بينش ‌بهائى ‌در‌‌آفرينش

Page 1

‫نرن ينننش‬ ‫نىن ‌د‌رمسئنلنٴه ‌ن‌آف‬ ‫بينش ‌ ‌بننه نائ ‌‬ ‫شمارۀ‬

‫‪Articles - ٦‬‬

‫نگارش‪ :‬فيروز براقى‬ ‫در آثار بهائى بموارد فراوانى بر ميخوريم که در مسائل مربوط بعوالم حق‪ ،‬امر‪ ،‬و خلق‬ ‫و روابط آنها با يکديگر‪ ،‬سخن بميان آمده و توضيحاتى داده شده است‪ .‬اشارات اين آثار‪،‬‬ ‫که غالبا در جواب پرسشهاى مُومنين اّولّيه در الواح مهيمنٴه حضرت بهاءا‪ ،‬مکاتيب و‬ ‫ىامرا نازل شده‪ ،‬از چنان عمقى‬ ‫خطابات حضرت عبدالبهاء و توقيعات حضرت ول ‌ّ‬ ‫برخوردار است که هرگوشه اى از آن نيازمند تحقيقات وسيع و جداگانه در مفاهيم و‬ ‫‪ .‬معانى معنوى‪ ،‬عرفانى‪ ،‬فلسفى و علمى ميباشد‬ ‫در مسئلٴه آفرينش‪ ،‬آثار مبارکٴه امرّيه بعقايد مذاهب باستانى‪ ،‬بفلسفٴه قدماى شرق و غرب‪،‬‬ ‫تکه از طرفى نشانه هاى‬ ‫بقواعد علمى و شواهد عقلی التفات کامل دارد و هدفش آنس ‌‬ ‫ه خلقٴه خداوند يکتا و مصدر و مًوثر بيهمتا را در کمّ ‌وکيف جلوه هاى عالم امکان‬ ‫اراد ٴ‬ ‫نرا بشناسائى حقيقت ذات خويش که حامل وديعٴه‬ ‫بنمايد و از طرف ديگر‪ ،‬انديشٴه انسا ‌‬ ‫ه متعالی حيات است‪ ،‬برانگيزد‬ ‫‪ .‬روح ٓالهى وثمر ٴ‬ ‫تکه باندکى از اينگونه اشارات‪ ،‬در حدود استطاعت ادراک‬ ‫در اين گفتار‪ ،‬کوشش ما برآنس ‌‬ ‫مت دانشمندان و محّققان عزيز بهائى اعتماد کنيم‬ ‫‪ .‬خويش‪ ،‬استناد جوئيم و در باقى به ّ‬ ‫تکه ذات غيب منيع ليدرک گوهرى است سرمدى که عالم‬ ‫مطلب اول _ اعتقاد بهائى آنس ‌‬ ‫ه غالبٴه او صادر شده‬ ‫و همانند ذات او ازلی و ابدى "‪ "Emanation‬وجود از فيض اراد ٴ‬ ‫است‪ (١).‬از اينرو‪ ،‬در جهانشناسى بهائى‪ ،‬براى وجود بدايت و نهايتى تصور نشده و اين‬ ‫باورداشت در متون آثار بتکرار توجيه و تصريح گرديده است‪ .‬حضرت بهاءا ميفرمايند ‪:‬‬

‫نرا سزاست که بخودى خود زنده و پاينده بوده ؛ هر نابودى از او‬ ‫"ستايش پاک يزدا ‌‬

‫پديدار شده و هر هستى از هستى او نمودا‌رگشته"‪ (٢).‬مشّيت آلهى ممکنات و موجودات‬

‫را "از حقيقت نيستى و عدم در عوالم هستى و ِقدم " ظاهر فرموده و "از ذّلت ُبعد و‬

‫فنا نجات داده بملکوت عّزت و بقا مشّرف نموده" است ‪ (٣).‬پس آفرينش از لحاظ‬ ‫معارف بهائى قدمت زمانى داشته نه ذاتى و هرگاه در متون آثار بالفاظ نيستى و عدم‬ ‫اشاره شده‪ ،‬مراد عدم صرف و نيستى محض نبوده بلکه رتبٴه امکانى حقايق و قابلّيات‬ ‫منظور بوده است‪ .‬حضرت بهاءا اين رتبه را ب‌هبيان مستعار "برهنگى نابودى" نيز مينامند‬


‫و خداوند را برآنکه بتوانائى خود‪ ،‬آفرينش را از اين برهنگى برآورد و "بپوشش زندگى‬ ‫الهّيه چرا و چگونه‬ ‫سرافرازى بخشيد" ميستايند‪ (٤).‬اّما اينکه صدور کائنات از مشّيت صرفٴه ٓ‬ ‫صورت گرفته ‪ ،‬بحثى پيچيده و طولنى است که سر در فلسفٴه قديم مشرق زمين و‬ ‫‪ .‬افکار مذهبى يونانى‪ ،‬عبرى‪ ،‬اسلمى و توجيه مقامات يزدانى دارد‬ ‫در مکاتب عرفانى چنين آورده اند که ذات ٓالهى را دو مقام متصور است‪ :‬احدّيت و‬ ‫واحدّيت‪ .‬در مقام اّول‪ ،‬اين ذات يکتا را با تعاريفى چون‪ :‬غيب احدّيت‪ ،‬غيب هوّيت‪،‬‬

‫صرف احدّيت‪ ،‬غيب الغيوب‪ ،‬مجهول مطلق‪ ،‬کنز مخفى‪ ،‬و امثال آن ستوده اند‪ (٥).‬چنانکه‬ ‫مما همواره پنهان مانده‬ ‫از معناى لغوى اين عناوين برمى آيد‪ ،‬هّوّيت خداوندى از ديد فه ‌‬ ‫لقدم در لوح ايادى امرا حاج ابوالحسن امين اردکانى‪ ،‬گواهى ميدهند‪:‬‬ ‫و چنانکه جما ‌‬ ‫"مشعر ادراک آن عالم در اين عالم گذارده نشده است‪ ".‬در چنان مقامى‪ ،‬آنچه را که ما‬ ‫عالم خلق‪ ،‬يعنى اسماء و صفات‪ ،‬اعيان و حقايق و ماهّيات پديده ها ميناميم‪ ،‬از جمله‬ ‫صفات ثبوتّيٴه خداوند محسوب و بهيچوجه از ذات او مجّزا و منفصل و ممتاز نبوده و رنگ‬ ‫ه حضرت عبدالبهاء‪ ،‬تصّور عبارت "کان ا ولم يکن معه من‬ ‫وجود نيافته بودند‪ .‬بفرمود ٴ‬ ‫نرا غيب ثانى‬ ‫شىء" را در اين "رتبٴه اکبر" ميتوان معتبر انگاشت‪ (٦).‬در مقام دوم‪ ،‬که آ ‌‬ ‫نيز ناميده اند‪ ،‬صورت اسماء و صفات در علم ٓالهى تعّين يافته و از يکديگر تمايز پذيرفته‬ ‫و اعيان و ماهّيات پديدارى نمودار گرديده اند ‪ (٧).‬حضرت عبدالبهاء‪ ،‬تجلی اسماء و‬

‫صفات ٓالهّيه را از مقام احدّيٴه ذاتّيه بمقام واحدّيٴه علمّيه‪ ،‬چنين تمثيل ميفرمايند‪" :‬در نقطه‬

‫ملحظه فرمايند و بحروفات و کلمات که چگونه در هوّيت و حقيقت نقطه‪ ،‬در کمال محو‬ ‫ىکه بهيچوجه آثار وجود از حروف و کلمات مشهود نيست‬ ‫و فنا‪ ،‬مطوى و مکنونند‪ ،‬بقسم ‌‬ ‫و از يکديگر امتيازى در ميان نه‪ ،‬بلکه محو صرف و فانى بحتند و وجودى جز ذات نقطه‬ ‫موجود نه"‪ (٨).‬بر اين قياس‪ ،‬انتقال صور اشياء را از هوّيت يگانٴه خداوندى‪ ،‬باقتضاى‬ ‫حرکت حّبّيه و تمايل ذاتّيٴه وى بخلقت کاينات و ظهور آنها را در آينٴه علم او ميتوان تصّور‬ ‫)کرد‪٩).‬‬ ‫در عالم امکان و صدور " ‪ "Prime Will‬مطلب دوم _ در اعتقاد بهائى‪ ،‬ظهور مشّيت اولّيه‬

‫يونان باستان "‪ "Stoics‬مراتب هستى از تجّلى آنست‪ .‬اين مفهوم در فلسفٴه حکماى رواقى‬ ‫که باستمرار حقيقت ماّدى جهان و مبانى عقلنى ساختار آن اعتقاد داشتند‪ ،‬نيز وجود‬ ‫داشت‪ .‬آنان مفهومى را علمى تر ميدانستند که بمفهوم کلّيت و تمامّيت عالم آفرينش‬ ‫الهى‬ ‫را عامل نظم " ‪ "Logos‬نزديکتر باشد‪ .‬ازجمله‪ ،‬هراکليتوس‪ ،‬نفوذ و استمرار کلم ٓ‬ ‫جهان و مايٴه ادراک انسان ميشمرد‪ .‬از لحاظ او‌‪،‬کلمة ا‪ ،‬با اعمال قدرت آفاقى و‬

‫قواى فاعله و منفعلٴه عالم را متأّثر ميساخت و در ُبعد زمان‪ "Pneuma"، ،‬انفسى خود‬


‫ه خداوند را در اين عالم‬ ‫موجب خلق پديده ها ميشد‪ (١٠).‬اين نماد که حضور اراد ٴ‬ ‫ىرا بحقيقت خلقت ميپيوندد‪ ،‬در معارف عبرى و عربى‪ ،‬نفس‪،‬‬ ‫معرفى ميکند‪ ،‬و حقيقت و ‌‬ ‫يا روح " از ريشٴه ريح = باد " خوانده شده که نيروئى بسيط و " ‪ = Spirit‬از ريشٴه " َنَف َ‬ ‫س‬ ‫حيات بخش است‪ .‬حکماى بعدى‪ ،‬بويژه در مکتب نو افلطونيان و فلسفٴه اسلمى‪،‬‬ ‫ى " ‪ "Prime Intellect‬بخصوص در مکاتب معتزله و اسماعيلّيه‪ ،‬خرد اولی‬ ‫را قرينٴه مشّيت اول ٰ‬ ‫ه صادره از ذات ٓالهى شمردتد‪ .‬بعلوه‪ ،‬اين قوه را‪ ،‬از راه تمثيل و تجسم‪ ،‬با‬ ‫و اّولين قّو ٴ‬

‫عدد واحد " يک = ‪ " ١‬و يا حرف " َاِلف = ا " که منفرد و سر اعداد و حروفند‪ ،‬معادل‬ ‫و مظهر الوهّيت يکتا شمردند که بمدد تجّليات فّياض آن‪ ،‬عالم وجود از " لمکان" بر‬

‫الهى قائم‬ ‫آمده و صورت " امکان " يافته است‪ (١١).‬بنا بتعريف حضرت اعلی‪ ،‬مشّيت ٓ‬

‫ن ا‬ ‫بذات و منشأ تمام هستيهااست‪ .‬چنانکه در صحيفٴه تفسير " هاء " ميفرمايند‪" :‬و ا ّ‬ ‫ن العّلة‬ ‫لما وقع عليه اسم شىء‪ .‬و ا ّ‬ ‫م خلق بها ک ‌ّ‬ ‫خلق المشّية ل من شىء بنفسها ث ّ‬

‫لوجودها هى نفسها ل سواها"‪ (١٢).‬حضرت بهاءا‪ ،‬چنانکه د‌رفصل چهارم باختصار‬ ‫اشاره کرديم‪ ،‬مشّيت اولی را در هياکل رسل و انبياء متجّلى ميدانند و ظهور اين مظاهر‬ ‫مقّدسٴه ٓالهّيه را " عالم امر " تسميه ميفرمايند که واسطٴه انتقال فيض رّبانى از عالم‬

‫حق بعالم خلق و نمودار بارز اسماء و صفات خداوندى "نه ذات او" در ميان مردمند‪.‬‬ ‫اين ذوات مقّدسه صاحب عاليترين ‌وکاملترين درجات روحانى‪ ،‬گزيده ترين صفات وکمالت‬

‫معنوى‪ ،‬و برترين نقطٴه اوج ترّقيات وجدانى درعالم انسانى بشما‌رميروند‪ .‬از اينجهت‪،‬‬ ‫ىنظير و از همگان ممتازند‪ (١٣) .‬آنحضرت‪ ،‬بيان خود را نيز " زبان خرد "‬ ‫مقامشان ب ‌‬

‫لشىء از مدد‬ ‫خر عالم" است و "حيات ک ‌ّ‬ ‫مينامند که "آفتاب بينش و درياى دانش و ُمس ّ‬

‫عنايت او بوده وخواهد بود"‪ (١٤).‬نفوس اين برگزيدگان ٓالهى از حقيقت دو جانب‌هاى بهره‬

‫من‌داست که روئى در جهان طبيعت و روى ديگر در ماوراى آن دارد‪ .‬وجه اول‪ ،‬گيرنده و‬ ‫عال است‪ .‬بعبارت ديگر‪ ،‬خطوط جهان نامرئى روحانى‬ ‫منفعل و وجه دوم‪ ،‬فرستنده و ف ّ‬

‫"متافيزيک" و جهان محسوس ماّدى "فيزيک" در عالم امر با يکدگر تلقى و تداخل ميکنند‬ ‫و يگانه ميگردند‪ .‬اين رابطه‪ ،‬ترّقى و تکامل جهان محسوس "حادث ذاتى" را تابع ظرفيتى‬ ‫ى قرون و‬ ‫ميسازد که در پذيرش مواهب و انبعاثات صادره از کلمة ا " قديم ذاتى"‪ ،‬ط ّ‬ ‫اعصار‪ ،‬در نمودهاى خود نشان ميدهد و وجود را جلوه گاه اسماء و صفات عالم امر‬ ‫)مينمايد‪١٥).‬‬ ‫باينصورت‪ ،‬عالم خلق‪ ،‬مانند عالم امر‪ ،‬در زمان و مکان ليتناهى و نشانٴه کمال سرمدى‬ ‫خالق خويش ميگردد‪ .‬وگرنه‪ ،‬اين پرسش پيش ميآيد که فراسوى جهان هستى چه چيزى‬ ‫وجود دارد؟ از اين اعتقاد ميتوان همچنين نتيجه گرفت که صور گوناگون اين عالم‬ ‫هميشه بوده و همواره خواهد بود‪ .‬يعنى‪ ،‬هيچ نابودى بود نشده و هيچ بودى نابود‬


‫صرف نگشته بلکه اصل علمى تغيير‪ ،‬تحّول‪ ،‬و تکامل بر همه چيز حکومت کرده و ميکند‪.‬‬ ‫)‪ (١٦‬حضرت عبدالبهاء‪ ،‬رابطٴه عالم امر و خلق را برابطٴه خورشيد و جهان طبيعت تشبيه‬

‫ميفرمايد‪ .‬طبق توجيه آنحضرت ‪ ،‬همچنانکه پديده هاى طبيعى‪ ،‬هريک بقدر استعداد خود‪،‬‬

‫از فيض نور خورشيد حکايت ميکنند‪ ،‬مراتب مختلفٴه حيات نيز بقدر استطاعت خويش‪ ،‬از‬ ‫الهى‪ ،‬برخوردارند‪١٧).‬‬ ‫عٴه خورشيد حقيقت‪ ،‬يا روح کلمٴه ٓ‬ ‫)اش ّ‬ ‫تکه ذات الوهّيت‪ ،‬که کمال محض و وحدت صرف‬ ‫کر‪ ،‬از طرفى مبتنى بر آنس ‌‬ ‫اين تف ّ‬ ‫ميباشد‪ ،‬بدون آنکه از مکمن تنزيه خود تنّزل جويد و يا دچار تجّزى و انقسام شود‪،‬‬ ‫فيوضات ليزال خود را برعالم خلق‌‪،‬که مرکز نقص وکثرت است‪ ،‬مبذول ميدارد‪ .‬چنانکه‬

‫ل ب‌هموسوم است لکن اين رتبه در خلق‬ ‫حضرت بهاء ا ميفرمايند‪ " :‬اسم اگرچه مد ّ‬

‫ل صفات‬ ‫ل اسماء منتهى بکلمة العلياء و ک ّ‬ ‫مشهود‪ .‬و اّما حق‪ ،‬مقّدس از اسم و رسم ‪ُ .‬ک ّ‬

‫راجع بمشّية الولی"‪ (١٨).‬اّولين آيٴه کتاب مستطاب اقدس نيز گواهى ميدهد که معرفت‬

‫ذات ٓالهى‪ ،‬جز در حدود عرفان مشارق امر و مطالع وحى او " پيامبران "‪ ،‬در عالم امر‬ ‫سرنبوده و نيست‬ ‫‪ .‬و خلق‪ ،‬براى نوع انسان مي ّ‬ ‫کر‪ ،‬از جهت ديگر‪ ،‬قابلّيت جهان ماّدى را درکسب فيض حقيقت معنوى نشان‬ ‫اين تف ّ‬ ‫ميدهد و حقايق " ماّدى _ روحانى" ‌‌نمودها و روابط آنها را تابع مقصود و منظور و‬ ‫قانونى عمومى ميسازد که خود دليلی بر اعتقاد بوحدت آفرينش در جهانشناسى بهائى‬ ‫‪ .‬است‬ ‫ىزاى ازلی در اقتران قواى فاعله و‬ ‫اين تئورى کهنسال که از تأثيرات مداوم مشّيت انرژ ‌‬ ‫منفعله سخن ميگويد و حرکت هر پديده را بتمامّيت پيکر هستى ارتباط ميدهد‪ ،‬علوه‬ ‫" ‪ "Unified F‌ield Theory‬برآنکه با تحقيقات فيزيک جديد در راه شناخت يک تئورى کّلى‬ ‫هماهنگ است ‪ ،‬تئورى نسبّيت انشتاين را نيز بخاطر مى آورد که از آفرينشى پويا‪ ،‬با‬ ‫ص وگاهى اجتناب ناپذير‪ ،‬گفتگو ميکند‬ ‫‪ .‬ويژگيهاى خا ّ‬ ‫ب " بوده است‪ .‬حضرت بهاءا‬ ‫ح ّ‬ ‫تکه علت آفرينش " ُ‬ ‫مطلب سوم _ اعتقاد بهائى آنس ‌‬ ‫حب بوده چنانچه در حديث مشهور مذکورکه ميفرمايد‪:‬‬ ‫ميفرمايند‪" :‬عّلت آفرينش ممکنات ُ‬

‫)کنت کنزا مخفّيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکى اعرف" ‪١٩).‬‬

‫تکه افکار عرفانى از‬ ‫اينگونه نظرات در مکاتب دينى پيشينيان نيز ديده ميشود و بيانگر آنس ‌‬ ‫ص داشته است‪ .‬تعاليم کنفسيوس‪ ،‬تجلی‬ ‫صبحگاه تاريخ در اذهان انسانى جلوه اى خا ّ‬ ‫محّبت را " توان هستى بخش " مينامد و عشق را بازتابى از اقتدار خدائى ميشناسد که‬


‫)و مايٴه تعادل حيات موجودات است ‪ " Yen" ٢٠).‬نيرو بخش عالم وجود‬ ‫ذات ازلی خداوندى ‪ ،‬قبل از آنکه از مقام غيب احدّيت برتبٴه قدس واحدّيت گرايد‪ ،‬تنها‬ ‫باجمال خويش نردعشق ميباخت ‪ .‬اين عشق ‪ ،‬چنانکه حضرت عبدالبهاء مينگارند‪" :‬مبداء‬ ‫)جميع عشقها و شوقها و سرمايٴه همٴه محّبتها و شورها شد"‪٢١).‬‬ ‫ب و عشق و محّبت‪ ،‬در موارد و معانى گوناگون بکار رفته‬ ‫البّته‪ ،‬در آثار بهائى ‪ ،‬الفاظ ح ّ‬ ‫اند‪ .‬اين واژه ها‪ ،‬که در بيان عواطف معنوى بر مفاهيم تجريدى انطباق مييابند‪ ،‬در توجيه‬ ‫قوانين علمى ‪ ،‬بمعنى ميل ترکيب ميان اجزاى طبيعى؛ مغناطيس ائتلف اجسام ماّدى ؛ و‬ ‫نيروى کشش و گرايش اجرام فلکى نيز آمده اند‪ .‬از اينروست که حضرت عبداليهاء محّبت‬

‫را برترين قانون عالم ٓالهى ناميده اند‪ .‬زيرا‪ ،‬از طرفى سبب تشکيل عناصر و اشياى جهان‬

‫ماّدى ميگردد و از طرف ديگر‪ ،‬شوق جستجو و کشف اسرار عالم هستى و ايجاد ارتباط‬ ‫کر انسان مى آفريند‪ (٢٢).‬نسيم اين محّبت‪ ،‬که از اثيرى پاک و‬ ‫با جهان معنوى را در تف ّ‬ ‫خالص بارور گشته است‪ ،‬بر درياى حقيقت ميوزد وامواج گوناگون " پديده ها " را بر مى‬ ‫انگيزد‪ .‬پديده ها‪ ،‬بنسبت استعداد خود‌‪،‬کمابيش ميپايند و خودى مينمايند و چون تعادلشان‬

‫از هم گسيخت‪ ،‬بدريا باز ميگردند و در ايجاد پديدارهاى ديگر بکار گرفته ميشوند و در‬ ‫هر حال‪ ،‬بر قانون بقاى انرژى شهادت ميدهند‪ .‬اّما‪ ،‬اين ترکيب و تحليل ‪ ،‬چنانکه قبل ً‬ ‫ص است‬ ‫‪ .‬يادآور شديم‪ ،‬بغتى و تصادفى نبوده‪ ،‬بلکه مسبوق بتدبيرى خا ّ‬ ‫مطلب چهارم _ در جهانشناسى بهائى‪ ،‬اعتقاد بخلقّيت کلمة ا است که عامل آغاز و‬ ‫سموات‬ ‫ل من فى ال ّ‬ ‫ادامٴه هستى بوده و هست ‪ .‬حضرت بهاء ا ميفرمايند‪" :‬خلق ک ّ‬

‫مى بالکاف قبل الّنون" ‪ (٢٣).‬قرآن کريم نيز‪ ،‬حدوث هستى را‬ ‫والرض بکلمة المر اّلتى س ّ‬ ‫ىامرا‪ ،‬از "‪ = Be‬نتيجٴه اجراى فرمان ٓالهى "ُکن‬ ‫و ظهور عالم کون ميداند‪ (٢٤).‬حضرت ول ‌ّ‬ ‫اين فرمان بعنوان "نيروى خلقٴه ايزدى" ياد ميکنند که براثر شمول آن همه چيز صورت‬

‫نرا دربر‬ ‫هستى پذيرفته است‪ (٢٥).‬حقيقت اين فرمان ملکوتى تمام حقايق عالم امکا ‌‬ ‫ه ماّده را در‬ ‫ميگيرد؛ بجهان آفرينش قابليت فعل و انفعال القاء ميکند؛ و هوّيات سازند ٴ‬ ‫ىبخشد و در اين روال‪ ،‬بسرنوشت‬ ‫ن‪ ،‬استعداد آگاهى م ‌‬ ‫هترين صورت آ ‌‬ ‫طترين ‌وساد ‌‬ ‫بسي ‌‬ ‫‪ .‬کائنات و موجودات مفهوم و منظور ميدهد و ماهّيت و نوعّيت آنها را متداوم ميسازد‬ ‫حضرت بهاءا‪ ،‬در لوحى ديگر‪ ،‬نفوذ کلمة ا را چنين توصيف ميفرمايند‪" :‬حمد مقّدس‬ ‫از ادراک اّولين و آخرين مالک يوم الّدين را ليق و سزاست که بکلمٴه عليا نطق فرمود‬ ‫عَلم وجود برافراخت و معدوم رايت هستى؛ و بآن کلمه بحر عرفان و امواج‬ ‫‌وبآن کلمه َ‬ ‫بيان ظاهر؛ هستى عالم بآن معّلق و منوط و احدى بعرفان آن کلمه علی ماهى عليها‬


‫الهى که در پيام مظاهر ظهورش جلوه‬ ‫فائز نه"‪ (٢٦).‬البته‪ ،‬آن بخش از تأثيرات کلمٴه ٓ‬ ‫ىيابد‪ ،‬نيز تابع تکامل ُارگانيک حيات ميشود و بتناسب‬ ‫ميکند و با سرنوشت بشرى ارتباط م ‌‬ ‫درجٴه ادراک دائم الّتغيير عالم انسانى‪ ،‬در تغيير و تحّول و تکامل است‪ .‬از اينروست که‬ ‫حضرت بهاء ا ميفرمايند‪" :‬ولکن قّدرنا ظهور الکلمة وما قّدر فيها بين العباد علی‬

‫)مقادي‌راّلتى قّدرت من لدن عليم حکيم" ‪٢٧).‬‬

‫ه بسيطٴه‬ ‫لقٴه خداوندى‌‪،‬که از مشّيت اّولّيه بارور بود‪ ،‬قّو ٴ‬ ‫تکه کلمٴه خ ّ‬ ‫مطلب پنجم _ آنس ‌‬

‫اثيرّي‌هاى را برانگيخت‪ .‬اين نيروى ناشناخته‌‪،‬که خود فاعل و خود منفعل ميشد‪ ،‬موجب بروز‬ ‫گرما در ماّده و هيولى کاينات گردي ‌‪.‬د‌گرماى حاصله‪ ،‬بنوبٴه خود‪ ،‬باعث ايجاد حرکت شد و‬

‫ه ماّده را بجنبش و فعل و انفعال‪ ،‬تقسيم و ترکيب‪ ،‬امتزاج وتحليل و جذب‬ ‫جواهر سازند ٴ‬ ‫وگريز واداشت و کثرت جهان طبيعت را واقعّيت بخشيد‪ .‬ديگر سکون در طبيعت باقى‬

‫نماند و چرخ گردون گردان گرديد‪ .‬روند ترکيب و تحليل‪ ،‬ترّقى وتنّزل‪ ،‬زادن و مردن‪ ،‬در‬

‫اجسام و ابدان از جمله خصايص بارز شد و پويائى " ديناميسم " جهان ماّدى را تضمين‬

‫نمود‪ (٢٨).‬اين کيفّيت‪ ،‬از طرفى عالم وجود را بميدان ستيز اضداد تبديل ساخت و از‬

‫طرف ديگر‪ ،‬آنرا در چرخٴه ثابت "حيات _ ممات" بگردش واداشت‪ (٢٩).‬حضرت عبدالبهاء‪،‬‬

‫در يکى از الواح که قبل ً نيز بآن اشاره شد‪ ،‬ميفرمايند ‪" :‬جميع کائنات متحّرک است‪،‬‬

‫ساکن در ميان نه‪ .‬زيرا حرکت از لوازم وجودى است و سکون از خصايص عدم‪ .‬يعنى ‪،‬‬

‫وجودى نيست که حرکت نداشته باشد ‪ .‬در الواح ٓالهّيه اين قضّيه صريح است که جميع‬

‫اجسام مضيئه و غير مضيئه ‪ ،‬حّتى ذّرات کائنات ‪ ،‬متحّرکست ‪ ،‬يا بالصالة يا بالّتبع "‪(٣٠) .‬‬

‫"حرکت و تحّرک بدون محّرک مستحيل است و معلول بدون عّلت ممتنع و محال " ‪(٣١).‬‬ ‫حضرت بهاءا ‪ ،‬در اشاره بمنشأ حرارتى که موّلد اين حرکت است‪ ،‬ميفرمايند ‪" :‬اين‬

‫جنبش ازگرمى گفتار پروردگار در آفرينش هويدا شد ‪ ...‬صعود و نزول‪ ،‬حرکت و سکون‪،‬‬ ‫از خواست پروردگار ماکان و مايکون پديد آمده‪ .‬سبب صعود خّفت و عّلت خّفت حرارت‬ ‫است‪ ،‬خداوند چنين قرار فرمود؛ و سبب سکون ‪ ،‬ثقل و گرانى و عّلت آن برودت است‪،‬‬ ‫خداوند چنين قرار فرمود" ‪(٣٢).‬‬

‫اينگونه اشارات که در متون آثار بهائى بفراوانى يافت‬

‫ى ادوار‬ ‫ه واحده صورت گرفته و ثانيا‪ ،‬ط ّ‬ ‫تکه خلقت عالم اول ً از ماّد ٴ‬ ‫ميشود‪ ،‬دليل برآنس ‌‬ ‫طولنى تکامل و تنّوع پذيرفته است‪ .‬از جمله‪ ،‬حضرت بهاء ا در لوح حکمت ميفرمايند ‪:‬‬

‫"قدکان ماکان ولم يکن مثل ماتراه اليوم ‪ .‬وماکان تکّون من الحرارة المحدثه من امتزاج‬

‫الفاعل و المنفعل اّلذى هوعينه وغيره ‪ ...‬انّ الفاعلين والمنفعلين قد خلقت من کلمة ا‬

‫ق معلول" ‪٣٣).‬‬ ‫)المطاعة واّنها هى عّلة الخلق وماسواها مخلو ٌ‬

‫تکه خلقت همواره وجود داشته اّما بشکل وصورت‬ ‫آنچه از اين بيان مبارک برمى آيد آنس ‌‬


‫کنونى نبوده است ‪ .‬وانگهى ‪ ،‬ابتداى آفرينش و مرزهاى آنرا هرگز نميتوان شناخت ‪.‬‬ ‫نرا تابع اختلف افکار و عقايد‬ ‫لقدم ‪ ،‬تصّور آغاز هستى و حدود جهان کيها ‌‬ ‫بعلوه ‪ ،‬جما ‌‬ ‫انسان ناظر ميدانند و از اين لحاظ‪ ،‬آنرا در مقامى معدوم و در مقامى موجود و در رتبه‬ ‫)اى محدود و در رتبٴه ديگر نامحدود ميشناسند‪٣٤).‬‬ ‫بموجب بيان آنحضرت عالم هستى را حرارتى برانگيخته که از امتزاج فاعل و منفعل‬ ‫"ماکانَ = آنچه بود" برخاسته است‪ .‬اين دو هوّيت ‪ ،‬يعنى فاعل و منفعل‌‪،‬عين يکديگر‬ ‫‪‌.‬وغير همديگر نبوده و بافاضٴه کلمة ا آفريده شده اند‬ ‫اين برداشت عرفانى از تشکيل ماده‪ ،‬بفرضيٴه اتمى شباهتى نزديک دارد‪ .‬اگر طبق قوانين‬ ‫فيزيک کوانتوم‪ ،‬پيکر جهان ماّدى را مجموعٴه امواج مغناطيسى تشکيل ميدهند که در اتمها‬ ‫ذخيره شده اند ‪ ،‬و اگر اين مغناطيس بغير از دو بار الکتريکى مثبت و منفى ‪ ،‬که در‬ ‫عين تباين همانندند ‪ ،‬چيزى نيست‪ ،‬بقرابت اظهار حقايق علمى و دينى در مسئلٴه آفرينش‬ ‫نزديک ميشويم‪ .‬با وجود اين تشابه‪ ،‬جهانشناسى بهائى از توصيف عينى و توجيه تکامل‬

‫سطحى جهان ماّدى بمراتب فراتر ميرود‪ .‬حضرت عبدالبهاء در مفاوضات خود‪ ،‬آفرينش‬ ‫هستى را بتوّلد نوزاد انسانى و تکامل تدريجى آنرا بمراحل رشد جسمانى " ارگانيسم‬

‫یاکب‌رقوچانى و در تبيين برخى‬ ‫حياتى " او تشبيه مينمايند ‪ (٣٥).‬آنحضرت ‪ ،‬در لوح شيخ عل ‌‬ ‫از آيات مذکوره در لوح مبارک حکمت نيز*‪ ،‬ميفرمايند ‪ ..." :‬از اين آيٴه مبارکه مشهود‬

‫است که کون در ترقى است ‪ ...‬يعنى از حالی بحال ديگر انتقال نموده است ‪] ...‬حکماى‬

‫سلف[ جميع شئون و حوادث و وقايع و حتى حرکت سلسلٴه موجودات و نشو و نماى‬

‫کائناترا نسبت بطبيعت ميدهند و آن طبيعت را مبداء کاينات ميشمرند ‪] ...‬جمالقدم[‬

‫ميفرمايند ‪ ،‬اين طبيعتى که شما مبداء کائنات و مصدر موجودات ميشماريد‪ ،‬مظهر اسم‬ ‫مبتعث و ُمکّون من است "‪ (٣٦).‬د‌رمفاوضات نيز‪ ،‬که نود سال پيش از اين " ‪١٩٠٦‬‬ ‫ميلدى " تدوين يافت‪ ،‬بنکاتى اشاره فرمود که علم فيزيک در نيمه راه قرن بيستم ‪ ،‬با‬

‫تشبث بتئورى "بيگ _ بنگ"‪ ،‬با آن مواجه شد‪ .‬از جمله‪ ،‬مبداء آفرينش مانند مقصد آن‪،‬‬

‫موردى است که خرد تجربى علوم معاصر از شناخت آن باز ميماند و تلش براى توجيهات‬ ‫دينى آغاز ميشود‪ .‬حضرت عبدالبهاء‪ ،‬اين واقعّيت علمى را چنين بيان ميفرمايند ‪" :‬عالم‬ ‫وجود ‪ ،‬يعنى اين کون نامتناهى را نيز بدايت نبوده و نيست‪ .‬بلی‪ ،‬ممکن است جزئى از‬ ‫اجزاى ممکنات‪ ،‬يعنى کره اى از کرات تازه احداث شود و يا آنکه متلشى گردد اّما‬ ‫سايرکره هاى نامتناهى موجود است؛ عالم بهيچوجه بهم نميخورد‪ ،‬منقرض نميشود‪ ،‬بلکه‬ ‫باقى و برقرار است"‪ (٣٧).‬آنگاه‪ ،‬با ذکر مثالی آشن‌ا‪ ،‬بنظرات کيهانشناسانٴه بهائى استحکام‬ ‫ه ارض در رحم عالم تکّون‬ ‫ص ديگر ميبخشند و ميفرمايند‪ " :‬واضح است که اين کر ٴ‬ ‫خا ّ‬


‫يافته و نشو و نما نموده و بصور و حالت مختلفه در آمده تا بتدريج مکملّيت يافته و‬ ‫ت"‪ (٣٨).‬حضرت‬ ‫بمکنونات نامتناهيه تزيين جسته و در نهايت اتقان جلوه نموده اس ‌‬

‫عبدالبهاء‪ ،‬وسعت عالم را محدود بافق ديد علمى انسان نميپندارند و توضيح ميفرمايندکه‪:‬‬

‫ت‪ ،‬و اين اجسام‬ ‫"در اين فضاى نامتناهى ملحظه نمائيد؛ چقدر اجسام عظيمٴه نورانّيه اس ‌‬ ‫منير نامتناهى است‪ .‬زبر‌ا‪ ،‬از پس اين نجم‪ ،‬نجوم ديگر‪ .‬خلصه‪ ،‬فّنا ثابت است که عوالم‬

‫)نامتناهى است" ‪٣٩).‬‬ ‫مطالعات کيهانى امرو‌ز‪ ،‬چنانکه قبل ً اشاره شد ‪ ،‬از وجود مجتمع ستارگانى حکايت ميکند‬ ‫که بيش از ‪ ١٥‬بيليون سال از تاريخ ولدت آنها ميگذر‌د‪ .‬اگر برحسب شواهد علمى ‪ ،‬عمر‬

‫منظومٴه شمسى را ‪ ٤.٥‬بيليون سال ؛ ظهور حيات را بر يکى از کرات کوچک اين منظومه‬ ‫نوع انسان صاحب تفکر را چيزى "‪ " "Bipedalism‬زمين " در حدود ‪ ٣.٥‬بيليون سال ؛ قيام‬ ‫م‪ ،‬بفرصت‬ ‫قريب ‪ ٣‬ميليون سال و اختراع دانش فّنى را فقط چندين هزاره در نظر آوري ‌‬ ‫کوتاه خود در شناخت جهان و نقص معرفت خويش از عوالم نامحدود وجود پى خواهيم‬ ‫‪.‬برد‬ ‫ه واحده اى که در ساختمان عالم آفرينش بکار رفته است‪ ،‬حضرت‬ ‫اّما در مورد ماد ٴ‬ ‫عبدالبهاء ميفرماين‌د‪ ... " :‬شبهه اى نيست که در ابتدا مبداء واحد بوده است ؛ مبداء‬ ‫نميشود که دو باشد ‪ .‬زيرا مبداء جميع اعداد واحد است‪ ،‬دو نيست و دو محتاج بمبداء‬ ‫ه واحده در هر عنصرى‬ ‫ه واحده است‪ .‬آن ماّد ٴ‬ ‫است ‪ .‬پس معلوم شد که در اصل ماّد ٴ‬

‫بصورتى درآمده است ‪ .‬لهذا صور متنّوعه پيدا شده است ‪ .‬و چون اين صور متنّوعه‬ ‫پيداشد ‪ ،‬هريک از اين صور استقللّيت پيدا کرد‪ ،‬عنصرى مخصوص شد‪ .‬اّما‪ ،‬اين‬

‫م يافت ‪ .‬پس اين عناصر‬ ‫استقللّيت در مّدت مديده بحصول پيوست و تحّقق و تنّوع تا ّ‬ ‫بصور نامتناهى ترکيب و ترتيب و امتزاج يافت ؛ يعنى ‪ ،‬از ترکيب و امتزاج اين‬ ‫ن‌وفلسف‌ٴهبنام اسلم‬ ‫نباستا ‌‬ ‫ىيونا ‌‬ ‫عناصرکاينات غيرمتناهى پيد‌اشد " ‪ (٤٠).‬برخى ازحکما ‌‬

‫نماّدى را قديم‬ ‫ميدانستند ‪ .‬اين اعتقاد با گزارش کتب آسمانى چون "‪ "Pre-Existing‬ني‌زجها ‌‬ ‫ه کار خداوند و عمر جهانرا محدود‬ ‫تورات و قرآن ‪ ،‬که خلق کائناترا محصول شش روز ٴ‬ ‫بشش هزارسال ميپنداشتند‪ ،‬تباين داشت ‪ .‬از نظر اين فلسفه‪ ،‬ذات خداوند نيز وجودى‬

‫ه او پيدايش عالم وجو‌د"ممکن‬ ‫هميش‌دک‌هتعلق اراد ٴ‬ ‫ب‌شمرد ‌‬ ‫را "‪" "Contingent‬ازلی و " واج ‌"‬

‫موجب شده و آنرا از جائى و چيزى " عدم " بر آورده و "حادث" ساخته است‪ .‬بنابراين‪،‬‬ ‫ميان نيستى و هستى‪ ،‬که واژه اى استعاريست‪ ،‬خط مرزى نميتوان ترسيم کرد زيرا‬ ‫خلقّيت خداوند فعلی مستمّر و مدام بوده و هست‪.‬‬

‫نُرشد بآيات قرآن کريم راجع‬ ‫اب ُ‬

‫بخلقت زمين و ذکر آتش و آب و عرش و دخان اشاره ميکرد و آنها را مصالحى‬


‫ميدانست که قبل ً خلق و براى بناى طبيعت آماده شده بودند‪ (٤١) .‬برخلف او ‪ ،‬امام‬ ‫محمد غّزالی مخالف سرسخت اين عقيده بود و باستناد کتب مذهبى‪ ،‬خلق کائنات و‬ ‫موجوداترا از عدم‪ ،‬پرداختٴه دست صانع قدير در اّيامى معدود و تشکيل جهانرا نيز مسبوق‬ ‫بهزاره اى چند ميدانست‪ .‬بخشى از مطالب لوح مبارک حکمت‪ ،‬بنا بدرخواست سائل آن*‬

‫لقدم هر دو نظر را در حّد خود معتبر ميدانند و‬ ‫ل اين اختلف نظرى است‪ .‬جما ‌‬ ‫جه ح ّ‬ ‫متو ّ‬ ‫ضمن تصديق نظرّيٴه ارسطو‪ ،‬و پيروان مشائى او‪ ،‬بر آغاز حدوث عالم در وحله اى از‬

‫حه ميگذارند‪.‬‬ ‫زمان‪ ،‬ص ّ‬

‫فيزيک فضائى امروز هم که غالبا از تئورى بيگ _ بنگ حمايت‬

‫ميکند‪ ،‬چنانکه گفتيم‪ ،‬قوام آغاز هستى را بواحد همگونه و يکسانى نسبت ميدهد که ط ّ‬ ‫ى‬ ‫‪.‬بيليونها سال بکثرتى گرائيد که ما امروز شاهد آنيم‬ ‫بارى‪ ،‬گرماى جنبش بخشى که در آثار عرفانى بآتش‪ ،‬نور‪ ،‬نار‪ ،‬شعله‪ ،‬روشنائى‪ ،‬حرارت و‬ ‫امثال آن تعبير شده و علم امروز آنرا باختصار " انرژى " مينامد‪ ،‬در آراء فلسفه و اديان‬ ‫ت‪ .‬در حدود پنج قرن قبل از ميلد ‪،‬‬ ‫گذشته نيز مورد قبول و حتى ستايش بوده اس ‌‬ ‫فيلسوف يونانى‪ ،‬ترکيب و تجزيٴه مواد را بعلت کارکرد قواى جاذبه "‪ "Empedocles‬امپدکلس‬ ‫و دافعه اى ميدانست که از عناصر اربعه‪ :‬آتش‪ ،‬هوا‪ ،‬آب و خاک ناشى ميشوند‪ .‬بعلوه‪،‬‬ ‫وى معتقد بود که در هر عهدى يکى از اين قوا سبقت گرفته چنانکه در ابتداى خلقت‪،‬‬ ‫ب و جذب برعناصر ديگر تسلط داشته و موجبات انحلل آنها را در يکديگر فراهم آورده‬ ‫ح ّ‬ ‫ُ‬ ‫ل‪ ،‬پديد ٴ‬ ‫ه‬ ‫است‪ .‬اّما بتدريج‪ ،‬تضاد در ميان آنها ظاهرگشته و بستيز دائم منجرشده است‪ .‬مث ً‬ ‫آتشفشانى نشانٴه جنگ خروشانى است که ميان آتش و خاک پيش آمده است‪(٤٢) .‬‬ ‫هراکليتوس‪ ،‬حکيم ديگر‪ ،‬گرما را اصل بنيادين نمودهاى فيزيکى ميدانست و از آن بآتش‬ ‫الهى‬ ‫تعبير ميکرد‪ .‬گرما‪ ،‬در سير صعودى خود‪ ،‬از خاک برطوبت و آب و آتش " ‪ٓ "Divine F‌ire‬‬ ‫ميرسيد و در خط نزولی خويش‪ ،‬از آتش بسردى و رطوبت و خاک بازميگشت‪ .‬عناصر‬

‫اربعه‪ ،‬در اين فراز و نشيب مستمر‪ ،‬طبايع محدثٴه چهارگانه )حرارت‪ ،‬يبوست‪ ،‬برودت‪،‬‬

‫رطوبت( را يوجود مى آوردند‪(٤٣).‬‬

‫بعدها‪ ،‬حکماى اسلمى اين طبايع را مورد قبول و‬

‫سات" يا ماهّيات ناميدند‪ .‬اين افکار در نظرات‬ ‫بحث و گفتگو قرار دادند و آنها را "ُاسطق ّ‬ ‫افلطون و ارسطو و سپس در طرز فکر مسيحى نيز نفوذ کرد و بيش از دوهزار سال‬ ‫بر اذهان تسلط داشت چنانکه فلزاتى چون طل‪ ،‬نقره‪ ،‬آهن‪ ،‬سرب‪ ،‬زغال و امثال آنها‬ ‫ترکيبى از عناصر چهارگانه تصّور ميشدند‪ .‬شناخت ماده‪ ،‬بعنوان عنصرى بسيط تا سد ٴ‬ ‫ه‬ ‫‪.‬هفدهم ميلدى ميسر نگشت‬ ‫در ديانت حضرت زردشت " ‪ ٢٠٠٠- ١٨٠٠‬ق‪ .‬م‪ ،" .‬آتش مظهر روشنائى معنوى و نماد‬ ‫روح اهورائى شناخته شد و فرشتٴه فروهر آنرا در قلب آدميان برافروخت تا نشانى از‬


‫‪ "Divinity In‬طلوع وجدان آگاه انسان و فروغى از نور فياض يزدان درجسم و جان‬ ‫باشد‪ .‬در ديانت يهود نيز‪ ،‬چنانکه متون تورات گواهى ميدهد‪ ،‬حضرت کليم‬

‫نور "‪Humanity‬‬

‫ه نارى مشاهده نمود و بانگ اناالحق را از آن شنيد‪ .‬مزامير داود‪ ،‬در‬ ‫ٓالهى را در شجر ٴ‬

‫سرودهاى عارفانٴه خود‪ ،‬ستارگان آسمان را شعله هاى تابناکى توصيف کرد که بفرمان‬ ‫يهوه شعل‌هور گشته اند‪ (٤٤).‬شيخ احمد احسائى‪ ،‬مُوسس مسلک شيخيه‪ ،‬نيز معتقد بودکه‬ ‫اولين هوّيتى را که خداوند آفريد حرارت بود که نشانه اى از قدرت خلقٴه او در "حرکت‬

‫)کونيه " و سبب و علت خلق پديده هاى متحرکه است‪٤٥).‬‬

‫نمنوال درعالم کون بوقوع پيوست و مظاهر و‬ ‫ىکه براي ‌‬ ‫البّته‪ ،‬مجموعٴه تغييرات و تحّولت ‌‬ ‫قواى طبيعى را بوجود آورد‪ ،‬در ابعاد زمان و مکان اتفاق افتاد‪ .‬زمان و مکان فرزندان‬ ‫بلواسطٴه حرکتند‪ ،‬زيرا حرکت در ظرف زمان و ُبعد مکان جارى ميشود‪ .‬اّما آنچه اين‬

‫مفاهيم ثلثه را ادراک ميکند و ميشناسد‪ ،‬ذهن آگاه نفس انسانى است‪ .‬ولی‪ ،‬هوّيتى که‬ ‫چرخ هستى را بگردش انداخت‪ ،‬در ابتدائى ترين لحظه اى که برآن حکم قبل و بعد‬ ‫جارى نبود‪ ،‬چنان در افقهاى گذشته پنهان گرديد که ذهن آگاه‪ ،‬با خروارها اطلعات علمى‬ ‫که طى قرون بدست آورد‪ ،‬بشناخت آن‪ ،‬بجز از طريق احساسات قلبى و اعتقادات دينى‪،‬‬ ‫‪.‬قادر نشد‬ ‫فيزيک فضائى‪ ،‬در توصيف سيماى " زمانى_مکانى " جهان کيهان‪ ،‬شعاع دنياى مورد‬

‫‪ (١٣.٩‬بتوان ‪ ٩‬سال تخمين ميزند و مخصوصا خاطر نشان ميسازد که ‪ x‬رُويت ما را )‪١٠‬‬ ‫اين "حباب " جزئى از عوالم بيشمارى است که تا بحال از ديد علمى ما پنهان مانده اند‪.‬‬

‫))‪٤٦‬‬

‫ه هستى نه تنها چرخ جهان ماّدى را بتبعّيت‬ ‫تکه آفرينند ٴ‬ ‫جهانشناسى بهائى حاکى از آنس ‌‬ ‫نرا نيز بقدرت تعّقل مباهى ساخت‬ ‫ص ملزم گردانيد‪ ،‬بلکه نوع انسا ‌‬ ‫قوانين و نظامات خا ّ‬ ‫کر و تجربه‪ ،‬رموز اين قوانين و کاربرد و مجارى عمل آنها را بتدريج کشف‬ ‫تا بکمک تف ّ‬ ‫کند و بشناسد‪ .‬آنچه را که امروز علم و دانش ميناميم‪ ،‬حاصل اين قرارداد و نتيجهٴ اين‬ ‫لقدم عنصر‬ ‫موهبت رّبانى است‪ (٤٧).‬شايد نظر باين مصلحت اساسى است که جما ‌‬

‫ه امکانى مينشانند و "جميع ذرات ممکنات و حقايق کائنات " را‬ ‫انسانى را در کانون داير ٴ‬

‫بخدمت او گماشته ميشناسند‪ (٤٨).‬بعلوه‪ ،‬گوهر پاک ويرا از ميان آفريدگان برگزيده و "‬

‫بپوشش دانش و بزرگى " آراسته ميبينند‪ (٤٩).‬مسّلما‪ ،‬بزرگداشتى که در آثار بهائى از نوع‬ ‫جه وجهٴه روحانى اوست‪ .‬ارزشهاى متعالی معنوى که از اين‬ ‫انسان بعمل مى آيد‪ ،‬متو ّ‬ ‫ه حق در عوالم امر و خلق منتهى ميشود‪ ،‬بخشى از‬ ‫جنبٴه ٓالهى برميخيزد و بعرفان اراد ٴ‬ ‫اهداف برنامٴه آفرينش بشمار مى آيد‪ .‬وگرنه‪ ،‬مجموعٴه تظاهرات جسمانى و تلشهاى‬


‫ه نهائى و مقصد غائى تحولت‬ ‫ماّدى او را که ضمن عمرى کوتاه جلوه ميکند‪ ،‬نميتوان ثمر ٴ‬ ‫)کيهانى و تکامل حياتى دانست‪٥٠).‬‬ ‫تکه عالم امکان‪ ،‬عليرغم‬ ‫مطلب ششم _ که از جهانشناسى بهائى استنباط ميشود آنس ‌‬ ‫نقايص و حتى تناقضاتى که گهگاه در تظاهرات آن مشاهده ميشود‪ ،‬در کلّيت خود مظهر‬ ‫ه خويش است‪ .‬اين سازمان عظيم که حضرت عبدالبهاء آنرا "کارخانٴه‬ ‫کمال و جلل آفرينند ٴ‬ ‫ه تغيير و‬ ‫قدرت " مينامند ‪ ،‬براثر نظمى طبيعى و قانونى عمومى تکّون يافته و انگيز ٴ‬

‫تکامل تدريجى در نهاد تمام کائنات و موجودات نهاده شده است‪ (٥١).‬حضرت عبدالبهاء‬ ‫ميفرمايند‪" :‬جميع کائنات‪ ،‬چه از کلّيات و چه از جزئّيات‪ ،‬از اّول تمام و کامل خلق شده‬ ‫تکه بتدريج اين کمالت در او ظاهر ميشود و قانون ٓالهى يکى است‪،‬‬ ‫است؛ منتها اينس ‌‬ ‫ترّقيات وجود يکى است‪ ،‬نظام ٓالهى يکى است؛ چه از کائنات صغيره و چه از کائنات‬ ‫کبيره‪ ،‬جميع در تحت يک قانون و نظامند"‪ (٥٢).‬اين روال کلی عمومى‪ ،‬که منادى وحدت‬ ‫در کثرت است‪ ،‬ارکان و اعضاى عالم هستى و مراتب حيات را چنان در هم آميخته و‬ ‫بيکديگر پيوند داده که همه چيز در همه چيز مُوثر و از همه چيز متأثر است‪ (٥٣).‬علوم‬ ‫جديد امروزى نيز‪ ،‬از فيزيک و رياضيات فضائى تا زيست شناسى و روانشناسى‪ ،‬همه از‬ ‫همبستگى مظاهر طبيعى و روابط عّلت و معلولی آنها سخن ميگويند‪ .‬جيمزگليک‪،‬‬ ‫‪" "Chaos‬رياضيدان معروف معاصر در تعريف و توجيه تئورى " ظهور نظم از بينظمى‬ ‫و اثبات تأثير و تأّثرى که ميان نمودها و عوارض طبيعى پديد مى آيد‪،‬‬

‫بتمثيل "‪Theory‬‬

‫اشاره ميکند که با توجيهى البّته اغراق آميز‪" "Butterfly Effect" ،‬معروف " واکنش پروانه اى‬

‫بيانگر يک واقعّيت علمى است‪ .‬گليک ميگويد‪ :‬از حرکت بالهاى ظريف پروانه اى که روزى‬

‫در پکن بپرواز در آيد‪ ،‬شايد روز ديگر در نيويورک طوفانى بپاخيزد‪ (٥٤).‬اّما‪ ،‬نکتٴه شايان‬ ‫تکه حضرت عبدالبهاء از اين اذعان علمى پا فراتر مينهند و ارتباط و‬ ‫اهمّيت آنس ‌‬ ‫همبستگى همگانى پديده هاى جهان ماّدى را نوعى همکارى و هميارى ميشمارند‪.‬‬ ‫بموجب مفاوضات آنحضرت‪ ،‬کواکب آسمانى‪ ،‬علوه برآنکه بر پديده هاى زمينى‬ ‫اثرميگذارند‪ ،‬در روابط عالم انسانى نيز مُوثرند‪ .‬اّما‪ ،‬قبول اين تأثيرات را نبايد از نوع‬ ‫جمان جوامع باستان چون کلده و آشور‬ ‫اعتقاد باحکامى پنداشت که بافتٴه اوهام طايفٴه من ّ‬ ‫و خرافات کاهنان مصر و يونان بود‪ .‬از اينرو‪ ،‬براى پرهيز از هرگونه سوء تعبير‪ ،‬توضيح‬

‫ميفرمايند که ‪" :‬مقصد من اينست که اين جهان غير متناهى مثل هيکل انسانى است؛‬

‫جميع اجزاء بيکديگر مرتبط‪ ،‬در نهايت اتفاق متسلسل ‪ ...‬زيرا عالم وجود نيز مانند شخص‬

‫ى است "‪ .‬ضمنا‪ ،‬هشدار ميدهند که "هرچند بقواعد موجود و فنون حاضره ]سالهاى‬ ‫ح ّ‬

‫‪ ١٩٠٦‬ميلدى[ کشف اين روابط نتوان نمود‪ ،‬ولی وجود روابط در بين کائنات کلّيه واضح و‬

‫مسلم است "‪ (٥٥).‬از راه اين استدلل‪ ،‬حضرت عبدالبهاء بنتيجٴه ديگرى ميپردازند که اثبات‬


‫وجود خالق متعال است‪ .‬در لوح مهندس هلندى ميفرمايند‪" :‬هرچند جميع کائنات نشو و‬ ‫نما مينمايند ولی در تحت مُوّثرات خارجه اند‪ .‬آن مُوّثرات خارجه نيز درتحت مُوّثرات ديگر‬

‫است ‪ ...‬اينها هريک هم مُوّثرند و هم متأّثر‪ .‬پس منتهى بمُوّثرى ميشودکه از کائن ديگرى‬ ‫متأّثر نيست و تسلسل قطع ميگردد"‪ (٥٦).‬شمول اين قانون يگانه و يکسان سبب ميشود‪،‬‬ ‫که بمدد يافته هاى علمى‪ ،‬بمنشأ و مقصد بسيارى از جريانهاى مبهم طبيعى پى بريم و‬ ‫آثار و نتايج احتمالی آنها را تا حّد قابل ملحظ‌هاى پيش بينى کنيم‪ .‬اين توفيق حّتى بما‬ ‫امکان ميدهد‪ ،‬که بجاى تسليم در مقابل قواى شگرف طبيعى‪ ،‬درکار آنها دخالت کنيم و با‬ ‫ه خود بهره بردارى نمائيم‪.‬‬ ‫مى وکيفى مناسب‪ ،‬از آنها بنفع حال وآيند ٴ‬ ‫ايجاد تغييرات ک ّ‬ ‫عال‬ ‫عينّيتى که برقوانين جهان ماّدى حکمفرماست‪ ،‬ازجهتى‪ ،‬و قدرت ادراکى که ذهن ف ّ‬ ‫انسانى در شناخت بسيارى از اين قوانين بکار ميبرد از جهت ديگر‪ ،‬سرمايٴه گرانبهاى تمّدن‬ ‫بشرى را بوجود مى آورد‪ .‬همکارى اين دو وديعٴه ٓالهى است که علوه بر سنجش روابط‬ ‫ه کيهانى را‪ ،‬در حجره هاى‬ ‫پديده هاى نزديک پيرامون‪ ،‬مطالعٴه اجرام بغايت دور و پراکند ٴ‬ ‫آزمايشگاههاى زمينى‪ ،‬براى پژوهشگران مقدور ميسازد‪ .‬پس جاى شگفتى نيست اگر‬ ‫ل نيروهاى جاذبه‪ ،‬الکترومغناطيس‪ ،‬نوسانات‬ ‫جمعى از دانشمندان بنام معاصر‪ ،‬حّد اق ّ‬ ‫ضعيف اتمى و امواج قوى هسته اى‪ ،‬يعنى قواى شگرف چهارگانه اى راکه در عالم‬ ‫طبيعت درکار ميبينند‪ ،‬وجوه متفاوت يک نيروى کّلى عمومى بدانند و در توجيه و اثبات اين‬ ‫‪.‬نظريه بکوشند‬ ‫مطلب هفتم _ که از اهمّيتى فوق العاده برخوردار است آنکه در جهانشناسى بهائى‪ ،‬اکثر‬ ‫الفاظ و اصطلحاتى که در مورد آفرينش پديده هاى ماّدى در متون حکمت قديم‬ ‫استعمال شده‪ ،‬در تعبير حقايق معنوى و روحانى جديد‪ ،‬باز بکارگرفته شده است‪ .‬اين‬ ‫ه تکامل پذيرى ازجهان ملکوت معرفى‬ ‫یکه عالم ناسوت را جلوه و استعار ٴ‬ ‫روش‪ ،‬درحال ‌‬ ‫سم وحدت کلمٴه ٓالهّيه " وحدت آفرينش " و ارتباط کامل جهان‬ ‫مينمايد‪ ،‬بر ظهور و تج ّ‬

‫تکه جهان ادنى‬ ‫ماّدى و معنوى دللت دارد‪ (٥٧).‬در اين مفهوم‪ ،‬هدف غائى حيات آنس ‌‬ ‫آينٴه جهان بال گردد و آثار کمال و فضيلت در آفاق و انفس ظاهر شود‪ .‬چنانکه حضرت‬

‫بهاءا در اشاره بظهور خود ميفرمايند‪" :‬اکنون آن آتش آغاز‪ ،‬بروشنى تازه و گرمى بى‬ ‫اندازه هويداست‪ .‬اين آتش يزدانى بيمايه و دود روشن و پديدار تا جذب رطوبات و‬ ‫برودات زايده که مايٴه سستى و افسردگى و سرمايٴه گرانى و پژمردگى است نمايد و همٴه‬ ‫نرا بمقام قرب رحمان کشاند‪ .‬هرکه نزديک شد بر افروخت و هرکه دورى جست باز‬ ‫امکا ‌‬

‫ماند"‪ (٥٨).‬حضرت عبذالبهاء نيز در يکى از خطابات خود ميفرمايند‪" :‬حقيقت الوهّيت‬

‫ه جاذبه که بين کائنات است و بين‬ ‫برجميع کائنات بمحّبت طلوع نموده ‪ ...‬همين قو ٴ‬

‫عناصر و بين اجزاى فردّيٴه هر شىء است ‪ ،‬اين نوعى از انواع محّبت است ‪ ...‬اين‬


‫اجسام عظيمه که در اين فضاى نامتناهى است‪ ،‬اگر روابط جاذبه ميان آنها نبود‪ ،‬جميع‬ ‫ه جاذبه است که روابط ضرورّيٴه اين اجسام عظيمه‬ ‫ساقط ميشدند‪ .‬سبب ابقاء اينها قّو ٴ‬

‫است ؛ و همين اساس صلح است‪ .‬اگر چنانچه بين اين اجسام عظيمه روابط جاذبه قطع‬

‫شود و صلح بدل بجنگ گردد‪ ،‬متلشى گردند‪ .‬پس جنگ در عالم جماد نيز سبب ممات و‬

‫هان‌د" ‪٥٩).‬‬ ‫الهى بجهت محّبت و الفت آمد ‌‬ ‫)هلکت است‪ .‬بارى‪ ،‬مظاهر ٓ‬

‫نکه بپايان مقال ميرسيم‪ ،‬باز بيان مبارک حضرت بهاءا را‪ ،‬بعنوان مسک الختام‪ ،‬مى‬ ‫اکنو ‌‬ ‫ه پاکيزه در او‬ ‫افزائيم که ميفرمايند‪" :‬اى بندگان ‪ ...‬آسمانها نشانٴه بزرگى منست‪ ،‬بديد ٴ‬ ‫بنگريد و ستاره ها گواه راستى منند‪ ،‬باين راستى گواهى دهيد " ‪ " (٦٠).‬امروز‪ ،‬مرد‬ ‫دانش کسى است که آفرينش او را از بينش باز نداشت و گفتار او را از کردار دور‬ ‫)ننمود" ‪٦١) .‬‬ ‫_______________________‬

‫تها‬ ‫يادداش ‌‬ ‫لوح حکمت " حکماء " بافتخار آقا محمد قائينى "نبيل اکبر" نازل شد ‪ .‬نبيل‬

‫مردى _ *‬

‫فاضل وحکيم و در فلسفٴه قدماء دستى داشت‪ .‬بار اول ملقات او با حضرت بهاءا در‬

‫عراق "کاظمين" ‪ ،‬در سالهاى ‪ ١٢٧٦‬هجرى قمرى )‪ ١٨٥٩‬ميلدى(‪ ،‬در منزل حاجى‬

‫عبدالمجيد شيرازى‪ ،‬اتفاق افتاد‪ .‬در اين ملقات‪ ،‬مباحث فلسفى مطرح شد و حضرت‬

‫بهاءا در رابطه با مکاتب فلسفى يونانى )ارسطو ‪ ،‬فلوطين( و اسلمى ) ابن سينا ‪،‬‬

‫‪ .‬سهروردى ‪ ،‬ملصدرا( اشاراتى فرمودند‬

‫بار دوم زيارت نبيل بسال ‪ ١٢٩٠‬هجرى قمرى )‪ ١٨٧٣‬م‪ ،(.‬در عکا صورت گرفت و لوح‬

‫مبارک حکمت در حل سئوالت و مشکلت فلسفى او نازل شد‪ .‬بخش اول اين لوح مبارک‬ ‫جه برفتار اخلقى‪ ،‬سياسات ‪ ،‬و تدبير منزل است که در اصطلح قدماء‪ ،‬جمعا فلسفٴه‬ ‫متو ّ‬

‫عملی ناميده ميشد و چنين مينمايد که از لحاظ آنحضرت بر فلسفٴه نظرى " تئوريک "‬ ‫‪.‬امتياز دارد‬ ‫بخش دوم راجع بمسائل و نظرات مربوط بآفرينش است که بافکار حکماى يونانى و‬ ‫اسلمى در مورد " قدمت و حدوث " عالم وجود و اظهارات کتب آسمانى ) عهد عتيق و‬

‫‪.‬قرآن ( و تغييرات عناصر اربعه توجه دارد‬

‫لقٴه‬ ‫بخش سوم در توضيح آنستکه منشاء هستى تنها نيروهاى طبيعى نبوده بلکه کلمٴه خ ّ‬


‫ٓالهّيه است که در بطن اين قوا نهاده شده و عالم طبيعت را بصورت بازتابى از اراد ٴ‬ ‫ه‬ ‫خداوندى ظاهر ساخته است‪ .‬اين بخش ظاهرا واکنشى در برابر مکاتب فلسفى ماّدى و‬ ‫‪ .‬تحّققى است که در قرون ‪ ١٨‬و ‪١٩‬‬

‫ميلدى در اروپا شهرت يافتند‬

‫ىکه بدنياى ماّدى دارد‪،‬‬ ‫ص ‌‬ ‫بخش چهارم در توجيه آنستکه طرز تفکر اروپائى و نگرش خا ّ‬ ‫لقدم ‪ ،‬چند تن از قدماى فلسفٴه يونانى را نام ميبرند و‬ ‫مديون فلسفٴه يونانى است‪ .‬جما ‌‬ ‫اشاره ميفرمايندکه بعضى از آنان‪ ،‬حسب المعروف‪ ،‬با عقايد علمى مردم مشرق زمين‬ ‫مذ کرده اند‪ .‬اين حکماء بخداى يگانه‬ ‫آشنائى داشته و در حضور انبياى بنى اسرائيل تل ّ‬ ‫ايمان داشته و علوه بر فلسفٴه نظرى‪ ،‬بامور عملی و تجربى نيز علقه ورزيده اند‪ .‬شايد‬ ‫مراد جمال مبارک از توضيح اين نکته آن بوده است که هيچ تمّدنى هرگز مستلزم‬ ‫‪.‬ماّديگرائى نبوده و نيست‬ ‫مآخذ‬ ‫سليمانى‪ ":‬مصابيح هدايت " ‪ ،‬ج‪ ١١٨ ، ٥ .‬بديع ‪ ،‬ص‪٢٠٠ .‬‬ ‫‌‬ ‫‪ _١‬عزيزا‬ ‫‪ " ‍_٢‬درياى دانش "‪،‬‬ ‫‪_٣‬‬

‫ص‪.‬‬

‫‪٨١‬‬

‫" منتخباتى از آثار حضرت بهاءا "‪ ١٤١ ،‬بديع ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪٥٠‬‬

‫‪ _٤‬همان کتاب ‪ ،‬ص‪٥٧ .‬‬ ‫‪_٥‬‬

‫اسدا فاضل مازندرانى ‪ " :‬امر و خلق " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬ص‪.‬‬

‫‪١٠٩‬‬

‫‪ _٦‬فاضل مازندرانى ‪ " :‬امر و خلق " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬شرح حضرت عبدالبهاء بر حديث "کنت‬ ‫کنزا‪ ، "...‬ص‪.‬‬

‫‪١٠٩‬‬

‫‪ _٧‬حضرت عبدالبهاء‪" :‬مکاتيب" ‪ ،‬ج‪ ١٩١٠ ، ٢ .‬ميلدى ‪ ،‬صص‪٢٧ _٣٢.‬‬ ‫‪ _٨‬همان کتاب ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪١٠٩‬‬

‫‪ _٩‬همان کتاب ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪١١٠‬‬

‫‪10 -Walter Meyerstein :' F‌oundation of Big-Bang Cosmology', p. 8‬‬ ‫‪11 -Will Durant : ' The Life of Greece ', p. 605 and Moojan Momen: ' Selections F‌rom Writings‬‬ ‫‪of E. G. Brown ', p. 227‬‬


‫‪_١٢‬‬

‫فاضل مازندرانى ‪ " :‬امر و خلق " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬ص‪ ١٠٠ .‬همچنين ‪" :‬کتاب مستطاب‬

‫بيان فارسى" ‪ ،‬ص‪٨١ .‬‬ ‫‪_١٣‬‬

‫حضرت عبدالبهاء ‪ " :‬مفاوضات " ‪ ،‬ص‪١٦٦ .‬‬

‫‪ " _١٤‬درياى دانش " ‪ ،‬صص‪.‬‬ ‫‪_١٥ : ' Promulgation ', p. 101‬‬

‫‪١٠٦ ، ٢٨‬‬

‫" مفاوضات "‪ ،‬ص‪ ١٩٥ .‬همچنين‬

‫‪ " _١٦‬مفاوضات " ‪ ،‬صص‪١٩٥ ، ١٤٤ ، ١٢٧ .‬‬ ‫‪_١٧ :‬‬

‫" خطابات " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬ص‪.‬‬

‫‪ ١٠١‬و همچنين‬

‫‪M. M. Rabb : ' The Divine Art of Living ', Star of The West, Vol. 8, No. 2, April 9/'17, p. 123‬‬

‫_ " امر وخلق " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬ص‪.‬‬ ‫‪‍ ١٨‬‬ ‫‪ " _١٩‬درياى دانش " ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪١٥٥‬‬

‫‪١٥٤‬‬

‫‪20 -Phillis Ghim:' The Chineese Religion & The Baha'i F‌aith', p.53‬‬

‫‪ " _٢١‬امر وخلق " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬ص‪.‬‬

‫‪١١١‬‬

‫‪22 -David Hofman : ' The Renewal Of Civilization ', p. 92‬‬

‫‪ " _٢٣‬آثار قلم اعلی " ‪ ١٣٤ ،‬بديع ‪ ،‬ص‪.‬‬ ‫ه انعام ‪ ،‬آيٴه‬ ‫‪ " _٢٤‬قرآن کريم " ‪ ،‬سور ٴ‬

‫‪١٠٠‬‬ ‫‪٧٣‬‬

‫‪" _٢٥‬کتاب مستطاب اقدس" ‪ ،‬متن انگليسى ‪ ،‬ذيل آيٴه ‪ ، ١٨٨‬ص‪.‬‬ ‫‪ "‍ _٢٦‬آثار قلم اعلی " ‪ ،‬صص‪.‬‬ ‫‪_٢٧‬‬

‫‪٢٧_٢٨‬‬

‫حضرت ولی امرا ‪ " :‬ندا باهل عالم " ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪ " _٢٨‬مفاوضات " ‪ ،‬صص‪٣ , ٤ .‬‬ ‫‪29 - Abdu l-Bahá : ' Paris Talks ', pp. 81-91‬‬

‫‪٨٥‬‬

‫‪٢٤٧‬‬


‫‪_٣٠‬‬ ‫" ‪_٣١‬‬

‫ه آسمانى " ‪ ،‬ج‪ ، ٢ .‬ص‪.‬‬ ‫اشراق خاورى ‪ " :‬مائد ٴ‬

‫‪١٠‬‬

‫حضرت عبدالبهاء ‪ " :‬لوح دکتر فورال‬

‫_ " درياى دانش " ‪ ،‬صص‪١١٢ ، ٥٨ .‬‬ ‫‪‍ ٣٢‬‬ ‫تبهاءا"‪ ١٩٢٠ ،‬ميلدى‪ ،‬صص‪.‬‬ ‫حمبارک‌ٴهحضر ‌‬ ‫‪" _٣٣‬مجموع‌ٴهالوا ‌‬

‫‪٤٠_٤١‬‬

‫‪34 -' Gleanings F‌rom The Writings of Bahá'u'lláh ', pp. 161-62‬‬

‫_ " مفاوضات " ‪ ،‬ص‪.‬‬ ‫‪‍ ٣٥‬‬

‫‪١٢٩‬‬

‫ه آسمانى " ‪ ،‬ج‪ ، ٢ .‬ص‪.‬‬ ‫_ " مائد ٴ‬ ‫‪‍ ٣٦‬‬ ‫_ " مفاوضات " ‪ ،‬ص‪.‬‬ ‫‪‍ ٣٧‬‬

‫‪١٢٧‬‬

‫همان کتاب ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪١٢٩‬‬

‫‪_٣٨‬‬

‫‪٧٠‬‬

‫‪ " _٣٩‬امر و خلق " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬ص‪.‬‬ ‫‪ " _٤٠‬مفاوضات " ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪١١٣‬‬

‫‪١٢٨‬‬

‫_ " امر و خلق " ‪ ،‬ج‪ ، ١ .‬ص‪.‬‬ ‫‪‍ ٤١‬‬

‫‪١١٤‬‬

‫‪42 -Albert Jacquard : ' La Legende de la Vie ', p. 47‬‬ ‫‪43 -Will Durant : ' The Life Of Greece ', pp. 144-47‬‬ ‫‪44 -Bahya Ibn Paquda : ' Les Devooirs du Coeur ', trad. par A. Chouraqui, p. 4‬‬

‫‪ _٤٥‬شيخ احمد احسائى ‪ " :‬شرح الفوائد " ‪ ١٢٧٤ ،‬هجرى قمرى ‪ ،‬رک‪ .‬مجلٴه عندليب ‪،‬‬

‫ه ‪ ، ١٩‬ص‪٣١ .‬‬ ‫سال ‪ ، ٥‬شمار ٴ‬

‫‪46 - Walter Meyerstein : ' F‌oundation Of Big-Bang Cosmology ', p. 207‬‬ ‫‪47 _' Promulgation ', pp. 29, 50‬‬

‫"‪" ‍_٤٨‬ادعّيٴه حضرت محبوب"‪ ١٣٣٩ ،‬هجرى قمرى‪ ،‬ص‪" ٤٤٠ .‬کلمات مکنونه‬ ‫‪ " _٤٩‬منتخبات آثار حضرت بهاءا " ‪ ١٤١ ،‬بديع ‪ ،‬ص‪٥٧ .‬‬


‫‪50 -Horace Holley : ' The Reality Of Man', p. 29‬‬ ‫‪51-' Promulgation ', p. 293‬‬

‫‪ " _٥٢‬مفاوضات " ‪ ،‬ص‪.‬‬

‫‪١٤١‬‬

‫'‪ _٥٣ : p. 349, ' Promulgation‬همان کتاب ‪ ،‬ص‪ ٣ .‬همچنين‬ ‫‪54 -James Gleik : ' Chaos ', p. 23‬‬

‫‪ " _٥٥‬مفاوضات " ‪ ،‬صص‪١٧٣_٧٤ .‬‬ ‫‪ " _٥٦‬مکاتيب " ‪ ،‬ج‪ ،٣ .‬صص ‪٣٨٣_٨٤ .‬‬ ‫‪57 - Abdu l-Bahá : ' Tablets ', pp. 51-2‬‬

‫‪ " _٥٨‬درياى دانش " ‪ ،‬صص‪.‬‬

‫‪٥٨_٥‬‬

‫‪ " _٥٩‬مجموعٴه خطابات " ‪ ١٩٨٤ ،‬ميلدى ‪ ،‬صص‪.‬‬

‫‪٥٥٨_٥٩‬‬

‫‪ " _٦٠‬درياى دانش " ‪ ،‬ص‪٣٢ .‬‬ ‫‪ " _٦١‬منتخباتى از آثار حضرت بهاءا " ‪ ١٤١ ،‬بديع ‪ ،‬ص‪١١٢ .‬‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.