Nayab Issue #161

Page 1

TEL: 416-803-2353

Afghan Monthly Magazine Since 2003

nayabafg@gmail.com

Vol 14 Issue 161 October 2017

Tel: 416-803-2353

email: nayabafg@gmail.com


115 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


114 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


113 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


112 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


111 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


110 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


109 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


108 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


107 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


106 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


105 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪104 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫شـد کـه دلکـش کدام جای بند شـده‪.‬خدا خیر کنـه‪ .‬صوب وخت‬ ‫خوریـگل از داش خلیفـه رمضـان یک دو تا پراته اَ َوسـی خریده‬ ‫پیش خانمگل امد ‪ .‬تازه خانمگل سرشـته چایه کده بود و زبیده‬ ‫لیلی ده بغلش سر دستر خوان شیشته بود و فیروزه چاینک چایه‬ ‫همرای پطنوس و پیاله ها اورد باد از سالمالیکی گفت خوریگل‬ ‫جان خوشویت دوستت داره که سر دستر خوان امدی و خوریگل‬ ‫دوتا پراته اوسی ره از داخل پاکت کشیده و گفت اینه اینیام پراته‬ ‫و زبیده صدا کد وای خاله جان داغ و گرم است و خوریگل گفت‬ ‫آدگـه تـازه از داش برامـده و حاجی صاحب از سـه دانه امد وصدا‬ ‫کد خوریگل جان نیم دگیت کجاست؟ الالغفور ماره چی کدی؟‬ ‫سلام حاجـی صاحـب خود شـما میفامین که بابـه یاقوب صوب‬ ‫وخت سر کار میره مام گفتم بیایم از خانمگلم و لیلی گک ما خبر‬ ‫بگیـرم و رو ی خـوده طـرف زبیـده کده گفت چطـور اس َخوش‬ ‫؟و زبیـده گفت تا حاال که شـکر خـوب اس‪.‬وده همی وقت داکتر‬ ‫سرور پایین امد و باد از سالمالیکی از مادرش پرسید چطور بودین‬ ‫َشـو مـادرش گفـت الحمد لله بچیم بیا یک پیالـه چای بخو اینه‬ ‫خوریگلت برت پراته اوسی اورده و داکتر یک تکه گرفت و گفت‬ ‫اوه داغ است همیدقه پخته شده و خوریگل گفت جان خاله از‬ ‫داش خلیفه رمضان همیطرف که میامدم گرفتم نوش جان تان‪.‬‬ ‫هنوز چایشه خالص نکده بود که هارن موتربلند شد داکتر به‬ ‫عجله یک دوتاشـپ کده گفت داکتر زلمی امد در همین لحظه‬ ‫فیـروزه گفـت بگویین بیاین چای بخورن خوب نیـس دم دروازه‬ ‫منتظر بانن سرور گفت نی او وخت چای خوده خورده میایه یکجا‬ ‫میریم شفاخانه و خدا حافظی کده از خانه برامد و زبیده از پشتش‬ ‫یک تکه پراته ره ده کاغذ پیچانده دم دروازه کوچه برد و به سرور‬

‫داد که ای ره بر داکتر صاحب بته که خانه نامدن‪.‬‬ ‫وقتی فیروزه دوباره برگشت چهره اش سرختر به نطر میرسید‬ ‫خوریگل وقتی ظرفهای چای را جمع میکردن نگاهی به فیروزه‬ ‫انداخته گفت جان خاله ظرفای دگه ره ده مطبخ بیار که شوشته‬ ‫شـوند که بر چاشـت بسـیار کار داریم و بطرف اشـپز خانه رفت‪.‬‬ ‫فیروزه به دنبالش امد و خوریگل از کومه ی فیروزه یک چندک‬ ‫گرفته گفت بچه ی مردمه خراب کدی همرای ای کارت فیروزه‬ ‫میخواسـت چیزی بگوید که من چـی کردم ؟که خوریگل گفت‬ ‫بشـی کـه مـه همرایـت گـپ میزنم و پرسـید نظرت سـر داکتر‬ ‫چیست؟ کدام داکتر ؟ فیروزه پرسید‪.‬خوریگل گفت جان خاله تو‬ ‫پیش مه شدی نه مه پیش تو! داکتر زلمیه میگم فیروزه سرش‬ ‫را پایان گرفته و از شرم گونه هایش سرخ شده بود فهمید که راز‬ ‫دلش فاش شده ‪.‬خوریگل اورا تنها گذاشت و رفت بطرف خانه ی‬ ‫سه دانه پیش خانمگل‪.‬نزدیکیهای دیگر بود که الالغفور رسید‬ ‫وسالم کده پیش خانمگل امد و گفت خوارو تکلیفا چطور است؟‬ ‫خانمگل گفت والله غفور جان شکر است یگان دفه از طرف َشو‬ ‫یگان درد میایه باز ارام میشه الال غفور گفت خوارو همی تغییر‬ ‫هوا از یکارا ره داره نام خدا ُست و ل ُغت هستی ناقی ماره وارخطا‬ ‫کده بودی و خوریگل وسـط حرفش دویده گفت که سـر حاجی‬ ‫صاحب یگان ناز ‪ ...‬دگه‪...‬و خنده کد خانمگل گفت ازما گذشت‬ ‫حـاال نوبـت شماسـت و ده همی وقـت فیروزه امـد کمی رنگش‬ ‫پریـده بـود الالغفـور پرسـید جان الال چـرا ایتو رنگـت پریده؟‬ ‫بطـرف خانـگل دیـده و گفـت خـوارو ای نازدانی مـاره چی کده؟‬ ‫خانمگل گفت والله نمیفامم نه درست نان میخوره نه َخو درست‬ ‫داره مچم که چی شدیشه !‬ ‫الالغفـور گفت جان الال بیا که‬ ‫پیـش داکتر ده شـفاخانه ببرمته و‬ ‫خانمگل گفـت آ والله غفور جان‬ ‫امشـو سـرور جان نوکریوال است‬ ‫یکدفه ببینه که چی شده ده همی‬ ‫گپ بودن که داکتر سـرور رسید ‪.‬‬ ‫الال غفـور گفـت اینـه داکتر جان‬ ‫عمـرت دراز اسـت یـادت کدیـم‪.‬‬ ‫خانمـگل گفت چطو بچیم امشـو‬ ‫نوکریـوال نبـودی؟ داکتـر سـرور‬ ‫گفـت بـودم امـا سـرم بسـیار درد‬ ‫میکنه دوشـو اسـت که نوکریوال‬ ‫هستم شـاید بیخوی باشـه داکتر‬ ‫زلمیـه گفتـم که عوض مه امشـو‬ ‫نوکـری بتـه مه صباشـو عوضش‬ ‫نوبتشـه کار میکنـم‪.‬ال ال غفـور‬ ‫گفـت مـه میخواسـتم فیـروزه ره‬ ‫پیشـت بیارم داکتر سـرور پرسـید‬ ‫چـرا خیـر باشـه؟ خانمـگل گفـت‬ ‫یگدفه ببینیش رنگش پریده چیز‬ ‫نمیخوره اینه ده ای گوشه افتاده‪.‬‬ ‫داکتـر سـرور پیـش امد و پرسـید‬ ‫فیـروزه ‪ .‬فیـروزه چـرا چـی شـده؟‬ ‫فیـروزه بـه سـختی جواب میـداد‪.‬‬ ‫الال غفـور گفـت داکتـر جـان مه‬

‫رفتـه گادی ره میـارم و از خانـه برامـد و چنـد دقیقه بـاد گادی ره‬ ‫پشـت دروازه اورد و فیروزه ره ده گادی شـانده همرای خوریگل‬ ‫بطرف شـفاخانه حرکت کردند‪.‬داکتر سـرور با ان حالی که داشت‬ ‫با انها رفت و دم دروازه ی شـفاخانه داکتر زلمی وارخطا پرسـید‬ ‫چی خبر اسـت سـرور جان؟ و با دیدن فیروزه رنگش سـفید شـد‬ ‫پرسـید چی گپ شـده سـرور جان؟سـرور گفت والله مه همیدقه‬ ‫خانه رسیدم دیدم ده یک گوشه افتاده نبضش خیلی ضعیف اس‬ ‫شـاید فشارش سقوط کرده باشـد‪.‬داکتر زلمی به خوریگل گفت‬ ‫خاله جان شما زیر بغلشه گرفته روی همی بستر شفاخانه بانین‬ ‫که اسـتراحت کنه مه فشارشـه میبینم‪.‬و شـروع کرد به معاینه و‬ ‫داکتر سرور روی چوکی نشسته با دودستش سرش را پچق میکد‬ ‫بعد از نیم ساعت داکتر زلمی به داکتر سرور گفت که فشارش‬ ‫تا اخر سـقوط کده باید سـیروم بتیمش‪ .‬خوب شد اوردنیش اگه‬ ‫نـی خـدا ناکده و بـا گلوی گرفته گفت ‪ ... .‬رفتـه بود ‪.‬داکتر زلمی‬ ‫گفت سرور جان تو برو خانه که وضع توام خوب نیس خاله جانم‬ ‫هسـتن نرسـا هسـتن ‪ .‬ری نزنیـن بر خاله جانـم چیزی نگویین‬ ‫فقط بگویین که معایناتش طول میکشه تا صوب‪.‬داکتر زلمی به‬ ‫دو تا نرس نوکریوال گفت که هر دو سات فشارشه چک کنن‪.‬‬ ‫و به خوریگل گفت خاله جان اگه شمام میرین برین اینجه نرسا‬ ‫هستن‪.‬خوریگل گفت نی جان خاله مه چطو ایره ایال بتم غفور‬ ‫جان میره خانه بر خانمگلم میگه مه اینجه هستم که تشویش‬ ‫نکنـه‪.‬الال غفور بـه خوریگل گفت رفته از کبابی چاریکاری یک‬ ‫دو خـوراک کبـاب برتان بیارم ؟ داکتر زلمی گفت نی غفور جان‬ ‫شفاخانه نان بر مریضا میتن اگه بر خاله خوریگلم میارین؟ بیارین‪.‬و‬ ‫الال غفـور خـدا حافظی کده برامد‪.‬از رای شـفاخانه یک دوپاکت‬ ‫میـوه همـرای خود گرفتـه امد پیش خانمگل که خبر فیـروزه ره‬ ‫برش بته دید که مادر داکتر زلمی شیشته و از خانمگل میپرسه‬ ‫چی گپ شده آخوار؟ خانمگل گفت والله نمیفامم یکدفه افتاد و‬ ‫بیحال شد مادر زلمی گفت وای خاک ده سر دشمنش خوشفاخانه‬ ‫چی کدن ؟ الال غفور گفت هیچتشویش نکنین داکتر زلمی برم‬ ‫گفت فشـارش سـقوط کده ماینه که خالص شد میاین بخیر مه‬ ‫خوریگله پیشش ماندیم خانمگل گفت خیر ببینی الال حاال کسی‬ ‫ره پیشش نمیمانن؟اگه شوه یکدفه برم ببینمش الال غفور گفت‬ ‫خوارو تو ده ای حالت تازه از شفاخانه امدی الزم نیست خوریگل‬ ‫هست مام ده بیرون شفاخانه هستم خدا عمرش بته داکتر زلمی‬ ‫هست تشویش نکنین‪ .‬مادر زلمی به خانمگل گفت خوارک فکر‬ ‫نکو مه همرای حاجی میریم خبرشـه گرفته اوالشـه برت میاریم‬ ‫هنـوز وخـت اسـت ال ال غفـور گفـت بی بی حاجی شـما تکلیف‬ ‫نکشـین ‪ .‬بـی بـی حاجـی گفت نی الال جان نمیشـه مـام دجای‬ ‫مادرش هسـتم دلم ارام نمیگیره تا نبینمش و بلند شـد ه گفت‬ ‫خوارک تشویش نکو خدا حافظش باشه مه برق واری میرم پس‬ ‫میایم برت خبرشه میارم ال ال غفور گفت حاال که اصرار دارین مه‬ ‫رفته گادی ره میارم که همرای حاجی صاحب یکجای بریم مام‬ ‫یکـذره نـان بـر خوریگل میبرم بی بی حاجی گفت نی الال جان‬ ‫دیگ سـبزی چلو بار اسـت از خانه یک دیکبره پر کده همرای‬ ‫سبزی و یک کمی ماست گرفته میبریم مه میفامم خوریگل نان‬ ‫بازاره خوش نداره‪ .‬یا الله بریم بخیر الال غفور گفت یک چند دقه‬ ‫صبر کنین که مه گادی ره بیارم و بیرون رفت ‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خانه شـله سـر حمامه درست کده بودم‪ .‬بی بی حاجی گفت خیره‬ ‫خوریگل جان دخترا خواسـتن دگه بر دلخوشـی خود باز اروس ما‬ ‫سـر ما حق داره ‪.‬و ده همی وقت خانمگل صدا کد زنده باشـین‬ ‫بی بی حاجی ماره خجالت دادین و بی بی حاجی گفت خدا نکنه‬ ‫دشـمن تان خجالت شـوه مه یادم هست ده حمام دایم سر زلمی‬ ‫جان خودت نو اروس بودی زحمتایت یادم نرفته خانمگل جان باز‬ ‫بین ما و شما ای گپا نیست یکخانه و یک دسترخوان خدا حاجی‬ ‫صاحبه زنده داشته باشه‪.‬ده همی وقت فیروزه شله سر حمامه ده‬ ‫بشـقابا کشـیده پیش همگی برد وهر کس تاریف میکد که چی‬ ‫مـزه دار س!‪.‬بـی بی حاجی به فاطمه گفت جان مادر یک غوری‬ ‫ش از شماست به مادر جانت از طرف مه سالم بگو‪.‬‬ ‫رفته رفته هم اماده شده بودند و فیروزه پیش مادرش امده گفت‬ ‫مه برم ببینم خلیفه گادیوان کجاست ‪.‬در بیرون حمام دید که زلمی‬ ‫داخل موترش شیشته و رفت طرف خلیفه گادیوان که زلمی صدا‬ ‫کد فیروزه جان گادی الزم نیست مه اینجه هستم فیروزه سالم‬ ‫داده گفت نفر زیاداس تشـکر مه برم به مادر جانم بگویم‪.‬ودویده‬ ‫طرف حمام رفت دم حمام خوریگل استاده بود و گفت که زلمی‬ ‫امده خوریگل یک خنده گک خوده کد و گفت خوب شد و پیش‬ ‫خانمـگل امـد و جریـان را گفت و خانمگل بطـرف بی بی حاجی‬ ‫دیـده و گفـت خـدا زلمی جانه عمـر بته از کار خوده کشـیده امده‬ ‫اینجه‪.‬بی بی حاجی گفت آ خوارک مه برش گفته بودم که بیایه‬ ‫مـاره ببـره لیلی گک تازه از حمام برایه شـمال گادی برش خوب‬ ‫نیسـت بر مادرشـام خوب نیس‪.‬خانمگل گفت بی بی حاجی ماره‬ ‫دگه‪..‬بی بی حاجی گفت توره بخدا دگه ازی گپا نزن خانم گلجان‬ ‫حاجـی صاحب اروس ما سـرما حق دارن‪.‬فیـروزه از حمام برامده‬

‫‪103 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫که به خلیفه گادیوان بگویه که چند نفر شانه ببره دید که زلمی‬ ‫همرای خلیفه یگادیوان گپ میزنه و از جیب خود پیسه کشید و‬ ‫به گادیوان داد‪.‬فیروزه پیش رفت و گفت شـما داکتر صاحب چرا‬ ‫ای کاره کدین ؟ الالغفور کل کاراره خالص کده‪.‬خیره حاله که‬ ‫شما اصرار میکنین چند نفر ما‪ ،‬ده گادی و دگا ده موتر میرن و در‬ ‫همین موقع خوریگل از حمام بیرون شد وزبیده و لیلی همرایش‪.‬‬ ‫دکتر زلمی به دوش رفت و دروازه موتره واز کده گفت بفرمایین‬ ‫ینگه جان سات حمام باشین و زبیده و لیلی و خوریگل و بی بی‬ ‫حاجی همرای خانمگل داخل موتر شـدند‪.‬ودیگرا میخواسـتند به‬ ‫گادی برونـد کـه داکتر زلمی گفت شـما چنـد دقه صبر کنین مه‬ ‫ایناره رسـاند ه پس میایم شـماره میرسـانم خوارای داکتر زلمی‬ ‫گفـت ما و سـه نفر دگه دگادی میریـم تورپیکی میمانه و ظرفا و‬ ‫فیروزه شما ده پیره دگه بیارینیشانه‪ .‬گادی و موتر حرکت کردن و‬ ‫بعد از چند دقیقه داکتر زلمی امد و تورپیکی و فیروزه و ظرفاره با‬ ‫خود برد‪.‬دم دروازه خانه فیروزه به داکتر زلمی گفت بفرمایین خانه‬ ‫یک چای بخورین‪.‬زلمی گفت تشـکر فیروزه جان و مکث کرد و‬ ‫گفت باز یک وخت دگه وخدا حافظی کرد و رفت‪.‬‬ ‫اشنایی فیروزه و زلمی‬ ‫روزها میگذشت و بهار انسال خیلی بخوشی گذشت اواخر تیرماه‬ ‫بود که یکروز داکتر زلمی پیش الالغفور امد و باد از سالمالیکی‬ ‫گفـت ‪.‬الالجـان خودت مثل بیادر کالن مه هسـتی یک موضوع‬ ‫هس میخایم برت بگویم‪.‬الال غفور گفت داکتر جان چی عجله‬ ‫داری یـک چایـک سـبز و یـک دوتکه شـیر پیره بـاز الالیت ده‬ ‫خدمت اسـت و از دوکان بیرون شـده صدا کر یاسـین بچیم دوتا‬ ‫چای سبز و شیرپیره فرمایشی‪ .‬و دوباره داخل دوکان شد‪ .‬و پرسید‬

‫خو داکتر جان بگو پدر هرچی که میگی‪.‬داکتر زلمی سرش پایین‬ ‫و گفت الال جان کالنای ما ماره یاد دادن که ده هر خانه که رفتی‬ ‫چشمته غالف کو و ده هر خانه از راه دروازه داخل شو‪.‬الال غفور‪،‬‬ ‫صد در صد درست گفتن‪.‬و داکتر زلمی ادامه داد ‪ .‬الالجان مادرم‬ ‫زییر شده مام درس مرسه خالص کده شکر خدا دکار خود هستم‬ ‫بـر مـردم خود تا دسـتم میرسـه کمک میکنـم مه دمـی روزا کل‬ ‫فکرای خوده کدیم خواستم برت بگویم که مه نظر دارم که امی‬ ‫دختـر حاجـی صاحبه فیروزه ره خواسـتگاری کنم و بخاطر همی‬ ‫چند روز شده اوطرفا دور نخوردیم که مردم فکرای بد نکنن و باز‬ ‫ما همینجه پیش خودت روی انداخته امدیم که خودت از سیر و‬ ‫پودینه ی مام خبر داری و از داخل خانه ی حاجی صاحب بکلی‬ ‫مالومات داری‪.‬میخواستم بپرسم که زبیده ره به کس دگه نامزادی‬ ‫یا یگان لفظی نداده باشن؟ال ال غفور چایش را ُشپ کده سر خوده‬ ‫بلنـد کـده گفـت داکنر جان از پیش کده حاال بر مه بسـیار بزرگ‬ ‫شدی به شی ِر که خوردی هزار رحمت بچه اصل هستی ِس ّرت ده‬ ‫چاه ست داکتر جان مه همرای مادر یاقوب گپ بزنم باز مه برت‬ ‫خبر میتم‪.‬داکتر چایشـه ُشـپ کده گفت الال جان ما دگه ریش و‬ ‫قیچـی ره ده دسـت تـو دادیم و خدا حافظی کـده از دوکان برامد‪.‬‬ ‫شب الال غفور همرای خوریگل موضوع ره گفت و خوریگل گفت‬ ‫بخـدا تـا جای که مه خبر دارم هیچ گپی نیسـت چراکه هر گپی‬ ‫که باشه خانمگلم از مه ُپت نمیکنه مه صبا صوب پیش خانمگلم‬ ‫رفته ای خبره برش میتم راستی رضای خداس ده همی چند روز‬ ‫فیروزه تغییر کده چرتی شـده مه حیران مانده بودم که چی شـده‬ ‫ای دختره باز هشـیار اسـت خوده از دسـته نمیته خانمگلم گفت‬ ‫که شوا دیر میشینه کم َخو شده طفلک زرد وزار شده حاله مالوم‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪102 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫بقیه از صفحه ‪89‬‬

‫از جـای بلند شـده خدا حافظی کـده خوریگل گفت صبا صوبکی‬ ‫وخـت میایـم حاله قرار اسـتراحت کنین و از اطـاق برامدن‪.‬حاجی‬ ‫بدنبال شان بلند شد که الالغفور گفت حاجی صاحب ماره گنا کار‬ ‫نسـازین اینه فیروزه جان هس دروازه ره بسـته میکنه خدا حافظ‬ ‫تان و بطرف د ِر حولی با خوریگل روان شدند‪.‬‬ ‫سـرور صوب وخت بلند شـد و آمد که از مادرش خبر بگیره دید‬ ‫خانمگل بیدار اس سلام داده پرسـید مادر جان َشـو چطو بودین؟‬ ‫خانمـگل‪ ،‬شـکر خوب بودم وپرسـید خودت چطـور بودی چوچه‬ ‫چطور اس ؟ شکر َخو کده زبیدام َخو اس بیدارش نکدم میرم که‬ ‫شفاخانه ناوخت میشه‪.‬خانمگل گفت جان مادر یک چیز میخوردی‬ ‫شکم گشنه چطو سر کار میری؟ تشکر مادر جان دمونجه داکترا و‬ ‫رفیقا چای درست میکنن یگان روز د شفاخانه اونجه جای داریم‬ ‫کل چیز اس چایه یگان روز همونجه میخوریم‪.‬خانمگل گفن خو‬ ‫دگـه دلکـن برو بچیم خدا همرایت باشـه‪ .‬و سـرور پیـش از رفتن‬ ‫گفـت مـادر جـان دوای تانـه بخوریـن که یـاد تان نـره که دهمی‬ ‫وقت حاجی که تازه از قران خواندن خالص شـده بود گفت َری‬ ‫نزن بچیم یاد مه هس‪.‬برو خدا یارت باشـه‪ .‬وسـرور از خانه برامد‪.‬‬ ‫نزدیکیای چاشت بود که دروازه کوچه تق تق شد خوریگل که از‬ ‫وخت امده بود فیروزه ره گفت جان خاله فکرت سر دیگ باشه مه‬ ‫برم ببینم کیس‪ .‬و بطرف دروازه یکوچه روان شد و وقتی دروازه‬ ‫ره واز کد دید که داکتر زلمی همرای مادرش و برادر خوردش یک‬ ‫دیگ کالنه گرفته داخل شدن و سالمالیکی کده خوریگل گفتم‬ ‫وای قندیگل جان چرا زامت کشیدین و صدا کد فیروزه جان جان‬ ‫خال بیا یکدفه بیرون و بطرف قندیگل دیده گفت که همرایم د‬ ‫مطبخت بود ‪ .‬فیروزه امد سالم داد و گفت خاله جان ببخشین که‬ ‫دود بوی میتم خوش آمدین بفرمایین و پیش دوید و به پدرش‬ ‫گفت که داکتر صاحب همرای قندیگل جان آمدن خوریگل گفت‬ ‫ببریشـانه جان خاله دخانه سـه دانه‪.‬خانمگل گفت بگویین بیاین‬ ‫خانه همینجه و قندیگل سالمالیکی کده گفت شکر الحمدلله که‬ ‫بخیر دخانه امدین و بطرف خوریگل دیده گفت ما ب ِر دیدن صاحب‬ ‫خانـه امدیـم خـوارک هرجای باشـه مهم نیس و فیـروزه به داکتر‬ ‫زلمی گفت اینه بابه جانم ده ایخانه هستن بفرمایین ‪ .‬حاجی دم در‬ ‫امده و باد از سالمالیکی گفت خوش امدین زامت شد بر تان برمه‬ ‫فیروزه جان گفت چرا ایکارا ره کدین ما و شما خوبیگانگی نداریم‬ ‫خدا پدر ته بیامرزه جنتا جایش باشـه د بچه گی خود سـیده میامد‬ ‫پیش مادرم و مادرم خدا ُکل موردای ما و شماره بیامرزه هرچی بود‬ ‫خدا وس پیش رویش میماند وام بی کبر میخورد و یگان دفه مه‬ ‫برش میگفتم نه نه جان بچه کاکا گلته ازماکده دوست داری خدا‬ ‫بیامرز میگفت بچیم اینمی یاد گار کاکا گلم اس خدا ُکل شـماره‬ ‫نگا کنه‪ ..‬قصه شروع شد و حاجی صدا کد فیروزه جان پدر چای‬ ‫‪....‬کـه فیـروزه پطنوس چای د دسـتش دخانه درامد و حاجی گفت‬ ‫خیر ببینی جان پدر مه بر همی توره صدا کدم و گفت داکتر جان‬ ‫بوره چطور؟ مه میفامم شـما داکترا مردمه از خوردن بوره و نمک‬ ‫منه میکنین مچم خود تان چطو و خنده کد‪ .‬زلمی با خجالت گفت‬ ‫کاکا جان مام خوده منه کدیم ‪ .‬حاجی گفت چی میگی داکتر جان‬ ‫؟ اول دفه آمدی دانته شیرین کو خدا تلخی ره دور داشته باشه ‪ .‬به‬ ‫فیروزه گفت یک قاشقک چوچه و فیروزه خنده کده پرسی داکتر‬ ‫صاحب پرتم؟ داکتر زلمی گفت آ اا دگه حاجی صاحب امر کنه ما‬ ‫نی گفتنی نیستیم‪ .‬تشکر‪.‬‬

‫بـاد از یکـی دوسـاعت داکتر بلند شـد و گفت حاجـی صاحب به‬ ‫امشو نوکریوال هستم و دم دروازه از خانمگل‬ ‫اجازه تان مام برم که َ‬ ‫احـوال پرسـی کده گفت خاطـرم جم اس که سـرور جان غم تانه‬ ‫میخوره انشـاآلله تکلیفا رفع میشـه وخدا حافظی کده با مادرش‬ ‫از خانه بامدن فیروزه و خوریگل تا دم دروازه کوچه همرای شان‬ ‫رفتن و قندیگل با آنها خدا حافظی کرده واز دروازه حولی برامدن‪.‬‬ ‫روزها میگذشت و روز چارشنبه بود که خوریگل ساتای ده بجه‬ ‫بود که پیش خانمگل آمد و دید خانمگل سـر توشـک شیشـته و‬ ‫زبیده دخترکش د بغلش پیش رویش سالم داده و روی زبیده و‬ ‫چوچیشه ماچ کده گفته اینه بخیر روز شنبه حمام دا س وه وخت‬ ‫امدم که برم بر مادر خداداد بگویم که حمامه قورغ کنه بر اروس‬ ‫مـا‪ .‬خانمـگل گفت واللـه از دلم گفتی هم دقیقه مه میخاسـتم بر‬ ‫زبیده جان بگویم‪.‬خو خیر باشـه هنـوز وخت داریم‪.‬خوریگل گفت‬ ‫آا خـوار چـی وخـت داریم اینـه امروز خو رفت خالص شـد صبام‬ ‫پنجشنبه یک روز جمه مانده روز شنبه حمام داس‪.‬خانمگل گفت‬ ‫ُچرت نزن شیرینجانه خبر کو همرایش یکجای برین پیش نه نی‬ ‫خـدا داد از طـرف مـه سلام بگویین باز بگویین که بر روز شـنبه‬ ‫حمامـه قـورغ کنه مه دیشـو همرای حاجی گپ زدیـم ‪ .‬خوریگل‬ ‫گفـت بـه هرد ودیده و یـک چندک نازک از کومـه زبیده گرفت و‬ ‫بوسید و گفت خی مه میرم بر شیرین جان خبر بتم باز پس میایم‪.‬‬ ‫چیزی خو کار نداشـتین؟ نی زنده باشـی خوریگل جان و خانمگل‬ ‫از زبیده پرسید که کی ره خبر کنیم؟ زبیده گفت والله خاله جان مه‬ ‫خو دمی چیزا نمیفامم هر قسمی که شما میگین همو تو میکنم‪.‬‬ ‫خانمگل گفت خیر باشه مه همرای خوریگل و شیرینجان ببینیم‬ ‫کی ره خبر کنیم‪.‬‬ ‫روز شنبه صوبکی وخت خوریگل همرای دولچه و لگنچه و یک‬ ‫بخچه ی کالن رسـید باد از سلامالیکی گفت وای فیروزه جان‬ ‫خاله تا حالی تیار نشدین؟ خانمگل گفت شب تا دیر وخت بیدار‬ ‫بود هر وخت که پالو میگشـتم چراغ خانیش روشـن بود مرام َخو‬ ‫ده سـرک کـده‪ .‬خوریـگل بطرف فیروزه یک نظـر انداخته گفت‬ ‫آ دگـه یـگان تـا ده ای شـوا َخـو از چشـم شـان پریـده هـس دگه‬ ‫جوانیس‪.‬فیروزه زود زود اسـبابا ره جم کده و گفت اینه خاله جان‬ ‫مه تیار استم‪.‬خوریگل پیشتر رفت و گفت مه میفامم ده ای روزا‬ ‫خوب سر به هوا شدی باش که حمام دا تیر شوه باز گپ میزنیم‬ ‫و فیـروزه خنـده کـده گفت خاله جان مه چی کدیم؟ خوریگل نی‬ ‫هیچ نکدی کی گفته؟ باش کخ خمام دا تیر شوه یکدفه و در همی‬ ‫وقت الالغفور دم دروازه کوچه رسید وصدا کد خوریگل گادی تیار‬ ‫اس‪.‬بیاییـن بخیـر و خوریگل به فیروزه گفـت برو جان خاله زبیده‬ ‫جانه خبر کو که زبیده صدا کد خاله جان مه تیار استم همی دقه‬ ‫لیلی ره شیر میدادم فامیدم شما امدین‪.‬خوریگل گفت زنده باشی‬ ‫جـان خالـه و صـدا کر د فیروزه جان بر لیلی گکه بگیر که مادرش‬ ‫ظرفای حمامشـه بگیره و همه گی تیار شـده و خانمگل پیش و‬ ‫دگا از پشتش بطرف دروازه ی کوچه رفتند ‪ .‬حاجی از باال صداکد‬ ‫مره همرایتان نمیبرین ‪.‬؟ خنده کد و گفت برین خدا یار تان‪.‬گادی‬ ‫حرکـت کـد و از راه سـرک نـو طرف حمام هبـو میرفت و خلیفه‬ ‫گادیوان صدا کد چیزی خو یاد تان نرفته؟ فیروزه گفت نی خلیفه‬ ‫و چند لحظه بعد دم دروازه حمام استاد کد و همه گی پیاده شدن‪.‬‬ ‫فیروزه به خوریگل گفت باز چه وخت پس میایه خلیفه؟ گادیوان‬ ‫صدا کد ری نزنین مه ده پشـت حمام اسـپه جو میتم منتظر تان‬

‫هستم الالغفور مر گفته امروز دربست همرایتان هستم برین خدا‬ ‫یار تان باشه‪.‬‬ ‫ننی خدا دا پیش از پیش تخت حمامه درست کده بود و دو سه‬ ‫تا کیسه ماال رام خواسته بود دو تا دخترای خودش بر کمک کدن‬ ‫امـده بودنـد کـه ده همی وقت خوریـگل درامد باد از سلامالیکی‬ ‫بخچا ره سر تخت ماد و ننی خداداد گفت اگه چیز کار داشتین اینه‬ ‫فاطمه دخترم همینجه همرایتان میباشه هر امر و خزمت باشه سر‬ ‫چشمایم‪.‬ده داخل تاس حمام کالن گل سرشوی تر کده گی و ده‬ ‫قوطی ایراغدان روشویه ره ماندیم و خوریگل ده پیشانی خود زد‬ ‫وای خیر ببینی مه خو چورو پاک یادم رفته بود ‪.‬ننی خداداد گفت‬ ‫پریروز از هرات روشویه ی تازه اوردن بر تان ماندیم دو تا دولچه‬ ‫اضافیام ماندیم بر تان‪.‬خوریگل گفت زنده باشی خدا نگیریته انشا‬ ‫آلله ده حمام دای فاطمه جان خبر ما کنی‪.‬وننی خدادا نفس درازی‬ ‫کشید و گفت خدا بوزورگه‪.‬داخل حمام زبیده و دخترکش همرای‬ ‫خانمگل و خوریگل وزن حاجی غیاث و اروس مولوی عینو و مادر‬ ‫داکتر زلمی و دوتا خوارش و چند نفر از دوستای نزدیک هر کدام‬ ‫مشـغول بودند و دخترا او میاوردن و ده همی وقت خوریگل به‬ ‫زبیده گفت لیلی گکه بشوی ببریش بیرون قنداغش کو فاطمه ره‬ ‫گفتیم متوجه باشه‪.‬در همی وقت فیروزه با سطل او پیش خانمگل‬ ‫امد و گفت مادر جان سـرتان او پرتم مادر حسـین علی میایه که‬ ‫کیسه کنه شماره و خاله جانمه و ایرغدان رو شویه ره پیش کده بر‬ ‫همه یک تکه رو شویه داد و رفت که بازبیده لیلی گک را بشویه‪.‬‬ ‫بسیار زود لیلی ره شوشت ن و مادرش بردیش بیرون که خشکش‬ ‫کده ده قنداغ بانیشه پیش فاطمه و دوباره بر گشت داخل حمام‪.‬‬ ‫فیروزه هر لحظه سطل او ده دستش پیش مادرش و بی بی حاجی‬ ‫مادر داکتر زلمی می امد و او سر شان می اندخت‪.‬خوریگل صدا کد‬ ‫فیروزه جان خاله همو گل سرشـویه بیار که خوب نرم شـده یک‬ ‫ذره مره بته دگیشه ببر بر خانمگل و بی بی حاجی و دگه میهمانا‪.‬‬ ‫فیروزه و خواهر داکتر زلمی پیش خانمگل امدن و گفتن سر تان‬ ‫گل سرشـوی بزنیم؟خانمـگل گفـت جان مـاد ر از زبیده جان خبر‬ ‫گیـرا بـاش کـه زود خالص شـوه که چوچه گکش بیـرون تناس‪.‬‬ ‫فیروزه گفت مه از لیلی گک خبر گرفتم بیرون سر تخت َخو است‬ ‫مادرش سر خوده شامپو میزنه و ده همی وقت مادر حسین علی‬ ‫امد و گفت خانمگل جان کیسـه کنمتان و شـروی کرد به کیسه‬ ‫کدن و فیروزه از بی بی حاجی پرسید خاله جان پشت تان کیسه‬ ‫کنم؟ آ بچیم خیر و باره ببینی و فیروزه به سرعت کمی رو شویه‬ ‫ره ده کیسه مالیده و شروع کرد به کیسه کدن‪ .‬زرمینه خوار کالن‬ ‫داکتـر زلمـی همرا خواهر خـوردش تور پیکی امدن و بمادرشـان‬ ‫گفتند مادر جان ما خالص شـدیم و مادرش صدای شـان کده در‬ ‫گوش شان چیزی گفت و انها خدا حافظی کده رفتند ‪.‬نزدیکیای‬ ‫چاشت بود که همهگی کم کم خالص شدن و به نوبت از اروس‬ ‫خانه ی حمام برامده سر تخت حمام که قبال ننی خداداد بر همه‬ ‫گی جای درست کده بود رفتن و شروع کردن به کاال پوشیدن‪.‬‬ ‫زبیده از همه پیشتر برامد و رفت سر تخت دید که لیلی ره َخو‬ ‫برده اهسته اهسته کاالیشه پوشید و فیروزه بیرون شده همرای‬ ‫مادرش و بی بی حاجی به لباس پوشیدن کمک میکد تقریبا همه‬ ‫گـی کاال پوشـیده بودنـد که زرمینـه و تورپیکـی دو غوری کالنه‬ ‫گرفتـه داخـل حمام امدن‪.‬خوریگل بطرف شـان رفته و گفت وای‬ ‫چرا اقه زامت کشـیدین بی بی حاجی ماره خجالت دادین مه ده‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪101 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫آرایش چشم مخصوص خانم های باالی ‪ 40‬سال‬

‫آرایش چشـم تاثیر بسیاری در‬ ‫صـورت خانم هـا دارد‪ .‬شـما هم‬ ‫اگر جزو خانم های باالی ‪ 40‬سال‬ ‫هسـتید بهتـر اسـت بدانید کـه چند نکته به شـما‬ ‫کمک می کند آرایش چشم تان را زیباتر کنید‪ .‬‬ ‫آرایش چشـم تاثیر بسـیاری در صورت خانم ها‬ ‫دارد‬

‫از رنگ های گرمتر استفاده کنید‬ ‫سـایه‌های چشـم بـا رنگ‌هـای گرم سـایه‌های‬ ‫خاکستری و قهوه‌ای کمرنگ تنها موجب می‌شود‬ ‫چشـمان شما خسـته‌‌تر به‌نظر برسـند‪ .‬پیشنهاد او‬ ‫رنگ‌های گرم اسـت؛ هر آنچه که روشـن و گرم‬ ‫باشد احساس سرزندگی را به دیگران القا می‌کند‪.‬‬ ‫مایکل رادو ‪ ،‬آرایشگر افراد مشهور می‌گوید‪ ،‬برای‬ ‫پوست‌های روشن‌تر‪ ،‬رنگ‌هایی با پایه‌ی وانیال و‬ ‫موکای روشن را بکار برید؛ برای پوست‌های تیره از زرد طالیی کمک بگیرید‪.‬‬

‫چین‌و چروک جلوگیری می‌کند‪.‬‬

‫به هر قیمتی شده از مایعات اجتناب کنید‬ ‫با افزایش سن خطوط خشن و ضخیم اطراف چشم‬ ‫به دشـمنان سرسـختی بدل می‌شـوند‪ ،‬بنابراین خط‬ ‫چشـم های مایع بـه هیچ‌عنوان راه‌حل "نمی‌شـوند"‪.‬‬ ‫ریـورو می‌گوید‪ ،‬من معموال خط چشـم ژلی را برای‬ ‫افـراد باالی ‪ ۴۰‬سـال پیشـنهاد می‌کنم‪ :‬زیـرا کنترل‬ ‫بیشـتری می‌توان روی رنگ و کاربرد آن داشـت‪ .‬اما‬ ‫باید فقط یک الیه نازک بزنید‪ .‬رادو می‌گوید‪ :‬با مالیدن‬ ‫الیه‌ی نازکی از خط چشم و تا جایی که ممکن است‬ ‫بـه مژه‌ها نزدیک‪ ،‬خط چشـمی سـیاه‌تر‪ ،‬ضخیم‌تر و‬ ‫چشمانی شفاف‌تر و هویدا‌تر خواهید داشت‪.‬‬

‫پهنای ابروها را زیاد کنید‬ ‫برای اینکه چشمانتان واقعا برجسته شوند‪ ،‬باید به ابروهایتان توجه کنید‪ ،‬ب ‌ه ویژه با افزایش سن‬ ‫و کم شـدن موها‪ .‬اما به جای مداد از سـای ‌ه اسـتفاده کنید که با رنگ ابروی شـما هماهنگ اسـت‪،‬‬ ‫همیشه پرایمر بزنید‬ ‫ب ‌ه طور معمول‪ ،‬هنگامی که پای چشمان در میان باشد‪ ،‬اندکی از هر محصولی نیز زیاد است‪ .‬اما ماننـد کیـت ابـروی ‪ .Bobbi Brown Light‬ریـورو می‌گوید‪ :‬همه می‌توانند برای درسـت کردن‬ ‫آماده شدن پلک چشم برای رنگ و آرایش ضروریست‪ ،‬حتی اگر قصد استفاده از سایه و خط چشم ابروهایشان از کمی سایه کمک بگیرند‪ ،‬پس کمی پودر سایه چشم را با برس نرم کوچک برداشته‬ ‫ندارید‪ .‬رادو می‌گوید‪ :‬پرایمر موجب صاف شدن و تصحیح رنگ پلک شده و موجب می‌شود تا جوانتر و روی ابرو‌ها بکشید‪ .‬همین امر دلربایی بیشتری به چهره‌ی شما می‌دهد‪.‬‬ ‫به‌نظر برسید‪ .‬اگر مایلید پلک‌هایتان رنگ بیشتری داشته باشد‪ ،‬از پرایمر استفاده کنید زیرا پرایمر از‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪100 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫آیا آرایش در سه ماه اول بارداری خطرناک است؟‬ ‫یک از سواالت مهم هر زن بارداری این است که آیا آرایش کردن برای جنین خطرناک است؟‬ ‫در پاسخ باید بگوییم که بهتر است در سه ماه اول بارداری آرایش نکنید‪.‬‬ ‫از لوازم آرایشی بخصوص‪،‬شوینده‌ها و دارو در سه ماه اول بارداری اجتناب نمایید‬ ‫آیا در دوران بارداری‌تان از لوازم آرایشـی اسـتفاده می‌کنید؟ اگر جواب‌تان بله اسـت‪ ،‬باید هرچه‬ ‫زودتر این کار را کنار بگذارید‪ .‬چون‪ ،‬طبق گفته محققان حوزه سالمت از دانشگاه یورک در کانادا‪،‬‬ ‫مادران باردار باید از لوازم آرایشی بخصوص‪ ،‬شوینده‌ها و دارو در سه ماه اول بارداری اجتناب نمایند‬ ‫تا از مغز جنین درحال رشـد دربرابر مواد شـیمیایی که برانگیزاننده اوتیسـم اسـت‪ ،‬محافظت کنند‪.‬‬ ‫محصوالتـی کـه به‌طور روزمره از آنها اسـتفاده می‌کنیـم مانند کرم‌ها و مواد آرایشـی‪ ،‬حاوی مواد‬ ‫شیمیایی خاصی هستند که به‌طور بالقوه می‌تواند روی جنین در حال رشد در دوران بارداری تاثیر‬ ‫بگذارد‪.‬‬ ‫عالوه بر مواد آرایشی و لوسیون‌ها‪ ،‬به گفته پژوهشگران‪ ،‬لیست محصوالتی که مادران باردار باید‬ ‫از آنها در سه ماه اول حاملگی اجتناب کنند از این قرار است؛ محلول‌های پاک‌کننده‪ ،‬آفت‌کش‌ها‪،‬‬ ‫داروهای ضدالتهابی غیراسـتروئیدی مانند اسـتیل سالیسـیلیک اسـید‪ ،‬میزوپروسـتول(دارویی که‬ ‫برای کمک به وضع‌حمل اسـتفاده می‌شـود)‪ ،‬بیفنیلهای چندکلردار که در روان‌کننده‌های صنعتی‬ ‫کاربرد دارد‪ ،‬اترهای دیفنیل پلی برومینیت‪ ،‬موجود در چوب و منسـوجات‪ ،‬فتاالت‌های موجود در‬ ‫کفپوش‌های پی وی سی‪ ،‬و اسباب‌بازی‌های کودکان‪.‬‬ ‫غیر از نوع ماده شیمیایی که یک زن باردار ممکن است در معرض آن باشد‪ ،‬تعداد دفعات و میزان‬ ‫غلظت ماده هم می‌تواند روی مغز جنین در حال رشد در مرحله پیش از تولد تاثیر بگذارد‪ .‬محققان‬ ‫توصیه می‌کنند زنان درمورد تاثیرات مواد شـیمیایی موجود در محیط بر سلامتی‪ ،‬آگاهی کسـب‬ ‫کنند‪ .‬رشد مغز پیش از تولد‪ ،‬دستخوش تغییرات است و عملکرد نرمال آن تا حد زیادی وابسته به‬ ‫وجود ژن‌های خاصی در زمان مشخصش است‪ .‬از آنجایی‌که عوامل محیطی روی میزان نمایانی‬ ‫این ژن‌های مهم تاثیر می‌گذارند‪ ،‬مهم است که مادر باردار نسبت به بودن در معرض این عوامل‬ ‫آگاهی داشته و دقیق باشد‪.‬‬

‫د‬ ‫به تاریخ انقضای لوازم آرایش دقت کنی ‪‎‬‬ ‫روی بسـته لـوازم آرایـش عـددی وجـود دارد که شـاید‬ ‫بیشـتر از ‪ 90‬درصـد خانـم هـا بـه آن توجه نمـی کنند‪ .‬با‬ ‫خواندن این مقاله به مهم بودن این عدد پی می برید‪.‬‬

‫یک نکته مهم در لوازم‬ ‫آرایش که هرگز به آن د‌قت‬ ‫نمی‌کرد‌ید!!‬

‫به تاریخ انقضای لوازم آرایش دقت کنید‬ ‫اگر از محصوالت آرایشی که استفاده می کنید تاریخ انقضاء آن گذشته باشد دیگر تاثیری که باید‬ ‫داشته باشد را ندارد و حتی ممکن است پوست تان را دچار حساسیت و التهاب نیز بکند‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال اگر ریملی که اسـتفاده می کنید تاریخ انقضاء آن ‪ ۶‬ماه پس از تولید باشـد اما بیشـتر از ‪ ۶‬ماه‬ ‫استفاده کنید باکتری ها را از چشم به داخل ریمل منتقل می کنید و این باکتری ها داخل ریمل رشد‬ ‫می کنند و دوباره به چشم ها منتقل می شوند‪ .‬از طرف دیگر ریمل خشک تاریخ گذشته مژه ها را‬ ‫زیبا نمی کند‪ .‬پس لوازم آرایشی تاریخ گذشته را دور بیندازید‪.‬‬ ‫همه محصوالت آرایشی باید شکل یک بطری درباز به همراه یک عدد روی بسته بندی هایش‬ ‫داشته باشد‪ .‬این عالمت ممکن است روی جعبه یا روی خود محصول تعبیه شده باشد‪ .‬قبل از این‬ ‫که جعبه لوازم آرایشی را دور بیندازید حتما به این عالمت روی جعبه دقت کنید‪.‬‬ ‫شـمارش این عدد از زمانی شـروع می شـود که درب محصول را باز کرده اید نه از روزی که آن را‬ ‫خرید کرده اید‪ .‬پس اگر محصول را خریده اید و به مدت یک ماه درب آن پلمپ مانده و باز نکرده‬ ‫اید این یک ماه به حساب نمی آید‪ .‬از اکنون به بعد با دقت به این نشانه دیگر محصول تاریخ گذشته‬ ‫مصرف نخواهید کرد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪99 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫آرایـش و زیـبـایـی‬

‫بـرای پوشـاندن موهـای سـفید در خانـه و بـا رنـگ گیاهـی‪،‬‬ ‫راه‌هـای زیـادی وجود دارد که در ادامه با بهترین‪ ،‬موثرترین و در‬ ‫دسترس‌ترین آن‌ها آشنا خواهید شد‪.‬‬

‫رنگ موهای طبیعی مخصوص پوشاندن رنگ سفید‬ ‫موه ‪‎‬ا‬ ‫بـرای پوشـاندن موهـای سـفید در خانه و بـا رنگ گیاهی‪،‬‬ ‫راه‌های زیادی وجود دارد که در ادامه با بهترین‪ ،‬موثرترین و‬ ‫در دسترس‌ترین آن‌ها آشنا خواهید شد‪.‬‬ ‫چای سیاه‬ ‫یک رنگ موی طبیعی مخصوص پوشاندن رنگ سفید موها‪.‬‬ ‫یک قاشق غذاخوری چای سیاه‬ ‫یک پیاله آب‬ ‫چای را در یک پیاله آب بجوشانید و اجازه دهید تا چند‬ ‫دقیقه در آن بماند و استراحت کند‪ .‬بعد از اینکه سرد‬ ‫شد‪ ،‬موهای سفیدتان را به این محلول آغشته کنید‬ ‫و بعد با آب بشویید‪ .‬این کار را هر دو هفته یک بار‬ ‫تکرار کنید تا تمام موهای سفید رنگ بگیرند‪.‬‬ ‫حنا‬ ‫‪ ۲‬قاشق چایخوری برگ چای سیاه‬ ‫‪ ۴‬قاشق غذاخوری پودر خالص حنا‬ ‫یک قاشق غذاخوری آبلیمو‬ ‫حنا را در یک پیاله آب بریزید و اجازه دهید چند ساعت تا یک‬

‫اضافـه کنیـد‪ .‬سـپس آبلیمو را به آن اضافـه نمایید و هم بزنید تا‬ ‫خوب مخلوط شوند‪.‬‬ ‫این رنگ مو را یک ساعت روی موهایتان بمالید و بعد با‬ ‫آب و شامپو بشویید و هر ماه آن را تکرار کنید تا سفیدی‬ ‫موهایتان را به طور کامل بپوشاند‪.‬‬

‫قهوه‬ ‫یـک ظـرف بـزرگ قهـوه خالـص را دم کنیـد و اجازه‬ ‫دهید تا قهوه‌تان کامال غلیظ شود‪ .‬بعد از اینکه سرد شد‪،‬‬ ‫موهایتـان را بـه آن آغشـته کنیـد و اجـازه دهید تا ‪۲۰‬‬ ‫دقیقه روی موهایتان باقی بماند و بعد با آب بشویید‪.‬‬ ‫ایـن رنـگ مـو بـرای پوشـاندن سـفیدی موهـا‬ ‫بسـیار عالی اسـت و همچنین رنگ قهوه‌ای بسـیار‬ ‫خوشـرنگی هم در موهایتان ایجاد می‌کند‪ .‬آن را هر‬ ‫هفته دو بار تکرار کنید تا بهترین نتیجه را بگیرید‪.‬‬ ‫رزماری و مریم گلی‬ ‫یک پیاله برگ مریم گلی‬ ‫‪ ۳‬تا ‪ ۴‬قطره روغن رزماری‬ ‫‪ ۲‬پیاله آب‬ ‫برگ مریم گلی را در ‪ ۲‬پیاله آب بجوشانید و بعد از اینکه سرد‬ ‫شد‪ ،‬روغن رزماری را به آن اضافه کنید‪ .‬این رنگ مو را ‪ ۱۰‬دقیقه‬ ‫در موهایتان ماساژ دهید و بعد اجازه دهید تا ‪ ۱۰‬دقیقه دیگر هم‬ ‫روی آن باقی بماند و بعد بشویید‪.‬‬

‫پوشاندن موهای‬ ‫سفید با رنگ‬ ‫گیاهی‬ ‫شـب در‬ ‫آن خیـس‬ ‫بخورد‪ .‬چای‬ ‫سـیاه را هـم‬ ‫در یـک پیالـه آب‬ ‫بجوشـانید و بعـد از‬ ‫اینکه سـرد شـد‪ ،‬آن را به حنا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪98 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫موفقیت‬ ‫رازهای‬ ‫خـــبــری‬

‫‪-۵‬اگر به سـهم خود در بروز مشـکالت اعتراف کنم‪ ،‬همسـرم دیگر مرا تحویل نمی‌گیرد یا علیه خیرخواهانه و مجاب کننده آن را تصدیق خواهید کرد‪.‬‬ ‫این کار باعث می‌شود موضوع اصلی که باعث ناراحتی شما و یا همسرتان شده است کشف شود و‬ ‫خودم استفاده می‌کند‪.‬‬ ‫از گفتگوهای حاشیه‌ای پرهیز شود‪.‬‬ ‫برخی از مهم‌ترین نشانه‌های هشدار در مشاجرات همسران‪:‬‬ ‫اگر در طول هفته دسـت‌کم در سـه موقعیت از موقعیت‌های زیر قرار می‌گیرید‪ ،‬یعنی زندگی شـما ‪-۴‬ناراحتی خود را آشکار کنید‬ ‫یکی از راه‌های خاتمه دادن به دعوا این اسـت که دسـت از سـرپوش گذاشـتن روی ناراحتی خود‬ ‫سرشار از تعارض است و مهارت گفتگو با همسر را نیاموخته‌اید‪.‬‬ ‫برداریـد تـا زخم‌هـای هیجانی شـما خودش را نشـان بدهد‪ .‬می‌توانیـد بگویید‪“ :‬من واقعـًا دارم اذیت‬ ‫‪-۱‬نمی‌توانید با همسرتان درباره موضوعی خاص با آرامش صحبت کنید‪.‬‬ ‫می‌شوم”‪“ ،‬سردرد گرفتم”‪“ ،‬استرس دارم”‪“ ،‬از اوضاع پیش آمده می‌ترسم” یا “کم‌کم دارم احساس‬ ‫‪-۲‬درباره هر اختالف پیش آمده­ای فریاد می‌زنید و به یکدیگر توهین می‌کنید‪.‬‬ ‫می‌کنم خسته و فرسوده شده‌ام”‪.‬‬ ‫‪-۳‬بیشتر اوقات روز با یکدیگر ترش­رویی می‌کنید و با همدیگر حرف نمی‌زنید‪.‬‬ ‫‪-۴‬به‌طور مداوم از یکدیگر عصبانی می‌شوید و بی‌دلیل و طوالنی‌مدت با یکدیگر حرف نمی‌زنید‪.‬‬ ‫‪-۵‬اعالم آتش‌بس کنید‬ ‫یک راه دیگر این است که به طور صریح درخواست آتش‌بس کنید‪ .‬می‌شود گفت‪“ :‬می‌توانیم کمی‬ ‫صمیمانه به حرف‌های همسرتان گوش کنید‬ ‫استراحت کنیم؟”‪“ ،‬این دعوا مرافعه‌ی ما را به هیچ کجا نمی‌رساند”‪“ ،‬نمی‌توانم ادامه بدم‪ ،‬احتیاج‬ ‫چه راه‌های صحیحی برای بیان اتفاق بد پیش آمده با همسر وجود دارد‪:‬‬ ‫در ابتدا بسـیار مناسـب اسـت که موقعیت مناسـبی را برای صحبت با همسـر خود ترتیب دهید و دارم یک کم اسـتراحت کنم”‪“ ،‬چه‌طوره کمی نفس بکشـیم‪ ،‬اسـتراحتی بکنیم؟” یا حتی “می‌شـود‬ ‫ترجیحـًا زمانـی را انتخـاب کنیـد کـه هر دوی شـما از نظر روحی و جسـمی آمادگی گـوش دادن به تمامش کنیم و بعداً با هم گفتگو کنیم‪ ،‬من االن واقعًا به این کار احتیاج دارم؟”‬ ‫صحبت‌های یکدیگر را دارید‪ .‬نکته مهم و حیاتی در مواجه با این مسائل هنر گوش کردن است که‬ ‫‪-۶‬فضای گفتگو را عوض کنید‬ ‫به واقع می‌تواند نیمی از راه حل باشد‪.‬‬ ‫نکاتی که در زیر عنوان شده است بر محوریت هنر گوش دادن به یکدیگر مطرح شده است‪ ،‬چون روش بعدی این اسـت که به دعوا ادامه بدهید اما شـرایط آن را عوض کنید‪ .‬برای مثال با لحنی‬ ‫اعتقاد بر این است تا زمانی که ما راه گوش دادن به حرف‌های یکدیگر را بر خود ببندیم و تنها متوجه آرام بگویید‪“ :‬می‌شود صدایت را به یاری پایین لطفًا؟”‪“ ،‬خوشحالم که درباره‌اش بحث می‌کنیم اما‬ ‫خواهش می‌کنم فریاد نزن‪“ ،”.‬لطفًا از موضوع بحث دور نشو‪ ”.‬یا “می‌توانی این حرف‌ها را بدون هیچ‬ ‫حرف‌های خود باشیم هیچ مشکلی حل نخواهد شد‪.‬‬ ‫قضاوتی دوباره بزنی؟”‬ ‫‪-۱‬صمیمانه به حرف‌های همسرتان گوش کنید‪:‬‬ ‫سعی کنید با گوش کردن به دنیای همسرتان وارد شوید و از چشم او به موضوع پیش آمده نگاه ‪-۷‬اعتراف کنید که دعوا کردن بیهوده است‬ ‫کنید‪ .‬یعنی به شکل غیر تدافعی و غیر رقابت جویانه از خودتان بپرسید همسرم سعی دارد چه چیزی باید نظرتان را در این خصوص اعالم کنید که دعوا شما را به جایی نمی‌رساند‪ .‬مث ً‬ ‫ال بگویید‪“ :‬این بی‬ ‫را به من بفهماند و روی چه مسـئله‌ای در حرف‌های خود تاکید دارد‪ .‬سـعی کنید بعد از مدتی که از معنی است‪ ،‬درست نمی‌گویم؟ به هیچ‌جا نمی‌رسیم”‪“ .‬داریم زمان و نیروی خودمان را بی‌فایده تلف‬ ‫صحبت‌های همسر شما گذشت به او خالصه‌ای از مطالبی که گفته را بیان کنید‪ .‬با این کار همسر می‌کنیم‪ .‬این طور نیست؟” یا “چه‌قدر باید در مورد این موضوع با هم دعوا کنیم؟”‬ ‫شما متوجه می‌شود که کام ً‬ ‫ال به حرف‌های او گوش می‌کنید و به صحبت کردن ترغیب می‌شود‪.‬‬ ‫‪-۸‬از دید هم به موضوع نگاه کنید‬ ‫گاهی می‌توانید تالش کنید تا مشکالت را از دیدگاه دیگری ببینید و در نتیجه شرایط را بهتر کنید‪.‬‬ ‫‪-۲‬استفاده از فن معاوضه‪:‬‬ ‫زوج‌ها غالبًا بدون اینکه بدانند دعوا بر سـر چیسـت با هم می‌جنگند و جر و بحث راه می‌اندازند و مث ً‬ ‫ال بگویید‪“ :‬من حرف تو را نمی‌فهمم‪ .‬کمکم کن بفهمم” یا “اجازه بده ببینم می‌توانم این مسأله‬ ‫اغلب بدون اینکه نقطه نظر همسرشان را درک کنند درستی آن را زیر سؤال می‌برند و یا مخالفت را از نگاه تو ببینم”‪.‬‬ ‫می‌کنند‪ .‬منظور این روش آن اسـت که کمک کند شـمای شـنونده گوش کنید و ببینید همسـرتان‬ ‫گوینده احسـاس کنید به حرفتان گوش داده می‌شـود‪ .‬به ‪-۹‬معذرت خواهی کنید‬ ‫چـه می‌گویـد و شـمای‬ ‫تأثیرگـذار و آرام بخـش باشـد‪،‬‬ ‫که در حال بحث بر سـر موضوعی هسـتید و یکی ایـن واژه می‌توانـد بسـیار‬ ‫ایـن صـورت وقتـی‬ ‫که “حق با من است‪ ،‬تو اشتباه‬ ‫عصبانی شـد شـما یا همسـرتان فرمان ایسـت ولی وقتی گیر این فکر می‌افتیم‬ ‫از شـما آزرده یـا‬ ‫گفتـن عبـارت “ببخشـید”‬ ‫خـود را بـه عنـوان گوینـده یـا شـنونده عوض می‌کنی” و آن را تکرار می‌کنیم‪،‬‬ ‫می‌دهیـد و جای‬ ‫پافشـاری بـر روی عقیده‬ ‫این کار از تحمیل نقطه نظرهای خود دست خیلـی سـخت می‌شـود‪ .‬بـه جای‬ ‫می‌کنیـد و بـا‬ ‫“مـن را ببخـش‪.‬‬ ‫به دنیای همسـرتان قدم می‌گذارید‪ .‬با این اشـتباه خـود می‌توانیـد بگوییـد‪:‬‬ ‫بـر می‌دارید‪ .‬و‬ ‫بدهـم”‪“ ،‬عـذر‬ ‫آزارت‬ ‫کار از تنش میان شـما و همسـرتان کاسته نمی‌خواستم‬ ‫بدجوری‬ ‫می‌شود و روند گفتگوی طبیعی را بدون هیچ می‌خواهم‪.‬‬ ‫تحت فشار‬ ‫گونه عصبانیتی پی خواهید گرفت‪.‬‬ ‫بـو د م ” ‪،‬‬ ‫“نمی‌خواستم‬ ‫‪-۳‬استفاده از فن خلع سالح‬ ‫ایـن روش به شـما کمک می‌کند به جای منظـورم را ایـن‬ ‫دفاع از گفته‌های خود به گفته‌های همسرتان طـوری بیـان کنـم‪.‬‬ ‫متمرکز شـوید و از این طریق اختالف پیش دوست داری طور دیگری‬ ‫آمده را حل کنید‪ .‬در این تمرین شما به نوبت بگویـم؟”‪“ ،‬می‌توانم درک‬ ‫حقیقـت دیـدگاه همسـرتان را کـه خالصانـه با کنم که چه‌قـدر آزار دیدی‪،‬‬ ‫آن موافق هسـتید کشـف کرده و به طریقه‌ای خواهش می‌کنم مرا ببخش”‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪97 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫موفقیت‬ ‫رازهای‬ ‫خـــبــری‬

‫چطور درباره ناراحتی‌های خود با‬ ‫همسرمان صحبت کنیم؟‬ ‫حـل‬ ‫تعـارض از‬ ‫طریق گفتگو‬ ‫از مهارت‌هـای‬ ‫مهم بیـن زوجین‬ ‫اسـت که می‌توان به‬ ‫شیوه‌ای کاربردی‪ ،‬از آن‬ ‫بـرای حل‌وفصـل اختالفات‬ ‫استفاده کرد‪.‬‬ ‫خیلـی از زوج‌ها فکـر می‌کنند صرفًا‬ ‫بـا داشـتن تجربه‌هـای مثبـت و لـذت بخش‬ ‫روزهای اول ازدواج می‌توانند در گذر زمان رابطه از هم‬ ‫گسیخته خود را از نوترمیم کنند‪ .‬طبیعی است که داشتن خاطره‬ ‫اوقات خوش برای شفای رابطه از هم گسیخته امری حیاتی است اما هیچ چیزی‬ ‫جای گفتگو درباره رنجش و ناخشنودی و گوش دادن به حرف‌ها و درک احساسات یکدیگر را نمی‌گیرد‪.‬‬ ‫تا وقتی سعی نکنید به احساسات ناخوشایند همسر خود توجه کنید و آنها را بشنوید هیچ وقت مسئله‌ای‬ ‫حل نخواهد شد و ممکن است بعد از مدتی دوباره مشکل جدیدی در رابطه شما و همسرتان پیش بیاید‪.‬‬ ‫حل تعارض از طریق گفتگو از مهارت‌های مهم بین زوجین است که می‌توان به شیوه‌ای کاربردی‪،‬‬

‫از آن بـرای‬ ‫حل‌و فصـل‬ ‫ا ختال فـا ت‬ ‫استفاده کرد‬ ‫چه تصورات‬ ‫اشتباهی راجع به‬ ‫صحبت کردن راجع به‬ ‫پیشامد بد با همسر وجود‬ ‫دارد‪:‬‬

‫در بسـیاری از موارد افکار و تصورات‬ ‫اشتباهی در بین همسران وجود دارد که مانع‬ ‫از صحبـت کـردن آنهـا بـا یکدیگـر می‌شـود‪ .‬در ابتدا‬ ‫شناخت این برداشت‌های اشتباه و فکر واقعی در پشت آن باعث‬ ‫می‌شود که قدم اول را در حل این گونه مسائل برداریم‪.‬‬ ‫‪-۱‬اگر با همسرم صحبت کنم‪ ،‬خودم ضایع می‌شوم‪.‬‬ ‫‪-۲‬اگر به همسرم بگویم چطور دلم را شکسته‪ ،‬او را بیشتر از خود رانده‌ام‪.‬‬ ‫‪-۳‬اگر به حرف‌های همسرم گوش کنم‪ ،‬فکر می‌کند که با او موافق هستم‪.‬‬ ‫‪-۴‬اگر صحبت کنم و بگویم چه چیز آزارم می‌دهد‪ ،‬فاصله من از همسرم بیشتر می‌شود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪96 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫رازهای موفقیت‬

‫برای یک شوهر خوب بودن ‪ ،‬باید بدانید‬ ‫همسرتان از چه کارهایی خوشش‬ ‫نمی‌آید‬ ‫اگـر مـی خواهید برای همسـرتان شـوهر خوبی‬ ‫باشـید ‪ ،‬بایـد بدانیـد همسـرتان از چـه کارهایـی‬ ‫خوشـش نمی‌آید‪ .‬بعضی کارها به طور کلی برای‬ ‫اکثر خانم‌ها چندان دوست داشتنی نیستند که در‬ ‫این مقاله به آنها می پردازیم‪.‬‬ ‫تمام خانم ها چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج‬ ‫راجـع بـه همسرشـان خیالبافی‌هایـی را می‌کننـد‪.‬‬ ‫اینکه همسرشـان بهترین مرد روی زمین هسـت‬ ‫و همیشـه بـا هم رفتـار همراه با محبـت را دارند و‬ ‫هیچگاه بین آنها اختالفی ایجاد نمی‌شود‪ .‬اما باید‬ ‫بدانیم که زندگی همیشه این گونه نیست‪.‬‬ ‫همیشـه این طور نیست که هیچ مشکلی وجود‬ ‫نداشته باشد و همه چیز در صلح و دوستی سپری‬ ‫شود‪ .‬هیچ انسانی کمال مطلق را ندارد یعنی هیچ‬ ‫انسـانی به غیر از ائمه اطهار‪ ،‬وجود ندارد که فقط‬ ‫مثبت باشد و هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد‪ .‬همان‬ ‫طور که ما خانم ها ممکن است یه زمان هایی باعث‬ ‫رنجش خاطر مردان بشویم‪ ،‬مردان هم ممکن است زمان هایی و او را مطمئـن کند که مشـکلی وجود نـدارد‪ ،‬در این زمان خانم‬ ‫هم راحت تر می‌تواند با این اتفاق کنار بیاید‪ .‬البته بهتر است که‬ ‫باعث رنجش خاطر زنان بشوند‪.‬‬ ‫این را هم به همسـرتان بگوید که چه مدت زمانی را نیاز دارید‬ ‫آقای محترم اگر این ‪ 6‬کار را انجام می‌دهی‪ ،‬بدان تنها باشید‪ .‬فقط توجه داشته باشید که این مدت طوالنی نباشد و‬ ‫به بیشتر از چند ساعت نرسد‪.‬‬ ‫رنجش آور هستند!!!‬ ‫‪ .1‬پنهان کردن احساسات درونی‬ ‫تمام خانم ها چه قبل و چه بعد از ازدواج راجع به‬ ‫‪ .2‬استفاده زیاد از فضای مجازی‬ ‫ی می‌کنند‬ ‫همسرشان خیالباف ‌‬ ‫‪ .3‬پوشیدن هر روزه ی لباس های مشابه‬ ‫‪ .4‬بی توجهی‬ ‫استفاده زیاد از فضای مجازی‬ ‫اگـر افـراد از فضـای مجازی به درسـتی اسـتفاده کننـد‪ ،‬فواید‬ ‫‪ .5‬بیش از حد به خود رسیدگی کردن‬ ‫‪ .6‬اعتقاد داشتن به این مساله که زنان رانندگان ماهری نیستند بسـیاری را می‌توانـد داشـته باشـد‪ .‬اما اگـر اسـتفاده از این فضا‪،‬‬ ‫مدیریت نشود می‌تواند برای فرد و زندگیش مضر باشد‪ .‬اگر متاهل‬ ‫هسـتید سـعی کنید در زمان هایی که در کنار همسرتان هستید‬ ‫پنهان کردن احساسات درونی‬ ‫ممکن است برای هر مردی این اتفاق بیافتد که زمان هایی بی زیاد به سراغ فضای مجازی نروید زیرا خانم ها با توجه به اینکه‬ ‫حوصله هست و حتی حوصله حرف زدن با همسرش را نداشته روحیه حسـاس تری دارند‪ ،‬با دیدن این صحنه که همسرشـان‬ ‫باشـد‪ .‬این مسـاله کامال طبیعی هسـت و در اصطالح می‌گوییم مدام در فضای مجازی هست‪ ،‬احساس خطر می‌کنند‪ .‬پیشنهاد‬ ‫این مرد نیاز دارد مدتی را در غار تنهایی خودش باشد‪ .‬ولی زنان می‌شود اگر هم می‌خواهید در منزل استفاده کنید به این صورت‬ ‫به این مسـاله بسـیار حسـاس هسـتند و با دیدن این صحنه که باشد که بعد از رسیدن به منزل در ابتدا به سراغ گوشی های خود‬ ‫همسرشـان در خانه هسـت ولی حوصله حرف زدن با او را ندارد نروید و همسرتان را حساس نکنید و اینکه زمان هایی وارد این‬ ‫و در سکوت فرو رفته است‪ ،‬بسیار آزرده خاطر می‌شوند تا جایی فضا بشوید که همسرتان هم در کنارتان هست و قرار هست با‬ ‫که ممکن است با خود به افکار نامطلوبی هم فرو بروند‪ .‬پیشنهاد هم صفحه‌ای را مشاهده نمایید‪.‬‬ ‫ما اینجا این است که اگر مردی به این حالت رسید که روزی یا‬ ‫ساعتی را دوست ندارد در جمع باشد یا دوست ندارد با همسرش پوشیدن هر روزه لباس های مشابه‬ ‫باشـد‪ ،‬ایـن مسـاله را پنهـان نکنـد و خیلـی راحت و دوسـتانه با معموال در زمینه لباس پوشیدن‪ ،‬خانم ها مهارت ویژه ای دارند‬ ‫همسـرش صحبـت کنـد و علـت این اتفـاق را برای همسـرش و از تعـداد لباس‌هـای بیشـتری بـرای سـت کردن آنها اسـتفاده‬ ‫بیـان کنـد‪ .‬معمـوال در این زمان ها خانم ها از همسرشـان علت می‌کننـد‪ .‬امـا برخی از مردان خیلی توجهی به ظاهر خود ندارند‪.‬‬ ‫بی حوصلگی را می‌پرسـند و معموال مردان پاسـخی نمی‌دهند‪ .‬این مسـاله نیز برای زنان می‌تواند بسـیار رنجش آور باشـد‪ .‬اگر‬ ‫همین پاسخ ندادن باعث ایجاد دلخوری‌ها می‌شود‪ .‬اما اگر مرد جزء آن دسته از مردانی هستید که اهل رسیدگی به ظاهر خود‬ ‫به همسرش بیان کند که کمی خسته است و هیچ اتفاقی نیفتاده نیستند‪ ،‬لطفا از همسرتان کمک بگیرید‪.‬‬

‫رفتارهایی که زنان دوست ندارند‬ ‫بی توجهی‬ ‫دغدغه خیلی از خانم ها این است همسرشان به آنها بی توجه‬ ‫هسـت‪ .‬ایـن زنـان ابتدا باید توجـه را تعریف کننـد‪ .‬چه کارهایی‬ ‫همسرشـان انجـام بدهنـد یعنـی توجه گرفتـه اند؟ زنانـی که از‬ ‫همسرشـان توجـه نمی بینند بسـیار آزرده خاطر می‌شـوند ‪ .‬اگر‬ ‫می‌خواهید زندگی متاهلی شـما به مشـکل نخورد‪ ،‬یک راهکار‬ ‫آن این است که از همسرتان بپرسید که دوست دارد در چه زمان‬ ‫هایی از شما توجه ببیند‪ .‬برای مثال برخی از زنان دوست دارند در‬ ‫میهمانی ها‪ ،‬بر سر سفره غذا‪ ،‬در سفر‪ ،‬در کنار خانواده خودشان‬ ‫و یا همسرشان و ‪ ، ...‬توجه ویژه ای از همسرشان دریافت کنند‪.‬‬ ‫اگر شما به عنوان یک مرد بدانید که همسرتان چه نوع توجه و‬ ‫محبتی را تمایل دارد بگیرد‪ ،‬باز یک قدم به خوش بختی نزدیک‬ ‫تر می‌شوند‪.‬‬ ‫بیش از حد به خود رسیدگی کردن‬ ‫همـان طـور که زنـان از مردی کـه به خودش نمی رسـد بیزار‬ ‫هسـتند‪ ،‬از مردانی هم که بیش از حد به خودشـان می‌رسـند و‬ ‫شیشه ادکلن را روی خود خالی می‌کنند نیز رنجیده می‌شوند‪ .‬اگر‬ ‫جز آن دسته از مردان هستید که عالقه زیاد به ادکلن زدن دارید‬ ‫برای اینکه حساسیت همسرتان را برافروخته نکنید از شب قبل‬ ‫هر چقدر خواستید ادکلن را بر روی لباستان بزنید و صبح هنگام‬ ‫رفتن بیرون منزل این کار را نکنید و همسرتان را حساس نکنید‪.‬‬ ‫بهتریـن کار ایـن اسـت که به صور کلی مرتب و آراسـته باشـید‬ ‫ولی بهترین لباس ها و عطرهایتان را در زمانی که با همسرتان‬ ‫هستید استفاده کنید‪.‬‬ ‫اعتقاد داشتن به این مساله که زنان رانندگان ماهری نیستند‬ ‫رانندگی کردن نه زنانه هست و نه مردانه‪ .‬آقای محترم‪ ،‬لطفا‬ ‫اینقدر نگو خب زن است دیگر‪ ،‬نمی تواند پارک دوبل کند‪ .‬زنان‬ ‫به این جمله حساس هستند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شوهر عزیزم ‪ 12‬نکته ای‬ ‫که می خواهم بدانی!!‬ ‫مجموعه‪ :‬رازهای موفقیت‬

‫زن و شوهر در زندگی‬ ‫زناشویی همیشه خواسته‬ ‫ها و انتظاراتی از یکدیگر‬ ‫دارند‬ ‫زن و شـوهر در زندگـی زناشـویی همیشـه‬ ‫خواسـته هـا و انتظاراتـی از یکدیگر دارند‪ .‬اینهـا انتظارات‬ ‫ساده ای هستند که نباید به سادگی از کنار آنها رد شوید‪ .‬با رعایت‬ ‫این نکات آرامش در زندگی زناشـویی خود را تضمین می کنید‪.‬‬ ‫حتما این ‪ 12‬نکته را مطالعه کنید که همه زنان از جمله خود من‬ ‫از شوهران خود انتظار داریم‪.‬‬ ‫زنان از شوهرشان چه می خواهند؟‬ ‫به نظر می رسـد این سـوال قرن هاسـت که ذهن مردان را به‬ ‫خود مشـغول کـرده اسـت‪ .‬در کل‪ ،‬اکثر زنان انتظارات مشـابهی‬ ‫دارند‪ .‬شاید دانستن آنها بتواند به شما کمک کند‪ .‬در اینجا نکاتی‬ ‫را برای شـما آماده کرده ایم که زنان بعد از ازدواج کردن از شـما‬ ‫انتظار خواهند داشـت‪ .‬اینها انتظارات سـاده ای هسـتند که نباید‬ ‫به سـادگی از کنار آنها رد شـوید‪ .‬با رعایت این نکات آرامش در‬ ‫زندگـی خـود را تضمین مـی کنید‪ .‬حتما ایـن ‪ 12‬نکته را مطالعه‬ ‫کنید که همه زنان از جمله خود من از شوهران خود انتظار داریم‪.‬‬ ‫پیش خانواده من مودب باش‬ ‫وقتـی مـن قبـول می کنم که نـام خانوادگی فرزنـدم همان نام‬ ‫خانوداگی تو باشد‪ ،‬کمترین چیزی که از تو انتظار دارم این است‬ ‫کـه طـوری با خانواده ام رفتار کنی که انگار تو هم متعلق به این‬ ‫خانواده هستی‪ .‬من از تو انتظار دارم تا در همه مراسمات‪ ،‬جشن‬ ‫هـا‪ ،‬دورهمـی هـا در کنار خانواده ام باشـی و دوسـت دارم با برادر‬ ‫و خواهرم رابطه خوبی داشـته باشـی‪ .‬در عوض تو هم می توانی‬ ‫همین انتظارات را از من داشته باشی‪.‬‬ ‫در کارهای خانه به من کمک کنی‬ ‫خودت می دانی که انجام کارهای خانه چقدر مشـکل هسـت‪.‬‬ ‫پس‪ ،‬نظرت چیست در کارهای خانه هم به من کمک کنی؟ ما‬ ‫می توانیم مسـئولیت ها را تقسـیم کنیم‪ ،‬با این کار نه تو خسـته‬ ‫می شوی نه من‪ .‬می دانم که دست به سیاه و سفید نزدی و اصال‬ ‫در کارهای خانه به مادرت کمک نکردی‪ .‬اما مادرت وقتی ببیند‬ ‫تـو کارهایـی یاد گرفته ای که برای زندگی الزم هسـتند‪ ،‬به من‬ ‫افتخار خواهد کرد‪.‬‬

‫‪95 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫رازهای موفقیت‬

‫بهترین دوستم باش‬ ‫بله ‪ ،‬من فهرسـتی از دوسـتانی را دارم که می توانم روی آنها‬ ‫حسـاب کنم و به هر نوع نصیحت یا پیشـنهاد آنها گوش‬ ‫کنم‪ .‬اما اولین شخصی که دوست دارم دغدغه هایم‬ ‫و نگرانی هایم را با او درمیان بگذارم تو هستی‪.‬‬ ‫به یاد داشـته باش ما با هم ازدواج کردیم‬ ‫تـا در روزهـای شـادی و غـم کنار هم‬ ‫باشـیم‪ .‬خیلی خوشـحال می شـوم‬ ‫کـه بـه شـغل‪ ،‬زندگـی و چالـش‬ ‫های من اهمیت بدهی‪.‬‬

‫تعریف و تمجید‬ ‫شـاید ملکه زیبایی نباشـم ‪ ،‬اما‬ ‫تـو باید بـه ظاهر من اهمیت زیادی‬ ‫بدهـی‪ .‬بـه یـاد داشـته بـاش‪ ،‬تـو با من‬ ‫ازدواج کـرده ای ‪ ،‬بنابرایـن حتـی اگـر روزی‬ ‫وحشتناک به نظر رسیدم دوست دارم باز هم در کنار‬ ‫مـن بمانـی‪ .‬فراموش نکن که یک آینه بهترین دوسـت یک زن‬ ‫است و من ساعت ها از وقت خودم را با آینه می گذرانم و به ظاهر‬ ‫خود اهمیت می دهم‪ .‬می توانی خیلی راحت به من بگویی "این‬ ‫در خرید کردن همیشه همراهم باشی‬ ‫مـی دانم که برایت کسـل کننده هسـت که با مـن به مغازه ها لباس چقدر به تو می آید"‬ ‫بیایی و من لباس ها را امتحان بکنم و به دنبال لباسی باشم که‬ ‫تو آن را تایید کنی‪ .‬بله موافقم‪ .‬اما دوست نداری بدانی چه چیزی مرا به خاطر کسی که هستم دوست داشته باش‬ ‫بله درسته آماده شدن من ساعت ها طول می کشد‪ ،‬اتاقی پر از‬ ‫برازنده من هست؟‬ ‫لباس و کفش دارم و می توانم یک پیتزای کامل را بخورم‪ .‬اما تو‬ ‫نباید بخواهی عقیده مرا تغییر دهی‪ .‬تو هم شب ها با دهان باز می‬ ‫صراحت‬ ‫مـی دانـی از تـو می خواهم زمانی از روز را با تو باشـم و متفرم خوابی و تمام شب را خر و پف می کنی و اصال انگار نه انگار که‬ ‫از اینکه من را تنها بذاری‪ .‬اما درکت می کنم‪ ،‬به جای اینکه در اتفاقی افتاده اسـت‪ .‬آیا دوسـت داری من هم در مورد تو قضاوت‬ ‫مورد جلسـه ساختگی با یک مشـتری که اصال وجود ندارد دروغ اشتباهی انجام دهم؟‬ ‫بگویی‪ ،‬لطفا در مورد برنامه هایت حقیقت را به من بگو‪ .‬دوست‬ ‫دارم به جای اینکه از کسی دیگر بشنوم از خودت بشنوم‪ .‬صداقت هر وقت که الزم است طرف من باش‬ ‫بعضی وقت ها باید طرف من باشی و من واقعا انتظار دارم که‬ ‫همیشه با خود قدردانی به همراه می آورد‪.‬‬ ‫طرف من باشی‪ .‬می دانم خانواده ات برای اهمیت زیادی دارد‪ ،‬اما‬ ‫من هم باید برای تو مهم باشم‪ .‬نمی خواهم احساس کنم با من‬ ‫روزهای خاص‬ ‫از تو انتظار ندارم که روزی را که برای اولین همدیگر را مالقات مثل غریبه ها رفتار میکنی‪.‬‬ ‫کردیم به یاد داشته باشی‪ .‬اما فراموش کردن روز تولدم و سالروز‬ ‫ازدواجمان غیر قابل بخشـیدنی اسـت‪ .‬اگر نمیتوانی این روزها را حمایت عاطفی‬ ‫به یاد داشته باشی میتوانی آنها را در دفتر یادداشت دیجیتالی ات بعضی وقت ها شدیدا به تو احتیاج دارم و در آن لحظه حتما باید‬ ‫ذخیـره کنـی‪ .‬من هـم روزهای خاص خودمـان را هرگز فراموش کنارم باشی‪ .‬عاطفی بودن رابطه ما را قوی تر می کند‪.‬‬ ‫نخواهم کرد‪.‬‬ ‫نازم را بکش‬ ‫یـک جعبه شـکالت مورد عالقه ام‪ ،‬اسـباب بـازی جالب‪ ،‬یک‬ ‫زنان بعد از ازدواج کردن از شوهر انتظار خواهند‬ ‫رانندگی طوالنی مدت برای تماشای غروب آفتاب و یا حتی یک‬ ‫داشت‬ ‫شام در زیر روشنایی شمع در خانه یا هر کار دیگری که می توانی‬ ‫نوازش کردن‬ ‫نـه‪ ،‬انتظـار نـدارم که هر لحظه از زندگی مـان مثل اولین باری انجام دهی‪ ،‬همه اینها باعث خوشحالی من می شود‪ .‬اما اگر می‬ ‫باشد که همدیگر را مالقات کردیم‪ .‬گرفتن دست ها‪ ،‬یک آغوش خواهی در کارهای پخت و پز به من کمک کنی ‪ ،‬لطفا از مادرت‬ ‫گـرم و گذاشـتن دسـت هایـت روی شـانه هایم به من احسـاس یاد بگیر ‪ .‬خوب خانم ها اینها فهرست مورد عالقه من بودند‪ .‬آیا‬ ‫راحتی و امنیت خواهد داد‪ .‬اینها کارهایی هستند که عالقه تو را چیزی هسـت که به این لیسـت اضافه کنیم؟ می توانید نظرات‬ ‫خود رو با در کامنت زیر با ما در میان بگذارید‪ .‬از خواندن نظرات‬ ‫به من نشان می دهد‪.‬‬ ‫شما بی نهایت خوشحال می شویم‪.‬‬


94 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


93 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


92 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


91 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪90 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫بقیه از صفحه ‪41‬‬

‫ویا قبایل پشـتون که درآغازعمدتًا دروادی رود سـند ونواحی کوه های سـلیمان میزیستند اطالق‬ ‫میگردید‪ .‬وقبل از آنکه افغانسـتان به عنوان نام کل کشـور رسـمیت وشـهرت یابد وجانشین اسم‬ ‫معرف قوم پشـتون‬ ‫خراسـان شـود‪ ،‬کلمۀ افغان دراسـناد وتالیفات مؤ رخین وجغرافیه نگاران تنها ّ‬ ‫ومناطقی درجنوب وشرق کشور بنام افغانستان مبین محل ومنطقه سکونت پشتونها بود‪ .‬مرحوم‬ ‫عبدالحی حبیبی نویسـنده ومؤرخ افغان درتحقیقات وتتبعات خود این امر را روشـن میدارد‪ «:‬اما‬ ‫دربارۀ کلمۀ افغانسـتان هم میتوان گفت که این نام محدثی نیسـت که درعصر احمدشـاه ابدالی‬ ‫خلق کرده باشند‪ ،‬بلکه قرن ها قبل از او یعنی هفتصد سال پیش ازاین موجود ومستعمل بود وما‬ ‫درتاریخ هرات سـیفی هروی تالیف( حدود ‪ 721‬هجری) می بینیم که وی همین سـرزمین های‬ ‫شـرقی افغانسـتان را تا مجاری سند بنام افغانسـتان می خواند وازاین بر می آید‪ :‬درزمانیکه هرات‬ ‫پایتخت آل کرت بود ومملکت بعد از سـپری شـدن دوره های وحدت سیاسـی غزنویان وغوریان‬ ‫بسـبب تجاوز چنگیزیان بسـوی تجزیه و ویرانی میرفت نام افغانسـتان درآنوقت هم رواج داشـت‬ ‫ولـی نـه با وسـعتی که درزمان امپراتوری احمد شـاهی کسـب کرده بود‪ .‬درزمـان تیموریان هرات‬ ‫موالنا کمال الدین عبدالرزاق ثمرقندی هروی که در سنه ‪ 816‬هجری درهرات بدنیا آمده ویکی‬ ‫از دانشمندان ومؤرخان ورجال قضاء وسیاست دربار هرات بود تاریخ مطلع سعدین ومجمع بحرین‬ ‫خودرا درسنه (‪ 857‬هجری) نوشت وی نیز دراین کتاب افغانستان را با همان وسعت جغرافی که‬ ‫سیفی میشناخت مکراَ مذکور میدارد که جزوی از مملکت وسیع تیموریان هرات بنام خراسان بود‬ ‫که معین الدین اسفزاری هم در روضات الجنات افغانستان را مکراُ ذکر میکند‪) 17 ( » .‬‬ ‫مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ مؤرخ دیگر کشـور نیز به معنی واحد ویکسـان هردو واژه ی‬ ‫پشـتون وافغان تأکید میکند‪« :‬هنگامیکه زبان پشـتو به مرحلۀ خط وکتابت رسـیده اسـت کلمات‬ ‫افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده‬ ‫اند‪ .‬بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحًا خود را پشتون گفته اند‪،‬‬ ‫درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان‪ ،‬پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به‬ ‫بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است‪) 18 ( ».‬‬ ‫رویهمرفته نام افغانستان پس از پادشاهی احمد شاه ابدالی به تدریج جانشین اسم خراسان شد‬ ‫نه دردوران پادشـاهی او‪ .‬دردورۀ سـلطنت وزمام داری احمد شـاه درانی که امپراتوری وسـیعی را‬ ‫تشـکیل داد وبنیانگذار افغانسـتان نوین وسرسلسـلۀ شاهان وحاکمان پشـتون محسوب می شود‬ ‫نام مملکت بصورت رسـمی نه افغانسـتان بلکه خراسـان خوانده می شـد‪ .‬تغیرنام کشورازخراسان‬ ‫به افغانسـتان دریک مراسـم رسـمی دولتی‪ ،‬یا دریک گردهمآیی ومجلس بزرگ مردم بنام» لویه‬ ‫جرگه» وچیزدیگر ویا دریک همه پرسی ونظرخواهی عمومی ویا رفرندم عملی نگردید‪ .‬احمدشاه‬ ‫ابدالی بنیانگذاردولت معاصرافغانستان نیزخودرا پادشاه خراسان می خواند‪.‬‬ ‫درحالیکه برخی به اشتباه فکرمیکنند نام افغانستان بگونۀ رسمی ازسوی اوبرگزیده شده است‪.‬‬ ‫جانشـینان اوتا شـاه شجاع نیزخودرا پادشاه خراسـان می خواندند‪ .‬اولین بار درمکاتبات ومعاهدات‬ ‫رسمی با دولت های خارجی واژۀ افغانستان را الرد اکلند انگلیسی‪ ،‬وایسرای شبه قارۀ هند درنامۀ‬ ‫خود عنوانی شـاه شـجاع پادشـاه وقت در آگسـت ‪ (1838‬جمادالول ‪ )1204‬بکار برد‪ .‬وحتی جنرال‬ ‫استورات الفنستون که در راًس هیئتی بریتانیا دراکتوبر ‪ 1808‬بدربار شاه شجاع میرود وبعداً کتاب‬ ‫افغانان یا سلطنت کابل را نوشت نام رسمی کل کشور مارا خراسان میگوید‪ .‬او می نویسد‪ « :‬نامی‬ ‫که توسط ساکنان سرزمین برتمام کشور اطالق می شود خراسان است اما واضح است که به کار‬ ‫بردن این نام درسـت نیسـت؛ ازیکسـو تمام سـرزمین افغانان درمحدودۀ خراسان داخل نیست واز‬ ‫سوی دیگر دربخش مهم آن ایالت‪ ،‬افغانان ساکن نیستند‪) 19 ( » .‬‬ ‫اینکه الفنستون کاربرد نام خراسان را به قول خودش به این دلیل که دربخش مهمی آن افغانان‬ ‫ساکن نیستند نادرست میداند از سیاست های انگریزی استعماری آن دوران بریتانیا ناشی می شود‪.‬‬ ‫همان سیاسـت ایجاد تفرقه بنام قومیت ها وجلوگیری از رشـد وایجاد ملت – دولت درافغانسـتان‬ ‫ودربسیاری از سرزمین های تحت اشغال واستعمار‪ .‬وگرنه الفنستون به خوبی میداند که نام خراسان‬ ‫درطول قرون متمادی نام رسـمی سـرزمین وکشـوری بود که افغانسـتان کنونی بخش عمدۀ آن‬ ‫را تشـکیل میداد ودرآن کشـور به قول الفنسـتون افغانان که منظوراو پشـتون ها اسـت سـاکنان‬ ‫قدیمی خراسـان بودند وازکهن ترین اقوام آریایی محسـوب می شـدند‪ .‬بیان حدود وقلمرو کشـور‬ ‫خراسان درمنابع مختلف محققین‪ ،‬مؤرخین وجغرافیا نگاران دنیا هیچ نقطه ی ابهامی دراین مورد‬ ‫باقی نمیگذارد‪ .‬عبدالحی حبیبی مؤرخ کشور می نویسد‪ « :‬درسنۀ ‪ 733‬ق هنگامیکه ابن بطوطه‬ ‫جهانگرد عربی ازاین جا بسوی هند ازدریای سند گذشت( محرم ‪ 734‬ق) وی تمام این سرزمین را‬

‫به شمول ترمذ وسرخس وهرات تا سلسله کوه هندوکش وسلیمان ودره هایی که از کابل وغزنی‬ ‫بسوی کنار های سند گذشته خراسان می نامد‪ .‬این تسمیه وقتی خوبتر تحقق میابد که شاهرخ‬ ‫پسر امیر تیمور هرات را مرکز خراسان وپایتخت خود میگرداند وحدود مملکت او ازدریای سند تا‬ ‫حدود پارس میرسد… ‪.‬‬ ‫درسنه ‪ 922‬ق بابر ازکابل بردهلی تاخت چون آن شهر را گرفت جمالی دهلوی درمدحش گفت‪:‬‬ ‫ازخراسان چون به هندوستان شدی آمد ترا‬ ‫بخت و دولت دریمین فتح ونصرت دریسار دراین وقت نزد جمالی دهلوی تمام کابلستان تا دریای‬ ‫سند خراسان بود‪) 20 ( » .‬‬ ‫همچنان همانگونه که درباال گفته شـد شـاهان پشـتون درانی تا دورۀ شـاه شجاع خودرا شاهان‬ ‫خراسان می خواندند‪ .‬وحتی مردم عام قوم پشتون‪ ،‬عشایروقبایل مختلف پشتون دروالیات جنوب‬ ‫وشرق دردو سه قرن اخیرهم حین سفرتا شبه قارۀ هند خودرا ازکشور خراسان می نامیدند‪ .‬به قول‬ ‫مرحوم عبدالحی حبیبی‪ «:‬مردم افغانسـتان مخصوصًا پشـتوزبانان کوچی وقتیکه ازمسـاکن خود‬ ‫دروالیات ننگرهار وپختیا(پکتیا) وغزنی وقندهاردرزمستان بسوی شرق حرکت می کنند ودرآنجا‬ ‫ازسرزمین های کوهستانی خود به مراتع تاریخی قدیم دروادیهای دریای سند پای می نهند چون‬ ‫مردم بومی از وطن اصلی شـان بپرسـند گویند ازخراسـان آمدیم ودروادی پیشـین بین هند وباغ‬ ‫وقلعۀ سیف الله تا کنون جایی بنام خراسان کاکرنا میده می شود که وسعت شرقی این نام را می‬ ‫رساند‪)21(».‬‬ ‫کشورافغانستان حتی درزمانیکه ازخراسان به این نام تغیریافت هرچند نه به وسعت آریانا وخراسان‬ ‫زمین اما بیشترازمحدوده ای بودکه افغانستان امروزرا تشکیل میدهد‪ .‬آخرین تجزیه وجدایی بخش‬ ‫های این کشورپس ازورود وسلطۀ استعماری انگلیس ها به شبه قارۀ هند بود که خط دیورند توسط‬ ‫آنها بروی مرزهای شرقی وجنوبی کشیده شد‪.‬‬ ‫آنچه که درپیامد تجزیه وجدایی بخش های مختلف کشـور درتمام دوره های آریانا‪ ،‬خراسـان‬ ‫وافغانستان معاصر عرض اندام کرد‪ ،‬ایجاد کشورغیرطبیعی با تفاوتهای قومی‪ ،‬زبانی وحتی نژادی‬ ‫بود‪ .‬ایجاد کشوری متشکل ازاقلیت های قومی وتباری‪ .‬چون بخش بزرگ وبدنه های اصلی اقوام‬ ‫دربیرون ازافغانستان کنونی درهمان قلمروآریانای کهن وخراسان قدیم با نام وعنوان متغیرباقی‬ ‫ماندند‪ .‬این وضعیت وموقعیت به عنوان یکی ازعوامل نامساعد وحتی بازدارنده درایجاد وگسترش‬ ‫هویت واحد ملی تبارزکرد‪ .‬سیاست تنگنظرانه وغیرملی حاکمیت ها‪ ،‬ناهمگرایی وناکارآیی عوامل‬ ‫گفته شده را هنوزنامساعد تروناکارآمدترساخت وبرمیزان بازدارندگی آن افزود‪ .‬مسلمٌا تداوم چنین‬ ‫سیاسـتی ازسـوی قدرت وحاکمیت سیاسـی درهرهیئت وهویتی چیزی بیشـترازچرخش دورانی‬ ‫باطل وزجرآورنیسـت‪ .‬واقع گرایی ونگرش عقالیی درتفکرات سیاسـی واجتماعی درهردومیدان‬ ‫نظـری وعملـی یگانـه راه بیرون رفت ازاین واماندگی ودرجازدگی محسـوب می شـود‪ .‬ما درزمان‬ ‫امروزقرارداریم ومسیر حرکت ما نه پشت به فردا ورو به گذشته بلکه پشت به گذشته و رو به فردا‬ ‫است‪.‬‬ ‫رفتن به گذشـتۀ آریانا وخراسـان واحیای مجدد آن هرچند که افتخارآفرین وشـکوهمند باشـد‬ ‫چیزی بیشترازیک فکر واندیشۀ احساسی وعاطفی متناقض با واقعیت های کنونی نیست‪ .‬امروز‬ ‫نام کشورما افغانستان است‪ .‬باوجودیکه افغانستان در آغاز به محل مورد سکونت قوم پشتون یکی‬ ‫از اقوام کهن سرزمین وکشورخراسان اطالق می شد وافغان به عنوان واژه ی مترادف پشتون مورد‬ ‫استعمال بود‪ ،‬اما اکنون افغانستان نام کشورمستقل و واحدیست که درآن اقوام مختلف به شمول‬ ‫پشتونها زندگی می کنند‪.‬‬ ‫معرف پشـتون ومترادف کلمۀ‬ ‫افغان نیز برخالف گذشـته ازلحاظ قانونی‪ ،‬حقوقی وعملی تنها ّ‬ ‫پشـتون نیسـت بلکه باشـندگان این سرزمین منسـوب به اقوام مختلف را شامل می شود‪ .‬هرچند‬ ‫سیاسـت تبعیض آمیزوغیرملی برخی ازشـاهان وزمام داران پشـتون از شـکل گیری ملت واحدی‬ ‫بنام وهویت افغان که همه اقوام خودرا دراین هویت ببینند جلوگیری کرد‪ .‬اما این از وجایب دولت‬ ‫افغانسـتان وهمه روشـننفکران وسیاسـتمداران کشور است که در شـکل گیری هویت واحد ملی‬ ‫ووحدت ملی گام بردارند‪ .‬اینکه هویت ملی چگونه شکل می گیرد؟ وحدت ملی چگونه تأمین می‬ ‫شود؟ دولت ملی چه دولتی را می توان گفت ووظیفۀ آن درقبال روند وجریان تشکیل ملت وتأمین‬ ‫وحدت ملی چیست به بحث وبررسی جداگانه وبیشتری نیازدارد که درمقالۀ دیگری به آن پرداخته‬ ‫خواهد شد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫سـرور کـد مره شـفاخانه بورد و یک چنـد روزک‬ ‫همونجـه بودم‪ .‬شـیرین جان همـی داکترا همو‬ ‫همشـیراره خـدا خیر بتـهَشـو و روز ای بنده ذاتا‬ ‫آرام نـدارن ‪.‬و شـیرینجان به تاکیدش گفت آ ااا‬ ‫خوارک میفامم از دل شان میایم دو هفته پیش‬ ‫سـنوی حاجی قدیر درد داشـت که شـو تا صوب‬ ‫زمیناره جغل میکد و خوارت همرایش شوه صوب‬ ‫کـدم تا کـه دمای صوب دسـت و پایش خالص‬ ‫شد و خانیش یک دختر شد‪ .‬خداو راستی دو روز‬ ‫گنگس بودم آفرین به همی داکترا و همشیرا ده‬ ‫شفاخانه که شو تا صوب ده یک لنگ بیدار استند‬ ‫‪ .‬خو خوارک حاله چطور استی مه که میبینم نام‬ ‫خـدا گل واریسـتی وخنـده کده آسـتایکده گفت‬ ‫که سـر بچه اودر مـا یگان ناز میکنی‪ .‬ههههه و‬ ‫هرودی شـان خندیدن و شـیرین جان گفت اینه‬ ‫بخیر هفته دگه چل گلموره ماس دگه خوده ایتو‬ ‫ده جـای نپرتـو کـه دل مـا میشـکنه و داکتـر در‬ ‫وسط گپش درامده گفت خاله جان شما درست‬ ‫میگین اما چون ده شفاخانه بر ماینه بسیار خون‬ ‫گرفتن کمکی مادرم ضعیف شده باز بخیر دمی‬ ‫چند روز صحت شان خوب میشه ‪.‬خو هرچه خیر‬ ‫اس خدا پیش کنه و شـیرین جان از جایش بلند‬ ‫شـده گفـت مام برم که از خانـه مالم قادر‪ ...‬که‬ ‫فیروزه سـرش چشـم کشـید‪ ..‬زود کـده قصه ره‬ ‫دور داده گفت چند روز شده خبر ندارم‪ .‬وخانمگل‬

‫گفت خیر ببینی شیرین جان از طرف مام سالم‬ ‫بگویشـانه بر شـا کو کویم از مـه چیزی نگویین‬ ‫بـاز بخیـر ده چله گریز نواسـیم خبـرش میکنم‪.‬‬ ‫شـیرین جـان که گلونشـه عقده گرفتـه بود خدا‬ ‫حافظـی کـده از اطاق بیرون شـد و فیروزه تا دم‬ ‫دروازه همرایـش رفـت و در راه بـرش گفت خدا‬ ‫فضـل کـد که مه بـودم یادتان رفته بود‪.‬شـیرین‬ ‫جـان گفت آااا بچیم بخـدا چورو پاک یادم رفته‬ ‫بود‪ .‬خیر ببینی که بمه یک ُزنگه رساندی‪.‬و خدا‬ ‫حافظی کده رفت‪.‬‬ ‫نزدیکیهـای شـام بـود کـه الال غفـور همرای‬ ‫یـک تبنـگ نـان بـرای خـدا داخل حولی شـد و‬ ‫یکـه راسـت آمد پیش خانمـگل و حاجـی‪ .‬باد از‬ ‫سلامالیکی‪ ،‬خوریگله گفت که همی نانا ره سر‬ ‫خانمگلـم تکـه کو که ببرم بیرون ‪ .‬حاجی گفت‬ ‫غفور جان چرا اقه نان آوردی؟ یک چند تا کفایت‬ ‫میکد! و الال غفور باد ازی که شـکرانه خداوند ه‬ ‫بجا اورد گفت حاجی صاحب هر قدر صدقه زیا‬ ‫ف باشه ثوابش زیاف است غریب و ُغربه ده شار‬ ‫دوا میکنـن حاجـی سرشـه شـور داده گفت زنده‬ ‫باشـی غفـور جان و صدا کـد فیـروزه ‪ ...‬جان پدر‬ ‫چای چی شد و در همین لحظه فیروزه پطنوس‬ ‫چای ده دستش داخل خانه شد و خانمگل گفت‬ ‫حاجـی جـان خدا یار جانت باشـه همی دخترکم‬ ‫از صـوب تـا حالـه او ده رودیـش گرم نامـده باز‬

‫الالیـم خو بیگانه نیـس و الال غفور گفت درس‬ ‫میگـی خـوارو فیروزه ِ‬ ‫گک ما ده ای چند روز خدا‬ ‫قوتش بته خانه ره تنا سـ ِر شـانه خود ورداشـته‬ ‫بود‪.‬خانمـگل با نفس درازی گفـت خو دوای مام‬ ‫همیس که خدا ده یک لته پاک بپیچانیشه‪ .‬دختر‬ ‫مال مردم اس دگه باز بخیر خانه شوی خود که‬ ‫رفت نخاد گفتن که دخانه ی خود مادرش یادش‬ ‫نداده و در همی وقت صدای خوریگل برامد شکر‬ ‫خـدا فیـروزه ی ما فیروزه س دگه از همو تو مادر‬ ‫همـو تو دختر‪ .‬و حاجی خنده کده گفت حاله اقه‬ ‫تاریـف نکنیـن که صبـا یکی بیایه ببریشـه ماو‬ ‫مادرش چی خاد کدیم؟‪.‬خدا مهربان اس حاجی‬ ‫صاحـب خوریگل شـروع کد خـدا همتو اروس‬ ‫برتان داده که چراغ خانه س اینمی زندگیس دگه‬ ‫دختـرا بر خانه آباد کدن هسـتن خدا به ارمانای‬ ‫دلشان برسانیشانه و بطرف خانمگل دیده و گفت‬ ‫یک شـله گوشـتی تیار کدیییییییم خانمگلجان‬ ‫که دلت میشه‪ .‬بیارم برت؟ یک بشقابک چوچه‪،‬‬ ‫خـدام ده او شـفاخانه چی بـرت میدادن‪.‬خانمگل‬ ‫گفت زنده باشی خوریگل جان خدا نگیریت بیار‬ ‫کـه کلگی نوش جـان کنن مام از خیرا سرشـان‬ ‫یگان قاشـق میخورم توکل بخدا‪ .‬تقریبا ساتای‬ ‫نوی َشو بود که الال غفور به خوریگل گفت نا‬ ‫وخت شده بریم که خانمگلم یک کمی َخو کنه‬ ‫که ده شـفاخانه نمیفامم َخـوش ارام بوده یانی و‬

‫بقیه در صفحه‪102‬‬

‫چیـز خـورده یانی ؟ والله خبر نـدارم مه خو کله‬ ‫ونـگ آمـدن مـادرم بـودم خیـره میرم میپرسـم‪.‬‬ ‫ورفت که از زبیده خبر بگیره که چیز خورده یانی‪.‬‬ ‫زبیده که لیلی د بغلش َخو بود ده اطاق خانمگل‬ ‫همـرای داکتر سـرور و پدرش شیشـته بودن به‬ ‫داکتـر گفـت کـه مه بـرم لیلـی ره دجایـش بانم‬ ‫که َخو دسـرک نشـه باز پس میایم‪،‬که خانمگل‬ ‫گفـت نی جـان مادر برو ده اطاقکت نواسـه مره‬ ‫تنا نمان که میگن که تا چل روزه ام صبیان که‬ ‫مادر شـیطان است گرد سر نوشده گیا می گرده‬ ‫اگه تنا باشـه خوب نیست‪.‬جان مادر فکرت باشه‬ ‫همو قالی یاسینه بالی سرش همیشه بان همو‬ ‫چشم موره ره ده باالی دروازه بند کو خوب است‪.‬‬ ‫ده همی گپ بودن که دروازه کوچه تق تق کده‬ ‫و فیـروزه دویـد کـه دروازه ره واز کنـه که صدای‬ ‫شـیرین جان بلند شـد چی گپ شـده؟ خوارم ده‬ ‫شفاخانه شما نا انصافا یکی تان مره خبر نکدین‬ ‫برمه خو روی نمانده و فیروزه آسـتای کده برش‬ ‫گفت که از شاکو کو چیزی نگویین و هردو داخل‬ ‫خانه شدن‪.‬‬ ‫شیرین جان باد از سالمالیکی و عذر خواهی و‬ ‫مالمت کدن خوریگل و فیروزه گفت خوارک مه‬ ‫پیشت کم استم‪.‬خانمگل گفت خدا نکنه شیرین‬ ‫جـان دشـمنت کم باشـه یـک کمی سـر چرخی‬ ‫داشـتم و خدا عمرش بته داکتره و اشـاره بطرف‬

‫‪89 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫قسمت هجدهم‬ ‫الال غفور‬ ‫کار خیر کده باشـه مه‬ ‫شـهادت میتـم کـه امی‬ ‫مرحومـه زندگـی خـوده‬ ‫نویسنده ‪:‬‬ ‫به دین اسلام تیر کد و‬ ‫سید مختار دریا‬ ‫یـک زن خدا جـوی بود‬ ‫و ُکل مردم گفتن راست‬ ‫اس خدا مغفرتش کنه‪.‬‬ ‫هرکـدام سـر قبـر پیـش مالـم قـادر امده سـر‬ ‫سلامتی داده و رفتنـد‪ .‬حاجـی بـه مولوی عینو‬ ‫گفت که صبا شو شو جمعه س بیادرا ره بگویین‬ ‫کـه شـو جمه گـی گرفتیم ختم مام هسـت ده‬ ‫خانـه مـا مه همـرای مالم قادر گـپ زدیم‪.‬و خدا‬ ‫حافظی کده همه رفتن‪.‬‬ ‫الالغفور پیش امد و به حاجی گفت خانمگل‬ ‫خـو خبـر نداره؟ نـی غفور جان بانیشـه وضعش‬ ‫خوب نیسـت غرضش نگی بـان که بخیر خانه‬ ‫کـه آمد بریش میگـی مو حاجی گفت که غفور‬ ‫جان یکدفه بریم شفاخانه که خانمگله خبرشه‬ ‫بگیریم از صوب تا حاله ما خو کله ونگ بودیم‪.‬‬ ‫درسـت اسـت حاجی صاحب توکل بخدا بریم‬ ‫بخیـر ‪ .‬و گفـت یکدقه صب کنیـن که مه رفته‬ ‫گادی ره بیارم و دوان دوان رفت‪ .‬در راه همرا ی‬ ‫حاجـی الال غفـور گپـه واز کده گفت خو حاجی‬ ‫صاحب نگفتین که خانمگل دگه کدام مشکلی‬ ‫یا شکایتی نداشت؟ حاجی یک نفس دراز کشیده‬ ‫گفت غفور جان ای یک سال اس که خانمگل‬ ‫خـون قـی میکنه و بـر مام نگفته بود تـا ای که‬ ‫داکترسونارام برمه گفت که قصه چیست و مه‬

‫‪88 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داستـان دنـبـاله دار‬

‫ده دل خـود خـون میخـوردم و نمیفامیـدم چی‬ ‫کنم او برمه گفته بود که مریضیش بسیار پیش‬ ‫رفتـه خدا یار جانش باشـه خانمـگل زن غیرتی‬ ‫سـت برمـام نمیگفـت تا کـه او روز ده تشـناب‬ ‫و سـر خوده پایین کده ‪...‬در حالیکه یگان قطره‬ ‫اشـک از چشـمش میریخت خون قـی کد‪.‬برمه‬ ‫داکتر گفته بود اگه خون قی کد بفامین که کار از‬ ‫کار گذشته زود شفاخانه بیاریشه‪ .‬اینه غفور جان‬ ‫دروازه دلمـه بـرت واز کـدم فقـط امیـد ما بخدا‬ ‫سـت‪.‬الال غفور که صد کارد میزدی یک چلکه‬ ‫خـون ازش نمیریخـت یـک اوف بلنـد کشـیده‬ ‫گفت حاجی صاحب ای گپه بان بین ماو خودت‬ ‫اگه سرور جان چیز گفت خو خوب اگه نگفت ما‬ ‫و شما میفامیم که چی کنیم‪ .‬دم دروازه شفاخانه‬ ‫رسـیدن و الال غفـور یـک بیسـتی ره ده حیـب‬ ‫گادیوان مانده گفت برو پدر خدا یارت‪ .‬و داخل‬ ‫شـفاخانه شـدن‪ .‬دم دروازه داکتر سـرور امد و با‬ ‫قیافه خیلی بشاش و گفت که داکتر متخصص‬ ‫هالندی امروز مادرمه چک کد و گفت که شکر‬ ‫صحت شـان خوب اسـت باد از شـش ماه یکبار‬ ‫دیگر بر چک بیاین و هر وقت میتانن خانه برن‬ ‫الالغفور از شنیدن این خبر چشمایش لق لق‬ ‫برامده بطرف حاجی دیده و گفت نه گفته بودم‬ ‫کـه خانمگلم بخیر خـوب میشـه؟ و دوان دوان‬ ‫بطرف اطاق شفاخانه روان شد‪ .‬دم دروازه اطاق‬ ‫سرور ه دید و ده بغل گرفت و گفت او خدا شکر‬ ‫و بطرف بستر خانمگل رفت و دید که خانمگل‬ ‫سـر تخت خود شیشـته دویده دستایشـه گرفت‬ ‫و مـاچ کـد و گفت خدا ره شـکر ‪.‬خانمگل گفت‬ ‫غفور جان کجاست خوریگل؟ الال غفور یکدفه‬ ‫بفکـر افتـاد که نباید بر خانمگل قصه ره بگویه‪.‬‬

‫گفـت خانمگلجـان دور از جانـت خوریگل ایتو‬ ‫ریزش کده که برش گفتم از خانه نبرای هر چی‬ ‫کـد نماندمش چرا که ده شـفاخانه نمیمانیشـه‪.‬‬ ‫خانمگل گفت میفامم او اصال د جان خود فکر‬ ‫نمیکنه ده ای تغییر هوا‪ .‬خودگه خدا یار جانش‬ ‫باشـه سـر زور اسـت و الال غفور خند کده گفت‬ ‫چـی کنیـم خانمـگل جان خـودت مـاره کتیش‬ ‫اغشـته کـدی‪ .‬خانمـگل گفت بـس دگه غفور‬ ‫جـان غیبت خوریگله پیش مه نکـو‪.‬و در همین‬ ‫وقـت حاجـی داخـل اطـا ق شـد و گفـت اینـه‬ ‫خانمـگل ماره خوب جزا دادی شـکر الحمد لله‬ ‫ُست و ل ُغت بخیر میریم خانه‪ .‬مه چی گنایم اس‬ ‫اینمـی داکتراس دگه یکـروز خون بگی یکروز‬ ‫عکـس بگـی یکـروز دگه ده او ماشـین که مثل‬ ‫گور واریست مره تقی کدن‪ .‬خودگه ده شفاخانه‬ ‫کـه رفتـی بدل خـود برامدنت بدل داکتراسـت‪.‬‬ ‫وحاجـی خنده کده گفت اینه بخیر سـرور جان‬ ‫میایـه که بگـه چی وخت میریـم خانه بخیر‪.‬در‬ ‫همـی وخـت بود که سـرور امد و گفـت که مادر‬ ‫جـان شـماره اجـازه دادن کـه خانـه بریـن ‪ .‬دوتا‬ ‫نرس امدن و کاالی خانمگله جمع کده و برشان‬ ‫گفتن که شما میتانین برین‪ .‬الالغفور به دوش‬ ‫طـرف دروازه شـفاخانه رفـت کـه گادی ره بیاره‬ ‫که داکتر سـرور دم راهش امد و گفت که داکتر‬ ‫زلمی یکی از رفقایش موترشه اورده که مادرمه‬ ‫ببریم خانه‪ .‬و الالغفور دوباره به طرف اطاق امد‬ ‫و بـر حاجـی گفـت کـه داکتر زلمی موتـر خوده‬ ‫اورده که خانمگله خانه ببریم‪.‬‬ ‫در راه حاجی از داکتر زلمی تشکر کرد وداکتر‬ ‫زلمی در جوابش گفت که مه مدیون داکتر سرور‬ ‫هستم او دو شو کامل نوکریوال شفاخانه بود و‬

‫متوجـه خالیم بـود مه هرچه بکنم بـاز از زیر بار‬ ‫منتش برامده نمیتانم‪ .‬الالغفور در وسط حرفش‬ ‫داخل شده گفت دنیا اینمیست داکتر جان تو بر‬ ‫مه‪ ،‬مه بر تو ‪ .‬خو دگه بیادری و رفیقی همیس‬ ‫داکتـر جـان از ادمیـزاد چـی میمانـه غیـر از نـام‬ ‫نیکش؟و حاجی سرشه شور داده و گفت راست‬ ‫گفتـی غفـور جان و در همینوقـت نزدیک خانه‬ ‫حاجی رسـیدن و خانمگل دوا کده گفت داکتر‬ ‫جان خیر ببینی بیایین یک چای بخورین‪ .‬داکتر‬ ‫زلمی در جواب گفت خاله جان تشکر خانه خود‬ ‫ماسـت انشـا ءلله همرای مادرجانم بدیدن تان‬ ‫میاییـم زنده باشـین و موتر نزدیـک خانه توقف‬ ‫کرد ‪ .‬همه از موتر پایین شـدن و با داکتر زلمی‬ ‫خـدا حافظـی کده بطرف خانه رفتن و دم دروازه‬ ‫زبیده از خوشـحالی پای لج دویده و مادرشـه ده‬ ‫بغـل گرفـت و گریه کده گفت مادر جان تو ماره‬ ‫کشتی‪ .!.‬داکتر زلمی از همه خدا حافظی کرده‬ ‫و حرکت کرد‪.‬‬ ‫خانمـگل کـه ده خانـه داخـل شـد دم رایـش‬ ‫زبیده لیلی دبغلش پیش آمد و باد از سالمالیکی‬ ‫گفت خاله جان شـکر که بخیر خانه آمدین و با‬ ‫انگشتش زیر زناق لیلی را دکه داده گفت بی بی‬ ‫جانت آمده سالم نمیتی؟ و خانمگل رویشه ماچ‬ ‫کده گفت خدا کالنت کنه جان بی بی و بطرف‬ ‫خانه سـه دانه حرکت کـردن‪ .‬در همی وقت بود‬ ‫که داکتر پیش آمد و گفت مادر جان دگه چند‬ ‫روز خوده زامت نتین قرار دجایتان باشـین اینه‬ ‫نـام خـدا فیروزه اسـت خوریگلم هسـت تا که‬ ‫بخیر خوب شوین بابه جانم ُکل شوا ده اطاقش‬ ‫قـدم میـزن َخـو نداشـت‪ .‬دگـه اگـه هر مشـکل‬ ‫خداناکده پیداشد مره خبر کنین و حاجی رویش‬ ‫را گشتانده بطرف خانمگل گفت ببی ‪ ..‬خانمگل‬ ‫که چند روز دور بودنت از خانه چی سر ما امده ‪.‬‬ ‫خوریگل که تازه جای خانمگله درست کده بود‬ ‫گفت خدا یک سـات َخو هر دوی تانه کم نکنه‬ ‫اینه جای تان تیار اس بخیر همینجه بشـینین‬ ‫چند دقه دم تان راس شـوه مه میرم که سرشته‬ ‫دیگ و کاسه ره کنم فیروزه‪ ،‬جان خاله بیا که‬ ‫کارت دارم و همـه خانمگل را به اطاقش بردند‬ ‫و حاجی دستشـه زیر قول خانمگل گرفته خنده‬ ‫کـده گفت ماره بیـاد آسـتابرویت انداختی دختر‬ ‫کاکا ‪ .‬همه خنده کدن‪.‬‬ ‫خوریگل دگوش فیروزه گفت فکرت باشه هر‬ ‫کسی که پیش خانمگل آمد برشان بگویی که‬ ‫از شا کو کو زن مالم قادر یاد نکنه دخترای خاله‬ ‫ستند حاله چند روز هموتو باشه باز ببینیم که چه‬ ‫قسم سر قصه ره برش واز کده آستا آستا برش‬ ‫بگویم که تکان نخوره داکترا گفتن که جگر‬ ‫خونـی برش خوب نیسـت‪ .‬خودگـه خدا خودش‬ ‫یک راه و چاره نشان بته‪.‬راستی یادم رفت زبیده‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫حکایت‬

‫‪87 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫حکایت جناب سلطان شیخ ابوالحـسن خرقانیو سلطان بی بی حسن بـصری‬ ‫دوستان عزیز ‪ :‬چنین روایت بوده که روزی جناب‬ ‫سلطان شیخ ابوالحسن خرقانی بخاطردیداردوستان‬ ‫شـان از یک قریه شـهرآنجا به سمت دیگرآن طور‬ ‫پـا ی یپـاده میرفت که بعد ازسـپری شـدن یک ویا‬ ‫دوسـاعت منـزل زدن آنجنـاب بکلـی خسـته شـده‬ ‫وخواسـت که در کنار سـایه یک درخت بزرگ رفته‬ ‫کمی اسـتراحت ورفع خستگی نمائیدهمان بود که‬ ‫آنجناب درزیری سـیایه درخت دلخواه شان نشسته‬ ‫که باآواز های دل نشین هرنوع بلبل الن ‪ ،‬واندلیبان که لذت بخش رویش بوده و با کشیدن یک‬ ‫نفس عمیق برای لحظه ای چند بخواب شرین رفته ودیری نگذشته بود که از باالی شاخچه های‬ ‫درخت پیخال یکی از پرنده گان راسـأ بروی آنجناب افتاده که به اثراصابت آن ازخواب بیدارشـده‬ ‫وگفـت کـه ای پرنـده گان کبـاب شـوید که مرا از خواب شـرین بیدار نموده ایـد ‪.‬درهمان لحظه به‬ ‫امرخداوند بزرگ ج وکرامات والیت آنجناب تماما گنجشگان و دیگر پرنده گان که درباالی شاخچه‬ ‫های درخت قرار داشتند به اصطالح یکه ویکه همه از باالی درخت بروی زمین افتاده وجان بحق‬ ‫دادن ‪.‬خالصه اینکه ‪ :‬برعالوه یکه آنجناب متاثرشده دوباره راه سفر خودرا بسمت مطلوبش در یش‬ ‫گرفته ومیرفت ‪ .‬ساعتی نگذاشته بوده که از بین درختان انبوه جنگل یک سگ ابلق نسبتا بزرگ با‬ ‫چشمان خشم الودش درمقابلش پیدا شده که آنجناب از ترس اینکه سگ باالیش حمله نکنند از‬ ‫روی زمین یک سنگ تقریبآ نیم کیلوئی را برداشته ومیخواست که بطرف سگ پرتاب نمائید که در‬ ‫همان اثنأ ازعقب سرش یک آواز عیبت ناکی شنیده که میگفت ای سلطان شیخ ابوالحسن خرقانی‬ ‫هوش خود را بسرت بگیرید فکر کباب شدن گنجیشکان را ازسرو کله ات دورسازید که این سگ‬ ‫بمثل من صاحب دارد ؟ درحالیکه از اثرصدای عیبت ناك شخص ناشناس دست وپا های آ نجناب‬ ‫ست وبی حال شده و زمانیکه به عقب اش نگاه کرده متوجه ده که یک شخص نقابدارسیاه پوش در‬ ‫آنمحل نشته که با دیدن ایشان آنجناب سخت زیری تاثرش قرارگرفته و با خود گفت که یا الهی‬ ‫این شخص نقاب دارکی باشد ونام ونشان مرا چطور میدانند ؟‬ ‫آنجناب باعالم وحشت وترس درمقابل آن شخص نقاب دار سیاه پوش دست به ادب استاده شده‬ ‫وفرمودند که ای دوست خداوند ج ازسالم علیکم من ترا بخداوندج سهوگند مید هم که بگوئید شما‬ ‫کی هستید ودربین این جنگل بزرگ چطور نشسته اید وهمچنان مرا چگونه شناخته اید ؟‬ ‫واز جانـب دیگـر درعالـم دنیا چه عمل نیک را انجام داده اید که خداوند بزرگ ج درمقابل برایتان‬ ‫درجه کشـف القلوب وعلم والیت را عنایت نموده اسـت ؟ درجواب دوسـوال آنجناب شخص نقاب‬ ‫دار گفت که واعلیکم از سلام ای سـلطان شـیخ ابوالحسـن خرقانی حاالکه مرا قسم داده اید پس‬ ‫خیرگوش نمائید‪ .‬آنمبارك فرمودند که یا خرقانی نام من بی بی حسن بصری میباشد که روز ها به‬ ‫این آرزو بودم که چطور میتوانم تا شمارا از نزدیک زیارت نمایم ‪ .‬وباداشتن علم والیت ودرجه کشف‬ ‫القلوب که خداوند بزرگ ج آنرا برایم عنایت نموده دانستم که امروز گذر شما با اینطرف میشود وبه‬ ‫همین خاطر بوده که من در سر راه شما نشسته و تا اینکه ازدیدارودوعای شما بی نصیب نمانده باشم‬ ‫‪.‬دیگر اینکه میگوئید که دردنیا شماچه حمل خوب را انجام داده اید که خداوند بزرگ ج این درجه را‬ ‫برایت داده است ؟ یا جناب سلطان شیخ ابوالحسن خرقانی من ازسالهای سال درآرزوی یک اوالد‬ ‫بودم ولی باتاسـف که خداوند ج مرا الیق اوالد ندیده که از این ناحیه بکلی رنج میبردم وهمیشـه‬ ‫بدربار خداوند ج عرض مینمودم که یا الهی برایم یک پسرعنایت فرمائید وروزها به همین خاطر‬ ‫گریه وزاری یکردم و تا اینکه روزی بخاطر پیدا نمودن اوالد بسرقبرستانها رفته وبه اصطالح دامن‬ ‫انبیـا ‪ ،‬و اولیـای کـرام را گرفته که درباالی توخ یکی از اولیای کرام بند بسـته نمودم که لحظه ای‬ ‫بعد نا گان از عقب سرم یک آوازدلخراش چون ‪ ،‬چون جانسوز بگوشم آمده که از اثر صدا یک لرزه‬ ‫عجیب و غریب در جانم پیدا شده و زمانیکه به چهار طرف خود نگاه نمود م هیچ چیزی بنظرم نیامده‬ ‫و از این جهت سخت تحت تاثیر قرار گرفته ومیخواستم که طورعاجل آن محل را ترك کرده بطرف‬ ‫خانه خود بروم که بازهم صدای چون ‪ ،‬چون جانسوزی بگوشم آمده که واقعا از اثرآن دست پایهایم‬ ‫بکلی ست وبی حال شده ودر همان محل جا بجا نشتم ‪.‬یک وقتی متوجه شدم که ازبین شکاف یک‬ ‫قبرستان کهنه یک دانه چوچه سگ بیرون برآمده در حا لیکه سیل اشگ ازگوشه چشمان مقبولیش‬ ‫بما نند دانه های واریدجاری بوده روی خود را بطرف آسمان بلند کرده و به اصطالح یک قوله بلند‬ ‫کشیده که ازاثری کشیدن قوله آن تمامآ بدنم بسوخت آمده و متوجه شدم که در بین همان قبرستان‬

‫مادرش به همرای چهارطفل دیگراش مرده است ‪.‬‬ ‫یـا حضرت سـلطان خرقانی در حالیکـه آن چوچه‬ ‫سـگ قـدرت وشـیمه راه رفتن راهم نداشـته که به‬ ‫بسـیار مشـکالت خود را در پیش پاهایم رسـانیده و‬ ‫بطرفم نگاه های عجیب وغریب مینمود که با نگاه‬ ‫های جالب آن دلم بحالش سوخته آنرا از روی زمین‬ ‫برداشته و در بغلم گرفته نوازیش نمودم ‪ .‬یا سلطان‬ ‫خرقانی من در سر دوراهی قرار داشتم که اگر آن بی‬ ‫زبان را در روی قبرستانها رها نما یم شاید بعداز یکساعت آنهم جان دهید واگر آنرا با خود بگیریم‬ ‫پس در آنصورت نان وآب آن چطورمیشود ‪ .‬خالصه اینکه ‪ :‬مجبور شدم دوباره آن چوچه سگ را در‬ ‫همان سوراخ قبرستان رها نمودم وراه خانه خود را در پیش گرفتم ‪ .‬یا جناب سلطان شیخ ابوالحسن‬ ‫خرقانی‪ :‬هنوز هم در مسافه چند مطری دورنشده بودم که بقدرت خداوند بزرگ ج دفعتآ دربین هردو‬ ‫سینه هایم یک درد عجیب وغر یب پیدا شده که تامل نمودن آن صد فی صد برایم مشکل بوده و‬ ‫نتوانستم که یک قدم دیگر هم پیشتر بروم وبال خره مجبور شده دوباره بطرف آن قبرستان کهنه‬ ‫رفته همان چوچه سگ رااز روی زمین برداشته ودر بغل گرفته نوازیش نمودم ‪.‬‬ ‫خال صه اینکه ! در حالیکه از دست خوشی زیادسیل اشگ از گوشه های چشمانش سرا زیر میشده‬ ‫خـود را دربیـن هردو سـینه هایم محکم چسـپانده وبازهـم بطرف عالم باال نگاه نمـوده و یک قوله‬ ‫بلند دیگری کشیده که به اصطالح دل را از دل خانه ام جدا ساخته که دیگر حوصله وطاقت کرده‬ ‫نتوانستم و طور عاجل پستانهای خود را در دهانش گذاشتم‬ ‫چه بگویم یا شیخ ابوالحسن خرقانی از اسرا خداوندی ‪:‬‬ ‫برعالوه یکه بفرمان آن خداوند قادر وکار سـاز ج دفعتآدربین هر دو سـینه هایم شـیر فراوان پیدا‬ ‫شده وهمچنان آهیسته ‪ ،‬آهیسته درد سینه هایم آرام شده که به اصطالح برایم این موضوع خیلی‬ ‫حیرت آوربوده و هست ‪.‬‬ ‫وازجانب دیگرتصمیم قاطع گرفتم که این چوچه سگ را از زیری پستانهای خود هیچ وقت دور‬ ‫نسـازم ودراثنأی خوردن شـیر آنرا نوازش مینمودم تا اینکه سـیر شده وهمان طوریکه درروی سینه‬ ‫هایم خودرا چسپانیده بود بطرف خانه آمدم وزمانیکه در بین خانه به عالقمندی خاص آنرا نوازیش‬ ‫مینمودم به اصطالح برایم یک آرامیش عجیب وغریب پیدا شده که با کشیدن یک نفس طوالنی‬ ‫هردو برای یک مدت نامعلوم بخواب رفتیم ‪.‬‬ ‫و دیری نگذشته بودکه درجریان خواب یک شخصی سفید پوش نورهانی ظاهر شده وفرمودند که‬ ‫ای بی بی حسن بصری از سالهای سال بدربارخداوند ج اوالد میخواستی ولیکن به اساس مهربانی‬ ‫ولطف بی پایان شـما در قسـمت این چوچه سـگ خداوندی بزرگ برایتان درجه والیت سلطانی و‬ ‫کشف القلوب راعنایت فرموده است ‪.‬‬ ‫یا جناب خرقانی من هم نمیدانم که چه اسرارخداوندی بوده ‪ .‬چنانچه که گفته اند ؟ اسرا خدا الیق‬ ‫هر بی سرو پای نیست ـ هر بی سرو پای الیق اسرار خدا نیست یا حضرت خرقانی ‪ :‬ازهمان تاریخ‬ ‫تا بحال تقر یبآ در حدود یازده سال میگذرد ‪ .‬واین همان چوچه سگ هست که برایم حیثت اوالد‬ ‫را داشته ودارد و در طول همین سالها بمثل محافظ درهرکجائی که باشم از من نگاه داری نموده‬ ‫ومینمائید ‪.‬‬ ‫یا حضرت سلطان خرقانی چند ساعت قبل برایم الهام خداوندی شده که گذر شما در اینجا میشود‬ ‫من هم در سری راه شما نشسته تا اینکه از دیدارودوعای مبارك تان بی نصیب نشوم ‪.‬‬ ‫جنـاب خرقانـی فرمودندکه یاسـلطان بی بی حسـن بصری بدون اینکـه من تصمیم قبلی گرفته‬ ‫باشم امروز صبح دلم خواست که بدیدن مریدان واخالصمندان خود بروم واصآل از جانب حضرت‬ ‫پروردگار عالم دیدار شما نصیب بنده بوده که واقعآ خوش شدم که این هم یک اسرار خداوندی بوده‬ ‫وحاال من دو باره بطرف همان کلبه فقیرهانه خود میروم وشما را بخدا وندکریم ورحیم ج مسپارم‪.‬‬ ‫واالله عـــــلم وبــا الـــــصواب‬ ‫دوستان نهایت عزیز ‪ :‬این حکایت را که در سال ‪ 1344‬اززبان پدرکال ن مرحوم خود جناب حاجی‬ ‫صاحب غالم محی الدینخان حیدری سـابق مدیرفنی وتهداب گذار مکتب لیسـه عالی صنایع که‬ ‫شنیده بودم آنرا نقل قول بشما نگاشته امید وارم که مورد عالقه تان واقع شده باشد‪.‬‬ ‫ماه قوس ‪ 1377‬مطابق برج دیمبر ‪ 1998‬عیسوی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫حکایت‬

‫‪86 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫حکایت خواجه عبدااهلل‬

‫انصار و خواجه غلتان ولی‬ ‫نوشته عزیز حیدري‬

‫علیه رحمه‬

‫پیشگفتار ‪:‬‬ ‫حکایات وروایات مردمی ایست که طی قرون متمادي از زبانی به خامه ئی نقل ودرافکار انسا نهاي‬ ‫جامعه باستان ما بصورت مستمرخطورنموده است ‪ .‬مبرهن است که هرجامعه ئی وهرمردمی مشبوع‬ ‫ازچنین قصه ها وگفته ها بوده واین ارمغان ازنسلی به نسلی میراث مانده است ‪.‬‬

‫حکایت خواجه عبدااهلل انصار و خواجه غلتان ولی علیه رحمه‬ ‫میگویند که روزي یکتن ازاولیاي کرامبنام خواجه غلتان ولی که درکشورایران زنده گی مینمود‬ ‫تصمیم گرفت که زیارت جناب خواجه عبداالله انصاري در شهرهرات برود وزمانیکه آنجناب واردشهر‬ ‫شده با علم والیت وچشم بینا که داشت متوجه میشود که تمامآ خاك سرزمین هرات همه ‪ ،‬ازمردمان‬ ‫اولیا کرام وشهیدان پاك بودهوباخود گفت که هیچ امکان ندارد تادرباالي اینقدرقبرستانهاپاگذاشته‬ ‫برومو باالخره آنجناب لوت خورده ‪ ،‬لوت خورده ازباالي برستان ها تا نزدیکی خانه حضرت خواجه‬ ‫عبداالله انصاررفته که به همین خاطربوده واست که آنجناب راخواجه غلتان ولی میگوئید‪.‬‬ ‫قابل یادآوریست که همین حاال هرشخصیکه بزیارت آنمبارك میرود به اصطالح به پاي خود‬ ‫رفته نمیتواند وتااینکه لوت خورده نرودکه آنهم یکی از کرامات آنجناب میباشد ‪.‬‬ ‫بــه هــر صــورت ! زمانیکه آنجناب دروازه کوچه خواجه عبداالله انصار را دقلباب نموده وازعقب‬ ‫دروازه خانم آنمبارك جواب داده کی هستید‪...‬؟ جناب خواجه غلتان ولی فرمودند ‪ .‬که همشیره ‪ ،‬نام‬ ‫من خواجه غلتان است و اطرزیارت‬ ‫نمـودن حضـرت خواجـه عبداالله انصار ازکشـور ایـران اینجا آمده ام ‪.‬باشـنیدن چنین کلمه خانم‬ ‫آنجناب سخت عصبی شده وگفتند که اي برادرخاك درسرش شود نمیدانم که این آدم بی سروپا‬ ‫بدون ازاینکه خاکسترهاي تنتوروخاك جاروب را بیرون ازحویلی برده باشد ازوقت نمازصبح بکدام‬ ‫جائی خودرا گم کرده اسـت ‪ .‬جناب خواجه غلتان ولی ازشـنیدن دشـنام دادن خانم آنجناب بکلی‬ ‫حیران شده وباخود گفت که خداوندا من سخت اشتباه کردم که اینجا آمدم ومردم ایران میگفتند‬ ‫که درشهرهرات یک پیري بزرگوار است وحاال قسمیکه از گپ هاي خانم آنجناب معلوم میشود که‬ ‫به اصطالح چندان چیزي نبوده وهم نیست ‪ .‬وحاال که تا اینجا آمدم شب را در یک مسجد سپري‬ ‫نموده وفردا بعد از نمازصبح دوباره بطرف ایران میروم‪.‬خـالصــه ایـنکه ‪ :‬جناب خواجه غلتان ولی بعد‬ ‫ازخواندن نماز صبح میخواست که دوباره بطرف کشور ایران حرکت نماید و با خودگفت که اي دل‬

‫غافـل ازکشـورایران بخاطـر زیارت‬ ‫نمـودن جنـاب خواجـه عبدااللـه‬ ‫انصارتا اینجاآمدم وچرا بیک دشنام‬ ‫دادن خانـم موصـوف دوبـاره بروم و‬ ‫حـاال یکبـار دیگربـه عقـب دروازه‬ ‫کوچـه شـان رفتـه واگردرخانـه بود‬ ‫خوب درغیرآن دوباره راه ایران را درپیش گرفته میروم ‪.‬‬ ‫وزمانیکـه دروازه کوچـه آنجنـاب رادق البـاب نموده که بازهم خانم آنجناب ازعقـب دروازه کوچه‬ ‫خود جواب داده کی هسـتید ؟ جناب خواجه غلتان ولی فرمودند که اي همشـیره من ازشـهرایران‬ ‫آمدم ومیخواهم که جناب خواجه عبداالله انصار رازیارت نمایم ‪ .‬خانمش گفت که خواجه عبداالله‬ ‫انصارساعتی قبل درباالي زمین هاي خودرفته که آنرا‬ ‫آبداري کنند ‪ .‬جناب خواجه غلتان فرمودند که زمین هاي آنجناب بکدام طرف اسـت ‪ .‬خانمش‬ ‫گفت که زمین هایش بطرف دست راست تان روي به قبله میباشد‪.‬‬ ‫بگفتـه خانـم آنجنـاب خواجه غلتان ولی راه زمین ها را درپیش گرفته میرفت که دریک قسـمت‬ ‫زمین ها متوجه میشود که توسط یک بیل جریان آب جوچه ازیکطرف پل وان به جناح دیگر آن‬ ‫ردشده وصاحب بیل هم معلوم نمیشود ‪ .‬و جناب خواجه علتان دانست که هرگپ که است درهمین‬ ‫جاسـت لحظه اي نگذشـته بود که ازمسـافه نی چندان دوریک شـخص سـفید پوش درباالي شیر‬ ‫نشسته بطرفش میاید وآنجناب ازترس جان در یک درخت باال شده تاخودرا نجات داده باشد وغافل‬ ‫از اینکه چند دقیقه بعد همان شخص سفید پوش درپائین درخت آمده و بطرف باال نگاه کرده رمودند‬ ‫که یا خواجه غلتان ازدرخت پائین شوید وکسی را که میخواهید من هستم و تا آدم گپ ماده ها را‬ ‫نکشد درباالي چنین نرشیران سوار شده نمیتواند ‪.‬‬ ‫دوســتان عـزیـز این حکایت را که در سال ‪1345‬اززبان پدرمرحوم خود شنیده بودم آنرا نقل‬ ‫قول بشما نگاشته امیدوارم که مورد عالقه تان واقع شده باشد ‪.‬‬ ‫واالله اعــلم وبـاالـــصـواب‬ ‫ماه قوس ‪ 1377‬مطابق برج دسمبر ‪ 1998‬عیسوي نوشته عزیز حیدري‬ ‫‪AzizHaidari@hotmail.com‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪85 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫نقش پدر‪ ،‬مادر‪ ،‬خواهر‪ ،‬برادر‪ ،‬معلم و اسـتاد‪ ،‬دوسـت و هم‌صنفى و … همه را هم‌زمان به عهده‬ ‫پیدا کند و از این طریق فشار بیشترى را متوجه فرد کنند‪.‬‬ ‫گیـرد و از پـس همـه‌ى نقش‌هـا به خوبـى برآید تا تمام کمبودهـای عاطفی و روحی‌شـان برطرف‬ ‫شود‪ .‬این گروه‪ ،‬همسر را فقط برای به رضایت‌رساندن کامل خودشان می‌خواهند و او را پزشک و‬ ‫– ازدواج به دلیل قرار گرفتن در موقعیت سیاسی یا اجتماعی خاص‪:‬‬ ‫برخـى افـراد بـه دلیـل شـرایط خاصی کـه در اجتماع دارنـد و توجه زیـادی که روی آن‌ها اسـت‪ ،‬روان‌درمان‌گر خود می‌دانند و هیچ تصوری از نیازهای طرف مقابل در ازدواج ندارند‪ .‬لذا دیر یا زود‬ ‫علی‌رغم میل باطنی و آماده‌گی کامل تن به ازدواج می‌دهند تا میزان و سطح حساسیت‌ها را کاهش طرف مقابل را سرخورده و خسته می‌کنند و به حال خود گذاشته خواهند شد‪.‬‬ ‫دهند‪ .‬براى مثال دختر یا پسـر جوانی که در موقعیت سیاسـی و اجتماعی باال و مورد دیده‌شـدن و‬ ‫قضاوت‌شدن توسط همکاران در اداره و دوستان و اطرافیان است و خودش احساس خوبی با تجرد – ازدواج از سر دل‌سوزى و ترحم‪:‬‬ ‫نـدارد‪ .‬ایـن شـخص مدام فکر می‌کنـد مبادا رفتارش با همـکاران و گروه‌های سیاسـی و اجتماعی گاهی افراد فقط به دالیلی مثل پای‌بندی به عیاری و جوان‌مردی و اخالق و انسانیت با شخصی‬ ‫دیگری(مخاطبانـى از جنـس مخالـف) که با آن‌هـا در تعامل روزمره و مداوم قـرار دارد‪ ،‬تحت تأثیر ازدواج می‌کنند‪ ،‬مث ً‬ ‫ال مردی را در نظر بگیرید که به خاطر دل‌سوزی و هم‌دردی با دختری که مورد‬ ‫وضعیت مدنی‌اش قرار گیرد و رفتار یا برخورد ناشایستی داشته باشد که او را مورد قضاوت منفی قرار آزار و اذیت جنسی قرار گرفته و از طرف خانواده و اجتماع طرد شده و تنها مانده‪ ،‬با او ازدواج می‌کند‪.‬‬ ‫دهد‪ .‬این تفکر یا توجه به حساسیت و اهمیت جایگاه اجتماعى‪ ،‬ازدواج را به دغدغه‌ى دست دوم و یا دخترى که به دلیل باور و پای‌بندی به اخالق و انسـانیت با مردی که فلج اسـت و روی صندلی‬ ‫سومى برای فرد بدل می‌کند و آن را در درجه‌ى ابزارى براى حفاظت از جایگاه اجتماعی‪ -‬سیاسی و چرخ‌دار می‌نشیند‪ ،‬ازدواج می‌کند تا ثابت کند انسانیت و گذشت و بشردوستی فراتر از همه‌چیز است‬ ‫راه‌کارى براى صیانت از شخصیت و محبوبیت نزد دیگران فرو می‌کاهد که این برداشت و پنداشت و بعد از شکل‌گیری زنده‌گی مشترک هردوی این‌ها با واقعیت‌هایی روبه‌رو می‌شوند که اص ً‬ ‫ال قابل‬ ‫نه سالم است و نه درست و شکی نیست که در آینده‌ای نزدیک‪ ،‬فرد را به بن‌بستى رنج‌آور خواهد اغماض و چشم‌پوشی و گاهی قابل تحمل هم نیست‪.‬‬ ‫کشاند‪.‬‬ ‫– ازدواج ابزارى‪:‬‬ ‫گاهی انگیزه‌ی اصلی در تشـکیل زنده‌گی مشـترک‪ ،‬عشـق به فرد مقابل یا نیاز روان‌شناختی به‬ ‫– ازدواج براى دست‌یابى به سکس همیشه‌گى و مشروع‪:‬‬ ‫براى خیلی از جوانان‪ ،‬خاصه در جوامع بسته و کنترول شد ‌ه ایدیولوژیک‪ ،‬تنها دلیل ازدواج تجربه‌ى زیستن با فرد مقابل نیست‪ ،‬بلکه او وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های دیگر می‌شود‪ .‬برای نمونه‪،‬‬ ‫سـکس و بودن بی‌قید و شـرط با جنس مخالف اسـت‪ .‬این‌ها (پسـر و دختر) چون از کوچک‌ترین زن یا مردی که دوسـت دارد در خارج از کشـور زنده‌گی کند‪ ،‬ممکن اسـت با پیشـنهاد فردی برای‬ ‫تعامـل و برخـورد بـا جنس مخالف بى‌بهره‌اند و هیچ تجربه و شـناختی از مسـایل جنسـی ندارند و ادامه‌ی زنده‌گی مشترک در خارج‪ ،‬با او ازدواج کند و یا ازدواج‌های سیاسی و تشریفاتی برای تحکیم‬ ‫از طرفـی تابوهـاى خانواده‌گـی و اجتماعـی هیـچ مجالی حتـا در حد حـرف‌زدن یا آموختـن در این پیوندهای خاصی بین افراد و گروه‌ها که می‌توان آن را نوعی گروگان‌گیری انسـانی موجه هم به‬ ‫مـورد را بـر نمی‌تابـد‪ ،‬راهـى جـز ازدواج برای بهره‌منـدی از این امکان برای لذت‌جویی و پاسـخ به حساب آورد‪.‬‬ ‫کنجکاوى‌های‌شان ندارند‪ .‬هر چه افراد محدودیت خانواده‌گی و گرسنه‌گی جنسی بیشتری را تجربه دالیل دیگری مثل فرار از تنهایی و خالص‌شـدن از برخی ترس‌های انسـانی که همواره با فرد‬ ‫کننـد‪ ،‬میـل فزاینده‌تـر و غیر قابل کنترول‌تر بـه ازدواج پیدا خواهند کرد که طبیعتًا وقتی این نیاز و است‪ ،‬مانند ترس از دست‌دادن زیبایی و جوانی و میل و انگیزه به زنده‌گى‪ ،‬قدرت باروری و باردارى‬ ‫کنجکاوى پاسخ یافت‪ ،‬چشم‌های آن‌ها را به روی واقعیت‌های موجودى باز خواهد کرد که قب ً‬ ‫ال به یـا تـرس از دسـت‌دادن خانـواده و نارضایتـی والدین‪ ،‬فقر و هویت‌یابى و مواردی دیگر هم مسـبب‬ ‫دلیل احاطه‌ى ذهنی و روانی نیازهای جنسی در مورد آن‪ ،‬هیچ تصوری نداشته و فکر نکرده بودند‪ .‬ازدواج‌هایـی می‌شـود کـه به طور یقین‪ ،‬سـالم نیسـتند و درجه‌ى ریسـک‌کردن در آن‌ها باالسـت‪.‬‬ ‫ازدواج‌هایی که تضمینی برای ثبات و پای‌داری آن‌ها وجود ندارد و چه بسـا افراد با ورود به چنین‬ ‫ازدواج‌هایی مشکالت فراوانی را تجربه کنند و امکان سازگاری و تحمل را از دست بدهند‪.‬‬ ‫– التیام یک رابطه‌ى شکست خورده‪:‬‬ ‫وقتی یک رابطه‌ى عاطفی دوطرفه به هر دلیلی و از جانب هر کدام از طرفین و یا حتا با مصلحت به یقین وقتی دالیل ازدواج را فاکتورهای غیر واقعی و برساخته‌ى انتزاعى و توهمات فانتزى و‬ ‫و خواست دوجانبه پایان می‌یابد‪ ،‬فرد خود را یک بازی‌گر شکست‌خورده می‌پندارد‪ .‬مضافًا این که رویایى تشکیل دهد‪ ،‬فرد تسلط عقلی و منطقی بر مفهوم و ساختار ازدواج ندارد و واضح است که‬ ‫بعد از پایان یک پیوند عاطفی انسانی خود را بیش از پیش تنها و محزون احساس می‌کند و خاطرات تعریف مشخص و موزونی از همسرى که با شرایط فکری و زنده‌گی او تناسب داشته باشد‪ ،‬دور از‬ ‫به جا مانده از کسـی که روزى بود و حاال نیسـت آزاردهنده می‌شـود و آشفته‌گی و اضطراب روحی ذهن است و تجسم الگو و اولویت‌ها برای گزینش همسری مناسب و ازدواجى موفق و معقول هم‬ ‫به وجود می‌آورد‪ .‬آن‌گاه افراد برای فرار از این پریشـانی و ناراحتی و به خاطر فراموشـی گذشـته و بعید به نظر مى‌رسد‪ .‬این‌جا است که آن جمله‌ى معروف «چشم‌ها را قبل از ازدواج باز نگه دارید و‬ ‫هم برای ترمیم شکسـت قبلی‪ ،‬در رابطه‌ى جدید به ازدواج پناه می‌برند‪ .‬ناگفته نمانَد که بسـیاری بعد از ازدواج ببندید» را باید یادآورى کرد‪.‬‬ ‫از افراد وقتی یک رابطه تمام می‌شود‪ ،‬یا باب میل آن‌ها نیست‪ ،‬برای انتقام از طرف مقابل‬ ‫و برانگیختن حس حسـادت و رنج‌دادن به او‪ ،‬تن به ازدواج می‌دهند و معلوم اسـت که در‬ ‫مواردی‪ ،‬از این دست آن‌چه اص ً‬ ‫ال اهمیت ندارد‪ ،‬نوعیت ازدواج و کسی است که قرار است‬ ‫به عنوان همسر و شریک زنده‌گی وارد این ماجرا شود‪.‬‬

‫– پول و شرایط مالى‪:‬‬ ‫پول ِ‬ ‫طرف مقابل نگاه می‌کنند تا‬ ‫بعضی وقت‌ها دختر و پسر در انتخاب همسر‪ ،‬فقط به ِ‬ ‫بعد از ازدواج به واسطه خانواده‌ی همسر به نان و نوایی برسند و فکر نمی‌کنند اگر بعد از‬ ‫ازدواج‪ ،‬خانواده‌ی پول‌دار ورشکسته شود‪ ،‬یا به هر دلیلی دیگر نتواند او را به خواسته‌هاى‬ ‫مالی‌اش برساند‪ ،‬تکلیف آن ازدواج چیست؟ و آیا فرد بدون پول‪ ،‬دلیلی برای تحمل طرف‬ ‫مقابل و خانواده‌اش می‌بیند یا نه؟‬ ‫– ازدواج گزاره‌اى رمانتیک براى رفع خال‌ها‪:‬‬ ‫بعضـی از افـراد فقـط بـرای تأمیـن کمبودهای عاطفـی و روانـی کـه در دوران کودکی و‬ ‫نوجوانی در خانواده و یا اجتماع تجربه کرده‌اند ازدواج می‌کنند و از همسرشان انتظار دارند‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪84 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫چشم‌هاى کامال باز‪ -‬بسته‬

‫‪ -‬رویینا شهابی‬

‫ِرد‪ ،‬انسان را بر آن می‌دارد تا به ازدواج به مثابه‌ى یک نیاز انسانى همه‌جانبه فکر کند‪ .‬بر‬ ‫بلوغ و خ َ‬ ‫هیچ کسى پوشیده نیست که در بستر نظام‌های اجتماعی‪ ،‬ازدواج یکی از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین‬ ‫نوع قراردادهای اجتماعی اسـت که براى اکثریت نوع بشـر هم مطلوب و هم الزم اسـت‪ ،‬اما اول‬ ‫بایـد تکلیـف را بـا خـود معلوم کرد که ً‬ ‫اصلا چرا باید ازدواج کرد؟ شـاید گروهی بر ایـن باور‌اند که‬ ‫موجب ادامه‌ى نسـل انسـان و نیاز‬ ‫ازدواج‌کردن دلیل نمی‌خواهد‪ .‬امر الزمى در زیسـت نوع بشـر‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫جسـمی و روحی اسـت‪ .‬تا این‌جا در اصالت صورت مسـأله‌ى ازدواج حرفى نیسـت‪ .‬اما ملزوم دیگر‬ ‫این که اگر فرد در ناخودآگاه خود دالیل غیرمنطقی برای ازدواج داشته باشد‪ ،‬ممکن است در آینده‬ ‫ِ‬ ‫مشکالت‬ ‫این مزیت به چرخه‌ى باطل و پیوند بیمارى بدل شود‪ ،‬که نه تنها مایه‌ى آرامش و رفع‬ ‫مجردى نخواهد شد که موجب دردسر و پریشانی‌هاى طوالنی‌مدت و ناخوش‌آیند نیز می‌شود‪.‬‬

‫– ازدواج براى دست‌یابی به استقالل و آزادی عمل بیشتر‪:‬‬ ‫مصداق‌های عینی این برهان برای ازدواج شاید در جوامع بسته و سنتی و به شدت مذهبی بیشتر‬ ‫غربى لیبرال و مدرن باشد‪ .‬فرد براى رهایی از برخی فشارهاى ناخوش‌آیند و قید و بندهاى‬ ‫از جوامع ِ‬ ‫اجتماعى و خانواده‌گى ازدواج را گزینه‌ى مناسب می‌یابد‪ .‬به عنوان مثال دختر براى گسستن از قید‬ ‫دختر‌بودن و مالحظات و توجه مضاعف خانواده به تمام مسـایل و ماحول او‪ ،‬بدون در نظر داشـت‬ ‫مابقی موضوعات‪ ،‬ازدواج را یگانه راه استقالل و آزادی بیشتر در عمل‌کرد می‌داند‪ .‬برای پسر هم‬ ‫کنترل خانواده‌گی رفت و آمدها و زیر ذره‌بین‌بردن دوستان و رفقا و مسایلی دیگر‪ ،‬مثل محدودیت‬ ‫منابع مالی و حاکمیت مطلق والدین در این رابطه مخالف با روحیه آزادی‌طلبی و تمایل فطرى او‬ ‫به استقالل و فردیت‌خواهى است و او را به سمت ازدواج سوق می‌دهد‪.‬‬

‫– ازدواج براى اثبات بلوغ و بزرگ‌شدن به خانواده و اطرافیان‪:‬‬ ‫بسـیارى از جوانان (دختر و پسـر) در خانواده و بین خانواده مورد کم‌مهرى و ندیده‌شـدن از جانب‬ ‫والدین و اطرافیان قرار مى‌گیرند‪ .‬به بیانى مفصل‌تر وقتی خانواده در موارد مختلف و متعدد جوان‬ ‫و نظر و خواسته‌هایش را در نظر نمى‌گیرد و انکار مى‌کند‪ ،‬این حس خود کم‌بینی و عدم اعتماد به‬ ‫نفس کافی براى جبران صدمه و جلب توجهی که نیازمند آن است‪ ،‬ازدواج را راه حل می‌بیند‪ .‬فرد‬ ‫مى‌کوشد با ورود به یک رابطه‌ى مشروع و قراردادى هم توجه و تحسین خانواده را برانگیزد و هم‬ ‫بلوغ و بزرگی خود را به یک آدم تازه ( همسر) که هیچ ذهنیت پیشین و قضاوتی خاص در مورد او‬ ‫ندارد نشان دهد‪.‬‬

‫– براى بستن دهان مردم و رضایت والدین‪:‬‬ ‫گاهى تنها دلیل ازدواج‪ ،‬فشارهاى روحی و روانی باالرفتن سن (زن – مرد) حرف و حدیث اقوام‬ ‫و دوستان و آشنایان است‪ .‬سوال‌های مکرر مبنی بر این که فالنی اگر مشکلی ندارد و اگر شخص‬ ‫خاصی در زنده‌گی‌اش نیست‪ ،‬پس چرا تَن به ازدواج نمی‌دهد؟ حتمًا یک جای کارش مشکل دارد‬ ‫ورنه سـن ازدواج‌اش رسـیده‪ ،‬در درجه‌ى اول به خانواده‌ها به خصوص پدر و مادر نگرانی و فشـار‬ ‫ناخواسته وارد می‌کند و در قدم بعدى والدین این نگرانى را به فرزند انتقال داده و از راه‌های مختلف‬ ‫به او فشار می‌آورند تا به ازدواج رضایت دهد‪ ،‬حال این موضوع که شخص چقدر آماده‌گی ازدواج و‬ ‫تأهل و تعهد را دارد‪ ،‬شاید خیلی دغدغه خانواده‌ها نباشد و چه بسا خود خانواده مکرراً گزینه‌هایی را‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪83 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫ک ترین فلم هالیوود‬ ‫اکران ترسنا ‌‬

‫فلم سينمايي «آنابل ‪ »2‬ساخته «ديويد سندبرگ» از امروز در سينما‌هاي امريکاي شمالي‬ ‫روي پرده خواهد رفت‪ .‬اين فلم در ژانر وحشت بوده و به عنوان يکي از پرطرفدارترين‌هاي‬ ‫هاليوود در سينما ترس شناخته مي‌شود‪.‬‬ ‫داسـتان فلم از روي عروسـکي واقعي به نام آنابل الهام گرفته شـده و پس از سـينمايي‬ ‫عروسـک قاتل موفق‌ترين فلم با اين موضوع اسـت‪ .‬در اين نسـخه پس از مرگ غم انگيز‬ ‫کودک خانواده‪ ،‬آن‌ها تصميم مي‌گيرند تا دختران زيادي را به فرزندي قبول کنند و همين‬ ‫عاملي مي‌شود تا به واسطه يکي از همين دختران آنابل به آن خانه باز گردد‪.‬‬ ‫«آنابل ‪ »2‬آخرين ساخته ديويد سندبرگ با بازي «استفاني سيگمن»‪ ،‬آليشيا ِوال بيلي و‬ ‫«ميراندا اوتو» فلمبرداري خود را کليد زده است‪.‬‬ ‫نگارش فلمنامه اين اثر را «گري دابرمن» بر عهده داشته که نسخه اول اين فلم پرطرفدار‬ ‫را نيز نوشته است‪.‬‬ ‫داسـتان فلم از روي عروسـکي واقعي به نام آنابل الهام گرفته شـده و پس از سـينمايي‬ ‫عروسـک قاتل موفق‌ترين فلم با اين موضوع اسـت‪ .‬در اين نسـخه پس از مرگ غم انگيز‬ ‫کودک خانواده‪ ،‬آن‌ها تصميم مي‌گيرند تا دختران زيادي را به فرزندي قبول کنند و همين‬ ‫عاملي مي‌شود تا به واسطه يکي از همين دختران آنابل به آن خانه باز گردد‪.‬‬ ‫اين محصول برادران وارنر در نسـخه اول خود موفقيت چشـمگيري را از آن خود نمود‪.‬‬ ‫اين فلم با وجود نقد منفي منتقدين در گيشه بسيار موفق بود و با بودجه ساخت ‪ 6.5‬ميليون‬ ‫دالر توانست به فروشي جهاني معادل ‪ 252‬ميليون دالر دست يابد که بدين سبب اين فلم‬ ‫يکي از پرفروش‌ترين فلم‌هاي ترسناک تمام زمان به شمار مي‌رود‪.‬‬ ‫در پايان نمايش فلم ترسـناک « آنابل ‪ »1‬در يکي از سـينماهاي فرانسـه‪ ،‬تماشاگران به‬ ‫جان هم افتادند و باشکستن صندلي‌ها و خسارت زدن به سالن موجب قطع نمايش اين فلم‬ ‫در ديگر سينماهاي اين کشور شدند‪.‬‬ ‫يکي از مسـئوالن سـينمايي در شـهر مارسي فرانسه دليل اين اقدام خود را اينگونه بيان‬ ‫کرد که ظاهرا نمايش فلم «آنابل» زمينه را براي خشونت در برخي تماشاگران جوان فراهم‬ ‫کرده و آنها مجبورند از ادامه نمايش آن خودداري کنند‪.‬‬ ‫اين فلم با نگاهي به قصه فلم ترسـناک و پرفروش «افسـون» سـاخته شده و خط اصلي‬ ‫داستان آن در ارتباط با اين فلم است‪.‬‬ ‫فلم‌نامـه درام دلهـره‌آور ترسـناک «آنابل» را «ژگري دابرمن» نوشـته و درباره عروسـک‬ ‫مرموز و بدشگون آنابل است که در قصه فلم «افسون» حضور داشت‪.‬‬ ‫آنابل واليس بازيگر انگليسي تبار سينما در نقش اصلي فلم بازي کرده است‪ .‬وارد هورتون‬ ‫که چندي قبل «گرگ‌وال استريت» را به روي پرده سينماها داشت‪‌،‬نقش مقابل او را به‬ ‫عهده دارد‪.‬‬ ‫جان ليونتي کارگرداني فلم‪‌،‬يکي از مديران فلم‌برداري با سابقه و قديمي سينماست که با‬ ‫اين درام دلهره‌آور‌‪ ،‬اولين کار بلند سينمايي خود در مقام کارگردان را ارائه مي‌دهد‪.‬‬

‫گشایش نخستین کتاب‌‌خانۀ بریل‬ ‫برای نابینایان در کابل‬

‫فلم سينمايي «آنابل ‪ »2‬ساخته «ديويد سندبرگ» از امروز در سينما‌هاي امريکاي شمالي روي پرده‬ ‫خواهد رفت‪ .‬اين فلم در ژانر وحشـت بوده و به عنوان يکي از پرطرفدارترين‌هاي هاليوود در سـينما‬ ‫ترس شناخته مي‌شود‪.‬‬ ‫داسـتان فلم از روي عروسـکي واقعي به نام آنابل الهام گرفته شـده و پس از سـينمايي عروسـک‬ ‫قاتل موفق‌ترين فلم با اين موضوع است‪ .‬در اين نسخه پس از مرگ غم انگيز کودک خانواده‪ ،‬آن‌ها‬ ‫تصميم مي‌گيرند تا دختران زيادي را به فرزندي قبول کنند و همين عاملي مي‌شود تا به واسطه يکي‬ ‫از همين دختران آنابل به آن خانه باز گردد‪.‬‬ ‫«آنابل ‪ »2‬آخرين ساخته ديويد سندبرگ با بازي «استفاني سيگمن»‪ ،‬آليشيا ِوال بيلي و «ميراندا‬ ‫اوتو» فلمبرداري خود را کليد زده است‪.‬‬ ‫نگارش فلمنامه اين اثر را «گري دابرمن» بر عهده داشته که نسخه اول اين فلم پرطرفدار را نيز‬ ‫نوشته است‪.‬‬ ‫داسـتان فلم از روي عروسـکي واقعي به نام آنابل الهام گرفته شـده و پس از سـينمايي عروسـک‬ ‫قاتل موفق‌ترين فلم با اين موضوع است‪ .‬در اين نسخه پس از مرگ غم انگيز کودک خانواده‪ ،‬آن‌ها‬ ‫تصميم مي‌گيرند تا دختران زيادي را به فرزندي قبول کنند و همين عاملي مي‌شود تا به واسطه يکي‬ ‫از همين دختران آنابل به آن خانه باز گردد‪.‬‬ ‫اين محصول برادران وارنر در نسـخه اول خود موفقيت چشـمگيري را از آن خود نمود‪ .‬اين فلم‬ ‫با وجود نقد منفي منتقدين در گيشـه بسـيار موفق بود و با بودجه سـاخت ‪ 6.5‬ميليون دالر توانسـت‬ ‫به فروشي جهاني معادل ‪ 252‬ميليون دالر دست يابد که بدين سبب اين فلم يکي از پرفروش‌ترين‬ ‫فلم‌هاي ترسناک تمام زمان به شمار مي‌رود‪.‬‬ ‫در پايان نمايش فلم ترسـناک « آنابل ‪ »1‬در يکي از سـينماهاي فرانسـه‪ ،‬تماشـاگران به جان هم‬ ‫افتادند و باشکستن صندلي‌ها و خسارت زدن به سالن موجب قطع نمايش اين فلم در ديگر سينماهاي‬ ‫اين کشور شدند‪.‬‬ ‫يکي از مسـئوالن سـينمايي در شـهر مارسـي فرانسـه دليل اين اقدام خود را اينگونه بيان کرد که‬ ‫ظاهـرا نمايـش فلم «آنابل» زمينه را براي خشـونت در برخي تماشـاگران جـوان فراهم کرده و آنها‬ ‫مجبورند از ادامه نمايش آن خودداري کنند‪.‬‬ ‫اين فلم با نگاهي به قصه فلم ترسناک و پرفروش «افسون» ساخته شده و خط اصلي داستان آن‬ ‫در ارتباط با اين فلم است‪.‬‬ ‫فلم‌نامـه درام دلهـره‌آور ترسـناک «آنابـل» را «ژگـري دابرمن» نوشـته و درباره عروسـک مرموز و‬ ‫بدشگون آنابل است که در قصه فلم «افسون» حضور داشت‪.‬‬ ‫آنابـل واليـس بازيگر انگليسـي تبار سـينما در نقش اصلي فلـم بازي کرده اسـت‪ .‬وارد هورتون که‬ ‫چندي قبل «گرگ‌وال استريت» را به روي پرده سينماها داشت‪‌،‬نقش مقابل او را به عهده دارد‪.‬‬ ‫جان ليونتي کارگرداني فلم‪‌،‬يکي از مديران فلم‌برداري با سابقه و قديمي سينماست که با اين درام‬ ‫دلهره‌آور‌‪ ،‬اولين کار بلند سينمايي خود در مقام کارگردان را ارائه مي‌دهد‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪82 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫فـرهـنـگ و هـنـر‬

‫«گرگ جنگجو»‬ ‫پرفروش‌ترین‬ ‫فلم تاریخ‬ ‫سینمای چین شد‬ ‫ژان مورو‪ ،‬ستاره سینمای فرانسه در سن ‪۸۹‬‬ ‫سالگی درگذشت‬

‫سینمادوسـتی نیسـت کـه چهـره ژان مـورو‪ ،‬بازیگـر متفـاوت و‬ ‫سـتایش برانگیز فرانسـوی را به خاطر نداشـته باشد؛ همو که روز‬ ‫دوشنبه رخت از جهان بربست اما انبوهی فیلم به یادماندنی را در‬ ‫کارنامه پربارش به جا گذاشت‪.‬‬ ‫ژان مورو شاید از اولین بازیگران بزرگی بود که مفهوم زیبایی را‬ ‫ِ‬ ‫کالسـیک سـتایش شده‪-‬‬ ‫بر پرده سـینما تغییر داد‪ .‬در او از زیبایی‬ ‫موطالیی و چشم آبی‪ -‬خبری نبود و شاید حتی تک تک اعضای‬ ‫صورتش به تنهایی چندان «زیبا» نبودند‪ ،‬اما ترکیب آن‌ها‪ ،‬چنان‬ ‫حیرت‌انگیز می‌نمود که یکی از جذاب‌ترین زنان تاریخ سـینما بر‬ ‫پرده شکل گرفت و خیلی زود جاودانه شد؛ حضورش در هر صحنه‬ ‫وزنـه‌ای بـود که نگاه را بی‌اختیار به خود جلب می‌کرد‪ :‬زنی آرام و‬ ‫به ظاهر سرد که زیبایی‌اش در سکوت تعریف می‌شد؛ در چشمانی‬ ‫نافذ‪ ،‬رازآلود و‌گاه خمار‪.‬‬ ‫از همین رو بود که او نمادی شد از آزادی‌های جنسی با فیلمی‬ ‫سـتایش شـده بـه نـام «ژول و ژیـم» (‪ )۱۹۶۲‬کـه فرانسـوا تروفـو‬ ‫کارگردان عاشـق سـینمایش را در اوج نشان می‌داد؛ در نقش زنی‬ ‫که از دو مرد در آن واحد دل می‌برد و بر هر دو عاشـق می‌شـود و‬ ‫تعاریف از پیش تعریف شده عشق را به چالش می‌کشد‪ :‬فیلمی که‬ ‫خواه ناخواه نمادی شـد از نسـلی که می‌خواسـت جهان را از نو بنا‬ ‫کند‪ ،‬با ماه مه سال ‪ ۱۹۶۸‬به تعاریف سیاسی رایج در غرب نه گفت‬ ‫و در دهه بعد آزادی‌های جنسی‌ای را تجربه کرد که این روز‌ها ‪-‬‬ ‫برای نسل امروز‪ -‬بسیار بعید می‌نماید و دوردست‪.‬‬ ‫او که در شانزده سالگی با تماشای اجرایی از «آنتگونه» دریافت‬ ‫کـه بی‌جهـت وقـت‌اش را در مدرسـه تلـف می‌کنـد‪ ،‬ظـرف مدت‬ ‫کوتاهی در عالم تئا‌تر جایی برای خودش باز کرد‪ .‬کمتر از بیست‬ ‫سال داشت که در شناخته شده‌ترین مرکز تئاتری فرانسه‪« ،‬کمدی‬ ‫فرانسـز»‪ ،‬خودی نشـان داد و در جشنواره آوینیون اجرا داشت‪ ،‬در‬ ‫سال ‪ ۱۹۴۹‬وارد سینما شد و پنج سال بعد‌تر‪ ،‬با فیلم «به گریزبی‬ ‫دست نزنید» ساخته ژاک بکر در کنار ژان گابن خوش درخشید‪.‬‬ ‫ستاره اقبالش با فیلم هنوز دیدنی و تراز اول لویی مال‪« ،‬آسانسور‬

‫به سوی قتلگاه» (‪ )۱۹۵۸‬و همین طور «عشاق» از همین فیلمساز‬ ‫در همان سال‪ ،‬به تمامی درخشیدن گرفت و با «مدراتو کانتابیله»‬ ‫‌‌‬ ‫(‪ )۱۹۶۰‬اثـر پی‌تـر بروک جایزه بهترین بازیگر زن جشـنواره کن‬ ‫را از آن خـود کـرد و بـا «شـب» (‪ )۱۹۶۱‬شـاهکار مـی‌کل آنجلـو‬ ‫آنتونیونی و بعد‌تر «ژول و ژیم» (‪ )۱۹۶۲‬جاودانه شد‪.‬‬ ‫او حاال ستاره‌ای بود که به راحتی با بزرگ‌ترین فیلمسازان آن‬ ‫سالهای اروپا کار کرد؛ از لوئیس بونوئل (خاطرات یک مستخدمه)‬ ‫تا جوزف لوزی (اوا و آقای کالین)‪ ،‬از ژاک دمی (خلیج فرشتگان)‬ ‫تا ژان رنوار (تئا‌تر کوچک ژان رنوار)‪.‬‬ ‫فیلمسازان آمریکایی هم خیلی زود به سراغش آمدند؛ از جان‬ ‫فرانکـن هایمـر بـرای فیلم «قطار» تـا حتی الیـا کازان («آخرین‬ ‫تایکـون») و باالخـره یکـی از بزرگ‌تریـن سـینماگران تاریخ که‬ ‫دیوانه وار او را سـتود و «بزرگ‌ترین بازیگر زن جهان» نامیدش‪:‬‬ ‫اورسن ولز‪.‬‬ ‫مـورو اول بـار در سـال ‪ ۱۹۶۲‬در شـاهکار بالمنـازع ولـز‪،‬‬ ‫«محاکمه»‪ ،‬بر اسـاس اثر شناخته شده کافکا ظاهر شد؛ فیلمی‬ ‫بـه غایـت کافکایی‪ -‬که نه تنها در آن سـال‌ها درک نشـد‪ ،‬بلکه‬ ‫آنقدر از زمان جلو‌تر بود که هنوز هم آنچنان که باید و شاید قدر‬ ‫ندیده اسـت‪ .‬به همین دلیل همکاری ‪ -‬و دوسـتی‪ -‬مورو و ولز‪،‬‬ ‫برخـورد بـه سـال‌هایی که ولز نومیدانه به دنبـال پول برای تهیه‬ ‫فیلم‌هایش می‌گشت و‌گاه آثارش نیمه کاره متوقف می‌ماند و چه‬ ‫حیف‪ .‬با این حال حاصل این دوسـتی و همکاری چند سـاله‪ ،‬دو‬ ‫فیلم مشترک دیگر در کارنامه آنهاست‪« :‬ناقوس‌های نیمه شب»‬ ‫(‪ )۱۹۶۵‬و «قصه‌های نامیرا» (‪.)۱۹۶۸‬‬ ‫مورو تا اواخر عمر از سـینما دسـت نکشـید‪ .‬آخرین بازی او به‬ ‫سـال ‪ ۲۰۱۲‬بازمـی گردد‪ ،‬اما شـاید آخرین اثر بـه یادماندنی‌اش‬ ‫«زمان رفتن» (‪ )۲۰۰۵‬ساخته فرانسوا اوزون بود‪ .‬از دهه هشتاد تا‬ ‫آن زمان هم کار با مجموعه دیگری از فیلمسازان ستایش شده‬ ‫جهان را به کارنامه خود اضافه کرد‪ :‬از راینر ورنر فاسبیندر تا لوک‬ ‫بسون‪ ،‬از تئو آنگلوپولوس تا ویم وندرس‪.‬‬

‫دوميـن قسـمت از فلم اکشـن «گرگ جنگجو» بـا فروش بالغ‬ ‫بـر نيم ميليـارد دالر‪ ،‬پرفروش‌ترين فلم تاريخ سـينماي چين نام‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫بـه نقـل از ورايتي‪ ،‬اين فلم بـه کارگرداني «وو جينگ» پس از‬ ‫تنهـا ‪ 12‬روز اکـران در سـينماهاي چين به فـروش ‪ 506‬ميليون‬ ‫دالر دست يافت و با عبور از فروش کمدي درام «پري دريايي»‪،‬‬ ‫پرفروش‌ترين فلم اکران شده در تاريخ سينماي چين شد‪ .‬داستان‬ ‫اين فلم اکشـن و جنگي‪ ،‬درباره يک افسـر نيروهاي ويژه اسـت‬ ‫که پس از حمله تروريست‌ها به يک روستاي نزديک‪ ،‬دوباره به‬ ‫خدمت بازمي‌گردد و در آن «وو جينگ» عالوه بر کارگرداني در‬ ‫کنار «فرانک گريلو»‪« ،‬سلينا جيد»‪« ،‬وو گانگ» و «ژانگ هان»‬ ‫نقش‌آفريني کرده است‪.‬‬ ‫فلـم «گـرگ جنگجو ‪ »2‬در تاريخ ‪ 27‬جوالي در گيشـه چين و‬ ‫کشورهاي ديگر اکران خود را آغاز کرد و در حالي که در تعداد نه‬ ‫چندان زيادي کشور به روي پرده رفته است‪ ،‬در دو هفته گذشته‬ ‫ن فلم‌هاي سـينماي جهـان جاي گفته و از‬ ‫در صـدر پرفروش‌تري ‌‬ ‫فلم‌هاي مطرح هاليوودي چون «دانکرک» پيشي گرفته است‪.‬‬ ‫فروش خوب اين فلم مي‌تواند سينماي چين را به رکورد جديد‬ ‫در ميزان فروش ساالنه برساند که امسال تا پايان ماه جوالي با‬ ‫رشد ‪ 4‬درصدي در مقايسه با سال گذشته همراه بوده است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫گوگل اولین لباس هوشمند جهان‬ ‫را تولید می‌کند‬ ‫گوگل با همکاری شرکت لیوایز اولین لباس هوشمند جهان را در خزان امسال روانه بازار می‌کند‪.‬‬ ‫گروه فناوری پیشرفته گوگل در حال کار روی پروژه‌ای است که طی آن اولین لباس هوشمند جهان‬ ‫تولید خواهد شد‪.‬گوگل با همکاری شرکت ‪ Levise‬در سال ‪ 2016‬جاکت هوشمند "کامیوتر" را معرفی‬ ‫کرده بود و اکنون زمان اعالم تاریخ عرضه آن فرارسیده است‪.‬‬ ‫دکمه آسـتین این لباس هوشـمند به بلوتوتی مجهز اسـت که به وسـیله آن به تلفن‌های هوشـمند‬ ‫متصـل می‌شـود و قادر اسـت اطالعـات را از اینترنت دریافت کند‪ .‬صاحب لبـاس با لمس آن و با یک‬ ‫سری فرامین حرکتی بدن می‌تواند کارهایی از قبیل برقراری تماس تلفنی‪ ،‬گوش دادن به موسیقی و‬ ‫تنظیم صدا را کنترل کند‪ .‬در این جاکت هوشمند پارچه ‪ Jacquard‬به کار رفته که به لمس انگشت‌ها‬ ‫حساس است و از فرامین حرکتی بدن پشتیبانی می‌کند‪.‬‬ ‫‬ ‫بلوتوط به کار رفته در آن به راحتی جدا می‌شود و قابل چارج با کیبل( یواس‌بی)است‪.‬برای شستن این‬ ‫ژاکت باید بلوتوط را از آن جدا کرد‪ ،‬پس از آن امکان انداختن آن در ماشین لباسشویی نیز وجود دارد‪.‬‬ ‫ظاهر آن مانند سایر لباس‌های جین است و کسی در ظاهر متوجه نمی‌شود که شما لباس هوشمند به‬ ‫تن دارید‪.‬‬ ‫شـرکت گوگل قرار اسـت اولین لباس هوشـمند جهان را خزان امسـال روانه بازار کند‪ .‬قیمت آن نیز‬ ‫حدود ‪ 350‬دالر تخمین زده می‌شود‪.‬‬

‫‪81 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫کوریای شمالی از آزمایش‬ ‫موفقانه بمب هایدروجنی‬ ‫خبر داد‬

‫کوریای شمالی خبر داده است که یک بمب هایدروجنی جدید آزمایش کرده است‪ .‬تحلیلگران‬ ‫می گویند که این بمب بسیار قوی تر از نمونه قبلی آن بوده است‪ .‬این آزمایش بر تنش های‬ ‫بیشتر غرب با کوریای شمالی می افزاید‪.‬‬ ‫‬ ‫کوریای شمالی روز یکشنبه گفت که یک بمب هایدروجنی را با موفقیت آزمایش کرده است‬ ‫که می تواند بر موشک بالستیک قاره پیما نصب گردد‪.‬‬ ‫خبرگزاری دولتی کوریای شـمالی این خبر را پس از آن منتشـر کرد که آژانس های زمین‬ ‫شناسی‪ ،‬یک زمین لرزه مصنوعی را در شمال شرق این کشور ثبت کردند‪.‬‬ ‫در همین حال‪ ،‬اردوی کوریای جنوبی گفت که در حال تحلیل یک آزمایش اتومی "احتمالی"‬ ‫بوده است‪ .‬این در حالی است که جاپان نیز گفته است کوریای شمالی احتماال یک آزمایش‬ ‫اتومی دیگر را انجام داده است‪.‬‬ ‫آژانس زمین شناسی ایاالت متحده امریکا (‪ )USGS‬گفته است که زمین لرزه ای با قدرت‬ ‫‪ ۶.۳‬درجه ریشتر "احتماال به دلیل وقوع انفجار در نزدیکی محلی بوده است که کوریای شمالی‬ ‫در گذشته آزمایش های اتومی خود را انجام می داد"‪.‬‬ ‫آژانـس زمیـن شناسـی ایـاالت متحده و مقامات زلزلـه نگاری چین همچنـان از زمین لرزه‬ ‫کوچکتـر دومـی خبـر داده اند که چند دقیقه بعد از لرزه نخسـت رخ داد؛ اما اداره زلزله نگاری‬ ‫کوریای جنوبی گفته است که زمین لرزه دومی وجود نداشته است‪.‬‬ ‫تحلیلگران می گویند که آزمایش های اتومی کوریای شـمالی در گذشـته باعث زمین لرزه‬ ‫می شد‪ ،‬اما لرزشی با شدت ‪ ۶.۳‬به این معنا است که این آزمایش وسیع تر و قوی تر از نمونه‬ ‫های مشابه آن در گذشته بوده است‪.‬‬ ‫در همین مورد‪" ،‬اداره زلزله نگاری کوریای جنوبی" برآورد کرده است که آزمایش روز یکشنبه‬ ‫پنج تا شش برابر قوی تر از پنجمین آزمایش اتومی کوریای شمالی در سپتمبر سال گذشته‬ ‫بوده است‪ .‬آن آزمایش سبب زمین لرزه ای باش دت ‪ ۵.۳‬درجه شد‪ .‬این اداره گفته است که‬ ‫این آزمایش همچنان ‪ ۱۰‬برابر قوی تر از یک آزمایش اتومی در ماه جنوری سال ‪ ۲۰۱۶‬بوده‬ ‫است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫مقابله با استرس با دستگاه‬ ‫پوشیدنی جدید‬ ‫مجموعه‪ :‬اخبار تکنولوژی‬

‫‪80 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫محققان بریتانیایی دستبند جدیدی با نام "‪ "doppel‬برای مقابله با استرس طراحی کردند‪.‬‬

‫به گزارش از زی نیوز‪ ،‬دستگاه "‪ "doppel‬با ارسال ضربان قلب به صورت ارتعاشی به مچ دست‬

‫موجب کاهش استرس می‌شود‪.‬‬

‫محققان اظهار کردند‪ :‬به طور طبیعی ریتم‌ها همچون نغمه‌ها و صداهای مختلف موجب تغییر‬

‫ضربان قلب و تنفس انسان می‌شوند‪ .‬صداهای ضعیف‌تر و کوتاه‌تر موجب آرامش یا کاهش‬

‫احساسات هیجانی شده و ریتم‌های سریع احساساتی مثل شادی‪ ،‬هیجان‪ ،‬حیرت‪ ،‬ترس و خشم‬

‫ایجاد می‌کنند‪.‬‬

‫این گروه تحقیقاتی دانشگاه لندن با ارزیابی تاثیرات آرامش دستگاه مذکور را طراحی کردند‬

‫تا با استفاده از واکنش‌های مستقیم به ریتم‌ها‪ ،‬بخصوص ضربان قلب استرس کاهش یابد‪.‬‬

‫تحقیقات زیادی در مورد تاثیر موسیقی بر ریتم بیولوژیکی صورت گرفته است و در این میان‬

‫ضربان قلب قطعا ریتم بیولوژیکی طبیعی محسوب می‌شود و تاثیر بسزایی در انسان دارد‪.‬‬

‫‪ Manos Tsakiris‬از دانشگاه لندن اظهار کرد‪ :‬محرک‌های باال موجب افزایش ضربان قلب‬ ‫شده و از طرفی آرامش نیز موجب کاهش ضربان قلب خواهد شد‪.‬‬

‫وی در ادامه افزود‪ :‬طراحی این دستگاه نیز بر اساس میزان افزایش و کاهش ضربان قلب در‬

‫حاالت مختلفی همچون خشم‪ ،‬محرک‌های باال و آرامش صورت گرفته است‪.‬‬

‫این دستگاه بر روی دو گروه شرکت‌کننده که در موقعیت استرس‌زا قرار گرفته بودند آزمایش‬

‫شد‪ .‬در یکی از گروه‌ها دستگاه‪ ،‬ضربان قلب را به صورت ارتعاشی و با بسامد کمتر به مچ‬

‫شرکت‌کنندگان ارسال می‌کرد و در زمان انجام آزمایش فشارخون شرکت‌کنندگان نیز بررسی‬ ‫شد‪.‬‬

‫محققان انگیختگی فیزیولوژیکی و موارد ذهنی اضطراب را اندازه‌گیری کردند و دریافتند‬

‫استفاده از "‪ "doppel‬موجب آرامش و کاهش استرس و خشم می‌شود‪.‬‬ ‫نتایج این تحقیق در نشریه ‪ Scientific Reports‬منتشر شده است‪.‬‬

‫سامسونگ باالخره دالیل‬ ‫انفجار نوت ‪ ۷‬را اعالم کرد‬ ‫سامسونگ دلیل اصلی را باتری نوت ‪ ۷‬اعالم کرد‪ .‬مشکل در هر دو مدل‬ ‫باتری طراحی شده برای این گوشی وجود داشت‪ .‬مشکل طراحی در باتری‬ ‫اول باعث می‌شد که این تلفن همراه هوشمند از قسمت باال سمت راست‪ ،‬آتش‬ ‫بگیرد‪ .‬این مشکل در باتری جایگزین هم مربوط به نقص در ساخت و نقص‬ ‫جوشکاری و بسته‌بندی بوده است‪ .‬البته گفته شده برخی از باتری‌ها سری‬ ‫دوم نوار عایق هم نداشتند‪.‬‬ ‫سامسونگ برای این تحقیقات از ‪ ۷۰۰‬کامند خودش استفاده کرد‪ .‬این افراد‬ ‫روی ‪ ۲۰۰‬هزار گوشی آزمایش کردند تا بتوانند دالیل انفجار این گوشی را‬ ‫شناساسیی کنند‪.‬‬ ‫البته این گزارش زودتر از انتشار در اختیار سایت ‪The Wall Street‬‬ ‫‪ Journal‬قرار گرفته بود و این سایت یک هفته پیش این اطالعات را منتشر‬ ‫کرده بود‪ .‬در آن گزارش هم استفاده از باتری مناسبت و ابعاد خیلی باریک‬ ‫نوت ‪ ۷‬دالیل انفجار اعالم شده بودند‪.‬‬ ‫در گزارش‌های جدید گفته شده که اگر باتری و خط تولید باتری شرکت‬ ‫سامسونگ مشکل نداشت‪ ،‬گلکسی نوت ‪ ۷‬همچنان در بازار حضور داشت‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گـونـاگـون‬

‫‪79 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫سه مدل جدید آیفون به زودی عرضه می شود‬ ‫سه مدل جدید آیفون در راه است‬ ‫بسیاری از عالقمندان به دنیای فناوری منتظر هستند تا شرکت اپل از محصوالت به روز شده خود‬ ‫رونمایی کند و آنها مدل های جدید گوشی و تبلت این شرکت را از نزدیک مشاهده کنند‪.‬‬ ‫گمانه زنی در مورد تعداد و نام آیفون های جدید اپل در روزهای اخیر افزایش یافته و برخی منابع از‬ ‫عرضه سه مدل آیفون جدید در ابعاد مختلف و با امکانات گوناگون خبر می دهند‪ .‬همچنین گفته می‬ ‫شود تبلت جدیدی موسوم به ‪ iPad Pro‬با نمایشگر ‪ 9.7‬اینچی و مدل های جدیدی از ساعت اپل با‬ ‫طراحی و رنگ های جدید طی هفته های آینده در دسترس خواهد بود‪.‬‬ ‫گفته می شود‪ ،‬اپل در سال ‪ ۲۰۱۷‬سه مدل جدید از آیفون را به نام های آیفون ‪ ،7‬آیفون پرو و آیفون‬ ‫اس ای روانه بازار خواهد کرد‪ .‬با توجه به مخفی کاری های گسترده اپل در مورد هیچ یک از این گوشی‬ ‫ها اطالعات دقیقی در دسـترس نیسـت‪ .‬اما گفته می شـود آیفون پرو از قابلیت های خاصی در بخش‬ ‫دوربین برخوردار است که تا به حال در گوشی های تولیدی اپل بی سابقه بوده است‪.‬‬ ‫کلمه اس ای در انتهای آیفون به معنای نسـخه ویژه یا ‪ Special Edition‬اسـت‪ .‬با توجه به این‬ ‫نامگذاری باید شاهد افزوده شدن امکانات خاصی به این گوشی باشیم‪ .‬همچنین این احتمال وجود دارد‬ ‫که گوشی های یاد شده در زمان های متفاوتی عرضه شوند‪ .‬گفته می شود ‪ iPhone SE‬احتماال در ماه‬ ‫آوریل و مدل های دیگر آیفون در سه ماهه چهارم سال ‪ 2016‬در دسترس خواهند بود‪.‬‬ ‫یکی از ویژگی های مشترک آیفون های جدید حذف جک های هدست و استفاده از فناوری بی سیم‬ ‫برای گوش کردن به فایل های موسیقی خواهد بود‪ .‬همچنین قابلیت پرداخت همراه هزینه خرید کاال‬ ‫موسوم به اپل پی هم در گوشی های مذکور توسعه داده شده است‪.‬‬

‫محققان موفق به طراحی و تولید یک دستبند نظارت بر سالمت برای نوزادان شدند‪.‬‬ ‫این دستبند که ‪ Babelt‬نام دارد تنها دستبندی است که امکان نظارت بر وضعیت سالمت کودک‬ ‫را حتی در زمان دوری از والدین برای آنها فراهم می‌کند‪.‬‬ ‫تیم توسـعه دهنده ‪ Babelt‬به وسـیله سـالها تحقیق و مطالعه برای برطرف کردن هرگونه نگرانی‬ ‫والدین درباره هر نوع تغییر ناگهانی در سیسـتم فیزیکی کودک‪ ،‬تصمیم به طراحی‬ ‫و توسـعه یک دسـتگاه کامل نظارت بر کودک گرفته و دسـت به سـاخت این‬ ‫فناوری جدید زدند‪.‬‬ ‫این دسـتگاه که دارای یک اپلیکیشـن همراه است‪ ،‬امنیت خاطر و‬ ‫آرامش را برای والدین به ارمغان می‌آورد‪.‬‬ ‫تمام پدر و مادرها تمایل دارند تا در زمان دوری از کودک خود و‬ ‫یا در زمانی که کودک خواب است از وضعیت جسمانی او باخبر‬ ‫شوند‪.‬‬ ‫ایـن دسـتگاه بـا بـاال رفتـن درجـه حـرارت بـدن نـوزاد از طریق‬ ‫اپلیکیشـن همـراه بـه والدین پیغام می‌فرسـتد تا آنهـا بتوانند هرچه‬ ‫سریع‌تر اقدام کنند‪.‬‬ ‫یکی از مزایای این دستبند این است که تنها مختص نوزادان نبوده و می‌توان از آن در کودکانی با‬ ‫سنین مختلف استفاده کرد‪.‬‬ ‫این دستگا ‌ه پوشیدنی نقش بسزایی در برطرف کردن نگرانی‌های والدین و همچنین اقدامات فوری‬ ‫و به هنگام آنها ایفا می‌کند‪.‬‬

‫کودک خود‬ ‫را از راه دور‬ ‫کنترل کنید‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪78 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تـاریـخـی دنـبـاله دار‬

‫سری خواهد بود‬ ‫با آنهم شام همان روز راديو کابل اعالن نمود که رأی گيری فردا در شورای ملی ّ‬ ‫و از مردم می خواهند تا آرامش و امنيت را مراعات نمايند و به اطراف شورای ملی پرسه نزنند‪.‬‬ ‫اما آوازه های کم راسـت و بيشـتر دروغ مخالفين صدراعظم (خصوصًا از حزب وحدت ملی) برای‬ ‫تحريک مردم و دامنه دادن به آشوب گری از زاغ باغ ساختند و روز ‪ 3‬عقرب شاهد هزاران محصل‬ ‫و متعلم و تماشاچی و رهگذرهايی بود که با استفاده از مزايای دموکراسی به سوی شورای ملی برای‬ ‫شنيدن بيانيه ها و ديدن صحنه رأی اعتماد صف بسته‪ ،‬روان بودند‪.‬‬ ‫داکتر محمد يوسف که قبالً داخل تاالر شورای ملی و مذاکره با وکال شده بود‪ ،‬هجوم عالقه­مندان‬ ‫ناخواستۀ وی در اطراف شورای ملی اوشان را وا می دارد تا تاالر را ترک نمايند‪.‬‬ ‫متأسـفانه حيـن خـروج در صفوف بزرگ مردمانی که جهت تماشـای رأی اعتمـاد به اطراف تعمير‬ ‫شورای ملی گرد هم آمده بودند‪ ،‬گير می ماند و با مشکالت زيادی تحت چتری از محافظين پوليس‬ ‫و عساکر قوای مرکز با چند برخورد خونين عساکر با محصلين و متعلمين وارد خانۀ خود می شود‪.‬‬ ‫اگرچه حکومت داکتر محمد يوسف به روز چهارم عقرب توانست از شورای ملی رأی اعتماد بگيرد‬ ‫(زيـرا فرمـان حضـور شـاهانه را در تقـرر خويـش در بغل داشـت) اما پيـش آمد قهرآميـز حکومت در‬ ‫سرکوبی محصلين در روز سوم عقرب سبب شد تا شاه از وی دلسرد و مردم از حکومتش روگردان و‬ ‫به دموکراسی شدن کشور ناباور شوند‪.‬‬ ‫در برخورد خونين و سرکوبی محصلين از جانب پوليس و عساکر قوای مرکز‪ ،‬که در تاريخ معارف‬ ‫افغانستان سابقه نداشت‪ ،‬اکثريت مردم سردار عبدالولی‪ ،‬قوماندان قوای مرکز و داماد شاه‪ ،‬و بعضی‬ ‫ها هم وزارت داخله را عامل سرکوبی می شمردند‪.‬‬ ‫اما هيئت تحقيق قضيه به جای پرسان از عاملين مذکور به چند سوال خرد و ريز مانند پرسيدن از‬ ‫محافظين شورای ملی و رئيس فاکولتۀ حقوق بدون اينکه از قاتل و مقتول و از جارح و مجروح حرفی‬ ‫به ميان آورده باشند‪ ،‬به دوسيه خاتمه می دهند‪ .‬مثال‪:‬‬ ‫از رئيس فاکولتۀ حقوق پرسيده بودند چرا به محصلين اجازۀ اشتراک در تاالر شورای ملی را داده‬ ‫بوديد و از محافظين خواستند تا بگويند چرا دروازه های تاالر را باز گذاشته اند‪.‬‬ ‫اولـی گفتـه بـود دفتـر صدراعظـم از ما خواسـتند تا به نمايندگـی از محصلين پوهنتون تعـدادی از‬ ‫محصلين فاکولتۀ حقوق فرستاده شوند تا حين ورود صدراعظم در تاالر شورای ملی از وی استقبال‬ ‫کنند‪ ،‬و محافظين گفته بودند که از صدارت به ما هدايت دادند که مانع ورود محصلين به تاالر نشويم‬ ‫و رئيس دفتر صدراعظم (مدير قلم مخصوص) هم حرف های گفته شده را تأئيد می کند‪.‬‬ ‫هيئت تحقيق در پايان نوشته بود که اگر رئيس فاکولتۀ حقوق محصلين را در يک "بس" می فرستاد‬ ‫احتما ً‬ ‫ال چنين حادثۀ تأثرآوری به ميان نمی آمد‪.‬‬ ‫بناء هيئت تحقيق با چنين ساده انديشی به دوسيه پايان می دهد و روی موضوع به فهم خويش خط‬ ‫ً‬ ‫بطالن می کشد‪ .‬اما شدت تظاهرات در پوهنتون و اکثر ليسه ها زير نام عزاداری شهدای ‪ 3‬عقرب‪،‬‬ ‫شديد و تشويش آور می شود‪.‬‬ ‫از آنـرو محمـد هاشـم ميونـدوال که از حضور شـاهانه به حيـث صدراعظم تقرر يافته بود‪ ،‬شـخصًا‬ ‫در پوهنتون کابل در عزاداری شـهدا و همدردی با محصلين در حاليکه دسـتمال سـياهی به عالمۀ‬ ‫عـزاداری بـه گـردن بسـته بود‪ ،‬اشـتراک می کنـد و بعد از گفت و شـنودهای طوالنـی‪ ،‬ميوندوال به‬ ‫محصليـن وعـده می دهد که تا مسـببين حمله به محصلين و متعلميـن را از کار برطرف و محاکمه‬ ‫ننمايد دستمال سياهی را که به عالمۀ همدردی و ماتم داری کشته شده­گان و زخمی های ‪ 3‬عقرب‬ ‫به گردن بسته است‪ ،‬باز نخواهد کرد‪.‬‬ ‫ميوندوال با ايراد بيانيۀ شورانگيز و وعدۀ دستگيری قدرتمندانی چند به جرم حمله به محصلين‪ ،‬با‬ ‫استقبال گرم و پرشور و با حرارت بی سابقۀ محصلين رو به رو می شود و محصلين اوشان را به روی‬ ‫شانه های خود تا دروازۀ موتر شان بدرقه می کنند‪.‬‬ ‫اعتصاب کنندگان که به عملی شدن بيانيۀ دلسوزانه و وعده های پدرانۀ صدراعظم باور و اعتماد‬ ‫کرده دست از اعتصاب کشيده بودند‪ ،‬با بی صبری کامل روزهای آينده را يکی پشت ديگری بر می‬ ‫شمردند و شنيدن خبر دستگيری و برطرف شدن عاملين حمله به محصلين را آرزو می بردند‪ ،‬ولی‬ ‫برعکس هر روزی که می گذشت ميعادگاه صدراعظم کم رنگ تر و وعده ها بی ثمر تر می شدند‪ .‬از‬ ‫آنرو دوباره دامنۀ اعتصاب گشاده تر می شود و وسعت بيشتر اختيار می کند و از حکومت می خواهند‬ ‫تا مسئولين قضيۀ ‪ 3‬عقرب خصوصًا واالحضرت سردار عبدالولی را برطرف و محاکمه کنند‪.‬‬ ‫چـون بـرآوردن خواسـته های محصليـن نه در توان و نـه در صالحيت حکومت بـود‪ ،‬از آنرو کار را‬ ‫ساده می کنند و به جای اينکه دزد را بپالند‪ ،‬دست و پای صاحبخانه را می بندند‪ .‬بنابرآن پوهنتون‬

‫را تعطيل می کنند‪.‬‬ ‫بدينسان به يک تير دو نشان می زنند‪ .‬از يک طرف واالحضرت را از آفات زمينی دور نگه می دارند‬ ‫و از جانب ديگر بدون خون و خونريزی دامنۀ اعتصاب را بر می چينند‪ .‬ولی برخالف انديشه های بی‬ ‫تعمق‪ ،‬آتش به زير خاکستر خانه می کند و با هر شموری که از هر سويی می وزد پوهنتون شعله ورتر‬ ‫می شود و محصلين دوباره و بازهم دوباره دست به تظاهرات می زنند‪.‬‬ ‫می شود ادعا کرد که در دهۀ دموکراسی شاهانه پوهنتون کابل تقريبًا نيمی از عمرش را يا بسته بود‬ ‫يا غير فعال‪ .‬در اين ميان با کمال تأسف صف بندی نسل جوان يعنی چشم و چراغ مملکت به نام کفر‬ ‫و مسلمان روز به روز بيشتر و عميق تر می شد‪ ،‬و کار به جايی کشيد که در مهد علم و دانش وطن‬ ‫جوانان يکی ديگری را تکفير می کردند‪ .‬حتی با کارد و چاقو به جان هم حمله ور می شوند‪ ،‬يکی را‬ ‫می کشند و ده ها تن ديگر را زخمی می کنند‪.‬‬ ‫با کمال تأسف آنچه دامنۀ بدبختی و تفرقه را توسعه می دهد و حکومت ها را تماشاگر می سازد‪،‬‬ ‫همانا تظاهرات چند هزار نفری علمای افغانسـتان به ضد آنانی بود که سـالگرد لنين را پيرامون روز‬ ‫مولود حضرت پيغمبر اسالم (ص) تجليل کرده بودند و هنوز آتش اين بدبختی نخوابيده بود که در‬ ‫روزنامۀ اصالح مضمونی را تحت عنوان مرد نه زنه (نعوذ بالله) اشاره به حضرت پيغمبر اسالم نشر و‬ ‫آشوب نيمه خوابيده را دوباره زنده می کند و باعث تظاهرات کمتر از اول علما می شود‪.‬‬ ‫جالب تر اينکه هر دو موضوع در مطبعۀ دولتی به چاپ رسيده و سوال انگيز شده بود‪ .‬زيرا با اينکه‬ ‫بعضی ها در آن ماه و سـال ها با ظواهر دموکراسـی مغازله می کردند‪ ،‬گروهی هم در انديشـۀ آيندۀ‬ ‫کشور از اين غوغا به ستوه آمده بودند و از خود می پرسيدند‪:‬‬ ‫در حاليکه هيچ کشوری از کشورهای مسلمان در هيچ کنج و کنار جهان به چپی ها و اخوانی ها‬ ‫اجازۀ فعاليت سياسی را نداده اند‪ ،‬در افغانستان چرا و برای چه اين واويال را به نام دموکراسی به راه‬ ‫انداخته اند؟‬ ‫به عبارت ديگر آيا گدودی برای دموکراسی است يا دموکراسی برای ايجاد گدودی؟؟‬ ‫مارشال شاه ولی خان غازی کاکای اعليحضرت محمد ظاهرشاه خواست های خداندان سلطنتی‬ ‫را در بـارۀ دموکراسـی و گـدودی‪ ،‬در يـک صحبـت محرمانـه با داکتر عبدالقيوم يکـی از معتمدين و‬ ‫هواخواهان سلطنت و طراحی از طراحان قانون اساسی جديد به ميان می گذارد‪ .‬و داکتر موصوف آنرا‬ ‫در صفحۀ ‪ 93‬شمارۀ ‪ ،113‬دلو ‪ ،1387‬مجلۀ آئينۀ افغانستان چاپ کاليفورنيا نشر کرده است‪ .‬شروع‪:‬‬ ‫شايد گفته شود که آمدن عبدالولی جان و يا کدام شخص ديگر فاميل سلطنتی به حيث صدراعظم‬ ‫ناممکن اسـت‪ ،‬زيرا مادۀ (‪ )24‬قانون اساسـی صريحًا برعليه آن حکم می کند‪ .‬منهم زمانی در بارۀ‬ ‫ماده مذکور خوشبين بودم‪ ،‬مگر اين خوشبينی ام چند ماه بيش دوام ننمود‪.‬‬ ‫زيرا بخاطر دارم مباحثه ای را که در اطراف مادۀ ‪ 24‬با شـاه ولی خان پنج شـش ماه بعد از توشـيح‬ ‫قانون اساسی نموده بودم (احتما ً‬ ‫ال ماه جوزای يا سرطان ‪ .)1344‬در آن روز ها سردار صاحب مذکور‬ ‫بـه اصطلاح دل را دريـا کـرده بود و مرا که در آنوقت وزير داخله بودم در پغمان برای عصريه دعوت‬ ‫کرده بود‪ .‬با رسيدن من و با رفتن چند عضو خانواده‪ ،‬مارشال راجع به مصالح عليای مملکت به تبصره‬ ‫آغاز نمودند‪:‬‬ ‫واللـه بچيـم‪ ،‬ما خود وضع را همرای اين دموکراسـی شـما مردم بسـيار خراب مـی بينيم‪ .‬خداوند‬ ‫پردۀ همه را بکند‪ .‬داکتر‪ :‬شما خوب می دانيد که اين ديموکراسی نزد مردم يک عطيه مقامات باال‬ ‫(اعليحضرت) تلقی گرديده است‪.‬‬ ‫مارشـال گفت خداوند سـايۀ اعليحضرت را از ما کم نکند‪ ،‬در حقيقت اين ديموکراسـی از لطف و‬ ‫مهربانی ذات شاهانه است‪.‬‬ ‫بعد قدری مکث نموده و عالوه کرد‪ ،‬هوش کنيد بچی ما که بازی نخوريد که سردار داود خان هم‬ ‫می گويد که اين ديموکراسـی از برکت اوسـت‪ ...‬بچی ما‪ ،‬شـما الحمدالله تعليم يافته هسـتيد و می‬ ‫فهميد که يک ديکتاتور ديموکرات شـده نمی تواند‪ .‬خدا فضل کرد که مملکت از چنگالش نجات‬ ‫يافت‪.‬‬ ‫مقصد من اين نبود که اعتبار را خدا نخواسته از اعليحضرت بگيرم و به کسی ديگری بدهم‪ ،‬خدا‬ ‫زبان آنرا هم برايم ندهد‪ ،‬اما مقصد اصلی من مردم افغانسـتان بودند‪ ...‬شـما والله بچيم‪ ،‬هنوز جوان‬ ‫هستيد و مردم افغانستان را به اندازه ای که ما می شناسيم‪ ،‬شما نمی شناسيد‪ ...‬مردم ما و ديموکراسی‬ ‫از هم بسـيار دور می باشـند‪ .‬شـما به آنها ديموکراسـی بدهيد‪ ،‬فی الفور سر شانه های شما سوار می‬ ‫شوند‪ .‬دفعتًا موضوع را تغيير داده و در بارۀ اوالد های خود به توضيحات آغاز نمود‪.‬‬ ‫من سه بچه دارم‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪77 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تـاریـخـی دنـبـاله دار‬

‫نامحدود شاه در قانون اساسی‪ ،‬از رقص و پايکوبی و خوردن خيال‬ ‫پلوهای دموکراسی دلزده و بی اشتها نشده باشند‪ ،‬بدون توجه به‬ ‫عواقب آن‪ ،‬تشکيالت گفته شده را تشويق و خواست­های آنان را‬ ‫در روزنامه های دولتی نشر و پخش می کردند‪.‬‬ ‫بناء در ‪ 11‬جدی سال ‪ 1343‬هـ‪.‬ش‪ .‬اولين هستۀ کمونيستی در‬ ‫ً‬ ‫خانۀ نورمحمد تره­کی در کارتۀ ‪ 4‬کابل دور هم جمع می شـوند‬ ‫و دومين حزب سياسی را به نام جريان دموکراتيک خلق تأسيس‬ ‫می کنند‪.‬‬ ‫همچنان در خانۀ صبغت­الله مجددی مقابل قشلۀ عسکری قرغه‬ ‫تنی چند از بنيادگرايان کهنه کار اولين سـنگ تهداب اخوانيت‪،‬‬ ‫يعنی سومين حزب سياسی را می گذارند‪.‬‬ ‫امـا بـدون احسـاس مسـئوليت وطنـی در همـان روزهـای اول‬ ‫تأسـيس خويـش‪ ،‬اولی رابطه با حزب کمونيسـت اتحاد جماهير‬ ‫شـوروی را هدف قرار می دهد و دومی خويشـتن را به ُدم احزاب‬ ‫سياسی پاکستان لکتو می کند‪.‬‬ ‫در روزگار هميـن معاملـه گری­هـای سياسـی بـود کـه حکومـت‬ ‫اعالميه ای صادر و در آن روز ‪ 29‬سنبله سال ‪ 1344‬هـ‪.‬ش‪ .‬را روز‬ ‫انتخابات وکالی شورای ملی تعيين و به اطالع مردم رساند‪ .‬و به‬ ‫تعقيب آن جرائد دولتی و راديو افغانستان تبليغات دامنه­داری را در‬ ‫بارۀ مزايای قانون اساسی و آزادی انتخابات به راه انداخت و مردم‬ ‫هم به اميد و باور به اينکه دولت جامه بدل کرده است و مداخله‬ ‫در انتخابات صورت نخواهد گرفت تعداد زيادی از طبقات مختلف‬ ‫کشور برای وکيل شدن در شورای ملی خود را کانديد کردند‪.‬‬ ‫بـرای چاشـنی­دار کردن انتخابـات تقريبًا مزايای قانون اساسـی‬ ‫و شـکوه دموکراسـی را حکومـت بـا مخالفـت بـا محمـد داود و‬ ‫طرفدارانـش تعويـض کردنـد‪ ،‬آنهـم در حاليکـه هيـچ فـردی از‬ ‫هواخواهان وی نه خود را کانديد و نه با کانديد شـده­گان طرف‬ ‫شده بودند‪.‬‬ ‫خـود وی هـم مانند يک معتکـف سياسـی در آن روزها از همۀ‬ ‫ماجراهـا کناره گيری اختيار کرده بود‪ ،‬ولی بازهم حلقۀ محاصرۀ‬ ‫اجتماعی وی و دوستدارانش تنگ و تنگ تر می شد و مامورينی‬ ‫که با وی رفت و آمد داشتند يکی پی ديگری برطرف و يا مجبور‬ ‫بـه اسـتعفا می شـدند و تعـدادی هم جهت حفـظ موقف خويش‬ ‫ذوقک­زنان‪ ،‬چهره بدل می کردند‪.‬‬ ‫نويسـنده که در مسـائل ملی و بين المللی به حيث هم عقيدۀ‬ ‫سياسی جهت سعادت مردم و تعالی افغانستان با محمد داود هم‬ ‫پيمان شـده بود‪ ،‬در همان روزی که جناب شـان اسـتعفا کردند‪،‬‬ ‫بناء از سال ‪ 1342‬تا ‪ 1352‬برای مدت ده سال می‬ ‫مستعفی شد‪ً .‬‬ ‫بايستی کم لطفی و بی مهری چهره بدلک ها را تحمل می کرد‪.‬‬ ‫امـا در حـوزه هـای انتخاباتـی ميـان رأی دهنده­ـگان گفـت و‬ ‫شـنودهايی از دسـت انـدازی عمـال حکومتـی به نفع طرفـداران‬ ‫حکومت باال گرفته می رفت‪.‬‬ ‫بـرای نفـی گفتـه هـای مخالفيـن و اثبـات دموکراسـی شـدن‬ ‫افغانسـتان‪ ،‬آنهم در ظرف يک سـال‪ ،‬و به نمايش گذاشـتن آن‬ ‫در نظر جهانيان‪ ،‬حکومت به آمدن دوسه تن از کمونيست های‬ ‫وطنی و سـه چهار تن از مخالفين بی ضرر از شـهر های ديگر و‬ ‫شهر کابل همراه با چند نفر از مالنماهای تاريخ زده‪ ،‬محض برای‬ ‫اينکه از مخالفين محمد داود بودند‪ ،‬بدون توجه به عاقبت کار به‬ ‫وکيل شدن آنان موافقت و همکاری می کرد‪.‬‬

‫اما نه کمونيست های گفته شده و نه مخالفين مورد نظر شهرت‬ ‫و توانايی آنرا داشتند که بدون همکاری حکومت در شورای ملی‬ ‫راه يابند‪ .‬زيرا حزب دموکراتيک خلق هنوز يک سـاله نشـده بود‬ ‫و تعداد آنها خيلی کمتر از آن بود که بتوانند در مخالفت با دولت‬ ‫در انتخابـات موفـق گردنـد‪ .‬در مقابـل‪ ،‬يکـی از مخالفين دولت‪،‬‬ ‫نامدارتريـن مبارز سياسـی افغانسـتان ميرغالم محمـد غبار خود‬ ‫را کانديـد کـرده بود‪ .‬اما حکومت لجوجانـه به تصور اينکه مردم‬ ‫اعمال آنها را ناظر نيستند‪ ،‬برای تقويۀ اشخاص مورد نظر به حيله‬ ‫های بی سابقه­ای تشبث می کرد‪.‬‬ ‫ولـی اعالم شکسـت بـاور نکردنی آقـای غبار‪ ،‬آنهـم در مقابل‬ ‫رقيبی که اکثريت رأی دهنده­گان با او آشـنايی نداشـتند‪ ،‬به آن‬ ‫می ماند که طشـت لبالب شـده از آب دموکراسـی از بام شـهرت‬ ‫آقای غبار به زمين خورده و در همان روزهای اولی بی آبرو شده‬ ‫باشد‪ ،‬از قضا اين بار دوم بود که دموکراسی شاهانه در مقابل آقای‬ ‫غبار سر از پا گم می کرد‪.‬‬ ‫بـار اول در سـال ‪ 1331‬هــ‪.‬ش‪ ،.‬مير غالم محمد غبـار در دورۀ‬ ‫هفتم شورا با پشتيبانی ده­ها هزار نفر از رأی دهنده­گان اکثريت‬ ‫آرای مـردم را بـه دسـت آورد‪ .‬اما فـردای آن روز حکومت اعالن‬ ‫کـرد کـه ‪ ...‬از جانـب مردم به اکثريـت آرا به حيث وکيل انتخاب‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫حکومت با اعالن چنين دروغ شاخداری چند دانه گل ميخ جانانه‬ ‫را در چهـار طـرف تابـوت دموکراسـی کوبيد و جنازۀ دموکراسـی‬ ‫جوانمرگ شده را برای دفن به همان جايی می فرستاد که از آنجا‬ ‫قد بلندک کرده به بيرون خراميده بود‪.‬‬ ‫جهـت غم شـريکی و اظهار همـدردی با داغديـده های خوش‬ ‫باور دموکراسی تعدادی را به جرم آشوبگری و خيانت به وطن به‬ ‫معيت آقای غبار در سال ‪ 1331‬هـ‪.‬ش‪ .‬توقيف کردند‪.‬‬ ‫در سال ‪ 1344‬شمسی‪ ،‬که بازهم مير غالم محمد غبار با گرفتن‬ ‫آرای اکثريت رأی دهنده­گان مورد استقبال گرم قرار گرفته بود‪،‬‬ ‫ميرمن ‪ ...‬را وکيل و نماينده منتخب مردم اعالن کردند و باز هم‬ ‫دموکراسی از شرمنده­گی در مقابل آقای غبار چادر ميرمن ‪ ...‬را‬ ‫به سر کشيد و به کنجی خزيد و حيا را بهانه ساخت‪.‬‬ ‫بـا اسـتفاده از ايـن زد و بندهای يکی را بـران و يکی را بخوان‪،‬‬ ‫حـزب وحـدت ملی تـا ‪ 137‬نفر از وکالی مورد نظر را با تنی چند‬ ‫از مخالفين چپ و راست زير نام وکالی منتخب مردم در ولسی‬ ‫جرگه گردهم آوردند‪.‬‬ ‫امـا نـزد صاحبـان بصيـرت آنچـه را در کاسـۀ مـردم از ديـگ‬ ‫دموکراسی‪ ،‬بعد از بارها جوشاندن و از چلوصافی ها صاف کردن‪،‬‬ ‫ريختانده بودند پوره همان آشـی بود که در ديگ اسـتبداد پخته‬ ‫شده بود‪ ،‬با اين فرق که از جملۀ دو صد و چند نفر وکالی گردن‬ ‫کلفت سراپا تسليم شده (حکومت گذشته) چند کمونيست جانانه‬ ‫را به نام دموکراسی شدن کشور با چند تن از اخوانی های دو رخه‬ ‫که از آنان بيشـتر بوی آشـنا می آمد تا مخالفت در شـورای ملی‬ ‫تخته کرده بودند‪.‬‬ ‫لـی بازهـم بـا وجـود تلاش هـا و زد و بندهای سياسـی‪ ،‬حزب‬ ‫وحدت ناخواسته به چين ابروی مقامات باال به بالی تفرقه دچار‬ ‫و به دو جناح متخاصم در ظرف چند روز از هم فاصله گرفتند‪.‬‬ ‫جناح داکتر محمد يوسف و سيد قاسم رشتيا و جناح استاد خليل‬

‫الله خليلی و محمد هاشم ميوندوال‪.‬‬ ‫با اينکه بعضی ها ايجاد اين دو دسته­گی غير منتظره را تعبير‬ ‫به سـقوط حکومت محمد يوسـف می کردند‪ ،‬فرمان شاه به تقرر‬ ‫موصوف به حيث صدراعظم به روی افواهات خط بطالن کشيد‪.‬‬ ‫بناء داکتر محمد يوسف روز دوم عقرب‪ ،‬روز شهادت اعليحضرت‬ ‫ً‬ ‫محمد نادرشـاه شهيد پدر شاه افغانستان و مؤسس شورای ملی‪،‬‬ ‫را جهت رفتن به شورای ملی برای اخذ رأی اعتماد تعيين کرد‪.‬‬ ‫از آنجايی که آمد و شـد صدراعظم در شـورای ملی جهت اخذ‬ ‫رأی پيرامون آن روزها باعث ايجاد حادثۀ خونين ‪ 3‬عقرب ‪1344‬‬ ‫شد بهتر است در توضيح هر دو موضوع که الزم و ملزوم يکديگر‬ ‫به حساب می آيند کمی بيشتر توقف نمود‪.‬‬ ‫نويسنده جهت پی بردن به علت تظاهرات در سال ‪ 1352‬هـ‪.‬ش‪.‬‬ ‫از مطالعه دوسيۀ ‪ 3‬عقرب سال ‪ 1344‬هـ‪.‬ش‪ .‬در می يابد که‪:‬‬ ‫صبـح روز دوم عقـرب در حـدود چهل نفـر از محصلين فاکولتۀ‬ ‫حقـوق بـه رهنمايـی رئيس فاکولتۀ مذکـور (حميدالله) به سـوی‬ ‫ولسی جرگه روان می شوند تا حين حضور صدراعظم جهت اخذ‬ ‫رأی اعتماد در تاالر شورای ملی از وی به نماينده­گی از محصلين‬ ‫پوهنتون استقبال نمايند‪.‬‬ ‫در فاصلـۀ بيـن پوهنتـون و ولسـی جرگه‪ ،‬يکـی از ديگری می‬ ‫پرسند برادرها کجا می رويد؟‬ ‫ بـه شـورای ملی‪ ،‬امروز صدراعظم جهـت اخذ رأی اعتماد به‬‫آنجا می روند‪.‬‬ ‫از آنرو يکی می رود‪ ،‬دو تا ضميمه می شـوند و در اين برو برو‬ ‫و بيـا بيا تا رسـيدن به شـورای ملی تعداد محصلين بـا تعدادی از‬ ‫متعلمين مکاتب غازی‪ ،‬حبيبيه‪ ،‬دارالمعلمين ها و مکتب رحمان‬ ‫بابا متجاوز از دو صد نفر می شوند‪.‬‬ ‫محافظين شـورای ملی هم دروازه ها را چارپالق به روی شـان‬ ‫باز می کنند‬ ‫حرکـت محصليـن کـه حيـن عبـور از جـاده هـا و ورود در تاالر‬ ‫شـورای ملـی "زنـده باد داکتر محمد يوسـف صدراعظم ما" شـعار‬ ‫می دادند‪ ،‬به جناح اکثريت حزب وحدت که مخالف داکتر محمد‬ ‫يوسف شده بود غير منتظره بود‪ ،‬و از آنرو دست و پاچه شده تاالر‬ ‫شورای ملی را ترک می دهند و محصلين هم بدون اعتنا به چنين‬ ‫پيش آمدی در چوکی های وکال تکيه می زنند‪.‬‬ ‫نزديک های سـاعت ده صبح دوم عقرب‪ ،‬داکتر محمد يوسـف‬ ‫حين ورود به استقبال گرم محصلين اما در تاالر خالی از وکال رو‬ ‫به رو و متوجه می شود که جا هست و جوال رفته‪.‬‬ ‫در اثر خواهش صدراعظم و رئيس ولسی جرگه از وکال تعدادی‬ ‫از آنها دو باره به تاالر شـورای ملی باز می گردند‪ .‬اما محصلين‬ ‫از جـا نمـی جنبند‪ ،‬بلکه برعکس در اطراف صدراعظم حلقه می‬ ‫زنند و با شعارهای زنده باد صدراعظم ما‪ ،‬حلقۀ محبت تنگ تر و‬ ‫بناء صدراعظم ميان شور و شعف مستقبلين‬ ‫فشرده تر می شود‪ً .‬‬ ‫چنـان گيـر افتـاده بود که پوليس بـرای جلوگيـری از حادثۀ بدی‬ ‫مجبور به مداخله شده و چند تير هوايی جهت نجات صدراعظم‬ ‫از اين مضيقه آتش می کنند‪.‬‬ ‫صدای آتش و گيرودار پوليس با محصلين صحنۀ عاشـقانه را‬ ‫خصمانه می سازد و زنده بادها را به مرده بادها مبدل می کند‪.‬‬ ‫شورای ملی تعطيل می شود و محصلين و متعلمين هيجان زده‬ ‫در سرک ها جيغ می زندند‪" :‬رأی اعتماد بايد علنی باشد‪".‬د‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪76 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تـاریـخـی دنـبـاله دار‬

‫کود‌تای پنجم‬ ‫د‌ر سقوط د‌ولت جمهوری ‪,‬سرخ يا سياه‬ ‫زمانی که خدمت شـان گفتم‪ :‬برخالف پيشـنهاد شما در کوچه‬ ‫و بازار بين مردم سـخنانی باال و پايين می شـود که‬ ‫گويا شما برای آن استعفا داده ايد تا حزبی را تشکيل‬ ‫نويسنده‪ :‬داکتر محمد حسن شرق‬ ‫دهيد و دو باره توسط آن به قدرت برگرديد‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫قسمت سوم‬ ‫"متأسـفانه برای خاندانم مشـکل است بپذيرند که‬ ‫برگرفته از سایت وزین کابل ناته‬ ‫جهـت برآورده شـدن آرزوی مقدسـی تـرک وظيفه‬ ‫کرده­ـام‪ ،‬زيـرا آنها حکومت و سـلطنت را نه تنها از‬ ‫هم جدا نمی دانند‪ ،‬بلکه آنرا حق مسـّلم خويش می شـمارند‪ .‬از آنرو جهت تحريف اصل موضوع‬ ‫(انتخاب حکومت توسـط مردم) افواهات را توسـط عناصر بی عرضه پخش می کنند و در تخريب‬ ‫آن کمر بسته اند‪".‬‬ ‫در واقع محمد داود را عقيده برآن شده بود که هر حزبی که توسط بستگان سلطنت خصوصًا در‬ ‫مراحل اولی جهت بازگشت به قدرت تأسيس شود‪ ،‬با استقبال مردم رو به رو نخواهد شد‪ .‬چنانچه‬ ‫در قسمتی از پيشنهاد شان به حضور اعليحضرت آمده بود که‪:‬‬ ‫"اعليحضرتا‪ ،‬افراد منسوب به خاندان کاردار يا بيکار‪ ،‬خرد و کالن‪ ،‬امتيازات به خود قايل اند و آنرا‬ ‫حق مثبت و طبيعی خود می دانند‪ ،‬و قوانين مملکت هرچه باشد از نظر آنان بيش از چند کلمۀ بی‬ ‫بناء اين طرز ادارۀ مملکت و اين فضای خاندانی با ذهنيتی که آنها تربيه‬ ‫معنی ديگر ارزشی ندارند‪ً .‬‬ ‫شـده اند بعد از اين هر تعبيری که به آن کرده شـود‪ ،‬چه از نگاه مسـئوليت وظيفوی و چه از نقطه‬ ‫نظر عقيدۀ شـخصی‪ ،‬برای بنده که منسـوب به خاندان هم هسـتم‪ ،‬قابل قبول نيست‪ ،‬چه رسد به‬ ‫مردمان ديگر و‪"...‬‬ ‫(تفصيل در کتاب تأسيس و تخريب اولين جمهوريت در افغانستان)‬ ‫بدبختانه اکثر وزرايی که در پياده کردن دموکراسی سالم و تشکيل حکومت توسط حزب اکثريت‬ ‫در زمان صدارت محمد داود الف همبسـتگی و هم فکری با وی می زدند‪ ،‬نه تنها به يک اشـارۀ‬ ‫چشم بعد از استعفای وی ارادۀ شان از هم فرو می پاشد‪ ،‬بلکه در تخريب شخصيت وی و تحريف‬ ‫نظرياتش در لويه جرگۀ ‪ 1343‬هـ‪.‬ش‪( .‬تحت رياست داکتر عبدالظاهر) با همراهی سيد قاسم رشتيا و‬ ‫داکتر عبدالقيوم وزير داخله و معاون صدراعظم در حکومت داکتر محمد يوسف و مير محمد صديق‬ ‫فرهنگ و دو سه نفر ديگر بيخردانه کمر می بندند و برعکس تعهدات شان بزرگ ترين وثيقۀ قدرت‬ ‫را برای ادامۀ سلطۀ سلطنت طرح ريزی می کنند و در قانون اساسی ‪ 1343‬هـ‪.‬ش‪ .‬زير عنوان "حقوق‬ ‫و وظايف شاه" می گنجانند که‪:‬‬ ‫ قيادت اردو‪ ،‬اعالن حرب و متارکه‪ ،‬اعالن حالت اضطرار و خاتمه به آن؛‬‫ داير کردن و افتتاح لويه جرگه‪ ،‬افتتاح و انحالل شورای ملی؛‬‫ تعيين صدراعظم‪ ،‬وزرا‪ ،‬سفرا و رئيس و اعضای ستره محکمه؛‬‫ تعيين ثلث اعضای مشرانو جرگه و رئيس آن؛‬‫ تعيين قضات‪ ،‬مامورين و صاحب منصبان عالی رتبه؛ و و و‪...‬‬‫و بدينسان در قانون اساسی جديد اصل حاکميت مردم را توسط حزب اکثريت نه تنها زير پا کردند‪،‬‬ ‫بلکه خالف تمام قوانين و موازين شاهی مشروطه آنرا به اراده و تحت ادارۀ سلطان گذاشتند و بدين‬ ‫سان به پيشنهادات مبتکر انتقال حکومت به مردم خط بطالن کشيدند‪.‬‬ ‫بناء در تفکيک حکومت از سلطنت توسط انتخابات آزاد‪ ،‬نه تنها خط بطالن کشيدند بلکه هياهوی‬ ‫ً‬ ‫عجيب و غريبی را زير نام اينکه استبداد رخت بربست و دموکراسی شگفت در مطبوعات کشور هم‬ ‫زمان با استعفای محمد داود و تقرر داکتر محمد يوسف به حيث صدراعظم به راه انداختند‪.‬‬ ‫از آنرو تقرر داکتر محمد يوسف به حيث صدراعظم غير خاندانی با خوشبينی اکثريت مردم رو به‬ ‫رو شد‪.‬‬ ‫از آنجايـی کـه پافشـاری محمـد داود جهت تفکيک حکومت از سـلطنت باعث نارضايتی حضور‬ ‫بنـاء صدراعظـم جديد در ضمن بيانـات دلگرم کننده و اميد دهنـده که به نقاط‬ ‫ملوکانـه شـده بـود‪ً ،‬‬

‫مختلف کشـور سـفر می کردند و با اسـتقبال گرم مردم پذيرايی می شـدند کم و تم دورۀ حکومت‬ ‫گذشـته را که خود يکی از وزرای مورد اعتماد و دوسـت نزديک رئيس حکومت بود‪ ،‬تحت تنقيد و‬ ‫خرده گيری قرار داده می رفت تا اينکه درباريان مخالفت به دورۀ گذشته را خواسته يا ناخواسته‪ ،‬به‬ ‫خداوند معلوم‪ ،‬سرخط کار روايی حکومت شان قرار دادند‪.‬‬ ‫ناگفته نماند که بسياری از اشخاصی که سال های سال همکاری نزديک و ارادت مرا به محمد‬ ‫داود و اشتراکم را در کودتای ‪ 26‬سرطان ‪ 1352‬جهت سقوط سلطنت و تأسيس جمهوريت شنيده‬ ‫انـد يـا هنـوز هـم به خاطر دارند‪ ،‬حق به جانبی نوشـته هايم را در بارۀ قانون اساسـی مصوبۀ ‪1343‬‬ ‫هـ‪.‬ش‪ .‬نادرست و مغرضانه تعبير و تلقی خواهند کرد‪.‬‬ ‫بناء بهتر دانسـته شـد تا پيشـتر از ادامۀ اصل موضوع (تفکيک حکومت از سلطنت)‪ ،‬پيامد قانون‬ ‫ً‬ ‫اساسـی گفته شـده را به قلم يکی از دوسـتان نزديک اعليحضرت محمد ظاهر شـاه‪ ،‬شـاه سـابق‬ ‫افغانستان‪ ،‬داکتر عبدالقيوم معاون صدراعظم و وزير داخلۀ حکومت داکتر محمد يوسف‪ ،‬در ميان‬ ‫گذاشت و پس از آن به نوشته ها ادامه داد‪.‬‬ ‫داکتر موصوف با سـه برادر شـان‪ ،‬جناب داکتر عبدالظاهر صدراعظم‪ ،‬جنرال عبداالحد قوماندان‬ ‫ژاندارم و پوليس و محترم گل احمد خان به رتبۀ وزير رئيس ترانسپورت عمومی‪ ،‬هر يک در تقوا و‬ ‫پاک نفسی و تقرب به دربار و فرمانبری حضور شاهانه در آن روز و روزگار (خصوصًا در ايام تصويب‬ ‫قانون اساسی ‪ )1343‬زبانزد خاص و عام بودند‪.‬‬ ‫بناء چند سطر از نوشته اوشان‪ ،‬که در شمارۀ ‪ ،113‬دلو سال ‪ ،1387‬در صفحۀ ‪ 92‬مجله مشهور‬ ‫ً‬ ‫آئينۀ افغانستان چاپ شده است‪ ،‬جهت مطالعه و قضاوت خوانندگان در اينجا به نشر رسانيده می‬ ‫شود‪:‬‬ ‫"با آمدن قانون اساسی «مفکورۀ شاه سايۀ خداست» معنی تازه تر و عصری تری را بخود گرفت‪.‬‬ ‫اين مفکوره که قبل از قانون اساسی جديد صرف صبغۀ مذهبی داشت‪ ،‬معقوليت و قدرت قانونی‬ ‫قرن ‪ 20‬را در قانون اساسی جديد حائز گرديد‪.‬‬ ‫"مؤلفين و مبتکرين قانون اساسـی ما در اين مورد مرتکب گناه ناقابل عفو گشـتند؛ زيرا با فهم‬ ‫عواقب ناگوار اين فلسفه‪ ،‬محض برای تطميع سلطنت فصل پادشاه را که در آن بوی "دولت منم"‬ ‫استشمام می گردد‪ ،‬در قانون اساسی گنجانيدند و به عوض اينکه مگنا کارتايی برای ممکلت تقديم‬ ‫کنند‪ ،‬بزرگترين وثيقۀ قدرت را برای ادامۀ سلطۀ سلطنت طرح ريزی نمودند‪.‬‬ ‫"اوشان در اثر تصور باطلی سايه خدا را الزمۀ اصلی نشو و نمای نهال دموکراسی در مملکت تلقی‬ ‫کردند و روز و شب کوشيدند در طول و عرض آن سايه در قوانين بيفزايند‪( ".‬ختم)‬ ‫از اين تعبير و تفسير که بگذريم‪ ،‬جناب داکتر محمد يوسف قبل از تسويد و تصويب قانون اساسی‬ ‫جديد به اميد ترويج و پياده کردن دموکراسـی در عمل‪ ،‬در جوزای ‪ 1342‬هـ‪.‬ش‪ .‬به همکاری سـيد‬ ‫قاسم رشتيا وزير ماليه و استاد خليل الله خليلی سرمنشی حضور ملوکانه و محمد هاشم ميوندوال‬ ‫وزيـر مطبوعـات شـالودۀ "حـزب وحدت ملی" را گذاشـتند‪ ،‬و جريـده ای به نام وحـدت ملی (ارگان‬ ‫نشراتی حزب وحدت) به مديريت خال محمد خسته‪ ،‬مبارز شناخته شده‪ ،‬تأسيس و نشر کردند‪.‬‬ ‫بناء تعدادی از مردم به آرزوی اسـتفاده از الطاف شـاهانه در دموکراسـی کردن کشـور و تأسـيس‬ ‫ً‬ ‫حکومـت مـردم توسـط مردم به سـوی حـزب وحدت ملـی رو آوردند و عضويت آنـرا می پذيرفتند‪.‬‬ ‫چنانچه حکومت توانسته بود تا از جملۀ ‪ 220‬نفر وکالی ولسی جرگۀ دوران حکومت گذشته ‪185‬‬ ‫نفر آنرا در حزب وحدت جذب نمايد‪.‬‬ ‫اما چون عزل و نصب صدراعظم و وزراء مطابق قانون اساسی جديد به ارادۀ ملوکانه قرار گرفته‬ ‫بود و احزاب سياسی صالحيتی در تغيير و تبديل حکومت­ها و سرنوشت کشور نداشتند‪ ،‬آنانی که از‬ ‫دموکراسـی شـدن کشـور بين سـال­های ‪ 1325‬و ‪ 1331‬هـ‪.‬ش‪ .‬تجارب تلخ و ناگواری با خود داشتند‬ ‫مانند پيروان حزب وطن و ويش زلميان از جا نجنبيدند‪.‬‬ ‫امـا در دو جهـت مخالـف حـزب وحـدت ملـی‪ ،‬دو قطـب با هم متجانـس و با مردم نا آشـنا به نام‬ ‫افراطيون چپ (کمونيست­ها) و بنيادگرايان اسالمی (اخوان المسلمين) در سرزمين خوش آب و هوای‬ ‫دموکراسـی ماننـد سـمارق روييدند و تکثـر کردند‪ .‬حکومت هم برای اينکه مـردم از صالحيت­های‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪75 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـالـب و خـوانـدنـی‬

‫مجموعه‪ :‬آیا می دانید ؟‬ ‫دانشـمندان بـا بررسـی سـنگ‬ ‫و خاک جمع آوری شـده توسـط‬ ‫ماموریـت آپولـو ‪ ۱۴‬در سـال ‪۱۹۷۱‬‬ ‫توانسـتند سن دقیق ماه را محاسبه‬ ‫کنند‪ ،‬بر اسـاس ایـن مطالعه جدید‬ ‫قمر زمین ‪ ۴.۵۱‬میلیارد سال قدمت‬ ‫دارد‪.‬‬

‫سن دقیق ماه مشخص شد‬

‫ماه طی ‪ ۶۰‬میلیون سال پس‬ ‫از تولد سیاره زمین به وجود‬ ‫آمده است‬ ‫ایـن یافته ها نشـان می دهند ماه‬ ‫تقریبا ‪ ۶۰‬میلیون سال پس از شکل‬ ‫گیـری سـامانه خورشـیدی متولـد‬ ‫شـد ‌ه و سـن آن ‪ ۱۴۰‬میلیون سـال‬ ‫بیشتر از سنی است که پیش از این‬ ‫محاسـبه شـد ‌ه بـود‪ .‬دانشـمندان بـا‬ ‫بررسی سنگ و خاک جمع آوری شده توسط ماموریت آپولو ‪۱۴‬‬ ‫کـه در سـال ‪ ۱۹۷۱‬به ماه رفت‪ ،‬دریافته‌انـد که ماه ‪ ۴٫۵۱‬میلیارد‬ ‫سال سن دارد‪.‬‬ ‫اخترشناسـان همـواره بـر ایـن باور بودنـد که ماه حـدود ‪ ۱۰۰‬یا‬ ‫‪ ۲۰۰‬میلیون سال پس از به وجود آمدن سامانه خورشیدی شکل‬ ‫گرفته است‪ .‬اما تحقیق جدید نشان می‌دهد ماه طی ‪ ۶۰‬میلیون‬ ‫سال پس از تولد سیاره زمین به وجود آمده است‪ .‬به گفته مالنی‬

‫باربونـی‪ ،‬از دپارتمـان علـوم زمیـن‪ ،‬سـیارات و فضـا در دانشـگاه‬ ‫کالیفرنیـا لس آنجلس‪ ،‬این تحقیق توانسـته حداقل سـن ماه را‬ ‫تعیین کند‪ .‬وی تایید کرد که تیمش با استفاده از روش تعیین سن‬ ‫به وسیله اورانیوم و سرب بر روی نمونه‌های سنگ و خاک بدست‬ ‫آمده از ماموریت آپولو ‪ ۱۴‬که حاوی ماده معدنی زیرکنیوم است‪‌،‬‬ ‫موفق به شناسایی سن ماه شده اند‪.‬‬ ‫‬

‫استخراج زیرکن از سنگی‬ ‫که طی ماموریت آپولو‬ ‫‪ ۱۴‬به زمین آورده شده‬ ‫این کشف جدید از آن رو اهمیت‬ ‫دارد کـه میـزان سـنگ هـای باقی‬ ‫مانـده روی سـطح مـاه چنـدان زیاد‬ ‫نیسـت و بیشـتر نمونه‌هایـی که به‬ ‫زمیـن بازگشـته‌اند در واقع ترکیبی‬ ‫از سـنگ های مختلف و تکه های‬ ‫شـهاب سـنگ هاسـت‪ .‬از ایـن رو‬ ‫محققان به جای بررسی سنگ ها‪،‬‬ ‫ُجبه و پوسـته پوشـاننده آن را برای‬ ‫تعیین سـن ماه بررسـی کردند و به‬ ‫ایـن شـکل توانسـتند قطعـات ریـز‬ ‫زیرکن را پیدا کنند‪.‬‬

‫ایـن ماده معدنـی نقش مهمی در‬ ‫انجماد ماه ایفا کرده است‪ .‬از این رو‬ ‫به جای بررسی سنگ‌ها محققان به بررسی زیرکنیوم موجود در‬ ‫آن پرداختند‪ ،‬عنصری که با اولین سرد شدن ماه و تبدیل شدن‬ ‫آن به جرمی سنگی در این قمر ایجاد شد ‌ه است و از آن زمان به‬ ‫ت نخورده و بدون تغییر باقی ماند ‌ه است‪ .‬محققان از درون‬ ‫بعد دس ‌‬ ‫این عنصر اورانیوم‪ ،‬سرب‪ ،‬لوتتیوم و هفنیوم استخراج کردند و با‬ ‫استفاده از اورانیوم موفق شدند تاریخ دقیق تولد ماه را تعیین کنند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪74 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـالـب و خـوانـدنـی‬

‫چرا سرعت نور اینگونه است؟‬

‫مجموعه‪ :‬چرا ‪ ،‬زیرا و چگونه‬ ‫سـرعت نـور در خأل برابر بـا ‪ ۲۹۹٫۷۹۲٫۴۵۸‬متر بر ثانیه اسـت؛‬ ‫دانشمندان نهایتأ در سال ‪ ۱۹۷۵‬با این رقم به توافق رسیدند – اما‬ ‫چرا این رقم را تصویب کردند؟ و چرا این رقم اهمیت دارد؟‬ ‫سرعت نور در خأل برابر با ‪ ۲۹۹٫۷۹۲٫۴۵۸‬متر بر ثانیه است‬ ‫پاسـخ به این سـئواالت ما را به یک سـفر جالب در اعماق فضا‪،‬‬ ‫زمان‪ ،‬فیزیک و اندازه گیری می برد و اما داستان هنوز گفته نشده‬ ‫اسـت‪ .‬مطالعات مدرن سـرعت نور را برای اولین بار مورد پرسـش‬ ‫قـرار مـی دهنـد‪ .‬برای شـروع بهتر اسـت تاریـخ را مـرور کنیم‪ :‬در‬ ‫ابتدای قرن هفدهم‪ ،‬عموم بر این باور بودند که نور سرعت ندارد‬ ‫و فقط به طور آنی ظاهر می شود‪.‬‬ ‫در قرن شـانزدهم‪ ،‬این ایده به طور جدی به چالش کشـیده شد‪.‬‬ ‫در وهله ی نخست دانشمن ِد هلندی آیزاک بکمان در سال ‪۱۶۲۹‬‬ ‫یک سـری آینه را در اطراف انفجارات باروت قرار داد تا ببیند آیا‬ ‫شدن جرقه‬ ‫مشاهده کنندگان هیچگونه اختالفی را در لحظۀ ظاهر ِ‬ ‫ی نور تشخیص می دهند یا خیر‪ .‬متأسفانه این نتایج برای بکان‬

‫و علم قانع کننده نبودند‪ ،‬اما در سال ‪ ۱۶۷۶‬یک‬ ‫ستاره شناس دانمارکی به نام اوله رومر تغییرات‬ ‫گرفتگی یکی از قمرهای‬ ‫عجیبی را در زمان ماه‬ ‫ِ‬ ‫مشتری در طول یک سال تشخیص داد‪.‬‬ ‫آیـا این تغییرات به ایـن خاطر بودند که وقتی‬ ‫زمین دورتر باشد نور زمان بیشتری را الزم دارد‬ ‫تا از مشـتری سـفر کند؟ رومـر این چنین تصور‬ ‫کرد و محاسـبات دقیقش سـرعت نـور را تقریبأ‬ ‫‪ ۲۲۰‬هزار کیلومتر بر ثانیه اندازه گیری کردند – این تخمین اصأل‬ ‫بـد نیسـت‪ ،‬به ویـژه با توجه به اینکـه داده های او در مـورد اندازه‬ ‫های سـیاره همگی دقیق نبودند‪ .‬آزمایشـات بیشتر بر روی سیاره‬ ‫مان با استفاده از پرتوهای نور دانشمندان را به عدد درست نزدیکتر‬ ‫کردند و سپس در میانه ی دهه ی ‪ ،۱۸۰۰‬فیزیکدان جیمز کلرک‬ ‫مکسـول معادالت مکسـول خویش را معرفی کـرد – روش های‬ ‫اندازه گیری میدان های الکتریکی و مغناطیسی در خأل‪.‬‬ ‫مغناطیسی فضای خالی‬ ‫معادالت مکسول خواص الکتریکی و‬ ‫ِ‬ ‫را تثبیت کردند و پس از اینکه مشـخص شـد سـرعت موج تابش‬ ‫فرضی نور‬ ‫الکترومغناطیسـی فاقد جرم خیلی نزدیک به سـرعت‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫است‪ ،‬مکسول بیان کرد که ممکن است آنها دقیقأ با هم انطباق‬ ‫داشـته باشـند‪ .‬به نظر می رسد مکسول درست گفته باشد و برای‬ ‫اولیـن بار توانسـتیم سـرعت نور را بر اسـاس ثابت هـای دیگر در‬ ‫جهان اندازه گیری کنیم‪.‬‬ ‫خأل با ذرات ابتدایی که به سرعت ایجاد شده و از بین می روند‬ ‫پر شده است‬

‫در عیـن حـال‪ ،‬کار مکسـول به شـدت نشـان می داد کـه نور به‬ ‫خودی خود یک موج الکترومغناطیسـی اسـت و پس از تأیید این‬ ‫ایده‪ ،‬آلبرت انیشـتین در سـال ‪ ۱۹۰۵‬به عنوان بخشـی از نظریۀ‬ ‫نسـبیت خـاص خـود بـه آن پرداخت‪ .‬امروزه‪ ،‬سـرعت نـور یا ‪ c‬به‬ ‫عنوان سنگ بنای نسبیت خاص در نظر گرفته می شود – برخالف‬ ‫فضا و زمان‪ ،‬سـرعت نور ثابت اسـت و مسـتقل از مشاهده کننده‬ ‫عمل می کند‪ .‬بعالوه‪ ،‬این ثابت زیربنای درک ما از جهان اسـت‪.‬‬ ‫این ثابت با سرعت امواج گرانشی انطباق دارد و بله‪ ،‬این همان ‪c‬‬ ‫در معادلۀ معروف ‪ E=mc2‬می باشد‪.‬‬ ‫فقط دانش مکسول و انیشتین را درباره ی سرعت نور در اختیار‬ ‫برگرداندن لیزرها از اشـیا و مشـاهدۀ‬ ‫نداریم‪ .‬دانشـمندان نور را با‬ ‫ِ‬ ‫عملکـرد گرانـش در سـیاره هـا اندازه گیـری کرده انـد و تمام این‬ ‫آزمایشـات به یک رقم یکسـان دسـت یافته اند‪ .‬هرچند‪ ،‬به لطف‬ ‫نظریـۀ کوانتـوم (شـاخه ای از فیزیک که بیان مـی کند جهان به‬ ‫آن اندازه که تصور می کنیم ثابت نیست)‪ ،‬داستان به اینجا ختم‬ ‫نمی شود‪.‬‬ ‫نظریۀ میدان کوانتوم می گوید که خأل هرگز واقعأ خالی نیست‪:‬‬ ‫خأل با ذرات ابتدایی که به سرعت ایجاد شده و از بین می روند پر‬ ‫شده است‪ .‬این ذرات موج های الکترومغناطیسی را ایجاد می کنند‬ ‫و می توانند تغییراتی را در سرعت نور ایجاد کنند‪ .‬مطالعات بر روی‬ ‫ایـن ایـده ها همچنان ادامه دارند و یـک روش قطعی را برای آن‬ ‫پیدا نکرده ایم‪ .‬در حال حاضر‪ ،‬سرعت نور به همان اندازه ای که‬ ‫قرن ها بوده باقی می ماند و ثابت است‬


73 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


72 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪71 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـالـب و خـوانـدنـی‬

‫زمان شکل گرفتن نخستین باکتریا‌‬ ‫مقاوم به آنتی بیوتیک‬

‫ی مقاوم به آنتی بیوتیک چه زمانی شکل گرفت؟‬ ‫نخستین باکتر ‌‬ ‫تحقیـق جدیـدی در مـورد تکامـل مقاومـت در برابـر آنتـی بیوتیک نشـان داد کـه اولین‬ ‫خویشاوندی‌های ویروس‌های قوی جدید ‪ -‬میکروب های مورد هدف آنتی بیوتیک‌‌ها ‪-‬‬ ‫قبل از ورود دایناسورها پدیدار شده است‪ .‬به گفته محققان ویروس های قوی‪ ،‬یا باکتری‬ ‫هـای انترکـوک‪ ،‬حداقـل از ‪ ۴۵۰‬میلیون سـال قبل قابلیت های دفاعی اعالی خـود را دارا‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫اولین ویروس های قوی‪ ،‬قدیمی تر از دایناسورها بوده اند‬

‫تحقیق جدید نشان می‌دهد که اولین ویروس‌های قوی‪ ،‬قدیمی‌تر از دایناسورها بوده‌اند‬ ‫و به احتمال زیاد در روده‌های حیوانات زندگی می‌کردند‪ ،‬یعنی اولین ارگانیسم ها از دریا‬ ‫به بیرون خزیده اند و به روی خشکی رفته اند‪.‬‬ ‫محقق آشـلی ام‪ .‬ایرل‪ ،‬رهبر گروه ژنومیک باکتریایی در مؤسسـه‌ی براود‪ ،‬در اخباری‬ ‫گفت‪« :‬ما با تجزیه و تحلیل ژنوم‌ها و رفتارهای انترکوک امروزی توانستیم اولین روزهای‬ ‫وجودشـان را بازسـازی کنیم و تصویری از چگونگی شـکل گرفتن این ارگانیسـم ها به‬ ‫صورت امروزی شان‪ ،‬ارائه دهیم‪ .‬پی بردن به این امر که محیطی که میکروب ها در آن‬ ‫زندگی می کنند چگونه منجر به خواص جدید می‌شود‪ ،‬می‌تواند در پیش بینی نحوه‌ی‬ ‫سازگار شدن میکروب ها با آنتی بیوتیک‌ها‪ ،‬صابون های ضدمیکروبی شستشوی دست‪،‬‬ ‫ضدعفونی کننده ها و سایر محصوالتی که گسترش میکروب ها را کنترل می کنند‪ ،‬به‬ ‫ما کمک کند‪».‬‬

‫همان طور که در مجله‌ی ‪ Cell‬به طور مفصل آمده است‪ ،‬از زمانی که اولین ارگانیسم‌های‬ ‫چندسلولی تقریبا ‪ ۳٫۵‬میلیارد سال پیش پدیدار شدند‪ ،‬میکروب ها با زندگی کردن روی‬ ‫و درون حیوانات سازگار شده‌اند‪ .‬بسیاری از گونه‌های باکتری‪ ،‬رابطه‌ی همزیگری درون‬ ‫حیوانات شکل داده‌اند‪ .‬بسیاری از میکروب‌ها‪ ،‬مانند باکتری های یافته شده درون روده‬ ‫ها‪ ،‬برای سلامت انسـان حیاتی و مهم هسـتند‪ .‬سـایر میکروب ها نقش خصمانه تری‬ ‫دارند‪ ،‬به سلول ها آسیب می زنند و باعث بیماری می شوند‪.‬‬ ‫میکروب‌ها از زمانی که پدیدار شدند‪ ،‬از مقاومت ذاتی در برابر شرایط سخت سود می‬ ‫بردند‬ ‫تجزیه و تحلیل ژنومی نژادهای انترکوک‪ ،‬خویشـاوندی ویروس های قوی جدیدی را‬ ‫نشـان می دهد که در روده های حیوانات زندگی می کردند‪ ،‬یعنی اولین حیواناتی که از‬ ‫دریا به بیرون خزیدند و به خشکی رفتند‪ .‬میکروب‌ها از زمانی که برای اولین بار پدیدار‬ ‫شـدند‪ ،‬از مقاومت ذاتی در برابر شـرایط سـخت سـود می‌بردند‪ .‬محققان بیان دارند که‬ ‫حتی اولین انترکوک قادر به مقاومت در برابر خشکی و عدم وجود مواد مغذی و همچنین‬ ‫ضدعفونی‌کننده ها و آنتی بیوتیک ها بوده است‪.‬‬ ‫برخلاف بیشـتر باکتری‌هایـی کـه وقتـی در قالـب مدفوع دفع شـوند و بـه دی هیدرات‬ ‫تبدیـل شـوند مـی میرنـد‪ ،‬انترکـوک حفظ می شـود‪ .‬زندگی روی خشـکی‪ ،‬سرسـختی را‬ ‫ترغیـب می‌کنـد و پاداش می‌دهد‪ .‬در اقیانوس‪ ،‬دی‌هیدراسـیون امتیـازی ندارد‪ .‬میکروب‬ ‫ها به سادگی در عمق آب فرو می روند و مجددا وارد زنجیره‌ی غذایی می‌شوند‪ .‬میشل‬ ‫اس‪ .‬گیلمـور‪ ،‬مدیـر مؤسسـه‌ی بیماری های عفونی هـاروارد‪ ،‬گفت‪« :‬اکنون می‌دانیم چه‬ ‫ژن‌هایی میلیون‌ها سال پیش‪ ،‬یعنی وقتی در برابر خشکی و ضدعفونی کننده‌ها و آنتی‬ ‫بیوتیک‌هایی که به دیواره‌ی سـلولی آن ها حمله می کردند‪ ،‬مقاوم شـدند‪ ،‬به وسـیله‌ی‬ ‫صدها انترکوک به وجود آمده اند‪ ».‬محققان با درک منشاء تکاملی انترکوک امیدوارند که‬ ‫ضدعفونی کننده ها و آنتی بیوتیک های کارآمدتری طراحی کنند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪70 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـالـب و خـوانـدنـی‬

‫تصویربرداری سه‌بعدی از‬ ‫اجسام پشت دیوار با پهپاد‬ ‫مجموعه‪ :‬اخبار علمی و آموزشی‬

‫دانشـمندان دانشـگاه کالیفرنیـا بـه رهبـری‬ ‫یاسمین مستوفی پروفسور ایرانی موفق شدند تا با‬ ‫استفاده از پهپادهای مجهز به ‪،Wi-Fi‬از اجسام‬ ‫پنهان شده در پشت دیوار تصاویر سه‌بعدی تهیه‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫به گزارش ایسنا و به نقل از گیزمگ‪ ،‬سه سال‬ ‫پیـش‪ ،‬دانشـمندان در دانشـگاه کالیفرنیا‪ ،‬سـانتا‬ ‫باربـارا از روبات‌هـای مجهز به ‪ Wi-Fi‬اسـتفاده‬ ‫کردنـد تـا از اجسـام پنهـان در پشـت دیوارهـای‬ ‫آجری‪ ،‬تصاویر دوبعدی بدست آورند‪.‬‬ ‫اکنون آنها با استفاده از پهپاد موفق به گرفتن‬ ‫تصاویر سه بعدی از اجسام مشابه پنهان در پشت‬ ‫دیوار شده‌اند‪.‬‬ ‫آنهـا معتقدنـد کـه در نهایت بـا اسـتفاده از این‬ ‫فنـاوری می‌تـوان برنامه‌هایـی ماننـد جسـتجو و‬ ‫نجات‪ ،‬اکتشـافات باسـتان شناسـی و نظـارت بر‬ ‫سازه‌ها را اجرا کرد‪.‬‬ ‫این تیم تحقیقاتی به رهبری پروفسـور یاسـمین مستوفی‪ ،‬از دو هواپیمای بدون سرنشین‬ ‫مستقل خود استفاده کردند که هر دوی آنها به فرستنده و گیرنده ‪ Wi-Fi‬مجهز بودند‪.‬‬ ‫این دو هواپیما در مسـیرهای هماهنگ در هر دو طرف سـازه آجری چهار طرفه پرواز کردند‪،‬‬ ‫یکی از آنها به طور مداوم سیگنال ‪ Wi-Fi‬را منتقل کرد‪ ،‬در حالی که دیگری قدرت آن سیگنال‬ ‫را پس از گذر از دیوار آجری اندازه گیری می‌کرد‪.‬‬ ‫این دانشمندان با تجزیه و تحلیل قدرت این سیگنال‌‪ ،‬توانستند اندازه و شکل اجسام پنهان‬

‫شده در درون سازه را تشخیص دهند‪.‬‬ ‫این پهپادها هم توانایی حرکت به سمت جلو و عقب و هم در جهت باال و پایین را داشتند که‬ ‫این امر به آنها اجازه می‌داد تا اجسام را از طیف گسترده ای از زوایا ارزیابی کنند و در نتیجه بتوانند‬ ‫از آنها تصاویر سه بعدی تهیه کنند‪ .‬این در حالی است که ربات‌های زمینی تنها قادر به گرفتن‬ ‫تصاویر دو بعدی بودند‪.‬‬ ‫گفتنی است که در این پژوهش هیچ اندازه گیری اولیه‌ای از آن ناحیه مورد نیاز نبوده است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شـعـر‬

‫‪69 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫شمع جمع عاشقان‬ ‫عزیزان از دلم تب و توان رفت‬ ‫که یار نازنین از این جهان رفت‬ ‫محمدحسینانصارینژاد‪:‬‬

‫مسلمانان همه نوحه سرایید‬ ‫که یار و همدم بیچارگان رفت‬

‫نشستهای کسی از جادۀ هرات بیاید‬

‫بیا افغانیان گرد هم آییم‬

‫امیر کشورت از فتح سومنات بیاید‬

‫که شاه مسعود‪ ،‬آن یار جوان رفت‬

‫چگونه عنصری از کابلت قصیده بخواند‬

‫پریشان گشته دلهای عزیزان‬ ‫چه یاری کزمیان دوستان رفت‬

‫اگر به کالبدش نفخۀ حیات بیاید‬

‫اال مرم کجا شد شیر پنجشیر‬

‫مگر سنایی از آن دور با عصای شکسته‬

‫که اینسان ناگهانی از میان رفت‬

‫سحر به خواب تو با دفتر و دوات بیاید‬ ‫شهید بلخ از آن قلهها اگر بسراید‬

‫دالورهای افغانی کجا شد ؟‬ ‫دالور از مکان تاال مکان رفت‬ ‫شهیدان غرقه خونی دیگر آمد‬

‫چقدر قاصدک سرخ از آن فالت بیاید‬

‫بگیریدش به بر‪ ،‬کان میهمان رفت‬

‫به ماه زل زدهای ماه کابلت به محاق است‬

‫که می گوید شهید عشق مردست‬

‫مگر به خواب تو با شاخۀ نبات بیاید‬

‫شهید زنده تا هفت آسمان رفت‬ ‫مسلمانی شرافتمند و عارف‬

‫دلت گواهی بد میدهد صدا بزن امشب‬

‫ظریفی مهربان و نکته دان رفت‬

‫خبر دهید که آن پیر از هرات بیاید‬

‫رفیقان یاور دین محمد(ص)‬

‫دوباره نقشۀ جغرافیاست سفرۀ نانت‬ ‫که بوی گندمی از سمت روستاست بیاید‬

‫سعاتمند تا باغ جنان رفت‬ ‫طریق عاشقی پیمود عمری‬ ‫که عاشق آمد عاشق از میان رفت‬

‫و کودکان تو با مشک تشنه چشم به راهند‬

‫خداوندا تو میدانی که مسعود‬

‫خدا کند که علمداری از فرات بیاید‬

‫شهید و شمع جمع شاهدان رفت‬

‫خدا کند که به ساحل رسند گمشدگانت‬

‫اال مسعود راهت راه حق بود‬ ‫ره پر رهروت را رهروان رفت‬

‫و بر قلمرو توفانیات ثبات بیاید‬

‫بیا یاران ره مسعود گیریم‬

‫خدا کند که همین جمعه آن ستارۀ موعود‬

‫رهی که شیر مرد این زمان رفت‬

‫میان ندبه و شبخوانی سمات بیاید‬

‫بیا «شیدا» کزین غم خون بگیریم‬ ‫که یار نازنین از این جهـان رفت ***‬ ‫شعری از «محمدفاضل نزهت شریفی»‬

‫ناستوده روزگار‬ ‫توفنده شد جهان من از جور روزگار‬ ‫ای روزگاربرو که بیاید مگر قرار‬ ‫آیین توست اینهمه غداری و جنون ؟‬ ‫یا کار نا ستودۀ نا مرد ِ نا بکا ر‬ ‫بیگانه یی ز عطر بهار و نسیم صبح‬ ‫آتش زنی به صلح و ستایشگر بهار‬ ‫هرسو فغان وناله و رنج و مشقت است‬ ‫یا خون و آتشی که بجوشد ز انفجار‬ ‫جزفتنه جوی چند که مست اند وزرپرست‬ ‫خلق دگرعلیل و غم آلوده و نزار‬ ‫بنگرتو ای بهانه گر‪ ،‬ای روزگار دون‬ ‫آیا شرافت است دراین جنگ و انتحار؟‬ ‫باشد اگر پسند تو جهل و هوای جنگ‬ ‫نفرین به جهل و مشغلۀ قتل و کارزار‬ ‫ای نا خدای کشتی بشکستۀ زمان‬ ‫فریاد ها کند زتو(پیکار) نا قرار‪.‬‬ ‫ماه آگست ‪2017‬م‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شـعـر‬

‫‪68 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫مختار دریا‬ ‫در صورت امکان میتوانید به این ایمیل من‬ ‫در تماس شده برما منت گذارید‪.‬‬ ‫ایمیل (‪) gmail.com@saiddarya2014‬‬

‫(خروش وطندار)‬

‫وطنت گلشن و هم مامن وهم مدفن توست‬

‫جلوه ی لعبت فرزانه و دلدار نگر‬

‫خیل ازاده دالن در صف پیکار نگر‬

‫حمله ور بر صف بیداد گران‬

‫آه سوزان وجگر سوز و شرر بار نگر‬

‫خود بنا کن وطن این النه و کاشانه توست‬

‫میستیزند به فرمان زمان‬

‫درس این مکتب عشق است زخود بگذشتن‬

‫داغ خشمت بدل دشمن بیعار نگر‬

‫صحن پیکار جوان‬

‫اوج معراج انا لحق بسر دار نگر‬

‫بسکه خون دل دریاست روان در همه جا‬

‫شده آغشته بخون‬

‫داده برباداساس من و من بودن را‬

‫سیل بگرفته سر کوچه و بازار نگر‬

‫خون گلرنگ شهیدان دلیر‬

‫شور مردانه ی منصور وفادار نگر‬

‫مختار دریا ‪ 9‬سپتامبر ‪ 2016‬کانادا‬

‫کشتگان ستم اخگر و پیر‬

‫رهروات ره وحدت چو کفن پوشیدند‬

‫سروده ای از شاعر و مبارز راه ازادی رستاخیز‬

‫خیز ای خلق کبیر‬

‫الشه ی گند جفا پیشه به بازار نگر‬

‫مشق خون‬

‫خیز ای شعله ی قهر و عصیان‬

‫مسلکم گشته ره وحدت وهمیاریها‬

‫خیز ای خلق کبیر‬

‫کاخ ضحاک زمان آتش زن‬

‫اوژن اسا به صف معرکه کرار نگر‬

‫خیز ای موج خروشنده ی پیکار سترگ‬

‫لیک بنگر که جوانان غیور‬

‫شیر هر بیشه ی میهن به غضب میغرد‬

‫که اجیران ستم‬

‫جامه ی رزم به بر‬

‫لرزش تفرقه جویان دغلکار نگر‬

‫پاسبانان دژ استبداد‬

‫باز در دفتر حماسه ی تو‬

‫از نیام است برون تیغ شرر افگن خلق‬

‫دشنه ی فرصت و کین آغشتند‬

‫با خطی سرخ بخون بنوشتند‬

‫دشمن خلق در ان قصر سپیدار نگر‬

‫آزمندانه بخون‬

‫مرگ بر اهرمن استبداد‬

‫سوسمارانه به هر حادثه رنگی گیرد‬

‫خون فرزند ستمدیده ی این مرز کهن‬

‫دیرپا نیست شب تیره ی غم‬

‫روش این لجن ثعلب مکار نگر‬

‫خیز ای خلق کبیر‬

‫میرسد نوبت فردای سپید‬

‫ای وطندار بده دست بهم از دل و جان‬

‫خیز ای خالق رزمنده ی دوران نوین‬

‫ننگ بر خنجر خونبار ستم‬

‫خویش را چون یل ازاده علمدار نگر‬

‫که جوانان ستیزنده ی تو‬

‫‪ 1348‬محبس دهمزنگ قلعه کرنیل‬

‫پرچم سخ نبردند به کتف‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫بازی فیسبوک با مردم افغانستان‬

‫‪67 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـوک ‪ -‬طـنـز‬

‫فیسبوک دقیقا متوجه است که مردم افغانستان برای چه چیز جان می‌دهند‪ .‬چندی‬ ‫قبل برای مردم شهادت‌نامه توزیع می‌کرد و برای هر عضو فیسبوک براساس فعالیتش‬ ‫در این شبکه نمره می‌داد‪ .‬افغان‌هایی که از دانشگاه فیسبوک نمره خوب می‌گرفتند‪،‬‬ ‫شـهادت‌نامه را قـاب می‌کردنـد و بـه دیوار خانه‌شـان آویزان می‌کردند‪ .‬بعـد از چند روز‬ ‫قضیه توزیع تذکره‌های برقی باال گرفت‪ .‬فیسبوک بدون این‌که معطل شود‪ ،‬آستین را‬ ‫تا ناف برزد و شروع کرد به توزیع تذکره فیسبوکی‪ .‬هیچ کس به نبود کلمه «افغان» و‬ ‫یا «اسالم» اعتراض نکرد و افغان‌ها یکی پی دیگر تذکره فیسبوکی گرفتند‪ .‬بازار تذکره‬ ‫که سـرد شـد‪ ،‬فیسبوک شروع کرد به «مرده گوسـفندی‪ ».‬برای پسران و دختران فال‬ ‫می‌گرفـت و تشـخیص مـی‌داد که چند نفر از جنس مخالف بـرای او می‌میرد‪ .‬دختران‬ ‫را نمیدانم اما به‌طور اوسـط برای هر پسـر جوان افغانی‪ ،‬فیسـبوک هشـت دختر توزیع‬ ‫می‌کرد‪.‬‬ ‫این شبکه اجتماعی آن‌قدر روی روان افغان‌ها تاثیر گذاشته بود که اگر رفیق کسی‬ ‫از شوخی برایش می‌گفت که تو در فالن سال از دنیا می‌روی‪ ،‬با لگد به دهنش می‌زد؛‬ ‫اما اگر فیسبوک تشخیص می‌داد که در فالن تاریخ مردار می‌شوی‪ ،‬هرهر می‌خندید‪.‬‬ ‫حاال که بازی مردن مردن کهنه شده و چندان خوش ما نمی‌آید‪ ،‬فیسبوک بازی کابینه‬ ‫کابینه را برای افغان‌ها شروع کرده‪ .‬بر روی «لینک» این بازی که دکمه را فشار بدهی‪،‬‬ ‫یک لیست طوالنی از دوستان فرد فشاردهنده ظاهر می‌شود که فیسبوک برای هر یک‬ ‫از آن‌ها وزارتی از وزارت‌خانه‌های افغانسـتان را در نظر گرفته اسـت‪ .‬عجب این اسـت‬ ‫که فیسبوک نمی‌تواند کاربر حقیقی را از کاربران غیرحقیقی جدا کند‪ .‬یکی از دوستان‬ ‫فیسبوکی من «چوچه‌کشی راهیان صداقت» است که فیسبوک در بازی جدیدش برای‬ ‫صاحب این «اکاونت» وزارت اطالعات و فرهنگ را در نظر گرفته است‪ .‬کابینه من که‬ ‫این‌طوری شد‪ .‬شما امتحان کنید‪ ،‬ببینم کابینه شما را چه کسانی تشکیل خواهد داد‪.‬‬

‫زندگی‌نامه امیرالمومنین‬ ‫و‬ ‫امیر غیرالمومنین‬

‫‬ ‫امیرالمومنین‪ :‬طبق زندگی‌نامه منتشر شده‪ ،‬امیرالمومنین در سال ‪ ۱۳۳۹‬در چاه همت به دنیا آمده‬ ‫و پس از حمله اتحاد جماهیر شوروی سابق بر افغانستان تحصیل دینی خود را رها کرده و به صفوف‬ ‫مجاهدینپیوسته‪.‬‬ ‫امیر غیرالمومنین‪ :‬زندگی‌نامه‌اش هنوز منتشر نشده؛ اما ما می‌دانیم که در سال ‪ ۱۳۳۹‬در چاه همت‬ ‫به دنیا نیامده و پس از حمله اتحاد جماهیر شوروی سابق بر افغانستان به تحصیل غیردینی ادامه‬ ‫داده و به صفوف مجاهدین نپیوسته‪.‬‬ ‫امیرالمومنین‪ :‬بسیار خوش طبع است و به آرپی‌جی هفت عالقه خاص دارد‪ .‬آرام است و عصبانی‬ ‫نمی‌شـود‪ .‬خانه و حسـاب بانکی در خارج از کشـور ندارد‪ .‬خوش برخورد است و شوخ طبعی ویژه‌ای‬ ‫دارد و هیچ‌گاه خودش را برتر از همراهانش نمی‌داند‪.‬‬ ‫امیـر غیرالمومنیـن‪ :‬بسـیار خوش طبع نیسـت ولی گاهی بیـش از اندازه خوش طبع می‌شـود که‬ ‫تحملش برای رسـانه‌ها مشـکل است‪ .‬به تغییر دسـترخوان مردم عالقه خاص دارد و سعی می‌کند‬ ‫نانوایی همیشـه نان داشـته باشـد‪ .‬آرام نیسـت و عصبانی می‌شود‪ .‬خانه و حسـاب بانکی در خارج از‬ ‫کشـور دارد‪ .‬در امریکا خوش برخورد اسـت و وقتی جان کری را می‌بیند شـوخ طبعی ویژه‌اش گل‬ ‫می‌کند‪ .‬هیچ وقت خودش را از همراهانش برتر نمی‌بیند؛ مگر این‌که همراهانش سعی کنند خود‬ ‫را با او برابر بدانند‪.‬‬ ‫امیرالمومنین‪ :‬به انفاذ شریعت بسیار عالقه‌مند است و عنعنه را بسیار دوست دارد‪ .‬از حمله عربستان‬ ‫بر یمن حمایت می‌کند‪ .‬در جریان مجاهدت یک چشمش را از دست داده است‪.‬‬ ‫امیر غیرالمومنین‪ :‬در این قسـمت با امیرالمومنین تفاوت ندارد‪ .‬فقط ایشـان هر دو چشـمش را از‬ ‫دست داده است و این روزها واقعا چیزی را نمی‌بیند‪.‬‬ ‫امیرالمومنین‪ :‬با آن‌که به‌شدت تحت تعقیب دشمن است‪ ،‬تغییری در فعالیت‌های روزانه‌اش ایجاد‬ ‫نشده است و هر روز در جریان وقایع افغانستان و جهان قرار می‌گیرد‪.‬‬ ‫امیر غیرالمومنین‪ :‬به شـدت تحت تعقیب مردم اسـت و تا هنوز سـه بار به عربسـتان فرار کرده‪ .‬از‬ ‫وقایع افغانستان چیزی نمی‌داند‪ .‬مخصوصا در مورد آدم‌ربایی‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪66 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جـوک ‪ -‬طـنـز‬

‫مصاحبه با رییس‬

‫‪ -‬فریدون آژند‬

‫خبرنگار‪ :‬سالم علیکم جناب رییس صاحب کمیسیون قانون اساسی‬ ‫رییس‪ :‬ها چی گفتی؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬گفتم سالم علیکم‬ ‫رییس‪ :‬بعد از سالم علیک یک چیز دیگه هم گفتی‬ ‫خبرنگار‪ :‬گفتم جناب رییس صاحب کمیسیون قانون اساسی‬ ‫رییس‪ :‬او کی است؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬خودتان مگر رییس کمیسیون قانون اساسی نیستین؟‬ ‫رییس‪ :‬آها یادم آمد خودم هستم‪ .‬همی بقیه اعضای کمیسیون پاک سچه مره دیوانه کدن‬ ‫خبرنگار‪ :‬چرا؟‬ ‫رییس‪ :‬چرا چی؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬چرا شما ره دیوانه کدن؟‬ ‫رییس‪ :‬کی مره دیوانه کده؟‬ ‫خبرنـگار‪ :‬رییـس صاحب همراه ما مزاق هم داشـتی خبر نداشـتیم‪ .‬خودتـان گفتین که بقیه‌ی‬ ‫اعضای کمیسیون پاک سچه شما را دیوانه کدن‪ .‬رییس‪ :‬ها یادم آمد‪ ،‬ها وال‪ ،‬مره دیوانه کدن که‬ ‫خدا خودشانه دیوانه کنه‪ .‬خبرنگار‪ :‬خو چرا شما ره دیوانه کدن‪ ،‬می‌شه توضیح بتین؟‬ ‫رییس‪ :‬هیچ میگن به ما موتر ضد گلوله بتی‪ .‬گفتم شما را دزد ببره پس با احترام بر می‪‎‬گردانه و‬ ‫بخششی هم برای‪‎‬تان میته‪ ،‬می‌گن نی‪ ،‬جان ما د خطر اس‪ .‬خبرنگار‪ :‬خی چرا خود شما موتر ضد‬ ‫گلوله دارین؟ رییس‪ :‬ضد گلوله مرگ است‪ ،‬چت‌اش ضد گلوله نیست‪ ،‬باز رییسی گفتند و مأموری‬ ‫گفتند‪ .‬خبرنگار‪ :‬ولی اونا می‌گن ما همه از لحاظ اداری در یک سطح استیم‬ ‫رییس‪ :‬ببخشین شما کی هستین که ایقه سوال می‌کنین؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬مه خبرنگار هستم‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬خو خبرنگار هستی به خود هستی مره چی کار داری؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬می‌خواستم همراه‌تان مصاحبه کنم‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬همراه مه؟ مگه مه کی هستم؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬ال حول بال قوت الله… شما مگه رییس کمیسیون نیستین؟‬ ‫رییس‪ :‬ها راست می‪‎‬گی بیخی گنس و گولم ساختن ای ظالما‪.‬‬ ‫خبرنگار‪ :‬حاال اجازه است مصاحبه کنم و سوال بپرسم؟‬ ‫رییس‪ :‬بپرس جانم بپرس خبرنگار‪ :‬اعضای کمیسیون می‪‎‬گویند شما دچار الزایمر شدین و هر‬ ‫چی یادتان می‌ره‪ .‬رییس‪ :‬کی می‪‎‬گه؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬اعضای کمیسیون‬ ‫رییس‪ :‬کدام کمیسیون؟‬

‫خبرنگار‪ :‬کمیسیونی که شما رییسش هستین!‬ ‫رییس‪ :‬آها‪ .‬بد می‪‎‬کنن حافظه مه مثل فرفرک کار می‪‎‬کنه‪ .‬می‪‎‬خواهی همی حالی قصه روز تولد‬ ‫خوده بریت کنم!؟ ای‪‎‬ها می‪‎‬خواین علیه مه پروپاگند کنن‪ .‬ولی زورشان َد کمرشان‪ ،‬وال خو نیم‬ ‫متر از جایم تکانم داده بتانن‪.‬‬ ‫خبرنگار‪ :‬ولی اونا می‪‎‬گن با اکثریت آرا شما را از موقف ریاست برکنار کدن‬ ‫رییس‪ :‬اکثریت آرا یعنی چند نفر؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬یعنی پنج نفر‬ ‫رییس‪ :‬تره به خدا پنج نفر هم اکثریت آرا می‪‎‬شه؟ َد پارلمان صد نفر حاضر استند باز اونا ره کس‬ ‫اکثریت آرا نمی‪‎‬گه‪ ،‬اینا همراه پنج نفر آمدن اکثریت آرا شدن‪.‬‬ ‫خبرنگار‪ :‬ولی کل اعضای کمیسیون هفت نفر است‪ .‬پنج نفر می‪‎‬شه اکثریت آرا‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬وال خو قبول کنم‪ .‬آبروریزی است یک رییس معتبر مثل مره با اکثریت آرای پنج نفره‬ ‫از کار برکنار کنن‪ .‬حداقل یک سی – چهل نفری خو باشه‪.‬‬ ‫خبرنگار‪ :‬می‪‎‬گن شما استبداد رأی دارین و به کار جمعی اعتقاد ندارین‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬الحمدلله مه یک مسلمان کامل هستم و اعتقاد مه هم پخته است‪.‬‬ ‫خبرنگار‪ :‬دین تانه نگفتم می‪‎‬گن شما به کار جمعی باور ندارین و هر کار را خودتان به تنهایی‬ ‫تصمیممی‪‎‬گیرین‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬نشـنیدی که می‌گن قصاب که زیاد شـد گاو حرام می‪‎‬شـه‪ .‬این‪‎‬ها از قانون‪‎‬ها سرشـان وا‬ ‫نمی‌آیه‪ .‬می‪‎‬زنن خراب می‪‎‬کنن‪ .‬او روز گرفتن رییس جمهوره متهم کردن که چهار فقره خالف‬ ‫قانون اساسی عمل کرده‪ .‬تره به خدا رییس جمهور هم خالف قانون کار می‪‎‬کنه؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬نی خوش‪‎‬بختانه رییس جمهور حتا جاهایی که باید خالف قانون کار کنه باز هم طبق‬ ‫قانون کار می‪‎‬کنه‪ .‬اص ً‬ ‫ال رییس جمهور خودش قانون است‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬ای سوال بود؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬نی صاحب در تأیید گپ‪‎‬های شما گفتم‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬آفرین‪ ،‬راستی می‪‎‬شه بگویی چرا به مه زنگ زدی؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬گفتم که می‪‎‬خواستم همراه‪‎‬تان مصاحبه کنم‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬خو فع ً‬ ‫ال وقت ندارم‪ ،‬تو دو روز بعد بیا بر مصاحبه‪.‬‬ ‫خبرنگار‪ :‬ولی نیم ساعت است که مه همراه شما مصاحبه می‪‎‬کنم‪.‬‬ ‫رییس‪ :‬همراه مه؟ در چی مورد؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬در مورد کمیسیون قانون اساسی‬ ‫رییس‪ :‬خو برو به کمیسیون قانون اساسی زنگ بزن چرا وقت مره می‪‎‬گیری؟‬ ‫خبرنگار‪ :‬ببخشین این‌جا خانه‌ی عبدالقدوس‌شان نیست؟‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪65 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما‬

‫سخـنان حکیـمانه از بـزرگان‬ ‫مجموعه‪ :‬خواندنیهای دیدنی‬ ‫سخنان حکیمانه بزرگان‪ ,‬جمالت بزرگان‬

‫سخـنان حکیـمانه از بـزرگان‬ ‫مواجه با شکست نشان میدهد که‪،‬‬ ‫برنامه‌هایتان کامل نبود ‌ه است‪،‬‬ ‫پس‪،‬از نو برنامه‌ریزی کنید‪،‬‬ ‫دوباره به سمت هدفتان حرکت کنید تا تغییر را ایجاد کنید‪...‬‬ ‫ناپلئون هیل‬

‫سخنان بزرگان‬

‫سخنان حکیمانه بزرگان‪ ,‬جمالت بزرگان‬

‫موفقیت همیشگی نیست‬ ‫شکست هم کشنده نیست‬ ‫تنها یک چیز مهم است‬ ‫و آن هم شهامت ادامه دادن است‬ ‫وینستون چرچیل‬

‫بهترین سخنان بزرگان‬ ‫مشکالت افراد موفق کمتر از افراد شکست خورده نیست‪ .‬تنها یک دسته از مردم‬ ‫هستند که هیچ مشکلی ندارند‪ :‬آن ها در گورستان خوابیده اند‪.‬‬ ‫آنتونی رابینز‬

‫سخنان حکیمانه بزرگان‪ ,‬جمالت بزرگان‬

‫سخنان حکیمانه بزرگان‪ ,‬جمالت بزرگان‬

‫جمالت بزرگان‬

‫سخـنان حکیـمانه از بـزرگان‬

‫بزرگترین نقطه ضعف ما در تسلیم شدن است‪ .‬مطمئن‌ترین راه برای موفق شدن‬ ‫این است که همیشه یک بار دیگر تالش کنید‪.‬‬ ‫توماس ادیسون‬

‫اگر فکر میکنید هزینه رسیدن به اهدافتان زیاد است‬ ‫پس صبر کنید تا صورت حساب تالش نکردنتان را ببینید‬ ‫وین دایر‬

‫سخنان حکیمانه بزرگان‪ ,‬جمالت بزرگان‬ ‫بهترین سخنان بزرگان‬ ‫تا زمانی كه بگيم گرفتارم واقعا گرفتار خواهيم بود‪...‬‬ ‫بسیاری از مردم به هنگام گفتگو‪،‬‬ ‫کلماتی مخرب را ادا میکنند‪،‬مثل‪:‬‬ ‫مریضم‪ ،‬ورشکست شدم‪ ،‬جانم به لبم رسید‪ ،‬بد شانسم و‪....‬‬ ‫به یاد داشته باشید‪،‬از سخنان تو‪ ،‬بر تو حکم خواهد شد‪.‬‬ ‫کالمتان بی اثر باز نخواهد گشت‪ ،‬و آنچه را بر زبان رانده اید بجا خواهد آورد‪.‬‬ ‫پس کالمتان را عوض کنید‪،‬تا جهان شما دگرگون شود‪.‬‬ ‫فلورانس اسکاول شین‬ ‫سخنان حکیمانه بزرگان‪ ,‬جمالت بزرگان‬ ‫سخنان بزرگان در مورد زندگی‬ ‫چیزی كه می‌‌خواهم به دیگران‪ ،‬به‌خصوص به جوان‌ها بگویم این است كه باید سریع‬ ‫حركت كنید‪ ،‬خیلی سریع‪ ،‬ریسک‌‌پذیر باشید و جاه‌طلب‪ ،‬سعی كنید قدم‌های‬ ‫بزرگ بردارید‪ ،‬از انجام كارهای بزرگ نترسید‪ ،‬بهتر است كاری را امتحان كنید و در‬ ‫آن موفق نشوید تا این‌كه همیشه در حسرت انجام دادن آن كار بمانید!‬ ‫مارک زاکربرگ‬ ‫سخنان حکیمانه بزرگان‪ ,‬جمالت بزرگان‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪64 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما‬

‫معما همراه با جواب‬

‫معمای المپیادی گونی های شکر‬

‫پنج گونی شکر به وزن‌های ‪ ۴ ،۳ ،۲‬و ‪ ۶‬و یک گونی خالی داد ‌ه شده‌اند‪ .‬می‌خواهیم همه‌ی شکرها را در یک گونی بریزیم‪ .‬هر بار می‌توانیم یک عمل «ادغام» انجام دهیم‪ .‬هر ادغام یعنی انتخاب دو عدد‬ ‫از گونی‌های شکر‪ ،‬مث ً‬ ‫ال با وزن‌های ‪ α‬و ‪ ،b‬و یک گونی خالی‪ ،‬و ریختن کامل شکرهای دو گونی در گونی خالی‪ .‬فرض کنید که هزینه‌ی انجام این ادغام برابر ‪ a+b‬باشد‪ .‬کم‌ترین هزینه‌های کل انجام‬ ‫این کار چه قدر است؟‬ ‫الف) ‪ ۱۹‬ب) ‪ ۴۳‬ج) ‪ ۴۶‬د) ‪ ۵۱‬هـ) ‪۶۰‬‬

‫پاسخ معما ‪:‬‬ ‫گزینه (ب) درست است‪.‬‬ ‫اگر سـه گونی به اوزان ‪ a،b‬و ‪ c‬چنان باشـند که‬ ‫‪ ٬ a≤b≤c‎‬آن‌گاه بـا توجـه بـه ادغام‌های گوناگون به‬ ‫یکـی از هزینه‌هـای ‪ 2c+2a+b ، 2c+2b+a‬و یـا‬ ‫‪ 2b+c+2a‬خواهیم رسـید که در بین آن هزینه‌ها‬ ‫‪ 2b+c+2a‬کم‌تریـن مقدار ممکن را دارد‪ .‬بنابراین‬ ‫بهتـر آن اسـت کـه در ابتدا گونی‌های سـبک‌تر را‬ ‫باهـم ادغـام کرده و حاصـل را با بعدی و به همین‬ ‫ترتیب تا آخر پیش رویم‪:‬‬ ‫(‪43 = )11+8( + )6+5( + )4+4( + )3+2‬‬

‫چیستان و معما های جالب‬ ‫‪ -۱‬یک نفر با کمانی به سوی پرنده ای تیری انداخت و او را نقش بر زمین ساخت‪ .‬پرنده بالفاصله درگذشت‪ .‬حاال از کجا بدانیم بچه ای که پرنده در شکم دارد حالل است یا حرام؟‬ ‫‪ -۲‬یک زن و شوهر هفت پسردارند و هر پسر یک خواهر این خانواده چند نفرند؟‬ ‫‪ -۳‬سخت است سنگ نیست‪ ،‬چهار پا دارد شتر نیست‪ ،‬تخم می گذارد پرنده نیست‪.‬‬ ‫‪ -۴‬ان چیست که وقتی میبینیش نمیخریش‪.‬اگه هم بخریش نمیپوشیش‪.‬اگه هم بپوشیش نمیبینیش؟‬ ‫‪ -۵‬آن چیست که دو پا دارد و دو پای دیگر هم قرض می کند و می رود ؟‬ ‫‪ -۷‬چه تفاوت آشکاری بین مس‪ ،‬طال و آهن وجود دارد؟‬ ‫‪ -۸‬شخصی دریک اتاق به ابعاد ‪ ۲۰×۲۰×۵‬متر‪ ،‬خودش را با یک ریسمان دومتری از سقف آویزان می کند و دار می زند‪ .‬وقتی به در اتاق او می آیند و می بینند از او صدایی شنیده نمی شود‪ ،‬نگران‬ ‫می شـوند و در را می شـکنند با کمال تعجب می بینند‪ ،‬او از سـقف خودش را دار زده اسـت و در اتاق را از درون قفل کرده و کلید را در جیبش گذاشـته اسـت‪ .‬با اینکه میز‪ ،‬چوکی‪ ،‬یا چیز دیگری در اتاق‬ ‫نبوده است‪ ،‬او چگونه خود را دار زده است؟‬ ‫‪ – ۱۰‬آن چیست که با گریستن آسمان اشک آن روان می شود؟‬ ‫جواب ها ‪:‬‬ ‫بچه زا نیست تا بچه ای در شکم داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ -۱‬پرنده تخمگذار است و ّ‬ ‫‪ -۲‬ده نفر‬ ‫‪ -۳‬سنگ بقه‬ ‫‪ – ۴‬پاسخ کفن است‪.‬‬ ‫‪ – ۵‬بایسکل‪.‬‬ ‫‪ -۷‬آهن‪ ،‬زیرا سایر فلزات فاقد نقطه هستند و تنها آهن است که نقطه دارد‪.‬‬ ‫‪ -۸‬پیش از خودکشی‪ ،‬تعدادی قالب یخ به درون اتاق می آورد‪ ،‬آنها را روی هم و زیر پا می گذارد و با استفاده از آنها طناب را‬ ‫به سقف وصل می کند و به گردن خود می اندازد‪ .‬آنگاه یخها کم کم آب می شوند و از پایین در اتاق به بیرون تراوش می کنند‬ ‫بطوریکه هنگام حضور دیگران اثری از یخها نبوده و همین امر موجبات شگفتی آنان را فراهم می سازد‪.‬‬ ‫‪ -۱۰‬ناوه‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪63 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫غذاهای غنی از فیبر برای کودکان‬ ‫قبـل از اینکـه دادن هـر غذایـی را به کـودک خود‬ ‫شروع کنید‪ ،‬ابتدا باداکتر خود مشورت کنید‬

‫آیا می خواهید کودک خود را از شیر‬ ‫بگیرید؟‬ ‫آیا می خواهید با غذاهای غنی از فیبر آشنا شوید‬ ‫کـه بـرای کـودک تان مفید باشـد؟ اگر بـه دنبال هر‬ ‫کدام از موارد باال باشید ما در اینجا سالم ترین غذاها‬ ‫را برای شما معرفی می کنیم که باید در رژیم غذایی‬ ‫کودک خود بگنجانید‪.‬‬ ‫فیبر برای کودکان – چقدر مهم است؟‬ ‫فیبرهـای رژیمـی در دو نـوع یافـت مـی شـوند‪،‬‬ ‫فیبرهای قابل حل و فیبرهای غیر قابل حل در آب‪.‬‬ ‫شکل قابل حل فیبر در آب حل می شود و به کودک‬ ‫کمک می کند تا به مدت بیشـتری احسـاس سیری‬ ‫کند‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬فیبر غیر قابل حل در آب حل‬ ‫نمی شود و در عوض به حرکت روده کمک می کند‪.‬‬ ‫فیبر درمان طبیعی برای یبوست محسوب می شود‪.‬‬ ‫غذاهای غنی از فیبر برای کودکان‪:‬‬ ‫قبل از اینکه دادن هر غذایی را به کودک خود شروع کنید‪ ،‬ابتدا‬ ‫باداکتر خود مشورت کنید‪.‬داکتر مقدار صحیح هر ماده غذایی را‬ ‫به شـما پیشـنهاد می دهد و به شما می گوید که در رژیم کودک‬ ‫بایـد از چـه غذاهایی پرهیز کنید‪ .‬اگرداکتر شـما موافقت کرد که‬ ‫دادن غذاهـای فیبـر دار را شـروع کنید می توانیـد غذاهای زیر را‬ ‫امتحان کنید‪.‬‬ ‫‪ .1‬میوه ها‬ ‫میـوه ها منبع عالی فیبر محسـوب می شـوند و مـی توانید بعد‬ ‫کودک خود را شروع‬ ‫از شـش ماهگـی دادن میوه به‬ ‫بدهیـد و چنـد روز‬ ‫کنیـد‪ .‬ابتـدا یـک میـوه را‬ ‫که آیـا می تواند‬ ‫صبر کنیـد تا ببینید‬

‫‪ .2‬سبزیجات‬ ‫از ماه ششـم و هفتم می تواند دادن سـبزیجات به‬ ‫کـودک خود را شـروع کنید‪ .‬برخی سـبزیجات مانند‬ ‫اسـفناج‪ ،‬بروکلی‪ ،‬نخود و لوبیا بی نهایت سرشـار از‬ ‫فیبـر مـی باشـند ‪ .‬با ایـن وجود‪ ،‬برخی از سـبزیجات‬ ‫ممکن اسـت موجب نفخ و باد شـکم شوند و ممکن‬ ‫است کودک از مزه سبزیجات خوشش نیاید‪.‬‬ ‫می توانید برخی از این سبزیجات را با میوه ها و یا‬ ‫سـبزیجاتی که قبال امتحان کرده اید مخلوط کنید‪.‬‬ ‫وقتـی کودک شـما دندان درمـی آورد‪ ،‬مـی توانید از‬ ‫سبزیجات خام استفاده کنید‪.‬‬ ‫برای جذب بیشتر فیبر ‪ ،‬کم کم کاهو و بروکلی را‬ ‫هم به رژیم غذایی کودک اضافه کنید‪.‬‬ ‫‬ ‫برخی سـبزیجات مانند ‪ ،‬بروکلی‪ ،‬نخود و لوبیا بی‬ ‫نهایت سرشار از فیبر می باشند‬ ‫‪ .3‬غالت ‪:‬‬ ‫برنج یکی از اولین غالتی اسـت که اکثر بچه ها‬‫آن میوه را هضم کند یا نه اگر با مشکلی مواجه نشدید به همین‬ ‫عاشق آن می شوند‪ ،‬با این حال در مقایسه با دیگر غالت دارای‬ ‫ترتیب دادن میوه به کودک خود را ادامه دهید‪.‬‬ ‫سـیب و موز غنی از فیبر غذایی می باشـند‪ .‬زردآلو‪ ،‬آلو‪ ،‬غنی از فیبر کمتری می باشد‪.‬‬ ‫– غالتی مانند جو‪ ،‬شعیر و گندم غنی از فیبر می باشند‪ .‬با این‬ ‫فیبر می باشند‪.‬‬ ‫وجود‪ ،‬ممکن اسـت کودک شـما مزه چنین غذاهایی را دوسـت‬ ‫برای درمان یبوست می توانید از آلو استفاده کنید ‪.‬‬ ‫میوه ها منبع عالی فیبر محسوب می شوند‪ ،‬بعد از شش ماهگی نداشته باشد و شاید این نوع غذاها را رد کند‪.‬‬ ‫– زمانـی کـه کودک شـما دنـدان درآورده اسـت‪ ،‬مـی توانید از‬ ‫دادن میوه به کودک را شروع کنید‬ ‫بیسـکیت های سـبوس دار‪ ،‬پسـتا با غالت کامل‪ ،‬یا نان غالت‬ ‫کامل برای میان وعده استفاده کنید‪.‬‬ ‫نخودنرم شده و عدس نیز یکی از بهترین غذاهای فیبر دار برای‬ ‫کودکان محسوب می شوند‪ .‬‬ ‫غالتـی مانند جو‪ ،‬شـعیر و گنـدم غنی از‬ ‫فیبر می باشند‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫شروع یک رابطه دوستی برای کودکانی که اعتماد به‬ ‫نفس ندارند بسیار سخت است‬ ‫همه موانع که برطرف شـوند و همه مهارت‌‌ها هم که آموخته شـوند و‬ ‫در همدلی و احساسات هم که مشکلی نباشد و موقعیتش هم که‬ ‫فراهم شـود‪ ،‬باز شـروع یک رابطه دوسـتی از همه سـخت‌تر‬ ‫اسـت‪ .‬معمـوال سـخت‌ترین بخـش همین‌جـا اسـت‪ .‬بـه‬ ‫خصـوص کودکانـی کـه اعتماد‌به‌نفـس کافـی ندارند‪،‬‬ ‫می‌ترسند حرفی بزنند که اوضاع را بدتر کند یا باعث‬ ‫شـود مورد تمسـخر همسـاالن خود قـرار بگیرند‪.‬‬ ‫کودکی که عادت به نه شنیدن ندارد‪ ،‬هر جواب‬ ‫منفی را ممکن است به حساب رد شدن کامل‬ ‫یا دوسـت داشـته نشـدن بگـذارد و به همین‬ ‫دلیل هم ترجیح بدهد فاصله بگیرد‪ .‬در این‬ ‫میـان‌‪ ،‬یادگیری چند نکته مهـم‪ ،‬می‌تواند‬ ‫تـا حـد زیادی کار دوسـت‌یابی را تسـهیل‬ ‫کند‪ .‬کودک با دانستن این نکات‌‪ ،‬اعتماد‬ ‫بـه نفس باالتری هم برای شـروع رابطه‬ ‫خواهد داشـت‪‌،‬به خصوص اگر آن‌ها را‬ ‫تمرین کرده باشـد و بازخوردهای خوبی‬ ‫هم دریافت کرده باشد‪.‬‬

‫حالت چهره‪:‬‬ ‫حالت چهره هم در دوست‌یابی اهمیت‬ ‫دارد‪ .‬کـودکان خـوش‌رو کـه با لبخند و‬ ‫خنده حرف می‌زنند‌‪ ،‬بیشـتر مورد توجه‬ ‫قرار می‌گیرند و به افراد‌‪ ،‬حس دوستانه‬ ‫بیشـتری می‌دهنـد‪ .‬اگـر بـه اطرافیـان‬ ‫خـود دقـت کنیـد‌‪ ،‬احتمـاال می‌بینیـد که‬ ‫افرادی که خوش‌رو و خوش‌خنده هستند‪‌،‬‬ ‫معموال دوسـتان بیشـتری دارند و راحت‌تر‬ ‫هم دوسـت پیـدا می‌کنند‪ .‬طبیعی اسـت که‬ ‫کودکی که استرس دارد‌‪ ،‬از چیزی نگران است‬ ‫یا می‌ترسد‪‌،‬افسرده است یا اعتماد به نفس کمی‬ ‫دارد‪ ،‬نمی‌تواند الکی بخندد‪ ،‬پس قبل از تشویق او‬ ‫به لبخند و خنده‌‪ ،‬به او کمک کنید این مشـکالت را‬ ‫برطرف کند‪.‬‬ ‫نشـان دادن احساسـات با اسـتفاده از حالت چهـره هم‪‌،‬به‬ ‫طرف مقابل نشـان می‌دهد که او دارد به حرفش گوش می‌دهد‬ ‫و واکنش نشـان می‌دهد‌‪ ،‬مثل باال انداختن ابروها هنگام شـگفت‌زده‬ ‫شدن‪ ،‬باز کردن دهان هنگام تعجب و ‪... .‬‬

‫‪62 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫کنند که به‌طرف مقابل احساس بی‌توجهی بدهد و نه آن‌قدر به او خیره شوند که او احساس عدم‬ ‫امنیت داشته باشد‪.‬‬ ‫برایش توضیح بدهید که معموال بیش‌ازاندازه به اطراف نگاه کردن‌‪ ،‬یعنی من حوصله‌ام سر رفته‪،‬‬ ‫این موضوع برایم جالب نیست‌‪ ،‬نمی‌خواهم گوش بدهم یا وقت ندارم به حرف‌های تو گوش بدهم‪.‬‬ ‫همچنین بیش‌ازحد خیره شدن به چشمان کسی‪‌،‬معموال یا به معنای خشم داشتن نسبت به‬ ‫او است‪‌،‬یا این‌که در روابط بسیار صمیمی و عاشقانه اتفاق می‌افتد و به همین دلیل هم در‬ ‫هر دو معنا‪‌،‬به فردی که می‌خواهی با او دوست شوی‌‪ ،‬احساس عدم امنیت می‌دهد‪.‬‬ ‫بـه او فرصـت تمریـن بدهید‪ .‬بهترین جا برای تمرین‪ ،‬در خانه و با اعضای‬ ‫خانواده است‌‪ ،‬چراکه از همه موقعیت‌های دیگر‪ ،‬احساس امنیت بیشتری‬ ‫دارد و اعضای خانواده با بازخوردهای مناسب‪‌،‬بدون ایجاد احساس‬ ‫نگرانـی از این‌کـه رابطـه خود را با او به هم می‌زننـد‪ ،‬به او در‬ ‫برقراری تماس چشمی مناسب کمک می‌کنند‪.‬‬ ‫‬ ‫تماس چشمی مناسب در برقراری رابطه‬ ‫و دوست پیدا کردن خیلی مهم است‬

‫جمله‌های مفید‪:‬‬ ‫معمـوال چند جملـه مفید در آغـاز روابط‬ ‫وجـود دارد که نه خیلی فوری وارد رابطه‬ ‫شـدن را درخواسـت کند‪ ،‬بـه طوری که‬ ‫طـرف مقابـل احسـاس ناامنـی کنـد و‬ ‫خـود را عقب بکشـد و نه این که حس‬ ‫دوسـتانه‌ای در آن نباشـد و بـه طـرف‬ ‫مقابـل این احسـاس را ندهد که با هم‬ ‫قرار اسـت دوسـت باشـند یـا این‪ ،‬یک‬ ‫نـوع درخواسـت دوسـتی اسـت‪ .‬ایـن‬ ‫جمله‌ها بسته به کودک‌‪ ،‬توانمندی‌ها و‬ ‫عالئقـش و نیز راحت بودنش‌‪ ،‬متفاوت‬ ‫است‪ .‬برای رسیدن به جمله‌های مناسب‪:‬‬

‫کودکان چگونه‬ ‫می توانند یک‬ ‫دوست خوب‬ ‫پبدا کنند؟‬

‫تماس چشمی‪:‬‬ ‫تماس چشـمی مناسـب در برقراری رابطه خیلی مهم اسـت‪ .‬بزرگ‌ترها به تماس چشـمی عادت‬ ‫دارنـد‪‌،‬معنـای نگاه‌هـای مختلف را می‌فهمنـد وآن‌قدر آن را در طـول زندگی خود در موقعیت‌های‬ ‫مختلف تمرین کرده‌اند و شاهد پیامدهایش بوده‌اند که دیگر برایشان موضوعی عادی و پیش‌پا‌افتاده‬ ‫است‪ .‬اما برای کودک این‌طور نیست‪ .‬کودکان نیاز به آموزش در مورد تماس چشمی مناسب دارند‪.‬‬ ‫برایشان توضیح بدهید که تماس چشمی مناسب چه ویژگی‌های دارد‪‌:‬نه آن‌قدر به اطراف نگاه‬

‫اجـازه بدهیـد الگـو بگیـرد‪ .‬می‌توانـد از‬ ‫کتاب‌هـای مفید در این زمینه اسـتفاده کند‬ ‫یـا بـا دقت بـه رفتار همسـاالنش کـه توانایی‬ ‫باالیی در دوسـت‌یابی دارند نگاه کند‪ .‬یادگیری‬ ‫مشـاهده‌ای از بهتریـن راهکارهـا بـرای آموختن‬ ‫رفتـار اجتماعـی مطلوب اسـت‪ .‬در نهایـت او باید به‬ ‫جمله‌هـای خـاص خودش برسـد‪‌،‬جمله‌هایی که وقتی‬ ‫بیان می‌شوند‪‌،‬مصنوعی نباشند و او در بیان آن‌ها احساس‬ ‫راحتی داشته باشد‪.‬‬

‫به او فرصت تمرین بدهید‪ .‬برایش توضیح بدهید که هر چیزی‌‪ ،‬مثل‬ ‫راه رفتـن‌‪ ،‬بـا تمریـن و زمین خوردن همراه اسـت‌‪ ،‬تا باالخره به نتیجه مطلوب‬ ‫برسد‪ .‬از او حمایت کنید و اعتماد به نفسش را تقویت کنید‪.‬‬ ‫با او در خانه تمرین کنید‪ .‬نقش بازی کنید و اجازه بدهید آن‌چه یاد گرفته را با شما در میان بگذارد‬ ‫و تمرین کند‪ .‬به او نشان بدهد که می‌فهمید چه‌قدر این موضوع برایش اهمیت دارد و سرسری و‬ ‫سهل‌انگارانه رفتار نکنید‪ ،‬چرا که ممکن است ناخواسته باعث شوید احساس حقارت کند‪.‬‬ ‫‬ ‫نشان دادن احساسات با استفاده از حالت چهره هم برای پیدا کردن دوست موثر است‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪61 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫کـودکـان و والـدیـن‬

‫آموزش هایی که یک پدر باید به‬ ‫پسرش بدهد‬

‫به جز دوستان پدر‬ ‫می تواند بهترین همراه‬ ‫یک کودک در بازی ها و‬ ‫مسابقاتش باشد‬ ‫با اینکه خیلی‌ها گمان می‬ ‫کنند مادرها مهمترین نقش را‬ ‫در تربیت بچه دارند‪ ،‬چیزهایی‬ ‫هست که مطمئنا یک پدر بهتر می‬ ‫تواند از پس آنها بربیاید‪ ،‬به ویژه وقتی پای‬ ‫فرزند پسر در میان باشد‪.‬‬ ‫کافی است بیندیشید‪ ،‬ابتدا‬ ‫پسرک تحت نظر معلمان‬ ‫مهدکودک قرار می‬ ‫گیرد و سپس‬ ‫به مدرسه می‬ ‫رود؛ جایی که‬ ‫‪ ۹۰‬درصد معلمان‬ ‫و کارکنانش را زنان تشکیل می‬ ‫دهند‪ .‬این بچه دائما همراهی زنان را در کنار خود‬ ‫می‌یابد و از آموزش‌های مردانه به دور می ماند‪.‬‬

‫‪1‬ـ اهمیت چگونه بردن و باختن را برای او توضیح دهید‬ ‫به جز دوستان چه کسی می تواند بهترین همراه یک کودک در بازی ها و‬ ‫مسابقاتش باشد؟ البته که پدر‪ .‬این فرصت مناسبی برای تمرین خاصیت‌های‬ ‫مردانه است‪ .‬در خالل این بازیها بچه طعم پیروزی را می چشد و تالشی که الزمه‬ ‫رسیدن به این پیروزی است را درمی‌یابد و همچنین فرصتی عالی برای یک پدر است تا به‬ ‫پسرش بگوید شکست غیر قابل اجتناب است‪ .‬اگر افتادی کافی است برخیزی و ادامه بدهی و‬ ‫هیچ شرمی در شکست نیست‪.‬‬

‫از حقش دفاع کند‪ .‬می تواند به او بیاموزد که تشخیص دهد‬ ‫چه زمانی می‌ارزد تا از خود قدرت نشان بدهد تا مهاجم جرات‬ ‫نزدیک شدن به وی را نداشته باشد و چه زمانی منطقی تر این‬ ‫است که توجهی به تحریکات نکند و با آرامش صحنه را ترک‬ ‫کند‪ .‬باید به پسرش توضیح دهد که مهربانی ضعف نیست و خود نیز‬ ‫به عنوان نمونه‌ی عملی فرزندش این گونه رفتار کند‪.‬‬

‫‪ 5‬ـ به او کمک کنید تا دید خود را از دنیا به دست آورد‬ ‫در این مورد نیاز به کار خاصی نیست‪ .‬گاه به گاه در کنارش باشید و با وی صحبت‬ ‫کنید‪ .‬بچه باید بفهمد که تنها دید مادرش با ملزومات و انتظارات خاص یک مادر‬ ‫به دنیا وجود دارد و اینکه شخص دیگری هست که با دید دیگری به هستی‬ ‫می نگرد‪ .‬البته وقتی بحث بر سر تربیت فرزند باشد‪ ،‬پدر و مادر باید‬ ‫هر دو از هم پشتیبانی کنند؛ اما در مورد دید شخص به دنیا‬ ‫فلسفه‌ی آنها می تواند‬ ‫کامال متفاوت باشد‬ ‫و این کامال طبیعی‬ ‫است‪ .‬با کمک پدر‪،‬‬ ‫بچه می فهمد که‬ ‫چندین دید مختلف‬ ‫به یک پدیده وجود دارد‬ ‫و یاد می گیرد که دیده ها‬ ‫را تجزیه و تحلیل کرده و دید‬ ‫شخصی خود را شکل دهد‪.‬‬ ‫‪ 6‬ـ زندگی بچه را با احساسات جدید‬ ‫غنی کنید‬ ‫همه‌چیز از زمانی که او هنوز یک نوزاد است‪ ،‬شروع می شود‪ .‬حتی زمانی که شش ماه دارد‪،‬‬ ‫می تواند تفاوت ابراز عشق مذکر و مونث به خود را احساس کند‪ .‬بر خالف مادران که کودک‬ ‫را نوازش می کنند و می بوسند و در آغوش می کشند‪ ،‬در آن بازی‌هایی با فعالیت بیشتر را‬ ‫که حاکی از کاراکتری مردانه دارند‪ ،‬ترجیح می دهند‪ .‬کودک را به هوا پرتاب می کنند یا دور‬ ‫خود می چرخانند‪ .‬مادرها معموال از این کارها می ترسند اما کودک عشق و عاطفه‌ی دیداری‪،‬‬ ‫شنیداری و المسه‌ی بسیاری دریافت می کند و تجربه‌ی جدیدی که به او درکی از موقعیت‬ ‫فضایی‌اش می دهد‪.‬‬

‫‪2‬ـ رفتار مناسب در برابر زنان را به او یاد دهید‬ ‫یک مادر هم می تواند به فرزندش بگوید که چگونه با یک زن برخورد کند‪ ،‬اما فقط یک پدر‬ ‫است که می تواند نمونه‌ی عینی این موضوع باشد‪ .‬بسیار خوب است که پسر تمام چیزهای مهم‬ ‫در مورد زنان را از پدرش یاد بگیرد‪ .‬از دوستان نه‪ ،‬از اینترنت نه‪ ،‬بلکه از پدر‪ ،‬این مهم است‪.‬‬ ‫پسرتان را به گلفروشی ببرید و برای مادرش گل هدیه بگیرید‪ .‬با هم به فروشگاه بروید و مودبانه‬ ‫با صندوقدار صحبت کنید تا پسرتان در مورد ارتباط با زنان ناآشنا شک به دل خود راه ندهد‪ .‬فقط ‪ 7‬ـ کارهای مردانه به او یاد بدهید‬ ‫کارهایی هستند که مردان انجام می دهند و در چشم زنان جادوگری به حساب می‌آید؛‬ ‫همین‪.‬‬ ‫برای نمونه‪ ،‬روشن کردن آتش‪ ،‬چکش زدن به میخ و یا تعمیر ماشین‪ .‬حتی اگر بچه‌ی شما‬ ‫با شخصیتی صددرصد شهری رشد کند‪ ،‬شکی نیست که توانایی روشن کردن یک آتش در‬ ‫‪3‬ـ یک صحبت مردانه با او درباره‌ی عشق داشته باشید‪.‬‬ ‫این نکته در ادامه‌ی موضوع قبل اهمیت پیدا می کند‪ .‬وقتی که زمانش فرا رسید‪ ،‬اجازه بدهید آینده به کارش می‌آید‪ ،‬حداقل برای روشن کردن منقل‪ .‬در معیت هر کس یا کسانی که باشد‪،‬‬ ‫مهارت‌هایی که چند نمونه از آنها را ذکر کردیم‪ ۱۰۰ ،‬امتیاز به شهرت و محبوبیت پسرتان اضافه‬ ‫که پسرتان از مکالمات صادقانه‌ی شما در مورد این احساس قدرتمند یاد بگیرد‪ .‬برای یک‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫نوجوان‪ ،‬هدیه‌ای ارزشمند خواهد بود اگر پدرش برای او از عشق اول یا قرار اولش بگوید و‬ ‫اینکه به او بگوید که نباید در عشق عجله کند و بهتر است تا رسیدن دختری که صاعقه‌ای در‬ ‫‪ 8‬ـ به او کمک کنید در انجام وظایف خانگی‪ ،‬یک مرد حرفه‌ای شود‬ ‫روحش خواهد زد‪ ،‬صبر پیشه کند‪ .‬این چنین مکالماتی بسیار به اعتماد متقابل میان پدر و پسر‬ ‫البته که در مورد چیزی به غیر از بستن کراوات‪ ،‬تراشیدن صورت و اتو کردن پیراهن صحبت‬ ‫کمک می کند‪.‬‬ ‫نمی کنیم‪ .‬اکنون که جواب هر پرسشی در اینترنت پیدا می شود‪ ،‬چاره‌ای نیست‪ ،‬جز اینکه‬ ‫‪ .‬بسیار خوب است که پسر تمام چیزهای مهم در مورد زنان را از پدرش یاد بگیرد اعتراف کنیم که بهتر است این گونه کارها را از پدرش بیاموزد‪ .‬بله‪ ،‬درست فکر کردید‪ ،‬تنها پدر‬ ‫چ کس دیگر که می تواند به پسرش نشان بدهد که مردها هم می توانند آشپزی‬ ‫است و نه هی ‌‬ ‫‪4‬ـ به او یاد بدهید چگونه از خودش دفاع کند‪.‬‬ ‫کنند؛ حداقل به این دلیل که روز مبادا از گرسنگی نمی رند‪.‬‬ ‫یک پدر‪ ،‬تنها کسی است که می تواند به پسرش بیاموزد قوی و محکم باشد و از خودش و‬


60 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


59 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


58 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


57 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪56 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اسـرار خـانـه داری‬

‫تکنیک های خانه تکانی که نمی دانید!‬

‫روش های از بین بردن بوی سگرت‬ ‫در خانه‬ ‫هر زمان که مهمان به خانه ما می آید به دلیل اینکه‬ ‫همسرم سگرت می کشد‪ ،‬آنها را آزار می دهد‪ .‬روش‬ ‫از بین بردن بوی بد سگرت در خانه چیست؟‬

‫روشن کردن شمع در فضای خانه باعث خنثی شدن بوی سگرت و از بین رفتن بوی آن می شود‬ ‫قبل از هر اقدامی برای رفع بوی بد خانه پنجره ها را باز بگذارید و هواکش را روشن کنید تا دود از‬ ‫بین برود‪ .‬قبل از آمدن مهمان ها اگر حس می کنید فضای خانه بوی سگرت می دهد‪ ،‬یک پارچه‬ ‫نخی را درون ترکیب آب گرم و سرکه فرو کرده و پس از آغشته شدن‪ ،‬آن را و در باالی سر خود و‬ ‫در ارتفاع باالتر فضای خانه بچرخانید تا بوی دود سگرت را جذب کند و از بین ببرد‪.‬‬

‫لکه برداری با سرکه‬ ‫لکـه پـرده‪ ،‬رومبـل‪ ،‬لبـاس و‪ ...‬را می‌توانیـد با • روشن کردن شمع در فضای خانه باعث خنثی شدن بوی سگرت و از بین رفتن بوی آن می شود‪.‬‬ ‫• استفاده از سرکه سفید می تواند بوی دود و سگرت را از بین برود‪ .‬مقداری سرکه را درون کاسه‬ ‫محلول سرکه و اتو تمیز کنید‪ .‬به چه شکل؟‬ ‫یـک قاشـق سـرکه بـدون بـو را در یـک لیتر ای بریزید و آن را روی میز آشپزخانه قرار دهید تا بوی سگرت را جذب کند‪.‬‬ ‫آب بریزید‪ .‬آن را خوب هم بزنید‪ .‬سـپس داخل‬ ‫اسـپری بریزیـد‪ .‬کمـی از محلـول را روی لکـه‪ • ،‬روش دیگری نیز برای از بین بردن بوی بد سگرت در خانه وجود دارد و آن روشن کردن زغال‬ ‫اسـپری کنیـد‪ .‬سـپس بـدون این‌که اتـو را روی اسـت‪ .‬چند زغال گداخته و روشـن را در ظرف فلزی و در قسـمتی از فضای خانه قرار دهید که دیده‬ ‫محـل مـورد نظر بگذاریـد‪ ،‬بخار اتـو را به مدت نشود‪ ،‬ولی در عین حال در نزدیکی منبع سگرت باشد‪.‬‬ ‫‪ 30‬ثانیـه روی ناحیـه مـورد نظر بگیریـد‪ .‬لکه از‬ ‫چند زغال گداخته و روشن را در نزدیکی منبع سگرت قرار دهید‬ ‫بین می‌رود‪.‬‬

‫تکنیک های خانه تکانی‪,‬آموزش خانه تکانی‬ ‫با مو خشک کن لکه برداری کنید‬ ‫‬ ‫چرا تعجب کردید؟ بله! این یکی از راهکارهای‬ ‫خوب و سالم از بین بردن لکه‌های آب یا روغن‬ ‫باقی‌مانـده روی سـطوح چوبی اسـت‪ .‬برای این‬ ‫کار‪ ،‬مـو خشـک کن را روی حـرارت داغ تنظیم‬ ‫کنید‪ .‬با فاصله مناسب آن راروی وسیله مورد نظر‬ ‫قرار دهید‪ .‬حرارت بدهید تا لکه از بین برود‪ .‬این‬ ‫کار بـرای تمیز کردن اثر چربی روی چوب‌های‬ ‫گران قیمت بسـیار مناسـب اسـت‪ .‬اگر احساس‬ ‫کردیـد کاملا لکه از بین نرفـت‪ ،‬کمی بیکنگ فرش و کاشی را چگونه براق نگه‬ ‫پودر را روی پنبه ای که کمی تر کرده‌اید‪ ،‬بریزید داریم؟‬ ‫در زمـان خانه‌تکانی نوروز یا هر زمان دیگری‬ ‫و روی لکه بکشید و بعد حرارت بدهید‪.‬‬ ‫از شـوینده‌های قوی برای شست‌وشـوی فرش‬ ‫اسـتفاده نکنید‪ .‬به این دلیـل که این مواد اغلب‬ ‫با یخ بشویید‬ ‫گاهی حواس‌تان نیسـت؛ گاهی هم شیطنت داخـل درز فـرش باقـی مانـده و باعث پوسـیده‬ ‫بچه‌هاست که چسب‪ ،‬ساجق یا مواد چسبناکی شـدن آن می‌شـوند‪ .‬به ویژه اگر بعد از اسـتفاده‬ ‫از این دست به مبل‪ ،‬میز‪ ،‬فرش و‪ ...‬می‌چسبد‪ .‬از این محلول ها‪ ،‬فرش را جارو برقی بکشید‪.‬‬ ‫بهتریـن راهـکار بـرای پـاک کـردن این مـواد‪ ،‬جـارو کـردن منظـم ‪ ،‬درسـت و مناسـب تا ‪80‬‬ ‫اسـتفاده از یخ اسـت‪ .‬یک تکه یخ را روی مکان درصـد آلودگی‌هـای فـرش را از بیـن می‌بـرد‪.‬‬ ‫موردنظـر بگذاریـد‪ 5 .‬دقیقه بعد‪ ،‬خواهید دید به بنابرایـن یکـی از بهتریـن راهکارهـا‪ ،‬اسـتفاده‬ ‫تدریـج آلودگـی‪ ،‬جمع شـده و قابل کنده شـدن از جـارو برقـی بـرای تمیز کردن فـرش‪ ،‬و حتی‬ ‫است‪ .‬حتی اگر قرار است مبل و فرش‌ها را برای کاشی است‪ .‬در خانه تکانی عید نیز بعد از هر بار‬ ‫بشـویید‪ ،‬پیـش از آن‪ ،‬ایـن تمیـز‌کاری را حتمـا تمیز کردن بخشـی از خانـه‪ ،‬حتما جارو کنید تا‬ ‫فرش خاک نگیرند‪.‬‬ ‫انجام دهید‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫گلهای پیتزه یی‪:‬‬

‫شپ‬ ‫تغذهی و آ زی‬ ‫آشپزی‬

‫هم نان و هم پیتزه‪ .‬یک هوسانۀ خوشمزۀ یک نفره‪.‬‬

‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫گوشت ‪-‬پیاز ‪-‬سمارق‪ -‬مرچهای تازۀ دولمه یی و تند را با اضافۀ نمک در نیم قاشق روغن تفت‬ ‫بدهید تا مرچ ها ناخنگیر شـوند‪ .‬خمیر را مطابق عکس ها آماده کنید ‪ .‬خمیر را دور پیاله مطابق‬ ‫عکس ‪ 16‬بار ببرید‪ .‬هر دو قسمت نزدیک بهم را را برخالف همدیگردور بدهید تا قسمت بریدگی‬ ‫طرف باال بیاید و انجام های آنرا محکم کنید تا هشت برگ بدست بیاید (مانند عکسی که‬ ‫در وسط آن ساس پیتزه است) بعدا با مسکۀ که سیر و نعنا دارد چرب نمایید‪.‬بین گلها را اول‬ ‫کمی ساس پیتزه هموار کرده و بعداً از مواد آماده شده باالی آن مطابق عکس ها جا دهید‬ ‫و با پنیر تزیین کنید‪ .‬گلها را در پتنوس داش قرار داده و در داش که قب ً‬ ‫ال به ‪ 375‬درجۀ فارن‬ ‫هایت مطابق ‪ 190‬درجۀ سـانتی گرید حرارت داده اید برای ‪ 30‬دقیقه و یا تا وقتیکه خمیر‬ ‫رنگ طالیی گرفته و کناره های آن بریان شود بپزید‪.‬نوش جان‪.‬‬ ‫(پیمانه = ‪ 250‬گرام)‬ ‫مواد الزم خمیر‪:‬‬ ‫دو ونیم پیمانه آرد سفید (ترمیده)برای سه عدد پیتزه‬ ‫یک و نیم قاشق چایخوری خمیر مایۀ پودری تازه‬ ‫نیم قاشق غذا خوری بوره(شکر)‬ ‫نیم قاشق چایخوری نمک‬ ‫یک پیمانه شیر گرم‬ ‫یک سوم یک پیمانه روغن زیتون و یا روغن دلخواه تان‬ ‫طرز تهیه‪:‬‬

‫‪55 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫باخانم زرغونه ستانیزی عادل‬

‫اول مواد خشـک را مخلوط کرده و شـیر و روغن را عالوه کنید و برای ‪ 5‬دقیقه مشـت کنید تا‬ ‫خمیرنسبتأ سفت که بدست نچسپد بدست بیاید‪ .‬خمیر را پوشانیده و برای دو ساعت بگزارید تا‬ ‫برسد‬ ‫مواد روی ُگل‪:‬‬ ‫یک پیمانه ساس پیتزه‬ ‫نیم پوند یا یک چهارم کیلو گوشت کوفته یی‬ ‫یک و نیم پیمانه پیاز ریزه شدۀ به اندازۀ کشمش‬ ‫یک قاشق چایخوری نمک‬ ‫یک و نیم پیمانه سمارق ریزه شده به اندازۀ کشمش‬ ‫یک عددمرچ دولمه یی ریزه شده به اندازۀ کشمش‬ ‫مرچ تند تازۀ ریزه شده به قدر ضرورت‬ ‫نیم قاشق غذا خوری مسکه یا روغن دلخواه تان‬ ‫دو قاشق غذا خوری مسکۀ مایع مخلوط با سیر تازه و نعنای خشک‬ ‫یـک پیمانـه پنیـر رنده‬ ‫شدۀ دلخواه تان‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شپ‬ ‫تغذهی و آ زی‬ ‫آشپزی‬

‫اوماچ شلغم‪:‬‬ ‫کمتر کسی است که با این سوپ مزه دار در روز های سرد برف و باران آشنایی نداشته باشد‪.‬‬ ‫‬ ‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫شلغم را پوست کرده و نازک ورق کنید‪.‬کف دستان را با آب تر نموده و بروی آرد تماس بدهید‪.‬‬ ‫بعدا کف دستان را بهم بمالید تا خمیر که به اندازۀ دانۀ گندم تشکیل میشود دو باره از کف‬ ‫دستان تان جدا شود‪.‬این عملیه را ادامه بدهید تا آرد به خمیر های کوچک گندم مانند تبدیل‬ ‫شوند‪ .‬و یا به عوض این عملیه از مکرونی پستینا استفاده کنید‪ .‬در این رسپی از آرد استفاده شده‪.‬‬ ‫پیاز را در روغن گالبی کرده وورقهای شلغم را در آن برای ‪ 5‬دقیقه چرخ بدهید‪.‬آب را اضافه‬ ‫کرده و به جوش بیاورید‪.‬باقی مواد را مخلوط کرده و سر دیگ را ببندید و به حرارت مالیم برای‬ ‫‪ 40‬دقیقه بپزید‪ .‬نوش جان‪.‬‬

‫مواد الزم‪ :‬پیمانه = ‪ 250‬گرام‬ ‫یک چهارم کیلو شلغم (نیم پوند)‬ ‫یک پیمانه پیاز ریزه شده‬ ‫چهار و نیم پیمانه آب‬ ‫نیم پیمانه آرد( یا مکرونی بسیار کوچک پستینا)‬ ‫یک قاشق چایخوری پودر نعنا‬ ‫یک قاشق غذا خوری جوس لیمو‬ ‫دو قاشق غذا خوری روغن مایع‬ ‫نوک قاشق مرچ سیاه آسیاب شده‬ ‫یک قاشق چایخوری نمک‬ ‫نوک قاشق زردچوبه‬

‫‪54 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫باخانم زرغونه ستانیزی عادل‬

‫تلخان ‪:‬‬ ‫برای این شیرینی مزه دار و مقوی ضرورت به هاون سنگی – دستۀ هاون و چکیدن دوامدار‬ ‫نیست‪ .‬این شیرینی عالی را در ظرف ‪ 5‬دقیقه در آشپزخانه های تان تهیه کرده و با فامیل نوش‬ ‫جان کنید‪.‬‬ ‫‬

‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫سه پیمانه توت را در ماشین آسیاب کنید تا اندازۀ دانه های دالنخود را بخود بگیرد‪( .‬مواظب‬ ‫باشید که ماشین کردن بیشتر توت را به خمیر تبدیل میکند)‪ .‬چهار مغز را عالوه کرده و آسیاب‬ ‫کنید تا چهار مغز و توت هردو به اندازۀ دانۀ ماش میده شوندو یک خمیر سخت قابل شکل دادن‬ ‫بدست بیاید‪ .‬اگر توت در اول بسیار خشک بود چند قطره آب در وقت آسیاب کردن اضافه کنید‬ ‫تا شکل دلخواه بدست بیاید‪.‬مخلوط توت و چهارمغز را به بیست حصۀ مساوی تقسیم کنید‪ .‬هر‬ ‫قسمت را کروی (توپک) شکل داده و قسمت باالیی آنرا به پسته( مطابق عکس) تماس دهید‪.‬‬ ‫توپک ها را باالی دستمال کاغذی انتقال داده و بگذارید تا روغن چهارمغز در آن جذب شود‪.‬قبل‬ ‫از نوش جان کردن برای ‪ 3‬ساعت در یخچال گذاشته و با چای نوش جان کنید‪.‬‬

‫مواد الزم‪ :‬پیمانه = ‪ 250‬گرام‬ ‫سه پیمانه توت سیاه خشک (از نوع نرم آن)‬ ‫دو پیمانه چهار مغز‬ ‫پستۀ جوکوب برای تزیین‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪53 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫مشـوره های زنـاشـویـی‬

‫_ گروه سوم کسانی هستند که نوعی از وسواس‪ ،‬در بدبینی هایشان نهفته است‬ ‫این دسته از زوجین نسبت به برخی از رفتارها و واکنش‌های همسر خود با جنس مخالف‪ ،‬حال چه‬ ‫در محیط کاری باشد چه در محافل دوستانه و خانوادگی‪ ،‬مبتال به نوعی وسواس فکری هستند که‬ ‫در پاره‌ای اوقات نیز‪ ،‬همراه با بدبینی به همسر است‪.‬‬ ‫این وضعیت بخصوص در شرایطی شدت می‌گیرد که فرد بدبین‪ ،‬بداند کسی در یک جمع خاص‪،‬‬ ‫نسبت به همسرشان سونظری دارد‪ ،‬مثال خانمی می‌گوید‪ « :‬پسرعمه‌ام خواستگار پروپا قرص من‬ ‫بوده است‪ ،‬سال‌های سال مرا از والدینم خواهان شد‪ ،‬اما بنابر تفاوت‌های فرهنگی و خانوادگی هر‬ ‫بار از ما جواب رد شنید‪ ،‬باالخره وقتی با حمید ازدواج کردم‪ ،‬یک روز در همان حال و هوای نامزدی‪،‬‬ ‫داسـتان دلدادگـی پسـر عمـه‌ام را برایش تعریف کردم‪ ،‬کاش مهر سـکوت بر لـب می‌گرفتم و هیچ‬ ‫نمی‌گفتم‪ ،‬همسـرم نسـبت به او حسـاس شـده تا به آنجا که اگر بداند او هم در محفلی حضور دارد‪،‬‬ ‫بهانه‌تراشی می‌کند تا به آنجا نرویم‪ ،‬اگرچه پسرعمه‌ام فعلن متاهل است و دو فرزند نیز دارد»‪.‬‬

‫ریشه‌های بدبینی به همسر‬ ‫عدم شناخت کافی از همسر‪ ،‬گاه اساس بدبینی و شک به وی است‪ .‬وقتی فرد از همسر آینده‌اش‬ ‫تصویری دیگر در ذهن می‌پروراند اما با ورود به زندگی مشترک متوجه می‌شود که در انتخابش آن‬ ‫طور که شاید و باید دقت نکرده است‪ ،‬دچار نوعی نفرت و انزجار به همسرش می‌شود که طبیعتا این‬ ‫وضعیت‪ ،‬مهم‌ترین دلیل پیدایش بهانه‌گیری و بدبینی بیمارگونه به همسر است‪.‬‬ ‫از سوی دیگر در بسیاری از مواقع بدبینی و شک زوجین نسبت به هم از عالقه و عشق بسیار به‬ ‫یکدیگر نشات می‌گیرد‪ .‬مثال‪ ،‬آقا همسرش را تنها متعلق به خود می‌داند و طبیعتا هر نوع رفتار خارج‬ ‫از منزل برایش سـخت و غیرقابل هضم خواهد بود‪ .‬معموال این عشـق و عالقه به تدریج به نوعی‬ ‫احساس شکست و یاس تبدیل می‌شود و فرد هر آن فکر می‌کند که زندگی‌اش در حال فروپاشی و‬ ‫نابودی است‪.‬‬ ‫الگوگیری و تقلید یکی دیگر از دالیل بدبینی اسـت‪ ،‬معموال فرزندان والدین بدبین و شـکاک در‬ ‫طول زندگی خود‪ ،‬بدبینی را یاد می‌گیرند و همیشه به این گمانند که دیگران قابل اعتماد نیستند و‬ ‫باید نسبت به همسر و اطرفیات خود بدبین و شکاک باشند مگر آن که خالف آن ثابت شود‪ .‬اگرچه‬ ‫گاهی هم مشـکالت اخالقی و شـخصیتی دیگران‪ ،‬همسـران را دچار شـک و بدبینی می‌کند‪ ،‬مثال‬ ‫ممکن اسـت فردی به زندگی یک زوج حسـادت کند و بر همین اسـاس‪ ،‬پروژه‌ای را پیاده کند که‬ ‫باعث سلب شدن اعتماد زوجین نسبت به یکدیگر شود‪ ،‬اینجاست که مراقبت از خانواده در مقابل‬ ‫سـنگ‌اندازی و حسـادت‌های دشـمنان خانوادگی و دوسـتانه که معموال به شـکل یک دوسـت وارد‬ ‫زندگی می‌شوند‪ ،‬می‌تواند اساس خیلی از بدبینی‌ها و سوءتفاهم‌ها باشد‪.‬‬ ‫هشدارها را جدی بگیرید‬ ‫چـه بخواهیـد و چـه نخواهید زندگی مشـترک شـما‪ ،‬دچار آفتی به نام سـوءظن شـده اسـت‪ ،‬حال‬ ‫می‌توانید از سر ستیزی برآیید و برای رفع این مشکل‪ ،‬با همسرتان گالویز شوید و حق‌تان را شاید که‬ ‫گاهی حتی به ناحق نادیده می‌گیرد‪ ،‬طلب کنید و یا آن که می‌توانید این وضعیت را بپذیرید و برای‬ ‫سامان دادن آن به تدابیری متوسل شوید تا بدان طریق نه تنها رنگ و لعاب افراط شده این مشکل‬ ‫را کمرنگ و بی‌رنگ کنید بلکه زخم برجا مانده و گاه حتی متعفن شده آن بر زندگی مشترک‌تان را‬ ‫برای همیشه مرهم شوید و ترمیم کنید‪.‬‬ ‫همیشه و در همه حال تالش کنید راجع به هر موضوعی با همسرتان صادق باشید‬ ‫چه بسا ریشه بسیاری از بدبینی‌ها‪ ،‬نشات گرفته از عدم صداقت و یا دروغگویی در ابتدای زندگی‬ ‫است‪ .‬مثال ممکن است مرد یا زن رازی را در زندگی داشته باشند که بکوشند آن را از همسرش پنهان‬ ‫کنند‪ ،‬که اگر موفق بر این امر نشوند‪ ،‬اطالع همسر از ان مطلب و پنهان‌کاری راجع به ان نقطه شروع‬ ‫شک و تردید و بدبینی‌ها خواهد بود‪ .‬اگر چه بسیار مشاهده شده است برخی از زوجین اگرچه حکایت‬ ‫پنهانـی از زندگـی گذشته‌شـان ندارنـد اما به خاطر نااگاهی و عدم مدیریت یکی ازهمسـران در اداره‬ ‫زندگی‪ ،‬مجبور به پنهان کاری برخی از امور از هم می‌شوند که در نهایت برمال شدن آنها‪ ،‬می‌تواند‬ ‫زمینه‌ای برای بروز سوءظن باشد‪.‬‬ ‫خوشبین و مثبت نگر باشید‬ ‫به جای این‌که همیشه نیمه خالی ظرف را ببینید یا برای هر رفتار و کالم همسرتان به دنبال معنای‬ ‫خاصی باشید‪ ،‬شایسته است چشم‌هایتان را بشویید و طور دیگر نگاه کنید‪ ،‬به جای تکیه بر نقاط منفی‬

‫یکدیگر بر جنبه‌ها و خصلت‌های مثبت یکدیگر توجه کنید‪.‬‬ ‫‪w‬نسبت به وعده و وعیدها و قول و قرارهای خود با همسرتان حساس باشید‬ ‫اهمیت و رعایت این موضوع برای مردان بسیار باالست چراکه خانم‌ها نگاه مثبت و خوشایندی به‬ ‫هر نوع تاخیری ندارند و ممکن است افکار منفی سراغشان بیاید‪ .‬پس برای رعایت احوال یکدیگر‬ ‫هم شده‪ ،‬همیشه در تالش باشید که به عهدتان وفا کنید‪.‬‬ ‫در مراودات اجتماعی بخصوص در معاشرت با همکاران و دوستانی که مخالف جنس شما هستند‪،‬‬ ‫بسیار محتاط باشید‬ ‫تماس‌های بی‌مورد و روابط آزاد در محیط‌های کاری نتیجه‌ای شوم در بردارد که حتی اگر شما هم‬ ‫فکری در سر نداشته باشید‪ ،‬ممکن است همسرتان ان گونه که خود متمایل است آنها را ترجمه کند‪.‬‬ ‫اگرچه سخت است اما شما باید مواظب برداشت‌های ذهنی همسرتان راجع به کالم و رفتارتان باشید‪.‬‬ ‫در صحبـت کـردن بـا نامحرم‪ ،‬به ویژه در مقابل همسـرتان‪ ،‬مواظب لحن کالم و گفت‌وگوهایتان‬ ‫باشید حتی‌المقدور نگاه خود را کنترل کنید و یا سرتان را پایین بیندازید و بشدت از انجام شوخی و یا‬ ‫خنده‌های بیجا پرهیز کنید‪ ،‬این رفتار نه‌تنها جلوی سوءظن همسرتان را می‌گیرد بلکه برای خودتان‬ ‫نیز بسیار ارزشمند و مفید خواهد بود‬

‫حساسیت های یکدیگر را شناسایی کنید‬ ‫بی‌شک هریک از ما نسبت به برخی رفتار و عکس‌العمل‌ها حساسیت بسیاری داریم و حتی آنها‬ ‫را نشـانه‌ای بر بی‌وفایی می‌بینیم‪ .‬برای اجتناب از شـک و تردید‪ ،‬بهتر است حساسیت‌های یکدیگر‬ ‫را شناسایی کنید و برای اصالح و یا حذف آنان از خزانه رفتاری و گفتاری خود تمامی تالش‌تان را‬ ‫به کار گیرید‪ .‬البته شـایان ذکر اسـت که فقط حساسـیت‌ها را بشناسـید اما هرگز آنها را به رخ طرف‬ ‫مقابل‌تان نکشید و یا با دستاویز شدن بر آنها‪ ،‬در جهت تحریک همسرتان گام برندارید‪.‬‬ ‫غافلگیری احساسی همسرتان را فراموش کنید‬ ‫از غافلگیری‌های احساسی و رمانتیک که گاها اجرای برخی از آنها نیازمند پروژه‌ای پیچیده است‪،‬‬ ‫به شدت پرهیز کنید‪ ،‬چه بسا بسیار مشاهده است که برخی از زوجن بخاطر غافلگیر کردن همسرشان‬ ‫در برگزاری جشن تولد و یا سالگرد ازدواج‪ ،‬مجبور به نوعی پنهان‌کاری شده‌اند که همین کار‪ ،‬نه‌تنها‬ ‫موجب شادی و مسرت‌‌شان نشده است بلکه مشکالت و مصائبی را رقم زده که بدبینی و سوءظن‬ ‫یکی از پیامدهای آن است‪.‬‬ ‫همیشه و در همه حال احترام به یکدیگر را هرگز فراموش نکنید‬ ‫در مقابل خانواده‌ها‪ ،‬اقوام و دوستان یکدیگر حفظ حرمت کنید و به وقت خصوصی و حضور در کنار‬ ‫یکدیگر نیز‪ ،‬احترام همدیگر را داشته باشید‪.‬‬ ‫یادتان باشـد همه افراد متاهل احسـاس تعلق و مالکیتی خاص‪ ،‬به همسـر و زندگی مشترک‌شـان‬ ‫دارند به همین دلیل شایسته است بر رفتار و کالم خود مراقبت بسیار داشته باشید‪.‬‬ ‫رفتاری نکنید یا سخنی نگویید که همسرتان به اندازه پر کاهی هم که شده‪ ،‬نسبت به سالمت شما‬ ‫و زندگی مشترک‌تان مظنون شود‪ .‬برخی از همسران از سر ندانم‌کاری و شیطنت و گاه حتی از سر‬ ‫لجبازی و انتقام به گونه‌ای کالم و رفتار می‌کنند که شک و سوءظن حداقل‌ترین پیامدهای منفی آن‬ ‫رفتار است‪ .‬برای اجتناب از سوءتفاهمات شایسته است گزیده سخن بگوید و مواظب سالمت کلمات‬ ‫و جمالت‌تان باشید و همچنین از بیان خاطرات و اتفاقات خوشایند و ناخوشایند سال‌های دور زندگی‪،‬‬ ‫به همسرتان بشدت خودداری کنید‪.‬‬ ‫جمالت طالیی را فراموش نکنید‬ ‫با بیان کلمات و جمالت محبت‌آمیزی چون «تو همه امید من هستی و من به تو عشق می‌ورزم»‪،‬‬ ‫«من تو را بسیار دوست می‌دارم»‪« ،‬تو از هر کس دیگری برای من ارزشمندتری»‪« ،‬عالقه هیچ کس‬ ‫بجز تو در دل من نیست» و‪ ...‬عشق‪ ،‬محبت و صمیمیت‌تان را از صمیم قلب به همسرتان ابراز کنید‪،‬‬ ‫چه بسا با هر بار بیان «دوست دارم» نه‌تنها سلطان قلب همسرتان می‌شوید بلکه اعتماد او را به خود‬ ‫و زندگی مشترک‌تان بیش از پیش جلب می‌کنید‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬چهاردیواری‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪52 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫مشـوره های زنـاشـویـی‬

‫بدبینی به همسر اشکال متفاوتی دارد‬ ‫روان‌شناسان معتقدند بدبینی به همسر‪،‬‬ ‫بدبینـی بـه همسـر اشـکال متفاوتـی دارد‪،‬‬ ‫برخی از همسـران بدبینی‌ها وسـوءظن‌های‬ ‫در سه حالت کلی بروز می‌یابد‬ ‫_ گروه اول‪ ،‬کسـانی هسـتند که شک و‬ ‫نابهنجـار و بیمارگونـه خـود را نوعـی رفتار‬ ‫بدبینی در ذاتشان نهفته است‬ ‫طبیعی قلمداد می‌کنند و آن را با عناوینی‬ ‫ایـن افـراد نه‌تنهـا بـه پارانوئیـد بـودن‬ ‫همچون غیرت‪ ،‬تعصب و مراقبت توجیه‬ ‫(مشـکوک بـودن) خـود معتقـد نیسـتند‬ ‫می‌نماینـد‪ ،‬حـال آن کـه واقعیـت چیـز‬ ‫بلکه دیگرانـی را عادی رفتار می‌کنند‪،‬‬ ‫دیگری است‪.‬‬ ‫نابهنجـار می‌دانند و معمـوال آنان را نیز‬ ‫زندگـی زناشـویی ماننـد بـذر کاشـته یک‬ ‫افـراد بی‌قیـد و شـرطی می‌شناسـند کـه‬ ‫گلـدان نیـاز بـه مراقبت‌هـای ویـژه‌ای دارد‪،‬‬ ‫شش‌دانگ حواسشان به همه جا و همه چیز‬ ‫زندگی مشترک بسان همان نونهال همیشه در‬ ‫هسـت جز به همسـر و زندگی مشترک‌شـان‪.‬‬ ‫معـرض خطرات و آفت‌هایی قـرار دارد که اگر به‬ ‫ایـن افـراد را از همـان ابتـدای زندگـی به‌راحتی‬ ‫وقت مقتضی برای برطرف کردن علف‌های هرز آن‬ ‫می‌توان شـناخت‪ ،‬مثال در خوشایندترین شرایط‪،‬‬ ‫و یا آبیاری به موقع آن تالش نکنیم‪ ،‬ممکن است آفت‬ ‫به بهانه احوالپرسـی‪ ،‬بارها و به کرات با همسرشـان‬ ‫به ریشه برسد و برای همیشه از بیخ و بن بخشکد‪.‬‬ ‫تمـاس می‌گیرنـد و بـه گونـه‌ای کاملا حرفـه‌ای و گاه حتـی‬ ‫شک و تردید و سوءظن به همسر یکی از مهم‌ترین آفت‌هایی‬ ‫غیرحرفـه‌ای از وی می‌خواهنـد گـزارش روزانه از کارهایشـان را بدهد‪.‬‬ ‫اسـت کـه اگـر بموقع و درسـت به آن رسـیدگی نکنیم ممکن اسـت‬ ‫ایـن افـراد معموال خوشـبین نیسـتند و در رابطه با پیرامون خـود نوعی نگاه‬ ‫ارکان زندگی مشترک را مورد هدف قرار داده و به گونه‌ای موذیانه زندگی‬ ‫منفی دارند که معموال نیز نسبت به هر موضوعی‬ ‫زناشـویی را از اسـاس دچار مشکل کند‪ ،‬اگرچه‬ ‫از ارکان زندگی مشترک و یا شخصی‌شان نیمه‬ ‫گاه این حرکت به قدری تدریجی است که زوج‬ ‫خالی ظرف را می‌بینند‪.‬‬ ‫هنگامی نسـبت به آن هوشیار می‌شوند که کار‬ ‫_ برخی از همین این افراد بشـدت در معرض‬ ‫از کار گذشته است‪.‬‬ ‫خطرند و دسته دوم مبتالیان را شامل می‌شوند‪،‬‬ ‫بدبینی به همسر اشکال متفاوتی دارد‪ ،‬برخی‬ ‫اینان همان کسانی هستند که مبتال به اختالالت‬ ‫از همسـران بدبینی‌هـا وسـوءظن‌های نابهنجار‬ ‫شخصیت پارانوئید هستند‬ ‫و بیمارگونـه خـود را نوعی رفتـار طبیعی قلمداد‬ ‫بـه این معنی که با کنار هم گذاشـتن برخی از‬ ‫می‌کننـد و آن را بـا عناوینـی همچـون غیرت‪،‬‬ ‫پارامترهـای خیالی به این نتیجه مهم می‌رسـند‬ ‫تعصب و مراقبت توجیه می‌نمایند‪ ،‬حال آن که‬ ‫که همسرشان قطعا در حال خیانت به وی است‬ ‫واقعیت چیز دیگری است‪.‬‬ ‫و ایـن فکـر همچـون خـوره‌ای‪ ،‬سـوهان جسـم‬ ‫یکی از مراجعان به مرکز مشـاوره در این باره‬ ‫و روح‌شـان می‌شـود و آنـان را تـا به مـرز نابودی‬ ‫می‌گوید‪:‬‬ ‫پیش می‌برد که بی‌گمان در این شرایط بحرانی‪،‬‬ ‫«من همسرم را دوست دارم و بسیار مراقب او‬ ‫طلاق و جدایی بین زوجین مسـالمت‌آمیزترین‬ ‫هستم‪ ،‬این که دیگران رفتارهای محبت‌آمیز مرا‬ ‫اتفاق خواهد بود‪.‬‬ ‫سخت‌گیری تعریف می‌کنند‪ ،‬مشکل خودشان‬ ‫خانمـی‌می‌گوید‪« :‬همسـرم گویـی دچار توهم‬ ‫اسـت‪ ،‬آنها خود با مظاهر عشـق و عالقه آشـنا‬ ‫اسـت‪ ،‬از موقعیت‌ها و شـرایطی سخن می‌گوید‬ ‫نیسـتند و نمی‌داننـد چگونـه باید با همسرشـان‬ ‫که شاید هرگز اتفاق نیفتاده باشد‪ ،‬او سخن گفتن‬ ‫رفتار کنند‪ ،‬آنان مرا غیرتی و متعصب می‌دانند‬ ‫در حالی به نظر من خودشان بی‌غیرت هستند‪ ،‬چرا نباید یک مرد بداند‪ ،‬همسرش کجا می‌رود‪ ،‬با مـن بـا بـرادرزاده‌ام را بهانـه می‌کنـد تا به این جا برسـد که تو فرد راحتی هسـتی و به آسـودگی هم‬ ‫می‌توانی با مردان نامحرم هم کالم شوی و‪ ،...‬این وضعیت برایم غیرقابل تحمل است»‪.‬‬ ‫کی حرف می‌زند‪ ،‬چه می‌خورد‪ ،‬چه می‌کند و‪.»...‬‬

‫چ‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫هم‬

‫س‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫به‬

‫م‬ ‫ن‬ ‫ش‬

‫ک‬ ‫م‬ ‫ی‬

‫ک‬ ‫ن‬ ‫د‬ ‫؟‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪51 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گردشـگـری و سیـاحـت‬

‫چگونگی کمپ زدن در زمستان‬

‫هنرمندان‪ ،‬به این مکان ها سفر کنند‬ ‫در‬

‫اگر هنرمند و یا عاشـق هنر هسـتید یکی از‬ ‫این مکان ها را به عنوان مقصد سفر بعدی خود‬ ‫انتخاب کنید تا با بازدید از موزه های بی نظیر و‬ ‫نمایشگاه های زیبای خاطره ای به یاد ماندنی‬ ‫بسازید‪.‬‬

‫مارفا‪ ،‬تگزاس‬ ‫مارفا در غرب تگزاس بیشتر مثل یک رویای‬ ‫خیالی است‬ ‫کمپینگ در زمستان چالش برانگیزتر از‬ ‫فصل های دیگر است‬ ‫ تابسـتان معموال پرازدهام فصل کمپینگ‬ ‫اسـت‪ .‬ولـی افـرادی هسـتند که ترجیـح میدهند‬ ‫زمسـتان هـا اینـکار را انجـام دهنـد‪ .‬کمپینگ در‬ ‫زمسـتان چالـش برانگیزتـر اسـت و صحنه های‬ ‫زیبایـی کـه دراین فصل در طبیعت میبینید هیچ‬ ‫زمانی از سال وجود ندارند‪.‬‬ ‫در فصـل زمسـتان پشـه و حشـره هـای نیـش‬ ‫زننده فعالیتی ندارند‪ .‬بخاطر اینکه مردم کمتر در‬ ‫زمستان طبیعت گردی میکنند مکان های زیادی‬ ‫بـرای برپا کردن چادر در دسـترس اسـت‪ .‬و البته‬ ‫زیبایـی های زمسـتان هـر ماجراجـوی واقعی را‬ ‫به خود میخواند‪ .‬البته اگر میخواهید زمسـتان در‬ ‫طبیعت کمپ بزنید باید مواردی را رعایت کنید‪:‬‬ ‫چه بپوشیم؟‬ ‫نکته ی اساسی پوشیدن چند الیه لباس است‪.‬‬ ‫میتوانید از این سیستم استفاده کنید‪ :‬نزدیکترین‬ ‫الیه به پوست یک لباس الیاف مصنوعی آستین‬ ‫بلند‪ ،‬بعداز آن یک زیرپوش یا جلیقه ی پشمی‬ ‫و در نهایت یک جاکت پرزدار‪ .‬اگر هوا بارانی‬ ‫بود جاکت رویی را با یک بادگیر عوض کنید‪.‬‬ ‫میتوانید در طول راه رفتن دوالیه ی رویی را‬ ‫دربیاورید ولی جوری در کوله تان قرار دهید که‬ ‫دردسترس باشد‪.‬‬ ‫یک کاله و دسـتکش هم همراه داشـته باشید‪.‬‬ ‫جورابهـای ضخیـم پشـمی بپوشـید و یک جفت‬ ‫اضافـه ببرید‪ .‬قبـل از خواب هم حتما لباس های‬ ‫خیستان را دربیاورید‪.‬‬ ‫روش کمـپ زدن‪,‬چـادر زدن‪,‬چـادر زدن در‬ ‫مسافرت‬ ‫بخاطـر اینکـه مـردم کمتـر در زمسـتان سـفر‬ ‫میکنند مکان هـای زیادی برای برپا کردن چادر‬ ‫در دسترس است‬ ‫کجا توقف کنیم؟‬

‫هایک های زمستانی وپاییزی خورشید روزتان را‬ ‫مشخص میکند‪ .‬وقتی خورشید پشت افق ناپدید‬ ‫شد‪ ،‬وقت برگشتن به چادر است‪.‬‬ ‫چادرتان هرچه کوچکتر باشد بهتر است‪ .‬بدنتان‬ ‫یـک چـادر کوچک را بهتر گرم میکنـد‪ .‬چادری‬ ‫ببرید که بتواند مقابل باد و برف مقاومت کند‪.‬‬ ‫کیسـه خـواب خوبی انتخـاب کنید کـه بتواند‬ ‫عایق خوب باشد و بدنتان را در دمایی که عادت‬ ‫دارید نگه دارد‪.‬‬ ‫یـک پد زیر کیسـه خوابتـان بیندازیـد‪ .‬نه تنها‬ ‫جای خوابتان را نرمتر میکند بلکه باعث میشود‬ ‫سـرمای زمیـن در طول شـب به بدنتـان منتقل‬ ‫نشود‪.‬‬ ‫روش کمـپ زدن‪,‬چـادر زدن‪,‬چـادر زدن در‬ ‫مسافرت‬ ‫در کمـپ هـای زمسـتانی بایـد آب بیشـتری‬ ‫بنوشید‬

‫این بهشـت هنری در غرب تگزاس بیشـتر‬ ‫مثل یک رویای خیالی است‪ .‬قلب این بهشت‬ ‫مـوزه هنـری چیناتـی اسـت کـه آثـار هنـری‬ ‫عظیمـی در آن نصـب شـده اسـت‪ .‬علاوه بـر‬ ‫ایـن مـوزه نمایشـگاه هـای هنری زیـادی هم‬ ‫در اطـراف شـهر وجود دارد از جمله نمایشـگاه‬ ‫هنری پرادا مارفا‪.‬‬

‫برلین‪ ،‬آلمان بهترین سفرها برای‬ ‫هنردوستان‬ ‫همانطور که شنیده اید برلین برای هنرمندان‬ ‫به اندازه مکه برای مسـلمانان ارزشـمند است‪.‬‬ ‫این شهر با بیش از ‪ ۴۰۰‬نمایشگاه هنری تمام‬ ‫هـوش و حـواس را از بازدیدکنندگانـش مـی‬ ‫گیرد‪ .‬قسـمت هایی از این شـهر وجود دارد که‬ ‫بایـد حتمـا بازدید کنید‪ :‬نمایشـگاه هنر معاصر‬ ‫‪Kunst-Werke، Sammlung Boros‬‬ ‫و ‪ .Haus am Waldsee‬اگـر هـم عاشـق‬ ‫آثار تاریخی هستید از موزه جزیره حتما بازدید‬ ‫کنیـد‪ .‬برلیـن بـرای هنرمنـدان به انـدازه مکه‬ ‫برای مسلمانان ارزشمند است‬

‫چه بخوریم و بنوشیم؟‬ ‫حتمـا از پیـش غذا اسـتفاده کنیـد‪ .‬میتوانید از‬ ‫شیرینی های گندمی با پنیر استفاده کنید‪ .‬پیش‬ ‫غذاهـای زیـادی هسـتند کـه میتوانیـد در کوله پکن‪ ،‬چین‬ ‫هنـگ کنـگ و سـنگاپور به قطب‬ ‫گـردی هایتـان از آنهـا به راحتی اسـتفاده کنید‪.‬‬ ‫سوپ یکی از بهترین گزینه هاست‪.‬‬ ‫در کمـپ هـای زمسـتانی بایـد آب بیشـتری‬ ‫بنوشـید‪ .‬بدنتـان بـرای تنظیم دما از آب اسـتفاده‬ ‫میکند و چون کمتر عرق میکنید حواستان به کم‬ ‫شدن آب بدنتان نیست‪.‬‬ ‫نوشـیدنی گـرم بخوریـد‪ .‬برای حفـظ ذخیره ی‬ ‫آب تـان از یـخ زدن میتوانیـد از کیت های عایق‬ ‫اسـتفاده کنید‪ ،‬یا میان لباس هایتان قرار دهید و‬ ‫بعد از هربار نوشیدن آنرا تمیز کنید‪.‬‬ ‫بـا رعایـت نکتـه هـای بـاال میتوانیـد کمپینگ‬ ‫زمسـتانی خوبی داشـته باشـید و از شگفتی های‬ ‫طبیعت در این فصل هم لذت ببرید‪.‬‬

‫های هنر معاصر شـناخته شده اند‪ .‬اما پایتخت‬ ‫تاریخـی چین بـا وجود هنرمندان زحمتکشـی‬ ‫کـه دارد نظر خیلی را تغییر داده اسـت‪ .‬بیشـتر‬ ‫این کارهای هنری در منطقه هنری ‪ ۷۹۸‬شهر‬ ‫متمرکز شـده اسـت کـه در آن یک سـاختمان‬ ‫قدیمـی مربـوط بـه ارتـش وجـود دارد و اکنون‬ ‫مکان اسـتودیو‪ ،‬کافه و مجسمه های زیبای و‬ ‫مرکز هنر معاصر شده است‪.‬‬ ‫سـفر بـه پکن بـرای دوتداران هنـر گزینه ی‬ ‫خوبی است‬ ‫مکزیکو سیتی‪ ،‬مکزیکو‬ ‫پایتخت مکزیکو برای هر فردی چیزی برای‬ ‫گفتن دارد‪ .‬مثل‪ :‬نقاشی های دیواری‪ ،‬معماری‬ ‫التقاطـی‪ ،‬کارهای هنـری مصنوعی‪ ،‬هنرهای‬ ‫خیابانـی و بازدیـد از بیـش از ‪ ۱۵۰‬مـوزه‪ .‬یکـی‬ ‫دیگـر از جذابیـت های این شـهر که حتما باید‬ ‫امتحان کنید غذاهای آن است‪ .‬‬ ‫پایتخت مکزیکو برای هر فردی چیزی برای‬ ‫گفتن دارد‪ .‬مثل‪ :‬نقاشی های دیواری‪ ،‬معماری‬ ‫و ‪....‬‬ ‫دیترویت‪ ،‬میشیگان‬ ‫در غرب میانه هیچ کمبود هنری احساس نمی‬ ‫شـود‪( .‬به عنوان مثال شـیکاگو و مینیاپولیس)‪.‬‬ ‫از جاذبـه هـای هنـری این شـهر نقاشـی های‬ ‫دیواری در فسسـتیوال نقاشـی در ماه سـپتامبر‬ ‫و نمایشـگاه های هنری بی نظیر آن است که‬ ‫مملو از آثار هنرمندان برجسته و خالق است‪.‬‬ ‫جاهای دیدنی جهان‬ ‫از جاذبه های هنریدیترویت‪ ،‬نمایشگاه های‬ ‫بـی نظیـر آن اسـت که مملو از آثـار هنرمندان‬ ‫برجسته و خالق است‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪50 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گردشـگـری و سیـاحـت‬

‫عجایـب هفتگانه هند‪ ،‬با توجـه به جدابیت هایی‬ ‫خاصی که در زمینه هنر و معماری دارند‪ ،‬بسیاری از‬ ‫افراد و گردشگران را در سراسر جهان به خود جذب‬ ‫مـی کننـد‪ .‬کشـور هنـد در سـفر به هند مـکان های‬ ‫دیدنی و قدیمی بسیاری دارد که فرهنگ این کشور‬ ‫و همچنین هنر و معماری آن جز خاص ترین ها در‬ ‫دنیـا مـی باشـد و این ها را می تـوان در این عجایب‬ ‫هفتگانـه دید‪ .‬در ادامه با این عجایب هند آشـنا می‬ ‫شویم‪.‬‬ ‫جاهای دیدنی هند‪,‬مکانهای تفریحی هند‬ ‫عجایـب هفتگانـه هند‪ ،‬با توجه بـه جدابیت های‬ ‫خاصـی کـه دارنـد‪ ،‬بسـیاری از گردشـگران بـه خود‬ ‫جذب می کنند‬

‫عجایب هفتگانه هند‬

‫دانشـگاه به فراموشی سپرده شـود‪ .‬بعد از مدت ها و سال‬ ‫های بسیار زیادی‪ ،‬دولت هند در حال حاضر آن را مرمت‬ ‫کـرده اسـت و افـراد بسـیار زیادی بـه دیدن آن مـی آیند‪.‬‬ ‫دانشگاه ناالندا بین قرن ‪ 7‬پیش از میالد تا سده ‪ 1200‬پس‬ ‫از میالد‪ ،‬یک مرکز آموزشی بوده است‬

‫تاج محل‬ ‫تاج محل نماد عشق است و افراد کمی هستند این محل‬ ‫را به این نماد معروف نشناسند‪ .‬پنجمین امپراتور گورکانی‬ ‫هند‪ ،‬شـاه جهان‪ ،‬برای یادبود همسـر ایرانی خود‪ ،‬ارجمند‬ ‫بانو‪ ،‬دستور ساخت تاج محل را داده است‪ .‬همسر او در سال‬ ‫‪ 1631‬هنگام وضع حمل از دنیا رفت‪ .‬آرامگاه ممتاز محل‬ ‫و همچنین شاه جهان‪ ،‬در تاج محل قرار دارد‪ .‬سال ‪1653‬‬ ‫میالدی این محل تکمیل شده است‪ .‬تاج محل جز میراث‬ ‫ثبت شده در یونسکو می باشد‪ ،‬همچنین نه‬ ‫تنهـا جز عجایب هفتگانه هند اسـت‪ ،‬بلکه‬ ‫جز عجایب هفتگانه جهان نیز می باشد‪.‬‬ ‫تاج محل نماد عشـق اسـت و افراد کمی‬ ‫هسـتند ایـن محـل را بـه این نمـاد معروف‬ ‫نشناسند‬

‫معبد طالیی پنجاب‬ ‫در هند و یا سفر به هند مقدس ترین‬ ‫مکان مذهبی پیروان آئین سیک‪" ،‬معبد‬ ‫طالیی" یا "دربار صاحب" رو خواهید دید‬ ‫‪ ،‬کـه ایـن مکان در جهان نیـز در حوزه‬ ‫خـود اولین اسـت‪ .‬پنجمین سـیخ گورو‬ ‫یعنی گورو ارجن شهری به نام امریتسار‬ ‫پرستشگاه خورشید کونارک‬ ‫در ایالت پنجاب طراحی کرده است‪ ،‬که‬ ‫ایـن پرستشـگاه در اوریسـای هنـد قـرار‬ ‫ایـن معبد در همین شـهر قـرار دارد‪ .‬در‬ ‫دارد و در سـال ‪ ،1255‬ناراسـیمهادوا‪ ،‬یکی‬ ‫این معبد‪ ،‬کتاب مقدس سیخ ها به نام‬ ‫از فرمانروایان سلسله گانگا‪ ،‬دستور ساخت‬ ‫"آدی گرانـت" و همچنیـن آکال تخت‬ ‫آن را داده اسـت‪ .‬ایـن پرستشـگاه معماری‬ ‫یـا "تـاج و تخت خدای جـاودان" که بت‬ ‫شـگفت انگیز و مجسـمه های زیبایی دارد‬ ‫سیخ ها است‪ ،‬قرار دارد‪ .‬این معبد برای‬ ‫و بیشـتر شـهرت آن به همین دلیل اسـت‪.‬‬ ‫بازدیـد تمامـی ادیـان آزاد اسـت‪ .‬روزانه‬ ‫در این مکان جاذبه گردشگری اصلی‪ ،‬معبد‬ ‫‪100‬هزار نفر از طبقات باالیی این معبد‬ ‫ارابه مانند اسـت که چرخ ها و دیواره ها و سـتون های حکاکی شـده دارد‪ .‬بیشـتر قسـمت های این‬ ‫که از طال پوشیده شده است‪ ،‬بازدید می کنند‪.‬‬ ‫در سفر به هند مقدس ترین مکان مذهبی پیروان آئین سیک‪" ،‬معبد طالیی" یا "دربار صاحب" رو پرستشگاه تخریب شده است‪ .‬این معبد به خدای خورشید هندیان باستان تقدیم شده است‪.‬‬ ‫پرستشگاه خورشید کونارک‪ ،‬در اوریسای هند قرار دارد‬ ‫خواهید دید‬ ‫مجسمه بزرگ گوماتارایا‬ ‫این مجسمه‪ ،‬تندیس مقدس پیروان جین گرایی هند می باشد‪ .‬محل قرار گیری این مجسمه در‬ ‫ایالت کارناتای هند اسـت‪ .‬بر اسـاس افسـانه های هند‪ ،‬گوماتارایا‪ ،‬پسر ریشابهانتا بوده و بعد از یک‬ ‫سـال بی حرکت ماندن و ژرف اندیشـی به رسـتگاری رسـیده اسـت‪ .‬در این مدت گیاهان و دختان‬ ‫بسـیاری در اطراف پای او سـبز کردند‪ .‬این مجسـمه به عنوان ادای احترام به مردم در ایام باسـتان‬ ‫هند‪ ،‬ساخته شده است‪ .‬طول این مجسمه ‪ 21‬متر است و در باالی تپه سراوانابلگوال در ایالت کارناتا‬ ‫می باشد‪ .‬این مجسمه در سال ‪ 981‬میالدی‪ ،‬توسط چاوندارایا‪ ،‬وزیر و فرمانده جنگ سلسع گانگا‪،‬‬ ‫ساخته شد‪.‬این نکته یکی از عجایب هفتگانه هند است که در مجموعه حقایق این کشور باید بدایند‪.‬‬ ‫مجسمه بزرگ گوماتارایا‪ T‬تندیس مقدس پیروان جین گرایی هند می باشد‬ ‫دانشگاه ناالندا‬ ‫این دانشـگاه بین قرن ‪ 7‬پیش از میالد تا سـده ‪ 1200‬پس از میالد‪ ،‬یک صومعه بودایی و مرکز‬ ‫آموزشی بوده است‪ .‬این مکان از جمله میراث فرهنگی ثبت شده در یونسکو می باشد‪ .‬ناالندا در ‪95‬‬ ‫کیلومتری پاتنا‪ ،‬مرکز ایالت بهار قرار دارد‪ .‬این دانشـگاه از معروف ترین دانشـگاه های هند باسـتان‬ ‫است که از آموزه های زبان سانسکریت ودایی تاثیر گرفته است‪ .‬طی سلطنت گوپتا‪ ،‬این دانشگاه به‬ ‫شکوفایی رسیده است‪ .‬این دانشگاه در زملن اوج‪ ،‬دانش آموختگانی آسیسای مرکزی‪ ،‬تبت‪ ،‬چن و‬ ‫کره داشته است‪ .‬در سده ‪ ،1200‬سلسله مملوکیان‪ ،‬این دانشگاه را غارت کردند و باعث شد تا این‬

‫مجموعه یادمان های کاجوراهو‬ ‫این مجموعه شامل معابد هندویی و جین گرایی است‪ ،‬و در ایالت مادیه پرادش هند قرار دارد‪ .‬این‬ ‫مکان نیز جز میراث ثبت شده در یونسکو است‪ .‬شهرت این مجموعه به خاطر مجسمه ها و معماری‬ ‫خاص آن است‪.‬بین سال های ‪ 950‬تا ‪ 1050‬میالدی با دستور سلسله چاندال‪ ،‬این معابد و یادمان ها‬ ‫ساخته شده اند‪ .‬تا قرن ‪ 12‬میالدی‪ ،‬این مکان ‪ 85‬معبد داشته که در حال حاضر ‪ 29‬معبد از آنها باقی‬ ‫مانده است‪ .‬تمامی مجسمه ها و جزئیات و پیچیدگی و طراحی هایی که در این مجموعه وجود دارد‪،‬‬ ‫هنر غنی هند باستان را نشان می دهد‪.‬‬ ‫شهرتمجموعه یادمان های کاجوراهو‪ ،‬به خاطر مجسمه ها و معماری خاص آن است‬ ‫مجموعه تاریخی هامپی‬ ‫هامپی دهکده کوچکی است که پر از معابد و مقبره های شگفت انگیز و قدیمی است‪ ،‬این دهکده‬ ‫در ایالت کارناتاکای هند قرار دارد‪ .‬این دهکده‪ ،‬در اوج شـکوفایی خود‪ ،‬جز ثروتمندترین شـهرهای‬ ‫جهان بوده اسـت‪ .‬هامپی قسـمت از ویجایاناگارا‪ ،‬یکی از امپراطوری های باسـتانی هند بوده است‪،‬‬ ‫فرمانروایان این امپراطوری معروف به عشق‪ ،‬هنر‪ ،‬علم‪ ،‬فرهنگ و حکومتی کارآمد‪ ،‬بوده اند‪ .‬از مهم‬ ‫ترین یادمان های هامپی‪ ،‬حمام ملکه‪ ،‬مجموعه معابد ویتاال و معبد ویروپاکشا‪ ،‬می باشند‪.‬‬ ‫جاهای دیدنی هند‪,‬مکانهای تفریحی هند‬ ‫هامپی دهکده کوچکی است که پر از معابد و مقبره های شگفت انگیز و قدیمی است‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪49 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫صـحـت و سـالمتـی‬

‫کمبود آهن در دوران بارداری می تواند منجر به زایمان زودرس شـود‪ .‬مکمل‌های آهن می‌تواند کمبـود آهـن در میـان ورزشـکاران بـه خصوص افراد مونث جوان شـایع اسـت‪ .‬ایـن کمبود باعث‬ ‫برای افرادی که از طریق رژیم غذایی قادر به دریافت آهن نیستند مناسب باشد‪ .‬معموال بهتر است می‌شود ورزشکار عملکرد خوبی نداشته باشد و فعالیت سیستم ایمنی نیز کاهش پیدا می‌کند‪ .‬کمبود‬ ‫بـرای دسـتیابی بـه وضعیت آهـن خوب در بدن‪ ،‬غذاهـای غنی از آهن مصرف شـود و در عین حال هموگلوبین می‌تواند عملکرد فیزیکی را کاهش دهد‪.‬‬ ‫موادی که مانع جذب آهن می‌شود از رژیم غذایی حذف شده یا کاهش یابد‪ .‬بیشتر غذاهای غنی از‬ ‫آهن حاوی انواع مواد معدنی مفید برای بدن هستند که می‌توانند سالمت کلی بدن را تامین کنند‪ .‬عوارض مصرف خودسرانه قرص آهن‬ ‫مصرف خودسرانه قرص آهن بدون نظر پزشک عوارض جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت‪.‬‬ ‫قبل از مصرف هر دارو یا مکملی فرد حتما باید تحت نظر پزشک باشد و پس از انجام آزمایشات‬ ‫خواص آهن برای سالمتی‪:‬‬ ‫کمبود آهن می‌تواند مشـکالت زیادی برای سلامتی انسـان داشته باشـد‪ .‬از جمله این مشکالت الزم و با نظر پزشک معالج دارو مصرف کند‪.‬‬ ‫می‌توان به اختالل عملکرد شناختی ‪ ،‬اختالالت گوارشی ‪ ،‬عملکرد ضعیف در تمرینات ورزشی و کار با اینکه یکی از شایعترین علل کم خونی در افراد کمبود آهن است اما عواملی مانند کمبود ویتامین‬ ‫‪ B12‬یا اسیدفولیک نیز در کم خونی نقش دارند‪.‬‬ ‫‪ ،‬کاهش عملکرد سیستم ایمنی بدن و ضعف در تنظیم درجه حرارت بدن اشاره کرد‪.‬‬ ‫غالبا افرادی که با فقر آهن مواجهند با عالیمی همچون ریزش مو‪ ,‬خستگی‪ ,‬ضعف و بیحالی که‬ ‫کم خونی فقر آهن با شرایطی مانند آرتریت روماتوئید (‪ )RA‬و لوپوس اریتماتوس مرتبط است‪.‬‬ ‫از عالیم اصلی آن به شمار میرود‪ ,‬به پزشک مراجعه می کنند‪.‬‬ ‫در کودکان‪ ،‬کم خونی ناشی از فقر آهن می‌تواند باعث ایجاد اختالالت شناختی و روانی گردد‪.‬‬ ‫کم خونی در اثر کاهش حجم گلبولها ایجاد شـده و با تجویز مصرف روزانه یک عدد قرص آهن‬ ‫‪ .۱‬بارداری سالم‪:‬‬ ‫حجم خون و تولید گلبول‌های قرمز در طول دوران بارداری برای تامین اکسیژن مورد نیاز جنین و این مشکالت برطرف خواهد شد‪.‬‬ ‫سایر مواد مغذی افزایش پیدا می‌کند‪ .‬به همین خاطر باید مصرف آهن نیز افزایش یابد‪ .‬در حالیکه مصرف خودسرانه قرص آهن باعث بروز مشکالتی همچون نارسایی کبد و تیرگی پوست شده و به‬ ‫بدن به طور طبیعی و منظم جذب آهن در دوران بارداری را تنظیم می‌کند‪ ،‬اما مصرف ناکافی از آن علت رسوب آهن در خون ممکن است در مواردی مشکالت مغزی و عصبی را ایجاد کند‪.‬‬ ‫می‌توانـد منجـر به کم خونی شـود‪ .‬کمبود آهـن در دوران بارداری می تواند خطر زایمـان زودرس را بهتر است بعد از مصرف قرص آهن تا یک ساعت از نوشیدن چای و نوشابه خودداری کنند‪.‬‬ ‫افزایش دهد و کودکی که به دنیا می‌اید وزن کمتری خواهد داشت‪ .‬همچنین این موضوع می‌تواند کسانی که از مشکالت گوارشی و زخم معده رنج می برند بهتر است بین یا قبل از شروع به خوردن‬ ‫غذا قرص خود را میل کنند‪ ،‬به جای مصرف قرص آهن از مواد غذایی جایگزین از جمله پروتیین‪،‬‬ ‫باعث ایجاد اختالل روانی و شناختی در جنین شود‪.‬‬ ‫شیر‪ ،‬پنیر‪ ،‬تخم مرغ‪ ،‬گوشت‪ ،‬پسته و جگر گوسفند که منابعی سرشار از آهن هستند استفاده کنند‪.‬‬ ‫‪ .۲‬انرژی بیشتر‪:‬‬ ‫نداشتن آهن کافی در رژیم غذایی می‌تواند سطح انرژی بدن را کاهش دهد‪ .‬همانطور که می‌دانید مصرف هر دارویی بدون نظر پزشک اشتباه است و افراد باید همیشه تحت نظر پزشک متخصص‬ ‫آهن‪ ،‬اکسیژن مورد نیاز را به عضالت و مغز حمل می‌کند و برای عملکرد ذهنی و فیزیکی ضروری و با انجام آزمایشات الزم اقدام به مصرف دارو کنند‪.‬‬ ‫است‪ .‬کمبود سطح آهن منجر به کمبود تمرکز‪ ،‬افزایش تحریک پذیری و کاهش استقامت می‌شود‪ .‬گردآوری‪:‬بخش سالمت و بهداشت‬ ‫‪ .۳‬عملکرد بهتر در ورزشکاران‪:‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪48 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫صـحـت و سـالمتـی‬

‫نداشتن آهن کافی در رژیم غذایی می‌تواند سطح انرژی بدن را کاهش دهد‬

‫کم خونی وضعیتی است که در آن تعداد یا اندازه گلبول های قرمز و مقدار‬ ‫هموگلوبین موجود در خون کاهش یافته و تبادل اکسیژن و دی اکسیدکربن بین‬ ‫خون و سلول‌ها دچار اختالل می‌شود‪.‬‬

‫اگر فرض کنیم یک خانم به طور متوسط ‪ 80‬سی‌سی خون را در یک سیکل ماهانه از دست بدهد‪،‬‬ ‫این میزان خون معادل حدود ‪ 50‬میلی‌گرم آهن اسـت که باعث می‌شـود نیاز او دو برابر فردی شـود‬ ‫که خونریزی ماهانه ندارد‪.‬‬ ‫به این ترتیب این دسته از خانم‌ها نیازمند مصرف غذاهای حاوی آهن بیشتری هستند‪ .‬این غذاها‬ ‫شامل جگر سیاه‪ ،‬قلوه و نیز گوشت‌های قرمز می‌شود‪ .‬البته سبزیجاتی مثل جعفری‪ ،‬عدس و اسفناج‬ ‫نیز حاوی آهن است که چندان قابل توجه نیست‪.‬‬

‫از علل ایجادکننده کم خونی می‌توان به کمبودهای تغذیه‌ای‪ ،‬خونریزی‪ ،‬ناهنجاری‌های‬ ‫بر اساس این توضیحات مشخص است که فقط بخش خاصی از جوامع‬ ‫ژنتیکی‪ ،‬بیماری‌های مزمن و مسمومیت‌های دارویی اشاره کرد‪.‬‬ ‫کمبود آهن هستند و بقیه به شرط سالمت دستگاه گوارش‪ ،‬چندان‬ ‫بـرای درمـان کم‌خونـی بهتر اسـت از منابع آهن از قبیل گوشـت‬ ‫در معرض این کمبود نیستند‪.‬‬ ‫و تخم مرغ‪ ،‬غالت‪ ،‬سـبزیجات و میوه‌ها اسـتفاده شـود و در‬ ‫آیا می‌توانیم هرگاه کم‌خونی را تشخیص دادیم ابتدا‬ ‫ایـن میان مصـرف قرص آهن و ویتامیـن ‪ C‬نیز توصیه‬ ‫به بیمار توصیه کنیم مدتی قرص آهن مصرف کند‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫تا شاید کم‌خونی او برطرف شود؟‬ ‫فقـر آهـن در بین کـم خونی‌ها شـایع ترین نوع‬ ‫جـواب ایـن سـوال قطعـا منفی اسـت و باید‬ ‫کم‌خونـی اسـت کـه نه تنهـا در ایـران بلکه در‬ ‫تاکید شود که در بسیاری اوقات‪ ،‬بیماری‌های‬ ‫جهان هم اینگونه است و از آنجایی که آهن‬ ‫دیگری مسـئول کم‌خونی اسـت و مصرف‬ ‫در بـدن وظایف مهـم و متعددی را بر عهده‬ ‫اشـتباهی آهـن نه‌تنهـا آنهـا را درمـان‬ ‫دارد تلاش بـرای رفع کمبود آهن اهمیت‬ ‫نمی‌کند‪ ،‬بلکه با زیاد شدن میزان آهن در‬ ‫بسزایی دارد‪ .‬به همین دلیل استفاده از منابع‬ ‫بـدن‪ ،‬فرد دچار افت قدرت ایمنی شـده و‬ ‫آهن از قبیل گوشـت و تخم مرغ‪ ،‬غالت‪،‬‬ ‫مستعد عفونت می‌شود‪.‬‬ ‫سبزیجات و میوه ها توصیه می‌شود‪.‬‬ ‫ایـن مشـکل زمانی تشـدید می‌شـود که‬ ‫کم خونی‌های تغذیه ای کم خونی هایی‬ ‫وقتـی فـرد بـا مصـرف آهـن کم‌خونی‌اش‬ ‫اسـت که در اثـر دریافت ناکافی مواد مغذی‬ ‫درمـان نمـی شـود‪ ،‬بـه اشـتباه میـزان دارو‬ ‫ایجاد می‌شوند و از مهم ترین مواد مغذی که‬ ‫را زیـاد کـرده و مـدت طوالنـی بـه مصرف آن‬ ‫بـرای خون سـازی مفید اسـت می تـوان آهن‪،‬‬ ‫ادامه می دهد که در این صورت با رسـوب آهن‬ ‫ویتامین ب ‪ ۱۲‬و اسیدفولیک را نام برد‪.‬‬ ‫در کبد‪ ،‬لوزالمعده‪ ،‬قلب و مفاصل این اندام‌ها دچار‬ ‫همچنین مصرف قرص آهن نیز توصیه می‌شـود‬ ‫آسیب‌های شدید و خطرناک می‌شوند‪.‬‬ ‫که بهتر است در آخر شب قبل از خواب استفاده شود تا‬ ‫تجمـع بیـش از حـد آهـن در بـدن‪ ،‬بیمـاری هموکروماتوز‬ ‫عوارض ناشی از آن کاهش یابد‪ .‬ویتامین ‪ C‬نیز جذب آهن را‬ ‫(‪ )Hemochromatosis‬را ایجاد می‌کند‪.‬‬ ‫افزایش می‌دهد به همین دلیل معموال مصرف ویتامین ‪ C‬به همراه‬ ‫فقر آهن در بین کم خونی‌ها شایع ترین نوع کم‌خونی است‬ ‫آهن پیشنهاد می‌شود‪.‬‬ ‫از عالیم کم خونی فقر آهن رنگ پریدگی پوست‪ ،‬خستگی زودرس‪ ،‬سرگیجه و سردرد‪،‬‬ ‫خواب رفتن و سوزن سوزن شدن دست و پاها و حالت تهوع از عالئم کم خونی است که در کم خونی مقدار توصیه شده آهن‪:‬‬ ‫معموال مقدار مجاز مصرف آهن در روز به سن و جنسیت فرد بستگی دارد‪.‬‬ ‫های شدید گود شدن روی ناخن هم مشاهده می‌شود‪.‬‬ ‫نوزادان‪:‬‬ ‫‪ ۰‬الی ‪ ۶‬ماهه‪ ۰.۲۷ :‬میلی گرم‬ ‫آیا همه کم‌خونی‌ها به دلیل فقر آهن است؟‬ ‫در سـال‌های اخیر‪ ،‬تبلیغات روزافزون شـرکت‌های دارویی برای جلب مشـتری‪ ،‬این اشتباه را رواج ‪ ۷‬الی ‪ ۱۲‬ماهه‪ ۱۱ :‬میلی گرم‬ ‫داده است که هر بیمار کم‌خونی را باید دچار کمبود آهن دانست و متاسفانه بسیاری از بیماران دچار کودکان‪:‬‬ ‫کم‌خونی بدون این که نوع کم‌خونی و وجود کمبود آهن در آنان اثبات شـود‪ ،‬به مصرف آهن روی یک الی سه ساله‪ ۷ :‬میلی گرم‬ ‫چهار الی هشت ساله‪ ۱۰ :‬میلی گرم‬ ‫می‌آورند‪.‬‬ ‫در مجموع حدود چهار گرم آهن در کل بدن وجود دارد که نیمی از آهن‪ ،‬یعنی دو گرم در ساختمان مردان‪:‬‬ ‫هموگلوبین و میوگلوبین که مواد تشکیل‌دهنده گلبول‌های قرمز و عضالت است‪ ،‬به کار رفته و بقیه ‪ ۹‬الی ‪ ۱۳‬ساله‪ ۸ :‬میلی گرم‬ ‫‪ ۱۴‬الی ‪ ۱۸‬ساله‪ ۱۱ :‬میلی گرم‬ ‫آن در کبد و دیگر اندام‌ها ذخیره شد ‌ه است‪.‬‬ ‫از آنجا که تعداد کمی از غذاهای مصرفی دارای آهن قابل توجهی است‪ ،‬سیستم دقیقی در بدن ‪ ۱۹‬سال و بیشتر‪ ۸:‬میلی گرم‬ ‫طراحی شـده اسـت که سـلول‌های قرمز خون و سـلول‌های عضالنی که منابع اصلی آهن در بدن زنان‪:‬‬ ‫هستند‪ ،‬زمان فرسودگی به شکلی از رده خارج می‌شود که آهن موجود در آنها دوباره به چرخه طبیعی ‪ ۹‬الی ‪ ۱۳‬ساله‪ ۸:‬میلی گرم‬ ‫‪ ۱۴‬الی ‪ ۱۸‬ساله‪ ۱۵ :‬میلی گرم‬ ‫بدن برمی‌گردد و تنها بخش کوچکی از آن دفع شود‪.‬‬ ‫بـه ایـن ترتیـب در حالت عادی‪ ،‬یعنی تا زمانی که خونریزی وجود ندارد‪ ،‬بدن نیازمند مصرف مواد ‪ ۱۹‬تا ‪ ۵۰‬ساله‪ ۱۸ :‬میلی گرم‬ ‫‪ ۵۱‬به باال‪ ۸ :‬میلی گرم‬ ‫حاوی آهن کمی است‪.‬‬ ‫خانم‌ها در سنین ‪ 15‬تا ‪ 50‬سالگی به دلیل خونریزی‌های ماهانه‪ ،‬مستعد کم شدن آهن بدن هستند دوران بارداری‪ ۲۷ :‬میلی گرم‬

‫قرص آهن‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪47 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان دنباله دار‬

‫رمان عصر خود کشی‬ ‫نویسنده‪ :‬رزاق مامون‪ ،‬سال‪1379 :‬‬

‫که در استخوان ها تیر می کشید‪ .‬روز به روز خنده از چهره ها‬ ‫و شـادمانی از دل ها می گریختند‪ .‬کسـانی سـوگند می خوردند‬ ‫که همه چیز پایان یافته است‪ ،‬اما برخی را عقیده برین بود که‬ ‫آبـروی مـردم برباد نخواهد رفت‪ .‬کسـانی هـم بودند که نگرانی‬ ‫های مردم را بیهوده می دانستند‪ .‬اعالم می داشتند که به وراجی‬ ‫وشـایعه پراکنی دشـمنان اعتنایی نکنند و خود شان به استقبال‬ ‫دوسـتان آبی چشـم خویش جام های ودکا را باال می کشـیدند‬ ‫وبانگ وشـانوش‪ ،‬زیر سـقف خلوت خانه های شـان طنین می‬ ‫انداخـت‪ .‬بـه راسـتی هـم زند گـی مطابق قانون متضـاد خویش‬ ‫نفس می کشید ومردم آیندۀ خویش را اسیر رویدادهای دهشت‬ ‫انگیزی احساس می کردند و راه فرار می جستند ‪ ...‬هیاهوی آرام‬ ‫شـهر‪ ،‬آهسـته آهسـته جای خودرا به فریاد توفان های تازه یی‬ ‫رها می کرد که دیگر به اجزاء زنده گی بدل شده بودند ‪ .‬بازهم‬ ‫یکدسته از مردم استدالل داشتند که جامعه دستخوش یک سوء‬ ‫تفاهم شـده اسـت و آزادی واختیار هیچکسـی لگدمال نخواهد‬ ‫شد ‪ ...‬این هایی که شما قوم جن واصحاب تباهی به آنان لقب‬ ‫نهـاده ایـد ‪ ،‬دوسـتان وفـا داری انـد کـه حاضر اند باخـون صاف‬ ‫خویش سیمای خوشبختی مارا برلوح سفید صداقت ترسیم کنند‬ ‫‪ ...‬درنـگاه هـای مـردم‪ ،‬ظواهر فریبا ودر قلب های شـان کلمات‬ ‫قالبی ورنگ زده تأثیری بر جا نمی گذاشت‪ .‬هرجا که می رفتی‪،‬‬ ‫تصاویر نفرین‪ ،‬تأسف واستهزاء درنگاه های همشهریان به چشم‬

‫قسمت پایانی‬

‫«‬ ‫می خورد و واژه های « خاین » ‪ « ،‬مزدور » ‪ « ،‬کافر » ‪،‬‬ ‫وطنفروش » و « روزیونیسـت خام اندیش » بر زبان ها گل می‬ ‫کردند وقلب های خونین در تپش های بی وقفۀ خویش صاحبان‬ ‫شان را به دادخواهی فرامی خواندند‪.‬‬ ‫نادر نیز از انبوهۀ جوشان زندگی سهمی برای خود برمی داشت‬ ‫و آرام آرام بـه قربانیـان وقاحـت های بی نظیـر وزنجیری هایی‬ ‫کـه از فـرط کوچکی‪ ،‬بازی های بزرگ را نادیده می پنداشـتند‪،‬‬ ‫خاموشانه می نگریست وجز آه‪ ،‬چیز دیگری برای بازپس دادن‬ ‫در اختیار نداشـت ونمی دانسـت که میوه های آگاهی آدم هایی‬ ‫مانند او به آسانی نمی رسند تا آن که دست حوادث بی رحم‪ ،‬به‬ ‫بازوی مصیبت های تازه یی پیوند شان نزند‪ .‬وقتی مسابقۀ انتقام‬ ‫از نامـردی هـای ونامرادی ها‪ ،‬پیوسـته صحنۀ خونباری به خود‬ ‫می گرفت‪ ،‬او دیگر مانند رعیت وفادار یک پادشاه بی مسؤولیت‬ ‫زیر «سایۀ خدا» احساس آرامش نمی کرد بلکه تمایل داشت در‬ ‫برابر حدیث بنده گی اعتراض کند‪ .‬رفته رفته انگیزۀ مقاومت‬ ‫ناپذیـری در روحـش ثمر مـی داد تا آن میوۀ تلخ‪ ،‬یـک روزی از‬ ‫شاخه اش فرو افتاد‪ .‬اوبرای جمال لوگری گفت‪ -:‬روس ها وطن‬ ‫را صاحب شـدند‪ ...‬هرچه طاقت می کنم ‪ ...‬گلویم ُپر می شـود‪...‬‬ ‫دلم می خواهد به کوچه برایم وفریاد بکشـم که او مردم خود را‬ ‫از کرختی بیرون بکشـید ‪...‬بیش از این افکارش را توضیح داده‬ ‫نمی توانست‪ ،‬نفس نفس می زد و رنگش می پرید‪ .‬به راستی‬

‫کـه زنـده گـی در آن روزهـا خیلـی به سـختی می گریسـت و‬ ‫شـیطان تباهـی‪ ،‬ترکیب زشـت خویـش را در صفحۀ قلب های‬ ‫غم آلود نقش می انداخت‪ .‬سال های خوش و ایمن پایان یافته‬ ‫بودند و دوران تازه یی فرا رسیده بود که برای مردم آشوب هدیه‬ ‫مـی داد وخشـونت توزیـع می کرد و آن هـا را زیر بار وعده های‬ ‫رنگارنـگ فـرو می برد‪ .‬نـادر درآن هیاهو‪ ،‬نیمرخ کسـانی راهم‬ ‫مشاهده می کرد که اول ها پیش پای هزاران هزار پاشنۀ آهنین‪،‬‬ ‫گلهای ارادت خود را فرش می کردند وپسان ها شور وشیون راه‬ ‫می انداختند وبا دیگران هم آواز شده بودند و میگفتند ‪:‬‬ ‫ چنین چیزی آرزوی ما نبود!‬‫آنـان بـه آن دسـته از مردم شـباهت داشـتند که وقتـی قربانی‬ ‫پاکدامنـی های خویش می شـوند‪ ،‬بالفاصلـه از پاکی روی می‬ ‫گردانند؛ در نوبت بعدی بی مصرف می شوند و آخر کار در بیغوله‬ ‫های بی تفاوتی محض فرو می خزند ‪ ...‬جمال لوگری به حرف‬ ‫های درد انگیز نادر فقط گوش می داد‪ .‬نادر قادر نبود عوالم پشت‬ ‫چهـره اش را توضیـح کنـد ‪ ...‬سـر انجام روزی فرا رسـید که زاغ‬ ‫سیاه مصیبت بر چشمان زندگی معمولی اش منقار تیزش را فرو‬ ‫برد و او را خود به خود به میدان مسابقۀ انتقام کشانید؛ میدانی‬ ‫که دست سرنوشت‪ ،‬نصر الدین راهم تصادفًا در میان آن پرتاب‬ ‫کرده بود و قاضی هاشـم وجمال لوگری درآن معرکه‪ ،‬سررشـته‬ ‫داران کوچکی به حساب می آمدند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪46 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫پنجه های حنایی‬

‫آهسته بر سر قبر دست کشید و گفت‪:‬‬ ‫«حاال دستهایم سرخ شده اند‪ .‬دستهایم سپید نیستند‪ ،‬چه خوب سرخ شده اند! چه خوب! از آن‬ ‫وقتها یاد کنم که دسـتهایم را سـرخ نمیکردم ـ هیچ خوش نداشـتم‪ .‬تو که بسیار خوش داشتی‪،‬‬ ‫نی؟ همیشه میگفتی اگر دستهایت سرخ باشند مره خوشم میاید!؟ باز میگفتم‪ :‬نی‪ ،‬خوشم نمی‬ ‫آید! اما حاال که تو نیستی‪ ،‬آه! دستهایم سرخ اند‪ ،‬سرخ‪.‬‬ ‫امروز‪ ،‬نوروز است‪ .‬نوروز که میشد از همیشه کرده بی قرارتر بودی‪ .‬میگفتی‪:‬‬ ‫گل اندام‪ ،‬گل اندام جان‪،‬‬ ‫امشو برایت خینه می آورم‪ ،‬دستهایت را سرخ کن و بعد میخندیدی و میگفتی‪ :‬همیشه میگویند‬ ‫اگـر خینـة کسـی خـوب رنـگ بگیرد و سـیاه شـود‪ ،‬او را شـوهرش زیاد دوسـت دارد و مـا هر دو‬ ‫میخندیدیم و همان دم نمیگفتمت که نیار‪ ،‬خوش ندارم دسـتهایم سـرخ باشـند‪ .‬اما وقتی شـام‪،‬‬ ‫خینـه مـی آوردی‪ ،‬خـودت میرفتـی و آب مـی آوردی و پودر نصواری رنـگ خینه را با آب یکجا‬ ‫میساختی و خینه تر میشد‪.‬‬ ‫آه‪ ،‬کاش یکبار دستهایم را سرخ میکردم تا تو میدیدی!»‬ ‫دستهای خینه شده اش را دوباره روی سبزه های نورس قبر کشید‪ .‬گویی که گلهای زرد و الله‬ ‫های سرخ روی قبر را نوازش میداد‪ .‬قبرستان دهکده خالی بود‪ .‬در دور دست قبرستان‪ ،‬سپیدی‬ ‫شکوفه های درختان بادام ده خانه های گلی را در بر گرفته بود‪ .‬ده هم گویا خالی بود‪ .‬همه رفته‬ ‫بودند شهر‪ ،‬همه رفته بودند روضه و جهنده باال…‪.‬‬ ‫نگاهی به چهار اطرافش انداخت‪ .‬پنجه های فلزین شهیدی را نسیم مالیم بهار تکان میداد‪.‬‬ ‫سپس به اللة وحشی یی که بر روی قبر روییده بود دید و باز زمزمه کرد‪:‬‬ ‫«میگفتـی‪ :‬نـوروز که شـد جهنده باال میشـه‪ .‬خانـواده های زیـادی به خاطر تجلیـل از نوروز و‬ ‫برافراشـتن جهنده موال به مزار می آیند‪ .‬دسـتهای همه گی شـان سـرخ اند‪ ،‬اما دستهای تو…‪.‬‬ ‫گفتـه بـودی کـه دیگر همـه وقت یکجایی به روضة مبارک میرویم و چهارشـنبه هـای نوروز را‬ ‫تجلیـل میکنیـم و مـن خندیده بـودم‪ .‬قهقهه خندیده بودم و گفته بودم‪ :‬تو چهارشـنبه را تجلیل‬ ‫میکنـی؟! و تـو هـم خندیدی و گفته بودی که مگر مردها چهارشـنبه مراد ندارنـد؟ و من هم به‬ ‫شوخی گفته بودم که دارند‪ ،‬دارند!‬ ‫و هر دوی ما میخندیدم‪ .‬خنده ها در خانة گنبذی میپیچید و از روزنه به بیرون‪ ،‬به روی حویلی‬

‫منتشر میشد و با باد می آمیخت و درختهای بادام را میرقصاند…‪».‬‬ ‫درختهای بادام دهکده را باد بهاری میرقصاند‪ .‬توغها و پنجه های قبرستان میرقصیدند‪ .‬از دو ِر‬ ‫دورها‪ ،‬از میان خانه های گلی و گنبذی دهکده‪ ،‬صدای شادی و سرور بلند بود‪ .‬انگار دو نفری‬ ‫در آن سوی قبرستان‪ ،‬در آن سوی درختهای بادام میخندیدند‪ .‬لبخندی بر لبانش نقش بست‪ .‬به‬ ‫آسمان نظری افکند‪ .‬باد ابر بارانی یی را از سوی قبله با خود می آورد‪ .‬ابر دم به دم نزدیک میشد‬ ‫و میخواست بر سبزه ها و گلهای وحشی قبرستان ببارد‪ .‬صدای غرش رعد‪ ،‬او را ترساند‪ .‬صدا‪،‬‬ ‫حادثه یی را به یاد او آورد‪ .‬زمانی را که ابرهای سـیاهی در دهکده آمده و نوروز را تحریم کرده‬ ‫بودند‪ .‬لبخندش را خورد و باز اندیشید‪:‬‬ ‫«کسانی که ترا از من گرفتند‪ ،‬هیچکاری نمیتوانم با آنان بکنم‪ .‬آخر زن هستم‪ .‬نامردها‪ ،‬تمام‬ ‫شادمانیهای مرا با خود بردند‪ .‬فقط سه ماه میشد که توی کرده بودیم…‪».‬‬ ‫زمزمه اش را بس کرد‪ .‬اشکهایش جاری شد و چند بار شانه هایش لرزیدند‪ .‬باران به ترنم آغاز‬ ‫کرده بود‪ .‬از آن پاییز وحشتناک‪ ،‬هشت سال میگذشت و شادمانیهای نوروزی حاال ممنوع نبود‪.‬‬ ‫دهکده از سکوت کم کم داشت خالی میشد‪ .‬صدای دایره و شادمانی را باد با خود می آورد‪ .‬گریه‬ ‫را بس کرد و رویش را به سوی آسمان بلند کرد‪ .‬پنجة سرخرنگ شهیدی به سیاهی گراییده بود‪.‬‬ ‫از قبرستان بوی خوشی بلند بود‪ .‬بوی سبزه و آب‪ .‬مطمین شده بود که دیگر زمستانهای سخت‬ ‫گذشـته اسـت و باید زنده گی را دوباره آغاز میکرد‪ .‬خودش را کمی جمع و جور کرد‪ .‬میخواسـت‬ ‫رازی را برای قبر بیان کند‪ .‬رازی را که او به خاطر آن تا اینجا کشانیده شده بود‪ .‬دستهای خینه‬ ‫شده اش را باز روی علفهایی که از باران تر شده بود کشید‪ .‬گونه هایش سرخ گشتند و با صدایی‬ ‫لرزان گفت‪:‬‬ ‫خان ده…‬ ‫«میخواهـم برایـت چیـزی بگویم… من… من حاال عروس شـده ام… عـروس ِ‬ ‫همراه او عروسی کرده ام… من حاال عروس او هستم…!»‬ ‫***‬ ‫باران میبارید و قبر در میان قبرهای دیگر به خاموشی رفته بود‪ .‬فقط پنجه فلزی شهیدی بود‬ ‫که به مسیری که او روان بود تکان میخورد‪ .‬تمام پنجه های گورهای قبرستان از عقب او تکان‬ ‫میخوردند‪ .‬گویا زنده گی را برای او مبارک باد میگفتند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫وکوه بچه و دریای شور و شرین دهن باز کرده به اصطالح عصای‬ ‫ما سـوزن و کفش های ما پوسـت سـیر گشت تا به اینجا رسیدیم‬ ‫حاال مگر ممکن است که جنازه ای را بار کنم و کابل برسانیم؟‬ ‫در راهی که به گورستان مسلمان ها منتهی می شود یک گور از‬ ‫یاد رفته نیز کنار راه وجود دارد که نه کسی صاحبش را می شناسد‬ ‫و نه خود میگوید که کی بود‪ .‬تا حال چندین بار کوشیده ام که لوح‬ ‫مزار او را بخوانم توفیق نیافته ام‪ .‬روزی پیرمردی سـویدی که از‬ ‫دور تقالبم بود نزدیک شد و پرسید میخواهی او را بشناسی؟‬ ‫جواب دادم بلی‬ ‫توضیـح کـرد ایـن گور یک مسـلمان هندیسـت که پـدر بزرگ‬ ‫خانواده اش بود آن وقت ما برای مسلمان ها قبرستان اختصاصی‬ ‫نداشتیم‪ ،‬الجرم او را همین جا به خاک سپردند‪.‬‬ ‫پرسیدم مقیم این جا بود؟‬ ‫جـواب داد‪ :‬آن وقت وضع ناروشـنی داشـت و هنـوز اجازه اقامت‬ ‫نگرفته بود از فرط انتظار دق مرگ شد‬ ‫خانـواده آن بدبخـت آواره های هجران کشـیده بودند از هند به‬ ‫نایجریـا‪ ،‬از نایجریـا بـه اوگندا کوچیدند و از اوگنـدا «ایدی امین»‬ ‫دیکتاتور آن مملکت اخراج شان کرد تا به اینجا رسیدند‪.‬‬ ‫به صیغهء کنایه و مزاح پرسیدمش از اینجا به باال کشور دیگری‬ ‫هست؟‬ ‫خندیـد و جـواب داد‪ :‬آری قطب شـمال‪ ،‬خیلی آسـان میتوان به‬ ‫آنجا رفت‪ ،‬بی پاسپورت و بی دغدغهء خاطر‬ ‫فهمیده بود که من هم مهاجر هستم و برای خود گوری جستجو‬ ‫می کنم‬ ‫تشکر می کنم و راهم را پیش میگیرم در مدخل گورستان پائین‬

‫‪45 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫پای مادرم چشـمم به مقبره یک زن شـوهر مرده‪ ،‬بوسـنیایی می‬ ‫افتد که بر سنگ مزارش نوشته شده بود او از سیری برینیتسا بود‪،‬‬ ‫شـوهرش رادر قتل عام مسـلمانها توسـط صرب ها از دست داد و‬ ‫ناگزیر به فرار شد‬ ‫نیـم متـر دورتر از او محمد ابراهیم سـوریایی را به خاک سـپرده‬ ‫بودند که در بلندی های «جوالن» میزیست و بعد از تخریب خانه‬ ‫اش توسط طیارات اسرائیل‪ ،‬ناگزیر به ترک یار و دیار شد تا اینکه‬ ‫همین جا رسید‬ ‫در دسـت چـپ ابراهیـم‪ ،‬حنیفـه یک بیـو ًه ترک خوابیـده که در‬ ‫آسـمان سـتاره و در زمین بوریا نداشـت و یک عمر هردم شهیدی‬ ‫و سـر گردانی کشـید تا اینکه همین جا صاحب دو مترونیم زمین‬ ‫شد‪ .‬پیش از گل و سبزه خودش را کاشت تا از نو بروید و سبز شود‬ ‫چنـد ردیـف دورتـر از مـادرم دو جـوان ایرانـی را دسـت تطاولگر‬ ‫روزگار زیـر زمین بـرده که قاتل و مقتول همدیگرند‪ .‬برادر خواند ًه‬ ‫یکدیگر بودند و خانواده های شان باهم رفت و آمد داشتند مقتول‬ ‫در یکی از جاده های این شهر دکان خرده فروشی داشت و قاتل تا‬ ‫چند روز پیش اوقات بیکاری را پشت دخل او می نشست و برادروار‬ ‫کمکـش مـی کـرد روزی صاحب دکان با همان مقتول با شـوخی‬ ‫احمقانـه و غلیظـی او را بـه شـدت از خـود رنجاند قاتـل که آدمی‬ ‫سـخت عصبانی مزاج بود برافروخته از دکان برآمد سـاعتی بعد با‬ ‫یک تفنگچه برگشـت و با چند شـلیک پیاپی هم دوست دیرین و‬ ‫هم خودش را به خاک و خون غلتاند‬ ‫معتبرتریـن قبرهـا‪ ،‬از آن یـک جـوان بلنـد باال و خـوش قیافهء‬ ‫البانیایی است که به سفارش همسرش تصویر تمام قد او بر لوحی‬ ‫بسیار بزرگ چاپ و دریغ تلخ بیننده را باعث می شود‬

‫از چنـد مـاه یـه اینطـرف در رقابت با آن مقبرهء نسـبتأ با شـکوه‬ ‫یک خانم ایرانی‪ ،‬مزارشوهرش را با کناره ای فلزی طالیی رنگ‪،‬‬ ‫طبقهایی از گل های زینتی‪ ،‬سـه چار تان سـرو نورسـته و لوحی‬ ‫مزین با منظومهء مهدی سهیلی آراسته است که رشک او اشک‬ ‫خواننده را بر می انگیزد‬ ‫من اکثرأ بعد از اتعاف دعا بروان مادرم سراغ آن گور را می گیرم‬ ‫و چنین می خوانم‬ ‫ای رفته از برم به دیاران دور دست‬ ‫با هر نگین اشک به چشم تر منی‬ ‫هر کجا که عشق است و صفا است‬ ‫و بوسه است در خاطر منی‬ ‫دو صـف باالتـر از آرامـگاه مـادرم «ابوبکـر» یـک پناهجـوی‬ ‫سیاهپوست نایجریایی سرآغشته به خونش را بر سنگ لحد سائیده‬ ‫است او مزد چند سال کارش در نایجریا را چون تخم مرغ به دیوار‬ ‫کوبیده تا در سویدن به کاری بهتر برسد اما جواب رد گرفته الجرم‬ ‫خود را از صخره ای به پائین برت کرده است‬ ‫ازایندست‪ ،‬بیشتر گور های آن گورستان‪ ،‬از آن آواره های است‬ ‫که چنان سرنوشت هایی داشته اند‬ ‫از بام تا شام چندین بار‪ ،‬قطار های مسافری بوق زنان از حاشیهء‬ ‫شرقی آن جا میگذرند و حسرت بازگشت مسافر ها به خانه های‬ ‫شانرا دامن میزنند‪ .‬من هم گاه و بیگاه صدای مادرم را می شنوم‬ ‫که مره مسافر نسازی مره مسافر نسازی‪ ،‬مره مسافر نسازی‬ ‫پایان‬ ‫اکرم عثمان‬ ‫سویدن‪2004 ‬‬

‫بقیه در صفحه‪45‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪44 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫داسـتـان کـوتـاه‬

‫مـرا مسافر نسازی‬ ‫خانه ما به گور مادرم میرسد از البه الی درخت‬ ‫کوره راهی که از ً‬ ‫های تناور یک جنگل انبوه میگذرد‪ .‬هرگاه که قناریها‪ ،‬فاخته ها و‬ ‫همهمه برگها‬ ‫گنجشکهای جنگلی آرام می گیرند و هورای باد و‬ ‫ً‬ ‫به گوش نمی رسد سکوت سنگین و آرامبخشی بال هایش را بر‬ ‫سایه های ابلق و خواب آور آن راه می گسترد و رهگذر را تخدیر‬ ‫می کند‬ ‫من معموال از همن راه به زیارتگاه میروم و بر مزار مادرم شـمع‬ ‫روشـن میکنم او میگفت مه که نباشـم تنها تو مره یاد میکنی از‬ ‫خاطری که اوالدم استی‬ ‫در اخرین شب و روز زندگیش چیزهای گنگ و مبهم گفت که‬ ‫بـه خاطـر کاللت زبان مغشـوش و نامفهوم بود گوشـم را نزدیک‬ ‫دهانش بردم تا دریابم که چه می گوید به هزار زحمت هواسـش‬ ‫را جمع کرد و بریده بریده زنهار داد هوشـت باشـه که مره مسـافر‬ ‫نسازی!‬ ‫و بعد از آن چشم هایش را بست‪ .‬گفتی برای همان یک جمله‬ ‫نفس را نگهداشته بود‬ ‫مـادرم دین بزرگی بر گردنم گذاشـت و مـن هم به پاس رضای‬ ‫خاطرش لبیک گفتم‪ .‬در آن لحظه ممکن نبود که دلش را بشکنم‬ ‫و چیز دیگری بگویم‪ .‬در طول این ده سـالی که در این شـهر زند‬ ‫گی می کنیم هرگز نفهمید از وطن چقدر دور شده است گاهی از‬ ‫من و عروس و نواسـه هایش می پرسـید از اینجه تا مزار شـریف‬ ‫چند رباط است؟‬ ‫خندیده جواب می دادیم هزار رباط راه‬ ‫با حیرت میگفت اوی چفه زیاد‪ ،‬هوش از سر آدم کوچ ممیکنه‬ ‫«مزارشریف» زادگاه و شهر کودکی هایش ورد زبانش بود حق و‬ ‫ناحق آن جا و زیارتگاهایش را یاد میکرد‬ ‫"یا شاه اولیا به دادم برس" "شاه اولیا پشت و پناه شان باشه" "علی‬ ‫شاه مردان مددگار تان باشه"‬ ‫«امیـدک» یکـی از نواسـه هایـش می پرسـیدش ببوجان‪ ،‬شـاه‬ ‫مردان کیست‪ ،‬پاچا بود؟‬

‫جواب میداد نی گل مادر‪ ،‬باالتر از پاچا‪ ،‬شیر خدا بود‬ ‫امیدک با تعجب میگفت چه شـیری‪ ،‬آیا شـیر خدا بسیار کالن‬ ‫است؟‬ ‫مادرم پاسـخ میداد چی میدانم مگم شـیر خدا‪ ،‬شـی ِر شـیر اس‪،‬‬ ‫جوره نداره‬ ‫امید باز میپرسیدش شماره که دید غر نزد؟‬ ‫مادرم به لبخند جوابش میداد نفس مادر‪ ،‬شیر خدا‪ ،‬شیر راستی‬ ‫نبود‪ ،‬مثل شیر زورآور و دالور بود اما مثل تمام مردم آدم بود‬ ‫امید می پرسیدش شیرخدا ده کجاست؟ چه میکنه؟‬ ‫مادرکالنـش جـواب میـداد وفـات کـده‪ ،‬برضـای خدا رفتـه‪ ،‬ده‬ ‫مزارشریف است مه از هموجه استم‪ ،‬خردترک که بودم مره مادرم‬ ‫به زیارتش میبرد و ده حقم دعا میکد‬ ‫امیدک می پرسیدش چی دعا‪ ،‬چه میگفت؟‬ ‫مـادر کالنـش جواب میـداد دعای خیـر‪ ،‬میگفت یا شـاه مردان‬ ‫سکینه را مسافر و دربدر نکنی‬ ‫مادرم را دست تقدیر منزل به منزل بر کجاوه اشتر از مزارشریف‬ ‫کننده بود واز راه کج وپیچ «تیربند ترکستان»‪« ،‬دره بامیان» کوتل‬ ‫هـای «شـبرتو» «قرغنه تـو»‪« ،‬تکانه» و «میدان شـهر» به کابل‬ ‫آورده بود‬ ‫یـگان وقـت مـادرم مـی پرسـید‪ :‬بچیم اینجـه کجاس کـه مره‬ ‫آوردی؟‬ ‫جواب میدادم آخر دنیاست‬ ‫با استفهام می پرسید اونجه کجاست؟‬ ‫جواب میدادم طبقهء هفتم دوزخ‪ ،‬ته ترین جهنم که یک تکه از‬ ‫کوه های یخ ساخته شده‪ ،‬نه پای چرنده و نه بال پرنده به اونجه‬ ‫میرسه‬ ‫با ترس و دلهره میپرسید پس اینجه دوزق است؟‬ ‫جـواب میـدادم هزار سـال پیـش اینجـه دوزخ بود امـا خداوند از‬ ‫برکت دعای مادرها‪ ،‬اینجه ره سـبز و خرم و گل و گلدار کد ولی‬ ‫چنـد ربـاط دورتـر ازی شـهر‪ ،‬هوا به اندازی یخ میشـه که سـنگ‬ ‫میترقه و افتو شش ماه تمام دل نمیکنه که طلوع کنه‪ .‬ـ ال به ال‬

‫شب است و تاریکی و ظلمات‪ ،‬خرسهای کالن و پشم آلودش از‬ ‫ترس تاریکی‪ ،‬ماه ها ده غارهای شان پت میشن و بسیار آهسته‬ ‫نفس می کشند‬ ‫خداوند ظالم ترین‪ ،‬بد خواه ترین و خودخواه ترین بنده هایشـه‬ ‫همونجه زنجیر و زوالنه کده تا همیشه بلرزند و عذاب بکشند‬ ‫با نگرانی بر زانویش میزد و می پرسید‪ ،‬بچیم ملک خدا تنگ بود‬ ‫که ماراه نزدیک دوزق آوردی؟‬ ‫جواب میدادم نی مادر جان‪ ،‬ملک خدا تنگ نبود مگم دل بنده‬ ‫های خدا تنگ بود خبر نداری که هر قوم و قبیل‪ ،‬دور ملک خوده‬ ‫دیوال باالکدن و تا قولهء مسـافر با آسـمالن نرسـه دروازی خوده‬ ‫برویش وا نمیکنند‪ .‬مادر جان‪ ،‬افغانها هم کفران نعمت کدن و به‬ ‫غضب پروردگار گرفتار شدند حالی کار شان به جایی رسیده که از‬ ‫هندو و مسلمان‪ ،‬وطن گدایی می کنند‪ .‬نیکبخت زیر یک سقف‬ ‫و یا خیمه میرسه و بدبخت ده راه و نیمه راه از پای میمانه و جان‬ ‫به حق می سپاره‬ ‫مادرم حاج و واج و وحشـتزده میپرسـید‪ :‬اکرم‪ ،‬اگر از اینجه ماره‬ ‫بیرون کنن حتما به دوزق میرسیم؟‬ ‫جـواب میـدادم مـادر جان سـودا نکنیـن‪ ،‬خدا مهربان اسـت اگر‬ ‫دعای شـما باشـه خدا به داد ما میرسه‪ .‬پیغبر گفته که بهشت زیر‬ ‫پای مادران است‬ ‫ترسـش برطرف می شـد اما چادرش را پس میزد و از سـوز دل‬ ‫نفرین می کرد تره کی و امین و گلبدین خانی تان خراب شوه که‬ ‫خانی مردمه خراب کدین‪ .‬ده زمرین ـ ته ترین طبقی دوزق جای‬ ‫تان باشه‬ ‫می پرسیدم مادر جان دل تان هنوز یخ نکده؟‬ ‫جـواب میداد دگا چطو میشـن‪ ،‬غـم دگاره کی میخوره؟ مه مادر‬ ‫استم دلم بری همگی میسوزه‬ ‫از وعـد ًه مـن بـه مـادرم‪ ،‬چهار سـال و ده ماه و چنـد روز میگذرد‬ ‫و کمـاکان ناقـوس زنهـارش در گوشـم صـدا میکنـد مره مسـافر‬ ‫نسازی‪،‬مره مسافرنسازی‪ ،‬مره مسافر نسازی‬ ‫بین خاک وطن و این قاف دینا هزار ها شـهر خرد و کالن کوه‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪43 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫روانـشنـاسی‬

‫بلدوزر‬ ‫دنیا‪ ،‬مراقب باش! بلدوزر دارد می‌آید‪ .‬شما فرد پرمشغله‌ای هستید و برای کسانی که سر راهتان‬ ‫قرار می‌گیرند وقت ندارید‪ .‬به جای اینکه وقتتان را برای حل مشکل تلف کنید‪ ،‬ترجیح می‌دهید‬ ‫مثل بلدوزر آنها را از سر راهتان بردارید‪ .‬دیگران قاطعیت شما را تحسین می‌کنند و می‌دانند که‬ ‫برای انجام کارهایشان می‌توانند روی شما حساب کنند‪ .‬شما هدف‌گرا و عمل‌گرا هستید که هر‬ ‫دو این خصوصیات باعث پیشرفت فوق‌العاده شما در زندگی می‌شود‪.‬‬

‫مشاجرات شوید چون باعث ناراحتی‌تان می‌شود‪ .‬اگر‬ ‫یکبار در زندگی صدایتان را باال ببرید‪ ،‬اطرافیانتان‬ ‫به شدت متعجب می‌شوند و می‌فهمند که واقعًا‬ ‫مسـئله جـدی اسـت‪ .‬بـه هیـچ عنـوان تحمل‬ ‫دشمنی بین دیگران را ندارید‪ ،‬به همین خاطر‬ ‫همیشه نقش حالل مشکالت و آورده صلح و‬ ‫دوستی بین آنها هستید‪.‬‬

‫مضطرب‬ ‫همیشه در جنگ با اضطرابتان هستید‪ .‬دوست دارید برای‬ ‫اطمینان از همه جوانب کار‪ ،‬همه کارهایتان را دوباره‬ ‫سه‌باره چک کنید‪ .‬معمو ً‬ ‫ال به سراغ فعالیت‌های با‬ ‫ریسک باال نمی‌روید و ترجیح می‌دهید کارهایی‬ ‫را انجـام دهید که مقدار قابل‌اطمینانی لذت و‬ ‫سـرگرمی را برای شما به همراه داشته باشند‪.‬‬ ‫دوستان و خانواده‌تان عمیقًا مراقب شما هستند‬ ‫و بـرای کمـک بـه بیـرون آوردن شـما از الک‬ ‫دفاعی‌تان آماده‌اند‪ .‬بااینکه همیشـه سرتان را از‬ ‫الک‌تان بیرون نمی‌آورید ولی کسـانی که شـما را‬ ‫می‌شناسند می‌دانند که چه انسان فوق‌العاده‌ای هستید‪.‬‬

‫نتیجه تست برای شما هم به اندازه نتیجه من درست بود؟‬ ‫منبع‪ :‬مردمان‬

‫و‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪42 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫روانـشنـاسی‬

‫سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید‬ ‫انتخاب کنید‪ ،‬یک لباس ساده مشکی را برمی‌دارید‪ .‬فقط بخاطر اینکه زندگی‌تان ساده است به این‬ ‫د‬ ‫رانندگی ناخودآگاه من چه درمورد شخصیتم می‌گوی ‪‎‬‬ ‫سـفر کردن با ماشـین در جاده‌های مختلف درکنار دوسـتان و خانواده برای من بسـیار لذت‌بخش معنی نیست که فرد کسل‌کننده‌ای هستید‪ .‬دیگران همیشه سلیقه مینیمالیست و ساده‌دوست شما‬ ‫اسـت و حتی رانندگی به تنهایی هم به خالی کردن ذهنم خیلی کمک می‌کند‪ .‬ولی بعنوان کسـی را تحسین می‌کنند‪.‬‬ ‫که واقعًا خیلی دوست دارد پشت‌فرمان باشد‪ ،‬برایم جالب بود وقتی شنیدم سبک رانندگی می‌تواند‬ ‫ماجراجو‬ ‫نشاندهنده شخصیت باشد‪.‬‬ ‫تام واندربیت‪ ،‬نویسنده کتاب «ترافیک‪ :‬آنچه رانندگی درمورد شخصیت ما می‌گوید» در کتاب خود شـما واقعًا اهل خطر کردن هسـتید‪ .‬نه تنها دوسـت‬ ‫می‌نویسد‪« ،‬باتوجه به اینکه خیلی از ما زمان بسیار زیادی را در ترافیک می‌گذرانیم تا در کنار خانواده داریـد زندگـی سرشـار از خطـر و غیرمعمولـی‬ ‫داشـته باشـید‪ ،‬بلکـه می‌خواهـد از هـر لحظـه‬ ‫و صرف غذا‪ ،‬ارزشش را دارد که کمی عمیق‌تر به این تجربه نگاه کنیم‪».‬‬ ‫البته من هیچوقت آنقدر به طرز گرفتن فرمان در دستانم توجه نمی‌کنم‪ .‬این تقریبًا مسئله‌ای که آن نهایـت اسـتفاده را ببریـد‪ .‬اگر هـم تابحال‬ ‫برای اکثر ما به صورت ناخودآگاه انجام می‌شود‪ .‬ولی دوست دارم بدانم رانندگی ناخودآگاه من چه فعالیت‌هـای پرخطـر و ترسـناکی مثـل‬ ‫درمورد شـخصیتم می‌گوید‪ .‬وقتی نتیجه این تسـت شـخصیت را خواندم واقعًا باورم نمی‌شـد تا چه بانجی‌جامپینگ و اسکای‌دایوینگ را امتحان‬ ‫نکـرده باشـید‪ ،‬مطمئنـًا از آنهـا لـذت خواهیـد‬ ‫اندازه می‌تواند درست باشد‪.‬‬ ‫اگر شـما هم دوسـت دارید درمورد آنچه سـبک رانندگی‌تان درمورد شـخصیتتان می‌گوید بیشـتر بـرد‪ .‬وقتـی صحبـت از عشـق می‌شـود‪ ،‬از وارد‬ ‫شـدن بـه آن واهمـه‌ای ندارید‪ .‬بااینکه دوسـتانتان‬ ‫بدانید‪ ،‬نگاهی به این تست بیندازید‪.‬‬ ‫معمو ً‬ ‫ال از شما ترسوتر و محافظه‌کارتر هستند‪ ،‬ولی به‬ ‫سلیقه ریسک‌پذیر شما بسیار احترام می‌گذارند‪.‬‬ ‫کدامیک از این سبک‌های گرفتن فرمان در دست سبک شما در رانندگی است؟‬ ‫ایدآل‌گرا‬ ‫رئیس‬ ‫در رانندگـی بـه شـما یـاد داده‌انـد که دسـت‌هایتان را‬ ‫شما یک رهبر بالفطره هستید‪ .‬توانایی باالیی برای قبول‬ ‫بایـد روی عقربـه ‪ ۱۰‬و ‪ ۲‬سـاعت قـرار دهید و شـما‬ ‫مسـئولیت موقعیت‌های مختلف بـه طریقی قاطع و‬ ‫هم دوسـت دارید همه کار را به طرز درسـت آن‬ ‫شـفاف داریـد‪ .‬همه بـرای راهنمایی و نصیحت‬ ‫انجام دهید‪ .‬شـما توجه زیادی به جزییات دارید‬ ‫و کام ً‬ ‫پیش شـما می‌ایند‪ .‬آنها به شما اعتماد دارند‬ ‫ال مراقبید که به همه قوانین عمل کنید‪.‬‬ ‫که البته بیشتر آن بخاطر این است که شما‬ ‫شـما شـدیداً باور دارید که هـر کاری که ارزش‬ ‫به توانایی‌های خودتان به شـدت مطمئنید‪.‬‬ ‫انجـام دادن داشـته باشـد‪ ،‬ارزش درسـت انجام‬ ‫در محل‌کار‪ ،‬معمو ً‬ ‫شـدن دارد‪ .‬شـخصیت ایدآل‌گرای شـما احتما ً‬ ‫ال بخاطر مهارت‌هایی که‬ ‫ال‬ ‫در رهبـری داریـد مورد تشـویق قـرار می‌گیرید‪.‬‬ ‫موفقیت‌های زیادی را در زندگی برایتان به ارمغان‬ ‫در عشـق‪ ،‬کمـی بـرای پیدا کردن کسـی که ذات‬ ‫آورده اسـت‪ .‬در زمینه کار‪ُ ،‬مد‪ ،‬عشـق و دوسـتی‪ ،‬همه‬ ‫«درجه یک» شما را تحسین کند دچار مشکل هستید‬ ‫دوست دارند مثل شما باشند!‬ ‫ولی وقتی آن فرد را پیدا کردید‪ ،‬مطمئنًا ارزش صبر کردن‬ ‫را داشته است‪.‬‬ ‫باحال ‬ ‫شـما زندگـی را چنـدان جـدی نمی‌گیریـد و بـا‬ ‫پشتیبان‬ ‫موقعیت‌هـای مختلـف بـا آرامـش و خونسـردی‬ ‫برخورد می‌کنید‪ .‬اغلب به نظر می‌رسد که اص ً‬ ‫مردم عاشق شما هستند‪ .‬شما یک حمایت‌کننده‬ ‫ال‬ ‫واقعی برای دوستان و خانواده‌تان هستید‪ .‬وقتی‬ ‫هیچ اهمیتی به دنیا نمی‌دهید‪ .‬حتی در شـرایط‬ ‫دیگران موفق می‌شـوند از ته قلب خوشحال‬ ‫سخت‪ ،‬دوست دارید بااعتماد‌به‌نفس و بی‌تفاوت‬ ‫می‌شوید و از ابراز حمایت خودتان به صورت‬ ‫باشید‪ .‬هر روزتان را طوری زندگی می‌کنید انگار در‬ ‫کالمـی واهمـه نداریـد‪ .‬شـما شـنونده‌ای عالی‬ ‫مسافرت و تعطیالت هستید‪ .‬دوستان و خانواده‌تان‬ ‫هستید که برای دوستانی که به دنبال دردودل‬ ‫هر زمان به دنبال تفریح هستند سراغ شما می‌آیند‪.‬‬ ‫کردن و نظر گرفتن هستند هدفی فوق‌العاده به‬ ‫شـمار می‌رویـد‪ .‬از اینکه گاهـی در زندگی عقب‬ ‫مینیمالیست‬ ‫بنشـینید تـا دیگـران رهبـری را بـر عهـده گیرنـد‬ ‫شـما دوسـت داریـد زندگـی را تا حد ممکن سـاده نگه‬ ‫خوشـحال می‌شـوید‪ .‬دوسـت داریـد زندگی‌تـان را بـا‬ ‫دارید‪ .‬به دنبال حاشـیه نیسـتید و دوسـتانی را ترجیح‬ ‫رویکردی دوستانه و مثبت جلو ببرید‪.‬‬ ‫می‌دهید که با شـما روراسـت و صادق هسـتند‪ .‬به‬ ‫جای جمع کردن انبوهی از دوست برای خودتان‪،‬‬ ‫صلح‌جو‬ ‫ترجیح می‌دهید تعداد کمی دوسـت خوب داشته‬ ‫شـما در بین دوسـتان و خانواده حکم کشـور «سـوئیس» را دارید‪ .‬اص ً‬ ‫ال دوسـت ندارید وارد‬ ‫باشـید‪ .‬وقتـی می‌خواهیـد بـرای خودتـان لبـاس‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪41 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫ادامه یافت‪.‬‬ ‫دولـت صفـوی کـه درجنـوب وغرب خراسـان با تبعیض مذهبی وبیـداد حکومت می کـرد دربرابر‬ ‫مخالفـت وقیـام هـا از پـا درآمد‪ .‬درابتدا میرویس خان هوتکی ازقبیله ی غلجایی پشـتون به تسـلط‬ ‫گرگین حاکم صفوی در ‪ 1709‬میالدی درقندهار پایان داد ودولت مسـتقل هوتکی را تأسـیس کرد‪.‬‬ ‫بعداً درسال ‪ 1717‬میالدی درهرات نیزعبدالله خان ابدالی به تشکیل حکومت مستقل پرداخت‪ .‬پس‬ ‫ازفوت میرویس هوتکی پسرش شاه محمود که در‪ 1716‬مبالدی جانشین پدرشد به اصفهان پایتخت‬ ‫دولت صفوی حمله برد ودر‪ 1722‬شاه حسین صفوی را وادار به تسلیم نمود وخود به جای او به تخت‬ ‫سـلطنت نشسـت‪ .‬شـاه محمود دوسال بعد بمرد وپسر کاکایش شاه اشرف بر تخت اصفهان جلوس‬ ‫کرد‪ .‬اما به سلطنت او دراصفهان در ‪ ،1729‬به حکومت ابدالی هرات در ‪ 1731‬وبه حکومت غلجایی‬ ‫قندهار در ‪ 1738‬میالدی توسـط نادرافشارازافسـران نیروهای شـهزاده طهماسـب پسـر شاه حسین‬ ‫صفوی پایان داده شد‪ .‬نادر سپس خودرا پادشاه اعالن کرد‪ .‬کابل و والیات شرقی خراسان را از تسلط‬ ‫حاکمالن بابری بیرون کشید ودر ‪ 1739‬دهلی را نیز از محمد نادرشاه آخرین شاه بابری بدست آورد‪.‬‬ ‫نادر افشارسال بعد بخارا وخوارزم را هم متصرف شد وسرانجام خود در ‪ 1747‬درقوچان توسط افسران‬ ‫قزلباش لشکر خود به قتل رسید‪.‬‬

‫افغانستان‬ ‫افغانسـتان بصورت رسـمی وبه عنوان نام یک کشـور اسـم تازه ای میباشد که به بخشی مهمی از‬ ‫سرزمین آریانای کهن وخراسان بعد از اسالم در حدود دو وسه قرن اخیر نهاده شده است‪ .‬هرچند که‬ ‫قبل بر آن واژه ی افغان نه به سرزمین وکشور مستقل‪ ،‬بلکه به برخی عشایر وقبایل پشتون یکی‬ ‫ازاقوام کهن آریایی وقدیم خراسـان زمین اطالق می شـد‪ .‬اما بعداً خاصتًا پس از فروپاشـی وتجزیۀ‬ ‫کشـور وسـیع خراسـان یا همان آریانای کهن ودردورۀ سلطنت شاهان ابدالی کلمۀ افغان نخست از‬ ‫قبیله ی خاص پشـتون به قبایل مختلف قوم پشـتون وسـپس به اقوام مختلف سـاکن در محدودۀ‬ ‫کشورما نهاده شد‪ .‬به قول میرغالم محمد غبار مؤرخ شهیر کشور‪ «:‬باآلخره اسم افغان وافغانستان‬

‫بمیان آمده وبه مرور قرون ازقبیله به قبایل وطوایف انتقال وبه تدریج ازنشیب های جبال سلیمان به‬ ‫تمام صفحات جنوب هندو کش تا دریای سند منتقل ودرنهایت به تمام ملت ومملکت خراسان قرون‬ ‫وسطی اطالق گردید وامروز جانشین آریانای قدیم به شمار میرود‪)13( » .‬‬ ‫البته واژۀ افغان بسیار قدیم ترازاسم افغانستان که بعد از پادشاهی احمدشاه ابدالی وبه خصوص در‬ ‫دوران زمام داری بازماندگان او جانشین نام خراسان واسم رسمی مملکت ما شد وجود داشته است‪.‬‬ ‫عبدالحـی حبیبـی مؤرخ معاصر کشـورکاربرد تاریخی واژه ی افغان را یک هزار وهفتصد سـال قبل‬ ‫وانمود میدارد‪)14( .‬‬ ‫اینکه کلمۀ افغان در اصل وریشـه ی خود اززبان پشـتو گرفته شـده یا فارسـی دری چندان روشـن‬ ‫نیست‪ .‬درحالیکه درمتون قدیم عربی وفارسی دری‪ ،‬افغان به قبیله ویاقبایل پشتون ساکن درمناطق‬ ‫جنوب وشـرق کشـور منسـوب شده اسـت اما درمورد پشتو بودن واژۀ افغان شـک وتردید وجود دارد‪.‬‬ ‫درحواشـی وتعلیقـات فریـد بیژند به کتاب جغرافیای تاریخی افغانسـتان تًالیف میرغالم محمد غبار‬ ‫کلمۀ افغان ازکلمه های کهن دری خوانده می شـود‪ .‬درنوشـته مذکور می آید‪« :‬درزمان کوشـانیان‪،‬‬ ‫درسده های نخستین میالدی بود که درسرزمین پشتونان وهمسایگان‪ ،‬کیش بودایی گسترش پیدا‬ ‫کرد وجای کیش زردشتی را گرفت وازاین راه میان مردمان ایران(آریانا) وجه جدایی وشکاف مذهبی‬ ‫پدید آمد‪ .‬تیره ای از کیش زردشتی روی میگرداند وازهم کیشان وهم نژادان خود جدا میگردد وچون‬ ‫درمنطقه ای که میزسـت‪ ،‬پیروان کیش زردشـتی بسـیار بودند‪ ،‬به منطقه دیگر که همباوران تازه را‬ ‫دربرداشت روی می آورد‪ .‬وهمین باعث میگردد که درنظر بقیه زردشتی کیشان که همانا اشکانیان‬ ‫وساسانیان باشد «اوغان» خوانده شود‪ (.‬جعفری‪ ،‬ص ‪)15( » )1265‬‬ ‫مؤلف انگلیسی کتاب افغانان یا گزارش سلطنت کابل جنرال مونت استوارت الفنستون نیز احتمال‬ ‫میدهد که واژۀ افغان ا زبان فارسی گرفته شده باشد‪ .‬او می نویسد‪ « :‬درمورد اصل نام » افغان» که‬ ‫اکنون بصورت عام بر آن ملت اطالق می شود‪ ،‬اطالعات دقیق ومشخصی دردرست نیست وشاید‬ ‫که نام جدید باشد‪ .‬این نام را آنان از طریق زبان فارسی گرفته اند‪) 16 ( » .‬‬ ‫برغم آنکه واژۀ افغان برگرفته از زبان پشتو باشد یانه‪ ،‬این اسم از نخستین زمان کاربرد آن به قبیله‬ ‫بقیه در صفحه‪90‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪40 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫تیمورگورگانی استقالل خراسان ازمیان رفت‪ ،‬مدنیت وآبادی شهرها تخریب گردید‪ .‬خانواده های‬ ‫که بعد ازسلسلۀ طاهریان درخراسان به پادشاهی وزمام داری پرداختند عبارت بودند از‪:‬‬ ‫صفاریان که مؤسـس این خانواده یعقوب بن لیث ازسیسـتان بود‪ .‬اودرشـهر زرنج مرکز والیت‬ ‫نیمروز افغانستان کنونی پیشه ی آهنگری داشت وبعد به گروه عیاران خراسان پیوست‪ .‬وی درآغاز‬ ‫سیستان وسپس تمام خراسان را درسیطرۀ خود آورد‪ .‬پس ازیعقوب‪ ،‬عمرولیث وطاهر بن محمد‬ ‫ازاین خانواده حکومت کردند تا آنکه حاکمیت آنها درسال ‪ 910‬مسیحی توسط سامانی ها سقوط‬ ‫داده شد‪.‬‬ ‫مؤسس خانوادۀ سامانی های تاجک تبار شخصی بنام سامان خدا یا سامان خدات از بلخ وسمرقند‬ ‫درشـمال خراسـان قدیم بود‪ .‬اودربلخ پا به عرصه ی سیاسـت گذاشـت‪ .‬اسماعیل یکی ازپسرانش‬ ‫کـه بـه حکومـت بخارا رسـید‪ ،‬دولت مقتدر ومتمدن سـامانیان را درخراسـان بمیـان آورد‪ .‬درطول‬ ‫بیشـتر ازیک قرن تداوم حکومت سـامانیان عالوه ازاسماعیل بن احمد سامانی‪ ،‬ابو نصراحمد بن‬ ‫اسماعیل‪ ،‬نصربن احمد‪ ،‬نوح بن نصر‪ ،‬عبدالملک بن نوح‪ ،‬ابوصالح منصور بن نوح وابوالقاسم نوح‬ ‫بن منصورازاین خانواده درخراسان به حکومت رسیدند‪ .‬وحکومت آنها درسال ‪ 999‬میالدی توسط‬ ‫سلسلۀ غزنویان پایان یافت‪.‬‬ ‫مؤسـس دولت غزنویان درخراسـان سـبکتگین داماد الپتگین ازغالمان ترک تبار دربار شـاهان‬ ‫سامانی بود که به افسری گارد شاهی وبعداً به سپهساالری ارتش سامانی رسید‪ .‬اودرسال ‪ 962‬با‬ ‫تصرف والیت غزنی حکومت مسـتقلی را از دولت سـامانی تشـکیل داد‪ .‬بعد از مرگ وی دامادش‬ ‫سـبکتگین براریکۀ حاکمیت تکیه زد وبربسـیاری از والیت خراسان سـلطه یافت‪ .‬اودر ‪ 997‬بمرد‬ ‫وحکومت را درخراسـان ابوالقاسـم محمود پسـر بزرگش بدسـت گرفت که بعداً با ایجاد یکدولت‬ ‫مقتدرازطریق یورشگری وتوسعه طلبی به سلطان محمود غزنوی مشهور گردید‪ .‬اواز مقتدرترین‬ ‫شاهان خانوادۀ غزنویان محسوب می شد که قلمرو خراسان را از قزوین تا دریای ستلج درهندوستان‬ ‫شـمالی وازخوارزم درآسـیای میانه تا بحرعرب توسـعه داد‪ .‬بعد ازسلطان محمود پسرانش سلطان‬ ‫محمد وسـلطان مسـعود وسـپس سـلطان مودود بن مسعود‪ ،‬علی بن مسعود ومسـعود بن مودود‪،‬‬ ‫عبدالرشید بن محمود‪ ،‬ابراهیم بن مسعود‪ ،‬مسعود بن ابراهیم‪ ،‬ارسالن شاه بن مسعود‪ ،‬بهرامشاه‬ ‫بن مسعود‪ ،‬خسرو شاه بن بهرامشاه‪ ،‬خسرو ملک بن خسرو شاه ازخانوادۀ غزنویان تا سال ‪1148‬‬ ‫درخراسان حکومت کردند‪.‬‬ ‫بعد از غزنویان‪ ،‬سـلجوقیان ازترکمنان بحیرۀ بالخاش واراک به تشـکیل حکومت درخراسـان‬ ‫پرداختند‪ .‬مشـهورترین زمامداران آنها طغرال شـاه‪ ،‬آلپ ارسلان‪ ،‬ملک شـاه وسلطان سنجر بود‬ ‫که سلطان اخیرالذکر در ‪1157‬مسیحی بمرد وبه حاکمیت سلجوقیان توسط خانوادۀ غوریها پایان‬ ‫داده شد‪ .‬سالطین غوری که بعد ازغزنویها درخراسان به زمامداری پرداختند ساکنان بومی والیت‬ ‫کوهستانی غوردرمناطق مرکزی خراسان زمین بودند‪ .‬غوریها قبل ازغزنویان استقالل محلی خودرا‬ ‫داشتند وپیوسته با دولت ها وحکام ماقبل خویش برسرحفظ استقالل وخودمختاری خود درجنگ‬ ‫وکشـمکش به سـر میبردند‪ .‬ازمشهورترین پادشـاهان غورعالءالدین جهانسوز بود که شهرغزنی‬ ‫پایتخـت امپراطـوری غزنویان را درسـال ‪ 1148‬مسـیحی به آتش کشـیدوبه کشـتار و ویرانی بی‬ ‫حسـاب پرداخت‪ .‬پایتخت سلاطین غوری شهر «فیروزکوه» درغوربود‪ .‬بعد ازآنکه عالء الدین در‬ ‫‪ 1155‬مسـیحی بمرد پسـرش سیف الدین جانشین پدرشد‪ .‬سپس مردان دیگری ازاین خانواده تا‬ ‫اوایل قرن سیزدهم میالدی ( ‪ 1214‬میالدی) یکی پی دیگری به سلطنت رسیدند‪ .‬بعداً حاکمیت‬ ‫این خاندان توسط خوارزمشاهی ها که درشمال غرب خراسان بنام » آل مامون» ازدورۀ سامانیان‬ ‫به بعد حکومت محلی داشتند سرنگون گردید‪.‬‬ ‫مشهورترین ومقتدرترین شاهان خوارزمی سلطان عالء الدین محمد بن تکش بود که از ‪ 1199‬تا‬ ‫‪ 1219‬مسیحی پادشاهی کرد وبا راندن آخرین بقایای حاکمیت غوریها ودرهم کوبیدن دولت ترکی‬ ‫ثمرقند ودولت فراختایی کاشغرسـتان درشـمال شرق خراسان‪ ،‬امپراطوری بزرگی بوجود آورد‪ .‬اما‬ ‫دولت خوارزم شاهی در دوران سلطنت وی با یورش چنگیزخان مغلی ازمیان رفت‪ .‬سلطان محمد‬ ‫خوارزم شاه که با قتل وغارت کاروان تجارتی چنگیز وسپس قتل نمایندۀ او‪ ،‬موجب هجوم چنگیز‬ ‫به خراسان زمین شد‪ ،‬خود بدون مقاومت دربرابر یورشگران چنگیزی پابه فرار نهاد‪.‬‬ ‫تموچین مشهوربه چنگیزازقبیلۀ بدوی وبیابانگرد» بورجیقین» منگولیا بود که برهمه قبایل دیگر‬ ‫مغولی فایق آمدوحکومت نیرومندی را درمغولسـتان یا منگولیا بنا نهاد‪ .‬اونخسـت چین شـمالی‬ ‫وترکسـتان شـرقی را تصرف کرد وسـپس دراثر اشـتباه سـلطان محمد خوارزم شـاه درسال ‪1220‬‬ ‫مسیحی با دوصد هزار عسکر ترک ومغول بسوی کشورخراسان هجوم آورد‪ .‬چنگیز با لشکریانش‬

‫علـی الرغـم مقاومت سـخت ودالورانۀ بسـیاری ازمردم خراسـان زمین سراسـر کشورخراسـان را‬ ‫متصرف شد وتمام آبادی وآثار مدنیت وپیشرفت سرزمین خراسان را که طی قرون متوالی ایجاد‬ ‫شده بود نابود کرد وملیونها نفر را به قتل رسانید‪ .‬لشکریان مغول سرزمین های قدیم ومرکز خالفت‬ ‫اسالمی را دربغداد نیز تسخیر نمودند وآثارمدنیت را نیز درآنجا ها ویران ساختند‪.‬‬ ‫بعداز مرگ چنگیز در ‪ 1226‬مسیحی که بازماندگان خانوادۀ چنگیز وافراد مغولی درخراسان به‬ ‫حکومت ادامه دادند تدریجًا به فرهنگ خراسـان زمین جذب شـدند وبا پذیرش دین اسلام روش‬ ‫وعملکرد ترسناک وظالمانه ی چنگیزی خودرا دربرابر مردم تغیر دادند‪ .‬درطول یک ونیم قرن دیگر‬ ‫که بازماندگان چنگیز درخراسان زمین وخارج از آن درقلمروخالفت اسالمی به حکومت پرداختند‬ ‫وضعیت زندگی اندک اندک متحول گردید‪ .‬شـهرها وروسـتاها ازنو سـاخته شـدند‪ .‬حکومت های‬ ‫مستقل چون ملوکان کرت درهرات که ازقتل عام سالهای هجوم چنگیز باقی مانده بودند مجال‬ ‫بروز دوباره یافتند‪ .‬شاعران وحاکمانی چه آنکه اتفاقًا ازدوران هجوم چنگیزیان زنده مانده بودند ویا‬ ‫بعداً متولد شدند‪ ،‬سربرآوردند‪ .‬اما با ظهورامیر تیمور گورگانی درقرن چهاردهم میالدی ازآنسوی‬ ‫رود جبحون بار دیگر خراسان زمین مورد یورش و ویرانی قرار گرفت‪.‬‬ ‫تیمورپسر ترغای ازسران قبیله برالس ترک مؤسس خانوادۀ تیموریان یا گورگانیان بود‪ .‬اودرسال‬ ‫‪ 1333‬میالدی در شـهر کش یا شـهر سـبز کنونی درجنوب سمر قند متولد شد‪ .‬برخی از مؤرخین‬ ‫نسب اورا به چنگیز میرسانند‪ .‬اودرجوانی ابتدا به حاکمیت شهر کش رسید وسپس درسال ‪1372‬‬ ‫میالدی دست به یورش وکشورکشایی زد‪ .‬تیموربا تصرف تمام قلمرو خراسان وتسخیر هندوستان‪،‬‬ ‫ترکستان شرقی‪ ،‬سرزمین های فارس قدیم‪ ،‬عراق‪ ،‬سوریه‪ ،‬مصر وترکیۀ کنونی درنتیجۀ جنگ‬ ‫هـای خونیـن و ویرانگریهـای مدحش دسـت به تشـکیل امپراطوری بزرگـی زد‪ .‬اودرسـال ‪1404‬‬ ‫مسیحی بمرد وبازماندگانش درخراسان به حکومت ادامه دادند‪.‬‬ ‫زمـام داری بازماندگان تیمور درخراسـان زمین که به دولت گورگانی شـهرت یافتنـد از ‪ 1380‬تا‬ ‫‪ 1506‬مسـیحی طول کشـید‪ .‬آنها برخالف تیمور که دروالبات وشـهرهای خراسـان به حکومت‬ ‫پرداختنـد بـه احیـای فرهنـگ ومدنیت توجه کردنـد‪ .‬اما جنگ ونـزاع اوالد هـا وبازماندگان تیمور‬ ‫برسـرقدرت موجـب انقـراض دولـت تیموریان دربخش خراسـان گردید‪ .‬هرچند محمـد بابر ازاین‬ ‫خانواده تا سال ‪ 1501‬مسیحی درسمرقند واندیجان حکومت میکرد وبعداً متوجه تشکیل حکومت‬ ‫درکابل و والیات شرقی خراسان شد مؤفق به سقوط دولت لودیهای افغان یا پشتون درشبه قارۀ‬ ‫هندوستان گردبد وبه جای آنها دولت مقتدر بابری هارا درهندوستان بوجود آورد‪ .‬افراد این خانواده‬ ‫تا سال ‪ 1738‬درشبه قارۀ هند به سلطنت پرداختند که بعد از بابر مشهورترین سالطین آنها‪ :‬اکبر‪،‬‬ ‫جهانگیر‪ ،‬شاه جهان واورنگزیب بود‪ .‬بابری ها دراین مدت کنترول خودرا به کابل و والیات شرقی‬ ‫خراسان نیز حفظ کردند‪ .‬درحالیکه بابری ها به کابل وبخش شرقی خراسان حکومت مینمودند‪،‬‬ ‫بخش شـمالی خراسـان تحت سـیطره وحکومت شیبانیها و والیات غربی وقسمًا جنوبی خراسان‬ ‫درتصرف وحاکمیت صفویها قرارگرفت‪.‬‬ ‫بنیانگذار دولت شیبانیها محمد شیبانی ازاحفاد جوجی پسر چنگیزخان بود که با تصرف ماوراءالنهر‬ ‫درسـال ‪ 1500‬مسـیحی ازحاکمان گورگانی‪ ،‬سلطنت شیبانیها را اساس گذاشت‪.‬اوسپس حمالت‬ ‫خودرا برای تصرف تمام خراسان بسوی جنوب ادامه داد اما بعد ازتصرف قندهار وهرات درجنگ‬ ‫با اسماعیل صفوی در ‪ 1510‬به قتل رسید‪ .‬بازماندگان موصوف تا سال ‪ 1599‬میالدی درسمرقند‬ ‫وبخارا به حکومت ادامه دادند‪.‬‬ ‫مؤسـس دولت صفوی‪ ،‬اسـماعیل صفوی از شـیعان ‪ 12‬امامی بود که درسـال ‪ 1502‬آذربایجان‬ ‫را درمنطقۀ قفقاز متصرف شد وبا اعالن پادشاهی خود مذهب تشیع ‪ 12‬امامی را مذهب رسمی‬ ‫خواند‪ .‬سـپس برای حاکمیت این مذهب وتوسـعه قلمروخود به سـرزمینهای فارس قدیم وبسوی‬ ‫خراسان درمشرق به لشکر کشی وجنگ پرداخت‪ .‬او دولت گورگانی هارا درخراسان سرنگون کرد‬ ‫وبا دولت شـیبانی درماوراءالنهر وشـمال خراسـان بارها به جنگ پرداخت‪ .‬بعداً جانشـینان اونیز به‬ ‫این جنگها با حاکمان شیبانی ادامه دادند‪ .‬درواقع خراسان میان سه دولت صفوی‪ ،‬شیبانی وبابری‬ ‫تجزیه وتقسیم گردید‪ .‬وجنگ میان دولتمداران آنها برسرتوسعۀ قلمرو درخراسان ادامه یافت‪ .‬این‬ ‫درحالی بود که مردم درداخل خراسان ازحاکمان وحاکمیت هرسه خانواده نارضایتی داشتند وعلیه‬ ‫آنها به مخالفت وقیام های طوالنی دست زدند‪ .‬درحالیکه تسلط شیبانی ها با ایجاد حکومت های‬ ‫محلی خود مختار درشمال خراسان روبه ضعف می نهاد‪ ،‬سلطۀ بابری ها دروالیات شرقی به قیام‬ ‫هـای مسـلحانه ودیرپا اما نامؤفـق روبروگردید‪ .‬معروف ترین این قیام ها‪ ،‬قیام روشـانیان وقیامی‬ ‫برهبری خوشحال خان ختک شاعر معروف زبان پشتو وفارسی دری بود که تا سال ‪ 1691‬میالدی‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪39 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪38 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫خراسـان بعد ازسـقوط امپراطوری ساسانی فارس بدست کشورگشایان مسلمان عرب به تدریج‬ ‫طی نبرد های سخت وطوالنی تحت سیطرۀ حاکمان اعراب قرار گرفت‪ .‬نفوذ اعراب به خراسان‬ ‫بعد از سال ‪ 642‬مسیحی آغاز شد ونخستین بار در دوران خالفت اموی ها درسال ‪ 661‬مسیحی‬ ‫شخصی بنام قیس به عنوان اولین حاکم اموی وارد والیت نیشاپور در سرزمین خراسان گردید‪ .‬از‬ ‫آن پس لشـکر کشـی های متعددی بسوی سایر والیات خراسان توسط زمام داران اموی صورت‬ ‫گرفت‪ .‬لشکر کشی وجنگ اعراب بصورت پیوسته تا کمتراز دو قرن در والیات ومناطق مختلف‬ ‫خراسـان ادامه یافت‪ .‬چون از یکطرف دراثر مقاومت وانقیاد ناپذیری مردم خراسـان ازدین اسلام‬ ‫وحاکمیت اعراب مسلمان‪ ،‬پیشرفت آنها درتسخیر خراسان زمین به کندی صورت میگرفت واز‬ ‫سوی دیگر مخالفت وشورش دربرابرحاکمان جدید از سوی مردم به وقفه ها از سرگرفته می شد‪.‬‬ ‫اعراب تالش کردند تا با جابجایی واسـکان هزاران نفرازلشـکریان را با خانواده هایشان درمناطق‬ ‫مختلف خراسان از مخالفت وقیام مردم جلوگیری کنند وزمینه را برای باور وپذیرش مردم به دین‬ ‫اسلام مسـاعد تربدارند‪ .‬این راهکار درجلب وجذب مردم خراسـان بدین جدید (اسالم) مؤثر وثمر‬ ‫بخش بود‪.‬هرچند جنگ ها ومقاومت هایی پراگنده ادامه میافت وشاهان یا زمام داران کابلستان‬ ‫بیشـتراز هرمنطقه و والیت خراسـان زمین به جنگ علیه لشـکریان اعراب پرداختند اما درجریان‬ ‫کمترازدو قرن‪ ،‬اسلام به سراسـر خراسـان نفـوذ کرد‪ .‬مردم بدین جدیـد درآمدند ویکنوع اختالط‬ ‫وامتزاج فرهنگی میان آنها و فاتحان غالب بوجود آمد‪ .‬به نحوی که دراین مدت وبعداً خراسانیان‬ ‫همراه با مردم فارس قدیم یا بخشی از ایران امروز حتی بیشتر از اعراب درتمدن اسالمی وپیشرفت‬ ‫علوم ومعارف اسالمی نقش ایفا کردند‪ .‬آنگونه که میرغالم محمد غبارمؤرخ افغانی به نقل ازامین‬ ‫احمد نویسنده ومحقق مصری می نویسد‪:‬‬ ‫«خراسان دردورۀ اسالم ازطرف عرب به جنگ وصلح فتح شده وباردیگر استعداد وقابلیت طبیعی‬ ‫ودرایت خراسانی در امورسیاست وعلوم وفنون ظاهر شد‪ ،‬وخراسان نسبت به سایر ممالک اسالمی‪،‬‬ ‫بیشتر علما وامرای نامدار پرورش داد‪)12( » .‬‬ ‫برغم آنکه دین اسلام درخراسـان زمین هرچند با سـختی ومخالفت مردم پذیرفته شـد ودولت‬ ‫اموی عرب‪ ،‬خراسـان را درسـیطره وحاکمیت خود درآورد اما حرکت وقیام اسـتقالل طلبانه علیه‬

‫سـلطۀ حاکمیت اموی وسـپس علیه حاکمان عباسـی ازسـوی مردم مسـلمان خراسـان درمقاطع‬ ‫مختلـف زمانـی بوقوع پیوسـت‪ .‬انگیزه های اصلی نهضت آزادیخواهانـه از یکطرف که به روحیۀ‬ ‫استقالل طلبانه ی خراسانیان مربوط می شد ازجانب دیگر عملکرد تبعیضگرایانه‪ ،‬ظالمانه وغیر‬ ‫عادالنۀ حکام عرب درسرزمین خراسان مسبب تحریک وتحریص این روحیه می گردید‪.‬‬ ‫نخستین درفش استقالل طلبانه را علیه امویها ابومسلم خراسانی درسال ‪ 129‬هجری مطابق ‪746‬‬ ‫میالدی برافراشت‪ .‬ابومسلم متولد سال ‪ 720‬مسیحی درشهر انبار قدیمی و والیت سرپل کنونی‬ ‫افغانسـتان بود‪ .‬اودرمرو با گرد آوری یکصد هزار نیرو ازوالیات مختلف خراسـان پایان خالفت یا‬ ‫حاکمیت خاندان اموی وآغاز خالفت خاندان عباسی را اعالن کرد وخودرا شهنشاه خراسان خواند‪.‬‬ ‫اوقلمرو خراسان را از تسلط حاکمان اموی تصفیه نمود وسایر مناطق وسرزمین های اسالمی را به‬ ‫نفع حاکمیت جدید خاندان عباسی اعراب از سلطه ی اموی ها کام ً‬ ‫ال خارج ساخت وبه حاکمیت‬ ‫خاندان اموی نقطۀ پایان گذاشت‪ .‬اما بعداً در ‪ 25‬شعبان ‪ 137‬هجری قمری مطابق ‪ 754‬مسیحی‬ ‫از سوی منصور خلیفۀ عباسی بصورت ناجوانمردانه با خدعه ونیرنگ به قتل رسید‪.‬‬ ‫بعد از قتل ابومسـلم قیام های متعددی علیه تسـلط حاکمان عباسـی درخراسان بوقوع پیوست‪.‬‬ ‫قیام » سندباد» درسال ‪ 759‬مسیحی درهرات ونیشاپور‪ ،‬قیام» حکیم مقنع» درسال ‪ 775‬درمرو‪،‬‬ ‫قیام «استاد سیس بادغیسی» درسال ‪ 766‬درهرات وقیام » حمزۀ سیستانی» درسال ‪ 799‬میالدی‬ ‫درسیستان از مشهورترین قیامهای بودند که از سوی زمامداران عباسی سرکوب گردیدند‪ .‬اما درسال‬ ‫‪ 206‬هجری (‪ 821‬مسیحی) طاهر بن حسین پوشنگی هراتی( ولسوالی زنده جان کنونی هرات)‬ ‫یکی از سـرداران نیروی مامون الرشـید خلیفه عباسـی که به حاکمیت مرو توظیف شـد استقالل‬ ‫خراسان را اعالن کرد‪ .‬وی با اعالن استقالل خراسان بنیانگذار حاکمیت خانوادۀ طاهریان گردید‬ ‫که بعد ار اوتا سال ‪ 872‬افرادی ازاین خانواده بنام های‪ :‬طلحه بن طاهر‪ ،‬عبدالله بن طاهر‪ ،‬طاهر‬ ‫بن عبدالله ومحمد بن طاهر به حکومت پرداختند‪.‬‬ ‫بعد از شکل گیری دولت مستقل طاهریان درخراسان که تسلط حاکمان عربی تضعیف گردید و‬ ‫خالفت عباسی ها دربغداد بسوی انحطاط رفت‪ ،‬دولت های مستقل درخراسان ادامه یافت‪ .‬هرچند‬ ‫که در دوره های مختلف با لشـکر ویورش های مهاجمان بیرونی همچون چنگیز خان مغولی و‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪37 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫سیاستمداران‪ ،‬عرفاء وشعرای که درقلمرو افغانستان کنونی زاده شده اند ازسوی ایرانیها متعلق به‬ ‫خودشان قلمدادشده وایرانی خوانده می شوند‪ .‬آنگونه که موالنا جالل الدین بلخی‪ ،‬حکیم ابوعلی‬ ‫سینای غزنوی‪ ،‬امام فخر رازی‪ ،‬ابومسلم خراسانی و…‪ .‬که همه درمناطقی از افغانستان کنونی‬ ‫تولد شده اند شاعران وحکیمان ایرانی نه به معنی تعلق آنها به آریانای کهن بلکه به ایران کنونی‬ ‫گفته می شود‪.‬‬ ‫هرچند دولت افغانسـتان درنام گزاری مذکور اعتراضی به دولت ایران نکرد‪ ،‬اما براسـاس تذکر‬ ‫عبدالحی حبیبی مؤرخ ومحقق مشهور افغان در مجلس بزرگداشت فردوسی دردانشگاه کابل گفته‬ ‫می شـود که‪ « :‬این تصمیم از طرف دانشـمندان افغانی بنا بر مالحظات تاریخی مورد اعتراض‬ ‫قـرار گرفـت ومرحـوم غبارواعظمی وبعضی دیگربه نماینده گی ازقشرروشـنفکربه وزارت خارجۀ‬ ‫افغانستان رسمًا احتجاجیۀ خودرا سپردند اما از طرف دولت وقت به آن اعتنایی نشد‪) 8 ( ».‬‬ ‫البتـه دلیـل بی اعتنایی وسـکوت دولت افغانسـتان به عدم ملی بودن دولـت وماهیت قبیله ای‬ ‫وقومی آن برمیگشـت که تضعیف رابطۀ کشـوروبخش اعظم سـاکنانش را به گذشـته درجهت‬ ‫اهداف ومنافع قومگرایانۀ خود ارزیابی میکرد‪.‬‬ ‫دریک دورۀ طوالنی یک ونیم هزار سـاله که افغانسـتان امروز بخشـی ازآریانای کهن بود وبه‬ ‫سـرزمین وکشـورآریانا یا د می شـد خانواده های متعددی چه به عنوان مهاجم وچه عنوان زمام‬ ‫داران برخواسـته از داخـل درآریانـا حکومـت کردند‪ .‬درایـن جا تنها به تذکر خانواده های شـاهان‬ ‫وحاکمان آریانا وزمان حاکمیت شان می پردازیم‪:‬‬ ‫‪ 1‬ـ هخامنشیان از ‪ 545‬تا ‪ 333‬قبل از میالد مسیح‬ ‫‪ 2‬ـ یونانیان از ‪ 333‬تا ‪ 250‬قبل از میالد‬ ‫‪ 3‬ـ یونانو باختری از ‪ 250‬قبل از میالد تا ده های اول میالدی‬ ‫‪ 4‬ـ کوشانی ها از سال ‪ 40‬تا ‪ 220‬میالدی‬ ‫‪ 5‬ـ از کوشانی تا یفتلی از ‪ 220‬میالدی تا ‪ 425‬میالدی‬ ‫‪ 6‬ـ یفتلی ها از ‪ 425‬تا ‪ 566‬میالدی‬ ‫قابـل یـاد آوری اسـت کـه قلمرو ومحـدودۀ حاکمیت وزمام داری شـاهان و زمـام داران خانواده‬

‫های مذکور درسـرزمین آریانا دردوره ها وسـالهای حاکمیت شـان متفاوت بود‪ .‬گاهی این قلمرو‬ ‫دراثرقدرتمندی شـاهان وزمامدارانی که به هجوم ویورش دسـت میزدند وسیعتر میگردید‪ .‬گاهی‬ ‫نفاق درونی اعضای خانواده ها وسـران قبایل وعشـایراقوام به تضعیف وتحلیل آنها می انجامید‬ ‫وحکومت های مستقل ایجاد می شد وبا این ضعف وناتوانی‪ ،‬خانواده های حاکم وحاکمیت های‬ ‫شان بسوی انقراض میرفتند وسقوط میکردند‪.‬‬ ‫خراسان‪:‬‬ ‫بعد از نفوذ وگسترش اسالم از شبه جزیرۀ عربستان بسوی مشرق‪ ،‬سرزمینی که تا آن دوران‬ ‫آریانا خوانده می شـد نامش را به » خراسـان» به معنی مشـرق وطلوع گاه آفتاب داد‪ .‬هرچند واژۀ‬ ‫خراسان قبل از نفوذ اسالم واستیالی اعراب مسلمان نیز به کشور امروز افغانستان اطالق می شد‪.‬‬ ‫آنگونه که عبدالحی حبیبی از کشف مسکوکات شاهان هفتلی سخن میزند که لقب آنها خراسان‬ ‫خوتای یا خراسان خدای بعنی شاه خراسان نوشته شده است‪) 9 ( .‬‬ ‫اما سرزمین آریانا بعد از نفوذ اسالم واستیالی عرب بگونه رسمی خراسان نام گرفت وبه همین‬ ‫نام مشـهور گردید‪ .‬پس ازآن نام خراسـان وخراسـانیان در آثار ونوشته های نویسندگان وشاعران‬ ‫خراسـانی‪ ،‬مؤرخیـن ومحققیـن عرب وغیر عـرب به کثرت انعکاس یافت‪ .‬درنوشـته ها وآثار این‬ ‫محققین ونویسندگان با وجودیکه ازحدود ومناطق کشورخراسان با تفاوت واختالف سخن بمیان‬ ‫می آید‪ ،‬افغانسـتان امروز بخش بزرگ ومحوری خراسـان محسـوب میشود‪ .‬مؤرخ وجغرافیه دان‬ ‫عرب احمد بن یحیی بن جابر بغدادی که معروف به بالذری است درتألیف مشهور خود » فتوح‬ ‫البلدان» درسال ‪ 255‬هجری والیات‪ :‬نیشاپور(مناطق شرقی ایران امروز)‪ ،‬هرات‪ ،‬مرو‪ ،‬جوزجان‪،‬‬ ‫بادغیس‪ ،‬سمنگان‪ ،‬بدخشان‪ ،‬بلخ‪ ،‬بامیان‪ ،‬ماوراء النهر وخوارزم را از مناطقی مربوط به خراسان‬ ‫میداند‪) 10 ( .‬‬ ‫مؤلف کتاب مشـهور «مسـالک وممالک»‪ ،‬ابو اسـحاق ابراهیم بن محمد اصطخری درحالیکه‬ ‫مناطق نیشـاپور‪ ،‬مرو‪ ،‬هرات‪ ،‬بلخ‪ ،‬غرجسـتان‪ ،‬تخارسـتان‪ ،‬غور وبامیان به شمول غوربند‪ ،‬لوگر‪،‬‬ ‫کابـل‪ ،‬نجـراب‪ ،‬پروان‪ ،‬غزنی‪ ،‬پنجشـیر را جز خاک خراسـان میداند‪ ،‬سـند وماوراءالنهـر را از آن‬ ‫مستثنی میدارد‪)11( .‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫می خواندند‪ .‬این نام ازهزار سال قبل ازمیالد تا قرن پنجم میالدی به افغانستان امروزوبخش های‬ ‫از ایران کنونی‪ ،‬مناطقی درآسیای میانه وبخش هایی درشمال وغرب پاکستان اطالق میگردید‪.‬‬ ‫محقق ومؤرخ قدیمی یونان اراتوس تینس (‪ ) Eratosthenes‬درنیمه ی قرن سوم پیش ازمیالد‪،‬‬ ‫آریانا را نام قدیم و گذشتۀ دور افغانستان می خواند‪)1( .‬‬ ‫دکتورمحمد حسن یمین پروفیسور ومحقق علم تاریخ افغانستان‪ ،‬درمورد حدود و وسعت قلمرو‬ ‫سـرزمین آریانا می نویسـد‪ « :‬اسـترابو جغرافیا نگار ومؤرخ یونانی براساس گفتارارا توتینس حدود‬ ‫وثغورآریانا وبه همین گونه » بطلیموس وبیلو»‬

‫والیات آریانا را درهفت والیت این چنین مشخص ساخته اند‪:‬‬ ‫‪ 1‬ـ مارجیانا ( حوزۀ مرغاب)‬ ‫‪ 2‬ـ بکتریانا ( بلخ وبدخشان)‬ ‫‪ 3‬ـ هریوا ( حوزۀ هرات )‬ ‫‪ 4‬ـ پاروپامیزاس ( حوزۀ کابل وهزاره جات )‬ ‫‪ 5‬ـ درانجیانا ( حوزۀ سیستان )‬ ‫‪ 6‬ـ اراکوزیا ( حوزۀ ارغنداب )‬ ‫‪ 7‬ـ گدروزیا ( حوزۀ بلوچستان ) » ( ‪) 2‬‬ ‫سرزمین آریانا به عنوان یکی ازکانونهای هفتگانۀ تمدن کهن جامعۀ بشری محسوب می شود‪.‬‬ ‫آریانا در زمرۀ سرزمین های چون‪ :‬بین النهرین‪ ،‬مصر‪ ،‬سواحل شرق مدیترانه‪ ،‬چین‪ ،‬نیم قارۀ هند‪،‬‬ ‫شبه جزیرۀ یونان‪ ،‬ایتالیا وروم قدیم است‪ .‬ساکنان این سرزمینها هزاران سال قبل دربخش های‬ ‫مختلف علوم ریاضی‪ ،‬نجوم‪ ،‬طب‪ ،‬حکمت‪ ،‬تجارت‪ ،‬کشـتی رانی‪ ،‬نقاشـی‪ ،‬ایجاد الفباء‪ ،‬زراعت‪،‬‬ ‫صنایع دستی‪ ،‬هندسه وغیره دارای تمدن درخشانی بودند ودرواقع پایه های تمدن امروزین جامعۀ‬ ‫انسانی را درسیارۀ زمین گذاشتند‪ .‬آریانا درمیان حوزه های تمدنی مذکور از دو تا سه هزارسال قبل‬ ‫ازمیالد مسیح دارای زراعت وآبیاری وشهر های آباد وپرجمعیت بود‪ .‬ونقطۀ اتصال میان تمدنهای‬ ‫بزرگ یونان‪ ،‬چین‪ ،‬هند وبین النهرین محسوب می شد‪.‬آیین زرتشت یا زردهشت درصدها سال‬ ‫قبل ازمیالد مسیح توسط مبلغ وبنیانگذارآن به همین نام از بلخ کنونی افغانستان که » بکتریا»‬ ‫یا » بکتریانا» نام داشت‪ ،‬ظهورکرد‪ .‬بلخ یا » باکتریا» مرکز وپایتخت مملکت آریانا بود‪ .‬به نوشته‬ ‫یک مؤرخ ومحقق کشورافغانستان به نقل از کتاب» سحرگاه آیین زرتشت» تألیف آر‪ .‬سی‪ .‬زاهنر‬ ‫چاپ نیویارک‪ …« :‬از روایت پارسـیان هند که ازباز ماندگان زردهشـتیان پیش از اسلام هسـتند‬ ‫وسنن ملی شانرا به دقت حفظ کرده اند چنین بر می آید که وی درسدۀ ششم پیش از میالد مسیح‬ ‫درسرزمین باختر واقع درشمال افغانستان کنونی دربین قبایلی ظهور کرده بود که خودرا آرین می‬ ‫نامیدند‪ )3( .‬کتاب مقدس آیین زرتشت «اویستا» نام داشت که درآن عقاید وتعالم مربوط به آیین‬ ‫زرتشـتی وموضوعات دیگری بیان گردیده بود‪ .‬نوشـته هایی بروی سـنگ که ازدوران امپراطوری‬ ‫هخامنشیان دربیشترازشش قرن قبل از میالد مسیح منسوب به کتاب اویستا بدست آمده است‬ ‫نشان میدهد که بیشترین والیات ومناطق سرزمین آریانا درکشور کنونی افغانستان موقعیت داشت‪.‬‬ ‫از ‪ 12‬والیت آریانا درآن کتیبه های سنگی بدینگونه نام برده می شود‪:‬‬ ‫‪ 1‬ـ هرکانیا (گرگان)‬ ‫‪ 2‬ـ پارتیا (درۀ خراسان)‬ ‫‪ 3‬ـ زرانکا ( زرنج)‬ ‫‪ 4‬ـ ایریا (هرات)‬ ‫‪ 5‬ـ خوارزمیا (خوارزم)‬ ‫‪ 6‬ـ بکتریانا (بخدی‪ ،‬بلخ)‬ ‫‪ 7‬ـ سغدیانا(سغد)‬ ‫‪ 8‬ـ گندارا (حوزه کابل وسند)‬ ‫‪ 9‬ـ ستا گیدیا (هزاره جات ومناطق مرکزی افغانستان)‬ ‫‪ 10‬ـ اراکوزیا (حوزۀ ارغنداب)‬ ‫‪ 11‬ـ ماکا( مکران وبلوچستان(‬ ‫‪ 12‬ـ ساکا( خاک های سکایی سیستان) (‪)4‬‬ ‫نقشه های متفاوتی از اریانا در دسترس است که همه را اینجا می گذاریم‪.‬‬

‫‪36 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫ظهور زرتشت وآیین زرتشتی که برخی زرتشتیان اورا درجملۀ پیغمبران الهی محسوب میدارند‬ ‫حاکی از تکامل وپیشـرفت انسـانی و وجود تمدن دردیار وسـرزمین کهن آریانا بود‪ .‬عده ای معتقد‬ ‫اند که آیین زرتشـت برخالف تصور وباوری ناشـی ازعدم آگاهی تعالیم اصلی این آیین ویا دراثر‬ ‫تحریفی که به آن واردشـده اسـت نه برمبنای آتش پرسـتی بلکه برمبنای یکتا پرسـتی قرار دارد‪.‬‬ ‫خداوند یکتا درآیین زرتشـتی»اهورا مزدا» (هسـتی بخش بزرگ ودانا) خوانده میشـود وتعالم این‬ ‫آیین برمبنای دستوراخالقی‪ » :‬اندیشه ی نیک»‪ » ،‬گفتار نیک»‪ ،‬و» کردارنیک» استوار است‪)5( .‬‬ ‫در دورۀ ظهـور زرتشـت‪ ،‬آریانـا دارای حکومـت واداره بود‪ .‬واین دلیل دیگری برموجودیت تمدن‬ ‫کهن بشری در آریانای گذشته محسوب می شود‪ .‬زرتشت رهبر ومبلغ آیین خود توانست زمامدار‬ ‫یا پادشـاه والیت باکتریانا یا بلخ مرکزآریانا را که «گشتاسـب» نام داشـت به آیین زردشتی معتقد‬ ‫بسـازد‪ .‬پس ازآن آیین زردشـتی از بلخ به سـایر والیات وقلمرو سـرزمین آریانا وحتی خارج ازآن‬ ‫بسـوی شـمال غـرب وغرب گسـترش یافت‪ .‬برغم آنکـه پایتخت مملکت آریانـا در باکتریا یا بلخ‬ ‫وسراسرقلمروآریانا بعد از ظهور زرتشت مورد هجوم ویورش قبایل» مادها» و»پارتها» یا» پارسها»‬ ‫ازشـمال غرب وغرب وسـپس قبایل بدوی وبیابانگرد صحرای مغولسـتان ودشـت های آسـیای‬ ‫مرکزی قرارگرفت‪ ،‬اما آیین زرتشـت درقلمرو آریانامهاجمان را مجذوب خود سـاخت‪ .‬بگونه ای‬ ‫که درمطالعه وبررسی تاریخ آریانا دیده می شود که مهاجمان ویورشگران از بیرون قلمرو آریانا با‬ ‫ایجاد دولت ها وامپراطوری های مقتدردراین قلمرو بیشتربه آیین وفرهنگ ساکنان آریانا گرویدند‬ ‫وبا وجود یک دوره سـتیزه گری و ویرانی درترویج وگسـترش فرهنگ آرین زمین ازآیین ودین تا‬ ‫زبان آن تالش کردند‪.‬‬ ‫درحالیکه قسمت اعظم حدود قلمرو آریانا را آنگونه که تذکر رفت کشور کنونی افغانستان تشکیل‬ ‫میداد اما بعداً درقرن بیست میالدی محمد رضاشاه مؤسس خاندان پهلوی درایران همان نام آریانا‬ ‫یا ایریانا را با اندک تغیر لفظی به نام ایران به سرزمینی گذاشت که از کشورپارس یا فارس قدیم‬ ‫وبخشی از قلمروآریانای کهن تشکیل یافته بود‪ .‬پروفیسور محمد حسین یمین محقق ونویسندۀ‬ ‫افغان به نقل از «هانری ماسه» محقق غربی درمورد تاریخ وتمدن ایران این مطلب را مورد تأیید‬ ‫قرار میدهد‪ « :‬نام ایران برای کشورایران امروزی نامی است بسیار تازه که از مدت تقریبًا ششش‬ ‫دهه بدین سو برفارس کهن اطالق شده است‪ .‬آنهم بنا برملحوظات ویژه وبا تحلیل اینکه همه‬ ‫موارث تاریخی‪ ،‬مدنی وفرهنگی مملوازافتخارات دیرینۀ آریانا دراین واژه خالصه شده است‪ .‬یعنی‬ ‫ایـن نـام بـه صـورت آگاهانه بر فـارس (پارس وبه شـکل التین آن پرشـیا) اطالق گردیده اسـت‪.‬‬ ‫چنانکه رضا شاه مؤسس سلسله پهلوی که به گذشتۀ پر افتخار ایران کهن (به قول خودش) توجه‬ ‫بسیارداشت کمی پس از رسیدن به سلطنت تصمیم گرفت کشوراوکه تا آن زمان معروف به فارس‬ ‫بود ایران خوانده شود‪) 6 ( » .‬‬ ‫همچنان این محقق ونویسندۀ افغانستان در بخشی دیگر ازتحقیقات خود مینگارد‪ « :‬سرپرسی‬ ‫سایکس دراین باره مینویسد‪ » :‬اهل کشوریکه به زبان انگلیسی پرشیا( ‪ )Persia‬نامیده میشود آن‬ ‫کشور را ایران وخودشان را ایرانی میخوانند واین لفظ همان است که دراویستا » ایریا» ضبط شده‬ ‫ومعنای آن خاک آریان است‪ ،‬بنا برآن این لفظ ایران هرگاه به اصطالح سیاسی امروزه استعمال‬ ‫شـود محدود به کشـور و دولت جدیدی اسـت که انگلیسـها آنرا پرشـیا ( ‪ ) Persia‬میخوانند‪( ».‬‬ ‫سرپرسـی سـایکس‪ ،‬تاریـخ ایـران‪ ،‬ترجمه تقی گیالنـی‪ ،‬تهـران ‪ ،1323‬ص ‪ » ) 5‬دیا کونوف» با‬ ‫استناد به آثار استرابو وتأکیدقول وی میگوید‪ »:‬به کاربستن صفت ایرانی ممکن است چنین تعبیر‬ ‫شود که صحبت برسرزبان‪ ،‬دولت وکشورایران است‪ ،‬چنانکه برهمه معلوم است اصطالح ( ایران)‬ ‫به صورت باستانیش یعنی » آریا» درآغاز شامل فارس نبوده است‪ (».‬دیاکونوف‪ ،‬تاریخ ماد‪ ،‬ترجمه‬ ‫کریم کشاورز‪ ،‬چاپ تهران‪ ،‬سال ‪ ،1345‬ص ‪)581‬‬ ‫و درمورد جدیداً تسـمیۀ فارس به ایران درکتاب ارانسـکی( زبانهای ایرانی) آمده اسـت‪ » :‬کلمۀ‬ ‫ایران به عنوان کشـور جدید خاورمیانه فقط درپایان قرن نوزدهم به چشـم میخورد وتنها درسـال‬ ‫‪ 1935‬بود که دولت ایران( فارس) این کلمه را رسـمًا به نام قدیمی ‪ Persia‬بع عنوان نام رسـمی‬ ‫کشورخود پذیرفت به همین جهت خلط کلمه ‪ Iran‬درمعنی جدید رسمی با همین کلمه درمعنی‬ ‫تاریخی آن که غالبًا به چشـم میخورد اشـتباه فاحشـی است‪ ( » .‬یوسف اراسکی‪ ،‬زبانهای ایرانی‪،‬‬ ‫ترجمه علی اشرف صادقی‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر سخن‪ ،1378 ،‬ص ‪) 7 ( » ) 34‬‬ ‫بعـد از نامگـداری ایـران توسـط محمـد رضا شـاه به سـرزمین فارس وبخشـی از آریانا درکشـور‬ ‫ایران این ذهنیت واعتقاد ایجاد شـدکه تمام نشـانه ها وافتخارات گذشـتۀ سـرزمین آریانا متعلق‬ ‫به ایران امروز اسـت‪ .‬حتی برمبنای چنین ذهنیت وباورنادرسـت‪ ،‬آن عده از دانشـمندان‪ ،‬مبارزان‪،‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫‪35 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تاریـخ و تـمـدن‬

‫آریانا چطور خراسان وافغانستان شد‬ ‫چگونه کشورما افغانستان نام گرفت؟‬ ‫درایـن مقالـه به چگونگی نام تاریخی افغانسـتان که‬ ‫ازآریانـا بـه خراسـان وسـپس بـه افغانسـتان تغیریافت‬ ‫پرداخته می شود‪ .‬نخست ازآریانا سخن بمیان می آید‪.‬‬ ‫ازمناطق وسـرزمین های که شـامل قلمرو کشورآریانا‬ ‫می شد‪ .‬سپس تغیرنام آریانا به خراسان وقلمروخراسان‬ ‫زمیـن باتذکـری ازخانـواده هـای حکومتگروحاکمـان‬ ‫خراسـان تبیین وبررسی می شود‪ .‬درپایان ازافغانستان‬ ‫سـخن میرود‪ .‬چه زمانی کشورما افغانستان نامیده شد‬ ‫واین نام چگونه وازکجا بمیان آمد؟‬

‫آریانا‪:‬‬ ‫نام افغانستان هرچند درفاصلۀ بیشترازدوقرن اخیر به‬ ‫این کشـورداده شـد‪ ،‬اما پیشـینۀ تاریخی این سرزمین‬ ‫وساکنانش به هزاران سال قبل بر میگردد‪ .‬درآن گذشته‬ ‫ها کشورکنونی افغانستان بخشی عمده ای ازسرزمین‬ ‫بزرگی بود که آنرا «آریانا» یا » ایریانا» ویا » آریا وایریا»‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫شـعرهایی نوشـته می‌شده که هیچ‌گاه شـاعران آن از دست حضرت بیدل آسایش نداشته‌اند‪ .‬برای‬ ‫درک بهتر از آن صحرای محشـری که در شـعر پیش از مشـروطه در افغانسـتان وجود داشـته ــبا‬ ‫تاکید بر این نکته که آن هم‌جواری امروز هم وجود داردـ باید که کتاب‌ها و مقاله‌ها نوشت‪ .‬آن‌چه‬ ‫در این‌جا نوشته‌ام صرفًا توضیح ناقص و مختصری برای فهم این نکته است که شعر مشروطه و‬ ‫پیشنهادهای طرزی در مقابله با چه فضایی به میدان آمده بود و مرادش از تاریخ ادبیات ـوقتی آن‬ ‫را خطاب می‌کردـ چه بود‪.‬‬ ‫«شعر طبیعی آن است که اشیای عالم طبیعت را به کیفیت و خواص طبیعی آن‪ ،‬چنان‌چه به چشم‬ ‫دیده می‌شود و به حس دریافت می‌شود کماهو تعریف و تصویر نماید‪ .‬شعر صنعی آن است که آن‬ ‫اشیاء را از حال طبیعی آن به تکلف صنعت و تجمل زینت بیرون کشیده‪ ،‬بسیار مصنع و مزین یک‬ ‫چیز دیگری ساخته به میدان برآرد‪( ».‬روان‌فرهادی‪ :۱۳۵۵ ،‬ص ‪)۷۳۳‬‬ ‫طرزی این متن را در بحث از چیستی شعر و زیر عنوان «شعر طبعی‪/‬شعر صنعی» نوشته است و‬ ‫در ادامه هم بیتی از بیدل مثال می‌آورد و توضیح می‌دهد که قضیه از چه قرار است‪ .‬هرچند طرزی‬ ‫در کل نشان می‌دهد که مشکل را درک کرده است و می‌داند که شعر آن دوره از هر روی‌داد واقع‬ ‫و زنده‌ای برکنار شـده اسـت‪ ،‬اما با تعبیری که از شـعر زنده و فعال دارد و راهی که برای رسـیدن به‬ ‫مقصود پیشنهاد می‌کند‪ ،‬همه‌ی امید مخاطب عالقه‌مند به درهم‌شکستن بن‌بست را به باد می‌دهد‪.‬‬ ‫درک طرزی از شـعر به هیچ‌وجه به آن نقطه‌ای نمی‌رسـد که اصل منبع شـعر کهن را و نظریه‌ی‬ ‫نانوشته‌ی آن شعر را خطاب قرار داده و نشان دهد که او هم می‌تواند در جایی دست به دخالت بزند‬ ‫که استادان بزرگ شعر کالسیک فارسی زده‌اند‪ .‬این که درک کرده است که آن میراث در زمان او‬ ‫از کار افتاده و فرسوده است‪ ،‬برای پی‌ریزی بوطیقایی که در سنت و زمین شعر فارسی میخ بکوبد‬ ‫و دوام آورد‪ ،‬نه فقط کافی نیست؛ حتا با مقداری بحث و جدل می‌توان نشان داد که اساسًا آن‌چه‬ ‫او می‌گوید منهای نقد درسـتی که به اخته‌شـدن شـعر آن دوره دارد‪ ،‬آن‌قدر سطحی و پیش‌پاافتاده‬ ‫است که می‌توان طرح‌اش را با اجزا و عناصر تشکیل‌دهنده‌ی خودش از درون متالشی کرد‪ .‬درست‬ ‫است که شعر محافظه‌کار و بی‌بته‌ای که بعد از شعر مشروطه آمد‪ ،‬بدون آن‌که به حرف‌های طرزی‬ ‫پاسخ دهد‪ ،‬صرفًا از سر بی‌عاری و منفعت‌طلبی به عقب بازگشت و به گذشته رفت‪ .‬اما باید پذیرفت‬ ‫که طرزی و شعر مشروطه هم چیزی پیش رو نداشت که در آینده به کار آید‪ .‬با این که طرزی به‬ ‫پیروانش گفته اسـت که چشـم را باز کنند؛ با این‌که آن بافت مرده و سـتم‌پذیر را به عنوان شـاعر‬ ‫تشـخیص داده اسـت؛ ولی در عمل این‌که چگونه آن جماعت شـعر بنویسـند و قلم را به فعالیت‬ ‫وادارند‪ ،‬نه‌تنها که خود چیزی نگفته‪ ،‬بل‌که خودش هم تصور درستی از فرایند نوشتن شعر نداشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫«وقت شـعر و شـاعری بگذشـت و رفت‪ /‬وقت سحر و ساحری بگذشـت و رفت‪ /‬وقت اقدام است‬ ‫و سـعی و جـد و جهـد‪ /‬غفلـت و تن‌پروری بگذشـت و رفـت‪ /‬عصر‪ ،‬عصر موتر و ریل اسـت و برق‪/‬‬ ‫گام‌های اشـتری بگذشـت و رفت‪ /‬کیمیا از جمله اشـیا زر کشد‪ /‬وقت اکسیر‌آوری بگذشت و رفت‪/‬‬ ‫فهم افریت سیه صنعت‌پروری‪ /‬قصه دیو و پری بگذشت و رفت‪ /‬تلگراف آرد خبر از شرق و غرب‪/‬‬ ‫قاصد و نامه‌بری بگذشت و رفت‪ /‬سیم آهن در سخن آمد چو برق‪ /‬تیلفون بشنو کری بگذشت و‬ ‫رفت‪ /‬کوه‌ها سوراخ و برها بحر شد‪ /‬جانشینی را کری بگذشت و رفت‪ /‬شد هوا جوالن که نوع بشر‪/‬‬ ‫رشـک بی بال و پری بگذشـت و رفت‪ /‬گفت محمود این سـخن را و برفت‪ /‬سـعی کن‪ ،‬تنبل‌گری‬ ‫بگذشت و رفت» (طرزی‪ :۱۳۳۱ ،‬ص ‪)۱۱‬‬ ‫آن‌چـه طـرزی را به شـوق آورده‪ ،‬نه دسـت‌یافتن به شـیوه‌ای از نوشـتن شـعر بـرای معنادارکردن‬ ‫شـاعری‪ ،‬که اساسـًا حیرت از قرارگرفتن در برابر تلیفون و برق و ریل و موتر اسـت‪ .‬طرزی هم در‬ ‫شـیوه‌ای که پیشـنهاد می‌کند قادر به دیدن خود و جامعه‌ی پیرامونش نیسـت‪ .‬او هم از فکرکردن‬ ‫به واقعیت اطرافش هراس دارد‪ .‬مدام به بیرون نگاه می‌کند‪ .‬او هم به نوعی شیفته‌گی اعتیاد دارد‪.‬‬ ‫اگر مث ً‬ ‫ال پدرش سردار غالم‌محمد طرزی و پیشینیانش آشفته‌ی نوعی خیال و تفکر قراردادی‌اند‬ ‫که از عصر اختگی و اساسًا از ابتذال به دست می‌آید‪ ،‬طرزی حیران قابلیت انسان‌های غایبی‌ست‬ ‫که خیال می‌کند با اختراعات آن‌ها فارغ از هر فعالیت دیگری می‌تواند هر جامعه‌ای را یک‌شبه به‬ ‫آینده‌ی درخشانش بفرستد‪ .‬هرچند طرزی خود در هر عرصه‌ای دخالت کرده است‪ .‬نوشتن شعر و‬ ‫ترجمه و مقاالت علمی و مقاالت سیاسی و بیداری اسالمی و تاریخ‌نگاری و سفرنامه و غیره را با‬ ‫هم انجام داده اسـت‪ .‬اما همه‌ی این‌ها ناشـی از هیجانی‌سـت که رخ به سـمت اختراعات و ابزار و‬ ‫آالت جدیدی دارد که در جایی دیگر و در اجتماعی دیگر به دست آمده و حال طرزی آن‌ها را جدا‬ ‫از آن واقعیت و زمینه‌ای که منجر به چنان چیزهایی شده است‪ ،‬می‌بیند و اتفاقًا چیزهای درشت‌اش‬ ‫را از همـه بیش‌تـر می‌بیند‪ .‬او هیچ‌گاه به این پرسـش نپرداخته که فکرکـردن در آن جامعه چگونه‬

‫‪34 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫اسـت‪ .‬این را از خود نپرسـیده که آن‌ها چگونه ادبیاتی دارند‪ .‬درسـت اسـت که او خود عامل همان‬ ‫آشنایی محدود جامعه‌ی ادبی افغانستان با ادبیات غرب بود و در این زمینه کار‌هایی نیز کرد؛ ولی‬ ‫آن تالش‌ها نه‌تنها در کار خودش اثر مثبتی نگذاشت‪ ،‬که اساسًا تا سال‌ها بعد و شاید تا امروز ادبای‬ ‫بعد از خود را در ارتباط با ادبیات غرب دچار سوءتفاهم کرد‪ .‬نثرنویسی‌هایش به شیوه‌ی نو پر است‬ ‫از توصیف‌های پی‌در‌پی و نیایش‌گونه در برابر زیبایی‌های طبیعت و آفرینش‪ .‬انگار شعرهای درجه‬ ‫سـوم ادبیات کالسـیک فارسـی را ترجمه کرده اسـت‪ .‬در واقع طرزی همان مریضی و پیش‌فرض‬ ‫زیبادیـدن همه‌چیـز و رنگ‌کـردن درودیـوار را به میدان نثر نـو آورده‪( .‬طـرزی‪ :۱۲۹۱ ،‬ش ‪ ،۲۱‬ص‬ ‫‪ .)۱۴‬با ترجمه هم تقریبًا چنین برخوردی دارد‪ .‬عم ً‬ ‫ال نشان داده که در هنگام نوشتن آن‌چه از تاریخ‬ ‫ادبیات فارسـی یاد گرفته اسـت‪ ،‬بر وی سـیطره دارد و قادر نیسـت به زبان مورد نیازش دسـت یابد‪.‬‬ ‫(طـرزی‪ :۱۲۹۰ ،‬ش ‪ ،۲‬ص ‪ .)۷‬علی‌رغـم تأکیـدی که بر اسـتفاده از زبان زنده و پویای زمانش دارد‬ ‫کـه در ادامـه بـه آن خواهیـم پرداخـت‪ -‬در بیش‌تر آثارش از آن سـودی نمی‌بـرد‪ .‬اگر بازگردیم به‬‫شعر باال‪ ،‬شعری که ادعایی به آن بزرگی داشته است؛ شعری که سعی دارد به اصل نوشتن شعر‬ ‫تا آن لحظه حمله کند؛ آن‌قدر خام و ناشـیانه و پیش‌پاافتاده سـاخته شـده که به راحتی با شعرهای‬ ‫تعلیمی و بی‌چیز قدما ‪-‬همان قدمایی که هر کدام بسیار بیش‌تر از طرزی به شعر و شیوه و ابزارهای‬ ‫نوشـتن آن فکر کرده‌اند‪ -‬شـباهت دارد و انگار برای کودکان زیر ده سـال نوشـته شده است‪ .‬جدا از‬ ‫این‌که این شعر و همه‌ی شعرهای طرزی در همان قالب‌های کالسیک نوشت ‌ه شده است و جدا از‬ ‫این‌که بنابر تجربه‌ی صد ساله‌ی شعر معاصر فارسی‪ ،‬انقالبی از طریق این قالب‌ها در شعر ممکن‬ ‫نیست‪ ،‬محتوای شعرهای طرزی از بنیاد دست‌شان از اندیشیدن عمیق به واقعیت روزگارشان کوتاه‬ ‫اسـت‪ .‬طرزی برخالف چیزهایی که می‌گوید‪ ،‬در امر شـعر نوشـتن‪ ،‬آدمی هوایی و هوس‌باز اسـت‪.‬‬ ‫موضوعات‪ ،‬آدم‌ها و مسأله‌های شعرش را از بیرون می‌آورد‪ .‬او هم مثل قدما شرم دارد که از عقده‌ها‪،‬‬ ‫عقب‌مانده‌گی‌هـا‪ ،‬رذایـل‪ ،‬اعمال بیهوده‌ی روزمـره و اتفاقات ظاهراً بی‌اهمیت زنده‌گی مردمان آن‬ ‫دوره بنویسـد‪ .‬مثل اسلافش سـوژه‌ی درشـت و متعالی و نجات‌بخش را انتخاب می‌کند‪ .‬وقتی آن‬ ‫سـوژه را در واقعیت نزدیک نمی‌یابد‪ ،‬از فرسـنگ‌ها دورتر و حتا از مردمانی که در جایی دیگر و در‬ ‫مسـایلی دیگر از آن‪‎‬ها کینه به دل دارد‪ ،‬موضوع و مسـأله‌ی شـعرش را‪ ،‬آرمان و آرزویش را قرض‬ ‫گرفته بر دوش شعر سوار کرده و به خلق‌الله می‌دهد‪.‬‬ ‫«اشعار ملی همان شعرهایی‌ست که صنعت و تکلف در آن هیچ دخل و تعلقی ندارد و از زبان عوام‬ ‫هر قوم و ملت به صورت بی‌ساخت و طبیعی صدور نموده‪ ،‬زبانزد شده باشد… مث ً‬ ‫ال فارسی کابلی‬ ‫ما با فارسی طهرانی ایران‪ ،‬اگرچه اساسًا هر دو یک چیز است و کلمات و لغات‌شان هم یک است‬ ‫و لیکن در شـیوه و لهجه مغایرت و مباینت در میان این دو فارسـی دیده می‌شـود‪ .‬به درجه‌ای که‬ ‫اگر عوام کابلی صرف به لهجه‌ی فارسی خود کابل با مرد طهرانی حرف بزنند‪ ،‬به بسیار دشواری‬ ‫مقصد و مرام خود را به یکدیگر فهمانیده می‌توانند! آیا این چیسـت؟ هیچ شـبهه نباید کرد که از‬ ‫تأثیر لهجه و شیوه است‪ .‬نه تأثیر لغات و کلمات… دیگر این‌که اخالق‪ ،‬عادات‪ ،‬اطوار‪ ،‬طبایع یک‬ ‫ملت از اشعار ملی آن ملت نیز تا یک درجه‌ای ظاهر و آشکار می‌گردد‪ .‬زیرا بی‌ساخت و بی‌تکلف‪،‬‬ ‫به لهجه و شـیوه‌ی همان زبان و حسـیات طبیعی همان ملت صدور یافته اسـت‪( ».‬روان فرهادی‪،‬‬ ‫‪ :۱۳۵۵‬ص ‪.)۷۳۵‬‬ ‫طرزی در این‌جا وارد آن حیطه‌ای می‌شود که اگر دوام و قوام می‌یافت شاید در گشایش بن‌بست‬ ‫شـعری‌ای که او و پیروان‌اش به شکسـتن آن کمر بسـته بودند‪ ،‬موفق می‌شـد‪ .‬البته این امیدواری‬ ‫صرفًا از تشخیص تفاوت در کاربرد زبان از جانب مردم نیست؛ کار باید به جاهای خیلی باریک‌تر از‬ ‫این بکشد‪ .‬می‌توان این را به عنوان سرآغاز پذیرفت و در ادامه امیدوار بود که نوشتن در میدانی که‬ ‫شعر می‌نامند به الیه‌ها و اموری نفوذ کند که ناخودآگاه در روند شکل‌گیری باورها‪ ،‬اتفاقات و اعمالی‬ ‫که انگیزه‌ی آن در نگاه نخسـت قابل درک نیسـت‪ .‬و حال که شـعر ‪-‬این ورطه‌ی ناخودآگاهی در‬ ‫زبان و تجربه‌ها‪ -‬به آن‌جا رسیده است؛ در فضایی که می‌سازد‪ ،‬در آن سایه‌روشن‌ها‪ ،‬منطق اعمال و‬ ‫باورهایی را که در حالت عادی و به زبان معمول سخن نمی‌گویند‪ ،‬با عذر و التماس به حرف آورد‪ .‬اما‬ ‫شعر طرزی و همراهانش مطلقًا به این سمت نمی‌رود‪ .‬او علی‌رغم شعارهایی که سر داده‪ ،‬برخالف‬ ‫تاکیدی که بر فعال‌بودن شـعر و درآمیختنش با واقعیت آن روزگار دارد‪ ،‬هرگز جرات ایسـتادن در‬ ‫آستانه‌ی سرنوشتی که بر او و مخاطبانش حاکم است نداشته است‪ .‬کوشش‌های او در معنادارکردن‬ ‫امر جان‌کاه نوشـتن‪ ،‬وقتی در شـعر دسـت به کار می‌شـود‪ ،‬به همان چیزی می‌انجامد که روزگاری‬ ‫برعلیه آن قیام کرده بود‪ .‬با این تفاوت که آن شـعرها هنوز نقل بزم‌ها و محافل اسـت‪ ،‬اما شـعر او‬ ‫به درد این کار هم نمی‌خورد‪ .‬فقط از او و همراهانش در این عرصه یادی مانده اسـت از حرکت و‬ ‫مبارزه‌ای با حاکمیت وقت که در جایی و فرصتی دیگر باید به آن پرداخته شود‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪33 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫طرزی و ذوق نظریه‌پردازی در شعر‬

‫هـر چنـد در شـعرهای محمـود طرزی هم مـرام و‬ ‫مقصدی از شاعری‌اش قابل تشخیص است؛ اما او‬ ‫در شـماره‌های هفتم‪ ،‬هشـتم و نهم سـال هفتم سـراج‌االخبار مقاله‌ای‬ ‫چاپ کرده اسـت که نه‌‌‌تنها از چیسـتی ادبیات می‌پرسد‪ ،‬بل‌که تا آن‌جا‬ ‫پیـش مـی‌رود کـه ذیل عنوان «شـعر چیسـت؟» شـعر برهنـه‌ی خود و‬ ‫پیروان‌اش را از دایره‌ی ادب معمول آن دوره به بیرون پرتاب می‌کند‪ .‬به‬ ‫قول اسـدالله حبیب‪ ،‬او هیچ وقت خودش را شـاعر خطاب نکرده است‪.‬‬ ‫(حبیـب‪ :۱۳۶۶ ،‬ص ‪ .)۹۵‬بـر اسـاس این موضع‌گیری‪ ،‬می‌توانیم چنین‬ ‫تصور کنیم که چون طرزی دعوایی در شعر و شاعری نداشته‪ ،‬هراسی‬ ‫هم از بابت خارج بودن از دایره‌ی شـعرا نداشـته اسـت‪ .‬اما کیسـت که‬ ‫طرزی را بشناسد و نداند که او به شعر هم نیاز داشته است؛ همان طور‬ ‫که به رمان و ترجمه و نثر شـاعرانه نیاز داشـته اسـت‪ .‬همان طور که به‬ ‫اسالم و زمین‌شناسی و هواشناسی و تاریخ و عکاسی و روزنامه‌نگاری و‬ ‫صنعت ساخت سالح و سیاحت و سفرنامه نیاز داشته است‪ .‬اگر طرزی‬ ‫بـرای حـرف‌زدن از چیزهایـی که ذکـرش رفت نیاز به توضیـح و عذر و‬ ‫زاری داشت ـ تا از جانب مردم پذیرفته شودـ برای شعرنوشتن به بهانه‬ ‫نیاز نداشـت‪ .‬هنر شـاعری به‌طور پیش‌فرض نه‌تنها بر روی فرهیخته‌گان ملتش نصب شـده بود‪،‬‬ ‫بل‌که برای فراموش‌کردن رنج‌ها و مشقت‌ها و تباهی‌ها خلوتی بود؛ آرامش بود؛ مخدر بود‪.‬‬ ‫«در چنان اوضاع و احوال سـخنورانی که در کشـور پای‌داری کردند نیز بیشترشـان صوفی و اهل‬ ‫سلوک بودند و در شعر‪ ،‬سبک هندی را برای بیان احساسات سرکوفته خود سازگار می‌یافتند‪[ .‬میرزا‬ ‫صالح شهادت] که در سنگ‌‌چارک تولد یافت‪ ،‬تمام زنده‌گی‌اش را در شبرغان به‌سر برد و در سال‬ ‫‪ ۱۷۳۷‬م در همان‌جا وفات یافت و به خاک سپرده شد‪ .‬و میرزا محمد ارشد که در سال ‪ ۱۶۱۶‬م در‬ ‫برناباد هرات تولد یافت‪ ،‬پی‌رو سبک هندی بود‪ .‬و سوای این‌ها از حافظ مزاری که مجاور آرام‌گاه‬ ‫خواجه عبدالله انصاری بود؛ خواجه حسـن قندهاری‪ ،‬میر حمدی سیسـتانی که شـاعری مجذوب‬

‫بود و سروپا برهنه می‌گشت و موالنا سالمی که در‬ ‫هرات ابریشم‌کاری می‌کرد و آشفته‌ی کابلی که در‬ ‫سال ‪ ۱۷۵۸‬م به مرض جنون درگذشت‪ ،‬می‌توان نام برد‪( ».‬حبیب‪:۱۳۶۶ ،‬‬ ‫ص ‪)۱۹‬‬ ‫در صحبت از متن باال بهتر است از جنون حرفی نزنیم که جنون به تعابیر‬ ‫مختلف در میان عقال هنوز طرف‌دارانی دارد‪ .‬خوب است که آشفته‌گی را‬ ‫برداریم‪ .‬آن وجدان سرافکنده را ـکه چون راهی به فهم واقعیت پیرامونش‬ ‫ن ُکش قراردادهایی که بر سرنوشتش‬ ‫باز نکرده است ـ به خود و به نظم انسا ‌‬ ‫حاکم است‪ ،‬این‌گونه واکنش نشان می‌دهد‪ .‬آیا آن آشفته‌گی‌ها‪ ،‬آن سروپا‬ ‫برهنه‌گشتن‌ها را با لذتی که از تماشای سوژه‌ی حامل آن به دست می‌آید‪،‬‬ ‫بگذاریم به راحتی به فهم درآید؟ اگر به فهم درآید ما از او چه فهمیده‌ایم جز‬ ‫آن لذت موهوم‪ .‬این‌ها تقریبًا تنها کسانی بوده‌اند که در آن روزگار به چیزی‬ ‫فراتر از روزمرگی فکر می‌کردند‪ .‬این‌جا دیگر مسأله بر سر داشتن و نداشتن‬ ‫ادبیات و فرهنگ متعالی نیست که باز عده‌ای بگویند مردم مصیبت‌زده را‬ ‫به این چیزها چه حاجت؟ موضوع بر سر آن است که مصیبت‌زده‌گان‪ ،‬دیگر‬ ‫در یک دوره‌ی تاریخی به جایی رسـیده‌اند که اگر به بدن‌شـان هم دسـت‬ ‫بزنی قادر به درک آن نیستند‪ .‬انگار که آن‌ها طی یک حرکت گروهی و از قبل فکر شده‪ ،‬دست از‬ ‫حواس پنج‌گانه‌ی خود برداشته‌اند و به هرچه بر آن‌ها می‌گذرد نه‌تنها که بی‌اعتنا شده‌اند‪ ،‬بل‌که با‬ ‫جستن یک طریق رندانه واکنشی نشان می‌دهند که می‌گوید هرچه پیش آید خوش آید‪.‬‬ ‫ممکـن اسـت در نـگاه اول تاریخ‌هایـی که در نقل قول باال آمده‪ ،‬با زمانی که سـراج‌االخبار برای‬ ‫نخسـتین‌بار انتشـار یافت (‪ ۱۹۱۱‬م برابر با ‪ ۱۲۹۰‬ش) فاصله داشـته باشـد؛ ولی گمان نکنید که در‬ ‫ایـن فاصلـه اتفاق مهمی در شـعر افغانسـتان رخ داده اسـت‪ .‬جـز چند جنگ‌نامه کـه در واکنش به‬ ‫جنگ‌های افغانسـتان با انگلیس نوشته‌شـده چیزی در میان نبوده اسـت‪ .‬به عالوه‌ی این نکته که‬ ‫این جنگ‌نامه‌ها نه‌تنها که شعر (شعر ناب) شناخته نمی‌شده‪ ،‬بل‌که در جوار و موازی با سیل عظیم‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪32 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫تازه‌ترین اثر داسـتانی کوتاه خالد حسـینی‪ ،‬نویسـنده امریکایی و افغان‌تبار به نام «دعای دریا» «دعای دریا» توسط لیز ادواردز به شکل یک نقاشی سه بعدی ترسیم شده است‪ .‬در این نقاشی از‬ ‫(‪ )Sea Prayer‬است‪ .‬دعای دریا به مناسبت دومین سال‌یاد مرگ آیالن کردی نوشته شده است‪ .‬تکنالوژی ‪ Tilt Brush‬به‌خاطر روشن‌شدن رنگ‌ها استفاده شده است‪ .‬عادل اختر‪ ،‬هنرمند برنده‬ ‫پسـر سـه سـاله سوری که در دریا غرق شـد و آب‪ ،‬جسدش را کنار ساحل آورد‪ ،‬این داستان کوتاه جایزه «بفتا»‬

‫داستان تازه‬ ‫خالد حسینی؛‬ ‫«دعای دریا»‬

‫‪ -‬حسن کریمی‬

‫با همکاری کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهنده‌گان (‪ )UNHCR‬و‬ ‫روزنامه «گاردین» به یک فیلم متحرک نیز درآمده است‪.‬‬ ‫خالد حسینی‪ ،‬نویسنده رمان مشهور «گدی‌پران باز‪ /‬باد‌بادک باز» در باره این داستان کوتاه خود‬ ‫در صفحه‌ی رسمی فیس‌بوکش نوشته است‪« :‬با الهام از این عکس فراموش‌ناشدنی و به احترام‬ ‫دومین سـال‌یاد غرق‌شـدن آلن کردی‪ ،‬این داسـتان کوتاه را به‌نام «دعای دریا» نوشتم‪ .‬به‌عنوان‬ ‫پدر دو فرزند‪ ،‬احساس خجالت می‌کردم که جسد آیالن کنار ساحل افتاده بود‪».‬‬ ‫داستان کوتاه «دعای دریا»‪ ،‬از زبان یک پدر روایت شده‪ .‬پدری که پسرش را با قایق از سوریه‬ ‫خـارج کـرده اسـت‪ .‬ایـن پدر با خود دعا می‌کند که آب‌های وسـیع دریا فرزنـدش را ایمن نگه‌دارد‪.‬‬ ‫داسـتان‪ ،‬نامه‌‌گونه و به صورت مونولوگ اسـت‪ .‬پدری به دریا التماس می‌کند‪ .‬اما دریا به دعاهای‬ ‫او پاسخی نمی‌دهد‪.‬‬ ‫روزنامه گاردین هم در گزارشش نوشته‪« :‬خالد حسینی ایده این داستان را از عکس جسد آیالن‬ ‫کردی‪ ،‬کودک سه ساله سوری در ساحل‪ ،‬گرفته است‪ .‬در ‪ ۲‬سپتامبر ‪ ۲۰۱۵‬میالدی آیالن کردی‬ ‫سـه سـاله‪ ،‬هنگامی که در مسـیر آب‌های ترکیه از سـوریه به یونان فرار می‌کرد غرق شـد‪ ،‬جسد‬ ‫آیالن در ساحل دریا پیدا شد‪ .‬عکس این جسد باعث برانگیختن احساسات مردم در سراسر جهان‬ ‫گشت و به نماد تراژیک بحران مهاجرت و سوریه تبدیل شد‪.‬‬ ‫خالـد حسـینی در مصاحبـه‌ای بـا گاردیـن در مـورد این عکس گفته اسـت‪« :‬زمانی‌کـه من این‬ ‫عکـس را دیـدم‪ ،‬به‌تمـام کارهای غیر قابل مشـاهده که برای پرورش و کالن‌کـردن یک کودک‬ ‫صورت می‌گیرد‪ ،‬فکر کردم‪ .‬نگرانی‌های شخصی‪ ،‬اضطراب‌های شخصی‪ ،‬مطمین شویم که آن‌ها‬ ‫(کودکان) این را دارند و آن‌ها غذا می‌خورند‪ ،‬واکسین شده‌اند‪،‬‬ ‫آیا لباس‌های شان مناسب است‪ ،‬آیا ناراحت نیستند‪ ،‬خوب خوابیده‌اند‪ .‬گولی‌های ویتامین شان‬ ‫را خورده‌اند… ما همیشه نگرانیم و برای فراهم‌کردن آسایش فرزندان مان تالش می‌کنیم و همه‬ ‫این کارها را انجام می‌دهی‪ ،‬تمام عشـقت را خرج فرزندت کنی‪ ،‬باز ببینی که جسـدش با صورت‬ ‫به ساحل افتاده است‪».‬‬

‫این داستان را دکلمه و روایت می‌کند و دیوید کولتر موسیقی این فلم را تهیه کرده است‪.‬‬ ‫ن نیت کمیسیاری عالی پناهنده‌گان‬ ‫خالد حسـینی از سـال ‪ ۲۰۰۶‬میالدی به عنوان سـفیر حسـ ‌‬ ‫سـازمان ملل متحد منصوب شـد و برای صدها هزار انسـانی که در سرتاسـر جهان مجبور به فرار‬ ‫ن کسانی که‬ ‫از خانه‌های شـان می‌شـوند‪ ،‬کار می‌کند‪ .‬سـفر آخر وی به کشور اوگاندا بود‪ .‬او داستا ‌‬ ‫در افغانسـتان‪ ،‬چاد‪ ،‬عراق‪ ،‬اردن و اوگاندا تجربه کرده‌اند را مثل داسـتان شـخصیت امیر در رمان‬ ‫پرفروشش (گدی‌پران باز‪ )۲۰۰۳ -‬می‌نویسد‪ .‬او خود نیز فراری از جنگ بوده است‪.‬‬ ‫به گزارش گاردین‪ ،‬پس از مرگ آیالن کردی‪ ،‬کودک سه ساله‪ ،‬که از آن بیش دو سال می‌گذرد‪،‬‬ ‫تا کنون نزدیک به ‪ ۸۵۰۰‬نفر در دریای مدیترانه جان خود را از دست داده‌اند‪.‬‬ ‫ی که روس‌ها به افغانستان حمله کرد‪ ،‬پدر خالد حسینی دیپلومات‬ ‫در سال ‪ ۱۹۷۹‬میالدی هنگام ‌‬ ‫در پاریس بود‪ .‬خانواده‌اش بعداً به امریکا مهاجرت کرد‪ .‬حسینی در آن هنگام تنها ‪ ۱۵‬سال داشت و‬ ‫چیز زیادی از زبان انگلیسی نمی‌دانست‪ .‬او در آن‌جا به دانشکده پزشکی رفت و سپس در کالیفورنیا‬ ‫به عنوان داکتر مشغول کار شد‪ .‬هم‌زمان با شغل داکتری‪ ،‬رمان گدی‌پران‌باز را نوشت‪.‬‬ ‫رمان گدی‌پران‌باز‪ ،‬در مدت ‪ ۱۱۰‬هفته در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز بود‪ .‬او در سال‬ ‫‪ ۲۰۰۷‬میلادی «هـزار خورشـید تابـان» را نوشـت و فروش این دو کتـاب در جهان به ‪ ۳۸‬میلیون‬ ‫نسـخه رسـید‪ .‬خالد حسینی در سـال ‪ ۲۰۱۳‬میالدی رمان «و کوهستان طنین انداخت» را به بازار‬ ‫کتاب عرضه کرد‪.‬او رمان‌هایش را به زبان انگلیسـی می‌نویسـند‪ .‬آثار آقای حسینی به فارسی نیز‬ ‫ترجمه شده است‪.‬‬ ‫قسـمتی از داسـتان دعای دریا‪« :‬مروان عزیزم‪ ،‬در طول تابسـتان‌های طوالنی دوران کودکی‪،‬‬ ‫زمانی‌کـه مـن سـنی را کـه حاال داری‪ ،‬داشـتم‪ ،‬مـن و کاکاهایت دوشـک‌های‌مان را روی سـقف‬ ‫خانـه پـدر بزرگـت در حومه حمص‪ ،‬هموار می‌کردیم و دراز می‌کشـیدیم‪ .‬صبح‌ها با تکان خوردن‬ ‫درخت‌هـای زیتـون در نسـیم‪ ،‬با سـرو صـدای بزهای مادر بـزرگ و دیگ‌هایش و با هـوای تازه و‬ ‫خورشید بیدار می‌شدیم‪».‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫شدند‪ ،‬در این سرزمین عاشق شدند‪ ،‬ازدواج کردند‪ .‬با آنها از یورش‬ ‫روس‌ها صدمه دیدند و در جنگ‌های داخلی رنج کشیدند‪ .‬و زمانی‬ ‫کـه افغان‌هـا بـا هـم می‌جنگیدند‪ ،‬او و همسـرش نگران اشـیای‬ ‫باستانی و موزه‌ها بوده‌اند و کوچه به کوچه اسناد و کتاب‌هایی را‬ ‫که جنگ‌ساالرها می‌فروختند‪ ،‬خریداری و حفظ می‌کردند‪.‬‬ ‫نانسـی با وجود کهولت‪ ،‬همچنان پرتالش به زندگی‌اش ادامه‬ ‫می‌دهد‪ .‬پس از رفتن طالبان بدون همسر فقیدش باز گشته‌است‪،‬‬ ‫تا گام مهم دیگری را در دهۀ هشـتم زندگی‌اش بردارد و آن هم‬ ‫تأسیس مرکز افغانستان‌شناسی در دانشگاه کابل است‪ .‬پله‌های‬ ‫وزارت‌خانه‌های مختلف را پیموده‌است و پشت درهای دفتر وزرا و‬ ‫مدیران بسیاری ایستاده‌است‪ ،‬تا بتواند این مرکز را ایجاد کند‪ ،‬تا‬ ‫هر محقق و دانشجویی در هر نقطه از دنیا به اطالعات و اسنادی‬ ‫که او وهمسرش در طی بیش از شصت سال زندگی در افغانستان‬ ‫جمع‌آوری کرده‌اند‪ ،‬دسترسی داشته باشند‪.‬‬ ‫بین قفسه‌ها می گردد و با اشتیاق توضیح می‌دهد که تمام این‬ ‫اسناد و کتاب‌ها را از خیابان‌ها و کوچه بازارها ‪ ،‬از فروشنده‌هایی که‬ ‫می‌خواستند در میان آنها نخودشور بفروشند‪ ،‬خریداری کرده‌است‬ ‫و همـه‌اش را در میـان ایـن قفسـه‌ها بـه یـادگار گذاشته‌اسـت‪.‬‬ ‫کتاب‌هایی را که در طول سال‌ها جمع‌آوری کرده‪ ،‬به افغانستان‬ ‫آورده‌است تا فرزندان این مرز و بوم‪ ،‬اگر پس از سال‌ها از غربت‬ ‫بازگشتند‪ ،‬جایی را داشته باشند که نگاهی به گذشته‌شان بیندازند‪.‬‬ ‫تنها شکایتش از کمبود فضا برای نگهداری اسناد و کتاب‌هاست‪.‬‬ ‫نانسـی صمیمانه به مردم‪ ،‬تاریخ و فرهنگ افغانسـتان عشـق‬

‫ادبــی‬

‫‪31 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫ورزیده‌است و در این آشفته‌بازار‪ ،‬دوستی‌اش غنیمتی است برای‬ ‫افغانستان‪.‬‬ ‫سـفرهای مداوم بین خانه‌اش در اسلام آباد و مؤسسـه‌ای که‬ ‫در دانشـگاه کابـل دارد‪ ،‬خسـته‌اش نمی‌کنـد‪ .‬امـا چیـزی کـه در‬ ‫افغانستان خیلی آزارش داده‌است‪ ،‬بوروکراسی اداری است که حتا‬

‫با وجود معرفی‌نامه‌های بسـیاری که از آدم‌های مهم افغانسـتان‬ ‫داشته‌اسـت‪ ،‬تنهـا با دسـتور مسـتقیم رئیس‌جمهور به سـرانجام‬ ‫رسیده‌است‪.‬‬ ‫بعد از ما مالقات دیگری دارد و ما را در برابر منطقه‌ای که قرار‬ ‫اسـت مرکز افغانستان‌شناسی شـود‪ ،‬تنها می‌گذارد و می‌رود‪ .‬چه‬ ‫کسـی می‌دانـد این زن ریزنقـش و تنها چه چیزهای ناگفته‌ای از‬ ‫این سرزمین در سینه دارد؟‪..‬‬ ‫قـرار بـود گزارش در همین‌جا پایان یابد‪ ،‬اما خبر انشـتار کتابی‬

‫جدیـد از نانسـی دوپـره وادارمـان کرد که اندکـی درنگ کنیم‪ .‬و‬ ‫اکنون این کتاب زیبا و پرمحتوا به دستم رسیده‌است‪.‬‬ ‫کتـاب «افغانسـتان در کمتـر از صـرف یـک فنجـان قهـوه»‬ ‫‪ Afghanistan Over a Cup of Tea‬در‪ ۴۶‬فصـل همـراه‬ ‫بـا تصویرهایـی تکان‌دهنـده‪ ،‬زیبـا و کـم نظیر‪ ،‬نه تنهـا نمایانگر‬ ‫مشـاهدات دقیق نویسـنده از زندگی و جامعۀ افغان‌هاست‪ ،‬بلکه‬ ‫پیوندهای عمیق احساسی او را با مردم‪ ،‬فرهنگ و تاریخ افغانستان‬ ‫و همچنین شخصیت‌های اساسی در شکل‌گیری وقایع تاریخی‬ ‫این کشور را به تصویر می‌کشد‪.‬‬ ‫نانسی به لحاظ توانایی‌های فوق‌العاده‌اش در به تصویر کشیدن‬ ‫تاریخ شفاهی یک ملت به طرزی کاربردی‪ ،‬دقیق‪ ،‬مختصر و در‬ ‫عین حال جامع‪ ،‬نویسنده‌ای بی‌همتاست‪ .‬خواندن هر یک فصل‬ ‫ایـن کتاب‪ ،‬بیـش از مدت‌زمان صرف یک فنجان چای وقت‌تان‬ ‫را در بر نمی‌گیرد‪.‬‬ ‫ایـن فصـول در ارتبـاط بـا وقایع تاریخی سـال‌های پـر از تنش‬ ‫بیـن ‪ ۱۹۹۵‬تـا ‪ ۲۰۰۷‬می‌باشـد‪ ،‬که هـر کدام با سـاختاری جذاب‬ ‫بـه مسـائلی چون وقایـع تاریخی اشـغال کابل توسـط طالبان در‬ ‫سـال ‪ ،۱۹۹۶‬تالش‌ها برای نهادینه کردن دموکراسـی در کشور‬ ‫بـا برگـزاری انتخابات سـال‌های ‪ ۲۰۰۴‬و ‪ ،۲۰۰۵‬وضعیت زنان و‬ ‫درخواست‌های فراوان برای آموزش و بهداشت می‌پردازد‪.‬‬ ‫تجربه‌هـای نانسـی دوپـره با تحـوالت این کشـورگره خـورده‪.‬‬ ‫آهنـگ ایـن تغییرات بـه زیبایـی در کالم خود او تجلـی می‌یابد‪:‬‬ ‫«کابل هر روز اندکی تغییر می‌کند»‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪30 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫حدیث عشقی شصت ساله‬ ‫شـرخبروفات نانسـی هـچ دوبـری افغانسـتان شـناس معـروف‬ ‫امریکایـی محافـل وحلقـات اکادمیـک وفرهنگـی افغانسـتان را‬ ‫تکانداد‪.‬نانسـی دوبری از آن پژوهشـگران نامدار تاریخ افغانستان‬ ‫میباشـد کـه بیـش از نیم قرن عمـر عزیـزش را در راه حفظ ‪،‬احیا‬ ‫ومعرفی آثار تاریخی وپژوهش در زمینه تاریخ باستانی افغانستان‬ ‫صـرف نمـوده باتاسـیس مرکـز معلومـات افغانسـتان شناسـی در‬ ‫دانشـگاه کابـل خدمـت بزرگـی بـه تاریـخ وفرهنـگ کهن سـال‬ ‫افغانسـتان انجـام داد‪.‬جـا دارد کـه در این روز وداع شـان با زندگی‬ ‫(در‪ 90‬سـالگی ) درشـهرکابل‪ ،‬مطلبـی را تحـت عنـوان (حدیـث‬ ‫عشـقی شـصت ساله) از سـایت جدید آنالین به توجه خوانندگان‬ ‫وعالقه مندان میرسانیم‪.‬‬ ‫یادشان گرامی باد‬ ‫نانسی دوپره‪ ٬‬مورخ و پژوهشگر آمریکایی که عاشق افغانستان‬ ‫اسـت پـس از دهه‌هـا تالش و پشـتکار رویـای دیرینه خـود را به‬ ‫واقعیـت رسـانید و مرکـز افغانستان‌شناسـی او در دانشـگاه کابـل‬ ‫سـرانجام رسـما گشـایش یافت‪ .‬نانسـی هچ دوپره که نیمه دهه‬ ‫هشـتم زندگـی را پشت‌سـر گذاشـته می‌توانـد خشـنود باشـد که‬ ‫میراثی بس بزرگ به یادگار گذاشـته اسـت‪ .‬شاید بتوان گفت این‬ ‫بانـو با همکاری شـوهر فقیـدش لویی دوپـره جامع‌ترین کتاب‌ها‬ ‫را در باره افغانسـنان نوشـته‌اند‪ .‬خانم نانسـی دوپره با ایجاد مرکز‬ ‫افغانستان‌شناسی در دانشگاه کابل مجموعه‌ای کم نظیر از کتاب‪٬‬‬ ‫سـند‪ ٬‬تصویر و نشـریات را در باره افغانسـتان را گرد آورده که به‬ ‫شـیوه علمی و روشـمند گردآوری و فهرسـت‌نگاری شـده اسـت‪.‬‬ ‫کسـانی کـه خواسـتار تحقیق در باره افغانسـتان اند بـا مراجعه به‬

‫این مرکز و یا سـایت اینترنتی آن به ارزش این کار پی می‌برند‪.‬‬ ‫مرکز افغانستان‌شناسـی که پس از نوروز امسـال رسما افتتاح شد‬ ‫در بنایی زیبا جای گرفته که ترکیبی است از معماری نو و سنتی‬ ‫و مجهز به امکانات اطالع‌رسانی دنیای امروز‪ .‬بیشتر اسناد و منابع‬ ‫موجود در این مرکز به زبان‌های فارسی و پشتو و انگلیسی است‪.‬‬ ‫با این سـه زبان نیز می‌توان از وب سـایت این مرکز بهره گرفت‪.‬‬ ‫سه سال پیش ایمان شایسته و معصومه ابراهیمی پس از گفتگو‬ ‫بـا خانم دوپره گزارشـی تصویری از زندگـی این بانوی آمریکایی‬ ‫سـاختند کـه وی در آن از تلاش خسـتگی‌ناپذیرش بـرای ایجاد‬ ‫مرکز افغانستان‌شناسـی در دانشـگاه کابل می‌گوید‪ .‬به مناسـبت‬ ‫گشایش این مرکز ما این گزارش را بازنشر می‌کنیم‪.‬‬ ‫در خانه به یک کتاب قدیمی برخوردم که نمی‌دانم از کجا آمده‬ ‫بود‪ .‬در مورد نقاط باستانی افغانستان بود و همراه با عکس و نقشۀ‬ ‫نقاط تاریخی؛ واشـیائی را که از حفاری‌های آن مناطق به دسـت‬ ‫آمده بود‪ ،‬نشان می‌داد‪.‬‬ ‫گاهی به آن کتاب‪ ،‬که به زبان انگلیسی بود‪ ،‬و عکس‌هایش نگاه‬ ‫می‌کردم و از خودم می‌پرسـیدم‪ ،‬اینها حاال کجا هسـتند؟ سال‌ها‬ ‫قبـل بعضـی از آنها را در مـوزۀ داراالمان دیده بودم و می‌دانسـتم‬ ‫که اکنون بسـیاری از آنها از بین رفته و یا غارت شـده‌اند ویا سـر‬ ‫از مجموعه‌هـای شـخصی در آورده‌انـد‪ .‬گاهـی به خـودم دلداری‬ ‫می‌دادم که شـاید بتوان روزی اشـیاء غارت‌شـده را به افغانسـتان‬ ‫برگرداند‪.‬‬ ‫هیـچ وقـت از خودم نپرسـیده بودم آن اشـیا را چه کسـی از دل‬ ‫خاک بیرون کشیده‌است و آن کتاب ارزشمند با آن‌همه اطالعات‬

‫دقیق حاصل زحمات کیست؟‬ ‫وقتـی چهـره‌اش را بـرای اولین بار از طریق یک برنامۀ مسـتند‬ ‫دیدم‪ ،‬تازه نویسنده‌اش را شناختم‪.‬‬ ‫بـاورم نمی‌شـد کـه افـزون بـر شـصت سـال از عمـرش را برای‬ ‫افغانستان زندگی کرده و شاید بیشترین اطالعات را راجع به تاریخ‬ ‫و فرهنگ افغان‌ها‪ ،‬از دوران باستان تا حال حاضر‪ ،‬داشته باشد و‬ ‫ما و فرهنگمان را بیشتر از خود ما بشناسد‪.‬‬ ‫آری‪ ،‬این بانوی نسـتوه و عاشـق‪ ،‬کسـی نیست جز نانسی هچ‬ ‫دوپـره ‪ ،Nancy Hatch Dupree‬تاریخ‌نـگار اهـل آمریـکا‪.‬‬ ‫بانوی ‪ ۸۲‬سـاله‌ای که همراه با همسـر فقیدش لویی هچ دوپره‪،‬‬ ‫باستان‌شناس معروف آمریکایی‪ ،‬بسیاری از آن اشیائی را که ما در‬ ‫موزه‌ها و کتاب‌ها می‌دیدیم‪ ،‬با سال‌ها حفاری از دل خاک بیرون‬ ‫کشیده‌اند و در موزه‌ها‪ ،‬مقاالت و کتاب‌ها در معرض دید جهانیان‬ ‫گذاشته‌اند‪.‬‬ ‫تا قبل از کتاب‌های نانسـی و لویی دوپره دربارۀ افغانسـتان که‬ ‫همه به زبان انگلیسی نوشته شده‌اند‪ ،‬خیلی‌ها در دنیا و خصوصًا‬ ‫در آمریکا و اروپا حتا نام افغانستان را نشنیده بودند‪ .‬آنها افغانستان‬ ‫و تاریخ و تمدن و طبیعت بی‌مثالش را از بایگانی وزارتخانه‌ها و و‬ ‫نهادهای دولتی غرب به میان مردم عادی و شیفتگان جهانگردی‬ ‫آوردنـد و میـان مـردم دو کشـور پلـی زدند بـه بلندای تاریـخ‪ .‬آنها‬ ‫افغانسـتان را از انحصار دولت‌ها خارج سـاختند و به همه نشانش‬ ‫دادند‪.‬‬ ‫آری‪ ،‬نانسی و لویی این کار را کردند و خود نیز در تاریخ جاودانه‬ ‫شـدند‪ .‬خوشـی‌ها وتلخی‌های این مردم را سال‌های سال شریک‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبی‬

‫‪29 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫پاس‌داشت از کارنامه‌ی ادبی عفیف باختری‬

‫‪ -‬حسین حیدری‬

‫جمعی از استادان‪ ،‬دانشجویان و شاعران با دکلمه اشعار‪ ،‬گذاشتن گل و روشن کردن شمع به یاد دشمن بودند؛ چون مزاحم کار و بازارشان بود‪ ،‬اما عفیف با همه‌ی این انکارها عقب ننشست‪ .‬او به‬ ‫تنهایی با نسل جوان و نوقلمان شروع به کار کرد‪ .‬با حوصله آثار آن‌ها را می‌خواند و نقد می‌کرد‪ .‬به‬ ‫اسدالله عفیف باختری‪ ،‬کارنامه‌ی ادبی او را پاس داشتند‪.‬‬ ‫یامان حکمت‪ ،‬شـاعر و اسـتاد دانشـگاه در این محفل گفت که عفیف باختری شـعر‌هایش را در آن‌ها کتاب و فلم و آلبوم می‌داد‪ .‬نتیجه این حوصله‌مندی‌اش را در سال‌های بعدی با ظهور یک‬ ‫جریان جدی گرفت‪ ،‬نسلی طالیی که در روزنامه‌نگاری‪ ،‬ادبیات و هنر در سطح افغانستان و حتا‬ ‫قالب غزل می‌نوشت و دید انتقادی و مناسبات روشن‌فکرانه در آن داشت‪.‬‬ ‫یامان حکمت گفت‪« :‬عفیف باختری شاعر مضمون‌ساز و خالق بود‪ ،‬مشخصه‌های غزل معاصر منطقهدرخشیدند‪».‬‬ ‫او تصویر‌سازی بود‪ ،‬او خالقیت و مضمون‌سازی را به معاصریت پیوند زده است و من معاصریت‬ ‫عفیف را به چهار عنصر می‪‎‬بینم [که] جهان‌بینی‪ ،‬مرگ‌اندیشی‪ ،‬تنهایی پرهیاهو و مانفیست فردی در عین حال زهرا خاوری دانش‌آموخته زبان و ادبیات دانشگاه کابل که در محفل پاس‌داشت از‬ ‫کارنامه‌ی ادبی عفیف باختری اشتراک کرده بود‪ ،‬می‌گوید که شعر‌ها و سبک عفیف باختری او را‬ ‫می‌باشد‪».‬‬ ‫به باور این استاد دانشگاه‪ ،‬شعر‌های عفیف بی‌خاصیت نیست‪ ،‬بل راحت‪ ،‬آزاد و قابل گفت‌وگو واداشت که غزل بسراید و به رشته‌اش بیشتر عالقه‌مند شود‪.‬‬ ‫خانم خاوری گفت‪« :‬برخورد و روش اسـتاد عفیف باختری متفاوت از همه بود‪ ،‬در هر برنامه‌ای‬ ‫است و این گفت‌وگو در شعر‌های پس از او جریان خواهد داشت‪.‬‬ ‫یامان حکمت هم‌چنان اشـاره کرد که عفیف باختری شـاعر تأثیرگذار و از دنیا بریده بوده و نیز که استاد بود‪ ،‬همه تا آخر برنامه می‌ماندند و دکلمه پرشور و شاد استاد را می‌شنیدند‪ ،‬مرگ استاد‬ ‫برای جامعه ادبی و علمی ما خیلی دردآور و مایه‌ی تاسف است‪ ،‬او باید بیشتر می‪‎‬ماند و زیادتر از‬ ‫تالش او نوآوری در شعر و رویکرد پژوهانه و انتقادی نسبت به وضع موجود بوده است‪.‬‬ ‫در همین حال سیدرضا محمدی‪ ،‬رییس اتحادیه نویسنده‌گان افغانستان در این برنامه درگذشت آن الهام غزل و شعر سرودن را می‌گرفتیم‪».‬‬ ‫اسدالله عفیف باختری در سال ‪ ۱۳۴۱‬خورشیدی در بلخ به دنیا آمد و تا حاال از او شش مجموعه‌ی‬ ‫عفیف باختری را مایه‌ی تاسف خواند و گفت که او یک عمر بی‌چشم‌داشت کار کرد‪.‬‬ ‫اقای محمدی گفت‪« :‬از هر گروه می‌تواند به عظمت‪ ،‬خوبی و زیبایی شعر استاد عفیف پی ببرد‪ ،‬شـعر به نام‌های «سـنگ و سـتاره»‪« ،‬آواز‌های خاکسـتر»‪« ،‬من با زبان دریا»‪« ،‬با یک پیاله چای‬ ‫چطوری؟ عزیز من!»‪« ،‬دوبوسه سیب» و «صد غزل از عفیف باختری» که گلچینی از غزل‌های‬ ‫در شرایط کنونی‪ ،‬جامعه بیش از هر وقتی به شاعرانی چون عفیف باختری نیازمند است‪».‬‬ ‫رییس اتحادیه نویسـنده‌گان افغانسـتان در مقاله‌ای‪ ،‬تحت عنوان پیروزی شـعر بر سیاسـت نیز پنج کتاب اول است‪ ،‬به چاپ رسیده است‪« .‬پدر شعر جهان» مجموعه‌ی دیگری از عفیف باختری‬ ‫گفته بود‪« :‬عفیف باختری شاعری که به تنهایی جریان مدرن ادبیات را در دو دهه گذشته رهبری است که گفته می‌شود به زودی نشر خواهد شد‪.‬‬ ‫گفتنی اسـت که ریاسـت اجرایی کشـور‪ ،‬دیروز وعده‌ی چاپ هفتیمن اثر عفیف باختری را داده‬ ‫می‌کرد‪ ،‬به‌طور ناگهانی درگذشت‪».‬‬ ‫به قول آقای محمدی‪« :‬او شاعری بود که با دانش فوق‌العاده‌اش از ادبیات و هنر مدرن و ارتباط است‪.‬‬ ‫عالی‌اش با جامعه جوان‪ ،‬باعث نوگرایی و رشـد جریان‌های نو فرهنگی شـد‪ .‬شـاعری که در طی هفتمین اثر نیز شامل غزل‌های چاپ نشده وی می‌باشد‪.‬‬ ‫سـال‌ها توسـط مافیای فرهنگـی و قومندان‌های ادبـی بایکوت و انکار می‌شـد‪ .‬ادبیات و فرهنگ عفیف باختری شـاعر‪ ،‬نویسـنده و روزنامه‌نگار معروف کشـور شـب ‪ ۹/۸‬ثور سـال جاری در بلخ‬ ‫در افغانسـتان بـه تبـع نظامی‌گری و تنظیم‌گری مافیایی سیاسـت در افغانسـتان‪ ،‬عیـن رویه را در درگذشت‪ .‬آقای باختری که بیشتر برای غزل‌های پرشور وعاشقانه‌اش بین مردم شهرت داشت‪،‬‬ ‫حوزه فرهنگ داشـتند‪ .‬آن‌ها از عوام‌گرایی مطلق و سـطحی‌نگری حمایت می‌کردند‪ .‬نتیجه این در شفاخانه‌ای در شهر مزار شریف‪ ،‬به عمر ‪ ۵۵‬ساله‌گی چشم به روی دنیا بست‪.‬‬ ‫عوام‌گرایی ابتذال فرهنگ عمومی بود‪ ،‬سـقوط اخالق و ذوق عمومی برای شـهرت گرفتن چند برنامـه پاس‌داشـت از کارنامـه‌ی ادبی عفیف باختری را دانشـگاه کابـل در ایدیتوریم حقوق این‬ ‫مافیا که همبسته با دیگر قومندان‌ها‪ ،‬آدم‌کش‌ها و اوباش بودند‪ .‬برای این به‌طور جدی با عفیف دانشگاه برگزار کرده بود‪.‬‬


28 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫ادبــی‬

‫‪27 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫به ادبیات کودک توجهی‬ ‫صورت نگرفته اسـت‬

‫حسین حیدری‬ ‫مسووالن برگزارکننده‌ی برنامه‌ی تجلیل از هفته کتاب می‌گویند که به ادبیات کودک توجهی‬ ‫صورت نگرفته است‪.‬‬ ‫فاضل سـانچارکی‪ ،‬معین نشـرات وزارت اطالعات و فرهنگ در برنامه‌‌ی گرامی‌داشـت از هفته‬ ‫کتاب که با نمایشگاه کتاب و اجرای تیاتر هم‌راه بود‪ ،‬گفت که به ادبیات کتاب هیچ توجهی صورت‬ ‫نگرفته و تمام انرژی ما صرف خاطره‌نویسی سیاسی شده است‪.‬‬ ‫آقای سانچارکی گفت برای اطفال سخنی بگوییم که قابل فهم‪ ،‬ساده و روان باشد‪.‬‬ ‫او افزود‪« :‬در عرصه‌ی ادبیات و شـعر کار‌های خوبی صورت گرفته‪ ،‬اما ادبیات کودک فراموش‬ ‫شده است‪ ،‬تنها چند نویسنده در بخش ادبیات کودک کتاب نوشته‌اند‪ ،‬تلویزیون آریا ویژه کودکان‬ ‫است‪ ،‬اما محتوا‪ ،‬کیفیت و شکل برنامه‌های آن پر از مشکل است‪ ،‬برای بیرون رفت از این حالت‪،‬‬ ‫هیچ راهی وجود ندارد‪ ،‬جز این که به کتاب و مطالعه رو بیاوریم‪ ،‬گره کور ما را تنها کتاب و مطالعه‬ ‫باز می‌تواند‪».‬‬ ‫فاضل سانچارکی نقش فرهنگ و کتاب را در تمام بخش‌ها مهم دانست و گفت که در طول ‪۱۵‬‬ ‫سال گذشته برای کتاب و فرهنگ کاری صورت نگرفته و افغانستان از لحاظ مقاله‌های علمی و‬ ‫کتاب‌های درسی «در حد صفر» است‪.‬‬ ‫معیـن نشـرات وزارت اطالعـات و فرهنـگ اشـاره کرد کـه در بخش‌های ادب‌‪ ،‬هنـر و فرهنگ‬ ‫کادر‌های زیادی وجود دارد‪ ،‬اما حمایت نمی‌شوند و کاری هم در این بخش‌ها صورت نگرفته است‪.‬‬ ‫آقای سانچارکی هدف برگزاری نمایشگاه کتاب در هفته کتاب را برانگیختن و تقویت کتاب‌خوانی‬ ‫خواند و گفت که این نمایشگاه با محوریت کودکان برگزار شده است‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫حمایت اطفال افغانسـتان می‌گوید که با هدف ترویج‬ ‫در همین حال پال بارکر رییس مؤسسـه‬ ‫فرهنگ مطالعه در بین اطفال افغانستان و هم‌چنان بلندبردن مهارت خواندن آنان با داستان‌های‬ ‫جالب‪ ۱۶۰ ،‬عنوان کتاب را توسـط نویسـنده‌گان مسـلکی نوشـته و آن را در مرکز‌های تعلیمی‪،‬‬ ‫آموزشی و کودکستان‌ها به طور رایگان توزیع کرده‪‎‬اند‪.‬‬ ‫آقـای بارکـر گفـت کـه از ‪ ۱۶‬عنوان کتاب نصف آن به زبان دری و ‪ ۸۰‬عنوان آن به زبان پشـتو‬ ‫نوشته و در تیراژ نیم میلیون تکثیر شده است‪.‬‬ ‫به گفته‌ی پال بارکر این کتاب‌ها برای دانش‌آموزان صنف‌های اول‪ ،‬دوم‪ ،‬سوم‪ ،‬چهارم و پنجم‬ ‫و ششـم توسـط مؤسسـه حمایت اطفال افغانسـتان به همکاری وزارت‌های معارف و اطالعات و‬ ‫فرهنگ آماده و در یازده والیت کشور توزیع می‌شود‪.‬‬ ‫کتاب کودک را‬ ‫در همین حال سیدمحسن حسینی مسوول خانه‌ی کودک که باالتر از ‪ ۱۵‬عنوان ِ‬

‫در این نمایشگاه به نمایش درآورده بود‪ ،‬می‌گوید که برای کودکان دو سال تا دوره مکتب (هفت‬ ‫ساله‌) کتاب‌های آموزشی دارد‪.‬‬ ‫او «ناک مقبول»‪« ،‬رنگ‌آمیزی» و «مهاجر» را از کتاب‌های بومی‌سازی شده و دل‌خواه کودکان‬ ‫خواند و افزود‪« :‬فرهنگ توجه به کودک خیلی کم‌رنگ است‪ ،‬اعتماد و رابطه خوب در بین ناشر‪،‬‬ ‫کودک و خانواده وجود ندارد‪ ،‬خانواده‌ها در باره‌ی ادبیات کودک آگاهی الزم ندارند‪ ،‬این مشکل از‬ ‫وزارت معارف شروع می‌شود و رسانه‌ها هم مادران و پدران را به توجه‌ی فرزندان تشویق نمی‌کنند‪،‬‬ ‫آن عده که توجه می‌کنند‪ ،‬خیلی کم‌اند‪».‬‬ ‫در عین حال شمسیه رحیمی یکی از مربیان کودکان در یکی از لیسه‌های شهر کابل می‌گوید‬ ‫کـه از ‪ ۸۰‬عنـوان کتـاب کودک مؤسسـه «‪ »Save the children‬را روزانه دو سـاعت در اختیار‬ ‫شاگردان صنف‌های اول و دوم این لیسه قرار می‌دهد تا بخوانند‪.‬‬ ‫او گفت‪« :‬خواندن این کتاب‌ها برای امال و خواندن شـاگردان ما مفید تمام شـده اسـت و دیگر‬ ‫موضوع‌های پندآمیز را در باره‌ی مهربانی‪ ،‬قناعت‪ ،‬بخشش و کمک‌کردن یاد گرفته‌اند‪ ،‬از لحاظ‬ ‫تربیتی [با خواندن این کتاب‌ها] رشد کرده‌اند‪».‬‬ ‫بـه گفتـه این مربی خانواده‌ها عالقه‌مندی زیادی به کتاب‌های ادبیات کودک دارند و در مکتب‬ ‫می‌آیند به صورت رایگان برای کودکان خود کتاب کودکانه را می‌برند‪.‬‬ ‫خانم رحیمی تأثیر تصویر‌های خوب‪ ،‬نقاشی‌های مناسب و رنگ‌آمیزی‌های این کتاب‌ها را روی‬ ‫کودکان سـازنده خواند و گفت که مادران بی‌سـواد هم از آن برای آموزش فرزندان خود اسـتفاده‬ ‫می‌توانند‪.‬‬ ‫در همین حال امید‪ ،‬هفت ساله و حاسنات ‪ ۶‬ساله می‌گویند که با دوستان خود مهربانی می‌کنند‬ ‫و با کسی جنگ نمی‌کنند‪.‬‬ ‫حاسنات می‌گوید‪« :‬شاخچه‌های درختان را قطع نمی‌کنم‪ ،‬مادر و استاد خود را احترام می‌کنم‪».‬‬ ‫امید می‌گوید که به حیوانات ترحم می‌کند و دوست دارد که دوستان زیادی داشته باشد‪.‬‬ ‫این دو کودک دانش‌آموزان لیسه‌ی تالش دانش هستند که از کتاب‌های کودک مؤسسه «‪Save‬‬ ‫‪ »the children‬آموزه‌هایی را به خاطر سپرده بودند‪.‬‬ ‫هفته‌ی کتاب را روز دوشـنبه‪ ۲۴ ،‬ثور وزارت اطالعات و فرهنگ‪ ،‬اتحادیه سرتاسـری ناشـران‬ ‫و کتاب‌فروشـان افغانسـتان‪ ،‬خانـه ادبیـات کـودک‪ ،‬گویته انسـتیتیوت و مؤسسـه‌ی «‪Save the‬‬ ‫‪ »children‬در کاروان‌سرای باغ بابر کابل گرامی داشتند‪.‬‬


26 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


25 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


24 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


23 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫شکریه بارکزی‪:‬‬

‫طالبان شیفته قدرت نیستند!‬ ‫اشـاره‪ :‬درحال حاضر بیسـت گروه دهشـت افگن به شـمول دسـته جات مختلف اپراتیفی طالب‬ ‫تحـت رهبـری آی اس‬ ‫آی درافغانسـتان مـی‬ ‫رزمنـد امـا شـکریه‬ ‫بارکـزی همـه را‬ ‫در لحـاف «افغـان»‬ ‫پیچیده است‪.‬‬ ‫روزنامـه دی نیشـن‬ ‫چـاپ اسلام آبـاد‬ ‫نوشـته اسـت کـه در‬ ‫شانزده سـال گذشته‪،‬‬ ‫حکمروایی سه رئیس‬ ‫جمهـور در امریـکا‬ ‫و اسـتعفای چندیـن‬ ‫جنـرال اردوی امریکا‬ ‫در جنـگ افغانسـتان‬ ‫یـاد آور موتر سـایکل‬ ‫سـوارانی اسـت که به‬ ‫شـکل پایان ناپذیری‬ ‫بـه دور یـک میـدان‬ ‫مـدور چرخیـده انـد‪.‬‬ ‫دی نیشـن بـا اشـاره بـه‬ ‫یک آماردهی مشـکوک از سـوی امریکایی ها نوشـته اسـت که بعد از اعالم خروج ارتش امریکا از‬ ‫افغانستان در دوره اوباما درسال ‪ 2014‬شمار نیروهای امریکا مستقر درافغانستان ‪ 8400‬نفر ذکر می‬ ‫شد اما به تازه گی فاش شده است که شمار سرباز حدود ‪ 12000‬نفر است‪.‬‬ ‫دی نیشـن به نقل از شـکریه بارکزی سـفیر افغانسـتان در اسـلو نوشـته است که‬ ‫کارطالبـان یکسـره شـده اسـت و آن ها مایل اند بـه خانه های شـان برگردند اما‬ ‫امریکایی ها نمی گذارند که آن ها میدان های جنگ را خالی کنند‪.‬‬ ‫شکریه بارکزی درگفت وگو با دی نیشن گفته‪‎‬است‪ ،‬طالبان یک نیروی اشغالگر‬ ‫نیست‪ ،‬آن‪‎‬ها شهروندان افغانستان اند که به خاطر روحیات مذهبی مفرط ومحافظه‬ ‫کارانه‪ ،‬زن ستیزی و رویکرد های افراطی شان‬ ‫در میان مردم افغانستان منفور گشته اند‪.‬‬ ‫جالب ترین سخن شکریه بارکزی این است که وی مدعی است که تروریستان‬ ‫طالب درصورت برقراری صلح روانۀ مناطق وخانه های شان شده و همانند افراد‬ ‫عادی کسب اجدادی خویش را در کشت زار ها و دکاکین از سر خواهند گرفت‪.‬‬ ‫نکته دیگر در فتوای ساده لوحانۀ شکریه بارکزی بنا به گزارش دی نیشن این‬ ‫است که ممکن است طالبان بی آن که دغدغه گرفتن قدرت درکابل در سر داشته‬ ‫باشند به نظام زنده گی محلی قناعت خواهند کرد‪.‬‬ ‫اشاره‪ :‬مثل این که قتل عام ها وحمام های خون در مزار‪ ،‬کابل‪ ،‬قندهار‪ ،‬خوست‬ ‫و غور بخشی از تصادفات آسمانی است‬

‫‪22 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫نماینده ولسی جرگه‪:‬‬

‫کاروبار دکترغنی فقط با‬

‫دزد های حرفه است‬

‫محمود سلیمان خیل وکیل پکتیا‪:‬‬ ‫شـمیم جان کتوازی بی سـواد است اما به حساب شایسته‬ ‫ساالری به حیث مقرر شده‬ ‫بربنیـاد خبـر واصله بـه «گزارشـنامه افغانسـتان» همایون‬ ‫همایـون معاون اول ولسـی جرگـه در یک مجلس با حضور‬ ‫سران لویه پکتیا گفت که اشرف غنی آدم استفاده جو ویک‬ ‫دزد حرفـوی اسـت و بـه هیـچ نـوع ارزش هـا پایبند نیسـت‪.‬‬ ‫همایون صریح گفت‪ :‬برای اشرف غنی پول به کار است‪.‬‬ ‫اقلیم لوی پکتیا درانتخابات ریاسـت جمهوری تمام قد به‬ ‫دفاع از غنی برخاسته بود‪.‬‬ ‫براساس گزارش‪ ،‬محمود سلیمان خیل وکیل مردم پکتیکا‬ ‫در ولسی جرگه درصحبت با کوچی زازی رئیس معارف پکتیا‬ ‫گفته اسـت که دکترغنی شـمیم جان کتوازی والی برگزیده‬ ‫غنی سـند صنف ‪ ۱۲‬را از شـپی لیسه پکتیکا جعلی به دست‬ ‫آورده امـا رئیـس جمهـور دم از شایسـته سـاالری مـی زند و‬ ‫مدعی اسـت که برای گزینش جنراالن شـخصن «انترویو»‬ ‫مـی کنـد! البی های دوروپیش دکترغنی پیش ازین‪ ،‬دربدل‬ ‫رشوه‪ ،‬اختیار آن والیت را به حاجی دین محمد تفویض کرده‬ ‫وفرزند نابالغش را باالی مردم حکمران ساخته بود‪ .‬آن پدر‬ ‫وبچه فقط کارشان با گمرگ و شهرداری بود و کدام مصروفیت‬ ‫دیگری نداشتند‪ .‬درگزارش قید شده است که هیچ کدام پروژه عمرانی زیربنایی‬ ‫در لویه پکتیا انجام نشده است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪21 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫با سران طالبان از جمله عباس ستانکزی درقطر درتماس است و حنیف اتمر نیز درپاکستان و هم در‬ ‫مرکز سیاسی طالبان درقطر با سران تروریست مذاکراتی انجام داده است‪.‬‬ ‫به گفته نیویورک تایمز‪ ،‬یک مقام ارشد امنیتی دولت کابل که صورت گفت وگو ها با طالبان را‬ ‫دریک‪ ‬دفترچه با پوش چرمی سیاه‪ ‬درج کرده در بازگشت از کابل‪« ‬نکات مهم گفتگو با طالبان»‪ ‬را‬ ‫فهرسـت کرده اسـت‪ .‬یک مقام امنیتی که به دلیل عدم داشـتن مجوز در رسـانه ای کردن گفت‬ ‫وگو ها با طالبان از ذکر نامش پرهیز کرده می گوید که طالبان خواستار اصالحات قاطع در قانون‬ ‫اساسـی‪ – ‬نه به طور فوری‪ -‬می باشـند‪ .‬طالبان همچنان رویای یک نظام اسلامی را درسـر می‬ ‫پرورانند‪ .‬نیویورک تایمز‪ ‬با حرکت در خط حلقه خاص در حکومت کابل به هدف‪ ‬سفید نمایی ماهیت‬ ‫سـیاه طالبان‪ ‬خواسـته های آنان را فهرسـت کرده بدین شـرح‪ - :‬طالبان تحصیل پسران و دختران‬ ‫را‪ ‬قبول دارند‪ ‬مگر خواهان جدایی دختران از پسران هستند‪.‬‬ ‫ زنان می توانند به غیر از دادگاه عالی درهمه عرصه ها به شمول امور دفاعی و قوه قضائیه کار‬‫کنند‪ .‬مگر طالبان تضمین قانونی می خواهند که پای‪ ‬یک زن‪ ‬به ریاست جمهوری نرسد‪.‬‬ ‫ بـه هـدف رسـیده گـی به پرونـده های‪ ‬غصـب غیرقانونی زمین ها‪ ‬از سـوی ثروتمنـدان و افراد‬‫زورمند بعد از دوره طاالبن دادگاه ویژه ای تشـکیل شـود‪ .‬اکثر کسـانی که زمین ها را غصب کرده‬ ‫اند جنگ ساالران سابق اند که اکنون بخشی از دستگاه حکومت اند‪ .‬طالبان می خواهند که زمین‬ ‫های غصب شده دو باره به صاحبان شان مسترد شود‪ ( .‬درمورد هزاران نفری که ظرف هفده سال‬ ‫اخیر از سوی طالبان یا با کارد قصابی یا به طریق انتحار یا تیرباران از زنده گی ساقط شده و خون‬ ‫هزاران سرباز جوان اردو و پلیس‪ ،‬درکتاب سیاه روی میز اتمر کدام سطری درج نشده است‪ .‬اولویت‬ ‫تروریسم حاال در باره زمین های غصب شده است نه قتل عام های دسته جمعی!) ‪-‬انتخابات می‬ ‫تواند بعد از استقرار ‪ ‬یک‪ ‬حکومت موقت‪ ‬برگزار شود که درآن هیچ یک از وابسته گان حکومت های‬ ‫گذشته شامل نباشند‪ .‬طالبان می خواهند که تمام جناح ها می توانند مناطق تحت کنترول شان را‬ ‫عین سـناریوی کشـانیدن پای گلبدین به کابل دربرابر طالبان نیز درحال در دسـت اجرا اسـت که تا زمان انتخابات در اختیار خود داشته باشند‪ .‬اشاره‪ :‬بازی با قطعه گلبدین آن هم درموقعیتی کاملن‬ ‫هدفش فقط بریدن ُدم رقبای سیاسی و به لجن کشیدن دست آورد های مدنی هفده سال اخیر است‪ .‬بی قدرتی‪ ،‬درد سرآفرین شد؛ حاال چپ و راست تبلیغات به نفع طالبان را شروع کرده اند‪ .‬ثمره هردو‬ ‫نیوریورک تایمز‪ ‬به نقل از منبع رسمی دولت کابل نگاشته است که‪ ‬معصوم استانکزی‪ ‬از طریق تلفن سناریو‪ ،‬بازی ‪ -‬دوسرباخت‪ -‬است‪.‬‬

‫دفترچه ای با پوش چرمی سیاه‬

‫روی میز حنیف «اتمر»‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪20 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫گزارشی که ِ‬ ‫عرق شرم بر جبین می‌نشاند!‬ ‫احمــد عمران‬ ‫نشـر گزارش تازۀ بازرس ویژۀ‬ ‫ایـاالت متحـدۀ امریـکا در امور‬ ‫افغانستان‪ ،‬افتضاح دیگری‌ست‬ ‫کـه متأسـفانه می‌توانـد عـرق‬ ‫شـرم بـر جبین انسـان بنشـاند‪.‬‬ ‫باالی‬ ‫در گذشـته اگـر از میـزان ِ‬ ‫فسـاد مالـی در کشـور انتقـاد‬ ‫می‌شـد‪ ،‬حـاال ممکـن بـود کـه‬ ‫آن را به شـکلی توجیه کرد‪ ،‬اما‬ ‫سوءاستفادۀ جنسـی از بیوه‌های‬ ‫وزارت ‪3-mandegar‬دفـاع‬ ‫را ارگ و مقام‌هـای ایـن وزارت‬ ‫چگونه می‌خواهند توجیه کنند؟‬ ‫البتـه در واکنـش بـه گـزارش‬ ‫سـیگار‪ ،‬وزارت دفاع افغانسـتان‬ ‫خوانـدن آن‬ ‫ضمـن بی‌بنیـاد‬ ‫ِ‬ ‫مدعـی شـده کـه بیوه‌هـای‬ ‫افسـران ایـن وزارت‬ ‫سـربازان و‬ ‫ِ‬ ‫جز ِو ارزش‌های آن‌هاسـت و به‬ ‫آنان ارج می‌گذارند‪ .‬در همین حال‪ ،‬وزارت دفاع مدعی شده است‬ ‫ِ‬ ‫ریاست تقاعد پرداخت می‌شود و‬ ‫تقاعدی افسران از طریق‬ ‫که پول‬ ‫ِ‬ ‫هیچ ربطی به وزارت ندارد‪.‬‬ ‫تکذیب گزارش‌ها‪ ،‬از ساده‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین راه‌ها برای‬ ‫کسـب برائت در افغانسـتان شمرده می‌شود‪ .‬بسـیاری از نهادهای‬ ‫کشور وقتی با انتقاد و شکایتی روبه‌رو می‌شوند‪ ،‬ساده‌ترین راه‌حلی‬ ‫خوانـدن آن انتقاد و‬ ‫کـه بـه ذهنش‌شـان می‌رسـد‪ ،‬رد و بی‌بنیــاد‬ ‫ِ‬ ‫شکایت می‌تواند باشد‪ .‬حتا مقام‌های ارشد دولتی از این امر مستثنا‬ ‫نیسـتند و همـواره در برابـر انتقادهایی کـه از آن‌ها شـده‪ ،‬برخورد‬ ‫توجیه‌گرانهداشته‌اند‪.‬‬ ‫پیشین کشور هرگز هیچ انتقادی‬ ‫حامد کرزی رییس جمهوری‬ ‫ِ‬ ‫آدرس خود برنمی‌تافت و در برابر آن‪ ،‬ضمن واکنش نشـان‬ ‫را به ِ‬ ‫گردن خو ِد انتقادکننـده می‌انداخت‪ .‬آقای کرزی‬ ‫دادن‪ ،‬تقصیر را به ِ‬ ‫بارهـا وقتـی بـا انتقاد جامعـۀ جهانی در مورد فسـاد مالـی و اداری‬ ‫در حکومتـش روبـه‌رو شـد‪ ،‬ضمن رد میزان فسـاد مدعی شـد که‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگ فسـاد را به افغانسـتان منتقل کـرده اند و‬ ‫خارجی‌هـا خود‬ ‫بیشترین فساد مالی را خودشان انجام می‌دهند‪.‬‬ ‫حاال هم در مورد وزارت دفاع‪ ،‬نباید انتظاری بیش از رد و توجیه‬ ‫گزارش سیگار را داشت‪ .‬اما سوال این‌جاست که گزارشگر سیگار‬ ‫که نهادی معتبر و قابل احترام برای بسیاری از کشورها و نهادهای‬ ‫بین‌المللی اسـت‪ ،‬چــرا گزارشی را باید نشـر کند که محتوای آن‬ ‫واقعیت نداشته باشد؟ آیا سیگار با وزارت دفاع افغانستان دشمنی‬ ‫شـخصی داشـته که چنین گزارشـی را نشـر کـرده و یـا این‌که در‬

‫جمـع‌آوری اطالعـات و واقعیت‌ها چنان بی‌دقتی به خرج داده که‬ ‫چنین تهمتی را به یکی از نهادهای معتبر کشور وارد نموده است؟‬ ‫ِ‬ ‫صحت محتوای‬ ‫به نظر نمی‌رسد که سیگار با نشر گزارشی که‬ ‫آن مشـخص نیسـت‪ ،‬خود را چنین در معرض اتهامی بزرگ قرار‬ ‫دهد که دیگر کسی به گزارش‌های آن توجه نکند‪ .‬اگر مقام‌های‬ ‫ِ‬ ‫جزییات گزارش سیگار و یا منابع آن را پی‌گیری‬ ‫کشور بخواهند‬ ‫صدق این گزارش پی خواهند برد‪ .‬شاید هم‬ ‫کنند‪ ،‬بدون شک به ِ‬ ‫ِ‬ ‫صحت گزارش سیگار تردیدی نداشته‬ ‫مقام‌های کشور‪ ،‬نسـبت به‬ ‫باشند ولی برای اغوای افکار عمومی تالش کرده اند که در برابر‬ ‫ِ‬ ‫صحت گزارش را زیر سوال ببرند‪.‬‬ ‫آن موضع گیری کنند و‬ ‫اگـر مقام‌هـای وزارت دفـاع کشـور واقعـًا راسـت می‌گوینـد‪ ،‬بـه‬ ‫اصطلاح مـردم «ایـن گـز و ایـن میــدان»‪ ،‬بیاینـد و در یک نهاد‬ ‫بی ِ‬ ‫سقم گزارش سیگار را بررسی کنند و‬ ‫‌طرف بین‌المللی صحت و ِ‬ ‫آن‌گاه نتایج آن را در اختیار مردم قرار دهند‪.‬‬ ‫معلوم است که در مورد صحت گزارش سیگار نمی‌تواند حرفی‬ ‫وجـود داشـته باشـد‪ ،‬چـون به هیچ صـورت منطـق نمی‌پذیرد که‬ ‫کشوری میلیاردها دال ِر خود را صرف ساختارهای امنیتی و دفاعی‬ ‫یک کشور سازد و خود علیه آن‌چه که ساخته‪ ،‬موضع‌گیری باطل‬ ‫و خصمانه داشته باشد‪.‬‬ ‫فسـاد در نهادهـای امنیتـی از امـروز و دیروز نیسـت کـه حاال با‬ ‫گزارش سـیگار برمال شده باشد‪ .‬از سال‌ها به این‌سو گزارش‌های‬ ‫متعددی مبنی بر فساد مالی در این نهــادها به نشر رسیده است‪.‬‬ ‫حتـا در مورد سـوءرفتار جنسـی با زنـان در نهادهـای وزارت داخله‬ ‫ِ‬ ‫صورت مسـتند گزارش‌هایی نشـر شـده اسـت‪ .‬بارها از طریق‬ ‫به‬

‫رسـانه‌های کشـور شـنیده‌ایم که چگونه برخی زنان در پولیس با‬ ‫سوءرفتار جنسی روبه‌رو شده و آن را ترک کرده اند‪.‬‬ ‫‌گی زنـان به نهادهـای امنیتی‪ ،‬همین‬ ‫یکـی از دالیـل بی‌عالقه ِ‬ ‫جنسی آزاردهنده خوانده می‌شود‪ .‬این موضوع در وزارت‬ ‫رفتارهای‬ ‫ِ‬ ‫دفاع نیز می‌تواند وجود داشته باشد‪ .‬وقتی فساد مالی و اداری تا این‬ ‫پایه در یک نهــاد رخنه کرده باشـد‪ ،‬بدون شـک در آن نهاد فساد‬ ‫جنسـی نیز وجود دارد‪ .‬وقتی راهنمای قوم‌گرایانه از ارگ ریاسـت‬ ‫دفاع آن سوءاستفاده‌های‬ ‫جمهوری بیرون می‌شود‪ ،‬چرا در وزارت ِ‬ ‫زنان بیوه وجود نداشته باشد‪.‬‬ ‫جنسی از ِ‬ ‫ِ‬ ‫وضعیت ناهنجار و غیرانسـانی اند‬ ‫این‌هـا همه مولفه‌هـای یک‬ ‫کـه متأسـفانه از درون جامعـه را متالشـی می‌کنــد‪ .‬چگونـه حاال‬ ‫جوان‬ ‫می‌تـوان انتظار داشـت کـه خانواده‌ها حاضر شـوند‬ ‫پسـران ِ‬ ‫ِ‬ ‫خود را به نیروهای امنیتی بفرستند و چگونه می‌توان امیدوار بود‬ ‫که گروه‌های هراس‌افکن و شرارت‌پیشـه از چنین فضایی به نفع‬ ‫سیاست‌های مخوف و ویرانگ ِر خود استفاده نکنند‪.‬‬ ‫روان جامعه به‌جا‬ ‫این گزارش بدون شـک آثار‬ ‫ِ‬ ‫مخرب خود را بر ِ‬ ‫می‌گذارد‪ .‬دیگر کمترکسی حاضر خواهد شد که خود و یا اعضای‬ ‫خانواده‌اش وارد ساختارهای امنیتی کشـور شوند‪ .‬مردم افغانستان‬ ‫ِ‬ ‫صحـت این‬ ‫همـواره بـه نامـوس‌داری شـهره بـوده انـد و اگر حاال‬ ‫مورد تأیید شود‪ ،‬این شهرت و اعتبا ِر نیک نیز منقضی خواهد شد‪.‬‬ ‫حکومت افغانسـتان و مقامات عالی وزارت دفاع مسـوولیت دارند‬ ‫کـه قضیـه را با جدیـت و حساسـیت پی‌گیری کرده و پاسـخ‌های‬ ‫قناعت‌بخش به مردم و رسانه‌ها بدهند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫میوه تلخ ازشاخه حمایت امریکایی‬ ‫پاکستان تی وی به حواله‪ ‬چندین منبع سری‪ ‬نوشته است که رئیس جمهور‬ ‫امریکا از‪ ‬دکترغنی‪ ‬خواسته است که دفتر سیاسی طالبان در قطر را که از شش‬ ‫سـال پیش به هدف پیشـبرد مذاکرات صلح با کابل تاسـیس شـده بود‪.‬تعطیل‬ ‫کند‪ .‬انتظـار مـی رود دکترغنـی با این امر موافقت کند اما تصمیم نهایی هنوز‬ ‫درین باره گرفته نشـده اسـت‪ .‬ترمپ گفته اسـت که وی به دالیل مختلفی با‬ ‫موجودیت دفتر طالبان در دوحه مخالف است‪.‬‬ ‫او از دفتـر طالبـان به عنوان یک ابتکار عمل‪ ‬شکسـت خورده‪ ‬اوباما نام برده‬ ‫اسـت کـه قـادر به برگـزاری مذاکرات صلحـی که اوبامـا از آن انتظار داشـت‪،‬‬ ‫نشـده است‪ .‬اشاره‪ :‬سـلف ترمپ ( اوباما) زمانی درکمال غداری‪ ،‬شش فرمانده‬ ‫سادیست‪ ‬طالبان را از بند رها کرده و در قطر به حیث مسئوالن طالبان برگزیده‬ ‫بودند‪ .‬حاال که موسم تغییر کرد و کرملین وایران سرپرستی طالبان را از امریکا‬ ‫گرفته اند‪ ،‬ترمپ نسبت به این گروه تروریستی‪ ‬بی مهر‪ ‬شده است‪.‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪19 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫سرانجام درمیان‬ ‫طالپرستان یک آدم‬ ‫هوشیار ظهور کرد‬ ‫ولیعهد عربسـتان خواستار بازنگرش دین اسالم شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫رئیـس دانشـگاه االمـام عربسـتان از نشسـت اخیـر‬ ‫«محمد بن سلمان» ولی‪‎‬عهد سعودی با حکما و علمای‬ ‫سعودی و درخواست وی از رجال دینی برای همکاری‬ ‫در تغییر نگرش به دین خبر داد‪.‬‬ ‫بـه گـزارش اسـپوتنیک‪ ،‬ابـا الخیـل رئیـس دانشـگاه‬ ‫سـعودی االمـام در گفت‌وگـو با مجله «الرجـل» اعالم‬

‫کـرد کـه «محمد بـن سـلمان» ولی‌عهد این کشـور در‬ ‫دیـدار بـا حکما و علمای سـعودی درباره طـرح و برنامه‬ ‫خود برای آینده این کشور سخن گفت‪ .‬اباالخیل گفت‪:‬‬ ‫«ولی‪‎‬عهد اعالم کرد که عربستان نیاز شدیدی دارد به‬ ‫اینکه نگاه جدیدی به دین داشته باشد و ما می‌خواهیم‬ ‫بـا علمـا بـرای اجـرای احـکام اعتدال‌گرایانه بر اسـاس‬ ‫طرح‪‎‬های جدید مانند طرح گردشـگری دریای سـرخ و‬ ‫تغییر و تحول فکری برای جذب گردشگران‪ ،‬همکاری‬ ‫کنیم»‪ .‬وی گفت‪« :‬بن سـلمان در این جلسـه از نگرش‬ ‫افراطی‪‎‬گرایانه به دین انتقاد و اعالم کرد که قوانین دینی‬ ‫نباید مانع شـکوفایی و رشـد و رفاه شوند و طرح توسعه‬ ‫منابع غیر نفتی اقتصاد عربستان و طرح اقتصادی چشم‬ ‫انـداز ‪ 2030‬مسـتلزم انعطاف‌پذیری همه اصحاب دین‬ ‫است و باید قانونی نوشته شود که به مراکز رفاهی اجازه‬ ‫فعالیت بیشتر داده شود‪».‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫اجـتـماعی‬

‫‪18 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫حکمتیار با صد تن ازفعالین حزب اسالمی در زندان تهران بود‬ ‫محمد عارف منصوری دیپلمات سابق افغانستان در‬ ‫تهران‪ -‬نشر شده در خبرگزاری رشد‬ ‫در سال هایى که حکمتیار مقیم تهران بود‪ .‬من منحیث دیپلمات‬ ‫افغانستان در جمهورى اسالمى ایران وظیفه داشتم ‪ .‬بنًا از صدور و‬ ‫تمدید‪ ‬پاسپورت هاى حکمتیار و خانواده اش‪ ،‬نحوه ‪ ‬اقامت و زنده‬ ‫گى وى در آنجا کام ً‬ ‫ال مطلع هستم‪ .‬اینکه او ادعا دارد که زندانى‬ ‫سیاسى در ایران بوده است‪ ،‬کذب محض مى باشد‪.‬‬ ‫حکمتیار با‪ ‬دو خانم‪ ‬و فرزندانش به مدتچهار سال و چند ماه‪ ‬در‬ ‫بـاال شـهر تهـران و در منطقه ى موسـوم به نیـآوران‪ ،‬در خانه ای‬ ‫مجلل و بزرگى زنده گى مى نمود‪.‬‬ ‫– او بـا ویـزه وارد ایـران شـد و تا پایان اقامتش در ایـران داراى‬ ‫اقامت معتبر آن کشور بود که از طریق سپاه تمدید مى شد‪.‬‬ ‫– او نشـریه اى را بنام ( میثاق ایثار ) به عنوان تیغ دو لبه علیه‬ ‫طالبان و جبهۀ متحد منتشر مى نمود‪.‬‬ ‫– او اغلـب در محافـل رسـمى اشـتراک مـى نمود کـه ویدیوى‬ ‫سـخنرانى اش در سـالگرد یادبود از عبدالعلى مزارى رهبر حزب‬ ‫وحدت اسالمى در تهران موجود است‪.‬‬ ‫– او در مراسـم یادبـود از سـانحۀ هوایـى بامیـان کـه منجـر بـه‬ ‫شهادت عبدالرحیم غفور زى‪ ،‬عبدالعلى دانشیار‪ ،‬عبدالعزیز مراد و‬ ‫جمعى دیگر از بزرگان دولت اسلامى گردید‪ ،‬در منزل عبدالحى‬ ‫خراسانى‪ ‬محقق‪ ،‬نویسنده و قونسل افغانستان در تهران اشتراک‬ ‫و سخنرانى نمود که این جانب نیز در آن مجلس حضور داشتم‪.‬‬ ‫– او از طریق‪ ‬طاهریان‪ ‬نمایندۀ خاص جمهورى اسالمى ایران‬ ‫در امور افغانسـتان و‪ ‬از کانال سـپاه قدس‪ ‬بخش برونمرزى سـپاه‬ ‫پاسداران ایران روابط سیاسى و مبادله ى اطالعاتى با دولت ایران‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫– سـتاد مشـترک وزارت خارجه و سپاه پاسداران سهمیه اقامت‬ ‫براى‪ ‬صد تن از فعالین حزب اسالمى‪ ‬را بمعرفى شخص حکمتیار‬ ‫بوى امتیاز داد‪ .‬که کارمندان دفاتر سیاسى و ادارى حزب اسالمى‬ ‫از آن استفاده مى نمودند‪.‬‬

‫– او در برگـزارى شـوراى علمـا‪ ،‬فضلا و فرماندهـان جهـادى‬ ‫تحت ریاست‪ ‬قاضى کشکى‪ ‬و با حمایت جمهورى اسالمى ایران‪،‬‬ ‫منعقدۀ تهران سهم و حضور داشت‪.‬‬ ‫– او بـا گـرم شـدن بازار شـوراى هاى نامنهاد صلـح‪ ،‬به دیکته‪،‬‬ ‫هدایـت و حمایت مالى مقامات ایران‪ ،‬شـوراى قبرس‪ ‬را زیر نظر‬ ‫همایـون جریـر دامادش تدویر نمود و از آن طریق در توافقات بن‬ ‫حضور یافت‪.‬‬ ‫– او در طول اقامتش در ایران‪ ،‬به دسـتور مقامات ایرانى یکبار‬ ‫جهت سـهمگیرى در مقاومت علیه طالبان به شـمال کشور سفر‬ ‫نمود که بعد از مدت کوتاهى بدون نتیجه‪ ،‬دوباره به ایران برگشت‪.‬‬ ‫– او با نماینده گان شاه سابق که حامد کرزى نیز در ترکیب شان‬ ‫بود‪ ،‬در مورد طرح چند فقره اى ظاهر شاه مذاکره نمود‪ .‬اما نگفت‬ ‫که زندانى سیاسى است‪.‬‬ ‫بعـد از حـوادث ‪ ١١‬سـپتامبر کـه اوضـاع کشـور و بالتبـع روابـط‬ ‫همسـایگان به گونـۀ دیگرى تغیر نمـود‪ .‬مقامـات ایرانى‪ ،‬حضور‬ ‫حکمتیار را به مثابه ى دست شکسته اى که آویزه ى گردن شان‬ ‫بود‪ ،‬به مصلحت خویش ندیدند و به او ابالغ نمودند تا خاک ایران را‬ ‫ترک نماید‪ .‬و زمان کافى هم براى این امر به وى قائل شدند‪ .‬هیچ‬ ‫گونه تقاضایى در مورد وى از سوى دولت امریکا‪ ‬مطرح نشده بود‪.‬‬ ‫که اگر چنین مطالبه اى از سوى امریکا در آن مقطع حساس مى‬ ‫شد‪ .‬بدون شک‪ ،‬مسئولین ایرانى بدون مالحظه و بنابر حساسیت‬ ‫روابط شان با امریکا و بر مقتضاى منافع ملى شان‪ ،‬در زمینه تعلل‬ ‫نمى نمودند و همانند صد ها تن از اعضاى القاعده که‪ ‬با وساطت‬ ‫سـازمان ملل‪ ،‬تحویل داده شـد‪ ،‬مثل غیرت بهیر دامادش‪ ،‬راهى‬ ‫زندان گوانتانامو مى شد‪.‬‬ ‫حکمتیـار بعـد از ابلاغ خروجـش از ایـران‪ ،‬بـه مشـورۀ مقامات‬ ‫ایرانـى‪ ،‬روانـه ى عـراق شـد‪ ،‬اما مقامـات عراقى کـه در آن زمان‬ ‫تحت فشار تحریم هاى امریکا قرار داشتند‪ ،‬نه تنها نمی خواستند‬ ‫با چنین اقدام نسنجیده‪ ،‬به مشکالت شان بیآفزایند‪ .‬بلکه روابط‬ ‫نزدیک حکمتیار را با اطالعات ایران به دیدۀ شـک نگریسـته‪ ،‬او‬

‫را از عوامـل جمهورى اسلامى مى پنداشـتند و بـه این دو دلیل‪،‬‬ ‫درخواستش را مبنى بر استقرار در بغداد رد نمودند‪.‬‬ ‫سـرانجام حکمتیار در همآهنگى با مقامات امنیتى ایران از مرز‬ ‫آن کشور خارج و مؤقتًا در دهنۀ ذوالفقار مستقر گردید‪ .‬در فرداى‬ ‫خـروج حکمتیـار از خـاک ایـران‪ ،‬خبرگـزارى جمهورى اسلامى‬ ‫ایران ضمن مصاحبه با انجنیر لطیفى سخنگوى حزب اسالمى در‬ ‫ایران و‪ ‬اینجانب به حیث دیپلمات سفارت افغانستان‪ ‬در جمهورى‬ ‫اسلامى ایـران راجـع به خـروج وى از ایران و تأثیـرش بر اوضاع‬ ‫افغانسـتان سوال نمود‪ .‬لطیفى گفت که جمهورى اسالمى ایران‬ ‫ظرفیت تحمل شخصیت انقالبى حکمتیار را در خاکش نداشت‪.‬‬ ‫و مـن در خصـوص تأثیـر بازگشـت حکمتیار به افغانسـتان گفتم‬ ‫کـه حـزب اسلامى در حال حاضـر از هم پاشـیده و حکمتیار‪ ‬فرد‬ ‫تنهایى‪ ‬اسـت کـه فاقد هرگونه تأثیر سیاسـى و نظامـى بر اوضاع‬ ‫کشور مى باشد‪.‬‬ ‫امـا خانـواده و بسـتگان حکمتیـار تـا مدت زیـادى بعـد از خروج‬ ‫وى‪ ،‬همچنان در ایران‪ ‬اقامت داشـتند و پاسـپورت های شـان در‬ ‫سفارت افغانستان تمدید و اقامت شان از سوى مقامات سپاه تجدید‬ ‫مى شد‪ .‬صرفًا با این تفاوت که همه اى این امور از طریق‪ ‬همایون‬ ‫جریر دامادش‪ ‬که ظاهراً به امور تجارتى در ایران اشـتغال داشـت‬ ‫به پیش برده مى شد‪.‬‬ ‫بنابر قوانین پذیرفته شـده اى جهانى‪ ،‬زندانی سیاسـی به کسی‬ ‫گفته می‌شـود که در چارچوب قانون‪ ،‬فعالیت سیاسـی انجام داده‬ ‫باشد اما به دلیل مغایرت فعالیت‌های وی با خواست حکومت در‬ ‫زندان باشد‪.‬‬ ‫ایـن کـه حکمتیار علیرغم حمایـت‪ ،‬آزادى و فعالیت هایی که‬ ‫در باال تذکر رفت‪ ،‬خود را‪ ‬زندانى سیاسـى در جمهورى اسلامى‬ ‫ایران‪ ‬قلمداد مى نماید‪ .‬به عدم سـواد او از مقوالت سیاسـى و یا‬ ‫هـم به ناسپاسـى وى از اربابان سیاسـى اش بر مـى گردد که در‬ ‫چنان اوضاع دشـوارى که نامبرده جزء جمهورى اسلامى ایران‬ ‫پناهگاهى نداشت‪ ،‬او را حمایت همجانبه نمودند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خـــبــری‬

‫‪17 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫موضوع به شما و این مجلس مربوط می‪‎‬شود از حیثیت این مجلس باید تمامی وکال دفاع نمایند‬ ‫این مسئله بخاطر مهم است که مردم افغانستان بجز از مجلس نمایندگان نمی‪‎‬دانند که شکایت‬ ‫شان را در کجا درج نمایند‪».‬‬ ‫ایـن عکـس العمـل پـس از آن صـورت می گیرد که قرار بود روز دوشـنبه ‪ ۱۲‬نامزد وزیر توسـط‬ ‫سـرور دانـش معـاون دوم رئیـس جمهـور جهت کسـب رای اعتماد به مجلس نماینـدگان معرفی‬ ‫شود اما معرفی آنان از سوی حکومت به تعویق افتید‪ .‬عبدالقادر زازی وطندوست منشی مجلس‬ ‫نمایندگان در یک نشست خبری به خبرنگاران گفت که به اساس مکتوبی که از سوی وزیر دولت‬ ‫در امـور پارلمانـی عصر روز یک شـنبه به این مجلس محول‬ ‫مجلس نمایندگان‪ :‬تاخیر در معرفی نامزد وزرا بی احترامی‬ ‫شـده‪‎‬اسـت‪ ،‬معرفی نامـزد وزرا تا هفته آینـده به تعویق‬ ‫به نماینده‪‎‬های ملت است‬ ‫افتاده‪‎‬است‪.‬‬ ‫مجلـس نمایندگان مـی‪‎‬گوید تاخیـر در معرفی نامزد‬ ‫هرچند برخی از وکال به تعویق پروسـه معرفی نامزد‬ ‫وزرا و برهـم زدن آجنـدای این مجلس‪ ،‬بی احترامی به‬ ‫وزرا بـه مجلـس نمایندگان را ناشـی از اختالفات میان‬ ‫نماینده‪‎‬های ملت است‪.‬‬ ‫رهبـران حکومـت یاد می‪‎‬کنند اما در مکتوب فرسـتاده‬ ‫آجندای روز دوشنبه مجلس نمایندگان به معرفی ‪۱۲‬‬ ‫شـده بـه این مجلس‪ ،‬آمـاده‪‎‬گی‪‎‬هـای تخنیکی عامل‬ ‫نامزد وزیر اختصاص یافته بود اما معرفی آنان از سوی‬ ‫تاخیر در معرفی این وزار عنوان شده‪‎‬است‪.‬‬ ‫حکومت تا هفته آینده به تعویق افتاد‪.‬‬ ‫کمـال ناصـر اصولـی یکی از اعضـای این مجلس در‬ ‫این موضوع سبب عکس العمل هیئت اداری و برخی‬ ‫مورد می‪‎‬گوید‪« :‬این‪‎‬که نامزد وزرا به مجلس نمایندگان‬ ‫وکال در مجلس نمایندگان شد و آنان این عمل حکومت‬ ‫معرفـی نشـدند بـه نظـر مـن علت اساسـی آن مسـئله‬ ‫را بی احترامی به این مجلس خواندند‪ .‬آنان می‪‎‬گویند‬ ‫اختالفـات میـان رهبـران حکومـت وحدت ملی بر سـر‬ ‫که این عمل نشان می‪‎‬دهد که حکومت به استقالل و‬ ‫نامزد وزرا بوده‪‎‬است‪».‬‬ ‫تصامیم مجلس نمایندگان ارج نمی‪‎‬گذارد‪.‬‬ ‫همایون همایون معاون اول مجلس نمایندگان که رهبری نشست عمومی روز دوشنبه را برعهده ناصری می‪‎‬گوید که اسناد ‪ ۱۲‬نامزد وزیر هنوز به آنان نرسیده‪‎‬است وبه گفته وی زمانی‪‎‬که اسناد‬ ‫داشـت پـس از بحـث‪‎‬هـای وکال در ایـن زمینه‪ ،‬دفـاع از حیثیت و تصامیم مجلـس نمایندگان را به کمیسوین دینی و فرهنگی مجلس نمایندگان محول گردد اعضای این مجلس اسناد آنان را‬ ‫طبق اصول بررسی کرده و پس از آن با این نامزد وزرا نشست فوق العاده را برگذار نموده و در مورد‬ ‫مسئولیت تمامی وکال عنوان کرد‪.‬‬ ‫وی افـزود‪« :‬ایـن کـه از سـوی حکومت به مجلس نمایندگان بی احترامی صورت می‪‎‬گیرد این گذاشتن صندوق رای به آنان‪ ،‬به مجلس نمایندگان معلومات می‪‎‬دهند‪( .‬رادیو آزادی)‬

‫مجلسنمایندگان‪:‬‬ ‫تاخیر در معرفی نامزد وزرا بی احترامی به‬ ‫نماینده‪‎‬های ملت است‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خــبــری‬

‫‪16 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫بیرق افغانستان در بازی های «تسخیرناپذیر» کانادا به اهتزاز در آمد‬ ‫برشنانظری‪ -‬تورنتو‬ ‫سومین دور رقابت های ورزشی نظامیان‬ ‫مصدوم هفده کشور موسوم به بازی های‬ ‫« تسـخیر ناپذیـر» بـا حضـور گروهـی از‬ ‫سربازان افغان به روز شنبه بیست و هفتم‬ ‫سـپتامبر با برگزاری مراسـم ویـژه یی در‬ ‫شهر تورانتو آغاز گردید‪.‬‬ ‫وقتـی در مراسـم افتتـاح ایـن رقابـت‬ ‫هـا‪ ،‬بیرق افغانسـتان در برابر هـزاران تن‬ ‫از تماشـاچی ها و صد هـا تن از بازیکنان‬ ‫میگذشـت‪ ،‬عبور سـربازان افغـان از برابر‬ ‫چشـمان هـزاران تماشـاچی بـا موجـی از‬ ‫کـف زدنها و هیجـان به همراه بود‪ .‬هفت‬ ‫سرباز افغان اشتراک کننده در این رقابت‬ ‫هـا‪ ،‬همـه در نتیجـه انفجـارات و مبـارزه‬ ‫بـا تروریـزم در میـدان هـای داغ نبـرد در‬ ‫افغانستان برخی از اعضای بدن شان را از‬ ‫دست داده اند‪ ،‬اما آنان همچنان با روحیه‬ ‫بلنـد و امید به آینده وارد این رقابت های‬ ‫ورشی شده اند‪.‬‬ ‫محمد عیسـی یکی از این سربازان که‬ ‫پایـش در نتیجـه یـک انفجـار در والیت‬ ‫میـدان وردک قطـع شـده اسـت‪ ،‬بسـیار‬ ‫امیـدوار اسـت کـه بتوانـد در ایـن رقابـت‬ ‫هـا موفقیـت تـازه یـی کسـب کنـد ‪ .‬وی‬ ‫مـی گویـد ‪ « :‬بـا همان روحیـه بلندی که‬ ‫وارد جبهـه های جنگ در افغانسـتان می‬ ‫شـدیم‪ ،‬با همان روحیه اینجا وارد میدان‬ ‫ورزش مـی شـویم‪ ،‬اطمینـان دارم کـه ما‬ ‫موفق میشویم»‪.‬‬ ‫سـربازان افغان در رشـته هـای وزنه‬ ‫برداری‪ ،‬باسکتبال نشسته و رولینگ در این رقابت ها‪ ،‬توانایی‬ ‫هـای شـان را بـه نمایـش مـی گذارند‪ .‬بـا آنکه این رشـته های‬ ‫ورزشـی بـه تمرینات بیشـتر و امکانات ویژه نیـاز دارد‪ ،‬اما گفته‬ ‫شده است که این گروه از سربازان افغان قبل از سفر به کانادا‪،‬‬ ‫در مرکـز تعلیمـی نظامی کابـل دو ماه تمرینات پیهم را در این‬ ‫بخش ها انجام داده اند‪.‬‬ ‫سـعید مرزایـی ‪ ،‬مربی تیم سـربازان مصدوم افغـان در رقابت‬ ‫های « تسـخیر ناپذیر» گفت که سـربازان افغان نیز برای وارد‬ ‫شـدن در میدان مبارزات ورزشـی با سـربازان سـایر کشـور ها‪،‬‬ ‫تکنیک های تازه رشته های اختصاصی را فرا گرفته اند و می‬ ‫توانند آن را به خوبی اینجا پیاده کنند‪.‬‬ ‫در مراسم افتتاح رقابتهای ورزشی تسخیر ناپذیر‪ ،‬جستن ترودو‬ ‫صدراعظـم کانـادا‪ ،‬شـماری از اعضای کابینه فدرال به شـمول‬ ‫ارجون سجن سینگ وزیر دفاع‪ ،‬صدراعظم آنتاریو خانم کاتلین‬ ‫وین در کنار شـهزاده هری نواسـه ملکه بریتانیا و خانم میالنی‬

‫ترامپ بانوی اول ایاالت متحده حضور یافته بودند‪.‬‬ ‫صدراعظـم کانـادا‪ ،‬برگزاری این رقابت هـا را فرصت تازه یی‬ ‫برای تبارز توانایی های سربازان مصدوم خواند و گفت » « این‬ ‫بازی ها نشـان می دهد که این سـربازان توانایی های بیشتری‬ ‫دارنـد و آن را اینجـا در رقابـت هـای اینویکتـس به نمایش می‬ ‫گذارند‪».‬‬ ‫مبتکر برگزاری رقابتهای ورزشی موسوم به « تسخیر ناپذیر»‬ ‫شـهزاده هری است‪ .‬او مدتی در افغانستان در ترکیب نیروهای‬ ‫بریتانوی تحت فرمان ناتو خدمت کرده و به صورت مشـخص‬ ‫پیلوت چرخبال نظامی در والیت نا آرام هلمند بوده است‪ .‬او این‬ ‫بازی ها را در سـال ‪ 2014‬میالدی اسـاس گذاری کرد و گفت‬ ‫کـه نیـاز بود تا روحیه سـربازانی کـه در جنگ صدمـه دیده اند‪،‬‬ ‫همچنـان بـا قوت حفظ گردد‪ .‬وی در صحبت مختصری که در‬ ‫مراسم افتتاح رقابت های « تسخیر ناپذیر» داشت از خاطراتش‬ ‫در افغانسـتان یـاد آوری کـرد و از مفکوره ایجـاد این رقابتها به‬

‫اشتراک کننده های مراسم تعریف کرد ‪:‬‬ ‫« وقتی من از افغانستان دوباره به بریتانیا‬ ‫برمیگشـتم‪ ،‬در فـرودگاه هلمنـد منتظـر‬ ‫هواپیما بودم ‪ ،‬توجه ام را سه سربازی به‬ ‫خود جلب کرد که در جنگ مجروح شده‬ ‫بودند و در حالت کوما یا بیهوشـی به سـر‬ ‫می بردند‪ .‬در همانجا به این فکر افتادم که‬ ‫باید برای این سـربازان و همه سـربازانی‬ ‫کـه در نبـرد ها مجروح می شـوند‪ ،‬کاری‬ ‫بکنم تا آنان همواره در میدان بدرخشند»‬ ‫‪ .‬شـماری از سـربازانی که در جنگ ها به‬ ‫ویـژه در جنـگ هـای افغانسـتان مجروح‬ ‫شـده بودنـد‪ ،‬خاطـرات خـود را در ایـن‬ ‫مراسـم ابراز کردنـد‪ .‬آنان خاطرات تلخی‬ ‫از هنگام مصدومیت شان بیان می کردند‬ ‫و همواره از افغانستان و کمک به افغانها‬ ‫نیـز صحبت می نمودنـد‪ .‬در رقابت های‬ ‫ورزشی « تسخیر ناپذیر» امسال پنجصد‬ ‫و پنجاه سرباز مصدوم از هفده کشور دنیا‬ ‫اشتراک کرده اند‪ .‬اما جالب این است که‬ ‫بسـیاری از این سـربازان یـا در عراق و یا‬ ‫هم در افغانستان در نتیجه انفجار ها و یا‬ ‫رو یا رویی با تروریستان مجروح شده اند‪.‬‬ ‫نیروهـای کانادایـی و بریتانیایـی در‬ ‫والیت های نا آرام قندهار و هلمند مستفر‬ ‫بودنـد‪ .‬کانادایـی هـا ماموریـت نظامی در‬ ‫چهارچـوب قوای ناتو در افغانسـتان را در‬ ‫سال ‪ 2002‬میالدی آغاز کردند و تا سال‬ ‫‪ 2011‬میلادی در قندهـار باقـی ماندنـد‪.‬‬ ‫آنـان نـه تنهـا در بخـش تامیـن امنیت و‬ ‫کمـک به نیروهای امنیتی افغان کار می‬ ‫کردند‪ ،‬بلکه در بسیاری از بخش های قندهار به مردم در بخش‬ ‫های آبرسانی‪ ،‬احیای باغداری و سرک سازی نیز معاونت های‬ ‫چشـمگیری را فراهم می سـاختند‪ .‬بر اساس آنچه منتشر شده‬ ‫اسـت‪ ،‬یکصـد و پنجـاه و دو تن از سـربازان کانادایی در جریان‬ ‫جنـگ ها کشـته شـده و حدود دو هـزار تن دیگر آنـان جراحت‬ ‫برداشته اند‪.‬‬ ‫یکی از حواشی این بازی ها که جالب ترین بخش آن نیز به‬ ‫شـمار می رود‪ ،‬ایجاد آشـنایی های تازه میان سـربازان مصدوم‬ ‫افغان و سـربازان کشـور های اسـت که در این رقابت ها حضور‬ ‫یافته اند‪ ،‬آنان فرصت می یابند که تبادل نظر بکنند و خاطراتی‬ ‫را که در بسیاری از موارد مشابه به هم است‪ ،‬بیان بکنند‪.‬‬ ‫گروه هفت نفری سـربازان مصدوم افغان که آنان را دو تن از‬ ‫مربی های ورزشـی نیز همراهی می کنند‪ ،‬از اسـتقبال شایسته‬ ‫افغانهای مقیم تورانتو ابراز سپاس کردند و خاطر نشان ساختند‬ ‫که آنان هیچ احساس بیگانه گی نداشتند‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫خــبــری‬

‫‪15 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫نماینده‌گان مجلس‪ :‬کاکای غنی احمدزی نمایند ‌ه‪‎‬گان آینده را تعیین می‌کند‬

‫امرخیل به ریاست مجلس در نظر گرفته شده است‬

‫معـاون اول مجلـس نماینـده‌گان می‌گویـد کـه یکـی از‬ ‫کاکاهای رییس جمهور غنی به برخی نماینده‌گان مجلس‬ ‫وعده داده اسـت که نام‌های شـان شـامل لیسـت برنده‌گان‬ ‫حتمی انتخابات آینده پارلمانی می‌شود‪.‬‬ ‫‪3-mandegar‬پیـش از ایـن معـاون اول مجلـس ادعـا‬ ‫کرده بود که حکومت لیسـتی را ترتیب کرده اسـت که چه‬ ‫کسانی در انتخابات آینده پارلمانی به مجلس راه یابند؛ اما‬ ‫او ادعای جدیدی را مطرح می‌کند‪.‬‬ ‫همایـون همایـون معاون اول مجلس نماینـده‌گان که در‬ ‫نشست روز دوشنبه (‪ ۳‬میزان) این مجلس صحبت می‌کرد‬ ‫گفت‪ »:‬کاکای رییس جمهور غنی که در کارته پروان دفتر‬ ‫دارد‪ ،‬برخـی نماینـده‌گان را دعـوت می‌کنـد و بـه آنـان وعده‬ ‫می‌دهد در صورتی‌که از حکومت آقای غنی حمایت کنند نام‌شان‬ ‫شامل لیست کسانی خواهد شد که در انتخابات آینده به مجلس‬ ‫راه می یابند»‪.‬‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬شکیبا هاشمی دیگر عضو مجلس ادعا می‌کند‬ ‫که حکومت در نظر دارد تا ضیاالحق امرخیل رییس سابق دبیرخانه‬

‫کمیسیون انتخابات را از طریق راهیابی ‪ ۱۵۱‬نماینده در انتخابات‬ ‫آینده پارلمانی‪ ،‬به ریاست مجلس برساند‪.‬‬ ‫خانـم هاشـمی بـا اشـاره به اختلاف میـان اعضای کمیسـیون‬ ‫انتخابات تاکید کرد که این اختالفات نیز ناشی از دخالت حکومت‬ ‫در امور کمیسیون انتخابات است‪.‬‬ ‫اخیراً‪ ،‬برخی اعضای کمیسیون انتخابات‪ ،‬برخی اعضای دیگر‬

‫ایـن کمیسـیون را متهم کـرده اند کـه در امور کاری‬ ‫بدون مشـوره با سایر اعضا تصامیم یک جانبه اتخاذ‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫پیـش از ایـن معـاون اول مجلـس بارهـا از دخالت‬ ‫حکومـت در امـور کمیسـیون انتخابـات انتقـاد کرده‬ ‫و گفتـه اسـت کـه آقای غنـی از اعضای کمیسـیون‬ ‫انتخابـات اسـتعفا نامه بدون تاریخ گرفته اسـت و در‬ ‫صورتـی کـه هرکـدام آنـان خلاف میلـش کار کند‪،‬‬ ‫استعفایش را امضا خواهد کرد‪.‬‬ ‫معـاون اول مجلس در نشسـت دیـروز مجلس نیز‬ ‫به این مسـاله اشـاره کرد و گفت که یکی از اعضای‬ ‫کمیسیون صدق گفته‌های او را در یکی از نشست‌های‬ ‫آینده مجلس تایید خواهد کرد‪.‬‬ ‫ایـن در حالی اسـت کـه مجلس نماینده‌گان به روز شـنبه هفته‬ ‫آینده اعضای کمیسیون انتخابات را به منظور پاسخ دهی در مورد‬ ‫نگرانی‌های نماینده‌گان در مورد چگونگی روند برگزاری انتخابات‬ ‫آینده پارلمانی دعوت کرده است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫او گفـت‪ ،‬از آن‌جایـی که سرپرسـتان نسـبت به دوام کارشـان‬ ‫در همـان بسـت تردید دارند‪ ،‬لذا دلبسـته‌گی چندانـی از خود در‬ ‫شبُرد کارها انجام نمی‌دهند‪ .‬او گفت که گزینش افراد جدید‬ ‫پی ‌‬ ‫بـرای ایـن پسـت‌ها از طریق برنامه «سـی‪.‬بی‪.‬آر» با دشـواری و‬ ‫تعویق رو به رو شده است‪ .‬او گفت چالش سرپرستی را با شخص‬ ‫رییس جمهور و همین طور ارگان‌های محل در میان گذاشته‪،‬‬ ‫امـا بـه گفتـه وی‪ ۹۰ ،‬درصـد گزینـش افـراد جدیـد در دولـت با‬ ‫بروکراسی رو به رو است‪ .‬والی والیت پکتیکا تأیید کرد که افراد‬ ‫سرپرست برای اداره این والیت چالش‌زا بوده و به همین دلیل‬ ‫او از رییس جمهور خواست که روند تعیین رییس‌های اداره‌ها را‬ ‫سرعت بخشد‪ .‬سنت‌الله تیمور‪ ،‬سخنگوی والی تخار نیز گفت‬ ‫که وجود سرپرست در ریاست معارف و ریاست‌های آن والیت‪،‬‬ ‫اداره این والیت را به طرف بحران سـوق داده اسـت‪ .‬او گفت با‬ ‫آن که حدود دو سال قبل‪ ،‬بست‌های معاونیت و آمریت ریاست‬ ‫معارف این والیت به اعالن سـپرده شـده بود‪ ،‬اما به گفته وی‪،‬‬

‫خــبــری‬

‫‪14 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫امتحان ورودی برای این پست‌ها برگزار نشده است‪.‬‬ ‫او گفـت کـه در حـال حاضر ریاسـت شـهرداری والیت تخار‪،‬‬ ‫شهردار ندارد و به گفته وی بست‌های مامورین این ریاست که‬ ‫یک و نیم سـال پیش به اعالن سـپرده شـده بود‪ ،‬هنوز امتحان‬ ‫جذب افراد در این اداره برگزار نشده و به گفته وی‪ ،‬این موضوع‬ ‫وضعیت شهر را به طرف بی‌سروسامانی کشانده است‪.‬‬ ‫او گفـت کـه فعالیـت افـراد سرپرسـت در چوکات ایـن والیت‬ ‫چالش‌زا است و ادامه کارشان به گفته وی‪ ،‬حکومت‌داری محلی‬ ‫را به چالش می‌کشد‪ .‬محمداسماعیل مسوول‪ ،‬رییس دفتر والی‬ ‫کندز با آن که می‌گوید که وجود افراد سرپرست مشکالتی به بار‬ ‫نیاورده‪ ،‬اما به گفته وی خوب است که سرنوشت افراد سرپرست‬ ‫مشخص و افراد بر اساس رقابت به این کرسی‌ها راه یابند‪.‬‬ ‫مبارز زدران سخنگوی والی خوست می‌گوید‪ ،‬در نبود صالحیت‬ ‫برای یک فرد سرپرسـت‪ ،‬مشـکالت زیادی را به وجود آورده و‬ ‫در عرضه حکومت‌داری خوب تأثیر منفی گذاشته است‪ .‬او گفت‬

‫که تالش این والیت بر آن بوده که هر چه زودتر روند استخدام‬ ‫افـراد جدید به پایان برسـد‪ ،‬اما به گفتـه وی‪ ،‬ادارات مرکزی در‬ ‫این مورد کم‌تر همکاری کرده‌اند‪.‬‬ ‫روزنامـه ‪۸‬صبـح با شـماری از مراجعان ایـن ادارات نیز گفتگو‬ ‫کـرده اسـت ایـن مراجعـان در گفتگـو با مـا هم‌ماننـد مقام‌های‬ ‫محلی از وجود مشـکالت گسـترده سـخن گفته‌اند‪ .‬به دلیل به‬ ‫درازاکشیدن این گزارش از درج این نظریات خودداری می‌کنیم‪.‬‬ ‫با این حال‪ ،‬سـخنگوی ارگان‌های محل می‌گوید کسـانی که‬ ‫در حال حاضر این پست‌ها را سرپرستی می‌کنند خودشان نیز از‬ ‫نامزدان همین بست‌ها هستند و به همین دلیل تالش می‌ورزند‬ ‫که بیشترین سعی خود را به خرج دهند تا کارنامه قابل قبولی به‬ ‫جا بگذارند و در امتحان راه‌یابی به پستی که سرپرست هستند‪،‬‬ ‫خـوب بدرخشـتند‪ .‬او گفـت کـه افـراد سرپرسـت نیـز در مقابـل‬ ‫عمل‌کرد خود پاسـخ‌گو اسـتند و ارگان‌های محل کارنامه آن‌ها‬ ‫را نیز ارزیابی می‌کند‪.‬‬

‫نگرانی یوناما از افزایش اختالف میان حکومت و رهبران سیاسی‬ ‫فاطمه فرامرز‬ ‫تدامیچی یاماموتو فرستاده‌ی خاص سرمنشی سازمان ملل متحد‬ ‫برای افغانستان‪ ،‬در گزارش فصل‌وار خود به شورای امنیت سازمان‬ ‫ملـل می‌گویـد که حکومت وحدت ملی با مخالفت‌های روزافزون‬ ‫شخصیت‌های سیاسی مواجه شده است‪ .‬او می‌گوید شکل‌گیری‬ ‫ایتالف نجات برای افغانستان که متشکل از سران سه حزب است‬ ‫و در شـمال افغانسـتان به‌صورت کلی و در سـایر نقاط افغانسـتان‬ ‫به‌صـورت نسـبی نفـوذ دارد‪ ،‬یک بلوک مخالـف حکومت را خلق‬ ‫کـرده اسـت‪ .‬در این گزارش آمده اسـت که حملـه‌ی انتحاری ‪۳۱‬‬ ‫ماه می سال جاری بر منطقه‌ی دیپلومات‌نشین شهر کابل باعث‬ ‫اعتراض کسـانی شـد که خواهان تأمین امنیت شهروندان بودند‪.‬‬ ‫این معترضان ادعا داشتند که حکومت در تأمین امنیت شهروندان‬ ‫عاجز است و این باور زمانی تشدید یافت که چندین تن از معترضان‬ ‫در جریـان اعتـراض توسـط نیروهـای امنیتی به قتل رسـیدند‪ .‬به‬ ‫گفتـه‌ی آقای یاماماتو‪ ،‬حوادثـی که به دنبال حمله‌ی انتحاری در‬ ‫منطقه‌ی دیپلومات‌نشـین کابـل رخ داد‪ ،‬باعث ایجاد فاصله میان‬ ‫رییس‌جمهور غنی و اعضای کلیدی حزب جمعیت اسلامی شد‪.‬‬ ‫هم‌چنان در این گزارش آمده است که در این جو سیاسی و امنیتی‬ ‫کـه ایتالف نجات با اشـتراک بعضی از اعضـای بر حال حکومت‬ ‫وحدت ملی شکل گرفت‪ ،‬هر دو رهبر حکومت وحدت ملی دوباره‬ ‫بر سـر انتصاب‌ها که قب ً‬ ‫ال سـبب اختالف‌شـان شده بود‪ ،‬به توافق‬ ‫رسـیدند و در جریـان تهیه‌ی این گـزارش‪ ،‬رییس‌جمهور نامزدان‬ ‫ت داخلـه و اداره‌ی مسـتقل ارگان‌های محلی را‬ ‫جدیـد بـرای وزار ‌‬ ‫معرفی کرد و تمام ‪ ۹‬کمیشنر کمیسیون مستقل اصالحات اداری‬ ‫و خدمات ملکی را برطرف و به جای‌شان کمیشنران تازه گماشت‪.‬‬ ‫آقـای یاماموتـو در گـزارش خود‪ ،‬رابطـه‌ی رییس‌جمهور غنی با‬ ‫عبدالرشید دوستم رهبر حزب جنبش اسالمی و معاون اول ریاست‬ ‫جمهوری که متهم به آزار و اذیت و تجاوز جنسی بر رقیب سیاسی‬ ‫خـود اسـت‪ ،‬را هم وخیم می‌خواند و علاوه می‌کند با وجودی که‬ ‫شایعاتی مبنی به برگرداندن آقای دوستم توسط مأموری از سوی‬ ‫رییس‌جمهور‪ ،‬از ترکیه سر زبان‌ها بود‪ ،‬آقای دوستم هم‌چنان در‬

‫انقره مانده و ظاهراً آن‌جا زیر درمان است‪.‬‬ ‫نماینده‌ی سـازمان ملل در گزارش خود آورده اسـت که به تایخ‬ ‫‪ ۲۲‬جون‪ ،‬کمیسیون مستقل انتخابات‪ ۷ ،‬جوالی ‪ ۲۰۱۸‬را تاریخ‬ ‫دقیق برگزاری انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالی اعالن کرد‪.‬‬ ‫او می‌افزایـد که اعالن تقویـم انتخابات باعث تصمیم‌گیری‌های‬ ‫آنی فعاالن سیاسی شد و در هفته‌های بعدی‌اش اپوزیسیون‌های‬ ‫جدید شکل گرفتند‪ .‬آقای یاماموتو می‌گوید که بعد از شکل‌گیری‬ ‫ایتالف برای نجات افغانستان‪ ،‬به تاریخ ‪ ۱‬اگست عطامحمد نور در‬ ‫شهر مزار شریف گردهم‌آیی اعتراضی را رهبری کرد که اعضای‬ ‫دیگر حزب جمعیت مانند عبدالله عبدالله و صالح‌الدین ربانی در آن‬ ‫حضور نداشتند‪ .‬طبق این گزارش‪ ،‬در همین روز‪ ،‬یک گردهم‌آیی‬ ‫اعتراضی در شهر جالل‌آباد برگزار شد و شورای شرق ابراز وجود‬ ‫کرد‪ .‬هیأت موسـس شـورای شـرق به تعقیب گردهم‌آیی‌شان‪ ،‬به‬ ‫مزار شـریف سـفر کردند تا با عطامحمد نور بحث داشـته باشـند‪.‬‬ ‫به گفته‌ی فرسـتاده‌ی خاص سرمنشـی سازمان ملل‪ ،‬اپوزیسیون‬ ‫دیگـری متشـکل از اعضای کابینـه‌ی آقای کـرزی تحت عنوان‬ ‫محور مردم افغانستان نیز ابراز وجود کرد‪.‬‬ ‫بر اسـاس گزارش آقای یاماموتو‪ ،‬بعد از اعالن تاریخ انتخابات‪،‬‬ ‫ن شورای حراست و ثبات افغانستان به رهبری آقای عمر‬ ‫اپوزیسیو ‌‬ ‫داوودزی‪ ،‬وزیر پیشـین داخله و آقای عبدرب‌الرسـول سیاف یکی‬ ‫از رهبـران مجاهدیـن‪ ،‬فعالیتش را تشـدید کـرد و هم‌چنان آقای‬ ‫انوارالحـق احـدی رهبر جبهه‌ی ملی نوین به دیدار آقای دوسـتم‬ ‫به ترکیه رفت‪ .‬مطابق به این گزارش نماینده‌ی سازمان ملل‪ ،‬این‬ ‫اپوزیسیون‌ها از فساد در ارگان‌های امنیتی‪ ،‬وضعیت بد اقتصادی و‬ ‫تمرکز قدرت در ارگ ریاست‌جمهوری انتقاد می‌کنند‪.‬‬ ‫آقـای یاماموتـو می‌گوید وضع امنیتی در سـه مـاه اخیر وخیم‌تر‬ ‫شـده اسـت‪ ،‬سـقوط و دوباره گرفتن ولسوالی‌ها‪ ،‬بیشترین زیان را‬ ‫به غیرنظامیان می‌زند‪.‬‬ ‫او عالوه می‌کند قتل عام در قریه‌ی میرزاولنگ ولسـوالی صیاد‬ ‫والیـت سـرپل‪ ،‬نمونـه‌ی آسـیب‌هایی اسـت کـه مـردم با سـقوط‬ ‫ولسوالی‌ها متحمل می‌شوند‪.‬‬

‫بنـا بـر گـزارش آقـای‬ ‫یاماموتو‪ ،‬مرکز شهرها هم‬ ‫بارها هدف حمالت انتحاری‬ ‫قرار گرفته که حمله‌های انتحاری بر مسجد جوادیه در شهر هرات‬ ‫و مسجد امام زمان در ناحیه‌ی یازدهم شهر کابل بیش‌ترین تلفات‬ ‫را در پی داشته‌اند‪.‬‬ ‫فرسـتاده‌ی خاص سرمنشـی سـازمان ملل اضافه می‌کند که با‬ ‫این حال حکومت تعهد سپرده است تا شمار کماندوها را افزایش‬ ‫دهد و طی برنامه‌ای چهار ساله‪ ،‬تا سال ‪ ۲۰۲۱‬بر ‪ ۸۰‬درصد خاک‬ ‫افغانستان تسلط کامل داشته باشد‪.‬‬ ‫آقای یاماموتو بر اساس گزارش یوناما می‌گوید که از اول جنوری‬ ‫تـا سـی‌ام جـون ‪ ۵ ،۲۰۱۷‬هـزار و ‪ ۲۴۳‬حادثـه‌ی امنیتـی رخ داده‬ ‫کـه در پـی‌آن‌ها یک هزار و ‪ ۶۶۲‬نفر کشـته و ‪ ۳‬هـزار و ‪ ۵۸۱‬نفر‬ ‫زخمی شده‌اند و در جریان تهیه‌ی گزارش‪ ،‬حکومت و طالبان بارها‬ ‫ولسوالی‌ها را معاوضه کرده‌اند که در نتیجه‌ی آن خسارات زیادی‬ ‫به هر دو طرف وارد شده است‪.‬‬ ‫مطابق به این گزارش نماینده‌ی سرمنشی سازمان ملل‪ ،‬حکومت‬ ‫افغانستان ‪ ۶۲۹‬عملیات مبارزه با مواد مخدر را اجرا کرده که طی‬ ‫آن ‪ ۵۶۹‬کیلو‌گـرام هیروییـن‪ ۹ ،‬هزار و ‪ ۶۴۴‬کیلو‌گرام مورفین‪۴ ،‬‬ ‫هزار و ‪ ۸۴۱‬کیلو گرام تریاک‪ ۲۵ ،‬کیلو‌گرام میتافیتامین‪ ۲ ،‬هزار و‬ ‫‪ ۸۶۷‬کیلو‌گـرام چـرس‪ ۷ ،‬هزار و ‪ ۸۶۸‬کیلو‌گرام مواد مخدر جامد‪،‬‬ ‫‪ ۲۰‬هـزار و ‪ ۳۳۸‬لیتـر مواد مخـدر مایع‪ ۷۲۲ ،‬کیلو گرم تابلیت کا‪،‬‬ ‫‪ ۱۰۳‬عراده وسـایط نقلیه‪ ۳۴ ،‬میل سلاح‪ ۱۷۷ ،‬دسـتگاه گوشـی‬ ‫همـراه و سـه کارخانـه‌ی تولیـد هیروییـن را کشـف و ضبـط و به‬ ‫تعـداد ‪ ۷۰۸‬نفـر را در پیوند به تولید و چاقاق مواد مخدر بازداشـت‬ ‫کرده است‪ .‬در این گزارش نماینده‌ی سازمان ملل آمده است که‬ ‫پروسه‌ی صلح میان حکومت افغانستان و طالبان محسوس نبوده‬ ‫و نتیجه‌ای نداشته است‪.‬‬


‫مجله جامعه افغانهای کانادا ‪ -‬سال ‪ - 1۴‬شماره ‪ -۱۶۱‬میزان ‪T: 416-803-2353 ۱۳۹۶‬‬

‫سخن اول‬

‫‪13 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com‬‬

‫مؤسس‪ :‬فاروق حفیظی‬ ‫ناشر‪ :‬شرکت افغان استار روابط عمومی‪ :‬فاروق حفیظی‬

‫■ مسئولیت مقاالت منتشره باخود نویسندگان است‪.‬‬ ‫■ نایاب در حک و اصالح مطالب با حفظ دیدگاه نویسنده‬ ‫آزاد است‪.‬‬ ‫■ نایاب هیچ مسؤلیتی در قبال آگهی ها ندارد‪.‬‬ ‫■ استفاده از طرح ها و دیزاین های نایاب منوط به‬ ‫اجازه کتبی است‪.‬‬ ‫■ آخرین فرصت برای تغییر آگهی ها تاریخ بیستم هر ماه‪.‬‬

‫‪Tel: 416-803-2353‬‬

‫‪Fax: 1-888-676-9677‬‬ ‫‪Email: nayabafg@gmail.com‬‬ ‫‪Mailing Address: P.O.Box: 53141‬‬ ‫‪Thornhill, ON L3T 3C0‬‬ ‫‪Graphic & Design: Kheradmand‬‬ ‫‪www.khrd.ca‬‬

‫خبری ‬

‫‪۱۴‬‬

‫اجتماعی ‬

‫‪۱۸‬‬

‫تاریخ و تمدن ‬

‫‪۳۵‬‬

‫ادبی ‬

‫روانشناسی ‬

‫داستان کوتاه ‪ -‬دنباله دار ‬ ‫صحت و سالمتی ‬

‫گردشگری و سیاحت ‬

‫‪۲۷‬‬ ‫‪۴۲‬‬

‫‪ ۴۷‬و ‪۴۴‬‬ ‫‪۴۸‬‬ ‫‪۵۰‬‬

‫مشوره های زناشویی ‬

‫‪۵۲‬‬

‫اسرار خانه داری ‬

‫‪۵۶‬‬

‫جالب‪،‬سرگرمی ومعما ‬

‫‪۶۴‬‬

‫شعر ‬

‫‪۶۸‬‬

‫آشپزی ‬

‫کودکان و والدین ‬ ‫جک و طنز ‬

‫جالب و خواندنی ‬

‫‪۵۴‬‬ ‫‪۶۱‬‬ ‫‪۶۶‬‬ ‫‪۷۰‬‬

‫تاریخی دنباله دار ‬

‫‪۷۶‬‬

‫فرهنگ و هنر ‬

‫‪۸۲‬‬

‫داستان دنباله دار ‬

‫‪۸۸‬‬

‫آرایش و زیبایی ‬

‫‪۹۹‬‬

‫گوناگون ‬ ‫حکایت ‬

‫رازهای موفقیت ‬

‫‪79‬‬ ‫‪۸۶‬‬ ‫‪۹۵‬‬

‫سه سال از عمر دولت گذشت اما ‪ ۳۰۴‬مقام‬ ‫محلی سرپرست‌اند‬ ‫‪ ۱۹۰‬ریاسـت‪ ۱۰۰ ،‬ولسـوالی و ‪ ۱۴‬شـهرداری توسـط‬ ‫سرپرستان اداره می‌شوند‬ ‫یافته‌های یک گزارش نشان می‌دهد که همین اکنون ‪۱۹۰‬‬ ‫ریاست مستقل در والیت‌های کشور توسط سرپرستان اداره‬ ‫می‌شوند‪ .‬در کنار این‌ها‪ ،‬ده‌ها پست آمریت و معاونیت‌های‬ ‫ریاست‌های والیتی نیز تا اکنون توسط افراد سرپرست اداره‬ ‫می‌شـوند و افراد جدید برای این پسـت‌ها معرفی نشده‌اند‪.‬‬ ‫از سـویی هـم روزنامه ‪۸‬صبح در گفتگوهایـی که با والیان‪،‬‬ ‫معاونـان والیـان‪ ،‬سـخنگویان والیتی و نماینـده‌گان مردم‬ ‫انجام داده‪ ،‬دریافته که همین اکنون بیش از ‪ ۱۰۰‬ولسوالی‬ ‫کشور نیز از تشکیل حکومت وحدت ملی به این سو توسط‬ ‫سرپرسـتان اداره می‌شـوند و تـا اکنـون بـرای این تعـداد از‬ ‫ادارات محلی نیز‪ ،‬ولسـوال‌های جدید اسـتخدام نشـده‌‌اند‪.‬‬ ‫هم‌چنـان در حـال حاضر از مجموع ‪ ۳۴‬معاونیت والیت‪۶ ،‬‬ ‫والیت معاون والیتی ندارد و پست‌های‌شان خالی گذاشته‬ ‫شـده اسـت‪ .‬در کنار این از مجموع ‪ ۳۴‬شـهر بزرگ کشور‪،‬‬ ‫اداره ارگان‌هـای محلـی تنهـا توانسـته کـه برای ‪ ۲۰‬شـهر‬ ‫بزرگ شهردار تعیین کند و اداره ‪ ۱۴‬شهرداری دیگر نیز به‬ ‫دسـت سرپرستان است‪ .‬از مجموع بیش از ‪ ۳۰۰‬شهرداری‬ ‫شـهرهای کوچک کشـور‪ ،‬تنها برای ‪ ۱۶۰‬شهرداری‪ ،‬فقط‬ ‫شـهردار اسـتخدام شـده و هنوز این افراد کارشـان را رسمًا‬ ‫آغاز نکرده‌اند‪ .‬هم‌چنان یافته‌های ‪۸‬صبح نشان می‌دهد که‬ ‫همین اکنون در سطح ادارات محلی کشور نزدیک به هفت‬ ‫هزار بست خالی وجود دارد‪ .‬این بست‌ها در سطوح مختلف‬ ‫و در ریاست‌های مختلف والیتی قرار دارند و با گذشت دو‬ ‫و نیـم سـال از عمر حکومت وحـدت ملی‪ ،‬هنوز هم به این‬ ‫پست‌ها افراد جدید گماشته نشده‌اند‪.‬‬ ‫این در حالی است که وجود افراد سرپرست در این پست‌ها‬ ‫و هم‌چنان وجود پست‌های خالی در تشکیالت والیت‌های‬ ‫کشـور باعـث شـده که حکومـت‌داری محلی با مشـکل رو‬ ‫به رو شـود و روند عرضه خدمات حکومت‌داری محلی نیز‬ ‫آسیب ببیند‪ ،‬موضوعی که مسـووالن در ارگان‌های محل‬ ‫نیـز آن را تأییـد می‌کننـد‪ .‬بسـیاری از مصاحبه‌دهنـده‌گان‬ ‫والیتـی این گـزارش‪ ،‬به صراحت بیان داشـته‌اند که وجود‬

‫افراد سرپرسـت‪ ،‬روند اداری را به «چالش» کشـانده اسـت‪.‬‬ ‫مصاحبه‌دهنـده‌گان گفته‌انـد کـه سرپرسـتان روحیه باالی‬ ‫کاری ندارند و به دلیل موقت بودن پست‌های‌شان از انجام‬ ‫بیشـتر کارهـای اداری خـودداری می‌کننـد و کمتـر از خود‬ ‫مسوولیت‌پذیری نشان می‌دهند‪.‬‬ ‫مقام‌هـای محلـی والیات در گفتگو با ‪۸‬صبح گفته‌اند که‬ ‫بارهـا مشـکالتی کـه از کار سرپرسـتان در ادارات به وجود‬ ‫آمده را با ارگان‌های محلی و حتا شخص رییس جمهور در‬ ‫میان گذاشته‌اند‪ ،‬اما به گفته آن‌ها نهادهای موظف در این‬ ‫باره تا اکنون کمتر توجه کرده‌اند‪ .‬به گفته مقام‌های محلی‪،‬‬ ‫ت دارد‬ ‫صالحیت یک سرپرست تا یک کارمند رسمی تفاو ‌‬ ‫و این موضوع نیز برای ادارات محلی چالش‌زا بوده است‪.‬‬ ‫این در حالی است که به پایان‌رساندن به نظام سرپرستی‬ ‫در ادارات محلـی تـا حمـل سـال ‪ ۹۵‬یکـی از وعده‌هـای‬ ‫مسـووالن ارگان‌هـای محلی بـود‪ ،‬وعده‌ای که با گذشـت‬ ‫بیش از یک سال هنوز هم عملی نشده است‪ .‬طوالنی بودن‬ ‫رونـد تعیینـات و هم‌چنـان ناامنـی در برخـی از والیت‌ها از‬ ‫جمله مواردی است که به گفته مسووالن ارگان‌های محل‬ ‫باعث شـده که تعداد زیادی از اداره‌های محلی افغانسـتان‬ ‫توسط سرپرستان اداره شود‪.‬‬ ‫بـا این وجـود مقام‌هـای ارگان‌های محلـی می‌گویند که‬ ‫رونـد گزینـش افراد جدید برای این پسـت‌ها همین اکنون‬ ‫جریان دارد و سال جاری‪ ،‬زمان نقطه پایان‌گذاشتن به روند‬ ‫سرپرستی در اداره‌های محلی خواهد بود‪.‬‬ ‫با این حال‪ ،‬بر اساس یافته‌های روزنامه ‪۸‬صبح‪ ،‬فهرست‬ ‫اداره‌هایی که توسط سرپرستان اداره می‌شوند‪ ،‬از این قرار‬ ‫است‪:‬‬

‫مشکالت از چی قرار است؟‬ ‫الیـاس وحـدت‪ ،‬والـی والیـت پکتیـکا می‌گویـد‪ ،‬وجـود‬ ‫سرپرسـتان بـرای ادارات محلـی چالـش‌زا شـده اسـت‪ .‬بـه‬ ‫گفته وی‪ ،‬افراد سرپرست از روحیه‌ی کاری قوی برخوردار‬ ‫نیستند و به گفته وی‪ ،‬صالحیت افراد سرپرست نیز نسبت‬ ‫به افراد رسمی تفاوت دارد‪.‬‬


12 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


11 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


10 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


9 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


8 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


7 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


6 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


5 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


4 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


3 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


2 Nayab Magazine - Vol 14 -# 161- October 2017- nayabafg@gmail.com

T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ ‫ میزان‬-۱۶۱ ‫ شماره‬- 1۴ ‫ سال‬- ‫مجله جامعه افغانهای کانادا‬


‫ماهنامه جامعه افغانهای کانادا‪ -‬تلفن‪۴۱۶-۸۰۳-۲۳۵۳ :‬‬

‫سال تاسیس‪ - ۲۰۰۳ :‬سال ‪ - ۱۴‬شماره ‪- ۱۶۱‬میزان ‪۱۳۹۶‬‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.