Nayab Issue #160

Page 1

TEL: 416-803-2353

Afghan Monthly Magazine Since 2003

nayabafg@gmail.com

Vol 14 Issue 160 September 2017

Tel: 416-803-2353

email: nayabafg@gmail.com


115 Nayab Magazine -Vol 14 - #160 - September 2017-nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬- ۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


114 Nayab Magazine -Vol 14 - #160 - September 2017-nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬- ۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


113 Nayab Magazine -Vol 14 - #160 - September 2017-nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬- ۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


112 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


111 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


110 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


109 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


108 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


107 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


106 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


105 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪104 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫کوه و سارا ماره خو ده ُچرت انداختی چی گفتن داکترا؟ که ده‬ ‫همی وقت سرور با یکی از رفقای داکترش داخل شدن و باد از‬ ‫دیشو چطور بودین؟‬ ‫سالمالیکی بطرف مادرش رفته پرسید َ‬ ‫مادر سرور گفت خوب بودم امی دمای صوب کمی سلفه کدم‬ ‫یک کمی خون امد دگه خوب استم‪ .‬سرور گفت مادر جان شکر‬ ‫الحمد لله که خوب هستین اما داکترا گفتن که چند ماینه ی‬ ‫دگام مانده که بکنین باز بخیر نتیجه که مالوم شد خانه میرین‬ ‫بخیر‪ .‬فیروزه پرسید حاله چی وقت باز ماینه میکنن ؟ سرور‬ ‫گفت متخصص امروز میایه میبینیشان باد ازو ماره میگه که‬ ‫چی کنیم‪ .‬حاله فکر میکنم که مادرم یکی دو روز دگام میمانن‪.‬‬ ‫راستی یادم نره صوب که میبرامدم زبیده گفت مرام کتیت‬ ‫ببر خیره لیلی ره پیش عمیش میمانیم یک دو سات مه برش‬ ‫گفتم که احوال شماره برش میبرم ‪ .‬مادر سرور ‪.‬خوب کدی‬ ‫بچیم او طفل ماصومه چطو تنا بانه عمیش اس اما طفل خورد‬ ‫بوی مادرشه میفامه جان مادر‪ .‬خیره از طرف مه رویشه ماچ کو‬ ‫بگو که متوجه خود باشه که اینه بخیر هفته دگه چله گریزش‬ ‫اس‪.‬خوریگل پرسید شو ده اینجه مره میمانن باشم کتیت‬ ‫خوارو؟ سرور گفت نی خاله جان شفاخانه اجازه نمیته ‪.‬وااای‬ ‫امشو مه میمانم کتی خوارم‪ .‬خوریگل گفت‪.‬‬ ‫مه گفته بودم َ‬ ‫سرور گفت مه امشو نوکریوال شفاخانه ستم شما َری نزنین‪.‬‬ ‫خوریگل گفت وای خدا خالیت بمره دیشو ام َخو نکدی امشوام‬ ‫‪ ...‬خو دگه چی بگویم جان خاله راس گفتن که داکترا شو و‬ ‫روز ندارن‪.‬داکتر سرور گفت‪ .‬خاله جان ای وظیفه ماست همی‬ ‫مسلکه ما خودما انتخاب کدیم‪ .‬الال غفور در وسط امد و گفت‬ ‫جان الال خدا به همرایت باشه اینمی کاری که میکنی کالن‬

‫اجر داره خدا ُکل تانه خیر بته‪.‬‬ ‫ساعتها به سرعت میگذشتند و به ساعت هشت شب نزدیک‬ ‫میشد و سرور برشان گفت شما برین بخیر که وقت استراحت‬ ‫شان اس مه اینجه هستم خاطر تان جم باشه‪.‬حاجی بلند شد‬ ‫و دستشه سر شانه خانمگل مانده گفت بخیر زود جور شو که‬ ‫خانه بی تو خانه نیس ‪ .‬خدا حافظی کده از دروازه اطاق خارج‬ ‫شد همه گی خدا حافظی کدن و بطرف در خروجی شفاخانه‬ ‫براه افتادن‪ .‬از دور گادیوان زنگ گادی ره زد و الال غفور سرش‬ ‫صدا کد چطور الل جان منتظر ماندی؟ الل مامد گادیوان‬ ‫گفت الال جان یک ترنگ پیش یک سواری داشتم ده همی‬ ‫طرفا گفتم بیا چند دقه صبر کنم خوب شد که شمام خالص‬ ‫شدین‪ .‬الالغفور گفت جور باشی الل جان و همه گی سوار‬ ‫گادی شده و گادیوان راه خانه حاجی را گرفته روان شد‪.‬دم خانه‬ ‫حاجی که رسیدن الال غفور به حاجی صاحب گفت پناه شما‬ ‫بخدا مه و خوریگل با ز صبا صوب پیش تان میاییم و حاجی از‬ ‫جیب خود یک بیستی ره کشیده بر گادیوان داد و گادیوان طرف‬ ‫الال غفور دیده و گفت حاجی صاحب پیسیشه پیشکی الال‬ ‫داده ‪ .‬خیره الل جان بر اوالدا یکچیزی بخر زنده باشی و نوت‬ ‫بیستی را ده جیب الل مامد ماند و گفت ُخو دگه غفور جان‬ ‫کارته کدی و خنده کده خدا حافظی کرده طرف خانه روان شد‪.‬‬ ‫ساعت شش صبح بود که دروازه کوچه تق تق شد و فیروزه‬ ‫چشمای ُپر َخو صدا کد کیست؟ از پشت دروازه صدا آمد که‬ ‫مه ستم مالم قادر حاجی صاحب بیدار هستند؟ فیروزه دویده‬ ‫بطرف اطاق بابیش و گفت پدر جان پشت دروازه کوچه مالم‬ ‫قادر است ‪ .‬بگو بیایه داخل حولی اینه مام پایین میشم و فیروزه‬ ‫به دوش طرف دروازه کوچه‬ ‫دوید و گفت بفرمایین داخل‬ ‫اینه بابه جانم پایین میشن‪ .‬و‬ ‫حاجی نیم استین چپنه پوشیده‬ ‫از زینا پایان شده ده حولی که‬ ‫رسید دید که مالم قادر استاده‬ ‫بعد از سالمالیکی پرسید خیر‬ ‫باشه قادر جان؟ حاجی صاحب از‬ ‫خیر گذشته ینگیتان عمر خوده‬ ‫به شما داده آمدم که ینگی مه‬ ‫خبر کنم که کسی ازسیاسرا‬ ‫دگه نزدیک نیستن‪ .‬حاجی سر‬ ‫خوده شور داده زیر زبان گفت‬ ‫انالله و انا الییه راجعون‪ .‬قادر جان‬ ‫ینگیت ده شفاخانه ست صبر کو‬ ‫مه یکی ره کتیت روان میکنم‪.‬و‬ ‫صدا کد فیروزه جان پدر برو د‬ ‫تاخت خانه الال خوریگله خبر‬ ‫کو و فیروزه بچشم چادرشه گِر‬ ‫سرش پیچانده به دوش بطرف‬ ‫خانه خوریگل روان شد‪ .‬خوریگل‬ ‫صدا یتق تق دروازه ره شنید به‬ ‫الالغفور گفته یکدفه بی بین‬ ‫که کی است ده ای صوب وخت‬ ‫خدا خیر کنه و الالغفور اوچت‬

‫خیسته طرف دروازه کوچه رفت وقتی فیروزه ره دید گفت جان‬ ‫الالیش خیرباشه؟ فیروزه نفس سوخته گفت خوریگلمه بابه‬ ‫جانم خاسته‪.‬خیر باشه مادرت چطور است؟ شکر او خوب است‬ ‫صوبکی وخت مالم قادر امده برما گفت که زنش‪ ....‬و با گلون پر‬ ‫‪ ..‬مو ووورده‪ .‬زنای دگه نزدیک نیستن که مادرمه خبر کنه خبر‬ ‫نداشت بو بویم شفاخانه ست بابه جانم گفت که خوریگلمه خبر‬ ‫کنم‪ .‬و الالغفور زود بطرف اطاق رفت و خوریگل که دم دروازه‬ ‫استاده بود گفت مه خبر شدم یکدقه صبر کو مه چادریمه گرفته‬ ‫میرم ‪ .‬الال غفور گفت خی دگه مام کتیتان میرم کدام کار‬ ‫نشه مالم قادر بیچاره تنا دست اس‪ .‬اوخدا چی حال اس‪ !.‬هر‬ ‫سه شان براه افتادن دم دروازه خانه حاجی مالم قادر استاده بود‬ ‫الالغفور باد از سالمالیکی برش سر سالمتی داده گفت مالم‬ ‫صاحب ُکل ماو شما یکروز رفتنی ستیم یکی پس یکی پیش‬ ‫راضی به رضای خالق هستیم ‪ .‬به خوریگل گفت مه میرم مادر‬ ‫پروین و گل مکی ره خبر میکنم که بیاین و مالم صاحب شما‬ ‫ره خدا صبر بته و دست خوده ده سینه خود زد اینه ما و روی‬ ‫خوده طرف حاجی صاحب کده گفتت هستیم شما غم خانه‬ ‫ره بخورین ما دگه کاراره درست میکنیم و روی خوده بطرف‬ ‫حاجی کرده و گفت مه میرم ملک صاحبه خبر میکنم بر بی‬ ‫بی کویم مام میگم و از رای خود مولوی عینو رام خبر کده اگه‬ ‫شد کتی خود میارمشه‪.‬و خدا حافظی کده رفت‪ .‬حاجی به زبیده‬ ‫گفت جان پدر ده خانه باش داکتر که امد خبرش کو و آهسته‬ ‫زیرگوشش گفت هوش کو مادرت خبر نشه که تکان میخوره‬ ‫دختر خالیش اس فامیدی جان پدر؟و خودش به مالم قادر‬ ‫گفت یکدق همینجه باشیم مه یکدفه ده خانه برم پس میایم‬ ‫و بزودی باالخانه رفت و از زیر توشکش یک بندل پیسه ره‬ ‫ده جیب بغلش مانده و پایین شده بطرف مالم قادر رفته و گفت‬ ‫بریم بخیروهمرای مالم قادر بطرف خانه مالم قادر روان شدن‬ ‫در راه از جیب بغلیش بندل پیسه ره کشیده و بدست مالم قادر‬ ‫داده گفت مالم صاحب ما و شما غمشریک هستیم ینگی ما‬ ‫سر ما حق داره اینمی ره پیش تان باشه نگاه کنین کار نشه و‬ ‫مالم قادر هرقدر کرد حاجی اصرار کده ده جیبش ماند و گفت‬ ‫مالم صاحب جیب ماو شماره کس تقسیم نکده‪.‬و در این وقت‬ ‫بود که یک قطره اشک از چشم مال قادر ریخت و با نفس دراز‬ ‫گفت حاجی صاحب خودت مرد استی بچه مرد مه ایره تا سرم‬ ‫ده سنگ لحد بخوره فراموش نمیکنم و هردو در چند قدمی‬ ‫خانه مالم قادر رسیدند که الال غفور دگادی همرای مولوی‬ ‫عینو رسیدند و باد از سالمالیکی و تسلیت مولوی عینو با چند‬ ‫حدیث و آیت کمی دل مالم قادره تسلی داده و گفت مه قاسم‬ ‫جانه روانکدم پشت خلیفه غالم غوث گور َکو‪ ،‬شاید وام بیایه و‬ ‫پرسید مالم صاحب هدیره دمو سخی است؟ بلی همونجه که‬ ‫والدیمه دفن کدیم ده پالویش جای هست ‪.‬زنده باشین مولوی‬ ‫صاحب ده همی گپ بودن که الال غفور همرای همرای قاسم‬ ‫جان و خلیفه غالم غوث گور َکو رسیدن مولوی عینو به خلیفه‬ ‫غالم غوث هدایت داد و مالم قادر را خواسته ده و گپ زدن‬ ‫و خلیفه غالم غوث یگان گپ و ُگپ همرای مولوی زد و خدا‬ ‫حافظی کده رفت ‪.‬‬ ‫سر قبر مولوی عینو چند آیت از کالم الله مجید خواند و‬ ‫بمردم گفت او بیادرا ُکل ما و شما یکروز ده زیر همی خاک‬ ‫میریم خوشا بحال او کسی که از خود نام نیک بانه و کار خیر‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪103 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫کد مره ُچرت برد هرچی پرسیدم خانمگل چطور استی؟گفت‬ ‫دارا بیایین‪ .‬الال غفور که سره خم انداخته بود و صدایش‬ ‫نی چیزی نیست ای یک مدت زیاد اس که یگان دفه میایه‬ ‫نمیبرامد سر خوده بلند کده یک اوفففف دراز کشید و گفت ما‬ ‫سرم باز خوب میشه‪.‬خو خیر با شه صبا مالوم خاد شد پناه بخدا‬ ‫بنده توستیم یارب و بطرف حاجی دیده و گفت اغه الله بریم‬ ‫بخیر همه چیزه بخدا بسپارین و همه بطرف در خروجی شفاخانه بیا بچه عمه جان سرکته با ن َخو کو خدا بزرگ اس‪.‬الال غفور‬ ‫از جای خیسته وداخل خانه شد و روی توشک مثل تخته چوب‬ ‫براه افتادن که دم دروازه داکتر سرور امد و به پدرش گفت بابه‬ ‫افتاد و بعد از چن دقیقه ُخر ُخرش بلند شد‪.‬تقریبا ساعتای ده‬ ‫جان مه امشو تا ساعتای نو بجه همینجه هستم دگه کسیره‬ ‫بجه ی َشو بود که داکتر سرور خسته و کوفته خانه آمد و یکه‬ ‫پیش مریض نمیمانن امشو باز صبا ببینیم که چطو میشه مه‬ ‫نوکریوالی فردا شبه گرفتیم شما َری نزنین مه هستم اینجه و از راست رفت باال‪ ،‬زبیده تازه لیلی ره َخو داده بود آهسته رفت‬ ‫و روی لیلی ره بوسید و زبیده پرسید خالیم چطور اس؟ سرور‬ ‫انها خدا حا فظی کده بطرف اطاق مادرش رفت‪.‬‬ ‫در راه خوریگل که گلونش ُپر بود اهسته آهسته گریه میکد گفت هنوز نتایج البراتوار نیامده فردا عصر امکان دارد مالوم‬ ‫و میگفت او خدا جان خودت دگه شفا بته‪.‬گادی دم دروازه خانه شوه‪.‬زبیده پرسید چیز خوردی ‪ ،‬برت درست کنم؟ نی جانم تو‬ ‫راحت بخواب مه دلم چیزی نمیشه یک گیالس شیر خورده مام‬ ‫حاجی استاد شد ‪ .‬حاجی بطرف الالغفور دیده گفت غفور جان‬ ‫َخو میکنم که صبا صوب برم شفاخانه ببینم مادرم چطور است‪.‬‬ ‫بیا داخل بیا یک چای هرچی خدا وس‪ .‬و الالغفور با صدای‬ ‫مرام میبری کتیت؟ لیلی چطور میشه؟سرور پرسید زبیده گفت‬ ‫گرفته گفت زنده باشین حاجی صاحب مام برم خانه که بیچاره‬ ‫خیره پیش عمیش می مانیمشه یک دوسات دگه ‪ .‬تشکر که‬ ‫شاگرد دوکانه بسته کده کلی ره اورده او ره رخصت کنم باز‬ ‫صبا انشالله میایم که یکجای بریم‪ .‬و خدا حا فظی کرد و گادی گفتی خیره بر مادرم میگم که تو میخاستی بیایی مه نماندمته‬ ‫بخاطر لیلی‪ .‬زبیده گفت ده دل خالیم نگرده که اروسش خبرشه‬ ‫بطرف خانه الالغفور براه افتاد‪.‬‬ ‫نگرفت‪.‬چرت نزن بانیشه برمه واز اطاق بیرون شد‪.‬‬ ‫شب خوریگله َخو نمیبرد سرسام شده بود الالغفور بیرون خانه‬ ‫ُ‬ ‫صوب وخت بود که خوریگل همرای الالغفور خانه حاجی‬ ‫سر زینه شیشته بود و سگرت میکشید‪ .‬خوریگل بیرون برامده‬ ‫گفت نی که توام مثل مه َخو ده سرک شدی بچه عمه جان ؟ امدن و خوریگل همرای خود یک دیگک چوچه همرای‬ ‫یک چند تا بوالنی اورده بود‪ .‬باد از سالمالیکی حاجی پرسید‬ ‫الالغفور یک کش دراز ده سگرت کده دودش را مثل نوله‬ ‫خوریگلجان ای چیست که آوردی؟ خوریگل گفت یک چند تا‬ ‫بخاری از بینیش بیرون کده گفت که مه ده ای ُچرت هستم‬ ‫که خانمگل خو جور و تیار بود چطور شد که ده شفاخانه کارش بوالنی همرای شوله غوربندی برخانمگلم آوردیم ‪.‬خدام ده ای‬ ‫روزا چی خورده ! زنده باشی مچم که ده شفاخانه میمانن یانی‬ ‫رسید و امروز رنگ و رویشه دیدی؟ پریده بود خدا خیر کنه‪.‬‬ ‫خوریگل گفت خداوراستی دیروز که ده تشناب رفت و خون َقی حاله خو زامت ته کشیدی میبریم توکل بخدا‪ .‬بشینین چایه‬

‫بخورین که هنوز بسیار وخت اس داکترا باد از نو بجه مریضا‬ ‫ره میبینن سرور جان وخت پیش از پای شما رفته همونجه‬ ‫هست‪ .‬الال غفور پرسید ‪ ،‬حاجی صاحب خانمگل کدام تکلیف‬ ‫دگه خو نداشت؟ حاجی سر خوده به عالمت نفی تکانداده‬ ‫گفت نی والله دمی چندروز سلفه زیاد میکد باز بر خود جوشانده‬ ‫درست کد سلفیش خوب شد اما از قصه خون َقی کدنش دیروز‬ ‫خبر شدم که زود بر سرور جان گفتم‪.‬خو دگه خیر باشه خدا‬ ‫مهربان است‪.‬فیروزه چایه آورد و همه چایه خورده و الالغفور‬ ‫خیست که مه برم گادی ره بیارم تا او وخته شما تیار باشین و از‬ ‫خانه برامد‪.‬‬ ‫بعد از نیمساعت همه گی بگادی شیشتن و طرف شفاخانه‬ ‫حرکت کدن ‪ .‬نزدیک دروازه ی شفاخانه گادی استاد کد‬ ‫و گادیوان بر الالغفور گفت الالجان چی وقت پشت تان‬ ‫بیایم؟الال غفور گفت والله نمی فامم طرفای دیگر اگه چکرت‬ ‫ایطرفا بود خبر ماره بگی اگه نی خدا یارت پدر زنده باشی و‬ ‫یک نوت بیستی ره ده جیب گادیوان انداخت او نمیگرفت الال‬ ‫گفت پدر ای کار یکروز دو روز نیست جور باشی خدا یارت و‬ ‫پس‬ ‫بطرف دروازه شفاخانه امد و گادیوان اسپشه دور داده ِ‬ ‫کارش رفت‪.‬داخل اطاق خانمگل سر بسترش شیشته بود که‬ ‫حاجی و خوریگل و فیروزه داخل شدن فیروزه دوید مادرشه ده‬ ‫بغل گرفته سالم داد و گفت چطور استی مادر جان؟ و حاجی‬ ‫باد از احوال پرسی گفت که چطور بودین َشو؟ خوریگل گفت‬ ‫اینه نام خدا گل واریستی خانمگل جان ماره وار خطا کدی مام‬ ‫برت یک کمکی شوله غوربندی همرای بو النی گندنه آوردیم‬ ‫نوش جان کو و ال ال غفور پیش امده گفت خوارو دردت ده‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪102 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫بقیه از صفحه ‪89‬‬

‫خوریگل؟ و روی خوده بطرف خوریگل گشتانده پرسید چی گپ‬ ‫شـده خوارو؟ خوریگل گفت او روز ده خانه باشـی عبدالله کدام تا‬ ‫درامده دروازه کوچه واز بوده امو بایسـکل بچیشـه بوردن بیچاره‬ ‫مادر غالمعلی جل و بلش برامده بدوا کده‪.‬خانمگل گفت اینه یام‬ ‫گل نو کل امی گپا زیر سر بچه مامور غنی ست که خدا ایره سر‬ ‫ُچک کنه بابه فیروزه او شـو برمه گفت که چند روز پیش پلیسـا‬ ‫امدن واز خانه هاشم قیچ چند نفره بوردن‪.‬‬ ‫وای خدا چرا؟ خوریگل پرسید‪.‬مثل از ایکه هاشم قیچ ده خانه‬ ‫خود پر خانه داشته و ده قات همو نفرا بچه باشی و بچه مامور‬ ‫غنی است که ده هزار واسطه و رویداری دو سه روز میشه‬ ‫خالص شدن‪.‬و خانمگل ادامه داد و گفت خوارک خدا ای درد‬ ‫بیدرمانه ده جان هیچ مسلمان نپرته ‪ .‬قمار میزدن خود ‪.....‬گه قمار‬ ‫باز سر هیچ چیز بند و واز نیس اینمی خس ُدزیا کلش زیر سر‬ ‫اونمواس خدا گردنمه نگیره‪.‬خدا ایناره دقار و غضب خود کنه که‬ ‫ایتو مردم ازاری میکنن خوریگل ادامه داد نی کار نی روز گار‬ ‫ایال گشت خدام که دگه چی کارا میکنن! خو دگه مام بُرم که‬ ‫دیر شده و خدا حافظی کده به فیروزه گفت جان خاله دروازه‬ ‫کوچه یادت نره‪.‬‬ ‫دم رایش داکتر امد خوریگل صدا کد وای خوب شد امدی‬ ‫جان خاله ‪.‬امروز خانم گلم دگه رقم اس سلفه کد رفت تشناب‬ ‫از دانش خون امد پرسیدم چرا گفت شاید همی تغییر هوا باشه‪.‬‬ ‫جان خاله یکدفه ببینیش نکنه کدام سنگ اسمانی خدا ناکده‬ ‫سرما بیفته‪ .‬مادرکته غمشه بخو اینمی یک نشانی از کاکا بابیم‬ ‫بر ما مانده ‪ .‬داکتر سرور گفت بچشم خاله جان شما غم نخورین‬ ‫مه چاریشه میکنم‪ .‬خوریگل خدا حافظی کده از خانه بیرون‬ ‫رفت‪.‬‬ ‫داکتر سرور باال رفت و لیلی ره از بغل مادرش گرفت و پرسید‬ ‫توچطور استی زبیده گفت خوب استم پیشتر لیلی ره شیر دادم‬ ‫حاال وقت َخ ِوش شده بانیشه خو کنه و سرور لیلی را ده جایش‬ ‫ماند و زبیده پرسید چیز خوردی یانی؟ نی والله خیره ببینم پایین‬ ‫چی پیدا میشه میخورم و رفت که لباسهایش را تبدیل کنه‪.‬‬ ‫از پایین فیروزه صدا کد الال نانه تیار کدیم بیارم باال؟ داکتر‬ ‫گفت نی مه میایم‪.‬‬ ‫سرور کاالیشه تبدیل کده از زبیده پرسید تو چیز خوردی؟‬ ‫زبیده گفت خانمگلم برم ایتو چیزی داده که تا صوب هیچ چیز‬ ‫خورده نمیتانم ‪.‬یک بشقاب کالن شوله اولبه ره خوردیم‪ .‬سرور‬ ‫خنده کده گفت نوش جان و پایین رفت‪ .‬حاجی تازه از نماز خفتن‬ ‫خالص شده بود سرور پیش پدرش رفت و سالم کده دستشه‬ ‫ماچ کد و حاجی برش گفت جان پدر خدا شادت کنه‪ .‬نان مان‬ ‫چیز خوردی یا نی؟ نی بابه جان فیروزه تیار کده میخورم‪ .‬خیر‬ ‫باشه بچیم نانته که خوردی بیا مه کتیت کمی کار دارم‪.‬بچشم‬ ‫بابه جان سرور گفت و رفت ده خانه یکدانه که فیروزه نانشه‬ ‫درست کده بود‪.‬‬ ‫سرور که د خانه یکدانه رفت دید مادرش روی توشک افتاده‬ ‫مثل ازیکه َخو باشه از فیروزه پرسید مادرمه چی کده؟ ایقه وخت‬ ‫َخو شده؟ فیروزه گفت والله نمیفامم پیشترک امد و گفت سرم‬ ‫درد میکنه َخو کد‪ .‬خو خیره بیدارش نکو صوب مه کتی خود‬ ‫میبرمشه شفاخانه خوریگل برم گفت از دانش خون امده امروز و‬ ‫ده ای یکسال از مه پت کده‪.‬چیره پت کده؟ فیروزه پرسید سرور‬

‫گفت اینمی که سلفه میکنه از دانش خون میایه‪ .‬سرور نانه خورد سرور گفت که امشو میمانه خیره جان خاله جگرکته خون نکو‬ ‫سرور جان امونجه هست مام همیالی میرم پیشش اگه ماندن‬ ‫و به فیروزه گفت مه یکدفه پیش بابیم بروم مره کار داره تو‬ ‫شو امونجه میباشم ‪ .‬حاجی گفت خیر ببینی خوریگل جان خی‬ ‫ری نزن چیز مهم نیست مه چاریشه میکنم‪ .‬و از جا بلند شده‬ ‫رفت طرف خانه سه دانه پیش پدرش‪.‬حاجی ده جایش شیشته و باش که یکجای بریم‪ .‬خوریگل گفت ازراه یک غطه پیش‬ ‫کتاب پنج گنجه میخواند که سرور امد‪ .‬گفت بابه جان اینه امدم بابه یعقوب جان برم خبرش کنم باز از همونجه میریم شفاخانه‪.‬‬ ‫خیر باشه‪.‬چی کار داشتین؟ حاجی خوده راست کده بطرف سرور حاجی گفت خیر باشه و روی خوده طرف فیروزه کده گفت جان‬ ‫دیده گفت جان پدر گوش کو ‪ .‬ای یکسال اس که مادرکت سلفه پدر همو چپنمه بیار و فیروزه به تاخت رفت و چپن حاجی ره‬ ‫میکنه و خون َقی میکنه ماره ده تشویش انداخته یکدفه ببریشه اورد و گفت مام کتیتان میرم ‪ .‬و هرسه براه افتادن‪ .‬دم دوکان‬ ‫الال غفور که رسیدن خوریگل گفت مه برش خبر میتم باد ازیکه‬ ‫شفاخانه که ببینن چی گپ اس‪ .‬سرور گفت بابه جان مه خودم‬ ‫دوکانه بسته کد بیایه و طرف دوکان رفت‪ .‬الال غفور مشغول‬ ‫تصمیم دارم که صبا بخیر ببرمشه شفاخانه ‪ .‬شما َری نزنین‬ ‫کارش بود که خوریگله باالی سرش دید ‪.‬پرسید خیر باشه چطو‬ ‫انشاءلله چیز مهمی نیست باز احتیاط واجب است‪ .‬خیرببینی‬ ‫ای طرف امدی خوریگل اهسته جریانه برش گفت و الال غفور‬ ‫بچیم مام امی ره میگم یکدفه مالوم شوه که چی مشکل است‪.‬‬ ‫شاگردشه صدا کد اوبچه فکرت سر دوکان باشه مه تا شفاخانه‬ ‫خدا کنه خیر باشه‪.‬مام امیره بریت میخواستم بگویم نام خدا‬ ‫میرو پس میایم و با خوریگل یکجای طرف گادی که حاجی‬ ‫خودت داکتر و رموز فام استی جان پدر‪.‬سرور از جا خیسته گفت‬ ‫خیر باشه بابه جان و پیشانی پدرش را بوسیده از خانه بیرون شد‪ .‬و فیروزه بودن رفتن و سالم داده سوار شدن و حاجی گفت‬ ‫صوبکی وخت سرور بیدار شد و استا استا از اطاقش بیرون شد غفور جان تو باش سر کارت ما خبر خانمگله برت میاریم انشالله‬ ‫و پایین شد و فیروزه ره بیدار کد که مادرشه بگویه که تیار شوه خیریت است‪ .‬الال غفور گفت حاجی صاحب‪ ...‬خوارم ده شفاخانه‬ ‫و مه بشینم ده دوکان؟حاجی گفت خیر ببینی غفور جان مه‬ ‫میبرمشهشفاخانه‪.‬‬ ‫گفتم از کار نمانی و در همین گفتگو بودند که دم دروازه شفاخانه‬ ‫ساتای هشت صوب بود که سرور خانه امد و فیروزه ره صدا‬ ‫رسیدند و الالغفور یک بیستی ره از جیبش کشیده بر گادیوان‬ ‫کد که مادرمه بگو پایین شوه که گادی تیار اس‪.‬فیروزه و سرور‬ ‫داد و گفت برو پدر خدا یارت باشه و گادی وان سالمی زده‬ ‫و مادرش با گادی طرف شفاخانه براه افتادن در راه مادرش‬ ‫اسپشه چرخاند و دور شد‪.‬داخل شفاخانه سرور همه چیز را ترتیب‬ ‫به سرور گفت جان مادر مه خوب استم برچی مه ره شفاخانه‬ ‫میبرین؟ سرور گفت مادر جان یکدفه داکتر شماره ماینه کنه باز داده بود همرای دوسه تا داکترا ده اتاق سر بستر مادرش استاده‬ ‫بخیر میریم خانه که خاطر کل ما جم شوه‪.‬مادرش نفس درازی گپ میزدند که الالغفور و خوریگل و فیروزه و پدرش رسیدن‪.‬‬ ‫خوریگل دق ده سینه ی خود زده گفت خوارو ده ای حال‬ ‫کشیده گفت خودگه مام ببینم که مره چی کده‪.‬؟‬ ‫نبینمت چرا چی گپ شده؟ وا ی خاک ده سرم شد سالم داکتر‬ ‫گادی دم دروازه شفاخانه مرکزی استاد و سرور و فیروزه‬ ‫صاحب میبخشین خانمگلم فکره از سرم چورو پاک برده‪ .‬دوسه‬ ‫همرای مادرش پیاده شدن و بطرف دروازه شفاخانه رفتن‪.‬سرور‬ ‫پیش شد و فیروزه همرای مادرش دنبالش روان شدند‪ .‬دم دروازه داکتر صاحبانیکه با سرور جان یکجا بودند با حاجی پدر سرور‬ ‫احوالپرسی کردند و اطمینان دادند که انشالله کدام چیز مهمی‬ ‫شفاخانه یکی دو نفر همرای داکتر سرور سالمالیکی کدن و‬ ‫نخاد باشه باز بر اطمینان خاطر خواستیم یکی دو روز ده شفاخانه‬ ‫سرور راست رفت داخل و مادرش همرای فیروزه ده دهلیز‬ ‫زیر مراقبت باشن که نتایج درست گرفته شود‪ .‬و حاجی از انها‬ ‫شفاخانه منتظر ماندن‪ .‬باد از چند دقیقه سرور با یکی از داکترا‬ ‫امدن و باد از سالمالیکی مادر سرور را داخل بردن‪ .‬فیروزه بیرون تشکر کرده بطرف بستر خانمگل رفت و با کمی لبخند گفت‬ ‫هیچ گپ نیست انشالله ُست و لغت پس ده خانه کگت میری‬ ‫منتظر ماند و از دلش خدا خبر داشت‪ .‬ده دلش میگفت کاشکی‬ ‫بر خوریگل میگفتیم‪ .‬باز ده دلش میگفت یک ماینه س دگه و ماره وارخطا ساختی و خانمگل بطرف خوریگل دیده گفت چرا‬ ‫ده همی فکر بود که سرور از اطاق بیرون برامده گفت که امروز زامت کشیدید ؟ الال جان تو چرا خوده از کار انداخته امدی ؟ خو‬ ‫دگه ده شفاخانه که ادم به دل خود میایه به دل داکترا میبرایه‬ ‫فکر میکنم مادرم میمانه مه هستم تو برو خانه که بابیم تناس‬ ‫هر وخت خالص شدن مه خانه میارمشان‪ .‬واز جیبش یک نوت ‪.‬قسمت دگه‪ .‬خدا خیر شان بته از وقتی که امدیم عکس بگی‬ ‫که خون بگی که ماینه کو ‪ .‬فشار که مچم دگه چی کارای خاد‬ ‫بیستی کشیده بر فیروزه داد که یک گادی بگی برو خانه‪.‬‬ ‫کدن و خنده کد ‪.‬و در همی وقت خوریگل گفت شکر خوارو که‬ ‫فیروزه از شفاخانه برامده گادی ره گرفته خانه آمد دید که‬ ‫دلمه ارام کدی خداو راستی دیروز که دیدمت ده دلم هزار فکر و‬ ‫پدرش روی حولی قدم می زنه تا فیروزه ره دید پرسید جان‬ ‫پدر کجا شد مادرت؟ چطو شد؟ فیروزه با دلتنگی گفت مچم بابه ُچرت خانه کده بود‪ .‬خو بخیر سرت انشالله بخیر ده خانه گکت‬ ‫جان سرور گفت امشو می مانن و مره خانه روان کد‪ .‬حاجی گفت بری که خانه بی نور و بی نمک است خدا حاجی صاحبه جور‬ ‫حالی که ایتور اس برو جان پدر خوریگله خبر کو که شفاخانه بره داشته باشه مه از دلش میایم‪.‬در همی وقت دوتا همشیره امدن‬ ‫که ما خون میگیریم شما لطفا از اطاق برین بیرون ‪ .‬همه از اطاق‬ ‫کتیش باشه امشو سرور خو نمیتانه تا صوب بشینه صبا کار داره‬ ‫بیرون شدن و فیروزه زیر زبان خود میگفت اقه خون گرفتن‬ ‫ده همی گفتگو بودن که دروازه کوچه واز شد و خوریگل درامد‬ ‫سالم داده پرسید چطور ده روی حولی ایستادین خیر باشه خانم بر چیست؟ یکدفه خو گرفتن‪ .‬خوریگل که گوش میکد گفت‬ ‫گلم کجاست؟ حاجی باد از احوال پرسی گفت عمرت دراز اس جان خاله ای کار داکتراس خودشان میفامن د کارشان ماو تو‬ ‫همی دقیقه مه میخواستم فیروزه ره پشتت روان کنم‪.‬خیر باشه چی میفامیم؟ و دوتا همشیره از اطاق برامده و گفتند حاال وقت‬ ‫استراحتش اس شما میتانین حاال برین صبا بخیر ده وقت مریض‬ ‫؟فیروزه با گلوی ُپر گفت که امروز مادرمه شفاخانه بردیمش‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪101 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫لب های تان را با این مواد طبیعی‪ ،‬خوش رنگ کنید‬

‫در خانه با مواد طبیعی هم می شـود زیبا شـد مواد طبیعی که هیچ‬ ‫ضرری هم برای ما و سالمتیمان ندارند!!این مواد همیشه دردسترس‬ ‫هستند و هزینه زیادی هم برای آن ها صرف نمی شود!!‬ ‫لب های تان را با مواد طبیعی خوش رنگ کنی ‪‎‬د‬ ‫لب های خوش رنگ با خیار‬ ‫ماساژ یک برش خیار روی لب در روز به مدت چند دقیقه باعث‬ ‫تغذیه و روشن تر شدن لب ها می شود ‪.‬اینکار لب ها را به طور طبیعی‬ ‫صورتی خواهد کرد‪.‬‬ ‫لب های خوشرنگ با پوست مالته ‬ ‫دفعـه بعـد که مالته خوردید پوسـت آن را روی لب های خود بمدت‬ ‫‪ 2-1‬دقیقه مالش دهید می بینید که لب های شما را روشن تر و سرخ‬ ‫ترخواهد کرد‬ ‫اسـکراب خانگی عسـل‪ ،‬شـکر و لیمو برای روشـن تر و براق شدن‬ ‫لب ‬ ‫‪ 1‬قاشـق چای خوری شـکر (یا قند سـائیده شـده) را با یک قاشـق‬ ‫چای خوری عسل ویک قاشق چای خوری آب لیمو مخلوط کنید تا‬ ‫اسکراب خانگی برای لب های شما ساخته شود‪ .‬این مخلوط را خوب‬ ‫به هم بزنید سپس برای یک تا دو دقیقه لب های خود را با آن ماساژ‬ ‫دهید‪ .‬تیرگی و ماتی لب ها از بین خواهد رفت ولب های شما به رنگ‬ ‫صورتی در خواهد آمد‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪100 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫تکنیک های آرایشی که شما را‬ ‫‪ 30‬سال جوان تر می کند‬ ‫‪ 50‬سالگی سنی نیست که شما فکر کنید پیر هستید‪ .‬اگر همچین احساسی دارید به راحتی می‬ ‫توانید با این ترفندهای آرایشی سن تان را ‪ 30‬سال جوان تر نشان دهید‪.‬‬

‫با ترفندهای آرایشی سن تان را جوان تر نشان دهید‬ ‫شاید مهمترین چیزی که در مبارزه با زمان باید در نظر بگیرید‪ ،‬این است که سن در واقع فقط‬ ‫یک عدد است‪ .‬پنجاه سالگی تقریبا هیچ وقت سن پیری بحساب نمی آید و اگر رسیدن به این‬ ‫مرحله از زندگی‪ ،‬شـما را نگران نکند‪ ،‬این احتمال وجود دارد که بقیه نیز از آن ناراحت نشـوند‪.‬‬ ‫بخندید‪ ،‬خوش بگذرانید‪ ،‬در فعالیتهایی که از آنها لذت می برید‪ ،‬شرکت کنید و اجازه ندهید چند‬ ‫دور بی معنی تقویم‪ ،‬شور و نشاط شما را برباید‪ .‬و در حالیکه تمام این کارها را انجام می دهید‪،‬‬ ‫خودتان را به چند نکته و ترفند جدید مجهز کنید تا ظاهرتان را به جوانی احساستان نگه دارید‬ ‫و هیچ چیز بجز خودتان‪ ،‬نتواند سن واقعی تان را آشکار سازد البته فقط در صورتیکه بخواهید‪.‬‬ ‫‪ - 1‬نزد آرایشگرتان بروید‪ .‬الیه الیه کردن موهایتان‪ ،‬به آن حجم می دهد‪.‬‬ ‫‪ - 2‬یک آرایشگر خوب می تواند هایالیت هایی به موهای شما اضافه کند که هرگونه لکه های‬ ‫تیره‪ ،‬آکنه یا تیره شدن کلی پوست را که گاهی اوقات با افزایش سن اتفاق می افتد‪ ،‬خنثی کند‪.‬‬ ‫‪ - 3‬موهای چتری نیز یک اسلحه ضد پیری عالی هستند‪ ،‬بخصوص هنگامی که به یک طرف‬ ‫کج شده باشند زیرا آنها چین و چروکهای پیشانی را می پوشانند و در عین حال‪ ،‬توجه را از خطوط‬ ‫فک آویزان و پوست شل گردن به سمت باال جلب می کنند‪ .‬آنها همچنین کم پشت شدن موها‬ ‫را پنهان می کنند‪.‬‬ ‫‪ - 4‬حواس تان باشد که فرق از وسط باز نکنید چون بسیار بد بنظر می رسد و بجای کم کردن‬ ‫سن‪ ،‬چندین سال به سن تان اضافه می کند‪.‬‬ ‫این نکته ها هم می تواند به جوان تر به نظر رسیدن تان کمک کند‬ ‫‪ - 1‬صورت‪ ،‬چانه و گردنتان را هر روز با یک پاک کننده غیر فومی بشویید و با آلفا هیدروکسی‬

‫اسید الیه برداری کنید‪ .‬پوستتان را با یک مرطوب کننده غنی از آنتی اکسیدان ها مانند کوانزیم‬ ‫‪ ،Q10‬ویتامین ‪ C‬و اسید آلفا لیپوئیک مرطوب سازید‪ .‬مرطوب کننده شما باید حاوی کره درخت‬ ‫شی (شی باتر) یا هیدراتورهای قدرتمند دیگر و همچنین ضد آفتاب باشد‪.‬‬ ‫‪ - 2‬اگر سـگرت می کشـید‪ ،‬آن را ترک کنید‪ .‬دود سـگرت‪ ،‬عروق خونی پوسـت را باریک می‬ ‫کند و به کالژن (که پوستتان برای حفظ قابلیت ارتجاعی و درخشش به آن نیاز دارد) صدمه می‬ ‫زند‪ .‬اگر متوجه افتادگی پوست شدید‪ ،‬یک سرم سفت کننده حاوی رتینول و پپتید را نیز به روال‬ ‫تان اضافه کنید‪.‬‬ ‫‪ - 3‬لباسهای کهنه را به دیگران ببخشید‪ .‬بجز لباسهای رسمی کار که ممکن است به آنها نیاز‬ ‫داشته باشید‪ ،‬ست های یک رنگ را تفکیک کنید و آنها را بصورت جداگانه بپوشید‪ .‬سیاه را با آبی‬ ‫تیره یا قهوه ای ست کنید‪ ،‬جوراب های چسب و نایلونی را کنار بگذارید و پاهایتان را آشکار کنید‪.‬‬ ‫از پوشیدن شلوار جین با کفش کری بلند و یک تاپ پر زرق و برق نهراسید‪.‬‬ ‫‪ - 4‬می توانید رنگ سفید را در زمستان و رنگ سیاه را در تابستان و طرح های متعدد را با هم‬ ‫بپوشید تا زمانیکه توان هماهنگی داشته باشند‪ .‬فقط حتما لباسها را امتحان کنید و مطمئن شوید‬ ‫که کامال متناسب با اندام فعلی شما هستند‪.‬‬ ‫‪ - 5‬مناسب با سنتان لباس بپوشید‪ .‬دامنهای کوتاه یا تاپ های باالی ناف‪ ،‬با وجود آنکه تالش‬ ‫می کنید کم سن و سال بنظر بیایید‪ ،‬سن شما را باالتر نشان می دهند! حتی اگر هنوز هم شکم‬ ‫و پاهای عالی مانند ‪ ۲۵‬سالگی تان داشته باشید‪.‬‬ ‫‪ - 6‬یک رژیم غذایی سـالم داشـته باشـید‪ .‬بشـقاب تان را پر از سـبزیجات برگ سـبز و تیره و‬ ‫همچنین گردو‪ ،‬زغال اخته و توت فرنگی کنید‪ .‬مصرف غذاهای غنی از کلسیم و ویتامین ‪ D‬را‬ ‫نیـز افزایـش دهیـد‪ .‬یک رژیم غذایی مدیترانه ای پر از میوه ها‪ ،‬سـبزیجات‪ ،‬غالت کامل‪ ،‬روغن‬ ‫زیتون به شما کمک خواهد کرد عمر طوالنی تر‪ ،‬احساس بهتر و ظاهر سالم تری داشته باشید‪.‬‬ ‫مکمل های ویتامین ‪ B12‬مصرف کنید یا ‪ B12‬مصرفی تان را با خوردن ماهی و گوشت‪ ،‬بطور‬ ‫طبیعی افزایش دهید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪99 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫آرایش صورت را چگونه در تابستان ثابت نگه داریم؟‬

‫مالیم آرایش کنید‬ ‫آرایش صورت در روزهای گرم تابستان ماندگاری کمتری دارد‪.‬‬ ‫در ایـن مقالـه یکسـری پیشـنهادات ضـروری در رابطه بـا آرایش اغلـب اوقـات آرایـش صورتمان در گرما زیـاد ماندگار نمی ماند‪.‬‬ ‫صورت آورده ایم که با رعایت آن ها در روزهای گرم تابسـتان به بنابراین این قانون طالیی را همیشه در نظر بگیرید‪ :‬هر چه کمتر‬ ‫آرایش کنید بهتر است‪ .‬برای تابستان فقط مرطوب کننده‪ ،‬کانسیلر‬ ‫آرایش چهره خود دوام بیشتری می دهید‪.‬‬ ‫آرایش صورت در روزهای گرم تابستان ماندگاری کمتری دارد و ریمل استفاده کنید کافی است‪.‬‬ ‫مقابله با چرب نمای پوست‬ ‫نکات آرایشی در تابستان‬ ‫انتخاب کرم مناسب‬ ‫متخصصان پوسـت و زیبایی پیشـنهاد کرده اند که از کرم های‬ ‫چرب در تابستان خودداری کنیم‪.‬‬ ‫انتخاب کرم پودر مناسب‬ ‫قبـل از اسـتفاده از تونـر کمـی کرم مرطـوب کننـده و پرایمر به‬ ‫صورت بزنید‪ .‬این کار باعث می شـود آرایش شـما مدت بیشتری‬ ‫روی پوست بماند‪ .‬به خصوص در روزهای گرم تابستان‪.‬‬ ‫نحوه استفاده لوازم آرایشی‬ ‫برای استفاده از لوازم آرایشی از انگشت استفاده نکنید‪ .‬از اسفنج‬ ‫یا برس های آرایشی استفاده کنید‪ .‬این ابزار باعث می شوند الیه‬ ‫های نازک تری کرم روی پوسـت بنشـیند و این برای هوای گرم‬ ‫پوسـت بـراق زیبایـی را دو چندان می کند امـا نباید بیش از حد‬ ‫تابستان مناسب تر است‪.‬‬ ‫براق باشـد‪ .‬برای این که مانع براقیت بیش از اندازه پوسـت شویم‬ ‫برنز کننده های فوری‬ ‫برنز کننده ها چشـم ها و دندان ها را سـفیدتر نشـان می دهند‪ .‬باید از کرم پودرهای رنگ روشن استفاده کنیم‪ .‬زمانی که این کرم‬ ‫پس برای این که آرایش طبیعی تر نشان داده شود برنز کننده را ها با چربی های منافذ پوسـت ترکیب می شـوند کمی تیره تر به‬ ‫در بعضی قسـمت های صورت مثل پیشـانی‪ ،‬گونه‪ ،‬چانه و بینی نظر می رسند‪.‬‬ ‫اجتناب از رنگ های تند‬ ‫استفاده کنید‪.‬‬

‫در آرایش تابسـتانی نباید از رنگ های تند و جیغ اسـتفاده کرد‪.‬‬ ‫چـون ایـن رنـگ ها اجزای صـورت را آن گونه کـه دل بخواهتان‬ ‫باشـد نشـان نمی دهند‪ .‬پیشـنهاد می کنم از رنگ های پاستلی و‬ ‫خنثی استفاده کنید‪.‬‬ ‫استفاده از سایه های ایده آل‬ ‫سایه های چرب در تابستان پشت چشم می ماسند و به صورت‬ ‫شما ظاهری ژولیده می دهند‪ .‬برای جلوگیری از این مشکل سایه‬ ‫های مایع اسـتفاده کنید هم آسـان هسـتند و هم خیلی زود جذب‬ ‫پوست شده و روی پوست می نشیند‪.‬‬ ‫انتخاب پودر مناسب‬ ‫صالح نیست که در تابستان پنکیک های فشرده استفاده کنید‬ ‫چون گرما و عرق آن ها را غلیظ و سفت می کند صورت را چرک‬ ‫نشان میدهد‪ .‬برای اجتناب از این مشکل پنکیک های غیر فشرده‬ ‫و پودری استفاده کنید‪.‬‬ ‫ریمل دائمی‬ ‫ریمل های ضدآب در روزهای گرم تابستان دوام بیشتری دارند‪.‬‬ ‫مداد چشم و ابروی مناسب‬ ‫در روزهـای گـرم تابسـتان مـداد چـرب اسـتفاده نکنیـد‪ .‬حتـی‬ ‫کوچکترین پیاده روی باعث می شود مداد زیر چشم بریزد‪.‬‬ ‫دستمال اکسیژن رسان صورت‬ ‫در روزهای تابسـتان حتما از این دسـتمال ها همراه خود داشـته‬ ‫باشید چون آرایش صورت را در تابستان ثابت نگه می دارد و چربی‬ ‫ها و عرق ها را از صورت پاک می کند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪98 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫موفقیت‬ ‫رازهای‬ ‫خـــبــری‬

‫وقتی سال ها از شروع رابطه عاشقانه تان می گذرد‪...‬‬

‫مجموعه‪:‬‬ ‫رازهای موفقیت‬

‫می‌شـود‪ .‬یکـی از‬ ‫مطالعاتـی کـه اخیـرا روی‬ ‫زوج‌هایـی بـا سـابقه‌ی زندگی مشـترک‬ ‫‪ ۵۰‬ساله انجام شده نشان داده این همسران از سه جنبه‌ی‬ ‫جسـمی‪ ،‬تشـابهاتی داشـته‌اند‪ :‬عملکرد کلیه‪ ،‬کلسـترول و‬ ‫قدرت مچ دسـت! یافته‌ها نشـان می‌دهند در مورد برخی از‬ ‫بیماری‌ها و مسائلی که درباره‌ی سالمت روی می‌دهد‪ ،‬اگر‬ ‫یکی دچار مشکالتی شد‪ ،‬بهتر است آن دیگری هم چکاپ‬ ‫شود!‬

‫ج موفق‌تری دارند‪ ،‬بهتر از‬ ‫زنانی که ازدوا ‌‬ ‫زنانی که در روابط خود چندان موفق نیستند‬ ‫د‬ ‫می‌خوابن ‪‎‬‬ ‫ظاهرا وقتی برای یک مدت طوالنی‪ ،‬به یک رابطه ادامه‬ ‫می‌دهیـم‪ ،‬پیامدهایـی دارد و دانشـمندان بـا سـند و مـدرک‬ ‫این موضوع را ثابت کرده‌اند‪ .‬محققان تاکنون‪ ،‬بیشتر برای‬ ‫تحقیـق و بررسـی روی رابطه‌هـای ناموفـق وقـت صـرف‬ ‫کرده‌انـد تا رابطه‌های شـاد و موفق! در این مطلب برای‌تان ‪ .۴‬همسرتان ُحکم دارو را پیدا می‌کند‬ ‫وقتی بیمارید‪ ،‬اگر همسرتان کنارتان باشد احساس بهتری‬ ‫می‌گوییم بیشـتر مشـاهدات دانشـمندان روی این موضوع‬ ‫دارید؟ ممکن است دلیلش فقط عاطفی نباشد‪ .‬یک تحقیق‬ ‫ی برانگیز چه بوده است‪:‬‬ ‫کنجکاو ‌‬ ‫بـزرگ کـه روی زوج‌هـای سـن بـاال انجـام شـد نشـان داد‬ ‫افرادی که همسرشـان خوش‌بین‌تر اسـت‪ ،‬سالم‌تر هستند‪.‬‬ ‫‪ .۱‬فکر می‌کنید فرد دیگری برای‌تان جاذبه‌ی‬ ‫چند مطالعه‌ی دیگر نیز نشان داده افرادی که هنگام درد و‬ ‫رمانتیک ندارد‬ ‫یادتـان نمی‌آیـد ایـن اواخـر با فـرد جذابی مالقـات کرده بیماری همسران‌شـان در کنارشـان هستند نسبت به زمانی‬ ‫باشید‪ ،‬درست است؟ مطالعات نشان داده شکل گیری نوعی که تنها هستند‪ ،‬درد و ناراحتی کمتری احساس می‌کنند‪.‬‬ ‫عادت در مغزتان باعث می‌شود احتمال اینکه به خیانت فکر‬ ‫کنید بسیار کم شود چون زیبایی ظاهر افراد‌ِ دیگر‪ ،‬برای‌تان ‪ .۵‬کیفیت خواب‌تان به وضعیت رابطه‌‌تان بستگی‬ ‫رنگ باخته است‪ .‬این یافته‪ ،‬نتیجه‌ی مجموعی از مطالعاتی دارد‬ ‫حتمـا جـای تعجـب نیسـت کـه شـریک شـدن تخـت و‬ ‫است که روی نحوه‌ی رفتار افراد در روابط موفق‌شان صورت‬ ‫رختخواب با یک نفر دیگر‪ ،‬باعث شـود او روی خواب شـما‬ ‫گرفته است‪.‬‬ ‫و شما روی خواب او تاثیر بگذارید‪ .‬دانشمندان هنوز در حال‬ ‫‪ .۲‬دغدغه‌‌ی شما دغدغه‌ی همسرتان هم می‌شود مطالعه روی چگونگی این تاثیر هسـتند اما در مراحل اولیه‬ ‫دلیلش هم این نیست که همسران مجبورند به صحبت‌های به نتایجی رسیده‌اند‪ .‬وقتی یکی از شما مثال اضطراب دارد‪،‬‬ ‫یکدیگـر و شـکایت و غرولندهای همدیگر از دسـت رئیس آن دیگـری هـم دیرتر به خواب می‌رود‪ .‬یک مطالعه نشـان‬ ‫یا همکار حسـود گوش بدهند‪ .‬بلکه معلوم شـده اگر یکی از داد مردانی که شب خوب نخوابیده بودند‪ ،‬همسران‌شان هم‬ ‫همسـران‪ ،‬دچار اسـترس و نگرانی شـود‪ ،‬همسـرش هم به صبح‪ ،‬خواب آلود و عبوس بودند‪ .‬یک نتیجه‌ی دیگر هم این‬ ‫احتمال زیاد دچار اسـترس خواهد شـد و این نتیجه‌ای است بود؛ زنانی که ازدواج‌های موفق‌تری دارند‪ ،‬بهتر از زنانی که‬ ‫که از پیگیری و مطالعه‌ی زندگی‌های مشترکِ ‪ ۱۵‬ساله به در روابط خود چندان موفق و شاد نیستند می‌خوابند‪.‬‬ ‫دست آمده است‪.‬‬ ‫‪ .۶‬هیچکس زبان رمزی شما را نخواهد فهمید‬ ‫با حرکات دست و صورت‪ ،‬ایما و اشاره‌هایی بهم دارید‪ ،‬اما‬ ‫دغدغه‌‌ی شما دغدغه‌ی همسرتان هم می‌شو ‪‎‬د‬ ‫افراد دوروبرتان نمی‌فهمند چه می‌گویید‪ .‬حتی شـاید کسی‬ ‫را به لقبی خطاب کنید که فقط خودتان می‌دانید چه معنی‬ ‫‪ .۳‬ممکن است یک سری از علمکردهای‬ ‫دارد‪ .‬سـالهای زیاد زندگی مشـترک باعث شده به یک زبان‬ ‫جسمی‌تان همزمان باشد‬ ‫در یک رابطه‌ی بلند مدت‪ ،‬این فقط ذهن‌تان نیسـت که رمزی مشـترک و منحصر به خودتان برسـید که هیچکس‬ ‫تحـت تاثیـر قرار می‌گیرد‪ ،‬بلکه بدن‌تـان هم دچار تغییراتی دیگری سرنخ حرف‌های شما هم دستش نیاید!‬

‫مجموعه‪ :‬کوچه پس کوچه های تفاهم‬ ‫دلیل عصبانیت و پرخاشگری بین همسران‬ ‫گاهی اوقات ناخودآگاه بدون این که خودتان تشـخیص دهید رفتارهای‬ ‫خصومت آمیزی از خودتان نشان می‌دهید و در این میان کسی که مجبور‬ ‫می‌شـود رفتارهای تهاجمی شـما را تحمل کند همسـرتان اسـت‪ .‬از جمله‬ ‫مواردی که باعث ایجاد چنین رفتارهایی در رابطه می‌شود موارد زیر می‌باشد‪.‬‬ ‫‪ 5‬دلیل عصبانیت و پرخاشگری بین همسران‬ ‫تعریف‌های مصنوعی می‌کنید‬ ‫تعریـف کردن‌هـای مصنوعی مثـل ‪« :‬وای ممنون که آشـپزخانه را تمیز‬ ‫کردی» به نظر خوب می‌آید اما در واقع با این جمله به کنایه به او می‌گویید‬ ‫که آدم نامرتب و بی‌انظباطی است‪ .‬بیایید به جای استفاده از جمالت کنایه‬ ‫آمیز حرف دلتان را بزنید‪ .‬مثال بگویید‪ :‬میشه لطفا در تمیز کردن آشپزخانه‬ ‫به من کمک کنی؟‬ ‫در جستجوی تالفی هستید‬ ‫هفته پیش قرار بود مهمانی بروید اما همسرتان دیر از سر کار آمده است‪.‬‬ ‫درست است که آن لحظه به او گفته‌اید مهم نیست اما این دلخوری را تا‬ ‫فرصـت بعـدی در دلتـان نگه می‌دارید تا بتوانید این کار او را تالفی کرده و‬ ‫دلیلی برای سرزنش کردن او داشته باشید‪ .‬بهترین کار این است که درباره‬ ‫این موضوع صحبت کنید و ناراحتی خود را ابراز کنید‪ .‬اینگونه مشکل پیش‬ ‫آمده را همان لحظه حل می‌کنید‪.‬‬ ‫علیرغم میل‌تان بله می‌گویید‬ ‫روراست باشید و اگر تمایل به انجام دادن کاری ندارید دلیلش را توضیح‬ ‫دهید‪ .‬هیچوقت به خاطر اجتناب از بحث خودتان را مجبور به انجام دادن‬ ‫کاری که دوست ندارید نکنید‪.‬‬ ‫کارها را به تعویق می‌اندازید‬ ‫گاهـی اوقـات بنابـر دالیلی وانمود می‌کنید کاری که همسـرتان از شـما‬ ‫خواسته را فراموش کرده اید یا این که مدام آن را به تعویق می‌اندازید‪ .‬در‬ ‫این شرایط علت این رفتارتان را پیدا کنید یا به جای این دست و آن دست‬ ‫کردن مستقیما به او نه بگویید‪.‬‬ ‫سکوت می‌کنید‬ ‫ترجیـح مـی دهیـد بـه جای جنگیدن همـه چیـز را در دلتان نگـه دارید و‬ ‫سـکوت کنید‪ .‬اگر می‌خواهید رابطه خوب و سـالمی داشـته باشـید به جای‬ ‫این که همیشه عبوس باشید هر چیزی که باعث نارحتی‌تان شده است را‬ ‫بازگو کنید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫هوش جنسی چیست؟!‬

‫‪97 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫موفقیت‬ ‫رازهای‬ ‫خـــبــری‬

‫مجموعه‪ :‬دانستنیهای جنسی‬ ‫متوسط هوش جنسی بانوان از متوسط هوش‬ ‫ت‬ ‫جنسی آقایان باالتر اس ‪‎‬‬ ‫آیا می دانسـتید که متوسط هوش جنسـی بانوان از متوسط‬ ‫هوش جنسی آقایان باالتر است و این بدان خاطر است که در‬ ‫جوامـع امـروزی‪ ،‬زنان بیش از مردان مورد کنش‌های جنسـی‬ ‫واقـع می‌گردنـد‪ .‬هـوش جنسـی یعنـی اینکـه فـرد در رابطه با‬ ‫تمایالت و کشش‌های جنسی خود به هوشیاری رسیده باشد‪.‬‬ ‫فـرد دارای هـوش جنسـی بـاال می‌داند که چگونه می‌بایسـت‬ ‫جذاب باشد‪.‬‬ ‫او می‌دانـد کـه افـراد جـذاب و مطلـوب از چـه ویژگی‌هایـی‬ ‫برخوردار هسـتند‪ .‬او می‌داند که اگر کسـی را مطلوب ارزیابی‬ ‫می‌کند‪ ،‬چگونه به وی نزدیک شود‪ .‬او می‌تواند بفهمد که چه‬ ‫کسـانی به وی از نظر جنسـی عالقمند بوده و یا اینکه شانس‬ ‫وصال با چه کسانی را هرگز نخواهد داشت‪.‬‬ ‫افـراد دارای هـوش جنسـی می‌دانند که چگونـه و چه زمانی‬ ‫این شانس را پیدا می‌کنند که سر صحبت‌شان را با کسی که‬

‫به نظرشـان جذاب اسـت باز کنند و می‌دانند که این صحبت‬ ‫کـردن بایـد با چـه ادبیاتی رقم بخورد زیـرا آنها به نحوه نفس‬ ‫کشـیدن‪ ،‬فـراز و فرودهـای آوایی مخاطب‪ ،‬زبـان تن‪ ،‬حاالت‬ ‫چهره و شـاخص‌های جنسـی آدمی‌اشـراف دارند‪ .‬برای مثال‬ ‫گاهـی شـخص دسـت خود را بر روی شـانه ما می‌گـذارد‪ ،‬این‬ ‫حرکت دست وی معانی مختلفی را در بر خواهد داشت‪ .‬گاهی‬ ‫ایـن حرکت صرفًا بیانگر یک صمیمت انسـانی اسـت‪ ،‬گاهی‬ ‫برای این است که به ما بفهمانند به کمک ما نیاز دارند و گاهی‬ ‫نیز برای لذت جنسی است‪.‬‬ ‫آن‌کس که هوش جنسی باالیی دارد این توانایی را داراست‬ ‫که در این لحظات به نیت فرد پی ببرد‪ .‬او حتی می‌تواند بفهمد‬ ‫کـه این لذت وجه اخالقی دارد یا غیراخالقی‪ .‬متوسـط هوش‬ ‫جنسی بانوان از متوسط هوش جنسی آقایان باالتر است و این‬ ‫بـدان خاطر اسـت کـه در جوامع امروزی‪ ،‬زنـان بیش از مردان‬ ‫مورد کنش‌های جنسی واقع می‌گردند و همین در معرض قرار‬ ‫گرفتن‌های مداوم‪ ،‬شـرایطی را رقم می‌زند که ایشـان در این‬ ‫منبع‪ :‬پرداد‬ ‫دست مسائل‪ ،‬پخته‌تر رفتار کنند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪96 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫رازهای موفقیت‬

‫با این روش ها باهوش تر می‌شوید‬

‫مجموعه‪ :‬برای زندگی بهتر‬ ‫انـواع بازیهـای ذهنـی و فکـری میتوانـد باعث تقویت هوش سـیال ‪ ،‬بهبود عملکـرد حافظه و‬ ‫افزایش قدرت تمرکز شود‪ .‬اگر تنها برای مدتی این کار را تکرار کنید به زودی نتیجه آن را می‬ ‫بینید‪ .‬سودوکو ‪ ،‬حل جدول ‪ ،‬حل معما از بهترین گزینه های بازی های تمرینی ذهن است‪.‬‬ ‫باور به اینکه میتوانید باهوش ترشوید شما را باهوش تر می کند‪ ،‬ما در اینجا به دنبال معرفی‬ ‫راههایی برای افزایش هوش شما هستیم و چند پیشنهاد ساده برای شما داریم‪.‬‬ ‫هوش ثابت و غیر قابل تغییر نیست ! بنا به این باور هوش قابلیت تغییر و انعطاف دارد‪ .‬این امر‬ ‫در مورد افرادی که تفکرات کلیشه ایی در مورد هوش خود دارند بیشتر صادق است‪.‬‬

‫به تفکر خود شخصیت و عمق دهید و حداقل در هفته یک کتاب بخوانید‪.‬‬

‫ذهن خود را به چالش بکشید‪.‬‬ ‫انـواع بازیهـای ذهنـی و فکـری میتوانـد باعث تقویت هوش سـیال ‪ ،‬بهبود عملکـرد حافظه و‬ ‫افزایـش قـدرت تمرکز میشـود‪ .‬اگر تنها برای مدتی این کار را تکـرار کنید به زودی نتیجه ان را‬ ‫می بینید‪ .‬سودوکو ‪ ،‬حل جدول ‪ ،‬حل معما از بهترین گزینه های بازی های تمرینی ذهن است‪.‬‬

‫موسیقی یادبگیرید ‪ ،‬بنوازید و گوش دهید‪.‬‬ ‫یادگیری سازهای مختلف میتواند به هماهنگی بدنی شما کمک کند و هوش عملی شما را باال‬ ‫آیا میشود با هوش تر شد ؟ آیا عده ایی از مردم یا قو مییت ها و نژادها با هوش ببرد‪ .‬اینکار عالوه بر تقویت هوش عملی می تواند به هوش انتزاعی شـما نیز کمک کند ‪ .‬هم‬ ‫چنین موسیقی در هر سبکی کمک به افزایش هوش شنیداری شما میکند‪.‬‬ ‫تر از دسته دیگر هستند؟‬ ‫در رابطه با بهره هوشی تفکرات غالبی و کلیشه ایی زیادی وجود دارد ‪ ،‬خیلی از نزادها ‪ ،‬قومیت اگر هنگام کار وفعالیت روزانه خود به موسیقی گوش دهید کمک بسیار زیادی به تقویت تمرکز‬ ‫ها و کشورها بر این باورند که از بهره هوشی باالیی برخوردارند و از سایرین باهوش تر هستند به شما و هوش شنیداری تان میکند‪.‬‬ ‫اعتقاد روانشناسان این موضوع استناد علمی ندارد و جز تفکرات غیر واقعی است‪.‬‬ ‫یادداشت کنید‬ ‫هر چقدر میتوانید یاداشت کنید ! برای شروع می توانید با یاددتشت روزانه خاطرات خود شروع‬ ‫چگونه باهوش تر شوید؟‬ ‫متخصصین روانشناسی بر این باورند برای بهبود عملکرد مغز و تقویت بهره هوشی پیشنهادات کنید ‪ .‬می توانید هر مطلب ساده ایی را به جای ذخیره در تلفن همراه در دفتر یادداشت بنویسید‪.‬‬ ‫بسیار راحتی وجود دارد که کمک به افزایش بهره هوشی میکند‪:‬‬ ‫سعی کنید با دست مخالف یادداشت کنید و نیمکره غالب مغز را به چالش بکشید‬ ‫مطالعه کنید‬ ‫و از نیمکره مخالف مغز نیز بیشتر کمک بگیرید‪.‬‬ ‫دانشجوی زندگی باشید! انسان تک بعدی نیست و فقط به چند بعد سالمت ‪ ،‬ثروت و شادی تعامالت اجتماعی و میانفردی خود را بیشتر کنید‬ ‫خالصه نمیشود‪ .‬برای باال بردن هوش کالمی باید در مورد مسایل گوناگون مطالعه کرد و دایره ارتباطات اجتماعی و تعامل میانفردی بیشترین کمک را به افزایش هوش اجتماعی شما میکند‬ ‫لغات را گسـترش داد‪ .‬مطالعه در مورد تاریخ ‪ ،‬روانشناسـی ‪ ،‬علوم زیسـتی ‪ ،‬علوم طبیعی ‪ ،‬هنر ‪ ، ،‬و در عین حال باعث پرورش هوش کالمی و شنیداری هم میشود‪.‬‬ ‫تعامالت اجتماعی میتواند منجر به احساس تعلق ‪ ،‬همدلی و شادی شود ‪.‬‬ ‫زبان ‪ ،‬ریاضی و موسیقی کمک به گسترش تفکر می کند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪95 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫رازهای موفقیت‬

‫وقتی مریم وارد خانه شـد‪ ،‬همسـرش را دید که فوتبال تماشـا می کند و فرزندشـان هم در حال بچه هایشان منتقل می کنند‪.‬‬ ‫بازی است‪.‬‬ ‫ذهن جزیی نگر و کلی بین!‬ ‫«عزیزم پارک خوش گذشت؟ چه بازی هایی کردین؟‬ ‫ذهن خانم ها بیشتر به جزییات توجه دارد و بنابراین آنها زودتر متوجه ارتباطات غیرکالمی می‬ ‫«اصال نرفتیم پارک! پدر گفت کار داره‪»...‬‬ ‫«باز که نشستی پیش تلویزیون و این بچه را هم گذاشتی به حال خودش‪ .‬یک بار قرار بود ببریش شوند‪ ،‬زودتر واکنش نشان می دهند و حساسیت بیشتری دارند؛ در حالی که آقایان کلی نگرند و‬ ‫پارک‪ .‬معلومه خب تلویزیون دیدنت واجب تره‪ .‬همه کارها رو خودم باید انجام بدم‪ .‬تو هم یا پیش معموال به کلیات یک ارتباط توجه بیشتری دارند؛ مثال اگر همسرشان هنگام ناراحتی بگوید عالقه‬ ‫تلویزیون می شینی یا اصال خانه نیستی‪ ،‬تقصیر خودمه که از اول همه کارها را تنهایی انجام دادم‪ ».‬ای به بیرون رفتن ندارند‪ ،‬دقیقا همان برداشت را از کالم او می کنند؛ در حالی که همیشه منظور‬ ‫«اصال خودم می دانم با بچه ام چطوری رفتار کنم! دوست نداشتم ببرمش پارک‪ .‬تو عادت داری واقعی خانم ها همان چیزی نیسـت که می گویند‪ .‬در این مواقع اگر دو طرف از همدیگر شـناخت‬ ‫نداشـته باشـند‪ ،‬مشـکالت زیادی به وجود خواهد آمد؛ بنابراین شناخت بیشتر‪ ،‬آگاهی و آشنایی با‬ ‫هر وقت میای خانه از همه چیز ایراد بگیری‪ .‬یک روز تعطیل هم در خانه آرامش نداریم‪»...‬‬ ‫دنیای طرف مقابل‪ ،‬بهترین راه برای موفقیت در ارتباط خواهد بود‪.‬‬ ‫یکی از دالیل مشکالت ارتباطی بین زنان و مردان‪ ،‬تفاوت سطح ارتباطی آنهاست‬ ‫همه ما کم و بیش شاهد اینگونه مشاجرات در خانواده ها بوده ایم‪ .‬مشاجراتی که گاهی فضا را گفتگوی مناسب‬ ‫برای تمام اعضای خانه‪ ،‬به خصوص کودکان سخت و آزاردهنده کرده و دو طرف را نسبت به هم یکی از چیزهایی که به ما کمک می کند در ارتباط موفق تر باشیم این است که واقعا یاد بگیریم‬ ‫دلسرد می کند‪ .‬انگار گاهی زبان یکدیگر را نمی فهمیم اما برای اینکه ریشه این مشکالت را بیابیم چگونه درباره چیزهایی که ما را ناراحت یا خوشحال می کنند با طرف مقابل صحبت کنیم و انتظار‬ ‫نداشته باشیم که او خودش متوجه ناراحتی ما بشود و حاالت مختلف ما را حدس بزند؛ چون افراد‬ ‫و راه حل مقابله با آنها را یاد بگیریم‪ ،‬به سراغ دکتر قدرتی رفتیم تا از ایشان راهنمایی بگیریم‪.‬‬ ‫با یکدیگر متفاوتند‪ .‬بهترین کار این است که ما یاد بگیریم در مورد احساسات مان و تاثیراتی که‬ ‫طرف مقابل بر ما دارد‪ ،‬صحبت کنیم‪ .‬خیلی از افراد ترجیح می دهند چیزی نگویند چون یا خجالت‬ ‫سطح ارتباطی متفاوت‬ ‫مـی کشـند و فکرمی کنند چیز مهمی نیسـت یا‬ ‫یکـی از دالیـل مشـکالت ارتباطـی بیـن زنـان و‬ ‫نگران هستند که شاید نتوانند خوب منظورشان را‬ ‫مـردان‪ ،‬تفـاوت سـطح ارتباطـی آنهاسـت؛ خانم ها‬ ‫برسـانند و بدین ترتیب دعوا و اختالف بین شـان‬ ‫معموال در بیان و توصیف یک چیز‪ ،‬تمام مراحلی را‬ ‫پیش بیاید‪.‬‬ ‫که در ذهن شان پردازش می شود‪ ،‬به زبان می آورند‬ ‫در واقـع ایـن رفتارهـا در طوالنـی مدت آسـیب‬ ‫و ممکـن اسـت مطابـق آن عمل کنند یـا نکنند؛ در‬ ‫هـای زیـادی به ارتبـاط می زنـد‪ .‬فراموش نکنیم‬ ‫حالی که مردان عادت ندارند چیزهایی را که از ذهن‬ ‫بایـد زمـان مناسـبی را بـرای صحبـت کـردن بـا‬ ‫شـان مـی گذرد به زبـان بیاورند و فقط به اعالم نتیجه‬ ‫طـرف مقابـل خـود پیدا کنیم و آن زمان مناسـب‬ ‫نهایی بسنده می کنند‪.‬‬ ‫وقتی است که بتوانیم احساسات مان را کنترل و‬ ‫مدیریت کنیم‪.‬‬ ‫زاویه دید و طرز تفکر متفاوت‬ ‫رفتارهـا و عملکـرد زنـان و مـردان گاهـی آنقـدر بـا‬ ‫به همدیگر برچسب نزنیم!‬ ‫یکدیگر تفاوت دارد که به نظر می رسد آنها از دو سیاره‬ ‫یکی از مشکالتی که اغلب زوج ها با آن درگیر‬ ‫گوناگون آمده اند؛ چون هر کدام مطابق طرز تفکر خود‬ ‫هسـتند‪ ،‬این اسـت که به یکدیگر برچسـب می‬ ‫عمـل می کنند و همین موضـوع هم اغلب باعث بروز‬ ‫زنند؛ مثال اگر همسرشان بداخالقی کرده یا چیز‬ ‫اختالف می شود؛ البته این تفاوت ها الزم است و اصال‬ ‫بد نیسـت؛ ولی وقتی به خوبی فهمیده و درک نشـوند‪ ،‬می توانند مشـکل آفرین شوند؛ مثال خانم مهمی را فراموش می کند‪ ،‬به او می گویند‪« :‬تو همیشه اینطوری رفتار می کنی» و بدین ترتیب‬ ‫ها چون بیشتر به جزییات توجه دارند‪ ،‬بیشتر متوجه تغییر حاالت طرف مقابل شان می شوند و به باعث می شویم که طرف مقابل حالت تدافعی به خود بگیرد و خود را توجیه کند؛ در حالی که باید‬ ‫همیـن دلیـل انتظـار دارند او هم درسـت همانند آنها رفتار کنـد؛ در صورتی که آقایان کمتر به این بدانیـم ایـن مکالمـات هیچ کمکی به موفقیت ما در ارتباط نخواهد کرد‪ .‬بهتر اسـت هنگام گفتگو‬ ‫بیشتر از ضمیر «من» استفاده کنیم؛ مثال بگوییم‪« :‬من اینطور احساس می کنم یا من اینطور فکر‬ ‫موضوع توجه دارند و همین موضوع گاه باعث بروز اختالف خمی شود‪.‬‬ ‫می کنم و ‪ »...‬چون در این صورت عقیده خود را به طرف مقابل تحمیل نکرده ایم‪.‬‬ ‫نکته مهم دیگر آن است که دقیقا باید به طرف مقابل بگوییم که کدام رفتار او ما را ناراحت می‬ ‫سطوح مختلف ارتباط‬ ‫روان شناسان معتقدند ارتباط‪ ،‬دو سطح کالمی و غیرکالمی دارد؛ معموال هم مشکل زمانی به کند‪ .‬به این ترتیب این فرصت را به مخاطب خود می دهیم که در خودش تغییر ایجاد کند‪.‬‬ ‫وجود می آید که این دو سطح در تعارض با یکدیگر باشند؛ یعنی شما به زبان یک چیز می گویید اما‬ ‫به گونه ای دیگر رفتار می کنید‪ .‬جالب اینجاست که مخاطب سطح غیرکالمی پیام را خیلی سریع الگوی رفتار درست‬ ‫تر می گیرد؛ چون این سطح هم قوی تر است و هم تاثیر بیشتری بر مخاطب دارد؛ یعنی مثال وقتی از آنجایـی کـه خانـم ها هنگام ناراحتی عالقه بیشـتری به حـرف زدن دارند‪ ،‬نباید فکر کنند اگر‬ ‫می خواهید کسی را به منزل تان دعوت کنید‪ ،‬اگر کالم و چهره شما با هم هماهنگ نباشد‪ ،‬توجه همسرشان مانند آنها رفتار نمی کند‪ ،‬یعنی توجهی به آنان ندارد‪ .‬آقایان هم بهتر است با توجه به‬ ‫مخاطب بیشتر به چهره شما معطوف می شود نه به کالمتان‪ .‬مشک لهم اغلب زمانی به وجود می روحیات همسر خود رفتار کنند؛ یعنی هنگام ناراحتی همسرشان بیشتر به او توجه کنند و این کار را‬ ‫هم کامل‪ ،‬دقیق و دور از تظاهر انجام دهند‪.‬‬ ‫آید که این دو سطح ارتباط‪ ،‬اختالف زیادی با هم دارند‪.‬‬ ‫البته علت این موضوع را هم می توان در تعارفات و تفاوت های فرهنگی جستجو کرد؛ مثال گاهی مثال اگر می خواهند به حرف همسرشان گوش کنند‪ ،‬این کار را با توجه کامل به او انجام دهند‪،‬‬ ‫تعارفات معمول جزو ارزش ها محسوب شده و افراد به گونه ای ترغیب می شوند که اینطور رفتار نه هنگامی که مشغول خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون هستند چون اینگونه‪ ،‬فرصت اعتراض‬ ‫کردن را هم از او می گیریم‪ .‬بنابراین باید به طرف مقابل مان فرصت دهیم که در مورد احساسات‬ ‫کنند‪ .‬حتی گاهی صراحت بیان بی احترامی تلقی می شود‪.‬‬ ‫ما بخشـی از این رفتارها را در کودکی و در خانواده یاد می گیریم ولی بخش دیگر آن ریشـه در واقعی خود به راحتی صحبت کند تا ما هم بتوانیم بهتر مسئله را ریشه یابی کنیم‪.‬‬ ‫فرهنگ ما دارد و اکثرا مشکل در خانواده هایی به وجود می آید که والدین پیام های متفاوتی را به‬

‫چرا مرا نمی فهمی؟!‬


94 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


93 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


92 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


91 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بقیه از صفحه ‪40‬‬

‫درخواسـت جانـب افغانـی لبیـک گفتـه شـد‪.‬بالمقابل روسـیه نیـز‬ ‫اسـتقالل افغانستان را در یک اعالمیه رسـمی در ‪ 28‬مارچ ‪1919‬‬ ‫برسـمیت شـناخت‪ .‬در این ایام افغانسـتان نتنها بر تحکیم روابط‬ ‫بـا کشـورهای دور پیـش برخاسـت بلکـه حتی بـا آن کشـورهای‬ ‫کـه از هیچ لحـاظ امکان همکاری بیـن دول نبودند‪،‬تمایل روابط‬ ‫دوسـتی نشـان داد‪ .‬کشور افغانستان به رهبری شاه امان الله پس‬ ‫از جنـگ سـوم افغـان انگلیس به ایجـاد روابط بین دول با کشـور‬ ‫باهم برادرایران که دارای فرهنگ و مرز مشترک هستند پرداخت‪.‬‬ ‫در این ایام کشور ایران زیر سلطه مستقیم بریتانیه قرارداشت‪ .‬در‬ ‫ماه مارچ ‪ 1921‬میالدی با کشـور ترکیه به اسـاس سوابق و کلتور‬ ‫مشترک دست دوستی پیش کرد‪.‬به همین ترتیب در ‪ 30‬می ‪1928‬‬ ‫میالدی قرارداد دوستی با کشورتاریخی مصر بست‪ .‬بهمین ترتیب‬ ‫قرارداد دوستی با کشور ایتالیه به تاریخ ‪ 3‬جون ‪ 1921‬برقرارگردید‬ ‫و به تاریخ ‪ 9‬سپتمبر ‪ 1922‬با کشور فرانسه عقد گردید‪.‬‬ ‫خالصـه دولـت افغانسـتان تـا سـال ‪1928‬‬ ‫میلادی بـه عقـد قـرارداد دوسـتی بـا سـائیر‬ ‫کشـورهای مطـرح آسـیایی و اروپایـی چـون‬ ‫جاپان‪،‬سویزرلند‪،‬پولند‪،‬فنالند و لیبریا‪،‬فایق آمد‪.‬‬ ‫افغانسـتان با تحکیم روابط تجارتی‪،‬سیاسی با‬ ‫ممالـک مهم اروپایی و آسـیایی سـاعی بخرچ‬ ‫داده و حیطـه روابـط خارجـی خـودرا وسـیع تـر‬ ‫ساخت‪.‬‬

‫رفورم شاه امان اهلل‪:‬‬ ‫امان الله خان بدنبال عملی ساختن اولین‬ ‫خطبه خود که به ملت افغانستان بشارت‬ ‫خدمتگذاری و طرقی داده بود مسیر مشخصی‬ ‫را برای سرنوشت کشور تعین کرد‪.‬گفتنیست‬ ‫که محمود طرزی وزیر دانشمند و روشنفکرو‬ ‫مشاور بزرگ شاه امان الله تمام مقتضیات آن عصر را مطالعه‬ ‫کرده قالب بندی نمود و شاه را راهی عملی ساختن آن اهداف‬ ‫ارزشمندی که خواست ملت افغانستان در هر بند آن نهفته بود‪،‬‬ ‫نمود‪ .‬شاه جوان نیز در عملی ساختن آن باوجود دسایس دشمنان‬ ‫خونخوار ساعی بینظیر از خودبخرچ داد و تاحد زیاد توفیق عملی‬ ‫ساختن از آن اش بود‪.‬‬ ‫قابل تذکار است که اصالحات امانی به دو مرحله صورت گرفت‪.‬‬ ‫دوره اول آن از سـال ‪ 1919‬تـا ‪ 1924‬بصـورت درسـت بـه پیش‬ ‫میرفـت امـا متأسـفانه بعـد از ایـن تاریـخ با تعینـان خویشـاوندان‬ ‫مادرش و خود سری های ایشان ‪ ،‬قوانین در رشته تطبیق چندان‬ ‫قرارنمیگرفـت‪ .‬مرحلـه دوم آن از سـال ‪ 1927‬شـروع میشـود کـه‬ ‫ساحه عملی چندانی نداشت‪ ،‬بنقل از غباز نویسنده معروف کشور‬ ‫عـدم عملـی شـدن قوانیـن در ایـن دوره‪ ،‬در عدم همایـت مردم و‬ ‫انکشـافات اسـت نـه بـه مخالفـت کشـورهای بیگانه و نـه هم به‬ ‫مخالفـت فیوداالن و روحانیون‪.‬پس علت بانجام نرسـیدن مرحله‬ ‫دوم در سوء اداره‪،‬بی کفایتی مامورین دولتی بوده که هر کار حیاتی‬ ‫را با رشوت خوری و خیانت میکردند‪،‬است‪.‬‬ ‫اصالحات در بخش تعلیم و تربیه‪:‬‬ ‫مطابق به ماده ‪ 68‬نخسـتین قانون اساسـی افغانستان تحصیل‬ ‫معارف تادرجه ابتدایه اجباری خوانده شد که واقعًا شاه میخواست‬

‫‪90 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫عقد گردید که جنوب را به شمال وصل مینمود و تا ده سال آینده‬ ‫آن پروژه به بهره براداری سپرده میشد‪.‬‬ ‫تمدید لین تلفون بین مرکز و والیات زیر دست گرفته شد‪.‬ستیشن‬ ‫هـای تولیـد بـرق در جلال آباد‪،‬کابـل و قندهـا زیر دسـت گرفته‬ ‫شـد‪.‬در بخش های تأسیسات فابریکات نساجی‪،‬قند سازی‪،‬پارچه‬ ‫بافی‪،‬باروت سازی و سمنت در پالن دولت جا داشت‪.‬‬ ‫ازدیـات مالیـات کـه قب ً‬ ‫ال فـی جریب زمین به ‪ 5‬افغانـی بود به ‪8‬‬ ‫افغانی ارتقا کرد‪.‬در ‪ 1920‬پول کاغذی ‪ 1،5،25،50‬و ‪ 100‬افغانگی‬ ‫بچاپ رسید‪.‬مسکوکات طالیی و نقره یی نیز ضرب زده شد‪.‬‬

‫سطح بینش و دانش مردم خودرا بلند برد‪.‬‬ ‫بیشـتر از ‪ 322‬بـاب مکتـب ابتدایـی در تمـام والیـت کشـور‬ ‫بازشد‪،‬تعداد شاگردان ابتدایه دراین دوره به ‪ 51000‬نفرمیرسید که‬ ‫در بخش های مختلف مشغول فراگیری علم و دانش بودند‪.‬‬ ‫تعداد از دانشجویان افغانی به کشورهای روسیه‪،‬جرمنی‪،‬فرانسه‬ ‫‪،‬ایتالیـا و ترکیـه از سـوی وزارت معارف آنوقـت جهت فراه گیری‬ ‫علم و دانش فرستاده شد‪ .‬شاه به تعلیم زنان بیشتر اهمیت میداد‬ ‫مدرسـه‌ای بنام مكتب مسـتورات در كابل دایر كرد و دسـته‌ای از‬ ‫دوشیزگان را برای تحصیالت عالی به تركیه فرستاد‪.‬‬ ‫دولت بتعداد دو باب کتابخانه بزرگ در پایخت کشـور تأسـیس‬ ‫در بخش اداری‪:‬‬ ‫کرد‪،‬سینما و تیاتر در کابل ایجاد شد‪.‬‬ ‫مطبـع معـارف جهـت طبـع ونشـرمواد درسـی معـارف تأسـیس دولـت متوجـه بمیـان آوردن وحـدت ملی گردید و یک سلسـله‬ ‫شـد‪.‬درحدود ‪ 13‬جریـده و مجله از بودجـه دولت در مرکز و والیت اصالحات را در قانون اساسی جا داد که بگونه مثال از بعضی ماده‬ ‫منتشر میشد از جمله مجالت و هفته نامه ها میتوان بطور نمونه های آن یادآوری میکنیم‪ .‬ماده ‪:۹‬کافه تبعه افغانستان در امور دینی‬ ‫و مذهبـی و نظامـات سیاسـی دولت پابند‬ ‫بوده و آزادی حقوق شخصی خود را مالک‬ ‫هستند‪ .‬ماده ‪:16‬کافۀ تبعه افغانستان به‬ ‫حضور شریعت و نظامات دولت در حقوق و‬ ‫وظایف مملکت حق مساوات دارند‪.‬‬ ‫مراسـم مذهبی امامیه آزاد شد‪.‬برده گی‬ ‫هـزاره ها که از امیـر عبدالرحمان خان به‬ ‫میراث مانده بود آزاد اعالن گردید‪.‬باقیات‬ ‫پول جزیه هندوان افغانستان طبق فرمان‬ ‫شاه امان الله در حمل ‪ 1299‬مرفوع گردید‪.‬‬ ‫درکل بذر تبعیض های کاشته شده قبلی‬ ‫از نظـر نـژادی ‪،‬زبانی‪،‬مذهبـی و قبله وی‬ ‫ازبیـن رفته و حقوق ملت مسـاوی اعالن‬ ‫گردیـد‪ .‬دولـت ماننـد امـروز دارای قـوای‬ ‫ثالثه (قضائیه‪،‬اجرائیه و مقننه بود)‪ .‬قانون‬ ‫از جریـده ی ارشادالنسـوان در ‪ 1922‬از طـرف زنـان آنعصر بنشـر اساسـی در جرگه بزرگ بااشـتراک ‪ 872‬نفر در جالل آباد توسـط‬ ‫میرسید‪،‬جریده ی دیگر مجله معارف‪،‬جریده هفته وار امان افغان ملـت و اعضـای حکومـت تصویـب و در جرگه پغمان در سـرطان‬ ‫‪ 1303‬شمسی تصدیق و امضاء شد‪.‬‬ ‫و … نام گرفت‪.‬‬ ‫در نتیجـه دوره امانـی بـا دسـتآوردهای چشـمگیر آالیش شـده‬ ‫بود‪.‬البتـه قابل یادآوریسـت که نقش همکارومشـاور دانشـمندش‬ ‫در بخش اقتصاد‪:‬‬ ‫نخسـتین اصالحـات شـاه در امـور اقتصـادی دسـتان وسـاطت محمـود طـرزی نیـز قابـل سـتود اسـت‪.‬در ایـن دوره افغانسـتان‬ ‫فیوداالن را از جمآوری مالیات برچید‪،‬مالیات باالی پیشـه آوران صفحه پرامید را برای ملت خود بازنمود که همه خواستهای ملت‬ ‫ملغی اعالن شد‪،‬مالیات زمین نقدی تعین شد‪،‬تمام مالیه دهندگان درچـوکات اصالحـات شـاه امان الله خان جاداده شـده بـود ولی با‬ ‫بصورت مستقیم به وزارات مالیه کشور جهت پرداخت مالیات خود دسـایس خصمانه دشـمنان وطـن این آرزوهای مـردم یکباردیگر‬ ‫که قب ً‬ ‫ال به وساطت خوانین و مالکین اجراء میشد‪،‬معرفی گریدند‪ .‬فدای خشـونت های داخلی که بیشـتر از سـوی انگلیس تشـویق‬ ‫برای منظم سـاختن سیسـتم مالیاتی‪ ،‬دولت به تأسـیس مکتب میشد‪،‬قرارگرفت‪ .‬بهرصورت در نتیجه این سیل آشوبها شاه امان‬ ‫زیرعنـوان اصـول دفتر پرداخت ‪،‬فارغیـن این مکتب به ماموریت اللـه بعد از سـفر هفت ماهه اش از کشـورهای ایران‪،‬مصر‪،‬ترکیه‬ ‫های مالیه کشور گماشته میشدند‪.‬با این کار خود دولت به سیستم و بعضی کشورهای اروپایی وضیعت کشور بحدی بسوی بحران‬ ‫کهنـه و فرسـوده خط بطالن کشـیده نظام مالی را بـا معیارها روز کشـانده شـده بود که شـاه اسـتعفای خودرا در مظهر مردم و ملت‬ ‫برابر ساخت‪ .‬برای تقویت بخشیدن تولیدات قانون را زیر عنوان افغانستان پیشکش کرده واز آن تاریخ ببعد حبیب الله دوم معروف‬ ‫تقاوی وضع نمود‪.‬وضع تجارت خوب شـد سـاحه تجاری وسیع تر به بچه سقاو زمام امور را بدست گرفت و کشور یکباردیگر بسوی‬ ‫شد‪.‬گمرکات ملغی شد‪،‬تجارت خانه ها ایجادگردید‪.‬قرارداد تجاری انارشیزم سوق یافت‪ .‬شاه امان الله از آن تاریخ ببعد به کشورهای‬ ‫اروپایی سفرکرد و مدت ‪ 30‬سال زندگیش را در دیارغربت بسربرد‬ ‫با کشور انگلستان بامضاء رسید‪.‬‬ ‫به همین ترتیب شـاه از ایجاد ورکشـاپ ترمیم طیارات در لویه و بتاریـخ ‪ 25‬اپریـل ‪ 1960‬در کشورسـویس وفـات نمـود‪.‬روح اش‬ ‫جرگـه ‪ 1307‬بـه مـردم اطلاع داد‪.‬دولت بمنظور ایجـاد خط آهن شاد باد‪.‬جسد شاه از سویس به جالل اباد انتقال داده شد و در جوار‬ ‫پرداخت‪.‬قراداد پروژه خط آهن با دو شـرکت فرانسـوی و جرمنی مقبره پدرش شاه حبیب الله خان بخاک سپرده شد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪89 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫بقیه در صفحه‪102‬‬

‫س هر چی خدا وس ‪.‬الال غفور نی خوارو باشه‬ ‫بـاز بخیـر باد از حمـام دا و در همین وقت حاجی‬ ‫بطرف سـرور اشـاره کده و به ملک شـیرو گفت‬ ‫اگه اجازه تان باشـه رخصت شویم و ملک شیرو‬ ‫گفت والله مه چی بگویم خوار و بیادر خودشـان‬ ‫میبرند و میدوزند شـله ی تان نمیشـم‪ .‬و حاجی‬ ‫خنـده کـده خدا حافظی کده از خانه ملک شـیرو‬ ‫برامده طرف خانه روان شدند‪.‬‬ ‫روز دگه سـاعتای تقریبا نو بجه بود که خلیفه‬ ‫امـان دم دروازه حاجـی امـد ودروازه تق تق کده‬ ‫فیروزه دم دروازه دوید و سلام داد و خلیفه امان‬ ‫پرسید حاجی صاحب خانه هستند؟ بلی و حاجی‬ ‫از باال اورسی ره باال کده صدا کد خلیفه جان بیا‬ ‫داخـل بیـا خانه خودت اس و خلیفه گوسـفنده از‬ ‫گردنـش گرفتـه داخل خانـه ی حاجی کد و یکه‬ ‫راسـت بردیش زیر درخت زردالو بسـتیش کده و‬ ‫داخـل مهمانخانه شـد و حاجـی دم رایش پایین‬ ‫شـده گفت جور باشـی خلیفه پرسید چقدر شد؟‬ ‫خلیف امان گفت حاجی صاحب الالغفور دیروز‬ ‫حسابشـه خلاص کـد و بـر مه بگوییـن که چی‬ ‫وقـت مه بیایـم بر عقیقه کدن‪ .‬حاجی گفت جور‬ ‫باشـی خلیفـه مه انشـاءلله طرفـای دیگر خبرت‬ ‫میکنم که توام از کار نمانی‪ .‬خیر باشه مه طرفای‬ ‫دیگر پیش الال غفور یک چکر رفتنی ستم هر‬ ‫وقتی خاسـتین مه حاضر اسـتم حاجی صاحب‪.‬و‬

‫خدا حافظی کد‪.‬حاجی گفت زنده باشی خلیفه و‪.‬‬ ‫فیـروزه ره صـدا کـد ‪ .‬جـان پدر یک سـطل او و‬ ‫یک کمی سبزه پیش امی بیزبان پرتو بچیم ‪.‬خو‬ ‫بابه جان و رفت سرچاه که سطل او کده پیش‬ ‫گوسـفند بانه که خوریگل از دروازه کوچه درامد‬ ‫و صـدا کـد جـان خالـه دروازه واز ماندین ‪.‬فیروزه‬ ‫سالم گفته بطرف خوریگل آمد و گفت خاله جان‬ ‫همی پیش از پای تان خلیفه امان گوسفنده اورد‬ ‫و اغا جانم رفته باال ‪.‬خیره خاله جان دگه ده ای‬ ‫روز روشن دروازه ره کی بسته میکنه‪ .‬؟ خوریگل‬ ‫گفت نی جان خاله خوب نیست یگان خس ُدزا‬ ‫ده ای روزا پیدا شـده پریروز د خانه نفسـگل زن‬ ‫باشـی عبدالله درامدن بایسـکل بچیشـه بوردن‬ ‫مـادرش لب لب گریه میکد و میگفت مه کوری‬ ‫کبوتی کده پیسه جم کده بودم اورام بر بایسکل‬ ‫غالمعلی جان دادم که مکتبش دور است‪.‬اینمی‬ ‫جانگـورا امـدن دروازه کوچـه ره واز دیدن وبرق‬ ‫واری بایسکل بوردن که مه سرکل ده مطبخت‬ ‫بودم خبر نشـدم که الهی خیرو باره نبینن‪ ،‬الهی‬ ‫زیـر ده تیـره شششـوند‪ .‬جگر شـان چـک‪ .‬چک‪.‬‬ ‫بریـزه که مره ققلـه کدن‪.‬غالمعلی بیچاره امروز‬ ‫مـادر مـورده پای پیـاده مکتب رفت دوماه شـده‬ ‫بـود بـرش بایسکلشـه از دوکان خلیفـه غنـی‬ ‫بایسکلسـاز بابیـش بـرش خریده بـود‪ .‬که الهی‬ ‫شـیرینای دل شان بمره ‪.‬الهی مادرشان سرشان‬

‫موی بکنه الهی نان ده گلون شـان بوغمه شـوه‬ ‫او پایکایشـان که ده بایسـکل بچیـم خورده قلم‬ ‫قلم شـوه‪.‬فیروزه گفت والله راسـت گفتین خاله‬ ‫جـان خودگـه ازی بـاد دروازه بسـته میکنیـم‪ .‬و‬ ‫خوریـگل پرسـید چطـور اسـت زاچ ؟ چوچیـش‬ ‫چطور است؟ مادر جانت کجاست؟ فیروزه گفت‬ ‫حالـی پیـش بیـادر زادیـم اس‪ .‬وخوریگل گفت‬ ‫آ دگـه اروس مـاره ایلا کـده دجان بیـادر زادیت‬ ‫چسپیدی! فیروزه گفت خاله جان بسیار دوستم‬ ‫میایه هر روز صوبکی که پیشش میرم همی که‬ ‫مره میبینه ترق خنده میکنه‪ .‬میفامم جان خاله‬ ‫بیادر زاده بسیار شرین است از اوالد کدام بان که‬ ‫بخیر کالن شوه عمه گفته صدا کنه باز میفامی‬ ‫خوریگل گفت و چادریشه بر فیروزه داد و بطرف‬ ‫باال خانه رفت‪.‬‬ ‫زبیده تازه از شـیر دادن لیلی خالص شـده بود‬ ‫و مـادر کالنـش ده بغـل خـود گرفت و پشتشـه‬ ‫اسـتا استا مالش میداد که ارق بزنه که خوریگل‬ ‫ده خانـه سلام گفتـه درامـد خانمگل خواسـت‬ ‫بخیـزه کـه خوریـگل دسـت سرشـانیش مانـد‬ ‫و خـم شـد روی خانـم گل و لیلـی ره بوسـید و‬ ‫گفت نام خدا مثل پندک گل واریسـت‪.‬زبیده باد‬ ‫از سالمالیکی گفت خاله جان دستو پنجیتان درد‬ ‫نکنه امو شوله اولبیتان اقه مزه دار بود که کلشه‬ ‫خـوردم‪ .‬خوریـگل گفـت نوشـک جانـت خـوب‬

‫کـدی جان خاله شیردارسـتی هرچـی که دلکت‬ ‫خاسـت خانمگله غرض نگی اینه خالیت اینجه‬ ‫هسـت و دسـت خوده ده سینه خود زد‪.‬وخانمگل‬ ‫سـر خوده شـور داده گفت خدا نگیریت خوریگل‬ ‫جان تو و الالیم ستون دل ماستین خدا َخو تانه‬ ‫یکسـات دیر نکنه‪ .‬زنده باشین و لیلی ره ده بغل‬ ‫مادرش داد و دهانش را با چادرش گرفته سـلفه‬ ‫کده بطرف تشـناب رفت و باد از چند دقه بیرون‬ ‫برامد خوریگل که بطرفش دید گفت خیر باشه‬ ‫خـوار چـرا رنگـت پریده؟ مچـم والله یـگان دفه‬ ‫سـلفه کـه میکنـم گالب پیـش روی تـان کمی‬ ‫خون میایه نمیفامم باز امشو داکتر که امد برش‬ ‫میگـم‪ .‬خوریـگل کـه کمـی وارخطـا شـده بـود‬ ‫گفـت خـوارو خدا یار جانت باشـه داکتـر ده خانه‬ ‫و تـو بـرش نمیگـی! ایقه سـرت ظلم نکـو خوار!‬ ‫خیر باشـه شـاید امی تغیر هوا و اینمی گرمی و‬ ‫سردی میاره ای چیزاره پارساالم امیتو شدم چند‬ ‫روز بـاز خـوب شـدم‪.‬خوریگل وای از پارسـال تا‬ ‫حاال بر داکتر هیچ نگفتی؟ خانمگل گفت مه از‬ ‫خوشالی سنویم که برم داد که بخیر مادر میشه‬ ‫خوده فراموش کدم ‪ ،‬خودگه پیری و زهیری س‬ ‫دگه خوریگل جان‪.‬خیر باشـه خـوارو فکرت ده‬ ‫جانت باشه خوریگل گپش خالص نشده بود که‬ ‫فیروزه چایه آورد و بر مادرش گفت خالیم برتان‬ ‫گفت چی گپ شده؟ حانمگل نی بچیم خیر باشه‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪88 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫قسمت هفدهم‬ ‫الال غفور‬ ‫ایتـو درپچالمـا کد که‬ ‫نویسنده ‪:‬‬ ‫مـا م انـده مانـدم و ال ال‬ ‫سید مختار دریا غفور سـر خـوده بطرف‬ ‫بـاال بلنـد کد اشکایشـه‬ ‫حاجـی نبینـه و اوف کشـیده سـگرته کشـید و‬ ‫گفت حاجی صاحب میبخشین اینمی اولین دفه‬ ‫است که پیش تان سگرت میکشم ‪.‬چی کنم از‬ ‫شما چی پت کنم دلم بسیار تنگ است دمی دود‬ ‫درش بتم که ارامم کنه‪.‬حاجی دسـت خوده سـر‬ ‫شـانیش مانده گفت غفور جان ماو شـما از خود‬ ‫اختیار نداریم مخلوق اسـتیم باز نومید نیسـتیم‬ ‫خدا بزرگ است‪.‬‬ ‫الال غفور چایشه شپ کده و خیست و گفت‬ ‫حاجـی صاحـب گپ بین ما و شـما باشـه و خدا‬ ‫حافظـی کـده از سـه دانه پایین شـد و ده حولی‬ ‫خوریگلـه صـدا کده گفـت از طرف مـه بر بیبی‬ ‫اروس تبریکی بته و قدم نورسیده مبارک باشه‪.‬‬ ‫خوریگل روی زبیده ره ماچ کده گفت جان خاله‬ ‫مـام بـرم که یک کوت کار دارم ده خانه باز صبا‬ ‫انشاءلله خبرته میگیرم‪.‬‬ ‫شـیرینگل نـوزاد را از قنداغـش کشـیده بـاد‬ ‫از پـاک کـدن پرسـید که چی وقت حمـام دایته‬ ‫میگیریـن جـان خالـه ؟ زبیـده گفت واللـه خاله‬ ‫جان از خانمگل بپرسـین که کدام روزه میگن‪.‬‬ ‫آ جـان خالـه بخاطـر همیـس که گفتـم که مه‬ ‫بـرم ده همـو روز حمام (هبـو) ره قورغ کنم باید‬ ‫چنـد روز پیـش بایـد خبرشـان کنیم ‪.‬خـو ایکارا‬ ‫ره بانین ماو خانمگل درسـتش میکنیم تو فقط‬

‫غم چوچه گکته بخو شیرشه ده وختش بته ترو‬ ‫خشـکش کـو که شـو نارامی نکنـه و داکتره بی‬ ‫خـو نکنه‪.‬زبیـده خنـده کـده گفت خاله جـان ده‬ ‫ای شـوا داکتـر خـو نـداره هر دقیقه باالی سـر‬ ‫ما میایه‪.‬شـیرینگل گفـت جان خالـه اوالد اول‬ ‫اسـت دلکش نارام است تاکه بخیر یک دوتای‬ ‫دگام بیاین میفامه چی کنه و خنده کد‪.‬خوریگل‬ ‫کاسـه لیتی ره اورد و گفت اینه شـیرینگل جان‬ ‫هموتو که گفته بودی درسـتش کـدم حاال دگه‬ ‫خودت میفامی و پطنوسه پیش شیرینگل ماند‪.‬‬ ‫شیرینگل پیش امده پطنوسه ده دستش گرفته‬ ‫و زبیـده سـر جایـش شیشـته و پطنوسـه گرفت‬ ‫و گفـت خالـه جان مه خـودم میخـوروم زحمت‬ ‫نکشـین و شـروع کد یگان قاشق خوردنه‪ .‬چون‬ ‫بسیار چرب بود به شیرینگل گفت که روغنشه‬ ‫زیاد انداختن‪ .‬شیرینگل یک قاشق چشیده گفت‬ ‫جـان خالـه هنوز کم اسـت شـیردار اسـتی باید‬ ‫چیـزای بخـوری که یکذره شـیمه پیـدا کنی ده‬ ‫زمانای قدیم بر زچه یکهفته شیر روغن میدادن‬ ‫حـاال دگه کل چیزا تغیـر کده خیرس جان خاله‬ ‫روغـن زرد اسـت روغـن نباتـی خونیسـت مغـز‬ ‫استخوانته پر میکنه نوش جانت‪.‬‬ ‫زبیده کاسـه ی لیتی ره به هر قسـمی که بود‬ ‫خـورد و ده همـی وقت زق زق چوچه بلند شـد‬ ‫و شیرینگل گفت جان خاله وقت شیرش است‬ ‫گشـنه شده شیرشـه بته که َخوش ببره تا چهل‬ ‫روز همی قسم نارامیها داره باد از چهل روز ارام‬ ‫بارام شیرشـه که دادی مسـت َخو میکنه و خود‬ ‫تـام غـم نان خوردنته بخو که ده جانت شـیمه‬ ‫بیایه شیر دارا ستی جان خاله‪.‬‬ ‫طرفـای دیگـر بود که داکتر سـرور خانه امد و‬

‫یکه راست رفت پیش زبیده و دید که چوچه َخو‬ ‫است اهسته پرسید چطور است زبیده گفت شیر‬ ‫خوده خورد ه َخو است‪.‬‬ ‫از خانه پایین شده سیده رفت پیش حاجی و‬ ‫بجرد دیدنش حاجی گفت بیا بچیم خدا بیاریت‬ ‫خـوب وخت امدی میخواسـتم یکدفـه از ملک‬ ‫صاحب خبر بگیرم ‪ .‬سرور گفت بسیار خوب مام‬ ‫میخواسـتم ‪ .‬حاجـی گفـت خی مه تـا کاالیمه‬ ‫پوشیدن تو ام خوده اماده ساخته اگه چیز میزی‬ ‫دلت میشه بخو بچیم که توام مالوم میشه چیز‬ ‫نخوردی مه میفامم نان شـفاخانه پریزانه است‬ ‫برو پایین پیش فیروزه فکر میکنم یگان چیز ی‬ ‫درست کدن یگان چشک زده باز پس که امدیم‬ ‫سم درست نان میخوریم‪.‬سرور پایین امدو یکه‬ ‫راست پیش مادرش رفت مادرش صدا کد وای‬ ‫خـوب شـد جان مـادر امدی مه امـروز کله پاچه‬ ‫پخته کدیم بیا یک کاسـه از شـوروایش نوش‬ ‫جان کو مه شنیدم که همرای پدرت خانه ملک‬ ‫صاحب میرین تا بیایین مه پلوام درست میکنم‬ ‫که امشو یک کله پاو بخوریم بگی جان ماد رو‬ ‫کاسه ره پیش کد‪.‬سرور چند قاشق خوردو گفت‬ ‫نه نه جان سیرش زیاد است اونجه میریم خوب‬ ‫نیسـت خیرسـت بچیم یک چند دانه هیله بجو‬ ‫بوی دانه گم میکنه و سرور که تقریبا نیم کاسه‬ ‫ره خالص کده بود گفت والله خوبش اسـت بر‬ ‫زبیده چیز دادین؟ مادرش گفت بچیم فکر زبیده‬ ‫ره نکو شیرینگل پالویش است تا حمام دایش‬ ‫او میفامـه و کارش فقـط میگه ایچیـزه بیارن و‬ ‫ایکاره بکنین و خنده کده گفت مام تابع ‪.‬‬ ‫در همید وقت حاجی پایین شـده سـروره صدا‬ ‫کـد کـه بریم بچیـم که ناوخـت میشـه و هردو‬

‫بطـرف خانه ی ملـک روان شـدند‪.‬هنوز از خانه‬ ‫زیاد دور نشـده بودن که الالغفور پیدا شـد که‬ ‫طـرف شـان میامـد سلام داده پرسـید حاجـی‬ ‫صاحب کجا بخیر؟‪ .‬حاجی جواب داده گفت بیا‬ ‫غفور جان خدا بیاریته امروز هوای ملک صاحب‬ ‫سر مازد سرور جانه گفتم بیا که یک چکر خبر‬ ‫شانه چند دقیقه بگیریم اینه خودتام هستی اگه‬ ‫کتی ما میری سرشو‪ .‬الال غفور گفت والله نیتا‬ ‫صـاف اسـت حاجی صاحـب مام امـده بودم که‬ ‫یکجای بریم خبر شـانه بگیریـم فکر کده بودم‬ ‫شاید داکتر امشو نوکری باشه ده شفاخانه اینه‬ ‫خوب شـد سـرور جان کتی ماست و باهم یکجا‬ ‫روانه ی خانه ملک شدند‪.‬‬ ‫دم دروازه خـان مامد دروازه واز کده الالغفور‬ ‫پرسید ملک صاحب خانه هستند؟ آ بیاین داخل‬ ‫مه خبرشـان میکنم و به دوش بطرف خانه باال‬ ‫رفت که بر ملک صاحب خبر بته که صدای ملک‬ ‫شیرو امد که گفت هله ببریشانه ده مهمانخانه‬ ‫و بی بی کوره خبر کو که الالغفور امده همرای‬ ‫حاجی صاحب‪.‬حاجی صاحب پیش و الال غفور‬ ‫و داکتـر سـرور از دنبالـش بطـرف مهمانخانـه‬ ‫رفتنـد و دم دروازه ملـک شـیرو از انهـا پذیرایی‬ ‫کده و همه داخل خانه شـدند و خان مامد رفت‬ ‫که چایه بیاره‪.‬باد از احوال پرسـی حاجی بطرف‬ ‫ملک شیرو دیده گفت ملک صاحب توکل بخدا‬ ‫روز پنجشـنبه نواسـه گک تان ده روزه میشـه و‬ ‫ما بخواست خدا روز نام مانیشه تعیین کدیم و‬ ‫خواستیم که شما و بی بی کو تشریف بیارین ‪.‬‬ ‫شما کالن ماستین و باد از اذان دادن ده گوشش‬ ‫نامشـه بانین‪.‬ملـک شـیرو گفـت حاجی صاحب‬ ‫زنده باشـین مه و بی بی کو تصمیم داشتیم که‬ ‫یـک چکـر همونجـه بیاییـم اما بی بـی کو یک‬ ‫کمی پای دردی داشـت نتانسـت بیایه انشاءلله‬ ‫میاییم بی بی کو ام دلش میخواست نواسه گک‬ ‫خـوده ببینه گفتیـم بانین که دایه کار خوده چند‬ ‫روز خالص کنه باز بخیر و در همینوقت بی بی‬ ‫کو گفت که امروز خو روز هفتمش اسـت مچم‬ ‫کـه‪....‬الال غفـور ده وسـط گپـش درامد ه گفت‬ ‫مه فامیدم خوارم چی میگه الال غفورت رسم و‬ ‫رواجا یادش نرفته گوسفند عقیقه اش صباح اول‬ ‫صبـح دم دروازه حاجـی صاحب اسـت به خلیفه‬ ‫امـان قصـاب پیش از پیش گفتیم‪ .‬و بی بی کو‬ ‫خنده کده گفت الال جان زنده خو باشـی از هوا‬ ‫گپه فامیدی‪ .‬خودگه یک رسـم و رواج اس دگه‬ ‫باید که پوره شوه و بلند شد ه گفت به اجازه تان‬ ‫مه رفته سرشته شوه میگیرم که الال غفور بلند‬ ‫شـد گفت خوارو جور باشـی خانه خود ماسـت‬ ‫زحمت نکشـین ما چند دقـه ملک صاحبه دیده‬ ‫رخصت میشیم خوارو ما خو بیگانه نستیم‪.‬بی بی‬ ‫کـو وای الال جـان چـی گپا میزنـی! حاال خیره‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫حکایـت خلیفـه هارون رشـید وعدالت یک پسـر‬ ‫هفت ساله در مقابل ‪ 400‬نفر عالمان دین‬ ‫چنیـن روایـت بوده کـه روزی درجریان معاشـقه ‪،‬‬ ‫خانم خلیفه هارون رشید خنده کنان بطور تمسخر‬ ‫آمیـزو مـزاق بـه شـوهرخودگفت کـه بـروای آدم‬ ‫دوزخی ‪.‬‬ ‫که باشنیدن چنین کلمه شخص خلیفه هارون‬ ‫رشیدسـخت عصبی وناراحت شده وگفت که ای‬ ‫خانـم عزیـز اگرمن دوزخی باشـم ازهمین لحظه‬ ‫توباالیم طالق وبجای خواهرومادرم باشید ‪.‬‬ ‫هرقدریکه خانم آنجناب معذرت خواست که یا‬ ‫خلیفه هارون رشید من همرای شما شوخی نمودم‬ ‫و فرمودند کهای خانم گپ من یکی است وبس ‪.‬‬ ‫وازجانب هم جناب هارون رشید باخود میگفت که‬ ‫یا حضرت پروردگارعالم من چه اشتباه را مرتکب‬ ‫شـدم درحالیکه طاقت دوری یک شب ویرا ندارم‬ ‫وحاالچاره چیست ؟‬ ‫سـاعت هـا وروزهـا درهمیـن فکـر وسـوداغرق بـوده وتـا اینکه‬ ‫شـبی باخـود گفت که ای هارون رشـید سـاده درحالیکـه به تعداد‬ ‫‪ 400‬نفرعلمـا دینـی داریـدو درطـول چهل شـبانه روزچـرا ازخانم‬ ‫عزیزتـان دورهسـتید طورعاجل فرمان صادر نمـوده که در ظرف‬ ‫بیست چهار ساعت تمامآ علمای دینی درتاالر بزرگ حاضرشوند‬ ‫ونظربه دستورآنجناب تمامآ علمای دین در وقت معینه حاضرشده‬ ‫وآنجناب درکرسی مقام خود نشسته وفرمودند که ای عالمان دین‬ ‫مـن یک مشـکل عجیـب وغریـب دارم و امیدوارم کـه مراکمک‬ ‫وراهنمائی نمائید ‪ .‬درحالیکه همه متوجه بودند وجناب هارون رشید‬ ‫فرمودندکه چهل روزقبل درجریان عشق بازی خانمم خنده کنان‬ ‫گفت که بروای آدم دوزخیءکه با شنیدن چنین کلمه عصاب من‬ ‫بکلی خراب شده و گفتم که اگرمن دوزخی باشم توباالیم طالق‬ ‫وبجای خواهرومادرم من باشید ‪.‬‬ ‫خالصـه اینکـه ‪ :‬ازهمـان تاریـخ تـا کنـون مـن همرایـش هـم‬ ‫بسترنشـدم واز جانـب دیگرسـاعتی هـم دوریـش را تامـل کـرده‬ ‫نمیتوانـم ودرطـول همیـن مـدت هرقدریکه درحصه فکـر نمودم‬ ‫بکدام نتیجه نرسیدم حاال شما عالمان دین مرا کمک وراهنمائی‬ ‫نمائید که چکنم وچاره چنین اشتباه من چیست ؟‬ ‫با شـنیدن چنین موضوع تمامآ علما عاجز مانده ویکتن ایشـان‬ ‫به نماینده گی از همه گفتند که یا خلیفه عادل ازنگاه دین مبین‬ ‫اسلام خانم تان باالیت طالق بوده ویگانه راه وچاره آن اینسـت‬ ‫که بگذارید تا نامبرده باکسـی دیگرعروسـی نماید واگرشوهردوم‬ ‫آن ویرا به خواهش خود طالق داد پس درآنصورت شما میتوانید‬ ‫کـه دوبـاره مرایش عروسـی نمائید ودرغیرآن کـدام چاره دیگری‬ ‫نداشـته ونداریـد ‪.‬بـا صادرنمـودن چنین قـرار جناب هارون رشـید‬ ‫سخت تکان خورده ومیخواست که آنهارا جزا بدهد که درهما ن‬ ‫اثنآ تمامآ حاضرین مجلس به پای استاده شدند وبیک زبان گفتند‬ ‫که یا خلیفه هارون رشید به غیرازهمین فیصلهوشرایط اسالمی‬ ‫کدام راه وچاره دیگر نیست ‪.‬‬ ‫جنـاب هـارون رشـید درعالم فکـر فرورفته وبا خـود میگفت که‬ ‫خداوندآ حاال چکنم وچه اشـتباه کردم که این موضوعرا باایشـان‬ ‫مطرح نمودم درحالیکه به هیچ قیمتی خانمم را ازخود دور ساخته‬

‫حکایت‬

‫‪87 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫حکایت خلیفه هارون رشید‬ ‫وعدالت یک پسر هفت ساله‬ ‫درمقابل ‪ 400‬نفر عالمان دین‬

‫نمیتوانم وچه خاصا که بامرد دیگر عروسی نماید ‪.‬درحالیکه همه‬ ‫سکوت را اختیارکرده بودندکه درهمین اثنآ یکتن از میان حاضرین‬ ‫بلند شده و گفت که قربانت شوم یا خلیفه عادل درنزدیکی قصرشما‬ ‫یک پسر خورد سال که شایداضافتراز هفت سال بیشترنباشد آنجا‬ ‫نشسته ومیگوید که ای مردم نزد من بیائید تا گره های بسته تانرا‬ ‫باز نمایم ‪.‬‬ ‫چنـد روز قبـل کـه گذرم از همـان طرف شـده برایش گفتم که‬ ‫پسرجان زنده گی مرا بگوئید که چطور بودهوفعآل چطوراست ؟‬ ‫یـا خلیفـه عـادل قبول نمائید که حتی یک کلمـه آنرا هم برایم‬ ‫دورغ نگفته اسـت ودر آخربرایم گفت که ای عالم دین اگر کدام‬ ‫وقت درمورد کدام فیصله پروپلم پیدا نمودید من را بگوئید که تا‬ ‫کره بسـته تانرا باز نمایم‪ .‬باشنیدن چنین موضوع شخص هارون‬ ‫رشید خنده های قهقه نموده وفرمودند که ای عالمان دین برایم‬ ‫خیلی عجیب است که شما بزرگان مشکل مراحل کرده نتوانستید‬ ‫ومیگوئید که پسر هفت ساله آنرا حل میسازد وآنجناب دستور داده‬ ‫که همان پسـرهفت سـاله را بخاطرحل مشـکل بیاورند ‪ .‬ساعتی‬ ‫نگذاشته بود که پسررا بحضور خلیفه وقت آوردند که جناب هارون‬ ‫رشید بادیدن پسر خورد سال خیلی تعجب نموده وآنرا مورد نوازش‬ ‫خـود قـرارداده و درجمـع ‪ 400‬نفر عالمان دین نشـانده وگفت که‬ ‫ای پسـر جان من درمورد شـما قبآل شـنیدم که به اصطالح گره‬ ‫هـای بسـته را بـاز مینمائیدوحاال مـن یک مشـکل دارم واگر آنرا‬ ‫بازنمودیدپس در آنصورت وبطور همیشه در این مقام جایگاه عالی‬ ‫راخواهید داشت ‪ .‬پسر گفت یا خلیفه عادل یک سوال دارم ؟‬ ‫خلیفه هارون رشید فرمودند که پسر جان هرسوال که دارید من‬ ‫حاضرم که جواب آنرا بشما بگویم پسرگفت که در قدم اول بگوئید‬ ‫که شما بامن کار دارید ویا من بشما ؟‬ ‫خلیفه هارون رشـید فرمودند که من بشـما کار دارم ‪ .‬پسـرگفت‬ ‫درصورتیکه چنین است من جرائت آنرا ندارمتااز شما سوال کنم‪.‬‬ ‫هارون رشید فرمودند که پسرجان پس چه باید کرد ‪.‬‬ ‫پسـرگفت ای خلیفـه وقـت اگـر میخوایـد تـا در حصـه قضاوت‬ ‫عادالنه خودرا صادر نمایم پس درآنصورت شما لطفآ به جائی من‬ ‫تشریف بیاورید ومن درمقام شما نشسته بعدآ به سوالت وجوابات‬ ‫خود شروع مینمایئم ‪ .‬جنا ب خلیفه هارون رشید جرائت وفیصله‬

‫ابتدائی پسررا تحسین نموده و طورعاجل کاله خودرا‬ ‫ازسرش کشیده و فرمودند که ای پسر جان حاال شما‬ ‫در کرسی من رفته بنشینید ومنتظرسوالت وعدا لت‬ ‫شـما میباشـم زمانیکه آن پسـر در چوکـی قضاوت و‬ ‫عدالت قرار گرفت وفرمودندکه ای خلیفه عادل جناب‬ ‫هارون رشـید شـما چه مشـکل دارید که این ‪400‬‬ ‫نفرعالمان دین تان آنرا حل کرده نتوانسته است ‪.‬‬ ‫خلیفـه هارون رشـید فرمودندکه چهـل روز قبل‬ ‫در جریان عشق بازی و شوخی خانمم خنده کنان‬ ‫برایـم گفت کـه رویدای آدم دوذخـی ‪ .‬من برایش‬ ‫گفتـم کـه عزیزم اگر من دوزخی باشـم خـودت از‬ ‫همین حاال باالیم طالق وخواهرم باشید‪ .‬با شنیدن‬ ‫کلمه طالق خانمم سخت متاثرشده درحالیکه ویرا‬ ‫آنقـدر دوسـت دارم کـه لحظـه ای هـم بـدون آن‬ ‫زنده گی کرده نمیتوانم واز مدت چهل شـبانه روز‬ ‫بااینطرف میشـود که به صفـت خواهر وبرادرباهم‬ ‫زنده گی مینمائیم پس درآنصورت حیران مانده ام که چکنم وحاال‬ ‫نظرشماچیست ؟‬ ‫پسـر گفـت کـه ای خلیفه عادل در حصه علمای دینی شـماچه‬ ‫گفتنـد ‪.‬؟ جنـاب هـارون رشـید فرمودند که ایشـان چنیـن روایت‬ ‫نمودندکـه خانـم تان باالیت طالق شـده و بگذارید که تا همرای‬ ‫شخص دیگرعروسی نماید واگرشوهردومیش ویرا بخوشی خود‬ ‫طالق داد پس درآنصورت شمامیتوانیکه دوباره همرایش عروسی‬ ‫نمائید‪ .‬پسر گفت که ای خلیفه هارون رشید سوال دیگرم چنین‬ ‫است وبگوئیدکه شما در زنده گی تان کدام خاطره جالب دارید که‬ ‫از ترس خداوند (ج ) بآن موفق شده باشید ؟‬ ‫هارون رشـید فرمودند که بلی ‪ .‬پسـرگفت که آن خاطره جالب‬ ‫شما چه باشد ؟‬ ‫هارون رشـید فرمودند که چند سـال قبل خانمم بخاطرمهمانی‬ ‫خانـه پدرخودرفتـه بود که درآنوقت من یک کنیز صورتی داشـتم‬ ‫ومیخواسـتم که همرایش هم بسترشـوم درحالیکه درروی تخت‬ ‫خـواب مـن با لبـاس خیلی مقبول درازکشـیده بود وگفـت که ای‬ ‫سـرور مـن حـاال هرقدریکه میخواهیـد از وجود مـن کام دل تانرا‬ ‫حاصل نمائید درحالیکه من بند تنبان خود را باز نموده ومیخواستم‬ ‫از ایشـان کام دل حاصل کنم که درهمان لحظه یکبار چشـمان‬ ‫مقبـول خانمـم در مقابلم مجسـم شـده واز ترس خداونـد ج فورآ‬ ‫بنـد تنبان خودرا بسـته نمـوده وهمان کنیزدلخواه خـودرا از اطاق‬ ‫خوابم بیرون نمودمو این بود یگانه خاطره جالبم که بشـما گفتم‬ ‫‪.‬با شنیدن چنین موضوع برای چند لحظه کوتا پسرسکوت کرده‬ ‫وبعدآ گفت که یا خلیفه عادل هارون رشـید درمورد شـما قضاوت‬ ‫وفیصله آخرین بنده چنین است‪.‬‬ ‫یا خلیفه وقت ! گناه تان درگردن من که شما آدم دوزخی نبوده‬ ‫ونیسـتید همین لحظه میتوانیکه خانه رفته با یگانه خانم دوست‬ ‫داشتنی تان هم بسترشوید درحالیکه چارصد نفرعالمان ازقضاوت‬ ‫وی عاجزمانـده بودند‪.‬ومیگویندکـه ایـن پسـرهفت سـاله جنـاب‬ ‫حضرت امام مالک صاحب بوده است‪.‬‬ ‫دوسـتان عـزیـز ‪ :‬این حکایت را که در سال ‪ 1354‬در یک محفل‬ ‫تصوفی شنیده بودم وآنرا نقل قول بشما نگاشته امیدوارم که مورد‬ ‫عالقه تان واقع شده باشد ‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫حکایت‬

‫‪86 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫حکایات و روایت مردمی درقسمت شناخت‬ ‫حضرت سلطان ابراهیم ادهم‬

‫نوشته عزیز حیدری‬ ‫سخت متاثرشده وبه همان دلیل بوده که موصوف از پادشاهی اش دست کشیده ورو به‬ ‫پیشگفتار ‪:‬‬ ‫حکایات وروایات مردمی ایست که طی قرون متمادی از زبانی به خامه ئی نقل ودرافکار انسا نهای فقرودرویشی آورده است که این هم یکی ازروایت های مردمی میباشد ‪.‬‬ ‫وااللهعــــلـمبـــاالـــــــــــصـــواب‬ ‫جامعه باستان ما بصورت مستمرخطورنموده است ‪.‬‬ ‫مبرهن اسـت که هرجامعه ئی وهرمردمی مشـبوع ازچنین قصه ها وگفته ها بوده واین ارمغان دوستان عزیز ‪ :‬این حکایت را در سال ‪ 1366‬از زبان دوست عزیزم جناب سید حمیداالله آغـا واقـع‬ ‫خواجه جمع ولی پغمان شنیده بودم که آنرا نقل قول بشما نگاشته امیدوارم که خـوش تـان آمـده‬ ‫ازنسلی به نسلی میراث مانده است ‪.‬‬ ‫باشید ‪ .‬وقابل یادآوریست که آنجناب درگذاشتن سنگ تهداب اولیای کــرام جنــاب بابــا صـاحب‬ ‫حصارك لوگر در حویلی شخصی بنده واقع قسمت دوم خوشحالخان دیده میشود‬ ‫دوستان عزیز وخواننده گان محترم !‬ ‫ماه قوس ‪ 1377‬مطابق برج دسمبر‪1998‬‬ ‫در قسمت جناب حضرت سلطان ابراهم ادهم چندین روایت ها وجوداشته که آن مبارك چرا‬ ‫پادشاهی خود را ترك گفته وروبه فقرودرویشی آورده است ‪.‬‬ ‫میگوینـد کـه در یکـی از شـبها جناب سـلطان ابرهیم ادهـم در قصر پادشـاهی اش در حال‬ ‫خواندن‬ ‫ادای نمازخفتن بوده که در باالی سر بام آنمبارك آواز های گرپ ‪ ،‬گرپ پای شنیده شده که‬ ‫پس از ادای نماز آنجناب درباالی تراس برآمده وبطرف باالنگاه نموده که دونفرمردی سفید‬ ‫پوش درآنجا استاده اند وبه هرطرف نگاه مینمایند ‪.‬‬ ‫جناب سلطان قهر شده وفرمودند که ای احمق ها شما در این نصف شبی در باالی بام قصر‬ ‫چه میکنید ؟ آنها خنده کنان جواب داده که ای ابراهیم پادشاه ما احمق نبوده و اشتر های خود‬ ‫را گم کرده ایم و درباالی بام آمدیم که شاید اینجا آمده باشند ‪.‬‬ ‫جناب سلطان سخت عصب هانی شده وفرمودند که ای آدمان احمق چطور شده میتواند که‬ ‫اشتر های شما درباالی بام بیاید ایا همین کارامکان دارد ؟‬ ‫آنها باز هم خنده نموده وگفتند که ای پادشاه ما احمق نبوده ونیستم ولی شما بسیار خوش‬ ‫هستید که در باالی قالین های رنگاه رنگ قیمتی قصرتان نماز بخوانید ‪.‬‬ ‫شـخص پادشـاه سـخت عصبی شده ودسـتور داده که تا هرچه زورترآنهارا از باالی بام قصر‬ ‫پائین نموده و بخاطربی احترامی شان شدیدآمجازات نمایند ‪.‬‬ ‫و زمانیکه حاضرباش های پادشاه درباالی بام رفتند ومتوجه شدند که اصأل اثری هم از آن‬ ‫دونفرمرد سفید پوش درآنجا نبوده که بعدآ جناب سلطان ابراهیم ادهم از این اسرار خداوندی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪85 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫وزارت اطالعـات و فرهنـگ لقـب «اسـتاد» را به وحید‬ ‫قاسمی‪ ،‬آوازخوان و موسیقی‌دان مشهور و پرآوازه‌کشور‬ ‫داد‪.‬‬ ‫شـمار کسانی که لقب «اسـتاد» را در افغانستان گرفته‬ ‫بسیار اندک هستند‪ .‬آقای قاسمی بیش از چهار دهه است‬ ‫که در عرصه موسـیقی فعالیت دارد و اخیرا تالش کرده‬ ‫که به موسیقی بومی و فولکلوریک جان تازه ببخشد‪.‬‬ ‫این لقب شـنبه شب ‪ 10‬سـرطان به آقای قاسمی داده‬ ‫شد‪.‬‬ ‫آقـای قاسـمی مـدت ‪ 41‬سـال عمـرش را صرف رشـد‬ ‫موسیقی افغانستان کرده و در آموزش موسیقی عامیانه و‬ ‫فولکلور افغانستان تالش‌های زیاد انجام داده است‪.‬‬ ‫او می‌گویـد کـه اگر در این ‪ 41‬سـال تجـارت می‌کردم‬ ‫اکنون پولدار بودم ولی خوشی من از این است که «مردم‬ ‫افغانستان به هنرم به دیده قدر می‌نگرند‪».‬‬ ‫‬ ‫ادامه جنگ در افغانستان باعث شده که در بیش از یک دهه اخیر تعداد انگشت شماری هنرمندان‬ ‫توسط دولت افغانستان تقدیر و مورد ستایش قرار گیرند‪ .‬هنرمندان افغانستان نیز از این بی‌توجهی‬ ‫دولت ناراض هستند‪.‬‬ ‫احمد ناصر سرمست‪ ،‬رئیس انستیتوت موسیقی افغانستان به فرهاد محمدی‪ ،‬خبرنگار بی‌بی‌سی‬ ‫گفت که در دیگر کشورها جوایز و مراسم‌های ساالنه وجود دارد‪ ،‬سابق در افغانستان هم بود و باید‬ ‫دوباره شروع شود‪.‬‬ ‫آقای قاسـمی که مقیم کاناد اسـت‪ ،‬در سـالهای اخیر سـرگرم جستجو و تحقیق درباره گونه‌های‬ ‫موسیقی غرب افغانستان بود‪ .‬او در سفری به هرات و بادغیس سراغ هنرمندان کهن و اصیل رفت‪،‬‬

‫وحید قاسمی لقب استادی‬ ‫گرفت‬

‫سازهای قدیمی و نوازندگان آنها را پیدا کرد و به صدای آوازخوانان فولکوریک آن سامان گوش داد‬ ‫و صدای آنها را ثبت کرد تا مبادا آنچه هنوز در دست است نیز روزی از دست رود و برای همیشه‬ ‫نابود شود‪.‬‬ ‫آقـای قاسـمی معتقـد اسـت که موسـیقی امـروز «بی‌عنایت» بـوده و بـا توجه به موسـیقی دیروز‬ ‫افغانسـتان‪ ،‬اصال قابل شـناخت نیسـت‪ .‬پیش از این‪ ،‬در سفری مشابه به بخش‌های شمال شرقی‬ ‫افغانستان‪ ،‬به گردآوری نمونه‌هایی از موسیقی بدخشان و تخار پرداخته است‪.‬‬ ‫وی کار هنـری خـود را در سـال ‪ 1356‬خورشـیدی بـا تشـکیل گروه موسـیقی به نام «شـاین» در‬ ‫همکاری با عبدالله قاسمی‪ ،‬قاسم قاسمی و توریالی نواز در کابل شروع کرد‪( .‬بی بی سی)‬

‫عبدالعزیز‬ ‫مهجور بیدل‬ ‫شناس مشهور‬ ‫افغانستان‬ ‫درگذشت‬

‫عبدالعزیز مهجور ‹بیدل شناس›‪ ،‬شاعر و نویسنده افغانستان در عمر ‪ 72‬سالگی در شهر دهلی پایتخت هند درگذشت‪ .‬عبدالعزیز‬ ‫‪.‬مهجور فرزند استاد عبدالحمید اثیر معروف به «قندی آغا» از بیدل شناسان معروف افغانستان بود‬ ‫‪.‬استاد عبدالعزیز مهجور در سال ‪1324‬خورشیدی در قندهار متولد و تحصیالتش را در مکتب عالى نجات انجام داد و سپس از دانشکده اقتصاد دانشگاه کابل لیسانس گرفت‬ ‫‪.‬او بیش از سه دهه در سمت‌های مختلف دولتی کار کرد‪ ،‬از جمله ریاست بانک توسعه صنعتى افغانستان‬ ‫‪.‬از آقای مهجور آثاری هم چاپ شده که از جمله می‌توان از داغ محرومى‪ ،‬کامدى و مدن‪ ،‬شرح متزاد بیدل‪ ،‬آیینه بندان حیرت بیدل و غزل‌هاى ستاره دار نام برد‬ ‫‪.‬اشعار استاد مهجور را هنرمندان معروف افغانستان از جمله استاد سر آهنگ‪ ،‬شریف غزل‪ ،‬الطاف حسین و الفت آهنگ خوانده‌اند‬ ‫‪.‬عزیز مهجور تا آخرین روزهای عمرش در کابل زندگى می‌کرد و هفته پیش برای درمان به هند رفته بود‬ ‫)آقای مجهور در هند درگذشت و جنازه او به نوشته نزدیکانش به کابل منتقل شده‌است‪( .‬بی بی سی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫نیکبخت نوروزی‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫زندگی بازیگر‬ ‫‹بودا از شرم فروریخت›‬ ‫در گم‌نامی حمل ‪1396‬‬

‫بـا نـام هنـری ‹بختـی› در هفت سـالگی‬ ‫در نقـش مرکـزی ایـن فلم شـهره شـد اما‬ ‫سالهاست که از یادها رفته است‪.‬‬ ‫بختی نام با مسما از سر زمین بودا برای‬ ‫بسیاری نامیست آشنا‪ ،‬به ویژه برای آنانی‬ ‫که فلم «بودا از شـرم فروریخت» را تماشـا‬ ‫کرده اند‪.‬‬ ‫عصـر یک روز آفتابی و سـرد راهی خانه‬ ‫نیکبخت نوروزی شدم که بازی‌های خشن‬ ‫کودکانه او و هم بازی‌هایش‪ ،‬داسـتان فلم‬ ‫بودا از شرم فروریخت‪ ،‬شد‪.‬‬ ‫خانـه محقـر او در حومـه جنـوب غربـی‬ ‫بامیان در دامنه کوه‌های همیشـه پوشـیده‬ ‫از بـرف بابـا واقع شـده اسـت‪ .‬در روسـتایی‬ ‫دوسـت بیک با خانواده کوچکش اما هنوز‬ ‫گم نام زندگی می‌کند‪.‬‬ ‫در هوایـی سـرد زمسـتانی‪،‬خانه او حتـی‬ ‫یـک بخاری سـاده برای گرم کـردن ندارد‪.‬‬ ‫فراهم آوری مخارج خانواده‪ ،‬دغدغه اصلی‬ ‫او و پدر بیکارش است‪.‬‬ ‫نیکبخـت نـوروزی در فلم»بـودا از شـرم‬ ‫فروریخت» در نقش یک دانش آموز تازه‪،‬‬ ‫دنبال تهیه کتابچه و قلم و در جسـتجوی‬ ‫یک آینده روشن تر است‪.‬‬ ‫همیـن عطش پای او را به مکتب واقعی‬ ‫کشـاند کـه حـاال صنـف ‪ 11‬مکتب اسـت‪.‬‬ ‫بخـت کـه بـا نیکبخـت یـار بـوده‪ ،‬توسـط‬ ‫کارگردان این فلم به عنوان چهره مناسب‬ ‫شناسـایی شـده اسـت‪ .‬او ‪ 6‬سـال پـس از‬ ‫سقوط طالبان که نظام سختگیرانه در برابر‬ ‫آموزش زنان داشت‪ ،‬یک گذشته پر از بیم‬ ‫را به تصویر کشید‪.‬‬ ‫نقش او روایت بازی‌های کودکانه و خشن‬ ‫اطفال بامیانی بود که بیشتر آن برگرفته از‬ ‫جنگ‌های گذشته بوده است‪.‬‬ ‫نیکبخت حاال ‪ 17‬سال دارد و پس از فلم‬ ‫‹بودا از شرم فروریخت ‹‪ ،‬دیگر پیشنهاد کار‬ ‫در فلم دریافت نکرده است‪.‬‬ ‫نیکبخت نوروزی در جامعه سنتی بامیان‬ ‫که زنان در آن زمان آزادی چندانی نداشتند‪،‬‬ ‫تابو شـکنی کرد‪ .‬هر چند حرف‌های سبک‬

‫‪84 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫و ثقیل اطرافیانش را هضم کرد اما زندگی‬ ‫او عوض نشد‪.‬‬ ‫خانم نوروزی می‌گوید‪« :‬در فلم یک دختر‬ ‫درس خـوان بـودم که با همه مشـکالت و‬ ‫موانـع تلاش می‌کـردم بـه مکتـب بـروم‪،‬‬ ‫مشـکالت آن وقـت گروه طالبـان بوده که‬ ‫زنان حتی در رفت و آمد به بازار محدودیت‬ ‫داشتند‪ ،‬ولی من می‌رفتم درس می‌خواندم‬ ‫تـا بـه زنـان نشـان بدهـم کـه مـا کار کرده‬ ‫می‌توانیم»‪.‬‬ ‫شـاید او کـودک خوش اقبـال بوده که ده‬ ‫روز بعـد از تولـد او زمانی‌که که خانواده‌اش‬ ‫مجبور به ترک بامیان شـد‪ ،‬از شـدت سرما‬ ‫جان به سالمت برد‪.‬‬ ‫وقتـی گـروه طالبـان وارد بامیـان شـد‪،‬‬ ‫خانـواده نیکبخـت راه فـرار بـه ولسـوالی‬ ‫بهسود میدان وردک را در پیش گرفت‪.‬‬ ‫نوروز پدر بختی می‌گوید حاال به دخترش‬ ‫افتخار می‌کند که برای به تصویر کشیدن‬ ‫زندگی پر از خشونت زنان نقش بازی کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫او می‌گوید‪« :‬بسیار زیاد افتخار می‌کنم که‬ ‫دخترم در این فلم کار کرد‪ ،‬همیشه تشویق‬ ‫کـردم کـه مکتب بخواند‪ ،‬دانشـگاه برود تا‬ ‫در آینده خودش یک کارگردان شـود‪ ،‬این‬ ‫کارها تنها مربوط به مردان نمی‌شود مربوط‬ ‫به زنان هم می‌شود ما زنان خیلی فعال در‬ ‫جامعه داریم ‪ .‬درسـت اسـت که من مکتب‬ ‫نخوانـدم ولی مسـافرت زیاد کـردم افراد با‬ ‫سواد را هم دیدم افراد بی سواد را هم»‪.‬‬ ‫فلم بودا از شـرم فروریخت به کارگردانی‬ ‫حنـا مخملبـاف در بامیـان در سـال ‪2006‬‬ ‫تهیه شد که اخیرا در برنامه پرگار بی‌بی‌سی‬ ‫هم منتشر شد‪.‬‬ ‫در افغانستان حضور دختران در فلم های‬ ‫ایـن چینینـی خالی از درد سـر هم نیسـت‪.‬‬ ‫نیکبخـت نـوروزی پـس از اکـران این فلم‬ ‫فقط یک بار تا کابل پایتخت سفر کرده‪.‬‬ ‫ترس از ناامنی پای او را از سـفر گرفته و‬ ‫حاال هم کمتر در میان مردم ظاهر می‌شود‪.‬‬ ‫(بی بی سی)‬

‫کنسرت موسیقی‬ ‫هفت کشور مسلمان‬ ‫در شمال کالیفرنیا‬

‫کنسرت موسیقی هفت کشور مسلمان با عنوان «نت‌ها علیه ممنوعیت» شامگاه شنبه (‪۲۵‬‬ ‫مارس) در شهر اوکلند ایالت کالیفرنیا آمریکا برگزار شد‪.‬‬ ‫گروه موسـیقی «اصوات» با همکاری و پشـتیبانی مرکز اسلامی فرهنگی شمال کالیفرنیا‬ ‫(‪ )ICCNC‬که بنیادی ایرانی‪-‬اسالمی است‪ ،‬برگزار کننده‌های این کنسرت بودند‪.‬‬ ‫گـروه اصـوات کـه توسـط یـک زن فلسـطینی مدیریـت می‌شـود‪ ،‬اغلب متمرکز بـر اجرای‬ ‫موسیقی کالسیک و قومی از کشورهای عربی متمرکز است‪ .‬اما در این کنسرت ویژه‪ ،‬گروه‬ ‫اصوات قطعاتی از موسیقی ایرانی را با حضور هنرمندان مقیم منطقه اجرا کرد‪.‬‬ ‫لیبی شاف‪ ،‬شهردار اوکلند در این کنسرت حضور داشت‬ ‫حضور لیبی شـاف‪ ،‬شـهردار اوکلند از جمله نکات جالب توجه این برنامه بود‪ .‬او که برای‬ ‫دیداری کوتاه به این مراسـم آمده بود‪ ،‬در نهایت بیش از ‪ ۲‬و نیم سـاعت تماشـاگر مراسـم‬ ‫بود‪.‬‬ ‫عمده اجراها برگرفته شـده از قطعات معروف موسـیقی هر کشـور بود‪ .‬همچنین‪ ،‬تمامی‬ ‫اشعار به زبان انگلیسی ترجمه شده بودند و همزمان با اجرا روی صفحه نمایش پیدا کردند‪.‬‬ ‫بخشی بزرگی از تماشاگران برنامه را پیروان ادیان مسیحی و یهودی تشکیل می‌دادند‪،‬‬ ‫که برای اعالم همبستگی با مسلمانان‌ها و مخالفت با فرمان دونالد ترامپ به این کنسرت‬ ‫آمده بودند‪.‬‬ ‫نبیال مانگو‪ ،‬مدیر فلسطینی گروه اصوات گفت‪" :‬از زمانی که بحث ممنوعیت صدور ویزا از‬ ‫سوی رئیس‌جمهور جدید آمریکا مطرح شد‪ ،‬ما به فکر افتادیم که از یک رویداد هنری برای‬ ‫رساندن صدای اعتراض خود به این فرمان استفاده کنیم تا نشان دهیم کشورهای مسلمان‬ ‫فرهنگی غنی و کهن دارند و نباید تنها صدای خشـونت عده‌ای معدود‪ ،‬سـبب شـود تا این‬ ‫همه ویژگی‌های مثبت از یادها برود"‪.‬‬ ‫عالوه بر هنرمندان ایرانی و عرب‪ ،‬چند نوازنده آمریکایی مقیم منطقه نیز با این گروه در‬ ‫برگزاری کنسرت همکاری کردند‪.‬‬ ‫همزمـان بـا اجـرای کنسـرت‪ ،‬یک میـز ویژه از طرف وکالی آمریکایی برپا شـده بود که به‬ ‫شـهروندان این هفت کشـور مشـاوره رایگان برای مشـکالت حقوقی مرتبط با این فرمان‬ ‫می‌رساند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪83 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫دور از رخت سرای درد است خانهء من‬ ‫خورشید من کجائی سرد است خانهء من‬ ‫یادی از ساربان آوازخوان فراموش ناشدنی کشور‬ ‫بمناسبت بیست و سومین سال وفاتش‬ ‫نگارنده ‪ -‬زلمی رزمی‬ ‫عبدالرحیم سـاربان آوازخوان محبوب کشـور متولد شهرکابل‬ ‫است او ‪ ۲۳‬سال قبل بروزهفتم حمل سال ‪ ۱۳۷۳‬خورشیدی در‬ ‫دیارغربت درشهرپشاورپاکستان برای ابد رخت سفر بربست و در‬ ‫خواب غنود‪.‬‬ ‫سـاربان از دوران کودکی آواز زیبا و دلنشـین داشـت و عشـق‬ ‫بموسـیقی در وی شـعله ور بـود وقتـی آهنـگ هـای فلکلـور‬ ‫وطـن را زمزمـه میکـرد موردتشـویق و تحسـین قرارمیگرفت و‬ ‫ابرازاحساسات مردم را نسبت بخودش بچشم میدید‬ ‫درجوانی مدتی روی سـتیژتیاتر کابل ظاهرگشت اما عشق به‬ ‫موسیقی و آوازخوانی اورا بسوی هنر موسیقی کشانید و همکاری‬ ‫هنری را با رادیو افغانستان آغازنمود‬ ‫ساربان درطول دوران همکاری هنری اش با رادیو صدها ترانه‬ ‫اجـرا کـرد که برخی ازترانه هـای او ازبیادماندنـی ترین ترانه ها‬ ‫درتاریخ موسیقی کشورماست‪.‬‬ ‫آهنگ های ‪:‬‬ ‫خورشید من کجایی سرد است خانه من‬ ‫از بس که نازنینی و نازت کشیدنیست‬ ‫چشمک بزن ستاره‬

‫دخپل یارله مینه‬ ‫صبح کشورمیوات‬ ‫در دامن صحرا‬ ‫بنمای مه رویت ای مهرگسل امشب‬ ‫ای دیر به دست آمده بس زود برفتی‬ ‫تو آفتابی و من آن ستارهء سحرم‬ ‫ﺳﺎﻗﯽ دﻟ ﻣﺎ ﺧﻮن ﺷﺪ ﺑﺨﺪا ﮐﻮ ﺟﺎم ﺷﺮاﺑﻢ‬ ‫دیشب به خدا خمار بودم‬ ‫تا بکی ای مه لقا خون جگرم میکنی‬

‫ساربانا‬ ‫وغیره را تا امروز هزاران تن از دوستداران وی زمزمه میکنند‬ ‫سـازبان روزگاری میگفت‪ :‬موسـیقی وسـیله ای برای انتقال‬ ‫احسـاس اسـت و موسـیقی ای کـه ازعهـده انتقـال احسـاس‬ ‫برنیاید‪ ،‬موسیقی نیست و بدرد نمی خورد‪.‬‬ ‫ایـن خواننـده خـوش آواز و محبـوب پیر و برنای کشـوربه اوج‬ ‫شـهرت و محبوبیت رسـیده بود که با دریغ و درد بیماری روانی‬ ‫جسمانی و عدم توازن فشارخون بسراغش آمد و منتج به سکته‬ ‫مغزی و فلج دسـت و پای وی شـد و زبانش را ازوی گرفت ولی‬ ‫مصیبـت تنهـا همیـن یکی نبود او درسـال های جنـگ قدرت و‬ ‫راکـت پرانـی ها بـی آسـیب باقی نماندیکـی ازهمـان راکت ها‬ ‫دربالکـی ازمکروریانهـای شـهرکابل که وی درآن بسـرمی برد‬ ‫بسـراغش آمدتـا جـان وی را و عزیزانـش را بگیـرد ولی در خانه‬ ‫همسـایه در بدیـوارش اصابـت کرد‪ ،‬شیشـه های پنجـره اش را‬ ‫شکسـت‪ ،‬گوشـت و استخوان همسـایه هایش را پاشان ساخت‬ ‫و سرانجام این هنرمند رنجور و بیمارمجبورشد مثل هزاران تن‬ ‫ازهموطنـان دیگرخـود در زیرباران راکتها خانه و کاشـانه اش را‬ ‫ترک و همراه با زن و بچه هایش درشهرپشاورپاکسـتان اقامت‬ ‫گزیند‪ .‬و اما تحمل دردغربت و آوارگی درکشوری چون پاکستان‬ ‫برای ساربان کشنده تر و دردناکتر ازراکت و مرمی بود‬ ‫وسرانجام بروزهفتم حمل سال ‪ ۱۳۷۳‬خورشیدی که دیگرتاب‬ ‫تحمـل را از دسـت داده بـود در دیـار غربت برای ابد رخت سـفر‬ ‫بربست و در خواب غنود‪.‬‬ ‫یادش را گرامی میداریم و بروانش درود میفرستیم!‬

‫نامه اسکندر مقدونی به مادرش‬ ‫وقتی اسکندر به افغانستان حمله کرد‪ ،‬ماه ها در مرز‬

‫افغانسـتان با سـپاهش ماند ولی نتوانسـت وارد خاک افغانستان شود‪ .‬پس از‬ ‫چندی مادرش به اسکندر نامه فرستاد که من تورا برای ناکامی به دنیا نیاوردم‪،‬‬ ‫چگونه است که در این مدت طوالنی نتوانستی وارد خاک آن خطه شوی؟‬ ‫اسکندر به مادرش می گوید که جواب نامه ات را می دهم‪ ،‬ولی نه با خط و‬ ‫قلم‪ .‬او یک مشت خاک افغانستان را در یک خریطه می اندازد و به دست چند‬ ‫تن از باشـندگان افغانسـتان به یونان می فرستد‪ .‬اسکندر به مادرش می گوید‪:‬‬ ‫وقتی قاصدان به نزدت رسـیدند‪ ،‬برای دو شـب خوب ایشـان را پذیرایی کن و‬ ‫در شـب سـوم‪ ،‬خاک خریطه را زیر فرش و تشـک های خانه بریز و چند تن از‬ ‫یونانی ها را نیز به خانه دعوت کن‪.‬‬ ‫مادرش مطابق دستور اسکندر عمل می کند و در شب سوم خاک را زیر فرش‬ ‫و تشک های خانه می ریزد‪ .‬وقتی یونانی ها وارد خانه می شوند و می خواهند‬ ‫بـاالی فرش و تشـک پا بگذارند‪ ،‬ناگهان مهمانـان باالی میزبانان هجوم می‬ ‫برند و به قول ما‪ ،‬به نرخ مندوی‪ ،‬یونانی ها را لت و کوب می کنند‪.‬‬ ‫مادر اسـکندر از چگونگی پاسـخ فرزند به نامه اش شـگفت زده می شـود و‬ ‫میداند که پاگذاشتن بیگانه ها باالی خاک آن کشور‪ ،‬چه پیامدی دارد‪ .‬پس از‬ ‫آن به اسـکندر دسـتور عقب نشـینی و برگشت را می دهد و می داند که فرزند‬ ‫جهان گشایش هرگز وارد خاک افغانستان نمی تواند بشود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪82 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫اکبرشالیزی کیست؟‬ ‫محمدظاهـر شـاه‪ ،‬محمـد هاشـم میونـدوال‬ ‫صدراعظـم‪ ،‬محمد اکبر شـالیزی و محمد عثمان‬ ‫صدقی وزیر اطالعات و کلتوروقت‬ ‫حین دیداراولین نمایش کمره ویدیو در افغانستان‬ ‫( که تماشاچیان خود را در صفحه تلویزیون میدیدند‬ ‫) توسـط اکبر شـالیزی در نندارتون کلتوری جشن‬ ‫سال ‪ )1964-1963( 1343‬برنامه ریزی شده بود‪.‬‬

‫محمد اکبرشالیزی یکی ازآغازگران و پایگذاران‬ ‫هنر تخنیک و صنعت سینمای افغانستان است‪.‬‬ ‫او درسـال ‪۱۳۱۴‬شمسـی درقلعـه شـالیز والیـت‬ ‫غزنـی درخانـواده با فضل و دانـش متولدگردیده و‬ ‫پـس ازختم تحصیلات در مکتب تخنیک ثانوی‬ ‫کابـل قـدم بدنیـای فوتوژورنالیزم و فیلم و سـینما‬ ‫گذاشـت و در سـالهای ‪۱۹۶۱‬و ‪ ۱۹۶۲‬بااسـتفاده‬ ‫از یـک بـورس سکالرشـیب تحصیلات فنـی را‬ ‫دردیپارتمنت سینما یونیورستی کلیفورنیای جنوبی ازراست به چپ‪:‬‬ ‫وحـدت هنرپیشـه کمیدیـن سـینمای ایـران‪،‬‬ ‫الس انجلس امریکا بپایان رسانید ‪.‬‬ ‫از اکبرشـالیزی میتـوان بعنـوان نخسـتین اکبرشـالیزی‪ ،‬مجیدمحسنی و ناصرملک مطیعی‬ ‫فوتوژورنالیسـت تعلیـم دیده ‪ ،‬نخسـتین فلمبردار هنرپیشگان سینمای ایران‪.‬‬ ‫فلمهـای اخبـاری و مسـتند ‪ ،‬نخسـتین مدیـر اکبرشـالیزی باهنرپیشـگان خارجی درفیستوال‬ ‫فیلمبرداری ریاست مستقل مطبوعات و نخستین سینماییماسکو‬ ‫رئیس موسسه افغانفلم ‪ ،‬نام برد‪.‬‬ ‫نخسـتین کار او فیلمبـرداری مراسـم ادای‬ ‫نمازعیـد بـه اشـتراک شـاه و صدراعظـم وقـت‪،‬‬ ‫اعضـای کابینـه‪ ،‬ماموریـن عالیرتبـه لشـکری‬ ‫و کشـوری و جمعیـت بزرگـی از نمازگـزاران‬ ‫درمسـجدعیدگاه اسـت کـه بعـد از تدویـن بـه‬ ‫نمایش گذاشـته شـد واولین پایه های سـینمای‬ ‫کشوراستوارگشت‪.‬‬ ‫همینطورنخسـتین فیلم مستند ازساخته های‬ ‫وی سفررسـمی محمدظاهرپادشـاه افغانسـتان‬ ‫درسـال ‪۱۹۵۸‬عیسـوی بـه ترکیـه اسـت کـه‬ ‫امورکارگردانـی و فیلمبـرداری آن بوسـیله‬ ‫اکبرشالیزی صورت گرفته است‪.‬‬ ‫اکبرشـالیزی همـواره بـرای اعتالی سـینمای‬ ‫افغانستان کوشیده وامورکارگردانی‪ ،‬فیلمبرداری‬ ‫و تهیـه و تولیدفیلـم هـای مسـتند و اخبـاری‬ ‫بیشماری را درکارنامه خود دارد که همه ازجمله‬ ‫اسـناد گرانبها و ارزنده تاریخی کشـور ما بشـمار‬ ‫میروند‪.‬‬ ‫شـالیزی برعالوه وظایف محوله‪ ،‬امور تربیتی‬ ‫یـک تعـداد زیـاد جوانانـی را کـه تـازه بسـینما و‬ ‫مخصوصن فیلمبرداری روی آورده بودند‪ ،‬بعهده‬ ‫گرفتـه ازهیچگونـه مشـوره و رهنمایـی بـا آنان‬ ‫دریـغ نکرده اسـت همچنان برای مدت دوسـال‬ ‫تعلیمی در فاکولته ژورنالیزم پوهنتون کابل فنون‬ ‫فوتوژورنالیستی را تدریس نموده است‪.‬‬ ‫اکبرشالیزی سالهاست درایاالت متحده امریکا‬ ‫بسرمیبرد ولی قلبش هنوزهم برای وطن و مردم‬ ‫وطن و سینمای کشورش می طپد‪.‬‬ ‫صحـت و سلامت و سـعادت ایـن‬ ‫خدمتگارگرانقدرعرصه سینمای کشورخویش را‬ ‫آرزو دارم‪.‬‬ ‫از راست به چپ‪:‬‬

‫جالل نورانی مظلومانه با زنده‬ ‫گی وداع گفت‬ ‫جالل نورانی بسیار مظلومانه با زنده‬ ‫گی وداع گفت‪ ،‬مظلومانه به این سبب‬ ‫که وقتی عزرائیل به سراغش آمد ‪ ،‬نه‬ ‫یاری و نه هم مدد گاری در کنارش بود‬ ‫که از وی آب بخواهد و آخرین قطره ای‬ ‫اشکش را پاک کند ‪ ،‬چشمانش را ببندد‪،‬‬ ‫دست وپایش را راست نماید تا اورا‬ ‫آماده رفتن به خانه ابدیش سازد‪ .‬حتی‬ ‫قلم یاری با وفا و همیشه گی اش نیز‬ ‫با وی نزدیک نبود که سطری چندی از‬ ‫چگونگی جان سپردنش تحریر میکرد‪.‬‬ ‫این مرد فخیم فقیرانه جان داد و‬ ‫فقیرانه به خاک سپرده شد‪ .‬مرگ‬ ‫جالل نورانی این نویسنده شهیر کشور‬ ‫بازگو کننده بیچاره گی قلم را در کشور‬ ‫جنگ زده ای مثل افغانستان به اثبات رساند و تائید کرد که قلم ها بی ارزش شده اند و‬ ‫قلم بدستان یعنی نویسنده ها از یاد ها فراموش‪ .‬در وضعیت کنونی که همه بر تفنگ و‬ ‫مرمی می اندیشند و از میله تفنگ سخن می گویند و با زورگویی سواربه گرده های مردم‬ ‫‪،‬حکومت می کنند‪،‬عزت ‪ ،‬حرمت‪ ،‬قوت از آنها است‪ ،‬اکثر مردم در خدمت زرو وزر اند‪.‬‬ ‫شان وشوکت‪ ،‬عیش ونوش همه مربوط به اصحاب سالح است‪ .‬مجال اندیشیدن به قلم‬ ‫را اندک کسان پیدامیکنند‪ .‬گر چی بزرگان در گذشته های نه چندان دور قلم را شمشیر‬ ‫دو لبه می خواندند اما امروز این شمشیر جالیش وبرنده گی اش را از دست داده و آرام‬ ‫آرام در خدمت کسانی قرار گرفته که با توسل به تفنگ سرمایه اندوخته اند و از راه های‬ ‫غیر مشروع خودشان را مالک قصر ها و بلند منزل ها کردند و به نان ونام رسیده اند ‪.‬‬ ‫اما جالل نورانی در چنین شرایطی که از درودیوار کشور خون می بارد و هر بلست خاک‬ ‫کشور شاهد انفجار وانتحار است و هر روز به سبب رویداد های مرگ بار به تعداد مادران‪،‬‬ ‫خواهران ‪ ،‬برادران وپدران داغ دیده و سیاه پوش افزود می شود‪ ...‬در چنین فضای مملو از‬ ‫دود و آتش ‪ ،‬نورانی درعالم بی نوایی و در گوشه اتاق تاریک قلم زد و کوشید تا به لبانی‬ ‫خکشیده از غم هموطنان‪ ،‬گل خنده را بشگفاند‪ .‬وی با این همه بزرگیش لیاقت این گونه‬ ‫مراسم تشحیع جنازه را نداشت‪ .‬همه نویسنده گان ‪ ،‬شاعران‪ ،‬هنرمندان و روزنامه نگاران‬ ‫دوستان نورانی بودند به مجرد نام گرفتن ازاین اقشار وی یک خاطره دوستی باایشان را‬ ‫روایت میکرد و در اکثر نوشته هایش نیز از انها یاد کرده ‪ .‬پس این همه دوست در مراسم‬ ‫تشحیع جنازه وی کجا بودند؟‪.‬چرا این گونه سرد و بی همه کس وی تا خانه ابدی اش‬ ‫بدرقه شد؟ چرا در مراسم فاتحه خوانی این نویسنده که سالها قلم فرسایی کرد رسانه ها‬ ‫که ماشاالله تعداد شان از حساب بیرون است تشریف نداشتند؟ پاسخ واضح است که جالل‬ ‫یک نویسنده بی تملق بود نه در وصف مقامی و نه هم در وصف قومی نوشت ونه از کسی‬ ‫تمجید کرد صرف برای مردمش نوشت و کوشید با تمام توانش فرهنگ خنده را در کشور‬ ‫غم کشیده ما نهادینه سازد‪ ،‬کوشید بجای اشک غم اشک خوشی را در چشمان مردمش‬ ‫جاربسازد‪ .‬هرگاه به جای نورانی یک وکیل ناکام با زندگی وداع میگرد رسانه ها به روز ها‬ ‫به وی می پرداختند و سرک ها مسدود می شدند مردم کم از کم دو روز به خاطر تشحیح‬ ‫جنازه و فاتحه خوانی وی سرگردان می بودند‪ .‬جالل نورانی به مرگ خود نیز مردم دوستی‬ ‫واحترام به شهروندان اش را به اثبات رسانید باعث اذیت کسی نشد‪ .‬چون نفرین مردم را‬ ‫خوش نداشت‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بقیه از صفحه ‪45‬‬

‫این ضربه باالی نادر صاعقه آسـا بود والسـاعه احساس کرد که‬ ‫نصر الدین دیگر قابل اعتماد نیسـت وافکارش فاسـد وتباه شـده‬ ‫است!‬ ‫هنـوز هـم بـا دل خود بـس نیامده بـود و اکنون بـه این حقیقت‬ ‫نزدیک شده بود که هرگاه برای شخصی احساس حقارت وتذبذب‬ ‫دسـت بدهـد‪ ،‬ابـداً قـادر نخواهد بـود کار بزرگی را انجـام دهد‪ .‬به‬ ‫عنوان آخرین تالش به نصر الدین گفت‪:‬‬ ‫ واضح گپ بزن ‪ .‬چطور یکدم از این کارها دل زده شده ای؟‬‫چهرۀ نصر الدین آشکارا نشان می داد که مبارزه با دولت در خود‬ ‫ظرفیت او نیست وبی نیازی کسالت باری از چشمانش جاری بود‪.‬‬ ‫هنوز هم وانمود می کرد که اندیشه های عالی در سر دارد ومثل‬ ‫شخصیت جدی گفت‪:‬‬ ‫ فعالیت وخدمت ازخود اندازه دارد‪ ،‬حفظ جان هم فرض است‬‫‪ ...‬خیال می کنی دولت خواب اسـت که زیر ریشـش فعالیت کنی‬ ‫وترا نبیند؟‬ ‫نادر از این بهانه تراشی ها خوشش نیامد‪ .‬چون بعد از کشتن شاه‬ ‫محمـود‪ ،‬کـم وبیش به بیماری خود بزرگ بینی مبتالگشـته بود‪،‬‬ ‫هر سـخنی که موقعیت جدید اورا زیر سـوال می برد‪ ،‬در نظرش‬ ‫نهایت نفرت انگیز می نمود‪ .‬گمان برده بود نصرالدین تالش دارد‬ ‫تا ارزش های درخشـان او را از اهمیت بیاندازد و در آن لحظه به‬ ‫شـاعر فقیری شـباهت داشت که از دیگران توقع دارد تا او را مثل‬ ‫یک شـخصیت اشـراقی ارج گزارند‪ ،‬اما وقتی متوجه می شود که‬ ‫دیگران هرچند به طور پنهانی به ریشـش می خندند‪ ،‬این دنیای‬ ‫بزرگ درنظرش چنان می آید که گویی آرامگاه ارواح پلید اسـت‬ ‫وبزرگی او در آن نتواند گنجید!‬ ‫درین هنگام به حکم طبع ذاتی خویش روی آورد وبا لحن یک‬ ‫بازجو سوال کرد‪:‬‬ ‫ کار من ناسنجیده وخراب‪ ،‬اگر قاضی هاشم این وظیفه رابه تو‬‫می داد چی می کردی؟‬ ‫نصرالدین مانند شخصی که از روی آرامش وجدان صحبت می‬ ‫کند‪ ،‬پاسخ داد‪:‬‬ ‫ اول قبـول نمی کـردم‪ ،‬دوم اگرقبول کردم‪ ،‬هرطرفش را می‬‫سنجیدم وعقل خودرا قاضی می ساختم که آیا اجرای این وظیفه‬ ‫از دست من پوره است یانی؟‬ ‫درصورتی که گپ نامعلوم باشـد‪ ،‬چرا آدم چهار پنج سـیر مواد را‬ ‫در موترش بیاورد؟‬ ‫مگـر تـو خبر داشـتی که نفـر ارتباطی کـدام روز و چند بجه باید‬ ‫آنجا می آمد؟‬ ‫دفعتًا یک گپ سر راهت پیدا می شود وگیر می آیی ‪ ...‬چه جواب‬ ‫داری؟ خصوصـًا خبـر نداری در مکتوب چه نوشـته شـده و عکس‬ ‫های نفرهای خاد چقدر خطر ناک استند!‬ ‫نـادر فکـر کـرد او راسـت می گویـد‪ .‬واقعًا نتوانسـته بـود‪ ،‬چنین‬ ‫خطرهای بی اسم ورسمی را پیشبینی کند‪ ،‬حد اقل همه چیز در‬ ‫آن لحظه آهسـته آهسـته به سـوی ورطۀ ندامت پیش می رفتند‬ ‫و آن همه اهدافی که دسـت توانای احساسـات برایش شکل داده‬ ‫بودند‪ ،‬به شکل خر مهره های فریبندۀ حماقت های آرایش شده‬ ‫جلـوه گر شـده مـی رفتند؛ مع الوصـف تصور می کرد بـرای بیان‬ ‫حقایـق‪ ،‬روش هـای معقولی هم باید وجود داشـته باشـد؛ ولی در‬ ‫سـخنان شـوم نصر الدین چیزی را احساس می کرد که از روحیۀ‬ ‫دوستی وهمرازی به دور بود‪.‬‬

‫‪81 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان دنباله دار‬

‫دلگیرانه از نصر الدین پرسید‪:‬‬ ‫ حاال چی کنم؟‬‫نصرالدیـن مایـل نبود بیشـتر ازاین او را از خـود برنجاند‪ .‬هر چه‬ ‫سـعی کـرد پیام مهمـی را در البالی حرف هـا برایش حالی کند‪،‬‬ ‫موفق نشد‪ .‬شکی وجود نداشت که نادر تا اندازه یی معنی هیجان‬ ‫اورا درک مـی کـرد؛ امـا هر دو از اشـارۀ مسـتقیم به اصل موضوع‬ ‫تحاشی می ورزیدند‪.‬‬ ‫نگاه های نصرالدین پیام می دادند‪:‬‬ ‫چرا احمقانه در معرکه یی در گیرمی شـوی که فایده یی برایت‬ ‫ندارد؟‬ ‫غیر از این‪ ،‬طریقۀ معقول برای دادن مشوره به نظرش نمی آمد‪،‬‬ ‫اما خیلی تعجب انگیز بود که یک باره گوشزد کرد که‪ :‬مواد را به‬ ‫صاحبش پس بده وبرایش بگو این کار از دسـت من پوره نیسـت‪.‬‬ ‫قاضی هاشـم نفر های زیاد دارد که در سـمت شـمال برایش کار‬ ‫می کنند ‪...‬‬ ‫نادردر بارۀ القیدی آشکار نصرالدین درنگی اندیشید‪:‬‬ ‫ در فکر هستم چرا من وتو خود را گم کرده ایم؟‬‫این سوال باب طبع نصر الدین نبود و احساس می کرد لحظۀ رو‬ ‫گردانی عالج نا پذیر از نادر فرا رسیده است‪ .‬در حالی که حکیمانه‬ ‫به چیزی فکر می کرد‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫ هر طوری فکر می کنی ‪ ...‬گپ هایم را برایت گفتم و از گردنم‬‫خالص کردم!‬ ‫نادر از رستوران بیرون رفت‪ .‬سر سنگین شده اش روی گردنش‬ ‫بـار اضافـی شـده بـود‪ .‬هـول ندامـت جاذبـۀ نیرومنـدی دارد و گاه‬ ‫سرکش ترین آدم ها را دست آموز خود می کند‪ .‬آیا واقعًا احساس‬ ‫ندامت می کرد؟ قبل از آن که از رویارویی درونی با چنین احساسی‬ ‫اجتناب کند‪ ،‬از سخنان نا سازگار نصرالدین هیجان زده گشته بود‪.‬‬ ‫سـخنان نصرالدیـن اگـر چه آهنگ نـرم وبی غرضانه داشـتند‪،‬‬ ‫چقـدر تهـی بودند! این حالت یک باردیگر رودبـار ارادۀ تازه یی را‬ ‫در خشـکزار روح تنهای نادر جاری کرده بود‪ .‬او خود نمی دانسـت‬ ‫کـه حـاال هم به هیجان های درونی خویش تسـلیم شـده بود‪ ،‬به‬ ‫همیـن سـبب فکـر می کـرد که چیـزی در رابطۀ او بـا نصر الدین‬ ‫فاصله انداخته و اکنون به جای دوست همرازش‪ ،‬هیوالی مهیبی‬ ‫را مشاهده می کرد‪ .‬اینک کلمه به کلمه حرف های او را دوباره در‬ ‫مغز خود مرور می کرد‪ ،‬با آن هم خودش را سزاوار سرزنش نمی‬ ‫دانسـت؛ در عوض برای نصر الدین متأسـف بود‪ ،‬شاید یک مقدار‬ ‫مشکل او درین حقیقت خالصه می شد که به افکار و عقاید آدم‬ ‫های عاقل تر از خویش اهمیتی نمی داد‪.‬‬ ‫او در واقـع انگیـزۀ مقاومـت ناپذیـر دیگـری را در خود حمل می‬ ‫کرد که به‬ ‫واسطۀ آن‪ ،‬موانع کوچک زندگی را از سر راهش بر می داشت‪.‬‬ ‫ایـن چگونـه انگیزه یی بود کـه او را در فعالیت های پرخطر‪ ،‬قهرا‬ ‫ًبـه جلـو مـی برد؟ عقل او درین بـاره فقط چند کلمه تحویل زبان‬ ‫می داد‪.‬‬ ‫واقعیـت ایـن که آن چـه درآن روزگار اتفاق افتاد‪ ،‬طور دیگربود‪.‬‬ ‫اساسـًا به بازی تقدیر شـباهتی نداشت وهمه چیز از آن لحظه یی‬ ‫آغاز شـد که یک صبح روشـن مردم با چشـم های خود دیدند که‬ ‫آدم هـای عجیبـی در کـوی وبرزن وخیابان های شـهر روییده اند‬ ‫وبـر موجودات پوالدین وخروشـناکی سـوار بودند کـه در هر قدم‪،‬‬ ‫زمین را به دندان می گزیدند وپاره می کردند ونعره می کشیدند‪.‬‬

‫کسی قادرنبود درین باره از آنان سوال کند؛ تازه این که زبانی هم‬ ‫دراختیار نداشـتند تا از آنان سـوال کنند که چرا آمده اند و از کجا‬ ‫آمده اند؟‬ ‫امـا نادر خیلی جسـارت نشـان داد وبا گام های بـی اختیار به آن‬ ‫ها نزدیک شـد‪ .‬البته او این مسـأله را نفهمید که درین کار چقدر‬ ‫شجاعت شگفت انگیزی از خود ظاهر ساخته است‪ .‬ظاهراً جرأت‬ ‫خـارق العـاده یی هم درکار نبود؛ زیـرا غریبه های تازه آمده‪ ،‬همه‬ ‫از جنس آدم بودند‪ .‬احتا ً‬ ‫ال هیچکسـی از همسـایه ها هم توضیح‬ ‫داده نمی توانستند که آن ها از کجا نازل شده اند! آیا افسانه های‬ ‫خیالی‪ ،‬هویت واقعی به خود یافته بودند؟‬ ‫آهسـته آهسته حیرت آنان فروکش کرد وروزهای بعد مشاهده‬ ‫کردنـد کـه تـازه آمده هـا اگر چه سـرخ چهره وعبـوس بودند‪ ،‬گاه‬ ‫گاهی به سـوی صاحبان شـهر لبخند می زدند‪ ،‬حتی نشانه هایی‬ ‫دیده می شد که میل دارند با آنان باب گفت وگو باز کنند‪ .‬بیشتر‬ ‫میل داشتند فقط باخود شان به زبان جن ها صحبت کنند و درآن‬ ‫هوای سرد زمستان‪ ،‬بدن های شان را برهنه سازند!‬ ‫چنین حالت جاذبۀ نیرومندی را هم در خود داشت ونه تنها اهالی‬ ‫شـهر‪ ،‬بـل کـودکان را به سـوی خود می کشـید‪ .‬ترس و شـگفت‬ ‫زدگی مردم اندک اندک رو به کاهش می رفت؛ اما امواج گدازنده‬ ‫و کنجـکاوی عمیق از چهره های شـان فـوران می کرد‪ .‬کودکان‬ ‫تقریبًا یقین یافته بودند که اینک دیوهای قدرتمند قصه های مادر‬ ‫کالن ها‪ ،‬کوچک شـده وبه دیدار آنان شـتافته اند! تفاوت این بود‬ ‫که دیوهای قصه های‬ ‫مادر کالن ها‪ ،‬کوه ها را روی شانه های خویش بلند مکردند تا‬ ‫برفرق جادوگران بکوبند؛ مگر این غریبه های کوچک شده‪ ،‬خود‬ ‫روی کوه پاره هایی سوار بودند که زیر پای شان می غریدند‪ .‬چنین‬ ‫تغییر شگفتی را چه کسی می توانست توضیح دهد؟‬ ‫انصافًا تهور کودکان بیشتر از بزرگساالن مایۀ‬ ‫تحسـین بـود و در اطراف آن جانـداران عجیب حلقه می زدند و‬ ‫پیوسـته به ذهن خود فشـار می آوردند که آیا این هیاکل تازه‪ ،‬با‬ ‫اشباح ترسناک قصه های مادر بزرگ ها چه خویشاوندی داشتند؟‬ ‫آیا از سـوی کاهنان آسـمانی اهلی شـده وبه زمین فرسـتاده شده‬ ‫بودند؟ هرچند این مخلوقات مشـکوک ‪ ،‬صاحب دو دسـت ودو پا‬ ‫بودنـد‪ ،‬خیلـی به راحتی بر شـانه های غول هـای کوچک خویش‬ ‫سوار می شدند‪ ،‬شگفت آن که غولهای شان از آن ها اطاعت می‬ ‫کردند وبه سینه می خزیدند‪ .‬فقط صدای شان خیلی وحشتناک بود‬ ‫اسـباب حرام کردن خواب کودکان شـهر بود‪ .‬تفاوت صدای غول‬ ‫های کوچک پوالدین با آوای لرزاننده ورعد آسای هیوالی قصه‬ ‫ها‪ ،‬به وضاحت قابل درک بود ‪ ...‬سر انجام سرهای کوچک کودکان‬ ‫را وهم دنباله داری می انباشـت وبه سـوی خانه های خویش می‬ ‫گریختند‪ .‬نادر درآن روزها مثل کودکان به دور وبراشباح ناشناخته‬ ‫قدم می زد وپیش خود می گفت ‪:‬‬ ‫ این ها به چه حقی این جا آمده اند؟‬‫اول احساس نمی کرد که ممکن است چیزهای دردناک واذیت‬ ‫کننـده ای در ذهنـش ته نشـین شـوند کـه او دیگر قـادر به بیرون‬ ‫راندن آن ها از ذهن خود نباشد‪ ،‬بعد ها می گفت‪:‬‬ ‫ همه چیزها از دسـت رفت ‪ ...‬همه چیز از دسـت رفت ‪ ...‬خوار‬‫شدیم ‪ ،‬بندۀ بنده شدیم ‪ ...‬روس ها ملک ما را گرفتند ‪ ...‬حاال ما را‬ ‫مثل لقمه یی با دندان های خود می جوند ‪...‬‬ ‫درد مشترکی به جان همه ای اهالی شهر افتاده بود‪ ،‬درد خشکی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪80 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫بهترین میز کار دنیا‬ ‫میـز کار به‌عنـوان یکیـاز مهم‌ترین ابزارهای پرکاربرد روزانه می‌تواند در سالمت و بهره‌وری‬ ‫شـما تأثیر به سـزایی داشـته باشـد؛ از همین رو انتخاب میز کار مناسـب حتی باوجود هزینه باال‬ ‫احتمـا ً‬ ‫ال بـه‌صرفـه خواهد بود زیرا میتوانید از بروز کمردرد ‪ ،‬گردن درد و فشـار های زیاد به مهره‬ ‫های کمر جلوگیری کند‪.‬‬ ‫یک شرکت فعال در عرصه فناوری میز کاری را تولید کرده است که از هر نظر باحالتی که شما‬ ‫می‌خواهید هماهنگ می‌شود‪ .‬و میز و چوکی آن تنظیم می‌شود‪.‬‬ ‫چوکی این محصول شباهت بسیار زیادی به چوکی‌هایی که داکتر دندان‌ها روی آن نشسته‌اید‬ ‫دارد‪ .‬و میز آن نیز امکان تنظیم در هر ارتفاع و نقطه‌ای که بخواهید را دارد‪.‬‬

‫هوشمند ترین و بهترین میزکار‬ ‫شـرکت سـازنده ‪ 5‬سـال روی این محصول کارکرده و ‪ 5‬نسـخه آزمایشی (پورتو تایپ) را نیز به‬ ‫کمک همکاری مشترک طراحان‪ ،‬مهندسان مکانیک و الکترونیک تولید کرده بود تا درنهایت به‬ ‫این نتیجه فوق‌العاده رسیده است‪.‬‬ ‫این میز در سـه حالت نشسـته و ایسـتاده و خوابیده قابل‌اسـتفاده اسـت و میز کام ً‬ ‫ال قابل تنظیم‬ ‫آن نیز قابلیت نصب چند نمایشـگر کوچک یا نمایشـگرهای بزرگ باالتر از ‪ 21‬اینچ را نیز دارد‪.‬‬ ‫همچنیـن می‌توانیـد لـپ‌تاپ خود را هم درجایی مخصوص در کنار نمایشـگر میز قرار دهید و یا‬ ‫اینکه از میز زیر آن را به نمایشگرها متصل کنید‪.‬‬

‫وزن این محصول حدود ‪ 95‬کیلوگرم است و ب ‌ه وسیله چر ‌خ های زیر آن قابل‌انتقال آسان است‪.‬‬ ‫نکته جالب آنکه هماهنگی میز و چوکی برای زمانی که حالت چوکی را تغییر می‌دهید حفظ می‌شود و با همان نسبت جابه‌جا می‌شوند‪ .‬و کنترل این محصول نیز روی میز آن قرار گرفته است‪.‬‬ ‫این میز در سه حالت نشسته و ایستاده و خوابیده قابل‌استفاده است‬

‫چتری هوشمند ساخته شد‬ ‫یک شـرکت اروپایی چتری هوشـمندی را ساخته است که با‬ ‫متصل شدن به تلفن هوشمند عملکردی متفاوت را برای کاربر‬ ‫خود به همراه می آورد‪.‬‬ ‫بـا داشـتن چتری هوشـمند دیگر نیازی به حمـل چتری برای‬ ‫استفاده احتمالی در برابر بارندگی نیست‪ .‬یک شرکت اروپایی با‬ ‫ساخت نسل جدیدی از چتریها‪ ،‬این مسئله را حل کرده است و‬ ‫می توان تنها در زمانیکه بارندگی قطعی است از چتری استفاده‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫چتری هوشمند می تواند زمان وقوع بارندگی را به کاربر اطالع‬ ‫دهد‬ ‫در دسته چتریهای جدید هوشمند تعدادی حسگر تعبیه شده‬ ‫اسـت که می توانند‪ ،‬رطوبت‪ ،‬دما‪ ،‬فشـار و نور موجود در هوا را‬ ‫انـدازه گیـری کنند و با پردازش اطالعـات‪ ،‬زمان وقوع بارندگی‬ ‫را بـه کاربـر خـود اطالع دهند‪ .‬با نصب برنامه ای خاص بر روی‬ ‫تلفن هوشمند که مرتبط با این چتری هوشمند است‪ ،‬اطالعات‬ ‫پردازش می شوند و ‪ ۱۵‬دقیقه قبل از وقوع بارندگی به کاربر خود‬ ‫پیام هشدار می فرستد تا چتری را با خود حمل کند‪.‬‬ ‫همچنیـن بر روی دسـته این چتری هوشـمند نوعـی زنگ و‬ ‫چـراغ وجـود دارد تا در صـورت عدم نزدیک بودن کاربر به تلفن‬ ‫خود از روی عالئم دسته چتری متوجه زمان بارندگی شود‪ .‬این‬ ‫چتری هوشـمند قرار اسـت در سـه رنگ سـفید‪ ،‬سـیاه و آفتابی‬ ‫عرضه شود‪.‬‬

‫ساخت چتری هوشمند با عملکرد متفاوت‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪79 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫تحقیقات کشاورزی و افزایش ضایعات غذایی می‏باشد‪.‬‬ ‫این گزارش هم‌چنین با پرداختن به چشم‌انداز امنیت غذایی در قرن ‪ ۲۱‬اعالم کرده است که مسایل‬ ‫مربوط به کمبود مواد غذایی‪ ،‬تولید را در این قرن با مشکل اساسی مواجه خواهد کرد‪ .‬رقابت بر سر‬ ‫زمین‏های کشاورزی و منابع آب‪ ،‬قیمت باالی انرژی و تغییرات آب و هوایی همه‌گی بدان معنا است‬ ‫که جهان باید با منابع کمتر‪ ،‬غذای بیشتری تولید کند‪ .‬رشد پایدار در بخش کشاورزی‪ ،‬عاملی حیاتی‬ ‫برای تغذیه جهان در دهه‏های آتی است‪.‬‬ ‫به گفته‌ی سیدآصف سعادت ما در افغانستان امنیت غذایی سالم نداریم‪ .‬بزرگ‌شهر‌ها به گونه‌ای‬ ‫و روسـتاها بـه گونـه‌ای دچار ناامنی غذایی اند‪ .‬او می‌گوید‪« :‬در شـهر‬ ‫آلوده‌گی و در روستا کمبود‪ ،‬غیر معیاری‌بودن مواد غذایی مشکل‌ساز‬ ‫شده است‪ ،‬در افغانستان نه تنها امنیت غذایی که ایمنی غذایی هم‬ ‫بد اسـت‪ ».‬به قول آقای سـعادت در موضوع ناامنی غذایی آلوده‌گی و‬ ‫بهداشت غذا بیشتر مورد بحث است‪ .‬به صورت کل ایمنی غذایی در‬ ‫افغانستان با طیف وسیع از مشکالت احاطه می‌شود‪ .‬از جمله‪ :‬تولیدات‬ ‫غیـر علمـی و غیـر مسـلکی غـذا‪ ،‬زراعـت عنعنـه‌ای‪ ،‬معیاری‌نبـودن‬ ‫بسته‌بندی‌ها‪ ،‬واردات غذا از کمپنی‌های نامعتبر و نبود استاندارد‌ها‪.‬‬ ‫او هم‌چنان گفت‪« :‬بیشتر غذا‌هایی که در خوراکه‌فروشی‌ها موجود‬ ‫است‪ ،‬تاریخ مصرف‌شان گذشته است و حتا اگر نگذشته باشد‪ ،‬انرژی‬ ‫و منابـع غذایی‌شـان ناکافی اسـت‪ .‬این غذاها ایمنی غذایـی ندارند و‬ ‫حشـرات در داخـل غذاهـا پکیج می‌شـود‪ ،‬بدتر از همه سیسـتمی که‬ ‫بتواند این همه را کنترول کند وجود ندارد‪».‬‬ ‫فقر از عوامل دیگری است که ارتباط مستقیم با مختل‌شدن امنیت‬ ‫و ایمنـی غذایـی دارد‪ .‬به اسـاس گزارشـی که سـازمان ملـل متحد با‬ ‫اسـتناد بـه مطالعه‌ای از بانک جهانی منتشـر کرده بـود‪ ،‬آمده بود که‬ ‫تغییرات آب و هوایی «باعث فقر و ناامنی غذایی» می‌شود‪ .‬در حالی‬ ‫کـه بـه اسـاس پیش‌بینی‌ها بـدون تغییـر آب و هوا‪ ،‬تعـداد افراد فقیر‬ ‫در جهـان تـا سـال ‪ ۲۰۳۰‬بین ‪ ۳۵‬تا ‪ ۱۲۲‬میلیون نفـر افرایش خواهد‬ ‫یافت‪ .‬به گفته‌ی آصف سعادت فقر و بی‌کاری باعث می‌شود که مردم‬ ‫بـه غـذای دل‌خـواه خود نرسـند‪ .‬نه تنها غـذای دل‌خواه کـه به غذای‬ ‫معمولی‌ای که از نیاز‌های روزمره‌شـان اسـت هم دست‌رسـی ندارند‪.‬‬ ‫او می‌گویـد‪« :‬یکـی از دالیل سـوء تغـذی مردم به ویـژه کودکان فقر‬ ‫است‪ ،‬این فقر ناشی می‌شود از سرمایه‌گذاری نکردن در بخش‌های‬ ‫زراعت و صنایع غذایی‪ ».‬به باور آقای سعادت دولت افغانستان تا هنوز‬ ‫سرمایه‌گذاری محسوسی در این بخش‌ها نکرده است‪.‬‬ ‫ناآگاهی مردم به نوبه‌ی خود عامل بزرگ مختل‌شـدن امنیت غذایی اسـت‪ .‬چنان که مردم بیشـتر‬ ‫غذای مناسب را نمی‌شناسند‪ ،‬تقسیم اوقات مشخصی که بتواند مواد غذایی مختلف با ارزش‌های‬ ‫غذایـی متفـاوت را بـرای وعده‌هـای غذایی‪ ،‬در خود داشـته باشـد‪ ،‬ندارند‪ .‬آصف سـعادت در این باره‬ ‫می‌گوید‪« :‬نبود مراکز تحقیقی خود معضلی است‪ ،‬مراکزی که بتواند میزان هر ماده را در غذا تثبیت‬ ‫کرده‪ ،‬در پشت بسته‌بندی‌ها بنویسد‪ ،‬وجود ندارد‪ ،‬اگر این کار از سوی مراکز مشخص آن انجام شود‪،‬‬ ‫مردم می‌توانند تصمیم بگیرند که در کدام وعده غذایی از کدام غذا استفاده کنند‪ ».‬او هم‌چنان گفت‪:‬‬ ‫«در بیشتر خانواده‌ها ارزش غذایی مواد برای‌شان اهمیت ندارد و تنها هدف از غذا خوردن‪ ،‬سیر شدن‬ ‫است و این همه ناشی می‌شود از ناآگاهی‪».‬‬ ‫به گفته‌ی آقای سـعادت بدامنی غذایی در کنار خلق مشـکالت و امراض دیگر‪ ،‬می‌تواند اثرهای‬ ‫مخربی بر ذهنیت‪ ،‬ذکاوت و رشد کودکان و نوجوانان داشته باشد‪ .‬به باور او رعایت نکردن بهداشت‬ ‫عمومی و آلوده‌سازی محیط در کنار کم‌بود آب‪ ،‬باعث بدامنی غذایی می‌شود‪.‬‬ ‫سیدآصف سعادت اضافه کرد‪« :‬مشکل دیگر ایمنی غذایی و زراعت آلوده‌گی آب‌ها است‪ ،‬آبی که‬ ‫با آن مزارع آب‌یاری می‌شود‪ ،‬گاهی آلوده است و حتا اکثر سبزی‌ها از مواد فاضله‌ی انسانی تغذیه‬ ‫می‌شوند‪ ،‬این گونه است که ایمنی غذایی ما بد شده است‪ ».‬او هم‌چنان گفت‪« :‬بیشتر شهروندان کشور‬ ‫امروز دچار مشکالت معده شده‌اند‪ ،‬این خود ارتباط مستقیم با بدامنی غذایی دارد‪ ،‬حشره‌کش‌هایی‬ ‫که در مزارع و باغ‌ها استفاده می‌شود‪ ،‬مواد زهری دارند و این مواد همین گونه وارد چرخه‌ی غذایی‬

‫می‌شوند‪ ،‬غذای ما آلوده‌گی کیمیاوی نیز دارد‪ ،‬به طور مثال در پالستیک مواد مضری برای صحت‬ ‫و سلامت انسـان وجود دارد‪ ،‬اما ما ضمن آن که از ظروف و خریطه‌های پالسـتیکی برای صرف و‬ ‫انتقال غذا استفاده می‌کنیم‪ ،‬در بسیاری نقاط شهر گوسفندانی که به چرا آورده می‌شوند نیز پالستیک‬ ‫می‌خورند‪ ،‬این پالستیک و مواد مضر وارد بدن‌شان شده بعد ما از آن استفاده می‌کنیم‪».‬‬ ‫به گفته‌ی آقای سعادت‪« :‬نکته دیگر این است که تغییر اقلیم باعث معیوب‌شدن محصوالت غذایی‬ ‫می‌شود‪ ،‬در افغانستان زمستان‌ها گرم شده است‪ ،‬به گونه‌ی مثال درخت سیب به ‪ ۱۶۰۰‬ساعت هوای‬ ‫زیر ‪ ۱۰‬درجه‌ی سانتی گرید نیاز دارد‪ ،‬ولی با شرایط اقیلمی موجود این معیار برای درخت سیب پوره‬

‫نمی‌شـود‪ ،‬این گونه اسـت که سـیب تولید شـده در کابل زود فاسد می‌شـود و گاهی در حجرات خود‬ ‫آلوده‌گی سمی دارد‪ ».‬او هم‌چنان گفت‪« :‬فصل رشد گیاه در افغانستان ‪ ۲۰‬روز پیش آمده است‪ ،‬گیاه‬ ‫بیسـت روز پیشـتر از مدت زمانی که باید بیدار شـود‪ ،‬سبز می‌شـود‪ ،‬این سبزشدن باعث می‌شود که‬ ‫محصول معیوب بار بیاید‪».‬‬ ‫به باور آقای سعادت امنیت و ایمنی غذایی در کل موضوع چند بعدی است و برای نظارت و بهبود‬ ‫آن یک نهاد به تنهایی کاری کرده نمی‌تواند‪ .‬او پیشنهاد می‌کند که ارگان‌های مسوول باید از آگاهی‬ ‫عامـه و تولیـد غـذا گرفته تا عرضه آن‪ ،‬نحوه مصرف و تحقیقات در زمینه آن کمپاین سرتاسـری را‬ ‫راه بیندازند‪ .‬او می‌گوید‪« :‬ما از لحاظ مدیریتی مشکل داریم‪ ،‬برای حل این مشکل تالش همه‌گانی‬ ‫به کار است و ایجاد مراکز تحقیقی که در باره‌ی غذا‪ ،‬ارزش‌های غذایی و نیاز‌ها برای مردم آگاهی‬ ‫بدهد‪ .‬هم‌چنان سیستم و نظامی برای کنترول مواد وارداتی و رشد صنایع غذایی داخلی راه بیفتد‪».‬‬ ‫رسیدن به امنیت غذایی بیش از هر چیز دیگر ضرورت به توجه و اصالح مصرف دارد‪ .‬حجم زیاد‬ ‫ضایعات نان‪ ،‬هدر دادن منابع آبی به دلیل استفاده روش‌های نادرست آبیاری زراعتی و از جهت دیگر‬ ‫بی‌توجهـی بـه نگهداری مناسـب از محصـوالت زراعتی و باغی از دالیـل نگران‌کننده در این زمینه‬ ‫است‪ .‬بخشی از این اصالح مصرف به مسووالن بر می‌گردد و بخشی به ما‪ .‬توقع زیادی نیست اگر‬ ‫از مسوولین بخواهیم با تقویت فرایند بازاریابی و رسیده‌گی بیشتر به اموری مثل بسته‌بندی و توزیع‬ ‫مناسب محصوالت از اتالف آن‌ها جلوگیری کنند و البته خرید نان و سایر اقالم خوراکی به میزان‬ ‫احتیاج هم‪ ،‬کار سختی نیست‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪78 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫‪ -‬لیمه آفشید‬

‫ناامنی غذایی سالمت شهروندان را‬ ‫تهدید می‌کند‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪77 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تـاریـخـی دنـبـاله دار‬

‫در اینجا هدف دفاع از کارنامه های محمد داود و همفکرانش در‬ ‫مقابل تعبیر‪ ،‬تفسیر و برداشت های ذهنی مخالفین شان نیست‪،‬‬ ‫بلکه به میان گذاشتن جریانات است تا مردم به صورت مجموع‬ ‫توانایـی و معلومـات آن را دریابند تا خدمات خدمتگذاران کشـور‬ ‫خویش را که در عمل پیاده کردند و هزاران هزار مدرک و شواهد‬ ‫به سر زنده دارند به مقایسه گذاشته قضاوت کنند نه به روی حرف‬ ‫های مفت کینه توزی چند‪.‬‬ ‫چنانچه محمد داود و دوستانش با شناختی که از مردم افغانستان‬ ‫داشـتند برای رسـیدن بـه دموکراسـی واقعی (حکومـت قانون) و‬ ‫زمینـه سـازی جهـت آزادی مطبوعـات برای همۀ مـردم کار می‬ ‫کردند نه به یک طبقۀ خاص و نه به گروه معینی‪ .‬از آنرو در آن‬ ‫روزها عقیده بر آن بود که در جامعه ای که نیمی از پیکرش به نام‬ ‫زن از حقوق مدنی و انسانی محروم باشد‪ ،‬نمی توان مدعی تعمیم‬ ‫عدالت بود و یا از حقوق بشر سخن گفت‪.‬‬ ‫از جانب دیگر آزادی مطبوعات و انتخابات پارلمانی آزادی عمل‬ ‫عقـب گرایـان و عناصـری را در بـر داشـت که بر اذهـان اکثریت‬ ‫جامعه که مخالف نهضت نسـوان بودند نفوذ و حاکمیت داشـتند‪.‬‬ ‫از آنرو با در نظرداشـت شـرایط پنجاه سـال قبل از امروز ‪1338 -‬‬ ‫هـ‪.‬ش‪ - .‬حق اولویت به نهضت نسـوان و حقوق مسـاوی آنان با‬ ‫مردان در افغانستان داده شده بود‪.‬‬ ‫علاوه بـر آن در شـروع حکومـت محمـد داود – سـنبله ‪1332‬‬ ‫هــ‪.‬ش‪ – .‬از پاییـن ترین واحـد اداری تا باالترین مقامات دولتی‪،‬‬ ‫حتـی در ده و قریـه و شـهرها‪ ،‬سـر و کلـۀ آنانی دیده می شـد که‬ ‫بـا کمـی جلـو دادن به آنها قلـدوری به راه مـی انداختند و حقوق‬ ‫اکثریت جامعه را زیر پا می کردند – مانند جنگ ساالران امروزی‪.‬‬ ‫بنـاء بـرای پیـاده کـردن دموکراسـی واقعـی و تعمیـم عدالـت‬ ‫ً‬ ‫اجتماعـی‪ ،‬ایجـاب مـی نمـود تا آنانـی را که به قلـدوری و قانون‬ ‫شـکنی عـادت داشـتند اول تـر از همـه به پیـروی از قانـون وادار‬ ‫نمـود‪ .‬و ثانیـًا در تعویـض قلدورهـای دولتی با فارغـان پوهنتون‬ ‫و دوسـتداران قانـون جـد و جهـد نمود‪ .‬زیـرا در غیـر آن آزادی و‬ ‫دموکراسـی در آن سـال­ها و با چنان اشـخاصی مفهوم آنرا داشت‬ ‫تا هم به گرگ و هم به گوسفند آزادی عمل بخشید‪ ،‬که در نزد‬ ‫محمد داود و هم پیمانانش برخالف تصور و پندار بعضی­ها‪ ،‬معنی‬ ‫و مفهـوم نادیـده گرفتـن ضعفـا و مسـتمندان‪ ،‬و در واقع پایمالی‬ ‫حقوق اکثریت خاموش جامعه و جلو دادن به یک اقلیت زورمند‬ ‫تحت نام ودیعه دموکراسی در افغانستان را داشت – مانند امروز‪.‬‬ ‫و بـه عقیـدۀ مـا‪ :‬ترحـم بـر پلنگ تیـز دندان سـتمکاری بـود بر‬ ‫گوسفندان‪ ،‬نه دموکراسی‪.‬‬ ‫از آنـرو قانـون جدیـد ماموریـن (‪ 1333‬هــ‪.‬ش‪ ،).‬کـه در آن بـه‬ ‫فارغان پوهنتون اجازه می داد از سـه تا پنج رتبه باالتر را کفالت‬ ‫کنند‪ ،‬تصویب شد‪ .‬بدینسان تعداد زیادی از حکومت های محلی‬ ‫و محاکم در والیات و نکات کلیدی اداری و سیاسی در وزارتخانه‬ ‫هـا تحـت ادارۀ لیسانسـه هـا‪ ،‬مافوق لیسـانس و آنانی کـه دکترا‬ ‫داشتند قرار داده شد‪.‬‬ ‫برای جلوگیری از کارشکنی کهنه کاران در برابر مامورین تعلیم‬ ‫یافتـه‪ ،‬فرمانـی به امضای محمـد داود از دفتر قلم مخصوص به‬ ‫دوائر ذیربط صادر شده بود که‪ :‬فارغان پوهنتون که در دوائر دولتی‬ ‫به کار گماشته می شوند با وجود علمیتی که دارند اکثراً از تجارب‬ ‫اداری بی بهره اند‪.‬‬

‫بناء اگر مرتکب سهو و خطایی شوند‪ ،‬دوستانه آنان را به سهو‬ ‫ً‬ ‫شان ملتفت نمایند و اگر عمل شان تکرار گردید اخطار داده شود‪،‬‬ ‫بـرای بـار سـوم کسـر معاش گردنـد و در تکـرار آن تفتیـش و در‬ ‫صورت لزوم محاکمه شوند‪.‬‬ ‫بدینگونه در واقع فارغان پوهنتون و آنانی که تحصیالت باالتر‬ ‫داشتند از حمایت و اعتماد دولت برخوردار بودند‪.‬‬ ‫بـرای پی گیری از ایـن احکام مدیر قلم مخصوص صدراعظم‬ ‫وظیفه داشت تا در برابر برخورد عجوالنۀ ادارات امنیتی و تفتیش‬ ‫اداری‪ ،‬بـدون اینکـه نظم اداری برهم خورده باشـد‪ ،‬از اشـخاص‬ ‫گفته شده حمایت نماید‪.‬‬ ‫ایجـاد چنیـن روابـط از جانب صدراعظم باعـث عالقه مندی و‬ ‫همـکاری نسـل جـوان به پالن هـای اقتصادی و انکشـاف همه‬ ‫جانبۀ کشـور شـان شده بود تا به بطالت و کارشکنی‪ .‬چنانچه در‬ ‫دورۀ صدارت محمد داود با اینکه ده بار در کمیت و کیفیت معارف‬ ‫کشـور افـزوده شـده بـود‪ ،‬یـک حادثۀ نامـوزون یا یک سرکشـی‬ ‫غیرقانونـی در مقابـل حکومت در هیچ گوشـه ای از گوشـه های‬ ‫کشور و پوهنتون کابل به وقوع نپیوست و هیچ گروهی به نام بی‬ ‫خدا و یا اخوانی در کشور اظهار موجودیت نکرد‪.‬‬ ‫در کشـور آرامـش بوجـود آمده بود تا هر کس مشـغول کاری و‬ ‫امیدوار به آیندۀ بهتری باشد‪ ،‬و امید آن می رفت تا نسل جوان‪،‬‬ ‫به صورت سالم با یک رهنمایی صادقانه‪ ،‬در تشکیالت حزبی و‬ ‫در ایجاد حکومت مردم توسط مردم‪ ،‬بدون اینکه به راست یا چپ‬ ‫غلطیده باشند‪ ،‬با آرامش خاطر سهیم شوند‪.‬‬ ‫به هر صورت کار خستگی ناپذیر در ده سال صدارت محمد داود‬ ‫مانند عملی کردن پالن پنج سـالۀ اول و شـروع پالن پنج سـالۀ‬ ‫دوم اقتصادی‪ ،‬نهضت نسـوان و خصوصًا تعمیم حقوق مسـاوی‬ ‫زن با مرد و انکساف نسبی معارف در سرتاسر کشور‪ ،‬و قرار دادن‬ ‫اکثـر نـکات کلیـدی اردو و پولیـس و دوائـر دولتـی در ادارۀ طبقۀ‬ ‫تعلیـم یافتـه و ده هـا پـروژۀ مفید و مثمـر دیگـر‪ ،‬و از همه واالتر‬ ‫جانبـداری از حقـوق افغان های ماورای خط دیورنـد برای آزادی‬ ‫شان و درخشیدن سیاست خارجی و بیطرفی فعال افغانستان بود‬ ‫که کشور غرور آفرین ما را دو باره در صف اول کشورهای مبارز‬ ‫و بیطرف جهان قرار داده بود‪.‬‬ ‫بالطبع چنین چرخش عظیم و بی سـابقه­ای در کشـور در کنار‬ ‫خـود بـه اصطلاح تعـدادی زده و زخمی‪ ،‬یا به عبـارۀ دیگر آنانی‬ ‫که منافع خود را خصوصًا با جا به جا شدن نیروی جوان و تعلیم‬ ‫یافتـه در دوائر دولتی از دسـت داده بودنـد و یا می دادند‪ ،‬به جای‬ ‫می گذاشـت که با دسـته جات دیگری مانند روحانیون و علمای‬ ‫تاریـک اندیـش و مخالف نهضت نسـوان همدسـت می شـدند و‬ ‫در گوشـه های خلوت ما را نفرین و تکفیر می کردند‪ .‬و از همه‬ ‫مخـرب تـر و نیرومندتر آنانی که به سیاسـت پیـروی از انگلیس‬ ‫خوی گرفته بودند‪ ،‬سیاست بیطرفی افغانستان را به وابسته گی‬ ‫حکومت محمد داود به کشورهای شرقی تعبیر می کردند‪.‬‬ ‫بدبختانه همه با هم با تنی چند از چپی های نو تولد که در اثر‬ ‫تشویق میر محمد صدیق فرهنگ در خفا در سال ‪ 1341‬هـ‪.‬ش‪.‬‬ ‫پـا بـه عرصۀ وجود گذاشـته بودند با حمایـت درباریانی که جهت‬ ‫صدراعظم شدن صف کشیده بودند‪ ،‬در تخریب و تحریف کارنامه‬ ‫های محمد داود و بدنامی دوستانش توطئه چینی می کردند‪.‬‬ ‫حـال آنکه در سـوی دیگـر عالقه مندان نهضت و دوسـتداران‬

‫سـعادت و پیشـرفت افغانسـتان و حاکمیت ملی کشـور‪ ،‬با اینکه‬ ‫کارنامه های محمد داود را می سـتودند‪ ،‬اما آرزومند آن بودند تا‬ ‫خود در سرنوشـت کشـور خویش سهیم گردند و دارای حکومتی‬ ‫شوند که از مردم و به ارادۀ مردم سرچشمه گرفته باشد‪ ،‬نه اینکه‬ ‫یکه راست از باال به سر آنها نازل گردد‪.‬‬ ‫محمـد داود کـه مانند هر انسـان دیگـر از خودخواهی مبرا نبود‬ ‫از برداشـت چنین آرزومندی در طبقۀ جوان و دانشمندان کشور‪،‬‬ ‫اراده کرد تا مانند نهضت نسوان در تفکیک حکومت از سلطنت‬ ‫هم پیشقدم باشد‪.‬‬ ‫بنـاء در سـال ‪ 1339‬هــ‪.‬ش‪ .‬در پوهنتـون کابل با حضورداشـت‬ ‫ً‬ ‫محصلیـن مـی گویـد که اکنون انکشـاف اقتصـادی زمینۀ پالن‬ ‫انکشاف اجتماعی را میسر ساخته است‪.‬‬ ‫از آنرو با درک این واقعیت و خواست بالقوۀ منورین افغانستان‬ ‫در دموکراسـی شدن کشـور با انتخابات سالم و آزادی مطبوعات‬ ‫دسـت بـه کار می شـوند تا اولتـر از همه با تعدیل قانون اساسـی‬ ‫حکومـت را از سـلطنت تفکیـک نماینـد تا مردم بتوانند تشـکیل‬ ‫حزب دهند و توسط حزب اکثریت همانند حکومت مصر در زمان‬ ‫جمال عبدالناصر و یا دولت ترکیه در دوران آتاترک حکومت مورد‬ ‫قبول و پسند خویش را انتخاب نمایند‪.‬‬ ‫زیـرا محمـد داود و نویسـنده را عقیـده برآن بـود که نه تطبیق‬ ‫دموکراسـی غرب و نه قبول جار و جنجال سوسـیالیزم شـرق در‬ ‫افغانستان کارآمد دارد‪ ،‬و نه هم وضع موجود (حکومت خاندانی)‬ ‫بیش از این برای مردم افغانستان قابل تحمل است‪.‬‬ ‫از آنرو جناب شان هفته ای دو بار با بعضی از اعضای کابینه مانند‬ ‫علـی محمـد خان معاون اول و سـردار محمد نعیم وزیر خارجه و‬ ‫معاون دوم صدراعظم‪ ،‬داکتر عبدالظاهر وزیر صحت عامه‪ ،‬داکتر‬ ‫محمد یوسـف وزیر معادن و صنایع‪ ،‬داکتر علی احمد پوپل وزیر‬ ‫معارف‪ ،‬عبدالله ملکیار وزیر مالیه‪ ،‬سید عبدالله وزیر عدلیه و سید‬ ‫شمس­الدین مجروح وزیر سرحدات طرق عملی کردن دموکراسی‬ ‫یا به عبارت دیگر تفکیک حکومت از سـلطنت را در کشـور مورد‬ ‫بحث قرار می دادند و در ضمن با تماس های خصوصی نظریات‬ ‫خویش را در بارۀ دموکراسـی شـدن کشور با برخی از دانشمندان‬ ‫خصوصـًا اسـتادان پوهنتـون در میـان مـی گذاشـت و از نظریات‬ ‫عالمانه شان استفاده می کرد‪.‬‬ ‫در نتیجه پیشنهادی را جهت تعدیل قانون اساسی و برنامه­ای‬ ‫را برای انتخابات آزاد بوسیلۀ احزاب‪ ،‬بعد از ثبت در مدیریت قلم‬ ‫مخصـوص‪ ،‬بـه حضور اعلیحضرت همایونـی تقدیم می نماید و‬ ‫سـپس به آرزوی حکومت مردمی توسـط مردم اسـتعفا می کند‬ ‫(تا جهت نلغزیدن به چپ یا راسـت بعد از اسـتعفای محمد داود‬ ‫و تشـکیل حکومت انتقالی اول حزبی توسط حکومت انتقالی به‬ ‫وجود آید و سـپس بعد از چهار سـال‪ ،‬و تشـکیل حکومت جدید‪،‬‬ ‫اجـازه داده شـود تـا حـزب مخالف تـوأم بـا آزادی مطبوعات پا به‬ ‫عرصۀ وجود گذارد)‪.‬‬ ‫واقعـًا بعد از اسـتعفای محمـد داود اگر صداقتی در دموکراسـی‬ ‫شـدن کشـور در میان می بود‪ ،‬بدون درد سـر مردم افغانسـتان تا‬ ‫سـال ‪ 1351‬هــ‪.‬ش‪ .‬دارای حکومـت انتخابـی و مردمـی و آزادی‬ ‫مطبوعات می شد که متأسفانه نه بود و نه هم شد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪76 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تـاریـخـی دنـبـاله دار‬

‫کود‌تای پنجم‬ ‫د‌ر سقوط د‌ولت جمهوری ‪,‬سرخ یا سیاه‬ ‫انکشاف پروژه آبیاری هلمند‪........................‬از کمک امریکا‬ ‫سرک کابل‪ -‬گردیز ‪ .................................‬از کمک شوروی‬ ‫سرک کابل‪ -‬تورخم‪.....................‬از کمک امریکا‬ ‫برای ده ها پروژۀ دیگر کمک های ابر قدرت ها‬ ‫نویسنده‪ :‬داکتر محمد حسن شرق‬ ‫جلب شده رفت و همچنان از بسا کشور های دیگر‬ ‫قسمت دوم‬ ‫برای سعادت مردم و آبادی افغانستان بهره برداری‬ ‫برگرفته از سایت وزین کابل ناته‬ ‫شد‪ .‬در این میان پیمان بغداد به شمول ترکیه‪،‬‬ ‫ایران‪ ،‬پاکستان و ایاالت متحدۀ امریکا – بعداً به‬ ‫نام سنتو و سیاتو – پا به عرصۀ وجود گذاشت و از حکومت افغانستان خواسته شد تا عضویت‬ ‫پیمان مذکور را بپذیرد‪.‬‬ ‫اما شمول افغانستان در پیمان مذکور از یک طرف آن را از دستۀ کشور های بیطرف بیرون می‬ ‫کشـید و آزادی اش را خدشـه­دار می کرد و از جانب دیگر آن را وامیداشـت تا به ادعای افغان های‬ ‫ماورای خط دیورند جهت آزادی شان خط بطالن کشد و خط منحوس دیورند را به نفع پاکستان و‬ ‫بر خالف اراده و آرزوی مردم افغانستان به رسمیت بشناسد‪ .‬محمد داود از چنین کار ننگینی سر باز‬ ‫زد‪ .‬آنهم به روزگاری که نپیوستن به چنین پیمان­ها نزد دول غربی و اجیران شان در افغانستان‪ ،‬هم‬ ‫پیمانی و همبستگی با اتحاد جماهیر شوروی تلقی و تعبیر می گردید‪ ،‬نه حفظ حاکمیت ملی و یا‬ ‫بیطرفی کشورهای غیرمنسلک‪.‬‬ ‫ولی با وجود آن تعدادی از زعمای کشـورهای آزاد شـده از یوغ اسـتعمار و یا در حال آزاد شـدن به‬ ‫شـمول افغانسـتان گرد هم آمدند و تالش کردند تا سـازندۀ سرنوشت کشورهای خویش باشند‪ ،‬نه‬ ‫وابسته به دسته بندی های اروپای شرقی و یا غربی‪ .‬زیرا نهضت آزادی بخش ملی در کشورهای‬ ‫زیر تسلط در آن روزها – بعد از جنگ جهانی دوم – به اوج خود رسیده بود و کشورهای استعمار زده‬ ‫یکی به تعقیب دیگری آزاد شده می رفتند و به صف کشورهای بیطرف می پیوستند‪.‬‬ ‫اما ابر قدرت ها جهت واژگون کردن نهضت های ملی در تالش بودند تا رهبران نهضت را یا به‬ ‫دام بکشـند و یا به شـکلی از اشـکال آنان را به وابسـته بودن به ابر قدرت مقابل بد نام و نزد پیروان‬ ‫بناء منافع هر دو ابر قدرت در بد نام ساختن و از بین بردن عناصر‬ ‫شان متهم به بیگانه پرستی کنند‪ً .‬‬ ‫ملی و وطن پرست در آن سال ها به هم گره خورده بود‪.‬‬ ‫چنانچه هنگری ها در سـال ‪ ۱۳۳۵‬هـ‪.‬ش‪ .‬و چندی بعد مردم چکوسـلواک جهت خروج عسـاکر‬ ‫شـوروی و اسـتقالل شـان قیـام کردند‪.‬شـوروی ها رهبـران جنبـش را نوکران امپریالیزم و دشـمن‬ ‫سوسـیالیزم مـی نامیدنـد و همه را با پیروان شـان محکوم و منکوب مـی کردند‪ .‬همچنان به اتهام‬ ‫وابسته بودن به روسیه؛ رهبرانی مانند داکتر سکارنو در اندونیزیا‪ ،‬بن بال در الجزایر‪ ،‬جمال عبدالناصر‬ ‫در مصر‪ ،‬تانکو عبدالرحمان در مالیزیا‪ ،‬پاتریس لومومبا در کانگو و ده ها شـخصیت نامور‪ ،‬مبارز و‬ ‫آزادیخـواه دیگـر در کشـورهای بیطـرف از جانب غربی هـا زیر نام فرمانبر این یا نوکـر آن‪ ،‬قربانی‬ ‫سیاست بازی ها و دسته بندی های دو ابر قدرت می شدند‪.‬‬ ‫یگانه مبارزی که از اتهام وابسـته بودن در آن گیرودار جان به سلامت برد نیلسـن مندیال‪ ،‬رهبر‬ ‫آزادیخواهـان افریقـای جنوبـی‪ ،‬بـود که عمر تا جایـی به وی وفا نمود که ابر قـدرت اتحاد جماهیر‬ ‫شوروی در اثر جنگ های افغانستان سقوط کرد و اتهام پینه کردن شخصیت های ملی به کشورهای‬ ‫بیگانه از جهان رخت بربست‪.‬‬ ‫محمد داود که روش گذشـتگان خویش را در پیروی از سیاسـت انگلیس ها در سیاسـت خارجی‬ ‫افغانستان زیر پا کرده بود و یک دنده با کشورهای بیطرف متحد و هم همبسته تر می شد‪ ،‬با کینه‬ ‫تـوزی پـی گیـر کشـورهای غربی رو به رو شـد‪ .‬چنانچه با وجودی که انگلیس هـا از نیم قارۀ هند‬ ‫رخت بر بسته بودند و از روابط خارجی افغانستان با دیگر کشورها متأثر و متضرر نمی گردیدند‪ ،‬باز‬ ‫هم نمی خواستند روابط و دوستی کهن را با ساللۀ سردار پاینده محمد خان با نزدیک شدن فرزند‬ ‫بناء با تبلیغات ناروا توسط گماشتگان خویش‬ ‫نا خلف این سالله به شوروی­ها‪ ،‬از دست داده باشند‪ً .‬‬ ‫در داخل و خارج خوش خوشک ذریعۀ علما و روحانیون تخدیر شده و کم و تم با درباریان کهنه­کار‬

‫رنگ و روغن می دادند و میان مردم تبلیغ و ترویج می کردند که محمد داود تحت تأثیر روس­ها قرار‬ ‫گرفته و کمونیست شده است‪ .‬چنانچه در آن سال­ها سیگار خوش طعم امریکایی و گوگرد با کیفیت‬ ‫و ارزان قیمت روسی‪ ،‬بازار سگرت کش­های افغانستان را به خود اختصاص داده بود و هر سیگاری‪،‬‬ ‫سگرت امریکایی را با گوگرد روسی روشن می کرد‪ .‬اما غربی­ها که به جز افواهات بی مدرک سند و‬ ‫دلیلی برای کمونیست بودن محمد داود و رفقایش نداشتند توسط یک روزنامه نگار غربی به سگرت‬ ‫کشی محمد داود اول رنگ مفکوروی دادند و سپس از آن به حیث مدرک‪ ،‬برداشت عقیدوی کردند‬ ‫و نوشتند‪" :‬شهزادۀ سرخ افغانستان (محمد داود) زمانی که سگرت امریکایی را با گوگرد روسی آتش‬ ‫می زد از خوشی به خود می بالید‪".‬‬ ‫از همین تعبیر بی مفهوم و پیش پا افتاده‪ ،‬در رسـانه های غربی تحت عنوان شـهزادۀ سـرخ در‬ ‫افغانستان‪ ،‬از کاه کوه می ساختند و محمد داود شخصیت خداپرست و مسلمان را به جرم آتش زدن‬ ‫سگرت امریکایی با گوگرد روسی به حیث شهزادۀ سرخ در دنیای غرب‪ ،‬به دروغ‪ ،‬حامی کمونیزم‬ ‫می گفتند و به اصطالح خود شان تکفیرش می کردند‪.‬‬ ‫تکفیری که مرا هم به حیث هم پیمانش با رنگ سرخ چنان در هم پیچاند که تا هنوز هم عناصر‬ ‫بی عرضه تفالۀ افواهات دیروزی را در باره ام بدون داشتن اشتها (فهم و درک سیاسی) نشخوار می‬ ‫کنند‪.‬‬

‫تأسیس جمهوریت در افغانستان‪:‬‬ ‫از همان روزهای اولی که با محمد داود آشـنا شـدم فهمیده می شـد که او در جسـتجوی کسانی‬ ‫است که به عمق خواسته ها و آرزوهای مردم در باره حکومت سلطنتی پی برده باشند و وی را در‬ ‫جریان بگذارند‪.‬‬ ‫احتما ً‬ ‫ال درک همین نکته از سوی نویسنده باعث شده باشد تا به حیث هم عقیده سیاسی و نزدیک‬ ‫ترین همکار سال­های سال با همدیگر مراوده داشته باشیم‪ .‬اما نزدیکی و قرابت وی با سلطنت به‬ ‫کمتر اشـخاص جرئت و اجازه آن را می داد تا صاف و پوسـت کنده خدمت شـان بگوید که‪ :‬طبقۀ‬ ‫چیز فهم کشور‪ ،‬با همه عالقه­مندی که به شما دارند بازهم آرزومند آنند تا در تعیین زعامت کشور‬ ‫خویش حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را داشته باشند‪.‬‬ ‫با آنهم با استفاده از اعتماد و محبت شان جرئت آن را یافته بودم تا با چند هم عقیدۀ دیگر مانند‬ ‫غالم حیدر عدالت (وزیر زراعت)‪ ،‬داکتر محمد آصف سهیل (وزیر مطبوعات)‪ ،‬محمد صدیق وزیری‬ ‫(والـی کندهـار) و‪ ،...‬در اوقـات پرس و پال‪ ،‬وی را در جریان خواسـته های نسـل جوان و اشـخاص‬ ‫دانشـمند قرار دهیم‪ .‬زیرا خودخواهی های محمد داود وی را در پیشـقدم شـدن شـان در برآوردن‬ ‫آرزوهـای مـردم واداشـته بـود تا جهت یک حکومـت انتخابی زمینه­چینی کننـد‪ .‬در حالیکه دیگر‬ ‫اعضای خاندان سلطنتی به شمول شاه حکومت را جزء الینفک سلطنت و حق مسلم خویش می‬ ‫شمردند‪.‬‬ ‫به هر صورت‪ ،‬روزهای صدارت وی در رفع عقب مانده گی های کشور به طور بی سابقه ای یکی‬ ‫پی دیگری می گذشت و با اینکه کارنامه هایش خصوصًا شهامت وی در پیاده کردن نهضت نسوان‬ ‫و سیاست بیطرفی افغانستان میان ابرقدرت ها‪ ،‬به وی محبوبیت خاصی بخشیده بود‪ ،‬اما همه با هم‬ ‫جای کمبود حکومت مردمی و انتخابی را پر نمی کرد‪.‬‬ ‫ناگفتـه نمانـد آنانی که از مردم افغانسـتان شـناخت کمتری دارند تصور می کننـد که عدم آزادی‬ ‫های فردی در آن روزها مانع سروصدای مردم جهت برآورده شدن آرزوهای شان در تأسیس یک‬ ‫حکومت انتخابی و مردمی شده باشد‪ .‬حال آنکه مردم افغانستان به شهادت تاریخ در پهلوی خصائل‬ ‫برازندۀ دیگری که دارند مردمان ناترسی هم هستند و جهت رسیدن به اهداف شان از هیچ کس و‬ ‫هیچ چیزی هراس ندارند‪.‬‬ ‫اما کارنامه های حکومت در مسائل ملی و بین­المللی خصوصًا انکشاف اقتصادی‪ ،‬به طبقۀ روشن‬ ‫ضمیر مردم افغانستان الهامی بود تا از رئیس حکومت انتظار آن را داشته باشند تا بدون درد سر و‬ ‫کشمکش های سیاسی حکومت را هم از سلطنت تفکیک نماید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪75 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪ ١٨٠‬درجه تغیر داد‪).‬‬ ‫سوالی مطرح میشود كه از شهادت مسعود چه كسانی سود بردند؟ و كدام كشورها در موجودیت او‬ ‫منافع شان را در افغانستان و منطقه در خطر میدیدند؟‬ ‫آیا نه اینطور است که‪ ٬‬قدرتهای که از فردای شهادت مسعود‪ ٬‬زمام امور افغانستان را در قبضه شان‬ ‫گرفتند و بر مقدرات سیاسی کشور ما حاکم شدند‪ ٬‬بنحوی در توطئه علیه او فعال بوده اند‪.‬‬ ‫بدون شك تروریستان از خالی موجود در سیستم امنیتی مسعود عبور نموده اورا هدف قرار دادند و‬ ‫آنچه در آن شبهۀ وجود ندارد‪ ،‬عملكرد غیر حرفۀ مسئولین اطالعاتی جبهه متحد است‪ .‬چنانچه حتی‬ ‫درمیکانیزم انفجار اتفاق نظر میان مسئولین وجود ندارد‪ ٬‬سروری انفجار را ناشی ازمواد انفجاری تعبیه‬ ‫شده در کمره میداند و به کثرت اصابت چره ها به سمت مسعود استناد میکند در حالیکه ریگستانی به‬ ‫انفجاربمیکهتروریست‬ ‫اولـی در کمرخـود بـه‬ ‫جای بطری های کامره‬ ‫جاسـازی کـرده بـود و‬ ‫باعث نصف شـدن بدن‬ ‫وی گردیـده‪ ٬‬تأکیـد‬ ‫دارد‪ .‬خلیلـی کـه قربانی‬ ‫و شـاهد صحنـۀ انفجار‬ ‫است میگود که‪( :‬بخاطر‬ ‫دارم كـه یـك آتـش آبی‬ ‫سـیر رنـگ دیـدم كـه‬ ‫بطرف من میامد واین از مابین عكاس و خبرنگار می آمد‪ ).‬آشكار است كه هم نوع سوء قصد و هم‬ ‫نحوۀ اجرای آن كام ً‬ ‫ال محاسبه شده بوده است‪ ،‬به احتمال قوی این انفجار از تیپ (نوع ماین های‬ ‫شیپ چارچ و یا شعاع مرگ) بوده كه چره هارا در شعاع معینی بسمت هدف پرتاب مینماید‪ ،‬یكی از‬ ‫خواص این نوع انفجار آنست كه مواد انفجاری در محفظۀ قیف مانند تعبیه شده كه فقط در یك سمت‬ ‫كشنده میباشد‪ .‬كه بنابر گفتۀ مسعود خلیلی كمره فلمبرداری‪ ،‬زیركانه در نیم متری مقابل مسعود‬

‫قرار داده شده بود‪ ،‬كه هیچ امكان اشتباه در آن متصور نبوده‪ .‬زنده ماندن تروریست دوهمی در یك‬ ‫سمت‪ ،‬كثرت وشدت جراحات وارده در قسمت فوقانی بدن احمد شاه مسعود در جانب دیگر‪ ،‬دال بر‬ ‫این مدعاست‪ .‬در اثر این انفجار‪ ،‬عالوه بر جراحات متعدد كوچك در بدن مسعود‪ ،‬دو چره بزرك قلب‬ ‫وی را و یك چره بزرگ چشم چپش را عمیقًا شگافته بود‪.‬‬ ‫در ال بالی این داسـتان غم انگیز‪ ،‬خواننده به سـواالت وگره های كوری مواجه میشـود كه پاسـخ‬ ‫و بازشدن هر یك از آنها‪ ،‬گامی بسوی عریان شدن حقیقت تلقی میشود‪ .‬و اگر نگاه مارا كمی فراتر‬ ‫از القاعده بیفگنیم‪ ،‬بوضوح میبینیم كه بسیاری از سر نخ ها به كشور مشخصی منتهی میشود‪ .‬كه‬ ‫اغلب فعل و انفعاالت این تراژیدی به آن مرتبط است‪ .‬انتظار من و بسیاری از دوستداران آن شهید‬ ‫از همكاران نزدیك وی بویژه آقای ریگستانی آنست كه همچنان كه ادعا مینماید‪ ،‬که در توطئه قتل‬ ‫مسعود چند نفر‪ ،‬چند سازمان و چند کشور اشتراک داشتند‪ .‬قلم اخالص و شهامت را بدست گرفته‪،‬‬ ‫حتی المقدور ابهام زدایی نمایند‪ .‬آن شهید نه تنها همۀ زنده گی اش را صرف خدمت به افغانستان و‬ ‫مردمش نمود بلکه با تنی خسته و مجروح‪ ٬‬آخرین قطرات خونش را نیز نثار شرافت و عزت افغانستان‬ ‫نمود‪ .‬او را حق بزرگی برماست که شناسایی دشمنانش کمترین آنست‪.‬‬ ‫مسـعود فراتر از زمان و مكانش زیسـت و روی همین ملحوظ اسـت كه در عصر خودش با آنهمه‬ ‫افكار واهداف بلندش ناشناخته مانده و در شعار و تبلیغات محدود و محصور‪ .‬آنچه مایه تأسف است‬ ‫اینكه دوسـتان ووابسـتگانش اهداف بزرگ و واالی مسـعود را قربانی امیال زودگذر و مقطعی خود‬ ‫نمودند‪ .‬تشتت و پراکنده گی اسفباریكه در اردوگاه یاران مسعود‪ ،‬در این ‪ ١٣‬سال نمایان شد‪ ،‬نشانگر‬ ‫آنست كه بیشتر از دشمنانش در وارونه جلوه دادن سیمای واقعی وی فعال بوده اند و آدرس فكری‬ ‫و اعتقادی ویرا گم كرده اند ولی برای درك حقانیت راه و اهداف مسعود همین نكته كافی است كه‬ ‫امروز جهان‪ ،‬آنا نی را كه مسعود در برابر شان میرزمید‪ ،‬تروریست میخواند‪ ،‬مسعود یك تنه در برابر‬ ‫كسـانی ایسـتاد كه امروز قدرتهای جهانی در برابر شـان احسـاس در مانده گی میكند‪ .‬عدم پذیرش‬ ‫مسئولیت حمله بر مسعود‪ ،‬بازگو كننده‪ ،‬باطل بودن راه وهدف عاملین آنست‪.‬‬ ‫مطمئنم این پر ونده برای همیش سربمهر نخواهد ماند‪ .‬قطعًا‪ ،‬زمان به آن پاسخ خواهد داد و چهره‬ ‫عاملین آنرا عریان خواهد نمود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪74 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫خوردن بود مرا دعوت كرد كه چای بخوریم وباالی مسایل صحبت كنیم‪ ،‬ما در وقت چای خوردن و‬ ‫صحبت كردن بودیم كه آغای عاصم سهیل آمد‪ ،‬پریشان هم بود‪ ،‬آمر صاحب گفت‪ :‬خیریت است‬ ‫وطندار؟ عاصم گفت‪ :‬مهمانان را آوردم‪ ،‬آمر صاحب با حالت تعجب‪ .‬گفت‪ :‬كجا آوردی؟ عاصم گفت‪:‬‬ ‫در عقب اتاق شما هستند‪ .‬آمرصاحب بسیار برآفروخته شد و تأكید كرد كه چطور بدون اجازه‪ ،‬مهمانان‬ ‫را عقب اتاق من آوردی‪ ،‬من كی گفتم كه بیاورید؟ عاصم هم با حالت خفگی گفت‪ :‬شما در این چند‬ ‫روز آنها را معطل كردید‪ ،‬ما از دست اینها به عذاب هستیم‪ ،‬اینها میگویند‪ :‬یا ما را رخصت كنید یا‬ ‫مالقات كنید‪ ،‬اینها عجله دارند‪ ،‬من مجبور هستم‪ ،‬چون مهمان هستند خفه نشوند‪ ،‬آمر صاحب به‬ ‫حالت بسیار جدی برای وی گفت‪ :‬شما مسئولیت خود را انجام بدهید‪ ،‬در اینجا من مهمانان را نمی‬ ‫بینم‪ ،‬آنها را به مهمانخانه ببرید و من می آیم‪ ،‬در آنجا آنها را مختصر میبینم‪ ،‬و بعد از آن من كار‬ ‫دارم‪ ،‬امروز جلسه قوماندانان است‪ ،‬دوازده بجه من آنجا می آیم‪ ،‬عاصم دوباره بیرون رفت‪ ٬‬در دهلیز‬ ‫این دو نفر تروریست منتظر بودند‪ ،‬همراه عاصم آنها هاهم رفتند‪).‬‬ ‫سروری اضافه میكند‪( :‬اگر آمر صاحب در آن وقت برای آنها اجازه میداد وآن دو نفر عرب می آمد‬ ‫ند این حادثه صبح ساعت ‪ ٠٨:٠٠‬یا ‪ ٠٨:٣٠‬صورت میگرفت‪).‬‬ ‫مسعود خلیلی سفیر افغانستان در دهلی واز دوستان نزدیك احمد شاه مسعود كه در این حادثه مجروح‬ ‫گردیده چشیم دید خود را چنین بیان میدارد‪( :‬در حدود ساعتهای ‪ ١١‬الی ‪ ١١:٣٠‬بود كه فرمانده (احمد‬ ‫شاه مسعود) وارد اتاق من شد‪ .‬در آن زمان به من گفت كه دو نفر روزنامه نگار عرب برای دو هفته‬ ‫منتظر هستند كه اورا ببینند (‪ )...‬این اولین باری بود كه من راجع به این دو نفر عرب شنیده بودم (‪)...‬‬ ‫ما به اتاق رفتیم ومن نزد فرمانده در دست راست او نشستم عاصم در دست راست من نشسته بود‪،‬‬ ‫در این زمان دو نفر به دنبال انجنیر عارف و جمشید وارد اتاق شدند (‪ )...‬مرد اول كه مصاحبه كننده‬ ‫بود با چهرۀ روشن و خیلی قد بلند بود (‪ )...‬نفر بعدی كه مسئول دوربین بود قیافیۀ مغولی داشت‪ ،‬او‬ ‫بزرگتر‪ ،‬قوی ترو بلند تر بود (‪ )...‬من از او سؤال نمودم كه مربوط كدام روزنامه میباشند او در جواب‬ ‫گفت كه به هیچ روزنامه بستگی ندارد‪ ،‬و برای مراكز اسالمی دراروپا‪ ،‬لندن و بقیه كار میكند‪ ،‬من‬ ‫به فرمانده اطالع دادم كه این مرد خبرنگار نیست (‪ )...‬گفت بگذار كارش را بكند (‪ )...‬من فكر كردم‬ ‫كه آنها بأید به یك نفر دروع گفته باشند (‪ )...‬فرمانده میخواست قبل از شروع فلمبرداری سؤاالت را‬ ‫بخواند و با آنها صحبت كند‪ .‬اكثریت سؤاالت آنها در مورد اسامه بن الدن بود‪ ،‬مث ً‬ ‫ال اگر شما كابل‬ ‫را بگیرد با اسامه چه میكنید؟ چرا در پاریس گفتید‪ ،‬اسامه مسلمانان بدی است؟ چرا شما اورا بعنوان‬ ‫یك رهبر در نظر ند ارید؟ سؤاالت او مرا عصبی نمود‪ .‬سپس فرمانده گفت كه دوربین را روشن بكنید‪،‬‬ ‫در این زمان عكاس میز را با عمل خشن كشید و من گفتم كه مانند یك كشتی گیر میباشد تا یك‬ ‫عكاس‪ ٬‬وفرمانده با صدای بلند خندید‪ .‬در این زمان عكاس سه پایه را به اندازه كوچك سوار نمود و‬ ‫دوربین را روی آن نصب كرد‪ ،‬من بخاطر دارم كه من درفكرم بود كه چرا او خیلی نزدیك آمده است‬ ‫وفقط نیم متری بود واز آن محل او قادر به فیلم برداری نبود‪ .‬فرمانده به من گفت كه از او بخواهم‬ ‫كه سواالت خودرا شروع بكند (‪ )...‬مرد رنگ پریده‪ ٬‬سواالت خودرا شروع كرد‪ ،‬سؤال اول این بود كه‬ ‫وضع افغانستان چطور است؟ و من فقط كلمه اول را ترجمه كردم كه یكباره انفجار شد‪ ،‬من صدای‬ ‫انفجـار را شـنیدم‪ ،‬فقـط بخاطـر دارم كه یك آتش آبی سـیر رنگ دیدم كه بطـرف من میامد واین از‬ ‫مابین عكاس و خبرنگار می آمد و من درآن زمان اگاه بودم و گفتم كه این دیگر آخرین لحظه زنده‬ ‫گی من میباشد (‪ )...‬من نام خدا را در زبان داشتم در این زمان حس كردم كه یك دست خیلی ضعیف‬ ‫روی سینه من میباشد‪ ،‬من مطمئن هستم كه این دست فرمانده بود‪ ،‬بعد از آن من بیهوش شدم‪ ،‬بعد‬ ‫از آن متوجه شدم كه در هلیكوپتر در آن زمان من چشم خودرا باز نمودم برای ‪ ١٠‬الی‪ ١٥‬ثانیه ومن‬ ‫دیدم كه بدن و صورت فرمانده از خون پوشیده شده است)‪ .‬آتش اصلی انفجار مسعود را نشانه گرفت‬ ‫و دقیقًا قلبش را‪ .‬او در همان لحظات آغاز انفجار جان به جان آفرین تسلیم کرد‪.‬‬ ‫در اثر انفجار بدن تروریست فیلمبردار‪ ،‬نصف شده در گوشۀ اتاق افتاده و دهمن تروریست دوهمی‬ ‫كه سالم بود از طریق پنجره بسمت پاهین فرار نموده بود‪.‬‬ ‫سـروری در صفحه ‪ ٤٤‬كتابش مینویسـد‪( :‬عرب دوهمی بعد از انفجار در سـالون از راه كلكین فرار‬ ‫كرده بوده‪).‬‬ ‫سروری در صفحه ‪ ١٦‬الی ‪ ٣٠‬كتابش مینویسد‪( :‬من در اتاق پایین كه تیلفون ستالیت در آنجا عیار‬ ‫میشد بودم كه یكبار صدای مهیبی شنیده شد (‪ )...‬گوشی تیلفون از دستم بزمین افتاد (‪ )...‬از پاهین‬ ‫بطرف باال دویدم (‪ )...‬در آنجا دو تن از بادیگارد های آمرصاحب بنام های عالم و حاج عمر در داخل‬ ‫اتاقی كه انفجار در آن صورت گرفته بود باالی جسد آمرصاحب رسیده بودند (‪ )...‬اتاق مملو از دود و‬ ‫خاك وبوی انفجار بود (قابل تذكر اسـت كه تصاویری موجود اسـت كه نشـانگر دود و ریخت و پاش‬

‫شدن اتاق است كه باید در دقایق اولیه انفجار گرفته شده باشد‪ ،‬مشخص نیست‪ ،‬توسط كی در آن‬ ‫لحظات حسـاس و پر اضطراب فلمبرداری شـده؟ (‪ )...‬جسـد آمر صاحب را داخل موتر سـاختیم‪ ،‬سر‬ ‫آمرصاحب باالی زانوی عالم گذاشته شد و حاجی عمر بطرف پاهای آمر صاحب نشست من به سیت‬ ‫پیشروی نشستم و بطرف میدان هلیكوپتر حركت كردیم تا جسد را به شفاخانه و كلینیك عاجل آن‬ ‫طرف دریا در پهلوی میدان هوائی‪ ،‬که در شهر فرخار تاجیكستان بود برسانیم‪).‬‬ ‫سروری در صفحه ‪ ٦٥‬كتابش مینگارد‪( :‬او (تروریست دوهمی) در وقت انفجار در نقطه مقابل آمر‬ ‫صاحب نشسته بود چون تمام هدف این دو تروریست‪ ،‬آمرصاحب بود به همین دلیل هم اكثر چره‬ ‫های كمره به جان آمر صاحب اصابت نموده بود وبه خود آن عرب از چره های فلزی چیزی زیادی‬ ‫نخو رده بود وازاتاق سالون از طریق كلكین ها به طرف پائین تپه كه نهر بزرگ آب نیز در آنجا جاری‬ ‫بود فرار كرده بود‪ .‬در همان حال فكر میكند كه ممكن است آمرصاحب زنده باشد‪ .‬پس دوباره طرف‬ ‫نماینده گی وزارت خارجه می آید و كوشش میكند كه از پهره داری آنجا كدام میل سالح بگیرد‪ ،‬از‬ ‫طرفی هم فهمیده بود كه ما در موتر سفید آمرصاحب طرف شفاخانه میرویم‪ ،‬او قصد داشته وقتی كه‬ ‫موتر ما نزدیك شد دوباره باالی موتر فیر كند واگرآمرصاحب زخمی باشد‪ ،‬از بین برود چون با شنیدن‬ ‫مجروحیت آمر صاحب این تشویش برایش پیدا شده بود‪.‬‬ ‫این به اصطالح خبرنگار عرب با این فكر خود یك تروریست بسیار خطرناك بود‪ ،‬چون میخواست‬ ‫بعد از انفجار انتحاری رفیق كمره مین اش‪ ،‬خودش را ضمن حمله دوهمی به آمر صاحب و ما انتحار‬ ‫نماید‪ ،‬وقتی كه طرف پهره داری می آید‪ ،‬پهره دار ها متوجه میشوند واوراتهدید میكنند‪ ،‬وقتی كه‬ ‫در این كار چانس نیافته ودر اتاق خود هم رفته نتوانسـته كه وسـایل خودرا در جائی مخفی كند ویا‬ ‫دور بیندازد واز بین ببرد مجبور میشود كه به طرف ساحۀ زمین ها و نهرآب فرار كند‪ ،‬میخواسته در‬ ‫جنگلها و بیابان ها جائی مخفی شود ولی توسط یكی از مجاهدین كشته میشود انهم بعد از درگیری‬ ‫فزیكی كه میخواسته سالح یكی از مجاهدین را بدست آورد‪).‬‬ ‫جیحون كارمند نماینده گی وزارت خارجه در خواجه بهاؤالدین که با ایندو تروریست منحیث ترجمان‬ ‫نیزکارمیکرد و بعد از این حادثه مورد بازجویی قرار گرفت‪ ٬‬میگوید‪( :‬در دفتر نشسته بودیم كه ناگهان‬ ‫صدای انفجار بلند شد و جمعی از كارمندان دفتر نماینده گی بطرف تعمیر مهمانخانه كه دود و شعله‬ ‫آتش بلند شده بود آن طرف دویدم مجروحین را توسط موتر به طرف میدان هوایی انتقال میدادند‬ ‫ومن كه سالح محافظ دفتر بدستم قرارداشت ناگهان دیدم كه یكنفر عرب های تروریست دوان دوان‬ ‫بطرف موتری كه آمرصاحب را انتقال میدهد در حال دویدن است‪ ،‬فوراً بنده آنرا مانع شده برای یك‬ ‫نفر از كارمندان دفتر كه اكنون به یادم نیست كه كدام یك از افراد دفتر بود تحویل نمودم تا مذكور‬ ‫را در یكی از اتاق های دفتر محبوس نماید همان بود كه مذكور را به اتاق دفتر محبوس نمودند و ما‬ ‫سراسیمه مصروف خاموش نمودن آتش اتاق های مهمانخانه گردیدیم كه عرب مذكور با استفاده‬ ‫از فرصت ‪ ٬‬جالی اطالق را پاره نموده و دست بفرار زده است كه باالخره مجاهدین مربوط به قاضی‬ ‫كبیر صاحب آنرا تعقیب ودنبال نمودند تا دستگیر شود وقتی كه به آنها نزدیك میشوند میخواهد كه‬ ‫سالح را از دست مجاهدین اخذ و باعث قتل دیگران شود بعداً مجاهدین مجبور باالیش فیر مینمایند‬ ‫تا موصوف بقتل میرسد او زمانی كشته شد كه بسمت پایگاه طالبان در حال فرار بود‪).‬‬ ‫عالم مجاهد مخلصی كه سالها بعنوان محافظ احمد شاه مسعود در كنار وی سپری نموده بود برایم‬ ‫گفت‪ :‬در وسط راه میان مهمانخانه ومیدان هلیكوپتر‪ ،‬متوجه شدم كه آمر صاحب نجوا كنان كلمه‬ ‫شهادت را خوانده‪ ،‬جان بجان آفرین سپرد‪ .‬و روح مطهرش به ملكوت اعلی عروج نمود‪...‬‬ ‫آری! این چنین بوقوع پیوست شهادت مسعود بزرگ‪...‬‬ ‫دو روز قبل از آنكه برجهای آسـما نخراش تجارت جهانی بمثابۀ نماد و سـمبول قدرت اقتصادی‬ ‫غرب‪ ،‬در موجودیت غول استخباراتی سی آی ای‪ ،‬فرو ریزد‪ ،‬در گوشه دیگر این كره خاكی‪ ،‬در قریه‬ ‫خواجه بهاؤالدین‪ ،‬قامت رسـای مردی از تبار صالحان وآزاده گان‪ ،‬شكسـته شـد كه جز در پیشـگاه‬ ‫خالقش‪ ،‬در برابر هیچ طاغوتی خم نگردیده بود‪.‬‬ ‫در اولین روز شهادت مسعود تایمز لندن در شمارۀ ‪ ٢٦‬سپتامبر ‪ ٢٠٠١‬خویش تحت عنوان (توطئه‬ ‫قتل مسعود در بریتانیا ریخته شده است) مطلبی را بقلم انتونی لیوید به نشر رساند‪.‬‬ ‫اگرچه بار ها مسعود در زنده گی اش‪ ،‬خطر تروریزم و افراطیت را به جهانیان هشدار داد‪ ،‬اما مرگش‬ ‫زنگ خطری بود كه جهان بویژه امریكا را از خواب خرگوشی بیدار كرد‪.‬‬ ‫مایكل بیری نویسنده‪ ٬‬محقق و از چهره های آشنا به افغانستانن میگوید‪( :‬ترور مسعود دیدگاه امریكا‬ ‫را كه جنراالن پاكستانی اورا سالها بحیث مزاحم در مسیر اهداف امریكا در منطقه معرفی كرده بودند‪،‬‬


73 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


72 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪71 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫صالح محمد ریگستانی‪ ،‬یاور نزدیك احمد شاه مسعود در زمینه مینویسد‪( :‬آنها وقتی به کابل آمدند‬ ‫توسـط نامـۀ رسـمی وزارت خارجـه طالبـان بـه وزارت دفاع طالبان معرفی شـدند تا بـه همکاری آن‬ ‫وزارت جهت انجام امور خبرنگاری به والیت پروان و کاپیسـا بروند‪ .‬پاسـپورت آنها ویزای یکسـالۀ‬ ‫"كثیرالورود" پاکستان را داشت که توسط خلیل الرحمن سکرتر اول سفارت پاکستان درلندن صادرشده‬ ‫بود‪ .‬هردوی شان نامه ای از "یاسرالتوفیق السری" مدیر یک انجمن اسالمی به نام "المرصد االعالمی‬ ‫االسالمی" درلندن‪ ،‬عنوانی عبدرب الرسول سیاف رهبر اتحاد اسالمی داشتند‪ .‬یاسر توفیق از اهالی‬ ‫مصر سالها قبل در کشورش به جرم توطئۀ ترور حسنی مبارک رییس جمهور مصر متهم و به مرگ‬ ‫محکوم شده بود‪ .‬اما قبل از دستگیری به انگلستان فرار کرد و درخواست پناهندگی داد‪ .‬او پناهندۀ‬ ‫سیاسی پذیرفته شد و پاسپورت انگلیسی به دست آورد‪ .‬عالوه بر نامۀ یاسرتوفیق‪ ،‬تبعۀ دیگر مصری‬ ‫به نام داکترهانی که در دوران جهاد علیه قوای شـوروی با رهبر اتحاد اسلامی شـناخت و دوسـتی‬ ‫داشت در صحبت تیلفونی از سیاف خواست تا با خبرنگاران مذکور همکاری نماید‪).‬‬ ‫سر انجام دو تروریست از طریق ولسوالی تگاب كه خط فاصل نظامی میان طالبان و جبهه متحد‬ ‫بود‪ ،‬بكمك استاد سیاف دوست عربان و متحد احمد شاه مسعود‪ ،‬وارد قلمرو مجاهدین میشوند‪ ،‬آنها‬ ‫معرفی نامۀ را از مركز اسالمی لندن از جانب یاسر توفیق السیری‪ ،‬كه از آنها بعنوان خبرنگار یكی‬ ‫از كانال های تلویزیونی إمارات یاد شده بود كه در حقیقت همچو كانالی اصأل وجود نداشت همراه‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫قرار اطالع مقامات امریكایی به امنیت ملی افغانستان‪( :‬یكتن از اتباع كویت به نام ابو هانی از دوران‬ ‫جهاد با استاد سیاف شناخت داشته است‪ ،‬موصوف در آن دوران با استاد سیاف در جهاد نیز اشتراك‬ ‫داشته و روابط بسیار نزدیكی با اتحاد اسالمی افغانستان داشته‪ ،‬موصوف بعد ها در بوسنی هرزگوین‬ ‫به جنگ علیه صربها رفته و استاد سیاف از این موضوع كه او در بوسنی است نیز واقف بود‪ ،‬و گاه ناگاه‬ ‫با او تماس نیز داشته است‪ .‬وی قبل از آمدن این دو عرب بشمال و به قرارگفته استاد سیاف‪ ،‬تلیفونی‬ ‫صحبت كرده و بوی خاطر نشان ساخته كه دو نفر از خبرنگاران عربی میخواهند از جبهه متحد دیدن‬ ‫نمایند‪ ،‬و وضعت اسالم را درین مناطق به دنیای عرب نشان بدهند‪ .‬و این همان موضوعی است كه‬ ‫استاد سیاف قب ً‬ ‫ال در شورای عالی دولت آنرا مطرح كرده بود‪ .‬ابو هانی به استاد سیاف إظهار داشته كه‬ ‫من در بوسنی هستم و امریكایی ها میگویند كه او در واقع دو باری كه با استاد سیاف صحبت كرد‪،‬‬ ‫از بوسنی نه بلكه از كابل و كندهار تماس گرفته بود‪).‬‬ ‫انجنیر محمد عارف سروری رئیس امنیت ملی‪ ،‬در صفحه ‪ ٢٩٩‬كتابش مینگارد‪( :‬ابو هانی تابعیت‬ ‫كویتی خود را از دست داد‪ .‬در جریان جنگ بوسنی‪ ،‬تابعیت بوسنیایی به اسم ابوهانی جسارویچ كسب‬ ‫نمـوده بـود‪ .‬وقتی دولت ایران از طرف امریكا تحت فشـار قـرار گرفت كه اعضای فراری القاعده (به‬ ‫ایـران) راشناسـایی نمایـد‪ ،‬مقامات ایرانی لیسـتی از اعضای القاعده را كه به ایـران فرار كرده بودند‪،‬‬ ‫منتشر ساخته و در اختیار سازمان ملل قراردادند‪ .‬در این لیست نام ابو هانی جسارویچ نیز نوشته شده‬ ‫بود‪ ،‬این معلومات را امریكایی ها در اختیار امنیت ملی افغانستان قرار داد و امنیت ملی از اطالعات‬ ‫ایران خواهش نمود‪ ،‬كه ابوهانی را در اختیار دولت افغانستان قرار دهد‪ ،‬زیرا دیگر نه تابعیت كویتی‬ ‫داشت و تابعیت بوسنیایی اش هم لغو شده بود‪ .‬در عین حال‪ ،‬وقتی ابوهانی در ایران دستگیر گردید‪،‬‬ ‫پاسـپورت افغانی با خود داشـته اسـت‪ .‬اما ایرانی ها این موضوع را كه ابو هانی در زندان آنهاسـت رد‬ ‫كردند‪.‬‬ ‫در عین حال حكومت امریكا اطالعات تخنیكی بدست دارد كه یاسر التوفیق السیری‪ ،‬چندین بار به‬ ‫امریكا تماس گرفته و راجع به كدام سند صحبت كرده است‪ ،‬كه از دید امریكا یی ها این همان سند‬ ‫صادر شده به تروریستان قاتل احمد شاه مسعود بود‪ .‬دولت امریكا از دولت انگلیس خواهش استرداد‬ ‫السیری را كه در زندان لندن بود‪ ،‬نمودند كه از طرف انگلیس ها رد گردید‪).‬‬ ‫سـروری در ادامـه مینویسـد‪( :‬در سـال ‪ ٢٠٠٣‬مقامـات امریكایـی به امنیـت ملی‪ ،‬اطلاع دادند كه‬ ‫شخص ابو هانی در مالیزیا دستگیر گردیده‪ ،‬اگر شما میتوانید در این مورد همكاری دولت مالیزیا را‬ ‫جلب نمائید‪ ،‬با تماس دولت افغانستان از مجاری دیپلماتیك‪ ،‬دولت مالیزیا همكاری ننمود‪ .‬باالخره‬ ‫امریكایی ها با زهم اطالع دادند كه ابوهانی به كشور مصر غرض محاكمه انتقال داده شده است‪،‬‬ ‫كه نتیجه تماس های دولت افغانستان با دولت مصر بی نتیجه بود‪ ،‬حتی آنها زمینه مالقات هیئت‬ ‫افغانسـتان را كه ریاسـت آنرا‪ ،‬محمود دقیق‪ ،‬لوی سـار نوال افغانسـتان و آمر جبهه پنجشـیر بعهده‬ ‫داشت‪ ،‬با مذكور مساعد نساختند‪).‬‬ ‫جالبتر اینكه آلن كولیسون اولین خبرنگار امریكایی كه بعد از سقوط طالبان وارد كابل شده است‪،‬‬ ‫میگوید‪( :‬كمپیوتر خود را در حادثه ترافیكی در نوامبر ‪ ٢٠٠١‬از دسـت داده ویك دسـتگاه دسـت دوم‬

‫كمپیوتر را از بازار كابل خریداری نمودم‪ ،‬از قضای روزگار این كمپیوتر متعلق به رهبران القاعده بود‬ ‫كه مدتی اسامه و الظواهری و بعد ها محمد عاطف از آن استفاده میكرده‪ ،‬كه حاوی مطالب زیادی به‬ ‫زبان های انگلیسی‪ ،‬عربی و شامل مكاتبات رهبر القاعده و مال عمر بوده‪ .‬در این كمپیوتر همان نامه‬ ‫را می یابد كه دو تروریست عرب‪ ،‬هنگام ورود به ساحه جبهه شمال آنرا ارائه میدهند‪ ،‬كه از طرف‬ ‫یاسر التوفیق السیری بود‪ .‬در مكاتبات بن الدن به مال عمر نگاشته شده بود كه بعد از مرگ مسعود‬ ‫همه كارها بسیار آسان میگردد‪).‬‬

‫به اصل مطلب بر میگردیم‪...‬‬ ‫استاد سیاف بعد از تماس ابو هانی مبنی بر ورود دو خبرنگار عرب و تقاضای همكاری با ایشان از‬ ‫بسم الله خان‪ ،‬فرمانده خطوط مقدم جبهه متحد با طالبان‪ ،‬میخواهد تا امكان ورود آنان را به داخل‬ ‫سـاحه مجاهدین مسـاعد سـازد‪ .‬كه بدین ترتیب آن دو عرب‪ ،‬ذریعه وسـیله نقلیه ایكه جهت انتقال‬ ‫شان فرستاده شده بود وارد ساحات نیرو های تحت امر احمد شاه مسعود میشوند‪ .‬سوالی ایجاد میشود‬ ‫كه آیا الزم بود دو عربی كه ویزای پاكسـتان و طالبان را دارند و از سـاحه دشـمن وارد سـاحه خودی‬ ‫میشوند‪ ،‬اینگونه استقبال شوند‪.‬‬ ‫برای اولین بار این دو عرب‪ ،‬در یك جلسـه در كمپ اسـتاد سـیاف اشـتراك نموده‪ ،‬تمرین و تظاهر‬ ‫خبرنگاری میكنند‪ ،‬ایشان به منظور اطمینان بخشی برای افكار عمومی و مسئولین امنیتی مصاحبه‬ ‫های كاذب و نمایشی ای با استاد سیاف و استاد ربانی انجام میدهند‪ ،‬طوریكه استاد سیاف میگوید‪:‬‬ ‫(سؤاالت شان سطحی بود‪ ،‬ارتباط منطقی در سواالت موجود نبود‪ ،‬وبه آنها مشكوك شدم)‪ .‬باز هم به‬ ‫مسعود تأكید میكند‪ ،‬تا جهت روشن شدن وجهه اش در میان اعراب‪ ،‬آنها را بپذیرد‪ ،‬و با آنها مصاحبه‬ ‫انجام دهد‪.‬‬ ‫آنها تالش میكنند‪ ،‬در جلسۀ كه به اشتراك استاد ربانی‪ ،‬استاد سیاف‪ ،‬فهیم خان و احمد شاه مسعود‬ ‫اسـت‪ ،‬امكان ورود یابند كه ممانعت صورت میگیرد‪ ،‬آنها كه از اشـتراك در جلسـه مشـترك رهبران‬ ‫جبهه متحد نا امید میشـوند‪ ،‬روانۀ پنجشیرشـده بدون مشـكلی از دروازۀ پنجشـیر عبور میكنند‪ ،‬در‬ ‫مهمانخانه آستانه مستقر میشوند‪ .‬در ‪ ٣١‬اگست مسعود با یك هلیكوپتر به خواجه بهاؤالدین میرود‪،‬‬ ‫آنها میخواستند با مسعود بشمال در طیاره همسفر شوند‪ ،‬اما مسعود آنرا رد نموده‪ ،‬بدون آنكه بداند‬ ‫توطئه آنان را چند روزی به تعویق می اندازد‪ ،‬آنها با هلیكوپتر بعدی وارد مقر احمد شاه مسعود شدند‪.‬‬ ‫درین پرواز دو خانم بنام های شكریه حیدر مسئول مجتمع نگار برای حقوق زنان و فرانسوس كوس‪،‬‬ ‫خبرنگار مستقل نیز است‪.‬‬ ‫فرانسوس میگوید‪( :‬من با همكارم‪ ،‬اكادی اوگنوف‪ ،‬خبرنگار روسی‪ ،‬چند روزی در پنجشیر بودیم‪،‬‬ ‫برایم گفتند این یك پرواز خاص است‪ ،‬دو عرب نیز در كابین میباشد‪ ،‬ناگهان تصور كردم اینها القاعده‬ ‫اند‪ ،‬زیرا عربها را در زندان های مسـعود دیده بودم)‪ ،‬بر اسـاس اطالعات تائیدی نشـدۀ‪ ،‬این دوعرب‬ ‫توسـط سـایر سـر نشـینان طیاره از كابین خارج سـاخته شده و با حضور شـان در عین پرواز مخالفت‬ ‫میشود‪ ،‬اما بعد از ‪ ١٢‬دقیقه معطلی توسط یكی از مسئولین مهمانخانه و یا میدان دو باره سوار طیاره‬ ‫میشوند‪ .‬در جریان پرواز فرانسوس‪ ،‬با كمره فیلمبرداری اش از داخل كابین تصویر برداری میكند‪،‬‬ ‫كه آخرین تصاویر دو عرب است‪ ،‬االوهایر صورتش را با دست راستش میپوشاند و دهمن رویش را‬ ‫بر میگرداند‪ ،‬تا در تصویر نیاید‪ .‬در خواجه بهاؤالدین‪ ،‬بخاطر داشـتن ویزای پاكسـتان و طالبان مورد‬ ‫پرسش مسئولین امنیتی قرار میگیرند‪ ،‬اما بدلیل شناخت با استاد سیاف مشكل رفع میشود‪ .‬آنها با‬ ‫پنج نفر دیگری كه جهت مالقات با مسعود آمده بودند‪ ،‬در یك تعمیر‪ ،‬برای یك هفته مستقر میشوند‪.‬‬ ‫شكریه حیدر میگوید‪( :‬از آنها پرسیدم‪ ،‬چرا به اینجا آمده اید؟ گفتند‪ :‬برای مصاحبه)‪.‬‬ ‫فرانسوس میگوید‪( :‬گفتند ما مستقلیم‪ ،‬پرسیدم كی به شما پول میدهد‪ ،‬گفتند‪ :‬این یك راز است)‪.‬‬ ‫بریگت خبرنكار دیگری كه در عین تعمیر بود‪ ،‬میگوید‪( :‬همه ما به آنها مشـكوك شـده بودم‪ ،‬اما‬ ‫هیچكس آنرا به زبان نیاورد‪ ).‬انجنیر محمد عارف سروری در صفحه پنج كتابش مینویسد‪( :‬من در‬ ‫مدت اقامتم در خواجه بهاؤالدین نقطۀ را متوجه گردیدم كه قب ً‬ ‫ال نه من و نه شـخص دیگر متوجه‬ ‫آن شده بود وآن اینكه در رابطه به امنیت آمر صاحب هیچگونه تدابیری در آنجا وجود نداشت‪ .‬برای‬ ‫همین بود كه من برای بار اول متوجه شدم كه اتخاذ تدابیر امنیتی در این عرصه امر كام ً‬ ‫ال ضروری‬ ‫میباشـد‪ ).‬وی در ادامه از توظیف شـخصی بنام موالنا هاشـم بدینمنظور خبر میدهد‪ ٬‬که مشـخص‬ ‫نیست‪ ٬‬نامبرده قبل از حادثۀ تروریستی بکارش آغاز نموده یانه؟‬ ‫سـید نور الله عماد معاون جمعیت اسلامی افغانسـتان که در آن روز ها در خواجه بهاؤالدین بسـر‬ ‫میبرد چشمدیدش را چنین بیان میدارد‪( :‬من آخرین بار آمر صاحب را در اتاقش دیدم كه در حال چای‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪70 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫بقیه از صفحه ‪22‬‬

‫داده نشد‪ .‬اسامه برای عملی نمودن نقشه ابوهانی (دوست استاد سیاف) رابر گزید‪.‬‬ ‫ابوهانی مصری كه شاید نام اصلی اش راهیچ كس نداند مانند هزاران جوان عرب دیگر در دوران‬ ‫جهاد به پشـاور آمد‪ .‬او اسـتعداد فوق العاده ای نه تنها در امور نظامی بلكه در مسـایل فرهنگی نیز‬ ‫داشت و به همین دلیل به گردانندگی مهمترین مجله مجاهدین افغان به زبان عربی به نام البنیان‬ ‫المرصوص برگزیده شد‪.‬‬ ‫ابوهانی درجنگ های افغانستان‪ ،‬تاجیكستان‪ ،‬بوسنیا و چچنیا شركت كرد و در سومالیا در كنارجنرال‬ ‫فرح عدید برضد آمریكایی ها جنگید‪ .‬برای كاری چنان بزرگ بانقشۀ حساب شده و دقیق‪ ،‬به شخص‬ ‫كاركشته ای چون او نیاز بود‪.‬‬ ‫تـرور بایـد بـه شـكل انتحاری می بود اما كسـانی كه به ترور انتحاری مـی پردازند باید از نظر فكر‬ ‫وعقیده به این اقناع برسند كه كاری كه می كنند به نفع اسالم است و با این كار آنها شهید‬ ‫می شوند‪ .‬اعضای القاعده از این قاعده مستثنی نبودند اما فقط با این تفاوت كه آنها زود تر‬ ‫تحت تاثیر شایعات قرار می گرفتند‪ .‬در این مورد باید پای اسرائیل به میدان كشیده می شد‬ ‫تا این افراد به ترور انتحاری راضی می شدند‪ .‬از ماجرای زلزلۀ رستاق برای چنین منظوری‬ ‫استفاده شد‪ .‬درجریان كمك به زلزله زدگان رستاق‪ ،‬رسانه های خبری بین المللی خبر داده‬ ‫بودند كه اسرائیل نیز آمادگی خود را برای كمك به زلزله زدگان ابراز داشته است‪ .‬این خبر به‬ ‫عنوان یك حقیقت با پیشینۀ ارتباط جبهه متحد با اسرائیل درمیان افراد القاعده در افغانستان‬ ‫به شـكل یك شـایعه چنان بزرگ سـاخته شد كه حتی ادعا گردید منابع اطالعاتی القاعده از‬ ‫سـفر دوتن از رهبران جبهه متحد به اسـرائیل خبرداده اند و هیاتی از اسـرائیل نیز از مناطق‬ ‫تحت كنترول جبهه متحد دیدار كرده است‪.‬‬ ‫اسـامه در قندهار یك دفتر فرهنگی برای طالبان بنام مكتب االعالم بوجود آورده بود كه‬ ‫مجالتی به زبان های عربی و انگلیسی به نشر می رسانید‪ .‬یكی از دست اندركاران این دفتر‬ ‫پس از واقعۀ ترور به نگارنده گفت‪:‬‬ ‫معمو ً‬ ‫ال ماهانه یك بار وسـایل مورد ضرورت مكتب االعالم مانند وسـایل كمپیوتر‪ ،‬رنگ‬ ‫و كاغذ و سـایر لوازم دفترازطریق سـفارت طالبان در اسلام آباد خریداری و به وسیلۀ طیارۀ‬ ‫سازمان ملل متحد به قندهار حمل می شد‪ .‬اما این بار در رسیدن و سایل تاخیر رخ داد و ما‬ ‫به مشكل مواجه گردیدیم‪ .‬از اسالم آباد جویای علت تاخیر رسیدن وسایل شدیم‪ .‬در جواب‬ ‫گفتند كه ما وسایل مورد نیاز را تهیه كردیم ولی نظر به مشكالت ترانسپورتی آن را به كویته‬ ‫فرستادیم تا از طریق زمین به قندهار ارسال گردد‪.‬‬ ‫چنـد روز سـپری شـد تـا ایـن كه در یـك روز‪ ،‬عصر روز پنجشـنبه‪ ،‬تعدادی كارتـن به دفتر‬ ‫مـا آورده شـد‪ .‬چـون فردانیـز جمعه و تعطیل بود‪ ،‬جعبه ها را بدون ایـن كه بازكنم در اطاقی‬ ‫نهادم و در را قفل كردم‪ .‬شـب هنگام مهمان یكی از رهبران القاعده به نام ابوحفص صغیر‬ ‫(موریتانیایی) بودم‪ .‬تازه سـفره غذا هموار شـده بود كه شـخص دیگری با قیافه و سر و وضع‬ ‫افغان ها به جمع ما پیوست‪ .‬در جریان احوال پرسی متوجه شدم كه او نیز عرب است‪ .‬وی‬ ‫به زبان عربی به ابوحفص گفت كه وسایل به قندهار رسیده و اكنون در دفتر ایشان است و‬ ‫به من اشاره كرد‪.‬‬ ‫ابوحفص پرسـید كه آیا امروز وسـایلی به دسـت شما رسیده اسـت؟ من گفتم كه مقداری‬ ‫وسـایل كمپیوتـر امـروز بعـد از نمـاز عصر برایم رسـیده‪ ،‬اما جزئیـات آن را دقیقـًا نمی دانم‪.‬‬ ‫ابوحفص گفت كه یك كارتن مربوط این شـخص اسـت (اشـاره به مرد عرب) او فردا برای‬ ‫دریافت آن خواهد آمد‪.‬‬ ‫فردا صبح روزجمعه مرد مذكور همراه با ابوهانی و دونفر دیگر آمدند و از میان جعبه ها یك جعبه‬ ‫راكه با چسب زرد رنگی به دقت بسته بندی شده بود جدا كرده و باز نمودند‪ .‬از میان اسفنج های نو‬ ‫داخل كارتن‪ ،‬یك كمرۀ ویدیویی كهنه و رنگ ورو رفته نمایان شد‪.‬‬ ‫من نتوانستم تعجب خود را از دیدن كمره كهنه در میان كارتن و اسفنج های محافظتی جدید آن‬ ‫پنهان كنم و همین موضوع سبب دستپاچگی آنها شد‪ .‬فوراً كمره را برداشته و دفتر ما را ترك كردند‪.‬‬ ‫فردای آن روز ابوهانی بامن در تماس شد و خواهش كرد به خاطر روابط خوبی كه با متوكل دارم‬ ‫زمینۀ مصاحبۀ دوتن از دوستان وی را كه خبرنگار اند و به تازگی از خارج آمده اند با متوكل مساعد‬ ‫سازم و خودم وظیفه مترجم را در این دیدار به عهده گیرم‪ .‬چون ابوهانی را سال ها بعد از دوران جهاد‬ ‫می دیدم‪ ،‬نتوانستم این خواهش اورا رد كنم و فردای آن روز غرض مصاحبه به منزل متوكل رفتیم‪.‬‬ ‫آنها از همان كمرۀ كهنه كه من دیده بودم برای فلمبرداری از متوكل در جریان مصاحبه استفاده‬

‫كردند‪ .‬در ختم مصاحبه متوكل از من خواست تا یك كاپی از فیلم مصاحبه را از آنان بگیرم و آنها نیز‬ ‫همین وعده را دادند اما بعد از آن‪ ،‬تماس های مكرر من برای دریافت كاپی فیلم مصاحبه به جایی‬ ‫نرسید‪ .‬حاال كه به این مساله می اندیشم مطمئن هستم كه آن كمره برای فلمبرداری نبود وآن ها‬ ‫بـرای ایـن كـه شـك مرا در مورد كهنه بودن كمره برطرف سـازند این صحنه را بوجـود آوردند و این‬ ‫موضوع نشان می دهد كه آن ها حتی به كوچكترین شك و تردید نیز در نقشه شان مجال راه یافتن‬ ‫نمی دادند‪.‬‬ ‫پس از چند روز باردیگر وظیفۀ مشایعت آن دوخبرنگار كه قرار بود از قندهار به كابل بروند به عهده‬ ‫من نهاده شد تا آن ها را به میدان هوایی قندهار برسانم‪ .‬به مهمانخانه ای كه آن ها در آن جا اقامت‬ ‫داشـتند رفتـم‪ .‬از دیـدن همه رهبـران القاعده باهم كه بـرای خداحافظی با این دونفـر آمده بودند به‬

‫شدت تعجب كردم‪ .‬اسامه بن الدن‪ ،‬ایمن الظواهری‪ ،‬ابوحفص كبیر‪ ،‬سیف العدل‪ ،‬ابوحفص صغیر‬ ‫موریتانی‪ ...‬چرا این دوخبرنگار این همه مهم بودند؟‬ ‫آن ها رفتند و كم كم از ذهن من فراموش می شدند‪ .‬مدت هاگذشت تا این كه خبر ترور قهرمان‬ ‫ملی و سپهساالر اسالم مسعود بزرگ از طریق خبرگزاری ها به جهان مخابره شد‪ .‬هنوز در مورد این‬ ‫كه مسعود مجروح است و یا شهید شده‪ ،‬اطالع دقیقی در دست نبود‪ .‬بعد از شنیدن این خبر بود كه‬ ‫جزئیات نقشه افشا گردید‪ .‬در این موقع بود كه من فهمیدم چگونه جریانات باهم رابطه داشتند‪ ،‬سخن‬ ‫مبهم اسامه در دیدار بامتقی‪ ،‬آمدن وسایل كمپیوتر به جای اسالم آباد از كویته‪ ،‬كمرۀ كهنه در میان‬ ‫جعبۀ نو‪ ،‬مصاحبه با متوكل‪ ،‬مشایعت همه بزرگان القاعده از دوخبرنگار‪....‬‬ ‫ابوهانی درهمان موقع از قندهار به استاد سیاف از طریق تیلفون در تماس شده بود‪ .‬اوبه استاد گفته‬ ‫بود كه من از بوسنیا زنگ می زنم و دونفر از دوستانم كه خبرنگار اند قصد مصاحبه بارهبران جبهۀ‬ ‫متحد را دارند‪ .‬استاد هم وعده همكاری داده بود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شـعـر‬

‫‪69 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫محمدحسینانصاری‌نژاد‪ :‬‬

‫به مناسبت روز استقالل ‪،،،،،‬‬

‫نشسته‌ای کسی از جادۀ هرات بیاید‪ ‬‬

‫امیر کشورت از فتح سومنات بیاید‬

‫چگونه عنصری از کابلت قصیده بخواند‪ ‬‬

‫‪ ‬اگر به کالبدش نفخۀ حیات بیاید‬

‫مگر سنایی از آن دور با عصای شکسته‪ ‬‬

‫‪ ‬سحر به خواب تو با دفتر و دوات بیاید‬

‫ز جنگ و کینه رستن است‬

‫شهید بلخ از آن قله‌ها اگر بسراید‪ ‬‬

‫‪ ‬چقدر قاصدک سرخ از آن فالت بیاید‬

‫ز خائنان فتنه جو‬

‫به ماه زل زده‌ای ماه کابلت به محاق است‪ ‬‬

‫‪ ‬مگر به خواب تو با شاخۀ نبات بیاید‬

‫دلت گواهی بد می‌دهد صدا بزن امشب‪ ‬‬

‫‪ ‬خبر دهید که آن پیر از هرات بیاید‬

‫بریدن و گسستن است‬

‫دوباره نقشۀ جغرافیاست سفرۀ نانت‪ ‬‬

‫‪ ‬که بوی گندمی از سمت روستاست بیاید‬

‫و کودکان تو با مشک تشنه چشم به راهند‪ ‬‬

‫‪ ‬خدا کند که علمداری از فرات بیاید‬

‫خدا کند که به ساحل رسند گمشدگانت‪ ‬‬

‫‪ ‬و بر قلمرو توفانی‌ات ثبات بیاید‬

‫خدا کند که همین جمعه آن ستارۀ موعود‬

‫‪ ‬میان ندبه و شبخوانی سمات بیاید‬

‫سرود سر زمین من‬

‫سرود سرزمین من‬ ‫به غیر دل نبستن است‬ ‫طلسم شوم اختالف‬ ‫ز بیخ و بن شکستن است‪ ‬‬ ‫سرود سر زمین من‬

‫ملت مظلوم‬ ‫این مرده زندگی عبث و سفله پروریست‪ ‬‬ ‫امید غافل است و ز پا ‪ ،‬تا به سر خریست‪ ‬‬ ‫اشکی مریز به پای ستمزاده روزگار‬ ‫این آب دیده ‪ ،‬همت نیکان جوهریست‪ ‬‬ ‫خرم کسی که هیچ نیامد در این دیار‪ ‬‬ ‫این ُسفله دَهر النه نا مرد پروریست‪ ‬‬ ‫غم جرعه ز خون د لم قطره قطره چید‬ ‫یکباره سرکشید و کنون مست و ابلهیست‬ ‫ما با چراغ عشق پی دوست میرویم‬ ‫هر چند خواست باطل و بی رنگ و سرسریست‬ ‫در راه عشق میهن خود سر فد ا کنید‬ ‫جاندادن از برای وطن ‪ ،‬فخر و سروریست‬ ‫در دا ! که کار ملت مظلوم نشد ‪ ،‬بکام‬ ‫فریاد ما بلند و ولی از « وفا » تهیست‬ ‫عبدالله وفا‬

‫دیگر نه حرف کشتن است‬ ‫کاشانۀ اندوه‬

‫به هر شیار این زمین‬

‫تنم ‪ ‬کاشانۀ ‪ ‬اندوه و ‪ ‬جانرا ‪ ‬النۀ ‪ ‬درد است‪ ‬‬

‫گل امید کاشتن است‪ ‬‬

‫به پای مرغ دل هم اولچک و زوالنۀ درد است‪ ‬‬ ‫مترسانید ‪ ‬ما را از شکنج ‪ ‬گوشۀ ‪ ‬غربت‪ ‬‬ ‫چه غم زنجیر حرمان زینت افسانۀ درد است‪ ‬‬

‫سرود سر زمین من‬ ‫پویائی و شگفتی است‬

‫سزای ‪ ‬وضع ‪ ‬ناسامان ‪ ‬بود ‪ ‬آشفته احوالی‪ ‬‬

‫بیا بیا هموطن‬

‫من و دامان بد روزی همه جانانۀ درد است‪ ‬‬

‫که وقت عهد بستن است‬

‫به طوف شمع ‪ ‬بیتابیم ‪ ‬و طوافی ‪ ‬نشد ظاهر‪ ‬‬ ‫زوار تیره روزان هر کجا پروانۀ درد است‪ ‬‬ ‫مقیمان ‪ ‬حریم عشق ‪ ‬فارغ ‪ ‬از تکالیف اند‪ ‬‬ ‫بنازم بیخودی را شور خاموشانۀ درد است‪ ‬‬ ‫چه میپرسی " دروگر " از گداز قلب محزونم‪ ‬‬ ‫نهان دارم به درج جان که او در دانۀ درد است‪ ‬‬ ‫سروده ای از شاعر گمنام وطن (دروگر)‬

‫داود طارق‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شـعـر‬

‫‪68 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫مختار دریا‬ ‫در صورت امکان میتوانید به این ایمیل من‬ ‫در تماس شده برما منت گذارید‪.‬‬ ‫ایمیل (‪) gmail.com@saiddarya2014‬‬

‫دست ناقص‬ ‫ازخوان روزگار ‪ ،‬بجز غم‪ ،‬نخورده ایم‪ ‬‬ ‫‪ ‬نشسته ام چو غم روزگار در چشمت‬ ‫‪ ‬خموش و خسته برنگ غبار در چشمت‪ ‬‬ ‫‪ ‬تو خنده چمنی كوره راه خاطره ای‬ ‫‪ ‬منم چو گریه بی اختیار درچشمت‪ ‬‬ ‫‪ ‬سرود گمشته ام‪ ,‬میهنم‪ ,‬اوستایم‬ ‫‪ ‬هرات و غزنه و ری سوگوار در چشمت‪ ‬‬ ‫‪ ‬به نی نی نگهت خفته بخت شبرنگم‬ ‫‪ ‬ویا شكست‪ ,‬شیشه شبهای تار در چشمت‪ ‬‬ ‫‪ ‬شنیده ام كه به همسایه قصه میگفتی‪ ‬‬ ‫‪ ‬از ان ستاره دنباله دار در چشمت‬ ‫‪ ‬ز بی نهایت شب‪ ,‬انجماد اسب و سوار‬ ‫‪ ‬زعمق فاجعه و بند و دار در چشمت‪ ‬‬ ‫‪ ‬بدست حادثه مسپر‪ ,‬پرنده می طلبد‬ ‫‪ ‬سفر به ساحل صبح بهار درچشمت‪ ‬‬ ‫‪ ‬خراب میكده ام‪ ,‬تشنه ام‪ ,‬پذیرا‪ ‬شو‬ ‫‪ ‬یكی مسافر بی كوله بار در چشمت‬ ‫‪ ‬چه ناله ها كه شكست و چه شعله ها كه فسرد‬

‫سهمى بغیر ذلت و حسرت ‪ ،‬نبرده ایم‪ ‬‬ ‫دیریست ‪ ،‬بانشاط دروغین بی هدف‪ ‬‬ ‫ازچهره گرد عسرت و خفت ‪ ،‬سترده ایم‪ ‬‬ ‫گلهاى نو شگفته ى گلزار میهنیم‪ ‬‬ ‫از ‪ ،‬هرم تفت باد تعصب ‪ ،‬فسرده ایم‪ ‬‬ ‫در بستر زمانه ‪ ،‬به قید فریبها‪ ‬‬ ‫عفریت را فرشته ى رحمت ‪ ،‬شمرده ایم‪ ‬‬ ‫خاك وطن مقدس و ما بی تعلقیم‪ ‬‬ ‫قدیس را به دیو جهالت ‪ ،‬سپرده ایم‬ ‫هر دست ناقصى ‪ ،‬كه به نیرنگ شد دراز‪ ‬‬ ‫با دستهاى مهر و محبت ‪ ،‬فشرده ایم‪ ‬‬ ‫زندانى حیات پر از خوف و اضطراب‪ ‬‬ ‫تاءمین امنیت ‪ ،‬چو نداریم ‪ ،‬مرده ایم‪ ‬‬ ‫از كوچه ى كذایی وحدت ‪ ،‬بصد امید‪ ‬‬ ‫هر بار رفته ایم ‪ ،‬بسر سنگ خورده ایم‪ ‬‬ ‫‪،،،،،،،،،،،،،،،،،،،‬‬ ‫محمدعلىفرحتیار‪ ‬‬

‫ناستوده روزگار‬ ‫توفنده شد جهان من از جور روزگار‬ ‫ای روزگاربرو که بیاید مگر قرار‬ ‫آیین توست اینهمه غداری و جنون ؟‬ ‫یا کار نا ستودۀ نا مرد ِ نا بکا ر‪ ‬‬ ‫بیگانه یی ز عطر بهار و نسیم صبح‬ ‫آتش زنی به صلح و ستایشگر بهار‬ ‫هرسو فغان وناله و رنج و مشقت است‬ ‫یا خون و آتشی که بجوشد ز انفجار‬ ‫جزفتنه جوی چند که مست اند وزرپرست‬ ‫خلق دگرعلیل و غم آلوده و نزار‬ ‫بنگرتو ای بهانه گر‪ ،‬ای روزگار دون‬ ‫آیا شرافت است دراین جنگ و انتحار؟‬ ‫باشد اگر پسند تو جهل و هوای جنگ‬ ‫نفرین به جهل و مشغلۀ قتل و کارزار‬ ‫ای نا خدای کشتی بشکستۀ زمان‬

‫‪ ‬منم نشسته‪ ‬چو شمع مزار در چشمت‬

‫فریاد ها کند زتو(پیکار) نا قرار‪.‬‬

‫سروده ی از محترم دکتور عارف پژمان‬

‫سـروده ای از شاعر و مورخ و پژوهشـگر میهن‬ ‫پیکار پامیر‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪ -‬موسی ظفر‬

‫‪67 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـوک ‪ -‬طـنـز‬

‫نامه‌های رسیده به ریاست التماس دعا‬

‫دفتـر ریاسـت‌جمهوری‬ ‫افغانسـتان بـرای حـل‬ ‫مشـکالت شـهروندان ایـن‬ ‫کشـور ریاسـت مسـتقلی را‬ ‫به‌نـام ریاسـت التمـاس دعـا‬ ‫ایجاد کرده است‪ .‬این ریاست‬ ‫وظیفـه دارد تـا مشـکالت‬ ‫شهروندان را به‌صورت کتبی‬ ‫جمع‌آوری نموده به شـخص‬ ‫رییس‌جمهـور تقدیـم کنـد تا‬ ‫آقای ولسمشـر برای حل آن‬ ‫از بـارگاه خداونـد دعـا کنـد‪.‬‬ ‫نمونه چند نامه‌ای که تاکنون‬ ‫از طرف شهروندان افغانستان‬ ‫برای این ریاست رسیده است‬ ‫را این‌جـا خدمـت شـما چـاپ‬ ‫می‌کنیم‪.‬‬

‫نمونه اول‬ ‫آغای رئیس‌جمهور‬ ‫پریشب از لیسه نادریه سوار‬ ‫یک تاکسـی لینی شـدم که می‌خواسـتم به طرف کوته سنگی بروم‪ .‬به طرف چپ‌ام یک نفر الغر و‬ ‫مکار نشسـته بود که مثل آدم‌های مریض ُغ ُ‬ ‫رغر می‌کرد‪ .‬قواره خود را بسـیار عاجز گرفته بود‪ .‬گپ‬ ‫که می‌زد‪ ،‬گردن خود را پت می‌گرفت‪ .‬اگر بد شما نیاید که خدا کند به دل نگیرید‪ ،‬مثل همی خود‬ ‫شما بود که یگان وقت سر نماز ایستاد می‌شوید‪ .‬در ساحه سیلو که رسیدیم‪ ،‬همی نفر الغر و مردنی‬ ‫تفنگچه کشید و کل دارایی مرا برد‪ .‬ناامنی در شهر کابل به اوج خود رسیده‪ .‬لطفًا امشب که بر سر‬ ‫نماز ایستاده می‌شوید‪ ،‬برای امنیت شهر کابل هم یک دعا بکنید‪ .‬خداوند مهربان است‪.‬‬ ‫عبدالحمید – دکاندار در سرای شمالی‬

‫کـه مثانـه مـن خـراب شـده‬ ‫دیگر خود را گرفته نمی‌تانم‪.‬‬ ‫آب که زیاد می‌شـود قسمت‬ ‫پاییـن‌اش سـوزش می‌گیرد‪.‬‬ ‫مـن اعتقاد دارم که شـما آدم‬ ‫مسـلمان هسـتید و خیلـی‬ ‫نمـاز می‌خوانیـد‪ .‬دوسـتان ما‬ ‫کـه شـما را از نزدیـک دیـده‬ ‫اسـت می‌گوید که شما تمام‬ ‫کلمه‌هـای طیبـه را از حفـظ‬ ‫هستید‪ .‬من خیلی خوشحال‬ ‫هستم که یک رییس‌جمهور‬ ‫مسلمان در کشور خود داریم‪.‬‬ ‫از شما تقاضا می‌کنم که برای‬ ‫همیـن مثانه مـن خوب یک‬ ‫دعای محکم بکنید‪ .‬شما آدم‬ ‫خوب معلوم می‌شوید‪ .‬دعای‬ ‫شما برای مثانه‌ی من حتمن‬ ‫فایده زیاد دارد‪.‬‬ ‫محمـد ولـی از ولسـوالی‬ ‫خوشی‬

‫نمونه چهارم‬ ‫آقای استاد رییس‌جمهور افغانستان‪،‬‬ ‫ضمن فرسـتادن سلام‌های گرم خود از سـرزمین خواجه عبدالله انصار‪ ،‬این‌جانب خدمت شـما به‬ ‫عرض می‌رسانم اینکه در هرات خیلی هوا گرم است‪ .‬کولر کار نمی‌کند‪ .‬شوهر من هم کار نمی‌کند‪.‬‬ ‫اصلن درست نیست که آدم بگوید ولی خوب اگر کولر کار نکند آدم تبدیل می‌کند‪ .‬شوهر را چه کار‬ ‫کنـم؟ اگـر کار باشـد کـه کار می‌کند ولی کار نیسـت‪ .‬چند روز قبل یک کار خـوب گیر کرده بود ولی‬ ‫معاش که گرفت دزدها معاش را از پیشش گرفتند‪ .‬دلش شکست‪ .‬دیگه حالی کار نمی‌کند‪ .‬در این‬ ‫نمونه دوم‬ ‫هوای گرم که شـب و روز شـوهر آدم کار نکند‪ ،‬شـما باشید چه کار می‌کنید؟ شما که این وقت‌ها در‬ ‫جناب اشرف غنی‪ ،‬پادشاه افغانستان‬ ‫من خیلی زحمت می‌کشم ولی در خانه من اوالد نمی‌شود‪ .‬تعویز هم گرفتم‪ .‬عین در هند رفتم دوا فیسبوک خیلی دعا می‌کنید‪ ،‬یک دعا برای این شوهر بیکار ما هم بکنید‪.‬‬ ‫گرفتیم‪ .‬داکترا به بهانه آزمایشات از من خیلی مواد گرفتن که نمی‌دانم کجا شد‪ .‬از دوای یونانی هم خدیجه افسرده دل – شهر هرات‬ ‫اسـتفاده می‌کنیم‪ .‬گاو زبان و خاک شـیر و زنجبیل هم تاثیر ندارد‪ .‬شـما که آدم کالن هسـتید‪ .‬شاید‬ ‫خداوند دعای شما را گوش کند‪ .‬خبر شدم که در این ماه خیلی نماز می‌خوانید‪ .‬لوطفن برای من یک نمونه پنجم‬ ‫دعا کنید که خداوند یک بچه مثل شـیر برای من عطا کند‪ .‬اگر خانه من اوالد شـد بخدا قسـم یک ولسمشره!‬ ‫گوسـفند شـرینی داری‪ .‬ما مردم هزاره از گفته خود تیر نمی‌شـویم‪ .‬اگر گوسفند نیاوردم تو بگو نامرد من پارسـی را خوب نوشـته نمی‌کونم ولی تو همی را قبول کن‪ .‬یک متل اسـت که می‌گویه کج‬ ‫شیشته باشی خو راست بگو‪ .‬قسم په خدای چه تو آدم کار نیستی‪ .‬کدام مالی قریه باشی یا در مسجد‬ ‫هستی‪.‬‬ ‫خدمت کنی بسیار خوب است‪ .‬همی کشورهای خوب خوب که ایقه پیشرفت کرده از خاطر ولسمشر‬ ‫کربالیی صفدر – از ولسوالی شهرستان‬ ‫اسـت که نماز می‌خوانه یا دیگه کار؟ معلومدار اسـت که دیگه کار‪ .‬تو که یک شـاو نماز می‌خوانی و‬ ‫قرآن می‌خوانی و در فیسبوک می‌اندازی بس است‪ .‬اگر هر شاو ای کار را می‌کنی باز معلومدار است‬ ‫نمونه سوم‬ ‫که خوده برای مردم نمایش می‌کونی‪ .‬ولسمشره! خو بسیار یک آدم ایالیی بودی وال‪ .‬خپه کیژه مه!‬ ‫اشرف غنی صیب‬ ‫خود شـما که از لوگر هسـتید چرا درباره لوگری‌ها یک فکر نمی‌کنید؟ پارسـال طالبا همرای دولت ما ته دعاگانی مکوه‪ ،‬کار کوه کار‪.‬‬ ‫جنـگ کـرد و یـک مثانـه مرا زخمی کرد‪ .‬خدا مثانه شـما را زخمی نکند که خیلـی درد دارد‪ .‬از زمانی عبدالخالق د کندهار‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ما مردم افغانستان همه شهید هستیم‪ .‬شهدایی‬ ‫که هنوز زنده‌ایم‪ .‬البته در بعضی از متون دینی آمده‬ ‫است که شهید هم زنده است و هم نزد خداوند رزق‬ ‫می‌گیرد‪ .‬ما هم با اندکی تفاوت مثل آنها هستیم‪ .‬رزق‬ ‫می‌گیریم تا زنده بمانیم و زنده هستیم تا چند مدت‬ ‫دیگر هم رزق بگیریم و هروقت مسوولین امنیتی‬ ‫احساس کردند که ریگی در کفش تروریست است‪،‬‬ ‫شهید می‌شویم و زحمت مسوولین را کم می‌کنیم‪ .‬چه‬ ‫شد؟ سرگیجه گرفت؟ حتما می‌پرسید چطور است که‬ ‫شهدایی که شهید شده‌اند هم شهید هستند و مایی‬ ‫که هنوز شهید نشده‌ایم هم شهید هستیم‪ .‬راستش‬ ‫اگر تفاوت‌های ذیل نباشد‪ ،‬ما شهدا با شهدایی که‬ ‫آن‌سوی ابرها تشریف برده‌اند اص ً‬ ‫ال فرق نداریم‪.‬‬ ‫‪ ۱٫‬شهدایی که قبال به پروسه شهادت پیوسته‌اند از‬ ‫خداوند رزق می‌گیرند‪ .‬ما هم از خداوند رزق می‌گیریم‬ ‫ولی پدرهای‌مان آن رزق را خیلی کم‌کم و بااحتیاط‬ ‫می‌دهند که یک‌وقت خالص نشود‪.‬‬ ‫‪ ۲٫‬تاریخ‪ ،‬محل شهادت و محل دفن شهدای‬ ‫آن‌سوی ابرها معلوم است‪ ،‬از ما هنوز مشخص‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫‪ ۳٫‬طالبان برای شهدای پشت ابر قب ً‬ ‫ال در میران‌شاه‬ ‫و کویته برنامه‌ریخته بودند‪ ،‬برای ما بعداً می‌ریزند‪.‬‬ ‫‪ ۴٫‬مسوولین امنیتی از تامین امنیت شهدای آنسوی‬

‫‪66 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـوک ‪ -‬طـنـز‬

‫ابرها قبال معذرت خواسته بودند‪ ،‬از ما هنوز یک‬ ‫معذرت بدهکار هستند‪.‬‬ ‫‪ ۵٫‬برای پشت‌ابری‌ها رییس‌جمهور قبال از خداوند‬ ‫جنت برین خواسته و رییس اجراییه اتحاف دعا کرده‪.‬‬ ‫برای ما هنوز کسی چیزی نخواسته‪ .‬خود ما بعضی‬ ‫چیزها مانند امنیت و کار خواسته‌ایم که برآورده نشده‪.‬‬ ‫‪ ۶٫‬شهدایی که دیگر درکنار ما نیستند ذکر خیرشان‬ ‫قبال در گزارش ساالنه تلفات ملکی دفتر یونوما رفته‪،‬‬ ‫اسم ما تاحال در این گزارش‌ها نیامده است‪.‬‬ ‫‪ ۷٫‬خانواده شهدای باالیی گریه و ناله خود را‬ ‫کرده‌اند و دیگر نگران شهدا نیستند‪ .‬از ما هنوز نگران‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫‪ ۸٫‬خانواده شهدای پشت ابر برای گرفتن صدهزار‬ ‫افغانی از کد ‪ ۹۹‬در ادارات دولتی سرگردان هستند‪،‬‬ ‫اعضای خانواده ما برای کارهای رسمی دیگر‬ ‫سرگردانی می‌کشند‪.‬‬ ‫ی شهر کابل‬ ‫‪ ۹٫‬شهدای آن‌سوی ابرها از راه‌بند ‌‬ ‫نجات یافتند و دیگر از وسط کانتینرهای چرب پیاده‬ ‫نمی‌گذرند‪ ،‬ما هنوز باید تاوان گناه نکرده را پس‬ ‫بدهیم‪.‬‬ ‫‪ ۱۰٫‬شهروندان آن‌سوی ابرها آرام و آسوده‬ ‫می‌خوابند‪ .‬ما از سر شب تا صبح آهنگ دلنواز جت‬ ‫جنگی گوش می‌دهیم‪.‬‬

‫طنز‬

‫کامنت‌های زیـر عکس‬

‫موسی ظفر‬ ‫خانمی در فیس‌بوک عکس گذاشته و مردهای میهن شیران در پای آن نظرات نیک خود را ثبت‬ ‫کرده‌اند‪ .‬حیف است اگر آدم این نظرات را ناخوانده از جهان برود‪.‬‬ ‫داکتر متین حقیقت‌جو‪ :‬خیلی عالی بانو‪ .‬ماه روزه شما را خیلی الغر کرده‪ .‬کاش خداوند اجازه می‌داد‬ ‫چند روز روزه شما را من می‌گرفتم‪ .‬ببین چشم‌هایت چقدر به کاسه سرت رفته‪ .‬وای خدا!!‬ ‫قاضی میرحکیم بدخشی‪ :‬آقای خانم‪ ،‬این کار شما چیست؟ چرا در ماه موبارک رمضان که بندگای‬ ‫خـدا روزه میگیـره عکـس خود را در فیسـبوک باال میکنی‪ .‬باز چـرا از کمر به باال گرفتی‪ .‬خو مکمل‬ ‫میگرفتی که قد و اندامت هم میامد‪.‬‬ ‫صبغت الله عظیم‌یار‪ :‬واقعًا که استعداد شما فوق‌العاد است بانو‪ .‬گیسوان شما همان معجزه خداوند‬ ‫است که حضرت یوسف را از چاه بیرون کرد‪ .‬از طرف من بیست نمره داری‪.‬‬ ‫استاد عبدالحق اندراب‌پور‪ :‬ههههه به نظرم که روزه نمی‌گیرید‪ .‬لب‌های شما خیلی تر و تازه است‪.‬‬ ‫هههههه شوخی کردم‪ .‬به دل نگیرید خدای نکرده‪.‬‬ ‫خیال محمد جهان‌نما‪ :‬تفففف بر شما اوالد بی پدر بی مادر‪ .‬یک ضره تربیت خو داشته باشی‪ .‬خود‬ ‫شما کافر استید بچای مردم را کافر میسازی‪ .‬آمریکا ازمی خاطر د افغانستان آمده‪ .‬تف تف‬ ‫عقیل کنجکاو‪ :‬همیشه سبز و خرم باشید بانوی گرامی‪ .‬شما افتخار تاریخ کشور هستید‪ .‬دست شما‬ ‫را می‌بوسم‪.‬‬ ‫انجمن اندیشـه کابل‪ :‬سلام خانوم‪ .‬چرا به زنگ جواب نمیتی؟ ایقه پوک گری سـری وطندار خود‬ ‫خوب نیست‪.‬‬ ‫عباس آزرده‌نفس‪ :‬اگر بهشت در روی زمین است – همین است و همین است و همین است‪ .‬شما‬

‫د هستیم‪ -‬طنز‬ ‫ما همه شهی ‌‬

‫واقعًا زیبا هستید‪ .‬کاش این گل زیبا هیچ وقت پژمرده نشود‪ .‬دست مادر جان را از طرف من ببوسید‪.‬‬ ‫خدا نگهدار‪.‬‬ ‫بهجت خراسانی‪ :‬نام خدا‪ .‬خانه رفتی امشب خود را اسفنج کنی‪.‬‬ ‫حاجی بهار آسمایی‪ :‬شبهای لیله تول قدر است‪ .‬اگر از خدا هیا نمیکونی از ریش سفید پدرمادر خود‬ ‫هیا کو او دختر پدرنالت‪ .‬دختر شوروی‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪65 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما‬

‫سخـنان حکیـمانه از‬ ‫بـزرگان‬ ‫مجموعه‪ :‬خواندنیهای دیدنی‬ ‫مهم نیست چه داریم‬ ‫بلکه‬ ‫مهم اینست با آنچه داریم‬ ‫چه میکنیم‬ ‫"آلفرد ادلر"‬ ‫آدم هایی هستند که وقتی خوشحالی‪،‬‬ ‫کنارت نیستند‪،‬چون حسودند‪...‬‬ ‫وقتی غمگینی در آغوشت نمیگیرند‪،‬‬ ‫چون خوشحالند‪..‬‬ ‫وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند ‪،‬‬ ‫اما در واقع بی خیال تو هستند‪..‬‬ ‫امـا ‪...‬‬ ‫وقتی خـودشان مشکل دارند‪،‬‬ ‫با تو خیلی مهربانند ‪...‬‬ ‫این ها بدبخت ترین انسان های روی زمین‬ ‫هستند!‬ ‫که هیچ آرامشى در زندگى ندارند‪!..‬‬ ‫پائولو_كوئیلو‬

‫به زنان خود تهمت نزنید و نسبت ناروا ندهید‪،‬‬ ‫زیرا در این کار‪ ،‬ب‬ ‫رای شما پشیمانی طوالنی‬ ‫و کیفری سخت خواهد بود‪.‬‬ ‫امام صادق (ع)‬ ‫رویا متعلق به کسانیه که به اندازه کافی برای رسیدن‬ ‫به خواسته هاشون تالش نمی کنند‬ ‫استیو جابز‬ ‫همه می‌گویند‪" :‬قانع باش"‬ ‫چرا؟‬ ‫در این عمر کوتاه‪ ،‬چرا باید قانع بود؟‬ ‫پرواز کن‪ ،‬هرچه رفیع تر…‪.‬‬ ‫دست افشانی کن و برقص‪،‬‬ ‫هرچه دیوانه‌وارتر…‬ ‫اشو‬

‫همه می‌گویند‪" :‬قانع باش"‬ ‫چرا؟‬ ‫در این عمر کوتاه‪ ،‬چرا باید قانع بود؟‬ ‫پرواز کن‪ ،‬هرچه رفیع تر…‪.‬‬ ‫دست افشانی کن و برقص‪،‬‬ ‫هرچه دیوانه‌وارتر…‬ ‫اشو‬ ‫ذهن های بزرگ درباره ایده ها بحث می کنند‪ ،‬ذهن‬ ‫های متوسط درباره اتفاقات و ذهن های کوچک درباره‬ ‫مردم بحث می کنند‪.‬‬ ‫الینور روزولت‬

‫موفقیت همیشگی نیست‬ ‫شکست هم کشنده نیست‬ ‫تنها یک چیز مهم است‬ ‫و آن هم شهامت ادامه دادن است‬ ‫وینستون چرچیل‬

‫بزرگترین نقطه ضعف ما در تسلیم شدن‬ ‫است‪ .‬مطمئن‌ترین راه برای موفق شدن این‬ ‫است که همیشه یک بار دیگر تالش کنید‪.‬‬ ‫توماس ادیسون‬

‫اﻓﺮﺍﺩ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻧﻴﺎ‬ ‫ﺗﻄﺒﻴﻖ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﻴﺮ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ‬ ‫ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺩﻫﻨﺪ!‬ ‫ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ‬ ‫ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﻴﺮﻣﻨﻄﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ!‬ ‫جرج_ﺑﺮﻧﺎﺭﺩ_ﺷﺎﻭ‬

‫گر فکر میکنید هزینه رسیدن به اهدافتان زیاد‬ ‫است‬ ‫پس صبر کنید تا صورت حساب تالش نکردنتان را‬ ‫ببینید‬ ‫وین دایر‬

‫پس از آن كه شمعی روشن بود‪ ,‬سر دیگر آن را نیز روشن كردیم ویك سوم ساعت دیگر طول كشید تا شمع سوخت ‪...‬‬ ‫اگر شمع در آغاز از دو طرف روشن شده بود ویك سر آن تنها زمانی كه یك سوم میانی آن باقی مانده بود ‪ ,‬خاموش می شد‪ ,‬سوختن شمع چه مدت طول می كشید؟‬

‫دوره عمر شمع چقدر است؟!‬

‫پاسخ چیستان و معما ‪:‬‬ ‫‪.‬جواب ‪ :‬طریق دوم در واقع عكس طریق اول است ‪.‬در این طریق نیز سوختن دوسوم ساعت طول می كشد‬


‫پاسخ تست هوش ها‪:‬‬

‫تصویر اول‪:‬‬ ‫در این تصویر تایمی که ساعت نشان میدهد ‪ 2‬است ‪ ،‬در صورتیکه طبق تصویر آفتاب در حال غروب است !‬ ‫و این دو با هم سازگاری ندارند !‬ ‫تصویر دوم‪:‬‬ ‫اگر دقت کنید میبینید که هر دو پدال این بایسکل به سمت پایین هستند و عمال رکاب زدن با این بایسکل امکان پذیر نیست !‬ ‫تصویر سوم‪:‬‬ ‫نداشتن دسته برای تاب دادن محورطناب وباال آوردن آب‪..‬‬

‫پس از چند ثانیه تالش‪ ،‬میتوانید اشتباه‬ ‫تصاویر را پیدا کنید‬ ‫‪ 10‬ثانیه = عالی‬ ‫‪ 30‬ثانیه = خوب‬ ‫‪ 60‬ثانیه = عادی‬

‫اشتباه تصویر کجاست?‬ ‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما‬

‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪64 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫چه نوع بالشی برای‬ ‫کودکان مناسب است؟‬

‫همه مادران گمان میکنند استفاده از بالش برای نوزاد تازه متولد‬ ‫شده شان ضروری است اما الزم است بدانید که نوزادان تا سن دو‬ ‫سالگی نیازی به بالش برای خواب ندارند ‪ .‬چه بسا که استفاده از‬ ‫بالش برای نوزادان زیر دو سال احتمال خفگی و مرگ ناگهانی در‬ ‫خواب را افزایش میدهد‪ .‬اگر فکر میکنید تکیه به بالش به خواب‬ ‫بهتر کودک تان کمک میکند اشتباه میکنید‪ .‬سر ظریف و حساس‬ ‫کودک ‪ ,‬در بالش نرم فرو رفته و احتمال خفگی وجود دارد‪ .‬بعالوه‬ ‫سـوراخ کوچک بینی نوزاد میتواند با بالش مسـدود شـده و وقتی‬ ‫کودک سرش را از طرفی به طرف دیگر برمیگرداند ممکن است‬ ‫بالش جلوی جریان هوا را بگیرد‪.‬استفاده از بالش به غیراز خفگی‬ ‫بالش احتمال سندرم مرگ ناگهانی نوزاد را باال میبرد‪ .‬اگر بالش با‬ ‫اسفنج و یا پشم شیشه پر شده باشد که ممکن است تصادفا بیرون‬ ‫بیاید ‪ ،‬میتواند باعث خفگی شود‪ .‬همچنین بالش نعلی شکل که‬

‫بهانه گیری کودک‬ ‫هنگام خرید!‬

‫‪63 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫بطور سنتی برای نگه داشتن سر ظریف نوزاد و محدود کردن کند به جای گهواره روی تخت بخوابد‪.‬‬ ‫بالـش هـای حاوی پر که فوق العاده نرم اسـت‪ ،‬می تواند باعث‬ ‫حرکات او مورد استفاده است خطرناک میباشد‪.‬‬ ‫بروز حساسـیت در کودک شـود و در صورت قرار گرفتن سـر نوزاد‬ ‫استفاده از بالش برای کودکان زیر دو سال ممنوع‬ ‫آیـا از ایـن کـه کودکتان هنوز روی یک سـطح صـاف بدون زیر بالش‪ ،‬خطرخفه شدن وی وجود دارد‪.‬‬ ‫استفاده از بالش می خوابد ‪ ،‬نگران هستید؟ به‬ ‫گفته کارشناسان استفاده از بالش برای کودک نکاتی درباره بالش کودک‪:‬‬ ‫زیر دو سال توصیه نمی شود زیرا احتمال خفه * بالش کودک باید کوچک‪ ،‬سفت و صاف باشد‪.‬‬ ‫* از خریـدن بالـش نـرم که مـی تواند باعث خفگی نوزاد شـود‪،‬‬ ‫شدن وی وجود دارد‪.‬‬ ‫نتایـج مطالعـات‪ ،‬نشـان مـی دهـد نوزادانـی خودداری کنید‪.‬‬ ‫کـه برای آن ها از بالش اسـتفاده می شـود‪ ،‬در * بالش نباید از پر باشد زیرا عالوه بر احتمال خفگی‪ ،‬نوک تیز‬ ‫معرض خطر خفگی یا سـندروم مرگ ناگهانی انتهای پر می تواند به کودک آسیب برساند‪.‬‬ ‫* اگر نمی دانید که بالش سـفت اسـت یا نرم آن را کمی فشـار‬ ‫نوزاد(‪ ) SID‬قرار می گیرند‪.‬‬ ‫گاهی حتی پس از پشت سر گذاشتن این سن دهید و به سرعت بازگشت آن به حالت اول توجه کنید‪ .‬در صورتی‬ ‫حساس‪ ،‬اسـتفاده از بالش برای کودک توصیه که بازگشـت به حالت اولیه طول بکشـد‪ ،‬این نشـانه سـفت بودن‬ ‫بالش اسـت‪ .‬اگر به حالت اولیه باز نگردد یعنی این که خیلی نرم‬ ‫نمی شود‪.‬‬ ‫اسـتفاده از بالـش برای نـوزادان زیر دو سـال اسـت‪ .‬باید بالشـی انتخاب کنید که نه خیلی نرم باشـد و نه خیلی‬ ‫سخت‪.‬‬ ‫خطر خفگی را افزایش میدهد‬ ‫بالش کودک باید کوچک‪ ،‬سخت و صاف باشد‬ ‫چگونه شروع به استفاده از بالش کنیم‪:‬‬ ‫سن مناسب کودک برای استفاده از بالش‪:‬‬ ‫برخی متخصصان اطفال می گویند‪:‬سـن خاصی برای اسـتفاده اگـر تصمیـم گرفته اید که بالش زیر سـر کودک قـرار دهید‪ ،‬در‬ ‫ازبالش وجود ندارد در حالی که بعضی معتقدند یک سالگی‪ ،‬سن حالی که دارد به خواب می رود‪ ،‬این کار را انجام دهید‪.‬‬ ‫مناسبی است تا به تدریج کودک نوپا را به استفاده از بالش عادت اکنـون بـه راحتـی مـی توانیـد وضعیت کـودک خـود را ببینید و‬ ‫مطمئن شوید که سر کودک ثابت روی بالش می ماند‪.‬‬ ‫داد‪.‬‬ ‫در یک سالگی خطر خفه شدن کودک تا حد زیادی کاهش می در صورتی که کودک سرش را خیلی حرکت می دهد‪ ،‬بالش را‬ ‫یابد‪ .‬اما توصیه می شود هر آنچه احتمال خفگی کودک را افزایش بـه آرامـی بردارید و به مدت چند هفته از آن اسـتفاده نکنید‪ .‬پس‬ ‫از مدتـی‪ ،‬مـی توانیـد دوباره امتحان کنیـد و هنگامی که مطمئن‬ ‫می دهد‪ ،‬از گهواره او برداشته شود‪.‬‬ ‫بایـد یک بالش سـخت‪ ،‬کوچـک و صاف برای کـودک انتخاب شدیدکودک سرش رادرست روی بالش قرار می دهد ‪ ،‬می توانید‬ ‫کنید‪ .‬گزینه بهتر آن است که صبر کنید تا زمانی که نوزاد عادت استفاده از آن را شروع کنید‪.‬‬ ‫شود‪ .‬تنها راه حل این است که او دریابد نظر شما تغییر نمی کند‬ ‫پس قاطع باشید‪.‬‬

‫پیش از حرف زدن بیندیشید‬ ‫بی علت پاسـخ منفی ندهید ‪ .‬تا آنجا که مقدور اسـت کمتر نه‬ ‫بگوییـد‪ .‬فقـط وقتـی نه بگویید که منظورتان واقعـا نه و به هیچ‬ ‫مجموعه‪ :‬رفتار از کودکی تا نوجوانی‬ ‫وجه باشـد‪ .‬وقتی کودک از شـما تقاضایی می کند ‪ ،‬صبر کنید ‪،‬‬ ‫کودکان خیلی زود متوجه می شوند که چگونه می توانند مارا بیندیشید و جواب را در ذهنتان تایید کنید و سپس پاسخ دهید‪.‬‬ ‫راضی کنند تا کاری بر خالف میل خود و موافق میل آنها انجام وقتی تصمیمتان را گرفتید ‪ ،‬به روشنی به کودک اعالم کنید چه می توانید از چند روش کاربردی استفاده کنید‪.‬‬ ‫تصمیمی گرفته اید و نظرتان را تغییر ندهید ‪.‬‬ ‫دهید‪ .‬مراقب باشید که بازی نخورید‪.‬‬ ‫روش نادیده گرفتن سنجیده‪:‬‬ ‫پس از اینکه به سـوال کودک پاسـخ دادید اجازه بحث ندهید‬ ‫تکلیف کودک را مشخص کنید و قاطع باشید‬ ‫بهانه گیری کودک‬ ‫حتمـا پیـش آمده که در مرکز خرید کودکی را دیده باشـید که این راه حل کمک خواهد کرد که کودک بعد از شنیدن پاسخ فقط سکوت کنید ‪ .‬پاسخ ها و واکنش های کودک (چراها ‪ ،‬غرها‬ ‫معرکه به راه انداخته باشد ‪ ،‬پا به زمین می کوبد و با جیغ و داد به خودش زحمت بحث کردن با شـما را ندهد‪ .‬به طور پرسشـی و نـق هـا) را نادیده بگیرید‪.‬برای تغییر این عـادت نیاز به زمان و‬ ‫چیزی از والدینش می خواهد‪ .‬این کودکان نمی توانند "نه" بشنوند پاسـخ ندهید ‪ .‬مثال وقتی می گوید "مامان این اسـباب بازی رو تحمل سختی دارید ‪ .‬از کارت زرد و اخراج استفاده کنید ‪ :‬درست‬ ‫و باید به همه خواسته های شان برسند‪ .‬اگر کودک بداند که شما میخری؟" نباید بگوییم "فکر نمی کنی این اسباب بازی مناسب مثل بازی فوتبال اگر یکبار نتواند نه را تحمل کند کارت زرد می‬ ‫سـر انجام پاسـخ مثبت خواهید داد ‪ ،‬دیگر مهم نیست که ده بار سـن تو نیسـت؟" فقط پاسـخ دهید بلـه یا نه‪ .‬به کـودک فرصت گیرد و برای بار دوم باید از فعالیتی که دوست دارد محروم شود‬ ‫گفته باشید "نه"! او آن قدر گریه می کند ‪ ،‬نق می زند ‪ ،‬خودش را ندهیـد کـه توجیه کند ‪ .‬اگـر وارد بحث نشـوید از مجادله پرهیز یا به عنوان تنبیه به اتاقش فرستاده شود‪ .‬وقتی کودک پاسخ نه را‬ ‫به زمین می کوبد و بد اخالقی می کند تا سرانجام تسلیم شوید خواهید کرد ‪ .‬در غیر این صورت کودک با یک یک دالئل شما می پذیرد ‪ ،‬این کار او را تحسین و تقویت کنید‪ .‬میتوانید از امتیاز‬ ‫و او به هدفش برسـد‪ .‬چنین کودکی به تجربه آموخته اسـت که مبارزه خواهد کرد و کار به بحث و جدل می کشد‪.‬باید به کودک اسـتفاده کنیـد به این صورت که مثال با هـر ‪ 5‬امتیاز یک جایزه‬ ‫منبع ‪ :‬چگونه با کودکم رفتارکنیم‬ ‫اگر پشتکار داشته باشد و خوب جیغ بکشد ! در نهایت برنده می نشان دهید که قاطع هستید و نظرتان تغییر نمی کند‪.‬برای شروع بدهید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اختلال بیش فعالی کمبود توجه‪ ،‬اختاللی اسـت کـه در اوایل‬ ‫دوران کودکی ظاهر می گردد در حالت عادی ممکن است‬ ‫کـودکان تکلیـف مکتـب شـان را فراموش کننـد‪ ،‬در صنف به‬ ‫خیال پردازی‬ ‫بپردازند‪ ،‬بدون فکر کاری را انجام دهند و یا سر میز غذا بی تابی‬ ‫و بـی قـراری کنند‪ .‬اما بی توجهی‪ ،‬ویری بودن و فعالیت بیش از‬ ‫اندازه‪ ،‬امری طبیعی نیست بلکه از نشان های اختالل بیش فعالی‬ ‫کمبود توجه در نظر گرفته می شود که می تواند توانایی کودکان‬ ‫را در یادگیری‬ ‫و تعامل با دیگران تحت تاثیر قرار دهد‪.‬‬ ‫اولیـن گامـی که بایـد برای مقابله با این مشـکل برداشـت‬ ‫شناسایی نشانه ها و عالئم این اختالل است‪ .‬اختالل بیش‬ ‫فعالـی کمبـود توجه‪ ،‬اختاللی اسـت که در اوایـل دوران‬ ‫کودکـی ظاهـر می گـردد‪ .‬این اختالل باعث می شـود‬ ‫کـه فـرد در مهارکردن واکنش هـای خودجوش دچار‬ ‫مشـکل شـود‪ .‬ایـن واکنش ها می توانـد از حرکت تا‬ ‫سـخن گفتن و توجه متفاوت باشـد‪ .‬عالئم و نشـانه‬ ‫های این اختالل معموال قبل از هفت سالگی ظاهر‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫بـا وجـود این‪ ،‬تشـخیص میان رفتار یـک کودک‬ ‫مبتلا بـه اختلال بیش فعالـی و رفتار یـک کودک‬ ‫بـدون اختالل تا حدودی مشـکل اسـت‪ .‬ایـن را باید‬ ‫گفـت که اگر تنهـا در بعضی از موقعیت ها تعداد کمی‬ ‫از این نشانه ها و عالئم را در کودک خود یافتید احتمال‬ ‫وجـود چنیـن اختاللی در کودک کمتر اسـت امـا اگر در‬ ‫تمام موقعیت ها (در خانه‪ ،‬مدرسه و هنگام بازی) عالئم‬ ‫و نشـانه هـای بی شـماری از ایـن اختلال را در کودک‬ ‫خود یافتید باید توجه و دقت بیشتری را برای کودک به‬ ‫خرج دهید‪.‬‬

‫‪62 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫سه ویژگی اساسی این اختالل!‬ ‫کودکانـی کـه دارای عالئـم بیش فعالی می باشـند همواره در‬ ‫حال حرکت هستند‬ ‫بی توجهی‪ ،‬بیش فعالی سه ویژگی اساسی اختالل بیش فعالی‬ ‫کمبود توجه است‪ .‬عالئم و نشانه هایی که کودک مبتال به این‬ ‫دهد بسـتگی به این‬ ‫اختلال نشـان مـی‬ ‫کـه کـدام‬ ‫امـر دارد‬ ‫یک‬

‫بیش فعالی‬ ‫در حالـی کـه اکثـر کـودکان به طور طبیعـی فعال هسـتند‪ ،‬اما‬ ‫کودکانـی کـه دارای عالئـم بیـش فعالی این اختالل می باشـند‬ ‫همواره در حال حرکت هسـتند‪ .‬این کودکان سـعی می کنند در‬ ‫یـک زمـان چندین کار را انجام دهند و از یک فعالیت به فعالیتی‬ ‫دیگر می پرند‪.‬‬ ‫حتی اگر آنها را مجبور کنید که بی حرکت در جایی بنشینند باز‬ ‫پای خود را تکان می دهند و با انگشـتان خود صدا در می آورند‪.‬‬ ‫این کودکان اگر در موقعیت هایی باشـند که باید آرام و سـاکت‬ ‫بنشـینند آن محیط را ترک می کنند‪ ،‬همواره به این ور و آن ور‬ ‫می روند و اغلب می دوند و از همه جا باال می روند‪ ،‬پرحرفی‬ ‫مـی کننـد‪ ،‬نمی تواننـد آرام بازی کنند‪ ،‬همـواره در حرکت‬ ‫هسـتند گویا اینکـه موتوری به آنها وصل اسـت‪ ،‬ممکن‬ ‫است اخالق تندی داشته باشند و یا کم حوصله باشند‪.‬‬ ‫وظایف والدین در برابر کوک بیش فعال ‬ ‫بـا یک داکتر مالقـات کنید‪ .‬به عنـوان والدین می‬ ‫توانیـد تسـت های تشـخیص بیش فعالـی را هرچه‬ ‫زودتر انجام دهید‪ .‬این کار به تشخیص به موقع این‬ ‫عارضه کمک می کند‪.‬‬ ‫با مسئوالن مدرسه فرزند خود صحبت کنید‪ .‬می‬ ‫توانید با مسـئوالن مدرسـه به طور غیرمستقیم در‬ ‫رابطه با رفتار فرزند خود صحبت کنید‪.‬‬ ‫تصویر درستی از رفتار فرزند خود بدهید‪ .‬هنگامی‬ ‫که از شما سوالی پرسیده می شود حقیقت را بگویید‬ ‫زیرا تشخیص براساس صحبت های شماست‪.‬‬ ‫کمی عجله کنید‪ .‬شما مدافع فرزند خود هستید‬ ‫و این خصوصیت ممکن اسـت تشخیص بیماری‬ ‫فرزندتان را به تاخیر بیاندازد‪ .‬بنابراین مشورت با پزشک به معنی‬ ‫بیمار دانستن فرزند نیست بلکه با این کار به کودک خود کمک‬ ‫کرده اید‪.‬‬ ‫از نظـر متخصصین کمـک بگیرید‪ .‬چنانچه هرگونه شـکی به‬ ‫رفتار فرزند خودداشتند از مشاوره با پزشک دریغ نکنید‪.‬‬ ‫اولین گامی که باید برای مقابله با مشکل بیش فعالی برداشت‬ ‫شناسایی نشانه ها و عالئم آن است‬

‫کودکم بازیگوش است‬ ‫یا بیش فعال؟!‬

‫اغراق های مربوط به بیماری کودکان بیش فعال‬ ‫غلط‪ :‬همه کودکان بیش فعال‪ ،‬فعالیت بیش از اندازه دارند‪.‬‬ ‫درست‪ :‬برخی از این کودکان بیش از اندازه جنب و جوش دارند‬ ‫و برخی دیگر این طور نیستند‪.‬‬ ‫غلط‪ :‬این کودکان هرگز قادر به تمرکز نیستند‪.‬‬ ‫درست‪ :‬کودکان مبتال به بیش فعالی قادرند روی فعالیت هایی‬ ‫که برای شان لذت بخش است تمرکز کنند‪.‬‬ ‫غلط‪ :‬این کودکان اگر بخواهند می توانند رفتار بهتری داشـته‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫درسـت‪ :‬آنها می توانند کارهای شـان را به بهترین نحو انجام‬ ‫دهند اما نمی توانند آرام یک جا بنشینند‪.‬‬ ‫غلط‪ :‬بیش فعالی کودکان با افزایش سن آنها بهبود خواهدیافت‪.‬‬ ‫درست‪ :‬این عارضه ممکن است تا بزرگسالی نیز ادامه پیدا کند‬ ‫بنابراین نیازمند درمان هرچه سریع تر است‪.‬‬ ‫غلط‪ :‬دارودرمانی بهترین روش درمان برای کودکان بیش فعال‬ ‫است‪.‬‬ ‫درست‪ :‬دارودرمانی کافی نبوده و آموزش‪ ،‬رفتار درمانی‪ ،‬حمایت‬ ‫در خانه و مدرسه‪ ،‬ورزش و تغذیه درمانی نیز الزم است‪.‬‬

‫از این سه ویژگی غالب است‪ .‬با توجه به این می توان گفت یک‬ ‫کـودک مـی توانـد بی توجه باشـد اما بیش فعال و ویری نباشـد‪،‬‬ ‫بیش فعال و ویری باشـد اما بی توجه نباشـد و یا بی توجه‪ ،‬بیش‬ ‫فعال و ویری باشد (حالت سوم مرسوم ترین اختالل بیش فعالی‬ ‫کمبود توجه است)‪.‬‬ ‫بی توجهی‬ ‫کودکانـی کـه دارای عالئـم بـی توجهی هسـتند اغلـب نادیده‬ ‫گرفته می شوند زیرا موجب آشوب‬ ‫و اختلال نمی شـوند‪ .‬این عدم توجـه در کودکان مبتال به این ارزیابی بیش فعال ممکن است شامل موارد زیر باشد‪:‬‬ ‫اختالل بدان معنا نیست که این کودکان اصال نمی توانند توجه • معاینه فیزیکی‬ ‫و تمرکز کنند‪.‬از نشـانه ها و عالئم بی توجهی در کودکان مبتال • ارزیابی بالینی با استفاده از مقیاس رتبه بندی رفتار استاندارد‬ ‫به این اختالل می توان به موارد زیر اشاره کرد‪ :‬به جزییات توجه • بررسی عملکرد تحصیلی‪ ،‬اجتماعی و عاطفی‬ ‫نمی کنند‪ ،‬اشتباهات نسنجیده ای مرتکب می شوند‪ ،‬در تمرکز • بررسی ناتوانی های یادگیری‬ ‫کـردن دچـار مشـکل هسـتند و به آسـانی حواس شـان پرت می در صورت نیاز به تست بیشتر‪ ،‬داکتر ممکن است برای تشخیص‬ ‫شود‪ ،‬وقتی با آنها صحبت می کنید در ظاهر به حرف تان گوش بیش فعالی از آزمون های دیگری نیز استفاده کند؛ از جمله‪:‬‬ ‫نمی دهند‪ ،‬در یادآوری چیزها و پیروی از دستورها دچار مشکل • چک کردن شنوایی و بینایی‬ ‫هستند‪ ،‬در سازماندهی و برنامه ریزی و خاتمه دادن پروژه ها دچار • آزمایش خون برای بررسی سطح سرب‬ ‫مشکل هستند‪ ،‬قبل از آنکه وظیفه خود را تمام کنند خسته می • آزمایش خون برای بیماری هایی مانند بیماری تیرویید‬ ‫شـوند و غالبا کتاب‪ ،‬تکلیف مدرسـه‪ ،‬اسباب بازی و دیگر وسایل • تست امواج مغزی با نمودار مغزی (‪)encephalograph‬‬ ‫برای اندازه گیری فعالیت الکتریکی مغز‪.‬‬ ‫خود را گم می کنند‪.‬‬ ‫• ‪ CT‬اسکن و یا ‪ MRI‬برای بررسی مغز‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪61 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫مادرانی که به تازگی‬ ‫صاحب فرزند شده‌اند‬

‫تغذیه‌ی مناسب مادر در دوران شیردهی بسیار مهم است‬

‫هم ‌ه مادرانی که به تازگی صاحب فرزند شده‌اند دل‌شان می‌خواهد نوزاد‌شان خوب شیر بخورد و‬ ‫بعد از مدتی یک بچه‌ی تپل و ُم ُپل داشته باشند‪ .‬اما این فرآیند شیر دادن گاهی مای ‌ه نگرانی خیلی‬ ‫از مادران می‌شود و آنها تصور می‌کنند که نوزا ‌د یا کودک نوپ‌ای‌شان خوب شیر نمی‌خورد‪ .‬بنابر‌این‬ ‫برای رفع نگرانی بسیاری از مادران عزیز‪ ،‬از دکتر مریم‌السادات منتصری‪ ،‬متخصص کودکان و‬ ‫نوزادان‪ ،‬درباره‌ی سیستم شیردهی مناسب و شیردهی نامناسب پرسیدیم‪.‬‬

‫بمکد چون عمل مکیدن مرکز مغزی را تحریک می‌کند و به این ترتیب تولید شیر بیشتر و بیشتر‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫نکاتی درباره شیر مادر‬ ‫ بسیار مهم است بچه در هنگام به دنیا آمدن دوره‌ی جنین خود را به طور کامل طی کرده باشد‪.‬‬‫ بعضی از مواد غذایی هستند که شیر را بد مزه و یا کم می‌کنند که حتما باید توسط داکتر به‬‫مادر توصیه شوند‪.‬‬ ‫ باید یک تا دو هفته قبل از زایمان‪ ،‬هنگام حمام کردن نوک سینه‌‌ها را به سمت بیرون ماساژ‬‫دهند و بکشند تا با این کار شیر در سینه پر‌شود‪.‬‬

‫تغذیه خوب را فراموش نکنید ‬ ‫برای این‌که مادران شیردهی خوبی داشته باشند‪ ،‬باید مدام به فرزندشان شیر بدهند تا سیستم‬ ‫شیردهی آنها تحریک شود و شیردهی آنها ادامه پیدا کند‪ .‬تغذیه‌ی مناسب مادر در دوران شیردهی اهمیت تغذیه مادران‬ ‫بسـیار مهم اسـت و او باید مایعات کافی شـامل روزی سـه کیالس آب گوشت‪ ،‬مواد مغذی مانند مادران باید در دوران بارداری به اندازه‌ی کافی مایعات مصرف کنند و همچنین رژیم غذایی‌شان‬ ‫سرشار از کلسیم و مواد مغذی باشد‪ .‬در غیر این صورت این مواد مفید در دوران شیردهی به دلیل‬ ‫ب‪.‬ب مام (‪ )Bebe Mum‬و مواد مغذی دیگر را مصرف کند‪.‬‬ ‫گاهـی بعضـی از مـادران شیرخشـک را بـه عنـوان کمک در نظـر می‌گیرند و یا بـه بچه آب‌قند شیر دادن از بدن مادر خارج شده و باعث می‌شود او مدت‌ها بعد دچار پوکی استخوان شود‪.‬‬ ‫اگـر شـیر مـادر کم باشـد بچـه وزن کافی نمی‌گیرد و عالمت دیگر آن این اسـت که پوشـکش‬ ‫می‌دهند بنابر‌این چون سیستم شیردهی در مغز تقویت نمی‌شود‪ ،‬فرآیند آن هم قطع می‌شود‪.‬‬ ‫سـنگین نمی‌شـود‪ .‬اما در صورتی که شـیر کافی به بچه برسـد‪ ،‬وزن‌گیری خوبی خواهد داشـت و‬ ‫پوشک او سنگین می‌شود‪.‬‬ ‫فرآیند شیردهی مادران و تولید شیر ‬ ‫عواملی مانند اسـترس‌‪ ،‬مصرف بعضی از دارو‌ها که وارد شـیر شـده و باعث تغییر مزه و بوی آن‬ ‫اگر شیر مادر کم باشد بچه وزن کافی نمی‌گیرد‬ ‫می‌شـود و حالت نوک پسـتان به صورتی که شـیر از آن خارج نشـود‪ ،‬می‌توانند دالیل شـیردهی‬ ‫بیشـتر از ‪ 98‬درصـد مـادران امـکان شـیردهی بـه نـوزادان را دارند و جالب اسـت بدانیـد که این نامناسب باشند‪.‬‬ ‫سیستم شیردهی در آقایان هم جود دارد و اگر این سیستم در آنها تقویت شود‪ ،‬آنها هم می‌توانند خانم‌های باردار خوب است بدانند که معموال یک پرستار یا یک مامای با‌تجربه نحوه‌ی شیردهی‬ ‫شیر بدهند‪ .‬چون این فرآیند یک فرآیند مغزی است‪ .‬برای همین هیچ محدودیتی وجود ندارد و را بعد از زایمان و در همان اتاق زایمان به مادر آموزش می‌دهد‪.‬‬ ‫بیشـتر خانم‌ها می‌توانند به فرزند‌شـان شـیر بدهند‪ .‬این که بعضی از خانم‌ها در حالت طبیعی ادعا‬ ‫مجموعه‪ :‬بهداشت مادر کودک‬ ‫می‌کنند نمی‌توانند به فرزندشان شیر بدهند نشان از ضعف آگاهی و مشکالت دیگر در آنها است‪.‬‬ ‫در پیشرفت فرایند شیردهی تنها مکیدن نوزاد اهمیت دارد و مادران باید اجازه دهند بچه شیر را‬


60 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


59 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


58 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


57 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪56 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اسـرار خـانـه داری‬

‫آشنایی با نحوه شستن میوه ها‬ ‫برای افزایش تازگی و سالمت میوه های شسته باید آنها را پس از شستن کامال خشک‬ ‫کرد‬ ‫نحوه شستن میوه ها و مراقبت از آنها‬ ‫برای اینکه به بیماری مبتال نشویم باید میوه ها را بشوییم شاید شنیده باشید که در‬ ‫مهدکودک ها شعری به بچه ها یاد می دهند که‪« :‬میوه نخور نشسته‪ ،‬رویش مگس‬ ‫نشسته»! یعنی از کودکی باید یاد گرفت که میوه ها هم می توانند به سادگی‬ ‫آلودگی و بیماری های مختلف را به بدن ما منتقل و بیمارمان کنند البته این‬ ‫آلودگـی هـا وقتـی به بدن منتقل می شـوند که میوه ها را خوب نشـوییم و‬ ‫درست مصرف نکنیم‪.‬‬

‫میو ‌ه قرار دهید‪.‬‬ ‫ بهتر اسـت میوه ها را شسته در یخچال‬ ‫بگذارید‬ ‫عمر میوه‌های نشسـته بیشتر‬ ‫از میوه‌هـای شسـته اسـت‬ ‫امـا بـرای پیشـگیری از‬ ‫انتقـال آلودگی‌هـای‬ ‫پوسـت‬ ‫روی‬ ‫میوه‌هـا بـه سـایر مـواد درون‬ ‫یخچـال‪ ،‬حتما حداکثر به اندازه‬ ‫شستشوی میوه های نرم‬ ‫مصـرف یک هفته میـوه تهیه‬ ‫بهتر اسـت برای شسـتن میوه هایی مانند زردآلو‪ ،‬آلو‪ ،‬انواع توت‪،‬‬ ‫تا بتوانید آنها را شسته داخل یخچال قرار‬ ‫کنیـد‬ ‫تـوت زمینـی‪ ،‬انگور‪ ،‬گیالس و آلبالو‪ ،‬یک ظـرف بزرگ را پر از آب‬ ‫دهید‪ .‬میوه‌های شسته تا یک هفته کامال تازه و سالم در یخچال باقی‬ ‫خنک کنید و آبکشی را داخل آن قرار دهید‪ .‬سپس میوه‌ها را آرام در‬ ‫می‌مانند‪ ،‬به شرطی که شرایط نگهداری مناسب آنها را بدانید‪.‬‬ ‫آبکش بریزید و بگذارید ‪ 5‬دقیقه داخل آن بمانند‪ .‬آبکش را از ظرف‬ ‫برای افزایش تازگی و سلامت میوه های شسـته باید آن ها را پس از شسـتن کامال‬ ‫آب خارج کنید و كمی آب روی میوه ها بگیرید‪ .‬البته بهتر است برای‬ ‫خشک کرد‪ ،‬در دستمالی نخی قرار داد و این دستمال را در یک کیسه نایلونی ضخیم یا‬ ‫پیشـگیری از باقی ماندن و انتقال آلودگی ها‪ ،‬گل روی توت زمینی پیش از‬ ‫شسـتن پاک شـود‪ .‬قبل از خارج کردن آنها از آب‪ ،‬به آرامی دسـتی هم به سـطح شـان ظرف آلومینومی یا استیل داخل یخچال با هوای ‪ 4‬تا ‪ 5‬درجه سانتی‌گراد گذاشت‪ .‬طبقه‬ ‫وسط و جامیوه‌ای بهترین مكان‌های یخچال برای قرار دادن میوه‌ها هستند‪ .‬میوه‌های‬ ‫بکشید‪.‬‬ ‫نشسته مثل کیله هم باید تا زمان مصرف در دو نایلون کامال دربسته داخل یخچال قرار‬ ‫‬ ‫بگیرند‪ .‬عمر میوه نشسته در یخچال حدود ‪ 10‬تا ‪ 15‬روز است‪.‬‬ ‫شستشوی میوه‌های چرب‬ ‫برای از بین بردن گل‌والی برخی میوه‌ها مانند خیار یا چربی برخی میوه‌های دیگر مانند‬ ‫سیب و مرکبات‪ ،‬ظرفی را از آب سرد پر کنید و پس از شستشوی ساده میوه‌ها و آبکشی‬ ‫آنهـا‪ ،‬یکبـار دیگر ظرف را از آب پر کنید و چند قطره ماده ضدعفونی‌کننده مخصوص‬ ‫میوه و سبزی در آن بریزید‪ .‬سرانجام بعد از ‪ 3‬یا ‪ 4‬دقیقه میوه‌ها را با آب ساده‪ ،‬آبکشی‬ ‫و بـا خیـال راحـت مصـرف کنید‪ .‬اسـتفاده از مـواد ضدعفونی کننده باعـث کاهش عمر‬ ‫میوه‌های شسـته شـده می‌شود بنابراین اگر میوه‌ها گلی یا چرب نیستند‪ ،‬بهتر است به‬ ‫همان آبکشی با آب ساده اکتفا کنید‪ .‬ضمن اینکه به دلیل نفوذ مواد ضدعفونی‌کننده به‬ ‫بافت میوه‌های نرم‌مانند ‪ ،‬توت یا توت زمینی‪ ،‬شستن آنها فقط باید با آب ساده انجام‬ ‫شود‪.‬‬ ‫شستشوی میوه های با پوست ضخیم‬ ‫برای شستن میوه‌هایی با پوست ضخیم مانند کیوی‪ ،‬لیمو شیرین‪ ،‬مالته‪ ،‬گریپ‌فروت‪،‬‬ ‫خربوزه‪ ،‬طالبی‪ ،‬تربوز‪ ،‬سـیب یا خیار هم باید ابتدا ظرفی را پر از آب سـرد کنید و این‬ ‫میوه‌ها و صیفی‌جات را ‪ 5‬دقیقه داخل آن بریزید‪ .‬بعد با تکه نرم و تمیز و بدون استفاده‬ ‫از مواد شوینده‪ ،‬سطح میوه‌ها را تمیز و در نهایت آنها را آبکش کنید‪ .‬هرگز تمیز کردن‬ ‫این میوه‌ها را به پاک کردن آنها با دستمال محدود نکنید‪ .‬دستمال خشک یا مرطوب‬ ‫نمی‌تواند آلودگی‌های سطح میوه را كامال از بین ببرد‪ .‬در غیر این صورت امکان انتقال‬ ‫آلودگی از سطح پوست به گوشت میوه با بریدن‪ ،‬چاقو زدن و پوست گرفتن آنها وجود‬ ‫خواهد داشت‪.‬‬ ‫کیله استثناست!‬ ‫پوسـت میوه‌ای مثل کیله به سـرعت و حدود ‪ 24‬سـاعت پس از شستن سیاه می‌شود‬ ‫بنابراین باید به جای پاک کردن پوست موز که آن هم کار درستی نیست‪ ،‬کمی پیش‬ ‫از مصرف آن را با آب کامال سرد بشویید‪ ،‬با دستمال نخی خشک کنید و داخل ظرف‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫کلچۀ شور (نمکی)‪:‬‬

‫‪55 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫شپ‬ ‫تغذهی و آ زی‬ ‫آشپزی‬

‫مواد الزم‪:‬‬ ‫بـرای ‪ 10‬عـدد کلچه‪(:‬بـرای‬ ‫کلچـه هـای بیشـتر مـواد را دو‬ ‫چند بسازید)‪.‬‬ ‫پیمانـه ظرفـی اسـت کـه‬ ‫گنجایـش ‪ 125‬گـرام آرد را‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫یک و نیم پیمانه آرد ترمیده‬ ‫یک قاشق چایخوری نمک‬ ‫نیم قاشق غذا خوری هیل میدۀ تازه‬ ‫یک قاشق چایخوری بیکینگ پودر‬ ‫نیم قاشق چایخوری خمیر مایۀ پودری‬ ‫یک عدد تخم مرغ‬ ‫یک چهارم یک پیمانه ماست‬ ‫نیم پیمانه به اضافۀ ‪ 3‬قاشق غذا خوری مسکۀ که داغ شده و دوغ و کف آن گرفته شده باشد‬ ‫سفیدی یک عدد تخم بهم زده شده برای جالدادن‬ ‫دانۀ کنجد و سیاه دانه برای تزیین‬ ‫‬ ‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫مواد خشک یعنی آرد – نمک – هیل ‪-‬بیکینگ پودر و خمیر مایه را در یک ظرف مخلوط کنید‪.‬‬ ‫تخـم را در یـک ظـرف جداگانه بهـم زده و در آرد اضافه کنید و بعداً خوب مخلوط کنید‪.‬ماسـت را‬ ‫اضافه کرده و در آرد با دست مالش بدهید‪ .‬نیم پیمانه مسکۀ گرم را به تدریج عالوه کرده و با دست‬ ‫مخلوط کنید‪ 3 .‬قاشـق غذا خوری باقی مسـکه را به تدریج عالوه کرده و خمیر را با دسـت مشـت‬ ‫کنید تایک خمیر یکدست و قابل شکل دادن بدست بیاید‪ .‬خمیر را پوشانیده و در یک جای محفوظ‬ ‫برای یکساعت بگذارید تا برسد‪(.‬رسیدن خمیر به هوای اطاق تعلق دارد‪).‬‬ ‫خمیر را دوباره مشت کرده و به ‪ 20‬توپک مساوی تقسیم کنید (‪ 10‬عدد کلچه)‪ .‬هر دو توپک را‬ ‫مطابق عکس به دو لولۀ به طول ‪ 6‬و نیم انچ مطابق ‪ 16‬سانتی متر شکل داده و لوله ها را مانند‬ ‫ریسمان به دور هم بپیچید و بعداً دو انجام آنرا یکجا کرده و مطابق عکس کلچه تهیه کنید‪ .‬انجام‬ ‫های لوله ها را فشار داده و محکم کنید تا در وقت پختن باز نشوند‪ .‬کلچه ها را در پطنوس داش‬ ‫روی کاغذ چرب مطابق عکس قرار داده و روی کلچه ها را اول سـفیدی تخم زده و با سـیاه دانه‬ ‫و کنجد مزیین کنید‪ .‬در داش که قب ً‬ ‫ال به ‪ 375‬درجۀ فارن هایت مطابق ‪ 190‬درجۀ سـانتی گرید‬ ‫حـرارت داده ایـد بـرای ‪ 25‬دقیقـه و یا تا وقتیکه روی کلچه ها رنگ بگرداند بپزید‪ .‬با قیماق چای‬ ‫نوش جان کنید‪.‬‬

‫باخانم زرغونه ستانیزی عادل‬

‫کیک جواری‪:‬‬

‫به یاد (دودۀ) کشور عزیز‪.‬‬ ‫جنسیت جواری کشور – استفاده از گرمای بیشتر از ‪ 500‬درجۀ فارن هایت تندور‬ ‫(تنور) و شیرینی طبیعی ‪ -‬دودۀ وطنی را طعم بی مثال میداد‪ .‬لذت این طعم در هوای آزاد طبعیت‬ ‫روستا و زیر چتر تاک انگور در جمع خانواده با همۀ سادگی آن زیبا وفرحت بخش بود‪.‬‬ ‫این هم کیک جواری تقدیم به همه عزیزان دور از وطن‪.‬‬

‫مواد الزم‪:‬‬ ‫پیمانه = ‪ 250‬گرام‬ ‫یک و نیم پیمانه آرد جواری زرد (درشت)‬ ‫سه قاشق چایخوری بیکنگ پودر‬ ‫یک قاشق غذاخوری پودر هیل تازه آسیاب شده‬ ‫یک پیمانه بوره (شکر)‬ ‫سه عدد تخم مرغ‬ ‫یک پیمانه شیرمایع‬ ‫نیم پیمانه روغن مایع‬ ‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫مواد خشک را در یک ظرف مخلوط کنید‪ .‬شیر – روغن و تخم را در ظرف دیگر مخلوط کرده و‬ ‫باالی مواد خشک در ظرف اولی اضافه کنید‪.‬مواد را بهم بزنید تا خوب مخلوط شده و غلیظ تر از‬ ‫خمیر پکوره شود‪ .‬ظرف شیشه یی کیک را با روغن جامد چرب کرده و آرد جواری بپاشید‪ .‬خمیر را‬ ‫به تدریج در ظرف کیک ریختانده و در داش که قب ً‬ ‫ال به ‪ 375‬درجۀ فارن هایت مطابق ‪ 190‬درجۀ‬ ‫سانتی گرید گرم نموده اید برای ‪ 25‬دقیقه بپزید‪ .‬از داش کشیده و با دستمال آشپزخانه بپوشانید و‬ ‫بگذارید کام ً‬ ‫ال سرد شود به شکل دلخواه ببرید‪ .‬نوش جان‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪54 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫شپ‬ ‫تغذهی و آ زی‬ ‫آشپزی‬

‫کباب نیچه یی مرغ‪:‬‬ ‫موادالزم‪:‬‬ ‫یک کیلو گوشت‬ ‫چرخ کردۀ مرغ‬ ‫یک عدد پیاز بزرگ‬ ‫ریزه شده به اندازۀ‬ ‫کشمش‬ ‫روغن بقدر ضرورت برای پیاز و چرب کردن کباب ها‬ ‫چهار قاشق غذا خوری آرد سوجی‬ ‫دو قاشق چایخوری نمک‬ ‫یک قاشق چایخوری زیرۀ میده‬ ‫دو قاشق چایخوری تخم گشنیز میده شده‬ ‫یک قاشق غذا خوری سیر تازۀ کوبیده شده‬ ‫نیم قاشق چای خوری زنجبیل تازۀ کوبیده شده‬ ‫یک قاشق غذا خوری و یا بقدر ضرورت مرچ سرخ تند‬ ‫یک عدد مرچ تند سبز ماشین شده‬ ‫یک دسته گشنیز تازۀ میده شده‬ ‫کاهو‪ -‬لیمو و بادنجان رومی برای تزیین‬ ‫شش عدد سیخ نیچه یی یا چوبی طبق تصویر‬ ‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫سیخ ها را برای ‪ 30‬دقیقه در آب بگذارید‪.‬‬ ‫پیاز را در کمی روغن به رنگ نصواری روشن بریان کرده و از جالی تیر کنید تا روغن آن صاف‬ ‫شود‪ .‬روغن آنرا برای چرب کردن کباب ها کنار بگذارید‪ .‬در یک ظرف همۀ مواد کباب را به‬ ‫استثنای کاهو‪ -‬لیمو و بادنجان رومی قرار داده و پیاز بریان را باالی آن اضافه ساخته و با دست‬ ‫مشت کنید تا یکدست و حالت چسپنده پیدا کند‪ .‬ظرف رابا پالستیک پوشانیده و برای یکساعت‬ ‫در یخچال بگذارید تا گوشت سفت شود‪.‬سیخ ها را قبل از استفاده با دستمال خشک کنید‪ .‬در‬ ‫وقت سیخ کردن گوشت مقداری از آنرا به اندازۀ یک تخم شکل داده و در نصف سیخ تیر کرده‬ ‫و با دست تر بشکل کباب دور سیخ لوله کنید‪ .‬نصف دیگر سیخ را هم مطابق عکس با کباب‬ ‫بپوشانید یعنی در هر سیخ دو عدد کباب ‪ .‬سیخ پر شده را باالی ظرف که برای کیک پزی است‬ ‫قرار دهید‪(.‬عکس در کامنت ها) بعد از آماده شدن کباب ها آنها را به روغن که کنار گذاشته‬ ‫بودید چرب کرده و در داش که قب ً‬ ‫ال به ‪ 375‬درجۀ فارن هایت مطابق ‪ 190‬درجۀ سانتی گرید‬ ‫حرارت داده اید برای ‪ 30‬دقیقه بپزید‪( .‬کباب مرغ نظر به کباب های گاو و گوسفند رنگ آن‬ ‫روشن بوده وبرای طالیی ساختن آن بیشتر از سی دقیقه در داش نگذارید زیرا خشک میشود)‬ ‫با کاهو‪ -‬لیمو و بادنجان رومی که روی آتش نرم ساخته اید مزیین بسازید‪ .‬این کباب با انواع‬ ‫چتنی های افغانی و نان خشک بسیار لذیذ است‪ .‬نوش جان‪.‬‬

‫باخانم زرغونه ستانیزی عادل‬

‫کباب روی نان‬ ‫پیمانه = کپ =‬ ‫گنجایش ‪ 250‬گرام آرد‬ ‫مواد الزم‪ :‬یک‬ ‫کیلو گوشت گوسفند‬ ‫استخواندار‬ ‫نیم پیمانه روغن مایع دلخواه تان‬ ‫یک عدد پیاز کالن ریزه شده‬ ‫یک و نیم قاشق چایخوری و یا بقدر دلخواه نمک‬ ‫نیم قاشق چایخوری زردچوبه‬ ‫نیم قاشق غذا خوری تخم گشنیز میده‬ ‫نیم قاشق غذا خوری سیر میده شده‬ ‫یک عدد بادنجان رومی کالن میده شده‬ ‫نیم قاشق غذا خوری رب بادنجان رومی‬ ‫دو پیمانه آب برای زیر کباب‪:‬‬ ‫سه پیمانه چکۀ مخلوط شده با کمی نمک و سیر تازۀ میده (به حرارت اطاق و یا کمی گرمتر)‬ ‫نان خشک مورد عالقۀ تان به قدری که روی غوری را بپوشاند‬ ‫دو قاشق غذا خوری مسکۀ آب شده‬ ‫نیم کیلو گندنۀ میده شده‬ ‫یک قاشق چایخوری مرچ سیاه جوکوب شده‬ ‫چند حلقه پیاز ‪ -‬بادنجان رومی و مرچ سرخ جوکوب برای تزیین‬

‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫پیاز را در روغن گالبی کرده و زرد چوبه – نمک – تخم گشنیز‪ -‬سیر و رب بادنجان رومی‬ ‫را به حرارت کم در آن چرخ بدهید تا رایحۀ مساله ها حس شود‪ .‬گوشت و بادنجان رومی را‬ ‫یکجا در دیگ عالوه کرده و چرخ بدهید تا بادنجان رومی حل شده و سر روغن بیاید و گوشت‬ ‫هم سرخی خور را از دست بدهد (گوشت را زیاده تر از این سرخ نکنید زیرا چون خارج لعاب در‬ ‫غوری قرار میگیرد رنگ آن به تیرگی میگراید) ‪.‬آب را باالی گوشت اضافه کرده و تا نرم شدن‬ ‫گوشت بپزید‪ .‬در اخیر باید آب گوشت بکلی تبخیر کرده و تنها روغن و لعاب باقی بماند‪.‬در این‬ ‫مرحله نظر به خواهش روغن اضافی آنرا برداشته و بدور بریزید‪.‬‬ ‫در عین زمان در یک کرایی نان خشک را به یک روی آن در مسکه کمی بچرخانید در غیر‬ ‫آن لعاب گوشت و چکه نان را نرم ساخته و میشاراند‪ .‬در همان کرایی داغ گندنه را هم بعد از نان‬ ‫خشک تفت دهید تا گرم شده و هم نرم شود‪.‬‬ ‫نان های خشک را در غوری طوری بچینید که روی سرخ شدۀ آن بطرف باال باشد‪ .‬باالی نان‬ ‫خشک در غوری چکه هموار نموده و باالی آن کباب را قرار دهید و با مرچ سیاه – مرچ سرخ و‬ ‫بادنجان رومی و پیاز حلقه شده تزیین کنید‪ .‬نوش جان‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪53 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫مشـوره های زنـاشـویـی‬

‫شـما و هم همسـرتان متوجه می شـوید که این ذهنیت های گذشته هستند که رفتار فعلی شما را هدایت درآمد کمتری دارد انتظار بر عهده گرفتن مخارج بیشتر را نداشت‪.‬‬ ‫می کنند‪ .‬روانشناسان می گویند وقتی درباره مسائل مالی حرف بزنید و داستان های یکدیگر را بدانید می‬ ‫توانید از عصبانیت و مقصر جلوه دادن دیگری به سمت آرامش بچرخید و نگرانی های یکدیگر را رفع و اول تفکیک ارزش ها ‪ ،‬دوم توافق‬ ‫گاهی اوقات لجبازی دو طرف برسر مسئله ای که بخصوص پای بچه ها در میان است ‪ ،‬رسیدن به یک‬ ‫دید تازه ای برای هم ایجاد کنید‪.‬‬ ‫توافق نهایی را مشکل می سازد‪ .‬به عنوان مثال وقتی پای تحصیل بچه ها به میان می آید یکی از والدین‬ ‫ترجیح می دهدفرزندش به مدرسه غیر انتفاعی برود و دیگری هم مدرسه دولتی را مناسب تر می داند‪ .‬در‬ ‫این مواقع بهتر اسـت ابتدا از خود فرزندتان بپرسـید که ترجیح می دهد در کدام مدرسـه درس بخواند‪ .‬در‬ ‫مرحله بعدی معایب و مزایای هر کدام را بررسـی کنید و همه جزئیات را به شـور بگذارید‪ .‬به این صورت‬ ‫می توانید در نهایت به یک توافق کلی برسید بدون اینکه صرفا لجبازی در تصمیم شما نقش داشته باشد‪.‬‬ ‫خریدهای همسرتان را مسخره نکنید‬ ‫صرفا به این دلیل که شما با خرید لوکس همسرتان موافق نیستید سعی نکنید خرید او را کم ارزش جلوه‬ ‫دهید‪ .‬آنچه که به عنوان خرید شما را خوشحال می کند لزوما باعث خوشحالی همسرتان هم نخواهد شد‪.‬‬ ‫با این وصف چه احساسی خواهید داشت اگر همسرتان شما را بابت خریدی که داشته اید مسخره کند؟‬ ‫مثال اگر گیتار زدن از عالیق همسر شماست و روزی با یک گیتار از در خانه وارد می شود بالفاصله به او‬ ‫نگویید ارزش خریدن نداشته است‪.‬‬ ‫کمی عمیق فکر کنید‪ .‬شاید خودتان هم بدانید که همسرتان بابت این خرید پول هنگفتی نپرداخته است‬ ‫و صرفا چون چیزی نیسـت که برای خرید در انتخاب شـما باشـد چنین نظری دارید‪ .‬این را بدانید که شـما‬ ‫نمی توانید اولویت های شخصی یک نفر را تغییر بدهید حتی اگر آن فرد همسرتان باشد‪ .‬بنابراین اگر هر‬ ‫باری که همسر شما با خرید اولویت های شخصی اش به خانه می آید و شما آنها را بی ارزش نشان می‬ ‫دهید ‪ ،‬در واقع این نوعی ضعف شما در مهارت برقراری ارتباط است نه نقطه ضعفی از سوی همسرتان‪.‬‬ ‫تفاهم بر سر پول بچه ها!‬ ‫با این وصف تفاوت در عالیق بین خود و همسـرتان را بپذیرید و از مسـخره کردن آنها دسـت بردارید تا‬ ‫یکی از بحث های همیشـگی برخی از زوج ها بر سـر حمایت مالی از فرزندانشـان اسـت‪ .‬شاید شما فکر‬ ‫ی کنید همسرتان بیش از حد به فرزندتان پول می دهد اما در عین حال او بابت این کمک مالی که به باالخره بتوانید درباره مسائل مالی و دخل و خرج ها با واقع بینی به توافق برسید‪.‬‬ ‫فرزندش می کند حسابی خوشحال است‪ .‬این نکته بسیار مهم است تا فرد تامین کننده هزینه های خانواده‬ ‫درباره مخارج عاقالنه رفتار کنید‬ ‫بداند چرا همسرش چنین روشی را در پیش گرفته‪.‬‬ ‫لطفا دست از گرو کشی بردارید؛ اینکه به همسرتان بگویید تو نمی توانی گوشی تلفن همراهت را عوض‬ ‫شاید یکی از دالیل چنین اتفاقی ‪ ،‬نگرانی والدین برای رفتار ناخوشایند فرزندشان با آنها باشد آن هم بر‬

‫سر مسائل مالی‪ .‬با این حال یک استراتژی ساده وجود دارد تا والدین جنگ بر سر حمایت مالی از فرزند را کنی چون من نتوانستم آن کفش را بخرم ‪ ،‬فقط اوضاع را بدتر می کند‪.‬‬ ‫هفته ای ‪ 20‬دقیقه را به گفتگوهای مالی بین خود و همسرتان اختصاص دهید‪ .‬گاهی پیش می آید که‬ ‫تمام کنند‪.‬‬ ‫نفر درگیر مسائل مالی و مدیریت کردن حساب های بانکی است و دیگری بدون اطالع‬ ‫هر کدام از والدین رقمی را که فکر می کنند برای پول بچه ها مناسـب تر اسـت روی کاغذ یادداشـت صرفـا یـک‬ ‫خرج می کند‪ .‬بنابراین الزم است در هفته زمانی هر چند کوتاه را به این موضوع‬ ‫کننـد‪ .‬وقتـی آنها ارقـام یکدیگر را مشـاهده کنند مـی توانند‬ ‫اختصـاص دهیـد تـا از واقعیـت های دخل خـرج زندگی آگاه شـوید‪ .‬به این‬ ‫درباره اینکه این رقم چطور محاسبه شده از هم سوال بپرسند‪.‬‬ ‫ترتیب بهتر است هر دو طرف لیستی از مخارج هفتگی خود داشته باشند‬ ‫اغلب پاسخی که به دست می آید بر حسب خاطرات کودکی‬ ‫تا در این جلسه برای هم شرح دهند‪ .‬در نهایت شما می توانید بر اساس‬ ‫والدین از همین مقوله اسـت‪ .‬به این ترتیب اسـت که والدین‬ ‫وضعیت موجود تعادلی دو طرفه در دخل و خرج هایتان ایجا کنید‬ ‫می توانند یکدیگر را بیشـتر درک کنند و بر سـر این مسئله‬ ‫به توافق برسن‬ ‫با یک مشاور گفتگو کنید‬ ‫آیا شما بر سر مسائل مالی جنگ بدون توقفی را با همسرتان دارید؟‬ ‫د‬ ‫توانایی مالی شریک زندگی تان را دریابی ‪‎‬‬ ‫اگر این ماجرا بحرانی شـده اسـت پس وقت آن رسـیده که به یک‬ ‫درباره درآمد همسرتان واقع بین باشید‬ ‫مشاور یا تراپیست مراجعه کنید‪.‬‬ ‫طبیعـی اسـت که هر کـدام از زوج ها درآمد بیشـتری‬ ‫یـک نـگاه از بیـرون گـود بـه اتفاقـات داخـل آن مـی توانـد بدون‬ ‫داشـته باشـند می توانند پول بیشـتری هم برای خانه و‬ ‫جانبـداری واقعیـت هـا را ببیند و درک کند و مشـکالت را برای دو‬ ‫خانـواده خـرج کننـد‪ .‬یک قانـون کارآمد این اسـت که‬ ‫طرف تشریح کند‪.‬‬ ‫هزینه های ماهانه خانه بر اساس درصد درآمد هر کدام‬ ‫در همین راستا نکته ای که نباید فراموش کنید این است که شما‬ ‫از زوج ها محاسـبه شـود‪ .‬در اینصورت شـما می توانید‬ ‫هر دو با هم هستید ‪ ،‬در کنار هم تا پایه های اقتصادی زندگیتان را‬ ‫خیلی بهتر و بیشـتر مشـارکت مالی همسـر خود را در‬ ‫بسازید و محکم کنید نه اینکه بابت مخارج به هم حمله کنید‪ .‬شما‬ ‫هزینـه های خانـه درک کنید‪ .‬با ایـن حال وقتی یکی‬ ‫هر دو در یک تیم هستید پس با هم نجنگید‪.‬‬ ‫از زوج ها درآمد بیشتری داشته باشد می تواند مخارج‬ ‫سـنگین تری مثل اجاره خانه ‪ ،‬بیمه موتر یا خرج های‬ ‫منبع‪ :‬خبرآنالین‬ ‫اینچنینی را متقبل شود و دیگری هم با درآمدکمتر می‬ ‫تواند قبض های آب و برق و تلفن و شـارژ سـاختمان را بر‬ ‫عهـده بگیـرد‪ .‬بایـد درباره درآمدها واقع بین بود و از کسـی که‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪52 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫مشـوره های زنـاشـویـی‬

‫نبرد بی‌پایان همسران بر سر مسائل مالی‬ ‫‪،‬چطور این جنگ را متوقف کنیم؟‬ ‫همیشه راهی برای گفتگوهای منصفانه و عاقالنه مالی بین زن وشوهر وجود دار ‪‎‬د‬ ‫مسـائل مالی شـاید اولین دلیلی باشـد که زن و شـوهرها بر سـر آن بحث و مجادله می کنند‪ .‬با این حال‬ ‫همیشـه راهـی بـرای گفتگوهـای منصفانه و عاقالنـه مالی وجود دارد تـا زوج روز را بـا عصبانیت به پایان‬ ‫نرسانند‪.‬‬ ‫در این مطلب درباره روش هایی توضیح داده می شـود که می توانند بحث های ناشـی از نگرانی های‬ ‫مالی شـما را به حداقل برسـانند‪ .‬از خرج کردن بیش از اندازه گرفته تا اصال خرج نکردن! بنابراین قبل از‬ ‫اینکه بحث هایتان در خصوص مسائل مالی به یک جنگ تمام عیار تبدیل شود بهتر است این اختالف‬ ‫ها را حل و فصل کنید‪.‬‬

‫کننده ترجیح بدهد یک موتر لوکس بخرد‪ .‬این میان باید به یک سازش برسید که هر دوی شما را راضی‬ ‫کند‪ .‬نفر پس انداز کننده می گوید چنین موتری مصرف خانوادگی ندارد اما نفر خرج کننده می گوید آپشن‬ ‫های جدید این خود را می تواند به درد همه اعضای خانواده بخورد‪.‬‬ ‫نکته اینجاست که شما باید قبل از صرف هزینه هنگفت برای هر چیزی با یکدیگر به یک توافق قطعی‬ ‫و نهایی برسید‪ .‬ابتدا باید حداکثر رقمی را که می خواهید خرج کنید دربیاورید با احتساب اینکه در صورت‬ ‫صرف این هزینه از چه مخارج دیگری باید چشـم پوشـی کنید‪ .‬نیازهای ضروری تر را شناسـایی کنید و‬ ‫کمبودهای احتمالی را پیش بینی‪ .‬همه چیز را روی کاغذ بیاورید و بعد درباره خرید تصمیم نهایی تان را‬ ‫بگیری‬

‫انگیزه های مالی همسرتان‬ ‫توانایی مالی شریک زندگی تان را دریابید‬ ‫از همسـرتان بپرسـید چرا واقعا بابت خرج کردن یا پس انداز کردن عصبانی و ناراحت می شـود‪ .‬شاید او‬ ‫اگـر یکـی از شـما پـس انداز می کنـد و دیگری وظیفه خرج کردن را به عهـده گرفته قبل از اینکه خرج‬ ‫دلیل خاصی برای ناراحتی خود درباره نحوه پس انداز یا خرج کردن شـما داشـته باشـد که مجبور است در‬ ‫بزرگی مانند خانه یا موتر را به مرحله اجرا بگذارید ‪،‬نقاط قوت مالی همسرتان را شناسایی کنید‪.‬‬ ‫به عنوان مثال اگر یک زوج میخواهند موتر جدید خریداری کنند شاید نفری که پس انداز می کند ترجیح مقابلتان چنین رفتاری کند‪ .‬شـاید برایتان اینطور توضیح دهد که به جهت فقر مالی ‪ ،‬کودکی سـختی را‬ ‫بدهد سـراغ یک موتر متوسـط با قابلیت های خانوادگی برای سـفر و مسـائل این چنینی برود اما نفر خرج گذرانده و حاالترس بازگشت آن روزها را دارد ‪ ،‬برای همین بابت خرج کردن نگران می شود‪.‬آنوقت هم‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪51 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گردشـگـری و سیـاحـت‬

‫اگر میخواهید‬ ‫به یونان سفر‬ ‫کنید!‬ ‫ویرانه های باشکوه تاریخی‪ ،‬سواحل زیبا با آبی شفاف و خیابان‬ ‫های سـنگ فرش شـده پیچ در پیچ با خانه هایی رنگارنگ‪ .‬چه‬ ‫از سـرزمین اصلـی چه جزیره هـا دیدن کنید هیچ وقت با کمبود‬ ‫دیدنی های جذاب و خوراکی های خوشمزه روبرو نخواهید شد‪.‬‬ ‫از یک صومعه ساخته شد در کوهستان ها گرفته تا آتش فشانی‬ ‫کـه مـی توانید به معنای واقعی داخل شـوید عکس هایی که در‬ ‫ادامه خواهید دید تنها مثال هایی است از جاهای دیدنی یونان و‬ ‫می تواند به شما ثابت کند یونان ارزش مسافرت کردن را دارد‪.‬‬ ‫وقتی به یونان فکر می کنیم مسلما یکی از اولین تصاویری که‬ ‫به ذهن می آید پارتنون اسـت‪ .‬بازدید از آتن برای دیدن بقایای‬ ‫آکروپلیس یونان یکی از الزامات سفر به یونان است‪.‬‬ ‫در نزدیکی آن‪ ،‬اودئون هرودس آتیکوس قرار دارد امفی تئاتری‬ ‫که در قرن دوم سـاخته شـده و اثری اسـت خیره کننده از دوران‬ ‫قدیم‪ .‬در این آمفی تئاتر هنوز هم موسیقی و تئاتر اجرا می شود‪.‬‬ ‫نوازشگاه هِرودس آتیکوس تئاتری ساخته شده از سنگ بریده‬ ‫است که در آکروپولیس واقع شده است‬ ‫هنگام گشت و گذار در آتن حتما باید سری هم به بازار مرکزی‬ ‫بزنید تا آنجا را نیز تجربه کنید‪ .‬چنین بازارهایی عضو جدا نشدنی‬ ‫فرهنگ یونانی است‪ .‬این بازار مرکزی است برای اهالی منطقه‬ ‫تـا بتواننـد محصـوالت تازه خود اعـم از ماهی‪ ،‬گوشـت و میوه و‬ ‫سبزیجات را بفروشند‪ .‬هنگام گشت و گذار در آتن حتما باید سری‬ ‫هم به بازار مرکزی بزنید آتن تنها شهری نیست که ویرانه های‬ ‫تاریخـی زیبـا دارد در المپیـا می توانید محل بـازی های المپیک‬ ‫باستان را نیز بازدید کنید‪.‬‬

‫یونام سرشار از معماری های زیبای تاریخی است‬ ‫برای اینکه منطقه ای سرشـار از معماری های زیبای تاریخی‬ ‫ببینید‪ ،‬به مانی در استان پلپونز یونان بروید‪ ،‬جایی که خانه های‬ ‫سنگی در سراسر آن چشم اندازی مبهوت کننده ساخته اند‪.‬‬ ‫برای اینکه منطقه ای سرشـار از معماری های زیبای تاریخی‬ ‫ببینید‪ ،‬به مانی در استان پلپونز یونان بروید‬ ‫با دیدن آنچه از شهر باستانی اسپارتا مانده شگفت زده خواهید‬ ‫شـد‪ .‬ایـن بنای تاریخـی در الکونیا واقع در اسـتان پلوپونز یونان‬

‫قـرار دارد‪ .‬شـهر‬ ‫باسـتانی اسـپارتا‪،‬‬ ‫در الکونیـا واقـع‬ ‫در اسـتان پلوپونـز‬ ‫یونـان قـرار دارد و‬ ‫برای دیدن ترکیبی‬ ‫از معمـاری مدرن و‬ ‫قدیمی شهر بندری‬ ‫تسـالونیکی مکانی‬ ‫بسـیار زیبـا بـرای‬ ‫دیدن کردن اسـت‪.‬‬ ‫ایـن شـهر دارای‬ ‫اسـکله هـای زیبـا‪،‬‬ ‫رسـتوران و کافـه‬ ‫هـای بسـیار زیـاد و‬ ‫جمعیت دانشجویی‬ ‫باالیـی اسـت‪ .‬و‬ ‫بـرای دیـدن ترکیبـی از معمـاری مـدرن و قدیمـی شـهر بندری‬ ‫تسالونیکی مکانی بسیار زیبایی است‬ ‫هر کدام از جزایر یونان شاخصه منحصر بفرد خود را دارد‪ .‬یکی‬ ‫از محبوبترین این جزایر سانتورینی است که به خاطر خانه های‬ ‫سـفید رنگش و منظره اقیانوسـی فوق العاده ای که دارد شناخته‬ ‫می شـود‪ .‬جزیره سـنتورینی که با نام "ترا" نیز شـناخته می شـود‬ ‫در‪ 200‬کیلومتری کشور یونان در دریای اژه قرار دارد‬ ‫شـهر اویـا در سـانتورینی‪ ،‬شـهرت ویـژه ای پیـدا کرده اسـت‪.‬‬ ‫این شـهر مکانی فوق العاده برای تماشـای غروب آفتاب است و‬ ‫شهرتش را نیز به همین دلیل کسب کرده‪ .‬این شهر زیبا در فیلم‬ ‫عاشـقانه ” ‪” The Sisterhood of the Traveling Pants‬‬ ‫نیز بازتاب داشته است‪.‬‬ ‫ شهر اویا در سانتورینی‪ ،‬شهرت ویژه ای پیدا کرده است‬ ‫این جزایر زیبا در دیگر فیلم ها نیز خودنمایی کرده اند‪ .‬جزیره‬ ‫کفالونیـا بـه عنـوان لوکیشـن فیلـم ” ‪Captain Corelli’s‬‬ ‫‪ ” Mandolin‬مورد استفاده قرار گرفته است‪.‬‬ ‫جزیره "کفالونیا" یکی از بزرگترین جزایر غرب یونان است‬ ‫یونـان همچنین خانه جزایر تماشـایی اسـت‪ .‬سـاحا زاکینتوس‬ ‫ناواجیو – گاهی نیز به لطف کشتی زنگ زده ای که در ساحلش‬ ‫قـرار دارد بـه عنوان سـاحل کشـتی شکسـته خطاب می شـود –‬ ‫محلی ویژه برای لذت بردن از ساحل و گرفتن حمام آفتاب است‪.‬‬ ‫ساحل ناواجیو‪ ،‬یا کشتی شکسته‪ ،‬یک خلیج شنی دور افتاد و از‬ ‫معروف ترین سواحل کشور یونان می باشد‬ ‫سـاحل رودز آگیـوس پاولـوس منظره ای فوق العـاده از ویرانه‬ ‫های شهر باستانی لیندوز در خود دارد‪.‬‬ ‫سفر به یونان‪,‬سفر به یونان‬ ‫سـاحل رودز آگیـوس پاولـوس منظره ای فوق العـاده از ویرانه‬ ‫های شهر باستانی لیندوز در خود دارد‬ ‫ساحل کرت الفونیسی یکی از بهترین مکان های امتداد ساحلی‬ ‫اروپا به حساب می آید‪.‬‬ ‫ساحل کرت الفونیسی یکی از بهترین مکان های امتداد ساحلی‬ ‫اروپا به حساب می آید‬ ‫روستای ماهیگیری کولوئرا در کورفواسکله ای فوق العاده زیبا‬

‫در خـود دارد‪ .‬روسـتای ماهیگیـری کولوئـرا در کورفواسـکله ای‬ ‫فـوق العـاده زیبا در خود دارد اگر به این روسـتا می روید به شـهر‬ ‫کورفو هم سر بزنید چون شهری است کوچک با بناهایی جذاب‬ ‫و دیدنی‪.‬‬ ‫شهر کورفو‪ ،‬شهری است کوچک با بناهایی جذاب و دیدنی‬ ‫جزایر یونان سرشار از گنج های طبیعی نیز هستند‪ ،‬در جزیره‬ ‫تاسـوس می توانید در میان صخره ها حوض هایی از آب کامال‬ ‫شفاف و زیبا پیدا کنید‪.‬‬ ‫در نیسیروس‪ ،‬گردشگران ماجراجو می توانند از یک آتشفشان‬ ‫فعـال بـاال بروند و واردش نیز بشـوند ( آخرین بار در سـال ‪۱۸۸۸‬‬ ‫فعال شده است )‪ .‬و اگر واقعا از آتش فشان ها خوشتان می آید‪،‬‬ ‫میلوز جزیره ای است که برای خودتان ساخته شده‪ .‬این جزیره از‬ ‫سنگ های آتش فشانی ساخته شده است طوری که قسمتی از‬ ‫ساحل آن گویا برای دنیایی دیگر است‪.‬‬ ‫اگر فکر می کنید آتش فشـان ها خطرناک هسـتند‪ ،‬می توانید‬ ‫سری به دره پروانه بزنید‪ ،‬یک دره طبیعی که در‬ ‫دره پروانه یا ‪ Petaloudes‬واقع در سمت غرب جزیره یونانی‬ ‫رودرز میباشد‬ ‫می توانید در تاورنا یک ناهار فوق العاده همراه با منظره ای زیبا‬ ‫را تجربه کنید‪ .‬از مردم محلی بخواهید که بهترین غذای دریایی‬ ‫را بـه شـما معرفی کننـد در پایان غذا نیز مـی توانید از یک قهوه‬ ‫یونانی لذت ببرید‪.‬‬ ‫سـووالکی نیز از غذاهایی اسـت که حتما باید بخورید – لقمه‬ ‫هایی از گوشت هستند که معموال با ساالد پر شده اند‪.‬‬ ‫و برای دسر کمی لوکومانداس میل کنید‪ ،‬توپ های سرخ شده‬ ‫شیرینی هستند که معموال به آنها دارچین و آجیل اضافه می شود‪.‬‬ ‫بعد از بخش غذا خوردن‪ ،‬پیاده روی در کوچه های سنگ فرش‬ ‫شده فوق العاده لذت بخش است‪ .‬رنگ سفید خانه ها ترکیب فوق‬ ‫العاده ای با دیگر رنگ های طبیعی به وجود آورده است‪.‬‬ ‫سـفر به یونان‪,‬سـفر به یونان رنگ سـفید خانه ها ترکیب فوق‬ ‫العاده ای با دیگر رنگ های طبیعی به وجود آورده است‬ ‫وقتی در میکونوس هسـتید‪ ،‬فرصت دیدن آسیاب های جزیره‬ ‫هنـگام غـروب را از دسـت ندهیـد‪ ،‬تـازه مـی توانیـد یک عکس‬ ‫اینستاگرامی ماندگار هم بگیرید‪.‬‬ ‫بسیاری از کلیساها و صومعه های یونان ارزش بازدید را دارند –‬ ‫مانند صومعه آگیوس ساواس در کالیمنوس‪.‬‬ ‫بسیاری از کلیساها و صومعه های یونان ارزش بازدید را دارند‬ ‫همچنیـن زنجیـره ای از صومعه ها نیز در فاصلـه ‪ ۱۳۰۰‬فوتی‬ ‫ساخته شده اند که در متئورا یونان قرار دارند‪.‬‬ ‫زنجیره ای از صومعه ها نیز در فاصله ‪ ۱۳۰۰‬فوتی ساخته شده‬ ‫اند که در متئورا یونان قرار دارند همچنین تعداد زیادی قلعه های‬ ‫زیبا هست‪ .‬این دژ که در یک جزیره کوچک در نزدیکی کرت قرار‬ ‫دارد تنها یک نمونه است‪.‬‬ ‫اگر به دنبال خرید سوغات هستید صنایع دستی زیادی هست‬ ‫کـه مـی توانید از مردم محلـی خریداری کنید‪.‬مانند این بشـقاب‬ ‫های دسـت سـاز سـرامیکی که به زیبایی روی آنها نقاشـی شده‬ ‫اسـت‪ .‬همچنین رقص های یونانی را نیز از دسـت ندهید‪ ،‬مانند‬ ‫ایـن اجرا در شـهر پفکوهوری که در سـرزمین اصلـی یونان واقع‬ ‫شده است‪ .‬اگر به اندازه کافی جرات دارید می توانید خودتان هم‬ ‫همانجا امتحانش کنید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪50 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گردشـگـری و سیـاحـت‬

‫گردش در تایلند؛ سفری به قلب اسرار آمیز آسیای شرقی‬ ‫تایلند با طبیعت بکر و زیبایش رویایی شـگرف و دسـت‬ ‫نیافتنی اسـت که در دل آسـیای جنوب شرقی پنهان‬ ‫شده است‪ .‬این سرزمین به کشور لبخند و آفتاب‬ ‫گرم معروف است و همچون جواهری در قاره‬ ‫پهناور آسیا می درخشد‪.‬‬ ‫تایلنـد بـه انـدازه ای پیشـرفته اسـت‬ ‫کـه در آن می توان به انواع و اقسـام‬ ‫تفریحـات‪ ،‬ماجراهـا و جسـتجوها‬ ‫دسـت پیـدا کـرد؛ بـه قـدری کـه‬ ‫سـفر به این نقطه شگفت انگیز‬ ‫در دنیـا می تواند قدر و ارزشـی‬ ‫بـه اندازه تمـام تجربیات عمر‬ ‫شما داشته باشد‪ .‬اگر به دنبال‬ ‫ورزش و یا استراحت هستید‪،‬‬ ‫سـفر بـه تایلند بـا رنگارنگی‬ ‫هایش شما را نا امید نخواهد‬ ‫کرد‪ .‬تایلند همچنین بهشتی‬ ‫برای عاشقان خرید و تجارت‬ ‫نیز به حساب می آید‪.‬‬ ‫بانکوک‪ ،‬چیانگ مای و پاتایا‬ ‫هـر کدام جلوه هایی نو و زیبا‬ ‫را از تایلنـد بـه نمایش می‬ ‫گذارنـد که در نـوع خود بی‬ ‫بدیل و شـگرف هستند‪ .‬در‬ ‫ادامه شما را با گوشه ای از آن‬ ‫ها آشنا خواهیم کرد‪.‬‬ ‫تایلند به چه دلیل مورد عالقه‬ ‫توریست ها است؟‬ ‫شکی وجود ندارد که به دلیل گوناگونی تفریحات‬ ‫در این کشور ساحلی و سرسبز‪ ،‬توریست ها با هر ذائقه‬ ‫و سـلیقه ای حتـی بـا تـور لحظه آخری تایلند شـیفته‬ ‫گشت و گذار در آن می شوند؛ در زیر اما به معرفی گوشه‬ ‫ای از ایـن زیبایـی هـای بدیع و منحصر بفرد مـی پردازیم تا‬ ‫اگربرای سـفر به یک بهشـت کوچـک و آرام برنامـه هایی دارید‬ ‫بتوانید تصمیمات الزم را در این رابطه بگیرید‪.‬‬ ‫جاذبه های کشور تایلند چه چیزهایی هستند؟‬ ‫تور تایلند به دلیل اقلیم گرمسیری خود از موهبت انواع گیاهان‬ ‫و پوشـش هـای گیاهـی متنوع برخـوردار اسـت‪ .‬در عین حال نیز‬ ‫امکانات انجام انواع تفریحات و ورزش های مدرن را نیز در اختیار‬ ‫توریست های خود قرار می دهد‬

‫جـذ ا ب‬ ‫ها جزیـره میمون‬ ‫ترین هـای آن‬ ‫اسـت‪ .‬جسـتجو و کند وکاو در تمام این جزیره ها خالی از لطف‬ ‫نیست‪ .‬در فی فی همچنین می توانید یک قایق چوبی و یا کایاک‬ ‫اجـاره کـرده و بـه گشـت و گـذار در آب هـای فیـروزه ای اطراف‬ ‫بپردازید‪.‬‬ ‫پارک ملی اراوان‬ ‫تنهـا بـا فاصله ای بسـیار اندک از منطقه کانچانابـوری یکی از‬ ‫زیباترین جاذبه های طبیعی در غرب تایلند که پارک ملی اراوان‬ ‫جاذبه های طبیعی‬ ‫نام دارد واقع شده است‪ .‬آبشاری در این منطقه وجود دارد که نام‬ ‫جزایر فی فی‬ ‫یکی از پر بازدید ترین مناطق تایلند جزیره فی فی در کرابی است خود را از فیل سـه سـر افسـانه های هندو گرفته است‪ .‬این پارک‬ ‫که استراحتگاهی ساحلی و طبیعی نیز به شمار می آید‪ .‬در اطراف ملـی غنای بسـیار باالیی از گونه های جانـوری و گیاهی در خود‬ ‫این جزیره تعداد زیادی جزیره های کوچک قرار دارند که یکی از دارد‪ .‬این پارک ملی برای توریست ها امکان بازدید دارد و بخش‬

‫مهمی از سال را بسیار شلوغ و پربازدید است‪.‬‬

‫جاذبه های طبیعی شمال تایلند‬ ‫بسیاری از مردم نمی دانند که تایلند کشور گرما‬ ‫و فضاهای طبیعی جذاب است و فراموش می‬ ‫کنند که درسـت همانند جنوب‪ ،‬در شـمال‬ ‫آن نیز می توانند مناظری شگرف و بدیع‬ ‫را بـرای اسـتراحت و تفریحـات خـود‬ ‫بیابند‪.‬‬ ‫در ایـن قسـمت از تایلنـد مناطق‬ ‫جـذاب و دیدنـی وجـود دارد کـه‬ ‫سـاعت ها بـرای بازدیـد از آن ها‬ ‫باید زمان صـرف کرد‪ ،‬گذر عمر‬ ‫چیزی اسـت که شما در سفر به‬ ‫تایلند هرگز متوجه آن نخواهید‬ ‫شـد‪ .‬در شـمال تایلند مـرز برمه‬ ‫واقع شده است که در آن مناطق‬ ‫جنگلی کوهسـتانی از توریسـت‬ ‫هـای طبیعـت دوسـت ومشـتاق‬ ‫زیبایـی دلبـری مـی کنـد‪ .‬پـای‬ ‫منطقه ای در شـمال است‬ ‫که در آن عالوه بر بهره‬ ‫گیـری از زبیایـی های‬ ‫طبیعی می توان گوشه‬ ‫ای از هنـر آشـپزی و‬ ‫فرهنـگ تایلنـد را دید و از‬ ‫آن لذت برد‪ .‬این ناحیه در فصل‬ ‫ورزش های آبی بسیار شلوغ است‪.‬‬ ‫جاذبه های تاریخی‬ ‫تایلنـد بـه دلیل دارا بودن تاریخ کهن و سلسـله های‬ ‫پادشـاهی زیـاد‪ ،‬از وجود بناها و سـازه هـای مختلف مانند‬ ‫معابد و پرستشـگاه ها بسـیار غنی اسـت‪ .‬در شـهرهای این‬ ‫کشور و از جمله بانکوک معابد و نیایشگاه هایی وجود دارند که‬ ‫چشـمان هر توریسـتی را به خود خیره می کنند و در تزیین در و‬ ‫دیـوار آن هـا از طلا‪ ،‬نقـره و جواهـرات به همراه مجسـمه های‬ ‫کوچک و یا غول آسا بهره گرفته شده است‬ ‫آیوتاه‬ ‫برای انداختن نگاهی کوتاه به شکوه تایلند باستانی می توانید‬ ‫سـری بـه ایـن نقطـه بزنید‪ .‬ایـن معبد قدیمـی یکـی از نمادهای‬ ‫سلسله های پادشاهی در تایلند است که از گذشته تا کنون باقی‬ ‫ماند و سالیانه توریست های زیادی را به سوی مجسمه ها و اسرار‬ ‫درونی خود جذب می کند‪ .‬این مکان تفریحی و تاریخی در فاصله‬ ‫کوتاهی از بانکوک واقع شده است و دسترسی به آن ساده است‪.‬‬ ‫می خواهید به تور تایلند تابستان ‪ ۲۰۱۷‬بروید یا به قلب زیبایی‬ ‫های جنوب شرق آسیا با طبیعت‪ ،‬فرهنگ و زیبایی های خاصش‬ ‫سفر کنید‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪49 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫صـحـت و سـالمتـی‬

‫طب سوزنی ‪,‬بهترین معالج کمردردی‬ ‫نتیجه مطالعاتی که در آلمان صورت گرفته نشان می دهد برای معالجه‬ ‫کمردرد‪ ،‬طب سوزنی موثرتر از درمان های معمول و متداول است‪.‬‬

‫درد کمر حدود نیمی از بیمارانی که در این برنامه مطالعاتی‪ ،‬با طب سوزنی تحت مداوا قرار‬

‫گرفته بودند‪ ،‬برای چندین ماه بکلی از بین رفته بود‪ ،‬در حالی که تنها یک چهارم کسانی که با‬

‫داروها و سایر روش های درمان متداول در غرب‪ ،‬مداوا می شدند‪ ،‬احساس بهبود کرده بودند‪.‬‬

‫دکتر هاینز اندرز‪ ،‬که در این تحقیقات شرکت داشته می گوید‪" :‬طب سوزنی یک راه حل بسیار‬

‫موثر و نوید بخش برای معالجه کمردردهای مزمن است‪ .‬نه تنها با استفاده از طب سوزنی شدت‬ ‫درد بیمار کاهش می یابد‪ ،‬ناتوانی های جسمی بیمار نیز که غالبا ناشی از کمردرد است رو به‬

‫بهبودی گذاشته و در نتیجه کیفیت زندگی بیمار بهتر می شود‪".‬‬

‫متداول درمان بود‪.‬‬

‫طب سوزنی‪ ،‬بر اساس یک تئوری قدیمی چینی اعمال می شود که می گوید از سوزن می توان‬

‫در این برنامه تجربی که توسط دانشگاه بوخوم‪ ،‬در آلمان صورت گرفته بیش از یک هزار بیمار‬

‫برای آزاد کردن انرژی حیاتی بدن‪ ،‬استفاده کرد‪.‬‬

‫عده ای از این بیماران با طب سوزنی و عده ای نیز با داروها و روش های متداول‪ ،‬تحت درمان‬

‫تجربه می کنند و هزینه آن برای خدمات طب رایگان بریتانیا معادل ‪ 500‬میلیون پوند در سال‬

‫پس از ‪ 6‬ماه‪ 47 ،‬درصد بیمارانی که با طب سوزنی معالجه می شدند‪ ،‬کاهش قابل مالحظه ای‬

‫در سال گذشته در نشریه پزشکی بریتانیا (‪ )British Medical Journal‬نتیجه دو رشته تحقیقات‬

‫معالجه می شدند‪ ،‬احساس بهتری می کردند‪.‬‬

‫برای بیماران مبتال به کمردرد‪ ،‬مفید واقع شود‪.‬‬

‫شرکت داشتند‪.‬‬ ‫قرار گرفتند‪.‬‬

‫در شدت درد احساس می کردند در حالی که تنها ‪ 27‬درصد بیمارانی که با روش های متداول‬

‫در این تحقیقات‪ ،‬قرص های ضد درد‪ ،‬تزریق‪ ،‬گرم کردن محل درد و نیز ماساژ از جمله روشهای‬

‫بطوریکه تخمین زده می شود قریب ‪ 85‬درصد مردم‪ ،‬در دوره ای از زندگی خود‪ ،‬کمردرد را‬ ‫است‪.‬‬

‫درباره کمر درد‪ ،‬انتشار یافته بود که هر دو نشان می داد یک دوره کوتاه طب سوزنی می تواند‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫کمبود ویتامین ‪ D‬احتمال ابتال به ذات الریه را‬ ‫افزایش می دهد‬ ‫ویتامین ‪ D‬یکی از مواد مغذی ضروری برای بدن انسـان‬ ‫محسوب می شود‪ ،‬اما کمبود آن یکی از موارد شایع در نقاط‬ ‫مختلف جهان است‪ .‬ویتامین ‪ D‬که به نام ماده مغذی آفتاب‬ ‫نیـز شـناخته می شـود‪ ،‬تاثیر قابـل توجهی بر سلامت کلی‬ ‫انسان دارد‪.‬‬ ‫سـطوح مناسـب ویتامین ‪ D‬از ما در برابر انواع مختلف‬ ‫سـرطان‪ ،‬ماننـد سـرطان پروسـتات و سـرطان پسـتان‬ ‫محافظت می کند‪ ،‬افسـردگی را کاهش می دهد‪ ،‬و نسبت‬ ‫به برخورداری از یک سیسـتم ایمنی قوی اطمینان حاصل‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫کمبود ویتامین ‪ - D‬بنابر اعالم موسسه پزشکی آمریکا‪،‬‬ ‫کمتر از ‪ 600‬واحد بین المللی (‪ )IU‬در روز هم برای مردان‬ ‫و هـم بـرای زنـان در نظـر گرفته می شـود ‪ -‬مـی تواند ما‬ ‫را نسـبت به طیف گسـترده ای از بیماری ها آسیب پذیر‬ ‫سازد‪.‬‬

‫‪48 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫صـحـت و سـالمتـی‬

‫آثار ترسناک کمبود ویتامین‪D‬‬ ‫مجموعه‪ :‬بیماری ها و راه درمان‬

‫می تواند افزایش یابد‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬بیماران مبتال‬ ‫بـه سـرطان با سـطوح بـاالی ویتامین ‪ D‬از شـانس‬ ‫بیشتری برای بهبودی بیماری و بقا برخوردار هستند‪.‬‬ ‫بنابر ادعای دانشـمندان‪ ،‬بیماران مبتال به سرطان‬ ‫نـرخ بقـای خود را بـا دریافت هر ‪ 10‬واحـد اضافی از‬ ‫ویتامین ‪ D‬به میزان چهار درصد افزایش دادند ‪ -‬به‬ ‫ویژه‪ ،‬برای بیماران مبتال به سـرطان روده بزرگ‪،‬‬ ‫سـرطان پسـتان‪ ،‬و لنفـوم‪ ،‬شـانس بقا به واسـطه‬ ‫سطوح سالم ویتامین ‪ D‬دو برابر شد‪.‬‬ ‫ویتامین ‪ D‬یکی از مواد مغذی ضروری برای بدن‬ ‫انسان محسوب می شود‬ ‫عملکرد سیستم ایمنی بدن‬ ‫دیر زمانی است که به رابطه بین سطوح ویتامین‬ ‫‪ D‬و سلامت سیسـتم ایمنی اشاره می شود‪ .‬با این‬ ‫وجود‪ ،‬پژوهشـگران دانشـگاه فنالند شـرقی‪ ،‬با بررسـی‬ ‫رابطه بین سطوح ویتامین ‪ D‬و ذات الریه این پیوند را هر‬ ‫چه مستحکم‌تر ساخته اند‪.‬‬ ‫بـه گفته پژوهشـگران فنالندی‪ ،‬کمبـود ویتامین ‪D‬‬ ‫احتمال ابتال به ذات الریه را در نتیجه سیسـتم ایمنی‬ ‫تضعیف شده به میزان دو و نیم برابر افزایش می دهد‪.‬‬ ‫همچنین‪ ،‬سطوح پایین ویتامین ‪ D‬می تواند خطر‬ ‫ابتلا بـه انـواع دیگر بیماری های تنفسـی را نیز‬ ‫افزایش دهد‪.‬‬

‫خطر بیماری قلبی عروقی‬ ‫سـطوح پاییـن ویتامین ‪ D‬می تواند خطـر ابتال به بیماری‬ ‫عـروق کرونـر را به میزان ‪ 32‬درصد افزایش دهد‪ .‬همچنین‪،‬‬ ‫کمبـود ایـن ویتامین خطر ابتال به بیمـاری های قلبی دیگر که‬ ‫سیسـتم رگ هـای خونـی را تحـت تاثیر قـرار می دهند را بـه میزان ‪20‬‬ ‫درصد افزایش می دهد‪.‬‬ ‫واکنش افسردگی‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬پژوهشگران کالج قلب شناسی آمریکا اعالم کردند که سطوح کافی از ویتامین‬ ‫مشابه با سیستم ایمنی تضعیف شده‪ ،‬کمبود ویتامین ‪ D‬دیر زمانی است با افسردگی پیوند‬ ‫‪( D‬حداقل ‪ 600‬واحد بین المللی در روز) سیستم ایمنی بدن انسان را تقویت می کند و کاهش التهاب‬ ‫خورده اسـت‪ .‬مطالعه ای که در نشـریه ‪ British Journal of Psyvhiatry‬منتشر شد‪ ،‬نشان داد‬ ‫ناشی از ایمنی که می تواند خطر کلی ابتال به بیماری قلبی را افزایش دهد را در پی دارد‪.‬‬ ‫که سطوح پایین ویتامین ‪ D‬در جریان خون احتمال تشخیص افسردگی را دو برابر افزایش می دهد‪.‬‬ ‫پس از نظارت بر بیش از ‪ 31‬هزار سـوژه مطالعه‪ ،‬پژوهشـگران به افت شـدید عملکرد در منطقه‬ ‫احتمال مرگ زودرس‬ ‫نتایج پژوهشی که در نشریه ‪ American Journal of Public Health‬منتشر شد‪ ،‬پیوند بین هیپوکامپ مغز (که محل پرورش گیرنده های ویتامن ‪ D‬است و به تنظیم خلق و خو کمک می کند)‬ ‫کمبود ویتامین ‪ D‬و مرگ زودرس را نشان داد‪ .‬برای این پژوهش‪ ،‬دانشمندان ‪ 32‬مطالعه مختلف را به واسطه سطوح پایین ویتامین ‪ D‬در مقایسه با شرکت کنندگانی که از سطوح سالم این ویتامین‬ ‫برخوردار بودند‪ ،‬اشاره کردند‪.‬‬ ‫تجزیه و تحلیل کردند که سطوح پایین ویتامین ‪ D‬خون را با مرگ زودرس مرتبط می کردند‪.‬‬ ‫دانشمندان دریافتند افرادی که سطوح ویتامین ‪ D‬آنها کمتر از ‪ 30‬نانوگرم در هر میلی لیتر باشد‪،‬‬ ‫هرچه بیشتر در معرض خطر مرگ زودرس قرار دارند‪ ،‬که به واسطه مواجهه با بیماری ها و ناخوشی سطوح باالتر درد و التهاب‬ ‫های مختلف شـکل می گیرد‪ .‬از سـوی دیگر‪ ،‬افرادی که سـطوح ویتامین ‪ D‬آنها ‪ 30‬نانوگرم در هر پژوهشی که در نشریه ‪ Journal of Arthritis Care & Research‬منتشر شد‪ ،‬نشان داد که‬ ‫میلی لیتر یا بیشتر بود به طول عمر بیشتر در نتیجه مواجهه به مراتب کمتر با بیماری های کشنده سطوح پایین‌تر ویتامین ‪ D‬در خون یک واکنش التهابی را موجب می شود که در آن حمالت سیستم‬ ‫ایمنی به صورتی دردناک در مفاصل تجربه می شود‪.‬‬ ‫تمایل داشتند‪.‬‬ ‫به طور خاص‪ ،‬تقریبا ‪ 30‬درصد از بیمارانی که از کمبود ویتامین ‪ D‬رنج می برند‪ ،‬مستعد ابتال به‬ ‫بیماری آرتریت سـوریاتیک هسـتند‪ .‬به همین ترتیب‪ ،‬این پژوهش نشـان داد ‪ 62‬درصد از مبتالیان‬ ‫شکل گیری بیماری های مرتبط با زوال عقل‬ ‫نتایج پژوهشی که در نشریه ‪ Neurology‬منتشر شد‪ ،‬سطوح پایین ویتامین ‪ D‬را با خطر بیشتر به آرتریت سوریاتیک با کمبود ویتامین ‪ D‬مواجه هستند‪ ،‬که شدت التهاب در نتیجه افزایش سطوح‬ ‫ابتال به زوال عقل و بیماری آلزایمر پیوند داد‪ .‬بنابر این پژوهش‪ ،‬کمبود ویتامین ‪ D‬می تواند خطر گلبول های سفید خون در بدن را توضیح می دهد‪.‬‬ ‫ابتال به بیماری آلزایمر را تا ‪ 122‬درصد افزایش دهد‪.‬‬ ‫همچنین‪ ،‬در زمینه زوال شناختی‪ ،‬مطالعات صورت گرفته نشان داده اند که حتی کمبود متوسط خطر افزایش یافته ابتال به سرطان پروستات‬ ‫ویتامین ‪ D‬در مقایسه با افرادی که ویتامین ‪ D‬کافی دریافت می کنند‪ ،‬می تواند خطر ابتال به زوال بنابر گزارش موسسـه ملی سـرطان آمریکا‪ ،‬بیمارانی با سـطوح باالتر ویتامین ‪ D‬در خون احتمال‬ ‫کمتری دارد به سرطان پروستات مبتال شوند‪ .‬این مساله درباره سرطان های روده بزرگ‪ ،‬پستان و‬ ‫عقل در یک فرد را به میزان ‪ 53‬درصد افزایش دهد‪.‬‬ ‫لوزالمعـده نیـز صدق می کند‪ .‬با این وجود‪ ،‬احتمال ابتال به سـرطان پروسـتات در مـردان در صورت‬ ‫کمبود ویتامین ‪ D‬پنج برابر بیشتر در نظر گرفته می شود‪.‬‬ ‫چانس زنده ماندن از سرطان‬ ‫پژوهش منتشر شده در نشریه ‪Journal of Clinical Endocrinology & Metabolism‬‬ ‫نشان داد که اگر فردی به سرطان مبتال شود‪ ،‬احتمال زنده ماندن وی با توجه به دریافت ویتامین ‪D‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪47 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫نارسیده به قبرستان متوجه شدند ‪ ،‬خلیفه یعقوب سلمان ‪ ،‬سراسیمه ونفس زنان به طرف شان‬ ‫روان است كه بانزدیك شدن جمعیت (( خلیفه )) صدا زد ‪:‬‬ ‫ مالصایب ! مه دوتاقبركندیم ‪.‬‬‫به خاطر چی ؟‬ ‫ خودتان بیایین و ببینین ‪.‬‬‫وقتی طول قبرستان را پیمودند و به نزدیكی قبر تازه رسیدند ‪ ،‬پیش ازان كه جنازة مادر رؤوف‬ ‫را برزمین گذارند ‪ ،‬دیدند كودكی بر سوراخ قبری دهن گشوده وجان سپرده و درین حال زاغان‬ ‫حریص وسیاه لقمة نان را كه در بین انگشتان سردش بود با طمع نول میزدند ‪.‬‬ ‫اطفـال كنجـكاو دهكده كه جنـازه رابا بزرگتر ها همراهی كرده بودند بـا دیدن رؤوف قلبهای‬ ‫كوچك شان فشرده شده بود وگرد روف حلقه زده میگریستند ‪ .‬غنی كلوله پیش پاهای برهنه‬ ‫وسـرد روف زانو زده هق هق میگریسـت ‪ ،‬ازینكه بوت های اورا در نهر آسـیاب انداخته بود و‬ ‫باكودكان دیگر از پایان و باال دویدن رؤوف چند لحظه خندیده بودند احساس ندامت میكرد ‪.‬‬ ‫آنسوتر پرنده یی ناشناخته بر روی لوحة گوری خاموش نشسته و درحالی كه مرتب نول خود را‬ ‫باز و بسته میكرد ‪ ،‬گاهی به طرف آسمان نظر میانداخت ‪ .‬گویی اوهم مانند(( ادی )) الله میگفت‬ ‫و شاید هم روح ادی بود كه ازسرگردانی خم و پیچ كوچه های گمنام خود را رهانیده بدینجا آمده‬ ‫بود تا زمزمةاین سروده را از زبان خاموش طبیعت بشنود ‪:‬‬ ‫دهنی شیر به كودك ندهد مادر دهر‬ ‫تا دگرباره به خون درنبرد دندانش‬

‫نظرمیرسید و زاغان سیه فام آمد آمد سیاهی شب را با قاغ قاغ های پیهم خویش جشن گرفته‬ ‫و دربلندترین شاخه های پربرف درختان ‪ ،‬باهماهنگی (( كولی باد پریشان دل آشفته صفت )) در‬ ‫رقص و آوازبودند ‪ .‬روف نزدیك توده خاكی پوشیده ازبرف رسید كه از همه بلندتربه نظرمیرسید ‪.‬‬ ‫روی قبر پدر زانو زد ‪ .‬انگشتان پاها و دستهایش یخ بسته وبی حس شده بودند ‪ .‬بغض گلویش‬ ‫با حسرت بودن در آغوش پدر تركید ‪ .‬با آستین كرتی پینه خورده اش اشك های سردش را پاك‬ ‫كرد ‪ ،‬پدرش را در زیر انبارهای خاك مجسـم كرد كه راحت خوابیده بود ‪ .‬فكر كرد شـاید هم‬ ‫گرسنه باشد ‪ ،‬روزنی میپالید كه مگر بتواند پدر را از ان ببیند ‪ .‬با سر انگشتان سرما خورده اش‬ ‫برفها را كنار زد و در خاك تازه سوراخی كند ‪ .‬پارچة نان را دوقسمت كرد وقسمت پدر را در میان‬ ‫سوراخ گذاشت ‪ ،‬حشرةكوچكی سر از خاك بیرون كشید وناگهان زاغی بد روی قاغ قاغ كنان از‬ ‫شاخه درخت به پایین پرید وحشره را در منقارش به باال كشید ‪ .‬رؤوف دها نش را روی سوراخ‬ ‫گذاشت وصدا زد ‪ (( :‬پدر! مه از زاغا میترسم بیا كه یكجای خانه بریم امروز هیزم نبود خانه یخ‬ ‫یخ اسـت مه گشـنه شـدیم از خانه غنی شـان بوی گوشـت میامد مگم مه ده قصه اش نشدم ‪.‬‬ ‫هی راستی پدر صبا عید قربان اس مگم مه ‪ . . .‬مه ده قصة شیرینی وكلچه نیستم كاالی نوهم‬ ‫بكار نیست بان كه غنی سرخه سر بوتایم خنده كنه ماوتو صوب وخت بخیر میریم هیزم جمع‬ ‫كدن اگه ده دستایم خار خلید گریه وناله نمیكنم زود زود هیزما ره قوده میكنم مه دگه مرد شدیم‬ ‫هشت ساله بچه استم ‪ .‬راستی پدر امروز كل روز ده خانه بودم نه كتی كس دست به یخن شدم‬ ‫نه ده لب ماجد رفتم كل روز سـبقایمه تكرار كدم میخایی برت بخانم ؟ ‪ :‬بسـم الله الرحمان‬ ‫الرحیم پنج بنای مسلمانی اول كلمه دویم نماز سیم روزه چارم زكات پنجم اج خانه كعبه شریفه‬ ‫‪ .‬بسم الله الرحمان الرحیم الحمدولله رب العالمین ‪ . . .‬قل والواحد الله وصمد ‪ . . .‬قل اعوذ برب‬ ‫——————————————————————————‬ ‫الناس ملك الناس ‪ . . .‬بسم الله الرحمان الرحیم وان یكادالذین كفرو لیزلقونك بابصارهم ‪. . . .‬‬ ‫فردا صبح ‪ ،‬هنوز فضای مسجد انباشته از آوازهای ( عیدت مبارك ) ‪ ( ،‬ایام شریف مبارك ) ‪ ،‬قسمتی از سوژة این داستان ‪ ،‬برگرفته از سرودة ( طفل یتیم ) ‪ ،‬اثر احمدیاسین فرخاری است ‪.‬‬ ‫تعبیری از حمید مصدق‬ ‫( عید شما مبارك ) و ‪ . . . .‬بود كه درپیشاپیش گروهی از مردان قریه ‪ ،‬جنازه یی بر روی دوش‬ ‫مالامام مسجد ‪ ،‬كریم قصاب و دیگران به سوی قبرستان درحركت افتاد ‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪46 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫یتیم‬ ‫نوشتة ‪ :‬سلطانه موالنازاده‬

‫دسترخوان پالستیكی ترك خورده را كه درباالی تاقچه قرارداشت ‪ ،‬پایین كرد وپارچه نانی را‬ ‫كه تازه نبود ازان بیرون آورد ‪ .‬قسـمت خودش را گرفت و حصة مادر را به دسـتر خوان پیچید‬ ‫و دوباره سـرجایش گذاشـت ‪ .‬نزدیك مادر رفت وصدا زد ‪ (( :‬مادر ! مادربخیز ! كه مه میترسـم ؛‬ ‫مگرجوابی نشـنید ‪ .‬سـرش را روی سـینة مادر گذاشـت ‪ .‬داغ بود ‪ ،‬خیلی داغ و بوی تب وعرق‬ ‫میداد در گرمی آغوش مادر احساس آرامش كرد ‪ .‬به آواز مادر ‪ -‬كه هر چند لحظه یك بار الله‬ ‫میگفت – گوش فراداد ‪ .‬به یاد روز هایی افتاد كه (( ادی )) برای طلب خیر به خانة شان میامد ‪.‬‬ ‫مادر برایش چیز هایی میگفت و(( ادی )) هر چند لحظه بعد روبه آسمان میكرد والله میگفت ‪.‬‬ ‫هر دو باهم گریه میكردند ودرین حال ازیاد میبردند كه حا جتمند كیست وحاجت روا كدام است‬ ‫‪ (( .‬ادی )) میرفت ودروازة همسایه را میزد وخیر طلب میكرد ‪.‬‬

‫(( غنی كلوله )) با قد كوتاه وكومه های گوشتی‬ ‫اش در را باز میكرد و پارچه نانی را كه از آن تفت بلند‬ ‫میشد در چادر او میانداخت ودر را با شتاب میبست ‪(( .‬‬ ‫ادی )) سرش را به طرف آسمان میكرد والله میگفت‬ ‫‪ .‬رؤوف هم به تقلید ازو به آسمان نگاهی میانداخت ‪،‬‬ ‫تا شاید چیزی را ببیند كه ادی ومادرش میدیدند ‪. . . .‬‬ ‫صـدای آذان ‪ -‬كـه مـردم را بـرای نمـاز شـام فـرا‬ ‫میخواند ‪ -‬آرامشش را به هم زد ‪ .‬اوهر شام با پدرش‬ ‫به مسـجد میرفت و با این كار خودش را بزرگترفكر‬ ‫میكـرد ؛ امـا ایـن چندمین شـام پیهم بـود كه تلخی‬ ‫نبودن پدر را تجربه میكرد ‪.‬‬ ‫سـرش را از روی سـینة مادر برداشت وازجا بلندشد‬ ‫‪ .‬ناگهـان چشـمانش بـه بـوت هـای پدر افتـاد كه بی‬ ‫صاحـب در دهـن دروازه افتـاده بـود ‪ .‬سـایة خاطـرات‬ ‫گذشته دوباره در پردة ذهنش نقش بست ‪ .‬به یادش‬ ‫آمـد همـان روزی كه پـدرش این بوتهـا را از دكان ((‬ ‫كاكا عبـدل )) خریـد ‪ ،‬برای رؤوف هم یك جوره بوت‬ ‫خریـده بـود كـه یكـی ازان را (( غنی كلولـه )) درنهر‬ ‫آسیاب انداخته بود و رؤوف تا چند روز دیگر با چپلك‬ ‫میگشت ‪.‬‬ ‫بـه یاد آورد كه پـس از خریدن آن بوتها ‪ ،‬پدرش از‬ ‫دكان كریم قصاب گوشت خرید وچون شب عیدقربان‬ ‫بـود ‪ ،‬مـادرش آن را یـك پلو مزه دارپخته بود ‪ .‬چیزی‬ ‫كه سالی دوسه بارمیسرنمیشد ‪.‬‬ ‫صدای میو میو پشك همسایه باز رشتة افكارش را‬ ‫ازهم پاره كرد ‪ .‬چشمانش به سایة جوالیی كه درروی‬ ‫دیوار چند برابر بزرگتر شـده بود افتاد ‪ ،‬سخت ترسید‬ ‫و وحشـت زده شـد ‪ .‬سراپایش را سردی فراگرفته بود‬ ‫ونمیدانست چه كند ‪ .‬از فضای سرد و غم انگیز خانه‬ ‫دلگیر شده بود ‪ .‬نزدیك كلكین كوچك رفت واز پشت‬ ‫شیشـة شكسـته ‪ -‬به امید دیدن سـایه یی به شـكل‬ ‫پـدرش كـه از میـان جنگل گذشـته و به سـوی خانه‬ ‫میاید ‪ -‬چشـم به آن سـوی جنگل كوچك دوخت ؛‬ ‫ولـی جز صـدای به هم آمیختـة زوزة‌بـاد وآواز زاغان‬ ‫جنگلی كه روی شاخه های سفید وپر برف پناه گرفته‬ ‫بودنـد چیـزی ندیـد ‪ .‬بچه های دهكده همـه به خانه‬ ‫های شان رفته بودند ‪ .‬بازصحنة نشستن آنها در گرد‬ ‫دسـترخوانهای مملو ازغذاهای مزه دار ونانهای گرم‬ ‫در كنار پدرومادر وبعد خواب آرام در زیر صندلی های‬ ‫داغ در نظرش جان گرفتند ؛ نا خود آگاه پاهای مادر را كه از زیرلحاف بیرون آمده بود ‪ ،‬پوشانید‬ ‫و در دل آرزو كردكاش پدرش دوباره برگردد ‪ .‬حیران بود مادر مریضش را چگونه پرستاری كند‬ ‫‪ .‬هیزم خالص شده بود آخرین توته نان را هم با مادر قسمت كرده بود ‪.‬‬ ‫‪ ww‬فكر كرد چگونه خواهد توانست از عهدة این همه باری كه پدر بدوشش گذاشته وخودرفته‬ ‫بود بر خواهد آمد ‪.‬‬ ‫صدای بسـته شـدن دروازه كه با غژغژ هیبتناكی همراه بود ‪ ،‬نتوانسـت ریشـة ترس را بررشتة‬ ‫افكار او چیره سازد ؛ زیرا او تصمیم خود را گرفته بود كه باید پدر را به خانه برگرداند ‪ .‬زنجیر را به‬ ‫میخ زنگ زده ای كه چندین برابر خودش عمر داشت داخل كرده راه قبرستان را در پیش گرفت ‪.‬‬ ‫آخرین وامانده های لشكر زردپوش غروب هنوز بربلندای شاخساران چنارهای سفیدپوش به‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫مسـایلی که شـکنجه تسـلی نا پذیـر نـادر را دامن می زدنـد‪ ،‬ابراز‬ ‫عقیده نکند‪ .‬در چنین حالتی دشـوار اسـت که شـخص به تصمیم‬ ‫ساختگی خویش پایدار بماند‪ ،‬تازه این که پای نصر الدین هم به‬ ‫طریـق دیگـری به ایـن حادثه داخل بود وماننـد کودکی که بعد از‬ ‫تماشای کشتن گاو یا گوسفند در روزهای عید قربان‪ ،‬شبانه خواب‬ ‫از چشمانش می گریزد‪ ،‬دلگیر و ناراحت بود‪ .‬پرسید‪:‬‬ ‫ گمـان نمـی کنی بعـد از ترور شـاه محمود‪ ،‬از طـرف نفرهای‬‫«خاد» زیر تعقیب باشیم؟‬ ‫نادر فی الفور پاسخ داد‪:‬‬ ‫ اگر بفهمند من وتو این کار را کرده ایم ‪ ،‬گرفتار ما می کنند‪...‬‬‫به تعقیب کردن چه حاجت است؟‬ ‫نصر الدین گفت‪:‬‬ ‫ فکر ما وتو با فکر «خاد» بسیار فرق دارد ‪ ...‬آن ها انتظار می‬‫کشند چه کارهای دیگری می کنیم!‬ ‫نادر اعتراض آمیز گفت‪:‬‬ ‫ از همین خاطر خود را گوشه گوشه می گیری؟‬‫نصر الدین به سـرعت در چشـمانش نگریست ومفهوم نگاهش‬ ‫این بود که‪:‬‬ ‫« مرغ تو یک لنگ دارد!»‬ ‫وماننـد زاهـدی کـه علـی رغم خواسـت هـای مقـدس‪ ،‬دالیلی‬ ‫بازدارنده یی راهم نزد خود نگهداشـته اسـت‪ ،‬با آهنگی آمیخته با‬ ‫احتیاط وتردید گفت‪:‬‬ ‫ خود را گوشه نگرفته ام‪ ،‬چرا آدم از روی بی احتیاطی خودرا به‬‫خطر بیاندازد‪ .‬یک بار سر درگریبان ببر‪ ،‬به آل و اوالد وسیاه سرت‬ ‫فکر کن‪ ...‬اگر خدا نا خواسـته تونباشـی درین زمانه چه کسـی غم‬

‫‪45 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان دنباله دار‬

‫عیال تر می خورد؟‬ ‫نادر به استد الل پرداخت‪:‬‬ ‫ ما وتو این جا هستیم وبچه های مردم درجنگ کشته وزخمی‬‫می شـوند‪ ،‬اسـیر میشوند‪ ،‬زن وفرزند شـان درمیدان می ماند‪ ،‬آن‬ ‫ها آدم نیستند ‪ ...‬جان برای شان شیرین نیست؟ ازما چی کم می‬ ‫شـود که به اندازۀ توان خود کمک شـان کنیم ‪ ...‬رحم ومسـلمانی‬ ‫در نظرت چه است؟ از این که بگذریم قاضی هاشم را پیش نظر‬ ‫بیاورد‪ ،‬که مردانه وار در پهلویم ایستاده شد ‪ ...‬این کار از دست هر‬ ‫کسـی هم پوره نیسـت ‪ ...‬اگر این آدم به دادم نمی رسید‪ ،‬خدا می‬ ‫داند از من چه جورمی شد‪ ،‬معلوم بود غمباده می گرفتم‪ ،‬دلم می‬ ‫شکست وفلج می شدم ‪...‬‬ ‫نصرالدین میان حرفش دوید؛ زیرا احساس کرده بود که هرگاه‬ ‫احساسـات نادر را از پیشـروی بیشـتر مانع نشـود‪ ،‬صدایش بلندتر‬ ‫خواهد شد‪ .‬با استواری ومالیمت گفت‪:‬‬ ‫ هر کار راه وطریقی دارد‪ ،‬هرچه نباشـد ماوتو آدم های خللی‬‫هستیم‪ ،‬اگر مصیبتی پیش بیاید‪ ،‬آن وقت کی به درد ما می خورد؟‬ ‫من تا دم مرگ‬ ‫همرایت ایستاده هستم‪ ،‬مگر تو چهار طرف کارهایت را بسنج‪،‬‬ ‫مواد قاضی هاشـم یک کیلو‪ ،‬دو کیلو نیسـت که به آسانی غمش‬ ‫را بخوری ‪ ،‬کم از کم چهار سـیر وزن دارد وتول بکس موترت را‬ ‫ُپرکرده است‪ .‬دیروز اگر منشی موترها را تالشی می کرد چه جواب‬ ‫داشتی؟‬ ‫نـگاه هـای نادر قانع شـده می رفتند‪ ،‬مگر زبانش به شـیوۀ خود‬ ‫عمل می کرد‪ ،‬این حالت دوگانه را نصرالدین نمی توانست در وی‬ ‫مشـاهده کند‪ .‬ظاهراً پند و اندرز هم به حل مشـکل کمکی نمی‬

‫کـرد‪ .‬نـادر با سـعی وافر ثابت می کـرد که نصر الدین حـق ندارد‪،‬‬ ‫استداللهای خود را باالیش تحمیل کند‪ ،‬چنانچه از اخالق خشک‬ ‫ولحن نرم ناشدنی اش انتظار می رفت‪ ،‬به نصر الدین گفت‪:‬‬ ‫ حـال وقتـی آمـده کـه مـا وتوغیـرت خـود را آزمایش کنیـم ‪...‬‬‫امروزخـودرا آرام بگیـری‪ ،‬فـردا زن مـا را مـی برنـد‪ ،‬اوالد مـا را به‬ ‫شوروی روان می کنند‪.‬‬ ‫نصر الدین با لحن گزنده ای حرفش را برید‪:‬‬ ‫ غیرت بی جای سرخود آدم را می خورد!‬‫نادر مثل یک مبلغ سیاسی به استدالل خود ادامه داد‪:‬‬ ‫ این کارمعقول اسـت‪ ،‬بی جای نیسـت‪ ،‬رضای خداوند اسـت‪،‬‬‫خداونـد مـا را در پناهش نگهدارد‪ ،‬چرا از خطر می ترسـی؟ اگر تو‬ ‫ناحق از چیزی می ترسـی مسـأله جداسـت ‪ ،‬این کار زور نیسـت‪،‬‬ ‫خدمت است!‬ ‫نصر الدین از شنیدن حرف های نادر‪ ،‬کم وبیش متعجب گشته‬ ‫بود‪ .‬او که هیچگاه پسـر کاکایش رابه گفتن حرف های سیاسـی‬ ‫شایسته نمی دانست‪ ،‬او را در دل به سخریه گرفت‪:‬‬ ‫ نادر هم آدم مهم شده ‪ ...‬چه زمانه ای !‬‫سپس گفت‪:‬‬ ‫ کسی به خدمت من وتو ضرورت ندارد‪ ،‬غریب آدم هستیم ‪...‬‬‫یک دریور از آسمان هم پایین شود‪ ،‬درنظر کسی نمی آید‪ ،‬ناحق‬ ‫خودرا به‬ ‫توپ برابر نکن ‪...‬‬ ‫ عجب؟!‬‫ عجب نیست‪ ،‬حقیقت است !‬‫بقیه در صفحه‪81‬‬

‫بقیه در صفحه‪81‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪44 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان دنباله دار‬

‫رمان عصر‬ ‫خود کشی‬ ‫نویسنده‪ :‬رزاق مامون‬ ‫سال‪1379 :‬‬ ‫قسمت دهم‬ ‫یی گفت‪:‬‬ ‫ اگر خدای ناخواسته در راه زد و خورد شود‪ ،‬غرق‬‫می شویم !‬ ‫نادر این بار کمی نرمش نشان داد ‪:‬‬ ‫ چیزی گپ نیست!‬‫نـواب بعـد از آن که نگاه کودکانه یی به نصر الدین‬ ‫افگنـد‪ ،‬مـدت کوتاهـی خامـوش مانـد و در حالی که‬ ‫نصوارش را به زمین تف می کرد‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫ راست گفتی!‬‫او روح مخصوصـی داشـت وبـی اراده‪ ،‬از یـک حالـت بـه حالـت‬ ‫دیگری در می آمد‪ .‬چنانچه از چنگال دلهره یی که فکر می شـد‬ ‫بر وی تأثیر عمیقی گذاشته است‪ ،‬ناگهان بیرون پرید وچشم های‬ ‫کوچک وخشکیده اش را جانب راننده هایی که در نزدیکی گردهم‬ ‫آمده بودند ‪ ،‬دور داد‪:‬‬ ‫ هه ‪ ...‬دست خوش ‪ ...‬دست خوش !‬‫ظاهراً مخاطبش معلوم نبود وشـاید به همین سـبب بی آن که‬ ‫ادعای بیشتری به میان بکشد ‪ ،‬به جمع راننده ها داخل شد‪ .‬بازار‬ ‫کوچک رستوران در گرمای جنب وجوش غیر عادی فرو رفته بود‬ ‫و حاال دو سوم راننده ها روی‬ ‫صفـۀ جلـوی نشسـته بودنـد و چتر بزرگ پالسـتیکی کـه روی‬ ‫چوب های بلندی برپا ایستاده بود‪ ،‬باالی شان سایه می انداخت‪.‬‬ ‫نصرالدین به نادر نزدیک شد‪:‬‬ ‫ قاضی نگفت که درآن کاغذ چه نوشته ؟‬‫ایـن مسـأله کـه به نقطـه ضعف نادر بدل شـده بـود‪ ،‬زخم کهنه‬ ‫را دردرون پسـرکاکا تازه سـاخت‪ .‬با اشـارۀ سرپاسـخ منفی گرفت‪.‬‬ ‫نصر الدین مثل کسی که بوی خطر به دماغش زده باشد‪ ،‬درنگی‬ ‫اندیشید وسپس به مشوره پرداخت ‪:‬‬ ‫ به فکر من بیا یک کار کن ‪ ...‬کاغذ را همرای عکس ها آتش‬‫بزن !‬ ‫چشم های نادر از این پیشنهاد گرد شدند‪:‬‬ ‫ عجب !‬‫ چاره نیست ‪ ...‬چه می کنی؟‬‫نادر چهره بر افروخت واز خشم ساکت شد‪ .‬چهرۀ نصرالدین در‬ ‫نظرش همچون « طرح خام یک پیکرنفرین » جلوه گر شده می‬ ‫رفت‪.‬‬ ‫با لحن مقاومتگری گفت ‪:‬‬ ‫ گپـی بـزن کـه مشـکل را حل کنـد ‪ ،‬آتـش زدن و گم کردن‬‫عکس ها آسان است ‪ ،‬مگر می توانی آن ها را برای قاضی هاشم‬ ‫دوباره پیدا کنی؟‬ ‫نصرالدین با آهنگ سستی اظهار داشت‪:‬‬

‫ جانت که در خطر باشد‪ ،‬عکس ها چه به در می خورند ؟‬‫نادر آزمندانه اورا نگاه کرد‪ .‬سعی فراوانی به خرج می داد تاصدای‬ ‫شان را دیگران نشنوند‪.‬‬ ‫نصـر الدیـن مانند نادر درونگرا ومشـوش نبـود و هیچگاه اتفاق‬ ‫نیافتاده بود تا در اجرای وظیفۀ سـری‪ ،‬پیگیرانه عمل کند ‪ .‬چون‬ ‫در شناخت واقعی نادر توانایی چندانی نداشت‪ ،‬مواردی پیش می‬ ‫آمد که از شنیدن سخنان سر سختانه پسرکاکا‪ ،‬عقایدش را از روی‬ ‫مصلحت اندیشی به نفع خواهشات او تغییر می داد‪ .‬از آن همه‬ ‫فشار روحی که نادر را خرد کرده بود‪ ،‬تا اندازۀ زیادی بیگانه بود‪.‬‬ ‫در آخریـن لحظـه هایـی که نادر از خود دفـاع می کرد‪ ،‬او تصمیم‬ ‫گرفت ذهن خود را درین رابطه به کار اندازد‪ ،‬مگرمثل شخصی که‬ ‫خطر حتمی را قصداً نادیده پنداشته است‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫ فکرت را خراب نکن ‪ ،‬در ذخیره کابل که موتر را تخلیه کردی‬‫‪ ،‬کش بده طرف خانه و کار اسناد را یک طرفه کن!‬ ‫نـادر حـرف او را جـدی گرفت و حتی لحظـه یی گمان برد که از‬ ‫چهـره نصـر الدیـن کراهت گذشـته پاک شـده و در نتیجه ممکن‬ ‫است مستوجب بخشایش باشد‪ .‬درین اثنا نواب کل که بی مقدمه‬ ‫میـان صحبـت های دیگران نفوذ می کرد‪ ،‬بانـگ زد واز راننده ها‬ ‫دعـوت کـرد به صرف غذای چاشـت روی صفۀ رسـتوران گردهم‬ ‫آینـد‪ .‬سـخنان نواب همـواره عـاری از نکات مهم وبکر بـود‪ ،‬ولی‬ ‫ایـن نکتـه درنظر نادر حیرت ناک بود که دیگران توجه خاصی به‬ ‫حرف های غیر مسؤوالنه وی ابراز می داشتند‪ ،‬حال آن که نواب‬ ‫غالبًا درباره مسایل بی ربط سخن می گفت وگپ هایی می زد که‬ ‫ممکن نبود در مغز هیچ دیوانه یی هم خطور کند‪ .‬مخاطب اصلی‬ ‫خویش راناگهان نشانه می گرفت‪ ،‬چنانچه از دور به نادر گفت‪:‬‬ ‫ خیالم که شکمت چرب است که نان خوردن یادت نمی آید!‬‫نادر درحالی که به جلو حرکت میکرد‪ ،‬زیر لب گفت‪:‬‬ ‫ چه ریشخند آدمی !‬‫دریـن موقـع نیز به خاطر اطمینان خودش به سـوی نصر الدین‬ ‫برگشـت وبی آن که سـخنی بر زبان بیاورد ‪ ،‬اورا نگاه کرد‪ .‬درین‬ ‫نوبت هم برایش مسّلم گردید که نصر الدین هیچ حادثه ناگواری‬ ‫را پیـش بینـی نکرده اسـت‪ .‬نادر که از شـدت هیجان‪ ،‬سـر کوفته‬ ‫و رنجور شـده بود‪ ،‬حاال به طرز آشـکاری به دسـته بندی افکار و‬

‫خیاالتش پرداخت‪ ،‬متأسفانه حالت دیگری در وی پیش آمد وبه‬ ‫طور زننده ای دریافت که وضع اوبا نصر الدین هرگز قابل مقایسه‬ ‫نیسـت‪ .‬بار دیگر از ضعف وناراحتی ناخواسـته به تشـویق افتاد ‪،‬‬ ‫حتی نزدیک بود‬ ‫از شـدت شـرم وخجالتی از پا در آید ‪ ،‬ولی کوشـش فراوان به‬ ‫خرج داد تا تبسم اندوهناکی را از چهره اش زایل نکند‪.‬‬ ‫چـون فشـار مضاعفی را در خود احسـاس می کـرد‪ ،‬از این که‬ ‫شـاید عالیم دیوانگی در وی نمودار شده باشد‪ ،‬اعصابش غارت‬ ‫شـده مـی رفـت‪ .‬نصـر الدین دسـت او را گرفـت و در چهره اش‬ ‫خیره ماند‪:‬‬ ‫ حیران هستم چرا زندگی را اینقدر سخت گرفته ای؟‬‫لحـن سـخنش خدمـت گزارانه بود؛ امـا نادر از آن بیم داشـت‬ ‫که او مبادا رفتار بی اعتنا واستهزاء آمیزش را از سر گیرد‪ ،‬بدون‬ ‫شک در مقابل هر گونه واکنش نصرالدین حساسیت غیر طبیعی‬ ‫پیداکرده بود‪ .‬معلوم نبود چرا به خود فشار آورد که درباره آشفتگی‬ ‫های درونی خود ابراز نظر نکند‪ ،‬چون خیال می کرد‪ ،‬شاید تغییر‬ ‫آهنـگ صدایـش نصرالدیـن را به این نتیجه نزدیـک کند که او‬ ‫عقل واراده اش را باخته است !‬ ‫مشکل دیگر این بود که بیش از این در برابر نگاه های راننده ها‬ ‫مخصوصًا چهره زردنبو وبی مالحظه نواب کل مقاومت نداشت؛ به‬ ‫همین دلیل به نصر الدین پیشنهاد کرد که بروند به داخل رستوران‬ ‫غـذا بخورنـد‪ .‬هر چند اشـتها نداشـت‪ ،‬احسـاس گرسـنگی هم از‬ ‫سرش دست بردار نبود وبه علت کوفتگی زیاد ‪ ،‬بیشتر از هر چیزی‬ ‫به خاموشی احتیاج داشت‪ .‬گاه چنان پیش می آید که خاموشی راه‬ ‫را به روی افکار سرطانی و حالت های پوچ ومضر می بندد و آدم‬ ‫می تواند رد پای افکار معقول خویش را دنبال کند‪ .‬غذای رستوران‬ ‫طعم بدی داشت‪ ،‬گویا برنج ناصاف را عجوالنه روی آتش دم داده‬ ‫بودند و تکه های سـیاه شـدۀ گوشت گاومیش اص ً‬ ‫ال قابل جویدن‬ ‫نبودند‪ .‬نصرالدین آستین دست راست را باال کشید‪:‬‬ ‫ بخور که عجب چیزی است !‬‫اولین لقمه را کلوله کرد ودردهان فروبرد‪ ،‬نادر گفت ‪:‬‬ ‫ صبر کن‪ ،‬اشتها بیاید!‬‫ شروع کن ‪ ...‬اشتها زیر دندان است !‬‫نادر همچنان به تصورات غیر قابل تعبیر خود دو دستی چسپیده‬ ‫بود‪ ،‬معهذا به سـوی بشقاب دسـت دراز کرد و اول لقمه بزرگی را‬ ‫میان انگشـتانش جمع کرد‪ .‬سـپس به سوی بشقاب سرش را خم‬ ‫کرد ولقمه را دردهان گذاشـت وتکه گوشـتی هم برداشـت‪ .‬وقتی‬ ‫کار جویـدن اولیـن لقمه اش خاتمه یافت‪ ،‬تکه‪ ،‬تکه گوشـت را با‬ ‫لب نان‬ ‫کمـی سـرعت ازمیـان لبانش بـه درون دهن عبـور داد واز ِ‬ ‫خشـک ُچندکی گرفت و چربی دسـتش را با آن پاک کرد واندکی‬ ‫عقب نشست‪ .‬نصرالدین بیش از این تعارف را کنار گذاشت ونادر با‬ ‫حسرتی پنهان‪ ،‬شاهد غذا خوردن او بود‪ .‬از یک نظر فکر می کرد‬ ‫نصر الدین با سـخنان زنده وبی باکش ‪ ،‬او را از حالت جا افتادگی‬ ‫روی پـا خواهـد کـرد‪ .‬همان لحظه به کوچۀ احسـاس دیگری دور‬ ‫خـورد واز خـود سـوال کـرد که آیا جوهر مردانه گـی نصر الدین تا‬ ‫اندازه یی است که بتواند باالیش اعتماد کند؟‬ ‫حقیقتًا سیمای نصر الدین درآن لحظه هیچ جذبۀ انسانی برای او‬ ‫نداشت‪ .‬پس این چه رازی بود که می پنداشت‪ ،‬نصر الدین دست‬ ‫کم درآن فرصت‪ ،‬مانند سـایبان سـردی بود که او می توانست در‬ ‫پناه آن دمی بیاسـاید؟ نصر الدین عهد بسـته بود که دیگر درباره‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪43 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫روانـشنـاسی‬

‫تبعات طالق و ایجاد افسردگی در برخی نوجوانان‬ ‫نوجوانان گه گاه تحت تاثیر مشکالت خانوادگی و طالق والدین ‪،‬دچار افسردگی می شوند حال‬ ‫اگر این افسردگی به شکل موثری رفع نشود‪ ،‬ممکن است به خودشان آسیب بزنند‪ .‬پسرها بیشتر از‬ ‫دختران دست به خودکشی می زنند اما در هر حال هیچکس در امان نیست‪ .‬اینکه چرا در سالهای‬ ‫اخیـر آمـار خودکشـی در نوجوانـان و جوانان افزایش یافته اسـت‪ ،‬شـاید به این دلیل باشـد که اوال‬ ‫امروزه ابزارهای خودکشی فراوانی در دسترس نوجوانان قرار دارد اما شاید این نکته مهمتر باشد که‬ ‫محققان اعتقاد دارند فشارهای زندگی مدرن بیشتر از گذشته ها است‪.‬‬ ‫خصوصا فقدان عالقه از سوی والدین‪ ،‬ممکن است مشکل مهم دیگری باشد‪ .‬بسیاری از بچه ها‬ ‫در خانه هایی که با طالق مواجه بوده اند‪ ،‬بزرگ می شـوند و در این دسـت خانواده ها چون عمدتا‬ ‫تک سرپرست هستند و مشغله های رسیدگی به زندگی زیاد است‪ ،‬خانواده برای گذراندن ساعات‬ ‫خاصـی در کنار هـم فرصتهای بسـیار محدودی‬ ‫دارد و لـذا احسـاس طـرد شـدگی در نوجوانـان‬ ‫ایـن دسـت خانـواده ها زیاد به چشـم مـی خورد‪.‬‬ ‫نوجوانان این دست خانواده ها بر این باور هستند‬ ‫که خانواده هایشان آنها را درک نمی کنند و وقتی‬ ‫آنها تالش می کنند در مورد احساسات‪ ،‬ناراحتی‬ ‫ها‪ ،‬شکسـتها و ناکامی های خود با والدین شـان‬ ‫ارتبـاط برقرار کنند پـدر و مادر نظر آنها را رد می‬ ‫کند و با آنها مخالفت می نماید‪ .‬لذا اگر شما فرزند‬ ‫نوجوانی در خانه دارید که دوره هایی از افسردگی‬ ‫را گذرانیـده و یـا شـرایط خانوادگـی نابسـامانی‬ ‫داریـد و از لحـاظ روحی موقعیت با ثباتی را برای‬ ‫فرزندتان مشـاهده نمی کنید و حتی احتمال می‬

‫دهید که نوجوان تان در مورد خودکشی فکرهایی دارد ساکت نمانید‪ .‬شما باید تهدیدها و ژستهای‬ ‫خودکشی را بسیار جدی بگیرید‪ .‬برای مثال‪:‬‬ ‫مسـتقیما از نوجوان تان در این مورد سـوال کنید‪ .‬از گفتن کلمه خودکشـی نهراسـید‪ .‬برخی از‬‫والدین تصور می کنند اگر این موضوع را مطرح کنند نوجوان شان را تشویق به خودکشی می کنند‬ ‫اما بر عکس اگر نوجوانی در فکر خودکشی باشد و بفهمد والدین و اطرافیان وی ناله او برای دریافت‬ ‫کمک را شنیده اند‪ ،‬احساس رهایی می کند‪ .‬به او بگویید که دوستش دارید و از او بخواهید در مورد‬ ‫احساساتش برای تان صحبت کند‪.‬‬ ‫به نوجوان تان تاکید کنید که هر قدر هم که مشکالتش بزرگ باشد باز هم می تواند برای حل‬‫آن تالش کند و شما در این امر به او کمک خواهید کرد‪.‬منتظرنمانید مشکالت خودش رفع شود‬ ‫بلکه دست به کار شوید و حتما کمک تخصصی از یک متخصص و روان شناس هم بگیرید‪.‬‬ ‫شما به عنوان والدینی که از هم جدا شده اید باید کشف کنید که چه اشتباهاتی وجود داشته و‬‫بـرای اصالح یا بهتر شـدن اوضـاع برنامه ریزی‬ ‫هایی کنید و حتی از پزشـک نوجوان تان کمک‬ ‫بگیرید تا احتمال بروز خودکشی در فرزندتان را از‬ ‫بین ببرید‪ .‬البته منظور این نیست که هر نوجوانی‬ ‫کـه طالق والدیـن را تجربه می کنـد در معرض‬ ‫خطر خودکشی قرار دارد اما نکته مهم این است‬ ‫که والدینی که وارد جریان طالق می شوند‪ ،‬باید‬ ‫به سلامت روان فرزندان خود خصوصا فرزندان‬ ‫نوجوان توجه خاص داشته باشند‪ .‬افسردگی های‬ ‫طوالنـی مدت و یا رفع نشـده عمدتا عامل خطر‬ ‫مهمی است و باید مورد توجه جدی والدین قرار‬ ‫گیرد و حتما از کمکهای تخصصی بهره برند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪42 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫روانـشنـاسی‬

‫تاثیرات مخرب طالق بر نوجوانان‬ ‫تحمل طالق برای هر بچه ها مشـکل است‪.‬‬ ‫هر چند برخی از مردم معتقدند که نوجوانان بهتر‬ ‫از بچـه هـای کوچک مـی توانند با ایـن بحران‬ ‫خانوادگـی کنـار بیایند‪ .‬تحقیقات نیز نشـان می‬ ‫دهد که همیشـه این طور نیسـت‪ .‬طلاق برای‬ ‫خیلـی از نوجوانـان‪ ،‬بـه تلخـی مـرگ یکـی از‬ ‫اعضای خانواده است‪.‬‬ ‫جلوگیـری از طلاق گاه امکان پذیر نیسـت و‬ ‫وقتـی خـوب یـا بد طلاق رخ می دهـد واکنش‬ ‫یک نوجوان به عوامل متعددی بستگی دارد‪ ،‬از‬ ‫جمله‪:‬‬ ‫علت طالق چه بوده است؟‬‫چگونگـی ثبـات روحـی و احساسـی‪ ،‬هم در‬‫والـدی کـه در خانه مانده اسـت و هـم در والدی‬ ‫که جدا شده است‬ ‫مشکالت مالی جدید که بعد از طالق ایجاد‬‫می شود و ‪...‬‬

‫مجموعه‪ :‬روانشناسی زناشویی‬

‫روزهای اول بعد از طالق‬ ‫در خلال مراحـل اولیه بعـد از طالق‪ ،‬نوجوان‬ ‫سعی می کند راههایی برای تطابق پیدا کند‪ ،‬و‬ ‫این امر می تواند مشکالت والدینی را که با آنها‬ ‫زندگی می کنند‪ ،‬افزایش دهد‪ .‬برخی از نوجوانها‬ ‫پرخاشگر می شوند و در خانه با پدر یا مادرشان‬ ‫بـه خوبـی برخـورد نمـی کننـد‪ .‬برخی سـاکت و‬ ‫منـزوی مـی شـوند و خودشـان را از والدیـن‪،‬‬ ‫خواهـر و بـرادران جـدا نگه می دارنـد‪ .‬خیلی ها‬ ‫همواره فکر ازدواج مجدد والدین هستند و اغلب‬ ‫احساس گناه می کنند و معتقدند که رفتارهای‬ ‫آنها باعث طالق شده است‪.‬‬ ‫نکته ای که در مورد نوجوانان در مواجهه با طالق والدین نباید از نظر دور داشـت این اسـت که‬ ‫آنها در بدبین کردن والدین نسبت به هم مهارت خاصی دارند به این شکل که در مورد وقایع یک‬ ‫روز مالقات‪ ،‬یا مشکالت مالی یا محدودیتهایی که یک والد به ان تحمیل می کند‪ ،‬دروغ هایی می‬ ‫گویند و باعث می شوند که دشمنی بین والدین بیشتر شود‪ .‬البته گاه هم نوجوانان تالش می کنند‬ ‫والدین را آشتی دهند که در نتیجه مشکالتی ایجاد می کنند‪.‬‬ ‫باید به نوجوان تاکید کنید که تصمیم طالق را خودتان یا همسرتان گرفته اید و بچه ها مسبب و‬ ‫باعث طالق نیستند و همچنین تاکید کنید که این امر خاتمه یافته محسوب می شود گاهی اوقات‬ ‫هم والدین شان را گول می زنند تا بتوانند به چیزهایی که می خواهند دست پیداکنند به این منظور‬ ‫بین والدین در این زمینه رقابت ایجاد می کنند که کدام والد بهتری است یا کدام فرزندش را بیشتر‬ ‫دوست دارد‪ .‬این رقابت برای همه اعضای خانواده آثار بدی به جای می گذارد‪.‬‬ ‫تاثیرات طالق بر نوجوانان‬ ‫البته همه نوجوانان مثل هم نیستند و واکنش آنها نسبت به طالق والدین شبیه به هم نیست‪ .‬هر‬ ‫چند تحقیقات در زمینه آثار طالق هنوز در اوایل راه است اما برخی از یافته ها به ثبات الزم رسیده‬ ‫است مثال یافته ها شان می دهد که‪:‬‬ ‫‪-‬وقـوع طلاق در خانـواده باعث می شـود که اکثرا نوجوانان از ایجاد یک رابطه مبتنی بر عشـق‬

‫در آینـده بترسـند‪ .‬آنهـا فکر می کننـد که اگر‬ ‫خودشـان را از لحاظ احساسـی از دیگران دور‬ ‫نگـه دارنـد‪ ،‬می تواننـد از صدمـات و ناراحتی‬ ‫های بعدی در امان باشند‪.‬‬ ‫نوجوانانی که قربانی طالق والدین هستند‬‫انتظارات و توقعاتشـان را از دیگران و حتی از‬ ‫زندگـی آینده خـود کاهش پیدا مـی کند و در‬ ‫برابر اصالح مسـایل و امور‪ ،‬احسـاس ناتوانی‬ ‫می کنند‪.‬‬ ‫همچنیـن روابط جدیدی که والدین بعد از‬‫طالق برقرار می کنند‪ ،‬بر نوجوان تاثیر زیادی‬ ‫دارد مثلا ازدواج مجـدد والدیـن مـی توانـد‬ ‫سـازگاری نوجوانهـا را مختل کنـد و آنها را به‬ ‫سمت رفتارهای مخاطره آمیز بکشاند‪.‬‬ ‫پیشنهاداتی برای والدین در آستانه طالق‬ ‫دکتـر موریـس گورین که متخصص اطفال‬ ‫اسـت و در مـورد رفتارهـا و نیازهـای روحـی‬ ‫بچـه ها و نوجوانان مطالعه انجام داده اسـت‪،‬‬ ‫پیشـنهادهایی برای والدین در آسـتانه طالق‬ ‫ذکر کرده است‪ .‬برای مثال ‪:‬‬ ‫بایـد بـه نوجـوان تاکیـد کنید کـه تصمیم‬‫طالق را خودتان یا همسرتان گرفته اید و بچه‬ ‫ها مسـبب و باعث طالق نیسـتند و همچنین‬ ‫تاکید کنید که این امر خاتمه یافته محسـوب‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫بـه نوجـوان تاکیـد کنیـد کـه نیازهـای او‬‫بـرآورده خواهـد شـد‪(.‬اگر واقعا چنیـن امکانی‬ ‫وجود دارد)‬ ‫اطمینان حاصل کنید که نوجوان می داند‬‫و می فهمد که هر دو والد او را دوست دارند و در آینده هر دو‪ ،‬ارتباط نزدیکی با آنها خواهد داشت‪.‬‬ ‫اگر پدر در آینده در دسترس نباشد بیشتر وقتها سودمند است که یکی از بستگان مرد یا فردی‬‫که نوجوان قبولش دارد در تماس باقی بماند‪.‬‬ ‫تا جایی که امکان دارد‪ ،‬نوجوان را از محیط آشنا و دوستان و مدرسه جابجا نکنید‪.‬‬‫اگـر امـکان پذیر اسـت فرزندتان باید همیشـه اوقات خاصی را به طور اختصاصـی با هر کدام از‬‫والدین بگذراند‪.‬‬ ‫دنبال بهانه ای نباشید که بر اساس آنها به نوجوان بگویید نمی تواند یا نباید با والد دیگر مالقات‬‫کند‪.‬‬ ‫تالش جدی داشـته باشـید که روزهای تولد یا عیدها را به خاطر بسـپارید و سـعی کنید به همه‬‫مسایلی که برای نوجوان مهم است توجه کنید‪.‬‬ ‫برای سوال های زیادی که به دفعات از شما پرسیده خواهد شد و برای پاسخ های تکراری آماده‬‫باشید‪.‬‬ ‫اگر همسـر سـابقتان از این دسـتورالعمل ها پیروی نمی کند‪ ،‬به هر حال شـما هر کاری را که از‬‫دست تان بر می آید‪ ،‬انجام دهید و برای هر مشکل یا هر موردی که دچار شک و تردید می شوید‪،‬‬ ‫دنبال گرفتن کمک باشید‪.‬‬ ‫ت‬ ‫طالق برای خیلی از نوجوانان‪ ،‬به تلخی مرگ یکی از اعضای خانواده اس ‪‎‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪41 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫بازار خیابان هستر نیویورک در ‪۱۹۰۳‬‬

‫بازار دستفروش ها در ‪ ۱۱۵‬سال قبل‬ ‫در دوران انقالب صنعتی جمعبت زیادی از مردم روستاها به منظور کار در کارخانه ها و یا تجارت‪،‬‬ ‫در شـهرها سـاکن شـدند‪ .‬نیاز این جمعیت به مواد غذایی و کاالهایی مصرفی‪ ،‬عمدتا در بازار محلی‬ ‫دستفروش ها تأمین می شد‪.‬‬ ‫بیشتر کاالهای عرضه شده در این بازارها شامل محصوالت کشاورزی و لبنی بود که با بهبود راه‬ ‫های ارتباطی توسط روستایبان جهت فروش به شهرها آورده می شد‪ .‬در این گزارش نگاهی داریم به‬ ‫بازار دستفروش ها در شهرهای لندن‪ ،‬ویتبای و نیویورک در سال های ‪ ۱۹۰۰‬میالدی‪.‬‬ ‫بازار شهر ویتبای انگلستان در حدود سال ‪۱۹۰۰‬‬ ‫پسر ماهی فروش در بازار خیابان بوستون در سال ‪ ۱۹۰۹‬میالدی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫استقالل افغانستان‬ ‫‪ 1919‬م‬

‫‪40 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫نفری افغانستان دلگرم وظایف خود گردیدند و پشتبانی خاص خود‬ ‫را از شاه جوان اعالم نمودند‪.‬‬ ‫گفتنیسـت وقتی شـاه امان الله خان سـخنی درمورد جهاد علیه‬ ‫انگلیسـها ورد زبان کرد‪،‬حمایت تام مردم را باخود جلب نمود‪ ،‬اما‬ ‫قشـر فیودال بدلیل سـلب امتیازات شان برعلیه دولت قرارگرفتند‬ ‫ملت پرافتخار افغانستان ‪ 98‬سال پیش در یک مبارزه قاطعانه با ولی قشر روشنفکر که ملی میاندیشیدند و امتیازات مادی را فدای‬ ‫دستان خالی ولی باقلوب مملو از عشق و ایمان با رژیم استبدادی آزادی و اسـتقالل کشـورنموده بودند تااخیرین رمقه حیات با شاه‬ ‫انگلیس آزادی و استقاللیت خودرا باجانبازی های جوانان میهن جوان همکاری صادقانه داشتند‪.‬‬ ‫پرست خود‪،‬بدست آوردند‪.‬‬ ‫فرزنـدان فرزانـه و نجیب کشـور با عقیده راسـخ و شـعور آزادی اوضاع کشورهای دوروپیش در جریان استقرار‬ ‫خواهی‪ ،‬استقاللیت کشورخودرا با بهای خون شهیدان رای آزادی استقالل افغانستان‪:‬‬ ‫وطن بدست آورده که نقطه قابل عطف درصفحات تاریخ معاصر در ایـن وقت وضع اقتصـادی اروپا بمثل بیماری میماند که تازه‬ ‫کشور بشمار میرود‪.‬این جوان مردان آزاده با یک ابرقدرت بزرگ و صحـت یاب شـده باشـند چون ایشـان بتازگـی از ماجـرای جنگ‬ ‫فاتح جنگ جهانی اول (بریتانیا)بخاطر استقرار استقاللیت‪،‬تمامیت خونین اول جهانی(‪ 28‬جوالی ‪ 1914‬الی ‪ 11‬نوامبر ‪1918‬م) فاروغ‬ ‫یکد یگـر‬ ‫ارضی و حفظ حیثیت ملی در تقابل قرارمیگرد که با نیرووعشـق شـده بودنـد وماننـد گـرگان گرسـنه بجـان‬ ‫که در قلوب شـان نهفته بودند‪،‬پرچم آزادی افغانسـتان عزیز را در افتاده بودند‪.‬‬ ‫درمرزغربـی ایـران‬ ‫احتزاز در آوردند‪.‬‬ ‫در اول جنوری ‪ 1919‬امیر حبیب الله خان پدر شاه امان الله خان تحمیل قرارداد ننگین‬ ‫به شهر جالل آباد برای سپری نمودن زمستان سفرنمود‪ ،‬بالخره فرسـا ‪ 1919‬کـه بـر‬ ‫امیر بخاطر شکارماهی از جالل آباد به کله گوش لغمان عزیمت اسـاس آن ایـران‬ ‫نموده بود که در شـب بیسـت یکم فبروری ‪ 1919‬در داخل خیمه رسـمًا مسـتعمره‬ ‫ی انگلیـس اعلام‬ ‫توسط شخص ناشناس بضرب گلوله بقتل رسید‪.‬‬ ‫سپس سردار نصرالله خان (کاکای شاه امان الله خان) حیرت زده شـد‪ .‬سـود ماده های‬ ‫شـده با عجله تام جسـد امیر را به جالل آباد منتقیل سـاخت و در ایـن قـرارداد کـه بـه‬ ‫آنجا اعالن امارت نموده و بگرفتن بیعت آغاز بکارشد‪.‬وی نامه ی امضای وثـوق الدوله‬ ‫جهت کسب بیعت امان الله خان به کابل فرستاد ولی در این وقت و هیئـت انگلیسـی‬ ‫شـهزاده امان الله خان پسـر سـوم امیر حبیب الله خان بتاریخ ‪ 23‬رسید تمامیت ارضی‬ ‫فبروری ‪ 1919‬به مسند پادشاهی تکیه زد و در ‪ 28‬فبروری همان و اسـتقالل سیاسـی و‬ ‫سـال در یـک اعالمیه مفصل چاپی مرام و هـدف خود را به مردم اقتصادی و نظامی ایران را‬ ‫ابالغ نموده که قسمت آن ذی ً‬ ‫به کلـی از بین بـرد‪ .‬عایدات‬ ‫ال آمده است‪.‬‬ ‫«ای ملـت معضـم افغانسـتان! من هنگام شـهادت پـدر و کالت نفـت جنـوب‪،‬‬ ‫سلطنت را در کابل داشتم و اکنون به اصالت آن بارسنگین امانت‬ ‫را متوک ً‬ ‫ال و معتصمًا بالله به عهده گرفتم‪،‬وقتیکه ملت بزرگ من‬ ‫تـاج شـاهی را برسـرمن نهاد‪،‬من عهد بسـتم که بایسـتی دولت‬ ‫افغانسـتان مانند سـایر قدرت های مسـتقل جهان‪ ،‬در داخل و‬ ‫خارج کشـور آزاد و مسـتقل باشد‪،‬ملت افغانسـتان در داخل‬ ‫کشور آزادی کامل داشته و از هرگونه تجاوز و ظلم محفوظ‬ ‫و مردم فقط باید مطیع قانون باشند و بس…»‬ ‫این اعالمیه مذکور چون مطابقت به خواست های‬ ‫دیرینـه مـردم داشـت بیدرنگ مورد حمایت و اسـتقبال‬ ‫گـرم مـردم (دهقانان‪،‬مالداران‪،‬تجار‪،‬کسـبه کاران و‬ ‫روشنفکران) قرارگرفت‪.‬‬ ‫شاه جوان و متفکر با درک اوضاع چون میدانست که‬ ‫پدرمتوفا اش از حمایت قوی اردو برخورداربود‪،‬ایشان‬ ‫نیـز خواسـت که حمایـت این قشـررا باخود داشـته‬ ‫باشـد‪،‬پس عاملین قتـل پدرش را حـدف قرارمیداد‬ ‫و شـعار میـداد که ایشـان را به پنجـه قانون خواهم‬ ‫سپرد‪،‬سپس معاش اردو را از ‪ 12‬روپیه به ‪ 20‬روپیه‬ ‫در هرمـاه ارتقاء داده توجه ایشـان را بازیرکی خاص‬ ‫بخـود جلـب نمود همین بـود که اردوی شـصت هزار‬

‫گمرکات و مدیریت اجرایی تمام امور کشوری و نظامی و تعیین‬ ‫فرماندهان نظامی و سـایر مسـئولین به دست انگلیسی ها افتاد و‬ ‫مجلس مشروطه کام ً‬ ‫ال به حاشیه رانده شد; بدین ترتیب انقالبی‬ ‫که صدها نفر از مردم و دانشـمندان در راه پیروزی آن به شـهادت‬ ‫رسیدند با دسیسه ی‬ ‫اسـتعمارگران انگلیسـی کام ً‬ ‫ال منحرف و باطل شد‪ .‬پس از قرار‬ ‫داد ‪ 1919‬دخالت های استعماری انگلیسی در امور ایران افزایش‬ ‫یافت‪.‬‬ ‫در جنـوب کشـور پهناورهنـد تحـت اسـتعمار مسـتقل بریتانیـا‬ ‫قرارداشـت ولـی جرقـه هـای آزادی خواهی در نزدیکـی های مرز‬ ‫افغانستان بگوش میرسید‪.‬‬ ‫در همچـو یـک وضعیت افغانسـتان اسـتقالل تام خـود را در‬ ‫سـال ‪ 1919‬میالدی اعالم میدارد بادرک مصئون بودن از سـوی‬ ‫شمال( روسها) و احساس خطرات بیشتر از پیش از سوی انگلس‬ ‫هـا کـه برنده و فاتح جنـگ جهانی اول بودند‪.‬چـون قوای جرمنی‬ ‫همـاراه بـا متحیدینش نیز ازبیـن رفته بود‪،‬امریکا نیـز عقب رانده‬ ‫شده بود… اما ملت آزادی خواه افغانستان بادرک خطرات قابل‬ ‫پیش بینی‪،‬آزادی خودرا رسـمًامیگرد و به کشـورهای مختلف‬ ‫منجمله هندبریتانوی‪،‬روسیه و کشورهای اروپایی نامه های‬ ‫در رابطه به رسمیت شناختن استقاللیت افغانستان و تأمین‬ ‫روابط دوستی ومودت میفرستد‪.‬‬ ‫در این مقطع زمانی اولین کشوریکه استقالل افغانستان‬ ‫را برسمیت میشناسد‪ ،‬روسیه است‪.‬ممکن دلیل این امر نیز‬ ‫در پیوند به رقابت دوابرقدرت جهانی وقت (روسیه و انگلس)‬ ‫باشد‪.‬در همچو یک وضعیت انگلیس نیز مجبور میگردد که‬ ‫باید استقالل افغانستان را برسیمت بشناسد چون از یکطرف‬ ‫پیشروی روابط روسیه و از طرف دیگر تظاهرات و جنگهای‬ ‫چریکـی و پراگنـده داخلـی حیطـه قدرت شـان را بـا هواهوی‬ ‫آزادی خواهی سایه میافگند‪.‬‬

‫چگونگی روابط بین المللی‬ ‫افغانستان بعداز استقرار‬ ‫استقالل‪:1919‬‬ ‫بعد از اعالن استقالل کشور‪،‬‬ ‫شاه امان الله بفکر تحکیم‬ ‫روابـط بیـن المللـی‬ ‫گر د ید ‪ .‬مقد متـر‬ ‫از همـه شـاه‬ ‫افغانستان دولت‬ ‫فیدرالی روسـیه‬ ‫را برسـمیت‬ ‫شـناخته و بـه‬ ‫ایجـاد روبـط‬ ‫سـی‬ ‫سیا‬ ‫وبـه تبادلـه‬ ‫د یپلو مـا ت‬ ‫های دوکشـور‬ ‫پر د ا خـت‬ ‫کـه ازسـوی‬ ‫روسـیه نیزاین‬ ‫بقیه در صفحه‪90‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪39 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪38 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫درباره تاریخ ‪ ۸‬مارچ روز جهانی زن بیشتر بدانید‬ ‫آنچه امروز تحت عنوان حضور اجتماعی و مشـارکت سیاسـی‬ ‫زنان شناخته می‌شود‪ ،‬در کمتر از ‪ ۱۰۰‬سال قبل آرزویی بود که‬ ‫جنبش‌های حقوق زنان برای رسیدن به آن مبارزه می‌کردند‪.‬‬ ‫با آغاز قرن بیستم به دنبال پیشرفت‌های صنعتی جهان مدرن‬ ‫و بعدهـا وقـوع دو جنـگ ویرانگـر جهانـی زمینـه بـرای افزایش‬

‫سه تن از زنان کشاورز در مزارع «سم»‬ ‫درشمال فرانسه‪ ،‬حدود ‪ ۱۹۱۷‬میالدی‬

‫زنان کارگر که در معادن بلژیک کار می‌کنند‪ ،‬حدود ‪ ۱۹۱۵‬میالدی‬

‫مشارکت سیاسی نیز مبارزه می کردند‪ .‬حق رای و مشارکت زنان‬ ‫در انتخابات محصول جنبش‌هایی است که در آغاز قرن بیستم‬ ‫شکل گرفت‪ .‬به روایت تاریخ‪ ،‬نیوزیلند نخستین کشور مستقلی‬ ‫بود که در سـال ‪ ۱۸۹۳‬حق رأی زنان در آن به رسـمیت شـناخته‬ ‫شد‪.‬‬ ‫چنـدی پیـش از این تاریخ یعنی به سـال ‪ ۱۸۶۶‬جنبش حقوق‬

‫کارخانـه نسـاجی در نیویـورک دسـت بـه اعتـراض زدنـد‪ .‬رئیس‬ ‫کارخانه برای جلوگیری از گسـترش اعتراض آنها را در کارخانه‬ ‫محبوس کرد اما یک آتش‌سوزی مشکوک باعث شد نزدیک به‬ ‫‪ ۱۲۹‬تن از زنان کارگر جان خود را از دست بدهند‪.‬‬ ‫زنان عضو ارتش آمریکا در جنگ جهانی اول‬

‫مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان فراهم شد‪.‬‬ ‫افزایش مشـارکت اجتماعی زنان با کار در کارخانه‌ها و ادارات‬ ‫و بعدها در جبهه نبرد به عنوان امدادگر اولین گام‌ها برای احقاق‬ ‫مطالبات اجتماعی آنها بود‪ .‬در آن روزها شـرایط کاری سـخت با‬ ‫دسـتمزد کم برای زنان باعث شـد آنها دسـت به اعتراض علیه‬ ‫آنچه «نابرابری» می‌دانستند‪ ،‬بزنند‪ .‬‬ ‫شناخته‌شـده‌ترین نماد مبـارزه اجتماعی زنـان در تاریخ معاصر‬ ‫مربـوط بـه هشـتم مـارس ‪ ۱۹۰۸‬میلادی و اعتـراض به همین در آن سـال‌ها زنان در کشـورهای مختلف اروپایی و امریکا در‬ ‫شرایط سخت کاری بود‪ .‬در این روز گروهی از زنان کارگر در یک کنار مبارزه برای رفع تبعیض و اسـتثمار کاری برای احقاق حق‬

‫یک زن در حال جارو کردن خیابان در آلمان‬

‫زنان در انگلستان مبارزه برای رسیدن به حق مشارکت سیاسی را‬ ‫آغاز کرده بود اما این جنبش در سال ‪ ۱۹۱۸‬توانست به حق رای‬ ‫برسـد‪ .‬چیزی که در امریکا به سـال ‪ ۱۹۲۰‬و در فرانسـه به سـال‬ ‫‪ ۱۹۴۴‬به وقوع پیوست‪.‬‬ ‫‪ ۱۰۰‬سـال قبـل و زمانـی کـه زنان در کارخانه و اداره و پشـت‬ ‫جبهه جنگ حضور داشتند؛ روزهایی که آنها در شرایط سخت و‬ ‫نابرابر به کار مشغول بودند و محدودیت‌ها هنوز امکان مشارکت‬ ‫سیاسی و اجتماعی فعال آنان را فراهم نکرده بود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫میدان هوایی بین‌المللی کابل‬ ‫در اوایل دهه ‪۱۹۶۰‬‬ ‫میـدان هوایـی بین‌المللی کابل در حالی اوایـل دهه ‪ ۱۹۶۰‬میالدی‬ ‫توسـط مهندسـان اتحاد جماهیر شوروی ساخته شد که آن زمان یک‬ ‫فرودگاه پیشرفته به شمار می رفت‪.‬‬ ‫در اولیل دهه ‪ ۱۹۶۰‬میالدی همزمان با آغاز دوران “ظاهرشاه” که به‬ ‫دهه مدرنیزاسیون در تاریخ شناخته می‌شود در ‪ ۱۶‬کیلومتری مرکز شهر‬ ‫کابل یک میدان هوایی بین المللی با همکاری مهندسان اتحادجماهیر‬ ‫شوروی ساخته شد که آن زمان یکی از بزرگ‌ترین پایگاه‌های هوایی‬ ‫با ظرفیت پذیرش بیش از ‪ ۱۰۰‬هواپیما محسوب می‌شد‪.‬‬ ‫ظاهرشاه که در آن زمان به قصد مدرنیزه کردن افغانستان دست به‬ ‫اصالحات سیاسی و اقتصادی‪ ،‬زده بود و با تأسیس سیستم قانونگذاری‬ ‫دموکراتیک‪ ،‬ترویج نظام آموزش و پرورش مدرن‪ ،‬تأسیس دانشگاه‌ها‬ ‫و آمـوزش بـرای زنـان عصر تازه‌ای در این کشـور رقـم زده بود معتقد‬ ‫بود چنین فرودگاهی برای تسـهیل ارتباط پایتخت این کشـور با دول‬ ‫اروپایی الزم اسـت‪ .‬با این حال این فرودگاه پس از دوران ظاهرشـاه و‬ ‫آغاز دهه‌های آشوب در این کشور سرنوشت دیگری پیدا کرد؛ فرودگاه‬ ‫کابل در طی جنگ افغانستان با شوروی مورد استفاده نیروهای اشغالگر‬ ‫قرار گرفت‪ .‬با پایان جنگ و خروج ارتش شوروی این فرودگاه تا سال‬ ‫‪ ۱۹۹۲‬دراختیـار نیروهـای دولـت نجیب‌اللـه بود و پس از آنها تا سـال‬ ‫‪ ۱۹۹۶‬امارت اسالمی افغانستان به رهبری برهان‌الدین ربانی کنترل‬

‫‪37 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫آن را در اختیار داشتند‪.‬‬ ‫با این حال آسیب جدی به این میدان‬ ‫هوایـی پـس از حملـه امریـکا بـه ایـن‬ ‫کشور رخ داد؛ هواپیماهای امریکایی در‬ ‫جریـان بمبـاران کابل بخش وسـیعی از‬ ‫آن را تخریـب کردنـد و شـمار زیـادی از‬ ‫هواپیماها را هدف قرار دادند‬ ‫پـس از جنـگ دولت جدید این کشـور‬ ‫برنامه بازسازی فرودگاه را در دستور کار‬ ‫قـرار داد و بـرای این منظـور توافقی ‪۳۵‬‬ ‫میلیون دالری با دولت ژاپن منعقد کرد؛‬ ‫بر اسـاس توافق دو طرف‪ ،‬ژاپن سـاخت‬ ‫ترمینـال جدیـدی را بـا اسـتانداردهای‬ ‫بین‌المللـی بـرای پروازهـای خارجی در‬ ‫سـال ‪ ۲۰۰۶‬آغاز کرد و سـه سال بعد آن‬ ‫را به پایان رساند‪.‬‬ ‫ابـل کـه دیگر با ‪ ۵۰‬سـال قبل به کلی‬ ‫فرق کـرده اکنون زیر نظـر وزارت حمل‬ ‫و نقـل و هوانـوردی و نیز نیـروی هوایی‬ ‫افغانسـتان اداره می شود‪“ .‬جیمز بورک”‬ ‫عکاس و گردشگر امریکایی که در سال‬ ‫‪ ۱۹۶۳‬و همزمـان بـا افتتـاح ایـن میدان‬ ‫هوایـی به کابل سـفر کرده بـود گزارش‬ ‫مصوری از آغاز به کار فرودگاه و فضای‬ ‫کلی آن تهیه کرده است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪36 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫زمان را به دوازده بخش تقسیم کردند و هربخش را یک ماه نامیدند و هر ماه را به سی بخش یعنی‬ ‫یک شبانه روز‪،‬با یک بار طلوع آفتاب (خورشید) و غروب آن وتا طلوع بعدی تقسیمکردند‪ .‬مصریان‬ ‫با افزودن پنج روز به عنوان جشن های پایان سال این رقم را به ‪۳۶۵‬روز به تقلید از بابلیان افزایش‬ ‫دادند‪ ،‬ولی این محاسبات نجومی سال مصریان به سال شمسی (خورشید) به مدت شش ساعت به‬ ‫عقب می افتاد‪.‬‬

‫ناهید در نزد ایرانیان آفریننده باران وطراوت است که گرمای آتشین خشکسالی آفریده شده از سوی‬ ‫اهریمن را خنثی کرده وبه بهار و نعمت مبدل می سـازد‪ .‬شـماری از فراعنۀ مصر عالقۀ فرائانی به‬ ‫دانش هیئت ونجوم داشته وبرخی از آنان درنزد کاهنان معابد با شگفتی های خلقت آشنا شده اند‪.‬‬ ‫کاهنان منجم مصری شـماری از سـتارگان را شـناخته وبه ویزگی های آنها پی برده اند و به این‬ ‫نتیجه رسیده اند که پیوندی مستقیم و ناگسستنی میان زمین و آسمان برقرار است‪ .‬به سخن دیگر‬ ‫آنچه بر روی زمین اتفاق می افتد در آسمان طراحی شده وحرکت ستارگان و طلوع و غروب خورشید‪،‬‬ ‫یعنی پیدایش شب و روز و بروز گرما و آمدن فصل زمستان انعکاسی از همین پیوند است‪ .‬منجمان‬ ‫مصری حرکت ستارگان را نقل و انتقال پیام هایی برای انسان های وی زمین به شمار می آورده اند‬ ‫و از روی این حرکات و سایر فعل و انفعاالتی که در زمان های مختلف ‪ ،‬بانداد‪ ،‬شامگاه‪ ،‬نیمه شب و‪..‬‬ ‫در آسمان ها مشاهده می کرده اند‪ ،‬پیشگویی های خود را به مراحل اطمینان بخشی رسانده وآن را‬ ‫به مردم انتقال می داده اند‪ .‬این پیشگویان همانند کسانی بوده اند که از اسرار آسمانی آگاهی داشته‬ ‫و به آسانی به کسی منتقل نمی کرده اند‪ .‬شماری از فراعنۀ مصر و امپراطوران یونان از جمله اسکندر‬ ‫مقدونی سخت به این گونه یافته ها و بررسی ها اعتقاد داشته اند‪.‬‬ ‫شماری از منجمان همواره در دربار فراعنه به سر می برده اند و آغازو پایان جنگ ها را پیشگویی‬ ‫می کرده و یا پیروزی یا شکست فراعنه را پیش از آغاز جنگ و حتی چگونگی روند پیکار فراعنه با‬ ‫دشمنانشان را از پیش خاطرنشان می کرده اند‪ .‬البته این تفکر تا مدت ها در جهان و حتی تا به امروز‬ ‫حفظ شده و پیشگویان ‪ ،‬معیران و خوابگزاران هنوز هم در آمریکای جنوبی‪ ،‬هندوستان‪ ،‬ایران‪ ،‬یونان‬ ‫ودیگر کشورهای اروپایی‪ ،‬قارۀ آفریقا و آسیا به این کار مشغول می باشند‪ .‬از جمله پیشگویی های‬ ‫این منجمان و کاهنان وقوع طوفان‪ ،‬طغیان ناگهانی رود نیل و بروز قحطی و خشکسالی بوده است‪.‬‬

‫گفتنی است که مصریان به طغیان و فروکش کردن آب رود نیل شدیداً وابسته بوده و کشت و زرع‬ ‫آنها وابسته به آن بوده است‪ .‬اگر رود نیل به گونه ای ناگهانی و غیر منتظره و خارج از زمان متعارف‬ ‫طغیـان مـی کـرده اسـت‪ ،‬منجمان و معیران مصری این طغیان ناگهانـی را که موجب از بین رفتن‬ ‫محصوالت و بروز قحطی و گرسنگی می شده است‪ ،‬ناشی از خشم خدایان از جمله نازضایتی الهۀ‬ ‫نیل از مردم مصر می دانسته اند‪ .‬باز هم اتفاق افتاده است که رود نیل به موقع طغیان نکند و یا طغیان‬ ‫رودخانه به گونه معمول نباشد که مصریان بتوانند از گل و الی حاصل از آن بذرافشانی کنند‪ ،‬این نیز‬ ‫همان تعبیر باال را داشته است‪ .‬عدم طغیان سالیانۀ رود نیل که به ندرت اتفتق افتاده است در تاریخ‬ ‫مصریان به عنوان هراس انگیز ترین و فاجعه بارترین رویداد به شمار آمده است‪ .‬چنین رویدادی بروز‬ ‫قحطی را بی هیچ تردیدی در میان مصریان تأیید می کرده است‪.‬‬ ‫بررسی ادیان مصریان و رابطه دیانت آنان با دانش های نجومی آنان در مبحثی جداگانه در همین‬ ‫تألیف مورد بررسـی قرار خواهد گرفت‪ .‬ناگفته نماند که بابلیان‪ ،‬ایرانیان و یونانیان نیز اندیشـه های‬ ‫همانندی در این زمینه داشـته اند‪ .‬با به کار انداختن رصدخانه ها و رصد کردن سـتاره ها‪ ،‬منجمان‬ ‫محاسبات نجومی‬ ‫برخی از رموز فعالیت کهکشان ها و تأثیرات آن ها را بر جهان هستی پیوسته مورد پژوهش قرار داده‬ ‫امروز تقویم سالیانه با پذیرفتن سال کبیسه که ‪ ۳۶۶‬روز است و هر چهار سال یک بار اتفاق می و آن را به صورت محاسبات ریاضی‪ -‬نجومی در آثار خود گنجانده اند که امروز نیز در شمار پیچیده‬ ‫افتد‪ ،‬این نقیصه برطرف شده ست‪ .‬قبطیان خود نتوانسته بودند این اشکال را برطرف نمایند‪ ،‬از این ترین دانش ها است[‪.]۷‬‬ ‫رو ایـن تقویـم طـی قرن ها بیش از پیش با گردش خورشـید ناهماهنگ بـود واختالف پیدامیکرد و‬ ‫تنها هر ‪۱۴۶۰‬سال یک بار این اختالف برطرف می شد‪ .‬این گردش ‪۱۴۶۰‬سال وسیلۀ اخترشناسان‬ ‫مصری کشـف و شناختهشـد و آن را دوران سـوتیس[‪ ]۵‬که واژهقبطی برای سـتارۀ زهره اسـت نام‬ ‫گذاشـتند‪ .‬تقسـیم سـال به چهار فصل که هر کدام به مدت سـه ماه به طول انجامد ابداع شـرقیان‬ ‫است‪ ،‬نه مصریان‪ ،‬منجمان یونانی که خود دانش آموختگان وپرورش یافتگانی درنزد استادان بابلی‬ ‫وتاحدودی مصری بوده اند‪،‬این تقسیم سالیانه به چهارفصل راجهانگیردانسته اند‪،‬ولی این بدان معنا‬ ‫نیسـت که در فصل بهار یا تابسـتان و پاییز و زمسـتان اقالیم (آب و هوا) و بهتر است بگوئیم شرایط‬ ‫اقلیمی و آب و هوایی کرۀ زمین یکسان است‪،‬زیرا ممکن است در بخشی از کرۀ زمین تابستان همراه‬ ‫با زمستان در بخش دیگری از این کره باشد‪.‬‬ ‫مصریان الهۀ ایزیس را در ستاره اب ثابت می شناخته اند که همان سوتیس در فرهنگ نجومی‬ ‫آنهاست‪ .‬ایزیس الهۀ نعمت و باران و باروری مصریان بود وسوتیس نیز تبلوری از این ستاره است‪.‬‬ ‫ایرانیان قدیم نیز ستارۀ زهره را مظهر باران می دانسته اند که «ناهید = آناهیتا»[‪ ]۶‬عنوان نجومی‬ ‫– دینی آن می باشد‪ .‬مصریان سوتیس را مظهر پاکی و پاکدامنی و طراوت می دانسته اند‪ ،‬ایرانیان‬ ‫نیز آناهیتا را که خود به معنای پاک و نیالوده (بدون لکه) است‪ ،‬همین گونه تصور می کرده اند‪ .‬ستارۀ‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫دانش نجوم‬ ‫در مصر باستان‬

‫‪35 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫گرفته و از به کارگیری دانش ریاضی غفلت نمی کرده اند‪.‬‬ ‫تاریخ جهان باسـتان مصریان را پدیدآورندۀ تقویم می داند‪ .‬آنان در آغاز طلوع و غروب آفتاب‬ ‫را مالک مطالعات نجومی خود قرار داده و حول این محور حرمت می کرده اند‪ .‬آنها شـبانه روز‬ ‫از طلوع تا غروب آفتاب و تا طلوع بعدی را کوچک ترین واحد محاسباتی تقویمی خود دانسته و‬ ‫کاظمی‬ ‫مصریـان نخسـتین مردمانـی بوده اند که زنجیره های علمی را به وجـود آورده و دانش ها را با فاصلۀ بین طلوع و غروب آفتاب را یک روز به شمار می آورده اند‪ .‬مدت زمان سی بار طلوع و سی‬ ‫یکدیگرپیوند داده اند‪ .‬این پدیده در عرصۀ علوم تجربی بیشتر به چشم می خورد ‪ .‬در این زنجیره بار غروب آفتاب را یک ماه و دوازده برابر آن را یک سـال به شـمار می آورده اند‪ .‬آنها سـال را به‬ ‫علوم طبیعی ‪ ،‬ریاضیات‪ ،‬و پزشکی پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشته و الزم و ملزوم یکدیگر ‪ ۳۶۰‬یا ‪ ۳۶۵‬واحد یا بخش تقسیم کردند مه هر بخش یک شبانه روز است و آن را به تقسیمات‬ ‫باال بخش می نموده اند‪ ،‬به سخن دیگر شمار روزه های ماه نزد مصریان عدد سی بوده است‪.‬‬ ‫شناخته شده اند‪.‬‬ ‫مصریان سـال راابتدا به سـه بخش یا مقطع زمانی چهار ماهه(فصل) تقسـیم کردند که منطبق‬ ‫فیزیـک‪ ،‬شـیمی‪ ،‬جانورشناسـی[‪،]۱‬‬ ‫باباال آمدن و زیاد شدن آب رودنیل و فرونشستن آن بوده است‪ ،‬فصل (بخش) دوم دورۀ کشت‬ ‫گیـاه شناسـی[‪ ،]۲‬ازیک سـو حسـاب‪،‬‬ ‫و زرع سالیانه و مقطع (فصل) سوم هنگام محصول برداری یا درو کردن غالت بوده است‪]۳[.‬‬ ‫هندسـه‪ ،‬جبر و مثلثات از سـویی دیگر‬ ‫مکمل یکدیگر بوده اند‪ .‬دانش پزشکی‬ ‫تقویم مصریان‬ ‫و داروسـازی بطـور کلی وابسـته به هر‬ ‫در زمان امپراطوری باسـتان به وجود آمده و تقویم خورشـیدی (شمسـی) بوده‪ ،‬ولی با گردش‬ ‫دو رشـته یـا هـر دو مقوله از علـوم باال‬ ‫ساالنۀ خورشید با محاسبات بابلیان هم آهنگی و انطباق نداشته است‪ .‬مصریان به اندازۀ بابلیان‬ ‫بوده اند‪ .‬شاید مصریان به گونه ای که‬ ‫پیشـرفت در این زمینه نداشـته و به مفاهیم آن چیزی که امروز حرکت وضعی زمین وحرکت‬ ‫امزور مطرح و متداول است‪ ،‬در عرصۀ‬ ‫انتقالی آن می گویند آشـنایی نداشـته اند‪.‬آنها ابتدا زمین را هم مانند کرۀ خورشـید ثابت و بی‬ ‫ریاضیـات ازجبر و مثلثات سـخن نمی‬ ‫حرکت می دانسته اند‪ .‬آغاز سال مصریان همان روزی بود که ستارۀ زهزه[‪ ]۴‬همراه و همزمان‬ ‫گفته اند‪،‬ولی در هنر معماری‪ ،‬هیئت و‬ ‫با غروب خورشید‪ ،‬می درخشید و در این هنگام معمو ً‬ ‫ال طغیان رودنیل صورت می گرفته است‪.‬‬ ‫نجوم و سایر مسائل فنی و حرفه ای از‬ ‫معادالت و فرمول های مثلثاتی احتما ً‬ ‫اخترشناسان مصری پس از مشاهدات ومطالعات مکرر دریافتند که این واقعه هر ‪ ۳۶۵‬روز یک‬ ‫ال‬ ‫خیلی پیشرفته و اسرارآمیز بهره می گرفته اند‪ .‬مصریان در محاسبات نجومی خود از بابلیان بهره بار روی می دهد و آن را یکسـال یا یک دورۀ ‪ ۳۶۵‬روزه نامیدند‪ .‬این اخترشناسـان همین مدت‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بیگانه‌هراسـی و بدون ارجاع به آن متون تاریخی عاری از پیش‬ ‫فرض‌هـا و دیدگاه‌هـای تقلیل‌گرایانـه ممکـن اسـت‪ ،‬چون تکثر‬ ‫فرهنگی و جهانی‌شدن‪ ،‬زمینه‌ی هم‌سویی‪ ،‬گفتمان و دیالوگ را‬ ‫میان فرهنگ‌ها به وجود آورده اسـت‪« .‬پژواک کوهستان» بدین‬ ‫گونه فضاهای متفاوت و نامتقارن فرهنگ شرق و غرب را در یک‬ ‫متن ادبی پویا‪ ،‬تصویر می‌کند و از هم‌سان بودن روان‌های آدمی‬ ‫در ظرفیت‌های تاریخی متفاوت در چند جغرافیا سخن می‌راند‪.‬‬ ‫«پژواک کوهستان» از روایت زنده‌گی یک خانواده در روستایی‬ ‫به نام شادباغ در افغانستان آغاز می‌گردد‪ .‬پری دخترک خردسال‬ ‫در این روستا با پدر‪ ،‬برادر‪ ،‬مادراندر و برادراندرش در منتهای فقر و‬ ‫ناداری زنده‌گی می‌کند‪ .‬نبی مامای پری زمینه‌ی آشنایی خانواده‬ ‫را با زوج ثروتمند کابلی‪ ،‬آقای وحدتی و نیال وحدتی که فرزندی‬ ‫ندارنـد‪ ،‬فراهـم می‌سـازد تـا پری را بـه دختر خوانده‌گـی بپذیرند‪.‬‬ ‫عبداللـه برادر پـری که رابطه عاطفی ویژه‌ای با خواهر کوچکش‬ ‫دارد‪ ،‬نمی‌خواهـد کـه پری را از دسـت بدهد‪ ،‬امـا از فقر و ناداری‬ ‫گریزی نیست‪:‬‬ ‫«من پری کوچک غمگینی را یافتم‬ ‫زیر سایه برگ‌های درخت مصنوعی‬ ‫من پری کوچک غمگینی را می‌شناسم‬ ‫که شبی باد او را با خود برد» (ص ‪)۲۱‬‬ ‫این الالیی مادر که برای عبدالله کوچک زمزمه می‌شود‪ ،‬نشان‬ ‫از رویدادهـای بعـدی زنده‌گـی پـری کوچـک دارد که دیـو فقر و‬ ‫ناداری او را با بیدادگری از خانواده‌اش می‌رباید و به سرزمین‌های‬ ‫ناشـناخته می‌بـرد تا زنده‌گی بهتـر و متفاوتی برایش هدیه بدهد‪.‬‬ ‫حـاال جدا از‌‌‌این‌که این الالیی که از شـعر معـروف فروغ فرخزاد‬ ‫الهام گرفته اسـت‪ ،‬چگونه ورد زبان مادر بی‌سـوادی در روسـتای‬ ‫شادباغ افغانستان می‌شود تا برای کودکش الالیی بخواند و بعد‬ ‫هم عبدالله این الالیی را برای پری کوچک زمزمه کند‪.‬‬ ‫نیال وحدتی از پرسـوناژهای محوری این رمان‪ ،‬زن تابوشـکن‬ ‫و عصیان‌گـری اسـت کـه در چارچوب‌هـای متعـارف دورانـش‬ ‫نمی‌گنجـد‪ .‬او زنـی عاشـق شـعر و عشـق اسـت‪ ،‬خوش‌لبـاس‪،‬‬ ‫خـوش ُ‌رو و خوش‌مشـرب کـه فراتـر از عصـر خـود می‌زّیـد‪ .‬پری‬ ‫کوچـک با همـه زیبایی و معصومیـت نمی‌تواند انـدوه زن مدرن‬ ‫و روشـنفکری چـون نیلا وحدتی را تسـکین بدهـد‪ .‬اندوهی که‬ ‫ناشی از بیگانه‌گی با زمان و عشق ممنوع همسرش به راننده‌ی‬ ‫خوش‌قیافه و خوش‌قامتشان نبی است‪ .‬احساس هم‌جنس‌گرایانه‬ ‫و هیمواروتیک وحدتی نسبت به نبی‪ ،‬به همسرش نیال پوشیده‬ ‫نیسـت‪ .‬بـا این‌کـه آقای وحدتـی به دلیل تابوها و حساسـیتی که‬ ‫نسـبت به هم‌جنس‌گرایی در افغانسـتان وجود دارد‪ ،‬عشـق خود‬ ‫را نسـبت بـه نبی ابراز نمـی‌دارد‪ ،‬نیال آشـفته‌حال و اندوهگین از‬ ‫این عشـق نامتعارف همسرش‪ ،‬خاموشانه و سرخورده او را ترک‬ ‫می‌کند‪ .‬پری کوچک با‌‌‌این‌که با محبت نیال بزرگ می‌شـود‪ ،‬از‬ ‫‌‌‌این‌که مثل او فوق‌العاده نیست و به او شباهتی ندارد‪ ،‬آزار می‌بیند‪.‬‬ ‫ایـن نگرانـی درونی تا جایی پیش می‌رود که با معشـوق مادرش‬ ‫هم‌خوابه و هم‌خانه می‌گردد تا از درد حقارت در برابر مادرخوانده‬ ‫خود بکاهد‪:‬‬ ‫«مادر {نیال} یک نویسنده خداداد بود‪ .‬پری هر واژه‌ای که مادر به‬ ‫فرانسوی نوشته بود و هر شعری که از فارسی به فرانسوی ترجمه‬ ‫کرده بود را خوانده بود‪ .‬قدرت و زیبایی نوشته‌های او انکارناشدنی‬ ‫بود؛ اما اگر قصه‌ای را که او به خبرنگار در مورد زنده‌گی خود گفته‬

‫ادبــی‬

‫‪34 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫بود‪ ،‬دروغ می‌بود پس این تصویرهای شعرهایش از کجا می‌آمد؟‬ ‫سرچشمه نوشته‌های او که پر از صداقت‪ ،‬عشق‪ ،‬بی‌رحمی و غم‬ ‫بـود‪ ،‬کجـا بود؟ آیـا او یک حقه‌باز محض بود؟ خیال‌پـردازی بود‬ ‫که با گرز قلم مخاطبان خود را به آن‌چه خود تجربه نکرده بود‪،‬‬ ‫رهنمایی می‌کرد؟ آیا اص ً‬ ‫ال این امکان داشت؟ پری نمی‌دانست‪.‬‬ ‫پری نمی‌دانسـت‪ .‬شـاید مادر قصد داشـت که پری را از حقیقت‬ ‫دور نگهدارد‪ ،‬یا هدف‌مندانه می‌خواست او را بی‌ثبات و سرخورده‬ ‫بسازد‪ ،‬او را با خودش بیگانه بسازد‪ ،‬دنیایی از شک را در ذهنش‬ ‫جـا بدهـد‪ ،‬او را از هر چیزی که در مورد زنده‌گی‌اش می‌دانسـت‪،‬‬ ‫دور نماید و او خود را گم‌شده و حیرت‌زده در یک صحرا در شب‬ ‫تاریک در میان بیگانه‌گان احساس کند…» (ص ‪)۲۲۰‬‬ ‫قصـه‌ی زنده‌گـی این چند تن سـپس بـا قصه‌های دیگـران در‬ ‫کابـل‪ ،‬پشـاور‪ ،‬پاریـس‪ ،‬یونـان هم‌زمـان در یک خـط افقی بیان‬ ‫می‌شوند و در جریان بازتاب روابط عاطفی این آدم‌ها‪ ،‬سوژه‌هایی‬

‫چون عشق‪ ،‬عشق ممنوع‪ ،‬غربت و مهاجرت‪ ،‬برگشت و بازسازی‬ ‫نیـز کنکاش می‌گردند‪ .‬دو قصـه‌ی مهم دیگر در متن این رمان‪،‬‬ ‫روایـت زنده‌گـی معصومـه و پروانه دو خواهر از روسـتای شـادباغ‬ ‫و داکتـر مارکـوس و تالیـا در اروپا اسـت‪ .‬این دو بخش سرشـار از‬ ‫توصیف و انفعاالت ذهنی شخصیت‌ها است‪ .‬شخصیت‌ها چونان‬ ‫خوب پروده شـده‌اند که حـس همذات‌پنداری و نزدیکی خواننده‬ ‫را بـر می‌انگیزنـد؛ اما متن اصلی رمان در بسـتر تاریخ‪ ،‬سیاسـت‬ ‫و اجتماع افغانسـتان حرکت می‌کند و حسـینی هم‌چون دو رمان‬ ‫نخسـت خـودش از مصالـح زنده‌گی افغانسـتان بـرای مخاطبان‬ ‫خارجی خود‪ ،‬سوژه‌های جذاب و دل‌انگیز خلق می‌کند‪.‬‬ ‫از سـوی دیگر این رمان‪ ،‬آشـنایی‌زدایی از افسـانه دیو و پری و‬ ‫پردازش یک نماد جدید اسـت‪ .‬دیو در قصه‌ها و روایت‌های زبان‬ ‫فارسـی دری و فرهنگ‌هـای دیگـر نمـاد بیداد‪ ،‬پلشـتی و یورش‬ ‫اسـت‪ .‬در افسـانه‌ها‪ ،‬اسـطوره‌ها و حماسـه‌ها دیوهـا انسـان‌ها و‬ ‫مردان قهرمان و ستبرسینه‬ ‫پری‌زاده‌گان را به بند می‌کشیدند و بعد ِ‬ ‫بـا زور بازو و شـجاعت آنان را شکسـت داده‪ ،‬منجـی زیبارویان و‬ ‫مصیبت‌دیده‌گان می‌شدند‪ .‬در «پژواک کوهستان» اما دیو قصه‌ی‬ ‫متفاوتی دارد‪ .‬رمان با قصه‌گویی پدر عبدالله و پری آغاز می‌شود‪.‬‬ ‫او از دیوی سخن می‌راند که هر شب به روستا شبیخون می‌زد و‬ ‫یک کودک را ربوده با خود می‌برد‪ .‬مردمان روستا به این باور بودند‬

‫کـه دیـو کودکان را می‌بلعد یـا از بین می‌برد؛ اما پسـان‌تر معلوم‬ ‫می‌شود که دیو کودکان را به سرزمین خوشبختی در جایی بهتر‬ ‫و بـا امکانـات رفاهی بیشـتر می‌برد‪ .‬در بهـای آن‪ ،‬کودکان دیگر‬ ‫نمی‌توانند گذشته‌ی خود را به یاد بیاورند‪ .‬آنان در قبال شادمانی‬ ‫و امکانات‪ ،‬خاطرات خود را از دست می‌دهند‪ .‬بابه ایوب که پسر‬ ‫ستوده‌ی خود‪ ،‬قیس را به دیو سپرده است‪ ،‬پس از بیرون‌شدن از‬ ‫قلمرو دیو‪ ،‬پسرش را فراموش می‌کند و اص ً‬ ‫ال به یاد نمی‌آورد که‬ ‫فرزندی به این نام داشته است‪:‬‬ ‫«بابه ایوب نمی‌توانسـت به آن پرسـش‌ها پاسـخ بگوید؛ چون‬ ‫نمی‌توانست آن‌چه را بر او گذشته بود‪ ،‬به یاد بیاورد‪ .‬او هیچ چیزی‬ ‫از سفرش‪ ،‬از‌‌‌این‌که به کوه دیو باال رفته بود‪ ،‬با دیو سخن گفته بود‬ ‫و باغ بزرگ و اتاق بزرگی را با پرده‌ها‪ ،‬دیده بود‪ ،‬به یاد نمی‌آورد‪.‬‬ ‫به این می‌ماند که از یک خواب عمیق بیدار شده باشد‪ ،‬اما نتواند‬ ‫رؤیـای خـود را به یاد بیاورد‪ .‬او نمی‌توانسـت باغ مخفی‪ ،‬کودکان‬ ‫و مهم‌تـر از همـه پسـر خـودش قیس را کـه با کـودکان دیگر در‬ ‫میان درختان بازی می‌کرد‪ ،‬به یاد بیاورد‪ .‬هر گاهی که کسی نام‬ ‫قیس را به زبان می‌آورد‪ ،‬بابه ایوب با سرگشته‌گی می‌نگریست و‬ ‫می‌پرسـید‪ :‬کی؟ او به یاد نمی‌آورد که زمانی پسـری به نام قیس‬ ‫داشت‪( ».‬ص ‪)۱۳‬‬ ‫رمان این پرسش را مطرح می‌سازد‪ :‬رفاه و آرامش به قیمت از‬ ‫دسـت دادن گذشـته و فراموشـی آن یا زیستن در فقر اما در جمع‬ ‫عزیـزان‪ ،‬کـدام یک ارجحیت دارند؟ عشـق به باهمـی خانواده و‬ ‫عشق به سرزمین مبدأ‪ ،‬آیا در دنیای امروز معنای مهم‌تر از نفس‬ ‫زنده‌گی که همه فقط یک بار از آن برخوردار می‌شوند‪ ،‬است؟ آیا‬ ‫زنده‌گی به شـکل گسـترده بر فردگرایی ارجحیت دارد یا خیر؟ و‬ ‫در آخرین تحلیل آیا تعریف سنتی که از دیو وجود داشت‪ ،‬بایست‬ ‫امروز هم همان‌سـان باشـد؟ یا تعریف‌ها بنا بر رفتارهای امروزی‬ ‫تغییر کنند؟ یا با نگرش امروزی می‌توان جنبه‌ی اهورایی آن‌چه‬ ‫را دیروز کام ً‬ ‫ال زشت پنداشته می‌شد‪ ،‬دریافت؟‬ ‫بـا یک تأویل شـتاب‌زده شـاید بتوان گفت که رمـان با بازتولید‬ ‫قصه‌ی دیو‪ ،‬تاریخ معاصر افغانستان را به‌گونه‌ی نمادین به تصویر‬ ‫می‌کشد؛ ملتی آن قدر مصیبت‌زده و اندوه‌بار می‌شود که دیو در‬ ‫چهـره‌ی منجی بر آنان ظاهر می‌شـود تا میـان او که چهره‌ای از‬ ‫خوشبختی است و جغرافیا و فرهنگی که در جنگ و بحران غرق‬ ‫شـده اسـت‪ ،‬یکی را انتخاب کننـد‪ .‬هدیه‌دادن فرزنـدان به دیو از‬ ‫سر رضایت‪ ،‬نهایت درمانده‌گی انسان‌های درگیر جنگ و بحران‬ ‫اسـت‪ .‬همان‌سـانی که در سـال‌های اخیر شـهروندان افغانسـتان‬ ‫فرزندان نابالغ خود را به دهان امواج پر خطر می‌اندازند تا زنده‌گی‬ ‫بهتـری بیابنـد‪ .‬مـادران و پـدران به بهای از دسـت‌دادن باهمی با‬ ‫فرزنـدان که ایده‌آل شـرق اسـت‪ ،‬بـرای او زنده‌گی بهتـری آرزو‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫عیـب رمـان در ایـن اسـت کـه نویسـنده می‌خواهد سـوژه‌های‬ ‫گوناگونی را در یک ظرف بریزد‪ .‬از تصویرسازی تاریخ افغانستان تا‬ ‫امروز و حال‪ .‬از عشق ممنوع‪ ،‬هم‌جنس‌گرایی پنهان در الیه‌های‬ ‫جامعـه تـا حقـوق زنـان و از فسـاد اداری و سیاسـت امروزیـن تـا‬ ‫حضور نیروهای خارجی در افغانستان‪ .‬به بیان دیگر خالد حسینی‬ ‫خواسـته اسـت تا معجونی از زنده‌گی در افغانسـتان و گسست‌ها‬ ‫و تلخی‌هـای آن را بـرای مخاطبـان خارجی ارائه بدهـد‪ .‬با وجود‬ ‫شـهرت شـگفتی‌زای «گدی‌پران‌باز» در جامعه‌ی بین‌المللی‪ ،‬به‬ ‫باور من اوج کار ادبی خالد حسینی «پژواک کوهستان» است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫پژواک کوهستان‬ ‫نقبی بر روح آدمیان‬

‫ادبــی‬

‫‪33 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫نگاهی بر رمان «پژواک کوهستان» از خالد حسینی‬

‫رمـان مـدرن‪ ،‬گاهـی می‌توانـد از تکه‌پاره‌هایـی کـه در ظاهـر‬ ‫بی‌ارتباط به نظر می‌آیند‪ ،‬اما در الیه‌های خیلی درونی خود مرتبط‬ ‫‌اند‪ ،‬سـاخته شـود‪ .‬این همان شـگردی اسـت که خالد حسینی در‬ ‫رمان واقع‌گرا و روان‌شناختانه‌ی «پژواک کوهستان» به کار برده‬ ‫است‪ .‬تکه‌هایی از قصه‌های زنده‌گی آدمیان نامرتبط که آشنایان‬ ‫ناشناس هم‌دیگر اند؛ آدم‌های دور و جزیره‌هایی از هم دورافتاده‬ ‫که هم‌دیگر را ندیده‌اند یا کم دیده‌اند‪ ،‬اما فراخنای ذهنشان پر از‬ ‫خاطره‌ها و نوستالوژی تلخی است که شرقی‌ها ناگزیرانه گرفتار‬ ‫آن انـد‪ .‬این رمان به ضد فراموشـی می‌ایسـتد‪ .‬آدم‌هـا با یادآوری‬ ‫خاطرات از یاد نمی‌برند و از یاد نبردن مهم‌ترین ابزار در تقابل با‬ ‫زمان است‪ .‬انسان با خاطراتش در برابر زمان زورآزمایی می‌کند‪.‬‬ ‫انسان‌ها وقتی می‌میرند که دیگر خاطره‌ای از آنان در ذهن زنده‌ها‬ ‫وجود نداشته باشد‪.‬‬ ‫در «پـژواک کوهسـتان» هـر کـدام این تکه‌ها بـه تنهایی یک‬ ‫داسـتان مکمـل‌انـد‪ .‬هر کـدام آن‌هـا را می‌تـوان جابه‌جـا کرد یا‬ ‫هـم بـدون‌‌‌این‌کـه به سـاختار کلـی رمان آسـیب برسـاند‪ ،‬کام ً‬ ‫ال‬ ‫حذف نمود‪ .‬با این هم همه تکه‌ها در تکمیل پازلی که نویسنده‬ ‫می‌خواهد مطرح نماید‪ ،‬الزمی استند‪.‬‬

‫خالـد حسـینی‪ ،‬توصیف‌کننـده‌ی قهـاری اسـت‪ .‬او بـه جـای‬ ‫بهره‌برداری از انواع تکنیک‌های مدرن داستانی‪ ،‬با هنر توصیف‪،‬‬ ‫رمـان خـود را کامـل می‌سـازد‪ .‬شـخصیت‌پردازی و توصیـف از‬ ‫مهم‌تریـن ویژگی‌هـای پـردازش او در ایـن رمـان انـد‪ .‬بـا این‌که‬ ‫تکه‌هایی از این رمان درخشان‌اند و تکه‌هایی هم در حد متوسط‪،‬‬ ‫امـا هـر کدام از شـخصیت‌ها عمیـق و هنرمندانه بـا ویژگی‌های‬ ‫ظاهری و درونی پردازش یافته‌‌‌اند‪.‬‬ ‫«پـژواک کوهسـتان» روایـت درد آدمیـان و غوطـه‌ای در روان‬ ‫ناخـودآگاه انسـان‌ها و بازتـاب کشـمکش انسـان بـا خـودش و‬ ‫سرنوشتش است‪ .‬رمان تنها روایت چند نسل سرگشته‪ ،‬جنگ‌زده‬ ‫و مهاجر افغانسـتان نیسـت‪ ،‬بل نمایاندن زخم‌های روح مردمان‬ ‫یک سرزمین و شقاق در حافظه‌ی جمعی یک جامعه‌ی ویران‌شده‬ ‫است که حتا هنگامی که از گذشته خود فرار می‌کنند و به غربت‬ ‫می‌روند‪ ،‬مانند نفرین‌شده‌ها نمی‌توانند از خاطرات اندوه‌بار گذشته‬ ‫رهایـی یابنـد و ناگزیر اند در غربت هم دسـتی بـر زخم‌های خود‬ ‫بکشـند‪ .‬به غربت رفته‌ها با شـکیبایی «سرزمین خود را به دوش‬ ‫می‌کشـند» و میان سـرزمین خود و آن سرزمین‌های دیگر معلق‬ ‫و آونگ مانده‌‌‌اند‪.‬‬

‫نگـرش خالـد حسـینی در ایـن رمان بـر مبنای فلسـفه‌ی میان‬ ‫فرهنگی و نسبیت شکل گرفته است‪ .‬هر فرهنگ در کانتکست‬ ‫تاریخی و عناصری که مجموع فرهنگی آن را تشـکیل داده‌‌اند‪،‬‬ ‫تعریف می‌گردد‪ .‬فرهنگ‌ها بر مبنای رفتارها و تجربه‌های جمعی‪،‬‬ ‫باورهـا و اسـطوره‌های یـک جمـع انسـانی با تأثیرپذیـری از یک‬ ‫جغرافیا شکل می‌گیرند و هر کدام پدیده‌ها و مفاهیم نیک و زشت‬ ‫را با خود دارند‪ .‬نژادپرستی فرهنگی و مطلق‌گرایی‪ ،‬قطب‌گرایی‬ ‫و دیدگاه‌های متعارف در مورد انسـان شـرقی و انسـان غربی‪ ،‬در‬ ‫فرهنگ‌های این‌سو و آن‌سو هم‌زمان وجود داشته‌اند‪ .‬این در حالی‬ ‫است که آدمیان با خاستگاه‌های متفاوت فرهنگی با هم مشابه‌‌اند‪،‬‬ ‫چون غریزه‌های‌شان همسان‌اند؛ شر و بد به پیمانه‌های مختلف‬ ‫در وجود هر انسان صرف نظر از جایگاه فرهنگی و جغرافیایی او‬ ‫حضور دارند‪ .‬ارزش‌ها‪ ،‬تعامالت و هنجارهای فرهنگی ناهم‌سان‬ ‫نـه بـه شـکل مطلق‌گرایانـه‪ ،‬بـل در چارچـوب نسـبیت‪ ،‬مطالعه‬ ‫می‌شـوند و نسـبت خیر و شر نیز در متن تاریخ بشریت نسبت به‬ ‫فهم انسـان در هر دوره تاریخی تبیین می‌گردند‪ .‬یکسان‌سـازی‬ ‫فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها به یک فرهنگ واحد شایسته نیست‪،‬‬ ‫اما داد و ستد و گفتگوهای میان‌فرهنگی با امتناع از مطلق‌گرایی‪،‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫غزل ‪۳۷‬‬

‫ای شهر مرده‌گان خنده‌روی پایتخت‬

‫ادبــی‬

‫‪32 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫این سوی میز من‪ ،‬آن سوی میزم مرگ‬

‫غـزل‪ ،‬شـاعر بـا خنده‌هـای خانـم در کلبـه‌اش چراغ مـی‌آورد و‬ ‫خسته‌گی‌اش بیرون می‌ریزد‪.‬‬ ‫یا هم غزل ‪۴۳‬‬

‫تا آخر‪..‬‬

‫آبشار و شعر شر شر ما دوتا‬

‫آهسته می‌گویم‪ :‬چای بریزم مرگ؟‬

‫مرداب ماهیان قصه‌گوی پایتخت‬

‫غزل ‪۳۰‬‬

‫ای گیر و دار دردناک فقر و زنده‌گی‬

‫بیهوده می‌سرایم از این جهان منفور‬

‫ای صحن روزگار مرگ‌بوی پایتخت‬

‫از واژه‌گان ملولم‪ ،‬از واژه‌گان منفور‬

‫تا آخر…‬

‫تا آخر…‬

‫و ترسی که وضعیت می‌تواند روی همه‌ی ما بگذارد‪:‬‬ ‫غزل ‪۲۹‬‬

‫ترس از آسمان جدا ماندن‬ ‫ترس دارد پرنده‌ای در من‪ِ ،‬‬ ‫ترس یک روز‪ ،‬بی‌غذا‬ ‫ترس دارد گرسـنه‌ای در من‪ِ ،‬‬ ‫ماندن‬

‫و در سروده‌ای دیگر‪ ،‬شاعری را می‌بینیم که درگیر یک ذهن‬ ‫در برگرفته شده از این رویدادها است و بخشی از خواست‌هایش‪،‬‬ ‫آن چه که در کشمکشی میان ذهن و واقعیت می‌گذرد‪ ،‬آن چه‬ ‫که در تداخل هم‌دیگر قرار می‌گیرد و بر زنده‌گی سایه می‌اندازند‪:‬‬

‫غزل ‪۳۹‬‬

‫جهان در خون آدم غرق و من در فکر لب‌هایت‬ ‫غروب زنده‌گی در شرق و من در فکر لب‌هایت‬ ‫وطن سیمای گورستان و من در فکر لب‌هایت‬ ‫و ملت پیکر بی جان و من در فکر لب‌هایت‪.‬‬

‫ایـن غـزل یکی از آن دسـت غزل‌های ایـن مجموعه بود که‬ ‫در میـان اروتیسـم و واقعیت‌نـگاری امـروزی در نوسـان بـود و‬ ‫طبیعی اسـت که مخاطب در این گیرودار هردو‪ ،‬خودش را هم‬ ‫سـرگردان می‌بیند‪ .‬یکی دنبال غریزه‌های طبیعی و دیگری در‬ ‫گرو واقعیت‌های روزانه‪.‬‬ ‫بحـث ابسـورد در خصـوص ادبیـات و نـگاه پـوچ بـه زنده‌گی‬ ‫مساله‌ای است که سال‌ها می‌شود در میان متن‌ها و سروده‌های‬ ‫ما جا خوش کرده اسـت‪ .‬طبیعی اسـت زمانی که در این گیر و‬ ‫دار ‌و های و هوی از جهان بی‌سر و ته‪ ،‬زنده‌گی سر به سر مان‬ ‫می‌گذارد‪ ،‬فرار از وضعیت و این حالت ناممکن است‪ .‬یا به قولی‬ ‫به چه چیزی در این جهان دل‌خوش باید کرد؟ و تا چند می‌توان‬ ‫از ایـن حالـت فـرار کرد؟ هر انسـانی ذهنی دارد کـه چندان دل‬ ‫خوشی از جهان ندارد و این اما شاعر است که می‌تواند آن را کاه‬ ‫و کوه بسازد‪ ،‬اما هر آن چه هست ناگفته‌های بیشترین ما است‪.‬‬ ‫غزل ‪۱۶‬‬

‫غزل ‪۵۲‬‬

‫لذت ببر از دردت‪ ،‬وقتی که ُپر از دردی‬ ‫خوش باش که در دنیا پردردترین مردی‬ ‫غزل ‪۵۵‬‬

‫مچم چرا سرطانی شدند افکارم‬

‫نوبهار و خنده‌ی تر ما دو تا‬ ‫ما به هم بیش از نفس خو کرده‌ایم‬ ‫کودک و پستان مادر ما دوتا‬ ‫و تا آخر…‬

‫واژه‌هایی چون‪ :‬شاپرک‪ ،‬گنجشکک‪ ،‬کشتی کاغذی و… در‬ ‫این مجموعه و در دیگر سروده‌ها و به خصوص دوبیتی‌های شاعر‬ ‫این مجموعه هم به وفور دیده می‌شود که در البه‌الی‌شان و در‬ ‫میان بیت‌های قشنگی نفس می‌کشند که نمی‌توان به ساده‌گی‬ ‫از کنار آن گذشـت و غزل‌هایی که گاهی هم نوسـتالوژی ما را‬ ‫زنده می‌کند و هم ما را به جهان کودکی پرت می‌کند‪.‬‬ ‫غزل ‪۲۴‬‬

‫و دست از سر وسواس بر نمی‌دارم‬

‫در کودکی‌ها از خودم گاه و پگاهی داشتم‬

‫منی که نعش‌خوران خورده‌اند نعشم را‬

‫تیر و کمانی داشتم‪ ،‬اسب و سپاهی داشتم‬

‫چه احمقانه تمنای زنده‌گی دارم‬

‫با اسپ چوبی روزها در کوچه‌ها می‌تاختم‬

‫تا آخر… و چند غزل از این دست‪.‬‬

‫شهزاده واری از هوس بر سر کالهی داشتم‬

‫امـا در ایـن مجموعـه در ُکل بـا رنـگ واژه‌هایـی از عشـق‪،‬‬ ‫تا آخر…‬ ‫بی‌تکلفی و شـعرهایی از این دسـت هم می‌توان رو به رو شـد‪.‬‬ ‫غزل ‪۴۸‬‬ ‫چیـزی کـه رفتـه رفتـه به آخریـن برگ‌هـا‪ ،‬یکی یکـی نمایان‬ ‫می‌شود و باز هم می‌توان پا به پایش تا برگ آخر رفت‪ .‬هر چند‬ ‫غچی غچی تو خیالی ستی نمی‌فهمی‬ ‫کم نیست غزل‌هایی که درد و اندوه شاعر را خیامی‌وار در قالب‬ ‫خود می‌گیرد و گاهی هم با شـاعری سـرخورده‪ ،‬شـاعری که از‬ ‫دچار بی‌پر و بالی ستی نمی‌فهمی‬ ‫این پنجره به سوی خون‪ ،‬انفجار‪ ،‬روزمره‌گی و بیهوده‌گی جهان‬ ‫نگاه می‌کند رو به‌رو می‌شویم‪ ،‬اما در کنار آن گاهی از زنده‌گی‬ ‫غچی غچی به چه کس عاشقانه می‌خوانی؟‬ ‫هم می‌گوید و آسمان و گیاه را به هم می‌بافد‪ .‬آبشاری از شعر و‬ ‫شرشر آب جاری می‌کند‪.‬‬ ‫میان خانه‌ی خالی ستی‪ ،‬نمی‌فهمی‬ ‫می‌دانیم شعر در کنار ساختار‪ ،‬معنا و عناصر کاملش‪ ،‬موضوع‬ ‫دیگـری هـم دارد که گاهی مخاطب و نیازش بـه آن را در نظر‬ ‫تا آخر…‬ ‫می‌گیـرد و مخاطـب دوسـت دارد آن را حس کند‪ ،‬لمس کند و‬ ‫برایش شبیه خود‪ ،‬معنای غزل با ظرافت روایت شود و آن نوعی این غزل شـبیه پاسـخی اسـت به غزلی که سـال‌ها پیش در‬ ‫واژه‌های بی‌تکلف و خودمانی اسـت‪ .‬مانند غزل شاعری که در کتاب‌های دوران ابتدایی مکتب می‌خواندیم و در هر بیت انگار‬ ‫پاسـخی بـه هـر آنچه کـه آن غچی می‌گفت داده شـده اسـت‪.‬‬ ‫حسرت یک پیاله چای سبز است‪:‬‬ ‫چیزی که امروزه شبیه یک نوستالوژی تلخ می‌نماید‪.‬‬ ‫مانند غزل ‪۴۴‬‬ ‫بـا ایـن همه وقتـی به برگ‌هـای پایانی کتاب می‌رسـیدم‪ ،‬به‬ ‫غزلـی سـر خـوردم کـه به نحوی ـ برای من ـ مانفیسـت شـاعر‬ ‫خانم به یاد باغ بیاور که خسته‌ام‬ ‫یـا ایـن مجموعـه شـعری بـود و شـاعر در این غزل انـگار همه‬ ‫حرف‌هایی را که می‌خواسته بگوید گفته و در آن گنجانیده بود‪.‬‬ ‫یک چای سبز داغ بیاور که خسته‌ام‬ ‫و ایـن خسـته‌گی از آن نوع جهان پوچ نیسـت چـون در پایان غزلی که با آن این نوشته را هم به پایان می‌برم‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫به وفور در غزل‌های اروتیک شـاعر مجموعه‌ای «از پای تخت‬ ‫خـواب» می‌تـوان یافت به خصوص در غزلی که گفتار دو جنس‬ ‫مخالف است در نظر گرفته شده‪.‬‬

‫غزل ‪ ،۶‬این غزل با عالمت‌هایی که مشخص‌کننده‬ ‫تو‌گو مجزا شده‪.‬‬ ‫جنسیت زن و مرد است‪ ،‬در گف ‌‬

‫بانو لبت برای من آلوی نورس است‬ ‫سوار وسوسه‌ات نامقدس است‬ ‫ابلی ‌‬ ‫هر شب برهنه در بغلم می‌سرایمت‬ ‫شاعر‪ :‬برهنه‌ای که به شهوت ملبس است‬ ‫تا آخر غزل…‪.‬‬

‫و چندیـن غـزل دیگـر ایـن مجموعه کـه با همین حـال و هوا‬ ‫سروده شده‌اند‪.‬‬ ‫بحـث اروتیسـم و نام‌بـردن از بخش‌هایـی از بدن و حتا تصور‬ ‫کردن بدن در شـعر ما‪ ،‬شـبیه یک تابو شـده اسـت‪ .‬کمتر کسـی‬ ‫جرأت می‌کند از این گونه تصاویر در غزل‌هایش استفاده کند و‬ ‫یا هم به این مقوله بپردازد‪ .‬حاال اگر از بحث توانایی هم بگذریم‪،‬‬ ‫می‌دانیم که خیلی‌ها با این واژه‌ها و این گونه استفاده از آن که‬

‫ادبــی‬

‫‪31 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫هر چند سـال‌ها در ادبیات ما بوده‪ ،‬نه رابطه خوبی دارد و نه هم‬ ‫آن را بخشی از ادبیات می‌داند‪ .‬در حالی که می‌تواند یک غزل یا‬ ‫هر شعر و قالب دیگر با در نظر گفتن معیارهای بحث اروتیسم و‬ ‫حفظ آن باریکی‌ها بدون تابو پنداشتن و یا نگاه نادرست‌داشتن‪،‬‬ ‫سروده شود‪.‬‬ ‫جایـی از شـوپنهاور خوانـده بـودم کـه می‌گویـد‪« :‬عشـق بیان‬ ‫نیازگونه به تولید مثل است» اما سال‌ها در ادبیات ما عشق را به‬ ‫هر آن چه که خواستند نسبت دادند و رجوع کردند‪ ،‬مگر چیزی‬ ‫کـه بخـش عمـده و واقعـی آن را در بر می‌گیـرد‪ ،‬تصاویر برهنه‌‬ ‫ایـن گونـه روایت‌هـای اروتیـک و این گونه پرداختن راشـد رامز‬ ‫در شـعرهایش‪ ،‬واقعیتی است که هم‌مانند مساله عشق ناگفته‪،‬‬ ‫باید آن را پذیرفت و این چیزی است که با دو انگشت نمی‌توان‬ ‫پنهانش کرد‪ ،‬یا آن را‪ ،‬آن بخشی از ادبیات ما که سال‌ها به نام‬ ‫عشق پوشیده شده‪ ،‬ندانست‪.‬‬ ‫ادبیات‪ ،‬خانه‌ی دیگر جهان است و جهان خالی از این حرف‌ها‬ ‫نیست‪ ،‬حرف‌هایی که با برداشتن برچسب تابو از روی‌شان شاهد‬ ‫یک اتفاق در این مقوله‪ ،‬در این پدیده می‌توانیم باشیم‪ .‬کاری که‬ ‫شاعر این مجموعه کرده است و ستودنی است‪.‬‬ ‫در خصـوص شـعر و چگونـه شـکل‌گیری آن در زبان و مکان‪،‬‬ ‫حرف‌هـای زیـادی گفته شـده‪ ،‬برخی شـاعران را در جهان زبان‬ ‫دیده‌اند و برخی رسالت شاعر و نویسنده را یادآورد شده و بحث‬ ‫تعهد را مطرح کرده‌اند که بیشتر متمرکز بر مکان‪ ،‬وضعیت و در‬ ‫کل برای پرداختن اتفاق‌هایی در حال باشد‪ .‬اما با این همه‪ ،‬شاعر‬

‫گاهی می‌تواند در هر دوی این‌ها باشـد‪ .‬هم پاسـدار زبان خود و‬ ‫هم روایت‌گر دردهایی که پیرامون خود می‌بیند‪ .‬طبیعی اسـت‪،‬‬ ‫شـاعری که در این محدوده جغرافیایی زنده‌گی کند‪ ،‬نمی‌تواند‬ ‫از رویدادها و روزمره‌گی‌ها گریزان باشـد‪ .‬شـاعری که واقعیت را‬ ‫به زبان خود آن گونه که از آشـوری یاد کردم هنرمندانه روایت‬ ‫نکند‪ ،‬کجا می‌تواند نفس به واژه‌ها بدهد و شعر به جهان بیاورد‪.‬‬ ‫مانند این غزل که تصوری از سرخی رنگ‌های خون ما است که‬ ‫هر چند روز اتفاق می‌افتد و کیست که از دور مانده باشد‪.‬‬ ‫غزل ‪۴‬‬

‫ببین رنگ جهانم را سراسر سرخ‬ ‫زمین سرخ‪ ،‬آسمان سرخ و کبوتر سرخ‬ ‫تو گفتی‪ :‬زندگی؛ الله اکبر؛ سبز‬ ‫چرا گردن‌زدن‪ ،‬الله اکبر؛ سرخ‬ ‫ببین ای ناخدا این باخدایت را‬ ‫که در دریای خون افگنده لنگر سرخ‬ ‫تا آخر…‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪30 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫برهنه‌گی شعر و بی‌تکلفی‬ ‫واژه‌ها‬

‫من امشب غرق شهوت؛ غرق این مرداب جذابم‬ ‫تو آن نیلوفری هستی که در مرداب کم دارم‪.‬‬ ‫تا آخر…‬

‫غزل دهم‪:‬‬

‫نازنین! تن دادن یک تن به هستی مردن است‬ ‫نازنین! تن دادن یک تن به یک تن زنده‌گی‌ست‬ ‫نیمه‌شب با دست سرشار از نوازش‪ ،‬روی تخت‬ ‫دکمه‌هایت را یکایک بازکردن زنده‌گی‌ست‬

‫‪ -‬آرین آرون‬

‫برهنه‌گی شعر و بی‌تکلفی واژه‌ها‬ ‫نگاهی به مجموعه‌ی شعری «از پای‌تخت خواب»‬ ‫می‌دانیم که گذشـته از تعریفی که برای یک موضوع ادبی و‬ ‫یـا یـک نوع ادبی در نظر گرفته می‌شـود‪ ،‬هموار نگاه یا تعریف‬ ‫دیگـری هـم وجود دارد‪ .‬آن نگاه و آن تعریف نوع برداشـت هر‬ ‫مخاطب از آن است‪ .‬در کل یک نگاهی که به این مقوله وجود‬ ‫دارد ایـن اسـت که شـعر را نمی‌شـود به معنـای واقعی کلمه‌ی‬ ‫«تعریف»‪ ،‬تعریف کرد‪ .‬چون نوع ذات و ماهیت شعر همواره در‬ ‫جهـان بـا تغییر همـراه بوده و این هم یکی از آن دالیلی اسـت‬ ‫که این نوع ادبی‪ ،‬در یک بحث یا یک تعریف مشخص نمانده‬ ‫است‪ .‬اما نخستین برخورد مخاطب با شعر از ایجاد رابطه با آن‬ ‫ِ‬ ‫برداشـت نوع معنای‬ ‫اسـت و ذهنیت گرفتن در خصوص آن و‬ ‫خاص از آن‪ .‬از سـویی هم این رابطه می‌تواند با فراز و نشـیب‬ ‫همراه باشـد‪ ،‬که همین مسـاله در خصوص تعریف شـعر از نوع‬ ‫برداشت مخاطب گره می‌خورد‪ .‬گاهی مخاطب از مجموعه‌ای‬ ‫پـس از یکـی دو شـعری که می‌خواند‪ ،‬دسـتانش از کتاب خالی‬ ‫می‌شوند و گاهی تا پای آخرین سروده پیش می‌رود‪ .‬شاید این‬ ‫گونه برخورد هم یکی از آن مواردی باشد تعریف‌ناپذیر هم‌مانند‬ ‫خود شـعر‪ .‬چون مسـاله چگونه‌گی ارتباط برقرار کردن اسـت و‬ ‫همان گونه که گفتم می‌دانیم شعر به نحوی تعریف‌ناپذیر است‬ ‫و چیـزی نیسـت کـه در کتاب‌هـای واژه‌نامـه‪ ،‬فرهنگ‌نامه و یا‬ ‫تو‌جو کـرد‪ .‬ـ هر چند چیزهایی گفته شـده ـ با این‬ ‫معانـی جسـ ‌‬ ‫همه‪ ،‬همه تعریفی که از شعر شده‪ ،‬هنوز تعریفی از شعر نشده‪.‬‬ ‫چـون در ایـن میان‪ ،‬همـواره نکاتی بوده که خالـی مانده و تنها‬ ‫مخاطب در زمان خواندن یا برقراری رابطه با آن توانسته آن را‬ ‫بفهمد یا حس کند‪.‬‬ ‫بـرای همیـن هم گفتم خیلـی از نکات در خصوص شـعر که‬ ‫هم‌خوانی با معنای آن می‌یابد‪ .‬برخاسته از رابطه مخاطب با شعر‬ ‫اسـت و ایـن رابطـه گاهی تا پای آخرین سـروده‌ی کتاب پیش‬ ‫نمـی‌رود‪ ،‬بلکه چند گام آن‌سـو‌ترک نیـز راه می‌یابد‪ ،‬بیت‌ها در‬ ‫ذهن می‌مانند‪ ،‬دسـته‌بندی می‌شوند‪ ،‬بررسی می‌شوند و گاهی‬ ‫آن‌قدر ذهن را با خود نگه می‌دارند یا ساده‌تر بگویم در گرو خود‬ ‫می‌گیرند تا متنی از آن میان‪ ،‬در پیوند به آن به وجود بیاید که‬

‫بدون شک یکی از ویژه‌گی‌های شعر خوب هم همین است‪.‬‬ ‫مجموعه‌ی شعری «از پای تخت خواب» راشد رامز ـ برای من‬ ‫ـ یکی از همین دسته کتاب‌ها بود‪ .‬وقتی تا آخرین سروده کتاب‬ ‫رفتم‪ ،‬وادارم کرد چند گام آن‌سـوترک بروم‪ .‬چون مجموعه‌ای‬ ‫از غزل‌هـای خـوب‪ ،‬گپ‌های تازه‪ ،‬تصویرهای تازه‪ ،‬اسـتعاره و‬ ‫نکات دیگری بود‪.‬‬ ‫هرچنـد بـه گفتـه داریـوش آشـوری در کتاب شـعر و اندیشـه‬ ‫«شاعران کم و بیش چیزی تازه با ما نمی‌گویند و بر معلومات‬ ‫ما نمی‌افزایند‪ ،‬بلکه چیزهایی را با ما در میان می‌گذارند که ما‬ ‫ژرفنای روان مان‪ ،‬از آن آگاهیم اما شاعران آن‬ ‫هم اکنون‪ ،‬در‬ ‫ِ‬ ‫را بـا ناب‌تریـن و هنرمندانه‌ترین زبان به ما می‌رسـانند…» که‬ ‫این خصوصیت بدون شـک وقتی در یک شـعر جا می‌افتد که‬ ‫مخاطب می‌فهمد تا پای آخرین سـروده رفته و مجموعه‌ای از‬ ‫ناگفته‌ها در ذهنش برای گفتن جمع شده‪.‬‬ ‫بـرای مـن مجموعه غزل‌های «از پـای تخت خواب» حداقل‬ ‫چند موضوع را برجسته کرد‪ ،‬نخستین برخورد من با چند غزلی‬ ‫بود که پیش از آن کمتر در مجموعه‌های شـعری یا در کل در‬ ‫شـعر شـاعران امروز سـر خورده بودم و آن موضوع اروتیسـم یا‬ ‫شعر اروتیک بود‪.‬‬ ‫بحث اروتیسم و شعر اروتیک در ادبیات ما و ادبیات جهان چیز‬ ‫تازه‌ای نیست اما می‌دانیم که پرداختن به آن با این همه ظرافت‬ ‫هم‪ ،‬کار هرکسی نیست‪ .‬یک حد کوچک فاصله میان اروتیک‬ ‫و هرزه‌نگاری اسـت‪ .‬از سـوی دیگر‪ ،‬پرداختن با اسـتفاده از این‬ ‫مقوله‪ ،‬مانند گام‌گذاشتن روی لبه‌های باریک یک تیغ است که‬ ‫در اندک لغزش می‌تواند ماهیت اصلی خود را از دست بدهد‪.‬‬ ‫چند نمونه از غزل‌هایی که این جا به گونه مثال می‌آورم نمونه‬ ‫بارز آن چیزی است که در باال گفتم‪.‬‬

‫غزل ‪۲‬‬

‫کمی احساس دلگرمی‪ ،‬کمی هم خواب کم دارم‬ ‫کجایی امشب‌ای بانو که یک هم‌خواب کم دارم‬

‫تا آخر…‬

‫غزل سوم مجموعه‪:‬‬

‫کی شود لذت گرمای تنت را بچشم‬ ‫بوسه‌گک‌های «دهن در دهن»ات را بچشم‬ ‫آن اناری که به یادش دهنم پر آب است‬ ‫ـ آن که پنهان شده در پیرهنت ـ را بچشم‬ ‫تا آخر…‬

‫غزل ‪۱۴‬‬

‫ققنوس تن بر هیزمی ناسوز پر پر می‌زند‬ ‫در هُ رم آغوشت بگیر آتش بزن ققنوس را‬ ‫ُاف شهوت لب‌های تو خیلی عذابم می‌دهد‬ ‫در رگ رگم حس می‌کنم جوالن اختاپوس را‬

‫اکتاویـو پـاز در بحثـی در خصـوص اروتیک‌سـرایی می‌گوید‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫«ارتبـاط میـان اروتیسـم و شـاعری چنـان اسـت کـه می‌تـوان‬ ‫بی‌تکلف گفت اولی یک برخورد شـاعرانه‌ی جسـمانی و دومی‬ ‫یـک برخـورد اروتیکـی کالمـی سـت‪ .‬هـر دو از تقابلـی مکمل‬ ‫ساخته شده‌اند‪».‬‬ ‫ایـن تقابـل و ایـن تعریـف در خصوص کارهای راشـد رامز به‬ ‫خوبـی صـدق می‌کنند‪ ،‬چون که در این سـروده‌ها هر دو مقوله‬ ‫به گونه مشـخص در نظر گرفته شـده و در قالب خود گنجانیده‬ ‫شده‌اند‪ .‬آن چه که از آن برداشت می‌شود فهم درست شاعر از‬ ‫این مقوله و شناخت باریکه‌های آن است که توانسته خوب آن‬ ‫را مراعات کند‪.‬‬ ‫از سـوی دیگـر بـه گفته اکتاویو پاز آن چـه هم عمل اروتیک‬ ‫و هم عمل شـاعرانه را جان می‌بخشـد‪ ،‬تخیل است چیزی که‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بقیه از صفحه ‪27‬‬

‫ادبی‬

‫اهمیت بیشـتری دارد شـعر نوشتن او اسـت‪ .‬او در امر نوشتن شعرش با همه‌ی آن سوال‌هایی که‬ ‫در باره‌ی مبارزه طرح کرده‌اسـت و درس‌هایی که به قول خودش گرفته‌اسـت‪ ،‬ناگزیر سـوژه‌ی‬ ‫شعرش را در حین نوشتن اعتال می‌دهد‪ .‬حتا اگر فرض کنیم که سوژه‌ی شعرش از پیش از نوشتن‬ ‫به همان اندازه که در شعرش اعتال یافته متعالی باشد‪ ،‬در شعر چنان حضور پیدا می‌کند‪ ،‬که آیدا‬ ‫در شـعرهای عاشـقانه‌اش‪ .‬می‌دانیم که شـاملو مجبور بوده که حداقل در این مورد دو کار را انجام‬ ‫دهد‪ .‬اول واکنش نشان دادن در برابر عمل و سرنوشت مبارزانی که اغلب همراه و‌هم‌رأی آن‌ها‬ ‫بوده و دوم به نتیجه رسـاندن شـعر سـپید و ساختنش به شکلی که امروز ما می‌شناسیم‪ .‬یعنی آن‬ ‫شعرهایی که برای این آدم‌ها نوشته شده صرفًا به خاطر نوشتن شعر نبوده‪ ،‬بل‌که در حین نوشتن‬ ‫شعر وظیفه‌ای را هم بر دوش می‌گذاشته که بسیاری از شعرها و شعرای آن دوره در نوشتن چنین‬ ‫شعرهایی و در وظیفه‌ای که باید قبول می‌کردند‪ ،‬توان و اهلیت و صالحیت شاملو را نداشته‌اند‪.‬‬ ‫ایـن را هـم نمی‌توانیـم بپذیریـم که شـاملو به چنـان مبارزه‌ای اعتقاد نداشـته و فقط شـعرش را‬ ‫می‌نوشته؛ چرا که چنین شعرهایی بدون باور عمیق نویسنده‌ی آن هرگز نمی‌تواند شکل بگیرد‬ ‫و از بیرون گود نوشته شود‪ .‬شاعر در همان میدان ا‌ست که شعرش را نوشته‪ ،‬همان‌جا کنار مبارز‬ ‫شعرش‪ .‬ولی آن اعتقاد و آن مبارزه‪ ،‬او را ملزم می‌کند که مدام مبارزش را بی‌رحمانه محک بزند‪.‬‬ ‫در مراحل مختلف امتحانش کند و مرحله به مرحله او را ببرد تا اعتال یافته و در جایی بنشیند که‬ ‫او می‌پسندد‪ .‬شیوه‌ی شعر نوشتن شاملو برای این مبارزان هم‌چنان که آن‌ها را اعتال می‌دهد به‬ ‫شـعری می‌انجامد که مخاطب آن را چون شـربتی خوش‌گوار سر می‌کشد‪ .‬چون غذایی خوشمزه‬ ‫آن را مصرف می‌کند و اعتیادی که از این راه نصیبش می‌شود‪ ،‬او را وادار می‌کند دراز بکشد و با‬ ‫لذتی که از این مصرف‌کردن‌ها به دسـت آورده‌اسـت‪ ،‬منتظر شـعرهای بعدی شاملو و یا شاعران‬ ‫دیگری باشد که به کار نوشتن شعر مشغول‌اند‪ .‬نوعی رضایت و حس خوب از عملی بی‌رحمانه که‬ ‫بر بدن انسانی دیگر اتفاق افتاده‌است‪ .‬چنان‌چه می‌بینیم در دهه‌ها و سال‌های بعد هم شاملو از این‬ ‫شعرها نوشت و عالقه‌مندان مجذوب شدند‪ .‬از شعرهایی مانند «قصیده برای انسان ماه بهمن» در‬ ‫مجموعه‌ی قطع‌نامه برای تقی ارانی تا «از عموهایت» برای مرتضا کیوان و «شکاف» برای خسرو‬ ‫گلسرخی و هم‌چنین شمار زیادی شعر دیگر که در مجموعه‌های مختلفش چاپ شده‌است‪ .‬این‬ ‫بدان معنا است که استمرار شاعری‪ ،‬مخصوصًا آن نوع شعر که اجتماعی و متعهدش می‌خوانند‪،‬‬ ‫به همین راه روان بوده و پیش می‌رفته و شکی در راستین بودنش وجود نداشته‌است‪.‬‬

‫سرود ابراهیم در آتش‬ ‫«در آوار خونیـن گـرگ و میـش‪ /‬دیگرگونه مردی‬ ‫آنـک‪ /،‬کـه خـاک را سـبز می‌خواسـت‪ /‬و عشـق را‬ ‫شایسته‌ی زیباترین زنان‪ /‬اینش‪ /‬به نظر‪ /‬هدیتی نه‬ ‫چنـان کم‌بهـا بود‪ /‬که خاک و سـنگ را بشـاید‪ /‬چه‬ ‫مردی! چه مردی!‪ /‬که می‌گفت‪ /‬قلب را شایسـته‌تر‬ ‫آن‪ /‬که به هفت شمشیر عشق‪ /‬در خون نشیند‪ /‬و گلو‬ ‫را بایسـته‌تر آن‪ /‬که زیباترین نام‌هـا را‪ /‬بگوید‪ /… /‬آه‬ ‫اسـفندیار مغمـوم!‪ /‬تـو را آن به که چشـم‪ /‬فروپوشـیده باشـی‪/… /‬‬ ‫دریغـا شـیرآهنکوه مردا‪ /‬کـه تو بودی‪ /‬و کوهوار‪ /‬پیـش از آن که به‬ ‫خـاک افتـی‪ /‬نسـتوه و اسـتوار‪ /‬مرده بـودی‪ /‬اما نه خدا و نه شـیطان‪/‬‬ ‫سرنوشـت تو را‪ /‬بتی رقم زد‪ /‬که دیگران‪ /‬می‌پرسـتیدند‪ /.‬بتی‬ ‫که‪ /‬دیگرانش‪ /‬می‌پرستیدند‪)۴(».‬‬ ‫شـعر «سـرود ابراهیم در آتـش» از مجموعه‌ی‬ ‫ابراهیـم در آتـش اسـت کـه بـرای مهـدی‬ ‫رضایی نوشـته شـده‪ .‬این شعر را از این لحاظ‬ ‫این‌جـا آورده‌ام کـه نمونـه‌ای واضـح از آرمان‬ ‫انسـان شـعر شـاملویی اسـت‪ .‬مبارز و شیوه‌ی‬ ‫مبـارزه‌اش بـاز همـان اسـت کـه این شـعر و‬ ‫شاعرش می‌خواهد‪ .‬در باره‌ی مهدی رضایی‬ ‫گفته‌اند‪« :‬مهدی رضایی از اعضای سازمان‬ ‫مجاهدین خلق بود و می‌گفتند که ساواک‬ ‫در جریان شکنجه‌اش برای تخلیه اطالعات‪،‬‬

‫‪29 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اعضای بدنش را سوزانده بود که سبب مرگش شد‪ )۵( ».‬یعنی باز هم مقاومتی هول‌ناک صورت‬ ‫گرفته‌است‪ .‬کسی را برای پشیمان کردن از آرمان‌اش زند ‌ه زنده سوزانده بودند و او سوختن را به‬ ‫ساختن و معامله با دشمن ترجیح داده بود‪ .‬تنها از نام شعر و حتا نام مجموعه می‌توان فهمید که‬ ‫شاملو چه نظری در باره‌ی این واقعه دارد و نیازی نیست تا با سعی و کوشش به دنبال معنایابی شعر‬ ‫برویم و توضیح واضحات بدهیم‪ .‬همه چیز عیان است‪ .‬همان حرف‌هایی که پیشتر در باره‌ی شعر‬ ‫مرگ وارتان گفته‌ایم‪ ،‬تقریبًا در مورد این شعر هم صدق می‌کند‪ .‬مبارز به صورت دردناکی بازی را‬ ‫باخته و در عوض شعری زیبا و خوش‌آیند نوشته شده‌است‪.‬‬ ‫ظرفیتی در آدم‌های درون این شـعرها وجود دارد که شـاعر به معنایی که ما می‌شناسـیم از آن‬ ‫نخواهد گذشت‪ .‬هنوز چشم مخاطب شعر فارسی به دنبال رایحه‌ی خوش شعر است و اصو ً‬ ‫ال وقتی‬ ‫برای شنیدن شعر آماده می‌شود‪ ،‬ماشین لذت جویی‌اش به کار می‌افتد‪ .‬کافی است واکنش‌هایی که‬ ‫از سوی مخاطبان اکثر شعرخوانی‌ها و محافل نقد ادبی در برابر شاعر بروز می‌کند را به یاد‌آوریم‪.‬‬ ‫منحـوس مرحبـا! آفرین! و غیره‪ .‬آن کلماتی که طوری انتخاب شـده‌اند تا در‬ ‫آن کلمـات کوچـک‬ ‫ِ‬ ‫فاصله‌ی نفس‌کشـیدن‌های شـاعر قابل بیان باشـند‪ .‬آن صداهای عجیبی که به یک‌باره شاعر از‬ ‫خودش بیرون می‌آورد‪ ،‬همه نشان از آن دارد که اصو ً‬ ‫ال باید نمایشی در کار باشد‪ .‬شاعر اگر قرار‬ ‫باشـد به دنبال هدفی از جنس منظور شـاملو در مقبولیت شـعر به طور عام برود‪ ،‬ناگزیر اسـت که‬ ‫هم دسـت به انتخاب و جدا کردن سـوژه‌ی شـعرش بزند و هم برای ساخت آن زیر بغل سوژه‌اش‬ ‫را بگیرد تا به فرمی زیبا قیام کند‪ .‬در این‌جا مساله‌ای پیش می‌آید؛ آیا شعر فراتر از یک سرگرمی‬ ‫اسـت؟ آیا در نهایتش فراتر از سـرگرمی فرهیخته‌گان اسـت؟ تنها این شـاملو نیسـت که چنین‬ ‫شـعرهایی نوشـت ‌ه اسـت‪ .‬اصل حرف آن است که این شعر است که دل به کار نمی‌دهد‪ .‬شاملو در‬ ‫بسیاری از شعرهایش باری بر دوش شعر گذاشته که تا قبل از آن هرگز کسی نگذاشته بود‪ .‬مشکل‬ ‫آن است که شعر‪ ،‬دری جز در زیبایی‌اش نمی‌گشاید‪ .‬اساسًا شعر خوب را زمانی نوشته‌ای که زیبا‬ ‫نوشته‌ای‪ .‬همان زمان و همان شعری که وقتی برای کسی می‌خوانی مرحبا! بگوید؛ آفرین بگوید‬ ‫و تو را چون قهرمانی تمجید کند‪ .‬حال چه کسی این کار را می‌کند‪ ،‬مگر وقتی شعری زیبا بشنود؟‬ ‫مهم نیست موضوع شعر چه باشد؛ چون شاعری‪ ،‬کار تو زیبایی است‪ .‬حتا اگر وسط میدان جنگ‬ ‫باشـی و چشـم‌انداز پیش رویت تانک غول‌پیکری باشـد که از روی اجسـاد بوگرفته‌ی آدم‌ها عبور‬ ‫تهوع‌آور و ترسناک‬ ‫می‌کند و از خون و گوشت و استخوان و لجن‪ ،‬خمیری ّ‬ ‫درسـت می‌کنـد‪ .‬چه شـعری را پـس از آن واقعه می‌توان نوشـت؟ آیا‬ ‫شـعر ایـن امکان را بـه ما خواهد داد که پـس از خواندنش در همان‬ ‫فضایـی قرار بگیریم که تجربه‌اش کرده‌ایم؟ شـعری که مث ً‬ ‫ال‬ ‫مخاطبش بعد از شـنیدن به جای کیف‌کردن اگر اسـتفراغ‬ ‫نمی‌کند‪ ،‬لطف کند حال خوشی نداشته باشد‪ .‬بعید است‪.‬‬ ‫بسیار بسیار بعید است‪.‬‬ ‫سـوژه‌ی شـعر در بهتریـن حالتـش از پیـش خـودش را‬ ‫انتخـاب کـرده‪ ،‬ظرفیت‌هایـش را نشـان داده و نیـم‌رخ‬ ‫زیبایش در ذهن منفعت‌‌طلب شاعر اثری خواهد گذاشت‬ ‫که ماندگار خواهد شد و روزی کسانی خواهند آمد با عبور‬ ‫ی خواهند برد‪.‬‬ ‫از روی نعش انسان درونش به زیبایی آن پ ‌‬ ‫چیزی برجای نمی‌ماند‪ ،‬نه وارتان‪ ،‬نه کیوان‪ ،‬نه گلسرخی‬ ‫چ کس دیگری که زیبا مرده باشد یا در شعری‬ ‫و نه هی ‌‬ ‫خوب و زیبا حضور داشته باشد‪ .‬فقط یک چیز به یادگار‬ ‫خواهد ماند‪ .‬شعر خوب و حال خوش مخاطب گرامی‬ ‫که اساسـًا از شـعر خوب اسـتفاده می‌کند و راهی جز‬ ‫استفاده کردن از شعر خوب ندارد‪ .‬مخاطب در بهترین‬ ‫شـرایط نیـاز خود را بـرآورده خواهد کـرد‪ ،‬ورنه همان‬ ‫تماشاگر است‪ .‬تماشاگر خوف و بی‌رحمی و فاجعه‪ .‬اگر‬ ‫شاعری بخواهد که این نگاه سنگینش را از روی خود‬ ‫و سـوژه‌ی شـعرش بردارد‪ ،‬باید دسـت هنرمندانه‌اش را‬ ‫کنار بگذارد که احتما ً‬ ‫ال این محال است‪.‬‬


28 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪27 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫پیروزی شعر شاملو و شکست مبارزانش‬

‫ اسماعیل سراب‬‫شعرهای اجتماعی شاملو را باید جستجو برای یافتن انسان کامل دانست‪ .‬انسانی که در مرحله‌ی‬ ‫اول از میان همه‌ی افراد جامعه و در مرحله‌ی دوم و سـوم از میان شـرافتمندان‪ ،‬مبارزان‪ ،‬عقال‪،‬‬ ‫روشنفکران و سلحشوران انتخاب شده و موضوع شعر قرار گرفت ‌ه است‪ .‬یعنی شاملو برای راه دادن‬ ‫افراد به شعرش بسیار سخت‌گیرانه عمل کرده و این افراد را از مراحل مختلفی عبور داده‌است‪.‬‬

‫مرگ نازلی‬ ‫«نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت‪ /.‬در خانه‪ ،‬زیر پنجره گل داد یاس پیر‪ /.‬دست از گمان بدار!‪/‬‬ ‫با مرگ نحس پنجه میفکن!‪ /‬بودن به از نبود شدن‪ ،‬خاصه در بهار‪ /‬نازلی سخن نگفت؛‪ /‬سرافراز‪/‬‬ ‫دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت‪)۱(»… /‬‬ ‫شـاملو این شـعر را برای «وارتان سـاخانیان» یکی از مبارزانی نوشـته که بعد از کودتای ‪ ۲۸‬اسد‬ ‫‪ ۱۳۳۲‬بازداشـت و زیر شـکنجه در زندان درگذشـت‪ .‬نام این شعر را شاملو «مرگ وارتان» گذاشته‬ ‫بود‪ .‬به خاطر عدم امکان چاپ شعر با این نام‪ ،‬مجبور شد آن را با عنوان «مرگ نازلی» منتشر کند‪.‬‬ ‫شاملو در توصیف وارتان می‌گوید‪:‬‬ ‫«وارتـان سـاخانیان پـس از کودتـای ‪ ۲۸‬اسـد ‪ ۱۳۳۲‬گرفتار شـد‪ ،‬همراه مبـارز دیگری ـ کوچک‬ ‫شوشـتری ـ زیر شـکنجه‌ی ددمنشـانه‌ای به قتل رسیدند و به سـبب آن‌که بازجویان جای سالمی‬ ‫در بـدن آن‌هـا باقی نگذاشـته بودنـد‪ ،‬برای ایز گم کردن‪ ،‬جنازه‌ی هـر دو را به رودخانه‌ی جاجرود‬ ‫افکندند‪ .‬وارتان یک‌بار شکنجه‌ی جهنمی را تحمل کرد و به چند سال زندان محکوم شد‪ .‬منتها‬ ‫بار دیگر یکی از افراد حزب توده در پرونده‌ی خود او را شریک جرم خود قلمداد کرد و دوباره برای‬ ‫ِ‬ ‫پوسـت کنده شـده به وضوح‬ ‫‌های شـیاروا ِر‬ ‫بازجویی دوم در زندان موقت دیدم که در صورتش داغ ِ‬ ‫نمایان بود‪ .‬در شکنجه‌های طوالنی بازجویی‌های مجدد بود که وارتان در پاسخ سوال‌های بازجو‬ ‫لب از لب وا نکرد و حتا زیر شکنجه‌هایی چون کشیدن ناخن انگشت‌ها و ساعات متمادی تحمل‬ ‫دست‌بند قپانی و شکستن استخوان‌های دست و پای خودش حتا ناله‌ای نکرد‪)۲(».‬‬ ‫وارتان شاملو انسانی دانا‪ ،‬مبارز و خواهان عدالت بوده‌است‪ .‬یعنی می‌دانسته که در جامعه عدالت‬ ‫برقـرار نشـده؛ آگاهـی داشـته‪ ،‬به برقراری عدالت معتقـد بوده و از آن مهم‌تر‪ ،‬وارتان شـاملو برای‬

‫رسـیدن به عدالت‪ ،‬برابری و همه‌ی اهداف انسـانی‌ای که معمو ً‬ ‫ال شـاملو سـخت به آن‌ها اعتقاد‬ ‫داشته‪ ،‬مبارز کم‌نظیری بوده است‪ .‬توصیف این مقاومت توسط شاملو هم در شعر و هم در شرح‬ ‫حالی که از آن بیان می‌کند‪ ،‬وارتان را به مقامی می‌رساند که خاص انسان شاملویی و رویای آن‬ ‫است‪ .‬مبارز این میدان مثل جنگجویان ماقبل مدرن در میدان ایستاده و جان شیرینش را سپر کرده‬ ‫‌است‪ .‬آزارها و شکنجه‌هایی که این مبارز تحمل کرد ‌ه همان مراحلی است که قدم به قدم او را به‬ ‫مراتب باالی انسانی می‌رسانده و هنگامی که زیر فشار این شکنجه‌ها می‌میرد‪ ،‬در حقیقت پیروز و‬ ‫رستگار شده است‪ .‬این پیروزی هم مراحلی دارد‪ .‬بازجو در هر مرحله یک عضو بدن مبارز را انتخاب‬ ‫می‌کند و همان عضو را آزار می‌دهد‪ .‬مبارز از آن عضو صرف نظر کرده و در راه اهدافش آن عضو‬ ‫را هدیه می‌کند‪ .‬بازجو عضو دیگری انتخاب می‌کند و باز مبارز آن عضو را هدیه می‌کند‪ .‬به همین‬ ‫شکل پیش می‌رود تا مرگ مبارز فرامی‌رسد و او جانش را هم می‌بخشد و کار یک‌سره می‌شود‪.‬‬ ‫نقش شـاملو در این میدان‪ ،‬نقش یک تماشـاگر اسـت‪ .‬منظورم قضاوت در باره‌ی مبارز بودن یا‬ ‫نبودن شـاملو نیسـت‪ .‬در چنین بسـاطی هر مبارزی می‌تواند تماشاگر مقاومت مبارز دیگری باشد‪.‬‬ ‫شـاملو مشـوق است‪ .‬مشوق چنین مبارزه‌ای‪ .‬سـتایش‌گر چنین مبارزه‌ای‪ .‬با توصیفی که شاملو از‬ ‫جریان کار می‌کند‪ ،‬اگر توانش را داشته باشند همه دوست دارند به این شکل بمیرند‪ .‬حتا در این‬ ‫میان هدف مبارزه در مرتبه‌ی دوم قرار می‌گیرد‪ .‬شور و حال و ستایش چنین مبارزه‌ای هدف را از‬ ‫خاطر مبارز و مشوق آن برده و عم ً‬ ‫ال درگیر چگونگی انجام کار می‌کند و در نهایت شیوه و راه و‬ ‫رسم کار‪ ،‬همه‌ی سویه‌های آن را در اختیار می‌گیرد‪.‬‬ ‫شاملو در این جریان روایت‌گر مرثیه است‪ .‬درست است که مبارز با مقاومتش از لحاظ اخالقیات‬ ‫انسانی بازجو را شکست داده‌است؛ اما طوری که می‌دانیم این جنبش عدالت‌خواهی بوده که در‬ ‫آن دوران شکست خورد و مبارزان به اهدافی که داشتند نرسیدند‪ .‬از جهتی شاملو روایت‌گر شکست‬ ‫وارتان است نه پیروزی آن‪ .‬ولی چرا این شکست این قدر با شور و هیجان و زیبایی همراه است؟‬ ‫وقتی کسی می‌گوید من شعر «مرگ وارتان» را دوست دارم‪ ،‬او چه‌چیزی را دوست می‌دارد؟ مگر‬ ‫شـعر مرگ وارتان روایت‌گر آزار و زجرکش کردن وارتان نیسـت؟ اگر وارتان را دوسـت داریم پس‬ ‫چرا این‌قدر به مراحل و شـیوه‌ی کشـتنش عالقه نشـان می‌دهیم؟ شـکی نیسـت که شعر وارتان‬ ‫مخصوصًا در آن دوران‪ ،‬به اصطالح هنرمندانه نوشته شده‌است‪ .‬سخت است که تصور کنیم این‬ ‫شعر بدون این ظرافت‌ها و شور و هیجان شاعرانه‌اش باز هم ماندگار می‌شد‪ .‬تقریبًا همه می‌پذیرند‬ ‫که شاملو این شعر را باید همین طور اصطالحًا زیبا می‌نوشت تا ما آن را به خاطر می‌آوردیم‪ .‬در‬ ‫حقیقت آن‌چه در این شـعر اتفاق افتاده به خاطر زیبایی اسـت‪ .‬این زیبایی اسـت که سمت خود را‬ ‫معلوم نمی‌کند‪ .‬این شعر است که هنرمندانه و زیبا است و خالف آن نمی‌تواند وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫وگرنه شاملو از فرجام کار بی‌خبر نبوده‌است‪ .‬مث ً‬ ‫ال در مصاحبه‌ای در همین مورد می‌گوید‪:‬‬ ‫«من دیدم این آدم‌ها که نام و آواز ‌هی‌شان مثل طبل تو کله می‌پیچد چقدر حقیر اند‪ .‬سر یک تکه‬ ‫نان که این از توی بشقاب آن برمی‌داشت دعواشان می‌شد‪ .‬خب خود این برخورد برای من یک‬ ‫دانشگاه بود‪ ،‬که این آدم‌های سیاسی و جنرال‌ها و سرلشکرها و مدیرکل‌ها و آدم‌هایی در پایه‌ی‬ ‫وزارت‪ ،‬چه آدم‌های واقعًا بی‌معنا و بی‌شخصیت و پوچی هستند‪ ،‬این خودش درس کوچکی نبود‪.‬‬ ‫بعد هم حوادث دیگر‪ .‬منتها خوش‌بختانه من توانستم از هر حادثه‌ای درس بگیرم‪ ،‬نه این‌که با آن‬ ‫جریان خود را نابود کنم‪ .‬مث ً‬ ‫ال برخورد من با حزب توده‪ .‬من بعد از ‪ ۲۸‬اسد به طور رسمی وارد حزب‬ ‫توده شدم؛ ولی این ورود به حزب توده دو ماه نپایید؛ برای این‌که من بالفاصله بازداشت شدم و‬ ‫بالفاصله تو زندان برخوردم به این واقعیت که حزب چه آشغال‌دانی عجیب و غریبی است‪ .‬که من‬ ‫به مسوول بند یک زندان شماره‌ی یک قصر گفتم حتا استعفای رسمی هم نمی‌دهم‪ .‬برای این‌که‬ ‫اگر استعفانامه بنویسم خودم را کثیف کرده‌ام‪ .‬همین طوری ِول‌‌تان می‌کنم‪)۳(» .‬‬ ‫می‌بینیم که آن منطقی که معمو ً‬ ‫ال از این‌طور قضایا سؤال می‌کند وارد کار بوده‌است و شاملو‬ ‫هم‌زمان که روایت‌گر شکنجه و مرگ وارتان و پایداری‌هایش بوده‪ ،‬آن همراهان پوچ و بی‌معنا و‬ ‫بی‌شخصیت را هم می‌دیده‪ .‬کسانی که وارتان و امثال آن را پیش می‌انداختند تا شاید خودشان را‬ ‫نجات دهند‪ .‬ولی با آن‌هم نمی‌توان دو نتیجه گرفت‪ .‬یعنی این‌طور نیست که شاملو هم ستایش‌گر‬ ‫آن مقاومت باشـد و هم بی‌ایمان به آن‪ .‬شـاملو تا سـال‌ها سـتایش‌گر این آدم‌ها بود‪ .‬یعنی از آن‬ ‫حادثه‌ها هم‌چنان که خودش گفته درسی که ما خیال می‌کنیم نگرفته‌است‪ .‬اصل حرف آن است‬ ‫که شاملو هم به مبارزه اعتقاد داشته و هم به شعر نوشتن پیرامون آن؛ و چیزی که در این میان‬ ‫ادامه در صفحه‪۲۹‬‬


26 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


25 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


24 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


23 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪22 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫بقیه در صفحه‪70‬‬

‫باستین در مركز اسالمی بلجیم‪ ،‬ملكه را مالقات میكند‪ .‬شیخ باستین میگوید ‪(:‬چون هردویشان بنام‬ ‫اسالم در جامعه برای شان جا پیدا كرده بودند‪ ،‬قصد داشتند تا زنده گی رادر جای دیگر آغاز كنند‪).‬‬ ‫ماریا وكیل بلجیمی ملكه میگوید‪( :‬اولین بار‪ ،‬افغانستان در ذهن آنها خطور میكند كه نه تنها قربانی‬ ‫امپریالیزم امریكا و غرب است بلكه یك كشور اسالمی ایست كه نمایانگر بدبختی مسلمانان میباشد‪).‬‬ ‫در ماه جنوری در بروكسل بزرگترین جلسه مراكز اسالمی بلجیك صورت گرفت و بطول انجامید‪.‬‬ ‫بحث عمدۀ آن‪ ،‬آماده سازی عبدالستار دهمن و دوستش جهت فرستادن به افغانستان و تأمین ارتباط‬ ‫شان با القاعده بود‪ ،‬تا زمینه تمرینات آنها را جهت انجام قتل مسعود روی دست گیرند‪ ،‬و در رأس‬ ‫این كار دو تن قرارداشت‪ ،‬طارق معروفی كه واعظ ایدیالوژیك بود و دیگری محمد سیلیتی بود كه‬ ‫قب ً‬ ‫ال با فامیلش در افغانسـتان زنده گی نموده بود‪ .‬معروفی آنها را آموزشـهای دینی میداد وسـیلیتی‬ ‫كسی است كه بعدها آنها را در جالل آباد پذیرایی میكند و بدیگران معرفی میدارد تا تكتیك های‬ ‫جنگی را به آ نها بیاموزد‪ .‬این شـبكه قب ً‬ ‫ال تداركات لوژسـتیكی سـفر وتهیه پاسپورت بلجیكی برای‬ ‫ایندو را آماده میكند تا به افغانستان بروند‪ .‬به تاریخ ‪ ١٩‬می‪ ،‬دهمن بسوی پاكستان سفر میكند‪ ،‬در‬ ‫میدان هیستروی لندن‪ ،‬جائیكه باید ترمینال را برای گرفتن طیارۀ اسالم آباد تبدیل كند‪ ،‬پاهین شده‪،‬‬ ‫مسـئولین گمرك میدان باالی پاسـپورت وی شـك نموده‪ ،‬توسـط پولیس مورد بازپرس قرارگرفت‪،‬‬ ‫دهمن جواب از قبل آماده داشت و میدانست كه پاسپورت اش در تونس بصورت جعل درست شده‪ ،‬او‬ ‫خودرا پناهندۀ سیاسی معرفی میكند‪ .‬مسئولین بریتانیایی بیشتر تأكید میكنند تا مسئله را بیشتر واضح‬ ‫سـازند‪ ،‬دهمن را به یكی از زندان ها انتقال میدهند‪ ،‬دهمن از زندان فرار نموده سـه ماه را در لندن‬ ‫سپری میكند‪ ،‬تا بتواند به كمك شبكه های اسالمگرا در لندن پاسپورت دیگری برایش تهیه كند‪).‬‬ ‫قرار معلومات‪ ،‬ادارۀ اطالعات دولت فرانسه‪( :‬تروریستانی كه احمد شاه مسعود را شهید ساختند با‬ ‫كسی بنام بوداتمین در لندن در تماس بودند كه موصوف الجزائری است‪ .‬و یكی از اعضای بخش‬ ‫اروپایی القاعده محسوب میشود‪ ).‬سرانجام بعد از یك سفر پر جنجال‪ ،‬از طریق اسالم آباد و سرحد‬ ‫تورخم وارد جالل آباد شده‪ ،‬محمد سیلیتی را مالقات میكند‪ .‬دهمن در پایگاه عربان كه قب ً‬ ‫ال متعلق‬ ‫به بن الدن بود مسـتقر شـده‪ ،‬تمریناتش را در كمپ درونته آغاز میكند‪ .‬اسـامه هر ماه به این كمپ‬ ‫سرمیزد‪ ،‬و دهمن چند بار با اسامه در همین جا مالقات میكند‪ .‬دهمن در بهار ‪ ،٢٠٠١‬خانمش ملكه‬ ‫را به جالل آباد خواست‪ .‬قرارگفته ملكه‪ ،‬بعد از چند ماه آموزش قرار شد دهمن و االوهایر برای سه‬ ‫هفته به شمال افغانستان بروند تا از جبهه شمال گزارش تهیه كنند‪ .‬اخیراً اطالعات جدیدی در رسانه‬ ‫ها در مورد ملکه حاکی از آنست که‪( :‬بلجیم تصمیم گرفته است تابعیت "ملکه العرود" ملقب به "ام‬ ‫عبیده"‪ ،‬زن مغربی که عنوان "خطرناک ترین زن اروپا" را به خود اختصاص داده است‪ ،‬سلب کند‪.‬‬ ‫"ام عبیـده" در چندیـن پرونـده تروریسـتی در بلژیک محکوم شـده و خطری برای امنیت ملی یک‬ ‫کشور عضو اتحادیه اروپا شناخته می شود‪.‬‬ ‫وی قرار است پس از محاکمه در بلجیم‪ ،‬سلب تابعیت شود‬ ‫سایت مغربی "هسپرس" نوشت‪ :‬ملکه ‪ 54‬ساله در شهر طنجه مغرب متولد شد و در اوایل دهه ‪60‬‬ ‫قرن گذشته با خانواده خود به بلجیم سفر کرد‪.‬‬ ‫ملکـه پـس از متهـم شـدن به سـرکردگی یک هسـته تروریسـتی که هـدف از آن عضوگیـری از‬ ‫شهروندان بلجیم برای جنگ در افغانستان بود‪ ،‬در زندان به سر می برد و در حال سپری کردن دوره‬ ‫‪ 8‬ساله و نیم محکومیت خویش است‪.‬‬ ‫ملکـه در اعتـراض به رای دادگاه به این مسـاله اسـتناد کرد که در نتیجه سـلب تابعیـت‪ ،‬او باید از‬ ‫فرزندان خود که دارای تابعیت بلجیم هسـتند‪ ،‬جدا شـود‪ .‬اما دادسـتانی بر این باور اسـت که خانواده‬ ‫ملکه کم اهمیت تر از قربانیانی هستند که وی آنها را با فریب به گروه های تروریستی ملحق کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫در حالی که دادگاه بروکسل قرار است نهم اکتبر آینده برای سلب تابعیت از ملکه تصمیم بگیرد‪،‬‬ ‫منابع رسـانه ای از قول او اعالم کردند که تصمیم دادگاه را نمی پذیرد و قصد دارد بعد از آزادی از‬ ‫زندان همراه خانواده اش در بلجیم بماند‪.‬‬ ‫سرویس های امنیتی در بلجیم به وی لقب خطرناک ترین زن اروپا را داده اند‪.‬‬ ‫نام او اولین بار در سال ‪ 1999‬وقتی که با یک جوان تونسی ازدواج کرد‪ ،‬مطرح شد‪ .‬همسر وی بعدا‬ ‫به طالبان افغانستان در دوران سرکردگی بن الدن ملحق شد‪.‬‬ ‫به نوشته العالم‪ 2 ،‬روز قبل از حادثه ‪ 11‬سپتامبر ‪ ،2001‬همسر ملکه در انفجاری تروریستی‪" ،‬احمد‬ ‫شـاه مسـعود" را به قتل رسـاند‪ .‬پس از این اتفاق ملکه با یک مرد تونسـی دیگر ازدواج کرد‪ .‬این دو‬ ‫مدتی با هم در سوییس زندگی کردند‪ ،‬تا این که در سال ‪ 2007‬به دلیل حمایت از القاعده در فضای‬

‫مجازی دستگیر شدند‪).‬‬ ‫بر میگردیم به اصل موضوع‪...‬‬ ‫وحید مژده یکتن از تحلیلگران با اعتبار بویژه در امور طالبان و القاعده در زمینه مینگارد‪( :‬شكست‬ ‫های نظامی طالبان در شمال كابل از نیروهای جبهۀ متحد به رهبری مسعود این سوال را به میان‬ ‫آورد كه چگونه این مانع را از میان بردارند‪ .‬برای این كار تصمیم گرفته شد تاطی یك برنامۀ مشترك‬ ‫طالبان و القاعده‪ ،‬مسعود دستگیر شود‪ .‬اگر امكان دستگیری اش نبود و قصد مقاومت داشت‪ ،‬كشته‬ ‫شود‪.‬‬ ‫برای این كار اسامه به یكی از مجاهدین عرب به نام ابوعلی كه در دوران جهاد در منطقۀ شكردره‬ ‫با انوردنگر كار كرده و با بسیاری از مجاهدین این منطقه آشنایی داشت و به زبان دری نیز مسلط‬ ‫بود دستور داد تا زمینۀ این كار را فراهم سازد و حدود یكصد هزار دالر هم برای مصارف ابتدایی این‬ ‫طرح اختصاص یافت‪.‬‬ ‫برنامۀ ابوعلی این بود تا چند گروپ از افراد انوردنگر به جبهۀ متحد تسلیم گردند و بعد در جنگ‬ ‫علیه طالبان چنان رشادتی از خود نشان دهند كه طالبان از مناطق مهمی وادار به عقب نشینی گردند‪.‬‬ ‫احمدشـاه مسـعود به خاطر این كار حتمًا به میان آنان خواهند آمد و این فرصتی اسـت كه یاوی را‬ ‫دستگیر و یادر صورت مقاومت به قتل برسانند‬ ‫قرار شد خانواده هایی از افراد انوردنگر كه در این نقشه شامل اند در كابل و قندهار به شكل گروگان‬ ‫باقی بمانند و بعد از ختم كار به آنان پول و امكانات كافی داده شود‪.‬‬ ‫آنها خانواده های خود را به همین منظور به كابل آوردند و خانه هایی هم برای اقامت آنان دركابل‬ ‫و قندهار در نظر گرفته شد‪ .‬تماس های مقدماتی برای تسلیم شدن به جبهۀ متحد نیز برقرار گردید‬ ‫اما راز این نقشه درهمان مراحل ابتدایی فاش شد‪.‬‬ ‫عرب ها بعدها طالبان را به افشای راز متهم می نمودند‪ .‬از آن جا كه از این جریان تعداد انگشت‬ ‫شـماری از افراد بلندپایه طالبان ازجمله مال محمد ربانی رییس شـورای سرپرسـت اطالع داشـت‪،‬‬ ‫سوظن بیشتر متوجه اوبود كه گفته می شد با مجاهدین همدردی داشت‪.‬‬ ‫این برنامه به فراموشی سپرده شد تا این كه فشارهای بین المللی برطالبان برای تسلیمی یا حداقل‬ ‫اخراج اسامه بن الدن از افغانستان فزونی گرفت‪ .‬آمریكا به صورت غیرمستقیم این چراغ سبز را به‬ ‫طالبان نشان می داد كه درصورت تسلیم دادن اسامه‪ ،‬همه مشكالت طالبان حل خواهد شد و رفته‬ ‫رفته این مفكوره در میان طالبان طرفدار بیشتر می یافت كه حضور اسامه در افغانستان هیچ نتیجۀ‬ ‫جز ضرر برای دولت طالبان نداشته است‪.‬‬ ‫زمانی كه تهدیدات آمریكا با حملۀ اول موشكی به افغانستان شكل عملی به خود گرفت‪ ،‬بعضی‬ ‫از دست اندركاران طالبان كه در راس آنان مولوی وكیل احمدمتوكل قرار داشت‪ ،‬مخالفت باحضور‬ ‫اسامه در افغانستان را علنی ساختند‪.‬‬ ‫كار این مخالفت رفته رفته شكل جدی تر به خود گرفت وسرانجام اسامه به مال محمد عمر خبرداد‬ ‫كه قصد دارد از افغانستان خارج شود‪.‬‬ ‫او مدتی پنهان بود ولی بعداً متوكل طی مصاحبۀ با بی بی سی افشا نمود كه اسامه از افغانستان‬ ‫خارج نشده و هنوز در این جاست‪ .‬این خبراختالف میان القاعده ومتوكل رابیشتر ساخت‪ ،‬به حدی كه‬ ‫حتی در اعیاد نیز برخالف معمول با همدیگر مالقات نمی كردند‪ .‬این اختالف ادامه داشت تا این كه‬ ‫مال امیرخان متقی در سفری به قندهار سعی نمود تا میان آن دو میانجی گری نماید‪.‬‬ ‫وی به منزل اسامه كه دارالسالم نامیده می شد‪ ،‬به دیدن او رفت‪ .‬اسامه در این دیدار در حالی كه‬ ‫نقشۀ جهان اسالم را جلوی خود پهن نموده بود‪ ،‬ضمن برشمردن جنایات علیه فلسطینی ها‪ ،‬چچن‬ ‫ها‪ ،‬كشمیری ها‪ ...‬شكوه سرداد كه طالبان چندسال از وقت او را ضایع نموده و مانع جهادش شده اند‬ ‫و متقی در مقابل از این كه اسامه بامصاحبه های گاه ناگاه برای طالبان مشكل آفرینی كرده است‪،‬‬ ‫از او انتقاد كرد و به مشكالت طالبان در داخل و خارج اشاره نمود‪.‬‬ ‫یكی از كسانی كه در این دیدار به عنوان مترجم متقی راهمراهی می كرد پس از شهادت مسعود‬ ‫به نگارنده گفت كه اسامه می خواست بی پرده تر بامتقی صحبت كند‪ ،‬اماحضور اندیواالن متقی مانع‬ ‫این صراحت و بی پرده گویی او شد اما اوحرفی بر زبان آورد كه من پس از ترور احمد شاه مسعود به‬ ‫مفهوم آن پی بردم‪ .‬اسامه گفت‪ :‬حاالكه شما در مورد ما این گونه می اندیشید‪ ،‬من مشكل داخلی‬ ‫شمارا رفع خواهم كرد تا دیگر كه ما برای شما فقط مشكل آفریده ایم‪.‬‬ ‫پاره هایی از جریانات بعدی را افراد مختلف بعد از این واقعه نقل كرده اند كه در مجموع می تواند‬ ‫تصویر نسبتًا كاملی از واقعه به دست دهد‪ .‬در نقشۀ بعدی از ابتدا تا انتها هیچ افغان در جریان قرار‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪21 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫میدانسـت كه با حمله به امریكا‪ ،‬جهان از خود عكس العمل نشـان خواهد داد‪ .‬و اگر مسـعود زنده‬ ‫باشـد‪ ،‬از این فرصت اسـتفاده اعظمی نموده‪ .‬متحد خوبی بر علیه القاعده محسـوب میشود‪ .‬بنًا اول‬ ‫باید مسعود را از میان برداشت‪ ،‬بعداً به امریكا حمله كرد‪ .‬ضمنًا كشتن مسعود‪ ،‬هدیۀ از طرف القاعده‬ ‫برای مال عمر رهبر طالبان و دستگاه آی اس آی پاكستان بود‪.‬‬ ‫ـ غرب و در رأس امریكا و انگلیس‪ ،‬كه مسـعود را یگانه عامل عقیم شـدن طرح بنین سـیوان در‬ ‫سال ‪ ١٣٧١‬میدانستند و سالها بود با روحیۀ انتقام گیری از وی‪ ،‬در هیئت تماشاچی‪ ،‬اوضاع افغانستان‬ ‫را نظاره میكردند‪ ،‬از انكشـاف آنگونۀ اوضاع ناخرسـند نبودند‪ .‬اتفاق مهمی كه در سال ‪١٣٨٠‬بوقوع‬ ‫پیوست‪ ،‬سفر غیر منتظرۀ احمد شاه مسعود بدعوت اتحادیه اروپا بود‪ ،‬كه سرنوشت تلخی را برای‬ ‫مسـعود رقم زد‪ .‬البته قرار بود متعاقب این سـفر در عین سـال‪ ،‬مسـعود با برنامۀ دقیق و حساب شده‬ ‫در جلسۀ سالیانۀ سازمان ملل‪ ،‬بحیث معاون رئیس جمهور افغانستان اشتراك نموده‪ ،‬جهانیان را از‬ ‫خطر بزرگ القاعده و تروریزم كه به پندار او كمتر از خطر كمونیزم نبود‪ ،‬آگاه نماید و هشدار دهد‪ .‬با‬ ‫سفر احمد شاه مسعود به مقر اتحادیه اروپا دو گزینۀ عمده در غرب‪ ،‬در رابطه با افغانستان مطرح بود‪.‬‬ ‫یكی طرح اتحادیه اروپا بود كه بر پایه حمایت محدود و مشروط از مقاومت مسعود برای تضعیف‬ ‫طالبان و شكستن بن بست استوار بود‪.‬‬ ‫گزینه دیگر متعلق به امریكا وانگلیس بود كه عالقه نداشتند به همكاری مسعود‪ ،‬طالبان را ضربه‬ ‫بزنند‪ .‬زیرا میدانستند مهار مسعود‪ ،‬مقدور و محتمل به نظر نمیرسد‪ .‬عالوه بر آنكه بنابر گفتۀ هیالری‬ ‫كلنتون‪ ،‬امریکا غیر مستقیم در رویكار آوردن طالبان سهیم بود‪.‬‬ ‫بعید میدانم با حضور و امكانات گسترده در عرصه های مختلف جهانی از انكشاف آنچنانی اوضاع‬ ‫در افغانستان ویا از تحركات القاعده و متحدینش‪ ،‬بی اطالع بوده باشند و توان تغییر را در آن نداشته‬ ‫اند‪ .‬آنچه پیداست اینكه عوامل متعددی بهم پیوست و دست های ناپاك گوناگونی در یك كاسه شد‬ ‫تا زمینۀ توطئه علیه مسعود به اجراء در آمد‪.‬‬ ‫اگر چه القاعده از دیر زمانی قصد داشت تا مسعود را بكشد و بدین منظور در ‪ ٢١‬كشور‪ ،‬در جلب‬ ‫متحد علیه مسعود فعال بودند‪ ،‬و آی اس آی نقش عمده و كلیدی را در این استراتیژی بعهده داشت‪،‬‬

‫اما این مطلب به هیچ عنوان‪ ،‬توجیه كنندۀ این توطئه صرفًا درین مقیاس و چارچوب نمیباشد‪.‬‬ ‫بر اساس معلومات‪ ،‬ادارۀ اطالعات دولت فرانسه به امنیت ملی افغانستان‪( :‬مخالفین دولت الجزایر‬ ‫در سال ‪ ١٩٩٨‬خواستند‪ ،‬در افغانستان به همكاری القاعده پایگاه داشته باشند‪ ،‬مخالفین دولت الجزایر‬ ‫متشكل از ‪ ١٥‬گروهك كوچك است‪ ،‬كه بنام قطیبه یاد میشوند‪ .‬نماینده این قطیبه ها به احتمال قوی‬ ‫كه در جالل آباد با اسامه بن الدن مالقات كردند واز وی تقاضای همكاری نمودند‪ ،‬بن الدن‪ ،‬مال‬ ‫عمر را در جریان گذاشت و ارائه این همكاری مشروط ساخته شد در این كه باید الجزایریها مقابل‬ ‫جبهه متحد و شـخص احمد شـاه مسـعود فعالیت نمایند‪ .‬براساس این شرط آنها باید در جستجوی‬ ‫پیدا كردن یك نفر تروریست انتحاری میشدند‪ .‬فرانسویها به این عقیده هستند كه تروریست های‬ ‫كه احمد شاه مسعود را شهید ساختند‪ ،‬در نتیجه تالش الجزائری ها به این كار داوطلب شده اند‪).‬‬

‫و اما ماجرای دو تروریست عرب‪...‬‬ ‫بر مبنای داشته های یک مستند تصویری از چگونگی سوء قصد علیه احمدشاه مسعود‪،‬عبدالستار‬ ‫دهمن با اسناد تقلبی كریم توزانی و بوراوی اال وهایر با اسناد تقلبی كاسم باكلی‪ ،‬كه هر دو تونسی‬ ‫االصل بودند‪ ،‬برای اولین بارهمدیگر را در بروكسل مالقات نمودند‪ ،‬كه ماجرا از آنجا بنام نیروهای‬ ‫روشن اسالم آغاز شد‪ .‬دهمن محصل و االوهایر كارگر بود‪ ،‬هردوی آنها بدون اسناد قانونی به كار‬ ‫های ساده اشتغال داشتند‪ .‬و در قهوه خانۀ مولنبرگ‪ ،‬جائیكه م حل تجمع شبكه های اسالمگرای‬ ‫عرب بود‪ ،‬رفت و آمد داشتند‪.‬‬ ‫قرار گفته نصیر‪ ،‬دوست دهمن‪ ،‬آنها جوانان را به جهاد دعوت میكردند‪.‬‬ ‫شیخ آیاشی الباسم‪ ،‬رئیس مركز اسالمی بلجیم میگوید‪( :‬عبدالستار شخص مؤدب بود و تحصیالت‬ ‫خودرا به اتمام رسـانیده بود‪ ،‬و میخواسـت مثل دیگران در بلجیم باشـد و اسـناد قانونی بدست آرد و‬ ‫ازدواج كند‪).‬‬ ‫شیخ باستین یكی از مدیران مركز اسالمی بلجیم میخواست برای عبدالستار یك دختر بلجیمی‬ ‫مراكشی االصل را پیدا كند‪ ،‬تا با او ازدواج كند و مشكل اقامت وی حل شود‪ ،‬دهمن به كمك شیخ‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪20 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫او در افغانستان وارد میشد‪ ،‬در پیروزی و پیشروی طالبان نقش بیشتری ایفاء نماید‪ ،‬تا با این معامله‪،‬‬ ‫طالبان را هرچه بیشتر ممنون و مدیون حمایتهای مالی و بشری خویش نگهدارد‪ .‬القاعده و طالبان‬ ‫در ادامه شكست های پی در پی‪ ٬‬در محورهای مختلف‪ ،‬در برابر نیروهای جبهه متحد‪ ،‬به این نتیجه‬ ‫رسـیده بودند كه باید روی شـخص احمد شـاه مسعود تمركز نمایند‪ .‬و حذف فیزیكی وی را‪ ،‬نزدیك‬ ‫ترین راه‪ ،‬برای تحقق آرزو هایشـان میدانسـتند‪ .‬همانسـان كه روسـها در دوران جنگهای زنجیرۀ‬ ‫پنجشیر‪ ،‬به عین نتیجه ملتفت شده بودند‪ .‬چنانچه اخیراً در خاطرات جنراالن روسی درگیر در جنگ‬ ‫افغانستان‪ ،‬منعكس گردیده‪ :‬كا جی بی بمدت یكسال بطور فشرده‪ ،‬در یك برنامۀ اطالعی دقیق و‬ ‫پر هزینه‪ ،‬تالش می نماید تا مسـیر جنگ را با ترور احمد شـاه مسـعود عوض نماید‪ .‬و برای عملی‬ ‫نمودن این برنامه‪ ،‬رئیس اداره یكم (كا جی بی) در افغانستان مستقر میشود‪ ،‬تا همۀ امور‪ ٬‬از نزدیك‬ ‫زیر نظر مستقیم خودش به بیش برده شود‪ ،‬كه با الطاف الهی‪ ،‬تالش های گوناگون و توطئه های‬ ‫متعدد شان نقش بر آب میشود‪.‬‬

‫پیشینۀ سوء قصدها علیه احمدشاه مسعود‬ ‫او در مسیر زنده گی پرمخاطره اش‪ ،‬پیوسته در معرض سوء قصد مخالفانش بود و بار ها با خطر‬ ‫مرگ مواجه شده‪ ،‬نجات یافته بود‪.‬‬ ‫صالح محمد ریگستانی‪ ،‬یاور نزدیك احمد شاه مسعود در زمینه مینویسد‪:‬‬ ‫(احمد شـاه مسـعود در طول حیات‪ ٬‬مبارزه و مقاومت برای عدالت و آزادی در وطنش پیوسـته در‬ ‫معرض از دست دادن جان و زندگی خویش قرار داشت‪ .‬اما در این مدت که دونیم دهۀ عمرش را در‬ ‫برگرفت چند بار نقشه ها و برنامه های منظمی برای قتل او چیده شد‪ .‬نقشه ها و برنامه هایی که‬ ‫همه هدر رفتند و نقش برآب گردیدند‪ .‬نخستین توطئه برای قتل او در سال ‪ 1354‬از سوی گلبدین‬ ‫حکمتیار به راه افتید‪ .‬دومین تالش برای قتل مسـعود در تابسـتان ‪ 1358‬زمانی صورت گرفت که‬ ‫موصوف جبهۀ جنگ را در جبل السراج و دامنه های سالنگ جنوبی علیه حکومت تره کی و امین‬ ‫فرماندهی می کرد‪ .‬او در این هنگام از عقب جبهه توسط عضو یکی از گروه های مائویستی مورد‬ ‫اصابت گلوله قرارگرفت‪.‬‬ ‫تالش ها و نقشـه های بعدی در ترور و حذف فزیکی احمد شـاه مسـعود توسـط قوای اشـغالگر‬ ‫شـوروی‪ ،‬کی جی بی‪ ،‬نیروهای مسـلح دولت حزب دمکراتیک خلق و سـازمان جاسوسـی آن "خاد"‬ ‫انجام یافت‪ .‬در طول دوران جهاد و مبارزۀ مسـلحانۀ احمد شـاه مسـعود‪ ،‬قوای هوایی ارتش سـرخ‬ ‫و رژیـم حـزب دمکراتیـک خلـق ده هـا بار مناطق و محالتـی را برای نابـودی او برمبنای اطالعات‬ ‫جواسیس کی جی بی و "خاد" بمباران کردند‪ .‬در حالیکه مسعود در سالیان جهاد و مقاومت علیه تجاوز‬ ‫قوای شوروی و حاکمیت رژیم دست نشاندۀ آن پیهم محل خواب و اقامت خود را تبدیل می کرد‬ ‫و پیوسته موقیعت و مکان بود و باش خویش را تغییر میداد‪ .‬این گونه بمبارانهای هوایی که بسیار با‬ ‫شدت و با حجم سنگین آتش باروت و بم صورت می گرفت‪ ،‬موجب حدس قطعی مسوولین کی جی‬ ‫بی در افغانستان مبنی بر قتل موصوف می شد و بر پایۀ چنین حدسی‪ ،‬خبر قتل مسعود را به دفتر‬ ‫مرکزی خود در مسکو مخابره می کردند‪ .‬آنگونه که جنرال بوریس گروموف آخرین قوماندان قوای‬ ‫شوروی در افغانستان می نویسد‪« :‬مامورین کی جی بی در افغانستان به گونۀ واضحی وقار خود را‬ ‫به دست خود پایمال کردند‪ .‬آنگونه که من به خاطر دارم آنان بیش از ده بار به مسکو گزارش داده‬ ‫بودند که مسعود به دست آنها نابود شده است در حالیکه مسعود گاه در یک منطقه گاهی در منطقۀ‬ ‫دیگرسربرمی آورد‪( ».‬ارتش سرخ در افغانستان‪ ،‬صفحه ‪.)121‬‬ ‫علاوه بربمبارانهـای هوایـی‪" ،‬خاد" سـازمان جاسوسـی رژیم حـزب دمکراتیک خلق با گماشـتن‬ ‫جواسیس خود تالش های ناکامی را برای ترور احمد شاه مسعود انجام داد‪ .‬در چند بار جواسیس خاد‬ ‫با تفنگچۀ بی صدا مامور قتل مسعود شدند که قبل از اقدام دستگیر گردیدند‪ .‬باری یکی از این افراد‬ ‫به اسم کامران که از سوی داکتر نجیب الله حین ریاستش در ادارۀ "خاد" به قتل احمد شاه مسعود‬ ‫گماشته شده بود‪ ،‬خود ماموریتش را افشاء کرد و تفنگچۀ بی صدای خاد را تسلیم نمود‪ .‬تالش های‬ ‫نافرجامی برای کشـتن مسـعود توسـط زهریاتی که به غذایش مخلوط می گردید نیز از سـوی خاد‬ ‫انجام یافت‪ .‬نقشـه های ترور او با انفجاراتی که از راه دور کنترول می شـد به ویژه در دوران دولت‬ ‫مجاهدین در کابل بارها خنثی گردید‪ .‬وی درسال ‪ 1367‬از توطئۀ که برای قتل او توسط صمد پاچا‬ ‫از سران ملیشیای حکومت داکتر نجیب الله در خواجۀ غار ریخته شده بود جان سالم برد‪ .‬او همچنان‬ ‫در قوس ‪ 1371‬از آتش کالشینکوف یکی ازملیشه های جنرال عبدالرشید دوستم در وزیر اکبرخان‬ ‫کابـل کـه مـورد شناسـایی قرارگرفت‪ ،‬نجات یافت‪ .‬و چرخبال حامـل او در خـزان ‪ 1373‬در حالی از‬

‫تعقیب و راکت باران هوا پیماهای بم افگن و شـکاری عبدالرشـید دوسـتم در ولسوالی نهرین سالم‬ ‫باقی ماند که دو فروند چرخبال همراه او توسـط آتش جنگنده های دوسـتم نابود شـدند‪ .‬اما در تمام‬ ‫این سـالها و در تمام تالش ها و نقشـه هایی که برای قتل مسـعود انجام یافت‪ ،‬طرح ترور و حذف‬ ‫فزیکی او با حملۀ انتحاری به میان نیامد‪ .‬تا آنکه سازمان تروریستی القاعده مرتکب این جنایت شد‪).‬‬ ‫انجنیر محمد عارف سروری مسئول كمیته اطالعات شورای نظار و معاون ریاست عمومی امنیت‬ ‫ملی در دولت مجاهدین‪ ،‬در صفحه ‪ ٦‬كتاب (‪٩‬و ‪ ١١‬سـپتامبر) مینویسـد‪( :‬در بین سـالهای (‪-١٣٧١‬‬ ‫‪ )١٣٧٥‬یعنی دوران حكومت مجاهدین‪ ،‬حمالت تروریستی بیشماری از جانب استخبارات پاكستان‬ ‫آی اس آی‪ ،‬اطالعات حزب اسلامی حكمتیار و گروپ های مسـتقل عرب و پاكسـتانی كه متحد‬ ‫با حكمتیار در جنوب كشور بودند‪ ،‬علیه احمد شاه مسعود شهید متصور و قابل بیش بینی بود‪ ،‬شاید‬ ‫بطور تخمین گفته میتوانم كه طی این مدت‪ ،‬حدود ‪ ٥٠‬نوع حمله تروریستی علیه احمد شاه مسعود‪،‬‬ ‫طراحی و در حال اجراء بود كه از تمام آنها جلوگیری بعمل آمده بود‪).‬‬ ‫در دوران مقاومت به شدت و تعداد این دسایس افزوده شده‪ ،‬فشار جنگ‪ ،‬ضرورت حضور رهبری‬ ‫در صحنه‪ ،‬متحدین غیر قابل اعتماد‪ ،‬دسـت بدسـت شـدن مناطق و تسلیم شدن افراد دو طرف به‬ ‫یكدیگر‪ ،‬زمینه های مناسب و مساعدی برای انجام این گونه اعمال پنداشته میشد‪.‬‬ ‫و اما پیش زمینه سوء قصد اخیر‪...‬‬ ‫به نقل از یكی از یاوران احمد شاه مسعود كه مصلحت نیست اسمی از وی برده شود‪ :‬استاد سیاف‬ ‫عضو شورای رهبری دولت اسالمی و یكی از سران جبهه متحد‪ ،‬در یكی از جلسات شورای رهبری‪،‬‬ ‫با انتقاد از عملكرد رهبران مجاهدین در قبال اعراب میگوید‪ :‬زمانی اعراب مدافع و حامی مجاهدین‬ ‫بود و حاال از طالبان‪ .‬تقصیر از خود ماست‪ ،‬به این رابطه ارزش قائل نشدیم‪ ،‬اعراب را از خود آزرده‬ ‫نمودیم و امروز طعم تلخ حمایت آنها را از طالبان می چشـیم‪ .‬هیچ وقت نخواسـتیم در كشـور های‬ ‫عربی كاری كنیم‪ ،‬طالبان و حامیان عرب آنها‪ ،‬چهره مارا به حد كافی در اذهان مردم و مطبوعات‬ ‫کشـور های عربی مخدوش نموده و می نماید‪ .‬باید اجازه دهیم‪ ،‬خبرنگاران روزنامه ها و تلویزیون‬ ‫های عربی به ساحات جبهه متحد‪ ،‬رفت و آمد كنند تا حقایق را منعكس نمایند‪ .‬نمیدانم این پیشنهاد‬ ‫از سر اخالص‪ ٬‬مصلحت اندیشی و لزومدید استاد سیاف در آن مقطع زمانی بود و یا انعكاس تلقینات‬ ‫و استدالل دوستان عرب استاد سیاف است كه گاه ناگاه با وی در تماس بودند و كوشیده اند‪ ،‬ازاین‬ ‫طریق برای نفوذ خائینانۀ شان بستر سازی نمایند‪ .‬همانگونه كه رد پای بعضی از آنها بعداً در طراحی‬ ‫توطئه علیه احمد شاه مسعود هویداست‪ .‬والله اعلم‪.‬‬ ‫من قصد داوری دراین مورد راندارم‪ ،‬اما آنچه پیآمد آن بود‪ ،‬حضور دو تن خبرنگار قالبی بود كه‬ ‫عامل ترور احمد شاه مسعود شد‪.‬‬ ‫انجنیر محمد عارف سروری مسئول اطالعات جبهه متحد در صفحه ‪ ١٥‬كتاب (‪ ٩‬و ‪ ١١‬سپتامبر)‬ ‫مینویسد‪( :‬من بدون اینكه در مورد این دو نفر عرب معلوماتی داشته باشم‪ ،‬در مورد مالقات آمرصاحب‬ ‫بـا آنهـا مخالفـت نموده برای آمر صاحب گفتم كه ضرور نیسـت با آنها در چنین شـرایطی مالقات‬ ‫نماید‪ ،‬زیرا تقریبًا پنج ماه قبل نیز به همین شكل‪ ،‬یك ژورنالیست عرب در ساحه جبهه متحد آمده‬ ‫بود كه باالی وی شك صورت گرفت و توسط افراد كوماندو به پنجشیر فرستاده شد‪ .‬بعد از تحقیقات‬ ‫آن عرب زندانی گردید‪.‬‬ ‫در اوج خود سـریها و لجام گسـیختكی های رژیم طالبان و برخورد قرون وسـطایی آنان با جهان‪،‬‬ ‫مردم افغانستان و بالخاصه با زنان‪ ،‬بینظیر بهتو صدر اعظم وقت پاكستان‪ ،‬در پاسخ به سؤال انتقاد‬ ‫آمیز خبرنگار شبكه سی ان ان‪ ،‬مبنی بر اینكه‪ ،‬چگونه ممكن است زن دموكراتی چون شما حامی پر‬ ‫وپا قرص گروهی باشید كه خشونت علیه زنان از اهداف اصلی آنهاست‪ ،‬صریحًا از مساعی مشترک‬ ‫یک ائتالف بین المللی در ایجاد طالبان پرده برداشته‪ ٬‬اظهار نمود كه طالبان با همکاری و در راستای‬ ‫منافع ملی پاكستان‪ ،‬عربستان سعودی‪ ،‬امریكا و انگلیس ایجاد شده است‪.‬‬ ‫متوقف شدن پیشروی طالبان در شمال كشور‪ ،‬گسترش و تقویت جزائر مقاومت در مناطق مختلف‪،‬‬ ‫ابتكارات سیاسـی و تحركات نظامی دیگر احمد شـاه مسـعود‪ ،‬طالبان و ائتالف ایرا كه آنان را برای‬ ‫پیشبرد جنگ نیابتی شان در افغانستان ایجاد نموده بودند نا امید میساخت‪.‬‬ ‫ـ طالبان بعد از تصرف کابل‪ ٬‬مسعود را تنها مزاحمی برای تسلط کامل امارت اسالمی شان بر کل‬ ‫افغانستان تلقی مینمودند‪.‬‬ ‫ـ پاكستان‪ ،‬مسعود را یگانه مانع در مسیر تحقق اهدافش چه در افغانستان و چه فراتر از افغانستان‬ ‫در آسیای میانه می پنداشت‪ .‬و سالها بود که برنامۀ حذف اورا روی دست داشت‪.‬‬ ‫ـ اسـامه و القاعـده کـه در صـدد وارد نمـودن ضربه بـه منافع امریکا در هر نقطه جهـان بود‪ ٬‬خوب‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪19 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫میشوند كه سرنوشت خود را با سرنوشت توده های عظیم مردم پیوند دهند‪.‬‬ ‫در مرحلۀ دوم‪ ،‬او یگانه فرماندهی از مجاهدین بود كه تا آخر در برابر جند شیطان و لشكر تحجر‪،‬‬ ‫تعصب و تریاك طالبان مقاومت كرد و توانست نه تنها افسانۀ شكست ناپذیری آنان را نادرست ثابت‬ ‫كند‪ ،‬بلكه امید حامیان شانرا كه تصور میكردند‪ ،‬با عدۀ اجیر و خودفروخته‪ ،‬میتوان سرنوشت ملتی را‬ ‫تغییر داد‪ ،‬به یأس مبدل نمود‪ .‬از این بابت‪ ،‬مردم و تاریخ ما مدیون مجاهدتها و رشادتهای صادقانه و‬ ‫مخلصانۀ او و همرزمان صدیق و باوفایش میباشد‪.‬‬ ‫طالبان پنج سال تمام‪ ،‬با حمایت مستقیم پاكستان‪ ،‬عربستان سعودی‪ ،‬كشور های حوزۀ خلیج و‬ ‫سكوت معنی دار امریكا و غرب بر قسمتهای وسیعی از خاك افغانستان مسلط شدند‪ .‬تنها نیرویی كه‬ ‫با امكانات اندك‪ ،‬در برابر آنها به مقاومت پرداخت‪ ،‬رزمنده گان تحت امر احمد شاه مسعود بود‪ .‬بعد‬ ‫از پنج سال درگیری و ایستاده گی در برابر خوارج نهروانی طالب‪ ،‬شبكۀ جهنمی القاعده و سازمان‬ ‫اسـتخباراتی مخوف آی اس آی پاكسـتان‪ ،‬سـرانجام مسعود در نهم سپتامبر ‪ ،٢٠٠١‬در اولین حمله‬ ‫انتحاری در افغانسـتان‪ ،‬بشـهادت رسـید‪ .‬دو روز بعد از شـهادت مسـعود‪ ،‬در ‪ ١١‬سپتامبر‪ ،‬برجهای دو‬ ‫قلوی تجارت جهانی‪ ،‬در روز روشن در برابر دیده گان مردم جهان‪ ،‬فروریخت‪ .‬امریكا‪ ،‬القاعده را متهم‬ ‫به سازماندهی این حمالت نمود و از رژیم طالبان‪ ،‬تقاضای تحویلدهی رهبران آن شبكه را به امریكا‬ ‫نمود‪ .‬با مخالفت طالبان‪ ،‬امریكا با كسب مشروعیت جهانی‪ ،‬با طرح نابودی القاعده و تضعیف طالبان‬ ‫به افغانستان لشكركشی نموده‪ ،‬در عرض چند روز معدود‪ ،‬طومار آن شجرۀ خبیثه را در هم پیچید‪.‬‬ ‫آگاهـان امـور سیاسـی حوادث ‪ ٩‬و ‪ ١١‬سـپتامبر را مرتبط بهم میداننـد‪ .‬علیرغم آنكه همواره مثلث‬ ‫القاعده‪ ،‬طالبان و آی اس آی پاكستان‪ ،‬متهم اصلی در سوء قصد علیه احمد شاه مسعود‪ ،‬قلمداد شده‬ ‫اند‪ ،‬اما هیچگاهی نه بشكل انفرادی و نه بطور دسته جمعی‪ ،‬نه با صراحت و نه تلویحًا‪ ،‬تائیدی از‬ ‫جانب آنان در زمینه صورت نگرفته‪.‬‬ ‫هر چند شهادت احمد شاه مسعود برای مردم افغانستان بسیار ناگوار و اسفناك بود اما عواقب آن در‬ ‫مقایسه با پیآمد و میزان تلفات حمالت ‪ ١١‬سپتامبر برای القاعده و امریکا پرمخاطره و سنگین نبود‪.‬‬ ‫اینكه چرا القاعده مسـئولیت ‪ ١١‬سـپتامبر را بعهده گرفت و ‪ ٩‬سـپتامبر را نه‪ ،‬بازگو كنندۀ دو حقیقت‬ ‫است‪.‬‬

‫یكـی اینكـه القاعـده بعنوان سـازمانی گسـترده و فراملیتی در جهان اسلام‪ ،‬با پایه هـای افراطی‬ ‫ایدیالوژیك‪ ،‬ظرفیت و توان پذیرش مسئولیت شهادت مجاهد كبیری چون احمد شاه مسعود را كه‬ ‫نقش قاطع و انكار ناپذیری در فروپاشـی شـوروی سـابق و اضمحالل اندیشۀ ضد خدایی ماركسیزم‬ ‫داشت در خود نمیدید‪ .‬فراموش نباید نمود كه القاعده‪ ،‬مشروعیت دینی و ایدیالوژیك اش را از اشتراك‬ ‫هر چند محدود وغرض آلود در جهاد افغانستان كسب نمود كه مسعود چهرۀ درخشان آن محسوب‬ ‫میشود‪ .‬چنانچه خانم شیخ عبدالله عزام بنیانگذار و رهبر معنوی شبكۀ كه بعد ها به القاعده مسمی‬ ‫گردید در مصاحبۀ گفت‪ :‬شهادت مسعود لكۀ ننگی بر دامان القاعده است‪.‬‬ ‫دوم اینكـه‪ ،‬احتمـا ً‬ ‫ال دسـت هـای مرمـوزی فراتر از القاعـده درین قضیه ذیدخل بوده اسـت‪ ،‬كه با‬ ‫پوشش القاعده در پی مخدوش نمودن هویت اعتقادی مسعود بزرگ بوده وهستند‪ .‬زیرا برخی‪ ،‬سوء‬ ‫قصد علیه مسعود را برنامه بسیار پیچیدۀ میدانند كه در توان القاعده نمی گنجد‪ .‬واینكه بهر دلیل غیر‬ ‫ملموسی در این مدت ‪ ١٣‬سال از پیگیری پرونده ی وی جلوگیری بعمل آمده‪ ،‬این گمان را تقویت‬ ‫می نماید‪.‬‬ ‫دولت افغانستان علیرغم آنكه لقب قهرمان ملی را به شهید مسعود اعطاء نمود و هر ساله با مراسم‬ ‫شانداری از سال روز شهادتش تجلیل بعمل می آرند‪ ،‬تا اكنون هیچگونه اقدامی در راستای شناسایی‬ ‫و بـه پنجـۀ قانـون سـپردن عاملین قتل وی انجام نداده كه پیوسـته مورد انتقـاد و نكوهش فامیل و‬ ‫همرزمانش بوده است‪.‬‬ ‫سالهای اخیر مقاومت كه همزمان با سالهای اخیر زنده گی پر ثمر مسعود نیز بود‪ ،‬همراه با دشواری‬ ‫های فراوانی سپری میشد‪ .‬افزون بر مشكالت عدیدۀ دیگر‪ ،‬حضور گستردۀ افراد خارجی‪ ،‬مشتمل‬ ‫بر اعراب‪ ،‬نظامیان پاكستانی‪ ،‬چیچنی ها‪ ،‬ازبكها‪ ،‬پنجابی ها و اتباع سایر كشورها در خطوط جبهه‬ ‫جنگ بود‪ .‬چنانچه به گفتۀ انجنیر محمد عارف سروری مسئول بخش اطالعات جبهه متحد‪( :‬قب ً‬ ‫ال‬ ‫كه در خطوط جبهه طالبان‪ ،‬حدود ‪ ٥٠٠‬الی ‪ ١٠٠٠‬تن خارجی حضور داشت فع ً‬ ‫ال این تعداد به ‪٣٠٠٠‬‬ ‫الی ‪ ٥٠٠٠‬افزایش یافته بود)‪.‬‬ ‫اعراب تحت پوشش اسامه بن الدن‪ ،‬پایگاه ها وجبهات مستقل از طالبان را بطور گسترده رهبری‬ ‫و هدایت مینمودند‪ .‬اسامه میكوشید در مقابل فشارهای كه از ناحیه امریكا بر طالبان‪ ،‬مبنی بر حضور‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪18 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫احمـــدشـــاه مســـعود را‬ ‫كـــی به شـــهادت رســـاند؟‬ ‫ام تا با ارائه مطالبی مؤثق و مستند‪ ،‬اذهان را بطور‬ ‫احمـد شـاه مسـعود‪ ،‬رهبـر فقیـد مجاهدیـن به‬ ‫جدی تر به ضرورت و ارزش‪ ،‬شـفاف سـازی این‬ ‫ساعت ‪ ١٢:٢٠‬دقیقه روز ‪ ١٨‬سنبله ‪ ١٣٨٠‬در قریه‬ ‫توطئه بزرگ و پیچیده جلب نمایم‪ .‬مسلمًا تا این‬ ‫خواجه بهاء والدین والیت تخار‪ ،‬در یك سوء قصد‬ ‫حقیقت آشـكار نشـود‪ ،‬نه تنها زوایـای دیگری از‬ ‫انتحـاری‪ ،‬توسـط دوتن عرب كه خـودرا خبرنگار‬ ‫تاریـخ در پـردۀ ابهـام باقی خواهد مانـد‪ ،‬بلكه هر‬ ‫معرفی نموده بودند‪ ،‬به شهادت رسید‪.‬‬ ‫نـوع تجلیل از مقام و منزلت وی‪ ،‬نمایشـی بیش‬ ‫اینكه قاتلین احمد شـاه مسـعود كی هـا بودند؟‬ ‫نخواهد بود‪.‬‬ ‫توسـط چه كسـانی به این منظور استخداممحمد‬ ‫احمد شاه مسعود كی بود؟‬ ‫عارف منصوری شده بودند؟ چرا به این كار اقدام‬ ‫درطول تاریخ كمتر شـخصیتی را میتوان سراغ‬ ‫نمودند؟ و ده ها مورد دیگر‪ ،‬پرسش هایست كه از‬ ‫نمود كه بیشتر از نصف عمرش را در مبارزۀ دشوار‬ ‫آن روز تا حاال ذهن همه را بخود معطوف داشته‪،‬‬ ‫و نفسـگیر‪ ،‬بـرای مردم و كشـورش وقـف نموده‬ ‫و تـا هنـوز كه هنوز اسـت‪ ،‬از جانب هیچ مرجعی‪،‬‬ ‫باشـد‪ .‬و نامـش بـا تاریـخ كشـورش پیونـد خورده‬ ‫پاسـخ موجـه و قناعت بخش‪ ٬‬در ایـن زمینه ارائه‬ ‫باشـد‪ .‬او دو نیم دهه از عمرش را در مبارزه برای‬ ‫نگردیده است‪.‬‬ ‫دفاع از اسالم عزیز‪ ،‬آزادی‪ ،‬استقالل‪ ،‬ارزش های‬ ‫زنده گی پر ثمر مسعود با همۀ فراز و نشیب اش‪،‬‬ ‫انسـانی و حفظ تمامیت ارضی كشـورش سـپری‬ ‫شفاف و بدون ابهام است‪ .‬اما آنچه در پردۀ اسرار‬ ‫نمود‪ .‬در این مدت همواره‪ ،‬مطرح ترین و كلیدی‬ ‫مانده‪ ٬‬مرگ اوست و اینکه هیچیک از دشمنانش‬ ‫تریـن چهره سیاسـی و نظامی افغانسـتان بـود‪.‬او‬ ‫مسـئولیت سـوء قصد علیه ویرا بعهده نگرفت بر‬ ‫فراتر از مرزبندیهای قومی‪ ،‬سمتی‪ ،‬زبانی و ابعاد‬ ‫پیچیده گی ابعاد آن میافزاید‪.‬‬ ‫مترادف آن اندیشید و عمل نمود‪ .‬مرزهای دوستی‬ ‫سؤالی مطرح میشود اینكه‪ ،‬روشن شدن هویت‬ ‫و دشمنی اش را منافع و مصالح علیای كشورش‬ ‫دست اندركاران اصلی این توطئه‪ ،‬چه دردی را دوا‬ ‫تعین مینمود‪ .‬و در این راستا چنان اوج گرفت كه‬ ‫میكند و كدام گرۀ را میگشاید؟‬ ‫بقول دوكتور چنگیز پهلـوان‪ ،‬محقق ایرانی‪ ،‬گاه‬ ‫این روز ها كه سـخن از ‪ ٩‬و ‪ ١١‬سـپتامبر است‪،‬‬ ‫جهـاد فقـط در نـام او خالصه میشـد‪ .‬تاریخ جهاد‬ ‫بیجـا نخواهـد بود در میـان صدها مقاله و مطلبی‬ ‫و مقاومـت ‪ ٣‬دهـه اخیر افغانسـتان‪ ،‬ازهـر زاویه و‬ ‫كه در تائید و رد شخصیت مسعود توسط دوستان‬ ‫منظری كه رقم زده شود‪ ،‬بدون ذكر نام و كارنامه‬ ‫ودشـمنانش ارائـه میشـود‪ ،‬وهر یك بـه نحوی به‬ ‫های مسعود‪ ،‬ناقص و ناتمام است‪.‬‬ ‫كتمان حقیقت و مخدوش نمودن سیمای واقعی‬ ‫مسعود مبارزات اسالمی و آزادی خواهانه اش‬ ‫ی‬ ‫نوشته شده توسط محمد عارف منصور ‬ ‫او میپردازنـد‪ .‬دوسـتانش چنان در دوسـتی با او ره‬ ‫را‪ ،‬ابتـدا در چوكات نهضت اسلامی افغانسـتان‬ ‫افراط میپیمایند‪ ،‬كه از وی شخصیتی غیر واقعی‬ ‫آغاز نمود‪ ،‬اما دیری نپائید كه بنابر اختالف نظر‬ ‫و الگویـی غیـر عملی ارائه میدهند‪ ،‬و دشـمنانش‬ ‫چنـان غیـر منصفانـه در مـوردش قضاوت می نمایند كه هیچیك از نقاط بارز شـخصیت و عملكرد با سایر رهبران آن جریان‪ ،‬راه خودرا برگزیده و مستقالنه عمل نمود‪.‬‬ ‫بدون شـك احمد شـاه مسـعود از جمله فرماندهان افسـانوی مجاهدین در دهه هشـتاد میالدی‪،‬‬ ‫درخشانش را بحساب نمی آرند‪ .‬میخواهم مطالبی را بطور شفاف‪ ،‬جدی و مستند محضر خواننده‬ ‫علیه تهاجمات وسیع و سهمگین ارتش سرخ شوروی سابق محسوب میشد كه قسمتهای وسیعی‬ ‫گان عرضه دارم‪.‬‬ ‫همانگونه كه شخصیت مسعود‪ ،‬اكنون به تاریخ پیوسته‪ ،‬مسلمًا كارنامه هایش بخشی از تاریخ از مناطق شـمال و شمالشـرق افغانسـتان را در كنترول خود داشت‪ .‬او با ایستاده گی در برابر هشت‬ ‫معاصر كشـور را احتوا می نماید‪ .‬درك درسـت و واقعبینانه‪ ،‬از اندیشـه و عملكرد او‪ ،‬زمینۀ شـناخت حملۀ تمام عیار ارتش سرخ بمثابۀ ستارۀ درخشانی در آسمان جهاد ملت مسلمان افغانستان درخشید‪.‬‬ ‫دقیق‪ ،‬از وقایع و رویداد های آن مقطعی ازتاریخ رامیسر میسازد که مسعود در آن نقش ایفاء نموده‪ .‬با درایت و تدبیر بینظیر‪ ،‬عسـاكر مجرب و ارتش مجهز ابر قدرت شـوروی وقت را چنان در پیچ و‬ ‫عدۀ بر مبنای این نظریه كه‪ ،‬تاریخ كارنامۀ شخصیت های بزرگ است‪ ،‬شهادت مسعود را پایان یك خم دره های هند وكش زمینگیر نمود كه از سوی آگاهان و كارشناسان امور نظامی جهان القاب‬ ‫مرحله سیاسی و بعد از وی را هم‪ ،‬صفحۀ دیگری از تاریخ معاصر كشور پنداشته مرگ وی را نقطۀ سـتودنی ای بوی تعلق گرفت‪ .‬در حالیكه سـایر رهبران نهضت اسلامی‪ ،‬زنده گی رام وآرام را در‬ ‫زیر چتر پاكسـتان اختیار نموده بودند‪ ،‬او پیوسـته در سـنگر خونین جهاد بسـر برد و همۀ سختیها و‬ ‫عطفی دراین مرحله از تاریخ میدانند‪.‬‬ ‫بعنوان نویسندۀ این سطور‪ ٬‬به هیچوجه ادعای پاسخگویی‪ ،‬به این سؤال را ندارم‪ ،‬بلكه كوشیده دشواریهای دوران جنگ را در كنار مردمش تحمل نمود‪ .‬شخصیت هایی در حافظۀ تاریخ ماندگار‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫سیاسیون ادبیات بدی استفاده می‌کنند‬

‫ فریدون آژند‬‫بروم–نـروم گلبدین حکمتیار به آغوش حاکمیت فعلی در چند‬ ‫مـاه گذشـته حـرف و حدیث‌هـای فراوانـی داشـت‪ .‬عـده‌ای فکـر‬ ‫می‌کردنـد کـه با آمدن حکمتیار با توافق سیاسـی‪ ،‬فشـار امنیتی‬ ‫موجود بر حکومت کاهش می‌یابد‪ .‬زیرا به عقیده این عده‪ ،‬بخشی‬ ‫از نیرو‌های طالبان مربوط به حزب اسالمی بودند که به صفوف‬ ‫طالبان پیوسته بودند و حاال با آمدن حکمتیار در کنار نظام جدید‪،‬‬ ‫آنان نیز دست از جنگ کشیده و از صفوف طالبان دور می‌شوند‪.‬‬ ‫عـده‌ای نیـز توافق سیاسـی بـا حکمتیـار را بیهـوده و به‌دردنخور‬ ‫می‌دانسـتند‪ ،‬زیـرا به عقیـده‌ی آنان حکمتیار دیگـر یک مهره‌ی‬ ‫سوخته بود که حتا به درد سازمان استخباراتی پاکستان یا ایران‬ ‫نیز نمی‌خورد‪ .‬به عقیده این عده‪ ،‬کسانی که قبل از طالب‌شدن در‬ ‫حزب اسلامی بودند‪ ،‬حاال با عوض‌شـدن مسیر رهبر سابقه‌شان‬ ‫بعید بود که از صفوف طالبان جدا شوند‪.‬‬ ‫بـا این حال پس از توافق سیاسـی و حضـور حکمتیار در کابل‪،‬‬ ‫خیلی‌هـا که در مقابل عمل انجام شـده قـرار گرفته بودند به این‬ ‫دل خوش کردند که آقای حکمتیار حداقل در زیر چتر دموکراسی‬ ‫قرار خواهد گرفت و مجبور اسـت از قانون اساسـی پیروی کند‪،‬‬

‫‪17 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫خـــبــری‬

‫امـا سـخنرانی‌های متعـدد و پـر تناقـض حکمتیـار و پـس از آن‬ ‫واکنش‌های دیگر سیاسـت‌مداران در قبال سـخنان او‪ ،‬نشان داد‬ ‫که خوش‌بینی نسبت به تغییر تفکر رهبران جهادی و تبدیل شدن‬ ‫آنان به شـهروندان متعهد به قانون تا حدی نادرسـت بوده اسـت‪.‬‬ ‫آقای حکمتیار از زمان حضورش در کابل داد سخن را چنان می‌داد‬ ‫که گویی او فاتح نبرد در افغانستان است یا هم فرد با صالحیتی در‬ ‫نظام‪ .‬او گاه از عدم تحمل بعضی برخورد‌ها یا بعضی دیدگاه‌های‬ ‫شهروندان افغانستان یا هم سیاست‌مداران افغانستان یاد می‌کرد‪.‬‬ ‫طوری که گویی او می‌تواند جلو دیدگاه‌های مردم یا هم رفتارهای‬ ‫سیاست‌مداران را بگیرد‪ .‬گاهی هم در قد و قواره یک زبان‌شناس‪،‬‬ ‫حـوزه زبان‌شناسـی را بـه نقدهـای عجیـب و گنـگ و نامفهـوم‬ ‫می‌کشـاند و بـه گویش‌هـای مـردم ایـراد می‌گرفت‪ ،‬امـا بدترین‬ ‫برخورد آقای حکمتیار را می‌توان در نقد و تحلیل شخصیت‌های‬ ‫سیاسـی افغانسـتان دانسـت‪ .‬او با بدترین و سـخیف‌ترین ادبیات‬ ‫زبانی به توهین و تحقیر و اتهام‌بندی به رهبران و سیاست‌مداران‬ ‫گذشـته‌ی افغانسـتان پرداخـت و آنـان را به مراجع و کشـور‌های‬ ‫خارجی متخاصم با افغانستان وابسته دانست‪ .‬در چنین وضعیتی‬ ‫بود که سیاست‌مداران فعلی افغان که تیغه‌ی توهین حکمتیار به‬ ‫سوی آنان بود‪ ،‬دست به واکنش زدند و متأسفانه ادبیاتی که آنان‬ ‫نیز اسـتفاده کردند دسـت کمی از ادبیات آقای حکمتیار نداشت‪.‬‬ ‫غارنشـین‪ ،‬جاسوس و مزدور اجنبی خواندن هم‌دیگر جز این که‬ ‫خود سیاسـت‌مداران ما را حقیر نشان دهد‪ ،‬کاری دیگر نمی‌کند‪.‬‬ ‫یکی از ارکان اصلی حوزه‌ی سیاست‪ ،‬رقابت میان رقیبان سیاسی‬ ‫اسـت‪ ،‬جـز در نظام‌های توتالیتر و تک‌حزبـی‪ ،‬به طور معمول در‬ ‫بیشـتر نظام‌های سیاسی‪ ،‬احزاب سیاسـی و چهره‌های سیاسی‪،‬‬ ‫رقیبان و مخالفان سیاسـت‌ها و دیدگاه‌ها وجود دارند که به طور‬

‫معمول عمل‌کرد یکی دیگر را به بوته‌ی نقد می‌سپارند‪ .‬هر چند‬ ‫گاهـی در هـر جـای دنیـا می‌توان سـراغ این را گرفـت که گاهی‬ ‫سیاسـت‌مداران بـه شـخصیت‌های هم‌دیگـر نیز بتازنـد و آنان را‬ ‫نقد کنند‪ ،‬ولی هیچ گاهی این مخالفت‌ها وارد حوزه‌ی توهین و‬ ‫تحقیر و استفاده از ادبیات پوچ سیاسی نرسیده است‪ .‬اما متأسفانه‬ ‫در افغانسـتان این مسـأله کام ً‬ ‫ال برعکس اسـت‪ .‬سیاسـت‌مداران‬ ‫به طور سیسـتماتیک بیشـتر از هر چیزی به شـخصیت‪ ،‬حوزه‌ی‬ ‫خانواده‌گی و حریم شخصی هم‌دیگر هجوم می‌برند و با بدترین‬ ‫ادبیات سیاسی هم‌دیگر را مورد نکوهش و سرزنش قرار می‌دهند‪.‬‬ ‫این مسأله باعث می‌شود که در قدم نخست پرستیژ سیاسی این‬ ‫افراد به شدت در نزد افکار عامه کوچک و خوار شود و در قدم دوم‬ ‫اعتماد مردم نسبت به این سیاست‌مداران کام ً‬ ‫ال سلب شود‪.‬‬ ‫ادبیاتی که سیاست‌مداران ما در قبال هم‌دیگر استفاده می‌کنند‪،‬‬ ‫بدترین شـکل ادبیات سیاسـی است‪ .‬سیاسـت‌مداران ما بدون در‬ ‫نظر گرفتن عواقب استفاده از این گونه ادبیات سیاسی خود را در‬ ‫افکار عمومی به شـدت کوچک می‌سـازند‪ .‬البته نمی‌توان از این‬ ‫مسأله چشم‌پوشی کرد که بخش عمده‌ای از سیاست‌مداران ما در‬ ‫افکار عمومی به اندازه کافی بی‌ارزش شده‌اند‪ .‬زیرا سیاست‌مداران‬ ‫زیادی در افغانستان در طول حیات سیاسی‌شان به تنها چیزی که‬ ‫فکر کرده‌اند‪ ،‬منافع شـخصی خودشـان بوده و دسـت تعدادی از‬ ‫سیاست‌مداران ما در جنایت‌ها و خالف‌ورزی‌های زیادی آغشته‬ ‫است‪ .‬با این حال حتا اگر ما می‌دانیم که سیاست‌مداری در لجن‬ ‫جنایـت و فسـاد و غیـره آغشـته اسـت‪ ،‬نبایـد از ادبیـات سیاسـی‬ ‫کوچه بازاری و غیر اخالقی استفاده کنیم‪ .‬این مسأله جز این که‬ ‫نشان دهد سیاست‌مداران ما ادبیات سیاسی درستی ندارند کاری‬ ‫دیگری نمی‌کند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪16 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫خــبــری‬

‫جغرافیای افغانستان مهم تر از‬ ‫طالبان و دولت کابل است‬

‫با پاکستان یک طرفه کنید‬

‫ترجمه سخنان ترمپ‪:‬‬

‫جنگ قصد ًا به بن بست کشیده شده‪ ،‬دریک وجبی شکست است‪.‬‬ ‫شرط فرار از شکست‪ ،‬ادامه بن بست است تا تغییراتی دردیگر جا ها به‬ ‫خاطر یک معامله وجود بیاید‪.‬‬ ‫استراتیژی جدید دونالد ترمپ در بارۀ افغانستان‪ ،‬تکرار نا مشخص تر موضع گیری های‬ ‫نوسانی قبلی است‪ .‬فشردۀ این اعالم موضع‪ ،‬همانا ادامه بن بست درجنگ و کشاکش منطقه‬ ‫ای درحـوزه افغانسـتان اسـت‪« .‬حفظ جنگ» همراه با انتظار‪ ،‬ویـژه گی اصلی موضع گیری‬ ‫جدید است‪ .‬ترجمه استراتیژی ترمپ این است که افغانستان مهم تر از آن است که اختیارش‬ ‫به دسـت طالب یا دولت باشـد وامریکا به آسـانی حاضر نیست این امتیاز را با روسیه و ایران‬ ‫تقسیم کند‪ .‬تقسیم محال مطلق نیست؛ مشروط براین که درتقسیمات دیگر جا ها از جمله‬ ‫سوریه‪ ،‬عراق و اکرائین‪ ،‬استحقاق درخور امریکا درنظر گرفته شود‪.‬‬ ‫نکته تازه در فرمایشـات ترمپ‪ ،‬طفره رفتن از مصالحه با طالبان اسـت‪ .‬این رویکرد بی‬ ‫تردید‪ ،‬تابع تغییرات جوی جنگ و معامله با پاکسـتان اسـت و احتمال از سـرگیری سـریال‬ ‫مذاکره با «طالبان افغان» دو باره از سرگرفته شود‪.‬‬ ‫ترمپ فعلن مثل سلف خود نسخه ضرورت اجتناب ناپذیر مذاکره با طالبان را دربغل جیب‬ ‫گذاشته است‪ .‬شاید به این علت که پاکستان حق ملکیت نیابتی طالبان به امریکا را به روسیه‬ ‫و ایران فروخته و امتیاز گرفته اسـت‪ .‬بازخرید آن هزینه بردار اسـت و ترمپ تاجر‪ ،‬حاضر به‬ ‫خراجی نیست‪.‬‬ ‫سربسته ماندن اعزام قوای بیشتر به افغانستان‪ ،‬کدام حکمت خاص ندارد‪ .‬از واکنش شدید‬ ‫و حتمی روسیه حساب برده است و اضافه برآن‪ ،‬قوای چهار هزار نفری درجنگ افغانستان‬ ‫هیچ دسـت آوردی دندان بگیر نمی تواند به وجود آورد‪ .‬امریکا می توانسـت زمانی که یک‬ ‫صد هزار سرباز به افغانستان فرستاده بود‪ ،‬با هرکسی بجنگد؛ اما نجنگید و پاکستان دریک‬ ‫سـازش نا نوشـته‪ ،‬دونیم هزار عسـکر خارجی را هم به هالکت رسـاند‪ .‬اما ظاهرن ماندن در‬ ‫افغانستان به از دست دادن جان هزاران سرباز می ارزید‪ .‬این که می گویند ‪ 700‬میلیارد دالر‬ ‫درافغانستان خرج شده‪ ،‬از دروغ های تاریخ است‪ .‬حاال نیز سخنان ترمپ صدای خالی مثل‬ ‫همان «مادربمب ها» است و اصلن معلوم نیست امریکا با کدام نیرو درافغانستان می جنگد‪.‬‬ ‫اگر می جنگید‪ ،‬ظرف هفده سال‪ ،‬ازشمال تا جنوب‪ ،‬از شرق تا غرب‪ ،‬یک طالب وتروریست‬ ‫گشت و گذار کرده نمی توانست‪ .‬بعد ازین هم هیچ ثبوتی وجود ندارد که امریکا علیه کدام‬ ‫گروه تروریستی چرا می جنگد و چرا نخواهد جنگید‪.‬‬ ‫آن چه به افغانستان ربط می گیرد‪ ،‬تنها پرداخت هزینه جنگ نیابتی به اردوی ملی و پلیس‬ ‫کافی نیست‪ .‬درگفتار ترمپ مصالح و منافع افغانستان‪ ،‬غایب بود‪.‬‬

‫یک هیأت از سـناتوران امریکایی به ریاسـت جان مک‌کین که از اسلام‌آباد دیدن کرده بود‪،‬‬ ‫حـاال در کابـل بـه سـر می‌برد‪ .‬این سـناتوران با بلندپایـه‌گان حکومتی از جملـه رییس جمهور و‬ ‫رییس اجرایی مالقات کردند‪ .‬از آن جایی که اداره‌ی ترامپ برای افغانستان استراتژی می‌سازد‪،‬‬ ‫گفت‌وگوهای این سناتوران با سران دولت افغانستان‪ ،‬اهمیت زیادی دارد‪ .‬قرار است اداره‌ی آقای‬ ‫ترامپ‪ ،‬برای بازپس‌گیری ابتکار در میدان نبرد‪ ،‬به شمار نیروهای امریکایی در افغانستان بیفزاید‪.‬‬ ‫ایـن نیروهـا‪ ،‬قـوای امنیتی افغانسـتان را در سـطح قـول اردو‪ ،‬فرقه‪ ،‬لوا و حتا کندک مشـورت‬ ‫خواهند داد تا در میدان نبرد حرفه‌ای‌تر عمل کنند‪ .‬هدف این است که قوای امنیتی افغانستان‪،‬‬ ‫شـکل تهاجمی اختیار کند‪ ،‬اما در کنار این‪ ،‬اداره رییس جمهور ترامپ باید مشـکل پاکسـتان را‬ ‫جدی بگیرد‪ .‬طالبان برای جنگ در افغانستان نیاز به یک پشت جبهه و عقبه‌ی استراتژیک دارند‪.‬‬ ‫سراسر قلمرو پاکستان از مناطق قبایلی گرفته تا شهر بندری کراچی‪ ،‬عقبه‌ی راهبردی طالبان‬ ‫است‪ .‬نهاد‌های رسمی و غیر رسمی پاکستان از طالبان حمایت می‌کنند‪ .‬در گزارش وزارت دفاع‬ ‫امریکا به وضوح آمده است که رهبری و پایگاه‌های طالبان در پاکستان‌اند‪.‬‬ ‫ایاالت متحده و مجموع دنیای غرب باید با پاکستان یک‌طرفه کنند‪ .‬کشورهایی که بازی بزرگ‬ ‫مبارزه با تروریسـم را در افغانسـتان به دوش دارند و از نیروهای امنیتی ما حمایت اسـتراتژیک‬ ‫می‌کنند‪ ،‬باید با اسالم‌آباد بسیار واضح گپ بزنند‪ .‬هدف ما این نیست که کشورهای عضو ناتو‪،‬‬ ‫پاکستان را بمباردمان هسته‌ای کنند‪ ،‬منظور ما این است که کشورهای عضو ناتو بسیار واضح‬ ‫به پاکسـتان بگویند که باید به حمایتش از گروه‌هایی ضد دولتی در افغانسـتان پایان دهد‪ .‬باید‬ ‫قلمرو و امکاناتش را در اختیار این گروه‌ها نگذارد‪ .‬کشورهای عضو ناتو باید کمک‌های مالی خود‬ ‫را به پاکسـتان متوقف کنند‪ .‬این کشـورها هم‌چنان می‌توانند در باره‌ی روابط ارتش پاکسـتان با‬ ‫تروریستی ض ِد افغانستان‪ ،‬افشاگری کنند‪.‬‬ ‫گروه‌های‬ ‫ِ‬ ‫قطع کمک‌های مالی و افشـاگری در مورد روابط پاکسـتان با گروه‌های ضد دولت افغانسـتان‪،‬‬ ‫فشـار شـدیدی بر اسلام‌آباد و جنراالن پاکستانی اعمال خواهد کرد‪ .‬این امر سبب خواهد شد تا‬ ‫آنان در سیاست امنیتی هندمحور خود در قبال افغانستان تجدید نظر کنند‪ .‬کشورهای عضو ناتو‪،‬‬ ‫کشورهای منطقه و حتا خود پاکستانی‌ها هم می‌دانند که افغانستان‪ ،‬نه قصد جهان‌گشایی دارد‪،‬‬ ‫نه آجندای توسعه‌طلبانه‪ .‬هیچ تهدیدی جدی و استراتژیک از ناحیه‌ی افغانستان‪ ،‬متوجه پاکستان‬ ‫نیست‪ .‬پاکستان هر نوع نگرانی‌ای که از ناحیه‌ی افغانستان دارد‪ ،‬باید بسیار شفاف و واضح آن‬ ‫را با کابل مطرح کند‪ .‬کشـورهایی که بار اصلی مبارزه با تروریسـم را به دوش دارند‪ ،‬نباید اجازه‬ ‫بدهند که پاکسـتان برای پاسـخ‌گویی به نگرانی‌های واهی خود‪ ،‬قلمرو‪ ،‬منابع و امکاناتش را در‬ ‫جوان افغانسـتان و برپایی یک‬ ‫اختیار گروه‌های قرار دهد که هدف‌شـان سـرنگونی دموکراسـی ِ‬ ‫امارت ایدیولوژیک است‪.‬‬ ‫گزارش‌های رسانه‌ای حاکی است که اداره‌ی ترامپ در نظر دارد سیاست ایاالت متحده در قبال‬ ‫پاکسـتان را تغییر دهد و به صورت جدی از اسلام‌آباد و جنرال‌های پاکسـتانی بخواهد تا در امر‬ ‫مبارزه با تروریسم و امن‌سازی افغانستان با جامعه‌ی جهانی همکاری کنند‪ .‬این سیاست زمانی‬ ‫موفق می‌شـود که ایاالت متحده از اهرم‌های فشـاری که در اختیار دارد‪ ،‬علیه پاکستان استفاده‬ ‫کند‪ .‬خواست مردم و دولت افغانستان نیز همین است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫جمیعت و شورای نظاراز‬ ‫هرجهت حکمتیار را در‬ ‫حالت حبس خانه گی اعالم‬ ‫ناشده قرار داده است‬

‫شـیخ السـفرای امریکا درکابل به فعالیت های پیشـگیرانه اش‬ ‫افزوده اسـت‪ .‬او بین اتمر و شـورای نجات دست به وساطت زده و‬ ‫ازین قرار احتمال یک سـازش و تقسـیم دو باره قدرت وجود دارد‪.‬‬ ‫هرگاه نشانه هایی از یک همسویی ( هرچند موقتی) تازه بین ارگ‬ ‫و ضد ارگ آشکار شود‪ ،‬گلبدین حکمتیار در الک یک انزوای به‬ ‫مراتب نفس گیر تر محبوس خواهد شد‪ .‬به نظر می رسد که همان‬ ‫غار نشینی برای حکمتیار به مراتب به صرفه بود تا آمدن رنجبار‬ ‫به کابل که به هیچ شاخه ای از میوه قدرت نمی تواند دست دراز‬ ‫کند‪ .‬جمیعت و شورای نظاراز هرجهت حکمتیار را در حالت حبس‬

‫‪15 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫خــبــری‬

‫نظامی پاکسـتان درفهرست سیاه نیسـت‪ .‬برای شان پول ندهید‪،‬‬ ‫جنگ عملیاتی را علیه شان تشدید کنید‪ ،‬بمباران شان کنید وتمام‬ ‫دنیا را علیه شـان بشـورانید‪ .‬دیده شـود که کدامیک ازین مسـایل‬ ‫اهم روی دست گرفته می شود‪ .‬شاید هیچ یکی‪ .‬پاکستان امریکا‬ ‫را شکست داده است‪.‬‬

‫خانه گی اعالم ناشده قرار داده است‪.‬‬ ‫واقعیت این است که جمیعت درزدوبندهای پیچیده برسر قدرت‬ ‫و پس وپیش رفتن های حوصله مندانه‪ ،‬نسبت به حزب اسالمی‬ ‫( نـوع حکمتیـار) چنـد گام جلو تر اسـت‪ .‬دلیلش این اسـت که ‪۲۵‬‬ ‫سـال بـه انحاء مختلـف در راس یا بدنه قدرت قرار داشـته اسـت‪.‬‬ ‫حکمتیار هیچ چانسـی برای حذف شـورای نظـار‪ -‬جمیعت ندارد‪.‬‬ ‫درخـوب تریـن حالت‪ ،‬وی به ‪ ۲۵‬سـال وقت وحوصله نیاز دارد که انگلیس باردیگر داستان کهنه «ریشه کن کردن»‬ ‫حکمتیار از هردو محروم است‪.‬‬ ‫لفظی طالبان را شروع کرد‬ ‫منابعی در دولت انگلیس اعالم کردند که این کشور در حمایت‬ ‫از افزایش سطح حضور نظامی آمریکا در افغانستان‪ ،‬به این کشور‬ ‫نیروی ویژه اعزام می کند‪.‬‬ ‫بـه نوشـته روزنامه دیلـی میل‪ ،‬دولت آمریکا اخیـرا اعالم کرده‬ ‫سـربازان بیشـتری را برای ریشـه کن کردن طالبان و گروه های‬ ‫مرتبط با آن در افغانستان مستقر می کند و به هم پیمانانش در ناتو‬ ‫نیز فشار آورده تا چنین رویه ای در پیش بگیرند‪.‬‬ ‫در ایـن میـان تـرزا می‪ ،‬نخسـت وزیـر انگلیس اعلام کرده که‬ ‫آماده استقرار نیروهای ویژه این کشور در منطقه است تا به کمک‬ ‫چرا خلیلزاد سراغ مالهیبت اهلل را نمی گیرد؟‬ ‫دکترخلیلزاد پس از اعالم اسـتراتیژی جدید ترمـپ‪ ،‬با ذوق زده نیروهای آمریکایی در افغانستان بپردازند‪.‬‬ ‫گـی خواسـتار درج حامیـان تروریسـت هـا در دولـت پاکسـتان در یکـی از مقامـات ارشـد دولت انگلیس به روزنامه سـاندی تایمز‬ ‫«فهرست سیاه» شده است‪ .‬مردم اکنون صاحب تجارب ارزنده اند‪ .‬گفت‪ :‬نیروهای ویژه انگلیس عنصر اصلی در نشان دادن ظرفیت‬ ‫فهرسـت سـیاه صرفن یک نام و یک لفاظی روزمره است‪ .‬ظریف و توانایی ارتش کشور در عملیات ویژه در کشوری چون افغانستان‬ ‫نظـر بایـد از خلیلزاد می پرسـید که چرا امریـکا حداقل مالهیبت به شمار می روند‪ .‬انگلیس ممکن است اقدامات نظامی ترامپ را‬ ‫الله را در فهرست سیاه نمی گنجاند؟ نیازی به گنجانیدن رهبران در افغانستان با پهپادهای نظامی و جنگنده هم تقویت کند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪14 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫خــبــری‬

‫بکش بکش طالبان و داعش در شرق ننگرهار‬

‫به گزارش آژانس خبری بین المللی‬ ‫محلـی افغانسـتان تصریـح کردنـد کـه ایـن دو سـرکرده گـروه‬ ‫تروریستی داعش در کشتار غیرنظامیان و افراد گروه طالبان نقش‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫بر اسـاس این گزارش‪ ،‬سـرکردگان گروه تروریستی داعش که‬ ‫در شهرسـتان «بتی‌کوت» توسط طالبان کشـته شدند‪« ،‬قادر» و‬ ‫«نصیر» نام دارند که قبل از این نیز غیرنظامیان و طالبان را هدف‬ ‫قرار داده بودند‪.‬‬ ‫«عطاللـ ‌ه خوگیانـی» سـخنگوی والـی ننگرهـار گفـت‪« :‬قادر»‬ ‫سرکرده گروه تروریستی داعش ده‌ها غیرنظامی و افراد طالبان را‬ ‫کشـته بود که در شهرستان «مومنددره» توسط طالبان بازداشت‬ ‫شده بود‪.‬‬ ‫وی در ادامه تصریح کرد‪ :‬سـرکردگان گروه تروریسـتی پس از‬ ‫ت توسـط طالبان در مهمند دره به شهرسـتان «بتی‌کوت»‬ ‫اسـار ‌‬ ‫منتقل شده و کشته شدند‪.‬‬ ‫ایـن موضـوع هنـوز از سـوی گـروه طالبـان تائید نشـده و گروه‬ ‫تروریستی داعش نیز واکنشی به آن نشان نداده است‪.‬‬ ‫پیش از این نیز گروه طالبان‪ ،‬یکی از بنیانگذاران گروه تروریستی‬ ‫داعش در والیت عمدتا شیعه‌نشین «غور» را هدف قرار دادند‪.‬‬ ‫س ریکوردر» نیز چندی قبل در گزارش خود با ابراز نگرانی‬ ‫«بیزن ‌‬ ‫از گسـترش فعالیت‌هـای افـراد وابسـته بـه داعش در افغانسـتان‬ ‫مدعی شده بود که تنها طالبان توان مبارزه با داعش در افغانستان‬ ‫را دارند‪.‬‬ ‫این در حالی است که طالبان و گروه تروریستی داعش بارها در‬ ‫والیت‌های مختلف افغانستان با یکدیگر درگیر شده‌اند‪.‬‬ ‫در عین حال نیروهای آمریکایی در شرق افغانستان به حمایت‬ ‫از داعش در مواجهه این گروه تروریستی با طالبان متهم هستند‪.‬‬ ‫سرکردگان طالب بازگشته از پاکستان در قندهار‬ ‫مستقر شده اند‬ ‫به گزارش آژانس خبری بین المللی‬ ‫جنرال عبدالرازق‪ ،‬در یک نشسـت خبری در کندهار گفت‪ ،‬در‬

‫میان مقامات پیشین طالب‪ ١٥ ،‬تن شان در زمان حکومت طالبان حمله‌های هوایی نیروهای امنیتی کشته شد‪.‬‬ ‫به حیث والی و مامورین عالیرتبه وزارت های خارجه و دفاع کار این مقا ‌م افزود که در این حمله دو هراس‌افگن وابسته به این‬ ‫فرمانده نیز کشته شدند‪.‬‬ ‫کرده اند‪.‬‬ ‫جنرال عبدالرازق‪ ،‬قوماندان امنیه والیت کندهار‪ ،‬می گوید ‪ :‬به‬ ‫اثر تالش سران اقوام والیات جنوبی به شمول کندهار‪ ،‬تعدادی از‬ ‫مقام های مهم پشین طالبان به والیات جنوبی افغانستان برگشته‬ ‫اند و با خانواده های شان “زندگی صلح آمیز” را به پیش می برند‪.‬‬ ‫جنرال عبدالرازق‪ ،‬در یک نشسـت خبری در کندهار گفت‪ ،‬در‬ ‫میان مقامات پیشین طالب‪ ١۵ ،‬تن شان در زمان حکومت طالبان‬ ‫به حیث والی و مامورین عالیرتبه وزارت های خارجه و دفاع کار‬ ‫کرده اند‪ .‬به گفتۀ آقای رازق در پروسه بازگشت مقام های پیشین‬ ‫طالبان به افغانستان‪ ،‬شورای عالی صلح هیچگونه نقش نداشته‪،‬‬ ‫بلکه این کار نتیجه کوشش های سران اقوام بوده است‪.‬‬ ‫فرماندۀ امنیۀکندهار از ذکر نام همۀ مقام های پیشین طالبان‬ ‫که از پاکستان به افغانستان برگشته اند‪ ،‬خود داری کرد‪ .‬اما گفت‬ ‫که در میان آنان یکی لطف الله آغا‪ ،‬معاون وزارت دفاع زمامداری مال شاه‌محمد و ‪ ۴‬طالب دیگر راه جهنم را اختیار‬ ‫طالبان‪ ،‬نیز شـامل اسـت‪.‬لطف الله آغا که خسر مالمنان اخوند‪ ،‬کردند‬ ‫برادر مال محمدعمر میباشد‪ ،‬زمانی هم قونسل طالبان در ایالت به گزارش آژانس خبری بین المللی‬ ‫مقامات امنیتی والیت قندهار افغانستان از کشته شدن یکی ار‬ ‫پنجاب پاکستان بود‪.‬‬ ‫قومانـدان امنیـه کندهار افزود کـه “او [لطف الله آغا]‪ ،‬و اسـتاد فرماندهان طالبان طی عملیات نیروهای امنیتی افغانستان در این‬ ‫ابراهیم و اشخاص دیگر مدتی در زندان پاکستان بسر برده اند‪”.‬‬ ‫بـه گفته جنـرال رازق‪ ،‬این اعضای پیشـین گـروه طالبان نمی‬ ‫خواهند بار دیگر دست به سالح ببرند‪ ،‬اما ترس دارند که مبادا “بار‬ ‫دیگر از طرف پاکستان با فریبکاری‪ ،‬باالی امریکا فروخته شوند‪”.‬‬ ‫جنرال رازق از ارایه جزییات بیشتر در مورد بازگشت مقام های‬ ‫پیشـین طالبـان خـودداری کـرد‪ ،‬اما تاکیـد کرد که تلاش برای‬ ‫برگشت سایر مقام های پیشین گروه طالبان افغان ادامه دارد‪.‬‬ ‫آقـای رازق همچنیـن گفت که برای کاهش نفوذ پاکسـتان بر‬ ‫افـراد وابسـته به گـروه طالبان و جلوگیری از گسـترش جنگ در‬ ‫افغانسـتان‪ ،‬برگشـت مقام های پیشـین طالبان به کشـور شـان‬ ‫والیت خبر دادند‪.‬‬ ‫“گزینۀ بهتر است”‪.‬‬ ‫دو ماه قبل در کندهار جلسه تحت نام “فریاد صلح” دایر گردید دفتر مطبوعاتی پایگاه ‪« ۲۰‬پامیر» امروز یکشنبه با انتشار خبری‬ ‫که در آن سران مردمی ‪ ١٣‬والیات جنوب‪ ،‬جنوب غربی و جنوب اعالم کرد که عملیات پاکسازی شهر «چهاردره» در والیت قندوز‬ ‫از وجود عناصر طالبان از روز گذشته آغاز شده است‪.‬‬ ‫شرقی افغانستان اشتراک کردند‪.‬‬ ‫اعضـای ایـن گردهمایـی خواهـان گفتگو ها میـان افغان های در ادامـه ایـن خبر همچنین آمده اسـت کـه نیروهای امنیتی و‬ ‫درگیـر جنـگ در جنوب کشـور شـدند‪ .‬آنان به صورت مشـخص دفاعی افغانسـتان در ‪ ۲۴‬سـاعت گذشـته پیشـروی خوبی در این‬ ‫پیشنهاد کردند تا برای مقام های پیشین طالبان منطقۀ امن ایجاد شـهر داشـته اند و چند روسـتا را از وجود تروریسـت ها پاکسازی‬ ‫کرده‌اند‪.‬‬ ‫گردد‪.‬‬ ‫بـر اسـاس جزئیـات در جریـان این عملیات‪« ،‬مال شـاه‌محمد»‬ ‫یکی از فرماندهان مشهور طالبان به همراه ‪ ۴‬طالب دیگر کشته‬ ‫قصاب طالبان در کندز کشته شد‬ ‫شده اند‪.‬‬ ‫به گزارش آژانس خبری بین المللی‬ ‫مقام‌های محلی کندز خبر داده‌اند که یک فرمانده ارشـد گروه پایگاه ‪ ۲۰‬پامیر همچنین تاکید کرد که در جریان این عملیات‬ ‫طالبـان در سـاحه‌ی دوکان باقی مربوط بـه قریه‌ی “خرکارهای” همچنان ‪ ۱۱‬پایگاه محکم و سرپوشیده طالبان نیز تخریب شده‬ ‫و روسـتاهای «شـیخ خیـل»‪« ،‬نیاخیل» و «بازی خیـل» از وجود‬ ‫ولسوالی چهار دره‌ی این والیت‪ ،‬کشته شده است‪.‬‬ ‫این مقام‌ها گفته‌اند که این فرمانده معراج نام داشت و معروف عناصر طالبان پاکسازی شده اند‪.‬‬ ‫بـه “قصـاب” بـود که دیروز‪ ،‬یکشـنبه پنجم سـنبله‪ ،‬در نتیجه‌ی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۰‬سنبله ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪13 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫سخن اول‬

‫مؤسس‪ :‬فاروق حفیظی‬ ‫ناشر‪ :‬شرکت افغان استار روابط عمومی‪ :‬فاروق حفیظی‬

‫■ مسئولیت مقاالت منتشره باخود نویسندگان است‪.‬‬ ‫■ نایاب در حک و اصالح مطالب با حفظ دیدگاه نویسنده‬ ‫آزاد است‪.‬‬ ‫■ نایاب هیچ مسؤلیتی در قبال آگهی ها ندارد‪.‬‬ ‫■ استفاده از طرح ها و دیزاین های نایاب منوط به‬ ‫اجازه کتبی است‪.‬‬ ‫■ آخرین فرصت برای تغییر آگهی ها تاریخ بیستم هر ماه‪.‬‬

‫پیـش از ایـن که دونالد ترامپ رئیـس جمهور ایاالت‬ ‫متحده امریکا استراتژی جدیدش برای جنگ افغانستان‬ ‫را اعالم کند‪ ،‬گمانه‌زنی‌های زیادی در این رابطه وجود‬ ‫داشـت و خـروج کامـل نیروهـای امریکایـی یکـی از‬ ‫احتماالت بود‪.‬‬ ‫دونالـد ترامـپ پیـش از ایـن که به ریاسـت جمهوری‬ ‫ایـاالت متحـده امریکا برسـد‪ ،‬در سـال ‪ ۲۰۱۳‬میالدی‬ ‫موضع خود در قبال افغانستان را روشن کرده بود‪ .‬او آن‬ ‫زمـان به وضاحت گفته بود که نیروهای امریکایی باید‬ ‫افغانستان را ترک کنند‪.‬‬

‫‪Tel: 416-803-2353‬‬

‫‪Fax: 1-888-676-9677‬‬ ‫‪Email: nayabafg@gmail.com‬‬ ‫‪Mailing Address: P.O.Box: 53141‬‬ ‫‪Thornhill, ON L3T 3C0‬‬ ‫‪Graphic & Design: Kheradmand‬‬ ‫‪www.khrd.ca‬‬

‫خبری ‬

‫اجتماعی ‬ ‫تاریخ و تمدن ‬

‫‪۳۵‬‬

‫روانشناسی ‬

‫داستان کوتاه ‪ -‬دنباله دار ‬ ‫صحت و سالمتی ‬

‫گردشگری و سیاحت ‬

‫‪۲۷‬‬ ‫‪۴۲‬‬

‫‪ ۴۶‬و ‪۴۴‬‬ ‫‪۴۸‬‬ ‫‪۵۰‬‬

‫مشوره های زناشویی ‬

‫‪۵۲‬‬

‫اسرار خانه داری ‬

‫‪۵۶‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما ‬

‫‪۶۴‬‬

‫شعر ‬

‫‪۶۸‬‬

‫آشپزی ‬

‫کودکان و والدین ‬ ‫جک و طنز ‬

‫جالب و خواندنی ‬

‫‪۵۴‬‬ ‫‪۶۱‬‬ ‫‪۶۶‬‬ ‫‪۷۰‬‬

‫تاریخی دنباله دار ‬

‫‪۷۶‬‬

‫فرهنگ و هنر ‬

‫‪۸۲‬‬

‫داستان دنباله دار ‬

‫‪۸۸‬‬

‫آرایش و زیبایی ‬

‫‪۹۹‬‬

‫گوناگون ‬ ‫حکایت ‬

‫رازهای موفقیت ‬

‫به او ارائه کرده بود‪:‬‬ ‫این روزنامه نوشـته اسـت که مک ماستر یک عکس‬ ‫سیاه سفید دختران مینی‌ژوپ پوش افغان را که مربوط‬ ‫به دهه ‪ ۷۰‬میالدی است‪ ،‬به ترامپ نشان داده و گفته‬ ‫اسـت که امیـدواری به تغییر وضعیت افغانسـتان وجود‬ ‫دارد‪ .‬به نوشـته این روزنامه‪ ،‬مک ماسـتر خواسته بود با‬ ‫این عکس به ترامپ نشان بدهد که در افغانستان زمانی‬ ‫ارزش‌های غربی وجود داشته و برقراری ثبات و امنیت‬ ‫این کشور ممکن است‪.‬‬ ‫اما ترامپ در هنگام معرفی استراتژی خود تاکید کرد‬

‫‪۱۴‬‬ ‫‪۱۸‬‬

‫ادبی ‬

‫تاثیر یک عکس تصمیم ترامپ به‬ ‫ماندن نیروها در افغانستان ؟‬

‫‪۷۸‬‬ ‫‪۸۶‬‬ ‫‪۹۵‬‬

‫بعد از شروع ریاست جمهوری نیز تا همین هفته کسی‬ ‫نمی‌دانست که ترامپ چه تصمیمی راجع به افغانستان‬ ‫خواهـد گرفـت و مشـاوران‌اش نیـز دچار اختلاف نظر‬ ‫بودند‪ .‬ستیف بنن‪ ،‬مشاور پیشین ترامپ خواستار سپردن‬ ‫جنگ افغانسـتان به شـرکت‌های خصوصی بود‪ .‬جیمز‬ ‫ماتیـس‪ ،‬وزیـر دفـاع و مک ماسـتر مشـاور امنیت ملی‬ ‫ترامپ خواستار ادامه حضور نیروهای امریکایی بودند‪.‬‬ ‫اما روزنامه واشـنگتن پسـت در گزارشی به شیوه‌های‬ ‫مشـاوران ترامپ برای جلب نظر او راجع به اسـتراتژی‬ ‫جنگ افغانستان پرداخته است‪.‬‬ ‫واشنگتن پست نوشته که مشاور ترامپ این عکس را‬

‫کـه بـه افغان‌ها دیکته نمی‌کند که چگونه زندگی کنند‬ ‫و چگونه بر جامعه پیچیده شـان حکومت کنند‪ .‬به این‬ ‫ترتیـب‪ ،‬اسـتراتژی او بیشـتر بر مسـایل نظامی تمرکز‬ ‫دارد و واضح سـاخت دیگر روی «ملت سـازی» تمرکز‬ ‫نمی‌کند‪.‬‬ ‫ایـن کـه ایـن عکـس سـیاه و سـفید چـه انـدازه بـر‬ ‫تصمیم‌گیـری ترامـپ در مـورد باقـی مانـدن نیروهای‬ ‫امریکایی در افغانسـتان تاثیر گذاشـته است‪ ،‬شاید تنها‬ ‫نـزد خـود رئیس جمهور روشـن باشـد‪ ،‬امـا واقعیت این‬ ‫است که شماری از مشاوران او ارزش این پیام را درک‬ ‫کرده و این عکس را سر میز رئیس جمهور رسانده اند‪.‬‬


12 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


11 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


10 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


9 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


8 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


7 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


6 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


5 Nayab Magazine - Vol 14 -# 160- September2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬-۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


4 Nayab Magazine -Vol 14 - #160 - September 2017-nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬- ۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


3 Nayab Magazine -Vol 14 - #160 - September 2017-nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬- ۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


2 Nayab Magazine -Vol 14 - #160 - September 2017-nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ سنبله‬- ۱۶۰ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫ماهنامه جامعه افغانهای کانادا‪ -‬تلفن‪۴۱۶-۸۰۳-۲۳۵۳ :‬‬

‫سال تاسیس‪ - ۲۰۰۳ :‬سال ‪ - ۱۴‬شماره ‪- ۱۶۰‬سنبله ‪۱۳۹۶‬‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.