Nayab Issue #159

Page 1

TEL: 416-803-2353

Afghan Monthly Magazine Since 2003

nayabafg@gmail.com

Vol 14 Issue 159 August 2017

Tel: 416-803-2353

email: nayabafg@gmail.com


115 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


114 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


113 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


112 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


111 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


110 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


109 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


108 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


107 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


106 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


105 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫«ژوزوف کسـل» بـازی کنـه‪ ،‬رش تصادفـأ ده هوتـل (انترکانتی‬ ‫نانتل) کتیش آشـنا شـد و خواهش کد که امشـو مهان ما باشـه‪.‬‬ ‫حالی فامیدین؟ نیلو ملتهب و هیجانی صدا زد‪ :‬ماری اگه نگویی‬ ‫سر مه ره بخوری‪ .‬بخدا شیرینته میتم‪:‬‬ ‫ماری گفت‪ :‬چی؟‬ ‫نیلو گفت‪ :‬یک دعوت کالن به دستپخت امین!‬ ‫ماری گفت‪ :‬خی حالی میگم!‬ ‫بعد از آن مثل اینکه سر صندوقچهء جواهرات را بکشاید شمرده‬ ‫و غرور آمیز گفت‪:‬‬ ‫ـ مهمان امشب ما عمرشریف است عمرشریف!‬ ‫همه باهم چیغ کشیدند او عمرشریف! چه شانسی! زنده باد!‬ ‫ماری با جنباندن سر به ابراز احساسات همه پاسخ گفت‪.‬‬ ‫اما در همین هول و هیجان بودند که تپ تپ پاهایی در دهلیز‬ ‫پیچیـد و حسـین کـه درین صحنه سـازی سررشـته را به دسـت‬ ‫داشت آمد و گفت‪:‬‬ ‫ـ بی بی مهان آمد‪:‬‬ ‫همه دست و پاچه نیم خیز شدند و عمر شریف با آن قیافه مردانه‬ ‫شرقی چون شاخ شمشاد وارد شد‪ ،‬همه تمام قد ایستادند یکی «‬ ‫شب خوش!» و یکی « یان سوار!» گفت و خانم ها شوقمند مثل‬ ‫اینکه به استقبال شهزاده ای میروند از دو گوشه تریزها گرفته جا‬ ‫به جا تنظیم کردند‪.‬‬ ‫ماری که برغم دیگران از جایش تکان نخورده بود خونسـرد و‬ ‫آرام گفت‪:‬‬ ‫معرفی میکنم پیشخدمت نو ما عبدالنبی!‬ ‫همه خیله خند و خود باخته دق ماندند و پک شان را گم کردند‪.‬‬

‫‪104 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫نمی دانستند چگونه با این بازی دراماتیک مقابل شوند‪ .‬تیر ماری‬ ‫درست به هدف نشسته بود و «ثری» و «نیلو» چون دو مار زخمی‬ ‫به هم می پیچیدند‪ .‬گلو که در چاپلوسی سرآمد روزگار بود از همه‬ ‫اولتر مشرف شده بود و دست نبی را در دست داشت‪ .‬وقتی ماری‬ ‫پـرده از روی ماجرا برداشـت او بـا آن قدک کوتاهش که نیمش‬ ‫سرزمین و نیمش زیر زمین بود سپر بالی نبی شد و چنان مورد‬ ‫استهزاء و واویال قرار گرفت که زنش با تمام بی مهری به خشم‬ ‫آمده‪ ،‬صدا زد‪:‬‬ ‫ـ ای یک شانتاز است‪ ،‬یک دسیسه است‪ .‬ماری جان‪ ،‬ما خو نان‬ ‫گم نکدیم که ماره مسقره می کنی!‬ ‫اما ماری معذرت خواست و گفت‪:‬‬ ‫بابا چقدر رسمی گپ میزنی یک مزاق بود‪ ،‬شو جمعه است شو‬ ‫خنده و ساتیری‪.‬‬ ‫دیگران نیز به خاطراینکه مجلس از حال نیفتد حرفش را تایید‬ ‫کردند و ابراهیم جان به نیابت از همه گفت‪:‬‬ ‫ـ نیلوجان تو و ماری گوشـت و ناخن اسـتین‪ ،‬گوشـت از ناخن‬ ‫ازهم جدایی نداران‪ .‬مزاق بود مزاق!‬ ‫آنوقت به سالمتی سر‪ ،‬هردو سر شیشه شامپاین را باز کرد و به‬ ‫زبان المانی شعار داد‪:‬‬ ‫«پروست! پروست!» همه کف زدند و از وساطت به موقع شیخ‬ ‫مجلس شادمان شدند‪.‬‬ ‫پیمانـه هـا بـه دوران افتیـد و نبـی آن حقه و توطئـه را به هزار‬ ‫زحمـت بـه پـاس نمک و نمکـدان نادیده گرفت و با خونسـردی‬ ‫در اجـرای هـر کاری سـنگ تمـام گذاشـت‪ .‬یکـی را «بیر» یکی‬ ‫را «جین» یکی را «ویسـکی» تعارف کرد‪ .‬باری سـیگار خانم را‬ ‫روشـن نمـود و بـاری چون همای‬ ‫سعادت مثل شهزاده ای از «بابل»‬ ‫یـا سـرداری دالوری از «کارتـاژ»‬ ‫گـوش به فرمان ایسـتاد‪ .‬خانم ها‬ ‫تظاهـر به بـی میلـی میکردند اما‬ ‫دزدیـده نگاه های شـان میرسـاند‬ ‫که مایلنـد زنده زنده نبی را قورت‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫]مـاری بـا تجاهلـی زیرکانـه به‬ ‫آنهـا فرصت چشـم چرانـی میداد‬ ‫و میگذاشـت پیـش از پیش پل و‬ ‫پلـوان شـان را آب ببـرد و شیشـه‬ ‫تقـوای شـان درز بـر دارد‪ .‬ولـی‬ ‫همینکه نبـی بـرای کاری بیرون‬ ‫رفت ثری خطاب به ماری گفت‪:‬‬ ‫ـ خواهـرک عمـر شـریف کجـا‬ ‫و ای غـول بیابـان کجـا به گمانم‬ ‫عارقت ترش کده!‬ ‫شـاه گل گفـت‪ :‬مـاری جـان‬ ‫نوکرت بسـیار کته و دبنگ است‪.‬‬ ‫آدم ازش میترسه!‬ ‫و نیلوفـر کـه هنـوز چـون بـرج‬ ‫زهرمار نشسته بود‪ ،‬نیشخندی زد‬ ‫و کنایه آمیز گفت‪:‬‬ ‫ـ هـان بـاب دنـدان مـاری جـان‬

‫است! براستی که قدر گل را بلبل بدنا و قدر جوهر ره جوهری!‬ ‫و گلـو مثـل مـاش به سـوی زنش لولیـده واه واه گفتـو در تایید‬ ‫نظر عمومی به زبان فرانسـوی اظهار داشـت که او یک دیو یک‬ ‫هیوالست! و «مامد» که سرش گرم شده بود بی توجه به باریکی‬ ‫کار و وخامت اوضاع گفت‪:‬‬ ‫ـ درست است درست است‪.‬‬ ‫اما ابرام که از دسـت زنش دل پر خونی داشـت و دیگر اجاقش‬ ‫به کوری میرفت به فکر عناد و مقابله با شاه گل مشت محکمی‬ ‫بروی میز کوبید و مثل یک مارشال صدا زد‪:‬‬ ‫ـ اعتراض دارم‪ ،‬اعتراض! هرگز نی‪ ،‬او یک خراج پاچاهیسـت‬ ‫یـک گنج شـایگان! یـک دون ژوان! و یک آریایـی اصیل! قبول‬ ‫ندارین‪ ،‬پس تماشا کین‪.‬‬ ‫سـپس بـی محابـا آواز داد‪« :‬نبی‪ ،‬نبی خان!» نبی شـتابان سـر‬ ‫رسید‪ .‬ابرام گفت‪:‬‬ ‫ـ قدش یک متر و نود سانتی‪ ،‬بر شانیش هشتاد سانتی‪ ،‬کمرش‬ ‫چهل سانتی و قطر بازوها هرکدام بیست سانتی‪ ،‬چشم و ابرو و‬ ‫موها سیاه القاس‪ ،‬پوست مثل شیر سفید‪ ،‬بینی بلند و عقابی! و آن‬ ‫وقت در حالیکه از هیجان می لرزید برخاست و کلک دهن نبی‬ ‫را باز کرد‪ .‬نبی نمی دانست که مقصد ازین بیانات و دیوانگی ها‬ ‫چیست‪ ،‬اما به احترام مجلس اعتراض نکرد‪ .‬ابرام صدا زد‪:‬‬ ‫ـ آقایـان خـوب تماشـا کنیـن‪ ،‬باالخـره دندان هـا‪ ،‬مثل صدف‬ ‫منظم‪ ،‬مرتب و سـالم‪ .‬نبی آغای دنیاسـت‪ .‬نبی ماستر یونیورس‬ ‫است‪.‬‬ ‫مجلس کرخت شد ولی ماری از جا برخاست و دست ابرام را به‬ ‫عنوان برنده بلند کرد و گفت‪ :‬براوو مارشال براوو ابرام‪.‬‬ ‫اما «رش» که سخت خودیش جریحه دار شده بود و چشمهایش‬ ‫از فرط نشـه هرچیز را دو دوتا میدید با همان صورت همیشـگی‬ ‫نبی را نزد خود فراخواند و پرسید‪:‬‬ ‫ـ نبـی تـو بگو به چی میمانـی؟ به یک غژگاو‪ ،‬به یک غول‪ ،‬به‬ ‫یک ابله به یک آغا؟‬ ‫نبـی حیـران مانـد چه بگویـد‪ ،‬در تمام عمرش چنان مجلسـی‬ ‫ندیده بود‪ .‬فهمید نان چند فتیر است!‬ ‫بـا آنهـم ترجیح داد خاموش بماند‪ .‬اما «رش» بـراو داد زد‪« :‬تره‬ ‫میگم احمق زبان نداری؟»‬ ‫صـورت نبـی مثـل مارگزیده هـا کبود شـد‪ .‬هرگز تـا آنوقت در‬ ‫محضر و مالء عام از سرلچ و لچی آن همه خواری و خفت ندیده‬ ‫بـود‪ ،‬خیـال کـرد شـقیقه هایـش از درد می ترکنـد و چیزی مثل‬ ‫آبجوش زیر پوستش میدود‪ ،‬مع الوصف بازهم حد نگهداشت و‬ ‫الحول گفت‪.‬‬ ‫لیکن «رش» به غیظ آمد و به شدت گیالس لبالبش را به روی‬ ‫او پاشید و بانگ زد‪ ،‬خارج شو خر احمق!‬ ‫ماری باعتاب چیغ زد‪:‬‬ ‫ـ خـر نشـو رش! رش کـه دیگـر زمیـن و زمانـی نمی شـناخت‬ ‫نخستین بار افسار گسیخت و فریاد زد‪:‬‬ ‫ـ چـه گفتـی لوند‪ ،‬خر خودت‪ ،‬خر پدرت! و آن وقت بوتل خالی‬ ‫ویسـکی را برداشـت و با حدث تمام بسـوی زنش پرتاب کرد اما‬ ‫نبـی از همـان هـوا بوتـل را قاپید و در یک لحظه آنچنان بر سـر‬ ‫«رش» کوفت که دنیا را خون گرفت و گله و کاپوسش یکی شد‪.‬‬ ‫سپس چون شیری با یک جست به بیرون پرید و سر به بیشه و‬ ‫پایان‬ ‫بیابان گذاشت‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫رفقا به خاطر رعایت سجع و قافته نامها‪« ،‬ثری» اش میخواندند‪.‬‬ ‫و (نیلوفر) زن گلو بود که به پیروی از دیگران به تدریج شده بود‬ ‫«نیلـو جان!» بهترین خدمتگارش‪ ،‬شـوهرش بـود چه آن دلقک‬ ‫دیده دراز در هر موردی مرهون خودش می پنداشت‪.‬‬ ‫و باالخره شاه گل و سیمه جان خانم «ابرام» بود که از نظر سن‬ ‫و سـال در حکم عمه یا خاله دیگران بود اما هرگز قبول نمیکرد‬ ‫که زیبای بازنشسته است‪ .‬به قدری به خودش میرسید و با قدری‬ ‫آرایش میکرد و عندالزوم «میدی» و «ماکسـی» می پوشـید که‬ ‫بهتر از هیچ مینمود و گاهیکه جوانترها سرحال نمی بودند «گلو»‬ ‫با او گرم میگرفت چه معتقد بود که در آن رباعی دلنشین سکنه‬ ‫ملیحی ضروری است که از روی اغماض به خواندن می ارزد‪.‬‬ ‫بـه ایـن ترتیـب از جمع و ترکیـب و تخمیر و اسـتحاله آن عده‬ ‫بـا یکدیگـر مجع رفقا بوجـود آمده بود‪ .‬رفقایی که مثل دوسـتان‬ ‫شـکاری در همه چیز باهم همنوا بودند اال در تیزاندازی و شـکار!‬ ‫بنابرین رقابتی دیرینه‪ ،‬ملغوف‪ ،‬آتشین و کین توزانه از چند جهت‬ ‫چه زن و چه مرد بین شان جاری بود که خمیرمایه بگومگو ها بود‪.‬‬ ‫«نیلو» و «ثری» در تنظیم و ترتیب خانه از ماری سبقت جسته‬ ‫بودند چه «ثری» پیشخدمت بی نظیری بنام «عبدل» داشت که‬ ‫مایه رشک دیگران بود و همه متفق القول بودند که از آرایشگر یا‬ ‫«دکوراتوری!» بی نظیر است و «نیلو» آشپزی بنام «امین» داشت‬ ‫که در تهیه و طبخ غذا های وطنی و فرنگی بی همتا بود‪.‬‬ ‫بنابرآن از سالها نیلو و ثری در برابر ماری که زیباتر بود‪ ،‬جبههء‬ ‫واحدی داشتند و گاه گاه «امین» و «عبدل» را برخش می کشیدند‪.‬‬ ‫وقتی هم ماری به کشف نبی مؤفق شد‪ ،‬فهمید که بعد از سالها‬ ‫اقبال به او روی آورده و کسـی را یافته اسـت که اگر ماهرانه به‬

‫‪103 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫میدان بکشد داغی بیدرمان بردل حریفان خواهد گذاشت‪.‬‬ ‫همان بود که یکدسـت دریشـی سـیاه کشمیر‪ ،‬یک جوره بوت‬ ‫براق‪ ،‬یک نکتایی «تراوپر!» ابریشـمی و یک پیراهن یخن قاق‬ ‫برایـش خریـد تا شـب جمعه به بر کنـد و در خدمت رفقا بیاید‪ .‬در‬ ‫ضمن با «رش» اصل قصه را در میان گذاشـت و گفت که درین‬ ‫نوبت برای تغییر حال مجلس‪ ،‬با همه بالخاصه با «ثری» و «نیلو»‬ ‫سر شوخی دارد‪.‬‬ ‫باالخره موعد مقرر فرا رسید‪ ،‬مهمان ها بعد از تعارفات معمول‬ ‫بر جاهای شان نشستند و باب قصه و خنده و مزاح بازشد اما ماری‬ ‫بعد از دقایقی‪ ،‬دیگران را وادار به سکوت کرد و گفت‪:‬‬ ‫ـ امشب مهان بسیار محترمی نیز به جمع شان می پیوندد که‬ ‫تازه از امریکا رسیده است‪.‬‬ ‫ثری پرسید‪:‬‬ ‫کیسـت مـاری جان؟ کی آمـد؟ از خود اس یا بیگانه؟ و شـاگل‬ ‫بینیش را چیده گفت‪:‬‬ ‫ـ ده گور شامت ما حتمأ مخل اوقات است!‬ ‫اما ماری ذوق زده گفت‪:‬‬ ‫ـ نی چیزی میگم که باور نکنین تا شیرینی نگیرم نمیگم‪.‬‬ ‫گلو با هیجان پرسید‪:‬‬ ‫زن است یا مرد؟‬ ‫ماری گفت‪:‬‬ ‫ـ البته‪ ،‬بری شما‪ ،‬متأسفانه مرد!‬ ‫دهن گلو یخ کرد و پس تکیه کرد‪ .‬ابرام که ذاتأ از سیاه پوست‬ ‫بدش می آمد‪ ،‬پرسید‪:‬‬ ‫ـ ماری جان هر که باشه مهم نیست‪ .‬خدا کند «نکرو» نباشه‬

‫ماری خندید و گفت‪:‬‬ ‫ـ نی ابرام عزیز سفید است مثل برف!‬ ‫نیلو پرسید جوان است یا پیر؟‬ ‫ماری جواب داد‪:‬‬ ‫ـ جوان مثل شمشاد که ده عمر تام ندیده باشی‪.‬‬ ‫خواهر جان خی بسیار بد شد چرا وختر نگفتی که لباس درستر‬ ‫می پوشیدم‪.‬‬ ‫ماری سراپا نیلو را از نظر گذراند و گفت‪:‬‬ ‫ـ خـوارک سـودا نکـو همی حال صد دختر چارده سـاله به نوک‬ ‫ناخونت نیمرسن!‬ ‫سـرانجام همه باور کردند که مهمانی بلند باالو خوش قیافه و‬ ‫سفید پوست در راه است‪.‬‬ ‫شـاه گل به بهانه ای خود را به تشـناب رسـایند و تا باردیگر به‬ ‫سرو وضعش برسد و نیلو و ثری کمی تلخ و ترش شده چه لباس‬ ‫های شانرا مناسب پذیرایی از یک مهمان معزز نمیدیدند‪.‬‬ ‫باالخره (مامد) گفت‪:‬‬ ‫ـ ماری جان تاجر است یا دیپلومات‪.‬‬ ‫ماری جواب داد‪:‬‬ ‫ـ نه تاجر و نه دیپلومات‬ ‫مامد پرسید‪:‬‬ ‫خی چیست توریست است؟‬ ‫نی بهتر از اینا هنرمند است‪ ،‬ستاره سینما!‬ ‫دهـان همـه بـاز مانـد‪ .‬ماری کجا و سـتاره سـینما کجـا!؟ باز نا‬ ‫باورشدند اما ماری که از فحوا شک وشبه شان را یافته بود‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫شک نکنین‪ ،‬افغانستان آمده که ده نقش هیروی کتاب سواران‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪102 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫بقیه از صفحه ‪47‬‬

‫سرش را زیر میگرفت اما از تنبیه نازآلود بی بی بدش نمی آمد و‬ ‫می فهمید که اینکارها از سر تحقیر نیست‪.‬‬ ‫بـی بی از کارکشـته هایی بـود که روزگار تک تـک می آفریند‬ ‫برای او نبی مثل یک اسپ زیبای وحشی یا قطعه زمین بکروبایر‬ ‫بود که به رام کردن و تربیت می ارزید‪ .‬می خواسـت از نبی موم‬ ‫بسازد موم بسیار نرم و مالیم که به دلخواهش از شکلی به شکلی‬ ‫در آید‪ .‬سـر انجام نبی همان شـد که بی بی می خواسـت ـ رام ـ‬ ‫دست آموز و کاردان‪ ،‬در خواب و بیداری در کار و بیکاری همیشه‬ ‫هـوش و حواسـش پیـش بی بـی بـود و روزهایی که مـاری خانه‬ ‫نمیبود نبی را زمین جا نمیداد و هوش پرک و سراسـیمه سـرحق‬ ‫وناحق ته و باال میرفت چه بی بی بوی مخصوصی داشت‪ ،‬مثل‬ ‫باغ سنجد‪ ،‬مثل شگوفه آلو با او مثل کردهای شبدر و نعنا بعد از‬ ‫باران شبانگاه بهاری‪ .‬وقتی بی بی برمیگشت و بوی دالویز گردن‬ ‫و گریبانش باردیگر در دهلیزها و اتاقها می پیچید نبی از جوشی‬ ‫می افتاد و دلش جمع میشد‪ .‬آنگاه دست و آستین برمیزد و چنان‬ ‫به سستشـوی سنگفرشـها و دیگ و کاسه می پرداخت که زمین‬ ‫چون کف دست ظرفها چون نقره و طالی ناب بل میزدند‪.‬‬ ‫ولی آقا در انتخاب نوکر سلیقه دیگری داشت‪ .‬او طرفدار لعبتی‬ ‫نازک اندام بود که هر کار خانه باشـد‪ ،‬سرشـته مند و طناز خوش‬ ‫خوی‪ ،‬خوشگفتار‪ ،‬خنده روی‪ ،‬و رموزفهم‪ ،‬پرده پوش و رازدار که‬ ‫بتوانـد در غیـاب خانـم چون گربه خانگی ناز بفروشـد و خود را به‬ ‫برو پاچه اش بمالد‪ .‬اما از ترس ماری بر زبان نمی آورد و این آرزو‬ ‫را همواره در صندوق سـینه می نهفت‪ .‬چه درخانه خانم سـلطنت‬ ‫میکرد و بر آقا و نوکر و حشـم و خدم نفوذ روحی عمیق داشـت‪.‬‬ ‫و هنگام مصاف‪ ،‬ده گرد مرد افگن حریفش نمیشد‪ .‬اما اگر نوکر‬ ‫مرد میبود‪ ،‬دیگر وای به حال نوکر‪ ،‬آنگاه همه چیز فرق میکرد‪.‬‬ ‫آقا در رابطه با نوکر مرد‪ ،‬معیار های خاصی داشت‪ ،‬گمان میبرد‬ ‫نوکر شـخیصت مسـتقل ندارد‪ ،‬یا گدی کوکی یا آدم ماشـینی یا‬ ‫چیزی بین بت و انسان است که صورت اشیاء را تشخیص میدهد‬ ‫و سیرت شان را نمیداند‪ .‬عقل و هوش دارد‪ ،‬اما این عقل و هوش‬ ‫فقـط در جهـت اطاعت بی چون و چـرا از آقا بکار میرود‪ .‬خالصه‬ ‫معتقد بود که حس بی اطاعتی در نسل و تبار نوکران به کلی مرده‬ ‫اسـت و چیزی به نام «نه» در سرشـت شـان نمیباشد ازین خاطر‬ ‫میخواست تمام نوکران بوزینه وار تعقبیش کنند تا چیزی شبیه او‬ ‫اما نه خود او شوند‪.‬‬ ‫در رابطـه با نبی هم همین شـیوه پیشـه کـرد بالفاصله برایش‬ ‫خط اندازی نمود تا آن خاصه نوکر روی همان خط های بیاید و‬ ‫بر دفعی المثل سلامتی را با اشـاره سر جواب می گفت و هنگام‬ ‫رجوع کاری با سرانگشت سبابه‪ ،‬یا اشپالق فرا میخواندش‪ .‬نبی‬ ‫هـم بـه خاطر بی بی تمام این بی ادبی هـا را نادیده می گرفت و‬ ‫ظاهرأ چنانکه بادارش میخواست قالب شد و در جلد آقا درآمد‪ .‬اما‬ ‫چـه آقایـی! آقا مثل بـرگ گل‪ ،‬نازک و نارنجی بود‪ .‬قدک برابری‬ ‫داشـت از فـرط نـاز با بینی قلمیـش گپ مـی زد و صدایش چون‬ ‫خروسی نوبالغ به زیر بود و نه بم‪.‬‬ ‫نبی هم به تقلید از آقا یاد گرفت که کمی نرم و کمی آهسته‬ ‫گپ بزند و هنگام استراحت آقا و بی بی بر دو شصت پا راه برود‪.‬‬ ‫دیگر هیچکس سپ سپ پاهایش را نمی شنید و هیچکس از او‬ ‫عملی مغایر نزاکت و آداب معمول نمیدید‪ .‬لیکن با تمام این مزایا‬ ‫نوکـری چیزهایـی داشـت که گاه گاه دلش را میـزد و خاطرش را‬

‫می آزرد‪ .‬به طور مثال همواره لباس های عاریتی یا دست دوم بر‬ ‫تنش مینگریست‪ .‬یا کفش از یایش بزرگتر می بود یا پا از کفش‪.‬‬ ‫یا کرتی به جانش نمی آمد ویا جانش با کرتی‪ .‬یا پتلون تا بند پا‬ ‫می برید یا از فرط درازی زمین را میروفت ولی نبی در هرحال در‬ ‫قالب جدید چه تنگ و چه گشاد خودش را جا داد‪ .‬با غم آقا غمین‬ ‫و با خند ًه آقا خندان می شد‪ .‬اگر آقا سکوت را ترجیع میداد‪ ،‬نبی‬ ‫نیز ساکت بود و اگر سرحرف می آمد صحبت نبی نیز گل میکرد‬ ‫و بـا ربـط و بـی ربـط چیزهایی میگفت‪ .‬ولی در تـداوم این کار ها‬ ‫حـس کـرد کـه رفته رفته در خـود می پوسـد و از دورن خالی می‬ ‫شود‪ .‬ساعتهای یک یا دوی شب که مجالس بزم و شب نشینی‬ ‫پایان می یافتند او هنوز با خرمنی از بشقاب ها‪ ،‬قاشق ها و پنجه‬ ‫هـای چـرب‪ ،‬گیلاس های بدبـو و میوه های ته مانده‪ ،‬مشـغول‬ ‫بود و همی می شسـت و صافی میزد و می چید تا اینکه آن کار‬ ‫فرساینده پایان میافت‪.‬‬ ‫سپس دلخسته و ناشاد به اتاقکش می خزید و روی چپرکتش‬ ‫کـه بـه لطـف و عنایت بی بی ارزانی شـده بـود‪ ،‬دراز می افتاد اما‬ ‫خواب به چشمش نمی آمد‪.‬‬ ‫از چیزی مبهم و ناگفتنی ناراحت بود و علت را نمیدانسـت‪ ،‬از‬ ‫گذشـته خیلی بهتر میخورد و می آشـامید‪ .‬معاش خوبی داشت و‬ ‫آقا نیز چندان مزاحم نبود که سـر باززند و کار را یله کند‪ .‬پس او‬ ‫چه میشد که هرروز در خودش به تحلیل میرفت و گمان میبرد که‬ ‫چیزی را از دست میدهد‪ .‬آیا آن چیز چه چیزی است که پیدای نا‬ ‫پیداست‪ .‬نه به نان میماند و نه به آب‪ ،‬نه خریدنی و نه فروختتی‬ ‫است‪ ...‬گیچ میشد و راست روی جایش می نشست و مثل درمانده‬ ‫یی در گرداب‪ ،‬با آن چرت می چرخید تا آنکه غرق میشد و از حال‬ ‫میرفت‪ .‬رویا ها به سراغش می آمدند خودش را شیری می یافت‬ ‫تنومند و یالدار که رشـته یی در گردن دارد و سـر رشـته در دسـت‬ ‫بی بی اسـت‪ .‬او مسـت و هیبتناک میغرد و می کوشـد تا رشته را‬ ‫پاره کند و آزاد شـود اما بی بی با دسـت سفید و مالیمش چندان‬ ‫او را می نوازد که از غضب می افتد و به تدریج در رخوت نوازش‬ ‫هایش کوچک و کوچکتر می شـود تا آنکه در جلد موشـکی می‬ ‫در آید که مذبوحانه چنگ چنگ می زند‪ .‬ولی آقا ناگهان در قیافه‬ ‫گربه ای تیزدندان و تیزچنگال سر میرسد و او با جستی سریع و‬ ‫بی امان به دندان گرفته می گریزد‪ .‬نبی چیغ میزند و از خواب می‬ ‫پرد‪ .‬براسـتی چه دنیای مزخرفی که گربه را شـیر و شـیر را گربه‬ ‫میسـازد‪ .‬از خواب حقارتبارش می شـرمد و دو دسته و خشماگین‬ ‫موهایش را می کند و میخواهد هماندم در و پنجره را بشـکند و‬ ‫مثل شـیری سـر به صحرا و بیابان بزند اما بر سـرعقل می آید و‬ ‫هیچ دلیلی برای از دست دادن آب و نانش نی یابد‪ .‬سعی میکند‬ ‫کـه آقـا را فرامـوش کند چه از او متنفر اسـت و بـه عنوان مردی‬ ‫قبولـش نـدارد‪ .‬اما بی بی ماری جان چیز دیگری اسـت کماکان‬ ‫چون قرض مهتاب چارده در ذهن میماند‪ .‬کاش او هم آقا می بود‬ ‫تا زنی چنین انتخاب می کرد ویا بی بی نوکر می بود تا شوهری‬ ‫چون او بر میگزید‪.‬‬ ‫بـه علاوه بـرای نبی بعضـی از کار های بی بی بسـیار مرموز و‬ ‫عجیـب مـی نمـود‪ ،‬به طور مثال شـب های جمعـه او را ار داخل‬ ‫شـدن بـه سـالون و اتـاق نان منع کرده بود و نبـی رمز این پنهان‬ ‫کاری را نمیدانسـت‪ .‬در آن شـب‪ ،‬حلقـه رفقـای خـاص باهم می‬ ‫نشستند لبکی تر میکردند و از آسمان و ریسمان قصه می گفتند‪.‬‬

‫سـر حلقه هموار «رش» بود که همیشـه به بیخ و ریشـه اش می‬ ‫بالید وعکس های کهنه کهنه را برای اثبات مدعا در چند ردیف‬ ‫آویخته بود تا همه بدانند که اصل و نسب معلومداری دارد و درین‬ ‫مورد چنان داد سخن میداد و دهانش گرم می آمد که اگر دمش را‬ ‫نمی گرفتند تبارش را ثمه به ثمه می رساند به جمشید و اسکندر‬ ‫ذوالقرنین و دومی «محمد سـلیمان» نام داشـت که از طرف رفقا‬ ‫مفتخر با لقب «مامد» شده بود‪.‬‬ ‫او جوانکی به نهایت خوش پوش و خوش سیما بود‪ ،‬به خودش‬ ‫بسـیار مـی نازید چـه فکر میکـرد «دون زوان» محافل اسـت‪ .‬به‬ ‫زمین و زمان ناز می فروخت و از بس پاک و سـتره و اتو کشـیده‬ ‫بـود گـردی هم جرئت نشسـتن بر سرآسـتین مبارکـش نمیکرد‪.‬‬ ‫همیشه تمارض به درد مفاصل میکرد و چون لرد های انگلیسی‬ ‫بـا چوب دسـت گـران قیمتی راه مـی رفت که دسـته اش از عاج‬ ‫بود و خاتم کاری شـده بود‪ .‬ادعا داشـت آن عصا را «لرد اوکلند»‬ ‫ویسرای انگلیس هنگام سفر پدر بزرگش به هندوستان که سفیر‬ ‫حسـن نیت پادشـاه وقت بود به او بخشیده است‪ .‬از آن جهت آن‬ ‫چوب را که معرف شخصیت خانواده گی و وسیله اثبات اصالتش‬ ‫بود‪ ،‬به جزء در بستر خواب در هیچ جایی از خودش جدا نمیکرد‪.‬‬ ‫او تینس باز الیفی نیز بود و گاهی با نیکر و لباس سفید سپورت‬ ‫سری به خانه های دوستتان میزد و مورد اکرام خانمها واقع میشد‪.‬‬ ‫سومی گل محمد یا «گلو» بود که اصل و نسب چندانی نداشت‬ ‫ولـی از راه وصلـت با دختر کاکای «رش» چون پینهء سرآسـتین‬ ‫یا انگشـت ششـم‪ ،‬نیمه اعیانی شده بود‪ .‬مثل بلبل صاف و راوان‬ ‫حرف میزد و نیم ونیم کله دوسه تا زبان خارجی یاد داشت و بیشتر‬ ‫محفوظاتش اشعار هزل آمیز عبید زاکانی ‪ ،‬لطایف مال نصرالدین‬ ‫و قصه های «کتاب لطایف الطوایف» بود‪ .‬در مسخره گی‪ ،‬مشله‬ ‫گی و حاضرجوابی همتا نداشت و همه گمان می بردند که عالم‬ ‫ترین شـان «گلو» اسـت‪ .‬اما در واقع مثل بوجی خالی آرد بود که‬ ‫فقط ازش گرد می تکید‪.‬‬ ‫گلو به لطف تیز هوشی و استعداد خداداد تا مقام ریاست رسیده‬ ‫بود و وقتی شنگول میشد و به اصطالح «جوکها» و شوخی هایش‬ ‫گل میکـرد کـه ماری در بازی «بـرج» پارتنر یا همبازیش میبود‪،‬‬ ‫آنوقـت محشـر میکـرد و هرچه در چنته داشـت بیرون میریخت‪.‬‬ ‫همه فقط با لبخند های سـرد و حقارتبار آن خوش خدمتی ها را‬ ‫بدرقه میکردند چه گلو در نظرش در هر چیز آدم متوسطی بود و‬ ‫به نظربازی نمی ارزید‪.‬‬ ‫چهارمی ابراهیم جان بود که رفقا نامش را تلخیص کرده از آن‬ ‫«ابرام» ساخته بودند یعنی «ابراهام لنکن» آن مرد نام آور تاریخ‬ ‫که عاشق آزادی بود‪.‬‬ ‫ایـن لقـب اعـزازی بـه ابراهیم جـان نمـی آمد و درسـت نقطه‬ ‫مقابل شـخصیتش بود چه «ابرام» درهمان شـصت سالگی مثل‬ ‫اینکه چوب قرت کرده باشـد از غرور بسـیار‪ ،‬بی توجه به چپ و‬ ‫راسـت‪ ،‬شـخ و «ترنـگ» راه میرفت و خـود را محور و میخ زمین‬ ‫می پنداشت‪ .‬چون در زنده گی آدم بی اطاعتی بود درهمان بست‬ ‫مدیریـت مصلحتـأ از کار متفصلش کـرده بودند‪ .‬بنابـرآن از دم و‬ ‫دسـتگاه شـکوه هایی داشـت‪ .‬همیشـه قرص کمر میخورد و آثار‬ ‫«موسولینی» را می خواند و به تقلید از او چون قهرمانی مقوایی‪،‬‬ ‫یک سرو گردن بلندتر از دیگران جلوه میفروخت‪ .‬اما زنها ـ «ثری!‬ ‫زن مامـد» بـود و چنـان که اشـاره کردیم نام اصلیـش ثریا‪ ،‬بود و‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪101 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫مرطوب کنند‌ه خانگی مخصوص زمستان را با این‬ ‫د‌ستورات به راحتی د‌رست کنید!‬ ‫کمـک خواهـد کرد تا چین و چروک‪ ،‬سـلول‌های مرده‪ ،‬دانه‌های‬ ‫سـر سـیاه و هر عالئمی بر پوسـت شـما کاهش یابد‪ .‬اسـتفاده از‬ ‫مرطوب کننده ی مناسـب‪ ،‬حتی پوسـت صاف تری را برای شما‬ ‫ل دهنده در مرطـوب کننده ها باید از‬ ‫رقـم خواهد زد‪ .‬مواد تشـکی ‌‬ ‫میوه‌ها و سبزیجات طبیعی باشد تا بهترین نتیجه را بگیرید‪.‬‬ ‫در زیر روش ساخت چندین نرم کننده ی خانگی را برایتان آورده‬ ‫ایم‪ ،‬یکی را با توجه به نوع پوسـتتان انتخاب کرده‪ ،‬بسـازید و از‬ ‫آن لذت ببرید‪.‬‬ ‫مرطوب کننده خانگی زمستانی برای پوست خشک‬ ‫_ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره ‪ 1‬برای‬ ‫پوست خشک‬ ‫روغن زیتون ‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫آبلیو ‪ :‬نصف قاشق غذاخوری‬ ‫تخم مرغ ‪ 1 :‬عدد‬ ‫این سه چیز را به خوبی با یکدیگر مخلوط کرده و به صورت تان‬ ‫بمالید‪ ،‬اجازه بدهید خشک شود و سپس با آب نیم گرم بشویید‪.‬‬ ‫_ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره ‪ 2‬برای‬ ‫پوست خشک‬ ‫بلغور جو دو سر پخته‬ ‫عسل ‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬

‫ایـن دو چیز‬ ‫را بخوبـی‬ ‫باهـم مخلوط‬ ‫نماییـد‪ ،‬بـه‬ ‫صو ر تتـا ن‬ ‫مالیـده و اجازه‬ ‫دهید خشـک‬ ‫شـود‪ ،‬سـپس‬ ‫با آب نیم گرم‬ ‫آب کشـی‬ ‫نمایید‪.‬‬ ‫_ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره ‪ 3‬برای‬ ‫پوست خشک‬ ‫روغن زیتون ‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫کره ‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫روغن نارگیل ‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫این سه چیز را به خوبی با یکدیگر مخلوط کرده و به صورت تان‬ ‫بمالید‪ ،‬اجازه بدهید خشک شود و سپس با آب نیم گرم بشویید‬ ‫مرطوب نگاه داشتن پوست کمک خواهد کرد تا چین و چروک‬ ‫پوست کاهش یابد‬

‫مرطوب‬ ‫کنند‌ه خانگی زمستانی برای پوست معمولی‬ ‫_ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره ‪ 1‬برای‬ ‫پوست معمولی‬ ‫ماست ‪ 1 :‬فنجان‬ ‫آب پرتقال ‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫آب لیمو ‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫این دو چیز را بخوبی باهم مخلوط نمایید‪ ،‬به صورتتان مالیده و‬ ‫اجازه دهید خشک شود‪ ،‬سپس با آب نیم گرم آب کشی نمایید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪100 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫مانیکور و پد‌یکور به معنی‬ ‫ت‬ ‫مرتب کرد‌ن ناخن هاس ‪‎‬‬

‫کـه اینـکار را بـا آرامـش انجام دهید و به روی ناخن هاتون هیچ گونه فشـاری وارد نکنید چرا که‬

‫م‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ی‬ ‫ک‬ ‫و‬ ‫ر‬ ‫د‬ ‫ر‬ ‫خ‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ه‬ ‫مجمو‬ ‫عه‪ :‬آرایش صورت‬

‫خیلـی هـا از کلمـه ی مانیکـور‬ ‫برداشـت خوبـی ندارنـد و تصـور مـی‬ ‫کنند کاریست غیر عادی و مخصوص‬ ‫آرایشگاه ها و خانم های آنچنانی‪...‬‬ ‫امـا در واقـع مانیکـور و پدیکـور بـه‬ ‫معنی مرتـب کردن‪ ،‬چیدن سـفیدی‬ ‫هـای اضافـه ی اطـراف ناخـن و هم‬ ‫اندازه کردن ناخن هاست و می تواند‬ ‫خیلـی راحـت در خانـه انجـام گیرد‪ ،‬مانیکور یعنی مرتب کردن ناخن های دسـت و پدیکور یعنی باعث آسیب به ناخن می شود‪.‬‬ ‫منظم شدن ناخن های پا‪ ،‬شما می توانید به طریقه ی زیر‪ ،‬ناخن های دست و پایتان را خودتان سپس ناخن های خود را به مدت ‪ 5‬دقیقه در کاسه ی آب گرم یا شیر یا روغن زیتون قرار دهید تا‬ ‫پوست اطراف ناخن نرم شود و بعد به کمک یک پارچه ی کتان یا حوله دستان خود را خشک کنید‬ ‫درخانه مرتب کنید‪.‬‬ ‫‪.‬از محلول آب و آبلیمو هم می توان استفاده کرد‪ ،‬آبلیمو باعث سفیدی و تمیزی ناخن ها می شود‪.‬‬ ‫اکنون‌که دسـت‌های شـما تمیز و مرطوب هسـتند‪ ،‬از یک کرم مرطوب‌کننده‌ی خوب استفاده‬ ‫برای مانیکور در خانه به این چیزها نیاز د‌ارید‪:‬‬ ‫کنید و دست‌های خود و ناخن هایتان را با آن مالش دهید‪ .‬این کار باعث می‌شود تا آب کافی به‬ ‫پوست شما رسیده و آن را مرطوب سازد‪ .‬اگر مرطوب‌کننده‌ی خوب دم دست ندارید‪ ،‬می‌توانید از‬ ‫روغن موردعالقه‌ی خود استفاده کنید‪.‬‬ ‫بعد از اینکه پوست اطراف ناخن نرم شد با یک گوشت گیر گوشت های اطراف ناخن را کمی به‬ ‫طرف باال زده و پوست های اضافه را به کمک یک قیچی کوچک بگیرید ‪ .‬اینکار را از یک طرف‬ ‫ناخن شروع کرده و به طرف دیگر ختم کنید و بعد از اتمام کار ناخن هایتان را با الکل ضدعفونی‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫می توانید با ناخن‌گیر گوشه‌های برآمده را بردارید‪ .‬توجه داشته باشید پوست روی ناخن می‌تواند‬ ‫از ناخـن در برابـر عفونت‌هـای باکتریایـی جلوگیری کند‪ .‬بنابراین اگر به این بخش آسـیب بزنید‬ ‫احتمال دارد که به ناخن خود نیز آسیب‌زده باشید‪ .‬زمانی که پوست خود را تمیز کردید‪ ،‬ناخن‌های‬ ‫آویزان شده از گوشه‌های ناخن خود را تمیز کنید‪.‬‬ ‫تمیزکننده‌ی کتان یا حوله‬ ‫اکنون با ابزار پوشر‪ ،‬مقداری کوتیکول ناخن را به عقب برانید و مرتب کنید‪ .‬هر از گاهی با پارچه‬ ‫ناخن‌گیر‬ ‫ی کتان اضافات را از روی ناخنتان پاک کنید‪.‬‬ ‫سوهان ناخن‬ ‫می توانید این کارها را بعد از حمام انجام دهید‪ ،‬چرا که گوشه ی ناخن ها حسابی خیس خورده‬ ‫کرم مرطوب‌کننده یا روغن‬ ‫و بیرون زده و آماده ی مرتب شـدن اسـت‪ ،‬فقط حواسـتان باشد ناخنتان نشکند‪ ،‬زیرا معموال بعد‬ ‫یک تشت‬ ‫از حمام ناخن ها نرم و شکننده هستند‪ .‬پدیکور هم دقیقا مانند مانیکور است و هیچ تفاوتی ندارد‪.‬‬ ‫آب گرم برای ترکردن‬ ‫توجه داشته باشید که شما باید از ناخن هایتان مراقبت کنید و از آنها برای کار در آشپزخانه و‬ ‫وسایل مانیکور مانند گوشه گیر‪ ،‬گوشت گیر‪ ،‬قیچی و انواع سوهان ها و ‪...‬‬ ‫نظافت مانند پاک کردن لکه ها استفاده نکنید‪ ،‬شب هنگام آنها را چرب کنید و از مانیکور و پدیکور‬ ‫قدم اول‬ ‫ابتدا به کمک ناخن گیر ناخن های خود را کوتاه کرده و فرم دهید‪ ،‬این مرحله مهمترین بخش برای زیبایی و مراقبت بیشترشان کمک بگیرید‪.‬‬ ‫کار است‪ ،‬حتما دقت کنید تا ناخن هایتان با همدیگر هم اندازه باشد‪ ،‬گوشه ی ناخن را به دلخواه منبع‪ :‬تبیا‬ ‫پوست به سه دسته پوست خشک‪ ،‬معمولی و چرب تقسیم می شود‪ .‬برای هر کدام از این نوع‬ ‫گرد یا مربعی کنید ‪.‬کوتاهی و بلندی ناخن هم کامال سلیقه ایست‪.‬‬ ‫پوست می توانید با دستورات زیر مرطوب کننده های مفید و بی ضرر خانگی درست کنید‪.‬‬ ‫سوهان کشیدن ناخن ها‬ ‫به وسیله ی سوهان ناخن گوشه و باالی ناخن های خودتان رو تمیز و مرتب کنید و دقت کنید آیا می‌خواهید پوسـتتان بصورت طبیعی صاف و ابریشـمی باشـد؟ مرطوب نگاه داشـتن پوست‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫چند راهکار ساد‌ه‬

‫برای نرمی پوست‬ ‫و مو د‌ر بهار‬

‫‪99 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫اسـتفاده کنیـد و در صـوررت نیـاز به مواد آرایشـی‪ ،‬محصوالت با‬ ‫کیفیت گیاهی استفاده کنید‪.‬‬ ‫از کرم مرطوب کننده زیاد استفاده کنید‬‫سـاده ترین راه برای حل خشـکی پوست‪ ،‬استفاده مداوم از کرم‬ ‫هـای مرطـوب کننـده و روغـن هـای گیاهـی‪ ،‬روی سـطح بدن‬ ‫است‪ .‬برخی از افراد‬ ‫احسـاس‬

‫پنبه را به شیر آغشته کنید و روی پوست خود بکشید و پس از‬ ‫پنج دقیقه بشورید‪ .‬این کار را روزی چند بار تکرار کنید‪.‬‬ ‫روزی هشت گیالس آب بنوشید‬‫کرم ضد آفتاب را فراموش نکنید‬‫ازغذاهای آماده و سرخ کرده پرهیز کنید‬‫مصرف میوه و سبزیجات را افزایش دهید‬‫مصرف آب میوه طبیعی فراموش نشود‬‫از لباس های پنبه ای استفاده کنید‬‫از استرس دوری کنید‬‫پیاده روی را فراموش نکنید‬‫‪-‬خواب کافی داشته باشید‬

‫مجموعه‪ :‬سالمت پوست‬ ‫با تغییر فصل پوست به اصالح‬ ‫د‌چار استرس می شو ‪‎‬د‬ ‫با آمدن فصل بهـار‪ ،‬برخی افراد‬ ‫دچار خشکی پوست و مو می‌شوند‪.‬‬ ‫گرچه این عارضه بسیار شایع است‪،‬‬ ‫ولی با چند راهکار ساده می‌توان لطافت‬ ‫و نرمی پوست و مو را در بهار حفظ کرد‪.‬‬ ‫بـا تغییـر فصـل پوسـت بـه اصلاح دچـار‬ ‫اسـترس می شـود‪ .‬خشـکی پوسـت و مو‪ ،‬ترک‬ ‫پوست‪ ،‬احساس خارش‪ ،‬پوسته پوسته شدن واحساس‬ ‫زبری در پوست و گاهی ریزش مو‪ ،‬از مهمترین عوارض تغییر‬ ‫فصـل اسـت‪ .‬از طرفی خشـکی پوسـت یکـی از مهمترین دالیل‬ ‫چروک پوست است‪ .‬اثرات این عارضه در افرادی که به طور کلی‬ ‫پوست خشکی دارند یا زنان یائسه‪ ،‬بیشتر است‪.‬‬

‫درمان خشکی پوست و مو چند راهکار ساد‌ه دارد‪:‬‬ ‫ هنگام تمیز کردن خانه حتما از دستکش استفاده کنید‬‫یکی از مهمترین دالیل خشکی پوست و مو در بهار‪ ،‬استفاده از‬ ‫مواد شوینده کیمیاوی برای تمیز کردن خانه است‪ .‬مواد کیمیاوی‬ ‫استفاده شده در انواع شوینده ها‪ ،‬یکی از مهمترین دالیل خشکی‬ ‫پوست‪ ،‬ایجاد حساسیت و خارش‪ ،‬چروک پوست دست‪ ،‬خشکی‬ ‫مو و سوزش چشم است‪ .‬توصیه می‌شود تا حد امکان از این مواد‬ ‫ک کننده اسـتفاده نکنید و سـرکه و جوش شـیرین را‬ ‫کیمیاوی پا ‌‬ ‫جایگزیـن ایـن مـواد مصنوعی کنیـد‪ ،‬در صورت لزوم اسـتفاده از‬ ‫مواد کیمیاوی ‪ ،‬حتما از دستکش استفاده کنید و پنجره ها را باز‬ ‫بگذارید تا هوا جریان داشـته باشـد‪ .‬نوشـیدن آب و شیر کم چرب‬ ‫هنگام خانه تکانی ضروری است‪.‬‬ ‫ به محض برگشتن به خانه پوست خود را بشویید‬‫هنگامی‌کـه بیـرون از خانه قـرار داریم‪ ،‬پوسـت در معرض انواع‬ ‫آسـیب هـا از جمله آلودگی هـوا‪ ،‬مواد کیمیاوی مختلـف و انواع‬ ‫سموم قرار دارد‪ ،‬بنابراین توصیه شده است به محض ورود به خانه‬ ‫صورت خود را بشویید و پس از آن از مرطوب کننده استفاده کنید‪.‬‬ ‫تا حد امکان از مواد آرایشی استفاده نکنید‬‫مواد آرایشی یکی از مهمترین دالیل خشکی و آسیب به پوست‬ ‫اسـت؛ سـعی کنیـد فقـط از کرم ضد آفتاب مناسـب پوسـت خود‬

‫خو بی‬ ‫در مـورد‬ ‫اسـتفاده از‬ ‫ِک ِرم ندارند و از‬ ‫اینکه یـک الیه روی‬ ‫پوست‬ ‫قرار بگیرد ناراضی هستند‪ .‬به این افراد توصیه می شود که از‬ ‫کرم های مرطوب کننده سـبک اسـتفاده کنند تا مانع از دسـت‬ ‫دادن آب پوست شود‪ .‬روغن های گیاهی مانند روغن بادام‪ ،‬زیتون‬ ‫و نارگیل نیز گزینه مناسبی برای حفظ آب پوست است‪.‬‬ ‫مد‌ت زمان استحمام را کوتاه کنید‬‫اسـتفاده از آب داغ برای اسـتحمام توصیه نشـده است؛ چرا که‬ ‫چربی پوسـت را از بین می برد‪ .‬بنابراین بهتر اسـت به اسـتحمام‬ ‫کوتـاه بـا آب ولـرم بسـنده کنید و از شـامپو و صابـون مخصوص‬ ‫کودکان استفاده کنید‪.‬‬ ‫ هنگام مراجعه به آرایشگاه حتما بر لزوم استفاده از لوازم یک‬‫بار مصرف تاکید کنید‬ ‫ از کاله آفتابی لبه‌دار استفاده کنید‬‫پوست خود را در معرض حشره‌کش‌ها قرار ندهید‬‫‪-‬از لوشن شیر استفاد کنید‬

‫مصرف شیرینی جات را کاهش دهید‬‫غذای شور نخورید‬‫*** چند درمان طبیعی برای رفع خشکی مو‬ ‫‪-1‬تخم مرغ‬ ‫تخم مرغ را با روغن زیتون یا روغن بادام و عسل ترکیب کنید‬ ‫و بـه مـدت ‪ 30‬تـا ‪ 45‬دقیقه روی مو قرار دهید و سـپس بشـویید‪.‬‬ ‫استفاده از ترکیب موز له شده‪ ،‬آب پرتقال و تخم مرغ و قرار دادن‬ ‫آن به مدت ‪ 30‬دقیقه روی مو نیز خشکی مو را برطرف می کند‪.‬‬ ‫‪-3‬خامه شیر‬ ‫ترکیب خامه با شیر و قرار دادن آن به مدت ‪ 15‬دقیقه روی سر‬ ‫راهکار مناسبی برای جلوگیری از خشکی مو است‪.‬‬ ‫‪-4‬روغن نارگیل‬ ‫روغن نارگیل در مورد خشـکی مو معجزه می کند‪ .‬بهتر اسـت‬ ‫موها را شب با روغن ماساژ دهید و یک کاله پالستیکی روی آن‬ ‫قـرار دهیـد و بخوابید و صبح موها را شستشـو دهید و معجزه آن‬ ‫را ببینید‪.‬‬ ‫‪ -5‬پودر کاکائو‬ ‫ماسکی از ترکیب پودر کاکائو‪ ،‬عسل‪ ،‬سرکه سیب و ماست تهیه‬ ‫کنید و به مدت ‪ 30‬دقیقه روی مو قرار دهید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫هدایای گران قیمت بخرند یا کارهایی بسیار بزرگ انجام دهند‪ .‬در‬ ‫حالی که تاثیر کارهای به ظاهر کوچک در ایجاد محبت به مراتب‬ ‫لذتبخش‌تـر اسـت‪ .‬بسـیاری از آقایان‪ ،‬دریافت یـک فنجان چای‬ ‫خوشرنگ قندپهلو از دست همسر مهربان را به هدیه گران‌قیمت‬ ‫ترجیح می‌دهند‪ .‬خانم‌ها از شنیدن جمله دوستت دارم‪ ،‬لذت فراوان‬ ‫می‌برنـد و احسـاس امنیت عاطفی می‌کننـد‪ .‬بهترین هدیه‌ای که‬ ‫یک مرد پراشـتغال می‌تواند به همسـر خود بدهد زمانی اسـت که‬ ‫برای او صرف می‌کند‪.‬‬

‫انتقاد‌های تند و گزند‌ه‬ ‫زن و شوهر در دو دنیای کامال متفاوت شکل گرفته‌اند و هنگامی‬ ‫کـه کنـار هم قرار می‌گیرند از بسـیاری جنبه‌ها با هم متفاوتند‪ .‬به‬ ‫همین دلیل اوایل دوران زندگی مشـترک بسـیار پیش می‌آید آن‬ ‫دو بـا هـم مشـکالتی دارنـد و بین آنها جـر و بحث‌هایی منتقدانه‬ ‫شـکل می‌گیرد که گاهی بسـیار گران تمام می‌شـود‪ .‬انتقاد کردن‬ ‫باید با لحنی مناسـب انجام شـود تا نتیجه‌ای سازنده در پی داشته‬ ‫باشد‪ .‬مبادا به بهانه انتقاد زن و شوهر از خطوط قرمز رد شوند‪ .‬از‬ ‫آن طرف انتقادپذیری هم الزمه ادامه ارتباط است‪ .‬وقتی عملکرد‬ ‫یکـی از زوجیـن به دلیلی موجـه برای دیگـری غیرقابل پذیرفتن‬ ‫اسـت او باید اشـتباه خـود را قبول کند و به تصحیح خـود بپردازد‪.‬‬ ‫تغییر آسان و شیرین نیست‪ ،‬اما نتیجه آن حفظ عشق است‪.‬‬ ‫قفل و کلید‬ ‫سـویتا میگوید‪ :‬هرگاه از دسـت شـوهرش ناراحت می‌شـود‪ ،‬تو‬ ‫بلد نیسـتی با مردم درسـت رفتـار کنی‪ ،‬تو نمی‌توانـی هیچ کاری‬ ‫را درسـت انجـام دهی و تو اصال چیـزی از درون من نمی‌دانی‪ .‬او‬ ‫همین طور به تو نمی‌دانی و نمی‌توانی‌هایش ادامه می‌دهد و هر‬ ‫بار شـوهرش را یک قدم از خود دورتر می‌کند‪ .‬شـوهر او درمقابل‬ ‫این جمالت سویتا خلع‌سالح می‌شود و تنها به فرار می‌اندیشد‪.‬‬ ‫رشید می‌گوید‪ :‬در زندگی متاهلی جمالتی همچون نمی‌توانی‪،‬‬ ‫نمی‌دانـی‪ ،‬در ایـن زمینـه افتضاحی و ماننـد اینها حکم قفل‌هایی‬ ‫دارند که به روزنه‌های عاطفی زندگی می‌خورد و آنها را یکی پس‬ ‫از دیگری می‌بندد‪ .‬یک زن یا مرد باید راه حلی کلیدگونه به همسر‬ ‫خـود ارائـه کند یعنی روش درسـت عملکرد را به او پیشـنهاد دهد‬ ‫و او را به سـمت بهتر شـدن هدایت کند‪ .‬زندگی بادوام آن زندگی‬ ‫است که در آن کلیدهای فراوان وجود داشته باشد و تعداد قفل‌ها‬ ‫به حداقل باشند‪.‬‬ ‫عالیق مشـترک مانند هدف مشـترک عمل می‌کند و دو نفر را‬ ‫قدرتمندتر به یکدیگر پیوند می‌دهد‬ ‫محبت‪ ،‬واکسین سختی‌ها‬ ‫گل زندگـی هر چه زیباتر و خوشـبوتر باشـد خارهـای بُرنده‌تری‬ ‫خواهـد داشـت‪ .‬در هـر زندگـی نیـش و نـوش در کنـار هـم وجـود‬ ‫دارد و مشـکالت و سـختی‌ها هرگـز از روزگار رخت برنمی‌بندند‪،‬‬ ‫امـا مهـر و محبتی که بین زن و شـوهر جاری اسـت بهترین دارو‬ ‫برای افزایش آستانه تحمل طرفین است‪ .‬در خانواده‌ای که عشق‬ ‫جریان داشـته باشـد همه با قدرت بیشتری ناراحتی‌ها را پشت‌سر‬ ‫می‌گذرانند‪ .‬مشکالت مادی‪ ،‬بیماری یکی از اعضای خانواده‪ ،‬بروز‬ ‫ناراحتی‌های روانی‪ ،‬ورشکستگی یا هر مشکل دیگر قابل تحمل‬ ‫اسـت اگر زن و شـوهر به اندازه کافی به هم محبت کنند‪ .‬در یک‬

‫‪98 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫موفقیت‬ ‫رازهای‬ ‫خـــبــری‬

‫کانون پرمهر‪ ،‬همه به فکر راهی برای آسان ترشدن شرایط و حل‬ ‫مشکالتند‪ ،‬اما در خانه‌ای که تنش و بی‌مهری در آن رخنه کرده‬ ‫کوچک‌ترین مشکل به جدایی می‌انجامد‪.‬‬ ‫نیازهای روحی متفاوت زنان و مردان‬ ‫زن و مرد از بسیاری جنبه‌ها با یکدیگر متفاوتند‪ .‬هر یک از لحاظ‬ ‫روحی احتیاجی خاص دارند و به نفع هر دو نفرشان است احتیاجات‬ ‫طرف مقابل را بشناسند‪ .‬به گفته دکتر مصافی نیاز مردان حمایت‬ ‫خانوادگـی‪ ،‬تحسـین‪ ،‬قدردانـی از تالش و همراهـی در تفریحات‬ ‫اسـت‪ .‬در مقابل زنان به آغوش پرمهر‪ ،‬گوشـی شنوا برای شنیدن‬ ‫درددل‪ ،‬حمایـت مالـی‪ ،‬تعهـد خانوادگـی و صداقت اسـت‪ .‬مردان‬ ‫در روزهـای سـختی آرام دل می‌خواهنـد و زنـان تکیه‌گاهی امن‪.‬‬ ‫مـرد مظهـر طلب اسـت و زن نماد مطلوب‪ .‬خواسـته مرد‪ ،‬عشـق‬ ‫ورزیدن است و خواسته زن‪ ،‬مورد عشق و عالقه قرار گرفتن‪ .‬مرد‬ ‫می‌تواند دنیا را تسـخیر کند و زن مرد را‪ .‬شـادابی روح زن به این‬ ‫است که خود را محبوب همسر ببیند و از عشق و عالقه او نسبت‬ ‫به خودش مطمئن شـود‪ .‬مرد هم نیاز دارد همواره قهرمان اصلی‬ ‫زندگی همسر باشد‪.‬‬

‫رای بلی یا خیر فرزند‌ان به ازدواج‬ ‫مریم دختری ‪ 35‬سـاله و کارمند اسـت‪ .‬او در زمینه تحصیلی و‬ ‫شـغلی همیشـه موفق بوده‪ ،‬اما هرگز عالقه‌ای به ازدواج نداشـته‬ ‫اسـت‪ .‬هـرگاه دیگـران از او راجـع بـه دلیل مجرد ماندنش سـوال‬ ‫می‌کنند بحث را قطع می‌کند‪ .‬کسی بدرستی علت ازدواج نکردن‬ ‫او را نمی‌داند‪ .‬مطمئنا برای یک دختر ممتاز‪ ،‬موقعیت ازدواج پیش‬ ‫می‌آید‪ ،‬اما خود او بخوبی می‌داند علت تنفرش از ازدواج چیست‪.‬‬ ‫پدر و مادر او هرگز به هم محبت نداشتند و عمری زندگی زناشویی‬ ‫شـان را با تنش و ناراحتی گذراندند‪ .‬ازدواج و تشـکیل خانواده در‬ ‫چشم مریم و برادر کوچکش مراد‪ ،‬با ایجاد یک زندگی تلخ شده؛‬ ‫از این روست که آن دو هیچ میلی به ازدواج ندارند‪.‬‬ ‫برعکـس فرزندانـی که در فضای عشـق و مهر پدر و مادرشـان‬ ‫بزرگ می‌شـوند اشتیاق شـدیدی به ازدواج کردن دارند‪ .‬تصویری‬ ‫که در دوران کودکی و نوجوانی از روابط والدین پیش چشمان آنها‬ ‫نقش بسته‪ ،‬اصلی‌ترین انگیزه آنها برای ازدواج است‪.‬‬ ‫راستگویی‪ ،‬ستون اصلی عشق‬ ‫مجیـد و فرنـاز با عشـق زندگی را شـروع کردنـد‪ .‬اوضاع براحتی‬ ‫می‌توانسـت خوب پیش برود‪ ،‬اما بتدریج مجید متوجه شـد فرناز‬ ‫عـادت بـه پنهانـکاری برخی مسـائل دارد و هرجا الزم باشـد به او‬ ‫دروغ می‌گوید‪ .‬همین مسـاله باعث دلسردشـدن مجید شـد‪ .‬مادر‬ ‫فرناز پنهانکاری در مقابل مرد را نوعی درایت برای زن می‌دانست‪.‬‬ ‫او به خیال خود در زندگی خویش موفق شـده بود و اصرار داشـت‬ ‫فرناز را هم مانند خود بار بیاورد‪ ،‬اما این ویژگی در زندگی دخترش‬

‫بدتریـن حاصـل را بـارآورد‪ .‬مجید کـه خود مردی کاملا صادق و‬ ‫یکرنگ بود از دروغگویی‌ها و پنهانکاری‌های همسرش دل آزرده‬ ‫و بتدریج از او متنفر شد‪.‬‬ ‫دکتـر علـی در ایـن زمینـه اعتقـاد دارد زن و شـوهر برای حفظ‬ ‫عشق و محبت باید برخی اصول اصلی را در زندگی رعایت کنند‬ ‫که مهم‌ترین آنها صداقت و یکرنگی است‪ .‬به گفته او دروغگویی‬ ‫هیجـان عاطفـی میـان آن دو را از بین می‌بـرد و به مرور میان آن‬ ‫دو شکافی جبران‌ناپذیر می‌اندازد‪ .‬نتیجه هر چه باشد‪ ،‬باید راست‬ ‫گفت‪.‬‬

‫عاطفه مادری تحت تاثیر عاطفه شوهر‬ ‫زهره‪ ،‬پسری کوچک به نام مهدی داشت‪ .‬او هم مانند هر مادر‬ ‫دیگری عاشق فرزندش بود‪ ،‬اما هرگاه از همسرش بی‌عاطفگی و‬ ‫بی‌محبتی می‌دید نسبت به فرزند خود بی‌حوصله می‌شد‪ .‬بتدریج‬ ‫احساس کرد این وضعیت بر تربیت فرزندش تاثیر منفی می‌گذارد‬ ‫و تالش کرد در این شـرایط سـر خود را به انجام کاری لذتبخش‬ ‫گرم کند و روحیه‌اش را بازیابد‪ .‬از سوی دیگر با همسر خود صحبت‬ ‫کرد و شرایط را برای توضیح داد‪ .‬آن دو آگاهانه برای هر چه بهتر‬ ‫شـدن رونـد تربیت فرزند سـعی در جاری کـردن فضایی پرعاطفه‬ ‫میان یکدیگر کردند‪.‬‬ ‫دکتر مصافی اعتقاد دارد عاطفه مادری تحت تاثیر عاطفه شوهر‬ ‫اسـت‪ .‬بحث و جدل بین والدین موجب اختالالت روانی فرزندان‬ ‫می‌شـود و چه‌بسـا کودک را به سمت بزهکارشدن سوق دهد‪ .‬زن‬ ‫و مـردی کـه از سـوی یکدیگـر محبـت الزم را دریافـت می‌کنند‬ ‫می‌تواننـد پدرومـادر بهتری برای فرزندان خود باشـند‪ .‬آن دو باید‬ ‫سعی کنند جایگاه دیگری را به عنوان یک والد خوب برای فرزند‬ ‫خود تثبیت کنند‪.‬‬ ‫عالیق و سالیق مشترک‬ ‫فاطمـه و محمـود یک عمـر زندگی خوب و پرهیجانی داشـتند‪.‬‬ ‫زندگی زناشـویی هرگز برای آنها تکراری و خسـته‌کننده نشـد و‬ ‫همواره مانند روزهای نخست پرشور و هیجان بود‪ .‬این زن و شوهر‬ ‫خوشـبخت‪ ،‬راز شـاد بـودن زندگی خـود را پیدا کرده بودنـد و آن‪،‬‬ ‫داشتن عالیق و سلیقه‌های مشترک بود‪ .‬البته آن دو هم مثل هر‬ ‫دو نفر دیگر تفاوت‌هایی داشتند‪ ،‬اما خیلی زود شباهت‌هایشان را‬ ‫پیدا و بر آنها تمرکز کردند‪.‬‬ ‫فیلم‌ها و سریال‌هایی را تماشا می‌کردند که هر دو دوست داشتند‬ ‫و معتقـد بودنـد تماشـای دو نفـره لـذت مضاعـف دارد‪ .‬محمود به‬ ‫پیگیـری اخبـار فوتبال و تنیس عالقه داشـت و فاطمه هم سـعی‬ ‫کـرده بـود به این دو ورزش عالقه‌مند شـود و پابه پای همسـرش‬ ‫آنها را دنبال کند‪ .‬فاطمه به مسافرت عالقه داشت و محمود هم‬ ‫برخلاف دوران مجـردی‪ ،‬خود را به دیدن مناظر بکر عادت داد و‬ ‫مانند فاطمه عاشـق مسـافرت شـد‪ .‬آن دو عالیق مشترک زیادی‬ ‫داشـتند و همین باعث ایجاد وابسـتگی هر چه بیشترشان شد‪ .‬به‬ ‫گفته دکتر مصافی‪ ،‬عالیق مشـترک مانند هدف مشـترک عمل‬ ‫می‌کنـد و دو نفـر را بـه مراتـب قدرتمندتر از گذشـته بـه یکدیگر‬ ‫پیونـد می‌دهـد‪ .‬مطمئنـا هر زن و شـوهری اشـتراکاتی دارند‪ .‬آنها‬ ‫باید برای تحکیم زندگی دونفره خویش به این عالیق مشـترک‬ ‫توجه کنند و آنها را ستون‌های اصلی خوشبختی خویش قرار دهن‬ ‫منبع‪ :‬سالمت‬ ‫د‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫راهکارهای اصولی‬ ‫برای حفظ عشق د‌ر‬ ‫زند‌گی زناشویی‬

‫مهر و محبت‪ ،‬اصلی‌ترین عامل دوام زندگی زناشویی است‬ ‫در دوره علم‪ ،‬دانش و تحصیل زندگی می‌کنیم‪ .‬بیشـتر جوان‌ها‬ ‫به دنبال تحصیالت دانشگاهی رفته و مدارک رنگارنگ به دست‬ ‫آورده‌انـد‪ .‬هـر کـس تخصـص و هنـری پیـدا کـرده و می‌تواند در‬ ‫زمینـه‌ای ابـراز وجود کند‪ ،‬اما خلأ دانش عاطفی هنوز وجود دارد‪.‬‬ ‫بسیاری از زوج‌های جوان به مشکل برمی‌خورند‪ ،‬چون به درستی‬ ‫یاد نگرفته‌اند به هم محبت کنند و یکدیگر را آماج عشـق و مهر‬ ‫قرار دهند‪.‬‬

‫‪97 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫موفقیت‬ ‫رازهای‬ ‫خـــبــری‬

‫ایـن در حالـی اسـت که مهر و محبـت‪ ،‬اصلی‌ترین عامـل دوام برخورد منفی بسیار دشوار است‪.‬‬ ‫زندگی زناشویی است و وجود آن به اشکال گوناگون درخت زندگی‬ ‫ید‌انید؟‬ ‫زناشویی را تغذیه کرده به رشد آن کمک می‌کند‪ .‬در این گزارش آیا درباره مثلث عشق م ‌‬ ‫به نقش محبت در زندگی زناشویی و چگونگی آن اشاره می‌کنیم‪ .‬به گفته رشید‪ ،‬کارشناس ارشد مشاوره‪ ،‬یک عشق کامل و درست‬ ‫جاری بین زن و شـوهر از سـه بعد در نسـبت‌هایی تقریبا مسـاوی‬ ‫تشـکیل می‌شـود‪ :‬صمیمت‪ ،‬شور و اشـتیاق و تعهد‪ .‬صمیمیت به‬ ‫مراقب منفی‌ها باشید!‬ ‫آزاده و فواد با عشـق و عالقه با هم ازدواج کردند و بر سـر عالقـه و گرمـی رابطه‪ ،‬محبـت‪ ،‬نزدیکی و در قیـد و بند یکدیگر‬ ‫زندگی‌شان رفتند‪ .‬محبت و عاطفه میان آن دو بسیار پررنگ بودن برمی‌گردد‪ .‬شـور و اشـتیاق به زمینه‌های جسمی و فیزیکی‬ ‫بـود‪ ،‬امـا چـون خام و بی‌تجربـه بودند هرازگاهـی رفتارهای میان دو نفر مربوط می‌شـود به طوری که دیدار و بودن آنها کنار‬ ‫اشـتباهی نسبت به یکدیگر نشـان می‌دادند‪ .‬فواد برای رفاه هـم را شـیرین و لذتبخـش می‌کنـد‪ .‬بـه بیان دیگر ایـن بخش به‬ ‫دونفره‌شـان بسـیار زحمت می‌کشـید‪ ،‬اما مانند تمام جوانان انگیـزه و هیجـان زن و مـرد ارتباط دارد‪ .‬تعهد هم به معنی تالش‬ ‫ابتدای راه مشـکل داشـت‪ .‬آزاده هرازگاهی به یاد مشکالت برای حفظ رابطه به دالیل اخالقی است‪ .‬یعنی تصمیمی که گرفته‬ ‫مادیشـان می‌افتـاد و به شـوهرش یـادآوری می‌کـرد ناالیق و تاییدشده حال نیاز به مراقبت دارد تا از گزند زمانه درامان بماند‪.‬‬ ‫است و قابلیت مدیریت امور مالی را ندارد‪ .‬کمی بعد از گفته رشید ادامه می‌دهد زمانی رابطه عاطفی میان زن و مرد بدرستی‬ ‫خود پشـیمان می‌شـد و دوست داشـت رابطه خوب با فواد را باقی می‌ماند که این دو به هر سه جنبه مثلث عشق به طور تقریبا‬ ‫یکسان اهمیت دهند‪ .‬محبت و عالقه باید در کنار اشتیاق بودن با‬ ‫از سرگیرد‪ ،‬اما امکان‌پذیر نبود‪ .‬آنها بتدریج از هم دور شدند‪.‬‬ ‫بـه گفته دکتر مصافی‪ ،‬روان‌شـناس برای ایـن که یک رابطه با هم قرار بگیرد تا کامل‌تر شـود و از آن سـو دو نفر متعهدانه برای‬ ‫کارکـرد خوب شـکل بگیرد نسـبتی از تعامل مثبـت و منفی الزم حفظ این رابطه بکوشند‪ .‬هر زن و مردی باید سه ضلع این مثلث‬ ‫اسـت‪ .‬تحقیقـات نشـان می‌دهد در مقابـل هر رخـداد منفی‪ ،‬پنج را در زندگی خود بسـنجد تا متوجه شـود در کجا ضعف می‌بینند‪.‬‬ ‫عملکرد مثبت باید وجود داشته باشد تا بعد منفی قضیه محو شود‪ .‬رابطه آرمانی زمانی شـکل می‌گیرد که دو نفر به تقویت هر سـه‬ ‫یعنی اگر فردی به هر دلیلی همسـر خود را ناراحت کرد باید پنج بعد بکوشند‪.‬‬ ‫مرتبه موجبات شادی او را فراهم کند تا رابطه شان به حالتی خنثی‬ ‫برسد‪ .‬برای ایجاد عشق و عالقه محبت به مراتب بیشتری الزم کوچک‌های ارزشمند‬ ‫است‪ .‬پس مراقب رفتارهای ناخوشایند باشید و بدانید جبران یک رشـید می‌گوید‪ :‬گاهی زن و شـوهرها اصرار دارند برای یکدیگر‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اگـر بی‌طرف باشـید و عادالنـه قضاوت كنید‬ ‫به جواب درستی خواهید رسید‪ .‬امروز یك كلید‬ ‫طالیـی رفتاری را به شـما معرفی می‌كنیم كه‬ ‫در صـورت اسـتفاده از آن در روابط‌تـان بهبـود‬ ‫چشـمگیری احسـاس خواهیـد كـرد و البتـه‬ ‫مهم‌تریـن رابطه زندگی‌تان كه همان ارتباط با‬ ‫همسرتان است هم متحول می‌شود‪.‬‬ ‫برای د‌اشتن روابطی عاشقانه باید از‬ ‫برخی چیزها صرف‌نظر كرد‬ ‫اگـر زن هسـتید و دوسـت داریـد معشـوق‬ ‫همسـرتان باشـید یا اگر مرد هسـتید و تمایل‬ ‫داریـد تكیـه‌گاه دوست‌داشـتنی او باشـید‪ ،‬از‬ ‫اصرار و پافشـاری بر عقیده‌تان جدا خود‌داری‬ ‫كنیـد‪ .‬برای داشـتن روابطـی عاشـقانه باید از‬ ‫برخی چیزها صرف‌نظر كرد‪ ،‬البته منظور من‬ ‫این نیست كه از خواسته خود صرف‌نظر كنید‪،‬‬ ‫بلكه فقط یاد بگیرید تا در پی ب ‌ه كرسی نشاندن حرفتان نباشید‬ ‫و بـدون موضعگیـری با كالمـی صادقانه فقط نظر خـود را بیان‬ ‫كنید‪ .‬شریك زندگی شما از لحن صدایتان‪ ،‬طرز نگاهتان و زمانی‬ ‫كه برای بیان نظرتان انتخاب می‌كنید‪ ،‬متوجه می‌شود كه شما‬ ‫م گیری‬ ‫در كنار او هستید یا در جبهه مقابل او و قصدتان تصمی ‌‬ ‫ت دادنش!‬ ‫صحیح است یا پافشاری برای شكس ‌‬ ‫شما می‌توانید یك رقیب سرسخت كه می‌خواهد در هر فرصتی‬ ‫از شما جلو بزند و حرف خودش را عملی كند‪ ،‬دوست بدارید؟‬ ‫مثل این اسـت كه بخواهید در یك لحظه روز و شـب را با هم‬ ‫داشـته باشـید‪ .‬زندگی مشترك باید سرشار از عشق و توجه باشد‬ ‫و این اتفاق نمی‌افتد مگر جبهه حق و باطل را در خانه فراموش‬ ‫كنیـد‪ .‬تضاد بین انسـان‌ها طبیعی اسـت‪ ،‬اما اگر بـا درایت با آن‬ ‫برخورد نشـود تبدیل به مشـكل خواهد شـد‪ .‬تضادها شـما را از‬ ‫هـم دور نمی‌كند‪ ،‬بلكه اصرار شـما بر بحـق بودن‌تان و دیگری‬ ‫را در اشتباه‌دانسـتن‪ ،‬روشـی اسـت كـه مثـل سـم تدریجـی كل‬ ‫پیكـره روابط‌تـان را فرامی‌گیرد و دیگر جایی برای تداوم عشـق‬ ‫نمی‌گذارد‪.‬‬ ‫وقتی شما مدام می‌خواهید به همسرتان ثابت كنید بیشتر از او‬ ‫می‌دانید و به طور غیر‌مستقیم به او می‌گویید كه خطا كار است‪،‬‬ ‫اگر هم تائید موقت همسرتان را دریافت كنید به علت خستگی او‬ ‫م گرفتن با یكدیگر‬ ‫از نگاه عاقل اندر سفیه شماست‪ .‬روش تصمی ‌‬ ‫را بیاموزیـد و عقایدتـان را بدون پافشـاری بیان كنید‪ .‬اگر چنین‬ ‫فضایی در چاردیواری شما حاكم شود‪ ،‬به جای حق و باطل یك‬ ‫« مـا » خواهیـد داشـت كه طرفین می‌توانند عقیده‌شـان را بیان‬ ‫كننـد و یـك طرف همیشـه حرفش را به كرسـی نمی‌‌نشـاند‪ .‬در‬ ‫این صورت‪ ،‬فضای خانه آماده است تا همدیگر را دوست داشته‬ ‫باشید‪.‬‬ ‫نیاز خانمها چیسـت؟و با آنها چگونه برخورد کنیم‪ .‬نیاز آقایان‬ ‫چیست؟و با آنها چگونه برخورد کنیم‪.‬‬ ‫اولین نیاز آقایان‬ ‫لطفًا همسر شوهرت باش نه مادرش چون آقایان دوست ندارند‬ ‫مثل بچه ها با آنها برخورد کنید‪ .‬مث ً‬ ‫ال ‪ -1‬به نیت کمک‪ ،‬کارهای‬ ‫شخصی مرد را انجام می‌دهند ‪ -2 .‬با جمله ها بازی می‌کنند تا‬ ‫از کالم او نگفتـه هـا را بشـنوند‪ -3 .‬خانمها فکر می‌کنند آقایان‬

‫‪96 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫رازهای موفقیت‬

‫را بـروز دهنـد ‪ .‬خانمها دوسـت دارند به آنها‬ ‫خوش بین باشـید‪ .‬آموزش ها یاد داده که با‬ ‫هم رقابت کنیم ولی خانمها دوست دارند که‬ ‫بـا هم همـکاری کنید ‪ .‬آموزش ها یـاد داده‬ ‫که آقایان مستقل باشند ولی خانمها دوست‬ ‫دارند بعضی وقتها به آنها احساس نیاز کنید ‪.‬‬ ‫نیاز خانمها‪:‬‬ ‫خانـم ها به درک و توجه نیاز دارند‪ .‬جنس‬ ‫زن نیـاز دارد کـه بـا او رفیـق و صمیمـی‬ ‫باشـی او را ببینید‪ ،‬رای و نظرش برای شـما‬ ‫مهم باشـد خواسـته هایش مهم باشـد‪ .‬به‬ ‫حرفهایش بها بدهید‪ .‬در این صورت خانم‬ ‫متوجه می شود درکش کردی ‪ .‬برای همه‬ ‫چیـز از دختـر و همسـرتان تشـکر کنید و‬ ‫از آنهـا تعریـف کنید ‪ٌ .‬‬ ‫"مثلا اگر تو نبودی‬ ‫من اینقدر رشد نمی کردم"‪ .‬خانمها نیاز به‬ ‫درک و توجه دارند ‪ .‬خانمها مثل موج هستند گاهی در اوج انرژی‬ ‫گاهـی فروکـش کـرده و آرام‪ .‬از جمله های خـوب برای خانمها‬ ‫اسـتفاده کنید مثل خدا تو رو از آسـمون فرستاده ‪ .‬تو خوبی مثل‬ ‫فرشته ها ‪.‬‬ ‫خانم ها به درک و توجه نیاز دارند‪ .‬جنس زن نیاز دارد که با او‬ ‫رفیق و صمیمی باشی او را ببینید‪ ،‬رای و نظرش برای شما مهم‬ ‫باشد خواسته هایش مهم باشد‪ .‬به حرفهایش بها بدهید‬ ‫جزئیات ذهنتان با خانمها صحبت کنید در مورد همه مسائل‬ ‫بـا خانمهـا صحبـت کنید ‪ .‬مث ٌ‬ ‫ال ا گر مشـکلی در کارتان هسـت‬ ‫بگوییـد ‪ .‬نگذاریـد خانمهـا مثـل کارآگاه از زیـر زبانتـان بکشـند‬ ‫خودتان بگویید نظر آنها را در مسائل مختلف جویا شوید‪ .‬خانمها‬ ‫می‌خواهند شنیده بشوند نه اینکه آقایان دائم برای آنها صحبت‬ ‫کننـد باید بیشـتر به آنهـا گوش کنید‪.‬فضـای احتـرام را به خانه‬ ‫هایتان وارد کنید ‪ .‬آقایان‪ ،‬طوری خانمتان را صدا کنید که انگار‬ ‫مال شماست‪ .‬همسرم ‪ ،‬دسته گلم ‪ ،‬عزیز دلم ‪.‬‬ ‫خانمها از آقایان قوت قلب می‌خواهند به آنها بگویید همیشه‬ ‫پشـت آنهـا هسـتید‪ .‬دل آنهـا را خالـی نکنیـد‪ .‬حتی به شـوخی ‪.‬‬ ‫خانـم هـا به مرد مقتدر نیاز دارند یعنی مسـئولیت پذیر باشـید و‬ ‫تعهد بیشـتری به زن و بچه داشـته باشـید ‪ .‬خانم ها به شدت بر‬ ‫زمان مسلط اند و بسیار به مناسبت ها اهمیت می‌دهند‪ .‬آقایان‪،‬‬ ‫مناسبت های خاص را در تقویمتان بنویسید‪ .‬نیاز به امنیت دارند‬ ‫از آنهـا انتقـاد نکنید احسـاس نا امنی می‌کننـد ‪ .‬آقایان‪ ،‬مراقب‬ ‫جزئیات رفتارشان باشند‪.‬‬ ‫وقتی با خانم ها حرف نزنید و مبهم باشید و به خانم ها توجه‬ ‫نکنیـد‪ .‬وقتـی دائـم از آنها انتقاد کنید وقتی نسـبت به مناسـبت‬ ‫هـا فرامـوش کارید‪ .‬وقتی رفتارتان با خانمها سـرد اسـت ‪ .‬وقتی‬ ‫نمی‌گویید چرا عصبی هسـتید و مشـکل دارید‪ .‬وقتی به خانمها‬ ‫گـوش نمی‌کنید ‪ .‬وقتی از نیازهایشـان غافلیـد‪ ،‬موجب نا آرامی‬ ‫خانمها می گردد‪ .‬توجه داشته باشید که همه چیزها و احتیاجاتی‬ ‫کـه خانم هـا دارند آقایان هم دارند و همه احتیاجات و نیازهایی‬ ‫که آقایان دارند خانمها هم دارند‪ .‬گر چه بعضیهایشان مخصوص‬ ‫همان گروه است‪ .‬تفکیک نیازها فقط برای این بود که مشخص‬ ‫شود نیاز آقایان به چه بیشتر است و نیاز خانم ها به چه چیز‪.‬‬ ‫منبع ‪ :‬مجله دلگرم‬

‫چگونه بهترین همسر د‌نیا شویم؟‬ ‫فراموشـکار‪ ،‬کـم حافظـه و بیحوصلـه انـد‪- 4 .‬خانمهـا آقایان را‬ ‫نکوهش می‌کنند ‪-5.‬خانمها یک کارهایی را خودشان به عهده‬ ‫می‌گیرند و فکر می‪‎‬کنند آقا نمی‌تواند‪ .‬دائم اشتباهات آقایان را‬ ‫به آنها گوشزد می‌کنند‪.‬‬ ‫خانم ها بهتر است از توانمندی شوهرشان با آنها صحبت کنند‬ ‫آنها را سـرکوب نکنند‪ .‬کارهایی که خود آقایان می‌توانند انجام‬ ‫بدهند برایشان انجام ندهید‪ .‬بگذارید خودشان انجام بدهند ‪ .‬به‬ ‫آنها امر و نهی نکنید به آنها دستور ندهید ‪ .‬به آنها اعتماد کنید‬ ‫از همـان کودکـی ‪ .‬هـر کاری کـه مامان بازی بوده را نسـبت به‬ ‫شوهرتان انجام ندهید‪.‬آقایان نیاز به استدالل و تفکر دارند‪ .‬وقتی‬ ‫آقایـان ذهـن درگیری دارند دوسـت دارنـد در تنهایی فکر کنند‪.‬‬ ‫مزاحم آنها نشوید رهایشان کنید‪ .‬مردها تشنه ‪ ،‬و محتاج تشکرند‬ ‫نیاز دارند که از آنها تشـکر شـود خانم ها دو جا این کار را نمی‬ ‫کنند ‪ -1‬وقتی کار کوچکی است‪ -2 .‬وقتی وظیفه شان را انجام‬ ‫بدهند‪ .‬آقایان نیازمند تعریف وتمجید هستند یعنی وقتی کاری‬ ‫انجام می دهند بگویید آفرین‪.‬‬ ‫خانم ها بهتر است از توانمند‌ی شوهرشان با آنها‬ ‫صحبت کنند آنها را سرکوب نکنند‬ ‫خانمها ‪ :‬محدوده حرف زدنتان را مشخص کنید آقایان زمانی‬ ‫به شما دل می‌دهند که بتوانند روی حرفتان تمرکز کنند‪.‬‬ ‫اگر نگویید هدفتان از ‪ ،‬محدوده حرف زدنتان چیست آقایان‬ ‫صحبت نمی‌کنند ‪ .‬اگر هدف و زمان و حدود را مشخص‬ ‫کنید آقایان با شما حرف می‌زنند ‪ .‬اگر همیشه به آنها زمان‬ ‫بدهید حاضرند حرفتان را گوش کنند‪ " .‬به او بگویید ‪ 5‬دقیقه‬ ‫می‌خواهم یک جریانی را تعریف کنم" ‪ .‬مردها باید مورد تأیید‬ ‫قرار بگیرند اگر خواستند کاری انجام بدهند به آنها نگویید نه ‪،‬‬ ‫به آنها بگویید تو می توانی تو توانایی آن راداری‪.‬‬ ‫وقتی مرد می‌خواهد کاری انجام بدهد او را تأیید نکنید‪ .‬تکذیب‬ ‫هم نکنید‪ .‬مخالفت هم نکنید‪ .‬چون مخالفت دردسر سازمی‌شود‪.‬‬ ‫مردهـا بایـد از جانب خانمها مورد قـدر دانی قرار بگیرند‪ .‬حداقل‬ ‫روزی یکبار به آنها بگویید از اینکه تو همسر منی خوشحالم یا‬ ‫اینکه تو فوق العاده ای ‪.‬‬ ‫وقتـی طفـل بـه دنیـا می‌آیـد در معـرض توجـه مـرد هـم قرار‬ ‫می‌گیـرد‪ .‬بـه او بگویید من خیلی خوشـحالم که تـو اینقدر بچه‬ ‫مان را دوسـت داری ‪ .‬آقایان دوسـت دارند خانمها احساساتشان‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪95 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫رازهای موفقیت‬

‫آیا ﺳﻮﺍﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ د‌اریم؟!‬

‫ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ! ﺍﻏﻠﺐ مـا ﮐﺴﯽ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ مـیﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺸﺨﺼﻪﻫﺎﯼ‬ ‫ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ‪ ،‬ﯾﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ‪ .‬ﺍﻣﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺣﺲﻫﺎﯼ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ‪ ،‬اختلاالت ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﯽ‪،‬‬ ‫ﺗﻌﺎﺑﯿﺮ ﻏﻠﻂ‪ ،‬ﺟﻮ ﺯﺩﮔﯽ ﻭ… ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ‪.‬‬ ‫ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎ‬ ‫“ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ” ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ بیشترین ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺭﮎ را‬ ‫ﺍﺯ ﺷﺮﺍﯾﻄﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﻘﺎﺑﻼ‪ ،‬ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﮎ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ‪.‬‬ ‫ﻭ ﺷﺒﺎﻫﺖ‪ ،‬ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ‪.‬‬ ‫ﻓﻘﺪﺍﻥ ﻣﻄﻠﻖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ!!‬ ‫ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻣﺎ‪ ،‬از آنچه هستیم و دوست داریم باشیم‪ ،‬ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ‪.‬‬ ‫ﺩﻣﺪﻣﯽ ﻣﺰﺍﺝ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯾﻢ‪ ،‬ﺍﻣﺎ ﺗﻼﺷﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁنکـه ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﮐﻪ‬ ‫ﻫﺴﺘﯿﻢ! ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻖ ﺧﻮﺩ‪ ،‬ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ‪ ،‬ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻃﻠﺐ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ‪ ،‬شـناختی‬ ‫نداریم‪.‬‬ ‫ﺍﯾﻦ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﯾﻢ‪ ،‬ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻔﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ‬ ‫ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ‪.‬‬ ‫ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﺎﺩﻝ!!‬ ‫اکثـر مـا ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ‪ .‬ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺮﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ‬ ‫ﻧﻔﺴﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﻣﯿﺎﯾﺪ‪ .‬ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻫﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﺮﺝ می‌کنیـم‪ ،‬ﺗﻮﻗﻊ‬ ‫طرف مقابل ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﺎﺗﺮﯾﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ‪ ،‬ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮﯼ ﻭ‬ ‫ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ…‬ ‫“ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ” ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﻫﯿﻢ‪ ،‬ﻭ‬ ‫ﻧﯿﺰ‪ ،‬ﻧﯿﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯿﻢ‪ .‬ﻧﻪ ﺧﻔﻪﺍﺵ‬ ‫ﮐﻨﯿﻢ و ﻧﻪ ﻭﺍﺩﺍﺭﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺧﻔﻪﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫ﻗﺪﺭﺕ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﺪ‌ﺍﺭﯾﻢ!!‬ ‫ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ‪ ،‬ﺟﺰﺋﯽ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﻧﺪ‪ .‬ﻣﺜﻼ” ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ در ﻣﯿﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ‬ ‫ﻋﺎﻃﻔﯽ بفهمیم ﻣﺮﺩﯼ ﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭیم‪ ،‬ﻋﺎﺩﺗﯽ ﯾﺎ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ما ﺗﺤﻤﻠﺶ ﺳﺨﺖ‬ ‫ﺍﺳﺖ‪.‬‬ ‫آیا ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﯽکنیم؟‬ ‫البتـه کـه نـه‪ ..‬چـرا کـه ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻭ ﺁﻧﯽ ﻭ ﺳﻠﺒﯽ از خود ﻧﺸﺎﻥ می‌دهیـم‪ .‬ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺗﺤﻠﯿﻞ‪،‬‬ ‫ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩ ﭘﺨﺘﮕﯿﺴﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎنیکـه ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ‬ ‫ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﺎﺳﺖ‪ ،‬ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﻏﻠﻂ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻏﻠﺒﻪ می‌کنـد ﻭ ﺍجـازه نمی‌دهـد ﮐﻪ‬ ‫ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﺩﺭﮎ ﺩﺭﺳﺖ‪ ،‬ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺗﻨﺸﻬﺎ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺷﻮﺩ‪.‬‬ ‫ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ!!‬ ‫ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ‪ ،‬ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ‪ .‬حتـی ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ‪ ،‬ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎ ﻭ ﻋﻼﺋﻖ ﺍﻭ‬ ‫ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﻢ‪ .‬ﻏﺮﻭﺭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ‪ ،‬ﺍﻣﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ‬ ‫ﺑﺎﺷﺪ‪ .‬ﻭ ﺩﺭﮐﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺍﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺳﺎﺧﺘﻪ‪ ،‬ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺻﺮﻓﺎ ﺑﺎ‬ ‫ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ؛‬ ‫ﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪی ﻣﺎ‪ ،‬ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩﺍﯼ ﺑﺴﺎﺯﺩ‪.‬‬ ‫ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ‪.‬‬ ‫ﻭ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ از نظر روحی‪ ،‬جسمی‪ ،‬مالی‪ ،‬خانوادگی و غیره ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ‪،‬‬ ‫ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﯾﻢ‪ .‬ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﺎﺩﻝ‪ ،‬ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺳﯿﺐ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ‬ ‫ﻣﯽﮐﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﻭ خوب‌تـر ﺁنکـه‪ ،‬ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﻟﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ و ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ‬ ‫ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ‪ .‬منبع‪ :‬زیبا‬


94 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


93 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


92 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


91 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بقیه از صفحه ‪41‬‬

‫کتاب اوستا یگانه یاد گار نادر دوران شگوفایی بلخ بامی میباشد‬ ‫کـه میتـوان انرا به عصر خرد اروپا قیـاس کرد‪ .‬زیرا در این عصر‬ ‫اریایی ها برای اولین مرتبه به اعمار شهر بلخ همت می گمارند‬ ‫و مدنیتی را ایجاد میکنند که پایه های فرهنگی آن تا هنوز زیب‬ ‫کتابخانه های دنیا است‪ .‬و این دوره ای بود که برای اولین مرتبه‬ ‫سازمان قدرت شاهی در بلخ بظهور رسید ه است ‪.‬که ما بعضی از‬ ‫مظاهر آنرا در ذیل نقل میکنیم‪:‬‬ ‫اوستا در مورد تشکل خانواده از هر آئینی اضافه تر پافشاری‬ ‫داشـته و کوشـیده اسـت تا نظم اجتماعی را در نظامهای محکم‬ ‫خانوادگی آماده سازد بطور مثال اوستا میگوید مردی که زن دارد‬ ‫از ان که چنین نیست فضیلت دارد‪ .‬خانواده ای که پسران فراوان‬ ‫دارد از آنکه چنین نیسـت برتری فراوان دارد و یا فرموده اسـت‬ ‫که مرد مقدسـی که خانه بسـازد و در آن آتش افروخته و گاو و‬ ‫گوسفند فراوان آرد و در مزعه علف رویاند و خوراکیها از مردی‬ ‫که ثروت ندارد و هیچ کاری از دسـتش بر آورده نیسـت فضیلت‬ ‫و بر تری دارد ‪ .‬این نظامنامه یا قوانین دین زردشـتی اسـت که‬ ‫اینها همه در اوستا جمع شده است که این کتاب در حدود تمدنی‬ ‫خود باعث تمدن پر بار پارس و اریایی های هند گردیده است‬ ‫‪.‬زردشت در اوستا میگوید ‪:‬عدالت و حق مقتضی آن نیست که‪،‬‬ ‫در باره یک ملت ‪ ،‬تنها ار اعمال و رفتار شاهان آن قضاوت شود‬ ‫‪ ،‬فضیلت چیزی نیسـت که مانند اخبار تاریخی روایت شـود‪ ،‬و‬ ‫نیـکان و پاکان‪ ،‬مانند ملت های خوشـبخت تاریخـی ندارند‪ .‬در‬ ‫جایـی شـاهان را ملـزم میسـازد تا پیمانی را که مـی بندند به آن‬ ‫استوار بمانند و با استواری آن مباهات نمایند‪.‬پیروان این مذهب‬ ‫در سـخن گفتـن صریح ‪ ،‬در دوسـتی اسـتوار ودر مهمـان نوازی‬ ‫بخشـنده میباشند‪ .‬اینها آداب معاشرت را تقریبًا با مردمان چین‬ ‫برابر رعایت میکردند و اصل دیانت زردشتی به اساس اخالقیات‬ ‫و انکشـاف امور زندگی یومیه بشـکل بهتر و روشنتر طرح شده‬ ‫است و از این سبب این آئین در کتاب بزرگ تاریخ جایگاه خاص‬ ‫خود را داشـته اسـت که یکی از عوامل پر باری فرهنگ گریک‬ ‫و بودیک همین همیاری و اختالط افکار اوسـتا در آن میباشـد‪.‬‬ ‫چنانچه بلخ بزرگترین مرکز پاالیش تمدن گریک و بودیک بوده‬ ‫است‬ ‫فرهنگ آین بودایی‪:‬‬ ‫چـرا بودیـزم افـکار توسـعه طلبانه گریـک یا یونـان را در خود‬ ‫استحاله نمود؟‬ ‫ایـن دیـن اصـل آرامـش روحی را بـرای پیروان خود سـفارش‬ ‫میکندولی قبل از آن که فلسفه پیشگام بودایی ها را مورد دقت‬ ‫قـرار دهیـم ضـرورت اسـت تا بسـتر این فلسـفه را در صفحه پر‬ ‫بـار تاریخ هند مطالعه کنیـم و آن عبارت از مدنیت موهنجودارو‬ ‫میباشد مورخان خیال میکردند که فرهنگ یونانیان در دنیا اول‬ ‫اسـت و از آنجا مدنیت شـروع شـده است ولی بر عکس مردمان‬ ‫عقیده داشتند که اریایی هاعموزادگان اروپاییان از صحراه های‬ ‫مرکزی اسیااز کناره های دریای خزر بر خاسته به هند رفته اند تا‬ ‫آن مردمان بدوی و نیمه وحشی را کشت و کار و زندگی بیاموزند‪.‬‬ ‫ولی تحقیقات اخیر این تصور دلخوش کننده را بر هم ریخته و‬ ‫تحقیقاتی که در مورد هند انجام شـده اسـت واضح گردانیده که‬ ‫سـر آغـاز تمدنهای کـه در هند در دل خاک مدفدن مانده اسـت‬ ‫نشان دهنده مدنیت های دوره سنگ میباشد‪ .‬در ‪ 1926‬در کناره‬ ‫صفلی رود سند تمدنی را کشف کرده اند که در دنیا از هر تمدنی‬

‫‪90 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫قدیمی تر و بی نظیر تر است که بنام تمدن موهنجو دارد میباشد‬ ‫‪ .‬این نکته مبین این اسـت که مردمان هند با شـکوه تاریخی‬ ‫شان همیشه اصالت های که مربوط به زیست انسانها میشود‬ ‫بصـورت آرام و صلـح آمیـز آن درک کرده و آموخته اند که ما در‬ ‫اینجا از مشهور ترین آن که در عصر خود همه جا گیر بود و در‬ ‫فرهنگ تمدنی گریک و بودیک تاسـیر فزاینده یی داشته است‬ ‫مـی پردازیم‪.‬چنانچه کشـفیاتی کـه در قبل به آن اشـاره کردیم‬ ‫شـاهد وجود یک زندگی شهری بسـیار تکامل یافته را در هزاره‬ ‫چهارم و سوم قبل از میالد در هند نشان میدهد (ایالت سند) که‬ ‫حتی کاخ های سومر و بابل به هیچصورت نمیتواند با خانه های‬ ‫که در موهنجو دارو کشف گردیده است برابری نماید‪ .‬آریایی ها‬ ‫یک عامل پر بار و پر ثمر دیگری در بار وری توانایی های تمدنی‬ ‫در زمان هند و اریایی میباشـد که در قسـمت چهارم این نوشته‬ ‫بیان شده است‪ .‬نخستین آثر این تمدن ممزوج ازدواج کاخهای‬ ‫رفعت یونان با قصر های پر رفعت یا مراکز نیایش و عبادتخانه‬ ‫های هند به اصلوبها و هنجار های جدید ‪،‬رشـد ادبیات‪ ،‬شـعر و‬ ‫شـاعری‪ ،‬ریشـه یابـی زبانها ‪،‬تکامـل زبانهای جدیـد و ممزوج و‬ ‫نتایج آن در رشد فرهنگ جدید‪ ،‬خط نویسی‪،‬تهذیب و تذهیب‬ ‫بنا های ماندگار برای نسل های ما بعد‪]i[ .‬‬ ‫ولی بقول ویل دورانت بسـا از اعتقادات و قوانین نیمه رسـمی‬ ‫و نیمـه مذهبـی یـی در هنـد و جود داشـت که ایـن تمدن جدید‬ ‫نیـز نتوانسـت آنـرا از بین برده و یا تغیر دهد ً‬ ‫مثلا بنا بر گزارش‬ ‫اسـترابون که در زمان اسـکندر رسـم سـاتی در هند رواج داشـته‬ ‫است و یک قبیله پنجابی بنام کتابی‪ ،‬ساتی را بشکل قانون در‬ ‫آورد بود تا همسـران را از مسـموم کردن شـوهران باز دارند ‪ .‬در‬ ‫مانو ذکر از این رسـم نمیشـود اما در آغاز برهمنان با این رسـم‬ ‫مخالـف بودنـد ‪ ،‬ولی بعـداً آنرا پذیرفتند و سـر انجام هم برایش‬ ‫یـک ضمانـت اجرایی دینی تراشـیدند ‪ ،‬به ایـن معنی که آنرا به‬ ‫پیوند ابدی زنا شـویی تعبیر کردند‪ .‬زنی که یکبار با زنی وصلت‬ ‫کـرد تـا ابـد از آن اوسـت ‪ ،‬و در زندگانـی هـای بعـدی هـم به او‬ ‫خواهد پیوست ‪ .‬در راجستان تملک مطلق زن شکل جوهر بخود‬ ‫گرفت ‪ ،‬و آن چنان بود که چون راچپوتی با شکست رو برو میشد‬ ‫پیـش از آنکـه بسـوی مـرگ رود ‪ ،‬همسـرانش را قربانی میکرد‬ ‫‪(.‬چنانچه این رسم تا هنوز حتی در کشور خود ما وجود دارد چه‬ ‫بسـا در جنگهـا قبـل از اینکه دشـمن‪ ،‬یک خانـواده را نابود کند‬ ‫بزرگ خانواده فرزندان خود را قربانی کرده اند تا بدست دشمن‬ ‫اسـیر وزلیل نشـوند‪ .‬چنانچه سـردار محمد داوود خان وقتی دید‬ ‫خـودش بدسـت امام الدین یکی از ایادیهـای حزب خلق که در‬ ‫عقب خود نیروی عظیم نظامی داشـت که بمنظور کشـتن و به‬ ‫حبس کشیدن آنها آمده بودند خانواده حاضر در مجلس خود را‬ ‫ک ً‬ ‫ال تیر باران کرد تا بدسـت خلقی های کودتا گر پسـت نگردند‬ ‫که این خود ریشـه های عمیقی از اندیشـه فوق میباشـد که تا‬ ‫هنوز در اکثر جا ها وجود دارد که هیچ فرهنگ و تمدنی تا هنوز‬ ‫موفق نشده است چنین مسایل را دفع بسازد چنانچه اکثر آتش‬ ‫سوزی خانم ها در کشور ماقبل از اینکه ریشه از خشونت فامیلی‬ ‫داشته باشد از همین هنجار تاریخی ریشه مند اند ‪ ،‬نه از خشونت‬ ‫خانگی؟ ولی تا هنور هیچ نهادی از جامعه مدنی این حقیقت را‬ ‫درک نکـرده انـد؛ چـرا که گردانندگان جامعه مدنی در کشـور ما‬ ‫کسانی هستند که از اروپا آمده اند و در اروپا مسایل پاک دامنی‬ ‫بانوان در زیر هالۀ کمرنگی از شک و تردید فمنیسها قرار دارد؛‬

‫«رجوع شـود به مقاله پایان جنسـیت نوشـته نگارنده و بایگانی‬ ‫شـده در سـایت اریایی»)این رسم در زمان سلسله تیموریان هند‬ ‫برغم تنفر مسلمانان‪ ،‬رواج داشت ‪ ،‬و حتی اکبر شاه قدرتنمد هم‬ ‫نتوانست این رسم را بردارد ‪ .‬چنانچه یکبار خود اکبر کوشید تازه‬ ‫عروسـی هندویی راکه میخواسـت تا خود را بر تودۀ آتش نامزد‬ ‫مـرده اش بسـوزاند از این کار بـاز دارد ؛باوجودیکه برهمنان هم‬ ‫ماننـد شـاه از آن زن خواسـتند کـه اینـکار را نکند ‪ ،‬بـاز او بر آن‬ ‫اصرار ورزید ؛چون شعله های آتش باو رسید ‪ ،‬دانیال پسر اکبر ‪،‬‬ ‫به گفتگو باوی ادامه داد ‪ ،‬اما او پاسخ داد که «آزارم مکنید‪ ،‬آزارم‬ ‫مکنید»یکی از شـاهان هندو سـه هزار زن از جمله دوازده هزار‬ ‫همسرش را به شرطی به خود خاص کرده بود تا در هنگام مرگ‬ ‫شاه این سه هزار نیز آماده شوند که با شاه یکجا سوختانده شوند‬ ‫‪ .‬تا بحال در نزد زن بیوه هندو ازدواج دوباره از گناهان کبیره و نا‬ ‫بخشـودنی محسـوب میشود ‪ .‬در فرهنگ هندویی چنانچه زنی‬ ‫ساتی خود را نگاه دارد و با مرد دیگری بعد فوت شوهرش ازدواج‬ ‫نکند از منزلت و حمایت خاص اجتماعی برخوردار میباشـد(که‬ ‫این رسـم هم در تمام روسـتا های افغانسـتان تا هنوز هم وجود‬ ‫دارد و هیچ قانونی نمیتواند زن بیوه افغان را بزور بکسی تزویج‬ ‫کند و اگر زنی برغم خودش اینکار را بکند همه نزدیکانش او را‬ ‫برای همیش فراموش میکند و حتی در بعضی موارد فرزندان او‬ ‫را نیز از نزدش می گیرند) در کشور هند روسپی گری معمو ً‬ ‫ال کم‬ ‫بوده(و اگر یک اندازه رواج هم یافته باشد تاثیرات دزدان دریایی‬ ‫ایست که در لباس کمپانی هند شرقی و بعداً به سلطنت شرقی‬ ‫بریتانیـا خـود را در هندتبدیل کرد‪ ).‬بر عکس زنان هندو به پاک‬ ‫دامنی شهرت دارند که این رسم هندوان به مزج شدن فرهنگ‬ ‫گریک و بودیک در تمام سر زمین پهناور هند و آریانا عمومیت‬ ‫یافت و آن بی بندو باری ای که پارسـیان در دوره هخامنشـیان‬ ‫داشتند که مجاز بودند حتی با خواهر و برادر و حتی مادر خود در‬ ‫آمیزند با شـگوفا شـدن این فرهنگ از میان رفت‪ .‬ویل دورانت‬ ‫مشعر است که قوانین و نزاکت ها و ادب اجتماعی شرق (هند)‬ ‫بسـیار واضـح تـر از {اروپا} تدوین شـده اسـت حتـی پایانترین‬ ‫طبقات ایشان هم از زنان بلند پایه اروپایی این موضوع (عفت)‬ ‫را مراعات میکنند ‪ .‬از این سـبب اسـت که زن هندو بدون خوف‬ ‫و خطر میتواند بهر جاییکه خواسته باشد به تنهایی برود بی آنکه‬ ‫از آزار و اهانت بترسـد ؛ در واقع از دید شـرقیان ‪ ،‬خطر همه در‬ ‫آن طرف(یعنی مرد)میباشـد‪.‬از این سـبب مانو به مردان هوشدار‬ ‫میدهد که «سرشت زن همیشه گرایش به اغوای مرد دارد پس‬ ‫مـرد نبایـد حتی با نزدیکتریـن خویش زن در جـای خلوتی تنها‬ ‫بنشیند» و مرد حق ندارد با التر از قوزک پای برهنه دختر عابری‬ ‫نگاه کند و اگر نگاه کند یک اصل مقدس را مراعات نکرده‪]ii[.‬‬ ‫باید متذکر شد که این رواجهای ناب هندوان در کران تا کران‬ ‫سرزمین های آریانا (خراسان= افغانستان) تا جائیکه دین گریک‬ ‫و بودیـک رواج داشـت فرهنـگ مردمان ایـن منطقه را تطهیر و‬ ‫پاالیـش کردنـد که از اثـر اختالط فرهنگ های هنـدو ارین که‬ ‫مشـتمل از ویـدا هـا – گاتـا ها – زردشـتی (اوسـتایی) و مانی و‬ ‫میترایی میباشد ولی از آنجائیکه احفاد و نبیرگان یونانیان در این‬ ‫منطقـه بـزرگ با مردم بومی آن در آمیختند کمتر کسـی واپس‬ ‫به یونان رفت ‪ .‬از همین سبب است که تمدن گریک وبودیک‬ ‫مانند جاده یکطرفه همه چیز را بدون انکه چیزی را بیرون دهد‬ ‫در خود نگهداشت‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫جان شـو ناوخت اسـت خیرهست بچیم مره خو‬ ‫گرگ نمیخوره و خنده کد که در همین اثنا زنگ‬ ‫گادی یصدا امد و سرور گفت خاله جان گادی تیار‬ ‫است ‪.‬هرسه تا ی شان سرور و زبیده و شیرینگل‬ ‫دگادی شیشته بطرف خانه مامور عبدالله رفتند‪.‬‬ ‫در راه شـیرینگل یـگان نصیحتهـای مادرانـه به‬ ‫داکتر سـرور میکد کـه دم خانه ی مامور عبدالله‬ ‫رسیدند و شیرینگل را تا دم دروازه بدرقه کرده و‬ ‫خدا حافظی کردند و سـرور به گادیوان گفت که‬ ‫صبـا صـوب و روی خوده بطرف شـیرینگل کده‬ ‫پرسـید چند بجه؟ و شـیرینگل گفت امی هشت‬ ‫بجه خوب اسـت که مامور صاحب سـر کار میره‬ ‫مـه خانـه ره قلـف کـده تیار میباشـم و سـرور به‬ ‫گادیـوان گفت صبا هشـت بجه امینجه باشـی ‪.‬‬ ‫و خـدا حافظـی کرده بطرف خانه امدند‪ .‬شـب به‬ ‫کندی میگذشـت و یـگان ذق ذق نوزاد بیدارش‬ ‫میکرد و باالی سر زبیده و نوزاد می امد و میدید‬ ‫که زبیده بیدار است و میگفت چرا نمیخوابی من‬ ‫بیـدار میمانـم و زبیده میگفت تـو برو بخواب که‬ ‫صبا شـفاخانه کار داری خاله جانمشـان هسـتن‬ ‫سر مه فکر نکو نوزاد تا هفته های اول همینطور‬ ‫میباشد من اینهارا در زمان بار داری مطالعه کرده‬ ‫ام راحت باش و داکتر پیشانی اش را بوسید و در‬ ‫بستری که پهلویش بود دراز کشید و چند دقیقه‬

‫‪89 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫بعد بخواب رفت‪ .‬ساعتهای تقریبا هفت صبح بود‬ ‫که مادر سـرور اهسـته اهسـته داخل اطاق شد و‬ ‫زبیده که بیدار بود سلام داده و مادر سـرور گفت‬ ‫چطـور بودین شـو ؟ زبیده گفت خـوب بود یگان‬ ‫دفه ذق ذق میکد شیرشه دادم حاال خواب است‬ ‫و سرور بیدار شد و سالم داده با عجله رفت که‬ ‫بـرای رفتن به شـفاخانه تیار شـود مادرش گفت‬ ‫جـان مـاد ر چایتـه تیـار کدیـم کتی پنیـر و مربا‬ ‫نـوش جان کده برو بخیر حاال شـیرینگل میایه‬ ‫غم زبیده جانه میخوره بما گفته تا ما نیایم کسی‬ ‫بـرش چیـزی نته مام تابـع امر و خنـده کد‪.‬مادر‬ ‫سـرور بـه زبیـده گفت جـان خاله تـو راحت باش‬ ‫وقتی که شـیرین گل امـد خبرت میکنم مه برم‬ ‫کـه حاجـی ره چایشـه بتم و بلند شـد که صدای‬ ‫پـای از دهلیـز خانه امد فیروزه که تـازه از خواب‬ ‫بیدار شده بود داخل شد و رفت باالی سر نوزاد و‬ ‫از زبیده پرسید بیادر زادیم چطور بود شو خودت‬ ‫چطـور بودی؟زبیده گفت اینمی رقم که میبینی‬ ‫از جـای خـود شـور نخوردیـم و خنـده کد‪.‬فیروزه‬ ‫پرسـید چی دلت میشه برت درست کنم؟ زبیده‬ ‫گفت صبر کو که شرینگل بیایه بر خالیم گفته تا‬ ‫مـه نـه بیایم هیچکس چیزی برمه نته مام صبر‬ ‫خـدا کـده شیشـتیم و خنده کـد‪ .‬ده همی لحظه‬ ‫بود که صدای شیرینگل از پایین آمد و فیروزه‬

‫گفت اینه بخیر شیرینگل امد دگه غمته میخوره‬ ‫شـیرینگل همـرای یک بخچـه ی کالن داخل‬ ‫کوشکن خانه شد و گفت فیروزه ‪..‬جان خاله زود‬ ‫برو اجاغه بل کو که بر زچه لیتی درست کنم که‬ ‫استخانایش نرم شوه و فیروزه فوری پایین رفت‬ ‫طرف مطبخ و در همینوقت مادر سرور از اوطرف‬ ‫حولی می امد که صدای دروازه کوچه بلند شـد‬ ‫و خوریـگل درامـد و از پشـتش الال غفـور و یک‬ ‫پطنوس کالن ده دستش داخل حولی شدن‪ .‬مادر‬ ‫سرور چادرشه ده گرد سرش پیچانده گفت خوش‬ ‫امدین اوالال باز چی اوردی؟ هی یی خوارو یک‬ ‫چنـد تـا پراتـه هوسـی از داش زوار غلام علـی‬ ‫اوردم تازه اس که بی بی اروس نوش جان کنه‪.‬‬ ‫مادر سرور گفت الال جان زنده باشی تو هیچدفه‬ ‫دسـت خالی نمیایـی خدا نگیریـت‪ .‬و الال غفور‬ ‫پرسـید حاجی صاحب چطور استن؟ شکر خوب‬ ‫اس ده سه دانه همونجه چایشه برش بوردم مادر‬ ‫سرور ایره گفت و ادامه داد خی شما برین پیش‬ ‫حاجی مه چایه همونجه بر تان میارم‪.‬‬ ‫الال غفور پیش حاجی رفت و بعد از سالمالیکی‬ ‫و مبارک گفتن پرسید چطور است تکلیفا حاجی‬ ‫صاحب؟‬ ‫واللـه چـه بگویم غفور جان ‪.‬و حاجـی ادامه داد‬ ‫از دینـه شـو به ایطرف همی شـانه چپـم دردش‬

‫زیـاد شـده بـه سـر ور جان گفتم صبـا یک چکر‬ ‫بیا که بریم شفاخانه که ببینن چی مشکل است‬ ‫خو دگه خیر باشـه گفتن که (سـن که رسـید ده‬ ‫هفتـاد ‪ ...‬بنده خدا از دسـت و پـای افتاد‪).‬هر چی‬ ‫رضای خداست‪.‬الالغفور سرشه بلند کد و گفت‬ ‫حاجی صاحب ایگپاره نزنین انشـاءلله هیچ گپ‬ ‫نیست ری نزنین‪.‬صبا مه خودم کتی تان میرم و‬ ‫چایشـه شپ کده گفت حاجی صاحب یک گپ‬ ‫بـر تـان بگویـم کـه ینگـه ی ما م خوب نیسـت‬ ‫دیروز ملک صاحب از رای شـفا خانه امد پیشـم‬ ‫بسیا ر جگر خون بود برم گفت غفور جان ینگیت‬ ‫وضعـش خوب نیسـت تنگم سسـت شـد گفتم‬ ‫ملک صاحب چی گپ است؟ برم بگویین‪ .‬ملک‬ ‫صاحب یک نفسـی کشـید که خدا نشـانت نته‪.‬‬ ‫خدا دل مرده درد نته ! بسیار وضعش خراب بود‪.‬‬ ‫حاجی پرسید الال جان بگو چی گپ شده؟ الال‬ ‫غفور یک نفس دراز کشیده گفت حاجی صاحب‬ ‫گـپ بین خودما باشـه ینگی مـاره درد بی درمان‬ ‫گرفته‪ .‬چطور از کجا فامیدن حاجی پرسید؟ الال‬ ‫غفور یک اوفففف دراز کشیده وگفت دمو اوالی‬ ‫طـوی داکتـر آغـا چند دفـه از دانش خـون امده‬ ‫بـود و بـر هیچکس نگفته بود تا که او هفته که‬ ‫شفاخانه بردنش داکتر خصوصی بر ملک صاحب‬ ‫گفتـه قصه ره‪.‬از مام پت کـده بود‪ .‬ملک صاحب‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫قسمت شانزدهم‬ ‫الال غفور‬ ‫صبح یکروز تابستانی‬ ‫نویسنده ‪:‬‬ ‫بـود که زبیده به سـرور‬ ‫سید مختار دریا گفـت کـه یکدفـه‬ ‫خالیمه صـدا کو که مه‬ ‫خوب نیستم‪ .‬سرور گفت درد داری گفت آ زود‬ ‫برو خالیمه خبر کو‪ .‬سـرورگفت بان که شفاخانه‬ ‫ببرمتـه ‪.‬زبیـده گفـت یکدفـه خالیمه خبـر کو و‬ ‫دسـت خوده دکمر خود گرفت و گوشـه بالشـته‬ ‫ده دست خود پچق کده میرفت‪ .‬سرور به دوش‬ ‫اوطـرف حولی رفـت و صدا کد مادر جان یکدفه‬ ‫بیایـن‪ .‬مـادر سـرور چـادرش را بسـرش اندختـه‬ ‫چپلکایشـه پوشـیده بـه عجلـه و نفس سـوخته‬ ‫پیش زبیده خوده رساند و گفت جان خاله چطور‬ ‫اسـتی؟ و زبیده که رنگش گچ واری سـفید شده‬ ‫بود دست خوده دکمر خود گرفته و با نفس نفس‬ ‫گفت خاله جان از شو فتره درد داشتم نخواستم‬ ‫نـارام تـان کنم حاله دیدم که زیاد شـد صدایتان‬ ‫کدم‪.‬مادر سرور صدا کد فیروزه‪ .‬جان مادر یکدفه‬ ‫زود بـرو خوریگلـه خبـر کو که همـرای خود زن‬ ‫مامور عبدالله رام بیاره و دست زبیده ره گرفت و‬ ‫گفت جان خاله تشویش نکو بخیر دست و پایت‬ ‫ارام میشه مادر شدن خو ازیکارا داره جان مادر بیا‬ ‫جان خاله کم کم همرای مه را برو‬ ‫نیـم سـات بـاد بـود کـه خوریـگل نفسـک زده‬ ‫همـرای شـیرین جان که یک بخچـه کالن زیر‬ ‫بغلش بود خوده رساندن‪.‬شیرینجان بعد از سالم‬ ‫علیکی دسـت خوده سـر شانه زبیده ماند و گفت‬ ‫جـان خالـه چـرت تـه خـراب نکـو شـیرینجانت‬

‫‪88 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫پیشـت اسـت ایتو بزایـی کـه او واری خیره جان‬ ‫خاله یگان دردکاهس دگه طاقت کو‪ .‬و زبیده که‬ ‫از درد انگشـتانش را چـک میزد که صدا نکشـه‬ ‫فقط میگفت وای خدا جان وی یییییی‪.‬شرینجان‬ ‫فیروزه ره صدا کده گفت جان مادر برو اوه گرم‬ ‫کو همرای طشت کالن بیار‪ .‬سرور که از یگان‬ ‫صدای زبیده طاقتش طاق شده بود داخل خانه‬ ‫شـد گفت خاله جان ببریمشـه زایشـگاه که خدا‬ ‫ناکده کدام چیزی نشـه وسـرش را پاین گرفت‪.‬‬ ‫شـیرین گل چشـمه پت کـد و دانـه واز که حاله‬ ‫که شـما داکتر شـدین زایشگا رو شـدین ماره بر‬ ‫مسقره کدن خاستین و مادر سرور وسط حرفش‬ ‫دویده بازویشه پچق کده گفت شیرین گل جان‬ ‫بچـه س دگـه اول دفـه پدر میشـه دلکش نازک‬ ‫اس‪ .‬وصداکد سـرور جان برو خانه سـه دانه اگه‬ ‫کار بود صدایت میکنم و شـیرینگل گفت بچیم‬ ‫اینمـی تـوره کـه ایتو شـاخ برنتی شـده مـاره ده‬ ‫حساب نمیاری کتی دستای خودم مادرته زایاندم‬ ‫که صدایش نبرامد و مادر سرور شیرینگله گفت‬ ‫بـان دگـه ایگپاره خـوار خدا تـوره ازما نگیره کل‬ ‫مردم دواگویت هستن که در همین لحظه حالت‬ ‫زبیده خراب شد و بزمین نشست و شیرینگل که‬ ‫زن تجربـه کار بـود زوت کده بخچه ی خوده واز‬ ‫کد و یک تکه کالن مثل پالسیتک واری روی‬ ‫زمین اوار کد و دست زبیده گرفته و رویش نشاند‬ ‫و فیـروزه ره صـدا کـرد اوگـرم چی شـد و فیروزه‬ ‫دوان دوان طشـت کالنـه اورد و دو تـا دولچـه او‬ ‫گرمه ده دان دروازه ماند و خودش بیرون استاده‬ ‫شـد‪ .‬مادر سـرور ده زیر زبان خود دوا میخواند و‬ ‫شـیرینگل مصـروف کارش بود‪ .‬زمـان به کندی‬ ‫میگذشـت و سـرور روی خانه سه دانه قدم میزد‬

‫پدرش اورا دلداری داده میگفت جان پدر ما ازی‬ ‫روزاره زیاد دیدیم ری نزن انشالله و رحمن بخیر‬ ‫پـدر میشـی و مه نواسـه گک خـوده میبینم اینه‬ ‫جان پدر اینمی زندگیس دگه و تقریبا دوساعت‬ ‫گذشت مثل اینکه دوسال باشه سرور به پدرش‬ ‫گفـت بابـه جـان مه رفتـه یـک موتر میـارم که‬ ‫ببریمشه زایشگاه‪.‬که از خانه صدا برامد که البته‬ ‫صدای مادر سرور که میگفت خدایا شکر و یگان‬ ‫صدای ضعیف نوزاد شنیده میشد و در همینوقت‬ ‫فیروزه که پشت دروازه بود و همه گپاره میشنید‬ ‫دویده کده پیش بابیش امد و گفت مبارک باشه‬ ‫و سـر سـرور را ده بغـل خـود گرفـت و گفـت مه‬ ‫عمه شـدم حاال عمه فیروزه اوخدا جان شـکر و‬ ‫شـیرینگل بـا صدای امرانـه نوزاد را بـا پارچه ی‬ ‫مخصوصـش صـاف و پـاک کده ده بغـل زبیده‬ ‫داد و گفـت اینه جان خاله دخترکت مثل خودت‬ ‫واری قندول و گلموره زبیده کجاشدی ؟ بیا جان‬ ‫خاله که جم و جوم کنیم که زچه خانه پاک باشه‬ ‫و بطرف مادر سرور اشاره کده گفت اسپند و بوربو‬ ‫ره تیار ماندین‪ .‬زوت کده اسپنده دود کنین و سر‬ ‫بوربوره سوختانده بیارین داخل خانه گرد سر زچه‬ ‫بچرخانین یک دو سه غوزه سیر دگوشه تختش‬ ‫اویـزان کنین و یکدانه پیـازه کارد زده ده باالی‬ ‫سـرش بانیـن‪ .‬اینه خدا نیک و مبـارک کنه قدم‬ ‫نورسـیده ره و زبیده ره صدا کد جان خاله حاجی‬ ‫صاحبه بگو کتی سرور جان بیاین و به مادر سرور‬ ‫گفـت خـوارو تو همینجه باش مـه میرم همرای‬ ‫خوریگل ده مطبخ که سرشته لیتی ره کنیم که‬ ‫استخوانای زاچ گرم باشه‪.‬حاجی و سرور هردوی‬ ‫شان داخل خانه شدند و سرور پیش امد و پیشانی‬ ‫زبیده ره بوسید و نوزاد را در بغل گرفت و بطرف‬

‫پدرش پیش کد‪ .‬پدر سـرور که اشـک شـادی در‬ ‫چشمش زنگوله بسته بود وروی ریشش ریخت‬ ‫بـا زبانـی کـه پر از خوشـحالی و گلـوی گرفته از‬ ‫شـوق بود گفت خدایا شـکر که نواسـه ی خوده‬ ‫دیدم پیش از یکه ازی دنیا برم و دوباره نوزاد را‬ ‫در بغل سرور داد و سرور بطرفش نگاهی کرد و‬ ‫دوباره در پهلوی زبیده قرارش داد و گفت مبارک‬ ‫هروی ما باشه‪.‬پدر سرور که دم دروازه رسیده بود‬ ‫گفت به همه ی ما مبارک باشه و پرسید چه نام‬ ‫برش انتخاب کدین شما جوانا خو پیش از امدن‬ ‫نوزاد چند تا نام برش انتخاب کده تیار میمانین و‬ ‫زبیـده بطـرف نوزاد نگاه کرد و کفت کا کا جان‬ ‫بـه اجـازه تان مه نـام لیلی ره انتخـاب کدیم که‬ ‫سـرور یکدفـه دگ خـورد و بطرفـش دید و هیچ‬ ‫چیـز نگفـت باز شـما اختیـار دار هسـتین هر نام‬ ‫دگـه که دل تان خواسـت بانیـن‪.‬در همین وقت‬ ‫خوریگل همرای فیروزه یک کاسه و پطنوس ده‬ ‫دست شان داخل شدن و شیرینگل همرای مادر‬ ‫سرور از پشت سر شان و دود اسپند و بربو فضای‬ ‫اطاق را گرفت‪.‬زبیده روی نوزاد را با پار چه ململ‬ ‫پوشـاند و گفـت خالـه جـان دود بـر طفلها خوب‬ ‫نیسـت‪ .‬مادر سـرور صدا کد خیرسـت جـان ماد‬ ‫دروازاره واز میکنیم خاله جانت میخواست همی‬ ‫هدومـش پوره شـوه که زچه خانـه بی بربو نمانه‬ ‫و هردوی شـان از اطاق خارج شـده و خوریگل با‬ ‫قاشق چند قاشق لیتی که خوب زنجفیل داشت‬ ‫بـر زبیـده داد و گفت جان خاله اینمی برت فایده‬ ‫داره استخوانایته نرم میکنه و یکدانه کمپل جدید‬ ‫کـه همـرای خود اورده بود سـر زبیـده انداخت و‬ ‫گفـت جـان خالـه بـان که گرم باشـی کـه گفتن‬ ‫زچه بیعرق نباشه که خوب نیست و همرای یک‬ ‫دستمال ابریشمی سر زبیده ره شخ و ترنگ بسته‬ ‫کد و گفت اینه جان خاله حاله دگه بخیر دسـت‬ ‫و پایـت یکذره سـبک شـوه تا حمـام دایت بخیر‬ ‫اینمـی قسـم خوده نـگاه کو که خـدا ناکده مثل‬ ‫اروس مدیـر رزاق بابـه شـکریه کـه دو روز باد از‬ ‫زایمان گپه نشنید و اونموتو لچ ولق ده خانه بود‬ ‫یک هفته را پوره نکده بود که ده جای انداختیش‬ ‫بیچاره زچه بیمار شد که قاف نی شده بود تا ایکه‬ ‫دوا و درمان کم کم ده دمش رسـید و خوب شـد‬ ‫هنوز ام یگان استخوان دردی برش مانده از امو‬ ‫بی احتیاطیش‪ .‬و زبیده با تایید سرش را شور داده‬ ‫و گفت خاله جان خدا شماره نگیره زنده باشین‪.‬‬ ‫ناوخـت شـو بود کـه شـیرینگل به مادر سـرور‬ ‫گفت خوارو مه برم که بابه سـیر پریشـان میشـه‬ ‫که چطور شد برم برش خبر خوشه بتم با ز صبا‬ ‫صوبکی مه میایم‪.‬وخدا حافظی کده میخواسـت‬ ‫بـرود کـه سـرور گفـت خاله جان صبـر کنین مه‬ ‫گادی ره خواستیم مه و فیروزه همرایتان میریم‬ ‫چرا زحمت میکشین بچیم یکقدم راست نی خاله‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫از چه قرار است ؟‬ ‫بانهم جناب شان بطرف پا ئین نگاه نموده و چیزی نگفت ‪ .‬که‬ ‫درهمین اثنا شخص پادشاه سخت‬ ‫اعصبانی شده و باالی موظفین خویش فرمان داده که این مرد‬ ‫فریبـکار را ازهمین جا با مشـت ولگـد زده واز چهل بته های زینه‬ ‫قصربیرون اش کنید ‪.‬‬ ‫وهمچنـان بمقدار هفت کیلو وزن اسـتخوانهای مرده وهرگونه‬ ‫جا نوران دیگر را حمیل ویا حلقه سـاخته درگردنش آویزان کرده‬ ‫وتوسط دهل وسرنا دربین شهر وبازاراین چهره پیرروحانی را بمردم‬ ‫معرفی نمائید تاباعث عبرت دیگران شود ‪.‬‬ ‫خـلا صــه اینکه ! هر کسـی به نوبت خویش آن مبارك را لت‬ ‫وکـوب نمـوده و بـه اصطلاح زده ‪ ،‬زده از چهـل بتـه ‪ ،‬زینـه های‬

‫قصر پائین نمودند وهر ضربه که آنمبارك از دست سپاه ویا حاضر‬ ‫باش های پادشاه میخورد ومیگفت که ای نفس لعین دیگرهم نان‬ ‫پادشاه را میخورید حاال خوردن نان را باالیت حرام ساختم ویانی ؟‬ ‫که بعد از لت وکوپ های زیاد موظفین پادشاه بمقدار هفت کیلو‬ ‫گرام استخوانهای مرده ودیگرحیوانات را بداخل یک رسمان جهل‬ ‫نمودند و بشکل حمیل ویا حلقه درگردن آنمبارك آویزان نمودن‬ ‫که بعدأ توسـط نواختن دهل وسـرنا آنمبارك را دربین یک دشـت‬ ‫سوزان که نی درآنجا آب ویا سبزه وجود داشت اندختن وگفتند که‬ ‫ای مرد زا هد روحانی اگربعد از این شـما را درشـهر ویا بازار ببنیم‬ ‫به فرمان پادشاه عادل خود شما را در همان محل توسط سنگ ‪،‬‬ ‫چوب ‪ ،‬ویا مشت و لگد میگشیم ؟‬ ‫درحا لیکه ازگوشه های دهن آنجناب خون سرازیرمیشد بطرف‬ ‫عالـم بـاال نگاه نمـوده وگفت کـه خداوندا حا ال دیگـر این حمیل‬ ‫خجالتی را تا به وقت مرگ از گردنم دورنمیسازم ‪ .‬درهمین عرض‬ ‫ونیازبوده که ازجانب حضرت پرودگارعالم باالیش الهام شده که‬ ‫یا بایزید استخوانهای حمیل گردن خود را میفروشید ؟‬ ‫در حالیکه آنجناب قدرت وتوان صبحت نمودن را نداشت هیچ‬ ‫جواب نگفت ‪.‬‬ ‫لحظـه ای بعد بازهم الهام شـده که یـا بایزید حمیل گردن تانرا‬ ‫میفروشیدکه من خریدار هستم ؟‬

‫حکایت‬

‫‪87 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫در حالیکه آنجناب سخت مجروح شده بود بطرف عالم باال نگاه‬ ‫نموده وگفـت کـه خداونـدا تـو استخوانهای حمیل ویا طوق گرد‬ ‫ن مرا خریده نمیتوانی‪ ..‬؟‬ ‫دو بـاره باالیـش الهام شـده کـه ای بای یزید تـو نمیدانیکه من‬ ‫سـلطان هردو جهان هسـتم وهرقدریکه حمیل گردن تانرا قیمت‬ ‫مینمائـی بگوئید که من خریدار خوبی هسـتم و آنـرا از گردن تان‬ ‫بکشید ‪.‬؟‬ ‫بجـواب الهـام حضـرت پـروردگار عالم گفت کـه خداوندا قیمت‬ ‫اسـتخوانهای حمیـل گردنـم صرف عفوه نمودن تمامـآ گناه های‬ ‫اومتان حضرت محمد رسول االله ص بوده وبس ؟‬ ‫باالیش الهام شـده که یا بایزید بخاطرکشـیدن اسـتخوان های‬ ‫جانوران از گردنت یک قسمت از گناه های اومتان حضرت محمد‬ ‫ص را بخشیدم ‪.‬‬ ‫آن مبـارك گفـت کـه‬ ‫خداوندا قبول نـدارم تااینکه‬ ‫تمامـآ گنـاه های امـت های‬ ‫حضـرت محمد رسـول االله‬ ‫ص نبخشید ‪.‬‬ ‫بازهـم باالیش الهام شـده‬ ‫کـه یـا سـلطان بایزیـد دو‬ ‫قسمت آنرا عفوه نمودم ‪.‬‬ ‫جنـاب سـلطان گفـت کـه‬ ‫خداوندا قبول ندارم‪.‬‬ ‫بارسـوم ازحضـور حضـرت‬ ‫پروردگارعالم باالیش چنین‬ ‫الهام شده که ای نازدانه من‬ ‫سلطان بایزید سه قسمت از‬ ‫گنـاه هـای اومتـان حضرت‬ ‫محمـد را بـروی همیـن‬ ‫استخوانهای حمیل گردن تان عفه‬ ‫نمودم بکشید این حلقه جانوران را از گردن تان بدور ا ندازید ‪.‬‬ ‫جنـاب سـلطان بایزیـد عرض نمـوده کـه خداونـدا در صورتیکه‬ ‫قادرهستی ‪ ،‬غنی هستی ‪ ،‬رحیم هستی ‪ ،‬کریم هستی ‪ ،‬عزیزهستی‬ ‫‪ ،‬روف هستی ‪ ،‬مالک هستی ‪ ،‬ستارهستی ‪ ،‬غفارهستی ‪،‬‬ ‫وخالصـه اینکـه آن وجود پاك ومقدس هسـتید که بجزازقدرت‬ ‫ذات پـاك خـودت دیگر هیـچ قدرت درجهان وجود نداشـته وندارد‬ ‫پس در آنصورت چرا تمامآ گناه های اومتان حضرت محمد‬ ‫رسول االله ص معاف نمیکنید ‪.‬‬ ‫از جانب حضرت پرورد گار عالم باالیش الهام شده که ای سلطان‬ ‫بایزیـد مـن واقعآقادر هسـتم که همه را معاف نمایـم اما همرایت‬ ‫وعده میدهم که حتی یک اومت حضرت محمد در دوزخ هم‬ ‫نباشـد ‪ .‬ولیکن دراین کاریک اسـرار اسـت که جزآنرا من کسی‬ ‫دیگر نمیداند همین قدر بگذارید‬ ‫کـه در روز محشـرمن قاضـی شـوم و حضـرت محمد شـفا گر و‬ ‫حاال بخاطر کشیدن استخوان هااز گرد نت سه قسمت گناه های‬ ‫اومتـان حضـرت محمـد مصطفی پیغمبـر برحق خودرا بخشـیدم‬ ‫دورکنید این حلقه جانوران را ازگردنت ‪.‬‬ ‫خـالصــه اینکـه ! آنجنـاب اسـتخوا نهای حمیل گـردن خود را‬ ‫دورنمـوده که بقدرت خداوند بزرگ ج اثار وعالیم ضربه خوردگی‬

‫هم در وجود مبارك شان مشاهده نمیشد ‪ .‬ودرهمین اثنا‬ ‫متوجه گردیده که از مسافه نی چندان دور شخص پادشاه باصدا‬ ‫ها نفر دیگر بشمول همان زن رقاصه همه لباس های سیاه پوشیده‬ ‫و به اصطالح سرلچ وپای برهنه بطرف آنجناب آمدن وراسآ خود‬ ‫را درزیری قدمهای جناب سـلطان بایزیدانداخته ومغدرت خواهی‬ ‫نمودن ‪.‬‬ ‫جناب سلطان بایزید بطرف زن رقاصه نگاه نموده وفرمودند که‬ ‫ای خانم رقاصه تو چرا رازمرا فاش نموده اید در حالیکه قبأل از شما‬ ‫خواهش کرده بودم وحاال میخواهید که بازهم از دست این نفس‬ ‫لعین درعذاب باشم ‪.‬‬ ‫زن رقاصه گفت قربانت شوم یاحضرت سلطان من در همان ابتدا‬ ‫این مطلب را میگفتم ترسیدم که پادشاه مرا نکشید دیگر طاقت‬ ‫کرده نتوانستم وباالخره تصمیم گرفتم که واقعیت را برای شخص‬ ‫پادشاه بگویم واختیار دارد که مرا معاف مینمائید ویا میکشد ‪.‬‬ ‫شـخص پادشـاه با عالم معذرت خواهی از جناب سـلطان بایزید‬ ‫فرمودند که ای سرور من حاال بیا که دوباره در همان قصرپادشاهی‬ ‫خویش برویم ‪.‬؟‬ ‫آنجنـاب فرمودند که ای پادشـاه حاال دیگرهیـچ جائی نمیروم ‪.‬‬ ‫همـه حاضریـن در گریه شـده اند که یا سـلطان عالم پس خیر در‬ ‫آنصورت مارا معاف نکرده اید وهیچ امکان ندارد تا همرای ما نروید‬ ‫ودر غیر آن ما هم با شما همینجا میباشیم ‪.‬‬ ‫آنجناب فرمودندکهای پادشاه من حاضرم که همرای تان بروم‬ ‫ولیکین بیک شرط ‪ .‬؟‬ ‫پادشاه گفت که من هر شرط تانرا قبول دارم ‪ .‬آنجناب فرمودندکه‬ ‫بعد از این هیچ وقت در قسمت صرف نمودن نان کسی مزاحم من‬ ‫نشود ومن در همان کلبه فقیریم خوش هستم نی در خوردن نان‬ ‫های رنگاه رنگ قصرپادشاهی شما ؟‬ ‫پادشاه گفت بسیار خوب قبول دارم و به اتفاق هم درهمان کلبه‬ ‫درویشی جنا ب سلطان بایزید صاحب رفتند وازطرف دیگر پادشاه‬ ‫چند صد دانه سـکه های طال را به زن رقاصه بخشـیده وآنهم از‬ ‫رقاصـه گـری خود توبـه نموده و درخدمت جناب سـلطان صاحب‬ ‫قرار گرفت ‪.‬‬ ‫دوسـتان عـزیـز! این حکایت را که در سال ‪ 1342‬اززبان پـدرکالن‬ ‫مرحـوم خـود جنـاب حـاجی غالم محی الدینخان حیدری سابق‬ ‫مدیرعمومی فنی و تهدابگذار مکتب لیسه عالی مسلکی صـنایع‬ ‫کابل شـنیده بودم وآنرا نقل قول بشـما عزیزان نگاشـته امیدوارم‬ ‫که خوش تان آمده باشد واز جانب دیگرآنجناب در سال ‪ 1348‬به‬ ‫اثرمریضی که داشتند به عمـر ‪ 99‬سـالگی درشـهرنوکابل چ شـم از‬ ‫جهان پوشیده وبرحمت خداوند ج پیوست که روحش شاد ویاداش‬ ‫گرامی باد ‪ .‬واالله عـلـــ ـم‬ ‫بـاالـصواب ماه قوس ‪ 1377‬مطابق برج دسمبر ‪ 1998‬عیسوی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫حکایت‬

‫‪86 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫حکایت حضرت سلطان با یزید بسطامی‬ ‫وپادشاه همان وقت‬ ‫دوسـتان عـزیـزوخواننده گان‬ ‫محترم !‬ ‫چنیـن روایت بـوده کـه روزی‬ ‫جنـاب سـلطان بـا یزیـد‬ ‫بسـطامی بعـد ازخوانـدن‬ ‫نوشته عزیز حیدري‬ ‫نمازعصـر درعالـم بـاال‬ ‫بحضو ر حضـر ت‬ ‫پروردگار عالم ج به عرض ونیاز بوده که درهمین اثنا نفس‬ ‫ویا شـکم آنجناب میگفت که یا سـلطان بایزید دراین کلبه‬ ‫درویشی بجزازوظیفه نمودن کدام کار دیگری ندارید وحاال‬ ‫بیا که برویم درقصرپادشـاهی ودرآنجا نان های رنگاه رنگ‬ ‫رابخورم زود باش وظیفه تانرا ترگ بگوئید ای مردساده که‬ ‫این کارها چندان فایده ندارد و بسیارگرسنه شدم ‪.‬که به اثر‬ ‫پیشنهاد های پی‪ ،‬درپی نفس شان باالخره اعصاب آنمبارك‬ ‫بـی اندازه خراب شـده ویک مشـت محکم در باالی شـکم‬ ‫خویش حواله نموده وگفت که ای نفس لعین اینک وظیفه‬ ‫خودرا ترك نمودم خوش شده اید وازهمین لحظه اگرخوردن‬ ‫نان پادشاهی را باالیت حرام نساختم من دیگرسلطان بایزید‬ ‫نباشم ‪.‬‬ ‫خالصه اینکه ! آنجناب با تعغیری قیافه ازکلبه درویشـی‬ ‫خـود بیـرون شـده ودرآن محله کـه یک زن بـدکاره رقاصه‬ ‫زنده گی مینموده راسآ به عقب خانه اش رفته ودروازه کوچه‬ ‫آنـرادق البـاب نمـوده کـه لحظه ای بعـد همـان زن رقاصه‬ ‫دروازه کوچه اش را بازنموده وزمانیکه چشم شان بچشمان جناب‬ ‫سـلطان بایزیـد بسـطامی افتاده فـورآ خودرا درقدمهـای آنجناب‬ ‫اندخته عرض نموده وگفت ‪:‬‬ ‫که یا حضرت سـلطان بایزید من بد کرده ام دیگررقاصه گری‬ ‫نمیکنم ‪ ،‬قربانت شوم مرا این بارمورد عفه خویش قرار دهید ‪.‬‬ ‫آرامگاه بایزید بسطامی آنجناب زن رقاصه را ازروی زمین بلند‬ ‫نموده وفرمودند که ای زن بد کاره رقاصه من بخاطرمانع شـدن‬ ‫کار های شخصی تان اینجا نیامدم ‪ .‬بلکه بخاطراین آمدم تا مرا‬ ‫کمک کنید ویقین کامل دارم که جز ازشما کسی دیگر ی مشکل‬ ‫مراحل کرده نمیتواند ‪.‬‬

‫زن جوان رقاصه عرض نموده وگفت که یا سلطان بایزید بادیدن‬ ‫شـما چشمانم روشن شـده خودم واوالدهایم فدایت هرفرمانیکه‬ ‫باشد آنرا به قیمت جانم برایت انجام میدهم ‪.‬‬ ‫جناب سلطان فرمودند که ای زن رقاصه پس درآنصورت حرف‬ ‫مرا دقیق گوش کن‪ .‬؟‬ ‫این تسبح که در دستم است تحفه قیمتی شخص پادشاه بوده‬

‫که برایم لطف نموده است وحاال شما این تسبح را بگیرید ومن‬ ‫فردابمنظورصرف نان چاشـت نزد پادشـاه میروم و توآنجا آمده با‬ ‫داد وفریاد های بلند ‪ ،‬بلند بگوئید که ای پادشاه همین شخصی‬ ‫که درپهلوی شمانشسته دیشب تا به صبح همرایم هم بستربوده‬ ‫و زمانیکه پول خود را از نزدش مطالبه نمودم درعوض این تسبح‬ ‫را برایم گذاشته است ‪.‬‬ ‫که با شـنیدن چنین موضوع شـخص رقاصه گریه کنان خودرا‬ ‫درقدمهای آنجناب اندخته وگفت که ای حضرت سلطان بایزید‬ ‫صاحب من چه میشـنوم نمیدانم که خواب هسـتم ویا بیدار من‬ ‫کورشوم که چنین کاری بد را بحق شما انجام بدهم ‪.‬‬

‫جناب با یزید فرمودندکه ای زن رقاصه امروزمن درعقب دوازه‬ ‫کوچه ات بیک امید آمدم که اگرمرا کمک نکنید وازدسـت این‬ ‫نفس لعین خود برباد می شوم ‪ ،‬برباد ‪................................‬‬ ‫خـالصـه ایـنکه ‪ :‬هرقدریکه خانم رقاصه گریه وزاری نموده که‬ ‫جناب حضرت سلطان با یزید را ازعزمش منصرف بسازد با هزار‬ ‫تاسف که نتوانسته وباالخره نا چار شده باحالت گریه کنان تسبح‬ ‫وآنجناب را از دسـت مبارك شـان گرفته وبداخل خانه خود رفت‬ ‫‪.‬بـه هـرصـورت ‪ :‬روزبعدآن که جناب سلطان غرض صرف نمودن‬ ‫نان چاشت درپهلوی شخص پادشاه نشسته بود که درهمین اثنا‬ ‫ازعقب دروازه قصرپادشاه یک آوازگریه دلخراش بگوش پادشاه‬ ‫رسیده که میگفت اصأل انصاف نیست خیراست که من یک زن‬ ‫رقاصه هستم ‪.‬‬ ‫پادشـاه دستورداده که بروید همان زن رقاصه را داخل‬ ‫بیاورید خوب است که همین حاال جناب سلطان بایزید‬ ‫صاحب نیز حضورداشـته که در حـق این زن رقاصه چه‬ ‫ظلـم و بـی عدالتی صورت گرفته که امـروز این فیصله‬ ‫وقضاوت را شخص سلطان بایزید صاحب بکنند ‪.‬‬ ‫خـالصــه اینکـه ! زن رقاصه باحالت گریـه کنان وارد‬ ‫تاالرشده وگفت که ای پادشاه عادل من یک زن مقبول‬ ‫وبیوه هستم که بخاطر پیدا نمودن یک لقمه نان برای‬ ‫اوالد هـای صغیـرم درمحفلهای عروسـی مردمـان این‬ ‫شهر آوازخوانی ورقاصه گیری مینمایم ‪.‬‬ ‫چند شب قبل یک شخص بسیارمشهور عزت داراین‬ ‫شهر بخانه من آمده وخواهش یک شب هم بسترشدن‬ ‫را برایـم بیشـنهاد نمـوده ‪ .‬ازاینکـه مـن به پـول احتیاج‬ ‫داشتم ناچارپیشنهاد مذکوررا قبول کردم وآن مرد عزت‬ ‫داراز سرشب تا به صبح چند بار ازوجودم کام دل خود را‬ ‫حاصل نموده و زمانیکه ازخواب بیدار شدیم برایش گفتم‬ ‫که مبلغ تعین شده رابرایم بدهید ‪.‬‬ ‫و آنجناب فرمودند که همین حاال پول ندارم واین تسبح قیمتی‬ ‫که نشـانی شـخص پادشاه صاحب اسـت بگیرید ومن فردا صبح‬ ‫مبلغ تعین شده را برایتان میاورم ‪ .‬که از همان روز تا بحال مدت‬ ‫یک هفته سپری شده است و تسبح را در دست پادشاه داده وگفت‬ ‫که من اینرا کار ندارم لطفآ مبلغ تعین شده مرا از نزدش بگیرید ‪.‬‬ ‫وزمانیکه چشم پادشاه به تسبح خودش افتاده سخت متاثرشده‬ ‫وفورآ بطرف سلطان بایزید نگاه نموده وفرمودند که یا سلطان چه‬ ‫می بینم وچه میشنوم موضوع ازچه قرار است ؟‬ ‫آنجناب هیچ چیزی نگفت ‪ .‬بانهم پا دشـاه سـوال خود را تکرار‬ ‫نموده وگفت که ای سلطان بایزید من شمارا میگویم که موضوع‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪85 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫برهنگی کامل وارد سینمای‬ ‫بالیوود می‌شود‬

‫شش هنرپیشه هندی گفته‌اند که حاضرند در مقابل دوربین سینما برهنه شوند‪.‬‬ ‫آنها به بخش هندی بی‌بی‌سی گفته‌اند که در قرارداد یک فیلم جدید‪ ،‬بندی درباره برهنه شدن بازیگران آمده و ابراز آمادگی کرده‌اند که بر اساس آنچه در فیلمنامه آمده برهنه شوند‪.‬‬ ‫تاکنون دو بازیگر دیگر متقاعد شده اند که این قرارداد را با توجه به وجود این بند امضا کنند‪.‬‬ ‫با این حال بسیاری معتقدند که گذر از سد هیئت سانسور محافظه‌کار سینمای هند بسیار دشوار است‪.‬‬ ‫بجز چند استثنا مانند اقتباسی از کاما سوترا‪ ،‬برهنگی کامل در فیلم‌های هندی هرگز دیده نمی‪‎‬شود‪.‬‬ ‫اکتا کاپور‪ ،‬تهیه کننده فیلم ‪ XXX‬که فیلم‌های پرفروشی در کارنامه خود دارد‪ ،‬گفته است که می‌خواهد با فیلم جدیدش غوغا کند که احتماال منظورش صحنه‌های عیان جنسی و برهنگی بیشتر در فیلم‬ ‫است؛ چیزهای که عمال در بالیوود دیده نمی‌شود‪.‬‬ ‫او می‌گوید که نخستین گزینه او برای بازی در این فیلم سانی لئون‪ ،‬بازیگر هندی‪-‬آمریکایی فیلم‌های پورنو بوده که این پیشنهاد را رد کرد‪.‬‬

‫ریتوویک دانجانی هنگام امضای‬ ‫قرارداد تردید داشته است‬

‫کایرا دات و ریتوویک دانجانی‪ ،‬دو بازیگر جوان دیگر‪ ،‬گزینه‌های بعدی خانم کاپور‬ ‫بودند که نهایتا قبول کردند نخستین حضور سینمایی خود را با بازی این فیلم تجربه‬ ‫کننـد‪ .‬هـر چنـد هنگام امضای قرارداد تردید داشـتند‪ .‬بر اسـاس بند اضافـه‌ای که در‬ ‫قرارداد گنجانده شـده اسـت‪ ،‬این بازیگران متعهد می‌شـوند که در سـه صحنه کامال‬ ‫برهنه ظاهر شوند‪.‬‬ ‫تعدادی از بازیگران سرشناس بالیوود به بی‌بی‌سی هندی گفته‌اند که در خصوص‬ ‫این بند تردید دارند‪.‬‬ ‫با این حال ریچا چادا‪ ،‬بازیگر بالیوود می‌گوید که گنجاندن این بند در قرارداد مزایایی‬ ‫هم دارد‪ ،‬از جمله اینکه بازیگر از قبل می‌داند که در چه صحنه‌های بازی می‌کند و‬ ‫"از تغییـر بازیگـر در دقیقه آخر ‪ .‬همینطور از دسـت رفتن اعتبـار کارگردان جلوگیری‬ ‫می‌کند‪".‬‬ ‫‪ XXX‬به کارگردانی کن قوش قرار است در سوم ژوئیه امسال اکران شود‪.‬‬ ‫در این فیلم که به گفته سـازندگانش در ژانر سـینمای اروتیک قرار می‌گیرد‪ ،‬شـش‬ ‫داستان روایت می‌شود که در هر کدام رابطه‌ای عاشقانه به تصویر کشده می‌شود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪84 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫لباس وزیر فرهنگ اسرائیل در‬ ‫ل ساز شد‬ ‫فستیوال کن جنجا ‌‬ ‫‪BBC News‬‬ ‫میری رگیو‪ ،‬وزیر فرهنگ اسرائیل‬

‫بسته برروی لباس‪ ،‬لکه‌های خون و پرچم اسرائیل را گذاشته و یا تصویر زنی فلسطینی که‬ ‫درخرابه‌های ساختمانی در نوارغزه گریه می‌کند‪.‬‬ ‫وزیـر فرهنـگ اسـرائیل در واکنـش بـه طرح لباسـش گفت‪" :‬امسـال ما پنجاهمین سـالگرد‬ ‫آزاد‌سازی و اتحاد بیت‌المقدس را جشن می‌گیریم‪ .‬مفتخرم که این روز تاریخی را از طریق‬ ‫هنر و مد جشن می‌گیرم"‬ ‫معاون وزیر اطالع رسانی فلسطینیان هم در واکنش گفته هدف این لباس به نحوی رفع و‬ ‫رجوع اشغالگری اسرائیل است‪.‬‬ ‫بیت‌المقدس اهمیت زیادی برای اسرائیل و فلسطینیان دارد و وضعیت این شهر حساس‬ ‫و پیچیده است‪.‬‬ ‫وزیر فرهنگ اسرائیل پیشتر در ارتش سمت‌هایی را برعهده داشت‪.‬‬

‫گو‪،‬م ذش‬ ‫ما ال رگ‬ ‫ری د‬

‫ین‬ ‫بتر‬ ‫‌‬ ‫حبو ت‬ ‫در‪,‬‬ ‫ما‬ ‫سی‬ ‫یه‬ ‫نما‬ ‫ند‬

‫ریما الگو که با ایفای نقش "مادری مهربان" در فیلم‌های بالیوود به شـهرت و محبوبیت رسـیده بود‪ ،‬شـب‬

‫ل سیاستمداران و طراحان‬ ‫لباس میری رگیو‪ ،‬وزیر فرهنگ اسرائیل‪ ،‬با جنجا ‌‬ ‫مد بر فرش قرمز فسیتوال فیلم کن روبرو شد‪.‬‬ ‫بر روی این لباس افق شهر بیت‌المقدس به همراه دیوار غربی و قبه‌الصخره به تصویر کشیده‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫اما برخی از کاربران در واکنش طرح‌هایی دیگر از جمله دیوار حائل در داخل و اطراف کرانه‬ ‫غربی و یا انفجارات درغزه‪ ،‬را بصورت دیجیتالی جایگزین طرح این لباس کرده‌اند‪.‬‬ ‫شـمار زیادی از کاربران در فیسـبوک تصاویر دیگری را جانشـین طرح لباس وزیر فرهنگ‬ ‫اسرائیل کردندحق نشر‬ ‫شـمار زیادی از کاربران در فیسـبوک تصاویر دیگری را جانشـین طرح لباس وزیر فرهنگ‬ ‫اسرائیل کردند‬ ‫کاربران طرفدار فلسطین پست‌هایی را در فیسبوک گذاشته و در آن به جای تصویر نقش‬

‫چهارشنبه‪ ۱۷ ،‬مه‪ ،‬در ‪ ۵۹‬سالگی درگذشت‪.‬‬ ‫دلیل مرگ او "ایست قلبی" اعالم شده است‪.‬‬ ‫او در ده‌ها فیلم و مجموعه تلویزیونی‪ ،‬نقش مادر شـخصیت اصلی را به عهده داشـت و در چندین تئاتر به‬ ‫زبان مراتی هم بازی کرده بود‪.‬‬ ‫او در فیلم‌های معروف بالیوود از جمله "من برای تو چه کسی هستم؟"‪" ،‬داره یه اتفاقایی میفته" و "من عاشق‬ ‫بودم" حضور داشته است‪.‬‬ ‫ریمـا الگـو فعالیـت حرفـه‌ای را در اواخـر دهـه ‪ ۱۹۷۰‬میلادی آغـاز کـرد و خیلـی زود بـا ایفای نقـش مادر‬ ‫شخصیت‌های اصلی فیلم‌ها به شهرت رسید‪ .‬او در چندین فیلمی که سلمان خان‪ ،‬بازیگر سرشناس بالیوود‪،‬‬ ‫در آنها نقش اصلی را دارد‪ ،‬نقش مادر او را به عهده دارد و به همین دلیل‪" ،‬مادر روی صحنه" سلمان خان هم‬ ‫خوانده می‌شد‪.‬‬ ‫ریما الگو حدود ‪ ۲۸‬سـال پیش و زمانی که تنها ‪ ۳۱‬سـال داشـت‪ ،‬در اولین فیلم سـلمان خان‪ ،‬نقش مادر او‬ ‫را بازی کرد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪83 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫ویژه‌گی افراد مرگ‌اندیش گرایش شدید شان به زور است‪ .‬زوری که انسان را به موجودی قاتل‬ ‫و بی‌رحم تبدیل می‌کند‪.‬‬ ‫فروم استدالل می‌کند که جامعه‌ای که میل به خشونت در آن افزایش می‌یابد به تدریج تمایل‬ ‫پیدا می‌کند تا خال درون خود را که در واقع خالی زنده‌گی اسـت با ناسیونالیسـم و نژادپرسـتی پر‬ ‫کند‪[« :‬این جامعه] تصویر متورم خویش را به عنوان تحسین برانگیزترین گروه عالم می‌ستاید و‬ ‫دیگری را از نظر نژادی حقیر فرض می‌کند‪ .‬عضو چنین گروه عقب مانده‌یی می‌پندارد که هرچند‬ ‫فقیر و بی‌فرهنگم؛ اما چون به تحسین برانگیزترین گروه عالم تعلق دارم‪ ،‬آدم مهمی هستم‪».‬‬ ‫فروم معتقد اسـت در چنین جامعه‌یی نصیحت و نیت خوش روشـنفکران و زنده‌گی‌اندیشان هر‬ ‫چند کمرنگ اما شعله‌یی است که نباید خاموش شود‪ .‬او از روزگار سیاهی می‌گوید که آدمی هر چه‬ ‫تالش می‌کند باز «زور» مرگ‌اندیشی قوی‌تر است‪ .‬اما چه می‌توان کرد؟‪ .‬فروم می‌گوید دل آدمی‬ ‫گرچه ممکن اسـت سـخت شود؛ اما هرگز عاری از انسانیت نمی‌شود‪ .‬آنچه زنده‌گی‌اندیشی را بر‬ ‫مرگ‌اندیشی توفق و برتری می‌دهد «آموزش»‪ ،‬هنر و خالقیت است»‪.‬‬

‫ترویج‌دهنده‌گانمرگ‌اندیشی‬ ‫به آتش‌کشـیده شـدن فرخنـده در‬ ‫قلب کابل از سـوی جوانان به ظاهر‬ ‫درس‌خوانـده و نکتایی‌پـوش گـواه‬ ‫میل شـدید اهالی کابل به خشـونت‬ ‫اسـت‪ .‬اهالی که نه به مدارس دینی‬ ‫دیوبند رفته‌اند نه زیر نظر شبکه‌های‬ ‫استخباراتی دنیا درس ترور و دهشت‬ ‫خوانده‌اند؛ اما تمایل بی حد و حصر به‬ ‫خشونت و تکه تکه‌کردن یک انسان‬ ‫دارنـد‪ .‬ایـن رویـداد و هـزاران رویداد‬ ‫مشـابه دیگر از جملـه واکنش تند و‬ ‫همیشـه‌گی مـردم به کنسـرت‌های‬ ‫آوازخوانان‪ ،‬پوشش خانم‌ها‪ ،‬حرکات‬ ‫مدنـی‪ ،‬کافه‌هـا و ده‌هـا مـورد دیگـر‬ ‫پـرده از روی شـهری می‌افگنـد کـه‬ ‫بیشـترین در صد مردم آن تمایل به‬ ‫افکار طالبانی دارند و حضور مخالفان‬ ‫فکری شان را برنمی‌تابند‪ .‬این افکار‬ ‫از کجـا می‌آیند؟ بارها گـزارش داده‬ ‫شده است که استادان مکاتب‪ ،‬مال امامان مساجد و جمعیت‌ها و انجمن‌هایی در داخل شهرهای‬ ‫بزرگ علنًا به تبلیغ افراطیت می‌پردازند‪ ،‬در سوی دیگر مدارس دینی غیر رسمی در داخل و بیرون‬ ‫از مرزهای کشور حضور قدرتمند دارند که هر روز تروریست تربیه می‌کنند و این مدارس بارها از‬ ‫سوی فعالین سیاسی افغانستان عناصری خطرناک‌تر از بمب اتم برای افغانستان خوانده شده است‪.‬‬ ‫باری فهیم فرواک؛ مشاور رسانه‌ای ریاست اجراییه نوشته بود‪« :‬فرزندان افغانستان پیش از آنکه‬ ‫سالح به دست گرفته در هیات تروریست وارد میدان نبرد علیه کشور شان شوند در میدان دیگری‬ ‫شستشـوی فکـری می‌شـوند‪ .‬میدانی که به آنها قرائت ناسـالم و وحشـتناک از دیـن را می‌آموزد‪.‬‬ ‫عرصه‌یی که هنوز هم دهشت‌افگنان و افراطیون در آن یکه‌تازی می‌کنند‪ .‬سربازان اردوی ملی‬ ‫سال‌هاست در عرصه‌ی جنگ سرد قهرمانانه جنگیده‌اند و از میهن شان دفاع کرده اند‪ ،‬اما حضور‬ ‫فرهنگیان‪ ،‬هنرمندان‪‌،‬روشـنفکران و اهل دانش در عرصه‌ی جنگ فکری علیه دشـمن کم‌رنگ‬ ‫و توام با ناکامی بوده اسـت‪ .‬فرزندان افغانسـتان هنوز هم در رکاب تروریسـتان می‌روند چرا ‌؟ چون‬ ‫ما نتوانسـته‌ایم مکاتب فعال و قدرتمند در مناطق شـان بسـازیم‪ .‬فرزندان افغانستان هر روز مرگ‬ ‫می‌آفرینند و کشتن را‪ ،‬سوختن را و ویران کردن را ستایش می‌کنند چون ما نتوانسته‌ایم زیبایی‬ ‫زنده‌گی‪ ،‬ساختن و شکفتن را به آنها نشان دهیم‪».‬‬

‫جنگجویی که هنر را بر جنگ ترجیح داد‬ ‫در سال ‪ ۲۰۱۷‬سالون نمایش ارکوال در لندن شاهد نمایشی یک نفره بود‪ .‬نمایشی که هنرپیشه‬ ‫آن یک جوان فلسـطینی برگشـته از جنگ بود‪ .‬جوانی که جلوه‌های محسـورکننده‌ی هنر پایش‬ ‫را از میـدان جنـگ بیـرون کشـید و به قول خـودش دروازه دنیای دیگر را بـه رویش باز کرد‪ .‬احمد‬ ‫توباسی هنرپیشه این نمایش داستان پر خم و پیچ زندگی‌اش را روی صحنه برد‪ ،‬و نام این صحنه‬ ‫را گذاشت‪ :‬من اینجا هستم‪ .‬او روی صحنه رفت و از جنگ و سیاهی‌هایی که در جامعه‌اش به بار‬ ‫آورده گفت و با حسـرت اضافه کرد‌‪« :‬تازه می فهمم چقدر دیوانه‌وار بوده اسـت‪ ».‬خالصه داسـتان‬ ‫احمد این است‪ :‬او در یک اردوگاه پناهندگان فلسطینی متولد شد‪ ،‬در هفده ساله‌گی دست به سالح‬ ‫برد‪ ،‬در یک یورش به اردوگاه تیر خورد و پس از دستگیری چهار سال را در یک زندان صحرایی‬ ‫اسـراییل سـپری کرد‪ ،‬او در بیسـت و یک سـاله گی آزاد شد‪ ،‬و در برابر فشار به بازگشت به تفنگ‬ ‫و جنگ مقاومت کرد و در عوض به هنر برای افزایش آگاهی روی آورد‪ .‬توباسی می گوید‌‪« :‬آنها‬ ‫به من گفتند سالم توباسی تفنگت منتظرت است‪ ،‬برگرد‪ ،‬اما من فکر نمی‌کردم خدا بخواهد مرا‬

‫به عقب برگرداند؛ من به سمت هنر رفتم و دیدم که یک جهانی وجود دارد که هرگز نمی دانستم‬ ‫وجود دارد‪ ».‬توباسی گفته است‪« :‬قصد دارم با هنرم مردم را وادار کنم که فکر کنند‪».‬‬

‫هنری که مردم را وادار به فکرکردن کند‬ ‫دعوت به تفکر‪ ،‬تامل‪ ،‬پرسشـگری‪ ،‬تسـامح‪ ،‬تسـاهل‪ ،‬عشق ورزیدن‪ ،‬تاکید به محبت‪ ،‬دوستی‬ ‫و کمال‌جویی بخش مهمی از ادبیات غنایی زبان فارسی را تشکیل می‌دهد و اینها مصداق‌هایی‬ ‫هسـتند که در تقابل با خشـونت قرار دارند‪ .‬به قول مجیب مهرداد‪« :‬عرفان موالنا همان گونه که‬ ‫خودش می‌گوید در جایگاه مقابل تعصب و خشـک مغزی و خامی قرار دارد‪ ،‬پیام مثنوی وحدت‬ ‫در کثرت‪ ،‬تسـاهل و پرهیز از خشـنونت اسـت و هر سـه ضلع این مثلث فکری نیازهای جامعه ما‬ ‫هستند»؛ تا این جا من با دیدگاه آقای صالح موافقم اما ذکر دو نکته در این مورد ضروری به نظر‬ ‫می‌رسد‪ .‬اول اینکه‌‪ ،‬در کنار شعر مولوی که یکی از گونه‌های هنر است برای مبارزه به افراطیت‬ ‫و خشونت‌اندیشی می‌توان از هنرهای پر مصرف مثل فیلم و موسیقی و دیگر هنرها نیز استفاده‬ ‫کرد و نکته دوم اینکه انتظار اینکه هنر و یا در سطح کوچک‌تر شعر غنایی فارسی یا به گونه ویژه‬ ‫مولوی به تنهایی بتواند به مصاف جنگ برود‪ ،‬انتظار کالنی اسـت‪ .‬تربیت خانواده‪ ،‬رشـد اقتصاد‪،‬‬ ‫علم‌گرایی‪ ،‬حاکمیت قانون‪ ،‬نوع نظام‌های سیاسی‪ ،‬تامین عدالت اجتماعی‪ ،‬برابری و دموکراسی‬ ‫عواملی هستند که می‌توانند ما را در مبارزه به خشونت‌اندیشی و افراطیت کمک کنند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪82 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫آیا هنر می‌تـوانـد بـه جـای جنـگ بنشیـند؟‬ ‫در این اواخر پیشنهاد آقای‬ ‫امرلله صالح‪ ،‬رییس روند سـبز‬ ‫در مورد ترجمه و ترویج مثنوی‬ ‫معنـوی بـرای مبـارزه در برابـر‬ ‫افراطیـت دینـی نقـل مجالس‬ ‫سیاسـی‪ ،‬فرهنگـی و فضـای‬ ‫مجـازی شـده بـود‪ .‬بعضی‌هـا‬ ‫در پشـتیبانی از ایـن پیشـنهاد‬ ‫گفته‌انـد‪ :‬آرا و اندیشـه‌های‬ ‫مولوی باید شامل نصاب درسی‬ ‫مکاتب افغانسـتان شود‪ .‬از نظر‬ ‫آنها اینگونه می‌توان تسامح و‬ ‫تسـاهل را در میان شـهروندان‬ ‫از آوان کودکـی نهادینـه کـرد‪.‬‬ ‫شـنیدن چنیـن پیشـنهادی در‬ ‫گام نخست این پرسش‌ها را در‬ ‫ذهـن خواننده متبادر می‌سـازد‬ ‫کـه خشـونت از کجـا می‌آیـد؟‬ ‫آیـا مثنـوی معنوی بـه تنهایی‬ ‫می‌توانـد بـه مصـاف افراطیت‬ ‫رفته و آنرا به کلی از جامعه بزداید‪ ،‬آیا هنر می‌تواند جاگزین جنگ شود‪ ،‬رابطه میان جنگ و هنر‬ ‫چیسـت؟ چه عواملی باعث آمدن صلح در جوامع می‌شـود و ادبیات در این میان چه نقشـی را می‬ ‫تواند ایفا کند؟‬

‫خشونت از کجا می‌آید؟‬ ‫بگذاریـد ایـن پرسـش را بـا روایت یـک پروفرمنس مشـهور از مارینا آبراموویچ پاسـخ بگوییم و‬ ‫ایـن پروفرمنـس را بـا این پرسـش آغاز کنیم که «مرز انسـانیت و وحشـی‌گری کجاسـت؟ عامل‬ ‫تعیین‌کننده یا بازدارنده چیست؟»‬ ‫این پروفورمنس در سال ‪ ۱۹۷۴‬در یک استدیوی کوچک در مورا‪ ،‬ناپل ایتالیا برگزار شده بود‪ .‬اجرا‬ ‫بسیار ساده بود‌‪ :‬آبراموویچ مانند یک شی بی حرکت و بدون هرگونه واکنش‪ ،‬خودش را ظرف مدت‬ ‫‪ ۶‬ساعت در اختیار بازدیدکننده‌گان نمایشش قرار داد‪ .‬در این مدت شرکت کننده‌گان در تاالر اجازه‬ ‫داشـتند هر کاری که می‌خواهند با او بکنند و حتا از ‪ ۷۲‬وسـیله‌ای که ابراموویچ روی میز اسـتدیو‬ ‫گذاشته بود هم استفاده نمایند‪.‬‬ ‫آبراموویچ روی میز این یادداشـت را نوشـته بود‪ ۷۲« :‬وسـیله روی میز اسـت که هر طور دوست‬ ‫داشتید می‌توانید آنها را روی من به کار ببرید‪ ».‬او در یادداشتش تعهد کرده بود که‌برای مدت ‪۶‬‬ ‫ساعت صرفًا یک ابژه خواهد بود و مسولیت هر نوع عواقب را خودش به عهده می‌گیرد‪ .‬روی میز‬ ‫هم مواد لذت‌آور مانند پر‪ ،‬دستمال‌های ابریشمی‪ ،‬گل‪ ،‬آب و… بود و هم ابزار شکنجه مثل چاقو‪،‬‬ ‫تیغ‪ ،‬زنجیر‪ ،‬سیم… و حتا یک اسحله‌ی پر‪.‬‬ ‫نمایش آغاز می‌شـود در ابتدای کار یک نفر نزدیک می‌شـود و او را با گل‌ها می‌آراید و دیگری‬ ‫قلقلکش می‌دهد‪ .‬به او آب می‌پاشند‪ ،‬کمی بعد او را تغییر مکان می‌دهند‪ .‬کم کم زنجیرها را بکار‬ ‫می‌برند و وقتی که دیدند هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد رفتارها حالت تهاجمی می‌گیرد‪ .‬منتقد هنری‬ ‫توماس مک اویلی که در صحنه بود به خاطر می آورد که چگونه رفتار مردم رفته رفته خشن و خشن‌تر‬ ‫می‌شد‪ .‬توماس روایت می‌کند ک ‌ه «برخوردها در آغاز مالیم بود‪ ،‬یک نفر او را چرخاند‪ ،‬یکی دیگر‬

‫بازوهایـش را باال برد…‬ ‫دیگـری بـه نقـاط‬ ‫خصوصـی بدنش دسـت‬ ‫زد…» مـردی پیش آمد‬ ‫و بـا تیغ ریش‌تراشـی که‬ ‫برداشـته بـود گـردن او را‬ ‫مجـروح کـرد و مـردی‬ ‫دیگر خارهای گل را روی‬ ‫شـکم ابراموویـچ کشـید‪.‬‬ ‫مـک اویلی اضافـه کرده‬ ‫اسـت‪« :‬سه ساعت نشده‬ ‫بـود کـه لباس‌هایش را با‬ ‫چاقـو پاره پـاره کردند‪ .‬در‬ ‫سـاعت چهـارم بـا همان‬ ‫چاقوهـا بدنش را مجروح‬ ‫می‌کردند‪ .‬بارها به او آزار‬ ‫جنسـی خفیـف رسـاندند‬ ‫ولـی او به تعهدش پایبند‬ ‫بـود و پـای تجـاوز و حتـا‬ ‫قتلش نیز ایستاد بود‪».‬‬ ‫ناگهان یک نفر اسلحه‬ ‫را در دست او گذاشت‪ ،‬انگشت او را روی ماشه نهاده و سر لوله‌ی اسلحه را با دست خود ابراموویچ‬ ‫روی گردنـش نشـانه گرفـت‪ .‬در سـاعت‌های پایانـی پرفورمنس خشـونت به اوج خود رسـیده بود‪.‬‬ ‫ابراموویـچ می‌گویـد‌‪« :‬احسـاس می‌کـردم مـورد تجاوز قـرار گرفتـه‌ام‪ .‬لباس‌هایم را پـاره کردند و‬ ‫بخش‌هایـی از بدنـم را برهنـه کردند‪ .‬با شـاخه‌ی پر از خار گل به بدنم می‌کوفتنـد و خارها را روی‬ ‫پوست شکمم می‌کشیدند‪ ،‬گذاشتن آن اسلحه روی گردنم دیگر اوجش بود…»‬ ‫با این پرفورمنس ابراموویچ نشان داد که اگر شرایط برای‬ ‫افرادی که میل به خشونت دارند مهیا باشد‪ ،‬به چه راحتی و با چه سرعتی‬ ‫آن را اعمال می‌کنند‪ .‬این اثر هنری نکته دهشتناکی را در باب وجود بشر آشکار می‌کند‪ .‬به ما‬ ‫نشـان می‌دهد که اگر شـرایط مناسـب باشـد‌‪ ،‬یک انسان با چه سرعت و به چه آسانی می‌تواند به‬ ‫همنوع خود آسیب برساند‪ ،‬به چه سهولتی می‌شود از شخصی که از خود دفاع نمی‌کند یا نمی‌جنگد‬ ‫بهره‌کشی کرد و اینکه اگر بسترش فراهم باشد اکثریت افراد به ظاهر «نورمال» جامعه می‌توانند‬ ‫در چشم بهم زدنی به موجودی حقیقتًا وحشی و خشن تبدیل گردند‪.‬‬ ‫روایت این پرفورمنس شاید شما را هم به یاد فرخنده انداختنه باشد‪ ،‬بعداً به آن می‌پردازیم؛ اما‬ ‫اکنون دیدگاه اریش فروم‪ ،‬روان‌شناس و فیلسوف اجتماعی آمریکایی آلمانی تبار را با هم‬ ‫بخوانیم‪.‬‬

‫دل آدمی و سادیسم باستانی‬ ‫اریش فروم کتابی دارد به نام دل آدمی و گرایشش به خیر و شر‪ ،‬فروم در این کتاب سوال جالبی‬ ‫را مطـرح می‌کنـد و آن اینکـه‌‪« :‬چـرا علـی رغم مشـاهده‌ی درد و فالکتی که جنگ و اسـلحه بار‬ ‫می‌آورد باز انسان تمایل به خشونت دارد؟»‬ ‫در ادامه‪ ،‬خو ِد نویسنده پاسخ می‌دهد که «عالقه به مرگ به اندازه‌ی عالقه به زنده‌گی در ذات‬ ‫انسان‌ها وجود دارد و دل آدمی حاوی نوعی سادیسم باستانی است‪ .‬از نظر او جوامع می‌توانند بیمار‬ ‫و مرگ‌اندیش شوند‪».‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بقیه از صفحه ‪45‬‬

‫خاطـره چنـدان درخشـانی از آن در حافظه اش باقـی نمانده بود ‪،‬‬ ‫یک درندۀ با انرژی وعجیب بود ‪ .‬بازوهای سفت ومحکم داشت و‬ ‫در زور آزمایی وزهر چشم گرفتن از دیگران تا سرحد شباهت های‬ ‫آشکار با پدرش ‪ -‬حبیب الله ‪ -‬پیش می رفت و در لحظه های‬ ‫کوتاه ولرزشـناک خشـم‪ ،‬االشـه راسـتش می تپید ودندان هایش‬ ‫باهم جوش می خوردند ‪ ،‬آنگاه خودش را فرمانروای خیره سر بی‬ ‫لشکر تصور می کر ‪ .‬پس کجا بود آن جوهر گمشده یی که او را‬ ‫در کشتن شاه محمود به پیش رانده بود؟ چرا در تالش های خود‬ ‫برای اهلی ساختن ناراحتی ها درونی مغلوب گشته بود؟ معلوم بود‬ ‫تـا چـه اندازه یی مأیوس‪ ،‬ناتوان ومتوحش شـده بود‪ .‬حتی در نظر‬ ‫می آورد شاید در برابر آینده یی که هنوز نیامده است‬ ‫( واز نظر او بسـیار بدشـگون هم بود ) کوچکترین امکان پیش‬ ‫بینـی را از دسـت بدهـد ‪ .‬چنانچـه وقتـی قطـار الری هـا به شـهر‬ ‫پلخمـری نزدیک شـد‪ ،‬مفهوم گریزان آینـده در نظرش همچون‬ ‫عالمه استفهام برلوحی بزرگ‪ ،‬جلوه نمایی می کرد‪.‬‬ ‫دریـن حال مشـاهده کـرد که قطار برای یـک لحظه هم‪ ،‬خیال‬ ‫ایسـتادن در شـهر پلخمری را ندارد‪ .‬در داخل شهر‪ ،‬جنب وجوش‬ ‫تحسـین آمیـز زنـد گی ‪ ،‬هر تازه واردی را مجـذوب خود می کرد‪.‬‬ ‫بازهم دکانداران‪ ،‬قاچاقچیان خرده پا ‪ ،‬خریداران نفت که در امتداد‬ ‫جاده صف کشیده بودند‪ ،‬نگاه های امیدوار ومتبسم شان را برای‬ ‫پیدا کردن آشنایان وحتی برای شکار معامله گران‬ ‫ناشناس به هر سو متوجه می کردند‪.‬‬ ‫نـادر باحـرص ونیاز‪ ،‬پیرمرد عصا به دسـتی را می پالید که تا آن‬ ‫لحظه مثل جادوگران افسانه های کهن‪ ،‬غیابت بی برگشت کرده‬ ‫بـود تـا در فرصتی غیر قابل انتظار‪ ،‬پیش چشـم حیـرت زده اهل‬ ‫ناکجا آباد دنیای افسانه دوباره ظاهر شود!‬ ‫خیلی عجیب بود که چشـمان او به انبوه درهم ومتحرک مردم‬ ‫چنان فرو می رفت که گیچ ومنگ می شد وبه جز افراد جوان هیچ‬ ‫پیر مردی را نمی دید‪ .‬روشـن بود که فقط پیرمرد می توانسـت او‬ ‫را از ایـن کابـوس آزاد کنـد‪ .‬هرچه تالش کـرد از ورای گفته های‬ ‫قاضی هاشم‪ ،‬قیافه شخص ارتباطی را در فکر خود بیافریند‪ ،‬موفق‬ ‫نشد‪ .‬احتما ً‬ ‫ال یک علت این بود که همۀ آدم ها در کهولت به یک‬ ‫چهـره در مـی آیند! ممکن چنین تصویری مسـلم نباشـد‪ ،‬اما نادر‬ ‫درآن دقایق گذرا‪ ،‬همه پیرمردان عالم را شـبیه یکدیگر فکر می‬ ‫کرد‪ .‬در چنین حال‪ ،‬قوه تشخیص در تنگنا می افتد ‪ ...‬او چند لحظه‬ ‫فکر می کرد که داسـتان مصیبتش طی یک اتفاق سـاده ‪ ،‬قرین‬ ‫پایان خواهد شد ‪ .‬حاال که قطار از شهر بیرون می رفت ‪ ،‬تصمیم‬ ‫گرفت با خونسردی ونظم آهنین را در دل برقرار نگهدارد وبدون‬ ‫آن که از این شکست ناراحت باشد ‪ ،‬پشت فتنۀ درد انگیزی را به‬ ‫زمین بزند که شور و آرامش را در وی نابود می کرد‪.‬‬ ‫قطعًا نتیجه گیری کرد که از استقامت های نامعلوم ‪ ،‬زیر نظارت‬ ‫یک دسـته ازمردم قرار دارد‪ .‬از همین رو از زره پوش قطار چشـم‬ ‫برنمـی داشـت‪ .‬فکـر می کـرد محتـوای انسـانی آن جعبـۀ فلزی‬ ‫متحرک ‪ ،‬مواد اصلی فاجعه یی اند که انفجار شان از درون او آغاز‬ ‫خواهد شد ‪ .‬حقیقتًا طبع متلون انسان دربرابر پیش آمد های روزگار‬ ‫به شکلی در می آید که اص ً‬ ‫ال با روش تشابه با عنصر دیگری جور‬ ‫نمی آید‪.‬‬ ‫ روزی که شاه محمود را کشتم ‪ ...‬آدم دیگری بودم !‬‫واقعًا ! حاال همچون مظنون ناتوان ودر تله افتاده ‪ ،‬با نگاه های‬ ‫کوتاه و شـتابنده و آمیخته با وسـواس وبی اطمینانی ‪ ،‬منظرۀ غم‬

‫‪81 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان دنباله دار‬

‫انگیز قسمت عقبی قطار را در عقب نمای راست و چپ می دید‪،‬‬ ‫جالب این که شک وتردید او‬ ‫نسـبت بـه منشـی بـار دیگر بدل بـه یقین شـده بـود! البته هیچ‬ ‫گونه دلیلی که حد اقل به پرسش های یک عقل معمولی پاسخ‬ ‫رضایـت بخشـی بدهـد ‪ ،‬نزد وی وجود نداشـت ‪ .‬گاهی انسـان به‬ ‫وسیله شواهد قلبی دچار مصیبت می شود‪ ،‬یا بهتر است گفته شود‬ ‫حتی قلب وشعور در برخی موارد مشاوران خوبی برای آدم نیستند‪.‬‬ ‫هرگاه این قول عام درست باشد که عقل پدیدۀ قاصر است‪ ،‬باید‬ ‫بـی درنـگ بر آن اضافه شـود که قلب انسـان هم کم وبیش یک‬ ‫شاهد بوالهوس است وبدتر آن که قلب نسبت به شعور یک مقدار‬ ‫خودسرانه عمل می کند‪.‬‬ ‫آنقدر گرفتار مشکالت خودش بود که عادات قلبی وعقلی اش‬ ‫مجال خودنمایی نداشتند‪ ،‬درعوض جریان تازه یی به سویش جلو‬ ‫می آمد واندیشه فرار را در وی جان دوباره می داد‪.‬‬ ‫چگونه می توانست فرار کند؟‬ ‫در این حال چنگک تیزی از گوشه روحش باال آمد که سوالی از‬ ‫آن آویخته بود ‪:‬‬ ‫ شاید خطرناک ترین چیزی که با خود آورده ام ‪ ،‬همان مکتوب‬‫باشد! در آن چه نوشته شده است؟‬ ‫بـرای شـخص بی سـواد‪ ،‬گاه لحظه های خـاص و درد انگیزی‬ ‫پدید می آید که شـاید به درد توصیف نا پذیر آخرین لحظه های‬ ‫زایمان یک زن شباهت داشته باشد ‪.‬‬ ‫بـه محـض خروج قطـار از داخل شـهر‪ ،‬نیم تنه منشـی ازدهانه‬ ‫کوچـک زره پـوش بـاال آمد وبا اشـاره به سـوی دشـت ‪ ،‬قطـار ر ا‬ ‫بـه توقـف داشـت ‪ .‬زره پـوش درسـت در نزدیکی رسـتوران کهنه‬ ‫ومحقری درقسـمت چپ جاده حاشـیه گرفت وایسـتاد‪ .‬راننده ها‬ ‫دسته دسته سوی رستوران نزدیک شدند و تحرک ناگهانی در آن‬ ‫جا برپا گردید‪.‬‬ ‫منشـی بـی آن کـه روی صفۀ نسـبتًا وسـیع در جلوی رسـتوران‬ ‫بنشیند‪ ،‬همچنان ایستاده بود‪ .‬این طورمی نمود که او در آن لحظه‬ ‫خیاالت سردار جنگیی رابه قرض گرفته بود که دور بعدی فتوحات‬ ‫خویش را عنقریب آغاز خواهد کرد ونخستین‬ ‫کار او معاینه وسایل ونفرات است ‪ ،‬ولی در ظاهر لبخند خوشبینانه‬ ‫یی بر لب داشت و از سیمای جوانش چین های مسؤولیت شناسی‬ ‫روفته شده بود‪ .‬اکنون برای نادر مشکل بزرگ برای این بود که آیا‬ ‫به اندوه درونی واعصاب خسته اش مسلط خواهد شد یا خیر؟ در‬ ‫حالی که به طور آشکار از اثر فشار روحی ‪ ،‬تکیده به نظر می آمد ‪،‬‬ ‫چند گامی به جلو گذاشت ونزدیک منشی ایستاد‪ .‬برای وی خیلی‬ ‫دشـوار بود که با چهره یی منسـبط ونگاه های پر از اعتماد ظاهر‬ ‫شـود‪ .‬بـه زودی فهمیـد محال خواهد بود کـه کوچکترین خطایی‬ ‫رامرتکب شود وتوان پرداخت کفارۀ آن را داشته باشد!‬ ‫این بود نقطه اوج بد بینی وبحران خیالیی که او را فرا گرفته بود‪.‬‬ ‫نصر الدین ونواب کل هم سـر رسـیدند و نادر مشـاهده کرد که‬ ‫نواب با قیافۀ ابله والقید از قوطی کوچک‪ ،‬مقداری نصوار به دهان‬ ‫انداخت و درحالی که قوطی را به نشـانه تعارف ‪ ،‬کف دسـت نصر‬ ‫الدین گذاشت ‪ ،‬نگاهش رابه طرف نادر دور داد و بار دیگر به نصر‬ ‫الدین رو کرد‪ .‬این عمل گرچه در حکم بی توجهی نسبت به نادر‬ ‫نبود‪ ،‬از نظر نادر هم جز نامهربانی عمدی تعبیر دیگری نداشت‪.‬‬ ‫وقتی احساسـات شـخصی بر انگیخته می شوند‪ ،‬حالت دو گانه‬ ‫ومتضـاد باریـک بینی وسـطحی نگری او را فرا می گیـرد و در آن‬

‫لحظه هر نتیجه یی که از اعمال وگفتار مردم به دست می آید‪ ،‬تا‬ ‫حد زیادی می تواند واقعی نباشـد‪ .‬نادر همچون آدم ظاهربین که‬ ‫بیشتر عیب دیگران را می بیند ‪ ،‬درباره نواب با خود گفت ‪:‬‬ ‫ کل لوده هم حاال خودش را آدم حساب می کند !‬‫با این حال هیچ کسی مکلف نبود احساسات اورا جدی بگیرد و‬ ‫همهمۀ حرف وسـخن راننده هایکباره به خنده های پر سـر وصدا‬ ‫و سـخنان مبالغه آمیز مبدل می شـد‪ .‬ناگاه‪ ،‬نادر از روی نیازی که‬ ‫در حقیقت تالشی برای ایجاد فضای تفاهم به حساب می آمد‪ ،‬به‬ ‫نواب کل روی آورد‪:‬‬ ‫ چه بار کرده ای نواب ؟‬‫نواب که دست نصر الدین را دردست داشت‪ ،‬با صدای بلندی به‬ ‫شـکایت آغاز کرد وچند گام به سـوی نادر پیش آمد ونصر الدین‬ ‫راهم باخود کشانید‪ .‬معلوم نبود چرا از روی ترحم به نادر نگاه کرد‬ ‫وسپس گفت ‪:‬‬ ‫ مهمات ثقیله بار کرده ام ‪ ...‬افسوس که موترم مزه اش نیست‬‫!‬ ‫نادر بالحن به ظاهر حسرت اندوه اظهار داشت‪:‬‬ ‫ موتر را چه می کنی ‪ -‬گپ این اسـت که درین نوبت دسـت‬‫ما خالی اس!‬ ‫او با این گونه سـخنانش می خواسـت اندوه درونی خودرا پنهان‬ ‫کند‪ ،‬نواب کل فی البدیهه چشمکی زد‪:‬‬ ‫ برپدر بخت وطالع من وتو لعنت !‬‫ کی نقش آمده ؟‬‫نصر الدین به جای نواب پاسخ داد ‪:‬‬ ‫ غیر از ما وشما همه گی نان شان در روغن است !‬‫نواب همیشه عادت داشت حرف آخر خود را اول بر زبان بیاورد‬ ‫و به تشریح نیات خود پرداخت‪:‬‬ ‫ درین قطار دلم ُپر بود که اگر آرد وبوره بارم نکنند ‪ ،‬چینی باب‬‫و تایر سـر زلفم اسـت ‪ ،‬مگر از زیر پلو ُملی بر آمده ‪ ...‬کف دسـت‬ ‫چپم ناحق می خارید!‬ ‫نصـر الدیـن بی آن که کمتریـن عالمت آشـنایی در چهره اش‬ ‫نمودار باشد ‪ ،‬از نادر پرسید‪:‬‬ ‫ موترت چطور‪ ...‬به ُسر است ؟‬‫نادر با بی میلی آشکاری پاسخ داد‪:‬‬ ‫ چه در قصه اش هستی ‪...‬‬‫رویش را به سـوی اجتماع کوچک راننده هایی دور داد که نقل‬ ‫مجلس ایشـان جواد منشـی بود ‪ .‬این بار هم نواب نافهمیده میان‬ ‫صحبت دوید‪:‬‬ ‫ والله بد زدیم !‬‫نادربی اعتنا گفت‪:‬‬ ‫ چه نالش می کنی ‪ ...‬فقط گرسنه مانده ای !‬‫نواب کل مثل خروس جنگ نادیده‪ ،‬گردن باریک خودرا راست‬ ‫کرد‪:‬‬ ‫ زور آدمی ‪ ...‬دستم تنگ است ‪ ...‬پس بده ده هزار !‬‫ از کجا بدهم؟ میبینی که من هم تا فرق مهمات بار هستم !‬‫نواب به سـوی کسـانی که دور منشی گرد آمده بودند‪ ،‬نگاه کرد‬ ‫وسپس خندید‪:‬‬ ‫ سـیل کـن آن هایـی کـه نقش آمـده اند ‪ ،‬یکجا شـده اند وما‬‫غریب ها را کسی نمی بیند !‬ ‫نصرالدین بار دیگر به سوی نادر برگشت وبا لحن خالصانه‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫‪80 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫ناامنی غذایی سالمت‬ ‫شهروندان را تهدید می‌کند‬ ‫گو‌میر مادران و نوزادان در‬ ‫سـروی جدید اداره احصاییه‌ی مرکزی نشـان می‌دهد که مر ‌‬ ‫هنگام والدت در کشور دو برابر افزایش یافته است‪.‬‬ ‫فیروزالدین فیروز‪ ،‬وزیر صحت عامه دیروز در کنفراس خبری در باره‌ی صحت مادران و‬ ‫نوزادان گفت‪« :‬این سـروی نشـان می دهد که از سـال ‪ ۲۰۱۰‬تا ‪ ۲۰۱۵‬مرگ و میر مادران از‬ ‫‪ ۳۲۷‬تـن در یـک صـد هـزار والدت زنده‪ ،‬به ‪ ۶۰۰‬تا ‪ ۷۰۰‬تن در یک صد هزار والدت زنده‪ ،‬به‬ ‫صورت تخمینی افزایش یافته است‪ ».‬او گفت که سروی‌هایی که صورت گرفته است‪ ،‬نشان‬ ‫می‌دهد که وضعیت صحت مادران خوب نبوده و در آن تغییری نیامده است‪ .‬وزیر صحت افزود‪:‬‬ ‫«ما باید جدی شـویم و تعهد مجدد کنیم که در پنج سـال گذشـته‪ ،‬نتیجه قابل مالحظه‌ای [به‬ ‫دست] نیامده است‪».‬‬ ‫آقای فیروز اشاره کرد که وزارت صحت کنفرانس دو روزه‌ای را به این خاطر ر‌اه‌اندازی کرده‌اند‬ ‫که توجه و کمک مالی شـریکان بین‌المللی را به وضعیت خراب صحی مادران در کشـور جلب‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫در این کنفرانس‪ ،‬نمایندگان تطبیق‌کنندگان خدمات صحی و مسووالن صحت والیتی حضور‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫به گفته وزیر صحت‪ ،‬در این کنفرانس‪ ،‬استراتژی و پالن‌های جدید را برای بهبود وضع صحت‬ ‫مادران با همکاری نهاد‌های همکار بین‌المللی تهیه می‌کنند‪ .‬آقای فیروز گفت که در دو روز آینده‬ ‫ی مشـخصی برای هر والیت صحبت می‌شـود تا تهیه‬ ‫با نهاد‌های همکار‪ ،‬روی پالن و اسـتراتژ ‌‬ ‫شود‪.‬‬ ‫به قول او‪ ،‬هنوز‌هم در بعضی والیت‌ها‪ ،‬وضعیت صحت مادران نگران‌کننده است‪.‬‬ ‫وی افـزود کـه یونیسـف و نهاد‌هـای همـکار دیگر بخش صحـت‪ ،‬وزارت صحـت را همکاری‬ ‫تخنیکی و مالی می‌کنند‪ .‬وزیر صحت اشاره کرد که همکاری خارجی‌ها بسیار کم شده است و‬ ‫گو‌میر و مشکالت و کمبود خدمات صحی را برای آن‌ها بیان‬ ‫آنان برای جلب کمک‌‪ ،‬ارقام مر ‌‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫گو‌میر مادران را خراب بودن وضعیت امنیتی از سال‬ ‫در عین حال وزیر صحت دلیل افزایش مر ‌‬ ‫‪ ۲۰۱۰‬تا ‪ ،۲۰۱۵‬بی‌تفاوتی نظام‪ ،‬موجودیت فساد و عدم تعهد مسووالن می‌داند‪.‬‬ ‫گو‌میـر مـادران در سـال ‪ ۲۰۱۵‬نیز‬ ‫مسـووالن وزارت صحـت می‌گوینـد کـه بـرای کاهـش مر ‌‬ ‫استراتژی‌هایی را با شریکان بین‌المللی در میان گذاشته‌اند که نتیجه خوبی داشته است‪.‬‬ ‫وزیر صحت می‌گوید‪« :‬دوباره آن را ارزیابی و استراتژی‌های جدید را به آن اضافه می‌کنیم‪ ،‬تا‬ ‫در پنج سال آینده وضعیت را کام ً‬ ‫ال تغییر داده بتوانیم‪».‬‬ ‫وزیر صحت هم‌چنان گفت که کوشش می‌کنند که سروی‌ها را بدون دخل و غرض خارجی‌ها‪،‬‬ ‫افعان‌ها انجام دهند‪.‬‬ ‫وزیر صحت‪ ،‬سروی اخیری را که وزارت صحت و همکاران این وزارت انجام داده است‪ ،‬زننده‬ ‫و غیرقابل قبول در بخش صحت مادر و نوزاد خواند‪ .‬در آن سروی آمده است‪« :‬هنوز شمار زیادی‬ ‫از اطفال و زنان به خدمات صحی دسترسی ندارند‪».‬‬ ‫هم‌چنان در برآیند این سروی‪ ،‬استفاده از روش‌های تنظیم صحت خانواده پایین است‪ ،‬تقریبًا‬ ‫نصف مادر‌ان حامله‪ ،‬مراقبت‌های قبل از والدت را دریافت نکرده‌اند و نیز تقریبًا نیمی از نوزادان‬ ‫بدون پرستار به دنیا می‌آیند‪.‬‬ ‫در این سروی آمده است که اضافه از نصف کودکان تحت برنامه واکسیناسیون قرار ندارند و‬ ‫کمتر از نصف کودکان زیر شش ماه از شیر مادر خود استفاده می‌کنند‪.‬‬ ‫فیروزالدین فروز می‌گوید که با وجود این که مرکز‌های صحی و تعداد پرستاران افزایش یافته‬

‫گو‌میر‪ ،‬غیر قابل قبول است‪.‬‬ ‫است‪ ،‬اما آمار مر ‌‬ ‫وزیر صحت گفت که این وزارت‌سرعت عمل را باال می‌برد و به صورت دسته‌جمعی در برابر‬ ‫گو‌میر ماداران مقابله می‌کنند‪.‬‬ ‫مر ‌‬ ‫گو‌میر مادران‪ ،‬بیشتر در زمان زایمان‬ ‫در همین حال نماینده یونیسف تأیید کرد که ‪ ۵۰‬درصد مر ‌‬ ‫می‌باشد‪.‬‬ ‫گو‌میر کاهش‬ ‫او گفت که فامیل‌ها آگاهی صحی ندارند‪ ،‬اگر آگاهی موثر داشته باشند‪ ،‬این مر ‌‬ ‫پیدا می‌کند‪.‬‬ ‫گو‌میر مادر و نوزاد را‬ ‫وی افزود که اگر اطالعت موثر داشـته باشـیم‪ ،‬می‌توانیم سـه برابر‪ ،‬مر ‌‬ ‫کاهش بدهیم‪.‬‬ ‫گو‌میر مادران و نوزاد را‪ ،‬هنگام والدت را پایین‬ ‫وی اشاره کرد که داشتن آگاهی ‪ ۷۱‬درصد مر ‌‬ ‫می‌آورد‪.‬‬ ‫گو‌میر مادران را وابسته به وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور دانست‪.‬‬ ‫نماینده یونیسف مر ‌‬ ‫به باور نماینده یونیسف‪ ،‬پیش از والدت‪ ،‬در هنگام والدت و بعد از والدت باید مداخالت موثر‬ ‫صورت گیرد‪.‬‬ ‫او گفت که قبل از والدت به خانم‌ها بعضی دوا‌ها تجویز شود‪.‬‬ ‫گو‌میر مادران وجود دارد‪.‬‬ ‫وی افزود که مداخالت بسیار ارزان و ساده‌یی برای مر ‌‬ ‫قرار اسـت که یونیسـف این مداخالت را در دو روز آینده برای نماینده‌های صحت والیت‌ها‪،‬‬ ‫آموزش دهد‪.‬‬ ‫گو‌میر مادران وجود‬ ‫در عین حال به اساس تحقیق یونیسف‪ ،‬دو مشکل عمده‌ای در بخش مر ‌‬ ‫دارد و آن کم بود خدمات صحی و امکانات صحی در کشور است‪.‬‬ ‫گو‌میر مادران و نوزاد‪ ،‬پیشنهاد‬ ‫نماینده یونیسف برای کاهش مر ‌‬ ‫کرد که خدمات صحی باید به نود درصد برسد و آموزگاران و مشوره دهندگان صحی نیز شروع‬ ‫به کار کنند‪.‬‬ ‫بـا وجـودی کـه وزارت صحـت عامـه نگرانـی خـود را از کاهـش کمک‌های کشـور‌های غربی‬ ‫ابـراز کـرد‪ ،‬امـا مسـووالن نهاد یونیسـف در کشـور می‌گویند کـه در سـال روان در بخش صحی‬ ‫سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کنند‪.‬‬ ‫نماینده یونیسـف گفت‪« :‬در سـال ‪ ۲۰۱۷‬قرار اسـت که سـرمایه‌گذاری‌های بیشتری در بخش‬ ‫صحت شود‪».‬‬ ‫به نقل از نماینده یونیسف‪ ،‬بخشی این کمک‌ها برای افزایش تعداد کارمندان صحی و ثبت نام‬ ‫نوزادان در مرکز‌های صحی مصرف خواهد شد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫در حالی‌که بین عناصر طبیعی رابطه تنگاتنگی از نظر بیولوژیکی‬ ‫وجود دارد و طبیعت در تعامل همیشگی با عناصر تشکیل‌دهنده‌اش‬ ‫می‌باشـد‪ ،‬امـا در ایـن میـان برخـی فعالیت‌هـای بشـری خـارج از‬ ‫قاعـده و بی‌رویـه بر مواهب طبیعت که همیشـگی و پایدار به‌نظر‬ ‫می‌آیند‪ ،‬اثرات هولناکی بر جا گذاشته و اگر در روش و شیوه‌های‬ ‫بهره‌برداری از طبیعت بازنگری صورت نگیرد‪ ،‬طبیعتی که بشر را‬ ‫در دامن امن خود از بالیا مصون می‌داشت‪ ،‬خود به دشمنی قهار‬ ‫تبدیل می‌گردد‪.‬‬ ‫براسـاس گزارش اداره جیولوژی و کارتوگرافی‪ ،‬در سـال‪،۱۳۵۷‬‬ ‫‪ ۱٫۹‬میلیون هکتار‪ ،‬مسـاحت جنگالت در کشـور بوده است که ‪۳‬‬ ‫درصد اراضی کشور را در بر می‌گرفت‪ .‬براساس آمارستالیتی سال‬ ‫‪ ۱۳۸۱‬این مساحت ‪ ۱٫۳‬میلیون هکتار محاسبه شده است‪.‬‬ ‫وزارت زراعت و مالداری کشور با ارایه این آمار می‌گوید در سال‬ ‫‪ ۱۳۹۲‬با توجه به ارزیابی هوایی ‪ ۱٫۷‬میلیون هکتار که ‪۲٫۶۴‬‬ ‫درصـد را نشـان می‌دهـد که این به معنای افزایش سـطح‬ ‫پوشش گیاهی در کشور می‌باشد‪.‬‬ ‫اما از طرفی برخی از جنگالت در کشور در معرض خطر‬ ‫قرار دارند‪ .‬جنگل‌ها و پوشش گیاهی در والیت‌های شرقی‬ ‫کشـور در اثر ناامنی‌های دوامـدار روزانه در معرض نابودی‬ ‫قرار گرفته‌اند‪.‬‬ ‫این در حالی است که وزارت زراعت و مالداری می‌گوید‬ ‫در ‪ ۱۰‬سـال گذشـته ‪ ۷۲۵۵‬هکتار سـاحات جنگل پسته و‬ ‫جلغوزه را در ‪ ۲۲‬والیت کشور احیا کرده است‪.‬‬ ‫محمدامـان امان‌یـار‪ ،‬رییـس بخـش جنـگالت وزارت‬ ‫زراعـت می‌گویـد در ‪ ۳۲‬والیـت کشـور به مسـاحت ‪۲۷۵‬‬ ‫هکتار قوریه و بهبود وضع محیط‌زیست احداث شده است‪.‬‬ ‫در همیـن حـال از طریق پروژه چنارکاری در ‪ ۱۰‬والیت‬ ‫کشور ‪ ۱٫۲‬میلیون اصله نهال چنار با بسته‌های زراعتی در‬ ‫‪ ۱۷۴‬هکتار زمین تطبیق شده است‪.‬‬ ‫این در حالی است که احمدشاه اوریاخیل‪ ،‬معاون ریاست‬ ‫سرسبزی شهرداری کابل می‌گوید که بعد از سقوط طالبان‬ ‫در شـهر کابـل تنهـا ‪ ۷‬تا ‪ ۸‬هزار درخت وجود داشـت اما در‬ ‫حال حاضر بیش از سـه‌ونیم میلیون درخت در کابل برای‬ ‫سرسبزی و تصفیه هوای شهر کاشته شد ‌ه است‪.‬‬ ‫شهرداری کابل می‌گوید با حفظ و مراقبتی که از درختان صورت‬ ‫گرفته بیش از ‪ ۵‬درصد درختان کاشـته شـده‪ ،‬ضایعات نداشته‌اند‪.‬‬ ‫عوامـل ضایعـات عـدم توافق با خاک‪ ،‬تخریب از سـوی کودکان‪،‬‬ ‫موتر‌ها و رمه‌های حیوانات بوده است‪.‬‬ ‫معاون ریاست سرسبزی شهرداری کابل می‌گوید که در سال‌های‬ ‫اول نهال‌ها از کشورهای خارج وارد می‌شد‪ ،‬اما در حال حاضر در‬ ‫کابل قوریه‌ها ساخته شده و نهال‌هایی که همه‌ساله در شهر کابل‬ ‫غرس می‌شود‪ ،‬محصول همین قوریه‌ها می‌باشد‪.‬‬ ‫شـهرداری کابـل می‌گویـد قصـد دارد تعـداد غـرس درختـان‬ ‫پهن‌بـرگ را در کابـل افزایش دهد زیرا ایـن درختان قدرت جذب‬ ‫بیشتر رطوبت را دارند و از این طریق آلودگی هوا در شهر کابل نیز‬ ‫پایین می‌آید‪ .‬به‌گفته احمدشاه اوریاخیل‪ ،‬سرسبزی شهر یک روند‬ ‫دوامدار است‪ .‬در کابل ‪ ۵۵‬پارک و ‪ ۴‬باغ وجود دارند که هر کدام از‬ ‫آن‌ها با استندردهای باال ساخته شده‌اند اما این نهاد می‌گوید این‬ ‫پارک‌ها محلی برای بودوباش معتادین شده‪ ،‬شهرداری قادر نیست‬

‫گـونـاگـون‬

‫‪79 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تا پارک‌ها را از وجود این افراد پاک کند‪.‬‬ ‫با آن‌که وضع شهر کابل از نظر سرسبزی نسبت به ده‌سال قبل‬ ‫تغییـر قابـل توجهی را به خود دیده اما هنوز هم با توجه به هجوم‬ ‫جمعیت به کابل‪ ،‬این شهر از خدمات اساسی شهرداری برخوردار‬ ‫نیسـت و در واقع شـهرداری کابل قادر نیست برای جمعیت رو به‬ ‫ازدیاد این شهر خدمات‌رسانی کند‪.‬‬ ‫احمدشاه اوریاخیل می‌گوید ظرفیت این نهاد برای خدمات‌رسانی‬ ‫برای جمعیت کابل کافی نیست و تشکیل این اداره به چهل سال‬ ‫قبل بر می‌گردد‪.‬‬ ‫معـاون ریاسـت سرسـبزی شـهرداری کابل می‌گویـد‪« :‬درختان‬ ‫ن در کابل زیر حفظ و مراقبت‬ ‫بیش از ‪ ۶۰۰‬کیلومتر سرک و گلدا ‌‬ ‫شهرداری قرار دارد و این مقدار با سیستم عنعنوی آبیاری می‌گردد‬ ‫و از طرفی ما روزانه ضایعات درخت داریم‪ .‬باالترین جریمه‌ای که‬

‫کاری ایـن وزارت کـه در زون مرکـز روی دسـت گرفته شـده بود‪،‬‬ ‫یکی از موفق‌ترین پروژه‌ها برای ایجاد ساحات سبز ارزیابی شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫رییـس بخش جنـگالت وزارت زراعت‪ ،‬مالـداری و آبیاری قطع‬ ‫جنگالت در کشور را رد نمی‌کند اما می‌گوید ناامنی‌ها‪ ،‬فقر و تغییر‬ ‫اقلیم بر روند قطع درختان اثر منفی گذاشـته اسـت‪ .‬وی می‌گوید‪:‬‬ ‫«در کنـار قطـع درختان برنامه‌های وسـیع احیا هم وجود داشـته و‬ ‫برنامه‌های آگاهی‌دهی عامه هم وجود داشته است‪».‬‬ ‫بیشتر پوشش گیاهی و جنگلی کشور در مناطقی است که عمال‬ ‫در جنـگ و منازعـه قرار دارند و همـه روزه تعداد زیادی از درختان‬ ‫و پوشش سبز در اثر این درگیری‌ها میان طرفین از بین می‌روند‪.‬‬ ‫در کنر و خط مرزی با پاکستان‪ ،‬درگیری‌ها همه‌روزه سرمایه‌های‬ ‫طبیعـی کشـور را از بین می‌برنـد‪ .‬قاچاق چوب چارتراش مشـکل‬

‫رابطه درخت و حیات‬ ‫‪ -‬مریم حسینی‬

‫برای آسیب رساندن به درختان در قانون در نظر گرفته شده‪ ،‬سه‬ ‫تا چهار هزار افغانی است‪ ،‬که آن‌هم در برخی موارد کسی که به‬ ‫درخت آسـیب رسـانده‪ ،‬جریمه نمی‌شود و پولیس ترافیک به این‬ ‫مسـاله توجـه ندارد‪ »‌ .‬به‌نظر می‌آید شـهروندان بـه اهمیت درخت‬ ‫و نقش درخت در پاکی آشـنایی کمی‌داشـته باشـند‪ .‬آنان گرمی‬ ‫‌بیش از حد هوا را احساس می‌کنند‪ ،‬از آلودگی‌های محیطی رنج‬ ‫می‌برند اما به نقش سـازنده‌ای که خودشـان می‌توانند در کاهش‬ ‫ی هوا داشته باشند واقف نیستند‪.‬‬ ‫اثرات منفی گرم ‌‬ ‫اوریاخیـل می‌گوید‪« :‬شـهرداری کابـل واحد بودجـوی در دولت‬ ‫نیسـت و خـودش بایـد مخـارج خـود را تامیـن کنـد هرچنـد کـه‬ ‫چشمه‌های عوایدی در این نهاد وجود دارد که ما به‌خاطر زورمندان‬ ‫آن‌ها را به دست آورده نمی‌توانیم‪».‬‬ ‫در همین حال وزارت زراعت می‌گوید در ‪ ۱۰‬والیت برای این‌که‬ ‫ساحات جنگلی و پوشش گیاهی دوباره احیا شود‪ ،‬آبزیره‌ها را ایجاد‬ ‫کرده است‪ .‬در همین حال محمدامان امان‌یار می‌گوید پروژه چنار‬

‫دیگری اسـت که تا اکنون دولت نتوانسـته اسـت برای ممانعت از‬ ‫آن برنامه‌ای جدی روی دست گیرد‪.‬‬ ‫محمدامـان امان‌یـار می‌گویـد‪« :‬قطع درختان بـر تغییر اقلیم اثر‬ ‫مستقیم دارد‪ ،‬در ضمن بر سطح آب‌های زیرزمینی اثر می‌گذارد و‬ ‫باعث فرار حیات وحش می‌شود‪ .‬وقتی جنگل نباشد زنجیره حیات‬ ‫از هم می‌پاشـد‪ ،‬هوا آلوده می‌شـود و بادشـکن‌ها از بین می‌روند‪.‬‬ ‫اضرار آن بسیار عمده است‪ .‬نابودی جنگل‌ها‪ ،‬یک فاجعه را به بار‬ ‫می‌آورد‪».‬‬ ‫به باور امان‌یار‪ ،‬رییس بخش جنگالت وزارت زراعت و مالداری‬ ‫اگر هر شهروند کشور به وظیفه خود در قبال محیط‌زیست عمل‬ ‫کند‪ ،‬چالش‌های جهانی به یک فرصت تبدیل می‌شود‪ .‬او می‌گوید‪:‬‬ ‫«وقتی پوشـش گیاهی از بین برود‪ ،‬تعامالت بین عناصر طبیعی‬ ‫از بیـن مـی‌رود‪ ».‬او رابطـه درخـت بـا زندگی انسـان را چنین بیان‬ ‫می‌کند‪« :‬هوا یعنی درخت‪ ،‬درخت یعنی آب و آب یعنی حیات‪».‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫‪78 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫آلوده‌سازی محیط زیست‪ ،‬نقض‬ ‫حقوق بشری است‬

‫‪ -‬یارمحمد یاری‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪77 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تـاریـخـی دنـبـاله دار‬

‫دو نکته ای که باعث شـد تا اول وی را شـهزاده سـرخ بنامند و‬ ‫گرا‪ ،‬در مسايل ملی و بين­المللی‪ ،‬گرويده تر شدم‪.‬‬ ‫او در آن روز و روزهـای ديگـر از طرح پالن­های اقتصادی جهت سـپس به زندگی وی و خانواده اش با فاجعه انگيزترين مصيبت‬ ‫دگرگونی شرايط مادی مردم و تحرک معقول و مثمر در تحوالت زمـان پايـان دهنـد‪ .‬ايـن دو نکتـه سياسـت خارجـی و تأسـيس‬ ‫اجتماعی خصوصًا نهضت نسوان و تفکيک حکومت از سلطنت جمهوريت در افغانستان بود‪.‬‬ ‫و حمايـت از خواسـت افغان­های مـاورای خط ديورند جهت تعيين‬ ‫سرنوشـت آنان مرا به روشـنی خواسـته هايش در افغانستان قرار ‪ -۱‬سياست خارجی افغانستان‪:‬‬ ‫داشـتن روابـط سياسـی بـا حفـظ حقوق مسـاوی با کشـورهای‬ ‫می داد‪.‬‬ ‫شفافيت عقيده و تصميم وی در حفظ منافع ملی و ايجاد جنبش خارجی که معرف هويت ملی و استقالل افغانستان بود‪ ،‬با رسيدن‬ ‫تازه در روند سياسـت خارجی کشـور بود که خط مشـی اوشـان را امير دوست محمد خان به کمک اردوی انگليس برای بار دوم به‬ ‫سلطنت‪ ،‬ديگر معنا و مفهوم خود را به حيث يک کشور مستقل‬ ‫عاشقانه پذيرفتم‪ .‬او رو به من کرده گفت‪:‬‬ ‫"سـوانح شـما را به من گفته بودند‪ ،‬اما قبل از ديدن و شـنيدن نه تنها از دست داد‪ ،‬بلکه نيمی از سرزمين افغانستان را هم امير‬ ‫نظريات شما‪ ،‬باورم نمی شد که متعلمی با داشتن وضع اجتماعی در زير سلطۀ انگليس ها ناديده گرفت‪.‬‬ ‫نا مساعد توانسته باشد تحصيالت خود را از مکتب نعلبندی اردو امير شيرعلی خان خلف امير دوست محمد خان اراده کرده بود‬ ‫تا غير از انگلسـتان با ديگر کشـور های جهان هم روابط سياسی‬ ‫تا فاکولتۀ طب به طور بی سابقه ادامه دهد‪".‬‬ ‫تکـرار اينکـه گفتـه هايم مبين چه نکاتی بود که توجه شـان را برقرار نمايد‪ .‬اما ديری نگذشت که انگليس ها و انگليس مشربان‬ ‫بـا وجـود تفـاوت عميق طبقاتـی جلب و باعث گرديـد تا به حيث او را در لحاف بيمار پيچاندند تا رفته رفته در گوشه ای از کشورش‬ ‫هم عقيده سياسـی سـال ها با همديگر همکاری داشـته باشـيم‪ ،‬جان به جان آفرين داد‪.‬‬ ‫خودستايی است و بهتر است به اندرزها و کارنامه هايش ادامه داد‪ .‬امير عبدالرحمان خان نواسۀ امير دوست محمد خان نه تنها پا‬ ‫او در همـان روز هـای اول صـدارت خويـش در سـنبلۀ ‪ ۱۳۳۲‬را از گليم پدر کالن به نفع بريتانيای کبير بيرون نکرد‪ ،‬بلکه سر‬ ‫هــ‪.‬ش‪ .‬مـرا بـه حيـث مديـر قلـم مخصـوص صدراعظـم – بـه و گـردن را هـم در لحـاف آن پيچانيد و از چتـرال تا بحيره عرب‬ ‫اصطالح امروزی رئيس دفتر – مقرر نمود که جلب اعتماد و باور قسمت جنوبی و شرقی افغانستان را که جد بزرگوار شان با بزرگ‬ ‫وی مديريـت قلـم مخصوص را با صالحيت تريـن اداره در زمان منشـی به انگليس ها واگذاشـته بود‪ ،‬با دنائت و پسـتی‪ ،‬با قبولی‬ ‫معاهدۀ ننگين خط ديورند‪ ،‬بدون اراده و خواست مردم افغانستان‬ ‫صدارت شان ساخته بود‪.‬‬ ‫بـه هـر صورت او آنچـه را قبل از صدارت در نظر داشـت بدون نه تنها به آن تن در داد‪ ،‬بلکه با کسـانی که از قبول اين معاهدۀ‬ ‫سروصدا برای پياده کردن آن روزانه کم از کم ‪ ۱۴‬ساعت کار می شـرم­آور سـر بـاز می زدند به شـدت و بی رحمی برخورد کـرد‪ .‬از‬ ‫کرد‪ ،‬و ديگران را جهت آبادی افغانستان در کارهای طاقت فرسا آنجمله بود ساختن کله منار از مردم شينوار ننگرهار‪ ،‬زرمت پکتيا‪،‬‬ ‫غلجائی های قالت و مردم هزاره در قسمت مرکزی‪.‬‬ ‫تشويق می کرد‪.‬‬ ‫با آنهمه او از تبارز و کار خود را به روی مردم کشيدن خوشش به پاداش اين عمل نکوهيده‪ ،‬انگليس ها در نيمی از سرزمين‬ ‫نمـی آمـد و مـی گفـت‪" :‬بهتر اسـت مـردم بـه روی کار حکومت خـودش امـارت وی را با داشـتن اسـتقالل داخلی بـه حيث جيره‬ ‫خوار تضمين کردند‪ .‬پيروی و همکاری با هند برتانوی بعد از امير‬ ‫قضاوت کنند تا به گفته ها و وعده های عملی ناشده‪".‬‬ ‫واقعاً هر روزی که از حکومت شان می گذشت چيزه­کی هم از عبدالرحمان خان توسـط خلف او امير حبيب­الله خان با نرمش و‬ ‫عقب ماندگی های کشور کاسته می شد‪ ،‬و نويد يک افغانستان مدارای بيشتری با مردم ادامه يافت‪.‬‬ ‫امـا بعـد از شـهادت اميـر حبيب­اللـه خـان و پادشـاه شـدن فرزند‬ ‫پيشرفته و سربلند به دل ها پرپر می زد‪.‬‬ ‫عناصر ارتجاعی و عقب گرا پشـت سـر می رفتند و زمينۀ کار نامـورش اعليحضـرت امان­الله خان دامنۀ اسـتقالل طلبی مردم‪،‬‬ ‫و فعاليت به طبقۀ تعليم يافته و وطن دوست و تحصيالت عالی کـه در اخير سـلطنت امير حبيب­الله خان باال گرفتـه بود‪ ،‬با اعالم‬ ‫استقالل افغانستان از جانب امان­الله خان وسعت نامنتها اختيار می‬ ‫برای مردم کشور ميسر و آسان تر می شد‪.‬‬ ‫به طور مثال‪ ،‬در سال ‪ ۱۳۳۲‬هـ‪.‬ش‪ .‬پوهنتون کابل دارای چهار کند و جنگ سوم افغانستان و انگليس در می گيرد‪ ،‬و افغان ها باز‬ ‫فاکولته و کمی بيشتر از چهارصد محصل بود که بيش از هفتاد هم انگليس ها را شکست می دهند و دو باره مستقل می شوند‪.‬‬ ‫درصد آن از باشندگان کابل و متباقی شاگردانی بودند از سراسر اما سياسـتمداران هند برتانوی و انگليس منشان افغانی خواسته‬ ‫کشور‪ .‬به استثنای فاکولتۀ طب شاگردان سه فاکولتۀ ديگر در خانه های اعليحضرت شان را که برای پيشرفت کشور و دانش بيشتر‬ ‫های کرايی تدريس و بعضًا ليليه می شدند‪ .‬اما در پايان صدارت مـردم و نپذيرفتـن معاهدۀ ديورنـد پی ريزی کرده بودند‪ ،‬توسـط‬ ‫او بيش از چهار هزار محصل پسـر و دختر در اطاق های درسـی مشتی از علمای فاسد و روحانيون اجير و تنی چند از تجزيه طلبان‬ ‫و ليليۀ پوهنتون که جديداً اعمار شـده بود‪ ،‬تدريس می شـدند و ميان توده ای از مردم به کفر توجيه می نمايند و امان­الله خان را‬ ‫زندگی می کردند‪ .‬برعکس سال های گذشته هشتاد درصد آنان علمای گفته شـده تکفير می کنند و سـلطنت شان را سقوط می‬ ‫دهند‪.‬‬ ‫را محصلين و محصالت اطرافی تشکيل می داد‪.‬‬ ‫آنانی که آرزومند معلومات بيشتر از پيشرفت های دورۀ صدارت از جملۀ ‪ ۲۱‬نفر عالمی که امان­الله خان را تکفير کرده بودند ‪۱۹‬‬ ‫محمـد داود انـد بهتـر اسـت از کتـاب تأسـيس و تخريـب اوليـن نفر آنان از مدرسۀ ديوبند هندوستان مستعمرۀ آن روزی انگلستان‬ ‫جمهوری افغانسـتان اسـتفاده کنند‪ ،‬زيرا در اينجا تنها دو نکته از فارغ شده بودند‪.‬‬ ‫جانشينان امان­الله خان با اينکه مملکت مستقلی را صاحب شده‬ ‫کارنامه های وی تحت بحث قرار گرفته است‪.‬‬

‫بودند بازهم روش سياسی عبدالرحمن خان را در سياست خارجی‬ ‫خصوصًا در موضوع خط ديورند مراعات می کردند‪ .‬چنانچه هم‬ ‫زمان با قيام مردم هند‪ ،‬جهت آزادی از انگليس ها – بعد از جنگ‬ ‫جهانی دوم – افغانان ماورای خط ديورند فعاليت جنگی شـان را‬ ‫برای خالصی از اسـتعمار و اسـتثمار انگليس به اميد پشـتيبانی‬ ‫حکومت افغانسـتان تشـديد کردند‪ .‬اما بدبختانه به جای استفاده‬ ‫از چنيـن زمينـۀ مسـاعدی برای اسـتراد سـرزمين های از دسـت‬ ‫داده شدۀ افغانستان‪ ،‬دربار کابل مهر خاموشی به لب می زند و با‬ ‫سکوت مرگباری نظاره گر دست به دست شدن خاک افغانستان‬ ‫کهن از انگليس ها به پاکستان‪ ،‬فرزند نو تولد استعمار‪ ،‬می شوند‬ ‫و به اين صورت به کردار نادرست امير دوست محمد خان و تعهد‬ ‫نا بخشودنی امير عبدالرحمن خان صحه می گذارند و روش عقب‬ ‫نگه داشتن کشور را برای بقای ساللۀ خويش مو به مو در عمل‬ ‫پياده می کنند و با رفتار مور مانند‪ ،‬که آب از آب تکان نخورد‪ ،‬تا‬ ‫سال ‪ ۱۳۳۲‬هـ‪.‬ش‪ .‬سلطنت می کردند‪.‬‬ ‫بنـاء جبن سياسـی در آن سـال ها تحت نـام بيطرفی باعث آن‬ ‫ً‬ ‫شده بود تا دربار کابل از بيطرفی فعال و رها کردن روش ديروزی‬ ‫هراس داشته باشد‪.‬‬ ‫امـا هميـن که محمد داود در سـنبله ‪ ۱۳۳۲‬هــ‪.‬ش‪ .‬به صدارت‬ ‫رسـيد‪ ،‬بـه حيث زمامدار يک کشـور مسـتقل‪ ،‬به روش سياسـی‬ ‫کهنۀ کهنه کاران خط بطالن کشيد و علنًا به استناد اينکه امير‬ ‫عبدالرحمن خان برده و جيره خوار انگليس ها بود و معاهدۀ برده‬ ‫بـا بـرده دار ماهيت حقوقی نـدارد‪ ،‬به صدای افغـان های ماورای‬ ‫خط ديورند جهت آزادی شان همنوا شد و برای نخستين بار – از‬ ‫امير دوست محمد خان تا ‪ ۲۰‬سال اول سلطنت محمد ظاهر شاه‬ ‫– رفت و آمد زمامداران کشور های مختلف به شمول ابر قدرت‬ ‫ها به افغانستان و از افغانستان به کشور های ديگر آغاز گرديد‪.‬‬ ‫حکومت افغانسـتان برای بار اول با سـربلندی و آواز رسـا بعد از‬ ‫سقوط امان­الله خان‪ ،‬مانند ديگر کشورهای غير منسلک و بيطرف‪،‬‬ ‫هنـد‪ ،‬مصـر‪ ،‬الجزاير‪ ،‬اندونيزيا وغيره‪ ،‬ميان ابرقدرت ها به حيث‬ ‫عضـو نامدار و برجسـتۀ کشـورهای غير منسـلک قد علـم کرد و‬ ‫سياست خارجی خويش را با حقوق برابر با ديگر کشور های جهان‬ ‫خرد و چه بزرگ‪ ،‬چه دور و چه نزديک‪ ،‬خود رقم زد و بدينسان‬ ‫چه ُ‬ ‫هويت ملی خويش را به حيث يک کشور مستقل در جهان تثبيت‬ ‫کـرد و برخلاف تبليغات منفی‪ ،‬نه تنهـا از يک ابر قدرت بلکه از‬ ‫رقابـت هـر دو ابر قـدرت (اياالت متحدۀ امريـکا و اتحاد جماهير‬ ‫شوروی) بهره برداری و از کمک های بدون قيد و شرط آنها برای‬ ‫آبادی افغانستان استفاده کرد‪.‬‬ ‫به طور مثال‪:‬‬ ‫سرک تورغندی‪ -‬قندهار‪ ........................................‬از کمک شوروی‬ ‫سرک سپين بولدک‪ -‬قندهار‪.................................‬از کمک امريکا‬ ‫سرک حيرتان‪ -‬کابل‪................................................‬از کمک شوروی‬ ‫سرک قندهار‪ -‬کابل‪ ................................................‬از کمک امريکا‬ ‫برق آبی نغلو ‪ .......................................................‬از کمک شوروی‬ ‫برق کجکی‪ .............................................................‬از کمک امريکا‬ ‫میدان طيارۀ کابل (بين­المللی) ‪ ..........................‬از کمک شوروی‬ ‫ميدان طيارۀ قندهار (بين­المللی) ‪ ..........................‬از کمک امريکا‬ ‫پروژه آبياری ننگرهار‪ ...........................................‬از کمک شوروی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪76 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تـاریـخـی دنـبـاله دار‬

‫کود‌تای پنجم‬ ‫د‌ر سقوط د‌ولت جمهوری ‪,‬سرخ يا سياه‬

‫نويسنده‪ :‬داکتر محمد حسن شرق‬

‫قسمت اول‬ ‫برگرفته از سایت وزین کابل ناته‬

‫ما نـگوييم بد و ميـل به ناحق نـکنيم‬ ‫جامۀ کس سيه و دلق خود ارزق نکنيم‬ ‫"حافظ‬ ‫بسم الله الرحمن الرحيم‬ ‫اهدا به آنانی که در تحت قيادت محمد داود برای تأمين وحدت‬ ‫ملی و اعتالی افغانستان در اين سرزمين کهن اقدام به تأسيس‬ ‫جمهوريت کردند‬ ‫"هو"‬ ‫ما در مرحله ای از بيهوده گوئی و دروغ پردازی و خودستايشی‬ ‫قرار داريم که اگر شاهدان عينی سکوت اختيار کنند‪ ،‬حدسيات و‬ ‫نقل مردم و‬ ‫قرينه سازی های ناشی از بدگمانی به جای حقايق‪ِ ،‬‬ ‫نُقل مجلس خواهند شد‬ ‫مانند‪ :‬کارنامه های مؤسسين جمهوريت در افغانستان‬ ‫داکتر محمد حسن شرق‬

‫مقدمه‬ ‫با ناديده گرفتن پيشنهادات محمد داوود در تفکيک حکومت از‬ ‫سلطنت در قانون اساسی ‪ ۱۳۴۳‬شمسی بود که رفته رفته انديشۀ‬ ‫آن بوجـود آمـد تا‪ ،‬به جای تفکيک حکومـت‪ ،‬در انتقال قدرت از‬ ‫سلطنت اقدام شود‪.‬‬ ‫در واقع آمادگی به چنين اقدامی‪ ،‬که ما را گرويده ساخته بود‪،‬‬ ‫همانا برداشتی بود از مطالعۀ مبارزۀ مسلحانه جمهوری خواهان‬ ‫در سراسر جهان‪ ،‬از فرانسه تا مصر‪ ،‬از ترکيه تا سوريه‪ ،‬از روسيه و‬ ‫چين گرفته تا اياالت متحده و غيره‪ ،‬که نشان می داد برای سقوط‬ ‫سلطنت ها و تأسيس جمهوريت در کشور های شان‪ ،‬به شکلی از‬ ‫اشکال‪ ،‬دست به قيام مسلحانه زده بودند‪ .‬زيرا به شهادت تاريخ از‬ ‫چيره شدن و غلبۀ يکی‪ ،‬توسط شمشير‪ ،‬بر ديگران پايه و اساس‬ ‫سلطنت ها (غصب قدرت از مردم) گذاشته شده بود‪ ،‬نه به رأی و‬ ‫ارادۀ مردم‪ ،‬و نگون سازی آنها هم (اعاده قدرت به مردم) بستگی‬ ‫ناگسسته به مبارزۀ مسلحانۀ مردم داشته است‪ ،‬نه خوش به رضا‬ ‫و داوطلبانه‪.‬‬ ‫بنـاء طراحـان جمهوری در افغانسـتان هم مصمم می شـوند تا‬ ‫ً‬ ‫به ياری خداوند بزرگ‪ ،‬قيام مسـلحانه را جهت سـقوط سـلطنت‬ ‫و تأسـيس جمهوريـت‪ ،‬با جـذب صاحب منصبـان اردو‪ ،‬در عمل‬ ‫پياده کنند‪.‬‬ ‫در گير و دار نفوذ و جلب صاحب منصبان در اردو‪ ،‬دو نکته بيشتر‬

‫از همه چيز‪ ،‬طراحان سلطنت را سرگيجه و سرگردان کرده بود‪.‬‬ ‫يکی اطالع يافتن سلطنتی ها از ماجرا بود که بدون شبهه برای‬ ‫جمهوری خواهان سرنوشت شومی در بر داشت‪ .‬و دومی برداشتی‬ ‫بود که از جامعه خود داشتيم و آن اينکه‪ :‬نظام شاهی در افغانستان‬ ‫سابقۀ تاريخی تقريبًا پنج هزار سال داشت و از صدها سال به اين‬ ‫طرف‪ ،‬مردمان اين سرزمين‪ ،‬در اثر تلقين مالها و روحانيون‪ ،‬به‬ ‫عبوديت شاه زير نام سايۀ خدا‪ ،‬معتاد شده بودند‪ .‬باآلخره نزديک‬ ‫بـه سـه قرن بود که سـلطنت مانند ميراث بابـا در بين يک قبيله­‬ ‫دست به دست می گرديد‪.‬‬ ‫بناء نمی شد پيامد سقوط چنين نظامی را در يک جامعۀ مذهبی‬ ‫ً‬ ‫و عنعنـوی سـهل و سـاده گرفـت‪ ،‬گرچـه اکثريـت قاطبـۀ مردم‬ ‫(طبقۀ خاموش) از مزايای سقوط نظام مستفيد می گرديد‪ .‬اما در‬ ‫فرمانداری کشور‪ ،‬از قرن ها به اين سو افراد و خانواده هايی جا به‬ ‫جا گرديده بودند که يکی پشت ديگری با سلطنتی ها و امتيازات‬ ‫شان خوی گرفته و با طفيلی بودن در کنار شان معتاد شده بودند‪.‬‬ ‫کشـور هاييکـه در بقای نظام دلچسـپی و عالقـه مندی خاص‬ ‫داشـتند هم به يک بارگی از سـقوط سـلطنت متضرر و متوحش‬ ‫مـی شـدند‪ ،‬و خواهـی نخواهی از امکانات وسـيعی که در پخش‬ ‫افواهات نادرست و اقدامات نظامی در اختيار داشتند‪ ،‬در تخريب‬ ‫جمهوری و بد نامی عاملين آن دريغ نمی کردند‪.‬‬ ‫خوشـبختانه جمهـوری خواهـان‪ ،‬از مرحله اولی بـدون دغدغه‬ ‫عبور و با سقوط سلطنت و اعالن جمهوريت‪ ،‬باالتر از تصور‪ ،‬به‬ ‫اسـتقبال اکثريت کامل مردم افغانسـتان رو به رو شـدند‪ .‬و اما در‬ ‫مرحلۀ دوم به اصطالح هنوز آب از گلون پايان نرفته بود و عرق‬ ‫پای جمهوری خواهان نخشيده بود که‪:‬‬ ‫‪ -۱‬چند تن از جنراالن و صاحب منصبان بلند رتبۀ اردو و هکذا‬ ‫تنـی چنـد از علمـا و خوانين با نفوذ‪ ،‬تحت رهبری محمد هاشـم‬ ‫ميوندوال صدراعظم سـابق‪ ،‬دگرجنرال خان محمد مرسـتيال و‬ ‫دگرجنـرال عبدالـرزاق قوماندان عمومی قوای هوايی و دافع هوا‬ ‫اراده داشتند تا نظام جمهوری را قهراً سرنگون نمايند‪.‬‬ ‫‪ -۲‬مولوی غالم محمد نيازی و متعاقب آن استاد محمد عطاالله‬ ‫فيضانـی و بعضـی علمای ديگر‪ ،‬با زير نفوذ قـراردادن تعدادی از‬ ‫صاحـب منصبـان اردو زيـر عنوان اينکه رهبـران جمهوری کافر‬ ‫و واجـب القتـل اند‪ ،‬در سـقوط دولت جمهوری زمينه سـازی می‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫‪ -۳‬ايجاد شورش در لغمان‪ ،‬لوگر‪ ،‬فيض­آباد بدخشان و پنجشير‬ ‫و اقدامات حمله بر کمپ رياست جمهوری در چمن حضوری در‬ ‫شامگاه ‪ ۲۷‬سرطان ‪ ۱۳۵۴‬به رهبری استاد ربانی‪ ،‬انجينر گلبدين‬ ‫حکمتيار و انجينر احمد شاه مسعود و‪...‬‬ ‫‪ -۴‬اقـدام بـه کودتـا از جانـب تـورن جنـرال ميراحمدشـاه خان‬ ‫قوماندان عمومی توپچی با تعدادی از صاحب منصبان اردو و چند‬ ‫نفر علمای دينی‪.‬‬ ‫خوشـبختانه جمهوری خواهان که بـرای جلوگيری از حمالت‬ ‫مخالفيـن جمهـوری آمادگی و همبسـتگی کامل داشـتند موفق‬

‫شـدند تا اقدامات زنجيری هر چهار کودتا را از سـنبلۀ ‪ ۱۳۵۲‬تا‬ ‫جدی ‪ ۱۳۵۵‬کشف و خنثی کنند‪.‬‬ ‫امـا بدبختانـه انشـعاب در جمهـوری خواهـان و تغييـر روش‬ ‫طراحان سـقوط دولت جمهوری به نيرنگ ديگری (اسـتفاده از‬ ‫مارکسيست های خودی به جای علمای دينی) بود که باعث شد‬ ‫تا کودتای پنجم با افکار سرخ و کردار سياه موفق به سقوط دولت‬ ‫جمهـوری شـود‪ ،‬و پرسشـی را ايجاد کنند کـه آيا کودتای پنجم‬ ‫سرخ بود يا سياه؟‬ ‫همين موضوع سبب شد تا محققين قضايا و آنانيکه در جستجوی‬ ‫راستی و درستی وقايع کشور اند خواسته باشند تا به جای ترويج‬ ‫شـايعه و پخش افواهات خود خواسـتۀ آنانيکه بر حدس و گمان‬ ‫وقايع را به ميل خود به خورد خواننده می دهند‪ ،‬خبرهای دست‬ ‫اول را از رهبران و طراحان سقوط سلطنت که خود شخصًا درگير‬ ‫بناء‬ ‫حادثه بودند‪ ،‬از آن جمله نويسـنده‪ ،‬به دسـت داشـته باشـند‪ً .‬‬ ‫بر چندين موضوع در کتاب "تأسـيس و تخريب اولين جمهوری‬ ‫افغانستان"‪ ،‬از آن جمله انشعاب جمهوری خواهان ‪ ،‬خرده گرفته‬ ‫و آنرا ناکافی شمرده اند‪.‬‬ ‫از آنرو اين نوشـته مکمل و متمم موضوعاتيسـت که در کتاب‬ ‫تأسـيس و تخريب اولين جمهوری سـوال بر انگيز شـده اسـت‪.‬‬ ‫مانند‪:‬‬ ‫‪ -۱‬انشـعاب در وحـدت و همبسـتگی کودتاچيـان ‪ ۲۶‬سـرطان‬ ‫‪ ۱۳۵۲‬شمسی و سقوط دولت جمهوری‪.‬‬ ‫‪ -۲‬خـط مشـی جمهوری خواهـان به نام "خطاب بـه مردم" که‬ ‫برای پياده کردن آن‪ ،‬جهت ترقی و تعالی مردم افغانستان‪ ،‬اقدام‬ ‫به تأسيس جمهوريت کردند‪.‬‬ ‫‪ -۳‬توافق رئيس جمهور داکتر نجيب الله شهيد با قهرمان ملی‬ ‫شـهيد احمد شاه مسـعود در تجويز تجزيۀ افغانستان به شمال و‬ ‫جنوب‪.‬‬ ‫‪ -۴‬اقدام به انتقال بيش از يک ميليون سکهۀ تاريخی طال (پنج‬ ‫ُتن) به بهانۀ فروش به اتحاد شوروی به تاريخ دهم جوزای ‪۱۳۴۷‬‬ ‫شمسی توسط طياره ايروفلوت‪.‬‬ ‫‪ -۵‬سـفربری يـا حماسـه آفرينـی مـردم افغانسـتان در مقابـل‬ ‫زورگويی های پاکستان در سال ‪ ۱۳۳۴‬شمسی‪.‬‬ ‫بنابرآن جهت معلومات ُسـچه تر‪ ،‬خواندن هر دو اثر‪ ،‬تأسـيس‬ ‫و تخريب دولت جمهوری و کودتای پنجم سرخ يا سياه‪ ،‬الزم و‬ ‫ملزوم يکديگرند‪.‬‬ ‫تقريبـًا شـصت و پنج سـال قبـل از امـروز‪ ،‬در يکـی از روزهای‬ ‫اخيـر مـاه ميـزان ‪ ۱۳۳۰‬هجری شمسـی‪ ،‬که محمـد داود تازه از‬ ‫وزارت دفاع ملی و داخله استعفا کرده بود‪ ،‬در تالش پناه گاهی‪،‬‬ ‫بـه جسـتجوی موسـی در خانۀ فرعون‪ ،‬بـه خانۀ داود رفتـم‪ .‬زيرا‬ ‫عقده های اجتماعی و پيدا کردن رفقای عقده مندتر از خود‪ ،‬مرا‬ ‫عصيان گری ساخته بود که اگر در کنارش نرفته بودم در همان‬ ‫شب و روز به حيث عصيانگر مخالف نظام از محيط علم و دانش‬ ‫رانده و بی بهره شده بودم‪.‬‬ ‫من که به حيث يک محصل عسـکری از نوآوری و بازپرسـی‬ ‫هايش در اردو ناديده گرويدۀ وی شده بودم‪ ،‬با پذيرش صميمانه‬ ‫از طـرف وی و بـا برداشـت از گفتـه هايـش در دگرگونـی اوضاع‬ ‫اقتصادی‪ ،‬اجتماعی و سياسـی و قلع و قمع انديشـه های خرافی‬ ‫برای پياده کردن نهضت نسوان و جلوگيری از نفوذ عناصر عقب­‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪75 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـالـب و خـوانـدنـی‬


74 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


73 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


72 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪71 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـالـب و خـوانـدنـی‬

‫خال‌کوبی «مادر» و نام‌های «دختران» بر بازوان پسران کابل‬ ‫حیم (نام مستعار) دو سال است که در شهر کابل خال‌کوبی‪« /‬تتو» انجام می‌دهد‪ .‬او‬ ‫روزانه چندین کلمه که بیشتر آن خاطره‪ ،‬یادگاری‪ ،‬عشق و اعتراض هستند و نقش‌هایی‬ ‫از حیوانات‪ ،‬ستاره‪ ،‬گل و کالشنیکوف را در دستان و بازوان جوانان کابل خال‌کوبی‬ ‫می‌کند‪ .‬در طبقه سوم یک ساختمان قدیمی‪ ،‬در گوشه‌ای از آن‪ ،‬یک اتاق کوچک به‬ ‫م می‌خورد‪ .‬دو نفر در آستانه‌ی دروازه ایستاده‌اند‪ ،‬رحیم در حال خال‌کوبی یکی‬ ‫چش ‌‬ ‫از مشتریان‌اش است‪ .‬به نظر می‌رسد او در حال نقش زدن یک «عقاب» در دست‬ ‫چپ مشتری‌اش است‪ .‬خال‌کوبی در افغانستان در گذشته‪ ،‬بیشتر در میان زندانیان‬ ‫رواج داشت‪ .‬زندانیان در اوقات بی‌کاری بر دست و پای‌شان خال‌کوبی می‌کردند و یا‬ ‫هم صنایع دستی‪ ،‬مثل «پوش قلم» از مهره می‌ساختند‪ .‬اما اکنون خال‌کوبی در میان‬

‫جوانان کابل بیشتر به یک « ُمد» تبدیل شده است‪ .‬اکثر ورزشکاران بر دست و بدن‬ ‫شان خال‌کوبی می‌کنند‪ .‬برخی از جوانان به این باور اند که خال‌کوبی با حضور سربازان‬ ‫خارجی (امریکایی و ناتو) در افغانستان در بین جوانان مد شد ‌ه است‪.‬‬ ‫رحیم در مورد کارهایش و خال‌کوبی گفت‪« :‬نزدیک به دو سال است در شهر کابل‬ ‫خال‌کوبی می‌کنم‪ ،‬سه سال قبل از رشته برق فارغ شدم‪ ،‬بسیار تالش کردم کار پیدا‬ ‫کنم‪ ،‬اما می‌دانید که در این کشور کار پیدا کردن سخت است‪ .‬من چهارده سال برق‬ ‫خواندم‪ ،‬تتو و خال‌کوبی در افغانستان یک چیز جدید است‪ ،‬یک روز مشتری داری و یک‬ ‫روز دیگر نداری‪».‬‬ ‫رحیم پس از این که نمی‌تواند کار پیدا کند‪ ،‬چند وقت بی‌کار می‌ماند‪ .‬بی‌کاری او را رنج‬ ‫می‌دهد‪ .‬او استعداد خیلی خوب در بخش برق دارد‪ ،‬سپس تصمیم می‌گیرد که وسایل‬ ‫خال‌کوبی (ماشین‌های مخصوص خال‌کوبی‪ ،‬رنگ و تاپه)‪ ،‬را از طریق انترنت خریداری‬ ‫کند‪ .‬او نخستین بار خال‌کوبی را روی دست خودش انجام داده و در میان صحبت‌هایش‬ ‫با خنده گفت‪« :‬وله تعریف نشود‪ ،‬خود مه در همی کارا چی رقم است‪ ،‬استعداد دارم‪ .‬اول‬ ‫دفعه‪ ،‬این را در دست خودم امتحان کردم‪ ،‬اولین بار نقش ستاره را کشیدم‪ ،‬یک ماشین‬ ‫خال‌کوبی هم جور کردم‪».‬‬ ‫سید مبین (نام مستعار) ‪ ۲۸‬ساله‪ ،‬دانشجو در هند است‪ .‬او چند روز است که از هند‬ ‫برای رخصتی به خانه‌اش آمده و قبل از رفتن به خانه‪ ،‬می‌خواهد که نام دختری که در‬ ‫دست‌اش خال‌کوبی کرده را پاک و یا جایگزین کند‪ .‬او این خال‌کوبی را یک سال قبل در‬ ‫ت چپ‌اش انجام داده است‪ .‬مبین در این مورد می‌گوید‪« :‬یک شب د خرابات گیر‬ ‫دس ‌‬ ‫کدیم‪ ،‬باز زدیمش نام یک دختر است‪ ،‬من عاشق خال‌کوبی‌ام‪ ،‬پشتم‪ ،‬بازویم و دست‬ ‫دیگرم همه خال‌کوبی دارد‪».‬‬ ‫اکثر کسانی‌که نزد رحیم برای خال‌کوبی می‌آیند‪ ،‬جوانان با شوق و شور هستند‪ .‬آن‌ها‬

‫سفارش‌های مختلف را به او می‌دهند و یا هم از روی کتالکی که روی شیشه‌ی کلکین‬ ‫اتاقش نصب است‪ ،‬نقش‌ها را انتخاب می‌کنند‪ .‬برخی‌ها کلمه‌های عاشقانه‪« ،‬شعر‬ ‫حافظ» و حتی عکس «کالشینکوف» را بر بدن‌شان نقش می‌زنند‪.‬‬ ‫خال‌کوبی یا تتو به نقش‌های موقتی و دایمی بر روی پوست اطالق می‌شود‪ .‬خال‌کوبی‬ ‫از دیر زمان میان انسان‌ها رواج داشته است‪ ،‬اکنون این عمل در میان جوانان به یک‬ ‫« ُمد» تبدیل شده است‪ .‬در اسالم خال‌کوبی جایز نیست‪.‬‬ ‫رحیم در باره انتخاب مشتریانش که کدام نقش را انتخاب می‌کنند‪ ،‬می‌گوید‪« :‬نظر‬ ‫به شخصیت هرکس است‪ ،‬یکی گل‪ ،‬ستاره و یا مهتاب انتخاب می‌کند و دیگری‬ ‫درخواست خال‌کوبی کلمه مادر را می‌دهد‪ ،‬بچه‌هایی که این‌جا می‌آیند و درخواست‬ ‫می‌دهند‪ ،‬نام دختران را بر بازوان و دست‌شان خال‌کوبی کنم‪ ،‬من اول به آن‌ها می‌گویم‬ ‫این کار را نکنند‪ ،‬چون خوب نیست‪ ،‬اما آن‌ها شق هم می‌کنند‪ ،‬دختری که بی‌وفا‬ ‫ف است که نامش را تتو بزنیم‪ ،‬چون همو بچه‌ها روزی پشیمان می‌شوند و‬ ‫باشد حی ‌‬ ‫پاک‌کردنش هم سخت است‪».‬‬ ‫خال‌کوبی‌ای که رحیم انجام می‌دهد از نوع دایمی است‪ .‬قیمت یک خال‌کوبی از ‪۵۰۰‬‬ ‫تا ‪ ۳۰۰۰‬افغانی هزینه دارد‪ .‬پسران پیسه‌دا ِر کابل اکثراً به دبی و هند برای خال‌کوبی‬ ‫می‌روند‪ ،‬خال‌کوبی به ندرت میان دختران کابل نیز رایج است‪ .‬آن‌ها خال‌کوبی را در‬ ‫آرایشگاه‌ها انجام می‌دهند و نوع این خال‌کوبی‌ها اکثر موقتی است‪.‬‬ ‫کسانی که دست و پای شان سوخته و یا هم بیماری «پیس» دارند‪ ،‬نیز نزد رحیم‬ ‫«پیسی» پوست‌شان خال‌کوبی‬ ‫مراجعه می‌کنند و بر همان قسمت‌های سوختگی و‬ ‫ِ‬ ‫می‌کنند‪ .‬رحیم گفت‪« :‬کسانی که مشکل سوخته‌گی و «پیسی» دارند‪ ،‬نزد ما می‌آیند‪،‬‬ ‫چون جراحی قیمت است‪ .‬روی آن تتو می‌زنند تا سوخته‌گی مالوم نشود‪».‬‬ ‫رحیم وقتی از انستیتوت «اوتو مخانیک کابل» فارغ شده بود‪ ،‬به امید آن بود که کار‬ ‫خوب پیدا کند‪ .‬اما نتوانست‪ .‬او حاال خاطره‌ها‪ ،‬عشق‌ها به دختران همسایه‪ ،‬عشق‬ ‫به مادر‪ ،‬یادگاری‪ ،‬نفرت و یادآوری‌ها را بر بازوان جوانان کابل خال‌کوبی می‌کند‪.‬لق‬ ‫إعالشرق الطباعة‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪70 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـالـب و خـوانـدنـی‬

‫دلیل خواب دیدن چیست؟‬ ‫مغز انسـان توپ کوچک اسـرارآمیزی از ماده‌ی خاکسـتری اسـت‪ .‬هر چه باشد‪ ،‬هنوز هم‬ ‫ایـن سـال‌ها محققان مبهوت جنبه‌هـای زیادی از چگونه و چرایی عملکرد مغز می‌باشـند‪.‬‬ ‫دانشمندان دهه‌ها است بر روی مطالعات خواب و رویا تحقیق می‌کنند‪ .‬هنوز ‪ ۱۰۰‬درصد از‬ ‫چگونگی عملکرد خواب مطمئن نیستیم یا اینکه دقیقا چطور و چرا خواب می‌بینیم‪.‬‬

‫خواب‌ها به چگونگی شکل گیری خاطرات‪ ،‬ارتباط دارند‬ ‫ما می‌دانیم که چرخه‌ی خواب ما معموال بسیار زیاد است و خوابِ بیشتر در طول مرحله‌ی‬ ‫خواب‪ ،‬همراه با حرکات تند چشم(‪ )REM‬به یاد افراد می‌ماند‪ .‬همچنین در جامعه‌ی علمی‬ ‫تقریبا همگی قبول دارند که همه خواب می‌بینیم‪ ،‬اگر چه اینکه کدام خواب‌ها بیشتر به یاد‬ ‫ب ها عملکردی فیزیولوژیایی‪،‬‬ ‫آدم می‌مانند‪‌،‬فرد با فرد فرق می‌کند‪ .‬به این سوال که آیا خوا ‌‬ ‫زیسـتی یا روانی دارند هم جواب داده نشـده اسـت‪ ،‬اما این موضوع جلوی دانشـمندان را از‬ ‫تحقیق و فرضیه‌سازی نگرفته‪ .‬چندین نظریه وجود دارند که چرا ما خواب می‌بینیم‪.‬‬ ‫یکی از آنها این است که رویاها دست در دست خواب کار می کنند تا به مغز کمک کنند‬ ‫ت بیداری جمع‌آوری کرده را طبق ه‌بندی کند‪ .‬مغز شـما‬ ‫تمام چیزهایی که در طولِ سـاع ‌‬ ‫روزانه اگر نگوییم میلیون‌ها‪ ،‬با صدها هزار ورودی برخورد دارد‪ .‬بعضی جزئیات حسی کوچک‬ ‫هستند مثل رنگ ماشینی که از جلوی شما می‌گذرد در حالی که باقی پیچیده تر هستند مثل‬ ‫ارائه ی بزرگی که برای کارتان کنار هم قرار می‌دهید‪ .‬در طول خواب‪ ،‬مغز کار می کند تا در‬ ‫بین تمام این اطالعات شخم زده تا تصمیم بگیرد چه چیزی را ذخیره و چه چیزی را فراموش‬ ‫کند‪ .‬بعضی از محققان فکر می‌کنند خواب‌ها نقشی را در این فرآیند ایفاء می‌کنند‪.‬‬ ‫ولـی ایـن تیـری در تاریکی نیسـت‪ .‬تحقیقاتی نشـان مـی دهند که خواب‌هـا به چگونگی‬ ‫شکل گیری خاطرات‪ ،‬ارتباط دارند‪ .‬مطالعات نشان می‌دهد زمانی که در ساعت‌های بیداری‬ ‫چیزهای جدیدی یاد می‌گیریم‪ ،‬رویاهای ما در طول خواب زیاد می‌شود‪ .‬شرکت‌کنندگان در‬ ‫مطالعه‌ی خواب که یک دوره‌ی یادگیری زبان را طی می‌کردند فعالیت خواب بیشتری نسبت‬ ‫به بقیه داشتند‪ .‬این مطالعات این ایده را مطرح می کند که ما از خواب خود استفاده می‌کنیم‬ ‫تا خاطرات کوتاه‌مدت را طبقه‌بندی کرده و به خاطرات بلندمدت تبدیل کنیم‪.‬‬ ‫نظریـه‌ای دیگر می‌گوید که خواب‌ها معموال نشـان‬ ‫دهنده‌ی احساسات ما هستند‪ .‬در طول‬ ‫روز‪ ،‬مغز ما آن‌قدر سخت کار می‌کند تا ارتباطاتی‬ ‫را ساخته و عملکردهای خاصی را به دست بیاورد‪.‬‬ ‫وقتی یک مشـکل ریاضیاتی سـخت مطرح شـود‪،‬‬ ‫مغز شما روی همان یک چیز تمرکز می‌کند‪ .‬مغز‬ ‫فقط برای عملکردهای روانی به کار گرفته نمی‌شود‪.‬‬ ‫اگر شـما دارید یک نیمکت می‌سـازید‪ ،‬مغز شما بر روی ساختن‬ ‫ارتباطات مناسب تمرکز می‌کند تا به دستان شما اجازه دهد تا با‬ ‫کنسرت اره و مقداری چوب کار کند تا برشی دقیق انجام‬ ‫شود‪.‬‬

‫همین موضوع برای وظایف ساده مثل کوبیدن یک میخ با چکش هم صدق می‌کند‪.‬‬ ‫آیا تا به حال شده تمرکز خود را از دست بدهید و به انگشت خود ضربه بزنید‪ ،‬چون ذهن‬ ‫شما جای دیگری بوده است؟‬

‫خواب‌ها معموال نشان دهنده‌ی احساسات ما هستند‬ ‫بعضی پیشـنهاد می دهند که در طول خواب در شـب‪ ،‬همه چیز آهسـته می‌شـود‪ .‬نیاز‬ ‫نیسـت در طـول خـواب روی هـر چیـزی تمرکز کنیـم‪ ،‬بنابراین مغز ما ارتباطات بسـیار‬ ‫سستی ایجاد می کند‪ .‬در طول خواب است که احساسات روز در چرخه‌ی خواب دیدن ما‬ ‫می‌جنگند‪ .‬اگر در طول روز چیزی در ذهن شما سنگینی کند‪ ،‬این احتمال وجود دارد که‬ ‫شما درباره‌ی آن موضوع به طور ویژه یا از طریق تصویر سازی های ذهنی واضح‪ ،‬خواب‬ ‫ببینید‪ .‬برای مثال‪ ٬‬اگر شما درباره‌ی از دست دادن کارتان در کاهش نیروی کار شرکت‬ ‫نگران باشـید‪ ،‬می‌توانید خواب ببینید که شـما فردی کوچک شده هستید که در دنیایی‬ ‫غول‌پیکر زندگی می‌کنید یا بدون هدف در صحرایی بزرگ و بی‌پایان سرگردان هستید‪.‬‬ ‫همچنین نظریه‌ی دیگری وجود دارد که قطعا پیچیدگی کمتری در این حوزه دارد‪ .‬این‬ ‫نظریه می‌گوید که رویاها هیچ عملکرد خاصی ندارند و تنها محصول فرعی بی هدفی از‬ ‫مغز هستند که وقتی خواب هستیم شکل می گیرند‪ .‬ما می‌دانیم که قسمت پشتِ مغز‬ ‫ما در طول مرحله‌ی خواب همراه با حرکات سریع چشم بسیار فعال می‌شوند؛ وقتی اکثر‬ ‫رویاها اتفاق می‌افتند‪ .‬بعضی فکر می‌کنند تنها مغز است که فعالیت خود را کم کرده و‬ ‫این رویاهای تصادفی و بی معنا از ناحیه مغز شکل می گیرند که وقتی بیدار هستیم آنها‬ ‫را نداریم‪ .‬حقیقت این است که تا وقتی مغز برای ما مثل یک راز می‌ماند‪ ،‬احتماال قادر‬ ‫نخواهیم بود با اطمینان کامل بگوییم چرا خواب می‌بینیم‪.‬‬ ‫ترجمه‪ :‬امیرحسین سلیمانی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شـعـر‬

‫‪69 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫غسل خون‬ ‫یارب بکجا ناله ی خود سر دهم امشب‬

‫که رحم به تو ملحد کافر کنم امشب‬

‫در پیش کی این شکوه ی خود سر دهم امشب‬

‫ما ترس زمردن چو زدودیم ز قاموس‬

‫غزلی از زنده یاد سیمین بهبهانی‬

‫با وحدت خود جیش برابر کنم امشب‬

‫‪ ‬‬

‫اخر به چی جرمی چی گناهی چه قصوری؟‬

‫نی ازبک و نی تاجک و پشتون و بلوچم‬

‫رفیق اهل دل و یار محرمی دارم‬

‫با خون جگر نامه ی خود سر کنم امشب‬

‫نی ترک وهزاره پشه یی سر کنم امشب‬

‫بساط باده و عیش فراهمی دارم‬

‫ماجمله یکیم و همه یکرنگ بخونیم‬

‫‪ ‬‬

‫گوش همه ی دد صفتان کر کنم امشب‬

‫کنار جو‪ ،‬چمن شسته را نمی خواهم‪ ‬‬

‫از سوز جگر شکوه به داور کنم امشب‬

‫دریا سخن از وحدت‪ .‬چون تیر تو برجست‬

‫که جوی اشکی و مژگان ُپر َنمی دارم‬

‫مرد و زن و اطفال نگر غرقه بخون اند‬

‫بر سینه ی بدکیش برابر کنم امشب‬

‫‪ ‬‬

‫مختار دریا‪ 16.‬جون ‪ 2017‬کانادا‪.‬‬

‫گذشتم از سر عالم‪ ،‬کسی چه می داند‬

‫این درد وطن ‪.‬مردم من سوخته جانم‬ ‫خون گریه به هر پیکر بیسر کنم امشب‬

‫افطار من از خون زلب پاره ی من شد‬ ‫احیای شب قدر چسان سر کنم امشب؟‬ ‫این خیل دغا شرم ز مسجد ننمودند‬

‫دلداری مرضیه ی اطهر کنم امشب‬ ‫زهرا به فغان امده از این همه وحشت‬ ‫من رخت عزای همه در بر کنم امشب‬ ‫خواهر به فغان موی کنان لطمه برخ زن‬ ‫تصویر وی و نعش برادر کنم امشب‬ ‫ای دشمن غدار ایا مجرم بدکیش‬

‫که من به گوشهء خلوت‪ ،‬چه عالمی دارم‬ ‫‪ ‬‬ ‫تو دل نداری و غم هم نداری اما من‬

‫لعنت به تو و دین تو ابتر کنم امشب‬

‫خوشم از این که دلی دارم و غمی دارم‬

‫با غدر تو چون سوخته ای مسجد ومعبد‬

‫‪ ‬‬

‫بر سینه ی تو نیزه ی اخگر کنم امشب‬

‫چو حلقه بازوی من‪ ،‬تنگ‪ِ ،‬گرد پیکر توست‪ ‬‬

‫ا ین زادگهم‪ .‬میهن و هم مدفن‪ .‬فخرم‬ ‫با خون تو بنیاد وی از سر کنم امشب‬ ‫ما نسل کفنپوش ره حق و والییم‬ ‫کی واهمه از دادن این سر کنم امشب‬ ‫در خلقت ما گشته عجین مرگ و چنین است‬ ‫من دُرد شهیدانه به ساغر کنم امشب‬

‫حسود جان بسپارد که خاتمی دارم‬ ‫‪ ‬‬ ‫سربلندی خود واقفم‪ ،‬ز پستی نیست‪ ‬‬ ‫به‬ ‫ِ‬ ‫به پشت خویش اگر چون فلک خمی دارم‬

‫چون سر بکفان ما همه پیکار گرانیم‬ ‫بر باد نهاد تو سراسر کنم امشب‪.‬‬

‫ز سیل کینهء دشمن چه غم خورم سیمین؟‬

‫تو منکر حق گشته و من سر بره او‬

‫که همچو کوهم و بنیان محکمی دارم‬

‫فتوای غلط کیش تو پر پر کنم امشب‬ ‫صد نخل جوان رسته ازین دجله ی خوناب‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شـعـر‬

‫‪68 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫مختار دریا‬ ‫در صورت امکان میتوانید به این ایمیل من‬ ‫در تماس شده برما منت گذارید‪.‬‬ ‫ایمیل (‪) gmail.com@saiddarya2014‬‬

‫کاشانۀ اندوه‬

‫غزالی از شاعر میهن صدیق عصیان‪.‬‬ ‫قلمروجنگل ‪!...‬‬

‫تنم ‪ ‬کاشانۀ ‪ ‬اندوه و ‪ ‬جانرا ‪ ‬النۀ ‪ ‬درد است‪ ‬‬

‫سلطان بزرگ! حالِ جنگل خوب است‬ ‫ِ‬

‫به پای مرغ دل هم اولچک و زوالنۀ درد است‪ ‬‬

‫‪ ‬اوضـاع قـلـمـر ِو شـما مطلـوب است‬ ‫ِ‬ ‫‌پـرسـیگـروهیکـفـتـار‬ ‫طـبـقهـمـه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬

‫غزلی از شاعر گرانقدر وطن ضیا قاری زاده‬

‫مترسانید ‪ ‬ما را از شکنج ‪ ‬گوشۀ ‪ ‬غربت‪ ‬‬

‫‪ ‬تا هست جهان‪ ،‬جناب شان محبوب است‬

‫(خواب مرگ)‬

‫چه غم زنجیر حرمان زینت افسانۀ درد است‪ ‬‬

‫روباه به استخاره مشغول و شغال‬

‫‪ ‬بيا ای خواب مرگ آزاد کن زين شور و شر گوشم‬

‫‪ ‬بر مسن ِد ذک ِر خیرتان منصوب است‬

‫بنهچــــونبالشپرتاقيامتزيرسرگــــوشــــــــم‬

‫سزای ‪ ‬وضع ‪ ‬ناسامان ‪ ‬بود ‪ ‬آشفته احوالی‪ ‬‬

‫هدایت شهنشا ِه شهیر‪ ‬‬ ‫شادی به‬ ‫ِ‬

‫چو سيل اينجا گريبان صبوری چاک خواهـــم کــرد‬

‫من و دامان بد روزی همه جانانۀ درد است‪ ‬‬

‫پیهم مکتوب است‬ ‫‪ ‬درکا ِر صدو ِر ِ‬

‫شنيــــدنبرنتابدپنــــدناصــــحرادگـرگوشـــــــم‬

‫کرم شما‪ ،‬شبان در گله‌ست‬ ‫گرگ از ِ‬

‫شنيـــــــدم آنچه گفـــــتی با رقيب اندرغيـــــاب‬

‫به طوف شمع ‪ ‬بیتابیم ‪ ‬و طوافی ‪ ‬نشد ظاهر‪ ‬‬

‫‪ ‬خرس از س ِر لطف تان به خود مجذوب است‬

‫من‬

‫زوار تیره روزان هر کجا پروانۀ درد است‪ ‬‬

‫دیگر نگر ِان این حوالی ز چه اید؟‬

‫بود چــــون حلقه دربزم تو هرشب پشت در گوشـم‬

‫مقابل شما مغلوب است(؟)‬ ‫‪ ‬دشمن به ِ‬

‫سفيــــــد و سرخ گيتــــــی را فريب رنگ پنــدارم‬

‫مقیمان ‪ ‬حریم عشق ‪ ‬فارغ ‪ ‬از تکالیف اند‪ ‬‬

‫آواز پرنده گان اگر در ِد سر است‬

‫نخوهد خورد بازی از شرنگ سيم و زر گوشــــم‬

‫بنازم بیخودی را شور خاموشانۀ درد است‪ ‬‬

‫‪ ‬دستور دهید کا ِر ما سرکوب است‬

‫دمی فارغ زشور حق و باطل نيست اين محــــتفل‬

‫ادی آهوان اگر‪ ...‬امر کنید‬ ‫آز ِ‬

‫چه می شـد گر ضياء يک اندکی می بود کر گوشـم‬

‫عاشق آشوب است‪.‬‬ ‫‪ ‬فرمانده پلنگ ِ‬

‫(‪) 8‬‬

‫چه میپرسی " دروگر " از گداز قلب محزونم‪ ‬‬ ‫نهان دارم به درج جان که او در دانۀ درد است‪ ‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪67 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـوک ‪ -‬طـنـز‬

‫استاد کیست‬ ‫فرشته حسینی‬ ‫گفتـه می‌شـد که در‬

‫در قدیم که ما و ایرانی‌ها راسـت راسـتکی باهم دوسـت و همسایه بودیم‪ ،‬استاد به کسی‬ ‫کارش استاد باشد‪ .‬متوجه منظورم هستید؟ یعنی هر کار سلسله مراتبی داشت‪ .‬این‌طور نبود‬ ‫دوستی ما با ایرانی‌ها‬ ‫که شـما در صفحه فیسـبوک خود بنویسـید «آخ دلم» و مردم در پای نوشـته شـما الیک بزنند و شـما را اسـتاد بخوانند‪.‬‬ ‫را ُپر کنیم و پایه‌های‬ ‫خوب پیش می‌رفت که یک‌زمان متوجه تَ َرک‌های کوچک در این رابطه شدیم‪ .‬هرچند می‌شد که با کمی کانکریت تَ َرک‌ها‬ ‫شـدند‪ .‬از روزگار بـد‪،‬‬ ‫دوستی را پایدار نگ ‌ه داریم‪ ،‬ولی چه عرض کنم؟ کانکریت‌کار خوب نداشتیم‪ .‬چنین بود که تَ َرک‌های کوچک تبدیل به سوراخ‬ ‫بزند‪ .‬بـه این ترتیب‪،‬‬ ‫کسی را که بلد بود چگونه با انگشتانش از بروز فاجعه جلوگیری کند‪ ،‬برای چند روز به هالند رفته بود تا به قوم و خویش خود سر‬ ‫فرهنگ و به دنبالش دوستی ما با ایرانی‌ها شکاف برداشت و به حالت کنونی درآمد‪.‬‬ ‫ایرانی‌ها با ما توافق نکردند‪.‬‬ ‫از قضا‪ ،‬همین چندی قبل اهالی فرهنگ دوباره گردهم جمع شدند تا کلمه استاد را دوباره تعریف کنند‪ .‬شکاف فرهنگی به‌حدی عمیق بود که‬ ‫آنها تصمیم گرفتند این واژه را برای افرادی در موقعیت‌های باال استفاده کنند‪ ،‬مثال به مدرسان دانشگاه و کسانی‌که در یک حرفه خاص مهارت دارند استاد می‌گویند‪ .‬اما در افغانستان چه؟ از آنجا که‬ ‫ما خیلی آدم‌های طرفدار عدالت اجتماعی هستیم‪ ،‬با خود گفتیم که یک کرکس یا الشه‌خور چه کم از کبوتر دارد‪ .‬تصمیم گرفتیم جهت رفع تبعیض و گسترش برادری به هر کسی که سر از تخم‬ ‫بیرون آورد استاد بگوییم و خیال همه را در حمام سونا ماساژ دهیم که دو‪-‬سه هفته راحت باشد‪ .‬از برکت همین تصمیم به‌جا و شایسته‪ ،‬امروز در بین سی ملیون افغان‪ ،‬بیست‌ونه ملیون استاد داریم‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪66 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـوک ‪ -‬طـنـز‬

‫نصیب وقسمت‬ ‫شوهر در بستر مرگ به خانم » عزیزم‪ ,‬بعد از مرگ مه‪ ,‬همرای کسی دیگه دلت‬ ‫میشه که عروسی کنی؟«‬ ‫خانم » اگر نصیب و قسمت بود‪ ,‬نمیفهمم‪ ,‬کار قلمزن است! «‬ ‫شوهر » اگر عروسی کردی‪ ,‬از همو منتوی خوشمزه که به مه پخته میکدی‪ ,‬به‬ ‫او هم پخته خواهد کدی؟ «‬ ‫خانم » نی او منتو ره خوش نداره‪« .‬‬ ‫چرسی و کافر‬ ‫چرسی به یک کافر میگه‪:‬‬ ‫سگرت میکشی ؟‬ ‫کافر میگه نی‪.‬‬ ‫شراب میخوری؟‬ ‫کافر میگه نی‪.‬‬ ‫زنکه بازی میکنی؟‬ ‫کافر میگه نی‪.‬‬ ‫چرسی عصبانی میشه و میگه‪:‬‬ ‫خدا خراب و تراب کنه خی ناقی کافر هستی !‬ ‫حل پرابلم ها‬ ‫خانم » عزیزم چرا در دفتر کار یک عکس مره ده دیوال بند کدی؟ «‬ ‫شوهر » هر وقت که کدام پرابلم پیش میشه طرف عکست می بینم‪ ,‬پرابلم‬ ‫یادم میره و آرام میشم‪« .‬‬ ‫خانم به ناز » عکس مه چی داره که تره آرام میکنه ؟ «‬ ‫شوهر » طرف عکست که می بینم بیادم میایه که از تو کده هیچ پرابلم بزرگتر‬ ‫در دنیا نیست !‬ ‫قدوس چرک‬ ‫معلم » قدوس بچیم ‪ ,‬بخیالم هیچ سر و جان خوده نمی شویی‪ .‬بویت تمام دنیا‬ ‫ره گرفته ! «‬ ‫قدوس » معلم صاحب شما از بیرون آمدین ‪ .‬مه خو کلی روز ده داخل صنف‬ ‫بودم ‪« .‬‬ ‫گردان فعل‬ ‫معلم » قدوس بچیم‪ ,‬فعل رفتن را در زمان حال گردان کو‪ .‬مث ً‬ ‫ال من میروم ‪ .‬تو‬ ‫میروی ‪ .‬او میرود …‪«..‬‬ ‫قدوس » من میروم ‪ .‬تو میروی‪ .‬او میرود‪ .‬ما میرویم …‪«..‬‬ ‫معلم » قدوس بچیم ‪ ,‬نمیشه کمی تیز تر ؟ «‬ ‫قدوس » من میدوم‪ .‬تو میدوی‪ .‬او میدود ‪ .‬ما میدویم …‪«.‬‬ ‫به خود باور داشتن‬ ‫معلم میخواست بفهمد که آیا شاگرد ها به خود و شخصیت خود باور دارند‬ ‫یا نه‪ .‬به همین خاطر از شاگر ها تقاضا کرد تا هر شاگردی که فکر میکند که‬ ‫احمق است‪ ,‬باید ایستاده شود‪.‬‬ ‫هیچ یک از شاگرد ها ایستاده نشد بجز قدوس‪.‬‬

‫معلم » قدوس بچیم‪ ,‬مطمین استی که تو احمق استی؟«‬ ‫قدوس » نی معلم صاحب‪ ,‬دلم به شما سوخت که تنها ایستاده ماندین‪« .‬‬ ‫ز خیرات سر شما‬ ‫مردی عادت داشت که حین صحبت همیشه بگوید از خیرات سر شما مثال ‪ ٬‬اگر‬ ‫می پرسیدی ‪ ..‬فالنی خان چطور هستی ‪..‬؟‬ ‫می گفت ‪ :‬خوب هستم از خیرات سر شما ‪.‬‬ ‫روزی کسی از او پرسید …فالنی خان چند طفل داری ‪..‬؟ گفت ‪:‬‬ ‫چهار طفل از خیرات سر شما‬ ‫رحم خدا‬ ‫مردی رفت پیش داکتر و گفت داکتر صاحب یک تکلیف برایم پیش شده‬ ‫هرکس گپ میزند میشنوم‬ ‫اما وقتی که زنم چیغ میزند و غالمغال میکند نمیشنوم‬ ‫داکتر گفت برو بیادر ای تکلیف نیست سر تو رحم خدا شده!‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪65 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما‬

‫آیا جهان در حال مرگ است؟‬ ‫مجموعه‪ :‬آیا می دانید ؟‬

‫جهان مملو از اسـرار کشـف نشـده ای اسـت که محققان زیادی را مشـغول خود کرده‬ ‫اند‪ ،‬اما ستاره‌شناسـان اسـترالیایی در تحقیقات جدید خود دریافته اند که سـطوح انرژی‬ ‫کهکشـانی نسـبت به دو میلیارد سـال قبل به کمتر از نصف رسیده است‪ .‬سطوح انرژی‬ ‫کهکشانی نسبت به دو میلیارد سال قبل به کمتر از نصف رسیده است محققان معتقدند‬ ‫کـه بـه دلیـل این کاهش سـطوح انرژی در کهکشـان ها‪ ،‬به نظر می رسـد که جهان در‬ ‫مسیر افول قرار گرفته است‪ .‬این باور پس از بررسی بیش از ‪ ۲۰۰‬هزار کهکشان توسط‬ ‫دانشمندان به وجود آمد که دریافتند به دلیل ادغام ماده در ستارگان‪ ،‬انرژی کاهش یافته‬ ‫و سطوح انرژی تولید شده حتی به اندازه نصف میزان موجود در دو میلیارد سال قبل هم‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫به دلیل ادغام ماده در ستارگان‪ ،‬انرژی کاهش یافته است‬

‫دانشـمندان مرکز بین المللی تحقیقات نجوم رادیویی در غرب اسـترالیا با اسـتفاده از‬ ‫هفت تلسکوپ قدرتمند در سراسر جهان به بررسی کهکشان ها در ‪ ۲۱‬طول موج مختلف‬ ‫نور از فرابنفش گرفته تا مادون قرمز دور پرداختند‪ .‬اوایل امسال محققان هشدار داده بودند‬ ‫که جهان وارد دوران پیری خود شـده اسـت‪ .‬البته گروهی از سـتاره شناسـان به رهبری‬ ‫دانشگاه لیسبون پرتغال با بررسی داده ها در مورد کهکشان ها‪ ،‬ابرنواخترها و ریزموج ها‬ ‫در نوسـانات صوتی باریون ها پیش از این دریافتند که زودترین زمانی که ممکن اسـت‬ ‫یک گسست بزرگ ناگهانی در جهان صورت بگیرد‪ ۲٫۸ ،‬میلیارد سال دیگر خواهد بود‪.‬‬

‫جواب ها‬

‫‪ - ۵‬یک آقایی در باالترین طبقه ساختمانی بلند زندگی میکنه‪.‬‬ ‫برا اینکه هر روز بره سر کارش سوار آسانسور میشه تا به پایین برسه‪.‬اما‬ ‫عصر که از سر کارش بر یمگرده فقط میتونه نصف طبقات را با آسانسور بره‬ ‫باال بقیه را با پله میره مگر روز های بارانی که همه را با آسانسور میتانه بره‬ ‫باال‪ ..‬چرا؟‬

‫مسئله ‪ - ۱‬راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد ‪ .‬چون جمله اول سوال می‬ ‫گوید ” تصور کنید که راننده اتوبوس هستید‪”.‬‬

‫‪ - ۴‬من دو سکه به شما می دهم که مجموعش ‪۳۰‬دالر می شود‪ .‬اما یکی‬ ‫از آنها نباید ‪ ۲۵‬دالری باشد ‪ .‬چطور ؟‬

‫مسئله ‪ - ۲‬همه کالغ ها ‪ ،‬چون آنها فقط ” در شرف پرواز ” هستند و هنوز از‬ ‫روی درخت بلند نشده اند‪ ...‬اگر جواب شما ‪ ۵-۳=۲‬بوده بدانید دوباره‬ ‫محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است‪.‬‬

‫‪ - ۳‬چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟‬

‫مسئله ‪ - ۳‬هیچ ‪ .‬آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی “چه‬ ‫تعداد ” جلوی فکر کردن شما را گرفته است‪.‬‬

‫‪ - ۲‬پنج زاغ روی درختی نشسته اند ‪ ۳ ،‬تا از آنها در شرف پرواز هستند ‪.‬‬ ‫حال چه تعداد کالغ روی درخت باقی می ماند؟‬

‫مسئله ‪ - ۶‬یک ‪ ۲۵‬تومانی و یک ‪ ۵‬تومانی ‪ .‬به یاد بیاورید فقط یکی از آنها‬ ‫نباید ‪ ۲۵‬تومانی باشد و همین طور هم هست ‪ .‬یک سکه ‪ ۵‬تومانی داریم‪ .‬شما‬ ‫با عبارت ” یکی از آنها نباید … ” فریب خوردید‪.‬‬

‫‪ - ۱‬فرض کنید راننده یک سرویس برقی هستید‪ .‬در ایستگاه اول ‪ ۶‬نفر‬ ‫وارد سرویس می شوند ‪ ،‬در ایستگاه دوم ‪ ۳‬نفر بیرون می روند و پنج نفر‬ ‫وارد می شوند ‪ .‬راننده چند سال دارد ؟‬

‫مسئله ‪ - 7‬طرف قدش کوتاه بوده و قدش به دکمه آسانسور برای طبقه شون‬ ‫نمیرسیده‪ ،‬روزهای بارونی با چترش دکمه را میزده!‬

‫معماهای کوتاه جالب‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪64 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما‬

‫تازه های معما و ذکاوت هوش‬ ‫تفاوت ها را بیابید‬

‫حکایت خواندنی ایثار و شکر‬ ‫شفیق بلخی از مردی پرسید‪ :‬تهیدستانتان چه می کنند؟‬ ‫گفت‪ :‬اگر یابند بخورند و اگر نیابند‪ ،‬بردباری کنند‪.‬‬ ‫شفیق گفت‪ :‬همه چنین می کنند‪.‬‬ ‫مرد گفت‪ :‬شما چگونه اید؟‬ ‫شفیق گفت‪ :‬اگر یابیم ایثار کنیم و اگر نیابیم شکر بگزاریم‪.‬‬ ‫منبع‪:‬روزنامه خراسان‬

‫حکایت شتر و خاربن‬ ‫شتري در صحرا چرا مي کرد و از خار و خاشاک صحرا غذا مي خورد‪.‬‬ ‫کم کم به خاربني رسيد‪.‬چون زلف عروسان در هم و چون روي محبوبان تازه و‬ ‫خرم‪،‬گردن آز دراز کرد تا از آن بهره اي بگيرد‬ ‫‪.‬ديد در ميان آن يک افعي بزرگ حلقه زده‪،‬پوزه برداشت و برگشت و از آن‬ ‫غذاي لذيذ چشم پوشيد‪.‬‬ ‫خاربن پنداشت که احتراز شتر از زخم سنان وي و اجتنابش‬ ‫از تيزي خارهاست‪.‬‬ ‫شتر مطلب را درک کرد و گفت‪:‬بيم من از اين‬ ‫مهمان پوشيده در درون تست‪،‬نه ميزبان آشکار‪.‬‬ ‫ترس من از زهر دندان مار است نه از زخم پيکار‬ ‫خار‪.‬اگر نه هول مهمان بودي ميزبان را يک لقمه‬ ‫کردمي‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪63 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫نکاتی درباره سفر و تفریح کودکان در تابستان‬

‫‪ .1‬کودکان را در ساعات گرم روز از خانه و محیط خنک خارج نکنید‪ .‬گرم‌ترین ساعات روز از ‪10‬‬ ‫صبح تا ‪ 6‬بعدازظهر اسـت‪ .‬اگر واقعا ناچار هسـتید با کودک بیرون بروید‪ ،‬حتما لباس‌های خنک‪،‬‬ ‫نخی و روشن و کاله لبه‌دار به کودک بپوشانید و بطری آب نیز با خود همراه داشته باشید‪ .‬استفاده‬ ‫از کرم‌های ضدآفتاب مخصوص کودکان نیز برای محافظت از پوست کودک در برابر اشعه آفتاب‬ ‫مفید است‪.‬‬ ‫‪ .2‬اگـر کـودک را بـه پـارک می‌برید به هیـچ وجه از او غفلت نکنید‪ .‬کـودکان کنجکاوند و خطر‬ ‫را نمی‌شناسـند‪ .‬ممکن اسـت دور از چشـم والدین کارهای خطرناکی انجام دهند‪ .‬مثال داخل آب‬ ‫استخر بروند یا از ارتفاع سقوط کنند‪.‬‬ ‫‪ .3‬از بردن کودکانی که آسم یا آلرژی دارند به محیط‌هایی که احتمال می‌دهید پر از گرده‌های‬ ‫گیاهان و درختان است‪ ،‬بپرهیزید یا الاقل برای آنها ماسک تهیه کنید‪.‬‬ ‫‪ .4‬بسیاری از خانواده‌ها در فصل تابستان به سفر می‌روند ولی خانواده‌هایی که کودک خود را به‬ ‫سفر می‌برند باید توجه کنند که بردن کودک قبل از یک ماهگی به سفر به‌خصوص در فصل گرما‬ ‫ممکن است خطرناک باشد‪ .‬اگر نوزاد مدتی زیر نور آفتاب قرار گیرد به سرعت دچار افزایش دمای‬ ‫بدن خواهد شد‪ .‬در این مواقع احتمال تشنج وجود دارد‪ .‬وسیله نقلیه باید به میزان کافی خنک باشد‪.‬‬ ‫در واقع‪ ،‬دمای محیط باید یکنواخت و مطلوب باشد‪.‬‬ ‫‪ .5‬سفرهای طوالنی برای کودکان در تابستان مناسب نیست‪ .‬نوع وسیله نقلیه زیاد مهم نیست‬ ‫ولـی دمـای داخل آن مهم اسـت‪ .‬از سـفر بـردن نوزادتان تا ‪ 40‬روز جـدا خودداری کنید‪ .‬همچنین‬ ‫مادرانی که کودک شیرخوار دارند که باید پوشکش تعویض شود‪ ،‬در صورت سفر با قطار این قبیل‬ ‫کارها برایشان آسان‌تر است‪.‬‬ ‫‪ .6‬وقتی کودکان را در این فصل به سـفر و تفریح می‌برید‪ ،‬باید حواسـتان به این نکته باشـد که‬ ‫آنها را زود به زود حمام کنید‪ .‬به هیچ وجه اجازه ندهید کودک در معرض مستقیم باد سرد کولر یا‬ ‫پکه قرار گیرد‪.‬‬ ‫‪ .7‬بسـیاری از کودکانـی کـه در ایـن فصـل همراه با والدین خود به سـفر می‌روند‪ ،‬ممکن اسـت‬ ‫دچـار مشـکالت گوارشـی ناشـی از تغییـر آب و هـوا و رژیم غذایی شـوند و به ویژه ممکن اسـت‬ ‫دچار اسهال‌های مسافرتی شوند‪ .‬کودکان مبتال به اسهال که پوشک می‌شوند‪ ،‬ممکن است دچار‬ ‫سوختگی در ناحیه پاها شوند‪ .‬البته این عارضه در اثر تماس ادرار با پوست نیز دیده می‌شود‪ .‬مادران‬ ‫باید به سرعت پوشک کودک را تعویض کنند‪ .‬با آب مالیم پاهای کودک را بشویند و در صورتی‬ ‫که سوختگی پوست اتفاق افتاد از کرم زینک‌اکساید استفاده کنند‪ .‬البته درمان سوختگی پوست‬ ‫در نواحی پوشک‌شده کمی دشوار است و مادران باید روزانه چند بار کودک را از این نظر بررسی‬ ‫کنند تا چنین اتفاقی رخ ندهد‪..‬‬ ‫بسـیاری از دل‌دردها در فصل تابسـتان به‌دلیل خوردن بیش از حد میوه یا خوردن میوه نشسـته‬ ‫است‬

‫لد‌رد کود‌کان د‌ر‬ ‫‪ 2‬نکته د‌رباره ‌د ‌‬ ‫تابستان‬

‫‪ .1‬در فصل تابستان تنوع میوه بسیار زیاد است ولی بعضی از میوه‌ها برای کودکان کمتر از ‪ 2‬سال‬ ‫مناسب نیستند‪ .‬میوه‌هایی مانند توت‌فرنگی‪ ،‬گوجه‌سبز و توت سیاه ممکن است باعث حساسیت و‬ ‫اسهال در کودک شود‪ ،‬به‌خصوص بهتر است توت‌فرنگی به کودک ندهید‪.‬‬ ‫‪ .2‬بسـیاری از دل‌دردها و اسـهال‌های کودک در فصل تابسـتان به‌دلیل خوردن بیش از حد میوه‬ ‫یا خوردن میوه نشسته است‪ .‬برای جلوگیری از این بیماری والدین باید دقت کنند که حتما قبل از‬ ‫مصرف میوه توسط کودک میوه‌ها به خوبی شسته شوند‪ .‬برای شستن توت‌فرنگی مقدار کافی آب‬ ‫در ظرفی ریخته و توت‌فرنگی‌ها را در آن بریزید تا تمیز شوند‪ .‬این کار را چند بار تکرار کنید‪ .‬برای‬ ‫شسـتن گوجه‌سـبز و میوه‌های دیگر به آب داخل ظرف یک قطره مایع ظرفشـویی اضافه کنید و‬ ‫روی میوه‌ها دست بکشید تا آلودگی از میوه پاک شود‪ .‬دقت کنید که ناحیه ساقه سایر میوه‌ها هم‬ ‫تمیز شود‪ .‬کاهو و سبزیجات را حتما داخل مایع ضدعفونی‌شده قرار دهید‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬هفته نامه‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪62 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫مانند نخود سبز یا كدو را چشیده (و بعد شكلكی در آورده باشد) به احتمال زیاد به افزون كمی‌كره‪،‬‬ ‫نمك و یا شكر به آن اقدام می‌نماید‪ .‬اما این كار را نكنید! دوست داشتن طعم ادویه‌ها یك ذوق و‬ ‫ذائقه اكتسابی است و با كمی‌شانس‪ ،‬كودكتان تحسین می‌شود و عالقه به طعم واقعی غذاها را‬ ‫فرا خواهد گرفت‪ .‬خود من شخصًا سال‌ها برشتوك صبحانه‌ام را با شكر شیرین می‌كردم‪ ،‬اما حاال‬ ‫فرزندانم را از این عمل منع می‌كنم‪ .‬آن‌ها یك كاسـه پر از برشـتوك را بدون شـكر می‌خورند و از‬ ‫افزودن چند قطعه موز و یا توت فرنگی به آن‪ ،‬لذت می‌برند‪.‬‬ ‫مقدمند!‬ ‫سبزی‌ها ّ‬ ‫در صورتی كه سـبزی‌ها تنها به عنوان غذا در برنامه تغذیه كودكان قرار داده شـوند‪ ،‬از میزان‬ ‫عالقه آنان به مصرف سـبزی‌ها تعجب خواهید كرد‪ .‬هنگام خرید غذای كودك‪ ،‬همیشـه‬ ‫از نـوع «فرنـی مانند» آن‌ها اجتناب و سـبزی‌های شـیرین نشـده مثـل زردک‪ ،‬کچالو‬ ‫شـیرین‪ ،‬نخود سـبز و‪ ...‬را انتخاب می‌كردم‪ .‬در مرحله بعدی تغذیه‪ ،‬چند حلقه کیله‬ ‫به برنج می‌افزودم و سپس به سراغ شفتالو و سایر غذاهای شیرین می‌رفتم‪.‬‬ ‫در ابتدای شروع غذای جامد‪ ،‬مواد معدنی اصلی مورد نیاز كودك‪ ،‬هنوز از‬ ‫ی ندارد در مورد‬ ‫شـیر مادر یا شیرخشـك تأمین می‌شـود؛ بنابراین‪ ،‬لزوم ‌‬ ‫تعـادل رژیـم غذایـی او‪ ،‬نگرانی به خود راه دهید‪ .‬حـاال‪ ،‬البته در مورد‬ ‫فرزندتان صددرصد این قول را نمی‌دهم‪ ،‬ولی بزرگ‌ترین فرزندم (كه‬ ‫خوردن سبزی‌ها را قبل از صرف دیگر انواع غذا شروع كرده بود)‪ ،‬در‬ ‫قهار است‪.‬‬ ‫ده سالگی ساالدخوری حریص و ّ‬ ‫غذای كیست؟‬ ‫اینك که از غذا خوردن شروع شده است‪ ،‬قاشق را نیز به قضیه‬ ‫وارد كنیـد و اجـازه دهید طفلتـان آن را آزمایش كند‪ .‬به هر حال‪،‬‬ ‫غـذا غـذای اوسـت‪ .‬بعضـی كـودكان ‪ -‬بخصوص شـش ماهه و‬ ‫بزرگ‌تر‌‪ -‬شـخصًا غذا خوردن را دوسـت دارند‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫به او غذاهای انگشتی بدهید و یا قاشق در اختیارش‬ ‫بگذارید (اما كنار او باقی بمانید تا شاهد آنچه پیش‬

‫می‌آید باشـید) به او خوش خواهد گذشـت و در نهایت مقداری غذا در دهان او قرار خواهد گرفت‬ ‫و ‪ -‬با كمی‌شـانس و موقعیت شناسـی‪ ،‬قادر خواهید بود برای اذیت كردن او در سـال‌های آینده‪،‬‬ ‫عكس‌های بی‌نظیری بگیرید!‬ ‫بازی روی چوکی پایه بلند‬ ‫هنگامی‌كه زمان نشاندن كودك در چوکی پایه بلند و تغذیه او فرا می‌رسد‪ ،‬برای كمی‌تمیزتر‬ ‫نگهداشتن كف اتاق یا آشپزخانه‪ ،‬چند روش می‌توانید داشته باشید‪ .‬در ابتدا‪ ،‬چون هنوز به مرحله‬ ‫آموزش آداب صرف غذا به كودك‪ ،‬وارد نشده‌ایم‪ ،‬پیشنهاد می‌كنیم حتی بشقابی برای غذا خوردن‬ ‫او تدارك نبینید ‪ -‬استفاده از سینی (میز) چوکی پایه بلند كافی است‪ .‬غذاهای انگشتی قابل‬ ‫قرار داده شدن مستقیم بر روی سینی در اختیار كودك قرار دهید‪ .‬در خانواده ما‪ ،‬چنانچه‬ ‫كـودك‪ ،‬بـه علـت نوع غذا‪ ،‬خود به تنهایی قادر به خوردن آن نبود‪ ،‬غذای اصلی را‬ ‫شخصًا به او می‌خوراندم‪ .‬ولی غذاهایی از قبیل زردک‪ ،‬گندمك و تكه‌هایی نان‬ ‫نـرم را روی سـینی قـرار می‌دادم تا كودك نیـز بتواند چیزی بخورد‪ ،‬مثل بازی‬ ‫«یكی برای من‪ ،‬یكی برای تو‪ ».‬اگر واقعًا میل دارید كودك شخصًا كاسه‌ای‬ ‫بخورد‪ ،‬كاسه‌ای با چسبانك در زیر آن تهیه كنید‪.‬‬ ‫زمانی كه كودك به اندازه كافی رشد كرده و قادر به دیدن همه‬ ‫اشـیای موجود در آشـپزخانه شـده باشـد‪ ،‬حواس خود را جمع‬ ‫كنید! همه چیز را خواهد قاپید‪ .‬دقت كنید‪ ،‬چوکی پایه بلند‬ ‫او را در محلی قرار دهید كه كابینت‌ها‪ ،‬میزها و همه اشیای‬ ‫دیگر‪ ،‬دور از دسـترس قرار داشـته باشـند‪ .‬به منظور سرگرم‬ ‫نگهداشـتن كـودك‪ ،‬یكـی دو اسـباب بازی در سـینیچوکی‬ ‫بگذاریـد و یا كاسـه‌ای با یك قاشـق چوبی در اختیـار او قرار‬ ‫دهیـد تـا آن‌هـا را به هم بزند و بنگ بنـگ صدا تولید كند و‬ ‫سرگرم شود‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬در حالی كه كودك با ایمنی از‬ ‫فعالیت‌های آشـپزخانه دور نگهداشته شده است‪،‬‬ ‫بخشی از آن‌ها را حس خواهد كرد‬

‫در فصل تابستان بیشتر مراقب کودکتان باشید!‬ ‫مراقبت از کودکان در این چند ماه نیازمند رعایت نکات سـاده ولی مهم اسـت‪ .‬یک بیماری به‬ ‫ظاهر ساده مانند اسهال می‌تواند موجب چند کیلوگرم کاهش وزن کودک شود و زحمات چند ماهه‬ ‫مادر برای رشد کودکش را هدر دهد‪ .‬البته بیماری‪‎‬های ساده گاهی می‌توانند خطرناک هم شوند و‬ ‫جان کودک را تهدید کنند‪ .‬در این مطلب به نحوه مراقبت از کودک در فصل گرما پرداخته‌ایم‪ .‬چند‬ ‫نکته مهمی که سالمت کودک را تا پایان فصل گرما تضمین می‌کند از این قرار است‪:‬‬ ‫نکاتی درباره مراقبت از کودکان در تابستان‬ ‫‪ .1‬تغذیه نکته بسیار مهمی برای کودک است‪ .‬در فصل تابستان غذا به سرعت فاسد می‌شود‪.‬‬ ‫بنابراین بهتر است به میزان کم و در یک وعده برای کودک طبخ شود‪ .‬اگر قصد نگهداری از غذا‬ ‫را دارید به محض سرد شدن ظرف‪ ،‬غذا را به یخچال انتقال دهید‪.‬‬ ‫‪ .2‬ظرف نگهداری از غذا باید کوچک‪ ،‬فلزی یا شیشه‌ای‪ ،‬دربسته و ترجیحا گرد باشد و باید در‬ ‫طبقات باالیی یخچال جا داده شود‪ .‬ظرف‌های گرد هنگام گرم کردن و سرد شدن گرما و سرما را‬ ‫به میزان مساوی به همه ظرف منتقل می‌کنند‪.‬‬ ‫‪ .3‬حداکثر مدت نگهداری از غذا ‪ 48‬ساعت است‪ .‬بعد از این زمان حتما باید غذا را به فریزر منتقل‬ ‫کنید و در فریزر هم مدت نگهداری غذا تا ‪ 10‬روز است‪ .‬بعد از خروج غذا از فریزر و یخ‌زدایی دیگر‬ ‫نمی‌توان غذا را دوباره به فریزر انتقال داد و باقیمانده غذا باید بیرون ریخته شود‪.‬‬ ‫‪ .4‬برای گرم کردن غذایی که از فریزر خارج شده‌‪ ،‬از مایکروفر استفاده نکنید‪ .‬غذا را روی شعله‬ ‫مالیم قرار داده و تمام قسمت‌های ظرف را به مدت ‪ 10‬دقیقه حرارت دهید‪.‬‬ ‫‪ .5‬از قرار دادن مواد غذایی طبخ‌شده‪ ،‬کنار گوشت و مرغ خام خودداری کنید‪.‬‬ ‫‪ .6‬مـوادی کـه فسـادپذیری باالیـی دارنـد را به سـرعت داخل یخچال قرار دهیـد و حتما قبل از‬ ‫مصرف از سالم بودن آنها اطمینان حاصل کنید‪ .‬حتما از فروشگاه‌های معتبر خرید کنید‪.‬‬

‫‪ .7‬والدیـن در ایـن فصـل بطری آب سـرد و گاهی هم یـخ‌زده با خود همراه دارند‪ .‬ظرف یخ باید‬ ‫فلزی یا استیل باشد‪ .‬بطری‌های آب معدنی نباید داخل فریزر قرار گیرند‪.‬‬ ‫‪ .8‬بیماری اسهال در فصل تابستان شیوع زیادی در کودکان دارد‪ .‬اگر کودک دچار اسهال شد‪،‬‬ ‫بهترین راه باال بردن میزان مصرف مایعات در کودک است‪ .‬در صورتی که اسهال کودک عفونی‬ ‫باشد‪ ،‬عالوه بر مصرف مایعات نیاز به درمان دارویی نیز است‪.‬‬ ‫‪ .9‬برای جلوگیری از گرمازدگی‪ ،‬میزان مصرف مایعات کودک را باال ببرید‪ .‬کودکانی که شیرخوار‬ ‫هسـتند‪ ،‬نیـازی بـه مصرف آب ندارند‪ .‬با افزایش تعداد دفعات شـیردهی می‌تـوان میزان آب بدن‬ ‫کودک را به تعادل رساند‪.‬‬ ‫‪ .10‬برای اینکه مادر متوجه شـود میزان مصرف مایعات شـیرخوارش کافی اسـت باید به حجم‬ ‫ادرار او توجه کند‪ .‬اگر حجم ادرار کاهش پیدا کند‪ ،‬نشانه آن است که آب بدن کودک کاهش یافته‬ ‫است‪ .‬وجود رسوبات نارنجی روی پوشک کودک هم می‌تواند نشانه‌ای از کم‌آبی بدن باشد‪ .‬تیره‬ ‫شدن بیش از حد ادرار نیز به معنای کمبود آب بدن است‪ .‬رنگ طبیعی ادرار‪ ،‬زرد است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪61 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫تغذیه‬ ‫کودک‬ ‫نوپا‬

‫برای كودكان خردسال‌تر‪ ،‬غذا هر چه ساده‌تر‪ ،‬بهتر‬ ‫زمـان خوردن غذای واقعی فرا رسـیده اسـت؟ كـودكان بین ‪4‬‬ ‫تا ‪ 6‬ماهگی‪ ،‬آماده صرف غذا با خانواده هسـتند‪ .‬خوب‪ ،‬البته نه‬ ‫بـه معنـای واقعی كلمه! اما دوربین خود رابرای زمانی كه كودك‬ ‫در می‌یابد غذا را می‌توان جوید‪ ،‬آماده نگهدارید‪ .‬قیافه‌هایی كه‬ ‫كـودك در ایـن مرحلـه به خـود می‌گیرد‪ ،‬واقعًا بـه یادماندنی و از‬ ‫طرفـی مضحـك اسـت‪ .‬او غـذا را به بیرون تف خواهـد كرد و به‬ ‫موهایش خواهد مالید (اگر مایل به داشـتن یك عكس یادگاری‬ ‫ی كه برای اولین بار ماكارونی در اختیار او‬ ‫عالی هستید‪ ،‬هنگام ‌‬ ‫قـرار می‌دهیـد‪ ،‬دوربیـن را آماده داشـته باشـید!)‪ .‬در ابتدا‪ ،‬به این‬ ‫خواهیـد اندیشـید كه روی پیـش بند كودك ماكارونی بیشـتری‬ ‫وجـود دارد یـا در دهـان او‪ .‬قورت دادن برنج یا كمپوت حلوایی‪،‬‬ ‫بخصـوص به علت عـادت كودك به مكیدن غذایش‪ ،‬به تمرین‬ ‫نیاز دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬قدری بیشـتر صبر و حوصله داشـته باشـید و‬ ‫بـرای تغذیـه كـودك با غذای واقعـی آماده شـوید‪( .‬گاهی غذای‬ ‫واقعی را غذای جامد می‌نامند‪ ،‬ولی آیا مواد موجود در شیشه‌های‬ ‫غذای كودك را دیده‌اید؟ تفاوت زیادی با غذای جامد دارند!)‪.‬‬ ‫مایعات كمتر‪ ،‬غذای بیشتر‬ ‫‪ 6‬ماهگی ‪ 2 -‬سالگی‬ ‫پسر من‪ ،‬تا حدود ‪ 6‬ماهگی‪ ،‬هر نوع غذایی به جز غذاهای نرم‬ ‫كودك و شیرخشك آماده شده را باال می‌آورد‪ .‬اما سرانجام در این‬ ‫سـن بود كه ابتدا او را با گندمك و سـپس نان تسـت (البته بدون‬ ‫لبه‌های ضخیم آن) آشتی دادم‪ .‬اما مهم‌تر‌از این مسأله و عالوه‬ ‫بر آن‪ ،‬كاستن تعداد دفعات تغذیه او با شیشه شیر بود‪ .‬در نتیجه‬

‫رژیـم غذایـی با مایعـات كمتر‪ ،‬او بـرای غذای عادی گرسـنه‌تر‬ ‫‌بـود‪ .‬در هر صورت‪ ،‬به خاطر داشـته باشـید غـذای جامد در ابتدا‬ ‫سیركننده نیست‪ .‬بنابراین‪ ،‬تغذیه عادی با شیر مادر یا شیشه شیر‬ ‫را ادامه و مقدار مایعات دریافتی را مرحله به مرحله كاهش دهید‪.‬‬ ‫كوچك و زیبا‬ ‫چنانچـه كودكتـان بدغذا و ایرادگیر اسـت‪ ،‬قطعات كوچك‬ ‫غذا ‪ -‬دقیق‌ت ‌ر بگوییم در اندازه بچگانه ‪ -‬برای او مناسب است!‬ ‫سعی كنید برش‌های كوچك میوه (میوه تازه یا كمپوت) یا قطعات‬ ‫كوچك نان همراه با مسکه نرم بادام و مربا‪ ،‬برش‌های پنیر نرم‬ ‫(كه كودك بتواند آن‌ها را دندان بزند)؛ حتی تن ماهی (چون تكه‬ ‫تكه است) در اختیار او قرار دهید‪ .‬البته‪ ،‬عالوه بر اینها‪ ،‬همیشه‬ ‫می‌توانید بعضی سبزی‌ها را پخته‪ ،‬به قطعات مناسب برای كودك‬ ‫تقسیم كنید‪ .‬هشدار! دقت كنید این برش‌های خوراكی بسیار ریز‬ ‫نباشند‪ ،‬زیرا خطر بالقوه خفگی را دربردارند و نیز تا شش ماهگی‬ ‫كودك در صورت داشتن حساسیت نسبت به دانه‌های آجیلی‪ ،‬از‬ ‫خوراندن غذاهای حاوی آن‌ها به كودك پرهیز كنید‪.‬‬ ‫چنانچه كودكتان بدغذا و ایرادگیر اسـت‪ ،‬قطعات كوچك غذا‬ ‫برای او مناسب تر است‬ ‫آشپزی برای كودك‬ ‫بـرای كـودكان خردسـال‌تر‪ ،‬غذا هر چه سـاده‌تر‪ ،‬بهتر‪ .‬میوه‌ها‬ ‫و سـبزی‌های سـالم و طبیعـی را انتخـاب كنید‪ .‬پوسـت آن‌ها را‬ ‫خـوب بسـابید و تمیـز كنید و هسـته‪ ،‬پوسـت‪ ،‬دانه و یـا نخ‌های‬ ‫كنـاری ً‬ ‫(مثلا رشـته‌های جانبـی لوبیا سـبز) را كه ممكن اسـت‬ ‫موجب خفگی كودك گردد‪ ،‬جدا نمایید‪ .‬سبزی‌ها را بخارپز كنید‬ ‫‪ -‬نرم می‌شوند و جویدن آن‌ها آسان‌تر‌می‌گردد و نسبت به حالت‬

‫جوشانده شدن مقدار بیشتری از ویتامین‌ها و مواد معدنی آن‌ها‬ ‫حفظ می‌شود‪ .‬برای طعم‌دار كردن غذا‪ ،‬به افزودن شكر یا نمك‬ ‫ی آبلیمو كه هم خاصیت نگهدارندگی‬ ‫نیاز نیست‪ ،‬بلكه تنها كم ‌‬ ‫و هم افزایش طعم طبیعی را دارد‪ ،‬كافی اسـت‪ .‬از سـرخ كردن‬ ‫عمیـق كـه موجـب افزایـش چـرب غیر سـالم به غـذا می‌گردد‪،‬‬ ‫خودداری كنید‪.‬‬ ‫از قبل منجمد كنید‬ ‫در یـك نوبـت به مقدار كافی غذا بپزید‪ .‬آن را پوره و یا مخلوط‬ ‫كرده و در قالب یخ یخچال بریزید‪ .‬روی قالب را با نایلون محافظ‬ ‫بپوشانید و در فریزر منجمد كنید‪ .‬بعد از انجماد‪ ،‬قالب‌های غذا را‬ ‫از قالب یخ جدا كنید و در كیسه فریزری كه هوای آن تخلیه شده‬ ‫است‪ ،‬قرار دهید‪( .‬دقت كنید حتمًا روی آن برچسب بزنید‪ :‬غذای‬ ‫بچه) با توجه به نیاز‪ ،‬هر بار یك مكعب غذا از كیسه بردارید و بعد‬ ‫از رفع انجماد‪ ،‬آن را به كودك بخورانید‪.‬‬ ‫خارج كردن از انجماد‬ ‫بـه منظـور خـارج كردن آهسـته غـذا از انجماد‪ ،‬معـادل غذای‬ ‫یـك روز كـودك را در یخچال قرار دهید‪ .‬آب شـدن یخ آن حدود‬ ‫چهار ساعت طول خواهد كشید‪ .‬برای خارج كردن سریع غذا از‬ ‫انجمـاد‪ ،‬یـك ظرف مقاوم در برابر حرارت را بـر فراز آب در حال‬ ‫جوش مالیم در یك قابلمه كوچك قرار دهید‪ .‬در صورت استفاده‬ ‫از مایكروفـر بـرای آب كـردن یخ غذا و یا گرم كـردن آن‪ ،‬دقت‬ ‫كنیـد آن را خـوب بـه هم بزنید تـا ذرات داغ غـذا درون آن باقی‬ ‫نماند‪.‬‬ ‫حفظ طعم غذا‬ ‫هر پدر و مادری كه طعم بعضی غذاهای نرم و از صافی رد شده‬


60 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


59 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


58 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


57 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪56 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫اسـرار خـانـه داری‬

‫نحوه از بین بردن جای مبل فرنیچر‬ ‫آشنایی با مراحل از بین بردن‬ ‫جای مبلمان از روی فرش‬

‫‪ 4‬مرحله زیر برای از بین بردن جای مبلمان و سایر وسایل از روی فرش ‪:‬‬ ‫‪ )1‬بـر روی ناحیـه مـورد نظر قطعه یخ قرار دهید( اگر این ناحیه بزرگ اسـت از چندین قطعه یخ‬ ‫استفاده کنید)‬ ‫‪ )2‬اجازه دهید تا یخ کامال در آن ناحیه آب شود‪.‬‬ ‫‪ )3‬حال با کشـیدن یک دسـتمال عالوه بر خشـک کردن سـعی کنید آن ناحیه را به حالت اول‬ ‫برگردانید‪.‬‬ ‫‪ )4‬عالوه بر دستمال برای نتیجه بهتر از یک پنجه یا قاشق هم می توانید استفاده کنید‪.‬‬ ‫به همین راحتی فرش یا موکت شما به حالت اول بر می گردد‪.‬‬

‫روش هایی برای از بین بردن بخار آینه حمام‬ ‫بخار گرفتن آینه حمام همیشه برای من مشکل ساز است‪ .‬به جز شستن و آب‬ ‫گرفتن روی آینه با چه روشی می توان از بخار شیشه و آینه حمام جلوگیری‬ ‫کرد؟‬ ‫بخار گرفتن آینه ی حمام بعد از استحمام با آب گرم یک اتفاق طبیعی است‪ ،‬ولی اگر بخواهید‬ ‫از همان آینه مث ً‬ ‫ال برای اصالح صورت استفاده کنید‪ ،‬بخار متراکم تقریبًا این کار را غیر ممکن‬ ‫می سازد‪ .‬حتی تالش کردن برای پاک کردن بخارها بی فایده است چون بخار سریعًا جایگزین‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫استفاده از آب برای از بین بردن بخار شیشه عالوه بر اینکه راه حل کاربردی نیست‪ ،‬مصرف‬ ‫آب را نیز باال برده و باعث هدر رفت آب می شود‪ .‬برای اینکه از بخار آینه حمام جلوگیری کنید‪،‬‬ ‫قبل از باز کردن دوش آب مقدار کمی شـامپو را روی انگشـت خود بریزید و آن را روی سـطح‬ ‫آینه بزنید‪.‬‬ ‫توجه داشته باشید که تمام آینه باید با همان یک قطره شامپو پوشش داده شود‪ .‬اگر فکر می‬ ‫کنید یک قطره برای تمام آینه شما کم است می توانید مقدار کمی آب هم استفاده کنید ولی‬ ‫توجه داشته باشید که نباید باعث کف کردن سطح آینه شود‪.‬‬ ‫روش دیگر این است که پیش از استحمام و بخار کردن حمام‪ ،‬مقداری ژل یا خمیر اصالح‬ ‫ریش را روی سطح آینه بمالید و سپس آن را با یک تکه کتان خشک تمیز کنید‪ .‬هم چنین می‬ ‫توانید از فرآورده ی صابونی دیگری مانند صابون جامد (خشک) یا کریم دندان استفاده کنید‪،‬‬ ‫آنها را با مقداری آب ترکیب کنید‪ ،‬روی سطح آینه بمالید و با پارچه ی خشک یا تکه کتان تمیز‬ ‫کنید‪ .‬این کار تا مدتی آینه را ضد بخار می کند‪ ،‬چربی حاصل از موادی که استفاده می کنید‬ ‫باعث می شود سطح آینه دیگر بخار نگیرد‪.‬‬

‫رفع بخار شیشه حمام‪,‬تکنیک های از بین بردن بخار شیشه حمام‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گلهای قتلمه‪:‬‬

‫‪55 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫شپ‬ ‫تغذهی و آ زی‬ ‫آشپزی‬

‫‪:Qatlama‬‬ ‫قتلمـۀ از نوع نرم (نوع شـکنندۀ‬ ‫آنرا در برگه ام موجود است) ‬ ‫‬

‫مواد الزم‪( :‬پیمانه =‬ ‫‪ 250‬گرام)‬ ‫دو و نیـم پیمانـه آرد سـفید‬ ‫(ترمیده)‬ ‫یک و نیم قاشق غذا خوری خمیر مایۀ پودری‬ ‫سه چهارم (سه بر چهار) پیمانه آب گرم‬ ‫نیم قاشق چایخوری نمک‬ ‫سه قاشق غذا خوری بوره (شکر)‬ ‫پنج قاشق غذا خوری روغن مایع‬ ‫چهار قاشق غذا خوری مسکۀ آب شده‬ ‫روغن مایع برای سرخ کردن‬ ‫پستۀ میده و بورۀ پودری برای تزیین‬ ‫هیل تازۀ پودری بقدر ضرورت‬

‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫آرد – خمیر مایه ‪ -‬بوره و نمک را با هم مخلوط کنید‪.‬روغن مایع را اضافه کرده و مخلوط کنید‪.‬‬ ‫آب گرم را به تدریج عالوه کرده و خمیر را مشت کنید تا یک دست شود‪ .‬خمیر را پوشانیده و برای‬ ‫دو سـاعت بگذارید تا برسـد‪ .‬خمیر رابه ‪ 3‬حصۀ مسـاوی تقسـیم کرده و هر حصه را زغاله کرده و‬ ‫بپوشانید تا خشک نشوند‪.‬یک زغاله را به کمک آرد و آشگز به نازکی ورق کاغذ هموار کرده و روی‬

‫باخانم زرغونه ستانیزی عادل‬

‫آنرا با مسکه چرب کرده و کمی آرد و هیل بپاشانید‪ .‬ذغالۀ دوم و سوم را به عین شکل هموار کرده و‬ ‫چرب کنید و آرد و هیل بپاشانید‪ .‬دیراه های هموار شده را روی هم قرار دهید تا سه ال شوند‪.‬مطابق‬ ‫عکس از یک طرف دایره گرفته و به شکل ُسست بپیچانید تا یک لولۀ طویل بدست بیاید‪ .‬لوله را‬ ‫با کارد به فاصلۀ یک انچ ببرید و مطابق عکس به پهلو دور داده و با فشار دست هموار کنید‪.‬فیتۀ‬ ‫آخری بیرونی خمیر را مطابق عکس با چوبک دندان محکم کنید تا در وقت سرخ کردن باز نشوند‪.‬‬ ‫روغن را در یک دیگ متوسط ‪ 4‬انچ از سطح دیگ جا دهید و به حرارت کمی پایانتر از متوسط داغ‬ ‫کنید‪ .‬روغن وقتی آماده است که یک توتۀ کوچک خمیر در ظرف ‪ 10‬ثانیه بعد از جوش باال بیاید‪.‬‬ ‫پراته ها را نظر به گنجایش ظرف به هردو رو سرخ کنید‪ .‬در اول پراته مطابق عکس شکل کاسه‬ ‫را به خود میگیرد‪ .‬روی آنرا دور داده و برآمدگی آنرا با پشـت قاشـق کمی فشـار بدهید‪ .‬باید بسیار‬ ‫طالیی نشوند‪ .‬با بوره و پسته تزیین کرده و نوش جان کنید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ی کچالو‪:‬‬ ‫بران‬

‫پیمانه = پیالۀ که گنجایش ‪ 125‬گرام آرد را داشته باشد‪.‬‬

‫‪54 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫شپ‬ ‫تغذهی و آ زی‬ ‫آشپزی‬

‫الب جامن‪:‬‬ ‫گ‬

‫باخانم زرغونه ستانیزی عادل‬

‫دوستان این شیرینی برخالف (گالب جامن) که با پنیر تهیه میشود با آرد و شیر‬ ‫تهیه میگردد و سبک تر و لطیف تر است‪.‬‬

‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫چکه را با سیر و یک چهارم نمک مخلوط کرده و کنار بگزارید‪ .‬کچالو ها را به طرز دلخواه توته مواد الزم‪:‬‬ ‫یک و نیم پیمانه بوره (شکر)‬ ‫کرده و با دستمال بپوشانید‪ .‬پیاز را در روغن طالیی کرده و از روغن کشیده و علیحده نگهدارید‪.‬‬ ‫دو و نیم پیمانه آب‬ ‫کچالو ها را در عین روغن برای ‪ 5‬دقیقه بچرخانید‪ .‬حرارت را کم کرده و زردچوبه‪ -‬رب و مرچ‬ ‫نوک قاشق پودر زعفران‬ ‫را در آن یرای یک دقیقه بچرخانید‪.‬نمک و آب را اضافه نموده و مخلوط کنید‪ .‬سر دیگ را‬ ‫نیم پیمانه آرد سفید (ترمیده)‬ ‫پوشانیده و به حرارات متوسط برای ‪ 15‬دقیقه و یا تا وقتیکه کچالو سر روغن بیاید و نرم شود‬ ‫یک پیمانه شیر پودری‬ ‫بپزید‪ .‬ظرف دلخواه تان را با نصف چکه پوشانیده و برانی کچالو را باالی آن انتقال بدهید‪ .‬با‬ ‫نوک قاشق بیکینک سودا (پلی)‬ ‫بقیۀ چکه ‪ -‬نعنا و پیاز بریان تزیین کده و با نان خاصه نوش جان کنید‪.‬‬ ‫یک قاشق چایخوری هیل تازه آسیاب شده‬ ‫یک قاشق غذا خوری عرق گالب‬ ‫مواد الزم‪:‬‬ ‫نیم پیمانه قیماق مایع یا (وپینگ کریم)‬ ‫نیم کیلو کچالوی پوست شده‬ ‫روغن برای سرخ کردن‬ ‫یک قاشق چایخوری و یا به قدر ضرورت نمک‬ ‫(یک پیمانه = ‪ 125‬گرام جامد (‬ ‫یک چهارم یک پیمانه روغن‬ ‫دو قاشق چایخوری سیر چرخ شده‬ ‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫یک پیمانه آب‬ ‫بوره و زعفران را در آب جوش آورده و بگزارید به حرارت خفیف مرمر کند‪.‬‬ ‫نیم عدد پیاز حلقه شده‬ ‫همۀ مواد خشک را در یک ظرف مخلوط نمایید‪.‬مواد مخلوط شده را با قیماق مایع مخلوط‬ ‫یک پیمانه چکه‬ ‫کرده و مشت کنید تا خمیر نرم که بدست نچسبد حاصل شود‪.‬دست هارا شسته و کف دست ها‬ ‫نوک قاشق زردچوبه‬ ‫را با کمی روغن چرب نمایید‪.‬خمیر را به کمک کف دستان تان بشکل و اندازۀ تشله در بیآورید‪.‬‬ ‫یک قاشق چایخوری رب بادنجان رومی‬ ‫بایک قذیفه بپوشانید تا خشک نگردند‪.‬‬ ‫یک ُچندی نعنای کفمال شده‬ ‫روغن را در یک دیگ کوچک حرارت بدهید تا کمی داغ شود‪ .‬نصف توپک ها را یکایک داخل‬ ‫دو عدد مرچ سبز ریزه شده نظر به خواهش‬ ‫روغن داغ کرده و به مالیمت دور دهید تا رنگ آن یکدست و طالیی شود‪ .‬به کمک یک قاشق‬ ‫سوراخدار از روغن کشیده و داخل شربت داغ (در حال مرمر) کنید‪.‬باقی توپک ها را به عین‬ ‫شکل بپزید‪.‬عرق گالب را در آن آهسته مخلوط کرده و برای چند دقیقه بگزارید تا شربت را به‬ ‫خود جذب کند‪ .‬این شیرینی را به شکل داغ و یا سرد نوش جان کرده میتوانید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪53 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫مشـوره های زنـاشـویـی‬

‫انعطاف در مقابل یکدیگر است‪.‬‬ ‫تفاوت‌های آوایی‬ ‫تفـاوت آهنـگ صدای زن و مـرد نیز گاهی باعث‬ ‫توجه نداشـتن آنه‌ا به حرف‌های همدیگر می‌شـود‪.‬‬ ‫ی زن‌ها اغلب متغیرتر از مردان اسـت‬ ‫گ صدا ‌‬ ‫آهنـ ‌‬ ‫و زنـان از تنـوع و گوناگونـی بیشـتری در آهنـگ‬ ‫حـرف زدن‌هایشـان برخوردارند‪ .‬بـه طور کلی زن‌ها‬ ‫شـنوندگان خوبـی هسـتند‪ ،‬درحالـی کـه مـردان‬ ‫این‌گون ‌ه نیستند‪ .‬دکتر نجابتیان در این‌باره می‌افزاید‪:‬‬ ‫بـرای زن‌هـا گفت و شـنود و حرف زدن‪ ،‬وسـیله‌ای‬ ‫بـرای همدلـی و برقـراری ارتباط عاطفی اسـت‪ ،‬در‬ ‫صورتی که برای مردها گفت‌وگو بیشـتر وسـیله‌ای‬ ‫بـرای برقـراری ارتبـاط و تبـادل اطالعـات اسـت‪.‬‬ ‫مرد‌هـا معموال ترجیح می‌دهند با زبـان بدن خود با‬ ‫همسرشان ارتباط برقرار کنند‪ ،‬در صورتی که زنان‌‬ ‫می‌خواهند با کالمشان با همسر خود ارتباط برقرار‬ ‫کنند‪ .‬بنابراین با توجه به این‌که مرکز گویش زن‌ها‬ ‫در دو نیمکره قرار دارد‪ ،‬به همین دلیل برای صحبت‬ ‫کـردن نیـز از هر دو نیمکره خود اسـتفاده می‌کنند‪،‬‬ ‫درحالـی کـه مرکـز گویـش مـردان در نیمکره چپ‬ ‫قـرار دارد و نسـبت به مرکـز گویش زنان کوچک‌تر‬ ‫است‪ ،‬برای همین هم هست که دختران از کودکی‬ ‫زودتر شـروع به حرف زدن می‌کنند و پسـرها دیرتر‬ ‫حرف می‌زنند‪ .‬زنان در برقراری ارتباط‪ ،‬گوش دادن‬ ‫و فراگیـری زبـان قوی‌تـر از مـردان عمل می‌کنند‪،‬‬ ‫درحالـی کـه مـردان در برقـراری ارتبـاط ضعیف‌تـر‬ ‫هسـتند‪ .‬این موارد تفاوت‌هایی هستند که در نحوه‬ ‫ارتباط کالمی بین مرد و زن وجود دارد‪.‬‬

‫برای برقراری مکالمه موفق‪ ،‬گوش‌هایمان‬ ‫را تیز کنیم‬ ‫امـا بایـد ببینیـم با توجه بـه همه ایـن اختالفات‪،‬‬ ‫چگونـه می‌توانیـم مکالمـه خوبـی د‌اشـته باشـیم‪.‬‬ ‫دکتر نجابتیان عقیده دارد‌‪ ،‬یکی از مسـائل مهم در‬ ‫این زمینه این اسـت که توجه داشـته باشـیم‪ ،‬افراد‬ ‫(بویژه مردان) وقتی می‌خواهند صحبت کنند‪ ،‬انگار‬ ‫گوش‌هایشـان را بسـته‌اند و بـه حرف‌هـای طـرف‬ ‫مقابلشـان زیـاد گوش نمی‌کنند! بنابرایـن باید دید‪،‬‬ ‫چگونـه می‌تـوان مردهـا را عالقه‌منـد کـرد کـه بـه‬ ‫حرف‌هـای همسرانشـان خوب گـوش بدهند‪ .‬یکی‬ ‫از مهم‌تریـن راه‌هـای آن هـم‪ ،‬این اسـت که زن‌ها‬ ‫شـفا‌ف و به طور مشـخص و واضح حرف بزنند‪ ،‬نه‬ ‫در ابهـام و بـا کنایه و داستان‌سـرایی! یعنی بهترین‬ ‫کار ایـن اسـت کـه از ابتدا منظور و مفهوم نظر خود‬ ‫را بگویند‬

‫اندیشـیدن‪ ،‬صحبـت کـردن و رفتار‌هـای خـود‪ ،‬بـا‬ ‫یکدیگرمتفاوتند‬ ‫به حرف‌های همدیگر توجه کنیم‬ ‫گاهـی افراد در خانواده‌هایـی زندگی کرده‌اند‪ ،‬که‬ ‫ی جز تحقیر‌‬ ‫حرف‌هـای والدینشـان برای آنهـا چیز ‌‬ ‫شـدن‪ ،‬طعنه زدن و دسـتور دادن به همراه نداشـته‬ ‫اسـت‪ .‬بنابراین سـعی می‌کنند خودشان از صحبت‬ ‫کـردن طفره برونـد و این موضوع در مردان بیشـتر‬ ‫از زنـان دیـده می‌شـود‪ ،‬اما‌بـرای این‌که مـا بتوانیم‬ ‫از این‌گونه افراد‪ ،‬شـنونده‌های فعال و عالقه‌مندی‬ ‫بسازیم‪ ،‬یعنی آنها را ترغیب کنیم تا از گفت‌وگوی‬ ‫سـالم و سـازنده اسـتقبال کنند‪ ،‬نخست باید ببینیم‬ ‫آنهـا از گفته‌هـای مـا چه برداشـتی دارنـد و در واقع‬ ‫چـه می‌شـنوند‪ .‬گاهـی ما حرفـی می‌زنیـم‪ ،‬درحالی‬ ‫که طرف مقابل ما متوجه حرف‌های ما نمی‌شـود و‬ ‫این نشـان‌دهنده آن اسـت که ایـن ارتباط یکطرفه‬ ‫برقرار شده است‪ .‬دلیل آن هم این است که‪ ،‬بعضی‬ ‫افراد‪ ،‬بویژه خانم‌ها‪ ،‬بیش از حد درباره یک موضوع‬ ‫حـرف می‌زننـد و به اصطلاح آن را کش می‌دهند‪،‬‬ ‫در صورتی که خودشـان به حرف‌های طرف مقابل‬ ‫گوش نمی‌کنند و توجهی به آنها ندارند‪.‬‬ ‫دکتـر نجابت می‌گوید‪ :‬گاهی فقـط برایمان مهم‬ ‫است که خودمان حرفمان را بزنیم‪ ،‬بدون این‌که به‬ ‫دیگران توجهی داشته باشیم‪ ،‬یعنی باز هم می‌توان‬ ‫گفت که لحن کالم در چگونگی ارتباط موفق بسیار‬ ‫مهم است‪ .‬مثال وقتی زنی با زبان امری و دستوری‬ ‫بـا همسـرش صحبت می‌کنـد‪ ،‬چیزی کـه آن مرد‬ ‫می‌شـنود‪ ،‬این اسـت که همسرش دارد به او دستور‬ ‫می‌دهد‪ .‬برای همین سعی می‌کند گوش خود را بر‬ ‫این‌گونه حرف‌ها ببندد‪ .‬در این حالت‪ ،‬باید تاکتیک‬ ‫و روش خود را عوض کنیم و به نوعی شـیوه حرف‬ ‫زدنمان را تغییر دهیم‪ .‬مثال وقتی زنی تقاضایی دارد‪،‬‬ ‫بایـد خیلـی محترمانـه و واضح آن را مطـرح کند و‬ ‫مطمئن شود که همسرش چه شنیده و در واقع نوع‬ ‫ارتباط‌شان باید کامال مشخص شود و همچنین با‌ید‌‬ ‫دی ‌د کجاها نقاط ابهامی برایمان باقی مانده است‪.‬‬

‫توجه به انگیزه‌های یکدیگر‬ ‫توجـه داشـته باشـیم کـه ما چـه خودمـان گوینده‬ ‫باشـیم و چه شـنونده‪ ،‬باید تمام حرف‌هایی که بین‬ ‫دو طـرف رد و بـدل می‌شـود‪ ،‬بـرای هـر دو کاملا‬ ‫واضح و شـفاف باشـد‪ ،‬تا جایی که انگیزه‌ها و نیات‬ ‫همدیگر‌را متوجه شویم و بدانیم که واقعا هدفمان‬ ‫از درخواست‌هایی که از همدیگر داریم و هر پیامی‬ ‫که به همدیگر می‌دهیم‪ ،‬چیست‪.‬‬ ‫مثال زمانی که شوهرتان فکر می‌کند شما همیشه‬ ‫بـه گونـه‌ای آمرانـه بـا او حـرف می‌زنیـد و بـه ایـن‬ ‫ریشه‌یابی اختالفات‬ ‫زنان و مردان در بسیاری از موارد از جمله چگونه ترتیب او را آزار می‌دهید‪ ،‬شما نباید بسادگی از این‬

‫موضوع بگذرید‪ ،‬بلکه باید ببینید پشت این کلمات‬ ‫چه چیزهایی پنهان شـده که همسـرتان را ناراحت‬ ‫می‌کنـد‪ .‬یـا زمانـی کـه مـردی اصال بـه حرف‌های‬ ‫همسرش گوش نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد تلویزیون‬ ‫ببینـد یـا روزنامـه بخوانـد‪ ،‬بایـد فهمیـد کـه پشـت‬ ‫این‌گونه رفتارها‪ ،‬چه چیزی نهفته است‪ .‬آیا به این‬ ‫دلیل نیست که از همسرش دلخور است یا احساس‬ ‫می‌کنـد زنـش می‌خواهـد او را کنتـرل کند یا حرف‬ ‫خودش را پیش ببرد‪.‬همین موضوع باعث می‌شود‪،‬‬ ‫ارتباط به این صورت بشود‪ .‬وقتی متوجه انگیزه‌های‬ ‫واقعـی همدیگر شـویم‪ ،‬کمتر هم دچار سـوءتفاهم‬ ‫می‌شویم و بیشتر به همدیگر توجه می‌کنیم‪.‬‬ ‫به تفاوت‌هایمان توجه کنیم‬ ‫زن و مـرد در زندگـی زناشـویی تفاوت‌هایـی بـا‬ ‫ی داشـته‬ ‫همدیگـر دارنـد که حتمـا باید از آنها آگاه ‌‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫مثلا یـک زن یـا شـوهر باید بداننـد‪ ،‬بـا توجه به‬ ‫تفاوت‌هایـی کـه دارنـد‪ ،‬می‌توانند مکمـل یکدیگر‬ ‫باشـند‪ .‬اگر مردها در تکلم ضعیف‌تر‌هسـتند‪ ،‬وقتی‬ ‫با زنی ازدواج می‌کنند‪ ،‬درواقع می‌خواهند به نوعی‬ ‫خـود را کامل‌تـر کننـد و تبدیل به واحـد کامل‌تری‬ ‫شـوند‪ .‬حتی گاهی این تفاوت‌ها می‌توانند جذابیت‬ ‫نیز داشته باشد‪ ،‬کما اینکه زن و مرد قبل از این‌که‬ ‫زیـاد از زندگـی زناشویی‌شـان بگـذرد و رنجش‌ها و‬

‫مسـائلی پیـش بیاید که ایـن رابطـه را مختل کند‪،‬‬ ‫گاهی از تفاوت‌ها اسـتقبال می‌کنند و آنها را مثبت‬ ‫می‌بینند‪ .‬در صورتی که بعد از چند سال یا چند ماه‪،‬‬ ‫همیـن موضـوع برایشـان نقطه‌ای منفـی‪ ،‬و ضعف‬ ‫طرف مقابل قلمداد می‌شـود‪ .‬ما درواقع باید به یک‬ ‫موضـوع بسـیار مهـم‪ ،‬توجه کنیـم و آن این اسـت‬ ‫کـه در یـک رابطـه طوالنی‌مدت‪ ،‬چیـزی که باعث‬ ‫می‌شـود مـرد در الک خود فرو بـرود و توجه زیادی‬ ‫به زنش نداشـته باشـد یا زن مدام غر بزند و در حال‬ ‫ایـراد گرفتن باشـد‪ ،‬درواقع این رنجش‌هایی اسـت‬ ‫که بین آنها اتفاق می‌افتد‪ ،‬چون خیلی اوقات زن و‬ ‫مرد از مهارت‌های الزم برای برقراری ارتباط موفق‬ ‫برخوردار نبوده‌اند‪.‬‬ ‫دالیل خاموشی و سرد‌ی‬ ‫ولـی حـاال چگونـه می‌شـود دو نفـر کـه در آغـاز‬ ‫حرف‌های زیادی با هم داشـته‌اند‪ ،‬بتدریج خاموش‬ ‫می‌شـوند‪ ،‬کم‌کم حرف زیادی برای گفتن ندارند و‬ ‫رابطه آنها با سکوت توا ‌م می‌شود؟!‬ ‫درواقـع می‌توانیـم بگوییـم یک رابطه زناشـویی‌‪،‬‬ ‫ت مانند مثلثی است که سه ضلع دارد‪ .‬یکی از‬ ‫درس ‌‬ ‫اضالع آن شـیفتگی یا اشـتیاقی است که دو طرف‬ ‫به همدیگر دارند‪ ،‬یعنی‌دوسـت دارند هر لحظه در‬ ‫کنـار همدیگـر باشـند و با هم صحبـت کنند‪ ،‬چون‬

‫برای همدیگر جذابیت دارند‪ .‬ضلع دیگ ‌ر آن تعهدی‬ ‫‌اسـت کـه دو طرف نسـبت بـه همدیگر دارنـد‪ ،‬زیرا‬ ‫شـیفتگی و جذابیـت منجـر بـه ایجاد تعهـد بین دو‬ ‫طرف‌می‌شـود‪ .‬همچنین کم‌کم‌نسـبت به مسـائل‬ ‫و مشکالت یکدیگر بی‌تفاوت نمی‌مانند‪.‬ضلع سوم‬ ‫نیـز صمیمیتی اسـت کـه بعـد از مدتی بیـن دو نفر‬ ‫ایجاد می‌شـود‪ .‬بنابراین یک رابطه زناشویی خوب‪،‬‬ ‫رابطه‌ای اسـت که سـه ضلع شـیفتگی‪ ،‬صمیمیت‬ ‫و تعهـ ‌د بـه یـک میـزان در رابطـه برقـرار باشـد‪ .‬اما‬ ‫گاهـی هـم در روابط‪ ،‬مشـکالتی پیـش می‌آید که‬ ‫صمیمیـت یا تعهد از بین مـی‌رود و درواقع با از بین‬ ‫رفتن یا کمرنگ شـدن هر کدام از اضالع‪ ،‬رابطه با‬ ‫مشـکالتی مواجه می‌شـود‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر ما بتوانیم‬ ‫به گونه‌ای رفتار کنیم که این سـه بعد‪ ،‬یا سـه ضلع‬ ‫مهـم در رابطه‪ ،‬با مشـکل مواجه نشـود و همچنان‬ ‫ایـن عوامـل مهم پررنگ باقی بماننـد‪ ،‬رابطه رو به‬ ‫سردی و خاموشی نمی‌گراید‪.‬‬ ‫ولی گاهی افراد برای تامین بعضی از خواسته‌های‬ ‫خود‪ ،‬عوامل و اضالع اصلی مثلث را نادیده می‌گیرند‬ ‫و نسـبت به آنها بی‌توجه می‌شـوند‪ .‬همین موضوع‬ ‫هـم باعث می‌شـود کـه رابطه کم‌کم با مشـکالتی‬ ‫همـراه شـود‪ .‬در ایـن صـورت هـر کـدام از طرفین‪،‬‬ ‫تعابیر خاصی از رابطه برای خود خواهند داشت‪ ،‬که‬ ‫در بسیاری از موارد هم‪ ،‬برداشت درستی از کارهای‬ ‫یکدیگر ندارند و اغلب دچار سوءتفاهم می‌شوند‪ .‬به‬ ‫این ترتیب‪ ،‬افراد حتی گاهی نه‌حرفی برای گفتن‬ ‫با همدیگر دارند و نه اعتمادی به یکدیگر‪ .‬چه باید‬ ‫ی عملی بـرای تعدیل این‌گونه‬ ‫کـرد؟ امـا راهکار‌ها ‌‬ ‫موارد‪ ،‬و برخوردار بودن از یک گفت‌وگوی سـالم و‬ ‫موثر و خوب‪ ،‬این است که به این نکات مهم توجه‬ ‫داشـته باشـیم‪ :‬در صحبت کردن زیاده‌روی نکنیم‪،‬‬ ‫دائم از هم ایرا ‌د نگیریم و انتقاد نکنیم‌و همیشه حق‬ ‫را به جانب خودمان ندانیم‪ ،‬تا طرف مقابل هم بتواند‬ ‫درصـدد دفـاع از خـود برآیـد‪ .‬ضمـن این‌کـه مظلوم‌‬ ‫نمایی در رابطه نیز‪ ،‬به نوعی گفت‌وگو را با مشکل‬ ‫مواجـه می‌کنـد‪ .‬زیر‌ا طرف مقابـل نمی‌تواند متوجه‬ ‫منظور اصلی ما شود‪ .‬بهترین کار این است که پیام‬ ‫و منظـور خـود را به طرف مقابلمان بگوییم‪ ،‬و روی‬ ‫حرف خودمان هم بمانیم تا او متوجه منظور واقعی‬ ‫ما بشود‪ .‬گاهی بعضی افراد (بویژه خانم‌ها) اعتراض‬ ‫می‌کنند‪ ،‬و‌لی بعد از مدتی پشـیمان می‌شـوند‪ ،‬باید‬ ‫قبـل از حـرف زدن بـه نـوع کالم خـود فکـر کنیم‪،‬‬ ‫پشـیمانی گاهـی سـودی نـدارد‪ .‬مـرز صمیمیـت و‬ ‫بی‌احترامـی بـه همدیگر نزدیک اسـت و ما معموال‬ ‫آن دو را اشـتباه می‌گیریـم و فکـر می‌کنیم چون با‬ ‫همسـر خود صمیمی هسـتیم‪ ،‬می‌توانیـم هر گونه‬ ‫که می‌خواهیم با او صحبت کنیم‪ ،‬درحالی که این‬ ‫موضوع اصال درسـت نیسـت‪ ،‬و یکـی از مهم‌ترین‬ ‫دالیل انجام مکالمات ناموفق است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪52 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫مشـوره های زنـاشـویـی‬

‫گفت‌وگو با شریک‬ ‫زندگی‌مان را بیاموزیم‬

‫بگیم چی می‌خواییم؟‬ ‫بـه نظـ ‌ر می‌رسـد تفاوت‌هـای زنـان و مردان‬ ‫گاهی مشکالتی را برای آنها به وجود می‌آورد‬ ‫که رابطه را با مشکل مواجه می‌کند‪ ،‬و در این‬ ‫میان یکی از مهم‌ترین جنبه‌ها‪ ،‬حرف زدن آنها‬

‫مجموعه‪ :‬کوچه پس کوچه های تفاهم‬

‫یکی‌از‌مشکالت بین همسران‪ ،‬این است که‬ ‫نمی‌دانند چطور درباره موضوعات مختلف‬ ‫صحبت کنند‬ ‫تردیدی نیست زنان و مردان در بسیاری از موارد از‬ ‫جمله چگونه اندیشیدن‪ ،‬صحبت کردن و رفتار‌های‬ ‫خـود‪ ،‬با یکدیگر متفاوتنـد‪ ،‬ولی برای برقراری یک‬ ‫ارتبـاط موفـق و نتیجه‌بخـش‪ ،‬باید ببینیـم چگونه‬ ‫می‌توان با وجود تمام این تفاوت‌ها‪ ،‬ارتباطی به دور‬ ‫از تنش و جر و بحث داشت‪ ،‬یعنی در واقع گفت‌وگو‬ ‫با شریک زندگی‌مان را بیاموزیم‪.‬‬ ‫تکنیک‌های گفت‌وگو با شریک زندگی‌مان‬ ‫تردیـدی نیسـت زنـان و مـردان‪ ،‬در بسـیاری از‬ ‫موارد از جمله چگونه اندیشـیدن‪ ،‬صحبت کردن و‬ ‫در نتیجه رفتار‌های خود‪ ،‬با یکدیگر متفاوتند‪ ،‬ولی‬ ‫برای برقراری یک ارتباط موفق و نتیجه‌بخش باید‬ ‫ببینیـم چگونه می‌توان با وجود تمام این تفاوت‌ها‪،‬‬ ‫ارتباطی به دور از تنش و جر و بحث داشت‪ .‬گاهی‬ ‫مـا بـرای فهماندن منظور خـود ناگزیر به مکالمه با‬

‫همدیگـر هسـتیم‪ .‬پـس بایـد بتوانیـم گفت‌وگـوی‬ ‫مناسـبی بـا یکدیگـر داشـته باشـیم و تکنیک‌های‬ ‫چگونه حرف زدن را بیاموزیم‪.‬‬ ‫تفاوت بین شنیده‌ها و گفته‌ها‬ ‫همان‌طـور که کیفـش را روی مبـل می‌انداخت‪،‬‬ ‫گفت‪ :‬مریم‌جان قبول کن حرف زدن با سعید هیچ‬ ‫فایده‌ای نداره‪ ...‬هر راهی رو بگی من امتحان کردم‪،‬‬ ‫ی تاثیری نداشـته‪ .‬باور کن گاهی حرف همدیگر‬ ‫ول ‌‬ ‫را نمی‌فهمیـم‪ .‬ایـن جـور مواقع درمونده می‌شـم و‬ ‫نمی‌دونم چه کار باید بکنم‪ .‬انگار اصال به حرف‌هام‬ ‫گـوش نمـی‌ده‪ .‬همیشـه داره کارهـای خـودش را‬ ‫می‌کنـه و نظرش هم این اسـت کـه من بی‌خودی‬ ‫غـر می‌زنـم! آخه به نظر تو‪ ،‬من اگر بخوام حرفم را‬ ‫بزنم‪ ،‬یعنی این‌که دارم غر می‌زنم؟ واقعا این مردها‬ ‫چرا این‌قدر با ما فرق می‌کنند ؟!‪ ...‬ما چه جوری باید‬

‫با یکدیگر است‪.‬‬ ‫یکـی از مهم‌تریـن ابـزار بـرای برقـراری ارتبـاط‬ ‫ش دادن به حرف‌هـای یکدیگر‬ ‫موفـق‪ ،‬خـوب گـو ‌‬ ‫ش دادن درسـت‪ ،‬یکـی از مهارت‌هایی‬ ‫اسـت‪ ،‬گـو ‌‬ ‫است که اگر بخوبی با آن آشنا باشیم‪ ،‬تنش کمتری‬ ‫در ارتبـاط خواهیم داشـت‪ ،‬زیرا‌یکی‌از‌مشـکالت‬ ‫‌و گالیه‌هـای ارتباط بین همسـران‪ ،‬این اسـت که‬

‫نمی‌دانند چطور درباره موضوعات مختلف صحبت‬ ‫کنند که به دعوا و دلخوری منجر نشود‪ .‬بسیاری از‬ ‫افراد برای حل این مشـکل دنبال راهکار و مهارت‬ ‫می‌گردند‪ ،‬که حرف زدن درست و توام با آرامش را‬ ‫یاد بگیرند‪ ،‬غافل از این‌که بیشتر مواقع مشکالت‬ ‫ما در نحوه بیان جمالت اسـت‪ ،‬یعنی اغلب‌‪ ،‬نحوه‬ ‫بیان ما باعث ناراحتی و آزار طرف مقابل می‌شود‪.‬‬ ‫ن پایـه‬ ‫بنابرایـن‌همان‌گونه‌کـه ارتبـاط‪ ،‬مهم‌تریـ ‌‬ ‫ی اسـت‪ ،‬مشـاجره هـم مخرب‌تریـن عامـل‬ ‫زندگـ ‌‬ ‫پاشـیده شـدن آن اسـت‪ .‬زن و شـوهر با مشـاجره‪،‬‬ ‫هـم عواطـف و محبت‌شـان را جریحـه‌دار‌کـرده و‬ ‫هم ارتباط خو ‌د را با مشـکل مواج ‌ه می‌کنند‪ ،‬یعنی‬ ‫همان‌گونه‌که برقراری ارتباط خوب باعث می‌شـود‬ ‫که دو طرف بیشـتر به هم نزدیک شـوند‪ ،‬مشاجره‬ ‫هم آن را خراب می‌کند و آدم‌ها را از همدیگر دورتر‬ ‫و دورتر می‌کند‪ .‬پس چه باید کرد؟‬

‫مشاور خانواده در این خصوص می‌گوید‌‪ :‬به جرات‬ ‫می‌توانیم بگوییم که شـاید ‪ 10‬درصـد ا ‌ز ارتباطات‬ ‫کالمـی که بین زن و شـوهر‌‌ها‌رد و بدل می‌شـود‪،‬‬ ‫یک ارتباط سالم است‪ .‬به این دلیل که وقتی رابطه‬ ‫صمیمانه‌ای مانند ارتباط زناشویی به‌وجود می‌آید‪،‬‬ ‫مسائل و مشکالتی نیز‬ ‫به‌دنبال خواهد داشـت‬ ‫کـه همیشـه ‌یکـی از‬ ‫طرفیـن می‌خواهـد‬ ‫مسـاله و مشـکل خود‬ ‫را مطـرح کنـد‪ .‬بـه‬ ‫ایـن ترتیـب گاهـی دو‬ ‫طـرف وارد گردابـی‬ ‫از سـوءتفاهم و بحـث‬ ‫و دعـوا می‌شـوند‪.‬‬ ‫همیـن موضـوع هـم‪،‬‬ ‫اغلـب مانـع از طـرح‬ ‫بحـث اصلی می‌شـود‪.‬‬ ‫یعنـی وقتـی دو نفـ ‌ر با‬ ‫هـم بگـو مگ ‌و دارند‪ ،‬ولی ارتبـاط عاطفی هم با هم‬ ‫ندارنـد‪ ،‬بـه محـض این‌که اختالفی پیـش می‌آید‪،‬‬ ‫کارشان به دعوا می‌کشد‪ ،‬اما زن و شوهر‌ها معموال‌‬ ‫هنگام دعوا و مشـاجره خیلی سـاده مشکالت را به‬ ‫ارتبـاط شـخصی و خصوصـی خـود ربـط می‌دهند‪.‬‬ ‫ت جزو خصوصیات‬ ‫مثال ممکن اسـت بعضی صفـا ‌‬ ‫شخصی یک فرد باشد‪ ،‬ولی‌چون هنگام دعوا به آن‬ ‫نقطه ضعف‌ها اشاره می‌شود‪ ،‬همین موضوع باعث‬ ‫کدورت و ناراحتی آنها از همدیگر می‌شود‪.‬‬

‫نحوه بیان متفاوت‬ ‫در دعـوای بیـن همسـران‪ ،‬معموال خـود موضوع‬ ‫مورد اختالف‪ ،‬باعث ناراحتی همسـران نمی‌شـود‪،‬‬ ‫بلکـه اغلب نحوه بیان این نظرات اسـت که طرف‬ ‫ش می‌شـود‪.‬‬ ‫مقابـل را می‌رنجانـد و باعث ناراحتی‌ا ‌‬ ‫وقتی مرد از طرز صحبت کردن همسرش ناراحت‬ ‫می‌شود و فکر می‌کند او قصد رنجاندنش را دارد یا‬ ‫با صدای بلند با او صحبت می‌کند‪ ،‬چون قصد دارد‬ ‫با او دعوا کند‪ ،‬همه تالش خود را به کار می‌برد که‬ ‫ثابت کند حق با اوست‪ .‬بنابراین در چنین موقعیتی‬ ‫به احساسات طرف مقابل توجهی نمی‌کند و به این‬ ‫ترتیب او را می‌رنجاند‪ ،‬در صورتی که مرد نمی‌تواند‬ ‫احساسات او را در ک کند و خیلی اوقات حتی حق‬

‫ش نمی‌دهـد‪ .‬در چنیـن‬ ‫ناراحت‌شـدن را بـه همسـر ‌‬ ‫مواقعی زن هم چون احساس می‌کند همسرش او‬ ‫را درک نمی‌کنـد‪ ،‬واکنشـی نشـان می‌دهد که مرد‬ ‫را ناراحـت می‌کنـد‪ .‬مرد هم که علت واکنش زن را‬ ‫نمی‌دانـد‪ ،‬بـه جای این‌که لحنـش را تغییر دهد‪ ،‬به‬ ‫تفسیر و توجیه منطقی کارهای خود‌می‌پردازد‪.‬‬ ‫در ا‌یـن هنـگام هـر دو طرف نمی‌داننـد که با این‬ ‫گونه حرف‌زدن‌های خود‪ ،‬درواق ‌ع دارند مقدمات یک‬ ‫جنگ و دعوای تمام‌عیار را پایه‌ریزی می‌کنند‪ .‬تصور‬ ‫مـرد هم این اسـت که زن قصد دعـوا دارد‪ ،‬درحالی‬ ‫که زن هم از لحن تهاجمی همسـرش آزرده خاطر‬ ‫می‌شود و می‌خواهد در برابر آن از خودش دفاع کند‬ ‫و فکر می‌کند توجیهات همسـرش بی‌مورد اسـت‪.‬‬ ‫به این ترتیب با شـکل‌گیری بعضی سوءتفاهمات‪،‬‬ ‫نخستین اختالفات شکل می‌گیرند‪.‬‬ ‫ریشه‌یابی اختالفات‬ ‫دکتر نجابتیان می‌گوید‪ :‬پژوهش‌ها نشان داده‌اند‬ ‫کـه زن و شـوهرها اغلـب هنگام گفت‌وگـو متوجه‬ ‫منظـور همدیگـر نمی‌شـوند‪ ،‬بـه ایـن صـورت کـه‬ ‫زن‌ها معموال از کلمات بیشـتری نسـبت به مردان‬ ‫استفاده می‌کنند‪ ،‬زن‌ها چیزی حدود ‪ 25‬هزار کلمه‬ ‫و مردها ‪ 15‬هزار کلمه در یک پروسه زمانی روزانه‬ ‫حرف می‌زنند‪ .‬مشـکل اصلی هم در اینجاسـت که‬ ‫مردهـا ایـن کلمـات را قبـل از این‌کـه از محـل کار‬ ‫بـه خانه برگردند‪ ،‬اسـتفاده کرده‌انـد‪ ،‬در صورتی که‬ ‫خانم‌هـا معموال شـب‌هنگام دوسـت دارند صحبت‬ ‫کنند و داسـتان‌های زیـادی برای گفتن دارند‪ .‬مثال‬ ‫اگر شما از موی خانمی تعریف کنید شاید او بتواند‬ ‫دربـاره تمـام جزئیات موضوع تعریف کنـد‪ ،‬درحالی‬ ‫که مردان بیشـتر برای تبـادل اطالعات با یکدیگر‬ ‫حرف می‌زنند‪ ،‬یعنی درواقع با حرف زدن می‌خواهند‬ ‫واقعیـات را رد و بدل بکنند و بیشـتر هدفشـان این‬ ‫است که اطالعات همدیگر را محک بزنند‪.‬‬ ‫ت میـزان باالیی از این‬ ‫بـه ایـن ترتیب باید پذیرف ‌‬ ‫اختالفـات مربـوط به جنسـیت افراد اسـت‪ ،‬اما این‬ ‫باعث نمی‌شـود که ما فکر کنیم چون خیلی با هم‬ ‫تفـاوت داریـم‪ ،‬پـس نمی‌توانیـم با‌یکدیگـر ارتباط‬ ‫خوبی داشته باشیم‪ .‬برای همین هم قبل از هر چیز‬ ‫باید نسبت به یکدیگر شناخت پی ‌د‌ا کنیم و خودمان‬ ‫ن موقعیتی قرار دهیم که بتوانیم‌ارتباط‬ ‫را در بهتری ‌‬ ‫خوبی ایجاد کنیم‪ ،‬و این مستلزم بخشش و داشتن‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪51 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫گردشـگـری و سیـاحـت‬

‫کاخ ترکیبی از طراحی های عربی و اروپایی است که فقط در این اسـت‪ .‬رسـتوران هـا و کافـه های باکالس و هتـل هایی همچون‬ ‫جیالن اینترکانتیننتال و گراند هایت استانبول‪ ،‬در این محله واقع‬ ‫تقاطع دو قاره دیده می شود‪.‬‬ ‫انـد‪ .‬فسـت فـود خـور ها هم مـی تواننـد در این محله سـراغ برگر‬ ‫‪ .4‬بازار بزرگ استانبول (کاپالی چارشی)‬ ‫کینگ بروند‪.‬‬ ‫ساختمان جمهوریت در بخش غربی این میدان واقع است که به‬ ‫یاد جمهوری ترکیه در سال ‪ 1923‬ساخته شد‪.‬‬ ‫‪.7‬کلیسای آب انبار‬

‫بـازار بـزرگ اسـتانبول که بـه ترکی کاپالی چارشـی یعنـی بازار‬ ‫سرپوشیده نامیده می شود در یک مایلی غرب سلطان احمد است‬ ‫و یکی از بزرگترین مراکز خرید سرپوشیده در دنیاست‪ .‬محصوالتی‬ ‫که در آن فروخته می شـوند عبارتند از فرش و قالی و پوشـاک تا‬ ‫کارهای دستی و هنری و شطرنج‪ .‬رستوران ها‪ ،‬کافه ها و مساجد‬ ‫زیادی هم در این بازار هست‪.‬‬ ‫‪ .5‬کاخ توپکاپی (توپکاپی سارایی)‬

‫این کاخ منزلگاه سلاطین عثمانی از سـال ‪ 1465‬تا ‪ 1856‬بوده‬ ‫اسـت و یکی از محبوب ترین جاذبه های شـهر اسـتانبول اسـت‪.‬‬ ‫معماری بی نظیر و حیاط های زیبایی دارد‪ .‬این سرا در سال ‪1924‬‬ ‫یعنی اندکی پس از دوره عثمانی تبدیل به موزیمشد‪.‬‬ ‫کاخ توپکاپی محل حرم سلطنتی نیز بوده است‪ .‬تور حرم جداگانه‬ ‫است و گردشگرانی که می خواهند از حرم دیدن کنند باید عالوه‬ ‫بـر ورودی ‪ 13‬دالـری ایـن کاخ‪ 10 ،‬دالـر دیگـر هـم بپردازند‪ .‬این‬ ‫موزیماز سـاعت ‪ 9‬صبح تا ‪ 7‬بعد از ظهر همه روزه بجز سـه شـنبه‬ ‫ها باز است‪.‬‬ ‫‪ .6‬میدان تاکسیم‬ ‫تاکسـیم یک محله مدرن و شـلوغ در بخش اروپایی اسـتانبول‬

‫‪.9‬موزیم باستان شناسی استانبول‬

‫یکـی از موزه‌هـای مهـم در ترکیـه موزیـم باسـتان شناسـی‬ ‫اسـتانبول اسـت که در واقع شامل سه موزیم است‪ :‬موزیم باستان‬ ‫شناسـی‪ ،‬موزیم شـرق باسـتان و موزیم تایلد کیوسـک‪ .‬این سـه‬ ‫موزیم با هم دارای بیش از ‪ ۱‬میلیون اشیاء از تمدن سراسر جهان‬ ‫هستند‪ .‬این موزیم اولین موزیم در ترکیه بود که در در سال ‪۱۸۹۱‬‬ ‫تاسـیس شـد که در زمین قصر توپکاپی واقع شـده اسـت‪ .‬قدمت‬ ‫کلیسـای آب انبار (‪ ) Basilica Cistern‬از قرن ششـم زمانی موزیم تایلد کیوسک به ‪ ۱۴۷۲‬می‌رسد‪ .‬این موزیم شامل هزاران‬ ‫کـه بـه سـفارش امپراطـور روم ژوسـتینین اول سـاخته شـد برای آثار گرانبها‪ ،‬از جمله تابوت اسکندر کبیر است‪.‬‬ ‫سـاکنان اسـتانبول آب فراهم آورده است‪ .‬بازدیدکنندگان در مورد‬ ‫فن آوری معماری بسـیار پیشـرفته رومیان باسـتان درساخت این‬ ‫مکان شـگفت‌زده خواهند شد‪ .‬مخازن زیرزمینی فقط چند قدم از‬ ‫مسجد کبود دور هستند‪ ،‬این کلیسا در قرن سوم ساخته شده که‬ ‫به عنوان قصر غرق شده شناخته می‌شود‪ .‬مخزن آن می‌تواند ‪۲.۸‬‬ ‫میلیـون فـوت مکعـب از آب را در خود نگـه دارد‪ .‬این مخزن یکی‬ ‫از لوکیشن‌های فیلم برداری فیلم از روسیه با عشق‪ ،‬فیلم هیجان‬ ‫انگیز جیمز باند در سال ‪ ۱۹۶۳‬است‪.‬‬ ‫‪ .8‬کلیسای چورا‬

‫این کلیسا که در ابتدا به منظور کلیسای بیزانسی ساخته شده‬ ‫بود بعدها تبدیل به مسجد شد و حاال یک موزیم است‪ .‬موزائیک‬ ‫ها و کاشی های زیبای این کلیسا‪ ،‬نمونه باقیمانده از هنر بیزانسی‬ ‫در دنیاسـت‪ .‬بخش هایی از آن در سـال ‪ 400‬سـاخته شـده است‪،‬‬ ‫ولی ساختمانی که امروزه می بینیم حدود سال ‪ 1500‬ساخته شد‪.‬‬ ‫این کلیسا تقریبًا در سه مایلی شمال غربی سلطان احمد قرار دارد‪.‬‬ ‫این موزیمهمه روزه بجز چهارشنبه ها از ساعت ‪ 9:30‬تا ‪ 18:30‬باز‬ ‫است‪ .‬ورودی آن ‪ 6‬دالر آمریکا است‪.‬‬

‫‪ .10‬برج گاالتا‬ ‫گاالتا (‪ )Galata Tower‬دارای ‪ ۶۷‬متر ارتفاع است که بر افق‬ ‫اسـتانبول حمکرانـی می‌کند‪ .‬این برج سـنگی قرون وسـطایی به‬ ‫عنوان برج مسـیح شناخته شـده است‪ .‬زمانی که در ‪ ۱۳۴۸‬ساخته‬ ‫شد بلندترین ساختمان در استانبول بود که هنوز هم در استانبول‬ ‫می‌درخشـد‪ .‬ایـن بـرج در طـول قرن‌ها تغییر یافته اسـت‪ ،‬در یک‬ ‫زمان به عنوان برج رصد نقطه آتش سوزی استفاده می‌شد‪ .‬امروزه‬ ‫قسـمت فوقانی آن شـامل یک کافه‪ ،‬رسـتوران و باشـگاه شـبانه‬ ‫اسـت‪ ،‬که توسـط آسانسور در ساختمان ‪ ۹‬طبقه می‌توان به آن‌جا‬ ‫رسید که در آن می توان مناظر خیره کننده‌ای را پیدا کرد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪50 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫گردشـگـری و سیـاحـت‬

‫جاذبه های‬ ‫توریستی استانبول‬

‫مجموعه‪ :‬مکانهای تفریحی جهان‬

‫سلطان احمد همیشه می خواست مسجدی بسازد که با مسجد‬ ‫‪ .1‬ایاصوفیه‬ ‫ایاصوفیه رقابت کند و همه تقریبًا موافق هستند که او در این کار‬ ‫موفق شـده اسـت‪ .‬این مسجد یکی دیگر از جاذبه های توریستی‬ ‫اصلی استانبول است‪.‬‬ ‫اگر می خواهید از این مکان مذهبی دیدن کنید‪ ،‬یادتان نرود که‬ ‫لباس پوشیده به تن کنید‪ .‬خانم ها روسری سرشان می کنند که در‬ ‫این محل مرسوم است‪ .‬اگر یادتان رفت می توانید از مسجد یک‬ ‫روسری قرض کنید‪.‬‬ ‫مسـجد آبی در محله سـلطان احمد واقع شده است‪ .‬این مسجد‬ ‫همه روزه از سـاعت ‪ 9‬صبح تا ‪ 5‬بعد از ظهر باز اسـت‪ .‬ورودی آن‬ ‫ایـن مسـجد به خاطر معماری شـگفت انگیز‪ ،‬نماهای باشـکوه رایـگان اسـت‪ ،‬ولی در سـاعات نمـاز به خصوص جمعه هـا‪ ،‬ورود‬ ‫داخلـی و اهمیـت تاریخـی اش گردشـگران را به شـهر اسـتانبول ممنوع است‪.‬‬ ‫جذب می کند‪ .‬بین سـال های ‪ 532‬و ‪ 537‬سـاختمان آن به مدت‬ ‫هزار سـال کلیسـا بود‪ .‬سپس از سال ‪ 1453‬تا ‪ 1934‬که تبدیل به ‪ .3‬کاخ دلمه باغچه‬ ‫موزیمشود‪ ،‬مسجد بود‪ .‬می توانید از این مسجد در محله سلطان‬ ‫احمد‪ ،‬در روزهای سه شنبه تا یکشنبه از ساعت ‪ 09:30‬تا ‪04:30‬‬ ‫دیدن کنید‪ .‬ورودی آن ‪ 13‬دالر آمریکا است‪.‬‬

‫اسـتانبول بزرگ‌تریـن شـهر کشـور ترکیـه و مرکـز فرهنگـی و‬ ‫اقتصادی آن اسـت‪ .‬این شـهر در کنار تنگه بسـفر و دریای مرمره‬ ‫قرار دارد‪ .‬تنگ ٔه بسفر دو قاره آسیا و اروپا را جدا می‌کند و استانبول‬ ‫تنها شهر بزرگ جهان است که در دو قاره قرار دارد‪ .‬بندر طبیعی‬ ‫شاخ طالیی یا خلیج در این شهر واقع است‪.‬‬ ‫این کالن شـهر به عنوان پایتخت فرهنگ اروپا در سـال ‪۲۰۱۰‬‬ ‫انتخاب شـده‌اسـت‪ .‬همچنین از لحاظ تعداد گردشـگران خارجی‬ ‫سومین شهر توریستی جهان به شمار می رود‪.‬‬ ‫اسـامی تاریخـی اسـتانبول عبارتنـد از‪ :‬بیزانتیـوم‪ ،‬رم جدیـد‪،‬‬ ‫اسـتیمبول‪ ،‬آگوسـتا آنتونینـا‪ ،‬کنسـتانتینوپل‪ ،‬اسلامبول‪ .‬القـاب‬ ‫استانبول در دوره عثمانی دارالسعادت‪ ،‬دار عالیه‪ ،‬باب عالی (عالی‬ ‫قاپو) و پایتخت بودند‪.‬‬ ‫جاذبه های گردشگری و توریستی استانبول فراوانند‪ .‬از مساجد‬ ‫و کاخ هـا گرفتـه تـا موزیمهـا و بازارهـای تاریخی‪ ،‬در طول سـال‬ ‫پذیرای توریست هایی از کل دنیا هستند‪ .‬اکثر این جاذبه ها حول‬ ‫و حوش منطقه سـلطان احمد واقع شـده اند و منطقه هایی مانند‬ ‫بی اوغلو و تاکسیم هم چیزی کم از منطقه سلطان احمد ندارند‪ .2 .‬مسجد سلطان احمد (مسجد آبی)‬ ‫مسجد آبی (مسجد سلطان احمد) و مسجد ایاصوفیه مکان هایی‬ ‫هسـتند که هر توریسـتی قطعًا از آنها بازدید می کند‪ .‬غذا و خورد‬ ‫و خـوراک یکـی از اجـزای اصلی فرهنگ ترک هاسـت‪ ،‬پس باید‬ ‫منوی غذاها را با دقت نقشه خوانی بخوانید‪ .‬در بازارهای استانبول‬ ‫حتمًا سوغاتی بخرید‪ .‬اگر وقت داشتید به یک حمام ترک بروید و‬ ‫آب تنی و ماساژ ترک را امتحان کنید‪ .‬ما حمام سلیمانیه را پیشنهاد‬ ‫می کنیم‪.‬‬

‫این کاخ که در راسـتای تنگه بسـفر قرار دارد‪ ،‬زیبایی و اهمیت‬ ‫تاریخی زیادی دارد‪ .‬کاخ دلمه باغچه در قرن نوزدهم ساخته شد‪ ،‬و‬ ‫آخرین سالطین عثمانی از این کاخ به عنوان محل اقامت اولیه و‬ ‫کرسی حکومتی استفاده می کردند‪ .‬معماری داخلی و خارجی این‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪49 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫صـحـت و سـالمتـی‬

‫طان‬ ‫ن سر‬ ‫درما‬ ‫برای‬ ‫وسه‬

‫دانشمندان استرالیایی کشف کرده اند که‬ ‫پادتن های موجود در خون کوسه ممکن‬ ‫است سالحی موثر برای مبارزه با سرطان‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫دستگاه ایمنی کوسه ها مشابه انسان است و محققان‬ ‫بـر ایـن باورنـد کـه دفـاع بیولوژیکی و شـیمیایی بدن‬ ‫این گروه از جانوران ممکن اسـت به کاهش سـرعت‬ ‫گسترش بیماری های خاص کمک کند‪.‬‬ ‫کشف جدید در استرالیا‪ ،‬امید به ظهور درمان هایی‬ ‫تـازه بـرای امراضی مانند سـرطان پسـتان را افزایش‬ ‫داده است‪.‬‬ ‫کوسـه ها پادتنهای غیرعادی دارند که به طور ویژه‬ ‫ای مقاومنـد‪ .‬البته میزان باالی مقاومت این پادتن ها‬ ‫بـرای جانـوران ترسـناک و درنـده ای چون کوسـه ها‬ ‫خارج از انتظار نیست‪.‬‬ ‫دانشمندان متوجه شده اند که این مواد درجه حرارت‬ ‫های باال و همچنین شرایط به شدت اسیدی و قلیایی‬ ‫را تاب می آورند‪.‬‬ ‫در حالیکـه تالش برای دسـتیابی به یـک فن آوری غیرمتعارف‬ ‫کنند و اجازه ندهند که گسترش یابند‪.‬‬ ‫آنچه به ویژه جلب نظر محققان استرالیایی را کرده‬ ‫علت انتخاب کوسـه بـرای انجام این آزمایش هـا قدرت باالی جدید که ممکن است از جمله به درمان ماالریا و آرتروز روماتوئید‬ ‫مقاومت پادتن های کوسـه در محیط معده انسـان است چون هر‬ ‫قرص ضد سرطان که به بیمار داده شود نهایتا سر از معده بیمار در دستگاه ایمنی این جانوران بوده است؛ دستگاه ایمنی که به راحتی کمک کند‪ ،‬ادامه دارد‪ ،‬دانشـمندان درصددند بتوانند سـرانجام در‬ ‫ارتبـاط بـا اسـتفاده از پادتـن های کوسـه آزمایش هـای بالینی را‬ ‫در برابر عفونت سر خم نمی کند‪.‬‬ ‫خواهد آورد که مواد را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد‪.‬‬ ‫شـواهدی وجود دارد که نشـان می دهد پادتن های کوسـه قادر طراحی کنند‪.‬‬ ‫میـک فولـی‪ ،‬دانشـیار دانشـگاه ال تـروب ملبورن مـی گوید که‬ ‫ملکول های کوسـه قادرند خود را به سـلول های سرطان متصل است سرعت گسترش سرطان پستان را کاهش دهد‪.‬‬

‫امی‬

‫تن ک‬ ‫ز پاد‬ ‫اده ا‬ ‫استف‬ ‫د به‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪48 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫صـحـت و سـالمتـی‬

‫‪6‬‬ ‫خوردنی برای‬ ‫کاهش وزن‬

‫کاهش وزن بدون رژیم غذایی سخت‬ ‫ک گرفتـن از موثرترین راهکارها برای سـوزاندن چربی‌های‬ ‫امـروزه موضـوع کاهـش وزن و کم ‌‬ ‫اضافی بدن به یکی از دغدغه‌های اصلی بسیاری از مردم جهان تبدیل شده است‪.‬‬ ‫گاهی اوقات برخی افراد برای کم کردن وزن خود به روش‌هایی متوسل می‌شوند که این روش‌ها‬ ‫می‌توانند عوارض جانبی منفی بر سلامت بدن داشـته باشـند اما انتخاب رژیم غذایی مناسـب و‬ ‫سرشار از سبزیجات تازه مناسب‌ترین و کارآمدترین راهکار برای رهایی از اضافه وزن به ویژه در‬ ‫فصل زمستان است‪.‬‬

‫ پیاز‪:‬‬‫‬ ‫پیاز به دلیل دارا بودن ماده معدنی کروم تاثیر‬ ‫سـودمندی بـر کاهـش وزن دارد‪ .‬کروم ماده‬ ‫معدنی است که به سلول‌ها کمک می‌کند‬ ‫تا به انسولین واکنش نشان دهند و سطح‬ ‫گلوکز خون را کنترل کنند‪.‬‬

‫متخصصان تغذیه و سالمت شش نمونه از سبزیجاتی را که به دلیل انرژی‌زا بودن‪ ،‬مصرف آنها‬ ‫در فصل سـرما بسـیار توصیه می‌شـود و در عین حال برای کاهش وزن نیز مفید هسـتند‪ ،‬معرفی‬ ‫کرده‌اند که عبارتند از‪:‬‬

‫‬

‫کاهش وزن‪,‬زردک موثر در کاهش وزن‪ ,‬رژیم غذایی مناسب‬

‫‪ -‬زردک‬

‫نوشپیاز‬‫این سـبزی حاوی امالح معدنی چون آهن و کلسـیم‬ ‫اسـت که به کاهش چربی شکمی کمک می‌کنند‪.‬‬ ‫که در کاهش وزن موثر است‪.‬‬

‫در طـول فصل زمسـتان زردک را جایگزین‬ ‫گوشـت در وعده‌هـای غذایی‌تـان کنیـد زیـرا بـه‬ ‫کاهش دریافت کالری بدن کمک می‌کند‪.‬که موثر‬ ‫کچالو‬ ‫در کاهش وزن میباشد‪.‬‬

‫ ترب‪:‬‬‫این گیاه حاوی مقادیر قابل توجهی فیبر خوراکی‬ ‫و آب اسـت که با خوردن آن احسـاس سـیری ایجاد‬ ‫می‌شود و میل به خوردن خوراکی‌های ناسالم کاهش‬ ‫می‌یابد‪.‬‬

‫اگرچـه بیشـتر افـراد تصور می‌کنند سـیب‌زمینی‬ ‫موجـب افزایش وزن می‌شـود‪ ،‬این ماده خوراکی به‬ ‫دلیل دارا بودن فیبرهای محلول و غیرمحلول میزان‬ ‫کلسترول بد خون را تحت کنترل نگه می‌دارد‪.‬‬

‫سبزی پالک ‬ ‫ایـن سـبزی نسـبت به دیگر سـبزیجات سـبزرنگ از حجم زیـادی فیبـر خوراکی برخوردار اسـت‪.‬‬ ‫همچنین به دلیل دارا بودن آنتی‌اکسیدان‌ها به افزایش سطح انرژی بدن در روزهای سرد زمستان‬ ‫کمک می‌کند و باعث کاهش زن میشود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫موتر دم دروازه آهنی بزرگی ایستاد و دربانی با تواضع در را گشود‬ ‫و نبی و خانم پیاده شدند‪ .‬آشپز و باغبان و ننه گگ های مورونی‬ ‫و پیشـخدمت ها همه دور نبی جمع شـدند و قدبلند ترین شان تا‬ ‫شانه او میرسید‪ .‬اما آنها مثل اینکه شاهد تماشای نرغول یا دیو یا‬ ‫هیوالیی باشند با نگاه های رمیده و بی محبت بال و کوبالش را از‬ ‫نظر میگذراندند‪ .‬خانم با خشونت بر آنها بانگ زد‪ :‬چه تماشا ست‬ ‫که دور دان تان مگس خانه کده آدم است آدم ندیدین؟‬ ‫همه پراگنده شدند و خانم به حسین پیشخدمت دستور داد که‬ ‫نبـی را اول حمـام و دکان سـلمانی برای اصالح سـر و ریش ببرد‬ ‫و پس از آن تا تهیه لباس های نو‪ ،‬از سـر کهنه فروشـی برابر قد‬ ‫اندامش دریشی و بوتی بیاورد‪ .‬هردو پس و پیش رفتند و سه چار‬ ‫سـاعت بعد از آن‪ ،‬نبی با کومک حسـین در لباس نسـبتا مناسبی‬ ‫درآمد که از او آدم دیگری سـاخت‪ .‬اما دریشـی و دستار باهم جور‬ ‫نمی آمد و خانم از ترکیب آنها به قهقه افیتده گفت‪:‬‬ ‫نبی َکل خو نیستی که ای تکه چرک و کهنه ره ده سرت قایم‬ ‫گرفتی‪ .‬سر ته شانه کو مثل حسین مثل خیلفه آشپز‪.‬‬ ‫نبی مظلومانه گفت‪:‬‬ ‫بی بی وبال داره‪ ،‬مه از بچگی سرلچ نگشتیم‪.‬‬ ‫خانم جواب داد‪:‬‬ ‫پشتش نگرد خیراست گنایت بگردن مه‪.‬‬ ‫نبی چار و ناچار به اصرار خانم و نوکران که دیگر رام شـده بود‬ ‫تا با دستارکش که ظاهرا آب و آبرویش بود‪ ،‬وداع گفت و چنانکه‬ ‫خانم میخواسـت سـرش را شانه زد و باردیگر مقابل بی بی ظاهر‬ ‫شد‪ ،‬خانم گفتش‪:‬‬

‫‪47 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫ـ حالی کمی آدم شدی‪ .‬ببین او نبی تا ای نبی چقدر فرق داره!‬ ‫باالخره «دیگر» شد و آقا که پایپی کنج دهن داشت با نخوت و‬ ‫ناز از سر کار برگشت‪ .‬نرسیده به دهلیز‪ ،‬خانم با اشتیاق صدایش‬ ‫زد‪:‬‬ ‫رش رش مژده‪:‬‬ ‫نام شوهرش در اصل رشید بود و او بی قاعده‪ ،‬از مصغر «رش» را‬ ‫ساخته بود که هرچند به گوش نامانوس‪ ،‬ناموزون و ناخوشایند می‬ ‫آمد‪ ،‬اما برای اهل بیت و دوستان نیمه وطنی که درهرچیز نوآور‬ ‫بودند لقب بسیار ناز نازی‪ ،‬متعارف‪ ،‬ابتکاری و عالی بود که به قد‬ ‫و باال و گل رخسـار شـوهرش می آمد‪ .‬از آن گذشته آندو همیشه‬ ‫شیروشکر‪ ،‬بزبانهای مادری و نا مادری فارسی و فرانسوی صحبت‬ ‫میکردنـد چـه «رش» دیپلومـات بـود و ماری نیمچـه دیپلومات و‬ ‫فرانسـوی را چه در سـفر های خارج و چه از موسـفیدان خانواده‪،‬‬ ‫یاد گرفته بود «رش» حسب معمول روی زنش را بوسیده پرسید‪:‬‬ ‫چیست چیست چی شده که باز خوشحال هستی؟‬ ‫ماری شادمانه کفهای دستش را بهم ساییده گفت‪:‬‬ ‫آخر یافتم آخر به آرزویم رسیدم‪.‬‬ ‫«رش» پرسید‪:‬‬ ‫بابا بگو چی ره یافتی خیر باشه؟‬ ‫ماری جواب داد‪ :‬خارچشم (ثری) و (نیلو) ره‪ ،‬کسی ره که بکارن‬ ‫و نیافن‪.‬‬ ‫رش فهمید که باز زیر دندان زنش ریگ آمده و مصمم اس گلی‬ ‫به آب دهد و از (ثریا) و (نیلوفر) دختران کاکایش انتقام بکشد‪.‬‬ ‫بنابرآن ابروها درهم کشید‪ ،‬بر کنج لبهای لطیفش‪ ،‬اشرافی آب‬

‫چیـن انداخـت و منتظر پیامد ماجرا شـد‪ ،‬مـاری بی توجه به تغییر‬ ‫حال شوهر‪ ،‬بر حسین بانگ زد که نبی را بخواهد‪ .‬نبی وارد سالون‬ ‫شد و متواضع و محجوب سالم کرد‪ .‬آقا چون شاخ کبر‪ ،‬با جنباندن‬ ‫سـر جواب سلام گفت و پس از لحظاتی نظاره‪ ،‬به اکراه و اجبار‬ ‫اظهار نظر کرد‪:‬‬ ‫ـ بد نیست اما‪...‬‬ ‫ولی ماری که منتظر چنین پیشآمد سردی نبود مثل اسپندی بر‬ ‫مجمر داغ‪ ،‬از جا جهیده نهیب زد‪ :‬حق «اما!» نداری میفامی چرا؟‪...‬‬ ‫رش الل مانـد چـه اخطار طعن آلـود و معنی دار زنش عطف به‬ ‫اسبق میشد و او میترسید مبادا ماری جلش را از آب بکشد و پرده‬ ‫از روی روابطـی بـردارد کـه او با خدمه ها برقرار کرده بود‪ .‬بنابرآن‬ ‫به ننه پته افتاد‪ ،‬از وارخطایی دست به بازوی نبی انداخته گفت‪:‬‬ ‫ـ چرا‪ ،‬چرا‪ ،‬عزیزم گپ مه آخر نشده‪ ،‬نبی واقعأ فوق العاده است‪.‬‬ ‫«سوپرمن» است!‬ ‫ماری گفت‪ :‬بدون شک‪ ،‬مه ده انتخابم خطا نمیکنم‪.‬‬ ‫آنوقت مصالحه کردند و نزاع پایان گرفت‪ .‬دیگر ماری در طول‬ ‫روز با نبی بود و مثل آموزگار مهربان گاه با عتاب و گاه با نوازش مو‬ ‫به مو راه و رسم زنده گی و رموز کار ها را به او می آموخت و اگر‬ ‫نبی گپی را پشت گوش میکرد و تنبلی نشان میداد و به مالیمت‬ ‫یا به پشـت دسـتش میزد ویا با سرانگشت های لطیفش گوشش‬ ‫را می مالید و شمرده و عام فهم مثل اینکه کودکی را براه بیآورد‬ ‫مطلب را بازگو میکرد سپس قت قت خندیده میگفت‪:‬‬ ‫ـ آفرین نام خدا‪ ،‬صد فیصد درست است‪.‬‬ ‫روی نبی از شـرم گل می انداخت‬ ‫بقیه در صفحه‪102‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫«نبـی» از بیـخ بتـه بـود‪ ،‬هیچکس‬ ‫و کویـش را نمـی شـناخت‪ .‬حتـی‬ ‫خـودش ‪ .‬مثـل سـمارق کـه‬ ‫بهـاران آب جویکـی‬ ‫میروند او هم غفلتأ در‬ ‫آن کوچه سـبز شده‬ ‫اکرم عثمان‬ ‫بـود‪ .‬گویـی زمین‬ ‫ترکیده و از از میانش سربر‬ ‫آورده اسـت‪ .‬چارشـانه‪ ،‬شـاه زور و شیرمست‬ ‫بـود و قـدش یک ونیـم قد دیگـران‪ .‬مورچه‬ ‫زیـر پایش آزار نمیدید و بدترین دشـمنش‪،‬‬ ‫شکمش بود چه پر میخورد و زود سیر نمی‬ ‫کـرد‪ .‬سـفله بچه های کوچه کـه غریب آزار‬ ‫ویلـه گـرد بودنـد بـر او شـیرک شـده بودند و‬ ‫نامـش را گذاشـته بودنـد «نبـی شـتر!» و «نبی‬ ‫خاده!» اما او یک گوشش را دو می کرد و گوش‬ ‫دیگـر را دیـوار‪ ،‬چه خود از زور وافرش می ترسـید‪،‬‬ ‫نمـی خواسـت بـا سـفله گان برابـری کند و از شـانش‬ ‫چیزی بکاهد‪.‬‬ ‫«بابه نوروز» سـماوارچی او را «نمونهء قدرت !» صدا‬ ‫میـزد و گاهیکه شـاگردش نمیبود و پتـوس چاینکها و‬ ‫پیاله ها را به دستش میداد تا به دوکانداران دیگر چای‬ ‫برساند و در ادای این خدمت ناچیز اجازه اش میداد که‬ ‫شبها بغل سماوار روی سکو اطراق کند و مفت و مجانی بخوابد‪.‬‬ ‫یکی از صبحها گاهی که غریبکاران مثل مور و ملخ دور سـماوار‬ ‫«بابه نوروز» جمع بودند‪ ،‬نبی مثل تختهء در‪ ،‬در حالیکه پیزارهایش‬ ‫را زیر سرگذاشته بود هنوز هم خر میزد‪ ،‬خلیفه غیاث گلکار از بابه‬ ‫نوروز پرسید‪ :‬پدر ای الش کوه کیست که دوکانه پر کده؟‬ ‫بابه نوروز جواب داد‪ :‬نمونه قدرت است کار می پاله‪.‬‬ ‫خیلفـه غیـاث گفـت‪ :‬عجب غریـب کاری‪ ،‬خـوش (خوابش) خو‬ ‫سرداریست!‬ ‫بابه نوروز گفت‪ :‬هان‪ ،‬آدم بیکار یاغر شوه یا بیمار!‬ ‫نبی از بگو مگو آندو بیدار شد‪ ،‬سرجایش نشست و دستارش را‬ ‫دور سرش محکم پیچید‪.‬‬ ‫خلیفه غیاث ازش پرسید‪:‬‬ ‫وطندار خام خو شدی‪ ،‬خو کو خو کو هنوز وخت اس!‬ ‫بابه نوروز گفت‪ :‬حق دار‪ ،‬خو بچگی سنگین است!‬ ‫نبی «اوف» کشید‪ ،‬چشمایش را مالید و تمام این گپهایی نیشدار‬ ‫را نادیده گرفت‪.‬‬ ‫خیلفه غیاث باز پرسید‪ :‬وطندار شیر‪ ،‬از کجا استی؟‬ ‫نبی جواب داد‪ :‬از بیخ بته!‬ ‫خیلفـه غیـاث بـخ زد و بابـه نـوروز و مـزدورکاران ابلهانـه هرهر‬ ‫خندیدند‪ .‬خیلفه گپ نبی را به ریشخند گرفت و گفت‪ :‬خو از بیخ‬ ‫بته‪ ،‬از بیخ کدام بته؟‬ ‫نبی با لبخند جواب داد از بیخ جارو بته!‬ ‫خنده اوج گرفت و سر ایذا و آزار بازتر شد‪ .‬خیلفه غیاث گفت‪:‬‬ ‫شکر خدا که بیکس و کوی نیستی ده کجا که جارو بته نیست‬ ‫دنیا ره چارو بته پر گده!‬ ‫نبـی جـواب داد‪ :‬هـان میفامم مه کس دار بی کس هسـتم مثل‬

‫‪46 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫پرسید؟ نامت چیست؟‬ ‫نبی با تواضع جواب داد‪ :‬خاک عبدالنبی‪.‬‬ ‫زن خندیده پرسید‪ :‬چه کاره هستی؟‬ ‫نبی میخواست بگوید هیچکاره‪ ،‬یا خر کار اما حرفش‬ ‫را فرو خورد مؤدبانه جواب داد‪:‬‬ ‫ـ بـی بـی از ده آمدیـم‪ ،‬دهقانـی‪ ،‬باغوانـی‪،‬‬ ‫خاکشورانی‪ ،‬هرچه باشه یاد دارم‪.‬‬ ‫زن بار دیگر سرتا قدم نبی را چون کاسبی‬ ‫کارکشته با نظر های خریداری ورانداز کرد‪.‬‬ ‫گویی در طویله اسـپی انتخاب میکند یا در‬ ‫نخاس گوسـفندی‪ .‬هیچ عیبی در او نیافت‬ ‫در تمام عمرش مردی‬ ‫آن چنان رعنا وتنومند ندیده بود‪ .‬نبی عینأ‬ ‫مثل «عمرشریف» مرد رویا های خانم بود‪ .‬ـ‬ ‫مثل همان هنرمند مصری مقیم امریکا که در‬ ‫سراسر جهان هزاران عاشق سینه چاک دارد‪ .‬باز‬ ‫مژگانهای برگشته اش را تنگ کرد و مو به مو سر‬ ‫و گردن و چشـم و ابرو و لب و دندان نبی را سـنجید و‬ ‫بر کلک هنرآفرین آفریده گار آفرین گفت‪.‬‬ ‫طرفه تصادفی بود‪« ،‬آب در گوزه او تشنه لبان می گشت»‬ ‫دل خانم از حسـن اتفاق ذوق زد‪ .‬لب گلرنگ و گوشـت آلودش‬ ‫را به دندان گزید و نبی را در لباس سیاه پیشخدمتی با نکتایی‬ ‫رنگین و یخن آهار خورده‪ ،‬بوتهای براق و موهای شـانه کشـیده‬ ‫در نظر آورد که مثل شـهزاده هایی از «بابل» یا سـردار دالوری از‬ ‫پشت سرش ایستاده و چون کوهی از وقار و تمکین منتظر فرمان‬ ‫است‪ ،‬او بعد از سالها مدل استنثنایی اش را یافته بود و میدانست‬ ‫که رقیب هایش آن زنهای پرعقده و خودخواه و خودنما اگر جهان‬ ‫را ریگشوی هم بکنند مردی به اصطالح چین (کتالکی) نخواهند‬ ‫یافت‪ .‬اما نبی که دید خانم غرق در چرتهای خود اس و دیگر از بیع‬ ‫و بقاله خبری نیست کم آمده و شرمنده و پشیمان سرش را خارید‬ ‫و قدمی دور شد ولی خانم با اشتیاق صدایش زد‪ :‬کجا کجا او نبی؟‬ ‫نبی بار درنگ کرد‪ .‬خانم پرسید‪ :‬ـپیش مه کار میکنی؟‬ ‫نبی جوابداد‪:‬‬ ‫پیش شما‪ .‬بلی مگم چه کار؟‬ ‫خانم گفت‪:‬‬ ‫ـ هرچه پیش آمد خوش آمد‪ .‬بیا باال شو!‬ ‫نبی نخستین بار سوار موتر می شد که چوکی هایش نرمتر از پر‬ ‫قو بود‪ .‬گمان برد وارد باغ بهشـت شـده برتخت روانی سوار است‪.‬‬ ‫عطر بسیار مالیمی از موهای افشان و گریبان خانم می تراوید و‬ ‫نبی را که مشامش فقط با بوهای ترش و تند و تیز دوکان سماوار‬ ‫و کلبه های روستایی اشنا بود منگ و مدهوش کرد‪ .‬خانم که خود‬ ‫سر جلو نشسته بود از آیینه کوچک مقابل‪ ،‬ناظر منظر غریب نبی‬ ‫بود که نا استوار و نابلد و نامطئن وسط چوکی نشسته با هر چرخ و‬ ‫تکانی از سویی به سویی می لمید و تعادلش را از دست میداد‪ .‬خانم‬ ‫با لبخند نمکین ازش پرسید‪ :‬نبی نارام نیستی؟‬ ‫نبی شرمگین و مؤدب جواب داد‪:‬‬ ‫ـ نی بی بی جان زنده باشین‪.‬‬ ‫خانم گفت‪:‬‬ ‫نام مه ماریا اسـت اما در خانه مره ماری میگن فامیدی؟باالخره‬

‫از بیخ بته‬ ‫چارو بته که بی قدر و خود روی و خارچشم مردم است‪.‬‬ ‫بـا ایـن گپها‪ ،‬خیلفه غیاث خنـده اش‪ ،‬خورد وفهمید که گپهای‬ ‫نبی از بی عقلی نیسـت‪ .‬با همدری ازش سـوال کرد‪ :‬وطندار شـیر‬ ‫چند سر نانخور داری‪ ،‬ننه و باببت زنده استن؟‬ ‫نبـی از قـول مامایـش قصه کرد که مادرش سـرزا مرده اسـت و‬ ‫پدرش که عاشق مادرش بوده پس از ماهی دقمرگ شده است‪.‬‬ ‫خیلفه پرسید‪ :‬خی تره کی کته گده؟‬ ‫نبی پاسخ داد‪ :‬اول خدا‪ ،‬باد از او خاک و هوا!‬ ‫خیلفه غیاث گفت‪:‬‬ ‫خدا وسـیلیته کنه‪ ،‬بچی هوشـیار هسـتی مگم نگفتی کسـب و‬ ‫کارت چیست؟‬ ‫نبی جواب داد‪ :‬خرکاری‪ ،‬خیلفه پرسـید‪ :‬خر هایت کجاسـت خر‬ ‫داری؟‬ ‫نبی جواب داد‪ :‬مه خرکار بی خر هستم‪ ،‬اگر خر میداشتم ده شار‬ ‫چه میکدم‪ ،‬یک خر خوب آدمه نان میته‪ ،‬او (آب) میته‪.‬‬ ‫خیلفه گفت» خی بیادر کارت زار اسـت‪ .‬خرای ای شـار همگی‬ ‫غرغری‪ ،‬روغن خور و باالنشـین اسـتند‪ ،‬مثل صاحبان شـان! نبی‬ ‫پاسـخ داد‪ :‬میفامـم مگم نصیـب خور نصیب خوده میخـوره حالی‬ ‫آمدیـم توکلـم بخدا‪ .‬بدین منـوال نبی یکچند بیکار ماند و هر چه‬ ‫تک و دو کرد کسی به دادش نرسید تا اینکه روزی تنه و توشه و‬ ‫قد وباالیش نظر خانمی بسیار آراسته و زیبار را جلب کرد که دنبال‬ ‫نوکر میگشـت و در آن بازار برای خرید آمده بود‪ .‬نبی غافل و بی‬ ‫خبر‪ ،‬از تخت چرک و چوبی دکان‪ ،‬پاهایش را آویخته چرت میزد‪،‬‬ ‫خانم یکی دو بار از درون موتر شکل و شمایلش را از نظر گذرانده‬ ‫و پس از آن با اشارت انگشت نزد خود فرا خواندش‪ ،‬نبی متردد و‬ ‫دو دل و نا دل از لب دوکان به پایین جست و نزد خانم آمد‪.‬‬ ‫زن پرسید‪ :‬او بچه بیکار هستی؟ نبی جواب داد‪ :‬بلی صاحب‪ .‬زن‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫روح خویـش از پـا درافتـاده انـد‪ ،‬دالیلی را اختراع مـی کرد تا آالم‬ ‫جانفرسای خویش را یک عادت معمولی تلقی کند ‪ ،‬درآن لحظه‬ ‫نیـز در وضعـی افتاده بود که مثل همیشـه خودش را مقهـور اراده‬ ‫آهنینی درنظر نمی آورد‪.‬‬ ‫ چرا یک رقم دلم مرده است ؟‬‫متوجـه شـد که الری هـای قطار مثل ماهی های محکومی که‬ ‫درمیان مرداب راه باز می کنند‪ ،‬در پیچا پیچ جاده یی که ازداخل‬ ‫شـهر تا شـقرغان عبور می کرد‪ ،‬سـینه می سابیدند‪ ،‬ولی باغهای‬ ‫انبوه وپربار درختان کنار جاده با سرعت عجیبی ازبرابر دیدگانش رد‬ ‫می شدند‪ .‬به جای آن که مجذوب منظرۀ طبیعی شهر تاشقرغان‬ ‫شده باشد‪ ،‬با شکیبایی خود ساخته تالش داشت خودش را قناعت‬ ‫بدهد که هیچ کسـی مراقب اونیسـت واگر چنین می بود‪ ،‬تا حال‬ ‫آسمان روی زمین فرو می ریخت!‬ ‫بعضی اوقات که پای تشنج درمیان می آید‪ ،‬غیرت وغرور یک‬ ‫انتظـار بـرآدم مسـتولی می شـود و آدم گمان می کنـد واقعًا خون‬ ‫وجودش از ویروس شـک وتردید پالوده شده است‪ ،‬شاید درهمان‬ ‫لحظـه یـی که شـخص چنیـن می اندیشـد‪ ،‬عناصر مـؤذی ترس‬ ‫وتردید از الیه های دنیای ناخود آگاه مؤقتًا عقب کشـیده باشـند‪،‬‬ ‫حتی ممکن است این جنون خوش آیند‪ ،‬ساعت های متوالی ادامه‬ ‫یابد‪ ،‬الکن عمرش کوتاه است‪ .‬شاید یک علت این باشد که انسان‬ ‫تا کنون نیرویی را در خود نیافته است که ذرات ناراحت کنندۀ پیدا‬ ‫و پنهان نا باوری های خود را گول بزند‪ .‬آدم ها در هر سطحی که‬ ‫زنده گی دارند وهم وناباوری درونی خویش را به شـیوه خود شـان‬ ‫می پرورند‪.‬‬ ‫یعنی درآفریدن انگیزه های واقعی یا بی حاصل‪ ،‬کاری از دست‬

‫‪45 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان دنباله دار‬

‫آدم ها ساخته نیست و روح هر انسان کرشمه هایی دارد که از زمره‬ ‫هزاران آن‪ ،‬یکی را هم تاکنون کسی به درستی نشناخته است‪.‬‬ ‫طبیعی اسـت که نادر هرگز از این حالت مسـتثنا نبود وفقط به‬ ‫این باوربودکه‪:‬‬ ‫ خدا می فهمد چی خواهد شد!‬‫بـا این سـخنان‪ ،‬فـی الواقع در خلیج دلهرۀ معلـوم وگاه نامعلوم‪،‬‬ ‫کشتی سفید آرامش خویش را پی می گرفت‪.‬‬ ‫باری عنان عقل را به دست کودک دیوانه مزاج عاطفه اش سپرد‬ ‫و تصمیم گرفت هنگام توقف قطار در طول راه‪ ،‬پنهانی فرار کند‪.‬‬ ‫بعد احسـاس کرد از عهده چنین کاری بر نمی آید‪ .‬به راسـتی که‬ ‫درسـیمای اضطراب های بی مورد خویش واقعًا بی طرفانه خیره‬ ‫مانده بود‪ .‬انگیزه فرار مثل خواب نا تمام‪ ،‬هنوز هم در ذهنش ابهام‬ ‫آفریده بود‪ ،‬نتیجه این که او محکوم لحظه هایی شده بود که گاه‬ ‫آدم را از راه به در می برد و در کرۀ کوچک سر انسان چه گمراهی‬ ‫هایی موج می زند!‬ ‫تصمیم به فرار‪ ،‬با همان سـرعتی که در ذهنش شـراره پراکنده‬ ‫بـود‪ ،‬بـا همـان تندی به خاموشـی می رفت‪ .‬فرضیه های انسـانی‬ ‫همواره به اشکال اولیه خود باقی نمی مانند و همان طوری که پس‬ ‫از غرش رعد‪ ،‬نقش گریزنده وناپایداری در بدنه ابرها می درخشد‪،‬‬ ‫اراده انسـان نیز گاهی سرنوشـتی سـخت کوتاه وپا درهوا دارد‪ .‬در‬ ‫مورد نادر هم طوری پیش آمد که به محض افزایش تشنج‪ ،‬حادثه‬ ‫مرمـوزی در گوشـه قلبـش گره انداخت واز ایـن که منبع ناراحتی‬ ‫هایش را در یافته بود‪ ،‬سعی کرد خودش را مثل سپیداری که در‬ ‫برابر توفان مدهشی خم وراست می شود‪ ،‬روی پا نگهدارد‪ .‬اتفاقًا‬ ‫همین طور شد‪ .‬وقتی اندکی خودش را از گمگشتگی آزاد یافت‪ ،‬با‬

‫افکارش به مشوره پرداخت که نا باوری زود رس وتقریبًا بیهوده‪،‬‬ ‫ممکن است برایش مشکالت بیشتری خلق کند‪.‬‬ ‫ چرا از وظیفه بگریزم؟ هرچیزی که در فکر آدم بگذرد‪ ،‬حقیقت‬‫نیست‪ .‬اگر خیال هایی که درسرم دورمی زند حقیقت می داشت‪،‬‬ ‫تاحال چندین دفعه مرده بودم !‬ ‫نمی خواسـت حتی به خود اعتراف کند که شـکار آشـوب های‬ ‫درونی بیهوده یی شـده اسـت که خیلی شـرم آور اند و در این آرزو‬ ‫می سوخت که ایکاش دست غیب‪ ،‬او را از چاه احساسات ذلت بار‬ ‫بیرون آورد‬ ‫آیا او بدین باور نزدیک شـده بود که باالخره خودش را از دسـت‬ ‫داده است؟ !‬ ‫به هیچ وجه چنین نبود‪ .‬می توان گفت که این قانون در زندگی‬ ‫بسیاری آدم ها اثر میگذارد و در واقع نیرویی است که جلو تهاجم‬ ‫آن دسـته از تصورات کاذب انسـانی قرار می گیرد که معمو ً‬ ‫ال در‬ ‫شمایل صادقانه ظاهرمی شوند‪.‬‬ ‫ چه حال و روزی ‪ ...‬هیچوقت ‪ ،‬تا این درجه ‪...‬‬‫ذهنش تبدیل به یک دادگاه شده بود که در آن ‪ ،‬متهم وقاضی‬ ‫زبـان یکدیگـر را نمـی فهمیدنـد واگـر هـم بـه درک متقابـل می‬ ‫رسـیدند‪ ،‬خود شـان را گم می کردند‪ .‬بدین ترتیب افکار بی رحم‬ ‫ومزاحم آتش بحران او را باد می زد‪ .‬از همین رو احساس می کرد‬ ‫طی بیست وچهار ساعت‪ ،‬نه تنها از فرط الغری تبدیل به پوست‬ ‫واسـتخوان شـده ‪ ،‬بلکـه در دیـده گانش نـور زنده گـی و امید فرو‬ ‫خفته است‪ .‬عادات فراموش شده برخی اشخاص در وقت خشونت‬ ‫و خسـتگی دوباره تولد می شـوند‪ ،‬مث ً‬ ‫ال نادر سـال های پیش که‬ ‫بقیه در صفحه‪81‬‬

‫بقیه در صفحه‪81‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪44 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان دنباله دار‬

‫رمان عصر‬ ‫خود کشی‬ ‫نویسنده‪ :‬رزاق مامون‬ ‫سال‪1379 :‬‬ ‫قسمت نهم‬ ‫روزبعـد‪ ،‬پیـش از آن کـه نـور زرین خورشـید بامداد‬ ‫از کرانـۀ مشـرق‪ ،‬روی زمیـن واشـیاء وآدم ها ریختن‬ ‫گیـرد‪ ،‬جنب وجوشـی درآن مکان پر از خـاک ودود و‬ ‫آمیخته با بوی سـوختۀ دیزل وموبالئیل بر پا گردید‪.‬‬ ‫نـادر روی سـیت عقبـی کابیـن غلتـی زد وبـی آن که‬ ‫پلـک هـا را از هم جدا کند‪ ،‬به همهمۀ نامنظمی که‬ ‫برای او هیچ تازه گی نداشت‪ ،‬گوش فراداد‪ .‬پایین آمد‬ ‫وبشکه پالستیکی آب را ازتۀ سیت بیرون کشید واز دهانه کوچک‬ ‫آن روی دسـت هایـش ّآب ریخـت و بـا شـتاب زدگـی بی دلیل‪،‬‬ ‫صورتـش را شسـت‪ .‬درین اثنـاء از دو لوله عقبی زره پوش امنیتی‬ ‫قطار ‪ ،‬دود سیاه ونمناکی فوران می کرد وباعث آزارش می شد‪ .‬با‬ ‫خود اعتراف کرد که آرامش کوتاه مدت به سراغش آمده ودیری‬ ‫نخواهد گذشت که دلهره پایان ناپذیر‪ ،‬اورا دوباره خواهد بلعید‪ .‬به‬ ‫مرور سوی احساسات بی هویتی کشانیده می شد‪.‬‬ ‫این گونه احسـاس ها دارای ویژگی های به ظاهرگمشـده یی‬ ‫دارنـد کـه آدم هـای وسواسـی بیشـتر گرفتـارآن می شـوند‪ .‬برای‬ ‫نادر که فطرتًا آدم وسواسـی نبود ‪ ،‬یورش احسـاس های عجیب‬ ‫وغریب‪ ،‬خیلی هم غیرعادی بود‪ .‬شـاید این گونه پریشـانی های‬ ‫انسـانی ازیک نسـل به نسل دیگر با رنگ ولون دیگری ظاهرمی‬ ‫شـوند‪ .‬اص ً‬ ‫ال هیچ نویسـنده وهنرمندی پیدا نشـده اسـت تا خبراز‬ ‫تکامل وتغییر احساس های آدمی بیاورد‪ .‬می گویند انسان درهمه‬ ‫جا سرشت خود را با خود می برد؛ چه درکاخ چه در ویرانه‪.‬‬ ‫قطار برخالف انتظار به زودی راه افتاد و پوشـش غیظی از گرد‬ ‫وخـاک نـاالن وپیچان ‪ ،‬برفـراز الری هایی که مثل بند بند وجود‬ ‫مـار پیـر وبی آزاری با یکدیگر پیوند یافته بودند‪ ،‬معلق مانده بود ‪.‬‬ ‫عجبا که در چنین حالت‪ ،‬آرامشی دوباره به قلب نادر بازگشته بود‬ ‫کـه از یـک لحاظ نویـد دهنده بود‪ ،‬مث ً‬ ‫ال ذهن منفـی باف او دیگر‬ ‫مانند گذشته به سوی قهقرای بدبینی نمی رفت‪ .‬درظاهر امر معلوم‬ ‫نبود که خودش را قصداً قوی دل وخونسرد نشان می داد ویا این‬ ‫کـه واقعـًا اعتماد تـازه یی در وی حلول کرده بود‪ ،‬شـاید آمیزه یی‬ ‫از این هردو‪ ،‬احسـاس فراغت خاطر اورا سـبب شده بودند‪ ،‬درغیر‬ ‫آن چگونـه ممکـن بود از وسوسـه های رنج افـزای دیروز‪ ،‬نه تنها‬ ‫خودش را آزاد تصور کند ‪ ،‬بل باخود بگوید ‪:‬‬ ‫ چه تشویش های بی معنایی !‬‫قلبش آگنده از غرور زودرسـی شـد که حتی خود او را بیشـتر به‬ ‫حیرت انداخت‪ .‬کسی نمی دانست او به سوی زنده گی دو گانه یی‬ ‫کشـانیده شـده و اگر لحظه یی خودش را باور می کرد‪ ،‬دمی بعد‬ ‫از تصورات غریب وفریبنده یی که ناگاه در سرش جوالن برپا می‬ ‫داشتند‪ ،‬رمیده خاطر می شد‪ .‬آیا ترکیب از اعتماد وبی اعتمادی در‬ ‫وجود او‪ ،‬به معنای در آمیزی خون وشیر نبود؟‬

‫مگـر انسـان روزمـره‪ ،‬با چنیـن حاالتی در گیرنمی شـوود؟ غالبًا‬ ‫پاسـخ به این پرسـش ها باید مثبت باشـد‪ ،‬ولی چرا انسـان ازبیان‬ ‫آشـکار حقایقی از این دسـت فرار می کند؟ اسـتدالل های ذهنی‬ ‫نادر درین باره خیلی دست وپا شکسته وناقص بودند‪ .‬این مفاهیم‬ ‫از حضور قوه یی در وی خبر می دادند که بیشتر اوقات عقل و اراده‬ ‫اش را کنترول می کرد‪.‬‬ ‫شرمنده از این بود که نادر اصلی از حریم وجودش ناپدید گشته‬ ‫و او ناگزیر شده بود با نادر بزدل و زبون به سفرش ادامه دهد وبه‬ ‫دلیل آن که چنین حالت غیر قابل باور‪ ،‬یکباره اورا از پا در آورده ‪،‬‬ ‫نه تنها متأسف بود ‪ ،‬بلکه احساس وحشت بر وی چیره گشته بود‪.‬‬ ‫غیر از این‪ ،‬او همواره درنظر دیگران پایگاه اطمینان و بیباکی به‬ ‫شـمار می رفت وبه راسـتی هم تا جایی که حافظه اش یاری می‬ ‫داد‪ ،‬آدمی بود که حادثه وخطر را به پول می خرید!‬ ‫حاال چرا ؟‪...‬‬ ‫غرور بازگشته اش حتی از این هم فراتر رفت‪:‬‬ ‫ اگر با این کارتن ها به چنگال دولت بیافتی ‪ ،‬چه روزی سرت‬‫مـی آوردند؟ خدای عالم شـاهد اسـت که بـرای رضای حق تعالی‬ ‫عذاب می کشی ‪ ...‬ترس ناحق برای چه ؟‬ ‫احسـاس کرد آرامش او سـاختۀ دسـت خودش اسـت واز همان‬ ‫نوع آرامشی است که انسان ضعیف تصور می کند به مرز پیروزی‬ ‫نزدیک شـده اسـت ونمـی داند که عقل گول خوردۀ خـودرا دوباره‬ ‫فریـب داده وشـکاف عمیقـی در ژرفـای روحش همچنـان درحال‬ ‫دهان بازکردن است ‪.‬‬ ‫ایـن بـار به قـوۀ ناخود آگاه درونـی روی آورد وحتـی تالش کرد‬ ‫‪ ،‬کـم کـم افـکار آتشـین خود را همچون شـراره هـای پراکنده به‬ ‫سرزمین گذشته های دور بفرستد‪ .‬این کار نخست به درستی انجام‬ ‫پذیر بود‪ ،‬سپس معلوم شد که اشکال به همین جا ختم نمی شد‪،‬‬ ‫بدین وسیله یک بار دیگر با حقیقت دل آشوب وهول انگیز درون‬ ‫خویش رویارویی پیدا کرد‪ .‬در نتیجه به جای درک معمای واقعی‬ ‫روح خویش ناگزیر راه عقب نشینی درپیش می گرفت‪.‬‬ ‫بامـداد کـه قطـار از شـهر خارج شـده واز دل دشـت هـای ریگی‬ ‫حیرتان خارج می شد‪ ،‬احساس کرد بیش از پیش سنگین وخواب‬ ‫آلود شـده اسـت‪ .‬درین موقع خیلی دشـوار می نمود تا عشوه گری‬

‫های ذهنی اش را تحمل کند‪ ،‬احتما ً‬ ‫ال درک کرده بود نتیجه می‬ ‫گرفت که از سوی تصورات نظم نا پذیر‪ ،‬دستخوش فساد روانی‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫هنوز کام ً‬ ‫ال مستأصل نشده بود ونهایت سعی خودرا به خرج می‬ ‫داد تا ریشـه نامیمون کابوسـی را کشـف کند که برروحش سوار‬ ‫بود‪ ،‬درین هنگام حسـرتی نسـبت به گذشـته در دلش راه یافته‬ ‫بود و ظاهراً قبول کرد که به ژرفای حماقت سرنگون شده است‪.‬‬ ‫نمـی تـوان ادعا کـرد وی در چهار راهی بی اعتمـادی وتردید‪،‬‬ ‫خشکش زده بود ولی درماوراء آنچه خود انجام داده بود‪ ،‬پوزخند‬ ‫به چشم نیامدۀ کسانی رامشاهده می کرد که علی الظاهر چهره‬ ‫هـای شـان ناشـناخته بودنـد‪ ،‬ولی احسـاس درونی خـودش کم‬ ‫وبیش‪ ،‬برشی از سیمای آنان رانمایان می کرد‪.‬‬ ‫درلحظه های نفرت انگیز‪ ،‬قیافه خشک وبی نیاز نصرالدین با‬ ‫حرف های آلوده به خدعه وبی مهری‪ ،‬مثل ماده مذاب آتشفشان‬ ‫روحش را می سوزاند‪ .‬چون خشم پخته شده ای در ضمیرش می‬ ‫جوشید‪ ،‬زیر لب دربارۀ نصرالدین گفت‪:‬‬ ‫مردی ونامردی را آدم را به آسانی نمی شود فهمید!‬ ‫معلـوم مـی شـد در تعیین روش آینـده اش در برابر نصرالدین‪،‬‬ ‫دیگر با مشـکلی روبه رو نبود‪ .‬زمین لرزه مزمن کاخ باورش را بی‬ ‫هیچ گونه درنگی می جنبانید و افکارش را آهسـته آهسـته خانه‬ ‫تکانـی مـی کـرد ‪ ...‬بـه طوری که بیم داشـت‪ ،‬عقب هرپشـته یی‬ ‫از حرف های پوالدین قاضی هاشـم ای بسـا که مترسـکی از بی‬ ‫دردی و آسان فکری مخفی شده باشد‪ .‬آرام آرام احساسی برایش‬ ‫دسـت داده بـود که به هنـگام داوری در باره قاضی هاشـم ‪ ،‬دیگر‬ ‫آن احتیاط پرفشاری که به عبور از کوه جمجه های دوستان عزیز‬ ‫ازدست رفته شباهت داشت‪ ،‬او را فرا نگیرد وبا تغییر عقیده آشکار‬ ‫به خود می گفت‪:‬‬ ‫ مثلی که قاضی هم تخم خام انداخته ! اگر نی ‪ ،‬نصرالدین چرا‬‫از این راز باخبر باشد؟‬ ‫قطار از سه راهی حیرتان به سوی شهر تا شقرغان راه کج کرده‬ ‫بود‪ .‬نادر درعقب نمای دسـت راسـت مشاهده کردکه کابین سرخ‬ ‫الری «نـواب کل» بـا فـراز وفـرود خفیف در عقب او روان اسـت ‪.‬‬ ‫در دوسـوی جادۀ خاموش‪ ،‬دشـت های بی آب وعلف پهن بودند‬ ‫وتـک کلبـه های متروک وبی سـقف همچون دهـان جوجه های‬ ‫هیوالهای مرده وخشکیده‪ ،‬سوی آسمان گشاده معلوم می شدند‪.‬‬ ‫نادرفکرمی کرد‪:‬‬ ‫ وقـت هایـی بوده که آدم هایی درآنجا ها زنده گی کرده اند‪...‬‬‫حاال کجا نفس می کشند ‪ ...‬مرده اند؟‬ ‫افکاری در سرش موج می زدند ودرباره زندگی گذشته گان و آدم‬ ‫هایی که زمانی در جایی زنده گی کرده وسپس از آنجا رفته بودند‪،‬‬ ‫با دریغ و درد خاموش می اندیشید‪.‬‬ ‫با آن که الری اش با سرعت زیادی به جلو نمی خزید‪ ،‬ردیف بته‬ ‫های وحشی و آفتاب سوخته‪ ،‬چنان عجیب از دم چشمانش رد می‬ ‫شدند که چشم هایش به سیاهی می انداخت‪ .‬حقیقتًا به استراحت‬ ‫نیـاز داشـت‪ ،‬چـون او نیاموخته بود که چگونه سـهم خویـش را از‬ ‫چنگال زند گی بیرون بکشـد‪ ،‬همیشـه از روی لجاجت با اعصاب‬ ‫خود طریق مجادله درپیش گرفته بود‪ .‬نیاز شیرین تفریح واستراحت‬ ‫در وی همواره سرکوفت خورده بو ‪ ،‬هنگامی که وجودش محتاج‬ ‫آرامش بود‪ ،‬خشـم وحقارت جانگذاری او را از درون سـوهان می‬ ‫کرد ومثل اشخاصی که جبراً در برابر حمالت نیروهای ناشناخته‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ازفریب و تذویر‪ ،‬ناخدای کشتی وجود است‪ ،‬که اختیار راهنمایی‬ ‫آنرا دردست دارد‪ .‬دربعضی از تعبیرات و تدبرات علمی و تحقیقی‬ ‫روایت است کهِاصراف هر پدیده مانند سیاست‪ ،‬مذهب‪ ،‬کلتور و‬ ‫رسم و رواجهای خرافاتی میتواند تأثیر مستقیم بر وجدان انسانها‬ ‫داشته باشد و حتی میتواند بعضأ با پذیرش روش و سلوک افراطی‬ ‫و منحرف کننده‪ ،‬مسیر وجهت حرکت وجدان را تغییر دهد‪.‬‬ ‫بـه اسـاس گواهـی هـای تجـارب و آزمـون هـای مختلـف‪،‬‬ ‫مشـکالت که در اثر کاهلی وغفلت انسـانها رخ میدهد با تصمیم‬ ‫گیـری های غلط و یا اشـتباِه همزمـان با آن‪ ،‬که کم تجربگی و‬ ‫سطح پائین علم و دانش علت عمده آنرا تشکیل میدهد‪ِ،‬ق اکثر‬ ‫اوقات باعث صدمات مزید فزیکی در افراد جا تخریبی‪ ،‬تشنجات‬ ‫و فشارهای روانی نهایت معه شده اثرات عمی و قابل لمس را در‬ ‫آینده ها بر آنها وارد میسازد‪ .‬اما آگاهی و درک باطنی که فلسفه‬ ‫اسالم آنرا یک قسمتی از عقل علمی میداند وخاصه ذاتی انسانها‬ ‫است‪ .‬آنرا»وجدانیات« می نامند‪ ،‬در همچو حاالت ناچاری و دچار‬ ‫بـر سـر درگمیها به شـکل آوای ضمیـر یا صدای خـدا به کمک‬ ‫ناخودآگاه فرد‪ ،‬اطالعات دست داشته اش را در ساحه فکری مغز‬ ‫انسان فرستاده در سایه احساس و آموخته های تربیوی محیطی‬ ‫و اجتماعـی اش رهنمـون خوبیها و مانع زشـتیها در وی شـده با‬ ‫قضاوت عادالنه منحصر به فردش تصمیم میگیرد‪.‬‬ ‫ایـن نکتـه قابـل یـاد دهانیسـت که وجـدان کـودکان برخالف‬

‫‪43 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫روانـشنـاسی‬

‫بزرگسـاالن انعطاف پذیر بوده‪ ،‬به سـادگی تسلیم می شود‪ .‬یعنی‬ ‫اگر مسئله خالف ارزش های وجدان را با خشونت و یا با مهر بر‬ ‫اطفال بقبوالنید‪ ،‬چون هنوز حاالت و رفتار اطفال در شکل گیری‬ ‫مقاوم نیسـت و هنوز بر خود و اعمالشـان إتکاء نداشـته وابسـته‬ ‫به والدین و اطرافیان میباشند‪ ،‬بدون موضع گیری آنرا میپذیرد‪.‬‬ ‫روی این دلیل باید در ساختار وجدان اطفال درُ خردسالی اصول‪،‬‬ ‫قواعـد و ظوابطـی را مد نظر داشـته باشـیم که شـخصیت خوب‬ ‫آینده طفل را تضمین نموده از آفرینش مصیبت ها و رنج های‬ ‫وی در آینده جلو گیری نمائیم‪ .‬ناگفته نباید گذاشت که جنبه‬ ‫تقلیـد در اطفـال خیلی نیرومند بوده‪ ،‬اعمال الگـو یا مثال ها‪ ،‬در‬ ‫وجدان شان فوق العاده اثر گذار است‪.‬‬ ‫تکـرار پنـد های اخالقی و گفتار نیک برای اطفال بنای وجدان‬ ‫اطفال را رنگ میدهد و این نیاز مندی مبرمیست که گفتن یکی‬ ‫دو بار آن برای اطفال کفایت نمی کند‪.‬‬ ‫کـودک در فطـرت خود تنها از کلیات امور آگاه اسـت‪ ،‬مصداق‬ ‫های اخالقی را ما باید به او بیاموزیم‪ .‬تفهیم معانی کلمات مانند‪:‬‬ ‫نیـک و بـد‪ ،‬زشـت و زیبا‪ ،‬خوب و خراب‪ ،‬راه و چـاه‪ ...‬بر کودکان‬ ‫از همان آوان طفولیت مؤثر بوده دربهتری وجدان شـان در آیند‬ ‫کمک میکند‪.‬‬ ‫تشویق و ترغیب اطفال برای بار دوم اجرا نمودن عمل نیکی‬ ‫که قبأل آنرا یکبار انجام داده اند‪ ،‬اثر به سـزای در اعمار وجدان‬ ‫پاک و نیک اطفال دارد‪.‬‬

‫اصول و ظوابط قابل استفاده عبارت اند از‬ ‫آموزش های اخالی‬ ‫ارائه الگو‬‫استفاده ار داستانهای خوب‬ ‫استفاده از بازی های آموزنده و مفید‬ ‫پندو تشویق‬‫اداشتن به تأمل‪ ،‬حوصله و اندیشه‬ ‫واداشتن به تمرین و تجربه‬‫حفظ و تقویت وجدان‬ ‫بـه مبنـای گفتـه های قبلـی مـا‪ ،‬وجدانها همیشـه در معرض‬ ‫انحراف و آلودگی قرار میگیرند و ممکن موجب سـقوط انسـانها‬ ‫گردنـد‪ .‬امـا این امر در قسـمت اطفـال و نوجوانان بیشـتز صدق‬ ‫میکنـد‪ .‬روی ایـن ملحـوظ چون وجـدان اطفال پـاک و انعطاف‬ ‫برانگیخته شـده پذیراسـت‪ ،‬سـریعا و به سـرعت هم تحت تأثیر‬ ‫قـرار مـی گیرند‪ .‬ازینرو وجدان ها نیازمند حفاظـت از خطرً بوده‬ ‫به تقویت احتیاج دارند‪ .‬که با منطق حق پسـند و سـخن صواب‬ ‫میتوان وجدان را ازآنچه که سبب آلودگی چشم و گوش و دیگر‬ ‫اعضـای آدم میگـردد‪ ،‬دور و برحـذر داشـته تقویت کـرد‪ .‬حواس‬ ‫انسان دریچه وصلت انسان با جهان خارج است‪ .‬آلودگی وجدان و‬ ‫انحرافات و لغزش ها‪ ،‬اکثرأ از طریق وجدان پدید می آیند‪ .‬غفلت‬ ‫دراین نکات و ظوابط ممکن است خطرآفرین بوده‪ ،‬از آن فردی‬ ‫پدید آید که عمری برای خود و دیگرانّشر و گرفتاری بیافریند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪42 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫روانـشنـاسی‬

‫وجدان چیست‬

‫به نیک و بد چه عدالت‬ ‫کند قضا ِء و َحکم‬ ‫قضاوت عمـل مــا‬

‫بــه دست وجدان است‬ ‫صالحه وهاب واصل‬ ‫وجدان یک نوع درک باطنی‪ ،‬احسـاسُپرتوان درونیسـت که‬ ‫بر مبنای حدود آگاهی باورمند شخص‪ ،‬قضاوت واجرای فعل یا‬ ‫عملی) اعم از مثبت و منفی( شخص را‪ ،‬نظر به حکم و هدایات‬ ‫آموختـه معنـوی‪ ،‬اخالقـی‪ ،‬محیطـی و مذهبـی منحصر بـه ف ِرد‬ ‫شـخص بررسـی نموده‪ ،‬اورا دراجرای عمل و یا اجتناب ورزیدن‬ ‫ازآن درمحـک توانایـی فکری و اندیشـوی اش هدایت میکند و‬ ‫قـادر به تصمیم گیری میسـازد‪ .‬اکثرأ وجـدان را صدای خدا و یا‬ ‫آوای ضمیـر انسـان مینامنـد که منبع اصلی این صدا و یـا آوا را‬ ‫میتوان باورانسان گفت‪ .‬از نظرمعتقدین مذهبی و بزرگان متدین‬ ‫اسـالمی این آواز»غیبی« یا آوازیکه از »غیب« به گوش جان ما‬ ‫میرسد یک قدرت خارق العاده بوده و تجسس بیشتر در آن گناه‬ ‫شمرده میشود‪ .‬درآئین یهودیت وجدان یا صدای درون را یک امر‬ ‫معنوی و نیم قسمت روح اقدس )ذات پاک یکتا( در وجود انسان‬ ‫هـا میداننـد و درمذهب مسـیحی حضور وجـدان را از بدو خلقت‬ ‫مستقیم با آفرینش انسان مرتبط دانسته اند‪.‬‬ ‫قضـاوت و هدایـت وجـدان شـخص را‪ ،‬در إعمـال فعالیـت ها‬ ‫و تصمیم گیری های وی‪ ،‬بر مبنای احسـاس انسـانی و درونی‬ ‫منحصـر به فرد و متأثر ازمذهب‪ ،‬کلتور‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬سـطح دانش‬ ‫وتربیه اجتماعی جامعه وابسته میباشد که شخص در آنجا زاده‬ ‫و بزرگ گردیده است‪ .‬زیرا در کلتور‪ ،‬عنعنات و مذهب‪ ،‬امکانات‬ ‫تحصیلـی‪ ،‬و روابـط اجتماعی حقوقی و قانونی ممالک مختلفه‪،‬‬ ‫تفاوت های چشمگیر و قابل مالحظه موجود است که در پرورش‬ ‫و توسعه کلی و یا نسبیِر به سزای دارد‪ .‬که تعیین نمودن حد ِود‬ ‫درست بودن و نا درست یا اشتباه بودن »وجدان« در افراد جوامع‬ ‫مختلـف اث عملکـرد و قضـاوت آنرا در افکار انسـان در محوطه‬ ‫امکانات آموزشی اثر گذار میباشد‪.‬‬ ‫وجدان یک قضاوت تثبیت شده و نهایی اندیشوی انسانهاست‬ ‫کـه دریـن محوطه جای برای شـک گمان و حـدس وجود ندارد‪.‬‬ ‫اطالعـات و آگاهـی که هنـگام انجام عملکرد شـخص در حصار‬ ‫فکـری وی‪ ،‬مبنـی بـر آمـوزش تربیـوی حافظـه و فعالیتهـای‬ ‫فزیولوژیکی دماغ در هر عرصه که باشـد‪ ،‬مواصلت میکند‪ .‬اگر‬ ‫درمغایـرت بـا ارزش هـای معنـوی و اخالقی جامعه وابسـته قرار‬ ‫گیرد‪ ،‬عالمه ندامت و پشیمانی و برعکس آن نمایانگر فضیلت و‬

‫یکی از احکام اخالقیست‪.‬‬ ‫قضاوت های وجدانی هم روی همین اساس در اذهان اشخاص‬ ‫شـکل میگیرد‪ .‬از آنجای که در قضاوت های وجدانی پندارهای‬ ‫عقالنی و توانایی آگاهی نقش بارزی را بازی میکنند احساس هم‬ ‫یکی از عناصر عمده و اثر گذاریست که اضافه تر از ‪ 05‬در صد‪،‬‬ ‫در تصمیـم گیـری شـخص تا عملکـرد وی رول مهم و اساسـی‬ ‫میداشته باشد‪.‬‬ ‫وجدان آئینه باطن نمائیست که کردار و عملکرد های انسانها‬ ‫را در دیدگاه بصیرت شـخص برای باز بینی و سـنجش عاقالنه‬ ‫مثبـت منعکـس سـاخته‪ ،‬قضـاوت عادالنـه و انسـانی را در ذهن‬ ‫انسانها سهلتر و ساده تر میسازد‪.‬‬ ‫وجدان خاصه هر انسان است و هیچ انسانی بدون این فطرت‬ ‫و احساس باطنی و ذاتی بوده نمی تواند‪ .‬وجدان در حقیقت یک‬ ‫مسـئله کلی و یک زمینه اسـت‪ ،‬که در سـهُبعد عمومی اجرای‬ ‫وظیفه می کند‪ .‬وجدان میتواند معرفتی باشـد‪ ،‬میتواند توحیدی‬ ‫باشد و یا اخالقی‪ ،‬که درین مبحث شرح کوتاهی از ابعاد و انواع‬ ‫آنرا در ذیل مشاهده و مطالعه میکنیم‪ِ.‬س وجدان و شعور نفسانی‬ ‫است که در معرفت و خود آگاهی ما‪،‬‬

‫وجدان معرفتی‬ ‫غرض از این وجدان‪ ،‬همانا نفس ما را یاری رسانیده‪ ،‬قادر به‬ ‫اندیشیدن در باره خود ما میسازد تا در وضعی که‪ .‬قرار داریم‬ ‫( بیماری‪ ،‬سـالمتی‪ ،‬آرامش‪ ،‬نگرانی‪ ،‬دلهره گی‪ ،‬خوشـی و یا‬ ‫غـم‪ ،‬کامیابـی و نا کامی (آنـرا بتوانیم ارزیابی نمـوده داور حاالت‬ ‫روانی خود باشیم‬ ‫وجدان توحیدی‬ ‫غـرض از وجدانیسـت که سـبب معرفت آفریننده جهـان در ما‬ ‫میگـردد‪ .‬و بـه مـا میفهمانـد که او خالـق و آفریـدگار همه پدیده‬ ‫هاست‪ ،‬کنترول و بازرسی همه اوامر و خلقت کائنات‪ ،‬به دست‬ ‫اوست و اوست که زمام امورات حیات و موت را در دست دارد‪.‬‬ ‫وجدان اخالقی‬ ‫غـرض از وجدانیسـت کـه راهنمون نیکـی و بدی در مـا بوده‪،‬‬

‫داوری رفتار و اعمال پسندیده و نا پسنِد ما به دست آنست‪ .‬اعمال‬ ‫زشت و ناپسند ما را سرزنش‪ ،‬و اعمال نیک ما را تحسین میکند‬ ‫و باالخره ‪ ،‬ما را وا می دارد تا در سـلوک زشـت مان تجدید نظر‬ ‫نموده‪ ،‬راه فضلیت و نیکویی را برگزینیم‪.‬‬ ‫گروهی از دانشمندان و محققین درقسمت منشأ و مبدأ وجدان‪،‬‬ ‫دوحالت مادی و معنوی را اساس قرار داده اند‬ ‫آموزشـی یا اکتسـابی که شخص بعد از به دنیا آمدن‪ ،‬آگاهی‬‫را از خانواده‪ ،‬محیط و اجتماع وابسته به آن‪ ،‬آموخته تفاوت های‬ ‫خوب و زشـت‪ ،‬پسـندیده و نا پسـند را اکتسـاب میکند و معیار و‬ ‫مقیـاس درک ایـن نورمهـا و ارزش هـای مادی و معنـوی هم از‬ ‫جانـب ایـن چند کتگوری ذکر شـده‪ ،‬به آنها تبلیغ میگـردد‪ .‬این‬ ‫اشـخاص مبنی بر همیـنُطرق پرورش جامعه وابسـته‪ ،‬وجدان‬ ‫شـان را تا زمان پختگی افکار و ادراک‪ ،‬به شـکل نسبی پرورش‬ ‫میکنند و عملکرد های عام پسـند جامعه وابسـته را شـامل باور‬ ‫های شـان میسـازند‪ .‬اما اکثر اوقات این پرورش تجربوی بعد از‬ ‫به قیام رسیدن حد دانایی و پختگی عقل و منطق در افراد تغییر‬ ‫شکل میدهد و انسان در کنار درک و منطق آموخته اش‪ ،‬متوجه‬ ‫احسـاس باطنـی اش گردیـده آن را هم در معـرض امتحان قرار‬ ‫میدهد و در باور قضاوت هایش شامل میسازد‪ .‬که این عمل هم‬ ‫منحصر به فرد میباشد‬ ‫وابسـتگی بـه فطـرت و ذات انسـان نـوع دیگـر از وجـدان‬‫رامیدانند‪ ،‬یعنی وجدان یا آگاهی باطنی یک غریزه طبعی و فنا‬ ‫نا پذیر است که از بدو هستی انسان بر جهان فانی در ناخودآگاه‬ ‫و یا شعور خفته انسان آمیخته‪ ،‬با وی زاده میشود و مانند یک‬ ‫اصل رهنمون خلقت با بکار ب ِرد داشته های ناخودآگاه انسان که‬ ‫در حریم پاکیزه احسـاس پنهان اسـت‪ ،‬انسـان را از انحرافات و‬ ‫اعمال ناپسند و زشت مانع میگردد و در کار های نیک و پسندیده‬ ‫ترغیبمینماید‪.‬‬ ‫مـن بـه ایـن عقیده ام که وجود وجـدان را نمی توانیم از نفس‬ ‫انسان جدا پنداریم‪ ،‬زیرا موجودیت وجدان در نفس انسانها یک‬ ‫ضرورت عینی و حتمی و جزِء خلقت هستی میباشد‪ .‬وجدان زیر‬ ‫نام یک احسـاس باطنی و آوای درونی یک نعمت خداوندیسـت‬ ‫که به انسـانها إهدا گردیده اسـت‪ .‬وجدان فرمانروای سـر زمین‬ ‫افکار و دهکده های اعمال انسـان بوده در بحربیکران دنیایُپر‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫را البته به اصلوب جدیدتری ایجاد کرده اند که بی شباحت به آن‬ ‫شـهرکها در مورد نحوه اسـتعمال آن نمیباشـند‪ .‬ولی در آن زمان‬ ‫بـه معنای حقیقی شهرمحسـوب میشـده اسـت کـه دارای مراکز‬ ‫اجتماعی ‪ ،‬بازار ها ‪ ،‬تعلیمگاهها ومرکز عبادت و جشـن و سـرور‬ ‫و خانه های رهایشـی ‪ ،‬سیسـتم های فاضل آب و آب آشامیدنی‬ ‫و مرکز استحمام بوده است که همۀ آن توسط دژ های مسحکم‬ ‫محـاط بـوده کـه مردمان داخـل را در مقابله با حملات احتمالی‬ ‫دشـمن حمایـه میکـرد‪ .‬در هـر حـال در دوران سـلطنت مقدنی در‬ ‫مشرق‪ ،‬مراکز جدید شهری بوجود آمدند که از "اسکندریه" در مصر‬ ‫شـروع و به "اوپیان" در سـاحل شرق هند بسط و توسعه می پذیرد‬ ‫‪ .‬چنانچـه ایـن شـهرکهای که در مناطق مفتوحه اسـکندرموجود‬ ‫اسـت بنام اسـکندیه شـهرت یافته است که مشـهور ترین آن در‬ ‫مصـر میباشـد که بعد از آن اسـکندریه های اراخوزیـا یا قند هار ‪،‬‬ ‫آریا یا هرات و اسکندریه شوش در تالقی دریای دجله ‪ ،‬اسکندریه‬ ‫مرغیان یا مرو قرار داشت‪ .‬یکی دیگر از عواملی که باعث رشد و‬ ‫کسـرت پیشـرفت در شئون اقتصادی ‪ ،‬تجارتی و فرهنگی گردید‬ ‫شناخته شدن مناطق و منابع پر در آمدی بود که در طول هزاران‬ ‫کیلو متر که توسط اسکندر طی گردیده بود آمد و شد کاال های‬ ‫تجارتی در شـاهرگهای اساسـی این منطقه رنسـانس عظیمی را‬ ‫از ابـداع و تراکـم ثروتها بمیان اورد که تاریخ نظیر آنرا کمتر دیده‬ ‫است‪... .‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫قب ً‬ ‫ال تمدن هند و اریایی حکمفرما بود قسـمیکه در نقشـه نشـان‬ ‫داده شده است وسعت پیدا کرد؛ ولی ما بیشتر این تمدن جدید را‬ ‫مرهون آن گروه بزرگی از دانشمندان ‪ ،‬پیشه وران ‪ ،‬صنعت کاران‬ ‫‪ ،‬مهندسـان بازرگانان و آموزگارانی هسـتیم که قشون اسکندر را‬ ‫بدرقه میکردند‪.‬‬ ‫قسمیکه تاریخ مشعر است فرهنگ گریک و بودیک که از آثار‬ ‫باز مانده آن در اکثر نقاط کشـور هویداسـت این را می رسـاند که‬ ‫مردمان سر زمین ما در این عصر از پر باری فرهنگ و تمدنهای‬ ‫غنی شـده ای نظیر فرهنگ اوستایی(زردشـتی) ویدایی ‪ ،‬میترایی‬ ‫‪ ،‬برهمایی و بودایی کمال استفاده را برده اند که تا زمان فتوحات‬ ‫اسلام در ایـن سـرزمین موجـود بوده و بعـداً از اثر گشـایش آئین‬ ‫اسالم بحرف تاریخ نویس ها همۀ این تمدنها در اخوت اسالمی‬ ‫نا پدید شـدند‪ .‬چنانچه هنوز هم در بعضی روسـتا های افغانسـتان‬ ‫نشـانه ای از رواجهای آن دوره حتی با مسـایل دین اسلام خود‬ ‫را عجین سـاخته اند از قبیل روشـن سـاختن شـمع و فتیله های‬ ‫روشنایی دهنده در مقابر و در منازل در اعیاد و روز های مخصوص‬ ‫سال مثل آتش بازی در شب برات و تجلیل ار روز های سال بویژه‬ ‫روز اول حمل که شب و روز در حد اعتدال قرار میگیرند و تجلیل‬ ‫از جشـن مهرگان که باز هم شـب و روز در آن موقع از سـال برابر‬ ‫میباشد و همچنان تجلیل از دراز ترین شب سال که بنام شب یلدا‬ ‫یاد میگردد نشانه های روشنی از بقایای آئین های گذشته است‬ ‫که مخصوصًا در روستا ها و حومه شهر ها تا هنوز موجود میباشد‬ ‫که اکثر این اعیاد باسـتانی که با اسـپ دوانی نیزه اندازی بزکشی‬ ‫‪ ،‬و اجرای انواع ورزش های محلی به شمول پهلوانی ‪،‬که توسط‬ ‫دولت ها در کشور ما پاسبانی و حمایت شده اند ‪.‬چنانچه رواجهای‬ ‫کـه مردم نورسـتان در یکصد سـال قبل داشـتند حاکـی از زندگی‬

‫مردمان عصر گریک و بودیک بود که میشد مثل یک پروفایل به‬ ‫آن توجه کرد که ادیان و مناسک آنها توسط امیر عبدالرحمن خان‬ ‫یکی از شـاهان محمد زایی منسـوخ و از بین برده شـد و آنها بعد‬ ‫از مختصر مقاومتی به دین اسالم گرائیدند که زبان و السنه شان‬ ‫تا هنوز که در بین مردم نورستان زنده است و به آن صحبت می‬ ‫شود کلمات یونانی در آن استعمال میگردد‪.‬‬

‫فرهنگ گریک و بودیک توسط چه پر بار میشود؟‬ ‫علل اساسی فتح پارس بدست اسکندر که استخوانبندی پارس‬ ‫با شکسـتهای ماراتون و سلامیس و پالته در هم کوبیده شـد و‬ ‫این در حالی واقع میشود که ملت پارس در سراشیب یک سقوط‬ ‫اجتنـاب ناپذیـر از اثـر موجودیت خشیارشـا کـه در تاریخ فصلی از‬ ‫آدمکشـی محسـوب میشـود –اردشـیر دوم و کـوروش کوچـک‪-‬‬ ‫داریـوش یـا دارای اصغـر –علـل سیاسـی و اجتماعـی و نظامی و‬ ‫اخالقی انحطاط فارس را بدسـت اسـکندر مقدونی و پیشـروی‬ ‫او به هندوستان که در مجموع باعث مرگ تمدن هخامنشی که‬ ‫توسط داریوس اول بنا نهاده شده بود گردید‪ .‬اما در زمان جا بجایی‬ ‫تمدنها قسمی که در فوق گفتیم عناصر اساسی پیشرفت در تمدنها‬ ‫خود را با هم مزج کردند و تمدن بارورتری را بنام گریک و بودیک‬ ‫نمایاندند که مابه شرح تاثیرات اوستایی آن می پردازیم ‪.‬‬ ‫دومیـن مدنیـت اریایی ها را مدنیت اوسـتایی تشـکیل‬ ‫میدهـد کـه در اصل خود از بر گزیـده ترین مدنیت های‬ ‫بـا فرهنـگ زمانـه خود بوده کـه آثار آن تا هنـوز میتواند‬ ‫فرا راه دانش بشری مورد قبول باشد‪ .‬این فرهنگ مولود‬ ‫بخدی یا بلخ از خراسان بزرگ میباشد ‪ .‬از این سبب این‬ ‫فرهنگ در تاریخ کشور ما از رسوخ قوی برخوردار است ‪..‬‬ ‫بقیه در صفحه‪90‬‬

‫نقشه امپراطوری و جا های مفتوحه اسکندر مقدونی‬ ‫که خط حرکت سپاهیان و یورشهای شان را نشان‬ ‫میدهد‪.‬‬ ‫این امپراطوری از مصر شـروع و تا شـمال هند جایی که در آن‬

‫‪41 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫و شـهوت رانـی زیـاد از حـد با کنیـزکان همراه دریـغ نمیکردند و‬ ‫سربازان واقعی در قشون پارس مزدوران یونانی بودند ‪ .‬روز گاری‬ ‫که خشایار شاه در ساالمیس شکست خورد معلوم بود که بزودی‬ ‫دولت یونان این امپراطوری را به نبرد فتح خواهد کرد ‪.‬‬ ‫امپراطـوری پهنـاوری کـه راه بـزرگ بازرگانی آن باختر اسـیا را‬ ‫به مدیترانه وصل میکردبا شکسـت پارس بدسـت اسکندر افتاد و‬ ‫مـا علـل و انگیزه هـای که باعث این شکسـت ننگین بزرگترین‬ ‫امپراطوری شرق را بقسم موجز در فوق بیان کردیم‪.‬‬ ‫اسـکندر بدون مقاومت از هلسپوت (دردانیل) گذشت‪ ،‬اسیاییان‬ ‫قشون مرکب از ‪ 30،000‬پیاده و ‪5،000‬سواره میخواست قشون‬ ‫دشمن را در مقابل رود گرانیکوس متوقف سازد؛ که در این نبرد‬ ‫از یونانیـان ‪ 115‬نفـر و و از پارسـی هـا ‪ 20،000‬نفر کشـته شـدند‬ ‫اسـکندر تا مدت یکسـال بجانب جنوب و خاور در حالت پیشروی‬ ‫بود بعضی شهر ها را می گرفت و پاره یی خود شان بدون جنگ‬ ‫تسـلیم می شـدند ‪ .‬در این اثنا داریوش سـوم یک قوای ‪60،000‬‬ ‫نفری از سربازان ماجرا جو را آماده ساخته بود و عبور این سربازان‬ ‫از پلـی که توسـط کشـتی ها بـر روی رود خانه فرات بسـته بودند‬ ‫پنج روز وقت الزم داشت‪ ،‬دستگاه سلطنت را ‪ 600‬استر و ‪300‬‬ ‫شتر حمل میکرد‪ .‬این دو لشکر در ناحیه ایسوس بیکدیگر‬ ‫برخوردند ‪ .‬به این ترتیب لشکر سنگین داریوش سوم در‬ ‫یک تنگنا خودش دا با سپاهیان اسکندر مقابل دید که‬ ‫معدود عسـاکر آن توانست در میدان کار زار اشتراک‬ ‫داشـته باشـند که در نتیجه سپاه بیسـت هزار نفری‬ ‫اسـکندر باالی قشـون سنگین فایق شـد و از سپاه‬ ‫داریوس ‪120،000‬نفر کشته شد و این در حالیست‬ ‫کـه سـپاهیان اسـکندر ‪ 450‬تن کشـته داده بودند‪.‬‬ ‫اسکندر از کشته شدگان سپاه داریوش پلی ساخت‬ ‫وا ز نهری سپاهیان خود را از باالی آن عبور داد ‪ .‬در‬ ‫نتیجـه ایـن شکسـت داریوش مـادر ‪ ،‬زن و دو دختر ‪،‬‬ ‫اربه و چادر مجلل خود را گذاشت و پا بفرار گداشت‪ .‬ویل‬ ‫دورانت میگوید اسکندر با بانوان ایرانی چنان بزرگوارانه رفتار‬ ‫نمـود که مؤرخان یونانی در شـگفت ماندنـد‪ .‬او یکی از دختران‬ ‫داریوش را به زنی گرفت‪.‬بعد از آن پیروزی اسکندر مصر و شوش‬ ‫و بابل را نیز فتح کرد‪ .‬در نتیجه این پیروزی اسکندر در قصر های‬ ‫پرس پولیس یکی از معشوقه های خود را آتش زد و به لشکریانش‬ ‫امر کرد تا آنچه در شهر میتوانند غارت نمایند که این کار اسکندر‬ ‫لکله ننگی را در سیاهه های تاریخ بجا گذاشت‪.‬‬ ‫داریـوش سـپاه یـک ملیونـی را از نـژاد هـای مختلـف مرکب از‬ ‫پارسـیان ‪ ،‬مادیـان ‪ ،،‬بابلیـان ‪ ،‬سـوریان‪ ،‬ارمنیـان ‪،‬کاپادوکیـان‬ ‫‪،‬باکتریان‪ ،،‬سغدیان‪،‬اراخوزیاییان‪،‬سکاها و هندوان ‪،‬فراهم ساخت‬ ‫که باز هم داریوش با همان برتری نظامی شکست خورد که از اثر‬ ‫همین فرار و شکست فرماندهانش وی را در سراپرده اش کشتند‬ ‫‪ .‬اسکندر کشتگان شاه را به سختی مجازات کرد و جسد وی را‬ ‫به احترام شاهانه به پرسپولیس روان کرد این عمل وجه اسکندر‬ ‫را در نزد مردم باال برد‪ .‬او پارس را یکی از استانهای مقدونی قرار‬ ‫داده متوجه هندوستان شد‪.‬‬

‫‪40 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫بسـط و توسـعه داد و بعداً مناطق قصر شـیرین ‪ ،‬شـوش ‪ ،‬تخت‬ ‫جمشید و سایر قسمت های فارس را با براه انداختن جنگ های‬ ‫شـوم و خونین فتح کرد راهی شـمال شـده ایالت سـغد را فتح و‬ ‫متوجه مناطق کوهستانی افغانستان کنونی که مدخل اساسی ورود‬ ‫سپاهیان او به سرزمین هند محسوب میشود گردید‪ .‬و از آنجا به‬ ‫هند کشید ‪.‬‬ ‫او در باز گشـت از هند که ثروتهای چشـم گیر هند نصیب او و‬ ‫فرمانفرمایان اردوی مقدونیها شده بود در باز گشت قبل از اینکه‬ ‫به آتن برسد با مرگ ناگهانی خود همه برنامه های وسعت طبانه‬ ‫خود را بگور دفن کرد‪.‬‬ ‫او در ایجاد یک دولت مقتدر مقدونی در آتن موفق شـد تا قوی‬ ‫تریـن دولـت را در آتـن ایجاد کند اما زمانیکه در مخیله اش فکر‬ ‫کشور کشایی را به اوج خود رسانید‪ ،‬نتوانست یک دولت واحدبین‬ ‫دول پـارس ‪ ،‬باختـر و هنـد را تحـت قیمومیت یونـان ایجاد کند‬ ‫هـای سیاسـی و‬ ‫‪ .‬چنـد دسـتگی‬ ‫‪ ،‬خـو د‬ ‫نظامی‬

‫اهـداف متفـاوت‬ ‫کامگـی هـا و‬ ‫سرداران یونانی‪ ،‬دوری و پراگندگی از مرکز فرماندهی‪ ،‬نبود یک‬ ‫فکـر منسـجمی که همه را تحـت نفوذ دایره فکـری خویش قرار‬ ‫دهد‪ ،‬باعث شـد تا سـرزمینهای مفتوحه بدسـت اسـکندر قبل از‬ ‫اینکه ماحصلی برای کشورش یونان داشته باشد با عساکر و سپاه‬ ‫و دنبالـه سـپاه کـه متشـکل از بازاریان ‪ ،‬اربابـان صنعت و فرصت‬ ‫طلبان بودند با سـرداران و سـپاهیان آتنی یکجا در فرهنگ پر بار‬ ‫وقوی تمدن هند و اریایی یکجااسـتحاله شـدند و با پزیرش آئین‬ ‫بودایـی و فرهنـگ هـای موجـود در منطقـه ‪،‬فرهنگ جدیـدی را‬ ‫در ایالـت های افغانسـتان کنونی بنـام مدنیت گریک و بودیک با‬ ‫مشارکت بالقوه مردمان محلی ایجاد و چندین قرن ادامه دادند که‬ ‫در تاریخ باستانی این منطقه نقش پر بار و اساسی داشته است ‪ .‬این‬ ‫تمدن جدیدکه ما علل پیدایی آنرا در سطور بعدی شرح میدهیم‪،‬‬ ‫باعـث آن شـد تـا مردمان و نهـاد هایی که یکجای با اسـکندر در‬ ‫اسکندر و بعد از اسکندر‬ ‫رکاب اردوی او قرار داشـتند هر گز به آتن بدون از عده معدودی‬ ‫تاثیرات تمدنی حمالت اسکندر در شرق‬ ‫اسکندر مقدونی با حمالت خویش که آنرا از طریق اسیای صغیر بـر نگردنـد‪ ،‬بلکـه آنها خـود و کلتور یونانـی خود را در بـازار جدید‬

‫کلتوری این قوم نامدار (هندوآرین) گم نموده و سر از یک تمدن‬ ‫ً‬ ‫کاملا جدیـد بـا افکار و اعتقـادات جدید بر آوردنـد و بانی وبنیان‬ ‫گذار تمدنهای قوی در این پهنه از تاریخ پر بار شرق گردیدند‪ .‬واز‬ ‫همین سـبب اسـت که فرخی شـاعر بلند آوازه عصر غزنویان این‬ ‫صحنه از تاریخ را اینطور زیبا بیان کرده است ‪:‬‬

‫فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر‬ ‫سخن نو آر که نو را حالوتیست دگر‬ ‫از اثر لشکر کشی های اسکندر‪،‬که در فوق بآن پرداخته شد که‬ ‫به مقیاس وسیعی موجبات انکشاف روابط و مناسبات اقتصادی و‬ ‫سیاسی میان شرق و غرب را فراهم نمود‪،‬که این امر باعث ایجاد‬ ‫تمدنی شـد که شـرق را بـه باروری و اعتلای یک صبح جدیدی‬ ‫در صفحـه تمدنـی یـک مدنیت وسـیعی که بنام تمـدن گریک و‬ ‫بودیـک مشـهور اسـت هر دو طـرف دامنه هـای کوههای هندو‬ ‫کش را از بلخ بامی و سمر قند تا پارو پامیزاد و قسمت های غربی‬ ‫کشور ‪ ،‬ایاالت های سیستان قند هاروگندهارا‪ ،‬پشاور و تاکشیال‬ ‫‪ ،‬تـا زمیـن داور را احتـوا کـرده و راه را بجانـب پـارس بـاز کرد که‬ ‫بطور خالصه میتوان تمامی اراضی از سند تا قصر جمشید و از‬ ‫سـغد و خارزم تا دریای هند را در نظر داشـت که این تمدن‬ ‫جدید توسط اسکندر مقدونی نه بلکه توسط دنباله داران‬ ‫سـپاه او کـه چندیـن برابر بدنه سـپاه اصلی او وسـعت‬ ‫داشت حلقته الوصل یا پلی میان تمدن شرق و غرب‬ ‫محسوب گردید که در این تمدن عنصر شرقی آن‬ ‫به وضاحت قابل لمس بوده است چرا که همه فعل‬ ‫و انفعاالتـی کـه در یـک دایره تمدنی در کار اسـت‬ ‫صرفًا توسـط عناصر شـرقی مایه گرفته اسـت‪ ،‬نه‬ ‫غربی و اگر تاثیر فرهنگ غربی هم در آن مشاهده‬ ‫شده است خود را در تمدن پر بار و وسیع منطقه شناور‬ ‫دیده است و در اسیای صغیر و مصر نیز با ایجاد شهر‬ ‫اسـکندیه تمـدن یونانـی در تمدن مصری و روم شـرقی‬ ‫خود را محو نمود ولی این مزج شـدن و اختالط مانند ملل‬ ‫شرق باعث بوجود آمدن رشد و توسعه تمدنی در شرق مدیترانه‬ ‫و آسـیای مقـدم روبه گسـتردگی نهاد‪ .‬گرچه نفوذ یونـان در ایران‬ ‫ضعیـف تـر بـود اما فتوحات اسـکندر در تمدن و تاریخ این کشـور‬ ‫چندیـن قـرن اثر دوامدار بجا گذاشـت ‪ ،‬زیرا قسـمیکه دیده شـده‬ ‫قوی ترین و مخوف ترین عملیات خود را اسـکندر باالی کشـور‬ ‫برادر ناتنی خو د (داراب) بنا به حرف تاریخ‪ ،‬هر چند با افسـانه ها‬ ‫توام است انجام داده است که ما در بخش چهارم هجوم اسکندر‬ ‫به پایتخت پارسیها مفص ً‬ ‫ال توضیحاتی داشتیم‪.‬‬ ‫از جملـه اقدامـات مهم و اساسـی اسـکندر در کشـورهای تحت‬ ‫اسـتیال ی وی را می توان به موضوع شـهر سـازیهای اشـاره کرد‬ ‫کـه اسـکندر در طـول مسـیر فتوحات گسـترده خود به آن دسـت‬ ‫یازیده اسـت‪ .‬به روایت از تاریخ اوهفتاد شـهررا در مسـیر ساحات‬ ‫مفتوحه خود ساخته و از نو ایجاد کرده است باوجودیکه احتمال آن‬ ‫میرود که این رقم قدری مبالغه آمیز باشد‪.‬البته کلیه شهر هایی که‬ ‫اسکندر آنرا ساخته است در واقع مشابه به دژ های نظامی ای بوده‬ ‫اسـت که سـپاهیان بی حد و حصراسکندر با خانواده های شان در‬ ‫آن زندگی میکرده اند که مشـابه به شـهرکهای نظامی یی بوده‬ ‫است که امروز غربیان نیز در وطن ما بخاطر توقف طویل المدت‬ ‫شان دست به ایجاد همچو ساختمانهای نظیر شهرک های نظامی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪39 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫یا چیو چورا ‪ ) c h iu - chiu‬تاسیس شد‪ .‬سه پادشاه از این‬ ‫خاندان در مجموع ‪ 70‬سال حکومت داشتند‪.‬‬ ‫‪ .2‬کوشان های جدید که بین ‪ 125‬تا ‪ 230‬میالدی حکومت‬ ‫کرده بودند ‪ ،‬توسط – کانیشکای بزرگ تاسیس شد ‪ .‬وی یکی‬ ‫از مبلغان بزرگ آیین بودا بوده است‪ .‬دکتر مهرداد بهار این دولت‬ ‫را همان کشـانی شـاهنا مه می داند ‪،‬تعداد شـاهان این سلسله‬ ‫ده نفـر بودنـد کـه در مجمـوع پس از ‪ 108‬سـال توسـط دولت‬ ‫ساسائی منقرض گردید‪ .‬باستان شناسی ‪ ،‬حکومت کوشانیان را‬ ‫شا مل سرزمین های خوارزم و تاجیکستان و ازبکستان دانسته‬ ‫اند‪ .‬شاپور ّاول فرزند اردشیر بابکان به شرق تاخته و از طریق‬ ‫هندوکش به هندوسپس به قلمرو کوشانیان دست یافته است ‪.‬‬ ‫پروفسور محمد باقر در مقاله « تاثیر و گسترش زبان فارسی در‬ ‫شبه قاره هند و پاکستان » می نویسد ‪:‬‬ ‫« کوشانیها نخستین کسانی از شبه قاره ی هندو افغانستان‬ ‫بودند که توانستند با مردم پارس ارتباط سیاسی بیشتری برقرار‬ ‫سـازند و زبـان پارسـی را در سـده ی یکـم یا دوم پـس از میالد‬ ‫در سـرزمین شـبه قـاره هنـد و پاکسـتان رواج بدهنـد ‌( محیـط‬ ‫طباطبایی فارسی هندی روزنا مه پارس شیراز ‪ 4 ،‬آوریل ‪1966‬‬ ‫م ‪ … ) .‬این بیان به وسـیله سنگنبشـته ای که از کوشـانیها با‬ ‫خط یونانی در – سرخ کتل ‪(sorkhkat‬بغالن) تخارستان که‬ ‫دارای کلمات تخارستان فارسی یا رومی می باشد به دست آمده‬ ‫است ‪ ،‬تایید می گردد‪– .‬‬ ‫قدیمیتریـن کتـاب کـه در زبـان پارسـی از نویسـندگان هنـد‬ ‫شـناخته شـده اسـت ‪ ،‬ترجمه فارسـی رسـاله ای به نام زهر به‬

‫‪38 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫قلـم چانـدرا گوپتـه به سـال (‪ 322 – 293‬ق ‪ .‬م ‪ ) .‬هنگا می که‬ ‫وزیـر اعظـم چاناکیا یـا کانتیلیـا ‪ chanakya or ya‬از ‪kant‬‬ ‫بـود تالیـف نمود‪ – .‬همچنان ادبیات دری در سـرزمین هند در‬ ‫زمان شاهان موغلی هند به اوج رشد خود رسیده بود که میشود‬ ‫هندوستان را بزرگترین گنجخانه ادب دری دانست که در بحث‬ ‫مغولهای هند به آن می پردازیم‪.‬‬

‫انحطاط فارس ‪:‬‬ ‫شهنشـاهی که داریوش تاسـیس کرده بود بیش از یک قرن‬ ‫نپاییـد‪ ،‬اسـتخوان بنـدی مـادی و معنـوی پـارس بـا شکسـت‬ ‫های ماراتون و سلامیس و پالته در همم شکسـت ؛ شـاهان‬ ‫کار جنـگ را کنـار گذاشـته در شـهوات غطـه ور بودنـد‪،‬و ملت‬ ‫در سراشـیب فسـاد و بـی عالقگـی قـرار داشـت ؛ سـقوط این‬ ‫امپراطوری انقراظ امپراطوری روم را در قبال داشت در هر دو‬ ‫کشور عامل اساسی در سراشیبی سقوط تدنی اخالقی ملت و‬ ‫قساوت شاهان و امپراطوران و غفلت اینها از حال و احوال مردم‬ ‫بود‪.‬به پارسیان همان رسید که به مادیان رسیده بود‪ .‬چه حاال‬ ‫شـاهان پارس بعد گذشـتاندن چندین نسل کارا‪ ،‬به تن پروری‬ ‫و عیاشی ‪ ،‬ظلم و فساد بارگی روی اورده بودند که نظیر آن در‬ ‫تاریخ کمتر دیده شده است ‪ ،‬زیرا انچه از خونریزی ها و کشتار‬ ‫هـا در دربـار روم زمـان تیدورس صورت میگرفت با کشـتار ها‬ ‫و خونریزیهای وهشـت آوری که در دریار پارسـیان قدیم اتفاق‬ ‫افتاد قابل مقایسه میباشد‪ .‬کشنده خشایارشاه را اردشیر اول که‬ ‫پس از پادشـاهی خشایارشـاه اوبجای او نشسـت ‪ ،‬کشـت ‪ .‬اما‬

‫وی را نیز چند هفته بعد برادر نا سـکه اش سـغدیان کشـت‬ ‫که سـغدیان خود پس از شـش ماه بدسـت داریوش دوم کشته‬ ‫شـد‪ .‬امـا این اردشـیر که زمـان درازی حکومت کرده بود پسـر‬ ‫خود داریوش را که قصد سـلطنت کرده بود کشـت و زمانیکه‬ ‫فهمیـد پسـر دومش اوخوس نیز قصـد جـان او را دارد از غصه‬ ‫مرد‪ .‬اوخوس را پس از بیسـت سـال بکواس یکی از سردارانش‬ ‫مسـموم سـاخت و این سردار پسـر دیگر اوخوس را به سلطنت‬ ‫نشـانید ‪ ،‬و برای اثبات حسـن نیت برادر شاه را کشت و جندی‬ ‫بعد از رشک فرزندان وی را نیز کشت و دوست مطیع ومخنث‬ ‫خود کودومانوس را به سـلطنت رسـانید ‪.‬این شـخص هشـت‬ ‫سـال سـلطنت کرد و لقب داریوش سوم را بخود گذاشت ‪ ،‬این‬ ‫شخص در جنگ با اسکندر ‪ ،‬هنگامی که سرزمین و پادشاهی‬ ‫او در حال احتضار بود کشـته شـد ‪ .‬پارسـیان در دوره حکومت‬ ‫داری شان هرگز به این هدف نبودند که از ملت های که تحت‬ ‫قیادت شان است ملت واحد وحقیقی یی بوجود بیاورند‪ ،‬از این‬ ‫سـبب نگهداری وحدت شهنشـاهی پارس روز بروز مشـکل تر‬ ‫میشد ‪ .‬هر قدر که از سختی شاهان در امور رعیت کاسته میشد‬ ‫بـر طمع فرماندهان محلی افزونی بعمل می آمد‪ .‬شورشـهای‬ ‫و جنـگ هـای متوالـی و بی هدف پارس باعث این شـد مردان‬ ‫زنده پارس از بین بروند و اشخاص جبون و تر سو رویکار آیند‬ ‫که به این ترتیب روح زندگی و نشاط در لشکریان شاهنشاهی‬ ‫مرده بود‪ .‬زمانیکه اسکندر خواست به فارس حمله کند قشون‬ ‫کار آزموده اسکندر به قشون مزدور ‪ ،‬جبون و تن پرور پارس‬ ‫کـه سـرداران آن حتـی در میادیـن نبرد نیز از خیمه شـب بازی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫پین ‪ kipin‬در حوضه ی رود ارغنداب و سفال ی سند در نزدیکی‬ ‫کابل حکومت داشتند ‪ ،‬به یونانی « هند وسیتی » ‪Indocytha‬‬ ‫شهرت دارند‪.‬‬ ‫اقوام هندوسیتی ( سکایی ) به احتمال قوی قومی اریایی ویجه‬ ‫بوده اند که در نواحی سـغد دولتی به همین نام در سـده دوم پیش‬ ‫از میالد توسـط تخاریان یا کوشـانیان که از مشـرق آمده بودند ‪،‬‬ ‫تاسـیس شـد‪ .‬اینان پادشـاهی یونانی – باختری را نابود سـاختند‪.‬‬ ‫سلسـله هندو سـکایی توسـط مائوس دوم ( = مااواس معروف به‬ ‫موگای کبیر ) تاسیس شد ‪.‬سپس به دست « ویکرا مادیتیا » ( شاه‬ ‫مالوا » منقرض شد‪.‬‬ ‫سلسله آزس ین ‪ 50‬پیش از میالد تا ‪ 30‬میالدی در بگرام توسط‬ ‫آزس اول تاسـیس شـد که تا پنجاب ورود سـند گسـترده بود‪« .‬‬ ‫کوندو فارس » شاه هند و پارتی این سلسله را منقرض کرد‪ .‬پس‬ ‫از هنـدو سـکایی هـا ( ‪ ) pahlav‬یـا همان هندو پارتـی ها که از‬ ‫اختالط پارت ها و سـکاها بودند‪ ،‬قدرت می گیرند‪ 31‬و جانشـین‬ ‫سکاها در ایالت سند می شوند که با خود گوشه هایی از فرهنگ و‬ ‫تمدن هلنی را وارد این سرزمین می کنند‪.‬‬ ‫سلسله پهلوها به دو گروه تقسیم می شود ‪ :‬سلسله هندو پارتی‬ ‫کـه در سـال ‪ 88‬پیـش از میلاد به وسـیله « وننـس » ( = ونونس‬ ‫‪ ) vonones‬و بـه گفتـه دیاکنـف ونن ‪ vonon‬پدید آمد و تا ‪16‬‬ ‫میالدی ادا مه داشـت و به وسـیله « گوندو فارس » از بین رفت ‪:‬‬ ‫آنان شـعبه ای از پارتیان بودند که در حوزه هیرمند و سیسـتان به‬ ‫طور پراکنده می زیستند و زمانی که سکاها وارد سکستان شدند‪ ،‬با‬ ‫آنان در هم آمیخته‪ ،‬قومی سکایی و پـارتی را تشکیل دادند و چون‬ ‫پارت ها خود را « پهلو » می گفتند‪ ،‬آنان نیز خود را پهلو نا میدند‪.‬‬

‫‪37 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫سلسـله دیگر پهلوها هسـتند‪ ،‬یعنی « هند و پارتی و سـکایی » باستان شناسان نیز اذعان دارند‪.‬‬ ‫که به سال ‪ 20‬میالدی توسط « گوندوفارس » ( = کریستن سن ‪:‬‬ ‫گوندوفر – آیرین فرانک ‪ :‬گندوفارنس ‪ )‌ Gondophanes‬آغاز دکتر محمد جواد مشکور در مقاله ی « نام کوشان در‬ ‫گردید‪ .‬وسـعت این ا مپراتوری از سیسـتان تا پنجاب بود و آیرین کتابهای قدیم فارسی و عربی » می نویسد ‪:‬‬ ‫فرانک نیز آن را تا جنوب شـرقی هند ذکر کرده اسـت‪ .‬اینها به « از میان قبایل « یووه چیه » یک قبیله به نام کوشان ها برتری‬ ‫خود را بر قبایل دیگر مسـلم سـاختند و سـپس آنها نیز به سـوی‬ ‫عنوان خاندان سورنا نیز یاد میگردد‬ ‫در آن سـوی مرزهای هند قدرتش بسـط یافته و دولتی اشکانی شـمال هند سـرازیر شـدند ‪‌،‬در اینجا هم سـکاها را که تازه مستقر‬ ‫– سکایی را به وجود آوردند‪ .‬از جمله ی نام آوران این خاندان در شـده بودنـد ‪ ،‬شکسـت دادند و از برابر خود بـه نواحی جنوبی هند‬ ‫این دوره « گندفر » را باید نام برد که در نیمه ی نخست قرن اول راندنـد و بـه ایـن ترتیب بود که سـکاها به نواحی کاتیـاواد و دکن‬ ‫میالدی قلمرو وی در آن سـوی سـند تا پنجاب و پیشـاور وسعت رفتنـد‪ .‬از آن پـس کوشـان ها امپراتوری پهناور و نیـز دولتی را در‬ ‫تمام نواحی شمالی هند و قسمتی عمده از آسیای مرکزی به وجود‬ ‫داشت ‪» .‬‬ ‫کوشانیان یکی از قبایل اریایی است که در این دوره بار دیگر به آوردند … » ‪40‬‬ ‫سرزمین های هند استیال یافته و خود را حکمران هند می نامیدند‪:‬‬ ‫در ایـن دوره کوشـانیا مجـدداً در مجـاورت دولـت اشـکانی ظاهـر ج هارماتا » در مقدمه کتاب « تاریخ تمدنهای آسیای‬ ‫میگردند که در تاریخ بنام کوشانیهای کوچک یاد میگردد که در مرکزی » در تشکیل حکومت کوشانیان می نویسد ‪:‬‬ ‫حدود شرقی ایران‪ ،‬بر افغانستان و قسمتی از هند شمالی و شمال « در حدود قرن ّاول میالدی در شمال هندوکش اتحاد پنج قبیله‬ ‫غربی آن حکومت داشـتند و به کوشـانیان کوچک معرف هستند ی تخـاری تحـت لوای کوشـانی ها آغاز شـده بـود و در حدود ‪50‬‬ ‫‪ .‬این اقوام در ‪ 128‬میالدی باختریا را بین خود تقسـیم کردند‪ .‬به میالدی پادشاه کوشانی به نام کوجوال کدفیس که خود را ساالر‬ ‫قولی چیناییها آنها را ار اقوام ساکن در صحراه های چین میداند بلـخ خوانـد‪ ،‬هنـد و پارتی ها را بیـرون کرد و ایالت هنـدی آنها را‬ ‫که بنام یوه چیها از آنان نام برده اند ‪ .‬میگویند این قبایل توسط ضمیمه ی کشور خود کرد ‪.‬‬ ‫قبایل دیگر که بنام هونها یاد میشود از صحرا رانده شدند که در پایتخـت تابسـتانی این پادشـاهان در « کاپیچـی » ‪= ( kapici‬‬ ‫شـمال بلخ ساکن شـدند ‪ .‬اما عده دیگری از جمله کریستن سین کاپیسـی یا بگرام ) و کابل و پایتخت زمسـتانی آنان شـهر پیشاور‬ ‫آنها را از تبار سکا ها دانسته اند اما ویل دورانت آنها را ترک میداند‪ .‬بوده است ‪ .‬عصر کوشانی را به سه دوره تقسیم کرده اند ‪:‬‬ ‫در اینجاست که گوشه های از تاریخ باوجود پژوهش های گسترده ‪ .1‬کوشـانی های قدیم که زمان حکومتشـان بین ‪ 55‬تا ‪125‬‬ ‫در هالۀ ابهام باقی می ماند که این موضوع را تمام تاریخ نویسان و میالدی بوده اسـت ‪ ،‬توسـط کوجوال کدفیس اول ( = کادفی زس‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫موجوده بعد از فرهنگ ویدی ‪ ،‬اوستایی هخامنشی تأثیر شگرفی‬ ‫در لشکر کشی های اسکندر مقدونی در سرزمین اریانا=افغانستان‬ ‫داشته است‪ .‬این لشکر کشی جلوه های قدیم مدنیت هخامنشی و‬ ‫ویدی و دراویدی را دستخوش تحول عظیم گردانید‪ ،‬به این معنی‬ ‫که در فرهنگ ‪ ،‬طرز فکر و عقاید و آراء مردم ما تغیرات بزرگی رو‬ ‫نماشد که در تاریخ افغانستان تاثیرات سودمند داشته است‪.‬‬ ‫زمانیکه کوروش نخستین بنیاد گذار دولت هخامنشیان پارس‪،‬‬ ‫سـرزمین بلخ ‪ ،‬افغانستان ‪ ،‬پنجاب و سند را فتح کرد دومین اختالط‬ ‫اقوام اریایی را به سر کردگی پارسیان نشان میدهد که قبل بر این‬ ‫شاخه دیگری از اقوام اریایی به سر زمین هند هجوم اورده بودند‬ ‫که مترادف با تمدنهای دراویدها و ناگن های مار پرسـت در هند‬ ‫بوده است که بودا شخصًا تقویه و انکشاف این اقوام تازه وارد را در‬ ‫بستر تمدنی هند نوید داده بود‪ .‬با هجوم و لشکر کشی پارسیان در‬ ‫سر زمین هندوستان که در آن مدنیت هند و آریائیها به‬ ‫اوج خود رسیده بود و ما در بخش گذشته به تفصیل روی‬ ‫آن بحـث کردیـم که سیسـتم تجـارت و روابط این تمدن‬ ‫چه از راه خشـکه و چه هم از راه کشـتی تا سـرزمین های‬ ‫مصر و کلده و آسور ها در بین النهرین ادامه داشته است‬ ‫‪ ،‬لذا تاریخ نویسـان هجوم و حمالت کورش را که هنوز‬ ‫محق نیست که کورش اول این حمله را به هند اجرا کرده‬ ‫اسـت و یـا بعـداً توسـط باز مانـده های او صـورت گرفته‬ ‫باشـد چـرا کـه به گفته ویـل دورانت همیشـه یک روی‬ ‫تاریخ را تاریکی و شـبحه هات پوشـانیده اسـت که دارای‬ ‫ابهام می باشد‪،‬لذا قسمیکه ایرانی ها ادعا دارند کشکر‬ ‫کشـی کـوروش بهند با عث پیوند فرهنگـی ‪ ،‬اقتصادی و‬ ‫سیاسی در شــبه قاره شـد آنقدر ها محق نمیباشدچرا که‬ ‫اولیـن قومـی که از نژاد ارین به هندوسـتان مقارن ظهور‬ ‫بودا به هند وارد شده بودند مهاجمین یا مهاجرین اریایی‬ ‫ویجه بود که صحراه های شمال آمو را بقصد گذشتن از‬ ‫رودخانـه آمـو و بعداً عبـور از کوهای هندو کش و پامیر در‬ ‫شـمال هندوسـتان مستقر شدند که حدود سـال های ‪ 450‬قبل از‬ ‫میالد را نشـان میدهد در حالیکه تاریخ حمالت کوروش به شـبه‬ ‫قاره هند زمانی انجام شد که پارسیان ماد ها را منقرض ساختند‬ ‫و بعد از بهم رسانیدن قدرت دولتی راه هندوستان را پیش گرفته‬ ‫اسـت کـه دو مرتبـه بعد تـر از مهاجرتهـای اریایی ویجـه به هند‬ ‫میباشد چه به اثر استنتاج تاریخ نویسان اقوامی که به طرف جنوب‬ ‫و شـرق و غرب از صحاری اسـیای مرکزی پراگنده شده است در‬ ‫یک مقطع زمانی صورت بسته است ‪ ]ii[.‬تاریخ حمالت کوروش‬ ‫را به سرزمین های بلخ و شبه قاره هند با خاموشی استقبال کرده‬ ‫است ‪ ،‬تا آنجا که بعد از سقوط هخا منشی این پیوند هم چنان در‬ ‫هندوستان ادا مه داشته است ‪ .‬موضوع دیگری که میتواند بی تأثیر‬ ‫بودن هجوم کوروش را بی تاثیر اثبات نماید نفوذ فرهنگ و دین‬ ‫زردشتی و کتاب اوستا با ریگودا و گاتها می باشد که تاریخ نویسان‬ ‫این شباهت ها را در هر دو کتاب ذکر کرده اند ‪.‬‬ ‫نکته دیگری که در این هجومها قابل یاد آوری است موجودیت‬ ‫منابع سرشـار اقتصادی و پیداوار و طالی هند کشـور های بیگانه‬ ‫را به اشـتیاق جهان کشـایی بطرف این سـرزمین کشانیده است‬ ‫چنانچه قبل از اسکندر هجوم داریوش اخامنشی را در ‪521/ 519‬‬ ‫به این واداشـت تا حمالتی را از طریق دریای عمان به سـر زمین‬ ‫پنجـاب هندوسـتان ار طریـق دریا انجام دهد که آثـار باز مانده در‬

‫‪36 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫تخـت جمشـید حاکـی از آن اسـت کـه هندیهـای ارین سـاالنه‬ ‫‪300‬تاالنـت گـرد طال بـه دولت داریوش خراج می پرداخته اسـت‬ ‫‪.‬باید یکبار دیگر برای روشن شدم موضوع اینکه چرا هند همواره‬ ‫مـورد آمـاج بیگانگان قرار می گیرند بپـازی اقوام اریایی ایکه در‬ ‫شـمال قـاره هند سـکونت دارند و نخبه و شـیرازه اقتصـاد و تولید‬ ‫طالی هند که از اثر شجاعت و مدیدیت سالم همین اقوام بدست‬ ‫مـی آیـد که در تاریخ هـرودوت آنها را بنـام اره ی هندیانی که در‬ ‫منطقه شـمالی هند در همسـایگی کاسـپاتیرها ‪ Caspatyrus‬و‬ ‫منطقه پاکتیسیا ‪ . pactycia‬از طایفه ی دیگری یاد می کند که‬ ‫شباهت به مردم باکتریا ( بلخ ) داشته اند ‪:‬‬ ‫در میان هندی ها این عده از سـایرین جنگجو ترند و ایشـان‬ ‫هستند که به جستجوی طال می روند‪ ،‬زیرا که بیابان زرخیز در این‬ ‫قسمت هند واقع شده ‪.‬‬

‫اگر این روایات و افسانه های تاریخی صحیح باشد این را نشان‬ ‫میدهد که روابط هخامنشیان و هند تا پایان عصر هخا منشی ها‬ ‫ادا مه می یابد به طوری که آریان در کتاب آناباسیس ‪Anabsis‬‬ ‫می نویسـد ‪ :‬هندی ها با بلخی ها هم مرز بودند و همان ترتیب‬ ‫خود بلخی ها با سغدی ها دارای مرز مشترک بودند‪ ،‬ک به کمک‬ ‫داریوش آمدند‪ .‬آنهایی را که هندیان کوهنورد نا میده می شدند و‬ ‫با خود فیل داشتند‪ ،‬در این سوی سند زندگی می کردند‪ ،‬در سپاه‬ ‫داریوش در گائوگمل شرکت داشتند‪ .‬که مختصًا همان وادی سند‬ ‫و پنجاب را نشان میدهد‪.‬‬ ‫از اینجا خط حمله یونانیان در سر زمین هند مشخص می شود‬ ‫کـه سـلوکوس اول بـه هندزمانـی حمله بـرد که « چانـدرا گوپتا »‬ ‫‌سلسله موریا ها را در هند تاسیس کرده بود که از نیرومندی خاصی‬ ‫برخوردار بود‪.‬واما سلوکوس در سال ‪ 304‬ق ‪ .‬م با چاندرا صلح می‬ ‫کند و در مقابل جهاز همسرش با گرفتن چهار صد فیل سرزمینی‬ ‫را که اسکندر به تصرف در آورده بود‪ ،‬به او واگذار می کند‪.‬‬ ‫دولـت باختـر در بلـخ بـه وسـیله دیودوتـوس اول ‪Diodotus‬‬ ‫اسـتقالل می یابد و سـپس از پنجاب و سند به تصرف دمتریوس‬ ‫‪ Demetrios‬در مـی آیـد‪ .‬او پایتخـت دولت موریا یعنی شـهر «‬ ‫پاتالی پوترا »( = پتنه ‌) را فتح می کند‪ .‬بنابراین با گشترش قدرت‬ ‫دمتریـوس در هنـد ‪ ،‬خـط یونانی و هم چنین خـط محلی بر روی‬

‫سـکه ها نوشـته می شـد‪19‬و اما امپراطور اسـکندر در هند دیری‬ ‫نمـی پایـد و بنا به گفته « آ‪ .‬بلتیسـکی » زمـان حکومت ناندا بین‬ ‫‪ 324‬تـا ‪ 200‬ق ‪ .‬م بـود‪ .‬سلسـله موریاها توسـط « چاندرا گوپاتا »‬ ‫پس از فروپاشـی ا مپراتوری اسـکندر پدید آمد که از ‪ 413‬تا ‪322‬‬ ‫ق ‪ .‬م ادا مه داشـت‪ .‬این سلسـله توسـط « پوسیا میترا » ( موسس‬ ‫سلسله سونگا ) پس از ‪ 137‬حکومت منقرض شد‪ 22.‬البته « توین‬ ‫بی » انقراض‪ :‬این دولت را به وسـیله مهاجمان یونانی باکتریایی‬ ‫بـه رهبـری دمتریوس اول در دومین سـده پیش از میالد می داند‬ ‫که صحیح نیست‪.‬‬ ‫از اثر نخستین کاوش های که درپاتالی پوترا انجام پدیرفت‪،‬توسط‬ ‫دو نفـر باسـتان شـناس به نامهای دکتـر وادل ‪ Waddel‬و دکتر‬ ‫اسـپونر ‪ s poo ner‬بـود کـه تاالر آپادانای پاتالی بوترا را کشـف‬ ‫کرد‪ .‬وی به اثبات رسانید که این بناها الگوی جز تخت جمشید‬ ‫نداشـته و حتی مهر و نشـانه هایی شـبیه به مهر و نشـانه‬ ‫های هنرمندان و سـازندگان تخت جمشـید را پیدا نمود و‬ ‫بر این باور شد که این ساختمان ها را مهندسان و معاران‬ ‫ایرانـی طـرح کرده و با یاری هنرمندان هندی سـاخته اند‬ ‫کـه عظمـت کاخ هـای موریانـی « پاتالی پوتـرا » با طال‬ ‫کاری ها و تزیینات خیال انگیزش ‪ ،‬تنها با تاالرهای هخا‬ ‫منشیان و مادها در شوش و اکباتان در خور سنجش برابر‬ ‫می دانند ‪25 .‬‬ ‫نمایشکاه هایزیر زمینی یا غار های مقدس و ستونهای‬ ‫یاد بود حامل فرمانها و نوشـته های آشـوکا به رسم الخط‬ ‫خروشـتی که در کوههای تاکسیال یافت شده است بیان‬ ‫ایـن موضـوع اسـت کـه هنـر منـدان پارسـی در طـرح و‬ ‫مهندیسی آن نقش داشته اند‪.‬‬ ‫مقابریکـه در تیمـور گـره پاکسـتان کشـف شـده اسـت‬ ‫شباهت بسیار نزدیکی را با قبوریکه در نزدیکی های تخت‬ ‫جمشید کشف شده است داشته اند‪.‬‬ ‫در زمـان اشـکانیان شـواهد ایـن طور نشـان میدهد که‬ ‫پارتیان بیشـترین تالش خود را در بیرون راندن سـلوکیان به کار‬ ‫بردند و توجیهی به شبه قاره نداشتند و البته وجود سکاهای شمالی‬ ‫که در اثر تهاجم اقوام « یوئه ‪ .‬چی » به سـرزمین های جنوبی تر‬ ‫یعنی سیسـتان و حوزه ی پنجاب و سـند کشانده بود‪ ،‬دیگر مورد‬ ‫دل مشـغولی پارتیان بود تا به سـرزمین شـبه قاره نیندیشـند‪ .‬ا ما‬ ‫مهـرداد اول یـک بـار در اثـر ضعف دولت باختر به سـرزمین های‬ ‫سند و هیداسپ ( جیم ) یورش می برد و ساتراپ های پاروپا میزاد‬ ‫و آراخوزیا و زرنک را می گشـاید ‪ ،‬ا ما تهاجم سـکاها به قسـمت‬ ‫های شرقی دولت اشکانی باعث بازگشت مهرداد می شود و کار او‬ ‫بی نتیجه می ماند‪ .‬سکاها در سده اول میالدی موفق به تشکیل‬ ‫چندین سلسله در شرق ایران و شمال غربی هند گردیدند ‪:‬‬ ‫در مـورد سـکاها کـه ویـل دورانـت انهـا را از اقوام بسـیار قدیم‬ ‫اروپایی میشناسـد که منشه شـان در ماورای دریای خزر و شمال‬ ‫ایران میباشد‪.‬این سلسله دارای شاهان شجاع و نام آوری میباشند‬ ‫که در تاریخ بنام سلسـله سـکا ها یاد میشود که آخرین حکمران‬ ‫این سلسـله بنام مهرداد هشـتم یاد میشـده اسـت که« سکاها در‬ ‫هند به ویژه هند و سـیتی های تحت حکومت مائواس و خاندان‬ ‫آرس در دره سند ‪ ،‬به طور مستمر یرزمین هایی که از زمان مناندر‬ ‫تحت تسلط هند و یونانی ها بود‪ ،‬متصرف شدند‪ .29‬سلسله هند‬ ‫و سکایی که بین ‪ 72‬تا ‪ 50‬پیش از میالد در ناحیه ای به نام کی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪35 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫آریایی ویجه (انائو) یا اولین خاستگاه‬ ‫قسمت دوم ‪:‬‬

‫نفوذ کوروش ‪ -‬اسکندر ‪ -‬سکهاها ‪ -‬کوشانیها‬ ‫مدنیت هند و اریایی ‪ -‬فتح پارس بدست اسکندر و‬ ‫پیشروی به سوی هندوستان‬ ‫واژگان کلیـدی ‪ :‬عبـارت انـد از هنـد و ایرانـی‪ ،‬پـارس جـم ‪ ،‬هپتـه هیندو ‪ ،‬پتن ها (پشـتونها)‪،‬‬ ‫کاسپاتیرها ‪ ،‬پاکتیستا ‪ ،‬باکتریا(تمدن بلخ و ماورای هندو کش شمالی)‪ ،‬هیداسپس ‪ ،‬خرشتی ‪،‬‬ ‫سلوکیان ‪ ،‬موریاها ‪ ،‬پاتالی توترا ‪ ،‬پوسیا میترا ‪ ،‬پتنه ‪ ،‬گنداره ‪ ،‬آشوکا‪ ،‬براهمه‪ ، ،‬اهورا مزدا‪ ،‬یوئه‬ ‫چی ‪ ،‬آراخوزیا ‪ ،‬هندوسیتی ‪ ،‬پهلوها‪ ،‬سکاهادراویدیها ‪،‬ناگن ها همۀ این واژگان تمدنها و بانیان‬ ‫آن در سرزمین اریاییویجه را که سه تمدن عمده و ماندگار را در پشت سر گداشته اند که عبارت‬ ‫اند ار هخامنشیان پارس ‪ ،‬کوشانیان ‪ .‬هندو ارینها که هر سه این تمدنها از اثر مهاجرتهای دسته‬ ‫جمعی اقوام اریایی ویجه از فالت اسـیای مرکزی منشـه دارند که باالخره از اثر هجوم و لشـکر‬ ‫کشی های اسکند مقدونی در تمدن گریک و بودیک تا اندازه ای استحاله گردیده و قسمت های‬ ‫غربی آن تا ظهور دین اسالم در قسمت های غربی فالت ایران با حکومت های نسبتًا نا کار آ‬ ‫و ضعیف باقی ماندند که باالخره آن نیز در اخوت اسالمی منحل گردید‪.‬‬ ‫اسکندر و هجوم به شرق‪:‬‬ ‫اسکندر مقدونی چهره نام آشنای تاریخی است که داعیه فتح جهان را در سر داشت‪ .‬در دوران‬ ‫فرمانروایی ‪ ۱۳‬سـاله اش سـرزمین‌های بسـیاری را تصرف می‌نماید که با توجه به امکانات آن‬

‫زمان ابعاد وسیعی داشته‪ .‬او دستور داد تا کاخ آناهیتا‪ ،‬تخت جمشید و کاخ های ُخسروانه پارس را‬ ‫تخریب و ثروتهای آنرا با خود ببرند و هر چیز را که قابل انتقال نیست نابود سازند‪.‬این بخاطری‬ ‫بود که امپراطوری هخامنشیان در زمان شکوه و جالل خود چنین چیزی را باالی یونانیان آورده‬ ‫بودند‪]i[.‬‬ ‫داریوش سـوم شـاه ساسـانی مقارن حمله اسکندر به فارس فرار میکند و توسط یکی از امیران‬ ‫والیت کشـته میشـود ‪ .‬اواسـکندر بعداً سـغد را فتح میکند ؛ کوهورتانوس امیرسغد بدون جنگ‬ ‫شکسـت را پذیرفته و ضیافتی برای اسـکندر با تجمالت مشـرق‌زمین آماده میسازد و ‪ ۳۰‬نفر‬ ‫از دختران خانواده‌های درج ٔه اول سغدیان را با رکسانه دختر خودش در این ضیافت می طلبید‪.‬‬ ‫رکسـانه از حیـث زیبایـی و لطافـت مثل و مانند نداشـت و بقدری دلربا بود کـه در میان آنهمه‬ ‫دختران زیبا توجه تمام حضار را بخود جلب می‌کرد‪ .‬اسکندر که قب ً‬ ‫ال نیز شهزاده بانوان داریوش‬ ‫را در بد مسـتیهای خود از آن خود کرده در حرم سـیاربا خود داشـت اینبار به امیر سـغد فرمان داد‬ ‫تا بخاطریکه آتنی ها مؤدت خود را ثابت ساخته باشند و دوستی را با پارس پایداربسازند‪ ،‬دستور‬ ‫داد که زمینه ازدواج او را با رکسـانه محیا و سـی دختر دیگر از امیر زادگان سـغدی با آتنی ها‬ ‫ازدواج نمایند ‪ .‬اسکندر به آوین مقدونیها با رکسانه امیر سغد ازدواج مرد ولی مقدونیها را این رفتار‬ ‫اسکندر خوش نیامد زیرا در نظر آنان پسندیده نبود که یک والی پارس پدرزن اسکندر گردد ولی‬ ‫از زمان کشته شدن کلیتوس سرداران مقدونی از اسکندر می‌ترسیدند و هر آنچه از او سر می‌زد با‬ ‫سیمای خوش تلقی می‌شد‪ .‬به این ترتب اسکندر سفز دور و دراز خود را بخطر تسخیر هندوستان‬ ‫راهی آن دیار گردید و اسکندر در بازگشت از هند مسیر دریائی بازرگانی را نیز مرور کرد یعنی از‬ ‫سواحل هند و سواحل خلیج فارس به بابل بازگشت و در آنجا درگذشت‪.‬‬ ‫این سـفر پر مخاطره اسـکندر در تسلسـل جریانهای بزرگ تاریخی که در تشـکیل فرهنگ‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گروتسک در ادبیات و هنر‬

‫گروتسـک یـک مفهـوم‬ ‫هنـری و ادبیاتـی ‌سـت؛‬ ‫پدیـده‌ای کـه تلفیقـی از‬ ‫عزیز حکیمی‬ ‫واقعیـت و خیـال‪ ،‬یـا تناقـض‬ ‫باشد‪ .‬گروتسک می‌تواند وضعیت یا مکان یا موجودی مضحک‪،‬‬ ‫متناقض‪ ،‬بی‌تناسب و یا ترسناک باشد‪ .‬بنابراین‪ ،‬گستره معنایی‬ ‫گروتسک می‌تواند تعاریف زیادی را دربرگیرد‪.‬‬ ‫در زبان انگلیسی واژه ‪ Grotesque‬به معنای هرچیزی‌ست‬ ‫که به شکل چندش‌آوری زشت و یا مضحک باشد‪ .‬استفاده از‬ ‫این واژه در قرن شانزدهم باب شد‪ .‬اصل این واژه از ‪ Grotto‬در‬ ‫زبان ایتالیایی آمده که به معنای غار است و اشاره به تصاویری‬ ‫دارد انسـان‌های اولیه غارنشـین بر دیواره‌های مغاره‌های محل‬ ‫زندگی خود می‌کشیدند‪.‬‬ ‫از آنجـا که در بیشـتر ایـن تصاویر قاعده‌هـای معمول هنری‬ ‫در قرن شانزدهم طبیعتا استفاده نشده بود‪ ،‬این اصطالح برای‬ ‫تعریف ماهیت هنری نقاشـی‌های غارنشـین‌ها به کار می‌رفت‪.‬‬ ‫برخی از این نقاشی‌ها خارق‌العاده است؛ ترکیبی از انسان و سایر‬ ‫حیوانات‪ .‬اما ایتالیایی‌ها این نقاشی‌ها را انزجارآمیز‪ ،‬بدترکیب و‬ ‫مضحکمی‌دانستند‪.‬‬ ‫در قرن شانزدهم این اصطالح وارد ادبیات‪ ،‬بخصوص ادبیات‬ ‫فرانسه‪ ،‬شد‪ .‬گروتسک بیشتر از همه چیز برای توصیف زشتی‬ ‫و بی‌تناسـبی ظاهـر فیزیکی و اعضای بدن بـه کار می‌رفت‪ .‬در‬ ‫قـرن نـوزده ایـن اصطلاح در انگلسـتان و آلمان باب شـد و به‬ ‫معنای کاریکاتور یا طنز (کاریکاتوری از واقعیت) به کار می‌رفت‪.‬‬ ‫گوژپشـت نوتـردام‪ ،‬که در آن شـخصیت اصلـی ظاهر فیزیکی‬ ‫چندش‌آور دارد‪ ،‬نمونه‌ای از تاثیر گروتسک در ادبیات بود‪.‬‬

‫ادبــی‬

‫‪34 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫عزیز حکیمی‬

‫ولی گروتسک همیشه ترسناک یا چندش‌آور نباید باشد‪ .‬مثال‬ ‫در داستان مشهور پینوکیو‪ ،‬این پسربچه چوبی ترسناک نیست‪.‬‬ ‫در داستان آلیس در سرزمین عجایب با آن که شخصیت‌ها به‬ ‫تنهایی می‌توانند رعب‌آور باشند‌‪ ،‬اما رفتارهای خنده‌دار آنها بر‬ ‫عنصر ترس غلبه می‌کند‪ .‬در این داستان‪ ،‬نه تنها شخصیت‌ها‪،‬‬ ‫بلکـه فضـای عجیـب و غریب آن نیز گروتسـک اسـت؛ نوعی‬ ‫واقعیت کج و معوج‪.‬در قرن بیسـتم‪ ،‬نهضت‌های ادبی و هنری‬ ‫مثـل اکسپرسیونیسـم آلمانـی‪ ،‬سوررئالیسـم‪ ،‬تئاتـر اب ِزردیسـم‬ ‫(بی‌معناگرایی) و تئاتر گروتسک (چندش آور) به تلفیق کمدی و‬ ‫وحشت تمایل داشتند‪ .‬گروتسک در این قرن جایگاهی مشخص‬ ‫در ادبیات یافت‪ .‬فضای بسیاری از آثار ادبی گروتسک رویا‌مانند‬ ‫اسـت‪« .‬مسـخ از فرانس کافکا» و داسـتان «بینی» از نیکالی‬ ‫گاگول از نمونه‌های این آثار ادبی هستند‪ .‬فضای چنین آثاری‬ ‫در وهله اول برای خواننده آشنا نیست‪ .‬این فضا غالبا کمیک اما‬ ‫ترسناک و یا سوررئال می‌تواند باشد‪.‬‬ ‫علاوه بـر آن‪ ،‬کاربرد عنصر یا مفهوم گروتسـک منحصر به‬ ‫ژانر ادبی خاصی نیست‪ .‬بیشتر نویسندگان‪ ،‬حتی کسانی که از‬ ‫روی تفنن می‌نویسند و الزاما با مفاهیم تئوریک ادبیات هم آشنا‬ ‫نیستند‪ ،‬به نحوی مفهوم گروتسک را در نوشتن به کار می‌برند‪.‬‬ ‫در آثـاری که در ژانر رئالیسـم نوشـته شـده نیـز می‌توان عنصر‬ ‫گروتسـک را در پـردازش فضاهـای غریب و یا شـخصیت‌های‬ ‫منحصر به فرد دید‪.‬‬ ‫بـا این‌حال‪ ،‬گروتسـک اغلـب برای بیان فیزیک بـدن به کار‬ ‫می‌رود‪ .‬در بیشتر آثار ادبی این مفهوم با تلفیق انسان با حیوانات‬ ‫و حتی سـبزیجات و دیگر عناصر ایجاد شـده اسـت‪ .‬در سینما‪،‬‬ ‫سـایبورگ‌ها (انسـان‌های نیمه‌ربات)‪ ،‬شخصیت‌های عجیب و‬

‫غریب مجموعه فیلم‌های دزدان دریایی کارائیب‪ ،‬و یا درختانی‬ ‫با شمایل انسان که قادر به حرکت‪ ،‬همه گروتسک هستند‪ .‬در‬ ‫سینمای ژانر وحشت و یا علمی تخیلی نیز این مفهوم به طور‬ ‫وسـیعی بـه کار مـی‌رود‪ .‬حتی تصاویری عجیبی کـه از ترکیب‬ ‫عکـس جانـوران متفـاوت با اسـتفاده از فوتوشـاپ و بـه منظور‬ ‫سـرگرمی یـا هنر‌هـای دیجیتالـی تولید می‌شـوند‪ ،‬نیـز مفهوم‬ ‫گروتسک را تداعی می‌کنند‪.‬‬ ‫ادبیات‪ ،‬فرهنگ شـفاهی و یا باورهای مذهبی مردمان شـرق‬ ‫نیز با مفهوم گروتسـک بیگانه نیسـت‪ .‬موجودی به نام جن که‬ ‫به باور عامه به جا پا ُسـم دارد‪ ،‬یا موجوداتی موسـوم به یاجوج‬ ‫و ماجـوج‪ ،‬شـخصیت‌هایی مثـل مـادر فـوالدزره در داسـتان‬ ‫امیرارسلان رومی‪ ،‬دیو سـفید در شـاهنامه و ده‌ها نمونه دیگر‬ ‫گروتسک هستند‪ .‬موجودات خارق‌العاده بخشی از فرهنگ و یا‬ ‫عقاید مذهبی در شرق و غرب هستند و بسیاری از معتقدان به‬ ‫این مذاهب شکی در واقعی بودن برخی از این موجودات (مثال‬ ‫جن) ندارند‪.‬‬ ‫گذشـته از افسـانه‌ها و قصه‌های فلکلور و مذهبی‪ ،‬که عمدتا‬ ‫شفاهی‌سـت‪ ،‬در آثار داسـتانی مدرن فارسی نیز می‌توان ردپای‬ ‫گروتسـک را یافـت‪ .‬این عنصر جایگاه ویـژه‌ای در کاریکاتور و‬ ‫طنز فارسـی دارد‪ .‬کار‌های مانا نیستانی‪ ،‬کاریکاتوریست ایرانی‬ ‫نمونه‌های عالی از گروتسـک اسـت‪ .‬بیشـتر آثار صادق هدایت‬ ‫(مثلا علویه‌خانـم) و نیز رمان‌های دایی‌جان ناپلئـون‪ ،‬اثر ایرج‬ ‫پزشـک‌زاد و گمنامی اثر محمدتقی بختیاری نویسـنده افغان‪،‬‬ ‫نمونه‌هایـی خـوب از خلق فضاهای گروتسـک هسـتند‪ .‬با این‬ ‫همه‪ ،‬برخالف ادبیات غرب‪ ،‬کاربرد مفهوم گروتسک در ادبیات‬ ‫مدرن فارسی اغلب به خلق فضا محدود مانده است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خمیـر‬ ‫تنـورش‬

‫و‬

‫نانبـا‬ ‫بیـت‬ ‫ِ‬

‫دیوانـه‬ ‫مسـتانه‬

‫ادبــی‬

‫‪33 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫گـردد‬

‫ـی عشـق‬ ‫منـم مسـتی و‬ ‫ِ‬ ‫اصـل مـن َم ِ‬

‫سـراید‬

‫بگـو از َمـی بـه جـز مسـتی چـه آیـد؟‬

‫اگـر بـر گـو ِر مـن آیـی زیـارت‬ ‫تـرا خـر پشـته ام رقصـان نمایـد‬ ‫میـا بـی دف بـه گـو ِر مـن بـرادر‬ ‫بـزم خـدا غمگیـن نشـاید‬ ‫کـه در‬ ‫ِ‬ ‫َز َنـخ بربسـته و در گـور خفتـه‬ ‫دهـان افیـون و ُنقـل یـار خایـد‬ ‫بانـگ جنـگ و چنـگ مسـتان‬ ‫ز هرسـو‬ ‫ِ‬ ‫ز هـر کاری بـه البـد کار زایـد‬ ‫ـی عشـق آفریـده اسـت‬ ‫مـرا حـق از َم ِ‬ ‫همـان عشـقم‪ ،‬اگـر مرگـم بسـاید‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪32 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫موالنا آنان را تسلی داد و این غزل را خواند‪:‬‬

‫روز‬

‫بـه‬

‫مـرگ‬

‫گمـان‬

‫مبـر‬

‫بـرای‬

‫مـن‬

‫بـه‬

‫کـه‬

‫تابـوت‬ ‫ِ‬

‫مـرا‬

‫مگـری‬

‫دام‬

‫جنـازه‬

‫چـو‬

‫در ِد‬ ‫و‬

‫دریـغ‬ ‫آن‬

‫باشـد‬

‫ببینـی‪،‬‬

‫مگـو‬

‫فـراق‬

‫فـراق‬

‫و‬

‫مالقـات‬

‫آن‬

‫زمـان‬

‫باشـد‬

‫گـور‬

‫سـپاری‪،‬‬

‫مگـو‬

‫وداع‬

‫وداع‬

‫در‬

‫چـو‬

‫مگـو‬

‫افتـی‪،‬‬

‫مـرا‬

‫وصـال‬

‫مـرا‬

‫بـه‬

‫کـه‬

‫گـور‬

‫فـرو‬

‫شـدن‬

‫چـو‬

‫غـروب‬

‫شـمس‬

‫و‬

‫تـرا‬

‫غـروب‬

‫لحـد‬

‫چـو‬

‫حبـس‬

‫کـدام‬

‫دانـه‬

‫فـرو‬

‫رفـت‬

‫چـرا‬

‫بـه‬

‫دانـه‬

‫‌انسـانت‬

‫کـدام‬

‫دلـو‬

‫ز‬

‫چـاه‪،‬‬

‫ایـن‬

‫جهـان‬

‫باشـد‬ ‫دریـغ‬

‫دیـو‬ ‫ام‬

‫مـن‬

‫روان‬

‫باشـد‬

‫پـرده‌ی‬

‫معیـت‬ ‫ج‬ ‫بدیـدی‪،‬‬ ‫را‬

‫قمـر‬ ‫نمایـد‬

‫فـرو‬ ‫یوسـف‬

‫دریـغ‬

‫برآمـدن‬

‫بنگـر‬

‫زیـان‬

‫باشـد؟‬

‫شـروق‬

‫بـود‬

‫ـان‬ ‫ج‬

‫باشـد‬

‫کـه‬

‫نرسـت‬

‫چـرا‬

‫ولـی‬

‫نمایـد‪،‬‬

‫خلاص‬ ‫در‬

‫زمیـن‬ ‫ایـن‬

‫رفـت‬ ‫جـان‬

‫نـان‬ ‫ج‬

‫باشـد‬

‫و‬ ‫را‬

‫گمـان‬

‫باشـد؟!‬

‫پـر‬

‫بـرون‬

‫نامـد‬

‫چـرا‬

‫فغـان‬

‫باشـد؟‬

‫دهـان چـو بسـتی از ایـن سـوی‪ ،‬آن طـرف بگشـا‬ ‫کـه‬

‫هـای‬

‫هـوی‬

‫تـو‬

‫در‬

‫ـ ّجو‬

‫المـکان‬

‫باشـد‬

‫محمد(ص) وقت خود می‌گویید‪ ،‬ما او را موسـی عهد و عیسـی زمان می دانیم‪ ».‬چنان که خود‬ ‫گفته بود‪:‬‬ ‫سر خود از ما‬ ‫هفتاد و دو ملت شنود ّ‬ ‫دمساز دو صد کیش به یک پرده چو ناییم‬ ‫یک کشیش رومی در حالی که بغض گلویش را می فشرد چنین گفت‪« :‬موالنا آفتابی است که‬ ‫بر همه عالمیان تافته اسـت و همه عالم آفتاب را دوسـت دارند و خانه های همگان از او نورانی‬ ‫می شود‪».‬‬ ‫دیگری اشک از صورت خود سترد و گفت‪« :‬مثال موالنا همچون نان است و همگان را از نان‬ ‫گزیری نیست‪ .‬هیچ گرسنه ای را دیده اید که از نان بگریزد؟»‬ ‫جسم نحیف و الغر موالنا را در کنار پدرش در خاک گذاشتند‪ .‬این محل پیش از دفن سلطان‬ ‫العلما پدر موالنا و خود او به باغ سلطان معروف بود‪ .‬پس از دفن موالنا «تربت» نامیده شد‪.‬‬ ‫قاضی نجم الدین طشتی‪ ،‬از عارفان نامی در جمع بزرگان فرمود‪« :‬سه چیز در عالم عام بود و‬ ‫چون به موالنا منسوب شد‪ ،‬خاص گشت؛ اول مثنوی است که پیش از این‪ ،‬آن نوع شعر را که دو‬ ‫مصراع هم‌قافیه داشت مثنوی می گفتند‪ ،‬در این زمان چون مثنوی گویند‪ ،‬مردم مثنوی موالنا را‬ ‫می‌فهمند‪ .‬دوم پیش از این همه علما را موالنا می گفتند‪ ،‬اکنون از موالنا تنها نام او به ذهن می‬ ‫آید‪ .‬سوم هرگورخانه را تربه می گفتند‪ ،‬اکنون تنها مرقد موالنا را تربه گویند‪».‬‬ ‫امروزه قبۀ الخضرای موالنا در شـهر قونیه معروف خاص و عام جهان اسـت؛ هر سـاله هزاران‬ ‫تشنه و مشتاق معنویت و عرفان از سراسر جهان به زیارت او در قونیه می شتابند‪ .‬موالنا خود به‬

‫سرانجام موالنا جالل الدین محمد بلخی‪ ،‬در روز یک‌شنبه پنجم جمادی الثانی سال‪۶۷۲‬ه‪.‬ق‪/.‬‬ ‫‪۱۷‬دسامبر‪۱۲۷۳‬م در هنگامه ی غروب خورشید‪ ،‬چهره در نقاب خاک کشید‪ .‬جسم خاکی او سرد‬ ‫شد اما جان افالکی او روز به روز گرما و برگ و بار بیشتری یافت‪ .‬چه این که او خود پیش بینی‬ ‫مرگ بی مرگی بود ما را حالل ِ‬ ‫کرده بود‪ِ :‬‬ ‫‪/‬برگ بی برگی بود ما را نوال‪.‬‬ ‫در مرگ موالنا تمام قونیه سیاه پوشید و عزادار شد؛ به گفته افالکی چنان رستاخیزی برپا شد‬ ‫که قیامت کبری در پیش چشم همگان آشکار گردید‪« :‬جمیع ملل با اصحاب دین و دولت حاضر‬ ‫بودنـد؛ از نصـارا و یهـود و رومیـان و اعـراب و ترک ها و غیرهم‪ .‬هریکی به مقتضای رسـم خود‬ ‫کتاب‌ها را برداشته پیشاپیش جنازه می‌رفتند و آیات زبور و تورات و انجیل را می‌خواندند و نوحه ها مشتاقان زیارت گنبد و بارگاه خود چنین وصیت کرده است‪:‬‬ ‫می کردند‪ .‬مسلمانان جلو آنان را گرفتند و گفتند‪ :‬این پادشاه دین‪ ،‬رئیس و امام و مقتدای ماست‪،‬‬ ‫اگـر‬ ‫مـن‬ ‫خـاک‬ ‫ز‬ ‫شما چرا شیون می کنید و عزا گرفته اید؟ آنان جواب دادند‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫ما حقیقت موسی و عیسی و جمیع انبیا را از بیان عیان او فهم کردیم و روش انبیای کامل را که‬ ‫پـزی‪،‬‬ ‫نـان‬ ‫گـر‬ ‫آن‬ ‫از‬ ‫در کتاب‌های خود خوانده بودیم در رفتار و گفتار او دیدیم‪ .‬اگر شما مسلمانان‪ ،‬موالنا را حضرت‬

‫گنـدم‬

‫برآیـد‬

‫مسـتی‬

‫فزایـد‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫نگاه کرد؛ پهنای صورت او را اشک پوشانده بود‪ .‬موالنا گفت‪« :‬بهاءالدین! من خوشم‪ ،‬برو سری‬ ‫بنه و قدری بیاسـای و ما را با دوسـت تنها بگذار‪ .‬اما موالنا این خواسـت را با زبان خود بیان کرد؛‬ ‫زبان شعر‪ ،‬زبان عشق‪».‬‬ ‫این آخرین غزلی است که بر زبان موالنا جاری شده است‪:‬‬

‫رو‬

‫سـر‬

‫تـرک‬ ‫ِ‬

‫بنـه‬ ‫مـن‬ ‫ِ‬

‫بالیـن‪،‬‬

‫بـه‬ ‫اب‬ ‫خـر ِ‬

‫تنهـا‬

‫شـب‬

‫مـرا‬

‫گـر ِد‬

‫رهـا‬ ‫مبتلا‬

‫کـن‬ ‫کـن‬

‫مـوج سـودا‪ ،‬شـب تـا بـه روز تنهـا‬ ‫ماییـم و‬ ‫ِ‬ ‫خواهـی‬ ‫ماییـم‬ ‫بـر‬

‫بیـا‬ ‫و‬

‫آب‬ ‫ِ‬

‫خواهـی‬

‫ببخشـا‪،‬‬ ‫آب‬

‫دیـده‪،‬‬

‫در‬

‫دیـدۀ‬

‫مـا‪،‬‬

‫صـد‬

‫بـرو‬ ‫کنـج‬ ‫ـای‬ ‫ج‬

‫فـا‬ ‫ج‬ ‫غـم‬ ‫آسـیا‬

‫کـن‬ ‫خزیـده‬ ‫کـن‬

‫خیـره ُکشـی اسـت مـا را‪ ،‬دارد دلـی چـو خـارا‬ ‫ُبکشـد‪،‬‬ ‫بـر‬

‫کسـش‬ ‫شـا ِه‬

‫نگویـد‪،‬‬

‫خـوب‬

‫تدبیـر‬

‫رویـان‬

‫خـون‬

‫واجـب‬

‫بهـا‬ ‫وفـا‬

‫کـن‬ ‫نباشـد‬

‫‪31 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫ای زرد روی عاشـق! تـو صبـر کـن‪ ،‬وفـا کـن‬ ‫دردی‬

‫غیـر‬

‫اسـت‬

‫مـردن‪،‬‬

‫را‬

‫آن‬

‫دوا‬

‫نباشـد‬

‫پـس مـن چگونـه گویـم کیـن درد را دوا کـن‬ ‫در‬

‫خـواب‪،‬‬

‫دوش‬

‫پیـری‪،‬‬

‫در‬

‫کـوی‬

‫عشـق‬

‫دیـدم‬

‫بـا دسـت اشـارتم کـرد کـه عـزم سـوی مـا کـن‬ ‫گـر اژدهاسـت بـر ره‪ ،‬عشـقی اسـت چـون زمـرد‬ ‫از‬

‫بـرق‬

‫ایـن‬

‫زمـرد‪،‬‬

‫هیـن!‬

‫دفـع‬

‫اژدهـا‬

‫کـن‬

‫بـس کـن کـه بـی خـودم مـن ور تـو هنـر فزایـی‬ ‫تاریـخ‬

‫بوعلـی‬

‫گـو‪،‬‬

‫تنبیـه‬

‫بوالعلا‬

‫کـن‬

‫در همان روزها زلزله‌ای هفت شبانه روز شهر قونیه را لرزاند و ویرانی‌های بسیاری به وجود آورد‪.‬‬ ‫مردم که اعتقادی خاصی به موالنا داشتند‪ ،‬با ترس و نگرانی به نزد موالنا آمدند تا از زبان غیب‬ ‫سـر این حادثه هولناک را بشـنوند‪ .‬موالنا مردم را دلداری داد و گفت‪« :‬بیچاره زمین لقمه‬ ‫بیان او ّ‬ ‫چرب می‌خواهد‪ ،‬می‌باید داد‪ .‬این لقمه چرب من هستم که به زودی به زمین می‌پیوندم»‬ ‫ایـن سـخن بـر مریـدان موالنا گران آمد؛ چه ایـن که آنان خیر و برکت زمیـن را از وجود موالنا‬ ‫می‌دانستند و غیبت او برای شان باور ناکردنی بود‪ .‬فریاد زدند و بر سر و صورت مشت کوفتند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪30 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫چـرا پژمـرده باشـم مـن کـه بشـکفته اسـت هـر جـزوم‬ ‫چـرا‬

‫حکایت پرواز عرشی‬ ‫موالنا جالل‌الدین‬ ‫محمد بلخی‬ ‫سید‌اسحاق‌شجاعی – بلخ‬ ‫آن شـب‪ ،‬آخریـن شـبی بـود که موالنا به ناچار بـار زندگی این جهان و فراق دوسـت را تحمل‬ ‫می‌کرد‪ .‬جسم او گرفتار تب شدید بود؛ انگار که تن الغر و نحیف موالنا آتش گرفته بود و دود‬ ‫از آن بر می‌خاست‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری فرهنگ‪ ،‬سـید اسـحاق شـجاعی‪ ،‬نویسنده کشـور‪ ،‬ساکن والیت بلخ در‬ ‫یادداشتی‪ ،‬درگذشت مولوی را به رشته تحریر درآورده است‪.‬‬ ‫شـجاعی با قلم شـیوای خود آخرین لحظات عمر موالنا را ی رسـیدن به چنین روزی تحمل‬ ‫کرده بود‪.‬‬ ‫او این مسـیر طوالنی را پله پله آمده بود تا خدا را مالقات کند‪ .‬او حاال در آسـتانه دوسـت قرار‬ ‫داشت‬ ‫و می‌خواست که چشمان تابان خود را بر روی این زندگی کسل کننده ببندد‪.‬‬ ‫موالنـا در بسـتر بیمـاری افتـاد‪ .‬مـردم قونیـه از هرگـروه بـه عیـادت او مـی آمدند‪ .‬روزی شـیخ‬ ‫صدرالدیـن قونـوی(م‪ ۶۷۳‬ق) عالم بزرگ و شـیخ االسلام قونیه و جمعـی از عالمان به عیادتش‬ ‫آمدند‪ ،‬صدرالدین بر بالین موالنا نشست و با افسوس گفت‪« :‬شفاک الله شفاء عاجال! خداوند شما‬ ‫صحت برگردد که شما جان‬ ‫را شفا دهد و ّ‬

‫خربنـده‬

‫باشـم‬

‫مـن‬

‫آهنیـن‬

‫براقـی‬

‫دارم‬

‫چـرا از مـاه وامانـم؟ نـه عقـرب کوفـت بـر پایـم‬ ‫چـرا زیـن چـاه برنایـم؟ چـو مـن حبـل المتیـن دارم‬ ‫خانـه‬

‫کبوتـر‬

‫ای‬

‫کـردم‬

‫کبوترهـای‬

‫اجن‌هـا‬

‫را‬

‫جان من که صد برج حصین دارم‬ ‫بپر ای مرغ ِ‬ ‫زن و فرزندان موالنا در اطراف بسـتر بیماری او حلقه زدند؛ کراخاتون همسـر موالنا با تأسـف‬ ‫گفت‪« :‬کاش موالنا چهارصد سال زندگی می‌کرد تا عالم را از حقایق و معارف پر می ساخت‪».‬‬ ‫انگار این غزل موالنا زبان حال و قال کراخاتون باشد‪:‬‬

‫بـی همـگان بـه سـر شـود‪ ،‬بـی تـو بـه سـر نمی‌شـود‬ ‫داغ‬

‫تـو‬

‫دارد‬

‫ایـن‬

‫دلـم‪،‬‬

‫جـای‬

‫دیگـر‬

‫نمی‌شـود‬

‫جـان ز تـو جـوش مـی کنـد‪ ،‬دل ز تـو نـوش می‌کنـد‬ ‫عقـل خـروش می‌کنـد‪ ،‬بـی تـو بـه سـر نمی‌شـود‬ ‫جـاه و‬

‫جلال مـن تویـی‪ ،‬ملکـت و مـال مـن تویـی‬

‫آب زالل مـن تویـی‪ ،‬بـی تـو بـه سـر نمی‌شـود‬ ‫گـر تـو نباشـی یـار مـن‪ ،‬گشـت خـراب کار مـن‬ ‫مونـس و غمگسـار مـن‪ ،‬بـی تـو بـه سـر نمـی شـود‬

‫عالمیان‬ ‫هسـتید‪ ».‬موالنا در جواب او گفت‪« :‬پس از این‪ ،‬شـفای خداوند شـما را باشد‪ .‬در میان عاشق و‬ ‫معشوق پیراهنی بیش نمانده است؛ نمی خواهید که نور به نور بپیوندد؟»‬ ‫شیخ صدر الدین و یاران او به گریه افتادند‪ .‬حضرت موالنا برای آنان این غزل را انشاد فرمود‪:‬‬

‫سـر ز غـم تـو چـون کشـم‪ ،‬بـی تـو بـه سـر نمـی شـود‬

‫چـه دانـی تـو کـه در باطـن چـه شـاهی همنشـین دارم‬

‫موالنـا در جـواب همسـرش گفـت‪« :‬مگـر مـا فرعونیـم‪ ،‬مگـر مـا‬

‫زریـن‬

‫مـن‬

‫منگـر‬

‫کـه‬

‫پـای‬

‫آهنیـن‬

‫دارم‬

‫نمرودیـم؟! مـارا بـه عالـم خـاک چـه کار؟! مـا بـه عالـم خـاک بـرای اقامت‬

‫بـدان‬

‫شـه‬

‫کـو‬

‫مـرا‬

‫آورد‬

‫کلـی‬

‫روی‬

‫آوردم‬

‫نیامدیـم‪ .‬مـا در زنـدان دنیـا محبوسـیم‪ .‬امیـد کـه بـه زودی بـه بـزم‬

‫وزان‬

‫کـو‬

‫آفریـن‬

‫دارم‬

‫دوسـت برسـیم‪ .‬اگـر بـرای مصلحـت و ارشـاد بیچـارگان نبـودی یکـدم‬

‫رخ‬ ‫ِ‬

‫آفریدسـتم‬

‫هـزاران‬

‫گهـی خورشـید را مانـم‪ ،‬گهـی دریـای گوهـر را‬ ‫درون‬

‫دل‬

‫فلـک‬

‫دارم‪،‬‬

‫بـرون‬ ‫ِ‬

‫دل‬

‫زمیـن‬

‫دارم‬

‫بـی تـو نـه زندگـی خوشـم‪ ،‬بـی تـو نـه مردگـی خوشـم‬

‫آن شـب‪ ،‬آخریـن شـبی بـود که موالنا به ناچار بـار زندگی این جهان و فراق دوسـت را تحمل‬ ‫می‌کرد‪ .‬جسم او گرفتار تب شدید بود؛ انگار که تن الغر و نحیف موالنا آتش گرفته بود و دود‬ ‫از آن بر می‌خاست‪ .‬سلطان ولد بر بالین پدر نشسته بود و به چهره کشیده و نورانی او خیره مانده‬ ‫بود‪ .‬شب از نیمه می‌گذشت‪ .‬موالنا چشم‌های به زردی گراییده‌ای خود را گشود‪ ،‬به سلطان ولد‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبی‬

‫‪29 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫بنا بر این‪ ،‬نیاز اسـت تا فهم دانش و علوم‪ ،‬مدرن شـود‪ .‬آموزش روش تدریس و روش تحقیق‬ ‫جدی گرفته شـود و در دوره مکتب و تحصیالت به صورت جدی و روش‌مند آموزش داده شـود‪.‬‬ ‫مصلحت‌گرایی در علم و روش تحقیق از بین برود و معیارهای روش علمی در تحقیق و مقاله‌نویسی‬ ‫و در مجله‌ها در نظر گرفته شود‪.‬‬

‫به‌صورت جدی و فعال وجود داشـته و از رونقی خوب برخوردار بود‌اسـت‪ .‬اگر از این چشـم‌انداز به‬ ‫مقاله و مقاله‌نویسی در افغانستان نگاه کنیم‪ ،‬طوری که همه امور مدرن فرهنگی‪ ،‬سیاسی و… در‬ ‫افغانستان رواج تقلیدی داشته‪ ،‬مقاله و مقاله‌نویسی نیز رواج تقلیدی داشته و هیچ گاه‪ ،‬آن چنان که‬ ‫مقاله‌نویسی در مطبوعات‪ ،‬مجله‌های علمی و تخصصی (تا هنوز مجله علمی به معنای معمول آن‬ ‫نداریم‪ ،‬البته تازه فصل‌نامه «اندیشه معاصر» می‌تواند تخصصی باشد) نهادینه شود و رسمیت بیابد‪،‬‬ ‫نیافته است‪ .‬اگر بخواهیم به این که چرا مقاله‌نویسی در افغانستان به‌صورت جدی و رسمی نهادینه‬ ‫نمی‌شود بپردازیم‪ ،‬می‌توانیم این موارد را از آفت‌های علمی و رسمیت نیافتن مقاله در کشور بدانیم‪:‬‬ ‫‪ -۱‬دانش عقلی و فلسفی مدرن آن چنان که در اروپا و کشورهای توسعه‌یافته‪ ،‬حتا در کشورهای‬ ‫همسایه ما شکل گرفته و نهادینه شده‪ ،‬در افغانستان به‌صورت روش‌مند نهادینه‌نشده است‪ .‬این‬ ‫نهادینه‌نشدن دانش عقلی و فلسفی مدرن سبب می‌شود که ما نتوانیم وارد مفاهیم جدی و معاصر‬ ‫در عرصه علوم بشری شویم و با نوشتن مقاله به این مفاهیم بپردازیم‪.‬‬ ‫‪ -۲‬دکارت گفته‌بود‪« :‬روش‪ ،‬راهی است که به منظور دستیابی به حقیقت در علوم باید پیمود‪».‬‬ ‫در جهان معاصر‪ ،‬هر کاری با روش اجرایی می‌شـود‪ ،‬یعنی بی شـناخت و یادگیری روش‪ ،‬ممکن‬ ‫نیسـت‪ ،‬کاری را به خوبی انجام داد یا دانشـی را به‌صورت درسـت آن یاد گرفت‪ .‬در گذشـته‌ها به‬ ‫تحقیق علوم از نظر تفاوت موضوع و محتوا می‌پرداختند‪ ،‬اما اکنون با تفاوت روش به تحقیق علوم‬ ‫می‌پردازند و به نوعی‪ ،‬علوم را نه از نظر موضوع و محتوا بلکه از نظر روش‪ ،‬دسته‌بندی می‌کنند‪.‬‬ ‫مقال ‌ه و مقاله‌نویسی نیز روش دارد‪ .‬تفاوت انواع مقاله جدایی از موضوع‌های مورد بحث‌شان بنا به‬ ‫تفاوت روش نوشتن آن‌ها در نظر گرفته می‌شود‪ .‬اگر بخواهیم یک مقاله خبری‪ ،‬معرفی کتاب یا‬ ‫علمی‪ -‬پژوهشـی بنویسـیم‪ ،‬نوشـتن هر کدام روش و شکل رسـمی مخصوص به خود را دارد که‬ ‫باید رعایت شود‪ .‬با رعایت روش در نوشتن هر کدام‪ ،‬می‌تواند تفکیک شود که این مقاله‪ ،‬خبری‪،‬‬ ‫معرفی کتاب یا علمی‪ -‬پژوهشی است‪ .‬طوری که فهم علوم و دانش‌های معاصر در این کشور‪،‬‬ ‫نهادینه نشده است‪ .‬روش‌های معاصر و یادگیری روش‌های معاصر نیز نهادینه نشده است‪ .‬بنابر‬ ‫این ما در کل روش تحقیق و روش مقاله‌نویسی را یاد نداریم‪ .‬یادگیری این روش‌ها در هر علم نیاز‬ ‫به آموزش دارد که باید به‌صورت جدی روش‌های تحقیق در دانشگاه‌ها تدریس شود‪.‬‬ ‫‪ -۳‬سـهل‌انگاری‪ ،‬تنبلی‪ ،‬آسـان‌گیری‪ ،‬مصلحت‌گرایی و برخورد سوءاستفاده‌گرایانه از موقعیت‬ ‫علمی با تحقیق‪ ،‬روش تحقیق و مقاله‌نویسی از عامل‌هایی است که در دانشگاه‌ها‪ ،‬در نهادهای‬ ‫تحقیقاتی از جمله اکادمی علوم افغانستان صورت می‌گیرد‪.‬‬ ‫‪ -۴‬مجله‌ها و نشریه‌هایی به نام مجله‌های علمی و تخصصی در دانشگاه‌ها و نهادهای تحقیقاتی‬ ‫فعالیت می‌کنند‪ ،‬اما بنا به مصلحت‌های فسادآمیز و… یا بنا به کم‌دانشی اعضای هیات علمی‬ ‫این مجله‌ها‪ ،‬هیچ گونه معیار و روش علمی و رسمی مقاله‌نویسی در این مجله‌ها رعایت نمی‌شود‬ ‫یا شناخته‌شده نیست‪.‬‬ ‫‪ -۵‬در کل وضعیت دانش‪ ،‬روش علمی تدریس و تحقیق و مقاله‌نوشتن در افغانستان اندوه‌بار است‪.‬‬ ‫زیرا هیچ مرجعی خود را نسبت به وضعیت علم و روش تدریس علم و تحقیق مسوول نمی‌داند نه‬ ‫معاونیت‌های علمی دانشگاه‌ها‪ ،‬نه اعضای هیات علمی مجله‌های (علمی و تخصصی؟) نه اکادمی‬ ‫علوم افغانستان‪ ،‬نه نهادهای تحقیقاتی‪ ،‬نه وزارت تحصیالت عالی‪ ،‬نه وزارت اطالعات و فرهنگ‬ ‫و نه وزارت معارف‪ .‬شـورای وزیران‪ ،‬ریاسـت اجرایی و ریاسـت‌جمهوری نیز خودشـان را مسـوول‬ ‫نمی‌دانند تا مراجعی را که مدیریت دانش و تحقیق را به عهده دارند‪ ،‬مورد بررسی قرار دهند‪.‬‬


28 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪27 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫آفت مقاله‌نویسی‬ ‫در افغانستان‬

‫یعقوب یسنا‬

‫«مقاله‪ ،‬نوشته‌ی نسبتا کوتاهی است که درباره موضوعی خاص نوشته شود و اندیشه‌ای را ترویج‬ ‫کند یا به مسـاله‌ای پاسـخ بدهد‪ ».‬مقاله در دنیای معاصر اهمیت زیاد دارد و مهم‌ترین قالب برای‬ ‫ارایه ایده‌ها و یافته‌های علمی اسـت‪ .‬به‌طوری‌که تازه‌ترین دیدگاه‌های پژوهش‌گران‪ ،‬هر رشـته‬ ‫را می‌تـوان در مقاالتی‌کـه در مجله‌های تخصصی آن رشـته منتشـر می‌شـود‪ ،‬دید‪ .‬میزان علمی‬ ‫مقاالت منتشـر شـده در مجالت علمی معتبر هر کشـور یکی از مهم‌ترین شـاخص‌های ارزیابی‬ ‫میزان تولید علمی آن کشور و تعیین جایگاه علمی آن در جهان به‌شمار می‌رود‪ .‬هم‌چنین مقاله‬ ‫یکی از شاخص‌های مهم ارزیابی فعالیت‌های علمی دانشگاهیان و استادان است و در ارتقای مرتبه‬ ‫اعضای هیات علمی و هم‌چنین در شناسایی دانشجویانی که دارای استعدادهای درخشان استند‪،‬‬ ‫نقش موثری دارد‪.‬‬ ‫دانشجویان در جریان تحصیل نیز نیاز به مقاله‌نویسی دارند‪ ،‬زیرا استادان برای شان پروژه‌های‬ ‫کاری می‌دهند که کارهای‌شان را باید به‌صورت مقاله ارایه کنند‪ .‬بنابر این یادگیری مقاله‌نویسی‬ ‫و شـناخت انواع مقاله به دانشـجویان کمک می‌کند تا پروژه‌های کاری‌شـان را به‌صورت مقاله در‬ ‫بیاورند‪ .‬در ضمن‪ ،‬مقاله‌نویسی فرصت مناسب و تمرین خوب برای پایان‌نامه‌نویسی و کتاب‌نوشتن‬ ‫است‪.‬‬ ‫اگر مقاله را گونه یا نوعی از نوشتار در نظر بگیریم‪ ،‬می‌توانیم بگوییم که مقاله‪ ،‬نوع مسلط و غالب‬ ‫نوشـتار چه در عرصه نوشـتار علمی‪ -‬تحقیقاتی و چه در هر عرصه نوشـتار مطبوعاتی و رسانه‌ای‬ ‫است‪ .‬از قرن هژده به بعد مقاله‪ ،‬نوع غالب نوشتارهای علمی – پژوهشی و مطبوعاتی است‪.‬‬ ‫در جهان معاصر به‌خصوص در عرصه علم و در عرصه توسعه علم و ارایه تحقیقات‪ ،‬مقاله‌های‬ ‫علمی آن قدر اهمیت دارد‪ ،‬اگر زیاده‌روی نکرده باشیم می‌توانیم بگوییم که کتاب آن قدر اهمیت‬ ‫ن هیچ شـکی وجود ندارد که چرخاندن مطبوعات و رسـانه‌ها بی‌مقاله ممکن نیسـت‪.‬‬ ‫ندارد‪ .‬در ای ‌‬ ‫روزنامه‌ها‪ ،‬مجله‌ها‪ ،‬برنامه‌های تلویزیونی‪ ،‬مجلس‌های علمی و ادبی و… همه با مقاله صورت‬ ‫اجرایی پیدا می‌کنند‪ .‬بنا بر این‪ ،‬مقاله‌نویسی در روزگار معاصر از نیازهای علمی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬ادبی‪،‬‬ ‫هنری و حتا می‌توان گفت از نیازهای تمدنی بشر است‪ .‬مقاله و مقاله‌نویسی از نخستین و مهم‌ترین‬ ‫شـیوه پژوهش‌های علمی و ترویج و توسـعه علم اسـت‪ .‬کشـورهایی که از لحاظ علمی‪ ،‬توسـعه‬

‫یافته‌اند‪ ،‬تعداد مجله‌های علمی و تخصصی‌شان بیشتر و شمار مجله‌های فرهنگی و هفته‌نامه و‬ ‫روزنامه‌های‌شـان بیشـتر اسـت و در روز‪ ،‬هفته و ماه مقاله‌های بسیار نوشته و نشر می‌کنند که در‬ ‫نهایت ایده و موضوع همین مقاله‌ها را نویسنده‌های مقاله‌ها گسترش می‌دهند و به کتاب تبدیل‬ ‫می‌کنند یا این‌که مقاله‌های با موضوع‌های مرتبط به هم به‌صورت کتاب چاپ و نشر می‌شوند‪.‬‬ ‫خالصه این‌که می‌توان گفت مقاله‌نویسی از ویژگی‌های جهان معاصر و کشورها و جامعه‌های‬ ‫توسـعه‌یافته‪ ،‬متمدن و پیش‌رفته اسـت و مقاله از نیازهای مهم علمی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و…‬ ‫مدنیت و تمدن است‪ .‬از این رو‪ ،‬می‌توان توسعه و پیش‌رفت یک جامعه و یک کشور را بنا به حجم‬ ‫و چگونگی مقاله‌نویسی و نشر مقاله‪ ،‬انواع مجله و روزنامه‌های همان جامعه و کشور‪ ،‬سنجید‪.‬‬ ‫مقاله با ساختار و محتوایی کنونی‪ ،‬از گونه‌های مدرن و معاصر نوشتار است که پس از صنعت‬ ‫چاپ و به‌وجود‌آمدن مطبوعات به‌وجود آمده است‪ .‬پیش از آن نه تنها در افغانستان بلکه در جهان‬ ‫چنین نوشـتاری با چنین محتوا و سـاختار وجود نداشته است‪ .‬مقاله‌نویسی با ساختار و محتواهای‬ ‫فعلـی پـس از قرن هژده رونق می‌گیرد که در موضوع‌های متفاوت چون تاریخ‪ ،‬اجتماع‪ ،‬فلسـفه‪،‬‬ ‫ادبیات‪ ،‬زیبایی‌شناسی و… نوشته می‌شود‪ ،‬اما چگونگی نگارش مقاله از قرن هژده تا قرن نوزده‬ ‫بیشـتر جنبه غیر رسـمی و خودمانی داشـته اسـت‪ .‬از قرن بیسـت یا بیشـتر در پایان قرن بیست با‬ ‫رویکار آمدن مجله و نشریه‌های تخصصی‪ ،‬مقاله بیشتر شکل رسمی پیدا کرد و رواج جنبه‌های‬ ‫غیر رسمی آن رو به کاهش نهاد‪.‬‬ ‫در افغانستان نیز پس از وارد‌شدن ماشین و صنعت چاپ (صد سال پیش) و رواج جریده و نشریه‪،‬‬ ‫مقاله‌نویسـی آغاز شـد‪ .‬از آن روزگار تا اکنون مقاله‌نویسـی ادامه داشـته اسـت‪ ،‬اما بنا به تغییرات‬ ‫ناگوار شرایط سیاسی که به‌صورت عموم زیرساخت‌ها و ساختارهای فرهنگی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاسی‪،‬‬ ‫اقتصادی و… در این کشور‪ ،‬اساس نیافتند و به‌صورت جدی و اساسی آن‪ ،‬مدرن و معاصر نشدند‪.‬‬ ‫ن چنان که باید از نظر تنوع محتوایی و از نظر ساختار علمی مدرن می‌شد‪ ،‬نشده‬ ‫مقاله‌نویسی نیز آ ‌‬ ‫است‪ .‬مقاله‌نویسی در افغانستان به‌صورت سنتی و بیشتر به شکل غیر رسمی و خودمانی باقی مانده‌‬ ‫و وارد محتواهای جدی فکری و ساختار رسمی نشده است‪.‬‬ ‫از آفـت و تباهـی یـک امـر یا پدیده‪ ،‬هنگامی می‌توان سـخن گفـت کـه در روزگاری‪ ،‬آن پدیده‬ ‫ادامه در صفحه‪۲۹‬‬


26 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


25 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


24 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


23 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بگیرند و بیش از این به نوعی برای آنان جواز فعالیت ندهند‪.‬‬ ‫در ضمـن یکـی از محل‌هـای دیگری که مـواد خوراکی بدون‬ ‫کیفیت و تاریخ گذشته را می‌توان آن‌جا پیدا کرد‪ ،‬بازار بوش واقع‬ ‫قـوای مرکز کابل اسـت‪ .‬در این محل نیز مـوادی وجود دارد که‬ ‫ضمن بی‌کیفیت بودن آن‪ ،‬از تاریخ تولید و انقضای آن نمی‌توان‬ ‫مطمین بود‪.‬‬ ‫راکعه باشنده دهن‌باغ کابل می‌گوید‪« :‬یک روز خواستم از بازار‬ ‫بوش پنیر پیزه بخرم‪ ،‬هنگام خریدن‪ ،‬تاریخ پشت پاکت را مرور‬ ‫کـردم‪ ،‬وقتـی از تاریخش مطیمن شـدم‪ ،‬خریدمش‪ ،‬ولی همین‬ ‫که به خانه بردم و بازش کردم‪ ،‬جز پوپنک و سیاهی چیز دیگری‬ ‫در آن نیافتم‪».‬‬ ‫به گفته وی‪‌،‬اکثر مواد تاریخ گذشته‪ ،‬بی‌کیفیت و مضر در بازار‬ ‫بوش و پل خشتی به فروش می‌رسند‪.‬‬ ‫خانـم راکعـه افـزود‪« :‬بـا آن‌کـه دولـت و اداره‌هـای مربـوط به‬ ‫خصـوص وزارت صحـت اهمیـت ایـن موضـوع را درک کرده و‬ ‫می‌دانند‪‌،‬ولی نمی‌دانم چرا این بازار را مسدود نمی‌کنند و یا حد‬ ‫اقـل جلو فروش مـوا ‌د زهرآگین را نمی‌گیرند‪ ،‬باید هرچه عاجل‬ ‫روی این موضوع کار‌های عملی صورت گیرد‪».‬‬ ‫عبدالجلیـل سـلطانی رییس نشـرات و سـخنگوی شـهرداری‬ ‫کابل می‌گوید‪« :‬شـهرداری کابل قب ً‬ ‫ال مسوولیت کنترول قیمت‬ ‫و کنترول کیفیت مواد غذایی را به عهده داشت‪ ،‬ولی طی حکم‬ ‫رییس جمهور در سال ‪ ۱۳۸۳‬مسوولیت کنترول قیمت از دوش‬ ‫شـهرداری کابل برداشـته شـده است و تنها مسـوولیت کنترول‬ ‫کیفیـت مـواد غذایی را به عهـده دارد‪ ».‬به گفته آقای سـلطانی‪:‬‬ ‫«شـهرداری کابل همیشـه به محالت فروشـنده‌گی سـر می‌زند‬ ‫و مـواد تاریـخ گذشـته و مـوادی که کیفیت خود را از دسـت داده‬ ‫باشد‪ ،‬جمع‌آوری و حریق می‌کند و کسانی که دست به این کار‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪22 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫می‌زنند‌‪ ،‬نظر به مقدار مواد‪ ،‬جریمه نقدی می‌شوند‪».‬‬ ‫وی در ادامـه افـزود‪« :‬بدبختانـه عـده‌ای از فروشـنده‌گان و‬ ‫دکان‌داران به این تخلفات دسـت می‌زنند ولی شـهرداری کابل‬ ‫همیشه تالش می‌کند که به هر اندازه و هر مقدار مواد بی‌کیفیتی‬ ‫کـه بـر می‌خورد‪ ،‬آن‌را از بین ببرد‪ ،‬برای شـهرداری کابل بسـیار‬ ‫دشـوار اسـت که به هر دکان یک کارمند را توظیف بکند تا جلو‬ ‫فروش این‌گونه مواد را بگیرد‪ ،‬اما هیأتی که در هر نوبت مطابق‬ ‫پالن تعیین می‌شود‪ ،‬موا ِد به دست آمده را ضبط کرده و از بین‬ ‫می‌برد‪.‬‬ ‫در همین حال‪ ،‬داکتر کنشکا ترکستانی رییس بخش صحت‬ ‫محیطی وزارت صحت عامه می‌گوید که وزارت صحت در رابطه‬ ‫به مواد غذایی بی‌کیفیت دو نوع برنامه دارد‪ .‬یکی برنامه «رونین»‬ ‫که در هر هفته چهار مرتبه تیم‌های موظف به ساحات شهر کابل‬ ‫می‌روند و مطابق برنامه تعیین‌شده مواد غذایی را کنترول می‌کند‬ ‫و دیگـری پلان عملیاتی نـام دارد‪ .‬در این برنامه نیز آنان به هر‬ ‫گوشه شهر می‌روند و مواد غذایی دکان‌ها‪ ،‬مغازه‌ها و خیابان‌ها را‬ ‫که تاریخ آن «تیر» شده باشد‪ ،‬جمع‌آوری کرده و از بین می‌برند‪.‬‬ ‫بـه گفتـه وی‪‌،‬سـال گذشـته بخـش صحـت محیطـی وزارت‬ ‫صحت‪ ،‬بیش از ‪ ۴۰‬تن مواد بی‌کیفیت و تاریخ گذشـته را که از‬ ‫نواحی‌های مختلف شهر کابل جمع‌آوری کرده بود‪ ،‬از بین برد‪.‬‬ ‫این مواد خوراکی شـامل پنیر‪‌،‬شـیر‪ ،‬قیماق‪ ،‬نوشـابه‪ ،‬بسکویت‬ ‫و… بوده است‪.‬‬ ‫ترکسـتانی بـه روزنامـه ‪۸‬صبح گفـت‪« :‬آن‌چـه مربـوط وزارت‬ ‫صحت عامه است‪‌،‬مسوولیت خود را انجام داده است و تا کنون‬ ‫چندیـن بـار کمپاین جمـع‌آوری مواد بی‌کیفیت و تاریخ گذشـته‬ ‫را راه‌انـدازی کرده‌ایـم و در جریـان این کمپاین‌هـا ده‌ها تن مواد‬ ‫بی‌کیفیت را حریق و از بین برده‌ایم‪ ،‬اما با تأسف موردی که سد‬

‫راه ما می‌باشـد‪ ،‬موضوع ورود مواد بی‌کیفیت و تاریخ گذشـته از‬ ‫راه قاچاق اسـت‪ ،‬باید در کنار وزارت صحت‪‌،‬سـکتور‌های دیگر‬ ‫نیز مساعی به خرج دهند‪ ،‬چون در قدم اول باید جلو قاچاق مواد‬ ‫تاریخ گذشته و بی‌کیفیت گرفته شود‪».‬‬ ‫بـه گفتـه وی‪‌،‬از یک‌سـو مـواد جمـع‌آوری می‌شـود‪ ،‬از جانـب‬ ‫دیگـر مـواد بی‌کیفیت و تاریخ گذشـته از راه‌هـای غیر قانونی به‬ ‫داخل قاچاق می‌شوند‪ .‬پیشنهاد وزارت صحت این است که باید‬ ‫سـکتورهای وزارت امور داخله‪ ،‬وزارت تجارت‪ ،‬وزارت زراعت با‬ ‫وزارت صحت همکار شوند تا بتوانند جلو ورود و فروش این گونه‬ ‫مواد را بگیرند‪.‬‬ ‫آقای ترکستانی افزود‪« :‬مواد بیشتر‪ ،‬از راه قاچاق وارد می‌شود‬ ‫در قـدم اول باید‪ ،‬وارد کننده‌گان شناسـایی شـوند و جلـو ورود و‬ ‫قاچاق مواد تاریخ گذشته و بی‌کیفیت گرفته شود و قدم بعد این‬ ‫اسـت که زمانی که ما مواد را کنترول می‌کنیم‪ ،‬فروشـنده‌گان یا‬ ‫سـاحه را ترک می‌کنند و با دورشـدن ما از محل دوباره موادشان‬ ‫را به فروش می‌رسانند‪ ،‬در ضمن مواد تاریخ گذشته به حد کافی‬ ‫در گدام‌ها وجود دارد و به بازار عرضه می‌شود‪».‬‬ ‫رییـس صحـت محیطـی وزارت صحـت به این باور اسـت که‬ ‫بـا ارگان‌هـای دیگـر هم‌آهنگـی وجـود دارد‪ ،‬اما به یک سلسـله‬ ‫اقدامات جدی‌تر نیاز است‪.‬‬ ‫داکتـر ترکسـتانی می‌افزایـد‪« :‬هـر موضوعی که مسـتقیمًا به‬ ‫صحت مردم رابطه داشـته باشـد‪‌،‬قابل نگرانی ما می‌باشد و باید‬ ‫جلو آن گرفته شود‪».‬‬ ‫این در حالی است که هیچ راهکاری جدی و اساسی که بتواند‬ ‫جلـو فـروش مواد خوراکـی بی‌کیفیت و تاریخ گذشـته را بگیرد‪،‬‬ ‫وجود ندارد‪ ،‬و این باعث شده است که نهاد‌های ذی‌ربط از ورود‬ ‫و فروش این مواد جلوگیری نتوانند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪21 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریخ‌زدن چند باره محصوالت خوراکی تاریخ‌گذشته در پایتخت‬ ‫ سهیال وداع خموش‬‫در منطقه چوک کابل کراچی‌های زیادی به چشم می‌خورد که‬ ‫مـواد خوراکی در آن‌ها فروخته می‌شـود‪ .‬یکـی از این کراچی‌ها از‬ ‫رب بادنجان رومی پر است‪ .‬در کنار آن پیر مردی ایستاده و یکی‬ ‫از قوطی‌هـا را به چشـمان کم‌دیـدش نزدیک کـرده و گاهی آن‌را‬ ‫به چپ می‌چرخاند و گاهی به راسـت‪ ،‬زمانی هم باالی قوطی را‬ ‫می‌بینید‪ ،‬گویی به خاطر پیدا کردن تاریخ تولید و انقضای آن‪ ،‬در‬ ‫روی قوطـی به نتیجه نمی‌رسـد‪ .‬باالخره بـا تردید فراوان قیمتش‬ ‫را پرسید و بعد دل و نادل مبلغ ‪ ۶۰‬افغانی را به فروشنده داده و با‬ ‫قوطـی رب‪ ،‬بـه حرکت می‌افتد‪ .‬در همین موقع دو زن کهن‌سـال‬ ‫دیگر سر می‌رسند و بدون این‌که توجه به تاریخ رب‌های فروشی‬ ‫داشته باشند‪ ،‬چند قوطی خردیدند و در حالی که از قیمت نازل آن‬ ‫خوش بودند‪ ،‬به کراچی‌های دیگر نیز سر کشیدند‪.‬‬ ‫ظاهراً قوطی‌ها و بسـته‌های مواد خوراکی بدون کمی و کاستی‬ ‫به نظر می‌رسند‪ ،‬ولی مشکل بزرگ آن در عقب چند عدد کوچک‬ ‫نهفته است‪ .‬این روز‌ها یکی از مواردی که خریداران مواد خوراکی‬ ‫را در هنـگام خریـد سـردرگم می‌سـازد‪‌،‬تکـرار درج تاریـخ تولید و‬ ‫انقضای مواد روی بسـته‌های غذایی اسـت‪ .‬بارها دیده شـده است‬ ‫که بسـته‌های مواد خوراکی یا این‌که دو تاریخ دارند‪‌،‬یا تاریخ آن‬ ‫طوری نوشته شده است که به درستی قابل نباشد‪ .‬این امر سبب‬ ‫شـده اسـت‪ ،‬خریـداران در خریـد این مـواد‪ ،‬با سـردرگمی و تردید‬

‫مواجه شوند‪.‬‬ ‫ابراهیم (نام مسـتعار) یکـی از فروشـنده‌گان رب بادنجان رومی‬ ‫در منطقـه پـل خشـتی کابل گفت که ایـن گونه مـواد خوراکی را‬ ‫از منـدوی کابـل از نزد دکان‌داران عمده‌فروش و تاجران با قیمت‬ ‫ارزان خریداری می‌کند و بعد در این محل به فروش می‌رساند‪.‬‬ ‫او می‌گویـد‪« :‬مـن دنبال تاریخ آن نمی‌گردم‪ ،‬فقط در هر قوطی‬ ‫چهـار یـا پنج افغانی برایم مفاد می‌ماند‪ ،‬حال که خودت می‌گویی‬ ‫چرا قوطی‌ها دو جا تاریخ دارد‪‌،‬متوجه شده‌ام‪ ،‬من به آن کار ندارم‪،‬‬ ‫آن‌را می‌فروشم و شب برای کودکانم نان می‌برم‪ ،‬باز در سه جای‬ ‫قوطی تاریخ آن نوشته شده که هر سه جای یک ماه به ختم آن‬ ‫باقی مانده است‪».‬‬ ‫وی افـزود‪« :‬یـک قوطی رب را از نزد عمده‌فروش‌ها مبلغ ‪ ۵۶‬یا‬ ‫‪ ۶۰‬افغانی خریداری می‌کنم و بعد شصت یا شصت و پنج افغانی‬ ‫به فروش می‌رسـانم‪ ،‬روزانه حدود ‪ ۲۰‬الی ‪ ۳۰‬قوطی می‌فروشـم‪،‬‬ ‫کار و بار نیست و این کار برایم غنیمت است‪».‬‬ ‫جـدا از ایـن‪ ،‬چنـد قـدم دورتـر از محـل‪ ،‬کراچـی نسـبتًا بـزرگ‬ ‫دیگـری قـرار دارد و کـه گیالس‌هـای متعدد و سـطل‌های بزرگ‬ ‫بر آن گذاشـته شـده و ده‌ها مگس دور آن حلقه زده اسـت‪ . ،‬این‬ ‫کراچی محل فروش انواع و اقسام نوشابه‌های انرژی‌زا می‌باشد‪ .‬به‬ ‫گفته فروشنده‌ی آن‪ ،‬نوشابه‌های «کرباو»‪« ،‬جینسینگ»‪ ،‬انرژی‬ ‫«هپـی» را به فروش می‌رسـاند‪ ،‬اما بـا وجود اصرار ما‪ ،‬از مصاحبه‬

‫خودداری کرد‪.‬‬ ‫در میان دیگر خریداران پسـرک خردسـالی که شـاید عمرش از‬ ‫هفت سـال تجاوز نمی‌کرد‪ ،‬گیالسـش را سـر کشید و به راه افتاد‪.‬‬ ‫وی گفت که در بدل ده افغانی یک گیالس نوشابه انرژی «کاراباو»‬ ‫سرد را نوشیده است‪.‬‬ ‫نامش را نوید گفت و افزود‪« :‬هر وقتی که انرژی دلم می‌شود‪ ،‬به‬ ‫این‌جا می‌آیم و می‌خورم‪ ،‬در دوکان‌ها انرژی خیلی قیمت است و‬ ‫توان خرید آن‌را ندارم‪ ،‬در این‌جا سطل‌های انرژی وجود دارد و حتا‬ ‫بسیاری وقت‌ها‪ ،‬به خواهرانم نیز به خانه می‌برم‪».‬‬ ‫در همین حال‌‪ ،‬شیر رحمان باشنده شهر کابل با انتقاد از فروش‬ ‫این‌گونه موا ‌د خوراکی که در آن دو یا بیشتر از دو مورد تاریخ درج‬ ‫شده است‪‌،‬گفت‪« :‬وظیفه وزارت صحت و پولیس در قبال فروش‬ ‫این گونه مواد خوراکی مضر و بی‌کیفیت چیست؟ چرا جلو فروش‬ ‫آن گرفتـه نمی‌شـود‪ ،‬ایـن خوراکه‌هـا بـه گونـه‌ی نگران‌کننده‌ای‬ ‫زهری‌اند که انسان‌ها بدون آگاهی از آن استفاده می‌کنند‪».‬‬ ‫بـه بـاور او‪‌،‬تاجران و عمده‌فروشـان به خاطـر منفعت خویش از‬ ‫نافهمـی و ضعف اقتصاد مردم‪ ،‬سوء‌اسـتفاده می‌کنند و کارمندان‬ ‫صحی و کنترولر‌ها نیز با اخذ رشوه مانع این کار آن‌ها نمی‌شوند‪.‬‬ ‫به قول او‌‪« ،‬این یک فاجعه خاموش است‪».‬‬ ‫وی از دولت به خصوص از وزارت صحت عامه می‌خواهد تا هر‬ ‫چه عاجل جلو فروش مواد خوراکی بی‌کیفیت و تاریخ گذشـته را‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪20 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫ناامید ی‪ ،‬ترس و «بحران سیاسی» در پایتخت‬ ‫حسن کریمی‬ ‫صبح روز دوشـنبه (‪ ۲‬اسـد) یک حمله انتحاری در شهر کابل به‬ ‫وقوع پیوست‪ .‬در این حمله انتحاری که گروه طالبان مسوولیت آن‬ ‫را به عهده گرفت‪ ۲۴ ،‬تن کشته و ‪ ۳۵‬تن دیگر زخمی شدند‪ .‬این‬ ‫روز‌ها باشـنده‌گان شـهر کابل در ترس و ناامیدی بیشـتری به سر‬ ‫می‌برند‪ .‬در کنار ترس و ناامیدی‪« ،‬بحران سیاسی» نیز شهروندان‬ ‫کشور را سردرگم کرده است‪.‬‬ ‫پـدری دیـروز یکـی از‬ ‫فرزندانـش را در ایـن حملـه‬ ‫انتحـاری از دسـت داد‪ .‬ایـن‬ ‫پدر که در شـفاخانه اسـتقالل‬ ‫منتظـر بـود جسـد فرزنـدش‬ ‫را تسـلیم شـود‪ ،‬گفت‪« :‬سـیر‬ ‫جـوان نـو‬ ‫فرزنـدم‪ ۲۲ ،‬سـاله‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫بـروت و خوش‌ریـش بـود‪،‬‬ ‫از سـرک تیـر می‌شـد‪ ،‬بـه‬ ‫وظیفـه‌اش می‌رفـت‪َ .‬د همـی‬ ‫وقت‌ها برایش زن می‌گرفتم‪،‬‬ ‫اما خودش می‌گفت در همین‬ ‫شرایط پدر جان کمی حوصله‬ ‫کـن‪ .‬امـا من گفتـم که همین‬ ‫شـوق پـدر اسـت‪ .‬بچـه‌گک‌ام‬ ‫جوان‌مرگ شد‪ ،‬رفیقم بود‪ ،‬هر‬ ‫لحظه با مه پشتی می‌گرفت‪».‬‬ ‫سیر شش ماه قبل به پولیس‬ ‫سرحدی استخدام شده بود‪ .‬او‬ ‫رتبه نظامی‌اش ضابط بود و در حادثه روز دوشنبه‪ ،‬شانه و گردن‌اش‬ ‫آسیب دید و بعداً جان باخت‪.‬‬ ‫مثـل سـیر در سـال ‪ ۱۳۹۶‬خورشـیدی در جنـگ و حمله‌هـای‬ ‫انتحاری صد‌ها نفر جان‌شـان را از دسـت داده‌اند‪ .‬به تازه‌گی یوناما‬ ‫گزارش داده است که در افغانستان از اول ماه جنوری تا آخر جون‬ ‫سـال ‪ ۲۰۱۷‬میلادی‪ ۵ ،‬هـزار و ‪ ۲۴۳‬غیرنظامـی کشـته و زخمی‬ ‫شده‌اند‪.‬‬ ‫عصمت‪ ،‬یکی از باشنده‌گان شهر کابل است‪ .‬او در مورد زنده‌گی‬ ‫در پایتخت و درمانده‌گی باشنده‌گان این شهر گفت‪« :‬ترس همه‬ ‫جا اسـت‪ ،‬واهی نیسـت‪ ،‬بیشـتر این ترس‪ ،‬خودش را با چهره‌ای‬ ‫بسیار زشت ثابت کرده‪ ،‬حتا مردم ترس را در خواب با خود دارند‪،‬‬ ‫ناامیدی در این شـهر کِشـت شـده‪ ،‬خودش به وجود نیامده است‪،‬‬ ‫اکنون در رگ رگ جامعه تزریق شده و تنها منحصر به یک قشر‬ ‫نیست‪ ،‬همه به گونه‌ای ناامیدانه به آینده می‌بینند‪».‬‬ ‫در کنار ترس‪ ،‬خشونت و جنگ در کشور‪« ،‬بحران سیاسی» در‬ ‫این روز‌ها افزایش یافته و مردم را نگران ساخته است‪ .‬عصمت که‬ ‫به تازه‌گی از دانشگاه کابل فارغ‌التحصیل شده‪ ،‬در مورد اختالفات‬ ‫میان سـران حکومت وحدت ملی و بحران سیاسـی کشـور گفت‪:‬‬ ‫«اعتماد به هیچ فرد و گروه سیاسی نمانده است‪ ،‬بحران سیاسی‪،‬‬ ‫درایت ناسنجیده سیاست‌مداران در قبال سرنوشت کتله‌ی سیاسی‬

‫و مورد نظر خودشـان اسـت‪ ،‬منافع جمعی هیچ‌گاه مطرح نیست‪،‬‬ ‫تنهـا شـبکه‌های دخیل بـرای نفع خود کار می‌کننـد که می‌توانند‬ ‫عامل بحران سیاسی کنونی در کشور باشند‪».‬‬ ‫اختالفات درون‌حکومتی زمانی بیشتر شد و اوج گرفت که یک‬ ‫حملـه انتحاری بزرگ در ‪ ۱۰‬جوزای ‪ ۱۳۹۶‬خورشـیدی در منطقه‬ ‫وزیر اکبر خان صورت گرفت‪ .‬در نتیجه آن ‪ ۱۵۰‬نفر کشته و بیش‬ ‫از ‪ ۴۰۰‬تـن زخمـی شـدند‪ .‬در پی این حمله انتحاری‪ ،‬باشـنده‌گان‬

‫شـهر کابل دسـت به تظاهرات زدند و خواهـان کناررفتن رهبران‬ ‫حکومت وحدت ملی و بر پایی عدالت شـدند‪ .‬هم‌چنان در جریان‬ ‫تظاهـرات اعتراضـی‪ ،‬چند معتـرض (از اعضای جنبش رسـتاخیز‬ ‫تغییـر) از سـوی پولیس کشـته و چندیـن تن دیگر زخمی شـدند‪.‬‬ ‫در مراسـم خاک‌سـپاری پسـر معـاون مجلـس سـنا کـه در جریان‬ ‫تظاهرات کشته شده بود‪ ،‬نزدیک به سه انفجار به وقوع پیوست‪ .‬در‬ ‫این مراسم مقامات بلندپایه‌ی حکومتی به‌شمول عبدالله عبدالله‬ ‫رییس اجرایی و صالح‌الدین ربانی وزیر امور خارجه حضور داشتند‪.‬‬ ‫صالح‌الدین ربانی‪ ،‬وزیر امور خارجه کشور در اوایل ماه سرطان‬ ‫در یـک کنفرانـس خبـری خواهـان برکنـاری مقام‌هـای امنیتـی‬ ‫به‌خصـوص حنیـف اتمر‪ ،‬مشـاور امنیت ملی شـد‪ .‬او گفته بود که‬ ‫امنیتی حکومـت وحدت ملـی‪ ،‬اراده الزم برای‬ ‫رهبـری نهادهـای‬ ‫ِ‬ ‫تأمین امنیت جان شهروندان ندارد‪.‬‬ ‫در همین حال‪ ،‬در هشتم سرطان ‪ ۱۳۹۶‬خورشیدی‪ ،‬یک ایتالف‬ ‫جدید به‌نام «شورای عالی ایتالف برای نجات افغانستان» توسط‬ ‫جنرال عبدالرشـید دوسـتم‪ ،‬معاون اول ریاسـت جمهوری‪ ،‬محمد‬ ‫محقـق معـاون دوم ریاسـت اجرایـی و عطامحمـد نـور والـی بلخ‬ ‫تشـکیل شـد‪ .‬اعضای این ایتالف خواهان اصالحات در حکومت‬ ‫وحدت ملی اند‪.‬‬ ‫صالح‌الدین ربانی‪ ،‬وزیر امور خارجه نیز در این اواخر رابطه خوبی‬

‫را با رییس‌جمهور غنی ندارد‪ .‬او در مصاحبه‌ای اختصاصی به تاریخ‬ ‫‪ ۳۱‬سرطان با روزنامه فرانسوی «لوموند» گفته است‪« :‬ما به‌خاطر‬ ‫حرکت‌های دیکتاتوری رییس‌جمهور غنی واکنش نشان داده‌ایم‪».‬‬ ‫پس از تشکیل «شورای عالی ایتالف برای نجات افغانستان» به‬ ‫تاریخ ‪ ۲۵‬سـرطان‪ ،‬یک جریان جدید سیاسـی دیگر به نام «محور‬ ‫مردم افغانستان» با شعار بازگشت به مشروعیت سیاسی و قانون‬ ‫اساسی و هم‌چنان طرح بدیل به هدف بیرون رفت از بحران موجود‬ ‫در کشـور‪ ،‬اعالم موجودیت‬ ‫کرد‪ .‬از اعضای بر جسـته‌ی‬ ‫این جریان سیاسی می‌توان‬ ‫از رحمت‌اللـه نبیـل‪ ،‬دکتـر‬ ‫رنگیـن دادفر سـپنتا‪ ،‬داوود‬ ‫علی نجفی‪ ،‬شکیبا هاشمی‬ ‫و داکتـر جعفـر مهـدوی‬ ‫نـام بـرد‪ .‬رحمت‌اللـه نبیـل‬ ‫رییس پیشـین اداره امنیت‬ ‫ملی‪ ،‬گفتـه بود که به دلیل‬ ‫ادامه‌ی اختالفات سیاسـی‬ ‫میـان رهبـران حکومـت‌‬ ‫وحـدت ملـی و داغ‌شـدن‬ ‫بحث‌هـای قومی و سـمتی‬ ‫در افغانسـتان‪ ،‬شـهروندان‬ ‫هیـچ دورنمایـی نسـبت به‬ ‫آینده‌ی خود ندارند‪.‬‬ ‫در شـبکه‌های اجتماعـی‬ ‫کاربران افغان نیز انتقادهای‬ ‫تنـدی را از رییـس جمهور غنی می‌کننـد و خواهان تامین امنیت‬ ‫در کشـور به‌خصوص در شهر کابل هسـتند‪ .‬بر اساس گزارش‌ها‪،‬‬ ‫وضعیت امنیتی رو به روز وخیم‌تر شـده اسـت‪ .‬در این اواخر گروه‬ ‫طالبـان نیـز حمالتـش را در برخـی از والیت‌هـا (هلمنـد‪ ،‬بغالن‪،‬‬ ‫فاریـاب‪ ،‬بدخشـان‪ ،‬غـور) شـدت بخشـیده و چنـد ولسـوالی را نیز‬ ‫تصرف کرده است‪.‬‬ ‫عبداللـه عبداللـه رییس اجرایی کشـور‪ ،‬روز گذشـته (‪ ۲‬اسـد) در‬ ‫جلسه‌ی شورای وزیران گفت که بیشترین توجه حکومت وحدت‬ ‫ملـی به مسـایل امنیتی متمرکز اسـت‪ .‬او گفت‪« :‬مـا می‌دانیم که‬ ‫مشـکالت زیـاد در ایـن عرصـه وجـود دارد و مـردم راضـی و قانع‬ ‫نیسـتند‪ ،‬مـردم حـق دارند که در شـرایط فعلی ناراضی باشـند‪ .‬باز‬ ‫هـم از مـردم افغانسـتان وقـت مى‌خواهیم تا ان‌شـاءالله بـا آوردن‬ ‫اصالحـات جـدی و همـکاری نزدیک با مـردم در وضعیت امنیتی‬ ‫تغییـر بیاوریـم‪ ».‬باشـنده‌گان کابـل‪ ،‬اکنـون در بازار‌هـا بـا ترس و‬ ‫ناامیدی به کار و حرفه‌شـان مصروف هسـتند‪ .‬یکی از دکان‌داران‬ ‫پایتخت گفت که در این روز‌ها همه چیز «گد و ود» شـده اسـت‪،‬‬ ‫مردم از آینده خود خبر ندارند و کشمکش‌های مقام‌های حکومتی‬ ‫را هر شب از «تلویزیون» تماشا می‌کنند‪ .‬او افزود‪« :‬مردم امنیت‪،‬‬ ‫کار‪ ،‬نان و امید به زنده‌گی می‌خواهند‪».‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫افغانستان دیپلمات خود را 'به دلیل‬ ‫لت‌و‌کوب همسرش' از سازمان ملل فراخواند‬ ‫وزارت خارجـه‬ ‫افغانستان یک دیپلمات‬ ‫خـود در سـازمان ملـل‬ ‫را بـه دنبـال طـرح اتهام‬ ‫لـت و کـوب همسـرش‬ ‫در رسـانه‌ها‪ ،‬بـه کابـل‬ ‫فراخوانـده اسـت‪ .‬پخـش این خبـر در روزنامه‬ ‫نیویـورک پسـت واکنش‌هـای زیـادی را در‬ ‫محافـل رسـانه‌ای و شـبکه‌های اجتماعـی‬ ‫برانگیخت و این واکنش‌ها زمینه تصمیم‌گیری‬ ‫وزارت خارجه افغانستان را فراهم کرد‪ .‬شکیب‬ ‫مستغنی‪ ،‬سخنگوی وزارت خارجه افغانستان‬ ‫بـه بی‌بی‌سـی گفـت کـه ایـن وزارت تصمیم‬ ‫گرفته که محمد یما عینی مستشار نمایندگی‬ ‫دایمی افغانستان در سازمان ملل را به کابل فرا‬ ‫بخواند و او به زودترین فرصت به کابل خواهد‬ ‫آمد‪ .‬آقای مسـتغنی افزود که اسـناد و مدارک‬ ‫مرتبـط بـا ایـن اتهـام و ادعای مـژگان عینی‪،‬‬ ‫همسر این دیپلیمات مطابق قوانین افغانستان‬ ‫در نهادهای قضایی این کشور بررسی خواهد‬ ‫شد‪ .‬روزنامه نیوریورک پست گزارش داده که‬

‫آقای عینی حوالی ظهر روز شنبه گذشته (‪۳۱‬‬ ‫سرطان‪/‬تیر) به وقت محلی همسرش‪ ،‬مژگان‬ ‫عینـی را بـه حدی ضرب و جـرح کرد که او در‬ ‫بیمارستان بستری شد‪ .‬نیویورک پست از قول‬ ‫پلیس نوشته که آقای عینی ‪ ۴۶‬ساله از موی‬ ‫همسر ‪ ۳۰‬ساله‌اش کشیده‪ ،‬به سر و صورتش‬ ‫با سیلی و مشت زده تا صورت و چشم راستش‬ ‫متورم و کبود شده است‪ .‬کارمندان بیمارستانی‬ ‫در نیویـورک موضـوع را به پلیس خبـر دادند‪،‬‬ ‫امـا پلیس به دلیل مصونیت دیپلماتیک آقای‬ ‫عینـی نتوانسـت او را بازداشـت کنـد‪ .‬او در‬ ‫سلسـله‌مراتب اداری فـرد چهـارم نمایندگـی‬ ‫دایمی افغانستان در سازمان ملل است‪.‬‬ ‫فـردای وقـوع ایـن رویـداد‪ ،‬ایـن رایـزن‬ ‫نمایندگی دایمی افغانستان در سازمان ملل در‬ ‫نیویـورک در مصاحبه‌ای بـا روزنامه نیویورک‬ ‫پسـت اتهام لت و کوب همسـرش را تکذیب‬ ‫و تاکیـد کـرد که "اتفاقی نیفتاده اسـت"‪.‬وزارت‬ ‫خارجه افغانستان گفته که پس از تحقیقات در‬ ‫این مورد‪ ،‬فرد دیگری به جای محمدیما عینی‬ ‫تعیین و به نیویورک فرستاده خواهد شد‪.‬‬

‫‪19 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫دختر احمد ظاهر فلم مستند پدرش را می‌سازد‬ ‫وزارت خارجـه افغانسـتان یـک دیپلمات‬ ‫خـود در سـازمان ملـل را بـه دنبـال طـرح‬ ‫اتهـام لـت و کـوب همسـرش در رسـانه‌ها‪،‬‬ ‫بـه کابـل فراخوانده اسـت‪ .‬پخـش این خبر‬ ‫در روزنامـه نیویـورک پسـت واکنش‌هـای‬ ‫زیادی را در محافل رسـانه‌ای و شـبکه‌های‬ ‫اجتماعی برانگیخت و این واکنش‌ها زمینه‬ ‫تصمیم‌گیـری وزارت خارجـه افغانسـتان را‬ ‫فراهـم کرد‪ .‬شـکیب مسـتغنی‪ ،‬سـخنگوی‬ ‫وزارت خارجه افغانسـتان به بی‌بی‌سی گفت‬ ‫که این وزارت تصمیم گرفته که محمد یما‬ ‫عینی مستشار نمایندگی دایمی افغانستان در‬ ‫سـازمان ملـل را بـه کابل فرا بخوانـد و او به‬ ‫زودتریـن فرصت به کابـل خواهد آمد‪ .‬آقای‬ ‫مسـتغنی افـزود که اسـناد و مـدارک مرتبط‬ ‫بـا ایـن اتهام و ادعای مژگان عینی‪ ،‬همسـر‬ ‫ایـن دیپلیمات مطابق قوانین افغانسـتان در‬ ‫نهادهای قضایی این کشـور بررسـی خواهد‬ ‫شـد‪ .‬روزنامه نیوریورک پسـت گـزارش داده‬ ‫که آقای عینی حوالی ظهر روز شنبه گذشته‬ ‫(‪ ۳۱‬سـرطان‪/‬تیر) به وقت محلی همسرش‪،‬‬ ‫مـژگان عینی را بـه حدی ضرب و جرح کرد‬ ‫که او در بیمارسـتان بسـتری شـد‪ .‬نیویورک‬

‫پست از قول پلیس نوشته که آقای عینی ‪۴۶‬‬ ‫ساله از موی همسر ‪ ۳۰‬ساله‌اش کشیده‪ ،‬به‬ ‫سر و صورتش با سیلی و مشت زده تا صورت‬ ‫و چشـم راسـتش متورم و کبود شـده اسـت‪.‬‬ ‫کارمنـدان بیمارسـتانی در نیویورک موضوع‬ ‫را بـه پلیـس خبـر دادنـد‪ ،‬اما پلیـس به دلیل‬ ‫مصونیت دیپلماتیک آقای عینی نتوانست او‬ ‫را بازداشـت کنـد‪ .‬او در سلسـله‌مراتب اداری‬ ‫فـرد چهـارم نمایندگی دایمی افغانسـتان در‬ ‫سازمان ملل است‪ .‬فردای وقوع این رویداد‪،‬‬ ‫ایـن رایـزن نمایندگـی دایمی افغانسـتان در‬ ‫سـازمان ملل در نیویـورک در مصاحبه‌ای با‬ ‫روزنامـه نیویـورک پسـت اتهام لـت و کوب‬ ‫همسرش را تکذیب و تاکید کرد که "اتفاقی‬ ‫نیفتـاده اسـت"‪ .‬وزارت خارجـه افغانسـتان‬ ‫گفته که پس از تحقیقات در این مورد‪ ،‬فرد‬ ‫دیگری به جای محمدیما عینی تعیین و به‬ ‫نیویورک فرستاده خواهد شد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪18 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫معاینه‌خانه‌های‬ ‫خطرناک‬

‫در سـاختمان کهنـه و قدیمـی واقـع گوالیـی سـینمای خیرخانـه‌‪ ،‬لوحـه بـزرگ از یکـی از ترینـر‬ ‫متخصصان‪ ،‬چشم را خیره می‌کند‪ .‬معاینه‌خانه درست در منزل دوم قرار دارد‪ .‬وارد دروازه چوبی شدم‬ ‫مو‌برهم کشیده شده‬ ‫که گویا معاینه‌خانه این داکتر بود‪ .‬در یک نگاه‌؛ لین‌های برق که به شکل دره ‌‬ ‫و بـه سـر هـر تازه‌وارد تماس می‌کـرد‪ ،‬در زباله‌دانی‌ای داکتر گویا چوچه‌های مگس جان می‌گرفتند‬ ‫و بزرگ می‌شدند‪ .‬از همه بدتر‪ ،‬پرده و روجایی میز معاینه داکتر که معلوم نبود رنگ اصلی آن چی‬ ‫است‌‪ :‬فوالدی‪ ،‬سفید‪‌،‬کریمی و یا رنگ دیگری‪ ،‬اما به احتمال زیاد‪ ،‬شاید این روجایی زمانی رنگ‬ ‫سـفیدی داشـته اسـت که به مرور زمان به اثر خاک‪ ،‬دود یا چکیدن دوا‌ها‪ ،‬رنگ بدل کرده اسـت‪.‬‬ ‫مو‌برهم و خاک‌آلود که گویا سـال‌ها سـت که داکتر‬ ‫الماری کتاب‌های داکتر نیز به شـکل بدی دره ‌‬ ‫متذکره آن را مطالعه نکرده است‪ .‬میز کار داکتر نیز بدتر از همه جا و همه چیز‪ ،‬مملو از کاغذپاره‌های‬ ‫چندین ساله‪ ،‬چراغ کهنه‌‪ ،‬ذره‌بین که شیشه آن خط‌های عمیق برداشته است‪.‬‬ ‫در گوشه‌ای از اتاق این داکتر‪ ،‬اسکلیتی وجود داشت که الیه‌ای از خاک آن را پوشانیده بود‪ .‬سطح‬ ‫معاینه‌خانـه نیـز دیدنی بود‪ .‬پوش دواها‪ ،‬پلسـترها‪‌،‬پنبه‌های دوازده یا خون‌آلـود‪ ،‬پرده‌های لکه‌دار و‬ ‫خالصه این که هیچ شـباهتی به معاینه‌خانه نداشـت‪ .‬ذکر نام [نام این ترینر متخصص برای حفظ‬ ‫حیثیت شان در گزارش ذکر نمی‌شود‪].‬‬ ‫این تنها معاینه‌خانه‌‌ای نیست که چنین وضعی را دارا می‌باشد‪ ،‬بلکه در جوار زیارت شاه دو شمشیره‬ ‫ولی‪ ،‬سـاختمان کهنه و قدیمی وجود دارد که تعداد زیادی از داکتر صاحبان برای‌شـان معاینه‌خانه‬ ‫گزیده‌اند‪.‬‬ ‫در این‌جـا نیـز اکثر معاینه‌خانه‌‌ها از وضعیت مشـابه برخـوردار اند‪ .‬پرده‌های چـرک و روجایی‌های‬ ‫لکه‌دار‪ ،‬تشناب‌های متعفن و… ولی تعدادی از معاینه‌خانه‌ها هم در این ساختمان وجود دارد که از‬ ‫وضع خوبی صحی برخوردار می‌باشد‪.‬‬ ‫هم‌چنـان در حومـه‌ی بـازار کوته‌ی سـنگی نیز سـاختمانی وجود دارد که قدیمی و کهنه نیسـت‪،‬‬ ‫ولی وضع بهداشـت اکثر معاینه‌خانه‌های داکتران را نمی‌توان قابل قبول دانسـت‪ .‬این‌جا هم برخی‬ ‫از معاینه‌خانه‌ها همان گونه‌اند که قب ً‬ ‫ال تذکر رفت‪ .‬ولی تفاوت این معاینه‌خانه این است که ضمن‬ ‫مشکالت یاد شده‪ ،‬از زباله‌دانی تعدادی از معاینه‌خانه‌ها کثافات از آن سر ریز کرده و حتا سطح اتاق‬ ‫و دهلیز را فرا گرفته است‪.‬‬ ‫مانند این معاینه‌خانه‌ها ده‌ها و حتا صدها معاینه‌خانه در کابل و والیات افغانستان وجود دارد که فاقد‬ ‫حفظ‌الصحه و برای بیماران خطرناک‌اند‪.‬‬ ‫الیاس محمدی باشـنده‌ی کابل در باره‌ی چگونگی وضعیت بهداشـت معاینه‌خانه داکتری که در‬ ‫گوالیی سـینما قرار دارد‪ ،‬گفت‪« :‬این معاینه‌خانه به حدی کثیف و بی‌نظم اسـت که حتا آدم باالی‬ ‫لیاقت داکتر نیز مشـکوک می‌شـود‪ .‬یک روز برای داکتر گفتم که معاینه‌خانه‌اش کثیف است‪ ،‬ولی‬ ‫توجه نکرد‪ ،‬بعد فهمیدم که داکتر صاحب از گوش‌ها مشـکل دارد و به درسـتی حرف را نیز شـنیده‬ ‫نمی‌تواند‪».‬‬ ‫به گفته وی‌‪ ،‬تعداد زیادی از داکتران کهن‌سال که سال‌های سال در یک معاینه‌خانه می‌گذرانند‪،‬‬

‫اسـت‪‌ ،‬ولـی ایـن‬ ‫معاینه‌خانه‌شـان چنین‬ ‫وظیفه از وضع بهداشـتی معاینه خانه‌ها وزارت صحت اسـت که باید کنترول جدی‬ ‫داشته باشند‪.‬‬ ‫وی می‌افزاید‪« :‬بسیار شاهد بوده‌ام که هیأت از قوانین به معاینه‌خانه آمده است‪،‬‬ ‫فقـط جـواز داکتـر و چپـن آن را دیده‌اند‪ ،‬ولی کوچک‌تریـن توجهی به حفظ‌الصحه‬ ‫معاینه‌خانهنداشته‌اند‪».‬‬ ‫در همین حال‪‌،‬شکریه که یکی از بیماران است را در یکی از معاینه‌خانه‌های ساختمان جوار زیارت‬ ‫شاه دوشمشیره مالقات کردم‪ .‬او با انتقاد از چگونگی وضعیت برخی از معاینه‌خانه‌های داکتران گفت‪:‬‬ ‫«تعفن تشـناب‌ها از یک سـو‪ ،‬بوی بیمارانی که از اطراف مراجعه می‌کنند و به پاکی و نظافت‌شـان‬ ‫توجه ندارند‪‌،‬از سوی دیگر و از همه مهم‌تر وضعیت معاینه‌خانه‌ها که چه گونه نظافت و پاکی‌شان‬ ‫زیر سوال است و داکتران به آن توجه الزم ندارند‪».‬‬ ‫شکریه افزود‪« :‬کارمندان قوانین و بررسی صحی‌‪ ،‬تنها به جا‌هایی سر و دست به کنترول می‌زنند‬ ‫که نفع‌شان در آن‌جا باشد‪ .‬هیچ‌گاهی دیده نشده است که به معاینه‌خانه‌ها بروند و نظافت و پاکی‬ ‫آن‌ها را مد نظر داشته باشند و برای اصالح آن به داکتران گوش‌زد کرده باشند‪».‬‬ ‫وی از دولـت بـه خصـوص وزارت صحـت می‌خواهـد تـا هر چـه عاجل به وضعیـت معاینه‌خانه‌ها‬ ‫رسیده‌گی کرده و این معاینه‌خانه‌ها را از وجود کثافات و مکروب‌ها پاک کند‪.‬‬ ‫در همین حال‪ ،‬داکتر فریدالله عمری متخصص امراض انتانی می‌گوید‪« :‬معاینه‌خانه‌های داکترانی‬ ‫که حفظ‌الصحه را به شـکل درسـت مراعات نمی‌کنند‪ ،‬خود معاینه‌خانه و میز معاینه باعث انتقال‬ ‫اکثریت امراض سـاری می‌شـود‪ .‬به طور مثال امراض زردی‪ ،‬توبرکلوز و امراض خطرناک دیگر با‬ ‫اسـتفاده مشـترک از یک بسـتر‪ ،‬می‌تواند به شکلی از اشکال‪ ،‬به اشخاص دیگر انتقال کند‪ ،‬انتقال‬ ‫بیماری‌ها اشکال مختلف دارد‪».‬‬ ‫بـه گفتـه وی‌‪ ،‬معاینه‌خانه‌هـای داکتـران بایـد پـاک باشـد و در صـورت امـکان داکتـران به خاطر‬ ‫حفظ‌الصحه از روجایی‌های یکبار مصرف و برای مایع انتی سپتیک برای شست‌وشوی دستان‌شان‬ ‫کار گیرنـد‪ .‬یـک داکتـر زمانی که به معاینه‌خانه داخل می‌شـود‪‌،‬باید معاینه‌خانـه را پاک کند بعد به‬ ‫کارش آغاز کند‪ ،‬اما در اکثر موارد چنین نیست و داکتران فقط به تعداد مراجعین توجه می‌کنند‪.‬‬ ‫وی بـا انتقـاد از بی‌توجهـی وزارت صحـت بـه خصـوص بخش قوانین و بررسـی صحـی در قبال‬ ‫کنترول معاینه‌خانه‌های داکتران گفت‪« :‬ای کاش ما چنان قوانین و بررسی صحی و وزارت صحت‬ ‫می‌داشتیم که مطابق به یک سیستم خاص‪ ،‬تمام معاینه‌خانه‌ها‪ ،‬شفاخانه‌ها و غیره محل‌های صحی‬ ‫را کنترول و بررسی می‌کردند‪ ،‬ولی چنین نیست‪ ،‬اگر هست آن هم بسنده و چشم‌گیر نیست و اکثراً‬ ‫منحصر به شفاخانه‌ها می‌باشد‪».‬‬ ‫داکتـر عمـری گفت‪« :‬بارها کارمندان تیم قوانین و بررسـی صحـی به معاینه‌خانه‌های ما مراجعه‬ ‫می‌کنند‪ ،‬فقط از جواز می‌پرسند و در نهایت می‌گویند که چپن‌های سفیدتان را بپوشید‪ ،‬اما هیچ‌گاه‬ ‫ندیده‌ام گفته باشند که چگونه داکتران معاینه‌خانه‌های‌شان را پاک و دور از مکروب نگهدارند و توجه‬ ‫به حفظ‌الصحه معاینه‌خانه داشته باشند‪ .‬حال آن‌که این مورد خیلی خطرناک است‪».‬‬ ‫این درحالی است که با تماس‌های متعدد تلیفونی به ریاست قوانین و بررسی صحی وزارت صحت‬ ‫ت آنان را در این باره داشـته باشـیم‪ ،‬اما با ارایه‌ی‬ ‫عامه و مسـووالن وزارت صحت‪ ،‬خواسـتیم نظریا ‌‬ ‫سوال‌ها به آنان‪ ،‬به نوعی از انجام مصاحبه با روزنامه ‪۸‬صبح شانه خالی کردند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خـــبــری‬

‫تشدید اختالف درمحفل ارگ و زنگ خطر از جنوب‬

‫هیـات هفتـاد نفری ولسـی جرگـه بعـد از اجرای‬ ‫مانور در قندهار‪ ،‬قرار است به والیت بلخ بروند‪.‬‬ ‫خبـر واصلـه بـه «گزارشـنامه پـس افغانسـتان»‬ ‫مشـعر اسـت کـه به دنبـال تشـکیل ائتلاف برای‬ ‫نجات افغانستان‪ ،‬مناقشه میان دکترغنی و حنیف‬ ‫«اتمـر» دو بـاره عود کرده اسـت‪ .‬منابـع نزدیک به‬ ‫اتمـر درمحافل شـخصی اظهار مـی دارند که اتمر‬ ‫از عطـا‪ ،‬دوسـتم و محقـق هیـچ هراسـی نـدارد‪.‬‬ ‫نفرات مقرب به حنیف اتمر پیوسته افاده می دهند‬ ‫کـه نگرانـی اتمـر از جانـب دکترغنی اسـت‪ .‬اتمر‪،‬‬ ‫رئیـس جمهـور را «مریـض روانـی» توصیف کرده‬ ‫کـه درعمـل کردهایش هیچ گونه پیش بینی نمی‬ ‫تواند وجودداشته باشد‪ .‬منبع درخبر آورده است که‬ ‫از زمـان آغاز افـراز خیمه های اعتراضـی درکابل‪،‬‬ ‫حنیف «اتمر» به بهانه دیدار با خانواده اش‪ ،‬چندین‬ ‫بار ظاهراً به دوبی سفر کرده اما سپس معلوم شده‬

‫اسـت که مقصد سفر های مخفی وی امریکا بوده‬ ‫است‪ .‬سه روز پیش‪ ،‬حنیف اتمر‪ ،‬فرید «ماموندزی»‬ ‫مشاورشـورای امنیـت ملـی را بـه منـزل همایـون‬ ‫همایون معاون اول ولسی جرگه فرستاده بود‪ .‬فرید‬ ‫ماموندزی حامل پیام مشخصی بوده که از همایون‬ ‫همایـون مطالبـه نمایـد کـه به منظور تحت فشـار‬ ‫گذاشتن دکترغنی‪ ،‬یک رشته همایش های بزرگ‬ ‫مردمی را در مناطق پشتون نشین و سپس در دیگر‬ ‫محور های اثر گذار‪ ،‬برضد دولت سـازماندهی کند‬ ‫و مصارف آن برایش فرستاده خواهد شد‪ .‬همایون‪،‬‬ ‫براثـر حمایت حنیف اتمر‪ ،‬به هـدف منزوی کردن‬ ‫حاجـی ظاهـر قدیر به کرسـی معاونت اول ولسـی‬ ‫جرگه دست یافته است‪.‬‬ ‫درپایان خبر قید شده است که زمزمه های تازه به‬ ‫خاطر برکناری حنیف اتمر ریشه در همین تحرکات‬ ‫تازه دارد‪.‬‬

‫‪17 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫حنیف «اتمر» به جنرال دوستم‪ :‬خود را به شمال برسان!‬ ‫اتمـر کـه خـودش را بـه جانشـینی‬ ‫دکترغنـی آماده می کند از طریق فیض‬ ‫الله ذکی جنرال دوستم را برای آمدن به‬ ‫شمال تشویق کرده است‪ .‬گزارش از قول‬ ‫منابـع نزدیک به دسـتگاه خبـر می دهد‬ ‫کـه آقای اتمر فیـض الله ذکی را وظیفه‬ ‫داده اسـت تـا به هرطریق ممکن جنرال‬ ‫دوسـتم را وادار کنـد یـا از راه حیرتـان و‬ ‫یـا از مسـیر بندر آقینه خـودش را به بلخ‬ ‫یا جوزجان برسـاند‪ .‬بسـته های حمایتی‬ ‫و پیشـنهادی اتمـر برای جنرال دوسـتم‬ ‫تشـریح شـده کـه مشـخصا درآن گفتـه‬ ‫شده که وی باید افراد و شخصیت های‬ ‫طرفدار خودش از بین ازبک و ترکمن را‬ ‫به مناصب مختلف حکومت های شمال‬ ‫منصوب کرده و قدرت واقعی اجتماعی و‬ ‫اقتصادی خویش را تثبیت کند‪ .‬محاسبه‬ ‫اتمـر این اسـت که اثبات حضـور زنده و‬ ‫قـدرت عینـی جنرال دوسـتم درشـمال‪،‬‬ ‫متحـدان جهانـی را مجبور مـی کند که‬ ‫در دیدگاه شـان نسـبت به دکترغنی که‬ ‫پیوسـته سـاحه حاکمیتـش کوچک می‬ ‫شود‪ ،‬تغییراتی رونما شود و بدین وسیله‬

‫زمینـه مهندسـی اساسـی در دسـتگاه‬ ‫رهبـری سیاسـی مملکـت فراهـم شـود‪.‬‬ ‫گـزارش مشـعر اسـت کـه اتمـر خودش‬ ‫را بـه جانشـینی غنی درانتخابـات بعدی‬ ‫آماده می کند و از همین اکنون تاکتیک‬ ‫ایتالف با سـران شـمال و جمیعـت را در‬ ‫دستور کار خود قرار داده است‪.‬‬ ‫درگزارش اشـاره شـده کـه هیات های‬ ‫جنـرال دوسـتم در روز هـای اخیـر برای‬ ‫بحث بیشـتر درباره تحرکات تازه حنیف‬ ‫اتمر بین تاشکند و مسکو در رفت و آمد‬ ‫بوده اند‪ .‬درازشدن دست دوستی از سوی‬ ‫اتمر به طرف ائتالف نجات درحالی دراز‬ ‫شـده اسـت کـه اتمـر به تـازه گـی بعد از‬ ‫مذاکرات فوق سری با مقامات ازبکستان‬ ‫به کابل بازگشته است‪ .‬اختالفات جدی‬ ‫میان غنی و اتمر کماکان به شـدت خود‬ ‫باقی اسـت‪ .‬اتمر با ابـراز مخالفت با طرز‬ ‫زندگی شـاهانه فرزندان اشـرف غنی در‬ ‫آمریـکا‪ ،‬از رسـوایی های سلام رحیمی‬ ‫و کمیشـن کاری اکرم خپلواک‪ ،‬پیوسته‬ ‫سـعی دارد ساختار دولت را درقبض افراد‬ ‫خودش دربیاورد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خــبــری‬

‫حکمتیار از پالن شبیخون زدن‬ ‫«ائتالف نجات» پرده برداشت‬

‫گلبدین اقرار کرد که داعش یعنی یک بخشی‬ ‫از طالب که نام شان عوض شده؛ در رنگ بیرق‬ ‫شان تغییر آمده‪ .‬اما رأس گفتارش‪ ،‬اتحاد با همان‬ ‫داعش و دادن قلمرو خود مختار برای آنان بود‪.‬‬ ‫ایجـاد «ائتلاف بـرای نجـات افغانسـتان» در‬ ‫محفـل ارگ‪ ،‬دلهـره آورده و ایـن فرضیـه را‬ ‫حتمـی سـاخته اسـت کـه اضلاع «ائتلاف» به‬ ‫زودی با برخورداری از حمایت «برخی کشورها»‬ ‫فشـارهای چند جانبه بر ارگ را افزایش خواهند‬ ‫داد و ارگ باید آماده باشـد تا نفرات مسـلح حزب‬ ‫اسالمی را در سراسر کشور مسلح کرده و اکمال‬ ‫نماید تا آن ها در دفاع از انحصار قدرت وارد نبرد‬ ‫شوند‪ .‬اعتراف حکمتیار این نکته را فاش ساخت‬ ‫کـه تا ایـن جای کار‪ ،‬قلمرو هـای خود مختار به‬ ‫حزب اسلامی داده شـده است‪ .‬ازین پس‪ ،‬طرح‬ ‫حکمتیـار‪ -‬اتمـر این اسـت که قلمـرو های خود‬ ‫مختـار دراختیـار طالبـان قـرار داده شـده و دولت‬ ‫هم تسلط آنان را به «رسمیت» بشناسد تا نوبت‬ ‫به اجرای طرح شـبیخون زنـی بر «ائتالف برای‬ ‫نجـات» برسـد‪ .‬این نخسـتین فـاز آرایش قدرت‬ ‫انحصـاری بـا شـرکت حکمتیـار‪ ،‬اتمـر وطالبان‬ ‫اسـت که انگلیس‪ ،‬پاکستان وعربستان درعقب‬ ‫آن ایسـتاده اند‪ .‬آنگاه شرایطی پیش می آید که‬ ‫«ائتلاف نجات» ناگزیر از نخ همان دسـتگاه به‬ ‫شـدت فشـرده انحصاری خـودش را آویزان کند‬ ‫و هـرگاه انتخـاب دیگری درپیـش گیرد‪ ،‬خود به‬ ‫خود به زمین بخورد‪ .‬اما امریکایی ها به این اجندا‬ ‫ارزشی قایل نیستند و می بینند که نتیجه کار به‬ ‫استراتیژی آن ها تا چه میزانی به صرفه است‪.‬‬ ‫گلبدین اقرار کرد که داعش یعنی یک بخشی‬ ‫از طالب که نام شان عوض شده؛ در رنگ بیرق‬ ‫شـان تغییـر آمـده‪ .‬امـا رأس گفتـارش‪ ،‬اتحـاد با‬

‫همـان داعـش و دادن حوزه های خود‬ ‫مختاری برای آنان را به دولت توصیه‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫گلبدین حکمتیار بحث تفاهم ملي یا‬ ‫مجمـع ملـی را بـه راه انداختـه و گفته‬ ‫است که ما خواهان ائتالف نيستيم‪.‬‬ ‫چـرا موصـوف چنین خط کشـی راه‬ ‫انداخته است؟‬ ‫«تفاهم ملی» نوع حکمتیار‪ ،‬اجماعی است زیر‬ ‫سـقف اراده یـک فرد؛ یک دامی اسـت که همه‬ ‫خوش به رضا درآن گیر می مانند و خود به خود‬ ‫مقهـور سـانترالیزم سـنتی می شـوند‪« .‬ائتالف»‬ ‫متشـکل از چند جریان سیاسـی هم طراز حاضر‬ ‫درصحنـه‪ ،‬بـا حفـظ تشـکیالت اصلـی‪ ،‬زیریک‬ ‫سـقف واحد اسـت که براساس تصمیم مشترک‬ ‫و تببین جایگاه هر رکن ائتالف در نظام سیاسی‬ ‫عمـل می کنـد‪ .‬تفاهم ملی نـوع حکمتیار‪ ،‬جمع‬ ‫کـردن دوبـاره جناح هـای انشـعابی حزب تحت‬ ‫فرمـان حکمتیـار‪ ،‬تسـجیل و تحکیـم سـلطنت‬ ‫مرکزی برتصامیم و تشـکیالت اسـت و همه را‬ ‫از جنس چپ و راست مستقیم زیر اداره حکمتیار‬ ‫قـرار مـی دهـد؛ امـا ائتلاف‪ ،‬اتحـاد چنـد محور‬ ‫سیاسـی برای شکستن محوریت سلطنتی است‬ ‫و تلاش مـی کند به تمامی خواسـته ها و منافع‬ ‫ارکان ائتلاف پاسـخ مقنـع و عملـی ارایـه کنـد‪.‬‬ ‫تفاهـم ملـی صرفًا یک شـعار اسـت؛ یک کمین‬ ‫سیاسـی اسـت که دوهدف کلیدی دارد‪ :‬تحکیم‬ ‫تـک حاکمیتی براسـاس تفکر طالبانی‪ -‬سـنتی‬ ‫که به موجب آن‪ ،‬مانند دوره اسـتبداد‪ ،‬همه باید‬ ‫زیرفرمـان مرکـز باشـند وهرچه برای شـان داده‬ ‫شـد‪ ،‬دم نزنند و هرچه داده نشـد‪ ،‬حق توسـل به‬ ‫چون و چرا را ندارند‪.‬‬

‫‪16 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫تحویل دهی مناطق‬ ‫عملیاتی‬ ‫جنرال دوستم‬ ‫به طالبان‬

‫دکترفایق‪ :‬فاریاب دریک قدمی تباهی کامل قرار دارد و نیروهای دولت و بین‬ ‫المللی صرفًا صحنه تباهی را تماشا می کنند‪.‬‬ ‫گروه چهارنفره سـاکن در ارگ و نیروهای خارجی پشـتیبان حاکمیت تیم نا‬ ‫مشـروع غنی‪ -‬عبدالله از ورود احتمالی شـیر شـمال ( جنرال دوستم) به وضع‬ ‫الجیش بومی خویش مشوش اند‪.‬‬ ‫نقیـب اللـه فایـق از فعاالن مبـارز جنبش ملی بـه رهبری جنرال دوسـتم از‬ ‫بربادی بی سـابقه زنده گی مردم در فاریاب خبرداده و مرگ وجرح ‪ 200‬نفر‪،‬‬ ‫تخریب هشـت تانک‪ ،‬اشـغال ده ها پاسـگاه امنیتی و سـقوط پنجاه روستا در‬ ‫والیـت فاریـاب را تاییـد کرده اسـت‪ .‬وی از موقعیت گیری مشـکوک قطعات‬ ‫رزمی وامنیتی دولت انتقاد کرده و گفته اسـت که بخشـی ازشـاهراه شـبرغان‬ ‫– میمنه به کنترول طالبان درآمده اسـت‪ .‬وی گروه چهارنفره مسـتقر درارگ‬ ‫ونیروهـای بیـن المللـی را «تماشـا» گر محض ماجـرا های خونبـار درفاریاب‬ ‫توصیف کرده است‪.‬‬ ‫اوضـاع تیـره و تلفـات سـنگین در والیـت فاریـاب همزمـان با قـوت گیری‬ ‫گروپ های نفوذی طالبان چند ملیتی درآن جا‪ ،‬بخشی از تالش ها به خاطر‬ ‫جلوگیری از بازگشت جنرال محاسبه برانداز به شمال افغانستان است‪ .‬دولت‬ ‫وشبکه های وابسته به نیروهای بین المللی اطراف وضع الجیش حیاتی جنرال‬ ‫دوسـتم را قبل از رسـیدن وی به منطقه دسـتخوش غائله و هرج و مرج می‬ ‫سـازند و روند تحویل دهی مناطق تازه به طالبان شـتاب گرفته اسـت‪ .‬منابع‬ ‫نزدیک به جنرال دوستم می گویند که توفانی از خشونت به سوی پایگاه های‬ ‫سـنتی مقاومت در والیت فاریاب درحال سـرازیر شـدن است و فرار اهالی بی‬ ‫دفاع از مناطق مختلف آغاز شده است‪ .‬احتمال ورود قطعات مختلط جنبش و‬ ‫جمیعت در جنگ علیه دسته جات عملیاتی طالبان بیشتر شده است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خــبــری‬

‫‪15 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫ترمپ‪ :‬کاسه صبرما د‌ر افغانستان لبریز شد‌ه است‬ ‫تومور پاکستان درمغز استراتیژی سازان کاخ سفید‬ ‫واشنگتن پست به نقل از مقامات کاخ سفید‪:‬‬ ‫ضربات باید برطالبان افزایش یابد تا رفتار شان تغییر کند‪.‬‬ ‫به گزارش روزنامه واشنگتن پست‪ ،‬تمرکز جلسه جنراالن‬ ‫ارشـد امریکایـی بـا ترمپ در کاخ سـفید‪ ،‬بر میـزان نیروهای‬ ‫آمریکایی در افغانسـتان نه‪ ،‬بلکه رویکرد گسـترده تر آمریکا‬ ‫در منطقه و اسـتراتژی آن کشـور در مورد پاکسـتان که برای‬ ‫طالبان درخاکش پناه گاه هایی فراهم کرده‪ ،‬مورد بررسی قرار‬ ‫گرفت‪ .‬مشـاور امنیت ملی ‪ H.R. McMaster‬و فرماندهان‬ ‫ایاالت متحده در افغانستان نسبت به پاکستان به خاطر تأمین‬ ‫مجدد روابط با طالبان از خود اهمال بیشتری نشان داده اند‪.‬‬ ‫اما مقامات ارشد در پنتاگون و وزارت امور خارجه نسبت به‬ ‫این مسأله که بعید است پاکستان رفتار خود را در برابر فشار‬ ‫ها تغییر بدهد و این مسأله به بی ثباتی بیشتر منطقه منجر‬ ‫خواهد شد‪ ،‬شک و تردید از خود نشان داده اند‪ .‬درحال حاضر‬ ‫مقامات بلندپای ایاالت متحده درین مورد بحث می کنند که‬ ‫آیا با طالبان مذاکرات صلح را آغاز کنند یا آن که منتظر تحرکاتی‬ ‫درمیدان جنگ باشـند که پس از اعالم اسـتراتیژی جدید امریکا‬ ‫درافغانستان به کار گرفته خواهد شد‪ .‬یک نماینده پیشین ایاالت‬ ‫متحده گفته اسـت‪" :‬دیدگاه مکمسـتر این اسـت که شـما نباید با‬

‫شده‪ ،‬تا مراحل بعدی با نتایج چشمگیری همراه نخواهد بود‪.‬‬ ‫ترمپ در اوایل این هفته‪ ،‬دردیدار با شـمار از نظامیان جنگ‬ ‫افغانستان ابراز داشت که جنگ افغانستان کاسه صبر وی را‬ ‫لبریز کرده است‪.‬‬ ‫ترمـپ بـه خبرنگاران اظهار داشـت که "ایـن طوالنی ترین‬ ‫جنـگ ما اسـت‪ .‬ما سـال هـای درازی نزدیک به هفده سـال‬ ‫در آنجـا بـوده ایـم و مایـل هسـتم این مسـأله را بدانم که ما‬ ‫چـرا مـا برای ‪ 17‬سـال آنجا بوده ایم‪ ،‬چـه گونه این اتفاق ها‬ ‫می افتند‪ ".‬یکی از چالش هایی که ترمپ با آن مواجه اسـت‬ ‫این اسـت که گزینه جدیدی که هزینه اش کمتر باشـد‪ ،‬در‬ ‫دسـترس وی قـرار ندارد‪ .‬ظرف ماه هـای اخیر‪ ،‬ترمپ از نظر‬ ‫قوانیـن حاکـم درامریـکا اجازه نـدارد تا ضربـات هوایی علیه‬ ‫طالبـان را افزایـش بدهد‪ .‬سـطح حملات از سـال ‪ 2012‬که‬ ‫صد هزار سرباز امریکایی درافغانستان حضورداشتند افزایش‬ ‫نیافته است‪ .‬مایکل هونلون عضو ارشد موسسه بروکینگ می‬ ‫گوید‪ :‬درین که اسـتراتیژی جدید امریکا به طور چشـمگیری‬ ‫طالبان درحالتی وارد مذاکره شوید که قدرت آنان درحال افزایش دریـن زمینـه بهبـود یافته اسـت تردیدی ندارم‪" .‬شـما مـی توانید‬ ‫فشـار برپاکسـتان را سخت تر کنید تا نشان دهید که که تعهد ما‬ ‫است ‪".‬‬ ‫اما به احتمال زیاد‪ ،‬استراتژی جنگی آمریکا و افغانستان که اکنون برای حضور درافغانسـتان طوالنی اسـت مگر من کدام دگرگونی‬ ‫به هدف شکسـت دادن طالبان براسـاس برنامه چهار ساله استوار چشمگیری را درین مأموریت انتظار ندارم‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫قمار بازی ارگ و حکمتیار بر سر‬ ‫پنجشیر‪ -‬شمالی‬

‫خــبــری‬

‫‪14 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫برکشیدن قوماندان الماس «زاهد» برسکوی یک مقامی عالی دولتی که هیچ به وی نمی خواند‪،‬‬ ‫برخاسـته از تصمیم مشـترک ارگ و حکمتیار اسـت‪ .‬محاسـبه اصلی‪ ،‬ایجاد رقابت های محلی در‬ ‫«شـمالی» و تسـری آن به پنجشـیر و گذرگاه سالنگ اسـت تا همه چیز به آسانی «تحت مدیریت»‬ ‫آورده شود‪ .‬گام بعدی‪ ،‬جهش کارتمام به سوی بلخ و جوزجان است‪.‬‬ ‫مبارزه مخفی برسر سنگرگاه پنجشیر از مدت ها پیش درسطح منطقه و دسته جات داخلی شدت‬ ‫داشته است و بستر «شمالی» ( ورودی اصلی به کابل) بخشی از آن است‪.‬‬ ‫تهدیـد روسـیه بـر احتمال حمله قوای روسـی بر النه هـای داعش درافغانسـتان و اظهارات غیرت‬ ‫«بهیر» داماد حکمتیار درخصوص فعالیت زندان های امریکایی در پنجشـیر‪ ،‬درهمین راسـتا تنظیم‬ ‫شده و پنجشیر نقطه تقاطع درنقشه امریکا و محور ایران‪ -‬روسیه به شمار می رود‪ .‬دلیلش ساده است‪:‬‬ ‫قطع احتمالی مسیرشـمال از اسـتقامت های سـالنگ شمالی‪ ،‬پنجشیر و سالنگ جنوبی تا پهندشت‬ ‫شـمالی برای امریکایی ها و رژیم کابل اکنون یک کابوس واهی نیسـت‪ ،‬چالشـی زنده به شمار می‬ ‫رود‪ .‬آن ها با تکیه بر خاندان مارشال فهیم و چند قوماندان پودر فروش‪ ،‬قمار خود را چاق کرده اند‪،‬‬ ‫اما برای درهم کوبی واضمحالل این پالن‪ ،‬اگر سبوتاژ روسیه و ایران را به عنوان عامل بیرونی جدا‬ ‫فرض کنیم‪ ،‬از منظر داخلی‪ ،‬کاریزمای جاودانه احمد شـاه مسـعود‪ ،‬از بلندای «سـریچه» فرماندهی‬ ‫مقاومت تاریخی را برعهده خواهد داشت‪.‬‬

‫تاکید رهبر طالبان به ا ‌دا‌ی جنگ‬ ‫ژونـدی گل زمانـی و نعمتـی از افـراد طالبان بـه ترتیب به حیث‬ ‫والیان میدان وردک و بغالن مقرر شـده اند‪ .‬گزارش می رسـد که‬ ‫موازی با تنگ تر شدن حلقه انزوای سیاسی در اطراف حنیف اتمر‪،‬‬ ‫وی برای مقابله با احزاب عمده اسالم گرا که برکناری وی را شرط‬ ‫اول مذاکره سیاسی با تیم ارگ اعالم کرده اند‪ ،‬با توسل به هزینه‬ ‫دولت‪ ،‬به خریداری شماری از «علمای کرام» اقدام کرده است‪.‬‬ ‫آخرین اطالع مشـعر اسـت کـه اتمر مال عبدالحکیـم «منیب»‬ ‫معیـن وزارت حـج و اوقـاف را بـا اعطای مبالغ بـزرگ پول مؤظف‬ ‫کـرده اسـت کـه کارزار تبلیغاتی دینی علیه مخالفانـش را از کابل‬ ‫شروع و در سراسر والیات تسری دهد‪ .‬درگزارش واصله قید شده‬ ‫اسـت کـه ماهوار مبلغ پنجاه هـزار دالر از سـوی اتمر برای منیب‬ ‫پرداخته می شود‪ .‬حکیم منیب‪ ،‬معیین وزارت اقوام وقبایل در اداره‬ ‫طالبـان و اکنـون رئیس یک فرکسـیون حرکت انقالب اسلامی‬

‫مولوی نبی است‪ .‬مولوی نبی درسال ‪ 1374‬به مالعمر بیعت کرد‬ ‫و تمام افرادش درپنج سال حاکمیت طالبان برعلیه مردم و تخریب‬ ‫کشـت زارهـا وزیرسـاخت هـای شـمالی‪ ،‬هزاربـاغ تخار و کشـتار‬ ‫دریکاولنگ بامیان دوش به دوش تروریست های پنجاب‪ ،‬چچن‪،‬‬ ‫عـرب و افغـان مـی جنگیدند‪ .‬درحال حاضـر اکثریت طالبان حول‬ ‫محور حکیم منیب جمع شده است و نامبرده درصدد افراز یک چتر‬ ‫سیاسی به کمک اتمر است تا علیه جمیعت‪ ،‬شورای حراست ( به‬ ‫رهبری سیاف) و احزاب شیعه با استناد به دالیل شرعی‪ ،‬براهین‬ ‫فقهی واحادیث نبوی دست به قیام دینی‪ -‬سیاسی بزند‪.‬‬ ‫درگزارش گفته شده که حنیف اتمر فرد مورد نظر حکیم منیب به این ترتیب‪ ،‬سهمیه طالبان فرکسیون حکیم منیب‪ ،‬دو مقام‬ ‫( ژوندی گل زمانی) را به حیث والی میدان وردک عز تقرر داده و والیـت از سـوی شـورای امنیـت ملی درنظر گرفته شـده اسـت و‬ ‫اخیراً فرد خاص مالمنیب ( نعمتی) را درمقام والیت بغالن مستقر حکمت مجهول تشدید جنگ اخیر دربغالن را می توان درهمین‬ ‫اقدامات بررسی کرد‪.‬‬ ‫کرده است‪.‬‬

‫اشاره‪ :‬درحالی که حکومت کابل هرگونه تفاهم با مخالفان را به‬ ‫معنای ختم هژمونی غیرمشـروع خویش تعریف می کند‪ ،‬جنرال‬ ‫دوستم بار دیگر برسکوی قهرمان تغییر و نجات فراز آمده است‪.‬‬ ‫روزنامـه ویسـا چاپ کابـل ( نزدیک به منابع قـدرت درکابل ) به‬ ‫نقل از یک «منبع مؤثق» خبر داده است که امریکا ترکیه را تحت‬ ‫فشـار گذاشـته اسـت که از دادن اجازه بازگشـت جنرال دوستم به‬ ‫افغانستان خود داری کند‪.‬‬ ‫منبع گفته است که هرگاه راه ورود به افغانستان به روی جنرال‬ ‫مسـدود شـود‪ ،‬فرزنـد وی (باتوردوسـتم) فعالیت هـا درائتالف تازه‬ ‫تأسیس میان جنبش ملی‪ ،‬جمیعت اسالمی و حزب وحدت مردم‬ ‫را برعهـده خواهـد گرفـت‪ .‬روزنامه مدعی اسـت کـه ائتالف انقره‬

‫کرده است که راه پیمایی اعتراضی علیه دولت را در ماه اسد از سر‬ ‫خواهد گرفت‪.‬‬ ‫محفل ارگ با توجه به تحرکات تازه جنبش روشنایی‪ ،‬شماری‬ ‫از بسـته گان قربانیان حمله مرگبار یک سـال پیش به تظاهرات‬ ‫"جنبش روشنایی" در کابل را تشویق کرده است تا شکایتی را علیه‬ ‫سران این جنبش به دادستان کل ارائه کنند‪ .‬لوی سارنوالی درنقش‬ ‫شریک ابزاری حکومت به هدف سرکوب مطالبات فزاینده مردم‪،‬‬ ‫دریک مسیر منفی افتاده است‪ .‬روزنامه ویسا به این نکته نیز اشاره‬ ‫یک رشته همایش های بزرگ اعتراضی را در کابل و مزارشریف کـرده اسـت کـه هرچند حکومت کابل رو به فروپاشـی اسـت‪ ،‬اما‬ ‫برنامه ریزی کرده و «جنبش روشنایی» به رهبری احمد «بهزاد» جامعـه جهانـی به دلیل نبود بدیل الزم بـرای حاکمیت کنونی‪ ،‬از‬ ‫نیز درهمسویی با آن ها قرار گرفته است‪ .‬جنبش روشنایی اعالم آن حمایت می کند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ - ۱۵۹‬اسد ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫سخن اول‬

‫‪13 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com‬‬

‫مؤسس‪ :‬فاروق حفیظی‬ ‫ناشر‪ :‬شرکت افغان استار روابط عمومی‪ :‬فاروق حفیظی‬

‫■ مسئولیت مقاالت منتشره باخود نویسندگان است‪.‬‬

‫فرجام بازی‬ ‫با گوریال ها‬

‫■ نایاب در حک و اصالح مطالب با حفظ دیدگاه نویسنده‬ ‫آزاد است‪.‬‬ ‫■ نایاب هیچ مسؤلیتی در قبال آگهی ها ندارد‪.‬‬ ‫■ استفاده از طرح ها و دیزاین های نایاب منوط به‬ ‫اجازه کتبی است‪.‬‬ ‫■ آخرین فرصت برای تغییر آگهی ها تاریخ بیستم هر ماه‪.‬‬

‫‪Tel: 416-803-2353‬‬

‫‪Fax: 1-888-676-9677‬‬ ‫‪Email: nayabafg@gmail.com‬‬ ‫‪Mailing Address: P.O.Box: 53141‬‬ ‫‪Thornhill, ON L3T 3C0‬‬ ‫‪Graphic & Design: Kheradmand‬‬ ‫‪www.khrd.ca‬‬

‫خبری ‬

‫‪۱۴‬‬

‫اجتماعی ‬

‫‪۱۸‬‬

‫تاریخ و تمدن ‬

‫‪۳۵‬‬

‫ادبی ‬

‫روانشناسی ‬

‫داستان کوتاه ‪ -‬دنباله دار ‬ ‫صحت و سالمتی ‬

‫گردشگری و سیاحت ‬

‫‪۲۷‬‬ ‫‪۴۲‬‬

‫‪ ۴۶‬و ‪۴۴‬‬ ‫‪۴۸‬‬ ‫‪۵۰‬‬

‫مشوره های زناشویی ‬

‫‪۵۲‬‬

‫اسرار خانه داری ‬

‫‪۵۶‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما ‬

‫‪۶۴‬‬

‫شعر ‬

‫‪۶۸‬‬

‫آشپزی ‬

‫کودکان و والدین ‬ ‫جک و طنز ‬

‫جالب و خواندنی ‬

‫‪۵۴‬‬ ‫‪۶۱‬‬ ‫‪۶۶‬‬ ‫‪۷۰‬‬

‫تاریخی دنباله دار ‬

‫‪۷۶‬‬

‫فرهنگ و هنر ‬

‫‪۸۲‬‬

‫داستان دنباله دار ‬

‫‪۸۸‬‬

‫آرایش و زیبایی ‬

‫‪۹۹‬‬

‫گوناگون ‬ ‫حکایت ‬

‫رازهای موفقیت ‬

‫‪۷۸‬‬ ‫‪۸۶‬‬ ‫‪۹۵‬‬

‫طالبان به عنوان هیوالی خون آشام و خالق قساوت‬ ‫های بی پایان علیه مردم افغانسـتان هر روز چهره می‬ ‫نمایانـد‪ .‬دیروز یک بـار دیگر پس از جنایت هولناک در‬ ‫ولسـوالی تیـوره غـور و به خـاک و خون کشـیدن مردم‬ ‫بـی گنـاه‪ ،‬طالبان چهره واقعی خـود را در غرب کابل با‬ ‫حمله بر موتر حامل کارمندان وزارت معادن به نمایش‬ ‫گذاشت‪ .‬آن چه در متن باور و ایدئولوژی طالبان نهفته‬ ‫اسـت و اهـداف غیـر انسـانی آن را تعمیق می بخشـد‪،‬‬ ‫همـان اسـت کـه در ایـن دو حادثه با وضاحـت تمام به‬ ‫نمایش گذاشـته شـد‪ .‬اساسـا آیین طالبان‪ ،‬آیین کشتار‬ ‫اسـت و تنهـا با خون سـیراب می گردد‪ .‬ایـن دراکوالی‬ ‫خـون خـوار بـه مثابـه عقونـت تاریـخ ایـن سـرزمین و‬ ‫باورهـای غیـر انسـانی نهادینه شـده در آن‪ ،‬تا کنون در‬ ‫نمایاندن چهره خود سنگ تمام گذاشته و هیچ گاه کم‬ ‫نیـاورده اسـت‪ .‬از روزی کـه این موجـودات خون ریز به‬ ‫سان بازگشت ارواح مردگان از زیر رسوبات تاریخ زشت‬ ‫چهره مسـلط بر ما سـر برآورده اند‪ ،‬سایه مرگ بر تمام‬ ‫زوایای زندگی ما سایه افکنده است‪.‬‬ ‫آیین مرگ آفرین و مرگ اندیش طالبان به تمام معنی‬ ‫انضمامی شده و هر روز که از خواب بر می خیزیم‪ ،‬این‬ ‫سایه را بر سپهر حیات جمعی و فردی خویش احساس‬ ‫می کنیم و حتی لحظه ای نمی توانیم از آن دور شویم‪.‬‬ ‫چنیـن مرگ آفرینی و ابتکار در خلق انواع کشـتارهای‬ ‫دسـته جمعی‪ ،‬سـبب شده اسـت که مصیبت و رنج بی‬ ‫نهایت استمرار یابد‪ .‬جالب این است که آن ها هرگز نه‬ ‫از کشتار خسته می شوند و نه سیر و نه آن را پنهان می‬ ‫کنند‪ .‬بلکه هرچه کشتار گسترده تر و مصیبت عمیق تر‬ ‫باشد‪ ،‬روح این هیوالی خون آشام راضی تر می گردد و‬ ‫از کرده خود خشنودتر‪.‬‬ ‫جالب تر از احسـاس رضایت طالبان از وسـعت کشتار‬ ‫و گسـتردگی خـون ریـزی‪ ،‬تلاش هایـی اسـت که در‬ ‫راسـتای صلـح با آنان صورت می گیـرد‪ .‬با اندکی تامل‬ ‫در گذشته طالبان و کشتارهای وسیعی که از سوی آنان‬ ‫صـورت گرفتـه و اکنـون ما شـاهد یک ویرانـه به تمام‬ ‫معنی و سـرزمین سوخته توسط طالبان هستیم‪ ،‬هرگز‬ ‫نمی توان منطق صلح با طالبان را درک کرد‪ .‬گیچ کننده‬ ‫تـر از آن بـرادر خواندن این هیوال اسـت که سـال ها با‬

‫همین عنوان از ما جان های بی شماری را گرفته است‪.‬‬ ‫طالبان با تمام توان سـعی می کند تا دامنه کشـتار را‬ ‫وسـیع و در عین حال هدفمند بسـازد که نشـان دهد به‬ ‫پروسـه ای به نام صلح باور ندارد و تن نمی دهد‪ .‬انکار‬ ‫صلح از سوی طالبان به قدری روشن و آشکار است که‬ ‫هیچ انسانی در آن تردید نمی کند‪ .‬اما ما اصرار داریم که‬ ‫آن ها را به پای میز مذاکره و صلح بکشانیم‪ .‬امری که‬ ‫به نظر می رسـد بیش از هر زمان دیگر ناممکن و غیر‬ ‫قابل باور شده است‪.‬‬ ‫سال ها است که به این بازی موش و گربه ادامه دادیم‬ ‫و اکنون بیش از هر زمان دیگر مستاصل و درمانده و با‬ ‫دستان خالی تاوان سیاست های احمقانه خویش را می‬ ‫پردازیم‪ .‬از اول نیز معلوم بود که صلح با طالبان منطق‬ ‫درسـت ندارد و برآیند آن چیزی جز پشـیمانی و تاسف‬ ‫نخواهد بود‪.‬‬ ‫پروسـه صلح با طالبان به قول هابرماس یعنی بازی‬ ‫شطرنج با گوریل مست که مرتب بر تخته شطرنج لگد‬ ‫مـی زنـد و همـه چیـز را به هم می ریـزد‪ .‬اما مـا بر این‬ ‫بـازی بـی حاصل و شکسـت خـورده اصرار مـی ورزیم‪.‬‬ ‫اکنون خواست عمومی و وجدان جمعی مردم افغانستان‬ ‫خواهـان پایـان بخشـیدن بـه ایـن بـازی اسـت‪ .‬دولـت‬ ‫افغانستان یک سال است که سیاست قاطع تری نسبت‬ ‫به گذشته در برابر حامیان منطقه ای و بین المللی طالبان‬ ‫اتخاذ کرده اسـت‪ .‬اما به نظر می رسـد در عرصه داخلی‬ ‫هنوز سیاست های زمان آقای کرزی ادامه دارد‪ .‬اگرچه‬ ‫اکنون در رهبری حکومت کسـی طالبان را دیگر برادر‬ ‫خطاب نمی کند‪ ،‬اما عملکرد قاطع و جدی نیز به چشم‬ ‫نمی خورد‪ .‬به راستی اگر تروریسم خوب و بد وجود ندارد‬ ‫و به راستی اگر ما در جنگ اعالن ناشده قرار داریم‪ ،‬باید‬ ‫اکنون این جنگ را علنی کنیم‪ .‬مردم می پرسند تا بکی‬ ‫فرزنـدان آن ها در صفوف نماز در مسـجد‪ ،‬یـا در اداره‪،‬‬ ‫یا ملی بس و یا خیابان‪ ،‬به صورت دسته جمعه قربانی‬ ‫شوند و در آتش خشم و کینه تروریسم بسوزند؟ آیا هنوز‬ ‫وقت آن فرا نرسـیده اسـت که یک بار برای همیشـه از‬ ‫صلح با گوریل ها قطع امید کنیم و تمام ظرفیت و توان‬ ‫خویش را در مبارزه مستقیم و بی محابا با تروریسم به‬ ‫کار بگیریم؟‬


12 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬

11 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

Da-night T O

R E M E M B E R

music • entertainment • food

In celebration of EID

Hasib Habib

Sep 2, 2017 at 8:00pm

Zalmai Araa

Saturday AN EXCLUSIVE

CONCERT

Yama Lodin

Edward Village Hotel North York 185 Yorkland Blvd., Toronto

Y A

Food not included

S

P

O

N

Thorncliffe Catering Service 647.920.3123 Toronto’s #1 Afghan Catering Services

S

O

M

R

Stars Decoration 416.887.4444 starsdecoration.ca

A

L

O

D

I

N

.

C

O

M

S Tina Syed 416-629-5783 Mortgage Alliance

Mortgage Agent (Ontario)

Contact: Yama Lodin 416-566-4040 and Masood Hashmad 647-920-3123

DESIGN BY ALIVEPRO.CA

Tickets: $35 & VIP $55


10 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


9 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


8 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


7 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


6 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


5 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


4 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


3 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


2 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


۴۱۶-۸۰۳-۲۳۵۳ :‫ تلفن‬-‫ماهنامه جامعه افغانهای کانادا‬

۱۳۹۶ ‫ اسد‬- ۱۵۹ ‫ شماره‬- ۱۴ ‫ سال‬- ۲۰۰۳ :‫سال تاسیس‬

Da-night T O

R E M E M B E R

music • entertainment • food

AN EXCLUSIVE

CONCERT

In celebration of EID SPONSORS Yama Lodin 416-566-4040 Thorncliff Catering 647-920-3123 Stars Decoration 416-887-4444

Hasib Habib

Sep 2, 2017 at 8:00pm

Saturday Edward Village Hotel

Zalmai Araa

Tina Syed 416-629-5783

185 Yorkland Blvd., Toronto

Sep 3, 2017 at 8:00pm

Sunday Theatre Dejardin 1111, Rue Lapierre, Montreal

Yama Lodin

Contact: Yama Lodin 416-566-4040 Masood Hashmad 647-920-3123 Mafcan 514-497-9932


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.