| 83چگونه شعری ننویسیم؟ (جلد اول)
فرصوت مطالعه داشوته ،بیشتر فکر کرده است .حاال در این بههم ریختگی انگار شاعر میخواهد متوسط نباشد ،او قصد دارد کاری نکند ،پس شعر را با یک انکار شروع میکند: «ساعت دقیقن شش صبح نیست آمدهام سیگاری نکشم» اینکوه ما بخواهیم با نهی و شوووعارِ «میخواهیم هیچ نکنیم» کاری بکنیم و با این نیهیلسوووم ،حجمی از «نمیدانم» را پر کنیم ،دست به عملی باشکوه زدهایم؛ به نظر من نیهیلیسم متعالی و خالق ،نیهیلیسمیست که در بیمعنایی گیر نمیکند ،بلکه سوووعی میکند معنایی تازه بیافریند .در واقع یک نیهیلیسوووت متعالی، نیهیلیسووتی نیسووت که بگوید :باشوود! چیزی نیسووت ،همهچیز بیهوده اسووت و باید مرد .او اگر به درک بیمعنایی و هیچ نرسود ،این خط عمر را خط شوانس در نظر میگیرد و سوعی میکند در این شانسی که نامش زندگیسوت ،خالقیت ایجاد کند ،مکانیزم آن را بشناسد و در این بیمعنایی مطلق و هیچ بزرگ ،به دنبال تولید معنای تازه برود .عدهی زیادی میخواهند اکت داشته باشند و با تصور اینکه خودشان نجات دهنده هستند و به کار میآیند ،دست به واکنش و فعالیت میزنند .اما کسی که به هیچکدام اعتقادی ندارد، سوعی میکند برای رسیدن به معنای تازه به هیچ معنایی نرسد .اینجاست که با یک نهی مواجه میشویم. شواعر در شوروع میگوید« :سواعت دقیقن شوش صوبح /نیسوت /آمدهام سیگاری نکشم» ،به نظر من در تکنیک این شوعر ،باید فضوای منفی و نهی را آنقدر مؤکد کنیم تا فرم شوعر سوواخته شووود؛ یعنی شعری بسووازیم با فرم هیچ! و این هیچ را با نهی پیش ببریم و ببینیم در نهایت به کجا خواهیم رسووید ،پس باید سطرهای اضافی شعر را کنار بگذاریم. «از سوراخی که در ریهام دری باز کرده در ساعتی که در پنج بود ترک رفته برعکس ماندهام که از دورش کسی را هی صدا نجاتم دهد را