TEL: 416-803-2353
Afghan Monthly Magazine Since 2003
nayabafg@gmail.com
Vol 14 Issue 159 August 2017
Tel: 416-803-2353
email: nayabafg@gmail.com
115 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
114 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
113 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
112 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
111 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
110 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
109 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
108 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
107 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
106 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
105 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
«ژوزوف کسـل» بـازی کنـه ،رش تصادفـأ ده هوتـل (انترکانتی نانتل) کتیش آشـنا شـد و خواهش کد که امشـو مهان ما باشـه. حالی فامیدین؟ نیلو ملتهب و هیجانی صدا زد :ماری اگه نگویی سر مه ره بخوری .بخدا شیرینته میتم: ماری گفت :چی؟ نیلو گفت :یک دعوت کالن به دستپخت امین! ماری گفت :خی حالی میگم! بعد از آن مثل اینکه سر صندوقچهء جواهرات را بکشاید شمرده و غرور آمیز گفت: ـ مهمان امشب ما عمرشریف است عمرشریف! همه باهم چیغ کشیدند او عمرشریف! چه شانسی! زنده باد! ماری با جنباندن سر به ابراز احساسات همه پاسخ گفت. اما در همین هول و هیجان بودند که تپ تپ پاهایی در دهلیز پیچیـد و حسـین کـه درین صحنه سـازی سررشـته را به دسـت داشت آمد و گفت: ـ بی بی مهان آمد: همه دست و پاچه نیم خیز شدند و عمر شریف با آن قیافه مردانه شرقی چون شاخ شمشاد وارد شد ،همه تمام قد ایستادند یکی « شب خوش!» و یکی « یان سوار!» گفت و خانم ها شوقمند مثل اینکه به استقبال شهزاده ای میروند از دو گوشه تریزها گرفته جا به جا تنظیم کردند. ماری که برغم دیگران از جایش تکان نخورده بود خونسـرد و آرام گفت: معرفی میکنم پیشخدمت نو ما عبدالنبی! همه خیله خند و خود باخته دق ماندند و پک شان را گم کردند.
104 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
نمی دانستند چگونه با این بازی دراماتیک مقابل شوند .تیر ماری درست به هدف نشسته بود و «ثری» و «نیلو» چون دو مار زخمی به هم می پیچیدند .گلو که در چاپلوسی سرآمد روزگار بود از همه اولتر مشرف شده بود و دست نبی را در دست داشت .وقتی ماری پـرده از روی ماجرا برداشـت او بـا آن قدک کوتاهش که نیمش سرزمین و نیمش زیر زمین بود سپر بالی نبی شد و چنان مورد استهزاء و واویال قرار گرفت که زنش با تمام بی مهری به خشم آمده ،صدا زد: ـ ای یک شانتاز است ،یک دسیسه است .ماری جان ،ما خو نان گم نکدیم که ماره مسقره می کنی! اما ماری معذرت خواست و گفت: بابا چقدر رسمی گپ میزنی یک مزاق بود ،شو جمعه است شو خنده و ساتیری. دیگران نیز به خاطراینکه مجلس از حال نیفتد حرفش را تایید کردند و ابراهیم جان به نیابت از همه گفت: ـ نیلوجان تو و ماری گوشـت و ناخن اسـتین ،گوشـت از ناخن ازهم جدایی نداران .مزاق بود مزاق! آنوقت به سالمتی سر ،هردو سر شیشه شامپاین را باز کرد و به زبان المانی شعار داد: «پروست! پروست!» همه کف زدند و از وساطت به موقع شیخ مجلس شادمان شدند. پیمانـه هـا بـه دوران افتیـد و نبـی آن حقه و توطئـه را به هزار زحمـت بـه پـاس نمک و نمکـدان نادیده گرفت و با خونسـردی در اجـرای هـر کاری سـنگ تمـام گذاشـت .یکـی را «بیر» یکی را «جین» یکی را «ویسـکی» تعارف کرد .باری سـیگار خانم را روشـن نمـود و بـاری چون همای سعادت مثل شهزاده ای از «بابل» یـا سـرداری دالوری از «کارتـاژ» گـوش به فرمان ایسـتاد .خانم ها تظاهـر به بـی میلـی میکردند اما دزدیـده نگاه های شـان میرسـاند که مایلنـد زنده زنده نبی را قورت کنند. ]مـاری بـا تجاهلـی زیرکانـه به آنهـا فرصت چشـم چرانـی میداد و میگذاشـت پیـش از پیش پل و پلـوان شـان را آب ببـرد و شیشـه تقـوای شـان درز بـر دارد .ولـی همینکه نبـی بـرای کاری بیرون رفت ثری خطاب به ماری گفت: ـ خواهـرک عمـر شـریف کجـا و ای غـول بیابـان کجـا به گمانم عارقت ترش کده! شـاه گل گفـت :مـاری جـان نوکرت بسـیار کته و دبنگ است. آدم ازش میترسه! و نیلوفـر کـه هنـوز چـون بـرج زهرمار نشسته بود ،نیشخندی زد و کنایه آمیز گفت: ـ هـان بـاب دنـدان مـاری جـان
است! براستی که قدر گل را بلبل بدنا و قدر جوهر ره جوهری! و گلـو مثـل مـاش به سـوی زنش لولیـده واه واه گفتـو در تایید نظر عمومی به زبان فرانسـوی اظهار داشـت که او یک دیو یک هیوالست! و «مامد» که سرش گرم شده بود بی توجه به باریکی کار و وخامت اوضاع گفت: ـ درست است درست است. اما ابرام که از دسـت زنش دل پر خونی داشـت و دیگر اجاقش به کوری میرفت به فکر عناد و مقابله با شاه گل مشت محکمی بروی میز کوبید و مثل یک مارشال صدا زد: ـ اعتراض دارم ،اعتراض! هرگز نی ،او یک خراج پاچاهیسـت یـک گنج شـایگان! یـک دون ژوان! و یک آریایـی اصیل! قبول ندارین ،پس تماشا کین. سـپس بـی محابـا آواز داد« :نبی ،نبی خان!» نبی شـتابان سـر رسید .ابرام گفت: ـ قدش یک متر و نود سانتی ،بر شانیش هشتاد سانتی ،کمرش چهل سانتی و قطر بازوها هرکدام بیست سانتی ،چشم و ابرو و موها سیاه القاس ،پوست مثل شیر سفید ،بینی بلند و عقابی! و آن وقت در حالیکه از هیجان می لرزید برخاست و کلک دهن نبی را باز کرد .نبی نمی دانست که مقصد ازین بیانات و دیوانگی ها چیست ،اما به احترام مجلس اعتراض نکرد .ابرام صدا زد: ـ آقایـان خـوب تماشـا کنیـن ،باالخـره دندان هـا ،مثل صدف منظم ،مرتب و سـالم .نبی آغای دنیاسـت .نبی ماستر یونیورس است. مجلس کرخت شد ولی ماری از جا برخاست و دست ابرام را به عنوان برنده بلند کرد و گفت :براوو مارشال براوو ابرام. اما «رش» که سخت خودیش جریحه دار شده بود و چشمهایش از فرط نشـه هرچیز را دو دوتا میدید با همان صورت همیشـگی نبی را نزد خود فراخواند و پرسید: ـ نبـی تـو بگو به چی میمانـی؟ به یک غژگاو ،به یک غول ،به یک ابله به یک آغا؟ نبـی حیـران مانـد چه بگویـد ،در تمام عمرش چنان مجلسـی ندیده بود .فهمید نان چند فتیر است! بـا آنهـم ترجیح داد خاموش بماند .اما «رش» بـراو داد زد« :تره میگم احمق زبان نداری؟» صـورت نبـی مثـل مارگزیده هـا کبود شـد .هرگز تـا آنوقت در محضر و مالء عام از سرلچ و لچی آن همه خواری و خفت ندیده بـود ،خیـال کـرد شـقیقه هایـش از درد می ترکنـد و چیزی مثل آبجوش زیر پوستش میدود ،مع الوصف بازهم حد نگهداشت و الحول گفت. لیکن «رش» به غیظ آمد و به شدت گیالس لبالبش را به روی او پاشید و بانگ زد ،خارج شو خر احمق! ماری باعتاب چیغ زد: ـ خـر نشـو رش! رش کـه دیگـر زمیـن و زمانـی نمی شـناخت نخستین بار افسار گسیخت و فریاد زد: ـ چـه گفتـی لوند ،خر خودت ،خر پدرت! و آن وقت بوتل خالی ویسـکی را برداشـت و با حدث تمام بسـوی زنش پرتاب کرد اما نبـی از همـان هـوا بوتـل را قاپید و در یک لحظه آنچنان بر سـر «رش» کوفت که دنیا را خون گرفت و گله و کاپوسش یکی شد. سپس چون شیری با یک جست به بیرون پرید و سر به بیشه و پایان بیابان گذاشت.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
رفقا به خاطر رعایت سجع و قافته نامها« ،ثری» اش میخواندند. و (نیلوفر) زن گلو بود که به پیروی از دیگران به تدریج شده بود «نیلـو جان!» بهترین خدمتگارش ،شـوهرش بـود چه آن دلقک دیده دراز در هر موردی مرهون خودش می پنداشت. و باالخره شاه گل و سیمه جان خانم «ابرام» بود که از نظر سن و سـال در حکم عمه یا خاله دیگران بود اما هرگز قبول نمیکرد که زیبای بازنشسته است .به قدری به خودش میرسید و با قدری آرایش میکرد و عندالزوم «میدی» و «ماکسـی» می پوشـید که بهتر از هیچ مینمود و گاهیکه جوانترها سرحال نمی بودند «گلو» با او گرم میگرفت چه معتقد بود که در آن رباعی دلنشین سکنه ملیحی ضروری است که از روی اغماض به خواندن می ارزد. بـه ایـن ترتیـب از جمع و ترکیـب و تخمیر و اسـتحاله آن عده بـا یکدیگـر مجع رفقا بوجـود آمده بود .رفقایی که مثل دوسـتان شـکاری در همه چیز باهم همنوا بودند اال در تیزاندازی و شـکار! بنابرین رقابتی دیرینه ،ملغوف ،آتشین و کین توزانه از چند جهت چه زن و چه مرد بین شان جاری بود که خمیرمایه بگومگو ها بود. «نیلو» و «ثری» در تنظیم و ترتیب خانه از ماری سبقت جسته بودند چه «ثری» پیشخدمت بی نظیری بنام «عبدل» داشت که مایه رشک دیگران بود و همه متفق القول بودند که از آرایشگر یا «دکوراتوری!» بی نظیر است و «نیلو» آشپزی بنام «امین» داشت که در تهیه و طبخ غذا های وطنی و فرنگی بی همتا بود. بنابرآن از سالها نیلو و ثری در برابر ماری که زیباتر بود ،جبههء واحدی داشتند و گاه گاه «امین» و «عبدل» را برخش می کشیدند. وقتی هم ماری به کشف نبی مؤفق شد ،فهمید که بعد از سالها اقبال به او روی آورده و کسـی را یافته اسـت که اگر ماهرانه به
103 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
میدان بکشد داغی بیدرمان بردل حریفان خواهد گذاشت. همان بود که یکدسـت دریشـی سـیاه کشمیر ،یک جوره بوت براق ،یک نکتایی «تراوپر!» ابریشـمی و یک پیراهن یخن قاق برایـش خریـد تا شـب جمعه به بر کنـد و در خدمت رفقا بیاید .در ضمن با «رش» اصل قصه را در میان گذاشـت و گفت که درین نوبت برای تغییر حال مجلس ،با همه بالخاصه با «ثری» و «نیلو» سر شوخی دارد. باالخره موعد مقرر فرا رسید ،مهمان ها بعد از تعارفات معمول بر جاهای شان نشستند و باب قصه و خنده و مزاح بازشد اما ماری بعد از دقایقی ،دیگران را وادار به سکوت کرد و گفت: ـ امشب مهان بسیار محترمی نیز به جمع شان می پیوندد که تازه از امریکا رسیده است. ثری پرسید: کیسـت مـاری جان؟ کی آمـد؟ از خود اس یا بیگانه؟ و شـاگل بینیش را چیده گفت: ـ ده گور شامت ما حتمأ مخل اوقات است! اما ماری ذوق زده گفت: ـ نی چیزی میگم که باور نکنین تا شیرینی نگیرم نمیگم. گلو با هیجان پرسید: زن است یا مرد؟ ماری گفت: ـ البته ،بری شما ،متأسفانه مرد! دهن گلو یخ کرد و پس تکیه کرد .ابرام که ذاتأ از سیاه پوست بدش می آمد ،پرسید: ـ ماری جان هر که باشه مهم نیست .خدا کند «نکرو» نباشه
ماری خندید و گفت: ـ نی ابرام عزیز سفید است مثل برف! نیلو پرسید جوان است یا پیر؟ ماری جواب داد: ـ جوان مثل شمشاد که ده عمر تام ندیده باشی. خواهر جان خی بسیار بد شد چرا وختر نگفتی که لباس درستر می پوشیدم. ماری سراپا نیلو را از نظر گذراند و گفت: ـ خـوارک سـودا نکـو همی حال صد دختر چارده سـاله به نوک ناخونت نیمرسن! سـرانجام همه باور کردند که مهمانی بلند باالو خوش قیافه و سفید پوست در راه است. شـاه گل به بهانه ای خود را به تشـناب رسـایند و تا باردیگر به سرو وضعش برسد و نیلو و ثری کمی تلخ و ترش شده چه لباس های شانرا مناسب پذیرایی از یک مهمان معزز نمیدیدند. باالخره (مامد) گفت: ـ ماری جان تاجر است یا دیپلومات. ماری جواب داد: ـ نه تاجر و نه دیپلومات مامد پرسید: خی چیست توریست است؟ نی بهتر از اینا هنرمند است ،ستاره سینما! دهـان همـه بـاز مانـد .ماری کجا و سـتاره سـینما کجـا!؟ باز نا باورشدند اما ماری که از فحوا شک وشبه شان را یافته بود ،گفت: شک نکنین ،افغانستان آمده که ده نقش هیروی کتاب سواران
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
102 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
بقیه از صفحه 47
سرش را زیر میگرفت اما از تنبیه نازآلود بی بی بدش نمی آمد و می فهمید که اینکارها از سر تحقیر نیست. بـی بی از کارکشـته هایی بـود که روزگار تک تـک می آفریند برای او نبی مثل یک اسپ زیبای وحشی یا قطعه زمین بکروبایر بود که به رام کردن و تربیت می ارزید .می خواسـت از نبی موم بسازد موم بسیار نرم و مالیم که به دلخواهش از شکلی به شکلی در آید .سـر انجام نبی همان شـد که بی بی می خواسـت ـ رام ـ دست آموز و کاردان ،در خواب و بیداری در کار و بیکاری همیشه هـوش و حواسـش پیـش بی بـی بـود و روزهایی که مـاری خانه نمیبود نبی را زمین جا نمیداد و هوش پرک و سراسـیمه سـرحق وناحق ته و باال میرفت چه بی بی بوی مخصوصی داشت ،مثل باغ سنجد ،مثل شگوفه آلو با او مثل کردهای شبدر و نعنا بعد از باران شبانگاه بهاری .وقتی بی بی برمیگشت و بوی دالویز گردن و گریبانش باردیگر در دهلیزها و اتاقها می پیچید نبی از جوشی می افتاد و دلش جمع میشد .آنگاه دست و آستین برمیزد و چنان به سستشـوی سنگفرشـها و دیگ و کاسه می پرداخت که زمین چون کف دست ظرفها چون نقره و طالی ناب بل میزدند. ولی آقا در انتخاب نوکر سلیقه دیگری داشت .او طرفدار لعبتی نازک اندام بود که هر کار خانه باشـد ،سرشـته مند و طناز خوش خوی ،خوشگفتار ،خنده روی ،و رموزفهم ،پرده پوش و رازدار که بتوانـد در غیـاب خانـم چون گربه خانگی ناز بفروشـد و خود را به برو پاچه اش بمالد .اما از ترس ماری بر زبان نمی آورد و این آرزو را همواره در صندوق سـینه می نهفت .چه درخانه خانم سـلطنت میکرد و بر آقا و نوکر و حشـم و خدم نفوذ روحی عمیق داشـت. و هنگام مصاف ،ده گرد مرد افگن حریفش نمیشد .اما اگر نوکر مرد میبود ،دیگر وای به حال نوکر ،آنگاه همه چیز فرق میکرد. آقا در رابطه با نوکر مرد ،معیار های خاصی داشت ،گمان میبرد نوکر شـخیصت مسـتقل ندارد ،یا گدی کوکی یا آدم ماشـینی یا چیزی بین بت و انسان است که صورت اشیاء را تشخیص میدهد و سیرت شان را نمیداند .عقل و هوش دارد ،اما این عقل و هوش فقـط در جهـت اطاعت بی چون و چـرا از آقا بکار میرود .خالصه معتقد بود که حس بی اطاعتی در نسل و تبار نوکران به کلی مرده اسـت و چیزی به نام «نه» در سرشـت شـان نمیباشد ازین خاطر میخواست تمام نوکران بوزینه وار تعقبیش کنند تا چیزی شبیه او اما نه خود او شوند. در رابطـه با نبی هم همین شـیوه پیشـه کـرد بالفاصله برایش خط اندازی نمود تا آن خاصه نوکر روی همان خط های بیاید و بر دفعی المثل سلامتی را با اشـاره سر جواب می گفت و هنگام رجوع کاری با سرانگشت سبابه ،یا اشپالق فرا میخواندش .نبی هـم بـه خاطر بی بی تمام این بی ادبی هـا را نادیده می گرفت و ظاهرأ چنانکه بادارش میخواست قالب شد و در جلد آقا درآمد .اما چـه آقایـی! آقا مثل بـرگ گل ،نازک و نارنجی بود .قدک برابری داشـت از فـرط نـاز با بینی قلمیـش گپ مـی زد و صدایش چون خروسی نوبالغ به زیر بود و نه بم. نبی هم به تقلید از آقا یاد گرفت که کمی نرم و کمی آهسته گپ بزند و هنگام استراحت آقا و بی بی بر دو شصت پا راه برود. دیگر هیچکس سپ سپ پاهایش را نمی شنید و هیچکس از او عملی مغایر نزاکت و آداب معمول نمیدید .لیکن با تمام این مزایا نوکـری چیزهایـی داشـت که گاه گاه دلش را میـزد و خاطرش را
می آزرد .به طور مثال همواره لباس های عاریتی یا دست دوم بر تنش مینگریست .یا کفش از یایش بزرگتر می بود یا پا از کفش. یا کرتی به جانش نمی آمد ویا جانش با کرتی .یا پتلون تا بند پا می برید یا از فرط درازی زمین را میروفت ولی نبی در هرحال در قالب جدید چه تنگ و چه گشاد خودش را جا داد .با غم آقا غمین و با خند ًه آقا خندان می شد .اگر آقا سکوت را ترجیع میداد ،نبی نیز ساکت بود و اگر سرحرف می آمد صحبت نبی نیز گل میکرد و بـا ربـط و بـی ربـط چیزهایی میگفت .ولی در تـداوم این کار ها حـس کـرد کـه رفته رفته در خـود می پوسـد و از دورن خالی می شود .ساعتهای یک یا دوی شب که مجالس بزم و شب نشینی پایان می یافتند او هنوز با خرمنی از بشقاب ها ،قاشق ها و پنجه هـای چـرب ،گیلاس های بدبـو و میوه های ته مانده ،مشـغول بود و همی می شسـت و صافی میزد و می چید تا اینکه آن کار فرساینده پایان میافت. سپس دلخسته و ناشاد به اتاقکش می خزید و روی چپرکتش کـه بـه لطـف و عنایت بی بی ارزانی شـده بـود ،دراز می افتاد اما خواب به چشمش نمی آمد. از چیزی مبهم و ناگفتنی ناراحت بود و علت را نمیدانسـت ،از گذشـته خیلی بهتر میخورد و می آشـامید .معاش خوبی داشت و آقا نیز چندان مزاحم نبود که سـر باززند و کار را یله کند .پس او چه میشد که هرروز در خودش به تحلیل میرفت و گمان میبرد که چیزی را از دست میدهد .آیا آن چیز چه چیزی است که پیدای نا پیداست .نه به نان میماند و نه به آب ،نه خریدنی و نه فروختتی است ...گیچ میشد و راست روی جایش می نشست و مثل درمانده یی در گرداب ،با آن چرت می چرخید تا آنکه غرق میشد و از حال میرفت .رویا ها به سراغش می آمدند خودش را شیری می یافت تنومند و یالدار که رشـته یی در گردن دارد و سـر رشـته در دسـت بی بی اسـت .او مسـت و هیبتناک میغرد و می کوشـد تا رشته را پاره کند و آزاد شـود اما بی بی با دسـت سفید و مالیمش چندان او را می نوازد که از غضب می افتد و به تدریج در رخوت نوازش هایش کوچک و کوچکتر می شـود تا آنکه در جلد موشـکی می در آید که مذبوحانه چنگ چنگ می زند .ولی آقا ناگهان در قیافه گربه ای تیزدندان و تیزچنگال سر میرسد و او با جستی سریع و بی امان به دندان گرفته می گریزد .نبی چیغ میزند و از خواب می پرد .براسـتی چه دنیای مزخرفی که گربه را شـیر و شـیر را گربه میسـازد .از خواب حقارتبارش می شـرمد و دو دسته و خشماگین موهایش را می کند و میخواهد هماندم در و پنجره را بشـکند و مثل شـیری سـر به صحرا و بیابان بزند اما بر سـرعقل می آید و هیچ دلیلی برای از دست دادن آب و نانش نی یابد .سعی میکند کـه آقـا را فرامـوش کند چه از او متنفر اسـت و بـه عنوان مردی قبولـش نـدارد .اما بی بی ماری جان چیز دیگری اسـت کماکان چون قرض مهتاب چارده در ذهن میماند .کاش او هم آقا می بود تا زنی چنین انتخاب می کرد ویا بی بی نوکر می بود تا شوهری چون او بر میگزید. بـه علاوه بـرای نبی بعضـی از کار های بی بی بسـیار مرموز و عجیـب مـی نمـود ،به طور مثال شـب های جمعـه او را ار داخل شـدن بـه سـالون و اتـاق نان منع کرده بود و نبـی رمز این پنهان کاری را نمیدانسـت .در آن شـب ،حلقـه رفقـای خـاص باهم می نشستند لبکی تر میکردند و از آسمان و ریسمان قصه می گفتند.
سـر حلقه هموار «رش» بود که همیشـه به بیخ و ریشـه اش می بالید وعکس های کهنه کهنه را برای اثبات مدعا در چند ردیف آویخته بود تا همه بدانند که اصل و نسب معلومداری دارد و درین مورد چنان داد سخن میداد و دهانش گرم می آمد که اگر دمش را نمی گرفتند تبارش را ثمه به ثمه می رساند به جمشید و اسکندر ذوالقرنین و دومی «محمد سـلیمان» نام داشـت که از طرف رفقا مفتخر با لقب «مامد» شده بود. او جوانکی به نهایت خوش پوش و خوش سیما بود ،به خودش بسـیار مـی نازید چـه فکر میکـرد «دون زوان» محافل اسـت .به زمین و زمان ناز می فروخت و از بس پاک و سـتره و اتو کشـیده بـود گـردی هم جرئت نشسـتن بر سرآسـتین مبارکـش نمیکرد. همیشه تمارض به درد مفاصل میکرد و چون لرد های انگلیسی بـا چوب دسـت گـران قیمتی راه مـی رفت که دسـته اش از عاج بود و خاتم کاری شـده بود .ادعا داشـت آن عصا را «لرد اوکلند» ویسرای انگلیس هنگام سفر پدر بزرگش به هندوستان که سفیر حسـن نیت پادشـاه وقت بود به او بخشیده است .از آن جهت آن چوب را که معرف شخصیت خانواده گی و وسیله اثبات اصالتش بود ،به جزء در بستر خواب در هیچ جایی از خودش جدا نمیکرد. او تینس باز الیفی نیز بود و گاهی با نیکر و لباس سفید سپورت سری به خانه های دوستتان میزد و مورد اکرام خانمها واقع میشد. سومی گل محمد یا «گلو» بود که اصل و نسب چندانی نداشت ولـی از راه وصلـت با دختر کاکای «رش» چون پینهء سرآسـتین یا انگشـت ششـم ،نیمه اعیانی شده بود .مثل بلبل صاف و راوان حرف میزد و نیم ونیم کله دوسه تا زبان خارجی یاد داشت و بیشتر محفوظاتش اشعار هزل آمیز عبید زاکانی ،لطایف مال نصرالدین و قصه های «کتاب لطایف الطوایف» بود .در مسخره گی ،مشله گی و حاضرجوابی همتا نداشت و همه گمان می بردند که عالم ترین شـان «گلو» اسـت .اما در واقع مثل بوجی خالی آرد بود که فقط ازش گرد می تکید. گلو به لطف تیز هوشی و استعداد خداداد تا مقام ریاست رسیده بود و وقتی شنگول میشد و به اصطالح «جوکها» و شوخی هایش گل میکـرد کـه ماری در بازی «بـرج» پارتنر یا همبازیش میبود، آنوقـت محشـر میکـرد و هرچه در چنته داشـت بیرون میریخت. همه فقط با لبخند های سـرد و حقارتبار آن خوش خدمتی ها را بدرقه میکردند چه گلو در نظرش در هر چیز آدم متوسطی بود و به نظربازی نمی ارزید. چهارمی ابراهیم جان بود که رفقا نامش را تلخیص کرده از آن «ابرام» ساخته بودند یعنی «ابراهام لنکن» آن مرد نام آور تاریخ که عاشق آزادی بود. ایـن لقـب اعـزازی بـه ابراهیم جـان نمـی آمد و درسـت نقطه مقابل شـخصیتش بود چه «ابرام» درهمان شـصت سالگی مثل اینکه چوب قرت کرده باشـد از غرور بسـیار ،بی توجه به چپ و راسـت ،شـخ و «ترنـگ» راه میرفت و خـود را محور و میخ زمین می پنداشت .چون در زنده گی آدم بی اطاعتی بود درهمان بست مدیریـت مصلحتـأ از کار متفصلش کـرده بودند .بنابـرآن از دم و دسـتگاه شـکوه هایی داشـت .همیشـه قرص کمر میخورد و آثار «موسولینی» را می خواند و به تقلید از او چون قهرمانی مقوایی، یک سرو گردن بلندتر از دیگران جلوه میفروخت .اما زنها ـ «ثری! زن مامـد» بـود و چنـان که اشـاره کردیم نام اصلیـش ثریا ،بود و
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
101 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
آرایـش و زیـبـایـی
مرطوب کننده خانگی مخصوص زمستان را با این دستورات به راحتی درست کنید! کمـک خواهـد کرد تا چین و چروک ،سـلولهای مرده ،دانههای سـر سـیاه و هر عالئمی بر پوسـت شـما کاهش یابد .اسـتفاده از مرطوب کننده ی مناسـب ،حتی پوسـت صاف تری را برای شما ل دهنده در مرطـوب کننده ها باید از رقـم خواهد زد .مواد تشـکی میوهها و سبزیجات طبیعی باشد تا بهترین نتیجه را بگیرید. در زیر روش ساخت چندین نرم کننده ی خانگی را برایتان آورده ایم ،یکی را با توجه به نوع پوسـتتان انتخاب کرده ،بسـازید و از آن لذت ببرید. مرطوب کننده خانگی زمستانی برای پوست خشک _ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره 1برای پوست خشک روغن زیتون 1 :قاشق غذاخوری آبلیو :نصف قاشق غذاخوری تخم مرغ 1 :عدد این سه چیز را به خوبی با یکدیگر مخلوط کرده و به صورت تان بمالید ،اجازه بدهید خشک شود و سپس با آب نیم گرم بشویید. _ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره 2برای پوست خشک بلغور جو دو سر پخته عسل 1 :قاشق غذاخوری
ایـن دو چیز را بخوبـی باهـم مخلوط نماییـد ،بـه صو ر تتـا ن مالیـده و اجازه دهید خشـک شـود ،سـپس با آب نیم گرم آب کشـی نمایید. _ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره 3برای پوست خشک روغن زیتون 1 :قاشق غذاخوری کره 3 :قاشق غذاخوری روغن نارگیل 1 :قاشق غذاخوری این سه چیز را به خوبی با یکدیگر مخلوط کرده و به صورت تان بمالید ،اجازه بدهید خشک شود و سپس با آب نیم گرم بشویید مرطوب نگاه داشتن پوست کمک خواهد کرد تا چین و چروک پوست کاهش یابد
مرطوب کننده خانگی زمستانی برای پوست معمولی _ مـواد تشـکیل دهنده مرطـوب کننده خانگی شـماره 1برای پوست معمولی ماست 1 :فنجان آب پرتقال 1 :قاشق غذاخوری آب لیمو 1 :قاشق غذاخوری این دو چیز را بخوبی باهم مخلوط نمایید ،به صورتتان مالیده و اجازه دهید خشک شود ،سپس با آب نیم گرم آب کشی نمایید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
100 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
آرایـش و زیـبـایـی
مانیکور و پدیکور به معنی ت مرتب کردن ناخن هاس
کـه اینـکار را بـا آرامـش انجام دهید و به روی ناخن هاتون هیچ گونه فشـاری وارد نکنید چرا که
م ا ن ی ک و ر د ر خ ا ن ه مجمو عه :آرایش صورت
خیلـی هـا از کلمـه ی مانیکـور برداشـت خوبـی ندارنـد و تصـور مـی کنند کاریست غیر عادی و مخصوص آرایشگاه ها و خانم های آنچنانی... امـا در واقـع مانیکـور و پدیکـور بـه معنی مرتـب کردن ،چیدن سـفیدی هـای اضافـه ی اطـراف ناخـن و هم اندازه کردن ناخن هاست و می تواند خیلـی راحـت در خانـه انجـام گیرد ،مانیکور یعنی مرتب کردن ناخن های دسـت و پدیکور یعنی باعث آسیب به ناخن می شود. منظم شدن ناخن های پا ،شما می توانید به طریقه ی زیر ،ناخن های دست و پایتان را خودتان سپس ناخن های خود را به مدت 5دقیقه در کاسه ی آب گرم یا شیر یا روغن زیتون قرار دهید تا پوست اطراف ناخن نرم شود و بعد به کمک یک پارچه ی کتان یا حوله دستان خود را خشک کنید درخانه مرتب کنید. .از محلول آب و آبلیمو هم می توان استفاده کرد ،آبلیمو باعث سفیدی و تمیزی ناخن ها می شود. اکنونکه دسـتهای شـما تمیز و مرطوب هسـتند ،از یک کرم مرطوبکنندهی خوب استفاده برای مانیکور در خانه به این چیزها نیاز دارید: کنید و دستهای خود و ناخن هایتان را با آن مالش دهید .این کار باعث میشود تا آب کافی به پوست شما رسیده و آن را مرطوب سازد .اگر مرطوبکنندهی خوب دم دست ندارید ،میتوانید از روغن موردعالقهی خود استفاده کنید. بعد از اینکه پوست اطراف ناخن نرم شد با یک گوشت گیر گوشت های اطراف ناخن را کمی به طرف باال زده و پوست های اضافه را به کمک یک قیچی کوچک بگیرید .اینکار را از یک طرف ناخن شروع کرده و به طرف دیگر ختم کنید و بعد از اتمام کار ناخن هایتان را با الکل ضدعفونی کنید. می توانید با ناخنگیر گوشههای برآمده را بردارید .توجه داشته باشید پوست روی ناخن میتواند از ناخـن در برابـر عفونتهـای باکتریایـی جلوگیری کند .بنابراین اگر به این بخش آسـیب بزنید احتمال دارد که به ناخن خود نیز آسیبزده باشید .زمانی که پوست خود را تمیز کردید ،ناخنهای آویزان شده از گوشههای ناخن خود را تمیز کنید. تمیزکنندهی کتان یا حوله اکنون با ابزار پوشر ،مقداری کوتیکول ناخن را به عقب برانید و مرتب کنید .هر از گاهی با پارچه ناخنگیر ی کتان اضافات را از روی ناخنتان پاک کنید. سوهان ناخن می توانید این کارها را بعد از حمام انجام دهید ،چرا که گوشه ی ناخن ها حسابی خیس خورده کرم مرطوبکننده یا روغن و بیرون زده و آماده ی مرتب شـدن اسـت ،فقط حواسـتان باشد ناخنتان نشکند ،زیرا معموال بعد یک تشت از حمام ناخن ها نرم و شکننده هستند .پدیکور هم دقیقا مانند مانیکور است و هیچ تفاوتی ندارد. آب گرم برای ترکردن توجه داشته باشید که شما باید از ناخن هایتان مراقبت کنید و از آنها برای کار در آشپزخانه و وسایل مانیکور مانند گوشه گیر ،گوشت گیر ،قیچی و انواع سوهان ها و ... نظافت مانند پاک کردن لکه ها استفاده نکنید ،شب هنگام آنها را چرب کنید و از مانیکور و پدیکور قدم اول ابتدا به کمک ناخن گیر ناخن های خود را کوتاه کرده و فرم دهید ،این مرحله مهمترین بخش برای زیبایی و مراقبت بیشترشان کمک بگیرید. کار است ،حتما دقت کنید تا ناخن هایتان با همدیگر هم اندازه باشد ،گوشه ی ناخن را به دلخواه منبع :تبیا پوست به سه دسته پوست خشک ،معمولی و چرب تقسیم می شود .برای هر کدام از این نوع گرد یا مربعی کنید .کوتاهی و بلندی ناخن هم کامال سلیقه ایست. پوست می توانید با دستورات زیر مرطوب کننده های مفید و بی ضرر خانگی درست کنید. سوهان کشیدن ناخن ها به وسیله ی سوهان ناخن گوشه و باالی ناخن های خودتان رو تمیز و مرتب کنید و دقت کنید آیا میخواهید پوسـتتان بصورت طبیعی صاف و ابریشـمی باشـد؟ مرطوب نگاه داشـتن پوست
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
چند راهکار ساده
برای نرمی پوست و مو در بهار
99 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
آرایـش و زیـبـایـی
اسـتفاده کنیـد و در صـوررت نیـاز به مواد آرایشـی ،محصوالت با کیفیت گیاهی استفاده کنید. از کرم مرطوب کننده زیاد استفاده کنیدسـاده ترین راه برای حل خشـکی پوست ،استفاده مداوم از کرم هـای مرطـوب کننـده و روغـن هـای گیاهـی ،روی سـطح بدن است .برخی از افراد احسـاس
پنبه را به شیر آغشته کنید و روی پوست خود بکشید و پس از پنج دقیقه بشورید .این کار را روزی چند بار تکرار کنید. روزی هشت گیالس آب بنوشیدکرم ضد آفتاب را فراموش نکنیدازغذاهای آماده و سرخ کرده پرهیز کنیدمصرف میوه و سبزیجات را افزایش دهیدمصرف آب میوه طبیعی فراموش نشوداز لباس های پنبه ای استفاده کنیداز استرس دوری کنیدپیاده روی را فراموش نکنید-خواب کافی داشته باشید
مجموعه :سالمت پوست با تغییر فصل پوست به اصالح دچار استرس می شو د با آمدن فصل بهـار ،برخی افراد دچار خشکی پوست و مو میشوند. گرچه این عارضه بسیار شایع است، ولی با چند راهکار ساده میتوان لطافت و نرمی پوست و مو را در بهار حفظ کرد. بـا تغییـر فصـل پوسـت بـه اصلاح دچـار اسـترس می شـود .خشـکی پوسـت و مو ،ترک پوست ،احساس خارش ،پوسته پوسته شدن واحساس زبری در پوست و گاهی ریزش مو ،از مهمترین عوارض تغییر فصـل اسـت .از طرفی خشـکی پوسـت یکـی از مهمترین دالیل چروک پوست است .اثرات این عارضه در افرادی که به طور کلی پوست خشکی دارند یا زنان یائسه ،بیشتر است.
درمان خشکی پوست و مو چند راهکار ساده دارد: هنگام تمیز کردن خانه حتما از دستکش استفاده کنیدیکی از مهمترین دالیل خشکی پوست و مو در بهار ،استفاده از مواد شوینده کیمیاوی برای تمیز کردن خانه است .مواد کیمیاوی استفاده شده در انواع شوینده ها ،یکی از مهمترین دالیل خشکی پوست ،ایجاد حساسیت و خارش ،چروک پوست دست ،خشکی مو و سوزش چشم است .توصیه میشود تا حد امکان از این مواد ک کننده اسـتفاده نکنید و سـرکه و جوش شـیرین را کیمیاوی پا جایگزیـن ایـن مـواد مصنوعی کنیـد ،در صورت لزوم اسـتفاده از مواد کیمیاوی ،حتما از دستکش استفاده کنید و پنجره ها را باز بگذارید تا هوا جریان داشـته باشـد .نوشـیدن آب و شیر کم چرب هنگام خانه تکانی ضروری است. به محض برگشتن به خانه پوست خود را بشوییدهنگامیکـه بیـرون از خانه قـرار داریم ،پوسـت در معرض انواع آسـیب هـا از جمله آلودگی هـوا ،مواد کیمیاوی مختلـف و انواع سموم قرار دارد ،بنابراین توصیه شده است به محض ورود به خانه صورت خود را بشویید و پس از آن از مرطوب کننده استفاده کنید. تا حد امکان از مواد آرایشی استفاده نکنیدمواد آرایشی یکی از مهمترین دالیل خشکی و آسیب به پوست اسـت؛ سـعی کنیـد فقـط از کرم ضد آفتاب مناسـب پوسـت خود
خو بی در مـورد اسـتفاده از ِک ِرم ندارند و از اینکه یـک الیه روی پوست قرار بگیرد ناراضی هستند .به این افراد توصیه می شود که از کرم های مرطوب کننده سـبک اسـتفاده کنند تا مانع از دسـت دادن آب پوست شود .روغن های گیاهی مانند روغن بادام ،زیتون و نارگیل نیز گزینه مناسبی برای حفظ آب پوست است. مدت زمان استحمام را کوتاه کنیداسـتفاده از آب داغ برای اسـتحمام توصیه نشـده است؛ چرا که چربی پوسـت را از بین می برد .بنابراین بهتر اسـت به اسـتحمام کوتـاه بـا آب ولـرم بسـنده کنید و از شـامپو و صابـون مخصوص کودکان استفاده کنید. هنگام مراجعه به آرایشگاه حتما بر لزوم استفاده از لوازم یکبار مصرف تاکید کنید از کاله آفتابی لبهدار استفاده کنیدپوست خود را در معرض حشرهکشها قرار ندهید-از لوشن شیر استفاد کنید
مصرف شیرینی جات را کاهش دهیدغذای شور نخورید*** چند درمان طبیعی برای رفع خشکی مو -1تخم مرغ تخم مرغ را با روغن زیتون یا روغن بادام و عسل ترکیب کنید و بـه مـدت 30تـا 45دقیقه روی مو قرار دهید و سـپس بشـویید. استفاده از ترکیب موز له شده ،آب پرتقال و تخم مرغ و قرار دادن آن به مدت 30دقیقه روی مو نیز خشکی مو را برطرف می کند. -3خامه شیر ترکیب خامه با شیر و قرار دادن آن به مدت 15دقیقه روی سر راهکار مناسبی برای جلوگیری از خشکی مو است. -4روغن نارگیل روغن نارگیل در مورد خشـکی مو معجزه می کند .بهتر اسـت موها را شب با روغن ماساژ دهید و یک کاله پالستیکی روی آن قـرار دهیـد و بخوابید و صبح موها را شستشـو دهید و معجزه آن را ببینید. -5پودر کاکائو ماسکی از ترکیب پودر کاکائو ،عسل ،سرکه سیب و ماست تهیه کنید و به مدت 30دقیقه روی مو قرار دهید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
هدایای گران قیمت بخرند یا کارهایی بسیار بزرگ انجام دهند .در حالی که تاثیر کارهای به ظاهر کوچک در ایجاد محبت به مراتب لذتبخشتـر اسـت .بسـیاری از آقایان ،دریافت یـک فنجان چای خوشرنگ قندپهلو از دست همسر مهربان را به هدیه گرانقیمت ترجیح میدهند .خانمها از شنیدن جمله دوستت دارم ،لذت فراوان میبرنـد و احسـاس امنیت عاطفی میکننـد .بهترین هدیهای که یک مرد پراشـتغال میتواند به همسـر خود بدهد زمانی اسـت که برای او صرف میکند.
انتقادهای تند و گزنده زن و شوهر در دو دنیای کامال متفاوت شکل گرفتهاند و هنگامی کـه کنـار هم قرار میگیرند از بسـیاری جنبهها با هم متفاوتند .به همین دلیل اوایل دوران زندگی مشـترک بسـیار پیش میآید آن دو بـا هـم مشـکالتی دارنـد و بین آنها جـر و بحثهایی منتقدانه شـکل میگیرد که گاهی بسـیار گران تمام میشـود .انتقاد کردن باید با لحنی مناسـب انجام شـود تا نتیجهای سازنده در پی داشته باشد .مبادا به بهانه انتقاد زن و شوهر از خطوط قرمز رد شوند .از آن طرف انتقادپذیری هم الزمه ادامه ارتباط است .وقتی عملکرد یکـی از زوجیـن به دلیلی موجـه برای دیگـری غیرقابل پذیرفتن اسـت او باید اشـتباه خـود را قبول کند و به تصحیح خـود بپردازد. تغییر آسان و شیرین نیست ،اما نتیجه آن حفظ عشق است. قفل و کلید سـویتا میگوید :هرگاه از دسـت شـوهرش ناراحت میشـود ،تو بلد نیسـتی با مردم درسـت رفتـار کنی ،تو نمیتوانـی هیچ کاری را درسـت انجـام دهی و تو اصال چیـزی از درون من نمیدانی .او همین طور به تو نمیدانی و نمیتوانیهایش ادامه میدهد و هر بار شـوهرش را یک قدم از خود دورتر میکند .شـوهر او درمقابل این جمالت سویتا خلعسالح میشود و تنها به فرار میاندیشد. رشید میگوید :در زندگی متاهلی جمالتی همچون نمیتوانی، نمیدانـی ،در ایـن زمینـه افتضاحی و ماننـد اینها حکم قفلهایی دارند که به روزنههای عاطفی زندگی میخورد و آنها را یکی پس از دیگری میبندد .یک زن یا مرد باید راه حلی کلیدگونه به همسر خـود ارائـه کند یعنی روش درسـت عملکرد را به او پیشـنهاد دهد و او را به سـمت بهتر شـدن هدایت کند .زندگی بادوام آن زندگی است که در آن کلیدهای فراوان وجود داشته باشد و تعداد قفلها به حداقل باشند. عالیق مشـترک مانند هدف مشـترک عمل میکند و دو نفر را قدرتمندتر به یکدیگر پیوند میدهد محبت ،واکسین سختیها گل زندگـی هر چه زیباتر و خوشـبوتر باشـد خارهـای بُرندهتری خواهـد داشـت .در هـر زندگـی نیـش و نـوش در کنـار هـم وجـود دارد و مشـکالت و سـختیها هرگـز از روزگار رخت برنمیبندند، امـا مهـر و محبتی که بین زن و شـوهر جاری اسـت بهترین دارو برای افزایش آستانه تحمل طرفین است .در خانوادهای که عشق جریان داشـته باشـد همه با قدرت بیشتری ناراحتیها را پشتسر میگذرانند .مشکالت مادی ،بیماری یکی از اعضای خانواده ،بروز ناراحتیهای روانی ،ورشکستگی یا هر مشکل دیگر قابل تحمل اسـت اگر زن و شـوهر به اندازه کافی به هم محبت کنند .در یک
98 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
موفقیت رازهای خـــبــری
کانون پرمهر ،همه به فکر راهی برای آسان ترشدن شرایط و حل مشکالتند ،اما در خانهای که تنش و بیمهری در آن رخنه کرده کوچکترین مشکل به جدایی میانجامد. نیازهای روحی متفاوت زنان و مردان زن و مرد از بسیاری جنبهها با یکدیگر متفاوتند .هر یک از لحاظ روحی احتیاجی خاص دارند و به نفع هر دو نفرشان است احتیاجات طرف مقابل را بشناسند .به گفته دکتر مصافی نیاز مردان حمایت خانوادگـی ،تحسـین ،قدردانـی از تالش و همراهـی در تفریحات اسـت .در مقابل زنان به آغوش پرمهر ،گوشـی شنوا برای شنیدن درددل ،حمایـت مالـی ،تعهـد خانوادگـی و صداقت اسـت .مردان در روزهـای سـختی آرام دل میخواهنـد و زنـان تکیهگاهی امن. مـرد مظهـر طلب اسـت و زن نماد مطلوب .خواسـته مرد ،عشـق ورزیدن است و خواسته زن ،مورد عشق و عالقه قرار گرفتن .مرد میتواند دنیا را تسـخیر کند و زن مرد را .شـادابی روح زن به این است که خود را محبوب همسر ببیند و از عشق و عالقه او نسبت به خودش مطمئن شـود .مرد هم نیاز دارد همواره قهرمان اصلی زندگی همسر باشد.
رای بلی یا خیر فرزندان به ازدواج مریم دختری 35سـاله و کارمند اسـت .او در زمینه تحصیلی و شـغلی همیشـه موفق بوده ،اما هرگز عالقهای به ازدواج نداشـته اسـت .هـرگاه دیگـران از او راجـع بـه دلیل مجرد ماندنش سـوال میکنند بحث را قطع میکند .کسی بدرستی علت ازدواج نکردن او را نمیداند .مطمئنا برای یک دختر ممتاز ،موقعیت ازدواج پیش میآید ،اما خود او بخوبی میداند علت تنفرش از ازدواج چیست. پدر و مادر او هرگز به هم محبت نداشتند و عمری زندگی زناشویی شـان را با تنش و ناراحتی گذراندند .ازدواج و تشـکیل خانواده در چشم مریم و برادر کوچکش مراد ،با ایجاد یک زندگی تلخ شده؛ از این روست که آن دو هیچ میلی به ازدواج ندارند. برعکـس فرزندانـی که در فضای عشـق و مهر پدر و مادرشـان بزرگ میشـوند اشتیاق شـدیدی به ازدواج کردن دارند .تصویری که در دوران کودکی و نوجوانی از روابط والدین پیش چشمان آنها نقش بسته ،اصلیترین انگیزه آنها برای ازدواج است. راستگویی ،ستون اصلی عشق مجیـد و فرنـاز با عشـق زندگی را شـروع کردنـد .اوضاع براحتی میتوانسـت خوب پیش برود ،اما بتدریج مجید متوجه شـد فرناز عـادت بـه پنهانـکاری برخی مسـائل دارد و هرجا الزم باشـد به او دروغ میگوید .همین مسـاله باعث دلسردشـدن مجید شـد .مادر فرناز پنهانکاری در مقابل مرد را نوعی درایت برای زن میدانست. او به خیال خود در زندگی خویش موفق شـده بود و اصرار داشـت فرناز را هم مانند خود بار بیاورد ،اما این ویژگی در زندگی دخترش
بدتریـن حاصـل را بـارآورد .مجید کـه خود مردی کاملا صادق و یکرنگ بود از دروغگوییها و پنهانکاریهای همسرش دل آزرده و بتدریج از او متنفر شد. دکتـر علـی در ایـن زمینـه اعتقـاد دارد زن و شـوهر برای حفظ عشق و محبت باید برخی اصول اصلی را در زندگی رعایت کنند که مهمترین آنها صداقت و یکرنگی است .به گفته او دروغگویی هیجـان عاطفـی میـان آن دو را از بین میبـرد و به مرور میان آن دو شکافی جبرانناپذیر میاندازد .نتیجه هر چه باشد ،باید راست گفت.
عاطفه مادری تحت تاثیر عاطفه شوهر زهره ،پسری کوچک به نام مهدی داشت .او هم مانند هر مادر دیگری عاشق فرزندش بود ،اما هرگاه از همسرش بیعاطفگی و بیمحبتی میدید نسبت به فرزند خود بیحوصله میشد .بتدریج احساس کرد این وضعیت بر تربیت فرزندش تاثیر منفی میگذارد و تالش کرد در این شـرایط سـر خود را به انجام کاری لذتبخش گرم کند و روحیهاش را بازیابد .از سوی دیگر با همسر خود صحبت کرد و شرایط را برای توضیح داد .آن دو آگاهانه برای هر چه بهتر شـدن رونـد تربیت فرزند سـعی در جاری کـردن فضایی پرعاطفه میان یکدیگر کردند. دکتر مصافی اعتقاد دارد عاطفه مادری تحت تاثیر عاطفه شوهر اسـت .بحث و جدل بین والدین موجب اختالالت روانی فرزندان میشـود و چهبسـا کودک را به سمت بزهکارشدن سوق دهد .زن و مـردی کـه از سـوی یکدیگـر محبـت الزم را دریافـت میکنند میتواننـد پدرومـادر بهتری برای فرزندان خود باشـند .آن دو باید سعی کنند جایگاه دیگری را به عنوان یک والد خوب برای فرزند خود تثبیت کنند. عالیق و سالیق مشترک فاطمـه و محمـود یک عمـر زندگی خوب و پرهیجانی داشـتند. زندگی زناشـویی هرگز برای آنها تکراری و خسـتهکننده نشـد و همواره مانند روزهای نخست پرشور و هیجان بود .این زن و شوهر خوشـبخت ،راز شـاد بـودن زندگی خـود را پیدا کرده بودنـد و آن، داشتن عالیق و سلیقههای مشترک بود .البته آن دو هم مثل هر دو نفر دیگر تفاوتهایی داشتند ،اما خیلی زود شباهتهایشان را پیدا و بر آنها تمرکز کردند. فیلمها و سریالهایی را تماشا میکردند که هر دو دوست داشتند و معتقـد بودنـد تماشـای دو نفـره لـذت مضاعـف دارد .محمود به پیگیـری اخبـار فوتبال و تنیس عالقه داشـت و فاطمه هم سـعی کـرده بـود به این دو ورزش عالقهمند شـود و پابه پای همسـرش آنها را دنبال کند .فاطمه به مسافرت عالقه داشت و محمود هم برخلاف دوران مجـردی ،خود را به دیدن مناظر بکر عادت داد و مانند فاطمه عاشـق مسـافرت شـد .آن دو عالیق مشترک زیادی داشـتند و همین باعث ایجاد وابسـتگی هر چه بیشترشان شد .به گفته دکتر مصافی ،عالیق مشـترک مانند هدف مشـترک عمل میکنـد و دو نفـر را بـه مراتـب قدرتمندتر از گذشـته بـه یکدیگر پیونـد میدهـد .مطمئنـا هر زن و شـوهری اشـتراکاتی دارند .آنها باید برای تحکیم زندگی دونفره خویش به این عالیق مشـترک توجه کنند و آنها را ستونهای اصلی خوشبختی خویش قرار دهن منبع :سالمت د.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
راهکارهای اصولی برای حفظ عشق در زندگی زناشویی
مهر و محبت ،اصلیترین عامل دوام زندگی زناشویی است در دوره علم ،دانش و تحصیل زندگی میکنیم .بیشـتر جوانها به دنبال تحصیالت دانشگاهی رفته و مدارک رنگارنگ به دست آوردهانـد .هـر کـس تخصـص و هنـری پیـدا کـرده و میتواند در زمینـهای ابـراز وجود کند ،اما خلأ دانش عاطفی هنوز وجود دارد. بسیاری از زوجهای جوان به مشکل برمیخورند ،چون به درستی یاد نگرفتهاند به هم محبت کنند و یکدیگر را آماج عشـق و مهر قرار دهند.
97 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
موفقیت رازهای خـــبــری
ایـن در حالـی اسـت که مهر و محبـت ،اصلیترین عامـل دوام برخورد منفی بسیار دشوار است. زندگی زناشویی است و وجود آن به اشکال گوناگون درخت زندگی یدانید؟ زناشویی را تغذیه کرده به رشد آن کمک میکند .در این گزارش آیا درباره مثلث عشق م به نقش محبت در زندگی زناشویی و چگونگی آن اشاره میکنیم .به گفته رشید ،کارشناس ارشد مشاوره ،یک عشق کامل و درست جاری بین زن و شـوهر از سـه بعد در نسـبتهایی تقریبا مسـاوی تشـکیل میشـود :صمیمت ،شور و اشـتیاق و تعهد .صمیمیت به مراقب منفیها باشید! آزاده و فواد با عشـق و عالقه با هم ازدواج کردند و بر سـر عالقـه و گرمـی رابطه ،محبـت ،نزدیکی و در قیـد و بند یکدیگر زندگیشان رفتند .محبت و عاطفه میان آن دو بسیار پررنگ بودن برمیگردد .شـور و اشـتیاق به زمینههای جسمی و فیزیکی بـود ،امـا چـون خام و بیتجربـه بودند هرازگاهـی رفتارهای میان دو نفر مربوط میشـود به طوری که دیدار و بودن آنها کنار اشـتباهی نسبت به یکدیگر نشـان میدادند .فواد برای رفاه هـم را شـیرین و لذتبخـش میکنـد .بـه بیان دیگر ایـن بخش به دونفرهشـان بسـیار زحمت میکشـید ،اما مانند تمام جوانان انگیـزه و هیجـان زن و مـرد ارتباط دارد .تعهد هم به معنی تالش ابتدای راه مشـکل داشـت .آزاده هرازگاهی به یاد مشکالت برای حفظ رابطه به دالیل اخالقی است .یعنی تصمیمی که گرفته مادیشـان میافتـاد و به شـوهرش یـادآوری میکـرد ناالیق و تاییدشده حال نیاز به مراقبت دارد تا از گزند زمانه درامان بماند. است و قابلیت مدیریت امور مالی را ندارد .کمی بعد از گفته رشید ادامه میدهد زمانی رابطه عاطفی میان زن و مرد بدرستی خود پشـیمان میشـد و دوست داشـت رابطه خوب با فواد را باقی میماند که این دو به هر سه جنبه مثلث عشق به طور تقریبا یکسان اهمیت دهند .محبت و عالقه باید در کنار اشتیاق بودن با از سرگیرد ،اما امکانپذیر نبود .آنها بتدریج از هم دور شدند. بـه گفته دکتر مصافی ،روانشـناس برای ایـن که یک رابطه با هم قرار بگیرد تا کاملتر شـود و از آن سـو دو نفر متعهدانه برای کارکـرد خوب شـکل بگیرد نسـبتی از تعامل مثبـت و منفی الزم حفظ این رابطه بکوشند .هر زن و مردی باید سه ضلع این مثلث اسـت .تحقیقـات نشـان میدهد در مقابـل هر رخـداد منفی ،پنج را در زندگی خود بسـنجد تا متوجه شـود در کجا ضعف میبینند. عملکرد مثبت باید وجود داشته باشد تا بعد منفی قضیه محو شود .رابطه آرمانی زمانی شـکل میگیرد که دو نفر به تقویت هر سـه یعنی اگر فردی به هر دلیلی همسـر خود را ناراحت کرد باید پنج بعد بکوشند. مرتبه موجبات شادی او را فراهم کند تا رابطه شان به حالتی خنثی برسد .برای ایجاد عشق و عالقه محبت به مراتب بیشتری الزم کوچکهای ارزشمند است .پس مراقب رفتارهای ناخوشایند باشید و بدانید جبران یک رشـید میگوید :گاهی زن و شـوهرها اصرار دارند برای یکدیگر
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اگـر بیطرف باشـید و عادالنـه قضاوت كنید به جواب درستی خواهید رسید .امروز یك كلید طالیـی رفتاری را به شـما معرفی میكنیم كه در صـورت اسـتفاده از آن در روابطتـان بهبـود چشـمگیری احسـاس خواهیـد كـرد و البتـه مهمتریـن رابطه زندگیتان كه همان ارتباط با همسرتان است هم متحول میشود. برای داشتن روابطی عاشقانه باید از برخی چیزها صرفنظر كرد اگـر زن هسـتید و دوسـت داریـد معشـوق همسـرتان باشـید یا اگر مرد هسـتید و تمایل داریـد تكیـهگاه دوستداشـتنی او باشـید ،از اصرار و پافشـاری بر عقیدهتان جدا خودداری كنیـد .برای داشـتن روابطـی عاشـقانه باید از برخی چیزها صرفنظر كرد ،البته منظور من این نیست كه از خواسته خود صرفنظر كنید، بلكه فقط یاد بگیرید تا در پی ب ه كرسی نشاندن حرفتان نباشید و بـدون موضعگیـری با كالمـی صادقانه فقط نظر خـود را بیان كنید .شریك زندگی شما از لحن صدایتان ،طرز نگاهتان و زمانی كه برای بیان نظرتان انتخاب میكنید ،متوجه میشود كه شما م گیری در كنار او هستید یا در جبهه مقابل او و قصدتان تصمی ت دادنش! صحیح است یا پافشاری برای شكس شما میتوانید یك رقیب سرسخت كه میخواهد در هر فرصتی از شما جلو بزند و حرف خودش را عملی كند ،دوست بدارید؟ مثل این اسـت كه بخواهید در یك لحظه روز و شـب را با هم داشـته باشـید .زندگی مشترك باید سرشار از عشق و توجه باشد و این اتفاق نمیافتد مگر جبهه حق و باطل را در خانه فراموش كنیـد .تضاد بین انسـانها طبیعی اسـت ،اما اگر بـا درایت با آن برخورد نشـود تبدیل به مشـكل خواهد شـد .تضادها شـما را از هـم دور نمیكند ،بلكه اصرار شـما بر بحـق بودنتان و دیگری را در اشتباهدانسـتن ،روشـی اسـت كـه مثـل سـم تدریجـی كل پیكـره روابطتـان را فرامیگیرد و دیگر جایی برای تداوم عشـق نمیگذارد. وقتی شما مدام میخواهید به همسرتان ثابت كنید بیشتر از او میدانید و به طور غیرمستقیم به او میگویید كه خطا كار است، اگر هم تائید موقت همسرتان را دریافت كنید به علت خستگی او م گرفتن با یكدیگر از نگاه عاقل اندر سفیه شماست .روش تصمی را بیاموزیـد و عقایدتـان را بدون پافشـاری بیان كنید .اگر چنین فضایی در چاردیواری شما حاكم شود ،به جای حق و باطل یك « مـا » خواهیـد داشـت كه طرفین میتوانند عقیدهشـان را بیان كننـد و یـك طرف همیشـه حرفش را به كرسـی نمینشـاند .در این صورت ،فضای خانه آماده است تا همدیگر را دوست داشته باشید. نیاز خانمها چیسـت؟و با آنها چگونه برخورد کنیم .نیاز آقایان چیست؟و با آنها چگونه برخورد کنیم. اولین نیاز آقایان لطفًا همسر شوهرت باش نه مادرش چون آقایان دوست ندارند مثل بچه ها با آنها برخورد کنید .مث ً ال -1به نیت کمک ،کارهای شخصی مرد را انجام میدهند -2 .با جمله ها بازی میکنند تا از کالم او نگفتـه هـا را بشـنوند -3 .خانمها فکر میکنند آقایان
96 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
رازهای موفقیت
را بـروز دهنـد .خانمها دوسـت دارند به آنها خوش بین باشـید .آموزش ها یاد داده که با هم رقابت کنیم ولی خانمها دوست دارند که بـا هم همـکاری کنید .آموزش ها یـاد داده که آقایان مستقل باشند ولی خانمها دوست دارند بعضی وقتها به آنها احساس نیاز کنید . نیاز خانمها: خانـم ها به درک و توجه نیاز دارند .جنس زن نیـاز دارد کـه بـا او رفیـق و صمیمـی باشـی او را ببینید ،رای و نظرش برای شـما مهم باشـد خواسـته هایش مهم باشـد .به حرفهایش بها بدهید .در این صورت خانم متوجه می شود درکش کردی .برای همه چیـز از دختـر و همسـرتان تشـکر کنید و از آنهـا تعریـف کنید ٌ . "مثلا اگر تو نبودی من اینقدر رشد نمی کردم" .خانمها نیاز به درک و توجه دارند .خانمها مثل موج هستند گاهی در اوج انرژی گاهـی فروکـش کـرده و آرام .از جمله های خـوب برای خانمها اسـتفاده کنید مثل خدا تو رو از آسـمون فرستاده .تو خوبی مثل فرشته ها . خانم ها به درک و توجه نیاز دارند .جنس زن نیاز دارد که با او رفیق و صمیمی باشی او را ببینید ،رای و نظرش برای شما مهم باشد خواسته هایش مهم باشد .به حرفهایش بها بدهید جزئیات ذهنتان با خانمها صحبت کنید در مورد همه مسائل بـا خانمهـا صحبـت کنید .مث ٌ ال ا گر مشـکلی در کارتان هسـت بگوییـد .نگذاریـد خانمهـا مثـل کارآگاه از زیـر زبانتـان بکشـند خودتان بگویید نظر آنها را در مسائل مختلف جویا شوید .خانمها میخواهند شنیده بشوند نه اینکه آقایان دائم برای آنها صحبت کننـد باید بیشـتر به آنهـا گوش کنید.فضـای احتـرام را به خانه هایتان وارد کنید .آقایان ،طوری خانمتان را صدا کنید که انگار مال شماست .همسرم ،دسته گلم ،عزیز دلم . خانمها از آقایان قوت قلب میخواهند به آنها بگویید همیشه پشـت آنهـا هسـتید .دل آنهـا را خالـی نکنیـد .حتی به شـوخی . خانـم هـا به مرد مقتدر نیاز دارند یعنی مسـئولیت پذیر باشـید و تعهد بیشـتری به زن و بچه داشـته باشـید .خانم ها به شدت بر زمان مسلط اند و بسیار به مناسبت ها اهمیت میدهند .آقایان، مناسبت های خاص را در تقویمتان بنویسید .نیاز به امنیت دارند از آنهـا انتقـاد نکنید احسـاس نا امنی میکننـد .آقایان ،مراقب جزئیات رفتارشان باشند. وقتی با خانم ها حرف نزنید و مبهم باشید و به خانم ها توجه نکنیـد .وقتـی دائـم از آنها انتقاد کنید وقتی نسـبت به مناسـبت هـا فرامـوش کارید .وقتی رفتارتان با خانمها سـرد اسـت .وقتی نمیگویید چرا عصبی هسـتید و مشـکل دارید .وقتی به خانمها گـوش نمیکنید .وقتی از نیازهایشـان غافلیـد ،موجب نا آرامی خانمها می گردد .توجه داشته باشید که همه چیزها و احتیاجاتی کـه خانم هـا دارند آقایان هم دارند و همه احتیاجات و نیازهایی که آقایان دارند خانمها هم دارند .گر چه بعضیهایشان مخصوص همان گروه است .تفکیک نیازها فقط برای این بود که مشخص شود نیاز آقایان به چه بیشتر است و نیاز خانم ها به چه چیز. منبع :مجله دلگرم
چگونه بهترین همسر دنیا شویم؟ فراموشـکار ،کـم حافظـه و بیحوصلـه انـد- 4 .خانمهـا آقایان را نکوهش میکنند -5.خانمها یک کارهایی را خودشان به عهده میگیرند و فکر میکنند آقا نمیتواند .دائم اشتباهات آقایان را به آنها گوشزد میکنند. خانم ها بهتر است از توانمندی شوهرشان با آنها صحبت کنند آنها را سـرکوب نکنند .کارهایی که خود آقایان میتوانند انجام بدهند برایشان انجام ندهید .بگذارید خودشان انجام بدهند .به آنها امر و نهی نکنید به آنها دستور ندهید .به آنها اعتماد کنید از همـان کودکـی .هـر کاری کـه مامان بازی بوده را نسـبت به شوهرتان انجام ندهید.آقایان نیاز به استدالل و تفکر دارند .وقتی آقایـان ذهـن درگیری دارند دوسـت دارنـد در تنهایی فکر کنند. مزاحم آنها نشوید رهایشان کنید .مردها تشنه ،و محتاج تشکرند نیاز دارند که از آنها تشـکر شـود خانم ها دو جا این کار را نمی کنند -1وقتی کار کوچکی است -2 .وقتی وظیفه شان را انجام بدهند .آقایان نیازمند تعریف وتمجید هستند یعنی وقتی کاری انجام می دهند بگویید آفرین. خانم ها بهتر است از توانمندی شوهرشان با آنها صحبت کنند آنها را سرکوب نکنند خانمها :محدوده حرف زدنتان را مشخص کنید آقایان زمانی به شما دل میدهند که بتوانند روی حرفتان تمرکز کنند. اگر نگویید هدفتان از ،محدوده حرف زدنتان چیست آقایان صحبت نمیکنند .اگر هدف و زمان و حدود را مشخص کنید آقایان با شما حرف میزنند .اگر همیشه به آنها زمان بدهید حاضرند حرفتان را گوش کنند " .به او بگویید 5دقیقه میخواهم یک جریانی را تعریف کنم" .مردها باید مورد تأیید قرار بگیرند اگر خواستند کاری انجام بدهند به آنها نگویید نه ، به آنها بگویید تو می توانی تو توانایی آن راداری. وقتی مرد میخواهد کاری انجام بدهد او را تأیید نکنید .تکذیب هم نکنید .مخالفت هم نکنید .چون مخالفت دردسر سازمیشود. مردهـا بایـد از جانب خانمها مورد قـدر دانی قرار بگیرند .حداقل روزی یکبار به آنها بگویید از اینکه تو همسر منی خوشحالم یا اینکه تو فوق العاده ای . وقتـی طفـل بـه دنیـا میآیـد در معـرض توجـه مـرد هـم قرار میگیـرد .بـه او بگویید من خیلی خوشـحالم که تـو اینقدر بچه مان را دوسـت داری .آقایان دوسـت دارند خانمها احساساتشان
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
95 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
رازهای موفقیت
آیا ﺳﻮﺍﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ داریم؟!
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ! ﺍﻏﻠﺐ مـا ﮐﺴﯽ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ مـیﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺸﺨﺼﻪﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،ﯾﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ .ﺍﻣﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺣﺲﻫﺎﯼ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ،اختلاالت ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﯽ، ﺗﻌﺎﺑﯿﺮ ﻏﻠﻂ ،ﺟﻮ ﺯﺩﮔﯽ ﻭ… ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ. ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎ “ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ” ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ بیشترین ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺭﮎ را ﺍﺯ ﺷﺮﺍﯾﻄﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﻘﺎﺑﻼ ،ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﮎ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻭ ﺷﺒﺎﻫﺖ ،ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﻓﻘﺪﺍﻥ ﻣﻄﻠﻖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ!! ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻣﺎ ،از آنچه هستیم و دوست داریم باشیم ،ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺩﻣﺪﻣﯽ ﻣﺰﺍﺝ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯾﻢ ،ﺍﻣﺎ ﺗﻼﺷﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁنکـه ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ! ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻖ ﺧﻮﺩ ،ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ ،ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻃﻠﺐ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ،شـناختی نداریم. ﺍﯾﻦ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﯾﻢ ،ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻔﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﺎﺩﻝ!! اکثـر مـا ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ .ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺮﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﻣﯿﺎﯾﺪ .ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻫﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﺮﺝ میکنیـم ،ﺗﻮﻗﻊ طرف مقابل ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﺎﺗﺮﯾﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ ،ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ… “ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ” ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﻫﯿﻢ ،ﻭ ﻧﯿﺰ ،ﻧﯿﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯿﻢ .ﻧﻪ ﺧﻔﻪﺍﺵ ﮐﻨﯿﻢ و ﻧﻪ ﻭﺍﺩﺍﺭﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺧﻔﻪﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ.
ﻗﺪﺭﺕ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ!! ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ ،ﺟﺰﺋﯽ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﻧﺪ .ﻣﺜﻼ” ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ در ﻣﯿﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ بفهمیم ﻣﺮﺩﯼ ﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭیم ،ﻋﺎﺩﺗﯽ ﯾﺎ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ما ﺗﺤﻤﻠﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ. آیا ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﯽکنیم؟ البتـه کـه نـه ..چـرا کـه ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻭ ﺁﻧﯽ ﻭ ﺳﻠﺒﯽ از خود ﻧﺸﺎﻥ میدهیـم .ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺗﺤﻠﯿﻞ، ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩ ﭘﺨﺘﮕﯿﺴﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎنیکـه ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﺎﺳﺖ ،ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﻏﻠﻂ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻏﻠﺒﻪ میکنـد ﻭ ﺍجـازه نمیدهـد ﮐﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﺩﺭﮎ ﺩﺭﺳﺖ ،ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺗﻨﺸﻬﺎ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺷﻮﺩ. ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ!! ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ ،ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ .حتـی ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ ،ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎ ﻭ ﻋﻼﺋﻖ ﺍﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﻢ .ﻏﺮﻭﺭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ،ﺍﻣﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .ﻭ ﺩﺭﮐﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺍﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺳﺎﺧﺘﻪ ،ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺻﺮﻓﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ؛ ﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪی ﻣﺎ ،ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩﺍﯼ ﺑﺴﺎﺯﺩ. ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻭ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ از نظر روحی ،جسمی ،مالی ،خانوادگی و غیره ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ، ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﯾﻢ .ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﺎﺩﻝ ،ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺳﯿﺐ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻭ خوبتـر ﺁنکـه ،ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﻟﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ و ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ .منبع :زیبا
94 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
93 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
92 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
91 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بقیه از صفحه 41
کتاب اوستا یگانه یاد گار نادر دوران شگوفایی بلخ بامی میباشد کـه میتـوان انرا به عصر خرد اروپا قیـاس کرد .زیرا در این عصر اریایی ها برای اولین مرتبه به اعمار شهر بلخ همت می گمارند و مدنیتی را ایجاد میکنند که پایه های فرهنگی آن تا هنوز زیب کتابخانه های دنیا است .و این دوره ای بود که برای اولین مرتبه سازمان قدرت شاهی در بلخ بظهور رسید ه است .که ما بعضی از مظاهر آنرا در ذیل نقل میکنیم: اوستا در مورد تشکل خانواده از هر آئینی اضافه تر پافشاری داشـته و کوشـیده اسـت تا نظم اجتماعی را در نظامهای محکم خانوادگی آماده سازد بطور مثال اوستا میگوید مردی که زن دارد از ان که چنین نیست فضیلت دارد .خانواده ای که پسران فراوان دارد از آنکه چنین نیسـت برتری فراوان دارد و یا فرموده اسـت که مرد مقدسـی که خانه بسـازد و در آن آتش افروخته و گاو و گوسفند فراوان آرد و در مزعه علف رویاند و خوراکیها از مردی که ثروت ندارد و هیچ کاری از دسـتش بر آورده نیسـت فضیلت و بر تری دارد .این نظامنامه یا قوانین دین زردشـتی اسـت که اینها همه در اوستا جمع شده است که این کتاب در حدود تمدنی خود باعث تمدن پر بار پارس و اریایی های هند گردیده است .زردشت در اوستا میگوید :عدالت و حق مقتضی آن نیست که، در باره یک ملت ،تنها ار اعمال و رفتار شاهان آن قضاوت شود ،فضیلت چیزی نیسـت که مانند اخبار تاریخی روایت شـود ،و نیـکان و پاکان ،مانند ملت های خوشـبخت تاریخـی ندارند .در جایـی شـاهان را ملـزم میسـازد تا پیمانی را که مـی بندند به آن استوار بمانند و با استواری آن مباهات نمایند.پیروان این مذهب در سـخن گفتـن صریح ،در دوسـتی اسـتوار ودر مهمـان نوازی بخشـنده میباشند .اینها آداب معاشرت را تقریبًا با مردمان چین برابر رعایت میکردند و اصل دیانت زردشتی به اساس اخالقیات و انکشـاف امور زندگی یومیه بشـکل بهتر و روشنتر طرح شده است و از این سبب این آئین در کتاب بزرگ تاریخ جایگاه خاص خود را داشـته اسـت که یکی از عوامل پر باری فرهنگ گریک و بودیک همین همیاری و اختالط افکار اوسـتا در آن میباشـد. چنانچه بلخ بزرگترین مرکز پاالیش تمدن گریک و بودیک بوده است فرهنگ آین بودایی: چـرا بودیـزم افـکار توسـعه طلبانه گریـک یا یونـان را در خود استحاله نمود؟ ایـن دیـن اصـل آرامـش روحی را بـرای پیروان خود سـفارش میکندولی قبل از آن که فلسفه پیشگام بودایی ها را مورد دقت قـرار دهیـم ضـرورت اسـت تا بسـتر این فلسـفه را در صفحه پر بـار تاریخ هند مطالعه کنیـم و آن عبارت از مدنیت موهنجودارو میباشد مورخان خیال میکردند که فرهنگ یونانیان در دنیا اول اسـت و از آنجا مدنیت شـروع شـده است ولی بر عکس مردمان عقیده داشتند که اریایی هاعموزادگان اروپاییان از صحراه های مرکزی اسیااز کناره های دریای خزر بر خاسته به هند رفته اند تا آن مردمان بدوی و نیمه وحشی را کشت و کار و زندگی بیاموزند. ولی تحقیقات اخیر این تصور دلخوش کننده را بر هم ریخته و تحقیقاتی که در مورد هند انجام شـده اسـت واضح گردانیده که سـر آغـاز تمدنهای کـه در هند در دل خاک مدفدن مانده اسـت نشان دهنده مدنیت های دوره سنگ میباشد .در 1926در کناره صفلی رود سند تمدنی را کشف کرده اند که در دنیا از هر تمدنی
90 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
قدیمی تر و بی نظیر تر است که بنام تمدن موهنجو دارد میباشد .این نکته مبین این اسـت که مردمان هند با شـکوه تاریخی شان همیشه اصالت های که مربوط به زیست انسانها میشود بصـورت آرام و صلـح آمیـز آن درک کرده و آموخته اند که ما در اینجا از مشهور ترین آن که در عصر خود همه جا گیر بود و در فرهنگ تمدنی گریک و بودیک تاسـیر فزاینده یی داشته است مـی پردازیم.چنانچه کشـفیاتی کـه در قبل به آن اشـاره کردیم شـاهد وجود یک زندگی شهری بسـیار تکامل یافته را در هزاره چهارم و سوم قبل از میالد در هند نشان میدهد (ایالت سند) که حتی کاخ های سومر و بابل به هیچصورت نمیتواند با خانه های که در موهنجو دارو کشف گردیده است برابری نماید .آریایی ها یک عامل پر بار و پر ثمر دیگری در بار وری توانایی های تمدنی در زمان هند و اریایی میباشـد که در قسـمت چهارم این نوشته بیان شده است .نخستین آثر این تمدن ممزوج ازدواج کاخهای رفعت یونان با قصر های پر رفعت یا مراکز نیایش و عبادتخانه های هند به اصلوبها و هنجار های جدید ،رشـد ادبیات ،شـعر و شـاعری ،ریشـه یابـی زبانها ،تکامـل زبانهای جدیـد و ممزوج و نتایج آن در رشد فرهنگ جدید ،خط نویسی،تهذیب و تذهیب بنا های ماندگار برای نسل های ما بعد]i[ . ولی بقول ویل دورانت بسـا از اعتقادات و قوانین نیمه رسـمی و نیمـه مذهبـی یـی در هنـد و جود داشـت که ایـن تمدن جدید نیـز نتوانسـت آنـرا از بین برده و یا تغیر دهد ً مثلا بنا بر گزارش اسـترابون که در زمان اسـکندر رسـم سـاتی در هند رواج داشـته است و یک قبیله پنجابی بنام کتابی ،ساتی را بشکل قانون در آورد بود تا همسـران را از مسـموم کردن شـوهران باز دارند .در مانو ذکر از این رسـم نمیشـود اما در آغاز برهمنان با این رسـم مخالـف بودنـد ،ولی بعـداً آنرا پذیرفتند و سـر انجام هم برایش یـک ضمانـت اجرایی دینی تراشـیدند ،به ایـن معنی که آنرا به پیوند ابدی زنا شـویی تعبیر کردند .زنی که یکبار با زنی وصلت کـرد تـا ابـد از آن اوسـت ،و در زندگانـی هـای بعـدی هـم به او خواهد پیوست .در راجستان تملک مطلق زن شکل جوهر بخود گرفت ،و آن چنان بود که چون راچپوتی با شکست رو برو میشد پیـش از آنکـه بسـوی مـرگ رود ،همسـرانش را قربانی میکرد (.چنانچه این رسم تا هنوز حتی در کشور خود ما وجود دارد چه بسـا در جنگهـا قبـل از اینکه دشـمن ،یک خانـواده را نابود کند بزرگ خانواده فرزندان خود را قربانی کرده اند تا بدست دشمن اسـیر وزلیل نشـوند .چنانچه سـردار محمد داوود خان وقتی دید خـودش بدسـت امام الدین یکی از ایادیهـای حزب خلق که در عقب خود نیروی عظیم نظامی داشـت که بمنظور کشـتن و به حبس کشیدن آنها آمده بودند خانواده حاضر در مجلس خود را ک ً ال تیر باران کرد تا بدسـت خلقی های کودتا گر پسـت نگردند که این خود ریشـه های عمیقی از اندیشـه فوق میباشـد که تا هنوز در اکثر جا ها وجود دارد که هیچ فرهنگ و تمدنی تا هنوز موفق نشده است چنین مسایل را دفع بسازد چنانچه اکثر آتش سوزی خانم ها در کشور ماقبل از اینکه ریشه از خشونت فامیلی داشته باشد از همین هنجار تاریخی ریشه مند اند ،نه از خشونت خانگی؟ ولی تا هنور هیچ نهادی از جامعه مدنی این حقیقت را درک نکـرده انـد؛ چـرا که گردانندگان جامعه مدنی در کشـور ما کسانی هستند که از اروپا آمده اند و در اروپا مسایل پاک دامنی بانوان در زیر هالۀ کمرنگی از شک و تردید فمنیسها قرار دارد؛
«رجوع شـود به مقاله پایان جنسـیت نوشـته نگارنده و بایگانی شـده در سـایت اریایی»)این رسم در زمان سلسله تیموریان هند برغم تنفر مسلمانان ،رواج داشت ،و حتی اکبر شاه قدرتنمد هم نتوانست این رسم را بردارد .چنانچه یکبار خود اکبر کوشید تازه عروسـی هندویی راکه میخواسـت تا خود را بر تودۀ آتش نامزد مـرده اش بسـوزاند از این کار بـاز دارد ؛باوجودیکه برهمنان هم ماننـد شـاه از آن زن خواسـتند کـه اینـکار را نکند ،بـاز او بر آن اصرار ورزید ؛چون شعله های آتش باو رسید ،دانیال پسر اکبر ، به گفتگو باوی ادامه داد ،اما او پاسخ داد که «آزارم مکنید ،آزارم مکنید»یکی از شـاهان هندو سـه هزار زن از جمله دوازده هزار همسرش را به شرطی به خود خاص کرده بود تا در هنگام مرگ شاه این سه هزار نیز آماده شوند که با شاه یکجا سوختانده شوند .تا بحال در نزد زن بیوه هندو ازدواج دوباره از گناهان کبیره و نا بخشـودنی محسـوب میشود .در فرهنگ هندویی چنانچه زنی ساتی خود را نگاه دارد و با مرد دیگری بعد فوت شوهرش ازدواج نکند از منزلت و حمایت خاص اجتماعی برخوردار میباشـد(که این رسـم هم در تمام روسـتا های افغانسـتان تا هنوز هم وجود دارد و هیچ قانونی نمیتواند زن بیوه افغان را بزور بکسی تزویج کند و اگر زنی برغم خودش اینکار را بکند همه نزدیکانش او را برای همیش فراموش میکند و حتی در بعضی موارد فرزندان او را نیز از نزدش می گیرند) در کشور هند روسپی گری معمو ً ال کم بوده(و اگر یک اندازه رواج هم یافته باشد تاثیرات دزدان دریایی ایست که در لباس کمپانی هند شرقی و بعداً به سلطنت شرقی بریتانیـا خـود را در هندتبدیل کرد ).بر عکس زنان هندو به پاک دامنی شهرت دارند که این رسم هندوان به مزج شدن فرهنگ گریک و بودیک در تمام سر زمین پهناور هند و آریانا عمومیت یافت و آن بی بندو باری ای که پارسـیان در دوره هخامنشـیان داشتند که مجاز بودند حتی با خواهر و برادر و حتی مادر خود در آمیزند با شـگوفا شـدن این فرهنگ از میان رفت .ویل دورانت مشعر است که قوانین و نزاکت ها و ادب اجتماعی شرق (هند) بسـیار واضـح تـر از {اروپا} تدوین شـده اسـت حتـی پایانترین طبقات ایشان هم از زنان بلند پایه اروپایی این موضوع (عفت) را مراعات میکنند .از این سـبب اسـت که زن هندو بدون خوف و خطر میتواند بهر جاییکه خواسته باشد به تنهایی برود بی آنکه از آزار و اهانت بترسـد ؛ در واقع از دید شـرقیان ،خطر همه در آن طرف(یعنی مرد)میباشـد.از این سـبب مانو به مردان هوشدار میدهد که «سرشت زن همیشه گرایش به اغوای مرد دارد پس مـرد نبایـد حتی با نزدیکتریـن خویش زن در جـای خلوتی تنها بنشیند» و مرد حق ندارد با التر از قوزک پای برهنه دختر عابری نگاه کند و اگر نگاه کند یک اصل مقدس را مراعات نکرده]ii[. باید متذکر شد که این رواجهای ناب هندوان در کران تا کران سرزمین های آریانا (خراسان= افغانستان) تا جائیکه دین گریک و بودیـک رواج داشـت فرهنـگ مردمان ایـن منطقه را تطهیر و پاالیـش کردنـد که از اثـر اختالط فرهنگ های هنـدو ارین که مشـتمل از ویـدا هـا – گاتـا ها – زردشـتی (اوسـتایی) و مانی و میترایی میباشد ولی از آنجائیکه احفاد و نبیرگان یونانیان در این منطقـه بـزرگ با مردم بومی آن در آمیختند کمتر کسـی واپس به یونان رفت .از همین سبب است که تمدن گریک وبودیک مانند جاده یکطرفه همه چیز را بدون انکه چیزی را بیرون دهد در خود نگهداشت.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جان شـو ناوخت اسـت خیرهست بچیم مره خو گرگ نمیخوره و خنده کد که در همین اثنا زنگ گادی یصدا امد و سرور گفت خاله جان گادی تیار است .هرسه تا ی شان سرور و زبیده و شیرینگل دگادی شیشته بطرف خانه مامور عبدالله رفتند. در راه شـیرینگل یـگان نصیحتهـای مادرانـه به داکتر سـرور میکد کـه دم خانه ی مامور عبدالله رسیدند و شیرینگل را تا دم دروازه بدرقه کرده و خدا حافظی کردند و سـرور به گادیوان گفت که صبـا صـوب و روی خوده بطرف شـیرینگل کده پرسـید چند بجه؟ و شـیرینگل گفت امی هشت بجه خوب اسـت که مامور صاحب سـر کار میره مـه خانـه ره قلـف کـده تیار میباشـم و سـرور به گادیـوان گفت صبا هشـت بجه امینجه باشـی . و خـدا حافظـی کرده بطرف خانه امدند .شـب به کندی میگذشـت و یـگان ذق ذق نوزاد بیدارش میکرد و باالی سر زبیده و نوزاد می امد و میدید که زبیده بیدار است و میگفت چرا نمیخوابی من بیـدار میمانـم و زبیده میگفت تـو برو بخواب که صبا شـفاخانه کار داری خاله جانمشـان هسـتن سر مه فکر نکو نوزاد تا هفته های اول همینطور میباشد من اینهارا در زمان بار داری مطالعه کرده ام راحت باش و داکتر پیشانی اش را بوسید و در بستری که پهلویش بود دراز کشید و چند دقیقه
89 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داستـان دنـبـاله دار
بعد بخواب رفت .ساعتهای تقریبا هفت صبح بود که مادر سـرور اهسـته اهسـته داخل اطاق شد و زبیده که بیدار بود سلام داده و مادر سـرور گفت چطـور بودین شـو ؟ زبیده گفت خـوب بود یگان دفه ذق ذق میکد شیرشه دادم حاال خواب است و سرور بیدار شد و سالم داده با عجله رفت که بـرای رفتن به شـفاخانه تیار شـود مادرش گفت جـان مـاد ر چایتـه تیـار کدیـم کتی پنیـر و مربا نـوش جان کده برو بخیر حاال شـیرینگل میایه غم زبیده جانه میخوره بما گفته تا ما نیایم کسی بـرش چیـزی نته مام تابـع امر و خنـده کد.مادر سـرور بـه زبیـده گفت جـان خاله تـو راحت باش وقتی که شـیرین گل امـد خبرت میکنم مه برم کـه حاجـی ره چایشـه بتم و بلند شـد که صدای پـای از دهلیـز خانه امد فیروزه که تـازه از خواب بیدار شده بود داخل شد و رفت باالی سر نوزاد و از زبیده پرسید بیادر زادیم چطور بود شو خودت چطـور بودی؟زبیده گفت اینمی رقم که میبینی از جـای خـود شـور نخوردیـم و خنـده کد.فیروزه پرسـید چی دلت میشه برت درست کنم؟ زبیده گفت صبر کو که شرینگل بیایه بر خالیم گفته تا مـه نـه بیایم هیچکس چیزی برمه نته مام صبر خـدا کـده شیشـتیم و خنده کـد .ده همی لحظه بود که صدای شیرینگل از پایین آمد و فیروزه
گفت اینه بخیر شیرینگل امد دگه غمته میخوره شـیرینگل همـرای یک بخچـه ی کالن داخل کوشکن خانه شد و گفت فیروزه ..جان خاله زود برو اجاغه بل کو که بر زچه لیتی درست کنم که استخانایش نرم شوه و فیروزه فوری پایین رفت طرف مطبخ و در همینوقت مادر سرور از اوطرف حولی می امد که صدای دروازه کوچه بلند شـد و خوریـگل درامـد و از پشـتش الال غفـور و یک پطنوس کالن ده دستش داخل حولی شدن .مادر سرور چادرشه ده گرد سرش پیچانده گفت خوش امدین اوالال باز چی اوردی؟ هی یی خوارو یک چنـد تـا پراتـه هوسـی از داش زوار غلام علـی اوردم تازه اس که بی بی اروس نوش جان کنه. مادر سرور گفت الال جان زنده باشی تو هیچدفه دسـت خالی نمیایـی خدا نگیریـت .و الال غفور پرسـید حاجی صاحب چطور استن؟ شکر خوب اس ده سه دانه همونجه چایشه برش بوردم مادر سرور ایره گفت و ادامه داد خی شما برین پیش حاجی مه چایه همونجه بر تان میارم. الال غفور پیش حاجی رفت و بعد از سالمالیکی و مبارک گفتن پرسید چطور است تکلیفا حاجی صاحب؟ واللـه چـه بگویم غفور جان .و حاجـی ادامه داد از دینـه شـو به ایطرف همی شـانه چپـم دردش
زیـاد شـده بـه سـر ور جان گفتم صبـا یک چکر بیا که بریم شفاخانه که ببینن چی مشکل است خو دگه خیر باشـه گفتن که (سـن که رسـید ده هفتـاد ...بنده خدا از دسـت و پـای افتاد).هر چی رضای خداست.الالغفور سرشه بلند کد و گفت حاجی صاحب ایگپاره نزنین انشـاءلله هیچ گپ نیست ری نزنین.صبا مه خودم کتی تان میرم و چایشـه شپ کده گفت حاجی صاحب یک گپ بـر تـان بگویـم کـه ینگـه ی ما م خوب نیسـت دیروز ملک صاحب از رای شـفا خانه امد پیشـم بسیا ر جگر خون بود برم گفت غفور جان ینگیت وضعـش خوب نیسـت تنگم سسـت شـد گفتم ملک صاحب چی گپ است؟ برم بگویین .ملک صاحب یک نفسـی کشـید که خدا نشـانت نته. خدا دل مرده درد نته ! بسیار وضعش خراب بود. حاجی پرسید الال جان بگو چی گپ شده؟ الال غفور یک نفس دراز کشیده گفت حاجی صاحب گـپ بین خودما باشـه ینگی مـاره درد بی درمان گرفته .چطور از کجا فامیدن حاجی پرسید؟ الال غفور یک اوفففف دراز کشیده وگفت دمو اوالی طـوی داکتـر آغـا چند دفـه از دانش خـون امده بـود و بـر هیچکس نگفته بود تا که او هفته که شفاخانه بردنش داکتر خصوصی بر ملک صاحب گفتـه قصه ره.از مام پت کـده بود .ملک صاحب
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
قسمت شانزدهم الال غفور صبح یکروز تابستانی نویسنده : بـود که زبیده به سـرور سید مختار دریا گفـت کـه یکدفـه خالیمه صـدا کو که مه خوب نیستم .سرور گفت درد داری گفت آ زود برو خالیمه خبر کو .سـرورگفت بان که شفاخانه ببرمتـه .زبیـده گفـت یکدفـه خالیمه خبـر کو و دسـت خوده دکمر خود گرفت و گوشـه بالشـته ده دست خود پچق کده میرفت .سرور به دوش اوطـرف حولی رفـت و صدا کد مادر جان یکدفه بیایـن .مـادر سـرور چـادرش را بسـرش اندختـه چپلکایشـه پوشـیده بـه عجلـه و نفس سـوخته پیش زبیده خوده رساند و گفت جان خاله چطور اسـتی؟ و زبیده که رنگش گچ واری سـفید شده بود دست خوده دکمر خود گرفته و با نفس نفس گفت خاله جان از شو فتره درد داشتم نخواستم نـارام تـان کنم حاله دیدم که زیاد شـد صدایتان کدم.مادر سرور صدا کد فیروزه .جان مادر یکدفه زود بـرو خوریگلـه خبـر کو که همـرای خود زن مامور عبدالله رام بیاره و دست زبیده ره گرفت و گفت جان خاله تشویش نکو بخیر دست و پایت ارام میشه مادر شدن خو ازیکارا داره جان مادر بیا جان خاله کم کم همرای مه را برو نیـم سـات بـاد بـود کـه خوریـگل نفسـک زده همـرای شـیرین جان که یک بخچـه کالن زیر بغلش بود خوده رساندن.شیرینجان بعد از سالم علیکی دسـت خوده سـر شانه زبیده ماند و گفت جـان خالـه چـرت تـه خـراب نکـو شـیرینجانت
88 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داستـان دنـبـاله دار
پیشـت اسـت ایتو بزایـی کـه او واری خیره جان خاله یگان دردکاهس دگه طاقت کو .و زبیده که از درد انگشـتانش را چـک میزد که صدا نکشـه فقط میگفت وای خدا جان وی یییییی.شرینجان فیروزه ره صدا کده گفت جان مادر برو اوه گرم کو همرای طشت کالن بیار .سرور که از یگان صدای زبیده طاقتش طاق شده بود داخل خانه شـد گفت خاله جان ببریمشـه زایشـگاه که خدا ناکده کدام چیزی نشـه وسـرش را پاین گرفت. شـیرین گل چشـمه پت کـد و دانـه واز که حاله که شـما داکتر شـدین زایشگا رو شـدین ماره بر مسقره کدن خاستین و مادر سرور وسط حرفش دویده بازویشه پچق کده گفت شیرین گل جان بچـه س دگـه اول دفـه پدر میشـه دلکش نازک اس .وصداکد سـرور جان برو خانه سـه دانه اگه کار بود صدایت میکنم و شـیرینگل گفت بچیم اینمـی تـوره کـه ایتو شـاخ برنتی شـده مـاره ده حساب نمیاری کتی دستای خودم مادرته زایاندم که صدایش نبرامد و مادر سرور شیرینگله گفت بـان دگـه ایگپاره خـوار خدا تـوره ازما نگیره کل مردم دواگویت هستن که در همین لحظه حالت زبیده خراب شد و بزمین نشست و شیرینگل که زن تجربـه کار بـود زوت کده بخچه ی خوده واز کد و یک تکه کالن مثل پالسیتک واری روی زمین اوار کد و دست زبیده گرفته و رویش نشاند و فیـروزه ره صـدا کـرد اوگـرم چی شـد و فیروزه دوان دوان طشـت کالنـه اورد و دو تـا دولچـه او گرمه ده دان دروازه ماند و خودش بیرون استاده شـد .مادر سـرور ده زیر زبان خود دوا میخواند و شـیرینگل مصـروف کارش بود .زمـان به کندی میگذشـت و سـرور روی خانه سه دانه قدم میزد
پدرش اورا دلداری داده میگفت جان پدر ما ازی روزاره زیاد دیدیم ری نزن انشالله و رحمن بخیر پـدر میشـی و مه نواسـه گک خـوده میبینم اینه جان پدر اینمی زندگیس دگه و تقریبا دوساعت گذشت مثل اینکه دوسال باشه سرور به پدرش گفـت بابـه جـان مه رفتـه یـک موتر میـارم که ببریمشه زایشگاه.که از خانه صدا برامد که البته صدای مادر سرور که میگفت خدایا شکر و یگان صدای ضعیف نوزاد شنیده میشد و در همینوقت فیروزه که پشت دروازه بود و همه گپاره میشنید دویده کده پیش بابیش امد و گفت مبارک باشه و سـر سـرور را ده بغـل خـود گرفـت و گفـت مه عمه شـدم حاال عمه فیروزه اوخدا جان شـکر و شـیرینگل بـا صدای امرانـه نوزاد را بـا پارچه ی مخصوصـش صـاف و پـاک کده ده بغـل زبیده داد و گفـت اینه جان خاله دخترکت مثل خودت واری قندول و گلموره زبیده کجاشدی ؟ بیا جان خاله که جم و جوم کنیم که زچه خانه پاک باشه و بطرف مادر سرور اشاره کده گفت اسپند و بوربو ره تیار ماندین .زوت کده اسپنده دود کنین و سر بوربوره سوختانده بیارین داخل خانه گرد سر زچه بچرخانین یک دو سه غوزه سیر دگوشه تختش اویـزان کنین و یکدانه پیـازه کارد زده ده باالی سـرش بانیـن .اینه خدا نیک و مبـارک کنه قدم نورسـیده ره و زبیده ره صدا کد جان خاله حاجی صاحبه بگو کتی سرور جان بیاین و به مادر سرور گفـت خـوارو تو همینجه باش مـه میرم همرای خوریگل ده مطبخ که سرشته لیتی ره کنیم که استخوانای زاچ گرم باشه.حاجی و سرور هردوی شان داخل خانه شدند و سرور پیش امد و پیشانی زبیده ره بوسید و نوزاد را در بغل گرفت و بطرف
پدرش پیش کد .پدر سـرور که اشـک شـادی در چشمش زنگوله بسته بود وروی ریشش ریخت بـا زبانـی کـه پر از خوشـحالی و گلـوی گرفته از شـوق بود گفت خدایا شـکر که نواسـه ی خوده دیدم پیش از یکه ازی دنیا برم و دوباره نوزاد را در بغل سرور داد و سرور بطرفش نگاهی کرد و دوباره در پهلوی زبیده قرارش داد و گفت مبارک هروی ما باشه.پدر سرور که دم دروازه رسیده بود گفت به همه ی ما مبارک باشه و پرسید چه نام برش انتخاب کدین شما جوانا خو پیش از امدن نوزاد چند تا نام برش انتخاب کده تیار میمانین و زبیـده بطـرف نوزاد نگاه کرد و کفت کا کا جان بـه اجـازه تان مه نـام لیلی ره انتخـاب کدیم که سـرور یکدفـه دگ خـورد و بطرفـش دید و هیچ چیـز نگفـت باز شـما اختیـار دار هسـتین هر نام دگـه که دل تان خواسـت بانیـن.در همین وقت خوریگل همرای فیروزه یک کاسه و پطنوس ده دست شان داخل شدن و شیرینگل همرای مادر سرور از پشت سر شان و دود اسپند و بربو فضای اطاق را گرفت.زبیده روی نوزاد را با پار چه ململ پوشـاند و گفـت خالـه جـان دود بـر طفلها خوب نیسـت .مادر سـرور صدا کد خیرسـت جـان ماد دروازاره واز میکنیم خاله جانت میخواست همی هدومـش پوره شـوه که زچه خانـه بی بربو نمانه و هردوی شـان از اطاق خارج شـده و خوریگل با قاشق چند قاشق لیتی که خوب زنجفیل داشت بـر زبیـده داد و گفت جان خاله اینمی برت فایده داره استخوانایته نرم میکنه و یکدانه کمپل جدید کـه همـرای خود اورده بود سـر زبیـده انداخت و گفـت جـان خالـه بـان که گرم باشـی کـه گفتن زچه بیعرق نباشه که خوب نیست و همرای یک دستمال ابریشمی سر زبیده ره شخ و ترنگ بسته کد و گفت اینه جان خاله حاله دگه بخیر دسـت و پایـت یکذره سـبک شـوه تا حمـام دایت بخیر اینمـی قسـم خوده نـگاه کو که خـدا ناکده مثل اروس مدیـر رزاق بابـه شـکریه کـه دو روز باد از زایمان گپه نشنید و اونموتو لچ ولق ده خانه بود یک هفته را پوره نکده بود که ده جای انداختیش بیچاره زچه بیمار شد که قاف نی شده بود تا ایکه دوا و درمان کم کم ده دمش رسـید و خوب شـد هنوز ام یگان استخوان دردی برش مانده از امو بی احتیاطیش .و زبیده با تایید سرش را شور داده و گفت خاله جان خدا شماره نگیره زنده باشین. ناوخـت شـو بود کـه شـیرینگل به مادر سـرور گفت خوارو مه برم که بابه سـیر پریشـان میشـه که چطور شد برم برش خبر خوشه بتم با ز صبا صوبکی مه میایم.وخدا حافظی کده میخواسـت بـرود کـه سـرور گفـت خاله جان صبـر کنین مه گادی ره خواستیم مه و فیروزه همرایتان میریم چرا زحمت میکشین بچیم یکقدم راست نی خاله
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
از چه قرار است ؟ بانهم جناب شان بطرف پا ئین نگاه نموده و چیزی نگفت .که درهمین اثنا شخص پادشاه سخت اعصبانی شده و باالی موظفین خویش فرمان داده که این مرد فریبـکار را ازهمین جا با مشـت ولگـد زده واز چهل بته های زینه قصربیرون اش کنید . وهمچنـان بمقدار هفت کیلو وزن اسـتخوانهای مرده وهرگونه جا نوران دیگر را حمیل ویا حلقه سـاخته درگردنش آویزان کرده وتوسط دهل وسرنا دربین شهر وبازاراین چهره پیرروحانی را بمردم معرفی نمائید تاباعث عبرت دیگران شود . خـلا صــه اینکه ! هر کسـی به نوبت خویش آن مبارك را لت وکـوب نمـوده و بـه اصطلاح زده ،زده از چهـل بتـه ،زینـه های
قصر پائین نمودند وهر ضربه که آنمبارك از دست سپاه ویا حاضر باش های پادشاه میخورد ومیگفت که ای نفس لعین دیگرهم نان پادشاه را میخورید حاال خوردن نان را باالیت حرام ساختم ویانی ؟ که بعد از لت وکوپ های زیاد موظفین پادشاه بمقدار هفت کیلو گرام استخوانهای مرده ودیگرحیوانات را بداخل یک رسمان جهل نمودند و بشکل حمیل ویا حلقه درگردن آنمبارك آویزان نمودن که بعدأ توسـط نواختن دهل وسـرنا آنمبارك را دربین یک دشـت سوزان که نی درآنجا آب ویا سبزه وجود داشت اندختن وگفتند که ای مرد زا هد روحانی اگربعد از این شـما را درشـهر ویا بازار ببنیم به فرمان پادشاه عادل خود شما را در همان محل توسط سنگ ، چوب ،ویا مشت و لگد میگشیم ؟ درحا لیکه ازگوشه های دهن آنجناب خون سرازیرمیشد بطرف عالـم بـاال نگاه نمـوده وگفت کـه خداوندا حا ال دیگـر این حمیل خجالتی را تا به وقت مرگ از گردنم دورنمیسازم .درهمین عرض ونیازبوده که ازجانب حضرت پرودگارعالم باالیش الهام شده که یا بایزید استخوانهای حمیل گردن خود را میفروشید ؟ در حالیکه آنجناب قدرت وتوان صبحت نمودن را نداشت هیچ جواب نگفت . لحظـه ای بعد بازهم الهام شـده که یـا بایزید حمیل گردن تانرا میفروشیدکه من خریدار هستم ؟
حکایت
87 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
در حالیکه آنجناب سخت مجروح شده بود بطرف عالم باال نگاه نموده وگفـت کـه خداونـدا تـو استخوانهای حمیل ویا طوق گرد ن مرا خریده نمیتوانی ..؟ دو بـاره باالیـش الهام شـده کـه ای بای یزید تـو نمیدانیکه من سـلطان هردو جهان هسـتم وهرقدریکه حمیل گردن تانرا قیمت مینمائـی بگوئید که من خریدار خوبی هسـتم و آنـرا از گردن تان بکشید .؟ بجـواب الهـام حضـرت پـروردگار عالم گفت کـه خداوندا قیمت اسـتخوانهای حمیـل گردنـم صرف عفوه نمودن تمامـآ گناه های اومتان حضرت محمد رسول االله ص بوده وبس ؟ باالیش الهام شـده که یا بایزید بخاطرکشـیدن اسـتخوان های جانوران از گردنت یک قسمت از گناه های اومتان حضرت محمد ص را بخشیدم . آن مبـارك گفـت کـه خداوندا قبول نـدارم تااینکه تمامـآ گنـاه های امـت های حضـرت محمد رسـول االله ص نبخشید . بازهـم باالیش الهام شـده کـه یـا سـلطان بایزیـد دو قسمت آنرا عفوه نمودم . جنـاب سـلطان گفـت کـه خداوندا قبول ندارم. بارسـوم ازحضـور حضـرت پروردگارعالم باالیش چنین الهام شده که ای نازدانه من سلطان بایزید سه قسمت از گنـاه هـای اومتـان حضرت محمـد را بـروی همیـن استخوانهای حمیل گردن تان عفه نمودم بکشید این حلقه جانوران را از گردن تان بدور ا ندازید . جنـاب سـلطان بایزیـد عرض نمـوده کـه خداونـدا در صورتیکه قادرهستی ،غنی هستی ،رحیم هستی ،کریم هستی ،عزیزهستی ،روف هستی ،مالک هستی ،ستارهستی ،غفارهستی ، وخالصـه اینکـه آن وجود پاك ومقدس هسـتید که بجزازقدرت ذات پـاك خـودت دیگر هیـچ قدرت درجهان وجود نداشـته وندارد پس در آنصورت چرا تمامآ گناه های اومتان حضرت محمد رسول االله ص معاف نمیکنید . از جانب حضرت پرورد گار عالم باالیش الهام شده که ای سلطان بایزیـد مـن واقعآقادر هسـتم که همه را معاف نمایـم اما همرایت وعده میدهم که حتی یک اومت حضرت محمد در دوزخ هم نباشـد .ولیکن دراین کاریک اسـرار اسـت که جزآنرا من کسی دیگر نمیداند همین قدر بگذارید کـه در روز محشـرمن قاضـی شـوم و حضـرت محمد شـفا گر و حاال بخاطر کشیدن استخوان هااز گرد نت سه قسمت گناه های اومتـان حضـرت محمـد مصطفی پیغمبـر برحق خودرا بخشـیدم دورکنید این حلقه جانوران را ازگردنت . خـالصــه اینکـه ! آنجنـاب اسـتخوا نهای حمیل گـردن خود را دورنمـوده که بقدرت خداوند بزرگ ج اثار وعالیم ضربه خوردگی
هم در وجود مبارك شان مشاهده نمیشد .ودرهمین اثنا متوجه گردیده که از مسافه نی چندان دور شخص پادشاه باصدا ها نفر دیگر بشمول همان زن رقاصه همه لباس های سیاه پوشیده و به اصطالح سرلچ وپای برهنه بطرف آنجناب آمدن وراسآ خود را درزیری قدمهای جناب سـلطان بایزیدانداخته ومغدرت خواهی نمودن . جناب سلطان بایزید بطرف زن رقاصه نگاه نموده وفرمودند که ای خانم رقاصه تو چرا رازمرا فاش نموده اید در حالیکه قبأل از شما خواهش کرده بودم وحاال میخواهید که بازهم از دست این نفس لعین درعذاب باشم . زن رقاصه گفت قربانت شوم یاحضرت سلطان من در همان ابتدا این مطلب را میگفتم ترسیدم که پادشاه مرا نکشید دیگر طاقت کرده نتوانستم وباالخره تصمیم گرفتم که واقعیت را برای شخص پادشاه بگویم واختیار دارد که مرا معاف مینمائید ویا میکشد . شـخص پادشـاه با عالم معذرت خواهی از جناب سـلطان بایزید فرمودند که ای سرور من حاال بیا که دوباره در همان قصرپادشاهی خویش برویم .؟ آنجنـاب فرمودند که ای پادشـاه حاال دیگرهیـچ جائی نمیروم . همـه حاضریـن در گریه شـده اند که یا سـلطان عالم پس خیر در آنصورت مارا معاف نکرده اید وهیچ امکان ندارد تا همرای ما نروید ودر غیر آن ما هم با شما همینجا میباشیم . آنجناب فرمودندکهای پادشاه من حاضرم که همرای تان بروم ولیکین بیک شرط .؟ پادشاه گفت که من هر شرط تانرا قبول دارم .آنجناب فرمودندکه بعد از این هیچ وقت در قسمت صرف نمودن نان کسی مزاحم من نشود ومن در همان کلبه فقیریم خوش هستم نی در خوردن نان های رنگاه رنگ قصرپادشاهی شما ؟ پادشاه گفت بسیار خوب قبول دارم و به اتفاق هم درهمان کلبه درویشی جنا ب سلطان بایزید صاحب رفتند وازطرف دیگر پادشاه چند صد دانه سـکه های طال را به زن رقاصه بخشـیده وآنهم از رقاصـه گـری خود توبـه نموده و درخدمت جناب سـلطان صاحب قرار گرفت . دوسـتان عـزیـز! این حکایت را که در سال 1342اززبان پـدرکالن مرحـوم خـود جنـاب حـاجی غالم محی الدینخان حیدری سابق مدیرعمومی فنی و تهدابگذار مکتب لیسه عالی مسلکی صـنایع کابل شـنیده بودم وآنرا نقل قول بشـما عزیزان نگاشـته امیدوارم که خوش تان آمده باشد واز جانب دیگرآنجناب در سال 1348به اثرمریضی که داشتند به عمـر 99سـالگی درشـهرنوکابل چ شـم از جهان پوشیده وبرحمت خداوند ج پیوست که روحش شاد ویاداش گرامی باد .واالله عـلـــ ـم بـاالـصواب ماه قوس 1377مطابق برج دسمبر 1998عیسوی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
حکایت
86 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
حکایت حضرت سلطان با یزید بسطامی وپادشاه همان وقت دوسـتان عـزیـزوخواننده گان محترم ! چنیـن روایت بـوده کـه روزی جنـاب سـلطان بـا یزیـد بسـطامی بعـد ازخوانـدن نوشته عزیز حیدري نمازعصـر درعالـم بـاال بحضو ر حضـر ت پروردگار عالم ج به عرض ونیاز بوده که درهمین اثنا نفس ویا شـکم آنجناب میگفت که یا سـلطان بایزید دراین کلبه درویشی بجزازوظیفه نمودن کدام کار دیگری ندارید وحاال بیا که برویم درقصرپادشـاهی ودرآنجا نان های رنگاه رنگ رابخورم زود باش وظیفه تانرا ترگ بگوئید ای مردساده که این کارها چندان فایده ندارد و بسیارگرسنه شدم .که به اثر پیشنهاد های پی ،درپی نفس شان باالخره اعصاب آنمبارك بـی اندازه خراب شـده ویک مشـت محکم در باالی شـکم خویش حواله نموده وگفت که ای نفس لعین اینک وظیفه خودرا ترك نمودم خوش شده اید وازهمین لحظه اگرخوردن نان پادشاهی را باالیت حرام نساختم من دیگرسلطان بایزید نباشم . خالصه اینکه ! آنجناب با تعغیری قیافه ازکلبه درویشـی خـود بیـرون شـده ودرآن محله کـه یک زن بـدکاره رقاصه زنده گی مینموده راسآ به عقب خانه اش رفته ودروازه کوچه آنـرادق البـاب نمـوده کـه لحظه ای بعـد همـان زن رقاصه دروازه کوچه اش را بازنموده وزمانیکه چشم شان بچشمان جناب سـلطان بایزیـد بسـطامی افتاده فـورآ خودرا درقدمهـای آنجناب اندخته عرض نموده وگفت : که یا حضرت سـلطان بایزید من بد کرده ام دیگررقاصه گری نمیکنم ،قربانت شوم مرا این بارمورد عفه خویش قرار دهید . آرامگاه بایزید بسطامی آنجناب زن رقاصه را ازروی زمین بلند نموده وفرمودند که ای زن بد کاره رقاصه من بخاطرمانع شـدن کار های شخصی تان اینجا نیامدم .بلکه بخاطراین آمدم تا مرا کمک کنید ویقین کامل دارم که جز ازشما کسی دیگر ی مشکل مراحل کرده نمیتواند .
زن جوان رقاصه عرض نموده وگفت که یا سلطان بایزید بادیدن شـما چشمانم روشن شـده خودم واوالدهایم فدایت هرفرمانیکه باشد آنرا به قیمت جانم برایت انجام میدهم . جناب سلطان فرمودند که ای زن رقاصه پس درآنصورت حرف مرا دقیق گوش کن .؟ این تسبح که در دستم است تحفه قیمتی شخص پادشاه بوده
که برایم لطف نموده است وحاال شما این تسبح را بگیرید ومن فردابمنظورصرف نان چاشـت نزد پادشـاه میروم و توآنجا آمده با داد وفریاد های بلند ،بلند بگوئید که ای پادشاه همین شخصی که درپهلوی شمانشسته دیشب تا به صبح همرایم هم بستربوده و زمانیکه پول خود را از نزدش مطالبه نمودم درعوض این تسبح را برایم گذاشته است . که با شـنیدن چنین موضوع شـخص رقاصه گریه کنان خودرا درقدمهای آنجناب اندخته وگفت که ای حضرت سلطان بایزید صاحب من چه میشـنوم نمیدانم که خواب هسـتم ویا بیدار من کورشوم که چنین کاری بد را بحق شما انجام بدهم .
جناب با یزید فرمودندکه ای زن رقاصه امروزمن درعقب دوازه کوچه ات بیک امید آمدم که اگرمرا کمک نکنید وازدسـت این نفس لعین خود برباد می شوم ،برباد ................................ خـالصـه ایـنکه :هرقدریکه خانم رقاصه گریه وزاری نموده که جناب حضرت سلطان با یزید را ازعزمش منصرف بسازد با هزار تاسف که نتوانسته وباالخره نا چار شده باحالت گریه کنان تسبح وآنجناب را از دسـت مبارك شـان گرفته وبداخل خانه خود رفت .بـه هـرصـورت :روزبعدآن که جناب سلطان غرض صرف نمودن نان چاشت درپهلوی شخص پادشاه نشسته بود که درهمین اثنا ازعقب دروازه قصرپادشاه یک آوازگریه دلخراش بگوش پادشاه رسیده که میگفت اصأل انصاف نیست خیراست که من یک زن رقاصه هستم . پادشـاه دستورداده که بروید همان زن رقاصه را داخل بیاورید خوب است که همین حاال جناب سلطان بایزید صاحب نیز حضورداشـته که در حـق این زن رقاصه چه ظلـم و بـی عدالتی صورت گرفته که امـروز این فیصله وقضاوت را شخص سلطان بایزید صاحب بکنند . خـالصــه اینکـه ! زن رقاصه باحالت گریـه کنان وارد تاالرشده وگفت که ای پادشاه عادل من یک زن مقبول وبیوه هستم که بخاطر پیدا نمودن یک لقمه نان برای اوالد هـای صغیـرم درمحفلهای عروسـی مردمـان این شهر آوازخوانی ورقاصه گیری مینمایم . چند شب قبل یک شخص بسیارمشهور عزت داراین شهر بخانه من آمده وخواهش یک شب هم بسترشدن را برایـم بیشـنهاد نمـوده .ازاینکـه مـن به پـول احتیاج داشتم ناچارپیشنهاد مذکوررا قبول کردم وآن مرد عزت داراز سرشب تا به صبح چند بار ازوجودم کام دل خود را حاصل نموده و زمانیکه ازخواب بیدار شدیم برایش گفتم که مبلغ تعین شده رابرایم بدهید . و آنجناب فرمودند که همین حاال پول ندارم واین تسبح قیمتی که نشـانی شـخص پادشاه صاحب اسـت بگیرید ومن فردا صبح مبلغ تعین شده را برایتان میاورم .که از همان روز تا بحال مدت یک هفته سپری شده است و تسبح را در دست پادشاه داده وگفت که من اینرا کار ندارم لطفآ مبلغ تعین شده مرا از نزدش بگیرید . وزمانیکه چشم پادشاه به تسبح خودش افتاده سخت متاثرشده وفورآ بطرف سلطان بایزید نگاه نموده وفرمودند که یا سلطان چه می بینم وچه میشنوم موضوع ازچه قرار است ؟ آنجناب هیچ چیزی نگفت .بانهم پا دشـاه سـوال خود را تکرار نموده وگفت که ای سلطان بایزید من شمارا میگویم که موضوع
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
85 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
برهنگی کامل وارد سینمای بالیوود میشود
شش هنرپیشه هندی گفتهاند که حاضرند در مقابل دوربین سینما برهنه شوند. آنها به بخش هندی بیبیسی گفتهاند که در قرارداد یک فیلم جدید ،بندی درباره برهنه شدن بازیگران آمده و ابراز آمادگی کردهاند که بر اساس آنچه در فیلمنامه آمده برهنه شوند. تاکنون دو بازیگر دیگر متقاعد شده اند که این قرارداد را با توجه به وجود این بند امضا کنند. با این حال بسیاری معتقدند که گذر از سد هیئت سانسور محافظهکار سینمای هند بسیار دشوار است. بجز چند استثنا مانند اقتباسی از کاما سوترا ،برهنگی کامل در فیلمهای هندی هرگز دیده نمیشود. اکتا کاپور ،تهیه کننده فیلم XXXکه فیلمهای پرفروشی در کارنامه خود دارد ،گفته است که میخواهد با فیلم جدیدش غوغا کند که احتماال منظورش صحنههای عیان جنسی و برهنگی بیشتر در فیلم است؛ چیزهای که عمال در بالیوود دیده نمیشود. او میگوید که نخستین گزینه او برای بازی در این فیلم سانی لئون ،بازیگر هندی-آمریکایی فیلمهای پورنو بوده که این پیشنهاد را رد کرد.
ریتوویک دانجانی هنگام امضای قرارداد تردید داشته است
کایرا دات و ریتوویک دانجانی ،دو بازیگر جوان دیگر ،گزینههای بعدی خانم کاپور بودند که نهایتا قبول کردند نخستین حضور سینمایی خود را با بازی این فیلم تجربه کننـد .هـر چنـد هنگام امضای قرارداد تردید داشـتند .بر اسـاس بند اضافـهای که در قرارداد گنجانده شـده اسـت ،این بازیگران متعهد میشـوند که در سـه صحنه کامال برهنه ظاهر شوند. تعدادی از بازیگران سرشناس بالیوود به بیبیسی هندی گفتهاند که در خصوص این بند تردید دارند. با این حال ریچا چادا ،بازیگر بالیوود میگوید که گنجاندن این بند در قرارداد مزایایی هم دارد ،از جمله اینکه بازیگر از قبل میداند که در چه صحنههای بازی میکند و "از تغییـر بازیگـر در دقیقه آخر .همینطور از دسـت رفتن اعتبـار کارگردان جلوگیری میکند". XXXبه کارگردانی کن قوش قرار است در سوم ژوئیه امسال اکران شود. در این فیلم که به گفته سـازندگانش در ژانر سـینمای اروتیک قرار میگیرد ،شـش داستان روایت میشود که در هر کدام رابطهای عاشقانه به تصویر کشده میشود.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
84 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
لباس وزیر فرهنگ اسرائیل در ل ساز شد فستیوال کن جنجا BBC News میری رگیو ،وزیر فرهنگ اسرائیل
بسته برروی لباس ،لکههای خون و پرچم اسرائیل را گذاشته و یا تصویر زنی فلسطینی که درخرابههای ساختمانی در نوارغزه گریه میکند. وزیـر فرهنـگ اسـرائیل در واکنـش بـه طرح لباسـش گفت" :امسـال ما پنجاهمین سـالگرد آزادسازی و اتحاد بیتالمقدس را جشن میگیریم .مفتخرم که این روز تاریخی را از طریق هنر و مد جشن میگیرم" معاون وزیر اطالع رسانی فلسطینیان هم در واکنش گفته هدف این لباس به نحوی رفع و رجوع اشغالگری اسرائیل است. بیتالمقدس اهمیت زیادی برای اسرائیل و فلسطینیان دارد و وضعیت این شهر حساس و پیچیده است. وزیر فرهنگ اسرائیل پیشتر در ارتش سمتهایی را برعهده داشت.
گو،م ذش ما ال رگ ری د
ین بتر حبو ت در, ما سی یه نما ند
ریما الگو که با ایفای نقش "مادری مهربان" در فیلمهای بالیوود به شـهرت و محبوبیت رسـیده بود ،شـب
ل سیاستمداران و طراحان لباس میری رگیو ،وزیر فرهنگ اسرائیل ،با جنجا مد بر فرش قرمز فسیتوال فیلم کن روبرو شد. بر روی این لباس افق شهر بیتالمقدس به همراه دیوار غربی و قبهالصخره به تصویر کشیده شده است. اما برخی از کاربران در واکنش طرحهایی دیگر از جمله دیوار حائل در داخل و اطراف کرانه غربی و یا انفجارات درغزه ،را بصورت دیجیتالی جایگزین طرح این لباس کردهاند. شـمار زیادی از کاربران در فیسـبوک تصاویر دیگری را جانشـین طرح لباس وزیر فرهنگ اسرائیل کردندحق نشر شـمار زیادی از کاربران در فیسـبوک تصاویر دیگری را جانشـین طرح لباس وزیر فرهنگ اسرائیل کردند کاربران طرفدار فلسطین پستهایی را در فیسبوک گذاشته و در آن به جای تصویر نقش
چهارشنبه ۱۷ ،مه ،در ۵۹سالگی درگذشت. دلیل مرگ او "ایست قلبی" اعالم شده است. او در دهها فیلم و مجموعه تلویزیونی ،نقش مادر شـخصیت اصلی را به عهده داشـت و در چندین تئاتر به زبان مراتی هم بازی کرده بود. او در فیلمهای معروف بالیوود از جمله "من برای تو چه کسی هستم؟"" ،داره یه اتفاقایی میفته" و "من عاشق بودم" حضور داشته است. ریمـا الگـو فعالیـت حرفـهای را در اواخـر دهـه ۱۹۷۰میلادی آغـاز کـرد و خیلـی زود بـا ایفای نقـش مادر شخصیتهای اصلی فیلمها به شهرت رسید .او در چندین فیلمی که سلمان خان ،بازیگر سرشناس بالیوود، در آنها نقش اصلی را دارد ،نقش مادر او را به عهده دارد و به همین دلیل" ،مادر روی صحنه" سلمان خان هم خوانده میشد. ریما الگو حدود ۲۸سـال پیش و زمانی که تنها ۳۱سـال داشـت ،در اولین فیلم سـلمان خان ،نقش مادر او را بازی کرد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
83 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
ویژهگی افراد مرگاندیش گرایش شدید شان به زور است .زوری که انسان را به موجودی قاتل و بیرحم تبدیل میکند. فروم استدالل میکند که جامعهای که میل به خشونت در آن افزایش مییابد به تدریج تمایل پیدا میکند تا خال درون خود را که در واقع خالی زندهگی اسـت با ناسیونالیسـم و نژادپرسـتی پر کند[« :این جامعه] تصویر متورم خویش را به عنوان تحسین برانگیزترین گروه عالم میستاید و دیگری را از نظر نژادی حقیر فرض میکند .عضو چنین گروه عقب ماندهیی میپندارد که هرچند فقیر و بیفرهنگم؛ اما چون به تحسین برانگیزترین گروه عالم تعلق دارم ،آدم مهمی هستم». فروم معتقد اسـت در چنین جامعهیی نصیحت و نیت خوش روشـنفکران و زندهگیاندیشان هر چند کمرنگ اما شعلهیی است که نباید خاموش شود .او از روزگار سیاهی میگوید که آدمی هر چه تالش میکند باز «زور» مرگاندیشی قویتر است .اما چه میتوان کرد؟ .فروم میگوید دل آدمی گرچه ممکن اسـت سـخت شود؛ اما هرگز عاری از انسانیت نمیشود .آنچه زندهگیاندیشی را بر مرگاندیشی توفق و برتری میدهد «آموزش» ،هنر و خالقیت است».
ترویجدهندهگانمرگاندیشی به آتشکشـیده شـدن فرخنـده در قلب کابل از سـوی جوانان به ظاهر درسخوانـده و نکتاییپـوش گـواه میل شـدید اهالی کابل به خشـونت اسـت .اهالی که نه به مدارس دینی دیوبند رفتهاند نه زیر نظر شبکههای استخباراتی دنیا درس ترور و دهشت خواندهاند؛ اما تمایل بی حد و حصر به خشونت و تکه تکهکردن یک انسان دارنـد .ایـن رویـداد و هـزاران رویداد مشـابه دیگر از جملـه واکنش تند و همیشـهگی مـردم به کنسـرتهای آوازخوانان ،پوشش خانمها ،حرکات مدنـی ،کافههـا و دههـا مـورد دیگـر پـرده از روی شـهری میافگنـد کـه بیشـترین در صد مردم آن تمایل به افکار طالبانی دارند و حضور مخالفان فکری شان را برنمیتابند .این افکار از کجـا میآیند؟ بارها گـزارش داده شده است که استادان مکاتب ،مال امامان مساجد و جمعیتها و انجمنهایی در داخل شهرهای بزرگ علنًا به تبلیغ افراطیت میپردازند ،در سوی دیگر مدارس دینی غیر رسمی در داخل و بیرون از مرزهای کشور حضور قدرتمند دارند که هر روز تروریست تربیه میکنند و این مدارس بارها از سوی فعالین سیاسی افغانستان عناصری خطرناکتر از بمب اتم برای افغانستان خوانده شده است. باری فهیم فرواک؛ مشاور رسانهای ریاست اجراییه نوشته بود« :فرزندان افغانستان پیش از آنکه سالح به دست گرفته در هیات تروریست وارد میدان نبرد علیه کشور شان شوند در میدان دیگری شستشـوی فکـری میشـوند .میدانی که به آنها قرائت ناسـالم و وحشـتناک از دیـن را میآموزد. عرصهیی که هنوز هم دهشتافگنان و افراطیون در آن یکهتازی میکنند .سربازان اردوی ملی سالهاست در عرصهی جنگ سرد قهرمانانه جنگیدهاند و از میهن شان دفاع کرده اند ،اما حضور فرهنگیان ،هنرمندان،روشـنفکران و اهل دانش در عرصهی جنگ فکری علیه دشـمن کمرنگ و توام با ناکامی بوده اسـت .فرزندان افغانسـتان هنوز هم در رکاب تروریسـتان میروند چرا ؟ چون ما نتوانسـتهایم مکاتب فعال و قدرتمند در مناطق شـان بسـازیم .فرزندان افغانستان هر روز مرگ میآفرینند و کشتن را ،سوختن را و ویران کردن را ستایش میکنند چون ما نتوانستهایم زیبایی زندهگی ،ساختن و شکفتن را به آنها نشان دهیم».
جنگجویی که هنر را بر جنگ ترجیح داد در سال ۲۰۱۷سالون نمایش ارکوال در لندن شاهد نمایشی یک نفره بود .نمایشی که هنرپیشه آن یک جوان فلسـطینی برگشـته از جنگ بود .جوانی که جلوههای محسـورکنندهی هنر پایش را از میـدان جنـگ بیـرون کشـید و به قول خـودش دروازه دنیای دیگر را بـه رویش باز کرد .احمد توباسی هنرپیشه این نمایش داستان پر خم و پیچ زندگیاش را روی صحنه برد ،و نام این صحنه را گذاشت :من اینجا هستم .او روی صحنه رفت و از جنگ و سیاهیهایی که در جامعهاش به بار آورده گفت و با حسـرت اضافه کرد« :تازه می فهمم چقدر دیوانهوار بوده اسـت ».خالصه داسـتان احمد این است :او در یک اردوگاه پناهندگان فلسطینی متولد شد ،در هفده سالهگی دست به سالح برد ،در یک یورش به اردوگاه تیر خورد و پس از دستگیری چهار سال را در یک زندان صحرایی اسـراییل سـپری کرد ،او در بیسـت و یک سـاله گی آزاد شد ،و در برابر فشار به بازگشت به تفنگ و جنگ مقاومت کرد و در عوض به هنر برای افزایش آگاهی روی آورد .توباسی می گوید« :آنها به من گفتند سالم توباسی تفنگت منتظرت است ،برگرد ،اما من فکر نمیکردم خدا بخواهد مرا
به عقب برگرداند؛ من به سمت هنر رفتم و دیدم که یک جهانی وجود دارد که هرگز نمی دانستم وجود دارد ».توباسی گفته است« :قصد دارم با هنرم مردم را وادار کنم که فکر کنند».
هنری که مردم را وادار به فکرکردن کند دعوت به تفکر ،تامل ،پرسشـگری ،تسـامح ،تسـاهل ،عشق ورزیدن ،تاکید به محبت ،دوستی و کمالجویی بخش مهمی از ادبیات غنایی زبان فارسی را تشکیل میدهد و اینها مصداقهایی هسـتند که در تقابل با خشـونت قرار دارند .به قول مجیب مهرداد« :عرفان موالنا همان گونه که خودش میگوید در جایگاه مقابل تعصب و خشـک مغزی و خامی قرار دارد ،پیام مثنوی وحدت در کثرت ،تسـاهل و پرهیز از خشـنونت اسـت و هر سـه ضلع این مثلث فکری نیازهای جامعه ما هستند»؛ تا این جا من با دیدگاه آقای صالح موافقم اما ذکر دو نکته در این مورد ضروری به نظر میرسد .اول اینکه ،در کنار شعر مولوی که یکی از گونههای هنر است برای مبارزه به افراطیت و خشونتاندیشی میتوان از هنرهای پر مصرف مثل فیلم و موسیقی و دیگر هنرها نیز استفاده کرد و نکته دوم اینکه انتظار اینکه هنر و یا در سطح کوچکتر شعر غنایی فارسی یا به گونه ویژه مولوی به تنهایی بتواند به مصاف جنگ برود ،انتظار کالنی اسـت .تربیت خانواده ،رشـد اقتصاد، علمگرایی ،حاکمیت قانون ،نوع نظامهای سیاسی ،تامین عدالت اجتماعی ،برابری و دموکراسی عواملی هستند که میتوانند ما را در مبارزه به خشونتاندیشی و افراطیت کمک کنند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
82 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
فـرهـنـگ و هـنـر
آیا هنر میتـوانـد بـه جـای جنـگ بنشیـند؟ در این اواخر پیشنهاد آقای امرلله صالح ،رییس روند سـبز در مورد ترجمه و ترویج مثنوی معنـوی بـرای مبـارزه در برابـر افراطیـت دینـی نقـل مجالس سیاسـی ،فرهنگـی و فضـای مجـازی شـده بـود .بعضیهـا در پشـتیبانی از ایـن پیشـنهاد گفتهانـد :آرا و اندیشـههای مولوی باید شامل نصاب درسی مکاتب افغانسـتان شود .از نظر آنها اینگونه میتوان تسامح و تسـاهل را در میان شـهروندان از آوان کودکـی نهادینـه کـرد. شـنیدن چنیـن پیشـنهادی در گام نخست این پرسشها را در ذهـن خواننده متبادر میسـازد کـه خشـونت از کجـا میآیـد؟ آیـا مثنـوی معنوی بـه تنهایی میتوانـد بـه مصـاف افراطیت رفته و آنرا به کلی از جامعه بزداید ،آیا هنر میتواند جاگزین جنگ شود ،رابطه میان جنگ و هنر چیسـت؟ چه عواملی باعث آمدن صلح در جوامع میشـود و ادبیات در این میان چه نقشـی را می تواند ایفا کند؟
خشونت از کجا میآید؟ بگذاریـد ایـن پرسـش را بـا روایت یـک پروفرمنس مشـهور از مارینا آبراموویچ پاسـخ بگوییم و ایـن پروفرمنـس را بـا این پرسـش آغاز کنیم که «مرز انسـانیت و وحشـیگری کجاسـت؟ عامل تعیینکننده یا بازدارنده چیست؟» این پروفورمنس در سال ۱۹۷۴در یک استدیوی کوچک در مورا ،ناپل ایتالیا برگزار شده بود .اجرا بسیار ساده بود :آبراموویچ مانند یک شی بی حرکت و بدون هرگونه واکنش ،خودش را ظرف مدت ۶ساعت در اختیار بازدیدکنندهگان نمایشش قرار داد .در این مدت شرکت کنندهگان در تاالر اجازه داشـتند هر کاری که میخواهند با او بکنند و حتا از ۷۲وسـیلهای که ابراموویچ روی میز اسـتدیو گذاشته بود هم استفاده نمایند. آبراموویچ روی میز این یادداشـت را نوشـته بود ۷۲« :وسـیله روی میز اسـت که هر طور دوست داشتید میتوانید آنها را روی من به کار ببرید ».او در یادداشتش تعهد کرده بود کهبرای مدت ۶ ساعت صرفًا یک ابژه خواهد بود و مسولیت هر نوع عواقب را خودش به عهده میگیرد .روی میز هم مواد لذتآور مانند پر ،دستمالهای ابریشمی ،گل ،آب و… بود و هم ابزار شکنجه مثل چاقو، تیغ ،زنجیر ،سیم… و حتا یک اسحلهی پر. نمایش آغاز میشـود در ابتدای کار یک نفر نزدیک میشـود و او را با گلها میآراید و دیگری قلقلکش میدهد .به او آب میپاشند ،کمی بعد او را تغییر مکان میدهند .کم کم زنجیرها را بکار میبرند و وقتی که دیدند هیچ واکنشی نشان نمیدهد رفتارها حالت تهاجمی میگیرد .منتقد هنری توماس مک اویلی که در صحنه بود به خاطر می آورد که چگونه رفتار مردم رفته رفته خشن و خشنتر میشد .توماس روایت میکند ک ه «برخوردها در آغاز مالیم بود ،یک نفر او را چرخاند ،یکی دیگر
بازوهایـش را باال برد… دیگـری بـه نقـاط خصوصـی بدنش دسـت زد…» مـردی پیش آمد و بـا تیغ ریشتراشـی که برداشـته بـود گـردن او را مجـروح کـرد و مـردی دیگر خارهای گل را روی شـکم ابراموویـچ کشـید. مـک اویلی اضافـه کرده اسـت« :سه ساعت نشده بـود کـه لباسهایش را با چاقـو پاره پـاره کردند .در سـاعت چهـارم بـا همان چاقوهـا بدنش را مجروح میکردند .بارها به او آزار جنسـی خفیـف رسـاندند ولـی او به تعهدش پایبند بـود و پـای تجـاوز و حتـا قتلش نیز ایستاد بود». ناگهان یک نفر اسلحه را در دست او گذاشت ،انگشت او را روی ماشه نهاده و سر لولهی اسلحه را با دست خود ابراموویچ روی گردنـش نشـانه گرفـت .در سـاعتهای پایانـی پرفورمنس خشـونت به اوج خود رسـیده بود. ابراموویـچ میگویـد« :احسـاس میکـردم مـورد تجاوز قـرار گرفتـهام .لباسهایم را پـاره کردند و بخشهایـی از بدنـم را برهنـه کردند .با شـاخهی پر از خار گل به بدنم میکوفتنـد و خارها را روی پوست شکمم میکشیدند ،گذاشتن آن اسلحه روی گردنم دیگر اوجش بود…» با این پرفورمنس ابراموویچ نشان داد که اگر شرایط برای افرادی که میل به خشونت دارند مهیا باشد ،به چه راحتی و با چه سرعتی آن را اعمال میکنند .این اثر هنری نکته دهشتناکی را در باب وجود بشر آشکار میکند .به ما نشـان میدهد که اگر شـرایط مناسـب باشـد ،یک انسان با چه سرعت و به چه آسانی میتواند به همنوع خود آسیب برساند ،به چه سهولتی میشود از شخصی که از خود دفاع نمیکند یا نمیجنگد بهرهکشی کرد و اینکه اگر بسترش فراهم باشد اکثریت افراد به ظاهر «نورمال» جامعه میتوانند در چشم بهم زدنی به موجودی حقیقتًا وحشی و خشن تبدیل گردند. روایت این پرفورمنس شاید شما را هم به یاد فرخنده انداختنه باشد ،بعداً به آن میپردازیم؛ اما اکنون دیدگاه اریش فروم ،روانشناس و فیلسوف اجتماعی آمریکایی آلمانی تبار را با هم بخوانیم.
دل آدمی و سادیسم باستانی اریش فروم کتابی دارد به نام دل آدمی و گرایشش به خیر و شر ،فروم در این کتاب سوال جالبی را مطـرح میکنـد و آن اینکـه« :چـرا علـی رغم مشـاهدهی درد و فالکتی که جنگ و اسـلحه بار میآورد باز انسان تمایل به خشونت دارد؟» در ادامه ،خو ِد نویسنده پاسخ میدهد که «عالقه به مرگ به اندازهی عالقه به زندهگی در ذات انسانها وجود دارد و دل آدمی حاوی نوعی سادیسم باستانی است .از نظر او جوامع میتوانند بیمار و مرگاندیش شوند».
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بقیه از صفحه 45
خاطـره چنـدان درخشـانی از آن در حافظه اش باقـی نمانده بود ، یک درندۀ با انرژی وعجیب بود .بازوهای سفت ومحکم داشت و در زور آزمایی وزهر چشم گرفتن از دیگران تا سرحد شباهت های آشکار با پدرش -حبیب الله -پیش می رفت و در لحظه های کوتاه ولرزشـناک خشـم ،االشـه راسـتش می تپید ودندان هایش باهم جوش می خوردند ،آنگاه خودش را فرمانروای خیره سر بی لشکر تصور می کر .پس کجا بود آن جوهر گمشده یی که او را در کشتن شاه محمود به پیش رانده بود؟ چرا در تالش های خود برای اهلی ساختن ناراحتی ها درونی مغلوب گشته بود؟ معلوم بود تـا چـه اندازه یی مأیوس ،ناتوان ومتوحش شـده بود .حتی در نظر می آورد شاید در برابر آینده یی که هنوز نیامده است ( واز نظر او بسـیار بدشـگون هم بود ) کوچکترین امکان پیش بینـی را از دسـت بدهـد .چنانچـه وقتـی قطـار الری هـا به شـهر پلخمـری نزدیک شـد ،مفهوم گریزان آینـده در نظرش همچون عالمه استفهام برلوحی بزرگ ،جلوه نمایی می کرد. دریـن حال مشـاهده کـرد که قطار برای یـک لحظه هم ،خیال ایسـتادن در شـهر پلخمری را ندارد .در داخل شهر ،جنب وجوش تحسـین آمیـز زنـد گی ،هر تازه واردی را مجـذوب خود می کرد. بازهم دکانداران ،قاچاقچیان خرده پا ،خریداران نفت که در امتداد جاده صف کشیده بودند ،نگاه های امیدوار ومتبسم شان را برای پیدا کردن آشنایان وحتی برای شکار معامله گران ناشناس به هر سو متوجه می کردند. نـادر باحـرص ونیاز ،پیرمرد عصا به دسـتی را می پالید که تا آن لحظه مثل جادوگران افسانه های کهن ،غیابت بی برگشت کرده بـود تـا در فرصتی غیر قابل انتظار ،پیش چشـم حیـرت زده اهل ناکجا آباد دنیای افسانه دوباره ظاهر شود! خیلی عجیب بود که چشـمان او به انبوه درهم ومتحرک مردم چنان فرو می رفت که گیچ ومنگ می شد وبه جز افراد جوان هیچ پیر مردی را نمی دید .روشـن بود که فقط پیرمرد می توانسـت او را از ایـن کابـوس آزاد کنـد .هرچه تالش کـرد از ورای گفته های قاضی هاشم ،قیافه شخص ارتباطی را در فکر خود بیافریند ،موفق نشد .احتما ً ال یک علت این بود که همۀ آدم ها در کهولت به یک چهـره در مـی آیند! ممکن چنین تصویری مسـلم نباشـد ،اما نادر درآن دقایق گذرا ،همه پیرمردان عالم را شـبیه یکدیگر فکر می کرد .در چنین حال ،قوه تشخیص در تنگنا می افتد ...او چند لحظه فکر می کرد که داسـتان مصیبتش طی یک اتفاق سـاده ،قرین پایان خواهد شد .حاال که قطار از شهر بیرون می رفت ،تصمیم گرفت با خونسردی ونظم آهنین را در دل برقرار نگهدارد وبدون آن که از این شکست ناراحت باشد ،پشت فتنۀ درد انگیزی را به زمین بزند که شور و آرامش را در وی نابود می کرد. قطعًا نتیجه گیری کرد که از استقامت های نامعلوم ،زیر نظارت یک دسـته ازمردم قرار دارد .از همین رو از زره پوش قطار چشـم برنمـی داشـت .فکـر می کـرد محتـوای انسـانی آن جعبـۀ فلزی متحرک ،مواد اصلی فاجعه یی اند که انفجار شان از درون او آغاز خواهد شد .حقیقتًا طبع متلون انسان دربرابر پیش آمد های روزگار به شکلی در می آید که اص ً ال با روش تشابه با عنصر دیگری جور نمی آید. روزی که شاه محمود را کشتم ...آدم دیگری بودم !واقعًا ! حاال همچون مظنون ناتوان ودر تله افتاده ،با نگاه های کوتاه و شـتابنده و آمیخته با وسـواس وبی اطمینانی ،منظرۀ غم
81 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان دنباله دار
انگیز قسمت عقبی قطار را در عقب نمای راست و چپ می دید، جالب این که شک وتردید او نسـبت بـه منشـی بـار دیگر بدل بـه یقین شـده بـود! البته هیچ گونه دلیلی که حد اقل به پرسش های یک عقل معمولی پاسخ رضایـت بخشـی بدهـد ،نزد وی وجود نداشـت .گاهی انسـان به وسیله شواهد قلبی دچار مصیبت می شود ،یا بهتر است گفته شود حتی قلب وشعور در برخی موارد مشاوران خوبی برای آدم نیستند. هرگاه این قول عام درست باشد که عقل پدیدۀ قاصر است ،باید بـی درنـگ بر آن اضافه شـود که قلب انسـان هم کم وبیش یک شاهد بوالهوس است وبدتر آن که قلب نسبت به شعور یک مقدار خودسرانه عمل می کند. آنقدر گرفتار مشکالت خودش بود که عادات قلبی وعقلی اش مجال خودنمایی نداشتند ،درعوض جریان تازه یی به سویش جلو می آمد واندیشه فرار را در وی جان دوباره می داد. چگونه می توانست فرار کند؟ در این حال چنگک تیزی از گوشه روحش باال آمد که سوالی از آن آویخته بود : شاید خطرناک ترین چیزی که با خود آورده ام ،همان مکتوبباشد! در آن چه نوشته شده است؟ بـرای شـخص بی سـواد ،گاه لحظه های خـاص و درد انگیزی پدید می آید که شـاید به درد توصیف نا پذیر آخرین لحظه های زایمان یک زن شباهت داشته باشد . بـه محـض خروج قطـار از داخل شـهر ،نیم تنه منشـی ازدهانه کوچـک زره پـوش بـاال آمد وبا اشـاره به سـوی دشـت ،قطـار ر ا بـه توقـف داشـت .زره پـوش درسـت در نزدیکی رسـتوران کهنه ومحقری درقسـمت چپ جاده حاشـیه گرفت وایسـتاد .راننده ها دسته دسته سوی رستوران نزدیک شدند و تحرک ناگهانی در آن جا برپا گردید. منشـی بـی آن کـه روی صفۀ نسـبتًا وسـیع در جلوی رسـتوران بنشیند ،همچنان ایستاده بود .این طورمی نمود که او در آن لحظه خیاالت سردار جنگیی رابه قرض گرفته بود که دور بعدی فتوحات خویش را عنقریب آغاز خواهد کرد ونخستین کار او معاینه وسایل ونفرات است ،ولی در ظاهر لبخند خوشبینانه یی بر لب داشت و از سیمای جوانش چین های مسؤولیت شناسی روفته شده بود .اکنون برای نادر مشکل بزرگ برای این بود که آیا به اندوه درونی واعصاب خسته اش مسلط خواهد شد یا خیر؟ در حالی که به طور آشکار از اثر فشار روحی ،تکیده به نظر می آمد ، چند گامی به جلو گذاشت ونزدیک منشی ایستاد .برای وی خیلی دشـوار بود که با چهره یی منسـبط ونگاه های پر از اعتماد ظاهر شـود .بـه زودی فهمیـد محال خواهد بود کـه کوچکترین خطایی رامرتکب شود وتوان پرداخت کفارۀ آن را داشته باشد! این بود نقطه اوج بد بینی وبحران خیالیی که او را فرا گرفته بود. نصر الدین ونواب کل هم سـر رسـیدند و نادر مشـاهده کرد که نواب با قیافۀ ابله والقید از قوطی کوچک ،مقداری نصوار به دهان انداخت و درحالی که قوطی را به نشـانه تعارف ،کف دسـت نصر الدین گذاشت ،نگاهش رابه طرف نادر دور داد و بار دیگر به نصر الدین رو کرد .این عمل گرچه در حکم بی توجهی نسبت به نادر نبود ،از نظر نادر هم جز نامهربانی عمدی تعبیر دیگری نداشت. وقتی احساسـات شـخصی بر انگیخته می شوند ،حالت دو گانه ومتضـاد باریـک بینی وسـطحی نگری او را فرا می گیـرد و در آن
لحظه هر نتیجه یی که از اعمال وگفتار مردم به دست می آید ،تا حد زیادی می تواند واقعی نباشـد .نادر همچون آدم ظاهربین که بیشتر عیب دیگران را می بیند ،درباره نواب با خود گفت : کل لوده هم حاال خودش را آدم حساب می کند !با این حال هیچ کسی مکلف نبود احساسات اورا جدی بگیرد و همهمۀ حرف وسـخن راننده هایکباره به خنده های پر سـر وصدا و سـخنان مبالغه آمیز مبدل می شـد .ناگاه ،نادر از روی نیازی که در حقیقت تالشی برای ایجاد فضای تفاهم به حساب می آمد ،به نواب کل روی آورد: چه بار کرده ای نواب ؟نواب که دست نصر الدین را دردست داشت ،با صدای بلندی به شـکایت آغاز کرد وچند گام به سـوی نادر پیش آمد ونصر الدین راهم باخود کشانید .معلوم نبود چرا از روی ترحم به نادر نگاه کرد وسپس گفت : مهمات ثقیله بار کرده ام ...افسوس که موترم مزه اش نیست! نادر بالحن به ظاهر حسرت اندوه اظهار داشت: موتر را چه می کنی -گپ این اسـت که درین نوبت دسـتما خالی اس! او با این گونه سـخنانش می خواسـت اندوه درونی خودرا پنهان کند ،نواب کل فی البدیهه چشمکی زد: برپدر بخت وطالع من وتو لعنت ! کی نقش آمده ؟نصر الدین به جای نواب پاسخ داد : غیر از ما وشما همه گی نان شان در روغن است !نواب همیشه عادت داشت حرف آخر خود را اول بر زبان بیاورد و به تشریح نیات خود پرداخت: درین قطار دلم ُپر بود که اگر آرد وبوره بارم نکنند ،چینی بابو تایر سـر زلفم اسـت ،مگر از زیر پلو ُملی بر آمده ...کف دسـت چپم ناحق می خارید! نصـر الدیـن بی آن که کمتریـن عالمت آشـنایی در چهره اش نمودار باشد ،از نادر پرسید: موترت چطور ...به ُسر است ؟نادر با بی میلی آشکاری پاسخ داد: چه در قصه اش هستی ...رویش را به سـوی اجتماع کوچک راننده هایی دور داد که نقل مجلس ایشـان جواد منشـی بود .این بار هم نواب نافهمیده میان صحبت دوید: والله بد زدیم !نادربی اعتنا گفت: چه نالش می کنی ...فقط گرسنه مانده ای !نواب کل مثل خروس جنگ نادیده ،گردن باریک خودرا راست کرد: زور آدمی ...دستم تنگ است ...پس بده ده هزار ! از کجا بدهم؟ میبینی که من هم تا فرق مهمات بار هستم !نواب به سـوی کسـانی که دور منشی گرد آمده بودند ،نگاه کرد وسپس خندید: سـیل کـن آن هایـی کـه نقش آمـده اند ،یکجا شـده اند وماغریب ها را کسی نمی بیند ! نصرالدین بار دیگر به سوی نادر برگشت وبا لحن خالصانه
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
گـونـاگـون
80 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
ناامنی غذایی سالمت شهروندان را تهدید میکند گومیر مادران و نوزادان در سـروی جدید اداره احصاییهی مرکزی نشـان میدهد که مر هنگام والدت در کشور دو برابر افزایش یافته است. فیروزالدین فیروز ،وزیر صحت عامه دیروز در کنفراس خبری در بارهی صحت مادران و نوزادان گفت« :این سـروی نشـان می دهد که از سـال ۲۰۱۰تا ۲۰۱۵مرگ و میر مادران از ۳۲۷تـن در یـک صـد هـزار والدت زنده ،به ۶۰۰تا ۷۰۰تن در یک صد هزار والدت زنده ،به صورت تخمینی افزایش یافته است ».او گفت که سرویهایی که صورت گرفته است ،نشان میدهد که وضعیت صحت مادران خوب نبوده و در آن تغییری نیامده است .وزیر صحت افزود: «ما باید جدی شـویم و تعهد مجدد کنیم که در پنج سـال گذشـته ،نتیجه قابل مالحظهای [به دست] نیامده است». آقای فیروز اشاره کرد که وزارت صحت کنفرانس دو روزهای را به این خاطر راهاندازی کردهاند که توجه و کمک مالی شـریکان بینالمللی را به وضعیت خراب صحی مادران در کشـور جلب کنند. در این کنفرانس ،نمایندگان تطبیقکنندگان خدمات صحی و مسووالن صحت والیتی حضور داشتند. به گفته وزیر صحت ،در این کنفرانس ،استراتژی و پالنهای جدید را برای بهبود وضع صحت مادران با همکاری نهادهای همکار بینالمللی تهیه میکنند .آقای فیروز گفت که در دو روز آینده ی مشـخصی برای هر والیت صحبت میشـود تا تهیه با نهادهای همکار ،روی پالن و اسـتراتژ شود. به قول او ،هنوزهم در بعضی والیتها ،وضعیت صحت مادران نگرانکننده است. وی افـزود کـه یونیسـف و نهادهـای همـکار دیگر بخش صحـت ،وزارت صحـت را همکاری تخنیکی و مالی میکنند .وزیر صحت اشاره کرد که همکاری خارجیها بسیار کم شده است و گومیر و مشکالت و کمبود خدمات صحی را برای آنها بیان آنان برای جلب کمک ،ارقام مر میکنند. گومیر مادران را خراب بودن وضعیت امنیتی از سال در عین حال وزیر صحت دلیل افزایش مر ۲۰۱۰تا ،۲۰۱۵بیتفاوتی نظام ،موجودیت فساد و عدم تعهد مسووالن میداند. گومیـر مـادران در سـال ۲۰۱۵نیز مسـووالن وزارت صحـت میگوینـد کـه بـرای کاهـش مر استراتژیهایی را با شریکان بینالمللی در میان گذاشتهاند که نتیجه خوبی داشته است. وزیر صحت میگوید« :دوباره آن را ارزیابی و استراتژیهای جدید را به آن اضافه میکنیم ،تا در پنج سال آینده وضعیت را کام ً ال تغییر داده بتوانیم». وزیر صحت همچنان گفت که کوشش میکنند که سرویها را بدون دخل و غرض خارجیها، افعانها انجام دهند. وزیر صحت ،سروی اخیری را که وزارت صحت و همکاران این وزارت انجام داده است ،زننده و غیرقابل قبول در بخش صحت مادر و نوزاد خواند .در آن سروی آمده است« :هنوز شمار زیادی از اطفال و زنان به خدمات صحی دسترسی ندارند». همچنان در برآیند این سروی ،استفاده از روشهای تنظیم صحت خانواده پایین است ،تقریبًا نصف مادران حامله ،مراقبتهای قبل از والدت را دریافت نکردهاند و نیز تقریبًا نیمی از نوزادان بدون پرستار به دنیا میآیند. در این سروی آمده است که اضافه از نصف کودکان تحت برنامه واکسیناسیون قرار ندارند و کمتر از نصف کودکان زیر شش ماه از شیر مادر خود استفاده میکنند. فیروزالدین فروز میگوید که با وجود این که مرکزهای صحی و تعداد پرستاران افزایش یافته
گومیر ،غیر قابل قبول است. است ،اما آمار مر وزیر صحت گفت که این وزارتسرعت عمل را باال میبرد و به صورت دستهجمعی در برابر گومیر ماداران مقابله میکنند. مر گومیر مادران ،بیشتر در زمان زایمان در همین حال نماینده یونیسف تأیید کرد که ۵۰درصد مر میباشد. گومیر کاهش او گفت که فامیلها آگاهی صحی ندارند ،اگر آگاهی موثر داشته باشند ،این مر پیدا میکند. گومیر مادر و نوزاد را وی افزود که اگر اطالعت موثر داشـته باشـیم ،میتوانیم سـه برابر ،مر کاهش بدهیم. گومیر مادران و نوزاد را ،هنگام والدت را پایین وی اشاره کرد که داشتن آگاهی ۷۱درصد مر میآورد. گومیر مادران را وابسته به وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور دانست. نماینده یونیسف مر به باور نماینده یونیسف ،پیش از والدت ،در هنگام والدت و بعد از والدت باید مداخالت موثر صورت گیرد. او گفت که قبل از والدت به خانمها بعضی دواها تجویز شود. گومیر مادران وجود دارد. وی افزود که مداخالت بسیار ارزان و سادهیی برای مر قرار اسـت که یونیسـف این مداخالت را در دو روز آینده برای نمایندههای صحت والیتها، آموزش دهد. گومیر مادران وجود در عین حال به اساس تحقیق یونیسف ،دو مشکل عمدهای در بخش مر دارد و آن کم بود خدمات صحی و امکانات صحی در کشور است. گومیر مادران و نوزاد ،پیشنهاد نماینده یونیسف برای کاهش مر کرد که خدمات صحی باید به نود درصد برسد و آموزگاران و مشوره دهندگان صحی نیز شروع به کار کنند. بـا وجـودی کـه وزارت صحـت عامـه نگرانـی خـود را از کاهـش کمکهای کشـورهای غربی ابـراز کـرد ،امـا مسـووالن نهاد یونیسـف در کشـور میگویند کـه در سـال روان در بخش صحی سرمایهگذاری بیشتری میکنند. نماینده یونیسـف گفت« :در سـال ۲۰۱۷قرار اسـت که سـرمایهگذاریهای بیشتری در بخش صحت شود». به نقل از نماینده یونیسف ،بخشی این کمکها برای افزایش تعداد کارمندان صحی و ثبت نام نوزادان در مرکزهای صحی مصرف خواهد شد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
در حالیکه بین عناصر طبیعی رابطه تنگاتنگی از نظر بیولوژیکی وجود دارد و طبیعت در تعامل همیشگی با عناصر تشکیلدهندهاش میباشـد ،امـا در ایـن میـان برخـی فعالیتهـای بشـری خـارج از قاعـده و بیرویـه بر مواهب طبیعت که همیشـگی و پایدار بهنظر میآیند ،اثرات هولناکی بر جا گذاشته و اگر در روش و شیوههای بهرهبرداری از طبیعت بازنگری صورت نگیرد ،طبیعتی که بشر را در دامن امن خود از بالیا مصون میداشت ،خود به دشمنی قهار تبدیل میگردد. براسـاس گزارش اداره جیولوژی و کارتوگرافی ،در سـال،۱۳۵۷ ۱٫۹میلیون هکتار ،مسـاحت جنگالت در کشـور بوده است که ۳ درصد اراضی کشور را در بر میگرفت .براساس آمارستالیتی سال ۱۳۸۱این مساحت ۱٫۳میلیون هکتار محاسبه شده است. وزارت زراعت و مالداری کشور با ارایه این آمار میگوید در سال ۱۳۹۲با توجه به ارزیابی هوایی ۱٫۷میلیون هکتار که ۲٫۶۴ درصـد را نشـان میدهـد که این به معنای افزایش سـطح پوشش گیاهی در کشور میباشد. اما از طرفی برخی از جنگالت در کشور در معرض خطر قرار دارند .جنگلها و پوشش گیاهی در والیتهای شرقی کشـور در اثر ناامنیهای دوامـدار روزانه در معرض نابودی قرار گرفتهاند. این در حالی است که وزارت زراعت و مالداری میگوید در ۱۰سـال گذشـته ۷۲۵۵هکتار سـاحات جنگل پسته و جلغوزه را در ۲۲والیت کشور احیا کرده است. محمدامـان امانیـار ،رییـس بخـش جنـگالت وزارت زراعـت میگویـد در ۳۲والیـت کشـور به مسـاحت ۲۷۵ هکتار قوریه و بهبود وضع محیطزیست احداث شده است. در همیـن حـال از طریق پروژه چنارکاری در ۱۰والیت کشور ۱٫۲میلیون اصله نهال چنار با بستههای زراعتی در ۱۷۴هکتار زمین تطبیق شده است. این در حالی است که احمدشاه اوریاخیل ،معاون ریاست سرسبزی شهرداری کابل میگوید که بعد از سقوط طالبان در شـهر کابـل تنهـا ۷تا ۸هزار درخت وجود داشـت اما در حال حاضر بیش از سـهونیم میلیون درخت در کابل برای سرسبزی و تصفیه هوای شهر کاشته شد ه است. شهرداری کابل میگوید با حفظ و مراقبتی که از درختان صورت گرفته بیش از ۵درصد درختان کاشـته شـده ،ضایعات نداشتهاند. عوامـل ضایعـات عـدم توافق با خاک ،تخریب از سـوی کودکان، موترها و رمههای حیوانات بوده است. معاون ریاست سرسبزی شهرداری کابل میگوید که در سالهای اول نهالها از کشورهای خارج وارد میشد ،اما در حال حاضر در کابل قوریهها ساخته شده و نهالهایی که همهساله در شهر کابل غرس میشود ،محصول همین قوریهها میباشد. شـهرداری کابـل میگویـد قصـد دارد تعـداد غـرس درختـان پهنبـرگ را در کابـل افزایش دهد زیرا ایـن درختان قدرت جذب بیشتر رطوبت را دارند و از این طریق آلودگی هوا در شهر کابل نیز پایین میآید .بهگفته احمدشاه اوریاخیل ،سرسبزی شهر یک روند دوامدار است .در کابل ۵۵پارک و ۴باغ وجود دارند که هر کدام از آنها با استندردهای باال ساخته شدهاند اما این نهاد میگوید این پارکها محلی برای بودوباش معتادین شده ،شهرداری قادر نیست
گـونـاگـون
79 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تا پارکها را از وجود این افراد پاک کند. با آنکه وضع شهر کابل از نظر سرسبزی نسبت به دهسال قبل تغییـر قابـل توجهی را به خود دیده اما هنوز هم با توجه به هجوم جمعیت به کابل ،این شهر از خدمات اساسی شهرداری برخوردار نیسـت و در واقع شـهرداری کابل قادر نیست برای جمعیت رو به ازدیاد این شهر خدماترسانی کند. احمدشاه اوریاخیل میگوید ظرفیت این نهاد برای خدماترسانی برای جمعیت کابل کافی نیست و تشکیل این اداره به چهل سال قبل بر میگردد. معـاون ریاسـت سرسـبزی شـهرداری کابل میگویـد« :درختان ن در کابل زیر حفظ و مراقبت بیش از ۶۰۰کیلومتر سرک و گلدا شهرداری قرار دارد و این مقدار با سیستم عنعنوی آبیاری میگردد و از طرفی ما روزانه ضایعات درخت داریم .باالترین جریمهای که
کاری ایـن وزارت کـه در زون مرکـز روی دسـت گرفته شـده بود، یکی از موفقترین پروژهها برای ایجاد ساحات سبز ارزیابی شده است. رییـس بخش جنـگالت وزارت زراعت ،مالـداری و آبیاری قطع جنگالت در کشور را رد نمیکند اما میگوید ناامنیها ،فقر و تغییر اقلیم بر روند قطع درختان اثر منفی گذاشـته اسـت .وی میگوید: «در کنـار قطـع درختان برنامههای وسـیع احیا هم وجود داشـته و برنامههای آگاهیدهی عامه هم وجود داشته است». بیشتر پوشش گیاهی و جنگلی کشور در مناطقی است که عمال در جنـگ و منازعـه قرار دارند و همـه روزه تعداد زیادی از درختان و پوشش سبز در اثر این درگیریها میان طرفین از بین میروند. در کنر و خط مرزی با پاکستان ،درگیریها همهروزه سرمایههای طبیعـی کشـور را از بین میبرنـد .قاچاق چوب چارتراش مشـکل
رابطه درخت و حیات -مریم حسینی
برای آسیب رساندن به درختان در قانون در نظر گرفته شده ،سه تا چهار هزار افغانی است ،که آنهم در برخی موارد کسی که به درخت آسـیب رسـانده ،جریمه نمیشود و پولیس ترافیک به این مسـاله توجـه ندارد » .بهنظر میآید شـهروندان بـه اهمیت درخت و نقش درخت در پاکی آشـنایی کمیداشـته باشـند .آنان گرمی بیش از حد هوا را احساس میکنند ،از آلودگیهای محیطی رنج میبرند اما به نقش سـازندهای که خودشـان میتوانند در کاهش ی هوا داشته باشند واقف نیستند. اثرات منفی گرم اوریاخیـل میگوید« :شـهرداری کابـل واحد بودجـوی در دولت نیسـت و خـودش بایـد مخـارج خـود را تامیـن کنـد هرچنـد کـه چشمههای عوایدی در این نهاد وجود دارد که ما بهخاطر زورمندان آنها را به دست آورده نمیتوانیم». در همین حال وزارت زراعت میگوید در ۱۰والیت برای اینکه ساحات جنگلی و پوشش گیاهی دوباره احیا شود ،آبزیرهها را ایجاد کرده است .در همین حال محمدامان امانیار میگوید پروژه چنار
دیگری اسـت که تا اکنون دولت نتوانسـته اسـت برای ممانعت از آن برنامهای جدی روی دست گیرد. محمدامـان امانیـار میگویـد« :قطع درختان بـر تغییر اقلیم اثر مستقیم دارد ،در ضمن بر سطح آبهای زیرزمینی اثر میگذارد و باعث فرار حیات وحش میشود .وقتی جنگل نباشد زنجیره حیات از هم میپاشـد ،هوا آلوده میشـود و بادشـکنها از بین میروند. اضرار آن بسیار عمده است .نابودی جنگلها ،یک فاجعه را به بار میآورد». به باور امانیار ،رییس بخش جنگالت وزارت زراعت و مالداری اگر هر شهروند کشور به وظیفه خود در قبال محیطزیست عمل کند ،چالشهای جهانی به یک فرصت تبدیل میشود .او میگوید: «وقتی پوشـش گیاهی از بین برود ،تعامالت بین عناصر طبیعی از بیـن مـیرود ».او رابطـه درخـت بـا زندگی انسـان را چنین بیان میکند« :هوا یعنی درخت ،درخت یعنی آب و آب یعنی حیات».
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
گـونـاگـون
78 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
آلودهسازی محیط زیست ،نقض حقوق بشری است
-یارمحمد یاری
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
77 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تـاریـخـی دنـبـاله دار
دو نکته ای که باعث شـد تا اول وی را شـهزاده سـرخ بنامند و گرا ،در مسايل ملی و بينالمللی ،گرويده تر شدم. او در آن روز و روزهـای ديگـر از طرح پالنهای اقتصادی جهت سـپس به زندگی وی و خانواده اش با فاجعه انگيزترين مصيبت دگرگونی شرايط مادی مردم و تحرک معقول و مثمر در تحوالت زمـان پايـان دهنـد .ايـن دو نکتـه سياسـت خارجـی و تأسـيس اجتماعی خصوصًا نهضت نسوان و تفکيک حکومت از سلطنت جمهوريت در افغانستان بود. و حمايـت از خواسـت افغانهای مـاورای خط ديورند جهت تعيين سرنوشـت آنان مرا به روشـنی خواسـته هايش در افغانستان قرار -۱سياست خارجی افغانستان: داشـتن روابـط سياسـی بـا حفـظ حقوق مسـاوی با کشـورهای می داد. شفافيت عقيده و تصميم وی در حفظ منافع ملی و ايجاد جنبش خارجی که معرف هويت ملی و استقالل افغانستان بود ،با رسيدن تازه در روند سياسـت خارجی کشـور بود که خط مشـی اوشـان را امير دوست محمد خان به کمک اردوی انگليس برای بار دوم به سلطنت ،ديگر معنا و مفهوم خود را به حيث يک کشور مستقل عاشقانه پذيرفتم .او رو به من کرده گفت: "سـوانح شـما را به من گفته بودند ،اما قبل از ديدن و شـنيدن نه تنها از دست داد ،بلکه نيمی از سرزمين افغانستان را هم امير نظريات شما ،باورم نمی شد که متعلمی با داشتن وضع اجتماعی در زير سلطۀ انگليس ها ناديده گرفت. نا مساعد توانسته باشد تحصيالت خود را از مکتب نعلبندی اردو امير شيرعلی خان خلف امير دوست محمد خان اراده کرده بود تا غير از انگلسـتان با ديگر کشـور های جهان هم روابط سياسی تا فاکولتۀ طب به طور بی سابقه ادامه دهد". تکـرار اينکـه گفتـه هايم مبين چه نکاتی بود که توجه شـان را برقرار نمايد .اما ديری نگذشت که انگليس ها و انگليس مشربان بـا وجـود تفـاوت عميق طبقاتـی جلب و باعث گرديـد تا به حيث او را در لحاف بيمار پيچاندند تا رفته رفته در گوشه ای از کشورش هم عقيده سياسـی سـال ها با همديگر همکاری داشـته باشـيم ،جان به جان آفرين داد. خودستايی است و بهتر است به اندرزها و کارنامه هايش ادامه داد .امير عبدالرحمان خان نواسۀ امير دوست محمد خان نه تنها پا او در همـان روز هـای اول صـدارت خويـش در سـنبلۀ ۱۳۳۲را از گليم پدر کالن به نفع بريتانيای کبير بيرون نکرد ،بلکه سر هــ.ش .مـرا بـه حيـث مديـر قلـم مخصـوص صدراعظـم – بـه و گـردن را هـم در لحـاف آن پيچانيد و از چتـرال تا بحيره عرب اصطالح امروزی رئيس دفتر – مقرر نمود که جلب اعتماد و باور قسمت جنوبی و شرقی افغانستان را که جد بزرگوار شان با بزرگ وی مديريـت قلـم مخصوص را با صالحيت تريـن اداره در زمان منشـی به انگليس ها واگذاشـته بود ،با دنائت و پسـتی ،با قبولی معاهدۀ ننگين خط ديورند ،بدون اراده و خواست مردم افغانستان صدارت شان ساخته بود. بـه هـر صورت او آنچـه را قبل از صدارت در نظر داشـت بدون نه تنها به آن تن در داد ،بلکه با کسـانی که از قبول اين معاهدۀ سروصدا برای پياده کردن آن روزانه کم از کم ۱۴ساعت کار می شـرمآور سـر بـاز می زدند به شـدت و بی رحمی برخورد کـرد .از کرد ،و ديگران را جهت آبادی افغانستان در کارهای طاقت فرسا آنجمله بود ساختن کله منار از مردم شينوار ننگرهار ،زرمت پکتيا، غلجائی های قالت و مردم هزاره در قسمت مرکزی. تشويق می کرد. با آنهمه او از تبارز و کار خود را به روی مردم کشيدن خوشش به پاداش اين عمل نکوهيده ،انگليس ها در نيمی از سرزمين نمـی آمـد و مـی گفـت" :بهتر اسـت مـردم بـه روی کار حکومت خـودش امـارت وی را با داشـتن اسـتقالل داخلی بـه حيث جيره خوار تضمين کردند .پيروی و همکاری با هند برتانوی بعد از امير قضاوت کنند تا به گفته ها و وعده های عملی ناشده". واقعاً هر روزی که از حکومت شان می گذشت چيزهکی هم از عبدالرحمان خان توسـط خلف او امير حبيبالله خان با نرمش و عقب ماندگی های کشور کاسته می شد ،و نويد يک افغانستان مدارای بيشتری با مردم ادامه يافت. امـا بعـد از شـهادت اميـر حبيباللـه خـان و پادشـاه شـدن فرزند پيشرفته و سربلند به دل ها پرپر می زد. عناصر ارتجاعی و عقب گرا پشـت سـر می رفتند و زمينۀ کار نامـورش اعليحضـرت امانالله خان دامنۀ اسـتقالل طلبی مردم، و فعاليت به طبقۀ تعليم يافته و وطن دوست و تحصيالت عالی کـه در اخير سـلطنت امير حبيبالله خان باال گرفتـه بود ،با اعالم استقالل افغانستان از جانب امانالله خان وسعت نامنتها اختيار می برای مردم کشور ميسر و آسان تر می شد. به طور مثال ،در سال ۱۳۳۲هـ.ش .پوهنتون کابل دارای چهار کند و جنگ سوم افغانستان و انگليس در می گيرد ،و افغان ها باز فاکولته و کمی بيشتر از چهارصد محصل بود که بيش از هفتاد هم انگليس ها را شکست می دهند و دو باره مستقل می شوند. درصد آن از باشندگان کابل و متباقی شاگردانی بودند از سراسر اما سياسـتمداران هند برتانوی و انگليس منشان افغانی خواسته کشور .به استثنای فاکولتۀ طب شاگردان سه فاکولتۀ ديگر در خانه های اعليحضرت شان را که برای پيشرفت کشور و دانش بيشتر های کرايی تدريس و بعضًا ليليه می شدند .اما در پايان صدارت مـردم و نپذيرفتـن معاهدۀ ديورنـد پی ريزی کرده بودند ،توسـط او بيش از چهار هزار محصل پسـر و دختر در اطاق های درسـی مشتی از علمای فاسد و روحانيون اجير و تنی چند از تجزيه طلبان و ليليۀ پوهنتون که جديداً اعمار شـده بود ،تدريس می شـدند و ميان توده ای از مردم به کفر توجيه می نمايند و امانالله خان را زندگی می کردند .برعکس سال های گذشته هشتاد درصد آنان علمای گفته شـده تکفير می کنند و سـلطنت شان را سقوط می دهند. را محصلين و محصالت اطرافی تشکيل می داد. آنانی که آرزومند معلومات بيشتر از پيشرفت های دورۀ صدارت از جملۀ ۲۱نفر عالمی که امانالله خان را تکفير کرده بودند ۱۹ محمـد داود انـد بهتـر اسـت از کتـاب تأسـيس و تخريـب اوليـن نفر آنان از مدرسۀ ديوبند هندوستان مستعمرۀ آن روزی انگلستان جمهوری افغانسـتان اسـتفاده کنند ،زيرا در اينجا تنها دو نکته از فارغ شده بودند. جانشينان امانالله خان با اينکه مملکت مستقلی را صاحب شده کارنامه های وی تحت بحث قرار گرفته است.
بودند بازهم روش سياسی عبدالرحمن خان را در سياست خارجی خصوصًا در موضوع خط ديورند مراعات می کردند .چنانچه هم زمان با قيام مردم هند ،جهت آزادی از انگليس ها – بعد از جنگ جهانی دوم – افغانان ماورای خط ديورند فعاليت جنگی شـان را برای خالصی از اسـتعمار و اسـتثمار انگليس به اميد پشـتيبانی حکومت افغانسـتان تشـديد کردند .اما بدبختانه به جای استفاده از چنيـن زمينـۀ مسـاعدی برای اسـتراد سـرزمين های از دسـت داده شدۀ افغانستان ،دربار کابل مهر خاموشی به لب می زند و با سکوت مرگباری نظاره گر دست به دست شدن خاک افغانستان کهن از انگليس ها به پاکستان ،فرزند نو تولد استعمار ،می شوند و به اين صورت به کردار نادرست امير دوست محمد خان و تعهد نا بخشودنی امير عبدالرحمن خان صحه می گذارند و روش عقب نگه داشتن کشور را برای بقای ساللۀ خويش مو به مو در عمل پياده می کنند و با رفتار مور مانند ،که آب از آب تکان نخورد ،تا سال ۱۳۳۲هـ.ش .سلطنت می کردند. بنـاء جبن سياسـی در آن سـال ها تحت نـام بيطرفی باعث آن ً شده بود تا دربار کابل از بيطرفی فعال و رها کردن روش ديروزی هراس داشته باشد. امـا هميـن که محمد داود در سـنبله ۱۳۳۲هــ.ش .به صدارت رسـيد ،بـه حيث زمامدار يک کشـور مسـتقل ،به روش سياسـی کهنۀ کهنه کاران خط بطالن کشيد و علنًا به استناد اينکه امير عبدالرحمن خان برده و جيره خوار انگليس ها بود و معاهدۀ برده بـا بـرده دار ماهيت حقوقی نـدارد ،به صدای افغـان های ماورای خط ديورند جهت آزادی شان همنوا شد و برای نخستين بار – از امير دوست محمد خان تا ۲۰سال اول سلطنت محمد ظاهر شاه – رفت و آمد زمامداران کشور های مختلف به شمول ابر قدرت ها به افغانستان و از افغانستان به کشور های ديگر آغاز گرديد. حکومت افغانسـتان برای بار اول با سـربلندی و آواز رسـا بعد از سقوط امانالله خان ،مانند ديگر کشورهای غير منسلک و بيطرف، هنـد ،مصـر ،الجزاير ،اندونيزيا وغيره ،ميان ابرقدرت ها به حيث عضـو نامدار و برجسـتۀ کشـورهای غير منسـلک قد علـم کرد و سياست خارجی خويش را با حقوق برابر با ديگر کشور های جهان خرد و چه بزرگ ،چه دور و چه نزديک ،خود رقم زد و بدينسان چه ُ هويت ملی خويش را به حيث يک کشور مستقل در جهان تثبيت کـرد و برخلاف تبليغات منفی ،نه تنهـا از يک ابر قدرت بلکه از رقابـت هـر دو ابر قـدرت (اياالت متحدۀ امريـکا و اتحاد جماهير شوروی) بهره برداری و از کمک های بدون قيد و شرط آنها برای آبادی افغانستان استفاده کرد. به طور مثال: سرک تورغندی -قندهار ........................................از کمک شوروی سرک سپين بولدک -قندهار.................................از کمک امريکا سرک حيرتان -کابل................................................از کمک شوروی سرک قندهار -کابل ................................................از کمک امريکا برق آبی نغلو .......................................................از کمک شوروی برق کجکی .............................................................از کمک امريکا میدان طيارۀ کابل (بينالمللی) ..........................از کمک شوروی ميدان طيارۀ قندهار (بينالمللی) ..........................از کمک امريکا پروژه آبياری ننگرهار ...........................................از کمک شوروی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
76 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تـاریـخـی دنـبـاله دار
کودتای پنجم در سقوط دولت جمهوری ,سرخ يا سياه
نويسنده :داکتر محمد حسن شرق
قسمت اول برگرفته از سایت وزین کابل ناته
ما نـگوييم بد و ميـل به ناحق نـکنيم جامۀ کس سيه و دلق خود ارزق نکنيم "حافظ بسم الله الرحمن الرحيم اهدا به آنانی که در تحت قيادت محمد داود برای تأمين وحدت ملی و اعتالی افغانستان در اين سرزمين کهن اقدام به تأسيس جمهوريت کردند "هو" ما در مرحله ای از بيهوده گوئی و دروغ پردازی و خودستايشی قرار داريم که اگر شاهدان عينی سکوت اختيار کنند ،حدسيات و نقل مردم و قرينه سازی های ناشی از بدگمانی به جای حقايقِ ، نُقل مجلس خواهند شد مانند :کارنامه های مؤسسين جمهوريت در افغانستان داکتر محمد حسن شرق
مقدمه با ناديده گرفتن پيشنهادات محمد داوود در تفکيک حکومت از سلطنت در قانون اساسی ۱۳۴۳شمسی بود که رفته رفته انديشۀ آن بوجـود آمـد تا ،به جای تفکيک حکومـت ،در انتقال قدرت از سلطنت اقدام شود. در واقع آمادگی به چنين اقدامی ،که ما را گرويده ساخته بود، همانا برداشتی بود از مطالعۀ مبارزۀ مسلحانه جمهوری خواهان در سراسر جهان ،از فرانسه تا مصر ،از ترکيه تا سوريه ،از روسيه و چين گرفته تا اياالت متحده و غيره ،که نشان می داد برای سقوط سلطنت ها و تأسيس جمهوريت در کشور های شان ،به شکلی از اشکال ،دست به قيام مسلحانه زده بودند .زيرا به شهادت تاريخ از چيره شدن و غلبۀ يکی ،توسط شمشير ،بر ديگران پايه و اساس سلطنت ها (غصب قدرت از مردم) گذاشته شده بود ،نه به رأی و ارادۀ مردم ،و نگون سازی آنها هم (اعاده قدرت به مردم) بستگی ناگسسته به مبارزۀ مسلحانۀ مردم داشته است ،نه خوش به رضا و داوطلبانه. بنـاء طراحـان جمهوری در افغانسـتان هم مصمم می شـوند تا ً به ياری خداوند بزرگ ،قيام مسـلحانه را جهت سـقوط سـلطنت و تأسـيس جمهوريـت ،با جـذب صاحب منصبـان اردو ،در عمل پياده کنند. در گير و دار نفوذ و جلب صاحب منصبان در اردو ،دو نکته بيشتر
از همه چيز ،طراحان سلطنت را سرگيجه و سرگردان کرده بود. يکی اطالع يافتن سلطنتی ها از ماجرا بود که بدون شبهه برای جمهوری خواهان سرنوشت شومی در بر داشت .و دومی برداشتی بود که از جامعه خود داشتيم و آن اينکه :نظام شاهی در افغانستان سابقۀ تاريخی تقريبًا پنج هزار سال داشت و از صدها سال به اين طرف ،مردمان اين سرزمين ،در اثر تلقين مالها و روحانيون ،به عبوديت شاه زير نام سايۀ خدا ،معتاد شده بودند .باآلخره نزديک بـه سـه قرن بود که سـلطنت مانند ميراث بابـا در بين يک قبيله دست به دست می گرديد. بناء نمی شد پيامد سقوط چنين نظامی را در يک جامعۀ مذهبی ً و عنعنـوی سـهل و سـاده گرفـت ،گرچـه اکثريـت قاطبـۀ مردم (طبقۀ خاموش) از مزايای سقوط نظام مستفيد می گرديد .اما در فرمانداری کشور ،از قرن ها به اين سو افراد و خانواده هايی جا به جا گرديده بودند که يکی پشت ديگری با سلطنتی ها و امتيازات شان خوی گرفته و با طفيلی بودن در کنار شان معتاد شده بودند. کشـور هاييکـه در بقای نظام دلچسـپی و عالقـه مندی خاص داشـتند هم به يک بارگی از سـقوط سـلطنت متضرر و متوحش مـی شـدند ،و خواهـی نخواهی از امکانات وسـيعی که در پخش افواهات نادرست و اقدامات نظامی در اختيار داشتند ،در تخريب جمهوری و بد نامی عاملين آن دريغ نمی کردند. خوشـبختانه جمهـوری خواهـان ،از مرحله اولی بـدون دغدغه عبور و با سقوط سلطنت و اعالن جمهوريت ،باالتر از تصور ،به اسـتقبال اکثريت کامل مردم افغانسـتان رو به رو شـدند .و اما در مرحلۀ دوم به اصطالح هنوز آب از گلون پايان نرفته بود و عرق پای جمهوری خواهان نخشيده بود که: -۱چند تن از جنراالن و صاحب منصبان بلند رتبۀ اردو و هکذا تنـی چنـد از علمـا و خوانين با نفوذ ،تحت رهبری محمد هاشـم ميوندوال صدراعظم سـابق ،دگرجنرال خان محمد مرسـتيال و دگرجنـرال عبدالـرزاق قوماندان عمومی قوای هوايی و دافع هوا اراده داشتند تا نظام جمهوری را قهراً سرنگون نمايند. -۲مولوی غالم محمد نيازی و متعاقب آن استاد محمد عطاالله فيضانـی و بعضـی علمای ديگر ،با زير نفوذ قـراردادن تعدادی از صاحـب منصبـان اردو زيـر عنوان اينکه رهبـران جمهوری کافر و واجـب القتـل اند ،در سـقوط دولت جمهوری زمينه سـازی می کردند. -۳ايجاد شورش در لغمان ،لوگر ،فيضآباد بدخشان و پنجشير و اقدامات حمله بر کمپ رياست جمهوری در چمن حضوری در شامگاه ۲۷سرطان ۱۳۵۴به رهبری استاد ربانی ،انجينر گلبدين حکمتيار و انجينر احمد شاه مسعود و... -۴اقـدام بـه کودتـا از جانـب تـورن جنـرال ميراحمدشـاه خان قوماندان عمومی توپچی با تعدادی از صاحب منصبان اردو و چند نفر علمای دينی. خوشـبختانه جمهوری خواهان که بـرای جلوگيری از حمالت مخالفيـن جمهـوری آمادگی و همبسـتگی کامل داشـتند موفق
شـدند تا اقدامات زنجيری هر چهار کودتا را از سـنبلۀ ۱۳۵۲تا جدی ۱۳۵۵کشف و خنثی کنند. امـا بدبختانـه انشـعاب در جمهـوری خواهـان و تغييـر روش طراحان سـقوط دولت جمهوری به نيرنگ ديگری (اسـتفاده از مارکسيست های خودی به جای علمای دينی) بود که باعث شد تا کودتای پنجم با افکار سرخ و کردار سياه موفق به سقوط دولت جمهـوری شـود ،و پرسشـی را ايجاد کنند کـه آيا کودتای پنجم سرخ بود يا سياه؟ همين موضوع سبب شد تا محققين قضايا و آنانيکه در جستجوی راستی و درستی وقايع کشور اند خواسته باشند تا به جای ترويج شـايعه و پخش افواهات خود خواسـتۀ آنانيکه بر حدس و گمان وقايع را به ميل خود به خورد خواننده می دهند ،خبرهای دست اول را از رهبران و طراحان سقوط سلطنت که خود شخصًا درگير بناء حادثه بودند ،از آن جمله نويسـنده ،به دسـت داشـته باشـندً . بر چندين موضوع در کتاب "تأسـيس و تخريب اولين جمهوری افغانستان" ،از آن جمله انشعاب جمهوری خواهان ،خرده گرفته و آنرا ناکافی شمرده اند. از آنرو اين نوشـته مکمل و متمم موضوعاتيسـت که در کتاب تأسـيس و تخريب اولين جمهوری سـوال بر انگيز شـده اسـت. مانند: -۱انشـعاب در وحـدت و همبسـتگی کودتاچيـان ۲۶سـرطان ۱۳۵۲شمسی و سقوط دولت جمهوری. -۲خـط مشـی جمهوری خواهـان به نام "خطاب بـه مردم" که برای پياده کردن آن ،جهت ترقی و تعالی مردم افغانستان ،اقدام به تأسيس جمهوريت کردند. -۳توافق رئيس جمهور داکتر نجيب الله شهيد با قهرمان ملی شـهيد احمد شاه مسـعود در تجويز تجزيۀ افغانستان به شمال و جنوب. -۴اقدام به انتقال بيش از يک ميليون سکهۀ تاريخی طال (پنج ُتن) به بهانۀ فروش به اتحاد شوروی به تاريخ دهم جوزای ۱۳۴۷ شمسی توسط طياره ايروفلوت. -۵سـفربری يـا حماسـه آفرينـی مـردم افغانسـتان در مقابـل زورگويی های پاکستان در سال ۱۳۳۴شمسی. بنابرآن جهت معلومات ُسـچه تر ،خواندن هر دو اثر ،تأسـيس و تخريب دولت جمهوری و کودتای پنجم سرخ يا سياه ،الزم و ملزوم يکديگرند. تقريبـًا شـصت و پنج سـال قبـل از امـروز ،در يکـی از روزهای اخيـر مـاه ميـزان ۱۳۳۰هجری شمسـی ،که محمـد داود تازه از وزارت دفاع ملی و داخله استعفا کرده بود ،در تالش پناه گاهی، بـه جسـتجوی موسـی در خانۀ فرعون ،بـه خانۀ داود رفتـم .زيرا عقده های اجتماعی و پيدا کردن رفقای عقده مندتر از خود ،مرا عصيان گری ساخته بود که اگر در کنارش نرفته بودم در همان شب و روز به حيث عصيانگر مخالف نظام از محيط علم و دانش رانده و بی بهره شده بودم. من که به حيث يک محصل عسـکری از نوآوری و بازپرسـی هايش در اردو ناديده گرويدۀ وی شده بودم ،با پذيرش صميمانه از طـرف وی و بـا برداشـت از گفتـه هايـش در دگرگونـی اوضاع اقتصادی ،اجتماعی و سياسـی و قلع و قمع انديشـه های خرافی برای پياده کردن نهضت نسوان و جلوگيری از نفوذ عناصر عقب
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
75 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
جـالـب و خـوانـدنـی
74 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
73 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
72 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
71 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
جـالـب و خـوانـدنـی
خالکوبی «مادر» و نامهای «دختران» بر بازوان پسران کابل حیم (نام مستعار) دو سال است که در شهر کابل خالکوبی« /تتو» انجام میدهد .او روزانه چندین کلمه که بیشتر آن خاطره ،یادگاری ،عشق و اعتراض هستند و نقشهایی از حیوانات ،ستاره ،گل و کالشنیکوف را در دستان و بازوان جوانان کابل خالکوبی میکند .در طبقه سوم یک ساختمان قدیمی ،در گوشهای از آن ،یک اتاق کوچک به م میخورد .دو نفر در آستانهی دروازه ایستادهاند ،رحیم در حال خالکوبی یکی چش از مشتریاناش است .به نظر میرسد او در حال نقش زدن یک «عقاب» در دست چپ مشتریاش است .خالکوبی در افغانستان در گذشته ،بیشتر در میان زندانیان رواج داشت .زندانیان در اوقات بیکاری بر دست و پایشان خالکوبی میکردند و یا هم صنایع دستی ،مثل «پوش قلم» از مهره میساختند .اما اکنون خالکوبی در میان
جوانان کابل بیشتر به یک « ُمد» تبدیل شده است .اکثر ورزشکاران بر دست و بدن شان خالکوبی میکنند .برخی از جوانان به این باور اند که خالکوبی با حضور سربازان خارجی (امریکایی و ناتو) در افغانستان در بین جوانان مد شد ه است. رحیم در مورد کارهایش و خالکوبی گفت« :نزدیک به دو سال است در شهر کابل خالکوبی میکنم ،سه سال قبل از رشته برق فارغ شدم ،بسیار تالش کردم کار پیدا کنم ،اما میدانید که در این کشور کار پیدا کردن سخت است .من چهارده سال برق خواندم ،تتو و خالکوبی در افغانستان یک چیز جدید است ،یک روز مشتری داری و یک روز دیگر نداری». رحیم پس از این که نمیتواند کار پیدا کند ،چند وقت بیکار میماند .بیکاری او را رنج میدهد .او استعداد خیلی خوب در بخش برق دارد ،سپس تصمیم میگیرد که وسایل خالکوبی (ماشینهای مخصوص خالکوبی ،رنگ و تاپه) ،را از طریق انترنت خریداری کند .او نخستین بار خالکوبی را روی دست خودش انجام داده و در میان صحبتهایش با خنده گفت« :وله تعریف نشود ،خود مه در همی کارا چی رقم است ،استعداد دارم .اول دفعه ،این را در دست خودم امتحان کردم ،اولین بار نقش ستاره را کشیدم ،یک ماشین خالکوبی هم جور کردم». سید مبین (نام مستعار) ۲۸ساله ،دانشجو در هند است .او چند روز است که از هند برای رخصتی به خانهاش آمده و قبل از رفتن به خانه ،میخواهد که نام دختری که در دستاش خالکوبی کرده را پاک و یا جایگزین کند .او این خالکوبی را یک سال قبل در ت چپاش انجام داده است .مبین در این مورد میگوید« :یک شب د خرابات گیر دس کدیم ،باز زدیمش نام یک دختر است ،من عاشق خالکوبیام ،پشتم ،بازویم و دست دیگرم همه خالکوبی دارد». اکثر کسانیکه نزد رحیم برای خالکوبی میآیند ،جوانان با شوق و شور هستند .آنها
سفارشهای مختلف را به او میدهند و یا هم از روی کتالکی که روی شیشهی کلکین اتاقش نصب است ،نقشها را انتخاب میکنند .برخیها کلمههای عاشقانه« ،شعر حافظ» و حتی عکس «کالشینکوف» را بر بدنشان نقش میزنند. خالکوبی یا تتو به نقشهای موقتی و دایمی بر روی پوست اطالق میشود .خالکوبی از دیر زمان میان انسانها رواج داشته است ،اکنون این عمل در میان جوانان به یک « ُمد» تبدیل شده است .در اسالم خالکوبی جایز نیست. رحیم در باره انتخاب مشتریانش که کدام نقش را انتخاب میکنند ،میگوید« :نظر به شخصیت هرکس است ،یکی گل ،ستاره و یا مهتاب انتخاب میکند و دیگری درخواست خالکوبی کلمه مادر را میدهد ،بچههایی که اینجا میآیند و درخواست میدهند ،نام دختران را بر بازوان و دستشان خالکوبی کنم ،من اول به آنها میگویم این کار را نکنند ،چون خوب نیست ،اما آنها شق هم میکنند ،دختری که بیوفا ف است که نامش را تتو بزنیم ،چون همو بچهها روزی پشیمان میشوند و باشد حی پاککردنش هم سخت است». خالکوبیای که رحیم انجام میدهد از نوع دایمی است .قیمت یک خالکوبی از ۵۰۰ تا ۳۰۰۰افغانی هزینه دارد .پسران پیسهدا ِر کابل اکثراً به دبی و هند برای خالکوبی میروند ،خالکوبی به ندرت میان دختران کابل نیز رایج است .آنها خالکوبی را در آرایشگاهها انجام میدهند و نوع این خالکوبیها اکثر موقتی است. کسانی که دست و پای شان سوخته و یا هم بیماری «پیس» دارند ،نیز نزد رحیم «پیسی» پوستشان خالکوبی مراجعه میکنند و بر همان قسمتهای سوختگی و ِ میکنند .رحیم گفت« :کسانی که مشکل سوختهگی و «پیسی» دارند ،نزد ما میآیند، چون جراحی قیمت است .روی آن تتو میزنند تا سوختهگی مالوم نشود». رحیم وقتی از انستیتوت «اوتو مخانیک کابل» فارغ شده بود ،به امید آن بود که کار خوب پیدا کند .اما نتوانست .او حاال خاطرهها ،عشقها به دختران همسایه ،عشق به مادر ،یادگاری ،نفرت و یادآوریها را بر بازوان جوانان کابل خالکوبی میکند.لق إعالشرق الطباعة
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
70 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
جـالـب و خـوانـدنـی
دلیل خواب دیدن چیست؟ مغز انسـان توپ کوچک اسـرارآمیزی از مادهی خاکسـتری اسـت .هر چه باشد ،هنوز هم ایـن سـالها محققان مبهوت جنبههـای زیادی از چگونه و چرایی عملکرد مغز میباشـند. دانشمندان دههها است بر روی مطالعات خواب و رویا تحقیق میکنند .هنوز ۱۰۰درصد از چگونگی عملکرد خواب مطمئن نیستیم یا اینکه دقیقا چطور و چرا خواب میبینیم.
خوابها به چگونگی شکل گیری خاطرات ،ارتباط دارند ما میدانیم که چرخهی خواب ما معموال بسیار زیاد است و خوابِ بیشتر در طول مرحلهی خواب ،همراه با حرکات تند چشم( )REMبه یاد افراد میماند .همچنین در جامعهی علمی تقریبا همگی قبول دارند که همه خواب میبینیم ،اگر چه اینکه کدام خوابها بیشتر به یاد ب ها عملکردی فیزیولوژیایی، آدم میمانند،فرد با فرد فرق میکند .به این سوال که آیا خوا زیسـتی یا روانی دارند هم جواب داده نشـده اسـت ،اما این موضوع جلوی دانشـمندان را از تحقیق و فرضیهسازی نگرفته .چندین نظریه وجود دارند که چرا ما خواب میبینیم. یکی از آنها این است که رویاها دست در دست خواب کار می کنند تا به مغز کمک کنند ت بیداری جمعآوری کرده را طبق هبندی کند .مغز شـما تمام چیزهایی که در طولِ سـاع روزانه اگر نگوییم میلیونها ،با صدها هزار ورودی برخورد دارد .بعضی جزئیات حسی کوچک هستند مثل رنگ ماشینی که از جلوی شما میگذرد در حالی که باقی پیچیده تر هستند مثل ارائه ی بزرگی که برای کارتان کنار هم قرار میدهید .در طول خواب ،مغز کار می کند تا در بین تمام این اطالعات شخم زده تا تصمیم بگیرد چه چیزی را ذخیره و چه چیزی را فراموش کند .بعضی از محققان فکر میکنند خوابها نقشی را در این فرآیند ایفاء میکنند. ولـی ایـن تیـری در تاریکی نیسـت .تحقیقاتی نشـان مـی دهند که خوابهـا به چگونگی شکل گیری خاطرات ،ارتباط دارند .مطالعات نشان میدهد زمانی که در ساعتهای بیداری چیزهای جدیدی یاد میگیریم ،رویاهای ما در طول خواب زیاد میشود .شرکتکنندگان در مطالعهی خواب که یک دورهی یادگیری زبان را طی میکردند فعالیت خواب بیشتری نسبت به بقیه داشتند .این مطالعات این ایده را مطرح می کند که ما از خواب خود استفاده میکنیم تا خاطرات کوتاهمدت را طبقهبندی کرده و به خاطرات بلندمدت تبدیل کنیم. نظریـهای دیگر میگوید که خوابها معموال نشـان دهندهی احساسات ما هستند .در طول روز ،مغز ما آنقدر سخت کار میکند تا ارتباطاتی را ساخته و عملکردهای خاصی را به دست بیاورد. وقتی یک مشـکل ریاضیاتی سـخت مطرح شـود، مغز شما روی همان یک چیز تمرکز میکند .مغز فقط برای عملکردهای روانی به کار گرفته نمیشود. اگر شـما دارید یک نیمکت میسـازید ،مغز شما بر روی ساختن ارتباطات مناسب تمرکز میکند تا به دستان شما اجازه دهد تا با کنسرت اره و مقداری چوب کار کند تا برشی دقیق انجام شود.
همین موضوع برای وظایف ساده مثل کوبیدن یک میخ با چکش هم صدق میکند. آیا تا به حال شده تمرکز خود را از دست بدهید و به انگشت خود ضربه بزنید ،چون ذهن شما جای دیگری بوده است؟
خوابها معموال نشان دهندهی احساسات ما هستند بعضی پیشـنهاد می دهند که در طول خواب در شـب ،همه چیز آهسـته میشـود .نیاز نیسـت در طـول خـواب روی هـر چیـزی تمرکز کنیـم ،بنابراین مغز ما ارتباطات بسـیار سستی ایجاد می کند .در طول خواب است که احساسات روز در چرخهی خواب دیدن ما میجنگند .اگر در طول روز چیزی در ذهن شما سنگینی کند ،این احتمال وجود دارد که شما دربارهی آن موضوع به طور ویژه یا از طریق تصویر سازی های ذهنی واضح ،خواب ببینید .برای مثال ٬اگر شما دربارهی از دست دادن کارتان در کاهش نیروی کار شرکت نگران باشـید ،میتوانید خواب ببینید که شـما فردی کوچک شده هستید که در دنیایی غولپیکر زندگی میکنید یا بدون هدف در صحرایی بزرگ و بیپایان سرگردان هستید. همچنین نظریهی دیگری وجود دارد که قطعا پیچیدگی کمتری در این حوزه دارد .این نظریه میگوید که رویاها هیچ عملکرد خاصی ندارند و تنها محصول فرعی بی هدفی از مغز هستند که وقتی خواب هستیم شکل می گیرند .ما میدانیم که قسمت پشتِ مغز ما در طول مرحلهی خواب همراه با حرکات سریع چشم بسیار فعال میشوند؛ وقتی اکثر رویاها اتفاق میافتند .بعضی فکر میکنند تنها مغز است که فعالیت خود را کم کرده و این رویاهای تصادفی و بی معنا از ناحیه مغز شکل می گیرند که وقتی بیدار هستیم آنها را نداریم .حقیقت این است که تا وقتی مغز برای ما مثل یک راز میماند ،احتماال قادر نخواهیم بود با اطمینان کامل بگوییم چرا خواب میبینیم. ترجمه :امیرحسین سلیمانی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
شـعـر
69 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
غسل خون یارب بکجا ناله ی خود سر دهم امشب
که رحم به تو ملحد کافر کنم امشب
در پیش کی این شکوه ی خود سر دهم امشب
ما ترس زمردن چو زدودیم ز قاموس
غزلی از زنده یاد سیمین بهبهانی
با وحدت خود جیش برابر کنم امشب
اخر به چی جرمی چی گناهی چه قصوری؟
نی ازبک و نی تاجک و پشتون و بلوچم
رفیق اهل دل و یار محرمی دارم
با خون جگر نامه ی خود سر کنم امشب
نی ترک وهزاره پشه یی سر کنم امشب
بساط باده و عیش فراهمی دارم
ماجمله یکیم و همه یکرنگ بخونیم
گوش همه ی دد صفتان کر کنم امشب
کنار جو ،چمن شسته را نمی خواهم
از سوز جگر شکوه به داور کنم امشب
دریا سخن از وحدت .چون تیر تو برجست
که جوی اشکی و مژگان ُپر َنمی دارم
مرد و زن و اطفال نگر غرقه بخون اند
بر سینه ی بدکیش برابر کنم امشب
مختار دریا 16.جون 2017کانادا.
گذشتم از سر عالم ،کسی چه می داند
این درد وطن .مردم من سوخته جانم خون گریه به هر پیکر بیسر کنم امشب
افطار من از خون زلب پاره ی من شد احیای شب قدر چسان سر کنم امشب؟ این خیل دغا شرم ز مسجد ننمودند
دلداری مرضیه ی اطهر کنم امشب زهرا به فغان امده از این همه وحشت من رخت عزای همه در بر کنم امشب خواهر به فغان موی کنان لطمه برخ زن تصویر وی و نعش برادر کنم امشب ای دشمن غدار ایا مجرم بدکیش
که من به گوشهء خلوت ،چه عالمی دارم تو دل نداری و غم هم نداری اما من
لعنت به تو و دین تو ابتر کنم امشب
خوشم از این که دلی دارم و غمی دارم
با غدر تو چون سوخته ای مسجد ومعبد
بر سینه ی تو نیزه ی اخگر کنم امشب
چو حلقه بازوی من ،تنگِ ،گرد پیکر توست
ا ین زادگهم .میهن و هم مدفن .فخرم با خون تو بنیاد وی از سر کنم امشب ما نسل کفنپوش ره حق و والییم کی واهمه از دادن این سر کنم امشب در خلقت ما گشته عجین مرگ و چنین است من دُرد شهیدانه به ساغر کنم امشب
حسود جان بسپارد که خاتمی دارم سربلندی خود واقفم ،ز پستی نیست به ِ به پشت خویش اگر چون فلک خمی دارم
چون سر بکفان ما همه پیکار گرانیم بر باد نهاد تو سراسر کنم امشب.
ز سیل کینهء دشمن چه غم خورم سیمین؟
تو منکر حق گشته و من سر بره او
که همچو کوهم و بنیان محکمی دارم
فتوای غلط کیش تو پر پر کنم امشب صد نخل جوان رسته ازین دجله ی خوناب
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
شـعـر
68 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
مختار دریا در صورت امکان میتوانید به این ایمیل من در تماس شده برما منت گذارید. ایمیل () gmail.com@saiddarya2014
کاشانۀ اندوه
غزالی از شاعر میهن صدیق عصیان. قلمروجنگل !...
تنم کاشانۀ اندوه و جانرا النۀ درد است
سلطان بزرگ! حالِ جنگل خوب است ِ
به پای مرغ دل هم اولچک و زوالنۀ درد است
اوضـاع قـلـمـر ِو شـما مطلـوب است ِ پـرسـیگـروهیکـفـتـار طـبـقهـمـه ِ ِ
غزلی از شاعر گرانقدر وطن ضیا قاری زاده
مترسانید ما را از شکنج گوشۀ غربت
تا هست جهان ،جناب شان محبوب است
(خواب مرگ)
چه غم زنجیر حرمان زینت افسانۀ درد است
روباه به استخاره مشغول و شغال
بيا ای خواب مرگ آزاد کن زين شور و شر گوشم
بر مسن ِد ذک ِر خیرتان منصوب است
بنهچــــونبالشپرتاقيامتزيرسرگــــوشــــــــم
سزای وضع ناسامان بود آشفته احوالی
هدایت شهنشا ِه شهیر شادی به ِ
چو سيل اينجا گريبان صبوری چاک خواهـــم کــرد
من و دامان بد روزی همه جانانۀ درد است
پیهم مکتوب است درکا ِر صدو ِر ِ
شنيــــدنبرنتابدپنــــدناصــــحرادگـرگوشـــــــم
کرم شما ،شبان در گلهست گرگ از ِ
شنيـــــــدم آنچه گفـــــتی با رقيب اندرغيـــــاب
به طوف شمع بیتابیم و طوافی نشد ظاهر
خرس از س ِر لطف تان به خود مجذوب است
من
زوار تیره روزان هر کجا پروانۀ درد است
دیگر نگر ِان این حوالی ز چه اید؟
بود چــــون حلقه دربزم تو هرشب پشت در گوشـم
مقابل شما مغلوب است(؟) دشمن به ِ
سفيــــــد و سرخ گيتــــــی را فريب رنگ پنــدارم
مقیمان حریم عشق فارغ از تکالیف اند
آواز پرنده گان اگر در ِد سر است
نخوهد خورد بازی از شرنگ سيم و زر گوشــــم
بنازم بیخودی را شور خاموشانۀ درد است
دستور دهید کا ِر ما سرکوب است
دمی فارغ زشور حق و باطل نيست اين محــــتفل
ادی آهوان اگر ...امر کنید آز ِ
چه می شـد گر ضياء يک اندکی می بود کر گوشـم
عاشق آشوب است. فرمانده پلنگ ِ
() 8
چه میپرسی " دروگر " از گداز قلب محزونم نهان دارم به درج جان که او در دانۀ درد است
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
67 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
جـوک -طـنـز
استاد کیست فرشته حسینی گفتـه میشـد که در
در قدیم که ما و ایرانیها راسـت راسـتکی باهم دوسـت و همسایه بودیم ،استاد به کسی کارش استاد باشد .متوجه منظورم هستید؟ یعنی هر کار سلسله مراتبی داشت .اینطور نبود دوستی ما با ایرانیها که شـما در صفحه فیسـبوک خود بنویسـید «آخ دلم» و مردم در پای نوشـته شـما الیک بزنند و شـما را اسـتاد بخوانند. را ُپر کنیم و پایههای خوب پیش میرفت که یکزمان متوجه تَ َرکهای کوچک در این رابطه شدیم .هرچند میشد که با کمی کانکریت تَ َرکها شـدند .از روزگار بـد، دوستی را پایدار نگ ه داریم ،ولی چه عرض کنم؟ کانکریتکار خوب نداشتیم .چنین بود که تَ َرکهای کوچک تبدیل به سوراخ بزند .بـه این ترتیب، کسی را که بلد بود چگونه با انگشتانش از بروز فاجعه جلوگیری کند ،برای چند روز به هالند رفته بود تا به قوم و خویش خود سر فرهنگ و به دنبالش دوستی ما با ایرانیها شکاف برداشت و به حالت کنونی درآمد. ایرانیها با ما توافق نکردند. از قضا ،همین چندی قبل اهالی فرهنگ دوباره گردهم جمع شدند تا کلمه استاد را دوباره تعریف کنند .شکاف فرهنگی بهحدی عمیق بود که آنها تصمیم گرفتند این واژه را برای افرادی در موقعیتهای باال استفاده کنند ،مثال به مدرسان دانشگاه و کسانیکه در یک حرفه خاص مهارت دارند استاد میگویند .اما در افغانستان چه؟ از آنجا که ما خیلی آدمهای طرفدار عدالت اجتماعی هستیم ،با خود گفتیم که یک کرکس یا الشهخور چه کم از کبوتر دارد .تصمیم گرفتیم جهت رفع تبعیض و گسترش برادری به هر کسی که سر از تخم بیرون آورد استاد بگوییم و خیال همه را در حمام سونا ماساژ دهیم که دو-سه هفته راحت باشد .از برکت همین تصمیم بهجا و شایسته ،امروز در بین سی ملیون افغان ،بیستونه ملیون استاد داریم.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
66 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
جـوک -طـنـز
نصیب وقسمت شوهر در بستر مرگ به خانم » عزیزم ,بعد از مرگ مه ,همرای کسی دیگه دلت میشه که عروسی کنی؟« خانم » اگر نصیب و قسمت بود ,نمیفهمم ,کار قلمزن است! « شوهر » اگر عروسی کردی ,از همو منتوی خوشمزه که به مه پخته میکدی ,به او هم پخته خواهد کدی؟ « خانم » نی او منتو ره خوش نداره« . چرسی و کافر چرسی به یک کافر میگه: سگرت میکشی ؟ کافر میگه نی. شراب میخوری؟ کافر میگه نی. زنکه بازی میکنی؟ کافر میگه نی. چرسی عصبانی میشه و میگه: خدا خراب و تراب کنه خی ناقی کافر هستی ! حل پرابلم ها خانم » عزیزم چرا در دفتر کار یک عکس مره ده دیوال بند کدی؟ « شوهر » هر وقت که کدام پرابلم پیش میشه طرف عکست می بینم ,پرابلم یادم میره و آرام میشم« . خانم به ناز » عکس مه چی داره که تره آرام میکنه ؟ « شوهر » طرف عکست که می بینم بیادم میایه که از تو کده هیچ پرابلم بزرگتر در دنیا نیست ! قدوس چرک معلم » قدوس بچیم ,بخیالم هیچ سر و جان خوده نمی شویی .بویت تمام دنیا ره گرفته ! « قدوس » معلم صاحب شما از بیرون آمدین .مه خو کلی روز ده داخل صنف بودم « . گردان فعل معلم » قدوس بچیم ,فعل رفتن را در زمان حال گردان کو .مث ً ال من میروم .تو میروی .او میرود …«.. قدوس » من میروم .تو میروی .او میرود .ما میرویم …«.. معلم » قدوس بچیم ,نمیشه کمی تیز تر ؟ « قدوس » من میدوم .تو میدوی .او میدود .ما میدویم …«. به خود باور داشتن معلم میخواست بفهمد که آیا شاگرد ها به خود و شخصیت خود باور دارند یا نه .به همین خاطر از شاگر ها تقاضا کرد تا هر شاگردی که فکر میکند که احمق است ,باید ایستاده شود. هیچ یک از شاگرد ها ایستاده نشد بجز قدوس.
معلم » قدوس بچیم ,مطمین استی که تو احمق استی؟« قدوس » نی معلم صاحب ,دلم به شما سوخت که تنها ایستاده ماندین« . ز خیرات سر شما مردی عادت داشت که حین صحبت همیشه بگوید از خیرات سر شما مثال ٬اگر می پرسیدی ..فالنی خان چطور هستی ..؟ می گفت :خوب هستم از خیرات سر شما . روزی کسی از او پرسید …فالنی خان چند طفل داری ..؟ گفت : چهار طفل از خیرات سر شما رحم خدا مردی رفت پیش داکتر و گفت داکتر صاحب یک تکلیف برایم پیش شده هرکس گپ میزند میشنوم اما وقتی که زنم چیغ میزند و غالمغال میکند نمیشنوم داکتر گفت برو بیادر ای تکلیف نیست سر تو رحم خدا شده!
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
65 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
جالب،سرگرمی ومعما
آیا جهان در حال مرگ است؟ مجموعه :آیا می دانید ؟
جهان مملو از اسـرار کشـف نشـده ای اسـت که محققان زیادی را مشـغول خود کرده اند ،اما ستارهشناسـان اسـترالیایی در تحقیقات جدید خود دریافته اند که سـطوح انرژی کهکشـانی نسـبت به دو میلیارد سـال قبل به کمتر از نصف رسیده است .سطوح انرژی کهکشانی نسبت به دو میلیارد سال قبل به کمتر از نصف رسیده است محققان معتقدند کـه بـه دلیـل این کاهش سـطوح انرژی در کهکشـان ها ،به نظر می رسـد که جهان در مسیر افول قرار گرفته است .این باور پس از بررسی بیش از ۲۰۰هزار کهکشان توسط دانشمندان به وجود آمد که دریافتند به دلیل ادغام ماده در ستارگان ،انرژی کاهش یافته و سطوح انرژی تولید شده حتی به اندازه نصف میزان موجود در دو میلیارد سال قبل هم نیست. به دلیل ادغام ماده در ستارگان ،انرژی کاهش یافته است
دانشـمندان مرکز بین المللی تحقیقات نجوم رادیویی در غرب اسـترالیا با اسـتفاده از هفت تلسکوپ قدرتمند در سراسر جهان به بررسی کهکشان ها در ۲۱طول موج مختلف نور از فرابنفش گرفته تا مادون قرمز دور پرداختند .اوایل امسال محققان هشدار داده بودند که جهان وارد دوران پیری خود شـده اسـت .البته گروهی از سـتاره شناسـان به رهبری دانشگاه لیسبون پرتغال با بررسی داده ها در مورد کهکشان ها ،ابرنواخترها و ریزموج ها در نوسـانات صوتی باریون ها پیش از این دریافتند که زودترین زمانی که ممکن اسـت یک گسست بزرگ ناگهانی در جهان صورت بگیرد ۲٫۸ ،میلیارد سال دیگر خواهد بود.
جواب ها
- ۵یک آقایی در باالترین طبقه ساختمانی بلند زندگی میکنه. برا اینکه هر روز بره سر کارش سوار آسانسور میشه تا به پایین برسه.اما عصر که از سر کارش بر یمگرده فقط میتونه نصف طبقات را با آسانسور بره باال بقیه را با پله میره مگر روز های بارانی که همه را با آسانسور میتانه بره باال ..چرا؟
مسئله - ۱راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد .چون جمله اول سوال می گوید ” تصور کنید که راننده اتوبوس هستید”.
- ۴من دو سکه به شما می دهم که مجموعش ۳۰دالر می شود .اما یکی از آنها نباید ۲۵دالری باشد .چطور ؟
مسئله - ۲همه کالغ ها ،چون آنها فقط ” در شرف پرواز ” هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند ...اگر جواب شما ۵-۳=۲بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.
- ۳چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟
مسئله - ۳هیچ .آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی “چه تعداد ” جلوی فکر کردن شما را گرفته است.
- ۲پنج زاغ روی درختی نشسته اند ۳ ،تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کالغ روی درخت باقی می ماند؟
مسئله - ۶یک ۲۵تومانی و یک ۵تومانی .به یاد بیاورید فقط یکی از آنها نباید ۲۵تومانی باشد و همین طور هم هست .یک سکه ۵تومانی داریم .شما با عبارت ” یکی از آنها نباید … ” فریب خوردید.
- ۱فرض کنید راننده یک سرویس برقی هستید .در ایستگاه اول ۶نفر وارد سرویس می شوند ،در ایستگاه دوم ۳نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند .راننده چند سال دارد ؟
مسئله - 7طرف قدش کوتاه بوده و قدش به دکمه آسانسور برای طبقه شون نمیرسیده ،روزهای بارونی با چترش دکمه را میزده!
معماهای کوتاه جالب
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
64 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
جالب،سرگرمی ومعما
تازه های معما و ذکاوت هوش تفاوت ها را بیابید
حکایت خواندنی ایثار و شکر شفیق بلخی از مردی پرسید :تهیدستانتان چه می کنند؟ گفت :اگر یابند بخورند و اگر نیابند ،بردباری کنند. شفیق گفت :همه چنین می کنند. مرد گفت :شما چگونه اید؟ شفیق گفت :اگر یابیم ایثار کنیم و اگر نیابیم شکر بگزاریم. منبع:روزنامه خراسان
حکایت شتر و خاربن شتري در صحرا چرا مي کرد و از خار و خاشاک صحرا غذا مي خورد. کم کم به خاربني رسيد.چون زلف عروسان در هم و چون روي محبوبان تازه و خرم،گردن آز دراز کرد تا از آن بهره اي بگيرد .ديد در ميان آن يک افعي بزرگ حلقه زده،پوزه برداشت و برگشت و از آن غذاي لذيذ چشم پوشيد. خاربن پنداشت که احتراز شتر از زخم سنان وي و اجتنابش از تيزي خارهاست. شتر مطلب را درک کرد و گفت:بيم من از اين مهمان پوشيده در درون تست،نه ميزبان آشکار. ترس من از زهر دندان مار است نه از زخم پيکار خار.اگر نه هول مهمان بودي ميزبان را يک لقمه کردمي.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
63 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
کـودکـان و والـدیـن
نکاتی درباره سفر و تفریح کودکان در تابستان
.1کودکان را در ساعات گرم روز از خانه و محیط خنک خارج نکنید .گرمترین ساعات روز از 10 صبح تا 6بعدازظهر اسـت .اگر واقعا ناچار هسـتید با کودک بیرون بروید ،حتما لباسهای خنک، نخی و روشن و کاله لبهدار به کودک بپوشانید و بطری آب نیز با خود همراه داشته باشید .استفاده از کرمهای ضدآفتاب مخصوص کودکان نیز برای محافظت از پوست کودک در برابر اشعه آفتاب مفید است. .2اگـر کـودک را بـه پـارک میبرید به هیـچ وجه از او غفلت نکنید .کـودکان کنجکاوند و خطر را نمیشناسـند .ممکن اسـت دور از چشـم والدین کارهای خطرناکی انجام دهند .مثال داخل آب استخر بروند یا از ارتفاع سقوط کنند. .3از بردن کودکانی که آسم یا آلرژی دارند به محیطهایی که احتمال میدهید پر از گردههای گیاهان و درختان است ،بپرهیزید یا الاقل برای آنها ماسک تهیه کنید. .4بسیاری از خانوادهها در فصل تابستان به سفر میروند ولی خانوادههایی که کودک خود را به سفر میبرند باید توجه کنند که بردن کودک قبل از یک ماهگی به سفر بهخصوص در فصل گرما ممکن است خطرناک باشد .اگر نوزاد مدتی زیر نور آفتاب قرار گیرد به سرعت دچار افزایش دمای بدن خواهد شد .در این مواقع احتمال تشنج وجود دارد .وسیله نقلیه باید به میزان کافی خنک باشد. در واقع ،دمای محیط باید یکنواخت و مطلوب باشد. .5سفرهای طوالنی برای کودکان در تابستان مناسب نیست .نوع وسیله نقلیه زیاد مهم نیست ولـی دمـای داخل آن مهم اسـت .از سـفر بـردن نوزادتان تا 40روز جـدا خودداری کنید .همچنین مادرانی که کودک شیرخوار دارند که باید پوشکش تعویض شود ،در صورت سفر با قطار این قبیل کارها برایشان آسانتر است. .6وقتی کودکان را در این فصل به سـفر و تفریح میبرید ،باید حواسـتان به این نکته باشـد که آنها را زود به زود حمام کنید .به هیچ وجه اجازه ندهید کودک در معرض مستقیم باد سرد کولر یا پکه قرار گیرد. .7بسـیاری از کودکانـی کـه در ایـن فصـل همراه با والدین خود به سـفر میروند ،ممکن اسـت دچـار مشـکالت گوارشـی ناشـی از تغییـر آب و هـوا و رژیم غذایی شـوند و به ویژه ممکن اسـت دچار اسهالهای مسافرتی شوند .کودکان مبتال به اسهال که پوشک میشوند ،ممکن است دچار سوختگی در ناحیه پاها شوند .البته این عارضه در اثر تماس ادرار با پوست نیز دیده میشود .مادران باید به سرعت پوشک کودک را تعویض کنند .با آب مالیم پاهای کودک را بشویند و در صورتی که سوختگی پوست اتفاق افتاد از کرم زینکاکساید استفاده کنند .البته درمان سوختگی پوست در نواحی پوشکشده کمی دشوار است و مادران باید روزانه چند بار کودک را از این نظر بررسی کنند تا چنین اتفاقی رخ ندهد.. بسـیاری از دلدردها در فصل تابسـتان بهدلیل خوردن بیش از حد میوه یا خوردن میوه نشسـته است
لدرد کودکان در 2نکته درباره د تابستان
.1در فصل تابستان تنوع میوه بسیار زیاد است ولی بعضی از میوهها برای کودکان کمتر از 2سال مناسب نیستند .میوههایی مانند توتفرنگی ،گوجهسبز و توت سیاه ممکن است باعث حساسیت و اسهال در کودک شود ،بهخصوص بهتر است توتفرنگی به کودک ندهید. .2بسـیاری از دلدردها و اسـهالهای کودک در فصل تابسـتان بهدلیل خوردن بیش از حد میوه یا خوردن میوه نشسته است .برای جلوگیری از این بیماری والدین باید دقت کنند که حتما قبل از مصرف میوه توسط کودک میوهها به خوبی شسته شوند .برای شستن توتفرنگی مقدار کافی آب در ظرفی ریخته و توتفرنگیها را در آن بریزید تا تمیز شوند .این کار را چند بار تکرار کنید .برای شسـتن گوجهسـبز و میوههای دیگر به آب داخل ظرف یک قطره مایع ظرفشـویی اضافه کنید و روی میوهها دست بکشید تا آلودگی از میوه پاک شود .دقت کنید که ناحیه ساقه سایر میوهها هم تمیز شود .کاهو و سبزیجات را حتما داخل مایع ضدعفونیشده قرار دهید. منبع :هفته نامه
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
62 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
کـودکـان و والـدیـن
مانند نخود سبز یا كدو را چشیده (و بعد شكلكی در آورده باشد) به احتمال زیاد به افزون كمیكره، نمك و یا شكر به آن اقدام مینماید .اما این كار را نكنید! دوست داشتن طعم ادویهها یك ذوق و ذائقه اكتسابی است و با كمیشانس ،كودكتان تحسین میشود و عالقه به طعم واقعی غذاها را فرا خواهد گرفت .خود من شخصًا سالها برشتوك صبحانهام را با شكر شیرین میكردم ،اما حاال فرزندانم را از این عمل منع میكنم .آنها یك كاسـه پر از برشـتوك را بدون شـكر میخورند و از افزودن چند قطعه موز و یا توت فرنگی به آن ،لذت میبرند. مقدمند! سبزیها ّ در صورتی كه سـبزیها تنها به عنوان غذا در برنامه تغذیه كودكان قرار داده شـوند ،از میزان عالقه آنان به مصرف سـبزیها تعجب خواهید كرد .هنگام خرید غذای كودك ،همیشـه از نـوع «فرنـی مانند» آنها اجتناب و سـبزیهای شـیرین نشـده مثـل زردک ،کچالو شـیرین ،نخود سـبز و ...را انتخاب میكردم .در مرحله بعدی تغذیه ،چند حلقه کیله به برنج میافزودم و سپس به سراغ شفتالو و سایر غذاهای شیرین میرفتم. در ابتدای شروع غذای جامد ،مواد معدنی اصلی مورد نیاز كودك ،هنوز از ی ندارد در مورد شـیر مادر یا شیرخشـك تأمین میشـود؛ بنابراین ،لزوم تعـادل رژیـم غذایـی او ،نگرانی به خود راه دهید .حـاال ،البته در مورد فرزندتان صددرصد این قول را نمیدهم ،ولی بزرگترین فرزندم (كه خوردن سبزیها را قبل از صرف دیگر انواع غذا شروع كرده بود) ،در قهار است. ده سالگی ساالدخوری حریص و ّ غذای كیست؟ اینك که از غذا خوردن شروع شده است ،قاشق را نیز به قضیه وارد كنیـد و اجـازه دهید طفلتـان آن را آزمایش كند .به هر حال، غـذا غـذای اوسـت .بعضـی كـودكان -بخصوص شـش ماهه و بزرگتر -شـخصًا غذا خوردن را دوسـت دارند .بنابراین، به او غذاهای انگشتی بدهید و یا قاشق در اختیارش بگذارید (اما كنار او باقی بمانید تا شاهد آنچه پیش
میآید باشـید) به او خوش خواهد گذشـت و در نهایت مقداری غذا در دهان او قرار خواهد گرفت و -با كمیشـانس و موقعیت شناسـی ،قادر خواهید بود برای اذیت كردن او در سـالهای آینده، عكسهای بینظیری بگیرید! بازی روی چوکی پایه بلند هنگامیكه زمان نشاندن كودك در چوکی پایه بلند و تغذیه او فرا میرسد ،برای كمیتمیزتر نگهداشتن كف اتاق یا آشپزخانه ،چند روش میتوانید داشته باشید .در ابتدا ،چون هنوز به مرحله آموزش آداب صرف غذا به كودك ،وارد نشدهایم ،پیشنهاد میكنیم حتی بشقابی برای غذا خوردن او تدارك نبینید -استفاده از سینی (میز) چوکی پایه بلند كافی است .غذاهای انگشتی قابل قرار داده شدن مستقیم بر روی سینی در اختیار كودك قرار دهید .در خانواده ما ،چنانچه كـودك ،بـه علـت نوع غذا ،خود به تنهایی قادر به خوردن آن نبود ،غذای اصلی را شخصًا به او میخوراندم .ولی غذاهایی از قبیل زردک ،گندمك و تكههایی نان نـرم را روی سـینی قـرار میدادم تا كودك نیـز بتواند چیزی بخورد ،مثل بازی «یكی برای من ،یكی برای تو ».اگر واقعًا میل دارید كودك شخصًا كاسهای بخورد ،كاسهای با چسبانك در زیر آن تهیه كنید. زمانی كه كودك به اندازه كافی رشد كرده و قادر به دیدن همه اشـیای موجود در آشـپزخانه شـده باشـد ،حواس خود را جمع كنید! همه چیز را خواهد قاپید .دقت كنید ،چوکی پایه بلند او را در محلی قرار دهید كه كابینتها ،میزها و همه اشیای دیگر ،دور از دسـترس قرار داشـته باشـند .به منظور سرگرم نگهداشـتن كـودك ،یكـی دو اسـباب بازی در سـینیچوکی بگذاریـد و یا كاسـهای با یك قاشـق چوبی در اختیـار او قرار دهیـد تـا آنهـا را به هم بزند و بنگ بنـگ صدا تولید كند و سرگرم شود .بدین ترتیب ،در حالی كه كودك با ایمنی از فعالیتهای آشـپزخانه دور نگهداشته شده است، بخشی از آنها را حس خواهد كرد
در فصل تابستان بیشتر مراقب کودکتان باشید! مراقبت از کودکان در این چند ماه نیازمند رعایت نکات سـاده ولی مهم اسـت .یک بیماری به ظاهر ساده مانند اسهال میتواند موجب چند کیلوگرم کاهش وزن کودک شود و زحمات چند ماهه مادر برای رشد کودکش را هدر دهد .البته بیماریهای ساده گاهی میتوانند خطرناک هم شوند و جان کودک را تهدید کنند .در این مطلب به نحوه مراقبت از کودک در فصل گرما پرداختهایم .چند نکته مهمی که سالمت کودک را تا پایان فصل گرما تضمین میکند از این قرار است: نکاتی درباره مراقبت از کودکان در تابستان .1تغذیه نکته بسیار مهمی برای کودک است .در فصل تابستان غذا به سرعت فاسد میشود. بنابراین بهتر است به میزان کم و در یک وعده برای کودک طبخ شود .اگر قصد نگهداری از غذا را دارید به محض سرد شدن ظرف ،غذا را به یخچال انتقال دهید. .2ظرف نگهداری از غذا باید کوچک ،فلزی یا شیشهای ،دربسته و ترجیحا گرد باشد و باید در طبقات باالیی یخچال جا داده شود .ظرفهای گرد هنگام گرم کردن و سرد شدن گرما و سرما را به میزان مساوی به همه ظرف منتقل میکنند. .3حداکثر مدت نگهداری از غذا 48ساعت است .بعد از این زمان حتما باید غذا را به فریزر منتقل کنید و در فریزر هم مدت نگهداری غذا تا 10روز است .بعد از خروج غذا از فریزر و یخزدایی دیگر نمیتوان غذا را دوباره به فریزر انتقال داد و باقیمانده غذا باید بیرون ریخته شود. .4برای گرم کردن غذایی که از فریزر خارج شده ،از مایکروفر استفاده نکنید .غذا را روی شعله مالیم قرار داده و تمام قسمتهای ظرف را به مدت 10دقیقه حرارت دهید. .5از قرار دادن مواد غذایی طبخشده ،کنار گوشت و مرغ خام خودداری کنید. .6مـوادی کـه فسـادپذیری باالیـی دارنـد را به سـرعت داخل یخچال قرار دهیـد و حتما قبل از مصرف از سالم بودن آنها اطمینان حاصل کنید .حتما از فروشگاههای معتبر خرید کنید.
.7والدیـن در ایـن فصـل بطری آب سـرد و گاهی هم یـخزده با خود همراه دارند .ظرف یخ باید فلزی یا استیل باشد .بطریهای آب معدنی نباید داخل فریزر قرار گیرند. .8بیماری اسهال در فصل تابستان شیوع زیادی در کودکان دارد .اگر کودک دچار اسهال شد، بهترین راه باال بردن میزان مصرف مایعات در کودک است .در صورتی که اسهال کودک عفونی باشد ،عالوه بر مصرف مایعات نیاز به درمان دارویی نیز است. .9برای جلوگیری از گرمازدگی ،میزان مصرف مایعات کودک را باال ببرید .کودکانی که شیرخوار هسـتند ،نیـازی بـه مصرف آب ندارند .با افزایش تعداد دفعات شـیردهی میتـوان میزان آب بدن کودک را به تعادل رساند. .10برای اینکه مادر متوجه شـود میزان مصرف مایعات شـیرخوارش کافی اسـت باید به حجم ادرار او توجه کند .اگر حجم ادرار کاهش پیدا کند ،نشانه آن است که آب بدن کودک کاهش یافته است .وجود رسوبات نارنجی روی پوشک کودک هم میتواند نشانهای از کمآبی بدن باشد .تیره شدن بیش از حد ادرار نیز به معنای کمبود آب بدن است .رنگ طبیعی ادرار ،زرد است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
61 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
کـودکـان و والـدیـن
تغذیه کودک نوپا
برای كودكان خردسالتر ،غذا هر چه سادهتر ،بهتر زمـان خوردن غذای واقعی فرا رسـیده اسـت؟ كـودكان بین 4 تا 6ماهگی ،آماده صرف غذا با خانواده هسـتند .خوب ،البته نه بـه معنـای واقعی كلمه! اما دوربین خود رابرای زمانی كه كودك در مییابد غذا را میتوان جوید ،آماده نگهدارید .قیافههایی كه كـودك در ایـن مرحلـه به خـود میگیرد ،واقعًا بـه یادماندنی و از طرفـی مضحـك اسـت .او غـذا را به بیرون تف خواهـد كرد و به موهایش خواهد مالید (اگر مایل به داشـتن یك عكس یادگاری ی كه برای اولین بار ماكارونی در اختیار او عالی هستید ،هنگام قـرار میدهیـد ،دوربیـن را آماده داشـته باشـید!) .در ابتدا ،به این خواهیـد اندیشـید كه روی پیـش بند كودك ماكارونی بیشـتری وجـود دارد یـا در دهـان او .قورت دادن برنج یا كمپوت حلوایی، بخصـوص به علت عـادت كودك به مكیدن غذایش ،به تمرین نیاز دارد .بنابراین ،قدری بیشـتر صبر و حوصله داشـته باشـید و بـرای تغذیـه كـودك با غذای واقعـی آماده شـوید( .گاهی غذای واقعی را غذای جامد مینامند ،ولی آیا مواد موجود در شیشههای غذای كودك را دیدهاید؟ تفاوت زیادی با غذای جامد دارند!). مایعات كمتر ،غذای بیشتر 6ماهگی 2 -سالگی پسر من ،تا حدود 6ماهگی ،هر نوع غذایی به جز غذاهای نرم كودك و شیرخشك آماده شده را باال میآورد .اما سرانجام در این سـن بود كه ابتدا او را با گندمك و سـپس نان تسـت (البته بدون لبههای ضخیم آن) آشتی دادم .اما مهمتراز این مسأله و عالوه بر آن ،كاستن تعداد دفعات تغذیه او با شیشه شیر بود .در نتیجه
رژیـم غذایـی با مایعـات كمتر ،او بـرای غذای عادی گرسـنهتر بـود .در هر صورت ،به خاطر داشـته باشـید غـذای جامد در ابتدا سیركننده نیست .بنابراین ،تغذیه عادی با شیر مادر یا شیشه شیر را ادامه و مقدار مایعات دریافتی را مرحله به مرحله كاهش دهید. كوچك و زیبا چنانچـه كودكتـان بدغذا و ایرادگیر اسـت ،قطعات كوچك غذا -دقیقت ر بگوییم در اندازه بچگانه -برای او مناسب است! سعی كنید برشهای كوچك میوه (میوه تازه یا كمپوت) یا قطعات كوچك نان همراه با مسکه نرم بادام و مربا ،برشهای پنیر نرم (كه كودك بتواند آنها را دندان بزند)؛ حتی تن ماهی (چون تكه تكه است) در اختیار او قرار دهید .البته ،عالوه بر اینها ،همیشه میتوانید بعضی سبزیها را پخته ،به قطعات مناسب برای كودك تقسیم كنید .هشدار! دقت كنید این برشهای خوراكی بسیار ریز نباشند ،زیرا خطر بالقوه خفگی را دربردارند و نیز تا شش ماهگی كودك در صورت داشتن حساسیت نسبت به دانههای آجیلی ،از خوراندن غذاهای حاوی آنها به كودك پرهیز كنید. چنانچه كودكتان بدغذا و ایرادگیر اسـت ،قطعات كوچك غذا برای او مناسب تر است آشپزی برای كودك بـرای كـودكان خردسـالتر ،غذا هر چه سـادهتر ،بهتر .میوهها و سـبزیهای سـالم و طبیعـی را انتخـاب كنید .پوسـت آنها را خـوب بسـابید و تمیـز كنید و هسـته ،پوسـت ،دانه و یـا نخهای كنـاری ً (مثلا رشـتههای جانبـی لوبیا سـبز) را كه ممكن اسـت موجب خفگی كودك گردد ،جدا نمایید .سبزیها را بخارپز كنید -نرم میشوند و جویدن آنها آسانترمیگردد و نسبت به حالت
جوشانده شدن مقدار بیشتری از ویتامینها و مواد معدنی آنها حفظ میشود .برای طعمدار كردن غذا ،به افزودن شكر یا نمك ی آبلیمو كه هم خاصیت نگهدارندگی نیاز نیست ،بلكه تنها كم و هم افزایش طعم طبیعی را دارد ،كافی اسـت .از سـرخ كردن عمیـق كـه موجـب افزایـش چـرب غیر سـالم به غـذا میگردد، خودداری كنید. از قبل منجمد كنید در یـك نوبـت به مقدار كافی غذا بپزید .آن را پوره و یا مخلوط كرده و در قالب یخ یخچال بریزید .روی قالب را با نایلون محافظ بپوشانید و در فریزر منجمد كنید .بعد از انجماد ،قالبهای غذا را از قالب یخ جدا كنید و در كیسه فریزری كه هوای آن تخلیه شده است ،قرار دهید( .دقت كنید حتمًا روی آن برچسب بزنید :غذای بچه) با توجه به نیاز ،هر بار یك مكعب غذا از كیسه بردارید و بعد از رفع انجماد ،آن را به كودك بخورانید. خارج كردن از انجماد بـه منظـور خـارج كردن آهسـته غـذا از انجماد ،معـادل غذای یـك روز كـودك را در یخچال قرار دهید .آب شـدن یخ آن حدود چهار ساعت طول خواهد كشید .برای خارج كردن سریع غذا از انجمـاد ،یـك ظرف مقاوم در برابر حرارت را بـر فراز آب در حال جوش مالیم در یك قابلمه كوچك قرار دهید .در صورت استفاده از مایكروفـر بـرای آب كـردن یخ غذا و یا گرم كـردن آن ،دقت كنیـد آن را خـوب بـه هم بزنید تـا ذرات داغ غـذا درون آن باقی نماند. حفظ طعم غذا هر پدر و مادری كه طعم بعضی غذاهای نرم و از صافی رد شده
60 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
59 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
58 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
57 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
56 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
اسـرار خـانـه داری
نحوه از بین بردن جای مبل فرنیچر آشنایی با مراحل از بین بردن جای مبلمان از روی فرش
4مرحله زیر برای از بین بردن جای مبلمان و سایر وسایل از روی فرش : )1بـر روی ناحیـه مـورد نظر قطعه یخ قرار دهید( اگر این ناحیه بزرگ اسـت از چندین قطعه یخ استفاده کنید) )2اجازه دهید تا یخ کامال در آن ناحیه آب شود. )3حال با کشـیدن یک دسـتمال عالوه بر خشـک کردن سـعی کنید آن ناحیه را به حالت اول برگردانید. )4عالوه بر دستمال برای نتیجه بهتر از یک پنجه یا قاشق هم می توانید استفاده کنید. به همین راحتی فرش یا موکت شما به حالت اول بر می گردد.
روش هایی برای از بین بردن بخار آینه حمام بخار گرفتن آینه حمام همیشه برای من مشکل ساز است .به جز شستن و آب گرفتن روی آینه با چه روشی می توان از بخار شیشه و آینه حمام جلوگیری کرد؟ بخار گرفتن آینه ی حمام بعد از استحمام با آب گرم یک اتفاق طبیعی است ،ولی اگر بخواهید از همان آینه مث ً ال برای اصالح صورت استفاده کنید ،بخار متراکم تقریبًا این کار را غیر ممکن می سازد .حتی تالش کردن برای پاک کردن بخارها بی فایده است چون بخار سریعًا جایگزین می شود. استفاده از آب برای از بین بردن بخار شیشه عالوه بر اینکه راه حل کاربردی نیست ،مصرف آب را نیز باال برده و باعث هدر رفت آب می شود .برای اینکه از بخار آینه حمام جلوگیری کنید، قبل از باز کردن دوش آب مقدار کمی شـامپو را روی انگشـت خود بریزید و آن را روی سـطح آینه بزنید. توجه داشته باشید که تمام آینه باید با همان یک قطره شامپو پوشش داده شود .اگر فکر می کنید یک قطره برای تمام آینه شما کم است می توانید مقدار کمی آب هم استفاده کنید ولی توجه داشته باشید که نباید باعث کف کردن سطح آینه شود. روش دیگر این است که پیش از استحمام و بخار کردن حمام ،مقداری ژل یا خمیر اصالح ریش را روی سطح آینه بمالید و سپس آن را با یک تکه کتان خشک تمیز کنید .هم چنین می توانید از فرآورده ی صابونی دیگری مانند صابون جامد (خشک) یا کریم دندان استفاده کنید، آنها را با مقداری آب ترکیب کنید ،روی سطح آینه بمالید و با پارچه ی خشک یا تکه کتان تمیز کنید .این کار تا مدتی آینه را ضد بخار می کند ،چربی حاصل از موادی که استفاده می کنید باعث می شود سطح آینه دیگر بخار نگیرد.
رفع بخار شیشه حمام,تکنیک های از بین بردن بخار شیشه حمام
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
گلهای قتلمه:
55 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
شپ تغذهی و آ زی آشپزی
:Qatlama قتلمـۀ از نوع نرم (نوع شـکنندۀ آنرا در برگه ام موجود است)  
مواد الزم( :پیمانه = 250گرام) دو و نیـم پیمانـه آرد سـفید (ترمیده) یک و نیم قاشق غذا خوری خمیر مایۀ پودری سه چهارم (سه بر چهار) پیمانه آب گرم نیم قاشق چایخوری نمک سه قاشق غذا خوری بوره (شکر) پنج قاشق غذا خوری روغن مایع چهار قاشق غذا خوری مسکۀ آب شده روغن مایع برای سرخ کردن پستۀ میده و بورۀ پودری برای تزیین هیل تازۀ پودری بقدر ضرورت
طرز تهیه: آرد – خمیر مایه -بوره و نمک را با هم مخلوط کنید.روغن مایع را اضافه کرده و مخلوط کنید. آب گرم را به تدریج عالوه کرده و خمیر را مشت کنید تا یک دست شود .خمیر را پوشانیده و برای دو سـاعت بگذارید تا برسـد .خمیر رابه 3حصۀ مسـاوی تقسـیم کرده و هر حصه را زغاله کرده و بپوشانید تا خشک نشوند.یک زغاله را به کمک آرد و آشگز به نازکی ورق کاغذ هموار کرده و روی
باخانم زرغونه ستانیزی عادل
آنرا با مسکه چرب کرده و کمی آرد و هیل بپاشانید .ذغالۀ دوم و سوم را به عین شکل هموار کرده و چرب کنید و آرد و هیل بپاشانید .دیراه های هموار شده را روی هم قرار دهید تا سه ال شوند.مطابق عکس از یک طرف دایره گرفته و به شکل ُسست بپیچانید تا یک لولۀ طویل بدست بیاید .لوله را با کارد به فاصلۀ یک انچ ببرید و مطابق عکس به پهلو دور داده و با فشار دست هموار کنید.فیتۀ آخری بیرونی خمیر را مطابق عکس با چوبک دندان محکم کنید تا در وقت سرخ کردن باز نشوند. روغن را در یک دیگ متوسط 4انچ از سطح دیگ جا دهید و به حرارت کمی پایانتر از متوسط داغ کنید .روغن وقتی آماده است که یک توتۀ کوچک خمیر در ظرف 10ثانیه بعد از جوش باال بیاید. پراته ها را نظر به گنجایش ظرف به هردو رو سرخ کنید .در اول پراته مطابق عکس شکل کاسه را به خود میگیرد .روی آنرا دور داده و برآمدگی آنرا با پشـت قاشـق کمی فشـار بدهید .باید بسیار طالیی نشوند .با بوره و پسته تزیین کرده و نوش جان کنید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ی کچالو: بران
پیمانه = پیالۀ که گنجایش 125گرام آرد را داشته باشد.
54 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
شپ تغذهی و آ زی آشپزی
الب جامن: گ
باخانم زرغونه ستانیزی عادل
دوستان این شیرینی برخالف (گالب جامن) که با پنیر تهیه میشود با آرد و شیر تهیه میگردد و سبک تر و لطیف تر است.
طرز تهیه: چکه را با سیر و یک چهارم نمک مخلوط کرده و کنار بگزارید .کچالو ها را به طرز دلخواه توته مواد الزم: یک و نیم پیمانه بوره (شکر) کرده و با دستمال بپوشانید .پیاز را در روغن طالیی کرده و از روغن کشیده و علیحده نگهدارید. دو و نیم پیمانه آب کچالو ها را در عین روغن برای 5دقیقه بچرخانید .حرارت را کم کرده و زردچوبه -رب و مرچ نوک قاشق پودر زعفران را در آن یرای یک دقیقه بچرخانید.نمک و آب را اضافه نموده و مخلوط کنید .سر دیگ را نیم پیمانه آرد سفید (ترمیده) پوشانیده و به حرارات متوسط برای 15دقیقه و یا تا وقتیکه کچالو سر روغن بیاید و نرم شود یک پیمانه شیر پودری بپزید .ظرف دلخواه تان را با نصف چکه پوشانیده و برانی کچالو را باالی آن انتقال بدهید .با نوک قاشق بیکینک سودا (پلی) بقیۀ چکه -نعنا و پیاز بریان تزیین کده و با نان خاصه نوش جان کنید. یک قاشق چایخوری هیل تازه آسیاب شده یک قاشق غذا خوری عرق گالب مواد الزم: نیم پیمانه قیماق مایع یا (وپینگ کریم) نیم کیلو کچالوی پوست شده روغن برای سرخ کردن یک قاشق چایخوری و یا به قدر ضرورت نمک (یک پیمانه = 125گرام جامد ( یک چهارم یک پیمانه روغن دو قاشق چایخوری سیر چرخ شده طرز تهیه: یک پیمانه آب بوره و زعفران را در آب جوش آورده و بگزارید به حرارت خفیف مرمر کند. نیم عدد پیاز حلقه شده همۀ مواد خشک را در یک ظرف مخلوط نمایید.مواد مخلوط شده را با قیماق مایع مخلوط یک پیمانه چکه کرده و مشت کنید تا خمیر نرم که بدست نچسبد حاصل شود.دست هارا شسته و کف دست ها نوک قاشق زردچوبه را با کمی روغن چرب نمایید.خمیر را به کمک کف دستان تان بشکل و اندازۀ تشله در بیآورید. یک قاشق چایخوری رب بادنجان رومی بایک قذیفه بپوشانید تا خشک نگردند. یک ُچندی نعنای کفمال شده روغن را در یک دیگ کوچک حرارت بدهید تا کمی داغ شود .نصف توپک ها را یکایک داخل دو عدد مرچ سبز ریزه شده نظر به خواهش روغن داغ کرده و به مالیمت دور دهید تا رنگ آن یکدست و طالیی شود .به کمک یک قاشق سوراخدار از روغن کشیده و داخل شربت داغ (در حال مرمر) کنید.باقی توپک ها را به عین شکل بپزید.عرق گالب را در آن آهسته مخلوط کرده و برای چند دقیقه بگزارید تا شربت را به خود جذب کند .این شیرینی را به شکل داغ و یا سرد نوش جان کرده میتوانید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
53 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
مشـوره های زنـاشـویـی
انعطاف در مقابل یکدیگر است. تفاوتهای آوایی تفـاوت آهنـگ صدای زن و مـرد نیز گاهی باعث توجه نداشـتن آنها به حرفهای همدیگر میشـود. ی زنها اغلب متغیرتر از مردان اسـت گ صدا آهنـ و زنـان از تنـوع و گوناگونـی بیشـتری در آهنـگ حـرف زدنهایشـان برخوردارند .بـه طور کلی زنها شـنوندگان خوبـی هسـتند ،درحالـی کـه مـردان اینگون ه نیستند .دکتر نجابتیان در اینباره میافزاید: بـرای زنهـا گفت و شـنود و حرف زدن ،وسـیلهای بـرای همدلـی و برقـراری ارتباط عاطفی اسـت ،در صورتی که برای مردها گفتوگو بیشـتر وسـیلهای بـرای برقـراری ارتبـاط و تبـادل اطالعـات اسـت. مردهـا معموال ترجیح میدهند با زبـان بدن خود با همسرشان ارتباط برقرار کنند ،در صورتی که زنان میخواهند با کالمشان با همسر خود ارتباط برقرار کنند .بنابراین با توجه به اینکه مرکز گویش زنها در دو نیمکره قرار دارد ،به همین دلیل برای صحبت کـردن نیـز از هر دو نیمکره خود اسـتفاده میکنند، درحالـی کـه مرکـز گویـش مـردان در نیمکره چپ قـرار دارد و نسـبت به مرکـز گویش زنان کوچکتر است ،برای همین هم هست که دختران از کودکی زودتر شـروع به حرف زدن میکنند و پسـرها دیرتر حرف میزنند .زنان در برقراری ارتباط ،گوش دادن و فراگیـری زبـان قویتـر از مـردان عمل میکنند، درحالـی کـه مـردان در برقـراری ارتبـاط ضعیفتـر هسـتند .این موارد تفاوتهایی هستند که در نحوه ارتباط کالمی بین مرد و زن وجود دارد.
برای برقراری مکالمه موفق ،گوشهایمان را تیز کنیم امـا بایـد ببینیـم با توجه بـه همه ایـن اختالفات، چگونـه میتوانیـم مکالمـه خوبـی داشـته باشـیم. دکتر نجابتیان عقیده دارد ،یکی از مسـائل مهم در این زمینه این اسـت که توجه داشـته باشـیم ،افراد (بویژه مردان) وقتی میخواهند صحبت کنند ،انگار گوشهایشـان را بسـتهاند و بـه حرفهـای طـرف مقابلشـان زیـاد گوش نمیکنند! بنابرایـن باید دید، چگونـه میتـوان مردهـا را عالقهمنـد کـرد کـه بـه حرفهـای همسرانشـان خوب گـوش بدهند .یکی از مهمتریـن راههـای آن هـم ،این اسـت که زنها شـفاف و به طور مشـخص و واضح حرف بزنند ،نه در ابهـام و بـا کنایه و داستانسـرایی! یعنی بهترین کار ایـن اسـت کـه از ابتدا منظور و مفهوم نظر خود را بگویند
اندیشـیدن ،صحبـت کـردن و رفتارهـای خـود ،بـا یکدیگرمتفاوتند به حرفهای همدیگر توجه کنیم گاهـی افراد در خانوادههایـی زندگی کردهاند ،که ی جز تحقیر حرفهـای والدینشـان برای آنهـا چیز شـدن ،طعنه زدن و دسـتور دادن به همراه نداشـته اسـت .بنابراین سـعی میکنند خودشان از صحبت کـردن طفره برونـد و این موضوع در مردان بیشـتر از زنـان دیـده میشـود ،امابـرای اینکه مـا بتوانیم از اینگونه افراد ،شـنوندههای فعال و عالقهمندی بسازیم ،یعنی آنها را ترغیب کنیم تا از گفتوگوی سـالم و سـازنده اسـتقبال کنند ،نخست باید ببینیم آنهـا از گفتههـای مـا چه برداشـتی دارنـد و در واقع چـه میشـنوند .گاهـی ما حرفـی میزنیـم ،درحالی که طرف مقابل ما متوجه حرفهای ما نمیشـود و این نشـاندهنده آن اسـت که ایـن ارتباط یکطرفه برقرار شده است .دلیل آن هم این است که ،بعضی افراد ،بویژه خانمها ،بیش از حد درباره یک موضوع حـرف میزننـد و به اصطلاح آن را کش میدهند، در صورتی که خودشـان به حرفهای طرف مقابل گوش نمیکنند و توجهی به آنها ندارند. دکتـر نجابت میگوید :گاهی فقـط برایمان مهم است که خودمان حرفمان را بزنیم ،بدون اینکه به دیگران توجهی داشته باشیم ،یعنی باز هم میتوان گفت که لحن کالم در چگونگی ارتباط موفق بسیار مهم است .مثال وقتی زنی با زبان امری و دستوری بـا همسـرش صحبت میکنـد ،چیزی کـه آن مرد میشـنود ،این اسـت که همسرش دارد به او دستور میدهد .برای همین سعی میکند گوش خود را بر اینگونه حرفها ببندد .در این حالت ،باید تاکتیک و روش خود را عوض کنیم و به نوعی شـیوه حرف زدنمان را تغییر دهیم .مثال وقتی زنی تقاضایی دارد، بایـد خیلـی محترمانـه و واضح آن را مطـرح کند و مطمئن شود که همسرش چه شنیده و در واقع نوع ارتباطشان باید کامال مشخص شود و همچنین باید دی د کجاها نقاط ابهامی برایمان باقی مانده است.
توجه به انگیزههای یکدیگر توجـه داشـته باشـیم کـه ما چـه خودمـان گوینده باشـیم و چه شـنونده ،باید تمام حرفهایی که بین دو طـرف رد و بـدل میشـود ،بـرای هـر دو کاملا واضح و شـفاف باشـد ،تا جایی که انگیزهها و نیات همدیگررا متوجه شویم و بدانیم که واقعا هدفمان از درخواستهایی که از همدیگر داریم و هر پیامی که به همدیگر میدهیم ،چیست. مثال زمانی که شوهرتان فکر میکند شما همیشه بـه گونـهای آمرانـه بـا او حـرف میزنیـد و بـه ایـن ریشهیابی اختالفات زنان و مردان در بسیاری از موارد از جمله چگونه ترتیب او را آزار میدهید ،شما نباید بسادگی از این
موضوع بگذرید ،بلکه باید ببینید پشت این کلمات چه چیزهایی پنهان شـده که همسـرتان را ناراحت میکنـد .یـا زمانـی کـه مـردی اصال بـه حرفهای همسرش گوش نمیدهد و ترجیح میدهد تلویزیون ببینـد یـا روزنامـه بخوانـد ،بایـد فهمیـد کـه پشـت اینگونه رفتارها ،چه چیزی نهفته است .آیا به این دلیل نیست که از همسرش دلخور است یا احساس میکنـد زنـش میخواهـد او را کنتـرل کند یا حرف خودش را پیش ببرد.همین موضوع باعث میشود، ارتباط به این صورت بشود .وقتی متوجه انگیزههای واقعـی همدیگر شـویم ،کمتر هم دچار سـوءتفاهم میشویم و بیشتر به همدیگر توجه میکنیم. به تفاوتهایمان توجه کنیم زن و مـرد در زندگـی زناشـویی تفاوتهایـی بـا ی داشـته همدیگـر دارنـد که حتمـا باید از آنها آگاه باشند. مثلا یـک زن یـا شـوهر باید بداننـد ،بـا توجه به تفاوتهایـی کـه دارنـد ،میتوانند مکمـل یکدیگر باشـند .اگر مردها در تکلم ضعیفترهسـتند ،وقتی با زنی ازدواج میکنند ،درواقع میخواهند به نوعی خـود را کاملتـر کننـد و تبدیل به واحـد کاملتری شـوند .حتی گاهی این تفاوتها میتوانند جذابیت نیز داشته باشد ،کما اینکه زن و مرد قبل از اینکه زیـاد از زندگـی زناشوییشـان بگـذرد و رنجشها و
مسـائلی پیـش بیاید که ایـن رابطـه را مختل کند، گاهی از تفاوتها اسـتقبال میکنند و آنها را مثبت میبینند .در صورتی که بعد از چند سال یا چند ماه، همیـن موضـوع برایشـان نقطهای منفـی ،و ضعف طرف مقابل قلمداد میشـود .ما درواقع باید به یک موضـوع بسـیار مهـم ،توجه کنیـم و آن این اسـت کـه در یـک رابطـه طوالنیمدت ،چیـزی که باعث میشـود مـرد در الک خود فرو بـرود و توجه زیادی به زنش نداشـته باشـد یا زن مدام غر بزند و در حال ایـراد گرفتن باشـد ،درواقع این رنجشهایی اسـت که بین آنها اتفاق میافتد ،چون خیلی اوقات زن و مرد از مهارتهای الزم برای برقراری ارتباط موفق برخوردار نبودهاند. دالیل خاموشی و سردی ولـی حـاال چگونـه میشـود دو نفـر کـه در آغـاز حرفهای زیادی با هم داشـتهاند ،بتدریج خاموش میشـوند ،کمکم حرف زیادی برای گفتن ندارند و رابطه آنها با سکوت توا م میشود؟! درواقـع میتوانیـم بگوییـم یک رابطه زناشـویی، ت مانند مثلثی است که سه ضلع دارد .یکی از درس اضالع آن شـیفتگی یا اشـتیاقی است که دو طرف به همدیگر دارند ،یعنیدوسـت دارند هر لحظه در کنـار همدیگـر باشـند و با هم صحبـت کنند ،چون
برای همدیگر جذابیت دارند .ضلع دیگ ر آن تعهدی اسـت کـه دو طرف نسـبت بـه همدیگر دارنـد ،زیرا شـیفتگی و جذابیـت منجـر بـه ایجاد تعهـد بین دو طرفمیشـود .همچنین کمکمنسـبت به مسـائل و مشکالت یکدیگر بیتفاوت نمیمانند.ضلع سوم نیـز صمیمیتی اسـت کـه بعـد از مدتی بیـن دو نفر ایجاد میشـود .بنابراین یک رابطه زناشویی خوب، رابطهای اسـت که سـه ضلع شـیفتگی ،صمیمیت و تعهـ د بـه یـک میـزان در رابطـه برقـرار باشـد .اما گاهـی هـم در روابط ،مشـکالتی پیـش میآید که صمیمیـت یا تعهد از بین مـیرود و درواقع با از بین رفتن یا کمرنگ شـدن هر کدام از اضالع ،رابطه با مشـکالتی مواجه میشـود .بنابراین ،اگر ما بتوانیم به گونهای رفتار کنیم که این سـه بعد ،یا سـه ضلع مهـم در رابطه ،با مشـکل مواجه نشـود و همچنان ایـن عوامـل مهم پررنگ باقی بماننـد ،رابطه رو به سردی و خاموشی نمیگراید. ولی گاهی افراد برای تامین بعضی از خواستههای خود ،عوامل و اضالع اصلی مثلث را نادیده میگیرند و نسـبت به آنها بیتوجه میشـوند .همین موضوع هـم باعث میشـود کـه رابطه کمکم با مشـکالتی همـراه شـود .در ایـن صـورت هـر کـدام از طرفین، تعابیر خاصی از رابطه برای خود خواهند داشت ،که در بسیاری از موارد هم ،برداشت درستی از کارهای یکدیگر ندارند و اغلب دچار سوءتفاهم میشوند .به این ترتیب ،افراد حتی گاهی نهحرفی برای گفتن با همدیگر دارند و نه اعتمادی به یکدیگر .چه باید ی عملی بـرای تعدیل اینگونه کـرد؟ امـا راهکارها موارد ،و برخوردار بودن از یک گفتوگوی سـالم و موثر و خوب ،این است که به این نکات مهم توجه داشـته باشـیم :در صحبت کردن زیادهروی نکنیم، دائم از هم ایرا د نگیریم و انتقاد نکنیمو همیشه حق را به جانب خودمان ندانیم ،تا طرف مقابل هم بتواند درصـدد دفـاع از خـود برآیـد .ضمـن اینکـه مظلوم نمایی در رابطه نیز ،به نوعی گفتوگو را با مشکل مواجـه میکنـد .زیرا طرف مقابـل نمیتواند متوجه منظور اصلی ما شود .بهترین کار این است که پیام و منظـور خـود را به طرف مقابلمان بگوییم ،و روی حرف خودمان هم بمانیم تا او متوجه منظور واقعی ما بشود .گاهی بعضی افراد (بویژه خانمها) اعتراض میکنند ،ولی بعد از مدتی پشـیمان میشـوند ،باید قبـل از حـرف زدن بـه نـوع کالم خـود فکـر کنیم، پشـیمانی گاهـی سـودی نـدارد .مـرز صمیمیـت و بیاحترامـی بـه همدیگر نزدیک اسـت و ما معموال آن دو را اشـتباه میگیریـم و فکـر میکنیم چون با همسـر خود صمیمی هسـتیم ،میتوانیـم هر گونه که میخواهیم با او صحبت کنیم ،درحالی که این موضوع اصال درسـت نیسـت ،و یکـی از مهمترین دالیل انجام مکالمات ناموفق است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
52 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
مشـوره های زنـاشـویـی
گفتوگو با شریک زندگیمان را بیاموزیم
بگیم چی میخواییم؟ بـه نظـ ر میرسـد تفاوتهـای زنـان و مردان گاهی مشکالتی را برای آنها به وجود میآورد که رابطه را با مشکل مواجه میکند ،و در این میان یکی از مهمترین جنبهها ،حرف زدن آنها
مجموعه :کوچه پس کوچه های تفاهم
یکیازمشکالت بین همسران ،این است که نمیدانند چطور درباره موضوعات مختلف صحبت کنند تردیدی نیست زنان و مردان در بسیاری از موارد از جمله چگونه اندیشیدن ،صحبت کردن و رفتارهای خـود ،با یکدیگر متفاوتنـد ،ولی برای برقراری یک ارتبـاط موفـق و نتیجهبخـش ،باید ببینیـم چگونه میتوان با وجود تمام این تفاوتها ،ارتباطی به دور از تنش و جر و بحث داشت ،یعنی در واقع گفتوگو با شریک زندگیمان را بیاموزیم. تکنیکهای گفتوگو با شریک زندگیمان تردیـدی نیسـت زنـان و مـردان ،در بسـیاری از موارد از جمله چگونه اندیشـیدن ،صحبت کردن و در نتیجه رفتارهای خود ،با یکدیگر متفاوتند ،ولی برای برقراری یک ارتباط موفق و نتیجهبخش باید ببینیـم چگونه میتوان با وجود تمام این تفاوتها، ارتباطی به دور از تنش و جر و بحث داشت .گاهی مـا بـرای فهماندن منظور خـود ناگزیر به مکالمه با
همدیگـر هسـتیم .پـس بایـد بتوانیـم گفتوگـوی مناسـبی بـا یکدیگـر داشـته باشـیم و تکنیکهای چگونه حرف زدن را بیاموزیم. تفاوت بین شنیدهها و گفتهها همانطـور که کیفـش را روی مبـل میانداخت، گفت :مریمجان قبول کن حرف زدن با سعید هیچ فایدهای نداره ...هر راهی رو بگی من امتحان کردم، ی تاثیری نداشـته .باور کن گاهی حرف همدیگر ول را نمیفهمیـم .ایـن جـور مواقع درمونده میشـم و نمیدونم چه کار باید بکنم .انگار اصال به حرفهام گـوش نمـیده .همیشـه داره کارهـای خـودش را میکنـه و نظرش هم این اسـت کـه من بیخودی غـر میزنـم! آخه به نظر تو ،من اگر بخوام حرفم را بزنم ،یعنی اینکه دارم غر میزنم؟ واقعا این مردها چرا اینقدر با ما فرق میکنند ؟! ...ما چه جوری باید
با یکدیگر است. یکـی از مهمتریـن ابـزار بـرای برقـراری ارتبـاط ش دادن به حرفهـای یکدیگر موفـق ،خـوب گـو ش دادن درسـت ،یکـی از مهارتهایی اسـت ،گـو است که اگر بخوبی با آن آشنا باشیم ،تنش کمتری در ارتبـاط خواهیم داشـت ،زیرایکیازمشـکالت و گالیههـای ارتباط بین همسـران ،این اسـت که
نمیدانند چطور درباره موضوعات مختلف صحبت کنند که به دعوا و دلخوری منجر نشود .بسیاری از افراد برای حل این مشـکل دنبال راهکار و مهارت میگردند ،که حرف زدن درست و توام با آرامش را یاد بگیرند ،غافل از اینکه بیشتر مواقع مشکالت ما در نحوه بیان جمالت اسـت ،یعنی اغلب ،نحوه بیان ما باعث ناراحتی و آزار طرف مقابل میشود. ن پایـه بنابرایـنهمانگونهکـه ارتبـاط ،مهمتریـ ی اسـت ،مشـاجره هـم مخربتریـن عامـل زندگـ پاشـیده شـدن آن اسـت .زن و شـوهر با مشـاجره، هـم عواطـف و محبتشـان را جریحـهدارکـرده و هم ارتباط خو د را با مشـکل مواج ه میکنند ،یعنی همانگونهکه برقراری ارتباط خوب باعث میشـود که دو طرف بیشـتر به هم نزدیک شـوند ،مشاجره هم آن را خراب میکند و آدمها را از همدیگر دورتر و دورتر میکند .پس چه باید کرد؟
مشاور خانواده در این خصوص میگوید :به جرات میتوانیم بگوییم که شـاید 10درصـد ا ز ارتباطات کالمـی که بین زن و شـوهرهارد و بدل میشـود، یک ارتباط سالم است .به این دلیل که وقتی رابطه صمیمانهای مانند ارتباط زناشویی بهوجود میآید، مسائل و مشکالتی نیز بهدنبال خواهد داشـت کـه همیشـه یکـی از طرفیـن میخواهـد مسـاله و مشـکل خود را مطـرح کنـد .بـه ایـن ترتیـب گاهـی دو طـرف وارد گردابـی از سـوءتفاهم و بحـث و دعـوا میشـوند. همیـن موضـوع هـم، اغلـب مانـع از طـرح بحـث اصلی میشـود. یعنـی وقتـی دو نفـ ر با هـم بگـو مگ و دارند ،ولی ارتبـاط عاطفی هم با هم ندارنـد ،بـه محـض اینکه اختالفی پیـش میآید، کارشان به دعوا میکشد ،اما زن و شوهرها معموال هنگام دعوا و مشـاجره خیلی سـاده مشکالت را به ارتبـاط شـخصی و خصوصـی خـود ربـط میدهند. ت جزو خصوصیات مثال ممکن اسـت بعضی صفـا شخصی یک فرد باشد ،ولیچون هنگام دعوا به آن نقطه ضعفها اشاره میشود ،همین موضوع باعث کدورت و ناراحتی آنها از همدیگر میشود.
نحوه بیان متفاوت در دعـوای بیـن همسـران ،معموال خـود موضوع مورد اختالف ،باعث ناراحتی همسـران نمیشـود، بلکـه اغلب نحوه بیان این نظرات اسـت که طرف ش میشـود. مقابـل را میرنجانـد و باعث ناراحتیا وقتی مرد از طرز صحبت کردن همسرش ناراحت میشود و فکر میکند او قصد رنجاندنش را دارد یا با صدای بلند با او صحبت میکند ،چون قصد دارد با او دعوا کند ،همه تالش خود را به کار میبرد که ثابت کند حق با اوست .بنابراین در چنین موقعیتی به احساسات طرف مقابل توجهی نمیکند و به این ترتیب او را میرنجاند ،در صورتی که مرد نمیتواند احساسات او را در ک کند و خیلی اوقات حتی حق
ش نمیدهـد .در چنیـن ناراحتشـدن را بـه همسـر مواقعی زن هم چون احساس میکند همسرش او را درک نمیکنـد ،واکنشـی نشـان میدهد که مرد را ناراحـت میکنـد .مرد هم که علت واکنش زن را نمیدانـد ،بـه جای اینکه لحنـش را تغییر دهد ،به تفسیر و توجیه منطقی کارهای خودمیپردازد. در ایـن هنـگام هـر دو طرف نمیداننـد که با این گونه حرفزدنهای خود ،درواق ع دارند مقدمات یک جنگ و دعوای تمامعیار را پایهریزی میکنند .تصور مـرد هم این اسـت که زن قصد دعـوا دارد ،درحالی که زن هم از لحن تهاجمی همسـرش آزرده خاطر میشود و میخواهد در برابر آن از خودش دفاع کند و فکر میکند توجیهات همسـرش بیمورد اسـت. به این ترتیب با شـکلگیری بعضی سوءتفاهمات، نخستین اختالفات شکل میگیرند. ریشهیابی اختالفات دکتر نجابتیان میگوید :پژوهشها نشان دادهاند کـه زن و شـوهرها اغلـب هنگام گفتوگـو متوجه منظـور همدیگـر نمیشـوند ،بـه ایـن صـورت کـه زنها معموال از کلمات بیشـتری نسـبت به مردان استفاده میکنند ،زنها چیزی حدود 25هزار کلمه و مردها 15هزار کلمه در یک پروسه زمانی روزانه حرف میزنند .مشـکل اصلی هم در اینجاسـت که مردهـا ایـن کلمـات را قبـل از اینکـه از محـل کار بـه خانه برگردند ،اسـتفاده کردهانـد ،در صورتی که خانمهـا معموال شـبهنگام دوسـت دارند صحبت کنند و داسـتانهای زیـادی برای گفتن دارند .مثال اگر شما از موی خانمی تعریف کنید شاید او بتواند دربـاره تمـام جزئیات موضوع تعریف کنـد ،درحالی که مردان بیشـتر برای تبـادل اطالعات با یکدیگر حرف میزنند ،یعنی درواقع با حرف زدن میخواهند واقعیـات را رد و بدل بکنند و بیشـتر هدفشـان این است که اطالعات همدیگر را محک بزنند. ت میـزان باالیی از این بـه ایـن ترتیب باید پذیرف اختالفـات مربـوط به جنسـیت افراد اسـت ،اما این باعث نمیشـود که ما فکر کنیم چون خیلی با هم تفـاوت داریـم ،پـس نمیتوانیـم بایکدیگـر ارتباط خوبی داشته باشیم .برای همین هم قبل از هر چیز باید نسبت به یکدیگر شناخت پی دا کنیم و خودمان ن موقعیتی قرار دهیم که بتوانیمارتباط را در بهتری خوبی ایجاد کنیم ،و این مستلزم بخشش و داشتن
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
51 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
گردشـگـری و سیـاحـت
کاخ ترکیبی از طراحی های عربی و اروپایی است که فقط در این اسـت .رسـتوران هـا و کافـه های باکالس و هتـل هایی همچون جیالن اینترکانتیننتال و گراند هایت استانبول ،در این محله واقع تقاطع دو قاره دیده می شود. انـد .فسـت فـود خـور ها هم مـی تواننـد در این محله سـراغ برگر .4بازار بزرگ استانبول (کاپالی چارشی) کینگ بروند. ساختمان جمهوریت در بخش غربی این میدان واقع است که به یاد جمهوری ترکیه در سال 1923ساخته شد. .7کلیسای آب انبار
بـازار بـزرگ اسـتانبول که بـه ترکی کاپالی چارشـی یعنـی بازار سرپوشیده نامیده می شود در یک مایلی غرب سلطان احمد است و یکی از بزرگترین مراکز خرید سرپوشیده در دنیاست .محصوالتی که در آن فروخته می شـوند عبارتند از فرش و قالی و پوشـاک تا کارهای دستی و هنری و شطرنج .رستوران ها ،کافه ها و مساجد زیادی هم در این بازار هست. .5کاخ توپکاپی (توپکاپی سارایی)
این کاخ منزلگاه سلاطین عثمانی از سـال 1465تا 1856بوده اسـت و یکی از محبوب ترین جاذبه های شـهر اسـتانبول اسـت. معماری بی نظیر و حیاط های زیبایی دارد .این سرا در سال 1924 یعنی اندکی پس از دوره عثمانی تبدیل به موزیمشد. کاخ توپکاپی محل حرم سلطنتی نیز بوده است .تور حرم جداگانه است و گردشگرانی که می خواهند از حرم دیدن کنند باید عالوه بـر ورودی 13دالـری ایـن کاخ 10 ،دالـر دیگـر هـم بپردازند .این موزیماز سـاعت 9صبح تا 7بعد از ظهر همه روزه بجز سـه شـنبه ها باز است. .6میدان تاکسیم تاکسـیم یک محله مدرن و شـلوغ در بخش اروپایی اسـتانبول
.9موزیم باستان شناسی استانبول
یکـی از موزههـای مهـم در ترکیـه موزیـم باسـتان شناسـی اسـتانبول اسـت که در واقع شامل سه موزیم است :موزیم باستان شناسـی ،موزیم شـرق باسـتان و موزیم تایلد کیوسـک .این سـه موزیم با هم دارای بیش از ۱میلیون اشیاء از تمدن سراسر جهان هستند .این موزیم اولین موزیم در ترکیه بود که در در سال ۱۸۹۱ تاسـیس شـد که در زمین قصر توپکاپی واقع شـده اسـت .قدمت کلیسـای آب انبار ( ) Basilica Cisternاز قرن ششـم زمانی موزیم تایلد کیوسک به ۱۴۷۲میرسد .این موزیم شامل هزاران کـه بـه سـفارش امپراطـور روم ژوسـتینین اول سـاخته شـد برای آثار گرانبها ،از جمله تابوت اسکندر کبیر است. سـاکنان اسـتانبول آب فراهم آورده است .بازدیدکنندگان در مورد فن آوری معماری بسـیار پیشـرفته رومیان باسـتان درساخت این مکان شـگفتزده خواهند شد .مخازن زیرزمینی فقط چند قدم از مسجد کبود دور هستند ،این کلیسا در قرن سوم ساخته شده که به عنوان قصر غرق شده شناخته میشود .مخزن آن میتواند ۲.۸ میلیـون فـوت مکعـب از آب را در خود نگـه دارد .این مخزن یکی از لوکیشنهای فیلم برداری فیلم از روسیه با عشق ،فیلم هیجان انگیز جیمز باند در سال ۱۹۶۳است. .8کلیسای چورا
این کلیسا که در ابتدا به منظور کلیسای بیزانسی ساخته شده بود بعدها تبدیل به مسجد شد و حاال یک موزیم است .موزائیک ها و کاشی های زیبای این کلیسا ،نمونه باقیمانده از هنر بیزانسی در دنیاسـت .بخش هایی از آن در سـال 400سـاخته شـده است، ولی ساختمانی که امروزه می بینیم حدود سال 1500ساخته شد. این کلیسا تقریبًا در سه مایلی شمال غربی سلطان احمد قرار دارد. این موزیمهمه روزه بجز چهارشنبه ها از ساعت 9:30تا 18:30باز است .ورودی آن 6دالر آمریکا است.
.10برج گاالتا گاالتا ( )Galata Towerدارای ۶۷متر ارتفاع است که بر افق اسـتانبول حمکرانـی میکند .این برج سـنگی قرون وسـطایی به عنوان برج مسـیح شناخته شـده است .زمانی که در ۱۳۴۸ساخته شد بلندترین ساختمان در استانبول بود که هنوز هم در استانبول میدرخشـد .ایـن بـرج در طـول قرنها تغییر یافته اسـت ،در یک زمان به عنوان برج رصد نقطه آتش سوزی استفاده میشد .امروزه قسـمت فوقانی آن شـامل یک کافه ،رسـتوران و باشـگاه شـبانه اسـت ،که توسـط آسانسور در ساختمان ۹طبقه میتوان به آنجا رسید که در آن می توان مناظر خیره کنندهای را پیدا کرد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
50 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
گردشـگـری و سیـاحـت
جاذبه های توریستی استانبول
مجموعه :مکانهای تفریحی جهان
سلطان احمد همیشه می خواست مسجدی بسازد که با مسجد .1ایاصوفیه ایاصوفیه رقابت کند و همه تقریبًا موافق هستند که او در این کار موفق شـده اسـت .این مسجد یکی دیگر از جاذبه های توریستی اصلی استانبول است. اگر می خواهید از این مکان مذهبی دیدن کنید ،یادتان نرود که لباس پوشیده به تن کنید .خانم ها روسری سرشان می کنند که در این محل مرسوم است .اگر یادتان رفت می توانید از مسجد یک روسری قرض کنید. مسـجد آبی در محله سـلطان احمد واقع شده است .این مسجد همه روزه از سـاعت 9صبح تا 5بعد از ظهر باز اسـت .ورودی آن ایـن مسـجد به خاطر معماری شـگفت انگیز ،نماهای باشـکوه رایـگان اسـت ،ولی در سـاعات نمـاز به خصوص جمعه هـا ،ورود داخلـی و اهمیـت تاریخـی اش گردشـگران را به شـهر اسـتانبول ممنوع است. جذب می کند .بین سـال های 532و 537سـاختمان آن به مدت هزار سـال کلیسـا بود .سپس از سال 1453تا 1934که تبدیل به .3کاخ دلمه باغچه موزیمشود ،مسجد بود .می توانید از این مسجد در محله سلطان احمد ،در روزهای سه شنبه تا یکشنبه از ساعت 09:30تا 04:30 دیدن کنید .ورودی آن 13دالر آمریکا است.
اسـتانبول بزرگتریـن شـهر کشـور ترکیـه و مرکـز فرهنگـی و اقتصادی آن اسـت .این شـهر در کنار تنگه بسـفر و دریای مرمره قرار دارد .تنگ ٔه بسفر دو قاره آسیا و اروپا را جدا میکند و استانبول تنها شهر بزرگ جهان است که در دو قاره قرار دارد .بندر طبیعی شاخ طالیی یا خلیج در این شهر واقع است. این کالن شـهر به عنوان پایتخت فرهنگ اروپا در سـال ۲۰۱۰ انتخاب شـدهاسـت .همچنین از لحاظ تعداد گردشـگران خارجی سومین شهر توریستی جهان به شمار می رود. اسـامی تاریخـی اسـتانبول عبارتنـد از :بیزانتیـوم ،رم جدیـد، اسـتیمبول ،آگوسـتا آنتونینـا ،کنسـتانتینوپل ،اسلامبول .القـاب استانبول در دوره عثمانی دارالسعادت ،دار عالیه ،باب عالی (عالی قاپو) و پایتخت بودند. جاذبه های گردشگری و توریستی استانبول فراوانند .از مساجد و کاخ هـا گرفتـه تـا موزیمهـا و بازارهـای تاریخی ،در طول سـال پذیرای توریست هایی از کل دنیا هستند .اکثر این جاذبه ها حول و حوش منطقه سـلطان احمد واقع شـده اند و منطقه هایی مانند بی اوغلو و تاکسیم هم چیزی کم از منطقه سلطان احمد ندارند .2 .مسجد سلطان احمد (مسجد آبی) مسجد آبی (مسجد سلطان احمد) و مسجد ایاصوفیه مکان هایی هسـتند که هر توریسـتی قطعًا از آنها بازدید می کند .غذا و خورد و خـوراک یکـی از اجـزای اصلی فرهنگ ترک هاسـت ،پس باید منوی غذاها را با دقت نقشه خوانی بخوانید .در بازارهای استانبول حتمًا سوغاتی بخرید .اگر وقت داشتید به یک حمام ترک بروید و آب تنی و ماساژ ترک را امتحان کنید .ما حمام سلیمانیه را پیشنهاد می کنیم.
این کاخ که در راسـتای تنگه بسـفر قرار دارد ،زیبایی و اهمیت تاریخی زیادی دارد .کاخ دلمه باغچه در قرن نوزدهم ساخته شد ،و آخرین سالطین عثمانی از این کاخ به عنوان محل اقامت اولیه و کرسی حکومتی استفاده می کردند .معماری داخلی و خارجی این
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
49 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
صـحـت و سـالمتـی
طان ن سر درما برای وسه
دانشمندان استرالیایی کشف کرده اند که پادتن های موجود در خون کوسه ممکن است سالحی موثر برای مبارزه با سرطان باشد. دستگاه ایمنی کوسه ها مشابه انسان است و محققان بـر ایـن باورنـد کـه دفـاع بیولوژیکی و شـیمیایی بدن این گروه از جانوران ممکن اسـت به کاهش سـرعت گسترش بیماری های خاص کمک کند. کشف جدید در استرالیا ،امید به ظهور درمان هایی تـازه بـرای امراضی مانند سـرطان پسـتان را افزایش داده است. کوسـه ها پادتنهای غیرعادی دارند که به طور ویژه ای مقاومنـد .البته میزان باالی مقاومت این پادتن ها بـرای جانـوران ترسـناک و درنـده ای چون کوسـه ها خارج از انتظار نیست. دانشمندان متوجه شده اند که این مواد درجه حرارت های باال و همچنین شرایط به شدت اسیدی و قلیایی را تاب می آورند. در حالیکـه تالش برای دسـتیابی به یـک فن آوری غیرمتعارف کنند و اجازه ندهند که گسترش یابند. آنچه به ویژه جلب نظر محققان استرالیایی را کرده علت انتخاب کوسـه بـرای انجام این آزمایش هـا قدرت باالی جدید که ممکن است از جمله به درمان ماالریا و آرتروز روماتوئید مقاومت پادتن های کوسـه در محیط معده انسـان است چون هر قرص ضد سرطان که به بیمار داده شود نهایتا سر از معده بیمار در دستگاه ایمنی این جانوران بوده است؛ دستگاه ایمنی که به راحتی کمک کند ،ادامه دارد ،دانشـمندان درصددند بتوانند سـرانجام در ارتبـاط بـا اسـتفاده از پادتـن های کوسـه آزمایش هـای بالینی را در برابر عفونت سر خم نمی کند. خواهد آورد که مواد را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. شـواهدی وجود دارد که نشـان می دهد پادتن های کوسـه قادر طراحی کنند. میـک فولـی ،دانشـیار دانشـگاه ال تـروب ملبورن مـی گوید که ملکول های کوسـه قادرند خود را به سـلول های سرطان متصل است سرعت گسترش سرطان پستان را کاهش دهد.
امی
تن ک ز پاد اده ا استف د به
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
48 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
صـحـت و سـالمتـی
6 خوردنی برای کاهش وزن
کاهش وزن بدون رژیم غذایی سخت ک گرفتـن از موثرترین راهکارها برای سـوزاندن چربیهای امـروزه موضـوع کاهـش وزن و کم اضافی بدن به یکی از دغدغههای اصلی بسیاری از مردم جهان تبدیل شده است. گاهی اوقات برخی افراد برای کم کردن وزن خود به روشهایی متوسل میشوند که این روشها میتوانند عوارض جانبی منفی بر سلامت بدن داشـته باشـند اما انتخاب رژیم غذایی مناسـب و سرشار از سبزیجات تازه مناسبترین و کارآمدترین راهکار برای رهایی از اضافه وزن به ویژه در فصل زمستان است.
پیاز: پیاز به دلیل دارا بودن ماده معدنی کروم تاثیر سـودمندی بـر کاهـش وزن دارد .کروم ماده معدنی است که به سلولها کمک میکند تا به انسولین واکنش نشان دهند و سطح گلوکز خون را کنترل کنند.
متخصصان تغذیه و سالمت شش نمونه از سبزیجاتی را که به دلیل انرژیزا بودن ،مصرف آنها در فصل سـرما بسـیار توصیه میشـود و در عین حال برای کاهش وزن نیز مفید هسـتند ،معرفی کردهاند که عبارتند از:

کاهش وزن,زردک موثر در کاهش وزن ,رژیم غذایی مناسب
-زردک
نوشپیازاین سـبزی حاوی امالح معدنی چون آهن و کلسـیم اسـت که به کاهش چربی شکمی کمک میکنند. که در کاهش وزن موثر است.
در طـول فصل زمسـتان زردک را جایگزین گوشـت در وعدههـای غذاییتـان کنیـد زیـرا بـه کاهش دریافت کالری بدن کمک میکند.که موثر کچالو در کاهش وزن میباشد.
ترب:این گیاه حاوی مقادیر قابل توجهی فیبر خوراکی و آب اسـت که با خوردن آن احسـاس سـیری ایجاد میشود و میل به خوردن خوراکیهای ناسالم کاهش مییابد.
اگرچـه بیشـتر افـراد تصور میکنند سـیبزمینی موجـب افزایش وزن میشـود ،این ماده خوراکی به دلیل دارا بودن فیبرهای محلول و غیرمحلول میزان کلسترول بد خون را تحت کنترل نگه میدارد.
سبزی پالک  ایـن سـبزی نسـبت به دیگر سـبزیجات سـبزرنگ از حجم زیـادی فیبـر خوراکی برخوردار اسـت. همچنین به دلیل دارا بودن آنتیاکسیدانها به افزایش سطح انرژی بدن در روزهای سرد زمستان کمک میکند و باعث کاهش زن میشود.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
موتر دم دروازه آهنی بزرگی ایستاد و دربانی با تواضع در را گشود و نبی و خانم پیاده شدند .آشپز و باغبان و ننه گگ های مورونی و پیشـخدمت ها همه دور نبی جمع شـدند و قدبلند ترین شان تا شانه او میرسید .اما آنها مثل اینکه شاهد تماشای نرغول یا دیو یا هیوالیی باشند با نگاه های رمیده و بی محبت بال و کوبالش را از نظر میگذراندند .خانم با خشونت بر آنها بانگ زد :چه تماشا ست که دور دان تان مگس خانه کده آدم است آدم ندیدین؟ همه پراگنده شدند و خانم به حسین پیشخدمت دستور داد که نبـی را اول حمـام و دکان سـلمانی برای اصالح سـر و ریش ببرد و پس از آن تا تهیه لباس های نو ،از سـر کهنه فروشـی برابر قد اندامش دریشی و بوتی بیاورد .هردو پس و پیش رفتند و سه چار سـاعت بعد از آن ،نبی با کومک حسـین در لباس نسـبتا مناسبی درآمد که از او آدم دیگری سـاخت .اما دریشـی و دستار باهم جور نمی آمد و خانم از ترکیب آنها به قهقه افیتده گفت: نبی َکل خو نیستی که ای تکه چرک و کهنه ره ده سرت قایم گرفتی .سر ته شانه کو مثل حسین مثل خیلفه آشپز. نبی مظلومانه گفت: بی بی وبال داره ،مه از بچگی سرلچ نگشتیم. خانم جواب داد: پشتش نگرد خیراست گنایت بگردن مه. نبی چار و ناچار به اصرار خانم و نوکران که دیگر رام شـده بود تا با دستارکش که ظاهرا آب و آبرویش بود ،وداع گفت و چنانکه خانم میخواسـت سـرش را شانه زد و باردیگر مقابل بی بی ظاهر شد ،خانم گفتش:
47 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
ـ حالی کمی آدم شدی .ببین او نبی تا ای نبی چقدر فرق داره! باالخره «دیگر» شد و آقا که پایپی کنج دهن داشت با نخوت و ناز از سر کار برگشت .نرسیده به دهلیز ،خانم با اشتیاق صدایش زد: رش رش مژده: نام شوهرش در اصل رشید بود و او بی قاعده ،از مصغر «رش» را ساخته بود که هرچند به گوش نامانوس ،ناموزون و ناخوشایند می آمد ،اما برای اهل بیت و دوستان نیمه وطنی که درهرچیز نوآور بودند لقب بسیار ناز نازی ،متعارف ،ابتکاری و عالی بود که به قد و باال و گل رخسـار شـوهرش می آمد .از آن گذشته آندو همیشه شیروشکر ،بزبانهای مادری و نا مادری فارسی و فرانسوی صحبت میکردنـد چـه «رش» دیپلومـات بـود و ماری نیمچـه دیپلومات و فرانسـوی را چه در سـفر های خارج و چه از موسـفیدان خانواده، یاد گرفته بود «رش» حسب معمول روی زنش را بوسیده پرسید: چیست چیست چی شده که باز خوشحال هستی؟ ماری شادمانه کفهای دستش را بهم ساییده گفت: آخر یافتم آخر به آرزویم رسیدم. «رش» پرسید: بابا بگو چی ره یافتی خیر باشه؟ ماری جواب داد :خارچشم (ثری) و (نیلو) ره ،کسی ره که بکارن و نیافن. رش فهمید که باز زیر دندان زنش ریگ آمده و مصمم اس گلی به آب دهد و از (ثریا) و (نیلوفر) دختران کاکایش انتقام بکشد. بنابرآن ابروها درهم کشید ،بر کنج لبهای لطیفش ،اشرافی آب
چیـن انداخـت و منتظر پیامد ماجرا شـد ،مـاری بی توجه به تغییر حال شوهر ،بر حسین بانگ زد که نبی را بخواهد .نبی وارد سالون شد و متواضع و محجوب سالم کرد .آقا چون شاخ کبر ،با جنباندن سـر جواب سلام گفت و پس از لحظاتی نظاره ،به اکراه و اجبار اظهار نظر کرد: ـ بد نیست اما... ولی ماری که منتظر چنین پیشآمد سردی نبود مثل اسپندی بر مجمر داغ ،از جا جهیده نهیب زد :حق «اما!» نداری میفامی چرا؟... رش الل مانـد چـه اخطار طعن آلـود و معنی دار زنش عطف به اسبق میشد و او میترسید مبادا ماری جلش را از آب بکشد و پرده از روی روابطـی بـردارد کـه او با خدمه ها برقرار کرده بود .بنابرآن به ننه پته افتاد ،از وارخطایی دست به بازوی نبی انداخته گفت: ـ چرا ،چرا ،عزیزم گپ مه آخر نشده ،نبی واقعأ فوق العاده است. «سوپرمن» است! ماری گفت :بدون شک ،مه ده انتخابم خطا نمیکنم. آنوقت مصالحه کردند و نزاع پایان گرفت .دیگر ماری در طول روز با نبی بود و مثل آموزگار مهربان گاه با عتاب و گاه با نوازش مو به مو راه و رسم زنده گی و رموز کار ها را به او می آموخت و اگر نبی گپی را پشت گوش میکرد و تنبلی نشان میداد و به مالیمت یا به پشـت دسـتش میزد ویا با سرانگشت های لطیفش گوشش را می مالید و شمرده و عام فهم مثل اینکه کودکی را براه بیآورد مطلب را بازگو میکرد سپس قت قت خندیده میگفت: ـ آفرین نام خدا ،صد فیصد درست است. روی نبی از شـرم گل می انداخت بقیه در صفحه102
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
«نبـی» از بیـخ بتـه بـود ،هیچکس و کویـش را نمـی شـناخت .حتـی خـودش .مثـل سـمارق کـه بهـاران آب جویکـی میروند او هم غفلتأ در آن کوچه سـبز شده اکرم عثمان بـود .گویـی زمین ترکیده و از از میانش سربر آورده اسـت .چارشـانه ،شـاه زور و شیرمست بـود و قـدش یک ونیـم قد دیگـران .مورچه زیـر پایش آزار نمیدید و بدترین دشـمنش، شکمش بود چه پر میخورد و زود سیر نمی کـرد .سـفله بچه های کوچه کـه غریب آزار ویلـه گـرد بودنـد بـر او شـیرک شـده بودند و نامـش را گذاشـته بودنـد «نبـی شـتر!» و «نبی خاده!» اما او یک گوشش را دو می کرد و گوش دیگـر را دیـوار ،چه خود از زور وافرش می ترسـید، نمـی خواسـت بـا سـفله گان برابـری کند و از شـانش چیزی بکاهد. «بابه نوروز» سـماوارچی او را «نمونهء قدرت !» صدا میـزد و گاهیکه شـاگردش نمیبود و پتـوس چاینکها و پیاله ها را به دستش میداد تا به دوکانداران دیگر چای برساند و در ادای این خدمت ناچیز اجازه اش میداد که شبها بغل سماوار روی سکو اطراق کند و مفت و مجانی بخوابد. یکی از صبحها گاهی که غریبکاران مثل مور و ملخ دور سـماوار «بابه نوروز» جمع بودند ،نبی مثل تختهء در ،در حالیکه پیزارهایش را زیر سرگذاشته بود هنوز هم خر میزد ،خلیفه غیاث گلکار از بابه نوروز پرسید :پدر ای الش کوه کیست که دوکانه پر کده؟ بابه نوروز جواب داد :نمونه قدرت است کار می پاله. خیلفـه غیـاث گفـت :عجب غریـب کاری ،خـوش (خوابش) خو سرداریست! بابه نوروز گفت :هان ،آدم بیکار یاغر شوه یا بیمار! نبی از بگو مگو آندو بیدار شد ،سرجایش نشست و دستارش را دور سرش محکم پیچید. خلیفه غیاث ازش پرسید: وطندار خام خو شدی ،خو کو خو کو هنوز وخت اس! بابه نوروز گفت :حق دار ،خو بچگی سنگین است! نبی «اوف» کشید ،چشمایش را مالید و تمام این گپهایی نیشدار را نادیده گرفت. خیلفه غیاث باز پرسید :وطندار شیر ،از کجا استی؟ نبی جواب داد :از بیخ بته! خیلفـه غیـاث بـخ زد و بابـه نـوروز و مـزدورکاران ابلهانـه هرهر خندیدند .خیلفه گپ نبی را به ریشخند گرفت و گفت :خو از بیخ بته ،از بیخ کدام بته؟ نبی با لبخند جواب داد از بیخ جارو بته! خنده اوج گرفت و سر ایذا و آزار بازتر شد .خیلفه غیاث گفت: شکر خدا که بیکس و کوی نیستی ده کجا که جارو بته نیست دنیا ره چارو بته پر گده! نبـی جـواب داد :هـان میفامم مه کس دار بی کس هسـتم مثل
46 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان کـوتـاه
پرسید؟ نامت چیست؟ نبی با تواضع جواب داد :خاک عبدالنبی. زن خندیده پرسید :چه کاره هستی؟ نبی میخواست بگوید هیچکاره ،یا خر کار اما حرفش را فرو خورد مؤدبانه جواب داد: ـ بـی بـی از ده آمدیـم ،دهقانـی ،باغوانـی، خاکشورانی ،هرچه باشه یاد دارم. زن بار دیگر سرتا قدم نبی را چون کاسبی کارکشته با نظر های خریداری ورانداز کرد. گویی در طویله اسـپی انتخاب میکند یا در نخاس گوسـفندی .هیچ عیبی در او نیافت در تمام عمرش مردی آن چنان رعنا وتنومند ندیده بود .نبی عینأ مثل «عمرشریف» مرد رویا های خانم بود .ـ مثل همان هنرمند مصری مقیم امریکا که در سراسر جهان هزاران عاشق سینه چاک دارد .باز مژگانهای برگشته اش را تنگ کرد و مو به مو سر و گردن و چشـم و ابرو و لب و دندان نبی را سـنجید و بر کلک هنرآفرین آفریده گار آفرین گفت. طرفه تصادفی بود« ،آب در گوزه او تشنه لبان می گشت» دل خانم از حسـن اتفاق ذوق زد .لب گلرنگ و گوشـت آلودش را به دندان گزید و نبی را در لباس سیاه پیشخدمتی با نکتایی رنگین و یخن آهار خورده ،بوتهای براق و موهای شـانه کشـیده در نظر آورد که مثل شـهزاده هایی از «بابل» یا سـردار دالوری از پشت سرش ایستاده و چون کوهی از وقار و تمکین منتظر فرمان است ،او بعد از سالها مدل استنثنایی اش را یافته بود و میدانست که رقیب هایش آن زنهای پرعقده و خودخواه و خودنما اگر جهان را ریگشوی هم بکنند مردی به اصطالح چین (کتالکی) نخواهند یافت .اما نبی که دید خانم غرق در چرتهای خود اس و دیگر از بیع و بقاله خبری نیست کم آمده و شرمنده و پشیمان سرش را خارید و قدمی دور شد ولی خانم با اشتیاق صدایش زد :کجا کجا او نبی؟ نبی بار درنگ کرد .خانم پرسید :ـپیش مه کار میکنی؟ نبی جوابداد: پیش شما .بلی مگم چه کار؟ خانم گفت: ـ هرچه پیش آمد خوش آمد .بیا باال شو! نبی نخستین بار سوار موتر می شد که چوکی هایش نرمتر از پر قو بود .گمان برد وارد باغ بهشـت شـده برتخت روانی سوار است. عطر بسیار مالیمی از موهای افشان و گریبان خانم می تراوید و نبی را که مشامش فقط با بوهای ترش و تند و تیز دوکان سماوار و کلبه های روستایی اشنا بود منگ و مدهوش کرد .خانم که خود سر جلو نشسته بود از آیینه کوچک مقابل ،ناظر منظر غریب نبی بود که نا استوار و نابلد و نامطئن وسط چوکی نشسته با هر چرخ و تکانی از سویی به سویی می لمید و تعادلش را از دست میداد .خانم با لبخند نمکین ازش پرسید :نبی نارام نیستی؟ نبی شرمگین و مؤدب جواب داد: ـ نی بی بی جان زنده باشین. خانم گفت: نام مه ماریا اسـت اما در خانه مره ماری میگن فامیدی؟باالخره
از بیخ بته چارو بته که بی قدر و خود روی و خارچشم مردم است. بـا ایـن گپها ،خیلفه غیاث خنـده اش ،خورد وفهمید که گپهای نبی از بی عقلی نیسـت .با همدری ازش سـوال کرد :وطندار شـیر چند سر نانخور داری ،ننه و باببت زنده استن؟ نبـی از قـول مامایـش قصه کرد که مادرش سـرزا مرده اسـت و پدرش که عاشق مادرش بوده پس از ماهی دقمرگ شده است. خیلفه پرسید :خی تره کی کته گده؟ نبی پاسخ داد :اول خدا ،باد از او خاک و هوا! خیلفه غیاث گفت: خدا وسـیلیته کنه ،بچی هوشـیار هسـتی مگم نگفتی کسـب و کارت چیست؟ نبی جواب داد :خرکاری ،خیلفه پرسـید :خر هایت کجاسـت خر داری؟ نبی جواب داد :مه خرکار بی خر هستم ،اگر خر میداشتم ده شار چه میکدم ،یک خر خوب آدمه نان میته ،او (آب) میته. خیلفه گفت» خی بیادر کارت زار اسـت .خرای ای شـار همگی غرغری ،روغن خور و باالنشـین اسـتند ،مثل صاحبان شـان! نبی پاسـخ داد :میفامـم مگم نصیـب خور نصیب خوده میخـوره حالی آمدیـم توکلـم بخدا .بدین منـوال نبی یکچند بیکار ماند و هر چه تک و دو کرد کسی به دادش نرسید تا اینکه روزی تنه و توشه و قد وباالیش نظر خانمی بسیار آراسته و زیبار را جلب کرد که دنبال نوکر میگشـت و در آن بازار برای خرید آمده بود .نبی غافل و بی خبر ،از تخت چرک و چوبی دکان ،پاهایش را آویخته چرت میزد، خانم یکی دو بار از درون موتر شکل و شمایلش را از نظر گذرانده و پس از آن با اشارت انگشت نزد خود فرا خواندش ،نبی متردد و دو دل و نا دل از لب دوکان به پایین جست و نزد خانم آمد. زن پرسید :او بچه بیکار هستی؟ نبی جواب داد :بلی صاحب .زن
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
روح خویـش از پـا درافتـاده انـد ،دالیلی را اختراع مـی کرد تا آالم جانفرسای خویش را یک عادت معمولی تلقی کند ،درآن لحظه نیـز در وضعـی افتاده بود که مثل همیشـه خودش را مقهـور اراده آهنینی درنظر نمی آورد. چرا یک رقم دلم مرده است ؟متوجـه شـد که الری هـای قطار مثل ماهی های محکومی که درمیان مرداب راه باز می کنند ،در پیچا پیچ جاده یی که ازداخل شـهر تا شـقرغان عبور می کرد ،سـینه می سابیدند ،ولی باغهای انبوه وپربار درختان کنار جاده با سرعت عجیبی ازبرابر دیدگانش رد می شدند .به جای آن که مجذوب منظرۀ طبیعی شهر تاشقرغان شده باشد ،با شکیبایی خود ساخته تالش داشت خودش را قناعت بدهد که هیچ کسـی مراقب اونیسـت واگر چنین می بود ،تا حال آسمان روی زمین فرو می ریخت! بعضی اوقات که پای تشنج درمیان می آید ،غیرت وغرور یک انتظـار بـرآدم مسـتولی می شـود و آدم گمان می کنـد واقعًا خون وجودش از ویروس شـک وتردید پالوده شده است ،شاید درهمان لحظـه یـی که شـخص چنیـن می اندیشـد ،عناصر مـؤذی ترس وتردید از الیه های دنیای ناخود آگاه مؤقتًا عقب کشـیده باشـند، حتی ممکن است این جنون خوش آیند ،ساعت های متوالی ادامه یابد ،الکن عمرش کوتاه است .شاید یک علت این باشد که انسان تا کنون نیرویی را در خود نیافته است که ذرات ناراحت کنندۀ پیدا و پنهان نا باوری های خود را گول بزند .آدم ها در هر سطحی که زنده گی دارند وهم وناباوری درونی خویش را به شـیوه خود شـان می پرورند. یعنی درآفریدن انگیزه های واقعی یا بی حاصل ،کاری از دست
45 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان دنباله دار
آدم ها ساخته نیست و روح هر انسان کرشمه هایی دارد که از زمره هزاران آن ،یکی را هم تاکنون کسی به درستی نشناخته است. طبیعی اسـت که نادر هرگز از این حالت مسـتثنا نبود وفقط به این باوربودکه: خدا می فهمد چی خواهد شد!بـا این سـخنان ،فـی الواقع در خلیج دلهرۀ معلـوم وگاه نامعلوم، کشتی سفید آرامش خویش را پی می گرفت. باری عنان عقل را به دست کودک دیوانه مزاج عاطفه اش سپرد و تصمیم گرفت هنگام توقف قطار در طول راه ،پنهانی فرار کند. بعد احسـاس کرد از عهده چنین کاری بر نمی آید .به راسـتی که درسـیمای اضطراب های بی مورد خویش واقعًا بی طرفانه خیره مانده بود .انگیزه فرار مثل خواب نا تمام ،هنوز هم در ذهنش ابهام آفریده بود ،نتیجه این که او محکوم لحظه هایی شده بود که گاه آدم را از راه به در می برد و در کرۀ کوچک سر انسان چه گمراهی هایی موج می زند! تصمیم به فرار ،با همان سـرعتی که در ذهنش شـراره پراکنده بـود ،بـا همـان تندی به خاموشـی می رفت .فرضیه های انسـانی همواره به اشکال اولیه خود باقی نمی مانند و همان طوری که پس از غرش رعد ،نقش گریزنده وناپایداری در بدنه ابرها می درخشد، اراده انسـان نیز گاهی سرنوشـتی سـخت کوتاه وپا درهوا دارد .در مورد نادر هم طوری پیش آمد که به محض افزایش تشنج ،حادثه مرمـوزی در گوشـه قلبـش گره انداخت واز ایـن که منبع ناراحتی هایش را در یافته بود ،سعی کرد خودش را مثل سپیداری که در برابر توفان مدهشی خم وراست می شود ،روی پا نگهدارد .اتفاقًا همین طور شد .وقتی اندکی خودش را از گمگشتگی آزاد یافت ،با
افکارش به مشوره پرداخت که نا باوری زود رس وتقریبًا بیهوده، ممکن است برایش مشکالت بیشتری خلق کند. چرا از وظیفه بگریزم؟ هرچیزی که در فکر آدم بگذرد ،حقیقتنیست .اگر خیال هایی که درسرم دورمی زند حقیقت می داشت، تاحال چندین دفعه مرده بودم ! نمی خواسـت حتی به خود اعتراف کند که شـکار آشـوب های درونی بیهوده یی شـده اسـت که خیلی شـرم آور اند و در این آرزو می سوخت که ایکاش دست غیب ،او را از چاه احساسات ذلت بار بیرون آورد آیا او بدین باور نزدیک شـده بود که باالخره خودش را از دسـت داده است؟ ! به هیچ وجه چنین نبود .می توان گفت که این قانون در زندگی بسیاری آدم ها اثر میگذارد و در واقع نیرویی است که جلو تهاجم آن دسـته از تصورات کاذب انسـانی قرار می گیرد که معمو ً ال در شمایل صادقانه ظاهرمی شوند. چه حال و روزی ...هیچوقت ،تا این درجه ...ذهنش تبدیل به یک دادگاه شده بود که در آن ،متهم وقاضی زبـان یکدیگـر را نمـی فهمیدنـد واگـر هـم بـه درک متقابـل می رسـیدند ،خود شـان را گم می کردند .بدین ترتیب افکار بی رحم ومزاحم آتش بحران او را باد می زد .از همین رو احساس می کرد طی بیست وچهار ساعت ،نه تنها از فرط الغری تبدیل به پوست واسـتخوان شـده ،بلکـه در دیـده گانش نـور زنده گـی و امید فرو خفته است .عادات فراموش شده برخی اشخاص در وقت خشونت و خسـتگی دوباره تولد می شـوند ،مث ً ال نادر سـال های پیش که بقیه در صفحه81
بقیه در صفحه81
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
44 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
داسـتـان دنباله دار
رمان عصر خود کشی نویسنده :رزاق مامون سال1379 : قسمت نهم روزبعـد ،پیـش از آن کـه نـور زرین خورشـید بامداد از کرانـۀ مشـرق ،روی زمیـن واشـیاء وآدم ها ریختن گیـرد ،جنب وجوشـی درآن مکان پر از خـاک ودود و آمیخته با بوی سـوختۀ دیزل وموبالئیل بر پا گردید. نـادر روی سـیت عقبـی کابیـن غلتـی زد وبـی آن که پلـک هـا را از هم جدا کند ،به همهمۀ نامنظمی که برای او هیچ تازه گی نداشت ،گوش فراداد .پایین آمد وبشکه پالستیکی آب را ازتۀ سیت بیرون کشید واز دهانه کوچک آن روی دسـت هایـش ّآب ریخـت و بـا شـتاب زدگـی بی دلیل، صورتـش را شسـت .درین اثنـاء از دو لوله عقبی زره پوش امنیتی قطار ،دود سیاه ونمناکی فوران می کرد وباعث آزارش می شد .با خود اعتراف کرد که آرامش کوتاه مدت به سراغش آمده ودیری نخواهد گذشت که دلهره پایان ناپذیر ،اورا دوباره خواهد بلعید .به مرور سوی احساسات بی هویتی کشانیده می شد. این گونه احسـاس ها دارای ویژگی های به ظاهرگمشـده یی دارنـد کـه آدم هـای وسواسـی بیشـتر گرفتـارآن می شـوند .برای نادر که فطرتًا آدم وسواسـی نبود ،یورش احسـاس های عجیب وغریب ،خیلی هم غیرعادی بود .شـاید این گونه پریشـانی های انسـانی ازیک نسـل به نسل دیگر با رنگ ولون دیگری ظاهرمی شـوند .اص ً ال هیچ نویسـنده وهنرمندی پیدا نشـده اسـت تا خبراز تکامل وتغییر احساس های آدمی بیاورد .می گویند انسان درهمه جا سرشت خود را با خود می برد؛ چه درکاخ چه در ویرانه. قطار برخالف انتظار به زودی راه افتاد و پوشـش غیظی از گرد وخـاک نـاالن وپیچان ،برفـراز الری هایی که مثل بند بند وجود مـار پیـر وبی آزاری با یکدیگر پیوند یافته بودند ،معلق مانده بود . عجبا که در چنین حالت ،آرامشی دوباره به قلب نادر بازگشته بود کـه از یـک لحاظ نویـد دهنده بود ،مث ً ال ذهن منفـی باف او دیگر مانند گذشته به سوی قهقرای بدبینی نمی رفت .درظاهر امر معلوم نبود که خودش را قصداً قوی دل وخونسرد نشان می داد ویا این کـه واقعـًا اعتماد تـازه یی در وی حلول کرده بود ،شـاید آمیزه یی از این هردو ،احسـاس فراغت خاطر اورا سـبب شده بودند ،درغیر آن چگونـه ممکـن بود از وسوسـه های رنج افـزای دیروز ،نه تنها خودش را آزاد تصور کند ،بل باخود بگوید : چه تشویش های بی معنایی !قلبش آگنده از غرور زودرسـی شـد که حتی خود او را بیشـتر به حیرت انداخت .کسی نمی دانست او به سوی زنده گی دو گانه یی کشـانیده شـده و اگر لحظه یی خودش را باور می کرد ،دمی بعد از تصورات غریب وفریبنده یی که ناگاه در سرش جوالن برپا می داشتند ،رمیده خاطر می شد .آیا ترکیب از اعتماد وبی اعتمادی در وجود او ،به معنای در آمیزی خون وشیر نبود؟
مگـر انسـان روزمـره ،با چنیـن حاالتی در گیرنمی شـوود؟ غالبًا پاسـخ به این پرسـش ها باید مثبت باشـد ،ولی چرا انسـان ازبیان آشـکار حقایقی از این دسـت فرار می کند؟ اسـتدالل های ذهنی نادر درین باره خیلی دست وپا شکسته وناقص بودند .این مفاهیم از حضور قوه یی در وی خبر می دادند که بیشتر اوقات عقل و اراده اش را کنترول می کرد. شرمنده از این بود که نادر اصلی از حریم وجودش ناپدید گشته و او ناگزیر شده بود با نادر بزدل و زبون به سفرش ادامه دهد وبه دلیل آن که چنین حالت غیر قابل باور ،یکباره اورا از پا در آورده ، نه تنها متأسف بود ،بلکه احساس وحشت بر وی چیره گشته بود. غیر از این ،او همواره درنظر دیگران پایگاه اطمینان و بیباکی به شـمار می رفت وبه راسـتی هم تا جایی که حافظه اش یاری می داد ،آدمی بود که حادثه وخطر را به پول می خرید! حاال چرا ؟... غرور بازگشته اش حتی از این هم فراتر رفت: اگر با این کارتن ها به چنگال دولت بیافتی ،چه روزی سرتمـی آوردند؟ خدای عالم شـاهد اسـت که بـرای رضای حق تعالی عذاب می کشی ...ترس ناحق برای چه ؟ احسـاس کرد آرامش او سـاختۀ دسـت خودش اسـت واز همان نوع آرامشی است که انسان ضعیف تصور می کند به مرز پیروزی نزدیک شـده اسـت ونمـی داند که عقل گول خوردۀ خـودرا دوباره فریـب داده وشـکاف عمیقـی در ژرفـای روحش همچنـان درحال دهان بازکردن است . ایـن بـار به قـوۀ ناخود آگاه درونـی روی آورد وحتـی تالش کرد ،کـم کـم افـکار آتشـین خود را همچون شـراره هـای پراکنده به سرزمین گذشته های دور بفرستد .این کار نخست به درستی انجام پذیر بود ،سپس معلوم شد که اشکال به همین جا ختم نمی شد، بدین وسیله یک بار دیگر با حقیقت دل آشوب وهول انگیز درون خویش رویارویی پیدا کرد .در نتیجه به جای درک معمای واقعی روح خویش ناگزیر راه عقب نشینی درپیش می گرفت. بامـداد کـه قطـار از شـهر خارج شـده واز دل دشـت هـای ریگی حیرتان خارج می شد ،احساس کرد بیش از پیش سنگین وخواب آلود شـده اسـت .درین موقع خیلی دشـوار می نمود تا عشوه گری
های ذهنی اش را تحمل کند ،احتما ً ال درک کرده بود نتیجه می گرفت که از سوی تصورات نظم نا پذیر ،دستخوش فساد روانی شده است. هنوز کام ً ال مستأصل نشده بود ونهایت سعی خودرا به خرج می داد تا ریشـه نامیمون کابوسـی را کشـف کند که برروحش سوار بود ،درین هنگام حسـرتی نسـبت به گذشـته در دلش راه یافته بود و ظاهراً قبول کرد که به ژرفای حماقت سرنگون شده است. نمـی تـوان ادعا کـرد وی در چهار راهی بی اعتمـادی وتردید، خشکش زده بود ولی درماوراء آنچه خود انجام داده بود ،پوزخند به چشم نیامدۀ کسانی رامشاهده می کرد که علی الظاهر چهره هـای شـان ناشـناخته بودنـد ،ولی احسـاس درونی خـودش کم وبیش ،برشی از سیمای آنان رانمایان می کرد. درلحظه های نفرت انگیز ،قیافه خشک وبی نیاز نصرالدین با حرف های آلوده به خدعه وبی مهری ،مثل ماده مذاب آتشفشان روحش را می سوزاند .چون خشم پخته شده ای در ضمیرش می جوشید ،زیر لب دربارۀ نصرالدین گفت: مردی ونامردی را آدم را به آسانی نمی شود فهمید! معلـوم مـی شـد در تعیین روش آینـده اش در برابر نصرالدین، دیگر با مشـکلی روبه رو نبود .زمین لرزه مزمن کاخ باورش را بی هیچ گونه درنگی می جنبانید و افکارش را آهسـته آهسـته خانه تکانـی مـی کـرد ...بـه طوری که بیم داشـت ،عقب هرپشـته یی از حرف های پوالدین قاضی هاشـم ای بسـا که مترسـکی از بی دردی و آسان فکری مخفی شده باشد .آرام آرام احساسی برایش دسـت داده بـود که به هنـگام داوری در باره قاضی هاشـم ،دیگر آن احتیاط پرفشاری که به عبور از کوه جمجه های دوستان عزیز ازدست رفته شباهت داشت ،او را فرا نگیرد وبا تغییر عقیده آشکار به خود می گفت: مثلی که قاضی هم تخم خام انداخته ! اگر نی ،نصرالدین چرااز این راز باخبر باشد؟ قطار از سه راهی حیرتان به سوی شهر تا شقرغان راه کج کرده بود .نادر درعقب نمای دسـت راسـت مشاهده کردکه کابین سرخ الری «نـواب کل» بـا فـراز وفـرود خفیف در عقب او روان اسـت . در دوسـوی جادۀ خاموش ،دشـت های بی آب وعلف پهن بودند وتـک کلبـه های متروک وبی سـقف همچون دهـان جوجه های هیوالهای مرده وخشکیده ،سوی آسمان گشاده معلوم می شدند. نادرفکرمی کرد: وقـت هایـی بوده که آدم هایی درآنجا ها زنده گی کرده اند...حاال کجا نفس می کشند ...مرده اند؟ افکاری در سرش موج می زدند ودرباره زندگی گذشته گان و آدم هایی که زمانی در جایی زنده گی کرده وسپس از آنجا رفته بودند، با دریغ و درد خاموش می اندیشید. با آن که الری اش با سرعت زیادی به جلو نمی خزید ،ردیف بته های وحشی و آفتاب سوخته ،چنان عجیب از دم چشمانش رد می شدند که چشم هایش به سیاهی می انداخت .حقیقتًا به استراحت نیـاز داشـت ،چـون او نیاموخته بود که چگونه سـهم خویـش را از چنگال زند گی بیرون بکشـد ،همیشـه از روی لجاجت با اعصاب خود طریق مجادله درپیش گرفته بود .نیاز شیرین تفریح واستراحت در وی همواره سرکوفت خورده بو ،هنگامی که وجودش محتاج آرامش بود ،خشـم وحقارت جانگذاری او را از درون سـوهان می کرد ومثل اشخاصی که جبراً در برابر حمالت نیروهای ناشناخته
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ازفریب و تذویر ،ناخدای کشتی وجود است ،که اختیار راهنمایی آنرا دردست دارد .دربعضی از تعبیرات و تدبرات علمی و تحقیقی روایت است کهِاصراف هر پدیده مانند سیاست ،مذهب ،کلتور و رسم و رواجهای خرافاتی میتواند تأثیر مستقیم بر وجدان انسانها داشته باشد و حتی میتواند بعضأ با پذیرش روش و سلوک افراطی و منحرف کننده ،مسیر وجهت حرکت وجدان را تغییر دهد. بـه اسـاس گواهـی هـای تجـارب و آزمـون هـای مختلـف، مشـکالت که در اثر کاهلی وغفلت انسـانها رخ میدهد با تصمیم گیـری های غلط و یا اشـتباِه همزمـان با آن ،که کم تجربگی و سطح پائین علم و دانش علت عمده آنرا تشکیل میدهدِ،ق اکثر اوقات باعث صدمات مزید فزیکی در افراد جا تخریبی ،تشنجات و فشارهای روانی نهایت معه شده اثرات عمی و قابل لمس را در آینده ها بر آنها وارد میسازد .اما آگاهی و درک باطنی که فلسفه اسالم آنرا یک قسمتی از عقل علمی میداند وخاصه ذاتی انسانها است .آنرا»وجدانیات« می نامند ،در همچو حاالت ناچاری و دچار بـر سـر درگمیها به شـکل آوای ضمیـر یا صدای خـدا به کمک ناخودآگاه فرد ،اطالعات دست داشته اش را در ساحه فکری مغز انسان فرستاده در سایه احساس و آموخته های تربیوی محیطی و اجتماعـی اش رهنمـون خوبیها و مانع زشـتیها در وی شـده با قضاوت عادالنه منحصر به فردش تصمیم میگیرد. ایـن نکتـه قابـل یـاد دهانیسـت که وجـدان کـودکان برخالف
43 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
روانـشنـاسی
بزرگسـاالن انعطاف پذیر بوده ،به سـادگی تسلیم می شود .یعنی اگر مسئله خالف ارزش های وجدان را با خشونت و یا با مهر بر اطفال بقبوالنید ،چون هنوز حاالت و رفتار اطفال در شکل گیری مقاوم نیسـت و هنوز بر خود و اعمالشـان إتکاء نداشـته وابسـته به والدین و اطرافیان میباشند ،بدون موضع گیری آنرا میپذیرد. روی این دلیل باید در ساختار وجدان اطفال درُ خردسالی اصول، قواعـد و ظوابطـی را مد نظر داشـته باشـیم که شـخصیت خوب آینده طفل را تضمین نموده از آفرینش مصیبت ها و رنج های وی در آینده جلو گیری نمائیم .ناگفته نباید گذاشت که جنبه تقلیـد در اطفـال خیلی نیرومند بوده ،اعمال الگـو یا مثال ها ،در وجدان شان فوق العاده اثر گذار است. تکـرار پنـد های اخالقی و گفتار نیک برای اطفال بنای وجدان اطفال را رنگ میدهد و این نیاز مندی مبرمیست که گفتن یکی دو بار آن برای اطفال کفایت نمی کند. کـودک در فطـرت خود تنها از کلیات امور آگاه اسـت ،مصداق های اخالقی را ما باید به او بیاموزیم .تفهیم معانی کلمات مانند: نیـک و بـد ،زشـت و زیبا ،خوب و خراب ،راه و چـاه ...بر کودکان از همان آوان طفولیت مؤثر بوده دربهتری وجدان شـان در آیند کمک میکند. تشویق و ترغیب اطفال برای بار دوم اجرا نمودن عمل نیکی که قبأل آنرا یکبار انجام داده اند ،اثر به سـزای در اعمار وجدان پاک و نیک اطفال دارد.
اصول و ظوابط قابل استفاده عبارت اند از آموزش های اخالی ارائه الگواستفاده ار داستانهای خوب استفاده از بازی های آموزنده و مفید پندو تشویقاداشتن به تأمل ،حوصله و اندیشه واداشتن به تمرین و تجربهحفظ و تقویت وجدان بـه مبنـای گفتـه های قبلـی مـا ،وجدانها همیشـه در معرض انحراف و آلودگی قرار میگیرند و ممکن موجب سـقوط انسـانها گردنـد .امـا این امر در قسـمت اطفـال و نوجوانان بیشـتز صدق میکنـد .روی ایـن ملحـوظ چون وجـدان اطفال پـاک و انعطاف برانگیخته شـده پذیراسـت ،سـریعا و به سـرعت هم تحت تأثیر قـرار مـی گیرند .ازینرو وجدان ها نیازمند حفاظـت از خطرً بوده به تقویت احتیاج دارند .که با منطق حق پسـند و سـخن صواب میتوان وجدان را ازآنچه که سبب آلودگی چشم و گوش و دیگر اعضـای آدم میگـردد ،دور و برحـذر داشـته تقویت کـرد .حواس انسان دریچه وصلت انسان با جهان خارج است .آلودگی وجدان و انحرافات و لغزش ها ،اکثرأ از طریق وجدان پدید می آیند .غفلت دراین نکات و ظوابط ممکن است خطرآفرین بوده ،از آن فردی پدید آید که عمری برای خود و دیگرانّشر و گرفتاری بیافریند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
42 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
روانـشنـاسی
وجدان چیست
به نیک و بد چه عدالت کند قضا ِء و َحکم قضاوت عمـل مــا
بــه دست وجدان است صالحه وهاب واصل وجدان یک نوع درک باطنی ،احسـاسُپرتوان درونیسـت که بر مبنای حدود آگاهی باورمند شخص ،قضاوت واجرای فعل یا عملی) اعم از مثبت و منفی( شخص را ،نظر به حکم و هدایات آموختـه معنـوی ،اخالقـی ،محیطـی و مذهبـی منحصر بـه ف ِرد شـخص بررسـی نموده ،اورا دراجرای عمل و یا اجتناب ورزیدن ازآن درمحـک توانایـی فکری و اندیشـوی اش هدایت میکند و قـادر به تصمیم گیری میسـازد .اکثرأ وجـدان را صدای خدا و یا آوای ضمیـر انسـان مینامنـد که منبع اصلی این صدا و یـا آوا را میتوان باورانسان گفت .از نظرمعتقدین مذهبی و بزرگان متدین اسـالمی این آواز»غیبی« یا آوازیکه از »غیب« به گوش جان ما میرسد یک قدرت خارق العاده بوده و تجسس بیشتر در آن گناه شمرده میشود .درآئین یهودیت وجدان یا صدای درون را یک امر معنوی و نیم قسمت روح اقدس )ذات پاک یکتا( در وجود انسان هـا میداننـد و درمذهب مسـیحی حضور وجـدان را از بدو خلقت مستقیم با آفرینش انسان مرتبط دانسته اند. قضـاوت و هدایـت وجـدان شـخص را ،در إعمـال فعالیـت ها و تصمیم گیری های وی ،بر مبنای احسـاس انسـانی و درونی منحصـر به فرد و متأثر ازمذهب ،کلتور ،فرهنگ ،سـطح دانش وتربیه اجتماعی جامعه وابسته میباشد که شخص در آنجا زاده و بزرگ گردیده است .زیرا در کلتور ،عنعنات و مذهب ،امکانات تحصیلـی ،و روابـط اجتماعی حقوقی و قانونی ممالک مختلفه، تفاوت های چشمگیر و قابل مالحظه موجود است که در پرورش و توسعه کلی و یا نسبیِر به سزای دارد .که تعیین نمودن حد ِود درست بودن و نا درست یا اشتباه بودن »وجدان« در افراد جوامع مختلـف اث عملکـرد و قضـاوت آنرا در افکار انسـان در محوطه امکانات آموزشی اثر گذار میباشد. وجدان یک قضاوت تثبیت شده و نهایی اندیشوی انسانهاست کـه دریـن محوطه جای برای شـک گمان و حـدس وجود ندارد. اطالعـات و آگاهـی که هنـگام انجام عملکرد شـخص در حصار فکـری وی ،مبنـی بـر آمـوزش تربیـوی حافظـه و فعالیتهـای فزیولوژیکی دماغ در هر عرصه که باشـد ،مواصلت میکند .اگر درمغایـرت بـا ارزش هـای معنـوی و اخالقی جامعه وابسـته قرار گیرد ،عالمه ندامت و پشیمانی و برعکس آن نمایانگر فضیلت و
یکی از احکام اخالقیست. قضاوت های وجدانی هم روی همین اساس در اذهان اشخاص شـکل میگیرد .از آنجای که در قضاوت های وجدانی پندارهای عقالنی و توانایی آگاهی نقش بارزی را بازی میکنند احساس هم یکی از عناصر عمده و اثر گذاریست که اضافه تر از 05در صد، در تصمیـم گیـری شـخص تا عملکـرد وی رول مهم و اساسـی میداشته باشد. وجدان آئینه باطن نمائیست که کردار و عملکرد های انسانها را در دیدگاه بصیرت شـخص برای باز بینی و سـنجش عاقالنه مثبـت منعکـس سـاخته ،قضـاوت عادالنـه و انسـانی را در ذهن انسانها سهلتر و ساده تر میسازد. وجدان خاصه هر انسان است و هیچ انسانی بدون این فطرت و احساس باطنی و ذاتی بوده نمی تواند .وجدان در حقیقت یک مسـئله کلی و یک زمینه اسـت ،که در سـهُبعد عمومی اجرای وظیفه می کند .وجدان میتواند معرفتی باشـد ،میتواند توحیدی باشد و یا اخالقی ،که درین مبحث شرح کوتاهی از ابعاد و انواع آنرا در ذیل مشاهده و مطالعه میکنیمِ.س وجدان و شعور نفسانی است که در معرفت و خود آگاهی ما،
وجدان معرفتی غرض از این وجدان ،همانا نفس ما را یاری رسانیده ،قادر به اندیشیدن در باره خود ما میسازد تا در وضعی که .قرار داریم ( بیماری ،سـالمتی ،آرامش ،نگرانی ،دلهره گی ،خوشـی و یا غـم ،کامیابـی و نا کامی (آنـرا بتوانیم ارزیابی نمـوده داور حاالت روانی خود باشیم وجدان توحیدی غـرض از وجدانیسـت که سـبب معرفت آفریننده جهـان در ما میگـردد .و بـه مـا میفهمانـد که او خالـق و آفریـدگار همه پدیده هاست ،کنترول و بازرسی همه اوامر و خلقت کائنات ،به دست اوست و اوست که زمام امورات حیات و موت را در دست دارد. وجدان اخالقی غـرض از وجدانیسـت کـه راهنمون نیکـی و بدی در مـا بوده،
داوری رفتار و اعمال پسندیده و نا پسنِد ما به دست آنست .اعمال زشت و ناپسند ما را سرزنش ،و اعمال نیک ما را تحسین میکند و باالخره ،ما را وا می دارد تا در سـلوک زشـت مان تجدید نظر نموده ،راه فضلیت و نیکویی را برگزینیم. گروهی از دانشمندان و محققین درقسمت منشأ و مبدأ وجدان، دوحالت مادی و معنوی را اساس قرار داده اند آموزشـی یا اکتسـابی که شخص بعد از به دنیا آمدن ،آگاهیرا از خانواده ،محیط و اجتماع وابسته به آن ،آموخته تفاوت های خوب و زشـت ،پسـندیده و نا پسـند را اکتسـاب میکند و معیار و مقیـاس درک ایـن نورمهـا و ارزش هـای مادی و معنـوی هم از جانـب ایـن چند کتگوری ذکر شـده ،به آنها تبلیغ میگـردد .این اشـخاص مبنی بر همیـنُطرق پرورش جامعه وابسـته ،وجدان شـان را تا زمان پختگی افکار و ادراک ،به شـکل نسبی پرورش میکنند و عملکرد های عام پسـند جامعه وابسـته را شـامل باور های شـان میسـازند .اما اکثر اوقات این پرورش تجربوی بعد از به قیام رسیدن حد دانایی و پختگی عقل و منطق در افراد تغییر شکل میدهد و انسان در کنار درک و منطق آموخته اش ،متوجه احسـاس باطنـی اش گردیـده آن را هم در معـرض امتحان قرار میدهد و در باور قضاوت هایش شامل میسازد .که این عمل هم منحصر به فرد میباشد وابسـتگی بـه فطـرت و ذات انسـان نـوع دیگـر از وجـدانرامیدانند ،یعنی وجدان یا آگاهی باطنی یک غریزه طبعی و فنا نا پذیر است که از بدو هستی انسان بر جهان فانی در ناخودآگاه و یا شعور خفته انسان آمیخته ،با وی زاده میشود و مانند یک اصل رهنمون خلقت با بکار ب ِرد داشته های ناخودآگاه انسان که در حریم پاکیزه احسـاس پنهان اسـت ،انسـان را از انحرافات و اعمال ناپسند و زشت مانع میگردد و در کار های نیک و پسندیده ترغیبمینماید. مـن بـه ایـن عقیده ام که وجود وجـدان را نمی توانیم از نفس انسان جدا پنداریم ،زیرا موجودیت وجدان در نفس انسانها یک ضرورت عینی و حتمی و جزِء خلقت هستی میباشد .وجدان زیر نام یک احسـاس باطنی و آوای درونی یک نعمت خداوندیسـت که به انسـانها إهدا گردیده اسـت .وجدان فرمانروای سـر زمین افکار و دهکده های اعمال انسـان بوده در بحربیکران دنیایُپر
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
را البته به اصلوب جدیدتری ایجاد کرده اند که بی شباحت به آن شـهرکها در مورد نحوه اسـتعمال آن نمیباشـند .ولی در آن زمان بـه معنای حقیقی شهرمحسـوب میشـده اسـت کـه دارای مراکز اجتماعی ،بازار ها ،تعلیمگاهها ومرکز عبادت و جشـن و سـرور و خانه های رهایشـی ،سیسـتم های فاضل آب و آب آشامیدنی و مرکز استحمام بوده است که همۀ آن توسط دژ های مسحکم محـاط بـوده کـه مردمان داخـل را در مقابله با حملات احتمالی دشـمن حمایـه میکـرد .در هـر حـال در دوران سـلطنت مقدنی در مشرق ،مراکز جدید شهری بوجود آمدند که از "اسکندریه" در مصر شـروع و به "اوپیان" در سـاحل شرق هند بسط و توسعه می پذیرد .چنانچـه ایـن شـهرکهای که در مناطق مفتوحه اسـکندرموجود اسـت بنام اسـکندیه شـهرت یافته است که مشـهور ترین آن در مصـر میباشـد که بعد از آن اسـکندریه های اراخوزیـا یا قند هار ، آریا یا هرات و اسکندریه شوش در تالقی دریای دجله ،اسکندریه مرغیان یا مرو قرار داشت .یکی دیگر از عواملی که باعث رشد و کسـرت پیشـرفت در شئون اقتصادی ،تجارتی و فرهنگی گردید شناخته شدن مناطق و منابع پر در آمدی بود که در طول هزاران کیلو متر که توسط اسکندر طی گردیده بود آمد و شد کاال های تجارتی در شـاهرگهای اساسـی این منطقه رنسـانس عظیمی را از ابـداع و تراکـم ثروتها بمیان اورد که تاریخ نظیر آنرا کمتر دیده است... .
تاریـخ و تـمـدن
قب ً ال تمدن هند و اریایی حکمفرما بود قسـمیکه در نقشـه نشـان داده شده است وسعت پیدا کرد؛ ولی ما بیشتر این تمدن جدید را مرهون آن گروه بزرگی از دانشمندان ،پیشه وران ،صنعت کاران ،مهندسـان بازرگانان و آموزگارانی هسـتیم که قشون اسکندر را بدرقه میکردند. قسمیکه تاریخ مشعر است فرهنگ گریک و بودیک که از آثار باز مانده آن در اکثر نقاط کشـور هویداسـت این را می رسـاند که مردمان سر زمین ما در این عصر از پر باری فرهنگ و تمدنهای غنی شـده ای نظیر فرهنگ اوستایی(زردشـتی) ویدایی ،میترایی ،برهمایی و بودایی کمال استفاده را برده اند که تا زمان فتوحات اسلام در ایـن سـرزمین موجـود بوده و بعـداً از اثر گشـایش آئین اسالم بحرف تاریخ نویس ها همۀ این تمدنها در اخوت اسالمی نا پدید شـدند .چنانچه هنوز هم در بعضی روسـتا های افغانسـتان نشـانه ای از رواجهای آن دوره حتی با مسـایل دین اسلام خود را عجین سـاخته اند از قبیل روشـن سـاختن شـمع و فتیله های روشنایی دهنده در مقابر و در منازل در اعیاد و روز های مخصوص سال مثل آتش بازی در شب برات و تجلیل ار روز های سال بویژه روز اول حمل که شب و روز در حد اعتدال قرار میگیرند و تجلیل از جشـن مهرگان که باز هم شـب و روز در آن موقع از سـال برابر میباشد و همچنان تجلیل از دراز ترین شب سال که بنام شب یلدا یاد میگردد نشانه های روشنی از بقایای آئین های گذشته است که مخصوصًا در روستا ها و حومه شهر ها تا هنوز موجود میباشد که اکثر این اعیاد باسـتانی که با اسـپ دوانی نیزه اندازی بزکشی ،و اجرای انواع ورزش های محلی به شمول پهلوانی ،که توسط دولت ها در کشور ما پاسبانی و حمایت شده اند .چنانچه رواجهای کـه مردم نورسـتان در یکصد سـال قبل داشـتند حاکـی از زندگی
مردمان عصر گریک و بودیک بود که میشد مثل یک پروفایل به آن توجه کرد که ادیان و مناسک آنها توسط امیر عبدالرحمن خان یکی از شـاهان محمد زایی منسـوخ و از بین برده شـد و آنها بعد از مختصر مقاومتی به دین اسالم گرائیدند که زبان و السنه شان تا هنوز که در بین مردم نورستان زنده است و به آن صحبت می شود کلمات یونانی در آن استعمال میگردد.
فرهنگ گریک و بودیک توسط چه پر بار میشود؟ علل اساسی فتح پارس بدست اسکندر که استخوانبندی پارس با شکسـتهای ماراتون و سلامیس و پالته در هم کوبیده شـد و این در حالی واقع میشود که ملت پارس در سراشیب یک سقوط اجتنـاب ناپذیـر از اثـر موجودیت خشیارشـا کـه در تاریخ فصلی از آدمکشـی محسـوب میشـود –اردشـیر دوم و کـوروش کوچـک- داریـوش یـا دارای اصغـر –علـل سیاسـی و اجتماعـی و نظامی و اخالقی انحطاط فارس را بدسـت اسـکندر مقدونی و پیشـروی او به هندوستان که در مجموع باعث مرگ تمدن هخامنشی که توسط داریوس اول بنا نهاده شده بود گردید .اما در زمان جا بجایی تمدنها قسمی که در فوق گفتیم عناصر اساسی پیشرفت در تمدنها خود را با هم مزج کردند و تمدن بارورتری را بنام گریک و بودیک نمایاندند که مابه شرح تاثیرات اوستایی آن می پردازیم . دومیـن مدنیـت اریایی ها را مدنیت اوسـتایی تشـکیل میدهـد کـه در اصل خود از بر گزیـده ترین مدنیت های بـا فرهنـگ زمانـه خود بوده کـه آثار آن تا هنـوز میتواند فرا راه دانش بشری مورد قبول باشد .این فرهنگ مولود بخدی یا بلخ از خراسان بزرگ میباشد .از این سبب این فرهنگ در تاریخ کشور ما از رسوخ قوی برخوردار است .. بقیه در صفحه90
نقشه امپراطوری و جا های مفتوحه اسکندر مقدونی که خط حرکت سپاهیان و یورشهای شان را نشان میدهد. این امپراطوری از مصر شـروع و تا شـمال هند جایی که در آن
41 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
و شـهوت رانـی زیـاد از حـد با کنیـزکان همراه دریـغ نمیکردند و سربازان واقعی در قشون پارس مزدوران یونانی بودند .روز گاری که خشایار شاه در ساالمیس شکست خورد معلوم بود که بزودی دولت یونان این امپراطوری را به نبرد فتح خواهد کرد . امپراطـوری پهنـاوری کـه راه بـزرگ بازرگانی آن باختر اسـیا را به مدیترانه وصل میکردبا شکسـت پارس بدسـت اسکندر افتاد و مـا علـل و انگیزه هـای که باعث این شکسـت ننگین بزرگترین امپراطوری شرق را بقسم موجز در فوق بیان کردیم. اسـکندر بدون مقاومت از هلسپوت (دردانیل) گذشت ،اسیاییان قشون مرکب از 30،000پیاده و 5،000سواره میخواست قشون دشمن را در مقابل رود گرانیکوس متوقف سازد؛ که در این نبرد از یونانیـان 115نفـر و و از پارسـی هـا 20،000نفر کشـته شـدند اسـکندر تا مدت یکسـال بجانب جنوب و خاور در حالت پیشروی بود بعضی شهر ها را می گرفت و پاره یی خود شان بدون جنگ تسـلیم می شـدند .در این اثنا داریوش سـوم یک قوای 60،000 نفری از سربازان ماجرا جو را آماده ساخته بود و عبور این سربازان از پلـی که توسـط کشـتی ها بـر روی رود خانه فرات بسـته بودند پنج روز وقت الزم داشت ،دستگاه سلطنت را 600استر و 300 شتر حمل میکرد .این دو لشکر در ناحیه ایسوس بیکدیگر برخوردند .به این ترتیب لشکر سنگین داریوش سوم در یک تنگنا خودش دا با سپاهیان اسکندر مقابل دید که معدود عسـاکر آن توانست در میدان کار زار اشتراک داشـته باشـند که در نتیجه سپاه بیسـت هزار نفری اسـکندر باالی قشـون سنگین فایق شـد و از سپاه داریوس 120،000نفر کشته شد و این در حالیست کـه سـپاهیان اسـکندر 450تن کشـته داده بودند. اسکندر از کشته شدگان سپاه داریوش پلی ساخت وا ز نهری سپاهیان خود را از باالی آن عبور داد .در نتیجـه ایـن شکسـت داریوش مـادر ،زن و دو دختر ، اربه و چادر مجلل خود را گذاشت و پا بفرار گداشت .ویل دورانت میگوید اسکندر با بانوان ایرانی چنان بزرگوارانه رفتار نمـود که مؤرخان یونانی در شـگفت ماندنـد .او یکی از دختران داریوش را به زنی گرفت.بعد از آن پیروزی اسکندر مصر و شوش و بابل را نیز فتح کرد .در نتیجه این پیروزی اسکندر در قصر های پرس پولیس یکی از معشوقه های خود را آتش زد و به لشکریانش امر کرد تا آنچه در شهر میتوانند غارت نمایند که این کار اسکندر لکله ننگی را در سیاهه های تاریخ بجا گذاشت. داریـوش سـپاه یـک ملیونـی را از نـژاد هـای مختلـف مرکب از پارسـیان ،مادیـان ،،بابلیـان ،سـوریان ،ارمنیـان ،کاپادوکیـان ،باکتریان ،،سغدیان،اراخوزیاییان،سکاها و هندوان ،فراهم ساخت که باز هم داریوش با همان برتری نظامی شکست خورد که از اثر همین فرار و شکست فرماندهانش وی را در سراپرده اش کشتند .اسکندر کشتگان شاه را به سختی مجازات کرد و جسد وی را به احترام شاهانه به پرسپولیس روان کرد این عمل وجه اسکندر را در نزد مردم باال برد .او پارس را یکی از استانهای مقدونی قرار داده متوجه هندوستان شد.
40 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
بسـط و توسـعه داد و بعداً مناطق قصر شـیرین ،شـوش ،تخت جمشید و سایر قسمت های فارس را با براه انداختن جنگ های شـوم و خونین فتح کرد راهی شـمال شـده ایالت سـغد را فتح و متوجه مناطق کوهستانی افغانستان کنونی که مدخل اساسی ورود سپاهیان او به سرزمین هند محسوب میشود گردید .و از آنجا به هند کشید . او در باز گشـت از هند که ثروتهای چشـم گیر هند نصیب او و فرمانفرمایان اردوی مقدونیها شده بود در باز گشت قبل از اینکه به آتن برسد با مرگ ناگهانی خود همه برنامه های وسعت طبانه خود را بگور دفن کرد. او در ایجاد یک دولت مقتدر مقدونی در آتن موفق شـد تا قوی تریـن دولـت را در آتـن ایجاد کند اما زمانیکه در مخیله اش فکر کشور کشایی را به اوج خود رسانید ،نتوانست یک دولت واحدبین دول پـارس ،باختـر و هنـد را تحـت قیمومیت یونـان ایجاد کند هـای سیاسـی و .چنـد دسـتگی ،خـو د نظامی
اهـداف متفـاوت کامگـی هـا و سرداران یونانی ،دوری و پراگندگی از مرکز فرماندهی ،نبود یک فکـر منسـجمی که همه را تحـت نفوذ دایره فکـری خویش قرار دهد ،باعث شـد تا سـرزمینهای مفتوحه بدسـت اسـکندر قبل از اینکه ماحصلی برای کشورش یونان داشته باشد با عساکر و سپاه و دنبالـه سـپاه کـه متشـکل از بازاریان ،اربابـان صنعت و فرصت طلبان بودند با سـرداران و سـپاهیان آتنی یکجا در فرهنگ پر بار وقوی تمدن هند و اریایی یکجااسـتحاله شـدند و با پزیرش آئین بودایـی و فرهنـگ هـای موجـود در منطقـه ،فرهنگ جدیـدی را در ایالـت های افغانسـتان کنونی بنـام مدنیت گریک و بودیک با مشارکت بالقوه مردمان محلی ایجاد و چندین قرن ادامه دادند که در تاریخ باستانی این منطقه نقش پر بار و اساسی داشته است .این تمدن جدیدکه ما علل پیدایی آنرا در سطور بعدی شرح میدهیم، باعـث آن شـد تـا مردمان و نهـاد هایی که یکجای با اسـکندر در اسکندر و بعد از اسکندر رکاب اردوی او قرار داشـتند هر گز به آتن بدون از عده معدودی تاثیرات تمدنی حمالت اسکندر در شرق اسکندر مقدونی با حمالت خویش که آنرا از طریق اسیای صغیر بـر نگردنـد ،بلکـه آنها خـود و کلتور یونانـی خود را در بـازار جدید
کلتوری این قوم نامدار (هندوآرین) گم نموده و سر از یک تمدن ً کاملا جدیـد بـا افکار و اعتقـادات جدید بر آوردنـد و بانی وبنیان گذار تمدنهای قوی در این پهنه از تاریخ پر بار شرق گردیدند .واز همین سـبب اسـت که فرخی شـاعر بلند آوازه عصر غزنویان این صحنه از تاریخ را اینطور زیبا بیان کرده است :
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نو آر که نو را حالوتیست دگر از اثر لشکر کشی های اسکندر،که در فوق بآن پرداخته شد که به مقیاس وسیعی موجبات انکشاف روابط و مناسبات اقتصادی و سیاسی میان شرق و غرب را فراهم نمود،که این امر باعث ایجاد تمدنی شـد که شـرق را بـه باروری و اعتلای یک صبح جدیدی در صفحـه تمدنـی یـک مدنیت وسـیعی که بنام تمـدن گریک و بودیـک مشـهور اسـت هر دو طـرف دامنه هـای کوههای هندو کش را از بلخ بامی و سمر قند تا پارو پامیزاد و قسمت های غربی کشور ،ایاالت های سیستان قند هاروگندهارا ،پشاور و تاکشیال ،تـا زمیـن داور را احتـوا کـرده و راه را بجانـب پـارس بـاز کرد که بطور خالصه میتوان تمامی اراضی از سند تا قصر جمشید و از سـغد و خارزم تا دریای هند را در نظر داشـت که این تمدن جدید توسط اسکندر مقدونی نه بلکه توسط دنباله داران سـپاه او کـه چندیـن برابر بدنه سـپاه اصلی او وسـعت داشت حلقته الوصل یا پلی میان تمدن شرق و غرب محسوب گردید که در این تمدن عنصر شرقی آن به وضاحت قابل لمس بوده است چرا که همه فعل و انفعاالتـی کـه در یـک دایره تمدنی در کار اسـت صرفًا توسـط عناصر شـرقی مایه گرفته اسـت ،نه غربی و اگر تاثیر فرهنگ غربی هم در آن مشاهده شده است خود را در تمدن پر بار و وسیع منطقه شناور دیده است و در اسیای صغیر و مصر نیز با ایجاد شهر اسـکندیه تمـدن یونانـی در تمدن مصری و روم شـرقی خود را محو نمود ولی این مزج شـدن و اختالط مانند ملل شرق باعث بوجود آمدن رشد و توسعه تمدنی در شرق مدیترانه و آسـیای مقـدم روبه گسـتردگی نهاد .گرچه نفوذ یونـان در ایران ضعیـف تـر بـود اما فتوحات اسـکندر در تمدن و تاریخ این کشـور چندیـن قـرن اثر دوامدار بجا گذاشـت ،زیرا قسـمیکه دیده شـده قوی ترین و مخوف ترین عملیات خود را اسـکندر باالی کشـور برادر ناتنی خو د (داراب) بنا به حرف تاریخ ،هر چند با افسـانه ها توام است انجام داده است که ما در بخش چهارم هجوم اسکندر به پایتخت پارسیها مفص ً ال توضیحاتی داشتیم. از جملـه اقدامـات مهم و اساسـی اسـکندر در کشـورهای تحت اسـتیال ی وی را می توان به موضوع شـهر سـازیهای اشـاره کرد کـه اسـکندر در طـول مسـیر فتوحات گسـترده خود به آن دسـت یازیده اسـت .به روایت از تاریخ اوهفتاد شـهررا در مسـیر ساحات مفتوحه خود ساخته و از نو ایجاد کرده است باوجودیکه احتمال آن میرود که این رقم قدری مبالغه آمیز باشد.البته کلیه شهر هایی که اسکندر آنرا ساخته است در واقع مشابه به دژ های نظامی ای بوده اسـت که سـپاهیان بی حد و حصراسکندر با خانواده های شان در آن زندگی میکرده اند که مشـابه به شـهرکهای نظامی یی بوده است که امروز غربیان نیز در وطن ما بخاطر توقف طویل المدت شان دست به ایجاد همچو ساختمانهای نظیر شهرک های نظامی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
39 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
یا چیو چورا ) c h iu - chiuتاسیس شد .سه پادشاه از این خاندان در مجموع 70سال حکومت داشتند. .2کوشان های جدید که بین 125تا 230میالدی حکومت کرده بودند ،توسط – کانیشکای بزرگ تاسیس شد .وی یکی از مبلغان بزرگ آیین بودا بوده است .دکتر مهرداد بهار این دولت را همان کشـانی شـاهنا مه می داند ،تعداد شـاهان این سلسله ده نفـر بودنـد کـه در مجمـوع پس از 108سـال توسـط دولت ساسائی منقرض گردید .باستان شناسی ،حکومت کوشانیان را شا مل سرزمین های خوارزم و تاجیکستان و ازبکستان دانسته اند .شاپور ّاول فرزند اردشیر بابکان به شرق تاخته و از طریق هندوکش به هندوسپس به قلمرو کوشانیان دست یافته است . پروفسور محمد باقر در مقاله « تاثیر و گسترش زبان فارسی در شبه قاره هند و پاکستان » می نویسد : « کوشانیها نخستین کسانی از شبه قاره ی هندو افغانستان بودند که توانستند با مردم پارس ارتباط سیاسی بیشتری برقرار سـازند و زبـان پارسـی را در سـده ی یکـم یا دوم پـس از میالد در سـرزمین شـبه قـاره هنـد و پاکسـتان رواج بدهنـد ( محیـط طباطبایی فارسی هندی روزنا مه پارس شیراز 4 ،آوریل 1966 م … ) .این بیان به وسـیله سنگنبشـته ای که از کوشـانیها با خط یونانی در – سرخ کتل (sorkhkatبغالن) تخارستان که دارای کلمات تخارستان فارسی یا رومی می باشد به دست آمده است ،تایید می گردد– . قدیمیتریـن کتـاب کـه در زبـان پارسـی از نویسـندگان هنـد شـناخته شـده اسـت ،ترجمه فارسـی رسـاله ای به نام زهر به
38 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
قلـم چانـدرا گوپتـه به سـال ( 322 – 293ق .م ) .هنگا می که وزیـر اعظـم چاناکیا یـا کانتیلیـا chanakya or yaاز kant بـود تالیـف نمود – .همچنان ادبیات دری در سـرزمین هند در زمان شاهان موغلی هند به اوج رشد خود رسیده بود که میشود هندوستان را بزرگترین گنجخانه ادب دری دانست که در بحث مغولهای هند به آن می پردازیم.
انحطاط فارس : شهنشـاهی که داریوش تاسـیس کرده بود بیش از یک قرن نپاییـد ،اسـتخوان بنـدی مـادی و معنـوی پـارس بـا شکسـت های ماراتون و سلامیس و پالته در همم شکسـت ؛ شـاهان کار جنـگ را کنـار گذاشـته در شـهوات غطـه ور بودنـد،و ملت در سراشـیب فسـاد و بـی عالقگـی قـرار داشـت ؛ سـقوط این امپراطوری انقراظ امپراطوری روم را در قبال داشت در هر دو کشور عامل اساسی در سراشیبی سقوط تدنی اخالقی ملت و قساوت شاهان و امپراطوران و غفلت اینها از حال و احوال مردم بود.به پارسیان همان رسید که به مادیان رسیده بود .چه حاال شـاهان پارس بعد گذشـتاندن چندین نسل کارا ،به تن پروری و عیاشی ،ظلم و فساد بارگی روی اورده بودند که نظیر آن در تاریخ کمتر دیده شده است ،زیرا انچه از خونریزی ها و کشتار هـا در دربـار روم زمـان تیدورس صورت میگرفت با کشـتار ها و خونریزیهای وهشـت آوری که در دریار پارسـیان قدیم اتفاق افتاد قابل مقایسه میباشد .کشنده خشایارشاه را اردشیر اول که پس از پادشـاهی خشایارشـاه اوبجای او نشسـت ،کشـت .اما
وی را نیز چند هفته بعد برادر نا سـکه اش سـغدیان کشـت که سـغدیان خود پس از شـش ماه بدسـت داریوش دوم کشته شـد .امـا این اردشـیر که زمـان درازی حکومت کرده بود پسـر خود داریوش را که قصد سـلطنت کرده بود کشـت و زمانیکه فهمیـد پسـر دومش اوخوس نیز قصـد جـان او را دارد از غصه مرد .اوخوس را پس از بیسـت سـال بکواس یکی از سردارانش مسـموم سـاخت و این سردار پسـر دیگر اوخوس را به سلطنت نشـانید ،و برای اثبات حسـن نیت برادر شاه را کشت و جندی بعد از رشک فرزندان وی را نیز کشت و دوست مطیع ومخنث خود کودومانوس را به سـلطنت رسـانید .این شـخص هشـت سـال سـلطنت کرد و لقب داریوش سوم را بخود گذاشت ،این شخص در جنگ با اسکندر ،هنگامی که سرزمین و پادشاهی او در حال احتضار بود کشـته شـد .پارسـیان در دوره حکومت داری شان هرگز به این هدف نبودند که از ملت های که تحت قیادت شان است ملت واحد وحقیقی یی بوجود بیاورند ،از این سـبب نگهداری وحدت شهنشـاهی پارس روز بروز مشـکل تر میشد .هر قدر که از سختی شاهان در امور رعیت کاسته میشد بـر طمع فرماندهان محلی افزونی بعمل می آمد .شورشـهای و جنـگ هـای متوالـی و بی هدف پارس باعث این شـد مردان زنده پارس از بین بروند و اشخاص جبون و تر سو رویکار آیند که به این ترتیب روح زندگی و نشاط در لشکریان شاهنشاهی مرده بود .زمانیکه اسکندر خواست به فارس حمله کند قشون کار آزموده اسکندر به قشون مزدور ،جبون و تن پرور پارس کـه سـرداران آن حتـی در میادیـن نبرد نیز از خیمه شـب بازی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
پین kipinدر حوضه ی رود ارغنداب و سفال ی سند در نزدیکی کابل حکومت داشتند ،به یونانی « هند وسیتی » Indocytha شهرت دارند. اقوام هندوسیتی ( سکایی ) به احتمال قوی قومی اریایی ویجه بوده اند که در نواحی سـغد دولتی به همین نام در سـده دوم پیش از میالد توسـط تخاریان یا کوشـانیان که از مشـرق آمده بودند ، تاسـیس شـد .اینان پادشـاهی یونانی – باختری را نابود سـاختند. سلسـله هندو سـکایی توسـط مائوس دوم ( = مااواس معروف به موگای کبیر ) تاسیس شد .سپس به دست « ویکرا مادیتیا » ( شاه مالوا » منقرض شد. سلسله آزس ین 50پیش از میالد تا 30میالدی در بگرام توسط آزس اول تاسـیس شـد که تا پنجاب ورود سـند گسـترده بود« . کوندو فارس » شاه هند و پارتی این سلسله را منقرض کرد .پس از هنـدو سـکایی هـا ( ) pahlavیـا همان هندو پارتـی ها که از اختالط پارت ها و سـکاها بودند ،قدرت می گیرند 31و جانشـین سکاها در ایالت سند می شوند که با خود گوشه هایی از فرهنگ و تمدن هلنی را وارد این سرزمین می کنند. سلسله پهلوها به دو گروه تقسیم می شود :سلسله هندو پارتی کـه در سـال 88پیـش از میلاد به وسـیله « وننـس » ( = ونونس ) vononesو بـه گفتـه دیاکنـف ونن vononپدید آمد و تا 16 میالدی ادا مه داشـت و به وسـیله « گوندو فارس » از بین رفت : آنان شـعبه ای از پارتیان بودند که در حوزه هیرمند و سیسـتان به طور پراکنده می زیستند و زمانی که سکاها وارد سکستان شدند ،با آنان در هم آمیخته ،قومی سکایی و پـارتی را تشکیل دادند و چون پارت ها خود را « پهلو » می گفتند ،آنان نیز خود را پهلو نا میدند.
37 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
سلسـله دیگر پهلوها هسـتند ،یعنی « هند و پارتی و سـکایی » باستان شناسان نیز اذعان دارند. که به سال 20میالدی توسط « گوندوفارس » ( = کریستن سن : گوندوفر – آیرین فرانک :گندوفارنس ) Gondophanesآغاز دکتر محمد جواد مشکور در مقاله ی « نام کوشان در گردید .وسـعت این ا مپراتوری از سیسـتان تا پنجاب بود و آیرین کتابهای قدیم فارسی و عربی » می نویسد : فرانک نیز آن را تا جنوب شـرقی هند ذکر کرده اسـت .اینها به « از میان قبایل « یووه چیه » یک قبیله به نام کوشان ها برتری خود را بر قبایل دیگر مسـلم سـاختند و سـپس آنها نیز به سـوی عنوان خاندان سورنا نیز یاد میگردد در آن سـوی مرزهای هند قدرتش بسـط یافته و دولتی اشکانی شـمال هند سـرازیر شـدند ،در اینجا هم سـکاها را که تازه مستقر – سکایی را به وجود آوردند .از جمله ی نام آوران این خاندان در شـده بودنـد ،شکسـت دادند و از برابر خود بـه نواحی جنوبی هند این دوره « گندفر » را باید نام برد که در نیمه ی نخست قرن اول راندنـد و بـه ایـن ترتیب بود که سـکاها به نواحی کاتیـاواد و دکن میالدی قلمرو وی در آن سـوی سـند تا پنجاب و پیشـاور وسعت رفتنـد .از آن پـس کوشـان ها امپراتوری پهناور و نیـز دولتی را در تمام نواحی شمالی هند و قسمتی عمده از آسیای مرکزی به وجود داشت » . کوشانیان یکی از قبایل اریایی است که در این دوره بار دیگر به آوردند … » 40 سرزمین های هند استیال یافته و خود را حکمران هند می نامیدند: در ایـن دوره کوشـانیا مجـدداً در مجـاورت دولـت اشـکانی ظاهـر ج هارماتا » در مقدمه کتاب « تاریخ تمدنهای آسیای میگردند که در تاریخ بنام کوشانیهای کوچک یاد میگردد که در مرکزی » در تشکیل حکومت کوشانیان می نویسد : حدود شرقی ایران ،بر افغانستان و قسمتی از هند شمالی و شمال « در حدود قرن ّاول میالدی در شمال هندوکش اتحاد پنج قبیله غربی آن حکومت داشـتند و به کوشـانیان کوچک معرف هستند ی تخـاری تحـت لوای کوشـانی ها آغاز شـده بـود و در حدود 50 .این اقوام در 128میالدی باختریا را بین خود تقسـیم کردند .به میالدی پادشاه کوشانی به نام کوجوال کدفیس که خود را ساالر قولی چیناییها آنها را ار اقوام ساکن در صحراه های چین میداند بلـخ خوانـد ،هنـد و پارتی ها را بیـرون کرد و ایالت هنـدی آنها را که بنام یوه چیها از آنان نام برده اند .میگویند این قبایل توسط ضمیمه ی کشور خود کرد . قبایل دیگر که بنام هونها یاد میشود از صحرا رانده شدند که در پایتخـت تابسـتانی این پادشـاهان در « کاپیچـی » = ( kapici شـمال بلخ ساکن شـدند .اما عده دیگری از جمله کریستن سین کاپیسـی یا بگرام ) و کابل و پایتخت زمسـتانی آنان شـهر پیشاور آنها را از تبار سکا ها دانسته اند اما ویل دورانت آنها را ترک میداند .بوده است .عصر کوشانی را به سه دوره تقسیم کرده اند : در اینجاست که گوشه های از تاریخ باوجود پژوهش های گسترده .1کوشـانی های قدیم که زمان حکومتشـان بین 55تا 125 در هالۀ ابهام باقی می ماند که این موضوع را تمام تاریخ نویسان و میالدی بوده اسـت ،توسـط کوجوال کدفیس اول ( = کادفی زس
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
موجوده بعد از فرهنگ ویدی ،اوستایی هخامنشی تأثیر شگرفی در لشکر کشی های اسکندر مقدونی در سرزمین اریانا=افغانستان داشته است .این لشکر کشی جلوه های قدیم مدنیت هخامنشی و ویدی و دراویدی را دستخوش تحول عظیم گردانید ،به این معنی که در فرهنگ ،طرز فکر و عقاید و آراء مردم ما تغیرات بزرگی رو نماشد که در تاریخ افغانستان تاثیرات سودمند داشته است. زمانیکه کوروش نخستین بنیاد گذار دولت هخامنشیان پارس، سـرزمین بلخ ،افغانستان ،پنجاب و سند را فتح کرد دومین اختالط اقوام اریایی را به سر کردگی پارسیان نشان میدهد که قبل بر این شاخه دیگری از اقوام اریایی به سر زمین هند هجوم اورده بودند که مترادف با تمدنهای دراویدها و ناگن های مار پرسـت در هند بوده است که بودا شخصًا تقویه و انکشاف این اقوام تازه وارد را در بستر تمدنی هند نوید داده بود .با هجوم و لشکر کشی پارسیان در سر زمین هندوستان که در آن مدنیت هند و آریائیها به اوج خود رسیده بود و ما در بخش گذشته به تفصیل روی آن بحـث کردیـم که سیسـتم تجـارت و روابط این تمدن چه از راه خشـکه و چه هم از راه کشـتی تا سـرزمین های مصر و کلده و آسور ها در بین النهرین ادامه داشته است ،لذا تاریخ نویسـان هجوم و حمالت کورش را که هنوز محق نیست که کورش اول این حمله را به هند اجرا کرده اسـت و یـا بعـداً توسـط باز مانـده های او صـورت گرفته باشـد چـرا کـه به گفته ویـل دورانت همیشـه یک روی تاریخ را تاریکی و شـبحه هات پوشـانیده اسـت که دارای ابهام می باشد،لذا قسمیکه ایرانی ها ادعا دارند کشکر کشـی کـوروش بهند با عث پیوند فرهنگـی ،اقتصادی و سیاسی در شــبه قاره شـد آنقدر ها محق نمیباشدچرا که اولیـن قومـی که از نژاد ارین به هندوسـتان مقارن ظهور بودا به هند وارد شده بودند مهاجمین یا مهاجرین اریایی ویجه بود که صحراه های شمال آمو را بقصد گذشتن از رودخانـه آمـو و بعداً عبـور از کوهای هندو کش و پامیر در شـمال هندوسـتان مستقر شدند که حدود سـال های 450قبل از میالد را نشـان میدهد در حالیکه تاریخ حمالت کوروش به شـبه قاره هند زمانی انجام شد که پارسیان ماد ها را منقرض ساختند و بعد از بهم رسانیدن قدرت دولتی راه هندوستان را پیش گرفته اسـت کـه دو مرتبـه بعد تـر از مهاجرتهـای اریایی ویجـه به هند میباشد چه به اثر استنتاج تاریخ نویسان اقوامی که به طرف جنوب و شـرق و غرب از صحاری اسـیای مرکزی پراگنده شده است در یک مقطع زمانی صورت بسته است ]ii[.تاریخ حمالت کوروش را به سرزمین های بلخ و شبه قاره هند با خاموشی استقبال کرده است ،تا آنجا که بعد از سقوط هخا منشی این پیوند هم چنان در هندوستان ادا مه داشته است .موضوع دیگری که میتواند بی تأثیر بودن هجوم کوروش را بی تاثیر اثبات نماید نفوذ فرهنگ و دین زردشتی و کتاب اوستا با ریگودا و گاتها می باشد که تاریخ نویسان این شباهت ها را در هر دو کتاب ذکر کرده اند . نکته دیگری که در این هجومها قابل یاد آوری است موجودیت منابع سرشـار اقتصادی و پیداوار و طالی هند کشـور های بیگانه را به اشـتیاق جهان کشـایی بطرف این سـرزمین کشانیده است چنانچه قبل از اسکندر هجوم داریوش اخامنشی را در 521/ 519 به این واداشـت تا حمالتی را از طریق دریای عمان به سـر زمین پنجـاب هندوسـتان ار طریـق دریا انجام دهد که آثـار باز مانده در
36 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
تخـت جمشـید حاکـی از آن اسـت کـه هندیهـای ارین سـاالنه 300تاالنـت گـرد طال بـه دولت داریوش خراج می پرداخته اسـت .باید یکبار دیگر برای روشن شدم موضوع اینکه چرا هند همواره مـورد آمـاج بیگانگان قرار می گیرند بپـازی اقوام اریایی ایکه در شـمال قـاره هند سـکونت دارند و نخبه و شـیرازه اقتصـاد و تولید طالی هند که از اثر شجاعت و مدیدیت سالم همین اقوام بدست مـی آیـد که در تاریخ هـرودوت آنها را بنـام اره ی هندیانی که در منطقه شـمالی هند در همسـایگی کاسـپاتیرها Caspatyrusو منطقه پاکتیسیا . pactyciaاز طایفه ی دیگری یاد می کند که شباهت به مردم باکتریا ( بلخ ) داشته اند : در میان هندی ها این عده از سـایرین جنگجو ترند و ایشـان هستند که به جستجوی طال می روند ،زیرا که بیابان زرخیز در این قسمت هند واقع شده .
اگر این روایات و افسانه های تاریخی صحیح باشد این را نشان میدهد که روابط هخامنشیان و هند تا پایان عصر هخا منشی ها ادا مه می یابد به طوری که آریان در کتاب آناباسیس Anabsis می نویسـد :هندی ها با بلخی ها هم مرز بودند و همان ترتیب خود بلخی ها با سغدی ها دارای مرز مشترک بودند ،ک به کمک داریوش آمدند .آنهایی را که هندیان کوهنورد نا میده می شدند و با خود فیل داشتند ،در این سوی سند زندگی می کردند ،در سپاه داریوش در گائوگمل شرکت داشتند .که مختصًا همان وادی سند و پنجاب را نشان میدهد. از اینجا خط حمله یونانیان در سر زمین هند مشخص می شود کـه سـلوکوس اول بـه هندزمانـی حمله بـرد که « چانـدرا گوپتا » سلسله موریا ها را در هند تاسیس کرده بود که از نیرومندی خاصی برخوردار بود.واما سلوکوس در سال 304ق .م با چاندرا صلح می کند و در مقابل جهاز همسرش با گرفتن چهار صد فیل سرزمینی را که اسکندر به تصرف در آورده بود ،به او واگذار می کند. دولـت باختـر در بلـخ بـه وسـیله دیودوتـوس اول Diodotus اسـتقالل می یابد و سـپس از پنجاب و سند به تصرف دمتریوس Demetriosدر مـی آیـد .او پایتخـت دولت موریا یعنی شـهر « پاتالی پوترا »( = پتنه ) را فتح می کند .بنابراین با گشترش قدرت دمتریـوس در هنـد ،خـط یونانی و هم چنین خـط محلی بر روی
سـکه ها نوشـته می شـد19و اما امپراطور اسـکندر در هند دیری نمـی پایـد و بنا به گفته « آ .بلتیسـکی » زمـان حکومت ناندا بین 324تـا 200ق .م بـود .سلسـله موریاها توسـط « چاندرا گوپاتا » پس از فروپاشـی ا مپراتوری اسـکندر پدید آمد که از 413تا 322 ق .م ادا مه داشـت .این سلسـله توسـط « پوسیا میترا » ( موسس سلسله سونگا ) پس از 137حکومت منقرض شد 22.البته « توین بی » انقراض :این دولت را به وسـیله مهاجمان یونانی باکتریایی بـه رهبـری دمتریوس اول در دومین سـده پیش از میالد می داند که صحیح نیست. از اثر نخستین کاوش های که درپاتالی پوترا انجام پدیرفت،توسط دو نفـر باسـتان شـناس به نامهای دکتـر وادل Waddelو دکتر اسـپونر s poo nerبـود کـه تاالر آپادانای پاتالی بوترا را کشـف کرد .وی به اثبات رسانید که این بناها الگوی جز تخت جمشید نداشـته و حتی مهر و نشـانه هایی شـبیه به مهر و نشـانه های هنرمندان و سـازندگان تخت جمشـید را پیدا نمود و بر این باور شد که این ساختمان ها را مهندسان و معاران ایرانـی طـرح کرده و با یاری هنرمندان هندی سـاخته اند کـه عظمـت کاخ هـای موریانـی « پاتالی پوتـرا » با طال کاری ها و تزیینات خیال انگیزش ،تنها با تاالرهای هخا منشیان و مادها در شوش و اکباتان در خور سنجش برابر می دانند 25 . نمایشکاه هایزیر زمینی یا غار های مقدس و ستونهای یاد بود حامل فرمانها و نوشـته های آشـوکا به رسم الخط خروشـتی که در کوههای تاکسیال یافت شده است بیان ایـن موضـوع اسـت کـه هنـر منـدان پارسـی در طـرح و مهندیسی آن نقش داشته اند. مقابریکـه در تیمـور گـره پاکسـتان کشـف شـده اسـت شباهت بسیار نزدیکی را با قبوریکه در نزدیکی های تخت جمشید کشف شده است داشته اند. در زمـان اشـکانیان شـواهد ایـن طور نشـان میدهد که پارتیان بیشـترین تالش خود را در بیرون راندن سـلوکیان به کار بردند و توجیهی به شبه قاره نداشتند و البته وجود سکاهای شمالی که در اثر تهاجم اقوام « یوئه .چی » به سـرزمین های جنوبی تر یعنی سیسـتان و حوزه ی پنجاب و سـند کشانده بود ،دیگر مورد دل مشـغولی پارتیان بود تا به سـرزمین شـبه قاره نیندیشـند .ا ما مهـرداد اول یـک بـار در اثـر ضعف دولت باختر به سـرزمین های سند و هیداسپ ( جیم ) یورش می برد و ساتراپ های پاروپا میزاد و آراخوزیا و زرنک را می گشـاید ،ا ما تهاجم سـکاها به قسـمت های شرقی دولت اشکانی باعث بازگشت مهرداد می شود و کار او بی نتیجه می ماند .سکاها در سده اول میالدی موفق به تشکیل چندین سلسله در شرق ایران و شمال غربی هند گردیدند : در مـورد سـکاها کـه ویـل دورانـت انهـا را از اقوام بسـیار قدیم اروپایی میشناسـد که منشه شـان در ماورای دریای خزر و شمال ایران میباشد.این سلسله دارای شاهان شجاع و نام آوری میباشند که در تاریخ بنام سلسـله سـکا ها یاد میشود که آخرین حکمران این سلسـله بنام مهرداد هشـتم یاد میشـده اسـت که« سکاها در هند به ویژه هند و سـیتی های تحت حکومت مائواس و خاندان آرس در دره سند ،به طور مستمر یرزمین هایی که از زمان مناندر تحت تسلط هند و یونانی ها بود ،متصرف شدند .29سلسله هند و سکایی که بین 72تا 50پیش از میالد در ناحیه ای به نام کی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
35 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریـخ و تـمـدن
آریایی ویجه (انائو) یا اولین خاستگاه قسمت دوم :
نفوذ کوروش -اسکندر -سکهاها -کوشانیها مدنیت هند و اریایی -فتح پارس بدست اسکندر و پیشروی به سوی هندوستان واژگان کلیـدی :عبـارت انـد از هنـد و ایرانـی ،پـارس جـم ،هپتـه هیندو ،پتن ها (پشـتونها)، کاسپاتیرها ،پاکتیستا ،باکتریا(تمدن بلخ و ماورای هندو کش شمالی) ،هیداسپس ،خرشتی ، سلوکیان ،موریاها ،پاتالی توترا ،پوسیا میترا ،پتنه ،گنداره ،آشوکا ،براهمه ، ،اهورا مزدا ،یوئه چی ،آراخوزیا ،هندوسیتی ،پهلوها ،سکاهادراویدیها ،ناگن ها همۀ این واژگان تمدنها و بانیان آن در سرزمین اریاییویجه را که سه تمدن عمده و ماندگار را در پشت سر گداشته اند که عبارت اند ار هخامنشیان پارس ،کوشانیان .هندو ارینها که هر سه این تمدنها از اثر مهاجرتهای دسته جمعی اقوام اریایی ویجه از فالت اسـیای مرکزی منشـه دارند که باالخره از اثر هجوم و لشـکر کشی های اسکند مقدونی در تمدن گریک و بودیک تا اندازه ای استحاله گردیده و قسمت های غربی آن تا ظهور دین اسالم در قسمت های غربی فالت ایران با حکومت های نسبتًا نا کار آ و ضعیف باقی ماندند که باالخره آن نیز در اخوت اسالمی منحل گردید. اسکندر و هجوم به شرق: اسکندر مقدونی چهره نام آشنای تاریخی است که داعیه فتح جهان را در سر داشت .در دوران فرمانروایی ۱۳سـاله اش سـرزمینهای بسـیاری را تصرف مینماید که با توجه به امکانات آن
زمان ابعاد وسیعی داشته .او دستور داد تا کاخ آناهیتا ،تخت جمشید و کاخ های ُخسروانه پارس را تخریب و ثروتهای آنرا با خود ببرند و هر چیز را که قابل انتقال نیست نابود سازند.این بخاطری بود که امپراطوری هخامنشیان در زمان شکوه و جالل خود چنین چیزی را باالی یونانیان آورده بودند]i[. داریوش سـوم شـاه ساسـانی مقارن حمله اسکندر به فارس فرار میکند و توسط یکی از امیران والیت کشـته میشـود .اواسـکندر بعداً سـغد را فتح میکند ؛ کوهورتانوس امیرسغد بدون جنگ شکسـت را پذیرفته و ضیافتی برای اسـکندر با تجمالت مشـرقزمین آماده میسازد و ۳۰نفر از دختران خانوادههای درج ٔه اول سغدیان را با رکسانه دختر خودش در این ضیافت می طلبید. رکسـانه از حیـث زیبایـی و لطافـت مثل و مانند نداشـت و بقدری دلربا بود کـه در میان آنهمه دختران زیبا توجه تمام حضار را بخود جلب میکرد .اسکندر که قب ً ال نیز شهزاده بانوان داریوش را در بد مسـتیهای خود از آن خود کرده در حرم سـیاربا خود داشـت اینبار به امیر سـغد فرمان داد تا بخاطریکه آتنی ها مؤدت خود را ثابت ساخته باشند و دوستی را با پارس پایداربسازند ،دستور داد که زمینه ازدواج او را با رکسـانه محیا و سـی دختر دیگر از امیر زادگان سـغدی با آتنی ها ازدواج نمایند .اسکندر به آوین مقدونیها با رکسانه امیر سغد ازدواج مرد ولی مقدونیها را این رفتار اسکندر خوش نیامد زیرا در نظر آنان پسندیده نبود که یک والی پارس پدرزن اسکندر گردد ولی از زمان کشته شدن کلیتوس سرداران مقدونی از اسکندر میترسیدند و هر آنچه از او سر میزد با سیمای خوش تلقی میشد .به این ترتب اسکندر سفز دور و دراز خود را بخطر تسخیر هندوستان راهی آن دیار گردید و اسکندر در بازگشت از هند مسیر دریائی بازرگانی را نیز مرور کرد یعنی از سواحل هند و سواحل خلیج فارس به بابل بازگشت و در آنجا درگذشت. این سـفر پر مخاطره اسـکندر در تسلسـل جریانهای بزرگ تاریخی که در تشـکیل فرهنگ
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
گروتسک در ادبیات و هنر
گروتسـک یـک مفهـوم هنـری و ادبیاتـی سـت؛ پدیـدهای کـه تلفیقـی از عزیز حکیمی واقعیـت و خیـال ،یـا تناقـض باشد .گروتسک میتواند وضعیت یا مکان یا موجودی مضحک، متناقض ،بیتناسب و یا ترسناک باشد .بنابراین ،گستره معنایی گروتسک میتواند تعاریف زیادی را دربرگیرد. در زبان انگلیسی واژه Grotesqueبه معنای هرچیزیست که به شکل چندشآوری زشت و یا مضحک باشد .استفاده از این واژه در قرن شانزدهم باب شد .اصل این واژه از Grottoدر زبان ایتالیایی آمده که به معنای غار است و اشاره به تصاویری دارد انسـانهای اولیه غارنشـین بر دیوارههای مغارههای محل زندگی خود میکشیدند. از آنجـا که در بیشـتر ایـن تصاویر قاعدههـای معمول هنری در قرن شانزدهم طبیعتا استفاده نشده بود ،این اصطالح برای تعریف ماهیت هنری نقاشـیهای غارنشـینها به کار میرفت. برخی از این نقاشیها خارقالعاده است؛ ترکیبی از انسان و سایر حیوانات .اما ایتالیاییها این نقاشیها را انزجارآمیز ،بدترکیب و مضحکمیدانستند. در قرن شانزدهم این اصطالح وارد ادبیات ،بخصوص ادبیات فرانسه ،شد .گروتسک بیشتر از همه چیز برای توصیف زشتی و بیتناسـبی ظاهـر فیزیکی و اعضای بدن بـه کار میرفت .در قـرن نـوزده ایـن اصطلاح در انگلسـتان و آلمان باب شـد و به معنای کاریکاتور یا طنز (کاریکاتوری از واقعیت) به کار میرفت. گوژپشـت نوتـردام ،که در آن شـخصیت اصلـی ظاهر فیزیکی چندشآور دارد ،نمونهای از تاثیر گروتسک در ادبیات بود.
ادبــی
34 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
عزیز حکیمی
ولی گروتسک همیشه ترسناک یا چندشآور نباید باشد .مثال در داستان مشهور پینوکیو ،این پسربچه چوبی ترسناک نیست. در داستان آلیس در سرزمین عجایب با آن که شخصیتها به تنهایی میتوانند رعبآور باشند ،اما رفتارهای خندهدار آنها بر عنصر ترس غلبه میکند .در این داستان ،نه تنها شخصیتها، بلکـه فضـای عجیـب و غریب آن نیز گروتسـک اسـت؛ نوعی واقعیت کج و معوج.در قرن بیسـتم ،نهضتهای ادبی و هنری مثـل اکسپرسیونیسـم آلمانـی ،سوررئالیسـم ،تئاتـر اب ِزردیسـم (بیمعناگرایی) و تئاتر گروتسک (چندش آور) به تلفیق کمدی و وحشت تمایل داشتند .گروتسک در این قرن جایگاهی مشخص در ادبیات یافت .فضای بسیاری از آثار ادبی گروتسک رویامانند اسـت« .مسـخ از فرانس کافکا» و داسـتان «بینی» از نیکالی گاگول از نمونههای این آثار ادبی هستند .فضای چنین آثاری در وهله اول برای خواننده آشنا نیست .این فضا غالبا کمیک اما ترسناک و یا سوررئال میتواند باشد. علاوه بـر آن ،کاربرد عنصر یا مفهوم گروتسـک منحصر به ژانر ادبی خاصی نیست .بیشتر نویسندگان ،حتی کسانی که از روی تفنن مینویسند و الزاما با مفاهیم تئوریک ادبیات هم آشنا نیستند ،به نحوی مفهوم گروتسک را در نوشتن به کار میبرند. در آثـاری که در ژانر رئالیسـم نوشـته شـده نیـز میتوان عنصر گروتسـک را در پـردازش فضاهـای غریب و یا شـخصیتهای منحصر به فرد دید. بـا اینحال ،گروتسـک اغلـب برای بیان فیزیک بـدن به کار میرود .در بیشتر آثار ادبی این مفهوم با تلفیق انسان با حیوانات و حتی سـبزیجات و دیگر عناصر ایجاد شـده اسـت .در سینما، سـایبورگها (انسـانهای نیمهربات) ،شخصیتهای عجیب و
غریب مجموعه فیلمهای دزدان دریایی کارائیب ،و یا درختانی با شمایل انسان که قادر به حرکت ،همه گروتسک هستند .در سینمای ژانر وحشت و یا علمی تخیلی نیز این مفهوم به طور وسـیعی بـه کار مـیرود .حتی تصاویری عجیبی کـه از ترکیب عکـس جانـوران متفـاوت با اسـتفاده از فوتوشـاپ و بـه منظور سـرگرمی یـا هنرهـای دیجیتالـی تولید میشـوند ،نیـز مفهوم گروتسک را تداعی میکنند. ادبیات ،فرهنگ شـفاهی و یا باورهای مذهبی مردمان شـرق نیز با مفهوم گروتسـک بیگانه نیسـت .موجودی به نام جن که به باور عامه به جا پا ُسـم دارد ،یا موجوداتی موسـوم به یاجوج و ماجـوج ،شـخصیتهایی مثـل مـادر فـوالدزره در داسـتان امیرارسلان رومی ،دیو سـفید در شـاهنامه و دهها نمونه دیگر گروتسک هستند .موجودات خارقالعاده بخشی از فرهنگ و یا عقاید مذهبی در شرق و غرب هستند و بسیاری از معتقدان به این مذاهب شکی در واقعی بودن برخی از این موجودات (مثال جن) ندارند. گذشـته از افسـانهها و قصههای فلکلور و مذهبی ،که عمدتا شفاهیسـت ،در آثار داسـتانی مدرن فارسی نیز میتوان ردپای گروتسـک را یافـت .این عنصر جایگاه ویـژهای در کاریکاتور و طنز فارسـی دارد .کارهای مانا نیستانی ،کاریکاتوریست ایرانی نمونههای عالی از گروتسـک اسـت .بیشـتر آثار صادق هدایت (مثلا علویهخانـم) و نیز رمانهای داییجان ناپلئـون ،اثر ایرج پزشـکزاد و گمنامی اثر محمدتقی بختیاری نویسـنده افغان، نمونههایـی خـوب از خلق فضاهای گروتسـک هسـتند .با این همه ،برخالف ادبیات غرب ،کاربرد مفهوم گروتسک در ادبیات مدرن فارسی اغلب به خلق فضا محدود مانده است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خمیـر تنـورش
و
نانبـا بیـت ِ
دیوانـه مسـتانه
ادبــی
33 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
گـردد
ـی عشـق منـم مسـتی و ِ اصـل مـن َم ِ
سـراید
بگـو از َمـی بـه جـز مسـتی چـه آیـد؟
اگـر بـر گـو ِر مـن آیـی زیـارت تـرا خـر پشـته ام رقصـان نمایـد میـا بـی دف بـه گـو ِر مـن بـرادر بـزم خـدا غمگیـن نشـاید کـه در ِ َز َنـخ بربسـته و در گـور خفتـه دهـان افیـون و ُنقـل یـار خایـد بانـگ جنـگ و چنـگ مسـتان ز هرسـو ِ ز هـر کاری بـه البـد کار زایـد ـی عشـق آفریـده اسـت مـرا حـق از َم ِ همـان عشـقم ،اگـر مرگـم بسـاید
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
32 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
موالنا آنان را تسلی داد و این غزل را خواند:
روز
بـه
مـرگ
گمـان
مبـر
بـرای
مـن
بـه
کـه
تابـوت ِ
مـرا
مگـری
دام
جنـازه
چـو
در ِد و
دریـغ آن
باشـد
ببینـی،
مگـو
فـراق
فـراق
و
مالقـات
آن
زمـان
باشـد
گـور
سـپاری،
مگـو
وداع
وداع
در
چـو
مگـو
افتـی،
مـرا
وصـال
مـرا
بـه
کـه
گـور
فـرو
شـدن
چـو
غـروب
شـمس
و
تـرا
غـروب
لحـد
چـو
حبـس
کـدام
دانـه
فـرو
رفـت
چـرا
بـه
دانـه
انسـانت
کـدام
دلـو
ز
چـاه،
ایـن
جهـان
باشـد دریـغ
دیـو ام
مـن
روان
باشـد
پـردهی
معیـت ج بدیـدی، را
قمـر نمایـد
فـرو یوسـف
دریـغ
برآمـدن
بنگـر
زیـان
باشـد؟
شـروق
بـود
ـان ج
باشـد
کـه
نرسـت
چـرا
ولـی
نمایـد،
خلاص در
زمیـن ایـن
رفـت جـان
نـان ج
باشـد
و را
گمـان
باشـد؟!
پـر
بـرون
نامـد
چـرا
فغـان
باشـد؟
دهـان چـو بسـتی از ایـن سـوی ،آن طـرف بگشـا کـه
هـای
هـوی
تـو
در
ـ ّجو
المـکان
باشـد
محمد(ص) وقت خود میگویید ،ما او را موسـی عهد و عیسـی زمان می دانیم ».چنان که خود گفته بود: سر خود از ما هفتاد و دو ملت شنود ّ دمساز دو صد کیش به یک پرده چو ناییم یک کشیش رومی در حالی که بغض گلویش را می فشرد چنین گفت« :موالنا آفتابی است که بر همه عالمیان تافته اسـت و همه عالم آفتاب را دوسـت دارند و خانه های همگان از او نورانی می شود». دیگری اشک از صورت خود سترد و گفت« :مثال موالنا همچون نان است و همگان را از نان گزیری نیست .هیچ گرسنه ای را دیده اید که از نان بگریزد؟» جسم نحیف و الغر موالنا را در کنار پدرش در خاک گذاشتند .این محل پیش از دفن سلطان العلما پدر موالنا و خود او به باغ سلطان معروف بود .پس از دفن موالنا «تربت» نامیده شد. قاضی نجم الدین طشتی ،از عارفان نامی در جمع بزرگان فرمود« :سه چیز در عالم عام بود و چون به موالنا منسوب شد ،خاص گشت؛ اول مثنوی است که پیش از این ،آن نوع شعر را که دو مصراع همقافیه داشت مثنوی می گفتند ،در این زمان چون مثنوی گویند ،مردم مثنوی موالنا را میفهمند .دوم پیش از این همه علما را موالنا می گفتند ،اکنون از موالنا تنها نام او به ذهن می آید .سوم هرگورخانه را تربه می گفتند ،اکنون تنها مرقد موالنا را تربه گویند». امروزه قبۀ الخضرای موالنا در شـهر قونیه معروف خاص و عام جهان اسـت؛ هر سـاله هزاران تشنه و مشتاق معنویت و عرفان از سراسر جهان به زیارت او در قونیه می شتابند .موالنا خود به
سرانجام موالنا جالل الدین محمد بلخی ،در روز یکشنبه پنجم جمادی الثانی سال۶۷۲ه.ق/. ۱۷دسامبر۱۲۷۳م در هنگامه ی غروب خورشید ،چهره در نقاب خاک کشید .جسم خاکی او سرد شد اما جان افالکی او روز به روز گرما و برگ و بار بیشتری یافت .چه این که او خود پیش بینی مرگ بی مرگی بود ما را حالل ِ کرده بودِ : /برگ بی برگی بود ما را نوال. در مرگ موالنا تمام قونیه سیاه پوشید و عزادار شد؛ به گفته افالکی چنان رستاخیزی برپا شد که قیامت کبری در پیش چشم همگان آشکار گردید« :جمیع ملل با اصحاب دین و دولت حاضر بودنـد؛ از نصـارا و یهـود و رومیـان و اعـراب و ترک ها و غیرهم .هریکی به مقتضای رسـم خود کتابها را برداشته پیشاپیش جنازه میرفتند و آیات زبور و تورات و انجیل را میخواندند و نوحه ها مشتاقان زیارت گنبد و بارگاه خود چنین وصیت کرده است: می کردند .مسلمانان جلو آنان را گرفتند و گفتند :این پادشاه دین ،رئیس و امام و مقتدای ماست، اگـر مـن خـاک ز شما چرا شیون می کنید و عزا گرفته اید؟ آنان جواب دادند: ِ ما حقیقت موسی و عیسی و جمیع انبیا را از بیان عیان او فهم کردیم و روش انبیای کامل را که پـزی، نـان گـر آن از در کتابهای خود خوانده بودیم در رفتار و گفتار او دیدیم .اگر شما مسلمانان ،موالنا را حضرت
گنـدم
برآیـد
مسـتی
فزایـد
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
نگاه کرد؛ پهنای صورت او را اشک پوشانده بود .موالنا گفت« :بهاءالدین! من خوشم ،برو سری بنه و قدری بیاسـای و ما را با دوسـت تنها بگذار .اما موالنا این خواسـت را با زبان خود بیان کرد؛ زبان شعر ،زبان عشق». این آخرین غزلی است که بر زبان موالنا جاری شده است:
رو
سـر
تـرک ِ
بنـه مـن ِ
بالیـن،
بـه اب خـر ِ
تنهـا
شـب
مـرا
گـر ِد
رهـا مبتلا
کـن کـن
مـوج سـودا ،شـب تـا بـه روز تنهـا ماییـم و ِ خواهـی ماییـم بـر
بیـا و
آب ِ
خواهـی
ببخشـا، آب
دیـده،
در
دیـدۀ
مـا،
صـد
بـرو کنـج ـای ج
فـا ج غـم آسـیا
کـن خزیـده کـن
خیـره ُکشـی اسـت مـا را ،دارد دلـی چـو خـارا ُبکشـد، بـر
کسـش شـا ِه
نگویـد،
خـوب
تدبیـر
رویـان
خـون
واجـب
بهـا وفـا
کـن نباشـد
31 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
ای زرد روی عاشـق! تـو صبـر کـن ،وفـا کـن دردی
غیـر
اسـت
مـردن،
را
آن
دوا
نباشـد
پـس مـن چگونـه گویـم کیـن درد را دوا کـن در
خـواب،
دوش
پیـری،
در
کـوی
عشـق
دیـدم
بـا دسـت اشـارتم کـرد کـه عـزم سـوی مـا کـن گـر اژدهاسـت بـر ره ،عشـقی اسـت چـون زمـرد از
بـرق
ایـن
زمـرد،
هیـن!
دفـع
اژدهـا
کـن
بـس کـن کـه بـی خـودم مـن ور تـو هنـر فزایـی تاریـخ
بوعلـی
گـو،
تنبیـه
بوالعلا
کـن
در همان روزها زلزلهای هفت شبانه روز شهر قونیه را لرزاند و ویرانیهای بسیاری به وجود آورد. مردم که اعتقادی خاصی به موالنا داشتند ،با ترس و نگرانی به نزد موالنا آمدند تا از زبان غیب سـر این حادثه هولناک را بشـنوند .موالنا مردم را دلداری داد و گفت« :بیچاره زمین لقمه بیان او ّ چرب میخواهد ،میباید داد .این لقمه چرب من هستم که به زودی به زمین میپیوندم» ایـن سـخن بـر مریـدان موالنا گران آمد؛ چه ایـن که آنان خیر و برکت زمیـن را از وجود موالنا میدانستند و غیبت او برای شان باور ناکردنی بود .فریاد زدند و بر سر و صورت مشت کوفتند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
30 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
چـرا پژمـرده باشـم مـن کـه بشـکفته اسـت هـر جـزوم چـرا
حکایت پرواز عرشی موالنا جاللالدین محمد بلخی سیداسحاقشجاعی – بلخ آن شـب ،آخریـن شـبی بـود که موالنا به ناچار بـار زندگی این جهان و فراق دوسـت را تحمل میکرد .جسم او گرفتار تب شدید بود؛ انگار که تن الغر و نحیف موالنا آتش گرفته بود و دود از آن بر میخاست. به گزارش خبرگزاری فرهنگ ،سـید اسـحاق شـجاعی ،نویسنده کشـور ،ساکن والیت بلخ در یادداشتی ،درگذشت مولوی را به رشته تحریر درآورده است. شـجاعی با قلم شـیوای خود آخرین لحظات عمر موالنا را ی رسـیدن به چنین روزی تحمل کرده بود. او این مسـیر طوالنی را پله پله آمده بود تا خدا را مالقات کند .او حاال در آسـتانه دوسـت قرار داشت و میخواست که چشمان تابان خود را بر روی این زندگی کسل کننده ببندد. موالنـا در بسـتر بیمـاری افتـاد .مـردم قونیـه از هرگـروه بـه عیـادت او مـی آمدند .روزی شـیخ صدرالدیـن قونـوی(م ۶۷۳ق) عالم بزرگ و شـیخ االسلام قونیه و جمعـی از عالمان به عیادتش آمدند ،صدرالدین بر بالین موالنا نشست و با افسوس گفت« :شفاک الله شفاء عاجال! خداوند شما صحت برگردد که شما جان را شفا دهد و ّ
خربنـده
باشـم
مـن
آهنیـن
براقـی
دارم
چـرا از مـاه وامانـم؟ نـه عقـرب کوفـت بـر پایـم چـرا زیـن چـاه برنایـم؟ چـو مـن حبـل المتیـن دارم خانـه
کبوتـر
ای
کـردم
کبوترهـای
اجنهـا
را
جان من که صد برج حصین دارم بپر ای مرغ ِ زن و فرزندان موالنا در اطراف بسـتر بیماری او حلقه زدند؛ کراخاتون همسـر موالنا با تأسـف گفت« :کاش موالنا چهارصد سال زندگی میکرد تا عالم را از حقایق و معارف پر می ساخت». انگار این غزل موالنا زبان حال و قال کراخاتون باشد:
بـی همـگان بـه سـر شـود ،بـی تـو بـه سـر نمیشـود داغ
تـو
دارد
ایـن
دلـم،
جـای
دیگـر
نمیشـود
جـان ز تـو جـوش مـی کنـد ،دل ز تـو نـوش میکنـد عقـل خـروش میکنـد ،بـی تـو بـه سـر نمیشـود جـاه و
جلال مـن تویـی ،ملکـت و مـال مـن تویـی
آب زالل مـن تویـی ،بـی تـو بـه سـر نمیشـود گـر تـو نباشـی یـار مـن ،گشـت خـراب کار مـن مونـس و غمگسـار مـن ،بـی تـو بـه سـر نمـی شـود
عالمیان هسـتید ».موالنا در جواب او گفت« :پس از این ،شـفای خداوند شـما را باشد .در میان عاشق و معشوق پیراهنی بیش نمانده است؛ نمی خواهید که نور به نور بپیوندد؟» شیخ صدر الدین و یاران او به گریه افتادند .حضرت موالنا برای آنان این غزل را انشاد فرمود:
سـر ز غـم تـو چـون کشـم ،بـی تـو بـه سـر نمـی شـود
چـه دانـی تـو کـه در باطـن چـه شـاهی همنشـین دارم
موالنـا در جـواب همسـرش گفـت« :مگـر مـا فرعونیـم ،مگـر مـا
زریـن
مـن
منگـر
کـه
پـای
آهنیـن
دارم
نمرودیـم؟! مـارا بـه عالـم خـاک چـه کار؟! مـا بـه عالـم خـاک بـرای اقامت
بـدان
شـه
کـو
مـرا
آورد
کلـی
روی
آوردم
نیامدیـم .مـا در زنـدان دنیـا محبوسـیم .امیـد کـه بـه زودی بـه بـزم
وزان
کـو
آفریـن
دارم
دوسـت برسـیم .اگـر بـرای مصلحـت و ارشـاد بیچـارگان نبـودی یکـدم
رخ ِ
آفریدسـتم
هـزاران
گهـی خورشـید را مانـم ،گهـی دریـای گوهـر را درون
دل
فلـک
دارم،
بـرون ِ
دل
زمیـن
دارم
بـی تـو نـه زندگـی خوشـم ،بـی تـو نـه مردگـی خوشـم
آن شـب ،آخریـن شـبی بـود که موالنا به ناچار بـار زندگی این جهان و فراق دوسـت را تحمل میکرد .جسم او گرفتار تب شدید بود؛ انگار که تن الغر و نحیف موالنا آتش گرفته بود و دود از آن بر میخاست .سلطان ولد بر بالین پدر نشسته بود و به چهره کشیده و نورانی او خیره مانده بود .شب از نیمه میگذشت .موالنا چشمهای به زردی گراییدهای خود را گشود ،به سلطان ولد
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبی
29 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
بنا بر این ،نیاز اسـت تا فهم دانش و علوم ،مدرن شـود .آموزش روش تدریس و روش تحقیق جدی گرفته شـود و در دوره مکتب و تحصیالت به صورت جدی و روشمند آموزش داده شـود. مصلحتگرایی در علم و روش تحقیق از بین برود و معیارهای روش علمی در تحقیق و مقالهنویسی و در مجلهها در نظر گرفته شود.
بهصورت جدی و فعال وجود داشـته و از رونقی خوب برخوردار بوداسـت .اگر از این چشـمانداز به مقاله و مقالهنویسی در افغانستان نگاه کنیم ،طوری که همه امور مدرن فرهنگی ،سیاسی و… در افغانستان رواج تقلیدی داشته ،مقاله و مقالهنویسی نیز رواج تقلیدی داشته و هیچ گاه ،آن چنان که مقالهنویسی در مطبوعات ،مجلههای علمی و تخصصی (تا هنوز مجله علمی به معنای معمول آن نداریم ،البته تازه فصلنامه «اندیشه معاصر» میتواند تخصصی باشد) نهادینه شود و رسمیت بیابد، نیافته است .اگر بخواهیم به این که چرا مقالهنویسی در افغانستان بهصورت جدی و رسمی نهادینه نمیشود بپردازیم ،میتوانیم این موارد را از آفتهای علمی و رسمیت نیافتن مقاله در کشور بدانیم: -۱دانش عقلی و فلسفی مدرن آن چنان که در اروپا و کشورهای توسعهیافته ،حتا در کشورهای همسایه ما شکل گرفته و نهادینه شده ،در افغانستان بهصورت روشمند نهادینهنشده است .این نهادینهنشدن دانش عقلی و فلسفی مدرن سبب میشود که ما نتوانیم وارد مفاهیم جدی و معاصر در عرصه علوم بشری شویم و با نوشتن مقاله به این مفاهیم بپردازیم. -۲دکارت گفتهبود« :روش ،راهی است که به منظور دستیابی به حقیقت در علوم باید پیمود». در جهان معاصر ،هر کاری با روش اجرایی میشـود ،یعنی بی شـناخت و یادگیری روش ،ممکن نیسـت ،کاری را به خوبی انجام داد یا دانشـی را بهصورت درسـت آن یاد گرفت .در گذشـتهها به تحقیق علوم از نظر تفاوت موضوع و محتوا میپرداختند ،اما اکنون با تفاوت روش به تحقیق علوم میپردازند و به نوعی ،علوم را نه از نظر موضوع و محتوا بلکه از نظر روش ،دستهبندی میکنند. مقال ه و مقالهنویسی نیز روش دارد .تفاوت انواع مقاله جدایی از موضوعهای مورد بحثشان بنا به تفاوت روش نوشتن آنها در نظر گرفته میشود .اگر بخواهیم یک مقاله خبری ،معرفی کتاب یا علمی -پژوهشـی بنویسـیم ،نوشـتن هر کدام روش و شکل رسـمی مخصوص به خود را دارد که باید رعایت شود .با رعایت روش در نوشتن هر کدام ،میتواند تفکیک شود که این مقاله ،خبری، معرفی کتاب یا علمی -پژوهشی است .طوری که فهم علوم و دانشهای معاصر در این کشور، نهادینه نشده است .روشهای معاصر و یادگیری روشهای معاصر نیز نهادینه نشده است .بنابر این ما در کل روش تحقیق و روش مقالهنویسی را یاد نداریم .یادگیری این روشها در هر علم نیاز به آموزش دارد که باید بهصورت جدی روشهای تحقیق در دانشگاهها تدریس شود. -۳سـهلانگاری ،تنبلی ،آسـانگیری ،مصلحتگرایی و برخورد سوءاستفادهگرایانه از موقعیت علمی با تحقیق ،روش تحقیق و مقالهنویسی از عاملهایی است که در دانشگاهها ،در نهادهای تحقیقاتی از جمله اکادمی علوم افغانستان صورت میگیرد. -۴مجلهها و نشریههایی به نام مجلههای علمی و تخصصی در دانشگاهها و نهادهای تحقیقاتی فعالیت میکنند ،اما بنا به مصلحتهای فسادآمیز و… یا بنا به کمدانشی اعضای هیات علمی این مجلهها ،هیچ گونه معیار و روش علمی و رسمی مقالهنویسی در این مجلهها رعایت نمیشود یا شناختهشده نیست. -۵در کل وضعیت دانش ،روش علمی تدریس و تحقیق و مقالهنوشتن در افغانستان اندوهبار است. زیرا هیچ مرجعی خود را نسبت به وضعیت علم و روش تدریس علم و تحقیق مسوول نمیداند نه معاونیتهای علمی دانشگاهها ،نه اعضای هیات علمی مجلههای (علمی و تخصصی؟) نه اکادمی علوم افغانستان ،نه نهادهای تحقیقاتی ،نه وزارت تحصیالت عالی ،نه وزارت اطالعات و فرهنگ و نه وزارت معارف .شـورای وزیران ،ریاسـت اجرایی و ریاسـتجمهوری نیز خودشـان را مسـوول نمیدانند تا مراجعی را که مدیریت دانش و تحقیق را به عهده دارند ،مورد بررسی قرار دهند.
28 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
27 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
آفت مقالهنویسی در افغانستان
یعقوب یسنا
«مقاله ،نوشتهی نسبتا کوتاهی است که درباره موضوعی خاص نوشته شود و اندیشهای را ترویج کند یا به مسـالهای پاسـخ بدهد ».مقاله در دنیای معاصر اهمیت زیاد دارد و مهمترین قالب برای ارایه ایدهها و یافتههای علمی اسـت .بهطوریکه تازهترین دیدگاههای پژوهشگران ،هر رشـته را میتـوان در مقاالتیکـه در مجلههای تخصصی آن رشـته منتشـر میشـود ،دید .میزان علمی مقاالت منتشـر شـده در مجالت علمی معتبر هر کشـور یکی از مهمترین شـاخصهای ارزیابی میزان تولید علمی آن کشور و تعیین جایگاه علمی آن در جهان بهشمار میرود .همچنین مقاله یکی از شاخصهای مهم ارزیابی فعالیتهای علمی دانشگاهیان و استادان است و در ارتقای مرتبه اعضای هیات علمی و همچنین در شناسایی دانشجویانی که دارای استعدادهای درخشان استند، نقش موثری دارد. دانشجویان در جریان تحصیل نیز نیاز به مقالهنویسی دارند ،زیرا استادان برای شان پروژههای کاری میدهند که کارهایشان را باید بهصورت مقاله ارایه کنند .بنابر این یادگیری مقالهنویسی و شـناخت انواع مقاله به دانشـجویان کمک میکند تا پروژههای کاریشـان را بهصورت مقاله در بیاورند .در ضمن ،مقالهنویسی فرصت مناسب و تمرین خوب برای پایاننامهنویسی و کتابنوشتن است. اگر مقاله را گونه یا نوعی از نوشتار در نظر بگیریم ،میتوانیم بگوییم که مقاله ،نوع مسلط و غالب نوشـتار چه در عرصه نوشـتار علمی -تحقیقاتی و چه در هر عرصه نوشـتار مطبوعاتی و رسانهای است .از قرن هژده به بعد مقاله ،نوع غالب نوشتارهای علمی – پژوهشی و مطبوعاتی است. در جهان معاصر بهخصوص در عرصه علم و در عرصه توسعه علم و ارایه تحقیقات ،مقالههای علمی آن قدر اهمیت دارد ،اگر زیادهروی نکرده باشیم میتوانیم بگوییم که کتاب آن قدر اهمیت ن هیچ شـکی وجود ندارد که چرخاندن مطبوعات و رسـانهها بیمقاله ممکن نیسـت. ندارد .در ای روزنامهها ،مجلهها ،برنامههای تلویزیونی ،مجلسهای علمی و ادبی و… همه با مقاله صورت اجرایی پیدا میکنند .بنا بر این ،مقالهنویسی در روزگار معاصر از نیازهای علمی ،اجتماعی ،ادبی، هنری و حتا میتوان گفت از نیازهای تمدنی بشر است .مقاله و مقالهنویسی از نخستین و مهمترین شـیوه پژوهشهای علمی و ترویج و توسـعه علم اسـت .کشـورهایی که از لحاظ علمی ،توسـعه
یافتهاند ،تعداد مجلههای علمی و تخصصیشان بیشتر و شمار مجلههای فرهنگی و هفتهنامه و روزنامههایشـان بیشـتر اسـت و در روز ،هفته و ماه مقالههای بسیار نوشته و نشر میکنند که در نهایت ایده و موضوع همین مقالهها را نویسندههای مقالهها گسترش میدهند و به کتاب تبدیل میکنند یا اینکه مقالههای با موضوعهای مرتبط به هم بهصورت کتاب چاپ و نشر میشوند. خالصه اینکه میتوان گفت مقالهنویسی از ویژگیهای جهان معاصر و کشورها و جامعههای توسـعهیافته ،متمدن و پیشرفته اسـت و مقاله از نیازهای مهم علمی ،فرهنگی ،اجتماعی و… مدنیت و تمدن است .از این رو ،میتوان توسعه و پیشرفت یک جامعه و یک کشور را بنا به حجم و چگونگی مقالهنویسی و نشر مقاله ،انواع مجله و روزنامههای همان جامعه و کشور ،سنجید. مقاله با ساختار و محتوایی کنونی ،از گونههای مدرن و معاصر نوشتار است که پس از صنعت چاپ و بهوجودآمدن مطبوعات بهوجود آمده است .پیش از آن نه تنها در افغانستان بلکه در جهان چنین نوشـتاری با چنین محتوا و سـاختار وجود نداشته است .مقالهنویسی با ساختار و محتواهای فعلـی پـس از قرن هژده رونق میگیرد که در موضوعهای متفاوت چون تاریخ ،اجتماع ،فلسـفه، ادبیات ،زیباییشناسی و… نوشته میشود ،اما چگونگی نگارش مقاله از قرن هژده تا قرن نوزده بیشـتر جنبه غیر رسـمی و خودمانی داشـته اسـت .از قرن بیسـت یا بیشـتر در پایان قرن بیست با رویکار آمدن مجله و نشریههای تخصصی ،مقاله بیشتر شکل رسمی پیدا کرد و رواج جنبههای غیر رسمی آن رو به کاهش نهاد. در افغانستان نیز پس از واردشدن ماشین و صنعت چاپ (صد سال پیش) و رواج جریده و نشریه، مقالهنویسـی آغاز شـد .از آن روزگار تا اکنون مقالهنویسـی ادامه داشـته اسـت ،اما بنا به تغییرات ناگوار شرایط سیاسی که بهصورت عموم زیرساختها و ساختارهای فرهنگی ،اجتماعی ،سیاسی، اقتصادی و… در این کشور ،اساس نیافتند و بهصورت جدی و اساسی آن ،مدرن و معاصر نشدند. ن چنان که باید از نظر تنوع محتوایی و از نظر ساختار علمی مدرن میشد ،نشده مقالهنویسی نیز آ است .مقالهنویسی در افغانستان بهصورت سنتی و بیشتر به شکل غیر رسمی و خودمانی باقی مانده و وارد محتواهای جدی فکری و ساختار رسمی نشده است. از آفـت و تباهـی یـک امـر یا پدیده ،هنگامی میتوان سـخن گفـت کـه در روزگاری ،آن پدیده ادامه در صفحه۲۹
26 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
25 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
24 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
23 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بگیرند و بیش از این به نوعی برای آنان جواز فعالیت ندهند. در ضمـن یکـی از محلهـای دیگری که مـواد خوراکی بدون کیفیت و تاریخ گذشته را میتوان آنجا پیدا کرد ،بازار بوش واقع قـوای مرکز کابل اسـت .در این محل نیز مـوادی وجود دارد که ضمن بیکیفیت بودن آن ،از تاریخ تولید و انقضای آن نمیتوان مطمین بود. راکعه باشنده دهنباغ کابل میگوید« :یک روز خواستم از بازار بوش پنیر پیزه بخرم ،هنگام خریدن ،تاریخ پشت پاکت را مرور کـردم ،وقتـی از تاریخش مطیمن شـدم ،خریدمش ،ولی همین که به خانه بردم و بازش کردم ،جز پوپنک و سیاهی چیز دیگری در آن نیافتم». به گفته وی،اکثر مواد تاریخ گذشته ،بیکیفیت و مضر در بازار بوش و پل خشتی به فروش میرسند. خانـم راکعـه افـزود« :بـا آنکـه دولـت و ادارههـای مربـوط به خصـوص وزارت صحـت اهمیـت ایـن موضـوع را درک کرده و میدانند،ولی نمیدانم چرا این بازار را مسدود نمیکنند و یا حد اقـل جلو فروش مـوا د زهرآگین را نمیگیرند ،باید هرچه عاجل روی این موضوع کارهای عملی صورت گیرد». عبدالجلیـل سـلطانی رییس نشـرات و سـخنگوی شـهرداری کابل میگوید« :شـهرداری کابل قب ً ال مسوولیت کنترول قیمت و کنترول کیفیت مواد غذایی را به عهده داشت ،ولی طی حکم رییس جمهور در سال ۱۳۸۳مسوولیت کنترول قیمت از دوش شـهرداری کابل برداشـته شـده است و تنها مسـوولیت کنترول کیفیـت مـواد غذایی را به عهـده دارد ».به گفته آقای سـلطانی: «شـهرداری کابل همیشـه به محالت فروشـندهگی سـر میزند و مـواد تاریـخ گذشـته و مـوادی که کیفیت خود را از دسـت داده باشد ،جمعآوری و حریق میکند و کسانی که دست به این کار
اجـتـماعی
22 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
میزنند ،نظر به مقدار مواد ،جریمه نقدی میشوند». وی در ادامـه افـزود« :بدبختانـه عـدهای از فروشـندهگان و دکانداران به این تخلفات دسـت میزنند ولی شـهرداری کابل همیشه تالش میکند که به هر اندازه و هر مقدار مواد بیکیفیتی کـه بـر میخورد ،آنرا از بین ببرد ،برای شـهرداری کابل بسـیار دشـوار اسـت که به هر دکان یک کارمند را توظیف بکند تا جلو فروش اینگونه مواد را بگیرد ،اما هیأتی که در هر نوبت مطابق پالن تعیین میشود ،موا ِد به دست آمده را ضبط کرده و از بین میبرد. در همین حال ،داکتر کنشکا ترکستانی رییس بخش صحت محیطی وزارت صحت عامه میگوید که وزارت صحت در رابطه به مواد غذایی بیکیفیت دو نوع برنامه دارد .یکی برنامه «رونین» که در هر هفته چهار مرتبه تیمهای موظف به ساحات شهر کابل میروند و مطابق برنامه تعیینشده مواد غذایی را کنترول میکند و دیگـری پلان عملیاتی نـام دارد .در این برنامه نیز آنان به هر گوشه شهر میروند و مواد غذایی دکانها ،مغازهها و خیابانها را که تاریخ آن «تیر» شده باشد ،جمعآوری کرده و از بین میبرند. بـه گفتـه وی،سـال گذشـته بخـش صحـت محیطـی وزارت صحت ،بیش از ۴۰تن مواد بیکیفیت و تاریخ گذشـته را که از نواحیهای مختلف شهر کابل جمعآوری کرده بود ،از بین برد. این مواد خوراکی شـامل پنیر،شـیر ،قیماق ،نوشـابه ،بسکویت و… بوده است. ترکسـتانی بـه روزنامـه ۸صبح گفـت« :آنچـه مربـوط وزارت صحت عامه است،مسوولیت خود را انجام داده است و تا کنون چندیـن بـار کمپاین جمـعآوری مواد بیکیفیت و تاریخ گذشـته را راهانـدازی کردهایـم و در جریـان این کمپاینهـا دهها تن مواد بیکیفیت را حریق و از بین بردهایم ،اما با تأسف موردی که سد
راه ما میباشـد ،موضوع ورود مواد بیکیفیت و تاریخ گذشـته از راه قاچاق اسـت ،باید در کنار وزارت صحت،سـکتورهای دیگر نیز مساعی به خرج دهند ،چون در قدم اول باید جلو قاچاق مواد تاریخ گذشته و بیکیفیت گرفته شود». بـه گفتـه وی،از یکسـو مـواد جمـعآوری میشـود ،از جانـب دیگـر مـواد بیکیفیت و تاریخ گذشـته از راههـای غیر قانونی به داخل قاچاق میشوند .پیشنهاد وزارت صحت این است که باید سـکتورهای وزارت امور داخله ،وزارت تجارت ،وزارت زراعت با وزارت صحت همکار شوند تا بتوانند جلو ورود و فروش این گونه مواد را بگیرند. آقای ترکستانی افزود« :مواد بیشتر ،از راه قاچاق وارد میشود در قـدم اول باید ،وارد کنندهگان شناسـایی شـوند و جلـو ورود و قاچاق مواد تاریخ گذشته و بیکیفیت گرفته شود و قدم بعد این اسـت که زمانی که ما مواد را کنترول میکنیم ،فروشـندهگان یا سـاحه را ترک میکنند و با دورشـدن ما از محل دوباره موادشان را به فروش میرسانند ،در ضمن مواد تاریخ گذشته به حد کافی در گدامها وجود دارد و به بازار عرضه میشود». رییـس صحـت محیطـی وزارت صحـت به این باور اسـت که بـا ارگانهـای دیگـر همآهنگـی وجـود دارد ،اما به یک سلسـله اقدامات جدیتر نیاز است. داکتـر ترکسـتانی میافزایـد« :هـر موضوعی که مسـتقیمًا به صحت مردم رابطه داشـته باشـد،قابل نگرانی ما میباشد و باید جلو آن گرفته شود». این در حالی است که هیچ راهکاری جدی و اساسی که بتواند جلـو فـروش مواد خوراکـی بیکیفیت و تاریخ گذشـته را بگیرد، وجود ندارد ،و این باعث شده است که نهادهای ذیربط از ورود و فروش این مواد جلوگیری نتوانند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
21 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تاریخزدن چند باره محصوالت خوراکی تاریخگذشته در پایتخت سهیال وداع خموشدر منطقه چوک کابل کراچیهای زیادی به چشم میخورد که مـواد خوراکی در آنها فروخته میشـود .یکـی از این کراچیها از رب بادنجان رومی پر است .در کنار آن پیر مردی ایستاده و یکی از قوطیهـا را به چشـمان کمدیـدش نزدیک کـرده و گاهی آنرا به چپ میچرخاند و گاهی به راسـت ،زمانی هم باالی قوطی را میبینید ،گویی به خاطر پیدا کردن تاریخ تولید و انقضای آن ،در روی قوطـی به نتیجه نمیرسـد .باالخره بـا تردید فراوان قیمتش را پرسید و بعد دل و نادل مبلغ ۶۰افغانی را به فروشنده داده و با قوطـی رب ،بـه حرکت میافتد .در همین موقع دو زن کهنسـال دیگر سر میرسند و بدون اینکه توجه به تاریخ ربهای فروشی داشته باشند ،چند قوطی خردیدند و در حالی که از قیمت نازل آن خوش بودند ،به کراچیهای دیگر نیز سر کشیدند. ظاهراً قوطیها و بسـتههای مواد خوراکی بدون کمی و کاستی به نظر میرسند ،ولی مشکل بزرگ آن در عقب چند عدد کوچک نهفته است .این روزها یکی از مواردی که خریداران مواد خوراکی را در هنـگام خریـد سـردرگم میسـازد،تکـرار درج تاریـخ تولید و انقضای مواد روی بسـتههای غذایی اسـت .بارها دیده شـده است که بسـتههای مواد خوراکی یا اینکه دو تاریخ دارند،یا تاریخ آن طوری نوشته شده است که به درستی قابل نباشد .این امر سبب شـده اسـت ،خریـداران در خریـد این مـواد ،با سـردرگمی و تردید
مواجه شوند. ابراهیم (نام مسـتعار) یکـی از فروشـندهگان رب بادنجان رومی در منطقـه پـل خشـتی کابل گفت که ایـن گونه مـواد خوراکی را از منـدوی کابـل از نزد دکانداران عمدهفروش و تاجران با قیمت ارزان خریداری میکند و بعد در این محل به فروش میرساند. او میگویـد« :مـن دنبال تاریخ آن نمیگردم ،فقط در هر قوطی چهـار یـا پنج افغانی برایم مفاد میماند ،حال که خودت میگویی چرا قوطیها دو جا تاریخ دارد،متوجه شدهام ،من به آن کار ندارم، آنرا میفروشم و شب برای کودکانم نان میبرم ،باز در سه جای قوطی تاریخ آن نوشته شده که هر سه جای یک ماه به ختم آن باقی مانده است». وی افـزود« :یـک قوطی رب را از نزد عمدهفروشها مبلغ ۵۶یا ۶۰افغانی خریداری میکنم و بعد شصت یا شصت و پنج افغانی به فروش میرسـانم ،روزانه حدود ۲۰الی ۳۰قوطی میفروشـم، کار و بار نیست و این کار برایم غنیمت است». جـدا از ایـن ،چنـد قـدم دورتـر از محـل ،کراچـی نسـبتًا بـزرگ دیگـری قـرار دارد و کـه گیالسهـای متعدد و سـطلهای بزرگ بر آن گذاشـته شـده و دهها مگس دور آن حلقه زده اسـت . ،این کراچی محل فروش انواع و اقسام نوشابههای انرژیزا میباشد .به گفته فروشندهی آن ،نوشابههای «کرباو»« ،جینسینگ» ،انرژی «هپـی» را به فروش میرسـاند ،اما بـا وجود اصرار ما ،از مصاحبه
خودداری کرد. در میان دیگر خریداران پسـرک خردسـالی که شـاید عمرش از هفت سـال تجاوز نمیکرد ،گیالسـش را سـر کشید و به راه افتاد. وی گفت که در بدل ده افغانی یک گیالس نوشابه انرژی «کاراباو» سرد را نوشیده است. نامش را نوید گفت و افزود« :هر وقتی که انرژی دلم میشود ،به اینجا میآیم و میخورم ،در دوکانها انرژی خیلی قیمت است و توان خرید آنرا ندارم ،در اینجا سطلهای انرژی وجود دارد و حتا بسیاری وقتها ،به خواهرانم نیز به خانه میبرم». در همین حال ،شیر رحمان باشنده شهر کابل با انتقاد از فروش اینگونه موا د خوراکی که در آن دو یا بیشتر از دو مورد تاریخ درج شده است،گفت« :وظیفه وزارت صحت و پولیس در قبال فروش این گونه مواد خوراکی مضر و بیکیفیت چیست؟ چرا جلو فروش آن گرفتـه نمیشـود ،ایـن خوراکههـا بـه گونـهی نگرانکنندهای زهریاند که انسانها بدون آگاهی از آن استفاده میکنند». بـه بـاور او،تاجران و عمدهفروشـان به خاطـر منفعت خویش از نافهمـی و ضعف اقتصاد مردم ،سوءاسـتفاده میکنند و کارمندان صحی و کنترولرها نیز با اخذ رشوه مانع این کار آنها نمیشوند. به قول او« ،این یک فاجعه خاموش است». وی از دولت به خصوص از وزارت صحت عامه میخواهد تا هر چه عاجل جلو فروش مواد خوراکی بیکیفیت و تاریخ گذشـته را
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
20 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
ناامید ی ،ترس و «بحران سیاسی» در پایتخت حسن کریمی صبح روز دوشـنبه ( ۲اسـد) یک حمله انتحاری در شهر کابل به وقوع پیوست .در این حمله انتحاری که گروه طالبان مسوولیت آن را به عهده گرفت ۲۴ ،تن کشته و ۳۵تن دیگر زخمی شدند .این روزها باشـندهگان شـهر کابل در ترس و ناامیدی بیشـتری به سر میبرند .در کنار ترس و ناامیدی« ،بحران سیاسی» نیز شهروندان کشور را سردرگم کرده است. پـدری دیـروز یکـی از فرزندانـش را در ایـن حملـه انتحـاری از دسـت داد .ایـن پدر که در شـفاخانه اسـتقالل منتظـر بـود جسـد فرزنـدش را تسـلیم شـود ،گفت« :سـیر جـوان نـو فرزنـدم ۲۲ ،سـاله، ِ بـروت و خوشریـش بـود، از سـرک تیـر میشـد ،بـه وظیفـهاش میرفـتَ .د همـی وقتها برایش زن میگرفتم، اما خودش میگفت در همین شرایط پدر جان کمی حوصله کـن .امـا من گفتـم که همین شـوق پـدر اسـت .بچـهگکام جوانمرگ شد ،رفیقم بود ،هر لحظه با مه پشتی میگرفت». سیر شش ماه قبل به پولیس سرحدی استخدام شده بود .او رتبه نظامیاش ضابط بود و در حادثه روز دوشنبه ،شانه و گردناش آسیب دید و بعداً جان باخت. مثـل سـیر در سـال ۱۳۹۶خورشـیدی در جنـگ و حملههـای انتحاری صدها نفر جانشـان را از دسـت دادهاند .به تازهگی یوناما گزارش داده است که در افغانستان از اول ماه جنوری تا آخر جون سـال ۲۰۱۷میلادی ۵ ،هـزار و ۲۴۳غیرنظامـی کشـته و زخمی شدهاند. عصمت ،یکی از باشندهگان شهر کابل است .او در مورد زندهگی در پایتخت و درماندهگی باشندهگان این شهر گفت« :ترس همه جا اسـت ،واهی نیسـت ،بیشـتر این ترس ،خودش را با چهرهای بسیار زشت ثابت کرده ،حتا مردم ترس را در خواب با خود دارند، ناامیدی در این شـهر کِشـت شـده ،خودش به وجود نیامده است، اکنون در رگ رگ جامعه تزریق شده و تنها منحصر به یک قشر نیست ،همه به گونهای ناامیدانه به آینده میبینند». در کنار ترس ،خشونت و جنگ در کشور« ،بحران سیاسی» در این روزها افزایش یافته و مردم را نگران ساخته است .عصمت که به تازهگی از دانشگاه کابل فارغالتحصیل شده ،در مورد اختالفات میان سـران حکومت وحدت ملی و بحران سیاسـی کشـور گفت: «اعتماد به هیچ فرد و گروه سیاسی نمانده است ،بحران سیاسی، درایت ناسنجیده سیاستمداران در قبال سرنوشت کتلهی سیاسی
و مورد نظر خودشـان اسـت ،منافع جمعی هیچگاه مطرح نیست، تنهـا شـبکههای دخیل بـرای نفع خود کار میکننـد که میتوانند عامل بحران سیاسی کنونی در کشور باشند». اختالفات درونحکومتی زمانی بیشتر شد و اوج گرفت که یک حملـه انتحاری بزرگ در ۱۰جوزای ۱۳۹۶خورشـیدی در منطقه وزیر اکبر خان صورت گرفت .در نتیجه آن ۱۵۰نفر کشته و بیش از ۴۰۰تـن زخمـی شـدند .در پی این حمله انتحاری ،باشـندهگان
شـهر کابل دسـت به تظاهرات زدند و خواهـان کناررفتن رهبران حکومت وحدت ملی و بر پایی عدالت شـدند .همچنان در جریان تظاهـرات اعتراضـی ،چند معتـرض (از اعضای جنبش رسـتاخیز تغییـر) از سـوی پولیس کشـته و چندیـن تن دیگر زخمی شـدند. در مراسـم خاکسـپاری پسـر معـاون مجلـس سـنا کـه در جریان تظاهرات کشته شده بود ،نزدیک به سه انفجار به وقوع پیوست .در این مراسم مقامات بلندپایهی حکومتی بهشمول عبدالله عبدالله رییس اجرایی و صالحالدین ربانی وزیر امور خارجه حضور داشتند. صالحالدین ربانی ،وزیر امور خارجه کشور در اوایل ماه سرطان در یـک کنفرانـس خبـری خواهـان برکنـاری مقامهـای امنیتـی بهخصـوص حنیـف اتمر ،مشـاور امنیت ملی شـد .او گفته بود که امنیتی حکومـت وحدت ملـی ،اراده الزم برای رهبـری نهادهـای ِ تأمین امنیت جان شهروندان ندارد. در همین حال ،در هشتم سرطان ۱۳۹۶خورشیدی ،یک ایتالف جدید بهنام «شورای عالی ایتالف برای نجات افغانستان» توسط جنرال عبدالرشـید دوسـتم ،معاون اول ریاسـت جمهوری ،محمد محقـق معـاون دوم ریاسـت اجرایـی و عطامحمـد نـور والـی بلخ تشـکیل شـد .اعضای این ایتالف خواهان اصالحات در حکومت وحدت ملی اند. صالحالدین ربانی ،وزیر امور خارجه نیز در این اواخر رابطه خوبی
را با رییسجمهور غنی ندارد .او در مصاحبهای اختصاصی به تاریخ ۳۱سرطان با روزنامه فرانسوی «لوموند» گفته است« :ما بهخاطر حرکتهای دیکتاتوری رییسجمهور غنی واکنش نشان دادهایم». پس از تشکیل «شورای عالی ایتالف برای نجات افغانستان» به تاریخ ۲۵سـرطان ،یک جریان جدید سیاسـی دیگر به نام «محور مردم افغانستان» با شعار بازگشت به مشروعیت سیاسی و قانون اساسی و همچنان طرح بدیل به هدف بیرون رفت از بحران موجود در کشـور ،اعالم موجودیت کرد .از اعضای بر جسـتهی این جریان سیاسی میتوان از رحمتاللـه نبیـل ،دکتـر رنگیـن دادفر سـپنتا ،داوود علی نجفی ،شکیبا هاشمی و داکتـر جعفـر مهـدوی نـام بـرد .رحمتاللـه نبیـل رییس پیشـین اداره امنیت ملی ،گفتـه بود که به دلیل ادامهی اختالفات سیاسـی میـان رهبـران حکومـت وحـدت ملـی و داغشـدن بحثهـای قومی و سـمتی در افغانسـتان ،شـهروندان هیـچ دورنمایـی نسـبت به آیندهی خود ندارند. در شـبکههای اجتماعـی کاربران افغان نیز انتقادهای تنـدی را از رییـس جمهور غنی میکننـد و خواهان تامین امنیت در کشـور بهخصوص در شهر کابل هسـتند .بر اساس گزارشها، وضعیت امنیتی رو به روز وخیمتر شـده اسـت .در این اواخر گروه طالبـان نیـز حمالتـش را در برخـی از والیتهـا (هلمنـد ،بغالن، فاریـاب ،بدخشـان ،غـور) شـدت بخشـیده و چنـد ولسـوالی را نیز تصرف کرده است. عبداللـه عبداللـه رییس اجرایی کشـور ،روز گذشـته ( ۲اسـد) در جلسهی شورای وزیران گفت که بیشترین توجه حکومت وحدت ملـی به مسـایل امنیتی متمرکز اسـت .او گفت« :مـا میدانیم که مشـکالت زیـاد در ایـن عرصـه وجـود دارد و مـردم راضـی و قانع نیسـتند ،مـردم حـق دارند که در شـرایط فعلی ناراضی باشـند .باز هـم از مـردم افغانسـتان وقـت مىخواهیم تا انشـاءالله بـا آوردن اصالحـات جـدی و همـکاری نزدیک با مـردم در وضعیت امنیتی تغییـر بیاوریـم ».باشـندهگان کابـل ،اکنـون در بازارهـا بـا ترس و ناامیدی به کار و حرفهشـان مصروف هسـتند .یکی از دکانداران پایتخت گفت که در این روزها همه چیز «گد و ود» شـده اسـت، مردم از آینده خود خبر ندارند و کشمکشهای مقامهای حکومتی را هر شب از «تلویزیون» تماشا میکنند .او افزود« :مردم امنیت، کار ،نان و امید به زندهگی میخواهند».
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
افغانستان دیپلمات خود را 'به دلیل لتوکوب همسرش' از سازمان ملل فراخواند وزارت خارجـه افغانستان یک دیپلمات خـود در سـازمان ملـل را بـه دنبـال طـرح اتهام لـت و کـوب همسـرش در رسـانهها ،بـه کابـل فراخوانـده اسـت .پخـش این خبـر در روزنامه نیویـورک پسـت واکنشهـای زیـادی را در محافـل رسـانهای و شـبکههای اجتماعـی برانگیخت و این واکنشها زمینه تصمیمگیری وزارت خارجه افغانستان را فراهم کرد .شکیب مستغنی ،سخنگوی وزارت خارجه افغانستان بـه بیبیسـی گفـت کـه ایـن وزارت تصمیم گرفته که محمد یما عینی مستشار نمایندگی دایمی افغانستان در سازمان ملل را به کابل فرا بخواند و او به زودترین فرصت به کابل خواهد آمد .آقای مسـتغنی افزود که اسـناد و مدارک مرتبـط بـا ایـن اتهـام و ادعای مـژگان عینی، همسر این دیپلیمات مطابق قوانین افغانستان در نهادهای قضایی این کشور بررسی خواهد شد .روزنامه نیوریورک پست گزارش داده که
آقای عینی حوالی ظهر روز شنبه گذشته (۳۱ سرطان/تیر) به وقت محلی همسرش ،مژگان عینـی را بـه حدی ضرب و جـرح کرد که او در بیمارستان بستری شد .نیویورک پست از قول پلیس نوشته که آقای عینی ۴۶ساله از موی همسر ۳۰سالهاش کشیده ،به سر و صورتش با سیلی و مشت زده تا صورت و چشم راستش متورم و کبود شده است .کارمندان بیمارستانی در نیویـورک موضـوع را به پلیس خبـر دادند، امـا پلیس به دلیل مصونیت دیپلماتیک آقای عینـی نتوانسـت او را بازداشـت کنـد .او در سلسـلهمراتب اداری فـرد چهـارم نمایندگـی دایمی افغانستان در سازمان ملل است. فـردای وقـوع ایـن رویـداد ،ایـن رایـزن نمایندگی دایمی افغانستان در سازمان ملل در نیویـورک در مصاحبهای بـا روزنامه نیویورک پسـت اتهام لت و کوب همسـرش را تکذیب و تاکیـد کـرد که "اتفاقی نیفتاده اسـت".وزارت خارجه افغانستان گفته که پس از تحقیقات در این مورد ،فرد دیگری به جای محمدیما عینی تعیین و به نیویورک فرستاده خواهد شد.
19 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
دختر احمد ظاهر فلم مستند پدرش را میسازد وزارت خارجـه افغانسـتان یـک دیپلمات خـود در سـازمان ملـل را بـه دنبـال طـرح اتهـام لـت و کـوب همسـرش در رسـانهها، بـه کابـل فراخوانده اسـت .پخـش این خبر در روزنامـه نیویـورک پسـت واکنشهـای زیادی را در محافل رسـانهای و شـبکههای اجتماعی برانگیخت و این واکنشها زمینه تصمیمگیـری وزارت خارجـه افغانسـتان را فراهـم کرد .شـکیب مسـتغنی ،سـخنگوی وزارت خارجه افغانسـتان به بیبیسی گفت که این وزارت تصمیم گرفته که محمد یما عینی مستشار نمایندگی دایمی افغانستان در سـازمان ملـل را بـه کابل فرا بخوانـد و او به زودتریـن فرصت به کابـل خواهد آمد .آقای مسـتغنی افـزود که اسـناد و مـدارک مرتبط بـا ایـن اتهام و ادعای مژگان عینی ،همسـر ایـن دیپلیمات مطابق قوانین افغانسـتان در نهادهای قضایی این کشـور بررسـی خواهد شـد .روزنامه نیوریورک پسـت گـزارش داده که آقای عینی حوالی ظهر روز شنبه گذشته ( ۳۱سـرطان/تیر) به وقت محلی همسرش، مـژگان عینی را بـه حدی ضرب و جرح کرد که او در بیمارسـتان بسـتری شـد .نیویورک
پست از قول پلیس نوشته که آقای عینی ۴۶ ساله از موی همسر ۳۰سالهاش کشیده ،به سر و صورتش با سیلی و مشت زده تا صورت و چشـم راسـتش متورم و کبود شـده اسـت. کارمنـدان بیمارسـتانی در نیویورک موضوع را بـه پلیـس خبـر دادنـد ،اما پلیـس به دلیل مصونیت دیپلماتیک آقای عینی نتوانست او را بازداشـت کنـد .او در سلسـلهمراتب اداری فـرد چهـارم نمایندگی دایمی افغانسـتان در سازمان ملل است .فردای وقوع این رویداد، ایـن رایـزن نمایندگـی دایمی افغانسـتان در سـازمان ملل در نیویـورک در مصاحبهای با روزنامـه نیویـورک پسـت اتهام لـت و کوب همسرش را تکذیب و تاکید کرد که "اتفاقی نیفتـاده اسـت" .وزارت خارجـه افغانسـتان گفته که پس از تحقیقات در این مورد ،فرد دیگری به جای محمدیما عینی تعیین و به نیویورک فرستاده خواهد شد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
18 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
معاینهخانههای خطرناک
در سـاختمان کهنـه و قدیمـی واقـع گوالیـی سـینمای خیرخانـه ،لوحـه بـزرگ از یکـی از ترینـر متخصصان ،چشم را خیره میکند .معاینهخانه درست در منزل دوم قرار دارد .وارد دروازه چوبی شدم موبرهم کشیده شده که گویا معاینهخانه این داکتر بود .در یک نگاه؛ لینهای برق که به شکل دره و بـه سـر هـر تازهوارد تماس میکـرد ،در زبالهدانیای داکتر گویا چوچههای مگس جان میگرفتند و بزرگ میشدند .از همه بدتر ،پرده و روجایی میز معاینه داکتر که معلوم نبود رنگ اصلی آن چی است :فوالدی ،سفید،کریمی و یا رنگ دیگری ،اما به احتمال زیاد ،شاید این روجایی زمانی رنگ سـفیدی داشـته اسـت که به مرور زمان به اثر خاک ،دود یا چکیدن دواها ،رنگ بدل کرده اسـت. موبرهم و خاکآلود که گویا سـالها سـت که داکتر الماری کتابهای داکتر نیز به شـکل بدی دره متذکره آن را مطالعه نکرده است .میز کار داکتر نیز بدتر از همه جا و همه چیز ،مملو از کاغذپارههای چندین ساله ،چراغ کهنه ،ذرهبین که شیشه آن خطهای عمیق برداشته است. در گوشهای از اتاق این داکتر ،اسکلیتی وجود داشت که الیهای از خاک آن را پوشانیده بود .سطح معاینهخانـه نیـز دیدنی بود .پوش دواها ،پلسـترها،پنبههای دوازده یا خونآلـود ،پردههای لکهدار و خالصه این که هیچ شـباهتی به معاینهخانه نداشـت .ذکر نام [نام این ترینر متخصص برای حفظ حیثیت شان در گزارش ذکر نمیشود]. این تنها معاینهخانهای نیست که چنین وضعی را دارا میباشد ،بلکه در جوار زیارت شاه دو شمشیره ولی ،سـاختمان کهنه و قدیمی وجود دارد که تعداد زیادی از داکتر صاحبان برایشـان معاینهخانه گزیدهاند. در اینجـا نیـز اکثر معاینهخانهها از وضعیت مشـابه برخـوردار اند .پردههای چـرک و روجاییهای لکهدار ،تشنابهای متعفن و… ولی تعدادی از معاینهخانهها هم در این ساختمان وجود دارد که از وضع خوبی صحی برخوردار میباشد. همچنـان در حومـهی بـازار کوتهی سـنگی نیز سـاختمانی وجود دارد که قدیمی و کهنه نیسـت، ولی وضع بهداشـت اکثر معاینهخانههای داکتران را نمیتوان قابل قبول دانسـت .اینجا هم برخی از معاینهخانهها همان گونهاند که قب ً ال تذکر رفت .ولی تفاوت این معاینهخانه این است که ضمن مشکالت یاد شده ،از زبالهدانی تعدادی از معاینهخانهها کثافات از آن سر ریز کرده و حتا سطح اتاق و دهلیز را فرا گرفته است. مانند این معاینهخانهها دهها و حتا صدها معاینهخانه در کابل و والیات افغانستان وجود دارد که فاقد حفظالصحه و برای بیماران خطرناکاند. الیاس محمدی باشـندهی کابل در بارهی چگونگی وضعیت بهداشـت معاینهخانه داکتری که در گوالیی سـینما قرار دارد ،گفت« :این معاینهخانه به حدی کثیف و بینظم اسـت که حتا آدم باالی لیاقت داکتر نیز مشـکوک میشـود .یک روز برای داکتر گفتم که معاینهخانهاش کثیف است ،ولی توجه نکرد ،بعد فهمیدم که داکتر صاحب از گوشها مشـکل دارد و به درسـتی حرف را نیز شـنیده نمیتواند». به گفته وی ،تعداد زیادی از داکتران کهنسال که سالهای سال در یک معاینهخانه میگذرانند،
اسـت ،ولـی ایـن معاینهخانهشـان چنین وظیفه از وضع بهداشـتی معاینه خانهها وزارت صحت اسـت که باید کنترول جدی داشته باشند. وی میافزاید« :بسیار شاهد بودهام که هیأت از قوانین به معاینهخانه آمده است، فقـط جـواز داکتـر و چپـن آن را دیدهاند ،ولی کوچکتریـن توجهی به حفظالصحه معاینهخانهنداشتهاند». در همین حال،شکریه که یکی از بیماران است را در یکی از معاینهخانههای ساختمان جوار زیارت شاه دوشمشیره مالقات کردم .او با انتقاد از چگونگی وضعیت برخی از معاینهخانههای داکتران گفت: «تعفن تشـنابها از یک سـو ،بوی بیمارانی که از اطراف مراجعه میکنند و به پاکی و نظافتشـان توجه ندارند،از سوی دیگر و از همه مهمتر وضعیت معاینهخانهها که چه گونه نظافت و پاکیشان زیر سوال است و داکتران به آن توجه الزم ندارند». شکریه افزود« :کارمندان قوانین و بررسی صحی ،تنها به جاهایی سر و دست به کنترول میزنند که نفعشان در آنجا باشد .هیچگاهی دیده نشده است که به معاینهخانهها بروند و نظافت و پاکی آنها را مد نظر داشته باشند و برای اصالح آن به داکتران گوشزد کرده باشند». وی از دولـت بـه خصـوص وزارت صحـت میخواهـد تـا هر چـه عاجل به وضعیـت معاینهخانهها رسیدهگی کرده و این معاینهخانهها را از وجود کثافات و مکروبها پاک کند. در همین حال ،داکتر فریدالله عمری متخصص امراض انتانی میگوید« :معاینهخانههای داکترانی که حفظالصحه را به شـکل درسـت مراعات نمیکنند ،خود معاینهخانه و میز معاینه باعث انتقال اکثریت امراض سـاری میشـود .به طور مثال امراض زردی ،توبرکلوز و امراض خطرناک دیگر با اسـتفاده مشـترک از یک بسـتر ،میتواند به شکلی از اشکال ،به اشخاص دیگر انتقال کند ،انتقال بیماریها اشکال مختلف دارد». بـه گفتـه وی ،معاینهخانههـای داکتـران بایـد پـاک باشـد و در صـورت امـکان داکتـران به خاطر حفظالصحه از روجاییهای یکبار مصرف و برای مایع انتی سپتیک برای شستوشوی دستانشان کار گیرنـد .یـک داکتـر زمانی که به معاینهخانه داخل میشـود،باید معاینهخانـه را پاک کند بعد به کارش آغاز کند ،اما در اکثر موارد چنین نیست و داکتران فقط به تعداد مراجعین توجه میکنند. وی بـا انتقـاد از بیتوجهـی وزارت صحـت بـه خصـوص بخش قوانین و بررسـی صحـی در قبال کنترول معاینهخانههای داکتران گفت« :ای کاش ما چنان قوانین و بررسی صحی و وزارت صحت میداشتیم که مطابق به یک سیستم خاص ،تمام معاینهخانهها ،شفاخانهها و غیره محلهای صحی را کنترول و بررسی میکردند ،ولی چنین نیست ،اگر هست آن هم بسنده و چشمگیر نیست و اکثراً منحصر به شفاخانهها میباشد». داکتـر عمـری گفت« :بارها کارمندان تیم قوانین و بررسـی صحـی به معاینهخانههای ما مراجعه میکنند ،فقط از جواز میپرسند و در نهایت میگویند که چپنهای سفیدتان را بپوشید ،اما هیچگاه ندیدهام گفته باشند که چگونه داکتران معاینهخانههایشان را پاک و دور از مکروب نگهدارند و توجه به حفظالصحه معاینهخانه داشته باشند .حال آنکه این مورد خیلی خطرناک است». این درحالی است که با تماسهای متعدد تلیفونی به ریاست قوانین و بررسی صحی وزارت صحت ت آنان را در این باره داشـته باشـیم ،اما با ارایهی عامه و مسـووالن وزارت صحت ،خواسـتیم نظریا سوالها به آنان ،به نوعی از انجام مصاحبه با روزنامه ۸صبح شانه خالی کردند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خـــبــری
تشدید اختالف درمحفل ارگ و زنگ خطر از جنوب
هیـات هفتـاد نفری ولسـی جرگـه بعـد از اجرای مانور در قندهار ،قرار است به والیت بلخ بروند. خبـر واصلـه بـه «گزارشـنامه پـس افغانسـتان» مشـعر اسـت کـه به دنبـال تشـکیل ائتلاف برای نجات افغانستان ،مناقشه میان دکترغنی و حنیف «اتمـر» دو بـاره عود کرده اسـت .منابـع نزدیک به اتمـر درمحافل شـخصی اظهار مـی دارند که اتمر از عطـا ،دوسـتم و محقـق هیـچ هراسـی نـدارد. نفرات مقرب به حنیف اتمر پیوسته افاده می دهند کـه نگرانـی اتمـر از جانـب دکترغنی اسـت .اتمر، رئیـس جمهـور را «مریـض روانـی» توصیف کرده کـه درعمـل کردهایش هیچ گونه پیش بینی نمی تواند وجودداشته باشد .منبع درخبر آورده است که از زمـان آغاز افـراز خیمه های اعتراضـی درکابل، حنیف «اتمر» به بهانه دیدار با خانواده اش ،چندین بار ظاهراً به دوبی سفر کرده اما سپس معلوم شده
اسـت که مقصد سفر های مخفی وی امریکا بوده است .سه روز پیش ،حنیف اتمر ،فرید «ماموندزی» مشاورشـورای امنیـت ملـی را بـه منـزل همایـون همایون معاون اول ولسی جرگه فرستاده بود .فرید ماموندزی حامل پیام مشخصی بوده که از همایون همایـون مطالبـه نمایـد کـه به منظور تحت فشـار گذاشتن دکترغنی ،یک رشته همایش های بزرگ مردمی را در مناطق پشتون نشین و سپس در دیگر محور های اثر گذار ،برضد دولت سـازماندهی کند و مصارف آن برایش فرستاده خواهد شد .همایون، براثـر حمایت حنیف اتمر ،به هـدف منزوی کردن حاجـی ظاهـر قدیر به کرسـی معاونت اول ولسـی جرگه دست یافته است. درپایان خبر قید شده است که زمزمه های تازه به خاطر برکناری حنیف اتمر ریشه در همین تحرکات تازه دارد.
17 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
حنیف «اتمر» به جنرال دوستم :خود را به شمال برسان! اتمـر کـه خـودش را بـه جانشـینی دکترغنـی آماده می کند از طریق فیض الله ذکی جنرال دوستم را برای آمدن به شمال تشویق کرده است .گزارش از قول منابـع نزدیک به دسـتگاه خبـر می دهد کـه آقای اتمر فیـض الله ذکی را وظیفه داده اسـت تـا به هرطریق ممکن جنرال دوسـتم را وادار کنـد یـا از راه حیرتـان و یـا از مسـیر بندر آقینه خـودش را به بلخ یا جوزجان برسـاند .بسـته های حمایتی و پیشـنهادی اتمـر برای جنرال دوسـتم تشـریح شـده کـه مشـخصا درآن گفتـه شده که وی باید افراد و شخصیت های طرفدار خودش از بین ازبک و ترکمن را به مناصب مختلف حکومت های شمال منصوب کرده و قدرت واقعی اجتماعی و اقتصادی خویش را تثبیت کند .محاسبه اتمـر این اسـت که اثبات حضـور زنده و قـدرت عینـی جنرال دوسـتم درشـمال، متحـدان جهانـی را مجبور مـی کند که در دیدگاه شـان نسـبت به دکترغنی که پیوسـته سـاحه حاکمیتـش کوچک می شود ،تغییراتی رونما شود و بدین وسیله
زمینـه مهندسـی اساسـی در دسـتگاه رهبـری سیاسـی مملکـت فراهـم شـود. گـزارش مشـعر اسـت کـه اتمـر خودش را بـه جانشـینی غنی درانتخابـات بعدی آماده می کند و از همین اکنون تاکتیک ایتالف با سـران شـمال و جمیعـت را در دستور کار خود قرار داده است. درگزارش اشـاره شـده کـه هیات های جنـرال دوسـتم در روز هـای اخیـر برای بحث بیشـتر درباره تحرکات تازه حنیف اتمر بین تاشکند و مسکو در رفت و آمد بوده اند .درازشدن دست دوستی از سوی اتمر به طرف ائتالف نجات درحالی دراز شـده اسـت کـه اتمـر به تـازه گـی بعد از مذاکرات فوق سری با مقامات ازبکستان به کابل بازگشته است .اختالفات جدی میان غنی و اتمر کماکان به شـدت خود باقی اسـت .اتمر با ابـراز مخالفت با طرز زندگی شـاهانه فرزندان اشـرف غنی در آمریـکا ،از رسـوایی های سلام رحیمی و کمیشـن کاری اکرم خپلواک ،پیوسته سـعی دارد ساختار دولت را درقبض افراد خودش دربیاورد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خــبــری
حکمتیار از پالن شبیخون زدن «ائتالف نجات» پرده برداشت
گلبدین اقرار کرد که داعش یعنی یک بخشی از طالب که نام شان عوض شده؛ در رنگ بیرق شان تغییر آمده .اما رأس گفتارش ،اتحاد با همان داعش و دادن قلمرو خود مختار برای آنان بود. ایجـاد «ائتلاف بـرای نجـات افغانسـتان» در محفـل ارگ ،دلهـره آورده و ایـن فرضیـه را حتمـی سـاخته اسـت کـه اضلاع «ائتلاف» به زودی با برخورداری از حمایت «برخی کشورها» فشـارهای چند جانبه بر ارگ را افزایش خواهند داد و ارگ باید آماده باشـد تا نفرات مسـلح حزب اسالمی را در سراسر کشور مسلح کرده و اکمال نماید تا آن ها در دفاع از انحصار قدرت وارد نبرد شوند .اعتراف حکمتیار این نکته را فاش ساخت کـه تا ایـن جای کار ،قلمرو هـای خود مختار به حزب اسلامی داده شـده است .ازین پس ،طرح حکمتیـار -اتمـر این اسـت که قلمـرو های خود مختـار دراختیـار طالبـان قـرار داده شـده و دولت هم تسلط آنان را به «رسمیت» بشناسد تا نوبت به اجرای طرح شـبیخون زنـی بر «ائتالف برای نجـات» برسـد .این نخسـتین فـاز آرایش قدرت انحصـاری بـا شـرکت حکمتیـار ،اتمـر وطالبان اسـت که انگلیس ،پاکستان وعربستان درعقب آن ایسـتاده اند .آنگاه شرایطی پیش می آید که «ائتلاف نجات» ناگزیر از نخ همان دسـتگاه به شـدت فشـرده انحصاری خـودش را آویزان کند و هـرگاه انتخـاب دیگری درپیـش گیرد ،خود به خود به زمین بخورد .اما امریکایی ها به این اجندا ارزشی قایل نیستند و می بینند که نتیجه کار به استراتیژی آن ها تا چه میزانی به صرفه است. گلبدین اقرار کرد که داعش یعنی یک بخشی از طالب که نام شان عوض شده؛ در رنگ بیرق شـان تغییـر آمـده .امـا رأس گفتـارش ،اتحـاد با
همـان داعـش و دادن حوزه های خود مختاری برای آنان را به دولت توصیه کرد. گلبدین حکمتیار بحث تفاهم ملي یا مجمـع ملـی را بـه راه انداختـه و گفته است که ما خواهان ائتالف نيستيم. چـرا موصـوف چنین خط کشـی راه انداخته است؟ «تفاهم ملی» نوع حکمتیار ،اجماعی است زیر سـقف اراده یـک فرد؛ یک دامی اسـت که همه خوش به رضا درآن گیر می مانند و خود به خود مقهـور سـانترالیزم سـنتی می شـوند« .ائتالف» متشـکل از چند جریان سیاسـی هم طراز حاضر درصحنـه ،بـا حفـظ تشـکیالت اصلـی ،زیریک سـقف واحد اسـت که براساس تصمیم مشترک و تببین جایگاه هر رکن ائتالف در نظام سیاسی عمـل می کنـد .تفاهم ملی نـوع حکمتیار ،جمع کـردن دوبـاره جناح هـای انشـعابی حزب تحت فرمـان حکمتیـار ،تسـجیل و تحکیـم سـلطنت مرکزی برتصامیم و تشـکیالت اسـت و همه را از جنس چپ و راست مستقیم زیر اداره حکمتیار قـرار مـی دهـد؛ امـا ائتلاف ،اتحـاد چنـد محور سیاسـی برای شکستن محوریت سلطنتی است و تلاش مـی کند به تمامی خواسـته ها و منافع ارکان ائتلاف پاسـخ مقنـع و عملـی ارایـه کنـد. تفاهـم ملـی صرفًا یک شـعار اسـت؛ یک کمین سیاسـی اسـت که دوهدف کلیدی دارد :تحکیم تـک حاکمیتی براسـاس تفکر طالبانی -سـنتی که به موجب آن ،مانند دوره اسـتبداد ،همه باید زیرفرمـان مرکـز باشـند وهرچه برای شـان داده شـد ،دم نزنند و هرچه داده نشـد ،حق توسـل به چون و چرا را ندارند.
16 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
تحویل دهی مناطق عملیاتی جنرال دوستم به طالبان
دکترفایق :فاریاب دریک قدمی تباهی کامل قرار دارد و نیروهای دولت و بین المللی صرفًا صحنه تباهی را تماشا می کنند. گروه چهارنفره سـاکن در ارگ و نیروهای خارجی پشـتیبان حاکمیت تیم نا مشـروع غنی -عبدالله از ورود احتمالی شـیر شـمال ( جنرال دوستم) به وضع الجیش بومی خویش مشوش اند. نقیـب اللـه فایـق از فعاالن مبـارز جنبش ملی بـه رهبری جنرال دوسـتم از بربادی بی سـابقه زنده گی مردم در فاریاب خبرداده و مرگ وجرح 200نفر، تخریب هشـت تانک ،اشـغال ده ها پاسـگاه امنیتی و سـقوط پنجاه روستا در والیـت فاریـاب را تاییـد کرده اسـت .وی از موقعیت گیری مشـکوک قطعات رزمی وامنیتی دولت انتقاد کرده و گفته اسـت که بخشـی ازشـاهراه شـبرغان – میمنه به کنترول طالبان درآمده اسـت .وی گروه چهارنفره مسـتقر درارگ ونیروهـای بیـن المللـی را «تماشـا» گر محض ماجـرا های خونبـار درفاریاب توصیف کرده است. اوضـاع تیـره و تلفـات سـنگین در والیـت فاریـاب همزمـان با قـوت گیری گروپ های نفوذی طالبان چند ملیتی درآن جا ،بخشی از تالش ها به خاطر جلوگیری از بازگشت جنرال محاسبه برانداز به شمال افغانستان است .دولت وشبکه های وابسته به نیروهای بین المللی اطراف وضع الجیش حیاتی جنرال دوسـتم را قبل از رسـیدن وی به منطقه دسـتخوش غائله و هرج و مرج می سـازند و روند تحویل دهی مناطق تازه به طالبان شـتاب گرفته اسـت .منابع نزدیک به جنرال دوستم می گویند که توفانی از خشونت به سوی پایگاه های سـنتی مقاومت در والیت فاریاب درحال سـرازیر شـدن است و فرار اهالی بی دفاع از مناطق مختلف آغاز شده است .احتمال ورود قطعات مختلط جنبش و جمیعت در جنگ علیه دسته جات عملیاتی طالبان بیشتر شده است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خــبــری
15 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
ترمپ :کاسه صبرما در افغانستان لبریز شده است تومور پاکستان درمغز استراتیژی سازان کاخ سفید واشنگتن پست به نقل از مقامات کاخ سفید: ضربات باید برطالبان افزایش یابد تا رفتار شان تغییر کند. به گزارش روزنامه واشنگتن پست ،تمرکز جلسه جنراالن ارشـد امریکایـی بـا ترمپ در کاخ سـفید ،بر میـزان نیروهای آمریکایی در افغانسـتان نه ،بلکه رویکرد گسـترده تر آمریکا در منطقه و اسـتراتژی آن کشـور در مورد پاکسـتان که برای طالبان درخاکش پناه گاه هایی فراهم کرده ،مورد بررسی قرار گرفت .مشـاور امنیت ملی H.R. McMasterو فرماندهان ایاالت متحده در افغانستان نسبت به پاکستان به خاطر تأمین مجدد روابط با طالبان از خود اهمال بیشتری نشان داده اند. اما مقامات ارشد در پنتاگون و وزارت امور خارجه نسبت به این مسأله که بعید است پاکستان رفتار خود را در برابر فشار ها تغییر بدهد و این مسأله به بی ثباتی بیشتر منطقه منجر خواهد شد ،شک و تردید از خود نشان داده اند .درحال حاضر مقامات بلندپای ایاالت متحده درین مورد بحث می کنند که آیا با طالبان مذاکرات صلح را آغاز کنند یا آن که منتظر تحرکاتی درمیدان جنگ باشـند که پس از اعالم اسـتراتیژی جدید امریکا درافغانستان به کار گرفته خواهد شد .یک نماینده پیشین ایاالت متحده گفته اسـت" :دیدگاه مکمسـتر این اسـت که شـما نباید با
شده ،تا مراحل بعدی با نتایج چشمگیری همراه نخواهد بود. ترمپ در اوایل این هفته ،دردیدار با شـمار از نظامیان جنگ افغانستان ابراز داشت که جنگ افغانستان کاسه صبر وی را لبریز کرده است. ترمـپ بـه خبرنگاران اظهار داشـت که "ایـن طوالنی ترین جنـگ ما اسـت .ما سـال هـای درازی نزدیک به هفده سـال در آنجـا بـوده ایـم و مایـل هسـتم این مسـأله را بدانم که ما چـرا مـا برای 17سـال آنجا بوده ایم ،چـه گونه این اتفاق ها می افتند ".یکی از چالش هایی که ترمپ با آن مواجه اسـت این اسـت که گزینه جدیدی که هزینه اش کمتر باشـد ،در دسـترس وی قـرار ندارد .ظرف ماه هـای اخیر ،ترمپ از نظر قوانیـن حاکـم درامریـکا اجازه نـدارد تا ضربـات هوایی علیه طالبـان را افزایـش بدهد .سـطح حملات از سـال 2012که صد هزار سرباز امریکایی درافغانستان حضورداشتند افزایش نیافته است .مایکل هونلون عضو ارشد موسسه بروکینگ می گوید :درین که اسـتراتیژی جدید امریکا به طور چشـمگیری طالبان درحالتی وارد مذاکره شوید که قدرت آنان درحال افزایش دریـن زمینـه بهبـود یافته اسـت تردیدی ندارم" .شـما مـی توانید فشـار برپاکسـتان را سخت تر کنید تا نشان دهید که که تعهد ما است ". اما به احتمال زیاد ،استراتژی جنگی آمریکا و افغانستان که اکنون برای حضور درافغانسـتان طوالنی اسـت مگر من کدام دگرگونی به هدف شکسـت دادن طالبان براسـاس برنامه چهار ساله استوار چشمگیری را درین مأموریت انتظار ندارم.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
قمار بازی ارگ و حکمتیار بر سر پنجشیر -شمالی
خــبــری
14 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
برکشیدن قوماندان الماس «زاهد» برسکوی یک مقامی عالی دولتی که هیچ به وی نمی خواند، برخاسـته از تصمیم مشـترک ارگ و حکمتیار اسـت .محاسـبه اصلی ،ایجاد رقابت های محلی در «شـمالی» و تسـری آن به پنجشـیر و گذرگاه سالنگ اسـت تا همه چیز به آسانی «تحت مدیریت» آورده شود .گام بعدی ،جهش کارتمام به سوی بلخ و جوزجان است. مبارزه مخفی برسر سنگرگاه پنجشیر از مدت ها پیش درسطح منطقه و دسته جات داخلی شدت داشته است و بستر «شمالی» ( ورودی اصلی به کابل) بخشی از آن است. تهدیـد روسـیه بـر احتمال حمله قوای روسـی بر النه هـای داعش درافغانسـتان و اظهارات غیرت «بهیر» داماد حکمتیار درخصوص فعالیت زندان های امریکایی در پنجشـیر ،درهمین راسـتا تنظیم شده و پنجشیر نقطه تقاطع درنقشه امریکا و محور ایران -روسیه به شمار می رود .دلیلش ساده است: قطع احتمالی مسیرشـمال از اسـتقامت های سـالنگ شمالی ،پنجشیر و سالنگ جنوبی تا پهندشت شـمالی برای امریکایی ها و رژیم کابل اکنون یک کابوس واهی نیسـت ،چالشـی زنده به شمار می رود .آن ها با تکیه بر خاندان مارشال فهیم و چند قوماندان پودر فروش ،قمار خود را چاق کرده اند، اما برای درهم کوبی واضمحالل این پالن ،اگر سبوتاژ روسیه و ایران را به عنوان عامل بیرونی جدا فرض کنیم ،از منظر داخلی ،کاریزمای جاودانه احمد شـاه مسـعود ،از بلندای «سـریچه» فرماندهی مقاومت تاریخی را برعهده خواهد داشت.
تاکید رهبر طالبان به ا دای جنگ ژونـدی گل زمانـی و نعمتـی از افـراد طالبان بـه ترتیب به حیث والیان میدان وردک و بغالن مقرر شـده اند .گزارش می رسـد که موازی با تنگ تر شدن حلقه انزوای سیاسی در اطراف حنیف اتمر، وی برای مقابله با احزاب عمده اسالم گرا که برکناری وی را شرط اول مذاکره سیاسی با تیم ارگ اعالم کرده اند ،با توسل به هزینه دولت ،به خریداری شماری از «علمای کرام» اقدام کرده است. آخرین اطالع مشـعر اسـت کـه اتمر مال عبدالحکیـم «منیب» معیـن وزارت حـج و اوقـاف را بـا اعطای مبالغ بـزرگ پول مؤظف کـرده اسـت کـه کارزار تبلیغاتی دینی علیه مخالفانـش را از کابل شروع و در سراسر والیات تسری دهد .درگزارش واصله قید شده اسـت کـه ماهوار مبلغ پنجاه هـزار دالر از سـوی اتمر برای منیب پرداخته می شود .حکیم منیب ،معیین وزارت اقوام وقبایل در اداره طالبـان و اکنـون رئیس یک فرکسـیون حرکت انقالب اسلامی
مولوی نبی است .مولوی نبی درسال 1374به مالعمر بیعت کرد و تمام افرادش درپنج سال حاکمیت طالبان برعلیه مردم و تخریب کشـت زارهـا وزیرسـاخت هـای شـمالی ،هزاربـاغ تخار و کشـتار دریکاولنگ بامیان دوش به دوش تروریست های پنجاب ،چچن، عـرب و افغـان مـی جنگیدند .درحال حاضـر اکثریت طالبان حول محور حکیم منیب جمع شده است و نامبرده درصدد افراز یک چتر سیاسی به کمک اتمر است تا علیه جمیعت ،شورای حراست ( به رهبری سیاف) و احزاب شیعه با استناد به دالیل شرعی ،براهین فقهی واحادیث نبوی دست به قیام دینی -سیاسی بزند. درگزارش گفته شده که حنیف اتمر فرد مورد نظر حکیم منیب به این ترتیب ،سهمیه طالبان فرکسیون حکیم منیب ،دو مقام ( ژوندی گل زمانی) را به حیث والی میدان وردک عز تقرر داده و والیـت از سـوی شـورای امنیـت ملی درنظر گرفته شـده اسـت و اخیراً فرد خاص مالمنیب ( نعمتی) را درمقام والیت بغالن مستقر حکمت مجهول تشدید جنگ اخیر دربغالن را می توان درهمین اقدامات بررسی کرد. کرده است.
اشاره :درحالی که حکومت کابل هرگونه تفاهم با مخالفان را به معنای ختم هژمونی غیرمشـروع خویش تعریف می کند ،جنرال دوستم بار دیگر برسکوی قهرمان تغییر و نجات فراز آمده است. روزنامـه ویسـا چاپ کابـل ( نزدیک به منابع قـدرت درکابل ) به نقل از یک «منبع مؤثق» خبر داده است که امریکا ترکیه را تحت فشـار گذاشـته اسـت که از دادن اجازه بازگشـت جنرال دوستم به افغانستان خود داری کند. منبع گفته است که هرگاه راه ورود به افغانستان به روی جنرال مسـدود شـود ،فرزنـد وی (باتوردوسـتم) فعالیت هـا درائتالف تازه تأسیس میان جنبش ملی ،جمیعت اسالمی و حزب وحدت مردم را برعهـده خواهـد گرفـت .روزنامه مدعی اسـت کـه ائتالف انقره
کرده است که راه پیمایی اعتراضی علیه دولت را در ماه اسد از سر خواهد گرفت. محفل ارگ با توجه به تحرکات تازه جنبش روشنایی ،شماری از بسـته گان قربانیان حمله مرگبار یک سـال پیش به تظاهرات "جنبش روشنایی" در کابل را تشویق کرده است تا شکایتی را علیه سران این جنبش به دادستان کل ارائه کنند .لوی سارنوالی درنقش شریک ابزاری حکومت به هدف سرکوب مطالبات فزاینده مردم، دریک مسیر منفی افتاده است .روزنامه ویسا به این نکته نیز اشاره یک رشته همایش های بزرگ اعتراضی را در کابل و مزارشریف کـرده اسـت کـه هرچند حکومت کابل رو به فروپاشـی اسـت ،اما برنامه ریزی کرده و «جنبش روشنایی» به رهبری احمد «بهزاد» جامعـه جهانـی به دلیل نبود بدیل الزم بـرای حاکمیت کنونی ،از نیز درهمسویی با آن ها قرار گرفته است .جنبش روشنایی اعالم آن حمایت می کند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۹اسد T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
سخن اول
13 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
مؤسس :فاروق حفیظی ناشر :شرکت افغان استار روابط عمومی :فاروق حفیظی
■ مسئولیت مقاالت منتشره باخود نویسندگان است.
فرجام بازی با گوریال ها
■ نایاب در حک و اصالح مطالب با حفظ دیدگاه نویسنده آزاد است. ■ نایاب هیچ مسؤلیتی در قبال آگهی ها ندارد. ■ استفاده از طرح ها و دیزاین های نایاب منوط به اجازه کتبی است. ■ آخرین فرصت برای تغییر آگهی ها تاریخ بیستم هر ماه.
Tel: 416-803-2353
Fax: 1-888-676-9677 Email: nayabafg@gmail.com Mailing Address: P.O.Box: 53141 Thornhill, ON L3T 3C0 Graphic & Design: Kheradmand www.khrd.ca
خبری
۱۴
اجتماعی
۱۸
تاریخ و تمدن
۳۵
ادبی
روانشناسی
داستان کوتاه -دنباله دار صحت و سالمتی
گردشگری و سیاحت
۲۷ ۴۲
۴۶و ۴۴ ۴۸ ۵۰
مشوره های زناشویی
۵۲
اسرار خانه داری
۵۶
جالب،سرگرمی ومعما
۶۴
شعر
۶۸
آشپزی
کودکان و والدین جک و طنز
جالب و خواندنی
۵۴ ۶۱ ۶۶ ۷۰
تاریخی دنباله دار
۷۶
فرهنگ و هنر
۸۲
داستان دنباله دار
۸۸
آرایش و زیبایی
۹۹
گوناگون حکایت
رازهای موفقیت
۷۸ ۸۶ ۹۵
طالبان به عنوان هیوالی خون آشام و خالق قساوت های بی پایان علیه مردم افغانسـتان هر روز چهره می نمایانـد .دیروز یک بـار دیگر پس از جنایت هولناک در ولسـوالی تیـوره غـور و به خـاک و خون کشـیدن مردم بـی گنـاه ،طالبان چهره واقعی خـود را در غرب کابل با حمله بر موتر حامل کارمندان وزارت معادن به نمایش گذاشت .آن چه در متن باور و ایدئولوژی طالبان نهفته اسـت و اهـداف غیـر انسـانی آن را تعمیق می بخشـد، همـان اسـت کـه در ایـن دو حادثه با وضاحـت تمام به نمایش گذاشـته شـد .اساسـا آیین طالبان ،آیین کشتار اسـت و تنهـا با خون سـیراب می گردد .ایـن دراکوالی خـون خـوار بـه مثابـه عقونـت تاریـخ ایـن سـرزمین و باورهـای غیـر انسـانی نهادینه شـده در آن ،تا کنون در نمایاندن چهره خود سنگ تمام گذاشته و هیچ گاه کم نیـاورده اسـت .از روزی کـه این موجـودات خون ریز به سان بازگشت ارواح مردگان از زیر رسوبات تاریخ زشت چهره مسـلط بر ما سـر برآورده اند ،سایه مرگ بر تمام زوایای زندگی ما سایه افکنده است. آیین مرگ آفرین و مرگ اندیش طالبان به تمام معنی انضمامی شده و هر روز که از خواب بر می خیزیم ،این سایه را بر سپهر حیات جمعی و فردی خویش احساس می کنیم و حتی لحظه ای نمی توانیم از آن دور شویم. چنیـن مرگ آفرینی و ابتکار در خلق انواع کشـتارهای دسـته جمعی ،سـبب شده اسـت که مصیبت و رنج بی نهایت استمرار یابد .جالب این است که آن ها هرگز نه از کشتار خسته می شوند و نه سیر و نه آن را پنهان می کنند .بلکه هرچه کشتار گسترده تر و مصیبت عمیق تر باشد ،روح این هیوالی خون آشام راضی تر می گردد و از کرده خود خشنودتر. جالب تر از احسـاس رضایت طالبان از وسـعت کشتار و گسـتردگی خـون ریـزی ،تلاش هایـی اسـت که در راسـتای صلـح با آنان صورت می گیـرد .با اندکی تامل در گذشته طالبان و کشتارهای وسیعی که از سوی آنان صـورت گرفتـه و اکنـون ما شـاهد یک ویرانـه به تمام معنی و سـرزمین سوخته توسط طالبان هستیم ،هرگز نمی توان منطق صلح با طالبان را درک کرد .گیچ کننده تـر از آن بـرادر خواندن این هیوال اسـت که سـال ها با
همین عنوان از ما جان های بی شماری را گرفته است. طالبان با تمام توان سـعی می کند تا دامنه کشـتار را وسـیع و در عین حال هدفمند بسـازد که نشـان دهد به پروسـه ای به نام صلح باور ندارد و تن نمی دهد .انکار صلح از سوی طالبان به قدری روشن و آشکار است که هیچ انسانی در آن تردید نمی کند .اما ما اصرار داریم که آن ها را به پای میز مذاکره و صلح بکشانیم .امری که به نظر می رسـد بیش از هر زمان دیگر ناممکن و غیر قابل باور شده است. سال ها است که به این بازی موش و گربه ادامه دادیم و اکنون بیش از هر زمان دیگر مستاصل و درمانده و با دستان خالی تاوان سیاست های احمقانه خویش را می پردازیم .از اول نیز معلوم بود که صلح با طالبان منطق درسـت ندارد و برآیند آن چیزی جز پشـیمانی و تاسف نخواهد بود. پروسـه صلح با طالبان به قول هابرماس یعنی بازی شطرنج با گوریل مست که مرتب بر تخته شطرنج لگد مـی زنـد و همـه چیـز را به هم می ریـزد .اما مـا بر این بـازی بـی حاصل و شکسـت خـورده اصرار مـی ورزیم. اکنون خواست عمومی و وجدان جمعی مردم افغانستان خواهـان پایـان بخشـیدن بـه ایـن بـازی اسـت .دولـت افغانستان یک سال است که سیاست قاطع تری نسبت به گذشته در برابر حامیان منطقه ای و بین المللی طالبان اتخاذ کرده اسـت .اما به نظر می رسـد در عرصه داخلی هنوز سیاست های زمان آقای کرزی ادامه دارد .اگرچه اکنون در رهبری حکومت کسـی طالبان را دیگر برادر خطاب نمی کند ،اما عملکرد قاطع و جدی نیز به چشم نمی خورد .به راستی اگر تروریسم خوب و بد وجود ندارد و به راستی اگر ما در جنگ اعالن ناشده قرار داریم ،باید اکنون این جنگ را علنی کنیم .مردم می پرسند تا بکی فرزنـدان آن ها در صفوف نماز در مسـجد ،یـا در اداره، یا ملی بس و یا خیابان ،به صورت دسته جمعه قربانی شوند و در آتش خشم و کینه تروریسم بسوزند؟ آیا هنوز وقت آن فرا نرسـیده اسـت که یک بار برای همیشـه از صلح با گوریل ها قطع امید کنیم و تمام ظرفیت و توان خویش را در مبارزه مستقیم و بی محابا با تروریسم به کار بگیریم؟
12 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
11 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
Da-night T O
R E M E M B E R
music • entertainment • food
In celebration of EID
Hasib Habib
Sep 2, 2017 at 8:00pm
Zalmai Araa
Saturday AN EXCLUSIVE
CONCERT
Yama Lodin
Edward Village Hotel North York 185 Yorkland Blvd., Toronto
Y A
Food not included
S
P
O
N
Thorncliffe Catering Service 647.920.3123 Toronto’s #1 Afghan Catering Services
S
O
M
R
Stars Decoration 416.887.4444 starsdecoration.ca
A
L
O
D
I
N
.
C
O
M
S Tina Syed 416-629-5783 Mortgage Alliance
Mortgage Agent (Ontario)
Contact: Yama Lodin 416-566-4040 and Masood Hashmad 647-920-3123
DESIGN BY ALIVEPRO.CA
Tickets: $35 & VIP $55
10 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
9 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
8 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
7 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
6 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
5 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017- nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
4 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
3 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
2 Nayab Magazine - Vol 14 - # 159 - August 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
۴۱۶-۸۰۳-۲۳۵۳ : تلفن-ماهنامه جامعه افغانهای کانادا
۱۳۹۶ اسد- ۱۵۹ شماره- ۱۴ سال- ۲۰۰۳ :سال تاسیس
Da-night T O
R E M E M B E R
music • entertainment • food
AN EXCLUSIVE
CONCERT
In celebration of EID SPONSORS Yama Lodin 416-566-4040 Thorncliff Catering 647-920-3123 Stars Decoration 416-887-4444
Hasib Habib
Sep 2, 2017 at 8:00pm
Saturday Edward Village Hotel
Zalmai Araa
Tina Syed 416-629-5783
185 Yorkland Blvd., Toronto
Sep 3, 2017 at 8:00pm
Sunday Theatre Dejardin 1111, Rue Lapierre, Montreal
Yama Lodin
Contact: Yama Lodin 416-566-4040 Masood Hashmad 647-920-3123 Mafcan 514-497-9932