
Share Public Profile
Majid Hakki
اشک آسمان امشب فرش زمین را نوازش میدهد ترسم از سیل اشکهای خود ابرهای سیاە دوری چشمانم را غمناک کردەاند در صورتم گریەای نهفتەاست بیا باران، اشکم را باخود بپوشان با رعدوبرق ابرهایت کە شمشیر برانش را بر زمین میکشد اما اشکهای من باران هرگز تمام شدنی نیستند من همیشە در انتظار ظهور ستارەم خواهم ماند اما، ببار باران، اشکم را با خود بپوشان عشق سادەای است کە بالشت میلرزاندش باران بە ابرهایت بگو کە در بهنگام بارش بر آسمان شیرین دیار آشنا مراقبت کند وی را مراقبت از گل، از اشک زیبا و صورت چون ستارە درخشان.