TEL: 416-803-2353
Afghan Monthly Magazine Since 2003
nayabafg@gmail.com
Vol 14 Issue 157 June 2017
Tel: 416-803-2353
email: nayabafg@gmail.com
115 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
114 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
113 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
Available in your local supermarkets
112 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
111 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
110 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
109 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
108 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
107 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
106 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
105 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
حکایت
104 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
دخترم گلچهره جان دفن نمائید دوم اینکه ! شـما مردم شـریف از بیـن خـود یک حا کم عاقل وعـادل را که خدمـت گارواقعی برای تمامـا مـردم ده و قریـه باشـد انتخـاب نمائید سـوم اینکه ! همین قلعه بزرگم را بنام حکومتی نموده تا اینکه در بین آن همان حاکم عدالـت دایمـی را بقرار نمائید .واز جانب دیگر از اینکه مریم جان دختر همسایه بنده یگانه خواهر خوانده ودو ست همیشگی دخترم گلچهـره جـان بوده وبخاطرخوشـنودی دخترم تمـا ما جنس های خانه اش را من هم برای مریم جان داده ومی بخشید م وهمچنان تمامآ مصرف عروسی مریم جان که بوی دخترم ازاو میاید بدوش مـن میباشـد .خالصـه اینکه ! جنـاب ماما عبدالرحیم آفسـانه گو اضافـه نمـوده که جنـاب حاکم صاحب وریش سـفیدان قریه حاال سوال من بکلی حل شده وهم چنان صد فی صد برایم ثابت شده که شخص بی بی گلچهره دختر ملک غالم سخی همین همشیره است که در پیشروی مایان نشسته است . جنـاب حاکـم فرمودندکـه ای مامـا عبدالرحیـم همـان طوریکه میگوئیـد برایـم ثابت کن ؟ ماما عبدالرحیم خنده نموده وگفت که جنـاب حاکـم صاحب پس خیـر درآنصـورت توجه نمائیـد ! همان خواهر خوانده بی بی گلچهره که مریم نام داشت همین داستان را چندصد سـال قبل بزبان خود برای مادرکالن هایم گفته بوده که از آن تاریخ به بعد این حکایت بشکل فولکلوریک سینه به سینه درخانـدان مـا میراث مانده اسـت .وحاال میگویم که من به همان مریم جان دوست نزدیک بی بی گلچهر جان چه میشوم ؟ درهمین اثنا گلچهره بی طاقت شده وگفت که ماما عبدالرحیم حاالمریم جان کجاست.؟ ماما عبدالرحیم گفت که دختر گلم من تقربنـآ هفـت پشـت بعد بـه همان خواهـر خوانده نزدیک شـما مریم جـان مرسـم .گلچهـره گفـت که پـدر جان چطور.؟ ماما عبدالرحیم گفت که دخترگلم پس خیر گوش کـن :مـن پسـراش نـی ،نواسـه اش نـی ،کواسـه اش نـی ،کـون کاسه اش نی ،ولخک دروازه اش هـم نبـوده بلکـه بیگانـه در بیگانه بـه آن خواهرخوانـده شـما مریـم جـان خـدا بیامرزمیرسـم .که پس درآن صـورت شـما فکر نمائید که از آن تاریـخ بـا اینطـرف چندصـد سـال گذشـته اسـت وهمچنـان ماماعبدالرحیـم اضافـه نمـوده که جنـاب حاکم صاحـب همین قلعه بزرگ که حاال حکومتی شما بوده واقعـا خانه پدری بـی بی گلچهره جان میباشد و ازجانب دیگرهمین قبـری که فعلا درصحـن حویلی حکومتـی شـما قـرار دارد وبـه اصطلاح زیـارت گاه عـام وخاص مـردم ده وقریه بـوده مرقد پدر بی بی گلچهره جان یعنی ملک غالم
سـخی خان میباشـد .در حالیکه از فوت ملک غالم سخی ومریم جان چندین صدسال گذشته که این هم یکی ازاسرارهای خداوندی بوده واست .خـلا صه اینکه ! ماما عبدالرحیم گفت که دخترگلم از اینکه چشم های مقبول شما به چشمان جناب مبارك حضرت سـلطان سـید احمد کبیرافتاده شما هم در جه والیت راداریدوحاال بیاید که به اتفاق هم درآن غارسیاه کوه رفته وآنجناب را از قید وبند زنجیرها خالص نمایم .زمانیکه جناب حاکم وتعداد زیادازمردمان ده وقریـه بمنظورخلاص نمودن آنجناب ازقیـد زنجیرها برآمدن شخص حاکم گفت که دخترگلم گلچهره جان حاال بگوئید که آن مبارك درکدام دامنه های غارسیاه کوه قرارداشته تا رفته انرا ازقید خالص نمایم وزمانیکه شخص گلچهره میخواست آنهارا رهنمائی نمائیدکه بقدرت خداوندج فورآاززبان گنگه وازگوشـها گرشـده وتا اخرعمردرهمـان قلعـه پـدری خـود زنـده گی نموده وهرشـخصی راکـه دوعـا مینمود به امر خداوند ج مشـکل اش حل شـده ودیگر اینکه بی بی گلچهره تااخرعمرشوهرنکرده وبعد از یک مدت که نامبرده فوت میشود مردم آن ده وقریه ویرا درپهلوی قبری پدراش ملـک غلام سـخی دفن نمـودن که فعلا درآنجا زیـارت گاه عام وخاص مردمان شهر وده بوده واست برج قوس 1377مطابق ماه دسمبر 1998واالله عــلــم وبــاالــصـواب دوسـتان عزیز :این حکایت را که در سـال 1366از زبان دوست عزیزم سید غالم محی الدین خان واعظی مشهور به سیدآغا وکیل گذرناحیه سوم بریکوت شهر کابل شنیده بودم آنرا نقل قول بشما دوستان نگاشته امیدوارم که خوش تان آمده باشد .
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بقیه از صفحه 87
بـزرگ ج وجـود تانـرا معجـزی اسرارآمیزبسـازد که اگر هر حاجمنـد ویا مریض را دوعا نمائید به امر ولطف خداوند ج از اثر دوعای شما بکلی صحت یاب شود .همان بود که من گوسفند خودرا گرفته ودوباره بطرف قلعه خود آمدم درحالیکه اضافتر از یک ساعت را هم سپری نکرده ام وحـاال کـه مبینـم تماما ده وقریه ما بکلی عوض شـده اسـت و نمیدانم که این چه اسرارخداوندی بوده واست . خالصه اینکه :بعد از شنیدن حکایت یک ساعته گلچهره همه مردمان قریه تعجب نموده و شخص ماما عبذالرحیم به اصطالح ازمغـزدل خنـده های قهقه نموده وگفـت که جناب حاکم صاحب حا ال دیگر سوال من بکلی حل شده همین همشیره که درمقابل چشمان تان قرار دارد همان بی بی گلچهره جان بوده که حاال من داسـتان واقعی آنرا برای همه شـما عزیزان تعریف مینمایم پس درآنصورت خیر گوش نمائید. دوستان عزیز ! شصت پنج سال قبل از امروز من حکایتی را بنام گلچهـره دختر ملک غالم سـخی اززبان پدر مرحـوم خود اینطور شنیده بودم که او میگفت که این حکایت را تقریبآ پنچاه سال قبل اززبان مادرمرحوم خود شنیده بوده است که این حکایت به اصطالح ازچندین پشت بااینطرف دربین فامیل های ما بشکل قصه های فولکلوریـک سـینه به سـینه انتقال نموده اسـت کـه .میگویند در زمانهـای بسـیار قدیـم درهمیـن قریه یک آدم بسـیار مسـلمان ، مهربـان ،وعـادل بنام ملک غالم سـخی دریک قلعـه بزرگ زنده گی مینموده که موصوف درزنده گی اش صرف وصرف یک دختر جوان بنام گلچهره داشته که انهم دروحسن ،اخالق ،وهمچنان
حکایت
رویه نیک در بین دختران قریه سرخیل همه بوده و روزی ازروزها گلچهـره با شـوق وعالقه خاصی که داشـته باجمـع دختران قریه گوسـفندان خـودرا بمنظور سـبزه ویـا علف خـوردن درمقابل قلعه بزرگ خویش که فعال همین حکومتی میباشد بردند . زمانیکـه میخواسـتند دوبـاره بطـرف خانـه هـای خـود بروند که درهمیـن اثنأیکی ازگوسـفندان دوسـت داشـتنی گلچهـره خود را ازبین رمه جدا ساخته وبطرف دامنه سیاه کوه بلند رفته که گلچهره گوسفندان دیگرخود را بدست دوست نزدیک اش بنام مریم جان تسـلیم نموده وخودش به عقب گوسـفند بره گک دوست داشتنی اش رفتـه کـه بـه اصطلاح دوباره پـس نیامد .ملک غالم سـخی باامکا نات دست داشته خویش بمنظور دریافت نمودن دخترش هر قدریکه تب و تالش نموده موفق نشده وفکر مینمود که دخترشرا شاید در قسمت دامنه های کوه گرگ خورده باشد وگاهی هم فکر مینموده که شاید کسی آنرا بخاطردشمنی کشته باشد .وگاهی هم درذهـن موصـوف مفکوره دیگری پیدا میشـد که گلچهره از نگاه مقبولی دربین تماما دختران قریه به اصطالح سـرخیل همه بوده امکان دارد که کسی درحق آن بی نا موسی کرده وبعدآویرا کشته درکدام گوشه انداخته باشد . خالصه اینکه :از ناپدید شـدن گلچهره بروزها ،هفته ها ،ماه ها وحتی سال گذشت که بالخره به اثر انتظاری های زیاد وگریه نمـودن صبـح وشـام ملـک غالم سـخی کم کـم از روشـنی ودید چشمان خود بازمانده ونابینا گردید .میگویند که در یکی از روز ها ملک غالم سـخی تماما مردمان ده وقریه را درهمین قلعه بزرگ دعوت نموده که بعد از صرف نان چاشت حاضرین را مخاطب قرار
103 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
داده و گفت که برادران و دوسـتان عزیز :بشـما مردم شـریف ده وقریه بهتر معلوم بوده واسـت که تما مآ سـرمایه زنده گیم در دنیا صـرف وصـرف یگانه دخترم گلچهره جان بوده وبس .در حالیکه بخاطر دریافت نمودن آن هرکدام شما از هیچ گونه زحمت کشی در حـق بنـده دریـغ نکرده ولیکن با تاسـف باید گفت کـه دیدار به قیامت ماندم .دوستان وبرادران عزیز :بشما معلوم است که من از پدر ،پدر درحدودشصت و شش جریب زمین های زراعتی در چهار طرف قلعه ام بین کاریز باال وکاریزهای پائین داشته که میخواهم به همین ارتباط چند نقط را با شما دوستان در میان یگذارم .امروز کـه بـرای ما وشـما روزهای اول سـال میباشـد و از غیابت دخترم اضافتر ازیکسال گذشته است که در همین روز سال تولدی یگانه دخترگم شـده ام گلچهره جان بوده که به همین منظورمن شـما ریش سفیدان ،عالمان دین ومردمان شریف رادراینجا زحمت داده که همین شـصت و شـش جریب زمین های شخصی ام راطوری مساوی یا نه به اندازه شش ،شش بسوه بخاطر خو شنودی وتحفه سـال تولدی دخترم گلچهره جان بشـما دوسـتان خیرات نمائیم. وازجناب مولوی صاحب مسجد شریف خواهیشمندم تا نام نویس مکمل اشـخاص مسـتحق قریه را در ظرف بیسـت چهار سـاعت ترتیـب داده و بـه اسـاس قره کشـی بـدون تفاوت بطور مسـاوات تقسیم نموده باشم واز جانب دیگر ما وشما میدانیم که مرگ حق وحتمـی بـوده و به هیچ وصـورت آدم ازمرگ گریزکرده نمیتواند . ویگانه وصیت من بشما مردمان شریف ده وقریه چنین بوده که فعالمریضی باالیم غلبه نموده و زمانیکه من فوت میشوم بعد از خوانـدن نمازجنازه مرا درصحن حویلی مقابـل دروازه درآمد اطاق
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
آرایـش و زیـبـایـی
102 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
مرطوب کننده خانگی مخصوص زمستان را با این دستورات به راحتی درست کنید مجموعه :لوازم آرایشی
صورتتان مالیده و اجازه دهید خشک شود ،سپس با آب نیم گرم آب کشی نمایید.
پوست به سه دسته پوست خشک ،معمولی و چرب تقسیم می _ مواد تشکیل دهنده مرطوب کننده خانگی شماره 3برای شـود .برای هر کدام از این نوع پوسـت می توانید با دسـتورات زیر پوست خشک مرطوب کننده های مفید و بی ضرر خانگی درست کنید. آیا میخواهید پوستتان بصورت طبیعی صاف و ابریشمی باشد؟ روغن زیتون 1 :قاشق غذاخوری مرطوب نگاه داشـتن پوسـت کمک خواهد کرد تا چین و چروک ،کره 3 :قاشق غذاخوری سـلولهای مرده ،دانههای سـر سیاه و هر عالئمی بر پوست شما روغن نارگیل 1 :قاشق غذاخوری کاهش یابد .اسـتفاده از مرطوب کننده ی مناسـب ،حتی پوسـت این سه چیز را به خوبی با یکدیگر مخلوط کرده و ل دهنده در به صورت تان بمالید ،اجازه بدهید خشک شود و صـاف تـری را برای شـما رقم خواهـد زد .مواد تشـکی مرطـوب کننـده هـا بایـد از میوههـا و سـبزیجات طبیعی باشـد تا سپس با آب نیم گرم بشویید. مرطوب نگاه داشتن پوست کمک خواهد کرد تا چین و چروک بهترین نتیجه را بگیرید. در زیر روش ساخت چندین نرم کننده ی خانگی را برایتان آورده پوست کاهش یابد ایم ،یکی را با توجه به نوع پوستتان انتخاب کرده ،بسازید و از آن مرطوب کننده خانگی زمستانی برای پوست معمولی لذت ببرید.
این دو چیز را بخوبی باهم مخلوط نمایید ،به صورتتان مالیده و اجازه دهید خشک شود ،سپس با آب نیم گرم آب کشی نمایید. _ مواد تشکیل دهنده مرطوب کننده خانگی شماره 3برای پوست معمولی خمیر آووکادو :نصف قاشق غذاخوری ماست 2 :قاشق غذاخوری عسل 3 :قاشق غذاخوری
این سه چیز را به خوبی با یکدیگر مخلوط کرده و به صورتتان بمالید ،اجازه بدهید خشک شود و سپس با آب نیم گرم بشویید.
مرطوب کننده خانگی زمستانی برای پوست چرب مواد تشکیل دهنده مرطوب کننده خانگی شماره 1برای پوست چرب _ مـواد تشـکیل دهنـده مرطوب کننـده خانگی شـماره 1برای خمیر سیب :نصف فنجان مرطوب کننده خانگی زمستانی برای پوست خشک عسل :نصف قاشق غذاخوری _ مـواد تشـکیل دهنـده مرطوب کننـده خانگی شـماره 1برای پوست معمولی این دو چیز را باهم مخلوط کرده به صورتتان بمالید، ماست 1 :فنجان پوست خشک اجازه دهید خشک شود و سپس صورتتان را با آب آب پرتقال 1 :قاشق غذاخوری روغن زیتون 1 :قاشق غذاخوری آب لیمو 1 :قاشق غذاخوری آبلیو :نصف قاشق غذاخوری سر آبکشی کنید. مواد تشکیل دهنده مرطوب کننده خانگی شماره 2برای پوست این دو چیز را بخوبی باهم مخلوط نمایید ،به تخم مرغ 1 :عدد صورتتان مالیده و اجازه دهید خشک شود ،سپس با چرب این سه چیز را به خوبی با یکدیگر مخلوط کرده و آبلیمو 1 :قاشق غذاخوری آب نیم گرم آب کشی نمایید. به صورت تان بمالید ،اجازه بدهید خشک شود و ل دهنـده مرطوب کننـده خانگی شـماره 2برای سفیده تخم مرغ 2 :قاشق غذاخوری _ مـواد تشـکی سپس با آب نیم گرم بشویید. عسل 2 :قاشق غذاخوری _ مـواد تشـکیل دهنـده مرطوب کننـده خانگی شـماره 2برای پوست معمولی خمیر توت زمینی :نصف فنجان عسل :نصف قاشق غذاخوری پوست خشک این چهار جزء را به خوبی باهم مخلوط نمایید، آبلیمو 1 :قاشق غذاخوری بلغور جو دو سر پخته سپس به صورتتان مالیده اجازه دهید خشک شود، کشک 3 :قاشق غذاخوری عسل 1 :قاشق غذاخوری
این دو چیز را بخوبی باهم مخلوط نمایید ،به
سپس صورتتان را با آب سر بشویید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
آرایـش و زیـبـایـی
خواب با موی تر ممنوع !
101 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
سر خود نگه دارید .از دیگر معایب این به معنای آن است که موهای مرطوب و حوله تر موجب می بـه خـواب رفتن با موهای تر می شوند تا رطوبت به بالش منتقل شود و مکانی مناسب برای حضور و رشد باکتری ها شکل بگیرد. توان به موارد زیر اشاره کرد:
خارش سردرد هرگـز بـا موهای تر به خواب نرویـد زیرا دمای بدن افزایش می خوابیـدن بـا موهـای تر مـی تواند در نتیجـه رطوبـت موجود در یابد و شـکل گیری سـردرد را به همراه دارد .افزایش دمای بدن و پوست سر به ایجاد خارش در آن منجر شود. رطوبت می توانند موجب سـردرد شـوند زیرا اختالف دمایی بیش درد عضالنی از اندازه وجود دارد. به خواب رفتن با موهای تر موجب تغییر دمای بدن می شود ،که این شرایط می تواند به گرفتگی های شدید عضالنی و حتی فلج شکستگی مو یکـی دیگـر از دالیـل خوبـی که نباید بـا موهای تر به خـواب بروید صورت منجر شود. جلوگیری از شکستگی مو است .موهای مرطوب هنگامی که در طول شوره سر شب خواب هستید ،احتمال بیشتری دارد دچار شکستگی شوند.
چسبندگی مو خوابیـدن در شـرایطی کـه موهـا همچنان مرطوب هسـتند می تواند به چسبندگی موها در صبح روز بعد منجر شود ،و گیر افتادن تارهای مو در یکدیگر را به همراه داشته باشد. خوابیـدن بـا موهـای مرطوب مـی تواند به چسـبندگی موها در صبح روز بعد منجر شود
خوابیـدن بـا موهـای تر مـی تواند در نتیجـه رطوبـت موجود در پوست سر به ایجاد خارش در آن منجر شود. بسـیاری از مردم عادت دارند با موی تر به تختخواب بروند ،اما ایـن مـی تواند عادتی به واقع بد باشـد ،که نه تنها بر موهای سـر تاثیرگذار است ،بلکه می تواند سالمت کلی فرد را نیز تحت تاثیر قرار دهد .به گزارش "جاست نچرال الیف" ،خوابیدن با موهای تر می تواند به التهاب پوست سر منجر شود زیرا رطوبت برای مدت زمانی طوالنی حفظ می شود و موجب خارش می شود .افزون بر عفونت بالش چربی بدن ،سلول های مرده و عرق را جذب می کند و بر این ،تخلخل مو به واسطه آسیب به یال افزایش می یابد. این به معنای آن اسـت که نباید حوله را به مدت طوالنی روی همین اساس ،مکانی ایده آل برای باکتری ها محسوب می شوند.
پوسـت سـر دارای غدد سباسه است ،که رطوبت پوست سر می تواند در عملکرد آنها اختالل ایجاد کند .به عنوان مثال ،آنها می تواننـد میـزان چربی بیشـتر یا کمتر از حالت عـادی را تولید کنند. این شرایط به اختالل در تعادل pHطبیعی پوست سر منجر می شـود .در نتیجه ،ممکن اسـت از شوره سر یا چربی اضافی پوست سـر رنج ببرید .همان گونه که مشـخص است خوابیدن با موهای مرطوب و تر می تواند به مشـکالت سلامت جدی منجر شـود و بـرای پیشـگیری از آنها باید این عادت را کنـار بگذارید .افزون بر این ،همواره به خاطر داشـته باشـید که ملزومات خواب شـما باید تمیز و خشک باشند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
آرایـش و زیـبـایـی
100 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
باید دور ریخته شـوند .اما اگر شـما ریملی که تازه خریـداری کرده اید و اسـتفاده زیادی از آن نکرده اید ،خشـک شـده باشـد با دو ترفند زیر می توانید ریمل خشک شده تان را دوباره نو کنید.
ریمل خشک شده تان را
مانند روز اول نو کنید!!! مجموعه :لوازم آرایشی
با ریمل خشک شده چه کنیم؟ ریمل یکی از مهم ترین لوازم آرایشـی اسـت که هر خانمی باید در کیف لوازم آرایش اش داشـته باشـد .حتـی اگـر هم شـما اهل آرایش حرفه ای و غلیظ نباشـید حتما باید در آرایش صـورت تان از ریمل استفاده کنید .ریمل ها انواع و اقسام بسیاری دارند ،برخی از آنها بلند کننده مژه و برخی دیگر پر کننده هستند .برخی از انواع ریمل هم ریمل های دو رنگ هستند که نسبت به مابقی ریمل ها برتری دارند .اگر شما هم می خواهید یک ریمل باکیفیت و عالی تهیه کنید باید هزینه بسیاری را صرف خرید ریمل کنید. ریمل ها بعد از 3الی 4ماه استفاده ،به دلیل اینکه دفعات بسیاری درب شان باز و بسته می شود،
دلیلپوستهپوسته شدن لب ها چیست؟ مجموعه :سالمت پوست
روش اول برای رفع خشکی ریمل: اولین چیزی که می توانید برای رفع خشکی ریمل تان از آن استفاده کنید قطره های چشمی است. کافی است 2تا 3قطره چشمی را درون ریمل تان ریخته و آن را کامل تکان دهید تا مخلوط شود. دومین روش بازسازی ریمل خشک شده: دومین وسیله برای رفع خشکی ریمل ،روغن زیتون است .کافی است 2تا 3قطره روغن زیتون را درون ریمل تان ریخت و آن را خوب تکان دهید .نکته قابل توجه این است که روغن زیتون یکی از بهترین تقویت کننده های مژه های تان هم است.
افراد در معرض نور خورشـید اسـت؛ افرادی مانند کشـاورزان و کسـانی که در محیطهای باز به مدت طوالنی زیر نور مسـتقیم خورشید کار می کنند ،عالوه بر عالئم ذکر شده ،ممکن است در موارد شدیدتر به صورت دلمه در روی لبهای آنها ظاهر شود که متأسفانه این افراد در معرض ابتال به سرطان لب نیز هستند. دکتـر داودی همچنیـن گفت :لبهـای افرادی که سـیگار می کشند هم ممکن است پوسته شده یا ترک بخورد و گاهی آثار
خشکی پوست لب ،علتهای مختلفی دارد یک متخصص پوست و مو برای پوسته پوسته شدن لبها و یا ترک خوردن آن ،به خشکی پوست لب اشاره کرد و گفت :خشکی پوست لب ،علتهای مختلفی دارد کـه بعد از بررسـی علت ،می توان بـرای رفع آن اقدام کرد دکتر داودی ،شـایعترین علت پوسـته شـدن لب را، خشـکی پوسـت دانسـت و افـزود :برخـی عـادت دارند لبهای خود را مرتب به وسیله زبان مرطوب کرده و یا آنها را به داخل دهان فرو برده و با آب دهان تر کنند که همین سـوختگی هم در لبهای آنها دیده می شـود؛ اشخاصی هم که امر موجب خشـک شـدن لبها شده ،در نهایت به ایجاد ترک یا مشکل تنفس از طریق بینی دارند و مجبور به تنفس از طریق دهان هستند ،این پوسته ریزی را تجربه می کنند. پوسته شدن لب منجر می شود. وی عنوان کرد :از دالیل دیگر خشکی لب ،قرار گرفتن برخی وی افـزود :در بعضـی موارد علت خشـک شـدن لـب به دلیل
مصـرف برخـی داروهاسـت ،ازجملـه ،دارویـی که بـرای درمان جوش تجویز می شـود ،مانند آکوتان که خشـکی لب ،یکی از عوارض مصرف این دارو است. ایـن متخصـص مطرح کرد کـه :گاهی اوقات عارضه پوسـته شـدن لبها در افرادی که به بیماری خاصی مبتال هسـتند دیده مـی شـود کـه مشـهورترین آنها بیماری پوسـتی صـدف یا داء الصدف (پسوریازیس) است. عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی در خصوص درمان این عارضه ،با بیان اینکه تنها راه برطرف کردن خشـکی لبهـا چـرب کـردن آنهاسـت ،گفت :بسـته به علت به وجود آمدن این عارضه برطرف کردن آن نیز متفاوت خواهد بود به طور مثال افرادی که لبهای خود را با آب دهانن تر می کنند باید سعی کنند این عادت را ترک کرده و از کندن پوست آن خودداری کنند ولی در مـواردی ماننـد مصرف دارو این عارضه با قطع دارو برطرفف خواهد شد. وی برای برطرف کردن خشکی لبها توصیه کرد :برای چرب کردن از کریمهای معمولی و یا چرب کننده های بیرنگ طبی لب که حاوی موم کندوی زنبورعسـل اسـت و مواد شـیمیایی کمتری دارند استفاده شود.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
آرایـش و زیـبـایـی
راه هایی ارزان برای زیباتر شدن
99 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
.1تـوت زمینـی ،حـاوی اسیدسالیسـیلیک اسـت .اسیدسالیسـیلیک ،یکـی از مهمتریـن مـواد تشـکیلدهنده کرمهای پیلینگ و ضدلک محسـوب میشـود بنابراین میتوانید کمی توت زمینی رنده شده را با یک عدد سفیده تخممرغ و 2قطره روغن زیتون مخلوط کنید و آن را به مدت 20دقیقه روی پوستتان قرار دهید .با این کار از شر سلولهای مرده و لکههای پوستی خالص خواهید شد و پس از 2هفته پوستی نرم و شفاف خواهید داشت. .2کمی روشور (سفیدآب) را رنده و با مقداری آبلیموی ترش مخلوط و خمیر یکدستی درست کنید .این خمیر را پیش از استحمام 15دقیقه روی پوست صورتتان قرار دهید .پس از شستن آن ،میبینید تمام سلولهای مرده پوستتان کنده میشوند و صورتتان طراوت خاصی به دست میآورد .اگر هفتهای یک یا 2مرتبه ،این کار را انجام دهید ،تا حد زیادی از شر جوشهای سرسیاه ،جای جوش و لکههای پوستی خالص می شوید.
مجموعه :سالمت پوست می توانید با استفاده از وسایلی که در خانه هست ،به خودتان برسید و زیباتر شوید زیباتر شدن همیشه هم گران نیست ،می توانید با استفاده از وسایلی که در خانه یافت می شود و ارزان است ،به خودتان برسید و زیباتر شوید. همه به فکر نظافت خانه و رسـیدگی به سـر و وضعشـان هسـتند ،همه می خواهند در دید و بازدید های نوروز ،زیباتر شوند و مشکالت زیباییشان به چشم نیاید ،از همین روزهای اسـفند ماه شـروع کنید و تا عید از انواع و اقسـام روش های زیبایی طبیعی بهره بگیرید .همین لوازمی که در آشپزخانه ای یافت می شود می تواند قدمی در راه زیباتر شدن ما باشد ،از انواع روغن ها گرفته تا میوه جات و سبزیجات. برای از بین بردن لکههای پوستی  -1روزی 2بار یک پنبه تمیز را به کمی آب مالته یا آب لیموترش آغشته کنید و آن را روی لکههای پوسـت دسـت یا صورتتان بمالید .آب مالته و لیموترش، حاوی مقادیر قابلتوجهی ویتامین Cو انواع آنتیاکسیدان هستند و میتوانند در کمرنگ كردن لکههای پوستی نقش بسزایی داشته باشند . -2مخلوطی از 2عدد بادام پوستکنده و رندهشده ،یک عدد سفیده تخممرغ و نصف قاشق غذاخوری آب لیموترش درست کنید .این مخلوط را پس از هم زدن و یکدسـت كـردن ،روی پوسـت صورتتـان بمالید و اجازه دهید تا خشـک شود .در حالی که این ماسک طبیعی روی پوستتان است ،با کسی حرف نزنید و نخندید تا روی صورتتان خشک نشود و پوستتان چروک نیفتد .پس از گذشتن 10دقیقه ،صورتتان را با آب خنک بشویید و با حولهای نرم آن را خشک کنید. اگر این کار را روزی یکبار ،به مدت 10روز انجام دهید ،مطمئن باشید پوستی شفاف ،زیبا و بدون لک خواهید داشت. 100 -3گرم برگ ریحان و نعناع خشـک و پودر شـده را با هم مخلوط کنید. سپس کمی پودر زردچوبه و آب گل محمدی به آن بیفزایید و خمیری یکدست با آنها تهیه کنید .این خمیر را یک روز در میان به مدت 2هفته روی صورتتان بگذارید و هر بار هم پس از 10تا 15دقیقه ،با آب ولرم آن را بشویید تا پوستی صاف و بدون لک داشته باشید. برای انجام پیلینگ خانگی پیش از هر چیزی ،پس از پیلینگ پوست صورتتان ،حتما از نرمکنندههای مالیم استفاده کنید تا دچار خشکی و ترک پوست نشوید .ضمن اینکه مواد مخصوص پیلینگ را هم نباید اطراف چشمها بمالید.پس از پیلینگ پوسـت صورت ،کمی خیار رنده شـده روی پوسـت خود قرار دهید تا التهاب و سرخی ناشی از پیلینگ از بین برود.
.3یک عدد سفیده تخممرغ را با 2قاشق غذاخوری آب مالته مخلوط کنید. ایـن مخلـوط را 20دقیقـه روی پوسـتتان قـرار دهیـد تـا اثـر شـگفتانگیز و طبیعی آن را در پیلینگ پوستتان ببینید .سفیده تخممرغ ،حاوی آنزیمی به نام «لیسوزین» است که باکتریهای سطح پوست را جذب میکند و از بین میبرد. آب مالته هم حاوی اسیدسیتریک است .اسیدسیتریک سلولهای مرده پوست را از سطح آن جدا میکند و باعث ترمیم پوست با سلولهای تازه میشود.
کچالو بهتریـن راه بـرای برطرف کردن حلقه های سـیاه اطراف چشـم ،اسـتفاده از کچالو است .کچالو بزرگی را در مخلوط کن بیندازید ،آب خمیر به دست آمده را بگیرید و تفاله مانده را ۲قسمت کرده و برای ۱۰دقیقه روی ۲چشم بگذارید. جوی دو سر اگر دچار خارش پوست هستید جو را امتحان کنید. اگر از آفتابسوختگی ،نیش حشرات ،اگزما ،خشکی پوست یا دیگر مشکالت پوسـتی رنج میبرید جو میتواند تا حد زیادی شـما را تسـکین دهد .از جوهای بسـتهبندی که دارای هرگونه طعمدهنده و افزودنی هسـتند روی پوسـت خود استفاده نکنید .جو را برای چند دقیقه داخل مخلوط کن بریزید و سپس با آب گرم ترکیب کنید .خمیر را روی پوست خود بگذارید. محصـوالت طبیعـی ،نگهدارنده و ترکیب شـیمیایی ندارد کـه بخواهد برای پوسـت شـما آسـیبی به همراه داشـته باشد ،اما ممکن اسـت به آنها حساسیت داشته باشید ،پس ابتدا در گوشه ای از پوستتان آن را امتحان کنید و در صورت عـدم بـروز خارش ،آن ها را اسـتفاده کنید ،نکتـه ی دوم در باره ی طول مدت اثرپذیری اسـت که مطمئنا بیشـتر از محصوالت شیمیایی زمان می برد ،پس صبور باشید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
موفقیت رازهای خـــبــری
98 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
چگونه رفاقت را جایگزین قضاوت کنیم؟
بدانیـد قضاوت کـردن و انتقادکردنبـه راحتـی جـزو عـادت هـا مـی شـود. بـا نگـرش منفـی بـه آن دامـن نزنیـد و گسترش شان ندهید. کاستی ها و ضعف هایتان را بپذیرید.قضـاوت کـردن و انتقادکـردن را بـاافـکار مثبـت جایگزیـن و روی نـکات خوب دیگران تمرکز کنید. دیگران را به دلیل اشـتباهات شـانببخشـید .مهربان باشـید و آنها را درک کنید.
مجموعه :برای زندگی بهتر چگونـه مـی تـوان دسـت از قضـاوت دیگـران کشـید؟ آیا با تمریـن و آگاهی مـی توان قضاوت کردن درباره دیگران را کاهـش داد و افـراد را بـدون پیـش فرضهـای ذهنـی پذیرفـت؟ آیـا ما می توانیـم عملـی را که برای مـا و دیگران ناخوشـایند و آزاردهنـده اسـت ،متوقف سازیم؟ هنگامـی کـه یـك خبـر كوتـاه دربـاره یـك اتفـاق ،در فضای مجـازی یا كانال یا گروهی منتشـر می شـود ،خیلی زود متوجـه مـوج قضـاوت هـا و نظـرات و كارشناسی های مختلفی می شوید كه درباره خبر مورد نظر ،فضای مجازی را پر كرده اسـت .حتـی در این میان قطعا شاهد دعوا و كل كل عده ای موافق و مخالف هم هسـتید .در واقـع بـدون هیچ تعلل و صبـری راحت قضاوت می کنید. کسـانی که دیگـران را قضاوت می کننـد ،درباره خودشـان خیلی بی رحم تر عمل می کنند .کسانی که به اندازه کافی نسبت به خودشان احساس خوب دارند این خوبی را در دیگران هم می بینند .قبل از اینکه به قضاوت کردن درباره دیگران خاتمه دهید اول از قضاوت کردن درباره خودتان دسـت بکشید. فراموش نکنید خیلـی از اوقات قضاوت کردن جزء عادت های فرد می شود. چرا مدام دیگران قضاوت می شوند؟ رشـد در شـرایط طاقت فرسا :بعضی ها به دلیلرشـد در شرایط طاقت فرسـای انتقادی در خانواده، قضـاوت کـردن دربـاره دیگـران را بـه عنـوان یک عامل کمکی در برقراری رابطه هایشـان یاد گرفته اند. مخفی کردن خود :بعضی ها دیگران را قضاوتمی کنند تا در اصل ،خودشان را مخفی کرده باشند چراکه مواردی را در دیگران می بینند که در خودشـان هم وجود دارد و آنها این ویژگی را دوست ندارند. اعتماد به نفس پایین :بعضی ها اعتماد به نفس پایینی دارند ودرمورد همه چیز در زندگی دورنمایی منفی دارند. تحقیر دیگران و بزرگ نمایی خود :بعضی ها از تحقیر دیگرانبرای مهم جلوه دادن خود و داشتن حس بهتر استفاده می کنند. یادتان باشـد ،هیچ کدام از این دالیل باعث نمی شـوند قضاوت کـردن حس بهتری به شـما بدهد زیرا خود قضـاوت کردن دارای بار منفی است.
چطور بی خیال قضاوت شوید؟ شما می توانید به صورت آگاهانه زاویه دید منفی را به زاویه دید مثبت تغییر دهید .این کار فقط تمرین می خواهد .تمرین هایی از جمله اینکه: دیگران را همان گونه که هستند بپذیرید و به آنها عشق بورزید.به خودتان بگویید هیچ کس کامل نیست .هر فردی نقاط منفیو ضعف هایی دارد همان طور که نقاط مثبت و مهارت هایی دارد. این ترکیب انسان ها را منحصر به فرد می کند.
و اما یک توصیه دکتر سید معتمدی ،روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در این باره چند توصیه دارد، وی مـی گوید :متاسـفانه قضـاوت های همـراه با بدبینـی به خصوص در میان همسـران با احساس حسادت و حس بد و ناخوشایندی از تصور محبوب نبودن و جذاب نبودن همراه است .به دنبال آن و با تداوم بدبینی و شـکی که فرد را به قضاوت اشـتباه وادار می کند ،احسـاس تحقیر شدن و مورد بی احترامی واقع شدن برای شخص مورد قضاوت پیش می آید .بروز این اتفاقات در زندگی زناشویی نتیجه ای جز کاهش عالقه ،بروز رفتارهای خشونت آمیـز ،پرخاشـگری و در نهایـت ناکامـی نسـبت به تداوم زندگی مشترک نخواهد داشت. همیـن طور بروز چنیـن رفتارهایی به ایجاد حس بی اعتمادی میان والدین و فرزندان منتهی می شود و به نوعی میان آنها به شدت فاصله می اندازد که تبعـات منفی خـود را دارد .اما در محیط های کاری شـخصی که براحتی دیگران را مورد قضاوت های اشتباه قرار می دهد ،به عنوان فردی زیر آب زن و بدخواه شناخته می شود و به تدریج طرد می شود. اولیـن و مهم ترین گام عذرخواهی و باز گرداندن و جبران صدماتی است که به دنبال قضاوت اشتباه به شـخص مورد قضاوت وارد شـده اسـت .البته در بسـیاری موارد الزم اسـت به فردی که مورد قضاوت اشـتباه قرار گرفته ،فرصت داده شـود تا خودش را بازسـازی کند و بتواند ما را ببخشد .البته جبران اثرات منفی ناشی از قضاوت اشتباه به شدت عالئم و صدمات ایجاد شده بستگی دارد و در برخی موارد ممکن نخواهـد بـود .چراکه در برخی موارد قضاوت ها به از دسـت رفتن حیثیت فرد ،موقعیت و جایگاه شـغلی یا ارتباطات وی منجر می شود و جبران آن به سادگی ممکن نخواهد بود .در زندگی زناشویی حتـی ممکن اسـت قضـاوت های ناآگاهانه بـه جدایی نیز منتهی شود.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
موفقیت رازهای خـــبــری
97 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
خنده را به لوازم آرایش خود اضافه کنید!
خلـق و خوی زیبا و کاهش و درمان استرس فقط با خندیدن ،شاد بودن و تغییر رویه جذاب از نظر دیگران ت آیا تا به حال از خود پرسـیدهاید که چگونه زندگـی ممکـن اسـ میتوان صورت زیباتری داشت؟ بسیاری از پزشکان معتقدند که تقویت ذهن راه درمـان بسـیاری از امـراض روحی و جسـمی ،کاهش و درمان از جمله رفتارهای اسـترس و فشـار روانی اسـت که این فقط با خندیدن ،شـاد بودن جذاب برای دیگران و تغییر رویه زندگی ممکن اسـت .ضمن اینکه باید بدانید همین که باعث میشود از فشارهای روانی و اضطرابها سبب بیخوابی و تاثیر آن در کاهش شـما در ذهن خود و شادابی و جذابیت چهره میشوند .برای داشتن زیبایی صورت ،باید در معرفی شما برای دیگران از آن یاد کنند ،خوشرویی در رفتار و برخورد است که جنبههای گوناگونی را شامل میشود. روح زیبایی هم داشت و خوشحال بود. اما این رفتارهای کدامند و چگونه میتوان یک فرد جذاب بود؟ -۱یک شنونده خوب باشید ،به چشمان کسی که با شما صحبت فواید خندیدن برای زیباتر شدن و سالمتی افزایـش ترشـح هورمـون ضدپیـری در بـدن و جوانتر شـدن و میکنـد ،نـگاه کنیـد و با حرکت سـر نشـان دهید که بـه او گوش میدهید و کامال در جریان چیزی که تعریف میکند هستید .این زیبایی بیشتر چهره ارتباط چشمی او را جذب شما میکند. گیرایی و جذابیت نگاه و چشمها -۲مهربان باشید .مهربانی شما را جذابتر میکند .افراد مهربان پوستی شاداب و تازه در قلـب دیگـران جـای دارند و آنها هرگز با چهرهشـان شـناخته کاهش بیماریها نمیشوند ،بلکه با قلبشان معرفی میگردند. کاهش و تسکین درد -۳لبخنـد بزنید .به همه لبخنـد بزنید .اگر لبخند هم نمیزنید، کمک به کاهش وزن الاقل اخم نکنید و عبوس نباشید .لبخند تا عمق وجود فرد مقابلتان بهبود تنفس رسوخ میکند و صالح بسیار قدرتمندی در جذب دیگران به سمت خوابی راحت و عمیق
شما محسوب میشود. -۴مـورد اعتمـاد باشـید .رازدار و امانتدار باشـید .این رفتارهای زیبا ،شـما را جذابتر میکند و باعث میشـود ،دیگران ناخواسته شما را دوست بدارند .افراد رازدار و مورد اعتماد ،هر فردی را جذاب و متشخصتر میکند. -۵همیشـه بوی خوب بدهید .رایح ه خوبی که از شـما به مشام دیگران برسد ،آنها را به سمت شما جذب میکند. -۶لباسهای رنگی بپوشید. -۷اعتماد به نفس داشته باشید .محکم و مودب صحبت کنید و از خجالتی بودن بپرهیزید ،هیچ کس از افراد خجالتی و بیاعتماد به نفس خوشش نمیآید و جذبش نمیشود. -۸وقت شناس باشید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
رازهای موفقیت
96 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
اگر همسر شما هم ولخرج است اینگونه با او زندگی کنید در روابطی که یکی از زوجها ولخرج و دیگری اهل جم ع کردن اسـت تنشها بیشـتر هستن د در روابطی که یکی از زوجها ولخرج و دیگری اهل جم ع کردن و پسانداز است تنشها بیشتر هستند. زندگـی بـا فـردی که در مورد مسـائل مالی کام ً ال متفاوت از شـما عمل میکند ،میتواند بسیار دشوار باشد.
زندگی با همسر ولخرج زندگی با فردی که در مورد مسـائل مالی کام ً ال متفاوت از شـما عمـل میکنـد ،میتوانـد بسـیار دشـوار باشـد .نحوه خـرج کردن، سرمایه گذاری ،پسانداز و تشخیص اولویتهای مالی هر کسی متفاوت است .آدمها مثل هم فکر نمیکنند و روشهای متفاوتی دارند .تفاوتها طبیعی هستند اما زمانی که این تفاوتها شدید و باعث اختالف نظر باشند در رابطه دچار مشکل میشوید. در روابطی که یکی از زوجها ولخرج و دیگری اهل جم ع کردن و پسانداز اسـت تنشها بیشـتر هسـتند .اگر شما هم دچار چنین تنشهایی هستید ابتدا باید این مسأله را درک کنید که هیچکس چوب جادویی برای تغییر این شرایط و ایجاد همخوانی و همراهی بین شـما و شـریک زندگیتان ندارد اما راهکارها و پیشنهادهایی بـرای ایجـاد تعادل در نوع و شـیوه خرج کردن شـما و همسـرتان وجود دارد که تنشها و اختالفها را کمتر میکند. او شایسته قدردانی است
توگـوی منطقی و پاسـخها و دالیـل دیگـری نیز باشـید .یک گف توگوهایتان چالشی میتواند حقایق زیادی را نشان بدهد .در گف متوجه میشوید چقدر ممکن است روش شما و همسرتان اشتباه یا درست است و باید روی چه چیزهایی کار کنید و چه چیزهایی را به تعادل برسانید.
شما اهل پسانداز و پرداختن به اولویتها هستید اما همسرتان همیشه دوست دارد بخشی از پولش را صرف موارد دیگری کند. امـا تفـاوت در عملکـرد نباید همیشـه باعـث ناراحتیتان شـود به جنبههای مثبت فکر کنید؛ اینکه چطور تفاوت شما در خرج کردن شـما را در حد وسـط نگه داشـته و جلوی افراط و تفریط را گرفته است.از این به بعد به خاطر تفاوتها قدردان باشید و کمتر عصبانی ج کردن برنامهریزی برای خر شوید. ت و گـو بایـد بـرای یک شـیوه عمل مناسـب و مورد بعـد از گفـ تأیید برنامهریزی کنید .این برنام ه ریزی برای هر فرد و رابطهای از تفاوتها بگویید چیزی که معمو ً ت و گویی صریح و متفاوت است .بنابراین نمیتوان یک شیوه عمل خاص را پیشنهاد ال در رابطهها غایب است گف بیپرده است .در رابطه باید باید آزادانه ،بدون ترس و نگرانی درباره داد! چیزی که برای ارتباط شـما مفید اسـت برای دیگران کارکرد فکرها ،باورها ،احساسات خوب و رنجشهایشان حرف بزنید .اگر ندارد .بنابراین راهکارها را باید خودتان بیابید. از حرف زدن میترسید و واکنشهای همسرتان نگرانتان میکند راهکارها برای ایجاد تعادل مسأله شما فراتر از اختالفات مالی است. -سعی نکنید از همسرتان چیزی بسازید که دوست ندارد. -همانقدر که شـما باید واقعیت را بپذیرید همسـرتان نیز باید برای تغییر پافشاری نکنید روی هیچ چیزی پافشـاری نکنید و حق به جانب نباشـید .شـما درک کند که شما خرج کردن بدون برنامهریزی را دوست ندارید. -برای خرج کردن محدودیت قایل شوید. همیشـه بحق نیسـتید و او همیشـه اشـتباه نمیکند .همسـرتان ممکن اسـت خیلی راحت خرج کند اما ممکن اسـت شـما هم در یـک میـزان مشـخص از درآمدتـان را تعییـن کنید کـه هرکدام منبع :سیمر خرج نکردن سخت بگیرید .حق با هیچ کدام از شما دو نفر نیست .آزادانه بتوانید آن را خرج یا پسانداز کنید. درباره این مسأله حرف بزنید و همان اندازه که میگویید ،منتظر
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
رازهای موفقیت
95 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
کنترل زندگی خود را در دست بگیرید تا از روزمرگی رها شوید
هـر یـک از مـا هر روز تقریبـا ۱۰تا ۱۲سـاعت از زندگی خود را به کار اختصاص میدهیم .زمان آن است که از خود بپرسیم «آیا ایـن همان کاری اسـت کـه میخواهم انجام دهم یا کاری اسـت که باید انجام دهم؟» ما هر روز ساعت ۶:۳۰صبح از خواب بیدار میشویم ،همه روز کار میکنیم .به سر کار میرویم و برمیگردیم و این پروسه همچنان تکرار میشود .از خودمان یک سوال ساده بپرسیم «آیا من در کنترل زندگی هستم یا زندگی در کنترل من است؟» زمان آن است که از روزمرگی رها شوید و به خود قدرت دهید تا به آنچه میخواهید برسـید .انجام فعالیتهای زیر باعث بهتر شدن روز کاری شما میشود و در کار و زندگیتان پیشرفت حاصل خواهد شد تا بتوانید از طریق ایجاد تعادل ،راندمان کاری بهتری نیز داشته باشید.
هفت اصل مهم که به شما قدرت میدهند کنترل زندگی خود را دوباره در دست بگیرید عبارتند از: اسـتعداد :به معنی اسـتعدادی اسـت که در شخصیت شما وجود دارد یـا بـه عبارتی نیروی درونی که شـما را به حرکـت وا میدارد و سـرعت زندگی .این اصل یک پرسـش را مطرح میکند «چقدر فشـار را بر خود تحمل میکنید؟» شـاید به شما گفته باشند که از لحـاظ رفتـاری «نوع »Aهسـتید .ایـن یعنی احتمـال دارد که زیر فشـار دائمـی باشـید و کل زندگی را در رقابـت ببینید و اینکه باید نسـبت بـه خودتـان و دیگـران سـختگیر باشـید .اگر از «نـوع »A هستید ،میخواهید همه کارها را سریع و به شکل وظیفهگر اتمام کنیـد و در ایـن حالـت کار بـرای شـما با سـرعت و انـرژی باالیی مدیریـت میشـود .در ایـن صورت بـا توجه به وسواسـی که برای انجـام کارهـا وجود دارد شـاید وقتـی برای تفکر و تعمـق و اینکه به کجا میخواهیم برسـیم ،وجود نداشـته باشد.تناسب اندام :این اصل به شـرایط کلی سلامت بدنی شـما میپردازد و اینکه رژیم غذاییتـان چقـدر بـه این سلامتی و تناسـباندام کمک میکند. همیشـه در خدمت کار بودن ممکن اسـت باعث شـود از سالمتی خود غافل شـوید .باالخص اگر از سـاعت ۹صبح تا ۵عصر پشت میز مینشـینید .در این صورت کمتر احتمال دارد که زمانی را به
ورزش کردن اختصاص دهید یا پیادهروی کنید .برای آنکه تعادل میـان کار و زندگـی وجود داشـته باشـد به این موضـوع فکر کنید که چگونه میتوانید گامهای مسـتحکمتری در جهت سلامت و تناسـب انـدام خود بردارید و دسـتکم حداقلهـا را انجام دهید تا قوی و سالم بمانید .رژیمهای تناسب اندامی را انتخاب کنید که در آن ورزش هفتگی گنجانده شده باشد. تغذیـه و رژیـم غذایـی :چـه میخوریـد و آنچـه میخورید چقدر سـالم اسـت .آیـا یـک رژیم سـالم و مغذی دارید؟ بیشـتر افـراد از نیازهـای کلـی و خاص خود درباره رژیم غذاییشـان آگاه نیسـتند و فقـط غذاهایـی را میخورند کـه از آن لذت میبرند ،بدون توجه به تاثیر آن بر بدنشان .برای داشتن تعادل میان کار و زندگی باید در رژیم غذایی هم تعادل وجود داشته باشد .پس روی این مساله برنامهریزی و سـازماندهی داشـته باشید .درباره آن مطالعه کنید و یک رژیم سـالم را انتخاب کنید که بتوانید آن را ادامه دهید و به عادت غذایی شما تبدیل شود. سالمت فردی :ممکن است بهعنوان فردی که زیاد کار میکند بدن خود را نادیده بگیرید و آن قدر به وضعیت خود بیتوجه باشید تا تبدیل به یک مشـکل جدی شـود .ممکن اسـت به وزن ،رژیم غذایی و سلامت فیزیکی خود کمتوجهی کنید و به اندازه کافی استراحت نکنید .برای ایجاد تعادل مناسب میان کار و زندگی باید به بدن خود اهمیت بدهید .برای این کار از کنار گذاشتن یک یا دو عادت نامناسب که به سالمتیتان ضرر میرساند شروع کنید مثال ترک سیگار ،کافئین یا الکل. تعادل احساسی :این به آن معناست که چقدر به سالمت ذهنی و احساسی خود اهمیت میدهید .پرسشی که در این اصل مطرح میشـود ایـن اسـت که «آیا من اغلـب اوقات از لحاظ احساسـی، حـس خوبـی دارم؟» آیـا تاکنـون احسـاس کردهاید هـر روزی که میگذرد «چالشـی برای غلبه کردن» اسـت؟ این مسـاله میتواند روی فراست و درونبینی شما اثر منفی بگذارد .برای داشتن تعادل میان کار و زندگی فکر کنید که چگونه مسائل را آسانتر بگیرید و از زندگی خود راضی باشید و زندگی را به منزله یک «تجربه جدید» ببینید .با نزدیکتر بودن به دیگران میتوان احسـاس راحتتری
داشت .سعی کنید با وقایع زمانی که رخ دادهاند روبهرو شوید و به استقبال اتفاقات بد نروید .درک کنید که سخت است بتوان حس نگرانی را متوقف کرد .خودآگاهی بیشتری کسب کنید .خودآگاهی اغلب اولین قدم برای داشتن تفکر مثبت است. عادات احساسی و کنترل آن :به احساسات و اندیشههای درونی خود گوش دهید .سـپس تا حدی که الزم اسـت زندگی و محیط پیرامـون خـود را کنتـرل کنید تا به آن درجه از کنترل که مطلوب است برسید .نگران این نباشید که دیگران درباره شما چگونه فکر میکنند یا اینکه همیشه باید همه کارها را «درست» انجام دهید. اگـر ایـن اثر ادامـه پیدا کند امـکان دارد از لحاظ احساسـی حالت فرار به خود بگیرید یعنی مثال از نگرانی در سکوت به نشان دادن آشـکار ناراحتی خود (یا حتی نشـان دادن خشم) روی بیاورید .باید اتـکا بـه نفـس خود را باال ببرید تا در زندگـی روی خودتان کنترل داشته باشید .در این صورت هم در محیط کار راحتتر خواهید بود، هم عیبهای خود را راحتتر میپذیرید و هم راحتتر میتوانید از دیگران کمک بخواهید؛ بدون آنکه احساس خشم داشته باشید. تعـادل میـان کار و زندگی :اصول فوق به این موضوع میپردازد که نسـبت به کار خود چه احساسـی دارید و درباره نحوه مدیریت و کنترل آن چگونه فکر میکنید نه اینکه کار شـما را مدیریت و کنتـرل کنـد .بعضی از افـراد کار را « اجباری» میدانند و معتقدند باید آن را «تحمل» کرد و تا جایی که بتوانند از آن فراریاند .نباید اجازه دهید مشکالت کاری روی زندگی خوبی که خارج از محیط کار دارید ،اثر بگذارد .کار را به بهعنوان یک بخش چالشبرانگیز و جالب زندگی خود ببینید که میتوانید هر آنچه میخواهید از آن بهدسـت آوریـد؛ بدون آنکه اجازه دهیـد بر زندگی عادیتان چیره شـود .شـما حق انتخاب دارید یا کاری که از آن لذت میبرید پیدا کنید یا آن را طوری تغییر دهید که انجام آن با رضایت بیشتری برایتـان بـه همـراه باشـد .هر جـا امـکان هرگونه تغییر بـرای دید مثبتتر شما وجود دارد آن را انجام دهید .اگر این هم امکانپذیر نبـود ،فکـر کنید چه قدمهایی میتوانید بردارید که همه چیز را با منبع :سالمت هم تغییر دهید.
94 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
93 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
92 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
91 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بقیه از صفحه 47
کند ،بعد از آن کف کف مى شوم ،مگس و کرم مى خورندم و سياه مى شوم باز خشک مى شوم و مى پوسم .خوب اينش به من ربطى ندارد .تنها چيزى که با آن جداً رو به رو مى شوم اين است که در وقت اصابت گلوله ها چه رنگى خواهم شد. از بيـرون صـداى گپ دو مرد را مى شـنوم .قفلى باز مى شـود و نغمه بعد لوالکهاى دروازه به صدا در مى آيند .اين صداى خشک ً مرگ را به گوشـم مى خواند .يکباره نور تند و گرماى آزار دهنده يى درون کانتينر را پر مى کند(( :برخيز!)) قياقه برادرم را دارد سالحش را به به زحمت بر مى خيزم .آنى که ً کهنه سربازى دست هايم را شانه مى آويزد و مى آيد و با کمر بند ً از پشت مى بندد .با خود مى گويم(( :معلوم است که از رو به رو مى زنند ،زيرا دولت هم وقتى از اين ها مى گيرد از رو به رو مى زند)). انتظار مى کشم که بروند و دست زندانى ديگرى را که گپ مى زد ببندنـد ،اما به تنهايى مى کشـندم .بـه عقب می نگرم .جز من تشنه کانتينر باز مى هيچ کسى ديگر در کانتينر نبوده است .دهان ً ماند و مرا با دو مرد مسلح قى مى کند .به طرف کوه نزديک ما که سنگ هايش در شرف سقوط به جوى خشک و عريضی است ،راه مى افتيم .مى بينم که اين سنگ ها از قديم تا به حال همين طور در يـک شـاخ بندنـد .نگاه دزدانه يى به آن يکـى مى اندازم .خيلى دلم مى خواهد بگويمش که چال گونه ها و چشم هايش به برادرم مى مانند؛ اما غيرتم نمى گذارد .اگر بگويمش شايد فکر کند که ترسـيده ام؛ شـايد فکر کند که اين بهانه را مى آورم که سـر رحم بيايد و رهايم کند .چشمم را پايين مى اندازم و به طرف کوه مى روم .تشـنه ام و عرقى که در کانتينر از سـر و رويم جارى بود ،در گرماى سـوزان در حال خشـک شـدن است .زبانم به سقف دهانم درسايه يک چسپيده است .دندان هايم را سخت بر هم مى فشارم. ً سنگ بزرگ دو مرد منتظر مايند .يکيش عرب است و ديگرش نه. نزديکش که مى رسيم .دو مرد همراهم از عقب سالم مى دهند. من هم بيخود سالم مى دهم .مرد همراه عرب پيراهن و تنبان به تن دارد و کاله نمديش را تا سـر ابرو ها پايين کشـيده اسـت .چند عدد بمب دستى را به کمرش بسته است .نگاه هايش به گونه يی اسـت کـه فکر مى کنـم از تمام گناهانم خبـر دارد .با عجله حرف هايى را که معلوم مى شـود از قبل آماده دارد ،ازم مى پرسـد(( :تو رانندهء تانکر تيل هستى؟)) کوتاه مى گويم(( :ها!)) ((چند ساله هستى؟)) ((بيست و نه ساله)). مـرد عـرب دو سـه گـپ حلقومـى مـى زنـد که نمـى دانـم .مرد همراهش دوباره سر گپ مى آيد .در آغاز فکر مى کنم که حرف هـاى مـرد عـرب را ترجمه مـى کند ،اما گپ هايـش طوالنى مى شود ،مى فهمم که حرف خودش است .گپ هايش به رجز خوانى شـبيه اسـت .در آخـر مى گويـد(( :تو به کابل تيل مـى برى که در تانک ها و هليکوپتر ها بريزند و باز بيايند ما را بزنند؟)) مـى خواهـم بگويـم که مـن ديزل مى بـردم ،چيزى کـه به درد بخارى ها و موتر ها مى خورد ،اما مى گويم(( :کمى آب بدهيد)). لحنـم آمرانـه اسـت .از ايـن که عـذر و البه نکرده ام ،احسـاس رضاييت مى کنم. مرد مى پرسد(( :زن دارى؟)) مى گويم(( :ها!)) و به ياد زهره مى افتم.
داسـتـان کـوتـاه
مرد عرب مى نشـيند .سـياه و کبود به نظر مى رسد و هر لحظه احتمـال مـى رود که از بدنش رعد و برق برخيزد .کسـى آبم نمى دهد .اما انسان با هر حالتى عادت مى کند .وقتى تشنه گى شديدى احساس مى کنم که به فکرم مى رسد که تشنه ام. دو مرد از عقبم صدا مى زنند(( :تکان نخور ،راست ايستاده شو!)) متوجه مى شـوم که خم شـده ام .به زحمت خودم را راسـت مى کنم .اما پا هايم سستى مى کند. به دو زانو مى افتم .دو مرد از بازو هايم مى گيرند و بلندم مىکنند. کسى که با مرد عرب در سايه ايستاده است ،مى گويد(( :کسى که به راه غلط مى رود بايد کشته شود)). با خود مى گويم(( :گپ آخر را مى گويد :خوب ،آب که از سر پريد چه يک نيزه ،چه صد نيزه )) دلم مى شود که به اين محکمه اعتراض کنم .بگويم ،بايد وکيل و شـاهدى باشـد .مى گويم(( :تنها چيزى که مى فهمم اين اسـت که من در میدان جنگ گرفتار نشده ام .دوم اين که کى مى فهمد و يا مى خواهد ثابت کند که اين تيل براى تانک و هليکوپتر برده مى شـود .من شـما را مالمت نمى کنم .شما هر لحظه مى توانيد مرا بکشيد ،اما اگر احساس کردم که مردن خيلى هم جالب است، پس وا به حال شـما .شـما شکسـت مى خوريد .تنها دعا کنيد که بتوانم به زهره برسانم که به راستى وقتى آدم مى میرد ،مثل اين اسـت که انزال مى شـود .خيلى کيف دارد .و اين را هم بگويم که فاصله دور گلوله ها خيلى زود به آدم مى خورند ...اگر گلوله ها از ً آتش شـوند ،آدم با تکانى مى افتد و اگر از نزديک شـليک شـوند بى تکان... مى افتم .سرم مى چرخد ،کاش اين گپ ها را گفته بودم .همه اش در کلـه ام دوران دارد .نمـى دانم که از اثر تشـنه گى ،ترس و يا فشار پايين خون افتاده ام يا اين که دليل خاصى نداشته است. اين بار خود بر مى خيزم .کمربند کشيده شده است و کف و پشت دست هايم سردند و خون در آنها گره شده است. چهار پنج دقيقه مى گذرد ،خاموشم و زانوانم مى لرزند .مرد عرب دسـت انداختـه و حلقومى با مـرد همراهش گپ مى زند .فکر مى کنم شايد ديگر نتوانم در گيالسم که تصويرى از آفتاب دارد چاى بنوشـم .آن جاکـت را نخواهـم پوشـيد .بـاز به ياد زهـره مى رفتم. کاش مى توانستم با وى خدا حافظى کنم .يک روز که نوشته يى از کسى خوانده بود ،آمد و گفت (( :زنده گى يک ازل و ابد کوتاه است)). گفتم(( :فلسفه ملسفه ات را براى خودت نگه کن)) کـرم کتـاب بـود .من از کارش تنها مـى فهميدم که معلمى مى کند و عصر ها به خانه بر مى گردد ،مى رود يکراست به آشپزخانه غالبًا بادنجان بورانى و ماکارونى مى پزد ،به خاطر من ،نمى دانم آن پاکت هاى ماکارونى که با هم در المارى چيده بوديم و دو سه پاکتش باقى مانده بود ،به شکم کى خواهد رفت؟ بـا خـود مى گويم(( :شـايد هم زنده بمانـم .مگر زهره نمى گفت
90 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
چيزى که در اين دنيا ناممکن است ،ممکن است؟)) از پشت صداى مرمى ها را مى شنوم که در خوابگاه کالشنیکوف هـاى نگهبانانـم مى گذرند .مرگ به من اشـاره مى کنـد .زبان در دهانم ورم کرده اسـت .چشـم هايم را که باز مى کنم مرد عرب و آن دسـتيارش را نمى يابم.غيب شـده اند .تنها من و دو نفرى که آماد ًه کشـتنم هسـتند ميان کوه و کشـتزار بى پير مين مانده ايم. جاى هولناکي است .اگر آن ها با من دوست مى بودند ،همديگر را کمک مى کرديم که از اين جا به سلامت برآييم و برسـيم به شهر و آباديى. يکيش مى گويد(( :مسأله را ختم کن)). نمى فهمم که مخاطبش منم و يا همسـنگرش .چشـم که مى جمجمه حيوانى ايسـتاده ايم .بوى گردانـم ،مى بينـم که نزديک ً گوشت فاسد شده به دماغم مى خورد .آن طرفتر کشتزار مين واقع اسـت .دامنه هاى کوه ها به کشـتزار وصل اند در واقع سـه طرفم کشـتزار ميـن اسـت .فکر مى کنم اين جا پهلـوى اين حيوان می ميرم و روزى از گوشت فاسد شده ام کس ديگرى مشمئز خواهد شد .لرزه بر اندامم مى افتد .يکيش مرا پيش مى زند .رو به کشتزار ميـن مى افتم .تکانى مى خورم .سـرم را مـى گردانم .از البه الى مـژه هـاى خاک آلود به آن ها مينگرم .هر دو پهلوى هم زانو مى زنند .يکيش صدا مى زند(( :رويت را بگردان))!، کارم ختم است .شوخى نيست .همه چيز حقيقت دارد .مى بينم که از آن دو مرد يکيش به برادرم شبيه است و آن ديگرش ابروان نامه زهره پيش آن ابرو گشـاده باشد .زهره گشـاده يى دارد .شـايد ً نمى دانست که تفى که بر لب پاکت مى زند ،خشک مى شود و مى افتد به دسـت آدمى که نه من مى شناسـمش و نه او .دسـت هايـم مثـل گلوله هاى بزرگ سـربى در پشـتم افتاده انـد .نه ،بايد زنده بمانم .مى خواهم عشـقبازى کنم ،مى خواهم ودکا بخورم؛ ماکارونـى بخـورم .هميـن اسـت ديگر ،زهره؛ بچه يـى که با پا به ديـوار شـکمش مى زند؛ گيالسـم ،جاکتم ،باغچه يـى که آفتاب دارد ،نـود ًه تـاک انگـورى که خود سـرانه در کنج حويلى سـرزده ، بالش پر مان که وقتى صبح از خواب بر مى خاستيم جاى سر من و زهره رويش مى ماند ،همه اش با زنده گى من رابطه دارند .به شور مـى افتـم .ديگر غيرت دردى را دوا نمى کند .ناگهان به گريه مى افتم .با صدا گريه مى کنم .مى بينم که آن دو توجهى نمى کنند. مى روم و نزديک پا هاى شان به زمين دراز مى کشم .مى خواهم پا هاى شان را ماچ کنم ،اما دور اند .لب هايم را به خاک مى مالم و صدقه سرتان مى شوم ،مرا ببخشيد!)) فرياد مى زنم(( :مرا نکشيد، ً عذر و زاريم زنانه است ،بى غيرت شده ام .به زحمت از جايم بر مى خيزم و در چند لحظه ،بدون اين که فکر کنم از سوراخ تفنگ آن ها گلوله ها مى پرند ،رو به عقب مى کنم و ميد وم. صدايى از عقبم مى شنوم(( :ندو ،می زنم!)) چنـد قدمـى پشـت به آن هـا مـی دوم .کارى نمى شـود .با افت و خيـز ده قدمـى ديگـر مى دوم .ناگهان جوى خشـکى پيش پايم دهان مى گشايد ،جويی که مثل روحم خشک و درز برداشته است. پيش رويم چندين جمجمه و استخوان بويناک و گرم حيوانات و يا شايد هم آدم هايى را مى بينم که همه به طرف من مى خندند. درياچه پر در دو قدمـى ام کشـتزار ميـن را مى بينم که مثل يـک ً تشنه گام و پا هايم از تمساح پيش پايم افتاده است .کشتزار مين ً اسـت .متـردد مـى مانم .ميان تفنگـداران و کشـتزار مين بى رمق پايان ايستادهام.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ازسیاسرا دگه نزدیک نیستن .حاجی سر خوده شور داده زیر زبان گفت انالله و انا الییه راجعون .قادر جان ینگیت ده شـفاخانه سـت صبر کو مه یکی ره کتیت روان میکنم.و صدا کد فیروزه جان پدر برو د تاخت خانه الال خوریگله خبر کو و فیروزه بچشم چادرشه گِـر سـرش پیچانـده بـه دوش بطـرف خانـه خوریـگل روان شـد. خوریگل صدا یتق تق دروازه ره شـنید به الالغفور گفته یکدفه بی بین که کی است ده ای صوب وخت خدا خیر کنه و الالغفور اوچت خیسته طرف دروازه کوچه رفت وقتی فیروزه ره دید گفت جان الالیش خیرباشه؟ فیروزه نفس سوخته گفت خوریگلمه بابه جانم خاسـته.خیر باشـه مادرت چطور است؟ شـکر او خوب است صوبکـی وخـت مالم قادر امـده برما گفت که زنش ....و با گلون پر ..مو ووورده .زنای دگه نزدیک نیسـتن که مادرمه خبر کنه خبر نداشـت بو بویم شـفاخانه ست بابه جانم گفت که خوریگلمه خبر کنـم .و الالغفـور زود بطرف اطاق رفت و خوریـگل که دم دروازه استاده بود گفت مه خبر شدم یکدقه صبر کو مه چادریمه گرفته میـرم .الال غفـور گفـت خی دگه مام کتیتان میرم کدام کار نشـه مالم قادر بیچاره تنا دست اس .اوخدا چی حال اس !.هر سه شان بـراه افتـادن دم دروازه خانه حاجی مالم قادر اسـتاده بود الالغفور باد از سالمالیکی برش سر سالمتی داده گفت مالم صاحب ُکل ماو شما یکروز رفتنی ستیم یکی پس یکی پیش راضی به رضای خالق هستیم .به خوریگل گفت مه میرم مادر پروین و گل مکی ره خبر میکنم که بیاین و مالم صاحب شما ره خدا صبر بته و دست خوده ده سـینه خود زد اینه ما و روی خوده طرف حاجی صاحب کده گفتت هستیم شما غم خانه ره بخورین ما دگه کاراره درست میکنیـم و روی خـوده بطـرف حاجی کـرده و گفت مه میرم ملک صاحبه خبر میکنم بر بی بی کویم مام میگم و از رای خود مولوی عینو رام خبر کده اگه شـد کتی خود میارمشـه.و خدا حافظی کده رفـت .حاجـی به زبیده گفت جان پـدر ده خانه باش داکتر که امد خبرش کو و آهسته زیرگوشش گفت هوش کو مادرت خبر نشه که تکان میخوره دختر خالیش اس فامیدی جان پدر؟و خودش بـه مالم قادر گفت یکدق همینجه باشـیم مه یکدفـه ده خانه برم پـس میایـم و بزودی باالخانه رفت و از زیر توشـکش یک بندل پیسه ره ده جیب بغلش مانده و پایین شده بطرف مالم قادر رفته و گفت بریم بخیروهمرای مالم قادر بطرف خانه مالم قادر روان شدن در راه از جیب بغلیش بندل پیسه ره کشیده و بدست مالم قادر داده گفت مالم صاحب ما و شـما غمشـریک هسـتیم ینگی ما سـر ما حق داره اینمی ره پیش تان باشـه نگاه کنین کار نشـه و مالـم قـادر هرقدر کرد حاجی اصرار کده ده جیبش ماند و گفت مالم صاحب جیب ماو شماره کس تقسیم نکده.و در این وقت بود که یک قطره اشک از چشم مال قادر ریخت و با نفس دراز گفت حاجی صاحب خودت مرد استی بچه مرد مه ایره تا سرم ده سنگ لحد بخوره فراموش نمیکنم و هردو در چند قدمی خانه مالم قادر رسیدند که الال غفور دگادی همرای مولوی عینو رسیدند و باد از سالمالیکی و تسلیت مولوی عینو با چند حدیث و آیت کمی دل مالم قادره تسلی داده و گفت مه قاسم جانه روانکدم پشت خلیفه غالم غوث گور َکو ،شـاید وام بیایه و پرسـید مالم صاحب هدیره دمو سخی است؟ بلی همونجه که والدیمه دفن کدیم ده پالویش جـای هسـت .زنده باشـین مولوی صاحب ده همـی گپ بودن که الال غفور همرای همرای قاسم جان و خلیفه غالم غوث گور َکو رسیدن مولوی عینو به خلیفه غالم غوث هدایت داد و مالم قادر
داستـان دنـبـاله دار
را خواسـته ده و گـپ زدن و خلیفـه غلام غوث یگان گپ و ُگپ همرای مولوی زد و خدا حافظی کده رفت . سر قبر مولوی عینو چند آیت از کالم الله مجید خواند و بمردم گفت او بیادرا ُکل ما و شما یکروز ده زیر همی خاک میریم خوشا بحـال او کسـی کـه از خود نام نیـک بانه و کار خیر کده باشـه مه شـهادت میتم که امی مرحومه زندگی خوده به دین اسلام تیر کـد و یـک زن خـدا جوی بـود و ُکل مردم گفتن راسـت اس خدا مغفرتش کنه. هرکدام سـر قبر پیش مالم قادر امده سـر سلامتی داده و رفتند. حاجی به مولوی عینو گفت که صبا شـو شـو جمعه س بیادرا ره بگویین که شـو جمه گی گرفتیم ختم مام هسـت ده خانه ما مه همرای مالم قادر گپ زدیم.و خدا حافظی کده همه رفتن. الالغفور پیش امد و به حاجی گفت خانمگل خو خبر نداره؟ نی غفور جان بانیشه وضعش خوب نیست غرضش نگی بان که بخیر خانـه کـه آمد بریش میگی مو حاجی گفـت که غفور جان یکدفه بریم شفاخانه که خانمگله خبرشه بگیریم از صوب تا حاله ما خو کلـه ونگ بودیم .درسـت اسـت حاجی صاحب تـوکل بخدا بریم بخیر .و گفت یکدقه صب کنین که مه رفته گادی ره بیارم و دوان دوان رفت .در راه همرا ی حاجی الال غفور گپه واز کده گفت خو حاجی صاحب نگفتین که خانمگل دگه کدام مشکلی یا شکایتی نداشت؟ حاجی یک نفس دراز کشیده گفت غفور جان ای یک سال اس که خانمگل خون قی میکنه و بر مام نگفته بود تا ای که داکترسـونارام برمه گفت که قصه چیسـت و مه ده دل خود خون میخـوردم و نمیفامیـدم چی کنـم او برمه گفته بود که مریضیش بسـیار پیش رفته خدا یار جانش باشـه خانمگل زن غیرتی سـت برمام نمیگفت تا که او روز ده تشناب و سر خوده پایین کده ...در حالیکه یگان قطره اشک از چشمش میریخت خون قی کد.برمه داکتر گفته بود اگه خون قی کد بفامین که کار از کار گذشته زود شفاخانه بیاریشه .اینه غفور جان دروازه دلمه برت واز کدم فقط امید ما بخدا ست.الال غفور که صد کارد میزدی یک چلکه خون ازش نمیریخـت یـک اوف بلند کشـیده گفت حاجـی صاحب ای گپه بان بین ماو خودت اگه سرور جان چیز گفت خو خوب اگه نگفت ما و شما میفامیم که چی کنیم .دم دروازه شفاخانه رسیدن و الال غفور یک بیستی ره ده حیب گادیوان مانده گفت برو پدر خدا یارت .و داخل شفاخانه شدن .دم دروازه داکتر سرور امد و با قیافه خیلی بشـاش و گفت که داکتر متخصص هالندی امروز مادرمه چک کد و گفت که شکر صحت شان خوب است باد از شش ماه یکبار دیگر بر چک بیاین و هر وقت میتانن خانه برن الالغفـور از شـنیدن ایـن خبر چشـمایش لق لـق برامده بطرف حاجی دیده و گفت نه گفته بودم که خانمگلم بخیر خوب میشه؟ و دوان دوان بطـرف اطـاق شـفاخانه روان شـد .دم دروازه اطـاق سـرور ه دید و ده بغل گرفت و گفت او خدا شـکر و بطرف بسـتر خانمـگل رفـت و دیـد که خانمگل سـر تخت خود شیشـته دویده دستایشـه گرفـت و مـاچ کد و گفـت خدا ره شـکر .خانمگل گفت غفور جان کجاست خوریگل؟ الال غفور یکدفه بفکر افتاد که نباید بر خانمگل قصه ره بگویه.گفت خانمگلجان دور از جانت خوریگل ایتو ریزش کده که برش گفتم از خانه نبرای هر چی کد نماندمش چرا که ده شـفاخانه نمیمانیشـه.خانمگل گفت میفامم او اصال د جـان خـود فکـر نمیکنه ده ای تغییـر هوا .خودگه خـدا یار جانش باشه سر زور است و الال غفور خند کده گفت چی کنیم خانمگل
89 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
جـان خودت ماره کتیش اغشـته کـدی .خانمگل گفت بس دگه غفـور جان غیبت خوریگله پیش مه نکـو.و در همین وقت حاجی داخل اطا ق شد و گفت اینه خانمگل ماره خوب جزا دادی شکر الحمد لله ُست و ل ُغت بخیر میریم خانه .مه چی گنایم اس اینمی داکتراس دگه یکروز خون بگی یکروز عکس بگی یکروز دگه ده او ماشین که مثل گور واریست مره تقی کدن .خودگه ده شفاخانه کـه رفتی بـدل خود برامدنت بدل داکتراسـت .وحاجی خنده کده گفت اینه بخیر سرور جان میایه که بگه چی وخت میریم خانه بخیر.در همی وخت بود که سرور امد و گفت که مادر جان شماره اجازه دادن که خانه برین .دوتا نرس امدن و کاالی خانمگله جمع کده و برشان گفتن که شما میتانین برین .الالغفور به دوش طرف دروازه شـفاخانه رفت که گادی ره بیاره که داکتر سـرور دم راهش امـد و گفـت کـه داکتر زلمـی یکـی از رفقایش موترشـه اورده که مادمه ببریم خانه .و الالغفور دوباره به طرف اطاق امد و بر حاجی گفت که داکتر زلمی موتر خوده اورده که خانمگله خانه ببریم. در راه حاجی از داکتر زلمی تشـکر کرد وداکتر زلمی در جوابش گفت که مه مدیون داکتر سرور هستم او دو شو کامل نوکریوال شفاخانه بود و متوجه خالیم بود مه هرچه بکنم باز از زیر بار منتش برامـده نمیتانـم .الالغفور در وسـط حرفش داخل شـده گفت دنیا اینمیست داکتر جان تو بر مه ،مه بر تو .خو دگه بیادری و رفیقی همیس داکتر جان از ادمیزاد چی میمانه غیر از نام نیکش؟و حاجی سرشـه شـور داده و گفت راسـت گفتی غفور جان و در همینوقت نزدیک خانه حاجی رسـیدن و خانمگل دوا کده گفت داکتر جان خیر ببینی بیایین یک چای بخورین .داکتر زلمی در جواب گفت خالـه جـان تشـکر خانه خود ماسـت انشـا ءلله همـرای مادرجانم بدیـدن تـان میاییم زنده باشـین و موتر نزدیک خانـه توقف کرد . همه از موتر پایین شدن و با داکتر زلمی خدا حافظی کده بطرف خانه رفتن و دم دروازه زبیده از خوشحالی پای لج دویده و مادرشه ده بغل گرفت و گریه کده گفت مادر جان تو ماره کشـتی .!.داکتر زلمی از همه خدا حافظی کرده و حرکت کرد. خانمـگل کـه ده خانـه داخـل شـد دم رایش زبیـده لیلی دبغلش پیش آمد و باد از سالمالیکی گفت خاله جان شکر که بخیر خانه آمدین و با انگشتش زیر زناق لیلی را دکه داده گفت بی بی جانت آمده سلام نمیتی؟ و خانمگل رویشـه ماچ کده گفت خدا کالنت کنـه جـان بـی بی و بطرف خانه سـه دانه حرکت کـردن .در همی وقـت بـود کـه داکتـر پیـش آمد و گفـت مادر جـان دگه چنـد روز خوده زامت نتین قرار دجایتان باشین اینه نام خدا فیروزه است خوریگلـم هسـت تـا کـه بخیر خوب شـوین بابه جانم ُکل شـوا ده اطاقش قدم میزن َخو نداشـت .دگه اگه هر مشـکل خداناکده پیداشد مره خبر کنین و حاجی رویش را گشتانده بطرف خانمگل گفـت ببـی ..خانمـگل که چند روز دور بودنت از خانه چی سـر ما امـده .خوریـگل که تازه جای خانمگله درسـت کده بود گفت خدا یک سات َخو هر دوی تانه کم نکنه اینه جای تان تیار اس بخیر همینجه بشینین چند دقه دم تان راس شوه مه میرم که سرشته دیـگ و کاسـه ره کنـم فیـروزه ،جـان خاله بیـا کـه کارت دارم و زیر همه خانمگل را به اطاقش بردند و حاجی دستشه قـول خانمـگل گرفته خنده کده گفـت ماره بیاد آستابرویت انداختی دختر کاکا .همه خنده کدن. ادامه دارد...
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
قسمت چهاردهم شـب خوریگله َخو نمیبرد سرسام شده بود الالغفور بیرون خانه سر زینه شیشته بود و سـگرت میکشـید .خوریگل بیرون نویسنده : برامـده گفت نی که توام مثل مه َخو ده سید مختار دریا سرک شدی بچه عمه جان ؟ الالغفـور یـک کش دراز ده سـگرت کـده دودش را مثـل نولـه بخـاری از بینیش بیـرون کده گفت که مه ده ای ُچرت هستم که خانمگل خو جور و تیار بود چطور شد که ده شـفاخانه کارش رسـید و امروز رنگ و رویشه دیدی؟ پریده بود خدا خیر کنه.خوریگل گفت خداوراسـتی دیروز که ده تشـناب رفت و خون َقی کد مره ُچرت برد هرچی پرسیدم خانمگل چطور اسـتی؟گفت نـی چیزی نیسـت ای یک مدت زیـاد اس که یگان دفه میایه سـرم باز خوب میشـه.خو خیر با شه صبا مالوم خاد شد پناه بخدا بیا بچه عمه جان سرکته با ن َخو کو خدا بزرگ اس.الال غفور از جای خیسـته وداخل خانه شـد و روی توشـک مثل تخته چوب افتاد و بعد از چن دقیقه ُخر ُخرش بلند شـد.تقریبا سـاعتای ده بجه ی َشو بود که داکتر سرور خسته و کوفته خانه آمد و یکه راست رفت باال ،زبیده تازه لیلی ره َخو داده بود آهسته رفت و روی لیلی ره بوسید و زبیده پرسید خالیم چطور اس؟ سرور گفت هنوز نتایج البراتوار نیامده فردا عصر امکان دارد مالوم شوه.زبیده پرسید چیـز خـوردی ،برت درسـت کنم؟ نی جانم تـو راحت بخواب مه دلم چیزی نمیشه یک گیالس شیر خورده مام َخو میکنم که صبا صوب برم شـفاخانه ببینم مادرم چطور اسـت.مرام میبری کتیت؟ لیلی چطور میشه؟سرور پرسید زبیده گفت خیره پیش عمیش می مانیمشه یک دوسات دگه .تشکر که گفتی خیره بر مادرم میگم که تو میخاستی بیایی مه نماندمته بخاطر لیلی .زبیده گفت ده دل نگرفت.چرت نزن بانیشه برمه خالیم نگرده که اروسش خبرشه ُ واز اطاق بیرون شد. صوب وخت بود که خوریگل همرای الالغفور خانه حاجی امدن و خوریـگل همـرای خـود یک دیگک چوچـه همرای یک چند
داستـان دنـبـاله دار
تا بوالنی اورده بود .باد از سالمالیکی حاجی پرسید خوریگلجان ای چیست که آوردی؟ خوریگل گفت یک چند تا بوالنی همرای شـوله غوربندی برخانمگلـم آوردیم .خـدام ده ای روزا چی خورده ! زنده باشـی مچم که ده شـفاخانه میمانن یانی حاله خو زامت ته کشیدی میبریم توکل بخدا .بشینین چایه بخورین که هنوز بسیار وخت اس داکترا باد از نو بجه مریضا ره میبینن سرور جان وخت پیش از پای شما رفته همونجه هست .الال غفور پرسید ،حاجی صاحب خانمگل کدام تکلیف دگه خو نداشت؟ حاجی سر خوده بـه عالمـت نفی تکانداده گفت نی والله دمی چندروز سـلفه زیاد میکد باز بر خود جوشانده درست کد سلفیش خوب شد اما از قصه خون َقی کدنش دیروز خبر شـدم که زود بر سـرور جان گفتم.خو دگـه خیـر باشـه خدا مهربان اسـت.فیروزه چایـه آورد و همه چایه خورده و الالغفور خیست که مه برم گادی ره بیارم تا او وخته شما تیار باشین و از خانه برامد. بعد از نیمسـاعت همه گی بگادی شیشـتن و طرف شـفاخانه حرکـت کـدن .نزدیـک دروازه ی شـفاخانه گادی اسـتاد کـد و گادیوان بر الالغفور گفت الالجان چی وقت پشت تان بیایم؟الال غفـور گفـت والله نمی فامم طرفای دیگر اگـه چکرت ایطرفا بود خبر ماره بگی اگه نی خدا یارت پدر زنده باشی و یک نوت بیستی ره ده جیـب گادیـوان انداخت او نمیگرفت الال گفت پدر ای کار یکروز دو روز نیست جور باشی خدا یارت و بطرف دروازه شفاخانه پـس کارش رفت.داخـل اطـاق امـد و گادیـوان اسپشـه دور داده ِ خانمگل سـر بسترش شیشـته بود که حاجی و خوریگل و فیروزه داخل شدن فیروزه دوید مادرشه ده بغل گرفته سالم داد و گفت چطور استی مادر جان؟ و حاجی باد از احوال پرسی گفت که چطور بودین َشو؟ خوریگل گفت اینه نام خدا گل واریستی خانمگل جان ماره وار خطا کدی مام برت یک کمکی شوله غوربندی همرای بو النی گندنه آوردیم نوش جان کو و ال ال غفور پیش امده گفت خوارو دردت ده کوه و سـارا ماره خو ده ُچرت انداختی چی گفتن داکترا؟ که ده همی وقت سـرور با یکی از رفقای داکترش داخل دیشو چطور شدن و باد از سالمالیکی بطرف مادرش رفته پرسید َ بودین؟ مادر سرور گفت خوب بودم امی دمای صوب کمی سلفه
88 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
کدم یک کمی خون امد دگه خوب اسـتم .سـرور گفت مادر جان شـکر الحمد لله که خوب هسـتین اما داکترا گفتن که چند ماینه ی دگام مانده که بکنین باز بخیر نتیجه که مالوم شد خانه میرین بخیر .فیروزه پرسید حاله چی وقت باز ماینه میکنن ؟ سرور گفت متخصص امروز میایه میبینیشان باد ازو ماره میگه که چی کنیم. حاله فکر میکنم که مادرم یکی دو روز دگام میمانن .راستی یادم نره صوب که میبرامدم زبیده گفت مرام کتیت ببر خیره لیلی ره پیـش عمیـش میمانیم یک دو سـات مـه برش گفتم کـه احوال شماره برش میبرم .مادر سرور .خوب کدی بچیم او طفل ماصومه چطو تنا بانه عمیش اس اما طفل خورد بوی مادرشه میفامه جان مـادر .خیـره از طرف مه رویشـه ماچ کو بگو که متوجه خود باشـه که اینه بخیر هفته دگه چله گریزش اس.خوریگل پرسید شو ده اینجه مره میمانن باشـم کتیت خوارو؟ سـرور گفت نی خاله جان امشـو مه میمانم کتی شـفاخانه اجازه نمیته .وااای مه گفته بودم َ خوارم .خوریگل گفت.سـرور گفت مه امشـو نوکریوال شـفاخانه سـتم شـما َری نزنین .خوریگل گفت وای خدا خالیت بمره دیشو ام َخو نکدی امشوام ...خو دگه چی بگویم جان خاله راس گفتن که داکترا شو و روز ندارن.داکتر سرور گفت .خاله جان ای وظیفه ماسـت همی مسـلکه ما خودما انتخاب کدیم .الال غفور در وسط امد و گفت جان الال خدا به همرایت باشه اینمی کاری که میکنی کالن اجر داره خدا ُکل تانه خیر بته. سـاعتها به سرعت میگذشـتند و به ساعت هشت شب نزدیک میشد و سرور برشان گفت شما برین بخیر که وقت استراحت شان اس مه اینجه هستم خاطر تان جم باشه.حاجی بلند شد و دستشه سـر شـانه خانمگل مانده گفت بخیر زود جور شو که خانه بی تو خانه نیس .خدا حافظی کده از دروازه اطاق خارج شـد همه گی خدا حافظی کدن و بطرف در خروجی شفاخانه براه افتادن .از دور گادیوان زنگ گادی ره زد و الال غفور سرش صدا کد چطور الل جان منتظر ماندی؟ الل مامد گادیوان گفت الال جان یک ترنگ پیـش یک سـواری داشـتم ده همی طرفا گفتم بیـا چند دقه صبر کنم خوب شد که شمام خالص شدین .الالغفور گفت جور باشی الل جان و همه گی سوار گادی شده و گادیوان راه خانه حاجی را گرفته روان شـد.دم خانه حاجی که رسـیدن الال غفور به حاجی صاحب گفت پناه شما بخدا مه و خوریگل با ز صبا صوب پیش تان میاییم و حاجی از جیب خود یک بیستی ره کشیده بر گادیوان داد و گادیوان طرف الال غفور دیده و گفت حاجی صاحب پیسیشه پیشـکی الال داده .خیـره الل جـان بـر اوالدا یکچیزی بخر زنده باشی و نوت بیستی را ده جیب الل مامد ماند و گفت ُخو دگه غفـور جـان کارته کدی و خنده کده خدا حافظی کرده طرف خانه روان شد. سـاعت شـش صبح بـود کـه دروازه کوچه تق تق شـد و فیروزه چشـمای ُپر َخو صدا کد کیسـت؟ از پشـت دروازه صدا آمد که مه ستم مالم قادر حاجی صاحب بیدار هستند؟ فیروزه دویده بطرف اطاق بابیش و گفت پدر جان پشت دروازه کوچه مالم قادر است .بگـو بیایـه داخل حولی اینه مام پایین میشـم و فیروزه به دوش طـرف دروازه کوچـه دویـد و گفت بفرمایین داخـل اینه بابه جانم پایین میشن .و حاجی نیم استین چپنه پوشیده از زینا پایان شده ده حولـی کـه رسـید دیـد که مالم قادر اسـتاده بعد از سلامالیکی پرسید خیر باشه قادر جان؟ حاجی صاحب از خیر گذشته ینگیتان عمـر خـوده بـه شـما داده آمـدم که ینگی مه خبر کنم که کسـی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
وهـردو دسـتان خـود را درگوشـهایش بـرده وبـا فریاد هـای بلند ، بلندش میگفت که جناب حاکم صاحب من چه میشنوم اعصاب من بکلی بجاست ودیوانه هم نیستم پس درآنصورت شمارا بخدا کـه مـرا کمـک نما ئید .حاکم شـهر کـه آدم عاقل وبـا تجربه هم بود برای گلچهره اطمینان داده و گفت که دختر گلم شـما بکلی خاطرجمع باشد حاال بخاطررفع اشتباه شما من وتو درهمان قلعه بـزرگ کـه میگوئید خانه ماسـت یکجا میرویم تا بسروچشـم تان ببیند که اشتباه تان رفع شود واز طرف دیگر تما مآ مشکل تانرا در آنجا رفع میسازم . دوسـتان عـزیـز ! حاکم شهراز نگاه تجربه چندین ساله حکومت داری که داشت باالی چند نفر از قریداران خود دستور داده که با نواختن دهل وسـرنا همین لحظه به قریه های دیگری رفته ودر ظرف کمتر از یک سـاعت به تعداد چندین نفر از ریش سـفیدان هر محل را که سـن شـان از هشـتاد سال پائین نباشد بطورعاجل ایشانرا در حکومتی حاضردارید خـالصه اینکه ! ساعتی نگذ شته بـود که چندین نفرازمردمان ریش سـفیدان که سـن آنها باالترازهشتاد سال بوده بدستورحاکم حاضر شدند . شـخص حاکـم بعـد ازسپاسـگذاری بـه ریـش سـفیدان قریه رشته سخن را اینطوراغـاز نمـوده وفرمودنـد کـه ای ریـش سـفیدان بزرگوار :من شما را بخاطـر یک کارمشـکل طور عاجل در اینجا دعوت نمـودم .در حالیکـه بشـما بهتـر معلـوم بـوده کـه بـه اصطلاح هزاران مشـکل را مـن مشـکل کشـاه بوده وهستم وامروزبیک مشکل عجیب وغریب مواجه شدم که بجواب دادن آن بمانند بازی تختـه شـطرنج مات شـده ماندم یکی از ریش سفیدان گفت که جناب حاکم صاحب حاال بگوئید که موضوع از چه قراراسـت تا بتوا نم طوری دسته جمعی به حل آن موفق شویم . حاکم گفت که ای ریش سفیدان بزرگوار همین همشیره که در مقابـل چشـمان تان قـرار دارد میگوئید که نام من گلچهره اسـت ودختر ملک غالم سـخی قریدارهمین محل میباشـم وهمچنان همین قلعه بزرگ که حاال حکومتی میباشد خانه ماست ؟ ازجانب دیگر از نگاه سـی سـاله تجربه حکومت داریم طور همه جانبه همین دختر را تحت غور ومطالعه خویش که قرار داده ام با اطمینان کامل گفته میتوانم که نامبرده صد فیصد آدم بسیار عاقل ،دانا ،هوشیار ،وخوش صحبت هم میباشدکه من در بین این دو پراپلم به اصطالح راه گم بوده لطفآ شما ریش سفیدان این مشکل مرا حل بسازید که چاره چیست وچکنم .وازجانب دیگر در طول سی سال حکومت داری خود تا کنون بنام ملک غالم سخی کسی را نمی شناسم واگر شما با ملک غالم سخی معرفت داشته باشید لطفآ همین همشـیره را کمک نمائید .درجمله همان تعدادریش
حکایت
سفیدان قریه شخص بنام ماما عبدالرحیم قصه گو ویا افسانه گو کـه اضافتر ازنودسـال عمرداشـت گفت که جنـاب حاکم صا حب اگراجازه شما باشد تا از این همشیره یک سوال کنم ..؟ حاکـم گفـت چـرا نی شـمارا بخاطر همین مطلب خواسـتم که سوال وجواب نموده وتا بتوانیم بیک نتیجه مثبت برسم .خـالصـه اینکـه ! مامـا عبدالرحیـم قصه گو گلچهـره را مخاطب قـرار داده وگفت که دخترم ازسـالهای سـال باینطرف هسـت که نام مقبول گلچهره درذهن من بکلی آشـنا میباشـد واگرامکان داشـته باشـد اندکـی داسـتان تانـرا برایم قصه نمائید وتـا اینکه یقین من بکلی حاصـل شـود که ایاشـماهمان گلچهـره مورد نظرمن هسـتید ویا چطور ..؟ گلچهره گفت که پدرجان حکایت من ازاینقراراست پس شـما توجه نمائیـد .امروزبعدازخواندن نماز دیگربـه اتفاق چند تن ازدختران قریه گوسفندان خویشرا بمنظور علف ویا سبزه خوردن در باالی زمین های زارعتی پدرم مقابل همین قلعه بردیم .وزماینکه گوسفندان ما ازعلف ویا سبزه خوردن سیرشدند ومیخواستم که به
اتفـاق هـم دیگر خویش دو باره بطرف خانـه های خود بیایم .که در همین اثنأ از جمع دیگر گوسـفندانم یک گوسـفند خورد سـال مـن بطـور ناگهانی بدون موجب خودرا جدا سـاخته وبطرف دامنه همین سیاه کوه سرکشیده باال میرفت جالبتر ازهمه اینکه عجیب اسرارخداوندی را در وجود همین گوسفندبره خود مالحظه نمودم . طـور مثـال :بیـک عالقمندی خـاص بطرف دامنه کـوه باالمی دویـده وگاهی هم درمسـافه یک متری اسـتاده میشـد و زماینکه میخواسـتم انرا بگیرم بانهم به بسـیار شـوق وعالقه خاص دوباره باال رفته و با آوازی مقبولش صدا زذه و میگفت که به ،به ویا هم بـدل خـودش بیا ،بیا گفته میرفت وآنرا از جمع دیگر گوسـفندانم کرده بمانند اوالد خود دوست داشتم مجبور بودم که به عقب آن به دامنه کوه بروم .درهمین اثنا ماما عبدالرحیم گفت که دختر م گلچهره جان شما چرا دیکر گوسفندان خودرا اینقدر دوست نداشته که میگوئید من همین گوسفند بره خود را درجمع تما مآ گوسفندان خویش بمانند اوالد خوددوست دارم ایادلیل آن چیست .؟
87 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
گلچهره :داسـتان خود وگوسـفند ش را اینطورآغازنموده وگفت که دوماه قبل ازامروز درحالیکه همین گوسفند بره گک بین پانزده روزه ویا بیست روزه بوده که تصا د فنآ در بین طویله خانه پدرم یک گرگ درنده بمنظور شکارخود ازطرف کوه ،وصحرا داخل شده که بیـک حمله وحشـی هانه شـکم مادرهمیـن بره گک مـرا پاره ، پـاره نموده که سـاعت بعد مـادرش جان داده ومـرد .جالبترازهمه اینکـه بادیـدن چنین حادثه دلخراش این بره گک ا عصاب خودرا از دسـت داده وبـا صـدا هـای نا لیشـت کنان خود گاهـی به پیش یک گوسفند وگاهی هم درپیش گوسفند دیگر رفته و به اصطالح شکایت مینمود که گرگ مادرم را خورده وحاال من بی مادر شدم . از اینکه من هم در سن خورد سالی رنج بی مادری را کشیده بودم این حادثه سخت باالیم تاثیر اندخته وبا همان عاطفه انسانی که داشته ودارم بحالت گریه کنان همین گوسفند بره گک را در بغلم گرفتـه واز طویلـه خانه بیرون شـدم که از همـان تاریخ تا به امروز ویرا مورد نوازیش وپروریش خود بمثلی یک مادر دلسوزقرار داده ام .امیدوارم که سوال تان حل شده باشد .به هرصورت :بخاطراینکه از موضوع دور نرفته باشـم چند دانه گوسفند های دیگر خودرا بدست یک خواهرخوانده بسیار نزدیکم بنام مریم جان تسلیم نموده کـه آنرا به قلعه ما ببره ومن هم به عقب همین گوسفند بره گکم بطـرف دامنه های سـیاه کـوه مسـتی کنـان میرفتم . یـک وقـت متوجـه شـدم کـه همین بـره گکم بحالت دویـش کنان دریک سـوراخ کالن غـار کـوه داخل شـده وباخـود گفتم که خوب شـد وحاال گرفته نش برایم خیلی ساده شـده است درحالیکه بداخل غار کوه آهیسـته ،آهیسـته پیش میرفتم و متوجه شـده ام کـه ازداخل غاریک صدای جانسوز به گوشم رسیده که میگفت خداوندا اگرمن از قید زنجیـر هایـت خالص شـوم وتما مـآ دیوارها ی دوزخ تانـرا ویران نکنم سلطان سید احمد کبیر نباشم . خالصه اینکه :بعد ازادای سالم علیکم برایش گفتم که پدرجان نـام مـن گچهـره اسـت ودخترملـک غلام سـخی قریدارمباشـم وبخاطرگرفتن همین گوسفندم دراینجا آمدم .واضافه کرده گفتم که پدرجان شمارا کدام ظالم خدا ناترس به این حال وروز انداخته است وحاال میخواهم که شما را از بند زنجیر ها خالص نمایم .آن مرد بزرگوار فرمودند که دخترم خالص نمودن من ازاین بند های زنجیـر کار یک نفر نبوده حاال گوسـفند خـود را گرفته و بروید که باالی تان ناوقت نشود و برای پدرت که قریه دار هست بگوئید تا فردا صبح همرای چند نفر با قلمهای آهنی اینجا آمده ومرا از قید زنجیرها خالص نمایند . وازجانب دیگرقبأل گفته اید که من شما را کمک مینمایم وحاال من هم بحق شما دوعا مینمایم که خداوند بقیه در صفحه103
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
حکایت
86 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
حکایت حضرت سلطان سید احمد کبیر در والیت لوگر چنیـن روایـت بوده نوشته عزيز حيدری ً که صد ها سـال قبل تورانتو کانادا ازامـروز شـخص بنام ملـک غلام سـخی دریـک قلعـه بزرگ پخسـه ئـی واقع یکـی ازقریه هـای دورافتاده والیت لوگر زنده گی مینمود که نامبرده شخص نهایت مسلمان و دربین مردم از شهرت خاص برخوردار بوده وتمامأ مردم آنمحل از خورد تا بزرگ ویرا دوست میداشتند .ملک غالم سخی در زنده گی اش صرف یک دختر جوان بنام گلچهره داشـت که آنهم در بین دختران قریه از نگاه اخالق ،جوانی ورویه نیک وهمچنان از صورت خدا داده اش به اصطالح سرخیل تماما دختران قریه بوده که تماما دختران محل گلچهره را برابرجان خوددوست میداشتند. بـه هـرصـورت ! روزی از روزها گلچهره به اتفاق دیگر دختران قریه تعداد ازگوسفندان خویشرا گرفته وطور دسته جمعی بمنظور چریدن ،ویا علف خوردن دردامنه های کوه مقابل قلعه شان رفتند .تقریبًا نزدیک های شام بودکه آنها میخواستند دو باره بطرف خانه های شان بروندکه درهمین اثنا ازجمع گوسفندان گلچهره یکدانه گوسفند بره آن خود راجدا ساخته و بطرف دامنه کوه مقابل قلعه ایشان آهیسته ،آهیسته باال میرفت . هرقدریکه شـخص گلچهره به گرفتن آن تب وتالش مینموده متا سـفانه کـه بگرفتن آن موفق نشـده وباالخـره گلچهره بیکی ازدختران همسایه گانش بنام مریم که آنهم ازجمله دوست بسیار نزدیکش بوده دسـتور داده تا گوسـفندان دیگرش رابه قلعه شـان بـرده وخـودش به عقب همان گوسـفند برهدوسـت داشـتنی اش بطرف دامنه کوه باال رفت . خـالصـه اینکه ! گوسفند گلچهره به اصطالح مستی کنان بطرف دامنـه های کوه باالمیرفت و هرقدریکه نامبرده کوشـش مینمود ویرا گرفته نمیتوانست که بالخره گوسفندش دربین یک غارنسبتآ بزرگتر کوهرفته و گلچهره هم به تعقیب اش بسم االله گفته داخل غارشده درحالیکه هنوزهم در مسافه ده قدمی پیش نرفته بود که از داخـل غاریـک آواز جانسوزبگوشـش آمده کـه میگفت خداوندا مـن کـی میگـذارم تـا همه دیـوار هـای دوزخ تانرا ویـران ویا چپه نکنم .درحالیکه وحشت وترس درجان گلچهره جا گرفته بود بانهم خداوند بزرگ را یاد نموده آهیسته ،آهیسته به تعقیب صدا پیش
رفته که ناگاه چشم موصوف درهمان تاریکی داخل کوه به چهره نورهائـی یک شـخص افتاده کـه صورت آنمبـارك بمانند مهتاب شـبی چهارده درخشـان بـوده ودربین زنجیرهای خـورد وکالن به اصطالح چهاردست وپای بسته شده ومیگوید که خداوندا اگر من از قید زنجیر هایت خالص شوم تما مآ دیوارهای دوزخ تاترا ویران مینمایـم بخاطـر اینکه دنیا برای عشـق و محبت اسـت پس چرا اومتان حضرت محمد رسول االله ص درآنجا بسوزد واگر همه آنرا ویران نکردم پس درآنصورت من سلطان سید احمد کبیرنباشم گلچهـره چند قدم دیگرنزدیکتررفتهوگفت که پدرجان ازسلام علیکم .آن مرد بزرگوارگفت واعلیکم ازسالم دخترمتوکی هستی ،واینجا چه میکنید .؟ گلچهـره گفـت که پدرجـان من دخترملک غالم سـخی قریدار میباشم که بخاطر بردن همین گوسفندم اینجا آمدم .وحاال شما بگوئید که آن خدا ناترس ها چرا شـما راتوسـط زنجیر های خورد و کالن چهار دسـت و پای بسـته نموده انددلیل آن چه میباشد .؟ وهمین حاال من شما را ازاین بند ها آزاد مینمایم . آنجناب فرمودند که دخترم واقعا شـما مهربان هستیدو خالص کـردن مـن کار سـاده نبوده حاال گوسـفند خود را گرفتـه واز اینحا بروید که باالی تان ناوقت نشـود گلچهره گفت که بسـیار خوب ولیکـن مـن هم ازشـما یک خواهـش دارم .آنجنـاب فرمودند که بگوئید دخترم از من چه میخواهید ..گلچهره گفت که پدر جان نام شما چیست :وشما را چرا دراینجا زنجیر پیچ نموده اند . آنمردبزرگـوار فرمودنـد کـه دختـرم نام من سـلطان سـید احمد کبیرمیباشد وساعت قبل درهمینجا نماز خواندم وگفتم که خداوندا دنیا را برای عشق ومحبت پیدا نموده اید ودر پهلوی چنین نعمت های بی مانند تان چرا دوزخ را افریده اید وحاال میروم تمامأ دیوار های دوزخ تانرا ویران وچپه مینمایم . لحظه ای بعد باالیم الهام شـده که ای نازدانه من سـلطان سید احمد کبیر دراینجا یک اسرار است که آنرا من میدانم وتو نمیدانی. بــه هـرصــورت ! دختـرم قبلا گفتیـد کـه مـن شـمارا ازقیـد زنجیرهاخالص مینمایم .ومن هم شما را دوعا مینمایم که خداوند بـزرگ ج وجودتانـرا کیمیا ومعجزه بسـازد وهرمریـض را که دوعا حاجـت نمائیـد به امرخدا وند بـزرگ ج دوعای تان قبول شـود .و بخاطر اینکه باالیت ناوقت نشود حاالگوسفند تانرا گرفته وازاینجا بروید وبرای پدرتانرا بگوئید که فردا صبح باقلمهای آهنی بشمول چنـد نفر اینجـا آمده ومرا از این قید خالص نمایند .گلچهره بعد
از خدا حافظی گوسـفندش را گرفته وبطرف قلعه خود روان شـده وزمانیکه در نزدیکی قلعه خویش میرسد متوجه میشود که شکل قریه شان بکلی تعغییرنموده و با خود گفت که خداوندا نمیدانم که من خواب هستم ویابیدارچه می بینم این اپارتمان ها ،این دوکانها ،این خانه ها ،وباالخره درظرف کمتر ازیکسـاعت تما مآ شـکل قریه و قشلاق ما چطورعوض شـده اسـت .درحالیکه گرسـنگی باالیـش غلبـه نمـوده بـود و بخاطر خریـدن یکدانه نـان به عقب نانوائـی رفتـه وزمانیکـه پول خودرا بـرای نانوا داده وشـخص نانوا بادیدن سکه های ناچل گلچهره دفعتآ به غالمغال پرداخته وصدا زده میگفـت کـه او مـردم بیاید که من دوزسـکه هـای طال را پیدا نمودم .در همین اثنا حاکم شـهر توسـط اسپش ازحکومتی خارج شـده ومیخواسـت بجای برود .که باشـنیدن کلمه دوزگفتن فورآ اسپ خودرا توقف داده وگفت که ای نانوا گپ ازچه قرار است ..؟ شـخص نانوا گفت که حاکم صاحـب درجیب این دخترازهمین سکه های ناچل طال بتعداد بشمارموجود بوده وشما پرسان نمائید که انرا ازکجا دزدی کرده است حاکم شهرکه شخص عاقل وعادل بـوده متوجـه گلچهره شـده کـه بقدرت خداونـد ج از سـر ورویش نورمیتابد وموضوع رااینطورمطرح نموده فرمودند که دخترم نامت چیست ،وبا این همه زیبائی که خداوند ج برایت داده است ازکدام قریه هسـتید ؟ ،گلچهره گفت که حاکم صاحب من دختر ملک غالم سخی هستم وگلچهره نام دارم . حاکـم گفـت کـه دختـرم دراین قریه شـخصی بنـام ملک غالم سـخی نبوده ونیسـت .حاال بگوئید که خانه تان درکجاست تا ترا کمک نمایم .گلچهره گفت که جناب حاکم صاحب همین قلعه بزرك مقابل چشمان تان قلعه ما می با شد ولیکن نمیدانم که در ظرف کمتر از یک ساعت این دوکانها وسرای ها در پهلوی قلعه ما از کجاشده است .ونمیدانم که من خواب مبینم ویا بیدار هستم ؟ لطفآ مرا کمک و راهنمائی نمائید .حاکم فرمودند که دختر گلم از سالهای سال بااینطرف همین قلعه بزرگ حکومتی وقوماندانی پولیس بوده که تقریبآاز مدت سـی سـال باایطرف میشـود که من در اینجا حاکم هسـتم وشـما میگوئیدکه همین قلعه بزرك ازماست در حالیکه بماننـد مـن تاکنـون چندین حاکمـان آمـده ورفتند ولی افسـوس میکنم که شـما دخترجوان با این همه زیبائی ومقبول که خدوند بزرگ ج برایت عنایت نموده اعصاب خودرا از دست داده اید . از شـنیدن چنیـن موضـوع اعصاب گلچهره بکلی ناراحت شـده
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
فـرهـنـگ و هـنـر
85 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نمایش فیلم آرمانشهر در جشنواره فیلمهایی آسیایی لندن محجوبه نوروزی بیبیسی خانـم زکریـا تحصیالت حرفهای در رشـته هنر سـینما نـدارد اما هنرنمایـی وی در این فیلـم ،جایزه بهتریـن بازیگر زن را در جشـنواره جهانی فیلمهایی آسیایی در لس آنجلس در سال ۲۰۱۵نصیب او کرد فیلـم آرمانشـهر/یوتوپیا ( )Utopiaبـه نیابـت از افغانستان در کنار فیلمهای دیگر جهان در جشنواره فیلمهایی آسیایی لندن در مرکز این شهر در یازدهم مارس روی پرده سینما رفت. این فیلم به کارگردانی حسـن ناظر ،ایرانی سـاکن اسـکاتلند ،و تهیه کنندگانی از افغانسـتان تولید شده است. این جشـنواره تنها جشـنواره سـینمایی لندن است که صرفا بر فیلمهای آسیایی متمرکز است و امسال هم مثل سالهای گذشته با نمایش بیستوسه فیلم منتخب از کشـورهای مختلف ،سـعی داشـته اسـت چهره متفاوتتری از سینمای آسیا برای تماشاچیان بریتانیایی ارائه کند. در ایـن جشـنواره هـم مجموعـهای از بهتریـن فیلمهای سـینمایی آسـیا به نمایش گذاشـته شـد و هدف اصلی آن ایجاد پل ارتباطی میان فیلمسـازان آسیایی و صنعت فیلمسازی هالیوود بود. جشنواره فیلم هایی آسیایی لندن در نهم مارس با نمایش فیلم انگلیسی زبان رویاهای منگو (Mango )Dreamsبا کارگردانی جان اپچورچ در لندن افتتاح شـد .این جشـنواره تا روز یکشنبه نوزدهم ماه مارس ادامه خواهد داشت.
در گفتوگـوی با برنامهای خبرونظر بیبیسـی گفت: "بـا آنکـه در رشـته دنـدان درس خوانـدهام و دسـتیار دنداپزشک هستم ،همیشه عالقه زیاد به روایت کردن قصههای مردم داشـتهام و همین امر باعث شـد من به جهان سینما روی بیاورم". او میگویـد در سـنین نوجوانـی دو فیلمنامـهمسـتند درباره فرهنگ نوروز نوشته وکارگردانی کرد ه است. خانم زکریا افزود" :همیشـه آرزو داشـتم داستانهایی که مینویسم به فیلم تبدیل شوند .حتی درباره بازیگران ایـن فیلمهـا هم فکـر میکـردم و باخـود میگفتم اگر بازیگر خاصی برایش پیدا نشـود ،خودم این نقشها را بازی خواهم کرد". او در حـال حاضـر روی دو فیلـم دیگر کار میکند که یکـی آن در بـاره زندگـی یـک پناهنده افغـان در ایران است و خانم زکریا نقش مرکزی را در این فیلم دارد.
آرمانشهربرنده چندین جایزه فیلم آرمانشـهر تا به حال در ۲۴جشـنواره شـرکت کرده و سـیزده جایزه گرفته اسـت و تا دو ماه دیگر (در بیستوچهارم اردیبهشت/ثور) در شهرهای بزرگ ایران نیز به نمایش گذاشته خواهد شد. اتوپیا به وسـیله "ناین مدیا پروداکشـن" و توسط تهیه کنندگانی از افغانسـتان ،ایران و اسـکاتلند تولید شده، و در سـال ۲۰۱۵نماینـده افغانسـتان بـرای اسـکار نیز انتخاب شده بود. فیلم آرمانشهر تا به حال در ۲۴جشنواره شرکت کرده و سیزده جایزه گرفته است اما منتقدان میگویند که در افغانسـتان روند انتخاب فیلم برای اسکار ،شباهت به همان مثل "قرض گرفتن تبـر همسـایه دارد" و فیلمهایـی بـرای اسـکار انتخـاب ماللی زکریا در نقش جانان میشـوند که با همکاری کشـورهای همسایه و بهویژه این فیلم داستان زنی را بازگو میکند که همسرش ایران ساخته شدهاند. هشت سال پیش در جنگ دچار قطع نخاع شده و آنهـا بـا انتقـاد از دولـت افغانسـتان میگوینـد کـه فلج است سـرمایهگذاری اندکـی بـرای سـینما کـرده و طی یک ماللـی زکریـا ،زن افغانـی کـه نقـش مرکـزی در دهه اخیر از مدیریت "غیرحرفهای و ضعیف" در عرصه ایـن فیلـم دارد ،نقـش جانان را در فیلـم "اتوپیا" بازی فیلمسازی برخوردار بوده است. کردهاست .این فیلم داستان زنی را بازگو میکند که بـه بـاور بسـیاری از فیلمسـازان ،اتحادیـه صنفـی همسرش هشت سال پیش در جنگ دچار قطع نخاع فیلمسازی افغانستان هم از کمبود اعضای حرفهای در شده و فلج است. حوزه هنر سـینما رنج میبرد .از سـوی دیگر درین اواخر در ایـن فیلم ۹۰دقیقهای ،جانان میخواهد با لقاح بسـیاری از فیلمسـازان افغانسـتان را بـه دلیـل ناامنی، اسـکاتلند ،بریتانیا ،افغانستان ،پاکسـتان و هند روایت شد ه است. مصنوعی باردار و صاحب فرزند شـود .او برای انجام این کار به اسکاتلند سفر میکند .اما بعد از اهدای نطفه از سوی مراحـل فنـی فیلم در اسـکاتلند انجام شـده ،اما موسـیقی فیلم را بیـکاری و بیتوجهـی دولـت بـه مسـایل فرهنگ و هنـر ،را ترک کردهانـد .ولـی برخی از فیلمسـازان جوان افغانسـتان همچنان به ویلیام ،یک مرد جوان اسکاتلندی که عاشق فلسفه و دین است ،آرمان موسیپور در ایران ساخته است. سرنوشت جانان تغییر میکند .این داستان در چند کشور منجمله خانـم زکریـا هـم که از بازی در این فیلم بسـیار خرسـند اسـت ،تولید فیلم و مستند در داخل کشور ادامه میدهند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
"خودم هم دوست داشتم از شرایط همان روزگار بگویم ،روزگاری که از روز کربال چیزی کم نداشت .آن روزگار ،چطور خواندن برایم مهم نبود .مهم این بود که شعر باید اجرا شود و پیام باید به گوش ها برسد" .سرخوش از سه حادثۀ بزرگ در زندگی خود یاد می کند کـه باعث شـد زندگـی او متحول شـود .قتل عام خانواده در سـال 1362خورشـیدی اولیـن حادثۀ بزرگ زندگـی او بود .حادثۀ دیگر اولیـن برگشـت او پـس از مهاجرت بود به وطن .وقتی او در سـال 1993میالدی به وطن مراجعت کرد ،قصد کمک کردن داشـت. انواع تخم گندم و نهال با خود برده بود و می خواست شفاخانه ببرد: " آنجـا کـه رفتم ،دیدم آن گونه کـه من فکر می کردم نبود .دیدم از همه چیز یک بازیچه درسـت شـده که برای تقویت یا سرکوب فالن کس اسـتفاده می شـود .سـخت ناامید شدم .برای چند سال نتوانستم کاری اجرا کنم". حادثۀ سوم سال 1997میالدی در شهر مزار شریف اتفاق افتاد. رفته بود زیارت سخی .مردی را دید که مقابل زیارت با دو کودک ایستاده است و از رهگذران به زاری می خواهد کسی آن دو را به فرزندی قبول کند ،زیرا ممکن است از گرسنگی بمیرند: "از ریشه لرزیدم .آن روزها صبور پسرم یک ساله می شد .به خود گفتم ،طفلی که گرسـنه می ماند یا انسـانی که کشـته می شـود، اص ً ال فرق نمی کند کیست یا اوالد کیست". داوود سـرخوش امـروز در محیـط تـازه بـه دیـد تازه یی رسـیده؛ فضاهای باز طرز دید او را دگرگون کرده است .بسیار می خواهد، پنجره ای که با کار و موسیقی خود خواهد گشود ،مملو از هوای
فـرهـنـگ و هـنـر
تازه باشد .او از جمله هنرمندان معدودی است که از برجسته کردن نقاط ضعف و قوت کارهای خود چندان نمی هراسد: "من نتوانسته ام از زمان فرار کنم .در دوره های خاص ،حساسیت های داشته ام که باید آنها را می گفتم .من سال های سال فقط بـرای هـزاره ها خوانـده ام اما امروز "بازی" را مـی خوانم .امروز به اینجا می رسم که وقتی که می گفتیم و می گوییم ،مال من ،مال تـو ،خانـۀ مـن ،خانۀ تو ،این ها بازیی بیش نبوده و نیسـت .گاهی بـه مـن می گویند که من کارهای دیـروز خود را نمی خوانم چون آنها را دیگر دوست ندارم .می گویم ،دوست دارم ولی برای همان دوره دوسـت دارم .می گویم ،اگر کسـی می خواهد احمد ظاهر را بشناسد ،باید به دورۀ احمد ظاهر برگردد". یک لیست ناتمام از آهنگ هایی که توسط داوود سرخوش اجرا شده ،می تواند چنین باشد: آهنگ آهنگساز شعر/تصنیف سرزمین من آهنگ ترکی امیر جان صبوری یا موال علی امیر جان صبوری امیر جان صبوری جره جو داوود سرخوش داوود سرخوش آی مردم آخر ای مردم امیر جان صبوری امیر جان صبوری دمی که با تو می گذارم داوود سرخوش داوود سرخوش به ای ملکای مردم امیر جان صبوری امیر جان صبوری مریم داوود سرخوش شریف سعیدی شب های بی ترانه امیر جان صبوری امیر جان صبوری شهرستانی داوود سرخوش سرخوش/فولکلور
84 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
سرخوش برای بار اول با آلبوم "سرزمین من" که در سال 1999 میلادی نشـر شـده بـود ،مطـرح گردیـد .جالب اسـت گفته شـود بسیاری از آهنگ های آن قب ً ال توسط آوازخوانان دیگر هم خوانده شده بود ،همچنان ثبت آلبوم هم حاصل زحمت فقط یک شبه یی هنرمندان بوده است .ولی استقبالی که از این آلبوم صورت گرفت بـرای داوود سـرخوش ،داوود سـرخوش شـدن را به ارمغـان آورد. تا حال از او پنج آلبوم نشـر شـده به نام های سـرزمین من ،پری جو ،سپید و سیاه ،مریم و بازی .این روزها در آستانۀ ثبت آلبومی ایستاده است که شاید "جنگ و جنون" و شاید هم "جنون" نام بگیرد. دو کار دیگـری کـه عـزم انجام دادن آنها را دارد با دمبوره ،این یار دیرین او در پیوند است .می خواهد آهنگ های مخصوص دمبوره را با همان اصالت شان آلبوم کند و نگذارد بادهای فراموشی آنها را از یادهـا محـو کند .با اسـتفاده از تکنیک هـای ثبت می خواهد در نوازندگی دمبوره هم نوآوری های کند و به بیان خودش" ،می خواهم دمبوره از تنهایی خود بدر آید". داوود سرخوش هنرمند کم کار است .روزگاری بیشتر در بند "چه خواندن" بوده تا "چگونه خواندن" .امروز برایش هر دو مهم اسـت. انتظـار او ایـن نیسـت که کارهایش به هر صـورت و تا حد ممکن تمام مخاطبان را طرف قرار بدهد .او با دغدغه ها و تنهایی های غربت در ویانا خلوتی دارد که با مخاطبانی نه چندان عام آن ها را مطرح می کند .و اما دمبوره نواختن او بیشتر به مغازله با این ساز نفیس شباهت دارد :سرخوشی های یک داوود سرخوش. پانوشـت« :مختـه» ،نوعـی ترانـه هزارگـی اسـت کـه درونمایه تراژیک دارد و معمو ً ال در سوگ از دست رفته ها خوانده می شود.
در اولين جشنواره هنری بین جایزه بزرگ هنری برای فیلمساز ترکی امین آلپر اهدا شد همـه سـاله اکادمی هنرهـای برلین "بزرگتریـن جایزه هنری برلین" را اهدا می کند .این جایزه که روز گذشته در برلین  امین آلپرجایزه بزرگ هنری برلین را به این دلیل به دست آورد که او موقفش را به عنوان حکایتگر برجسته یی از داستان بی نظیر سینمایی به اثبات رسانده است .این فیلمساز ۴۲ساله یک ناظر حساس می باشد .در دو فیلمش " "Beyond the Hillیا "آن سوی تپه ها" و (" )"Ablukaیا "جنون" ،او به سبکی ماهرانه موفق شـد که از دنیای درونی بازیگران و قهرمانان اصلی اش یـک تصویـر عمیق از پاره یی از خشـونت هـای روزمره جامعه ترکیه را به تصویر بکشد و تازه ترین جریانات در سطح باالی سیاسی کنونی ترکیه را به نمایش بگذارد. امین آلپر دکترا از رشته تاریخ دارد و کارگردان سیاسی است. حتـی بـه عنوان یـک جوان هیجانی ،امین آلپـر برای فیلم ها، نخست به مسیرهای شغلی مختلف رفت. آلپـر در سـال ۱۹۷۴در قونیـه در آناتولی مرکـزی به دنیا آمد. بـرای تحصیلات او بـه انقـره رفـت .در آنجا او بـرای اقتصاد و تاریـخ ثبـت نـام کرد .بعدهـا او دکترایـش را در رشـته تاریخ در ترکیه گرفت و در دانشـگاه فنی اسـتانبول تدریس می کرد .او بـه عنوان تجربه کلیدی سـینمایی اش فیلـم "Die Zeit der
"Zigeunerیـا دوران کولیهـا" در سـال ۱۹۸۸از ایمیـر کوستوریسا را نام برده است. آلپر شـروع به انتشـار نقد فیلم کرد ،در آن زمان مجالت فیلـم در ترکیـه وجود نداشـت .مدت کوتاهی بعـد از ورود به صحنه به عنوان بازیگر در فیلم های مختلف ،او نسخه اولیه فیلم نامه را نوشـت .اولین فیلمش "آن سـوی تپه ها" که در سال ۲۰۱۲ساخته شد ،یک تمیثل طعنه آمیز با ژانر هنری وسترن -که مادر همه ژانرهای هنری است -با پس منظر و اشارات ظریف و عمیق به واقعیت های جامعه ترکیه دارد. این فیلم در همان سال در جشنواره بین المللی فیلم برلین، برلیناله که یکی از بزرگترین جشنواره های سینمایی در جهان و اروپا اسـت به نمایش گذاشـته شـد و موفق به کسـب جایزه کالیگاری شد .تاکنون این کارگردان مجموعا ۳۰جایزه ملی و بین المللی را کسب کرده است. هیـات داوران اکادمـی هنـر برلین به امین آلپـر جایزه را اعطا کـرده اسـت .ایـن جایـزه تا کنـون از جملـه به فیلمسـاز آلمانی اندریـاس فایـل بـا فیلـم (" )"Black Box BRDیا جعبه سـیاه بـی .آر .دی" که یک فیلم مسـتند اسـت و در ماه مـی ۲۰۰۱در سینماها و چندین بار در تلویزیون ها نشر شد ،اهدا گردید .فایل
بـا ایـن فیلم مسـتندش تحت نـام " "Beuysیا "بویـس" در بهار امسـال در رقابـت برای دریافت خرس طالیی جشـنواره برلین شرکت کرده بود. ایـن جایـزه از سـوی آکادمی به نمایندگـی از برلین تحت نام "جایـزه بـزرگ هنـری" اعطا می شـود و همه سـاله بـه نوبت به یکی از شـش بخش دانشـگاهی تعلق می گیرد .در سال ۲۰۱۷ این جایزه به بخش فیلم اختصاص داده شده بود .این جایزه به ارزش ۱۵۰۰۰یورو است که امسال به امین آلپر فیلمساز ترکی رسید و به تاریخ ۱۸مارچ توسط میشاییل مولر ،شهردار برلین و جیانینه میراپفیل ،رئیس اکادمی برلین به وی اهدا شد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
فراوان شدن سازمان ها ،شعله های جنگ افروخته تر شد .بسیاری از متنفذیـن منطقـه جان خود را در آن نبردهای میان سـازمانی از دسـت دادند .در شـب اول عید قربان سـال 1362خورشـیدی ،در اثر یک حملۀ وسیع در منطقه 23 ،تن از اعضای خانوادۀ داوود به شمول برادرش سرور سرخوش ،کاکا ،پسران کاکا ،پسران عمه و پسـران ماما در یک شـب به قتل رسیدند .کودکان و زنان خانواده که از دم تیغ قتل عام نجات یافته بودند مدت ها متواری بودند تا این که غربت سرای کویته را به عنوان اقامتگاه موقت برگزیدند و یک بار دیگر در آنجا کنار هم جمع شدند. داوود بـه علـت ناآشـنایی با زبان اردو ،مکتـب را باید دوباره آغاز می کرد .صنف اول تا سوم را در یک سال و صنف چهارم و پنجم را در سـال دیگـر خواند .در شـهر کویته در مجمـوع اجازه یافت تا صنف دهم را به پایان برساند .تحصیل بیشتر برای مهاجرین افغان میسر نبود .سال 1999میالدی از پاکستان به انگلستان آمد .یک سال را در انگلستان به سر برد و از سال 2000میالدی بدینسو در اتریش در شهر ویانا به سر می برد .داوود در سال 1995میالدی با کبرا نیکزاد که از کودکی با هم آشنا بوده اند ،ازدواج کرده و هر دو صاحب سه پسر با نام های صبور ،ذوالفقار و یاسر هستند که به ترتیب 16ساله 14 ،ساله و 7ساله می باشند.
دمبوره ،تربیونی برای گفتن  سرخوش تصمیم دارد دو کار جدیدش را با دمبوره اجرا کند. سرخوش تصمیم دارد دو کار جدیدش را با دمبوره اجرا کند. آن گوشۀ دورافتاده که داوود در آن چشم به جهان گشوده بود، جایـی نبـود که وقتی نوایی از نایی بلند می شـود ،فریاد تحسـین خلق برخیزد .زیباترین میلودیی که از گریبان تاری رها می شـد، محکوم به پنهان شدن در درون سینه ها و در میان کوه ها و دره ها بود .دمبوره ،سازی نبود که در هر خانه و خانواده حضور خواسته و بی خطر داشته باشد .در چنین احوالی آغازگر موسیقی در خانواده، بزرگترین فرزند خانواده ،برادر بزرگ داوود ،سـرور سـرخوش بود. سـرور سـرخوش که طبع شعر هم داشت احتما ً ال در زمان خدمت سـربازی در ولسـوالی لعـل در والیت غور به دمبـوره نواختن روی آورد .موسـیقی شـناس جاپانـی خانـم هیرومـی لوریـن سـکاتا از دانشگاه سیاتل که به قصد تحقیق موسیقی فولکلور به افغانستان سفر کرده بود ،چند آهنگ از آن زمان ها از سرور سرخوش ثبت کرده است .سرور سرخوش در رادیو تلویزیون دولتی افغانستان هم چند آهنگ ثبت کرده و پس از سفر به پاکستان و آشنایی با اهل موسیقی آن دیار ،در رادیوی کویته نیز آهنگ هایی از او به ثبت رسیده است. باری داوود که کودک خوردسـالی بود از سـرور پرسیده بود ،چرا از آن آالت موسـیقی که در خواندن های او اسـتفاده شـده اسـت، در خانۀ شـان نیسـت .سرور سرخوش با اشاره به دمبوره گفته بود: "یک چوب خشک که این قدر مصیبت آورده ،فکر کن اگر فرضًا هارمونیه در خانه باشد ،چه قیامتی برپا خواهد شد". داوود اما از همان کودکی ها می دانست چه می خواهد .آرزوی او ایـن بـود که شـامل مدرسـۀ دینی شـود و به عنـوان یگانه عالم دین در خانواده شـناخته شـود .در همان آوان شـوق خواندن نوحه و روضه داشت و عالقۀ زیاد به سینه زنی در درون او می جوشید. سرنوشـت امـا راۀ دیگری برایش انتخاب کـرده بود .وقتی او پس از قتل عام خانواده در سـال 1362خورشـیدی به کویته مهاجرت
فـرهـنـگ و هـنـر
کـرد ،مهاجـران آنجا اطالع یافتند که از خانوادۀ سـرور سـرخوش نوجوانی تازه آمده اسـت .آن روزگار دو رادیو از پاکسـتان به زبان دری نشرات داشتند :رادیو دوست از اسالم آباد و رادیو هزارگی از کویته .داوود برای مصاحبه با رادیو هزارگی دعوت شد .در ضمن مصاحبه از او خواستند مانند برادر ،او هم آهنگی بخواند .او پیش از آن هیچگاهـی ،جـز در خلـوت با خود ،نخوانده بود .به یاد سـفر دشواری افتاد که از کوهپایه های وطن تا غربت آباد کویته پشت سر گذاشته بود .با کاکایش زمان اطرافی در سوگ عزیزان از دست رفتۀ خانواده در کوه و کوتل سفر بسیار گریسته بود .اطرافی برای سـرور سـرخوش وقتی با داوود در گریز گم می شـدند ،یک مرثیه سروده بود" :چرا کشتی تو ای ظالم ،چو سرخوش مرد آزادی". داوود در مصاحبه به یاد آن "مخته" افتاد و به عنوان اولین آهنگ خـود آن را در سـوگ بـرادر اجرا کرد .وقتی کوچک تر بود ،سـرور سرخوش برایش دو تخلص برگزیده بود" :صافی" و "روشن ضمیر". گفته بود هر وقت بزرگ شد خودش یکی را انتخاب کند .آن روز وقتی مصاحبۀ داوود نشر می شد ،نامش را داوود سرخوش اعالن کردنـد و همـکاران رادیـو گفتند نبایـد این نام از یادها پاک شـود. دیگران برایش دمبوره نواختند .هنوز با دمبوره پیوند یاری نبسته بود .از آن روز به بعد در رادیوی هزارگی در کویته آغاز به کار کرد. جـواب بـه نامـه ها را می نوشـت .بعداً اخبار را هم می نوشـت .آن روزگار در دو دکانی که آن ها را با هم وصل کرده بودند ،با بیشتر از بیست نفر یکجا زندگی می کرد .هنوز باقی خانواده به او نپیوسته بودند .وقتی با دوستان خود از یک کاله و یک پارچه چوب موفق به ساختن چیزی مشابه به دمبوره شد ،شب ها بعد از مکتب و کار در سـاعت سـازی و کار در رادیو ،کوشـش می کرد میلودی های را که در ذهنش آرمیده بود ،احضار کند .شـب ها سـحر می شـد و دستان او آشناتر با دمبورۀ خود ساختۀ او. در اواخر سال 1362خورشیدی یکی از روزها که با دستان چرک و آلوده به سیاهی ،مصروف کار در دکان بود ،دو فرستاده از جانب "تنظیم هزارۀ مغول" آمدند و گفتند ،بیایید که کنسرت است .نمی دانسـت کنسرت چیسـت .می خواسـت همان گونه با لباس های کار بـرود" .بـرادران افشـار" -دو بچۀ کابل دیده که در همسـایگی شـان دکان خیاطـی داشـتند -فـوراً او را بـه دکان خـود بردند و از لبـاس هـای نیم دوز و خام کوک ،چیزی نزدیک بـه اندازۀ او پیدا کردند و فرسـتادندش به سـوی برنامه .آنجا اعالم کردند که برادر سرور سرخوش دو آهنگ اجرا خواهد کرد .وقتی داوود دوازده ساله بـا آن لبـاس هـای عجیب و غریب بر اسـتیژ ظاهر شـد ،اکثریت حاضران محفل را ترک کردند .داوود شروع کرد به خواندن شعری که خودش آن را سـروده بود" :دگر قبول نداریم از غیر فرمان بعد از ایـن" .هنـوز خواندن به آخر نرسـیده بود که سـالون دوباره مملو از جمعیت شـد .در میان چک چک ها و تشـویق های فوق العادۀ مـردم آن آهنـگ را چهـار بار اجرا کـرد .از فردای آن روز در شـهر کویته تبدیل به یک ستاره شده بود .در رادیو هزارگی در کویته به عنوان خواننده و نوازنده هم شـروع به کار کرد .اواخر سـال 1365 خورشیدی بود که روزی در رادیو خبر آمدن یکی از اساتید موسیقی کالسیک پیچید .همکاران رادیو که می دانستند داوود هیچگاهی آموزش موسیقی ندیده ،پیشنهاد کردند نزد استاد ارباب علی خان کهوسو که هر سال به سبب گرمای شدید والیت سند برای مدتی به کویته می آمد ،برود .هنرمندان با نام و نشـانی در آنجا شـاگرد استاد بودند .ارباب علی خان کهوسو پیرمرد فقیرمشربی بود .هنگام
83 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
آمدن او به شهر کویته ،شاگردان او در یک ساختمان متروک که با آمدن اسـتاد آن را پاک کرده بودند ،به دورش حلقه می زدند و از دانش بسـیار اسـتاد فیض می بردند .داوود آنجا نزد اسـتاد رفت. استاد دست او را باالی هارمونیه گذاشت و گفت ،آنچه را برایش نشان می دهد یک هفته تمرین کند ،بدون این که آواز هارمونیه بلند شـود .داوود هارمونیه نداشـت .در رادیو هارمونیه را در الماری قفل می کردند .اما در ستدیو پیانوی بزرگی قرار داشت که سال ها می شد از کار افتاده بود .نوازنده های که عادت به کشیدن نسوار داشتند بال پیانو را بلند می کردند و نسوار خود را داخل آن تف می کردند .داوود یک هفته پشت آن پیانو همان گونه که استاد گفته بود تمرین کرد .پنج شش ماهی که استاد زنده بود از او آموخت. بـار دیگـر فرصـت آمـوزش موسـیقی در اتریـش برایش میسـر شـد .بـا این کـه در اتریش می خواسـت ژورنالیزم بخوانـد اما این آرزویـش برنیامـده باقـی ماند .چیزی کمتـر از دو سـال را در "ویانا موزیک سکول" صرف آشنایی با مقدمات موسیقی اروپایی نمود. پس از گذشتاندن یک دورۀ فشردۀ سه ماهه در مکتب خصوصی موسـیقی ،شـامل کنسـرواتور یا هنرستان عالی موسـیقی شد .در پهلوی آموزش موسیقی مجبور بود برای گذران زندگی به کارهای مثل کارهای ساختمانی نیز بپردازد .پنج سال طول کشید تا سند فراغت آن موسسه را به دست آورد .امروز در یک مکتب خصوصی موسیقی شاگردان مبتدی موسیقی را رهنمایی می کند .سرخوش از اسـتاد زبیـر بختیـار ،یگانه پروفیسـر افغـان در اتریش به عنوان استاد غیررسمی موسیقی خود یاد می کند .از "مخته" تا "مریم" مهاجرت در کویته برای داوود سرخوش شدن دو چیز با اهمیت در اختیـار او قـرار داد :اولـی آن کتابخانـه های "غـازی" و "هجرت" بود که پیوند او را با زبان و فرهنگ افغانستان زنده نگه میداشت. دومـی ،آشـنایی بـا چهـره های فرهنگی و سیاسـی بود .کوشـش های پنهان و آشـکار برای جلب و جذب جوانان در سـازمان های سیاسی ،ممد این آشنایی ها بود .در سیزده سالگی با خانمی آشنا شد که معلم بود و برایش افغانستان در مسیر تاریخ را توضیح می داد .آشنایی با او برای داوود مثل آن بود که بار سنگینی را از شانه هایش برداشته باشند .وقتی بود که باید آهسته آهسته می دانست که بسیار چیزها را نمی داند .روزگاری بود که معلم فزیک به جای توضیح قانون نیوتن افکار یوری افاناسیف را تشریح می کرد. داوود می گوید" :آنچه من امروز هستم نتیجۀ کار و همکاری آدم های بسیاری است که من حتی نام های اصلی آن ها را نمیدانم". به واسـطۀ همین شـناخت ها گاهی سری می زد به دیپارتمنت فارسـی دانشـگاه بلوچسـتان .شـاهد بحث ها و صحبت ها میان استادانی می بود که در پهلوی داشتن دانش بسیار ،بر زبان فارسی نیز مسلط بودند .می دید که عالم مصباح که استاد زبان و فلسفه بود چگونه با شـرافت عباس اسـتاد دیگر همان دانشگاه مسألۀ را مطـرح مـی کنند .شـنیدن این چنیـن صحبت هـا و همچنان جو سیاسـی آن سـال هـا ،او را به این برداشـت رسـانده بـود که وقت خواندن اشعاری که در آن گپ از زلف چون مار و چشم چون پیاله اسـت ،دیگر گذشـته اسـت .وقتی از کشته ها پشته ها ساخته می شود ،چرا باید از آنها نخواند؟ داوود سـرخوش کوشـش می کرد زندگی روزمرۀ مردم دور و بر خود را شـعر و تصنیف سـاخته و بخواند .برای شـجاعت و رشادت جنگاوران می خواند .برای کارگران معدن ذغال سنگ می خواند. برای چپلی دوزها می خواند:
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
فـرهـنـگ و هـنـر
82 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
در مسیر داوود سرخوش شدن
جامعه و فرهنگ در سلسله برنامه «یک پنجه ساز؛ گپی با هنرمند» ،این بار داوود سـرخوش معرفی می گردد .داوود پس از کشـته شـدن 23عضو خانواده اش به پاکسـتان مهاجرت کرد .آنجا او روزگار دشـواری را سپری کرد و به هنر روی آورد. نمی دانسـت چند روز اسـت که پاهایش را دیگر بر خاک وطن نمی گذارد .از آن روز چند شنبه که برای آخرین بار شاهد غروب آفتاب در پشت کوه های خانۀ پدری خود بود ،شاید هم هفته ها گذشـته اسـت .اینجا هر چیز طور دیگر است .خانه ها نقشۀ دیگر دارند .خیابان ها نام های دیگر دارند .خاطره ها صاحبان دیگر دارد: ناصر آباد ،شهر کویته ،سال 1362خورشیدی. اعضای خانواده ،جدا جدا و یکی یکی تا به اینجا آمده اند .چشم همه سوی دست های کار آزمودۀ برادر بزرگ تر است .برادر ،دکان سـاعت سـازی و رادیوسـازی باز کرده؛ او باید پهلوی برادر بیاستد تا روزگار سخت مرد افگن ،برادر را از پا نیافگند .هنوز فقط دوازده بهار عمر را شاهد بوده .کار را کم کم از برادر فرا گرفته است .زمان می گذرد و او از پی عقربه های سـاعت ،بیهوده پشـت زمان گم شده می گردد .دکان آهسته آهسته کالن تر می شود .دو تا جوان که از لوگر هسـتند شـریک دکان شده اند .آنها ترمیم تلویزیون و رادیـو را به عهده گرفته اند .شـب هـا اما عاید دکان عادالنه چهار قسمت می شود .بچه های دیگر هم ـ چه بزرگ تر و چه کوچک تر ـ هر کس به کاری مشغول است .هر روز از مقابل دکان ،جوان های می گذرند که در معدن ذغال عرق ریزی می کنند .گاهی بر
سر و گاهی در دست های شان کاله های پالستیکی است که آن را هنـگام کار در معـدن می پوشـند .او چند تـا از آن بچه ها را می شناسـد .یـک روز صـدا می زند :فالنی! اگـر از این کاله ها یک تا اضافه پیدا شد ،من آن را کار دارم. شب ها چیزی در خیاالتش سرگردان است ،چیزی جدا از عقربه های ساعت .چندی نمی گذرد که یکی از بچه ها برایش از همان کاله هـای کارگران معدن را می آورد .چشـم هایـش از دیدن آن می درخشـد .می داند فردا کجا باید برود .می رود به دکانی که از آن همیشـه سـودا می خرد .این بار بر خالف همیشـه مقابل یک صندوق خالی چای خشک می ایستد .دکاندار که سکوت او را می بیند ،می پرسـد که چه می خواهد .این بار خواهش عجیبی دارد. از دکانـدار مـی خواهـد برایـش یکی از تخته هـای صندوق خالی چای را بدهد .دکاندار که شاید خودش هم صاحب فرزندانی است بدون این که از او چیزی بپرسد ،یک تخته را از صندوق جدا کرده برایش می دهد .شب با برادرزاده و پسر کاکای خود یکجا تالش مـی کننـد بـا اسـتفاده از این تخته چـوب و آن کاله پالسـتیکی، چیزی بسـازند که پیش از این شـاید به این صورت کسـی آن را نساخته باشد .از ساختن که فارغ می شود ،خنده اش می گیرد .می بیند به هر چه شـباهت دارد جز به یک آلۀ موسـیقی ،آنچه که او در صدد ساختنش بوده است .اما او آن را دمبوره می نامد .آرزوی داشتن دمبوره ،نوجوان دوازده ساله را آرام نمی گذاشت .با خود می گوید" :به نظر من رفیق خود را یافته ام". از همیـن جـا دمبوره همراه و همکار همیشـگی سـفر و حضر او می شود.
غربت ناگزیر داوود در ششـم ثـور 1350خورشـیدی برابـر بـا 26اپریل 1971 میلادی در قریـۀ ُ"غ ُجـر بـاش" ولسـوالی "بندر" والیـت دایکندی (ارزگان سابق) چشم به جهان گشود. پدرش غالم حیدر که از متنفذین منطقه به شمار می رفت ،هم در زمان محمد ظاهر شاه و هم محمد داوود ،وکیل انتخابی منطقه بود و به همین دلیل به نام وکیل شهرت داشت .غالم حیدر وکیل با کیمیا ،مادر داوود که در تذکره او را فاطمه نوشته بودند ،ازدواج کرده بود .حاصل ازدواج آنها چهار پسر و هشت دختر بود که از این میان یک پسر و یک دختر دیگر در قید حیات نیستند .غالم حیدر از دو ازدواج دیگر خود فقط صاحب یک فرزند شد. داوود کـه بـه عنـوان یازدهمیـن فرزند خانواده به دنیـا آمده بود، هنوز کودکی بیش نبود که مادر را از دست داد. تا هفت سـالگی ،قرآن ،خواجه حافظ و شـهنامه را در خانه نزد پدر خواند .وقتی یگانه معلم قریه که از هرات بود در سـال 1357 خورشیدی مانند همیشه به قریه آمد ،پس از امتحان گرفتن دید که داوود خواندن و نوشـتن می تواند .او را مسـتقیمًا شامل صنف سـوم سـاخت .سـال بعد در آغاز صنف چهارم که تازه قلم و کتاب و کتابچه را از مکتب گرفته بودند ،یکباره جنگ آغاز شـد .میز و چوکی که مکتب آنها به عنوان یگانه مکتب در منطقه آن را تازه به دسـت آورده بود ،سـوختانده شـد و آن یگانه معلم قریه هم به سختی توانست جان سالم بدر ببرد. هنگام قیام های مردمی بود .سازمان ها به وجود آمدند و همراه با
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بقیه از صفحه 45
پسر کاکایش را درین ماجرا داخل کند ،یک رشته لبخند گریزان در سیمای قاضی هاشم پدیدار گشت و گفت : خـدا خـودش کارهـا را برابر می کنـد ...این گونه چانس هایخوب را فقط در خواب می توان دید ! درآن لحظه این سوال در ذهن غیر سیاسی نادر خطور نکرد که قاضی هاشم چی گونه در عالم ناشناسی ،بی هیچ گونه پرسشی تأییـد کـرد که نصر الدین در عملیات ترور مسـتقیمًا باوی سـهیم شود . اگر چه حقیقت موضوع را بال فاصله بعد از عمل سوء قصد علیه شـاه محمود کشـف کرد؛ ازلحاظ روانی در موقعیتی قرار نداشـت که درمقابل تصمیم های قاضی هاشم پرسش های عریانی را بر زبان بیاورد .به راسـتی که وضعیت خاصی داشـت .چنان سر شار از هیجان بود که نه تنها گوهر نسـاء ونور بیگم نش را نیز ازیاد برده بود ! درحالی که یکماه از ترور شاه محمود سپری شده بود . هنوز هم شب را در مخفیگاهی تقریبًاخارج از شهر به سر می برد . درین کار چه حکمتی نهفته بود که شـب را در پناهگاه و روز را درکام اژدهای زندۀ خطر بگذراند ؟ اضافـه بر آن ،دسـتور صریح قاضی هاشـم که قبـل از رفتن به پاکستان در گوشهایش ریخته بود ،او را همچون سربازی همیشه حاضر به وظیفه ،روی پا نگهداشته بود ،قاضی گفته بود : تا وقتی از پاکسـتان بر نگشـته ام ،شـب را در همانجایی کهفقط من وتو وخدا از آن خبر داریم ،بگذران ...به نصر الدین کاری نداشته باش ...او یاد گرفته است چگونه زبانش را نگهدارد وبا تو تماس نداشته باشد! نادر در روزهای اول یک سر مو از گفته های قاضی عدول نکرد
داسـتـان دنباله دار
،گویـا آتـش کینه اش هنوز هم فرو ننشسـته بود .اختیار ونیروی تمر کز درونی اش نیز در دست خودش قرار نداشت ،گویا نیرویی باالتر از قدرت مطلقۀ جنون زای طال وتریاک در وی سر بر داشته بود ،اما یک هفته بعد دگرگونی غیر منتظره یی او را درهم شکسته ونزد زن وفرزندانش برگشت . همـان طور که پیش بینـی کرده بود ،نور بیگم به عنوان عامل اعتراض وپرخاش رو در رویش ایستاد و او را به باد سوال ومالمت گرفت .درآن لحظه ،قدرت اشک های نور بیگم باالتر از کلماتی بودند که ذهن پریشانش بیرون می ریخت .شاید علت این بود که پیـر زن چیـز های نا گواری را احسـاس کرده بود که برآورده نمی توانسـت .در عوض گوهر نسـاء با حسن و الطاف شوهرش با نگاه می کرد وبا کلمات فرح انگیز کودکانش را نوازش می داد . نادر مشاهده کرد که اگر بیش از این خاموش بماند ،خطابۀ پایان بنـاء با لحن آرامش نـا پذیـر نوربیگم باز هـم ادامه خواهد یافت ً ، بخشی گفت : میدانی که نوکر یک لقمه نان هستم ،چه داد واویال انداختهای ...درین نوبت در حیرتان مواد نبود ،انتظار کشیدم تا از شوروی مواد آوردند. با این وصف ،احساس می کرد سخنانش چقدر از حقیقت فاصله دارند .نگاه های مسکوت گوهر نساء پیام می دادند که : دلم گواهی می دهد که راست نمی گویی !دالیل نادر ازیک نظر نامناسب می نمودند ،ولی مدرکی در تأیید گفته هایش وجود داشت .در سال های اخیر ،بیشتر اوقات عمرش را خـارج از منـزل درسـیر وسـفر گذرانـده بـود .چون توفـان روحی دهشـت انگیـزی را از سـر گذرانـده بود ،هنگام پنهان داشـتن آن «رازمهم » خودش رامثل درختی احساس می کرد که از کمر بریده شـده وفقط برای اغوای دیگران مؤقتـًا در زمیـن فرو شـده اشـت! دیری نگذشـت که قاضی هاشم از پاکستان بر گشت و یک شب بارانـی ،زنـگ دوازۀ منـزل او را فشـار داد .نادر با شـنیدن صدای باریک زنگ ،مضطرب شـد وبه سوی گوهر نساء نگریست : درین وقت شب کی باشد ؟چـون هنـوز هـم احسـاس می کرد قهرمان بالمنازع یک معرکۀ پایـان نا پذیر اسـت ،پرده تردید هایش را به کنار زد وبا قدم های اسـتوار بـه سـوی در رفـت وآن راگشود ... قاضی هاشـم بـا ریش رسـیده اورا نـگاه مـی کـرد ولبخندی بر لـب هایـش یـخ بسـته بـود .نادر دسـت پیـش بـرد وبـه سـویش آغوش گشـود ،سـپس زیر تأثیر احساسـاتی درهم وبرهم ،دست قاضـی را اندکـی بـه سـوی خود کشـید تـا هـر دو بـه درون خانـه
81 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
داخل شوند .قاضی اظهار داشت که برای انجام کار مهمی آمده است . نادر با قیافه یی شادمان به سوی او نگاه می کرد ودرین حال می اندیشید که قاضی تا چه حدی چهره یک شخص رسمی رایه خود گرفته است .قاضی با آهنگ محرمانه گفت : آمدم ،ببینم درخانه هستی یانی ...نادر انتظار داشـت که قاضی هاشـم درین نکته به وی اعتراض کنـد کـه چرا مخفی گاه خارج از شـهر را رها کـرده وبه خانه آمده است .حقیقت این بود که قاضی به طرح پرسش هایی که با واژۀ « چرا » آغاز می شـوند ،دلبسـته گی چندانی نداشـت .همیشه رد چاره کار را می گرفت .درعوض ،مشغلۀ فکری نادر درآن لحظه از نوع همان وسواسـی بود که یک آدم بی تجربه غیر سیاسـی را درمواجه با افراد سیاسی و رازدان فرا می گیرد . قاضـی بـی مقدمه سـفارش کرد که شـخصًا مواد طبی و اسـناد محرم « کمیته کابل » را درتول بکس موترش جاسازی کرده تا به نشانی قب ً ال گفته شده تحویل داده شود. تا لحظه هایی که قطار از حیرتان به سوی شهر پلخمری نزدیک می شد ،احتمال یک حادثۀ بد خیلی اندک وچه بسا که اص ً ال وجود نداشت .مگر نادر هرچه سعی می کرد وضعیت خود را در مال قات دومـی قاضـی هاشـم درذهن خود تصویر کند ،نتیجه روشـنی به دست نمی آورد .حاال باعصبانیت به خود خطاب می کرد که چرا به چنین کار خامی دست زده است ؟ آیا نادر به ناگاه تغییر ماهیت داده بود؟ پاسـخی برای این سـوال نداشـت .چنین احسـاس می کرد در احتـرام واطاعت از قاضی هاشـم خیلی افراط کرده اسـت .طبیعتًا این نکته را نمی دانسـت که از نخسـتین لحظه های آشـنایی با قاضی ،حالت عادی نداشته ودست نیرومند بحران عاطفی اورا به سوی خود کشیده بود .حاال کم وبیش می توانست به یاد بیاورد که قاضی برایش گفته بود که این مواد خیلی « مهم وخطرناک » اند .او در پاسخ چه گفته بود ؟ تـه مانـدۀ توفـان روحـی همچنان درسـرش موج مـی زد وبه یاد آورده نمی توانست که آیا به اطاعت محض گردن نهاده بود یا آن که به نوبۀ خود فیصله عقل سلیم خودرا به قاضی ابالغ کرده بود؟ آه ...اینک یک جرقۀ بازگشته از انبوهۀ خاطرات گم گشته اش اطلاع مـی داد که قاضی هاشـم در لحظاتی که مواد « خطرناک » رابرایش تحویل می داد ،بال درنگ به ستایش وی نیز پرداخته بود ...او به حدی با کلمات نغز و پر مغز بازی کرده که اورا دلگیر ساخته بود .پس او برای رهایی ازآن تأثیر رو به افزایش ،به وی اطمینان داده بود: این کارها درنظر من مثل نوشیدن یک گیالس آب است !دریـن بـاره فکر نکرده بود کـه واقعیت ها اکثر اوقات تباه کنندۀ برنامه ها هستند .در زنده گی مردم کمتر دیده شده است که ایده آل ها باعث تغییر واقعیت ها شده باشند ،چه بسا که واقعیت ها بـا قوانیـن بیرحم خویش طومار برنامه ها ونقشـه های ذهنی آدم را درهم می پیچید .این مسایل در چهار چوب افکار او گنجایش نداشـتند .شـاید به همین علت احسـاس می کرد که سر انجام در قمار حساب شدۀ زنده گی ،برنده گی اش مسلم است . یک بار دیگر به خود فرصت داد تا این مسأله را روشن کند که آیا قاضی در بارۀ این که پیر مردمحاسـن سـپیده
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
دشواری است که دقت بسیار زیادی را می طلبد .کف اقیانوس ها شدیداً پهناور بوده و ارتفاعشان از سطح دریا به شدت متغیر است. درست مانند توده های قارهای ،آنها هم از گودال ها و دامنه های کوهـی برخوردارنـد .در برخـی موارد ،گودال ها بسـیار عمیق تر از عمق متوسط هستند. با این حال ،اقیانوس آرام از لحاظ عمق متوسط به عنوان عمیق ترین اقیانوس شـناخته می شـود .اگرچه محاسـبات متغیر اند ،اما کل کـف اقیانـوس بـا مقدار تقریبـی ۴۲۸۰متر تخمین زده شـده
اسـت کـه ۵۰۰متر عمیق تر از متوسـط جهانی یعنـی ۳۷۰۰متر میباشد .گودال ماریان به عنوان یکی از دالیل احتمالی مطرح شده چرا که به طرز قابل توجهی ژرف است!
ویژگی ها گـودال ماریان در بخش غربی اقیانـوس آرام در مجاورت جزایر ماریانـا ،بـا فاصله ای برابر نسـبت به فیلیپین و جاپان واقع شـده اسـت .گودال هاللی شـکل بوده و طول و عرض متوسـط آن به ترتیب به ۲۵۵۰کیلومتر و ۶۹کیلومتر می رسد .این گودال در دره ی کوچک واقع در کف اش که به ژرفای چلنجر()challenger معروف است ،عمق بیشینه ای معادل ۱۰۹۹۴متر دارد .کشورهای نزدیـک ایـن گودال عبارتنداز جاپان ،پاپوا گینه جدید ،اندونزی و فیلیپین .ویژگیهای هندسـی نتیجهی پدیده فرو روی اند که در مرز میان دو صفحه تکتونیک(صفحه اقیانوس آرام و فیلیپینو) به وقوع می پیوندند .نتیجه حاصله را سیستم فرو روی ایزو-بونین- ماریانا نامیدهاند .حاشیه غربی صفحه اقیانوس آرام به زیر صفحه کوچکتر ماریانا فرو می رود. حرکت صفحات آرام و ماریانا به شـکل گیری جزایر ماریانا نیز ختـم شـد کـه جزایری آتش فشـانی به حسـاب می آینـد .آنها در نتیجه گداز آبدهی(سـرد شـدن گدازه داغ توسط آب) ناشی از آب محبوس شده در قسمت فرو رفته صفحه اقیانوس آرام می باشد. بـرای فهمیـدن این موضـوع که گـودال ماریانا چقدر عمـق دارد، بگذاریـد آن را بـا کوه اورسـت مقایسـه کنیـم .اگر کوه اورسـت را درون گودال ماریانا قرار دهید ،بیش از دو هزار متر از آب آن کوه را در بر خواهد گرفت. فشار آب موجود در گودال ماریانا در حدود psi ۱۵۷۵۰می باشد که صد برابر بزرگتر از فشار اتمسفری استاندارد در سطح دریاست. این بدان معناسـت که اگر می توانسـتید در بخش تحتانی گودال ماریانا قرار بگیرید ،فشار شما را نابود می ساخت!
گـونـاگـون
نام داشت که بین سالهای ۱۸۷۲و ۱۸۷۶میالدی به انجام رسید. آنان با استفاده از شیوه های مناسب به اندازه گیری عمیق ترین نقطه گودال ماریانا تا ۹۶۳۶متر پرداختند. چلنجر HMSدر سال ۱۹۳۱میالدی بررسی دیگری نیز انجام داد .پژوهشـگران در ایـن عملیـات بـه روش دقیـق ژرفـا سـنجی پژواکی تکیه ورزیدند و مقدار ۱۰۹۰۰متر را به عنوان عمیق ترین عدد بدسـت آمده اعالم کردند .بعدها این ناحیه را ژرفای چلنجر نامگذاری نمودند .در طول نیمه دوم قرن بیستم ،عملیات متعددی انجـام گرفـت .در سـال ،۱۹۵۷کشـتی شـوروی در محلـی به نام “حفـره ماریانـا” ،عمق ۱۱۰۳۴متر را ثبت کرد .کشـتی بازرگانی آمریکایی به نام اسپنسـر اف .بیرد در سـال ۱۹۶۲عمق بیشـینه ۱۰۹۱۵متـر را بـا اسـتفاده از ابزارهـای دقیق انـدازه گیری عمق ثبت نمود. کشـتی پیمایشـی جاپـان بـا نـام تاکویـو در سـال ۱۹۸۴از یک دسـتگاه ژرفا سـنج پژواکی اسـتفاده کرده و عمق بیشینه ۱۰۹۲۴ متر را گزارش کرد .یک کشتی دیگر جاپان ی در سال ۱۹۹۵به عمیـق ترین ناحیه گودال ماریانا دسـت یافت .بنابرایـن۱۰۹۱۱ ،
متـر بـه عنوان عمیق ترین ناحیه ثبت گردید .در سـال ،۲۰۰۹ناو تحقیقاتـی آمریـکا به نام کیلو موانا دقیق ترین انـدازه گیری را از گـودال ماریانـا تا به امـروز انجام داد .در این پروسـه از یک ردیاب آوایـی اسـتفاده شـد که نقطـهای را بـا عمق بیشـینۀ ۱۰۹۷۱متر شناسایی کرد.
کاوش تا کنون چهار عملیات در گودال ماریانا به انجام رسـیده اسـت. نخستین عملیات با نام تریست به کمک ناو طراحی شده توسط سـوئیس و سـاخته شـده توسـط ایتالیا صـورت گرفت کـه نیروی دریایی آمریکا مالک آن ناو بود .ناو و دو سرنشین آن در بیست و سوم ژانویه ۱۹۶۰به بخش تحتانی گودال رسیدند ،یعنی عمقی معادل ۱۰۹۱۶متر .عملیات توسط ناو گمنامی در سال ۱۹۹۶و ناو مستقلی به نام نریوس در سال ۲۰۰۸ادامه یافت .در سه عملیات نخست ،عمق مشابه ۱۰۹۰۲تا ۱۰۹۱۶متر مستقیما مورد اندازه گیری قرار گرفت .چهارمین عملیات در سال ۲۰۱۲انجام شد که طی آن ،کارگردان کانادایی جیمز کامرون با استفاده از زیردریایی چلنجـر عملیاتـی را ترتیـب داد .او در ۲۶مارس به بخش تحتانی گودال ماریانا رسـید .از ۲۰۱۲عملیات متعددی برنامهریزی شـده اسـت که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشـاره کرد :زیردریایی های تریتون (شرکت فلوریدایی که به طراحی و ساخت زیردریایی اندازه گیری اندازه گیری های مختلفی از گودال در طی چند سال به کمک های خصوصی می پردازد) و شرکت فناوری های دریایی DOER روش های مختلف صورت پذیرفته است .اولین عملیات “چلنجر” در نزدیکی سانفرانسیسکو که در نظر دارد دو یا سه نفر را به بستر
80 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
دریا بفرستد .دنیای اقیانوس ها در ورای خط ساحلی ،ژرف و رازآلود اسـت .قسـمت اعظمی از آن هنوز کشـف نشـده و آثار حیاتی که دانشمندان در آن جا پیدا کردهاند بسیار مرموز می باشد ،بطوریکه مـی تواند سـرنخ هایـی هم در خصوص حیـات در دنیا های دیگر بدسـت دهد .این مسـئله معقول بنظر می رسـد که فضای درونی می تواند بینش ما را نسبت به حیات در فضای بیرونی ارتقأ بخشد. چند اقیانوس در دنیا وجود دارد؟ چه عواملی منجر به جزر و مد می شود؟ آیا شهاب سنگ ها نقشی در پیدایش اقیانوسهای زمین داشتهاند؟ چند درصد زمین را آب تشکیل می دهد؟
آیا می دانید دلیل اسـتفاده توپ سرخ روی سیم برق چیست شـاید دیده باشـید که روی سـیم های برق بین کیبل های برق بیرون شهرها توپ سرخی بزرگ دیده می شود و با خود می گویید که این توپ های سرخ چیست با ما همراه شوید تا بفهمید چرا این توپ های سرخ روی سیم های برق نصب شده است. علت گذاشتن و نصب کردن این توپ های سرخ روی سیم های برق این است که بالگردها و گالیدرها این توپ های سرخ را ببینند و بـه این سـیم های برق برخورد نکند و هـم دکل برق را واژگون نکنند و هم به بالگرد یا گالیدر آسیب نرسد .این توپ های سرخ چون رنگشان سرخ و روشن است هم در شب قابل رویت هستند و هم در روز؛ پس رنگ سـرخ این توپ ها بی دلیل نیسـت رنگ این توپ ها مانند شبرنگی می ماند که رفتگرها بر روی لباس شان دارند تا در تاریکی شب خودروها به آن صدمه نزنند. به عالوه با افزایش یا کاهش پیدا کردن درجه ی حرارت طول این سیم های برق افزایش یا کاهش می یابد؛ این توپ های سرخ با داشتن فنری درون خود طول کابل را در یک جهت افزایش یا
کاهش می دهند. بـرای تغییـر فریکانـس همسـانی (رزونانس) بـرای جلوگیری از پارگی سـیم نیز این توپ ها/گوی های سـرخ مورد اسـتفاده قرار می گیرند .اگر تا حاال دقت کرده باشید اگر به سر یک دریل یک میلـه با طول مشـخص وصل کنیم با افزایـش دور چرخش دریل به قسمت خاصی از میله نیرو وارد می شود .این توپ هایسرخنیز همین کار را انجام می دهند و در مقابل باد از وارد شدن مستقیم نیرو به یک نقطه جلوگیری می کنند و باعث می شوند که نیرو در یک نقطه متمرکز نشود.اصلی ترین وظیفه توپ های سرخ که در میان کابل های برق وجود دارند چیست؟ از یک مهندس مکانیک انتظار می رود در پاسخ خودش نگوید بـرای جلوگیـری از برخورد اجسـام پرنده (هلی کوپتـر یا هواپیما). نگوید برای جلوگیری از کاهش و افزایش طول کابل انتظار می رود اولین کلمه ای که به زبونش می آورد ارتعاش خارجی کیبل باشد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
الکترومگنت های موجود ثابت کنند. چهل سـال پیش ،فیزیکدان کانادایی “بیل اونروه” ،با اسـتفاده از نظریـهی کوانتـوم ،فرضی را مطرح کرد که تعجب بسـیاری را برانگیخت .این نظریه که با نام “اثر اونروه” شناخته میشود ،پیش بینی می کند در جائی که یک مشاهده گر (ناظر) ساکن ،قادر به دریافت تابشی از جسم سیاه نخواهد بود یک مشاهده گر (ناظر) شتابدار شده میتواند تابش جسم سیاه را مشاهده کند. ایـن موضـوع ،یکـی از اهداف پژوهش جدیدی اسـت که در دانشـگاه سـائوپائولو در برزیل انجام گرفته اسـت. در واقع ،این پژوهشگران در تالش بودند تا “اثر اونروه” را با اسـتفاده از آزمایشهای سـاده و با اتکا به تکنولوژی های موجود به اثبات برسـانند .این آزمایش ها ،هم می توانند ثابت کنند که آیا “اثر اونروه” حقیقت دارد یا خیر، و هم به انسـان کمک خواهند کرد که بتواند برای سـفر بین ستاره ای برنامه ریزی کرده و یک روز آنرا به واقعیت تبدیل کند. در نظریهی نسـبیت انیشتین بیان شده است که درک ما از فضا و زمان کامال به چارچوب اینرسـی مرجعی که در آن قرار داریم ،بستگی دارد .به عنوان مثال ،اگر یک مشـاهدهگر با سـرعت ثابت در یک فضای خالی حرکت کنـد ،به این نتیجه میرسـد کـه دمای خالء مطلق برابر با صفر مطلق خواهد بود؛ اما ،اگر همین مشـاهده گر با استفاده از یک شتاب دهنده شتاب گیرد ،آنگاه ممکن است دریابد که دمای فضای خالی در حالِ گرم شدن است .مطابق با فرضیهی “اثر اونروه” ذرات شتاب گرفته دلیل افزایش تابش ها خواهند بود. مثـال ذکـر شـده در واقع همان چیزی اسـت که ویلیـام اونروه، نظریـه پـرداز دانشـگاه بریتیش کلمبیا ،در سـال ۱۹۷۶در ونکوور بیان کرد .مطابق با این نظریه ،یک مشاهدهگر شتاب گرفته (برای مثال یک فوتون یا ذرات دیگر) میتواند منشا یک حمام حرارتی (گرمایی) شـود و قاعدتا هرچه شـتاب مشـاهدهگر بیشتر شود ،اثر ایجـاد شـده نیز شـدیدتر خواهد بود .متاسـفانه هیچکـس قادر به اندازهگیـری ایـن اثـر نخواهد بـود ،زیرا تاکنـون هیچ فضاپیمایی ساخته نشده که بتواند به سرعت مورد نیاز برای انجام این آزمایش دست پیدا کند. پژوهشگران یک آزمایش ساده برای آزمودن اثر اونروه طراحی کـرده انـد .ایـن پژوهـش به رهبـری گابریـل کوزال از موسسـهی فیزیک نظری ( )ITFسائوپائولو انجام گرفته است و پژوهشگران در آن ادعـا کردهانـد کـه آزمایش طراحی شـده می تواند از طریق انـدازه گیـری یـک پدیدهی الکترومغناطیسـی کـه در حال حاضر شناخته شده است ،بحثهای پیرامون این نظریه را خاتمه دهد. در واقـع ،پژوهشـگران ادعـا کردنـد که ایـن احتمال وجـود دارد کـه بتـوان اثـر اونروه را بـا اسـتفاده از اندازهگیری آنچـه به تابش الرمـور معروف اسـت ،شناسـایی کـرد .تابش الرمور یـک انرژی الکترومغناطیسی است که از ذرات باردار شتابیده (مثل الکترون، پروتون یا یون) منتشر میشود .پژوهشگران امیدوارند بتوانند اثر نگشتی از اثر اونروه را در تابش منتشر شده از ذرات باردار شتابیده، پیدا کنند .واکنشی که این ذرات در اثر انتشار این تابشها از خود نشـان میدهند ایجاد یک لرزش خفیف میباشـد و پژوهشـگران معتقدند که این لرزش در مختصات ایندلر رخ میدهد و میتواند
گـونـاگـون
79 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نتیجـهی تعامل بار ذرات شـتابیده با فوتونهـای موجود در حمام فرضها در هر دو فریم (چارچوب) بستگی به این دارد که واقعا ابر مه آلودی از فوتونها تشکیل شود! حرارتی اونروه باشند. دیاگـرام آزمـون طراحی شـده برای آزمایش اثر اونـروه؛ در این در واقع ،این آزمایش یک آزمون سـاده را پیشـنهاد می کند که آزمایـش ،الکترونهـا بـه یـک میدان مغناطیسـی وارد شـده و در میتواند تخمین بزند که آیا اثر اونروه واقعا وجود دارد یا خیر .یکی از زیباترین قسمت های این آزمایش ،هدایت شدن آن بوسیلهی معرض نیروهای کششی افقی و عمودی قرار میگیرند. شـتاب دهنده های ذرات و الکترومگنت هایی می باشـد که در حال حاضر وجود دارند .در سمت دیگر این بحث، عدهی دیگری وجود دارند که ادعا میکنند اثر اونروه ،در واقع یک اشتباه ریاضیاتی توسط اونروه و همکارانش بوده اسـت .این آزمایش بـرای این افراد نیز مفید خواهد بود، زیرا میتواند به طور موثری این نظریه را بی اعتبار کند! صـرف نظر از این موضـوع ،کازال و همکارانش مطمئن هستند که آزمایش پیشنهادی آنها با نتایج مثبتی همراه خواهد بود .پروژهی استارشات ،به عنوان اولین سفر بین ستارهای بشر شناخته میشود. پژوهشگران میگویند« :ما یک آزمایش ساده طراحی کردهایـم کـه توسـطِ آن می توان حضور حمـام حرارتی اونـروه را بصـورت تابشهـای الرمور نشـر شـده از ذرات باردار شـتاب گرفته ،رمزگشایی نمود .سپس ،یک سری محاسبات الکترودینامیکی کالسیک ساده که بوسیلهی نظریـهی میـدان کوانتومی تـک بعدی چک شـد ،برای اثبات آن انجام دادیم .این نتایج و محاسبات را میتوان به صورت تقریبی مشاهدهای از اثر اونروه در نظر گرفت». چنانچـه ایـن آزمایش با موفقیت انجام شـود و وجـود اثر اونروه به اثبات برسـد ،یک نتیجهی بسـیار مهم به همراه خواهد داشت و آن برنامهریزی برای یک ماموریت به اعماق فضا با استفاده از سیسـتمهای نیرو محرکهی پیشـرفته خواهد بود .در نهایت ،هم برای پروژهی استارشات ،و هم برای ماموریتهای پیشنهادی دیگر که شـامل فرسـتادن یک سـفینه به دیگر سیسـتم های ستارهای هستند ،باید اثرات ناشی از ابر مه آلود فوتونی و حمام حرارتی به عنوان عوامل موثر درنظر گرفته شوند.
آیا می دانید عمیق ترین اقیانوس زمین کجاست؟  یک نگاه اجمالی به کره زمین از طریق نقشـه یا تصویر گرفته شـده از فضـا بـرای درک بزرگـی و اهمیـت اقیانوس هـای زمین کفایت میکند .اقیانوس ها ۷۲درصد از سـطح سـیاره را پوشـش داده و حجمـی در حـدود ۱٫۳۵میلیـارد کیلومتـر مکعب را اشـغال کرده اند .اهمیت آنها برای حیات بر همگان آشکار است .رازهای بسیاری در اعماق آنها نهفته است که هنوز به کشف نرسیده اند.  عمیق ترین اقیانوس زمین ،اقیانوس آرام نام دارد به پاس علم نوین ،ابزارها و دستگاههای اکتشاف پیشرفته یکی از مسـائل دشـوار حـل و فصل شـده اسـت و آن محـل قرارگیری عمیـق تریـن اقیانوس زمین می باشـد .این محل ،اقیانـوس آرام نام دارد که عمق متوسط آن تقریبا ۴۲۸۰متر بوده و عمیق ترین قسمت شناخته شده (گودال ماریانا) را در میان تمامی اقیانوس ها درون خود جای داده است.
ایـن آزمایـش براسـاس پایـش نـور نشـر شـده از الکترونهـای شـتابیده داخـل دو فریـم (چارچوب) مجزا طراحی شـده اسـت .در اولین فریم (چارچوب) ،که به آن “فریم (چارچوب) شتاب دهنده” گفتـه میشـود ،الکترونهـا در یـک مسـیر افقـی بـه درون یـک میدان مغناطیسـی شـلیک شده و شـروع به حرکت در یک مسیر دایـرهای میکنند .دومین فریم (چارچوب) با نام “فریم (چارچوب) آزمایشـگاهی” جاییسـت کـه در آن ،یک میدان عمـودی بر روی الکترون ها اعمال شده و سبب حرکت رو به باالی آن ها در یک مسیر مارپیچی می گردد. در فریم (چارچوب) شتاب دهنده ،کازال و همکارانش فرض را بر این گذاشتند که الکترونهای شتابیده ،در یک منطقه به ابری مه آلود از فوتون های نشـر شـده ،برخورد خواهند کرد؛ این فوتونها هم از الکترونهای شتابیده و هم از حمام حرارتی اونروه تابیده و منتشر میشوند .در فریم (چارچوب) آزمایشگاهی ،حرارت اطراف الکترونهـا در اثر شـتاب عمودی افزایـش خواهد یافت و این امر روش سبب نشر فوتونهایی با طول موج بلندتر خواهد شد .صحت این البتـه تعییـن عمق اقیانـوس بنابـه دالیل کامال مشـخص ،کار
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
گـونـاگـون
78 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
سال نوری چیست؟
مجموعه :آیا می دانید ؟ در حالـی که بیشـتر نقـاط کیهان رمزآلود و بکر باقـی مانده اند، حقیقت این جمله برایمان بسـیار آشـکار است :فضا بزرگ است، بسیار بزرگ… برای تعیین کمیت گستره ی کیهان ،اخترشناسان معموال به پدیده هایی اشاره می کنند که چند سال معینِ نوری از ما دور هستند .اما این واقعا به چه معنی است؟ اتحادیه ی جهانی ستاره شناسی سال نوری را فاصله ای می داند که نور در ۳۶۵٫۲۵روز طی می کند برخالف آنچه به نظر می رسد؛ “سال نوری” واحد اندازه گیری فاصله است ،نه زمان و فاصله ای است که نور در یک سال در فضا طی می کند .به طور دقیق تر ،اتحادیه ی جهانی سـتاره شناسـی سـال نوری را فاصله ای می داند که نور در ۳۶۵٫۲۵روز طی می کند .به زبان مشابه ،می توان ۶۰مایل را در واحد اتومبیل-ساعت ( فاصلـه ای کـه یک اتومبیل در یک سـاعت و در بـزرگ راه طی می کند) بیان کرد .در واقع ما در در طول روز برای بیان فاصله از معیار زمان اسـتفاده می کنیم .به عنوان مثال“ ،ده دقیقه مانده تا برسم” و … نور با سرعت ۲۹۹۷۹۲کیلومتر بر ثانیه حرکت می کند .فاصله ی مـا تـا نزدیـک ترین سـتاره ۴٫۳سـال نـوری یـا ۴۰٫۷تریلیون کیلومتر اسـت .اولین اشـارات به سـال نوری به سـال ۱۸۳۸و به دانشـمند آلمانی به نام فریدریش بسـل بر می گردد .او فاصله ی ما تا سـتاره ای به نام “ماکیان ”۶۱را اندازه گرفت و اندازه ی آن ۶۶۰هزار برابر بزرگتر از شعاع مداری زمین بود .او به این تنیجه رسـید که نور در عرض ده سـال می تواند به این سـتاره برسد ،اما عالقه ی خاصی در به کار بردن واژه ی “سال نوری” نداشت (.به این دلیل که در آن مقطع هنوز مشخص نشده بود که سرعت نور
عنصری بنیادی در طبیعت اسـت) .در سـال ،۱۸۵۱این واژه برای نخسـتین بار در آلمان و نشـریۀ نجومی ،Lichtjareظاهر شـد. بعدها اخترشناسان این واژه را به کار بردند و امروزه “سال نوری” حتی در متون علمی نیز واژه ای آشنا به حساب می آید.  نور با سرعت ۲۹۹۷۹۲کیلومتر بر ثانیه حرکت می کند عالوه بر سـال نوری ،پارسـک نیز واژه ای پرکاربرد به حسـاب می آید .پارسک معادل ۳٫۲۶سال نوری است .پارسک تعداد ثانیه های قوسی ( ۱٫۳۶۰۰ام درجه) است که موقعیت ظاهری ستاره در زمان اندازه گیری فاصله ی آن تغییر می کند .آرتور ادینگتون بریتانیایی ،متخصص اخترفیزیک و دانشـمند برجسـته در اوایل سده ی بیستم استفاده از پارسک را ترجیح داد و سال نوری را فاقد شرایط الزم دانست ،اما در اثبات این ادعا ناموفق بود .سال نوری قابل تقسیم به روز نوری ،ساعت نوری یا حتی ثانیه نوری است، بـا ایـن حال واحدهای مذکور کمتر مورد اسـتفاده قرار می گیرند. خورشید از ما ۸دقیقه ی نوری فاصله دارد ،یعنی نور برای اینکه از خورشید به زمین برسد به ۸دقیقه زمان نیاز دارد. همه ی این موارد به دانستن سرعت نور بستگی دارد ،که اندازه گیری آن به دلیل سـرعت بسـیار زیاداش دشـوار اسـت .گالیله در سـال ۱۶۳۸اقـدام بـه انـدازه گیری سـرعت نـور کرد .او در شـرح آزمایشـی می گوید :شـخصی مانع از رسیدن نور فانوس می شود و همزمـان شـخص دیگـری بـر روی بـرج در فاصله ای سـعی در اندازه گیری مدت زمان رسـیدن نور به خود ،را دارد .این آزمایش به نتیجه ای نرسید و تنها جوابی که گالیله در برابر پرسش سرعت نور داد این بود که هر چقدر که سرعت نور زیاد بود نه واکنش های حسی انسان و نه ساعت به آن اندازه پر سرعت نبودند (.تخمین او برای سرعت نور چیزی حداقل ۱۰برابر سرعت صدا بود ،اما این
فرضیه ای بیش نبود).  سال نوری قابل تقسیم به روز نوری ،ساعت نوری یا حتی ثانیه نوری است اولـه رومـر اخترشـناس دانمارکـی ،در سـال ۱۶۷۶توانسـت بـا استفاده از ماه گرفتگی های آیو قمر سیاره ی مشتری به فرضیاتی نایل شود .بعدها در سال ،۱۷۲۹جیمز بردلی به استفاده از پدیده ی انحراف نور ستاره ها که طی آن موقعیت های ظاهری ستارگان در آسـمان بسـته به حرکت زمیـن تغییرات اندکی پیـدا می کرد؛ سـعی کرد به فرضیات صحیح تری نسـبت به سـرعت نور دسـت یابد. دانشمندان بر ارتقای این فرضیات تالش کردند و تا سال ۱۸۶۰ فیزیکدان اسـکاتلندی جیمز کلرک مکسـول ،نشـان داد که موج های الکترومغناطیسـی با سـرعت مشـخصی در خال حرکت می کنند .این سرعت ثابت است و در آن زمان اکثر فیزیکدانان نور را صرفا یک موج میداستند (.اکنون میدانیم که اینگونه نیست ،نور می تواند ذره هم باشد ).در نهایت ،در سال ۱۹۰۵نظریه ی نسبیت خاص آلبرت انیشـتین عنوان کرد که نور با سـرعت ثابتی فارغ از اینکه از کدام نقطه مشاهده می شود ،حرکت می کند .این قدمی بزرگ به حساب می آمد .زیرا طولی نکشید که سرعت نور به یکی از عناصر جهان و در نتیجه به یکی از واحدهای مفید برای اندازه گیری فاصله تبدیل گشت.
آیا سفر به اعماق فضا منجر به ذوب شدن فضانوردان می شود؟ نظریهی «اثر اونروه» که در طی چهل سال گذشته همواره مورد بحث و جدل بوده اسـت .پژوهشـگران کانادایـی ادعا کردهاند که مـی توانند این نظریه را با اسـتفاده از شـتاب دهنده هـای ذرات و
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
نظامیو سیاسی برای دولت بسیار مهم و استراتژیک بودند. عصمت مسلم در نوامبر سال ۱۹۸۷هنگام دایر شدن لویهجرگه که آنرا شـخص داکتر نجیبالله باید افتتاح میکرد ،خواسـت با سلاح و محافظین مسلح داخل سـالون پلتخنیک کابل شود .از ورود او به تاالر ممانعت صورت گرفت و در درگیریای که صورت گرفت زخم سطحی برداشت .با آنهم توانست خودش را از ساحه پل تخنیک بیرون سـاخته و به یکی از منازل خویش در شـهر نو برساند .منزل او در شهرنو تحت محاصره قرار گرفت. عصمت مسلم بهخاطر تالفی این حالت و نجات از حبس خانگی به افراد خویش دستور گروگانگیری کارمندان دولتی در قندهار را داد و به این وسیله توانست خودش را رها سازد .اطالعات ناموثق وجـود دارد کـه بـه فرمـان او صدها تـن از کارمندان خـاد و ادارات ملکی به گروگان گرفته شـدند تا اینکه عصمت مسـلم از حبس خانگی در کابل رهایی یافت. او یکی از اعضای شورای انقالبی حکومت بود ،ولی بعدها داکتر نجیباللـه از او منزجـر شـد و از اعتیـاد او بـه شـراب و مواد مخدر چندین بار واضح یادآوری کرده بود. پایگاه اصلی عصمت مسـلم در منطقه سـپین بولدک بود .ارقام پراکنـده و معلومـات غیرموثـق حاکـی از آن اسـت که او در سـال ی کـه روسهـا قندهـار را تـرک کردند ،بیـن ۲۰تا ۱۹۸۸هنگامـ ۵۰هزار نفر اعاشـهخور داشـت که مسـلما شماری از آنها مسلح بودند .بیشترین افراد وفادار به او از عشیره اچکزی بودند .برادرش ابراهیـم در رهایـی جمعـه اسـک ،یکـی از جنراالن خلقـی که در نـزد جبهـه مقاومـت زندانی بود ،نقـش کلیدی داشـت .او در عین حال با دسترسی محکم به سلسله قومیایکه در کویته داشت، اطالعات موثر در اختیار احمدشاه مسعود ،قهرمان ملی افغانستان ی در قرار میداد .جنرال جمعه اسک یکی از چهرههای نامدار نظام دوره داکتر نجیبالله ،در اسارت قرار داشت و به وساطت محمود خان اچکزی و ابراهیم جان برادر عصمت مسلم ،از حبس رها شد و به پاکستان رفت. عصمت مسلم در سال ۱۹۹۱در یکی از شفاخانههای روسیه از اثر شاریدگی جگر و استفاده زیاد مشروبات الکلی و دواهای تقویه شهوت جان باخت .برادرش ابراهیم گفت بعد از مرگش ،برای چند
تـاریـخـی دنـبـاله دار
ماه درگیر رفتوآمد زنهای زیادی بودیم که مدعی ازدواج نکاحی مسـلم را داشـتند و میراث میخواستند .باالخره فیصله خانوادگی کردیم که غیر از چهار زن اولی او دیگران را حتا اگر کودکی هم از عصمت مسلم داشته باشند ،نپذیریم .با این کار از مشکل و جنجال کنیزهای شـهری مسـلم یا بهتر گفت بردههای جنسـی او نجات یافتیم .در دوران حکومت مجاهدین در زمان حکومت پروفیسـور ربانی وزارت حج و اوقاف را در چند خانهای که از عصمت مسـلم در تصرف دولت بودند ،مستقر ساختند. با این حال تجربه ملیشهسازی در قندهار ،خالف این کار شمال که توانست چهرههایی را در صحنه رهبری قرار بدهد ،تجربهای ناکام و نافرجام بود .از عصمت مسـلم با وصف تمام امکاناتی که در اختیـار داشـت و زمینههایـی را کـه برایـش ایجاد کـرده بودند، چیزی بهعنوان میراث مثبت باقی نمانده است .او مردمان زیادی را شـکنجه کرد و کشـت و شـمار زیادی از ملیشههایش در جنگ کشـته شـدند .از دید تاکتیک و اتکا به روشهای تجربی و علمی جنگ -تفاوتهای زیادی بین شمال و جنوب وجود داشت .مردم قندهار در هر صفی که بودند هجومیو احساساتی میجنگیدند و این روش باعث تلفات بیشترشان شده بود .با آنکه ارقام مشخص و احصایهای وجود ندارد؛ اما باور عام وجود دارد که تعداد معلولین- کشتهها و زخمیهای کندهار در تناسب با نفوس آن والیت نسبت به دیگر مناطق افغانستان بیشتر بود. ابتـکار دوم داکتـر نجیباللـه در حفـظ قندهـار و دفـع حملات مجاهدیـن ،تعیین نورالحق علومیبهعنوان رییس تنظیمیه بود. ایـن تشـکیل کـه گاهـی اسـم زون را هم بـه خود میگرفـت ،در ی صالحیت داده شـده بود محتـوا تازگـی داشـت .به جنـرال علوم که تمام امور دولتی را مانند یک ایالت خودمختار زیر نظر داشـته باشـد .او صالحیت داشـت که اسیران مجاهدین را بهخاطر ایجاد روابط عشیرهای و اطالعاتی آزاد سازد ،بدون حساب به شماری از ت نظامیشان مجاهدین پول پرداخت کند و گاهی هم مانع عملیا شـود .این اسـتراتژی که محور آن را مناسـبات عشـیرهای و پول تشـکیل میداد ،توانست مرکز قندهار را از حمالت مجاهدین به دور نگهـدارد و راه میـان شـهر و میدان هوایی را به قیمت بسـیار گـزاف جانـی و مالـی بهروی قطارهـای اکماالتی باز نگهـدارد .به
77 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
ی که از عشـیره بارکزی و همیـن دلیـل بـود که وقتی آقـای علوم متعلـق به یکـی از خانوادههای نامدار قندهار اسـت ،خودش را در نظام پس از طالبان نامزد شورای ملی ساخت ،بهعنوان نماینده از قندهار رای آورد و کامیاب شد .او بعدها شامل ایتالف سیاسی زیر رهبری پروفیسـور ربانی شـد و مناسباتش را پس از شهادت استاد ربانـی بـا داکتـر عبدالله عبدالله ادامـه داد .پـس از ایجاد حکومت وحـدت ملی در سـال ۲۰۱۴بـه مدتی بهعنوان وزیر داخله خدمت کـرد .بـا وصف آنکه دوره ماموریت آقای علومیدر کندهار برای حکومـت داکتـر نجیبالله پردسـتآورد بود ،اما چند مـاه پیش از پیروزی مجاهدین -به اساس آنچه در سوانح خود نوشته است- او را از کار برکنار ساخته و جهت درمان به شوروی فرستادند .سفر به مقصد تداوی در آن زمان ،تا حدی مترادف تبعید نرم است. قندهار از دید ترکیب قومیمتشـکل از چند قوم بزرگ اسـت و داکتـر نجیبالله توانسـته بود در میـان بارکزاییها از طریق آقای علومـی و در میـان اچکزیهـا از طریق عصمت مسـلم نفوذ کند. حـزب دموکراتیـک خلـق افغانسـتان در رده رهبـری ،کادرهـای تحصیلیافتـهای از حـوزه قندهـار داشـت ولـی چون آنهـا رفتار تشـکیالتی و فکـری داشـتند ،پـس از خـروج شـوروی نفـوذ و ریشـههای مردمیشـان خشـکیده بود .از دید تشکیالتی چنانکه بیان شد ،زون در آن زمان ،شامل آنچه امروز لوی کندهار گفته میشـود ،میشـد .به این اسـاس والیت زابل ،ارزگان و هلمند از توابع تشکیالتی قندهار به شمار میرفت .قصههای زیاد دیگری از روشهـای منفـی و مثبت ملیشهسـازی در هلمنـد و زابل وجود دارد که پرداختن به آن ،دوریجستن از محتوای کلی این سلسله از نوشتهها خواهد بود زیرا هدف اصلی این نبشتهها بیان تجارب کامیـاب و نـاکام حکومـت نجیبالله برای آمادگی بـه آنچه دفاع مستقالنه نامیده میشود ،هست. والیت هلمند با آنکه از نظر وسعت خاک و اهمیت اقتصادی، کمتر از قندهار نیست ،در محراق توجه رژیم نبود .شهر لشکرگاه و دور و بـر گرشـک را دولـت در اختیـار داشـت و متباقـی سـاحات در اختیـار مجاهدیـن بـود که در بخشهای بعـدی به آن خواهیم پرداخت. ادامه دارد…
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
تـاریـخـی دنـبـاله دار
76 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
جاسوسان با افتخار قسمت بیستم
امرالله صالح (نقـش اسـتخبارات در جنگهـای کوچـک و دیپلوماسـی در افغانستان از دوره نورمحمد ترهکی تا حامد کرزی) اتحاد چپ دموکراتیک در شمال و شمالشرق به حکومت داکتر نجیبالله قوت مانور بیشتری بخشید .گروهها و احزاب چپی نه تنها قسما قاعده سیاسی حکومت را وسعت بخشیدند ،بلکه توانستند فشـار روزافـزون باالی نیروهای منظـم دولتی (اردو ،سـارندوی و امنیت دولتی) را بود نیز کم بسازند. در جنوب اما ساختارها بیشتر استوار بر مناسبات عشیرهای بود. بهخاطـر کاهش فشـار در جنـوب در پس از توافقـات ژنیو و داخل شـدن بـه مرحلـهای کـه دفـاع مسـتقالنه خوانـده میشـد ،داکتر نجیبالله در مشورت با استخبارات نظامیشوروی (کی .جی .بی) دو ابتکار را بهخرج داد. اول :یکی از صاحب منصبان اردو به نام عصمتالله مسلم را که متعلق به عشیره اچکزی و یکی از خانهای قومی که به رتبه تورنی در سال ۱۹۸۱به پاکستان رفته و قوماندان مستقل مجاهدین شده بود با کار استخباراتی دوباره به طرف دولت کشانید .عصمت مسلم در اوایل رفتنش به پاکستان از اردوی پاکستان اسلحه و امکانات را مسـتقیم بهدسـت میآورد اما دیری نگذشـت که پاکسـتانیها متوجـه رفتـار دوگانهی او شـدند و مجبورش سـاختند که به یکی از تنظیمهـای جهـادی بپیوندد .نتیجتـا او به تنظیم محاذ ملی به رهبری پیر سـید احمد گیالنی پیوسـت .از اینکه عصمت مسـلم یکـی از صاحـب منصبان تحصیل یافته شـوروی بـود کیجیبی توانست با او تماس برقرار نماید و دوباره در دولت جذب شود. عصمت مسلم در اواخر سال ۱۹۸۵به دولت پیوست و پوستههای ملیشههای عمدتا قومیاچکزی را در شهر قندهار و منطقه سپین بولدک ایجاد کرد .قبل از تسـلیم شـدن به دولت ،او بارها تالش کرده بود که روابط خود را با سـازمان اسـتخبارات پاکستان بهبود بخشـیده و از آن طریق بتواند پول و امکانات بیشـتری بهدسـت آورد؛ اما با رفتار سرد از جانب پاکستانیها مواجه شده و مجبور شد به دولت تسلیم شود. عصمـت مسـلم که گاهـی او را به نام مسـلم کندهـاری نیز یاد میکردنـد ،مـرد عیاش و معتـاد به میخوارگی بـود .او در کابل در منطقـه شـهر نـو و وزیر اکبـر خان چندیـن خانه خریـداری کرد و موترهای مدل سال را از خارج وارد میکرد و چندین زن نکاحی و غیر نکاحی داشت .به عبارت امروزی زنان غیر نکاحی او بیشتر به بردههای جنسی شباهت داشتند .در آن زمان که بیشترین رهبران و جنراالن دولت ،امتیاز داشتن بیشتر از یک اپارتمان و یک جیپ
یا والگای روسی نداشتند ،زندگی عصمت مسلم بیشتر به هنرپیشه فلمهای مافیایی شباهت داشت تا به یک جنرال نظامی. عصمت مسـلم ،عادت داشـت که گاهگاهی با یکی از زنانی که با خود داشـت به جبهه برود .یکی از انجنیران قوای هوایی برایم قصه کرد که «در سال ۱۹۸۷از مزار به طرف کابل پرواز داشتیم و مسافر ما عصمت مسلم و همراهانش بود و بس .نمیدانم او برای چه کاری به مزار رفته بود .وقتی داخل طیاره شد ،خیلی مست بود و دوتا زن جوان همراهش بودند .قبل از پرواز در حالی که دسـت خود را بر شانهی یکی از این زنان انداخته بود به کابین طیاره آمد و از من پرسید از کجای افغانستان استی؟ من گفتم از شمالی استم. پرسید آیا احمد شاه مسعود را میشناسی؟ گفتم نامش را شنیدهام ولـی از نزدیـک نمیشناسـم .چند حرف مثبـت و مبالغهآمیز ازین طرف و آنطرف در باره احمدشـاه مسعود گفت ،چون میدانستم که نشه و مست است از خود واکنش نشان ندادم و حرفی به زبان نیاوردیـم .وقتی طیاره ما از باالی سـالنگ عبور کـرد ،او دوباره به کابین آمد ،سـخت مسـت بود و از پیلوت خواست که طیاره بالدار 12-ANرا در پنجشیر فرود بیاوریم .ما برایش عذر میکردیم که پنجشیر میدان هوایی ندارد یک درهای تنگ است ،چون تفنگچه در اختیارش بود خیلی ترسـیده بودیم .به هر حال وقتی دوباره در جایش نشست یکی از آن دو زن را نزدیک خود خواست و شروع کرد به لذت بردن از بدنش .در این پرواز نزدیک به ۱۵نفر محافظ
یا حاضرباش مسلح او را همراهی میکردند. این نوع رفتار او یکی از آوازههای سرچوک و بازار شده بود و در بسـا موارد انزجار مردم را ایجاد کرده بود .بسـیاریها حیران بودند که چگونه حاضرباشها و محافظین او دیدن چنین صحنههایی را تاب میآورند و از خود واکنشی نشان نمیدهند. در سالهای مقاومت ( )۲۰۰۱-۱۹۹۶این موارد را با برادر عصمت مسلم به اسم ابراهیم جان اچکزی که د ر آن دوره با ما همکاری اطالعاتی داشـت پرسـیدم ،او گفت« :درسـت اسـت که عصمت توآمد اروپای شـرق و مسـلم عیـاش بود ولی وقتی پـای او به رف شوروی بازشد رفتارهای ضد اخالقی و میخوارگیاش بیشتر شد». باور برادرش این بود که روسها او را معتاد به شراب ساختند؛ اما مشکل است که این را باور کرد ،زیرا ضعیف و معتادسازی عصمت مسلم به نفع کیجیبی و اهدافشان در افغانستان نبود .اما محمد یوسف در کتاب مشهور خویش زیر عنوان تلک خرس میگوید که عصمت مسلم حتا وقتی با مجاهدین همراه بود نیز معتاد شراب بوده و عیاشی میکرد. عصمت مسـلم بهعنوان قوماندان ملیشـه در قندهار توانست به نفع حکومت داکتر نجیبالله فعالیتهای کوچک محاربهای زیاد انجام بدهد و در ایجاد بنبست نظامیدولت را همکاری کند .ولی از دید سیاسـی و حیثیت ،یک درد سـر بزرگ برای کابل شده بود. عشیره اچکزی که در هر دو سوی مرز در کندهار قرار دارند از دید
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جـالـب و خـوانـدنـی
75 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
حیواناتی با دهان های ترسناک وقتی صحبت از ترس و وحشت می شود ،بیشتر افراد به یاد فیلم های خیالی درباره روح ها و جن ها می افتند .اما در دنیای واقعی نیز مواردی وجود دارند که می توانند شما را حیرت زده کنند. خورده شدن توسط حیوانات درنده مطمئنا راه دلخواه ما برای مردن نیست؛ به خصوص اگر دندان هایی تیز و برنده داشته باشند.
مارماهی با این که مارماهی ها حیواناتی بدون آرواره هستند ،اما دهان مکنده آن ها بسیار ترسناک به نظر می رسـد .این آبزی با اسـتفاده از دهانـش بـه طعمـه خـود حملـه مـی کنـد و تـا زمانـی کـه خـون را احسـاس کند ،توسط دندان هایش آن را گاز مـی گیـرد .بـا ایـن کـه گزارش های کمی درباره حمله آن هـا به انسـان وجـود دارد ،اما چنین اتفاقی بی سابقه نیست. سنگ بقه دریایی ظاهرا دهان این موجود از شـخصیت های فیلم جنگ سـتارگان بر گرفته شـده اسـت .در دهانسـنگ بقه دریایی دندانه های زیادی به نام «پاپیل» مشـاهده می شـود .خبر خـوب این اسـت که آن هـا تمایلی به خوردن مـردم ندارند. سـنگ بقـه هـا از گلـوی خـاردار خود برای نـوش جان کردن غذای محبـوب خـود «عـروس دریایـی» استفاده می کنند. زبان ببر دالیـل کافـی و قانـع کننـده ای برای ترس از بزرگترین گربه سـان کـره زمین وجود دارد ،اما تنها جثه و دندان های این موجود وحشتناک نیسـتند .آن هـا زبـان بسـیار تیزی دارند که از خارهای متعدد پوشـیده شـده و مـی تواننـد بـه وسـیله آن گوشـت اسـتخوان طعمه خود را لیس بزنند .بدون شـک شما هیچ گاه دوست ندارید با چنین حیوانی رو به رو شوید. ماهی پاکو  نگاه کردن به دهان این ماهی ما را به یاد خودمان می اندازد .پاکو از نسل ماهی های «پیرانا» است و با اسـتفاده از دندان های انسان گونه خـود ،دانـه هایـی که بـه درون آب
افتاده را می شکند.
اسب آبی 
بـا این که اسـب های آبی گیاه خوار هسـتند، اما یکی از ترسـناک ترین دهان ها را در اختیار دارند .آن ها تنها برای ترسـاندن دیگر جانوران خمیـازه نمی کشـند .این موجـودات غول پیکر بیش از حیواناتی مانند شیر ،فیل ،پلنگ ،بوفالو و کرگدن به کشتن انسان ها شهرت دارند.
کوسه دیو شکل  ظاهـر ایـن موجود ،بـه طور حتم شـما را به یاد مخلوقـات عجیب فیلم «بیگانه» می اندازد .آن هـا مـی تواننـد آرواره های خود را تـا حد زیادی باز کنند و تقریبا به جلوی نوک نیزه مانندشـان برسانند. بوزینه ها  ظاهـر ایـن پسـتانداران رنگارنـگ بیشـتر بـه حیوانـات بامـزه شـباهت دارد ،.امـا هنگامی که آن ها دهانشـان را باز می کنند ،همه چیز تغییر می کند .دندان های بلند بوزینه ها به قدری تیز هسـت که حتی پلنـگ ها هـم از آن دوری می کننـد .این دندان ها بـرای تهدید دیگر جانوران اسـتفاده مـی شـود و اگـر حیوانـی بیـش از حـد نزدیک گردد ،طعم آن ها را خواهد چشید. مارماهی دهان گرد  ایـن موجـود یکـی از عجیب ترین و ترسـناک ترین دهان ها را در اختیار دارد .دو ردیف دندان هماننـد شـانه بـر روی صفحات غضروفـی قرار گرفتـه اند و به راحتی می توانند گوشـت طعمه را پـاره کننـد .مارماهی دهان گرد به النه طعمه های خود حمله کرده و آن ها را به دام می اندازد. ماهی خون آشام  بـا نـگاه کردن به دهان این ماهی می توان به علت نام گذاری آن پی برد .دندان های نیشی که از لثه پایین بیرون آمده اند ،بیش از ۱۵سانتیمتر طول دارند .نوع خاص جمجمه ماهی خون آشام از آسـیب دیـدن جانور به وسـیله ایـن دندان ها جلوگیری می کند .آن ها معموال به طعمه های بزرگ حمله ور نمی شوند ،با این حال بهتر است از آن ها دوری کنید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جـالـب و خـوانـدنـی
74 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
گرانقیمت ترین قهوه دنیا این قهوه اخیرا در بازار چهار کشور عرضه می شود و قدمت عرضه آن به کمتر از دو سال می رسد .شاید برایتان جالب باشد که بدانید این نوع قهوه از گرانقیمت ترین قهوههای موجود در دنیاست و هر کیلوی آن بالغ بر ۱۱۰۰دالر قیمت دارد! همچنین بد نیست بدانید قیمت یک پیاله از این قهوه در هوتل های لوکس و گرانقیمت حدود ۵۰دالر می باشد! در حقیقـت بهتریـن و گرانقیمـت ترین قهوه دنیا مربوط به کشـور تایلند اسـت که به شکل عجیبی هم به عمل می آید یا بهتر است بگوییم در فرایند عجیبی تولید می شود! این قهوه که به نام عاج سیاه معروف و مشهور است ،با کمک فیل ها تولید می شود؛ یعنی قهوه را به خورد فیل می دهند ،دستگاه گوارش فیل پروتئین این قهوه را از بین می برد و به آن طعم خاص و منحصر به فردی اعطا می کند .باید بدانید اینگونه هم نیست که این قهوه به مقدار فراوان تولید شود ،بلکه این قهوه فقط و فقط توسط یک شرکت تایلندی تولید می شود و به مقدار بسیار محدودی عرضه می شود. در حال حاضر نیز برای دسترسی به این نوع قهوه محدودیت های زیادی وجود دارد و فقط ثروتمندان چند کشـور
پرنده ای که نصفش نر است پرنـده زیبایی کـه در تصویر زیر میبینید ،نـه دچار یخزدگی شـده ،نـه عارضـه پوسـتی (و در ایـن مـورد خـاص پـری!) پیدا کرده و نه نیمهزال متولد شـده اسـت .این پرنده منحصربهفرد نیمهسرخ-نیمهسـپید کـه از گونه کنری شـمالی (با نام علمی ) Cardinalis cardinalisاسـت ،جینهای جنسیتی این پرنهـد پـس از انعقـاد نطفه کامال از هم جدا نمیشـوند و به همین دلیل این پرنده نصفش نر و نصف دیگر ماده است .جنس نر کاردینال شمالی عموما به رنگ سرخ و جنس ماده آن به رنگ سفید است ،اما کاردینالی که در تصویر میبینید به خاطر این مشکل جینتیکی نصفش سرخرنگ شده و نصف دیگرش سفیدرنگ. پژوهشـگران دانشـگاه وسـترینایلینویز در پژوهشـی ،رفتار این پرنده را بهمدت یک سال بررسـی کردنـد و متوجـه شـدند هرچند این پرنده نتوانسـت جفت مناسـب خـود را پیدا کند و همچنین نتوانست آواز خاص خود را مشابه دیگر همنوعانش اجرا کند ،اما دیگر کاردینالها هم او را بهخاطر این ظاهر عجیبوغریب هدف قرار ندادند!
خاص می تواننـد از ایـن نوع قهوه بنوشـند .در پایان باید خاطرنشـان کنیـم این پروژه توسط بلیک دینکین راه اندازی شد و اولین بار فقط در یک هتل عرضه گردید؛ اما حاال می بینیم که محبوبیت این قهوه بسیار فراتر از این حرف هاست!
73 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
72 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جـالـب و خـوانـدنـی
71 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
بزرگترین عقاب دنیا عقاب های پرندگانی باهوش و فوق العاده قوی هسـتند .در این مطلب با بزرگ ترین عقاب دنیا آشنا می شوید. عقاب فیلیپینی که با نام عقاب میمونخوار نیز شناخته میشود به عنوان بزرگترین عقاب جهان از نظر طول و سطح بالها شناخته شده است.
آناکوندا بزرگ ترین و غول پیکرترین مار دنیا آناکوندا از بزرگ ترین و غول پیکرترین مارهای دنیا می باشد که بسیار کمیاب است و در مقابله با آن باید خیلی خوش شانس باشید که بتوانید زنده بمانید. بزرگتریـن مـار جهـان بنام آناکوندا بطـول 134فوت و 2067کیلوگرم در جنگل آمازون آفریقا توسـط گـروه Africa’s Royal British commandosکشته شد ،این مار 257انسان و 2325حیوان را خورده بود. آناکوندای سـبز نام سـنگین ترین و بزرگترین گونه مار بوده و دومین مار دراز بعد از پایتان به شـمار می رود ،در ادامه تعدادی از عکس های این حیوان عظیم الجثه را می بینید.
کشف یک گونه نادر و عجیب از مگس
پیدا شدن یک موجود عجیب و یک گونه نادر از مگس ها در استرالیا گونهای جدید از مگس در استرالیا به صورت تصادفی کشف شد.
یک محقق استرالیایی به تازگی یک گونه جدید از مگسها را در اسنوی مونتینز کشف کرده که دارای ویژگی های عجیبی است. دانشمند حوزه محیط زیست استرالیایی ،گانتر تیشینگر این گونه مگس را که در گروه خاصی از مگسها با پاهای بلند قرار دارد ،در پارک ملی کوزیوسکو به صورت کامال اتفاقی کشف کرده اسـت .تیشـینگر که ۵۰سـال سابقه در حوزه جانورشناسی دارد ،درباره کشف این مگس گفت: این مگس اصال شبیه دیگر مگسهایی که دیدهام ،نیست. بعد از بررسیهایی که روی بدن این حشره انجام شد ،دیده شد که این مگس دارای دو آلت تناسـلی اسـت که برای اولین بار در یک مگس دیده میشـود و همچنین این حشـره بالهای کوچـک و ضعیفـی دارد کـه نمیتواند آن را از زمین بلند کند در نتیجه این گونه مگس قادر به پرواز نیست.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جـالـب و خـوانـدنـی
70 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
روبت هایی که عساکر را سوپرمن می سازد! از وسـایل مختلـف ،یکـی هم بکار گرفتـن روبت ها یا وسـایل مغلق الکترومیخانیکی اسـت که بیشـتر به نام روبت یا آدم های ماشینی یاد می شود. زمانیکـه از روبـت هـا گفتـه مـی شـود ،ماشـین های متحـرک فلـزی در ذهن انسـان مجسـم می شـود ،اما جالب این است که بدانید روبت ها دیگر صرف وسایل ماشینی فلزی متحرک نیستند. اخیـراً انسـتیتوت ویـس پوهنتـون هـاروارد امریـکا ( )Harvard’s Wyss Instituteکـه در عرصـهء میکانیـکل و بیومیدیکل انجنیرنـگ تحقیق می کند، یـک قرار داد 2.9ملیون دالـری را از ادارهء برنامه های تحقیقـات پیشـرفته دفاعـی امریـکا حاصـل کـرد و بـا استفاده از آن روی روبت های کار می کند که با الهام از انجنیری بیولوژیک ،نرم بوده ،انسان آن را مانند لباس می پوشد. کونـر جـی .والـش ( )Conor J. Walshاسیسـتانت پروفیسور بیومیدیکل انجنیرنگ می گوید: "ما برخورد کام ً ال متفاوت با این مسـاله داشـته ،روی روبـت هـای کار مـی کنیم که مانند لباس پوشـیده می شـوند ،آن ها مانند پوسـت دوم انسـان خواهند بود و با شیوهء ساختن اسکلت های خارجی کام ً ال تفاوت دارند". به گفته تیم تحقیق کننده گان ،این روبت ها عساکر را قادر می سازد تا فاصله های زیاد را بدون خسته گی پیمـوده ،قدرت بدنـی آن ها را طوری افزایش می دهد
به یقین که می دانید تعدادی زیاد از اختراحات و اکتشـافات در عرصهء سـاینس و تکنولوژی به شکلی از اشکال با مسایل دفاعی و نظامی ارتباط داشته ،مدیون آنست .طوریکه یا نظامیان آن را سـرمایه گزاری کرده اند ،یا هم نیازهای دفاعی و نظامی باعث شـده اسـت تا دانشمندان جهان در یک زمینهء مشخص ساینس و تکنولوژی تحقیقات گسترده تری را انجام داده ،به نتایج مطلوب و دلخواه و گاهی هم غیر قابل انتظار و تصور برسند. مثال برجستهء این مدعا ،سرمایه گزاری و تحقیقات نظامیان در زمینهء فضای مجازی وشبکهء انترنت است که منجر به یک انقالب بزرگ غیر قابل تصور در عرصهء ارتباطات انسانی و دسترسی به اطالعات در سطح جهان شد. امروز هم تحقیقات گستردهء مخفی و نیمه مخفی برای بهبود نیازهای مختلف نظامی صورت می گیرد .امروز کمترعسکر نیروهای کشور های پیشرفته را می توان سراغ کرد که کمپیوتر و جی .پی .که می توانند ،وزن های خیلی گران را روی شانه هایشان حمل کنند. به این ترتیب با پیشرفت سریع ساینس و تکنولوژی که شاهد آنیم ،دیری نخواهد گذشت که شاهد اس و ده ها وسیلهء محرم و مخفی دیگر جز تجهیزات شخصی وی نباشد. گاهی هم عسـاکر مجبور می شـوند که ده ها کیلومتر را پای پیاده بپیمایند ،در حالیکه اسـلحه ،دیدن عساکری باشیم که با پوشیدن روبت های خاص ،قدرت بدنی شان مانند قهرمانان افسانوی مهمات و تجهیزات خیلی وزنین را هم با خود حمل می کنند .در کنار ده ها طریقهء متفاوت و استفاده ویدیو گیم ها و فلم های تخیلی ساینسی خواهد بود.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
شـعـر
سعدی در وصف مادر
بانو بهار سعید مرا بتراش بانو بهار سعید
جوانـــی ســـر از رأی مـــادر بتافـــت
بي ــا مــ ــرا بــتــ ــراش ای تـنـ ــم بدس ــتانت
دل دردمنـــدش بـــه آذر بتافـــت
بـــه بـــت ســـرای دلـــت در شـــبان رويايـــی
چـــو بیچـــاره شـــد پیشـــش آورد مهـــد
بيـــا مـــرا بتـــراش تـــا سحــــر مـــرا بتـــراش
ک ــه ای سس ــت مه ــر فرام ــوش عه ــد نـــه در مهـــد نیـــروی حالـــت نبـــود مگ ــس ران ــدن از خ ــود مجال ــت نب ــود؟ ت ــو آن ــی ک ــزان ی ــک مگ ــس رنج ـهای کـــه امـــروز ســـاالر و ســـرپنجهای
بـــه لمـــس و بوســـه و نـــاز و نيـــازو زيبايـــی بيـــا مــــرا بتـــراش در حريـــر و ابــــريشم
بشـ ــوق پـ ــنجه کش ــيدن زپ ــای ت ــا بس ــرم چــــونوروسوسه شـــمع ذوق چشـــمانت ً زبوســـه ريـــز لبانـــت ببــــار گـــــل بـــه تنـــم
بـــه حالـــی شـــوی بـــاز در قعـــر گـــور کـــه نتوانـــی از خویشـــتن دفـــع مـــور
بـبـردلــــم بــــه ســـــر بـالــــهای مـژگــــانت
دگـــر دیـــده چـــون برفـــروزد چـــراغ
بــه جـــذبه هــای نگاهــت زخــود فرويــم ريــز
چ ــه پوش ــیده چش ــمی ببین ــی ک ــه راه ندانـــد همـــی وقـــت رفتـــن ز چـــاه
فریدون مشیری روز مادر
بـــه بســــتر شـــب تنهائـــی سوزعريانــــت
شــــراب تشـــنگی عشـــق در گلــــويم ريـــز
چـــو کـــرم لحـــد خـــورد پیـــه دمـــاغ؟
69 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
بک ــش م ــرا ب ــه خ ــم و پي ــچ ه ــای آغوش ــت بــه کــوره ی نفــســـت آتشــم کن،آبــم کــن مي ــان عش ــق قـ ــوی پنج ــه ی دو بازوي ــت بگيـــرم و بــــفشار ،بشـــکن و خرابـــم کـــن
مـــادرم ای بهتـــر از فصـــل بهـــار مـــادرم روشـــن تـــر از هـــر چشـــمه ســـار مـــادرم ای عطـــر نـــاب زندگـــی مـــادرم ای شـــعله ی بخشـــندگی مـــادرم ای حـــوری هفـــت آســـمان مـــادرم ای نـــام خـــوب و جـــاودان مـــادرم ای حـــس خـــوب عاشـــقی مـــادرم خوشـــتر ز عطـــر رازقـــی مـــادرم
ای
مایـــه
مـــادرم
ای
واژه
ی ی
آرامشـــم آسایشـــم
مـــادرم ای جـــاودان در قلـــب مـــن مـــادرم ای صاحـــب ایـــن جســـم و تـــن مـــادرم مـــی خواهمـــت تـــا فصـــل دور مـــادرم پاینـــده باشـــی پـــر غـــرور مـــادرم روزت مبـــارک نـــاز مـــن مـــادرم تنهـــا تویـــی آواز مـــن
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
شـعـر
68 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
مختار دریا در صورت امکان میتوانید به این ایمیل من در تماس شده برما منت گذارید. ایمیل () gmail.com@saiddarya2014
مختار دریا مادر
ابوالقاسم حالت در وصف مادر
هرگـز نشـد محبـت یـاران و دوستـــان
همپایـه محبـت و مهـر و وفــای تـو
مهرت برون نمی رود از سـینه ام که هسـت
ایـن سـینه خانـه ی تـو و ایـن دل سـرای تـو
آن گـــوهر یگانـه دریـای خلقـت
کاندر بـرون زعهـد مـدح و ثنـای تــو
هـر بهـره ای کـه بـرده ام از حسـن تـــربیت
بــاشد زفیـض کوشـش بـی منتهـای تـو
ای مـادر عزیـزم کـه جـان داده ای مــرا
سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو
گـــر جـان خویـش هـم زبرایـت فـدا کنـم
کاری بـزرگ نیسـت کـه باشـد سـزای تــو
تنهـا همـان توئـی که چـو برخیزی از میــان
هــرگز کسـی دگـر ننشـیند بـه جـای تـو
خوشـنودی تـو مایـه خوشـنودی مـن اسـت
زیـرا بـود رضـای خــدا در رضـای تـو
گـر بـود اختیـار جهانـی بـه دسـت مـن
مـی ریختـم تمـام جهـان را بـه پـای تـو
من در سکوت خلوت وتنهایی ام هنوز در انتظار دست نوازشگر تو ام بوی نبود تو در گوشه ای ز کلبه ی تاریک خاطرم با دود شمع و آه ونفسهای خسته ام یاد آوری زقصه گکای شبانه بود اندم که لمس دست تو بر روی چهره ام افیون خواب را بدماغم چکانده بود من .با نسیم بوسه ی پر مهر هرشبت پارو زنان به سینه ی دریای کودکی با زورقی که خاطره ات باد بان او با موجهای دجله ی ارام .و صاف وصاف بازی کنان بسوی افقهای پر امید .
شعر پروین اعتصامی در مورد مادر
میرفتم ونوای .تو در گوشهای من زیبا ترین ترنم ناز زمانه بود
اگـــر افالطـــن و ســـقراط بـــوده انـــد بـــزرگ
بـــزرگ بـــوده پرســـتار خـــردی ایشـــان
مادر..یک لحظه زان دریچه ی خاموشی زمان
بـــه گاهـــواره مـــادر بســـی خفـــت
س ــپس ب ــه مکت ــب حکم ــت حکی ــم ش ــد لقم ــان
بار ی دگر به چهره یُ .پر گرد عمر من
در آن سرایی که زن نیست ،انس و شفقت نیست
در آن وجـــود کـــه دل مـــرد ،مـــرده اســـت روان
دستی نوازشت بکش و آن ترانه ی
بـــه هیـــچ مبحـــث و دیپاچـــه ای قضـــا ننوشـــت
بـــرای مـــرد کمـــال و بـــرای زن نقصـــان
کاو خاطرات کودکی ام را نواگر است
زن از نخســـت بـــوده رکـــن خانـــه هســـتی
ک ــه س ــاخت خان ــه ب ــی پ ــای بس ــت و ب ــی بنی ــان
تا باز نو جوان شوم و زندگی کنم
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جـوک -طـنـز
67 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
اولی چطور ميشود چهار نفر زیر یک چترایستاده شده و تر نشوند ؟ دومی وقتی هوا آفتابی باشد.
از خشايار پرسيدند :گاو بهتره يا گوسفند ترافیک خشاياره ميگه :گاو بهتره ترافیک از کریم امتحان رانندگي ميگرفتپرسد اگر يک نفر وسط مي پرسند چرا ميگـه :گاو وقتـي ميخـواد بـره آنطرف جاده اول سـمت راسـت نگاه سرک بود ،هارن ميزني يا چراغ؟ کریم میگوید :برف پاك كن جناب! ، ميکنه بعد سمت چپ را ،بعد ميره ، ترافیک ميپرسد يعني چي؟ ولي گوسفند مثل گاو سرشه ميندازه پايين تیر ميشه کریم میگوید جناب ترافیک ،يعني يا برو اين طرف يا برو آن طرف!
پیغام گیرتلفن باباطاهر: تلیفون کرده ای جانم فدایت الهی مو به قربون صدایت چو از صحرا بیایم نازنینم فرستم پاسخی از دل برایت
قبرستان دزدی دسـتار مـردی را ربـوده فـرار کـرد مرد به قبرسـتان رفته آن جا نشسـت مردمان او را گفتند که آن مرد دسـتار تو را به طرف باغ برد تو چرا در قبرستان نشسته ای ؟ گفت :بالخره گذرش به این جا خواهد افتاد
سوال معلم :به شـخصی که با وجود عدم عالقه حاضرين ،به حرف زدنش خطای تصویر وطبابت نقاش حرفه ای نقاشی را ترک کرده ومشغول طبابت شد ادامه ميده چي ميگن؟ حکیمـی بـه او گفت :کاربسـیار خوبـی انجـام داده ای زیرا خطا های شاگر :ميگن معلم! تصویر را همه میبینند ومالمت می نمایند اما خطاهای طبابت را خاک می پوشاندو از نظرها مخفی میماند باران
پول دوستي واب داد :آنقدر دوست دارم كه محتاج به مردمان لئيم و سي از مال پرسيد :تو هم پول را دوست داري؟ مال ج خسي بي وجدان نباشم
تازه وارد مال وارد شهري شده و در كوچه و بازار گردش ميكرد و به اينطرف و آنطرف مينگريست كه مردي جلو آمده و پرسيد :آقا ممكن است بگويي امروز چند شنبه است؟ مال نگاهي به قيافه آن مرد انداخت و گفت :والله نميدانم چون من تازه وارد اين شهر شده ام و هنوز هيچ جا را بلد نيستم
خوابم پريده وكي دار به او رسيده پرسيد :مال در اين وقت شب در صف شب از خانه خارج شده در كوچه ها ميگشت چ مال بعد از ن اليت نكند سر شب خوابم پريده و چند ساعت است هر چه ميكني؟ مال گفت خان چوكي دار صاحب خدا مبت كوچه ها چه ميگردم گردش نمي رسم جايی نرو مال به لب چاه رفت و به داخل آن نگريست و گفت: چاه پر از آبی افتاده و فرياد ميزد و کمک ميخواست پسر مال به نرو تا بروم از ده باال زينه ای آورده و تو را نجات بدهم پسر جايی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جـوک -طـنـز
66 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
سوزن شخصی سوزنی را در خانه گم کرده بود ودرکوچه آن را می پالید. او را گفتند :سوزن را به خانه گم کرده ای ولی درکوچه آن را می پالی گفت :احمق خانه تاریک است ولی کوچه روشن است.
شتر قربانی مرد عرب درروز عید قربان شتری قربانی کرد ودرشهر به راه افتاد وفریاد کنان به مردم خبرداد که ایها الناس من امروز شتری قربانی کرده ام به او گفتند :چه می گویی این که افتخاری ندارد. مرد عرب گفت :سبحان الله خداوند تبارک یک بچه گوسفند در عوض حضرت اسمعیل برای قربانی فرستاد ودر چند جای قران موضوع را نقل کرد من شتری قربان کنم وبه هیچکس نگویم.
تحصیل در کودکی استاد به شاگردان خود میگفت تحصیل در کودکی می باید کرد هرچه در کودکی یاد گیرید هرگز فراموش نمیشود من پنجاه سال است که سوره فاتحه را یاد گرفته ام و با وجود آن که هرگز نخوانده ام هنوز به یادم است
ایثار یا انبار بزرگ زاده ای لباس خودش را به درویشی داد خبر به گوش پدر رسید با پسـر دعوا کرد پسـر گفت :در کتابی خواندم که هرکه بزرگی خواهد باید هرچه دارد ایثارکند پدر گفت :ای ابله لفظ ایثار را غلط خوانده ای و صحیح آن این است که بزرگان گفته اند که هرکه بزرگی خواهد باید هرچه دارد انبارکند
شتر قربانی مرد عرب درروز عید قربان شتری قربانی کرد ودرشهر به راه افتاد وفریاد کنان به مردم خبرداد که ایها الناس من امروز شتری قربانی کرده ام به او گفتند :چه می گویی این که افتخاری ندارد. مـرد عـرب گفت :سـبحان الله خداوند تبارک یک بچه گوسـفند در عوض حضرت اسـمعیل برای قربانی فرستاد ودر چند جای قران موضوع را نقل کرد من شتری قربان کنم وبه هیچکس نگویم. *********** دونفر درمراسم تشییع جنازه ای شرکت کرده بودند یکی از آنها پرسید: در اینگونه مراسم شخص در جلو تابوت باشد بهتر است یا عقب آن ؟ دومی گفت :جلو یا عقب بودن مهم نیست باید سعی کنی داخل تابوت نباشی؟ *********
غزل از حافظ شخصی از حافظ غزلی به یکی از شاهان خواند شاه بعد از شنیدن لب به تحسین گشود وگفت شعر نغزی است ولی گوینده حافظ است. مرد بادستپاچگی گفت خیر قربان از من است .وحافظ ان را دزدیده است. شاه گفت مردک آن وقت که حافظ این شعر را سروده تو وپدرت هم نبودید. مرد گفت :درست است اما اگر من میبودم پدرش دزدیده نمیتوانست. ***********
روزی 5قاشق برنج بخور
مضر است داکتری را پرسیدند :آیا قلیان مفید است یا مضر؟ گفت :مضراست به بیست ونه دلیل گفتند :آن دالیل چه است؟ گفت :مضراست ،مضراست ومضر همینطور تابیست ونه مرتبه .
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
جالب،سرگرمی ومعما
65 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
هوش خودرا بیازمائید معما های جالب وخنده دار
-1اگر اسکلت از باالی دیوار به پائین بپرد چه می شود ؟ -2جاپانی ها به گوساله چه می گویند ؟ -3فرق بین عینک و تفنگ چیست ؟ -4دندان کرسی چه فایده ای دارد ؟ -5چرا آب هنگام جوشیدن قل قل می کند ؟ -6اگر قلب کسی ایستاد چه می کنیم ؟ -7اگر یک زنبور داخل دهان گربه رود ،گربه چه می گوید ؟ -8چرا بایسکل خودش نمی تواند بایستد ؟ -9چطور میشود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و تر نشوند ؟ -10چطور می توان یک پرنده را به راحتی کشت ؟ -11چـرا بعضـی ها نمـی توانند یخ درسـت کنند ؟
معما های ریاضی با جواب دو دوست از بین تعدادی عدد ،هر کدام چهار عدد متمایز را انتخاب می کنند. علـی و امیـر هـر کـدام چهـار عـدد متمایـز از بیـن اعـداد { }۴٬۵٬۷٬۸٬۱۲٬۱۳٬۱۴٬۲۳٬۲۴را انتخـاب کـرده اسـت ،بـه طـوری که همهی اعداد علی متفاوت از اعداد امیر هستند .مجموع اعداد انتخابی علی سه برابر مجموع اعداد انتخابی امیر است .عدد انتخاب نشده کدام است؟ الف) ۴ ب) ۷ ج) ۱۳ د) ۱۴ هـ)۲۳
دنیای ضرب المثل ضرب المثل انگلیسی با ترجمه فارسی
One should not look a gift horse in the mouth دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند.
While the grass grow, the cow starves بزک نمیر بهار میاد ،خربزه با خیار میاد. **********
پاسخ ها:
The cat dreams of mice شتر در خواب بیند پنبه دانه. **********
.You can’t see the wood for the trees آنقدر سمن است که یاسمن پیدا نیست. **********
To dance to a person’s tune به ساز کسی رقصیدن. **********
-1هیچ وقت اینکار را نمی کند ،چون جگر نداره -2نی نی گاوا !! -3عینک را می زنند و می بینند ولی تفنگ را می بینند و می زنند -4در زمستان ما را گرم می کند
One swallow does not make summer با یک گل بهار نمی شود. **********
-5چون میکروبهای آن می سوزند و فریاد می کشند -6برایش چوکی می گذاریم -7میوز ......میوز -8چون خیلی خسته است. -9وقتی هوا آفتابی باشد. -10آن را از باالی صخره به پائین پرتاب می کنیم. -11چون همیشه دستور العمل تهیه را فراموش می کنند.
no news is good news بی خبری خوش خبری است. **********
,You buy land ,you buy stones, you buy meat you buy bones گنج بی مار و گل بی خار نیست. **********
a Word to the wise is enough/sufficient در خانه اگر کس است یک حرف بس است. **********
پاسخ معمای المپیادی :عدد انتخاب نشده! گزینهی (د) درست است. مجموع اعدادی که آنها دارند باید بر ۴بخشپذیر باشد: 4x=3x+x چون باقیماندهی مجموع اعداد بر ۴برابر ۲است باید عددی حذف شود که باقیماندهاش بر ۴برابر ۲باشد و تنها عدد با این ویژگی ۱۴است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
64 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
جالب،سرگرمی ومعما
اآلن آينـه مـيآورم تـا در آينه ببيني ،كه رنگـت كام ً ال عادي حکایت جالب «معلم و كودكان» اسـت .اسـتاد فريـاد زد و گفـت :نه تو و نه آينـهات ،هيچكدام راست نميگوييد .تو هميشه با من كينه و دشمني داري .زود بسـتر خـواب مـرا آماده كن كه سـرم سـنگين شـد ،زن كمي ديرتر ،بسـتر را آماده كرد ،اسـتاد فرياد زد و گفت تو دشـمن حکایت های موالنا كودكان مكتب از درس و مشـق خسـته شـده بودند .با هم مني .چرا ايستادهاي ؟ زن نميدانست چه بگويد؟ مشورت كردند كه چگونه درس را تعطيل كنند و چند روزي بـا خـود گفـت اگـر بگويـم تـو حالت خـوب اسـت و مريض از درس و كالس راحت باشـند .يكي از شـاگردان كه از همه نيستي ،مرا به دشمني متهم ميكند و گمان بد ميبرد كه من زيركتـر بـود گفت :فردا ما همه بـه نوبت به مكتب ميآييم و يكي يكي به اسـتاد ميگوييم چرا رنگ و رويتان زرد اسـت؟ مريض هستيد؟ وقتي همه اين حرف را بگوييم او باور ميكند و خيال بيماري در او زياد ميشـود .همة شـاگردان حرف اين كودك زيرك را پذيرفتند و با هم پيمان بستند كه همه در اين كار متفق باشند ،و كسي خبرچيني نكند. فردا صبح كودكان با اين قرار به مكتب آمدند .در مكتبخانه كالس درس در خانة استاد تشكيل ميشد .همه دم در منتظر شـاگرد زيرك ايسـتادند تا اول او داخل برود و كار را آغاز كند. او آمد و وارد شد و به استاد سالم كرد و گفت :خدا بد ندهد؟ چرا رنگ رويتان زرد است؟ استاد گفت :نه حالم خوب است و مشكلي ندارم ،برو بنشين درسـت را بخوان.اما گمان بد در دل اسـتاد افتاد .شـاگرد دوم آمد و به استاد گفت :چرا رنگتان زرد است؟ وهم در دل استاد بيشتر شد .همينطور سي شاگرد آمدند و همه همين حرف را زدند .استاد كم كم يقين كرد كه حالش خوب نيست .پاهايش سست شد به خانه آمد ،شاگردان هم به دنبال او آمدند .زنش گفت چرا زود برگشـتي؟ چه خبر شـده؟ استاد با عصبانيت به در هنـگام نبـودن او در خانه كار بد انجام ميدهم .اگر چيزي همسرش گفت :مگر كوري؟ رنگ زرد مرا نميبيني؟ بيگانهها نگويم اين ماجرا جدي ميشود .زن بستر را آماده كرد و استاد نگـران مـن هسـتند و تـو از دورويـي و كينـه ،بدي حـال مرا روي تخـت دراز كشـيد .كودكان آنجا كنار اسـتاد نشسـتند و نميبينـي .تو مرا دوسـت نداري .چـرا به من نگفتي كه رنگ آرام آرام درس ميخواندند و خود را غمگين نشـان ميدادند. شاگرد زيرك با اشاره كرد كه بچهها يواش يواش صداشان را صورتم زرد است؟ بلند كردند .بعد گفت :آرام بخوانيد صداي شـما اسـتاد را آزار زن گفت :اي مرد تو حالت خوب است .بد گمان شدهاي. استاد گفت :تو هنوز لجاجت ميكني! اين رنج و بيماري مرا ميدهد .آيا ارزش دارد كه براي يك ديناري كه شما به استاد نميبيني؟ اگر تو كور و كر شـدهاي من چه كنم؟ زن گفت :ميدهيد اينقدر درد سـر بدهيد؟ اسـتاد گفت :راست ميگويد.
برويد .درد سـرم را بيشـتر كرديد .درس امروز تعطيل است. بچهها براي سلامتي اسـتاد دعا كردند و با شـادي به سـوي خانهها رفتند .مادران با تعجب از بچهها پرسيدند :چرا به مكتب نرفتهايد؟ كودكان گفتند كه از قضاي آسمان امروز استاد ما بيمار شد. مـادران حـرف شـاگردان را بـاور نكردنـد و گفتند :شـما دروغ ميگوييـد .ما فردا به مكتـب ميآييم تا اصل ماجرا را بدانيم. كودكان گفتند :بفرماييد ،بروييد تا راسـت و دروغ حرف ما را
بدانيد .بامداد فردا مادران به مكتب آمدند ،استاد در بستر افتاده بـود ،از بـس لحاف روي او بـود عرق كرده بود و ناله ميكرد، مادران پرسـيدند :چه شـده؟ از كي درد سر داريد؟ ببخشيد ما خبر نداشـتيم .اسـتاد گفت :من هم بيخبر بودم ،بچهها مرا از اين درد پنهان باخبر كردند .من سرگرم كارم بودم و اين درد بـزرگ در درون مـن پنهـان بـود .آدم وقتـي بـا جديـت به كار مشغول باشد رنج و بيماري خود را نميفهمد. داستانهای مثنوی
تست هوش:
تست هوش فضایی:
سلول متفاوت!
چند پهلو !؟
تعدادی سلول داریم .یکی از این سـلول ها بـا بقیه متفاوت اسـت و مـی خواهیـم آن را بیابیـم .به نظر شـما کدام یک از این سـلول ها را باید از بقیه جدا کنیم؟ پاسـخ تسـت هوش :سـلول متفاوت! گزینه E
شـکلی داریـم کـه مـی خواهیـم تعـداد وجـه هـای آن را مشـخص کنیم. آیـا می توانید در مدت کمتر از 2 دقیقه بگویید این شکل چند (پهلو) دارد؟ پاسخ تسـت هوش فضایی :چند پهلو !؟ 18وجه
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
کـودکـان و والـدیـن
63 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
چ گ ون ه ک و د کا ن ر ا م ن ظ ب ط ک ن یم؟ بچههای کوچکتر فرصت دادن یـا تایـم اوت دادن ،گیجکننـده و خسـتهکننده اسـت .اگـر کودکتان آنقدر بزرگ هسـت که معنای فرصت دادن را بفهمد،از این زمانها ،کم استفاده کنید و آنها را به ۳دقیقه یا کمتر برسانید بـه انـدازهای کـه او بتواند خودش را کنترل کنـد .به جای اینکه او را به اتاقش بفرسـتید ،او را روی یک صندلی بنشـانید .چون شـما نمیخواهید که او با تنبیهکردن ،به اتاقش وابسته شود .بنابراین در نظر بگیرید که با او نشستهاید .او احتماال زودتر آرام میشود و شما هم دوباره میتوانید استراحت کنید.
باید به نظم و انضباط به عنوان بخشی از آموزش نگاه کرد نه شکلی از تنبیه کردن مهـم نیسـت که کودکتان چقدر بد رفتـار میکند ،اما به هرحال شما نباید از گزینه کتک زدن استفاده کنید .ضربه محکم به باسن و یا سـیلی زدن به بچه باعث میشـود که او ترس از پدر و مادر را یاد بگیرد .حتی اگر شـما قصد صدمه زدن به فرزندتان را نداشـته باشـید ،اما در زمان عصبانیت خیلی راحت کنترلتان را از دسـت میدهید .اگر شما حس میکنید که دلتان میخواهد فرزندتان را کتک بزنید،به خودتان کمی فرصت دهید تا این احساس فروکش کند. نظـم و انضبـاط همیشـه نتیجـه منفـی نـدارد .وقتـی فهمیدیـد کودکتان خوب شـده اسـت به او جایزه بدهید مانند بازی کردن با اسباببازیها به همراه یک دوست و یا یک ظرف غذای خوشمزه! بنابراین او یاد میگیرد که برای جلب توجه شما نباید بیادبی کند. در نهایـت بـرای کـودکان به راحتی این کار را ممکن میکنید که کارهای درست را انجام دهد .برای مثال وقتی فرزندتان خسته و گرسـنه اسـت ،او را به خریدهای طوالنی نبرید تا با چیزهایی که اجازه ندارد به آنها دست بزند محاصر ه نشود .اگر دنیای کودکتان با وسوسه به هم بریزد ،شما تمام روز را باید صرف «نه» گفتن کنید. ت بیشتری برای بازی کردن و کشف کردن بدهید اما در به او فرص عوض شانسش را برای به دردسر افتادن کاهش دهید. مجموعه :تعلیم و تربیت بهترین روش برای منضبط کردن کودکان بایـد بـه نظـم و انضباط بـه عنوان بخشـی از آموزش نـگاه کرد نـه شـکلی از تنبیـه کـردن .فرزنـد شـما باید یـاد بگیـرد چگونه با دیگران همراه شـود و در امان بماند .او دانشآموز مشـتاقی اسـت اما مهمترین درسها (مانند سهیم شدن با دیگران ،صبر،همکاری و احتیـاط) چند سـالی زمان میبرد تـا برایش جا بیفتند .به عنوان ی فرزندتان،این وظیفه شما است که این آموزشها را معلم اصل با پیگیری ،صبر و دلسوزی تقویت کنید .ثبات داشتن برای بچهها بسیار مهم است.
از تکـرار کـردن خودتـان نترسـید .شـاید الزم باشـد یک کودک نوپا ،قبل از اینکه پیامی را بگیرد و درک کندواقعا آن را صدمرتبه بشنود .زمانی که او در مقابل خواستهای که دارد بیادبی و گستاخی میکند نیازی به سـخنرانی ندارد .به او یک «نه» محکم بگویید و اگـر دلتـان خواسـت توضیح کوتاهی هـم برایش بدهید مثال به او بگویید «ممکن اسـت آسـیب ببینی» یا «آن یک اسباببازی» نیسـت .سـپس نظـرش را به یـک فعالیت مطلوبتـر تغییر دهید. کـودکان نوپـا معمـوال کمحوصلهانـد بنابراین او با پیشـنهاد شـما خوشحال میشود و آن کار را شروع میکند فرصت دادن به بچه میتواند مفید باشـد .اما تعداد بسـیار کمی از کودکان ،تا قبل از ۳سالگی مفهوم آن را درک میکنند .برای
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
کـودکـان و والـدیـن
62 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نظرات هربارت در باب تعلیم و تربیت مجموعه :تعلیم و تربیت جان دیویی معتقد است ،هربارت اولین کسی بوده که تعلیم و تربیت را از صورت امری اتفاقی و بدون نقشـه بصورت منظم در آورد ،هربارت برای تعلیم روشـی مطرح سـاخت که پشتوانه اش روان شناسـی تداعی گرایانه بود ،او معتقد بود که آموزش فکری بایـد پیونـد تنگاتنگـی با آموزش اخالقی داشـته باشـد و به هدف واقعی و اصولی آموزش و پرورش ،که همانا رشد دادن شخصیت باشد کمک می کند. او معتقـد اسـت تربیت یعنی رشـد منش فرد ،هربـارت بر هدف اخالقی آموزش و پرورش و رابطه آن با تعلیم تأکید دارد ،به نظر او اخالقیـات آغـاز و انجـام تربیت اند اخالق محک تربیت اسـت واین بدین معنی است که عقل نظری مقدمه عقل عملی و دانش سرآغاز عمل است. هربـارت یـاد آوری کرد که کـودکان برای یادگیری بهتر باید در وضعیتی قرار داده شـوند که آماده یادگیری شـوند و مطلب مورد تعلیم باید متناسب مرحله رشدکودک باشد. او می گوید :علی رغم سـخت گیری هایی که در راهنمایی به کار می برید ،کودکان را به وضعی که آن را دوست دارند و موجب آزادی و اطمینـان ایشـان می شـود این بزرگتریـن تقاضا در عالم تربیت اسـت ،به نظر هربارت تعلیم باید محسـوس ،مداوم ترقی دهنده و مربوط به زندگی باشد ،در نظریات هربارت و پیروان او سه مفهوم اهمیت خاصی دارد : -1سابقه ذهنی -2تمرکز -3عالق اول :سابقه ذهنی : فرآیندی که هربارتی ها روشهای آموزشی خود را به آن استوار ساختند فرآیند درک ما سبق بود
درک ما سبق :تماس ما با جهان پیرامون با دریافت از راه حواس آموخته هایش در چه مواردی از زندگی می تواند استفاده کند مانند بسـاوایی ،بنیایی و شـنوایی برقرار می گردد .درک سـاده با معانـی از پیـش موجـود در ذهن ما تالقی می کند ،هنگامی که با دوم تمرکــز : معانی متشابه می آمیزد می تواند در ذهن بماند وضوح پیدا کند ،این مفهوم به برنامه درسـی در نظریه هربارت مربوط می شـود وبطـور مناسـب با طیفـی از معانی دیگر در ذهن پیونـد یابد ،این هربارتی ها نوعی برنامه درسـی پیشـنهاد کردند که در آن یک یا گروهـی درس ،محور برنامه را تشـکیل می دادنـد و دروس دیگر سطح دوم فرآیند همگون سازی ،درک ما سبق نام دارد، هربـارت معتقد اسـت :آموزگار نباید صرفًا انتقـال دهنده دانش ،حول آن تابع و مرتبط با آن شـکل می گرفتند اصطالح تمرکز باشـد ،او باید جریان درک ما سـبق را بیدار باش دهد ،تحریک بعدها در بیان پیروان هربارت جای خود را به همیشگی داد کند ،ورهنمون گردد او باید تعلیمات خود را با تجربه شاگرد پیوند دهد هربارت روش خاصی برای تدریس به معلمان پیشنهاد کرد سوم عالقــــه : کـه شـامل چهار مرحله بود ،بعدهـا پیروانش مرحله دیگری برآن عالقه از دید هربارت عامل محرک در تعلیم و حلقه اتصال کار تعلیم با رفتار اخالقی بود هربارت می گفت :یکی از اهداف اصلی افزودند : -1مرحله آماده سـازی ( ) Preparationدر این مرحله معلم آموزش و پرورش بار آوردن افرادی با عالیق فراوان است هربارتی مـی کوشـد افـکار و معلومات قبلی دانش آمـوزان را که با افکار یا ها می گویند :عالقه مفهومی است که در آن عاطفه با یک مفهوم درس تازه بسـتگی دارند به یادشـان بیاورد وآنها را مرتب و منظم فکری در می آمیزد هربارت از شش گونه عالقه نام می برد: آنهایی که از دانش نتیجه می شوند : کند -2مرحله عرضه کردن ) L: ( Presentationدرس به کمک -1تجربی -2نظری -3زیبا شناسی آنهایی که ازمراوده اجتماعی ناشی می شوند: تصویرهـا بـه دانـش آمـوزان عرضـه مـی شـود کـه تا حـد امکان -4همدالنه -5اجتماعی -6مذهبی محسوس شود -3هضم یا همخوانی ) Asscimilation ( :بعداز عرضه داشتن طبـق نظریه او هدف تعلیـم و تربیت را می توان نه پدید آوردن افکار یا درس تازه ،معلم باید میان مطالب قبلی و موضوعی تازه دانشـی پـر جانبـه بلکه ایجـاد عالقه ای پر جانبه دانسـت انسـان بـا عالیق فراوان کسـی اسـت کـه به طیف وسـیعی از فعالیت ها ارتباط واقعی بوجود آورد -4تعمیم یاتنظیم ( )Systematieationدر این مرحله معلم حساسیت نشان می دهد تربیت به نظر جان دیویی هدفی خارجی فکـر کلی مورد نظـرش را بصورت واحد مرتب در آورد تعمیم می نـدارد ،بلکـه عبـارت از نوسـازی دائمی تجربه اسـت ولی به نظر دهـد و معلومـات دانش آموز بـا همدیگر در آمیخته بصورت واحد هربـارت تربیـت هدفـی اخالقـی دارد که باید با تجربـه تاریخی و نورآرزوهای روحی عمیق بشـر مشخص می شود" هربارت ایمان کل در می آیند و نظام دار می شوند .5اجـرا یـا کار بـرد )Application ( :دانـش باید بـه کار رود و داشت که تربیت سر انجام علم می شود و بزرگی اودر همین ایمان بخشـی از رندگـی روزمـره شـود ،دانـش آموز یاد می گیـرد که از نهفته است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
کـودکـان و والـدیـن
تربیت کودکان 3تا 14سال مجموعه :تعلیم و تربیت آیا برای تربیت کودکان اصول یکسانی وجود دارد که والدین با رعایـت آن اصـول بتوانند به نحو مطلوبی عمل کنند؟هر چند که شاید نتوان اصول کامال روشنی را برای تربیت بیان کرد ،ولی می توان به چند اصل کلی اشـاره کرد که فرایند تربیت را آسـانتر می کند .در زیر به برخی ار مهارتها و اصول مهم اشاره می شود: با ثبات عمل کنید ثبات داشـتن در رابطه با کودک یکی از اصول مهم فرزندداری است معهذا ممکن است در پیروی از آن در موقعیت های روزانه با مشکل مواجه شوید .اگر هنگامی که کودک کاری را انجام می دهد به او لبخند بزنید لکن در زمان دیگری همان کار یا شبیه آن را انجام دهد به او سخت بگیرید کودک به شدت دچار سردرگمی می شود .چرا این عمل در یک زمان خطای بزرگی بود و در زمان دیگـر خنـده آور؟ هنگامی که اجازه می دهید حاالت خلقی شـما عکـس العمـل هایتان را نسـبت به کودک تحت تاثیر قـرار دهد، قرار گرفتن در این بی ثباتی آسـان می شـود .پس مواظب باشـید کـودک خـود را به علت رفتار مثبت کـه انجام داده تشویق نمایید و به علت رفتار منفی تنبیه نمایید نه اینکه مالک تشویق یا تنبیه شما حاالت خلقی شـما باشد .روزی شـاد و پر حوصله و روز دیگر به دالیل گوناگون خسته و بی حوصله. هماهنگ باشید بعنوان پدر و مادر الزم است اصول یکسـانی داشـته باشـیم حداقـل در جلـوی کـودکان وانمود کنیم که در تربیـت آنان هماهنگیم .اگر رفتاری را پـدر تائیید می کند و مادر رد ،باعث تعارض کودک می شود پس بهتر است به عنوان والدین قبال با یکدیگر هماهنگ باشیم و حداقل در جلوی کودکان عدم هماهنگیمان را بروز ندهیم. در مـورد فرزنـد خـود مودب باشـید .صحبت مودبانـه درهنـگام خشـم و ناراحتـی ،معلـم خوبـی بـرای کـودک و نوجوان اسـت که حتی در هنـگام خشـم به طور صحیحـی رفتار کنند. زمانـی خـاص بـرای توجه بدون قید و شـرط به بچه ها اختصاص می دهید منظور از توجه بدون قیـد و شـرط ،یعنی بـدون توجه بـه رفتار کودک زمان خاصی را با وی صحبت می کنیم ،درد دل مـی کنیـم ،درد دل او را گوش میدهیم و یا بازی می کنیم ،بستگی به سن فرزندان دارد .وی باید احسـاس کند زمانی خاص را به وی اختصاص داده ایم .می توانیم هر روز چند دقیقه و در آخر
61 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
ها بیشتر از آنکه از کالم ما آموزش ببینند ،از رفتار ما آموزش می بینند .پس ابتدا از خود شروع کنیم.
آزادی و محدودیت زیاد ایجاد نکنید کودک نباید زیاد آزاد باشـد و نه زیاد محدود .محدودیتهایی که هفته یک ساعت این کار را انجام دهیم. ایجاد می شود باید پایدار و منطقی باشد .اگر می گویید شب باید در منزل خودتان بخوابد و منزل کس دیگری نباشـد ،دلیل آن را رابطه ای سالم با کودکتان برقرار کنید برای ایجاد رابطه ای سـالم از شـیوه گوش دادن فعال اسـتفاده توضیـح دهیـد و در برابر اصـرار کودک و دیگران کوتاه نیایید .اگر کنید .وقتی فرزندتان چیزی می گوید به خوبی به سخنانش گوش محدودیتها منطقی باشـد ،چانه بردار نیسـت و برای آینده کودک دهید ،حتی اگر با کودک موافق نیستید ،اجازه دهید صحبتهایش بهتر است. تمام شـود ،تماس چشـمی مناسـب و انجام ندادن کاری دیگر در هنگام صحبت با کودک ،به وی می فهماند که برای حرف زدن درموقع مناسب به کودک دستور دهید وی ارزش قائلید و عقاید او برای شـما مهم اسـت .لحن صحبت اگر دستوری که به کودک می دهید درحد توانایی اش نیست یا شما در هنگام امر کردن به وی باید مودبانه باشد و حتی االمکان اینکه فعال سرگرم کار دیگری است و دستورش را اجرا نمی کند، دستوری نباشد .به همان اندازه که نسبت به بهترین دوست خود به هیچ وجه به وی دسـتور ندهید زیرا این کار وی را نافرمان بار مودب هسـتید در مورد فرزند خود مودب باشـید .صحبت مودبانه می آورد. به کودک یاد می دهد که حتی در هنگام خشم به طور صحیحی رفتار کنند .اگر خیلی هم از دسـت فرزند خود ناراحتید بگویید تو الزم نیست همه خواسته های کودک برآورده شود فلان کار را انجـام دادی و من به این علت عصبانیم ولی توهین در این مورد منطقی عمل کنید و بالفاصله بعد از این که کودک نکنید .وعظ کردن و بحث اخالقی را در حداقل خود بکار برید ،زیرا چیزی خواست برایش تهیه نکنید .ضمن اینکه باید زیاد او را ناکام نگذارید ولی عمل کردن به همه خواسـته های او باعث می شـود آنها در بازنگهداشتن ارتباط ،مفید نمی باشد. در آینده از کنترل شما خارج شود. مواظب باشید کودک خود را به علت رفتار مثبت که انجام داده باشید الگوی مناسبی کنیـد ،بهتر اسـت در ابتدا تشویق نمایید و به علت رفتار منفی تنبیه نمایید نه اینکه مالک هر چه امر می کار را انجام دهید و از هر تشویق یا تنبیه شما حاالت خلقی شما باشد .متناسب سن کودک خودتـان آن را باز مـی دارید خودتان به او کار و مسئولیت محول کنید چه فرزندتان الزم نیست همه کارهای فرزندتان را شما انجام دهید و هم انجام ندهید .بچه کودک در منزل فقط مصرف کننده باشد .همچنانکه کودک رشد می کند می تواند بسیاری از کارهای خود و خانه را انجام دهد .چنین اسـتقاللی را به کـودک بدهید .در غیر این صورت کامال متکی به دیگران تربیت می شود. در مورد موفقیتها و شکستهای کودکان منطقی عمل کنید برخـورد منطقـی بـا شکسـتها و موفقیتهـا باعث می شـود انگیـزه برای کارهای بعدی در کودک از بین نرود. بـزرگ کـردن موفقیـت و زیـاد منفی جلوه دادن شکست هیچ کدام صحیح نیسـت .اگـر فرزندتان در یک مسـابقه ورزشـی مـدال مـی آورد ،آن را زیاده از حد بزرگ و با اهمیت جلوه ندهید، زیـرا اگر دوباره نتوانسـت مـدال بیاورد شـدیدا احسـاس بی ارزشی می کند و اگر هم شکست خورد آن را زیاد مهم تلقی نکنید تا بتواند باز تالش خود را از سر گیرد .در این مورد ،شکست و موفقیت در تحصیل حائز اهمیت ویژه ای است
60 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
59 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
58 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
57 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اسـرار خـانـه داری
56 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نکاتی برای شستن کاالی خواب کـم کـم بـه روزهـای پایانی سـال نزدیک می شویم و بازار شستشـوی لـوازم و اثایه منزل داغ شـده اسـت .از شستشـوی فـرش و مبـل هـا تـا نظافـت و شستشـوی کاالی خـواب، فعالیـت های اولیه ای هسـتند کـه پیـش از آغـاز خانـه تکانی عید انجام می گیرند به همین منظـور امـروز مـا مـی خواهیم شـما را را روش هـای شسـتن لحـاف و پتـو و سـایر کاالهای خـواب آشـنا کنیـم پـس بـا ما همراه باشید.  شستشوی کاالی خواب علت و اهمیت شستن لحاف و کاالی خواب همه ی ما با علل و اهمیت شستن کاالی خواب آشنا هستیم، اگـر بتوانیـد کاالی خـواب خود را زیر میکروسـکوپ قـرار دهید قطعـا با ملحفههای تخت خود را زیر میکروسـکوپ بگذارید ،از آن چه میبینید متعجب می شـوید ،تقریبا در هر کاالی خوابی غباراتی متشـکل از موجودات ریز میکروسـکوپی وجود دارد که از سلول های مرده پوست تغذیه می کنند و تنها راه حل کنترل این موجودات شستشوی منظم کاالهای خوابتان می باشد . تنها راه حل کنترل موجودات میکروسکوپی شستشوی منظم کاالهای خوابتان می باشد
زمان مناسب شستن لحاف و کاالی خواب به طور کلی ممکن است شستن لحاف و کاالی خواب ماهی یک بار انجام پذیرد ،اما بهتر اسـت در صورت امکان زمان این شستشو را به دو هفته یک بار تغییر دهید .بالش های قابل شست و شـو را باید دو بار در سـال بشـویید و به صورت هفتگی رویه ی آن ها را تعویض نمایید. بهتر است زمان شستن کاالی خواب را ماهی یکبار یا دوهفته ای یکبار انجام دهید چگونگی شستن لحاف و کاالی خواب حاال که با روش های نگهداری و علل شستشوی کاالی خواب آشـنا شـده اید بهتر اسـت با نحوه ی شستن لحاف و پتو و سایر کاالهای خواب خود آشنا شوید .به همین منظور می توانید در بند های بعدی نکات اساسی شستن کاالهای خواب را دنبال کنید: یکـی از نـکات مهم در شسـتن لحاف و ملحفه ها شستشـو با ماشین لباسشویی است
خشـک کنیـد .همچنیـن پتوهـای خـاص مثـل پتوهـای برقـی و یـا موهر را خشکشویی بدهید ،چرا که شستشـوی خاصی را نیـاز دارند که ممکن است شستشوهای معمولی به آن ها آسیب برساند. پتوهای پشمی را باید با آب سرد بشـویید و روی دور کـم ماشـین لباسشویی خشک کنید
شستن ملحف ه ها یکـی از نـکات مهـم در شسـتن لحاف و ملحفه ها شستشـو با ماشـین لباسشـویی است .زیرا در شستشـوی دستی امکان باقی ماندن مواد شوینده به دلیل عدم آبکشی صحیح و سنگین بودن وزن کاالهخای خواب پس از خیس شدن می باشد ،که در نتیجه باعث آلرژی و ایجاد حساسیت های پوستی می شود .بنابراین اگر به هر دلیلی امکان استفاده از ماشین لباسشویی را نداشتید حتما چندین بار عمل آبکشی را انجام داده و از پودر شستشوی کمتری استفاده نمایید .در هنگام شستشو ملحفه ها با ماشین لباسشویی حتما به نکات زیر توجه نمایید: پیش از شستشو ملحفه ها لکه های موجود روی آن را از بین ببرید. هرگز ملحف ه را با لباسها نشویید چون ممکن است باعث رنگ دادگی و تغییر رنگ ملحفه های شما شود. بهتـر اسـت ملحفههـا را با آب گـرم و صابون بشـویید و داخل خشککن کامال خشک نمایید. همچنیـن یکـی از روشهـای طبیعـی بـرای روشـن شـدن ملحفههای سفید ،اضافه کردن ¼ پیمانه آبلیمو و شستن آن با آبگرم است. برای جلوگیری از آسـیب رسـاندن به بافـت پارچه ملحفهها را بـه صـورت گرد داخل ماشـین لباسشـویی قرار دهید .ایـن کار از کشیدگی و تغییر شکل آن جلوگیری میکند. بهتـر اسـت ملحفههـا را با آب گـرم و صابون بشـویید و داخل خشککن کامال خشک نمایید
شستن روتختی ها در هنـگام شستشـو روتختـی هـا دقت کنید که رنگشان ثابت باشد، برای اطمینـان از این موضوع قبل از شستشـوی کامـل ،قسـمتی از روتختـی را امتحـان کنیـد ،بـه این صورت که گوشـه ی مخفی از روتختـی را داخـل کمی ماده شـوینده فرو ببریـد و به رنگ آن توجه کنید .در صورت تغییر رنگ ،آن را برای شستشو به خشک شویی بدهید .همچنین روتختی ها را با آب سرد بشویید و درجه خشککن را روی دمای کم بگذارید .و پس از آن در هوای آزاد خشک نمایید. نکته :توجه داشـته باشـید که تمامی کاالهای خواب را پس از شستشو در هوای آزاد و نور آفتاب خشک نمایید. در هنگام شستشو روتختی ها دقت کنید که رنگشان ثابت باشد شستن لحاف ها بـرای شسـتن لحـاف ها از همـان ترفندهـای ارائه شـده برای روتختی ها کمک بگیرید .اما در صورتی که لحاف شـما با پنبه پر شده است بهتر است شستشو را با دست انجام دهید و بعد از چندین بار آبکشی در هوای آزاد خشک نمایید .همچنین لحاف های پر و یا پشم شیشه را برای شستشو به خشکشویی بسپارید. بعد از شستشـو روبالشـی ها حتما آن ها را در هوای آزاد و نور خورشید خشک نمایید
شستن روبالشی ها شستشو روبالشی ها را مانند سایر کاالهای خواب پیش بگیرید و تنها به چند نکته توجه داشته باشید که: پیش از شستشو روبالشی ها آنها را تکان دهید تا گردو غبارشان از بین برود. ی ها از آب سـرد اسـتفاده کنید .را با آب برای شستشـو روبالشـ سرد بشویید و با درجه سرد خشک کنید. شستن پتوها پتوها را باید پیش از شستشـو به چند دسـته تقسـیم کرد ،و هر بعد از شستشـو روبالشـی ها حتما آن ها را در هوای آزاد و نور کدام را متناسب با نوع شان شست .به طور مثال پتوهای پشمی خورشید خشک نمایید. را بایـد بـا آب سـرد بشـویید و روی دور کـم ماشـین لباسشـویی
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
55 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
شپ تغذهی و آ زی آشپزی
باخانم زرغونه ستانیزی عادل
ترشی مساله دار اَم:
ایـن ترشـی مسـاله دار و چاشـنی داربـرای صـرف کـردن بـا انـواع شـوله هـا در فصل زمسـتان خـوش مزه اسـت .با چلو و قورمۀ گوشت هم لذت خاصی دارد.
شیرینی زردک: Syrup-Soaked Cornmeal Cake
شده و توته شده دو پیمانه بوره (شکر) یک قاشق چایخوری آب لیمو دو قاشق چایخوری هیل کوبیده یک قاشق غذا خوری عرق گالب یا بقدر خواهش نیم پیمانه پستۀ جو کوب پسته برای تزیین
مواد الزم: پیمانـه = کـپ سـتندرد = پیالـۀ کـه گنجایـش 125گـرام آرد را داشته باشد. (البتـه آرد در ایـن رسپی بکار نمیرود) یک کیلو زردک پوست
طرز تهیه: زردک را در ماشـین به شـکل حلوا چرخ یا آسـیاب کنید .بعداً در یک ظرف یا کاسـه جا داده و بوره را عالوه کرده و خوب مخلوط کنید .برای 15دقیقه بگذارید تا بلور های بوره آب زردک را جذب کرده و حل شوند .زردک را به یک دیگ (نسوز) یا (نان ستک) انتقال داده و به حرارت متوسط برای 30الی 45دقیقه با یک قاشق لیمو بپزید .در این جریان باید زردک را شـور بدهید تا حجم آن نصف شـده و شـفاف گردد و مثل حلوای پخته از کناره ها و سطح دیگ خود را جدا کند.پستۀ جوکوب -هیل و عرق گالب را در شیرینی زردک مخلوط کنید و برای 5دقیقۀ بیشتر تفت بدهید .ظرف زردک را از حرارت دور کرده و بگذارید کام ً ال سرد شود .شیرینی زردک را به 12قسمت مساوی تقسیم کرده و بشکل گلوله ها در بیآورید .با پسته تزیین کرده و نوش جان کنید.
Pickled Mangos
مواد الزم: دو عدد ام (که پوست سبز دارند) پوست – توته و هستۀ آن دور شده باشد یک قاشق غذا خوری سیر کوبیده شده سه پیمانه آب یک پیمانه سرکۀ سفید یک چهارم پیمانه ُگر و یا بورۀ نصواری سه قاشق چایخوری و یا به قدر ضرورت نمک یک چهارم قاشق چایخوری میخک پودری یک چهارم قاشق چایخوری زیرۀ پودری یک قاشق غذا خوری و یا بقدر خواهش مرچ سبز چرخ شده نیم پیمانه چهار مغز جوکوب برگ نعنا برای تزیین یک قاشق چایخوری سیاه دانه طرز تهیه: ام را با سه پیمانه آب نیمپز کرده و بگذارید کام ً ال سر شود (.ام باید ناخنگیر شده و بسیار نرم نشـود ).سـیر-نمک – بوره – میخک و زیره را در سـرکه مخلوط کرده و به ام و آب آن اضافه کنید .ترشـی را توسـط یک قاشـق تدریجی در یک مرتبان اضافه کرده و در البالی آن چهار مغز – مرچ و نعنای تازه جا داده و سیاه دانه بپاشید .سر مرتبان را محکم بسته و برای یک هفته بگذارید برسد .نوش جان.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
کیک شربت دار جواری:
Syrup-Soaked Cornmeal Cake
عربـی بنـام (بسبوسـه)یاد شـده انـد کـه از آرد سـوجی یا سیمولینا به نسـبت دانه دار بودن و مقاومت (خمیرک نشـدن) آن در برابر شـربت از آن استفاده میشود .این کیک آرد سوجی در یونـان و ترکیـه بنـام (ریوانی) یاد میشـود .قابل یاد آوری اسـت که در کشـور ایـران بنام (کیک شـربتی) یاد شـده و با آرد ترمیده و شربت کمتر تهیه میشـود .چون آرد جـواری خاصیت دانه دار بودن و خمیرک نشـدن مانند سـوجی را دارد این کیک با نو آوری و کمی تغیر برای دوسـت داران آرد جواری پیشکش میگردد.
پیمانه = کپ = پیالۀ که گنجایش 250 گرام آرد را داشته باشد.  مواد الزم: دو پیمانه آرد جواری زرد از نوع درشت آن یک پیمانه ماست که ترش نباشد یک پیمانه بوره (شکر) چهار عدد تخم مرغ یک پیمانه روغن مایع دو قاشق چایخوری هیل تازه آسیاب شده یک قاشق غذا خوری بیکینگ پودر برای شربت: دو پیمانه بوره (شکر) یک و نیم پیمانه آب یک چهارم پیمانه عرق گالب
54 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
شپ تغذهی و آ زی آشپزی
کیـک هـا ی شـر بتی از قدیـم االیـام در کشـو ر هـا ی
باخانم زرغونه ستانیزی عادل
یک قاشق چایخوری هیل تازه آسیاب شده برای تزیین: نیم پیمانه مخلوط جوکوب شدۀ چهار مغز و پسته
طرز تهیه: برای آماده کردن شـربت آب و بوره را برای هفت دقیقه به مالیمت بجوشـانید تا شـربتی شود یعنی وقتی که قاشـق را در آن داخل کنید و بیرون بکشـید باید یک قشـر شـربت در سـطح آن تشکیل شود .عرق گالب و هیل را در آن مخلوط کرده و کنار بگذارید تا سرد شود .آرد جواری – بوره – هیل و بیکینگ پودر را با هم خوب مخلوط کنید .تخم ها را در یک ظرف جداگانه بهم زده و به مخلوط آرد اضافه کنید .ماست را عالوه کرده و با پنجه در خمیر بهم بزنید .روغن را عالوه کرده و خمیر را به هم بزنید تا یکدسـت شـده و شکل یک لیتی غلیظ را به خود بگیرد .به یک ظرف کیک پـزی انتقـال داده و بـه داش کـه قب ً ال بـه 375درجۀ فارن هایت مطابق 190درجۀ سـانتی گرید حرارت داده اید برای 30دقیقه و یا تا وقتی که سطح باالیی و پایین آن طالیی شود بپزید(ظرف کیک را چرب نمیکنیم زیرا خمیر روغن کافی داشـته و به ظرف در وقت پختن نمی چسپد) .کیک را به شکل لوزی بریده و بگذارید کام ً ال سـرد شـود .با شـربت سـرد سـیراب کنیـد .روی کیـک را هـم شـربت بریزید وبرای 5-4سـاعت کنار بگذارید تا شربت در آن جـذب شـود .با چهار مغز و پسـته تزییـن کرده و نوش جان کنید.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
میگیریـد .اگـر از نظر عاطفی و مالی قوی باشـید احتمال شـروع دوباره رابطهای که پرمسأله بوده است بسیار کمتر خواهد بود. زندگی گذشـته شـما با وجود تنشها و هزینههای دردناکی که برایتـان داشـته اسـت یک تجربه عالی اسـت بـرای اینکه اکنون درسـت تصمیـم بگیرید .پـس از عبور از آن دوران شـما میتوانید مشکالت رابطه را بهتر بررسی کنید و مسیر آینده را بر مبنای آن مشخص کنید .حاال این فرصت برایتان وجود دارد که یک رابطه متعادل را با هشیاری و آگاهی بیشتری شروع کنید. اگر فوراً به درخواسـت او جواب بدهید یا واکنش نشـان بدهید و زندگیای که برای خودتان ساختهاید را متوقف کنید احتمال اینکه دوباره همان اشـتباه را تکرار کنید بسـیار زیاد اسـت .صرف نظر از اینکه او چقدر برای بازگشت شما تالش میکند در این موقعیت الزم اسـت کمی بیتوجه باشـید و آن را فرصتی برای ارزیابی او در نظر بگیرید .برای شـروع یک رابطه دوباره باید مطمئن باشـید که مشکالتی که عامل جداییتان بودهاند حل شدهاند .هر کسی باید اشـتباه خودش را پذیرفته باشـد .این رابطه باید صرف نظر از
53 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
مشـوره های زنـاشـویـی
نیازهـای شـدید عاطفی یا مالـی و ضعف روحی یکـی از دو نفر از سـر گرفته شـود وگرنه هیچ بعید نیست که شما همان راه رفته را برگردید و اشتباهتان را دوباره تکرار کنید. اگر میخواهید دوباره با همسـر قبلی تان رابطه را شـروع کنید (یـا بـا هـر کس دیگری) ابتـدا باید ظرفیتهای روحـی خودتان را باالببرید و یادبگیرید زندگی مستقل خودتان را شکل بدهید .هیچ تالشـی بـرای طـرد کردن او یـا جذب او به خودتـان انجام ندهید. پیـش از شـروع هـر رابطـهای ابتـدا بایـد کمـی زندگی مسـتقل و شخصی خودتان را داشته باشید؛ بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کامال ممکن است و تنها در موارد معدودی که پس از تالش های الزم و بررسی های حرفه ای و کارشناسانه الزم ،مشخص می شود دو نفر واقعا برای زندگی مشترک با یکدیگر مناسب نیستند و از ابتدا انتخاب نادرستی انجام داده اند ،بهتر است افراد ،به زندگی مشترکشان بازنگردند.کسب دو ویژگی برای برپا کردن خیمه زندگی مشترک بسیار مهم است: کسـانی که توانسـتند اسـتقالل خود را دوباره به دست بیاورند ،در
دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسـر سـابق شـان اندیشیدند و سهم تقصیر و مشکالت خود را پیدا کردند و دانستند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکالت رفتاری خود را حل کردند. نکته قابل تامل دیگر این است که زوج ها پس از جدایی خیلی سـریع بـه ازدواج مجـدد روی نیاورنـد و به خود فرصت بررسـی و ارزیابی بدهند .در عین حال ترک مقایسه های مردود همسر سابق با دیگران ضروری است. مـا برخلاف زوج هایی که گمان می کنند و اصـرار دارند که به درد هـم نمـی خورنـد و بایـد جدا بشـوند ،معتقدیم کـه آن ها می توانند کنار هم زندگی کنند فقط راه درست را بلد نیستند ،پس آن ها را به آموختن راه درست زندگی کردن و مهارت های مورد نیاز دعوت می کنیم.
در رابطهمان چقدر نزدیک شویم؟
عمیق دو انسان به یکدیگر است .این نزدیک شدن به شـناخت و مطالعه فرد دیگر نیـاز دارد .آنهایی کـه زودهنـگام و پیش از شـناخت کافی ابراز عشـق ميکنند ،کسانی هستند کـه عشـق را جـدی نميگیرنـد. اسلامی را با جنس مخالف به فرزندانشـان نميدهند ،گاهی این مشکل را پیچیدهتر ميکنند .باید قبول کنیم که عشق اگر صرفا آنهـا افـراد خودمحـوری هسـتند مجموعه :نامزدی ،عقد داسـتان مشـترک بسـیاری از رابطههـای عاشـقانه در عالم خیال باشـد ،خطرناک ميشـود .رابطه ،موهبتی است که کـه بـه خودشـان و نیـاز این اسـت کـه فردی را ميبینیـم که ظاهر انسانها را وارد دنیای واقعیتها ميکند .بیشتر جانفشانيها (شما و رفتـارش بـه دلمـان بخوانید خودآسیبيها) برای عشق بهوسیله کسانی انجام ميشود که عشق را در عالم خیال تجربه کردهاند ،نه در یک رابطه واقعی. کـه از رابطـه بـه مـا این مجـال را ميدهد
و مينشـیند سـپس احسـاس ميکنیـم دوسـت را ببینیم. داریـم بار دیگـر هم او شـاید ميزنیـم در واقـع حـدس هنو ز بتوانیـم یک رابطه عاشـقانه را بـا او تجربه کنیم اما اطمینان نداریم .فقط یک احساس مبهم و خام شکل گرفته است. این مرحله یکی از مهمترین زمانهای عشـق اسـت .زمانی است کـه هنوز عشـقی شـکل نگرفته اما خیالپـردازی در مورد عشـق وجـود دارد .بسـیار پیـش ميآیـد کـه انسـانها خـود را بـا واقعیت رابطه رویاروی نميکنند و در این مرحله شاعرانه و خیالپردازانه ميمانند .در تب و تاب معشوقی ميسوزند که او بيخبر از احساس آنهاست. تصویـری شـورانگیز و پـر از مهربانی از یـک لبخند یا یک نگاه معشـوق در ذهن نقش ميبندد و دسـتمایه خیالپردازيهای دور و دراز عاشـقانه ميشـود .یکی از آسـیبهای عشق ،گسستگی از واقعیـت رابطـه و سـیر در دنیای خیال اسـت .پـدر و مادرهایی که اجـازه رابطه مشـروع و تحتنظارت ،در چارچـوب قانون و اخالق
موهـوم عاشـقانه خیا لپر د ا ز يهـا ی سـوال پیـش ميآیـد کـه نجـات پیـدا کنیـم .حـال ایـن چقدر در رابطه خودمان را به دیگری نزدیک کنیم؟ خیلی وقتها ممکـن اسـت پـس از یک مالقات احسـاس کنیم کـه چیزی که نامش «عشـق» اسـت ،در ما شـکل گرفته و بخواهیم آن را ابراز کنیم .فرستادن پیامک عاشقانه پس از اولین مالقات یکی از این رفتارهاست؛ رفتاری که مصداق از سر دیگر بام فرو افتادن است. عشـق ،دلدادگی در یک فیلم هندی نیسـت ،عشق نزدیک شدن
شخصيشـان بـه عشـق ورزیدن توجه ميکنند ،نه به شکلگیری یک رابطه عمیق و منحصربفرد عاشـقانه و انسانی. آسیب جديتری که ممکن است در عشق پیش بیاید ،نزدیک شدن زودهنگام و ناسنجیده جسمانی است. متاسفانه در جامعه ما هر دو سر طیف دیده ميشود؛ هم آنهایی که آنقدر از برقراری رابطه واقعی خودداری ميکنند که عشقشان خیالی و مجازی ميشود ،هم آنها که ناسنجیده و زودهنگام وارد رابطه جسمانی ميشوند .عشق ارتباط دو انسان در سطح دو جسم نیست ،عشق ارتباطی عمیق و ماندگار است که در سطوح عمیقتر روان انسانها شکل ميگیرد .درست است که یک عشق طبیعی با تمایلهای جسمانی همراه است اما الزم است این ارتباط بسیار بـا احتیـاط و سـنجیده تـا زمان حصـول اطمینـان از پیدایش یک عشق راستین به تعویق افتد .یکی از آسیبهای عشق ،بياهمیت دانسـتن آن و برخـورد بـا آن بهعنوان یک پدیده سـطحی از سـر ولنگاری و سهلانگاری است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
مشـوره های زنـاشـویـی
52 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کامال ممکن است مجموعه :دانستنیهای قبل از ازدواج من و همسرم بعد از شش سال زندگی مشترک از هم جدا شدیم ولـی بعـد از یـک مـاه رابطه تلفنی را با هم شـروع کردیـم و هردو پشـیمان هستیم و میخواهیم برگردیم ،ولی چند تا مشکل پیش رویمان اسـت .مشـکل اصلی مخالفت خانواده هایمان اسـت و در درجه بعد حرف مردم و ترس از آبرو .دلمان پیش هم اسـت و از اینکه طالق گرفته ایم خیلی پشیمانیم ولی نمی دانیم چه کنیم و ناامید شده ایم". کسانی که بعد از طالق متوجه میشوند که اشتباه بزرگی کرده اند ،از طرفی با سختی های زندگی پس از طالق مواجه میشوند و از طرف دیگر درمیابند که دلیلی که به خاطر آن جدا شـده اند، آنقدرها هم بزرگ و آزار دهنده نبود .و خالصه احساس پشیمانی به سراغشـان می آید و دوسـت دارند که برگردند ،اما برگشـت به این آسانی ها نیست و اما و اگرهای زیادی با خود دارد.گاهی هم دیگر دیر شـده اسـت ،یکی از زوجین تمایلی به برگشـت ندارد یا
قصد ازدواج با فرد دیگری را دارد.
چه باید کرد؟ کسانی میتوانند ازدواج موفقی پس از طالق داشته باشند که در دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسـر سـابق شـان اندیشیدند و سهم تقصیر و مشکالت خود را پیدا کردند و دانستند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکالت رفتاری خود را حل کردند. مهمترین کاری که باید کنید ادامه زندگی خودتان است .به خاطر ایـن فـرد نباید از تالشهایی که برای سـاختن دوبـاره زندگیتان کردهاید دسـت بکشـید .صرف نظـر از اینکه میخواهیـد دوباره با ایـن فـرد رابطـه را شـروع کنید (یا با هـر کس دیگـری) ابتدا باید ظرفیتهای روحی خودتان را باالببرید و یادبگیرید زندگی مستقل خودتان را شکل بدهید .هیچ تالشی برای طرد کردن او یا جذب او
به خودتان انجام ندهید .پیش از شروع هر رابطهای ابتدا باید کمی زندگی مسـتقل و شـخصی خودتان را داشـته باشـید؛ به کارهایی بپردازید که همیشه دوست داشتید انجامش بدهید ،به سفر بروید، کار کنیـد تـا درآمـدی داشـته باشـید ،یک زبـان تازه یـاد بگیرید، اگـر الزم اسـت درس بخوانیـد ،ورزش کنیـد و از زندگیتان لذت ببرید .همه این کارها برای این اسـت که ظرفیت روحی خودتان را برای یک تصمیم درسـت بیشـتر کنید .برای برگشتن به رابطه (یا شروع هیچ رابط ه تازهای) عجله نکنید .چون این کار عم ً ال راه تصمیمگیری درست و عاقالنه را میبندد .بسیاری از روابط گذشته فقط به این دلیل دوباره از سر گرفته میشوند که فرد نتوانسته از نظر عاطفی خود را مسـتقل احسـاس کند یا به خاطر نیاز مالی یا ترس از آینده این کار را کرده اسـت .اینکه شـما زندگی مسـتقل خودتان را ادامه بدهید از این نظر بسـیار ارزشـمند و مؤثر اسـت. زمانـی کـه حال بهتری دارید ،وضعیت مالی خوبی پیدا کردهاید و توانستهاید به کار و فعالیت مورد عالقهتان بپردازید بهتر تصمیم
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
زیباترینقلعههایجهان قصر اسکون بران ، اتریش : قصر اسـکون بـران محل سـکونت تابسـتانی خانـواده سـلطنتی در ویـن اتریـش اسـت .ایـن قصـر یکـی از مهـم تریـن یادبودهـای فرهنگـی در اتریـش اسـت. از سـال 1960ایـن قصـر یکی از پربازدیدترین مقاصد گردشـگری وین به حسـاب می آید به طوری که در سال 2009بیـش از 5میلیـون گردشـگر از ایـن مجموعـه دیدن کردند .در سـال 1996 این قصر در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد.
قصر ملی پنا ،پرتگال : قصـر ملـی پنـا در پرتـگال ،قدیمـی تریـن قصـر الهـام گرفته از مکتـب هنری رمانتیک اروپا ،بر باالی تپه ای بر فراز شهر سینترا واقع شده و روز روشن از شهر لیسـبون پرتگال قابل رویت است .در ابتدا در قرن پانزدهم میالدی بـه عنـوان یـک قصر ساخته شـد ،اما بعدها پـس از نوسـازی ،بـه عنـوان صومعه تقدیم کلیسا شد.
ایـن قصـر در زلزلـه سـال 1755بـه شـدت آسـیب دیـد ،تـا اینکه شـاهزاده فرنانـدو در 1838آن را بازسـازی کـرد .سـبک معمـاری آن ترکیبـی از سـبک رمانتیـک و آفریقایـی اسـت .ایـن قصـر در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و یکی از عجایب هفتگانه پرتگال است.
گردشـگـری و سیـاحـت
51 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
قصر میسور ،هندوستان : قصـر میسـور در شـهری بـه همیـن نـام در جنـوب هندوسـتان قـرار دارد .این قصر اقامت گاه رسـمی خانواده سلطنتی میسور و محل برگزاری میهمانی های دربار است. میسور را معمو ً ال به عنوان شهر قصرها می شناسـند اگـر چه اصطالح قصر میسـور به یکی از ساختمان های داخلی قصر مربوط می شود .شاهان ودیار که حکمرانان محلی میسـور هستند ابتدا در قرن چهاردم شروع به ساخت قصر کردند .ساخت قصر کنونی از سـال 1897آغاز ،در سـال 1912کامل و در سال 1940گسترده تر شد .هم اکنون قصر میسور بعد از تاج محل یکی از معروف ترین جاذبه های گردشـگری هند است به طوری که ساالنه 2.7میلیون بازدید کننده دارد .چنـد نکتـه ی جالـب در مـورد بازدیـد کـردن از ایـن قصر وجود دارد و آن این که اگـر چه گردشـگران قادر بـه بازدید از قصر هسـتند اما حـق عکـس بـرداری در داخل قصـر را ندارنـد و بـرای ورود بـه قصـر باید کفش های خود را در بیاورند.
شهر ممنوعه ،چین : شهر ممنوعه شهری قدیمی در منطقه پکن ،پایتخت کشور چین است و یکی از مهمترین دیدنی های تاریخی این کشـور به شـمار میآید .این شـهر به روایتی وسـیعترین و کاملترین مجموعه معماری چوبی در جهان به شمار میرود .احداث شهر ممنوعه در سال ۱۴۰۶میالدی با دستور جو دی دومین امپراتور سلسله مینگ آغاز گردید و ظرف ۱۴سال ساخته شد. تا سـال ۱۹۱۱میالدی و نابودی سلسـله چینگ (قریب ۵۰۰سـال) جمعا ۲۴امپراتور در این شـهر ممنوعـه اقامـت کـرده و بـر چیـن فرمان رانـده اند .از سـال ۱۹۲۴بازدیـد از این مجموعـه به عنوان کاخ موزه برای عموم آزاد گردید و ممنوعه بودن آن پایان پذیرفت .شهر ممنوعه کامال طبق نظام تشریفاتی سلسلههای فئودالی و اصول طبقاتی ساخته شده است .طرح کلی ،وسعت ،شیوه معماری، رنگ و تزیینات همه نمایانگر امتیاز خاندان سلطنتی و سلسله مراتب اشرافی است. سـه قصر این مجموعـه یعنی قصر تای حـه ،قصـر جـون حـه و قصـر بایـو حه که توجه را بیشتر جلب میکنند ،محل اعمال قـدرت امپراتـوری امپراتـوران و برپایـی مراسـم پرشکوه بوده است .قصر تای حه، مرکز تمام شهر ممنوعه و تخت سلطنتی طالیی رنگ امپراتور در این قصر دیده می شود .این قصر دارای مجللترین معماری در شهر ممنوعه است .این قصر در شمال میدان بر سـکوی مرمری سـفید رنگی به مساحت ۳۰هزار متر مربع و بلندای ۸متر ساخته شده است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
گردشـگـری و سیـاحـت
50 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
بزرگترین باغ گل دنیا در بیابان های دبی ها هم نظرتان را جلب کند ،چرا که از زیبایی های دیگر این باغ ایـن اسـت کـه انـواع پروانـه در این باغ جمع آوری شـده انـد و در بخشی جداگانه به نام باغ پروانه در معرض دید عموم قرار گرفته اند.زیبایی های باغ گل معجزه دبی انتها ندارد .برای چشم نوازتر شدن این باغ گل وسیع سه حوضچه با ماهی های رنگارنگ نیز در این باغ ساخته اند تا بازدیدکنندگان بتوانند لب آن ها نشسته و از هوای خوش و مناظر زیبا در کنار ماهی ها لذت ببرند. « »Miracle garden dubaiبه دلیل داشتن دیوارهای بلند گل در اشکال مختلف در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است. اکنون شما را به دیدن تصاویری چشم نواز و فوق العاده زیبا از آن دعوت می کنیم. در تمـام قسـمت هـای بـاغ معجـزه ،ماکـت هایـی از ماشـین، ساختمان یا حتی برج ها قرار داده اند این باغ گل 72000مترمربع مساحت دارد وبالغ بر 45میلیون مجموعه :مکانهای تفریحی جهان ایـن بـاغ معجـزه نام دارد و در شـهر مـدرن و حیـرت انگیز دبی شـاخه گل در آن اسـت .البته باید توجه داشته باشید که هر سال تعـداد ایـن گل هـا کمی تغییر مـی کند زیرا همه سـاله در فصل ساخته شده است در وسط کویر داغ و سوزان دبی ناگهان با باغی پر از گل ،رنگ تابستان باغ گل تعطیل شده و به بازسازی و گل کاری مجدد در و عطر گیاهان خوشبو مواجه می شوید .برای لحظه ای این تصور آن می پردازند. به سـراغتان می آید که در یک مکان اسـتوایی خوش آب و هوا و سرسبز هستید ،اما باور کنید اینجا شهر صحراها در وسط کویر باغ معجزه همزمان با ۱۴فوریه ( روز عشق ) سال است که در دل آن و زیر این آفتاب سوزان ،باغی پر از گل ساخته ۲۰۱۶به روی عموم بازگشایی شد اند .خود را به دست زیبایی ها بسپارید و همراه با ما قدم زدن میان نـوع معمـاری بـاغ معجزه به گونه ای اسـت که به صورت سـه بعدی به نظر بیاید .از تپه ها و ماکت ها اسـتفاده کرده اند تا باغ گل ها را آغاز کنید. همزمـان بـا ۱۴فوریه ( روز عشـق ) سـال ۲۰۱۶به روی عموم به صورت برجسته تر دیده شود .در تمام قسمت های آن ماکت بازگشـایی و بعد از آن موفق به کسـب جایزه ی بهترین باغ سال هایی از ماشین ،ساختمان یا حتی برج ها قرار داده اند که آن ها شد و توانست نام خود را به عنوان بزرگترین باغ گل دنیا به ثبت را با گل پوشانده اند .به عبارت دیگر در اتومبیل ها و مجسمه ها برساند .این باغ در وسط بیابان های خشک و بایر امارات بنا شده و و اشیایی از این دست گل کاری کرده اند. در کنار این همه زیبایی و گل های رنگارنگ شاید وجود پروانه از این نظر با سایر باغ های گل جهان تفاوت دارد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
صـحـت و سـالمتـی
کار در پیری راهی
برای جلوگیری از فراموشی
 گفته می شود فعالیت مغزی و جسمی به کاهش خطر فراموشی در پیری مرتبط است تحقیقـات تـازه حاکیسـت کـه کار کـردن در دوران سـالخوردگی مغز را فعال نگاه داشـته و مـی تواند راهی موثر برای پس زدن بیماری آلزایمر باشد. محققان داده های مربوط به 1320بیمار از جمله 382 مرد را که مبتال به فراموشی بودند تحلیل کردند. آنها دریافتند که برای مردان ،ادامه کار در سنین پیری کمک می کند مغز هوشیار بماند و چیره شدن فراموشی را عقب می اندازد. ایـن مطالعه توسـط موسسـه روانپزشـکی در کینگـز کالج لندن انجام شده و نتایج آن در نشریه " "Geriatric Psychiatryچاپ شده است. هم اکنون حدود 700هزار نفر در بریتانیا دچار فراموشی هستند و کارشناسان تخمین زده اند که تا سال 2051این رقم می تواند به یک میلیون و 700هزار نفر برسد.
تخمیـن زده مـی شـود که این بیماری سـاالنه 17میلیـارد پوند هزینه بر اقتصاد بریتانیا تحمیل می کند. فراموشـی ناشـی از نابـودی جمعـی سـلول هـای مغـز اسـت و متخصصـان معتقدنـد که یـک راه جلوگیـری از آن ایجاد حداکثر تعداد ممکن اتصاالت میان سلول های مغز از طریق انجام فعالیت مغزی در طول زندگی است .این به "حفظ قوای فکر" موسوم است. شـواهدی وجـود دارد کـه نشـان مـی دهد تحصیلات خوب به کاهش خطر ابتال به فراموشی مرتبط است.
49 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
و تـازه تریـن مطالعـه بـر فوایـد ادامه فعالیـت ذهنی تا سنین باال داللت دارد. کسانی که دیر بازنشسته شدند در مقایسه با کسانی که تصمیم گرفتند زود بازنشسته شوند ،در مراحل متاخرتر زندگی به آلزایمر مبتال شدند. هـر یـک سـالی که فرد دیرتر بازنشسـته شـد به تاخیر شش هفته ای در شروع فراموشی مربوط بود. سـایمون الوستون محقق در این باره گفت" :تحریک فکری ناشی از بودن محیط کار برای افراد پیرتر ممکن است مانع افت توانایی های ذهنی شود و در نتیجه فرد را برای مدتی طوالنی تر در برابر فراموشی مصون بدارد". با این حال او افزود که "تحقیقات خیلی بیشـتری نیاز اسـت تا درک کنیم چگونه می توان فراموشـی را عقب انداخت یا به کلی از آن جلوگیری کرد". دکتـر سـوزان سورنسـن سرپرسـت تحقیقـات انجمن آلزایمـر بریتانیا گفت که کوچک بودن جامعه مطالعاتی نتیجه گیری در مورد آن را سخت می کند. وی گفت" :ممکن است دالیل مختلفی در مورد اینکه چرا تاخیر در بازنشستگی به ابتالی دیرتر به فراموشی ارتباط دارد وجود داشته باشد". وی گفـت" :مردانـی که زود بازنشسـته می شـوند اغلب این کار را به دلیل شـرایط جسـمانی ،مانند فشار خون یا دیابت ،که خطر فراموشی را افزایش می دهد می کنند". "همچنین می تواند این باشد که کار کردن ذهن و جسم را فعال نگاه می دارد که ما می دانیم خطر فراموشی را کم می کند".
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
صـحـت و سـالمتـی
48 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
درمان میخچه با طب گیاهی
مجموعه :داروهای گیاهی و طب سنتی میخچه از مشکالت رایجی است که در نقاط مختلف پا و به ویژه در انگشـتان پا ایجاد میشـود و علت به وجود آمدن آن ،ضخیم شدن الیههای پوست به دلیل وجود فشار و سایش متوالی است. آیا تا به حال دچار مشـکلی به نام میخچه شـده اید؟ اکثر افراد این دردسر را تجربه کرده اند .میخچه به برآمدگی و ضخیم شدن بخش هایی از پوسـت پا بخصوص در نواحی انگشـتان و مفاصل گفته می شـود که این مشـکل ناشـی از فشـار زیاد و مسـتمر و نا مناسب بودن کفش است .در واقع میخچه هم به عنوان یك ضایعه پوستی ،نوعی واكنش طبیعی بدن برای حفاظت از خود است. میخچـه دالیـل مختلفـی دارد ولـی از مهمتریـن آنها پوشـیدن کفش های تنگ و نامناسب است. کفش های نامناسـب اغلب باعث بروز مشـکالتی برای پا می شـود که میخچه و پینه از عمده ترین آنهاسـت .البته نباید میخچه و پینه را یکی دانست. ی شـود كه الی ه های پوسـت پینـه زمانـی ایجاد م بـه دلیـل فشـارها و سـایشهای پـیدر پی ضخیم ی شـود .این حالت بیشتر در زیر مفاصل و سـخت م انگشـتان پا یا در پاشـنه پا و دسـتها و هر نقط ه ای از بدن كه تحت فشـار باشـد ظاهر میشود .پینهها معموال دردناك نیستند .زمانی كه پینه گسترده شده ل هـای مرده پوسـت تجمع می و در مركـز آن سـلو كننـد ،تبدیل به میخچه میشـود .میخچه معموال در قسـمت باالیـی انگشـتان پا و یا در كنـاره و جاهای برجسته پاها ایجاد میشود و عموما به دلیل این كه اعصاب ی شود .به عالوه میخچه كوچك پوست را درگیر میكند دردناك م تر از پینه است. میخچه همانقدر که دردناک و آزاردهنده است راه درمان ساده و ارزانی دارد .درمانهای خانگی متداولی برای این مشکل وجود دارد که در اینجا سعی می شود به چند مورد از ساده ترین ها اشاره شود.
علل میخچه اگرچه رعایت نکردن بهداشـت پا و اسـتفاده از کفشهای تنگ عامل اصلی این عارضه اسـت ،اما علتهای دیگری نیز دارد که عبارتند از : فشار بر روی انگشتان پا آلوده بودن ناخن انگشتان پا پوشیدن کفش و یا جوراب تنگ
اسـت .سـطح اسـیدیته سـرکه سـفید به نرم کردن پوست سخت تماس کفش و انگشت کمک میکند .به عالوه ،ضد قارچ اسـت و خواص ضد باکتریایی کج بودن انگشتان آن خطر ابتال به عفونت را کاهش میدهد. پوشیدن کفش یا صندل بدون جوراب قبل از رفتن به رختخواب ،یک قسـمت سـرکه سـفید را با سـه استفاده از کفشهای پاشنه بلند داشتن قوس کف پا که روی انگشت و پاشنه پا فشار وارد میکند قسـمت آب مخلوط کنید تا رقیق شـود سـپس با وسـیله نرمی بر روی میخچه بمالید صبح روز بعد پوسته پوسته می شود آن را با تقسیم نامتعادل وزن روی پاها سنگ پا تمیز کنید و سپس روغن زیتون یا روغن نارگیل بمالید هر روز یکبار این کار را انجام دهید تا میخچه بطور کامل از بین برود. عالیم میخچه درد مفصل انگشتان و کف پا سیر التهاب سـیر یـک آنتی اکسـیدان طبیعـی اسـت و از ایـن رو در درمان ضخیم شدن پوست میخچه بسـیار مفید اسـت .همچنین ،خواص ضد باکتری و ضد برآمدگی سفت قارچ آن از عفونت جلوگیری می کند. خشک و یا پوسته پوسته شدن پوست نصف سیر را در محل میخچه مالیده .اجازه دهید پوست خشک شود ،با یک نوار زخم بندی ببندید و یک شب بماند .صبح روز بعد،پانسمان را باز کرده و پای خود را با آب گرم بشویید .این کار را هر شب تا زمانی که میخچه از بین می رود تکرار کنید .روش دیگر ،دو تا سه حبه سیر را به قطعات کوچک برش داده ،کمی نمک ریخته بزنید و رویش را بندید سـه روز بماند بعد از سه روز میخچه از بین می رود در صورت نیاز این روش را دوباره تکرار کنید . گزینـه دیگـر این اسـت کـه دو حبه سـیر ،کمی سرکه را بطور مستقیم روز میخچه می مالیم .با قرار دادن یک توپ پنبه روی آن را با زخم میبندیم .مدت دو تا سه ساعت و سپس پانسمان را برداشته و تمیز میکنیم چند هفته این کار را انجام دهید. داروی خانگی برای درمان میخچه زردچوبه یکی دیگر از درمانهای خوب برای درمان میخچه زردچوبه است .لیمو بـا توجه به ماهیت ضد التهابـی آن ،زردچوبه می تواند ناراحتی را یکی دیگر از شیوه های درمان میخچه پا خود لیمو است .اسید موجود در لیمو برای نرم کردن پوست سخت است که باعث می تسکین ،درد را کاهش و به سرعت بهبود دهد یک قاشق چای خوری زردچوبه و کمی عسل مخلوط کنید تا شود میخچه از بین برود. خمیر شود به محل آسیب دیده بزنید .بگذارید خشک شود دو یا آب لیموی تازه را روی میخچه زده و میگذاریم خشـک شـود سـه بار در روز برای حداقل یک هفته یا تا زمانی که درمان شـود حداقل روزانه سه بار این کارر ا انجام دهید. روش دیگـر ،خیـس کـردن دو قطعـه از میخـک در یک قاشـق ادامه دهید. غذاخـوری آب لیمـو به مدت 15دقیقه اسـت .میخک باید کامال حـل شـود وقتـی مالیدیم میگذاریم درمعرض هوا خشـک شـود سرکه سفید سـرکه سفید شـیوه درمانی بسیار عالی برای درمان میخچه پا روزی چند بار این کاررا انجام می دهیم.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
صدايم به گوشم مى رسد(( :خوب ،مى کشندم .دست هايم را از پشت مى بندند ،چشمانم باز اند و اما از رو به رو مى زنند .فاصله اش به انداز ًه توپ پنالتى تا گولکيپر است و يا هم شايد از نزديک به کله آتش کنند .صداى تق تقش را خواهم شنيد يا نه؟ بى پير مثل برق مى رسد)). يک چيز داغ .بر مى خيزم و سر جسدم مى ايستم .ديگر شايد با قاتلم هر کارى کرده بتوانم .نمى توانم؟ شـايد روحـم بتوانـد حرکت کند .مثل آدم ها .پيش زنم ايسـتاده مردم چه احسـاس کردم .حداقل مى شود شـوم و بگويم که وقتى ُ که در خوابش بيايم .برايش بگويم که تو ناحق مى ترسى ،مرگ آن قدر هم بدنيست .پرکيف است ،مثل اين که... ديگر خفه مى شوم .کسى در کانتينر است که انديشه ها و افکارم را مى دزدد و دو باره تکرار مى کند. نمى دانم چرا پيهم زهره و عشقبازى هاى با او به يادم مى آيد. هيـچ نمـى فهمم .به ياد مى آورم روزى را که جاکت پشـمى سـه رنگم را قات مى کرد تا در زمسـتان سـال بعد هم به دردم بخورد. آن جاکت در کجاى الماريسـت؟ گيالسـم که تصوير يک آفتاب خندان داشت در کجاست؟ بوتل عطرم که زهره در روز هاى اول آشنايى مان آن زمانى که در مکتب بوديم خريده بود؛ اگر بروم از پاشويه آن استفاده مى کنم .اما نه ،هيچ گاه .نمى دانم سرنوشت ً تشـناب که موقع برآمدنم بند بود ،چه خواهد شـد؟ اوه ،تشـنه ام. تشنه ام .می ميرم .گفته بودم که در بازگشت ترميمش مى کنم؛ اما که بفهمد که دو ماه در مزار بند مى مانم .مى دانست که جنگ بين دولت و مخالفانش دوامدار مى شود .وقتى مى آمدم پيشانيش را مـاچ کـرده بـودم .مى گفت((:پيشـانيم را ماچ نکـن ،جدايى مى
آورد!)) چه زهره يى بود! عشقبازى را گناه مى پنداشت ،گناهى که بيشتر مسـببش مـن بودم .وانمـود مى کرد که هيچ خوش نـدارد که زير بيفتد .چشم هايش را خمار مى کرد و به تکرار و آهسته مى گفت: ((نکن ،نکن!)) مى فهميدم که همه گفتار زنها برعکس است ،حتا ((نـه)) و ((نکـن)) گفتن هاى شـان .به آهسـته گى لـب هايم را بر اندامـش مـى گرداندم .مى گفت :تراکتور .مى گفت(( :رند ًه نجار)). مى گفت(( :مثل اين که کسى مين ها را در مزرعه يى بپالد )).هوم! يک چيزى در ميان پاهايم به سرعت سبز مى شد .ساق هايش را نيشگون مى گرفتم؛ شکم سفتش را ليس مى زدم ،به کمرش که به کمر يک گيتار هسپانيايى شباهت داشت ،چنگ مى انداختم.... چى کار کنم .حاال بايد فکر ديگرى بکنم .مگر چاره يى است؟ فـرار .هـوم! اگر هميـن جا رهايم کنند و بگويند که برو نمى توانم راهم را پيدا کنم .درست آن طرفتر ،به پر ًه کوه هاى سياه نرسيده زمين هموار پر از مين اسـت .بسـيار جرأت مى خواهد که آدم به تشنه گام و پا ها یند .فکر طرفش برود .مين دارد ،مين هايى که ً مى کنم .فکر اين را که تا حال اگر ترسـيده ام ،با خود ترسـيده ام و در خود ترسـيده ام .خصوصًا که هيچ دليلى وجود ندارد تا از آن هـا عـذر خواهى بکنـم و يا بخواهم کـه رهايم کنند .ايـن نيرو در من هسـت ،هيچ وقت از کسـانى که بهتر از من نيسـتند نخواهم خواسـت کـه مرا ببخشـند .به مرگ آمـاده مى شـوم ،يک نيروى ناآشـنا مى گويد که شـهامتم را بيازمايم .براى مرگ همان انتظارى را مى کشم که براى رهايى .دنيا برجا خواهد ماند. بعد از آن که زدندم ،مثل يک پارچه چوب مى افتم ،خير و خالص .شـروع مى کنم به فاسد شـدن اول اندامم ورم مى
بقیه در صفحه90
شد و به صورتم خورد .يکيش از يخنم کشيد و از تانکر پايينم کرد. گفت(( :بی دین هستی؟)) جوابى ندادم. بعد لگدى پراند .درد در زیر نافم تيرکشيد .افتادم .تهوع و دلبدى بهم چنگ انداخت.خاطر جمع بودند .هيچ کسى در آن حوالى نبود، پشـه پـر نمـى زد و آفتاب غروب مـى کرد .جيب هايـم را پاليدند. کتابچه آينه خورد و ً نامه زهره را گرفتند .تنها ً همه کاغذ ها ،حتا ً يادداشت را گذاشتند. از تانکر که زياد دور شديم ،يکى از آن سه راکت ضد تانکش را کوک کرد .در سکوت دره و دريا صدايى کاشت .مثل صداى رعد بود .راکت رفت و به اندام تانکر نشسـت و انفجار مهيبى سراسـر کوه و دره را تکان داد .دود و آتش ،اوه ،نزديک آمد.حاال گير افتاده ام .ديگر می ميرم ،اما دنيا باقى مى ماند ،نمى فهمم ،مى انديشم: ((همين لحظه در آن سـو ،دور تر از اين جا کسـانى هم هسـتند کـه هيـچ خبـر ندارند که لحظاتى بعد کسـى در ايـن جا می ميرد. زهره ،شـايد هم روحش با خبر شـده باشـد .شايد هم چند روز بعد خبر شود که مرده ام .چقدر مرا دوست داشت .خوب ،يک مرده را ديگر چه کند؟ هرکس از مرده مى ترسد و نمى خواهد که با يک جسد همخوابه شود .هر زن براى شوهرش تنها چند روزى گريه مى کند .بچه اش را به دنيا مى آورد .سال ها مى گذرد و از ياد مى رود .روزى هم مى آيد که بچه اش فکر مى کند که وى پدرى بايد داشته باشد .حتمًا به کارت هويتش به دنبال نام خود نام پدرش را هم مى بيند)). کاش بتوانم جواب سـؤال زهره را بدهم که مردن چطور اسـت. مرگ با گلوله و يا تشنه گى چه فرق دارد.
داسـتـان کـوتـاه
47 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
داستان نایاب
خالد نويسا
لگد سختى به کمرم مى خورد .به رو درون کانتينر خالى و داغى مـى افتـم .دردى آرنـج ها و کمـرم را مى فشـارد .درواز ًه کانتينر از پشت سرم بسته مى شود .از لوالکهاى سنگينش صداى خشکى بر مى خيزد -صدايى که به کشـيده شـدن برک يک موتر سـريع مى ماند .کانتينر براى لحظه يى از تاريکى پر مى شود .خود را به سـختى راسـت مى کنم .پيراهنم شـل از جانم آويزان است .نمى دانم که خود را گم کرده ام يا سايه ام را .سايه ندارم .فکر مى کنم هرگز سايه نداشته ام؛ نمى دانم .مى نشينم .هوا خود را جمع کرده ازم فرار مى کند. گرمـا از تنـم عـرق را جـارى مى کند .شـنيده ام کـه در دورادور کانتينـر اسـراء جويچـه يى مى کننـد و بعد در آن نفـت مى ريزند و آتشـش مى زنند .گرماى آتش با آفتاب داغ ماه سـرطان يکجا مى شـود ،در آن حال يک اسـير بى دهل مسـت مى شـود و کف پاهايش مى سوزد ،قوله مى کشد و درون کانتينر مى رقصد .اين را هم شنيده ام که بعض ها مثل يک کيک درون داش پخته مى زواله ديگرى در آن شوند .پخته که شد بيرونش مى کشند و بعد ً مى گذارند. کتابچه يادداشتى در جيبم است. آينه کوچک و ً خود را مى پالمً . نامه زهره گم شـده اسـت .هر چه جسـتجو مى کنم نمى يابم ،اما ً از بـس آن را خوانـده ام از بـرش کرده ام .نوشـته بود(( :اين خط را به دست کسى که با طياره طرفت مى آيد ،روان کردم .مى فهمم کـه راه بنـد اسـت ،پـل ها را پرانده انـد و تو با تمام قطار تانکر مزار بند مانده که تيل مى آورند در ها يى میرم ...گپ اى ...برايـت مـى يادم است هايـت بـه
داسـتـان کـوتـاه
،در یادم هستی ...آرزو ها ميان فاصله ها مى میرند،،... مى دانم گپ هاى من که شايد به ياد زهره مانده باشند همه اش هرزه اند .يک بار که در آغوشـم مى لرزيد ،پرسـيد (( :خوب ترين لحظات در زنده گيم اين اسـت که با تو بنشـينم و به چشـم هايـت نـگاه کنم ،راسـتى بهترين لحظه در زنـده گى تو چه وقت است؟)) کوتاه گفتم(( :وقتى که انزال مى شوم)). با سيلى به سينه ام زد و با خشم و خنده گفت(( :نه ،نه .نگو ،بى تربيه نباش!)) چيزى در کنارم مى جنبد ،لحظه يى بعد از ميان تاريکى صدايى به گوشم مى رسد(( :يعنى که مى کشدم)) صدا مثل صداى من است ،با همان لرز مخصوصى که دارد. مى گويم(( :تو ،تنها تويى يا کسى ديگرى هم اين جا هست؟)) پاسخ مى شنوم(( :ديگر چيزى برايم نگذاشتند ،سند را گرفتند، آينه خورد را که آدم مى تواند رويش را در آن ببيند برايم تنها يک ً گذاشتند)). از ترس منجمد مى شـوم .صداى بمى در کله ام دوران دارد .نه حرکتى ،نه عملى .چيزى نمى شنوم و نمى بينم .فقط صداى اسير ((نامه زنم را را مى شـنوم .گويى با خود حرف مى زنم .مى گويمً : گرفتند)). صدا به گوشم مى خورد(( :زنم نوشته بود که به يادم است)). هراسم دو چند مى شود .اين همان چيزى است که زهره به من نوشته بود .سرم مى چرخد. ديوار هاى کانتينر که پيش چشـمم سـرخ و زرد مى شوند ،پس مـى رونـد و پيـش مى آيند(( :چند لحظه بعد می ميـرم .بدون اين کـه کـوه آن سـوى دريـا چيـزى از ايـن راز بداند ،بـدون اين که طبعيت نيز بميرد ،بدون اين که دريا خشـک شـود .فقط اين منم که می ميرم و اما نمى دانم که يک مشـت خاطره و تصميم چه مى شوند؟)) شروع مى کنم به لرزيدن .چيزى را مى شنوم که من آن را مى انديشم .از يک کنج کانتينر که از هوا خاليست به کنج ديگر مى لغـزم .از صدايـى که به سـويم مى آيد ،مى ترسـم و اين ترس رو بـه فزونـى مى رود .طبيعت پيش چشـمم را فقط چند پارچه آهن ضخيم کانتينر پنهان ساخته و من نمى توانم هواى پاک را کش کنم .اما نه ،سوى يگانه سوراخى که طرف چپ کانتينر وجود دارد و به انداز ًه يک سکه است مى روم ،سوراخى که گلوله کوچک پديد ظاهراً بـا يک ً آمده اسـت .ديـوار کانتينر پوزم را مـى خراشـد .آهـن داغ به لبم مى
46 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
خورد از فرط سـوزش مى پرم .از درون سـوراخ به کلبه گکى مى بينم که از ديروز عصر تا چند دقيقه پيش با مردى در آن زندانى بودم .آن مرد از همرزمان تفنگ دارانى بود که حاال اسيرش استم. محاکمه صحرايى شد .از پيش من بردندش از جنگ گريخته بود و ً و چند لحظه بعد صداى گلوله ها برخاست و من فهميدم که کشته شد .آن مرد زياد حرف نمى زد .اما تنها برايم قطعه زمين وسيعى را بـا کلک نشـان داد و گفت(( :هوش کـن به آن طرف نگريزى، سراسر پر ًه کوه و اين زمين ها از مين پر است ،ده هزار مين دارد!)) گپش را قبول مى کنم؛ زيرا وقتى مرا از باالى صخره هاي غير قابل عبور پايين مى آوردند ،جمجمه ها و استخوان هاى پوسيد ًه سگ ها و شغال هايى را ديدم که حتمًا در اين کشتزار مين مرده بودند. صداى کسى که در کانتينر است به گوشم مى رسد و در کله ام دوران مى کند؛ ((يک روز زنم پرسيد که مردن چگونه است ،آدم چطور احسـاس مى کند که مى میرد .مگر احسـاس مى کندکه می ميرد؟)).... مـن گيـج بودم .حتمًا چيز هايى اسـت که مـرگ را کامياب مى سازد .گفته بودم(( :بشر نتوانسته است بفهمد چگونه به خواب مى رود و يا می ميرد و باز گفته بودم که زنده گى يک دروغ جاويدان است؛ گفته بودم ،اما مرگ پر کيف است .وقتى آدم می ميرد مثل اين است که انزال مى شود )).زنم با دو دست به سینه ام مى زد و در حالت خنده و ناز مى گفت(( :بى تربيه نباش!)) مو بر اندامم راسـت مى شـود .صاحب صدا هرکس که اسـت از تمام احوال و انديشه ام با خبر است .او از من گپ مى زند؛ با مغز مـن مى انديشـد و همچنـان مى گويد .تب از پيشـانيم پايين مى لغزد .از تشنه گى گيج و بى حال شده ام .مى خواهم که ديگر به چيزى نينديشـم ،اما نمى شـود .انديشه هاى پر از هراس و تب و نومیدى از کله ام پخش مى شود ،به تخته آهن هاى داغ کانتينر مـى خـورد و دوبـاره بهم بر مى گـردد .ديگر خفه مى شـوم .دفعتًا فکرم به تانکر تيل بر مى گردد ،تانکرى که من راننده اش بودم. ديـروز ،خـر شـدم و از قطـار تانکر ها دور ماندم .سـى چهل راننده بوديم که با تانکر هاى مان به کابل ديزل مى آورديم.از همان آغاز گردنه رو به رويم سبز شدند، وقتى اين سه چريک را ديدم که از ً فهميدم که کارم يکسـره اسـت و ديگر نانى نصيبم نخواهد شـد. آن يکيش که مرا با لگد اين جا انداخت ،چهره اش به برادرم مى ماند ،با همان چشمان ميشى و چال گونه هايى که دارد. با ريشخند گفت(( :کمى تيل نمى دهى؟)) گفتم(( :همه اش از شما ،همه اش!)) شيشـه پيش روی تفنگـش را تـاب داد و به ً پارچـه پارچـه تانکـر زد .شيشـه
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اند ! جمـال بـا شـنیدن این خبـر واکنشـی از خود ظاهر نسـاخت وبه دریای به ظاهر آرامی شبیه بود که موج های دیوانه وبیقرار در تۀ آن جاریست ... چند قدم از داخل رستوران به حیاط سرای آمد .بی درنگ عقب پیشخوان بر گشت : « نادر به مراد رسید ! » در حالی که از قاضی ونادر همچنان اطالعی در دست نبود . هفتم-جمـال از غیابـت قاضـی هاشـم و نـادر در ورطۀ حـدس و قیاس افتاده بود ،گمانی در نزد او پیوسته شکل می گرفت که آنان بعد از انجام عمل ترور ،هیچ گونه رد پایی از خود به جا نگذاشته اند .نتیجـۀ قریـن به حقیقت ظاهراً همین بـود که حد اقل نادر بنا به صوابدید قاضی هاشم عازم پاکستان شده است .جادوی گمان به هر مقیاسـی که در وجود انسـان اثر خارق العادۀ خویش را اعمال کنـد ،بازهـم روزنـه هـای دیگـری پدیـد می آیند که شـخص در باریکه امکانات موهوم و درعین حال پهناور احساس های متضاد به سفر جستجوی خویش ادامه دهد .نباید فراموش کرد که جمال درامواج حس گالیه آمیزی رها شده بود که چرا او را درین ماجرا در حاشیه رها کرده اند و از این جهت اولین قربانی توقعات بیش از حد خویش شده بود ،اما او از مشوره های عقل سلیم خویش اطاعت می کرد و می گفت ،مبادا بر سـر دوسـتانش حادثۀ بدی سایه انداخته باشد ؟ ! درحالی که از این سرنوشت مجهول به درستی سر درنمی آورد ،چند بار به خانه نادر سری زد و با قیافۀ دگرگون ،همانند تنه گره
داسـتـان دنباله دار
دار درخت بلوط ،خاموشـانه عقب در می ایسـتاد ،نور بیگم در هر نوبت با چشم های اشک آلود وصورت آشوب زده ،در را تا نیمه باز می کرد وبا آهنگی پر تشویش شکایت از آن داشت که نادر دیریست به خانه بر نگشته است ! در حالی که چشـم هایش به عالمۀ باز پرسـی به سیمای جمال پنجه می انداختند ،می گفت: پسرم را پیدا کنید ،اورا چه شده باشد ؟شانه های جمال زیر بار سنگین احساس مالمتی خم می شدند وبه رستوران باز می گشت . در واقعیت امر ،وضع طور دیگری بود وقاضی هاشم اسیر تهور عجیبـی شـده بود؛ چنانچـه پس از انجـام عمل ترور ،خـود برای مدت کوتاهی به پاکسـتان رفت .تعبیر سـادۀ رفتن به پاکسـتان، نوعـی گریـز از افتـادن در دام « خـاد » بـود ،مگـر او از جنس آدم هایی نبود که میدان را برای همیشه ترک گوید .او در اجرای یک تکتیک پرخطر ،مهارت شگفت انگیزی رابه کار زده بود ،یا بهتر است گفته شود که نقد زنده گی نادر را در قماری گذاشته بود که چانس برنده گی اش به مراتب کمتر بود .در قدم اول ،این واقعیت هیچگاه قابل پیش بینی نبود که وی از چه طریقی توانسـته بود فقط سه روز پس از آشنایی با نادر ،اورا به عنوان راننده در ریاست کاماز شامل وظیفه کند؟ مسـلمًا ایـن کار از عهـدۀ شـخص عادی بر نمی آمـد .ویژه گی او شـاید این بود که افکار خویش را با هیچ مصلحتی باز دارنده ، معارضه نمی کرد .مگر آیا درین باره نیاندیشیده بود که در صورت اندکترین لغزش ممکن بود نادر با وضع فجیعی رو به رو شود ؟
45 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نکتـه شـگفت ایـن که بعـد از ترور شـاه محمود ،بـرای این که مامورین « خاد » را اغفال کند ،به نادر توصیه کرده که حتی لحظه یی از انجام وظیفه در ریاست کاماز غیابت نکند .نادر با آن که می دانست در برابر خطر آشکاری قرار گرفته است ،هنوز هم در طلب خواهـش های ناشـناخته یی می سـوخت و به اطاعـت از این امر گردن می نهاد .او از این که چانس بزرگی برایش دسـت داده بود تا آرزوی محالی را بر آورده کند ،احساس پیروزی می کرد ،ولی خودش را به برنامه های « تنظیمی » قاضی هاشـم چندان مقید نمی دانست .او قاضی هاشم را تا سر حد از خود گذری دوست می داشت وهردم زیر زبانی می گفت : نوکر آدم جوانمرد هستم !درین صورت ،مفهوم قرار دادی جبن وترس نزد وی ارزش خود را باخته بود .حتی نیازی احساس می کرد که از این مرز فراتر بتازد وتوقف فعالیت هایی از این دست ،در نظرش بسی مایۀ ذلت بود . در ترور شـاه محمود بی آن که هنر خاصی درمیان باشـد ،روش ساه یی کار گر افتاد! وقتـی قاضی هاشـم برنامه ترور را درچند کلمـه برای نادر بیان داشت ،او با عطش فروکش نا پذیری به آن لبیک گفت؛ اما وقتی به یاد آورد که نصر الدین پسر کاکایش با اطمینان کامل می تواند او را در کشـتن شـخص مورد هدف یاری رسـاند ،شور وحرارتش بسی فزونی یافت .نصر الدین پیش از او رانندۀ ریاست کاماز بود و در حلقه پنهانیی که از سوی افراد قاضی هاشم در ریاست کاماز بر ضد دولت فعالیت داشت ،عضویت یافته بود؛ این رازی بود که نادر از آن اطالع نداشت .هنگامی که از قاضی هاشم خواست تا پای بقیه در صفحه81
بقیه در صفحه81
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
داسـتـان دنباله دار
رمان عصر خود کشی نویسنده :رزاق مامون سال1379 : قسمت هفتم او احساسـات افـراد عـادی را به خوبـی برمی انگیخت . همچنان استعداد آن را داشت تا عواقب ناشی از پیشروی های احساسات را به نفع خودش در اعتدال نگهدارد .فکر می کرد: موضوع انتقام ازکسی درمیان است !یقینًا اشتباه نکرده بود .انتظار داشت جمال شرح خواسته های خود را از سر گیرد .جمال اگرچه ازدرد وخسته گی گرانبار شده بود ،راهی نداشت جز آن که خود را به آرامش برساند وسپس رأی نهایی قاضی را به دست بیاورد .چنان به خود تلقین کرد که نکات مهم قتل سلیمان را به دست منشی کمیتۀ حزبی ریاسـت کاماز به درسـتی آشـکار سـازد .به نظر او تراژیدی ازهمین جا آغاز می شد ،چنانچه در پایان سخنانش مشاهده کرد که قاضی هاشم با شور وجذبه یی قابل مالحظه ازوی سوال کرد که منشی کمیتۀ والیتی فع ً ال در کجا ست؟ وقتی پاسـخ کوتاه وقاطعی از جمال دریافت داشـت ،بال فاصله خامـوش مانـد .چنان مـی نمود ،هیجانـی که از شـنیدن این خبر تأسف انگیز بر وی دست داد؛ با هیچ چیزی قابل مقایسه نبود .او بـا خونسـردی ظالمانه یی ازهر گونه ابـراز نظر پیش از موقع خود داری می کرد . سـرانجام درهمـان ناوقت شـب وقتی پیشـنهاد کـرد که عالقه مند مالقات با نادر است .جمال مثل جغدی که بانگاه های آلوده بـه شـک در گوشـه های مرموز تاریکـی خیره می مانـد ،او را می نگریست .گمان می کرد چون قاضی هاشم حالت افروخته یی به خود گرفته است ؛ نا آرامی اورا ظاهراً درک نمی کند؛ ولی واقعًا چنیـن نبـود .جمال گفت می خواهد فردا ،نادر را به آن جا بیاورد .قاضی نخست موافقت خودرا نشان داد؛ مگر ناگهان تغییر رأی پیشه کرد وگفت: همین حاال اورا به خانۀ من بیاور!جمال با بهت وکم باوری از جا برخاست: می آورمش !بعد از آن مجادلۀ پر از حرارت وسـوء تفاهم ،جاده یی به سـوی یک ماجرای تازه بازمی شد .وقتی جمال تا آستانۀ در پیش رفت، قاضی هاشم هم به دنبالش راه افتاد ...جمال چون به عقب نگاه کرد ،قاضی هاشم در قفایش گام می گذاشت وسایه اش زیر نور مهتاب روی زمین می لغزید. جمال زیر لب گفت « :کجا می روی؟ » شـاید هیچیک از آنان نمی دانستند که به سوی سرنوشت دیگری کشانیده می شوند و یا این که در قلمرو سرنوشـت دیگران می راندند .شـاید زنده گی حکم می کرد تا به هر طریق ممکن به آرامشـی دسـت یابند که در انتظار آن می سـوختند .مسـلمًا نمی دانسـتند آرامشی که آنان
در جسـتجویش بودنـد ،چـه آب ورنگی داشـت و آیـا در اصل می توانست در آن لحظه ها قابل توضیح باشد؟ جمال با شگفتی به سوی قاضی برگشت: کجا می روی ؟هیکل نامریی قاضی درمتن تیره گی رقیق شب بسی اسرار آمیز مـی نمـود .به سـوال جمال اعتنایی نکـرد .در عـوض ،بی آن که سخنی بر زبان بیاورد ،با سیمای مضطرب سویش نزدیک شد .او چگونه از حالت عادی بدر رفته بود؟ شـاید زبان مصلحت نا پذیر جمال به هنگام شـرح صحنه های قتل سلیمان چون رعدی بر قاضی هاشم فرود آمده بود ...ظاهراً گمان می رفت توصیف های سخاوتمندانه یی که جمال از عادات پسندیدۀ نادر به گوش هایش ریخته بود ؛ او را به چیزهای دیگری امیـدوار سـاخته بـود .لحظـه بعد معلوم شـد این موضـوع قرین به حقیقت بوده است . هنـوز چند گامـی دیگر باقی بود تا نبش کوچه را بگذرند وعقب اولین دورازه فلزی آبی رنگ بیا یستند .درین اثناء قاضی به آرامی دست جمال را گرفت وگوشه یی کشید: به گپ هایی که در باره نادر گفتی ،چقدر ایمان داری ؟جمال با قاطعیت پاسخ داد : صد فیصد!قاضی درنگی به پایین نگریست وسپس تقریبًا دستور داد : زنگ در را فشار بده !انگشـت سبابه دست راسـت جمال روی دکمه زنگ دروازه قرار گرفت . در کمتر از یک دقیقه ،صدای پا از آنسـوی در به گوش رسـید . چراغ آویخته از فراز در ،باالی دو هیکل وسایه های تیره آنان که نقش کجی بر زمین انداخته بودند؛ نور کمرنگی می ریخت .دروازه صدای خشکی کرد؛ زبانۀ قفل به یکسو کشیده شد ونادر با چهره تکیده وهول انگیز در چو کات در قرار گرفت . جمال بال فاصله دست به سوی نادر دراز کرد : نادر ،آمده ایم ،احوالت را بگیریم !وبه سوی قاضی اشاره کرد : -قاضی صاحب را شناختی ؟
44 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نـادر چـون بـه قاضـی نـگاه کـرد ،برق گمشـده یـی در چشـمانش روشـن شد و قدم جلو گذاشت وآغوش باز کرد .قاضی هاشـم در نخسـتین لحظه های گذرنده مشـاهده کرده بود که چهره نادر به لیمویی شباهت داشت که دست پرزوری آبش را فشـرده باشـد! نا گاه صدای قاضی ،جمال را در جایش میخکوب کرد. جمـال ،از همیـن لحظـه وظیفـه ات ختم اسـت ...تادیدار بعد یکدیگر را نمی شناسیم! جمـال قصد آن داشـت تا حرفـی بگوید؛ مگر نگاه های سرد وجدی قاضی ،پیام آشکاری داشتند که : نیازی به سـخن گفتن نیسـت ...پس از این من میدانم که چه باید کرد! جدیـت آنـی قاضـی با آن لب هـای درهم فشـرده برای جمال تازه گی داشت ودر حالی که چون سایه یی در پناه کوچه تاریک از نظر نا پدید می شد؛ با خود اندیشید « چه خواهد کرد؟ » احساس کرد که قوۀ حدس وپیشبینی را از دست داده است .فقط می دانست بازی تازه یی در شرف آغازیدن بود؛ بازیی که آخرین دنباله اش خطی از خون بود که تا مرزهای نا دیدنی باطن آن ها امتداد می یافت . فردا وقتی به رسـتوران آمد ،با تالش بیهوده سـعی کرد سـراغ نـادر را بگیـرد .چون به نتیجه یی دسـت نیافت ،اعتراف کرد که قب ً ال چیزی اورا از درون هشدار داده بود که دیگر نادر را به آسانی نخواهد دید .وقتی به این حقیقت رسید ،مرحله تازه یی از نا آرامی هـای غیـر قابـل توضیـح دروی پدیدار گردید .به همین سـبب او پیشاپیش آماده شده بود که خبر حادثه یی را خواهد شنید .زیر لب ازخودش پرسید : آیا همه کارها را من روبه راه کرده ام ؟چون بیش از این ،از وسوسه های نا مالیم نفرت پیدا کرده بود ؛ به عقب دیوار خاطرات خویش پرتاب گردید وبا لحن خفه یی برای خود اتمام حجت کرد « :خودت را قایم کن ...تیر رفته از کمان بر نمی گردد! » آیا او در گرداب ندامت وترس غرقه گشته بود؟ تـا آنـدم نیـز نمی دانسـت کـه ممکن اسـت حـس نامتعارفی بر نفسـش غالب شـده باشـد .این حس پس از لحظه های هیجان وغریزۀ وحشی انتقام ،شاید به اشکال گوناگونی در روح آدم حلول کند؛ مگر شمارکسانی که وجود آن را باور می کنند ،بسیار اندک انـد وچنیـن احساسـاتی معمو ً ال از صندوق نا گفتـه ها بیرون نمی آیند؛ چون اعتراف به وجود آن ها از توان یک شخص خارج است. در آخریـن دقایـق ،ذهن جمال به تعریف احساسـات ناهمگونش پرداخت و به خود گفت : ما دست به کار شدیم تا آتش را با پترول خاموش کنیم! روزهای بعد ،وضعیت عادی بار دیگر در زنده گیش مسلط گشت. چون خودش را از مسیر باد فرض وگمان مؤقتًا بیرون کشیده بود ؛ نـا خود آگاه سـعی داشـت حقیقـت اعمال نادر وقاضی هاشـم را عاری ازخطر و مزاحمت توجیه کند .این در واقع گریز نا خود آگاه از رویا رویی با حقیقت بود .مسأله را وقتی فهمید که قریب دوماه از آخرین دیدارش با قاضی و نادر سپری گشته بود وبرف کوچ شایعه وحقیقت ،خبری را به حرکت در آورده بود که تا رسیدن به گوش او ،آهنگی شبیه فریاد یک هیوال را به خود گرفته بود . -شـاه محمود منشـی کمیته حزبی ریاسـت کاماز را ترور کرده
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
پیش بینی نشده کوچک ،این پتانشیال را دارند که روی طرح و برنامه های ما تأثیر بگذارند و بر ما سایه افکنند. استرس موضوعی نیست که بتوان از آن اجتناب کرد .برعکس، اینکه چگونه با آن مقابله کنید ،مهم ترین موضوع است .کنترل استرس بخشی از یک زندگی با قلب سالم است بهترین روش برای مقابله با آن از یک راه حل صحیح است.
*برای مقابله با استرس چه می توان کرد بسیاری از جنبه های استرس زا در زندگی وجود دارند که نمی توانید از آن چشـم پوشـی کنید ،اما پیروی از برخی اسـتراتژی های اساسی برای مقابله با استرس و نگه داشتن یک ذهن آرام حتی زمانی که در یک محیط آشفته هستید ،کمک شایانی به شما خواهد کرد . *استرستان را بشناسید شـناخت عوامل اسـترس زا همیشـه اولین گام است .بسیاری از مردم را می بینم که در اسـترس غرق هسـتند ،اما نمی دانند چرا؟ درباره عوامل استرس زای زندگیتان فکر کنید .پول؟ کار؟ سلامتی ؟ از چیزهایی که در مواجه با آن ها عصبی می شـوید دوری کنید .بعضی از افراد معتقدند که یادادشت کارهای روزانه به سازماندهی افکار کمک می کند و با دیدن الگوها درمی یابیم کـه چگونه در رخدادهای زندگی واکنش نشـان دهیم .خواه آن ها را یادداشت کنید ،خواه درباره آنچه مضطربتان می کند تفکر کنید ،برای کنترل استرس ابتدا باید آنها را بشناسید.
روانـشنـاسی
*عوامل کنترل کننده را ارزیابی کنید نکته مهم بعدی برای انجام آن ،تقسـیم عوامل استرس زای خود در دو سـتون اسـت آنهایی که می توانید کنترل کنید و آن هایی که نمی توانید .به مواردی در فهرسـت تان که شـما توان مقابله با آن ها را ندارید ،نگاهی بیاندازید .این موارد ممکن است شامل یک استرس کاری باشد که شما نمی توانید کام ً ال از آن به دور باشید یا مسائل شخصی خانوادگی .اجازه دهید آن ها به عنوان عوامل استرس زا باقی بمانند و با واقعیت روبرو شوید. ستون بعدی می تواند منبعی از توانایی ها باشد .هنگامی که به این ستون نگاه کنید ،چیزهایی که می توانید تغییر دهید را می بینید .تحقیقی راجع به مشاوره ازدواج ،قطع یک رابطه استرس زا را شـروع کنید یا راه جدیدی بیابید تا در اوقات فراغتتان پول بیشـتری بدسـت آورید .اقدامی کنید که بتواند از یک اسـترس بزرگ رها ی تان کند ،این امر کمک می کند تا کنترل زندگیتان را دوباره بدست بگیرید. *نفس بکشید دم و بـازدم ،یـک راه تدریجـی و علمـی اسـت کـه مـی توانـد فیزیولوژی قلب و عروقتان را تغییر دهد و سـطح استرسـتان را کاهـش دهـد .چهـار ثانیه نفس بکشـید ،چهار ثانیه نفسـتان را حبس کنید و شش ثانیه نفستان را خارج کنید. این نوعی از تنفس برای آرام سـازی قلب اسـت ،اتسـاع خون باعث کاهش فشار خون و آرام سازی سیستم عصبی می شود. مـی توانیـد ایـن ورزش هـای تنفسـی را روزانه انجـام دهید و از استرس جلوگیری کنید.
43 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
*مدیتیشن کنید مدیتیشـن یـک راه موثـر بـرای حرکـت سیسـتم عصبـی از برانگیختگـی بـه سـمت آرامش اسـت .انجـام مدیتیشـن دوبار در روز بـه مـدت بیسـت دقیقه در زندگیتـان می تواند به کاهش کلسترول ،فشار خون و کاهش بروز بیماری های قلبی و سکته مغزی کمک کند. *یوگا یا ورزش را امتحان کنید ورزش یـک مسـکن اثبـات شـده ضـد اسـترس ،تونیـک ضد افسردگی و به طور کلی برای بدن مفید است .ورزش ،قدرتمند ترین دارویی است که ما برای حفظ سالمت و شفا در دسترس داریم .ورزش قوای بدن را برای مواجه بهتر با اسـترس بازیابی مـی کنـد .ورزش محبوبتـان را بیابید ،مثل پیـاده روی ،دویدن، صنف های ورزش ،شنا .مهم این است که ضربان قلبتان را باال ببرید ،همچنین باید در آرامش و خونسردی ورزش کنید .یوگا، پیاده روی ،همه انتخاب های خوبی هستند. اسـترس اجتناب ناپذیر اسـت .مهم این اسـت که یاد بگیرید آن را کنترل کنید و با آن روبرو شوید :اگر ما در حبابی از کمال زندگی می کردیم ،از اینکه نمی توانسـتیم بیرون بیائیم ،بسیار عصبی و نگران می شدیم. همه چیز به دیدگاه شما وابسته است .زمانی که استرس دارید آن را بـرای افزایـش کیفیـت کار در آغـوش بگیرید ،سـپس یاد بگیرید که به اسـترس اجازه بدهید ،برود .حتی اگر قادر نیسـتید منبع استرس را تغییر دهید ،می توانید پاسخ خود را تغییر دهید. منبع :نیوز
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
روانـشنـاسی
آخرینبار کی خندیدی؟
ت خنده بر هر درد بیدرمان دواس خندیدن برحسب تحقیقهای علمی مثل بمب خوشبختی عمل میکند ،معموال ما خندههایمان را از یاد نمیبریم .یادمان نمیرود آخرین مرتبه که از ته دل خندیدیم چه زمانی بود .شاید هم یادمان بـرود ،مخصوصـا اگر از آن آدمهای عیبجو و کینهای باشـیم که نبض زندگیمان را به دست تلخیها دادهایم. با این حال ،اگر اهل خنده باشیم ،کم پیش میآید که خندههای از ته دل را فراموش کنیم؟ آخرین مرتبه که از شدت خنده دلدرد شدی کی بود؟ «هیچچیـز بـه اندازه خنده آدم را شـاد نمیکند ».این جمله را در پایان بیشتر تحقیقهای علمی روانشناسی میخوانیم .چهبسا به تعداد موهای سر یک انسان پرمو این جمله را شنیده باشیم .این جمله آنقدر پرتعداد شده که باورش سخت به نظر میرسد .مثل ضربالمثلها که گاهی آنقدر میشنویمشان که معنایشان را از یاد میبریم .یادمان میرود که تجربه شـدهاند و حاال به کمک ما میآیند .این جمله نیز از فرط تکراری بودن ،از معنای خود خارج شده است .جای علت و معلول در آن تغییر کرده و به نظر میرسد امیـدی بـه تحقـق آن نیسـت .دسـتکم در دورهای کـه کیومرث صابری فومنی با شعار «خنده بر هر درد بیدرمان دواست» ،مجله گلآقـا را به خانههای ما میفرسـتاد ،چنین معنایـی آنقدر دور از ذهنمان نبود که امروز هست .در آن دوره باورمان بود که میتوان خندید و به شادمانی رسید .درحقیقت ما جایی به بنبست رسیدیم کـه شـادمانی را بهعنوان پیششـرط خنده در نظـر گرفتیم .غافل
از استرس سبقت بگیرید
42 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
ماندیـم از موقعیتـی کـه خنـده برایمـان ایجـاد میکنـد .یادمـان رفـت کـه خنـده بهخودیخود میتوانـد مـا را به امید برسـاند و سـوژههایی به مـا بدهـد که فکرمـان را باز کنـد .هورمونهای ترشحشـده در وجودمـان را از یـاد بردیـم و یادمان رفت که با خنده آدمهایی آسانگیر میشویم و میتوانیم علیه فراموشی منطقیتر و البته خوشبینتر به زندگیمان نگاه خندیدن برحسب تحقیقهای علمی مثل بمب خوشبختی عمل میکند ،معموال ما خندههایمان را از یاد نمیبریم .یادمان نمیرود کنیم. آخرین مرتبه که از ته دل خندیدیم چه زمانی بود .شاید هم یادمان بـرود ،مخصوصـا اگر از آن آدمهای عیبجو و کینهای باشـیم که خنده در اولویت درباره خندیدن یک واقعیت وجود دارد ،واقعیتی نبض زندگیمان را به دست تلخیها دادهایم .با این حال، اگر اهل خنده باشیم ،کم پیش میآید که خندههای از ته دل را کـه سـالهای طوالنی اسـت در ذهـن ما خانه کرده و دسـت از سـرمان برنمیدارد .میگوییم فراموش کنیم؟ آخرین مرتبه که از شدت خنده دلدرد گرفتید کی مردمان شـادمانی نیسـتیم و به نشـانه افسـوس بود؟ آن مرتبه که از فرط خنده احساس میکردید استخوانهای سـر تـکان میدهیـم و گاهـی یادمـان مـیرود فک از صورتتان جدا میشوند .آن مرتبه که با خودتان فکر کردید کـه خودمـان در ایـن تعریف نقش بـازی میکنیم .به هـر حال ما اگر از خندیدن دسـت برندارید ،ممکن اسـت بالیی سـر خودتان هـم مردمانی هسـتیم ،مردمانی که به دیگرانی که خنـده از روی بیاورید .آن مرتبه را به خاطر بیاورید .چه زمانی بود؟ لبانشان پاک نمیشود القاب منفی میدهیم« .فالنی که سرخوش اصال شما در طول روز چند مرتبه میخندید؟ است»« ،بهمانی که دیوانه شده» .اگر بخواهیم مثبتتر بگوییم ،در طول هفته چطور؟ بـه طـرف مقابل میگوییم «دلشـاد» یا «خجسـته» .امـا از این دو چه سوژههایی شما را به خنده میاندازد و نفستان را بند میآورد؟ ایـن سـوال را کـه از چنـد نفـر پرسـیدیم ،بـا چشـمان متعجب صفت بهعنوان لقبی منفی استفاده میکنیم .منظور واضحمان این است که یک تختهاش را کم آورده و دست از سر خنده برنمیدارد .نگاهمان کردند .شما هم اگر از اطرافیانتان این سوال را بپرسید، باورتان نمیشود؟ خودتان را چنین آدمی نمیبینید؟ به دوروبرتان احتماال همین نتیجه را میگیرید؛ «نمیدانم ،دلت خوش است؟»، نگاه کنید .به همکارتان ،به دوست ،آشنا ،خانواده ،به آن کسانی «اینقدر زندگی سخت است که یادم نمیآید». که صدای خندهشان هیچوقت پایین نمیآید .آنهایی که اصوال ما و تمام کسانی که شادمانی را پیششرط خنده در نظر گرفتهایم، هر سوژهای را که برای خندیدن پیدا میکنند ،تا مدتها لبخند از معموال چنین پاسـخی میدهیم .یادمان نمیآید آخرین خنده را. روی لبهایشان پاک نمیشود .آنها که بعد از حقوق دیرشده یا مگـر اینکـه همیـن امـروز و دیروز بوده باشـد .کمی کـه تاریخش بچه در بیمارستان مانده ،میتوانند به خنده خاطرهای بگویند .آن بـه عقب مـیرود ،از خاطرمـان بهکل پاک میشـود .حتی یادمان همکارانی که با بیخیالی ظاهری و با شانهای که باال میاندازند ،نمیآیـد آن غریبـهای را کـه در اتوبـوس مـا را به خنـده انداخت، میتوانند بگویند امروز از جلوی سـوپرمارکت راهش را کج کرده بچه کوچکی که در اتوبوس از دست یک غریبه شکالت قاپ زد، تا مبادا بقال او را ببیند و بیآبرویش کند به خاطر حسـابوکتاب اینها را که یادمان نمیآید .اما یادمان هست که چه دردسرهایی ن کسی که اجارهخانهاش را پرداخت نکرده و هرروز در زندگی میکشـیم .یادمان هسـت که سـوژههای تلخ و تاریک عقبافتاده .یا آ به بهانهای با یک ظرف غذا به سمت صاحبخانه میرود و امیدوار سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی این روزها را تلگرامی دستبهدست اسـت بـا ثانیهای خنده بتوانـد فرصت چنـدروزهای از صاحبخانه بچرخانیم .با این حال اگر از این به بعد خواستید سر صحبت را با بگیرد .این خندهها از درد داستان که چیزی کم نمیکند ،اما باعث کسی باز کنید ،به جای نرخ کرایه تاکسی و ...به سراغ یک سوژه میشود ما تبدیل به آدمهایی دیگر شویم .آدمهایی که میتوانند خندهدار بروید .شاید بد نباشد بعضی وقتها از خودمان و دیگران به دردسرهای زندگی بخندند .راهی برای تفریح پیدا کنند و سعی بپرسیم؛ «راستی آخرین بار کی خندیدی؟» منبع :سالمت کنند از شرایط آشفته زندگی راهی به سمت شادمانی بیابند .این هیچچیز به اندازه خنده آدم را شاد نمیکن د
استرس مزمن می تواند تمام عادات سالم را تضعیف کند پیدا کردن بهترین روش برای مقابله با استرس یک راه حل صحیح و شناخت عوامل استرس زا اولین گام است. هنگامی که صحبت از سالمتی و تندرستی می شود ،بیشتر مردم تمایل به تمرکز روی ورزش و رژیم غذایی دارند .با این وجود ،سواالت زیادی درباره استرس ذهن را مشغول می کند. استرس مزمن می تواند تمام عادات سالم را تضعیف کند و سالمتی را غیر ممکن می سازد و مانع از تمرکزمی شود.
آدمها همان کسانی هستند که میتوانند به خاطر تمام دردسرهای ایـن زندگـی شـما را بـه خنـده بیندازنـد و میتوانند از پـس القاب نامناسـبی که برایشـان انتخاب کردهاید ،خودشـان را به گونهای شادمانتر نشان دهند.
اسـترس مزمن نیز عوارض جسـمی به همراه دارد .اسـترس طوالنی با پمپ مداوم هورمون های اسـترس در سراسـر بدن، باعث اختالل می شود .فشار خون و ضربان قلبتان را افزایش می دهد و می تواند با پاسخ بدن به صورت درد و تورم در بدن آغاز شود .این پاسخ التهابی می تواند منجر به صدمه به دیواره سـرخ رگ ها ،سـپس تشکیل پالک ،انسـداد رگها و در نهایت حمالت قلبی شود. اکثـر مردم دارای اندکی اسـترس روزانه هسـتند .رویدادهای
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
تاریـخ و تـمـدن
دیوان اشعار ناصر خسرو بلخی 1 اساطیری زیادی نیز باشد. دیـوان اشـعار ناصرخسـرو بلخـی از جملـه بهترین آثـار ادبیات فارسی به حساب می اید .این دیوان شمال 278قصیده 4 ،رباعی فرعـون روزگار زمـن کینـه جـوی گشـت و حدود 11047بیت است .ناصر خسرو در سرودن اشعارش پیرو چون من به علم در کف موسی عصا شدم12 سبک خراسانی به حساب می آید .دیوان او مملو از ابیات اخالقی چون که بینا شد به سوی جامه ی یوسف پدر ،فلسـفی ،کالمـی ،تاریخـی ،اجتماعـی ،پنـد و انـدرز و تعلم و زان سپس کش چشم نابینا ببود ازبس محن13 و سـرانجام تلميحاتيازاونسـبت به رشـادت هـای حضرت علی تبلیغ است .شاید به همین علت است که بعضی نظر داده اند که : (ع) در جنـگ هـای صفیـن ،خنـدق ،خوابیـدن او در رختخـواب شعر ناصر خسرو از هیجانات و عواطف شاعرانه و خیاالت باریک و دقیـق شـارعران دیگـر خالی اسـت و آنچه که شـاعران دیگر را پیامبر(ص) و قضیه غدیر: مجذوب می کند از قبیل :زیبای محیط مظاهر زیبای و … در او هیچ اثری ندارد .در شعر او عشق جای ندارد ،حتی عشق عرفانی روز صفیـن و بـه خندق به سـوی ثغر جحیم و او بیشتر درگیر حقایق عقلی و مبانی دینی است 17. عاصـی وطاغـی را تیـغ علـی بـود مشـر 14 ناصر خسرو بلخی به شعر و دیوانش بسیار ارج می نهد و آن را آن را کـه کـس به جای پیغمبر جز او نخفت « بهره عمر » ش میداند و سخنانش را به منزله َز ّر و ُد ّر و جواهر بـا دشـمنان صـب بـه هنـگام هجرتـش15 می پندارد آنجا که می سراید : بـا خردبـاش یـک دل و همبـر چـون نبـی بـا علـی بـه روز غدیـر 16 ز عمر بهره همین گشـت مر مرا که به شـعر به رشته می کنم این َز ّر و ُد ّر و مرجان را 18 آثار ناصر خسرو بـه اعتـراف بسـیاری از پژوهشـگران ادبیات ،آثار ناصر خسـرو بلخی جزو بهترین و برترینهای ادبیات فارسی به حساب می آید -2 .سفرنامه سفرنامه ،ره آورد هفت سال مسافرت ناصر خسرو به سرزمین این شخصیت نام آور در عرصه نظم و نثر قلم زده و آثار ارزشمند و بی نظیری را خلق کرده است .در مورد تعداد آثاراو نظریه های هـای مختلـف اسـت .او همزمـان با سـفرش قلم را نیز در دسـت گرفـت و در تمام مدت هفت سـال مسـافرت خود تمـام دیده ها و متفاوتی نقل شده است و مشهور ترین آثار او عبارتند : شنیده های خود را صادقانه به ثبت رساند که به نام سفرنامه ناصر
41 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
خسرو نام گرفت .
-3زادالمسافرین این اثر ارزشمنند پس از تالیف سفرنامه و قبل از نوشتن کتاب جامع الحکمتین دریمگان نوشته شده است .این کتاب مهمترین اثـر شـاعر بلخـی به حسـاب مـی آید .ناصـر خسـرو در این کتاب اعتقـادات و مبانـی مذهب اسـماعلیه را با روی کرد فلسـفی بیان داشته اند چنانچه خود او می گوید : المسـافر زاد مـن زتصنیفـات کـه معقـوالت را اصـل اسـت و قانـون اگـر برخـاک افالطـون بخواننـد ثنـا خوانـد مـرا خـاک افالطـون 19
-4جامع الحکمتین محققین تاریخ تالیف این اثر را سال 462هجری دریمگان ذکر کرده اند .این کتاب بنابر درخواست امیر بدخشان نوشته شده است .جامع احکمتین با زاد المسـافرین شـباهت زیادی دارد و در واقع شکل کامل تر آن است . آثـار دیگـری وجـود دارد کـه درنسـبت دادنـش به ناصر خسـرو دیدگاه های متفاوتی وجود دارد مانند :کتاب گشایش و رهایش ، وجه دین و مثنوی های بنام روشـنایی و سـعادت نامه ،ولی اغلب پژوهشگران این آثار را از ناصر خسرو بلخی ذکر کرده اند .
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
تاریـخ و تـمـدن
حلب ،شـام ،سـوریه ،فلسـطین ،جزیره العرب ف مصر و تونش و سـودان را سـیاحت نمود ،حدود سـه سـال را در پایتخت خلفای فاطمی در کشور مصر اقامت نمود و مذهب و کیش اسماعلیه را با دل و جان می پذیرفت ،سپس به قصد ترویج و نشر عقاید مذهب خود ،به وطن خویش در بلخ در سن 50سالگی بازگشت .این امر سـبب گرديد که مردم بر علیه او شـورش کنند و علمای قشری و امیران سلجوقی با تهمت قرمطی ،ملحد ،رافضی و بد دین او را
بخش اول زندگی ناصر خسرو بلخی ابو معین الدین ناصر بن حارث دانشمند و شاعر نامدار در سال 394هــ .ق در زمـان سـلطنت یمیـن الدولـه محمـود غزنـوی در قبادیـان بلخ در خانواده محتشـم و صاحب عنـوان و ضیاع و عقار زاده شد 1.از ابتدای جوانی بتحصیل علم و ادت پرداخت .تقریبا در تمام علوم متداوله عقلی و نقلی آن زمان، مخصوصـا علـوم یونانـی … و هـم چنین در علم کالم و حکمت متالهین تبحر پیدا کرد2. و در روانشناسی ،موسیقی و تفسیر قرآن نیـز صاحب اندیشـه بـود .او از همـان آوان کودکی به درس و مدرسه عالقمند بود و در حقیقت درس و مکتب سبب شد تا او پنجره تازه ای به دنیا بگشاید و دنیا و زیبایی های آن ،از آنچه در دید دیگران جلوه داشت ،در دیدگان او جلوه بیشـتری داشـته باشد .این بود که جوانه شـعر و ادب در بوسـتان سـبز خاطراو سرکشید تا به هستی و جلوه های آن ،شاعرانه بنگرد .از سری دیگر جذابیت جـاه ،مقام و شـهرت کم کم ناصر خسـرو جوان را برای کسب آن ،به دربار امیران و پادشان میکشاند. به نقل بعضی نویسندگان ،او هنوز جوان نو خاسـتهای بود که در کار دبیری ورزیده شـد و پیش از آن که به سـن سـی سالگی برسـد ،بـه درگاه پادشـاه و امیـر راه یافـت. در عهـد مسـعود غزنوی او نیـز مانند دیگر همگنان ،خود را لحجه بی پایان عشرت و لذت غرق کرد .پس از آن ناصر خسرو در دستگاه طغر و چغری (حکمان سلجوقی در مرو) راه يافته همچنان از شهر و دیارش تبعید و هجرت دهد . ناصر خسرو به ناچار راه دیار غربت و آوارگی را در پیش گرفت به کارهای دیوانی اشتغال جست .تا چهل سالگی همچنان سرگرم این کارها بود ،کام میداند و جاه و نام میجسـت و غبار دلتنگی و و مدتـی را در نیشـابور ،سـپس در مازنـدران سـپری كـرد تا اینکه در سـال 456یمگان را در ناحیه بدخشـان افغانستان مکان آرام ، اندوه خود را در امواج شراب فرو میشست3. جهت تبلیغ و ترویج مذهب اسـماعلیه و تالیف و خلق بیشـتر آثار گران بپای خود بر می گزید .اودر مدت سال اقامت خود دریمگان بخش دوم گاهی از عزت و شکوه خویش یاد می کند ،ولی گاهی درد غربت زندگی شاعر بلخ حکیم و شاعر بلخ با ذهن وقاد حقیقت جوی که درشت تعبد و و دوری از شهر ودیارش او را به واقعیت عالم هجرت وا میدارد و دنباله روی را بر خورد عار می دانست و بنابر بقول خودش «چون از درد و فروق غربت با زبان شعر می نالد: آزرده کـرد کـژدم غربـت جگـر مـرا و چرا» همیشـه خاطر او را مشـوش نموده و جوابی قناعت بخش گويـی زبـون نیافـت ز گیتـی مگـر مـرا برای خودش نمی یافت ،تا این که شب خوابی که در ماه جمادی در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم صفرا اآلخر سال 436در جوزجانان ديد ،بقصد وصل به حقیقت ،به سفر همـی برآیـد از انـدوه بـه سـر مـرا4 حج عازم و برادر کوچکتر خود ،ا بوسعید و یک غالم هندی سفر حجـاز را در پیـش گرفـت .ایـن مسـافرت که هفت سـال به طول سرانجام با تحمل مصیبت ها وسختی ها در راه دفاع از آرمان و انجامید ،و با برگشـت به بلخ در سـال 444و دیدار دوباره ،با برادر بزرگتـر خـود ،خواجه ابوالفتح عبدالجلیل ،پایـان یافت ،آغاز یک اعتقاداتش ،در یک روز گرم در عالم غربت و آوارگی در سال 481 هـ .ق دریمگان دار فانی را وداع گفت . دوره جدید و گشودن پنجره تازه در زندگی او بحساب می آید. او در این مدت مسـافرت هفت سـاله چهار بار حج نموده ،شـهر هـای مختلـف ایران،ديگر كشـورهاي اسلامي ،آسـیای صغیر ،جایگاه قرآن ،حدیث و تاریخ در شعر ناصر خسرو:
40 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
قرن پنجم ،خسرو مهمترین و درخشان ترین قرنهاست از این جهت که در این مقطع از تاریخ ،مردم برای آموختن و حفظ قرآن و احادیث نبوی فوق العاده تمایل نشان می دادند .شاعران نیز خود را مکلف می دانستند تا در مکتب خانه ها ،قرآن بیاموزند و با دل و جان آن را حفظ باشند .این امر سبب شد که شاعران و ادیبان در اشعار خود از قرآن و حدیث تاثیر بپذیرند. ناصر خسرو که خود مفسر و حافظ قرآن کریم بود تجلی قرآن ،حدیث و تاریخ ،از برجستگی های شعر او بحساب می آید که به چند نمونه آن اشاره می کنم: بدهـد نیکـی نیکـی جـرزی مـان سـوی را بـد اوخبـر بـدی جزانیسـت5 ایـن بیـت صورت شـعری آیه 60سـوره الرحمان اسـت کـه می فرمایـد :هل جزاء االحسان االاحسان .
در جای دیگر دارد: یکـی خدایـت را بـه ده وعـده کـرد گرانـداری بـده بـه دل در خلـل 6 این بیت برگرفته از آیه 160سوره انعام است که می فرماید :من جاء باالحسنه فله عشر امثالها. و دوباره دارد : گرمـن در ایـن سـرای نبینـم در آن سـرای امـروز جـای خویـش چـه باشـد بصـر مـرا7 این بیت ترجمه آیه 72سوره اسرای است که می فرماید :و من کان فی هذه اعمی فهو فی االخره اعمی و اضل سبیال. احادیث نبوی نیز در دیوان اشعار شاعر بلخ جلوه و تبلور خاصی دارد مانند ،این ابیات : بهشـت کافـر و زنـدان مومـن جهـان اسـت ،ای بدنیـا گشـته مفتـون8 بر گرفته از این حدیث نبوی است که می فرماید :الدنیا سجن المومن و جنته الکافر9 در بیت دیگر دارد: پیغمبـر بـود شـهر همـه علـم و بـرآن شـهر شایسـته دری بـود و قـوی حیـدر کـرار10
این بیت اشاره به حدیث معروف :انا مدینه العلم و علی بابها11 علـم و دانـش وسـیع ناصـر خسـرو در عرصـه هـای مختلـف، سـبب شـده است که اشعار او آیینه تمام نمای قضایای تاریخی و
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
تاریـخ و تـمـدن
39 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
ناصرخسرو بلخی ،شاعر رنج و آوارگی در گذشـته تاریـخ کشـورمان افغانسـتان ،انسـانها و شخصیت های صاحب وفضل و دانش ،وجود داشته اند که در عرصه های مختلف ،چون سـتارگان درخشـان بسـیار خوش درخشیده اند . بـدون شـک ،نام و آثـار آنان برای آیندگان ،در طـول تاریـخ ماندگار خواهد بـود .در این میـان ،حکیـم ناصرخسـرو بلخـی از همـان شخصیت های جاوید االثر که در قرن پنجم در عرصه ادبیات فارسی با شیوه خاصی که در قصیده سرایی داشته اند ،چهره ای است یگانه .او با توانی که از خود در میدان فقط نشـان مـی دهـد ،به معنی و مفهوم شـعر ، توجه خاصی دارد و از لغو و بیهوده گوی در سخن ،بشدت اجتناب می کند و سخن که در آن نکتـه نهفتـه نباشـد هرگز بـه آن ارج نمی نهد . حکیـم و شـاعر بلخـی یکـی از محـدود شـاعران است که در شعرش نه عشق زمینی را میسـتاید ،نه شـراب و و عیش در زندگی را توصیـف میکند ،نـه امید فرومایـه را مدح و ستایش می کند بلکه او بیشتر به زهد عمار و ابوذر ؛ هدایت و تبیین جایگاه انسانی ارج می نهد .او با ذهن وقار و حقیقت جوی خود همیشه در جستجوی حقیقت و قلم زدن در این راه عمر صرف نمود .و جاه دارد که اهل فهم درجهت ترجمه احوال و روشـن افکنی اندیشه ادبی آن مرد بزرگ سخن بگوید. زندگـی هشـتاد و هفـت سـاله آن شـاعر و ادیب فارسـی را به دو بخش می توان تقسـیم کرد: الف) چهل و سه سال اول زندگی او که از بدو تولد ،دورا کودکی ، تحصیل ،اشتغال به امور دیوانی و گذراندن در عیش و شراب نوشی را در بر می گیرد.
ب) دورا انقالب درونی او که بعد از سال 437هـ ق بر اثر خوابی که در جوزجانان می بیند از خواب و غفلت همیشگی بیدار می شود و این بیداری تتا آخر عمر او ادامه پیدا می کند .
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
بودهاست ،مولینا به آنجا شتافت ،اثری از قبر بجا نمانده بود». استاد مجددی سپس در صفح ٔه ۸۷کتابش میافزاید« :در (آثار الصنادیـد) میر سـید احمـد که در سـال ۱۸۴۷میالدی نوشـته شدهاست و نیز در کتبی که بعد از آن تألیف گردیده ،ذکری از قبر بیدل نرفتهاسـت( ».مراجعه شـود به کتاب :بیدل شناسـی؛ مؤلـف :پوهانـد غالم حسـن مجـددی؛ چاپ مطبعـ ٔه پوهنون؛ )۱۳۵۰ایـن که شـادروان مجددی مینویسـد کـه در اثر غفلت متمادی قبر این شاعر بزرگ ناپدید گردید .و یا اینکه نوشتهاست که شاید در طول سه یا چهار عشر ٔه اول سد ٔه سیزدهم هجری در اثر خرابکاریهای زمان از میان رفته باشد ،ادعاها و نظریههای خیلی ضعیف و بی اساسی میباشند .آیا از میان هزاران قبر ،این کار صـرف در مـورد قبـر بیدل صورت گرفته اسـت؟ چرا سـایر مـزارات و مقابـر دهلـی از گزنـد روزگار در امـان مانـده اند؛ و یا هزاران قبر ،حتا قبور اشخاص گمنام ،در هرات و غور و بلخ و کابل و غزنی با وجود گذشت سدهها هنوز پابرجا هستند ؟ ولو هزاران قبر اشخاص گمنام در میان آنها وجود دارد. شـادروان محمد حیدر ژوبل که اسـتاد کرسـی تاریـخ ادبیات در فاکولتـ ٔه ادبیـات کابـل بودنـد ،در کتـاب مؤلفـ ٔه خویـش زیر عنـوان (بیـدل و تأثیر سـبک وی در ادبیات مـا) در صفح ٔه ۱۲۹ نگاشتهاسـت که« :بیدل بعمر هفتاد و هفت سـالگی در دهلی وفات نمود و در خان ٔه خود در شاه جهان آباد (دهلی) مدفون شد و… .بعـد بکابل انتقال داده شـد ».پـس به صراحت باید گفت که پژوهشهای عاری از اهداف شـخصی و نفسـی شـادروان سـید داؤد حسـینی ،طوری کـه در فوق نظر سـلجوقی مرحوم را خواندیم ،کام ً اظهر من الشـمس اسـت که ال درسـت بوده و ُ ِ ظریـف) قریـ ٔه خواجه حضـرت بیـدل همـه دل در محلهء(یکـه رواش کابـل آرمیدهاسـت .بیـدل به ویژه در کشـور افغانسـتان، قسـمتی از ترکستان چین و تاجکستان و ازبکستان محبوبیت
تاریـخ و تـمـدن
بسیار دارد. آثار مجمـوع آثـار این سـخن پـرداز و متفکر بزرگ ،بـه اهتمام و دقتی که شایسـت ٔه آن بود ،تا سـال ۱۳۴۱شمسـی طبع نشـده بـود .تقریبـًا مجموعی از آثار در سـال ۱۲۹۹هجـری قمری در مطبعـ ٔه صفـدری در بمبئی به اهتمام مال نور دین بن جیواو به فرمایش مختار شاه کشمیری و مال عبدالحکیم مرغینانی طبع شدهاسـت .چند باری هم در هند و ماورأالنهر – گاهی غزلیات و گاهی هم غزلیات با یکی دو اثر دیگر وی چاپ گردیده بود؛ ولی هیچ یک از این نسـخ مشـتمل بر کلیه آثارش نبودهاست. تنها نسـخ ٔه مطبع ٔه صفدری نسـبت به تمام نسـخههای چاپ شـده جامـع تـر بوداما این نسـخه نیز تمام آثار منظـوم و منثور بیدل را در بر نداشـت و مملو از خطاهای امالیی بود .گذشـته از آن چـون طبـع کتـاب در متـن و حاشـیه صـورت گرفته بود، برای خواننده خسـته کن بود .با وجود کمبودیهای موجود در کتاب ،متأسـفانه نسـخههای آن نایاب شـده بود .نسخ ٔه جامع دیگری بعدها به اراد ٔه مرحوم سردار نصرالله خان نائب السلطنه در ماشـینخان ٔه کابـل به شـکل حروفی با قطع بـزرگ زیر چاپ گرفته شد .بدبختانه چاپ نسخ ٔه مذکور ،که در ترتیب و تدوین آن جمعی از دانشمندان کشور اهتمام ورزیده بودند ،نزدیک به پایان ردیف دال رسیده بود که نائب السلطنه جهان را وداع نمود و دیوان غزل حضرت بیدل نا تمام ماند. در ضمن سایر جنبشهای علمی و ادبی که نوأم با نهضتهای اجتماعی در سالهای چهل شمسی پدید آمد ،تصمیم اتخاذ شد تا کلیات بیدل در مطبع ٔه معارف افغانستان طبع گردد. همان بود که در اوایل اسـد سـال ۱۳۴۱شمسـیغزلیات بیدل که به حیث جلد اول از آثار او قرار داده شده بود ،در مدت کمتر از یـک سـال در همـان مطبعـه از طبـع بر آمد و به این وسـیله
38 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
پیامـی کـه ایـن شـاعر و متفکر بزرگ بـه جهان بشـریت دارد، به دسـترس عالقمندان گذاشـته شـد .و به همین ترتیب :جلد دوم کلیات که شامل ترکیب بند ،ترجیع بند ،قصاید ،قطعات، رباعیات و مخمسـات اسـت در ماه سـرطان ۱۳۴۲؛ رباعیات به صورت جداگانه در ماه جدی ۱۳۴۲شمسـی؛ جلد سـوم کلیات کـه شـاملعرفان ،طلسـم حیرتُ ،طـور معرفـت و محیط اعظم میباشـد در مـاه دلـو ۱۳۴۲شمسـی؛ و جلد چهـارم کلیات که چهـار عنصـر ،رقعـات و نـکات را در بر میگیرد در مـاه جوزای ۱۳۴۴شمسـی یکـی بعـد دیگر از چاپ برآمدنـد .در این دیوان هـر غـزل به ترتیـب هروف هجا کـه در آخر قافیههـا آمده ،به سلسل ٔه حروف الفبا طبع شده و این ترتیب در حرف اول مصراع اول مطلع نیز رعایت گردیدهاسـت .در پایان هر جلد فهرسـتی نیز ترتیب و طبع گردیده که در پالیدن و یافتن غزلها آسـانی پیش میآید .در طبع این دیوان توجه فاضل محترم دکتور میر نجم الدین انصاری ،سعی ملک الشعرا استاد عبدالحق بیتاب، همکاری خطاط شهیر سید محمد داؤد حسینی خاصه اهتمام و کوشـش شـباروزی شاعر و محقق محترم خال محمد خسته قابل یاد آوریست. در ایـن دیـوان هـر غـزل بـه ترتیب حـروف هجا کـه در آخر قافیهها آمده ،به سلسل ٔه حروف الفبا طبع شده و این ترتیب در حرف اول مصراع اول مطلع نیز رعایت گردیدهاست. در پایـان هـر جلـد فهرسـتی هم ترتیـب گردیدهاسـت که در پالیدن و یافتن غزلها آسانی دست میدهد .قابل تذکار است کـه مطابـق به ادعـای رابندرابنداس خوشـگو ،مؤلف «سـفین ٔه خوشگو ،طبع پتنه ،بهار» کلیات بیدل در هنگام حیات خودش نیـز تدوین شـده بـود و تعداد اشـعار او را قید نمـوده که نظمًا و نثراً آثار بیدل را نودونه هزار بیت میداند و از آنجمله شـمارهء غزلیات را پنجاه و چند هزار ضبط کردهاست.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
نـام میـرزا بیدل اشـتهار یافـت .نظامی دریـن باره به کلی اشـتباه نمودهاسـت و غرضـی داشتهاسـت .قبـر مذکـور به هیـچ وجه من الوجـوه از بیـدل نیسـت .به طوری که شـاگردان و معاصران بیدل مینویسند ،خانه و قبر بیدل در جوار درواز ٔه دهلی محل ٔه کهکریان کنار دریای جمنا واقع بوده که از قبر ملک نورالدین یارپران زیاده از دو میـل فاصلـه دارد .بـه عالوه قبر ملک یارپران و مقابلش قبر ابوبکر طوسی از زمان عالءالدین بلخی موجود و مشهور بودهاست و هیـچ یـک از معاصران و شـاگردان حضرت میرزا – قبر بیدل را نزدیک بدین دو قبر و قلع ٔه شیرشـاه سـوری اشـارت نکردهاسـت. همچنیـن در کتـاب مزارات اولیـای دهلی و آثـار الصنادید وچراغ دهلی و واقعات حکومت دهلی و مسافر دهلی و غرابت نکر وغیره از مقبر ٔه بیدل در صد سال هیچ جا ذکری نرفتهاست .شاعر نامور هنـد میـرزا اسـدالله غالـب در زمان حیات خود بسـیار جسـتجو و تفحص نموده تا اثری از قبر بیدل در دهلی بیابد .در یک مکتوب خود این مطلب را نوشـته و عدم موفقیت خود را اظهار مینماید. خالصه تا زمان مؤلف عقد ثریا یعنی ۱۱۹۹هجری قمری که ۲۳ سال بعد از مرگ میرزا بیدل مزار حضرتش معلوم بودهاست و بعد از آن بـه کلـی نـا معلوم و کسـی از آن سـراغی ندادهاسـت ».این موضوع را میتوان در کتاب احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل که به وسـیل ٔه دکتور عبدلغنی اسـتاد دانشکاه پنجاب تألیف گردیده و اثر بسیار گرانبهایی در مورد زندگی و آثار بیدل است مطالعه نمود .وی مینویسـد« :باالخره در آثار الصنادید سـر سـید احمد که در سـال ۱۸۴۷میالدی نوشـته شدهاسـت و نیز در کتابهایی که بعد از آن تصنیـف گردیـده غرابـت نگار ،مـزارات اولیـای دهلـی و واقعات دارالحکوم ٔه دهلی ذکری از قبر بیدل نرفتهاست .قابل توجهاست
تاریـخ و تـمـدن
که کتاب آخرالذکر در این موضوع به صورت جامع بحث میکند و حتـی از خرابههـای دهلی نیز نام میبرد .آثار الصنادید نیز درین زمینه بسـیار مهم اسـت .میرزا اسـد الله خان غالب (۱۸۶۹-۱۷۹۷ میالدی) که از پیروان ارادتمند بیدل بود تقریظی بر کتاب مذکور
37 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نوشـته .اگـر اثـری از قبـر بیـدل در سـال ۱۸۴۷میلادی وجـود میداشت ،غالب حتمًا از (سر سید احمد خان) در خواست مینمود تا از آن در کتاب خویش یاد کند .بنابرین واضح اسـت که در آن وقت قطعًا اثری از قبر بیدل بجا نمانده بود .نظر به این همه دالیل عقید ٔه من این است که مولینا حسن نظامی به کشف محل اصلی قبر بیدل موفق نشده بود .قبری که با وجود شکل غیر مشخخص خود از طرف مولینا حسن نظامی در سال ۱۹۴۱میالدی (مطابق ۱۳۵۹هجری) تشـخیص شده نتوانسـت در سال ۱۸۴۷میالدی یعنـی یـک قرن پیشـتر بصورت بهتری قابل تشـخیص بـود .اما میدانیم که غالب و سر سید احمد حتی یک کلمه نیز راجع به بیدل در آثـار الصنادیـد اظهـار نکردهاند .بنابرین بـرای تعیین قبر بیدل تحقیـق علمـی در خـود همـان جـای الزم اسـت(.رجوع شـود به کتابهـای :سـی مقاله در بار ٔه بیدل ،کابـل ،۱۳۶۵صفح ٔه -۲۱۵ ۲۲۰و احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل) .مرحوم پروفیسر غالم حسن مجددی در صفح ٔه ۸۶کتاب بیدل شناسی چنین مینویسد: «در اثر غفلت متمادی قبر این شاعر بزرگ ناپدید گردید .قب ً ال ذکر گردید که در پایان سد ٔه دوازدهم هجری خان ٔه بیدل بحالت ویرانی، چون کسی نبود که از قبر مراقبت کند شاید در طول سه یا چهار عشر ٔه اول سد ٔه سیزدهم هجری در اثر خرابکاریهای زمان از میان رفته باشـد .داکتر عبدالغنی میگوید :مولینا حسـن نظامی مصنف آثار متعددی در بار ٔه دهلی ،بمن نوشتهاست که چون مرقع دهلی مؤلف ٔه درگاه قلی خان را به زبان اردو ترجمه مینمود ،در آن ذکر گردیده بود که قبر بیدل معلوم نیست .و مولینا شاه سلیمان صاحب پهلواری پس از خواندن ترجم ٔه مذکور بوی نوشت که قبر در مقابل (قلع ٔه قدیم) و در مجاورت قبر حضرت ملک نورالدین یارپران واقع
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
تاریـخ و تـمـدن
36 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
عبدالقادر بیدل شاعر افغانستان زندگینامه ابوالمعانـی میـرزا عبدالقـادر بیـدل فرزنـد میـرزا عبدالخالـق در سـال ۱۰۵۴هحری قمری در پتنه هندوسـتان زاده شـد .او شـاعر پارسـیگوی هندی اسـت که از ترکان جغتائی برالس بدخشـان بود؛ اما در هندمتولد شد و تربیت یافت و بیشتر عمر خود را در شاه جهانآباد دهلی بعزلت و آزادی زندگی کرد و با اندیشههای ژرف آثار منظوم و منثور خود را ایجاد نمود. او در سـال ۱۰۷۹هـ .ق .بخدمـت محمداعظـم بـن اورنگ زیب پیوسـت .سپس به سـیاحت پرداخت و سـرانجام در سال ۱۰۹۶ه. ق .در دهلـی سـکنی گزیـد و نزد آصف جـاه اول( ،نظام حیدرآباد) دکن منزلت بلند داشـت .بیدل بروز پنج شـنبه چهارم صفر سـال ۱۱۳۳هـ .ق .در دهلی زندگی را بدرود گفت و در صحن خانه اش، جاییکـه خـودش تعیین کرده بود ،دفن گردید .دکتور عبدالغنی در صفح ٔه ۱۶۹کتابش احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل نگاشتهاست که« :آزاد بلگرامی ،در صفح ٔه ۱۵۰سـرو آزاد مینویسـد که بیدل در سـوم صفر ۱۱۳۳هـ .وفات یافت .این تاریخ صحیح نیسـت». پژوهشهای بعدیی که توسـط اسـتاد سـید محمد داؤد الحسینی صورت گرفتهاست ،همه متفق و گواه بر آن اند که عظام بیدل بعد از دفن مؤقت در صحن خانه اش ،به وسیل ٔه مریدان و ارادتمندان و بازمانـدگان خاندانـش ،به وطن اصلی او افغانسـتان انتقال داده شده و مزار وی در هند نیست ،بلکه در قری ٔه خواجه رواش کابل میباشد. عالمه صالح الدین سلجوقی در صفح ٔه ۸۷نقد بیدل خویش مینویسد« :حینیکه به هند بودم از بیدل خیلیها جستجو نمودم ولـی معلـوم شـد که مردم هنـد کنون بیـدل را فرامـوش کردهاند. (مظهر) و (ظهوری) نزد ایشان بارها بلند تر است از بیدل .قبر بیدل هم پیدا نشد و من به درج ٔه اخیر به حیث یک جنرال قونسل افغانی که نزد اهل هند محترم است خیلی کوشیدم .و در پایان کوشش خود به این فکر آمدم که بقایای او را به کابل آوردهاند و من درین باره با اسـتاد سـید محمد داؤد الحسینی همنوا هستم .اسناد استاد موصوف خوب قوی است .و عالوه بر آن ،گم شدن و ناپدید شدن ناگهانی قبر در زمانی که در آن محیط بزرگترین شاعر و صوفی و ادیب محسوب میشد ،هیچ معنی ندارد به جز این که جث ٔه او را از خانه اش (که طبعٌا قبر در خانه معنی دیگری ندارد بجز این که مؤقت باشد) رسمًا بوطنش و باز بجاییکه در قری ٔه (خواجه رواش) بنام محل ٔه چغتاییها ،یعنی اقوام بیدل ،معمور و معروف بودهاست و تـا کنون مرکز صوفیهـای وحدت الوجودی یعنی انصاریهای پای منار اسـت ،آوردهاند» .اسـتاد سلجوقی سـپس ادامه میدهد: «اینکـه اگـر بعضـی میگویند و یـا بگویند که قبر بیـدل از طرف بعضـی مهاجمیـن از بیـن رفتهاسـت معنیـی نـدارد .مهاجمین به بسیاری قبرها حمله کردهاند .ولی قبر از میان نرفتهاست .این کار به قبر جامی هم صورت گرفت ولی قبر باقی ماند و کنون مرجع خاص و عام است .مخصوصًا که مهاجم مانند سیل زود گذر باشد. و طبیعـی اسـت کـه آنطور مقبـر ٔه مورد تجـاوز هنوز محتـرم تر و محبوب تر و آباد تر میگردد ».اسناد زنده یاد حسینی که شادروان
از آنها یاد سلجو قی از حـدود ۸۶ نمو د ها سـت ، نـام همـ ٔه آنان درین فشـرده شخصیت میباشد که آوردن میسر نیست .در اینجا تنها برخی از این دانشوران تذکر مییابند: ملک الشـعرا اسـتاد بیتاب ،عالمه صالح الدین سـلجوقی ،غالم حضرت شایق جمال ،میر غالم محمد غبار ،سرور گویا اعتمادی، استاد خلیل الله خلیلی ،دکتور میر نجم الدین انصاری ،پروفیسر میر امان الدین انصاری ،میر محمد آصف انصاری ،پروفیسر غالم حسن مجددی ،محمد ابراهیم خلیل ،علی محمد خان آدینه وزیر دربار ،خال محمد خسـته ،فیض محمد زکریا وزیر معارف و وزیر خارجه ،دکتور نجیب الله توروایانا ،محمد ابراهیم صفا ،پروفیسر داکتر احمد جاوید ،احمد علی کهزاد ،محمد حیدر ژوبل ،پروفیسر عبدالحی حبیبی ،محمد طاهر بدخشی ،سید شمس الدین مجروح، دکتور محمد انس ،غالم سـرور ناشـر ،پروفیسر الکساندر بوسانی اسـتاد دانشـگاه نیاپل ایطالیا ،مولوی فیض الله قندهاری ،موالنا سید محمد عمر هروی ،موالنا عبدالقدیر شهاب ،مولینا فضل حق رامپـوری و مولینا اشـرف علی نهادنـی و موالنا امجد علی بهاری
رحمهـم الله ،دکتور عبدالغنی نویسـند ٔه کتاب احـوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل و پروفیسر محمد باقر رئیس دانشگاه پنجاب .این دانشمندان همه متفق و به یک نظر اند که عظام حضرت بیدل به وطن اصلی آن شاعر انتقال داده شد .بقایای جسد بیدل را در کنار مقبر ٔه میرزا ظریف و شخص دیگری که غازی خان نام داشتهاست، به خاک سپردند .به اساس مدارک و شواهد به دست آمده و روایت اهـل خبـرت ،حفریاتی که به وسیلهءدانشـمندان در مزار بیدل در خواجه رواش کابل صورت گرفت ،دخمه یی در آنجا ظاهر شد که در سمت غربی آن گوری موجود بود که با گچ و آجر پخته کاری شـده بود و لوحه سـنگ نیمه شکسـته یی داشـت .از عبارت لوحه سنگ بر میآمد که قبر از کدام مبارز بوده و در سال ۱۰۲۶قبل از والدت حضـرت بیدل وفات نمودهاسـت .در سـمت شـرقی دخمه عظام دو شخص به وضع غیر منظم در صحن دخمه گذاشته شده بود که دلیل قاطع بر انتقال عظام میباشد .محل ٔه مذکور از قدیم نزد مردم بهیکه ظریف یعنی ظریف آباد شهرت دارد ،بدون آن که متوجه باشند که میرزا ظریف مامای بیدل بودهاست و اوالده اش در خواجه رواش سـاکن هسـتند .بر تربت بیدل لوحه سـنگی هم موجـود بـود ،ولـی در دور ٔه حکمروایـی امیـر عبدالرحمـن خان در هنـگام قیـام هـزاره کـه در اثر آن از سـال ۱۸۹۱تـا ۱۸۹۳جنگ شدیدی جریان داشت ،این لوحه سنگ به وسیل ٔه تیمور شاه ،احمد شاه و سلطان شاه ،صاحبان باغ و زمینی که مزار بیدل و مامایش میـرزا ظریـف در آن قـرار دارد ،از بین برده شـد .آنـان بر این باور بودنـد کـه توجه شـخص امیر عبدالرحمن خان کـه به زیارت بیدل آمده بود و تصمیم سـاختن آبده یی را داشـت ،باعث به اصطالح سـرکاری شـدن باغ و جایداد ایشـان خواهد شد .تمام جزئیات از بین بردن و ناپدید سـاختن لوحه سـنگ تربت بیدل را صاحـب شـاه ،وارث عاملان ایـن کار اعتراف نمـوده و به صورت تحریری به پژوهشگر تسلیم نمودهاست .در اواخر سالهای چهل شمسی قرار بود به پیشنهاد و ابتکار حسینی و تایید و اراد ٔه دولت وقـت گنبـدی بـر مدفن بیدل آباد شـود .لوحه سـنگی هم به خط موصـوف کـه خطـاط شـهیری بود ،تهیـه گردید و بـر تربت بیدل گـذارده شـد .اعمـار مزار این شـاعر متصوف که از سـوی ریاسـت ساختمان وزارت دفاع ملی افغانستان آغاز شده بود ،با تأسف که بنا بر تغییرات پیهم سیاسی در افغانستان تا کنون به پایان نرسیدهاست. شایسـت ٔه یادهانیسـت کـه این پژوهشـگر بیـش از پنجاه سـال بر زندگی ،اندیشه و شعر بیدل و پیرامون اصطالحات کابلی بیدل و مزارش پژوهش و کوشش کردهاست .در مورد قبری که بعداً بنام قبـر بیـدل در دهلـی معرفـی گردیـد ،مرحـوم سـرور گویـا چنیـن مینویسـد« :در این اواخر یعنی در سـال ۱۳۵۹قمری در نزدیکی قلع ٔه شـیر شـاه سـوری مشـهور به پرانه قلعه مقابل آرامگاه ملک نورالدین یار پران کنار جاد ٔه مترا ،خواجه حسن نظامی دهلوی بنا بر علتی در خرابهای مرتفع و تپه زاری قبری به نام بیدل شهرت داد و از نظام حیدر آباد در خواسـت نموده تا به امداد وی مقبره را آبـاد نمایـد نظـام حیدر آبـاد دکن دو هـزار روپی ٔه هندی فرسـتاد و صفحه و صورت قبر از پارچ ٔه رخام و خشت و سمنت آباد گردید و کتیبه یی هم به زبان اردو خواجه حسن نظامی بر آن نوشت و به
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
در این روز گلبدین حکمتیار ،رهبر حزب اسالمی بعد از امضاء موافقتنامه صلح با دولت افغانسـتان، رسما به افغانستان برگشت و صف خود را از صف نیروهای مخالف دولت افغانستان جدا کرد.
پشت تنهایی پشت تنهایی من کیست که پنهان شده است دلم از سایهء خود نیز گریزان شده است تازه از آمدن سال دو روزی نشده که سفر کرده پرستو و زمستان شده است باد ،خوابیده ولی راوی بر بادی هاست برگ زردی که رها روی خیابان شده است پاره پاره دل توفان زدهء غمگینم گل سرخی ست که زیر لگد تان شده است بی تو ،بی صبح تن تو ،چه حزین می سوزد بر سر طاقچه شمعی که فروزان شده است ردی از سایهء یک سار در آن پیدا نیست چقدر پنجره لبریز کالغان شده است نیشخندی ـ چه گزنده ـ به سیهکاری ماست پشت لبخندم اگر گریه نمایان شده است قدم می زنم ترا با خون خود دوباره رقم می زنم ترا ای زنده گی ساده به هم می زنم ترا
ادبــی
امروز اگر به کام دل خسته نگذری فردا مگر به فرق سرم می زنم ترا گیرم به گوش هر که صدای تو خوش نخورد گیتار من ! برای خودم می زنم ترا تو خوشترین فروغ حیاتی به چشم من کی پیش آب و آینه کم می زنم ترا؟ در جذرو مد ،سرود من از تو لبالب است در ساز زیر و نغمه بم می زنم ترا آهسته،اشپالق زنان ،درد دل کنان در جاده صبح زود قدم می زنم ترا
گل سوری بسیار شد جدایی و دوری عزیز من احساس تلخ زنده به گوری عزیز من قلب مرا که مرده در او هر چه اشتیاق دعوت چه میکنی به صبوری عزیز من رفتی و خط فگنده جدایی میان ما صد ساله ره مسافت نوری عزیز من از خوان دهر ،غیر من از کس شنیده ای آشی خورد به این همه شوری عزیز من پاییز هست و هر که در اندیشة سفر از جمله هم یکی گل سوری عزیز من تا گرد راه شوید از احساس خسته ات با یک پیاله چای چطوری عزیز من ؟
35 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
34 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
اسدالله عفیف باختری ،شاعر و روزنامهنگار شناخته شده افغانستان در شهر مزار شریف درگذشت. عفیف باختری؛ شاعر دوچرخه سوار بلخ درگذشت
سید رضا محمدی مردیم و من هنوز خیالم که زندهام آنقدر زندهام که گرفته است خندهام این شروع یکی از غزلهای مثالی عفیف باختری است .ریشخند زندگـی و بـه طور عمیق تر ،ریشـخند زندگی امـروز افغانی .ملتی که دیرگاهی است زیر سایه سنگین قصهها ،اساطیر و افتخارات تاریخی مرده است. اما با تصور زیسـتنی پر فخر به سـر میبرد .زیسـتنی ماالمال از تناقض و تضاد و مضحکه .نوعی کمدی آمیخته به تراژدی و این هنر ویژه عفیف باختری بود که غزلهای پر از شور و کنایه ،او را نه تنها محبوب شاعران بلکه محبوب همه نسل نو روشنفکران و اهل فرهنگ افغانستان ساخته بود. عفیف ،تنها شاعری بود که در اوج انزوایی شعر ،اقبال شگفت را با خود به همراه داشت ،بی اینکه برای جذب مخاطب مجبور به شعار دادن شود .عصبانیت او بر خالف معمول جریان روشنفکری امروز افغانسـتان ،آغشـته به فحاشـی و جهت گیریهای صریح وخشـم شـعارزده ،هیچ وقت نشـد .بخاطر همین ویژگی بود که جایـگاه ادبی او هر روز گسـتردگی بیشـتری مییافـت و احترام و ستایش نسلهای مختلف و گروههای مخالف را جلب میکرد. در اوج بحران نزاعهای داخلی هم رئیس جمهوری افغانستان به او مدال افتخار اهدا کرد ،هم والی مشهور بلخ ،به طور ویژه از یک عمر فعالیت ادبی با ارزش او تجلیلی در خور کرد و هم معاون اول رئیس جمهوری او را تقدیر کرد ،و او تقریبا هیچ وقت دلبسـتگی سیاسـی به هیچ جناحی نشـان نداد و در سـایه سـاری از آزادگی و بینیازی روشـنفکرانه ،پیشنهاد حمایت هر مقامی را رد کرد .این بـی نیـازی واضـح بود که بـرای او نوعی فقـر درویشـانه و انزوای خودخواسته را به ارمغان داشت. مردی مثل عفیف باختری که وقت شعر خوانیاش همه حضار به هیجان میآمدند و برای هر مصرع شعرش با شوق و تشویق بر میخواستند و از طرفی بت مثالی ادبی نسل نو بود ،از مال زندگی دوچرخهای داشت که با آن شناخته میشد ،دوچرخهای کهنه که
هر صبح او را به دفتر محلی هالل احمر در مزار شریف میبرد و عصرها با سودایی مختصر بر ترم زین او را به خانهای که در حال فرو ریختن ،به حاشـیه شـهر برمیگرداند .درین بین اما سـاعاتی بود که در اتاقی نیمه متروک ،شـاعران و نویسـندگان جوان را به دیدنش می کشاند. عفیف باختری نوعی فقر درویشـانه و انزوای خود خواسـته را به ارمغان داشـت .عفیف همیشـه آرزوی دفتر کوچکی را داشـت که بتواند از جوانان بیشـتری پذیرایی کند .این وعده را از من گرفته بود اما قبل از عملی شدن وعده ،عالقمندان و شاگردان و یارانش را برای همیشه ترک کرد .با اینهمه در طول دو دهه گذشته او به تنهایی خودش یک جریان بود و دهها چهره طراز اول فرهنگی را تربیت و حمایت کرد. جریانی که از زیر سایه سنگین سنت فرهنگ مافیایی و اربابان پر مرید آن جسته و قدرتمند شده بود ،جریانی که جدا از ادبیات، سینما ،روزنامهنگاری و فلسفهورزی را نیز در کنار خود میدید. اسدالله عفیف باختری ،در سال ۱۳۴۱شمسی در مزار شریف به دنیا آمد .پدر او نیز شاعر بود اما مثل خودش اهل انجمن و اشتهار نبود .در دانشگاه کابل ،از رشته زراعت فارغ التحصیل شد. در همان دانشکدهای که قهار عاصی شاعر دیگر افغانستان نیز درس میخواند .اما او برخالف آقای عاصی و دیگران اهل رفت و آمد و محافل ادبی نبود و در سـالهای بعدی حتی با نوعی انکار و کتمان مجالس رسمی مواجه بود. برای این بود که نشر اولین مجموعه شعر او سالها طول کشید. با اینکه شاعران روزنامهای و مورد حمایت حلقات استادانه که بعد از او نوشتن را شروع کرده بودند ،چندین کتاب نشر شده داشتند و اولین کتاب او بعد از سال ۲۰۰۱میالدی منتشر شد و با استقبال نسل جدید مواجه شد. یکی از اولین مقاالت درباره عفیف ،نوشته این نگارنده در سلسله نقدهای بوطیقای نو بود که تابوی انکاراو را شکست و برایم موجی از دشمنی را سبب شد تا بعد نسل جدید شاعران نوجوی بلخ بودند که رابطهای پویا را با او شکل دادند. امتیـاز عفیـف بـر دیگـران ،علاوه بـر متفـاوت و عمیـق بـودن شعرهایش ،آشنایی او با دیگر انواع هنر مدرن مثل نقاشی مدرن، سـینما ،تیاتـر و رمـان نـو بود .عفیف جهـان مدرن را بسـیار خوب
میشـناخت ،بـا انقالبیهـای کتاب خـوان چپ ،رفاقت داشـت و تاملات خـاص خود را نسـبت به ادبیـات ،جامعه ،انسـان و تاریخ داشـت .شـعرهای او پر از کنایههای بدبینانه به وضع موجود و در عین حال سرشار از امید روشنفکران برای تغییرست. ماه من ای به جهان تاج شهنشاهی من روزگاریست که شهزاده تان دلتنگ است. ... عمری خالف مردم خوش پوش خوش خیال در دل غم زمانه گرفتم گریستم دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین خود نعش خود به شانه گرفتم گریستم ناگهان قطع شود با تو اگر پیوندم گور خود چیست به گور پدرم میخندم از چه خود را پدر شعر جهان پندارم من که زن دارم و بابای دو سه فرزندم این طنز تلخ و نگاه عمیق او به جهان و البته نترسی او از پیش رفتـن بـا جریانهـای جدید ادبـی در جهان ،او را شـاعری یگانه و جاودانه از روزگار امروز افغانستان میسازد .شاعری که با شعرها، دانش ادبی و شیوه زیستن منحصر به فردش ،محبوبیتی بی مثال یافته بود. مرگ ناگهانی او بعد از تجلیلهای پی در پی و بیسابقه مقامات محلـی ،دولتـی و بینالمللـی از کارنامه ادبـی او ،او را تـازه از انزوا بیرون کشیده بود. ماه گذشته اتحادیه نویسندگان افغانستان ،به عنوان شاعر ویژه ده سال اخیر در میان استقبال با شکوه شاعران از او تجلیل کرد، بعـد جایـزه ویژه جشـنواره بینالمللی فجـر در ایران ،به او رسـید، مـدال عالـی دولتی از طـرف رئیس جمهوری افغانسـتان ،تجلیل ویـژه والـی و فرهنگیان بلخ برای یک عمـراز فعالیت ادبی ،دیگر سـتایشها بـرای شـاعری بزرگ بود کـه عمری انکار شـده بود و عادت به ستایش نداشت. مرگ او اندوهی بزر گ برای جامعه ادبی بود که شوکه شده بودند و واکنشهای گسـترده شـان هشـت ثور/اردیبهشـت که سالگرد پیروزی مجاهدین افغانسـتان اسـت و اتفاقات درشـت سیاسـی را تحت تاثیر قرار داد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خـواه خـواب و خیال یک نوجوان شـهوتزده (سـتواری که دود شـد) و خواه خیانت یک زن شوهردار (سایه لرزان) ،به هر صورت این نکته از دیگر بدعتشـکنیهای این مجموعه است. شـاید کمتر نویسندهای تا جایی که من سراغ دارم ،بـا چنیـن برهنگـی و صراحتـی در مورد مسایل جنسی نوشته باشد .به چند نمونه ذیل توجه کنید: «پـری لبخنـد زد و نازکنـان انگشـتش را به عالمت «نی» تکان داد و بعد پیراهن نازکش [را] از تـن کنـد و دور انداخـت… هـا موسـی ببوس! من از تو هستم ،این تن از توست ،ببوس و مرا از خود بیخود کن!…»(صفحه )۷۰-۶۹ «شیرین ناگهان دست بر زیر گردن او برد و سر او را باال کرد و دیوانهوار شروع به بوسیدن کرد .گونه و بعد لبهای او را بوسـید و بعد به گردن و سـینه او پایین آمد .شـیرین شـهوانی و شهوانیتر میشد…»( صفحه )۱۴۷ در «بوی بهی» مثل بیشتر کتابهای چاپ شده در کابل ،چند نادرستی نوشتاری کوچک و غیر ملموس که شـاید هنگام تایپ رخ داده باشـد ،به چشـم میخورد که این به نوبهی خود مشکل کمبود ویراستار را در چاپ و نشر کتاب در افغانستان به ما یادآوری و گوشزد میکند. امیدوارم این اشتباهات هر چند کوچک ،در چاپهای بعدی برطرف گردد. آقـای سـیامک هروی در کنار مجموعهی داسـتان «بوی بهی» آثـار دیگری از جمله «مرغ تخم طالیی» (مجموعه قصههای فولکلور) که زیر عنوان «زرینتاج دختر بابه خارکش» نیز به چاپ رسیده است« ،مردههای عصبانی» (مجموعه طنز) ،و شش رمان به نامهای« :اشکهای تورنتو در پای درخت انار»« ،گرگهای دوندر»« ،سرزمین جمیله»« ،تاالن»« ،گرداب سیاه» و «بازگشت هابیل» را تا به حال منتشر کرده است.
ادبــی
33 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خلیلاحمد عرب هفتـهی پیـش کتـاب «بوی بهی» نوشـتهی احمدضیا سیامک هروی که بـه تازگـی توسـط نشر زریاب در کابل به چاپ رسیده است ،به دستم رسید. بـا چـاپ «بـوی بهـی» آثار این نویسـنده به ۹جلد میرسـد .به سـادگی میتـوان گفـت کـه احمدضیا سـیامک هـروی یکی از پرکارتریـن نویسـندگان افغانسـتان اسـت و در حلقـه دوسـتداران ادبیات معاصر به خصوص ادبیات داستانی کشور ما از اهمیت و احترام خاصی برخوردار است .کمتر کسـی را میتـوان دیـد که به کتـاب خوانی ،داسـتان و ادبیات عالقه داشـته باشـد و کارهای سیامک هروی را نخوانده باشد و از آنها لذت نبرده باشد. «بـوی بهـی» یـک بـار دیگـر نشـان داد کـه احمدضیـا سـیامک هـروی نه تنهـا رماننویس خوبی اسـت ،بلکه از عهده نوشـتن داسـتان کوتاه که کار سختتری است ،نیز به خوبی بدر میآید .شاید در نخست چنین به نظر آید که سـیامک هـروی با این کار خواسـته بخت و اقبـال خود را در نوشتن داستان کوتاه نیز بیازماید ،اما در واقع میتوان گفت او با این کار به دنبال چیزی فراتر از یک نوع آزمایش در نویسـندگی است .برای نویسندهای چون هروی ،داستان کوتـاه فرصـت و مجال خلـق آثار زیادی را بـا بنمایهی اجتماعی فراهم میسازد .عالقمندان رمان و داستان که اخیرا از برندهشدن رمـان «گرگهـای دوندر» سـیامک هـروی در نهمیـن دور جایزه ادبی جاللآل احمد آگاه شدند ،انتظار داشتند از این نویسنده اثر تـازه و متفاوتـی بخوانند« .بوی بهی» که چنـد روزی بعد از اعالم ایـن جایزه به نشـر رسـید ،توجه زیـادی را به خود جلـب کرد و در کانونهای ادبی فرهنگی و در شبکههای اجتماعی از آن استقبال زیادی صورت گرفت. از نقطـه نظـر موضـوع ،به جز «داسـتان یک داسـتان» که تمی سوریالیستی دارد ،دیگر داستانهای «بوی بهی» منعکسکنندهی موضوعاتی اند که خواننده افغان با آنها به خوبی آشـنا اسـت .به نظر نویسنده این چند سطر ،در کنار ارزش ادبی داستانهای این مجموعه ،بایستی به ارزش جامعهشناختی این داستانها نیز درنگ کرد .اکثریت این داستانها میتواند مدرک مناسبی برای کسانی باشد که به جامعهشناسی ادبیات داستانی افغانستان عالقهمند بوده، میخواهند در این باره تحقیق کنند .ازدواج اجباری (داستانهای «بود و نبود» و «نیمهی گمشده») ،چند همسری (داستانهای «بود و نبود» و «دلی که ریس ریس شـد») ،عشـق (داستانهای «بوی بهی» و «نیمهی گمشـده») ،خیانت و خشـونت (داستان «سرخ و سـفید») ،آمیختن عشق و هوس (داسـتانهای «ستواری که دود شـد» و «سـایه لرزان») ،رابطه انسـان و حیوان (داستانهای «بود و نبود» و «سرخ و سفید») ،پیچیدگی جنگ افغانستان (رویارویی دو بـرادر یـا «بچه»ی کاکا که یکی برای طالبـان و دیگری برای دولت تفنگ برداشته و میجنگند در داستان «اگر تفنگ من صدا
نگاهی به «بوی بهی»
ادبــی کرده بود») اینها تنها دغدغه نویسنده نه، بلکه از دغدغههای روزمره شهروندان
افغانستان است که چهل سال میشود جنگ را میبینند ،تجربه میکنند ،مینالند و حسرت داشتن زندگیای در صلح و آرامش را میکشند. «من هم در میان شـما آشـنا دارم .پسـر کاکایم نفر مال یاسـین اسـت .یک سـال میشـود که تفنگ او را در شـانه دارد .مادرش از صبح تا شام ضجه و ناله دارد و برای او دعا میکند .از صبح تا شام نـگاه بـه دروازه دارد که فرزندش برگردد… خوب شـد تفنگ من صدا نکرد ،شـاید او در دم تفنگ من برابر شـده بود و کشـته شده بود .چه میدانم ،در جنگ حلوا بخش نمیکنند( ».صفحهی )۱۹ یکی از ابزارهایی که در «بوی بهی» توسـط سـیامک هروی به کار برده شده ،زاویه دید دوم شخص «تو» است (داستانهای «بود و نبود» و «حسرت») که در داستان کوتاه خیلی هم مروج نیست. در حقیقت استفاده از این زاویه دید کار چندان آسانی نیست و شاید از این روست که در میان نویسندگان داستان کوتاه خیلی طرفدار ندارد ،ولی سیامک هروی توانسته از این زاویه دید به نفع خود به خوبی استفاده کند .برای مثال: «حوصلـه بگـو مگو نـداری ،مـیروی به اتاقت میخـزی .پیش روی آیینـهای کـه در اتـاق گذاشـته اسـت ،میایسـتی .آیینه گرد اسـت و چـوکات فلـزی زنـگزدهای دارد .آن را جابهجا میکنی تا در آن رخ بنمایی ،مینمایی .ابروهایت درهم رفتهاند و چشمهای آبیات فروغی ندارند .درونت را میتوانی در سیمایت ببینی ،یاس جانکاهی تو را در هم پیچانده است…» (صفحه )۳۹ یا در جای دیگر: «رفتـن ثریـا پتـک محکمـی بـر پیکـر تـو شـد و تو سرگشـته و
32 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
سـرخورده ،سـالهای زیادی پرسـه زدی و با روسـپیهای زیادی همبسـتر شدی و برای فراموشکردن شکستهایت به الکل پناه بردی ،اما الکل حال تـو را بیشتـر زار کـرد تـا این کـه در پنجاه و دوسـالهگی ناگهان سـکته کردی شـفاخانه شـدی…» و راهـی (صفحه )۱۱۱ نثـر داسـتانهای «بـوی بهی» سیامک هروی به همـان انـدازه روان و بیآالیش است که در رمانهای او به چشـم میخـورد. ز یا د هگو یـی نیسـت ،اگـر بگویـم کـه سـیا مک هـر و ی آنچنـان کـه میخواهـد و همانطور که در گذشـته به خوبـی از پس آن برآمده ،طیف وسـیعی از خوانندگان را جلب نوشـتههای خود کـرده و آنهـا را به مصرفکنندگان دایمـی آثار خود تبدیل کرده است. داستانهای «بوی بهی» آغاز ،اوج و پایانهای بیبدیلی دارند. پایان تمامی داستانها باز است .این ویژهگی ،داستانها را در ذهن تهنشـین میکنـد و تا دیر زمانی در ذهن خواننـده نگهمیدارد و او را بـه تفکـر وا مـیدارد .در حقیقت این خواننده اسـت که تصمیم میگیـرد داسـتان را چگونـه پایـان بخشـد .فضـای هـر داسـتان مطابق به مقتضیات همان داسـتان سـاخته و پرداخته شده است. شخصیتهای داستانها از «ارسالن» گرفته تا «سارا» و «مریم» و «موسی» و از «نادر» و «رستم» که نقش فرعی دارند تا «تیمور» و «شیرین» و«امیر» که در نقش اصلی ظاهر میشوند ،نقش خود را به خوبی بازی میکنند. یکـی دیگـر از ویژهگیهای داستاننوسـی سـیامک هـروی چه در رمانهایـش و چـه در داسـتانهای کوتاهـش ایـن اسـت کـه شـخصیتها نامهـای قلمبهسـلبمه ندارنـد .او بـاشـناختی کـه از جامعهاش دارد نامهایی انتخاب میکند که خیلی با فضا ،جایگاه اجتماعی پرسوناژ و نوع قصه همخوانی دارد و خواننده زود با آنها انـس میگیـرد و بـا کنشهـا و حوادثی کـه میآفرینند ،عالقمند میشود. در «بوی بهی» سیامک هروی ،تابوی روابط جنسی نیز شکسته میشـود و در ایـن مجموعـه در چنـد قسـمت بـه تفصیـل بـه آن پرداخته میشود .خواه این رابطه جنسی صحنه به تصویر کشیدن «خانـهداری» یـک زوج جـوان (دلـی کـه ریس ریس شـد) باشـد،
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
تیموریان و گورکانیان مانند آفتاب بر تارک ادبیات دری می درخشند؟ هویتسازی فرهنگی یکی از راهبردهای اساسـی بـرای کاهش خشـونت و تعارضات قومـی در یک کشـور چند قومی اسـت .چه هویـت فراگیرتـر و زیباتـر از هویـت زبـان فارسـی و فرهنـگ درخشـان دری میتواند این چتر هویتی را برای ملت ما فراهم سازد؟ سختگیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خونآشـامی اسـت(موالنای بلخی) در ایـن زمینـه ایـران مثـال موفقی اسـت. درحالیکـه جغرافیـای ایران کنونی نسـبت بـه جغرافیای کشـورما( بلـخ و غزنه و هرات بامیان و بدخشان و…) در پرباری و بالندگی فرهنگ و تمدن فارسـی نقش کمتری داشـته اسـت ،اما رضاشاه توانسـت بر محور زبان فارسـی و تمدن ایرانی و خراسانی از اقوام پراکنده ایران یک ملت واحد و متحد بسـازد .بهگونهای که امروز نه بلوچ ایران تجزیهطلب است و نه کرد و ترک و ترکمن و عرب ایـن کشـور .چه چیـز اینهمه تنوع قومـی را در ایران به یکرنگی مبدل ساخته است؟ از دوست شاعر کردیام در ایران پرسیدم شما کردهـای ایـران هـم در آرزوی تجزیهاید ماننـد کردهای ترکیه و عراق؟ پاسخ داد:نه .زیرا ما دوست نداریم از مفاخر ایران جدا شویم.
ادبــی
پرسش من این است که ما چرا نتوانیم از این تجربه درخشان در راسـتای هویتسـازی و همبستگی ملی خود استفاده کنیم؟ مگر فرد فرد افغانسـتانی نمیدانند که کشـور ما در خلق و شـکوفایی تمدن فارسی و فرهنگ دری نقش یگانه و منحصربهفردی داشته است؟ از این دیدگاه اسـت که من پیشازاین از سـخنان ریس جمهور غنـی دربـاره تاریـخ هزارسـاله و مفاخـر زابلسـتان و جاده ابریشـم اسـتقبال کـرده بـودم و آن را بارقه امیـد هویتی تلقی میکردم اما
31 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
اظهارات اخیر آقای غنی در ارتباط با زبان فارسی این جدول امید را در ذهن من تکمیل کرد. شایسـته اسـت فرهنگیان و رسانههای کشـور و نیز وزارتهای اطالعـات و فرهنگ ،تحصیلات عالی و دیگر نهادهای علمی و مدنی کشور ،این اظهارنظر استراتژیک ریس جمهور غنی را درباره فرهنـگ فاخر فارسـی ،غنیمت شـمرده و یک راهبرد هویتسـاز و همبسـتگی بخـش ملی و سراسـری را در راسـتای ایـن دیدگاه طراحی و به مرحله اجرا گزارند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
قنبرعلی تابش ریـس جمهـور غنـی در بخشـی از سـخنرانی خویـش در هماندیشـی تجلیـل از موسـی شـفیق یکجملـهای را بـر زبان آورد که از چشـمانداز راهبرد همبسـتگی ملی و فرایند ملتسـازی میتواند بسـی ارزشمند و شایسته سـالها تحلیـل و تجلیل باشـد .ریس جمهور پـس از حـدود دو قـرن کمتوجهیـی (و گاهـی سـتیزهجویی) حاکمان کشـور با فرهنگ پربار فارسی ،در مراسم نیکوداشت موسی شفیق چنین جمله ای زرینی را بـر زبـان آورد « :فرهنـگ بزرگ دری ما متعلق به همه افغانها است و مخصوصا به پشـتو زبانهای این مملکت»! بـا تاسـف که برخـی از کاربـران به این اظهـارات غنـی واکنش منفی نشـان داده و آن را تالشـی در راسـتای تصاحـب و مصـادره زبـان دری به نفع قوم پشـتون ارزیابی کرده. مـن امـا باور دارم که ایـن موضعگیری ریس جمهـور غنـی بـرای ایجاد وحـدت و یکپارچگی ملی بسـیار ضروری و استراتژیک است .ضروریتر از پیمان استراتژیک بـا آمریـکا .ضروریتر از احیـاء جاده ابریشـم و ضروریتر از صدها طرح انکشافی و پروژههای اقتصادی. از طریـق مبـارزه با ناامنی در افغانسـتان تنها سیا سـی نظامـی و
ممکن نیست .ریشههای ناامنی و بحران منازعـات افغانسـتان علاوه بـر عوامـل سیاسـی ـ اعـم از ملـی و بینالمللی– عوامل فرهنگی و شکافهای هویتی نیز بوده است .شـکافهای هویتـی از منظر داخلی بسـی اوقـات مایه منازعات خونیـن بـوده اسـت .بیگانگان نیز با اسـتفاده از همین شـکافها، همـواره در صفـوف مـا نفوذ کردهاند و با تشـدید این شـکافها به آتـش جنگهـا و نزاعهای مزمن داخلی دامن زدهاند .تا زمانی که این شکافهای هویتی و اجتماعی همچنان در جامعه افغانستان فعال باشـد هرلحظه احتمال آغاز برخورد دیگر و درگیری تازهای وجود خواهد داشت. شکافهای فرهنگی و هویتی مانند شکافهای زبانی و مذهبی سالها مایه آشوب و جنگ در کشور بوده است .بارها شهروندان، شـاهد جنگهای خشـونتبار فیزیکی نمایندگان پارلمان بر سـر مسـایل زبانـی بودهانـد .قانـون تحصیلات عالی چندین سـال به دلیل همین اختالفات در پارلمان کشور متوقف ماند که سرانجام در سـال ۹۵این گره گشـوده شـد و این قانون به تصویب رسـید.
30 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
یگانه هویدا گلرخانی ،اسـرار عشـق خویش را در پرتو همین در ُ کردهاند. البته اینکه خواسـتگاه این زبان ،بلخ بامی بوده اسـت و اینکه غزنین و هرات باسـتان و شـهرهای خراسـان زمین در شکوفایی آن نقـش منحصـر بـهفـردی داشـتهاند ،بـاز جایی هیچ تردیدی نیسـت و در واقعیت یادشـده تغییری نمیآورد. اما اعتراف به این واقعیتها ،هرگز به این مفهـوم نخواهد بود که زبان فارسـی دری زبان قـوم خاصـی بوده باشـد .تاریـخ فرهنگ و تمـدن فارسـی ایـن برداشـت را تاییـد نمیکنـد .تمـدن مربـوط بـه حـوزه زبان فارسـی همچنان که جغرافیای وسیعی را در درازنـای تاریـخ تحـت پوشـش داشـته اسـت ،اقوام و تبارهای گوناگونی را نیـز دربرمی گرفته اسـت .ازنظر دینی نیز زبان دری منحصـر به آیین و مذهب خاصی نبوده است. در جغرافیایی که تمدن فارسی در آن بالیده است اقوام و نژادهای گوناگونی در طول تاریخ زیستهاند: اقوامی از قبیل عرب و عجم ،سیاهوسفید و زرد ،عراقی و ایرانی، چینی و هندی ،رومی و روسی ،ترک و تاجیک ،هزاره و پشتون، کرد و بلوچ ،ازبیک و ترکمن ،پشهای و نورستانی ،و…. ازنظـر دینـی نیـز زبـان فارسـیزبان فـرا دینـی بـوده و شـامل مسلمان ،زرتشـتی و بودایی، و ا ر منـی و یهـودی و… میتر ا یـی می شـد ه است.
بـر ا ی ختـم این غایله هم حکومـت وحـدت ملی و هم برای پارلمان کشـور یک دستاورد محسوب میشود. پیشازاینها بارها تاریخ ما شاهد برخوردهای خشونتآمیز بین شهروندان بر سر زبان دری و پشتو بوده است و متأسفانه گاهگاهی این منازعات بین جوانان و دانشجویان به درگیریهای خون باری انجامیده اسـت .اگر این معضل همچنان حل نا شـده باقی بماند بازهم احتمال تشـدید و قربانی گرفتن آن وجود دارد لذا شایسـته اسـت که سیاسـت مـدران ما به مسـاله زبان فارسـی نـگاه ملی و فراقومی داشـته باشـند و بـا طرح یک راهبـرد واقعبینانه و مبتنی بـر حقایـق تاریخی ،زبان و فرهنگ دری را نهتنها مایه اختالف و واگرایی بلکه مایه هویت بخشی و انسجام ملی کشور بدانند. زبان فارسی بهصورت انحصاری زبان قوم خاصی نبوده و نیست. این زبان در سـیر تکوین و تطور خود گسـتره وسیعی را ،از فرارود گرفته تا خلیجفارس و دریای هند و چین ،تحت پوشش داشته و کام و زبان اقوام زیادی را دراین جغرافیای پهناور شهدآگین کرده است .بسی عاشقانی با این زبان بهشتی عشق ورزیدهاند و فراوان
زبان فارسی در این قلمرو گسترده،سالها زبـان دیـن و دانـش و فرهنـگ بـوده اسـت .در صدف ایـن تمدن دیرپـای و کهن ،خر َدل تعصب وخرمهره سـختگیری جایگاهی نداشته است و متون گرانسنگ آن از ریگ ویدا و اوستا گرفته تا شـاهنامه فردوسـی و مثنوی معنوی از آیههای تساهل و بردباری لبالباند و از سورههای عشق و مهربانی سرشار. در بالندگـی این فرهنگ غنی و درخشـان ،تمـام اقوام و مناطق کشور ما از پامیر تا غزنه و قندهار و هلمند و هرات و بلخ و بدخشان سهم و مشارکت داشتهاند. همچنـان که سـهم تاجیکها و هزارهها در شـکوفایی فرهنگ دیرپای فارسـی قابل کتمان نیسـت و در برگ برگ شـاهکارهای فرهنگ دری از سنایی غزنوی گرفته تا ناصرخسرو بلخی نمایان اسـت .نقش درخشـان فرهیختگان پشـتون از احمدشـاه ابدالی و عایشه درانی گرفته تا محمود طرزی ،عبدالحی حبیبی و سلیمان الیـق را نیـز نمیتـوان در ایـن رنگینکمان انکار کـرد .گهر بافی های ترکتباران کشور را در هزار نقش آسمان ادب دری چگونه ی که دورههای درخشـان غزنویان و میتوان نادیده گرفت در حال
29 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
28 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
ادبــی
27 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نگاهـی به جشنـواره شعر امروز افغانستان که دیدگاه زنانه و جهانبینی و زیباییشناسی نگاه زنان در انتخاب آثاری که شعر امروز افغانستان نامیده میشود ،هیچ اهمیتی ندارد زهرا اسرافيل زبان در افغانسـتان همواره با آسـیبهای جنگ و اسـتفادههای و نقش آن برای برگزارکنندگان این جشنواره حایز اهمیت نبوده سیاسی همراه بوده است مخصوصًا زبانهایی که به عنوان زبـان رسـمی کـه در ادارات و ارگانهـای دولتـی و نهادهـا کاربرد دارند و مورد استفاده قرار میگیرند. در چنـد دهـه گذشـته ،آسـیبهای جـدی بر پیکـر زبان پارسـی وارد شـده و دولـت نیز تا کنون هیـچ توجه خاصی بـه آن نشـان نداده اسـت .حتا وزارت اطالعـات و فرهنگ نیـز برنامـهی خاصـی بـرای پویایـی زبانهـای رسـمی و همینطـور بـرای نویسـندگان و شـاعران کشـور نداشـته اسـت .بیمهـریای که دولت نسـبت بـه زبـان و ادبیات از خـود نشـان داده تا کنون ،کار نهادهـای ادبی غیردولتی را دشـوار و کفهی ترازو را برای آنان سـنگینتر ساخته است. در بستر چنین شرایط نابهسامانی برای بهبود وضعیت زبان و ادبیات افغانسـتان ،اتحادیهی نویسندگان جشنوارهای را تحت عنوان نخستین «جشنواره شعر امروز افغانستان» در سوم حوت امسال برگزار کرد. جشنوارهای که با خود قبل از برگزاری و بعد از برگزاری حـرف و حدیثهـای فراوانـی به همراه داشـت و سـبب به میانآمدن پرسشهای زیادی گردید. این جشـنواره که هدف از آن را آقای سـیدرضا محمدی رییس اتحادیه و برگزارکنندهی جشنواره در مصاحبهاش با ۸صبح «ضرورت شـناخت شـاعران از یکدیگر و تفکیک اشعار خوب و بد و شناساندن آنها به مردم» بیان میکند که البته با داشـتن چنین دیدگاهی از سـوی مسـووالن جشـنواره اسـت ،ورنه بودند ظرفیتهای بزرگی از زنان که اکنون عم ً ال در در انتخـاب عنـوان آن یعنـی «جشـنواره شـعر امروز افغانسـتان» دانشـگاهها کار میکننـد و یـا در این رشـته مطالعـه و صاحبنظر باید تأملی داشـت ،زیرا چنین هدفی نمیتواند جوابگوی عنوان هستند. گذشته از قیدهایی که میتواند این جشنواره را زیر سؤال ببرد، انتخابی باشد. مخصوصـًا اینکـه انتخـاب شـاعران برگزیـده از سـوی داوران نظیر قید زمانی ده سال کار ،داشتن مجموعه و قید ماندن جغرافیا نشاندهنده آن است که داوران توجهشان بیشتر بر شاعران جوان برای شاعران ،زمان جشنواره نیز بسیار کوتاه و شتابزده بود .آقای بوده است تا بررسی سابقهی ده سال از کسانی که در این راه قلم محمـدی در مصاحبـهای که بـا خبرگزاری فرهنگ ۱۳دلو سـال زدهاند و رنج نوشـتن بر آسـوده نشسـتن را ترجیح دادهاند که البته جاری داشـت با روشـنیدادن در بارهی جشنواره اشاره دارد که «ما این نیز کار بزرگی اسـت برای نسـل جوان که میتوانست تمرکز ۲۰۰جلـد از آثـار شـاعران را از کابـل و سـایر والیـات جمـعآوری بر همین بخش تغییردهندهی عنوان آن باشد و چه بسا بهتر بود کردهایم که تاریخ بررسـی آن از ۱۵دلو شـروع میشود» و این در اگر نام جشنواره «شعر شاعران جوان» خوانده میشد .هر چند در حالی است که ما در ۳حوت سال روان ،شاهد برگزاری جشنواره میـان برگزیـدگان نـام کاوه جبران ،کریمه شـبرنگ و روحاالمین نیمروزه بودیم. حاال چطور میشود بیش از ۲۰۰مجموعه را در کمتر از ۱۷روز امینی نیز میدرخشد. از آنجـا کـه اعتبار هر جشـنوارهای بـر اعتبار هیـأت داوران آن بررسی و ارزیابی کرد؟ اسـتوار اسـت پرسـشهایی نیز در انتخاب هیأت داوران و توانایی چقـدر میتوانـد بررسـی این آثار شـفاف و منصفانه باشـد ،حال آنها در عرصه شناخت شعر و انتخاب خود آنان ابهاماتی پا بر جا آن کـه عزیزانـی نظیـر امـان پویامـک که بیش از ده سـال اسـت ست و دیگر این که لیست اسامی داوران نشاندهندهی آن است در خلـق آثـار ادبـی از جمله شـعر ،چهرهی درخشـانی دارند ،دیده کـه هنـوز دیدگاه مردمحورانه بر فضای ادبی افغانسـتان گامهای نمیشـوند و حتا برگزاری جشـنوارهای که میتوانست بسیار حایز اسـتواری دارد .زیرا اسامی مذکر لیسـت داوران حاکی از آن است اهمیت باشـد در ظرف چند سـاعت برگزار شود؟ چنان که دیدیم،
این جشـنواره در نیم روز پایان یافت که اگر هدف همان شـناخت و معرفی شـاعران افغانسـتان هم بود ،میتوانست بیش از یک یا دو روز باشـد و مفصلتر به آثار خلقشـده در دهه پسـین بپردازد، حـال آن کـه تراکـم برنامه نسـبت بـه وقت تعیینشـدهی آن بسـیار ناقص و سـطحی به نظر میرسـید .تقدیر از سه شاعر عزیزی که ارجگذاری و ستایش آثار شان ،زمانهای جداگانانهای میطلبید که البته شخصیت ادبی خانم خالده فروغ ،قنبرعلی تابش و آقای محمداسـحاق فایض نیز بر هیچ یک از اهل قلم پوشـیده نیسـت و چه بهتر بود اگر در برنامـه و زمانی مشـخصتر به خوانش آثـار و زندگی ادبی این عزیزان در چند ده سال گذشته پرداخته میشد. ت بزرگ اسـتاد همیـن طور گرامیداشـت از دو شـخصی حیدری وجودی و فدایی هروی همزمان با سایر برنامهها، آن هـم در ظـرف کمتـر از ۴سـاعت یکـی دیگـر از نقـاط ضعف این جشـنواره محسـوب میشود و این جشنواره نیز میتوانست سرنوشت خوبی داشته باشد ،نظیر جشنواره گل سوری که تا اکنون نیز یاد آن در خاطرهها باقی است. حرمتگـزاری بـه صاحـب اثر یکـی دیگـر از اصلهایی اسـت که جشـنوارههای ملی و نوپا باید آن را رعایت کنند و با دادن حق انتخاب نامزدی در جشنوارهها به شخصیت خالق اثر ارجنهنده باشـند .در حالی که بسـیاری از نامزدان و حتا برندگان این جشنواره با عدم اشتراک در روز محفل و یـا اظهـار بیاطالعـی از نامزدشدنشـان ،اعتـراض خود را نشـان دادنـد .کاوه جبـران نیـز یکی از شـاعران برگزیده و تأییدیافتـهی هیـأت داوران بـود کـه بـا ماندن پسـتی در صفحـهی فیسبوکـش از نامزدشـدنش در ایـن جشـنواره ابـراز بیاطالعی و مالحظاتی را در رابطه با این جشنواره مطرح کرد. حتا تجربهی جشنواره جالل آلاحمد اهمیت این موضوع را نیز نشان داده بود و اعتراض خسرو مانی در نامزدشدن اثرش و عدم اطالع او از این موضوع ،در مراحل پایانی که خواسـتار حذف نام کتابـش شـد ،که عـدم رعایت حق نامـزدی به صاحب اثـر در آن جشنواره ،انتقادهایی را به همراه داشت. با تمام این اوصاف ،بحث و چالشهایی که این جشنواره با خود داشت ،میتواند راهگشای جشنوارهی بعدی و کارهای بزرگتر در راستای ارتقای ظرفیتهای ادبی باشد. اتحادیـهی نویسـندگان نیـز از زمان تأسـیس خـود فعالیتهای مفیـد و اثرگـذاری انجـام داده که قابل یادآوری اسـت ،مخصوصًا با ایجاد کورسهای نویسندگی تالشهای مفیدی برای پرورش اسـتعدادهای نسـل نـو در عرصـهی نویسـندگی و شـعر دارد کـه ایـن خـود یکـی از بزرگتریـن دسـتآوردهای جامعـهی ادبـی کابـل میباشـد و امید اسـت انتقادها و نظریاتی کـه پیرامون رد و تأیید عملکرد اتحادیه در بارهی جشـنواره صورت گرفته ،سـبب پربارشـدن برنامههای آینـدهی این نهاد پرکار ادبی در سـالهای اخیر باشد
26 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
25 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
24 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
23 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
یک جـواز و دو دانشگاه نورالعين موسسهی تحصیالت عالی ملی ،هم در سرای شمالی و هم در لب جر ساختمان و لوحه دارد و یکی از این دو ساختمان ،نمایندگی دوم این دانشـگاه نیسـت ،بلکه هر کدام خود را دانشـگاه مستقل ولـی با همان یـک نام و یک جواز میداننـد .یافتههای روزنامهی یدهـد که این دانشـگاه به اسـاس اختالف میان ۸صبـح نشـان م سـهمدارانش تجزیـه شـده و در جریـان ماههـا اختالف ،اسـتادان از تدریـس و دانشـجویان از آمـوزش بـه دور ماندهانـد و هنوز این اختالفها حل نشده است. سـهمداران این دانشـگاه ،پس از کشـمکش فراوان ،ناگزیر به کشـاندن اسـتادان و دانشـجویان به دنبال خود شـدند و هر کدام، خـود را رییس موسسـهی تحصیالت عالی و مدیرکل اسـتادان و محصالنمیگرفتند. یک تن از استادان این موسسهی تحصیالت عالی که نمیخواهد نامـی از وی بـرده شـود ،میگوید« :وقتی به لب جـر میرفتیم ،از سرای شمالی به من زنگ میزدند که چرا اینجا نیامدی و زمانی که به سـرای شـمالی برای درس دادن میرفتم ،از لب جر به من زنگ میزدند و این سخنها را تکرار میکردند ،حیران بودیم که کجا برویم». در سندهایی که به دست روزنامهی ۸صبح رسیده ،مسال ه از این قرار اسـت که سـهمداران مؤسسـهی تحصیالت عالی ملی میان هم درگیر شدهاند و پس از چندی ،تن به جدایی ساختمانها نیز دادهانـد .در ایـن میان اما ،دانشـجویان و اسـتادان بیـش از دو ماه، سـرگردان و حیران بودهاند که به کدام سـاختمان تدریسی بروند، سرای شمالی یا لب جر؟ آنان میگویند که در میان این حیرانی و سرگردانی ،دو ماه از آموزش و تدریس ،به دور مانده بودند. دانشـجویان موسسـهی تحصیالت عالی ملی میگویند که دو سهمدار این موسسهی تحصیالت عالی ،هرکدام با گفتن این که «جواز پیش من است» ،هر روز دانشجویان را به هر یک از این دو سهمدار ،مشکوک و بیباور میساختند. در جریان دو ماه گذشته محصالن موسسهی تحصیالت عالی ملـی ،بـه حدی حیـران ماندهاند که ندانسـتهاند به کـدام اعالن و اعالمیهی این موسسـه گوش بدهند و اعتماد کنند .در حالی که غالمعلـی مالـک سـاختمان قبلـی این موسسـه و دارنـدهی جواز آیسـا به نام موسسـه تحصیالت عالی ملی در یکی از شبکههای تلویزیونی اعالن کرده که به ساختمان قبلی بیایند ،اما گروه دیگر، این اعالن را تکذیب کرده و به دانشجویان اطالعیه پخش کردند که موسسه تغییر مکان کرده است. در حالـی کـه رونـد انتقـال یـک موسسـه از یـک سـاختمان بـه ساختمان دیگر ،قرار طرزالعمل وزارت تحصیالت عالی در یک ماه باید صورت بگیرد ،اما شاخهی طرفدار انتقال موسسه که بر بنیاد اطالعات ریاسـت تحصیالت عالی خصوصـی وزارت تحصیالت عالی ،موسس این نهاد است ،با اعالمیهای گفته است که درسها
در ساختمان جدید ادامه دارد و امتحـان در آخـر مـاه جاری (جـدی) اخذ میشود. از شـماری دانشـجویان ایـن موسسه میگویند که آنـان در جریـان زمان جنجالهـا ،بارهـا بـه وزارت تحصیالت و به ویژه ریاست موسسـات تحصیلات عالی خصوصـی مراجعه کردهانـد ،اما این ریاست به دادشان نرسیدهاند. یکی از این دانشجویان میگوید« :نزد آقای کامهوال که رییس دانشـگاههای خصوصی اسـت ،رفتیم .ایشـان گفت که از وسـع و قدرت من باال اسـت ،من کاری نمیتوانم و همچنان ایشـان یک مکتوب دادند به یکی از سـهمداران دانشگاه ملی .نام سیفالدین (یکی از سهمداران) در مکتوب گنجانیده شده بود که از این به بعد درس در [سـاختمان تدریسـی] پوهنتون جدید ،آدرس چهارراهی لب جر ادامه دارد». در همیـن حـال او روی دیگر مسـاله را چنیـن بیان میکند« :اما آقای کامهوال به یک زبان و یک قول نیسـتند ،روز بعدیاش در حصهی اول سـرای شـمالی[ ،در ساختمان سـابق] پوهنتون ملی حضور پیدا کرد و [به دانشجویان] گفت درسهایی روزمره خود را در اینجا ادامه بدهید وعده سپرد که من لوحه [ساختمان تدریسی به نام این] پوهنتون جدید را پایین میکنم». یـک منبـع از ایـن موسسـه کـه نمیخواهـد نامـی از وی بـرده شـود ،میگویـد« :موسسـهی تحصیالت عالی ملـی به اثر بعضی از مشـکالت ایجاد شـده در دو سـاختمان [با رییسـان و تشـکیل] جداگانه فعالیت میکند ،اما از یک جواز فعالیت برخوردار است». او میگویـد« :در نهایـت مسـووالن ایـن موسسـه بـه نتیجهای نرسیدند و به دو گروه تقسیم شدند .یک گروه در سرای شمالی با سرنوشت جوانان بازی میکند و گروه دیگر در چهارهی لب جر». شماری از استادان این موسسه در گفتوگو با روزنامهی ۸صبح کـه نمیخواهنـد نامی ازشـان برده شـود ،نیز میگوینـد« :یکی از دلیلهای بروز این مشکلها را در نبود «اعتماد و صداقت» میان سهمداران این موسسه میدانند و میگویند که سهمداران وقتی با خود صادق نیستند ،با دانشجویان و استادان نیز صادق نخواهند بود». در همین حال ،یافتههای ۸صبح نشان میدهد که با وجود دوماه زیان مالی و زمانی دانشجویان در موسسهی تحصیالت عالی ملی، هنوز هم تنشها بر سر ملکیت و تصاحب این موسسهی تحصیالت عالـی میـان سـهمداران آن ادامـه دارد ،اما بر بنیاد سـندهایی که ۸صبـح دریافت کرده اسـت ،آنـان از ترس این که دانشـجویان و اسـتادان این موسسـه را ترک نکنند ،به بخشـی از سـفارشهای
22 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
نهادها عمل کردهاند. در نامهای که ریاست پوهنتونها و موسسات عالـی تحصیلات خصوصی به موسسهی تحصیلات عالـی ملـی فرسـتاده ،نوشـته اسـت: «درس سمسـتر کنونـی در ساختمان کنونی ادامه یابد و مشـکل سـهمداران حقوقـی اسـت ،بایـد در محکمـهی تجارتـی حـل شود». سرنوشت صـدها دانشـجو،
دو مـاه در گـروگان یـک فرد موسسسـهی تحصیالت عالی ملی که صدها دانشـجو دارد ،دو ماه کامل از سوی غالمعلی ،یکی از سهمداران این موسسه با زور به گروگان گرفته شده است. در نامهی ( )۲۵۷۸مورخ ۱۳۹۵/۹/۲۹کمیسیون سمع شکایات، مصونیـت و امتیـازات وکالی مجلـس نماینـدگان که به ریاسـت پوهنتونها و موسسات تحصیالت عالی فرستاده شده ،آمده است: «چـون تمـام داراییهـای نقدی توسـط مالک تعمیر (سـاختمان) غالمعلی ولد قلمالدین به گروگان گرفته شده ،این شخص باید بـه نهادهـای عدلـی و قضایی جهت تصفیهی حسـابها ،معرفی گردد». دانشجویان و استادان میگویند« :تا زمانی که یکی از سهمداران طرف در جنجال ،سهم خود را به دیگری نفروشد ،احساس امنیت داشتن در این موسسه امکان ندارد». آنـان میگوینـد کـه «زورگویی و تهدیـد» در برخی مـوارد علیه استادان ،کادر علمی و دانشجویان صورت گرفته است. موســسهی تحصــیالت عــالی ملی در معرض «ایجاد مشکل امنیتی» بنـا بـر یافتههـای روزنامهی ۸صبـح ،به دلیـل مخالفتها میان سـهمداران موسسـهی تحصیلات عالـی ملـی ،در این موسسـه «امکان ایجاد مشکل امنیتی» وجود دارد. تحلیـل و ارزیابیهـای کمیسـیون سـمع شـکایات ،مصونیت و امتیازات وکالی مجلس نمایندگان نشـان داده اسـت که در این موسسه« ،امکان ایجاد مشکل امنیتی» وجود دارد. در بخشـی از دریافتهـای نامـهی کمیسـیون سـمع شـکایات، مصونیت و امتیازات وکالی مجلس نمایندگان آمده است« :چون امکان ایجاد مشکل امنیتی از طرف مالک تعمیر (غالمعلی) برای موسسین و هیأت علمی وجود دارد ،برای حفظ امنیت ،باید در این زمینه حوزههای امنیتی مربوطه همکاری الزم کنند». از جانب دیگر ،یکی دیگر از استادان این دانشگاه که نمیخواهد نامـی از وی در گـزارش بـرده شـود ،میگوید« :بیپروایـی وزارت تحصیالت عالی باعث این مشـکالت شـده و اگر همچنین ادامه یابد ،مشـکالت بیشـتر خواهد شـد و نه تنها سـهمداران و هیأت اداری ،بلکه جان دانشجویان هم در خطر خواهد افتاد».
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
کاله گذاشتن سر دکانداران اقدامهای فراقانونی گلبهار حبیبی مالک شرکت سرمایهگذاری گلبهار تنها به این خالصه نمیشود .مالک گلبهار تاورز پس از این که تصمیم به ساخت این مجتمع رهایشی میگیرد ۸۸ ،باب دکان که به شـکل موقتی در این زمین سـاخته شده بود را تخریب و به یپرداختند ،وعده میدهد دکاندارانی که در این محل به کار و بار م که دکانهای جدید را به شکل اسفالت در اختیار آنها قرار دهد. اما پس از حدود دو سـال از این وعده ،آن را اجرایی نکرده و این گونه بر سر این شمار دکانداران نیز کاله گذاشته است. ایـن توافق بین دکانداران و گلبهار حبیبی درج «تفاهمنامه»ای اسـت کـه میـان آنهـا بـه امضا رسـیده اسـت .یـک کاپـی از این تفاهمنامـه که در اختیار ۸صبح قرار گرفتـه در ماده اول آن آمده : «گلبهار حبیبی متعهد شده که در بدل دکانهای فعلی دکاندارانی کـه سـابقه طوالنی در این سـاحه داشـتهاند و اکنـون تحت پالن تخریبی محترم گلبهار حبیبی میآیند ،و قرار است در این ساحه مجدداً دکانهای متذکره به شـکل اساسـی و پخته مطابق نقشه ترتیب شده و اعمار گردد( .گلبهار حبیبی) در مدت ۵ماه دکانهای جدید را اعمار و به عوض دکانهای قبلی به دسـترس دکانداران مذکور قرار دهد». اکنـون دکاندارانـی کـه پیـش از ایـن در این سـاحه بـه کار و بار میپرداختنـد میگویند ،که مالک شـرکت سـرمایهگذاری گلبهار
اجـتـماعی
خلاف وعدهاش عمل کـرده و دکانهای جدید را در اختیار آنها قـرار نـداده اسـت .ایـن دکانـداران میگویند که این خلافورزی گلبهار حبیبی آنها را در حالت بیسرنوشتی قرار داده است. یکی از این دکانداران به شرط افشا نشدن نامش به ۸صبح گفت که تا اکنون دربهای زیادی را جهت بررسـی و حل مشکلشـان کوبیدهانـد امـا ظاهـراً هیـچ نتیجـه مثبتـی در این مورد به دسـت نیاوردهانـد .بـه گفته وی ،این موضوع تا اکنون با مسـووالن حوزه شـانزدهم امنیتی پولیـس کابل و برخـی از اتحادیههای صنفی و همچنان مجلس سـنا نیز در میان گذاشـته شـده اسـت .سندهای مکتوبی که در این زمینه در اختیار ۸صبح قرار دارد نیز این موضوع را تأیید میکند. بـا ایـن حـال ،بـه تاریـخ ۲۹/۰۹/۱۳۹۵ایـن موضـوع بـا حضـور مسـووالن شرکت سرمایهگذاری گلبهار تاورز ،در کمیسیون رفاه عامه ،محیط زیست ،منابع طبیعی ،صحت و کار و کارگر مجلس سنا به بحث گرفته میشود. معـروف قادری ،رییـس اتحادیه کارکنان افغانسـتان که در این نشست به نمایندگی از امکا حضور داشته میگوید ،گلبهار حبیبی، مالک شرکت سرمایهگذاری گلبهار در این نشست حضور نیافت اما به گفته قادری ،در این نشست کارمندان شرکت گلبهار انوسمنت حضـور یافتـه بودنـد و ایـن افراد تعهـد کردند که شـرکت مذکور، دکانهای جدید را در اختیار این افراد میگذارد ،ولی به گفته وی، این کار صورت نگرفته و آنها به تعهدشان عمل نکردهاند.
21 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
تالشهای روزنامه ۸صبح به خاطر در میان گذاشتن این ادعای دکانداران با مسووالن شرکت گلبهار حبیبی بینتیجه ماند و این مسووالن از پاسخدهی خودداری کردند. ایـن بـار نخسـت نیسـت کـه گلبهـار حبیبـی ،مالـک شـرکت سـرمایهگذاری گلبهـار (گلبهار انوسـمنت) متهم بـه غصب زمین دولـت و همچنـان فـرار از پرداخـت پول شـاروالی کابل میشـود. مالک گلبهار سنتر در ماه جون سال ۲۰۱۲به اتهام «جعلکارى با استفاده از ُمهر و امضاى مقامات بلندرتبهی دولتى» متهم شده بود. رییس عمومى سارنوالی مبارزه با جرایم فساد ادارى لوى سارنوالی در آن هنگام آقای حبیبی را به جعل امضای مارشال فهیم ،معاون نخست رییس جمهور کرزی ،در پیوند به زمین گلبهار تاورز متهم ساخته بود. در کنار اینها ،مقداری از پول مرکز تجارتی «گلبهار سنتر» که متعلق به آقای گلبهار حبیبی است ،نیز پرداخته نشده است .اسناد شاروالی کابل نشان میدهد که شرکت سرمایهگذاری گلبهار بابت قیمت زمین ۱۸۹ ،میلیون و چهارصد و هفت هزار و شش صد و چهل افغانی از شهرداری کابل بدهکار است. مسـووالن در شـاروالی کابل میگویند با وجود آن که شـاروالی کابـل چندین بار با ارسـال مکتوبهای رسـمی خواهـان پرداخت بدهیهایشـان از ایـن شـرکت شـدهاند ،اما شـرکت سـاختمانی گلبهار سنتر حاضر به پرداخت قرضهایش نشده است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
20 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
بالکهای رهایشی «گلبهار تاورز» مجوز ندارد علی آرش روزنامهی ۸صبح دریافته که بالکهای رهایشـی گلبهار تاورز، به گونهی غیرقانونی و بدون اجازه شـهرداری کابل اعمار شـده و پول استمالک زمین این مجتمع مسکونی نیز به شهرداری کابل پرداخته نشده است .در کنار این ،شهرداری کابل مدعی است که مالک گلبهار تاورز ۲٫۹۷ ،جریب زمین این شهرداری را نیز در این ساحه غصب کرده است. سووالن در شهرداری کابل میگویند با آن که در آوان اعمار این مجتمع مسکونی ،کوشیدهاند که جلو ساخت و ساز غیرقانونی آن را بگیرند اما به گفته شهرداری ،مسووالن پیشین دولتی با ارسال مکتوب بر دوام کار این بالکها دستور دادهاند. در کنـار ایـن ،دههـا مکتوبـی که در اختیـار روزنامـه ۸صبح قرار گرفته ،نیز نشـاندهنده آن اسـت که حامد کرزی ،رییس جمهور پیشین ،مسووالن پیشین وزارتهای داخله ،مالیه و اقتصاد کشور با ارسـال چندین مکتوب به جانب شـهرداری کابل دستور ساخت غیرقانونی این مجتمع را صادر کردهاند .در این مکتوبها هدف از این کار حمایت از تاجران و سکتور خصوصی خوانده شده است. مجتمع رهایشی گلبهار تاورز در ناحیه شانزدهم شهرداری کابل و در سـاحه «پل محمود خان» قرار دارد و این مکان رهایشـی در زمینی به مساحت ۱۳جریب در این ناحیه شهرداری کابل ساخته شده است .با آن که اکنون این مجتمع رهایشی به شکل غیرقانونی به بهرهبرداری رسیده ،اما مسووالن شهرداری کابل میگویند که حاال موضوع را بررسـی میکنند و با مالک این سـاختمان تصفیه حساب خواهند کرد. در صورتی که قیمت زمین غصب شده شهرداری کابل پرداخته شود ،مالک مجتمع رهایشی گلبهار تاورز ،باید حدود ۶میلیون دالر به جانب شـهرداری کابل بپردازد .پولی که در حکومت پیشـین به سادگی نادیده گرفته شده بود. در کنار این۸ ،صبح به اسـنادی دسـت یافته که نشـان میدهد مالک گلبهار تاورز ،از تحویلدهی ۸۸باب دکان به مالکان قبلی آن خـودداری میکنـد .بـر اسـاس این اسـناد با آن که مسـووالن «گلبهار انوسمنت» به این دکانداران وعده میدهند که در صورت واگذاری جای دکانشان به این شرکت ،دکانهای جدید به دست میآورنـد امـا در پایـان کار ،شـرکت گلبهار انوسـمنت از واگذاری دکان به مالکان قبلی آن ابا میورزند. از سویی هم هرچند دوسیه جنجال این شرکت و مالکان دکانها از چندین سال به این سو ادامه دارد و ارگانهای امنیتی نیز جهت حل این موضوع مداخله کردهاند ،اما ظاهراً تا اکنون گره کور این مشـکل نیز باز نشـده و این موضوع همچنان الینحل باقی مانده است.
گلبهـار تاورز در سـال ۱۳۸۸ کارهـای ابتدایی خود را آغاز کـرد .به گفته وی مالک این پـروژه از اوایـل هیـچ گونـه اسـنادی در اختیـار نداشـت و کارهایـش را بـه شـکل غیرقانونی آغاز کرد. ایـن مسـوول ناحیـه شانزدهم شهرداری کابل میگوید ،مالک شرکت گلبهار با استفاده از تاریکـی شـب و همچنـان روزهـای رخصتی با اسـتخدام صدها نفر به هموارسـازی محل این مجتمع میپرداخت .او گفت با آن که شهرداری کابل مانع ادامه کار این ساحه میشد اما مسووالن شرکت گلبهار حبیبی به آن وقعی نمیگذاشتند و به کارشان ادامه میدادند .در پی همین بیتوجهی ،شـاورالی کابل از وزارت داخله خواهان کمک میشود و مسووالن حوزه شانزدهم امنیتی پولیس با اعزام نیرو به این محل ،مانع کار ساخت میشوند. مدیر عمومی انجنیری ناحیه شانزدهم شهرداری کابل گفت که افراد مؤظف پوسته ناحیه شانزدهم پس از چندی به دالیل نامعلوم از این محل دور شدند و کار این مجتمع رهایشی دوباره آغازشد. مسـووالن شـهرداری کابل میگویند که در پی همین جنجالها هدایت غیرقانونی نیز از سـوی ریاسـت جمهوری و وزارت داخله به جانب شهرداری کابل صادر میشود و بر دوام کار گلبهار تاورز دستور داده میشود.
استفاده نهادهای دولتی علیه یک دیگر مسـووالن شـهرداری کابل ادعا دارند که مالک گلبهار تاورز ،با استفاده از نفوذ خود« ،نهادهای دولتی را علیه یک دیگر استفاده کـرده اسـت ».دههـا مکتوبـی کـه در اختیـار روزنامـه ۸صبـح قرار گرفته نیز حکایت از آن دارد که مسـووالن پیشـین دولتی هدایت غیرقانونی به اداره شهرداری کابل صادر کردهاند. صـادق مدبـر ،رییـس عمومـی اداره امور و داراالنشـای شـورای وزیران به تاریخ ۱۵/۵/۱۳۹۲با ارسال مکتوب شماره ۳۵۲۳عنوانی وزارت امور داخله نگاشـته اسـت« :با در نظرداشـت هدایت صریح رییـس جمهور اسلامی افغانسـتان مبنـی بر ایجاد سـهولتهای الزم برای تجار ملی جهت سرمایهگذاری در بخشهای مختلف، شـرکت گلبهار انوسـمنت پروژه رهایشـی و تجارتی به نام گلبهار تـاورز در سـاحه پـل محمـود خـان (گلبهـار تـاورز در ایـن سـاحه موقعیت دارد) اعمار مینماید .به منظور جلوگیری از متضرر شدن سـرمایهگذاری ،اتالف وقت و رفع مشـکل بیسـرپناهی در شـهر کابل به شما نگارش یافت ،توقع میرود تا از هر گونه مزاحمت در قسمت کار اعمار ساختمان پروژه گلبهار تاورز جلوگیری به عمل آورید .بعداً تمامی اسناد مربوط آن را از شعب ذیربط طی مراحل میکنند ».اما هنوز به گفته مسووالن شهرداری کابل ،طی مراحل کار غیرقانونی با استفاده از تاریکی شب انجنیر سـمون شیرزی ،مدیر عمومی انجنیری ناحیه شانزدهم اسناد این مجتمع تکمیل نشده است. شـهرداری کابـل که بـه نمایندگی از این ناحیـه (جایی که گلبهار با این حال پس از این هدایت ریاسـت جمهوری ،وزارت داخله تـاورز قـرار دارد) بـا ۸صبح صحبت میکرد ،گفـت که بالکهای بـه قومندانـی امنیه والیت کابل دسـتور میدهد کـه این موضوع
را بررسـی کند .فرماندهی پولیس والیت کابل طی مکتوب نمبر ۱۵۳۲تاریـخ ۳۱/۵/۱۳۹۲عنوانی حوزه شـانزدهم امنیتی پولیس نگاشته است« :مراتب به شما اخبار و ۸ورق کاپی اسناد و هدایات واصله ضمیمه به شما ارسال شد ،به مالحظه آن به سهم خویش اصـو ً ال اجـراات و مطابق احکام مقام محترم وزارت مانع کارشـان نشـوید ».کاپیهای این مکتوب عنوانی ریاست تحقیقات جنایی والیت کابل و معاونیت شهری نیز فرستاده شده است. در کنـار ایـن ،حضـرت عمر زاخیلوال ،وزیر مالیه پیشـین نیز به تاریخ ۱۲/۵/۱۳۹۲در مکتوبی شـماره ۱۵۹۶۱-۵۱عنوانی وزارت داخلـه از ایـن وزارت خواسـته کـه «در قسـمت اعمـار و تکمیـل ساختمان پروژه گلبهار تاورز از هرگونه مزاحمت جلوگیری به عمل آورده و تمام اسناد آن را طی مراحل کنند». همچنان روزنامه ۸صبح مکتوبهای «ریاسـت عمومی نظارت بر تطبیق احکام قطعی و نهایی دادگاه عالی» و «اداره مبارزه علیه فسـاد اداری» را نیز به دسـت آورده و این ارگانهای دولتی نیز بر «عدم مزاحمت کار از سوی شهرداری کابل» تأکید کردهاند. از سـویی هم محمدیونس نواندیش ،شـهردار پیشـین کابل در گفتگو با ۸صبح گفت که شهرداری با ارسال مکتوب به نهادهای اجرایی خواهان کمک شده بود اما به گفته وی ،این نهادها در آن هنگام همکاری نکردند .او گفت که کارکنان شهرداری در مقابل افراد مسلح غیرمسوول در این ساحه نمیتوانستند مقاومت کنند و به همین دلیل تن به تسلیم دادند. نواندیـش در ادامـه افزود ،با آن که موضوع غصب زمین در این ساحه را با مقامهای پیشین دولت در میان گذاشتهاند ،اما به گفته وی ،کسی در این میان همکاری نکرده است. او گفت در کنار این که زمین این ساحه استمالک نشده ،مالک گلبهار تاورز اجازه اعمار ساختمان را نیز در چنین ساحهای نداشته اسـت .به این دلیل که به گفته وی ،اعمار این مجتمع مسـکونی مطابق به پالن شـهری نبوده و این کار به اسـتفاده از زور صورت گرفته است. نواندیـش بـه ۸صبح گفت که مالک گلبهار تاورز رییس جمهور پیشـین را وادار سـاخت که به ساخت این مجتمع اجازه کار بدهد. او گفت که رییس جمهور به شکل شفایی به خود او (شهردار) نیز ساختوساز اجازه داده شود. توصیه کرده بود که به این اکنون اما شهرداری کابل میگوید که از روی ناگزیری در برابر فرمانهـای غیرقانونی مقامهای پیشـین از مزاحمـت در برابر کار گلبهار تاورز خودداری کردند ولی هنوز آن را به رسمیت نشناخته و کارهای آن را در این نهاد ،طی مراحل نکردهاند.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
19 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
چطور با فساد مبارزه کنیم؟ ۵عنصر مهم سازمان شفافیت بینالمللی باز ،مطبوعات آزاد ،حسابدهی و دسترسی به اطالعت را بـرای مدت زیـاد تجربه کردهاند .دسترسـی به اطالعات، دولـت را مجبـور بـه پاسـخدهی میسـازد و شـهروندان بهصورت موثرانه در امور کشوری عالقه میگیرند.
ترجمه :امید شریفی راهحـل فوری برای مبارزه با فسـاد وجـود ندارد .تعدادی از کشـورها دسـتآوردهای مهمی در امر مبارزه با فسـاد داشتهاند؛ همچنان متخصصان امور در جستجوی راههای حل و تاثیرات آن بودهاند .در ذیل ۵ ,طریقه که شهروندان و دولت برای مبارزه موثر با فساد در پیش گرفته اند مختصر بیان میشود:
اول :پایان دادن به مصونیت تطبیـق موثرانه قانون بهصورت یکسـان و باالی همه یکی از عناصر مهم مبارزه با فساد است .برای تطبیق موثرانه قانون ,شما نیـاز بـه قوه قضاییه متعهد ،قوی و مسـتقل دارید .جامعه مدنی با تشویق حسابدهی و شفافیت نیز میتواند در پروسه موثر واقع شود.
چهارم :توانمندسازی شهروندان هـر زمانـی کـه شـهروندان بـا قـدرت بیشـتر خواهـان حسـابدهی دولت شـوند ،اعتماد میان دولت و شهروندان محکمتر میشـود و یکی از راههای پایدار مبارزه با فسـاد میباشـد .بهطور مثال ،برنامههای نظـارت محلی در پیدا کـردن فسـاد کمک میکند ،و خدمات دولتـی را از لحاظ کمی و کیفی باال میبرد. دوم :اصالحات در ادارات دولتی و مدیریت مالی اصالحـات کـه باعث تقویت بیشـتر مدیریت مالـی و حمایت از پنجم :حمایت جهانی و کار مشترک نهادهای مستقل تفتیش در سکتور عامه شود ،در بعضی کشورها بـدون دسترسـی بـه مالـی جهانـی ،فاسـدین قـادر نیسـتند تـا سـرمایههای غیـر قانونی را به راحتی بـه دیگر نقاط جهان انتقال باعث کاهش فساد شده است. یـک نمونـه از این اصالحـات ،معلومات در مورد بودجه سـاالنه دهنـد .بانکهـا و نهادهـای مالـی بینالمللـی باید در صـدد یافتن راههایی باشـند تا این خاینین پولهای سـرقت شـده را نتوانند در دولت میباشد که میتواند از سوءمدیریت منابع جلوگیری کند. حسـابات جداگانـه انتقـال دهنـد و پولشـویی کنند .قانـون جدید پولشویی اتحادیه اروپا یک گام مثبت در این راستا است. سوم :تشویق شفافیت و دسترسی به اطالعات کشورهایی که در امر مبارزه با فساد موفق بودهاند ،فرهنگ دولت
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
اجـتـماعی
18 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
ُدرخشش نقش اتحادیه تاجران افغان-کانادا در تجارت و سرمایه گذاری
برشنانظری -تورانتو برگزاری نشسـت رهنمـودی اتحادیه تاجـران افغـان -کانادا در تورانتو با اسـتقبال گسـترده یی رو به رو شـده و بسیاری از جوانان تـازه کار افغـان در عرصـه تجـارت و معاملات تجارتـی در کانـادا خواستار ادامه برگزاری چنین مجالس و نشست های گردیده اند. با آنکه این نشست به تاریخ سیزدهم ماه اپریل به ابتکار هیئت رهبری اتحادیه تاجران افغان -کانادا راه اندازی گردیده بود ،اما بسیاری از اشتراک کننده های این نشست و کسانی که صحبت ها و برنامه های نشست را حضوری و از طریق صفحات اجتماعی دنبـال کـرده اند ،می گویند که از تبادل تجارب و سـخنرانی های که در این نشست صورت گرفت ،چیز های زیادی را آموخته اند. سامعه اصیل ،یکی از اشتراک کننده های نشست اخیر اتحادیه تاجران افغان – کانادا در صفحه فیسبوک خود نوشته است « :این اولیـن باری بود که در گردهمایـی اتحادیه تاجران افغان در کانادا اشـتراک کـردم ،بحـث های کـه در این جا صـورت گرفت ،خیلی مفیـد بـود و برایـم مانند یـک گنـج ارزش دارد» .وی نیز بـه ادامه برگزاری چنین نشست ها و حضور جوانان و افرادی که در زمینه تجارت و سرمایه گذاری عالقمندی دارند ،تاکید کرده است. از سوی دیگر شماری از کانادایی های که در این محفل حضور یافتـه بودنـد ،گفتـه اند که فعالیت های تاجران و سـرمایه گذاران افغان در تورانتو و سـایر شـهر ها ،باعث رونق اقتصادی و فراهم شدن تسهیالت دسترسی به بازار گردیده است. پروفیسور گری گریفام ،یکی از استادان دانشگاه تورانتو که در مورد اهمیت فعالیت های تجارتی افغانها در این نشست سخنرانی کرده بود ،در صفحه تویتر خود نوشـت « :جامعه تجارتی افغانها چـی چیـزی را بـه تورانتو داده می تواند؟ » وی خود به پاسـخ این پرسش پرداخته و نوشته است «:شماری از بهترین تاجران افغان را » .اتحادیـه تاجـران افغان -کانادا گفته اسـت که هدف اساسـی از برگـزاری نشسـت رهنمـودی این بـود تا موضوعـات تجارتی و مشـکالت و راه های بهتر سـرمایه گذاری در تورانتو و سایر شهر های کانادا مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. عزیـز امیـری رئیـس اتحادیـه تاجران افغـان – کانـادا می گوید کـه بـا توجه به درخواسـت های که برای برگزاری چنین نشسـت ها صورت گرفته اسـت ،سـعی بر این خواهد بود تا نشسـت ها و سیمینار های مشابه در آینده نیز برگزار شود و افراد بیشتری برای اشتراک و تبادل تجارت و اندوخته های شان ،دعوت گردند .وی به ادامه افزود « :همزمان با تشویق سرمایه گذاری ها و افزایش فعالیت های تجارتی ،تالش ما بر این است تا همه کسانی که به فعالیت های تجارتی می پردازند ،آگاهی های ضروری را داشـته باشند و درعین حال رهنمایی های الزم نیز در اختیار آنان قرار داده شود . » .اتحادیه تاچران افغان – کانادا از حدود یک دهه به این
طرف فعالیت می کند و در این جریان ارتباط نزدیک و موثر با نهاد های سرمایه گذاری و تاجران کانادایی از طریق این اتحادیه نیز به وجود آمده است .آقای صابر فرمند در مورد فعالیت های یک دهه گذشته اتحادیه تاجران افغان – کانادا و تالش های که این نهاد در زمینه تشویق افغانها به سرمایه گذاری و فراهم کردن زمینه های بهتر سرمایه گذاری و فعالیت های تجارتی انجام داده است ،برای اشتراک کننده ها در این نشست معلومات داد. بحث های نشست اخیر اتحادیه تاجران افغان – کانادا با شیوه های متعدد از جمله سخنرانی ها ،پاسخ و پرسش و همچنان میز گـرد ،دنبـال گردید .در میز گرد که در حاشـیه این نشسـت برگزار شـده بود ،در آن اشـتراک کننده ها ،تجربه های شـان را در زمینه سرمایه گذاری و فعالیت های تجارتی در کانادا به ویژه در تورانتو با اشـتراک کننده ها در میان گذاشـتند .آنان موفقیت ها و درعین حال برخی از نا رسایی های را که در زمینه فعالیت های تجارتی وجود دارد ،به بررسی گرفتند. ایـن نشسـت فرصتی بـود که اشـتراک کننده هـا و عالقمندان عرصه تجارت و سرمایه گذاری با چهره ها و عملکرد های برخی از افرادی که در فعالیت های تجارتی مصروف هسـتند ،نیز آشـنا شوند .علی غفوری موسس چهار شرکت تجارتی در کانادا ،یکی از جوانان موفقی است که در راستای فعالیت های تجارتی دست آورد های خوبی داشته است .او نیز یکی از سخنرانان این محفل بود. آقـای غفوری نقطه نظـرات خود را پیرامون فعالیت های تجارتی و موفقیت در راسـتای سـرمایه گذاری در بخش های مختلف ،به حاضریـن در مجلـس ابـراز کرد .به نظـر وی « آینده فعالیت های تجارتـی افغانهـا در کانـادا بـا توجه بـه زمینه های رشـد تجارت و افزایـش فعالیـت های جوانان و سـایر کسـانی کـه از قبل فعالیت های تجارتی داشته اند ،روشن و امیدوار کننده است ». بسـیاری از اشـتراک کننده های این نشست در سخنرانی های خود به چالش ها و راه های نیز اشاره کردند که می تواند رهنمود خوب برای کسـانی که تازه ،کار تجارت و سـرمایه گذاری را آغاز کرده اند ،باشـد .جمشـید حسـینی رئیس و موسس مرکز تجارتی ( ) Business Pointدرکانـادا بـه ایـن نظر اسـت کـه در کانادا، زمینه فعالیت های تجارتی فراوان اسـت و با مطالعه در خصوص فعالیت های تجارتی و همچنان تشـخیص اولویت ها ،می توان سرمایه گذاری و فعالیت های تجارتی موفقی را ارائه نمود. با گذشت هر سال ،میزان فعالیت های تجارتی افغانها در کانادا افزایش می یابد و افراد بیشـتری وارد مارکیت تجارت و سـرمایه گذاری می شـوند.اما در برخی از موارد دیده می شـود که تعدادی از تاجران آموزش های کافی در زمینه تجارت و سـرمایه گذاری ندارنـد .در ایـن ارتبـاط رئیـس اتحادیه تاجران افغـان – کانادا می گوید که برگزاری نشسـت ها و تبادله نظر پیرامون فعالیت های
تجارتی و حتی برگزاری برخی از دوره های آموزشی کوتاه مدت تجارتـی ،تلاش در راسـتای آمـوزش سـرمایه داران و تاجران به شمار می رود که از سوی اتحادیه تاجران افغان – کانادا ،همواره دنبال می گرددw. شماری از جوانان با حضور در این نشست گفتند که آنان حاضر هسـتند تجربه های خود را در اختیار سـایر افراد عالقمند به امور تجارت در میان بگذارند .رشـید ولی زاده موسـس شرکت (Clint )Viewیکی دیگر از جوانان افغان است که در کانادا فعالیت های تجارتی را انجام می دهد .وی شرکت کالینت ویو را تازه تاسیس کرده و در راسـتای فعالیت های تجارتی موفقیت های نیز داشـته اسـت .آقای ولی زاده یکی از اشـتراک کننده های میز گرد بحث پیرامون فعالیت های تجارتی افغانها درکانادا بود ،.او طی سخنان خـود گفـت که تالش می کند تا بـه جوانان و عالقمندان فعالیت های تجارتی به ویژه افغانها شیوه های تامین رابطه با شرکت ها را فراهم نموده و کمک نماید تا تاجران جوان افغان به اهداف شان دست پیدا کنند. فعالیـت هـای تجارتی و سـرمایه گذاری افغانهـا در کانادا تاریخ بسیار طوالنی ندارد ،اما در جریان سی سال که افغانها به کار های تجارتی می پردازند ،همواره این فعالیت ها و سرمایه گذاری ها با موفقیت ها و مشـکالتی به همراه بوده اسـت .اما روی همرفته ، با افزایش جمعیت افغانها و تقویت فعالیت های تجارتی و سرمایه گـذاری آنان در این کشـور ،تسـهیالت فراوانی نیز بـرای خانواده های افغان در زمینه دسترسی به محصوالت افغانی از جمله میوه های خشک ،قالین و لباس های مروج افغانی در بازار های کانادا، فراهم شده است. محمد هارون یکی از افغانهای است که با خانواده خود در تورانتو زنده گی می کند .او بیشتر امتعه مورد نیاز خود و خانواده اش را از مغازه های افغانی میخرد .هارون به این نظر است که با افزایش فعالیت های تجارتی افغانها درکانادا ،دسترسی به تولیدات افغانی و محصوالتی که از افغانستان وارد می شود ،بیشتر شده است « .ما حاال به ساده گی میتوانیم امتعه وطن خود را ،تولیدات کشور را در این جا به دست بیاوریم ،این تحول به خاطر افزایش فعالیت های تجارتی افغانها در کانادا به وجود آمده و همین مسئله حتی باعث گردیده است که ما احساس غربت و دوری از وطن را نکنیم» . فعالیت های تجارتی افغانها نه تنها در تورانتو بلکه در سایر شهر ها از جمله در ونکوور ،مونتریال و کیوبیک نیز رونق خوبی داشته است .با آنکه روشن نیست به چی تعداد از افغانها سرگرم فعالیت های تجارتی هسـتند ،اما به نظر می رسـد که کار های سـرمایه گذاری و تجارت در بین افغانها در کانادا روز به روز رونق بیشتری می یابد و این فعالیت ها آرام آرام جایگاه خود را در مسـیر اصلی اقتصادی این کشور یافته است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خـــبــری
17 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
سواالت نماینده گان مردم امریکا در مورد اینکه چرا و برای چی در افغانستان حضور دارند ژیال سمیعی -واشنگتن کنفرانس خبری با حضور والتر جونز ،نماینده ایالت کارولینای جنوبی و جان گرامیندی ،نماینده ایالت کالیفورنیا ۱۶سـال جنـگ در افغانسـتان ،طویـل تریـن جنـگ در تاریخ ایـاالت متحـده اسـت ،جنگـی که حـال نماینـده گان مـردم در کانگرس میخواهند فرصت بحث روی آن را کسب کنند ،اینکه چرا و برای چی امریکا در افغانستان است. نماینده گان کانگرس امریکا روز چارشنبه طی یک کنفرانس خبـری کـه به منظور صحبت در مورد الیحه منع دسترسـی به منابع مالی برای فعالیت در افغانستان دایر شده بود گفتند که بعد از این همه سال حضور در افغانستان ،هیچ تغییری در آن کشور به مشاهده نمی رسد .به گفته این نماینده گان ،امریکا نزدیک به یک ترلیون دالر را در افغانسـتان به مصرف رسـانیده اسـت، بیش از ۲۲۰۰امریکایی در این جنگ کشته شده و بیش از ۲۰ هزار مجروح شده است. گورستان امپراطوری ها والتـر جونـز جونیر ،نماینـده جمهوریخواه از ایالـت کارولینای جنوبـی در ایـن کنفرانـس خبـری گفت در کشـوری کـه به نام گورسـتان امپراطـوری ها شـهرت دارد ،اردوی یک کشـور چی باید انجام دهد تا این ملت را تغییر دهد .او گفت با تصویب این
الیحه فقط میخواهند از پال رایان ،رئیس مجلس نماینده گان امریکا جواز بحث در مورد جنگ افغانستان را در مجلس نماینده گان دریافت کنند .آقای جونز که احساساتی شده بود با اشاره به عکس دو دختر کوچکی که پدرشـان در افغانسـتان کشته شده است گفت پدر این دختران توسط مرد افغانی که تحت آموزش او بود ،کشته شد .جونز گفت انتظار دریافت چند تابوت دیگر را بایـد کشـید ،تا پـال رایان ،درک کند که ایـن مباحثات ضروری است .جان گرامیندی ،نماینده دموکرات از ایالت کالیفورنیا که یکـی از نویسـندگان الیحه منع دسترسـی به منابـع مالی برای فعالیـت در افغانسـتان اسـت گفت می خواهنـد از نظامیان خود بشنوند .می خواهند قوماندان ها و جنراالن امریکایی برای شان تشریح دهند که چگونه میخواهند جنگ افغانستان را به پیش برند ،در نهایت چی خواهد شـد ،چی باید کرد که این جنگ را موفقانه پایان داد.
هدف امریکا در افغانستان جـان گرامینـدی گفـت در ایـن مباحثـات باید رئیـس جمهور امریـکا و نماینـده گان مـردم در مورد اهداف خود در افغانسـتان صحبت کنند .آیا هدف ایجاد یک حکومت دموکراتیک در آن کشوراست ،آیا امریکا می خواهد محل مصئونی را در آنجا ایجاد کند که دهشـت افگنان جا نداشـته باشـند ،این اهداف به گفته
نماینـده دموکرات از ایالت کالیفورنیـا در کانگرس امریکا ،طی ۱۶سال اخیر درست مطرح نشده است. آقـای گرامینـدی گفـت در ایـن مباحثـات بایـد وزارت خارجه امریـکا ،ادارات انکشـافی و کارشناسـان نیـز سـهیم باشـند تـا وضعیـت را تشـریح کننـد .در ایـن مباحثات بایـد روی اینکه در آینـده چـی خواهد شـد ،کدام گزینه ها در اختیار قـرار دارد ،این ها تمام اطالعاتی است که کانگرس به آن نیاز دارد .گرامیندی گفت به نظر می رسـد حکومت و کانگرس هردو نمی دانند در مورد افغانستان چی مسیری را انتخاب کنند. در این کنفرانس خبری گفته شد که یک سال بعد از تصویب این الیحه ،دسترسی به منابع مالی برای فعالیت در افغانستان قطع میشود این نماینده گان مردم در کانگرس را مجبور خواهد ساخت تا مباحثات را براه انداخته ،وضعیت را درک کرده و پالیسی ها را ایجاد نمایند .پالیسی که به گفته جان گرامیندی شاید برای ادامه جنگ باشد و یا توقف جنگ.الیحه منع دسترسی به منابع مالی برای فعالیت در افغانسـتان در ۲۲ماه مارچ سـال ۲۰۱۷به کانگرس پیشنهاد و به کمیته امور خارجی مجلس نماینده گان راجع گردید. در ایـن الیحـه پیشـنهادی منابـع مالی برای فعالیت سـفارت امریـکا در افغانسـتان ،و فعالیـت هـای مربـوط بـه جمـع آوری استخبارات یک سال بعد از تصویب آن ،قطع نخواهد شد.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خــبــری
ترمپ در گیر دو انتخاب برای افغانستان :سیاسی یا نظامی؟
حـدود ۱۳هـزار قـوای ناتو به شـمول ۸۴۰۰سـرباز امریکایی در حـال حاضـر مصروف آموزش ،مشـوره دهی و حمایت قوای افغانسـتان اسـتند حـدود ۱۳هـزار قـوای ناتـو به شـمول ۸۴۰۰ سرباز امریکایی در حال حاضر مصروف آموزش ،مشوره دهی و حمایت قوای افغانستان استند رهبران نظامی و سیاسی ایاالت متحده در مورد اعزام قوای بیشتر امریکا به افغانستان اتفاق نظر ندارند ،اما رئیس جمهور ترمپ باید تصمیم بگیرد. در حالی که نظامیان ارشد امریکا بر فرستادن ۳۰۰۰تا ۵۰۰۰
سرباز بیشتر امریکایی به افغانستان اتفاق نظر دارند ،شماری از مشاورین رئیس جمهور دونالد ترمپ و اعضای کانگرس امریکا می گویند که امریکا نباید درگیری اش در جنگ افغانسـتان را گسترش دهد. این امر ،به گزارش نیویارک تایمز ،شاید سبب تاخیر در اعالن استراتیژی حکومت ترمپ برای افغانستان شده باشد. در حـال حاضـر ،حـدود ۱۳۰۰۰قـوای ناتـو بـه شـمول ۸۴۰۰ نیروی امریکایی در افغانسـتان مسـتقر اند و مصروف آموزش،
طالبان توافق صلح را "تسلیم شدن" می پندارند طالبـان تمـاس هـا میـان رهبـری ایـن گـروه حزب اسلامی حکمتیار را برای پیوستن به روند صلح نیز رد کرده اند طالبان گفته اندکه صلح با حکومت کنونی افغانستان به مثابۀ تسلیم شدن به "دشمن" و در مغایرت با باورهای اسالمی است. درسـت پـس از رایزنیهـا در ایـاالت متحـدۀ امریـکا در مـورد افزایش حضور سـربازان امریکایی در افغانسـتان به هدف مهار کردن شورشگری گروه های دهشت افگن در آن کشور ،طالبان مذاکرات صلح را "قطعًا" رد کرده اند. ذبیح الله مجاهد ،که خود را سخنگوی گروه طالبان معرفی می
کند ،با نشر اعالمیهای به رسانهها گفته است که طالبان اسلحۀ خود را به "دشمن" تسلیم نکرده و با آنان همکاری نخواهند کرد. همچنـان ،گزارشهـا در این مورد که گویـا مقامهای طالبان به شـمول دفتر سیاسـی شـان در قطر با حزب اسالمی گلبدین حکمتیار تماس گرفته و به پیوسـتن به روند صلح تمایل نشـان داده انـد ،بـر اسـاس این اعالمیۀ طالبان "پروپاگنـدای بی بنیاد" خوانده شده است.
16 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
مشوره دهی و حمایت قوای امنیتی افغانستان می باشند .ایاالت متحده ماهانه ۳.۱میلیارد دالر مصرف نظامی در افغانستان دارد. با این هم ،قوماندان عمومی نیروهای امریکایی در افغانستان گفته است که جنگ در این کشور به بن بست کشیده شده است و برای بیرون رفت از آن به دست کم پنج هزار نظامی اضافی امریکایـی نیـاز اسـت .به گـزارش نیویارک تایمز ،اسـتفن بنن، یکی از مشـاورین ارشـد رئیس جمهور ترمپ ،همواره استدالل کرده است که اعزام قوای اضافی امریکا به افغانستان سیاست مطلوب نیست. جارد کشـنر ،داماد ومشاور ارشد رئیس جمهور ایاالت متحده ایفـای ،نیـز منتقد پالیسـی کنونی ایاالت متحده در افغانسـتان است ،اما دیدگاه وی به صورت مشخص روشن نیست.
بن بست استراتیژیک داریوش کبیر افسـر قوای ویژۀ افغانسـتان کـه در حال حاضر مصـروف تحصیلات مقطـع ماسـتری در رشـتۀ مبـارزه با ضد دهشـت افگنی و شورشـگری در پوهنتون دفاعی امریکا است، بـه صـدای امریکا گفت که اعزام قوای بیشـتر امریکایی و ناتو به افغانسـتان شـاید از لحاظ "تکتیکی" موثر باشـد تا از سـقوط ولسـوالی ها والیات جلوگیری کند ،اما در سـطح "استراتیژیک" نمی تواند موثر باشـد .به گفتۀ آقای کبیر ،سـرازیر شـدن حدود ۱۰۰قوای امریکایی در سال ۲۰۰۹میالدی ،مصداق این ادعا اسـت .آقـای کبیر اما مـی گوید که حکومت امریکا باید "فشـار بیشتر بر پاکستان وارد گردد" تا جلو جنگ در افغانستان سد شود. در حالـی کـه بیشـتر آگاهـان از موجودیـت یـک بـن بسـت اسـتراتیژیک در افغانسـتان حـرف مـی زنند .انتظار مـی رود که رئیس جمهور ترمپ در اجالس سران عضو ناتو در بروکسل در مورد اسـتراتیژی نظامی امریکا و ناتو در افغانسـتان توضیحاتی بدهد.
طالبـان کـه از دیربـاز دلیـل شورشـگری شـان را حضور سـربازان خارجی در افغانسـتان عنوان کرده و برای پایان خشـونت ،خواسـتار خروج کامل قوای امریکای و ناتو از افغانستان بودند ،پس از گسترش نفوذ شـان در برخی سـاحات دوردسـت و روسـتایی افغانسـتان ،اکنـون آشـکارا بیـان مـی کننـد هوای گرفتن دوبارۀ قدرت را در سر دارند. ماروین وینباوم ،آگاه مسایل طالبان و پاکستان در انستیتیوت شرق میانه مستقر در واشنگتن ،میگوید کـه طالبـان از آغـاز هم عالقمند مذاکـرات صلح با حکومـت افغانسـتان نبودند ،بلکه در مخالفت با قانون اساسـی موجود در افغانستان ،خواستار انفاذ شریعت بودند. مفسـران میگوینـد کـه حمایـت کشـورهای منطقه بـه ویژه پاکسـتان از طالبان و نیز تماسهای اخیر روسـیه و ایران با این گروه ،شورشیان طالب را جسورتر ساخته است تا آشکارا در صدد طرح و اعمال شرایطی برآیند که برای حکومت افغانستان غیر قابل قبول است.
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
سازد ،برای آیندهی افغانستان خیلی ُپرهزینه خواهد بود». تـا کنـون ،شـماری از افغانها ،علیه بازگشـت حکمتیار سـخن ش به گفتهانـد ،امـا یـک حس در حال رشـد اسـت که ماه عسـلا پایـان رسـیده اسـت .مقامات دولتی هم سـاکت بودهانـد ،هر چند چندین اظهارات قهرآمیز و خشـمآلود به طور خصوصی در رابطه به گفتارهای او وجود داشته است .حکمتیار اخیراً اعالمیهای نداده اسـت و همـکاران او کـه پیـش از آمدنش قابل دسـترس بودند، ناپدید شدهاند. در حـال حاضـر ،بیشـتر ناظـران دم نمیزننـد و امیـدوار انـد که جنگسـاالر پیری که ۳۰سـال گذشـته را صرف نبرد با نیروهای اتحـاد جماهیـر شـوروی ،شـبهنظامیان رقیبـش در افغانسـتان و شماری از حکومتهای ملکی تحت حمایت غرب کرده ،به قواعد سیاسـی دموکراتیک در جامعهای با سرعت در حال مدرنیزهشدن افغانستان ،وفق خواهد کرد. دوستان و مشاوراناش ،از جمله اعضای میانهرو حزب اسالمی کـه زمانـی حکمتیار در خارج از کشـور مخفی بـود ،در کابل باقی مانده بودند ،به او فشار آوردهاند که بیشتر دپلوماتیک مابانه عمل کند .در هفته گذشته ،او به ادای فاتحه رهبرانی با نام ضد شوروی که روزی رقبای تلخ او بودند ،رفته است و شمار دیگر را در خانهی خود برای ضیافت چای ،مالقات کرده است. امـا منتقدان گمان میبرند که حکمتیار بعید اسـت تغییر جهت نماید ،مردان خود را خلع سلاح کند و یا از انتقادات شـدید دسـت بردار شـود .او دولت غنی را «نامشـروع» و آن را سـاختهی دسـت
خــبــری
مقامهای ایاالت متحده خوانده ،به مطبوعات حمله کرده و شاکی بوده که به اقلیت قومی شیعیان بیش از حد سهم داده شده است. این رفتار ،نوعی از برانگیختن پشتونهای سنی است که خطرات درگیریهای فرقهای را در پی دارد. عطامحمـد نـور از والیـان حـزب رقیباش(جمعیـت اسلامی) میگوید« :ما از توافق صلح استقبال میکنیم ،اما آقای حکمتیار به جای تسلیمشدن به دولت ،قسمی رفتار میکند که گویا دولت به او تسـلیم شـده اسـت ،ما باید به او اندکی زمان دهیم ،اگر او از خـواب بیـدار شـد و اصـول دموکراسـی را پذیرفت ،هر کـس از او اسـتقبال خواهد کرد ،اما اگر او به این رفتارهای تحریکآمیزش تاکید کند ،برای آیندهی افغانستان خوب نخواهد بود». هنـوز واضح نیسـت که آیـا این چهـره انعطافناپذیر و جنجالی بتواند حزب متالشـی شـده خود را دو باره متحد سـازد ،چه رسـد بـه ایـن کـه او به عنوان یک عامل تعیینکننـده برای صلح عمل کند .اعضای برجسته حزبش ،که خشونتنورزیدن را برگزیدهاند و حضور قوی در سیاست و دولت گذشته داشتهاند ،نگراناند که او خود را با نوع دموکراتیک بازی سیاسـی ،در کشـوری که ۲۱سال قبل از آن فرارکرده بود ،وفق ندهد. عبدالهـادی ارغندیـوال ،رهبر میانه رو حزب اسلامی میگوید، او خوشـبین اسـت که آمدن حکمتیار به زندهگی ملکی در نهایت طالبـان را تشـویق بـه مذاکـره خواهد کرد ،امـا او همچنین اظهار داشـته اسـت کـه ایـن جنگجـوی لجـوج ،نیـاز اسـت اول خـود را متحول کنند« .جامعه افغانسـتان در بسـیاری موارد در مقایسه به
15 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
۲۰سال گذشته تغییر کرده است .هیچ کس جنگ یا ویرانی بیشتر نمیخواهد .ما بخشـی از آن جامعه هسـتیم ،و ما به غنامندی آن میافزاییم .اما او از جنگ آمده ،و او باید تغییر نماید ».ارغندیوال افـزود کـه امیدوار اسـت که رفتن به فاتحه رقبای سیاسـیاش به معنی «تولد حکمتیار جدید» باشد. بـا ایـن حال ،ناظران دیگر ،نگران هسـتند کـه موضع ناندامتی حکمتیار تاثیرات منفی بر طالبان خواهد داشت ،که او را به جای الگوی آشتی ،رقیب مسلح خواهند پنداشت .ترس از آن است که او بـا اسـتفاده از آزادی جدیـدی که برایش داده شـده ،تالش کند آخریـن چانـس خود را بـرای تصاحب قدرت یا از طریـق رای و یا ابزارهـای دیگـر ،بیازمایـد و خود را مبدل بـه یک رهبر بالمنازعه دینی بسـازد و بدیلی برای غنی غربآشـنا و غیرمحبوب شـود .از زمان بازگشتش ،هزاران پوستر حکمتیار در پایتخت نصب شده و سیاستمداران ثروتمند پشتون به او پیشنهاد افراد بیشتر ،سالح و پـول نقـد دادهاند .هوادارانش میگویند رفتـار بیرحمانهی او در جنـگ داخلی بیش از سـایر رهبران شـبهنظامیان دیگـر نبود ،اما منتقدان میگویند که او سـزاوار نقش مهمی در آینده افغانسـتان نیست ،مگر اینکه از گذشتهاش ابراز ندامت کند .سیما سمر رییس کمیسـیون مسـتقل حقـوق بشـر میگوید« :چیـز واقعًا شـجاعانه برایش این خواهد بود تا از مردم افغانستان معذرت بخواهد .اگر او بتواند این کار را بکند ،خیلی از زخم ها را التیام خواهد داد و مردم را از انتقامجویی دور خواهد ساخت ،حتا این ممکن است به آوردن صلح کمک کند».
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
خــبــری
14 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
بازگـشت حکمتیار به تنشهای سیاسی افغانستان میافزاید
نویسنده :پامال کانستیبل نپُست در کابل و اسالمآباد سردبیر واشنگت برگردان :حسیب دالور و بهار مهر گلبدین حکمتیار جنگساالر فراری ،ماه گذشته در یک مراسم رسـمی باشـکوه در حالـی بـه وطن برگشـت ،به شـورشگری ۱۶ سـالهاش را پایـان داد و از آنچـه جنایات جنگی خوانده میشـود، از سـوی حکومـت عفـو شـد .با ایـن وجود توقـع میرفت تـا او به اسـرع وقت اقدامات صلحجویانه را روی دسـت بگیرد و یک مثال آشتیجویانه برای طالبان شود. در عوض ،این رهبر اسالمگرای آتشیمزاج ،مثل یک بمب در جهان سیاسـت آشـفتهی افغانسـتان فرود آمد؛ عدول از تعهد به خلع سلاح چند هـزار جنگجوی وفادار ،توهین آشـکار به رییس جمهور اشـرف غنی ،و متحیر شـدن پایتختنشـینان؛ از این که دعوت دوباره او یک اشتباه بزرگ بوده است. در ۶۹سالهگی ،حکمتیار به ظاهر به یک چهره علمی میماند، ولی نام او هنوز به یادآورنده ترس و وحشت در اینجا است .باری یک قهرمان شـبهنظامی ضد شـوروی بود ،در جریان جنگهای داخلـی بـا سـتمگری در برابـر اسـیران و راکتباران شـهر کابل و مبدل کردن آن به مخروبه ،بدنام شد .زمانی به او اجازه بازگشت
به افغانستان داده شد که تحریمهای ضد تروریستی سازمانملل متحد در مقابلش برداشته شد. از زمـان بازگشـتاش تـا ایـن دم ،او هیـچ اشـارهای به گذشـته نکرده ،چه رسد به عذرخواهی .سخنرانیهایش رویه تجاوزگرانه و اعتـراض دارد .یکی از سـخنرانیهایش هزاران نفـر را در غازی اسـتدیوم (ورزشـگاه ملی)گرد هـم آورده بود که در آن نسـتالوژی جنگ فضا را آکنده بود. او چنـد مرتبـه آشـکارا بـه طالبان اشـاره داشـته اسـت ،آنها را «بـرادران» خطـاب کـرده اسـت و از ایـن بیـش گفته اسـت که او و طالبـان هـدف مشـترک بیرونرانـدن عسـکرهای خارجـی را از افغانسـتان دارنـد .هـر چند ،طالبان بـه روایت او توجـه نکردهاند و در خـزان گذشـته او را یـک خاین در بسـتن قـرارداد صلح با غنی خواندند. پـس از اولیـن سـخنرانی تحریکآمیـز خـود ،او از چشـم مـردم ناپدید شـد و مصروف جلسـات خصوصی در یک محل مجلل ،با حامیان ،فرماندهان شبهنظامی ،رقبای سیاسی و رهبران قبیلهای از گروههای قومی پشـتون گردیده اسـت .تسـهیالت وسیع بود و باش او از سوی دولت مهیا میشود و امنیت آن توسط ملیشههای خودش تأمین میگردد .دیوارهای بلند خانهاش پوشیده از تصاویر بیشمار او است.
خوشبینانهترین تحلیل رفتار حکمتیار ،کوششی است برای اعاده موقف ضد غربی ،تا طالبان را تحت تاثیر قرار دهد که به گونهی پیوسته مناطق بیشتری را در میدانهای جنگ به تصرفشان در میآورند و هیچ عالقهای به از سـرگیری گفتوگوی صلح نشـان ندادهاند .او گفته است به دنبال وصل جامعه افغانستان است و نفوذ خود را برای خاتمه جنگ به کار میگیرد. از دید شـماری از ناظرین ،هر چند به نظر میرسـد که این مرد مکار پر قدرت ،از معامله صلح به حیث وسیلهای برای رسیدن به آرزوهای سیاسـی درازمدت خـود کار میگیرد .آنها نگراناند که او بـه جـای همکاری با حکومت که به او پیشـنهاد عفو و فرصت فعالیـت آزادنه در جامعه را داده اسـت ،قصد صفآرایی مخالفان، بـه خصـوص با پشـتونهایی کـه حس میکننـد بیـرون از قدرت ماندهانـد ،را دارد و بـا ایـن اقـدام دولتـی را که تقلا دارد به چالش بکشد و احتما ً ال غنی را به زور خلع قدرت کند. اسحاق گیالنی سیاستمداری که چندین بار با حکمتیار از زمان بازگشـتاش در ۲۸اپریـل مالقـات داشـته ،میگویـد« :از آنچـه در چنـد مـاه آینده اتفاق خواهد افتاد تـرس دارم ».او از ایجاد یک ایتالف علیه دولت ،علیه ایاالت متحده و در برابر دموکراسی سخن میزنـد .غنی اشـتباهات زیادی را مرتکب شـده ،اما اگر حکمتیار تمام شرکایش و آنهایی که از او نفرت دارند را علیه دولت متحد
مجله جامعه افغانهای کانادا -سال - 1۴شماره - ۱۵۷جوزا T: 416-803-2353 ۱۳۹۶
سخن اول
13 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
فرارسیدن ماه مبارک رمضان
مؤسس :فاروق حفیظی ناشر :شرکت افغان استار روابط عمومی :فاروق حفیظی
■ مسئولیت مقاالت منتشره باخود نویسندگان است. ■ نایاب در حک و اصالح مطالب با حفظ دیدگاه نویسنده آزاد است. ■ نایاب هیچ مسؤلیتی در قبال آگهی ها ندارد. ■ استفاده از طرح ها و دیزاین های نایاب منوط به اجازه کتبی است. ■ آخرین فرصت برای تغییر آگهی ها تاریخ بیستم هر ماه.
Tel: 416-803-2353 Fax: 1-888-676-9677 Email: nayabafg@gmail.com Mailing Address: P.O.Box: 53141 Thornhill, ON L3T 3C0 Graphic & Design: Kheradmand www.khrd.ca
خبری
۱۴
اجتماعی
۱۸
تاریخ و تمدن
۳۶
داستان کوتاه -دنباله دار
۴۴
گردشگری و سیاحت
۵۰
ادبی
روانشناسی
صحت و سالمتی
۲۷ ۴۲ ۴۸
مشوره های زناشویی
۵۲
اسرار خانه داری
۵۶
جالب،سرگرمی ومعما
۶۴
شعر
۶۸
آشپزی
کودکان و والدین جک و طنز
جالب و خواندنی
۵۴ ۶۱ ۶۶ ۷۰
تاریخی دنباله دار
۷۶
فرهنگ و هنر
۸۲
داستان دنباله دار
۸۸
آرایش و زیبایی
۹۹
گوناگون حکایت
رازهای موفقیت
۷۸ ۸۶ ۹۵
هموطنان عزیز! فرارسیدن ماه مبارک رمضان ٬ماه رحمت ٬مغفرت و رهایی از آتش دوزخ را برای یکایک شما از صمیم قلب تبریک میگویم. رمضان یکی از ماههای پر برکت و با عظمت در دین مقدس اسالم است .در این ماه ٬مسلمانان سراسرجهان در روشنایی هدایات قرآن و سنت نبوی روزه میگیرند و با عشق و شوق به عبادت و نیایش میپردازند .در این ماه پربرکت مسلمانان همبستگی اجتماعی ٬بخشش٬سخاوت و رسیدگی به نیازمندان را به اساس فلسفه ی گیرند. اجتماعی رمضان به تجربه م مردم کشـورما امسـال درحالی به اسـتقبال رمضان میروند که افغانسـتان به رغم دشـواریها و مشکالت دامنگیرو خانمان سوز طالبان ،داعیش و تروریستها و حامیان آنان ٬حتی در ماه رمضان با ارتکاب عملیات انتحاری ٬قطاع الطریقی و جنایت و خیانت برخالف تمام اصول و موازین دینی ٬به جنگ و دشمنی خود با ملت و مردم افغانستان ادامه میدهند. نیروهای مسلح و قهرمان کشور برای دفاع از نوامیس ملی و تامین حاکمیت ملی و تطبیق قانون در سراسر افغانستان در مقابل طالبان و تروریستها در حال جنگ و دفاع از وطن به سرمیبرند. به استقبال ماه مبارک رمضان و با سخاوت دست بینوایان و فقیران ان سرزمین را بگیریم .از قوای مسلح خویش در جنگ با طالبان و تروریسـتها حمایت نماینم و اجازه ندهیم دشـمنان دین و عزت این سـرزمین لذت عبادت رمضان و سرور و شادی ایام عید را از ملت و مردم ما بستانند. از خداوند قادر و توانا ٬التجادارم مردم مارا توفیق عنایت فرماید تا از فضائل و برکتهای این ماه مبارک بهره مندشویم و در راه خدمت به مردم این سرزمین صادقانه گام برداریم و بر دشواریها و مشکالت غالب آيیم. به شما همشهریان عزیزشهر تورنتو یکبار دیگر فرار رسیدن رمضان را مبارکباد میگویم و امیدوارم روزهای رمضان را در امن و امان و توام با عبادت و خوشی سپری نمایید. فاروق حفیظی
12 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
11 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
10 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
9
Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
8
Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
7
Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
6
Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
5
Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
4 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
3 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
2 Nayab Magazine - Vol 14 - # 157 - June. 2017 - nayabafg@gmail.com
T: 416-803-2353 ۱۳۹۶ جوزا- ۱۵۷ شماره- 1۴ سال- مجله جامعه افغانهای کانادا
ماهنامه جامعه افغانهای کانادا -تلفن۴۱۶-۸۰۳-۲۳۵۳ :
سال تاسیس - ۲۰۰۳ :سال - ۱۴شماره - ۱۵۷جوزا ۱۳۹۶