟ معلومه که میخواهی با او باشی!» این نوع مشـاجرات حسـودانه میتوانـد باعث برهم خوردن رابطهتان شود. اما اگر آدم حسودی هستید ،معنیاش این است که مشکلی دارید؟ وقتـی حسـودی میکنیـم ،نگـران میشـویم کـه همسـرمان ممکـن اسـت یـک نفـر دیگر کـه برایش جذابتـر اسـت را پیـدا کنـد و شـما را تنهـا بگـذارد. بخاطر اینکه احساس ترس کردهایم که همسرم فرد جذابتری را پیدا کند ،این تهدید حس حسادت در ما فعال میشود .باور داریم که حسادت ما باعث میشود بعداً غافلگیر نشویم ،بتوانیم از حقوق خود دفاع کنیم و طرفما را مجبور کنیم دست از آن فرد دیگر بردارد. حسـادت هم مثل نگرانی میتواند یک «اسـتراتژی» باشـد که بفهمیم مشـکل چیسـت و احسـاس واقعی طرف ما چیست .ممکن هم هست که فکر کنیم که حسـادت مـا بـه مـا انگیزه بدهد کـه بتوانیم رابطه را تمام کنیم و دیگر آسـیب نبینیم .اگر شـما هم احساس حسادت میکنید ،خیلی مهم است که از خودتان سوال کنید میخواهید با این حسادت چه چیز به دست آورید .ما حسادت را یک استراتژی مقابلهای میبینیم. حسـادت هم مثل انواع دیگر نگرانیها باعث میشـود فقط روی نقاط منفی متمرکز شـویم .رفتار طرف ما را عدم عالقه به خودمان و عالقهمند شدن به فردی دیگر برداشت میکنیم .حسادت هم مثل نگرانیهای دیگر باعث میشود همه چیز را به خودمان بگیریم و فقط احساسات منفی دیگران را ببینیم. حسادت میتواند یک احساس تطبیقی باشد در فرهنگهای مختلف ،افراد برای حسودی کردن دالیل مختلف دارند .اما حسادت یک احساس جهانی است .دیوید باس ( )David Bussروانشناس تکاملی در کتاب «احساس خطرناک» توضیح میدهد که حسادت بعنوان یک مکانیزم برای دفاع از عالیق ما تکامل یافته است .از اینها گذشته، پیشـینیان مـا هـم برای حفظ جینهایشـان رقبای شـان را از میدان به در میکردنـد .درواقع نرهای متجاوز (چه شیر باشند و چه انسان) نوزادها و بچههای نرهای جانشین را میکشتند .حسادت در آن زمان راهی برای دفاع از منافع حیاتی بوده است. خیلی مهم است که حسادت را یک احساس طبیعی بدانیم .اینکه به دیگران بگوییم، «چون حسودی مشکل عصبی داری»
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
51 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
گردشـگـری و سیـاحـت
مونیخ شهری ساکت و اعیانی است
-5پارک ملی برشتسگادن (Berchtesgaden National )Park ایـن پـارک ملـی بهشـتی در منطقـهی آلپ با جنگلهای باشـکوه، سراشـیبهای سـنگی ،رودخانههـای کریسـتالی ،روسـتاهای زیبـا و چمنزارهای سرسـبز اسـت .تنها شـما هسـتید و صـدای آواز پرنـدگان، زنگولـهی گاوهـا .در ایـن مناظـر زیبـا میتوانیـد بـه پیـادهروی پرداختـه یـا دوچرخه سواری کنید. پـارک ملـی بهشـتی دارای جنگلهـای باشـکوه ،رودخانههـای کریستالی و چمنزارهای سرسبز است
قلعهی نیسوانستاین ،لعهای مربوط به قرن ۱۹میالدی است
-10از پارک المپیک مونیخ دیدن کنید ایـن ورزشـگاه بـزرگ کـه در مونیخ واقـع شـده ،در ابتـدا بـرای برگـزاری بازیهـای المپیـک در سـال ۱۹۷۲ سـاخته شـد .در بـاالی این ورزشـگاه، بزرگتریـن سـقف جهـان قـرار دارد کـه بیـش از ۷۰۰۰۰۰فـوت اسـت. رسـتورانی فوقالعـاده در اینجـا وجود دارد و تورهـای بازدیـد از ایـن پـارک بسـیار عالی هستند .همچنین موزهی بی.ام.دبلیو در نزدیکی اینجا است. پارک المپیک مونیخ ،در ابتدا برای برگزاری بازیهای المپیک در سال ۱۹۷۲ساخته شد
-11از شهر فرانکفورت دیدن کنید فرانکفورت شهر دیگر آلمان است که پر از رستورانهای مختلف ،مکانهای تاریخی و جاذبههایی اسـت که روح هر بیننده را تازه میکند .سـالن نمایش خیلی بزرگی در این شـهر وجود دارد ـ یکی از بزرگتریـن سـالنهای نمایـش در دنیـا ـ و چندین موزهی علمی که میتوانید بـا دیدن آنها اوقاتی -6یک روز را در کلن بگذرانید شهری تاریخی با کلیسای جامع بسیار بزرگی است .در راه رفتن به هلند یا بازگشت از آنجا ،کلن خوش داشته باشید .فرانکفورت در مقایسه با دیگر شهرهای آلمان شهری ارزان و همچنین دارای بهتریـن مـکان بـرای توقف در غرب آلمان اسـت .خود کلیسـا به تنهایی نیز ارزش دیـدن دارد ،زیرا فرودگاهی بزرگ و مجهز است. فرانکفورت شهر دیگر آلمان است که پر از جاذبههایی است که روح هر بیننده را تازه میکند کلیسای بسیار بزرگی است. کلن ،شهری تاریخی با کلیسای جامع بسیار بزرگی است -12به قلعهی کلدیتز ( )Schloss Colditzبروید ایـن قلعـهی دورهی رنسـانس، -7از شهر درسدن ( )Dresdenدیدن کنید در میـان گنجینههـا ،سـاختمانهای بلنـد و زیبایی ناموزون این شـهر کـه در کنـار رود البه ( Elbeتاریخـی طوالنی و عجیب دارد .در )Riverقرار گرفته ،گردش کنید .این شهر پس از جنگ بهطور کامل بازسازی شد و امروز یکی از دورههـای مختلـف تاریخـی از این قلعه به عنـوان مکانهای مختلف بزرگترین مراکز تفریحات شبانه برای جوانان است. مثـل محل شـکار ،گداخانه و حتی درسدن ،مرکز ایالت زاکسن در کشور آلمان است بیمارسـتان روانـی اسـتفاده شـده اسـت .از این قلعـه در دوران جنگ -8از شهر ترییر ( )Trierدیدن کنید جهانی دوم بهعنوان زندان استفاده ترییـر قدیمیتریـن شـهر آلمـان میشد و همین دلیل اصلی شهرت اسـت .این شـهر با تاریخ ۲۰۰۰سـالهی آن اسـت .همچنین مـوزهای درون خـود ،خانـهی شـش امپراطـور رم بـوده این قلعه وجود دارد. و باقیماندههـای باسـتانی و تأثیرگـذاری قلعهی کلدیتز ،تاریخی طوالنی و عجیب دارد در ایـن شـهر وجـود دارنـد .یکـی از ایـن باقیماندههای تاریخی ،در سیاه است که -13باغ وحش هاگنبک ()Tierpark Hagenbeck زمانی قسمتی از دیوار شهر بوده است. در ایـن بـاغ وحـش با مسـاحت ۲۴۲۰۰۰متر مربـع ،بیش از ۲۵۰۰حیوان زندگـی میکند .این باغ ترییر قدیمیترین شهر آلمان است وحش عالوهبر جاذبههای کالسیک ،خانهی حیوانات خانگی و اهلی نیز است و خط آهن مینیاتوری، اسبهای کوچک ،زمین بازی فوقالعاده مخصوص کودکان و باغی ژاپنی برای بزرگساالن از جمله -9از قلعهی نیسوانستاین ( )Neuschwanstein Castleدیدن کنید جاذبههـای ایـن باغ وحش هسـتند. قلعـهای مربـوط بـه قـرن ۱۹میالدی ایـن بـاغ وحـش در شـهر هامبورگ اسـت که روی تپهای در نزدیکی فوسن واقع است. ( )Füssenقـرار دارد .ایـن قصـر توسـط جاذبه های گردشگری آلمان پادشاه دیوانهی بایرن یعنی لودویگ دوم باغ وحش هاگنبک ،با مسـاحت ( )Ludwig IIبهعنـوان خانـهای بـرای ۲۴۲۰۰۰متـر مربع ،بیـش از ۲۵۰۰ ریشـارد واگنـر ()Richard Wagner حیوان زندگی میکند سـاخته شـد .این قصـر به عنـوان مدلی برای قصر دیزنی استفاده شد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
50 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
گردشـگـری و سیـاحـت
مکان های دیدنی آلمان
آلمان را با می توان با غذا ،سوسیس ،جدیت مردم ،پیادهروی ،قلعهها و مهمانیها و ...به یاد آورد .هنر زنده و موسیقی در برلین ،کلیساهای جامع ،قلعهها، جنگلهای زیبا در غرب و کوههای آلپ در جنوب این کشور و شهرهای تاریخی در سراسر کشور ،مکانهای دیدنی این کشور هستند.  آلمان را با می توان با غذا ،سوسیس ،جدیت مردم ،پیادهروی ،قلعهها و مهمانیها و ...به یاد آورد. مـردم آلمـان عموما افرادی جدی شـناخته میشـوند .با وجود جدیت ،یکـی از مهربانترین مردم اروپا هستند .آلمانیها به سردی چیزی که نشان میدهند ،نیستند .آلمان کشوری بزرگ است که چیزهای زیادی با هزینهی مناسب برای عرضه به مسافران دارد. اما نکته مهمی که باعث کاهش هزینه خرید بلیط پرواز خارجی میشود تهیه بلیت هواپیما از وب سایتهای معتبر و دارای صالحیت خرید و فروش بلیط هواپیما و بلیط قطار است. -1اگر میخواهید هزینه کمتری را برای هر شب اقامت داشته باشید ،به دنبال هتلهای مشهور نباشید ،هزینه این هتل ها 50یورو به ازای هر شب است .به جای آن میتوانید از متل استفاده کنید هزینه هر شب اقامات در متل حدود 10تا 30یورو است .در مجموع هزینه هر شب اقامت در آلمان از سایر کشورهای اروپایی کمتر است. -2غذا در آلمان بسیار ارزان است .شما میتوانید با پرداخت ۲تا ۴یورو از دستفروشان غذا تهیه کنید (سوسیس پخته و سوسیس خام و پر از ادویه) .ساندویچهای از قبل آماده شده ۵یورو هستند و برای فست فود باید نزدیک به ۷یورو پرداخت کنید .تنها با پرداخت ۵یورو میتونید غذاهای ترکی، خاورمیانهای و آسیایی تهیه کنید .اگر بخواهید خودتان غذا درست کنید ،هزینهی مواد اولیه برای یک هفته بین ۳۵تا ۶۵یورو میشود. -3قطارهای تندرو در آلمان گران هستند .برای سفر از برلین به مونیخ با این قطارها باید ۱۸۰یورو شـهری درجه دو بین ۴۰تا ۷۰یورو اسـت .اسـتفاده از پرداخت کنید .هزینهی اکثر قطارهای درون ِ قطارهای محلی یا اتوبوسهای شبانه ارزانتر خواهد بود .هزینهی سیستم حمل و نقل شهری بین ۱تا ۳یورو برای هر بلیت یکنفره است. -4هزینهی موزهها بین ۱تا ۱۵یورو اسـت و برای تورهای دوچرخهسـواری و قایقسـواری روی رودخانـه بیـن ۲۴تـا ۴۰دالر بایـد پرداخـت کنید .اکثر تورهای شـهری بین ۱۲تا ۲۵یورو هسـتند. هزینهی اجارهی دوچرخه ۱۸یورو برای ه ر روز است. مکان های دیدنی در آلمان را بشناسید -1در برلین گردش کنید
پایتخت آلمان ،شـهری با موزههای زیبا، تاریخ غنی و بهترین تفریحات شبانه در اروپا است .از موزهها تا هنر و از موسیقی تا غذای ارزان ،همـه و همـه بـه جذابیتهـای ایـن شهر میافزایند .برلین شهری شگفتانگیز است و یکی از ارزانترین پایتختهای اروپا محسوب میشود.  پایتخت آلمان ،شـهری با موزههای زیبا، تاریـخ غنـی و بهتریـن تفریحات شـبانه در اروپا است
-2از رودخانهی کنستانس ( )Constanceدیدن کنید این رودخانه که در جنوب غربی آلمان و در مرز سوئیس و اتریش قرار دارد ،رودخانهی کنستانس، بزرگتریـن رودخانـهی آب تـازه در آلمان است .منطقهی اطراف رودخانه تـا پاییـن درهی رایـن ،آب و هوایـی معتـدل و دلپذیـر دارد .زمینهـای حاصلخیز ،این منطقه را به مهمترین ناحیـهی تولید میوه در کشـور تبدیل کرده است. رودخانهی کنسـتانس ،بزرگترین رودخانهی آب تازه در آلمان است -3در جنگل سیاه پیادهروی کنید ایـن جنـگل کـه در نزدیکی مرز فرانسـه واقع شـده ،به دلیـل وجود درختهای کاج به رنگ سـبز تیره ،به جنگل سـیاه معروف اسـت .امکان پیادهروی و گردش تا صدها مایل وجود دارد .در میانهی راه میتوانیـد در شـهرهایی کـه ت دیواریهـای زنـگدار بـرای سـاع و غذاهـای محلـی مشـهور هسـتند، توقـف کنید .اینجا مکانی اسـت که در پاییز بسیار دیدنی است. جنـگل سـیاه ،بـه دلیـل وجـود درختهـای کاج به رنگ سـبز تیره، به جنگل سیاه معروف است -4مونیخ مونیخ شهری ساکت و اعیانی است .مونیخ با خیابانهای کوچک ،غذاهای فوقالعاده ،پارکهای زیبا و قصر سـلطنتی ،شـهری غوطهور در تاریخ اسـت .یکی از گرانترین شهرهای آلمان است ،اما مکانهای زیبا و شهرهای بایرن این استان ،مونیخ را به شهری مناسب برای سفری یک روزه تبدیل کرده است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
نشانههای عفونتگرده
49 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
صـحـت و سـالمتـی
عفونت مثانه موجب احساس سوزش هنگام دفع ادرار می شود عفونت های گرده به واسطه باکتری هایی که ابتدا در مثانه حضور دارند و عفونت دستگاه ادراری پایینـی ،ماننـد عفونت مثانه را ایجاد می کنند ،شـکل می گیرند .در صـورت بقای باکتری ها ،این امکان وجود دارد که آنها به قسمت های باالیی وارد شده و موجب عفونتگرده شوند. عفونت های گرده که در جامعه صححی به نام «پیلونفریت» شناخته می شوند ،به واقع مشکل آفرین هستند .این یک عفونت اندامی جدی است و فرد مبتال باید به خوبی به این شرایط رسیدگی کند .در شرایطی که عفونت های مثانه به واقع ناراحت کننده و آزار دهنده هستند ،اما عفونت های گرده می توانند حتی مرگبار باشند. ج ترین بیماری های متاسفانه ،عفونت های گرده در نقاط مختلف جهان شایع هستند و یکی از رای اورولوژی محسوب می شوند .در بانوان ،عفونت های گرده اغلب به واسطه عدم توجه به نشانه های عفونت های مثانه یا استفاده از درمان های خانگی مانند نوشیدن آب بیشتر ،استفاده از مکمل ها، یا نوشیدن آب کرنبری رخ می دهند .در شرایطی که این اقدامات می توانند در تسکین نشانه های موثر باشـند ،اما موجب مرگ باکتری هایی عامل عفونت نمی شـوند .مصرف آب کرنبری درمانی برای عفونت دستگاه ادراری نیست .اگرچه مصرف آن می تواند به پیشگیری از اسیدی شدن ادرار کمک کند ،اما مرگ باکتری های عامل عفونت را موجب نمی شود. عفونت گرده اغلب به واسطه عدم توجه به نشانه های عفونت های مثانه است از آنجایـی کـه همـه چیـز به یکدیگر مرتبط اسـت ،عفونت های گـرده از نظر فنی عفونت های دستگاه ادراری هستند ،اما نشانه های متفاوتی بین عفونت های مثانه و عفونت های گرده وجود دارند. عفونت های مثانه به طور کلی موجب یک احساس سوزش هنگام دفع ادرار ،نیاز افزایش یافته به اسـتفاده از دستشـویی ،و احتمال مشـاهده خون در ادرار می شـوند .اما عفونت های گرده افزون بر این نشانه ها می توانند به درد در ناحیه کمر ،جایی که گرده ها قرار گرفته اند ،تب ،و لرز منجر شوند .اگر عفونتگرده درمان نشود می تواند وارد خون شود و حتی مرگ فرد را در پی داشته باشد.
عامل کلیدی این است که نشانه های عفونت مثانه را جدی گرفته و هرچه سری ع تر آنها را درمان کنید .اما اگر با نشانه های عفونت گرده مواجه هستید ،توصیه می شود هرچه سریعتر به پزشک متخصص مراجعه کنید .با توجه به شدت عفونت ،مصرف آنتی بیوتیک برای بیمار تجویز خواهد شد. همچنین ،شما می توانید در وهله نخست بخشی از طرح کاهش خطر ابتال به عفونت مثانه باشید. در همین راستا ،مصرف منظم آب کرنبری ممکن است مفید باشد و همچنین به گفته کارشناسان، دفع ادرار پس از رابطه جنسی مهم است .پیش از رابطه جنسی نباید ادرار کنید و این کار را باید بعد از آن انجام دهید .از این طریق جریانی قوی شکل می گیرد که به حذف باکتری هایی که ممکن است طی رابطه جنسی باال آمده باشند ،کمک می کند. مهمترین نکته این است که از خوددرمانی عفونت دستگاه ادراری پرهیز کنید ،زیرا ممکن است م تر شدن شرایط منجر شود و شما را در معرض خطر بیشتری برای ابتال به عفونت گرده به وخی قرار دهد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
48 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
صـحـت و سـالمتـی
امیدهای تازه در درمان بیماری سنگ کلیه یک تحقیق تازه نشان می دهد درمان بیماران مبتال به سنگ کلیه از طریق نوعی باکتری خاص می تواند راه موثری برای کاهش خطر تکرار دردآور این بیماری در آنها باشد. بر اساس این تحقیق افرادی که به طور طبیعی در بدن خود باکتری اوکسالوباکتر را حمل می کنند به میزان هفتاد درصدر با ریسک کمتری در دچار شدن به سنگ کلیه روبرو هستند. محققان دانشگاه بوستون در آمریکا در حال حاضر مشغول تحقیق درباره احتمال استفاده از این باکتری در شیوه های درمانی خود هستند. نتایج این تحقیق در نشریه انجمن متخصصان کلیه آمریکا منتشر شده است. سنگ کلیه ،سنگی کوچک و سخت است که از مواد زائد ادرار ساخته می شود.
اندازه این سنگ ها معموال از یک دانه شن تا یک مروارید متفاوت است .این سنگ ها می توانند سطحی صیقلی یا زمخت داشته باشند و معموال زرد یا قهوه ای رنگند. با تشکیل سنگ در کلیه ،این سنگ می تواند از طریق سایر بخش های سیستم ادراری فرد حرکت کند و باعث کندی جریان ادرار ،عفونت ،درد شدید و از کارافتادگی کلیه شود. در بریتانیا سه نفر از هر 20مرد و یک نفر از هر 20زن در طول زندگی خود دچار سنگ کلیه می شـوند .سـنگ کلیه بیشـتر در سنین میان 20تا 40سال تشکیل می شود .حدود 80درصد از سنگ های کلیه از ماده ای به نام کلسیم اکسالت تشکیل می شوند .اوکسالوباکتر که در بدن اغلب افراد بالغ دیده می شود ،می تواند این ماده تشکیل دهنده سنگ را در مسیر روده هدف قرار دهد. گروه محققان بوستون 247بیمار را که کلیه های سنگ سازی از ماده کلسیم اکسالت داشتند با 259نفر بدون سابقه این بیماری مقایسه کرده اند. بر اساس یافته های این گروه ،تنها 17درصد بیماران دارای این باکتری خاص بودند در حالی که 38درصد افراد سالم آن را دارا بودند. پروفسور محقق این تیم ،دیوید کافمن گفته است" :یافته های ما می تواند اهمیت درمانی باالیی داشته باشد .احتمال استفاده از این باکتری برای درمان در مراحل اولیه تحقیق قرار دارد".
راهی به روشنی درک ماشین ،مدیر درمانگاه بیماری های کلیوی و مجاری ادرار در بیمارستان اینتری گفته است یافتن راهی برای درمان کلیه های سنگ ساز ،گام مهمی به جلو است .به گفته او سنگ های کلیه ای که نسبتا بزرگتر هستند در حال حاضر با استفاده از امواج لیزر خورد می شوند اما این راه همیشه، کامال موثر نیست .عبور یک سنگ از مجرای ادرار به شدت دردناک است و حتی خالص شدن از سنگ های ریزی که باشکسته شدن سنگ بزرگ ایجاد شده اند می تواند دردی بسیار شدید داشته باشد .به گفته دکتر ماشین" برای عده ای سنگ کلیه مشکلی است که تمام عمر باید با آن دست و پنجه نرم کرد و در مواردی سنگ کلیه پیش از آنکه یافته شود می تواند کلیه را از کار بیاندازد". بـا ایـن همه دکتر ماشـین هشـدار می دهد کـه پیش از اسـتفاده از این باکتری بـرای درمان ،باید تحقیقـات بسـیاری صـورت بگیـرد .بـه گفته او سـنگ کلیه بـه کم آبی بـدن نیز مرتبط اسـت و در کشـورهایی چون عربسـتان سـعودی که هوایی گرم و خشـک دارند شـایع تر اسـت .در مواردی نیز تشکیل این سنگ می تواند به میزان باالی دفع کلسیم مرتبط باشد .با این همه به گفته دکتر ماشین در بسیاری موارد دلیل و شرایط مشخصی در ایجاد سنگ کلیه یافت نمی شود .این بیماری به ویژه برای خلبان ها بسیار مشکل ساز است چرا که در صورت داشتن سنگ کلیه اجازه پرواز ندارند.
استخوان ممکن است در موارد نادر خطر شکستگی را افزایش دهد.
مقام های نظارتی در آمریکا به بیماران هشدار داده اند که استفاده از داروهای مقابله با پوکی استخوان ممکن است در موارد نادر خطر شکستگی را افزایش دهد. سازمان مواد غذایی و دارویی آمریکا (اف دی اِی) می گوید همه داروهای طبقه "بیسفوسفونات" باید حامل برچسبی با هشدار درباره این خطر باشند. با این حال این سازمان می گوید که بیماران باید به مصرف این قرص ها ادامه دهند مگر آنکه پزشک توصیه کند مصرف آن متوقف شود. در بریتانیا تنها داروی حاوی بیسفوسفونات -موسوم به "آلندرونات" -حاوی اخطاری در این زمینه است اما مقام های بریتانیا درحال بررسی لزوم حفظ یا حذف این هشدار هستند. تقریبا سـه میلیون نفر در بریتانیا به بیماری پوکی اسـتخوان (اوستیوپروسـیس) مبتال هستند که باعث شکنندگی استخوان می شود و به 230هزار مورد شکستگی در سال منجر می شود. بیسفوسفونات ها برای بیش از نیم میلیون نفر از این بیماران تجویز می شود که هدف آن تقویت استخوان و کاهش خطر شکستگی است. اما با یافتن ارتباطی میان استفاده از این داروها و نوعی شکستگی غیرعادی پا ،کارشناسان بیش از پیش نگرانند که این داروها ممکن است اثر معکوس داشته باشند. درحال حاضر قطعا معلوم نیست که آیا این شکستگی ها مستقیما به معالجات با بیسفوسفونات مربوط است یا نه ،اما احتمال ارتباط آنها مردود دانسته نشده است سخنگوی انجمن ملی پوکی استخوان بریتانیا
"اف دی اِی" می گوید که معلوم نیست آیا بیسفوسفونات ها عامل این شکستگی ها در استخوان ران هستند یا نه ،اما می افزاید که آنقدر نگران هست که از داروسازان بخواهد هشداری به برچسب این داروها بیافزایند. ترزا کیهو یک مقام اف دی اِی گفت که این سازمان همچنان بی خطر بودن این داروها را تحت نظر خواهد داشت و افزود" :همزمان مهم است که بیماران و خدمه پزشکی همه اطالعات ایمنی موجود هنگام تعیین بهترین شیوه درمان پوکی استخوان را در اختیار داشته باشند". یک سخنگوی انجمن ملی پوکی استخوان بریتانیا گفت" :در حال حاضر کامال معلوم نیست که آیا این شکستگی ها مستقیما به معالجات ارتباط دارند یا نه اما احتمال آن مردود دانسته نشده است". او گفـت" :بیسفوسـفونات هـا رونـد (طبیعی) نابودی و جایگزینی اسـتخوان را کند می کنند که از طریق کاهش فعالیت سلول های اوستیوکالست که استخوان را تجزیه می کند انجام می شود". "هرچنـد ایـن یک فرآیند مفید برای جلوگیری از نابودی اسـتخوان و شکسـتگی اسـت ،نگرانی هایی هست دایر بر اینکه در یک دوره زمانی طوالنی ،این ممکن است به 'پیر' شدن استخوان و شـکنندگی آن منجر شـود ".او گفت باید توجه کرد که شکسـتگی های غیرعادی ذکر شده توسط اف دی اِی به ندرت اتفاق می افتد و برای اکثریت گسـترده بیماران فواید معالجه بسـیار بیش از خطرات آن است .یک مطالعه که ماه گذشته در "نشریه پزشکی بریتانیا" چاپ شده بود استفاده از بیسفوسفونات ها را به سرطان مری ربط می دهد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
محکوم به گوشـه نشـینی در انزوا،شـلی و تنبلی سرشـار میکند، باشـد...این نابهنجاری های روحی و روانی مردود با من اسـت و با من خواهد بود ...آیا من شوم و نحس نیستم؟! ...با تولدم ،والدینم بطور معماگونه ی ناپدید شدند .با رسیدنم به آن مکانی که کودکان بی کس را نگهداری میکردند.دختر یتیم آنجا دچار مرض العالجی شـد...و آن زن حشـری،جاف و چغاز همسایه که فقط یک دفعه با مـن خوابید ،بشـکل ظالمانه ی به قتل رسـید ،.ایـن مرتبه نه نه، نمیخواهم این دختر ،این تندیس زیبائی را دچار آتش خیم ،نفرت انگیز و ستمگریکه همیش در تعقیب منست ،کنم »...خواستم که از نزد آن مهمان ناآشـنا ،حس میکردم جزئی از گوشـت ،پوست، رگ و پی خودم است دوری کنم از بال و درد عزیزیکه خود میکشم و کسی را نمیخواهم بچشانم ،نجات دهم .اما دیگر دیر شده بود . او دسـتانش را بـدور گردنم محکم حلقـه کرده بود و پاهایش بهم گره شده و چسبنده به پشتم مرا به خود میفشرد .پهلو به پهلوغلت میزدیـم و از تمام داشـتنی های بدنـی و روحی هم لذت میبردیم. وقتی نوک قهوه ی رنگ پستان هایش را با دندان می گرفتم،تکان خفیفی در سراسر تن اش دیده میشد .و هر باریکه لب های برنگ انارش را بوسـه میزدم با ناز و کرشـمه ای دیوانه کننده ای،غنچه میشـد .لبها و پستانهایش سـرد بودند ،همی تنش سرد بود؛ انگار جسد متحرکی بود که بدورم می پیچید ،چشمانش حالت خمار و نشه جذابی داشت ....نفس نفس میزد ،سینه های سفید و لختش بشدت باال و پائین میشد.سرش را اینسو و آنسو میچرخاند و توسط ناخن های قشنگ و ظریفش پشتم را می خراشید.و با دندان های صدفی اش بازوان و گردنم را گاز میگرفت ...ناله های که از اعماق استخوان و حجره حجره بدنش توام با شهوت و هوس سرچشمه
47 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
میگرفت فضای اتاق را پر کرده بود ...من نیز مانند حیوان گرسنه ی برجسته گی های بدن زنی را که کامال تسلیم و راضی به کام گیـر بـود ،چنگ میزدم ،فشـار میدادم و لذت میبـردم .من زندگیم را،بدبختی هایم را،خدایم را بکلی و یکبارگی از خاطر مکدرم پاک کـرده و در اقیانـوس کیـف و عیـش مانند یک کشـتی شکسـته و طوفـان زده خـود را در اختیـار وینـوس قـرار دادم ... ...ناخـودآگاه توسط یک نیروی نامرئی بسوی ارسی کشیده میشدم .ارسی که هیچگاه و هرگز آنرا ندیده بودم و شاید دیده بودم و لیکن آنقدر در خود غرق بودم ،که توجهی به آن نکرده بودم .و در ضمن گرد و خاک ضخیمی رویش نشسته بود ،که شباهت زیاد به دیوار داشت تا ارسـی ...وقتی دسـتگیر را چرخاندم ،کلکین با آواز شکسـته و نفـرت انگیـزی که مغز آدمی را میخورد و میآزارید باز شـد .هوای سرد و تازه توام با بوی خاک نم کشید و طربناک داخل اتاق گردید. هوا کامال با مه و نژم سربی رنگی آلوده و تیره بود.دانه های ریز بـاران شلاق وار بـروی گیاهـان و اشـجار تازیانـه وارد میکردنـد. درختان دست بدست هم داد غچ غچ کنان میچرخیدند؛ خنکی و سرما را با دل و جان و پیکره های ناجور و بیمارشان ناچارأ تحمل میکردند...برای اندک مدتی با چشـمان بسـته هوا سـرد را تنفس کـردم و زمانیکه چشـم گشـودم ،دفعتا از دیدن منظـره مقابلم جا خوردم و دهنم باز ماند ،و با حیرت چشمان سرخ و متورمم را با کف دستهایم مالیدم و وقتی دوباره نگاه کردم به یقین دریافت آنچه را که میبینم ،صحنه ای واقعی است نه هذیان و توهم ...این اولین مرتبـۀ بـود ،انسـانی را ،آنهم زنی را در حلقـه ی آویزان میدیدم ... چشم های زن بشکل زشتی بیرون زده بود ،زبانش سیاه و تحت دندانها محکم بهم کلید شـده بود ،و دسـتانش به دو طرف تنش
کشال بود ،و چکه های خون از انتهای انگشتان کبود شده اش هر چند ثانیه ی بعد شبیه ناقوس زنگ زده با صدای چلپ چلپ داخل حوضچه کوچکی مملو از کرم های غول آسا و گرسنۀ که ،در روی زمین زیر پاهایش توسـط خون سـاخته شـده بود ،میچکید .لباس هایـش پاره پـاره و خون آلود بود،موهای خاکسـتری ابریش موج خروشانی را با قدرت باد مشئوم میساخت ...زن کامال برایم بیگانه بود ،هر قدر تالش کردم که او را بشناسم ممکن نبود.میدیدم عده ی سگ های زرین گوش ،ولگرد و گرسنه همرای چند موش کور و بزرگتر از سگان سمجانه و باچشم پارگی در زیر درخت ایستاده و خون های ریخته شـده را جائرانه می لیسـند .گله مگس های سیاه و ریزی که آنها را باالی هیچ زباله ی و کثافاتی تاحاال ندیده بـودم ،بـا بی قراری و نشـه وار داخل سـوراخ های بینی او شـده و زمانیکه از دهنش بیرون میگردیدند؛ جسم شان کالن و کالنتر و سیاه و سیاه تر میشد،و متوحشانه فرار میکردند .بعد از طی مسافت کمی برمیگشتند و باز مشغول میشدند...و با تابیدن نور به قسمت های پشـمی پشـت شان اشـعه بی رنگی منعکس میگردید .بز بز کنان دور و بر الشه مسحور شده و آگشیده ،گشت میزدند؛و با هر بال زدن شان بوی متعفن و مشئمز کننده فورم الدیهاید و فینول اتـاق تسـلیخ پزشـک قانونـی و اسـتخوان هـای پوسـیده هـوا را فرامیگرفت ...چند زنبور سیاه هیکل و درشت ،لقمه های از گوشت لخم و کبود شده و در حال گندیده شدن زن مظلوم برمیداشتند و رقصان رقصان میگریختند ...کرم ها هم بی کار نبودند ،از گودال خونین خیز برمیداشتند و خود را به پاهای جسد رسانده و شروع به لولیدن میکردند ...کمی دورتر از این صحنه قبیع و زشت ،موجودی انسان گونه با قد بلند که تمام بدنش توسط یک شنل سیاه پوشیده بقیه در صفحه64
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
گفتن داشتند و خاطره ای را در حافظه شان حفظ کرده بودند...اما هرگز حوصله سر زدن به آنها را نداشتم ...دیگر قسمأ عادت کرده بودم که به آن اجسـام سـاکت و صامت اتاقم که گاه گاهی روح در جسم شان دمیده می شد و اشباح وار میجنبیدند ،نگاه نکنم... بکلی آنها را قصدأ بفهمی نفهمی فراموش کرده بودم.زیرا دیگر عالقه ای به دانسـتن دردها و مصیبت های آن ها را نداشـتم... اگر از من سوال میشد اتاقم دیوار دارد ؟...متحیر میشدم ،که چی جوابی بدهم!،بلی ...یا نه ...و یا ممکن خاموش میماندم ...صرف تابلوی اسرار آمیز و معشوق بی همتایم را ...و آن النه ی مورچه هـای ریـز و کوچـک زرد رنگـی که در گوشـه ی سـقف بـا اواره های خورد خورد شـان سـاخته بودند ،هیچگاه و هرگز حسادتم را برنمـی انگیختنـد و نیـز در حدود ده سـانتی متری آن نزدیک نمیشـدند با تمام جزیاتش تشـریح و توضح میکردم ...از مورچه ها خوشـم می آید...آن ها اولین و تنهاترین موجوداتی هستند... که بعد مرگم به هیچ چندشی و تکبری پیکره نحیفم را متالشی کـرده و محـو و نابـود میکنند .تا اثری از مـن در این دنیا جادوگر نماند...دوریم از انسـان ها ،عدم اعتماد و باوری اسـت که به این آنام دو روی ،دوپشت و خدعه باز دارم...تنها یار و رفیق لحظات انـدوه بـار و رنـج آورم ،همـان مورچه ها هسـتند،که بدون هیچ خسـته گی و اعتراض به یاوه سـرائی ها ،چرند و جفنگ گوئی هایم گوش فرامیدهند و از همۀ پنهان کاری های مخفی شده در خلوت گاه قلبم با خبر هسـتند و عشـقم را باشـکوه و ماورای میداننـد ...کـم کـم خـواب با همـه نیـروی موهومـی اش حصار بیـداری و هوشـیاریم را تسـخیر میکرد،و مرا همـراه با رویاهای معماگونه و پیچیده اش بسوی نقاط دور ،تاریک و پر از چیزهای ابهـام انگیـز دنیای خودش میبرد .هنوز کامال نخوابیده بودم در میان همستگان شکنجه دهنده ی خواب و بیداری قرار داشتم... ناگهان وسـط دیوار اتاق با صدای ناشـناخته و گالیه آمیزی باز شـد .روشـنای جادوانه و بنفش لرزان لرزان به روی اتاق تابید. موسیقی روح نوازیکه در هیچ کجای میلودی و ترنم آدمیان شنید نمیشد،می شنیدم .در آنسوی دروازه یک ردیف پله هایکه رنگ شـان را نمیتوان در میان رنگ های شـناخته شده یافته ،نمایان گردید ...دیر نپاید چیزی شـبیه اندام انسانی،انسان نه فرشتۀ در آستانه ی آن ظاهر شد؛ موجودی بود ریز نقش که چشمان براق سیاه،درخشنده داشت.پوست بدن اش سفید ،شفاف و نازکتر از گل های یاسـمن و موهای سـرش نرم خاکسـتری رنگ و ابری بود که از فرط بلندی تا زانوهایش میرسید .تنها میتوان در خواب او را دید ...لباس اش نازک و شفاف بود .بدن نیمه برهنه اش را با دلفریبی از البه الیش نشان میداد و هوس را در دل هر مرده ی زنده میکرد.آیا انسان بود ؟...نه انسان هرگز نمیتواند صادق،پاک، وفادار ،بی آالیش و معصوم باشـد.نیمه الهه و نیمه انسـان بود... آخ بـاز انسـان گفتـم و الهه گفتم :نه نه ...الهه موجودیسـت که ترس ها ،بیچارگی ها ،ناچاری ها و درمانده گی های بشـر آنرا سـاخته اسـت.نه نباید او را با اندیشـه ،آئین ،مذهب و نام انسان این موجود مقلد ،حیله گر ،و زمینی که در آن کثافت کار هایشان را انجـام میدهنـد و هوای اش را تنفس میکند در هم آمیخت... حتی فرشـته ها هم شـبیه او بوده نمیتواند و نخواهد بود.او جدا و بیـرون از همـه داشـتنی ها و خیال های تصورشـدنی بود.هیچ پیکر تراشی و هیچ هنرمندی قدرت تراش و ترسیم اندام موزن و چهره قشنگ او را ندارد و نخواهد داشت ...ابتدا نهاز بی سابقه
46 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
ی سراسر بدنم را فراگرفت و با ناراحتی تصمیم گرفتم فرار کنم ...اما مبهوتانه پاهایم توان جنبش نداشتند و هر نوع کوششی از من سلب شده بود.هرگز هول و وحشت واقعی را در طول حیاتم امتحان نکرده بودم.و چیزی برای ترسیدن در کل زنده گیم وجود نداشـت .خود را نابود شـده و فنا میپنداشـتم ...تار تار تنم مثل تار کارتنک در برابر باد ناچیز و ضعیف با آشوب زده گی تکان تکان خوران میلرزیدند.بالخره تلقین ها و مبارزه ها با خوفم مجبورم کـرد کـه خـود را بـه تقدیر سـپرده و منتظر حـوادث بعدی بمانم ...دختر خرامان خرامان ،شبیه اسطوری شهوت و محبت یونانی در حالیکه خم شراب نقاشی شده را زیر بغل داشت و پستان های دل انگیزش مانند دو پرنده ی اسـیر پرمیزد،بسـوی من آهسـته آهسته،باوقار و نااستوار نزدیک میشد ...با پریشانی و گیجی به او متفکرانه نگاه میکردم .قلبم با یک آواز ناشناخته ی میتپید.نفس نفـس میزدم.بغضم گلویم را با پنجه های نیرومندش میفشـرد. او پیاله دراز و بلندی را بدسـت گرفته شـروع به ریختن شـراب ارغوانی رنگ کرد و آنرا بسویم گرفته و گفت « :سالم ...نامم ... است ...از من »...اما سرفه های اشتدادی و عسرت تنفس لعنتی پنام سخن زدنش میشد... مـن بـا دیدن جام شـراب ،یکه خوردم .هرگز لب به شـراب تر نکرده بودم .در گوشـهایم صدای آن مردک حقه باز و سـیبیل، ارغه ،آن پرسفونه فریبکار ،تعویذ نویس،تعویذفروش که دستار سفید و چرک و کهنه برسر میکند .چشمانش همیشه سرمه دارد .و در سـرکوچه ما با آن دکان محقرش که با هزاران راه سـازی هـا ،خرفـات ،جـادو و جنبـل بازی پـول مردم بیچاره و بـی نوا را میقاپید،صـدا مـی کـرد .و خوردن شـراب را از بزرگترین گناهان میشمرد ،نوشنده آن را کافر و بیرون از بهشت و محروم از شراب بهشـتی میدانسـت .انـگار جرعـه ی از آن مـی نـاب ،دنیـا را به آخـرش خواهـد رسـاند .امـا دیگـر همه چیـز را ثـواب را ،گناه را بکلی فراموش کرده بودم و خود را فارغ از همه حساب و کتاب دنیوی و اخروی میدانستم...بی اراده و افسون شده با دودلگی و دلهره گی ،دل به دریا زده و با یک حالت منگ و تب کرده جام رایکه از می سائغ پر بود ،به دستانم که از شرم ،نفرین ،تلقین، آثام غیرقابل بخشش تکان میخورد ،گرفتم و الجرعه سرکشیدم ،ابتدا سـوزش خفیفی در قسـمت گلو و مری حس نمودم و بعدا شـور و شـوق بـی انتهـای همـی تنـم را در هم فشـرد و بـا زبان ارتعاشی اظهار کردام «نام ...نام م م ...رثام»... «چرا از من این همه وحشت کردی؟ »...با یک حالت تعجب آور و ناخواسته ابروانم درهم شد و گفتم « :خوب هر کی بجای من میبود ،همین حالت را میداشت» ... باچشمان خمارش توام با گالیه و کنایه گفت «:آیا از بودن من در این جا ...ناراحت هستی ؟» من با دستپاچگی گفتم «:نمیدانم مـن هرگـز بـا زنـی ...زنی تنهـا روبرو نشـده ام .و هیچ زنـی را با لباس این همه نازک و بدن نما ندیده ام ...در اصل گیج و کالفه شدم و ...نمیدانم ...در همه عمر فقط یک مرتبه »...از شرم سرخ شـدم و حرفم را سـریع قطع کردم ...دختر خنده ای شـهوت آلود و مسـتانه ی کرد و با حرکات لوندانه خود را چسـبیده به پهلویم رسـانید.و ران های سـفت و لخت و ساق های خوش تراشش را در معرض دیدگان عطش زده و نادیده ام قرار داد ...من هیجانی، ملتهب و حریصانه پیکر قشنگ و تحریک کننده او را با دیدگان بیـرون برآمـده و مـات میپایـدم و حس و غریزه جنسـیم نرمک
نرمک توام با رعشـه لذت انگیز بیدار میشـد...حالت چاچه ای را حس میکردم و آب دهنم خشک شده بود ،چکه باقی مانده آب دهنم را بسختی قورت دادم ...نفسم بند آمده بود و مستی شبیه سرب گداخته ای سراسر تنم را می پیمائید.ناگهان ،خیط و خجل بفکـر تابلـوی عزیزم ،همدم و همراز تنهائـی هایم مورچه های ریزیکه شمارشانرا بدقت میفهمیدم افتادم .خجالت زده و پشیمان از خیانتی که با محبوب نازنینم انجام داده بودم ....به آنسو نگاه کردم برایم باورکردنی نبود؛ دختر در جایگاه اش وجود نداشت و هم مورچه ها دیده نمیشدند.چشمان شیطانی زننده تر ،درشتتر و روشنتر شده بودند "...وینوس" شق و رق و بدون کمترین شرم و خجالـت خـود را بـه من نزدیک میکرد و حـرارت بدن و رایحه خوش اش که از موها و تنش استشمام میشد مرا از خود بیگانه میکرد...و با لبخند زیبائی که آدمی ،هرگز ندیده و احساس نکرده بریده بریده گفت « :منم ...از آن تابلو و نشستن بروی کنده ی درخـت بـی جان ،بدون حادثه و تحرکی دیگر خسـته شـدم ...و خواسـتم ترا لمس کنم و نفس های گرمت را روی گونه هایم حـس کنم و انگشـت زمخت و مردانت مرا نـوازش کند ...از من مهراس و دوری مکن ،این شب را غنیمت شمار و در آغوش من سحر کن...همه چیز و همه کس را بدست فراموشی بسپار ،چی دانی که فردا چی خواهد شد؟...میخواهم انتقامم را از همه » ... سخن اش را ناتمام گذاشت و خاموش شد. من از نزدیک شـدن به او بیم داشـتم .در دریای افکار درهم و برهم خودم غرق بودم؛ و با من های درونی سرکوب شده ام که میخواسـتند او را درآغوش کشـند ،مذبوحانه در جنگ و جدال بودم .نهادم با خواص حیوانی ،بی شرمانه و پادچم اش تقاضای کام گرفتـن بـی قیـد و شـرط او را میکـرد؛ لیکن منـم با دالیل فلیسوف مآبانه میگفت «:اول به نرمی و مهربانی دلش را بدست بیاور و بعد هر چه دلت خواست بکن» و اما ابر منم با پیشکش نمودن گناهان صغیره،کیبره ،دوزخ ،عذاب و شکنجه های روز قیامت ،پنام هرگونه عملم میشد و من پرخاشانه با راینش های منطقی بعضی از خواسته هایشان را رد و بعضی را تائید میکردم و میگفتـم «:مـن با زندگـی در این دنیای مسـخره و در حالیکه دردها و زخم های سلعه یی ،ناشناخته و غریبی که با واژه گان، کلمات و استعاره ها نمیتوان آنرا بیان کرد و شبیه سوهان کند و مضحکی تمام هسـت و بودم را از درون میسـاید دست و پنجه نرم میکنم .این زخم ها از زمان تولد با من بوده ،هرگاه بمیرم و اگر دوباره روح تسلیخ شده ام؛ در جسمی حلول کند باز با همین زخـم هـای وحشـی درگیر خواهم بـود ...این زخـم های جذامی دورنیـم بـی دوا و بـی درمان بوده؛ و هیچ کسـی تـا ایدون حس نکـرده و درگیـر آن هـا نشـده کـه درک کند من چی میکشـم و میسوزم ...انسان های بی شعور ،نادان و بدلعاب برای هر دردی یکنوع دوای را بدون اینکه آنرا درک کنند ساخته اند ...برای من همـه ای دواهـا و درمـان هـا بـی فایـده و بیهـوده انـد.گاه گاهی احساس میکنم شاید من در گذشته ها یک جغد شوم بودم که با نشستن بروی هر بام خانه ای ،در آن محل باعث بدبختی و سیه روزی کسـان چار اطرافم میشـدم .یا موش کوری بودم که نور و روشـنای مـرا شـکنجه و ناراحـت میکـرد و تحمـل آنرا نـدارم و همیش به نقطه ی سیاه ،تیره و تار پناه میبرم ...انگار بدبختی با من زاده شـده ،و شـاید نام دیگر بدبختی ،نام من یا هر زهر مار دیگریکـه کار ،فعالیت ،اندیشـه و ابتـکار را از آدم میرباید و او را
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
از آن فرار میکنم ،و از خودم فرار میکنم و نمیخواهم خودم را به آن شـکلیکه هسـتم ،حتی برای سـایه ام که دیگر از من نیست و تصویر روی آیینه ام بشناسانم...من یک موجود بی سایه و گمشده در غبار زندگی هستم...بعضا آنقدر از خود بیگانه میشوم ،حتی نامم را بکلی از یاد میبرم و بخاطر بیاد آوری آن از شناسنامه ام استفاده میکنم.کم کم شناسنامه را نیز از بس که می آپارشیدم ،فرسوده و غیر قابل خوانش کرده ام .چیزی برای خوانش در آن وجود ندارد. نامم کامال پاک شده است .و چرا باید نامم را به یاد داشته باشم؟!... نام داشتن یعنی با این دنیای خاین در آمیزش بودن!؛ و این همان دنیای آدم فروش و نابکاریست که دوست بسیار عزیزم را ،دختر یتم و بی نوای پرورشگاه مان را که چشمان سیاه براق ،درخشان و پر از اشـک داشـت .گیسـوان ابری خاکسـتری رنگ و اندام اش نحیف بود .هرگاه سـخن میزد سـرفه های سـخت و زجر دهندۀ لعنتی امانش نمیداد .بنام مریضی خطرناک و غیر قابل عالج که توانسـته باشـند دیگران را نجات بدهند از من جدا کردند.چطور با این جهان ریاکار و پرتزویر کنار بیآیم که او را از من دور کردند ... کـم کم سسـتی و خمودگـی ام ژرف و ژرفتر میگردید .اشـیایی محقر اتاقم هر یک به ترتیب جان میگرفتند و بیدار میشدند ،دست و پا میکشیدند و با سر و گردن های مجهول و توهم آور از اینسو به آنسـو میپریدند و مسـخره ام میکردند،و بی هیچ نشـانۀ محو و ناپدید میشدند،آواز میخواندند،اما گوش هایم توان شنیدن و درک آهنگ شـان را نداشـتند .وشـاید خودم نمیخواستم هیچ چیزی را بشـنوم و بیبنم...این آواز های زشـت از سلول سلول میخله زنگ زده و موریانـه خـورده خـودم سرچشـمه میگرفتند و در تـار و پودم طنین انداز میشـدند.به این حالت تقریبا همیشه از زمان طفولیتم
45 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
و هنگامیکـه میخواسـتم پلک های ناسـورم را بهم بگـذارم دچار میشدم ...حس میکردم سر واسوخته ام النه زنبورها است ،همیش صدای وزوز بهم خوردن بال های شـان به دور سـرم را میشـنوم. هزارها نیش زهرآگین شـان را در مغز خاکسـتری رنگم .که دیگر پادزهرش خود به خود در بدنم ساخته شده است ،با همه توان فرو میکردند و میزدند حس میکنم... خـود را و کـج سـلیقه گیم را همه وقت لعـن و نفرین مینمودم... چـرا ایـن ماتمکـده را انتخـاب کرده ام.و چـرا در این اتـاق ؟...اتاق نـه گـور تنـگ...،و در ایـن دهلیز؟ دهلیـز نه؛ در حقیقت شـبیه به ردیف های به هم فشـردۀ یک گورسـتان فراموش شـده و بوناک کـه قبرهـای قدیمـی و فروریختـه ای را در خود جـا داده بود،بود، زندگـی میکـردم ...زندگی نه فقط میخواسـتم زنـده بمانم و نفس بکشم،چرا زنده بمانم ؟...این هم نکته مهم و قابل بحث برایم بود؛ که آیا زندگی وازده و بی معنی ارزش زندگی کردن را دارد؟...و نیز تاریکترین ،سردترین و نم ناکترین نقطه آن ساختمان جن زده و حقیـر بود.هیچـگاه آفتاب نور آرام بخـش و روح انگیزش را به آن دخمه غم نمی گستراند ...دیوارهایش تا نصف نم کشیده بودند ،و رنگ آنها رقت انگیز و اندوه بار بودند .تنها دلبستگیم ،تابلوی نسبتا بـزرگ و محزونـی بـود که در دیوار شـمالی اتاقم نصب شـده بود. نمیدانستم چی وقت و چی زمانی این نقاشی معسر کننده را بدست آورده ام؟ ...آیا کسی برایم تحفه داده بود؟ ...و یا خودم آنرا خریده بودم ؟ .در آن زن دیده میشـد ،باریک اندام ،ریزنقش ،موی های خاکسـتری ابری،چشـمان سـیاه و درشت سـرزنش کننده و وعده دهنده ...لبان اش مانند گل الله نازک و سـرخ بود ،انگار از یک بوسه طوالنی و داغ عاشقانه تازه جدا شده بود .تعریف و تمجید آن
در توان عقل همه ای مخلوقات زمینی نیست؛ تقریبا نیمه برهنه بود و اعضای برجسته بدنش بشکل جالب و جذب کنندی نمایان بودند .در یک جنگل تاریک بروی کندۀ درخت بریده ی نشسته بود .تنها لباس تنش چادر حریری برنگ مه سـفید که با دسـتان خود خیاط طبیعت ساخته شده بود،بود .انواع و اقسام گیاهان و گل هـای عجیب و غریب ،سـحرآمیز و جـدا از نباتات روی زمین چار اطرافش را احاط کرده بودند و بسـوی او انگار مجذوب شـده اند و بطرز شـگفت زده و آشـفته ی با همه وجود تماشـا و می آزوییدند ....در دستش یک خم زیبا با منظره و نقوش طبیعت وجود داشت. و بـا دیـدگان مجروح و عزا گرفته اش؛ همیش از یک طلسـمی، جادوی ،منتری ،ترس و هراسی با زبان گنگ و مبهم بیان میکرد. و منتظر فرصتی بود که همه راز و گفتنی هایش را برای من بدون هیچگونه شرم و حیائی که سالها مانع فاش شدن آن راز میشد با ادا و اطوار ظاهر سازد.با دیدن تابلو یک دلخوشی انتزاعی و کذایی برایم دست میداد که نمیدانستم چرا؟...خیلی جستجو کردم تاشاید نقاشی را که این تابلو و این طلسم را با ذهن علیل و سوخته اش سـاخته و رنگ آمیزی کرده اسـت،پیدا کنم شـد ،نشـد ...و اینکه چرا میخواستم او را بشناسم هم برایم گنگ بود ...هر وقتی به آن نگاه میکردم ،انگار میخواسـت با من سـخن زند و چیزی بگوید؛ اما بیم داشت مبادا مورد استهزا و تمسخرم واقع شود ...در حقیقت مظهر پرستش ،زندگی ،عشق،شهوت،امید و آرزوهای برباد رفته و فروریختـه ام بـود ...در نقطه دور ،سـیاه و تاریکتر آن یک جفت چشم سرخ و پر از خون ،وحشتناک و تحقیر کننده دیده میشد و سرتاسر ،کنج و کنار منظره را نظاره و نگهبانی میکرد .نشان دهنده یک موجود سالتونی و شرور بود ...هر بخشی از اتاقم چیزی برای
بقیه در صفحه45
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
44 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
تابلو...
نویسنده :داکتر نجیب الرحمن "بهروز" به خانه بازگشته بودم... یک روز کامال مالل آور و نفس گیر را سپری کرده بودم .یعنی در حقیقت همه ای روزهایم بد بودند با بی حوصله گی و دلدقی... مثل هر روز دیگر بصورت یکنواخت احساس دل تنگی ،نفس تنگی و خفه گی میکردم...یک زنده گی منحصر بفرد ،کلیشه ی و پیش ساخته و پرداخته و خفقان آور داشتم که نمیدانم پاسخدارش خودم بودم یا ...تنفر و بیزاری شگرفی در برابر همه موجودات حیه و غیر حیه چار اطرافم دارم ...و این من های دورنی بیچاره و آسی ام را نمیتوانـم قانـع سـازم تـا سـازگاری در برابر اشـیا و موجودات گوشه و کنارم پیشه کنند... اثار تزلزل و نگرانی را در تمام امور زندگیم بوضوع میبینم ...
یک یک دکمه های لباسم را با بی میلی باز کرده .نعش لخت و زده شده م را باالی بستر کشیدم .میخواستم کوفته گی و مانده گی روزی را که در حال مردن بود ،از تن بدر کنم.همیش زمانیکه به اتاقم میرسم یگانه نشانۀ دنیا لجاره ها و لجن ها را که همان لبـاس هایـم اسـت از تـن بـدر میکنم تا با تمـام معنـی از این دنیا چرکین جدا و تنها شوم...چند نفس عمیق و پی هم کشیدم .هنوز نیمی از ساعت را استراحت نکرده بودم،که حیوان خفتۀ درونیم با فشـار و ریختن سـم اش تدریجأ شـروع به بیدار شدن کرد .همان جانـوری که هیـچ منطقی،راینشـی،دینی،مذهبی و بالخره هیچ مکتبی و فلسفه ای را نمی پذیرد و فقط باید درنده وار همه چیز را بخورد ...باهیچ ذوق و خواسـتی سـوی آشـپزخانه رهسپار شدم
...بخوبی میدانستم چیز قابل خوردن و پرکردن گودال دهشتناک داخلیـم وجـود ندارد .بجز دو عدد تخم مـرغ ،عدۀ فلفل مریض و سیاه شده و بادنجان رومی شاریده ... ماهیتاب راباالی دسترخوانی که پر از لکه های رنگین غذاهای مختلف بود قرار دادم؟...و بعد از اینکه مقدار کمی نان و تخم مرغ سرخ شده خوردم .دستانم را با کنج دسترخوان پاک کرده و دوباره بـی اراده روی رختخـواب افتادم...یـک حالت خلسـه و نشـه ،یک کرختی و یک فراموشی بی انتهای لذت انگیز سراسر تنم را شبیه کیف افیون خالص فراگرفت.افکارم بشـتاب و سـرعتیکه تا حال نوع بشـر قادر به سـنجش و اندازه گیریش نیست ،بطرف گذشته های سراسر رنج و تعبی ام ،که چیز قابل درک و فهم در آن وجود ندارد ،روان شدند؛ یعنی خاطراتم ؛مانند :کتاب آتش گرفته یست که فقط چند برگ نیمه سـوخته آن را بشـکل ناخوانا و پاک شـده میتوانـم بـه یاد بیآورم ...بـاز هم به کنجکاوی در البالی حیات پر از نکبـت و مسـکنتم پرداختـم تـا لحظۀ پر از مناعات و نشـاط را دریابم ...لیکن همه زنده گیم درد ،رنج ،دل شوره گی،دلزده گی و پشـیمانی اسـت ،بـود ...در کل دورانـی که ماننـد ذیروحی فقط میخوردم و دوباره آنرا از مخرجم بیرون میکردم حسرت و آرمان یک لبخند؛ صرف یک لبخند حتی بصورت دروغین و تصنعی را از همدردی ،دوستی و معشوقه خیالی را شبیه محکومین به اعدام که هر دقیقه تمنای بخشش را میکنند ،میخوردم .کاش با افکارم میتوانستم به گذشته هایم سفر کنم و بعضی از حوادث و اتفاقاتی را که زنده گیم را این گونه زهرآگین و دردناک سـاخته اند تا حد امکان تغیر بدهم ... «اما چی را ؟ » ... «کجای زنده گیم را ؟ » ... « کدام بخش موهومش را ؟ » ... حتـی دوسـتان نزدیـک خانـواده گـی ما؛مـرا از مهـر ،محبـت و نوازششان محروم کردند .از تحمل و پرداخت کمترین هزینه ناچیز یک کودک شـیرخوار ابا ورزیدند و مرا تسـلیم پرورشگاه نمودند... خوب زنده گی از این بهتر برای چی و چرا ؟ ...آیا میخواهم نمونه ی از انسان های جاحد آنسوی این جبانه ی کهنه؛ که قاطع ترین نیروی سـازنده زندگی شان را شهوت پرستی،طول عمر شکنجه دهنده و انگیزه تملک و سود جوی به هر شکل و وسیله حتی از فاسد ترین راه و حرص برای پول ،آن هم بیشترین مقدار مال و پول تشـکیل میدهد ،و این خواص ژنیتکی مورثی در همه افراد جامعه اعم از خدمه ها ،پزشکان،هنرمندان ،روحانیون،روسپی ها، رشـوه خـواران ،سربازان،اشـراف زاده ها ،خـان زاده ها،قماربازان و گدایان نهفته اسـت ،باشـم...اگر شـخصی پشـت پا به همه ای ارزش های بی ارزش این جهان بزند؛ به زعم خودشان و برداشت سطحی ،غیر منطقی و بی مسئوالنۀ که دارند او را ساده ،احمق میدانند...در حالیکه با این افکار نو و این دنیا مدرن شـان که توام با دسـت آوردهای بی شـمار علمی است؛ حتی حجره را تحلیل و تجزیه کردند ،هسـته اش را شـکافته اند و سیارات را تقریبا دارند مسـتعمره ی خود میسـازند .نتوانسـته انـد میلیون هـا درد درونی تخریـش کننـده روان آدمی را درمان کنند .باز هم در جسـتجوی آسیب رساندن،قتل و غارت همنوع شان به بدترین شکل ممکنه اش هسـتند...در اندیشـه نجات خود و بقای نسل کثیف و در حال انقراض خویش بوده،هسـتند .بآلخره نمیشـه باایـن دنیا جاهل و غرق شـده در گرداب فسـاد و فضیحت سـاخت...دنیائی که اکثرا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
روانـشنـاسی
و ذهنـی رنـگ هـا روی انسـان هـا در تمامی جنبه های زندگی اسـت. ناگفتـه نمانـد کـه در فرهنگ های مختلف تفسیر ،معنی و درک رنگ ها متفاوت است. اسـتفادهاز روانشناسـی رنـگ هـا در زندگـی روزانـه آیا می دانسـتید محیطی که در آن زندگی می کنید روی احساسـات و وضعیـت ذهنـی شما تاثیر می گذارد؟ آیا تا به حال توجه کرده اید که بعضی مکان ها شـما را خشـمگین می کنند اما بعضی مکان ها آرامش می دهند؟ یکی از عوامل ایجاد چنین تاثیراتی تاثیر رنگ های محیط است. در هنر درمانی رنگ ها در ارتباط با احساس فرد هستند و روی وضعیت جسمی و ذهنی او تاثیر می گذارند .تحقیقات نشان داده است کسانی که به دنبال رنگ قرمز هستند در اثر این رنگ ضربان قلب افزایش پیدا می کند و منجر به افزایش آدرنالین در جریان خون می شـود .در رابطه با اثرات روانی رنگ ها آن ها را به دو دسته تقسیم می کنیم :رنگ های گرم و رنگ های سرد .رنگ های گرم مثل قرمز ،زرد و نارنجی باعث ایجاد احساساتی چون آسایش و خصومت و عصبانیت می شود. رنگ های سـرد مثل سـبز ،آبی و بنفش احسـاس آرامش و به همان اندازه احسـاس غم و ناراحتی ایجاد می کند.
روانشناسی رنگ ها
43 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
روانشناسی رنگ های سرد اگر می خواهید خالقیت داشته باشید و به سیناپس های مغزی کمک کرده باشید از رنگ بنفش اسـتفاده کنید .بنفش با ترکیب آبی و بنفش بین احسـاس آرامش و انگیزش که مشـوق خالقیت هستند تعادل ایجاد می کند .بنفش روشن در محیط آرامش ایجاد می کند و تنش را از بین می برد. استفاده از این رنگ در فضای خانه و دفتر کار عالی است. اگر به دنبال یک محیط آرام هستید از رنگ های سبز یا آبی استفاده کنید .این رنگ های سرد آرام بخش هسـتند .از نظر علمی ثابت شـده اسـت که چشـم ها مستقیما روی رنگ سبز با شبکیه متمرکز می شود و این باعث می شود به ماهیچه های چشم کمتر فشار بیاید. از رنگ آبی در اتاق های پر رفت و آمد و اتاق هایی که ساعات زیادی را در آن می گذرانید استفاده کنید .رنگ آرام بخش آبی سرعت تنفس و فشار خون را کاهش می دهد .اتاق خواب بهترین مکان برای استفاده از این رنگ آرام بخش است. روانشناسی رنگ های گرم اگر می خواهید فضایی پر شور و هیجان ایجاد کنید یا اشتهای میهمان ها را باال ببرید از رنگ های زرد و نارنجی استفاده کنید .این رنگ ها با غذا در ارتباط هستند و باعث می شوند شکم تان به غرغر بیفتد .به همین دلیل رستوران ها بیشتر از این رنگ ها استفاده می کنند .در استفاده از این رنگ ها باید بسیار مراقب باشید زیرا رنگ های زرد و نارنجی نور زیادی را منعکس می کنند و چشم را تحریک می کنند .در نتیجه منجر به ناراحتی چشم ها می شوند .اگر رژیم دارید و کالری غذاها را محاسبه می کنید شاید دلتان نخواهد که از این رنگ ها در آشپزخانه خود به کار ببرید.
روانشناسی رنگ در تبلیغ و بازاریابی روانشناسی رنگ ها روانشناسی رنگ ها را می توان در زندگی روزانه به کار برد .به عنوان مثال اگر تصمیم گرفته اید روانشناسـی رنگ ها در تبلیغ و بازاریابی تاثیر زیادی دارد .بیشـتر کمپانی ها تحقیقات زیادی در کـه دیوارهـای اتـاق خانه را رنگ کنید به توضیحات زیر که دربـاره رنگ ها و تاثیرات روانی آن ها این زمینه انجام می دهند تا از آن ها استفاده درستی در تبلیغات و بازاریابی استفاده کنند .آن ها از رنگ ها برای ایجاد حس گرسنگی ،حس اعتماد ،آرامش یا انرژی و خیلی چیزهای دیگر استفاده آمده است توجه کنید. می کنند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
42 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
روانـشنـاسی
اعتیاد عاطفی! عاشق واقعی ،معشوق را همانطور كه هست ميپذیرد زن و شوهر دو زوج مكملاند .اینان سنت نبی اكرم را به جای آوردهاند و با ازدواج ميروند كه حیات دمندهای را رقم بزنند كه نه تنها سعادت و شكوهمندی بزرگی برای خود فراهم سازند... بلكه فرزندانی برومند و شاداب به جامعه تحویل دهند و این دو رسالت مهم ممكن نميشود ،مگر در سایه فهم و درك یكدیگر .تنور رابطهها گرم نميشوند،مگر در سایه اندیشه و تفكر .قلبها به یكدیگر نزدیك نميشود ،مگر در سایه ایثار ،زندگيها به تفاهم و یكرنگی نميرسد،مگر در سایه شناخت خود و همسر. آلفرد آدلر ميگوید” :انسان رابطه گراست و نیاز به حشر و نشر دارد .با حرف زدن و با گوش دادن نیازهـای روحـی و روانـياش برطرف ميشـود ،زیرا اجتماعی به دنیا آمـده و زندگی در اجتماع به او امنیت ميدهد “.اریك فروم ميگوید” :انسان از لحظهای كه به دنیا ميآید تا آن دمی كه از جهان ميرود ،هر كاری كه ميكند در جهت رفع احساس تنهایياش است .عشق ميورزد تا عشق دریافت كند .ميبخشد تا مهر و محبت عایدش شود .میهمانی ميدهد تا مدح و ثنا ،دست و پا كند .در جمع حضور پیدا ميكند ،زیرا از تنهایی وحشت دارد .به دنبال همدلی است ،زیرا به مونسی قابل اطمینانی نیاز دارد .در فكر پیدا كردن همدمی است ،زیرا نیاز به جفت دارد .در فكر تسخیر قلبهاست ،زیرا فتح كردن را دوست دارد .با سلیقه ،عقیده و باورهایش عاشق ميشود ،بدون اینكه بداند ناخودآگاه به چه راهی كشیده شده است. نیاز به جفت ،منحصر به بشر نیست .پرندگان ،حشرات و پروانهها همه و همه جفتی دارند .عاشق ميشوند و با خواندن ،ندای عاشقانه سر ميدهند و تولیدمثل ميكنند تا بقای طبیعت تداوم یابد ،ولی انسان كه اشرف مخلوقات است ،شرایط ویژهای دارد. آیا ممكن اسـت فاكتوری منفعتطلبی و احسـاس مالكیت را در دوسـتيها به فراموشی بسپاریم و اگر چنین اتفاقی افتاد آیا ما حق داریم كه بگوییم عشـق بيآالیش یعنی دوسـت داشـتن در حد متعالی؟ و اگر به این درجه از رشد و شكوفایی عقلی و احساسی رسیدیم ،حق داریم كه بگوییم به دو افتخار زیر نایل گشتهایم: الف :بر عزت نفسمان افزوده شده و در نتیجه احترام به خودمان زیادتر شده است. ب :به وحدت وجود ميرسیم ،یعنی با دوست داشتن هویت شخصی خود را از دست نميدهیم. اعتیاد عاطفی چیزی شبیه اعتیاد به موادمخدر یا اعتقاد به مشروبات الكلی است چنین عاشقی اجازه رشد ،بالندگی و شكوفایی را به طرف مقابلش ميدهد ،یعنی به عنوان پشتیبانی استوار تالش ميكند كه معشوق به توانمندی درونی برسد ،زیرا ميداند كسی كه از درون توانمند شد ،قادر است به دیگران توانمندی ببخشد.
پس عاشـقی كه میل دارد معشـوق به روش او تصمیم بگیرد ،كماكان درگیر ”من“ خودش اسـت و احساس مالكیت سراسر وجودش را فرا گرفته است .عاشقی كه دایما تالش ميكند كه معشوق را تغییر دهد ،از احترام به خود محروم و هنوز نميداند كه عاشـق واقعی ،معشـوق را همانطور كه هسـت ميپذیرد .براندن ميگوید” :عشـق و عاطفه به هیچ وجه نميتواند جایگزین هویت انسانی شود “.یعنی شما ضمن اینكه شخصی را دوست دارید ،هویت خود را از دست نميدهید .ولی دیگر فالسفه اعتقاد دارند اگر شما عاشقی شیدا و دلدادهای بيچون و چرا باشید حرمت به خود را از دست ميدهید .یعنی به جای عشق به طرف مقابلتان ،به او اعتیاد پیدا ميكنید ،زیرا دیگر هویتی برای شما باقی نمانده كه در پناه آن استقالل خود را حفظ كنید .در این صورت اگر خللی به رابطه شما وارد شـود ،دچار افت روحی و روانی شـده و تا مرز از خود بيخود شـدن پیش ميروید .خودكشيها، اسیدپاشيها و متنفرشدنها از معشوق ،همه و همه ناشی از ،از دست دادن هویت است .اگر عاشقی ارزش و احترام الزم را برای خود قایل باشد ،به یقین جدایيها را فاجعه نميپندارد و دست به اعمال جنونآمیز نميزند .پس اگر بخواهید عاشـقی معرفی شـوید كه عشـق اصیل و سالم را ميشناسد، باید ضمن احترام به خود ،به عقیده ،سلیقه وآالآعالقههای معشوق خود احترام بگذارید و این مهم میسر نميشود ،مگر طرفین از یك رشد درونی و غنای معنوی برخوردار باشند. از نظر روانشناسان اعتیاد عاطفی چیزی شبیه اعتیاد به موادمخدر یا اعتقاد به مشروبات الكلی است كه شخص فقط به حكم نیاز به طرف او جذب ميشود .پس فقر معنوی در عاشق باعث ميشود كه به شـدت به معشـوق وابسـته شـده و در خیلی از موارد آویزان او شـود و اگر به دالیلی رابطهاش قطع یا تضعیف شـود معتاد عاطفی دچار چالشهای شـدیدی ميشـود و همانند معتادی كه او را از مصرف موادمخدر منع كردهاند ،در تب و تاب ميافتد .عاشـق واقعی نه كسـی را اسـتعمار ميكند و نه مستعمره كسی ميشود .كسی كه استقالل رای و نظر دارد ،نه ملك مطلق كسی ميشود و نه احساس مالكیت بر دیگری دارد .اغلب كسانی كه مایلند مستعمره نفرتانگیز دیگران بشوند باید در تفكر خود تجدیدنظر كرده و تالش نمایند تا دوباره هویت انسـانی خود را بازیابند .برای اینكه نتیجهگیری مختصری از این بحث بسیار پیچیده بگیریم ،مشخصات عشق اصیل را برميشماریم: عشاق واقعی ضمن احترام به خود ،به ارزش و اعتبار معشوق بها ميدهند .هر كدام در فكر رشد و بالندگی دیگری هستند .فرق عشق را با دوست داشتن ميدانند و حساب این دو را از هم جدا كردهاند. در عین اینكه یك دل و یك دلبرند ،قادرند دیگران را دوسـت بدارند و برای امنیت یكدیگر تالش كنند و باالخره قدرشناس یكدیگر باشند .به این ترتیب نهال عشق كه در ابتدا نورس بود ،تدریجا همه وجود عاشق و معشوق را در بر ميگیرد و به درخت تنومندی با ریشههای مقاوم تبدیل ميشود. روانشناسـی رنـگ هـا را مـی توان در زندگـی روزانه به کار بردروانشناسـی رنگ هـا ،اثرات عاطفی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
41 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
از رفع خستگی از کلیه کنج و کنار "قلعه شیران" تماشا نمودیم که تعداد مان به بیست تن میرسید. درین هنگام حدود 50تا صد قدم باالترازجائیکه بقایای دروازه بزرگ بچشم میخورد قرار داشتیم. بعد از عبور ازهمین جا به قلعه ای داخل شدیم ،در فاصله یک صد قد می ساختمان ،آشپزخانه و اسپ خانه سرپوشیده ای به چشم میخورد که در داخل کوه بشکل غار ساخته شده بود .غاریکه طول عمارت آن به 30گز میرسید ودر دیوارهایش توسط سنگ های تراشیده شده ای چیده شده بود...... بلندی عمارت نیز بلند تر از قامت اسپ سوار شمشیر دردست بود. در اثناء تماشا ،به دری)دروازه( روبرو گردیدیم که مارا بخارج از قلعه رهنمائی مینمود .با حرکت بدان صوب دربزرگی در مقابـل دیـدگان مـان قرارگرفـت ،دری کـه مشـابه آنـرا میتـوان عمدتا در شـهر های بزرگ مشاهده نمود. باگذشـتن از در ،زینه های سنگی ) زینه های چیده شـده از سـنگ( دیده میشـد که در جناح راسـت قرارداشت ،درین هنگام از کسـی )از یکـی از هـم سـفران مان(خواهـش نمودیـم تا با بلند کردن سـر ) کله کشک( موقعیت را از نظر بگذراند. قسـمیکه گفتند در باال ،یک باب تخت و چندین سـوفه سنگی )چیده شده از سنگ( وجود داشته است .الزم به یاد آوریست نفت سوز و که بنده قبل از حرکت بصوب غار و بمنظور حفظ ماتقدیم دو -سه عدد فانوس )چراغ ً معموال قابل حمل 4-3 ، (.مشعله آهنی )چراغ ،قندیل ،مشعل ( ،دو کاسه روغن ذغیر، محفظه دار و و 3 – 2قداق شمع )قداق عبارت از واحد اندازه گیری تیل خاک هست که در قدیم ها و همین اکنون
نیز از آن استفاده میگردد قداق -وزنی به اندازه 400گرام .ایضاح :یارقین حلیم (.با خود آورده بودم. ما اهسـته آهسـته بداخل قدم گذاشـتیم ،قسـمیکه بمشاهده رسـید بلندی تعمیر حدودا 20گز اما قسمت فوقانی )بام( ساختمان بسـته بـود ،زیرا قسـمت فوقانی)بـام( و اطراف آن بـا تیغه های کوه احاطه گردیـده بود) یعنی خود سـاختمان بداخل غار اعمارگردیده بود .مترجم( .ما ،یواش – یواش بداخل قدم گذاشـتیم ،جا ئیکه ارتفـاع شـیپ )سـقف( به اندازه ارتفاع اسـپ خانـه و ارتفاع خود سـاختمان حدود 20 گز بود .در حالیکه سقف واطراف آن توسط سنگ های کوهی پوشانیده شده )احاطه گردیده( بود. نکتـه قابـل توجـه اینسـت که قسـمت های داخلی دیوار با نقش و نگارهای اسـلیمی )اسـلیمی :نوعـی نقشـونگار مرکـب از خطهای منحنی مارپیچ با شاخههای کوتـاه و بـرگ وُگل کـه در کتیبهها و بعضـی دیگـر از کارهـای نقاشـی، کاشـیکاری ،بـکار رفته اسـت .گفتنی است که بعضی از محققان کلمۀ اسلیمی را همان کلمۀ »اسـالمی« دانسته و گفتهاند که Δسرمشق گرفته شده از خط کوفی میباشد، زیرا طرحهای مختلف آن مشابهت بسیار با حروف کوفی دارد .لغتنامه یارقین حلیم( و سـائر تزئینات نفیسـی تزئین گردیده بود. نبایستی فراموش گردد که در دیوارهای جناحی )درهردوطرف( طاق وطاقچه هائی وجود داشت که با پنجره های سنگی احاطه گردیده بود .در گوشه و کنار خانه ،شمع دان های سنگی بچشم میخوردو در 3الی 4قسمت خانه یرغینچاقهای ) وسیله ابتدائیه سنگی که با قراردادن دوسنگ تراشیده شده بقیه در صفحه90
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
40 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
بمناسبت 681مین سالگرد تولد خاقان ,خاقانان جهانگشا امیر تیمور کوره گانی
قسمتی از سفرنامه چنین آغاز میگردد: "شکرگذارم ازینکه بمنظور تماشا مناظرزیبا طبیعی وبمنظوربهره مندی ازعجائبات کوه ها دوبار به منطقه تاشـقرغان سـفرنمودم .دریکی از سفرهادر باره قلعه اعجاز آمیز"شیران" اگاهی بدست آورده و درپی تماشاآن بودم تا اینکه با مشایعت افراد مطمئنی ازاهالی محل بدان صوب حرکت نمودم .درین سفر تقریبا 23تن از افراد خوب و مطمئـن محلـی همراهی ام مینمودند .هنگام سـفر ما یک شـب در راه سـپری شـد .علی الرغم اینکه فصل سال مصادف به ماه راز ورموزمغاره ایی بنام"مغاره امیر" عقرب )قیسقیچ باقه برچی( بود اما سردی شدیدی احساس هرگاه سخن از صاحبقران امیر تیمور بزبان آید ناخوداگاه تصوری مینمودیـم ،بنـا باغروب آفتـاب آتش عظیمی افروختیم و در بـاره مغـاره ای که در جلغه های "کوه حصار" واقع ناحیه "یکه خـود درمیـان چادر)خیمـه( در اطراف آتـش قرارگرفتیم. باغ" والیت قشـقه دریای کنونی موقعیـت دارد دراذهان تداعی درین شب هوا آنقدر به میگـردد .گرچـه گفته هائی وجـود دارد که محـل مذکورقدم سـردی گرائیـد کـه خـارج از تحمـل بـود ،زیـرا آن گاه هاشـم ابـن حکیـم مقنـی یکـی از چهـره هـای ظالم و قسـمت هائـی از وجـود که دورتر از آتش قرارداشـت تبهکارعرب تبار بوده اسـت ،اما مغاره مذکوردر میان مردم ازشدت سرما داشت به یخ مبدل میگردید.... بنام "مغاره امیر تیمور" شـهره گردیده اسـت .عالوه بایستی عـاالوه بایسـتی نمـود کـه مـا سـحرگاهان به نمـود کـه حضرت علی شـیر نوائی در اثر فنا ناپذیر" سـبع سـفرمان ادامـه داده ،ظهرهنـگام به یکـی از منازل السیر" اش )درحکایه مربوط به" :مسافری ازپنج اقلیم"( از مقـرب کوهـی مواصلت نمودیم ،جائیکـه در دامنه محـل متذکـره یاد آوری نمـوده واندر وصـف اش حداقل هـای تیغه های موازی کـوه مقابل حدود 20طناب یازده سطر شعر ناب سروده است. زمین وجود داشـت)درقدیم طناب یکی از واحد های بـه همیـن ترتیـب در باره مغـاره مذکور معلومـات الزم و اندازه گیری زمین و سطوح زمین بود که بوسیله آن مکفـی در آثـار و نوشـته هـای تعـداد کثیـری از مورخین و زمیـن هـای متعلقـه را اندازه گیـری مینمودنـد .اندازه نویسـندگان منجمله مرحوم "نرشخی"مورخ شهیرترکستان طنـاب در برگیرنـده 1/6الـی نیـم هکتارزمیـن شـمرده زمین بمشاهده میرسد .گفتنی است که محل مذکور در ادوار میشـد .لغاتنامـه یارقیـن .حلیم(.الزم به یاد آوریسـت که تاریخ در مرکز توجه علما و دانشمندان کته گوری های مختلف ازمیـان کـوه هـای مذبور جوی خروشـانی )دریاچـه ای( که و موثرعصروزمانش قرارداشته و بمنظور تحقیق و تدقیق گوشه سرچشمه دریای"یککه باغ"شمرده میشد درجریان بود .درینجا برگردان :سولمس خیرمحمد. های نامکشوف آن تالش های الزم صورت پذیرفته است. ) درمحل(درختـان زردالو،گیالس ،سـیب ،و آلوچه های وحشـی) بمنظور کشـف سـر و اسـرار نهفته در مغاره و بمنظورکشف ونمایش هـدف ازتذکار درختان وحشـی متذکره همانا درختـان خودرو ،پیوند جلوه های طبیعی آن ،طی سالهای اخیر)هدف همانا زمان اتحاد شوروی ناشـده و بی مراقبت بوده اسـت که بدون مالک و بدون مواظبت روئیده و و دوره هـای مابعـد آنسـت( گـروه های تحقیقـی داوطلب متشـکل از جوانان و میوه میداده است .مترجم( به وفرت دیده میشد ،درختانی که محاسبه و شمارش دانشـمندان جوان تشـکیل و تنظیم گردیده و از مسـافات دور و نزدیک بدانجا عزیمت نموده اند .توجه باید داشت که اهالی محل و هم عده ای از شاهدان عینی ازموجودیت راز واسرار خارج ازتوان بود .نکته قابل توجه اینست که درختان جناح مقابل کوه داشت تازه درحال شگفتن های بی مانند و نا مکشوفی درین مغاره سخنها و حکایه ها گفته اند .درین رابطه چشم دید یکی بود ،در حالیکه درختان سمت متقابل حاصل برداشته بود )میوه داشت(.گفتنی است که تیغه های ازاربابان قلم بدست آنزمان که خاطرات اش را در رابطه به آسیای میانه بصورت بصورت کل و در موازی ومتقابل کوه ها ازچنان جلوه و جال خاصی برخوردار بود گوئی هنرمندی باظرافت خاصی آنرا صیقل داده است .در وسط کوه جناح راست ،دروازه ای باالی چهارکنده درختی قرارداشت که رابطه وضع بخارا و محل ماحول منجمله مغاره امیر بصورت ایکسـکلوزیف)خاص( به تصویر کشـیده و آنرا بشـکل سـفرنامه منحصر به فرد در قسمت فوقانی آن توسط چهار خاده تراشیده شده "میزان یا میزانه" گردیده بود .ازجمله خاده های چهارگانه "میزانه" سـه عدد آن مسـتحکم و یک عدد آن بنابرعواملی سـقوط نموده بود ) به پائین آورده است پیشکش حضور مینمائیم. الزم به یاد آوریست که سفرنامه مذکور متعلق به شخصی به اسم میرزا سلیم بیک میباشد ،افتاده بود(.با دید اولی میتوان گفت که دروازه مذکور یکجا با میزان یا میزانه هایش در ارتفاع حدودا شخصیکه طی سالهای 1898-1893منحیث بیک ناحیه یککه باغ ایفای وظیفه نموده و از زمره 40-30گز باالتراز زمین و حدود 50-40گز پائینتر ازارتفاع تیغه های متذکره قرارداشت .ما هنگام زمامداران با نفوذ و با اعتبار امیر بخاراشـمرده میشـده اسـت .گفته شده است که کتیبه فوق که با تماشا ساختمان مذکور تالش ورزیدیم تا در خصوص مقصد ومرام اعماراین بناء ،هویت اعمارکننده و راه های رفت وبرگشت آن معلومات اندکی بدست آریم که موفق بدان دست خط )الفبا( عربی اما با مفاهیم فارسی تحریر گردیده اسـت در اواسـط سـالهای 50قرن گذشـته توسـط یکی از گروه های تحقیقاتی کشف و بدست نگردیدیم ،در حالیکه درمیان ما 2الی 3تن از تاشقرغانیان آگاه و پرمعلوماتی حضور داشت ،اما با آمده است .مطلبی که بعد هاتوسط نعیم نارقولوف مورخ و دانشمد مشهور آن زمان از زبان فارسی) تاسف ایشان نیزنتوانستند درباره اندکترین معلوماتی دراختیارمان قراردهند. تاجکی( به زبان روسی برگردان ومنحیث سند "داکتری" دفاع شد .متذکر باید شد که سفرنامه 300فـوران آب نهایـت سـرد ازجلغه های جناح چپ کوه ،یکی از دیگر عجائبـات کوه بود ،آبیکه از صفحه ای فوق منحیث یکی از با اعتبارترین و نایاب ترین معلومات ناگفته و ناشـنیده در تاریخ سوراخ بزرگ تر از اندازه تربوز از ارتفاع بلند در حالت فوران بود .گفتنی است که آب مذکور در مسیر بخارا شمرده میشود ،معلوماتی که معانی و مفاهیم با اهمیت و مشابهی را نمیتوان در هیچ یک راه )الی رسیدن به سطح زمین( به قطره های کریستالی مبدل و بشکل ذره های پریشان بزمین از آثار دیگری دریافت .زیرا در سفرنامه مذکور معلومات مکفی در باره "غار امیر" غاریکه با حیات اصابت نموده هوای غبارگونه ،اما گوارائی تشکیل میداد. و فعالیت امیر تیمور ارتباط تنگاتنگ و ناگسسسـتنی داشـته و بادالیل و ارگومنت مقنع بیان شـده در نتیجه اثابت قطره های کوچک آب ،حباب های خورد وبزرگی تشکیل و یکجا با جریان آب در است بازگو شده است .بناء اگر وقایع متذکره را با سوابق یک قرنه آن مدنظر داشته و با معلومات مسیر الزم به حرکت می افتاد وبعد از طی طریق اندک در میان سنگالخ های دریائی محو میگردید. الزم به یاد آوریست که ما نیز با اشتیاق کامل به نزدیکی های حدممکن ساختمان قرارگرفته و این و اندوخته های امروزی مقایسه کنیم خود گوینده مسایل مبرمی است که ماشاهداش بوده ایم. ارمغان خداوندی را با دقت کامل و با تفکر عمیق تماشا نمودیم .یعنی بعد از ظهر همان روز و بعد
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
39 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
38 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
کهنه و فرسوده خط بطالن کشیده نظام مالی را با معیارها روز برابر ساخت. بـرای تقویـت بخشـیدن تولیدات قانـون را زیر عنوان تقاوی وضع نمود.وضع تجارت خوب شـد ساحه تجاری وسیع تر شد.گمرکات ملغی شد،تجارت خانه ها ایجادگردید.قرارداد تجاری با کشور انگلستان بامضاء رسید. به همین ترتیب شـاه از ایجاد ورکشـاپ ترمیم طیارات در لویه جرگه 1307به مردم اطالع داد. دولت بمنظور ایجاد خط آهن پرداخت.قراداد پروژه خط آهن با دو شرکت فرانسوی و جرمنی عقد گردید که جنوب را به شـمال وصل مینمود و تا ده سـال آینده آن پروژه به بهره براداری سـپرده میشد. تمدید لین تلفون بین مرکز و والیات زیر دست گرفته شد.ستیشن های تولید برق در جالل آباد،کابل و قندها زیر دست گرفته شد.در بخش های تأسیسات فابریکات نساجی،قند سازی،پارچه بافی،باروت سازی و سمنت در پالن دولت جا داشت. ازدیـات مالیـات کـه قب ً ال فـی جریب زمین به 5افغانی بـود به 8افغانی ارتقا کـرد.در 1920پول کاغذی 1،5،25،50و 100افغانگی بچاپ رسید.مسکوکات طالیی و نقره یی نیز ضرب زده شد.
در بخش اداری: دولت متوجه بمیان آوردن وحدت ملی گردید و یک سلسله اصالحات را در قانون اساسی جا داد که بگونه مثال از بعضی ماده های آن یادآوری میکنیم. ماده :۹کافه تبعه افغانستان در امور دینی و مذهبی و نظامات سیاسی دولت پابند بوده و آزادی حقوق شخصی خود را مالک هستند. ماده :16کافۀ تبعه افغانستان به حضور شریعت و نظامات دولت در حقوق و وظایف مملکت حق مساوات دارند. مراسم مذهبی امامیه آزاد شد.برده گی هزاره ها که از امیر عبدالرحمان خان به میراث مانده بود آزاد اعالن گردید.باقیات پول جزیه هندوان افغانستان طبق فرمان شاه امان الله در حمل 1299 مرفوع گردید.
درکل بذر تبعیض های کاشـته شـده قبلی از نظر نژادی ،زبانی،مذهبی و قبله وی ازبین رفته و حقوق ملت مساوی اعالن گردید. دولت مانند امروز دارای قوای ثالثه (قضائیه،اجرائیه و مقننه بود). قانون اساسـی در جرگه بزرگ بااشـتراک 872نفر در جالل آباد توسـط ملت و اعضای حکومت تصویب و در جرگه پغمان در سرطان 1303شمسی تصدیق و امضاء شد. در نتیجه دوره امانی با دستآوردهای چشمگیر آالیش شده بود.البته قابل یادآوریست که نقش همکارومشاور دانشمندش محمود طرزی نیز قابل ستود است.در این دوره افغانستان صفحه پرامید را برای ملت خود بازنمود که همه خواستهای ملت درچوکات اصالحات شاه امان الله خان جاداده شده بود ولی با دسایس خصمانه دشمنان وطن این آرزوهای مردم یکباردیگر فدای خشونت های داخلی که بیشتر از سوی انگلیس تشویق میشد،قرارگرفت. بهرصورت در نتیجه این سـیل آشـوبها شـاه امان الله بعد از سـفر هفت ماهه اش از کشورهای ایران،مصر،ترکیه و بعضی کشورهای اروپایی وضیعت کشور بحدی بسوی بحران کشانده شده بود که شاه استعفای خودرا در مظهر مردم و ملت افغانستان پیشکش کرده واز آن تاریخ ببعد حبیب الله دوم معروف به بچه سقاو زمام امور را بدست گرفت و کشور یکباردیگر بسوی انارشیزم سوق یافت. شـاه امان الله از آن تاریخ ببعد به کشـورهای اروپایی سـفرکرد و مدت 30سـال زندگیش را در دیارغربت بسربرد و بتاریخ 25اپریل 1960در کشورسویس وفات نمود.روح اش شاد باد.جسد شاه از سویس به جالل اباد انتقال داده شد و در جوار مقبره پدرش شاه حبیب الله خان بخاک سپرده شد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
37 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
بند آن نهفته بود ،نمود. شاه جوان نیز در عملی ساختن آن باوجود دسایس دشمنان خونخوار ساعی بینظیر از خودبخرچ داد و تاحد زیاد توفیق عملی ساختن از آن اش بود. قابل تذکار است که اصالحات امانی به دو مرحله صورت گرفت. دوره اول آن از سـال 1919تا 1924بصورت درسـت به پیش میرفت اما متأسـفانه بعد از این تاریخ با تعینان خویشـاوندان مادرش و خود سـری های ایشـان ،قوانین در رشـته تطبیق چندان قرارنمیگرفت. مرحلـه دوم آن از سـال 1927شـروع میشـود کـه سـاحه عملی چندانی نداشـت ،بنقـل از غباز نویسنده معروف کشور عدم عملی شدن قوانین در این دوره ،در عدم همایت مردم و انکشافات است نه به مخالفت کشورهای بیگانه و نه هم به مخالفت فیوداالن و روحانیون.پس علت بانجام نرسـیدن مرحله دوم در سـوء اداره،بی کفایتی مامورین دولتی بوده که هر کار حیاتی را با رشـوت خوری و خیانت میکردند،است.
اصالحات در بخش تعلیم و تربیه: مطابق به ماده 68نخسـتین قانون اساسـی افغانسـتان تحصیل معارف تادرجه ابتدایه اجباری خوانده شد که واقعًا شاه میخواست سطح بینش و دانش مردم خودرا بلند برد. بیشتر از 322باب مکتب ابتدایی در تمام والیت کشور بازشد،تعداد شاگردان ابتدایه دراین دوره به 51000نفرمیرسید که در بخش های مختلف مشغول فراگیری علم و دانش بودند. تعداد از دانشجویان افغانی به کشورهای روسیه،جرمنی،فرانسه ،ایتالیا و ترکیه از سوی وزارت معارف آنوقت جهت فراه گیری علم و دانش فرستاده شد. شـاه به تعليم زنان بیشـتر اهميت میداد مدرسـهای بنام مكتب مسـتورات در كابل داير كرد و دستهای از دوشيزگان را برای تحصيالت عالی به تركیه فرستاد. دولت بتعداد دو باب کتابخانه بزرگ در پایخت کشور تأسیس کرد،سینما و تیاتر در کابل ایجاد شد. مطبع معارف جهت طبع ونشـرمواد درسـی معارف تأسـیس شـد.درحدود 13جریده و مجله از بودجه دولت در مرکز و والیت منتشر میشد از جمله مجالت و هفته نامه ها میتوان بطور نمونه از جریـده ی ارشادالنسـوان در 1922از طـرف زنـان آنعصر بنشـر میرسـید،جریده ی دیگر مجله معارف،جریده هفته وار امان افغان و … نام گرفت. در بخش اقتصاد: نخسـتین اصالحات شـاه در امور اقتصادی دستان وسـاطت فیوداالن را از جمآوری مالیات برچید،مالیات باالی پیشه آوران ملغی اعالن شد،مالیات زمین نقدی تعین شد،تمام مالیه دهندگان بصورت مستقیم به وزارات مالیه کشور جهت پرداخت مالیات خود که قب ً ال به وساطت خوانین و مالکین اجراء میشد،معرفی گریدند. برای منظم سـاختن سیسـتم مالیاتی ،دولت به تأسـیس مکتب زیرعنوان اصول دفتر پرداخت ،فارغین این مکتب به ماموریت های مالیه کشور گماشته میشدند.با این کار خود دولت به سیستم
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
36 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
اصالت آن بارسنگین امانت را متوک ً ال و معتصمًا بالله به عهده گرفتم،وقتیکه ملت بزرگ من تاج شاهی را برسرمن نهاد،من عهد بستم که بایستی دولت افغانستان مانند سایر قدرت های مستقل جهان ،در داخل و خارج کشور آزاد و مستقل باشد،ملت افغانستان در داخل کشور آزادی کامل داشته و از هرگونه تجاوز و ظلم محفوظ و مردم فقط باید مطیع قانون باشند و بس…» ایـن اعالمیـه مذکور چون مطابقت به خواسـت هـای دیرینه مردم داشـت بیدرنگ مورد حمایت و استقبال گرم مردم (دهقانان،مالداران،تجار،کسبه کاران و روشنفکران) قرارگرفت. شـاه جـوان و متفکـر بـا درک اوضاع چون میدانسـت که پدرمتوفـا اش از حمایت قـوی اردو برخورداربود،ایشـان نیز خواسـت که حمایت این قشـررا باخود داشـته باشـد،پس عاملین قتل پدرش را حدف قرارمیداد و شعار میداد که ایشان را به پنجه قانون خواهم سپرد،سپس معاش اردو را از 12روپیه به 20روپیه در هرماه ارتقاء داده توجه ایشان را بازیرکی خاص بخود جلب نمود همین بود که اردوی شصت هزار نفری افغانستان دلگرم وظایف خود گردیدند و پشتبانی خاص خود را از شاه جوان اعالم نمودند. گفتنیست وقتی شاه امان الله خان سخنی درمورد جهاد علیه انگلیسها ورد زبان کرد،حمایت
نیز عقب رانده شده بود… اما ملت آزادی خواه افغانستان بادرک خطرات قابل پیش بینی،آزادی خودرا رسمًامیگرد و به کشورهای مختلف منجمله هندبریتانوی،روسیه و کشورهای اروپایی نامه های در رابطه به رسمیت شناختن استقاللیت افغانستان و تأمین روابط دوستی ومودت میفرستد. در این مقطع زمانی اولین کشـوریکه اسـتقالل افغانستان را برسمیت میشناسد ،روسیه است. ممکن دلیل این امر نیز در پیوند به رقابت دوابرقدرت جهانی وقت (روسـیه و انگلس) باشـد.در همچو یک وضعیت انگلیس نیز مجبور میگردد که باید استقالل افغانستان را برسیمت بشناسد چون از یکطرف پیشروی روابط روسیه و از طرف دیگر تظاهرات و جنگهای چریکی و پراگنده داخلی حیطه قدرت شان را با هواهوی آزادی خواهی سایه میافگند.
تام مردم را باخود جلب نمود ،اما قشر فیودال بدلیل سلب امتیازات شان برعلیه دولت قرارگرفتند ولی قشر روشنفکر که ملی میاندیشیدند و امتیازات مادی را فدای آزادی و استقالل کشورنموده بودند تااخیرین رمقه حیات با شاه جوان همکاری صادقانه داشتند.
اوضاع کشورهای دوروپیش در جریان استقرار استقالل افغانستان: در این وقت وضع اقتصادی اروپا بمثل بیماری میماند که تازه صحت یاب شده باشند چون ایشان بتازگی از ماجرای جنگ خونین اول جهانی( 28جوالی 1914الی 11نوامبر 1918م) فاروغ شده بودند ومانند گرگان گرسنه بجان یکدیگر افتاده بودند. درمرزغربی ایران تحمیل قرارداد ننگین فرسا 1919که بر اساس آن ایران رسمًا مستعمره ی انگلیس اعالم شد .سود ماده های این قرارداد که به امضای وثوق الدوله و هیئت انگلیسی رسید تمامیت ارضی و استقالل سیاسی و اقتصادی و نظامی ایران را به کلی از بین برد .عایدات نفت جنوب ،گمرکات و مدیریت اجرایی تمام امور کشوری و نظامی و تعیین فرماندهان نظامی و سایر مسـئولین به دسـت انگلیسـی ها افتاد و مجلس مشروطه کام ً ال به حاشیه رانده شد; بدین ترتیب انقالبی که صدها نفر از مردم و دانشـمندان در راه پیروزی آن به شـهادت رسـیدند با دسیسـه ی استعمارگران انگلیسی کام ً ال منحرف و باطل شد .پس از قرار داد 1919دخالت های استعماری انگلیسی در امور ایران افزایش یافت. در جنـوب کشـور پهناورهند تحت اسـتعمار مسـتقل بریتانیا قرارداشـت ولی جرقه هـای آزادی خواهی در نزدیکی های مرز افغانستان بگوش میرسید. در همچو یک وضعیت افغانستان استقالل تام خود را در سال 1919میالدی اعالم میدارد بادرک مصئون بودن از سوی شمال( روسها) و احساس خطرات بیشتر از پیش از سوی انگلس ها که برنده و فاتح جنگ جهانی اول بودند.چون قوای جرمنی هماراه با متحیدینش نیز ازبین رفته بود،امریکا
چگونگی روابط بین المللی افغانستان بعداز استقرار استقالل:1919 بعد از اعالن اسـتقالل کشـور ،شـاه امان الله بفکر تحکیم روابط بین المللی گردید.مقدمتر از همه شاه افغانستان دولت فیدرالی روسیه را برسمیت شناخته و به ایجاد روبط سیاسی وبه تبادله دیپلومات های دوکشور پرداخت که ازسوی روسیه نیزاین درخواست جانب افغانی لبیک گفته شد.بالمقابل روسیه نیز استقالل افغانستان را در یک اعالمیه رسمی در 28مارچ 1919برسمیت شناخت. در این ایام افغانسـتان نتنها بر تحکیم روابط با کشـورهای دور پیش برخاسـت بلکه حتی با آن کشورهای که از هیچ لحاظ امکان همکاری بین دول نبودند،تمایل روابط دوستی نشان داد. کشور افغانستان به رهبری شاه امان الله پس از جنگ سوم افغان انگلیس به ایجاد روابط بین دول با کشور باهم برادرایران که دارای فرهنگ و مرز مشترک هستند پرداخت.در این ایام کشور ایران زیر سلطه مستقیم بریتانیه قرارداشت. در ماه مارچ 1921میالدی با کشور ترکیه به اساس سوابق و کلتور مشترک دست دوستی پیش کرد.به همین ترتیب در 30می 1928میالدی قرارداد دوستی با کشورتاریخی مصر بست. بهمین ترتیب قرارداد دوسـتی با کشـور ایتالیه به تاریخ 3جون 1921برقرارگردید و به تاریخ 9 سپتمبر 1922با کشور فرانسه عقد گردید. خالصه دولت افغانستان تا سال 1928میالدی به عقد قرارداد دوستی با سائیر کشورهای مطرح آسیایی و اروپایی چون جاپان،سویزرلند،پولند،فنالند و لیبریا،فایق آمد.افغانستان با تحکیم روابط تجارتی،سیاسی با ممالک مهم اروپایی و آسیایی ساعی بخرچ داده و حیطه روابط خارجی خودرا وسیع تر ساخت. رفورم شاه امان اهلل: امان الله خان بدنبال عملی ساختن اولین خطبه خود که به ملت افغانستان بشارت خدمتگذاری و طرقی داده بود مسیر مشخصی را برای سرنوشت کشور تعین کرد.گفتنیست که محمود طرزی وزیر دانشمند و روشنفکرو مشاور بزرگ شاه امان الله تمام مقتضیات آن عصر را مطالعه کرده قالب بندی نمود و شاه را راهی عملی ساختن آن اهداف ارزشمندی که خواست ملت افغانستان در هر
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
استقالل افغانستان 1919م
35 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
ملت پرافتخار افغانستان 98سال پیش در یک مبارزه قاطعانه با دستان خالی ولی باقلوب مملو از عشق و ایمان با رژیم استبدادی انگلیس آزادی و استقاللیت خودرا باجانبازی های جوانان میهن پرست خود،بدست آوردند. فرزندان فرزانه و نجیب کشـور با عقیده راسـخ و شـعور آزادی خواهی ،اسـتقاللیت کشورخودرا با بهای خون شـهیدان رای آزادی وطن بدسـت آورده که نقطه قابل عطف درصفحات تاریخ معاصر کشور بشمار میرود.این جوان مردان آزاده با یک ابرقدرت بزرگ و فاتح جنگ جهانی اول (بریتانیا) بخاطر استقرار استقاللیت،تمامیت ارضی و حفظ حیثیت ملی در تقابل قرارمیگرد که با نیرووعشق که در قلوب شان نهفته بودند،پرچم آزادی افغانستان عزیز را در احتزاز در آوردند. در اول جنوری 1919امیر حبیب الله خان پدر شاه امان الله خان به شهر جالل آباد برای سپری نمودن زمستان سفرنمود ،بالخره امیر بخاطر شکارماهی از جالل آباد به کله گوش لغمان عزیمت نموده بود که در شـب بیسـت یکم فبروری 1919در داخل خیمه توسـط شـخص ناشـناس بضرب گلوله بقتل رسید. سپس سردار نصرالله خان (کاکای شاه امان الله خان) حیرت زده شده با عجله تام جسد امیر را به جالل آباد منتقیل سـاخت و در آنجا اعالن امارت نموده و بگرفتن بیعت آغاز بکارشـد.وی نامه ی جهت کسب بیعت امان الله خان به کابل فرستاد ولی در این وقت شهزاده امان الله خان پسر سوم امیر حبیب الله خان بتاریخ 23فبروری 1919به مسـند پادشـاهی تکیه زد و در 28فبروری همان سـال در یک اعالمیه مفصل چاپی مرام و هدف خود را به مردم ابالغ نموده که قسـمت آن ذی ً ال آمده است. «ای ملت معضم افغانستان! من هنگام شهادت پدر و کالت سلطنت را در کابل داشتم و اکنون به
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
این موسسه تا سال ۱۹۸۶( ۱۳۶۵م) تحت اداره وی فعال بوده و مغازه مركزی آن مدت چهل سال در جاده والیت كابل در خدمت هموطنان قرار داشـت .همزمان با كار موسسـه مقاالتی در مورد نباتات طبی كشـور و طریق اسـتفاده از آن نوشـته به جراید ملی می فرستاد كه مورد توجه وزیر اقتصاد ترقی خواه و وطن دوست شـهید عبدالملـك عبدالرحیمزی قرار گرفته ،كـه دفتر تحریرات وزارت حسب هدایت وی نظرات و پیشنهادات یوسفی را در مورد طلب نمودند ( .متن نامه وزارت اقتصاد ) محترم حیات الله یوسفی! ۲۴جوزا ۱۳۳۲در وزارت اقتصاد در زمرهء سائر انكشافات صناعتی موضوع صدور نباتات طبی شامل دارد بدینوسیله از شما كه در اینموضوع دلچسپی داشته و مقاالت از شما در جراید و مطبوعات مملكت بمطالعه رسیده خواهشمند اسـت نظریـات خویش را بر اسـاس آتی ترتیب نموده بـه وزارت گسیل دارید بعید از مساعدت نخواهد بود. -۱انـواع نباتاتیكـه از نقطـه نظـر صـادرات حائز اهمیـت اند با مناطق پیدوار و مقدار استحصال. -۲استحصال كدام ادویات از نباتات در مرحلهء اول امكان پذیر و دستگاه آن چند قیمت خواهد داشت. -۳نظریات شما راجع به ساختن امپول و تابلیت چیست. لطفًا با رعایت مطالب فوق نظریات خویش را ترتیب فرمائید. مدیـر قلم مخصـوص بجواب این درخواسـت وزارت ،یوسـفی مفص ً ال راپورش را نوشـته و ارسـال نمود ،مرحوم عبدالرحیمزی در نظر داشت شیرین بویه را بعد از صنعتی شدن برای دوا سازی بخـارج صـادر نماید و درین مورد با یوسـفی مذاكراتی هم نموده بود زیرا این نبات با قیمت نهایت ناچیز به پاكستان برده می شد و از آنجا بعد از صنعتی شـدن دهها برابر قیمت تر به اروپا صادر می گردید اما متاسفانه عبدالرحیمزی فقید قربانی توطعه بازی ها گردیده و به اتهام جعلی كودتا زندانی شد و وزیر بعدی پروگرام او را ادامه نداد .موسسه یوسفی در كمترین مدت شهرت سرتاسری در كشـور پیـدا نمـود ۲۲ ،مغـازه و نمایندگـی در مركـز و والیات افتتاح و در سنبله ۱۳۳۸برای نخستین بار در نندارتونهای جشن استقالل اشتراك نمود .با آغاز فعالیت های این موسسه مطبوعات كشـور باربـار طـی مصاحبه ها و گزارشـات عمل نیك یوسـفی را ستوده و آنرا به هموطنان معرفی می نمودند .چنانچه: راپورتر روزنامه ملی انیس در شـماره پنجشـنبه ۵عقرب ۱۳۳۳ نوشت» :شاغلی حیات الله یوسفی یكی از جوانان با درد و حساس افغـان اسـت كه بمحض برخـورد با او میتوان بـه اندازه محبت و عالقه او بوطن و ملت بخوبی آشنا شد… شاغلی یوسفی را این پیش آمد مردم بیشتر محرك و مشوق شده با حرارت و دلگرمی زیادتـر بـكار خود ادامـه داد ،و بعد در كابل به چندین وزارت خانه و مؤسسـه قرار داد های منعقد و رنگ طرف احتیاج شـان را كه به پول گزافی از خارج وارد میشـد بنرخ ارزان در دسـترس شـان گذاشـت و سـبب شـد مقداری اسـعار بنفع مملكت از ریختن در جیب خارجیان محفوظ بماند… رویهمرفته مؤسسه مصنوعات كیمیاوی شـاغلی یوسـفی از نظر من با وجود محدودیت مالی و تخنیكـی كـه فع ً ال بدان مواجه اسـت كار بزرگـی انجام میدهد و سرمشـق خوبی برای همه برای آن جوانان اسـت كه قلبًا آرزوی خدمتگذاری بوطن و ملت خود را دارند«. نویسنده و اخبار نویس شناخته شده كشور محمد یونس حیران مدیر مسئول جریدهء ثروت طی نشستی با یوسفی مرحوم نوشت:
ادبــی
34 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
»… خدمت گذاری بیسابقه است .این خدمت گذاری بی سابقه از طرف یك خدمتگذار طرح شـده اسـت و آن شـاغلی حیات الله یوسفی است كه میخواهد از راهی به صحت و زیبای نیازمندان خدمت كند «.او در گفت و شنودی می پرسد :ادویه خارجی بكار می برید یا داخلی ،جواب ميشنود كه» :در صورت داشتن سامان آالت بیشتر مواد ابتدائی خویشرا از خود مملكت تهیه كرده می توانیـم خصوصـًا یك حصه مهم تولیدات ما را عطریات تشـكیل میدهد .در صورت داشتن سامان هرگاه از گلهای خوشبوی وطن استفاده نمائیم ادعا كرده می توانیم كه عطریات طبیعی ما از اكثر ممالك عالم بهتر و خوشبوتر خواهد بود .هرگاه طوریكه الزم است تقویه شویم نه تنها احتیاجات داخلی خود را تكافو مینمائیم بلكه تا اندازهء به خارج نیز صادر كرده خواهیم توانسـت… فع ً ال اكثر مواد ابتدائی خود را به مشـكالت زیاد از خارج مقابل اسـعار بازار سیاه وارد می نمائیم…. مراجعیـن مـا رو بـه ازدیـاد می باشـد خصوصًا دریـن اواخر نظر به خواهش یكعده خانم ها غرفهء در باغ عمومی زنانهء شـهرآرا بنـام یكـی از خانـم هـای كاریگـر و فعال ما میرمـن واعظی بهار افتتاح نمودیم كه فروش و اداره غرفه مصنوعات ما توسط یكی از دوشـیزگان منور ما ثریا بیگم متعلمه صنف ۱۱لیسـه زرغونه كـه شـوق زیـاد به پیشـرفت و ترقی مصنوعات وطـن دارد بعمل می آید… .پیشرفت كار ما اطمینان بخش است زیرا فورمولهای ما از بهترین نسـخه های فرانسـوی و انگلیسـی به اصول فنی و صحیـح تركیب شـده و قیمت آن نسـبت به مصنوعـات خارجی كم می شد و به پول خیلی كم هر كس از آن استفاده كرده می تواند… مشكالت فعلی ما به نسبت نداشتن سامان می باشد كه آن هـم متعلـق بـه پول اسـت و بدون پول به ایـن زودی ها نمی توانیـم بخوبـی و ترقی مصنوعات خود بیفزائیم چنانچه ده سـال قبل وقتیكه تمام جهان به آتش جنگ جهانی می سوخت و راه های تجارت از هر طرف مسدود گردیده بود و الزم بود هر كس برای رفع احتیاج هموطنان خود می كوشید من همه به نوبه خود به هزاران انس رنگ قلم ساخته رفع احتیاج بعضی دوایر رسمی و ملی را در وقتی برآوردم كه همه به قلت رنگ قلم مانند سـایر اموال وارداتی به مشكالت زیاد سردچار بودند… چون جنگ به پایان رسید و راه تجارت باز گردید رنگ قلم به مقدار زیادی وارد گردید و ما نسبت نداشتن سامان مكفی و كمی سرمایه به وظیفه خود دوام داده نتوانستیم… روزنامه انیس طی مصاحبه ء مرحوم یوسفی گفته بود»:هدف از تاسیس این موسسـه خدمتـی بوطن می باشـد تـا ازین طریق پـول ما بجیب دیگران نریزد و همچنان امروز كه وطن در تمام عرصه ها بسوی ترقی گام می گذارد ما هم مصنوعات ملی را در اختیار هموطنان عزیز گذاشته و در نظر داریم تا عدهء از هموطنان را درین رشته تربیه نمائیم تا در نزدیكی قادر باشـند درین رشـته به هموطنان خدمـت نماینـد «.قیمـت مصنوعات مـا نظر به تولیـدات خارجی خیلی ارزان است و هر كس میتواند كه با یك افغانی و یا پنجاه و حتی ۲۵پول مصنوعات ما مثل كریمها و غیره را بدست آورد«. مدیر مسـئول جریدهء هفته وار(د كلیو پراختیا ریاسـت) محترم غالم حبیب نوابی نوشت» :چون در دهات بعضی مواد مصنوعات كیمیاوی شـهرت یافته اسـت بنابرآن تاز موقع اسـتفاده کرده با شـاغلی حیات الله یوسـفی موسـس و رئیس موسسه مصنوعات
کیمیـاوی مصاحبه بعمـل آوردم .وی گفت مواد مورد ضرورت ما فابریكاتی بكار دارد كه از محاصیل آن در پیشبرد مرام كار بگیریم مثل فابریكه بوتل سـازی و چینی سـازی و… تعدا موظفین این موسسه كوچك فع ً ال ( )۲۲نفری می باشد كه اكثر شان اشخاص فهیم و دوستدار انكشاف و ترقی مملكت می باشد…«. به خبرنگار روزنامه كابل تایمز در پهلوی معرفی موسسه گفت: »مـا ً فعلا ۲۲نفـر كارگرداریم كه ۱۲نفر آن زنـان و دختران می باشـد «.خبرنگارهمیـن روزنامـه بعد ها ( ۲۸جون )۱۹۶۶نوشـت كه غرض مطالعه و بازدید موسسـات و فابریكات پیشـرفته اروپا رئیس این موسسـه به ایتالیا ،فرانسـه ،سویس ،آلمان و بریتانیه و سـویدن سـفر و مطالعـات نمـوده و غرض تورید ماشـین آالت صنعتـی موافقتنامـه های را امضا نمود .اکثریت مجالت و جراید کشـور به شـمول رساله ( رهنمای کابل ) ،سالنامه ها و مجالت نندارتون از فعالیت های این موسسه با قدر دانی یاد نموده اند. در جنوری ۱۹۷۶سفری به هند نمود و رئیس اطاقهای تجارت و صنایع هند نوشـت» :آمدن شـان در هند برای جلب و تشـریك مساعی شركت های هندی می باشد تا یك شركت هند و افغان بروی كار بیاورند .اطاقهای تجات هند میخواهد به آقای یوسفی كمك بنماید… ضمنًا آنها به صادرات نباتات طبی افغانی به هند نیز دلچسپی دارند «.موسسه مصنوعات کیمیاوی مرحوم یوسفی در البراتوار موسسه كیمیاوی سال ۱۳۴۳ش متقاب ً ال رئیس اطاق صنایع بمبئی در ۲۸جنوری ۱۹۸۶نوشت كـه :او امكـــانات تأسـیس بعضـی صنایـع كوچـك و همچنـان صادرات گیاه های طبی را جستجــــو می كـــرد كه ما معلومات الزم را در اختیارش گذاشتیم همچنان ما سعی ترتیبات مشاهده ویرا از یك یا دو كمپنی در بمبی ترتیب می دهیم…«. در سالهای ۵۵- ۱۳۵۴سلسله مقاالت سابقه خویشرا در جراید با مجموعه گنجینه های علمی و تجربی تطابق داده رسالهء (طالی خود رو یا نباتات طبی افغانستان) را نوشت چنانچه خبرنگار مجله انگلیسـی بنـام Cosmetic World News, Londonدر اكتوبر ۱۹۷۷بعد از توصیف از مجموعه كار این موسسه نوشت: »در كابل دواخانه بنام كیمیاوی یوسفی كه سی ساله سابقه دارد دیدن نمودم و او كتابی راجع به نباتات افغانسـتان نوشـته بود كه بزبـان دری بـود و من چون فارسـی (دری) خوانده نمی توانسـتم عالقـه منـد آن مانـدم… «.و بـا آنهـم مقاالتـی دریـن رابطه به روزنامه انیس از او نشر می گردید .در ۱۳۵۷رساله اش را غرض اجازه نشر به وزارت اطالعات وكلتور وقت برد که به موانع مواجه شد .در جنوری ۱۹۸۶مجبور گشت وطن عزیز و دوست داشتنی و مردمی را كه بیش از ۴۵سال نهایت تالش برای خدمت آنها را نموده بود ترك نماید ولی تا آخرین لحظات عمر از یاد آن غافل نبود و اخبار می شنید و ضبط می نمود .در سال ۱۹۸۷در مراسم حج ،بدربار پروردگار عالمیان با سینه پرسوز و درد به آرامی وطن دعـا نمـود .مرحومی در سـال ۱۳۲۵ش ( )۱۹۴۶ازدواج نموده بود كـه دو پسـر از وی باقـی مانـده دكتور عبدالله یوسـفی كه بعد از ختم تحصیالت عالی فع ً ال در یونیورستی شهر Rennesتدریس می نماید و حمید الله یوسفی كه بعد از ختم تحصیالت عالی در رشـته آرت پالستیك مصروفیت شـخصی دارد .در ۱۴می ۱۹۹۱ بعمر هفتاد و سه سالگی در شهر Rennesفرانسه داعی اجل را لبیك گفته به رحمت ایزدی پیوست .یادش گرامی و خاطره اش احسان لمر( فرانسه) جاویدانی باد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
زندگینامهء مرحوم حیات اهلل یوسفی
حیات الله یوسفی بنیان گذار و اولین اسـتاد كورس دوا سازی در افغانستان دریـن ردیف حیات الله یوسـفی بنیان گذار و اولین اسـتاد كورس دوا سـازی در كشور ،مؤسس موسسه مصنوعات كیمیاوی یوسفی و هم اولین شخصی كه پیشنهاد تاسیس فابریكه دوا سازی جنریك را در كشور نمود ،قرار دارد. وی در فامیل روشن ضمیری در ده افغانان شهر كابل در ۱۲۹۸ هـ ش (۱۹۱۸م) تولد و رشـد یافته بود (پدرشـان مرحوم مرزا خدا داد یوسفی برادر حاجی محمد اكبر یوسفی (مشروطه خواه اول)، در عهد امانیه وكیل تجار (آتشه تجارتی) افغانی در كویته ،سكرتر عالمـه محمـود طـرزی در دوره سـفارت وی در فرانسـه و بعد ها سناتور پارلمان كشور بود.مرحوم حیات الله یوسفی حیـات الله یوسـفی بعـد از اكمال مكتب امانیه در رشـته كیمیا آموزش خویشرا دوام داد .مرحومی از آغاز جوانی فعالیت و كارش را بــا عشق بــی انتها و سرشــار بوطن و مردم آن آغاز كرد ،او قلبًا به آن دو عشق داشت و به این بیت اقبال عمل می نمود كه گفته بود: مسلم هستی بی نیاز از غیر شو اهـل عـــــالم را سراپا خیر شو ایـن دو بیت سـر مشـق ،رهنمـا و رهبـر زندگی او بـود ،وی نه
ادبــی
33 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
تنها تالش فراوان داشـت كه وطن »بی نیاز از غیر« شـود بلكه در عمل و پراتیك زندگی روزمره »سـراپا خیر« بود .نه تنها بدرد دوست و آشنای بی بضاعت غرض كمك می شتافت بلكه غرض كمك مستمندان و تشویق معارف كارتی طبع نمود كه در صورت تصدیق آمریت مكاتب به متعلمین بی بضاعت رنگ قلم رایگان عرضه می نمود و همچنان ده ها طفل فامیل های غریب كار را به تشویق و حمایه مالی خود شامل مكتب ساخته بود. یكسـال بعـد از ماموریـت رسـمی بـا مالحظـه از وضـع جامعه چنانچـه خودش می نویسـد»:چون اكثریت دواخانه های كشـور توسـط كمپودران هندی اداره می شد« بفكر تاسیس كورسهای دواسـازی گردید .پیشـنهاد خود را ضم پروگرام درسی و اداری در ظـرف دو هفتـه آمـاده و به وزیر صحیه وقـت (غالم یحیی خان طرزی) سـپرد كه پس از منظوری مقامات ذیصالح ،از دوسـتش مولـوی محمـد حسـین خـان بـرای تدریـس زبـان دری طالـب همكاری شد .در ابتدا صنف درسی برای این مامول نیك نداشتند تا باالخره اتاقی از یتیم خانه كابل را عاریت گرفته برای نخستین بار دستهء ( )۱۱نفری را تدریس و به جامعه بحیث دوا ساز تقدیم نمودند كه مطبوعات وقت فوتو و راپور مفصل آنرا نشر نموده و مقام وزارت صحیه با تقدیر از كار وی لقب »اولین سردوا ساز« را برایش تفویض نمود ۱۳۱۹( .ش) نشسته دست راست موسس و معلم دواسازی حیات الله یوسفی و دسـت چـپ محمد حسـین خـان معلـم دری (۱۹۴۰م) در جمع اولین فارغان کورس دوا سازی یكسـال بعد وقتی که معاونیت فروشـات دیپوی مركزی ادویه را بعهـده داشـت ،روزی پیـر مـردی از قـرای دور دسـت بكابـل
آمـده تـا ادویـه فرزند جوانـش را كه مبتال به توبركلـوز بود خرید نمایـد کـه قیمـت آن یكصدو بیسـت افغانی بود ،وقتی یوسـفی مرحـوم آنـرا به پیر مرد گفت نسـخه از دسـت لـرزان او به زمین افتاد زیرا توان خرید آنرا نداشـت .یوسـفی نسخه را برداشت و به ارزش دوای جنریك محاسـبه نمود كه بیشـتر از سـه افغانی نمی شـد ،او كـه با تمـام انرژی به (بی نیـازی از غیر) تالش می نمود پیشنهادی نوشت تا اجازه دهند ادویه جنریك بسازد تا بدین طریق عالیترین احساس و عشق و عالقه خویش را در خدمت و كمك به وطنداران بخصوص كتلهء بی بضاعت متبارز سازد ،منظوری مقامات ذیصالح را میگیرد ولی مغرضان اسـتفاده جو و مرتشـع سد اهداف عالی وی میگردند و او هم برسم احتجاج از ماموریت رسمی استعفاء میدهد و هرگز در اداره دولتی كارنكرد. چون همای بلند پرواز را شایسته روی خاكسار زیستن نیست، یوسـفی بـار دیگر ابتكار عمل را در دسـت گرفته و بـاز هم برای نخسـتین بـار در مقابل امتعه گران قیمت اجنبـی ،اجازه تولید و سـاختمان رنـگ قلم ،رنگ بوت و كریم هـای روی را به وزارت اقتصـاد ملی پیشـنهاد كرد ،زیـرا این اجناس از هنـد بریتانوی با قیمت گزاف به كشور ما وارد می شد كه اكثریت هموطنان توان خریـد آنرا نداشـتند ،پیشـنهاد او منظـور و در سـرطان ۱۳۲۴ش (۱۹۴۵م) فعالیت خویش را شـروع نمود كه در اثر سـعی و تالش فراوان توجه هموطنان را به صنایع ملی جلب نمود. دوسـال بعـد در هـرات نمایشـگاه مـواد كاسـمتكی را بـر گـزار نمـود تـا باالخـره در اثر فعالیت مثمـر وی وزارت معادن و صنایع در سـال ۱۳۳۵ش (۱۹۵۶م) بنـام موسسـه مصنوعـات كیمیاوی برای نخسـتین بار در كشـور تقاضای او را منظور و رسـمیت داد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
از معارف و رهنمودهاى دینى در آن خبرى نباشد ،نظیر بعضى از مذهبىسـرایان دورۀ صفوى و قاجارى .او به طور مشـخص و صریح ،بسـیار به موضوعات صرفًا مذهبى اشـاره ندارد که مث ً ال شـعرى در وصف قرآن گفته باشـد و شـعرى در سـتایش امر به معـروف و نهـى از منکـر و شـعرى دیگر مث ً ال در سـتایش کعبه. نحـوۀ کار ایـن اسـت که به جاى تجلیل از قرآن ،مىکوشـد که مفاهیم قرآنى را مطرح کند و به جاى ستایش امر به معروف و نهى از منکر ،خود عم ً ال در شعرش این فرضیه را انجام مىدهد. بـه عبـارت دیگر ،او بیـش از آن که به موضوعات دینى بپردازد، موضـع دیـن را مدنظـر دارد و بـه این لحاظ ،شـعرش را آموزنده مىیابیم و پرمعنى. چه مانى بهر ُمردارى چو زاغان اندر این پستى؟ قفس بشکن چو طاووسان ،یکى بر پر بر این باال عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد مجرد بیند که دارالملک ایمان را ّ از غوغا عجب نبـود گر از قـرآن نصیبت نیست جز نقشى کـه از خورشـید ،جـز گرمى نیابد چشم نابینا اشـاره بـه آیات قـرآن و احادیث، تلمیحهایى به سرگذشت پیامبران و بـزرگان دیـن و ح ّتى گاه تفسـیر منظوم و شاعرانۀ قرآن ،آثار سنایى را مجموعـهاى ارجمنـد از معـارف دینى سـاخته و جالب این است که ایـن مفاهیم ،همه جنبـۀ کاربردى یافتهاند براى جامعۀ پیرامون شاعر، یعنـى او آنهـا را در شـعرش حـل کـرده و در لباسـى شـاعرانه عرضه داشـته است .گشـتوگذار در این دنیاى معانى و هنرمندىهاى شاعرانه ،مجالى بیش از این مىخواهد که در دسترس ما نیست. ما به ناچار به نقل خالصهاى از یک قصیدۀ شکوهمند این شاعر بسـنده مىکنیـم و آن ،قصیدهاى اسـت داراى ابعـاد گوناگون و مفاهیـم واال کـه پـس از سـنایى نیـز شـاعرانى کوشـیدهاند در استقبال از آن طبع آزمایى کنند ـ از جمله جمالالدین عبدالرزاق اصفهانى ـ ولى نتوانستهاند در قد و قامت سنایى ظاهر شوند .ما فقط ۴۶بیت از این قصیدۀ ۱۰۷بیتى را انتخاب کردهایم: اى خداوندان مال! االعتبار االعتبار اى خداخوانان قال! االعتذار االعتذار()۲ پیش از آن کاین جان عذرآور فرو میرد ز نطق پیش از آن کاین چشم عبرتبین فروماند ز کار پند گیرید اى سیاهیتان گرفته جاى پند عذر آرید اى سپیدیتان دمیده بر عِذار()۳ تا کى از دارالغرورى ساختن دارالسرور؟ تا کى از دارالفرارى ساختن دارالقرار؟ در جهان شاهان بسى بودند کز گردون ملک تیرشان پروینگسل بود و سنان جوزا فکار
ادبــی
32 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
بنگرید اکنون بناتالنعشوار( )۴از دست مرگ نیزههاشان شاخشاخ و تیرهاشان پارپار مى نبیند آن سفیهانى که ترکى کردهاند()۵ همچو چشم تنگ ترکان گور ایشان تنگوتار کشف()۶ بنگرید آن جعدشان از خاک چون پشت َ بنگرید آن رویشان از چین چو پشت سوسمار سر به خاک آورد امروز آن که افسر بود دى تن به دوزخ برد امسال ،آن که گردن بود پار ننگ ناید مر شما را ،زین سگان پرفساد؟ دل نگیرد مر شما را ،زین خران بىفسار؟ این یکى گه زین دین( )۷و کفر را زو رنگ و بوى وان دگر گه فخر ملک و ملک را زو ننگ و عار زین یکى ناصر عبادالله ،خلقى ترت و مرت()۸ وز دگر حافظ بالدالله جهانى تار و مار
گرچه آدمسیرتان سگصفت مستولیند، هم کنون بینند کز میدان دل عیاروار جوهر آدم( )۹برون تازد برآرد ناگهان زین سگان آدمى کیمخت( )۱۰و خرمردم ،دمار گر مخالف خواهى ،اى مهدى! در آ از آسمان ور موافق خواهى ،اى دجال! یک ره سر برآر یک طپانچۀ( )۱۱مرگ و زین مردارخواران یک جهان یک صداى صور و زین فرعونطبعان صد هزار باش تا از صدمت صور سرافیلى شود صورت خوبت نهان و سیرت زشت آشکار تا ببینى مورى ،آن خس را که مىدانى امیر تا ببینى گرگى ،آن سگ را که مىخوانى عیار باش تا کل بینى آنها را که امروزند جزو باش تا ُگل یابى آنها را که امروزند خار آن عزیزانى که آن جا گلبنان دولتند، تا ندارىشان بدین جا خیره همچون خار ،خوار ژندهپوشانى که آن جا زندگان حضرتند تا ندارى خوارشان از روى نخوت زینهار وآن سیاهى کز پى ناموس حق ناقوس زد
در عرب بواللیل بود ،اندر قیامت بونهار همرهان ،با کوهکوهانان به حج رفتند و کرد رسته از میقات و حرم و جسته از سعى و جمار تو هنوز از راه رعنایى ز بهر الشهاى گاه در نقش هویدى( ،)۱۲گاه در رنگ مهار تا به جان این جهانى زنده چون دیو و ستور، گرچه پیرى همچو دنیا ،خویشتن کودک شمار مال دادى ،لیک روى است و ریا اندر بنه کشت کردى ،لیک خوک است و ملخ در کشتزار خشم را زیر آر در دنیا ،که در چشم صفت سگ بود آنجا ،کسى کاینجا نباشد سگسوار راستکارى پیشه کن کاندر مصاف رستخیز نیستند از خشم حق جز راستکاران رستگار حق همى گوید؛ بده تا ده مکافاتت دهم آن به حق ندهى و پس آسان بپاشى در شیار اى بسا غبنا کت اندر حشر خواهد بود از آنک هست ناقد بس بصیر و نقدها بس کم عیار گِرد خود گردى همى چون گرد مرکز دایره از پى اینى بهسان خشکمغزان در دوار()۱۳ از نگارستان نقّاش طبیعى برتر آى تا رهى از ننگ جبر و طمطراق اختیار عقل اگر خواهى که ناگه در عقیلهت نفکند الرحمن درآر گوش گیرش ،در دبیرستان ّ عقل جزوى کى تواند گشت بر قرآن محیط؟ ِ عنکبوتى کى تواند کرد سیمرغى شکار؟ عاشقان را خدمت معشوق ،تشریف است و بر عاقالن را طاعت معبود ،تکلیف است و بار زخم تیغ حکم را چه مصطفى ،چه بوالحکم؟ ذوالفقار عشق را چه مرتضى ،چه ذوالخمار؟ بر چنین باال مپر گستاخ ،کز مقراض «ال» جبرئیل پر بریده است اندر این ره صد هزار هیزم دیگى که باشد شهیر روحالقدس خانهآرایان شیطان را در آن مطبخ چه کار؟ علم و دین در دست مشتى جاهجوى و مالدوست چون به دست مست و دیوانه است ُد ّره( )۱۴و ذوالفقار زان که مشتى ناخلف هستند در ّ خط خالف آبروى و باد ریش ،آتشدل و دینخاکسار شاعران را از شمار راویان مشمر که هست جاى عیسى آسمان و جاى طوطى شاخسار با ِد رنگین است شعر و خاک رنگین است زر تو ز عشق این و آن چو آب و آتش بىقرار زان چنین بادى و خاکى چون سنایى بر سرآى تا ُچنو در شهرها بىتاج باشى شهریار ورنه چون دیگر خسان زین خزان عشوهخر خاک رنگین مىستان و باد رنگین مىسپار خاطر کژ را چه شعر من چه نظم ابلهى؟ کور عینین را چه نسناس( )۱۵و چه نقش قندهار؟ نکته و نظم سنایى نزد نادان چنانک پیش کر بربطسراى و نزد کور آیینهدار
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
آنگاه هر دسته از شعرها را به یک پاره نسبت مىدهیم .براى جدا کـردن ایـن دوپاره از هم ،نیز حکایتـى همچون جریان «رندالى تحول باشد. خوار» مىتراشیم تا توجیهکنندۀ این ّ ما با این سـخنان ،نمىخواهیم ارزش شـخصیت سـنایى را به تحولى در او و نظایر او باشیم. زمین زده باشیم و یا منکر هرگونه ّ فقط مىخواهیم او را چنان که بوده بشناسیم و وقتى تک و توک شعرهاى مدحى در دیوانش نیابیم ،از توجیه آن درنمانیم. متأسـفانه شـعر فارسـى با اخالق و معنویت شـروع نشـد .شـعر رسمى ما زاییدۀ دربارها بود و حاصل طبع شاعران دربارى .فساد و نابسامانى دربارهاى سالطین ،الجرم بر شعرها رنگى بیش از حد زمینى مىداد ،چون شـاعران هم بنا بر مقتضاى حال مخاطبان شعرهایشـان ،کوشـیدند از آن چیـزى بگوینـد کـه ممدوحـان را خـوش آیـد نه چیزى که بر آنها گـران افتد .ممدوحان نیز طبعًا شیرینى مدح و تغزل و وصف مى و معشوق را بر تلخى پند و اندرز و بیـان بىاعتبـارى دنیا ترجیح مىدادند .ولى دیرى نگذشـت که جریان منحرف شده را به بستر چند شاعر حکیم برخاستند و این ِ اصلى خود هدایت کردند .این سه شاعر ناصر خسرو ،فردوسى و سنایى هستند. شاید اگر این سه تن نبودند ،بناى پند و حکمت به این استوارى در شـعر فارسـى نهـاده نمىشـد و در آن صـورت مشـکل بود که شـاعرانى چـون نظامـى ،خاقانى ،سـعدى ،حافظ و موالنـا با این قدرتمنـدى عـرض اندام کنند .اینان این بار را از جایى برداشـتند
ادبــی
31 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
که آن سـه تن بر زمین نهادهبودند .البته شـعر ناصرخسـرو براثر غلبۀ معانى بر هنرمندىهاى شاعرانه ،کمى خشک و عالمانه از کار درآمد و عقاید این شـاعر نیز امکان تأثیرگذارى شـعر او را بر دیگران کم کرد ،ولى فردوسى و سنایى کمال تأثیر را بر شاعران پس از خود گذاشتهاند؛ فردوسى در عرصۀ داستانسرایى و سنایى در پند و حکمت. بـا ایـن مقدمات ،بایـد دو ویژگى را در کار سـنایى قابل توجه و تأمل بسـیار دانسـت .یکى گرایشهاى عرفانى در شعر است که پیش از او تقریبًا بىسابقه بود و دیگر ،مفاهیم اجتماعى و اخالقى که در قصیدهها و مثنوىهاى اینشـاعر دیدهمىشـوند .ما اکنون بیشتر به بخشدوم نظرداریم چون شعر عرفانى پس از سنایى در کار موالنا و حافظ به کمال رسید ولى این مفاهیم اجتماعى با آن صراحت و صالبت بیان ،دیگر مجال بروز نیافتند. در دورانى که هم و غم مدیحهسرایان ،تجلیل و تزئین و حتى تقدیس حاکمان است ،سنایى با مهارت تمام از روى زشتىهاى موجـود در جامعـه از صـدر تا ذیل پـرده برمىدارد .ما که در شـعر عنصـرى و معـ ّزى بـا جهانـى روبهرو هسـتیم پـر از عـدل و داد و نعمت و آسایش ،ناگهان در شعر سنایى با چنین جامعهاى روبهرو مىشویم: هر که را بینى ُپرباد از کبر آن نه از فربهى ،آن از ورم است امرا را ز پى ظلم و فساد دل به زور و زر و خیل و حشم است
فقها را غرض از خواندن فقه حیلۀ بیع ربا و سلم است علما را ز پى وعظ و خطاب تعصب به دم است جگر از بهر ّ صوفیان را ز پى راندن کام قبلهشان شاهد و شمع و شکم است حاجیان را ز گدایى و نفاق هوس و هوش به طبل و علم است ادبا را ز پس کسب لجاج اندوه نصب لن و جزم لم است و بـه همیـن ترتیـب ،پـرده از کار پادشـاهان ،زاهـدان ،غازیان، فاضالن ،متکلمین ،اطبا و حتى دهقانان برداشـته مىشـود .این چنین توصیفى عینى و واقعى از جامعه را در کمتر شـعرى از آن روزگار و حتى روزگاران بعد سراغ داریم. مضامین این دسته از شعرهاى سنایى را بیشتر توصیف وضعیت روزگار ،اشـاره بـه ناپایـدارى دنیا و لزوم پند گرفتن از سرگذشـت گذشـتگان ،پرهیز از دنیاطلبى ،تشـویق به دیـندارى ،نکوهش مالدوسـتى و نکاتى از این دسـت تشکیل مىدهد که البته در هر یک از قصاید ،یک یا چند مضمون خاص را پررنگتر مىیابیم. اگر از جنبۀ پشـتوانۀ فرهنگى بنگریم ،این شـعرها را گنجینهاى خواهیـم یافـت از علـوم و معـارف اسلامى .جالب این اسـت که این معارف به صورت تص ّنعى و خام ارائه نشدهاند که مث ً ال شاعر همهاش در توصیف و تجلیل بزرگان دین سخن گفته باشد ولى
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
30 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
خیز و بیا ملک سنایی ببین
منتشر شده در فصلنامۀ خانۀ خورشید، بس که شنیدى صفت روم و چین خیز و بیا ملک سنایى ببین تا همه دل بینى بىحرص و بخل تا همه جان بینى بى کبر و کین زر ،نه و کان ملکى زیر دست جو ،نه و اسب فلکى زیر زین سنایى غزنوى از شاعران محورى زبـان فارسـى اسـت .در توضیح این کـه مراد مـا از «محورى» چیسـت، بایـد بگویـم که صرف نظـر از قوت و ضعـف شـاعران ،بعضـى از آنـان داراى موقعیتـى منحصـر بـه فـرد هسـتند ،بـه گونـهاى کـه در یـک سـبک یا شـیوۀ خـاص ،بىهمتایند و سرمشـقدهنده بـراى دیگـران. ً مثلا منوچهـرى شـاعرى محورى اسـت بـه خاطـر تخیـل خویـش ،محمدکاظمکاظمی فردوسى شـاعرى محورى است به منتشر شده در فصلنامۀ خانۀ خورشید، خاطـر داستانسـرایىهایش ،ناصـر خسـرو بهخاطـر شـعرهاى مذهبـى و اعتقـادىاش ،سـعدى بـه خاطـر غزلهـا و حکایتهاى بوسـتانش و همیـن طـور حافـظ ،موالنـا ،بیدل، صائـب ،نظامـى ،خاقانـى ،انـورى و عبیـد زاکانـى هـر یـک در وجهى است ،بىبهره کرده. خاص ،برتر از دیگران به شمار مىآیند. ولـى در کنار اینها ،ما شـاعرانى هماننـد نورالدین عبدالرحمان پیش از آن که به بدایع ویژۀ شـعر سـنایى بپردازیم ،باید با خود جامى را داریم .جامى شاعرى است بزرگ ،عارفى است واالمقام ،این شاعر آشنا شویم .ابوالمجد مجدود بن آدم سنایى متولد شهر اندیشمندى است برجسته و نویسندهاى است پرکار ،ولى متأسفانه غزنه یا غزنین است .این شهر ،در جنوب شرقى افغانستان کنونى در هیـچ یـک از این عرصهها نتوانسـته اسـت بىنظیر و بىبدیل واقع شده و اکنون البته غزنى نامیده مىشود .این همان پایتخت حد خاقانى؛ غزل عاشقانه و عارفانه غزنویان اسـت و خاسـتگاه سـنایى غزنوى و سیدحسن غزنوى و باشد .قصیده دارد ،ولى نه در ّ دارد ،ولى نه در حد سعدى و حافظ؛ منظومههاى داستانى سروده ،بعضى از دیگر بزرگان .مزار سـنایى هماکنون در این شـهر وجود حـد نظامى .نـه هفت اورنگ او از خمسـۀ نظامى برتر دارد ،اگر جنگهاى سالهاى اخیر آن را به ویرانى نکشیده باشد. ولـى نـه در ّ ( )۱در سال تولد و وفات سنایى اختالف است .فقط مىتوان گفت است و نه بهارستان او از گلستان سعدى. پس وقتى مىگوییم سنایى شاعرى محورى است ،این فرض در حوالى ۴۷۰هـ .ق به دنیا آمده و در حوالى ۵۳۵هـ .ق در همان را پیـش کشـیدهایم کـه شـعر او از بعضـى وجـوه ،پس از خـود او شـهر بدرود حیات گفته اسـت .سنایى شـاعر اواخر دورۀ غزنوى و نیز نظیر نداشـته اسـت .حاال این وجود چه هسـتند؟ بعداً خواهیم اوایل دورۀ سلجوقى است .این دوران از سیاهترین اعصار تاریخى گفت .به هر حال ،ما باید این گونه شاعران را بشناسیم و بکوشیم این سـرزمین اسـت .حکومت غزنوى پس از دوران اقتدار خویش تعصب محمود غزنوى کـه وجـه برتـرى آنهـا را دریافتـه و شعرشـان را از آن جنبـه مورد که با درایت و شـجاعت و البته قسـاوت و ّ حد فراهم آمده بود ،دچار تشـتت شـده در ضعف و هرج و مرج به سر دّقت و اسـتفاده قرار دهیم .حاال ممکن اسـت همه اینها در ّ قّلههایى همچون حافظ و سعدى و موالنا و بیدل نباشند .این دلیل مىبرد .مىدانیم که هرج و مرج ،نتیجۀ طبیعى استبداد است. نمىشود که ما آثارشان را به فراموشى بسپاریم .منوچهرى البته حاکمیـت قلدرانـۀ محمـود ،ناراضیانـى را پدید آورد کـه آنان از شاعرى همتاى حافظ و سعدى نیست ،ولى از یک زاویۀ خاص ،بىتدبیرى فرزندش مسعود استفاده کردند و هر یک از گوشهاى یعنى قدرت توصیف طبیعت ،نه تنها از آن دو ،که شـاید از همۀ سـر برداشـتند .این درگیریها بىضایعه هم نبود و باالخره پس از شاعران ما پیشى گرفته است .همچنین است وضعیت خاقانى و یک دورۀ هرج و مرج ،به استبداد سلجوقیان خاتمه یافت و همان انورى و ناصر خسرو و برخى دیگران که هر یک از وجهى خاص ،دور البته تکرار شد تا قرنها بعد. تنها میداندار عرصهاند .بدبختانه توجه شدید و بسنده کردن ما به بـارى ،سـنایى در چنیـن شـرایطى پـرورش یافـت .در دورهاى سه ،چهار شاعر معروف ،ما را از بدایعى که در شعر دیگران نهفته کـه فسـاد در همـۀ ارکان حکومـت و حتى جامعه رخنـه کرده بود
و بـازار ریـا و تمّلـق گرم بود .شـاعران آن روزگار نیـز یا باید مثل امیر مع ّزى نوکـرى سلاطین را پیشـه مىکردند و به نان و نوایى مىرسـیدند و یا باید همچـون ناصرخسـرو قبادیانـى عمرى را در تبعید و غربت به سـر مىبردند .سـخن از دین و ایمان و پند و وعظ ،حداقل در دربار شاهان خریدارى نداشت و شاعران هم که البته جز همین دربارها تکیهگاهى نداشـتند .چنیـن بود که سـنایى در آغاز ،همان روش مدیحهسرایان را پیـش گرفـت و چندین سـال را در غفلـت و بىخبرى در خدمت دربار غزنوى گذراند. فرخـى و مع ّزى ولـى او بـا امثال ّ تفاوتهایى داشـت .او شاعرى بود بهرهمنـد از حکمـت و آن هـم نـه حکمتى که در آموختن علوم رایج روزگار خالصـه شـود و سـایهاى بـر روح و جان شـاعر نینـدازد .این جذبههـاى معنـوى ،کمکم شـاعر را بـه سـویى دیگـر کشـید و البتـه سفر به بلخ و همنشینى با بزرگان علم و ادب آن شـهر نیز در روحیۀ او مؤثـر بـود .چنین بـود که کمکم مدیحهسرایى را به حاشیه نهاد و راه زهد و عرفان پیش گرفت. دربارۀ این تغییر روحیۀ سنایى ،داستانهایى نیز نقل شده است. بعضـى از آن را بـه دیـدار او با «رند الىخوار» نسـبت مىدهند و تحول روحى شـاعر مىدانند .این آن مجنـون مجـذوب را عامـل ّ حکایت و نظایر آن ،با دالیل مختلف رد شـده و اکنون سـندیت تاریخى ندارد .اکنون دیگر مسّلم است که سنایى دچار یک تحول ناگهانى نشده ،آن گونه که از ستایشگرى صرف به زهد و عرفان مطلق رسیده باشد .زندگى و شعر او ترسیم ّ خطى روشن بین این دو بخش آثار او را ناممکن مىکند .او سالها پس از سفر به بلخ و حتى در اواخر عمر خویش نیز مدایحى دارد که نشان مىدهند به کّلى این شیوه را رها نکرده و بلکه آن را به حاشیه رانده و البته تعدیل کرده است. به نظر مىرسـد ساختهشـدن حکایتهایى نظیـر تحول روحى سـنایى در اثـر سـخنان رند الىخـوار ،از مطقنگـرى و عالقه به قهرمانسـازى ما ریشـه مىگیرد .ما انسـانها غالبًا دوست داریم تکبُعدى ببینیم ،یا مثبت مثبت و یا منفى منفى. شخصیتها را عدهاى کام ً ال بىعیب و نقص باشند و عدهاى دیگر دوست داریم ّ مظهر هرگونه زشتى و پلیدى .عطار ،موالنا ،حافظ ،سعدى و امثال اینها جزو شخصیتهاى مثبت هستند و انورى ،عنصرى ،رشید وطواط و دیگران هم شـخصیتهاى منفى .در چنین شـرایطى، وقتى شاعرى همچون سنایى پیدا مىشود که از هر دو گونه شعر با حجم چشمگیرى دارد ،گاهى ما راه دیگرى برمىگزینیم ،یعنى زندگى او را دوپاره مىکنیم ،پارهاى سـیاهى و پارهاى سـفیدى؛ و
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
زابل شاه یا رتبیل شاه؟
ادبی
29 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
ی اول اسالمی اختیار کردند و آن را به رتابله/ زنبیل… .بهار صورت ُرتبیل را که مورخین دوره ِ رطابله جمع میبستند ،بیمعنا میداند ،و خود صورت « ُزنتبیل» را که تحول یافتهی «ژنده پیل» میداند ترجح نهاده ادعا میکند که «آن لقب پادشاهان کابل و سجستان و ُر َخد بوده است» .بهار (پیشنهادی برای تصحیح یک غلط تاریخی) به نسخهی دستنویس ترجمهی تاریخ طبری استناد میکند که به عقیدهی او در قرن ششم نوشته شده ،و در آنجا در یک مورد این اسم را زندهپیل نوشته بوده است .از دیدن این امال ،بهار به این نتیجه میرسد که «اصل این کلمه زنتبیل بوده و زنتبیل همان زندهپیل است که در ادبیات فارسی هم مکرر در تعریف پهلوانان استعمال شده» [پاورقی ص .]۱۲۵اما ،جعفر مدرس صادقی که ].چاپ تازهای از تاریخ سیستان منتشر ساخته ،صورت « ُزنتپیل» را ترجیح نهاده است[ص۲۴۱ ی تاریخ طبری را که به دست اسحق بن محمد مرحوم مجتبی مینوی نسخهی خطی ترجم ه بن عمر بن محمد شیروانی ،در سال ۵۸۶هـ.ق در شهر ارزنجان ( از بالد روم) نوشته شده ،چاپ عکسی نموده است .از روی تفحصی که در این نسخه کردم ،کلمهی مورد نظر سیزده بار نوشته شده است؛ به این ترتیب :در صفحهی ۳( ۳۶۲بار) ،در صفحهی ۴( ۳۶۳بار) ،در صفحهی ۳۶۴ (۳بار) ،در صفحهی ۱( ۳۷۱بار) ،در صفحهی ۱( ۳۷۸بار) ،در صفحهی ۱( ۴۲۵بار) .از آن جمله این دو مورد را بهطور نمونه ذکر میکنم« :قتیبه به سجستان شد و از آنجا به غزو هندوستان شد به حرب زینییل و یک سال آنجا بماند» [ص« .]۳۷۱روی به زمین هندوستان نهادند بر زییل شدند به داکتر محیالدین مهدی زنهار» [ص .]۴۲۵در این نسخه صورتهای ذیل به کار رفته است :زببل ،زسل ،زینبل ،رتبیل ،و .زنبیل که مینوی آن را صحیح میداند مقارن ورود لشکر اسالم به سرزمینهای شرق شاهنشاهی ساسانی ،شامل خراسان شرقی، و اما این قول بهار که این کلمه لقب است ،به شرطی درست مینماید که صورت درست کلمهی سیستان ،کابلستان ،تخارستان و زابلستان ،خانوادههایی حکومت میکردند که به عقیدهی مورد بحث ،در جنب کلمهی «شاه» نوشته شود؛ و در این صورت فقط لقب شاهان زابلستان .محققین ،به کوشانیان نَ َسب میرسانیدند ).میتواند باشد (نه از کابلستان ،آنگونه که بهار میپندارد اینان القابی چون شاه ،شار ،خداه ،مرزبان ،دهقان و غیره داشتند .تاریخ سیستان ،حکمران آنجا را که در سال ۲۸هـ.ق با ربیع بن زیاد بن اسد ّ اختالف در امالی این کلمه یا از عدم دسترسی نویسندهگان دورهی اول اسالمی به منبع موثق الذیال الحارثی ،اول جنگ سپس صلح کرد ،شاه است که صورت درست این کلمه در آن درج بوده؛ و یا این تحریف -مانند موارد فراوان دیگر -یک میخواند« :شاه سیستان ایران بن رستم بن آزادخو بن بختیار»[ص .]۱۱۶بالذری همین شخص تصحیف است که به دلیل ناآشنایی نسخهنویسان عرب به کلمات فارسی ،اسامی اشخاص و جاها را «اپرویز مرزبان سجستان» میخواند [ص .]۴۰۱فردوسی حاکمان زابلستان و کابلستان را خداه ،پیش آمده .بهار مثال های یوزاسف و فیلقوس را که مصحف بوذاسپ و فیلفوس است میآورد گفته :همیرفت مهراب کابل خدای /سوی خیمهی زال زابل خدای اسدی طوسی و فردوسی به جای زابل ،زاول نیز گفتهاند :کزین بار بندم به زاولستان /بگیرم شهی که در اصل بوذا و فیلیپ بوده باشد .مثال بسیار مشهور در این زمینه «ششویه» است که به جای «بیستویه» آمده ،و معمای چگونهگی نقل دیوان از فارسی به عربی را به وجود آورده؛ معمایی که .تا به کاولستان بیش از هزار سال ناگشوده ماند ،تا مرحوم دکتر محمد محمدی مالیری آن را حل کرد (این مورد مولف ناشناختهی مجمل التواریخ و القصص حکمران زابل را «زابل شاه» خوانده است [ص ).را بازگو خواهم کرد «رتبیل» -که در اینجا مورد بحث ماست -نیز از این قبیل القاب «رتبیل»ُ « ،زنتبیل » یا ُ .]۲۵گویا ُ اصل لقب که در پهلوی نام شخص میآمده« ،زابلشاه» یا «زاولشاه» بوده ،که ناسخان ابتدا .بوده است جزو دوم آن -یعنی شاه -را از قلم انداختهاند؛ سپس در کلمهی زابل یا زاول تصحیف به عمل بالذری کلمهی مورد نظر را بیش از ۱۳بار به کار برده ،که ظاهراً همهجا «رتبیل» نوشته است: «گویند کابلشاه آمادهی کارزار با مسلمین میگردید و هر کس از تازیان در شهر وی بود برون راند. .آوردهاند برای اثبات این ادعا ،مقدم بر شهادت مجملالتواریخ و القصص ،اینک سندی از همان سلسلهی ].رتبیل نیز بر زابلستان و رخج غالب آمد و به بست رسید» [ص ۲۷۴ شاهان محلی در دست است که به طور قاطع نشان میدهد که این لقب در اصل «شاهزابل/ تاریخ سیستان ربیع مذکور را در سال ۴۷هـ.ق در حال پیشروی به سوی شرق سیستان توصیف .شاهزاول» است ،که مقلوب آن زابلشاه یا زاولشاه میباشد میکند« :به بست و ُر َخ ْد و آن ناحیت شد ،و آن رییل که رفته بود با او حرب کرد ،و زنبیل به هزیمت از پیش او برفت و به زمین هندوان شد» [ص .]۱۲۵در جایی دیگر[« :عبدالعزیز بن عبدالله زابل یا زاول نام یکی از قبایل هفتالی است که در سدههای اول میالدی به سرزمینی وارد شدند، که بنام شان زابلستان یا زاولستان خوانده شد( .عالوتًا «زاولی» به یکی از لهجههای زبان فارسی بن عامر بن کریز از سیستان] به راه بیابان برفت .زبیل لشکری از ترکان فراهم کرده بود ،حربی ).گفته میشود؛ برهان قاطع۱۰۰۱ ، قوت دشمنان و شوکت صعب بکردند چنانکه مسلمانان فرو ماندند و خواستند که بگریزند از ّ ی حاکم ،یعنی از «مهیراکوال» (حدود ۵۰۰میالدی) سنگنوشتهای از نامورترین فرد این خانواد ه ایشان ،عمر بن شان العاری مردی مرد و معروف بود با عبدالعزیز یکجا بود ،حمله کرد و زنبیل ی در ارزگان باقی مانده ،که پروفیسور بیوار انگلیسی آن را در سال ۱۹۵۳م خوانده ،و در مجل ه هزیمت شد ،و بکشت از ترکان بسیار و هزیمت کردند ،و مسلمانان بسیار غنایم یافتند و بردهگان ].افغانستان (شماره ۴جلد )۸منتشر کرد [حبیبی ،هفتکتیبهی قدیم ،ص ۳ بسیار و اسب و سلیح ،و کار کابل و زابل او را مستقیم گشت و مظفر به سیستان باز آمد»[ص :آوانویسی کتیبهی مهیراکوال این است .]۱۳۸در جایی دیگر در زیر عنوان «رفتن یعقوب به رخد به حرب زنبیل»« :چون به نزدیکی رخد ۱٫ Bago s. Shaho zaoo Mihrooo… Zi… O برسید پسر زنبیل بگریخت و به کابل شد ،و یعقوب به طلب وی شد ،چون به حاساب[؟] برسید ۲٫ Bago s. Shaho zaooo Mihrzki… . برف افتاد… روزگاری ببود و سوی کابل بیرون رفت مقصود پسر زنبیل ،روز شنبه پنج روز مانده ترجمه :مهیرا… مقدس و خدایی ،شاه زابل از ربیع االول سنهی ثمان و خمسین و مأیتی ،چون به زابلستان برسید ،پسر زنبیل به قلعهی نای چون نوشتههای دیگری با همین زبان و رسم الخط ،از همین سلسله شاهان محلی به دست المان بر شد و حصار گرفت ،و یعقوب آن جا بایستاد و حرب پیوسته کرد تا او را از آن جا فرود ش دقیقی ارایه شده است .آمده ،با مقایسه اینان به یکدیگر ،خوان :آورده بند بر نهاد … [».ص .]۲۳۲وصیف سکزی همین معرکه را توصیف کرده بنا بر این ،اصل کلمهای که به صورتهای متعدد پیچیده و نامفهوم نوشته میشده ،و اهل .به لتام آمد زنبیل و لتی خورد به لنگ /لتره شد لشکر زنبیل و هبا گشت کنام تحقیق – از آن میان -بر صورت بیمعنای «رتبیل» اتفاق کردهاند ،همان «زابل» یا «زاول» است. در نسخهی خطیای که از تاریخ سیستان در دست مرحوم بهار بوده ،کلمهای که زنبیل نوشتیم، پیشنهاد میکنم که مورخین و نویسندهگان ،بعد از این به جای «رتبیل شاه» و «رتبیل شاهان»، بیش از نزده بار تحریر گردیده و هر بار به صورتی غیر از صورت پیشین :رییل ،زوتبیل ،رییسل،
28 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
زبان فارسی در افغانستان در خطر است
دکتر صفر عبدالله ،از دانشـمندان بزرگ تاجیکسـتان عصر دیروز در نشسـت زبان فارسـی در آسیای میانه که در سرای اهل قلم برگزار شد ،گفت :از دکتر شبستری تشکر می کنم زیرا ایشان برای بهم پیوستن دو ملتی که قبال یک ملت بودند ،تالش کردند و می کنند .از روزهایی که در تاجیکستان جنگ بود ایشان به مردم کمک می کردند که آرامش خود را پیدا کنند. دکتر عبدالله با بیان اینکه زبان فارسی تعریف طوالنی دارد ،عنوان کرد :از روزگاری که ایرانیان اسالم را پذیرفتند حساب خود را با اسالم و عرب روشن کردند .ایرانیان با فرهنگ و تمدن بزرگی که داشـتند ،عرب نشـدند و ایرانی ماندند .میراث بزرگی که از دوره سـامانی برای ما ماند گواه آن است که فرهنگ ما دوره بزرگی را پشت سر گذاشت ،شاهنامه را سامانیان سفارش کردند. این دانشمند بزرگ تاجیکستان اظهار داشت :در بسیاری از شهرهای تاریخی در و دیوار با زبان فارسـی با شـما صحبت می کند .از قرن ۱۶میالدی از یک سـو انگلیس و از سـوی دیگر روس شروع به کشورگشایی کردند و این باعث شد که جغرافیای زبان فارسی محدود شود .در قفقاز و آسیای مرکزی قبل از آمدن روس ها زبان فرهنگ و تمدن ،زبان فارسی بود .تاثیر عمیقی که زبان فارسی در آن منطقه گذاشته شده است هنوز پابرجاست. وی خاطرنشان کرد :متاسفانه از قرن ۱۶میالدی به بعد به دلیل جنگ بین صفویان و ازبکان ایران پاره پاره شد .آهسته آهسته بخشی از ایران در محیطی قرار گرفت که از اقوام قوی تر از دشت ها و شهرها آمدند و جایگزین شدند و محدوده زبان فارسی روز به روز تنگ تر شد .روس ها متاسفانه هر کاری که کردند به ضرر زبان فارسی بود. دکتر عبدالله بیان کرد :روس ها با دالیل بسیار عجیب و غریب تصمیم گرفتند قلمرو آسیای میانه را میان اقوام تقسیم کنند و سمرقند و بخارا که گهواره زبان و ادبیات فارسی بود از تاجیک ها گرفته شـد .آهسـته آهسـته مدارس بسته شد و زبان فارسی در ازبکستان محدود به خانه ها شد .حزن انگیز این است که وقتی تقسیم بندی آسیای مرکزی انجام شد ۶۲درصد در قلمرو ازبکستان ماندند و بقیه در قلمرو تاجیکستان .زبان فارسی در بادکوبه نیز یواش یواش از دست رفت. این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی در مورد خط فارسی عنوان کرد :شکر که مردم ایران نگذاشـتند ،ما از خط فارسـی جدا شـویم .دستور زبان فارسی را در تاجیکستان روس ها نوشتند. زبان فارسی در تاجیکستان تحت تاثیر زبان روسی بود در نتیجه زبان فارسی ضعیف شد .روسیه همیشه تاکید بر جدایی زبان ها می کرد .در حال حاضر زبان فارسی در افغانستان در خطر است. این فاجعه است چون افغانستان مهد زبان فارسی است .زبان فارسی در کابل طلوع کرد .همه فارسی زبانان باید نسبت به خطری که زبان فارسی در افغانستان را تهدید می کند ،بیندیشند. در بادکوبه نیز امیدی به رشـد زبان فارسـی نیسـت .امروز وضع زبان فارسـی در تاجیکستان هم نگران کننده است.
ادبــی
27 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
ما همه فانی و بقا بس تراست به مناسبت پانزدهمین سالگشت خاموشی داکتر جاوید
یادداشتی از داکتر اخشید جاویدپانزدهمین سـالروز افول سـتارهی تابناک آسـمان پرشکوه و با عظمت زبان و ادب فارسی دری ،روانشـاد اکادمیسـین پوهاند داکتر عبداالحمد جاوید .مرگ پوهاند داکتر جاوید ،ضایعه بزرگ فرهنگی بود؛ درگذشـت ایشـان در وضعیتی به وقوع پیوسـت که هنوز شـمار زیادی از پژوهشها و تالیفاتشان ،نشر نشده بودند. پـس از مـرگ پوهانـد جاویـد ،در کوتاهترین فرصت ممکن دسـت به کار شـدم و به تنهایی و هزینهی شخصی ،تألیفات و پژوهشهای بازمان دهی آن مرحومی را پیاپی نشر کردم تا از یکسو از خطر نابودی و فراموشی در امان باشند و از سوی دیگر در معرض استفادهی عالقهمندان قرار گرفته ،خاطره ،نام و کارکردهای جاوید جاودانتر شود. کتاب اوسـتا (مرتبهی دوم در سـال ،)۱۳۸۴نوروز خوشآیین (مرتبهی دوم در سـال ،)۱۳۸۴ افسانههای قدیم شهر کابل در سال ،۱۳۹۰مقاالت جاوید (در چهار جلد) در سال ،۱۳۹۰تاریخ ادبیات فارسی دری در سال ،۱۳۹۰نگاهی به اشعار دری خوشحال خان ختک در سال ،۱۳۹۰ کابل در آیینهی تاریخ در سال ،۱۳۹۱بامیان در باستان و داستان در سال ،۱۳۹۱فرهنگ جاوید در سـال ،۱۳۹۱صحبتهای رادیویی جاوید در سـال ۱۳۹۵و سخنسـرایان افغانستان در سال ۱۳۹۶اقبال چاپ یافتند. در سـالمرگ آن پیر فرزانه ،میخواهم بگویم که سلسـلهی نشـر و تکثیر آثار اسـتاد جاوید کماکان ادامه خواهد داشـت .قرار اسـت سـایر نبشتههایشـان در آینده و حتاالمقدور به چاپ برسند. اطمینان خاطر دارم که آن روز فراخواهد رسید که نسل جوان و فرهنگیان ما اعم در داخل و خارج از کشور قادر شوند تا از ارزشها و دستآوردهای فرهنگ اصیل و جلیل این مرز و بوم به وجه احسن و شایسته ارجگزاری و پاسداری به عمل آوردند. روان جاوید شاد و یادش پایا و ماندگار باد!
26 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
25 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
24 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
23 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
22 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
اجـتـماعی
احسانالله بکتاشحوالی ساعت ۹صبح دیروز بود که در چهارراهـی برهکـی و در نزدیکـی دانشـگاه خصوصـی رنـا ،شـماری از دانشجویان این دانشگاه با هم گالویز شدند و به سوی همدیگر مشت و لگد حوالـه کردند .ازدحـام ترافیک در این چهارراهـی سـنگین بـود ،در جـادهی مقابل دانشـگاه وسـایط زیادی توقف کـرده و منتظر دسـتور مأمور ترافیک بـرای حرکـت بودنـد .دسـتور مأمـور ترافیـک بـرای توقـف ،فرصتـی شـد تـا راننـدهگان و سرنشـینان وسـایط نظارهگـر ادامـهی نبـرد دانشـجویان باشـند .مـدت کوتاهـی در چهارراهی توقـف کردیم ،به نظر نمیرسـید که ادامـهی ایـن نبرد جدی شـود .شـاید هیچکسـی بـاور نمیکرد افـرادی که بـرای فراگیـری دانش بـه یک محل اکادمیـک آمدهانـد بهجـای کتـاب و قلم ،در جیب و زیر بغلشان تفنگچه داشته باشند. لحظـهای نگذشـته بـود کـه برخلاف تصور ،وضعیت جدیتر شد و محافظان مسلح دانشگاه هم برای پایاندادن به نبرد ،وارد عمل شـدند .پس از کشوکوب میان دانشـجویان ،صدای شـلیک چند مرمی از میان نبردکنندهگان شنیده شد .معلوم نشد که شلیکها مستقیم به سوی طرفهای درگیر بود یا اینکه هوایی ،اما یکی از جوانانی که ظاهراً دانشجو به نظر میرسید ،دستش روی ماشهی تفنگچه بود. با بلندشدن صدای شلیک تفنگچه ،ناظران صحنه که از چندسو وضعیت را نظارهگر بودند، بـه تقلا افتادنـد تا زودتر صحنه را ترک کنند .ترس بیننـدهگان از این بود که مبادا کدام مرمی سرگردان به آنان اصابت کند .هر چند انتظار نمیرفت که در جلو یک محل اکادمیک ،از سوی کسانی که در این محل رفت و آمد دارند ،چنین عملی انجام شود. توخیز از میان کسانی که در محل درگیری بودند، به دنبال شلیک حد اقل چهار گلوله ،جس شروع شد و شماری از نیروهای امنیتی در محل ،به دنبال کسی که شلیک کرده بود ،را ه افتادند. در همین زمان ،مأمور ترافیک هم لطف کرد و دستور حرکت داد و اینگونه ما از خیر تماشا و ترس گذشتیم. دلیل این نبرد برای کسانی که مثل من تنها نظارهگر بودند ،معلوم نشد و همچنین نفهمیدیم کـه هـر دو طـرف درگیری دانشـجویان بودند یا اینکه کسـانی بیرون از دانشـگاهها هم در آن دخالت داشتند. به هر حال ،شهر کابل بیشتر اوقات شاهد چنین درگیریها و شلیک سالح سبک و گاهی هم سنگین بوده است ،اما زیر بغلگرفتن تفنگچه توسط دانشجویان احساس مصونیت از همهی محالت به ویژه مکانهای اکادمیک و تحصیلی را از میان میبرد. مراکز تعلیمی و تحصیلی افغانستان به یکی از محالت مهم نگرانی مردم بدل شدهاند .برخوردها و رفتارهای خشونتآمیز میان دانشجویان و دانشآموزان و همچنین احتمال منحرفشدن آنان توسوهای دیگر ،دلیل اصلی این نگرانیها است. به سم در برخی از مکاتب و دانشـگاهها دانشـجویان و دانشآموزان با خود سلاح گرم و سـرد حمل میکنند .استفاده از چاقو ،بوکسپنجه و دیگر نوع سالح سرد در میان تعدادی از دانشآموزان و دانشجویان به یک امر معمولی بدل شده است.
زمانـی که تفنگچه به جای کتاب زیر بغل دانشـجویان قرار میگیرد در نیمهی ماه حمل امسال ،وزارت معارف از کشتهشدن یک دانشآموز توسط دانشآموزی دیگر در لیسه نادریه ،در چند قدمی دانشگاه خصوصی «رنا» خبر داد .این وزارت گفته بود که محبوبالدین از شاگردان منفکشده ،سراجالدین شاگرد صنف یازدهم این لیسه را با ضربات چاقو به قتل رساند ه است. مصونیت دانشآموزان در مکاتب برای خودم جداً مسالهی مهم است .زیرا من به عنوان یک پدر واقعًا از مصونیت فرزندم نگرانم و به دلیل همین نگرانی ،همهروزه خودم و یا هم همسرم مجبوریم که همهروزه فرزندمان را از مکتب تا خانه و از خانه تا مکتب همراهی کنیم .پسـرم شاگرد صنف سوم یکی از مکاتب خصوصی است ،اما در مسیر خانه و مکتب توسط شماری از دانشآموزان مکاتب دولتی مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. همهروزه که سمت مکتب حرکت میکند ،نگرانی جدی در پیشانیاش دیده میشود و مرتب ن چند روز پیش بود که سوال میکند که امروز چه کسی او را تا مکتب همراهی میکند .همی او با جمعی از همسنوساالنش توسط دانشآموزان یکی از مکاتب دولتی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند .او از مجهزبودن دانشآموزان این مکتب دولتی با بوکسپنجه حکایت داشت. جنگ و درگیری در میان دانشـجویان و دانشآموزان ممکن یک امر غیرجدی تلقی شـود، اما چنین برخوردهایی در افغانسـتان خیلی جدی و خشـن اسـت .سـ ه سـال قبل ،یک درگیری میان دانشجویان دانشگاه کابل ،تمامی دانشگاههای کشور را به تعطیلی یک ماهه کشاند .این درگیری که پس از یک مشاجره لفظی درباره فوتبال شروع شد ،نزدیک به هفت ساعت میان دانشـجویان خوابگاهـی دوام کـرد .در این درگیری دانشـجویان بر ضد هم از چاقو ،شیشـه و سنگ استفاده کرده بودند و در نتجیه بیش از بیست تنشان زخمی شدند .برای پایاندادن به رفتارهای خشونتآمیز در مراکز تعلیمی و تحصیلی ،دولت و خانوادهها مسوولیت دارند تا رفتار دانشآموزان و دانشجویان را تحت نظر داشته باشند. هـرگاه دسترسـی بـه سلاح گـرم و سـرد و انتقـال آن بـرای مـردم به ویـژه دانشآمـوزان و دانشـجویان آسـان باشـد ،انتظار نمیرود که در آینده درسخواندههای ما افراد سالم و مفید به جامعه بار آیند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
21 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
اجـتـماعی
در بخشی از گزارش ذکر شده که دولت در جهت ارایه توضیحات به فامیلها در مورد اینکه مکتب عملی وجود دارد. برای تمام کودکان ضروری و الزامی است و اطمیناندادن دولت درباره اینکه سیستم تعلیم و تربیت آقای غنی گفته که حکومت میخواهد در همکاری با جامعهی مدنی ،خالها و مشـکالت فراراه سکتور معارف را بررسی و راههای حل مناسب در این خصوص جستجو کند. پذیرای تمام شاگردان میباشد ،ناکام مانده است.
نظام ناکارآمد آموزشی معارف در همین حال بانک جهانی در تازهترین گزارش تحقیقی خود گفته که نظام آموزشی افغانستان با یک سیستم ناکارآمد آموزشی و کیفیت پایین تعلیمی ،مواجه است. در این گزارش بانک جهانی ،وضعیت ۳۲مکتب ابتدایی و لیسه شهر کابل بررسی شده است. بانک جهانی در گزارش خود نوشته که به ندرت شواهد و نشانههایی مبنی بر وجود یک سیستم کارآمد و با کیفیت آموزشی و تدریسی در این صنفهای درسی قابل مشاهده است. براساس این گزارش ،شیوههای تدریس و تواناییهای تخصصی معلمان این مکتبها به هیچوجه مورد ارزیابی حکومت و نهادهای مسوول قرار نگرفته است. بانک جهانی همچنان در گزارش خود نوشته« :بنابر تعداد محدود دانشآموزان و آموزگارانی که ما در جریان پروسههای نظرسنجی و ارزیابی در شماری از مکاتب شهر کابل مالقات کردیم ،میتوان گفت که افغانستان مایل به پیوستن به کاروان آموزشی همانند سایر نقاط جهان است .اما آموزگاران در این کشور اکثراً فاقد مهارتهای تدریسی اثربخش هستند». گفتنی اسـت که بعد از نشـر این گزارش ،ریاسـتجمهوری نشسـتی را با حضور شماری از فعاالن جامعهی مدنی ب ه منظور بهبود و ارتقای کیفیت معارف کشور دایر کرد. فعاالن جامعهی مدنی در این نشست نظریاتشان را جهت بهبود کیفیت و محتوای نصاب تعلیمی، سهم مردم در همکاری با معارف ،اصالحات و شفافیت در پروسههای استخدام ،رابطهی معارف با بازار کار ،اهمیت تکنالوژی آموزشی و ایجاد مکاتب مسلکی و حرفوی ،مطرح کردند. رییسجمهـور غنـی در این نشسـت گفته که برای تطبیق این مسـایل فرصت ،ظرفیـت و ارادهی
رونمایی چهار کتاب حرفه برای سوادآموزان در همین حال ،وزارت معارف و صندوق وجهی سازمان ملل روز گذشته چهار کتاب سوادآموزی که چهار حرفه را برای سوآدآموزان آموزش میدهد را رونمایی کردند. این کتابها قرار است برای ۲۱هزار سوادآموز در ۳۰والیت کشور توزیع شود. حمایت مالی و تخنیکی چاپ این کتابها را صندوق وجهی سازمان ملل (یونسیف) به عهده داشته است. سـردارمحمد رحیمـی ،معیـن سـوادآموزی وزارت معارف میگوید کـه ۹ماه آموزش سـوادآموزی عمومی نیاز سـوادآموزان بزرگسـال را برآورده نمیتوانسته است و آنان عالق ه داشتهاند که در کنار سوادآموزی ،حرفهای نیز بیاموزند. به قول او باید سوادآموزی هدفمند ،سودمند و کاربردی باشد. معینیت سوادآموزی و یونیسف در کنار آموزش سواد ،هشت حرفه را مطابق به اولویت و عالقهمندی افراد سوادآموز تهیه کرده است. ایـن حرفههـا شـامل تجـارت شـخصی ،زنبـورداری ،مـرغداری ،لبنیاتسـازی ،خیاطـی ،صحت، ی میشود .از میان این هشت حرفه ،کتابهای آموزش کمکهای اولیه ،پرورش ماهی و کشت سبز حرفههای تجارت شخصی ،زنبورداری ،مرغداری و لبنیاتسازی چاپ شده است. قابل ذکر است که در حال حاضر ۴۵۰هزار تن تحت پوشش برنامههای سواد حیاتی وزارت معارف قرار دارند و به قول معین سوادآموزی ۳۵۰ ،هزار تنشان تا پایان امسال فارغ میشوند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
20 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
اجـتـماعی
بستهای معلمان خرید و فروش میشود میزان - ۱۳۹۶حسین حیدری سـفارت فنلنـد در کابل که یکـی از حامیان مالـی وزارت معارف است ،میگوید به حقایقی دستیافت ه که نشان میدهد بستهای معلمان در وزارت معارف خرید و فروش میشود. نماینـدهی ایـن سـفارت کـه در رونمایـی چهـار کتـاب حرفهی سـوادآموزی روز سهشـنبه ۲۵ ،میـزان حضـور یافتـه بـود ،گفـت: «جای تأثر اسـت که این حقایق برای ما میرسـد که بسـتهای معلمین در وزارت معارف خرید و فروش میشـود و کتابهایی را که دونرها چاپ میکنند ،در بازار فروخته میشود .ما وزارت معارف و معینیت سوادآموزی را همکاری میکنیم تا این مشکالت را از میان بردارند». در همیـن حال اسـداللهحنیف بلخـی ،سرپرسـت وزارت معارف میگویـد کـه ایـن وزارت ،مبـارزه با فسـاد را در سـرلوحه کار خود قرار داده است .آقای بلخی افزود« :در بعضی موارد ،تخطیهایی صـورت گرفته اسـت ،اما همچـون فایلی برای ما نرسـیده که آن را پیگیری نکرده باشـیم ،این حرفها [خرید و فروش بسـتها] شایعاتی است که به آدرس وزارت معارف گفته میشود ».از جانب دیگر شماری از متقاضیان کار نیز شکایت دارند که آنان ناچاراند برای قبولشدن در یک بست دولتی رشوه بدهند و یا آن را بخرند.
دوسوم دختران افغان به مکتب نمیروند در همین حال ،دیدهبان حقوق بشر با نشر گزارشی میگوید که
با بدترشدن وضعیت امنیتی در افغانستان ،پیشرفتی که در جهت رفتن تمام دختران به مکاتب ایجاد شده بود ،ممکن است نتیجهی معکوس دهد. در این گزارش آمده که تخمینًا دوسوم دختران افغان به مکتب نمیرونـد و چهلویـک درصـد تمـام مکاتـب در افغانسـتان فاقـد سـاختماناند همچنیـن اکثر کـودکان از نزدیکترین مکتبی که قادر به حضور در آن باشند ،بسیار دور زندهگی میکنند ،این امر بر دختران به طور خاص تأثیرگذار است. در گزاش دیدهبان حقوق بشر که روز سهشنبه ۲۵ ،میزان در مورد معارف کشور نشر شد ،ذکر شده است« :حکومت جدید افغانستان به ریاست حامد کرزی و تمویلکنندهگان بینالمللی و مؤسسات دولتـی و غیردولتـی بـه حمایت مؤسسـات تمویلکننـده ،مکاتب را ایجاد کردند ،معلمان و اسـتادان را اسـتخدام و تربیت کردند و دختران و فامیلهای آنها را جهت رفتن به مکتب تشویق کردند، تعداد واقعی دخترانی که در طول این مدت به مکاتب رفتند ،دقیق نیست ،اما این اتفاق نظر به طور وسیع وجود دارد که از سال ۲۰۰۱ به اینسو ،میلیونها دختری که در زمان حاکمیت طالبان از تعلیم و تربیـت دور بودنـد ،اکنـون تـا حدودی به مکتب رفتـه و آموزش دیدهاند ،اما این دستآورد ناتمام و شکننده است». در گـزارش اخیـر دیدهبـان حقـوق بشـر ،موانـع عمـده دربـاره شـرکتنکردن همهی دختران در مکاتـب و متوقفکردن دروس آنها در مرحله متوسطه مکتب نیز برررسی شده است. این موانع شـامل رفتارهای تبعیضآمیز در برابر دختران توسـط
هـر یـک از مسـووالن دولتـی و اعضـای جامعه ،ازدواج زیر سـن، ناامنی و خشـونت ناشـی از جنگ دوامدار و بیقانونی عمومی به شمول حمالت باالی مراکز آموزشی ،استفاده نظامی از مکاتب، اختطاف و آدمربایی ،حمله با تیزاب ،اذیت و آزارهای جنسی ،فقر و کار کـودکان ،نبـود مکتب در بسـیاری از مناطق ،کیفیت پایین آموزش و نبود معلمان زن میشود. در بخش دیگر این گزارش دیدهبان حقوق بشر گفته که آمار در مورد تعداد کودکان خارج و شـامل در مکتب در افغانسـتان بهطور چشمگیری متفاوت و متضاد است ،اما وزارت معارف میگوید که حدود ۹میلیون تن در مکتب ،مصروف آموزش استند که بیشتر از چهار میلیون آن را دختران تشکیل میدهند.
دولت گامهای مهمی نبرداشته است در گـزارش اخیـر دیدهبان حقوق بشـر همچنان آمـده که دولت افغانسـتان در راسـتای تطبیق قانون اساسی که تعلیم و تربیت را برای تمامی اتباع اجباری کرده اسـت ،گامهای مهمی برنداشـته اسـت .براسـاس قانـون ،هرچند تمـام کودکان مکلـف به تکمیل ب اند ،اما دولت نه ظرفیت فراهمسازی درسشان تا صنف ۹مکت این سویهی تعلیم و تربیتی برای تمام کودکان را دارد و نه دارای سیسـتمی اسـت که سـبب حصول اطمینان از حضور و شمولیت همهی کودکان در مکاتب گردد .تعداد زیادی از کودکان عم ً ال به تعلیم و تربیت دسترسـی ندارند ،یا آنهایی که دسترسـی هم دارند ،فرصتهای تعلیمیشان از صنف نهم باال نرفته است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
19 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
اجـتـماعی
ورود قطارآهن چین به افغانستان متوقف شد آرش یونسـی رئیـس اتـاق تجارت و صنایع زون شـمال به رادیو آزادی گفـت که از زمان بهره برداری از خط آهن چین -افغانستان تنها سه بار به بندر تجارتی حیرتان اموال چینی به وسیله واگونهای تجارتی از طریق خط آهن وارد شدهاند. ق تجارت و صنایع در زون شـمال افغانسـتان شکایت دارند که به دلیل مداخالت مسـئوالن اتا ازبکستان در امور تجاراتی افغانستان واردات چین از طریق خط آهن به بندر تجارتی حیرتان در شمال افغانستان متوقف شدهاست. آرش یونسی رئیس اتاق تجارت و صنایع زون شمال به رادیو آزادی گفت که از زمان بهره برداری از خط آهن چین – افغانستان تنها سه بار به بندر تجارتی حیرتان اموال چینی به وسیله واگونهای تجارتی از طریق خط آهن وارد شدهاند. وی گفت به دلیل این که ازبکستان به صادرات اموال تجارتی افغانی به وسیله واگونهای تجارتی از خاک خود اجازه عبور به سـایر کشـورهای آسـیای میانه را نمیدهد ،اکنون واردات اموال تجارتی چین به افغانستان نیز از راه خط آهن متوقف شدهاست. آقای یونسی در رابطه گفت ”:از آغاز فعالیت خط آهن تا اکنون سه پارت اموال تجارتی چین به افغانسـتان وارد شدهاسـت ،اما هیچ صادرات از سـوی افغانسـتان به وسیله خط آهن از بندر تجارتی حیرتان صورت نگرفته اسـت .اکنون واردات از کشـور چین به دلیل عدم صادرات از سوی افغانستان از طریق خط آهن متوقف است”. ق تجارت و صنایع زون شـمال افغانسـتان میگوید در کنار مداخله ازبکسـتان در رئیـس اتـا امور تجارتی و صادرات اینکشـور ،افزایش ناامنیها نیز باعث شـد ه تا سـطح سـرمایه گذاری تجار در زون شـمال افغانسـتان ۵۰درصد کاهش یابد .وی گفت ،مسیر راههای ترانزیت بنادر آقینه ،حیرتان و شیرخان بندر نا امن بوده و تجار افغان نمیتوانند به راحتی اموال وارداتی از
کشورهای اروپای شرقی و آسیای میانه را به کابل و والیات جنوبی و شرقی کشور انتقال بدهد. تاجران افغان نیز در شمال افغانستان شکایت دارند که متوقف شدن واردات از طریق راه آهن چین -ازبکسـتان به بندر تجارتی حیرتان بر سـرمایه گذاری آنان در داخل کشـور تأثیرات منفی گذاشتهاست .حاجی مایل یکی از سرمایه گذاران افغان در زون شمال است .وی میگوید اکنون اموال تجارتی از چین و سایر کشورهای آسیای میانه به وسیله موتر تا ازبکستان منتقل شده و بعد توسط کشتیهای تجارتی وارد خاک افغانستان میشوند که نسبت به واردات از راه آهن چندین برابر هزینه بر میدارد. حاجی مایل از حکومت افغانستان میخواهد تا هر چه زودتر مشکل صادرات اموال تجار افغان به وسیله خط آهن از راه ازبکستان را حل نموده و جلو فرار سرمایه گذاریها از کشور را بگیرد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ترمپ امرسفربری هزار پیلوت
جنگی به افغانستان را صادر کرد
نشریه امریکایی یو ،اس بالستینگ نیوز به تازه گی گزارش داد. به گزارش نشریه یو ،اس بالستینگ نیوز ،امریکا درصدد بازسازی فعالیت های خود درافغانستان است و رئیس جمهور دونالد ترمپ قصد دارد دست کم هزار تن از خلبانان (پیلوت ها) های بازنشسته را دو باره به خدمت فرابخواند .رئیس جمهور رهنمود هایی را امضاء کرده که براساس آن خلبانان می توانند دو باره به وظایف جنگی شان در نیروی هوایی برگردند. اداره ترمپ در نظر دارد به عنوان بخشی از استراتیژی جدید درمقابله با تهدیدات طالبان و دیگر دسته جات تروریستی درافغانستان کمبود خلبانان جنگی را جبران کند .تا این دم تنها 25تن خلبان بازنشسته به خدمت بازگشته بودند اما به دلیل کمبـود شـدید خلبانـان کار آزمـوده اکنـون این رقم بـه هزار تن تغییر یافته اسـت. روزنامه انگلیسی دیلی میل گزارش کرده است که کمبود خلبانان مجرب در اردوی امریکا یک مشکل واقعی است که امریکا با آن رو به رو است .سخنگوی پنتاگون، دریا سـاالر گری راس تایید کرده اسـت که کمبود خلبانان می تواند بر امور دولت بلکه بر سیستم حمل ونقل هوایی امریکا اثرات منفی برجا بگذارد .جیمز ماتیس، وزیر دفاع خاطر نشان کرد که هدف از فراخوانی خلبانان بازنشسته در چهار چوب اسـتراتیژی ترمپ مقابله با کمبود شـدید خلبانان درجنگ افغانستان علیه طالبان درافغانستان است.
18 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
اجـتـماعی
نگاه نگران نیویورک تایمز به سفر رکس تیلرسون به کابل
گزارشگر نیویورک تایمز نوشته است که امریکا درحال حاضر از استقامت مناطق وسیعی که تحت کنترول طالبان قرار دارد احاطه شده است. گـزارش نورمـال رسـانه هـای داخلـی این بود کـه وزیرخارجـه امریکا دریک سـفر تقریبن اضطراری بـا دکترغنی و دکترعبدالله دیدار کرده و برتعهدات کشورش نسبت به افغانستان دو باره تاکید کرد .اما خبرنگار نیویورک تایمز درین باره از زاویه دیگری به مساله نگاه کرد. رکس دبلیو تیلرسون وزیرخارجه امریکا که شب گذشته از پایگاه اصلی نیروی هوایی امریکا در بگرام یک دیدار دو ساعته انجام داد .در حدود بیست هزار پرسنل نظامی ،پیمانکاران و دیگران کارکنان امریکایی در پایگاه هوایی بگرام درشمال کابل مستقر هستند .اکثرآنان به هنگام پیاده شدن وزیرخارجه از هواپیمای حمل نقل نظامی نسبت به یک حمله موشکی که درین روز ها درآن حوالی اتفاق می افتد نگرانی داشتند .که تیلرسون اکنون حتی نمی تواند مثل وزرای خارجه قبلی از سفارت به شدت حفاظت شده امریکا و کاخ ریاست جمهوری افغانستان دیدارکوتاه انجام دهد. ایـن نشـان دهنـده تغییـر امنیتـی فزاینده درکابل اسـت و این واقعیت را آشـکار می کند که امریکا درحـال حاضر از استقامت مناطق وسیعی که تحت کنترول طالبان قرار دارد احاطه شده است. تیلرسون درنخستین سفربه افغانستان اظهار داشت که به دلیل تهدیدات امنیتی درافغانستان پیش بینی وضع امنیتی این کشور تقریبا نا ممکن است .اما تیلرسون در یک کنفرانس شتابزده خبری هشت دقیقه ای در یک اتاق کوچک بدون پنجره اظهار داشت که ظرفیت پیروزی درافغانستان وجود دارد .وی گفت: "فکر می کنم اگر اوضاع کنونی افغانستان را که ما دقایقی پیش در باره آن صحبت داشتیم درنظر بگیریم و به شرایط سالیان قبل نگاه کنیم اکنون با مردمی نهایت پرجوش وخروش ،سیستم آموزشی ،ساختاراقتصادی وسیع تر رو به رو هستیم .ازین قرار ،زمینه ها برای تقویت شالوده های یک جامعه ظفرمند درافغانستان وجود دارد.
بعد از تحرکات ترمپ ،نماینده خاص پوتین وارد دهلی جدید شد آیندۀ تقابل ها درسطح منطقه شمال افغانستان را به مرکز تعیین کننده سیاست و جنگ تبدیل می کند. اکونومیک تایمز به نقل از اندیا تایمز گزارش داد که نیکوالی کوداشیف نماینده پوتین به دهلی رسیده است و به روز جمعه آینده با جی شنکر مقام وزارت خارجه هند دیدار خواهد داشت.کوادشـیف در یک نشسـت خبری در اوایل ماه جاری گفته بود که همکاری با هند یکی از اولویت های اصلی سیاست خارجی روسیه است .به گفته وی "روابط دوستانه روسیه با هند در سطح مشارکت ویژه استراتیژیک و فوق العاده قرار دارد و ما سعی داریم تا این روابط ابعاد تازه ای کسب کند. پیش ازین رئیس جمهور پوتین یک هیات ویژه را به رهبری ضمیرکابلوف نماینده ویژه برای افغانستان روانه دهلی جدید کرده و موصوف با رئیس شورای امنیت ملی هند اجیت دووال مذاکراتی را انجام داده بود. دولت هند با توجه به ماهیت حساس موضوع سفر ضمیر کابلوف به دهلی اطالعاتی به رسانه ها نداده بود .اما منابع رسمی هند گفته بودند که مذاکرات دو طرف روی پیشرفت وضعیت امنیتی درافغانستان و نقش پاکستان درآن کشور متمرکز بوده است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خـــبــری
کمیته مسـتقل مشـترک نظـارت وارزیابی مبارزه علیه فسـاد اداری گزارش جدیدی را در پروژه رشد زراعت و انکشاف دهات نشـر کرد .گزارش نشـان میدهد که تنها ۳۳درصد از مجموع ۴۵میلیون دالر بودجه اختصاص داده شده به این پروژه مصرف شده است. اولیـن مرحلـه پـروژه رشـد زراعت و انکشـاف دهات در سـال ۲۰۰۹آغاز شده بود و تا سال ۲۰۱۴ادامه داشت .ولی نهادهای دولتی نتوانستهاند پولی را که برای این پروژه حیاتی اختصاص داده شده بود ،مصرف کنند. باری سالم ،کمیشنر کمیته مستقل مشترک نظارت و ارزیابی مبارزه با فساد اداری ،روز یکشنبه هنگام ارایه این گزارش گفت: «کمیتـه نظـارت و ارزیابـی در کنار این کـه پروژههای داخلی را بررسی میکند ،پروژههایی که از سوی دونرها تمویل میشوند را نیز مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد». آقـای سلام افزود که یک بخش عظیم پـول که بیش از ۶۰ درصـد کل پـروژه میشـود ،صـرف مصارفـی شـده کـه در واقع بـرای افغانسـتان نبوده ،یعنی در بخشهای تخنیکی از سـوی قراردادیهای خارجیها به مصرف رسیده است. مرحله دوم این برنامه که بین سـالهای ۲۰۱۴و ۲۰۱۸تطبیق میشـود ،دارای ۹۰میلیون دالر بودجـه اسـت .در گـزارش ایـن ایـن نهاد آمده اسـت کـه در پروژه رشـد زراعت و انکشـاف دهات، خویشخوری در مدیریت برنامه ،بینظمی در روند کمکهای بالعوض و قراردادهای تدارکاتی و تنظیمات اداری پیچیده ،وجود داشته است. همچنان در بخشی از این تحقیق گفته شده است که احتمال تخطی قانونی در قرارداد کارکنان وجود دارد و تمویل کنندگان مخالف ارزیابی از اجراات شان هستند. اما کمیته نظارت و ارزیابی میگوید در فساد موجود در افغانستان تنها داخلیها یا حکومت مقصر
17 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
پولهای کمک شده به افغانستان در خارج مصرف میشود نیسـت؛ بلکه بخشـی از فسـاد به نهادهای بینالمللی بر میگردد .آقای سلام در این مورد گفت: «پروژه کاردیف نشان میدهد که دونرها نیز عملکردهایی داشتهاند و پروژههایی را تمویل کردهاند که سبب گسترش فساد در افغانستان شده است .نمونه آشکار آن همین پروژه رشد زراعت است که این ادعا را ثابت میسازد» .اعضای این کمیته گفتند شرکتی که این پروژه را به پیش برده در افغانستان فاقد اعتبار بوده و در این کشور اصال ثبت نشده است. مسووالن این کمیته ،تاکید کردند که چگونگی دیزاین این پروژه زمینه ساز فساد بوده است و بربنیاد تفاهمنامه موجود میان افغانستان و تمویل کنندگان بینالمللی ،دونرها قرارداد را به شرکت خصوصی انگلیسـی «اتوس کنسـلتنگ لمتد» داده اسـت و با آنکه این شـرکت فاقد رسـمیت در افغانستان بود ،این پروژه را مدیریت کرده است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خــبــری
16 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
آمار تازهی ادارهی مرکزی احصاییه :بیش از ۸۴ درصد افغانها آب
۸صبح ،کابل :آمارها از سـروی تازهی ادارهی مرکزی احصاییه نشـان میدهـد که تنها حدود ۱۶درصـد افغانهـا بـه آب خالـی از مکـروب دسترسـی دارنـد و از آن مینوشـند و بقیـه (بیـش از ۸۴درصـد) ناگزیر اند به دلیل نبود آب نوشیدنی خالی از میکروب ،از آبهای آلوده به ِ میکـروب و مدفوعهای انسـانی و حیوانی برای نوشیدن استفاده کنند. در نتایـج سـروی ادارهی مرکزی احصاییه که در سال ۱۳۹۵راهاندازی شده ،آمده است« :تنها در حـدود ۱۵٫۸درصـد مردم به آب آشـامیدنی صحی مدیریت شده دسترسی دارند». بـر بنیاد این گزارش ۶۰ ،درصد آبهای افغانسـتان آلوده به مدفوعهای انسانی و حیوانی است. این سروی به شکل نمونه در ۱۰والیت افغانستان صورت گرفته اسـت .کابل ،هرات ،قندهار ،بدخشان، بلخ ،سـمنگان ،دایکندی ،ننگرهار ،خوست و کاپیسا والیتهایی اند که این سروی تحت پوشش خود قرار داده است. آلودهگی بیشتر آب در روستاها
کودتای اپراتیفی درباری علیه جنرال دوستم
میکروبی مینوشند
نـام دارد ،از ۲۰۰۳آغـاز شـده بـود و ایـن بـار در ادامهی کارش، آمـار گرفتـه شـده از شـهرها و روسـتاها در بـارهی چگونهگـی کیفیـت آب ،متفاوت اسـت .بر بنیاد آمار ارائه شـده چگونهگی آب آشـامیدنی شهروندان را در ده والیت ،مورد غور از ایـن سـروی« ،در روسـتاها حـدود ۱۰٫۵درصـد مـردم به آب و بررسی قرار داد. آشامیدنی صحی دسترسی دارند» در حالی که گفته شده است آمـار دسترسـی مـردم بـه آب آشـامیدنی صحی در شـهرها به کابل و صحیترین آب؟ نتیجـهی این سـروی همچنـان حکایت میکند «بدخشـان و ۳۰٫۴درصد میرسد. مسووالن ادارهی مرکزی احصاییه گفتند که «با این سروی ،کابل صحیترین آب و سمنگان و بلخ ،آلودهترین آب را دارند». خوشـبختانه افغانسـتان از جمله ۱۲کشـور محدود جهان است در حالی که پیش از این ،گزارشها حاکی از این بود که آبهای کـه توانسـته این ارقـام را جمـعآوری بکند» و میـزان میکروب نوشـیدنی در شـهر کابـل اکثراً آلـوده به انـواع میکروبها اند و «ایکـوالی» (میکـروب ناشـی از موجودیـت مدفـوع) را در آب برای نوشـیدن ،صحی نیسـتند .در یکی از این گزارشها اداره ملی حفاظت از محیط زیست افغانستان گفته بود که ۷۰درصد تشخیص بدهد. بهای زیرزمینی کابل غیربهداشتی و غیر قابل نوشیدن است. آ تنها ۱۵٫۸درصد آب عاری از میکروب در گزارش سروی بررسی وضعیت زندهگی مردم توسط ادارهی ادارهی محیط زیست همچنان گفته بود که آبهای زیرزمینی مرکـزی احصاییـه آمده اسـت که «تنهـا در حـدود ۱۵٫۸درصد پایتخت افغانسـتان عمدتـا آلوده به مواد کیمیایـی و باکتریها مردم به آب آشامیدنی صحی مدیریت شده دسترسی دارند» .است. این اداره میگوید که منظور از «آب آشامیدنی مدیریت یافته» از جانـب دیگـر ،بـا ارائـهی گزارش سـروی تازه و بـا توجه به آب عـاری از میکـروب و هدف آنـان از این میکروب ،میکروب میکروبـی بـودن بیـش از ۸۴درصد آبهای نوشـیدنی کشـور، مسـووالن ادارهی مرکـزی احصاییـه ،وزارت صحـت و وزارت «ایکوالی» است. گـزارش سـروی ادارهی مرکـزی احصاییـه میگویـد« :ایـن انکشـاف دهـات از شـهروندان خواسـتند کـه برای داشـتن آب میکروب «ایکوالی» خیلی خطرناک بوده و به صورت تدریجی آشـامیدنی پـاک ،از مـواد ضـد میکروب اسـتفاده کننـد و یا هم باعـث ایجـاد بیماریهـای بسـیار خطرنـاک میشـود و نظر به آبهای نوشیدنیشان را پس از جوشاندن ،بنوشند. تعریف سازمان صحی جهان ،اگر ۱۰۰ملی لیتر آب کمتر از یک آنان همچنان گفتند که باید برای نگهداری آبهای نوشیدنی، میکروب «ایکوالی» وجود داشت ،آب قابل استفاده است و به توجه بیشتر به خرج داده شود ،زیرا «بیشتر آبها ،در زمان انتقال صحت انسان ضرر ندارد و اگر از آن باالتر باشد ،مضر است ».و نگهداری آلوده میشوند». ایـن آمارگیری را ادارهی احصاییه مرکزی ،به همکاری مالی در گزارش این سروی آمده است که ادارهی مرکزی احصاییه، صنـدوق وجهـی کودکان سـازمان ملل یا یونیسـف انجـام داده وزارت انکشاف دهات و وزارت صحت عامه پالنهای مشترکی را در چگونهگی پاکساختن منابع آبی از میکروبها ،روی دست است. ایـن سـروی کـه «بررسـی وضعیـت زندهگـی در افغانسـتان» خواهند گرفت.
جنبش ملی تاریخ خونین و دردناکی دارد و سرنوشت سیاسی و حضور رسمی دولتی چنین تشکیالتی که از انتخابات مردمی بیرون آمده در جمع سیاسیون خوش پوش ومعطر در زیر سقف تاالر دولتی که به نابودی جنبش سوگند خورده است؛ تعیین نمی شود. یـک گـروه از سیاسـیون تـرک تبار بعد از چند هفتـه مذاکره با نماینده گان شورای امنیت ملی و بحث های حضور با دکترغنی سـرانجام درجهـت خلع سیاسـی جنـرال دوسـتم و باتور دوسـتم مصمـم شـده اند .ازین قرار ،بخش انشـعابی جنبـش ملی با تیم ارگ وارد معاملـه شـده و به قول معـروف از دایره محافظه کاران جنبش بیرون شده اند. سـید نورالله سـادات به بیبیسی گفت در آخرین کنگره حزب جنبش که سـه سـال پیش برگزار شـده بود ،او به عنوان رئیس این حزب انتخاب شد و هنوز نامش در وزارت عدلیه/دادگستری افغانستان به همین عنوان ثبت است. آقای سادات میگوید،او دیگر با آقای دوستم قطع رابطه کرده و فکـر هـم نمیکنـد که ژنرال دوسـتم بتواند به ایـن زودیها به افغانستان بازگردد .دو عضو ارشد دیگر این حزب که نمیخواهند نامی از آن ها گرفته شود ،هم میگویند که با آقای دوستم روابط خود را قطع کردهاند .ژنرال دوسـتم ماهها اسـت در پی اتهامات احمد ایشچی ،از مخالفان سیاسیاش مبنی بر بدرفتاری جنسی معـاون اول رئیـس جمهوری با او ،افغانسـتان را تـرک کرده و در ترکیه در تبعید خودخواسته به سر میبرد .آقای سادات میگوید بـه تازگـی شـماری از نزدیکان ژنرال دوسـتم و از اعضای ارشـد حـزب جنبش با اشـرف غنـی ،رئیس جمهوری افغانسـتان دیدار کردهاند .در این دیدار برعالوه آقای سـادات ،شـاکر کارگر مشاور آقای دوستم ،نقیبالله فایق ،رئیس اداره نورم و استندرد ،خیرالله انـوش ،والـی پیشـین سـمنگان ،محمداللـه بتاش وزیر پیشـین ترانسـپورت ،سـید کامل آقا و عنایتالله کمال ،همه از اعضای ارشد حزب جنبش ملی و عالم ساعی ،از موسسان حزب "جنبش نوین" حضور داشـتند .آقای سـاعی پیشتر با احمد ایشچی حزب جنبش نوین را ایجاد کردند که تصور میشود این اقدام در برابر آقـای دوسـتم و حـزب جنبـش بوده اسـت .ترکیـب این دیـدار با حضور چهرههای وفادار به ژنرال دوستم در کنار عالم ساعی که از مخالفان آقای دوستم در میان ترکتباران است ،نشان میدهد در غیبت رهبر سـنتی و قدرتمند ازبکها ،مخالفان و موافقان او در کابل در تالش ایجاد یک اتحاد جدید هستند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خــبــری
15 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
هنوز از پروژه ای که خیلی زود فروپاشید ،چه عبث امید یک برداشت سیاسی به صرفه دارند. ماهانه بیست میلیون افغانی مخارج پیدا وپنهان حکمتیار از بودجه ملی تادیه می شود .یک میلیون افغانی تقریب ًا برابر با بیست هزار دالر امریکایی است. امرالله صالح : یعنی مصارف آقای عفو شده پس از هفده سال دسیسه و توطیه در برابر ملت افغانستان معادل ساختن بیست باب مکتب در یک سال است .این تنها بخش علنی و فریبنده ای کار است و کشورما دارای هیچ نهاد مستقل و یا کمی مستقل تفتیش نیست که معلوم کند که از کدام فصل و باب دیگر چه مقدار پاداش برای قتل عام و دسیسه گری پرداخته میشود. درین معامله کی باید بشرمد؟ حکومت ؟ عفو شده ؟ ملت ؟ امـا آنچـه هویداسـت ایـن کـه نقـاب هـای دروغین و ریا در برابر چشمان ملت فرو میریزند و آنهایی که چهل سال فریاد از عدالت عمری زدنـد و چـه موجی از جوانـان و نوجوانان را زیر نام ارمان و دین به قتل گاه بردند و حاال پاداش خودشان همین چند ملیون از کیسه فقیر ترین ملـت دنیـا در ماه ( .خدایا هیچ شـک نـدارم که عزت و ذلت بدسـت توسـت .شـاهد چه صحنه های ننگین دیگر خواهیم بود) .
ت ی ر ی ک ه ا م ر ا هلل صالح از ک م ا ن گ ل ب د ی ن به سوی اتمر پرتاب کرد
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خــبــری
آیا معاینات پرده بکارت اساس واقعی ،علمی و یا طبی دارد؟!
مؤسسه خدماتی علوم عدلی افغانستان میگوید ،معاینات پرده بکارت اساس واقعی ،علمی و یا طبی ندارد. این مؤسسه میگوید ،استفاده از معاینه پرده بکارت بهخاطر تثبیت اینکه یک زن با مردی رابطه جنسی برقرار کرده یا نه؟ هیچگونه پایه و اساس واقعی ،علمی و طبی ندارد. مسئوالن این نهاد روز چهار شنبه هنگام ارائه تحقیق تازهشان در این مورد گفتند که سالم بودن پرده بکارت نشـان دهنده باکره بودن یک دختر نیسـت و نباید به جبر و یا هم زور معاینات بکارت صورت گیرد. آنان گفتند ،در جامعه افغانی بکارت دختران مهم و یک شرط اساسی عدم مقاربت جنسی قبل از ازدواج خوانده میشود. محمد اشرف بختیاری رئیس این نهاد میگوید ،معاینات اجباری بکارت یک رفتار غیر انسانی، بیرحمانه و اهانتآمیز میباشد و باید از آن جلوگیری صورت گیرد.او افزود: "تحقیق که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که این معاینه اساس ندارد چرا ندارد بهخاطر اینکه باورهای فرهنگی با واقعیتهای علمی فرق دارد .باورهای فرهنگی میگوید خونریزی دلیل بر باکره
14 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
بودن و باکره بودن دلیل بر پاکی یک خانم است و نبود خونریزی دلیل نبود بر باکره بودن و آلوده بودن وی میباشد .اگر خونریزی داشت خانم باکره است و اگر نداشت هیچ جرمی را مرتکب نشده". آقـای بختیـاری میگویـد ،چنین معاینات از لحاظ روانی و فزیکی یک دختر و یا یک زن را متأثر میسازد. مسئوالن این نهاد میگویند ،داشتن پرده بکارت در جامعه سنتی افغانستان برای دختران یک امر حیاتی است. پرده بکارت برای دختران افغان ،حکایت از عزت دختر و خانواده او میکند و سالم نبودنش پیامدهای ناگوار داشته و حتی معاینات آن زندهگی شماری از دختران را دگرگون میسازد. بهگفته آقای بختیاری ،در صورتیکه نتیجه آزمایش منفی باشـد ،برخی دختران کشـته شـماری دیگری آنان طالق داده میشـوند و به تعدادی هم تا آخر عمر در خانه به چشـم حقارت دیده میشود. بر اساس معلومات داکتران ،پرده بکارت یک پرده نسبتًا کم خون بوده و حتی اگر پاره شود ممکن خونریزی زیادی نداشته باشد. پیش از این سازمان دیدهبان حقوق بشر ،سازمان صحی جهان و کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نیز معاینات پرده بکارت را نقض تکان دهنده حقوق بشر خوانده و خواهان توقف این عمل شدهاند. در این حال داکتر عبدالباقی وردک متخصص نسایی والدی و عقامت در مورد چگونگی پاره شدن پرده بکارت به رادیو آزادی گفت: "سالم بودن پرده بکارت نمایندهگی نمیکند که یک شخص رابطه جنسی برقرار نکرده یعنی در برخی حاالت یک فرد در دوره طفولیت میافتد بکارت تخریب میشود خودش خبر ندارد. در معاینات تخریب بکارت تعین میشود ،اما چگونگی آن را که چطور و به وسیله چی تخریب شده در معاینات تشخیص شده نمیتواند". یگویند که معاینات بکارت اساس علمی نداشته مسئوالن مؤسسه خدمات علوم عدلی افغانستان م و از لحاظ قانونی اجرای این عمل بر دخترانی که به علت خشونتهای خانوادهگی و گریز از ازدواج اجباری از خانه فرار میکنند ،درست نیست. کمیسـیون مسـتقل حقوق بشـر افغانسـتان نیز میگوید ،آزمایش پـرده بکارت دختـران مخالف کنوانسیونهای جهانی است. ثریا صبحرنگ یک عضو این کمیسیون به رادیو آزادی گفت ،حکومت افغانستان اخیرا آزمایش بکارت را در کود جزای این کشور جرم خواندهاست. بـه گفتـه وی ،لـوی سـارنوالی و وزارت صحـت عامه نیز به آنـان گفتهاند که آزمایـش بکارت در افغانستان مردود میباشد.
پناهجوی افغان که دانشجوی دکترای کمبریج شد
رابعه نسیمی ،دانشجوی مقطع دکترا در دانشگاه کمبریج است رابعـه زمانـی کـه در پنجسالگی با خانوادهاش وارد بریتانیا شـد و شروع به درس خوانـدن کـرد ،هیـچ کودک دختـری در افغانسـتان اجازه رفتـن بـه مکتب/مدرسـه را نداشـت .طالبان که در سـال ۱۹۹۶بـر سـر قدرت شـدند، زنـان و دختـران را از رفتـن بـه مکتب و دانشـگاه ممنوع کرده بودند.
رابعه نسیمی ۲۳سال دارد و ۱۸سال پیش در یکی از روزهای پاییزی زمانی که موتر حامل او و خانوادهاش در بندر دو-ور در جنوب انگستان رسید ،والدینش نفس راحتی کشیدند .پدر و مادر رابعه یکجا با دو دختر و یک پسر خردسال شان از رژیم طالبان فرار کرده بودند تا در کشور امنی زندگی جدیدی را شروع کنند. او در کشور جدید در شش سالگی به مکتب/مدرسه رفت و بعد از آن در دانشگاه گولداسمیت لندن در مقطع لیسانس جامعه شناسی و سیاست خواند و پس از آن دوره کارشناسی ارشد (ماستری) را در همین رشته در مدرسه اقتصاد و سیاست دانشگاه لندن ( )LSEتمام کرد و حاال دانشجوی مقطع دکترا در کمبریج ،یکی از بهترین دانشگاههای جهان است. رابعه از سفر دشواری که خانوادهاش تا رسیدن به بریتانیا طی کردند چیزهای زیادی به یاد ندارد، اما میگوید قص ه سختیهای راه را همیشه از پدر و مادرش شینده است. رابعـه اگـر چـه در بریتانیـا بزرگ شـد و درس خواند ،امـا هیچگاه رابطهاش را بـا وطن اصلیاش افغانسـتان نبرید .شـاید به همین دلیل ،با وجود این که در جامعه انگلیسـیزبان بزرگ شـده و به انگلیسی تحصیل کرده ،میتواند ،به فارسی روان حرف بزند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره -۱۶۲عقرب T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
13 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
سخن اول
مؤسس :فاروق حفیظی ناشر :شرکت افغان استار روابط عمومی :فاروق حفیظی
■ مسئولیت مقاالت منتشره باخود نویسندگان است. ■ نایاب در حک و اصالح مطالب با حفظ دیدگاه نویسنده آزاد است. ■ نایاب هیچ مسؤلیتی در قبال آگهی ها ندارد. ■ استفاده از طرح ها و دیزاین های نایاب منوط به اجازه کتبی است. ■ آخرین فرصت برای تغییر آگهی ها تاریخ بیستم هر ماه.
Tel: 416-803-2353
اولین محموله بزرگ گندم هند از طریق چابهار به افغانستان میرسد
Fax: 1-888-676-9677 Email: nayabafg@gmail.com Mailing Address: P.O.Box: 53141 Thornhill, ON L3T 3C0 Graphic & Design: Kheradmand www.khrd.ca
خبری
۱۴
اجتماعی
۱۸
تاریخ و تمدن
۳۵
ادبی
روانشناسی
داستان کوتاه -دنباله دار صحت و سالمتی
گردشگری و سیاحت
۲۷ ۴۲
۴۷و ۴۴ ۴۸ ۵۰
مشوره های زناشویی
۵۲
اسرار خانه داری
۵۶
جالب،سرگرمی ومعما
۶۵
شعر
۶۸
آشپزی
کودکان و والدین جک و طنز
جالب و خواندنی
۵۴ ۶۱ ۶۶ ۷۰
تاریخی دنباله دار
۷۶
فرهنگ و هنر
۸۲
داستان دنباله دار
۸۸
آرایش و زیبایی
۹۹
گوناگون حکایت
رازهای موفقیت
79 ۸۶ ۹۵
وزیر امور خارجه افغانسـتان (راسـت) در یک گفتوگوی ویدیویی با همتای هندیاش از فرستاده شدن این محموله استقبال کرد اولین محموله کمکهای هند که از طریق بندر چابهار در ایران به افغانسـتان خواهد رسـید ،امروز یکشنبه ۷عقرب/ آبان هند را ترک کرد. ایـن محمولـ ه شـامل ۱۵هـزار تن گنـدم کمکـی هند به افغانستان است. وزیـران امـور خارجه افغانسـتان و هنـد در یک کنفرانس ویدیویـی اسـتفاده از بنـدر چابهار را برای نزدیکـی روابط و توسعه اقتصادی هر سه کشور مهم خواندند. سال گذشته افغانستان ،هند و ایران موافقتنامه سه جانبه چابهـار را امضـا کردنـد که بـر مبنای آن افغانسـتان و هند میتوانند مبادالت تجاریشان را از طریق بندر چابهار ایران انجام دهند. سوشـما سـواراج ،وزیـر امـور خارجـه هنـد در کنفرانـس ویدئویـی امـروز اعلام کرد ارسـال محمولههـای گندم به افغانسـتان آغـاز شـده و گفـت کـه ایـن محمولههـا از بندر کندال در ایالت گجرات از طریق بندر چاه بهار به افغانستان میرسد. هنـد در سـال جـاری میالدی وعـده کـرده ۱۱۰هزار تن گندم به افغانسـتان کمک کند که در شـش ماه آینده از راه بندر چابهار به افغانستان خواهد رسید. قرار است این گندم در "ذخایر استراتژیک وزارت زراعت و مالداری" در شش والیت افغانستان نگهداری شود. در همیـن حـال نارندرا مودی ،نخسـت وزیر هنـد هم در توییتـر آغـاز انتقـال محموله گندم را به افغانسـتان و ایران تبریک گفت و نوشت که "این پیشرفت صفحه جدیدی را
در همکاریها و روابط منطقهای رقم میزند". سوشما سواراج وزیر امور خارجه هند گفت" :ما به منظور برداشتن موانع و با استفاده از جغرافیا و افکارمان راه دهلیز هوایـی را افتتـاح کردیم و اینک برای گسـترش آن تالش میکنیم تا راههای آبی را هم بپیماییم و به همدیگر برسیم". صالحالدین ربانی ،وزیر امور خارجه افغانستان هم گفت بندر چابهار تجارت و ترانزیت در منطقه را افزایش میدهد: "ایـن بنـدر میتوانـد نقـش خوبـی در وصـل و انکشـاف اقتصادی کشورهای آسیای جنوبی ،مرکزی وحتی اروپایی داشـته باشـد و ما آرزومند هسـتیم که دیگر کشورها هم از این بندر استفاده کنند". هنـد در یـک و نیـم دهـه گذشـته بـرای تحکیـم روابـط اقتصادی با افغانستان تالش زیادی کرده است. این کشور از سال ۲۰۰۲میالدی وعده کمک ۱.۱میلیون تن گندم به افغانستان را کرده که تا حاال بیشتر از هفتصد هزار تن آن را از راههای مختلف به افغانستان رسانده است. حـاال مقامـات هـر دو کشـور امیدوارند کـه ۱۱۰هزار تن گنـدم کمـک هنـد تا شـش مـاه دیگـر از طریق چابهـار به افغانستان برسد. افغانستان به عنوان یک کشور محاط به خشکی همواره به راههای ترانزیت کشورهای همسایه خود بویژه پاکستان نیازمند است ،هر چند پاکستان گاهی هم برای افغانستان مشکالت ترانزیتی ایجاد میکند. افغانسـتان سـالها اسـت تالش دارد تا از این وابسـتگی بکاهـد و میگویـد بندر چابهـار میتواند به یک نقطه مهم همکاریهای منطقهای و جهانی تبدیل شود.
12 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
11 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
10 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
9 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
8 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
7 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
6 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
5 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
4 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
3 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
2 Nayab Magazine - Vol 14 -# 162-November 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ عقرب-۱۶۲ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
ماهنامه جامعه افغانهای کانادا -تلفن۴۱۶-۸۰۳-۲۳۵۳ :
سال تاسیس - ۲۰۰۳ :سال - ۱۴شماره - ۱۶۲عقرب ۱۳۹۶