Pardis April 2014 digital edition

Page 50

‫‪50‬‬

‫‪April 2014‬‬

‫فروردين ‪1393‬‬

‫ابراهيم نبوي‬ ‫در اين سال جديد‪ ،‬که‬ ‫همين االن دم دروازه‌اش‬ ‫ايستاديد‪ ،‬يا از آن رد شده‌ايد‪،‬‬ ‫چند پيشنهاد دارم که به نظرم‬ ‫ميرسد مردم عادي‪ ،‬مسئوالن‬ ‫کشور‪ ،‬مخالفان حکومت‪،‬‬ ‫متفکران‬ ‫و‬ ‫روشنفکران‬ ‫ايراني‪ ،‬لس آنجلسي‌ها و‬ ‫تهرانجلسي‌ها‪ ،‬ايرانياني مقيم‬ ‫رم و قم و سران کشورهاي‬ ‫جهان که تا امروز برکنار نشده‌اند‪ ،‬بهترست در سال جديد به آن توجه کنند‪ .‬‬ ‫يعني چه که هر کسي از هر کاري خوشش نمي‌آيد اسمش را مي گذارد کودتا‪.‬‬ ‫بابا جان! اين ميوه طوالني اسمش خيار است‪ ،‬حاال قبال هندوانه بوده گن پوشيده و‬ ‫شده خيار مسئله شخصي خودش است‪ ،‬ولي شما حق نداريد چون با خيار خوردن‬ ‫سردي‌تان مي کند اسمش را بگذاريد گيالس يا چون با سبزها مشکل داريد‬ ‫اسمش را بگذاريد گوجه فرنگي‪.‬‬ ‫نمي‌شود که نماينده مجلس چون از دولت آبادي خوشش نمي‌آيد وقتي «زوال‬ ‫کلنل» مجوز گرفت‪ ،‬اعالم کند کودتاي فرهنگي شده‪ .‬يا وقتي ده تا روزنامه نگار دو‬ ‫تا روزنامه منتشر کردند اسمش را بگذارد شبيخون فرهنگي‪.‬‬ ‫شبيخون يک عمل نظامي است که در آن عده‌اي از سربازان دشمن عمليات‬ ‫غافلگيرانه‌اي در جبهه انجام مي‌دهند‪ .‬کودتا هم يعني اينکه صد نفر يا ده نفر‬ ‫فرمانده نظامي ارتش را بياورند به خيابان و رئيس جمهور را برکنار کنند و يک‬ ‫رئيس جمهور نظامي را به جايش نصب کنند‪.‬‬ ‫وقتي در اوکراين پانصد هزار نفر به يوروميدان مي‌روند و رئيس جمهور را‬ ‫تهديد مي‌کنند که بايد استعفا بدهي وگرنه حمله مي‌کنيم به کاخ رياست جمهوري‪،‬‬ ‫اين کار اسمش انقالب است‪ ،‬يعني چه که آقاي پوتين اسمش را مي‌گذارد کودتا؟‬ ‫مثال همين مادورو که به خاطر کشتار مردم ونزوئال که به سياست‌هايش‬ ‫معترض‌اند‪ ،‬برداشته سخنراني کرده که کودتا را خنثي کرديم‪ .‬چطوري خنثي‬ ‫کرديد؟ مي‌گويد‪ :‬جلوي تظاهرات را گرفتيم‪ .‬مي‌گوئيم‪ :‬آيا هزار تانک تظاهرات‬ ‫کرده بودند؟ مي‌گويد‪ :‬نه‪ ،‬صد هزار نفر در خيابان آمدند کودتا کنند‪ ،‬ما با دويست‬ ‫تانک و تعدادي مسلسل جلويش را گرفتيم‪ .‬حاال درست است که نوروز عيد حسين‬ ‫باستاني ما ايرانيان است‪ ،‬ولي حاال که ونزوئال و روسيه يک زماني چشمشان کف‬ ‫پاي محمود بود و والديميرشان امام زمان را در تهران زيارت کرده بود و هوگوشان‬ ‫رفته بود مشهد امام رضا به پابوس حضرت و علم الهدي خودش او را ختنه کرده‬ ‫بود‪ ،‬به جايش هم تراکتور و سمند گرفته بود‪.‬‬ ‫در سال آينده بياييد قبول کنيم که آدم‌ها بايد جاي خودشان باشند‪ ،‬مجسمه‌ها‬ ‫هم جاي خودشان‪ .‬مجسمه‌ها را بايد بگذاريم در پارک و محوطه دانشگاه و ميادين‬ ‫شهر‪ ،‬آدمها هم يا توي خانه‌شان باشند يا بروند سر کار و زندگي شان را بکنند‪.‬‬ ‫در طول سال گذشته ما ده‌ها موجود داشتيم که اينها مثل مجسمه‌هاي سخنگو‬ ‫در تمام هفته باطري‌شان شارژ مي‌شود و کال شش روز و ‪ 22‬ساعت در هفته به‬ ‫حالت سکوت در خانه به سر مي‌برند‪ .‬مثال آقاي امامي کاشاني که هر وقت نماز‬ ‫جمعه مي‌خواند من تازه يادم مي‌آيد که آن کسي که فوت کرده بود اسمش آيت‌اهلل‬ ‫مشکيني بود‪ .‬نه اينکه خداي ناکرده دلم بخواهد کسي بميرد يا آرزو کنم کسي را‬ ‫گل بگيرند و کال از صحنه روزگار حذف شود‪ ،‬ولي آدم بايد خودش احترام خودش‬ ‫را نگه دارد‪.‬‬ ‫يعني چه که آدمي مفيد و فعال و اهل فکر که بر تفکر مردم تاثير دارد‪ ،‬در‬ ‫خانه‌اش حصر شود و کسي که در خانه‌اش نشسته و ماستش را مي‌خورد هر جمعه‬ ‫با جرثقيل بياوريم نصب کنيم پشت تريبون و يک اسلحه بدهيم دستش و به مدت‬ ‫دو ساعت حرف‌هايي را که ‪ 35‬سال تکرار کرده پخش کند و بعد هم دو تا پرچم‬ ‫آمريکا و اسرائيل آتش بزنيم خيالمان راحت شود که پيروزي از آن ماست‪.‬‬ ‫بعد برويم مجسمه ستارخان و باقرخان و سعدي و شهريار را که بيچاره‌ها بعد‬ ‫از سيصد سال يا صد سال نشستند روي سکو و دارند ماست‌شان را مي‌خورند‪ ،‬و‬ ‫اصال ضرري به حال مردم ندارند برداريم و ببريم توي انبار‪ .‬حاال اينکه مجسمه‌هاي‬ ‫پرويز تناولي را از خانه‌اش ببريم که ديگر واقعا کار زشتي است‪ .‬با مجسمه چکار‬ ‫داريد؟ اين که اصال کاري نمي‌تواند بکند‪ .‬بياييد در سال جديد به جاي دزديدن و‬ ‫مصادره مجسمه‌‌ها همان کار سابق يعني دزدي اموال مردم را ادامه بدهيم‪ .‬حداقل‬ ‫خالف هم مي‌کنيم برايمان يک سودي داشته باشد‪.‬‬ ‫بياييد در سال آينده اين همه دشمن براي خودمان الکي الکي درست نکنيم‬ ‫و اين همه دوستانمان را به دشمن تبديل نکنيم‪ .‬قبول داريد که ايراني ها ‪99‬‬ ‫درصدشان مثل خودمان مخالف اين حکومت‌اند‪ ،‬اگر واقعا همين طور است‪ ،‬چرا‬ ‫فکر مي‌کنيم ‪ 98‬درصد ايراني‌ها جاسوس و مزدور رژيم هستند؟ چطور مي شود‬ ‫آدمي شش سال زندان رفته باشد‪ ،‬يا سي سال در تبعيد باشد‪ ،‬يا همين امروز‬ ‫کتک خورده باشد و صورتش پر از خون باشد‪ ،‬بعد عامل رژيم باشد؟ اصال اگر‬ ‫اين رژيم اين همه طرفدار دارد که همه مخالفانش عامل آن هستند‪ ،‬پس ما حرف‬ ‫حسابمان چيست؟‬

‫عقل حکم مي‌کند که آدم بايد کاري کند که دشمنانش کم شود و دوستانش زياد‪.‬‬ ‫به اين اعضاي انجمن همبستگي چل‌هاي مجلس نگاه نکنيد که پنج نفرشان يعني‬ ‫حسينيان و رسائي و کوچک‌زاده و ميرکاظمي و کريمي قدوسي از صبح تا شب دارند‬ ‫نامه مي‌نويسند براي ناتو و پنتاگون که بيا مملکت ما را بمباران کن و جر بده برويم پي‬ ‫کارمان‪.‬‬ ‫حاال جماعتي زيادي در اين هشت سال خوش گذراندند و مثل آقاي رسائي هي بيت‬ ‫را ماالندند و بودجه بيت المال گرفتند‪ ،‬دليل نمي‌شود که آن يکي تنش خارش هشت‬ ‫ساله دارد‪ ،‬ما خودمان را بخارانيم‪ .‬به نظرم اگر کسي از آنهايي که هشت سال به مردم‬ ‫بدوبيراه گفتند و خواستار اعدام موسوي و کروبي بودند و حاال دنبال بهانه مي‌گردند که‬ ‫آنها را بي سروصدا آزاد کنند‪ ،‬ما هم جيغ و داد نکنيم‪ .‬الزم نيست اينقدر شلوغ کنيم که‬ ‫اگر دشمني هم مي‌خواهد دشمني را کنار بگذارد بدتر لج کند و هي ادامه بدهد‪ ،‬آدم که‬ ‫چانه‌اش را با دماغ کوچک‌زاده در نمي‌اندازد‪.‬‬ ‫هميشه يک دشمن زياد است و هزار دوست کم است‪ .‬بدبختي را ببين‪ ،‬طرف توي‬ ‫فضاي مجازي چنان با من دشمني مي‌کند که مي‌خواهم خودم را بکشم‪ ،‬بعد زنگ مي زند‬ ‫تو رو خدا مواظب خودت باش‪ .‬مي‌خواهم بگويم عزيزم شما توي تلفن به من فحش بده‪،‬‬ ‫ولي وقتي خودت مي‌داني من رفيق‌ات هستم‪ ،‬بيخودي مرا دشمن خودت ندان‪ .‬جالب‬ ‫است که همه‌مان در زنگ تفريح همديگر را ماچ مي‌کنيم‪ ،‬بعد که زنگ تاريخ و سياست‬ ‫مي‌خورد همديگر را جر مي‌دهيم‪ .‬دروغ مي‌گويم؟‬ ‫هفته‌نامه «‪ 9‬دي» توقيف شد‪ ،‬نه اينکه از توقيف نشريه‌اي خوشحال باشم‪ ،‬منتهي‬ ‫بحث در چرخش است‪ .‬رسائي اعالم کرد که سخنراني‌اش که بنا بود همزمان با حضور‬ ‫اشتون در اصفهان باشد‪ ،‬لغو شده بود‪ .‬استانداري تهران يک مجلس عليه مردم بهائي‬ ‫کشورمان را لغو کرد‪ .‬سکينه محمدي هم عفو شد‪ .‬جواد الريجاني که ماه‌ها بود هميشه‬ ‫غيرمحترمانه درباره ميرحسين و کروبي حرف مي‌زد خيلي محترمانه حرف زده و لحنش‬ ‫بکلي تغيير کرده‪ ،‬رئيس قوه قضائيه گفته قضات از صدور احکامي که اجرايشان موجب‬ ‫وهن نظام است خودداري کنند‪ ،‬حاال کاري ندارم که اکثر اين قضات حضورشان به‬ ‫عنوان قاضي توهين به کشور است‪ ،‬ولي به هر حال به نظر مي‌رسد که اللهم بير بير‪.‬‬ ‫اصولگرايان با همين فرمان بيايند احتماال به جاهاي خوبي مي‌رسيم‪ ،‬حاال اصراري‬ ‫هم نداشته باشند با چراغ خاموش بيايند‪ .‬چراغ‌ها را روشن کنيد‪ ،‬کسي برخالف گفته‬ ‫حسينيان ايران را اوکراين نمي‌کند‪ ،‬ما اصوال رنگ نارنجي به پوستمان نمي‌آيد‪ ،‬همين‬ ‫ترکيب سبز و بنفش هم به ما مي‌آيد هم به هم‪ .‬راستي يادم رفت‪ ،‬ابطحي چي مي‌گفت؟‬ ‫اصالح طلبي را در سال آينده خيلي جدي بگيريم‪ .‬البته اصالحات را براي آينده‬ ‫جدي بگيريم‪ ،‬نه براي گذشته‪ .‬در اين دو سه ماه تالش‌هاي زيادي از سوي آقايان علي‬ ‫مطهري‪ ،‬بجنوردي و حسن آقا خميني و غيره صورت گرفت که اوضاع ايران در دهه‬ ‫شصت اصالح شود‪ ،‬البته آن کار هم خوب است‪ ،‬ولي سي سال دير شده است‪ .‬با توجه‬ ‫به محدوديت منابع و توانايي‌هاي رجل سياسي ما‪ ،‬بهتر است براي بهتر شدن آينده‬ ‫تالش کنيم‪.‬‬ ‫يک نوع واقع بيني اين است که آدم واقعا فقط نوک بيني‌اش را مي‌بيند‪ ،‬يک نوع‬ ‫ديگر اين است که اين قدر نوک بيني‌اش را ديده که عادت کرده و حاال جاهاي ديگر را‬ ‫هم مي‌بيند‪ .‬توهم اصوال چيز جالبي است‪ .‬من هم خيلي دوست دارم که ما باهوش‌ترين‬ ‫و نابغه‌ترين و بافرهنگ‌ترين مردم دنيا باشيم‪ ،‬ولي وقتي از خواب بيدار مي‌شوم متوجه‬ ‫مي‌شوم که اين طوري نيست‪ .‬البته اين تصور که برخي از ائمه جمعه دارند که رهبر ايران‬ ‫رهبر همه جهان است و ايران بايد الگوي جهان بشود و تنها حکومتي که مردم جهان‬ ‫دوست دارند‪ ،‬حکومت ايران است‪ .‬خيلي تصور جالبي است‪ .‬يعني توهم جالبي است‪ .‬يا‬ ‫مثال در سال حداقل دويست تا پانصد امام زمان در ايران دستگير مي‌شوند‪ .‬من خودم تا‬ ‫به حال چند خدا ديدم که از من انتظار داشتند که پيامشان را به مردم برسانم‪.‬‬ ‫ما حتي افرادي مثل آقاي احمدي‌نژاد را ديديم که همين عيد پارسال رئيس جمهور‬ ‫ايران بود و االن مثل همان چيزهايي که لولو برد‪ ،‬ايشان را هم برد همان جا‪ .‬ايشان‬ ‫مي‌خواست جهان را مديريت کند‪ ،‬اقتصاد اول جهان بشود‪ ،‬معجزه هزاره سوم بود‪ ،‬حتي‬

‫‪50‬‬

‫شوخي شوخي داشت ظهور مي کرد‪ .‬االن آن آدم دارد اندازه واقعي خودش‬ ‫مي‌شود‪ ،‬يک آقايي که در نارمک گاهي به مسجد محل مي‌رود و بعضي از‬ ‫بچه‌هاي محل با او عکس مي‌گيرند‪ .‬اين خيلي خوب است که هر کس اندازه‬ ‫خودش بشود‪.‬‬ ‫چراغ دروغ بي فروغ است‪ ،‬حاال چه با چراغ روشن رانندگي کنيم يا با چراغ‬ ‫خاموش‪ .‬من فکر مي کنم که حاال که ‪ 2573‬سال تالش ما به نتيجه نرسيده‬ ‫شايد همين امسال که کال همه حالمان خوب است‪ ،‬بتوانيم دروغ نگوئيم‪ .‬نه که‬ ‫خودم دروغ نمي‌گويم‪ ،‬اتفاقا من نگاه به آئينه مي‌کنم و بعد از رويت خودم از شما‬ ‫مي‌خواهم که ما دروغ کمتر بگوئيم‪ .‬خداي ناکرده منظورم اين نيست که اصال‬ ‫دروغ نگوئيم‪ .‬من که نمي‌خواهم کل تاريخ اين مملکت را زير سئوال ببرم‪ ،‬ولي‬ ‫تالش خودمان را بکنيم‪ .‬جاي دوري نمي‌رود‪ .‬مثال در مورد همين خانم کاترين‬ ‫اشتون عروس تازه ايراني‌ها‪ ،‬قرار است کميته حقيقت ياب تشکيل شود‪ .‬آن هم‬ ‫در جامعه‌اي که همه به هم دروغ مي‌گويند‪ .‬يعني رهبر کشور مي‌خواهد با آمريکا‬ ‫توافق بکند اسمش را مي‌گذارد نرمش قهرمانانه‪ ،‬دولت غني سازي را متوقف‬ ‫کرده مي‌گويد ما خورديم شما بگيد زد‪.‬‬ ‫نمايندگان مجلس هشت سال اللموني گرفته بودند و وقتي بايد در خانه‬ ‫ملت که فکر مي‌کردند خانه باباشان است‪ ،‬به رئيس جمهور بي عرضه نزديک‬ ‫نمي‌شدند‪ ،‬هر چه داشتند دادند رفت‪ ،‬حاال که طرف آمده کليد بياندازد در بسته‬ ‫را باز کند‪ ،‬مي‌خواهند گربه را دم حجله بکشند و چنان جيغ و داد راه انداختند‪،‬‬ ‫انگار نه انگار هشت سال هر وقت طرف چيزي مي‌خواست مي‌گفتند‪« :‬بده بره‪».‬‬ ‫قوه قضائيه هم که اظهر من الشمس است‪ ،‬هم از لنگه کفش مرتضوي‪،‬‬ ‫هم از قندان و دندان محسني اژه‌اي‪ .‬اين وسط کار همه اينها گير دادند که خانم‬ ‫کاترين خانم در ايران چه کرد؟ و اصال چرا مالقات کرد؟ اشتون که گفته ما از‬ ‫قبل برنامه نداشتيم‪ ،‬وزارت خارجه هم که مي گويد ما از قبل برنامه نداشتيم‪،‬‬ ‫خانم گوهر عشقي و نرگس محمدي هم که مي‌گويند ما از قبل نمي‌دانستيم‪،‬‬ ‫يعني اين وسط چه کسي براي چي مقصر است؟‬ ‫خبر اعالم مي‌شود که جواد ظريف برنامه شام را لغو کرده‪ .‬خانم اشتون هم‬ ‫مي‌گويد اصال قرار نبود شام بخوريم‪ .‬در مملکت چپ و راست و پوزيسيون و‬ ‫اپوزيسيون‪ ،‬سي و پنج سال است همه زور مي‌زنند که حقيقت را پنهان کنند‪ ،‬بعد‬ ‫مجلس مي‌خواهد براي چيزي که معلوم است کميته حقيقت‌ياب تشکيل بدهد‪.‬‬ ‫پارسال عيد هيچ اميدي به هيچ چيز نداشتم‪ .‬اصال هوا دلگير بود و درها‬ ‫بسته و سرها در گريبان و خالصه کنم که بد زمستاني بود‪ .‬سال سختي بود‪،‬‬ ‫ولي اين زمستان وقتي مي‌خواهد برود واقعا جان مي‌کند تا برود‪ .‬هر سال هم‬ ‫مي‌رود و عادت نمي‌کند‪ .‬مي‌داند که بايد برود‪ ،‬هنوز از اين هزار هزار سال رفتن‬ ‫درس نگرفته‪ .‬چنان پاسفت مي‌کند انگار حقيقتي دارد که بايد بماند‪ .‬بعد هم‬ ‫که مي‌خواهد برود دروغگو اسم خودش را بهار مي‌گذارد‪ .‬هشت سال بهارمان‬ ‫را دزديد و اسم خودش را هم گذاشت بهار و انگار عهد کرده بود تپه گلکاري‬ ‫نشده باقي نگذارد‪ .‬رفت و با جان کندن رفت‪ .‬رفت و تا ثانيه آخر دزديد و رفت‪،‬‬ ‫رفت و زمين مملکت را سوزاند و ثروت ملي را بي ارزش کرد و رفت‪ .‬اما رفت‪.‬‬ ‫بيرونش کرديم‪ .‬شايد بزرگترين هوشمندي سياسي تمام تاريخ ملت ايران‬ ‫در همين سالي که رفت ديده شد‪ .‬بيرونش کرديم و چنان که انگار هيچ وقت‬ ‫نبود‪ .‬با هوشمندي و اميد‪ .‬اميدي که در تاريخ اين کشور هميشه گران‌ترين کاال‬ ‫در بازار سياست ايران بوده و اصوال توليدش دشوارترين کار است‪ .‬من به تغيير‬ ‫بزرگ در سالي که مي‌آيد و سال‌هايي که مي‌آيند ايمان دارم‪ .‬من مي‌دانم که‬ ‫بايد ايستاد‪ ،‬بايد تالش کرد‪ ،‬بايد سختي کشيد و بايد براي مردماني که عمري‬ ‫به عزا و سياهي و گريه و نوميدي عادت دارند‪ ،‬خنده و سپيدي و شادي و اميد‬ ‫هديه کرد‪.‬‬

‫اميد بزرگترين ثروت ماست براي تغيير‪.‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.