مجله فایل شعر ۳

Page 1


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪2‬‬


‫‪3‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫سرمتن‬ ‫هر ادبياا‬

‫بررى حصواااوت ىنىماا ساااه بي بيد ادبيا هاى اقليه شااامل ح ىيرد‪ .‬هر فرهنگ بررى برآیندى از خرده‬

‫فرهنگهاسه؛ با حذف خرده فرهنگها حصات اسه بي فرهنگ بي بارورى برسد‪ ،‬یمسانسازى زبا‬

‫و یمسانسازى فرهنگ ‪،‬‬

‫در هایه بي چيرى جر غلبيى فرهنگ حسلط حنجر م شود‪.‬‬ ‫در هر بشاورى باورهای حرسوم اسه‪ ،‬حناهيم وارد فرهنگ ووام شده و واحيا ي ح شود؛ خيل از ویسندهها و آرتيسههاى‬ ‫اپورتو يساه از ایدجور باورها و از سايررهى فرهنگ حسالط بيشىرید سوااسىناده را ح بنند‪ .‬روزىار غریب سه؛ براى ایدبي‬ ‫حصبوب و حشهور باش ‪ ،‬اىریرى بي براى ىسىرش باور ووام و هر چير واحيا ي بنویس ؛ در ترا يها‬ ‫در شاعرها‬

‫بي باور ابثریه بپردازى‪،‬‬

‫تبعيه از زبان ابثریه برده‪ ،‬سااده و حعمول و فسه فودى بنویس و اسمه را هم بگذارى بارىرار فرهنگ و‬

‫جاى خالقيه و وآورى‪ ،‬بيچ در صانصي ا بار بن ‪ .‬در حال بي ادبيا‬

‫برر‬

‫و خال بر پایيی خواسه ووام شمل م ىيرد‬

‫بلمي برومس‪ ،‬وليي خرافيهاى اپيدح شااده ىارد ح ىيرد و ظمِ حابم بر زبان و ول الخوااوص جهان را زیر سااوات ح برد‪،‬‬ ‫ادبيا ِ اقليه حصبوب يساه‪ ،‬زیرا حدام ارزشهای وام و وموم را زیر ساوآت برده هميشي از جا‬ ‫تصه فشاار بوده؛ بوف بور هدایه یم از حرر ترید آثار ادبيا‬

‫دو قر‬

‫حموحه و حردم‬

‫اقليه اسه‪ .‬بوف بور در هند آن هم فقط در بيسه سخي‬

‫حنىشار شد و اید یعن بي هدایه حرمئد بود جر اقليى بيسه نره بس قادر بي خوا ش بىاب آوا گاردش خواهد بود! هنوز‬ ‫آ ان بي حى درب حداقل از آثار يما دار د در اقليها د؛ فروغ فرخراد بي ظاهر طرفدار بسيار دارد احا تنها اقليى از پس درك‬ ‫زیرسااخههاى ذهن شعرش برح آیند؛ در واقع آنها طرفدار حد و ز دى احي و تبليغ د ي شعرهای بي ا قالب زیسى فروغ‬ ‫را تعریف بردهسه‪.‬‬ ‫هنوز فرهنگ فارسا در حصاصارهى ادبيا‬ ‫چرا ا بارِ تاریخ ادبيا‬

‫پند و ا درزىسه‪ .‬هنوز یك پرسش‪ ،‬یك سواتِ ىنده حدام در ذهنم غله ح ز د؛‬

‫فارسا حملو از حناهيم خوب و يك ا دیشاا يساه! چرا بس بد م ویسد‪ ،‬از بدى م ىوید‪ ،‬بد‬

‫م بند‪ ،‬بد م شاود! چرا حا ایدهمي از خوب ح دا يم‪ ،‬خوب را ح شاناسايم احا بسا جر شاايران‪ ،‬بد م شناسد‪ ،‬بدى را‬ ‫م شاناساد هنوز هساىند بساا‬

‫بي ادبيا‬

‫شرور را صرفد ادبيا‬

‫حال بي اسىىيك شر رهای بخش اسه‪ .‬ط حاه ىذشىي جلسا‬

‫ند زن و در هایه ند ا سان و ز دى ح پندار د‪ ،‬در‬

‫حخىلن را در بالج‪ ،‬بي تصليل و تعریف اسىىيك شر اخىواص‬


‫‪4‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫دادیم بي حاشايي بسيار داشه‪ .‬حقيقه اید اسه بي حا در بالج‪ ،‬حرد و زن داریم‪ ،‬جنسيه ایدجا واقعد بشك اسه‪ ،‬همدیگر‬ ‫را خواهر و برادر صاادا م ز يم و اصاالد با هم خوب يسااىيم‪ ،‬حهربان يسااىيم‪ ،‬احا همي یك خا وادهایم بي دارد روى خودش‬ ‫ساخه بار ح بند! اقليّى جوان بي ىاه بارِ صاع‬

‫را تاب م آرد‪ ،‬براى هميد وقى از ىروه اخراج ح شود‪ ،‬ا گار بي یم‬

‫از دسههاش را ىم برده باشد خود را بي هر در و دیوارى ح ز د بي باز بي وشق‪ ،‬بي خا وادهاش برىردد‪ .‬البىي بود د چند نرى‬ ‫بي از همان اوت بالج‬

‫بود د‪ ،‬اصالد قرار بود بي باشند‪ ،‬آحده بود د حمحوریه بي بي قوت ىيلكها بيد حا قش آغوزدار را اینا‬

‫بنند‪ ،‬احا خودشاان خشاك شاد د‪ ،‬خشكشان زد وقى دید د چيرى براى حخن ‪ ،‬بارى توى پسىو داریم و واد‬

‫داریم توى‬

‫خا يى شايشاياى وسط حيدان ز دى بنيم‪ .‬سياسه حا صداقه حاسه؛ سياسه صادقا ياى بي هر بس را تابِ رویاروی با آن‬ ‫يساه‪ .‬ىروه شاعورى و فراحدیای بي ربر بي حدیاهای بي ح بينيد و ح شنوید دارد‪ .‬رادیوحان ارادیوترید حنبع شنيدارىِ‬ ‫د ياساه‪ ،‬حجليحان بي شماره سوحش هم دارد در ح آید و ایدقدر فراىير شده تابنون شان داده از اسم و اسم بيرار اسه‪ .‬در‬ ‫وبساایه بالج شاعر هم هر روزه داسىان داریم‪ ،‬هر روزه شعر داغ و حقاىت بي ظيرش جای‬

‫م خوا يد؛ روز احي شعر را هم‬

‫بي خيل هاتان دارید د بات ح بنيد و خود بهىر ح دا يد اهل اید و آن يسااه‪ ،‬پس برویم سااراغ تلگرام بي جنبش شااعورى ا‬ ‫رایروح حان از آ جا دارد سارایه ح بند؛ بيش از چهل ىروه و با ات تلگراح بي ونوان زیرشاخيها و زیرسيسىمهاى بالج شعر‬ ‫دار د فعاليه ح بنند و تابنون از هر دورهاش بسايارا‬

‫فارغالىصوايل شاده‪ ،‬بهىریدشااان بي ونوان حرب و حدرو و ادحيد در‬

‫بالج شاعر اشاىلات دار د‪ .‬ایدجا در بالج از رهبر و ليدر خبرى يساه‪ ،‬بسا ایدجا داد م ز د بي آ ارشيسه اسه احا همي‬ ‫ب شاك ناد ليدر و رهبر د و خوب ح دا ند هميشاي هر وواو حوثرى بي بارىتر بوده‪ ،‬حسئوليى حهم را بي وهده داشىيسه‪.‬‬ ‫خالصي ایدبي سازحان خودىردانِ بالج شعر را همي ح ىردا ند‪.‬‬ ‫و احا شار بالج شاعر بي اخيرن فعات شاده و همي هساى ِ حىن حان را ىذاشىيایم تا بدت بي بنيادى شود بي جر بي بىاب واقع‬ ‫پردازد تابنون سي بىاب حنىشر برده بي با اسىقبال باور مرد‬

‫روبرو شدها د و بىابهاى بسيارى ير در دسه ا ىشار داریم‪.‬‬

‫حىاسانا ي تابنون بالج شاعر با اینرس ها و وابنشهاى حنن حىناوت‬ ‫مند‪ .‬حا براى ادبيا‬

‫ير روبرو بوده احا سع برده خود را وارد هيچ حاشيياى‬

‫فارسااا زبان‪ ،‬جهان و اتمسااانر دیگرى ح خواهيم؛ باورى بي حرز داریم و حعىقدیم وطد واقع حا زبان‬

‫حاسااه‪ .‬حاى دیگر یك حاه ح شااود بي هممارى با شاااوران و حنىقدان افلا سااىان و تاجيمسااىان را ير آغاز بردهایم و شاا‬ ‫شاعرهاى "وایىمسه"حان در بشورهاى حخىلف برىرار شده‪ .‬خوشبخىا ي حاى دیگر شعر و شاور بالج تعریفبردار يسه و‬ ‫ترح جر تناو‬

‫شاوران بالج را ىروه م بند‪.‬‬

‫همي یك پيشفرض دار د‪ ،‬یك تعریف بالسايك بي با شاورِ بالج جور در م آید‪ .‬شاور بالج‬

‫دید سه‪ ،‬وقى‬

‫ردیمش‬

‫ح شااوى باید قواااوتش بن ‪ ،‬چون فقط سااایياش را ح بين ‪ ،‬توااورى از شاااورِ دیروز دارى بي آن را حدام با شاااورِ بالج‬ ‫ایدهمان ح بن ‪ ،‬ح خواه او را ببين و با دیدن‪ ،‬تواورِ خود یعن خود‬ ‫م دهد چون چشامها همي واد‬ ‫حردح‬

‫را تایيد بن ! براى هميد اسه بي شاور بالج پا‬

‫بردها د شااور را وارفحسالك و پاك و حردمخواه ببينند! در حال بي هيچ شاورِ پيشروی‬

‫بوده‪ ،‬تنها ادایش را درآورده چون حجبورش بردها د! شاور اىر بي شعورى رسيده باشد ب شك در صف اقليه خواهد‬

‫ایساىاد‪ .‬یك بالج خوب ح دا د شااور و هنرحندى بي همي آحاد حردم حخاطبش هساىند یك جاى بارش ح لنگد‪ .‬یك شاورِ‬ ‫بالج هيچ يسه حگر یك يِ برر ! سادى ِ او پيچيدهسه؛ حثل شعرهاش و دركِ همي در برابرِ اید هيوىى آرام بم ح آورد!‬ ‫علی عبدالرضایی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪5‬‬


‫‪6‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫اشاره‬ ‫پيش تر ير وشاىي ایم بي "هدف بالج شاعر وبدالرنای " ایجاد پل حيان تئوری و باربرد آن در ادبيا‬ ‫ظریيهای بساىي بندی شده در ویىرید مایشگاههای پر بازدید احا بم بازده ادبيا‬ ‫قد با توناايح ظریياى ادب‬

‫بي بار بردن اید ظریا‬ ‫در جلساا‬

‫دیده ح شود حنىقد هنگام‬

‫قد خود را شااروک بند‪ ،‬احا حوفق م شااود ارتباط حوثری حيان اید ظریي و اثر در حات بررساا‬

‫ایجااد بناد‪ .‬او در هاایه حخاط‬ ‫وبدالرنای ‪ ،‬بي ونوان با‬

‫احروز اسه‪ .‬اغل‬

‫و بي وو باز بردن‬

‫را ساااردرىم‪ ،‬بيد ظریيای وقيم و قدی بي اقص زاده شاااده‪ ،‬رها ح بند‪ .‬ساااع ول‬

‫بالج شعر‪ ،‬بر اید بوده اسه بي ظریيهاى ادب را بي زبا‬ ‫را در قد ادب بي شامل باربردی شار دهد‪ .‬اید تونيصا‬

‫راحه و همي فهم بيان بند و روشهای‬ ‫بي حعمولد بي صور‬

‫فایلهای صوت‬

‫بالج شاعر ارا ي ح شاود‪ ،‬بي حنظور اساىناده آساانتر بي فایلهای وشاىاری تبدیل شاده و در دسىرو وموم قرار‬

‫ح ىيرد‪ .‬در اید شاماره از حجلي ير قسامههای از چند سخنرا‬

‫وبدالرنای بي ط حاه ىذشىي در ىروه تلگراح بالج شعر‬

‫ا جام شده‪ ،‬ا ىشار یافىي اسه‪.‬‬ ‫فاطمه قهرمانی‬


‫‪7‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حوتيفهای آزاد‪ ،‬حوفق بي خلق سااررهای ح شااو د بي در‬ ‫ويد زیبای ‪ ،‬باحلد ب ربطا د‪ .‬برای حثات‪ ،‬در اشااعار فروغ با‬

‫امرنو و آوانگاردیسم‬ ‫در ادبيا‬

‫وجود زیبای و تاثيرىذاری‪ ،‬شا‬

‫فارسا ‪ « ،‬يما» شااوری آوا گارد اسه‪ ،‬چرا بي‬

‫وزن و قافيي را از شااعر ىرفىي و قاوده ترازوی وزن را از‬ ‫آن خارج برد‪ .‬احا گاه و حعنای بالسيك همچنان در اغل‬ ‫آثار او قش دار د‪ ،‬بي جر اشعاری حا ند «قایق» بي حس ا د‬ ‫و حا ند قاش ا های و گوك‪ ،‬فوااای ابسااپرساايو يسااه و‬ ‫حسبرا گير دار د‪ .‬شااحلو ير آوا گارد قلمداد ح شود چرا‬ ‫بي وزن غير ترازوی‬ ‫آهنگ درو‬

‫يما را از شااعر ىرفىي و شااعر را با‬

‫بلما ‪ ،‬وشىي اسه‪ .‬پس از اید دو‪ ،‬شاورا‬

‫حا ند احمدرنا احمدی‪ ،‬بيژن اله و بيژن جالل ‪ ،‬با ونوان‬ ‫شااااوران حوج و بي تاليف اشاااعار حنثور پرداخىند‪ .‬تمام‬ ‫شاااورا‬

‫بي با ونوان آوا گارد شااناخىي شاادها د‪ ،‬اغل‬

‫تليير ظاهر و صور‬

‫اشعار ح پرداز د‪ .‬برای حثات در سبك‬

‫هندی بي در تقابل با سبك خراسا‬ ‫اتنا های زبا‬

‫بي‬

‫قرار دارد‪ ،‬وک بازی و‬

‫و وک توویرپردازی‪ ،‬همي در صور‬

‫اتنا‬

‫ح افىند‪ ،‬حات آنبي اسااسد‪ ،‬آوا گاردیسم شعری در غرب‪،‬‬ ‫در ساااير‬

‫و حعنا اتنا ح افىد‪ .‬درحاله بل دو وک‬

‫حرباه «درو » و «بيرو » وجود دارد‪ ،‬حربه درو‬ ‫همان حيل بي حدر يرم و حيل بي پيشاارف در درون و تنمر‬ ‫اسااه‪ ،‬همان حربى بي در جهان غرب شاااهد آن هسااىيم‪.‬‬ ‫حرباه بيرو‬

‫احا زایيده ی جواحع اساااه بي حيل بي‬

‫حورفىرای ‪ ،‬آنها را بي سمه حدر يریشيد‪ ،‬جذب ح بند‪.‬‬ ‫جواحع حواارفىرا بي د بات پيشاارفه در ظاهر د‪ ،‬از ابرار و‬ ‫تمنولوژی های روز اساااىناده ح بنند در حال بي درون‬ ‫حایيی افمار و اوىقاداتشاااان همچنان قدیم و بهني باق‬ ‫ح حا د؛ حشاابي وناعيى بي در جاحعيی ایران حابم اسه‪.‬‬ ‫شااعر فارساا‬

‫ير‪ ،‬حا ند همان فرهنگ حدر يریشاادىرای‬

‫جاحعيی خود‪ ،‬همان چيری را آوا گارد تعبير ح بند بي در‬ ‫بيرون حىد و در ظاهر آن اتنا ح افىد‪ .‬بي هميد دليل حى‬ ‫شاوران سپيد در اشعار خود همچنان درىير حناهيم و تعابير‬ ‫بالسيك و بهني هسىند و با پرداخه بيش از حد بي گارش‬

‫از ارتباط حعنای سررها‬

‫با یمدیگر دیده م شود بي طوریبي هر سرر را ح توان بي‬ ‫ساادى تليير داد‪ ،‬بدون آنبي لرميای بي ساخىار شعر وارد‬ ‫بند‪ .‬بي وبارت ‪ ،‬در سامنىيكاسىرابچر ساخىارحعنای اشعار‬ ‫فروغ‪ ،‬ارتباط حعنای دیده م شاود‪ .‬یا حثلد‪« ،‬شعر حجم»‬ ‫رویای ‪ ،‬آوا گارد حصسوب ح شود‪ ،‬چرا بي با صور‬ ‫برخوردی حىناو‬

‫زبان‪،‬‬

‫دارد‪« ،‬حد دوسااه دارم از تو بگویم را»‬

‫در اید ساارر‪ ،‬یك اتنا جریان دارد‪« ،‬را» در ا ىهای ساارر‬ ‫بيان ح شاود و اید بازی زبا‬

‫در صاور‬

‫اشعار او ایجاد‬

‫آوا گاردیسام ح بند‪ .‬درحال بي رویای ‪ ،‬شااوریساه بي‬ ‫برخالف تئوری هاای شاااعری تاازه اش‪ ،‬در ومل باحلد‬ ‫بالسااايك رفىار ح بند و اشاااعارش حملو از حناهيم و‬ ‫وبار های بالساايك اسااه‪ ،‬حرباتش در شااعر تماحد‬ ‫ورن ا سااه و اتنا ‪ ،‬در «صااور » شااعرهای او ح افىد‪.‬‬ ‫اسااساد جاحعيی حا‪ ،‬جاحعيای بدویساه‪ .‬از خووصيا‬ ‫برر‬

‫بدویه‪ ،‬وملمرد سايساىم دیو يروسا ذهد اسه و‬

‫اید‪ ،‬در رفىار جمع حردم ایران باحلد حشاهود اسه‪ .‬برای‬ ‫حثات‪ ،‬ودهای با شعار اهلل اببر‪ ،‬بي خيابانها ح ریر د و در پ‬ ‫اوىراض بي سايساىم هسىند بي شعار او ير اهلل اببر اسه!‬ ‫در جااحعاي ی ایرا ‪ ،‬هماي چير در ظاهر اتنا ح افىد‪،‬‬ ‫بنابراید‪ ،‬تعریف شااوران و روشدفمران از آوا گارد‪ ،‬همان‬ ‫تلييریسااه بي در ظاهر و صااور‬

‫حىد‪ ،‬رخ دادهباشااد‪.‬‬

‫درحال بي احر آوا گارد و ليبرو در تنمر حولف و در درون‬ ‫حىد اتناا ح افىد‪ .‬در دوره ی بالسااايك‪ ،‬حا با اهميه‬ ‫«چيىنىد» آشانا شادیم و اید حونوک تا جای پرر گ شد‬ ‫بي اخودآىاه‪« ،‬چگو ي ىنىد» بي فراحوشا سااپرده شااد‪ .‬بي‬ ‫هميد دليل در دورهی پس از يما «چيىنىد» بي حثابيی یك‬ ‫احربالساايك‪ ،‬بي طور بل رها شااد و شاااوران ومدتد بي‬ ‫«چگو يىنىد» پرداخىند‪ ،‬بي صوی بي اغل‬

‫اشعار احروزی‪،‬‬

‫با وجود فرم و بيان حىناو ‪ ،‬بي روایه همان حرف های‬ ‫ىذشااىي حشاالوتا د‪ .‬حثلد‪ ،‬اغل‬

‫اشااعار بوتاه «شاامس‬

‫لنگرودی»‪ ،‬حثلث تك بيى های «بليم باشااا » اسااه بي با‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫فرم حربع و در قال‬

‫‪8‬‬

‫شاعرِ ساپيد بوتاه‪ ،‬دوباره ویسا شده‬

‫اسااه‪ .‬وله اصاال ب توجه حخاط ‪ ،‬تكبعدی بودن‬ ‫اوسااه‪ ،‬چرا بي حخاط‬

‫شااعرِ فارساا هرىر والقيای بي‬

‫ىسااىرش داحنيی شااعری خود دارد‪ ،‬بساا بي ادبيا‬ ‫بالسايك را خوا ده باشد‪ ،‬شعر سپيد را خوا ده و بس بي‬ ‫شاعر ساپيد بخوا د‪ ،‬از ادبيا‬

‫بالسيك چيری م دا د‪ .‬از‬

‫خواايواايهای اصاال ادبيا‬

‫آوا گارد‪ ،‬وک گاه شاااور بي‬

‫جهان‪ ،‬تنمرِ شاااورا ي و تلييرِ دیدحان اسااه‪ .‬برای حثات‪،‬‬ ‫آوا گاردیسم اشعار شاوری حا ند رحبو‪ ،‬وموحد در وک گاه‬ ‫او اتنا ح افىد‪ ،‬یا در «سااارزحيد هرز» اليو ؛ وک گاه‬ ‫چناد بعادی او باي جهاان‪ ،‬حوج‬

‫خلق اثری حا دىار و‬

‫ارزشامند شده اسه‪ .‬بيطوربل ‪ ،‬در سيسىم ادبيا‬

‫ایران بي‬

‫تعقل و تنمر بهای داده م شاااود‪ .‬آثار ادب از درون و‬ ‫حصىوای و و آوا گارد ب بهرها د و اساااسااد تليير‪ ،‬تنها در‬ ‫ظاهر احر رخ ح دهد‪ .‬بي وبارت ‪ ،‬شااور ایرا ‪ ،‬سهم برای‬ ‫قوهی آپولون قا ل يسه و تنمر و تعقل شاورا ي‪،‬در آثارش‬ ‫جای‬

‫دار د‪.‬‬

‫نومدرنيسم‬ ‫یم از حولنيهای ادبيا‬ ‫و ولم‬

‫وحدر يسى تمایل بي ولم بودن‬

‫گاه بردن اسااه‪ .‬قبل از اینمي بي اید حونااوک‬

‫بپردازیم باید شاان دهيم چي رابريای بيد شعر و ادبيا‬ ‫سایر ولوم حا ند فيریك‪ ،‬شيم ‪ ،‬ریانيا‬ ‫یم از تواورا‬

‫با‬

‫و‪ ...‬برقرار اسه‪.‬‬

‫غلر بي بيد هميی حا بي خووص قشر‬

‫تصويل برده جاحعي وجود دارد‪ ،‬اید اسه بي شعر را اغل‬ ‫با غرت‪ ،‬حثنوی‪ ،‬ترا ي و‪ ...‬ح شناسند و آن را برای سرىرح‬ ‫د بات ح بنند ي برای تنمر؛ بي اید یك تلق بساايار غلط‬ ‫اسه‪ .‬اخيرا در آحریما حدود ‪ 55‬حصقق و دا شمند آزحایش‬ ‫بي حنظور فهميدن اید بي بدام ولم تاثير بيشاااىری روی‬ ‫فعاليه حلر ح ىذارد ا جام دادها د؛ یا بي بيان دیگر حرالعيی‬ ‫بدام حيريی ولم سااروه حلر را افرایش داده و ا رژی‬ ‫بيشىری از حلر ح ىيرد‪.‬‬ ‫برای اید حنظور جمعيه آحاری بررى تشاميل داده شاد و‬ ‫بي آنها سااواى‬

‫حربوط بي فيریك و ریاناا برای حل‬

‫بردن‪ ،‬حىون شايم ‪ ،‬فلسني‪ ،‬رحان و شعر برای حرالعي‪ ،‬و بي‬ ‫برخ از افراد فيلم برای تماشا داد د‪ .‬در واقع از هر ژا ر بي‬ ‫اید افراد حرالب داده شاد و سروه حلرشان را حيد ا جام‬ ‫هریاك از اید فعاليه ها ا دازه ىيری برد د‪ .‬جال‬

‫اینمي‬

‫حىوجي شااد د اید تعداد وقى در حات خوا ش شااعر حدرن‬ ‫هساىند (حنظور شاعر بي حعنای واقع حدرن اسه بي شاحل‬ ‫غرت و حثنوی و شااعرهای بوتاه و سااادها گارا ي م شااود)‬ ‫سااروه حلرشااان بساايار فراتر اسااه‪ .‬از اید رو حعمولد‬ ‫خبيهای یك جاحعي هساااىند بي شاااعر ح خوا ند‪ .‬یعن‬ ‫بسا‬

‫بي تمایل شدیدی بي تنمر دار د و اهل فمر هسىند‪،‬‬

‫بيشاىر ساراغ شعر ح رو د و اید دقيقد برخالف تلق سه‬ ‫بي بيد ایرا ها وجود دارد‪.‬‬ ‫در ایران شاااور تالش ح بند بي صااورت بنویسااد بي همي‬ ‫يه او را حىوجي شااو د و اىر شاااور چندید بىاب حنىشاار‬ ‫اثر‪ :‬چيىرا باپيرا‬

‫بند بي فروش خوب‬

‫داشاىي باشد تعج‬

‫ح بند و اوىماد‬

‫بي نس خود را از دسااه ح دهد‪ .‬در صااورت بي در تمام‬


‫‪9‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫جهان خالف اید اساااه‪ .‬حثلد بالدبس ( شااار حعروف‬

‫وشىي م شود حگر اید بي شعر قبل پاك شود‪ .‬احا در اید‬

‫ا گليساا بي چاپ بىاب در آنجا برای هر شاااور اوىبار‬

‫جا پاك شادن شاعر قبل بي حعنای حذف شادن آن يسه‬

‫حصساوب ح شاود) تيراژ بىاب های شعرش چقدر اسه‬

‫بلمي حنظور احيای دوباره آن شعر اسه‪.‬‬

‫زبانهای جهان تيراژ‬

‫یعن در زحان های حخىلف یك شاااعر تصه تاویل قرار‬

‫بسياری از اشرهای آوا گارد در اغل‬

‫بىابهای شاعرشاان بيشاىر از ‪ 555‬جلد يسه‪ .‬یعن قرار‬

‫ح ىيرد و با تاویل تازه‪ ،‬حعنای تازهای پيدا ح بند‪ .‬بي هميد‬

‫يسه بي در یك بشور شعر بيش از ‪ 555‬خوا نده شعوری‬

‫دليل اسااه بي ح ىویيم حعنای هيچ حىن قرع‬

‫يسااه و‬

‫داشىي باشد‪.‬‬

‫هميشي در حات تليير اسه‪.‬‬

‫اید تواور بي باید حخاط‬

‫سااده هم داشاىي باشيم در دهي‬

‫حاا در ریانااايا‬

‫از هر تابع ح توا يم در ا ىگرات یا‬

‫هشاىاد با توجي بي سياسه حيا مایيسازی آقای احمدی ژاد‬

‫دینرا سيل بي تابع بعدی برسيم‪.‬‬

‫شروک شد و خيل از شاورها بي سادها گاری‪ ،‬ساده ویس و‬

‫بي ونوان حثات اىر بخواهيم از تابع زیر حشىق بگيریم‪:‬‬

‫آ چي حهمل و بدیه اسااه روی آورد د‪ .‬حىاساانا ي اید‬ ‫صاانعه خيل از شاااوران جوان حا را بي خوب و قدرتمند‬ ‫شروک برده بود د در بر ىرفه و خواسىند بر طبق حد بازار‬ ‫و جریان حابم رفىار بنند احا شعر خود را از دسه داد د و‬ ‫آ چي بي ح ویساند بيشاىر بلما‬

‫قوار و در واقع حربع و‬

‫حسىريل بردن شعرهای بالسيك و بي وو هایمو ویس‬ ‫حنصط اسااه‪ ،‬البىي حنظور هایمو بي حعنای ئوبالساايك در‬ ‫ژاپد يساه بلمي حنظور بيشاىر بدیهيا‬

‫اسه‪ .‬حات قود‬

‫دارم حاهيه ولم شاعر را بررسا بنم و اید بي چرا شعر‬ ‫باید بي ونوان یك حىد پيچيده و تنمر برا گير حورد توجي‬ ‫قرار بگيرد‪.‬‬ ‫چرا شاعر پيشحىن اساه بي اغل‬

‫از ان‬

‫فيلسوفان برر‬

‫اساىناده برده و فلسانيی خود را بر اساو آن ح ویسند‬ ‫هميی ایدها حساا ل ساه بي حا باید بي آن ها توجي داشىي‬ ‫باشايم‪ ،‬در ىيجي سع ح بنم ارتباط شعر را با ریانيا‬

‫با‬

‫توجي بي بصثهای پيشايد بالج شعر تونيح بدهم‪ .‬یم از‬ ‫اید بصثهای ىسىرده تراحىنيه اسه بي بي صور‬ ‫و با حثاتهای‬

‫شاااان دادیم بي حىد بنو‬

‫تجرب‬

‫چي روابر با‬

‫حىون ىذشاىي دارد‪ .‬چرا حىد سابق را پيشحىد ح احيم در‬ ‫اصال اىر پيشحىد بود حممد بود حىد بنو‬

‫وشىي شود‪.‬‬

‫تمام اید حباحث و تلق حا از پيشحىد و روابط بيناحىن در‬ ‫حجلي فایل شعر ‪ ۱‬با جر يا‬

‫تونيح داده شده اسه‪.‬‬

‫یم از حسااا ل بي حا در شااعر با آن روبرو هسااىيم ارتباط‬ ‫بيد اشاعار اسه‪ .‬همانطور بي قبلد هم اشاره بردم شعری‬

‫𝟎 = )𝒙(ˊˊˊˊ𝒇>= 𝟎𝟔 = )𝒙(ˊˊˊ𝒇>= 𝒙𝟎𝟑= ́‬ ‫)𝒙(𝒇>= 𝒙𝟎𝟏=)𝒙(𝒇‬ ‫𝟐‬

‫صنر یك قري و اید بي حعن جر‬

‫𝟑‬

‫گری اسه‪ .‬برای حثات‬

‫شاعری از خودم بي ام ساااوه ‪ 3‬در لصظيای وشااىي شااده‬ ‫اسااه بي در حات شاانيدن شااعر ساااوه ‪ 5‬وواار لوربا با‬ ‫اجرای شاحلو بودهام‪ .‬اىر شعر قبل وجود داشه اید شعر‬ ‫وشاىي م شاد پس شاعر سااوه ‪ 5‬ووار تابع اوليي شعر‬ ‫ساوه ‪ 3‬اسه‪.‬‬ ‫اىر حا از شااعر ساااوه ‪ 3‬ا ىگرات بگيریم بي شااعر ‪ 5‬وواار‬ ‫لوربا ح رساايم ‪ .‬اید جا یك رابري ریاناا داریم‪ .‬اىر از‬ ‫شااعر ‪ 5‬وواار لوربا ير ا ىگرات بگيریم بي شااعر قبل از آن‬ ‫ح رسيم و همانطور اید رو د اداحي خواهد داشه‪ .‬در شعر‬ ‫بالساايك همي چير بل تر اسااه و هرچي بي ساامه شااعر‬ ‫حدرن حربه ح بنيم شااعر‪ ،‬جر تر ح شااود‪ ،‬یعن حا از‬ ‫یك فوای حابروسموپيك بي سمه فوای حيمروسموپيك‬ ‫حربه ح بنيم‪ .‬هر چي شااعر جلوتر ح رود جر گری‬ ‫بيشاىر ح شود‪ .‬در اید وور شاور حىنمر شاوری يسه بي‬ ‫از بليا‬ ‫برر‬

‫و از فواای حابروسموپيك صصبه ح بند‪ .‬شاور‬ ‫شاوری اسه بي بيان و گاه دقيق دارد‪ .‬در ریانيا‬

‫هم بي هميد شامل هر چي توابع بي جلوتر ح رو د جر تر‬ ‫ح شاود‪ .‬حا ابىدا ا ىگرات یگا ي داشاىيم سپس دوىا ي و بعد‬ ‫ساايىا ي بي جر تر هسااىند‪ .‬ا ىگرات یگا ي طوت یك پاره‬ ‫خط را ا ادازه ح ىرفه درصاااورت بي ا ىگرات دوىا ي‬


‫‪۱5‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حساااحه یك ساارح و ا ىگرات ساايىا ي حجم یك فوااا را‬

‫بيان بند بي در جهه حوتيف حقيد خودش باشاااد یا در‬

‫ا دازهىيری ح بند‪ .‬ساپس حىوجي شاد د در ولم حادیه‪ ،‬حا‬

‫جهه يه حولف و بي فوااای داسااىان بمك بند‪ .‬اغل‬

‫خارج شویم ‪n‬‬

‫سي بعد داریم ول اىر از حنظوحيی شمس‬

‫را بخوا يد‪ ،‬حىوجي ح شوید‬

‫داساىانهای ویساندىان ایرا‬

‫بعد خواهيم داشااه‪ .‬در ىيجي حا ا ىگرات ‪ n‬بعدی ير داریم‬

‫بي قادر يسااىند بي از فوااای حدرن حرف بر ند‪ .‬حثلد در‬

‫بي فعلد از دایرهی تخيل حا از لصاظ وين خارج اسه ول‬

‫حورد فواهای اینىر ى حثل تلگرام حرف بي حيان م آور د‬

‫در شاااعر چنيد چيری اتناا ح افىاد‪ .‬یعن حا ا ىگرات‬

‫و یا داسااىا‬

‫چهارىا ي و پنجىا ي ير داریم‪ .‬اىر بخواهيم بعد زحان را بي‬

‫پرواز خود از لصظيی پياده شااادن از تابسا ا ‪ ،‬رفىد بي‬

‫یك حجم و فواای بي در شاعر ح سازیم انافي بنيم در‬

‫فرودىاه‪ ،‬وبور از دسىگاههای احنيى و سوار شدن بي هواپيما‬

‫اید جا حا یك ا ىگرات چهارىا ي داریم بي در شعر ح توا د‬

‫امىذاری‬

‫وجود داشااىي باشااد‪ .‬شااما هر شااعری بي ح‬

‫ویساايد تابع‬

‫اوليياش شاعر قبل اسه و اىر از ان حشىق بگيریم بي شعر‬ ‫بعدی ح رسايم‪ .‬پس شعر بعدی حشىق از شعر قبل اسه‬ ‫و اید روابط ریانا در ریانيا‬

‫پيشرفىي بي صور‬

‫حمىد‬

‫را داریم بي ویساانده در آن بىوا د جر يا‬

‫را توناايح دهد‪ ،‬چون جر گر يسااه‪ ،‬قدر‬

‫دارد‪ ،‬بسياری از ابژههای تازه اید توا ای را از او ىرفىيا د‬ ‫و اجازه م دهند بار تازهای ا جام دهد‪.‬‬ ‫م خواهد خرر بند در حال بي ادبيا‬

‫ویساانده ایرا‬

‫حصل خرر بردن اساه و بدون ریساك م توا يم شاور و‬

‫اداحي دارد و بسيار حنرق اسه‪.‬‬

‫ویسنده حررح باشيم‪ .‬ویسندهی ایرا‬

‫با توجي بي بصث پيشحىد ح توان بي اید ىيجي رساايد بي‬

‫دارد از فوااای حدرن صااصبه بند دوباره وارد حيريی‬

‫هيچ شاعر تازهای وشاىي م شود‪ .‬بي اید دليل بي شما هر‬

‫بالسايك ح شاود‪ .‬از احگذاریهای ساابق اسىناده ح بند‪.‬‬

‫وشىي شده بي یا‬

‫بي قوااد دارد در حورد خا يای حدرن توااویرسااازی‬

‫شعری بنویسيد در آن فوا قبلد شعرهای‬

‫زحا‬

‫هر زحان بي قود‬

‫بل تر بوده و یا بي روز بوده اسه‪ .‬در واقع شما آن شعری‬

‫بند‪ .‬بي چيرهای برخورد برده و دوباره وارد ان فواااای‬

‫را بي یك جور پيشاانهاد اسااه ح ىيرید و بدت بي شااعر‬

‫خا يهای بالسايك ح شو د و از بلمات حثل طاقچي‪ ،‬رف‪،‬‬

‫دیگری ح بنيد و شاعر قبل در اصل ا ىگرات شعر جدید و‬

‫صندو خا ي و اصرالحا‬

‫قدیم اسىناده ح بند‪.‬‬

‫شعر جدید اشىقاق از شعر قبل اسه‪ .‬بي اید حعنا بي شعر‬

‫ویساااناده ایرا‬

‫قبل را شاقي شاقي برده و بي شعر جدیدی رسيدهایم و هر‬

‫لله(آ چي بي از ابوالصسد جن و دهخدا وجود دارد و بي‬

‫چيری شقي شقي شود بوچكتر ح شود و در واقع جر تر‬

‫طور بل از ابژه های قدیم ) حرف بر د احا از ابژه های‬

‫ح توان بي‬

‫احروزید بمىر حرف بي حيان ح آورد‪ .‬در حورد آینده ير بي‬

‫شااده اسااه‪ .‬در اصاال فقط از طریق ریاناايا‬ ‫جر گری رسيد و جر اید راه وجود دارد‪.‬‬

‫بي خوب ح توا د بر اسااااو فرهنگ‬

‫هميد شمل اسه‪ .‬برای هميد حا ادبيا‬

‫تخيل‬

‫داریم یعن‬

‫اسااسد هر شعری را در ظر بگيریم حشىق و ا ىگرال دارد‬

‫اصالد ادبيا‬

‫بي ا ىگرات هر شاعری پيشحىد آن اسه؛ و سرا جام با اید‬

‫دربارهی آینده داسىان بنویسيم‪.‬‬

‫روابط بي اید باور ولم ح رسيم بي چيری بي در شعر حهم‬

‫در غرب داسااىان تخيل وجود دارد‪ .‬زیرا ویسااندىان آنها‬

‫اسه جر گری اسه‪ .‬یعن هرچي حوشمافا يتر گاه بنيد‬

‫ح توا ناد از احروز حرف بر ند و ابژههای احروزی توليد‬

‫بي طوت ومر شعرتان انافي خواهيد برد‪.‬‬

‫خودشاان اساه و خودشان آنها را امىذاری بردها د و حا‬

‫در داسااىان ير هميد روات وجود دارد و اغل‬

‫ویسااندىان‬

‫در داسااىان خود بليات را ح ىویند‪ ،‬احا ویساانده برر‬ ‫ویسااندهای اسااه بي وارد جر يا‬ ‫قود دارد از حما يك یك اتا‬

‫شااود‪ .‬حثلد زحا‬

‫احروزی داریم چي برسد بي اید بي بخواهيم‬

‫م توا يم آن امها را بپذیریم‪ .‬یعن حا در یك برزخ ىير‬ ‫برده ایم زیرا دید ولم از ادبيا‬

‫بي‬

‫بگوید آن اتا را بي صورت‬

‫داریم و فمر ح بنيم‬

‫شااعر همان غال های بالساايم حثل غرت و حثنوی و ‪...‬‬ ‫اسه؛ در صورت بي اىر شخو تجربيی ولم و حرفيای‬


‫‪۱۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫داشااىي باشااد و غرتساارا باشااد ح فهمد بي غرت و قافيي‬ ‫جدوت نارب اسه و ربر بي شعر واقع و شهود دارد‪.‬‬

‫ادبيات كوانتومی‬

‫آ چي بي حا از المعجم بي ونوان تعریف شااعر خوا دیم یك‬

‫ساختار در ادبيات كوانتومی‬

‫تعریف بدوی اسااه بي از ‪ ۱655‬سااات پيش آحده اسااه و‬ ‫ابنون در هميجا و در دا شااگاهها در حات تدریس اسااه‪.‬‬ ‫قدر‬

‫و حموحه و بيه رهبری اید غرتها را ح شنو د و‬

‫بي ونوان شااعر ولم ح بنند‪ .‬در صااورت بي اید وک شااعر‬ ‫حا ند یك باردسااى اسااه و یك شاااور غرتساارا در اوج‬ ‫خالقيه خودش یك حسااابدار اسااه و فقط ح توا د آحار‬ ‫بگيرد و با یك ریاناايدان تناو‬ ‫خود ریاناايا‬

‫دارد‪ .‬در حال بي شااعر‬

‫اسااه‪ .‬بي طور بل هيچ شاااور بالساايم‬

‫م توا د وملمردی ولم داشاااىي باشاااد؛ زیرا ولم در‬ ‫فرم هاای بساااىي و ابىدای و حصدودی حا ند غرت اتنا‬ ‫م افىد‪ .‬ولم رابري حسااىقيم با بشااف و خالقيه دارد و‬ ‫ادبيا‬

‫تازه اىریر اساه بي ادبيات ولم باشد در غير اید‬

‫صاور‬

‫قادر بي درك اید جهان يساه‪ .‬تا اینجا حا با شعر‬

‫برخوردی از دیدىاه ریانا داشىيم‪ .‬در اداحي شان ح دهم‬ ‫بي چگو ي ح توان سااخىار و حعنای یك شعر را با توجي بي‬ ‫شاايم پيشاارفىي درك بنيم و ایدبي ارتباط شااعر با اید‬ ‫حونااووا‬

‫چگو ي اسااه بي اید ثمرهی ساااتها تنمر‬

‫شااخواا خودم اسااه بي در اینجا بي اثبا‬

‫ح رسااد‪.‬‬

‫اشااخاصا بي تصواايل برده هسااىند اید بصث برای آنها‬ ‫بسيار جذاب ح شود‪ .‬زیرا از اید زاویي بي ادبيا‬ ‫اساااه و حاا اىریریم بي ادبيا‬

‫گاه شده‬

‫و شاااعر را بي حصل‬

‫جر گری اسااه بي حيريهای تازهی ولم ببریم‪ .‬حى‬ ‫یك شااور فارسا وجود دارد بي در حورد آ ىروپ‬ ‫باشد‪ .‬اغل‬

‫وشىي‬

‫فوای شعرشان شلخىي و ب ظم اسه احا شاور‬

‫درب از آ ىروپ‬

‫دارد یا اىر تصوايال‬

‫فن داشاىي اسه‬

‫م توا د شااعری در اید زحيني بنویسااد‪ .‬اىر هم آ ىروپ را‬ ‫در شااعرش بياورد اید بلمي را دارای شااعریه م دا د و‬ ‫بقيي هم آن را شاااورا ي م دا ند‪ .‬در صااورت بي جهان را‬ ‫آ ىروپ بلعيده اسه‪.‬‬

‫حىاساانا ي بسااا‬ ‫بهره ی چندا‬

‫بي بنيي ی ولم خوب‬ ‫از حرال‬

‫دار د‪ ،‬ميىوا ند‬

‫اید بصث ببر د‪ .‬احا تالش برای‬

‫درك اید حبصث برای رسيدن بي دید تازه در درك ادبيا‬

‫و‬

‫وشىار ىزم اسه‪.‬‬ ‫در اید بخش بيشااىر بي حرالعيی ساااخىار ح پردازیم‪ .‬در‬ ‫ادبيا‬

‫درك سااخىار شرط ىزم و باف برای درك پيو د و‬

‫رابري اساه‪ .‬بدیه اساه بي بشااف رابريها و پيو دها در‬ ‫بررس ساخىاری هر اثر ادب و هنری قش بليدی دارد‪ .‬بي‬ ‫اید دليل بي رابريی بيد اجراسااه بي ساااخىار را توليد‬ ‫ح بند‪.‬‬ ‫حثلد در شاعر و داسىان م شود یك سرر را حثل ى جدا‬ ‫افىاده در دت اثر در ظر ىرفه‪ .‬حىا اىر سب‬

‫لذت لصظيای‬

‫در خوا ش شاده باشاد‪ .‬وبای شاعر حعاصار قرار دادن چند‬ ‫سارر زیبا در شعری بدون ساخىار اسه بي حخاط‬

‫وادی‬

‫را در شناخه شعر و شاور بي اشىباه ح ا دازد‪ ،‬در صورت‬ ‫بي شعر ب ساخىار اصلد شعر يسه‪.‬‬ ‫اثرهنری بدون رابري و ساخىار ي تنها خالقيه دارد و شعر‬ ‫يساه بلمي ناد شعر اسه‪ .‬م شود قرعيی زیبای را در‬ ‫یك شااعر یا داسااىان بدون در ظر ىرفىد پيو د آن قرعي با‬ ‫ساایر قرعا‬

‫در شعر قرار داد‪ .‬در غير اید صور‬

‫ساخىار‬

‫حعنای اثر‪ ،‬دىلههای خود را از دسااه ح دهد و فرآیند‬ ‫دات و حدلول حىد خدشيدار ح شود‪.‬‬ ‫اثر ادب با شسىد روی صنصيی باغذ هيئى حادی ح یابد‪،‬‬ ‫بي هميد دليل بي شامل ارىا يك تابع قوا يد بوا ىوم اسااه‪،‬‬ ‫یعن حىن ولم تلق ح شود‪ .‬پس باید از قواود ولم هم‬ ‫تبعياه بناد‪ .‬برای اید بي درك بهىری از سااااخىارهای‬ ‫بوا ىوح داشااىي باشاايد در رابري با پيو دهای بوواى ساا‬ ‫توناايح حخىوااری ح دهم‪ .‬چون اید پيو دها در حما يك‬ ‫بوا ىوم رابريی حسااىقيم با رابريی قرعا‬

‫در حىون ادب‬


‫‪۱2‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫دار د‪ .‬حىا در سااما سهای حخىلف یك فيلم هم ح شااود‬

‫حىاساانا ي در ساانه ادب حا‪ ،‬شااعر حىن آسااما‬

‫اید ارتباط را جسىجو برد‪.‬‬

‫ح شود‪ .‬بنابراید شعری بي ساخىاری احىمربر دارد تونع‬

‫پيو اادهااای دلىااا‪ ،‬سااايگمااا و پ حهم ترید پيو اادهااای‬

‫در ظر ىرفىي ح شود‪ .‬باید ىنه سنه ادب از اید حقيقه‬

‫بوواى ساا ا د‪ .‬در پيو د دلىا چهار لوب یك اربيىات ‪ d‬با‬

‫غافل اسااه بي در شااعر بلندی حثل "ساارزحيد هرز" اثر "‬

‫چهار لوب اربيىات ‪ d‬دیگری جنه ح شود‪.‬‬

‫اليو " بااي همااي ی حااا آن را شااااهمااار ح دا يم فقط‬

‫پيو د سيگما بي حهمترید پيو د بوواى س اسه بر اساو‬

‫المىرون هاای حوجود در پيو دهای تربيب بي حربه در‬

‫چرخش حوت حصور تقارن شاامل ح ىيرد‪ .‬در پيو د پ دو‬

‫ح آیند‪ .‬اید شااعر ساااخىاری باحلد احىمربر دارد‪ .‬یعن‬

‫لوب اربيىات ‪ p‬با دو لوب اربيىات ‪ p‬دیگری همپوشاااا‬

‫ساخىار حعنای آن چند حربری اسه‪.‬‬

‫ح بند‪ .‬پيو د پ بي حرات‬

‫از پيو د سايگما نعيفتر اسه‬

‫قلمداد‬

‫در ساااخىارهای بوا ىوح بي آن دسااىي از المىرونهای یك‬

‫و دليل اصل اید نعف آرایش حوازی اجرا آن و همپوشا‬

‫حولموت بي بي یك اتم یا پيو د خاص تعلق داشااىي باشااند‪،‬‬

‫بمىر دو اربيىات شربه بننده در پيو د اسه‪ .‬بنابراید پيو د‬

‫" احىمربر" ىنىي ح شااود‪ .‬اید المىرونها در ساايسااىمهای‬

‫پ بي شعرهای بوتاه حوفق ب شباهه يسه‪ .‬هر شعر بوتاه‬

‫تربيب بي قش حهم درتئوری اوربيىات حولمول‬

‫دار د‬

‫تنها یك حوتيف حقيد دارد‪ .‬در حوتيف حقيد تنها یك توویر‬

‫تصه تصليل ساخىاری قرار ح ىير د‪.‬‬

‫وجود دارد و با توجي بي آن توااویر بوتاه شاااور تم حورد‬

‫اغل‬

‫ظر خود را اجرا ح بند‪ .‬پس در یك شااعر چند ساارری‬

‫هسااىي دار د و وقى بي آزاد ح شااو د حثل ه بليدی در‬

‫يازی بي پاسااژ احساو م شود‪ .‬همچنيد ایجاد رابري بيد‬

‫یك ابسااىراساايون حىن اینای قش ح بنند‪ .‬احا در ساانه‬

‫اجرا اهميى‬

‫دارد‪ .‬در شعر بوتاه یا پيو د بوواى س وجود‬

‫المىرونهای احىمربر تمایل شااادیدی بي رهای از‬

‫بمات پسااند‪ ،‬هميد ه جدا افىاده یك ویروو حىن تلق‬

‫دارد‪ ،‬یا بي شمل بسيار نعيف حوجود اسه‪ .‬در حقيقه حا‬

‫ح شود و حمم بي در برخورد با چنيد شعری در سيسىم‬

‫در شعر بوتاه با حوتيف حقيدی یمي طرف هسىيم‪.‬‬

‫سنى صادر ح شود پرابندى اسه‪ .‬ح ىویند چنيد شعری‬

‫پيو د پ پيو دی نااعيف اساه‪ ،‬ساااخىاری حىمربر دارد و‬

‫پرابنده و تونع اسه‪ ،‬در حال بي شعرهای از اید دسه‬

‫حوت چند حربر داشااىي باشااد‪ .‬اید پيو د‬

‫باي دليال داشاااىد "حا بي ازای بيرو " و "وجي وين "‬

‫در اشااعار بوتاه قش پر ر گ اینا ح بند‪ .‬هميد ویژى ها‬

‫را‬

‫م توا د دورا‬

‫باوث ح شااود بي شااعر چند تاویل‬ ‫خوا ش چندبارهی آن لذ‬

‫از‬

‫بي اشااىباه ح ا دازد‪ .‬چون تنمربالساايك فرق بيد حىدهای‬

‫برد‪ .‬بي اید دليل بي اید ىو ي‬

‫پرابنده و حىدهای بي دارای ساخىار احىمربر هسىند قا ل‬

‫دارد‪ .‬حىد هر چي‬

‫م شو د‪ .‬درب بي ذهنيه بالسيك از ساخىار حعنای دارد‬

‫شعر حرف تازهای برای ارا ي بي حخاط‬

‫باشااد و حخاط‬

‫طبيع تر د‪ .‬هميد حسائلي شااور‪ ،‬ویسنده و حنىقد ایرا‬

‫دارد در خوا ش اوت در اخىيار خوا نده ح ىذارد‪.‬‬

‫تنها حصدود بي وفاداری شاور در بل شعر سبه بي شيوهی‬

‫اىر چي پيو د پ از پيو د سيگما نعيفتر اسه احا تربي‬

‫ارا يی خود اسااه‪ .‬یعن شااعر از حنظر شاااور یا حخاط‬

‫پيو د پ و ساايگما قدرت بي حرات‬

‫بيشااىر دارد‪ .‬بي هميد‬

‫بالسيك باید حوت حصور یك حوتيف بچرخد و از یك حعنا‬

‫چند‬

‫حرف بر اد‪ .‬اید دیادىااه‪ ،‬چند حربری بودن شاااعر را‬

‫دليل ىاه ح شاود با حو ىاژ چند شعر بوتاه و تربي‬

‫خرده فرهنگ (زیر سيسىم) بي از ساخىار حىمربر برخوردار‬

‫بر م تابد و در حواجهي با یك ساااخىار احىمربر بي راحى‬

‫اسه‪ ،‬شعر را بي چند تاویل شدن برسا يم‪.‬‬

‫م توا د تشااخيص بدهد بي اید اثر ساااخىار دارد یا ي‪.‬‬

‫یعن طوری بنویساايم بي حىد تال (پس حىد) از ساااخىار‬

‫چون اساسد ساخىار احىمربر را م شناسد‪.‬‬

‫حدرنتر و بهىری برخوردار باشاد بي اید ساخىار‪" ،‬ساخىار‬

‫ىنىيم بي حىدهای بي ساخىار احىمربر دار د بي دليل داشىد‬

‫احىمربر" ام ح ىيرد‪.‬‬

‫حا بي ازای بيرو‬

‫واقع تر د‪ ،‬حثلد در حولموت شش وجه‬


‫‪۱3‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بنرن‪ ،‬شااش اتم بربد‪ ،‬شااش اتم المىرون احىمربر را بي‬ ‫حصواوت تربي‬

‫با پيو د پ هساىند وارد ساخىار ح بند‪.‬‬

‫ساابى با حىدهای بي از آرشاايو ذهن ادب تلذیي ح بنند‬ ‫دارد‪.‬‬

‫اید بي فاصااليی پيو د یك بربد با بربد دیگر در بنرن بي‬

‫شاوربي ظر حدرن و پسه حدرن‪ ،‬هنوز همان "والم ربا "‬

‫یك ا دازه اساااه‪ ،‬بي خاطر حواااور قاطع المىرونهای‬

‫اسااه‪ ،‬یعن ولم جدید دارد و بوی از شااعور تازه برده‬

‫احىمربر اسه‪ .‬احا هميد دحوبراس حىن ‪ ،‬حورد قبوت سنه‬

‫اسااه‪ ،‬بي اید حعنا بي‪ ،‬شاااور احروز يسااه‪ .‬شاااور احروزبا‬

‫دیمىاتور حنشااا يی حا ایرا ها واقع م شااود‪ .‬تنمر سانى‬

‫وشىنش ح خواهد بي حىد اب برسد‪ .‬یعن با ارسا ای در‬

‫واد‬

‫برده اسااه آن صاادای دیگرِ حىن را حذف بند و‬

‫ارتباط اساه‪ .‬زحا‬

‫بي شما ارسا ا ح ویسيد‪ ،‬یعن زحا‬

‫دوسه دارد آن صدا برای هميشي خني خون بگيرد‪.‬‬

‫بي بي سامه وشىد حىد اب حىمایل ح شوید‪ ،‬باید تودهی‬

‫اىر المىرون هاای اوربيىات ‪ d‬یك فلر با اوربيىات ‪ s‬حدار‬

‫بررى از حخاطبان را فراحوش بنيد‪ .‬یعن هرىر یك شاااور‬

‫باىی تداخل داشاىي باشد‪ ،‬دریای از المىرونهای احىمربر‬

‫ا بوه داشاىي باشد‪ .‬شاوری‬

‫ویژه و خاص م توا د حخاط‬

‫در ساخىار فلر ظاهر ح شود و در ىيجي رسا ای فلری پدید‬

‫بي حخاط‬

‫ح آید‪ .‬اید رساااا ای در بررسااا سااااخىار اثرادب ‪ ،‬با‬

‫یك شارىتان ادب اسه تا شاور واقع ‪.‬‬

‫شملىيری حنهوم‪ ،‬ایدهما‬

‫دارد چون حعمولد اىر درحىن‬

‫صدا رسا باشد بي حنهوم م رسد‪.‬‬ ‫حىاسنا ي سنه ادب حا تناوت بيد حنهوم و حعنا قا ل يسه‬ ‫و اشااعاری را بي رسااا ای‬

‫دار د یا حنهوم يسااىند ب حعنا‬

‫تلق ح بند‪.‬‬ ‫در ىرافيه‪ ،‬هر اتم بربد ح توا د با (دو ظرفيه) ساااي‬ ‫یاچهار المىرون از المىرون های ظرفيى خود را در پيو د‬ ‫بوواى سا شااربه دهد‪ .‬یم از اید سااي یا چهارالمىرون‬ ‫احىمربر اسااه و ح توا د بي شاامل حماو بيد صاانصا‬ ‫ىرافيه حربه بند‪ .‬بي هميد دليل اسااه بي ىرافيه در‬ ‫وجي بيرو‬

‫خود رسا ا و در وجي ومود بر صنصي ی خود‪،‬‬

‫ارسا اسه‪ .‬الماو بي وله حىمربر بودن هر چهار المىرون‬ ‫بربد ارسا اسه‪.‬‬ ‫سانه ادب حا واشق شعر اب اسه‪ .‬الماو را ح سىاید‪ ،‬احا‬ ‫م دا د ارساا اساه‪ .‬حىد اب م توا د بي راحى توسط‬ ‫هر حخاطب درك شااود‪ .‬حگر اینمي تالش ا جانباه داشااىي‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫حىاسانا ي باوجود اید بي "شااور_خدا"ی قبل هميشي ادوا‬ ‫ح برد بي حولف حقيقه اسااه‪ ،‬حىدهای را ح وشااه بي‬ ‫هيچ ساابى با واقعيه داشااه و حىا اىر خيل آوا گارد‬ ‫برخورد ح برد‪ ،‬سانگ آبساىرابسايون را بي سيني ح زد بي‬

‫ا بوه دارد حشاموك اسه‪ .‬چنيد شخو بيشىر‬


‫‪۱4‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حىدهای قبل دوربيد فقط سرِ شا ي حؤلف یا راوی ىذاشىي‬

‫معنا در ادبيات كوانتومی‬

‫و سااع ح شااد بي جهان حىد از طریق اید دوربيد ولو‬

‫در اید بصث بي حعنا‪ ،‬با توجي بي تئوری ادبيا‬

‫بوا ىوح‬

‫ح پردازیم‪ .‬حىمد شاانيدهاید بي ح ىویند‪" :‬شااعرهای فالن‬ ‫شاور حعنا دارد"‬ ‫جمليى "اید شعر حعنا دارد" غلط اسه‪ .‬هر شعرى دارای‬ ‫جساميه و هيئه اسه‪ ،‬پس هسى دارد‪ .‬هسى‬

‫ير دارای‬

‫حعناسه‪ .‬با اید تعریف‪ ،‬شعر یا حىد یا وجود ب حعنا‪ ،‬وجود‬ ‫دارد‪ .‬در اصاال باید ىنه اید شااعر حنهوم دارد‪ .‬حنهوم‬ ‫رابري حسااىقيم با دا ش و دادههای حخاط‬ ‫حخاط‬

‫دارد‪ .‬تاویل هر‬

‫از یك حىد با توجي بي دادهها‪ ،‬دا ش و تصواايال‬

‫او حىناو‬

‫اسااه‪ .‬پس حنهوم سااب سااه احا حعنا در حىد‬

‫یافه ح شااود‪ .‬حعنای تازه زحا‬

‫اتنا ح افىد بي یك فرم‪،‬‬

‫اجرا یا ذهنيه تازه شمل بگيرد‪.‬‬ ‫فيریك بوا ىوم اید حونوک را با چي روش توجيي ح بند‬ ‫قبل از ورود بي بصث اصل تونيص درباره ارجاک ح دهم‪.‬‬ ‫بعد از طر ساااخىارىرای و ادبيا‬

‫پسااهحدرن‪ ،‬حعمولد‬

‫ادبيات را ح پساند د بي "خود ارجاک" باشد‪ .‬خود ارجاو‬ ‫بي حعنای حهمل باف‬

‫يسه بلمي بي اید حعناسه بي در شعر‬

‫بي طور حساىقيم بي تونايح جهان خارج پرداخىي م شود‪.‬‬ ‫خود ارجاو حهمترید اصاارالح اسااه بي در چند دهي‬ ‫اخير‪ ،‬در بررس آثار ادب ‪ ،‬توسط بسا‬

‫بي جهانِ حىدشان‬

‫را ب ارتباط با جهان بيرون ح دا ند‪ ،‬حرر ح شاااود‪ .‬در‬ ‫حال بي در هر اثر خال ‪ ،‬جهان حىد حينيمم (حداقل ) از‬ ‫جهان بيرون اساه‪ ،‬بي حاصل یك ا عماو در ز دى سه‪.‬‬ ‫اید حينيموم از جهان بيرون ىاه بي چشااام م آید و‬ ‫تماشای آن بدون چشم و هوش حسلح غير حممد اسه‪ .‬در‬ ‫ادبيا‬

‫بالساايك دا ای بل‪ ،‬بل باف و برر مای ح بند‬

‫و غير از برر‬ ‫درحال بي ادبيا‬

‫مای ِ روایه اوظم‪ ،‬هيچ از او بر م آید‬ ‫تازه ورصااي جری گریسااه‪ .‬در چنيد‬

‫ادبيات دیگر تصليلهای حابروسموپيك‪ ،‬قادر بي ىرهىشای‬ ‫از حىد يسىند‪ .‬فقط برخورد حيمروسموپيك با حىد اسه بي‬ ‫از ارزش ادب و خالقيه برخوردار اسااه‪ .‬هنگام وشااىد‬

‫زاویيهای حخىلف سااوم شااخص یا اوت شااخص بي ابران‬ ‫ىذاشاىي شود‪ .‬احا حاى زحان آن رسيده اسه بي اید دوربيد‬ ‫را در صااانصي و پشاااه بلما‬

‫بي قاط بوا ىوح حىد‬

‫حصسوب ح شو د بگذاریم تا از طریق اید حينيممهای حىن‬ ‫بي قبال در قش شااا ي بو د‪ ،‬جهان حىد در ذهد حخاط‬ ‫شاامل بگيرد‪ .‬یعن هيئه تازهای داشااىي باشااد‪ .‬م خواهم‬ ‫وارد بصث ساميولوژى و شاا يهای شمایل و مادی شوم‬ ‫یا در حيري دات و حدلوت یا حواادا ها حرف بر م بلمي دلم‬ ‫ح خواهد یك ایدهما‬

‫بيد درایيها و حولنيهای حىن با‬

‫فيریك بوا ىوم ایجاد بنم و ذرهشناس را با جر گری در‬ ‫ادبيا‬

‫ایدهمان بنم‪ .‬حعمولد در برخورد حابروسموپيك با‬

‫حىد فرض براید اسااه بي اثر ادب حاهيى حادی دارد‪ .‬احا‬ ‫درسى اید فرض در بررس حيمروسموپيك قض ح شود‬ ‫چون بعد از واسازی حىد‪ ،‬ابعاد آن تليير ح بند و از قوا يد‬ ‫فيریاك بالساااياك تبعيه م بند‪ .‬یعن شاااما بعد از‬ ‫سااخىارشمن و هرحنوتيك دیگر م توا يد حسىقيم با حىد‬ ‫برخورد بنيد و یا یك حوتيف را تهيي و حالج یا تاویل‬ ‫بنيد‪ .‬یعن حوتيفهای آزادی بي اطراف حوتيفهای حقيد‬ ‫تنيده ح شااود بيشااىر حورد تایيد ساااخىاری قرار ح ىير د‪.‬‬ ‫یعن ایدجا اىر یك حخاط‬

‫یا حنىقدحرفيای ح خواهد بي‬

‫هدف بر د حساىقيم بي سمه هدف شليك م بند‪ ،‬بلمي با‬ ‫شاااليك بي اطراف هدف با حهار‬

‫باف ‪ ،‬دایرهای را دور‬

‫هدف اصال تشاميل ح دهد تا هدف را بي حخاط‬

‫شااان‬

‫دهد‪ .‬اىر ابعاد (طوت‪،‬ورض و ارتناک) جسااام را برور‬ ‫حداوم بوچك بنيم غير حممد اسه بي خواص جسم حورد‬ ‫ظر تليير بند‪ .‬احا اىر ابعاد را در حصدوده فدآورى ا و‪ ،‬بي‬ ‫حدود ‪ 55nm‬برسااا يم دیگر فيریك بالساايك م توا د آن‬ ‫را توجياي بند و اچاریم از طریق فيریك بوا ىوم آن را‬ ‫تشریح بنيم‪ .‬برای درك بهىر اید حونوک باید بي تعریف "‬ ‫ىودات بوا ىوح " توجي شااود‪ .‬اىر یم از سااي بعد طوت‪،‬‬ ‫ورض و ارتناک را تا حقياو ا و بوچك بنيم و دو بعد‬ ‫دیگر را ثابه گي داریم ساااخىاری بي دسااه ح آید بي بي‬


‫‪۱5‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫آن " ىودات بوا ىوح " ىنىي ح شااود‪ .‬یعن اىر بي یك‬

‫دربىاب بي وشااىيام هربلمي را درحىد یك قري بوا ىوح‬

‫صانصي گاه بنيد صانصي قررش حينيمم شاده اسه‪ .‬یعن‬

‫در ظر ىرفىيام‪ .‬صاانصي حىد یا شااعر را ىودات بوا ىوم و‬

‫قرر و ارتناک دارد و فقط دارای طوت و ورض اسااه‪ .‬بي‬

‫سرر را سيم بوا ىوم احيدم‪.‬‬

‫اید حعن بي یم از ابعاد آن را فشااردها د و دو بعد دیگر‬

‫تابنون بساا درباره رفىار وری و قاط بوا ىوح بصث‬

‫آن را دسااه خورده باق ىذاشااىيا د‪ .‬پس صاانصي وو‬

‫مرده اسه‪ .‬اید رفىار وری ارتباط حسىقيم با حعنا و درصد‬

‫ىودات بوا ىوح اسه‪.‬‬

‫حنهوم دارد‪ .‬از آ جای بي حعن هر حىن رابري حسااىقيم با‬

‫اىر بخواهيم دو بعد ارتناک و ورض حاده را تا حصدوده‬

‫ا رژی یا ور دارد‪ ،‬حىدهای پر ا رژی را روشااادفمرا ي‬

‫ا و بوچك بنيم و بعد سااوم را در همان حاله اوليي گي‬

‫ح احيم‪.‬‬

‫داریم سااخىاری بي وجود ح آید بي بي آن "سيم بوا ىوح "‬

‫ظریاي با دی در فيریك بوا ىوم ح ىوید بي هر حاده ای‬

‫ح ىویند‪ .‬حد هر "بيه" و "ساارر شااعری" را سااايم‬

‫شااحل چند وار ا رژی اسه و بيد آنها فاصليای اسه بي‬

‫بوا ىوح فرض ح بنم‪ .‬ا گار در یك خط‪ ،‬فقط بعد طوت‬

‫هيچ المىرو‬

‫م توا د در آن قرار ىيرد و اید فاصااالي‬

‫را داریم و ورض و ارتناک آنقدر بوچك شاادها د بي فقط‬

‫"ىاف ا رژی" ام دارد‪ .‬هر وار از چند تراز ا رژی تشااميل‬

‫یك خط برای بررس ا وجود دارد‪ .‬طوت ىید را حعمولد با‬

‫ح شود بي در هر بدام دو المىرون قراردارد و حعمولد بعد‬

‫ا ىگرات یگا ي ح توان ا دازهىيری برد‪ .‬احا در ا دازهىيری‬

‫از برخورد با پرتو فرابننش‪ ،‬ا رژی جذب ح بنند و از وار‬

‫حجم‪ ،‬از ا ىگرات سايىا ي‪ ،‬برای حساحه از ا ىگرات دوىا ي‬

‫با ا رژی پایيدتر بي ساامه واری بي ا رژی باىتری دارد‬

‫و براى ا دازهىيرى طوت از ا ىگرات یگا ي اسىناده ح بنيم‪.‬‬

‫حربه ح بنند و بعد از دسه دادن ا رژی جذب ح شو د‬

‫احا وقى زحان را وارد اید حيري بنيم برای حصاسبي تخيل و‬

‫و بي شاامل فوتون دوباره بي حاله پایدار اوليي برح ىرد د‪.‬‬

‫خيات شاعرى‪ ،‬از ا ىگرات چهارىا ي ح توا يم اساىناده بنيم‪.‬‬

‫اینمي ح ىویند هر حىن بي تعداد حخاط‬

‫خال خودش‬

‫یعن خياتهای بي ط زحان تليير ىبير ه ح دهند و بي‬

‫قرا ه دارد‪ ،‬بيا گر طوت حوجهای حخىلف اساااه بي هر‬

‫هميد سابه بعد دیگری را وارد فوا ح بنيم بي بي واسري‬

‫حخاط‬

‫با توجي بي دادههایش وارد حىد ح بند‪ .‬حثال وری‬

‫ا ىگرات پنجىا ي حل ح شااود بي البىي هنوز در ریاناايا‬

‫بي بي صااور‬

‫بصث شااده اسااه چون حعمولد ایدها هيئههای وين‬

‫برخورد باا بلما‬

‫دار د‪.‬‬

‫حىناوت دوباره بي حلر باز ح ىردد‪ .‬اىر طوت حوج وری را‬

‫در ادبيا‬

‫حا با تمویل ساار و بار داریم بي باوث ح شااود‬

‫فوتون از حىد بي ساامه حلر ح رود‪ ،‬بعد از‬ ‫بي همان قاط بوا ىوح با طوت حوج‬

‫حعنا فرض بنيم ب شااك طوت حوج وری بي از هر بلمي‬

‫ابعاد تازهای وارد حىد شااو د‪ .‬قبال ىنىم بي ىودات بوا ىوح‬

‫ساااطع ح شااود بي ا دازه قاط بوا ىوح و طوت حوجهای‬

‫ح توا د تمثيل از صاانصي در برخورد با حىد ادب باشااد‪.‬‬

‫خروج از حلر‪ ،‬ربط و با آن پيوسااىگ دارد‪ .‬بنابراید هر‬

‫ىنىيم بي درباره سيم بوا ىوم وقى دو بعد را از بيد ح بریم‬

‫حخاط‬

‫ساابه بي درك و دادههای خودش حىد را دریافه‬

‫و یاك بعاد را باي حااله اوليي باق ح ىذاریم سااايم‬

‫ح بند‪ .‬پس حنهوم ساب اسه و سبه حسىقيم با دا ش و‬

‫بوا ىوح خواهيم داشاه بي اید سايم بوا ىوح را سرح در‬

‫دادههای حخاط‬

‫یا همان‬

‫ظر ح ىيریم‪.‬‬

‫قاط بوا ىوح در هر سارر یا سيم بوا ىوم بي حورف باحل‬

‫اىر هر سااي بعد را تا حقياو ا و بوچك بنيم ساااخىاری‬

‫رسااد و حىد فاقد اجرای خال باشااد‪ ،‬ا دازه بوچك قاط‬

‫پدید ح آید بي بي آن " قري بوا ىوح " ح ىویيم‪.‬‬

‫بوا ىوح باوث ح شااود بي فاصاالي بيد وارهای ا رژی در‬

‫دارد‪ .‬اىر پىا ساايل خال بلما‬

‫ساااخىار با دی زیادتر شااود و حخاط‬

‫قادر باشااد بي طور‬

‫باحل بي هویه حولف ردیك شاااود‪ .‬برومس‪ ،‬اىرحىد بي‬


‫‪۱6‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫اجرای خال برساااد‪ ،‬بررى اید ظریي بوا ىوم ح توا د‬

‫شهود در شعر كالسيک‬

‫حعنای‬

‫دسىيای از حناهيم‪ ،‬تعریف خاص‬

‫حوج‬

‫باهش فاصاالي بيد وارهای ا رژی شااود و از اید‬

‫طریق ىاف ا رژی بي حداقل برسااد‪ .‬وقى حخاط‬

‫بررى را در حىد بشاااف ح بند ىاف ا رژی بي حداقل‬ ‫ح رساد‪ .‬برای اینمي هسىي حىد را دریافه بند باید بي درك‬ ‫هيئه حىد برساد‪ .‬اینجاسه بي حولنيهای درون حىن با هم‬ ‫ایدهمان ح شااو د‪ .‬تواحا‬

‫درون و بيرون حىد را "حعنا"‬

‫ح دا يم‪ .‬بر خالف تعبيری بي در جهان وجود دارد ي تنها‬ ‫در ایران بلمي در تمام بشااورها‪ ،‬اىریر بي تليير گاه در‬ ‫ادبيا‬

‫اسه چون حعمولد در تاویل اثر‪ ،‬حوزهی حعنای را‬

‫حورد تاویل ساخىاری قرار ح دهند‪.‬‬ ‫یعن فرم اثر‪ ،‬درون حىد را از بيرون جدا ح بند‪ .‬درون حىد‬ ‫زیرحجموويای از حعناساه‪ .‬یعن درون حىد شا گر حعنا‪ ،‬و‬ ‫بيرون حىد‪ ،‬شا گر فرم و ساخىار اسه‪ .‬در صورت بي حعنا‬ ‫همانقدر بي بي درون حىد وابسااىي اسااه‪ ،‬بي بيرون حىد ير‬ ‫ارتباط دارد‪.‬اجرای خال اثر قش بليدی در اینای حعنا‬ ‫دارد‪ .‬حعمولد در برابر بار تازه یك جور اینرساا وجود‬ ‫دارد‪ .‬بعد از ا ىشاار حجمووي شعر "پاریس در ر و" در سات‬ ‫‪ 73‬بي ساااخىارهای شااعری آن حىناو‬

‫بود‪ ،‬با وجود بصث‬

‫در جلساااا ‪ ،‬چيری از شاااعرهایش حىوجي م شاااد د‪.‬‬ ‫ح ىنىند اید اثر ب حعناسااه و در حقابل یك حىد تازه‪،‬‬ ‫اینرسا و حقاوحه داشاىند‪ .‬ول تمرار و تونيح و شنيدن‬ ‫حداوم باوث شد همان بىاب در رد سل تازه بدت بي بىاب‬ ‫بالين شااود‪ .‬بىاب بي در اوایل همي در برابر آن حونااع‬ ‫ح ىرفىند‪ ،‬فصاش ح برد د و آن را حخرب شعر فارس و‬ ‫ب حعنا ح دا سااىند‪ .‬خالصااي اید بي‪ ،‬حعنا هيچ ربر بي‬ ‫حنهوح بي شااما هنگام خوا ش یك اثر دریافه ح بنيد‬ ‫دارد‪.‬‬

‫دار د و حعنای آنها در‬

‫قال های حخىلف‪ ،‬ياز بي بررسا و بشااف دارد‪ .‬شهود از‬ ‫آن دسىي اسه ‪ .‬شهود در حعنای للوی‪ ،‬بر حشاهده بردن‪ ،‬بي‬ ‫وينيه رسيدن و ظاهر بردن دىله ح بند‪ .‬همچنيد‪ ،‬شهود‬ ‫بي دو دسىيی حوول و حووری تقسيم ح شود‪.‬‬

‫شاهودی بي با ولوم ابىساب ‪ ،‬خرد و اطالوا‬

‫رابري دارد و‬

‫یا بي بيان سادهتر‪ ،‬هر بشن بي از طریق دا ش خود شخص‬ ‫و ىيجي ىيریهایش در حصيط تخيل بي دسااه آید"شااهود‬ ‫حوول " یا "ولم حوول " احيده ح شود‪.‬‬

‫بخش از شهود‪ ،‬حووری اسه‪ ،‬بي غالبد بي سلوك ورفا‬ ‫حربوط ح ىردد؛ ولم یاا شاااهودی باي در پياحبران‪ ،‬ورفا و‬ ‫حىواوفي حشااهده ح شاود‪ ،‬از اید ىو ي اسه‪ .‬اید قسم از‬ ‫شاهود حالى اساه بي اصرالحد"اشرا " احيده شده و بي‬ ‫حشااهدهی "حات یا حقام" خاص در یك لصظي‪ ،‬بدون هيچ‬ ‫واسااريی حادی دىله ح بند؛ بي اید حاله وو حاله‬ ‫شيروفرن بي حساب ح آید‪.‬‬

‫اغل‬

‫پياحبران هم‪ ،‬بي هميد حاله شاايروفر‬

‫دچار بود د‪.‬‬

‫البىاي چنيد ريی باي اید حعناا يساااه باي يل بي شاااهود‬ ‫حوااوری‪ ،‬صاارفد بي حعنای بيمار بودن شااخص باشااد‪.‬‬ ‫پياحبران و ورفا در واقع‪ ،‬در حات"جذبي" بي وو اسىلرا‬ ‫حعنویسااه ‪ -‬و در اصاارال های ولوم دین "وح " احيده‬ ‫ح شاااود ‪ -‬خواه در بياداری و با چشااامان باز و خواه در‬ ‫بيداری با چشااامان بساااىي‪ ،‬توااااویر‪ ،‬حناظر‪ ،‬اصاااوا‬

‫و‬

‫بلمات را ح دید د بي پس از ارتباط آنها بي حنابع الوهيه‪،‬‬ ‫بي تمویلها و تعابير ورفا‬

‫و بعود فلسن ح پرداخىند‪.‬‬

‫البىي حشااهدهی اید تواویر حصدود بي پياحبران و ا سانهای‬ ‫خاص يساه؛ بلمي‪ ،‬هر بس با تمرید و تمربر‪ ،‬بي"شهود‬ ‫حووری" خواهد رسيد‪:‬‬

‫توور بنيد در اتاق دراز بشيده‪ ،‬چشمهایىان را بي ا دازهی‬ ‫فاصااليی دوحژه‪ ،‬باز گي داشااىياید‪ .‬بي تدریج‪ ،‬وری بي از‬ ‫روز يی حژهها وارد چشام ح شود‪ ،‬بي بمك تخيل‪ ،‬حوج‬


‫‪۱7‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫خلق تواااویری حقابل چشاام شااما خواهد شااد‪ .‬پلكهای‬

‫حعنای"بداهه وقل " اسه‪ .‬یعن در آن ابداک وجود دارد و‬

‫چشاما ىان در اید حاله‪ ،‬دو جهان حابروسااموپيك هسىند‬

‫برای دساهیاب بي آن باید خالقيه ير وجود داشاىي باشد‪.‬‬

‫حيمروسموپيك وجود دارد بي‬

‫بي اوىقاد دبار ‪ ،‬وقل باید"حعلوم" را بي شاهود برسا د‪ ،‬بي‬

‫توااویر حقابل شاما‪ ،‬بخشا از آن اساه‪ .‬هر فرد براساو‬

‫حااا ایاد دیاادىاااه را"والام باادیاها " ح اااحيم‪" .‬ولم‬

‫ارا ي‬

‫بدیه " آ چيری را شاااحل ح شااود بي با توجي بي دادههای‬

‫حاورا الربيعي(جد‬

‫قبل حعلوم و آشمار اسه و بىوان بي وسيليی آن حعلوم‪ ،‬بي‬

‫بي در حدِفاصل آنها جها‬ ‫دا ش و اطالواا‬

‫خود‪ ،‬تعرین از اید حشااااهادا‬

‫ح بناد و وده ای هم آن را بي حوجودا‬ ‫و ا س) ربط ح دهند‪.‬‬

‫حالههای وين رسيد‪.‬‬

‫اید در حال اساااه بي‪ ،‬حوناااع حقيق حا در حقابل چنيد‬

‫یعن رساايدن از یك"حعلوم ذهن " بي"شااهودی وين " بي‬

‫همواره برای حا‬

‫همي چير را بدیه ح دا د‪ .‬حثل حشاااهدهی حعبود‪ ،‬بي احری‬

‫یك" م دا م برر " اسه‪ .‬هراران پدیدهی غيرقابل تونيح‬

‫ااحممد اساااه و احممد بودن آن بدیه اساااه‪ .‬هميی‬

‫ير‪ ،‬مو يای‬

‫سااااخااه‬

‫حباحث " م دا م" اساااه‪ .‬جهان و با نا‬ ‫در جهان وجود دارد بي اید دساه حشاهدا‬

‫داده هااای بااي در ذهد وجود دار ااد‪ ،‬سااابا‬

‫از آنهاسااه‪ .‬حواو ا سااان در حصدودهی خاصاا ومل‬

‫وينيى ح شاو د بي بي آن "شاهود" ىنىي ح شود‪ .‬حثلد شما‬

‫ح بند‪ ،‬ىوشهای حا فربا سهای خارج از حصدودهی خود‬

‫اشيا را ح بينيد‪ .‬ول ادراك حس قابل رؤیه يسه‪.‬‬

‫را م شنود و چشم حا‪ ،‬تنها توا ای دیدن چيرهای را دارد‪،‬‬

‫یك شاا را وقى ح توان دید بي بىوان آن را حس برد‪ .‬بي‬

‫بي حوااور حادی داشااىي باشااند‪ .‬بي اید ترتي ‪ ،‬هر لصظي‬

‫وسيليی لمس بردن یا بو بردن و‪...‬‬

‫احمان حوااور شااخواا در بنار حا وجود دارد بي توا ای‬

‫احا‪ ،‬ىاه بدون دخاله ادراك حسا‬

‫دید ش را داریم‪.‬‬

‫را حشاهده بنيد‪ ،‬بي بي چنيد حالى هم"شهود" ح ىویند‪.‬‬

‫ورفا‪ ،‬حشاهدهی ای د تواویر اىها‬

‫ير ح توا يد آن ش‬

‫و بدون تونيح‪ ،‬یا در‬

‫م دا م تا بي حات برایىان اتنا افىاده اسه بي اىهان پشه‬

‫واقع رسايدن بي شهود حووری را‪ ،‬حشاهدهی"حعبود" یا بي‬

‫پلمىان توویری را حشاهده بنيد و در حلرتان فوای شمل‬

‫اصرال ‪ ،‬پرده بشيدن از رخ دوسه قلمداد ح برد د‪.‬‬

‫شاهود حووری در حقيقه‪ ،‬حعرفى‬

‫اش از قل‬

‫بگيرد‪ ،‬یا ي‪ .‬اید اتنا‬

‫اسه بي‬

‫اىها ‪ ،‬همان"شهود" اسه‪.‬‬

‫و احا شهود شعری چيسه‬

‫بي وسايلي توانيي رو ‪ ،‬سير و سلوك از راه تجربي و حس‪،‬‬

‫شما برای یك لصظي در حوقعيى قرار ح ىيرید‪ ،‬بي ىوشيای‬

‫بدون ياز بي ولوم دریافى بي وجود ح آید‪ .‬شاهودِ حوول‬

‫گاه ح بنيد‪ .‬بي شاا خاصاا چشاام ح دوزید‪ .‬شاايئ بي‬

‫و حوااوری در بنار هم‪ ،‬حوج‬

‫خلق و شااهود در حعنای‬

‫هاالايای در اطرف خود دارد باي م توان آن را با چشااام‬

‫حقيق آن ح شو د‪.‬‬

‫غيرحسلح دید‪.‬‬

‫باا توجاي باي تونااايصاات باي پيشتر آحااد‪ ،‬اید ساااؤات‬

‫حىا اىر بي برادر خود‪ ،‬وقى وارد خا ي ح شاااود‪ ،‬دقيق گاه‬

‫حرر اسه بي شهود‪ ،‬در شعر چگو ي اتنا ح افىد‬

‫بنيد اطراف چهرهاش ر گ وجود دارد‪ .‬یعن هميی آدمها‬

‫زحا‬

‫بي در شعر‪ ،‬خيات شاورا ي بي پرواز در بياید‪ ،‬شاور بي‬

‫در اطراف خود یك هاليی ورا ‪ ،‬اهورای ‪ ،‬دار د‪ .‬بي برای‬

‫شاااهود دساااه پيدا ح بند بي تاثيرهای آن در شاااعرش‪،‬‬

‫دیدن آن باید خوب و دقيق ظاره برد‪.‬‬

‫حنعمس ح ىردد‪ .‬رساايدن بي چنيد شااهودی از وهدهی هر‬

‫هنگام گاه بردن بي یك شا اىر تمربر داشىي باشيد و اید‬

‫بسا ساااخىي يسااه‪ ،‬بي هميد جهه اسااه بي شاااور‪ ،‬از‬

‫تمربر با حسا خاص و واطنيای همراه شاود‪ ،‬صصنيها و‬

‫ا سانهای وادی بسيار فاصلي دارد‪.‬‬

‫چيرهای بي ظر ا سااان ح آید بي بشاافهای پيراحون آن‬

‫"شااهود وقال " شااهودی اسااه بي از طریق حوااول بي‬

‫حىمربر هساااىند و هميد بشااافها‪ ،‬بدت بي وو شاااهود‬

‫دسااه ح آید‪ .‬دبار‬

‫حعىقد اسااه بي شااهود وقال‬

‫بي‬


‫‪۱8‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ح شااو د‪ .‬شااهود باید برای خود شااما اتنا بينىد تا درك‬

‫سپيدخوانی‬

‫بنابر حرالب بي ىنىي شاد‪ ،‬بي طور خالصاي‪ ،‬شهود چيسه‬

‫حهم ترید واحل در فهم حباحث تئوریك‪ ،‬رسااايدن بي"درك‬

‫حسىقيم از آن داشىي باشيد‪.‬‬

‫چيری را حشااااهاده بردن‪ ،‬بي حشااااهده در آوردن چيری‪،‬‬ ‫احوااار چيری‪ ،‬حاناار بردن چيری‪ ...‬آ چي بي با احوااار‬ ‫برد ش بي وسيليی شما‪ ،‬دیگر غي‬

‫يسه‪.‬‬

‫آ چي بي از غيبه بي درآحده و پنهان يسه‪.‬‬

‫حثلد دخىری بي چادری بوده و شاااما اید چادر و حجابش‬ ‫را بنار زدهاید‪.‬‬

‫آیا شهود در شعر هميد اسه‬

‫تجرب " از آنهاسه‪ .‬سپيدخوا‬

‫در شعری رخ ح دهد بي‬

‫خال از توناايح باشااد‪ .‬شااعری بي در آن‪ ،‬بي تنساااير و‬ ‫توصااايف بسااايار پرداخىي شاااود‪ ،‬در حقيقه حخاط‬

‫را‬

‫بمهوش فرض برده و شااااور‪ ،‬با ترو از فهميده شااادن‪،‬‬ ‫خود را بااهوش تر و بااىتر از حخاط‬

‫در ظر ح ىيرد‪ ،‬در‬

‫ىيجي شعر خود را با تونيح و تنسيرهای بسيار‪ ،‬پر ح بند‪.‬‬ ‫زحا‬

‫بي شااااور از یك پارهی شاااعری وارد پارهی بعدی‬

‫ح شااود‪ ،‬تالش ح بند تا با انااافي بردن توناايح بيد دو‬ ‫بخش‪ ،‬ارتباط ایجاد بند‪ .‬ساااپيدخوا‬

‫زحا‬

‫اتنا ح افىد‬

‫بي شااااور‪ ،‬بدون ایراد تونااايح‪ ،‬وارد بخش بعدی شاااعر‬ ‫ح شود‪ .‬در واقع‪ ،‬اید فاصليی خال حيان دو بخش شعر بي‬ ‫حخاط‬

‫باهوش آن را خودش پر خواهد برد‪ ،‬سااپيدخوا‬

‫حصسوب ح شود‪ .‬سپيدخوا‬

‫همان تونيص سه بي شاور‬

‫داده باشااد‪ ،‬حرف سااه بي رده باشااد و بشااف آن را بي‬ ‫وهادهی حخاط‬

‫ىذاشاااىي باشاااد‪ .‬ساااپيدخوا ‪ ،‬یم از‬

‫حؤلنيهای رحانهای واقع و غيرر اليساى (تاریخ ) اسه‪.‬‬ ‫در هر رحان‪ ،‬ویساانده با طر ابژههای از یك فوااا‪ ،‬آن را‬ ‫باي طور بااحل در ذهد حخاط‬

‫ز ده ح بند‪ .‬تواااویرهای‬

‫باحل بي با اسااىناده از چند ابژهی حصدود در ذهد حخاط‬ ‫شاامل ح ىير د‪ ،‬همان سااپيدخوا‬

‫هسااىند‪ .‬برای حثات‪ ،‬در‬

‫یك رحان ویساانده از خا يای حرف ح ز د بي بمدهای آن‬ ‫قادیم ساااه‪ ،‬آیينيهای سااارتاساااری دارد و چهارچوب‬ ‫درهایش‪ ،‬ىنبدیسااه‪ .‬حخاط‬

‫با بنارهم ىذاشااىد هميد‬

‫ابژهها‪ ،‬خا يای را بي سااابكِ باروك در ذهد خود تواااویر‬ ‫ح بند‪ ،‬اید تواویر‪ ،‬همان سپيدخوا سه‪ .‬سپيدخوا‬

‫در‬

‫شاااعر‪ ،‬پرر گتر از رحان اساااه چرا بي شااااور‪ ،‬برخالف‬ ‫ویسانده‪ ،‬فرصاه و فوای تونيح و تنسير دارد و ابژهها‬ ‫را حصدود بي چند سااارر و شاااا ي ح بند بي هر حخاط‬ ‫ح توا د‪ ،‬توویرِ ذهن حىناوت از آنها بسازد‪ .‬بي اید ترتي‬ ‫با طر "چند تمویل " در شااعر حواجي ح شااویم‪ .‬والوه بر‬


‫‪۱9‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫اید‪ ،‬وک ساپيدخوا ای بي در شعر اتنا ح افىد‪ ،‬حوجرتر‬

‫حثات‪ ،‬شااااحلو در اغل‬

‫و حرفيایتر و پيچيدهتر اسااه‪ ،‬چرا بي فرصااه و فوااای‬

‫حثل"آنىاه" یا "پس آنىاه"‪ ،‬طر پاساژی بيد دو قرعي در‬

‫برداشااههای حىناو‬

‫و حخىلف را از شااا يها بي حخاط‬

‫شاااعرهایش‪ ،‬با بي بار بردن بلمات‬ ‫دارد‪ .‬یا براهن‬

‫شااعرش ح بند و توجه بي سااپيدخوا‬

‫با داحنيی وسيع از داتها روبرو‬

‫در حجمووي شاعرِ "خراب بي پروا يها" ساررهای درخشان‬

‫ح شاود بي در هایه‪ ،‬هميی آن ها بي یك حدلوت حشخص‬

‫زیادی دارد‪ ،‬احا بي حدی بي تونيح ح پردازد بي بيهيچوجي‪،‬‬

‫خواهند رسايد‪ .‬درحال بي شعر‪ ،‬حىشمل از داتهای سه بي‬

‫بي حخاط‬

‫م دهد و از اید‬

‫هر بدام بي چندید حدلوت دىله ح بنند‪ .‬در ساااپيدخوا ‪،‬‬

‫جهاه در برابر حخااط ‪ ،‬قش دیمىاتور را اینا ح بند‪ .‬در‬

‫شااااور با فرض بر باهوشتر بودن حخاط ‪ ،‬تونااايحها را‬

‫حقودی حعيّد برد‪ ،‬بلمي باید بي‬

‫ح دهد‪ .‬در رحان‪ ،‬حخاط‬

‫حذف ح بند و هميد حسئلي اهميه سپيدخوا‬

‫اجازه خالقيه و سااپيدخوا‬

‫ادبيا ‪ ،‬باید برای حخاط‬

‫را در شعر‬

‫او آزادی داد تا بي تمویل خودویژه برساااد‪ .‬اینجاساااه بي‬

‫افرایش ح دهد‪ .‬شعر آوا گارد گاه بي ووام دارد‪ ،‬هيچىاه‬

‫خوله و ارتباط حوتيفهای آزاد‪ ،‬برای حعرف حوتيفحقيدِ‬

‫بي قوااد تایيد حردم وشااىي م شااود و اید‪ ،‬همان تنمری‬

‫شاعر‪ ،‬حا ر اهميه ح شاود‪ .‬بيوبار‬

‫ساادهتر‪ ،‬شاور جای‬

‫اسااه بي "هدایه" در بىاب "بوف بور" بي بار بسااىي بود‪.‬‬

‫آنباي حساااىقيم باي هادف بر د‪ ،‬با بمك حوتيفهای آزاد‪،‬‬

‫همرحان با او شاااید‪ ،‬هراران شاااور و ویساانده بي فعاليه‬

‫برای رسيدن‬

‫اطراف هدف را شا ي ح رود تا دسه حخاط‬

‫حشالوت بودها د؛ احا تنها بس بي تا بي احروز شاخص حا ده‬ ‫اساه و بي آثارش پرداخىي ح شود "هدایه" اسه؛ چرا بي‬ ‫شعر واحيپسند و شعری بي با تنسير و تونيحهای ب شمار‬ ‫ذهد حخاط‬

‫را از فمربردن و تاحل دور گي ح دارد‪ ،‬هرىر‬

‫حا دىار خواهد بود‪ .‬اساااسااد‪ ،‬هر چي وشااىيای تاویلهای‬ ‫بيشاىری داشاىي باشد‪ ،‬حا دىارتر و حوفقتر خواهد بود و از‬ ‫هميد جهاه‪ ،‬ح توان ىناه بي "بوف بور" حهم ترید اثر‬ ‫"صااد هدایه" اساه‪ ،‬چرا بي حىا احروزه ير بسياری از‬ ‫از آن برسند‪ .‬برای‬

‫بي حوتيفِ حقيد یا همان يه حولف باز بما د‪ .‬بنابراید‪ ،‬باید‬

‫روشاننمران ىوا سىيا د بي درك یمسا‬

‫حثات‪ ،‬تاویل افرادی حا ند براهن (بي در تنساايری تمام بىاب‬

‫بيد دو ساارر یا دو بخش از شااعر‪ ،‬بي جای توناايح دادن‪،‬‬

‫را ساياس فرض برده اسه)‪ ،‬ىلشيری و دبىر باطن ‪ ،‬باهم‬

‫را باهم تنها ىذاشه‪.‬‬

‫حىناو‬

‫اساه‪ .‬هميد احر‪ ،‬شاااندهندهی اید اسه بي حا با‬

‫جهانِ بيد بخشها و خالقيه حخاط‬ ‫فاصاااليای بي ىاه اوقا‬

‫بيد بخشهای از شاااعر اتنا‬

‫یك اثر چندتاویل بساايار قوی حواجي هسااىيم‪ .‬بيطوربل ‪،‬‬

‫ح افىد چند حاله دارد‪ ،‬پس از آن فاصااالي‪ ،‬یا لصد شاااعر‬

‫همان فواای ساه بي شاور در اثر خود سپيد‬

‫لصن اتنا ح افىد‪ ،‬یا فوااای‬

‫ساپيدخوا‬

‫تليير ح بند و سااپيدخوا‬

‫ح ىاذارد تاا حخااطا ‪ ،‬بناا باي هوش و تنمرش‪ ،‬آن را با‬

‫شاعری ووض ح شاود بي ساپيدخوا‬

‫تواااویر و تعابير حخىلف پر بند‪ .‬بيد دو سااررِ یك شااعر‪،‬‬

‫تمنيك چندصاادای در شااعر بي بار ىرفىي ح شااود یا بي‬

‫از حرفها هسااىند بي وشااىي شاادها د‪ ،‬احا وجود‬

‫وبارت ‪ ،‬راوی شاعر تليير ح بند‪ .‬پس باید بي خاطر داشه‬

‫دار د‪ .‬هر سرر از یك شعر‪ ،‬فوای حابروسموپيك اسه و‬

‫بي بي جای همراه ِ قدمبيقدم با حخاط ‪ ،‬در بخشهای از‬

‫حيمروسااموپيك‬

‫اجازه حشاااربه در توااویرسااازی و‬

‫جها‬

‫بيد اید فواااهای حابروسااموپيك‪ ،‬جها‬

‫هنىي اسه بي یك شاور خوب و یك حخاط‬

‫خال ‪ ،‬باید‬

‫آن را بشااف بند و در ذهد خود‪ ،‬بي توااویر بمشااد‪ .‬برای‬

‫شااعر باید بي حخاط‬ ‫آزادی بينش داد‪.‬‬

‫در توليد فواسه‪،‬‬


‫‪25‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تواااویر شاااعری یعن آن تواااویری بي تازه‪ ،‬خال و در‬

‫تصویر در شعر‬

‫هایه وين باشااد‪ ،‬حثلد "تنها آدمهای آهن در باران ز گ‬

‫دو وک توویر در شعر وجود دارد‪:‬‬

‫‪- ۱‬توویر ذهن ‪- 2‬توویر وين‬ ‫تواویر ذهن ‪ ،‬حجمووي توااویریساه بي در زبان ساخىي‬ ‫ساخىي شود بي ربط چندا‬

‫ح شو د و حممد اسه جها‬

‫بي جهان خارج داشاىي باشد‪ .‬حثلِ شعر "تنوید" بي باتوجي‬ ‫بي تخيل زبا ‪ ،‬جها‬ ‫تخيل زبا‬

‫فوااا‬

‫در حىد بوجود ح آید‪ .‬در اید شااعر‬ ‫را ایجاد ح بند بي تك تك سااررهای‬

‫آن ح توا ند توویرهای زبا‬

‫باشند‪.‬‬

‫احا اصاال توااویر بي از ابژبىيویىي تبعيه ح بند توااویری‬ ‫وين سااااه‪ ،‬یعن از ظر زیبااای شاااناااسااا ‪ ،‬شاااعر‬ ‫تواویرىرا (ایماژیساى ) زیبای شاناس اش ابژبىيویىيسه‪.‬‬

‫ح ز ند"‪ ،‬آدمهای آهن اینجا یك اساىعارهسه بي در سرر‬ ‫خوب شاسىي اسه و باوث تمویل پذیری حىد ح شود‪ .‬در‬ ‫ایدجا حا تويحان با تواااویر وين و تواااویر ذهن طرفيم‪،‬‬ ‫توااویر ذهن طرفيم چون اید آدمهای آهن در اصاال فقط‬ ‫آدمهای آهن‬

‫يساه‪ ،‬حنظور وو از آدمهای سه بي قل‬

‫دار د‪ .‬سؤات اید اسه‪ ،‬توویر بدیع چي وک توویریسه‬ ‫حا دو وک توااویر جال‬

‫بي قبلد وجود داشاىيساه‪ ،‬وک دیگر‪ ،‬توویری بي وجود‬ ‫دارد احا هربسااا آن را م بيند و اىهان یم بشااانش‬ ‫حا بانااد‪ .‬تواااویار زبااا ا‬

‫بيااان اساااىعاااری دارد و‬

‫حعمولد در بااازی هااای زبااا‬

‫اتنااا ح افىااد‪ ،‬حثلد در‬

‫ساارر"بروب شااعرهای حد را‬

‫حاعاماولاد در ایاد رویاامرد‬

‫درد ح بشاد"‪ ،‬بروب بشيدن‬

‫حعىقااد ااد بااي زیبااای فقط در‬

‫و درد بشايدن‪ ،‬فعل "بشيدن"‬

‫بااياارون وجااود دارد و ذهااد‬

‫خواااله چند واژىا‬

‫هانارحنااد فقط راه را پياادا‬

‫اید سرر جواب ح دهد و اید‬

‫برساد‪ .‬شعر های بي ابژبىيو د‪،‬‬

‫ماات ساااه باي باید بي آنها‬

‫شاعرهای وين ا د یعن دسىور‬ ‫م بنناد‪ ،‬فقط حرف م ز ناد؛ بلماي هميچير را شاااان‬ ‫ح دهند‪ ،‬یعن در هایه یك شاعر توویری‪ ،‬سينمای حىن‬ ‫را بي دسه ح دهد و تخيل شما را برح ا گيرد؛ حعمولد هر‬ ‫پااره تواااویر را یاك تمي خيات فرض ح بنيم بي اىر اید‬ ‫خياتها بي همدیگر ربط داشاىي باشاند حجموويشان تشميل‬ ‫تخيال ح دهند‪ ،‬احا اىر ب ربط باشاااند برای تریيد شاااعر‬ ‫ح آیند بي در شاعر فارسا از اینگو ي بسيار اسه‪ .‬بي طور‬ ‫خالصااي تك تك اید تمي خياتهای شااعری یك توااویر‬ ‫حصسااوب ح شااو د و توااویر آن حالى از بنار هم چيدن‬ ‫بلما‬

‫اسه بي بي دیدحا‬

‫در ذهد حنجر ح شود‪ .‬آ چي بي‬

‫در بيرون ح بينياد؛ بلي‪ ،‬حممد اساااه بگویيد خا ي شاااش‬ ‫پنجره داشااه‪ ،‬ول اید توااویر‪ ،‬توااویر شااعری يسااه‪،‬‬

‫بي حىد‬

‫ح دهااد‪ ،‬زیرا بااي دو بلمااي در‬

‫ح بند بي آن زیبای بي بشااف‬

‫اام ا دهاانااد‪ ،‬واااايااصااه‬

‫و جذاب داریم‪ ،‬یك وک توااویر‬

‫داریم بي‬

‫توجي شاود‪ .‬شاورا‬

‫ایماژیساىند‪ ،‬ریىسااوو شاااور ایماژیسااى سااه‪ ،‬ریىسااوو‬ ‫اصالد حرف م ز د‪ .‬بعوا از شاوران هسىند بي توویر‬ ‫در بارهایشااان وجود دارد احا ایماژیسااه يسااىند‪ ،‬حثلد‬ ‫شااحلو شاعرش تواویر دارد احا ایماژیسااه يسه‪ ،‬شاحلو‬ ‫بسايار حرف ح ز د‪ ،‬بسايار تونيح ح دهد‪ ،‬تنسير ح بند‪.‬‬

‫شعر توویری وشىد بسيار حهم اسه اىر بىوا‬

‫تنمر‬

‫را‬

‫با توااویرهای بي ح ده ایدهمان بمن ‪ .‬بسااياری از اید‬ ‫فيلمسااازها داسااىان حصور د‪ ،‬احا بعواا ها بي جای ایدبي‬ ‫داساااىااان را بااا دیااالو‬

‫تعریف بننااد‪ ،‬بااا تواااویر و‬

‫فوااساازی شاان ح دهند‪ ،‬ا گار از یك فواا شا‬

‫و پلد‬

‫ح ىير د‪ .‬حثلد فيلم "ساگ بششا " بيوای چند توویر بم‬ ‫ظير داشاااه‪ ،‬ىرچي فيلم قدرتمندی بود‪ .‬یا حثلد در فيلم‬ ‫"ر گ خدا" حجيد حجيدی بي شد‬

‫ایماژیسه اسه‪.‬‬


‫‪2۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫و فوااای ترا ي فارساا بي قبلد یك گاه حثبه احا ساانگ‬

‫زیباییشناسی شر‬

‫شاده دربارهی وشاق داشاه تليير برد؛ نر‬

‫سمه دیگر‬

‫وشق اسه‪.‬‬

‫از ظر اخالق داوش شاار اسااه چون آدم ح بشااد‪ ،‬بم‬

‫باید قوااایا را دوباره ببينيم و دوباره سااؤات بنيم‪ ،‬هرچي بي‬

‫هيروشاايما را جهان شاار شااناخىي اسااه و اید هر دو شاار‬

‫قبوت داریم دروغ اسه‪ ،‬فرحاليسهها هم هميد را ح ىویند‪،‬‬

‫اخالق سه‪ .‬سو اح هم بي شهر فوبویاحا را ویران برد ير‬

‫اىر تالش بنيااد و دوباااره گاااه بنيااد در دت آن قاادیم‬

‫شااار اساااه‪ ،‬احا اید شااار طبيع ساااه‪ ،‬شاااریساااه‬

‫و حعمول ‪ ،‬تازهى توليد ح شاود و بار شااور هميد اسه‪.‬‬

‫بي واحلش طبيعه اسه و وجود دارد‪ ،‬پس آنچي بي وجود‬

‫دو شاااعری بي در باى ىنىي شاااد آوا گارد د چون در آنها‬

‫باشاااد در حوزهی ادبيا ‪ ،‬بي‬

‫ذهد فعات اسه و از لصاظ درون حىن جدید‬

‫دارد‪ ،‬چرا شاااا يی زیبای‬

‫قوهی آپولو‬

‫وحدر يساى ‪ ،‬زیبای شاناس شر یم از‬

‫اساه‪ ،‬چيری بي شاعر فارس خيل بم دارد اىر هم داشىي‬

‫حهمترید حباحث ساه بي بسيار بي آن پرداخىيام‪ ،‬برای حثات‪،‬‬

‫باشاد‪ ،‬طرد ح شود‪ .‬حثل آن شعر ور‬

‫بي فردی در حات‬

‫در شاااعر ”خااا م زیااری“ بااي حربوط باي سااااتهااا پيش‬

‫شعر وشىد اسه و همرحان بي در حات ویسش اسه بنار‬

‫اساه‪ ،‬فا ىریهای سامس پسرك سبه بي خا م حعلم‪ ،‬آن‬

‫پنجره ح رود و ساارش را از پنجره بيرون ح برد و تف بر‬

‫هم حعلم بالو اوت(حعلم بي بعدها‪ ،‬بي جرح سااياساا‬

‫سار فردی ح ریرد بي بي شااور فصش ح دهد‪ ،‬در آن شعر‬

‫خواوص ادبيا‬

‫اودام ح شااود) ماد جذابيه ساامس ا بي حساااب ح آید؛‬

‫بي بي صاور‬

‫اتناق از تمنيك فاصلي ىذاری اسىناده شده‬

‫بااي اواادام اید زن از ظر اخالق ‪ ،‬واقعااي ی‬

‫اسااه‪ ،‬حا همرحان با فاصاالي ىذاری و آوا گاردیساام طرفيم‪،‬‬

‫درد اب سااه و او را بي وو ‪ ،‬بي یك ”شااهيد“ حقدو بدت‬

‫چون از لصااظ درون حىن در آن گااه جادیادی بي وجود‬

‫درحااالا‬

‫ح بند‪ .‬گاه سمچوات بودك بي اید حعلم‪ ،‬در تعابير اخالق‬

‫ح آید‪ .‬در اید شااعر واار‬

‫وو شاار قلمداد ح شااود‪ .‬تمایلجنساا بي در فرهنگ و‬

‫دیو يروس ا شاااور با هم تربي‬

‫اخال ‪” ،‬شر“ شناخىيشده اسه؛ شعر”خا م زیاری“ با وو‬ ‫حعواااوحيه بودبا ي تربي‬

‫و چهره ای زیبا بي خود ىرفىي‬

‫ادبيا‬

‫رحما ‪ ،‬ساايسااىم آپولو‬

‫و‬

‫یافىي و ایدهمان شاادها د‪.‬‬

‫فارس حىمسنا ي اید را م فهمد‪.‬‬

‫شار در حقيقه حاهيه و خوايوي اصل شيران اسه‪ .‬در‬

‫اساااه‪ .‬باي اید ترتي ‪ ،‬شااااور با اساااىناده از تمنيكهای‬

‫تمام روایهها و حىون بهد‪ ،‬شاايران در واقع‪ ،‬زن زیباروی‬

‫فوااسازی‪ ،‬از ”شر“ برای مایش زیبای اسىناده برده اسه‬

‫با ام ”ل ل “ بوده اساااه بي بي تدریج‪ ،‬در ىيجيی تبدیل‬

‫بي اید خود بي وو بهىرید مایش از”اسىىيكشر“ اسه‪.‬‬

‫در ادبيا‬

‫فارساا ‪ ،‬ایدىو ي برخوردهای حعموو با حنهوم‬

‫حاداوم حروف‪ ،‬باا ونااوین حا ند ”ليال“یا ”ریرا “ ( يما در‬ ‫آثارش از اید واژه اسااىناده برده اسااه) ير‪ ،‬خوا ده شااده‬

‫خير و شر‪ ،‬در تمام ادوار طرد شده و حورد حملي قرارىرفىي‬

‫اسه‪ .‬بدیه سه بي اید زن زیبارو‪ ،‬بي دليل هوش و زیبای‬

‫اساه‪ .‬بسايار پيش آحده اساه بي آثار ناد وشق شاورا‬

‫برتر خود‪ ،‬از سىایش آدم احىناک برده باشد؛ بي هميد احر‪ ،‬او‬

‫آن ها بي حنهوم وشق و زن‬

‫را تبدیل بي خسىيد شخويه روشننمر تاریخ و بي وبارت ‪،‬‬

‫و شاار‪ ،‬حورد تهاجم قرارىرفىيا د‪ .‬درحال بي اید وک گاه‬

‫خسىيد ”فمينيسه”ح بند؛ یعن اىر بي اید افسا ي بي چشم‬

‫(حا ند غرت" خواساااىم اید همي دت را بي تو تقدیم بنم‪ /‬بي‬

‫زیارونوان یااك واقعااي گاااه بنيم؛ در ح یااابيم بااي در‬

‫چون حد‪ ،‬از جهه گاه حىناو‬

‫جهنم بي شااد واشااق وی خواهم شااد") در شااعر بلند‬ ‫"پاریس در ر و" در واقع‪ ،‬حنهوم اصال ”آوا گاردیسم“ در‬ ‫شاعر اسه و جال‬

‫اسه بدا يد بي افرادی زیر تمثير هميد‬

‫اشاااعاار دساااه باي وشاااىد ترا ي و خوا دن آن ها زد د‬

‫حقيقه‪” ،‬شاار“ و شاايران خسااىيد آغازىر روشااننمری و‬ ‫آوا گاردیسم بوده اسه‪.‬‬

‫ابثر شاوران حدرن و حىنمر ایرا‬

‫حا ند شاحلو‪ ،‬در آثارشان‬

‫بارها بي ”ليال سازی“ پرداخىيا د‪ ،‬بي اید در واقع‪ ،‬یك تمِ‬


‫‪22‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫روشاااننمرا اي اساااه‪ .‬از طرف ‪ ،‬شااار باي وو حااهيه‬ ‫رهای بخش دارد؛ چرا بي بي ا سااان‪ ،‬قدر‬

‫ح شاااود باي اید واژه در حقيقه‪ ،‬تلييریافىيی واژهی ”ل‬

‫ریسااك و خرا‬

‫ل “ اسه بي قبلتر بي ونوان شيران‪ ،‬حعرف شد‪ .‬با دقه در‬

‫ح دهد و او را با راههای تازه آشاانا ح بند‪ .‬بساا بي خرا‬

‫چنيد بلماا‬

‫و ونااوین ح توان باي حعناای حقيق آن ها‬

‫م بند‪ ،‬خرر م بند و بسااا بي خرر م بند در واقع‪،‬‬

‫پ برد بي اید‪ ،‬حهمترید بار یك شاااور اسااه‪ .‬برای حثات‪،‬‬

‫هيچ م بند‪ .‬احا روشااننمری ایرا‬

‫رها يساااه و قدر‬

‫خرر بردن دارد‪ ،‬چرا بي ”ترو از حر “ در تنمر ایرا‬ ‫بي خوااوص ادبيا‬

‫واژه ی يماا‪ ،‬دارای دو بخش ” “ و ”حاا“ اساااه باي با‬ ‫و‬

‫جابيجای آنها‪ ،‬واژهی ”حا “ سااااخىي ح شاااود و حا ‪،‬‬

‫فارساا ‪ ،‬حوااوری ریشاايای دارد و‬

‫ایرا سه بي خسىيد بار‪ ،‬شيران و‬

‫همان فيلساوف برر‬

‫ااخودآىاه‪ ،‬با افمار جاحعي ير پيو د خورده اساااه‪ .‬هميد‬

‫خاادا را بااي واناوان دو يروی حقاااباال هم حرر برد‪.‬‬

‫در‬

‫”حيىرا يسااامِ“ را خدای خيرا دیش قرار داده اساااه‬

‫حوناوک باوث شاده اساه بي اغل‬

‫روشننمران ایرا‬

‫اواخر ومر‪ ،‬بي ورفان ویسا و حر ا دیش بپرداز د بي در‬ ‫ىيجيی آن‪ ،‬آخرید آثار شاورا‬ ‫رحما‬

‫حا ند احمد شاحلو‪ ،‬ور‬

‫و حى اخوانثالث ساراسر وارفا ي شد‪ .‬در فرهنگ‬

‫ووام‪ ،‬از وبار‬

‫”لولو“ برای ترساااا دن بودبان اساااىناده‬

‫حا‬

‫و در حقابل آن‪ ،‬خدای شاار یا همان ”ل ل “ را قرار ح دهد‬ ‫بااي هميد ایااده‪ ،‬بعاادهااا بااي وسااايلااي ی زرتشااااه زیر‬ ‫ونوان ”اهوراحردا“ و ”اهریمد“ حعرف ح شود‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪23‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ایوب احراری‬

‫صدای بوب‬ ‫فرار شبا ي از شرِّ شير‬ ‫شيرهای ریخىي از سيني‬ ‫سينيهاى حادر بود‬ ‫بي دسهىيره را خوابا ده بود پایيد‬ ‫هرینيی یكحاه رفىي بود از یخچات‬ ‫افىاده بود روی بارتونهای شهر‬ ‫شاید بي دسه بگيرد اید بور حادرزاد‬ ‫حرا ببرد سالمندان‬ ‫بي فمر آشخوری بيوفىد از بلم‬ ‫بلي بردم توی حرفهاش‬ ‫بس بي در بسىي باز‬ ‫بازی دارد‬

‫‪24‬‬


‫‪25‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬ ‫‪I‬‬

‫دهکده‬

‫دوووووووود‬ ‫نوید استاک‬ ‫دهمدهای دور اسه چشما ه‬ ‫آتش ىرفىي قلياى در دود‬ ‫یا ابر‬ ‫و حثل رم اسه پسىا ه‬

‫‪R...T...H‬‬

‫دهمده بود آفىاب‬ ‫بي در پوسه ىندح‬ ‫دود را شخم ح زد‬ ‫دی ی د‬

‫حى دو سرخ‬

‫‪D‬‬

‫دو سرخپوسه بي ایدىو ي حملي ح بند از ىو يها‬

‫دود اسه آفىاب‬

‫و آتش ح بنند‬

‫بي دیگر دود م بند‬

‫بي والحه دهند‬

‫روشد م‬ ‫دووووووووود‬

‫بي اید بلمات بي ح‬ ‫ح‬

‫سرری از دهمده ح تابد‬

‫‪H‬‬

‫و ح دود تا‬

‫دوووود‬ ‫‪A‬‬

‫تا‬ ‫روشد م‬

‫دووووووود‬ ‫‪P...P...Y‬‬

‫خنده ی سمىي بردهى ابر‬ ‫در رود‬ ‫سوراخ باران ح ‪...‬‬ ‫‪B‬‬

‫و دووووووود‬

‫و بعد باز‬ ‫خيس اسه دود‬ ‫دهمدهاى دور اسه چشما ه‬ ‫اید تابلو را پاك بنيد‪:‬‬ ‫‪...A...Y‬‬


‫‪26‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫سنيد‪ ،‬ىرم‬

‫پيمان اصغری كانی‬

‫قسم بي دسى بي لمس ح بند‬ ‫قسم بي بوچيهای بد بسه‬

‫بي ح شناسد‬

‫بي حاچ اوظم‬

‫و رسوای‬

‫بي رسوای بي م دا‬

‫چيسه‬

‫وقى بي وشق را‬ ‫با خریدن دسىي ىل‬ ‫با حادر‬

‫بي خواسىگاری ح بری‪.‬‬

‫حد پوت دادم از جي‬ ‫ىرسنگ خریدم و سرحا‬ ‫آدمها با تننگ د بالم‬ ‫چون وفادار بودم حثل سگها‬ ‫دم تمان دادم بي تمي اسىخوا ‪.‬‬ ‫راسى‬ ‫بس از شما قاش خوب ح شناسد‬ ‫آفىاب را بپاشد روی تابلو‬ ‫دراز روی برف‬ ‫بوه‪ ،‬دره‬ ‫رد پای ىر‬

‫و لميهای قرحر‬

‫دورتر‪ ،‬قريای سياه‬ ‫تپيهای رم‬

‫بي حادر شعر اسه‬


‫‪27‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫روز احي را ح بندی‬

‫رسول آماده پور‬

‫هنوز آن سوی اسمایپ در درهاش ح تازی‬ ‫چيری بود‬

‫فردا صبح چون ىحپ خاحوش ح شود از سقف آیا‬

‫یم بي دو‬

‫اثر ا گشى برجای ما ده روی بليد بر‬

‫یم از حد دو تا از او‬

‫فرض بر اید اسه بي اید ىحپ سوخىي بود‬

‫شك داشىي باشيد بي او حشموبم‬

‫از قبل پدر واشق‬

‫آحدن بود‬

‫از قبل حهرهسوزیهای اید بازی سياس‬

‫رفىد بود‬

‫بر ح رود‬

‫با پنجرهای روشد آن سوی سيمهای حخابرا‬

‫اید صنصي دیگر قابل خوا دن يسه‪.‬‬

‫با سينيهای آن سوی اسمایپ‬ ‫با ا گشىا‬

‫بي آه روی آه تایپ ح شد د‪ .‬چي ح بردم‬

‫بار حد بردن دو تا فنجان قهوه بود آیا‬ ‫با توام بي اید صنصي را ح خوا ‪.‬‬ ‫آن ش‬

‫چشمهایش بسىي بود‬

‫با اسب بي در درهاش ح تاخه‪ ،‬ح تاخه‪.‬‬ ‫چون خدای بخشنده‬ ‫لخى اش را بي آن سوی اسمایپ داده بود‪.‬‬ ‫بي وقيدهی شما جناب‬ ‫آیا هنوز در درهاش اس‬

‫ح تازد‬

‫و حد آیا چون ىحپ آویران ازسقف‬ ‫فردا صبح خاحوش ح شوم‬


‫‪28‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫دبميی پيراهنه‬

‫آمنه باجور‬

‫بي ساتهاسه‬ ‫با بس بي ح ز م بي زخم حاى‬ ‫لعنه بي اید ى‬ ‫"ىحو‬

‫تن " ح شدم برا‬

‫وج‬

‫در يسى ا‬

‫سوارخم‬

‫بي با چيری پر م شود دیگر‬ ‫ىوش م ده بي‬ ‫بي درهای بي دارد از حد پر‬ ‫"ح حيرم برا "‬ ‫از تخهخاب ‪ ...‬پر‬ ‫سر‬

‫بي م شود‬

‫م شود اید سر‬ ‫بي ا داخىيام از حو پایيد‬ ‫باز دارد دوباره ح آید بوتاه‬ ‫بي باز بيای بوتاه‬ ‫بو تا بيایم‬ ‫یك سر و ىردن از همي با ‪ ...‬ىتر‬ ‫و از وسط ونم بن با لمس‬ ‫توی اید ىرداب بي ح‬ ‫زت زده از ىی بمد‬

‫باز م شود با دسه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بهار توكلی‬

‫‪29‬‬

‫‪.2‬‬

‫‪.1‬‬ ‫حا بي یك ا دازه باید‬

‫حد و حادربررىم شبيي هم هسىيم‬

‫بي هم دروغ بگویيم‬

‫او تالش ح بند شان دهد ح شنود‬ ‫م شنود‬

‫بي یك ا دازه بي هم خيا ه بنيم‬

‫وقى‬

‫و بي یك ا دازه همدیگر را احمق فرض‬

‫حد تالش ح بنم شان دهم دوسىم داری‬ ‫داری‬

‫لرند تعادت را بي هم رن‬

‫وقى‬

‫گذار‬

‫حد و حادربررىم شبيي هم هسىيم‬

‫پای وشق حصمم بي بيد حاسه‬

‫حا هر دو وا مود ح بنيم‬

‫بلنگد‬

‫بي چيرهای بي يسه‬ ‫او بي سنگيد بودن ىوشهایش‬ ‫حد بي واشق بودن تو‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ميالد جليليان‬

‫‪35‬‬

‫چارهساز يسه‬ ‫پس ا ىهای اید سرر‬

‫چنگات اسه حر‬ ‫بي دور بمر باریم تاب خوردن‬ ‫و تنانای رقص‬ ‫در اید حهما‬

‫برر‬

‫همي آحدها د بي صرف شو د‬ ‫حيربان حهربان اسه‬ ‫بعدی را چنان بلل ح بند‬ ‫بي قبل وت شود بف سالد‬ ‫دسهبردار بود حر‬ ‫تا چشم بار برد‬ ‫با هر چي دسه بود دوسه شد‬ ‫در دوسى اید ابس‬ ‫هميشي حثل درى بسىي جا خوردم‬ ‫چيقدر بيد اید سررها‬ ‫جای در خال سه‬ ‫ىير وج‬

‫دیواری افىادهام‬

‫چرا بس قالب م شود‬ ‫شاوری حایوو يسىم‬ ‫احا بلندترید شعر هم‬

‫تقاناى لباو منيد‪...‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫مسيح حسين نژاد‬

‫‪3۱‬‬

‫ح بنم‬ ‫بي خابسىری بي روی فرش ریخىي‬

‫در خيابان حىناه‬

‫گاه‬

‫از پليهای حىناه‬

‫ح بنم‬

‫باى ح روم‬

‫پك وميق ح ز م بي هاری‬

‫سُر ح خورم‬

‫و ىاز ح ىيرم لبم را بي بيماری وجيب دارد‬

‫حثل‬

‫خودم را بي بخه دوو‬

‫حوادِ‬

‫خودم را بد‬

‫حذاب‬

‫بي بخه ا داخىيام‬

‫در شهری بي ىغر ح شود حدام‬

‫و حاى بي ىو يهایم‬

‫و آفىاب‬

‫ىو يی جدیدی از بدبخى سه‬

‫از تمام سوراخهایش‬

‫زحيد را حچالي ح بنم‬

‫ح ریرد روی ا گشههای حد‬

‫تا وبه بعدی‬

‫زحيد ىرد اسه در بسىيای پالسىيم‬

‫زحيد ح للرد‬

‫زحيد چهارىوشيای غيردیواری سه‬

‫دوباره روی بسىر داغش‬

‫در بسىي بندی باغذیش‬

‫بخار ح شود‬

‫و هربس بي ایدجا راه ح رود حاى‬

‫دود ح بند‬

‫خالصي ح شيند پایيد‬

‫باران م آید‬ ‫ح شود‬

‫سرم را بي درد‬

‫فو‬

‫ا دازه ی حوهایش بلند‬

‫بيرون پنجره‬

‫شده اسه بوتاه‬

‫تا پدرم‬

‫بردهام بد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حادرم‬ ‫چيری بينند‬ ‫بعد با صدای بي شبيي قبل يسه داد ح ز م‪:‬‬ ‫خوبم‬ ‫خوب‬ ‫يسىم در حسىريل‬ ‫در چهارىوشيی داغ زحيد‬ ‫خووصد‬ ‫وقى سُر ح خورد‬ ‫ایدىو ي‬ ‫زیرِ‬ ‫پای‬ ‫هرو يد‬

‫‪32‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫عارف حسينی‬

‫شهو‬

‫اسه اید شعر‬

‫وقى با واژهای در ذهد خود درىير‬ ‫چشمهای هرزهام‬ ‫را ح ىير د‬

‫د بات بلما‬

‫ل های تشنيام‬ ‫هجایشان ح بنند‬ ‫حداد تيرم‬ ‫بمارتشان را ‪...‬‬ ‫شهو‬

‫اید شعرم‬

‫تو باش‬ ‫در اید ش‬

‫سپيد‬

‫قرحر بپوش‬ ‫پرتقاتهایه را پوسه بِمَد‬ ‫ل هایه را حراج بد‬ ‫ا داحه را سياهچاليای‬ ‫برای بلعيد م‪.‬‬ ‫هر دو ح شویم‬ ‫احا‬ ‫در باغذ‪.‬‬

‫‪33‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫مجتبا دارابی‬

‫‪34‬‬

‫سرِ توویری‬ ‫قاب شده بر حبل‬

‫ورى بي ح پاشد حا يىور‬

‫دریا بي حر‬

‫واشق شده در خوابهاش‬

‫دارد!‬

‫حي زده توی دید‬ ‫روشد ا داخىي سرِ فا وو‬ ‫بوىك برده با ا گشه‬ ‫بر ساحل بيبورد‬ ‫چشم بسىي روی خودش‬ ‫ومسِ جنازهای‬ ‫سوخىي در آغوش‬ ‫غر اسه توی سند‬ ‫ریخىي سد در خاطرههاش‬ ‫بي داد بر د حر‬ ‫آی آدمها‬ ‫یك نر ح سپارد حد‬ ‫احا ز گ ح ز د حا يىور‬ ‫" ور‪ ،‬صدا‪ ،‬توویر‬ ‫حربه!"‬ ‫بر رفىي بود از خا ي‬ ‫یم داد ح زد توى تاریم‬

‫دارد در حا يىور‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫رئوف دلفی‬

‫‪35‬‬

‫پرسي با هيچ‪ ،‬ترو دارد‬ ‫بابا‪ ...‬باد برایم م خری‬

‫از ارتناک‪ ،‬ترو حشخص يسه‬

‫حاى بي از حدیر‪ ،‬پيرترم‬

‫بگذار حوریا يها در چوب ا قالب بنند‬

‫باد قيمىش چند اسه‬

‫شهر از بنارم بي ح ىذرد‪،‬‬

‫باى ‪ ...‬باىی شهر حوریا يها ا قالب برد د‬

‫ىذشىياسه‪...‬‬

‫حاى بي دیر‬

‫حربوط بي حدرسي يسه‬

‫و دخىران حدرسي حاحليا د‬

‫بي از دروها فقط ترو یاد حد داد د‬

‫تو با بچي از بنارم م ىذری‬

‫باید باد برای شات ىرد م بخرم‬

‫حاى بي از حدیر‪ ،‬پيرترم‬

‫تا بچيها یخ ر ند در دفىر‬

‫بگذار حوریا يها در شهر اغىشاش بنند‪...‬‬

‫حاى بي از حدیر‪ ،‬پيرترم‬

‫شاش قيمىش باىسه‬

‫سيل قيمىش باىسه‬

‫بابا‪ ،‬باد برایم م خری‬

‫م زم‬

‫پرسي با هيچ‪ ،‬ترو دارد‬

‫از دیوار حدرسي ترو حشخص يسه‬

‫شهر از بنارم بي ح ‪...‬‬

‫ح ز م بيرون‬

‫ح فهمم‬

‫ول پرسي با هيچ‪ ،‬ترو دارد‪..‬‬

‫پشه چراغها‪ ..‬قرحر يسه‬

‫بگذار حوریا يها در بىاب‪ ،‬ا قالب بنند‬

‫حاى حدیر‪ ،‬آهسىي پير ح شود‬

‫حد در جواب‪...‬‬

‫تا حد دیر بي بالو ترو رسم‬

‫احالی ى ها را بلدم‬

‫از ارتناک‪ ،‬ترو حشخص يسه‬

‫با ایدهمي خالموب‬

‫حوریا يها در بالو ا قالب برد د‪...‬‬

‫شهر از بنارم بي ح ‪ ...‬لعنى ! ‪ ...‬م ىذرد!‬

‫و شهر با باد از بنارم ىذشىي اسه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫شيما قاسمی‬ ‫‪.۱‬‬ ‫تنهای‬ ‫حردى بي خوابيده روی بيداری م‬ ‫وف النهاری بي از پسىان هام ح ىذرد‬ ‫سریع تر از اشك رفىي ام‬ ‫و ىو ي هام‬ ‫تپي ای بي خودبش ح بند حرا‬ ‫تا اس‬

‫تر بينى از خروط ران هایم‬

‫یا سگ بجاى تنم خوابيد‬ ‫بي بند م آیم‬ ‫خون بپاش‬ ‫بي ز دى زخم تازه ای باشد‬ ‫روی قلب بي حر‬ ‫تنهاترش برد‬ ‫و وشق‬ ‫جنگ بيد دو بدن‬ ‫بي صلح خواهد شد‬ ‫تا اسىوا‬ ‫حوازی تر از نس هایم‬ ‫برسد بي قبری‬ ‫بي ز ده در ىورش خواب‬ ‫خواب‬

‫‪36‬‬

‫خوابم م برد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪.2‬‬

‫بمربند ها را بندید‬ ‫بسىم از هر طرف‬ ‫زحيد خوردم‬ ‫سياه تر از وروو پوشيده ام‬ ‫و پدر بي پلي پایيد ح رود‬ ‫ىریي جا ىذاشىي در‬ ‫پسىا‬

‫بي پنج بار حادر بود‬

‫در بود بي بسىي ح شد رو بي هيچ باز‬ ‫و ز دى‬ ‫فرش بثين بي خورده ام چهار تا بي وق‬ ‫هنوز داغ بودم‬ ‫بي چپا دم بي باسپيد‬ ‫شسىي ام‬ ‫بي تربىازی حردی‬ ‫خميده تر از دیوار وثما‬ ‫بمربند ها را بندید‬ ‫بسىم از هر طرف زحيد خورد‬

‫‪37‬‬


‫‪38‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي ىوشههای تنم از پشه چسبيده دهنم را از اتوات‬

‫آیههای جهانی‬ ‫امين رجبيان‬

‫وقربيای هار رها برده‬

‫نس بي حوهایه گنىدسه‬

‫و دردِ تيرك پشىم تمام قد‬

‫نس بي باد بي طا باز‬

‫بي آیيهایِ هایِ تو پيچيده‬

‫ب پيرهن بي تن بود‬

‫ا گشهوار سمه ز‬

‫و ریخىن بي ىودال‬

‫در اید مای ىم شده حردی‬

‫بي ىو ي داشه و شقایق‬

‫بي حردیاش ىذاشىي ردی بي درازای دار‬

‫چرخش وطن بود‬

‫برای چشمها‬

‫پوسه را‬

‫بي اید حذاب‬

‫بر ره برده‬

‫بنار ساحل ل ها‬ ‫دسههام را فرو برده‬ ‫بي رها برد‬

‫پس م ده‬

‫دت دت بي ح ز‬

‫دها ي دهد باز‬

‫ردی بي رودههای ز‬

‫باز شده تا بازار‬ ‫حاه فروخىي و ش هاش را جها‬ ‫بردها د‬ ‫تا صبح بر درىاه اید وب ز ده ما َد‬

‫و ها برد‬

‫با تشرینا‬

‫بي اید تنا ي‪-‬وطد در تنه‬

‫آ وقه‬

‫تنهاترید تن بي تو باش را‬

‫وتنم وتنم‬

‫تنها شده‬ ‫وتنم درهای‬

‫در اوما سبر دریده‬

‫و اید حذاب بي ا گشههای توسه‬

‫داده‬

‫بي باز شده از بسىيهای تنش‬

‫و ىردش اطالوا‬

‫بي هرم هوای‬

‫را ىرفىي بر دهنش حشه‬

‫جها‬

‫و طنم را‬

‫خاص از پنجرهی اید بابيد بي دره پر‬


‫‪39‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي هرىر بي د يا ياحد‬

‫سپهر رضایی‬

‫تا بوى ىردنا‬

‫را یاد بگيرد‬

‫و از یاد برد‬ ‫پيراهد چارخا يام‬

‫پيراهد چارخا ياى بي ساتها بعد‬

‫در ح آورم از بمد‬

‫ىریي بردم‬

‫حد شده باز‬

‫ىریي بردى تا اتو شود‬

‫تو چارخا ي دوسه داشى‬ ‫شا يهام را چهارتر ح برد‬ ‫و دبمياى بي سرىيجي ح ىرفه از بس باز‬ ‫از بس بي فمر م بردى‬ ‫بي دبمياى بي در حد بود‬ ‫دبمياى بي هرىر باز شد‬ ‫تا هوای بخورم‬ ‫نس بمشم در ىليزار‬ ‫بي ىلي دارد‬ ‫هواى خوب دارد‬ ‫فقط زار ح ز د لعنى‬ ‫و ح ىرید حدام ىت‬ ‫حثل هميد پيراهد‬ ‫بي چارخا يهاش بوچك‬ ‫حثل بودب‬


‫‪45‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ىاف داد و‬

‫جان صدرا‬

‫ىاو زایيد‬ ‫حيش بود‬

‫ر گ ح ریخه روز‬

‫وىر‬

‫روی لب بي بو ح خورد‬ ‫ترافيك ح آورد باى‬

‫دوباره ‪ ....‬ودوباره آفىاب‬

‫چشم بي ح چرید‬

‫سر ح خورد‬

‫پنجره ح بشيد پایيدتر چا ي‬

‫روی لب بي ر گ‬

‫تيمي ح پرید‬

‫ح باخه بي حيليها‬

‫خيابان جابيجا درجا‬

‫وقربي‬

‫جام ح زد برجام‬

‫پشه چراغ قرحر‬

‫تيك دیپلماتيم داشه‬

‫آتيش بي آتيش ا ىظار دود ح برد‬

‫چا يای بي حاتيك ح زد‬

‫خيابان ا فرجام‬

‫تني ح زد بي دیپلما‬

‫حرههای تازه ح چشيد پ هرجام‬

‫وه‬

‫تلو تلو ح خورد‬

‫تد ح برد‬ ‫پای تخى بي ح باخه‬ ‫ىر‬

‫شد وحيش‬

‫پرید صندل جلو‬ ‫برو‬

‫اا‪...‬ووحد‬

‫بو‪......‬‬ ‫بشيد بنار‬

‫ووده ح آورد باى‬ ‫آفىاب ر گ ح باخه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫پویان فرمانبر‬

‫پنجره از حنظره افىاد‬ ‫شمسه‬ ‫و پرده حيربانِ باد شد‬ ‫حير روی پذیرای‬ ‫و زن‬ ‫تلختر از شيرین‬ ‫پرید و حثل سي‬

‫سرخ خورد پای خودش‬

‫و پاى تخه افىاد‬ ‫پاى تخى بي خوابيده بود دحر‬ ‫بي بيند‬ ‫بي شنود‬ ‫حثل باد‬ ‫بي دیگر م رسيد بي حيهما‬ ‫دار م شود دیگر‬ ‫دردى بي فاسد شد‬ ‫و جمع م شود دیگر‬ ‫پنجرهاى بي خرد خرد‬

‫‪4۱‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫فرشاد قاسمی نژاد‬

‫‪42‬‬

‫و لي ح شود بد م‬ ‫حاشيد‬

‫حاشيد‬ ‫در اید اتا تاریك‬ ‫تنها دو چراغ روشد اسه‬ ‫فمر ح بنم‬ ‫بي تند ح آید‬ ‫ىربيای بي خيره حا ده بي چشمهام‬ ‫خيات ح بنم از حاه دو تمي‬ ‫بي روى پنجره بشيده ح شود‬ ‫حاشين دارد ح آید از پشه اید سرر‬ ‫ح ىذرد از چشمان ىربيای‬ ‫لي شده در جاده‬ ‫یا حاه دو تمي‬ ‫در دهان ىربيای‬ ‫بي دحش را داده باى‬ ‫روی پنجره حاى‬

‫هربار بي اتا تاریك اسه‬ ‫حادرم ح حيرد‬ ‫پدر سرطان ریي ح ىيرد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫دشني دژخيم‬

‫فرشيد كریمی‬

‫باید بي سالخ اش بند‬

‫‪.1‬‬ ‫وبدالرنای شاور را دار باید زد‬ ‫بي ز جيرش باید بشيد‬

‫جو‪،‬‬

‫مند پاز د و دیسناد دیگری ویسد‬ ‫پوسه از سرش باید بر بند‪،‬‬ ‫دیدپژوه‪،‬‬

‫مند ارژ گ و شاهپورىان دیگری ویسد‬ ‫خابسىر اجرای ا داحش‬ ‫باید بي بر باد داد‪،‬‬ ‫چو حالج ا ا الصق ىو‬ ‫مند طاسيد اىزت دیگری ویسد‬ ‫وبدالرنای شاور را دار باید زد‬ ‫بي ز جيرش باید بشيد‬ ‫چو رفىار آدمخواران‬ ‫باید بي حثلي ىردد‬ ‫زبان سرخ اوىرانش را‬ ‫باید بي بي در آورد‬

‫چشم سيهش‪،‬‬

‫سرا جام‪،‬‬

‫نلي باید برد‪،‬‬ ‫چو حردك حساوا‬

‫ر جش فرون بند‬

‫بي در آورد‬

‫اید حنىقد وید را‬

‫چو حا‬

‫‪43‬‬

‫بي چهار حيخش بشد‬ ‫هيها ! بي تا ز ده اسه‬ ‫مند بارسىا‬

‫بند‬

‫بي جاودا ي تاریخ فرزا گ ىردد‬ ‫وبدالرنای شاور را دار باید زد‬ ‫بي ز جيرش باید بشيد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪.2‬‬

‫حهربانتر از آ م‬ ‫بي برده جنس ا‬ ‫ای ذا‬

‫بناحم‬

‫ز ا گ و لذّ‬

‫ای پرسىوی اشار‬ ‫آحدی با پرسش‬ ‫از شاهناحي بوحنووری و خدای احكها‪،‬‬ ‫لريف و حهرورز بودی‬ ‫چون بودبا يهای دخىرا گيه‬ ‫حد؛ احا جذب شدم‬ ‫سرد بودم‬ ‫حشلوت خياى‬

‫دخل خال بىاب فروش‬

‫ای بي با حد‬ ‫همواره خوابيدهای‬ ‫در قرون قدیم و جدید‬ ‫بي هر سبك و شيوه‬ ‫حهربان تر از آ م‬ ‫بي برده جنس ا‬

‫بناحم‬

‫‪44‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ایوب مردانی‬

‫‪45‬‬

‫م آید باى‬ ‫آه آه‬

‫بيابا‬

‫افىاده روی حبل‬

‫لولي بشيدم تا سر بندر‬

‫ریخىي از پشه‬

‫باید برای بچيام‬

‫رىيهای از نه‬

‫باری دسه و پا بنم‬

‫بش رفىي تا خليج برر‬

‫شما هم سراب دیدهاید‬

‫اوف خوابم م رود‬ ‫دسه روی پلكها ىذاشىي‬ ‫حا ده‬

‫چي بنم‬

‫ح ز م بي آب‬ ‫لولي ح برم تا جنوب‬ ‫اید طر حل حد اسه‬ ‫ح بشم باى‬ ‫واااای بوی نه‬ ‫ح پرد بيدار‬ ‫ح افىد طوفان‬ ‫شنا ح بنم تا تپيها‬ ‫دو ىك پشه خليج‬ ‫باىی دبل‬ ‫داغ داغ‬ ‫قير ح ریرم رویِ غبار‬


‫‪46‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫مهدی نادری‬

‫سحر یحيی پور‬

‫از سرر بعدی هم شروک م شود اید شعر‬

‫در سرر دلخواهم‬

‫خودبارم پا دارد‬

‫بي اتا دیگر ح رویم‬

‫باید بي در فمر دیگری‬

‫تنها یم از سایيها برر تر اسه‬

‫بي دیگری فمر بنم‬

‫حىا م توا م از بيد حچاليها ‪...‬‬

‫ایدبي دیگری ح آید پشه فمر‬

‫بي اتا دیگر ح رویم‬

‫بازیِ زبا سه‬

‫ب هيچ هيرح دارد ح سوزد‬

‫حد بي در فمرِ دیگری هسىم‬

‫آشپرخا ي د بالم برده در اید اتا‬

‫روی يممه پارب‬

‫بىابهاى در دسىم‬

‫ریيسم را قات ىذاشىيام در پاربينگ‬

‫چاقو خوردها د‬

‫بي فمر بنم بي خيا ه‬

‫بي اتا دیگر ح رویم‬

‫و با هم بي سرر بعدی برسيم‬

‫بعد هم بي اتاق در اتا‬

‫در پارك‬

‫اتاق حوش حرده‬

‫یا پاربينگ‬

‫بي راه ح رود در پيادهرو‬

‫بي سررى بي هرىر شروک‬

‫اتا ها یم یم‬

‫حى‬

‫م شود‬

‫و ىاه جنه جنه‬ ‫قدم ح ز ند‬ ‫در دسه تعمير اسه‬ ‫خيال بي در خيابان اسه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪47‬‬


‫‪48‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در "بالج شعر وبدالرنای "‪ ،‬هر هنىي بارىاههای برىرار‬ ‫ح شاود بي در آن حنىقدان بالج بي بررسا شعرهای ح‬ ‫پرداز د بي بوااور‬

‫آ الید توسااط شاااوران فرسااىاده‬

‫ح شاو د؛ ىاه ول وبدالرنای‬

‫ير در اید بارىاههای‬

‫شاعر شربه ح بند و شعرها را قد و باز ویس ح بند‪.‬‬ ‫در اید بخش‪ ،‬فایل صوت ِ برخ از قدها و باز ویس هاى‬ ‫ول وبدالرنای پياده شده و بي ثر درآحده اسه‪.‬‬


‫‪49‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬ ‫حالى بنشحند پيدا برده اسااه‪( .‬اىر "آبِ ساارد" آورده‬

‫مهدی محمودی‬

‫ح شد حالى ساده و تونع پيدا ح برد‪).‬‬ ‫در واقع شااااور با اید حربه هم بُعدِ تمویل ِ "دوش‬

‫توی حمام‬

‫ىرفىد با آب سارد" را بيان برده و هم حومو‬

‫با آبِ درد‬

‫بي قرار‬

‫اسه با "درد" و "جوش" شمل بگيرد‪.‬‬

‫جوش ح ىيرم‬

‫هر چي بيشاىر با ساررِ شعرتان بازی بنيد‪ ،‬حا ندِ سي سررِ‬

‫تا بم حل بشوم‬

‫اوت اید شااعر‪ ،‬راحهتر بي چند تمویل خواهيد رساايد و‬

‫هر قرره خواهد ىنه‬

‫هميد‪ ،‬اثرِ شما را بدت بي یك "حىدِ باز" ح بند‪( .‬احىمالد‬

‫بي خاك بي تو‬

‫راوى از آبِ جوش دردش ىرفىي یا جوش بدن را زیرِ‬

‫بي اید تد وطد ىوا سىد‬

‫آبِ سرد ىرفىي یا ‪)...‬‬

‫ب تو اید بدن‬

‫اید تالشها شعر را از آثارِ فسه فودی دور و آن را بدت‬

‫ح افىد از ریخه‬

‫بي یك شاعرِ خوب ح بند؛ شعری بي با یك بار خوا ش‬

‫بي فانالب‬

‫تمام شود‪.‬‬

‫سينون حىات ح خوا د‬ ‫زت زده شير آب بي چشم حد‬

‫تا بم حل بشوم‬

‫و در سماک شلنگ‬ ‫راسى حمام و دسىشوی یكجاسه‬

‫از توااویرِ اید سااررِ جال‬

‫د يای حد ایدجاسه‬

‫حا حىوجي ح شااویم بي ا گار‬

‫حنظورِ شاااور از حمام‪ ،‬یك اسااىمان آب جوش بوده بي‬

‫وىر ي آزاد بودم بلله بنم‬

‫راوى حا ند یك حبي قند در حات حل شدن در آن اسه‪.‬‬

‫بي جر حد‬ ‫همي آزادیم‪.‬‬

‫هر قرره خواهد ىنه‪ /‬بي خاك بي تو‪ /‬بي اید تد وطد‬ ‫ىوا سىد‬

‫نقد شعر‬ ‫شاااعرِ حهادی حصمودی بي حثابيی یك حىدِ باز (چند‬ ‫تامویل ) تالشِ خوب دارد‪( .‬خيل از حنىقدانِ ادب‬

‫بي‬

‫اشااىباه بي اید وک شااعرهای بوتاه و ساااخهحند‪" ،‬حىدِ‬ ‫بسىي" ح ىویند‪).‬‬

‫شاادى راوى در اسااىمانِ آبِ جوش اسااه و بيان در‬ ‫ساااررهای دیگرِ قسااامه حذبور‪ ،‬از اساااىىيكِ هنری‬ ‫برخوردار يساه و بهىر اسه بي شاور‪ ،‬جور دیگری آن‬ ‫ها را بنویسد‪ ،‬زیرا از فرمِ شعر‪ ،‬دور اسه‪.‬‬

‫توی حمام‪ /‬با آبِ درد‪ /‬جوش ح ىيرم‬ ‫بساياری از شاوران سوات ح بنند بي چي زحا‬

‫در "باي خااك بي تو" حنظور از "خاك" ىيجيی حل‬

‫"ب تو اید بدن‪ /‬ح افىد از ریخه‪ /‬بي فانالب"‬ ‫ح توا يم‬

‫صنه بياوریم‬ ‫اىر بي قساامهِ حذبور دقه بنيد‪ ،‬در "آبِ درد" واژهی‬ ‫"درد" تنها صاانه يسااه چون با "ساارد" بازی شااده و‬

‫اید قسمه‪ ،‬از زبانِ خوب برخوردار اسه و بي فرم شعر‬ ‫ردیك اسه‪.‬‬


‫‪55‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬ ‫"سينون حىات ح خوا د‪ /‬زت زده شير آب بي چشم حد‪ /‬و‬

‫در واقع در اید برهی خاب ‪ ،‬آن گاه بي بي اید جهان‬

‫در سماک شلنگ‪ /‬راسى حمام و دسىشوی یك جاسه"‬

‫داریم و باوثِ ایجادِ فوااای حخوااوص ح شااود حهم‬

‫در اید قسمه‪ ،‬والوه بر ایدبي ریىمِ اثر دچار سمىي شده‪،‬‬

‫اسااه‪ .‬حخاطب بي تنها حواامون شااعر را بنهمد اهميى‬

‫از بلمات حثلِ "سماک"‪" ،‬شلنگ" و ‪ ...‬ير بار مشيده و‬

‫دارد‪ ،‬زیرا قبلد هم همان حوامون را در شعرهای دیگر‬

‫هميد باوث شاده اسه بي فرمِ شعر سسه شود‪" .‬حمام‬

‫خوا ده اسه‪ ،‬پس وجود او ربر بي شعور تازه دارد‪.‬‬

‫و دسىشوی یكجاسه" ير آدروِ خوب‬

‫يسه و قافيي‬

‫یك شعرِ خال توليد شعور ح بند و حرجع برای افراد‬

‫ی "یكجاساه" با "ایدجاسه"‪ ،‬در ا ىهای سررِ بعدی‪،‬‬

‫حىنمر اساه‪ ،‬زیرا آنها را بي فمرهای تازهای ح رسا د‪.‬‬ ‫بي هميد دليل فيلسااوفا‬

‫ب دليل اسه‪.‬‬

‫حا ند يچي‪ ،‬دریدا‪ ،‬هایدىر و ‪...‬‬

‫حىم بي شعر بودها د‪.‬‬ ‫د يای حد ایدجاسااه‪ /‬وىر ي آزاد بودم بلله بنم‪ /‬بي جر‬ ‫حد‪ /‬همي آزادیم‬

‫زبانِ فارس یك دسىگاهِ فلسن سه‪ ،‬چرا بي هر بلمي در‬ ‫آن‪ ،‬یك بينش اسااه؛ اید ىراره از زحا‬

‫بي زرتشااه ‪،‬‬

‫اهریمد را بي حعنای شااارا دیش و اهوراحردا را بي حثابي‬ ‫در بل‪ ،‬اید شاااعر ح توا د با ادیى جر‬

‫بي شاااعری‬

‫خيرا دیش‪ ،‬در حقابل هم قرار داد‪ ،‬بي اثبا‬

‫رسيده اسه‪.‬‬

‫قدرتمند بدت شود‪.‬‬

‫همانطور بي ىنىم برخورد تازه با زبان اىر خال باشااد‬

‫یك شاااور برای وشااىدِ چنيد شااعر قدرتمندی باید بي‬

‫بي چيری جر ارا يی تنمر تازه حنجر م شاااود؛ یعن‬

‫بازیگوش با زبان و دوری از ساده ویس والقيحند باشد‪،‬‬

‫همان رفىار تيرهوشا يی شما با بلما ‪.‬‬

‫زیرا حخاط‬

‫از اید تمنيكها بهرهى حسا ح برد؛ یعن‬

‫طوری آن را تمویل ح بند بي اثر بي طبيعه خود برسد‪.‬‬ ‫اصالد بارِ شعر اید اسه بي خوا نده را از خسىگ ‪ ،‬ر ج‬ ‫و وذاب بي احش ز دى سه‪ ،‬برها د و آن را بي تنمر در‬ ‫تنهای دوو‬

‫بند‪ .‬تنمرِ شاااورا ي ير هميد اسااه‪ .‬تنمرِ‬

‫شاااورا ي سااخنانِ ىرافِ پيچيده يسااه؛ هيچ فمر تازهای‬ ‫وجود دارد‪ ،‬طرز برخوردِ حاسه بي فمر را تازه ح بند‪.‬‬ ‫شااما فقط ح توا يد در جر يا‬

‫دخاله بنيد‪ ،‬در واقع‬

‫هيچ شاعری وجود دارد بي از روى شاعری وشىي شده‬ ‫باشد‪ ،‬شما فقط ح توا يد شعرِ قبل را پاك بنيد‪ .‬ح توان‬ ‫ىنه توااویری بي ابنون در ذهدِ شااما شاامل ىرفىي‬ ‫همرحان در ذهد بسااياری از شاااورانِ دیگر ير حوااور‬ ‫دارد‪.‬تنها توليدِ فوا در اثر ح توا د شعرِ شما را تازه بند؛‬ ‫یعن زحا‬

‫بي یك خوا نده پشاهِ شاعرِ شاما ح ایسااىد‬

‫باید بىوا د جهانِ شااما را ببيند بي اید قواايي با بصثِ‬ ‫ىلوبات پو ىری ب ارتباط يسااه‪ .‬از آن جهه بي احمان‬ ‫دارد حومون شعرِ شما‪ ،‬ابنون در قريای دیگر از جهان‪،‬‬ ‫در حات ِویسش باشد‪.‬‬


‫‪5۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫همچنيد قدم زدن جير جيركها در تخه از ظر شااا ي‬ ‫شاناس دىله ح بند بر صدای جيرجير تخى بي در آن‬

‫امين شيخی‬

‫یك رابريی جنس در حات وقوک اسه‪.‬‬

‫جير جييييير‬

‫برای حن بي بم زیادیسه‬

‫برطرف ح شود‬ ‫بصران آب‬ ‫هر ش‬

‫"حد" بي تعبيری حعنای ا دیشاايدن ير ح دهد‪ .‬احا در اید‬

‫بي جير جيييييركها‬

‫سارر شاور از لنظ "حن " اسىناده برده اسه بي اشاره بي‬

‫در تخه قدم ح ز ند‬

‫اسپرح دارد بي ىویا بم زیادی اسه‪.‬‬

‫"آب هسه ول بم اسه"‬ ‫برای حن بي بم زیادیسه‬ ‫حوحن‬

‫حوحن‬

‫م بن چرا‬

‫حرا بي آب بردهسه‬

‫م بن چرا‬

‫تا ایدجای بار‪ ،‬شااعر از چيدحان حوفق برخوردار بوده‬

‫صصرای بربالسه تخه‬

‫اسااه و آهنگ حروف حا ند "م" و "ن" بي حدام تمرار‬

‫شلوار را بي بپوش‬

‫ح شو د لصد زیبای بي شعر بخشيده اسه‪.‬‬

‫طنالن در بمر‬ ‫سر بي يره خواهند شد‬

‫حرا بي آب برده اساه‪ /‬صاصرای بربالسه تخه‪ /‬شلوار‬

‫بر قاب ومسه‪.‬‬

‫را بي بپوش ‪ /‬طنالن در بمر‪ /‬سر بي يره خواهند شد‪ /‬بر‬ ‫قاب ومسه‬

‫نقد شعر‬ ‫حهمترید واحل زیبای اید شااعر‪ ،‬بازیهای زبا‬

‫حىعدد‬

‫آن اسه‪.‬‬ ‫با وو چند تاویل حواجي هساااىيم بي ح توا د ذهد‬ ‫خوا نده را بي سمه یك رابريی جنس بي در حات وقوک‬ ‫اسه بمشا د‪ ،‬و یا ح توا د اشاره بي صدای "جيرجيرك"‬ ‫باشااد بي در ذهد خوا نده توااویری از ش ا‬

‫و تاریم‬

‫ایجاد ح بند‪.‬‬

‫برجسااىيترید مىيای بي شااعر را از گاه خوا نده جذاب‬ ‫برده‪ ،‬پرهير شااور از اناافي ویس اسه‪ .‬همچنيد بازی‬ ‫های زبا ‪ ،‬حا ند بازی با بلميی "آب" بي در شاااعر‬ ‫جاری اسه‪ ،‬باوث زیبای هرچي بيشىر حىد شده اسه‪.‬‬ ‫بي طور بل شااعر با وجود ا ىراو بودن‪ ،‬با ایجاد یك تم‬ ‫قوی و حصىوای حشاااخص‪ ،‬خوا نده را بي خود جذب‬

‫بي جير جيييييرك‬

‫ها‪ /‬در تخه قدم ح ز ند‬

‫ح بند‪ .‬شاور ح توا د برای برقراری ایجاز در شعر دسه‬ ‫بي بازی هرچي بيشاىر با بلمات حا ند "دو طنالن حسلم"‬ ‫(بي از ظر شااا يشااناساا بر بيوااي دىله ح بنند) و‬

‫در سرر باى ير ح توان از "بصران آب" دو تاویل بمبود‬ ‫اساپرم و قرع یا بمبود آب آشااحيد‬

‫ساارر آخر‪ ،‬از واژهی "در" اسااىناده ح برد‪" :‬در قاب‬ ‫ومسه"‬

‫در سرر اوت؛ "جير جييييير"‬

‫برطرف ح شااود‪ /‬بصران آب‪ /‬هرش ا‬

‫مىي‪ :‬بهىر بود بي شاااور بي جای واژی "بر" در ابىدای‬

‫را برداشه برد‪.‬‬

‫"شاايراب" بر د ناامد ایدبي وجود وو دفورحيشااد‬ ‫(تليير شمل) در شعر بي از دفورحي بردن سياوشان حادثي‬


‫‪52‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ی بربال بي سمه تخه و رابريای بي حيان تواد داسىان‬

‫بي طور بل ‪ ،‬خيات بي همان پاره توویرهای ىنىي ح شود‬

‫بربال با حقيقه احر آن (بربال‪ ،‬بي بي قل از سااوفيساام‬

‫بي در ساررهای از شعر حرر و در همان سرر ير تمام‬ ‫اسااه بي در همي جای‬

‫ایرا ‪ ،‬خشااك و ب آب بوده اسااه‪ ،‬در حقيقه دشااى‬

‫ح شااو د احا تخيل‪ ،‬آن داسااىا‬

‫سارسبر اسه‪ .‬در حعنای للوی‪ ،‬بربال؛ بوه اسه بي در‬

‫شعر جاری ح شود و حنهوم بل شعر را ح سازد‪.‬‬

‫بنار رودخا يای قرار ىرفىي باشااد‪ .‬بنابراید خشااك و‬

‫در شااعر باى تخيل بي صااور‬

‫سااوزان بودن آن باحلد حوهوم اسااه) و تواااد ىنىاری‬

‫یعن شاور بي واسريی ایجاد ارتباط حيان بلما‬

‫شااور در بم و زیاد بودن اسپرم برقرار شده؛ باوثِ ایجاد‬

‫(حد بي حن ‪ ،‬آب بي اسااپرم‪ ،‬جيرجيرك بي جيرجير تخه‪،‬‬

‫یك بازی زبا‬

‫قوی در شعر ح شود‪.‬‬

‫شاور با تقريع بردن بلما‬

‫و طر توطئي در حىد‪ ،‬جای‬

‫ایجاد شااده اسااه؛‬

‫زبا‬

‫حخىلف‬

‫بيويها بي دو طنالن حسلم‪ ،‬تخه بي بربال و ‪ )...‬بي تخيل‬ ‫در شعر دسه پيدا برده اسه‪.‬‬

‫برای تليير و اصاال در شاعر گذاشىي اسه‪ ،‬و با وجود‬

‫شاعر از ظر شاا يشناس و چيدحان بلما ‪ ،‬بسيار قوی‬

‫اسىعارههای حىعدد (اشاره بي داسىان بربال و ایجاد ارتباط‬

‫اسه و پر از داتهای سه بي بدت بي اسىعاره شدها د‪.‬‬

‫حيان جيرجيرك و تخه‪ ،‬حساائليی ب آب و بمبود آب‬

‫تنها ایرادی بي بي آن وارد اساه‪ ،‬بود توااویر درخشااان‬

‫حن و در آخر قاب ومسا بي حممد اساه توویری از‬

‫حوتيف حقيد شااعر‪ ،‬با‬

‫حيان سااررهاسااه؛ یعن در قل‬

‫حساايدِ واقعيی بربال باشااد)‬

‫حااوتااياافهااای آزاد حااواجااي‬

‫شاااهد ساااخىار حعنای و آوای‬

‫م شویم‪.‬‬

‫حنظم در شعر هسىيم‪.‬‬

‫حوتيف حقيد اید شااعر در واقع‬

‫شااعر از تخيل برخوردار اسااه؛‬

‫همان "حالتِ اشااىيا داشااىد یا‬

‫احا خيات شاااورا ي در آن دیده‬

‫داشااىد بي ساامس" اسااه بي‬

‫م شاااود‪ .‬با وجود سااااخىار‬

‫بدت بي وو‬

‫ا‬

‫ومودی حنسجم و ارتباط حعنای‬

‫حذهب شده و با بصران اجىماو ِ‬

‫حيان ساررها‪ ،‬تواویر حربری و‬

‫ب آب پيو د خورده اسه‪ .‬حيان‬

‫تقابلِ فرهنگ‬

‫حصوری در آن وجود دارد‪.‬‬

‫اید سااي حقولي وو ریىم و ارتباط خاص وجود دارد بي‬

‫خيات شااورا ي همان ساررهای از شعر اسه بي شاور با‬

‫شاور بي خوب از پس ایجاد اید ارتباط‪ ،‬برآحده اسه‪.‬‬

‫قرار دادن آنها در برد داسىان اصل ‪ ،‬شعر را تر يد برده‬

‫شااور در وشىار بسيار قوی اسه احا تمنيم بي در شعر‬

‫و در واقع برای حخاط‬

‫ایجاد جذابيه ح بند‪.‬‬

‫او دیده م شاود ایجاد سررهای افق اسه بي خوا دن‬ ‫را از حساير اصال شاعر بي سمه دیگری‬

‫خيات شااورا ي بي زیبای شاعر بمك ح بند احا بخش از‬

‫آنها حخاط‬

‫بایدهای سااخىار یك شاعر يسه‪ .‬آنچي بي باید و حا ر‬

‫پرتاب و حجبور بي تاحل بند‪ .‬وجود اید ىو ي سررها ىزم‬

‫اهميه اساه‪ ،‬تخيلِ شاعریساه بي در ایدجا‪ ،‬شاور بي‬

‫اسااه تا حخاط ِ شااعر‪ ،‬از درون اید تر ينا ِ ساارری بي‬

‫خوب از پس آن برآحده اسه‪.‬‬

‫تخيل شاااور دسااه پيدا بند‪ ،‬از آنها لذ‬

‫تخيل شعری همان برآیند حجمووي توویرها و خياتهای‬

‫وميقتری بي شعر شان دهد بي بي وسيليی آن‪ ،‬شا يهای‬

‫اساه بي در یك شعر حرر شده اسه و شعر را بدت بي‬

‫درون شعر را بشف بند و بهىر بي حقوود حولف برسد‪.‬‬

‫داسىا‬

‫ح بند بي بي آن "تاویل" ح ىویند‪ .‬تاویل؛ همان‬

‫فوای سه بي یك شعر در ذهد خوا نده ایجاد ح بند‪.‬‬

‫ببرد و توجي‬


‫‪53‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫نقد شعر‬

‫مجتبا دارابی‬ ‫واشق شده در خوابهاش‬

‫اید شعر از حيث اجرا و بودِ تونيصا ِ انافي ارزشمند‬

‫حا يىوری بي ور ح پاشد‬

‫اسااه احا حواامونِ آن وانااح يسااه و حخاط‬

‫توی چشمهای قهوهایش‬

‫درون حایيی آن م شود‪.‬‬

‫حي زده توی دید‬

‫اید شااعر در فوااای ابرورد باق حا ده و بدونِ بر احيای‬

‫روشد ا داخىي روی فا وو‬

‫اسااسا رو بي ا ىراک رفىي اسه‪ .‬تنها در صورت بي شعر‬

‫بوىك برده ا گشه‬

‫حاویِ بر احيی خودویژهای باشااد‪ ،‬بشااف در آن شااعر‬

‫توی ساحل بيبورد‬

‫حخىصِ شااور خواهد بود‪ .‬شاور در اید شعر ح توا سه‬

‫چشم بسىي روی خودش‬

‫بي ونااو بي حوتيف حقيد بپردازد و اید ىنگىوی ها را‬

‫ومس شده جنازهای‬

‫بي حوتيفهای آزاد و پشهِ حوتيف حقيد ا ىقات بدهد‪( .‬بي‬

‫بي سوخىي توی آغوشش‬

‫حىوجي‬

‫بي "چندتمویل " حنجر خواهد شد‪).‬‬ ‫هيچ ربر‬

‫دارد بي شاور بي چي دليل شعرش‬

‫غر ح شود توی سند‬

‫بي حخاط‬

‫ح ریرد بي دقيا وو خاطرههاش‬

‫را وشاىي‪ ،‬بلمي بيانِ حوتيفها و فوای خودویژه ی شعر‬ ‫حربوط اسه‪.‬‬

‫تا داد بر د حر‬

‫بي حخاط‬

‫توی ساحل ز دىيش‬

‫همانطور بي شااار دادیم اید شاااعر از ادیه خوب‬

‫بي آی آدمها‬

‫برخوردار اسااه؛ یعن برای رساايدن بي شااعری وال‬

‫یك نر ح سپارد حد‬

‫چندید بار ویرایش شاااده اساااه (یم از اربان حهم‬

‫بي دسه حوجهای لعنىيش‬

‫شاااوری فدِ ادیه اسااه)‪ ،‬احا ادیه پایان دارد و حد ير‬

‫"دینننننگ"‬

‫رتوشا ا جام دادهام تا ارتباطِ تواااویر با حوتيف حقيد را‬

‫ز گ ح ز د حا يىور‬

‫بسط دهم‪.‬‬

‫" ور‪ ،‬صدا‪ ،‬توویر‪ ،‬حربه!!!"‬

‫ابنون بي مات از اِدیهِ خود‪ ،‬اشاره خواهم برد‪:‬‬

‫" وور‪ ،‬صدا‪ ،‬توویر‪ ،‬حربه!!!"‬ ‫" وووووور‪ ،‬صدا‪ ،‬توویر‪ ،‬حربه!!!"‬ ‫بر رفىي بود از خا ي‬ ‫و تاریك داد ح بشيد‬ ‫توویری بي قاب شده روی حبل‬ ‫اید دریا حر‬

‫دارد‬

‫توی سيل ىریيهاش‬

‫وری بي ح پاشد حا يىور‬ ‫واشق شده در خوابهاش"‬ ‫در ایدجا توویر را حعموو بردم‪.‬‬ ‫"غر اسه توی سند‬ ‫ریخىي سد در خاطرههاش‬

‫غر ح بند چشم را‬

‫در اید قسامه از "سد" اسىناده بردم تا بازی با "سند"‬

‫توی اقيا وو حا يىور‪.‬‬

‫بي وجود بياید‪.‬‬ ‫والوه بر آن‪" ،‬دقيا وو" را حذف بردم؛ اید وک بلميها‬ ‫در اسىىيكِ شاورا ي قش‬

‫دارد و اید قويي حاب از‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫وجودِ غدهای حصدودخواه در درونِ ذهدِ شااور اسه بي‬

‫‪54‬‬

‫ویرایش شعر‬

‫شااور باید آن را دور بریرد‪( .‬یك شاعر ارتباطِ ردیم با‬ ‫"زیبای شااناساا ِ شاار" دارد و از هميد رو هر غدهای‬

‫ورى بي ح پاشد حا يىور‬

‫حصدودخواه و خيرا دیش‪ ،‬حا عِ رسايدن بي شعری برر‬

‫واشق شده در خوابهاش‬

‫و شرور ح شود‪).‬‬

‫حي زده توی دید‬ ‫روشد ا داخىي سرِ فا وو‬

‫بر رفىي بود از خا ي‬

‫بوىك برده با ا گشه‬

‫یم داد ح زد توی تاریم‬

‫بر ساحل بيبورد‬

‫سر توویری‬

‫چشم بسىي روی خودش‬

‫قاب شده بر حبل‬

‫ومسِ جنازهای‬

‫دریا بي حر‬

‫دارد در حا يىور‬

‫دارد‬

‫سوخىي در آغوش‬ ‫غر اسه توی سند‬ ‫ریخىي سد در خاطرههاش‬

‫در قساامهِ آخر ير لصدِ شااعر را از تند‪ ،‬اىهان بي آرام‬

‫بي داد بر د حر‬

‫رساا دم تا اید فرودِ پرسروه‪ ،‬بي فرمِ شمل ِ شعر بمك‬

‫آی آدمها‬

‫بند‪.‬‬

‫یك نر ح سپارد حد‬ ‫احا ز گ ح ز د حا يىور‬ ‫‪www.kalejsher.com‬‬ ‫‪5‬‬

‫" ور‪ ،‬صدا‪ ،‬توویر‬ ‫حربه!"‬ ‫بر رفىي بود از خا ي‬ ‫یم داد ح زد توى تاریم‬ ‫سرِ توویری‬ ‫قاب شده بر حبل‬ ‫دریا بي حر‬ ‫دارد!‬

‫دارد در حا يىور‬


‫‪55‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حمارسااه‪ ،‬بهىرید روش را برای ارا يی زبانِ خاصا در‬

‫كاميار كمانگر‬

‫هر بدام از شعرهای خود‪ ،‬ا ىخاب ح بند‪.‬‬ ‫بررس شعرِ فو ‪:‬‬

‫خواب از حد بلند ح شود صبح‬ ‫خميازه حرا بش ح آورد‬ ‫تنم از خسىگ دیش‬

‫خواب از حد بلند ح شود صبح‬

‫در رفىي‬

‫خميازه حرا بش ح آورد‬

‫ساوه گاهم ح بند‬

‫تنم از خسىگ دیش‬

‫دیر هنوز شده‬

‫در رفىي‬

‫ساوه گاهم ح بند‬

‫و د بات‪ ،‬وقربيها را ح بشند‬

‫دیر هنوز شده‬

‫تخه از حد پایيد ح آید‬

‫و د بات‪ ،‬وقربيها را ح بشند‬

‫خواب در پای چپم رفىي‬ ‫حمام تا حد یك لنگي پا ح رود‬

‫در سارر اوت تا پنجم‪ ،‬حؤلف با ایجادِ توویر‪ ،‬سررسازی‬

‫چشمهایم را در آب ح ز م‬

‫برده اساااه؛ حثلد بلميی "خواب" را بي جای "حد"‬

‫و صورتم را‬

‫شاا ده اساه در حال بي تنها در سررِ ششم توا سىي بي‬

‫آیني را در خودم گاه ح بنم‬

‫یك سررِ شعریِ حوفق دسه یابد‪ .‬در اید سرر با حذف‬

‫فراحوش‪ ،‬پای راسىم را ح بند‬

‫حواجي ح شااویم بي اهميه زیادی دارد‪ ،‬اید حذف‪ ،‬بي‬

‫در از زیرم ح رود‬

‫بلما ‪ ،‬خواالهِ چند واژىا‬

‫تخه زیرم ح شيند‬

‫داده و اثر را بي حىن باز‬

‫تبدیل برده اسه‪ ،‬زیرا حعا ِ "د بات هم بردنِ وقربيها و‬

‫و چا يام روی ا گشه اشاره‬

‫د بات بردنِ زحان توسط وقربي ها" از آن اسىنباط ح شود‪.‬‬

‫تخه باز زیرم دراز ح بشد‬

‫در ساااررهای قبل فقط با جابيجای ِ اربان جمليها و‬

‫سقف در چشمم فرو ح رود‬

‫حعموو بردنِ جمال‬

‫و خواب در حد ‪...‬‬

‫با حربى حما يمات حواجي هسىيم‬

‫و بي دليل ایدبي اید رفىار تا آخرِ شااعر بيش از ا دازه‬ ‫تمرار شاده و اید تمنيك را فاش ح بند تونع سه‪ .‬در‬

‫نقد شعر‬

‫حال بي در آن ساررها ير با حذفِ شاورا يی یك واژه‪،‬‬

‫هر شاااور قدرتمند و خالق ‪ ،‬حعمارِ چينش حصسااوب‬ ‫ح شااود و بي صوی باید از بوغِ خود اسااىناده بند تا از‬ ‫همنشااين و چينشِ واژهها در هر ساارر بي خوب بار‬ ‫بمشد‪.‬‬ ‫ساررساازی در شاعرِ ساپيد بسايار حا ر اهميه اسه و‬ ‫حولف با ایجادِ ارتباط و بازی بيد بلمات‬

‫بي بي طورِ‬

‫ز جيرهای بنار همدیگر قرار ح ىير د‪ ،‬سررسازیِ حوفق‬ ‫را بي اجرا ح ىذارد‪.‬‬ ‫دسااه بردن در فرمِ زبان ير بساايار حا ر اهميه اسااه؛‬ ‫یك شاااورِ حوفق از بنارِ زبان وبور ح بند و با تمرید و‬

‫ح توان اید خوله را ایجاد برد‪ .‬بي ونوان حثات‪:‬‬ ‫خواب بلند ح شود از صبح‬ ‫البىي در ساررِ پنجم يازی بي حذف يسه و با یك جابي‬ ‫جای و تعویض‪ ،‬اتنا ِ زیبای بي وجود آحده اسااه ول‬ ‫ساررِ شاشام با تيرهوش ‪ ،‬بي سرری شعری بدت شده و‬ ‫باوث باى رفىدِ اشاعریه در اید قسمه شده اسه؛ اید‬ ‫اشاعریه در شاعرهای وحدر يساى ‪ ،‬شعریهِ تازهای را‬ ‫تعریف ح بند‪.‬‬


‫‪56‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي سربار م رود‪ .‬ول اید قشي و تواویرِ درو‬

‫خيل‬

‫تخه از حد پایيد ح آید‬

‫روزحره اساه و بيان شعر ير حسىقيم اسه‪ ،‬در بعو از‬

‫خواب در پای چپم رفىي‬

‫ساااررها ح توان جای فعل و فاول را ووضبرد‪ ،‬زیرا‬

‫حمام تا حد یك لنگي پا ح رود‬

‫شاااور‪ ،‬خود فری ِ تمنيم را خورده بي اسااىناده برده‬

‫چشمهایم را در آب ح ز م‬

‫اسااه؛ جمليها را حعموو بي بار برده اسااه‪ .‬درون حىد‬ ‫خيل خوب پيش ح رود احا اجرای شااعر بي ثر‪ ،‬ردیك‬ ‫و ظام را در ا ىخابِ بلمي‬

‫در تمامِ اید قسامه ير اتنا خاصا رخ داده اسه و‬

‫و دچار حشمل اسه؛ هارحو‬

‫همان جابيجای اربان و ایجادِ توااویری بي در قساامه‬

‫ها و جابيجای ِ اربانِ سااررها باید طوری روایه برد بي‬

‫های قبل ِ شعر وجود داشه‪ ،‬حشهود اسه‪.‬‬

‫زیبای خلق شااود‪ .‬احا در بل‪ ،‬اید شااعر از ظر زیبای‬ ‫شاناس نعيف يسه و با ادیههای پ در پ ح توا د‬

‫و صورتم را‬ ‫آیني را در خودم گاه ح بنم‬ ‫فراحوش‪ ،‬پای راسىم را ح بند‬ ‫در از زیرم ح رود‬ ‫تخه زیرم ح شيند‬ ‫و چا يام روی ا گشه اشاره‬ ‫تخه باز زیرم دراز ح بشد‬ ‫سقف در چشمم فرو ح رود‬ ‫و خواب در حد‬ ‫ىنگ ِ هنىي در سااررِ "فراحوش‪ ،‬پای راسااىم را ح بند"‬ ‫زیباسه‪.‬‬ ‫تمنيكِ اید شاعر‪ ،‬زیبا و قابل قبوت اسه ول باید تمرار‬ ‫و باز ویس شود تا تيرهوشا ي از آن اسىناده شود‪ .‬در اید‬ ‫شعر تنها با یك ىرارش حواجي شدیم و هيچ اتناق درون‬ ‫آن م افىد و بيانهای حسااىقيم در زبان شااعریِ اید اثر‬ ‫وجود دارد‪ .‬شاوری بي تا اید حد ح توا د تمنيم ومل‬ ‫بند‪ ،‬بهىر اساه در شعرِ خود قشيی وميق داشىي باشد‬ ‫و شااعر را از حالهِ حنثور خارج بند‪ .‬در واقع حؤلفِ اید‬ ‫شاعر‪ ،‬تمنيك را بشف برده و فقط با بشفِ اید تمنيك‪،‬‬ ‫شاعر را وشاىي اساه‪ .‬البىي قشايی درو ِ اید شعر اید‬ ‫اساه بي بسا از خواب بيدار ح شود و با ایدبي هنوز‬ ‫برای ساار بار رفىد دیر شااده‪ ،‬بي دليل ب حوصاالگ و‬ ‫خسااىگ ‪ ،‬بي حمام رفىي و باز در تخه خود ح خوابد و‬

‫بي شعری قدرتمند بدت شود‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫عارف حسينی‬

‫‪57‬‬

‫اید روزها‪ ،‬با تو قدم ح ز م‬ ‫تهران‪ ،‬شاور بوچم هسه هنوز‪.‬‬

‫تهران‬

‫نقد شعر‬

‫شعرهایش خوابيده اسه‬ ‫روی خيابانهای بي هيججا م رو د‬

‫حهم در ویرایش اید شاااعر‪ ،‬توجي بي بيان و‬

‫احا هميجا ح رو د‬

‫از ما‬

‫هميجا ح حا ند‬

‫روایه ایجاز اساه؛ بيان در اید شعر‪ ،‬بسيار حنثور اسه‪.‬‬

‫در لباو خود‬

‫روایه ایجاز یعن اجىناب از توناايح دادن و حخاط‬

‫در ایسىگاه بي هميشي اتوبوو از آن ح ىذرد‪.‬‬

‫باهوشتر از خود فرض بردن‪ .‬از طرف شاااور باید یاد‬

‫تابلوهای سبر‬ ‫تابلوهای زرد‬

‫را‬

‫بگيرد بي شعر را بر اساو لصد ویرایش بند‪.‬‬

‫تابلوهای قرحر‬

‫تهران‬

‫وزن اید شهر را جابيجا ح بنند‬

‫شعرهایش خوابيده اسه‬

‫خودروهای تكسر شيد‪.‬‬

‫روی خيابانهای بي هيچ جا م رو د‬

‫سيگاری روشد‬

‫احا همي جا ح رو د‬

‫ح ىيرد هوای وارو ي اید شهر‬

‫همي جا ح حا ند‬

‫قرار بود از تو لهای تاریك‬

‫در لباو خود‬

‫بي آب آسمان برسيم‪.‬‬

‫در ایسىگاه بي هميشي اتوبوو از آن ح ىذرد‬

‫چشمهایم بور شده اسه‬ ‫بس بي بس را دیدهام‬

‫مات در حورد اید بند‪:‬‬

‫هر روز هراران نر‬

‫ا در سرر دوم همانطور بي خوا ده ح شود باید وشه؛‬

‫را‬

‫"الف" در "اسه" باید حذف شود‪:‬‬

‫فقط ح ىذرم‪.‬‬ ‫اسىمهلم هم ایدىو ي اسه‬

‫تهران‬

‫با دخىران بلندِ بلو دش‬

‫شعرهایش خوابيدهسه‬

‫و بليسياههای بي هنوز‬ ‫بند تنبانشان باز شده‬ ‫حگر تو بيای‬ ‫و ر گ شلوغ اید شهر را‬ ‫بي سمه دوسه بودن‬ ‫تليير بده‬ ‫درسه چند سات اسه‬ ‫بي م دا م چند سات اسه‬ ‫رفىيای یا آحدهای‬

‫اااا در سرر چهارم بي در اداحي سررهای قبل سه يازی‬ ‫بي حمث و سپيد خوا‬

‫يسه و بدون فاصلي باید وشه‪.‬‬

‫ا در سرر هنىم "در ایسىگاه بي هميشي از آن اتوبوس‬ ‫ح ىاذرد" هيچ حربى اتناا‬

‫ياافىااده و اشااااره بي‬

‫"ایساىگاه" باف ساه؛ حگر ح شااود ایساىگاه باشاد و‬ ‫اتوبوس از آن گذرد ! شاور باید از ایجاز اسىناده بند و‬ ‫در خرج بردن بلما‬

‫خسيس باشد‪:‬‬


‫‪58‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در لباو خود‬

‫چشمهایم بور شده اسه‬

‫در ایسىگاه اتوبوو‬

‫بسبي بس را دیدهام‬ ‫هر روز هراران نر‬

‫تابلوهای سبر‬

‫را‬

‫تابلوهای زرد‬

‫فقط ح ىذرم‬

‫تابلوهای قرحر‬ ‫مات درحورد اید بند‪:‬‬

‫وزن اید شهر را جابيجا ح بنند‬ ‫خودروهای تكسر شيد‬

‫ "چشامهام بور شاده" بي جای "چشامهایم بور شده‬‫مات در حورد اید بند‪:‬‬

‫اسه" بنایه ح بند و یا با ا دب تليير ح توان ایدىو ي‬

‫‪ -‬اىر حنظورِ شااور در ساي سررِ اوتِ اید بند‪ ،‬چراغهای‬

‫پيشنهاد برد‪:‬‬

‫راهنمای و را ندى اسااه‪ ،‬اسااىناده از "چراغ" بي جای‬ ‫"تابلو" بهىر اسااه زیرا دیگر شااا يی زا دی انااافي‬

‫هيچبس‪ ،‬آنقدر دیدهام‬

‫م شود‪.‬‬

‫بي چشمهام بور شده‬

‫"وزن اید شهر را جابيجا ح بنند"‪ :‬سع بنيم با هاد و‬‫فاولِ جمع اىر اشااياا بود د‪ ،‬فعل حنرد بياوریم بي زیباتر‬

‫‪ -‬تقريع "را" و آوردن آن در یك ساارر جدا بي اید بند‬

‫اسااه (ح بند)؛ البىي برای اید ساارر "برده اسااه" بهىر‬

‫لرمي زده اساه؛ هرىر باید حرف انافي را در یك سرر‬

‫قش اینا ح بند‪.‬‬

‫قرار داد‪ ،‬زیرا اجرای شعر را ازیبا ح بند‪.‬‬

‫‪" -‬خودروهای تكسار شيد" بمم بي اید بند مرده و‬

‫ا حومونِ "هر روز هراران نر را فقط ح ىذرم" زیباسه‬

‫بهىر اسه بي حذف شود‪.‬‬

‫احا وکِ اجرا باید ووض شود‪.‬‬ ‫از طریق قواود جا شاين و هم شاين ح توان شمل یك‬

‫سيگاری روشد‬

‫سارر را ووض برد و شاور باید اید بار را آنقدر ا جام‬

‫ح ىيرد هوای وارو ي اید شهر‬

‫دهد تا ادیى را بي لصد بهىر و حسا تری دارد‪ ،‬اسااىناده‬

‫قرار بود از تو لهای تاریك‬

‫بند؛ بي سررهای زیر توجي بنيد‪:‬‬

‫بي آب آسمان برسيم‬ ‫هر روزه چند نر را فقط ح ىذرم‬ ‫مات در حورد اید بند‪:‬‬

‫هر روزه هراران را تنها ح ىذرم‬

‫ا ا "تو ل" خودش تاریك اسه و وقى "سيگار" ح آید‪،‬‬

‫هراران نر را هر روزه‪ ،‬تنها ح ىذرم‬

‫ح دا د بي سايگار‪ ،‬روشاد اسه و بس سيگار‬

‫تنها ح ىذرم‪ ،‬هر روزه هراران را‬

‫حخاط‬

‫خاحوش دساااه م ىيرد پس ح توان "روشاااد" و‬

‫هراران را چنان ح ىذرم هر روزه‬

‫را‬

‫فقط ح ىذرم هراران را هر روزه‬

‫"تاریك" را از اید بند حذف برد بي همان حرل‬

‫ح رسااا د احا حوجرتر و زیباتر اسااه بي در اید حاله‪،‬‬ ‫زبانِ شعر هم از ثر خارج ح شود‪.‬‬

‫اسىمهلم هم ایدىو ي اسه‬ ‫با دخىران بلندِ بلو دش‬


‫‪59‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫و بليسياههای بي هنوز‬

‫‪" -‬درساه چند سات اسه‪ /‬بي م دا م چند سات اسه»‬

‫بند تنبانشان باز شده‬

‫اید قسامه خوب اجرا شااده و از «چند سااات» بي خوب‬

‫حگر تو بيای‬

‫بار بشيده شده اسه‪.‬‬

‫و ر گ شلوغ اید شهر را‬

‫ا تقريع "رفىيای یا آحدهای" بي اید صور‬

‫بي سمه دوسه بودن‬

‫از فرمِ اجرای شاااعر‪ ،‬دور اساااه‪ .‬اید قسااامه لصد‬

‫تليير بده‬

‫ح خواهد‪" :‬رفىيای" سرر بعد "و یا آحدهای"‬ ‫[توناايح]‪ :‬شااااوری لذ‬

‫در یك سرر‪،‬‬

‫بردن اساااه و باید با زبان‬

‫مات در حورد اید دو بند‪:‬‬

‫وشااقبازی برد؛ زبان را باید هموار و با خود همراه برد‪.‬‬

‫‪ -‬بازی بي با «بلند» و «بلو د» شاااده و ایجادِ پيو دی‬

‫زبان فقط وسايليی حرف زدن يساه؛ زبان باید با شاور‬

‫(‪ )Affiliation‬بي بيد آن دو برقرار شااده اسااه‪ ،‬تىابع‬

‫برقوااد‪ .‬شاااور یعن رفيق زبان‪ ،‬یعن وشااق زبان؛ بلمي‬

‫انافا ‪ ،‬زیبای را در اید سرر خلق برده اسه‪.‬‬

‫وقى شاور را ح بيند باید سالم بند‪.‬‬

‫‪"-‬بلي ساياههای بي هنوز‪ /‬بند تنبانشاان باز شده" بيان‬

‫شاااور وقى در خيابان قدم ح ز د باید شاامل بلمي را‬

‫"فاش و ب پرده" صصبه‬

‫ببيند؛ یعن پىا ساايل بلمي را درك بند و دریابد بي بدام‬

‫خوب دارد چرا بي بي صاور‬ ‫ح بند‪.‬‬

‫بلمي خال اسااه و بدام بلمي پر و چي بسااا‬

‫‪" -‬حگر تو بيای ‪ /‬و ر گ شالوغ اید شاهر را‪ /‬بي سمه‬

‫طریق از اید بلمي اساااىناده بردها د؛ هر شااااور برای‬

‫دوسااه بودن‪ /‬تليير بده "‪ :‬اید قساامه‪ ،‬توناايح دادن‬

‫خودش باید چنيد فرهنگ احيای داشىي باشد‪.‬‬

‫اسه بي چند مىي پيشنهاد ح شود‪:‬‬

‫تواور ادرساى بي حردم دار د و شاور را حنثور خراب‬

‫با توجي بي اشاااره بردن بي "اسااىمهلم" و ایدبي زبانِ‬‫ساو دی زبا‬

‫ز ا ي و لريف اسه [حىا اىر حرد سو دی‬

‫ح بنند حاصل وملمرد شاورا‬

‫و بي چي‬

‫اسه بي بدون توجي بي‬

‫اید ظرافهها‪ ،‬ساررها را پشاه سرهم ح ویسند و تنها‬

‫هم صصبه بند‪ ،‬تصریكبننده اسه] و همچنيد اشارهای‬

‫هنری بي دار د‪ ،‬تقريع پلما‬

‫بي بي دخىران بلند بلو د شده اسه‪ ،‬شاور در اید بند باید‬

‫واری از تخيل و خيات اسه‪.‬‬

‫سااررهای سااه بي اغل‬

‫لذت بي برده اسه را بي مایش ح ىذاشه‪.‬‬ ‫شاااور در شااعر باید از جي‬ ‫م توان در ل‬

‫بودن فاصاالي بگيرد (حثلد‬

‫سااحل حاداىاسمار باز هم حثل "فرهاد"‬

‫اید روزها‪ ،‬با تو قدم ح ز م‬ ‫تهران‪ ،‬شاور بوچم هسه هنوز‬

‫بي "شايرید" فمر برد) و در اید قسمه همان تونيح را‬ ‫طور دیگری بيان بند‪ ،‬در واقع حنظور‪ ،‬آوردن "وشااق"‪،‬‬

‫مات در حورد اید بند‪:‬‬

‫"بللبردن" و "واطني" اساه بي زحخى و شلوغ ِ شهر‬

‫‪ -‬اساىناده از «هساه» در ایدجا ادرسه اسه و باید از‬

‫را تليير حاله دهد؛ یك شااالوغ بي در آن آدمها با‬

‫"اسه" اسىناده برد‪.‬‬

‫صور های سرد ح ىذر د‪.‬‬

‫تونيح‪:‬‬ ‫"هسه" با "اسه" فر دارد و باید بي جای هم اسىناده‬

‫"درسه چند سات اسه‬

‫شااو د‪ ،‬ابثرِ افلا سااىا ها‪ ،‬اید حشاامل را دار د و ب جا‬

‫بي م دا م چند سات اسه‬

‫اسااىناده ح بنند بي ربر بي ىویش دارد و یك غلطِ‬

‫رفىيای یا آحدهای"‬

‫حورلح اسه‪.‬‬

‫مات در حورد اید بند‪:‬‬

‫"هسه" یعن وجود داشىد؛ حثلد‪ :‬حادرم در خا ي هسه‪.‬‬


‫‪65‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫چند مىيی دیگر در حورد اید شعر‪:‬‬

‫قرار بود از تو لها‬

‫‪ -‬در اید شااعر بي همي چير شااناف بيان ح شااود‪ ،‬باید‬

‫بي آب آسمان برسيم‪.‬‬

‫تونايح داد‪ .‬در شاعرهای بي توویرپردازی صور‬

‫ح‬

‫هيچ بس‪ ،‬آنقدر دیدهام‬

‫ىيرد‪ ،‬خيات هسااه و حلشااوش صااصبه ح شااود‪ ،‬برای‬

‫بي چشمهام بور شده‬

‫فوااساازی ياز بي تونيح اسه سع بنيم سهم زبان را‬

‫و تنها ح ىذرم هراران را هر روزه‬

‫در شعر بيشىر بنيم‪.‬‬

‫اسىمهلم هم ایدىو ي اسه‬

‫تواور ادرسى سه بي "بازی زبا "‪ ،‬بي حسخرهبازی با‬

‫با دخىران بلندِ بلو دش‬

‫زبان تعبير شااده اسااه و شااعری بي وجود ح آورد بي‬

‫و بليسياههای بي هنوز‬

‫توااویر‪ ،‬حعنا و تخيل دارد‪ ،‬اتناقد وقى توااویر‪ ،‬حعنا و‬

‫بند تنبانشان باز شده‬

‫تخيل دارید‪ ،‬بي "بازی زبا " ياز دارید بي توااویر و‬

‫حگر تو بيای با وشق‬

‫تخيلتان را چند بُعدی بنيد‪.‬‬

‫و شلوغ اید شهر را‬

‫در واقع تمام چيرهای بي شااعری ساااده دارد‪ ،‬شااعری با‬

‫دیگر بن‬

‫"بازی زبا " هم دارد و والوه بر آن از "بازی زبا "‬

‫درسه چند سات اسه‬

‫اسااىناده ح بند؛ یعن توااویر و تخيل در زبان هم باید‬

‫بي م دا م چند سات اسه‬

‫اتنا ب افىد‪.‬‬

‫رفىيای‬

‫"بازی زبا " شااعر را چند بُعدی ح بند و از بلمي بي‬

‫یا آحدهای‬

‫صاور‬

‫اسىناده ح بند بي چند حعنا را هم‬

‫چند واژىا‬

‫زحان بي ذهدِ خوا نده برسا د‪.‬‬

‫ویرایش شعر‬ ‫تهران‬ ‫شعرهایش خوابيدهسه‬ ‫در خيابانهای بي هيچ جا م رو د‬ ‫احا هميجا ح رو د‬ ‫هميجا ح حا ند‬ ‫در لباو خود‬ ‫در ایسىگاه اتوبوو‪.‬‬ ‫چراغهای سبر‬ ‫زرد‬ ‫قرحر‬ ‫وزن اید شهر را جا بي جا برده اسه‪.‬‬ ‫سيگاری ح ىيرد‬ ‫هوای وارو ي اید شهر‬

‫اید روزها‪ ،‬با تو قدم ح ز م‬ ‫تهران‪ ،‬شاور بوچم سه هنوز‪.‬‬


‫‪6۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫و بعد از اید جمعي‬

‫مهدی نادری‬

‫در شش شنبيای و رسيده‬ ‫در تو آب تن بنم‬

‫وقى فرود آحدی‬ ‫فالحينگوی شاد از شا يها‬

‫هجر‬

‫برد‬

‫نقد شعر‬

‫تا دوسىا ش را‬ ‫بند‪:‬‬

‫بي خا يای و دوو‬ ‫زیرِ پل وابر پياده‬

‫در قسمههای از شعر تمي ویس های جالب وجود دارد‪.‬‬

‫بي جا برده بود تو را در جاده‬

‫اید تميها پرابندها د و باید جلوی پرابندى های آنها‬

‫هميد جا بي قبرها وور جمعي را بي خا ي ح بر د‬ ‫و از بف دریای بي آسناله بود‬

‫ح ىذر د‬

‫ىرفىي شااود‪ .‬شاااور بي "فالحينگو" و "پل" ارجاک ح دهد‬ ‫ول اید ارجاوا‬

‫اقواند‪ .‬رویمردی در ساخىار حىمربر‬

‫تا حبابهای بي م آیند بي سرح‬

‫وجود دارد بي در آن ساع ح شود در سررها و قرعيها‬

‫صدای ىوشهای را ياور د بي ىنىند‪:‬‬

‫یك حربر ایجاد شود‪.‬‬

‫" شنيدیم"‬

‫اید سااررها هسااىند بي همخوا‬

‫آسمان هم بي دسههاش بوتاهتر از آن بود‬

‫ساخىار احىمربر ایجاد بنند‪.‬‬

‫تا بي ل های دریا شنابنان برسد‬

‫دار د و ح توا ند یك‬

‫شاعر "حهدی ادری" شاعری غن اساه و چند توویر‬

‫و قرحری بي از تو بود را پاك بند‬

‫خوب بي وجود ح آورد‪ .‬پيشانهاد ح شود بي شاور‪ ،‬شعر‬

‫حاى از بيد قبرها رد ح شوم‬

‫را در اوج گي دارد و اسىناده از توویرهای ساده را بنار‬

‫پيچ رادیوها باز اسه‬

‫بگذارد‪.‬‬

‫و دو پریِ دریای در اشپرای پوزخند ح ز ند‬ ‫بي حا وشىي بودیم‬

‫وقى فرود آحدی‬

‫حد از داساا بي ىندمهای سااينيام را ان برده در حَلقِ‬

‫فالحينگوی شاد از شا يها‬

‫غواصها‬ ‫جای‬

‫دارم بي فرار بنم‬

‫در اید جاده جای‬

‫ما ده بي دریا مرده باش‬

‫ابرها هم بي حا ع م شو د‬ ‫تا چشمها‬

‫برد‬

‫هجر‬

‫اید "فالحينگوی شاااد" فقط بي "شااا يها " برح ىردد‪.‬‬ ‫ح توان بلميی "شاااد" و "هجر‬

‫برد" را حذف برد و‬

‫بي جای آن وشه‪:‬‬

‫بي حاى آبشاری وارو ي اسه‬

‫در دورترید بهمشان رود شود‬

‫وقى فرود آحدی‬

‫و احا اید شعر‬

‫فالحينگو از شا يها‬

‫بي برای رد شدن از ورض اید خيابان‬

‫تا دوسىا ش را بي خا يای دوو‬

‫سررهایش بش ياحد‬

‫زیر پل وابر پياده‬

‫تا هميد جا فالحينگوهای شاد از راه برسند‬ ‫باید بي پليهای برق ِ اید پل وابر پياده را برومس بروم‬ ‫باى‬ ‫تا بي از دایره بر م بيرون‬

‫پرید‬ ‫بند‬

‫"زیر پل وابر پياده" ح توا د "زیر پل" وشااىي و خا يی‬ ‫و هم حذف شااود؛ یعن "خا يی و" بي "خا ي" تبدیل‬ ‫ح شود‪.‬‬


‫‪62‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي جا برده بود تو را در جاده‬

‫سارری بسايار ناعيف اساه‪ ،‬هيچ توویری دارد‪ .‬باید‬

‫هميد جا بي قبرها وور جمعي را بي خا ي ح بر د‬

‫حذف و بي جای آن سرر بهىری بي شعر انافي شود‪.‬‬ ‫اید ساارر را ح توان بي صااور های حخىلن اجرا برد‪.‬‬

‫اید سررها توویر زیبای را در ذهد تداو ح بنند‪ .‬حد‬

‫"حاى از بيد قبرها رد ح شااوم"‪" ،‬حاى از اید قبرها رد‬

‫اىر جای شاااور بودم‪ ،‬چون در ایران حعمولد خا وادهها‬

‫ح شاوم"‪" ،‬دارم از بيد قبرها رد ح شوم"‪" ،‬دارم ایدجا‬

‫پنجشااانبيها بي قبرساااىان ح رو د‪ ،‬بي جای جمعيها از‬

‫از بيد رد ح شااوم"‪" ،‬دارد از بيد رد ح شااود اید همي‬

‫پنجشنبيها اسىناده ح بردم‪.‬‬

‫قبر"‪ ،‬یا "دارم از بيد قبرها رد ح شوم"‪.‬‬

‫بي قبرها پنجشنبي را بي خا ي ح بر د‬

‫پيچ رادیوها باز اسه‬

‫و از بف دریای بي آسناله بود ح ىذر د‬

‫و دو پری دریای در اپرای پوزخند ح ز ند‬ ‫بي حا وشىي بودیم‬

‫دریا و آسناله بي خاطر اشكهای بي در پنجشنبي ریخىي‬ ‫ح شود در ایدجا اسىعمات شده اسه‪.‬‬

‫(و دوپری) در ایدجا "و" انااافي اسااه و با حذف آن‬ ‫حوسيق شعر م شمند‪.‬‬

‫تا حبابهای بي م آیند بي سرح‬ ‫صدای ىوشهای را ياور د بي ىنىند‪:‬‬

‫حد از داساا بي ىندمهای سااينيام را ان برده در حلق‬ ‫غواصها‬

‫باید از ىنىند و ىنه اساىناده شود‪ .‬ح توان اید ىنىد را‬ ‫بي شمل دیگری بي توویر بشيد‪:‬‬

‫"غواصها" بي فالحينگو ترجيح داده شده اسه‪.‬‬

‫تا صدای ىوشهای را ياور د‬

‫جای‬

‫بي " شنيدیم"‬

‫در اید جاده جای‬

‫آسمان هم بي دسههاش بوتاهتر از آن بود‬

‫ابرها هم بي حا ع م شو د‬

‫تا بي ل های دریا شنابنان برسد‬

‫دارم بي فرار بنم‬

‫تا چشمها‬

‫ما ده بي دریا مرده باش‬

‫بي حاى آبشاری وارو ي اسه‬

‫در دورترید بهمشان رود شود‬ ‫سررها بي خوب اجرا ح شو د‪.‬‬ ‫هميی تميهای اید شاعر خوبند احا شعر پرابندى دارد‪.‬‬ ‫و قرحری بي از تو بود را پاك بند‬

‫ا گار اید تميها حو ىاژ شادها د‪ .‬حسائلي اید اسه بي اید‬ ‫شعر تصه دریافه وشىي شده اسه‪.‬‬

‫"را" باید بعد از فعل بياید‪ ،‬بي خووص در شعر‪:‬‬

‫شاعر تمي تواویر زیاد دارد احا داساىان حشخو‬

‫دارد‪،‬‬

‫باید ارتباطات بيد اید تميها ایجاد شاود؛ سررهای باید‬ ‫و قرحری را بي از تو بود پاك بنند‬

‫بي شعر انافي شود بي بيد اید تميها ارتباط ایجاد بند‪.‬‬ ‫و احا اید شعر‬


‫‪63‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي برای رد شدن از ورض اید خيابان‬ ‫سررهایش بش ياحد‬ ‫اید قسااامه باید با چند بار جابيجای بلما‬

‫دوباره‬

‫وشىي شود‪.‬‬ ‫باید بي پليهای برق اید پل را برومس بروم باى‬ ‫"وابر پياده" حذف ح شود‪.‬‬ ‫تا بي از دایره بر م بيرون‬ ‫و بعد از اید جمعي‬ ‫در شش شنبيای ورسيده‬ ‫در تو آب تن بنم‬ ‫اید قسمه بي شمل زیر ویرایش ح شود‪:‬‬ ‫تا بي از دایره بيرون بر م‬ ‫و بعد از اید جمعي‬ ‫در شش شنبيای ورسيده‬ ‫توی تو آب تن بنم‪.‬‬ ‫اید شاعر اصلد فقير يسه؛ پىا سيل زیادی برای ساخىار‬ ‫ىرفىد دارد؛ حشامل اصل اید اسه بي شاور هيچ طر‬ ‫و قشااايای برای پياده بردن شاااعر دارد؛ ساااررها و‬ ‫ارجاوا‬

‫خوب‬

‫وشىي شده بي هيچ ارتباط با هم دار د‬

‫و اید باوث ح شود بي فرار باشند‪.‬‬ ‫شااعر توااویر حصور اسااه و تالش خوب دارد‪ .‬شاور از‬ ‫وشااىد توااویرهای خاص لذ‬

‫ح برد احا اید شااعر‬

‫ساخىار دارد‪.‬‬ ‫شااعر باید حاله توناايص داشااىي باشااد بلمي يازحند‬ ‫سااخىاری اساه بي برای لذ‬ ‫بياورد‪.‬‬

‫بردن فوای را بي وجود‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫سحر یحيی پور‬ ‫پشه بوههای بي دارحه‬ ‫ح خندی‬

‫‪64‬‬

‫ح ىویم بيا‬ ‫ح ىوید‪:‬‬ ‫هيچ‬ ‫م ىوید‪.‬‬

‫بابوو ح بينم‬

‫نقد شعر‬

‫بي آسمان گاه بد‬ ‫ح بارم‬ ‫ح ترس‬ ‫چيری در وجودم‬ ‫ىم ح شود‬ ‫آن قدر توام‬

‫در اید شااعر انااافي زیاد داریم احا ىارد خوب دارد‪ .‬ىارد‬ ‫حنن بي قيوااي "پ " اسااه‪ .‬اىر پ را ىذارهای فرض‬ ‫بنيم‪ ،‬ساارر "پشااه بوههای بي دارحه" بدت شااده بي‬ ‫"پشااه بوههای بي دارحه"‪ .‬در اداحي تا ساارر "چيری‬

‫بي هيچم با تو هماهنگ اسه‬

‫در وجودم ىم ح شااود" انااافي اسااه و بي دليل ایدبي‬

‫همان قدر حد‬

‫تونايص هسااىند پس باید حذف شااو د و اصاالد شااعر‬

‫ا بي دوری ا‬

‫يسىند‪.‬‬

‫بي ا ىظاری بي دارم‬

‫حد شااعر را ایدىو ي تليير ح دهم‪" :‬پشااه بوههای بي‬

‫آیندهای بي م آید‬

‫دارحه‪ /‬ح خندی‪ /‬آ قدر توام‪ /‬بي هيچم هماهنگ اسااه‬

‫ساتهای بي برح ىرد د‬ ‫زحا‬

‫بي دسه‬

‫بي ىل‬ ‫بي لبخند‬ ‫گاه‬

‫با تو"؛ در ایدجا حا با ىذارهی شاعری روبرو هسىيم‪ ،‬قبل‬ ‫از آن همي چير تونايص اسه‪ .‬البىي ح توان اید قسمه‬ ‫را یك ادیه برد و بي بخش اوت حىول برد‪" .‬بي دوری‪/‬‬ ‫بي ا ىظاری بي دارم"؛ "بي" را ح توان حذف برد و بي‬ ‫جای آن "از" ىذاشااه‪ ،‬زیرا یك رفىار چند واژىا‬

‫در‬

‫تماشای دارد‪ ،‬برح ىردم‬

‫ایدجا اتنا ح افىد؛ هم دور از ا ىظاری و هم دور از‬

‫پرسىوهای باریده‬

‫ا ىظار بودن؛ یعن ا ىظار را یك ابژه و یا یك حمان فرض‬

‫از آسمان حادر شده‬

‫بردن‪ .‬اید خوب اساه بي با یك سوژهای حثل ا ىظار‪ ،‬بي‬

‫بوههای حنىشر شده‬

‫حثابيی یك ابژه رفىار بنيم‪ .‬یك چير ذهن حثل ا ىظار را‬

‫بر باران ب خيال‬

‫بدت بي یك چير وين حثل حمان بنيم و در اید حات دور‬

‫جادههای رفىي تا‬

‫از ا ىظار بودن را برساا يم‪ .‬اید رفىارها باید در شعر اتنا‬

‫درخه‬

‫ب افىد؛ یعن اید خيل حهم اساااه بي حا با ایدىو ي‬

‫رد پای بودن‬

‫رفىارها یك شااعر را بدت بي شااعر ویسااا بنيم؛ یعن یك‬

‫تا پشه اید بوهها‬

‫حىد حعمول را بدت بي یك حىد باز ح بنيم‪.‬‬

‫بي دارحه‬

‫سااوال بي پيش ح آید اید اسااه‪ :‬چرا بي حىد باز حىد‬

‫صدایم ح ز د‬

‫ویسا ح ىویند بي اید دليل بي هر خوا ندهای از آن ایده‬

‫پيش م آید‬

‫ای ح ىيرد و بي یك قري یا جای تازهای ح رساااد و‬


‫‪65‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫دوبااره باا ایادهای بي بي آن ح رساااد حىد تازهای را‬ ‫ح ویسد؛ یعن حىد ویسا یا حىد باز‪ ،‬حىن اسه بي چند‬ ‫تاویل باشاد؛ حىد چند ویسش را حىد ویسا ح ىویند‪.‬‬ ‫حىاسنا ي توور اشىباه در حورد حىد باز وجود دارد و بي‬ ‫اشاىباه فمر ح بنند بي حىد باز حىن اساه بي تمام شده‬ ‫یا يميباره باق حا ده اساه‪ .‬یك شعر بلند بي از همي جا‬ ‫حرف زده باشاد و یا یك شعر چند صدای ح توا د یك‬ ‫حىد باز باشاد احا اید بدان حعن‬

‫يسه شعری بي بي اجرا‬

‫رسايده و خودش را تمام مرده باشد یك حىد باز اسه‪.‬‬ ‫حىد باز حعمولد بي تمام حىدهای بي چند تاویل ا د و بي‬ ‫ح دهند بي چند ىو ي آن حىد را بي‬

‫آسامان حادر شاده ‪/‬بوههای حنىشار شده‪ /‬بوه آسمان را‬

‫حخاط‬

‫خود قدر‬

‫خوا ش در بياور د اتال ح شااود‪ .‬بي هميد دليل بي حىد‬

‫شااا ي ىرفىي و ارتباط با ساارر ‪/‬پشااه بوههای بي‬

‫های باز‪ ،‬حىدهای وشاىن ىنىي ح شاود بي در فارس بي‬

‫دارحه‪ /‬برقرار شده اسه‪.‬‬

‫حىد ویساا ترجمي شده اسه‪ .‬بي همان سبه‪ ،‬در قريی‬

‫در سرر بعد "باران ب خيال " حعن‬

‫حقابل‪ ،‬حىد بسااىي را داریم‪ .‬خيل ها فمر ح بنند حىن بي‬

‫همي چير را آدرو داده و بشاااف بردیم‪ ،‬اید تربي‬

‫ساااخىار و حربر دارد و تك حربری اسااه‪ ،‬حىن بسااىي‬

‫اناف ب حعن و ب جا اسه‪ .‬تا پایان شعر ير تونيص‬

‫اساه‪ .‬در واقع اید اشاىباه اساه‪ .‬حىد بسىي بي حىن ىنىي‬

‫اسه بي باید حذف و باز ویس شود‪.‬‬

‫ح شااود بي خودش را بي یك تم‪ ،‬بي یك حعنا و گرش و‬ ‫داسااىان حصدود بند‪ .‬اغل‬

‫داسااىانها و رحانهای پليسا‬

‫حىدهای بسااىي هسااىند‪ ،‬زیرا سااوژهای را ح ىير د و اید‬ ‫سوژه را تمام ح بنند‪ .‬اغل‬

‫در شاعر وجود داشاه بي‬

‫هميد دليل شاعر باید دوباره وشاىي شاود‪ .‬در شاعر‪ ،‬باید‬ ‫زبان را دوو‬

‫بنيم تا حرف بر د‪ ،‬زبان را ابىيو بنيم و‬

‫و فيلم‬

‫اید بدان حعنا يساه بي فقط با زبان بار بنيم و شعر حعنا‬

‫حىدهای بساىي هساىند زیرا داسىان حصور د و‬

‫و حنهوم‪ ،‬تنمر شاعری‪ ،‬تواویر و تخيل داشىي باشد‪ .‬در‬

‫دارد‪ .‬تاویل‪،‬‬

‫واقع شاعر باید همي اید المانها را داشاىي باشد‪ .‬اىر شعر‬

‫همان داسااىان حسااىقيم اسااه‪ .‬در بهرهبرداری از چند‬

‫يسااه بي زبان در آن‬

‫های ایرا‬

‫سریاتهای تلویریو‬

‫چند برداشاه و بشاف جال‬

‫دارد و در شعری بي‬

‫داساىانشان یك سوژه اسه بي هيچ تاویل‬ ‫واژىا‬

‫و چند تاویل ‪ ،‬ح توا يم یك حىد باز داشاااىي‬

‫شااما توااویریسااه بي اید حعن‬ ‫قشا‬

‫داشااىي باشااد‪ .‬پس تمام اید حولنيها باید در زبان‬

‫باشاايم؛ یعن اید وک رویمرد بي هم دوریِ ا ىظار را بي‬

‫اتنا بيافىد تا حا شااعر داشااىي باشاايم‪ .‬اىر شااعری زبان‬

‫ح ىوید‪ :‬دوری از‬

‫داشااىي باشااد هيچبدام ایدها را دارد احا اىر شااعری‬

‫ا ىظاری بي دارم‪ ،‬باوث ح شااود بي یك حىد باز داشااىي‬

‫تواویر داشىي باشد حممد اسه شعر خوب باشد‪ .‬یا اىر‬

‫باشايم‪ ،‬یك حىد ویساا بي یك حىد پيشنهاد دهنده اسه‪.‬‬

‫شاعری تخيل دارد حممد اساه تخيل زبا‬

‫داشىي باشد‬

‫در سارر‪ /‬بي دسه‪ /‬بي ىل‪ /‬بي لبخند‪ /‬همي وين هسىند‬

‫باي حعمولد در طبقايبنادیها آن را تخيل حصساااوب‬

‫و شااعر در اید ساارر در فراز اسااه بي با ساارر " گاه‬

‫م بنند‪ .‬احا شااعری بي زبان دارد یك شااعر ب ارزش‬

‫تماشاای دارد‪ ،‬برح ىردم" بي ساقوط ح رسد‪ .‬در ایدجا‬

‫اسااه‪ ،‬زیرا شااعر قرار اسااه در زبان اتنا افىد‪ .‬پس‬

‫باید سارری باشاد بي شاعر را پرتاب بند احا ىردن شعر‬

‫شاااوری بي بي زبان توجي ح بند‪ ،‬یك بازی حلموو با‬

‫زده ح شود‪.‬‬

‫زبان دارد و از بنار زبان ح ىذرد‪ ،‬یك شاور جدی اسه‪.‬‬

‫مایش ح ىذارد و هم با رفىار زبا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫اىر واژهی"خودم" ير در سرر اوت حذف شود‪ ،‬بهىر ح‬

‫ایوب مردانی‬ ‫دلم برای خودم وجي‬

‫شود‪ ،‬چون "خودم" در سرر دوم تمرار شده اسه‪.‬‬ ‫تنگ ح شود‬

‫جوری خودم را بدرود‬

‫اید شعرِ جال ‪ ،‬طنر حسسىری درونِ خودش دارد و حاى‬ ‫حدرن شده اسه‪ .‬ایوب حردا‬

‫باید بيشىر روی فواسازی‬

‫بار بند و در شااعرش‪ ،‬جهانِ وين بسااازد‪ .‬اید جاهطلب ِ‬

‫بي قرار با حد حربه ‪..‬‬

‫شااور خوب اسه بي بي صور‬

‫تربيده ایسىگاه سوز بان‬

‫فشرده‪ ،‬هم حنظورش را‬

‫ح رساا د و هم دسه بي ایجاد فوای سوبژبىيو ح ز د و‬

‫چگو ي دلىنگ‬

‫در بنار آن‪ ،‬چند ابژه وارد فواااای حىد ح بند‪ .‬در بل‬

‫برای چي‬

‫رویمرد شااور‪ ،‬بيشىر سوبژبىيو اسه و اىن بهىر اسه بي‬

‫بجا دیوا ي‬

‫ابژبىيو روی بياورد؛ یعن شا را وارد شعر و با آن بازی‬

‫از حد بر م آید پس‬

‫بند و در هایه با ایدبار تواویرسازی ا جام دهد‪ .‬شاور‬

‫باید برىردم بي راه‬

‫باید بىاب پاریس در ر و را خوب بخوا د و بي رفىاری بي‬

‫خارج شوم از ریل‬ ‫بي وق‬

‫‪66‬‬

‫با فعل ا جام شااده توجي بند‪ .‬همچنيد حادرد را خوب‬

‫بيسىم‬

‫از جلویم رفه آب حروارید‬ ‫بيا واىد را باربد‬

‫حرالعي بند چون بعو ا شااعرهای آن حجمووي‪ ،‬فرمهای‬ ‫خاصا دارد بي در هيچ دو شاعری‪ ،‬تمرار شده اسه و‬ ‫تمام آنها حىنوک هسااىند و اید بي شاااور خيل بمك‬

‫با‪/‬قال ایرا‬

‫ح بند‪ .‬اید شعر خوب اسه ول هنوز اخالو دارد بي‬

‫نقد شعر‬ ‫"دلم برای خودم وجي‬

‫تنگ ح شااود" اید ساارر باید‬

‫حذف شود‪ .‬بعو اوقا‬

‫ح توا يم چندواژه در یك واژه‬

‫ایجاد بنيم‪" .‬جوری خودم را بدرود" یعن جوری خودم‬ ‫را وت بردم بي قرار با حد حربه برده اسه‪ .‬بقييی شعر‬ ‫تا سااررِ"بجا دیوا ي" اناااف سااه و باید ایدىو ي شااود‪:‬‬ ‫"بي حربه ح بند با حد قرار‪ ،‬و از حد بر م آید پس"‪.‬‬ ‫واژهی " پس" دو حعنا دارد؛ اول بي حعنای برىشااىد و‬ ‫دوح بي حعنای بنابراید‪ .‬در ساارر بعدی‪" ،‬باید برىردم بي‬ ‫راه" ‪ 5‬هجای بلند وجود دارد( با‪/‬ید‪/‬بر‪/‬ىر‪/‬دم) بي لصد‬ ‫ساارر را خراب ح بند‪ ،‬بنابراید با انااافي بردنِ "بي"‪،‬‬ ‫سااروه ساارر را باى ح بریم‪ .‬در اداحي‪ ،‬باز هم سااررهای‬ ‫اناااف وجود دارد بي باید حذف شااو د و هميد احر‪،‬‬ ‫باوث بوتاهتر شاادن شااعر ح شااود‪ ،‬ول چون تم خوب‬ ‫دارد‪ ،‬اید بوتاه شدن بي آن شمل زیبای ح دهد‪.‬‬

‫آنها را حذف بردم و حات باید اخىالفهای شااعر اوت و‬ ‫ادیه حد را بررسا برد و هوشىردا‬

‫و بدسه آوردن‬

‫فرم جدید را ببيند‪ .‬حرالعيی اید اخىالفها‪ ،‬حعرف شاور‬ ‫اصل سه و بار حهم حا در اید بارىاهها‪ ،‬رسيدن بي هميد‬ ‫قدر ِ ادیه اسه‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ادیت شعر‬ ‫دلم برایم وجي‬ ‫جوری خودم را بدرود‬ ‫بي حربه ح بند با حد قرار‬ ‫و از حد بر م آید پس‬ ‫باید بي برىردم بي راه‬ ‫خارج شوم از ریل‬ ‫بي وق !‬ ‫پس از جلو بيسىم‬ ‫واىد را باربد‬ ‫با‪/‬قال ایرا !‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬

‫‪67‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حثلد ‪:‬‬

‫نيلوفر مسيح‬

‫برهني تر از باد را‬

‫رم ح بند از خيابان‬ ‫_بو ‪ ...‬بو !‬

‫شما باید اید سرر را بنویسيد زیرا "باد " توسط شاورانِ‬

‫سيني بندش ي!‬ ‫پسىا ش آویران بر بند رخه‬ ‫و رخه بي بسه‬ ‫از بمربندهای ببود‬ ‫ببودتر از پيش تد داد بي‬ ‫تنهای ببود‬ ‫_بوووو !‬ ‫وحشيىرید ىالیوت را بر سنگ قبر‬ ‫و خسىي برحيگردد بي جسدش‬ ‫رحىر از خيابان‬

‫مو ي دیگر اینمي ‪:‬‬ ‫‪/‬سيني بندش ي‬ ‫پسىا ش آویران بر بند رخه ‪/‬‬

‫شااوران حثل پسىا‬

‫دیدها د بي از آن شير ح چمد و در‬

‫شااعرهای حخىلف تمرار شااده اسااه و شااما باید اید را‬ ‫ح ىنىيد‪ .‬حىا شما اید را هم گنىياید‬ ‫بلمي ىنىياید‪:‬‬

‫برهني تر از باد‬

‫نقد شعر‬ ‫پيشاىر؛ یعن حدودِ هشه سات پيش‪ ،‬حد فمر حيمردم بي‬ ‫چگو ي ىنىد در شاعر خيل حهم اسه‪ .‬بعدها فهميدم بي‬ ‫والوه بر اید‪ ،‬چي وشىد هم خيل حهم اسه؛ درواقع در‬ ‫وشىد بسيار اهميه دارد‪ .‬در طوتِ یم‬

‫دو ساااتِ اخير هم بي اید ىيجي رساايدم بي "چگو ي" و‬ ‫"چي" را در آن لصظيای بي در حات وشااىد هسااىيد ‪-‬با‬ ‫توجي بي فاصليىذاری باید بىوا يد در حىد پياده بنيد؛ یعن‬ ‫چگو ي آن لصظيی در حات وشىد را بي اجرا بگذارید‪ .‬در‬ ‫واقع والوه بر چي ىنىد و چگو ي ىنىد‪ ،‬آن لصظيای را‬ ‫بي بي اید چي و چگو ي ح پردازید‪ ،‬در حىد لصاظ بنيد‪.‬‬ ‫ول حاى فمر ح بنم بي بي خاطر اینمي بدا يد چي چيری‬ ‫را بگویيد‪ ،‬باید بدا يد بي چي چيری را باید بگویيد؛ یعن‬ ‫یك شاااورِ برر ‪ ،‬شاااوریسااه بي بنهمد چي چيری را‬ ‫باید بنویسد‪.‬‬

‫حخىلف لخه شده اسه و دیگر وشىن‬

‫يسه‪.‬‬

‫"ساااينيبندی بي دارد از آن آب ح چمد" را خيل از‬

‫_خا م ىل‬

‫شعر فارس چ‬

‫‪68‬‬

‫‪/‬سيني بندش ي!‬ ‫پسىا ش آویران بر بند رخه ‪/‬‬ ‫یا حثلد ‪:‬‬ ‫‪/‬رم ح بند از خيابان‬ ‫_بو ‪...‬بو !‪/‬‬ ‫را شما باید بگویيد‬ ‫شااما ز‬

‫را توااور بردهاید بي از خا ي رم برده و حاى‬

‫بنار خيابان اساه‪ .‬تقریبد شبيي توویری اسه بي حد در‬ ‫یم از شعرهام بي بار بردهام‪ .‬در آن توویر حد ىاوهای‬ ‫را توااور برده بودم بي آشاالات خورده بود د و بعواا‬ ‫اوقا‬

‫بنار خيابانها ح ایسىند؛ اید توویر ح توا د شان‬

‫از بساا‬

‫باشد بي بنار خيابان هسىند و حد ح توا م اید‬

‫تواااویر را بي آ جا ربط بدهم‪ .‬زن بي خاطر بو های‬


‫‪69‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫خيابان‪ ،‬از خيابان رم ح بند و شاااما از اید تواااویر‬

‫در اید قساامه حىوجي ح شااویم بي در اصاال اید زن در‬

‫ح خواهيد وله فراری شدن را بيان بنيد‪.‬‬

‫خا يی خودش حرده بود‪.‬‬

‫سيني بندش ي‬

‫"رمتر از خيابان "بيان خوب‬

‫پسىا ش آویران بر بند رخه‬

‫م پساندم‪ ،‬شاما ىوا ساىياید آن قشي و آ چي را بي در‬

‫و رخه بي بسه‬

‫ذهنىان ح ىذرد بيان بنيد‪ ،‬چون گاه شااما ىاه اوقا‬ ‫حدرن و ىاه اوقا‬

‫از بمربندهای ببود‬

‫يسااه و حد اید بيان را‬

‫ئوبالسايك اساه یعن وقى شما‬

‫ح ىویيد‪:‬‬ ‫"و رخه بي بساااه " یعن لباو ش را پوشااايد و"‬ ‫بمربندهای ببود "یعن بمربندهای بي بمرش را ببود‬

‫"رمتر از خيابان" یك بيان جدید اسه احا در"برهني تر از‬

‫برده و بي اید وله فرار ح بند‪ ،‬درواقع شااما از حات بي‬

‫باد "یك حقلد هسااىيد‪ .‬در ناامد بيان جا ينىاده اسااه و‬

‫ىذشىي رفىياید تا وله را بيان بنيد‪.‬‬

‫شما ح توا يد دیالو های حثل‪:‬‬

‫‪/‬و ببودتر از پيش‬

‫ىل!‬

‫تد داد بي تدهای ببود‪/‬‬

‫خا م ىل!‬ ‫یا بو !‬

‫در اید قسمه ير سرربندی بي خوب روایه شده اسه‬ ‫توس اطِ صااداهای تازهای در حىد پياده بنيد و با توجي بي‬ ‫بوووو !‬

‫لصدهای بي ووض ح شود آنها را اجرا بنيد‪.‬‬

‫خا م ىل!‬

‫بيانِ شااما ساابه بي شااعرهای قبل خيل بهىر اسااه احا‬ ‫چيرهای دساىمال شده در شعرتان زیاد بي بار رفىي اسه‬

‫در قسمه باى حنظور از "خا م ىل " بيان بسا‬

‫سه بي‬

‫در بنارِ خيابان پرسااي ح ز ند تا زنهای خيابا‬

‫را سااوار‬

‫حثلِ همان‪:‬‬

‫بنند‪.‬‬

‫بمربندهای ببود‬

‫‪/‬وحش ترید ىالیوت را بر سنگ قبر ‪/‬‬

‫شااما بي جای ىنىدِ "بمر ببود " ح ىویيد "بمربندهای‬ ‫ببود" و اید دو شان هسىند بي قابل دریافه ح باشند احا‬

‫حاى حممد اساه بي بس در خيابان توادف برده باشد‬ ‫یا هميد خا م و زنهای بنار خيابان بي دار د حر‬ ‫ز دى ح بنند‪ ،‬در شعر‪ ،‬بيان شده باشند‪.‬‬

‫را‬

‫اید وک بيان تمراری اسه‪ .‬بي هر صور‬

‫اید شعر سبه‬

‫بي شاااعرهای قبل خيل بهىر اساااه احا باز هم جای‬ ‫پيشاارفه دارید‪ .‬شااما باید ساارربندی و چيدحان بلما ِ‬ ‫شعرتان را با توجي بي سيسىم همنشين ‪-‬جا شين‬

‫و خسىي بر ح ىردد‬

‫ىذشىي پياده بنيد و بي آن لصد بدهيد؛ حثلد‪:‬‬

‫بي جسدش‬ ‫رمتر از خيابان‬

‫ببودتر از پيش تد داد بي‬

‫بهىر از‬


‫‪75‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تدهای ببود‬ ‫در سررهای باى‪ ،‬سرربندی زیبا يسه چرا بي شما بدون‬ ‫دليل سااارِ حرفِ "بي" تقريع برده اید درصاااورت بي‬ ‫ح توا سىيد آن را طور دیگری بيان بنيد تا زیباتر باشد‪.‬‬ ‫در هر صااور‬

‫با توجي بي پيشاارفهتان بي شااما تبریك‬

‫ح ىویم احا اید شاعر‪ ،‬شاعری يسه بي شما بي آن تميي‬ ‫بنيد‪ .‬از اید اسااىىيك دوری بنيد‪ ،‬چون شااعر احروز یك‬ ‫جاهای دیگری اسه و باید بي آن جاهای تازه رسيد‪.‬‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫چون ساصر‪ ،‬پيش از شروکِ شعر‪ ،‬آن راشروک برده اسه؛‬

‫سحر یحيی پور‬

‫یعن درساررهای اوت‪ ،‬حقدحيسازی ح بند بي اید حقدحي‬

‫باور بنيد ب هيچ توویری‬ ‫بي چشم آحدهام‬

‫بي چشم آحدهام‬

‫ىت شدهام‬ ‫تا در سرر دلخواهىان ز دى بنيد‬ ‫در سرر دلخواهم‪...‬‬

‫باحرف ب دهان‬ ‫ىت شدهام‬ ‫تا درسرر دلخواهىان ز دى بنيد‬

‫بي اتا دیگر ح رویم‬ ‫شده اسه‬

‫و آن یم ‪...‬‬ ‫حىا م توا م از بيد حچاليها بي سرح برسم‬ ‫بي اتا دیگر ح رویم‬ ‫ب هيچ هيرح دارم ح سوزم‬ ‫آشپرخا ي سر ح خورد بي اتا‬ ‫بىابهای بي بيد ا گشههایم حعلقا د‬ ‫چاقو خوردها د‬ ‫بي اتا دیگر ح رویم‬

‫اید سااررها همگ حشااوهسااىند و باید حذف شااو د‪.‬‬ ‫درواقع شعر از اید قري آغاز ح شود‪:‬‬ ‫_درسرردلخواهم‬ ‫بي اتا دیگر ح رویم‬ ‫تنها یم ازسایي ها بررىىراسه‬ ‫وآن یم ‪...‬‬ ‫البىي اینجا يازی يسه شاور تد بي دوآليسم بدهد‪ .‬اصلد‬

‫و بعد بي اتاق دیگر‬ ‫اتا های حوش حرده بي راه ح رو د در پيادهرو‬ ‫اتا ها یم یم‬ ‫دو بي دو‬

‫حممد اسااه سااي یاچند سااایي وجود داشااىي باشااد‪ ،‬پس‬ ‫بهىراسه اید سررحذف شود‪.‬‬ ‫حىا م توا م ازبيد حچاليها بي سرح برسم‬

‫قدم ح ز ند‬ ‫ب هيچ توویری بي خيابان رسيدهایم‬ ‫توویری بي در خيابان يسه‬ ‫در دسه تعميراسه‬

‫دراید سرر‪ ،‬شاور تمهيدی برای آغاز ِیك توهّم ح سازد‪،‬‬ ‫در ىيجي فرح درجهانِ یك توهّم یا بابوو‪ ،‬برای اید‬ ‫شعر ساخىي ح شود بي آن جهان‪ ،‬سبه بي جهانِ بيرو ‪،‬‬

‫نقد شعر‬ ‫شعرِ سصر یصي پور‪ ،‬ایده ی خوب دارد‪ .‬یعن شعریسه‬ ‫بي ح توا د پيشاشعر خوب باشد و از آن‪ ،‬یك شعرخوب‬ ‫ساااخىي و راجع بي آن بصث برد‪ .‬احاچرا یك پيشااشااعر‬ ‫اسه‬

‫باید حذف شود‪:‬‬ ‫باوربنيد ب هيچ توویری‬

‫با حرف ب دهان‬

‫تنها یم از سایيها برر‬

‫‪7۱‬‬

‫ارجصيه دارد چون اصالد جهانِ بيرو‬ ‫و آ چي درجهان بيرو‬

‫یك توهم اسه‬

‫ح بينيد چيری يساااه بي فردِ‬

‫دیگری ح بيند‪ .‬یعن هرشاخو‬ ‫خاص خودش گاهِ حىناوت‬

‫سبه بي شعور و دركِ‬

‫سبه بي جهانِ بيرون دارد‪.‬‬

‫در ىيجي‪ ،‬شاااور‪ ،‬اید جهان را واردِ ذهد خود برده و یك‬ ‫توهم راح سازد پس آ چي ح بيند حچالي اسه واینمي‪:‬‬ ‫_"حىا م توا م ازبيد حچاليها بي سرح برسم"‪،‬‬


‫‪72‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫و بعد بي اتاق دیگر‬

‫یك تونيح اسه‪.‬‬

‫اتا های حوش حرده بي راه ح رو د در پيادهرو‬ ‫حىا م توا م ازبيد حچاليها‬ ‫دراجرای اید قساامه‪ ،‬باید وملمردی قوی داشااه‪ .‬برای‬ ‫اید ساارر تا هميدجا باف سااه و در سااررهای بعدی‪،‬‬ ‫حىوجي ح شویم بي اید حچاليها چي بسا‬

‫هسىند‪.‬‬

‫حثات‪ ،‬وجيِ وين ِ اید بخش‪ ،‬سوراخ حوش سه بي دراتا‬ ‫جدید وجود دارد و حوشها هم‪ ،‬آ جا اتاق دار د‪ .‬پس‬ ‫اید اتا ‪ ،‬اتاق سااه بي یك اتا دیگر در آن وجود دارد‪.‬‬

‫بي اتا دیگر ح رویم‬

‫باید طوری آدرو داد بي حشاخص شود اتاق بي دراتا‬

‫ب هيچ هيرح دارم ح سوزم‬

‫دیگربوده درواقع اتا حوشااها بوده اسااه و ازآ جا تخيل‪،‬‬ ‫حایمروسموپيك ح شود‪.‬‬

‫دراید دو سرر‪ ،‬وارداتاق ح شویم بي بدونِ سوخىدِ هيچ‬

‫شاما اىرواردِ خا ي ی حوشها شوید‪ ،‬ازآ ررف بي خيابان‬

‫هيرح فوااای ىرح دارد‪ .‬حثلد اید اتا ح توا د یك‬

‫ح رساايد‪.‬پس آ چي درخيابان ح بينيد حوشهای درحاتِ‬

‫شااوحيني ی ىازی با دبورِ ساانال ِ هيرم داشااىي باشااد بي‬

‫راه رفىد هسىند‪.‬‬

‫درحات سوخىد اسه‪ .‬در ىيجي اىر شاور بگوید اتا دارد‬ ‫ح سوزد‪ ،‬خودش درحات سوخىد اسه چون بم بم دارد‬

‫اتا ها یم یم‬

‫بدت بي اتا ح شاود و اید اتاقها هسىند بي بعدها بدت بي‬

‫دوبي دو‬

‫آدمها ح شو د‪.‬‬

‫ب هيچ توویری بي خيابان رسيدهایم‬

‫آشپرخا ي سُر ح خورد بي اتا‬

‫در قسامه باى ير سارر آخر انافي اسه و با حذف آن‬

‫بىابهای بي بيد ا گشههایم حعلقا د‬

‫م افىد‪.‬‬

‫هيچ اتناق‬

‫چاقو خوردها د‬ ‫_توویری بي درخيابان يسه‬ ‫در اید قسامه وارد اتا ِ جدیدی ح شویم بي آشپرخا ي‬

‫دردسه تعميراسه‬

‫اسه و حا را د بات ح بند‪ ،‬پس بهىر اسه ىنىي شود‪:‬‬ ‫با یك تلييربوچك ح شااود سااررهای پایا ِ شااعر را بي‬ ‫اوج رسا د؛ حثلد‪:‬‬

‫آشپرخا ي د بالم ح بند بي اید اتا‬ ‫بىابهای بي بيد ا گشههایم‬

‫دردسه تعمير اسه‬

‫چاقو خوردها د‬

‫خيال بي درخيابان اسه‬ ‫حعلق بودن حثال اید اساااه بي بىابها روی هوا دیده‬ ‫ح شااو د و اید قواايي آدروِ دقيق بي حخاط‬ ‫م بند‪.‬‬

‫ارا ي‬

‫در بل‪ ،‬شاعرساصریصي پور‪ ،‬درصاورت بي تونيصا‬ ‫اناافا‬

‫آن حذف شود‪ ،‬شعری خوب و بسيارتاویلپذیر‬

‫خواهد شد‪.‬‬ ‫بي اتا دیگر ح رویم‬

‫و‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ویرایش شعر‬ ‫درسرر دلخواهم‬ ‫بي اتا دیگر ح رویم‬ ‫تنها یم ازسایيها بررىىراسه‬ ‫حىا م توا م ازبيد حچاليها‪...‬‬ ‫بي اتا دیگر ح رویم‬ ‫ب هيچ هيرح دارد ح سوزد‬ ‫آشپرخا ي د بالم برده دراید اتا‬ ‫بىابهای دردسىم‬ ‫چاقوخوردها د‬ ‫باز بي اتا دیگر ح رویم‬ ‫بعد هم بي اتاق دراتا‬ ‫اتاق حوش حرده‬ ‫بي راه ح رود در پيادهرو‬ ‫اتا ها یم یم‬ ‫و ىاه جنه جنه‬ ‫قدم ح ز ند‬ ‫دردسه تعميراسه‬ ‫خيال بي درخيابان اسه‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬

‫‪73‬‬


‫‪74‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بس یا بشس‬

‫آمنه باجور‬

‫لعنى ى‬

‫با بس ك ح ز م بي زخم حاى‬

‫"لعنى ى "چندان باربردی دارد و ح توا د بي صااور‬

‫لعنى ى ‪...‬‬ ‫"ىحو‬ ‫در يسى ا‬

‫زیر بيان شود ‪:‬‬

‫تن " ح شدم برا‬

‫وج‬

‫سوارخم‬

‫لعنه بي اید ى‬

‫بي با چيری پر م شود دیگر‬

‫ىحو‬

‫ىوش م ده بي‬ ‫با درهای بي از حد‬ ‫ه دارد پر‬

‫تن ح شدم برا‬

‫وج‬

‫در پایان اید بند‪ ،‬یك فاصلي ایجاد ح شود و با اید فاصلي‬

‫ح ‪...‬‬

‫قشااي هم تمام ح شااود‪ .‬از اید قشااي بي بعد‪ ،‬حىد لصد‬

‫"ح حيرم برا "‬

‫دیگری بي خود ح ىيرد‪:‬‬

‫از تخه خاب‬ ‫تو بي سر‬

‫بي ح ز م بي زخم حاى‬

‫م شود‬

‫در يسى ا‬

‫اید سر بي ا داخىيام از حوهام پایيد‬

‫سوراخم‬

‫بي با چيری پر م شود دیگر‬

‫باز دارد بوتاه ح آید‬

‫ىوش م ده بي‬

‫بي باز بوتاه بيای‬ ‫برای بي هميشي یك سر و ىردن از همي باىتر‬ ‫از وسط ونم بن با لمس‬

‫در اید حىد اسااىناده از حروف انااافي "بي" ایجاد لصد‬ ‫برده و وو ا رژی واطن در حىد ایجاد ح بند ‪.‬‬

‫توی اید ىرداب بي ح بلعد‬ ‫زت زده بي حد از ىی بمد‬

‫با درهای بي از حد‬

‫دبميی پيراهنه‬

‫ه دارد پر‬

‫بي سالهاسه‬ ‫باز م شود با دسى ‪...‬‬

‫ح ‪...‬‬

‫در اینجااا برای ایجاااد لصد و روا‬ ‫ح توان با بلما‬

‫نقد شعر‬ ‫یم از خوايويهای اید شعر حونوو‬

‫صور‬ ‫بودن آن اسه‪.‬‬

‫احا از ساارشااری هم برخوردار يساه‪ ،‬یعن شااور برای‬ ‫اداحي ی شعر‪ ،‬حوتيف بم آورده اسه‪ .‬در واقع شاور فقط‬ ‫از زبان و آ چي بي ا دوخىياش اسااه‪ ،‬اسااىناده برده و‬ ‫دیالوى با جهان بيرون از خودش دارد‪.‬‬ ‫یم دیگر از خوااوصاايا‬ ‫باربرد دوىا ي اسه حثل‪:‬‬

‫حىد‪ ،‬اسااىناده از بلمات با‬

‫در خوا ش حىد‪،‬‬

‫بازی برد‪ .‬حثلد بند فو ح توا د بي‬

‫زیر تليير یابد‪:‬‬

‫با درهای بي دارد پر‬ ‫ح حيرم برا‬ ‫از تخهخواب پر‬ ‫هما رور بي در ویرایشِ جدید‪ ،‬حالحظي ح شااود "پر "‬ ‫حربر حوساايقيای حىد قرار ىرفىي اسااه و ایجاد لصد‬ ‫دلخواه ح بند‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تو بي سر‬

‫‪75‬‬

‫همي باىتر‬

‫م شود‬

‫از وسط ونم بن با لمس‬ ‫لصد شاعر یكباره سقوط برده و اقص ح شود احا برای‬

‫توی اید ىرداب بي ح بلعد‬

‫ایجاد لصد ح توان اینگو ي با بلما‬

‫بازی برد تا فو اای‬

‫زت زده بي حد از ىی بمد‬

‫اروتيساى خلق شاود‪ .‬تو بي سار‬

‫م شود ح توا د بي‬

‫دبمي پيراهنه بي ساتهاسه‬

‫صور ِ‪:‬‬ ‫سر‬

‫بي م شود‬

‫باز م شود با دسه‬ ‫پس بندهای فو تليير ح یابند بي ‪:‬‬

‫در بند بعد "اید ساار بي ا داخىي ام از حوهام پایيد" حيد‬

‫"یك سر و ىردن از همي با ‪ ...‬ىتر‬

‫خوا ش ایجاد توقف و سمىي ح بند و ح توا د تليير یابد‬

‫و از وسط ونم بن با لمس‬

‫بي ‪:‬‬

‫توی اید ىرداب بي ح‬ ‫زت زده از ىی بمد‬

‫"اید سر بي ا داخىيام از حو پایيد "‬

‫دبميی پيراهنه‬ ‫بي ساتهاسه‬

‫"از حو پایيد" بي لصد و آهنگ حيد خوا ش‪ ،‬سااروه‬ ‫بيشىری ح دهد و همان حعنای قبل را ير تداو ح بند‪.‬‬ ‫باز دارد بوتاه ح آید‬ ‫اید سارر دارای پنج هجای بلند اساه بي خوش ساخه‬ ‫يسه و در حىد‪ ،‬زیبا نشسىي اسه‬ ‫باز دارد دوباره ح آید بوتاه‬ ‫بي باز بيای بوتاه‬ ‫بو تا بيایم‬ ‫در پایان اید بند حىد‪ ،‬لصد اروتيسى هم بي خود ح ىيرد‬ ‫‪.‬در اداحي حا با چند چينش ازیبا حواجي هسىيم بي با حذف‬ ‫واژىان انافي و تونيص ‪ ،‬حىد دارای لصد بهىری بيشىری‬ ‫ح شود‪:‬‬ ‫برای بي هميشي یك سرو ىردن از‬

‫باز م شود با دسه"‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫پيمان اصغری كانی‬ ‫شسىي روبروی پنجره ام تنها‬ ‫باج؛‬ ‫حرس ادبترید درخه زحيد ‪.‬‬ ‫سنگيدتر از ایدهاسه بي ىلهای صورت بدهد‬ ‫و حثل حد‬

‫در حىد هم از لصاظ لصد و هم از لصاظ وزن خوش‬ ‫نشسىي اسه و ح بایسه بي حنظور ایجاد لصد و و روا‬ ‫در خوا ش تلييرات ایجاد شود‬ ‫حثلد بي‪:‬‬ ‫"سنگيدتر از آن اسه بي صورت بدهد ىل"‬ ‫تليير یابد در اداحيی شعر حا با‬ ‫و حثل حد‬

‫توی باغ يسه حرلقد‬ ‫اید روزها بي شيشي ح ز د باران‬ ‫ادبال ش بوی بىاب ح بند‪.‬‬ ‫جوری سبر اسه لعنى‬ ‫بي سبر هم یك خرده باج اسه ‪.‬‬ ‫سگجا‬

‫‪76‬‬

‫حثل حد‬

‫سابه ببازد اىر چار فول‬ ‫بریرد از خنده‬ ‫بللىد از اید د ده روی آن د ده‬ ‫چيری از باج بم دارد ‪.‬‬

‫توی باغ يسه حرلقد‬ ‫روبي رو هسىيم بي قابل قبوت اسه‪ .‬در بندهای بعد‬ ‫اید روزها بي شيشي ح ز د باران‬ ‫ادبال ش بوی بىاب ح دهد‬ ‫ویسنده برای ایجاد وزن ادبال ش را بي بار برده اسه بي‬ ‫در حىد باربرد زیبای شااناسااا ي و هنری دارد و همچنيد‬ ‫از لصاظ وشىاری زیبا يسه و اىر بي‬ ‫اید روز ها بي شيشي ح شمند‬

‫درخه از اید غمتر‬

‫باران‬

‫نقد شعر‬ ‫شسىي ام رو بي روی پنجرهام‬ ‫تنها‬ ‫باج؛‬ ‫حرس ادبترید درخه زحيد!‬ ‫در پایان اید بند بي حنظور ایجاد لصد در حىد باید والحه‬ ‫تعج‬

‫اسىناده شود‪ ،‬چون ادبترید در حىد بدون والحه‬

‫تعج‬

‫فاقد حعنا و لصد اسه‪.‬‬

‫در قسمه بعد؛‬ ‫سنگيدتر از ایدهاسه بي ىلهای صورت بدهد‬

‫بوی بىاب ح بند ادبلد‬ ‫تليير یابد زیباتر اسااه و البىي هنریتر با بلما‬

‫برخورد‬

‫شده اسه‪.‬‬ ‫جوری سبر اسه لعنى‬ ‫بي سبر هم یك خورده باج اسه‬ ‫احا در اینجا (یك خورده باج اسه) فاقد لصد اسه و بي‬ ‫حنظور ایجاد لصد و پروساايی لصدىردا‬ ‫بلما‬

‫در شااعر با‬

‫و حوساايق آنها در حىد باید بازی برد‪ ،‬تا والوه‬

‫بر ایجاد لصد بلما‬

‫حعنا و باربرد بي خواوصا‬

‫حىد بي مایش بگذار د ‪.‬‬

‫را در‬


‫‪77‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در بل شااعر بيان زیبای دارد احا بي وک چيدحان بلما‬ ‫در حصور همنشااين باید توجي داشااه تا هم لصد ایجاد‬ ‫شود و هم تواویر ارایي شده بيان ابژبىيوی داشىي باشند‪.‬‬

‫ویرایش شعر‬ ‫شسىي روبروی پنجرهام تنها‬ ‫باج؛‬

‫سگجا‬

‫حثل حد‬

‫حرس ادبترید درخه زحيد!‬

‫سابه ببازد اىر چار فول‬

‫سنگيدتر از آن اسه بي صورت بدهد ىل‬

‫بریرد از خنده‬

‫و حثل حد‬

‫بللىد از اید د ده روی آن د ده‬

‫توی باغ يسه حرلقد‬

‫چيری از باج بم دارد‬

‫اید روزها بي شيشي ح شمند باران‬

‫(چيری از باج بم دارد)‬

‫بوی بىاب ح دهد ادبلد‬ ‫جوری سبر اسه لعنى‬

‫یم از قساامه های دیگر حىد اسااه بي در آن لصد‬

‫بي سبر هم بم باج‬

‫روایه شااده اسااه و با خوا ش حمرر حىد‪ ،‬لصد ایجاد‬

‫سگجا‬

‫ح شود حثلد‪:‬‬

‫سابه ببازد اىر چار فول‬

‫"چيری از باج‬

‫حثل حد‬

‫بریرد از خنده‬

‫دارد بم "‬

‫بللىد از اید د ده روی آن د ده‬

‫دارای لصد و بيان زیباتری سابه بي چينش قبل اسه و‬

‫چيری از باج‬

‫در هایه اوج زیبای اید حىد در بند پایا‬ ‫درخه از اید غم تر!‬

‫اسه‬

‫دارد بم ‪.‬‬ ‫درخه از اید غم تر!‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در اید سااارر‪ ،‬شااااور ح توا د بي "بيابان" خاصااايهِ‬

‫ایوب مردانی‬ ‫بيابا‬

‫"تشااخيص" ببخشااد؛ چون بيابان‪ ،‬حثل بدن لخه اساه‪.‬‬ ‫شاما اىر دچارِ سراب شوید و بيابان را درسه گاه بنيد‪،‬‬

‫افىاده روی حبل‬

‫حىوجي ح شوید بي بيابان با پسى و بلندی های بي دارد‪،‬‬

‫ریخىي از پشه‬

‫شابيي یك بدن زیبا و خيل سامچوات اساه‪ .‬حىا بعو‬

‫رىيهای از نه‬

‫اوقا‬

‫بش رفىي تا خليج برر‬

‫در ومسها هم ح بينيم بي بيابان را بي شاامل بدن‬

‫زیبای بي خوابيده اسه بي توویر بشيدها د‪.‬‬

‫اوف خوابم م رود‬ ‫دسه روی پلكها ىذاشىي‬ ‫حا ده‬

‫‪78‬‬

‫چي بنم‬

‫م دا م شاااور تا چي حد تجربيی بویر را دارد‪ ،‬احا برای‬ ‫حد بي وفور پيش آحده اسااه بي ىاه از دور بي بيابان‬ ‫گاه بردهام و آن را با وجود تپيهایش‪ ،‬بي صااور‬

‫ح ز م بي آب‬

‫بدن‬

‫زیبای بي خوابيده اسه بي تماشا شسىم‪ .‬در اید شعر هم‬

‫لولي حيبرم تا جنوب‬

‫ح توا يم بيابان را بي بدنِ ز‬

‫اید طر حل حد اسه‬

‫تشاابيي بنيم بي روی حبل‬

‫افىاده و حوهایش را پشااه حبل ریخىي اسااه‪ .‬در اید جا‬

‫ح بشم باى‬

‫بهىر اسااه "بيابان"را بي جای "بيابا " جایگرید بنيم و‬

‫واااای بوی نه‬

‫اید ىو ي اجرا شود‪" :‬بيابان‪ ،‬افىاده روی حبل"‬

‫ح پرد بيدار‬

‫در ساارر بعد از "ریخىي از پشااه" یعن "رىي های از‬

‫ح افىد طوفان‬

‫نه" ح توا د حوهای ز‬

‫شنا ح بنم تا تپيها‬

‫باشد بي حثل نه سياه اسه‪.‬‬

‫"بش رفىي تا خليج برر " اید سارر توانع شده اسه‬

‫دو ىك پشه خليج‬

‫و باید اید ىو ي ادیه شود‪" :‬رفىي تا خليج"‬

‫باىی دبل‬

‫"اوف خوابم م رود" در اید ساارر هم "اوف" انااافي‬

‫داغ داغ‬

‫اسه و باید حذف شود‪.‬‬

‫قير ح ریرم رویِ غبار‬

‫"دسه روی پلكها ىذاشىي" در اید قسمه باید شعر را‬

‫م آید باى‬

‫رها بنيم تا فرم خودش را پيدا بند؛ باید اید ىو ي لصد‬

‫آه آه‬

‫ىردا‬

‫لولي بشيدم تا سر بندر‬ ‫باید برای بچيام‬

‫شود‪:‬‬

‫دسه روی پلك‬

‫باری دسه و پا بنم‬ ‫شما هم سراب دیدهاید‬

‫"حا ده چي بنم" اید سرر انافي اسه و باید حذف شود‪.‬‬

‫نقد شعر‬

‫"ح ز م بي آب" در اید ساارر "آب" بي جای "خواب"‬ ‫آحده اسااه‪ ،‬چون خواب حثل آب وميق اسااه؛ حا وقى‬ ‫آب را ح شنویم بي یاد خواب هم ح افىيم‪.‬‬

‫بيابا‬

‫افىاده روی حبل‬

‫"لولي حيبرم تا جنوب" باید ‪/‬ح ‪ /‬را از فعل جدا بنيم و‬ ‫درسه بنویسيم‪.‬‬


‫‪79‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫"اید طر حل حد اساه" شاور در اید جا از پسِ تخيل‬

‫باشااد؛ زیرا در اید حاله‪ ،‬خوا نده وقى ح خواهد تخيل‬

‫بي خوب برآحده اسااه‪ .‬حد هم قبوت دارم بي اید شااعر‬

‫بند‪ ،‬با خوا دن سرر بعدی بي ذهن اسه‪ ،‬فوای شعر را‬

‫طر حل ِ شاور اسه‪.‬‬

‫از دسه ح دهد‪.‬‬

‫"ح بشااام باى‪ /‬واااای بوی نه" در اید سااارر باید‬ ‫"وااای" حذف شاود؛ چون تخاط‬

‫بي اید شمل تونع‬

‫و سا ى حا ىات اسه‪.‬‬ ‫"ح پرد دیدار‪ /‬ح افىد طوفان" اید دو ساارر ب حعن‬ ‫اسه و باید حذف شو د‪.‬‬ ‫"شاانا ح بنم پشااه تپيها‪ /‬دو ىك پشااه خليج ‪ /‬باىی‬ ‫دبل" در اید جا اسىناده از "دو ىك پشه خليج " زیبا‬ ‫و جال‬

‫اسااه‪ .‬بقيي سااررها اناااف اسااه و باید حذف‬

‫شود‪.‬‬ ‫"باید برای بچيام باری دساه و پا بنم‪ /‬شاما هم سراب‬

‫ویرایش شعر‬ ‫بيابان افىاده روی حبل‬ ‫ریخىي از پشه‬ ‫رىيهای از نه‬ ‫رفىي تا خليج‬ ‫خوابم م رود‬ ‫دسه روی پلك‬ ‫ح ز م بي آب‬

‫دیدهاید "‬

‫لولي ح برم تا جنوب‬

‫در اید قسمه‪ ،‬سراب همان بيابانِ سرر اوت اسه‪.‬‬

‫اید طر حل حد اسه‬

‫وقى شاعر‪ ،‬خط تخيل دارد‪ ،‬شاما باید آن تخيلِ فرهيخىي‬

‫ح بشم باى‬

‫را‪ ،‬از شعر بيرون بشيده و بي آن سمه و سو دهيد‪ .‬وقى‬

‫بوی نه‬

‫تخيل در شعر همراه با فرم لصن و فرم زبا‬ ‫حاله تونع خارج ح شود و بي زیبای‬

‫باشد؛ اثر از‬

‫ردیك ح شود‪.‬‬

‫در شاعر‪ ،‬حهم اساه بي شاما سررِ تونع و احساسات‬ ‫داشاىي باشايد؛ شاعری بي احسااساات‬

‫يسه و خيات و‬

‫تخيل دارد را باید بي سامه تخيل فرسىاد‪ .‬درواقع وقى‬ ‫شااعری را بي طور آلىر اتيو ذهن و وين ح بنيد‪ ،‬تمربر‬ ‫را از حخاط‬

‫ح ىيرید‪.‬‬

‫در شاعری بي تخيل دارد‪ ،‬باید شاا يهای شمایل یا حىا‬ ‫مادید ىذاشاىي شود تا حخاط‬

‫تمربر برده و بىوا د اید‬

‫تمربر را تبدیل بي تخيل بند و فوای جدیدی در ذهنش‬ ‫بسازد‪.‬‬ ‫احا وقى در شااعر از الناظ حا ندِ "آه" اسااىناده ح بند‪،‬‬ ‫شااعر از حاله تخيل خارج ح شااود‪ .‬البىي حنظورم اید‬ ‫يساه بي شعر باید ذهن باشد؛ بلمي یك شعر ح توا د‬ ‫هر دو بخش وين و ذهن را داشىي باشد‪.‬‬ ‫احا م توان شااعر را طوری وشااه بي حربه یویوی‬ ‫داشىي باشد‪ ،‬یعن یك سررِ آن وين و یك سرر آن ذهن‬

‫شنا ح بنم تا تپيها‬ ‫دو ىك پشه خليج‬ ‫باىی دبل‬ ‫باید برای بچهام‬ ‫باری دسه و پا بنم‬ ‫شما هم سراب دیدهاید‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪85‬‬


‫‪8۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫شسىم‬

‫علی آزاده‬

‫دخىری ىوشوارهای ح بسه‬ ‫زنها بِلز ان بي سوی در دوید د‬

‫ر جيدهام!‬

‫تا صدای شمسىدِ اسىخوا‬ ‫بىرسا د بر‬

‫زردی را‬

‫پياحبر بودم‬ ‫پياحبر تنها‬ ‫سنگریره در پای جهان بودم‬ ‫سنگریره در سينيی دریا‬ ‫تميای از رسوتِ سرشمسىي در حد بود‬ ‫آیيای ازت ح شد بر دو بىف خميدهام‬ ‫سنيد و سرد‬ ‫حعجرهای بودم در دهان بوه‬ ‫تور خاحوش بود و خاحوش‬ ‫حد روشد بودم و روشد‬ ‫سيارهای دور افىاده از حدار خودش‬ ‫در حيدان شهر ایسىادم‬ ‫هال‬

‫شسه بي شا يام‬

‫و حد پياحبری بودم‪ ،‬بي شا يام درخى بوچك‬ ‫در سرم هنگ حنىظر در ساحل‬ ‫آیي بي آیي‬ ‫ریشي ح دوید در بىنم‬

‫سمو‬ ‫حر‬

‫شد‬ ‫بي درِ چوب ح زد‬

‫درِ بسىي ح خندید‬ ‫تمييام را از درخه برداشىم‬ ‫باد از ىو يام ح ىذشه‬ ‫سرد بود و غری‬ ‫هيچبس سيارهای ياویخىي بي ىلو‬ ‫هال‬

‫گذاشىي در داحد‬

‫پياحبری تنها‬ ‫تميای از رسوت در حد‬ ‫ایمان آوردم بي چهار نلع سياه‬ ‫بي خا يی احد‬ ‫بي حعجرهای در سرم بود‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫نادر احمدی‬

‫‪82‬‬

‫پشه در جا ىذاشه‬ ‫بي وقربيی هيچ ساوى دت بسه‬

‫خوشيی رسيده‬

‫ایسىاد‬

‫ا برای خودبش اسرار حاحد حقىدر ا‬

‫چون دیواری تيرخورده‬

‫ي یك تمي سيمان بود‬

‫و زحيد را سمه حر‬

‫ي آسناله‬

‫دسههایش‬

‫بي پر بند دهان خاكها و آجرها را‬

‫باى رفىند‬

‫ح خواسه‬

‫آنقدر‬

‫فاصليی حيان بف و سقف‬

‫بي آسمان قوو وميق برداشه‬

‫از قاحه او بلندتر باشد‬

‫و خود‪ ،‬خوشيی رسيدهای شد‬

‫تا ابسيژنها با صدای صافتری بایسىند‬

‫از خل آویران‬

‫دلواپس بود‬ ‫حر‬ ‫حثل ىوداتهای بابل‬ ‫حا دىار شود‬ ‫ح خواسه‬ ‫او را در بافيای‬ ‫در بخش اروپای اسىا بوت ببرد‬ ‫و شمل ا گورهای هرا‬ ‫با او اسىدىت بند‬ ‫دید افاقي م بند‬ ‫بلما‬

‫را رها برد‬

‫بنشها را‬

‫هل داد‬


‫‪83‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫آلزایمر عشقی‬ ‫رضا اسدی‬ ‫حىرو یا ذهد تو‬ ‫اصال چي فر ح بند‬ ‫فر از وسط باز‬ ‫یا بي حوهای جلویه را بوتاه برده باش‬ ‫حرغها زودتر از خرووها بيدار ح شو د‬ ‫احا خرووخوان صبح حهم اسه‬ ‫بي بيدار ح شود‬ ‫حىرو یا ذهد تو‬ ‫حاى‬ ‫قرار قرار آدم‬ ‫یا حثال آدم آدم قرار‬ ‫زیاد بي حلر‬

‫فشار يار‬

‫حد یم از قرار قرار آدم‬ ‫یا حثال آدم آدم قرار ذهد توام‬ ‫یك ىذشىي‬ ‫از فرهنگسرا‬

‫تا‬

‫تجریش‬

‫صادقيي‬ ‫شهر ری‬

‫اصال چي فر ح بند‬ ‫حىرو یا ذهد تو‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫رضا آقاجانی‬

‫‪84‬‬

‫بي در ا ىظار یك خواب آرام‬ ‫حاههاسه بي خود ح پيچد‬

‫فری‬

‫ساوهها را خوردهام‬

‫شبيي دسىي ىل حونوو‬ ‫بي م دا د بميرد‬ ‫یا برای هميشي ز ده بما د‬ ‫ىيجم‬ ‫م دا م برای ساوههایم چي اح بگذارم‬ ‫وقى خودم حيان ا مهایم ىم شدهام‬ ‫شبيي بمد بي در حيان خودش‬ ‫خرواری از خاطرهها را‬ ‫پنهان برده اسه‬ ‫ب آنبي بدا د‬ ‫اید ژابه برای زحسىان اسه‬ ‫یا اید پيراهد سنيد‬ ‫برای فول شبيي بهار‬ ‫ىاه زحان‬ ‫روی صنصي حوبایلم ح شيند‬ ‫باف سه‬ ‫بس ز گ بر د‬ ‫از حد بپرسد حاله چرور اسه‬ ‫حات حد شبيي تخهخواب سه‬

‫حاى باف سه‬ ‫بس ز گ بر د‬ ‫از حد بپرسد بجای‬ ‫حاله چرور اسه‬ ‫و پاسخ هميد هسه‬ ‫بجایم‬ ‫حالم چرور اسه‬


‫‪85‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫هيچ اتناق‬

‫زهرا بوستانی‬

‫حا واد‬ ‫خود را در بجای شهر وصل بنم‬ ‫وقى خيابان‪ ،‬جاسوس ام را ح بند‬

‫حادر را چيد ح ا دازد‬ ‫اسه‬

‫بي باد بي هر جهه ح برد‬ ‫و بي هيچ قا و‬

‫رحم م بند‬

‫باش ح توا سىم جهان را حچالي بنم‬ ‫و تو‪...‬‬

‫ب هيچ بيم قدم ح زدی‬ ‫بي هيچبس گو‬ ‫بي د يا را بي بازی ىرفىم‬ ‫سررهای شعرم بي تشویش ح افىد‬ ‫و ا گشىا م از درد بي خود ح پيچد‬ ‫برای بودبان ب ىهواره‬ ‫بگير‬ ‫شليك بد‬ ‫تنها از بهسود‬ ‫دود حا ده‬

‫بي تمام حرزها را جسهوجو بنيم‪.‬‬

‫دهمر گ تنها حعشوقه بود‬

‫دوسه داشىد را در سنگر پنهان ح بند‬

‫باد‪ ،‬وقربي را تمان داد‬

‫ز دى حان‪ ،‬ىودیپرا‬

‫داریم‬

‫بي بي جای احيهای واشقا ياش‬

‫ىناه حد يسه حعشوقم‬

‫و ورها‪ ،‬پيشا‬

‫م افىد!‬

‫پرا ىر را باز بد‬ ‫تا تمام بلضهایم را حننجربنم‪... .‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫احمد بهراد‬

‫‪86‬‬

‫ح دا !‬

‫اس‬

‫سواری چي لذت دارد‬

‫ىوش ز گ ح ز د‬

‫در حاشيي رود‬

‫غله ح ز‬

‫در هوای ىندحرار‬

‫و حد‬

‫در خنكهای اردیبهشه‬

‫با شدهای خيس بنار رود‬

‫ي م دا‬

‫برجك ح سازم‬

‫اصلد بودی بي بدا‬

‫برجك برای سربازان‬

‫بودی بي ببين‬

‫برجك برای سواران‬

‫جنگ چي شموه داشه‬

‫برجك برای‪...‬‬

‫روی دسىان حردان دهمده‬

‫ساوه ز گ ح ز د‬

‫چي قش داشه‬

‫غله ح ز‬

‫روی بالشينمفهای قاشق دهد‬

‫و حد‬

‫روی خمپارهها‪ ،‬ار جكها‪ ،‬توپها‬

‫حالفي را برح دارم‬

‫ي بودی‬

‫بي ىندحرار ح ز م‬

‫وقى بي تا كها شبيخون ح زد د‬

‫بي تدِ رود‬

‫وقى پلها بي درهها ح ریخه‬

‫بي تپيها خيره ح شوم‬

‫جادهها بي صصراها‬

‫بي صدای باد‬

‫بودی‬

‫بي اشباح بي ىی يرار‬

‫بودی بي جنگ بي پسىوی خا ي خرید‬

‫بي ا ىظار شسىي اسه‬

‫و بس را با خودش برد‬

‫در ح ز ند‬

‫بي هنوز ومسش در هيچ روز احيای‬

‫غله ح ز‬

‫بي چاپ رفىي اسه‬

‫و حد ح تازم‬

‫تو‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تلند‪ ،‬ز گ‬ ‫ساوه‪ ،‬ز گ‬ ‫در‪ ،‬ز گ‬ ‫حد ز گ زدم‬ ‫زیر اید بولر آب‬ ‫زیر اید حالفي سنيد‬ ‫زیر اید شعرهای لعنى‬ ‫غله برن‬ ‫غله‬ ‫بي دلم دوباره جنگ ح خواهد‬

‫‪87‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫زهرا جعفری‬

‫‪88‬‬

‫دیگر م ىویم؛‬ ‫لعنه بي اید شعرها‬

‫حا پایان تلخ قويهای واشقا يای هسىيم‪،‬‬ ‫بي پر فروشترید بىابهای سات ح شو د‪.‬‬

‫آوازهی بد اح حان را‬ ‫در تمام بوههای جهان فریاد زدها د‬ ‫و هر روز ا عماس از سيمهای بر‬ ‫لوليهای آب و ىاز ح ىذر د‪،‬‬ ‫تا روزحرى حان را بي ىند بمشند‪.‬‬

‫حا تنها تلخ ىریسىد را از بودب هایمان بي خاطر داریم‬ ‫آنجا بي از د يای حعلق رها ح شدیم‬ ‫بي جها‬

‫بي وشق ير‬

‫جسم دارد‬ ‫شبيي حجسميهای حيدانهای برر ‪.‬‬

‫احىماى درد ح بشيدیم‬ ‫وقى حادرا مان‪،‬‬ ‫خبر وزادی جدید را‬ ‫در ىوش حادرهایشان زحرحي ح برد د‪.‬‬

‫و چي بس بي خاطر دارد‬ ‫لگد زدنهایمان را‬ ‫بي آرزوهای دور‪.‬‬ ‫حا‪...‬‬

‫بي ساتهاسه سروده ح شو د‬ ‫ب آنبي پایا‬

‫داشىي باشند‪.‬‬


‫‪89‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫از بابل بي ح ىذرد‬

‫علی جعفری‬

‫قدم ح ز د در بوچيها‬ ‫قبل از اید بي همآغوش شوی‬

‫در قهوهخا يهای پل سوخىي چای ح وشد‬

‫ىلویه را ح فشارد‬

‫و شا‬

‫آرام ح آید بي بسىرم‬

‫سر ح ز د بي زیار‬

‫آنچنان بي ب ب را با خود برد‬

‫بي تو لهای سالنگ‬

‫و از آژیر آحبوى س ىرسيد‬

‫و در هلمند حخنيا ي ز دى ح بند‬

‫و از بلض ومو ابراهيم‬

‫حثل پدرم در حشهد‬

‫ىاه لبۀ چاقو را تير ح بند‬

‫حر‬

‫ىاه در خشاب تننگ پنهان اسه‬

‫آن ش‬

‫در یك راهپيمای وموح‬ ‫در یك ساخىمان سيرده طبقي‬ ‫ىاه بي بودك پنجسالي برخورد ح بند‬ ‫هنگام تورف شهر‬ ‫راسى چگو ي آدمها را دار ح ز ند‬ ‫چي حوذیا ي در همي جا نوذ ح بند‬ ‫ح توا د پلهای چوب را بشمند‬ ‫هواپيما را حننجر بند در آسمان اقيا وو‬ ‫و زیبای حواو را ندهای را پر‬

‫بند در ایسىگاه‬

‫در صندل آخر اتوبوو ح شيند‬ ‫در بررىراه تهران ا قم‬ ‫ریلهای قرار را جابيجا ح بند در يشابور‬

‫غالحرنا را ح پرسد‬ ‫سخ‬

‫همي را ح ترسا د‬ ‫ب ب هم ترسيده بود حىماً‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫عارف حسينی‬

‫فاصليام با اوليد درخه‬ ‫یك اتوبان‬ ‫با ردیكترید سىاره‬ ‫تمام آلودى هوا‪.‬‬

‫باید ىلهایم را‬ ‫داخل حا يىور آب بدهم‬ ‫و حاه هایم‬ ‫بي هرىر برر‬

‫م شو د‪...‬‬

‫بم بم دارم فراحوش ح بنم خاطرهام را‬ ‫از تمي ابری‬ ‫بي ردیك دسىا م بود‬ ‫و غریبي ح شوم‬ ‫با بوی ش بوی‬ ‫بي در خوابم ح پيچيد‪.‬‬

‫‪95‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫نرگس حسينی‬

‫‪9۱‬‬

‫بي فهرسه توليدشدىان‬ ‫افروده ح شوی‬

‫بي هيچچير م چسب‬ ‫بي فعلها‬ ‫م چسب‬ ‫بي ش‬

‫آخر سات م چسب‬

‫قندی بي ليوان چای داغ هم‬ ‫تو را لبخند م ز د‬ ‫بي بي بگویم‬ ‫اید درد‪ ،‬واژههای حرا پاره برده‬ ‫تو را پس از اید چي بناحم‬ ‫بي در دها م تميتمي ز دى بن‬ ‫و حد‬ ‫پس از اید‬ ‫چي احيده شوم‬ ‫شهر با اس های فلری‬ ‫شهر با آدمهای آهن‬ ‫چي ح خواهد‬ ‫تو با یك غم سنگيد‬ ‫بي در ىلویه بچي آورده‬ ‫یك شاتىردن فيروزهای م خواه‬ ‫در بارخا يها‬

‫و حد را ح دا م‬ ‫روزی باد دور ىرد ه خواهد پيچيد‬ ‫بگذار اید شعر را طوى‬

‫بگویم‬

‫تا رفىنه را حا ند اید بلما‬

‫خ يس‬

‫باى بياورم‬ ‫حریض شوم‬ ‫با قرص و دواهایم حرف بر م‬ ‫حرف بر م و بگویم اید درد‬ ‫واژههای حرا پاره بردهسه‬ ‫گذار ببينم با اید چشمها‬ ‫وشق اسىخوا سه‬ ‫بي سگ آ را ليس ح ز د‬ ‫سر حرفه را زیر برف بد‬ ‫و در دها ه با بلما‬

‫حقدو بىاب بنویس‬

‫ح توا م لبخند بر م و فمر بنم وشق اتناق سه بي‬ ‫ح افىد‬ ‫از سراشيب یك خاطره‬ ‫از چشمهای یك زن‬ ‫از دهان یك شعر‪...‬‬

‫بي هيچ چير دسه رن‬ ‫ح خواهم اید اتا را‬


‫‪92‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫همانطور بي چيده بودم‬

‫و هر روز حردی بي ام تو را آبسىد ح شود‬

‫بي آتش بمشم‬

‫حد پس از تو‬

‫بيجای اید ساوه روی دیوار‬

‫هر روز اید زحيد ىرد را‬

‫ثا ييها را قور‬

‫ح دا م‬

‫ح ده‬

‫بيجای تو‬ ‫ح خواه دسه بگذارم روی پيشا‬

‫اید زن‬

‫و د دانهایش را لبخند بر م‬ ‫ح توا م تو را فراحوش بنم‬ ‫و حنىظر بما م برای روزی بي باد‬ ‫حرا دور ىرد ه بپيچد‬ ‫د يا پس از تو تاریك م شود‬ ‫ول بعد از تو‬ ‫حد از زیرزحيدهای تمام خا يها ح ترسم‬ ‫و هر روز‬ ‫در تمام ىورها خاك خواهم شد‬ ‫پس از اید‬ ‫ح توا‬

‫بي يه حد‬

‫برای تمام قبرها فاتصي بخوا‬ ‫و آهسىي در ار ج یك روز‬ ‫حصو شوی‬ ‫د يا پس از تو‬ ‫هر روز ز‬ ‫باى ح آورد‬

‫بي اسم حرا‬


‫‪93‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حى یك خيابان دوازده حىری‬

‫منصوره خليلی‬

‫از بوچي دوحىری تنگتر اسه‪.‬‬

‫هُل برده بودی‬ ‫تمام جهان داشه رازهایش را ح ریخه‬ ‫حلقيحلقي برده بود در حوهایه‬ ‫در ىوشوارههایه‬ ‫ح دویدی‬ ‫باد م توا سه دسههایه را قالب بند‬ ‫و در آن پناه بگيرد‬ ‫چيچيری ح توا سه اصرماك شود‬ ‫و راه رفىنه را بند بند‬ ‫تنها دوسه داشىم حيوهای بات باشم‬ ‫در ارتناوا‬

‫بوه‬

‫بي هيچىاه م رسد‬ ‫اىهان در زحسىان بينىد‬ ‫و جهان در ا ىهای دره تمام شود‪.‬‬

‫ردیك م شوم‬ ‫بي خروط بي چشمها را ح بشد‬ ‫بي ر گهای بي ل‬ ‫حى‬

‫را ترسيم ح بند‬

‫م خواهم بلميای بشنوم‬

‫ىریخىد از آدمها‬ ‫تنها در دشهها حيسر اسه‬


‫‪94‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫هر جد و ا س را رام ح بند‬

‫دختری در تبعيد‬ ‫صادق دهقان‬

‫هر گاه را حصىاج‬

‫آه سيلویا سالم!‬

‫و حرا ا سان‪.‬‬

‫آحدهای حهىاب بر دوش‬ ‫تا تبعيدیان دوردسه ها را زیر خيميا‬

‫با ‪...‬‬

‫جا ده‬

‫سيلویا!‬

‫حرا بي صصرا ح ­بری‬ ‫در ش‬

‫دسىه را بي حد بده‬

‫خجسىي ی يل برایم قوي ح بن‬

‫از اید حىد بيا بيرون‬

‫قلبم را بي بي دسه ح ىيری‬

‫بي خدا! برای هردوی حان خرر دارد‪... .‬‬

‫در ىيسوی پر تعليقه‪ ،‬حوج برح دارد دلم‬ ‫ر گ حهىاب پریده اسه از وشق بازی­حان‬ ‫رازهای ها ه را تا فراسوی حرزهای ىناه‬ ‫در خودم دفد ح بنم‬ ‫ب هيچ هراس از فروافىادن سنگ از آسمان‬ ‫تنم بوی حور ىرفىي اسه وریرم!‬ ‫رو فروونهای سر و پا شمسىي‬ ‫در هوای ش‬

‫جاری اسه‬

‫و م ىذار د زیر سایي های بيجاحا ده از روز‬ ‫بم آرام بگيریم‪.‬‬ ‫سيلویا!‬ ‫سرخ ِ قندهارِ ل هایه را هيچ دخىر سيسيل‬ ‫بي لبال‬

‫بي تماشایش شسىيام‬

‫الرحمان رو‬

‫اآرام تو‬

‫هر خراب را آباد‬

‫دارد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حسين رضایی‬

‫بي ل هایه‪ ،‬خون‬ ‫بي چشمهایه‪ ،‬دود بمش‬ ‫و گران باش‬ ‫پيراهنه بوی بارو‬

‫ح دهد‬

‫بيجای ورر یاو‬ ‫بي حوهایه آنقدر خسىي اسه‬ ‫بي با هيچ بادی بلند م شو د‬ ‫بيرون بيا‬ ‫دسه تمان بده‬ ‫ي بي خبر گارا‬ ‫بي شبيي جوخيهای اودام زا و ح ز ند روبيرویه‬ ‫بي دوربيد یك تكتيرا داز‬ ‫بي یك تا ك بي زوم برده روی خا يا‬ ‫لبخند برن‬ ‫حهم يسه‬ ‫ومسه ىرفىي خواهد شد یا ي‬ ‫فمرهایه تاریك خواهد افىاد یا روشد‬ ‫شاور خواه آحد یا‪...‬‬

‫تنها زیبای تو ح توا د‬ ‫آرایش اید جنگ را بهم بر د‬

‫‪95‬‬


‫‪96‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫و در حالقا های رؤسای جمهوری‪.‬‬

‫ممنوع‬ ‫زهرا زاهدی‬

‫دیوا يای از بسىرم بيدار ح شود‬

‫روزهایم ىرفىي‬ ‫چون ابروی درهمرفىيی تو ‪.‬‬

‫همي جا دسه ح بشد‬ ‫و حرا بي د بات ح بشا د‬

‫خلو‬ ‫چون صصد حرم در روزهای برف ‪.‬‬ ‫ح ىویند از تو هيچ گویم‪.‬‬

‫تميای از خویش را‬

‫هر روز بي قاشقها را بف ح ز م‬ ‫ىلدانها را آب ح دهم‬ ‫و بىابها از خماری سمو‬

‫بيرون ح شو د‪.‬‬

‫ح ىویند‪ ،‬فراحوشه بنم‬

‫چشمم را‬

‫اخبار دیروز را شنيدهای‬

‫اخدها‬

‫بابل‪ ،‬ساوه دوازده‪:‬‬

‫یا ل ها را‬

‫شي تد بي بشىيها افروده شد‬

‫از یاد ببرم‪.‬‬

‫ح ىویند بي تو يندیشم‬

‫بي پنجرهی ىوشها را بي اذان دلنشيد ببندد‪.‬‬

‫پنجاه تبعيی افلا ‪...‬‬ ‫برادرم را بي سنگِسنيد ح بر د‪.‬‬

‫حصبوبم!‬ ‫داریم‪.‬‬

‫ي سرزحيد حرا چاه نى سه‬ ‫ي حردم تو را پای آبليای‪.‬‬

‫جر ىذشىيای دور‬ ‫بي حردم حا را در شعرها بي هم ح رسا د‬ ‫در جشنوارهها و همایشها‬

‫‪...‬‬

‫دو بودك در سركها جان دادها د‪...‬‬ ‫احروز‪ ،‬تهران‪:‬‬

‫چون حسلما‬

‫حا هيچ اشىراب‬

‫هر روز‬

‫حا هيچ اشىراب‬

‫داریم‪.‬‬

‫احا‬ ‫وقى از حردم حد شعر ح ىوی‬ ‫جهان را فىح بردهام‬ ‫ب سال ‪.‬‬

‫وقى با حد اشك ح ریری‬ ‫فىح اصنهان را از یاد ح برم‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫چنگيرخان و هيىلر را‬ ‫و اسمندر حقدو‬

‫را‬

‫وقى پا بي سرزحيد شعرهایه ح ىذارم‬ ‫تو بر دهی اوت جشنواره قلبم خواه شد‪.‬‬

‫از یاد ح برم‬ ‫بي حا‬ ‫هيچ اشىراب‬

‫داریم‪.‬‬

‫‪97‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تا پياحبران آسوده بما ند‬

‫باران صادقی‬

‫ىر های زخم زوزههای وميقتری ح بشند‬ ‫وقى حنجرها‬

‫زخم باشد‬

‫وقى ا گشىا ه زخم باشد‬ ‫بي بابل بي ح رس‬ ‫حردی بلندقد‬ ‫بي تو اشاره ح بند‬ ‫پيراهدهای بلند‬ ‫بخه بلند ياورد د‬ ‫هر چي لباوهایمان بوتاهتر شد‬ ‫بخههایمان بلندتر‬ ‫اشاره ح بن‬ ‫بي حنشورهای شمسىي‬ ‫بي قاشق چنگاتهای ز گزده‬ ‫بي حردهای خوابيده در ىور‬ ‫بي تاریخ هرار سالي‬ ‫بودا‬ ‫حسيح‬ ‫شهر زیر پایم ح لرزد‬ ‫ىر های زخم زوزههای وميقتری ح بشند‬ ‫باید خود‬

‫‪98‬‬

‫را بي وق‬

‫برىردا‬

‫تا حردهها در ىور لرز د‬

‫باید خود‬

‫را برداری‬

‫اید شهر جای حا دن يسه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫مصطفی صمدی‬

‫‪99‬‬

‫حال بي زن تيپا برن‬ ‫برن زن زن زن ز‪....‬‬

‫‪.1‬‬ ‫از راه بي ساخىيای‬ ‫ساخىيام بهىر‬ ‫ه بخند‬ ‫ه بخور‬ ‫ه هم برن‬ ‫برهم برن‬ ‫دو سير رشىي‬ ‫بم روغد‬ ‫بم آتش‬ ‫از آش بي پخىيای تنها پيازش از تو بود‬ ‫و حد‬ ‫دهان سوخىيتر از آ م بي بگویم‬ ‫"وطد‬ ‫وشق تو افىخارم"‬

‫از راه بي م رود باى‬ ‫حثل شاخ حندیل برو باى‬ ‫برو باى‬ ‫ه پا برن‬ ‫با پا برن‬ ‫حال برن‬

‫اید جاده در دسه تعمير اسه‬ ‫رفىيام بهىر‬ ‫پنجشير هم بودهام بي شير باشم‬ ‫شير بودهام بي سير باشم‬ ‫از آش بي خوردهای‬ ‫خوردهام بهىر‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪.2‬‬

‫سر يسه آ چي باى گي داشىيای‬ ‫بادبنم سه بر داربسه‬ ‫دهد يسه آ چي بازش ح بن‬ ‫سوراخ سه بي سوراخ شده اسه‬ ‫و حشه يسه آ چي ىره بردهای‬ ‫سنگ سه بي باید بر سر‬ ‫بي پایيد بيا دازیش‬ ‫و بي ىل بگيری دها ه را‬ ‫ي! تو حات اید حرفها يسى‬ ‫تننگه را بردار‬ ‫بي خيابان بریر‬ ‫بگذار بي حرف بر د‪ ،‬بي دلش را خال بند‬ ‫تو قهرحان هميد داسىان های !‬

‫‪۱55‬‬


‫‪۱5۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫به محمد! پيامآور اسالم‪...‬‬

‫هوای ح شوم و حواسم بي صدایه پر‬ ‫مارال طاهری‬

‫دهد‬

‫حعشوقيهایه را بي خا ي بازىردا د‬

‫خدای حد‪ ،‬المىریسيىيی سابد صدای توسه وقى‬

‫نس‬

‫ح بُری!‬

‫فَقَد وَرَفَي رَبَّي را هم بي راهبيهایه بسپار‬

‫و ایدبي‬ ‫هيچ سرری آنقدر واشقا ي يسه‬

‫پارى شان با سوزنهای حد سوز برح دارد و سوزهایشان‬ ‫با سورههای تو دوخه ح شود‬

‫بي روی بار پسىات بنویس‬ ‫و بي ز‬

‫خدای حد‪ ،‬المىریسيىيی سابد صدای توسه وقى‬

‫نس‬

‫ح بش !‬

‫ىاه بي ااحيدیام فمر ح بنم حصمد!‬

‫بي ایدبي شعرهایم م توا د حرا از سنگسار جا‬

‫ح شود‬

‫در سا ى یيىو ارسات بن ‪....‬‬

‫یَايَیُّهَا الَّذِیدَ آحَنشوا وَلَيْمشمْ يَ نشسَمشمْ‬ ‫با ساطورهای سریع!‬

‫سينك پر از رودههای سگ اسه حصمد!‬

‫وَلَيْمشمْ يَ نشسَمشمْ‬

‫وَروَر اید «حَد وَرَفَي َنسَي» را بي بجا فرو بَرم‬

‫بر بشاليهای ىوشههای ذری!‬

‫چاليهای نه را چادر حادر‬

‫پُر برده و چاليهای حيد را‬

‫حامِ وطد!‬

‫وَلَيْمشمْ يَ نشسَمشمْ‬ ‫با تاوتهای تربيدهی بف دسه!‬ ‫اسه!‬

‫حى احيدی بي خدای خووص ام يسه‬

‫و بهشى بي ىی پای حادر‬

‫چَموش شده چشم ىذاشىي برای آیندهی یخچالم‬

‫شيكتر از اید م شود حُرد حصمد!‬

‫چا شده و چرب سوزهایش را چپا ده در حلق اىغها!‬

‫باف سه خدای خووص ا‬

‫چرك شده روی یقيی لباسه‬

‫بروی‬

‫چاقو شده در چاك بلماته!‬

‫بي فاسقهای سابقه سر بر‬

‫اید واژهها را از زیر سينيام بگير و شير بده‬

‫سمهایه فرو ببری‬

‫را بخوابا‬

‫و سرشان را تا بيخ زیر‬

‫آنقدر وقه دارم آلهها را آدم بنم و آدمها را آله!‬

‫جا های حجا‬

‫حشام سگها بي اید سمه بشيده ح شود و هورحونهایم‬

‫جا ه را باى ح آور د تا بگویند جگر!‬

‫را هار ح بنند‬

‫جگر‬

‫و بي خيابان‬

‫بي چي بار ح آیند‬

‫در ح آید تا بگویند جان!‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫وررها و مازهاشان هم حات تو بي ور چشم تواَ د!‬ ‫ااحيدیام برای حد باف سه حصمد‪...‬‬

‫باید دیوارها را سمباده بمشم‬ ‫حشام سگهایه بي اید طرف بشيده شده‪...‬‬

‫وَ حِدَ النَّاوِ حَد یُجَادِتش فِ اللَّيِ بِلَيْرِ وِلْمٍ‬

‫‪۱52‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫محمدرضا عسگری‬

‫ومسهای دیواریا د‬ ‫لباوهای بهنيا‬ ‫قاب شدها د‬ ‫با ایدبي بوی تو را ح دهند‬ ‫اشك ح آور د سردتر‬ ‫ب ىمانتر‬ ‫حثل آلپرازوىح‬ ‫ب توجيتر‬

‫بي هيچوقه خوابم م بند ‪.‬‬

‫‪۱53‬‬


‫‪۱54‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫"هرىر حشرا‬

‫حشرات را شکنجه نکنيد‬ ‫الياس علوی‬ ‫بىابها‬ ‫بىابهای حنلوك‬ ‫رازهایشان را برای همي فاش ح بنند‬ ‫پليها‪ ،‬پليهای روسپ بي هر پوتين پا ح دهند‬ ‫توور ایدبي‬ ‫باد پنجره را باز خواهد برد‬ ‫و بوی بهار در اتا خواهد پيچيد‬ ‫توور ایدبي‬ ‫حصبوبه واشق خواهد شد‬ ‫درسه در لصظيای بي‬ ‫حورچيهای سرباز‪ ،‬چشمهایه را برای حلمي ح بر د‬ ‫توور ایدبي‬ ‫ساوه دوباره ز گ خواهد زد‬ ‫ز دى اداحي خواهد داشه‬ ‫گرا م ح بند‬ ‫گران‪ ،‬چون دزدی بي پایش بي حير ح خورد‬ ‫گران‪ ،‬چون وسوسيهای ابليس غمگيد‬ ‫بر بسىر پياحبری لجوج‬ ‫قرار بود حردهها حرف بر ند‬ ‫احا از حد بي شما ويصه‬

‫را شمنجي منيد‪".‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫علی اكبر عليزاده‬

‫سرباز ل‬

‫حرز‬

‫دور ح شوی‬

‫حصبوبم‬ ‫خاك هم جنازها‬

‫محمد كریمی‬

‫ز دى ىل اسه بي حيان قنس ح روید‬

‫تو را شا ي ح رود!‬

‫وقى از خا يا‬

‫‪۱55‬‬

‫و یا برریهای شير بي اوت صبح‬ ‫پشه حلازهای رها ح شود‪.‬‬

‫ز دى رد پای ىربيای در برف‬ ‫را قبوت م بند‬

‫بي م دا يم بجا پناه برده‬

‫تو حهاجری‬

‫و م دا يم روزی روی دیوار خا يی حا ظاهر ح شود‪.‬‬

‫و خون هم برای ىردش در بد ه‬

‫ىل حيان قنس شموفي ح دهد‬

‫ىذر احي ح خواهد!‬

‫و بهار ب آنبي روی ىردا د ح آید‬

‫برىرد بي وطد‬

‫و ب آنبي روی ىردا د ح رود‪.‬‬

‫و با خيات آسوده پاهایه را دراز بد‬

‫ز دى قدم زدن در پيادهروها اسه‬

‫قدم برن بابل را‪ ،‬حرار را‬

‫جا پای دیگران ىذاشىد اسه‪.‬‬

‫بي باحيان برو‬

‫تنها برف ح دا د‬

‫دفد شد ه در اینجا گرا م ح بند‬

‫بي چقدر تنهایيم‬

‫مند جای همسایي را تنگ برده باش‬

‫و در سموت سپيد ر گ حا را ح لرزا د‬ ‫یك روز‬ ‫پدری بي دیر بي خا ي آحد‬ ‫بي سخى دور شد‬ ‫حا دیر از خواب بيدار شدیم‬ ‫و لباوهای زحسىا حان را پوشيدیم‬ ‫ب آنبي بدا يم برف سرحایش را فراحوش برده بود‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫سارا محمدی ناجی‬

‫‪۱56‬‬

‫شعرهایمان را درح دادیم‬ ‫چيبس ح دا سه‬

‫پس از ساليان دراز‬ ‫صدفها در ىوش حد ىنىند‬ ‫ح خواهند برىرد د‪.‬‬

‫حد بر جادههای بي از حيان شاليرارها ح ىذشه را دم‬ ‫ساقيهای بلند و ازك فرورفىي در آب‬ ‫بي رح ح رویيد د‬ ‫دخىران شاليرار‪.‬‬

‫ببيد ابرها چگو ي آسمان حردم بوهسىان را فراىرفىيا د‬ ‫و بي سوی ح رو د بي شقایق وحش‬ ‫در شماف سنگها ایسىاده اسه‬ ‫ح ا دیشد‬ ‫چي قدر تنهاسه‬ ‫و در رویای دشه شقایق ح سوزد‬ ‫در ذهد صدفها‬ ‫افسا يی حوجهای خروشان‬ ‫هنوز در جریان اسه‪.‬‬

‫و در حد حردی آرام‬ ‫سوار بر قایق بوچك دور ح شود‪.‬‬

‫حا شعرىویان ىمناح بودیم‬ ‫بي در قلعيی حىروبيی آنسوی تپيها‬

‫آنبي ح ىوید‬ ‫آیا در قلبه جای برای حد هسه‬ ‫تو را رها بند‬ ‫و در شب وهما گير اپدید شود‬ ‫در آبهای بي هيچش ا ىها يسه‬ ‫چيبس ح دا سه‬ ‫آن حرد بي از آغوشش‬ ‫ورر سمرآور وشق برح خواسه‬ ‫و از حيان دسىا ش رز ح رویيد‬ ‫و حرا ح بوسيد‬ ‫دیگر هرىر باز م ىردد‪.‬‬

‫ش‬

‫بي ساحل ح آید‬

‫قدم ح ز د در سمو‬ ‫صدفهای ىردنآویر بي آب افىادها د‬ ‫حصبوبم!‬ ‫دوباره برایم ىردنآویری بباف ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫مهسا مسکين یار‬

‫آتشنشا‬

‫‪۱57‬‬

‫امان ميرزایی‬

‫سالخوردى یك خا يام‬

‫خاحوشم‬

‫بوسيهایه ح توا د اید آتشنشان حىروك را‬

‫ولفهای هرزم‬

‫بي سرفي بيندازد‬

‫داو آویران از ىاوحيخ‬

‫و با سرفيام‬

‫شيو م در پای بشاورزان‬

‫تميهای آتشيد بي بيرون ح ریرد‬

‫حررويی ىندم‬

‫ا گشىا ه‬

‫شخم خورده‬

‫خودروهای اسه سرىردان‬

‫دت بودب بي بار ح بند‬

‫در ترافيك اید شهر‬

‫دسىا م‪ ،‬دسىا م‬

‫بي با هر صدای‬

‫بلندای بوه‪ ،‬ىرسني‬

‫با هر بوق‬

‫پاهایم‬

‫ىدازه ىدازه‬

‫پاهایم در جنگ‬

‫تميهای قلبم زیر پایم ریخىي ح شود‬

‫سرم چراىاه اسپان اسه‬

‫تد حد بلما‬

‫وریا‬

‫اسه بر بيلبوردهای شهر‬

‫دسىمات بر سر ز ان‬

‫و ایدبار‬

‫سيگار برای حردان‬

‫حد شهيدی دیگر هسىم‬

‫حد "بوسن ام"‬

‫ام حرا بر بوچيا‬

‫بگذار‬

‫افلا سىا‬

‫بي در اروپا ز دى ح بند‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱58‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در "بالج شعر وبدالرنای "‪ ،‬هر هنىي بارىاههای برىرار‬ ‫ح شود بي در آن حنىقدان بالج بي بررس شعرهای ح پرداز د‬ ‫بي بوور‬

‫آ الید توسط شاوران فرسىاده ح شو د؛ ىاه‬

‫ول وبدالرنای‬

‫ير در اید بارىاههای شعر شربه ح بند و‬

‫شعرها را قد و باز ویس ح بند‪ .‬در اید بخش‪ ،‬فایل صوت ِ‬ ‫برخ از قدها و باز ویس هاى ول وبدالرنای پياده شده و‬ ‫بي ثر درآحده اسه‪.‬‬

‫‪۱59‬‬


‫‪۱۱5‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حگر ام اید حيدانها را‬

‫حسين رضایی‬

‫خودتان آزادی گذاشىياید‬ ‫ىوش بنيد‬

‫فقط ىوش بنيد‬

‫حى قلبم‬

‫اجازه بدهيد حرف بر م‬

‫ح خواهد از بد م فرار بند‬

‫قبل از اینمي سو اح بياید‬

‫بگذارید حرف بر م‬

‫و ل هایم را برای حاهها با خود ببرد‬

‫قبل اینمي از حد‬

‫حد حردی هسىم بيسه و هشه سالي‬

‫چند خط خال روی اید حا يىور باق بما د‬

‫با چشمهای باداح‬ ‫در بد‬

‫ز دى ح بنم‬

‫نقد شعر‬

‫بي زلرليخيرتر هسه‬ ‫از شهرهای جاپان‪.‬‬ ‫ر گ پوسىم زرد يمسوخىي‬

‫شاعر آقای حسيد رنای درون دارد؛ شعر دردحندیسه‬

‫احا خوب ح دا م سوحال بجاسه‬

‫و قياوهای جالب دارد‪ .‬اوليد ىروتسااام بي حا در اید‬

‫ىرسنگ چيسه‬

‫شاااعر با آن طرفيم طعني بي طنر ح ز د؛ از طرف حملو از‬

‫آنقدر بي برای چند دا ي ىندم‬

‫درد اساه و از طرف قياس سه بي قدی دارد بر جهان‬

‫خودم را بنار سربازا‬

‫باپيىاليساى ؛ یعن جها‬

‫یافىم‬

‫بي ول رغم اینمي شااباههشان‬

‫بي روی جسدم ورب حرف ح زد د‬

‫بي حردم ژاپد رفىي اساه‪ ،‬احا همان زرد يمسااوز بود شان‬

‫حد حردی هسىم بيسه و هشه سالي‬

‫باي زیر آفىااب تااباان افلا ساااىان‪ ،‬یا هر جای جهان بي‬

‫اهل افلا سىان‬

‫حشالوت بار د‪ ،‬سار وشاهشان را با اسىعاره سوحال ىره‬

‫بشوری احد‬

‫زده اسه؛ با ىرسنگ بي در سوحال وجود دارد‪ ،‬با وو‬

‫باي تماام ساااربازهای جهان را بي تعريال‬

‫دوو‬

‫برده‬

‫دیمىاتوری بي آنجا هساه و با آوارى بي حردم سوحال‬

‫اسه‬

‫دچار آن هسىند‪.‬‬

‫حردح خوشبخه‬

‫شااااور اید را بااي خوب اید همااان ح بنااد و از لصاااظ‬

‫بي دور د يا را با پای پياده ح ىرد د‪.‬‬

‫درونحىن حشاامل‬

‫ىناه حد چيسه‬

‫طرفيم‪ .‬احا حشاامل اید شااعر اجرای ساااده آن اسااه‪ ،‬در‬

‫بم های بي ح فرسىيد‬

‫حال بي شاور ح توا سه با بازبين ‪ ،‬شعر را ادیه بند و‬

‫آنقدر برر‬

‫يسه‬

‫دارد و حا ایدجا بي شااد‬

‫با شااعر‬

‫بي شااعر فرم دهد‪ .‬اىر بخواهيم شااعر را باز ویساا بنيم‬

‫بي بشورم را از قشيی جهان پاك بند‬

‫خيل از سررها حذف ح شو د‪.‬‬

‫حد حردی هسىم بيسه و هشه سالي‬

‫‪/‬فقط ىوش بنيد‪/ /‬اجازه بدهيد حرف بر م‪ /‬در شعری بي‬

‫باله جنگ ام را‬

‫ایدقادر اتناا ح افىد شااااور بدون اینمي اجازه بخواهد‬

‫پر بردهام از ببوترهای سپيد‬

‫ح توا د اجرا بند‪.‬‬

‫باور بنيد خسىيام‬

‫شاعر باید از اید سارر شروک شود ‪/‬قبل از اینمي سو اح‬

‫چگو ي برىردم‬

‫بياایاد‪ /‬در ایدجاا چون حاا با دو الف در "ساااو اح " و‬


‫‪۱۱۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫"بياید" طرف هساااىيم‪ " ،‬از" را حذف ح بنيم و به اید‬

‫در ایدجا شااعر حنثور شااده اسااه‪ .‬ایدجا "جهان" را در‬

‫شمل شروک ح بنيم‪/ :‬پيش از آ مي سو اح بياید‪./‬‬

‫شاعر دارید و ح توا يد بي راحى "سربازان" را جایگرید‬

‫‪/‬و لا هایم را برای حاهها با خود ببرد‪ /‬در ایدجا "حاهها"‬

‫"سااربازها" بنيد‪ .‬در اید ساارر یك طنر زیبا داریم؛ اینمي‬

‫باربردی در شاااعر دارد‪ ،‬پس حذف ح شاااود‪ .‬ایدىو ي‬

‫سربازان بي افلا سىان آحدها د تا تعريال شان را بگذرا ند‪.‬‬

‫اجرا ح شود‪:‬‬

‫‪/‬حردح خوشبخه‪/ /‬بي دور د يا را با پای پياده ح ىرد د‪/‬‬ ‫در اید ساارر بي راحى ح توان "را" را حذف برد‪ ،‬چون‬ ‫"د يا را با پا" پنج هجای بلند دارد و اىهان حوسااايق و‬

‫‪/‬و ل هایم را با خود ببرد‪/‬‬

‫ریىم شما را بشىي و لصد را از شعر ىرفىي اسه‪.‬‬ ‫در ساارر ‪/‬بي بشااورم را از قشاايی جهان پاك بند‪ /‬اىر‬

‫اداحي شعر‪:‬‬

‫"جهاان" حاذف شاااود بااز هم خوا نده حرل‬ ‫حد حردی هسااىم بيسااه و هشااه سااالي‪/ /‬با چشاامهای‬ ‫باداح ‪/ /‬در بد‬

‫ز دى ح بنم‪/ /‬بي زلرليخيرتر هسااه‪/‬‬

‫‪/‬از شهرهای جاپان‬

‫ح بناد و ياازی بي تونااايح انااااف‬

‫را درك‬

‫دارد و ح توا د‬

‫ایدطور اجرا شود‪/ :‬بي بشورم را از قشي پاك بند‪/‬‬ ‫شعر شما دچار سرطان تونيح اسه؛ شما ح ترسيد حبادا‬ ‫خوا نده حىوجي شااود و اید نااعف بررى اسااه‪ .‬مىي‬

‫در اید ساارر شااما ژاپد را جاپان ح ىویيد و حا تلييرش‬

‫حهم اید اساه در اید شاعر‪ ،‬ساخىار حعنای شمل ىرفىي‬

‫م دهيم‪.‬‬

‫احا ساخىار فرح شمل گرفىي اسه‪.‬‬

‫ب لصد توجي بنيد‪ .‬حا بي راحى بي شاااعر لصد شاااعری‬

‫در شااعرهای حرفيای ترجيع‪ ،‬یعن آن ساارری بي تمرار‬

‫دادیم و سررهای اناف را حذف بردیم‪.‬‬

‫ح شااود‪ ،‬مایيای از حوتيف حقيد آن شااعر اسااه‪ .‬ترجيع‬ ‫شاعر شما "حردی بيسه و هشه سالي" اسه بي حوتيف‬

‫‪/‬ر گ پوساىم زرد يمسوخىي‪/ /‬احا خوب ح دا م سوحال‬

‫حقيد شاعر يساه‪ .‬در واقع شما سرری را تمرار ح بنيد‬

‫بجاساه‪/ /‬ىرساانگ چيسااه‪/ /‬آنقدر بي برای چند دا ي‬

‫بي هيچ قش ا اینا م بند‪ .‬حرد بيسااه و هشااه سااالي‬

‫یافىم‪/ /‬بي روی جساادم‬

‫ح توا د بيساه و پنج سالي و یا چهل سالي هم باشد‪ .‬شما‬

‫ىندم‪/ /‬خودم را بنار سااربازا‬ ‫ورب حرف ح زد د‬

‫یاك ساااری اطالوا‬

‫ح دهيد بي در شاااعر بارىردا‬

‫م بنند و بي درد شعر م خور د‪ .‬خيل راحه ح توا يد‬ ‫در اید قساامه هم ح توا يم با اجرای بهىر و لصدىردا‬

‫ترجيع را بي حعول افلا سىان و یا بي طنر شعر‪ ،‬ربط دهيد‪.‬‬

‫بي شاعر فواای شاعری بدهيم‪ .‬لصد در شعر سپيد خيل‬

‫شاما باید سارری را ا ىخاب بنيد بي دچار حعواال باشد‬

‫حهم اساااه‪ ،‬چون شاااما قافيي و وزن دارید ول لصد و‬

‫یعن حعوال حىن را در خودش ارا ي دهد و بي آن بيشىر‬

‫حسا را بي در لصظي وشاىد شاعر داشاىيد باید بي شعر‬

‫بها دهيد‪ .‬شااعر شااما پر از سااررهای زیباسااه؛ یعن در‬

‫حلصق بنيد‪.‬‬

‫سررسازی خوب ومل بردهاید احا از لصاظ توویر درو‬ ‫حشمل دارید‪.‬‬

‫‪/‬حد حردی هساىم بيساه و هشه سالي‪/ /‬اهل افلا سىان‪/‬‬

‫بااي ونوان حثااات سااارر ‪/‬باله جنگ ام را‪/ /‬پر بردهام از‬

‫‪/‬بشااوری احد‪/ /‬بي تمام سااربازهای جهان را بي تعريال‬

‫ببوترهاای ساااپيد‪ /‬بسااايار زیباساااه احا خيل حنثور و‬

‫دوو‬

‫برده اسه‬

‫غيرشعری اسه‪.‬‬


‫‪۱۱2‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در ایدجا هم ح توا يد حرف انااافي "را" را حذف بنيد‪.‬‬ ‫حذف "را" در شااعر‪ ،‬تا جای بي نااعف تاليف داشااىي‬

‫ح بند و بي شااما شااان ح دهد چيطور پىا ساايل خال‬ ‫بلمي را از بنار زبان پيدا بنيد و از بلما‬

‫بار بمشيد‪.‬‬

‫باشاد‪ ،‬خيل حهم اساه و شعر را حرفيای ح بند‪ / .‬باله‬ ‫جنگ ام‪/ /‬پر بردهام از ببوترهای سپيد‪/‬‬

‫ویرایش شعر‬

‫در شاااعر باید ساااررها را بي چندید شااايوه اجرا بنيد و‬ ‫بهىرید اجرا را ا ىخاب بنيد‪.‬‬

‫پيش از آ مي سو اح بياید‬

‫‪/‬باور بنيد خسااىيام‪/ /‬چگو ي برىردم ‪ /‬اید دو ساارر هم‬

‫و ل هایم را با خود ببرد‬

‫تونيص هسىند‪.‬‬

‫حرا بشنوید‬

‫‪/‬حگر ام اید حيدانها را‪/ /‬خودتان آزادی گذاشاااىياید ‪/‬‬

‫بي حردی هسىم بيسه و هشه سالي‬

‫اید سرر بسيار زیباسه‪.‬‬

‫با چشمهای باداح‬

‫‪/‬ىوش بنيد‪ /‬تخاط‬

‫حا ند "ىوش بنيد"‪" ،‬بشنوید" شعر‬

‫و در بد‬

‫ز دى ح بنم‬

‫را سااا ى حا ىات ح بند‪ .‬در ایدجا هم همانطور بي حد در‬

‫زلرليخيرتر از جاپان‬

‫ابىدای شااعر اجرا بردم باید اجرا بنيد تا سااررها بدت بي‬

‫ر گ پوسىم زرد يمسوز‬

‫شعر و جر‬

‫از بد ي شعر شود‪.‬‬

‫احا خوب ح دا م سوحال بجاسه‬

‫وقى شما سرری حا ند ‪/‬حى قلبم ح خواهد از بد م فرار‬

‫ىرسنگ چيسه‬

‫بناد‪ /‬دارید دیگر يازی يساااه بگویيد ‪/‬بگذارید حرف‬

‫آنقدر بي برای چند خوشي ىندم‬

‫بر م‪ /‬چون ایدها همي تونايح انااف اساه‪ .‬پایان شعر‬

‫خودم را بنار سربازا‬

‫درخشان اسه احا باز هم بد اجرا شده اسه‪.‬‬

‫بي روی جسدم ورب حرف ح زد د‬

‫خوابيدم‬

‫‪/‬قبال اینمي از حد‪/ /‬چند خط خال روی اید حا يىور باق‬ ‫بما د‪ /‬اید سارر هم تونايص اسه و باید ایدطور اجرا‬

‫حد حردی هسىم بيسه و هشه سالي‬

‫شود‪:‬‬

‫اهل افلا سىان‬

‫‪/‬پيش از آ مااي چنااد خط خااال روی اید حااا يىور باااق‬

‫بشوری احد‬

‫بما د‪/‬‬ ‫با حذف انافا‬

‫بي تمام سربازان جهان را بي تعريال‬ ‫در حعنا تلييری ایجاد م شود‪ .‬شعر در‬

‫واقع حصووت زایمان شاور اسه‪.‬‬ ‫شااعر شااما ایدطور اشااماى‬

‫حردح خوشبخه‬ ‫بي دور د يا با پای پياده ح ىرد د‬

‫زیاد دارد و حد یك ادیه‬

‫ىبد بم های بي ح فرسىيد‬

‫سااده روی شعرتان ا جام ح دهم‪ ،‬چون فرهنگ وشىاری‬

‫آنقدر برر‬

‫بي شاما از آن تبعيه ح بنيد ساده ویس اسه و زبانتان‬

‫بي بشورم را از قشي پاك بند‬

‫خر اساه‪ ،‬پيشنهاد ح بنم توجي بيشىری بي زبان داشىي‬

‫حد حردی بيسه و هشه ساليام‬

‫باشايد‪ .‬زبان شاما دچار لمنه اسه و اىر زبان بلد باشيد‬

‫باله جنگ ام‬

‫شاور بسيار خوب خواهيد شد‪.‬‬

‫پر از ببوتر سپيد‬

‫در افلا سىان شعر بالسيك زیاد ح خوا ند‪ .‬بيدت و سبك‬

‫حگر ام اید حيدانها را‬

‫هندی را زیاد بخوا يد چون حشااامل زبا‬

‫شاااما را حل‬

‫يسه‬

‫خودتان آزادی گذاشىياید‬

‫دوو‬

‫برد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حرا بشنوید بي حى قلبم‬ ‫ح خواهد از بدن فرار بند‬ ‫بگذارید بي حرف بر م‬ ‫پيش از آ مي چند خط خال‬ ‫روی اید حا يىور باق بما د‪.‬‬

‫‪۱۱3‬‬

‫مصطفا صمدی‬ ‫تق تق تق‬ ‫صدای در يسه‬ ‫حوسيق آشپرخا يسه بي بنگيرش بي تي دیگ‬ ‫تق تق تق‬ ‫صدای بنگير يسه‬ ‫صدای در اسه‬ ‫و حردی با حمم تخليي و به و شلوار‬ ‫بي پشىش رژه ح رود‬ ‫تق تق تق‬ ‫صدای در يسه‬ ‫صدای بنگير يسه‬ ‫صدای بنشهای حردیسه‬ ‫بي بي پوسىه خریده‬ ‫بي سر ‪ /‬بي حلر اسىخوا ه‬ ‫بي ه ح خرد‪ ،‬ه زخم ح ز د‬ ‫تق تق تق‬ ‫صدای در اسه‬ ‫صدای بنگير اسه‬ ‫صدای بنشهای حردی ‪...‬‬

‫نقد شعر‬ ‫حربى بي در شاعر حورنا صمدی آغاز شده اسه‪ ،‬یك‬ ‫حربه بهيني اسااه‪ .‬حسااد شاااور اید اسااه بي بيهوده‬ ‫م ویسااد ول از طرف شااجاک يسااه‪ .‬خيل ها فمر‬ ‫ح بنند شاجاوه در شاعر‪ ،‬یعن شعر سياس بنویسند و‬ ‫صااور‬

‫و حعنای شااعر را شااجاک بنند‪ ،‬در صااورت بي‬

‫شااجاوه در شااعر یعن ریسااك بردن در زبان؛ شاااور‬ ‫شاجاک از فواا و فرم آ رحات اساىناده ح بند‪ .‬شعر لمنه‬ ‫زبان دارد و شااور در اید شعر بي د بات فرم اسه و اىر‬ ‫بيشىر سع بند شعر افلا سىان‪ ،‬یك شاور خوب را تجربي‬


‫‪۱۱4‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫خواهد برد‪ .‬حواارنا بي ا دازه باف در شااعرش شااجاک‬

‫یك حرحلي از شاااوری "چي ىنىد" اسااه؛ یعن شاااور‬

‫يسه؛ شجاوه فقط اید يسه بي از درد و ر ج زحا ي و‬

‫بدا د باید از چي چيری بگوید‪ ،‬احا حرحلي اصاال شاااوری‬

‫بگوی ‪ ،‬شاجاوه باید در همي چير باشد‪ .‬در‬

‫"چگو ي ىنىد" اید حوناوک اسااه‪ .‬حرحلي سوم شاوری‬

‫اجرای شادی و شعف هم شجاوه وجود دارد‪ ،‬در فرم و‬

‫" باید ىنىد" اساه؛ یعن شااور باید اشراف داشىي باشد‬

‫از بشاور‬ ‫زبا‬

‫هم بي در شعر ح آید باید شجاوه ترریق بن ‪.‬‬

‫شاوری‪ ،‬خرر بردن اسه و اىر در زبان ریسك من بي‬ ‫جای‬

‫خواه رسيد‪.‬‬

‫بي آ چي باید بگوید‪ .‬حرحلي های شاااوری حرحليایسه‬ ‫بي باید حسايه لصظيی وشىد شعر را بي حخاط‬

‫حنىقل‬

‫برد‪.‬‬

‫بي بررس شعر ح پردازیم‪.‬‬

‫وقى اید چهار حرحلي اید همان شاااود حصات اساااه بي‬

‫‪/‬حوسايق آشپرخا يسه بي بنگيرش بي تي دیگ‪ /‬در اید‬

‫شاهمار نویسيد‪.‬‬

‫ساارر‪ ،‬شاااور فعل را حاهرا ي حذف برده اسااه؛ در واقع‬

‫در هر شااعری باید یك فرم تازه اتنا بينىد و باید فرم و‬ ‫بسازید بي فمر در آن ز دى‬

‫يازی يسه شاور حثل یك ویراسىار بي زبان وفادار باشد‪،‬‬

‫شامل بساازید؛ سااخىما‬

‫احاا ياز بي تقريع دارد و باید از ‪/‬بي بنگيرش بي تي دیگ‪/‬‬

‫بند‪ .‬حهم اساه فوا و درد شعر را شان بدهيد‪ .‬خالقيه‬

‫تقريع شود‪.‬‬

‫و تيرهوشاا زبا‬

‫در ساارر ‪/‬و حردی با حمم تخليي و به و شاالوار‪ /‬لصد‬

‫حداقل اساىعداد ح توا د بعد از حدت توویرهای زیبای‬

‫دوباره حرده اسه و اید سرر حریض اسه‪.‬‬

‫بساازد‪ .‬هيچ خيال تازه و زیبا يسه چون همزحان شاور‬

‫در اید سارر بي بيان ح بند پشه در صاحبخا ي با پليس‬

‫دیگری در جاای دیگری از د يا در حات وشاااىد خيال‬

‫و حمم تخليي ایسىاده اسه‪ ،‬شاور ح توا سه برای شان‬

‫تازهتر اسه و یا قبلد توویر زیباتری در شعر آورده شده‬

‫دادن پليس و اید خشاااو اه‪ ،‬باا یك بازی زبا‬

‫و یك‬

‫باید در شااعر باشااد‪ .‬هر شاااوری با‬

‫اسه‪ .‬توویرسازی زیبا از حراحل ابىدای شعر اسه‪.‬‬

‫ترفناد هوشااامندا ي اید ىو ي اجرا بند‪/ .‬و حردی با حمم‬ ‫تخليي‪/ /‬با بله و شلوار‪ ./‬وقى "بله و شلوار" را بي بار‬

‫ویرایش شعر‬

‫بي تواویر ح بشايم‪ ،‬با آوردن "بله" حس خشو ه را‬

‫تق تق تق‬

‫ح بریم‪ ،‬والوه بر اینمي به و شلوار را در ذهد حخاط‬ ‫هم بي حخاط‬

‫ا ىقات ح دهيم‪.‬‬

‫‪/‬بي پشااىش رژه ح رود‪ /‬اید ساارر توناايص اسااه و‬

‫صدای در يسه‬ ‫حوسيق آشپرخا يسه‬

‫ح توا سااه راحهتر و با بيان شااعریتری ایدىو ي اجرا‬

‫بي بنگيرش بي تي دیگ‬

‫شود‪:‬‬

‫تق تق تق‬

‫‪/‬در رژه پشه در‪/‬‬

‫صدای بنگير يسه‬

‫‪/‬صادای در يساه‪/ /‬صادای بنگير يسه‪ /‬در سرر دوم‬

‫صدای در اسه‬

‫ح توان "صدای" را حذف برد‪.‬‬

‫و حردی با حمم تصليي‬

‫در سااررهای بعدی شاااور ح توا سااه با تيرهوشاا و‬

‫با بله و شلوار‬

‫اجرای بهىری داشااىي باشااد و درد را‬

‫در رژه پشه در‬

‫رابه و ظم زبا‬

‫بيان بند‪ .‬شاور باید در اجرا آنقدر قوی باشد بي حخاط‬

‫تق تق تق‬

‫را در شعر قرار دهد تا تاویل خودش را داشىي باشد‪.‬‬

‫صدای در يسه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بنگير يسه‬ ‫صدای بنشهای حردیسه‬ ‫بي بر پوسه سر‬ ‫بر حلر اسىخوا ه‬ ‫و ه ح خرد‬ ‫ه زخم ح ز د‬ ‫تق تق تق‬ ‫صدای در اسه‬ ‫صدای بنگير‬ ‫صدای بنشهای ‪...‬‬

‫خریده‬

‫‪۱۱5‬‬

‫بسی گل شریفی‬ ‫حلوت حد آشوب بد‪،‬‬ ‫چنگير حد‪ ،‬چنگ بينداز ‪...‬‬ ‫دحبوره‬ ‫غمگيد ح خوا د‬ ‫و ور الميد ا داخىي سایيای‬ ‫بر صورته‬ ‫حيان بازوان حد‬ ‫صدای دحبوره و آواز حلوىن‬ ‫در آراحش غلللي*‬ ‫بميری تو ‪...‬‬ ‫بودای ح شوم‬ ‫در حلاره وبادته بنم‬ ‫حسلما‬ ‫غار‬

‫شو‬ ‫بد‬

‫و چنگيری‪ ،‬درهم بریر!‬ ‫آتش برن!‬ ‫با هميد سمو ِ درهم شمسىي‬ ‫صدای تار‬ ‫تاراجم بد‬ ‫تاراج بد‬ ‫تمام حرا!‬ ‫ح خواهم دوردسه چشمان تو باشم‬ ‫در چشمه بي ر گ خون اسه‬ ‫ا سایيای افىاد بر حردحمان ا‬ ‫فرو افىد پلمه‬ ‫برای هميشي‬ ‫بميری تو ‪...‬‬ ‫و حد سایيای‬ ‫در دوردسه چشم تو باشم‪.‬‬ ‫*شهر غلللي‪ :‬شهری باسىا‬

‫حسىقر در بوه در باحيان‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫نقد شعر‬ ‫از جملي ما‬

‫حثبه هر شاعر‪ ،‬اید اساه بي شاور برای‬

‫صاصبه از یك چير بي صصبه از چيرهای دیگر بپردازد‪.‬‬ ‫در شاعر بسا ىل اید اصال روایه شده احا مىيی قابل‬ ‫توجي اید اسااه بي شاااور بي صااصبه از چيرهای دیگر‬ ‫پرداخىي‪ ،‬بلمي حس آن چيرهای دیگر را بي شعرش حنىقل‬ ‫برده بي اید ا ىقات توساااط خوا نده ی تيرهوش درك‬ ‫ح شاود‪ .‬ودم جساار‬ ‫فرهنگ ادبيا‬

‫یا خودسا سوری در ىنىار بي در‬

‫ایران و افلا سااىان و بيزوم حد خراسااان‬

‫وجود دارد‪ ،‬باوث شاده بي شاور در اید شعر‪ ،‬بسياری از‬

‫‪۱۱6‬‬

‫دو ساارر اوت در خوا ش‪ ،‬در یك ساارر ادا ح شااو د‪،‬‬ ‫بنابراید بهىر اسااه بي در یك ساارر ير وشااىي شااو د‪:‬‬ ‫"دحبوره غمگيد ح خوا د"‬ ‫"حد" در سرر چهارم لصد را از بيد برده و ىزم اسه بي‬ ‫سرر بي اید شمل اصال شود‪" :‬حيان بازوا م"‬ ‫ساارر پنجم اید اپيرود ير ساابه بي لصد بل شااعر‬ ‫ب وفاساه‪ ،‬بنابراید ىزم اسه بي بي اید شمل تليير بند‪:‬‬ ‫"صدای دحبوره و حلوت"‬ ‫زیبای بي بيد دو سرر پنج و شش ایجاد شده‬

‫بازی زبا‬

‫و همچنيد لصن بي در خوا ش سرر آخر وجود دارد‪ ،‬هر‬ ‫برجسىيی اید شعر هسىند‪.‬‬

‫دو از ما‬

‫ىنىن ها را بنار بگذارد‪ ،‬احا چيری بي در شااعر بساا ىل‬ ‫ىویای همي چير اساه‪ ،‬لصد آن اسه‪ .‬حد هرىر طرفدار‬

‫بودای ح شوم‬

‫اشااعار تخاطب ‪ ،‬شااعرهای بي بس ا را حناداوار حخاط‬

‫در حلاره وبادته بنم‬

‫قرار دهند‪ ،‬بودهام‪ ،‬احا طبيعى در اید شعر وجود دارد بي‬ ‫از آن لذ‬

‫ح برم‪.‬‬

‫حسلما‬ ‫غار‬

‫شو‬ ‫بد‬

‫و چنگيری‪ ،‬درهم بریر!‬ ‫حلوت حد آشوب بد‬ ‫چنگير حد چنگ بينداز‬

‫چينش بيش از چهار هجای بلند در سرر اوت (بو‪ /‬دا‪ /‬ی ‪/‬‬ ‫ح ) بي لصد تند و لذ بخش شعر لرمي زده و بهىر اسه‬

‫حذف "حد" در سرر خسه ح توا د بي زیبا بردن لصد‬

‫سرر اوت بي اید شمل اصال شود‪" :‬بودای ام"‬

‫اید اپيرود بمك بند‪.‬‬

‫حلاره در ساارر دوم‪ ،‬احىمالد بي بوه در سااوریي اشاااره‬

‫دحبوره‬

‫دارد بي برای وباد‬

‫اسىناده ح شود و حى حصمد‪ ،‬پياحبر‬

‫حسالما ان ير از آن اسىناده برده اسه‪ .‬مىي جال‬

‫اینمي‬

‫غمگيد ح خوا د‬

‫اید بوه بيشىر حورد توجي بافربيشهاسه‪ .‬بي اید ترتي‬

‫و ور الميد ا داخىي سایيای‬

‫برای حنظ توااادی بي در اید دو ساارر وجود دارد بهىر‬

‫بر صورته‬

‫اسااه ساارر دوم را بي اید شاامل تليير دهيم‪" :‬تا ماز‬

‫حيان بازوان حد‬

‫بنم در حلاره"‬

‫صدای دحبوره و آواز حلوىن‬

‫اید شعر از طبيعه زیبای برخوردار اسه بي بي لصد آن‪،‬‬

‫در آراحش غلللي‬

‫حالى لذ بخش ح دهد‪ ،‬احا در اپيرودهای بعدی‪ ،‬شاااور‬

‫بميری تو‬

‫اید لصد را از دسااه داده و بي طبيعه شااعر خود وفادار‬ ‫بوده اساه‪ .‬بي هميد دليل‪ ،‬شعر در اجرا نعيف اسه و‬ ‫بي تلييرا‬

‫بل‬

‫ياز دارد‪.‬‬


‫‪۱۱7‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ابثر سااررها انااافي و توناايح هسااىند و بهىر اسااه بي‬

‫خوا ش اید شاعر باوث شاد بي صادای حد بلندتر شود‪،‬‬

‫حذف شو د‪.‬‬

‫اید بلندترشادن صدا شان ح دهد بي حد در حاله شعر‬ ‫"تار"‬

‫قرارىرفىي بودم‪ .‬بس ىل شاور اسه‪ ،‬احا باید بي لصد شعر‬

‫در دو سرر بي‬

‫خود هميشااي وفادار باشااد‪ .‬لصد باید در حقام لصد حنظ‬

‫بار بسه‪" :‬برن حرا و تاراجم بد‪/ /‬تارتارم بد ای تاتار"‬

‫شاود احا در اید شاعر‪ ،‬شااور ساع داشاىي تا لصد را در‬

‫با حوزیك شااعر‪ ،‬حا ند‬

‫تونااايح دهد‪ ،‬حا ند همان باری بي یك‬

‫در اپيرود چهارم‪ ،‬با ایجاد بازی زبا‬

‫حيان بلما‬

‫و "تاراج"‪ ،‬ح توان آنها را بي اید صور‬ ‫بلميی "تاتار" والوه بر همخوا‬ ‫بلما‬

‫چنگير و ‪ ،...‬مایيای سمبليك اسه‪.‬‬

‫قال‬

‫بلما‬

‫غرتسرا ا جام ح دهد‪ .‬در ادبيا‬

‫فارس ‪ ،‬هيچ شعری در‬

‫در اپيرود بعدی‪ ،‬از چشاام و خون و حردحمان ح توان‬

‫سااابك غرت‪ ،‬طبيع‬

‫اسااىنادهای بالساايك برد و آن را بي اید ساارر بدت برد‪:‬‬

‫توانع ا د‪ ،‬چرابي حصات اسه شاور بىوا د در حصدودهی‬

‫"بي در چشاام تو باشاام‪/ /‬بي سااایيام بينىد بر حردم‪/ /‬بي‬

‫و بداهي بنویسااد‪ .‬شااعر بس ا ىل آغاز‬

‫حردمِ چشم تو خو‬

‫شود حدام"‬

‫وزن‪ ،‬ابيا‬

‫را آ‬

‫يساااه و تمام غرتهای فارسا ا‬

‫زیبای دارد‪ ،‬لصد در سارر اوت بي خوب حنعمس شده یا‬

‫واژهی "حردم" در حنهوم‪ ،‬تبدیل بي حردحك چشاام شااده‬

‫بي تعبيری در بلما‬

‫اساه‪ .‬شااور در اید وشقبازی بي بي توویر ح بشد‪ ،‬بي‬

‫بار‪ ،‬شاااور توقف برده و لصد را رها ح بند‪ .‬وله اید‬

‫خو‬

‫ساارایه برده اسااه‪ ،‬احا در اداحيی‬

‫شاادن حردحك چشاام حخاطبش ياز دارد‪ .‬او زهر‬

‫احر حممد اسه ترسيدن شاور باشد‪ .‬او باید بدا د‪ ،‬زحا‬

‫حعشاو خودش اسه و ىوی بي قود بشىد ح ویسد‪.‬‬

‫بي در لصظيی شااعر قرارىرفىي اسااه‪ ،‬هرىر باید بلما‬

‫بي اید ترتي ‪ ،‬حازوخيسام ابىدای شااور بدت بي سادیسم‬

‫را سا سور بند‪ ،‬بلمي باید همي چير را بدون ترو از اینمي‬

‫شااده بي اید حاله سااادوحازوخيساام ‪ ،‬شاااندهندهی‬

‫دیگران دربارهی آن چي فمر ح بنند‪ ،‬بيان بند‪ .‬او باید‬

‫اینمي تمام اید حناهيم‪ ،‬در‬

‫دیگر‪ ،‬بي‬

‫وظمه شااعر اسااه و جال‬

‫تمام حس خود را پياده بند و بعدها در زحا‬

‫لصد شاعر هنىي اسه؛ یعن لصد در اید اثر بدت بي شعر‬

‫اصااال آن بپردازد‪ .‬ترو از گنىد و یا حيل بي گنىد در‬

‫شده بلمي لصد‪ ،‬خود شعر اسه‪.‬‬

‫اواسط شعر باوث شده اسه بي لصد از بيد برود‪.‬‬

‫بي والوه‪ ،‬اوج وظمه شااعر در ساارر "بميری تو" اجرا‬

‫حد تنها در برخورد با اشااعار زیبا شااروک بي بداهيىوی‬

‫ح شود‪ ،‬بنابراید‪ ،‬باید شعر پس از آن اداحي پيدا بند‪.‬‬

‫ح بنم‪ .‬شعر بس ىل زیبا يسه‪ ،‬چرابي شاور در لصظيی‬

‫برای حد حشخص‬

‫شااعری‪ ،‬خودش را سااا سااور برده اسااه‪ .‬در حال بي‬

‫در اید شاعر حعنای بسياری از بلما‬

‫يساه‪ .‬حثلد‪" ،‬دحبوره" ح توا د ام سازی باشد یا شاید‪،‬‬

‫ح توا سااه با رهابردن تمام خود در آن لصظي‪ ،‬یك اثر‬

‫ام پر دهای بي حلوتها صاادای آن را بي آواز تبدیل برده‬

‫حا دىار و قوی بسااازد‪ .‬احا اید اتنا در شااعر بساا ىل‬

‫باشند‪ .‬حى حممد اسه اید بلمي‪ ،‬یادآور خاطرهی حملي‬

‫ينىاده اسه‪.‬‬

‫بي شهر غلللي باشد و شاور صدای هنىي در اید وسىالژی‬ ‫را با شااعر خود پيو د زده باشااد‪ .‬تمام اید حناهيم‪ ،‬بي‬

‫ویرایش شعر‬

‫وسايليی لصد و حوزیك و حسايه شاعر بيان ح شاو د‪.‬‬ ‫پس ىاه ح توان‪ ،‬بي جای بازی با بلما‬

‫و سااررهای‬

‫حلوت آشوب بد‪،‬‬

‫یك شاعر‪ ،‬بي لصد آن جان بخشايد تا یك شعر زیبا خلق‬

‫چنگير حد چنگ بينداز‪...‬‬

‫شااود؛ شااعری بي لصد آن بي تنهای بىوا د خوا نده را‬

‫دحبوره غمگيد ح خوا د‬

‫حنقل‬

‫بند‪.‬‬

‫و ور الميد ا داخىي سایيای‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بر صورته‬

‫مسيح غزنوی‬

‫حيان بازوا م‬ ‫صداى دحبوره و حلوت‬

‫بودتای حوهایه‬

‫در آراحش غلللي‬

‫دار ح ز د روسری را‬

‫بميری تو‪...‬‬

‫بر تك درخه حياط‬

‫بودای ام‬ ‫تا ماز‬

‫حموحه ظاح ِ احساو‬

‫بنم در حلاره‬

‫در اید جلرافيا‬

‫حسلمان شو‬

‫آفىاب را‬

‫غارتم بد چنگيرى‬

‫بي آغوش زحيد تبعيد برده اسه‬

‫درهم بریر و آتشم زن‬

‫دسههایم‪ ،‬پشه حرز پيراهنه‬

‫برن حرا و تاراجم بد‬

‫حمنوکالعبور‬

‫تارتارم بد اى تاتار‬

‫فراز و فرودهای تنه‬

‫بي در چشم تو باشم‬

‫حنرقيی حمنووي‬

‫بي سایيام بينىد بر حردم‬ ‫بي حردمِ چشم تو خو‬

‫شود حدام‬

‫بميرى تو‪.‬‬ ‫شهر غلللي‪ :‬شهری باسىا‬

‫‪۱۱8‬‬

‫ىرد م را بي بند ح بش‬ ‫دیپلما های لبا م‬ ‫رایر‬

‫حسىقر در بوه در باحيان‬

‫ح بند با لبا ه‬

‫توافق احيی چشمهایمان‬ ‫بوسيهای حهاجر را‬ ‫از سيمهای خاردار دبميها‬ ‫وبور ح دهند‬ ‫و در بلندای سينيا‬ ‫سابد ح بنند‪.‬‬

‫نقد شعر‬ ‫شعر حسيح غر وی‪ ،‬شعر بازیگوش سه‪ .‬حشمل بي دارد‬ ‫ایدجاساه بي اسىىيك آن بيد ئوبالسيك و شعر حدرن‪،‬‬ ‫در رفه و برىشااه اسااه؛ یعن در " گاه" حدرن‪ ،‬احا در‬ ‫"اجرا" ئوبالسايك اسه‪ .‬بي اید وله ئوبالسيك اسه‬ ‫بي حا تربي های‬

‫ظير "حموحه ظاح احسااااو" و‬

‫"آغوش زحيد" را دیگر باي بار م بریم‪ ،‬هر چند در‬ ‫ومس از‪ :‬آرید آریان‬

‫ایدجا‪ ،‬تخيل وجود دارد و شاور از پارههای توویری بار‬ ‫بشاايده و آن فوااا را "ساااخىي" احا وبار‬

‫"بودتای‬


‫‪۱۱9‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حوهایه دار ح ز د روسااری را بر تك درخه حياط"‬

‫"دساههایم‪ ،‬پشه حرز پيراهنه حمنوکالعبور"؛ اید سرر‬

‫م توا د آنها را بنار‬

‫زیباسااه‪" .‬دسااههایم" را در یك ساارر و حابق هم در‬

‫قابل درك يسااه؛ یعن حخاط‬

‫هم بچيند و تخيل بند‪ .‬بنابراید حد "بودتای حوهایه" را‬

‫سرر بعدی‪ .‬ویرىوت را ير برح داریم‪.‬‬

‫"بوتاه حوهایه" ح خوا م (ناامد اینمي حممد اسااه‬

‫"فراز و فرودهای تنه حنرقيی حمنووي"؛ اید ساارر بي‬

‫شاااور‪ ،‬اخودآىاه و یا تعاحدن و با تيرهوش ا "بودتا" را‬

‫وو تمرار همان ساارر حموحه ظاح ا داحه اسااه‪،‬‬

‫بي بار برده باشااد تا "بوتاه " را بي ذهد حخاط‬

‫حىبادر‬

‫بناد) و اید سااارر را ایدىو ي اجرا ح بنم‪" :‬بوتاه‬

‫پس جایگرید بردن "ا داحه" در آنجا "درسه" بود‪.‬‬ ‫"ىرد م را بي بند ح بش "؛ یعن بللم ح بن ‪.‬‬

‫حوهایه طناب ح بند روسااری را بر تك درخه حياط"‬

‫"دیپلما های لبا م رایر‬

‫و اید‪ ،‬توویر واشق را تداو ح بند بي ح خواهد خود‬

‫"لبا م" و "لبا ه" در دو ساارر حىوال زیبا يسااه و در‬

‫را با حوهای بلند حعشااوقياش دار بر د‪ ،‬ول چون حوهای‬

‫سارر دوم شاور ح توا د با جایگرید بردن "ل ها " از‬

‫او بوتاه اسه‪ ،‬روسریاش را بدت بي طناب ح بند (و اید‬

‫تمرار بپرهيرد‪.‬‬

‫ح توا د بيا گر اوج شينىگ باشد)‪.‬‬

‫"توافقناحي چشاااميایمان"؛ در اید سااارر بي بار بردن‬

‫همچنيد وبار‬

‫"حموحه ظاح احسااااو" ير قابل‬

‫ح بند با لبا ه"؛ اسااىناده از‬

‫"چشمهاحان" حناس تر اسه‪.‬‬

‫لمس يسااه‪ ،‬بنابراید ح توان آن را بي "حموحه ظاح‬ ‫ا اداحاه" تليير داد‪ ،‬بي اید دليل بي "حموحه ظاح‬ ‫احساااو" وجي وين‬

‫دارد‪ .‬حموحهِ ظاح در "ا دام"‬

‫بوسيهای حهاجر را‬ ‫از سيم خاردار دبميها‬

‫اتنا ح افىد چون یك حریم حمنووي اساااه و شاااما‬

‫وبور ح دهند"؛ در اید سااررها‪" ،‬بوساايهای حهاجر" و‬

‫م توا يد وارد اید حریم شخو شده و لمسش بنيد‪.‬‬

‫"سيم خاردار دبمي" انافا‬

‫با اینمي شاااور آزاد اسااه بي هر چيری را "بگوید"‪ ،‬ول‬

‫راحهتر ایدىو ي اجرا بند‪:‬‬

‫حلرم اسااه بي ىنىياش تصه یك اسااىىيك بوده و ایجاد‬

‫"توافقناحيی چشمهاحان‬

‫لذت تخيل بند؛ یعن همانقدر بي زبان‪ ،‬شهود‪ ،‬دریافه‪،‬‬

‫بوسيهای فرا سوی را‬

‫خيات و تنمر در شعر قش دار د‪" ،‬تخيل" هم قش دارد‬

‫از سيم خارداروبور ح دهد‬

‫دارد و شاور ح توا د خيل‬

‫و باید ایجاد فوای "تازه" بند‪.‬‬ ‫"و در بلندای سااينيا‬

‫سااابد ح بنند"؛ اید ساارر هم‬

‫توناايص اسااه‪ .‬بي جای"سااابد ح بنند" ح توان از‬

‫حموحه ظاح ا داحه در اید جلرافيا‬

‫سمن اسىناده برد‪" .‬سمن ىریدن" بي حعنای اقاحهبردن‬ ‫در ایدجا شاااور‪ ،‬هميی آدروها را بي حخاط‬

‫شامل ىرفىي اسه؛ یعن‬

‫باشاايد ح توا يد از فعل "حساامد ح دهد" اسااىناده بنيد‬

‫رساام برده اسااه‪ ،‬پس "در‬

‫همچنيد ح توا يد "ح دهند" را در ساارر قبل حذف بي‬

‫تواویر شاعر در ذهد حخاط‬ ‫جلرافيا را در ذهد حخاط‬

‫داده و‬

‫اسااه‪ ،‬البىي اىر ساامن را در ادبيا‬

‫افلا سااىان داش اىي‬

‫اید جلرافيا" حشو اسه و باید حذف شود‪.‬‬

‫قریني حعنوی بنيد‪.‬‬

‫"حموحه ظاح ا داحه‬

‫بي جای "بلندای ساينيا " هم "ىی سينيها " را بي بار‬

‫آفىاب را بي آغوش زحيد تبعيد برده اسه"؛ در ایدجا هم‬

‫ح بریم‪ .‬اید شااعر‪ ،‬اروتيم اسااه‪ ،‬پس بگذارید اروتيك‬

‫بلميی "آغوش" زا د اسه‪.‬‬

‫"شناف" باشد! ىرسيد!‬


‫‪۱25‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حسايح‪ ،‬باید شاعر تازه بنویسد چون شاور اسه ول بيد‬

‫آفىاب را‬

‫دو اسىىيك در رفه و برىشه اسه؛ حثلد شما ح توا يد‬

‫بي زحيد تبعيد برده اسه‬

‫در غرت با حموحه ظاح احساااو‪ ،‬وزن را پر بنيد ول‬

‫دسههایم‬

‫در شعر سپيد حجبور يسىيد ربدهای ورون را پر بنيد‬

‫پشه حرز پيراهنه‬

‫بلمي آزادید و فقط باید بىوا يد "لصد" شعر را دربياورید‪.‬‬

‫حمنوکالعبور‬

‫سااع بنيد از صاانه و توناايح دوری بنيد‪ .‬هرچي از‬

‫فراز و فرودهای تنه‬

‫تونيح دوری بنيد شعر شما شنافتر و زیباتر و وميقتر‬

‫حنرقيی حمنووي‬

‫ح شااود و تخيلتان هم فعاتتر خواهد شااد‪ .‬همچنيد‬

‫ىرد م را بي بند ح بش‬

‫"هنر" اید يساه بي شااما شاعری بنویسايد بي هيچبس‬

‫و دیپلما های لبا م‬

‫نهمد‪ ،‬بلمي شعر باید بىوا د با ا دك تالش بي فهم درآید‪.‬‬

‫رایر‬

‫البىي شااعر شااما قابل درك اسااه ول توصاايي ح بنم از‬

‫توافق احيی چشمهاحان‬

‫صانه و تىابع اناافا ‪ ،‬اصلد اسىناده منيد چون ایدها‬

‫بوسياى فرا سوى‬

‫حشاو و تونيصند و تونيح در شعر خوب يسه‪ ،‬چون‬

‫از سيم خاردار وبور ح دهد‬

‫شااما با توناايح‪ ،‬در دیمىاتوری حرلق‪ ،‬حخاط‬

‫ح بند با ل ها‬

‫خود را‬

‫و ىى سينيها‬

‫احمق فرض ح بنيد‪ ،‬در حال بي فرضتان باید بر اید‬

‫حسمد (سمنا)‬

‫باشد بي حخاط‬

‫یك پلي از شما باىتر و باهوشتر اسه‪.‬‬

‫شاعر‪ ،‬هنر اليه اسااه‪ ،‬اصاالد قرار يسااه بي همي آن را‬ ‫بنهمند‪ .‬شاما باید اهل ادبيا‬

‫و هنر و فمر باشيد‪ .‬بعو‬

‫از شاعرها سررهای خاص دار د بي حردم آنها را تمرار‬ ‫ح بنند‪ ،‬احا هميی شاااعر را م فهمند‪ .‬شااااور واقع ‪،‬‬ ‫هميشاااي راو هرم (حخااطا‬

‫خاااص بااي باهوش و‬

‫حرفيایسااه) را هدف ح ىيرد و باری با قاودهی هرم‬ ‫(حخاط‬

‫وام) دارد‪ .‬اىر شاما با شعر خوبىان‪ ،‬حخاطبان‬

‫حرفيای را حجاب بنيد‪ ،‬آنها با قدی بي ح ویسااند‪ ،‬آن‬ ‫فهم و قوه خالقا يی حوجود در شااعر شااما را بي قاودهی‬ ‫هرم ا ىقات ح دهند‪.‬‬

‫ویرایش شعر‬ ‫بودتای حوهایه‬ ‫طناب ح بند روسری را‬ ‫بر تك درخه حياط‬ ‫حموحه ظاح ِ ا داحه‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬


‫‪۱2۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫دوباره بي ز دى برح ىردم‪...‬‬

‫قد شعر‬

‫نرگس حسينی‬

‫خا م حساين ‪ ،‬شاعر شاما پر خون اسه‪ .‬شاور هسىيد و‬ ‫حر‬

‫سع‬

‫ح توا د‬

‫شاعر شاما ىساسىگ دارد‪ ،‬بي خاطر اینمي بي زبان توجي‬

‫حرا بپوشد‪ ،‬تو را بپوشد‬

‫دارید‪ ،‬تجربيی زبا‬

‫و خندههای حادر را تنش بند‬ ‫بگذار خاك جای تو نس بمشد‬ ‫جای تو راه برود‬

‫یك سرر را ىاه بي چندید سبك اجرا بنيد‪.‬‬ ‫حر‬

‫جای تو‬ ‫روی شا يهای پدر بنشيند‬

‫ح توا د حرا بپوشد‪ ،‬تو را بپوشد‬

‫ىاه ح توا يم بي شعرحان ایهام انافي بنيم‪.‬‬

‫بي تو فمر ح بنم‬ ‫و اینمي‬ ‫حردن از بدام د دا ه شروک برد‬ ‫بي لبخند زدن‬

‫اید سرر ح توا د ایدىو ي باشد‪:‬‬ ‫حر‬

‫تو ح توا‬ ‫در بلوك هندهم بار سرطان را یمسره بن‬ ‫دیوارهای خا ي بي تو تميي بنند‬ ‫و تمام شهر را‬ ‫با ىریيهای یك حادر پشه سر‬ ‫بي ىریي بيندازی‬ ‫گاه بد‬

‫ح توا د حرا‪ ،‬تو را بپوشد‬

‫و خندههای حادر را تنش بند‬ ‫واژهی "الهي" در سارتاسار شاعر هيچ قش‬

‫دارد‪ .‬باید‬

‫شاعر را با آوردن اسام خاص شاخو بنيم‪ ،‬پس "الهي"‬ ‫حذف ح شود‪.‬‬ ‫بي هيچ چير فمر مد‬

‫خورشيد قرحر شده‬

‫بگذار تا جای تو خاك نس بمشد‬

‫تو بي بروی‬ ‫سرطان خو ه را روی همي چير ح پاشد‬ ‫روی پارچيهای سنيد‬

‫جای تو راه برود‬ ‫جای تو روی شا يهای پدر بنشيند‬ ‫بىو فمر ح بنم‬

‫روی لباوهای پشه ویىرید‬

‫بي اینمي حردن از بدام د دا ه شروک برد بي لبخند زدن‬

‫روی چشمهای یك زن‬ ‫را‬

‫حثل یك ليوان آب سرد یكجا سر ح بشم‬ ‫اید حوسيق بي تمام شود‬

‫دارید‪ .‬باید سااع بنيد بي از بنار‬

‫زبان وبور بنيد‪ ،‬اید فرهنگ فعل را پشااه ساار بيندازید‪،‬‬

‫بي هيچ چير فمر مد الهي‬

‫توی خيابان ایسىادهام و ش‬

‫م بنيد وموح حرف بر يد و اید خوب اسه‪ ،‬احا‬

‫تو ح توا‬

‫در بلوك هندهم‬

‫بار سرطان را یمسره بن‬ ‫دیوارهای خا ي بي تو تميي بنند‬


‫‪۱22‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حى خورشيد قرحر اسه‬

‫و تمام شهر را‬

‫اىر بروی‬ ‫اید بند‪ ،‬وشاىاری باحلد حنثور دارد‪ ،‬ول حس پشه اید‬ ‫جمليها خوب اسااه‪ .‬سااررهای پایا‬

‫سرطان روی همي خون ح پاشد‬

‫اید بند شااان‬

‫ح دهند بي بساا ساارطان خون ىرفىي‪ ،‬احا باید ایدقدر‬

‫با اید تليير حشخص اسه بي بي سرطان خون اشاره شده‬

‫زود و بي اید شمل اید قويي لو برود‪.‬‬

‫احا با چينش بهىر‪ ،‬بي اصل حاجرا را چندان لو م دهد‪.‬‬

‫حرثييای برای بس بي سرطان خون دارد و در حات حر‬

‫شااعری بي شااما وشااىياید دچار لمنه اسااه‪ .‬احا حد در‬

‫اساه در حات گارش اساه‪ .‬شعر فوای خوب دارد احا‬

‫ویرایشا بي ا جام دادهام‪ ،‬لصد اوت شعر را ىرفىم و بقيي‬

‫شاااور باید باری بند بي زبان از حاله ثرىو ي خارج‬

‫شااعر را پيش بردم؛ یعن شااما ىنىيد "بي هيچ چير فمر‬

‫شود‪ .‬حرثييی قشنگ اسه‪ ،‬حس قشنگ دارد‪ ،‬احا اجرای‬

‫مد بگذار خاك جای تو نس بمشااد" ول حد بي آن‬

‫آن نعيف اسه‪.‬‬

‫لصد دادم‪ ،‬آن را از زبان ثر خارج و بي شعر شدن ردیك‬

‫چگو ي ح توا يم لصدىردا‬

‫خوب ا جام دهيم تا اید ثر‬

‫بردم‪.‬‬

‫بدت بي شعر سپيد شود‬

‫"جای تو راه برود‬

‫اىر حد بخواهم چنيد شعری را اجرا بنم بي اید شمل آن‬

‫جای تو روی شا يهای پدر بنشيند"‬

‫را ادیه ح بنم‪.‬‬

‫واژهی "روی" را ووض بنيد و بنویسيد "بر"‪.‬‬ ‫شما برای اینمي شاوری بنيد باید لصد را دریابيد و حىعهد‬

‫حر‬

‫ح توا د حرا‬

‫بي حسا باشيد بي با آن شعر را ح ویسيد‪ .‬ادیى بي حد‬

‫تو را بپوشد‬

‫ا جام دادم و برای شااما فرسااىادم را با دقه بخوا يد و با‬

‫و خندههای حادر را تنش بند‬

‫شااعر اصاال تان قياو بنيد‪ .‬با اید قياوبردن بساايار‬

‫بي هيچ چير فمر مد‬

‫خواهيد آحوخه‪.‬‬

‫بگذار‬ ‫جای تو نس بمشد خاك"‬ ‫با جابجای یك فعل لصد شعر ووض ح شود‪.‬‬ ‫"جای تو راه برود‬

‫ویرایش شعر‬ ‫حر‬

‫ح توا د حرا‬

‫جای تو بر شا يهای پدر بنشيند‬

‫تو را بپوشد‬

‫و جای تو فمر بند‬

‫و خندههای حادر را تنش بند‬

‫بي اینمي حردن از بدام د دا ه شروک‬

‫بي هيچ چير فمر مد‬

‫تو ح توا‬

‫در بلوك هندهم‬

‫بگذار‬

‫بار سرطان را تمام‬

‫جای تو نس بمشد خاك‬

‫و باری بن‬

‫جای تو راه برود‬

‫بي دیوارهای خا ي بي تو تميي‬

‫جای تو بر شا يهای پدر بنشيند‬

‫و تمام شهر را‬

‫و جاى تو فمر بند‬

‫پشه اشكهای حادر‬

‫بي اینمي حردن از بدام د دا ه شروک‬

‫بي ىریي بيندازی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تو ح توا‬

‫در بلوك هندهم‬

‫بار سرطان را تمام‬ ‫بارى بن‬ ‫بي دیوارهای خا ي بي تو تميي‬ ‫و تمام شهر را‬ ‫پشه اشكهاى حادر‬ ‫بي ىریي بيندازی‬ ‫حى خورشيد قرحر اسه‬ ‫اىر بروی‬ ‫سرطان روی همي خون ح پاشد‬ ‫روی پارچيهای سنيد‬ ‫روی لباوهای توى ویىرید‬ ‫توى چشمهای زن‬ ‫در خيابان ایسىادهام‬ ‫وش‬

‫را‬

‫حثل یك ليوان آب سرد‬ ‫سر ح بشم‬ ‫تمام شود اىر اید حوزیك‬ ‫بي ز دى برح ىردم‪.‬‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬

‫‪۱23‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱24‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱25‬‬


‫‪۱26‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫شاعر را بي سامه ثر برده اسه‪ ،‬چون واژهی "زیرا" در‬

‫كاميار كمانگر‬

‫قش یك تپق در خراب بردن بند اخير اسااه و بالو‬ ‫و ناگهان هميشه‬

‫" اىهان شااسااىيایم‪ "...‬در برخورد با هر شااعری شاايوه‬ ‫ایدىو ي اسااه بي خوا نده پس از دیدن ام شااعر آغاز بي‬ ‫خوا ش ح بند و در اید شااعر از همان واژهی حوجود در‬ ‫ام شعر برای شروک آن اسىناده شده اسه‪ .‬اید بار سب‬ ‫ا ىخااب واژهی " اىهان" بي وو آغاز هيجان و تعليق‬ ‫اساه‪ " .‬اىهان" دوم از پيوسىگ شروک ح بند و سجع‬ ‫بي " شاساىي" با "هميشي"ی حوجود در ام شعر دارد ير‬ ‫اچاری و یا اآىاه اسااه بي آن را از تربي‬

‫از‬

‫"زحيد یخ‬

‫زده" ح توان دریافه‪ .‬اساااىناده از "زحيد یخ زده" بي‬ ‫زیبای در پایانِ بند‪ ،‬والوه بر پاسخ بي بي تعليق ابىدای‬ ‫شااعر ح دهد‪ ،‬تعليق تازهای بي راه ح ا دازد و شااعر را بي‬ ‫سمه جلو هل ح دهد‪.‬‬ ‫در بند دوم فواااسااازی اداحي ح یابد و رفىي رفىي تمميل‬ ‫ح شااود‪ .‬توصاايف از بف و خر بودن بي حجم و بُعد‬ ‫تبدیل ح ىردد‪" .‬زحيد یخ زده" اید بار تبدیل بي بدتِ‬ ‫ترجيعبند شاده اسه‪ ،‬چون همان باربرد را در بند پيشيد‬ ‫ادارد و بااربرد حعناای تازه و دیگری ح یابد‪ .‬دليل‬ ‫حوفقيه شعر ير در ایجادِ دىرىو ‪ ،‬بهرهىيری از واژهی‬ ‫"بر" قبل از "زحيد یخ زده" ح باشد‪.‬‬ ‫در اداحي و در بند بعدی از همان ابىدا جمليی "غذا فراوان‬ ‫اسااه و زود بي زود ح خوریم" ح آید و با خود وو‬ ‫تناقض در ذهد حخاط‬

‫ایجاد ح بند بي خوا نده با توجي‬

‫بي ونعيى بي در بند قبل بيان شده بود توقع اید فراوا‬ ‫عماه را دارد‪ .‬احا در اداحي با آوردن جمال‬

‫تازه در اینجا حىوجي ح شااویم بي با یك ساارىذشااه یا‬ ‫روایه خاص و فردی روبرو يسااىيم و شاااور با آوردن‬ ‫"در ساامون وای ‪ "...‬بي حا شااان ح دهد با چي چيری‬ ‫طرف هسىيم‪ .‬اید جملي تمرار در اید فوا را بيان ح بند‬ ‫و در حات روایه یك برداشااه از ونااعيى بي ظاهر‬ ‫جمع و اجىماو اسه‪ .‬چون بيان ایسىاده و دیگر خبری‬

‫بلنگ زدن فوااای ذهن حد ظر شاااور اسااه و از طرف‬

‫در اداحيی همان بمار ىرفىي ح شااود‪ .‬اید واژه شااا‬

‫حىد را پایيد ح آورد‪" .‬حا جساادهای درون جساادهایيم"‬

‫بعدی‬

‫خوا نده پاسااخش را ىرفىي و تازه ح فهمد بي حعمای از‬ ‫همان اوت وجود داشاىي اسه تا ذهد او را بيشىر درىير و‬ ‫با خود همراه سااازد‪ .‬احا ایرادی بي در بيان پاسااخ ح آید‬

‫از تعليق و حعما يساه و شاعر شاسىي حرف ح ز د ب‬ ‫آنبي در حات راه رفىد و حشاهده و انافي بردن باشد‪.‬‬ ‫در بند بعدی بي آغازىر آن "روز و شاا‬

‫ح جویم‪"...‬‬

‫اسااه‪ ،‬اىر خواهم بيشااىر از اید بي ا ىخاب واژىان و‬ ‫ترتيا‬

‫آن ها بپردازم‪ ،‬باز شاااا ي های حرمئن از ثبا‬

‫خود مای ح بند‪ .‬اید شااعر برداشااى سااه ا ىقادی از‬ ‫ونااعيى بي شاااور در آن ىير افىاده‪ ،‬حا ند حرداب بي‬ ‫آب حاا د آن چون تمساااا های هر روز‪ ،‬آ ى ىو ي وار‬ ‫ىوشاااه هاای ا ساااان ها را ح خور د و فرو ح بر د‪.‬‬ ‫تمسااا های بي خود روزىاری ا سااانهای بودها د از‬ ‫جاحعي و در چنيد سيسىم و ونعيى رسوب بردها د‪.‬‬ ‫از رحيی بازوی‬ ‫از رحای ا صنای ىلوی‬ ‫از ىوشيی شمم‬ ‫از رودهای‪.‬‬ ‫هر بدام از اید بخش جمليها‪ ،‬جنبيهای از خنقان را بي‬ ‫ىو يای بيان ح بند‪ .‬رحيی بازوی ح توا د شاااان از‬ ‫ىرفىد قدر‬

‫ومل و توان آدمها و ا صنای ىلو شااا‬

‫از‬

‫آزادی بيان‪ ،‬فریاد و اوىراض باشد‪ .‬واژهی " رحا" هم برای‬ ‫تمرار مردن رح ِ جمليی پيشاايد اسااه و از طرف با‬ ‫"ىرحا"ی ىلو و صدا ایجاد لينم ذهن ح بند‪ .‬تمام اید‬ ‫جمليها جاحعيی آدمخوارها را در ساارح توتاليىارىرای‬ ‫ذهن بي مایش ح ىذار د‪.‬‬


‫‪۱27‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫شمر ح بنيم‪..‬‬

‫شسىيام اینجا‬ ‫روی زحيد یخ‬

‫اید جملي و ومل بي بيان ح بند‪ ،‬ح توا د وو آدرو‬

‫سرها و تدهاحان تاب ح خورد‬

‫باشااد و قوااد حعرف جنبيی دیگری ازجاحعيای بي تا بي‬ ‫شااور مایندهای از آدهاسه بي بي خود ویرا گری جاحعي‬

‫ایدجای شااعر حعرف شااده را بي حخاط‬

‫ح ا دیشد بي در همان فوای هميشگ توصيفهایش را‬

‫حذهب و خداپرساه‪ ،‬احا والوه بر اید حممد اسه وو‬

‫ا جام ح دهد و اید بار جنبيی دیگری از ونااعيه آنها‬

‫ا ىقاد بي هميد جریان ير باشد بي در اداحي با همان واژهی‬

‫را بي تواویر بشيده اسه‪ .‬در جمليی آخر "تاب خوردن‬

‫"زیرا" دليلش را شاار ح دهد‪ .‬وو ا ىخاب بيد بد و‬

‫ساار و تد" را ح توان یك بار ایدىو ي تاویل برد بي در‬

‫بدتر‪ .‬در واقع شمر بردن را ح شد با تربي های دیگری‬

‫حات حویي و سوىواری برای خود و حردىا‬

‫هسىند بي بي‬

‫دارد‪ .‬جاحعيای‬

‫ير جایگرید برد‪ ،‬احا شاااور ومدی در اید آدروده‬

‫زودی خورده ح شااو د‪ .‬دیگری ایدبي ح توان زحين یخ‬

‫داشااىي اسااه و در اید بند شااان ح دهد بي سااردی و‬

‫و سارد را واحل لرزیدن و تاب خوردن دا سه بي تاویل‬

‫یخزدى را ترجيح ح دهند‪ ،‬چون در غير اید صااور‬

‫وين اساه و سوحيد برداشه را ح توان اید ىو ي توور‬

‫بوی حا دى حردىان را باید تصمل بنند بي حاتشااان از‬

‫برای جدا شدن و‬

‫آن بي هم ح خورد‪ .‬پليای وميقتر و پایيدتر در فالبه و‬

‫حبارزه دار د‪ ،‬احا حایوسااا ي در حات زور زدن و تالش‬

‫اساىيواات‪ .‬جای بي بيد بدبخى و بدبخى بيشىر حجبور‬

‫برای خالص از اید ا نعات ح باشند‪.‬‬

‫بي ا ىخاب ح شوی و اید یعن حنهوم خوشبخى و تليير‪،‬‬

‫بند بعدی بي با "ورم بردهایم‪ "...‬آغاز ح شود حصدودهی‬

‫حد هاسه جای در ذهد جاحعي داشىي و حرده اسه‪.‬‬

‫برد بي بر زحيد یخ چسبيدها د و توا‬

‫مایش قدر‬

‫بيان شاااور اسااه‪ .‬در واقع حرفها تمام‬

‫شده و توصيف و توویرها در شعر بي ا جام رسيده اسه‬ ‫و شااور بي جای ارا يی تر های و پيشانهادش‪ ،‬دسه بي‬ ‫قدر‬

‫مای ح ز د و با وجود بيان زیبا از همان ونعيه‬

‫پيشايد‪ ،‬حربه جاری در شاعر را سربوب برده و دچار‬ ‫غرور و هيجان شااورا گ ح شود‪ .‬بي اید ترتي‬

‫وسعه‬

‫دیدش را در همان حصدوده بي از اوت شعر آغاز برده بود‪،‬‬ ‫فراتر م برد‪ .‬همان زحيد یخ زده‪ ،‬همان خودخوری و‬ ‫سا سور و بایمو ‪ ،‬همان جاحعيی تلویص و دیگر هيچ‪.‬‬ ‫ایدجا باران م بارد‬ ‫و برف ح بارد‬ ‫اید دو جملي باز تمرار ح شو د‪ ،‬و بي اید ترتي‬

‫آ چي از‬

‫بند بعدی برح آید اید اسه بي از دسها داز و تپق شعر‬ ‫در بند بعدی وبور برده و شااعر راه بيافىد‪ .‬پس با اید دو‬ ‫جملي اسىار‬

‫زده ح شود‪.‬‬

‫‪.‬‬


‫‪۱28‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫و فرم رایج در شعر وور خودش‪ ،‬صرفد بهرهای تعمدی‬

‫مسيح حسين نژاد‬

‫ح برد‪.‬‬ ‫بيشااىرید باربرد زبا‬

‫بدون هيچ حقدحيای ترجيح ح دهم بي بىاب "دسااه حد‬ ‫اسه و دسه بي حد ح برد" بپردازم‪ ،‬بىاب بي با پرداخىد‬ ‫بي شعر اروتيك و حى پورن ایجاد جاذبي ح بند و باوث‬ ‫جل‬

‫ظر حخاط‬

‫جسااار‬

‫ح شاااود‪ .‬هرچند اید بىاب بي جر‬

‫و شااهاحه شاااور در پرداخىد بي تم ساامس و‬

‫همجنسىرای و ير برخ باربردهای زبا‬

‫خاص ‪-‬هر‬

‫چند بي ظر حد بهني‪ -‬هيچ حولني و فابىور حثبه دیگری‬ ‫داشااىي‪ ،‬احا بي دليل ودوت از هنجارها و تابوهای ورف و‬ ‫اخالق حا ر اهميه اسه‪ ،‬اىرچي پرداخىد و بررس اید‬ ‫وجي بىاب در اید فرصه م ىنجد‪.‬‬ ‫با توجي بي حقدحيی باى بدون حاشاايي بي مات دربارهی‬ ‫ادبيه و قابليههای شعری بىاب اشاره ح بنم‪:‬‬ ‫با گاه اجمال بي بىاب‪ ،‬در تمام شااعرها بلمات حثل‬ ‫(ساامو ‪ ،‬خم شاادن‪ ،‬ىردن‪ ،‬ل ‪ ،‬داحد‪ ،‬خون و حا ند‬ ‫ایدها) دیده ح شود‪ .‬بلمات بي بالفاصلي تمليف حخاط‬ ‫را با بىاب روشاد برده و دسه شاور را بدون هيچ ابهام‬ ‫و بازیای رو ح بند‪.‬‬ ‫ساااق قهرحان شاااوریسااه بي از واژىان بي ىو يهای‬ ‫حخىلن باربرد ح ىيرد‪:‬‬ ‫باربرد ارجاو و خودبار حثل بلما‬ ‫باربرد ادب و چند پهلو حثل وبار‬

‫حذبور‬ ‫(جمع در شعر ش‬

‫بازی)‬ ‫باربرد آوای حثل (ب ه های ىایيد‬

‫‪ ،‬ىىىىی ىیي)‬

‫باربرد توااویری حثل اسااىناده از اوداد در شااعر حدود‬ ‫پنجم حاه‬ ‫البىاي اید باربردها اغل‬

‫واری از حس شااااورا ي و‬

‫زیبای شناس ح باشند‪.‬‬ ‫ساق در باربردهای آوای‬

‫ير بسيار احوفق ومل برده و‬

‫آواهاای شاااعرش حعمولد ایجاد هيچ تداو و دىله‬ ‫حعنای ای م بند بلمي بي ظر ح رسد شاور از یك حنش‬

‫در شااعرهای ساااق ارجاو و‬

‫خودبار ح باشاد و حخاط‬

‫بي سخى ح توا د از بلما‬

‫یا داتهای حورد ىرینش شاااور حدلوتهای حخىلن تاویل‬ ‫بند و اید حساائلي بي دليل چيدحان حما يم واژىان حورد‬ ‫ظر شاور اسه‪ .‬در واقع ساق بي دليل نعف در ىرینش‬ ‫دات و چيدحان وادی و بار شااادهی واژىان‪ ،‬بي تعویق‬ ‫ا داخىد حعنا را بشند و حىناه برده و سااروه حخاط‬

‫را‬

‫در دساهیاب بي يه شااور افرایش داده و در یك جملي‬ ‫"شاعرهایش بسايار دم دساى سه"‪ .‬بي وبارت ‪ ،‬شاور از‬ ‫ساارص ترید رابريی دات و حدلول بهره برده اسااه و‬ ‫اوليد شااباهه را ىرینش برده و در حصور هم شااين‬ ‫ىرارهها قرار داده اساه‪ ،‬رفىاری بي ا سان در روزحره‪ ،‬بي‬ ‫صور‬

‫حما يم در قبات زبان دارد‪.‬‬

‫شااااید ح توان ىنه یم از قاط قو‬

‫شااااور ایجاد‬

‫حوساايق و ریىم اسااه‪ .‬حثلد در شااعر "جاز" شاااور با‬ ‫جمال‬

‫بوتاه و سااریع و تمرار بعو ا واژهها و واجها‬

‫تاداو حساااى ح بناد‪ .‬همچنيد با وارد بردن بخش‬ ‫بوتاه از یك شعر واحيا يی حوزون ‪-‬وت وت وت وات ‪...‬‬ ‫حيگد بي خوشاگلم حد‪ -‬فوای روایه شعر را حصسوو‬ ‫و حلمووتر ح بند‪.‬‬ ‫احا اید ویژى پایدار يسه‬ ‫حثلد در شعر "اوراد اشىباه" بي شعری بدون فعل و ومل‬ ‫اسه‪ ،‬اىر اثر بدون ونوان بود‪ ،‬تمرارهای واژهها و هجاها‬ ‫و واجها احری ب دليل و ب حعنا تلق ح شااد بي فقط‬ ‫ایجاد حوساايق ای بدون دىله حعنای ح بند؛ بي وبارت ‪،‬‬ ‫هر چند در حوزهی زبان بررساا ح ىردد‪ ،‬احا خارج از‬ ‫حوزهی شعر قابل بررس سه‪.‬‬ ‫بي طور بل ‪ ،‬تمرار‪ ،‬فرم شااورا يایسه بي بعود ساق‬ ‫در اسىناده از آن دچار "قال سازی و بليشي" شده اسه‪.‬‬ ‫حثلد در شعر چهارم‪ ،‬بعد از سرر (صدا ح آید اىر ىوش‬ ‫بنم صدا ح آید) شاور بالفاصلي مو يای از اید صداهای‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حخن را بيان برده‪ ،‬سپس در همان قال‬

‫‪۱29‬‬

‫و بليشي چندید‬

‫مو يی دیگر حرر ح بند‪.‬‬ ‫اید رویمرد‪ ،‬حخاط‬

‫را با حصدودهای حواجي ح بند بي‬

‫پرو دهاش بسىي ح شود‪.‬‬ ‫بي طور بل جمال‬

‫جمليی بوتاه سااخىي شاده اسه و اید اتنا باوث ریىم‬ ‫تند و ىاه هيسااىریك در اثر ح شااود‪ .‬شاااور روان‬ ‫حوااررب خود را بي شااعر ترریق ح بند‪ .‬احا بعوااد‬ ‫جمال‬

‫در تمام شااعرها بساايار بوتاه و پر‬

‫بي حخاط‬

‫تعداد هساىند‪ ،‬یعن هر سرر بي طور حىوسط از چهار پنج‬

‫ح ىردد‪.‬‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬

‫بي حدی صارفد توصاين و ىرارشا ح شو د‪،‬‬ ‫بيشااىر از شااعر با یك خاطره ویساا حواجي‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱35‬‬


‫‪۱3۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در آغاز بلمي بود‬

‫عارف حسينی‬

‫و بلمي بيابان‬ ‫فاميل‬

‫"فمينيسام" تالشا اسه برای دسىرس بي حقوق برابر‬ ‫[فارغ از جنساايه]‪ .‬در فمينيساام تالش ح شااود قش و‬ ‫جایگاه زن در تاریخ و جاحعي بي غالبد حردساىرا ي اسه‬ ‫و حصدودیههای بي برای ز ان ایجاد شااده اسااه‪ ،‬بيان‬ ‫شاود؛ اید آىاه رساا ‪ ،‬قدم اوت اساه‪ .‬فمنيسم جهه‬ ‫اواده حقو خود سع ح بند وک گاه زن بي خودش را‬ ‫تليير دهد بي اید حهمترید هدف فمنيسم اسه‪ .‬در واقع‪،‬‬ ‫حشامل زن آىاه‬

‫داشاىد از وناع حوجود يسه‪ ،‬بلمي‬

‫پذیرفىد آن اسه بي زن حوجودی نعيف و حنعوت اسه‪.‬‬ ‫شاعر "فاحيل" از حا ا آقای ‪ ،‬تواویرىر دخىریسه بي بي‬ ‫ويس ا تشاابيي شااده اسااه‪ .‬از حنظر یك فمينيسااه و با‬ ‫رویمردی سااخىارىرا و ير اساىناده از شاا يشاناس بي‬ ‫بررس ا شااعر ح پردازیم و سااع داریم "توااور زن از‬ ‫خود" را در قال‬

‫اید شعر‪ ،‬حورد بررس قراردهيم‪:‬‬

‫و تا احروز بر دوش ح بشم‬ ‫حد ويس بد خودم‬ ‫یىيم شا يهایه بي افىادها د‪.‬‬ ‫ونوان شعر‪ ،‬بي قش پيراحىن با بد ي شعر دارد‪ ،‬در تمویل‬ ‫شاا يهای شعر و ایجاد ساخىار و برقراری هماهنگ بيد‬ ‫قرعا‬

‫شااعر سااهم بيساارای دارد بي در اداحي و در بد ي‬

‫شااعر فاحيل (خا واده) و اووااای آن؛ پدر‪ ،‬حادر‪ ،‬برادران‪،‬‬ ‫خود شخص و حخاط‬

‫را در ارتباط با هم قرار ح دهد و‬

‫ساخىار بل شعر را بيونوان یك "خا واده" ایجاد ح بند‪.‬‬ ‫در آغاز بلمي بود‬ ‫و بلمي بيابان‬ ‫اید دو ساارر ارتباط بيناحىن با آیيای از "ا جيل یوحنا"‬ ‫دارد‪" :‬در ابىدا بلمي بود و بلمي رد خدا بود و بلمي خدا‬ ‫بود" بي شااااوران دیگری هم بي وو از آن اساااىناده‬

‫فاحيل‬

‫بردها د‪:‬‬

‫در آغاز بلمي بود‬ ‫و بلمي بيابان‬ ‫و بيابان تاج بي بر سرم ىذاشىي بود د از خار‬ ‫روی پيشا‬

‫و بيابان صليب بي با حد زاده شد‬

‫سياهم وشىي بود د "ىناهبار"‬

‫و ز ده ز ده حرده بودم حد‬ ‫برای تنها حادرم‬ ‫در آغاز بلمي بود‬ ‫و بلمي بيابان‬ ‫و بيابان برادران حرا یهودا آفرید‬ ‫در آغاز بلمي بود‬ ‫و بلمي بيابان‬ ‫و بيابان پدری بي در حقدّوترید بىابها تنهایم ىذاشه‬

‫و بلمي بود و جهان در حسير تموید‬ ‫و دوسه داشىد آن بلمي خسىيد بود‬ ‫(غرل از حسيد حنروی از بىاب حجمووي اشعار)‬ ‫و در آغاز سخد بود و سخد تنها بود‬ ‫و سخد زیبا بود‬ ‫بوسي و ان و تماشای ببوترها بود‬ ‫(شاعر حناجا‬

‫از شنيع بدبن ؛ از بىاب هرارههای دوم‬

‫آهوی بوه )‬ ‫در آغاز خدا بود‬ ‫و تنها خدا بود‬


‫‪۱32‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫اوسااه‪ .‬ساارر بعدی‪ ،‬بي ونااعيه ز دى و ز ده بودن‬

‫و خدا تنها بود‬

‫اسه؛ ز دى بدون‬

‫(شاعر سانر تموید از حصمدرنا ترب ؛ از بىاب خابسىر‬

‫دخىر اشااره دارد بي حسااوی با حر‬

‫آیني)‬

‫داشاىد هيچ حق ‪ .‬سرر آخر حجددن اشاره بي ويس دارد‬ ‫بي فقط حادر (حریم) داشااه و دخىر هم ا گار فقط حادر‬

‫در آغاز هيچ بود‪ ،‬بلمي بود‪ ،‬و آن بلمي خدا بود‬

‫خود را همدرد خود ح دا د‪ ،‬چرابي همجنس اوسه‪.‬‬

‫(ترجميی آزاد حنظوحي ساانر تموید از دفىرهای سااابر‬ ‫شا دت توسط ول شریعى )"‬

‫در آغاز بلمي بود‬ ‫و بلمي بيابان‬ ‫و بيابان برادران حرا یهودا آفرید‬

‫در آغاز بلمي بود‬ ‫و بلمي بيابان‬

‫در اید قرعي از شااعر‪ ،‬با توجي بي شااا ي "آفرید" ح توان‬ ‫اید بخش قش ترجيع بندی را در شاااعر اینا ح بند‪.‬‬

‫بيابان را حجاز از "خدا" دا سااه بي برادران ويساا را‬

‫برای شاا ي "بلمي" اسه بي در‬

‫شااخوا حثل یهودا بي ماد خيا ه اسااه‪ ،‬آفرید‪ .‬دخىر‪،‬‬

‫هر قرعي از شااعر تالشاا جهه برقراری ارتباط سااایر‬

‫برادران خود را هما ند یهودا ح دا د بي با حصدود بردن‬

‫"بيابان" قش ایدهما‬ ‫شاا يها با آن صور‬

‫ح ىيرد‪" .‬بيابان" حجازی اسه بي‬

‫او در واقع در حق او خيا ه ح بنند‪.‬‬

‫در اداحي و در هر قرعي ساع بر بشف آن ح بنيم‪ .‬تمرار‬ ‫اید دو سارر در بد ي شاعر بيش از حد اسه و باربردی‬

‫در آغاز بلمي بود‬

‫داشااىي و بنابراید‪ ،‬با روایه ایجاز در شااعر ح توان از‬

‫و بلمي بيابان‬

‫تمرار آن باسه‪.‬‬

‫و بيابان پدری بي در حقدّوترید بىابها تنهایم ىذاشه‬

‫و بيابان تاج بي بر سرم ىذاشىي بود د از خار‬

‫در ساارر سااوم از اید بخش‪ ،‬هر چند بي بيابان بي پدر‬

‫روی پيشا‬

‫سياهم وشىي بود د "ىناهبار"‬

‫تشاابيي شااده اسااه احا م توان ىنه و یا حدو زد بي‬

‫و ز ده ز ده حرده بودم حد‬

‫بيابان حجاز از چيساااه‪ .‬همچنيد‪ ،‬شاااا يی "پدر" را‬

‫برای تنها حادرم‬

‫ح توان خدا در ظر ىرفه؛ پدری بي پسار خود (ويس )‬ ‫را در زحيد تنها ىذاشاااه و بمم بي او مرد‪ .‬دخىر‬

‫در اید قرعي از شااعر‪ ،‬بيابان تاج از خار در ظرىرفىي‬

‫هما ند ويس خودش را حصروم از حمایه پدر ح دا د و‬

‫شده و بر سر راوی ىذاشىي ح شود‪ .‬با توجي بي شا يهای‬

‫حاهيه اوىقادا‬

‫او را حخالف با حقو خود ح پندارد‪ .‬با‬

‫"صالي "‪" ،‬یهودا"‪" ،‬حد ويس بد خودم" و فوای بي‬

‫توجي بي ساررهای قبل درح یابيم بي حيان پدر و برادرها‬

‫در شاعر خلق شاده اسه‪ ،‬ح توان ارتباط آن را با داسىان‬

‫و دخىر و حادرش‪ ،‬وو دوآليسم برقرار اسه‪.‬‬

‫ويساا حساايح دید و بيابان را حجاز از جاحعيای در ظر‬ ‫ىرفه بي با ويسا برخورد برد‪ ،‬شمنجي داد و بي صلي‬ ‫بشيد‪ .‬در سرر دوم‪ ،‬با توجي بي پيشا‬

‫و سياه بود ش‪ ،‬بي‬

‫در آغاز بلمي بود‬ ‫و بلمي بيابان‬

‫تقدیر از پيش تعييد شاده اشااره شاده اسه بي دخىر از‬

‫و بيابان صليب بي با حد زاده شد‬

‫ابىدا ىناهمار بي د يا آحده اساااه و ىناهش دخىر بودن‬

‫و تا احروز بر دوش ح بشم‬


‫‪۱33‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حد ويس بد خودم‬

‫م بند و بدتر ایدبي ىناهباری خود را بي ونوان تقدیرش‬

‫یىيم شا يهایه بي افىادها د‬

‫پذیرفىي اسااه‪ .‬توااور زن از خودش در اید حىد ز‬

‫در سارر سوم و چهارم‪ ،‬حسيح (دخىر) صلي‬ ‫دوش ح بشاد و ادوا ح بند بي اید صلي‬

‫خود را بر‬

‫نااعيف و بيچاره اسااه‪ .‬در طوت تاریخ‪ ،‬صاارف ظر از‬

‫از زحان تولد‬

‫اسه بي بدون پدر زاده‬

‫حوار‬

‫آدم‪ ،‬ويس تنها ا سا‬

‫با او همراه بوده و در تمام ز دى آن را بردوش بشاايده‬

‫ح شااود‪ .‬بر اساااو تعاليم دین ‪ ،‬خدا در قش "پدر" در‬

‫برای شاااا ي "ىناهبار" در‬

‫حریم حلوت و او را بارور برده اسه‪ ،‬احا با توجي بي ولوم‬

‫ساررهای قبل دارد‪ .‬صلي ‪ ،‬حصدودیههای اسه بي بي‬

‫حدرن‪ ،‬حرد در حریم اسااىصالي شااده و حریم بدون ياز بي‬

‫دخىر تصميل شده و او حجبور اسه بپذیرد و تصمل بند‪.‬‬

‫حرد‪ ،‬خودش را بارور برده اسااه‪( .‬توا ای خودباروری‬

‫در سارر بعدی‪ ،‬ويسا بي زادهی حریم و بي تعبيری پسر‬

‫رساايده اسااه‪ ).‬حریم ماد‬

‫اساااه و قش ایدهماا‬

‫در حعدودی از ز ان‪ ،‬بي اثبا‬

‫خداسااه دسااه بي ا مار پدر و حى حادر خود ح ز د و‬

‫ز‬

‫ح ىویاد باي حد از "خود" بي د يا آحده ام؛ ح توان بي‬

‫خودش ایسااىاده اسااه‪ .‬هر ز‬

‫آىاه دخىر اشااره برد بي تولدی دیگر اسه؛ ایدبار در‬

‫ويس ا بي د يا بياورد‪ .‬ويس ا ‪ ،‬فارغ از جنساايىش (بي هم‬

‫خود و از خود‪ ،‬ي از حریم و یا پدر (خدا)‪ .‬دخىر در اید‬

‫ح توا د حرد باشاد و هم زن)‪ ،‬والوه بر وابسىگ‬

‫داشىد‬

‫ساارر رابري خود با خا واده را بي بل قرع ح بند و خود‬

‫بي جاحعي از طریق بخشااش و شااناوه‪ ،‬جاحعي را بي خود‬

‫را در ز دى و زیساىد تنها ح دا د؛ او ويسای سه بي از‬

‫وابساىي ح بند و با رسايدن بي آىاه ‪ ،‬بارها از خود و در‬

‫"خود" زاده شده اسه‪.‬‬

‫خود حىولد ح شود‪" :‬حد ويس بد خودم"‪.‬‬

‫در سرر آخر‪" ،‬یىيم" دات بر حصروم بودن و داشىد اسه‬ ‫و "شاا يها" مادی از حمایه و پشاىيبا‬

‫هسىند؛ دخىر‬

‫خود را حصروم از شااا يهای "تو" ح دا د‪ .‬در اید ساارر‪،‬‬ ‫شاخوايه "تو" وارد شاعر ح شاود‪ .‬شعر تا قبل از اید‬ ‫ساارر حالى واىویي (حو ولو ) و صااصبه با خویش‬ ‫داشاااه احاا با ورود "تو"‪ ،‬تبدیل بي ىنىگو (دیالو )‬ ‫ح شاود بي تمویل آن با شا يهای حوجود در شعر حممد‬ ‫يسه‪ .‬ىوی "تو" در خارج از حىد قرار دارد‪.‬‬ ‫سااخىار حعنای شاعر‪ ،‬توویر بردن خا واده دخىریسه‬ ‫بي در شاعر بي حسايح تشبيي شده اسه‪ .‬دخىر تقدیر خود‬ ‫را ىناهباری و حملبردن صلي‬

‫بي مادی از حصدودیه‬

‫و ظلم در حق اوسه‪ ،‬ح دا د‪ .‬از پدرش بيرار اسه بي او‬ ‫را تنها ىذاشااىي و برادرا ش بي بي او خيا ه ح بنند‪ .‬در‬ ‫اید حيان تنها حادر اساه بي دخىر با او احساو همدردی‬ ‫ح بند بي همجنس اوسااه‪ ،‬احا فقط ح توا ند حثل یك‬ ‫حرده بي ز دى خود اداحي دهند‪ .‬توااویری بي از زن در‬ ‫اید حىد ارا ي ح شود‪ ،‬همان زن واجر در ظام حردساىرا ي‬ ‫اسه؛ بس بي حى در جهه بهبود ونعيه خود تالش‬

‫اسه بي وابسىي بودن بي حرد را بنار ىذاشىي و بر پای‬ ‫ح توا د حریم باشااد و‬


‫‪۱34‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫سحر یحيیپور‬

‫ا ىخااب ام "حد ويسااا بد خودم" برای حجموويی‬ ‫شااعری بي در حقدحيی آن‪ ،‬شاااور از حادر‪ ،‬حادربرر‬ ‫وخواهرش سااپاوىذاری برده اسااه‪ ،‬اخودآىاه وجود‬ ‫تنمر فمنيسااى پشااه شااعرها را تداو ح بند‪ .‬در اید‬ ‫حجمووي‪ ،‬توصاايفها و توناايحهای بسااياری بي چشاام‬ ‫ح خورد؛ حثلد‪ ،‬در شعر "طال " حى بدیه ترید چيرها‬ ‫وصااف ح شااو د‪ ،‬توصااينات بي رحا ىيك هسااىند‪ ،‬احا‬ ‫شاااورا ي ي‪ .‬اغل‬

‫شااعرهای اید حجمووي زبا‬

‫ساااده‬

‫دار د‪ .‬اسااىناده از چنيد زبا ‪ ،‬تواااویری بمر را ح طلبد‬ ‫بي حعمولد با آشنای زدای ها بي تخيل ح رسند‪ ،‬در حال‬ ‫بي شااعرهای اید حجمووي‪ ،‬تنها انااافا‬

‫اسااىعاری و‬

‫تشبيه هسىند بي سع در ایجاد تخيل دار د‪ ،‬احا در تمي‬ ‫خياتها ح ایساىند‪" .‬و" های حىعدد سر سرر و اسىنادهی‬ ‫زیاد از حروف انااافي‪ ،‬از قاط نااعف شااعرهای اید‬ ‫حجمووي اسااه‪" .‬تمرار"‪ ،‬آرایيایسااه بي ح شااود بي‬ ‫درسااى و بي نع شااعر از آن بهره ىرفه‪ ،‬درحال بي در‬ ‫شااعرهای حا ا آقای تمرارها فراوان و اساااسااد باربردی‬ ‫دار د؛ برای حثات در شعر "فاحيل" شاور در تمرار وبار ِ‬ ‫"در آغاز بلمي بود‪ /‬و بلمي بيابان"‪ ،‬بي د بات ایجاد فرم‬ ‫بوده احا در اجرای آن حوفق بوده اسه‪ .‬همچنيد‪ ،‬در شعر‬ ‫"آىه همساریاب "‪ ،‬تمرار واژهی "حد" زیادهىوی سه‪:‬‬ ‫"حد از طوفانهای بسياری ىذشىيام‪ /‬حد بي حقو هميی‬ ‫حيوا ا‬

‫اااصى بشرااا احىرام ح ىذارم‪ /‬حد زجربشيدن‬

‫در راه هادف را‪ /‬باي لاذ‬

‫روزهاای زودىذر ترجيح‬

‫ح دهم"‪ .‬بي والوه افراط در تىابع اناافا ‪ ،‬بي شعر لرمي‬ ‫وارد برده اسه‪ :‬حثل "در پسىوی خلو‬

‫ر جهایشان" در‬

‫شااعر "تولد"‪" ،‬حربر شااایعيهای حسااموم شاابا يروزی‪/‬‬ ‫‪/‬پایىخه اوىيادهای حرحد شااهرو دی‪/ /‬بخش ساارایه‬ ‫حراقبهبننده‪ /‬و ‪ ."...‬شاعرها‪ ،‬ساررهای تونيص زیادی‬ ‫دار د و بي والوه وبار های بي با واژههای حثل‬

‫"ابنون‪ ،...‬حاى بي‪ ...‬و ‪ "...‬احمان سااپيدخوا‬

‫را حنىن‬

‫ح بند‪ .‬تنمر شاااور در اید شااعرها دارای فراز و شااي‬ ‫اساه‪ .‬در "تولد" حشابي فروغ ح ویسد‪ ،‬در "ىاو آهد"‬ ‫شابيي شاحلو‪ ،‬ىاه در شعرهایش قواو‬

‫ح بند‪ ،‬ىاه‬

‫بي شامل اسىعاری حنادای را حورد خراب قرار ح دهد و‬ ‫در شاعر اساروره ح ساازد‪ .‬اید ویژى ها اغل‬

‫در شعر‬

‫شاااوران دهيی چهل بي چشاام ح خورد‪ .‬اغل‬

‫از فرم و‬

‫تمنيكهای زبا‬

‫و سااااخىار خبری يساااه‪ .‬در واقع‪،‬‬

‫شااعرهای "حا ا آقای " در هميی ابعاد شااعری در حد‬ ‫"حىوسااط" حا دها د؛ اغل‬ ‫تازه يسىند‪ ،‬اغل‬

‫شااعرها قريی اوج دار د و‬

‫ایدههای هسىند بي ح توا ند با آىاه‬

‫و ویرایش بيشىر‪ ،‬بي شعر خوب بودن ردیك شو د‪.‬‬


‫‪۱35‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ىاوآهد‬

‫پيمان اصغری كانی‬

‫تو حعشو وحش ىندمزاری‬ ‫"حد ويسا بد خودم" ونوان حجمووي شعریسه از حا ا‬ ‫آقای با تاریخ ا ىشار "بهار ‪ ،"86‬پس حدودن اید اشعار‪،‬‬ ‫در ساتهای ‪ 84‬و ‪ 85‬سروده شدها د؛ یعن‬

‫ردیك بي یك‬

‫دهي قبل‪ .‬اىر حا ا آقای شاااور جسااىجوىر و فعال بوده‬ ‫باشاد‪ ،‬از ده ساات پيش تا احروز ح بایساه دسه بم دو‬ ‫سااي بار پوسااه ا داخىي باشااد‪ .‬بنابراید‪ ،‬قدی بي براید‬ ‫بىاب وشىي ح شود‪ ،‬بي حا ای ده سات پيش حربوط اسه‪.‬‬ ‫اید حجمووي شاحل ‪ 23‬شعر اسه بي قری‬ ‫از فرح حنثور برخوردار بوده و زبا‬

‫بي اتنا آنها‬ ‫حساااىقيم دار د‪.‬‬

‫اشعار‪ ،‬حوتيفهای حقيد دار د و در بنار حوتيفهای آزاد‬ ‫و حس شااورا ي‪ ،‬ساخىار اثر را شمل ح دهند‪ .‬از سوی ‪،‬‬ ‫شعرها غالبد تاویل واحد دار د و با خوا ش اوليي بي اتمام‬ ‫ح رسند‪ .‬هيچ ىرهای اىشوده باق‬ ‫حخاط‬

‫باز شاود و لذ‬

‫م حا د تا با ا گشىان‬

‫هيچ بشان را وي‬

‫حخاط‬

‫اما بانااد‪ ،‬از اید رو ا گيره ای برای خوا ش حجاادد‬ ‫م آفریند‪ .‬تخيل در شااعرهای حا ا آقای سااهم بيشااىری‬ ‫سبه بي خيات دارد و حا چندان شاهد سررهای درخشان‬ ‫يسااىيم‪ .‬ىوی شاااور سااع دارد بي سااروه‪ ،‬تخيال‬ ‫شاااورا يی خود را همانىو ي بي در ذهنش ح شاايند‪،‬‬ ‫بدون اومات هيچىو ي تلييرا‬

‫صوی روی باغذ بياورد‪.‬‬

‫بي هميد دليل شااعرها بيشااىر بي چرك ویس یك شااعر‬ ‫شبييا د تا ىيجيی های ‪.‬‬ ‫يساه‪ .‬صادای بلمي در شاعر‪ ،‬بلند م شود و شعن بي‬ ‫هوو بازخوا‬

‫را قلقلك م دهد تا‬

‫پيدا بند و اید احر یم از اساااس ا ترید‬

‫وجوه سه بي در شعر حا ا آقای حلنوت حا ده اسه‪.‬‬ ‫در ایدجا بي ونوان مو ي‪ ،‬بي بررسااا‬ ‫شعرهای بىاب پرداخىي و اداحيی ما‬ ‫در خالت آن طر ح بنم‪:‬‬

‫و قد یم‬ ‫و ظرا‬

‫بي بي رخىخواب حد یورش ح آورى‬ ‫و حصووت رسيدهی پسىانهایم را‬ ‫لگدبوب ح بن‬ ‫ح خندى و باد‬ ‫اتمهاى پرابندهی حوهایه را‬ ‫شخم ح ز د‬ ‫با چنگاتهایش‬ ‫ح وزى‬ ‫و خوابهایم خيس ح شود!‬ ‫ا گار دریا در برا توسه‬ ‫بي روحم ترك برح دارد‬ ‫ب آبيارى بوسيهایه‬ ‫ح خواهم ساقياى باشم بلند‬ ‫و ىى د دانهایه ىير بنم‬ ‫دهان باز بد!‬ ‫تو چرم تازیا ياى‬ ‫بي ىاری فولها را بي جلو ح برد‬ ‫ح خواهم احه را‬ ‫همچون یوغ بر ىرد م بيندازم‬ ‫قلبم از تو سيراب ح شود‬ ‫در قصطسات بلمي‬ ‫و خشم فریادها‬

‫ح توان ىنه در تمام اشااعار خبری از بازیهای زبا‬ ‫وجود م آورد‪ .‬چيری حخااط‬

‫یك ىاوآهد حىمدّن‬

‫از‬

‫خود را‬

‫در اید شعر‪ ،‬شاور از وناصری حنن و شر برای بيان یك‬ ‫واشقا ي بهره برده اسه و شاید اخواسىي و اخودآىاه‪ ،‬از‬ ‫زیباشااناس ا شاار اسااىناده برده و اید از ما‬ ‫اسه‪ .‬شعر ایدىو ي آغاز ح شود‪:‬‬ ‫تو حعشو وحش ىندمزاری‬ ‫یك ىاوآهد حىمدّن‬

‫حثبه اثر‬


‫‪۱36‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تازیا ي‪ ،‬قصطسااات بلمي‪ ،‬خشاام فریاد و ‪ "...‬بي ياز بي‬

‫بي بي رخىخواب حد یورش ح آورى‬ ‫و حصووت رسيدهی پسىانهایم را‬

‫یك ادیه اساااس ا دار د‪ .‬دو ساارر پایا‬

‫لگدبوب ح بن‬

‫قصطسااات بلمي و خشاام فریادها) بيخاطر اسااىناده از‬ ‫وباارا‬

‫بلميی "وحش ا " حشااو اسااه؛ بي دو دليل‪ :‬اوت ایدبي‬

‫شااعر هم (در‬

‫آرباایيك و دهان پربد و البىي تمراری‪ ،‬یك‬

‫پایانبندی تونع و سا ى حا ىات را رقم ح ز د‪.‬‬

‫اسااىناده از صاانه‪ ،‬بيجر در حوارد خاصاا ‪ ،‬شااعر را‬ ‫توناايص ح بند و از داحنيی خيات و تعداد حدلوتهای‬ ‫ذهد حخاط‬

‫ادیه پيشنهادی برای اید بند‪:‬‬

‫ح باهد‪ .‬دوم ایدبي بسا بي در سررهای‬

‫بعد بي رخىخواب یورش ح آورد و همي چير را لگدبوب‬ ‫ح بند و آن اومات را حرتم‬

‫ح شاود قرعد وحش سه‬

‫تو ىاوآهن در ىندمزار‬ ‫بي حىمدن حملي ح بن بي رخىخواب حد‬ ‫رسيدهام را‬

‫و يازی بي آوردن اید صاانه يسااه‪ .‬وحشاا را باید‬

‫و حصووى‬

‫وشه‪ ،‬وحش را باید شان داد‪.‬‬

‫لگدبوب ح بن‬ ‫ح خندى و باد‬ ‫حوهایه را‬

‫بي بي رخىخواب حد یورش ح آوری‬

‫اتم بي اتم شخم ح ز د‬ ‫شاااور بهىر اسااه از باربرد بلما‬

‫حنسااوب بي دوران‬

‫ح آی‬

‫ئوبالساايك بپرهيرد و حعادت احروزید آنها را اسااىناده‬

‫و خوابهام خيس ح شود‬

‫بناد‪ .‬حثلد‪ ،‬باي جاای "یورش ح آوری" بگوید "حملي‬

‫ا گار دریا در برا توسه‬

‫ح بن "‪.‬‬

‫بي روحم ترك ح خورد‬ ‫ب بوسيها‬

‫و حصووت رسيدهی پسىانهایم را‬

‫ح خواهم سا های باشم‬

‫لگدبوب ح بن‬

‫و ىير بنم ىى د دانها‬ ‫دهان باز بد!‬

‫ایدجا هم انااافيها بي شااعر آسااي‬ ‫بيجای اید وبار‬

‫رسااا ده اسااه‪ .‬اىر‬

‫بگوید‪:‬‬

‫شالق تو‬ ‫بي ىاری فولها را ح بری جلو‬ ‫ح خواهم اسم تو را‬

‫و حصووى‬

‫حثل یوغ‬

‫رسيدهام را‬

‫بيندازم بي ىرد م‬

‫لگدبوب ح بن‬

‫دلم بي سير م شود از تو‬ ‫بساايار بهىر اسااه‪ ،‬زیرا "حصوااوى‬ ‫حدلوتها در ذهد حخاط‬

‫رساايده" بي تعداد‬

‫ح افراید و والوه بر پسااىانها‪،‬‬

‫در ا ىها‪ ،‬حا ا آقای باید از حدلوتها بم بي ساامه داتها‬

‫دیگری ير در ذهنش قش ح بندد‪ .‬از اید‬

‫برود و وارد جهان آواها شاااود‪ ،‬زبان را احروزی بند‪،‬‬

‫دسااه انااافيها در جاهای دیگر شااعر ير بي چشاام‬

‫حولنيهای روز را بي شعر خود ترریق بند و رو تازهتری‬

‫ح خورد؛ "اتمهای پرابندهی حوها‪ ،‬آبياری بوساايها‪ ،‬چرم‬

‫بي بالبد آنها بدحد‪.‬‬

‫حصوااوى‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱37‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱38‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱39‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱45‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱4۱‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱42‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱43‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱44‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱45‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱46‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱47‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱48‬‬


‫‪۱49‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫آغاز ح شاود بي بيانىر سنری خيال و بند اسه‪ .‬از باى‬

‫نقد شعر حدیثه سفری‬

‫بي پایيد و بي تماح حناهيم حررو ح گریم‪.‬‬ ‫فرشاد قاسمینژاد‬

‫سابيدن ل ها‬ ‫آتش برپاسه‬

‫بالد‬

‫زیرم‬

‫سابيدن ل ها‬ ‫آتش برپاسه‬

‫روایه از قريی سااابيده شاادن ل ها شااروک ح شااود؛‬

‫زیرم‬

‫قريای بي آتش را ایجاد ح بند‪ .‬پس شعليای درون بالد‬

‫حقنعي حعدهام را باى‬

‫روشااد شااده و بي باى ح رویم‪ .‬بي وبار‬

‫ىلویم زجر‬

‫اروتيك ر گ و بوی تازه بي خود ح ىيرد و شااروک بي‬

‫احواجم خشك‬

‫حرباه ح بنيم‪ .‬در سااارر چهارم "زیرم"‪ ،‬مىيای را‬

‫حروارید توی سرم‬

‫یادآوری ح بند‪ .‬هنگاح بي در ساارر بعد‪ ،‬از حقنعيای‬

‫واحدها بي تنم‬

‫صاصبه ح شود بي حعدهی دخىر را باى ح آورد‪ ،‬ح توان‬

‫دیگر‪ ،‬جهان‬

‫بي در حسير آزادی‬

‫ساانری برومس را آغاز برد‪ .‬ساامس از وق‬

‫ح بوبد‪ ،‬ح افىد‬

‫ح شااود و حا در حقعد دخىر شااروک بي پرواز ح بنيم‪.‬‬

‫سي زن توی تخه‬

‫دراداحي‪:‬‬

‫شااروک‬

‫ا گشه بيالخ حردی خوابيده‬ ‫حوزه نه‪ ،‬بوسي‪ ،‬وشق‬

‫ىلویم زجر‬

‫حا فقط چركهای زحيد را باى ح آوریم‬

‫احواجم خشك‬

‫اسهات خو اش شراب حاسه‬

‫حروارید توی سرم‬

‫سجده بر تناليهاش‬ ‫چالي‬

‫ساامس با اید دخىر دا شآحوز‪ ،‬آنقدر خشااد اسااه بي‬

‫اس ‪ ،‬دریده پایش را‬

‫پسر‪ ،‬درآن بوچيی خلو ‪ ،‬ىلوی او را فشرده و دخىر بي‬

‫پمپاژاش باى م آورد‬

‫سخى آب دها ش را قور‬

‫ح دهد‪ .‬سپس از حرواریدی‬

‫فروریخه چالي‪ ،‬بر ا دام سياه‬

‫صاصبه ح شاود بي در سار شاور وجود دارد‪ .‬از ما‬ ‫قابل اشاااره‪ ،‬وجود آ دروژ‬

‫سکس در بالن‬

‫در بار اسااه‪ .‬در اید شااعر‬

‫حى سمس از حقعد قابل توور اسه‪ ،‬احا م توان ىنه‬ ‫جنسيه شاور چيسه‪ .‬اید جنسيهزدای و ودم احساو‬

‫اروتيسم‪ ،‬ازجملي المانهای هنری اسه بي باید بي ىو يای‬ ‫درشعر ترریق شود بي حخاط‬

‫ياز بي قرع بردن جنساايه شااخص اوت‪ ،‬از ما‬

‫حثبه‬

‫هرىر نهمد چگو ي و چي‬

‫اثر اساااه‪ .‬ح توان پساااری دا شآحوز را بي تجربيی‬

‫ير رىيهای از‬

‫را‬

‫وقه ارناااا شااده اسااه‪ .‬شااعر فو‬

‫لخهبردن یك دخىر دا شآحوز در بوچيای خلو‬

‫اروتيسام در پيمرهاش حلموو اسه‪ .‬دخىری با حقنعي بي‬

‫دارد توور برد بي در قال‬

‫با حقعدهاش روایى غيرخر را ح سااازد‪ .‬شااعر با بالد‬

‫واحدها بي تنم‬

‫چند سرر بيان شده اسه‪.‬‬


‫‪۱55‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي در حسير آزادی‬

‫پرابندهىوی و اسىناده از شا يهای شده اسه بي بار را‬

‫ح بوبد‪ ،‬ح افىد‬

‫از لصاظ ساااميولوژیم دچار حشااامل ح بند‪ .‬ارتباط‬ ‫شااا يها در یك شااعر‪ ،‬بساايار حا ذ اهميه اسااه‪ .‬ودم‬

‫درایاد اپيرود برای جلرافيااای اثر‪ ،‬ىرای خاااص داده‬

‫ارتباط بلميای در سررها و اپيرودها ایرادیسه بي شاید‬

‫ح شااود‪ .‬دخىر درحيان صااف طویل اتوبووهای واحد‬

‫دراید بخش باید بي آن اشاااره برد‪ .‬حوزه‪ ،‬نه‪ ،‬بوسااي‪،‬‬

‫همچنان درحات ساامس اسااه و هنوز حشااخص يسااه‬

‫وشااق‪ ،‬اسااهاتخو‬

‫و سااجده و‪ ...‬شااعر را از لصاظ‬

‫حنظور تد چي بسا ا اساااه و اید ودم ياز بي تعييد‬

‫سميولوژیم دچار نعف بردها د‪.‬‬

‫جنسيه‪ ،‬همچنان حورد تابيد اسه‪.‬‬ ‫چالي‬ ‫سي زن توی تخه‬

‫اس ‪ ،‬دریده پایش را‬

‫ا گشه بيالخ حردی خوابيده‬

‫پمپاژاش باى م آورد‬ ‫فرو ریخه چالي‪ ،‬بر ا دام سياه‬

‫بهىراسااه در شااعر بي ىو يای ومل بنيم بي ياز باشااد‬ ‫برای هر ایمااژ‪ ،‬شاااعر را اپيرودبندی بنيم‪ .‬توصااايف‬

‫در اپيرود های ‪ ،‬پای اسب بي جنسيه آن هنوز حشخص‬

‫پرابندهی توااویر پ درپ ‪ ،‬فرصاه ساررسازی و ایجاد‬

‫يسااه دریده ح شااود‪ .‬پمپاژی باى م آورد و در هایه‬

‫فرح خاص را از شااور ح ىيرد‪ .‬شاعر اسىرابچرات‪ ،‬تنها‬

‫تاریم آن بوچي چالي بر ا دام ساياه فرو ریخىي ح شاود‪.‬‬

‫از طریق اساىناده از تواویر حربوط بي هم ایجاد م شود‬

‫بازىشاه بي فواای حرتبط با قسمههای ابىدای بار‪ ،‬از‬

‫یا حداقل‪ ،‬اید ابىدای ترید تمنيك برای ساخىارحند بردن‬

‫ما‬

‫یك اثر اساه‪ .‬باایدحات‪ ،‬دراید اپيرود سي زن را ح بينيم‬

‫آن بوچي یا حيان صااف واحدها‪ ،‬هردو ارناااا ح شااو د؛‬

‫و سااپس با حردی حواجي ح شااویم بي ا گشااهاش روی‬

‫هرچند دراید بخش ير با نااعف تاليف حواجي هسااىيم‪.‬‬

‫تخه بي حاله بيالخ‪ ،‬جا خشك برده اسه‪.‬‬

‫اساىناده از چالي درابىدای اپيرود و سپس دریده شدن پای‬

‫درایاد اپايارود‪ ،‬جلرافيااای اثر تليير ح بنااد و ىویااا‬

‫اس ا ‪ ،‬واژىون شاادن بالسااميای درحات حربه را قابل‬

‫بارابىرهای دیگری ير وارد اثر ح شاااو د‪ .‬اید بخش‬

‫توور ح سازد‪ ،‬احا سررهای بعدی و دربل اید اپيرود‪ ،‬بي‬

‫ح توا د از اثر حذف شاود و البىي‪ ،‬اید پيشنهاد در جهه‬

‫خوب در راساىای روایه بار قرار گرفىيا د‪ .‬سنری بي با‬

‫ایجاد سااااخىاری حصمم اساااه‪ .‬در اید اپيرود ير‪ ،‬اثر‬

‫بالد آغاز شاده بود‪ ،‬بي بالساميای شامساىي خىم شد بي‬

‫آ دروژ يك باق ح حا د‪.‬‬

‫حثبه قابل ذبر دراید شعر اسه‪ .‬در هایه تاریم‬

‫سردرىم حخاط‬

‫را بي همراه دارد‪ .‬حروارید توی آن سر‬

‫ير با شا يهای حناس‬

‫هرىر حورد تصليل واقع شد‪.‬‬

‫حوزه‪ ،‬نه‪ ،‬بوسي‪ ،‬وشق‬

‫درا ىها ساخيای پيشانهاد ح شود بي احيد اسه در جهه‬

‫حا فقط چركهای زحيد را باى ح آوریم‬

‫بمك بي شعر‪ ،‬قدح برداشىي باشد‪:‬‬

‫اسهات خو اش شراب حاسه‬ ‫سجده بر تناليهایش‬ ‫در راسىای تونيصا‬

‫حرتبط با بخش قبل‪ ،‬اید اپيرود ير‬

‫از بلياه روایاه دور ح شاااود‪ .‬ابنون شااااور دچار‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ویرایش شعر‬ ‫بالد‬ ‫سابيدن ل ها‬ ‫آتش بر پاسه‬ ‫زیرم‬ ‫حقنعي حعدهام را باى‬ ‫ىلویم زجر‬ ‫احواجم خشك‬ ‫حروارید توی سرم‬ ‫واحدها بي تنم‬ ‫بي در حسير آزادی‬ ‫ح بوبد‬

‫ح افىد‬

‫چالي‬ ‫اس ‪ ،‬دریده پایش را‬ ‫پمپاژی م آورد باى‬ ‫فرو ریخىد چالي‬ ‫بر بالن سياه‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬

‫‪۱5۱‬‬


‫‪۱52‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫آن یم هم بي حنم‬

‫نقد شعر آمنه باجور‬

‫دیگر يسىم‬ ‫از دسههام بي دو آبشار خسىيا د‬ ‫مهدی نادری‬

‫دیگر تنه م چمد روى با اپي‬ ‫و از آن حاه‬

‫افىادهام روی لم‬

‫بي دارد ح پرد روی تخه‬

‫با دیمىاتورترید آغوش د يا‬

‫آب دور اسه‬

‫و در حد بي دسههام دحمرا‬

‫باش ل ها‬

‫بشيده حرفها زده‬

‫اسم حد بود فقط‬

‫حرا برده از حد با‬ ‫آن یم را هم یم‬

‫حازوخيسم در حو ولوى با قابومس‬

‫دراید خطها بي داری‬ ‫بي بردهها ح ز‬ ‫را برداشىي‬

‫هر روز پاها‬ ‫قدم زده آن یم‬

‫و اید یم حا ده تا جای خال‬ ‫تنها ما ده باشد ب‬ ‫حد بي سردترید سرزحيد اید خا يام‬ ‫جر آن در بي ما دهای دیگر‬ ‫بسىيام همي را در چمدان‬ ‫باق فقط توی‬ ‫بي ومسا‬

‫جر خا يی آن یم‬

‫شاعر؛ همواره بساىری را فراهم ح بند تا آزادتر بي تمنای‬ ‫هرآنچي از دساه رفىي بپردازیم‪ .‬دریای سه بي تا در آن‬ ‫غر‬

‫شاویم بي شاهود و بي شعریه م رسيم‪ .‬شعر آحني‬

‫باجور در تمنای آن از دسااه رفىي ومق پيدا برده و در‬ ‫بسىری از خودآزاری‪ ،‬بي شهود و سپس بي شعریه رسيده‬ ‫اسه‪ .‬راوی‪-‬حولف با اسىناده از شا يها‪ ،‬سع در اتوات‬ ‫آنها از لصاظ حعنای برده تا اثر در یك ساااخىار‪ ،‬بدت بي‬ ‫سااينمای حىن بشااود و فيلم را بي ابران بگذارد بي تنها‬ ‫یك بازیگر دارد تا هرآنچي اىنىن سه را بي اجرا بياورد‪.‬‬ ‫دراداحي‪ ،‬از طریق سااخىارىرای جر گر و تقسايم شعر‬

‫جا م شود در قاب‬

‫بي پنج اپيرود بي بررس آن ح پردازم‪.‬‬

‫آن یم بي حد يسىم باش‬

‫اپيرود اوت‪:‬‬

‫خواسىيای تنها با‬ ‫رفىيای بردهای ىذاشىيای‬ ‫در یم دیگر قدمها‬ ‫با صدای پاها‬

‫را‬

‫بي دیگر پا م دهد‬

‫پا تر ازحد بس بلند م شود برا‬ ‫برود در بافيای‬ ‫بي از بس ياحدهای‬ ‫بميرد روبيروی جای خال‬

‫افىادهام روی لم‬ ‫با دیمىاتورترید آغوش د يا‬ ‫و درحد بي دسههام دحمرا‬ ‫بشيده حرفها زده‬ ‫حرا برده از حد با‬ ‫آن یم را هم یم‬


‫‪۱53‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫و بدون تونايح اناف ‪،‬‬

‫راوی با اساىناده از ساپيدخوا‬

‫بي بردهها ح ز‬

‫صصني را ح چيند تا رو بي حخاط ‪ ،‬فوا را برای او آحاده‬

‫هر روز پاها‬

‫بند‪ " :‬افىادهام روی لم‪ "...‬او روی تخىش لم داده‪ ،‬احا اید‬

‫قدم زده آن یم‬

‫احيدی بي برخاساااىد برای‬

‫ومل حالى دارد بي ىوی‬

‫رسيدن بي چيری در او يسه‪ .‬پس او "افىاده روی لم" تا‬

‫را برداشىي‬

‫و اید یم حا ده تا جای خال‬ ‫تنها ما ده باشد ب‬

‫شااان دهد بي تنها لم داده تا خسااىگ در بند‪ ،‬بلمي‬ ‫سقوط سه روی تخه تا همچنان بي در اداحي ح خوا يم‬

‫حولف دراید اپيرود شااا يهای را وارد حىد ح بند بي بي‬

‫بسىری را برای حازوخيسم خود حهيا بند‪ .‬بنابراید "افىاده"‬

‫حسار‬

‫و خشم اش از رفىد دیمىاتورترید‬

‫شاا يایساه بي دىله بر ساقوط ب سرا جام دارد‪ .‬در‬

‫آغوش د يا دىله دارد‪ .‬اید تودهی لم داده روی تخه‪ ،‬بي‬

‫اداحااي ی هاميد اپيرود بااا دیمىاااتور ترید آغوش د يااا‬

‫هاشاورهای اشااره دارد بي ىوی حاصل شال های سه‬

‫حواجيایم‪ .‬احا چرا دیمىاتور دیمىاتور بي حثابيی ظالم‪ ،‬تا‬

‫بردههایش ح بند‪ .‬بردهها دىله بي‬

‫مند دیمىاتور يسااه‪ .‬پس‬

‫چيری را از حظلوم ساال‬

‫و حساد‬

‫بي دیمىاتور وااي‬ ‫بسااا‬

‫دار د بي جایگرید تك بازیگر اید سااينمای حىن‬

‫دیمىاتورترید آغوش د يا‪ ،‬آغوشاا سااه بي خود را از‬

‫شاادها د و از آنجا بي او اید دیمىاتور را ح شااناسااد‪،‬‬

‫برده اسااه‪ .‬و‬

‫ح دا د بي هرروز را با یم از بردههایش ح ىذرا د و هر‬

‫از‬

‫بردهای بي دیروز با او بود‪ ،‬احروز با جای خال او حواجي‬

‫اجرای صااصنيپردازی راویسااه‪ ،‬بنابراید ردیكترید‬

‫اسه‪ .‬در سرر " تنها ما ده باشد ب "‪" ،‬ب " همان بدون‬

‫حدلول بي ح توان برای آن در ظر ىرفه تا در اداحيی‬

‫چيری بودن اساه بي خود شا يایسه بي ح توا د بي "‬

‫اپيرود حعناپذیر شاود‪ ،‬قابومس سه بي راوی افىاده در‬

‫ب قابومس" بودن در اید شعر ترجمي شود‪ .‬او دیمىاتور‬

‫لم‪ ،‬در دحمراتيكترید و حهربانترید ونااعيه آن را بي‬

‫را ح شاناساد و ح دا د بي بردههای دیگرهم سار وشى‬

‫آغوش ىرفىي و همچنان بي در اداحيی اپيرود ح خوا يم‪،‬‬

‫چون خودش بي "افىاده روی لم" با قاب ومس حا ده از‬

‫دساههایش را روی آن ح بشد تا حرفهایش را بي اید‬

‫دیمىاتور‪ ،‬دار د‪ .‬بيوبارت ‪ ،‬اید شااعر ح توا د شااعر تمام‬

‫بساا بي قبلد در آن غر بوده‪ ،‬ساال‬

‫ازآن جاا بي اید "دیمىاتورترید آغوش د يا " جر‬

‫قابومس ب جان بر د و حو ولو‬

‫اید ساااينمای حىن‬

‫دراداحي و در اپيرودهای بعدی شمل بگيرد‪ .‬در سرر "حرا‬

‫بردههای باشااد بي از "دیمىاتورترید آغوش د يا" بيجا‬ ‫حا دها د‪.‬‬

‫برده از حد با آن یم را هم یم " راوی ونعيه خود را‬ ‫تشاریح ح بند‪ :‬صااح‬

‫ومس‪ ،‬هسى راوی و هرآنچي‬

‫اپيرود سوم‪:‬‬

‫بي حربوط بي حاهيه و حنيه او بوده را با رفىد خود ربوده‬ ‫اسااه و تنها تودهای ااحيد را روی تخى بي حاصاالاش‬

‫حد بي سردترید سرزحيد اید خا يام‬

‫سقوط او بوده‪ ،‬جا ىذاشىي اسه‪.‬‬

‫جر آن در بي ما دهای دیگر‬

‫با صااصنيآرای های بي راوی‪-‬حولف در اپيرود اوت ا جام‬

‫بسىيام همي را در چمدان‬

‫ح دهد‪ ،‬از اپيرود بعد دیالو‬

‫با قابومس آغاز ح شود‪.‬‬

‫باق فقط توی‬ ‫بي ومسا‬

‫اپيرود دوم ‪:‬‬ ‫دراید خطها بي داری‬

‫جر خا يی آن یم‬

‫جا م شود در قاب‬


‫‪۱54‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حنيه تودهی افىاده روی لم‪ ،‬توسط دیمىاتور بي یلما رفىي‬

‫شاامسااىدش هم اثری داشااىي باشااد‪ .‬پس سااع او برای‬

‫ر جور ازاو باق ما ده اساااه‪ ،‬پس‬

‫چيسه حسادت بي بي بردههای دیگر دیمىاتور دارد‪" .‬پا‬

‫قاودتد باید او "ساردترید سرزحيد خا ياش" باشد‪ .‬حات‬

‫تر از حد بسا بلند م شود برا ‪ "...‬خود شا يایسه‬

‫بي او خود را با خا يی ب جان قياو ح بند‪ ،‬دراداحيی‬

‫بي دىله بر خودآزاری "توده ی افىاده در لم" دارد و‬

‫خود باا قااب ومس‪ ،‬از پاك بردن تك تك‬

‫حازوخيسه او‪ ،‬حاى قاب ومس را بدت بي خود دیمىاتور‬

‫خاطراتش ازآن خا ي ح ىوید و تنها دو چير را م توا د‬

‫برده اسااه‪ .‬او آنقدر افىاده در لم و از اید حازوخيساام‬

‫جابجا بند‪ :‬اوت‪ ،‬دریسه بي آغوش دیمىاتور ازآن ورود‬

‫لذ‬

‫ح برد بي م توا د بي بافيای بي با دیمىاتورخاطره‬

‫برده و ساارا جام خروج ابدی خود را ا جام داده‪ ،‬همان‬

‫حشىرك دارد‪ ،‬برود‪ .‬پس رفىد بي بافي و شسىد در جای‬

‫خروج بي واحل سااقوط راوی روی تخه اسااه‪ .‬پس‬

‫بي باهم ح شااسااىند‪ ،‬باز دراداحي ایجاد حظلوم مای و بي‬

‫م توا د آن را از خا ي و خاطراتش پاك بند و حثل باق‬

‫وو تهادیدی ساااه بي او خراب بي دیمىاتور دارد‪.‬‬

‫قرارداده و بي سنر هميشگ فراحوش‬

‫دیمىاتور یا قابومس باز در جهه بي ارىاساام رساايدن‬

‫و چيری جر بد‬

‫حو ولو‬

‫خاطرا‬

‫درچمدا‬

‫ببرد‪ .‬دوم‪ ،‬دیمىاتوری اساااه بي تنها قاب ومسا ا در‬

‫حازوخيسااام خود ىام برح دارد و اید احىمات را پيش‬

‫بارش را با آن‬

‫ح بشاد بي شاید‪ ،‬ازابىدا دیمىاتوری وجود داشىي و او با‬

‫برقرار ح بند و همچنان بي در اپيرود قبل ير اشااره شد‪،‬‬

‫بساا بي اصاالد بوده و با قابومساا بي خال سااه‬

‫ح دا اد بي ويد هميد قاب ومس در خا ي ی برده های‬

‫صاااصبه ح بند‪ .‬حى ح توان او را افىاده در لم‪ ،‬روی‬

‫دسههای راویسه بي حو ولو‬

‫دیگر وجود دارد‪ " :‬بي ومسا‬

‫حسر‬

‫جر خا يی آن یم جا‬

‫تخه تيمارسىان فرض برد‪.‬‬

‫م شود در قاب "‬ ‫اپيرود پنجم‪:‬‬ ‫اپيرود چهارم‪:‬‬ ‫آن یم هم بي حنم‬ ‫خواسىيای تنها با‬

‫دیگر يسىم‬

‫آن یم بي حد يسىم باش‬

‫از دسههام بي دو آبشار خسىيا د‬

‫رفىيای بردهای ىذاشىيای‬

‫دیگر تنه م چمد روى با اپي‬

‫در یم دیگر قدمها‬ ‫با صدای پاها‬

‫را‬

‫بي دیگر پا م دهد‬

‫و از آن حاه‬ ‫بي دارد ح پرد روی تخه‬

‫پا تر از حد بس بلند م شود برا‬

‫آب دور اسه‬

‫برود در بافيای‬

‫باش ل ها‬

‫بي از بس ياحدهای‬

‫اسم حد بود فقط‬

‫بميرد روبروی جای خال‬ ‫قابومس احا‪ ،‬جواب‬ ‫او حساااد‬

‫م دهد‪ .‬پس راوی حق دارد بي‬

‫بي برده یا بردههای دیگر را بيونوان آخرید‬

‫ااحيد‪ ،‬او را از خود جدابند (شاااید بشاامند)‪ .‬او حاى از‬

‫ىلولي‪ ،‬چاشاان تمنای ب ىيجيی خود ح بند‪ .‬احا آخرید‬

‫حازوخيسم خود بي در اپيرود قبل بي ارىاسم رسيد‪ ،‬فاصلي‬

‫حربي‪ ،‬برای دیمىاتور یا قاب ومس یقيند قاب ومسِ‬

‫ح ىيرد و حى حنيى هم بي دیمىاتور با خود برده‪ ،‬حرده‬

‫ب جاان و اشااانوا‪ ،‬دیمىاتورتر از آن اساااه بي حى‬

‫ح یابد‪" :‬آن یم هم بي حنم دیگر يسىم" و دسههایش‪،‬‬


‫‪۱55‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي حهربان و سخاوتمند چون آبشار بود د‪ ،‬حاى خسىيا د؛‬ ‫چرابي "دیگر تنه م چمد روی با اپي"‪ .‬شاااور در یك‬ ‫اسااىعاره‪ ،‬در ساايسااىم جا شااين خود را بدت بي حاه ای‬ ‫ح بند بي از آب دورافىاده و افىاده در لم روی تخه‪،‬‬ ‫تودهای خال از خود بي تنها آرزویش (آحيخىي با حساد‬ ‫بي بردههای دیگر) از دیمىاتورترید آغوش اید بود بي "‬ ‫باش ل ها‬

‫اساام حد بود فقط"‪ .‬همانطور بي دیدیم‪،‬‬

‫راوی‪-‬حولف ساااينماای حىن را با اساااىناده از تمنيك‬ ‫سااپيدخوا‬

‫و بي دور از توناايصا‬

‫اناااف ‪ ،‬بي اجرا‬

‫ىذاشه تا شعر بي حثابيی ىرارش تيىروار از تواویر بيان‬ ‫شاود و تربي‬

‫خيات با داساىا‬

‫چندتاویل ‪ ،‬حاصل بار‬

‫آحني باجور باشد‪ .‬همچنيد اىنىي ما د بي هجاچين قابل‬ ‫قبوت حولف بي ساروه سررها هنگام خوا ش بمك برده‬ ‫و تالش حولف در ایجاد لصد و هارحو‬ ‫بلما‬

‫و اليىاریشااد‬

‫قابل قبوت اسه‪ .‬نمد ایدبي شا يها در ارتباط‬

‫حعنای با یمدیگر اثر را بي ساخىارفرحيك رسا دها د‪.‬‬

‫ومس از‪ :‬آرید آریان‬


‫‪۱56‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫شاعر با سررهای‬

‫نقد شعر سحر یحيیپور‬

‫يساه و اربان آنها ثرحا ند اسه بي حخاط‬ ‫پویان فرمانبر‬

‫را بي خود‬

‫جذب م بند و چنيد احری برای شااروکِ شااعر حناس ا‬ ‫يسااه‪ .‬از ما‬

‫تجرب دراید چهار ساارر‪ ،‬اسااىعمات‬

‫سايساىم جا شين سه؛ درواقع شاور شا يهای را توسط‬

‫دسههایم وو تراژدیسه‬ ‫در چشمهای حد حر‬

‫ثرىو ي آغاز ح شود‪ ،‬جمليها تراشيده‬

‫سايساىم جا شاين ح آورد بي حخاط‬

‫ز دى ح بند‬

‫تا ا ىهایِ شعر بي‬

‫د باتِ پاسخِ آنها ح ىردد‪( .‬اسىناده از "احساو" بي جای‬

‫ىاه از دها م احساس ح تراود‬

‫"سخد" و‪)...‬‬

‫و بازی شروک ح شود‬ ‫خط ‪:‬‬

‫خط‪:‬‬

‫برای وشيدن چيری بي يسه‪،‬‬

‫برای وشيدن چيری بي يسه‬

‫صد سات تنها حا دهایم‬

‫صدسات تنها حا دهایم‬

‫قري‪:‬‬

‫قري‪:‬‬

‫تمام‬

‫تمام‬

‫اینجا برای دوسه داشىنم باف سه‬ ‫بيا فرار بنيم‬

‫دراید سااررهای ثرىو ي ير شاااور قوااد دارد با شااروکِ‬

‫بي سرری بي باورم بن ‪.‬‬

‫"فاصاالي ىذاری" بي فرم برسااد (خط‪ ، :‬قري‪ ):‬احا باف‬ ‫يساه‪ ،‬زیرا جوهرهی اید حربه در سراسرِ شعر پخش‬

‫شعری كه فقط میخواهد‬ ‫فرم‪ ،‬شاملِ یك شاعر را در ذهد حخاط‬ ‫آن را اثبا‬

‫ترسيم برده و‬

‫ح بند‪ ،‬اىر فرح در شعر وجود داشىي باشد‬

‫شااملِ شااعر در ذهدِ حخاط‬ ‫حا ندِ سااخىما‬

‫باق‬

‫م حا د و آن شااعر‬

‫بد شاامل و ب سااىون (ب هویه) حدام‬

‫ح ىوید‪ :‬حد سااااخىما م! شاااعرِ "ساااصر یصي پور"‬

‫شااده و حخاط‬

‫را ارنااا م بند‪ .‬همچنيد اید بند در‬

‫اجرا ير حوفق بوده اساه‪( .‬پنج هجای بلند و بشيده در‬ ‫سااررِ دوم اید بخش چيده شااده بي سااروهِ ساارر را‬ ‫بيشازحدِ حعموت بند ح بند‪" :‬صد‪ /‬سات‪ /‬تد‪ /‬ها‪ /‬حان"‪.‬‬ ‫شااور همچنيد‪ ،‬با اسىناده از پارادوبس و شاید تراحىنيه‬ ‫از وکِ بيناحىنيهِ [ ا]حذبور‪( ،‬ارتباط "صااادساااات تنها‬ ‫حا دهایم" با رحانِ "صاادسااات تنهای " از ىابریل ىارساايا‬ ‫حاربر) قواد داشاىي اساه تا سواتهای تازه را در ذهدِ‬

‫شاااعریساااه بي ح خواهد‪ ،‬احا بلد يساااه چرور بي‬

‫حخاط‬

‫و از شعرِ حقيق پيش ىرفىي اسه‪.‬‬

‫اینجا برای دوسه داشىنم باف سه‬

‫خواساىياش برسد‪ .‬درواقع‪ ،‬احرِ وشىد بر شاور غلبي برده‬

‫دسههایم وو تراژدیسه‬ ‫در چشمهای حد حر‬

‫ز دى ح بند‬

‫ىاه از دها م احساس ح تراود‬ ‫و بازی شروک ح شود‬

‫ایجاد برده و حوج ِ جذابيهِ شعرش شود‪.‬‬

‫بيا فرار بنيم‬ ‫بي سرری بي باورم بن‬ ‫شاااعر درحال تمام ح شاااود بي حخاط ‪ ،‬بي پاساااخِ‬ ‫پرسااشهای خود رساايده اسااه‪ .‬شااا يهای بخشِ اوت‬


‫‪۱57‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در چشمهای‬

‫(دساههای بي تراژدیساه‪ ،‬ز دى ِ حر‬

‫راوی‪ ،‬احسااس بي بي سخد بدت شده) و ونورهای در‬

‫ویرایش شعر‬

‫همگ ب ىيجي رهاشاادها د‪ .‬درواقع با آحدنِ سااررهای‬

‫وو تراژدیسه دسههام‬

‫بخش دوم ("صادساات تنهای " بي از آن بار ىرفىي شد)‬ ‫ا ىهای ‪ ،‬تنها آن دساىي از ونورهای قابل فهم بود د بي از‬

‫و چشمهام‬

‫ح ویسد حر‬

‫تمنيكِ فاصاااليىذاری بهره برده بود د‪ ،‬چرابي شاااعر با‬

‫از دها م احساس ح تراود‬

‫فاصاليىذاری تمام ح شود و هرچي بي حاقبلِ آن‪ ،‬حربوط‬

‫صد تمي ح بند حرا‬

‫بي اید تمنيك بود‪ ،‬ر گِ تمویل بي خود ح ىيرد‪ .‬همانطور‬

‫و شروک ح شود باغذ‬

‫بي درابىدا شاار دادیم‪ ،‬فرم در شااعرِ احروز بي ىو يای‬

‫خط‪:‬‬

‫اومات ح شااود بي ي تنها ذهدِ حخاط‬

‫را درىير ح بند‬

‫بلمي باوثِ ابودی و سااپس تولدِ آن ح شااود‪ .‬فرم بي‬ ‫حخاط‬

‫نس داده‪ ،‬با او اداحي دارد و تا هروقه بي ز دى‬

‫را‬

‫برای وشيدنِ چيری‪ ...‬بي يسه تنها‬ ‫صد سات حا دهایم‬ ‫قري‪:‬‬

‫جریان داشااىي باشااد همراه او ز دى ح بند‪ .‬احا دراید‬

‫تمام شد واقعيه‬

‫شاااعر‪ ،‬فرم بي سااااخىار بمك مرده و در اتواااات با‬

‫اینجا برای دوسه داشىنم باف سه‬

‫فاصاليىذاری بي ىيجيای های‬

‫رسايده اسه‪ ،‬از هميد‬

‫روسااه بي حد اید شااعر را بي ساااخىما‬

‫بدشاامل و‬

‫ب سىون تشبيي ح بنم بي حدام ساخىمان بودنِ خود را ب‬ ‫خود بي حخاط اش یادآور ح شود‪.‬‬

‫بریم بي سرری بي باورم بن‬


‫‪۱58‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫واحل حر‬

‫نقد شعر عليرضا طاووسی‬

‫بودن تنسيربنندهی ارتباط حيان ا قالب و ىلولي اسه‪ .‬در‬ ‫خاطره حاتمی‬

‫چرا بي وو تونايح حساىقيم حصسوب ح شود و ابىمار‬ ‫ح ىيرد؛ حذف آن باوث ایجاد‬

‫"آزادی" بي ر گ ووض ح بند یا حيدان آزادی ساابه‬

‫ا قالب را بردیم‬

‫ح دهد‪ .‬البىي تالش شاااور در ایجاد رابريی بيناحىن در‬

‫دوله حا را‬

‫ساارر دوم با اید نااربالمثل بي "سااي‬

‫در بوچيها واشق شدیم‬

‫بي باى ا داخىي‬

‫شود؛ تا بي زحيد برسد هرار چرخ ح خورد" دور از توجي‬

‫زدیم بي حاربس‬

‫يسااه‪ ،‬احا باتوجي بي ایدبي اید تشاابيي و اشاااره درهميد‬

‫حاربس لنيد را بوسيد‬

‫سرر رها شده و در اداحي شعر‪ ،‬دیگر بي آن پرداخىي شده‬

‫جنگ شد از بس حُردیم‬

‫اسااه‪ ،‬بهىر اسااه اصااال شااود‪ .‬در هایه‪" ،‬چهل دور"‬

‫سررها هياهو برد د‬

‫چرخيدن آزادی در ساارر ا ىهای‬

‫ودر آخر‬

‫ا قالب را بردیم‬

‫نقد اثر‬

‫دوله حا را‬

‫اصاولد هر شاعری روایهىر اساه‪ ،‬جها‬

‫را بي توویر‬

‫را خلق یا یادآوری ح بند‪ .‬شااعر‬

‫وليرناا طاووس ‪ ،‬روایهىر ا قالب‪ 57‬اسه و با تربيب‬ ‫تقریبد ساخهحند‪ ،‬بي بررس و تنسير اید رویداد تاریخ‬ ‫ح پردازد‪ .‬شااعر را از قري ظر پساااساااخىارىرای ‪ ،‬حورد‬ ‫بررس قرار ح دهيم‪:‬‬

‫فعل "بردن" در ساارر اوت بي دو حعنا تاویل ح شااود‪،‬‬ ‫بردن بي حعنای ا جام دادن و بردن بي حعنای ىایيدن بي‬ ‫تاویل دوم در فرهنگ اصارالحا‬

‫فارس ‪ ،‬برای اشاره بي‬

‫خراب بردن یا تعرض اسااىناده ح شااود‪ .‬بنابراید‪ ،‬اید‬ ‫چندتاویل صصيح يسه چرا بي در سرر دوم‪ ،‬دولى بي‬ ‫بي واساااريی اید ا قالب روی بار آحده‪ ،‬تعرض بننده‬ ‫حعرف شاده اسه و بهىر اسه اید دو سرر بي اید شمل‬

‫ىلولي در رفه‬

‫اصال شو د‪ " :‬ا قالب را حا بردیم ‪ /‬حا را دوله"‬

‫آزادی چهل دور چرخيد‬

‫ازابىدای شاعر‪ ،‬ساررها در قال‬

‫ير ح توا د اشاااره بي‬

‫حموحه چهل ساليی جمهوری اسالح داشىي باشد‪.‬‬

‫ىلولي را در وورحاشين خوردیم‬

‫سي‬

‫در ابىدا ىزم يسه‪،‬‬

‫چندتاویل در سااارر ح شاااود بي حخاط ‪ ،‬آن را بي‬

‫آزادی چهل دور چرخيد‬

‫ح بشااد و داسااىا‬

‫سارر دوم‪ ،‬اساىناده از واژهی ساي‬ ‫ذهن را از حخااطا‬

‫ىلولي در رفه‬ ‫سي‬

‫و ابودی اسااه و در اید دو ساارر‪ ،‬ابودىر‬

‫جمال‬

‫خبری شانىر‬

‫دربوچيها واشق شدیم‬ ‫زدیم بي حاربس‬

‫آغاز یك روایه هساااىند‪ .‬ىلوليای در سااارر اوت رها‬

‫حاربس لنيد را بوسيد‬

‫بي بر ا قالب دىله دارد‪ .‬وله اسااىناده از ىلولي برای‬

‫شااعر از بار حعنای جالب برخوردار اسااه احا در بعوا‬

‫ح شاود بي با توجي بي سرر دوم‪ ،‬درح یابيم شا يایسه‬ ‫اشااره بي ا قالب ح توا د بشنده بودن ىلولي باشد‪ ،‬ىلولي‬

‫ساررها‪ ،‬حا ند سارر باى‪ ،‬ىوا سىي از پس رسا دن صصيح‬


‫‪۱59‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حعنا بربياید‪ .‬بنابراید‪ ،‬اصااال آن بي اید شاامل پيشاانهاد‬

‫باید توجي داشاه بي هر شااعری‪ ،‬پيش از آنبي روایهىر‬

‫ح شود‪" :‬در بوچي ها بي حاربس‪ /‬واشق شدیم"‪ .‬سرر بي‬

‫باشد‪ ،‬باید ساخىمند باشد‪.‬‬

‫حوج بمو يسااى و چریم ای اشاااره ح بند بي در دهي‬ ‫پنجاه در ایران رواج یافه و فعاليههای احراب شاامل‬

‫ویرایش شعر‬

‫ىرفىي‪ ،‬بي ا قالب حنجر شد بي بعدها بي سمى دیگر تليير‬ ‫حساير داد‪ .‬اید تليير حسير در سرر دوم اید اپيرود‪ ،‬تصه‬ ‫ونوان "حاربس لنيد را بوسيد" حرر شده اسه‪.‬‬

‫ىلولي در رفه‬ ‫آزادی را‬ ‫چهل دور چرخا د‬

‫جنگ شد از بس حردیم‬

‫ا قالب را حا بردیم‬

‫سررها هياهو برد د‬

‫حا را دوله‬ ‫دربوچيها بي حاربس واشق شدیم‬

‫تا اینجا‪ ،‬شعر همچنان قال‬

‫خبری خود را حنظ برده بي‬

‫از زیبای آن ح باهد‪ .‬توصايي ح شاود شاور با بازیهای‬ ‫زبا‬

‫بيشااىر‪ ،‬با خيات شاااورا يی خود بي سااررها تریيد‬

‫ببخشد‪.‬‬

‫حاربس زد بي لنيد‬ ‫جنگ شد از بس حردیم‬ ‫سررها هياهو برد د‬ ‫در آخر‬ ‫ىلولي حا را خورد‬

‫و در آخر‬

‫در وور تصریم‬

‫ىلولي را در وور حاشين خوردیم‬ ‫"وور حاشين " در سرر باى احىمالد‪ ،‬اشاره بي زحان حات‬ ‫دارد و ایدبي در هایه ا قالب بي در سااات‪ 57‬رخ داد‪،‬‬ ‫باوث ابودی حردم شااد‪" .‬وواار حاشااين " احا در حعنای‬ ‫خود‪ ،‬اشااره بي دورهی پساز اخىراک حاشيد دارد بي ومر‬ ‫آن چيری حدود سايواد ساات اسه‪ .‬بنابراید‪ ،‬اسىناده از‬ ‫اید تربي‬ ‫شاور‪ ،‬حناس‬

‫برای شااان دادن فاصااليی زحا‬

‫حورد ظر‬

‫يسه‪ .‬بيطور بل ‪ ،‬شعر از ساخىار حعنای‬

‫حناسااب برخوردار بوده و تا حد احمان از انااافيىوی‬ ‫پرهير برده اسااه‪ .‬وفاداری سااررها بي حوتيف حقيد تاحد‬ ‫حىعادل برقرار اسه احا اثری از حوتيف آزاد در شعر دیده‬ ‫م شود‪ ،‬شاور تخيل قدر حندی دارد احا اثر او از خيات‬ ‫شااور ي آریسه‪ .‬همانطور بي پيشتر پيشنهاد شد‪ ،‬بهىر‬ ‫اساه شااور خود را بيشاىر در شعر درىير بند و با خلق‬ ‫تواااویر زیبا و بازیهای جذاب‪ ،‬بي تریيد شااعر بپردازد‪.‬‬


‫‪۱65‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي ازطریق حما يكِ ریانا بيد شا يهای حوجود در اثر‪،‬‬ ‫فوااای حىد در ذهد حخاط‬

‫نقد شعر سميه ابراهيمی‬

‫خال ‪ ،‬برای رابراي برقرار بردن از روش های حىعددی‬ ‫جان صدرا‬

‫دقه در چيدحان شا ي در حىد بي تصليل آن ح پردازیم‪.‬‬

‫بي وق‬

‫ور بخورد قبر‬

‫بشيده عش بي دوش‬

‫بي قبلِ زن شدنام‪...‬‬ ‫های زن شد م‬

‫سرخ‪ ،‬حد اسه سيل‬ ‫و سيم بي لخه ح بشنَدم‬ ‫اسىيل‪ ،‬ا عماوِ توان‬ ‫برق‬

‫ریخىي بر چشم‪...‬‬

‫برده بوچي را‬

‫بي وق‬

‫ور بخورد قبر‬ ‫بي قبلِ زن شدنام‪...‬‬

‫آغاز ح بند‪ ،‬حشااخص يسااه چي بس ا اید عش را بي‬

‫شمم دریده حرا درد‬

‫دوش بشاايده اسااه و یا اید عش بيسااه بي بي دوش‬

‫بف برده از تشنج‬

‫بشاايده ح شااود "براهه" شااا يی اخوشاانودی و‬

‫حال بي خال‬ ‫های دیگرم‬

‫حد حردِ زن شدنام‬

‫براهه‬

‫شاااور شااعر را با فعل حجهوت "بشاايده عش بي دوش"‬

‫هایِ بم شدن اسه‬

‫و واری از آن‬

‫ساااخىارىرایان بل گر‪ ،‬اثر حذبور را حورد بررساا قرار‬ ‫جنسايى و جایگاه زن در اجىماک" اسه؛ بي با بررس و‬

‫براهه‬

‫حد‪ ،‬حرد‬

‫اساااىناااده ح بنااد‪ .‬در اید قااد‪ ،‬بااا توجااي بااي روش‬ ‫داده ایام‪ .‬حوتيف حقيااد اید حىد "اوىراض بااي تبعيض‬

‫بشيده عش بي دوش‬ ‫برده بوچي را‬

‫شاامل بگيرد‪ .‬هر حخاط‬

‫ي‬

‫ارناایى سه و اید براهه ح توا د ارنایى از تشييع‬ ‫جنازهای باشااد بي روی دوشها حمل ح ىردد‪" .‬بوچي"‬ ‫حصل وبور و ىذرىاه اساه و ح توا د سمبل و شا‬

‫زنها زیادیا د‬

‫از‬

‫تاریخ ير باشاااد بي جاحعي از خالت آن جریان دارد و‬

‫حد‪ ،‬حرد‬

‫ح ىذرد و اید ارنایى ‪ ،‬بوچي را فراىرفىي و یا آن را بي‬

‫زن‪...‬‬

‫وق‬

‫ي بي زنها سياس ا د‬ ‫ایدجا تمامِ حردهای زیادی‬ ‫زنِ زیرآب ا د‬

‫برده و خواايواايای ارتجاو بي آن داده اسااه‪ .‬از‬

‫طرف ح توان یك وجي اروتيك ير برای آن قا ل شد؛ بي‬ ‫اید صاااور‬

‫بي "براهه"‪ ،‬تاریخ یا عش را از وق‬

‫ىایيده اسااه‪ .‬در دو ساارر "ور بخورد قبر‪ /‬بي قبل زن‬

‫نقد اثر‬ ‫هر اثر ادب و هر شاعری یك شا ي اسه و در آن جها‬ ‫ساااخىي ح شااود بي بدون ایجاد ارتباط با آن‪ ،‬خوا ش اثر‬ ‫غيرحممد اساه‪ .‬درصورت اید ارتباط برقرار خواهد شد‬

‫شادنام" حشاخص ح شود بي عش‪ ،‬یك زن اسه چون‬ ‫راوی آرزو ح بند قبری بي عش درون آن قرار ىرفىي‪ ،‬بي‬ ‫وقا‬

‫ور خورده‪ ،‬بي وبارت‬

‫تاریخ بي زحان پيش از‬

‫تبعيض و ایجاد جنساايه و تناو‬

‫قا ل شاادن بيد دو‬

‫جنس حرد و زن برىردد‪ .‬همچنيد بيد عش‪ ،‬بوچي‪ ،‬قبر و‬ ‫براهه ارتباط شا يای برقراراسه‪.‬‬


‫‪۱6۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫شاده‪ ،‬از قيد جنسايه رسىي‪ ،‬از هميی آن دیگریها ته‬ ‫حد‪ ،‬حرد‬

‫ىشااىي و با صااراحه اوالم ح بند بي شااجاوه حنظ‬

‫های زن شد م‬

‫سرخ ‪ ،‬حد اسه سيل‬

‫جایگاه خود را بي ونوان یك "زن" دارد‪" :‬حد حرد زن‬

‫و سيم بي لخه ح بشنَدم‬

‫شاادنام " احا در اداحي همان ساارر دچار تردید ح شااود‪:‬‬

‫اسىيل‪ ،‬ا عماوِ توان‬

‫" ي"‪ .‬هميد تردید در هویه و جایگاه حورد والقياش‪،‬‬

‫برق‬

‫دراداحي ير دوباره ظاهر ح شود‪:‬‬

‫ریخىي بر چشم‪...‬‬

‫هایِ بم شدن اسه‬ ‫زنها زیادیا د‬ ‫راوی در اید جاا ادوا ح بند بي بي ا دازه یك اجىماک‪،‬‬

‫حد‪ ،‬حرد‬

‫حردا گ دارد بي "زن" باشاااد؛ حراد از "حرد" درایدجا‬

‫زن‪...‬‬

‫همه و قدر‬

‫اساه ي صارفد داشاىد جنسيه حردا ي‪.‬‬

‫ي بي زنها سياس ا د‬

‫"سرخ" ماد برافروخىگ و یا شا يی اثر سيل های سه‬

‫اینجا تمامِ حردهای زیادی‬

‫بي جاحعي بر صاورتش واخىي اساه‪ .‬در سارر "و سيم‬

‫زنِ زیر آب ا د‬

‫بي لخه ح بندم"‪ ،‬شااور زن را بي سايم تشابيي ح بند‬ ‫از پوشااش ز يه خارج شااده و‬

‫دراید ساررها همان تردید اداحي ح یابد و شااور بيد حرد‬

‫بي دراثر اید تبعيوااا‬

‫لخه ح ىردد و دراید برهنگ ‪ ،‬حاهيه او حثل اسااىيل‬

‫بودن و زن بودن حردد اساه‪ .‬در هایه احا‪ ،‬با صراحه بر‬

‫ح درخشد و توا ای او را حنعمس ح بند‪ .‬احا اید توا ای‬

‫حنظ هویه ز ا ي ی خود پا ح فشاااارد و با توجي بي‬

‫بي در چشمهای او ح درخشد در ىذر احالیما ‪ ،‬باسىي‬

‫سااياسا بودن هر حقوليی حرتبط با زن و هویه ز ا ي در‬

‫ح شااود‪ .‬همچنيد دراید ساارر بيد ساايم‪ ،‬اسااىيل و بر‬

‫ىرارهی " ي بي زنها سااياسا ا د"‪ ،‬و ير با طعني بي رفىار‬

‫ارتباط شا يای برقراراسه‪.‬‬

‫حرد ساااىر اجىماک‪ ،‬اوالم ح بند بي‪" :‬اینجا تمام حردهای‬ ‫زیادی‪ /‬زن زیر آب ا د"‪ .‬هرچندحممد اسااه در ایدجا‪،‬‬

‫شمم دریده حرا درد‬

‫حقواود شاور فقدان حردا گ در حعنای حثبه خود باشد‪.‬‬

‫بف برده از تشنج‬

‫باتوجي بي ارتباط حعنای ای بي در بيد شا يها و سررهای‬

‫حال بي خال‬

‫ومودی شاااعر برقراراساااه‪ ،‬شاااعر دارای سااااخىار‬

‫و واری از آن‬

‫های دیگرم‬

‫حد حردِ زن شدنام‬

‫حصمم ساه‪ ،‬همچنيد شاور در سررهای هم بازیهای‬ ‫زبا‬

‫ي‬

‫حناسااب ایجاد برده اسااه‪ ،‬حا ند بازی زبا‬

‫با‬

‫واژههای حال و خال و واری‪ .‬باتوجي بي حوارد ذبرشده‬ ‫راوی در اید سااررها از دردی ح الد بي بي واسااريی‬ ‫بينِش غلط و تبعيوااا‬

‫اروا دلش را بي درد آورده‪ ،‬بي‬

‫و ير‪ ،‬باتوجي بي اسىنادهی حناس‬

‫شاور از روابط پيراحىن‬

‫و آنچي بي در اجىماک درباره زن جریان دارد‪ ،‬ح توان‬

‫ىو يای بي احساو ح بند شممش پاره شده و از شد‬

‫ىنه بي شاااور بيخوب از پس حونااوک برآحده اسااه؛‬

‫تشاانج حاصاالي بف برده اسااه‪" .‬حال بي خال " و‬

‫همان هویهِ ب هویى و یگا گ جنسا ا ای بي بيطور‬

‫اسااه بي شاااور بي‬

‫نمن اشاره ح بند بي حى همي حردها ير در زیر هيئه‬

‫"واری" در ساارر بعد‪ ،‬بازیزبا‬

‫واساريی وزن یمساان واژهها‪ ،‬ایجاد موده اساه‪ .‬شاور‬ ‫دراید سااررها شااان ح دهد بي ابنون از همي چير خال‬

‫حردا يی خود‪ ،‬زن هسىند‪.‬‬


‫‪۱62‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫درك شدن شاور و د يای اوسه‪ .‬با رویمردی ساخىارىرا‬ ‫و با اسىنادهاز شا يشناس ‪ ،‬بي بررس اید شعر ح پردازم‪:‬‬

‫نقد شعر ایوب مردانی‬ ‫عارف حسينی‬

‫سنيد و چهارشا ي‬ ‫با هر بار باى آحدن‬

‫هنگ سه وجي‬

‫داد ح ز د ه ‪...‬‬

‫سنيد و چهارشا ي‬

‫چي بيهودهسه‬

‫با هر بار باى آحدن‬

‫پنجرهی آدمها‬

‫داد ح ز د ه ‪...‬‬ ‫چي بيهودهسه‬

‫ورودی شاااعر با " هنگ وجي " اساااه بي ح توا د‬

‫پنجرهی آدمها‬

‫اساىعارهای از هميد شاعر باشاد‪ ،‬شعری بي سپيد اسه و‬

‫هر روز‬

‫چهارشا ي بود ش بنایي از ساخىارحندی آن اسه و در هر‬

‫اسىخوان حاه ها‬

‫بار بي وجود آحدن‪ ،‬بي شااااور طعني ح ز د بي افق دید‬

‫از ىلوی حداد‬

‫دیگران (پنجره) سبه بي شعر حصدود اسه‪.‬‬

‫تف ح شود‬ ‫بي تراش هم‪/‬سایي‬

‫هر روز‬

‫و سنيد ح شود پاك‪ /‬بد‬

‫اسىخوان حاه ها‬

‫در شمم اید هنگ‪ ،‬حد‬

‫از ىلوی حداد‬

‫و اید هنگ‬

‫تف ح شود‬

‫در آب شعرها تنهاسه‬

‫بي تراش هم‪/‬سایي‬

‫یو س و پدر ژپىو‬

‫و سنيد ح شود پاك‪ /‬بد‬

‫بهىر ح فهمند‬ ‫از شما ا ىظاری يسه ایدبار‬

‫شااور برای ایجاد رابري بيد هنگ و شعر و پذیرفىي شدن‬

‫برىردید بي اتا‬

‫آن توساااط حخاط ‪ ،‬دراید بند از ایدهما‬

‫حنىظر شعرِ دیگری ازحد باشيد‬

‫اساااىناده‬

‫ح بند‪" .‬اسااىخوان حاه ها" بنایي از دردهای اسااه بي‬

‫با بمات احىرام‬

‫درون شاعر و شاور وجود دارد و از ىلوی حداد و هنگام‬

‫ایوب حردا‬

‫وشاىد بي صور‬

‫ادبيات اسااه بي یا قبل و درهنگام وشااىد بي شاامل‬

‫اید شااعر بر پایي یك اسااىعاره ( هنگ) اسااىوار اسااه‪،‬‬ ‫بنایيای از د يای شعرِ شاور بي از طرف برر‬

‫سایي و همسایي تف ح شود‪" .‬تراش"‬

‫بنایي از خودسااا سااوری و فوااای سااا سااور حوجود بر‬

‫نقد اثر‬

‫طرف‬

‫هنگ سه وجي‬

‫اسه و از‬

‫ادیده ىرفىي ح شااود‪ ،‬در واقع حوتيف حقيد ش اعر‬

‫"تراش" وارد ومل ح شاود و یا بعد از خلق اثر بي شمل‬ ‫"پاكبد"‪ .‬احا شااور حاصل اید بار را سپيد و پاك شدن‬ ‫شعرش ح دا د‪ .‬برخوردحىناو‬

‫با زبان‪ ،‬بي از ویژى های‬

‫شاعر آوا گارد اسه‪ ،‬در دو سرر پایا‬

‫اید بند بي خوب‬


‫‪۱63‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫اجرا شااده بي چند خوا شاا را بي همراه آورده اسااه‪.‬‬

‫با بمات احىرام‬

‫ازطرف ‪ ،‬شااور صوه برخورد با سا سور را با فرم اجرای‬

‫ایوب حردا‬

‫(چندخوا ش ) بي مایش ىذاشىي اسه‪.‬‬ ‫دراید قسامه‪ ،‬شااور با تمنيك فاصليىذاری خودش را‬ ‫را غافلگير ح بند‪ .‬شااعر با‬

‫در شمم اید هنگ‪ ،‬حد‬

‫وارد شااعر برده و حخاط‬

‫و اید هنگ‬

‫تخيل ایجاد ح شااود و در حربى رو بي پایان شااعر با‬

‫در آب شعرها تنهاسه‬

‫واقعيه حلموو خود شاااور روبيرو ح ىردد‪ .‬پيشاانهادی‬ ‫بي ح توان بي شاااور داد‪ ،‬حمایه و پشااىيبا‬

‫ایدهما‬

‫شااعر و شاااور با هنگ و دریا و رفه وآ حدی‬

‫بيشااىر از‬

‫شا يهای اسه بي در شعرش حهجور حا دها د و تعبيرش‬

‫بي ایجاد شاده اسه‪ ،‬تنهای شاور را در شعرش و تنهای‬

‫را برای حخاط‬

‫دورتر برده ا د؛ شاااا ي های هم چون‪:‬‬

‫بي توااویر ح بشااد‪" .‬آب‬

‫( هنگ‬

‫وجي ا )‪ ،‬پنجره(پنجره ی آدم هااا )‪،‬‬

‫شااعرش را در ورصااي ادبيا‬

‫وجي ا‬

‫دریاها" اشاااره ظرین بي فوااای حوجود شااعر سااپيد بي‬

‫اتا (برىردید بي اتا )‬

‫درىير ساا ى حا ىاليسام و سارص گریساه دارد‪ ،‬شاور‬

‫با توجي بي اید مىي‪ ،‬ح توان پيشنهاد ىسىرش شعر را در‬

‫آوا گارد بود ش را بي رخ ح بشاد و شعرهای دیگر را ي‬

‫چند بند دیگر‪ ،‬بي شاور داد‪.‬‬

‫ساااپياد‪ ،‬بلمي آب ح دا د‪ .‬البىي صوه اجرای شاااعر از‬ ‫چندتمویل بهره ح برد بي فواااهای دیگری را هم برای‬ ‫حخاط‬

‫توویر ح بند‪.‬‬

‫یو س و پدر ژپىو‬ ‫بهىر ح فهمند‬ ‫شاور در ایدجا‪ ،‬برای ىسىرش حنهوم در سررهای قبل با‬ ‫ایجاد رابريای بيناحىن با داسىان یو س‪ ،‬تنهای خودش و‬ ‫شاعرش را بي یو س در شامم حاه تشبيي ح بند‪ ،‬ایدبي‬ ‫فقط او تنهایيش را ح فهمد و پدر ژپىوی بي قود داشه‬ ‫پينوبيوی چوب را جان ببخشد‪.‬‬ ‫از شما ا ىظاری يسه اید بار‬ ‫برىردید بي اتا‬ ‫حنىظر شعرِ دیگری از حد باشيد‬ ‫تابيد بر تنهای شاعر و شااور دراید بند تمرار ح شود و‬ ‫درناامد‪ ،‬بي بنایي از اداحي اید رو د در شااعر خود یاد‬ ‫ح بند بي‪ :‬شعر دیگری از حد را حنىظر باشيد‪.‬‬


‫‪۱64‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫داسااىانهای بوف بور و یا آ ورای فو نىس و بيطوربل ‪،‬‬

‫نقد شعر شيما قاسمی‬

‫ساابك سااورر اليساام دید‪ .‬راوی اید شااعر ير ظاهرن‪،‬‬ ‫محمد مروج‬

‫از خودارناای غر شاده اساه‪ .‬شاعر را برای بررس‬

‫آرحيده بر تخىم‬

‫بهىر‪ ،‬اپيرود بندی ح بنيم‪:‬‬

‫دارش دور‬

‫وق تر از خنده ایسىادهام‬

‫حثل ىالب‬

‫تا حر‬

‫آرحيده بر تخىم‬

‫بم بيشىر بار بند‬

‫از درخه ت‬

‫روى بخه حد‬ ‫و چشمهاش‬

‫یك زن اسااه‪ ،‬بي حردی ح گرد بي حثل ىالب پشااه بي‬

‫پاره برده ىلویم را‬

‫اوسه و پاهایش را درون شممش جمع برده و در حاله‬

‫در باز بند‬

‫خلساايی بعد از ساامس فرو رفىي اسااه‪ .‬اید بخش را بي‬

‫حثل زخم‬

‫اید شاامل ير ح توان خوا د‪" :‬حد‪ ،‬حثل یك ىالب بر‬

‫قورتم دهد‬

‫روی تخىم آرحياده ام " بي اید تعدد خوا ش‪ ،‬بر توهم‬

‫حثل ز دى‬

‫جاری در شعر ح افراید‪.‬‬

‫برىم بند‬

‫حثل ز ان بابو‬ ‫ل‬

‫دارش دور‬

‫درایدجا‪ ،‬راوی بي ‪-‬با توجي بي شاا يهای اداحيی شااعر‪-‬‬

‫بي تا آر ج‬

‫بر‬

‫ىالب خوابيده ول در پایان شعر‪ ،‬ح بينيم بي شاید او در‬ ‫ذهنش با همراد خود سامس برده و حاى در شئگ بعد‬

‫حثل ىالب‬ ‫از درخه ت‬

‫افماری حاليخوليای دارد‪ .‬فمر ح بند بساا بنارش حثل‬

‫وق‬

‫بگيرد از ىى پام‬

‫تر از خنده ایسىادهام‬

‫تا حر‬

‫و لخى ىالب بپاشد‬

‫بم بيشىر بار بند‬

‫روى تد ىالب‬

‫روى بخه حد‬

‫بي خوابيده بر تخه‬ ‫ب آنبي بخوابد‬

‫دراید قسمه‪ ،‬حىوجي حاله افسردى راوی ح شویم بي‬ ‫بي حر‬

‫نقد اثر‬

‫تمرار شااده و چندان دتخوش بي اید ز دى‬

‫حاليخوليا‪ ،‬حالى روا سااه بي در آن‪ ،‬شااخص دچار‬ ‫وو توهم ح شود و دا مد در حرز بيد خيات و واقعيه‬ ‫سارىردان و آشنىي اسه؛ صداهای را ح شنود بي يسىند‬ ‫و تواویری را ح بيند بي وجود خارج‬ ‫مو اي هاای اید حاله روا‬

‫در ادبيا‬

‫فمر ح بند و در روزحرهى ز دى دچار حالت و‬

‫دار د‪ .‬بارزترید‬ ‫را ح توان در‬

‫يسااه و‬

‫حى رىيهای از تمایل بي خودبشاا درون خود دارد‪،‬‬ ‫چون حعىقد اسااه حر‬ ‫ایجاد بند‪.‬‬ ‫و چشمهاش‬ ‫بي تا آر ج‬

‫شاااید بىوا د در بخه او تلييری‬


‫‪۱65‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫پاره برده ىلویم را‬

‫جنساايه راوی ح برد‪ ،‬ول بعو ا شااعرها "آ دروژ "‬

‫در باز بند‬

‫هسىند و جنسيه راوی درآنها حشخص يسه‪ .‬شعر باى‬ ‫در دساااىيی اشاااعار آ دروژ‬

‫در بخش سااوم‪ ،‬حاله حاليخوليای راوی بارزتر اسااه‪.‬‬ ‫حردی بي در اپيرود اوت پشااه بي او خوابيده بود‪ ،‬حاى با‬ ‫چشااما‬

‫ساارخ بي زن گاه ح بند‪ .‬ا گار بي اتا در‬

‫هاليای از حي فرو رفىي‪ ،‬بي ىو يای بي زن در تشااخيص‬ ‫حاله خوابيدن حرد دچار اشىباه شده اسه‪.‬‬

‫قرار ح ىيرد‪ .‬در اپيرود‬

‫چهارم‪ ،‬حدو ح ز يم بي راوی زن اسااه‪( .‬بر‬ ‫بند حثل ز ان بابو‪ ،‬ل‬

‫برىم‬

‫بگيرد از ىی پام‪ ،‬لخى ىالب‬

‫بپاشد) احا در اپيرود سوم‪ ،‬ح بينيم بي حخاط‬

‫راوی بي او‬

‫گااه ح بنااد و بااتوجاي بايایدباي ىالب ح توا ااد بااي‬ ‫ير اشاره داشىي باشد‪ ،‬حممد اسه راوی‬

‫پساىانهای ز‬

‫حردی باشاد بي با توویر حعشوقياش خودارنای برده و‬ ‫حثل زخم‬

‫ابنون در خيالش‪ ،‬او را بنار خود ح بيند‪ .‬دربل‪ ،‬شااعر‬

‫قورتم دهد‬

‫قابليه ىسااىرش دارد و ح توا د ساار خهای بيشااىری بي‬

‫حثل ز دى‬ ‫بر‬

‫حخاط‬

‫برىم بند‬

‫ير حنظور خود را تاا ا دازهای بيان برده اساااه‪ .‬تمام‬

‫حثل ز ان بابو‬ ‫ل‬

‫خود بدهد؛ هرچند بي درهميد چند خط بوتاه‬

‫ز دى ‪ ،‬سمس اسه؛ البىي ي فقط از وک رابريی جنس ‪.‬‬

‫بگيرد از ىى پام‬

‫وقى برای رسيدن بي هدف بررى تالش ح بنيم‪ ،‬درواقع‬

‫و لخى ىالب بپاشد‬

‫حشاالوت وشااقبازی هسااىيم و وقى بي آن رساايدیم‪ ،‬در‬ ‫شئگ لذ‬

‫روى تد ىالب‬

‫از يل بي هدفمان‪ ،‬بي پشه سر گاه ح بنيم‬

‫و درح یابيم بي بي زودی‪ ،‬بي داشااىد آن واد‬

‫ح بنيم و‬

‫در ایدجا ریىم شاعر تند ح شود‪ ،‬ىوی راوی بي فيلم با‬

‫تالشاامان درواقع برای رساايدن بي هيچ بوده اسااه‪ .‬حات‬

‫دور تند و فوروارد شده گاه ح بند‪ .‬زخم‪ ،‬ز دى و بر‬

‫باید برای لذت دیگر بجنگيم‪ ،‬تا روزی بي با م دا م‬

‫بر‬

‫شادن‪ ،‬همگ‬

‫شاا يهای از ااحيدی و احيد داشىد‬

‫بي آیندهی راویساااه‪ .‬دراید بخش‪ ،‬بازهم راوی دچار‬ ‫وو روان پریش سه و ح خواهد حالت ز دى ش را با‬ ‫ساامس رفع بند و ایدبار خود را در قش ىالب ح بيند‪.‬‬ ‫(حنظور از لخى ىالب بپاشااد‪ ،‬ح توا د ارنااا شاادن حرد‬ ‫باشد)‪.‬‬ ‫بي خوابيده بر تخه‬ ‫ب آنبي بخوابد‬ ‫در پایان شاعر‪ ،‬راوی هنوز با خود درىيراسه و م دا د‬ ‫بساا روی تخىش خوابيده یا او خودش را روی تخه‬ ‫دیده اسااه‪ .‬ىاه در هنگام خوا ش شااعر‪ ،‬حخاط‬ ‫توجي بي دات و حدلوتهای بي در شعر وجود دارد پ بي‬

‫با‬

‫برر‬

‫یعن حر‬

‫روبرو شویم‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱66‬‬


‫‪۱67‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫نه یعنی شر‬ ‫ایوب احراری‬ ‫شيران برر ترید ي اسه و اید ي توليد فمر ح بند‪ ،‬ي‪،‬‬ ‫در واقع ىنىمان تازهای را بي وقى در پيشااگاه خير‪ ،‬ش ار‬ ‫سر بلند ح بند‪ ،‬طر ریری و توليد ح بند‪ .‬از اید جهه‬ ‫با گاه جدیدی روبرو هساااىيم‪ ،‬آدم و حوا اید گاه را‬ ‫فهميد د ول طرد شااد د‪ .‬پس شاار چون فمر ح بند‪،‬‬ ‫حننور اسااه‪ .‬احا تننر‪ ،‬شاار را زیباتر ح بند‪ .‬حهربان یعن‬ ‫دروغيد‪ ،‬زیرا حدام در حات تالش برای شان دادن چيری‬ ‫اساه بي خودش يساه‪ .‬خير در حواجي شادن با شار بي‬ ‫اجبار باید جهه خود را تليير دهد پس شر باوث ح شود‬ ‫بي خير هم توليد فمر بند؛ خير فقط اطاوه باحل اس اه‬ ‫و اطاوه جر ب فمری يسااه‪ ،‬فمر را هميشااي بساا‬ ‫ح بند بي ي دارد! ي‪ ،‬همرحان بي در ذهد خود چرای‬ ‫دارد آن را بي دیگران (خواوصد خير) ير حنىقل ح بند‪،‬‬ ‫پس خير م توا د بدون وجود شار زیساى داشىي باشد‪،‬‬ ‫اادبيا ‪ ،‬بي آن را چند ش ا‬

‫پيش ول وبدالرنااای در‬

‫ىروه تلگراح بالج شاعر حورد بصث قرار داد‪ ،‬شر اسه‪،‬‬ ‫زیرا در آ جا ىنىي شاد هر شاعر بررى یك ساؤات درون‬ ‫خود دارد‪ .‬هيچ بدام از شعرهای بالسيك حا سؤال درون‬ ‫خود دار د‪ ،‬چون پند و ا درزیا د‪ .‬اید راه درساه و آن‬ ‫غلط اساه‪ ،‬بسا سؤال‬

‫م پرسد‪ ،‬همي آحدها د جواب‬

‫بدهند‪ ،‬شاار باهوش اسااه پس ساايسااىم را برای از بيد‬ ‫بردن خير پيااده‪ ،‬حنافذ را پيدا و از درون همي چير را‬ ‫تخری‬

‫ح بند‪ ،‬پس اىر خير حوفق ح شاود‪ ،‬شری آن را‬

‫دسه حال برده و آن را زیر فشار ىذاشىي اسه‪.‬‬ ‫حا خير را ز دى بردیم در حورد آن حرفها زدیم ول‬ ‫شاار چ‬

‫شاار هميشااي در حاشاايي حا ده اسااه‪ ،‬شاار را‬

‫م شناسيم چون با فمر تازه حخالنيم‪ ،‬هميچير حساب و‬ ‫بىاب دارد‪ ،‬شار ول بي حسااب م رسد‪ ،‬شر فقط ابود‬ ‫ح بند‪ ،‬خير بي ساخىد حشلوت اسه‪ ،‬پس اىر اهل‬

‫سااخىد هساى شاار دشامد تو ح شااود‪ ،‬شاعر هم برای‬ ‫ساخىد ياحده پس شر حرلق اسه‪ .‬چون بي هميچير حى‬ ‫خودش ي ح ىوید‪ .‬شر شریك دارد چون خودش را هم‬ ‫قبوت م بند پس هيچ شاااعر بررى دوام دارد و هر‬ ‫شعری بي بعد از آن وشىي ح شود شرتر اسه و شر قبل‬ ‫را پاك ح بند‪ .‬شر فقط دوباره توليد ح شود پس هميشي‬ ‫تازه اساه‪ .‬شعری بي فرم و زبان و ساخىار تازه ای دارد‬ ‫خير اسااه‪ ،‬چون فقط بلي ح ىوید‪ ،‬زیسااه دارد‪ ،‬چون‬ ‫همياش در حات تمرار شاادن اسااه و چير تمراری یعن‬ ‫اطاوه بردن‪ .‬اطاوه را فقط بلي ح ىوید‪ ،‬شاار حى از‬ ‫خودش هم اطاوه م بند و هميشي بي فمر اشىباه اسه‪،‬‬ ‫از اشاىباه حقيقه ح سازد و اید حقيقه اسه بي اهميه‬ ‫دارد ي درسى ‪.‬‬


‫‪۱68‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حنهوم شر و جایگاه آن در ادبيا‬

‫و فلسني‬ ‫خاطره حاتمی‬

‫حنهوم "شار" در قالب بي احروز با آن آشانا هسىيم‪ ،‬اوليد‬ ‫بار توساااط فيلساااوف یو ا ‪ ،‬اپيمورو حرر شاااد‪.‬‬ ‫اپيمورو بي طرف دار " هایه لذ " بود و حعىقد بود‬ ‫ا سان باید از لذ های زحين در حد بمات بهرهحند شود‪،‬‬ ‫برها‬

‫را حرر‬

‫مود تصهونوان "برهان شر"‪.‬‬

‫اپيمورو ظریيی خود را با سي شرط ساده حرر ح بند‪:‬‬ ‫‪ )۱‬شاار وجود دارد‪ ،‬خدا از وجود آن ب خبر اسااه‪ ،‬پس‬ ‫خدا دا ای حرلق يسه‪.‬‬ ‫‪ )2‬شاار وجود دارد‪ ،‬خدا از وجود شاار خبر دارد احا در‬ ‫ابودی آن اتوان اسه‪ ،‬پس خدا توا ای حرلق يسه‪.‬‬ ‫‪ )3‬شاار وجود دارد‪ ،‬خدا از وجود آن خبر دارد و توا ای‬ ‫ابودساااازی آن را دارد احا اقداح‬

‫م بند‪ ،‬پس خدا‬

‫خيرخواه حرلق يسه‪.‬‬ ‫و بي اید ترتي‬

‫اپيمورو توا سااه با طر برهان شاار‪،‬‬

‫حاهيه خدای یمىای ادیان ابراهيم را‪ ،‬بي چالش بمشااد‪.‬‬ ‫"شار" اسااساد بي دو دساىيی بل تقسيم ح شود؛ "شر‬ ‫اخالق " بي حجموويی رفىار اپساند ا ساانهاسه‪" ،‬شر‬ ‫طبيع " بي بي حوادث زیانبار طبيع‬

‫سبه داده ح شود‪.‬‬

‫دیوید هيوم‪ ،‬فيلساااوف تجربيىرای بریىا يای ‪ ،‬ير حا ند‬ ‫اپيمور وجود شاار را ولى برای قض خدا و حنهوم خير‬ ‫ح دا ساااه؛ تا ایدبي فيلساااوف حا ند يچي‪ ،‬با تعرین‬ ‫حىناو‬

‫از شار حونع آن را بي بل تلييرداد‪ .‬يچي حعىقد‬

‫بود ارزش هاای اخالق ای بي تصه ونوان خير حرر‬ ‫شادها د‪ ،‬در واقع همان وواحل ساقوط و شامسه ا سان‬ ‫هساااىند و بنابراید؛ حنهوح بي حاهيه حنن داشاااىي و‬ ‫حصموم اسااه‪ ،‬خداسااه‪ .‬در ادبيا ‪ ،‬بارها بي سااىایش‬ ‫حساائليی شاار برح خوریم بي از جملي دىیل آن "ساانه‬ ‫شااامد" بودن و "رهای بخش" بودن شااار اساااه‪.‬‬ ‫ارزش های اخالق ‪ ،‬بنابر تعبير يچي‪ ،‬درواقع خط قرحر‬

‫ا ساان بي شامار ح آیند و برر ترید جنگ ا سان حدرن‪،‬‬ ‫حقابلي با هرآنچي حرز و حصدوده و خط قرحر اساااه‪.‬‬ ‫فاىچ در بىاب " احي بي بودب بي هرىر زاده شااد"‬ ‫ح ویسد‪:‬‬ ‫"ىناه آن روز بي وجود ياحد بي حوا سااي‬

‫حمنووي را‬

‫بلعيد؛ آن روز فواايلى شااموهحند بيوجود آحد بي بي آن‪،‬‬ ‫افرحا‬

‫ح ىویند‪ ".‬بياید ترتي ؛ شاار برای ا ساان حدرن‬

‫فواايله اسااه‪ ،‬چرا بي بي حقابلي با حمنوويهها و قض‬ ‫قواود از پيش تعييد شاااده‪ ،‬ح پردازد‪ .‬بي والوه‪ ،‬شااار‬ ‫"دا ای بخش" ير هسااه؛ چرا بي شاايران با وسااوسااي‬ ‫بردن آدم‪ ،‬او را با حنهوم خير و شار آشنا ح بند و باوث‬ ‫ایجاد درك از خوب و بدی‪ ،‬برای ا ساان ح شاود‪ .‬شر ي‬ ‫بي اطاوه‪ ،‬بلمي بي درك يازحند اسااه‪ ،‬ح توان از هميد‬ ‫جهه آن را زیبا و ارزشمند دا سه‪ .‬حنهوم شر در ادبيا‬ ‫فارسا تا حد ها حورد هجوم بوده اسه‪ .‬ادبيا‬

‫فارس‬

‫در تمام دوران ها‪ ،‬حوزه ی حا ور خير و تعاليم اخالق‬ ‫خدا بوده اسااه‪ .‬اشااعار تعليم و ورفا‬ ‫سااعدی و حوى ا‪ ،‬ىویای اید حرل‬ ‫شاااوری بي در ادبيا‬

‫شااعرای حا ند‪:‬‬

‫هسااىند‪ .‬خسااىيد‬

‫فارساا ‪ ،‬ب پروا بي تمریم شاار‬

‫پرداخه و وله گونبخى بشر را خدا حعرف برد‪ ،‬خيام‬ ‫بود؛ بي تمثير آنچنا‬ ‫ادبيا‬

‫هم داشااه و تا حد ها‪ ،‬همچنان‬

‫فارسا سانگر خدا وليي شر بود‪ .‬در ادبيا‬

‫وید‬

‫فارس احا‪ ،‬تمثير شر با حنهوم رهای بخش آن‪ ،‬بيشىر حورد‬ ‫توجي اسااه‪ .‬بي ونوان مو ي‪" ،‬حاه سااياه بوچولو" ی‬ ‫صمد بهر گ‬

‫مو يای از "شرِ رهای دهنده" اسه‪ .‬شری‬

‫بي در ساايسااىم اخالق ‪ ،‬در حر‬

‫و شااورش و ساارپيچ‬

‫تعریف شاده بود؛ برای حاه ساياهِ صامد بهر گ حنهوم‬ ‫رهای اسااه‪ ،‬ساارپيچ برایش رهای اسااه و حىا حر‬ ‫هم در آخر داساىان‪ ،‬رهای اسه‪ .‬بيطوربل ‪ ،‬از حهمترید‬ ‫وواحل جذابيه شاار برای ا سااان و برای ادبيا ‪ ،‬رهای‬ ‫بخش بودن آن اسااه‪ .‬خير قا ونىذار اسااه؛ حنع ح بند‪.‬‬ ‫خير حرز و حصدوده تعييد ح بند و خير‪ ،‬حجازا‬

‫ح بند‪.‬‬

‫درحال بي شاار‪ ،‬تمام اید حناهيم را بنار زده اسااه‪ .‬شاار‬ ‫درهای لذ‬

‫را‪ ،‬درهای تجربي را باز ح بند و در هایه‪،‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حجازا‬

‫‪۱69‬‬

‫بننده يسااه‪ ،‬بلمي آحوزش دهنده اسااه‪ .‬وله‬

‫بي اید حسئلي پرداخىي شده اسه‪ .‬سل احروز بي شر دسه‬

‫جذابيه شاار و ىرایش ساالهای پس از ا قالب ایران بي‬

‫ح ز د تا با خير حقابلي بند‪ .‬او دزدی ح بند‪ ،‬چرا بي‬

‫حسائليی شر چيسه وله آن اسه بي سيسىم حموحى‬

‫حعىقد اسه با حربه خالف سيسىم خود بي وو با خير‬

‫ایران‪ ،‬تصه ونوان "خير حرلق" حعرف شااده اسااه و‬

‫اوالم حخالنه و حبارزه برده اسه‪ .‬در هایه‪ ،‬ا سان احروز‬

‫يساااه‪ .‬بنابراید‪ ،‬در‬

‫بي شاار يازحند اسااه تا بي هایه برتری و تماحل برسااد‪.‬‬

‫جاحعيی ایران ير شار حنهوم رهای بخش خود را حنظ‬

‫چرا بي ا سااان‪ ،‬ذاتد برتری طل‬

‫اسااه و اید برتری با‬

‫برده اساه‪ .‬در فيلم "ى ىوری" رنا درحشيان‪ ،‬بي تنويل‬

‫پذیرش شر و در آغوش بشيدن آن‪ ،‬حصقق ح شود‪.‬‬

‫جاحعي‪ ،‬از اید خيرحرلق رانا ا‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬


‫‪۱75‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫گاردهای برخورد با شعر هنگام خوانش‬ ‫مهدی نادری‬

‫سر اید صنصي اید م شود‬ ‫تقانا ح بنم بپيچ!‬ ‫بریر در خرر‬ ‫بي حوج دارد و حوج سه حعناش‬

‫مقدمه‬ ‫هر حنىقد و حخاط‬

‫جناب حلرون بي ه چرخ ح خوری در هيچ‬

‫حرفيای هنگام خوا ش شعر ح توا د‬

‫رویمردها و زوایای دید حخىلن را در برخورد با شااعر‬ ‫ا ىخاب بند‪ .‬اید برخورد یا ىارد سابه بي شعر ح توا د‬ ‫از حنظر شاا يشاناساا ي‪ ،‬ساخىارىرای ‪ ،‬پساساخىارىرای ‪،‬‬ ‫برخورد فرحيك با شااعر‪ ،‬بررسا زبان شااعر و تاویلهای‬ ‫هرحنوتيم ىو اىو‬

‫بي از شعر ح توان اسىخراج برد و‬

‫‪ ...‬باشااد‪ .‬البىي تماح ىاردهای برخوردی شااعر ي تنها‬ ‫ب ارتباط با یمدیگر يسااىند‪ ،‬بلمي وابسااىگ زیادی بي‬ ‫بي شا يهای اثر را‬

‫همدیگر دار د؛ بي ونوان حثات تا زحا‬

‫واباوی منيم‪ ،‬م توا يم در ارتباط با ساخىار اثر قواو‬ ‫بنيم و ير تا ساخىار اثر بي صور‬

‫تئوریك بررس‬

‫شود‬

‫م توا يم با ىاردی پسااسااخىاری در سااخىار اثر دسه‬ ‫ببریم و آن را بي ساخىار وین برسا يم‪ .‬هميدطور بررس‬ ‫شاا يها با تاویل هرحنوتيم از حىد ير تاثير حسىقيم دارد‬ ‫و در واقع حدلول بي از شاا ي پيدا ح شاود‪ ،‬بسىر اصل‬ ‫تاویل حا از شاعر را ح سازد‪ .‬بنابراید تماح رویمردهای‬ ‫حا در برخورد با شااعر هنگام خوا ش در رابري با یمدیگر‬ ‫حعنا پيدا برده و اثر را بي شعریه ح رسا د‪.‬‬ ‫با اید حقدحي بي بررسا شااعر " م شااود" از بىاب "ىاز‬ ‫د ااده ىاااز" اثر "ول وباادالرناااای " بااا ىاااردهااای‬ ‫شا يشناسا ي‪ ،‬ساخىارىرای ‪ ،‬برخورد فرحيك با شعر‪ ،‬زبان‬ ‫شعر و تاویل سياس اجىماو آن ح پردازم‪:‬‬ ‫م شود‬ ‫حد و م شود‬ ‫حد و قلي در م شود‬ ‫حد و ب قراری باهم قرار باری داریم‬

‫خود‬

‫را‬

‫دیوار خا يا‬

‫را باش‬

‫در اید قشي اید م شود ىم بن‬ ‫بمش پایيد‬ ‫تا بج شود ومان‬ ‫از لج‬ ‫بم بریر در ليوان‬ ‫شور اسه ي!‬ ‫جيش بد در بيش‬ ‫شور بد با بس بي بشورا ش‬ ‫بس‬

‫ي اید ي آن ي! اید و آن يسه‬

‫ایدجا ز دا‬

‫و ز دا بان هردو شاور د‬

‫و حد بي حدهای خودم را ترك بردهام در ایران‬ ‫آنقدر خودخواه هسىم‬ ‫بي خودبش‬ ‫یا خودبش بنم‪.‬‬

‫برخورد نشانهشناسانه‬ ‫ام شااعر فعل اسااه‪ ،‬فعل بي قاودتد باید دارای فاول‬ ‫باشااد‪" .‬چيری" هسااه بي " م شااود" پس م شااود‬ ‫شااا يایسااه بي دىله بي همان فاول حجهوت دارد‪ .‬در‬ ‫سارر بعد " قلي" وارد حىد شده و شاور با ب قراری قرار‬ ‫باری دارد‪ ،‬پس "چيری" در "قلي" اسه بي " م شود"‪.‬‬ ‫قلي ح توا د دىله بر اوج لصظيی شااعری باشااد؛ اوج‬ ‫لصظيای بي شعر پدید ح آید و حاى ح توان ىيجي ىرفه‬ ‫"اید شااعر سااا سااور م شااود" پس فاول یا حدلوت‬ ‫" م شود"‪ ،‬هميد شعر یا اساسد "شعر" اسه و بنابراید‬


‫‪۱7۱‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫"جناب حلرون" شا يایسه بي دىله بر سا سورچ و‬

‫خرر و ومان و بيش‪ ،‬سااراساار اید ساارزحيد را درىير‬

‫ادارهی ساا ساور اسه‪ ،‬چون اوسه بي آنقدر بر صنصي‬

‫پدیدهی ساا سور ح بيند بي باز با حوتيف حقيد اثر ارتباط‬

‫آرام آرام قدم ح زد تا بلمي خوراب از صنصي پيدا بند و‬

‫هم راوی حردم و حابمان را‬

‫حعنای دارد‪ .‬در اپيرود پایا‬

‫بجود‪ .‬از سرر هنىم "بریر در خرر" تا سرر چهاردهم "تا‬

‫ز دا‬

‫بج شااود ومان از لج" از خرر تا ومان دال سااه بي‬

‫ادبياتند و اید بنایيایسااه بي راوی در حورد ساارزحين‬

‫و ز دا با ا‬

‫ح دا ند بي هر دو طرف شاور و اهل‬

‫حدلولش سراسر ایران اسه و شا گر ظام سا سوریسه‬

‫ادبيات ح ىوید بي احر ساا ساور بي صور‬

‫بي در ساراسار اید سارزحيد و در تماح ورصيها وجود‬

‫در آن هادیني شااادهساااه‪ ،‬پس همانطور بي ح بينيم‬

‫و ز دا بان هردو‬

‫شااا يهای اثر حوت حوتيف حقيد اثر‪ ،‬تشااميل ساااخىاری‬

‫دارد‪ .‬در ساارر بيسااىم "ایدجا ز دا‬ ‫شاااور د" ز دا‬

‫دال سااه بي بي حردم شااا ي ح رود و‬

‫ز دا بان ير بي حابما‬ ‫ادبيا‬

‫سيسىماتيك‬

‫حىمربر را دادها د‪.‬‬

‫اشااااره ح بند بي اتناقد اهل‬

‫و شااعر هسااىند‪ ،‬پس هم ز دا‬

‫و هم ز دا بان‬

‫هردو اهل شااعر د‪" .‬حدهای خودم" بي دىله بر تماح‬

‫برخورد فرميک با شعر‬

‫خاطرات سه بي حاى در وطد خود باید جا بگذارد‪" .‬بي‬

‫بررس ساخىار یك اثر از زیرحجموويهای بررس ساخىار‬

‫شا يایسه بي‬

‫فرحيك اثر اساه‪ .‬در واقع فرم بي حثابيی یك بل بي شعر‬

‫دىلاه بر تابيد حولف بر بشاااىد حد های قبل خود‬

‫خود‬

‫خودبشا یا خودبش بنم" سرر پایا‬ ‫(خاطرا‬

‫خود) بي در ایران جا ىذاشىي دارد‪.‬‬

‫گاه ح بند‪ ،‬پس هر شعر‪ ،‬فرم ویژه و تمرار اشد‬ ‫را دارد‪ ،‬چرابي صوهی اسااىناده از بلما‬

‫در ساايسااىم‬

‫هم شاين و جا شاين و صوهی چينش شا يها‪ ،‬صوهی‬

‫برخورد ساختارگرایانه‬

‫ساااخه سااررها و زبان ا ىخاب برای شااعر‪ ،‬صوهی‬ ‫بهرهىيری از سااپيدخوا‬

‫و فاصااليىذاری و ‪ ...‬اىر در‬

‫بعاد از ىاارد شاااا ايشااانااساااا اي با اثر بي برخورد‬

‫خدحه تخيل و حوتيف حقيد اثر باشند‪ ،‬ح توا ند اثر را بي‬

‫ساخىارىرایا يی اثر ح پردازیم چرا بي همانطور بي قبلد‬

‫یك فرم حخواااوص برساااا ند؛ بي ونوان حثات صوهی‬

‫شا يها‪،‬‬

‫اساىناده از م شاود در شاعر " م شود" و حذف فاول‬

‫چي در اپيرودهای شعر چي در ساخىار بل شعر‪ ،‬بي وجود‬

‫آن‪ ،‬در سااارر ساااوم قرار باری داشاااىد با ب قراری‪،‬‬

‫ح آید‪ ،‬بنابراید قبل از آن باید شااا يهای اثر را بشااف‬

‫آشااانااای زدای از حد (حد هااای خودم)‪ ،‬حوبااد بردن‬

‫برد‪ .‬در شاعر " م شاود"‪ ،‬م شود‪ ،‬قلي‪ ،‬جناب حلرون‪،‬‬

‫خودبشاا با "یا" (بي خودبشاا یا خودبشاا بنم) و‬

‫و ز دا بان‪ ،‬حدهای‬

‫همچنيد صوهی اتوااات شااا يها با یمدیگر‪ .‬اىنىي ما د‬

‫خودم‪ ،‬شاا يهای اثر د بي در تواویر و حوتيفهای آزاد‬

‫بي فرم حناساا‬

‫رخ ح دهد بي شااعر‬

‫شاعر حوت حوتيف حقيد اثر (ساا ساور)‪ ،‬تشاميل ساخىار‬

‫حسااىقيمد حونااوک و حوتيف حقيد خود را شااا ي رود و‬

‫ير ىنىي شد ساخىار اثر از پيو د و ارتباط حعنای‬

‫قشااي‪ ،‬خرر و ومان و بيش‪ ،‬ز دا‬

‫حىمربر شاااعر را ح دهند‪ .‬شااااور با "ب قراری"ها و‬

‫هر شااعر زحا‬

‫بىوا د با سااررسااازیهای حناس ا‬

‫و اسااىناده از بلما‬

‫دغدغيهایش بي اوج "قلي"ی شاعری ح رسد و دیگر اید‬

‫حناساا‬

‫شااعر " م شااود" بي سااا سااور بشااود‪ ،‬خراب بي جناب‬

‫حوتيفهای آزاد‪ ،‬فرم شااعر را قویتر بند و جای ادیى‬

‫در ساايسااىم هم شااين و جا شااين و تقویه‬ ‫گذارد بي البىي فرم بعد زبا‬

‫حلرون (دساىگاه ساا سور) ب فایده بودن بارش را تابيد‬

‫برای اثر باق‬

‫ح بند‪ .‬در اپيرود بعد ح بينم بي حولف با بي بارىيری‬

‫بي طور جداىا ي بررس ح شود‪.‬‬

‫هم دارد بي‬


‫‪۱72‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در بنجماوی برای بشف سرر یا سررهای سا سور شده‬

‫بررسی زبان شعر‬

‫دارد و اید حساسيه و وابنش در حقابل سا سور آنچنان‬ ‫و ایجاد‬

‫اساه بي حىد بعد از ساا ساور بي حاشايي رفىي و قسمه‬

‫و حوزیك حىن ‪ ،‬با اسااىناده از دسااهبردن در‬

‫سا سور شده بي ونوان اصل‪ ،‬بررس ح شود‪ .‬از طرف در‬

‫با شعری حواجهيم بي حولف سع در لصدىردا‬ ‫هارحو‬

‫ساااخىار صوی جمال‬

‫و جابجای اربان جملي در بنار‬

‫آن دارد و تا ح توا د از زبان حنثور فاصلي ح ىيرد‪ .‬حثلد‪:‬‬

‫وواااری ز دى ح بنيم بي هيچ حصواااوت فرهنگ‬ ‫م توا د از چشاام و ىوش حخاطبش دور بما د و حات‬ ‫اىر اید حصوااوت‪ ،‬شاعر باشاد‪ ،‬راحهتر از هر حصوااوت‬

‫جناب حلرون بي ه چرخ ح خوری در هيچ‬

‫فرهنگ دیگری ح توا ااد بااي طور باااحاال و ب هيچ‬

‫سر اید صنصي اید م شود‬

‫ساا سوری در اخىيار حخاطبش قرار بگيرد و اید دو دليل‬ ‫بي ساادى‬

‫تقانا ح بنم بپيچ!‬

‫ابارآحدی روزافرون دسىگاه سا سور را شان‬

‫ح دهند‪ .‬هرچند حولف اااا راوی تنها بي اید فریاد بسنده‬ ‫همانطور بي ح بينيم چرخ ح خوری بي ونوان فعل در‬

‫م بند و با توجي بي شا يهای بي در شعر قرار ح دهد‪،‬‬

‫ا ىهای سارر ياحده و هيچ سرر اوت و بپيچ سرر آخر در‬

‫بي روشانگری ح پردازد بي ساا سور بي طور سيسىماتيك‬

‫اليىریشاد (حوسيق آوای بلما ) ایجاد لصد و هارحو‬

‫در ساراسار اید سرزحيد در حات اجراسه‪ ،‬احا او ح دا د‬

‫ح بنند‪ .‬اید جابجای اربان جهه ایجاد آهنگ در شااعر‬

‫بي ظامهای توتاليىر بي دیمىاتوری را در لباو دحوبراس‬

‫در سااررهای دیگر حثل "بي حوج دارد و حوج ساااه‬

‫پيش ح بر د‪ ،‬بررىىرید سااالحشااان دسااىگاه سااا سااور‬

‫حعناش" یا "جيش در بيش" و "شااور بد با بساا بي‬

‫ساايسااىماتيك اسااه تا آنچي واقعيه اسااه را وا موده‬

‫بشورا ش" و "تا بج شود ومان از لج" ير وجود دارد‪.‬‬

‫برده‪ ،‬بي نع خود تليير داده تا هم صدای آن دیگری خني‬

‫بج و لج‪ ،‬جيش و بيش‪ ،‬هيچ و بپيچ‪ ،‬تماحد برای ایجاد‬

‫شاود و هم دحوبراتيك شان دهد بي دىرا دیشان ي تنها‬

‫در شااعر هسااىند تا اثر از حاله ثرىو ي‬

‫حواور دار د بلمي در بار فرهنگ شان فعات د‪ ،‬احا وور‬

‫خارج شاود‪ ،‬از اید رو شعر هنگام خوا ش‪ ،‬روان اسه و‬

‫ح بند‪،‬‬

‫آهنگ درو‬

‫صوهی هجاچين های حناس‬

‫بي ىو يایسه بي سمىيای‬

‫هنگام خوا ش بي وجود م آید‪.‬‬

‫تاویل اجتماعی ـ سياسی شعر‬ ‫فمر ح بنم شااعر " م شااود" فریادیسااه بي راوی با‬ ‫صادای بلند ح ىوید بي "شاعر سا سور م شود" و اید‬ ‫جاسااه بي یاد ىنىيی حعروف "آلبر باحو" ح افىيم بي‬ ‫ىنىي "سااا سااور آن چيری را بي حذف ح بند‪ ،‬خود با‬ ‫صدای بلند فریاد ح ز د" و با اید پيشفرض شعر را م‬ ‫توان سا سور برد و اید بي دليل تلقيد بي خود حولف و یا‬ ‫شاوران دیگر يسه‪ ،‬بلمي حساسيى سه بي دسىگاه تنمر‬

‫اینىر ه و حخاط‬

‫تيرهوشاا بي سااپيدخوا‬

‫همواره شان داده بي "شعر سا سور م شود‪".‬‬


‫‪۱73‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بررسی زیرساخت معنایی با توجه به‬ ‫مثالهای شعری‬

‫از دسااه دادنِ جا ش پرتاب برد تا حرز ایران را بياجبارِ‬ ‫تورا يان حشخص بند‪.‬‬ ‫سينون بشيده ح‬

‫پویان فرمانبر‬

‫روی ل‬ ‫و خر ىسسىي پایيد ح برد اشك‬

‫هيچ حىن حسااىقل يسااه و حواامونِ هر حىد بي یك‬

‫ىوش شمسىي بر ح شود‬

‫بهدالگو یا اسروره ح رسد‪.‬‬

‫توی بيف‬

‫از هميد رو برای بررسا زیرسااخه حعنای در شعرها‪،‬‬

‫ىی پسىانهاش‬

‫اىریریم بي تعرین بوتاه از «اسروره» و «بهدالگو» ارا ي‬

‫خيس ح خورد ل‬

‫بدهيم‪:‬‬

‫لبيها‬

‫در فهم واحي و در برخ از فرهنگها‪ ،‬اسااروره بي حعنای‬

‫و روی شلوارم تر‬

‫«آ چي خيال و غير واقع اساااه و جنبيی افساااا يای‬

‫ومس فرو ح رود در ح‬

‫حصض دارد» اساااه؛ احا اساااروره را باید داساااىان و‬

‫ح‬

‫سارىذشاى حينَوی دا سه بي شر ومل‪ ،‬وقيده‪ ،‬هاد یا‬

‫و قاب شمسىي ىير‬

‫پدیدهای طبيع اسااه بي دسااهبم بخشاا از آنها از‬

‫ىی پسىانهام ح بند‬

‫ساانهها و روایهها ىرفىي شااده ا د و با آیيدها و وقاید‬

‫بش ح آید صدای در‬

‫دین پيو اادی اااىساااساااىن دارد‪ .‬همچنيد بهد الگو‬

‫ىی پاهام‬

‫(آرب تایپ) ير ادراك و دریافى ساه بي بي ارث رسيده‬

‫و در سوراخ‬

‫باشاااد‪ ،‬درواقع اخودآىاه جمع ای بي اسااااساا ترید‬

‫فرو م رود دیگر‬

‫بنشهای زیسى را حوج‬

‫ح شود‪.‬‬

‫دسههام‬

‫برای بررسا زیرساخه حعنای در اثری ادب باید آن اثر‬ ‫را چندبار خوا ش برده‪ ،‬حوتيف حقيدش را پيدا بنيد و‬

‫فرشاد قاسم‬

‫ژاد‬

‫ارتباط آن حوتيف با بهدالگو را دریابيد؛ حثلد شااعری بي‬ ‫حوتيف حقيد و حومون اصل ش‪ ،‬سرپيچ ِ واقال ي از یك‬

‫قواد داریم زیر سااخههای حعنای شاعر فرشاد قاسم‬

‫فردِ بي اصرال قادر اسه‪ ،‬ریشياش برح ىردد بي داسىان‬

‫ژاد را بشاف بنيم‪ .‬ابىدا حقدحيای درباره بهد الگوی اید‬

‫خدا و شايران؛ خدا آدم را آفرید و بي فرشىيىا ش دسىور‬

‫شعر؛ یعن «هرحافرودیىي» بيان ح بنيم‪:‬‬

‫داد بي بي آن سجده بنند احا شيران قبوت مرد و از درىاه‬

‫هرحاافرودیىاي‪ ،‬جرو اسااااطير یو ا ‪ ،‬فرز د هرحس و‬

‫اله طرد شد‪.‬‬

‫آفرودیه اسه‪ .‬یك روز بي در چشميای آب تن ح برد‪،‬‬ ‫حماس و حل ىرا حواجي باشيم بي ر گ‬

‫یك حوری بي ام سااالماساايس او را در آغوش ىرفه؛‬

‫یا اىر با داسىا‬

‫ایثار و از خودىذشااىيى داشااىي باشااد‪ ،‬در ذهدِ ایرا يان‬

‫آنىاه از خدایان اساطير یو ا‬

‫تقانا برد د بي دو جنس‬

‫ریشااي در افسااا يی «آرش بما گير» دارد؛ آرش بما گير‬

‫زن و حرد یم شااو د‪ ،‬و یم شااد د‪ .‬از آن پس هرىاه‬

‫بس ا بود بي برای تعييد حد و حرز ساارزحينش بي باىی‬

‫چشاامي بس ا را در آغوش ح ىرفه‪ ،‬تبدیل ح شااد بي‬

‫بوه رفىي (ایيریو خشوتا) تيری را تا حدِ توان‪ ،‬بي قيمه‬

‫چيری بي حا آن را هرحافرودیه ح احيم‪.‬‬


‫‪۱74‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫در شاعر فو یك برخورد غيرجنسا اتخاذ شده اسه و‬

‫آزاد اسه؛ یعن برای اید بي حىوجي شویم اثر چي رابريی‬

‫شاااور با توجي بي تمنيك آ دروژ‬

‫اید شااعر را وشااىي‬

‫ویژهای باا بهدالگوی خودش دارد باید بي حوتيفهای‬

‫اسااه‪ .‬شااا يها در شااعر حخاط‬

‫را بي آ يما و آ يموو‬

‫آزادِ آن توجي بنيم‪.‬‬

‫ح رسااا ند؛ یعن در اید شااعر حا حىوجي م شااویم اوت‬ ‫شخص‪ ،‬حرد اسه یا زن؛ در واقع اید دو در یمدیگر حل‬

‫چقدر قایق ‪ ...‬دارد اید حوج‬

‫شدها د و حا م توا يم جنسيه را تشخيص دهيم‪.‬‬

‫بي دسىم ا داخىي در آبواریوم‬

‫شعر با فعل حجهوت شروک ح شود‪/ :‬سينون بشيده ح ‪/‬‬

‫بوسي باى آورده حوج‬

‫یعن ساينون بشايده ح شود‪ ،‬احا اید جا از فعلِ حجهوت‬

‫بي افىاده بي جان پسىانهاش‬

‫اساىناده شاده اسه و حا م توا يم تشخيص دهيم بس‬

‫دسه و دلم ح لرزد ‪ ...‬روى ا داحش‬

‫بي سينون را بشيده حرد اسه یا زن‪.‬‬

‫تورم برده اید حثلث ىوشهخوار‬

‫‪/‬روی ل ‪ /‬ح توا د بي بشيدن سينون ارتباط داشىي باشد‪.‬‬

‫برحودای بي تا قور‬

‫‪/‬و خر ىسسىي پایيد ح برد اشك‪/‬‬

‫"حادر اید وروو دریای سه"‬

‫اشاااره دارد بي اشاام بي از چشاامش در تواله ساارازیر‬

‫وقى بي باد ح بندد بي حو‬

‫ح شود‪.‬‬

‫غر ح بند قایق‬

‫‪/‬ىوش شمسىي بر ح شود‪/‬‬

‫توی چشمهای بندرىش‬

‫در اید جا بر شادن احىمالد اشااره بي صدای حعشو و‬

‫ح ح‬

‫آه و اليهایش دارد‪.‬‬

‫ىحو‬

‫‪/‬توی بيف‪/‬ىی پسىانهاش‪ /‬ایدجا از پسىانهای حعشو‬

‫"حادر اید دزد دریای سه"‬

‫ام برده اساه و در چند سرر بعد ‪ /‬و قاب شمسىي ىير‪/‬‬

‫حوج بي دسه ا داخىي ىى پسىا ش‬

‫ىی پسىانهام ح بند‪/‬‬

‫وت م بند پارازیه‬

‫در ا ىهای اید قسامه‪ ،‬شااور از پسىانهای خودش ىنىي‬

‫"دسىىو بمش لعنى "‬

‫اسه‬

‫و قایقام غر ح شود‬

‫و در سررهای بعد‪ ،‬حا ندِ‬

‫توی آبواریوم‬

‫‪ /‬روی شلوارم تر‪ /‬رفىاری آ يموووار دارد؛ یعن از زبان‬

‫پشهِ یك ليوان آبِ خنك‬

‫وج‬

‫ح دهد ‪ ...‬ح ح‬

‫توپ !‬

‫یاك حرد و باا حالى حردا ي وصاااف ح بند؛ درواقع‬ ‫چيرهای بي یك حرد در ومل جنس بي آن توجي ح بند‪،‬‬ ‫وصااف شااده اسااه‪ .‬در بل شااعر فو‬

‫حجىبا داراب‬

‫وو حاله‬

‫غيرجنساا و ا دروژ يك دارد و اىر اید اثر حدام حورد‬

‫پيش از آنبي بي بررسا زیر ساااخهِ حعنای شااعر حجىبا‬

‫تجریاي قرار ىيرد‪ ،‬باي همان بهد الگوی «هرحافرودیىي»‬

‫داراب بپردازیم باایاد باي حقادحي ای درباره بهد الگوی‬

‫ح رسااايم‪ .‬در حجمووااي هااای دیگری هم ح توان اید‬

‫حربوطي یعن هابيل و قابيل اشاره بنيم‪:‬‬

‫بهد الگو را یاافاه‪ ،‬حا ند رحان «هرحافرودیه» و رحان‬

‫در قويهای ابراهيم‬

‫«ایمسبازی» از ول وبدالرنااای بي در آنها بي وو‬

‫و «قابيل» بود‪ .‬اید دو پساار هدیيهای را بي خداو د داد د‬

‫غير جنسا رفىار شااده اسااه‪ .‬احا چيری بي ح توا د اید‬

‫بي هدیيی هابيل پذیرفىي شد احا هدیي قابيل شد‪ .‬از همان‬

‫بهدالگوی حشاىرك را حىمایر بند‪ ،‬اسىناده از حوتيفهای‬

‫روز حساد‬

‫ام دو پسرِ «آدم» و «حوا»‪« ،‬هابيل»‬

‫قابيل بي هابيل شروک شد و بعدها بي خاطر‬


‫‪۱75‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره ی سوم‬

‫هميد حساااد ‪ ،‬قابيل‪ ،‬هابيل را بشااه‪ .‬از اید حاجرا‬ ‫حىوجي ح شااویم بي اید بهدالگو ر گ و بوی حساااد‬ ‫داشىي حوتيف حقيد آن حساد‬

‫اسه؛ حساد ِ یك برادر‬

‫بي برادر دیگر‪.‬‬ ‫در شاعر فو هم حا با وو حسااد‬

‫دزد دریای سااه»؛ در واقع شاااور بي حخاط‬ ‫اسااه بي وله حساااد‬

‫برادر بي برادرِ دارای همساار‪،‬‬

‫حادرش اسااه زیرا حادر برای یم از برادرها زن ىرفىي و‬ ‫برای دیگری ي‪ ،‬بي در هایه حنجر بي حساد‬

‫حواجي هسىيم‪ .‬در‬

‫شااان داده‬

‫برادرِ تنها‬

‫سبه بي دیگری شده اسه‪.‬‬

‫اید جا دو برادر و یك حادر داریم بي حادر برای یم از‬

‫اىر اید اثر را تجریي بنيم بي بهد الگوی هابيل و قابيل‬

‫برادرها همسااری ا ىخاب برده اسااه و برای دیگری ي‪.‬‬

‫ح رساايم‪ ،‬بي همان حسااادت بي قابيل ساابه بي هابيل‬

‫او در حات حعاشااقي با همساارش اسااه و برادر دیگر بي‬

‫داشاه و بي دليل هميد حساد ‪ ،‬برادرش را بشه‪ .‬پس‬

‫شااهد اید صصنيهاسه بي او حساد‬

‫ح بند‪ .‬شاید دليل‬

‫زیر ساخه حعنای شعر حشخص شد‪.‬‬

‫اید بي حادر برای او همسااری در ظر گرفىي اساه پایيد‬

‫حات اىر بخواهيم بدا يم اید شعر چي رابريی خودویژهای‬

‫بودن ساد او باشد و یا دليل دیگر بي در شعر بيان شده‬

‫با بهدالگوی حربوطي برقرار برده اسااه باید حوتيف های‬

‫اسه‪.‬‬

‫آزاد شاااعر را پيدا بنيم‪ ،‬حا ندِ «آبواریوم» و «ليوان آب‬

‫سررهای‬

‫خنك» و ‪ ( ...‬توجي بي ترابق فوااای شااعر با بهدالگوی‬

‫‪ /‬بي افىاده بي جان پسىانهاش‪/‬‬

‫حربوطي‪ ،‬ترابق حاله ظاهریِ شعر با آن و ‪)...‬‬

‫و‬

‫درواقع از روی حوتيفهای آزاد حىوجي ح شاویم بي شعر‬

‫‪/‬حوج بي دسه ا داخىي ىی پسىا ش‪/‬‬

‫چي حسير حجرای را سبه بي بهدالگوی خودش ساخىي‬

‫شاندهندهی وشقبازی برادر با همسرش اسه‪.‬‬ ‫از طرف حادر ير وارد حاجرا ح شااود‪ ،‬آ جا بي شاااور‬ ‫ح ىوید‪« :‬حادر اید وروو دریای سه» و یا «حادر اید‬

‫اساااه و در واقع هميد حوتيفهای آزاد هساااىند بي‬ ‫تناو ها زیرساخى را حشخص ح بنند‪.‬‬


‫‪۱76‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫ دساااىي دیگر با حىد بي ونوان یك حجمووي‪ ،‬برخورد‬‫ح بنند و اید دساىي ير حثل دساىي پيشيد بي د بات حعنای‬

‫برخورد با شعر به مثابه یک متن ناتمام‬

‫ظاهری اثر يسااىند‪ ،‬بلمي دقه ح بنند تا ببينند بي آیا اید‬

‫(بررس شعر با ىاردی پساساخىارىرایا ي با توجي بي حثات‬ ‫شعری)‬

‫فاقد ساخىار قلمداد‬

‫ح شااود‪ .‬بي اید دساااىي از سااااخىارىرایان‪ ،‬اصااارال‬ ‫"ساخىارىرایان بل گر" دادها د‪.‬‬ ‫"پساااساااخىارىرای " زیر حجمووي و سااابسااى از‬

‫مقدمه‬

‫سااخىارىرای حصسوب ح شود و ارتباط غيرحنقرع با هم‬

‫بل درباره تئوری "پساساخىارىرای "‬

‫با بررس یم از شعرهای بي در بالج حورد قد و ادیه‬ ‫قرارىرفىي سااع ح بنيم بي بصث را بي شاامل وين و‬ ‫حلموو شار دهيم‪ ،‬احا پيش از ورود بي بصث‪ ،‬تونيص‬ ‫اساسد هربس بي با ساخىد سر و بار دارد با ساخىار سر‬ ‫و بار دارد‪ .‬ساااخىار‪ ،‬حجمووي روابط بي هم پيوسااىي و بي‬ ‫هم وابسااىيای اسااه بي اربان یك حجمووي بي وجود ح‬ ‫آورد‪ .‬شاااعر هم بي ونوان یك سااااخىار از چيدحا‬

‫از‬

‫شاا يها تشاميل ح شود بي از طریق ارتباط بي بيد اید‬ ‫شا يها برقرار اسه حا بي حعنای اثر ح رسيم‪.‬‬ ‫ساخىارىراها بي دو شيوه با حىد برخورد ح بنند‪:‬‬ ‫ یك دسىي از ساخىارىرایان با اسىناده از روش تقسيم و‬‫تميتميسااازی حىد‪ ،‬هر تميحىد را بي حثابي یك حىد باحل‬ ‫بررسا ح بنند تا بي حعنای بي احىمات دارد داشىي باشد‪،‬‬ ‫برسااند و بعد ارتباط اید تميحىدها با یمدیگر را در ظر‬ ‫ح ىير د؛ چنا چي ارتباط حعنای حيان اید اپيرودهای حىن‬ ‫برقرار باشااد آن حىد دارای ساااخىار اسااه در غير اید‬ ‫(چنا چي اید ارتباط حيان اپيرودهای حىد برقرار‬

‫باشاد)‪ ،‬حثل غرت و قوايده بي هر سرر با وجود زیبای‬ ‫ظاهری‪ ،‬حىن حسااىقل حصسااوب ح شااود و با سااررهای‬ ‫دیگر ارتباط دارد‪ ،‬حىد فاقد ساخىار تلق ح شود بي اید‬ ‫دسىي حوسوم بي "ساخىارىرایان جر گر" هسىند‪.‬‬

‫دار د‪ .‬در فرا ساي بي پسااساخىارىرای "دیما سىراسيون"‬ ‫ح ىویند بي بي حعنای خراب بردن و واسااازی اسااه‪.‬‬ ‫"پساااساااخىارىرا" هم حا ند "ساااخىارىرایان جر گر"‬ ‫حىد را بي قرعا‬

‫درباره "تئوری پساخىارىرای " ارا ي ح شود‪.‬‬

‫صااور‬

‫جهان خودبساانده داراسااه در چنيد صااورت آن حىد‬ ‫دارای سااخىار و در غير اید صور‬

‫جان صدرا‬

‫تونيصا‬

‫حجمووي در درون خودش یك جهان خودویژه و یا یك‬

‫بوچك تقساايم ح بنند‪ ،‬بي بيا‬

‫دیگر‬

‫"واسااازی" ح بنند و با دفرحيبردن اثر‪ ،‬قاط اهمگون‬ ‫حىد را پيدا ح بنند‪ ،‬با دور ریخىد اید قاط اهمخوان اثر‬ ‫را اصال ح بنند و بي آن ساخىار ح دهند‪.‬‬ ‫تناو‬

‫"ساخىارىراها" و "پساساخىارىراها" در اید مىي‬

‫اساه بي ساخىارىراها حىد را باحل فرض ح بنند و قا ل‬ ‫بااي تليير حىد و دساااه بردن در حىد يساااىنااد ول‬ ‫پسااسااخىارىرایان اصاولد قا ل بي حىد تمامشده يسىند‪،‬‬ ‫بلمي حعىقد د بي در هر حىن ح شااود دسااه برد و هر‬ ‫حىن را ح شااود اصااال برد‪ ،‬بي هميد دليل بي حىد باز‬ ‫باور دار د و اصولد بر تناو ها تابيد ح بنند و تناو ها‬ ‫را در ظر ح ىير د‪ .‬پساساخىارىرای در واقع وو ابه‬ ‫و وابنش در حقابل بماتىرای اسه‪.‬‬ ‫رسااله بارآحوزان بالج شاعر "بوطيقا ویس " برای شعر‬ ‫حدرن اسه‪:‬‬ ‫یم از اهداف اصل بالج شعر‪ ،‬بي بار بردن اید تئوریها‬ ‫در ومل اسااه؛ یعن در برخورد با یك حىد و ایدبي بي‬ ‫ونوان حثات با یك "شاااعر" چگو ي ح توان حرابق اید‬ ‫تئوریها برخورد برد و آن را ادیه و اصااال برد و بي‬ ‫آن جان و رو تازهای دحيد‪.‬‬


‫‪۱77‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫تازهای بدهد‪ .‬شاااور حاهر و‬

‫برای اید بار باید حراتب را روایه برد‪ :‬ابىدا با چندبار‬

‫باز ویساا اثر بي آن حيا‬

‫خوا ش اثر‪ ،‬حوتيف حقيد و تم اصل حىد را شمار ح بنيم‬

‫هنرحند شااوریسه بي توان و قدر‬

‫تا بدا يم حونااوک اصاال بي حولف در پ بيان آن بوده‬

‫را داشىي باشد‪.‬‬

‫چيسه‪ .‬در حرحلي بعد‪ ،‬لصد و بافه حوسيقای اثر را پيدا‬

‫هنرحندترید شاااور‪ ،‬حاهرترید فرد در هنر چينش بلما‬

‫باز ویس یك حىد‬

‫ح بنيم و بعد بي پرفورحنس و اجرای آن توجي ح بنيم و‬

‫اسااه و اید بار حسااىلرم تساالط بر تئوریهای‬

‫در هر حرحلي بي اشاماىت بي حممد اسه در حىد وجود‬

‫شاا يشاناسا ‪ ،‬ساخىارىرای ‪ ،‬پساساخىارىرای ‪ ،‬شناخه‬

‫داشااىي باشااد توجي ح بنيم؛ بي ونوان حثات هنگام خوا ش‬

‫روابط تراحىن و بينااحىن و تمنيك های شاااعری حثل‬

‫بي هجاچين سااررها توجي ح بنيم و اىر در ساارری با‬

‫فاصاليىذاری و سايسىمهای جا شين و هم شين ‪ ،‬تبصر‬

‫قرارىرفىد چند هجای بشايده و بلند پشاه سر هم و یا‬

‫در درك حناهيم‪ ،‬آشانای با آرایيهای ادب‬

‫ظير اسىعاره و‬

‫قرارىرفىد چند هجای بوتاه پ در پ ‪ ،‬سااارری دچار‬

‫حجاز‪ ،‬بدیع و حراوا ظير‪ ،‬توا ای در بازیهای زبا ‪،‬‬

‫تسااميد و یا ساامىي شااده و از سااروه ساارر باسااىي و‬

‫تسلط بر وزنهای ورون و هجاچين و هنر تقريع و ‪...‬‬

‫خوا ش را دچار حشمل برده‪ ،‬سع در اصال آن ح بنيم‬

‫فلسن و‬

‫و اید اصااال ىاه با ا جام درسااه تقريع اتنا ح افىد‬ ‫(اغل‬

‫سياس و اجىماو و شناخه ادبيا‬

‫حدرن جها‬

‫اسه‪.‬‬

‫یك تقريع درسااه بي ساارر‪ ،‬حوزیك و‬

‫اید بار ا ربا باحل با دیدىاه پساساخىارىرایا ي دارد زیرا‬

‫ح دهد) و ىاه با انافي یا بم بردن یك حرف‬

‫اید دیدىاه قا ل بي اید مىي اسااه بي هيچ حىن باحل‬

‫با دسااه بردن در ساااخىار صوی ساارر‬

‫يساه و در هر زحا ‪ ،‬در هر حىن ح شاود دسه برد و‬

‫اتنا ح افىد‪ .‬برخ از شاوران سع ح بنند با تمرار یك‬

‫آن را اصال برد و یم از وظایف و حشخوا‬

‫حرفيای‬

‫ترجيعبند بي شاااعر فرم بدهند و در هنگام ادیه بردن‬

‫هر هنرآحوز باالج شاااعر ا ربا اید تئوری ها با ومل‬

‫حىوجي ح شااویم بي چنانچي اید ترجيعبندها با حوتيف‬

‫اجرای و باربرد اید تئوریها در اجرا و در واقع وظيني‬

‫حقيد حىد دارای ارتباط ارىا يك و حنظور حورد ظر شاور‬

‫اصل او "بوطيقا ویس " برای شعر حدرن ایران اسه‪.‬‬

‫هارحو‬

‫اوقا‬

‫و در بساياری از حواقع‪ ،‬آشنای وميق با حمات‬

‫ظير‬

‫انااافي و ىاه‬

‫باشاد آن را حنظ ح بنيم‪ ،‬در غير اید صور‬

‫آن بلما‬

‫توناايح باربردی تئوری پساااساااخىارىرای با یك حثات‬

‫"حشاو" هسىند و باید حذف شو د و یا اىر در سرری با‬

‫شعری‪:‬‬

‫ترابم حروف انااافي حواجي شاادیم چون اید ترابم بي‬

‫در اید قسمه از بصث سع ح بنيم تمام تئوریهای را‬

‫زیباای اثر لرماي ح ز اد آن ها را حذف ح بنيم و یا‬

‫بي حورد بصث قرار دادیم روی شعری بي در صنصي بالج‬

‫سااررهای بي اثر انااافي ح بنيم بي اید سااررها باید‬

‫قرار ىرفىي اجرا بنيم‪ .‬اوليد باری بي ح بنيم‪ ،‬شااعر را‬

‫ساررهای تواویری باشاند و ي تونيص ‪ ،‬طوری بي بي‬

‫چندبار ح خوا يم تا ببينيم شاااعر تا چي حد توا ای و‬

‫غنای تواویری اثر بمك بنند و اىر سررهای تونيص‬

‫قابليه شعری دارد‪ ،‬چقدر قدر‬

‫در حىد باشااند‪ ،‬آن سااررها را حذف ح بنيم‪ .‬هر بجا با‬ ‫تىابع اناافا‬

‫و یا حوصوف و صنه حواجي شدیم‪ ،‬چون‬

‫بي تاویلپذیری اثر صاادحي ح ز د و از چندتاویل در اثر‬ ‫حما عه ح بند‪ ،‬حىد را از آن انافا‬

‫پيرایش ح بنيم‪ .‬در‬

‫واقع ادیه شاعر وو دوباره ویسا و بازسازی و "ری‬ ‫رایىينگ" اثر اسه و اید بار اخىواص بي حخاط‬

‫خال‬

‫یك حىد دارد و خود حولف ير هرازىاه ح توا د با‬

‫حر‬

‫ح توا د‬

‫حرا بپوشد‪ ،‬تو را بپوشد‬ ‫و خندههای حادر را تنش بند‬ ‫بي هيچ چير فمر مد الهي‬ ‫بگذار خاك جای تو نس بمشد‬ ‫جای تو راه برود‬

‫دارد‪:‬‬


‫‪۱78‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫جای تو‬

‫ایجاد توااویرهای شااعری اسااه ول ایراد بار در زبان‬

‫روی شا يهای پدر بنشيند‬

‫حنثور و روای اثر اسه‪.‬‬

‫بي تو فمر ح بنم‬

‫بي ساارر اوت و دوم گاه بنيد‪ .‬حا ىاه حيىوا يم از ایهام‬ ‫ح توا د حرا‪/ /‬تو را بپوش اد‪ /‬یا‬

‫و ایدبي‬

‫اسااىناده بنيم؛ حثلد ‪/‬حر‬

‫حردن از بدام د دا ه شروک برد‬

‫در سارر سوم‪ ،‬الهي‪ ،‬در سرتاسر شعر دیگر قش‬

‫بي لبخند زدن‬

‫شاعر را از بليه خارج برده و بي شاعر حالى شاخو‬

‫تو ح توا‬

‫داده؛ یعن داحني تاویل را تنگ و حصدود برده اسه‪ ،‬پس‬

‫در بلوك هندهم بار سرطان را یمسره بن‬

‫ح توا يم آن را حذف بنيم‪.‬‬

‫دیوارهای خا ي بي تو تميي بنند‬

‫در سرر چهارم ‪/‬بگ‪ ،‬ذار‪ ،‬خاك‪ ،‬جا‪ :/‬ح ببينيم بي چينش‬

‫و تمام شهر را‬

‫چند هجای بشاايده و بلند ساارر را دچار تسااميد برده‬

‫دارد و‬

‫با ىریيهای یك حادر پشه سر‬

‫اساه‪ ،‬لذا برای درحان آن صوهی تقريع صور‬

‫بي ىریي بيندازی‬

‫تليير ح دهيم؛ ‪/‬بگذار‪ /‬و در چينش بقيي ساارر با تليير‬

‫گاه بد‬

‫ساااخىار صوی بي ساارر‪ ،‬لصد ح دهيم و بي آن جان تازه‬

‫خورشيد قرحر شده‬

‫ح دهيم ‪/‬جای تو نس بمشااد خاك‪ /‬با اید بار ح توان‬

‫تو بي بروی‬

‫دید بي ثر حىد چقدر تليير برد و اید روایه حنثور شمل‬

‫سرطان خو ه را روی همي چير ح پاشد‬

‫شاعر بي خود ىرفه و یا در سرر بيسه و چهار‪ ،‬شاور با‬

‫روی پارچيهای سنيد‬

‫آوردن "ساارطان خو ه" حوتيف شااعر را لو داده بي با‬

‫روی لباوهای پشه ویىرید‬

‫تليير ساااخىار ساارر از اید لورفىد حما عه ح بنيم و یا‬

‫روی چشمهای یك زن‬

‫ساارر ‪/‬ساارطان خو ه را روی همي چير ح پاشااد‪ /‬را با‬

‫توی خيابان ایسىادهام و ش‬

‫را‬

‫ىرفىي را‬

‫بم تليير بي ساارر ‪/‬ساارطان روی همي خون ح پاشااد‪/‬‬

‫حثل یك ليوان آب سرد یكجا سر ح بشم‬

‫تبدیل ح بنيم و حشاهده ح شود بي در ويد ا ىقات حنهوم‬

‫اید حوسيق بي تمام شود‬

‫سرطان خون‪ ،‬آن بيان اناف و تونيص را دیگر دارد و‬

‫دوباره بي ز دى برح ىردم‪.‬‬

‫حهمتر ایدبي حوتيف شااعر را پنهان ح بند و تاویلپذیری‬ ‫سرر را ير حخىل م بند‪.‬‬ ‫حاى بي ادیه ول وبدالرنااای بي در زیر ح آید‪ ،‬توجي‬

‫رىس حسين‬

‫بنيد‪ .‬ح ببينيد بي در ويد حنظ تماح المانهای بي در‬ ‫در خوا ش اوليي ح بينيم بي شاور تواویر زیبای را خلق‬

‫شااعر حنثور فو وجود داشااه و با حنظ لصد حرثييوار‬

‫برده و در توااویرسااازی حوفق ومل حيمند؛ حثلد‪/ ،‬خنده‬

‫حوجود در حىد‪ ،‬آن را تبدیل بي یك شاااعر جذاب و‬

‫های حادر را تنش بند‪/ /‬بگذار خاك جای تو نس بمشد‪/‬‬

‫در اید حىد دحيد و آن را چندپلي‬

‫‪/‬حردن از بدام د دا ه شروک برد‪/ /‬ش‬

‫را حثل یك ليوان‬

‫آب سارد یكجا سار بمشام‪ /‬و یا سررهای پایا‬

‫خوا د‬

‫برد‪ ،‬جا‬

‫ارتقا داد‪.‬‬

‫‪ /‬اید‬ ‫ح توا د حرا‬

‫حوسايق بي تمام شود‪ ،‬دوباره بي ز دى برح ىردم‪ /‬همي‬

‫حر‬

‫سااررهای زیبای هسااىند بي شااان از توا ای شاااور در‬

‫تو را بپوشد‬ ‫و خندههای حادر را تنش بند‬


‫‪۱79‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي هيچ چير فمر مد‬

‫تقريع روی حروف انااافي پرهير بنيم‪ ،‬پس در صاادد‬

‫بگذار‬

‫اصااال ساارر سااوم برح آیيم و برای اید بار با تليير‬

‫جای تو نس بمشد خاك‬

‫ساااخىار صوی ساارر‪ ،‬آن را تليير ح دهيم ‪/‬تد حادر بند‬

‫جای تو راه برود‬

‫خنده‪ /‬و سرر چهارم را ير بي هميد ترتي ؛ ‪/‬فمر مد بي‬

‫جای تو بر شا يهای پدر بنشيند‬

‫هيچ‪ ./‬در ساررهای شاشم و هنىم و هشىم و هم "جای‬

‫و جاى تو فمر بند‬

‫تو" تمرار شااده اسااه‪ ،‬سااع ح بنيم طوری بي بي لصد‬

‫بي ایدبي حردن از بدام د دا ه شروک‬

‫حىد صدحي ر يم‪ ،‬اید تمرار را بم بنيم‪.‬‬

‫تو ح توا‬

‫‪/‬راه برود‪/ /‬بر شا يهای پدر بنشيند‪/ /‬فمربند جای تو‪/‬‬

‫در بلوك هندهم‬

‫بار سرطان را تمام‬

‫و یا در سرر دهم ‪/‬بي‪ ،‬اید‪ ،‬بي‪ /‬بنار هم آحدها د‪.‬‬

‫بارى بن‬

‫دو حرف را حاذف ح بنيم ‪/‬باي حردن از بدام د دان‬ ‫بي واژه "روی" تمرار‬

‫بي دیوارهای خا ي بي تو تميي‬

‫شااروک‪ /‬و یا در سااررهای پایا‬

‫و تمام شهر را‬

‫شااد‪ ،‬برخ از آنها را حذف ح بنيم‪ .‬بي ادیه زیر توجي‬

‫پشه اشكهاى حادر‬

‫بنيد‪.‬‬

‫بي ىریي بيندازی‬ ‫حى خورشيد قرحر اسه‬

‫حر‬

‫اىر بروی‬

‫تو را بپوشد‬

‫سرطان روی همي خون ح پاشد‬

‫تد حادر بند خنده‬

‫روی پارچيهای سنيد‬

‫فمر مد بي هيچ‬

‫روی لباوهای توى ویىرید‬

‫بگذار‬

‫توى چشمهای زن‬

‫جای تو نس بمشد خاك‬

‫در خيابان ایسىادهام‬

‫راه برود‬

‫وش‬

‫را‬

‫ح توا د حرا‬

‫بر شا يهای پدر بنشيند‬

‫حثل یك ليوان آب سرد‬

‫فمر بند جای تو‬

‫سر ح بشم‬

‫بي حردن از بدام د دا ه شروک‬ ‫در بلوك هندهم‬

‫تمام شود اىر اید حوزیك‬

‫ح توا‬

‫بي ز دى برح ىردم‪.‬‬

‫بار سرطان را تمام‬ ‫بارى بن‬ ‫بي دیوارهای خا ي بي تو تميي‬

‫رىس حسين‬

‫تمام شهر را‬ ‫همانطور بي حشاااهده ح بنيد‪ ،‬تمام اشااماى‬

‫حىد قبل‬

‫پشه اشكهاى حادر‬

‫در اید ادیه از بيد رفه ول بي ونوان یك پساساخىارىرا‬

‫بي ىریي بيندازی‬

‫بي هيچ حىن را تمام شده و غای در ظر م ىيرد‪ ،‬حا در‬

‫حى خورشيد قرحر اسه‬

‫اید ادیه دسااه ح بریم و بر حبنای آحوخىيهای خود بي‬

‫اىر بروی‬

‫ادیاه آن ح پردازیم؛ حثلد حا در بالج آحوخىيم بي از‬

‫سرطان روی همي خون ح پاشد‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫روی پارچيهای سنيد‬ ‫لباوهای توى ویىرید‬ ‫توى چشمهای زن‬ ‫در خيابان ایسىادهام‬ ‫وش‬

‫را‬

‫حثل یك ليوان آب سرد‬ ‫سر ح بشم‬ ‫تمام شود اىر اید حوزیك‬ ‫بي ز دى برح ىردم آیا!‬ ‫رىس حسين‬ ‫بااا ایاد تارتاي ا‬

‫دیاادیام بااي بااا توجااي بااي تئوری‬

‫"پسااااسااااخىارىرای " هيچ حىن تمام يساااه و یك‬ ‫پساساخىارىرا‪ ،‬بي خود حق ح دهد بي در هر حىن دسه‬ ‫ببرد و آن را با توجي بي توا ای و آحوخىيهای خود تليير‬ ‫دهد و قرا ه تازه و خوا ش دیگری ارا ي دهد‪.‬‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬

‫‪۱85‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱8۱‬‬


‫‪۱82‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫بي با آنها سروبار دارد‪ ،‬حوتينم ذهن خود را تشميل‬

‫موتيفهای مقيد و آزاد در شعر‬

‫ح دهد و آن را بي حوتيف اصل شعر خود بدت ح بند‪ .‬بي‬ ‫ایوب مردانی‬

‫ونوان حثات‪ ،‬شعر "زلرلي" از ول وبدالرنای توویری از‬ ‫وقوک زلرلي و تاثيریسه بي بر شاور ىذاشىي اسه‪.‬‬ ‫بنابراید‪" ،‬زلرلي" حوتيف حقيد شعر قلمداد ح شود‪.‬‬

‫از لصاظ للوی‪ ،‬در بيشىر ترجميهای فارس حعادتهای‬

‫دربخش از شعر ح ببنيم بي پسر بچي برای بيرون آحدن از‬

‫حثل بدحایي‪ ،‬حایيی اصل و درونحایي برای حوتيف در ظر‬

‫زیر آوار‪ ،‬از حعلم خود اجازه ح ىيرد‪:‬‬

‫ىرفىي شده اسه‪ .‬درواقع‪ ،‬حوتيف در هنر همان ایدهی‬ ‫اصل و تمرار شو ده در اثر‬ ‫اوليد هدف حخاط‬

‫اجازه آقا!‬

‫اسه ‪.‬‬

‫هنری‪ ،‬بشف درون حایيی (حوتيف)‬

‫اثر و ایدهی اصل بار هنرحند اسه‬

‫‪.‬‬

‫حوتيف و باربردهای آن یم از سرفولهای حهم قد‬ ‫ادب و یك اسىراتژی بارآحد برای تجریي و تصليل آثار از‬ ‫ظر حعناشناس‬

‫حصسوب ح شود‪ .‬تعریف حوتيف در‬

‫حوزهی ادبيا ‪ ،‬در فرهنگ احيهای حخىلف حىناو‬

‫اسه‪.‬‬

‫بي ونوان حثات‪ ،‬در فرهنگ احيی "بادن" آحده اسه‪:‬‬ ‫"حوتيف یم از باورهای حسلط در هر اثر ادب و بخش‬ ‫از حعنا یا درونحایيی اصل اثر اسه‪ .‬اید حعن حممد‬ ‫اسه شاحل یك شخويه‪ ،‬یك توویر‪ ،‬یا یك الگوی‬ ‫زبا‬

‫تمرار شو ده‬

‫باشد "‪.‬‬

‫براساو اید تعبير‪ ،‬ح توان فهميد بي با وجود تعاریف‬ ‫حخىلن بي از حوتيف شده اسه؛ در حاله بل فمر حابم‬ ‫بر اثر همان حوتيف اصل اسه بي در اصرال شعری‪،‬‬ ‫"حوتيف حقيد" خوا ده و در تمام اثر تمرار ح شود و‬ ‫حخاط‬

‫را جذب و دچار برا گيخىگ ح بند‪.‬‬

‫دیدىاه دیگری حوتيف را براساو دو وجي در ظر ح ىيرد‪:‬‬ ‫اوت‪ ،‬حوور ایدهی اثر در ذهد ویسنده بي در اصرال بي‬ ‫آن "حوتينم" ح ىویند و دوم‪ ،‬ظهور اید ایده در حىد بي‬ ‫در اصرال "حوتيف" اثر خوا ده ح شود‪ .‬ذهد ا سان از‬ ‫دو بخش خودآىاه و اخودآىاه تشميل شده اسه و بسىي‬ ‫بي اید بي حوتيف در بدام بخش قرار ىيرد‪ ،‬ح توا د‬ ‫ونوری خودآىاه یا اخودآىاه‬

‫ح توا م برخيرم‬

‫باشد ‪.‬‬

‫در بخش خودآىاه ‪ ،‬ویسنده بر اساو آىاه خود از‬ ‫جاحعي و حصيط پيراحون و تنشها و حسا ل روح ‪-‬روا‬

‫اید‪ ،‬همان اخودآىاه شاور اسه؛ شاوری بي در جاحعيای‬ ‫شده اسه و برای همي چير اجازه ىرفىد را‬

‫بسىي برر‬

‫ىزم ح دا د‪ .‬او‪ ،‬بدون ایدبي خبر داشىي باشد‪ ،‬بيواسري‬ ‫اخودآىاه ذهن اش در اثر ایجاد حوتيف ح بند‪ ،‬حوتين‬ ‫بي تمرار ح شود تا در هایه حخاط‬

‫باهوش را حىوجي‬

‫حوور خود بند‪ .‬بنابراید‪ ،‬حوتيف حقيد اثر "زلرلي" اسه‬ ‫بي دیمىاتوری حابم یك حوتيف آزاد حا ند سایيای در‬ ‫سراسر حىد آن را د بات ح‬

‫بند‪.‬‬

‫در آثار ادب ‪ ،‬حخووصد در شعر ‪-‬بي حد ظر حاسه‪ -‬با‬ ‫یك جهان شعری روبيرو هسىيم بي والوه بر حاهيه اصل‬ ‫خودش از د ياها و جهانهای بوچكتری ير تلذیي‬ ‫ح بند‪ .‬ا واک ابرار ادب شاحل شا يها‪ ،‬توویرها‪ ،‬روابط‬ ‫تراحىن و‪ ...‬در شعر حوور دار د بي هر بدام بي تنهای‬ ‫ح توا ند جدا از درونحایيی اصل شعر‪ ،‬حربه بنند و‬ ‫حناهيم و تواویری را بي حخاط‬

‫شان دهند و بي اید‬

‫ترتي ‪ ،‬ساز و بار پنهان و جدای از درونحایيی اصل‬ ‫ایجاد بنند ‪.‬در بسياری از شعرهای واشقا ي‪ ،‬والوه بر‬ ‫حومون وشق‪ ،‬شاور ىریری هم بي سياسه‪ ،‬آزادی و‬ ‫حسا ل اجىماو ح ز د و بي اید ترتي ‪ ،‬حىن باز را در‬ ‫اخىيار حخاط‬ ‫در ادبيا‬

‫قرار ح‬

‫دهد ‪.‬‬

‫ایران‪ ،‬پيش از دهيی هنىاد‪ ،‬ابثر آثار شعری از‬

‫ساخىاری تكحصور و حىمربر تشميل ح شد د و شاور از‬ ‫رفه و آحد و ایجاد حوتيفهای آزاد خودداری ح برد‪،‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫احروزه حا با شعرهای بي اصرال‬ ‫شاوری بي حخاط‬

‫‪۱83‬‬

‫"حىد باز" روبرو هسىيم ‪.‬‬

‫را باهوش ح بيند‪ ،‬خود را حوظف‬

‫ح دا د بي یك جهان شعری را پيش روی او بگذارد‪ .‬یم‬

‫درونحایيهاسه بي حممد اسه با درونحایيی اصل‬ ‫ارتباط حسىقيم‪ ،‬غيرحسىقيم و حى‬

‫جدا داشىي باشند‪.‬‬

‫هربدام از اید درونحایيهای فرو اىر بي ونوری چيره و‬

‫از روشهای او برای مایش اید جهان شعری‪ ،‬ایجاد‬

‫غال‬

‫حوتيفهای آزاد با رابريی حسىقيم و حى غير حسىقيم با‬

‫اید چيرى در ابثر حواقع حاصل تمرار آنها در اثر اسه‪.‬‬

‫حوتيف حقيد اسه بي اید‪ ،‬یم از بهىرید راهها برای ایجاد‬

‫یم‬

‫در اثر بي‬

‫ارتباط با جهان شعر حصسوب ح شود‪ .‬تجریي و تصليل‬

‫حونوک اصل ذهد شاور اسه و در شعر بيصور‬

‫حوتيفهای آزاد‪ ،‬ىاه‬

‫حا را بي حربریه اصل‬

‫شعر‬

‫در حىد در بيایند‪ ،‬یك حوتيف حصسوب ح شو د بي‬ ‫از ایدهها‪ ،‬الگوها و ا دیشيهای غال‬

‫شو ده حخاط‬

‫را جذب و دچار برا گيخىگ‬

‫تمرار‬ ‫ح بند‪،‬‬

‫ح رسا د‪ .‬بنابراید‪ ،‬حوتيفهای آزاد خود را زودتر از‬

‫"حوتيف حقيد" اسه‪ .‬در بنار حوتيف اصل جریانهای‬

‫حوتيف حقيد در شعر آشمار ح بنند‪ .‬بيایدترتي ‪ ،‬برای‬

‫ذهن یگری ير تخه ونوان حوتيفهای آزاد‪ ،‬بي صور‬

‫دسهیاب بي جهان یك شعر بي شناخه حوتيفهای آزاد‬

‫خودآىاه یا اخودآىاه توسط شاور ایجاد ح شو د بي بي‬

‫ير ياز اسه بي اید شناخه براساو ساخىار شا يشناس‬

‫درك اثر و ایجاد یك شعر با ظام حعنای ىسىردهتر بمك‬

‫شعر احمانپذیر ح شود‪.‬‬

‫ح بنند و حممد اسه شاحل شا يها‪ ،‬تواویر‪ ،‬روابط‬

‫بيطور بل ‪ ،‬هرحىد ادب شاحل حجموويای از شبميها و‬

‫تراحىن و تمام وقایع بي در شعر اتنا ح‬

‫افىد باشند‪.‬‬


‫‪۱84‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫شده و ز گ ح ز د‪ ،‬حات شاور اید توویر بمر و خاص‬

‫تصویر شعری‬

‫ابژبىيو را بشف ح بند و ا سانهای فاقد قل‬ ‫محمد مروج‬

‫ا سا‬

‫و وواطف‬

‫را بي آدم آهن تشبيي ح بند‪ .‬یا در شعری دیگر از‬

‫ول وبدالرنای آحده‪" :‬بروب شعرهای حرا درد ح بشد"‪.‬‬ ‫در ایدجا با توویر زبا حواجيایم‪ ،‬همچنيد فعل "ح بشد"‬

‫شعر پيشروی احروز بي حثابيی سينمای حىن ومل ح بند‪،‬‬ ‫یعن‬

‫برخالف اشعار بالسيك و ئوبالسيك چيری را‬

‫تونيح م دهد بلمي سع ح بند حنهوح را بي در پ‬ ‫ا ىقات آن اسه بيصور‬

‫وين بيان بند‪ .‬بيطور بل دو وک‬

‫خوله چند واژىا‬

‫پيدا برده‪ ،‬چرابي هم بي "بروب " و‬

‫هم بي "درد" پاسخ ح دهد‪.‬‬ ‫در طبيعه‪ ،‬حا با ا واک تواویر روبرو هسىيم؛ تواویری بي‬ ‫خاص هسىند و حا آنها را دیدهایم و یا تواویری بي‬

‫توویر یا ایماژ در شعر قابل بررس سه‪:‬‬

‫دیدهایم ول تا بيحات توجه بي آنها مردهایم‪ .‬از طرف‬

‫‪ .۱‬ذهن یا سوبژبىيویىي‪ :‬حجمووي تواویری هسىند بي زبان‪،‬‬

‫دیگر‪ ،‬ایجاد سينمای حىن توسط شاور و بيبار بردن تواویر‬

‫ح سازد و حممد اسه ربر بي‬

‫تاویلپذیری آنرا باى ح برد و‬

‫آنها را در ذهد حخاط‬

‫ابژبىيویىي در شعر‪ ،‬قدر‬

‫جهان بيرون داشىي باشد یا بي بيان دیگر‪ ،‬اسىعاریا د‪ .‬حثلد‬

‫چون از صنههای حرسوم اثری در شعر يسه‪ ،‬دایرهی‬

‫شاحلو در یم از اشعار بوتاهاش ح ویسد‪:‬‬

‫تنسير توسط خوا نده برر تر و جذابتر شده و باوث‬ ‫خبيپروری و فمرپردازی ح شود‪.‬‬

‫یاران اشناخىيام‬

‫شعر آوا گارد احروزی‪ ،‬جریرهی اسرارآحيریسه بي حخاط‬

‫چون اخىران سوخىي‬

‫باهوش در آن ح ىردد و از رحرىشای رازهای آن لذ‬

‫چندان بي خاك تيره فرو ریخىند سرد‪...‬‬

‫ح برد‪ ،‬از خدا‪-‬شاور حهربان اشعار پيشيد خبری يسه و‬

‫در ایدجا‪ ،‬یارا ش را بي اخىران سوخىيای تشبيي برده بي بر‬ ‫زحيد ح افىند‪ .‬در جهان واقع چنيد اتناق‬

‫م افىد و اید‬

‫فقط یك پاره خيات ذهن سه‪ .‬و یا شمس لنگرودی ح ىوید‪:‬‬ ‫"دتىرح های تو‪ ،‬باتهای حدا د‪ "...‬و یا در شعری دیگر‬ ‫ح ىوید‪" :‬شادیهایه را بر صور‬ ‫توویرها را در د يای وين‬

‫حد بریر‪ ."...‬اید پاره‬

‫م توان رؤیه برد و فقط‬

‫احساس ىذرا و سرص ا د بي خوا ندهی فعات را ارناا‬ ‫م بنند‪.‬‬ ‫‪ .2‬وين یا ابژبىيویىي‪ :‬در ایدىو ي اشعار‪ ،‬شاور ایماژها و‬ ‫المانهای را برای دیدحان شعرش ا ىخاب ح بند بي وجي‬ ‫وين دار د و او بي حثابي یك بارىردان‪ ،‬آنها را بشف و پالن‬ ‫ح بند‪ .‬یعن زیبای در جهان بيرون شعر وجود دارد و هنر‬ ‫شاور‪ ،‬مایش اید زیبای‬

‫از طریق برا گيخىگ‬

‫تخيل‬

‫اسه‪ .‬حثلد "تنها آدمهای آهن‬

‫در باران ز گ‬

‫ح ز ند"؛ در د يای حقيق آهد در حجاور‬

‫رطوبه ابسيد‬

‫حخاط‬

‫خوا نده ایدبار در حقام ویسنده‪ ،‬بر قلمرو حىد حممرا‬ ‫ح بند‪.‬‬


‫‪۱85‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫رفتار سطر یا منطق سطربندی در شعر‬ ‫امين رجبيان‬

‫بوچكترید واحد ارىا يك یا بي وبارت‬

‫بوچكترید‬

‫ارىا يسم ز ده در شعر‪" ،‬سرر" اسه‪ .‬در شعر بالسيك‪،‬‬ ‫سرر و يمسرر بيترتي ‪ ،‬با امهای بيه و حوراک باربرد‬ ‫داشىند‪ .‬حدت‬

‫بعد‪ ،‬سررهای شعری خود را در قال‬

‫چهارپاره مایان برد د بي تبدیل يمسررها بي سرر تصه‬ ‫ونوان "پاره" در اید قال‬

‫باوث شد بي حنرق سرربندی در‬

‫آن‪ ،‬سادهتر و تماحلیافىيتر شود‪.‬‬

‫باشد‪ .‬در شعر قدیم‪ ،‬هر بيه جمليای شعری بود بي با ردیف‬

‫يما‪ ،‬با از حيان برداشىد حصدودیه طول سررها و ا ىقات‬

‫و قافيي بي اتمام ح رسيد‪ .‬در یك بيه حممد بود یك یا چند‬

‫قريی اتمای ساخىاری شعر از حصور افق بي حصور ومودی‪،‬‬

‫جملي دسىوری وجود داشىي باشد بي تال یمدیگر باشند‪ ،‬احا‬

‫طر تازهای در ظام سرربندی شعر فارس ایجاد برد‪ .‬او با‬

‫حدود و صلور اید جمال‬

‫تنها در چارچوب وزن و‬

‫حذف الرام ساخىاری در سررها از طریق باز ىذاشىد ا ىهای‬

‫ورون حممد ح شد و در همان بيه پایان ح یافه‪ .‬در‬

‫بي احمان اداحي داشىيباشد‪ ،‬هم حصدودیه‬

‫شعر آزاد احا‪ ،‬حا با "جمليی شعری" در حعنای حقيق آن‬

‫سرر را برداشه و هم با ا ىقات اید حربر بي‬

‫روبرو هسىيم‪ ،‬هر سرر شاحل یك جمليی شعریسه بي‬

‫حصورومودی‪ ،‬فورحاسيون شعر بالسيك را از چارچوب‬

‫اتمام از یك جملي دسىوری باشد‪ ،‬جمليای‬

‫سرر تا جای‬ ‫طول‬

‫يما‪ ،‬رهای دهندهی‬

‫قال های شعری آزاد برد‪ .‬بي اید ترتي‬

‫ح توا د بخش‬

‫بي بي هميد ترتي‬

‫در چند سرر شمل ح ىيرد‪ .‬بيوالوه‪،‬‬

‫ادبيا فارس از چنگات قال های هرارساليی شعری بود‪.‬‬

‫حعيار خاتميی یك جملي شعری در خوا ش شعر مایان‬

‫حنرق سرربندی در شعر پسا يمای ‪ ،‬بي وو اداحيدهندهی‬

‫ح شود؛ بي بيان دیگر‪ ،‬یك جملي شعری جای حنعقد ح شود‬

‫آزادسازیها و حصدودیهزدای های يماسه‪ .‬در شعر آزاد‪،‬‬

‫بي خوا ش سرر در آن قري بي پایان برسد‪ .‬اینجاسه بي‬

‫سررها براساو تعریف اصل خود‪ ،‬بيونوان بوچكترید‬

‫ح توا يم ردپای حنرق سرربندی شعر آزاد را در بنش‬

‫واحد ارىا يك در شعر ومل ح بنند‪ .‬جهه بررس دقيقتر‪،‬‬ ‫گاه‬

‫بي حنهوم و ساخىار "بيه" در شعر بالسيك‬

‫ىنىاری و خوا ش بيابيم‪ .‬بي وبارت بنش ىنىاری حخاط‬ ‫فعات‪ ،‬بي در وهليی خسه خود شاور اسه‪ ،‬ح توا د‬

‫غرت‪ ،‬تصه‬

‫حصدوده و رفىار سرر را تعييد بند‪ .‬بدیه اسه بي هوش و‬

‫ح ا دازیم‪ :‬سررهای شعری وموحد در قال‬

‫ونوان "بيه" شناخىي ح شو د‪ .‬هر بيه از دو پاره یا‬ ‫"حوراک" تشميل شده بي بي صور‬

‫طراح شاور در هنگام سرایش‪ ،‬رفىار سرر را سپيدخوا‬

‫سازحان یافىيای‪ ،‬حقدحي‬

‫ح بند و فوای را ایجاد ح بند بي هرسرر بىوا د بيشىرید‬

‫و تال یمدیگر د؛ درحال بي رابري ومودی حيان بيهها تنها‬

‫احمان سياليه و جابيجای‬

‫را در خوا شهای حمرر‬

‫ازطریق وروض و قافيي و ردیف‪ ،‬در هيمت صوری برقرار‬

‫داشىيباشد‪ .‬حنرق خوا ش حصور یا حخاط‬

‫ح شود‪ .‬هر بيه همچون سرر‪ ،‬حمم جمليای را دارد بي‬

‫آزاد‪ ،‬قريی حقابل حنرق حولف حصور و حىد حصور در شعر‬

‫ح توا د پارهای از یك جملي دسىوری‬

‫بالسيك اسه‪.‬‬

‫حصور در شعر‬


‫‪۱86‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫حخاط‬

‫دریافتشعری‬

‫ح توا د چندید حصور حخىوا‬

‫در ذهنش ترسيم‬

‫بند‪ .‬اید چيسه آن بيسه همان چي بوده و حنظور از بي‬ ‫فرشاد قاسمی نژاد‬

‫حات خود ىذاشىد در اید سرر چيسه‬ ‫حخاط‬

‫آىاه حدام سوات ح پرسد و دریافه شعری صاح‬

‫شااعر یك ز دى احىمال سااه‪ ،‬صاارف ظر از افىادن یا‬

‫اثر را حصوری ثابه در ظر م ىيرد‪ .‬شااعری بي سااروده‬

‫چيدن ساي ‪ .‬وقى بشف ح شود بي شا يها را د بات بنيم‬

‫ح شااود‪ ،‬ساايب سااه ينىاده و چيده شااده‪ .‬قرعد بساانده‬

‫و قرعد حهم يسااه بعد از آن چي ح شااود یا قبلد از آن‬

‫ير ح توا د بي شاور‬

‫چرور و چگو ي بوده اسااه‪ .‬وقى شااعری ح خوا يم‪ ،‬ابىدا‬

‫مردن بي دریافههای شاعری ابىدای‬

‫بمك بند و "ادیه" حرحليایسااه برای حربه در جهه‬

‫در ا ىظار سررهای هسىيم بي تار و پودحان را در هم بمشد‬

‫اید حهم‪ .‬در دریافه شاعری‪ ،‬حخاط‬

‫و ه بمشااد و ه ‪ . ...‬احا بارها پيش آحده بي شااعری تمام‬

‫روشهای خاص خود را دار د‪ ،‬بي با توجي بي قش هر‬

‫ح شااود و ىو يهای حخاط‬

‫با هيچ ساارری ر گ بي ر گ‬

‫شااده و در درون شااعر بي د بات ساارریسااه بي زیبای‬ ‫حساصور بننده و فریبا داشىي باشد‪ .‬احا احروزه شعر حىعلق بي‬ ‫بخش اليه جاحعي‪ ،‬حصدود بي آن فرم از زیبای بي حد ظر‬ ‫ووام اسه بوده و اسىىيك ظاهری جای خود را بي اسىىيك‬ ‫حخن و شاا يىذاری شده داده اسه ‪.‬زیبای شناس رابري‬ ‫ی حسىقيم با دریافه شعری دارد‪ .‬هنگام برخورد حخاط‬ ‫با شااعر‪ ،‬بعد اسااىىيم ظاهری اثر در قش یك باتاليرور‬ ‫ایناای قش ح بناد و باي بنجماو بردن حخاط‬ ‫شاااایااا‬

‫ح بنااد‪ .‬احااا اید هرىر باااف‬

‫دریافهشاعری توسط حخاط‬

‫بمك‬

‫يساااه؛ زیرا‬

‫با شا يىذاریهای ىو اىون‬

‫ح توا اد قدر حند و بهىر باشاااد‪ .‬هر چي بار از لصاظ‬ ‫ساميولوژیم قدر‬

‫بيشاىری داشىي باشد‪ ،‬احىمات برخورد‬

‫هرحنوتيم حخاط‬

‫و دریافه شااعری حخىص او‪ ،‬تقویه‬

‫ح شود‪ .‬دریافه شعری با ساخىار شعری حصمم و شناسای‬ ‫هندسايی شاا يها رابريای ویژه دارد‪ .‬اید شااور اسه بي‬ ‫باید در قش یك خالق خود ویژه‪ ،‬ابعاد حعنای بار را بسط‬ ‫دهد تا حخاط‬

‫آىاه بىوا د جهان تازهای را در اثرش بشف‬

‫بند‪ .‬هرچي تعداد دریافههای شعری حىناو تر باشد‪ ،‬شاور‬ ‫حوفقيه بيشااىری در جهه ایجاد اثری چندروای بساا‬ ‫ح بند‪ .‬بي ونوان حثات‬

‫در سرر‪:‬‬

‫برو بي اید و برو بي آن و هميد همان را بي حات خود بگذار‬

‫و صاح‬

‫بدام‪ ،‬دریافه از حنظر ویژهای قابل تصليل و بررس‬

‫اثر هر دو‬ ‫اسه‪.‬‬


‫‪۱87‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫هسااىي و ىاهد چند حوتيف حسااىقل روبرو هسااىيم بي با‬

‫كم استعدادی شعر كوتاه در فرم پذیری‬

‫پاساژهای بي از لصاظ ظاهری چندان حرتبط يسىند‪ ،‬بي هم‬

‫امين رجبيان‬ ‫احىماى یك شاعر بوتاه ا ىخاب خوب برای یك قد باشد‬ ‫چرا بي در شاااعرهای بوتاه شااااور طبيعىد حجال برای‬ ‫صاااصنيپردازی و بارىردا‬

‫آنچنان بي باید م یابد ‪.‬در‬

‫حقيقه بوتاه بودن شاعر یك قيواي ذات‬

‫يسه احا بدون‬

‫شااك یك ایراد وو و تمنيمات اسااه‪ .‬چرا بي احمانهای‬

‫وصاال شاادها د احا در حقيقه خو ايواايی س ايات بلمي و‬ ‫ویژى های جا شااين و هم شااين ‪ ،‬همراه با سااپيدخوا ِ‬ ‫حخاط‬

‫قش ارتباط پاسااژها را بي تدریج آشمار ح بند‪.‬‬

‫اید تالش برای آشمارى ‪" ،‬لذ‬ ‫خود‬

‫حىد"ی ىنىي را در تداو‬

‫دارد‪.‬‬

‫بر هميد قياو ح توان در حورد حين حاتهای شااعری بي‬ ‫تصه وناوید "طر "‪" ،‬هایمو" یا شاااعر بوتاه وشاااىي‬

‫ودیدهی پرداخه را از یك شاااعر ح ساااىا د و قوههای‬

‫ح شاو د بر هميد حنوات داوری برد‪ .‬شااعرهای بي در هاد‬

‫اسىىيم آن را بميني ح باهد ‪.‬در شعر بوتاه حا در هایه با‬

‫خود اقص خلق شاادها د‪ ،‬هم ازید جهه بي باربرد ذهن‬

‫ایماژها رو برویيم ‪.‬حوقعيههای تواااویری یا ىنىاری بي‬

‫و ا دیشااگ تنمر حدرن را پوشااش م دهند و هم از اید‬

‫ح توا ند با اداحي یافىد حجموويای از دید ها و خوا د ها‬ ‫را پيش روی حخاط‬ ‫رباويا‬

‫قرار دهند‪ .‬تك بيههای صااا‬

‫و‬

‫خيام را در ظر بگيرید‪ .‬اید قال های حين حایر‬

‫شاده در واقع حىناس‬

‫با وو حصىوا بودها د بي اید حصىوا‬

‫شااحل ىریدىویيها‪،‬وقاید اب فلسن و هسى شناخى ‪ ،‬یا‬ ‫ساررهای واشاقا ي بوده اساه‪ .‬اید حين حایرهای سنى در‬ ‫حقيقه در جهه وو الگوی حىمربر و حوت یك حصور‬ ‫ساااحان یافىي بود د بي بي بثر‬

‫پدیدههای شااعری را بي‬

‫سااامه قري حربری الگو حىمربر برده و از تعداد آنها‬ ‫ح باهد تا آ جا بي بي وحد‬

‫پدیده برسااد‪ .‬اید بهد الگو‬

‫در دیگر قال های شعر بالسيك چون غرت و قويده ير با‬ ‫همقرار شدن ردیف و قافيي در آخر هر سرر شعری (بيه)‬ ‫ىنجا ده شده‬

‫اسه‪.‬‬

‫در حال بي در شااعر حدرن اید وحد ىرای جای خود را‬ ‫بي بثر ىرای داده و بي هميد دليل هم شاعر حدرن اساسد‬ ‫از قال‬

‫ىریران و از حظروف بودن رویىردان اسااه و از‬

‫الگوی چناد حصوری باي جای الگوی تك حصوری بهره‬ ‫ح برد‪ .‬جال‬

‫ایدبي حربه جوهری شااعر در دوران حدرن‬

‫برخالف دوران بالساايك بي حربى تمربرىرا و تعلق‬‫باور بود‪ -‬جایش را بي یك حربه تمربر زدا و تعليق آور‬ ‫داده اسه‪ .‬بي طوری بي در اپيرودهای یك شعر حا با چند‬

‫جهه بي قرعيای جدا افىاده از یك‬

‫شعر وا هادها د‪.‬‬


‫‪۱88‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫از اید دیدىاه‪ ،‬اسىعاره (اسىعارهی حنهوح ) برحس‬

‫استعاره‬

‫نرور‬ ‫شهره كيوان‬

‫اسىعاره وو آرایيی ادب برای بي بار بردن لنظ یا وبارت‬ ‫بيجای وبار‬

‫دیگر براساو شباهه بيد اید دو اسه‪.‬‬

‫اسىعاره بي اهميه بسياری در شعر و ادب جهان دارد‪ ،‬اوليد‬ ‫بار بيوسيلي ی ارسرو بي ونوان ىو يای از تشبيي تشریح شد‪.‬‬ ‫بي اید حعن بي اسىعاره همان تشبيي اسه بي حشبي یا حشبيٌبي‬ ‫آن حذف شده باشد‪.‬‬ ‫احا اسىعاره بي زبان ساده یعن " شا دن چيری جای چير‬ ‫دیگر"‪ .‬بي بيا‬

‫دیگر‪ ،‬صدا زدن هرچيری بي جای خودش‬

‫يسه با اح بي ام خودش يسه‪ ،‬اسىعاره ام دارد‪ .‬برای‬ ‫حثات‪" ،‬ىریي ی ابر بهاری" یك اسىعاره اسه بي زیرساخه‬ ‫آن چنيد جمليای اسه‪ :‬ابر بهار حا ند ا سان ح ىرید‪.‬‬ ‫اسىعاره؛ بازی شعر و شعور اسه‪ .‬حا در فلسني هم با اسىعاره‬ ‫طرف هسىيم‪ .‬بدون شناخه اسىعارههای هر حنهوم‪ ،‬حصات‬ ‫اسه بي آن حنهوم را بشناسيم‪ .‬اىر بلد باشيم بي جای هدف‬ ‫بي اطراف هدف بر يم‪ ،‬طوری بي هدف حصاصره شود‪ ،‬یعن‬ ‫هدف را فهميدهایم و بي آن ح رسيم‪ .‬حثلد اىر بخواهيم‬ ‫درباره ا سا يه بدا يم یا بنویسيم اوت باید اسىعارههای‬ ‫ا سا يه را بشناسيم‪.‬‬ ‫ط چند دهي ی اخير‪ ،‬حرالعا زبان شناس شناخى حاهيه‬ ‫جدیدی برای اسىعاره تعریف برد بي بر اساو آن‪ ،‬اسىعاره‬ ‫فقط آرایيی ادب یا یم از صور بالغ بالم يسه؛ بلمي‬ ‫فرایندی فعات در ظام شناخى‬ ‫تصقيقا‬

‫و ادراب‬

‫ا سان اسه‪.‬‬

‫ليماف و جا سون در زحينيی اسىعاره ثابه برد بي‬

‫باربردهای اسىعاره بي حوزهی حرالعا‬

‫ادب حصدود يسه؛‬

‫چرا بي در ظر ا سان‪ ،‬اسىعاره همچون ابرار حنيدی‪ ،‬در‬ ‫شناخه و دركِ پدیدهها و احور قش حهم دارد‪.‬‬ ‫اهميه اسىعاره فقط در باربرد واژه‪ ،‬وبار یا جملي يسه؛‬ ‫بلمي هر اسىعارهای یك حدت فرهنگ در ذهد ایجاد ح بند‬ ‫بي ز جيرهی رفىاری بر اساو آن بر احيریری ح شود‪.‬‬

‫و ياز بشر بي درك و باز مای پدیدههای اآشنا و‬

‫با تميي بر ساخه واژهها و اطالوا‬

‫قبل شمل ح ىيرد و‬

‫در جوىن فمری و تخيل‪ ،‬قش حهم اینا ح بند‪ .‬همچنيد‬ ‫تعداد زیادی از طبقيبندیها و اسىنباطهای حا بر اساو‬ ‫اسىعارهها صور‬

‫ح ىيرد و بسياری از حناهيم‪ ،‬بي ویژه‬

‫حناهيم ا ىراو از طریق ا ربا اسىعاری اطالوا‬

‫ظم پيدا‬

‫ح بند‪ .‬بي اید ترتي ‪ ،‬توجي بي اسىعارههای حنهوح ‪ ،‬بي ویژه‬ ‫از اید ظر اهميه دارد بي بيان جدیدی از باربرد حلر در‬ ‫برخورد با جهان پيراحون در اخىيارحان ح ىذارد‪ .‬از سوی‬ ‫دیگر‪ ،‬احروزه‪ ،‬بي طور ىسىردهای پذیرفىي شده اسه بي‬ ‫بي‬

‫دخاله و تمثير ساخه فرهنگ و اجىماو در ادبيا‬

‫ونو قابل تشخيص يسه‪ .‬اسىعارهی حنهوح از جهه‬ ‫احمان بشف اید تمثيرا‬

‫در زبان و حىون ادب قابل توجي‬

‫اسه‪.‬‬ ‫از اید رو‪ ،‬نرور‬

‫شناخه اید ظریي از چند جهه قابل‬

‫تمحل اسه‪ :‬خسه از باب اهميه و قش بي اسىعارههای‬ ‫حنهوح در شناخه ساحه ذهد و ادراك افراد دارد؛ دوم بي‬ ‫دليل دسهیاب بي قد و تنسير دقيقتر و جدیدتری از حىون‪،‬‬ ‫بي واسريی شناخه دقيق ظریيهای از اید دسه؛ سوم از‬ ‫جهه روزآحد بردنِ حباحث بالغ در حوزهی ادبيا از اید‬ ‫طریق بي خود‪ ،‬یم از حسا ل نروری پژوهشهای قد ادب‬ ‫در ایران اسه‪ .‬بي ویژه ایدبي اغل‬

‫در بسياری از حرالعا‬

‫ادب فارس ‪ ،‬پيش از وجود زحينيای روشد از حبا‬ ‫ظریا‬

‫ظریِ‬

‫جدید‪ ،‬حصققان بي تصليل و باربرد ظریيی در حىد‬

‫ح پرداز د ب آ مي خوا نده از قابليه و بينيه ظریيای بي‬ ‫در تصليل حىد حورد ظر درك درسى بي دسه آورد‪.‬‬ ‫‪www.kalejsher.com‬‬


‫‪۱89‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫اید حوزه سع داشىند بي ذهنيه حؤلف و در بل بي حعنای‬

‫درآمدی بر نظریهی استعارهی مفهومی‬

‫حىد دسه یابند‪ .‬با توجي بي آ چي حصققان تابنون دربارهی‬

‫شهره كيوان‬ ‫تا اواخر دهيی هنىاد‪ ،‬اسىعاره حعمولد سوژهای زبا‬ ‫بالغ‬

‫شناخىي ح شد‪ .‬ارتو‬

‫و‬

‫با ا ىشار بىاب اسىعاره و‬

‫ا دیشي ‪-‬بي شاحل حجمووي حقاىت درباره ی اسىعاره بود‪-‬‬ ‫حوج‬

‫تليير دیدىاه سنى اسىعاره بي دیدىاه شناخى و‬

‫اسىعارهی حنهوح بازىو بردها د‪ ،‬اید ظریي اسىعداد قابل‬ ‫توجه برای تصليل حىون ادب و از جملي حىون ادب فارس‬ ‫دارد‪ .‬در اداحي برخ از اید قابليهها پيشنهاد ح شود‪:‬‬ ‫‪ .۱‬یم‬

‫از زحينيهای پرباربرد و بسيار رایج اسىناده از‬

‫اسىعارههای حنهوح ‪ ،‬در حوزهی سبكشناس‬ ‫اسه‪ .‬در سبكشناس‬

‫شناخى‬

‫بالسيك‪ ،‬حصققان بي بررس‬

‫شد‪ .‬حهمىرید‬

‫مو يهای بهرهىيری خالف واد ِ زبان و بصثهای‬

‫ىيجيی حجموويی ویرایش شدهی ارتو ‪ ،‬یك سات بعد با‬

‫زیبای شناس و بالغ صرف اسىعاره در بنار دیگر آرایيهای‬

‫ا ىشار بىاب اسىعارههای بي با آنها ز دى ح بنيم توسط‬

‫بالغ‬

‫ح پرداز د؛ حات آنبي با اسىناده از اسىعارههای‬

‫ليماف و جا سون خودش را شان داد‪ .‬چهارده سات بعد بي‬

‫حنهوح در حرالعا‬

‫تبدیل اسىعاره بي سوژهای فمری و ا دیشگا‬

‫سبم ‪ ،‬ح توان والوه بر اید حونوک‪،‬‬

‫بي چاپ رسيد‪ ،‬ليماف فول‬

‫ویژى های شناخى پدید آور دهی اثر را ير بررس برد‪ .‬بي‬

‫جدیدی با ونوان " ظریي ی حعاصر اسىعاره" را بي بىابش‬

‫اید حعنا بي اسىعاره در اید شيوه بي ونوان حما يسم و‬

‫افرود‪ .‬در اید فول دیدىاه ليماف دربارهی اسىعاره بي‬

‫حشخويی تنوک زبا ِ خاص ح توا د در تشخيص‬

‫باحلتر و حنسجمتری‪ ،‬سبه بي آ چي در خسىيد‬

‫ویژى های خاص سبك فردی ویسنده بي طور خاص و یا‬

‫اثر حشىربش داشه‪ ،‬بيان شد‪ .‬ليماف در اید حقالي بر اساو‬

‫سبم یك دوره بي طور وامتر بي‬

‫ویراسه دوم بىاب ارتو‬

‫صور‬

‫رویمرد زبانشناس‬

‫شناخى‬

‫در تشخيص حخىوا‬

‫بمك تصليلهای رفىاری و شناخى پدیدآور دىان اثر بياید‬

‫بي اسىعاره‪ ،‬بي بيان و اثبا‬

‫ظریاتش در باب اسىعاره و ارتباطش با ا دیشي و ادراك‬

‫و باربردی روانشناخى داشىي باشد‪.‬‬

‫پرداخه‪ .‬او اسىعاره را " گاشه قلمروهای حىناظر در ظاح‬

‫‪ .2‬از طریق تصليل اسىعارههای حنهوح‬

‫حنهوح " تعریف برد بي در آن‪ ،‬فرایند حنهوح و ا ربا‬

‫حىناو اشمات زبا را در صو و دسىور زبان حىون حشخص‬

‫حيان دو حنهوم از یك حوزه بي ام حبدا بي حوزهی دیگری بي‬

‫برد‪ .‬تنوک حيان دسىي بندیهای اساح ‪ ،‬افعات‪ ،‬صنا و ‪ ...‬بي‬

‫ام حقود صور‬

‫ح ىيرد‪ .‬در اید فرایند اطالوا‬

‫ح توان باربرد‬

‫در وبار شناس و اصرال شناس بي بار ح رود و همچنيد‬

‫و دا ش‬

‫"اسىعارههای حرده و حىعارف" بي وسيلي ی‬

‫بي دربارهی حوزهی حبدا داریم‪ ،‬برای حنهوم حوزهی حقود‬

‫باززای‬

‫بي بار ح بریم و از اید راه دربارهی آن ىنه و ىو و آن را‬

‫اسىعارههای حنهوح قابل بررس اسه‪.‬‬

‫درك ح بنيم‪.‬‬

‫‪ .3‬از آنجا بي اسىعارههای حنهوح بيانىر باربرد حصىوای‬

‫زحينيهای باربرد ظریيی اسىعارهی حنهوح در حىون فارس‬

‫ا ربا حوزههای حبدا و حقود هسىند‪ ،‬هر اسىعاره بي وو‬

‫از آ جا بي اسىعارهی حنهوح برآحده از ادراك و ظام حنهوح‬

‫بازتابندهی ذهنيه و دیدىاه پدیدآور دهی آن اسه‪ .‬بنابراید‪،‬‬

‫ا سان اسه‪ ،‬ح توا د وسيلي ی خوب برای دسهیاب بي‬ ‫حعا‬

‫پنهان و ساحا يهای فمری و ا دیشگا‬

‫افراد باشد‪ .‬بي‬

‫از اید ظریي برای بررس‬

‫گرشها و دیدىاههای شاوران و‬

‫ویسندىان و یا گرشهای غال‬

‫در هر سبك و دوره‬

‫و‬

‫ح توان بهره برد‪ .‬والوه بر اید‪ ،‬بررس اسىعارههای حنهوم‬

‫حوزههای حرتبط با آن یم از بخشهای حهم حورد حرالعيی‬

‫بي ونوان والقيای سبم ‪ ،‬در تشخيص لصد ویسنده یا شاور‬

‫حصققان ظریيی اسىعارهی حنهوح بوده اسه‪ .‬پژوهشگران‬

‫در آثارش و همچنيد در تشخيص ژا رهای ادب خاص حؤثر‬

‫اید ترتي ‪ ،‬از همان ابىدای شملىيری اید ظریي‪ ،‬ادبيا‬

‫و بارآحد اسه‪.‬‬


‫‪۱95‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪ .4‬چنانبي ح دا يم‪ ،‬حاهيه اسىعاره بي ىو يای اسه بي‬ ‫جدیدی از حصيط پيراحون فراهم ح بند‪ .‬اید‬

‫باز مای‬

‫باز مای جدید بر اثر تمرار و تداوم بي حدل فرهنگ و‬ ‫اجىماو تبدیل ح شود و بي اید ترتي‬ ‫و حى‬

‫در ز دى روزحره‬

‫در ظامهای ولم و باربردی‪ ،‬حالك قواو‬

‫و‬

‫ارزشىذاری قرار ح ىيرد‪.‬‬ ‫‪ .5‬اسىعارههای حنهوح در شناسای ا واک حعنا در حىون قش‬ ‫حهم دار د‪ .‬برای حثات‪ ،‬حرالعيی شناخه حعا‬

‫حشىرك‬

‫قلمروهای حنبع و هدف حيان حىون‪ ،‬بي بشف تناو‬

‫و‬

‫اشىراك اید ولوژی و جهانبين های پدیدآور دىان آثار ادب‬ ‫حنجر ح شود؛ از اید رو اید ظریي ح توا د در حوزه ی‬ ‫ادبيا‬

‫تربيق بسيار بارآحد و راهىشا باشد‪.‬‬

‫‪ .6‬باربرد پيش ىنىي بي ویژه در حوزهی تصليل ىنىمان و‬ ‫حعناشناس ‪ ،‬و ير در تصليل ا واک ادب حىون حنثور حعاصر‬ ‫بسيار جال‬

‫و قابل توجي اسه‪.‬‬

‫‪ .7‬حرالعيی حوردی اسىعارههای حنهوح‬

‫دربارهی برخ‬

‫حناهيم خاص در حىون ادب دورههای حخىلف‪ ،‬بي بشف سير‬ ‫ترور و تصوت حعنا در وبارا‬

‫و بلما‬

‫بسيار بمك خواهد‬

‫برد‪.‬‬ ‫‪ .8‬با توجي بي اینمي اسىعارههای ادب شمل بدیع و خالقا يی‬ ‫اسىعارههای حىعارف زبان روزحره هسىند؛ بررس‬ ‫اسىعارههای حوجود در حىون‪ ،‬بي ویژه در ثر رحانهای‬ ‫حعاصر‪ ،‬از یك سو احمان بشف و دسىرس بي ساخههای‬ ‫اسىعاری حوجود در زبان ویسنده و حيران تمثيرپذیری وی از‬ ‫ساخه اجىماو و فرهنگ را فراهم خواهد برد و از سوی‬ ‫دیگر خالقيه و وآوری ویسندىان را در تبدیل اسىعارههای‬ ‫حىعارف بي اسىعارههای ادب و و شان خواهد داد‪ .‬اید حسئلي‬ ‫بي ویژه در حقایسي رحانهای اقليم و بشف تمثيرا حنرقيی‬ ‫زبا‬

‫خاص‪ ،‬برجسىي و بارآحد خواهد بود‪.‬‬

‫‪ .9‬اسىعارههای حنهوح ابراز حهم برای حقایسيی زبان و‬ ‫سبك ویسنده یا شاوری در حجموويای از آثارش خواهد‬ ‫بود‪ .‬اید حسئلي را ح توان با اسىناده از شيوهی تصقيق‬ ‫پيمرهی زبانشناس دربارهی آثار چند ویسنده و شاور ير‬ ‫بي بار برد‪.‬‬ ‫‪ .۱5‬تصليل ظام گاشى‬

‫اسىعارههای حوجود در حىد‪،‬‬

‫دسهیاب بي حعنای بافه و روابط درون حىن اثر را برای‬ ‫حنىقد حممد ح بند‪ .‬اید روش بي ویژه در اشعار يمای یا‬ ‫اشعار بالسيك ‪-‬بي در آ ها ارتباط ظاهری بندها و ابيا‬ ‫روشد يسه‪ -‬بسيار بارآحد اسه‪.‬‬ ‫‪ .۱۱‬بي ظر ح رسد از حيان حىون ادب فارس ‪ ،‬اشعار غنای ‪،‬‬ ‫رحان و داسىان های حعاصر (بي ویژه داسىانهای سورر ات)‪،‬‬ ‫ثرهای شاورا ي ورفا و حنظوحيهای مادید ورفا بي دليل‬ ‫برخورداری از زبان اسىعارهحدار و ردیم زبانشان بي قر‬ ‫اسىعاری‪ ،‬باىترید تناس‬

‫و تقارن را از جهه تصليل و‬

‫باربرد اید ظریي داشىي باشند‪.‬‬ ‫‪ .۱2‬والوه بر حوارد یاد شده‪ ،‬برخ از ا واک ادب حا ند رحان‪،‬‬ ‫ادبيا‬

‫واحيا ي و ادبيا‬

‫بودبان بي دليل فارغ بودن از‬

‫حصدودیههای حابم بر برخ از ا واک رسم ادبيا‬

‫حا ند‬

‫شعر و ثر فن قدیم‪ ،‬دارای ظرفيه بيشىری برای باربرد اید‬ ‫ظریي در تصليل و قد هسىند‪.‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱9۱‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱92‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱93‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱94‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱95‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱96‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱97‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱98‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪۱99‬‬


‫‪255‬‬

‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫وقى خرر ح بن ‪ ،‬خرا هم چاشن ِ بار ح شود‪ .‬حا از خرا م ترسيم و خوب ح دا يم اىر اشىباه منيم حصات اسه ىااح‬ ‫بااااي پيش برداریم‪ ،‬بسيار سع بردیم بي ب‬

‫قص باشيم احا اشىباه حثل اتنا اسه‪ ،‬ح افىد! پس هنااااوز حثاااال هميشااااي از‬

‫پيشانهادهاى شما اسىقبات ح بنيم‪ .‬با حا در تماو باشيد‪:‬‬ ‫‪collagepublisher@kalejsher.com‬‬ ‫‪filesher@kalejsher.com‬‬ ‫اىر حایل اید بي حا بپيو دید یا دیگر تریبون هایمان را در دسىرو داشىي باشيد‪ ،‬بي لينك هاى زیر رجوک بنيد‪:‬‬ ‫‪- ۱‬وبسایه بالج شعر وبدالرنای‬ ‫‪www.Kalejsher.com‬‬ ‫‪- 2‬رادیو بالج شعر‬ ‫‪http://yon.ir/g9sQ‬‬ ‫‪- 3‬ىروه بالج شعر در تلگرام‬ ‫‪http://yon.ir/9n6v‬‬ ‫‪- 4‬صنصي بالج شعر در اینسىاىرام‬ ‫‪https://www.instagram.com/aliabdolrezaei/‬‬ ‫‪- 5‬با ات رادیو بالج در تلگرام‬ ‫‪http://yon.ir/7kHR‬‬ ‫‪- 6‬صنصي حجلي فایل شعر در اینسىاىرام‬ ‫‪http://instagram.com/poetryfile‬‬


‫فایل شعر‪ /‬شماره ی سوم‬

‫‪25۱‬‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.