| 11چگونه شعری ننویسیم؟ (جلد اول)
حاال ببینیم چه اتفاقی در شعرت افتاده است؟ انگار توپی دارد بین سطرهای شعرت دست به دست میشود؛ انگار آب در سرازیریست و داری تنها یک جمله را میخوانی؛ یعنی در شعرهای قبلیات با وجودِ اینکه هارمونی را رعایت میکردی و سعی در رعایتِ تم داشتی ،اما موزیک متن دچار سکته بود و وقت خوانش مدام تسکین اتفاق میافتاد و خواننده مجبور به مکث میشد ،حاال ولی نه! همین که اولین واژه را میخواند، میافتد روی آخرین کلمهی این اپیزود از شعر .در واقع حاال مثلِ کودکیست که سوار سرسرهی کلمهی اول میشود و لذت و بازیگوشی او را پایین میآورد .در این نوع شعرها باید با زبان بیشتر کار شود. برخی شعرها منثور هستند ،که در آنها میتوان هر نوعی از هارمونی را داشت .شعرهای منثور ،لزومن شعرهایِ ضعیفی نیستند؛ اما وقتی شعر در زبان اتفاق میافتد ،زبان بدل به کارگردانِ متن میشود و باید هارمونیِ شعر حسیتر باشد. «گریه لخت از خانه میدود» فعل در آخرِ سطر است. «کوچه از وسطِ حیاط میرود زیرِ کامیون» فعل به اول سطر آورده شده است. «شهر را تکهای از چشمهات خفه میکند توی وان و موهای این عکس که زل زده به دستهام» «زده به» در خوانش این سطر لکنت ایجاد کرده ،چون سه هجای کوتاه کنار هم قرار گرفته و همین امر، خوانش شعر را مشکل میکند .این سطر را میتوانی با یک بازیِ زبانی ،بهتر بیان کنی. «صدای تو میکشد تا خون راه بیفتد این وسط از دریا چه میکند الی من» سطر درخشانیست ،اما بهتر است به صورتِ زیر تقطیع و معکوس شود: «چه میکند الیِ من این وسط از دریا» حاال سطر چندبُعدی شده است؛ یعنی خودِ این وسطِ دریا ،چه میکند الیِ من که اینقدر خیس شدهام و یا وسطِ من ،وسط دریا چه میکند و یا اصلن بینِ این همهمه و شلوغی ،دریا چهکاره است؟! در واقع با تقطیع و معکوس کردن ،جهتِ شعر عوض میشود و با تکهگردانی و سطرچرخانی ،سطرها را به هم تنیده