وعدهٔ صلح جهانی

Page 1

‫بيانيّءه بيت العدل اعظم خطاب به اهل عالم‬ ‫‪ ۵۸۹۱‬ميالدی‬



‫وعدءه صلح جهانی‬ ‫ترجمءه بيانيّءه بيت العدل اعظم خطاب به اهل عالم‬ ‫مرکز جهانی بهائی‬ ‫اکتبر ‪ ٥٨٩١‬ميالدی‬



‫صلح بزرگی که آرزوی دل و جان نيک انديشان جهان در قرون و اعصار بوده و‬ ‫دربارهاش عارفان و شاعران در نسلهای پی در پی سخن گفته و در کارگاه خيال‬ ‫مقدسه در هر دور بوده‬ ‫نمودارش ساختهاند‪ ،‬صلحی که تح ّققش نويد تمام کتب‬ ‫ّ‬ ‫حال به دستيابی ملل عالم نزديک گشته است‪ .‬اين ا ّولين بار در تاريخ جهان است‬ ‫که ميتوان تمام کرٔه زمين را با وجود اختالفات بيشمار مردمش به شکل يک واحد‬ ‫مجسم کرد‪ .‬پس استقرار صلح جهانی نه تنها امکان دارد بلکه اجتناب ناپذير است و‬ ‫ّ‬ ‫کرين بزرگ مرحلءه‬ ‫مرحلءه ديگری از تر ّقی و تکامل عالم است که به قول يکی از متف ّ‬ ‫جهانی شدن عالم بشری است‪.‬‬ ‫تمسک‬ ‫صلح جهانی آيا فقط بعد از وقوع وحشت و باليی عظيم که مولود‬ ‫ّ‬ ‫مص ّرانءه بشر به روشهای ناهنجار قديمی است بايد تح ّقق يابد يا آنکه فی الحال‬ ‫صورت پذير است و از طريق اراده و عزمی راسخ که نتيجءه مذاکره و مشورت باشد‬ ‫حاصل خواهد شد؟ اختيار يکی از اين دو راه امروز در مقابل اهل عالم قرار گرفته‬ ‫حساس که مشکالت بيشمار ملل مختلفه به‬ ‫است‪ .‬اگر بشر در اين موقع بحرانی و ّ‬ ‫مبدل گشته در نابودی جنگ و‬ ‫يک مشکل مشترک يعنی بيم دربارٔه سر نوشت جهان ّ‬ ‫آشوب مو ّفق نشود به مسئوليّت وجدانی خويش عمل نکرده است‪ .‬ا ّما خوشبختانه‬ ‫نشانههای مثبت و اميدبخشی در افق عالم پيداست‪:‬‬

‫‪١‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫از جمله قدمهای محکم و بلندی است که بشر به سوی يک نظم جهانی‬ ‫برداشته و به تأسيس جامعءه ملل در اوايل اين قرن پرداخته که حال منج ّر به تشکيل‬ ‫سازمان ملل متّحد با اساسی و سيعتر گشته است‪.‬‬ ‫از جمله مو ّفقيّت اکثريّت ملل جهان بعد از جنگ د ّوم جهانی به کسب استقالل‬ ‫کشورهای خويش است که مب ّين انجام و اتمام سير تکاملی اقوام در تأسيس اوطان و‬ ‫شرکت اين ملل نوخاسته با کشورهای کهنسال در امور و منافع مشترک است‪.‬‬ ‫از جمله ازدياد فراوان همکاری در ف ّعاليّتهای علمی‪ ،‬تربيتی‪ ،‬حقوقی‪،‬‬ ‫توسط مردمی است که تا به حال دشمن يکديگر و جدا از هم‬ ‫اقتصادی و فرهنگی ّ‬ ‫بودهاند‪.‬‬ ‫از جمله افزايش بیسابقءه تعداد سازمانهای بينالمللی خيريّه و انسان دوست در‬ ‫چند دهءه اخير و توسعءه نهضتهای زنان و جوانان به منظور خاتمه دادن به جنگ و‬ ‫ستيز است‪.‬‬ ‫منظمی از مردم عادی جهان است‬ ‫از جمله رشد و نم ّو طبيعی دستههای وسيع و ّ‬ ‫که خواهان ايجاد تفاهم بين خود از راه ايجاد روابط و اتّصاالت متقابلهاند‪.‬‬ ‫پيشرفتهای علمی و فنّی که در اين قرن بسيار مبارک حاصل گشته پيشآهنگ و‬ ‫طليعءه تر ّقيات عظيمه در تکامل اجتماعی جهان و مبيّن آن است که حال بشر برای‬ ‫حل مشکالت معمول خويش وسايل و ابزار الزم را در دست دارد ‪ .‬پيشرفت علوم‬ ‫ّ‬ ‫فیالحقيقه وسايل و وسائطی را تدارک ديده که به مدد آنها ميتوان يک حيات‬ ‫پيچيده و معضل جهان متّحد را به خوبی اداره کرد با وجود اين هنوز موانع بسياری بر‬

‫‪6‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫نها و‬ ‫شک و ترديدها‪ ،‬کج فهمیها‪،‬‬ ‫سر راه است‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫تعصبات‪ ،‬سوء ظ ّ‬ ‫ّ‬ ‫خودخواهیهای کوتهنظرانه بر روابط ميان کشورها و بر مردم جهان مستولی گشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫ما امنای امر بهائی بنا به وظيفءه روحانی و وجدانی خويش بر آنيم که فرصت را‬ ‫مؤسس آئين بهائی‬ ‫مغتنم شماريم و انظار اهل عالم را به کالم نافذ حضرت بهاءاهّلل‬ ‫ّ‬ ‫متوجه‬ ‫که بيش از يک صد سال پيش ا ّول بار به فرمانروايان جهان ابالغ فرمود‬ ‫ّ‬ ‫سازيم‪ .‬ميفرمايد‪:‬‬ ‫ارياح يأس از جميع جهات در عبور و مرور است و انقالبات و اختالفات عالم يومًا‬ ‫فيومًا در تزايد آثار هرج و مرج مشاهده ميشود چه که اسبابی که حال موجود است به‬ ‫نظر موافق نمیآيد‪.‬‬

‫اتّفاقات عالم و تجارب عمومی بشری اين قضاوت و پيشگويی را تأييد نموده‬ ‫است‪ ،‬معايب و نواقص نظم کنونی جهان به خوبی واضح و نمايان است زيرا‬ ‫کل شدهاند از نابود کردن شبح جنگ‬ ‫کشورهای جهان که به صورت ملل متّحد متش ّ‬ ‫متوجه انهدام نظم اقتصادی جهان و شيوع هرج و مرج و‬ ‫عاجز و از منع تهديدی که‬ ‫ّ‬ ‫ترور گرديده ناتوانند و قادر نيستند مصائب و باليايی را که اين مشکالت و صدمات‬ ‫تعديات و‬ ‫ديگر‬ ‫متوجه مليونها نفر از بشر نموده از ميان بردارند‪ .‬حتّی اينگونه ّ‬ ‫ّ‬ ‫مخاصمات چنان تار و پود نظامهای اجتماعی و اقتصادی و دينی ما را فرا گرفته که‬ ‫بسياری را بر آن داشته که زورگويی و تجاوز را در خميرٔه طبيعت بشری سرشته دانند و‬ ‫از ميان بردنش را مستحيل و غير ممکن شمارند‪.‬‬ ‫اتّکاء به چنين نظر و اعتقادی نتيجهاش تضا ّدی است که امور بشری را دچار فلج‬

‫‪7‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫ميسازد زيرا از طرفی مردم تمام کشورها اعالن ميکنند که نه تنها حاضر به صلح و‬ ‫سالمند بلکه آرزومندند که صبح صلح و آشتی بدمد و ترس و هراس وحشتناکی که‬ ‫زندگی روزانهشان را معذّ ب ساخته نابود شود‪ .‬از طرف ديگر بیدريغ مهر قبول بر اين‬ ‫متعدی است از بنای يک نظام‬ ‫نظر مینهند که چون نوع انسان ذاتًا خود پرست و‬ ‫ّ‬ ‫اجتماعی که در عين حال متر ّقی و صلحآميز و متح ّرک و همآهنگ باشد عاجز و‬ ‫خالقيّت افراد انسانی را آزاد گذارد و هم مبتنی‬ ‫ناتوان است نظامی که هم ابتکار و ّ‬ ‫بر تعاون و تعاضد و تفاهم متقابله باشد‪.‬‬ ‫هر چه نياز ما به صلح جهانی بيشتر شود لزوم ارزيابی دربارٔه تضا ّد مذکور که مانع‬ ‫ال معيار وضع‬ ‫حصول صلح است بيشتر ميگردد و بايد دربارٔه تص ّوراتی که معمو ا‬ ‫نامساعد تاريخ بشر است تحقيقی بيشتر شود و اگر منصفانه تحقيق شود معلوم‬ ‫ميگردد که آن وضع نه تنها مبيّن فطرت اصليّءه انسان نيست بلکه نمايش نادرستی از‬ ‫روح بشری و حقيقت انسانی است‪ .‬قبول اين نکته مردم را بر آن ميدارد که قوای‬ ‫سازندٔه اجتماعی را به حرکت آورند و چون آن قوا موافق با فطرت بشری است باعث‬ ‫همآهنگی و همکاری ميگردد نه جنگ و ستيز‪.‬‬ ‫اختيار چنين نظری مستلزم آن نيست که آنچه را که در گذشته بر سر بشر آمده منکر‬ ‫شويم بلکه سبب ميشود که علل بروز آن وقايع را درک نماييم‪ .‬آئين بهائی آشوب‬ ‫کنونی جهان و مصائب حاصله در حيات انسان را بمنزلءه يک مرحلءه طبيعی از مراحل‬ ‫ال و حتمًا به وحدت نوع‬ ‫رشد و نم ّو يک جريان حياتی و زندٔه بشری ميشمارد که مآ ا‬ ‫ظل يک نظم اجتماعی که حدود و مرزی جز مرز کرٔه زمين ندارد منجر‬ ‫انسان در ّ‬ ‫خواهد شد‪ .‬عالم بشری بمنزلءه يک واحد ممتاز و زنده مراحل تکامل چندی را مشابه‬

‫‪٩‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫مراحل شيرخوارگی و کودکی يک فرد طی کرده و در اين زمان به آخرين مراحل پرشور‬ ‫ّ‬ ‫مقدمءه ورود به مرحلءه بلوغ موعود است‪ .‬اگر صادقانه‬ ‫و ش ّر نوجوانی رسيده که خود‬ ‫ّ‬ ‫تعصب و جنگ و استثمار همه مظاهر مراحل کودکی و نابالغی بشر در‬ ‫اذعان کنيم که ّ‬ ‫مسير گستردٔه تاريخیاش بوده و اگر قبول کنيم که اين سرکشی و طغيان که امروز نوع‬ ‫بشر ناچار بدان مبتالست عالمت وصول هيئت اجتماع به مرحلءه بلوغ اوست آنوقت‬ ‫جايی ديگر برای يأس و حرمان باقی نميماند زيرا ديگر همءه آنها از لوازم ضروری و‬ ‫از عزم جزم بشر در بنای يک عالم مقرون به صلح و آرامش به شمار میآيد‪.‬‬ ‫اينکه آيا چنين امر خطيری ممکن الحصول و قوای سازندٔه چنان بنايی موجود‬ ‫است و اينکه آيا ميتوان بنيانهايی نهاد که جامعءه انسانی را متّحد سازد‪ ،‬مطالبی‬ ‫است که از شما تقاضا داريم تا دربارهاش به تجربه و تحقيق بپردازيد‪.‬‬ ‫ال مشحون از عذاب و مصيبت باشد و هر قدر افق‬ ‫هر قدر سالهای آينده محتم ا‬ ‫کنونی عالم تيره و تار ديده شود‪ ،‬جامعءه بهائی معتقد است که نوع بشر بر مقابله با‬ ‫ن است‪.‬‬ ‫چنين امتحان و انقالب بزرگی تواناست و از نتايج مطلوبءه حاصلهاش مطمئ ّ‬ ‫به عقيدٔه ما اين انقالبات مدهشهای که عالم انسانی به سرعت با آن روبرو‬ ‫تمدن بشری نميگردد بلکه باعث بروز قوای مکنونه در‬ ‫ميشود سبب نابودی‬ ‫ّ‬ ‫حقيقت انسان ميشود و مقام و رتبه و شأن هر انسانی را ظاهر و عيان ميسازد‪.‬‬

‫‪٨‬‬


Ù¥1


‫‪۱‬‬ ‫مواهبی که نوع انسان را از ساير مظاهر وجود ممتاز ميکند در لطيفهای مکنون است‬ ‫خواص ذاتی آنست تعبير ميشود‪ .‬اين مواهب‬ ‫که از آن به روح انسانی که عقل نيز از‬ ‫ّ‬ ‫تمدن سازد و از لحاظ ما ّدی مر ّفهاش‬ ‫سبب شده که انسان را قادر بر ساختن بنيان ّ‬ ‫نمايد‪ .‬ا ّما مو ّفق ّيت در اين امور هرگز سبب ارضاء روح انسانی نگشته است زيرا روح‬ ‫انسانی لطيفهای است که به عالم برتر مايل و به جهان غيب راغب است پروازش به‬ ‫سوی حقيقت مطلقه و ذات اليد َرک يا جوهر الجواهری است که نامش خدا است و‬ ‫اديان که پی در پی در هر زمان به واسطءه شموس ساطعءه روحانی ظاهر شده و‬ ‫مهمترين رابطه بين بشر و آن حقيقت غيبيّءه مطلقه بودهاند همه سبب شدهاند که‬ ‫ّ‬ ‫استعداد و قوای بشری بيدار و مص ّفا گردد و توفيقات روحانی انسان با تر ّقيات‬ ‫اجتماعيش همعنان شود‪ .‬لهذا هيچ کوشش معتبری در راه اصالح امور انسانی و‬ ‫تأسيس صلح جهانی نميتواند از امر دين غافل ماند‪ .‬سعی بشر در فهم حقيقت دين‬ ‫و عمل به فرائض دينی در صفحات تاريخ ثبت است‪ .‬يک مو ّرخ بزرگ‪ ،‬دين را به‬ ‫ق ّوهای تعبير نموده که در طبيعت بشری سرشته شده است‪ .‬هر چند نميتوان منکر شد‬ ‫که سوء استفاده از اين ق ّوه در بروز بسياری از فتنهها و آشوبها در جامعه و ظهور‬

‫‪٥٥‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫جنگ و جدال بين افراد سهمی بسزا داشته است ولی در عين حال هيچ ناظر‬ ‫منصفی قادر بر انکار تأثير کلّی دين بر آثار اساسی مدنيّت انسانی نمیباشد به عالوه‬ ‫لزوم دين برای نظم جامعه و تأثيراتی که دين بر قوانين و اخالقيّات بشری داشته مک ّررًا‬ ‫به ثبوت رسيده است‪.‬‬ ‫حضرت بهاءاهّلل در وصف دين در مقام يک نيروی اجتماعی ميفرمايد‪:‬‬ ‫دين سبب بزرگ از برای نظم جهان و اطمينان من فی االمکان است ‪.‬‬

‫و در بارٔه فساد و زوال دين چنين ميفرمايد‪:‬‬ ‫اگر سراج دين مستور ماند هرج و مرج راه يابد و نيّر عدل و انصاف و آفتاب امن و‬ ‫اطمينان از نور باز مانند ‪.‬‬

‫و آثار بهائی دربارٔه نتايج حاصله از چنين وضعی حاکی است که‪:‬‬ ‫اگر عالم از پرتو دين محروم گردد‪ ،‬انحراف طبيعت بشری و تدنّی اخالق و فساد و‬ ‫مؤسسات انسانی به شديدترين و بدترين وجه صورت پذيرد‪ ،‬طبيعت بشری به‬ ‫انحالل‬ ‫ّ‬ ‫ذلّت گرايد اطمينان سلب گردد‪ ،‬نظم و ضبط قانون از ميان برخيزد و ندای وجدان‬ ‫حس مسئوليّت و همبستگی و وفا و رعايت‬ ‫مسکوت ماند و پردٔه حيا دريده شود و‬ ‫ّ‬ ‫يکديگر خاموش گردد و نعمت آرامش و شادمانی و اميد به تدريج فراموش شود ‪.‬‬

‫پس اگر بشريّت به تضا ّد فلج کنندهای دچار گشته بايد به خود بنگرد و غفلت‬ ‫متوجه‬ ‫خويش را به ياد آورد و به نداهای گمراه کنندهای که به آن دل بسته بينديشد و‬ ‫ّ‬ ‫شود که چگونه به نام دين اينهمه سوءتفاهم و سرگردانی و آشفتگی به وجود آمده‬ ‫است‪.‬‬

‫‪٥1‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫کساني که چشم بسته و خودخواهانه اصرار به معتقدات مخصوص و محدود خود‬ ‫ضد و نقيض از کالم پيغمبران خدا به پيروان و مريدان خويش‬ ‫و تفاسيری غلط و‬ ‫ّ‬ ‫تحميل نمودهاند مسئوليّت سنگينی در ايجاد اين سرگردانی و آشفتگی دارند علی‬ ‫الخصوص که اين آشفتگی بر اثر موانع و سدهای مصنوعی که ميان عقل و ايمان و‬ ‫علم و دين برپا گشته غليظتر و شديدتر ميگردد‪.‬‬ ‫مؤسسين اديان بزرگ تحقيق شود و محيط اجتماعی‬ ‫چون با نظر انصاف در کالم ّ‬ ‫زمانی که آن بزرگواران به رسالت خويش پرداختهاند در نظر آيد معلوم ميگردد که‬ ‫تعصباتی که سبب تدنّی جامعههای دينی و بالنّتيجه تدنّی تمام‬ ‫اين مشاجرات و‬ ‫ّ‬ ‫شئون انسانی گشته در پيشگاه دين مردود است‪.‬‬ ‫شاهدی که نظر مذکور را تأييد ميکند آنکه در تمام اديان بزرگ جهان اين پند‬ ‫مک ّرر آمده که آنچه به خود نمیپسندی به ديگری مپسند و اين تعليم از دو طريق مؤيّد‬ ‫آن نظر است يکی آنکه جوهر و چکيدٔه مفاهيم اخالقی و آشتی بخش تمام اديان‬ ‫است در هر زمان و مکان که ظاهر شده باشند و ديگر آنکه نفس اين تکرار جنبءه‬ ‫وحدت اديان را که حقيقت ذاتی آنهاست به ثبوت ميرساند حقيقتی که مع االسف‬ ‫بشر با تعابير نارسا و نادرستی در تفسير تاريخ به کلّی از درک آن غافل مانده است‪.‬‬ ‫اگر نوع بشر مربّيان روحانی عصر طفوليّت خويش را با ديدگانی واقعبين‬ ‫تمدن عالم غور و تحقيق‬ ‫مينگريست و در فطرت حقيقی آنان به عنوان وسائط بنای ّ‬ ‫ميکرد يقينًا از نتايج و ثمرات ظهور پی در پی آنان بهرهای صد چندان ميگرفت‪.‬‬ ‫افسوس که چنين نشد‪.‬‬

‫‪٥1‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫متعصبان مذهبی را که حال در بسياری از نقاط‬ ‫احياء حم ّيت مفرطه از جانب‬ ‫ّ‬ ‫تعدی و‬ ‫جهان به وجود آمده نبايد چيزی جز سکرات موت شمرد زيرا نفس عنف و ّ‬ ‫تجاوز که همراه اينگونه نهضتها است خود نشانءه ورشکستگی و افالس آنهاست‪.‬‬ ‫تعصبات مذهبی آنست که هم ارزش‬ ‫واقعًا از غمانگيزترين و عجيبترين‬ ‫خواص اين ّ‬ ‫ّ‬ ‫کماالت معنوی را که اسباب حصول وحدت عالم انسانی است پايمال ميکند و هم‬ ‫مو ّفقيّت اخالقی و معنوی را که نصيب هر يک از آن اديان گشته خوار و بیاعتبار‬ ‫ميسازد‪.‬‬ ‫دين قطع نظر از اينکه ق ّوهای حياتی در تاريخ بشری بوده و قطع نظر از احياء‬ ‫عدٔه روزافزون مردم جهان امری لغو و‬ ‫تعصبات جائرانءه مذهبی در اين ايّام‪ ،‬در نظر ّ‬ ‫ّ‬ ‫حل مشکالت دنيای جديد بسيار نارسا به شمار آمده است‪ .‬لهذا‬ ‫باطل و در قبال ّ‬ ‫مردم يا در پی کسب لذّ ات و ارضاء شهوات ما ّدی رفتهاند و يا مرامهای ساختءه بشر را‬ ‫جانشين دين ساختهاند و آنها را سبب نجات جامعه از يوغ کمرشکن ش ّر و فساد‬ ‫دانستهاند‪ .‬ا ّما افسوس تقريبًا همءه اين مرامها بجای آنکه مفهوم وحدت عالم انسانی‬ ‫را در بر گيرد و به ترويج توافق و آشتی در ميان مردم مختلف پردازد‪ ،‬از طرفی از‬ ‫حکومتهای ملّی ب ُتی ساخته و ساير مردم جهان را منقاد و مطيع يک ملّت يا يک‬ ‫نژاد يا يک طبقه قرار داده و مباحثه و مبادلءه افکار را ممنوع و متو ّقف دانسته و‬ ‫مليونها مردم گرسنه را بيرحمانه رها کرده تا قربانی معامالت خودسرانءه بازارهای‬ ‫جهان گردند که خود باعث تشديد مصائب اکثريّت نوع بشر گشته است و از طرف‬ ‫عدٔه قليلی از آدميان در ثروت و رفاهی غوطهور شوند که‬ ‫ديگر اجازه داده است که ّ‬ ‫آباء و اجدادشان حتّی خوابش را هم نمیديدهاند‪.‬‬

‫‪٥1‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫چه ر ّقتانگيز است کارنامءه مرامهايی که اصحاب عقل و دانش اين جهان به‬ ‫جانشينی دين ساخته و پرداختهاند‪ .‬قضاوت قاطع و ثابت تاريخ دربارٔه ارزش آن‬ ‫مرامها را بايد در يأس و حرمان انبوه مردمانی جستجو نمود که در محراب آن مرامها‬ ‫توسط نفوسی که از اين مم ّر در جامعءه‬ ‫نماز ميگزارند‪ .‬اين مرامها که دهها سال‬ ‫ّ‬ ‫حد و حصر و روز افزون به اجرای آنها‬ ‫انسانی مقام و منصبی يافته و با قدرتی بی ّ‬ ‫پرداختهاند چه ثمر داشته و جز مفاسد و امراض اقتصادی و اجتماعی مهلکی که در‬ ‫اين ساليان اخير قرن بيستم هر گوشءه جهان را مبتال ساخته چه نتيجهای به بار آورده‬ ‫است؟ تمام اين مصائب ظاهری يک ضرر و آسيب معنوی داشته که انعکاسش در‬ ‫القيدی و بیمباالتی متداول کنونی و نيز در خاموش شدن شرارٔه اميد در قلوب‬ ‫مليونها نفر از مردم محروم و بال کشيدٔه جهان به خوبی ديده ميشود‪.‬‬ ‫ديگر وقت آن فرا رسيده تا به حساب مر ّوجين مرامهای ما ّدی‪ ،‬چه در شرق و چه‬ ‫مدعی رهبری اخالقی‬ ‫در غرب چه منسوب به کاپيتاليسم و چه به کمونيسم‪ ،‬که ّ‬ ‫جهانيان بودهاند رسيدگی کرد و پرسيد که آيا جهان جديدی که اين مرامها وعده داده‬ ‫بودند در کجاست؟ آيا صلح جهانی که دعوی تحصيلش را داشته و خود را وقف آن‬ ‫ميشمردهاند چه شد؟ آيا وصول به مرحلءه پيروزیهای فرهنگی که ميگفتند بر اثر‬ ‫تف ّوق فالن نژاد و فالن کشور و فالن طبقه از طبقات بشر حاصل ميشود به کجا‬ ‫انجاميد؟ چرا اکثريّت مطلق جمعيّت جهان در اين زمان بيش از پيش در گرسنگی و‬ ‫بدبختی غوطهورند و حال آنکه ثروتهای نامحدودی که حتّی فرعونها و قيصرها و‬ ‫يا حتّی امپراطوريهای قرن نوزدهم خوابش را هم نمیديدند اينک در دست‬ ‫حاکمان امور بشری انبار شده است؟‬

‫‪٥١‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫باری ريشءه اين خطا را که ميگويند نوع انسان ذاتًا و قطعًا خودخواه و متجاوز‬ ‫است بايد در اين نکته دانست که دنيا دوستی و ما ّديّت پرستی که موجد و مولّد و در‬ ‫عين حال صفت مشترک جميع آن مرامها است مورد تمجيد و تقدير واقع شده و‬ ‫همينجاست که بايد زمينءه بنای يک جهان جديد را که شايستءه فرزندان ما باشد پاک‬ ‫و هموار ساخت‪.‬‬ ‫اينکه مقاصد و اهداف ما ّدی نتوانسته است حاجات بشر را روا نمايد امريست‬ ‫حل‬ ‫که به تجربه رسيده و نفس اين تجربه بايد ما را بر انگيزد تا برای يافتن راه‬ ‫ّ‬ ‫تحمل‬ ‫مشکالت مهلک جهان کوششهای ديگر تازهای مبذول داريم‪ .‬شرايط‬ ‫ّ‬ ‫ناپذيری که جامعءه بشری را فرا گرفته همه از شکستی مشترک حکايت ميکند و اين‬ ‫وضع بجای آنکه گروههای متخاصم بشر را که در مقابل هم سنگر گرفتهاند تشويق به‬ ‫آرامش و دوستی کند تهييج و تشويق به خصومت ميگرداند‪ .‬پس اين مرض را‬ ‫عالجی کلّی و فوری بايد يافت و درمان اين درد در رتبءه ا ّول مربوط به طرز فکر‬ ‫جهانيان است‪ .‬بايد ديد که آيا بشر در غفلت و سرگردانی خويش همچنان مداومت‬ ‫تمسک ميجويد يا‬ ‫ميورزد و به مفاهيم کهنه و مندرس و خيالبافیهای غير منطقی‬ ‫ّ‬ ‫همت به پيش نهند و با‬ ‫آنکه رهبران بشر پيرو هر مرام و آئينی که باشند حاضرند قدم ّ‬ ‫حل معقول مشکالت پردازند؟‬ ‫عزمی راسخ و مشورت يکديگر متّحدًا به ّ‬ ‫چه نيکوست که خيرانديشان و خيرخواهان نوع انسان به اين پند گوش فرا دهند‪:‬‬ ‫مؤسسات ديرپای پيشينيان و اگر بعضی از فرضيّات‬ ‫اگر مرامهای مطلوب نياکان و‬ ‫ّ‬ ‫اجتماعی و قواعد دينی از ترويج منافع عمومی عالم انسانی عاجزند و حوائج بشر را‬ ‫که دائمًا رو به تکامل ميرود ديگر بر نمیآورند چه بهتر که آنها را به طاق نسيان‬

‫‪٥6‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬ ‫اندازيم و به خاموشکدٔه عقائد و تعاليم منسوخه در افکنيم‪ .‬در جهان متغيّری که تابع‬ ‫قوانين مسلّم کون و فساد است چرا آن مرامها را بايد از خرابی و زوال که ناگزير جميع‬ ‫مؤسسات انسانی را فرا ميگيرد معاف و مستثنی دانست؟ و انگهی معيارهای حقوقی‬ ‫ّ‬ ‫و عقائد و قواعد سياسی و اقتصادی فقط برای آن به وجود آمده که منافع عموم بشر را‬ ‫محفوظ دارد نه آنکه به خاطر حفظ اصالت يک قانون يا يک عقيدٔه بشر قربانی‬ ‫شود ‪.‬‬

‫‪٥7‬‬


٥٩


‫‪۲‬‬ ‫سمی و غير قانونی ساختن جنگهای ميکربی‬ ‫تحريم سالحهای اتمی و منع گازهای ّ‬ ‫ريشءه علل جنگ را در جهان خشک نميکند‪ .‬و هر چند اين اقدامات عاملی از‬ ‫مهم استقرار صلح محسوب است باز به خودی خود سطحیتر از آنست که‬ ‫عوامل‬ ‫ّ‬ ‫بتواند نفوذی عميق و پايدار داشته باشد و ملل عالم آنقدر زيرک و صاحب ابتکارند‬ ‫که اسباب و وسايلی به شکل ديگر تدارک نمايند و به مدد غذا و موا ّد خام و پول و‬ ‫اقتصاد و صنعت و مرام و تروريسم بنيان يکديگر را براندازند و سيادت پايان ناپذير‬ ‫خويش را بر ديگران تحميل نمايند‪.‬‬ ‫اختالل عظيم کنونی را که در امور بشری روی داده نميتوان از طريق رفع‬ ‫اختالفات و منازعات مع ّين و مخصوص بين ممالک از ميان برداشت بلکه يک‬ ‫شالودٔه صحيح و موثّق بينالمللی بايد يافت تا چارٔه کار گردد‪.‬‬ ‫کی نيست که رهبران کشورها از جوهر مشکالت عالم باخبرند و آن را پيوسته‬ ‫ش ّ‬ ‫در مسائل روزافزونی که با آن مواجه هستند منعکس میبينند و به قدری پيشنهاد و راه‬ ‫حل مشاکل از نفوس هوشيار و اهل تحقيق و سازمانهای وابسته به ملل متّحد پی در‬ ‫ّ‬

‫‪٥٨‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫پی عرضه شده و روی هم انباشته گشته که ديگر کسی نميتواند ا ّدعا کند که از مسئلءه‬ ‫ضرورت مقابله با حوائج شديد زمانه غافل و بیخبر است‪ .‬ا ّما مشکل اينجاست که‬ ‫توجه نمود و با جرأت و‬ ‫در عزم و ارادٔه ما فلج و عجزی حاصل شده که بايد به آن ّ‬ ‫ثبات به حلّش پرداخت‪ .‬ريشءه اين عجز و ناتوانی چنانکه گفته شد در اين پندار نهفته‬ ‫است که بشر بالذّ ات جنگجو و ستيزهخو است و لذا حاضر نيست برای حفظ مصالح‬ ‫نظم جهانی از منافع خصوصی ملّی دست بردارد و نمیخواهد برای تأسيس يک‬ ‫حکومت جهانی با همءه مزايای عظيمی که دارد با جرأت دست به کار شود‪ .‬علّت‬ ‫ديگر آنست که جمهور خاليق که اکثرًا بیخبر و تحت انقيادند نمیتوانند به اظهار‬ ‫اين آرزو پردازند که طالب نظم جديدی هستند که در سايهاش با ساير مردم جهان در‬ ‫صلح و آرامش و رفاه بسر برند‪.‬‬ ‫قدمهايی که من باب آزمايش مخصوصًا بعد از جنگ جهانی د ّوم به سوی‬ ‫تأسيس نظم عالم برداشته شده بسيار اميدبخش است‪ .‬تمايل روزافزونی که‬ ‫جرگههايی از ملل مختلفه در ايجاد روابط ميان خود بر اساس همکاری در حفظ‬ ‫بمنصءه ظهور درآوردهاند مبيّن اين نکته است که بالمآل تمام ملل عالم‬ ‫منافع مشترک‬ ‫ّ‬ ‫قادرند که بر علّت فلج و ناتوانی مذکور فائق آيند‪ .‬اتّحاديّءه کشورهای جنوب شرقی‬ ‫آسيا‪ ،‬جامعه و بازار مشترک کشورهای کارائيب‪ ،‬بازار مشترک آمريکای مرکزی‪،‬‬ ‫شورای تعاونی اقتصادی‪ ،‬جامعءه اقتصادی اروپا‪ ،‬جامعءه کشورهای عربی‪ ،‬سازمان‬ ‫وحدت افريقا‪ ،‬سازمان کشورهای آمريکايی‪ ،‬شورای جنوب پاسيفيک اين سازمانها‬ ‫و نظائرش با مساعی و مجهودات مشترک خود راه را برای استقرار نظم جهانی هموار‬ ‫ميسازند‪.‬‬

‫‪11‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫از عالئم اميدبخش ديگر آنکه انظار مردم روز به روز بيشتر به مشکالتی که‬ ‫ريشههای عميقتر دارد معطوف ميگردد چنانکه سازمان ملل متّحد با وجود تمام‬ ‫نقائصش بيش از چهل بيانيّه و ميثاق بينالمللی علیرغم بسياری از ممالک به‬ ‫تصويب رسانيده و مردم عا ّدی را جان تازهای بخشيده است‪ .‬اعالميّءه بينالمللی‬ ‫حقوق بشر‪ .،‬ميثاق منع کشتار دسته جمعی و مجازات آن و ساير اقداماتی که برای‬ ‫رفع تبعيضات نژادی و جنسی و مذهبی مبذول گشته‪ ،‬رعايت حقوق کودک‪ ،‬منع‬ ‫استعمال شکنجه‪ ،‬قلع و قمع گرسنگی و سوء تغذيه و استفاده از پيشرفتهای علمی‬ ‫و فنّی در راه صلح و به سود مردم ‪.‬تمام اين اقدامات اگر از روی شهامت و شجاعت‬ ‫ُمجری گردد و توسعه پذيرد سبب خواهد شد که بزودی طليعءه آن روز فرا رسد که‬ ‫اهم ّيت‬ ‫کابوس جنگ ديگر نتواند بر روابط بينالمللی سايه افکند‪ .‬الزم نيست که از ّ‬ ‫موضوعهايی که در اين بيانيّهها و ميثاقهای بينالمللی مندرج است ذکری کنيم ا ّما‬ ‫مستحق‬ ‫بعضی از آن مطالب چون مستقيمًا مربوط به استقرار صلح جهانی ميگردد‬ ‫ّ‬ ‫توضيحی بيشتر است‪.‬‬ ‫از جمله آنکه نژادپرستی که يکی از مهلکترين و ريشهدارترين مفاسد و شرور‬ ‫سد محکمی در راه صلح به شمار ميآيد و حيثيّت و اصالت انسان را زير پا‬ ‫است ّ‬ ‫موجهش دانست‪ .‬نژادپرستی ظهور‬ ‫ميگذارد و به هيچ بهانه و عنوانی نميتوان‬ ‫ّ‬ ‫استعدادهای بيکران قربانيانش را مع ّوق و عاطل ميسازد و مر ّوجينش را به فساد و‬ ‫تبهکاری ميکشاند و تر ّقيات بشری را متو ّقف ميدارد‪ .‬اگر بخواهيم بر اين مشکل‬ ‫فائق آييم بايد سعی کنيم تا تمام کشورها اصل وحدت عالم انسانی را که مستظهر به‬ ‫اقدامات مناسب حقوقی و تدابير اجرائی است قبول کنند‪.‬‬

‫‪1٥‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫ديگر آنکه اختالف فاحش و مفرط ميان فقير و غنی سرچشمءه مصائب بسيار شده‬ ‫ال به پرتگاه جنگ ميکشاند‪ .‬بسيار‬ ‫که جهان را از حال توازن خارج ميکند و عم ا‬ ‫حل اين مشکل را‬ ‫کماند جامعههايی که درست به اين مشکل پرداخته باشند‪ .‬راه ّ‬ ‫بايد در ترکيبی از مجموعهای از اقدامات روحانی و اخالقی و عملی جستجو نمود و‬ ‫متخصصين در ميدانهای وسيع و متن ّوع‬ ‫به آن با ديدٔه تازهای که مستلزم مشورت با‬ ‫ّ‬ ‫باشد نگريست‪ .‬مشورتی که خالی از شائبءه مجادالت مرامی و اقتصادی باشد و در آن‬ ‫مردمی را که قرارها و تصميمهای متّخذه در زندگيشان تأثير مستقيم دارد ذی مدخل‬ ‫سازد ‪.‬اين امر نه تنها وابسته به لزوم تعديل معيشت و از ميان بردن فقر و ثروت مفرط‬ ‫است بلکه با حقايق روحانيّهای مربوط است که ادراکش سبب اتّخاذ يک روش و‬ ‫حل آن مسئله دارد‪.‬‬ ‫رفتار جديد بينالمللی ميگردد که خود سهمی عظيم در ّ‬ ‫حس‬ ‫تمسک به اصول ملّيّت که امری جدا از‬ ‫ديگر آنکه مبالغه و افراط در‬ ‫ّ‬ ‫ّ‬ ‫وطنپرستی سالم و مشروع است بايد جای خود را به اخالص و وفاداری وسيعتر يعنی‬ ‫محبّت عالم انسانی تفويض نمايد‪ .‬حضرت بهاءاهّلل چنين ميفرمايد‪:‬‬ ‫عالم يک وطن محسوب است و من علی االرض اهل آن ‪.‬‬

‫اين مفهوم که عالم وطن ما است نتيجهای است که بر اثر تر ّقيات علمی و بر اثر‬ ‫وابستگی غير قابل انکار کشورها به يکديگر حاصل شده و جهان حکم يک وطن‬ ‫يافته است‪ .‬در عين حال بديهی است که جهاندوستی ممانعتی با وطنپرستی ندارد‬ ‫بلکه امروز در جامعءه جهانی مصلحت هر جزء هنگامی به بهترين وجه تأمين ميشود‬ ‫کل منظور و ترويج گردد‪ .‬از اين جهت ف ّعاليّتهای بينالمللی کنونی در‬ ‫که منافع ّ‬ ‫ميدانهای مختلف که سبب ايجاد محبّت متقابل و همبستگی در ميان اهل عالم‬

‫‪11‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫ميگردد بايد افزايش يابد‪.‬‬ ‫ديگر آنکه اختالفات دينی در سراسر تاريخ باعث حدوث نزاعها و جنگهای‬ ‫بیثمر و مانع تر ّقی و پيشرفت گشته و روز به روز نزد مردم ديندار و بیدين هر دو‬ ‫مبغوضتر و منفورتر جلوه ميکند‪ .‬پيروان اديان بايد با مسائل اساسيّهای که علّت اين‬ ‫منازعات گشته روبرو گردند و جوابی صريح برای آن بيابند و ببينند که اين اختالفات‬ ‫مهمی که‬ ‫را هم از لحاظ عملی و هم نظری از چه راهی ميتوان مرتفع ساخت‪ .‬امر ّ‬ ‫مقابل رهبران مذهبی قرار گرفته اين است که با قلبی سرشار از جوهر شفقت و‬ ‫حقيقتجويی نظری به حال اسف بار بشر اندازند و از خود بپرسند که آيا نمیتوانند‬ ‫در پيشگاه خالق متعال خاضعانه اختالفات فلسفی و مشاجرات دينی خود را با سعءه‬ ‫صدر و حلم و مدارا به کنار افکنند و قادر گردند که با يکديگر برای ُحسن تفاهم‬ ‫همت و همکاری نمايند؟‬ ‫بيشتر بين ابناء بشر و ايجاد صلح و سالم ّ‬ ‫اهميّتش چنانکه‬ ‫ديگر آنکه آزادی زنان و وصول به تساوی ميان زن و مرد هر چند ّ‬ ‫مهمترين وسايل حصول صلح جهانی محسوب است‪.‬‬ ‫بايد هنوز آشکار نباشد يکی از‬ ‫ّ‬ ‫انکار تساوی بين زن و مرد نتيجهاش روا داشتن ظلم و ستم به نيمی از جمعيّت جهان‬ ‫است و چنان عادت و رفتار ناهنجاری را در مردان به وجود ميآورد که اثرات‬ ‫ال به روابط بينالمللی کشيده‬ ‫نامطلوبش از خانه به‬ ‫محل کار و به حيات سياسی و مآ ا‬ ‫ّ‬ ‫ميشود‪ .‬انکار مساوات ميان زن و مرد هيچ مج ّوز اخالقی و عملی يا طبيعی ندارد و‬ ‫فقط زمانی که زنان در جميع مساعی بشری سهمی کامل و متساوی داشته باشند از‬ ‫لحاظ اخالقی و روانی ج ّو مساعدی خلق خواهد شد که در آن صبح صلح جهانی‬ ‫پديدار گردد‪.‬‬

‫‪11‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫ديگر آنکه تعليم و تربيت عمومی که هم اکنون سپاهی از مردم متع ّهد را از تمام‬ ‫اديان و کشورها برانگيخته و بر خدمت خويش گماشته‪ ،‬بايد مورد عنايت و حمايت‬ ‫حکومات جهان قرار گيرد زيرا بالترديد جهل علّت اصلی سقوط و عقبماندگی مردم‬ ‫تعصبات است‪ .‬هيچ کشوری مو ّفق نميشود مگر آنکه تمام مردمش از‬ ‫و پايداری‬ ‫ّ‬ ‫تعليم و تربيت نصيب يابند‪ .‬فقدان منابعی که قدرت کشورها را در سبيل تعليم و‬ ‫تربيت عمومی محدود ميکند بايد اصحاب قدرت را بر آن دارد که اولويّت و‬ ‫ارجحيّت را به تعليم زنان و دختران اختصاص دهند زيرا به واسطءه مادران درس‬ ‫خوانده و تعليم يافته است که ثمرات علم و دانش را سريعًا و قاطعًا ميتوان در تمام‬ ‫مهم ديگری که در اين مورد بايد در نظر داشت آنکه‬ ‫جامعءه بشری انتشار داد‪ .‬نکتءه‬ ‫ّ‬ ‫اقتضای زمانه چنان است که جهاندوستی و مفهوم اهل عالم بودن به عنوان يکی از‬ ‫اصول تربيتی به تمام اطفال جهان تلقين گردد‪.‬‬ ‫ديگر آنکه بايد به اختيار يک زبان بينالمللی که عالوه بر زبان مادری به تمام‬ ‫توجهی فراوان مبذول داشت زيرا عدم مخابره و تفاهم بين‬ ‫مردم عالم آموخته شود ّ‬ ‫مردم است که مساعی بشر را در حصول صلح جهانی تضعيف ميکند و اختيار زبان‬ ‫حل اين مشکل ميشود‪.‬‬ ‫حد زيادی سبب ّ‬ ‫بينالمللی تا ّ‬ ‫باری در آنچه مذکور افتاد بر دو نکته بايد تأکيد نهاد‪ .‬ا ّول آنکه منسوخ کردن‬ ‫جنگ تنها به امضاء قراردادها و عقد معاهدات وابسته نيست بلکه به اقداماتی‬ ‫حل‬ ‫تعهد و اهتمام جديد در‬ ‫ّ‬ ‫معضل و پيچيده بستگی دارد که مستلزم يک نوع ّ‬ ‫ال کمتر کسی آنها را مسائلی مربوط به حصول صلح جهانی‬ ‫مسائلی است که معمو ا‬ ‫ميشمارد‪ .‬اساسًا حصول امنيّت اجتماعی فقط بر مبانی پيمانهای سياسی خيالی‬

‫‪11‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫واهی و باطل است‪.‬‬ ‫حل مسائل مربوط به صلح جهانی آنست که‬ ‫ديگر آنکه ا ّول و الزم قدم در راه ّ‬ ‫توجه به‬ ‫موضوع صلح از مرحلءه صرفًا عملی و اجرائی بايد به سطحی باالتر يعنی‬ ‫ّ‬ ‫موازين اخالقی و اصولی ارتقاء داده شود‪ .‬زيرا جوهر صلح و آرامش چکيدٔه يک امر‬ ‫درونی است که با مفاهيم روحانی و معتقدات معنوی تقويت ميگردد و فقط با به‬ ‫حل ثابت و استواری را برای تأمين‬ ‫کار بستن اين مفاهيم و معتقدات است که راه ّ‬ ‫صلح جهانی ميتوان پيدا کرد‪.‬‬ ‫حل هر مشکل اجتماعی ميتوان بر اصول روحانی يا به قول ديگر بر‬ ‫برای‬ ‫ّ‬ ‫ارزشهای انسانی اتّکاء نمود زيرا هر شخص خيرانديشی برای مشکالت راه حلّی‬ ‫ال کافی و وافی برای‬ ‫پيشنهاد مينمايد ولی خيرانديشی و داشتن دانش عملی معمو ا‬ ‫اهم ّيت و ضرورت اصول روحانی بيشتر معلوم‬ ‫ح ّل مشکل نيست‪ .‬اينجا است که‬ ‫ّ‬ ‫ميشود زيرا هم سبب به وجود آوردن محيط مساعدی ميشود که موافق و متوازن با‬ ‫فطرت اصليّءه انسانی است و هم يک رفتار و يک تح ّرک و يک اراده و آرزويی را‬ ‫حل مشکل مکشوفتر و اجرايش‬ ‫بر میانگيزد که به موجب آن راههای عملی برای ّ‬ ‫آسانتر ميگردد‪.‬‬ ‫حل مشاکل‬ ‫رهبران کشورها و تمام صاحبان رتبه و مقام وقتی ميتوانند بهتر به ّ‬ ‫پردازند که ابتداء اصول مبادی مربوط به آن مشاکل را بشناسند سپس در پرتو آنها به‬ ‫اقدام پردازند‪.‬‬

‫‪1١‬‬


16


‫‪۳‬‬ ‫ا ّولين سؤالی که جوابش را بايد پيدا کرد اين است که چگونه جهان کنونی را با اين‬ ‫مخاصمات عميقش ميتوان به جهانی ديگر تبديل کرد که همکاری و همآهنگی بر‬ ‫آن مستولی باشد؟‬ ‫نظم جهانی را فقط بر اساس محکم اعتقاد به وحدت عالم انسانی ميتوان‬ ‫استوار ساخت و اين يک حقيقت روحانی است که به تأييد علوم بشری نيز رسيده‬ ‫است‪ ،‬علوم مردمشناسی‪ ،‬روانشناسی و کالبدشناسی انسان را فقط يک نوع‬ ‫ميدانند‪ .‬نوع انسان يکی است هرچند که در جنبههای ثانوی تفاوتهای بيشماری‬ ‫تعصب‬ ‫صبات است‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫داشته باشد اذعان به اين حقيقت مستلزم ترک تمام انواع تع ّ‬ ‫تقدم در تم ّدن‬ ‫قومی‪ ،‬طبقاتی‪ ،‬نژادی‪ ،‬مذهبی‪ ،‬وطنی و جنسی‪،‬‬ ‫تعصب ناشی از ّ‬ ‫ّ‬ ‫تعصب در اعتقاد به برتری و افضليّت به هر سبب که باشد‪ ،‬بايد تمام متروک‬ ‫ما ّدی و ّ‬ ‫و فراموش شود‪.‬‬ ‫قبول وحدت عالم انسانی ا ّولين شرط ضروری و اساسی تغيير سازمان جهان و‬ ‫ادارٔه آن به صورت يک کشور است که بمنزلءه وطن نوع انسان است‪ .‬قبول عمومی‬

‫‪17‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫اين اصل معنوی برای هر کوششی در راه تأسيس صلح جهانی ضرورت دارد‪ .‬از اين‬ ‫جهت اصل وحدت عالم انسانی را بايد در سطح جهانی اعالن نمود و در مدارس‬ ‫مقدمات‬ ‫تعليم داد و در هر کشوری پيوسته از آن حمايت کرد تا در بنای جامعءه بشری ّ‬ ‫يک تغيير اصلی بر اساس وحدت فراهم شود‪.‬‬ ‫در نظر بهائی قبول وحدت عالم انسانی الزمهاش تجديد بنا و خلع سالح جهان‬ ‫متمدن است؛ جهانی که در جميع شئون حياتش يعنی در سازمان سياسیاش و در‬ ‫ّ‬ ‫ال متّحد و يگانه بوده‪،‬‬ ‫آمال روحانیاش و در تجارت و اقتصادش و ّ‬ ‫خط و زبانش کام ا‬ ‫خواص ملّی هر يک از کشورهای متّحدهاش بينهايت متن ّوع باشد‪.‬‬ ‫در عين حال در‬ ‫ّ‬ ‫در توضيح اين امر اساسی حضرت شوقی افندی ولي امر بهائی در سال ‪٥٨1٥‬‬ ‫ّ‬ ‫چنين بيان فرموده که‪:‬‬ ‫اين امر در پی تخريب اساس موجود جامعءه انسانی نيست بلکه مقصدش توسعءه‬ ‫مؤسسات آن است تا با مقتضيات و حوائج اين جهان دائم التّغيير‬ ‫اساس و تعديل‬ ‫ّ‬ ‫موافق و ماليم گردند‪ .‬اين امر با هيچ تابعيّت و وفاداری مشروعی مخالفت ندارد و روح‬ ‫صداقت و اخالص حقيقی را تضعيف نمینمايد قصدش آن نيست که شعلءه‬ ‫مستقل‬ ‫وطنپرستی صحيح و سالم را در دل مردمان خاموش سازد و نظام حاکميّت‬ ‫ّ‬ ‫ملّی را که الزمءه دفع ش ّر تمرکز افراطی ق ّؤه حاکمه در مرکز واحد است از بيخ و بن بر‬ ‫اندازد و يا از تن ّوعات نژادی و آب و هوا و تاريخ و زبان و سنن و افکار و عادات‬ ‫موجود که سبب تمايز ملل و اقوام جهان است غفلت ورزد و سعی نمايد محو و‬ ‫نابودشان سازد بلکه ندايش دعوت به اعتناق و وفاداری وسيعتر و آمالی بلندتر از آن‬ ‫الشعاع و‬ ‫است و به تأکيدی تمام از جهانيان ميطلبد تا دوافع و منافع ملّی را تحت ّ‬ ‫مادون مقتضيات ضروريّءه اتّحاد جهان قرار دهند‪ .‬اگر از طرفی مرکزيّت يافتن افراطی را‬

‫‪1٩‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬ ‫مردود ميشمارد از طرف ديگر از هر کوششی برای يکسان و يکنواخت ساختن جهان‬ ‫امتناع ميورزد‪ .‬شعارش وحدت در کثرت است ‪.‬‬

‫وصول به اين مقاصد مستلزم طي مراحلی چند در تعديل و اصالح روشها و‬ ‫ّ‬ ‫مسالک سياسی است که حال به پرتگاه هرج و مرج کشيده شده است زيرا قوانين‬ ‫واضح و معيّن و اصولی که روابط بينالمللی را تنظيم نمايد و مقبول عام و قابل‬ ‫اجراء باشد موجود نيست‪.‬‬ ‫جامعءه ملل و سازمان ملل متّحد و بسياری از سازمانهای ديگر و قراردادهايی که‬ ‫وضع کردهاند البتّه در تخفيف بعضی از تأثيرات منفی منازعات بينالمللی مفيد‬ ‫بودهاند ا ّما بنفسها نتوانستهاند از بروز جنگ ممانعت نمايند چنانکه از خاتمءه جنگ‬ ‫جهانی د ّوم تا کنون جنگهای بسياری رخ داده و هنوز ادامه دارد‪.‬‬ ‫تسلّط اين مشکل بر جهان از قرن نوزدهم ميالدی پيدا بود و اين همان زمانی‬ ‫است که حضرت بهاءاهّلل ا ّول بار طرحی را برای تأسيس صلح عمومی اعالن و نيز‬ ‫اصل امنيّت مشترک را در رساالت خويش به فرمانروايان جهان در آن زمان ابالغ‬ ‫فرمود‪ .‬حضرت شوقی افندی در توضيح آن ابالغات چنين ميفرمايد‪:‬‬ ‫مقدمءه ضروری برای تشکيل جامعءه‬ ‫آن بيانات عاليات را معنايی جز اين نيست که‬ ‫ّ‬ ‫حد و حصر ملّی‬ ‫مشترک المنافع تمام ملل جهان که همانا تقليل شديد قدرتهای بی ّ‬ ‫است‪ ،‬به وجود آيد‪ .‬يعنی بايد يک نوع حکومت عالی که مافوق حکومات ملّی‬ ‫است بر اثر تکامل جهان تدريجًا قوام گيرد که تمام ملل عالم در راه استقرارش به‬ ‫حق اعالن جنگ و محاربه را برای خود تحريم کنند و از بعضی از حقوق‬ ‫طيب خاطر ّ‬ ‫در وضع ماليات و نيز از کلّيّءه حقوق تسليحات مگر به اندازه و به منظور حفظ نظم‬

‫‪1٨‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬ ‫متضمن يک‬ ‫داخلی کشورهای خود‪ ،‬صرف نظر نمايند‪ .‬چنين حکومت اعالئی بايد‬ ‫ّ‬ ‫ق ّوه مجريّءه مقتدری باشد که سلطءه بال منازعش را عليه هر عضو طاغی اتّحاديّءه جهانی‬ ‫تنفيذ نمايد و همچنين يک پارلمان جهانی داشته باشد که اعضايش را تمام مردم در‬ ‫هر کشور انتخاب و دولتهای متبوعه نيز آن را تأييد نمايند و همچنين دارای محکمءه‬ ‫کبرای بينالمللی باشد که رأيش برای همه‪ ،‬حتّی کشورهايی که به طيب خاطر حاضر‬ ‫به رجوع به آن محکمه نبودهاند‪ ،‬نافذ و جاری باشد‪.‬‬

‫در چنين جامعءه جهانی تمام موانع اقتصادی به کلّی مرتفع گردد و وابستگی‬ ‫صراحه تصديق گردد‪ ،‬جامعهای‬ ‫سرمايهداران و کارگران و الزميّت و ملزوميّت آن بال ّ‬ ‫تعصبات و مشاجرات دينی تا ابد مسکوت ماند و شعلءه‬ ‫که در آن عربده و هياهوی‬ ‫ّ‬ ‫دشمنیهای نژادی عاقبت االمر خاموش شود‪ ،‬جامعهای که در آن مجموعهای از‬ ‫قوانين بينالمللی که ثمرٔه قضاوت دقيق نمايندگان پارلمان جهانی است تدوين شود‬ ‫و ضامن اجرايش مداخلءه فوری و شديد مجموع قوای مر ّکب از نيروهای کشورهای‬ ‫متّحد باشد و باالخره بايد يک جامعءه جهانی به وجود آيد که در آن جنون‬ ‫وطنپرستی جنگجو و پرخاشگر به اعتقاد راسخ به جهاندوستی دائمی تبديل شده‬ ‫باشد‪ .‬اين است کيفيّت اجمالی نظمی که حضرت بهاءاهّلل پيشبينی فرموده و در‬ ‫آينده بمنزلءه گواراترين ميؤه عصری شناخته خواهد شد که به تدريج رو به کمال و بلوغ‬ ‫ميرود‪.‬‬ ‫تح ّقق اين اقدامات بسيار وسيع را حضرت بهاء اهّلل چنين بيان فرموده‪:‬‬ ‫البد بر اين است مجمع بزرگی در ارض برپا شود و ملوک و سالطين در آن مجمع‬ ‫ّ‬ ‫مفاوضه در صلح اکبر نمايند ‪.‬‬

‫‪11‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫همت و ُحسن نيّت و محبّت بیشائبءه ملل نسبت به يکديگر که‬ ‫جرأت و عزم و ّ‬ ‫همه صفاتی روحانی و معنوی است برای برداشتن قدم اصلی در راه صلح الزم است‬ ‫و وقتی مثمر ثمر ميشود که در قالب اراده به عمل انجامد و برای تحريک ارادٔه الزم‬ ‫اهميّت نفوذ‬ ‫بايد به حقيقت انسان که‬ ‫توجه نمود و نيز اگر به ّ‬ ‫متجسم در افکار اوست ّ‬ ‫ّ‬ ‫افکار انسان پی بريم و بدانيم چقدر به موضوع ارتباط دارد کاری ميکنيم که آن س ّر‬ ‫مکنون از طريق مشورتی صريح و بیطرفانه و صميمانه به نتيجه و تصميمی منتهی‬ ‫توجه ما را‬ ‫شود سپس نتيجءه آن مشورت از ق ّوه به فعل در آيد‪ .‬حضرت بهاءاهّلل مؤ ّکدًا ّ‬ ‫محسنات مشورت و ضرورت آن در اداره و انتظام امور انسانی معطوف داشته‬ ‫به‬ ‫ّ‬ ‫ميفرمايند‪:‬‬ ‫ن و گمان را به يقين تبديل نمايد‪ .‬اوست سراج نورانی‬ ‫مشورت بر آگاهی بيفزايد و ظ ّ‬ ‫در عالم ظلمانی‪ ،‬راه نمايد و هدايت کند‪ .‬از برای هر امری مقام کمال و بلوغ بوده و‬ ‫خواهد بود‪ ،‬بلوغ و ظهور خرد به مشورت ظاهر ‪.‬‬

‫جهد در راه حصول صلح از طريق مشورت چنان ج ّو مساعد و مناسبی را در ميان‬ ‫جهانيان به وجود ميآورد که هيچ نيرويی نمیتواند مانع ظهور نتيجءه غالبءه آن گردد‪.‬‬ ‫دربارٔه مذاکرات چنين مجمعی حضرت عبدالبهآء فرزند حضرت بهاءاهّلل و مب ّين‬ ‫منصوص تعاليمش چنين ميفرمايد‪:‬‬ ‫مسئلءه صلح عمومی را در ميدان مشورت گذارند و به جميع وسايل و وسائط تشبّث‬ ‫نموده عقد انجمن دول عالم نمايند و يک معاهدٔه قويّه و ميثاق و شروط محکمءه ثابته‬ ‫اتم‬ ‫تأسيس نمايند و اعالن نموده به اتّفاق عموم هيئت بشريّه مؤ ّکد فرمايند‪ .‬اين امر ّ‬ ‫مقدس شمرده‬ ‫کان ارض‬ ‫ّ‬ ‫اقوم را که فیالحقيقه سبب آسايش آفرينش است ک ّل س ّ‬

‫‪1٥‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬ ‫متوجه ثبوت و بقای اين عهد اعظم باشند و در اين معاهدٔه عموميّه‬ ‫جميع قوای عالم‬ ‫ّ‬ ‫تعيين و تحديد حدود و ثغور هر دولتی گردد و توضيع روش و حرکت هر حکومتی شود‬ ‫و جميع معاهدات و مناسبات دوليّه و روابط و ضوابط ما بين هيئت حکومتيّه بشريّه‬ ‫مخصص شود‪ .‬چه‬ ‫مق ّرر و معيّن گردد و کذلک ق ّؤه حربيّه هر حکومتی به ح ّدی معلوم‬ ‫ّ‬ ‫توهم دول سائره گردد‪.‬‬ ‫اگر تدارکات محاربه و ق ّؤه عسکريّءه دولتی ازدياد يابد سبب ّ‬ ‫باری اصل مبنای اين عهد قويم را بر آن قرار دهند که اگر دولتی از دول من بعد شرطی‬ ‫کل دول عالم بر اضمحالل او قيام نمايند بلکه هيئت بشريّه به‬ ‫از شروط را فسخ نمايد ّ‬ ‫کمال ق ّوت بر تدمير آن حکومت برخيزد‪ .‬اگر جسم مريض عالم به اين داروی اعظم‬ ‫مو ّفق گردد البتّه اعتدال کلّی کسب نموده و به شفای دائمی باقی فائز گردد ‪.‬‬

‫افسوس که انعقاد چنين مجمع بزرگی بسيار به تأخير افتاده است‪ .‬ما از صميم‬ ‫قلب از رهبران تمام کشورها تمنّا ميکنيم که اين فرصت مناسب را مغتنم شمارند و‬ ‫در راه تشکيل چنين مجمع جهانی قدمی محکم بردارند‪ .‬تمام نيروهای تاريخ نوع‬ ‫بشر را جبرًا به چنين اقدامی که نشانءه طلوع فجر بلوغ موعود عالم است سوق‬ ‫ميدهد‪.‬‬ ‫آيا وقت آن نرسيده که سازمان ملل متّحد با پشتيبانی تمام اعضايش به تشکيل‬ ‫چنين مجمعی که سرآمد وقايع عالم بشری است قيام نمايد؟‬ ‫چه نيکوست در همه جا زنان و مردان و جوانان و کودکان از فوائد جاودانی چنين‬ ‫اقدام الزمی با خبر گردند و بانگ رضا و قبول خويش را به عنان آسمان رسانند‪.‬‬ ‫چه خوش است نسل کنونی نسلی باشد که چنين عصر پر جاللی را در تکامل‬ ‫حيات اجتماعی انسان آغاز نمايد‪.‬‬

‫‪11‬‬


‫‪٤‬‬ ‫حد اختتام جنگ و‬ ‫سرچشمءه اين خوشبينی ما عبارت از‬ ‫تجسم عالمی است که از ّ‬ ‫ّ‬ ‫ايجاد سازمانهای همکاری بينالمللی باالتر رود‪ .‬صلح پايدار در ميان ملل هر چند‬ ‫مهم و ضروری ا ّما حضرت بهاءاهّلل آن را بنفسه مقصد غائی تکامل‬ ‫مرحلهای است‬ ‫ّ‬ ‫اجتماعی نوع انسان نميدانند زيرا ماورای متارکءه جنگ که در مراحل ا ّوليّه اجبارًا‬ ‫بر اثر وحشت از فاجعءه جنگ اتمی به وجود آيد و ماورای صلح سياسی که به اکراه‬ ‫ميان کشورهای رقيب و مظنون به يکديگر حاصل شود و ماورای اقدامات عملی برای‬ ‫امنيّت متقابل و همزيستی و ح ّتی ماورای بسياری از تجارب همکاری و تعاونی که بر‬ ‫ال مذکور داشتيم در جهان پديد ميآيد‪ ،‬ماورای تمام اينها‬ ‫اثر حصول عواملی که قب ا‬ ‫يک مقصد غائی عالی نهفته است که عبارتست از اتّحاد و اجتماع اهل عالم تحت‬ ‫لوای يک خانوادٔه جهانی‪.‬‬ ‫در اين زمان ادامءه اختالف و بيگانگی چنان خطرناک است که ديگر ملل و مردم‬ ‫تحملش را ندارند و نتايجش چنان وحشتناک است که تص ّورش را هم‬ ‫جهان تاب‬ ‫ّ‬ ‫نميتوان کرد و چنان واضح است که شاهدی نيز نمیخواهد‪ .‬حضرت بهاءاهّلل يک‬ ‫قرن پيش چنين فرمود‪:‬‬

‫‪11‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬ ‫اصالح عالم و راحت امم ظاهر نشود مگر به اتّحاد و اتّفاق ‪.‬‬

‫حضرت شوقی افندی در توضيح اين نکته که‪ :‬نالءه انسان بلند است و مشتاق و‬ ‫آرزومند که به شطر اتّحاد واصل شود و شهادت ديرينهاش خاتمه يابد ‪ ،‬چنين فرموده‪:‬‬ ‫اتّحاد اهل عالم ما به االمتياز عصری است که حال جامعءه انسانی به آن نزديک‬ ‫ميشود‪ .‬مجاهدات در حصول اتّحاد خانواده و قبيله و تأسيس حکومت شهری و‬ ‫وطنی يکی بعد از ديگری به محک تجربه آمده و با مو ّفقيّت تح ّقق يافته است‪ .‬حال‬ ‫اتّحاد جهانی هدفی است که بشر پريشان به سويش روان است‪ .‬دورٔه تأسيس اوطان‬ ‫خاتمه يافته و هرج و مرجی که مالزم حاکميّت مطلقءه حکومت ملّی است حال به اوج‬ ‫خود رسيده است و جهانی که به مرحلءه بلوغ وارد ميگردد بايد اين طلسم را بشکند و‬ ‫به وحدت و يگانگی و جامعيّت روابط انسانی اعتراف نمايد و يکباره دستگاهی‬ ‫تجسم بخشد ‪.‬‬ ‫ابدی به وجود آورد که اين اصل اساسی وحدت را در حياتش‬ ‫ّ‬

‫مبدلءه عصر ما نظر مذکور را تأييد ميکند چنانکه‬ ‫تمام قوای تغيير دهنده و ّ‬ ‫ال به عنوان عالئم اميدبخش‬ ‫شواهدش را در مثالهای بسياری ميتوان يافت و قب ا‬ ‫صلح جهانی در نهضتها و تح ّوالت بينالمللی مذکور شد‪ .‬سپاهی از مردان و زنان‬ ‫متعدد ملل متّحد به‬ ‫از هر فرهنگ و هر نژاد و هر ملّت که حال در سازمانهای‬ ‫ّ‬ ‫خدمت مشغولند نمونهای از کارمندان اداری جهانی هستند‪ .‬توفيقات مؤثّرشان در‬ ‫اجراء وظائف نشان ميدهد که حتّی در شرائط نامناسب و نالماليم نيز ميتوان به‬ ‫درجهای از همکاری بينالمللی نائل آمد‪.‬‬ ‫باری ميل و کشش به وحدت و يگانگی چون يک بهار روحانی در حال شکفتن‬ ‫است و در کنگرههای بيشمار بينالمللی که مردمان مختلف را از هر طبقه و کشور‬

‫‪11‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫کنار هم ميآورد جلوهگر است و همان جاذبءه وحدت است که خواهان طرح‬ ‫نقشههای بينالمللی مخصوص کودکان و جوانان است و همان است که مصدر و‬ ‫منبع نهضت شگفتانگيز در سبيل اتّحاد اديان است که به موجب آن پيروان اديان و‬ ‫مذاهبی که طي تاريخ به جان يکديگر افتاده بودند‪ ،‬به اتّحاد میگرايند‪ .‬پس ميتوان‬ ‫ّ‬ ‫گفت که از يک طرف شيوع تمايالت جنگجويی و تف ّوقطلبی و از طرف ديگر‬ ‫حرکت و سوق به سوی وحدت عالم انسانی از جمله خصائص و تص ّرفات پردامنه و‬ ‫مشهود حيات عالم در اين ساليان اخير قرن بيستم است‪.‬‬ ‫تجاربی را که جامعءه بهائی به دست آورده ميتوان به عنوان نمونه و مثالی بارز از‬ ‫اين اتّحاد روز افزون دانست‪ .‬جامعءه بهائی جامعهايست مر ّکب از سه تا چهار مليون‬ ‫نفر از بسياری از کشورها و فرهنگها و طبقات و افرادی که سابقًا متديّن به اديان‬ ‫مختلف بوده و حال در خدمات روحانی و اجتماعی و اقتصادی در اغلب نقاط عالم‬ ‫که خدماتشان مورد نياز است مشغول به کار و کوششند‪ .‬جامعهايست به صورت يک‬ ‫واحد زنده و متح ّرک که مظهر تن ّوع خانوادٔه انسانی است و امورش را با نظامی‬ ‫مقبول بر اساس اصول مشورت اداره مينمايد و نيز از فيوضات هدايت الهی که در‬ ‫حد خود دليل‬ ‫تاريخ بشری جاری گشته مستفيض ميگردد‪ .‬وجود جامعءه بهائی در ّ‬ ‫مؤسس بزرگوارش دربارٔه وحدت عالم انسانی از قبل‬ ‫مثبت ديگری است که آنچه‬ ‫ّ‬ ‫بيان فرموده امری است قابل اجراء و شاهد ديگری است بر اينکه عالم انسانی با‬ ‫وجودی که با مشکالت عديدٔه ناشی از رسيدن به مرحله بلوغ مواجه است باز قادر‬ ‫است که در يک جامعءه جهانی متّحد زندگانی نمايد‪ .‬اگر تجربءه بهائی بتواند به‬ ‫نحوی از انحاء در افزايش اميد بشر در ايجاد وحدت عالم انسانی کمک و‬

‫‪1١‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫مساعدتی معنوی بنمايد ما با کمال منّت و سرور آن را به عنوان نمونه و مثال برای‬ ‫تحقيق و مطالعءه جهانيان بر طبق اخالص مینهيم‪.‬‬ ‫اهم ّيت عظيم مبارزهای که حال در مقابل جميع جهان قرار دارد‬ ‫چون به‬ ‫ّ‬ ‫بينديشيم با کمال خضوع سر تعظيم به پيشگاه خالق متعال فرود میآوريم که با‬ ‫محبّت نامحدودش جميع بشر را از يک سالله خلق فرمود و جوهر ثمين حقيقت‬ ‫انسانی را بر او عرضه داشت و به شرف هوش و دانايی و بزرگی و هستی جاودانی‬ ‫سرافرازش فرمود و‪ :‬انسان را از بين امم و خاليق برای معرفت و محبّت خود که علّت‬ ‫غائی و سبب خلقت کائنات بود اختيار نمود ‪.‬‬ ‫ما به يقين مبين معتقديم که انسان از برای اصالح عالم خلق شده و شئونات‬ ‫د ّرندههای ارض اليق انسان نبوده و نيست و کماالت و فضائلی که اليق مقام‬ ‫شامخ انسان است امانت و بردباری‪ ،‬رحمت ‪ ،‬شفقت و مهربانی به تمام بشر است‪.‬‬ ‫معتقديم که‪ :‬مقام و رتبه و شأن هر انسانی بايد در اين يوم موعود ظاهر شود ‪ .‬اين‬ ‫است قوای مح ّرکءه ايمان راسخ ما به اين که وحدت و صلح و سالم مقصدی ممکن‬ ‫الحصول است که نوع انسان به سوی آن روان است‪.‬‬ ‫در اين هنگام که اين رساله در شرف تحرير است ندای مشتاق بهائيان را ميتوان‬ ‫شنيد که با وجود ستمها و مظالمی که حال در موطن آئين خويش میبينند بیپروا به‬ ‫ارتفاع آن ندا پرداختهاند و با اعمال خويش و آمال راسخ و ثابت خود شهادت‬ ‫ميدهند که صلح مطلوب که رؤيای بشر در طي اعصار و قرون بوده‪ ،‬حال بر اثر نفوذ‬ ‫ّ‬ ‫خالق حضرت بهاءاهّلل که مؤيّد به ق ّؤه الهی است تح ّققش قطعی است‪ .‬لهذا‬ ‫کالم ّ‬ ‫آنچه ما می گوييم عرضءه رؤيايی در قالب الفاظ نيست بلکه گفتار ما از کردار و ايمان‬

‫‪16‬‬


‫وعدٔه صلح جهانی‬

‫و جانبازی مدد گرفته است‪.‬‬ ‫ما در اين رساله تمنّای همکيشان خويش را در سراسر دنيا برای حصول صلح و‬ ‫تعدی و تجاوزند‪،‬‬ ‫وحدت به گوش عالميان ميرسانيم و به همءه مظلومانی که قربانی ّ‬ ‫به همءه آنان که در آرزوی خاتمءه دشمنی و نزاعند‪ ،‬به نفوسی که تعلّقاتشان به اصول‬ ‫صلح و نظم جهانی سبب ترويج مقاصد جليلی است که خداوند مهربان ما را برای‬ ‫شدت‬ ‫آن خلق فرموده‪ ،‬میپيونديم و با همءه آنان همگام و همعنانيم و برای آنکه ّ‬ ‫شوق و اميد و غايت اطمينان خود را از اعماق دل و جان به گوش جهانيان برسانيم‬ ‫اين وعدٔه مبارک حضرت بهاءاهّلل را نقل ميکنيم که ميفرمايد‪:‬‬ ‫اين نزاعهای بيهوده و جنگهای مهلک از ميان برخيزد و صلح اکبر تح ّقق يابد ‪.‬‬

‫بيت العدل اعظم‬ ‫اکتبر ‪٥٨٩١‬‬

‫‪17‬‬


1Ù©


1Ù¨


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.