Parnian 20

Page 1

‫نشریه فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و اطالع‌رسانی ایرانیان مهاجر‬

‫سال سوم‪ ،‬شماره هفتم‪ ،‬شماره پیاپی ‪ ،20‬نوروز‪ ،1393‬مارس ‪2014‬‬ ‫قیمت‪ 3/5 :‬دالر کانادا‬

‫‪www.parnianmagazine.com‬‬





‫شماره آینده پرنیان‪ ،‬اول آوریل ‪ 2014‬منتشر خواهد شد‬

‫پرنیان دیجیتالی با امکانات متعدد را در وبسایت پرنیان‬ ‫‪ www.parnianmagazine.com‬ببینید و یا از طریق اپلیکیشن آن در ‪ Apple Store‬و‬ ‫‪ Google Play‬دانلود کنید‪.‬‬

‫فرا رسیدن نوروز ‪ 1393‬بر شما مبارک بادا !‬

‫نشریهفرهنگی‪،‬اجتماعی‬ ‫و اطالع‌رسانی ایرانیان مهاجر‬ ‫نشریه فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و اطالع‌رسانی ایرانیان مهاجر‬

‫سال سوم‪ ،‬شماره هفتم‪ ،‬شماره پیاپی ‪ ،20‬نوروز‪ ،1393‬مارس ‪2014‬‬ ‫قیمت‪ 3/5 :‬دالر کانادا‬

‫خواننده گرامی‪ ،‬ضمن تشکر از شما به خاطر استفاده از اپلیکیشن پرنیان‪ ،‬با وارد‬ ‫کردن کد کوپن زیر در سایت پارس کانادا‪ ،‬هدیه نوروزی ما را پذیرا باشید‪.‬‬ ‫‪jsghejd-7638347-now93‬‬

‫با یک گل هم بهار می‌شود‬

‫ایرانیان ســاکن کانادا از هر دسته و تفکری‪ ،‬باید از وزیر خارجه کانادا سپاسگزار باشند که در‬ ‫سخنرانی در جمع دوستان و شرکای واقعی‌اش‪ ،‬بنا به قاعده «در روم‪ ،‬رومی باش»‪ ،‬خلیج فارس‬ ‫را خلیج عربی نامید‪ .‬همین حرکت سبب شد که ولو برای مدتی کوتاه اختالف‌ها کنار گذاشته‬ ‫شود و طیف گسترده‌ای از ایرانیان به این اقدام واکنش نشان داده و آن را محکوم کنند‪.‬‬ ‫البته هنوز کم نیستند کسانی‌که در این مورد سکوت کرده‌اند و احتماال چنین کاری را تضعیف‬ ‫دولتی می‌دانند که به روایت آنها در جهت «حقوق مردم ایران» تالش می‌کند‪ .‬ولو اینکه نتیجه‬ ‫این تالش چیزی به غیر از دشــوار شدن زندگی بخشی از ایرانیان ساکن کانادا‪ ،‬بی‌احترامی و‬ ‫اعمال تبعیض در مورد شــهروندان ایرانی‪-‬کانادایی به اشکال مختلف‪ ،‬زندگی سخت‌تر برای‬ ‫خانواده‌های کم‌درآمد در ایران و گسترش فقر و تباهی بیشتر نباشد‪ .‬امید این ساکتان این است که‬ ‫در پرتو سیاست‌های کشورهایی چون کانادا باالخره حکومت ایران سقوط کند و «مشکل مردم‬ ‫یکجا حل شود»‪ .‬حاال اینکه این دست رویاها با چه میزان هزینه‪ ،‬قابلیت عملی شدن دارد و در‬ ‫این فاصله چه میزان «تلفات جانبی» ‪ collateral damage‬باید اتفاق بیافتد برای این دوستان‬ ‫چندان محل بحث نیست‪ .‬مهم هدف مقدسی است که آنها در ذهن دارند و وسیله‌هایش هم هر‬ ‫چقدر کثیف‪ ،‬مقدس می‌شوند‪ .‬اما ایرانیان معترض نباید منتظر باشند که همه خاموشان به صحنه‬ ‫بیایند‪ .‬چنین امری به دالیل متعدد ممکن نیست و البته همین سنگ محک‌ها است که جوهره‬ ‫ادعاهای وطن‌پرستی مدعیان را اندازه می‌زند‪.‬‬ ‫نباید در این میان اســیر ادعاهایی نظیر این هم شــد که وزیر خارجه پرمشــغله کانادا دچار‬ ‫خطای لفظی شــده چرا که اوال مسئولیت چنین فردی ایجاب می‌کند که در مورد مهم‌ترین و‬ ‫استراتژیک‌ترین نقاط جغرافیای جهان دچار چنین خطاهایی نشود و دوم اینکه این اولین بار‬ ‫نیست که این عالیجناب در مورد این منطقه مسامحه می‌کنند‪ .‬در سال ‪ 2012‬هم در گفتگو با‬ ‫نشریه ‪ Policy Options‬یک بار مزه‌پراکنی کرده بودند که‪:‬‬

‫‪“There’s a debate in that part of the world, whether it’s the Persian Gulf, some‬‬ ‫‪call it the Arabian Gulf. One of my colleagues called it the American Gulf,‬‬ ‫”‪because there are so many American vessels in it,‬‬

‫«در باره اینکه این بخش از جهان‪ ،‬خلیج فارس باشد یک مجادله وجود دارد‪ .‬برخی آن را خلیج‬ ‫عربی می‌نامند‪ .‬یکی از همکاران من آن را خلیج امریکایی می‌نامید چون تعداد زیادی کشــتی‬ ‫امریکایی در آن وجود دارند‪».‬‬ ‫خوب واقعا با چنین فردی که در جایگاه وزیر خارجه کشوری چون کانادا این چنین بی‌مباالت‬ ‫در مورد حساسیت‌های ملی مردمانی با بیش از ‪ 3‬هزار سال پیشینه و تاریخچه مدون اظهارنظر‬ ‫می‌کند چگونه می‌توان برخورد کرد؟ فراموش نکنیم که ایشان وزیر خارجه دولتی است که در‬ ‫سفر اخیر به اسراییل‪ ،‬رییس‌اش حاضر نشد سیاست مدون و رسما اعالم شده دولت خودش‬ ‫را برای رعایت حال میزبان‌اش بر زبان بیاورد و همچنین در ماه‌های پایانی ســال گذشته‪ ،‬یک‬ ‫جنجال گسترده رسانه‌ای علیه رهبر حزب لیبرال کانادا بلند کرد که چرا در مورد اصالت کانادایی‬ ‫(موجود تخیلی مثل) سانتا کالز تشکیک می‌کند!‬ ‫هنوز بهار نیامده و ما اولین نشانه‌های آن را در همین حرکت جامعه ایرانی کانادا می‌بینیم‪ .‬آیا‬ ‫نظیر چنین حرکت‌های رو به رشدی را در مورد انتخابات درونی حزب لیبرال و پس از آن در‬ ‫انتخابات مهم سال ‪ 2015‬خواهیم دید؟ امیدوار باشیم به اینکه این یک گل به باغی از گل در‬ ‫بهار امسال بیانجامد‪ .‬‬ ‫سردبیر‬

‫‪www.parnianmagazine.com‬‬

‫سال سوم‪ ،‬شماره هفتم‪ ،‬شماره پیاپی ‪20‬‬

‫نوروز ‪ ،1393‬مارس ‪2014‬‬

‫)‪ISSN 2291-2940 (Print‬‬ ‫)‪ISSN 2291-2959 (Online‬‬

‫ناشر‪ :‬گروه رسانه ای پرنیان‬

‫‪Parnian Media Group Inc.‬‬

‫مدیر مسئول‪ :‬علی مختاری‬ ‫‪manager@parscanada.com‬‬ ‫سردبیر‪ :‬مجید بسطامی‬ ‫‪editor@parnianmagazine.com‬‬ ‫جانشین سردبیر‪ :‬مصطفی مختاری‬ ‫‪pr@parnianmagazine.com‬‬ ‫مدیر روابط عمومی و منابع انسانی‪ :‬لیلی سرحدی‬

‫‪leili@parnianmagazine.com‬‬

‫پرسش یا سفارش آگهی‪:‬‬

‫‪ads@parnianmagazine.com‬‬

‫گرافیک و صفحه‌آرایی‪:‬‬ ‫محمد خوشکام‪ ،‬حسین اسماعیلی‬ ‫مدیر فنی سایت و اپلیکیشن نشریه‪ :‬شهاب مختاری‬ ‫گروه مترجمین و نویسندگان‪:‬‬ ‫نشاط تهرانی‪ ،‬عبدالرسول دیانی‪ ،‬میترا روشن‪ ،‬وحید طلوعی‪ ،‬محمد‬ ‫علی شــاکرمی‪ ،‬الهه عطاردی‪ ،‬نادیا غیوری‪ ،‬دکتر مرتضی قمشه ای‪،‬‬ ‫ساقی مطهری‪ ،‬وحیدالدین نمازی‪ ،‬یحیی نطنزی‬ ‫تلفن و فکس دفتر مونترال‪:‬‬ ‫تلفن سفارش آگهی‪:‬‬

‫‪Tel: 1 (514) 903-4726‬‬ ‫‪fax: 1 (514) 439-4726‬‬

‫‪Toronto: 1 (647) 429-1848‬‬ ‫‪Vancouver: 1 (604) 909-3073‬‬ ‫‪Tehran: 0937-56-50-868‬‬ ‫پست الکترونیک‪info@parnianmagazine.com :‬‬ ‫وب سایت‪www.parnianmagazine.com :‬‬

‫پرنیان از دریافت مقاالت و نوشــته‌های مخاطبان استقبال می‌کند‪.‬‬ ‫مطالب برای انتشار باید در قالب فایل ‪ Word‬باشد‪.‬‬ ‫نقل مطالب نشریه با ذکر ماخذ آزاد است‪ .‬برای نقل مطالب سایت‪،‬‬ ‫به آیین‌نامه مربوطه مراجعه نمایید‪.‬‬ ‫اســتفاده از طرح‌ها و آگهی‌ها بدون اجــازه کتبی غیرمجاز بوده و‬ ‫می‌تواند تبعات حقوقی داشته باشد‪.‬‬ ‫پرنیان هیچ‌گونه مســئولیتی در قبال آگهی های چاپ شده ندارد‪.‬‬ ‫مسئولیت مقاالت منتشر شده با نویسندگان آنها است‪.‬‬ ‫بازنشر قصه‌ها و قطعات ادبی نیازمند دریافت اجازه از نویسندگان‬ ‫است‪.‬‬ ‫یادداشت سردبیر‬

‫‪5‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫سخن سردبیر‬

‫‪ 5‬با یک گل هم بهار می شود‬

‫توصیه شده ها‬ ‫‪ 8‬توصیه شده ها‬

‫سخنی با خوانندگان‬

‫‪ 10‬نقض آشکار حقوق بشر و اعمال تبعیض علیه ایرانیان‬

‫انعکاس دیدگاه خوانندگان‬

‫‪ 12‬محبوبیت نژادپرستی از نوع انسان دوستانه‬ ‫‪ 13‬بیانیه های کهنه در مورد مسائل جدید‬

‫صفحه ‪10‬‬

‫صفحه ‪18‬‬

‫صفحه ‪15‬‬

‫صفحه ‪28‬‬

‫البالی اخبار‬

‫‪14‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪20‬‬

‫جزییات تغییرات فراوان قانون شهروندی کانادا‬ ‫گرایش های بازار کار در سال ‪2014‬‬ ‫نرخ اشتغال ماه ژانویه در کانادا‬ ‫آگاهی و آمادگی‪ ،‬رموز یک مهاجرت موفق‬ ‫سهولت بیشتر در صدور سوپر ویزا و ویزای با ورود مکرر‬

‫نگاهکاریکاتوریست‬

‫‪ 21‬کاریکاتور‬

‫موضوع ماه‬

‫‪ 22‬به امید رویش شکوفه‌ها در بهاری سرد‬ ‫‪ 28‬پیرامون یک توهم پارلمانی‬ ‫‪ 32‬اجتماع ایرانیان‬

‫فهرست مطالب‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪6‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫قصه من‬

‫‪ 36‬کو تا اینا بفهمند ایرانی یعنی چه؟!‬

‫توصیه هایکاربردی‬

‫‪ 40‬پرفروش ترین خودروهای کانادا در سال ‪2013‬‬ ‫‪ 44‬کمک های دولتی برای کودکان‬ ‫‪  46‬الزامات مربوط به قانون اســتانداردهای شغلی‬ ‫‪ESA‬‬

‫فرهنگ و ادب‬

‫‪ 48‬اما شما به کسی نگین‬ ‫‪ 52‬مثلث عشقی ویران گر‬

‫هنر و سرگرمی‬

‫صفحه ‪36‬‬

‫‪ 54‬به استقبال بهار با آثاری گرمابخش و به یادماندنی‬

‫صفحه ‪54‬‬

‫صفحه ‪54‬‬

‫فهرست مطالب‬

‫‪7‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫پیرامون یک توهم پارلمانی‬ ‫دکتر محسن حافظیان‬

‫دکتر حافظیان در این مقاله تحلیلی به پرســش‌های مهمی در مورد حضور ایرانیان در انتخابات‬ ‫مختلف فدرال‪ ،‬اســتانی و شهری به عنوان کاندیدا اشاره می‌کند؛ «پرسش‌هایی از این دست که‬ ‫نقش ایرانی‌تباران در دســتگاه‌های رهبری دولتی کانادا چه می‌تواند باشــد؟ حضور و یا غیاب‬ ‫یــک ایرانی‌تبار در مراکزی چون پارلم‌انها چه تاثیری بر زندگی بخش یا بخش‌هایی از مهاجران‬ ‫ایرانی خواهد داشت؟ آیا ایرانی‌تبار بودن یک داوخواه (کاندیدا) در بافت فعلی امور سیاسی کانادا‬ ‫به‌خودی‌خود یک سنجۀ تعیین‌کننده برای رای‌دهندگان است؟ و یا این که تا کنون حضور دو نفر از‬ ‫ایرانی‌تباران در پارلمان‌های کبک و کانادا چه در عمل برای ایرانیان مهاجر به ارمغان آورده است؟» و‬ ‫در ادامه می‌کوشد با تبیین نظام پارلمانی کانادا و جایگاه نمایندگان در آن و هم‌چنین ویژگی‌های اجتماع‬ ‫ایرانیان در کانادا به این پرسش‌ها پاسخ دهد‪.‬‬ ‫مقاله دکتر حافظیان را در صفحه ‪ 28‬بخوانید‪ .‬‬

‫اجتماعایرانیان‬ ‫کانادا‪ ،‬بودن یا شدن؟‬ ‫دکتر وحید طلوعی‬

‫دکتر طلوعی در این مقاله تحلیلی به بیان چرایی شکل‌گیری جامعه‌های انسانی‬ ‫و تمایز میان جامعه و اجتماع می‌پردازد و اینکه آیا ایرانیان ساکن کانادا اجتماعی‬ ‫تشکیل داده‌اند یا نه‪« .‬گروه­های قومی معموال در شهرهای بزرگ در محل­هایی‬ ‫خاص گرد هم می­آیند‪ ،‬کسب­وکارهای خاص خود را راه می­اندازند‪ ،‬مراکز فرهنگی‬ ‫و مذهبی و سیاسی خود را شکل می­دهند و فعالیت­های آنها همراه است با حس‬ ‫تعلقشان به پیشینۀ فرهنگی و قومی­شان‪ .‬شک نیست که در بین ایشان نیز شبکه­‬ ‫های روابط اجتماعی به اشکال گوناگون در کار است و شک نیست که ایشان نیز‬ ‫وابسته به جا و مکانی­اند که در آن زندگی می­کنند‪ .‬بی­شک سخن گفتن از اجتماع‬ ‫ایرانیان در جایی که جمعیت ایرانیان پراکنده و معدود باشد روا نیست‪ ،‬همچنان‬ ‫که سخن گفتن از اجتماع به هم پیوسته­ای از ایرانیان کانادا که همۀ اجتماعات‬ ‫شهرها و مراکز ایرانی­نشین را در بر گیرد؛ می­دانیم که وابستگی مکانی در اجتماع‬ ‫مهم است‪»...‬‬ ‫این مقاله تحلیلی را در صفحه ‪32‬بخوانید‪ .‬‬

‫توصیه  شده ها‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪8‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫مثلث عشقی ویران‌گر‬

‫نگاهی به کتاب «سیب ترش» نوشته فرشته نوبخت‬

‫الهه عطاردی‬

‫«ســیب ترش» روايتگر زندگی گروهی از دانشجويان است كه در‬ ‫گير و دار فضای ملتهب سياسی دهه هفتاد سرنوشتشان به هم گره‬ ‫می‌خورد‪ .‬روابطی كه در ســايه عشق و نفرت تجسم يافته و سايه‬ ‫خود را برای ابد بر سر زندگی آنها گسترانده است‪ .‬عطا تهرانی رهبر‬ ‫گروه اصالح‌طلبی كه بعدها از ســر اجبار سويه فكری‌اش عوض‬ ‫می‌شود مركز توجه ماهرخ ملكی و الدن سلوكی قرار می‌گيرد‪ .‬عطا‬ ‫با وجود دلبستگی‌اش به الدن برای رهايی از مخمصه‌‌‌ای كه گرفتار‬ ‫شــده تن به ازدواج با ماهرخ می‌دهد‪ .‬اما دوازده سال بعد پس از‬ ‫ديــداری با الدن در حالی كه هنوز با ماهرخ زندگی می‌كند ارتباط‬ ‫خود را با الدن آغاز می‌كند‪ .‬رابطه‌ای كه الدن را تا مرز جنون برده‬ ‫و سرانجام با متالشی شــدن جسم عطا در تصادف اتومبيل تمام‬ ‫می‌شود و الدن را به كما می‌برد‪...‬‬ ‫معرفی کتاب «سیب ترش» را در صفحه ‪ 52‬ببینید‪ .‬‬


‫کمک‌های دولتی برای کودکان‬

‫نشاط تهرانی‬

‫در ادامه سلســله مطالبی درباره کمک‌های دولت کبک به اشخاص یا‬ ‫گروه‌های مختلف‪ ،‬در این نوبت‪ ،‬نشــاط تهرانی به کمک‌های دولتی‬ ‫به کودکان در اســتان کبک‪ ،‬اعم از کمک دولت کبک و دولت فدرال‬ ‫پرداخته است‪ .‬مطلب شرایط و میزان دریافت این کمک‌ها و کسی که‬ ‫آنها را دریافت می‌کند توضیح می‌دهد و اینکه متخلفان باید در انتظار‬ ‫چه تبعاتی باشند‪« :‬دیده می‌‌شود بعضی خانواده‌‌ها با این که استان کبک‬ ‫را ترک کرده و در اســتان یا کشور دیگری اقامت دائم دارند صرف به‬ ‫دنیا آوردن فرزند خود در کبک یا مهاجرت و مدتی زندگی در اســتان‬ ‫‌‌‬ ‫کبک همچنان به دریافت کمک‬ ‫هزینه فرزندان ادامه می‌دهند‪ .‬این کار‬ ‫‪...‬باعث پیامدهای قانونی برای افراد است‪ .‬دانستن این که فردی خارج‬ ‫از کانادا زندگی می‌‌کند خیلی سخت نیست بخصوص در مورد کسانی‬ ‫که فرزندان‌شــان در سن مدرسه هستند‪ .‬موارد بسیار زیادی دیده شده‬ ‫که دولت کبک متوجه غیبت خانواده شده و‬ ‫تمام وجه دریافتی را به همراه جریمه‬ ‫قابل توجه و نیز ســود وجهی‬ ‫که پرداخت شده را مسترد‬ ‫کرده است‪».‬‬ ‫‌‌‬ ‫برای آگاهی از جزییات‬ ‫این برنامــه صفحه‬ ‫‪ 44‬را ببینیــد‪.‬‬

‫به امیــد رویش‬ ‫شکوفه‌ها در بهاری سرد‬

‫گزارشی از سودای نمایندگی اجتماع ایرانیان‬

‫در ایــن گزارش‪ ،‬رونــد ورود چهره‌هــای ایرانی برای‬ ‫کاندیداتوری در انتخابات درونی حزب لیبرال از حوزه‌های‬ ‫ویلودیل و ریچموندهیل و عکس‌العمل‌های بعدی در میان‬ ‫ایرانیان این منطقه توصیف شده است‪ .‬به عالوه این چند‬ ‫مرد و یک زن وارد عرصه شــده هــم به اجمال معرفی‬ ‫شده‌اند‪.‬‬ ‫این گزارش را در صفحه‪ 22‬بخوانید‪ .‬‬

‫کو تا اینها بفهمند ایرانی یعنی چه!‬ ‫من رضام و این قصه من است‬ ‫میترا روشن‬

‫ستون «قصه من» با تاکید بر انتقال تجربه‌های ایرانیان ساکن کانادا (فعال مونترال) در مواجهه با‬ ‫واقعیت‌های زندگی در این کشور این بار سراغ رضا رفته است‪ .‬بیزینس‌منی که از شرایط مالی‬ ‫خوبی برخوردار است‪ ،‬ســه زبان می‌داند و از درآمد اجاره مسکن زندگی می‌گذراند اما زندگی‬ ‫خانوادگی چندان موفقی نداشــته است‪ .‬همسر کبکی‌اش از او جدا شده و رضا باید از دو فرزندش‬ ‫مراقبت کند‪.‬‬ ‫«واهلل اگر از من بپرسید من می‌گویم امثال من اینجا خارج از کشور کاله گشادی سرمان رفته است‪ .‬این‬ ‫کاله آنقدر گشاد و بزرگ است که دیگر آن را نمی‌بینی‪ ،‬هیچ چیز دیگر را هم نمی‌بینی‪»...‬‬ ‫قصه رضا در صفحه ‪ 36‬بخوانید‪ .‬‬ ‫توصیه  شده ها‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫نقض آشکار حقوق بشر و اعمال تبعیض علیه ایرانیان‬

‫به بهانه تحریم‌ها علیه دولت ایران توسط وزیر خارجه کانادا‬

‫علی مختاری‬

‫‪manager@parnianmagazine.com‬‬

‫همه ما در مــورد تحریم‌های دولت محافظه‌کار کانادا‬ ‫علیه ایران شــنیده‌ایم‪ .‬اینکه ایــن تحریم‌ها چرا وضع‬ ‫شــده‌اند و درستی و یا نادرســتی آنها مورد بحث ما‬ ‫نیســت‪ .‬آنچه در این مطلب می‌خواهم به آن بپردازم‬ ‫سواستفاده عمدی و برنامه‌ریزی‌شده از این مقررات از‬ ‫ســوی شخص وزیر امور خارجه کانادا آقای جان برد‬ ‫است که موجب اعمال تبعیض و نقض حقوق دو دسته‬ ‫از ایرانیان از سوی وی شده است‪ .‬دسته اول قربانیان‪،‬‬ ‫ایرانیانی هستند که در کانادا زندگی می‌کنند و دسته دوم‬ ‫ایرانیانی هستند که برای مهاجرت به کانادا از روش‌های‬ ‫تجاری اقدام کرده‌اند‪ .‬و اما داستان چیست؟‬ ‫با دقت بر مقرراتی که دولت محافظه‌کار در سال ‪۲۰۱۱‬‬ ‫و بعد از آن نوشته اســت موضوع تحریم تنها دولت‬ ‫ایران نیست چرا که بر اساس بند ‪ ۴-۱‬این مقررات هر‬ ‫کسی در کانادا و هر کانادایی در داخل و خارج از کانادا‬ ‫از واردات‪ ،‬خرید‪ ،‬دریافت‪ ،‬حمل و نقل هر کاالیی که‬ ‫از ایران صادر شــده و یا در ایران تهیه شــده و یا به‬ ‫مقصد ایران است ممنوع است و مهم نیست این جنس‬ ‫ساخت ایران باشد و یا نباشد‪ .‬در بند ‪ ۵‬همین مقررات‬ ‫آمده است که هیچکس در کانادا و یا هر کانادایی و یا‬ ‫موسسه کانادایی در داخل و یا خارج از کانادا نمی‌تواند‬ ‫خدمات مالی و یا هر گونــه خدمات دیگر به و یا به‬ ‫نفع و یا به دســتور کسی که در ایران است ارایه کند‪.‬‬ ‫به دیگر سخن هر کســی که در ایران زندگی می‌کند‬ ‫مشمول تحریم است‪ .‬البته ارسال زیر ‪ ۴۰‬هزار دالر به‬ ‫کانادا و یا ایران به شــرط اینکه هدف تجاری نداشته‬ ‫باشــد و یا از سوی اعضای خانواده باشد مجاز دانسته‬ ‫شده اســت‪ .‬در این میان برخی موسسات مانند‪ ‬بانک‬ ‫سخنی با خوانندگان‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪10‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫‪ TD‬هم با انگیزه‌های خاص نگفتنی از مقررات ســو‬ ‫استفاده کردند و فشــار مضاعفی را بر جامعه ایرانیان‬ ‫کانادا روا داشتند که با سکوت توام با رضایت دولتی که‬ ‫ابایی از نشان دادن دشمنی آشکار با مردم عادی ایران‬ ‫ندارد مواجه شدند‪.‬‬ ‫در ابتدای تصویب این مقررات‪ ،‬منتقدین این سیاست‬ ‫کانادا هدف قراردادن شــهروندان عــادی ایران و نیز‬ ‫ایرانیان کانادا را نامناســب دانسته و لزوم استثنا شدن‬ ‫منطقی ایرانیان مقیم کانادا که می‌خواهند اموال خود را‬ ‫منتقل کنند و یا افرادی که می‌خواهند به کانادا مهاجرت‬ ‫کنند و نیاز به انتقال سرمایه دارند را گوشزد می‌کردند‬ ‫که در پاسخ‪ ،‬دولت هارپر آنها را به بند ‪۴‬قانون تحریم‬ ‫ارجــاع دادند با این ادعا که تــاش ما بر این خواهد‬ ‫بود که افراد عادی آسیب نبینند و به وزیر امور خارجه‬ ‫اختیار داده شده که درخواست استثنا شدن افراد از این‬ ‫مقررات را بررسی کرده و برای آنها مجوز صادر کنند‬ ‫که آنرا ‪Special Economic Measures (Iran) ‬‬ ‫‪ Permit Authorization Order‬خواندند‪.‬‬ ‫از ابتدا روشن بود که بر اساس رویه دولت محافظه‌کار‬ ‫این راه حل با بازگذاشتن دست آقای وزیر امور خارجه‪،‬‬ ‫بیشتر برای خاموش کردن صدای منتقدین است و زمان‬ ‫نشان داد که آن منتقدین حق داشتند‪ .‬بر اساس آن ادعای‬

‫با دقــت بر مقرراتــی که دولت‬ ‫محافظه‌کار در سال ‪ ۲۰۱۱‬و بعد از‬ ‫آن نوشته است موضوع تحریم تنها‬ ‫دولت ایران نیست‬


‫نگارنده کامال قانع شده است که‬ ‫آقای برد از روی عمد و به منظور‬ ‫محروم کــردن ایرانیان متقاضی‬

‫مهاجرت از تکمیل پروسه مهاجرت‬ ‫خــود از امضــای ایــن مجوزها‬ ‫خودداری می‌کند‬

‫وزارتخانه‪ ،‬یک نشانی ایمیل اعالم شد و خواستند هر‬ ‫کس درخواست صدور مجوز دارد با آن مکاتبه کند‪.‬‬ ‫تعداد زیادی از ایرانیان به دالیل متفاوتی درخواســت‬ ‫صدور مجوز مربوطه را برای آقای وزیر فرســتادند و‬ ‫عدد این درخواست‌ها به رقم قابل توجهی رسیده است‬ ‫امــا تا آنجا که نگارنده می‌داند تنها تا تابســتان ‪۲۰۱۲‬‬ ‫تعدادی مجوز صادر شد و از آن پس به هیچ تقاضایی‬ ‫پاســخ داده نشده اســت‪ .‬نگارنده خود از اکتبر ‪۲۰۱۲‬‬ ‫درخواست‌هایی برای موکلین خود فرستاده است که‬ ‫هرگز مجوزی برای آنها صادر نشده است‪ .‬گروهی از‬ ‫این افراد را متقاضیان مهاجرت در برنامه تجاری تشکیل‬ ‫می‌دهند؛ افرادی که پس از تحمل هزینه‌های بسیار و‬ ‫پرداخت به وکیل و مشاور و نیز تحمل رنج سفر برای‬ ‫مصاحبــه‪ ،‬از دولت کبک قبولی گرفته‌اند و در مرحله‬ ‫واریز وجه سرمایه‌گذاری خود هستند ولی موسسات‬ ‫مالی آنها را مشمول تحریم می‌دانند و از آنها مجوز با‬ ‫امضای وزیر خارجه را طلب می‌کنند‪ .‬مجوزی که گویا‬ ‫هرگز صادر نمی‌شود‪.‬‬ ‫تماس‌هایی که با وزارت‌خارجه برقرار شده و مکاتباتی‬ ‫که با مسوول بخش مربوطه انجام داده‌ایم و نیز مالقات‬ ‫با یکی از اعضای این تیم نیز ما را متقاعد کرده اســت‬ ‫که اراده سیاسی برای امضای این مجوزها که روی میز‬

‫آقای وزیر انبار شده‌اند نیست‪ .‬به تعبیر دیگر‪ ،‬نگارنده‬ ‫کامال قانع شده اســت که آقای برد از روی عمد و به‬ ‫منظور محروم کردن ایرانیان متقاضی مهاجرت از تکمیل‬ ‫پروسه مهاجرت خود از امضای این مجوزها خودداری‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫واضح است دولت محافظه‌کار شجاعت این را ندارد‬ ‫که دشمنی خود با ایرانیان را مردانه و با تصویب یک‬ ‫قانــون عملی کند چرا که در این صورت همه بر علیه‬ ‫آنها خواهند بود و چنین قانونی با اعمال تبعیض‪ ،‬مغایر‬ ‫اصول حقوق بشر داخلی و بین‌المللی بوده و راه به جایی‬ ‫نمی‌برد‪ .‬چاره را در این دیده‌اند که سیستم تبعیض توام‬ ‫با ســکوت را اعمال کنند و این روشی است که برای‬ ‫ایرانیان متقاضی مهاجرت دست کم در حوزه تجاری‬ ‫در یکی دو سال گذشته جواب داده است‪.‬‬ ‫دو هفتــه گذشــته را به مالقات بــا وکالی مختلف‬ ‫گذرانده‌ام و دست کم سه وکیل مبرز کانادایی از جمله‬ ‫آقــای ‪ Julius Grey‬که معروفیت خاصی در طرح‬ ‫دعوا علیه دولت دارد و بســیار مــورد احترام جامعه‬ ‫حقوقی کاناداســت مالقات کــرده‌ام و همه این وکال‬ ‫اســتدالل مرا درست دانسته‌اند و توصیه به طرح دعوا‬ ‫کرده‌اند‪.‬‬ ‫در این مورد بیشتر خواهم نوشت‪.‬‬

‫سخنی با خوانندگان‬

‫‪11‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫محبوبیت نژادپرستی از نوع انسان‌دوستانه‬

‫نشریه فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و اطالع‌رسانی ایرانیان مهاجر‬

‫سال سوم‪ ،‬شماره پنجم‪ ،‬شماره پیاپی ‪ ،18‬دی‪ ،1392‬ژانویه ‪2014‬‬ ‫قیمت‪ 3/5 :‬دالر کانادا‬

‫دیدگاه خوانندگان در باره گزارش «یک نژادپرستی انسان‌دوستانه»‬

‫انتشار گزارش میترا روشن با عنوان «یک نژادپرستی انسان‌دوستانه» در پرنیان شماره ‪ 18‬انتشار یافت و عکس‬ ‫روی جلد آن شماره را هم به خود اختصاص داده بود با استقبال خوب خوانندگان نشریه و وبسایت پرنیان‬ ‫مواجه شــد‪ .‬در اینجا برخی از این اظهارنظرها منعکس شده‌اند‪ .‬هم‌چنین نظرات یک خواننده درباره مقاله‬ ‫«تغییراتی برای رای یا برای اصالح» در مورد تغییرات قانون شهروندی کانادا به قلم مجید بسطامی و پاسخ‬ ‫نویسنده به وی آمده است‪ ..‬برای حفظ لحن مخاطبان‪ ،‬مطالب خیلی سبک ویرایش شده‌اند‪.‬‬ ‫مهناز‬ ‫ممنون از بیان زیبای تجربیات در کبک شاید اسم‬ ‫اینو نژادپرستی نزارید بهتر باشه‪ ،‬چون حتی در‬ ‫یک قبیله که تقریبا از نظر ژنتیکی و ‪...‬مثل هم‬ ‫هستند نیز این مسائل دیده می‌شند‪ .‬اگر شما این‬ ‫آدما رو نمی‌شناختید شاید به شما می‌فروختند‬ ‫بدون توجه به اینکه شــما کجایی هســتید‪..‬‬ ‫با شــما در مورد عدم اطمینــان کامل به آدما‬ ‫ودرســت نبودن تصور اینکــه همانقدر که‬ ‫شــما خودتونو دوست دارید آنها هم شما رو‬ ‫دوست داشته باشند درست است‪ .‬آدما ممکنه‬ ‫به نزدیکترین افراد زندگیشون حسادت کنند!‬ ‫از طرف دیگر ای کاش این زوج فرانسوی هم‬ ‫در هنگام قضاوت شدن بودند و می‌تونستند از‬ ‫خودشون دفاع کنن یعنی آنها هم می‌تونستند‬ ‫نظرشــان را بنویسند‪ .‬این به این معنی نیست‬ ‫که شــما را نقد کنم بلکــه می‌خواهم خودم‬ ‫دچــار این فکرهــای ناراحت کننده نشــم‪..‬‬ ‫ممنون‬

‫ابراهیم‬ ‫من رو یاد فیلم «خانه یی از شن و مه انداخت»‬ ‫علیرضا‬ ‫مهم این نیست که اطرافیانت نسبت به تو دارن‬ ‫حسادت میکنن‪ ،‬دوست دارن زمین خوردنتو‬ ‫ببینن و‪ ،..‬این جور آدما هر جور دلش میخواد‬ ‫فکر میکنن‪ .‬مهم اینه که تو چه حسی نسبت به‬ ‫اطرافیانت داری؟ تو دلت خوب باشه نسبت به‬ ‫همه‪ ،‬خوبیه اطرافیانتو بخوای مثل اونا نباشی‪،‬‬ ‫این مهمه و مطمئن باش که تو در آرامشــی و‬ ‫موفق تر خواهی شد زندگی بازتابه همه خوب‬ ‫و بدی‌های ماست‪.‬‬ ‫انعکاس دیدگاه خوانندگان‬ ‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪12 20‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫گلناز‬ ‫نژادپرستی در همه جا هست‪ .‬در ایران خودمون با‬ ‫چشم خودمون می‌بینیم که افغانی‌های هم مذهب‬ ‫خودمون رو چه جوری اذیت می‌کنند‪ .‬اونا بهتر از ما‬ ‫می‌فهمند نژادپرستی یعنی چه؟ قبول کنیم خود ما‪-‬‬ ‫با تمام خوبی هامون‪ -‬جای جاش از نژادپرست‌ترین‬ ‫ملت‌های دنیا هستیم!‬

‫جواد‬ ‫ممنون از مطلبی که گذاشتین و وقتی که اختصاص‬ ‫دادین برای نوشتن؛ ولی مطالبی که گذاشتین خیلی‬ ‫خیلی کم به مقوله نژادپرستی ربط داشت این موضوع‬ ‫رو من در همین ایران هم به چشم دیده‌ام‪ .‬بیشتر این‬ ‫مطالب برمی‌گرده به همون حسادت و خصایص‬ ‫فردی انسان‌ها‪ .‬من کارمندی را در ایران می‌شناسم‬ ‫بسیار زیاد کار می‌کنه در چند نوبت و چند شیفت و‬ ‫از ترس صاحب کار و همسایه‌ها نمی‌خواد ماشین‬ ‫گرانقیمت بخــره‪ .‬نکته دوم هم اینه که ما ایرانی‌ها‬ ‫خیلی حــرص و آز داریم برای جمع کردن پول و‬ ‫این اصلن برای یک خارجــی (به ویژه اروپایی و‬ ‫کانادایی‌ها که شبیه به هم هستن و نه آمریکایی‌ها)‬ ‫قابل قبول نیست‪ .‬چرا یک فرد باید بیش از توانش‬ ‫کار کنه و از خیلی چیزها بزنه که مال و ثروت داشته‬ ‫باشه‪ .‬و برمی‌گرده به جامعه‌شناسی که کلی بحث‬ ‫داره‪( .‬اشــاره اصلی من به اون پاراگرافی هست که‬ ‫پیشنهاد داده شده که دو تا کردیت کارت داشته باشه)‬ ‫سخت‌کوشــی بــا مال‌انــدوزی خیلــی فــرق‬ ‫داره و ایــن رو بایــد در نظــر گرفــت‪.‬‬ ‫در نهایت برخورد پایانی شما بسیار انسانی‌‪ ،‬حرفه‌ای‪،‬‬ ‫اخالقی و پسندیده بود و چیزی بیشتر نمیشه گفت‪.‬‬ ‫این موضوع‌ها در همه جا دیده می‌شه و به کانادا و‬ ‫اروپا و دیگر جاها اصلن ربط نداره‪.‬‬

‫امیر‬ ‫ای کاش همه‌مـون روزی رو ببینیـم کـه همـه‌ی‬ ‫آدم‌هـای روی زمیـن مثـل شـما باشـن‪ .‬ایرانـی‪،‬‬ ‫کبکـی‪ ،‬کانادایـی… همه… مهربان‪ ،‬سـخت‌کوش‬ ‫و از همـه مهم‌تـر اسـتوره‌ی بخشـش و گذشـت و‬ ‫عشـق و احتـرام‪.‬‬ ‫طوالنی بود ولی واقع ًا لذت بردم‪.‬‬

‫امیر ماندگار‬ ‫با تشکر از نوشته بسیار کامل و ارزنده شما‪..‬‬ ‫ولی تشکر اصلی من به خاطر این است که نژادپرستی‬ ‫را فقــط به مهاجرت معطوف نکردیــد‪ .‬من بعد از‬ ‫خواندن نیمی از نوشتار شما عقیده بخش دوم متن‬ ‫شما را داشتم که پس از خواندن کامل و تحلیل بسیار‬ ‫ارزنده شما تشویق شدم که هر چند کوتاه از نوشته و‬ ‫اشتراک تجربه شما بسیار تشکر کنم و شخصا از این‬ ‫متن مطالب بسیار مهمی یاد بگیرم‪.‬‬

‫علیرضا‬ ‫واقع ًا زیبا بود و مرا به سختی تحت تاثیر قرار داد‪،‬‬ ‫لطفا بازهم از تجربیات زنگی در کبک و واقعیتهای‬ ‫تلخ و شیرین زندگی در کانادا و مخصوصا مونترال‬ ‫بنویسید‪.‬‬


‫بیانیه‌هایکهنه‬ ‫در مورد مسائل جدید‬ ‫در باره مقاله‬

‫«تغییراتی برای رای یا برای اصالح»‬

‫امیر‬ ‫مشــکل اینجاست که هم جناب بسطامی عزیز و هم جناب دکتر‬ ‫مختاری گرامی که از مطالبشــان استفاده زیادی کرده‌ام در تحلیل‬ ‫اوضاع سیاســی کانادا نگرش حزبی قدیمی را اعمال می‌کنند که‬ ‫دیگر مصداق ندارد‪ .‬تحلیل‌های سیاســی این بزرگواران متاسفانه‬ ‫به روخوانی بیانیه‌های حزب لیبرال تبدیل شــده‪ .‬این مشــکل در‬ ‫خصوص اکثر فعاالن قدیمی سیاسی و اجتماعی کامیونیتی ایرانی‬ ‫در کانادا هست که تا دهسال پیش به مقتضای زمان زیر پرچم حزب‬ ‫لیبرال جمع شده بودند و هنوز در نیافته‌اند که نسل جدید مهاجر‬ ‫دامنه سیاســی وســیعتری دارد‪ ،‬از چندین فعال سیاسی ایرانی در‬ ‫احزاب سبز و ‪ ndp‬تا فعالیت جوانان ایرانی در حزب محافظه‌کار‬ ‫(منجمله رییس روابط عمومی جیسون کنی) و نظیر آن‪ .‬این شعار‬ ‫«حزب لیبرال برای مهاجران و مهاجران برای حزب لیبرال» دیگر‬ ‫از سکه افتاده و متاسفانه نتیجه‌اش مقاله «کانادایی که دیگر وجود‬ ‫ندارد» دکتر مختاری شــده‪ .‬صد البتــه کانادای حزب لیبرال دیگر‬ ‫وجود ندارد و آقازاده ترودو هم راهی دراز برای رسیدن به قدرت‬ ‫در پیش خواهد داشت‪.‬‬

‫و ادای قسم به منظور دریافت شهروندی که در چند‬ ‫سال اخیر این زمان به شدت افزایش یافته است‪.‬‬ ‫همه اینها در چند سال اخیر مرتبا از سوی جیسن کنی‬ ‫وزیر ســابق مهاجرت و شهروندی به عنوان مسائل‬ ‫مهمی که باید به آنها پرداخت مورد تاکید قرار گرفته‬ ‫بودند و بعضا مشخص شده بود که محافظهکاران چه‬ ‫برنامههایی در این زمینه دارند‪ .‬اما میتوان در مورد‬ ‫بخشی از حقایق البالی سطور بیشتر تعمق کرد‪.‬‬

‫تغییراتیبرای‬ ‫رای‬ ‫یا برای اصالح؟‬ ‫نکاتی درباره تغییرات‬ ‫قانون شهروندی کانادا‬

‫مجیدبسطامی‬

‫‪editor@parnianmagazine.com‬‬

‫دیدگاهها و سیاستهای روز‬ ‫بهمن ‪ .1392‬شماره ‪16 19‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫اعالم تغییرات قانون شهروندی (نگاه کنید به صفحه‬ ‫‪ 18‬همین شــماره) که باید آن را اولین قانون جدی‬ ‫وزیر نسبتا جدید مهاجرت‪ ،‬کریس الکساندر دانست‬ ‫میتواند ســواالت متعددی را به همراه بیاورد‪ :‬چرا‬ ‫تغییرات درست در آخرین سال قبل از انتخابات؟ آیا‬ ‫این تغییرات الزم است؟ آیا این تغییرات به نفع حزب‬ ‫محافظهکار یا به ضرر احزاب دیگر است؟ آیا افکار‬ ‫عمومی از این تغییرات حمایت میکنند؟ و‪...‬‬ ‫در ابتدا باید متذکر شــد که اگرچــه این قانون در‬ ‫زمان وزیر جدید نهایی و اجرایی میشود اما به یک‬ ‫معنا پدیده جدیدی نیست و ادامه برنامههای دولت‬ ‫محافظهکار بهویژه از زمان اکثریت یافتن این حزب‬ ‫اســت‪ .‬مهمترین محورهای این تغییرات در قانون‬ ‫جدید عبارتند از‪:‬‬ ‫افزایش زمان الزام حضــور در کانادا برای دریافت‬ ‫شهروندی؛‬ ‫به همراه بررســیهای بیشتر (که همین االن هم در‬ ‫قالب قانون فعلی تشدید شده و از نتایج آن کاهش‬ ‫محسوس آمار دریافتکنندگان شهروندی کانادا در‬ ‫دو سال اخیر است)؛‬ ‫حذف امکان دریافت اتوماتیکوار «شــهروندی به‬ ‫شرط تولد» که با تغییرات فعلی قرار است این امکان‬ ‫حذف و تعدیل شــود و شرایط و محدودیتهایی‬ ‫برای والدین بچــه در نظر گرفته شــود که امکان‬ ‫سواستفاده از این وضعیت را بگیرد؛‬ ‫و نهایتا ادعای کاهش زمان انتظار برای انجام آزمون‬

‫تغییری به نفع رای محافظهکاران در مناطق حساس‬ ‫تغییرات مورد اشاره در درازمدت به نفع محافظهکاران‬ ‫است یعنی آنها قطعا بر روی دستآوردهای سیاسی‬ ‫این تغییرات که بیش از همــه در مورد «تعداد رای‬ ‫شــهروندان جدیــد» خودنمایی میکند حســاب‬ ‫بازکردهاند‪.‬‬ ‫تحقیقات نشان میدهد که اکثر مهاجران در ده سال‬ ‫اول حضور در کانادا عمدتا به ســمت احزاب چپ‬ ‫و میانه نظیر لیبــرال و ‪ NDP‬تمایل دارند که البته‬ ‫سهم لیبرالها در این عرصه بیشتر است‪ .‬عمده این‬ ‫عالیق به دلیل شعارهای سوسیالیستیتر این احزاب‪،‬‬ ‫توجه به اقشار کمدرآمد از طریق کمکهای دولتی و‬ ‫صرف بودجه برای مهاجران برای پیوســتن به بازار‬ ‫کار اســت‪ .‬از آنجا که در چند دهه اخیر و به مرور‪،‬‬ ‫رای مهاجران در شهرهای حاشیهای شهرهای بزرگ‬ ‫(بهویژه در ناحیه تورنتو و اطراف) برای اینکه یکی‬ ‫از احزاب بتواند به اکثریت برسد سرنوشتساز شده‪،‬‬ ‫محافظهکاران سرمایهگذاری زیادی روی این گروه‬ ‫انجام دادهاند تا بتوانند از یکسو روی مواردی که برای‬ ‫آنها جذابتر است (از جمله پیوستن سریع والدین)‬ ‫تبلیغات اغراقآمیز کنند و از سوی دیگر از واقعیت‬ ‫آماری دیگری استفاده کنند که نشان میدهد به مرور‬ ‫و بعد از آن ده ســال‪ ،‬گرایش بخشی از مهاجران که‬ ‫موقعیتهای بهتر شغلی و اجتماعی یافتهاند به سمت‬ ‫محافظهکاران بیشتر میشود‪ .‬از جمله اینکه این گروه‬ ‫که خود به بخش مالیاتدهنده جامعه تبدیل شدهاند‬ ‫از بذل و بخششهای گاه افراطی دولتهای لیبرال‬ ‫نسبت به گروههای فرودستتر شکایت دارند‪.‬‬ ‫نکتهای که هماکنون در تغییر قانون محسوس است‬ ‫کاســتن از وزن رای مهاجران زیر ده سال و افزودن‬ ‫زمینههای جذاب برای کســب رای مهاجران باالی‬ ‫ده ســال است‪ .‬اگر فرض کنیم که تصمیم دولت بر‬ ‫افزایش شرط حضور در کانادا برای امکان تقاضای‬ ‫شــهروندی تنها در همان میزان «چهار سال از شش‬ ‫سال» ‪-‬هماکنون سه سال از چهار سال است‪ -‬باشد‬ ‫(که البته تا زمان نگارش این یادداشــت‪ ،‬این زمان‬

‫پاسخ مجید بسطامی‬ ‫دوست عزیز من خوشبختانه یا متاسفانه تا این لحظه بیانیه‌ای در ارتباط با این موضوع‬ ‫از حزب لیبرال نخوانده‌ام اما گزارش‌هایی دیده‌ام و چند مقاله تحلیلی در مورد تاثیر‬ ‫مدت زمان حضور در تغییرات دیدگاه‌های سیاســی مهاجران مطالعه کرده‌ام حاال‬ ‫چطور شما این دو بحث را به یکدیگر مرتبط کرده‌اید نمی‌دانم‪ .‬ضمن اینکه صرف‬ ‫تکرار یک چیز قدیمی هم لزوما بد نیســت‪ .‬به‌ویژه اگر قرار باشــد موارد جدید به‬ ‫جای حل مشکل‪ ،‬بر آن بیافزایند و بر اساس نظرات کارشناسی نه امثال بنده‪ ،‬بلکه‬ ‫چهره‌های برجسته جامعه کانادا‪ ،‬چنین مواردی کم نیستند‪.‬‬ ‫من در عین اینکه با برخی از تغییرات قانون جدید شــهروندی کامال موافقم اما در‬ ‫عین حال نمی‌توانم استفاده ابزاری و سیاسی دولت هارپر از ماجرای تاخیر در صدور‬ ‫شهروندی کانادا به منظور بهره‌برداری‌های سیاسی را نبینم کما اینکه این حزب در سه‬ ‫سال گذشته هم مرتبا با تمهیدات مختلف در این زمان تاخیر ایجاد کرده است‪ ...‬در‬ ‫همین قانون جدید هم می‌شد تنها شرط قدیمی ‪ ۱۸۳‬روز را بازگرداند و از مهاجران‬ ‫مدارک دقیق‌تری برای اثبات حضور فیزیکی درخواست کرد و نیازی به افزایش زمان‬ ‫‪ ۴‬سال از ‪ ۶‬سال نبود اما سیاسی‌کاری اهداف دیگری دارد‪.‬‬ ‫در مورد آقای مختاری هم من وکیل ایشان نیستم اما محض اطالع شما عرض می‌کنم‬ ‫که ایشان از منتقدین جدی حزب لیبرال است و هیچ عالقه ویژه‌ای به این حزب و‬ ‫به‌ویژه آقای ترودو ندارد‪ .‬آن دوســتی هم که فرموده‌اید در دستگاه آقای کنی خیلی‬ ‫فعال است اگر توانست یک نشست حرفه‌ای برای ایشان با نمایندگان و رسانه‌های‬ ‫جامعه ایرانی ترتیب دهد که بعدش خودش دلش بیاید نتیجه آن را رسما منتشر کند‬ ‫بنده با شما موافقت خواهم کرد‪.‬‬ ‫توصیه من به شما که احتماال از جوانان جامعه هستید می‌تواند این باشد که به همین‬ ‫ســادگی در مورد هر چیزی نتیجه‌گیری نکنید‪ .‬شاید کسانی که چنین مطالبی تهیه‬ ‫می‌کنند و به قول شما صرفا بیانیه‌خوان هستند کمی بیش از این شکلی که شما معرفی‬ ‫کرده‌اید برای کارشان تالش کرده باشند‪ .‬‬

‫اعالم نشده و ممکن است حتی بیش از این باشد)‪ ،‬با‬ ‫توجه به سایر موارد و زمینهها از جمله تاخیر مرسوم‬ ‫خود متقاضیان در تکمیل مدارک و ارسال‪ ،‬تاخیر در‬ ‫بررسیها و دعوت به جلســه آزمون و نظایر اینها‬ ‫که عمدتا چیزی حدود یک ســال و نیم تا دو سال‬ ‫طول میکشــد (یعنی در بهترین حالت‪ 6 ،‬سال بعد‬ ‫از ورود به کانــادا)‪ ،‬عجیب نخواهد بود اگر فرض‬ ‫کنیم مهاجران تازهشــهروند شده (بسته به زمانی که‬ ‫حق رای پیدا میکنند و فاصله آن با انتخابات بعدی)‬ ‫تنها یکبار آن هم در آخرین سالهای قبل از دهسال‬ ‫حضور در کانــادا میتوانند رای بدهند و بعد از آن‬ ‫به جرگهی «مهاجران با اقامت ده ســال به باال» که‬ ‫طرفداران محافظهکاران در آنها پرشــمارتر هستند‬ ‫میپیوندد‪ .‬درحالیکه پیش از استقرار محافظهکاران‬ ‫در ســال ‪ 2008‬و ایجاد انواع موانع و تاخیرات در‬ ‫مورد دریافت شــهروندی و حــق رای‪ ،‬در دوران‬ ‫لیبرالها امــکان رای دادن پیش از ده ســال‪ ،‬گاه تا‬ ‫دو نوبت هم برای یک تازهشهروند فراهم بود‪ .‬تنها‬ ‫تحقیقات آتی نشــان خواهد داد که همین اقدام به‬ ‫ظاهر کوچک و کماهمیت تا چه اندازه بر شــانس‬ ‫موفقیت محافظــهکاران در انتخاباتهای بعد از این‬ ‫خواهد افــزود‪ .‬آن هم محافظهکارانی که در دو دهه‬ ‫گذشته بهرغم همه اقدامات تبلیغاتی از یکسو و انواع‬ ‫روشهای تخریبی علیه رقبای خود از سوی دیگر‪،‬‬ ‫هیچگاه نتوانستهاند میزان محبوبیت خود در سراسر‬ ‫کانادا را به ‪ 40‬درصد برسانند‪.‬‬ ‫کاناداییهای حامی سختگیری بیشتر‬ ‫نکته دومی که در این مورد اهمیت دارد پشتیبانی نسبتا‬ ‫قاطع مالیاتدهندگان کانادایی از تصمیماتی از این‬ ‫دست که حداقل در ظاهر در جهت دشوارتر کردن‬ ‫دریافت شــهروندی و جلوگیری از تبعات سهولت‬ ‫آن اســت میباشد‪ .‬حتی بســیاری از کاناداییهایی‬ ‫که طرفدار دولت محافظهکار نیســتند از مجموعه‬ ‫سواستفادههای کالنی که برخی مهاجران یا شهروندان‬ ‫جدید از سیستم و در واقع از جیب آنها میکنند خسته‬ ‫شدهاند و خواستار ســختگیریهای بیشتر هستند؛‬ ‫مهاجران قدیمیتر در خط مقدم پشتیبانی از چنین‬ ‫اقدامی قرار دارند‪( .‬به یاد داشته باشیم که تحقیقات‬ ‫نشان میدهد بزرگترین مخالف تصمیماتی از نوع‬ ‫افزایش تعداد مهاجران‪ ،‬نه کاناداییهای متولد کانادا‬ ‫بلکه مهاجران قدیمیتر هستند که توصیف دالیل این‬ ‫امر مجال دیگری میخواهد‪).‬‬ ‫نگارنده در این سالها بارها شاهد این بودهاست که‬ ‫برخی از مهاجران یا شهروندان جدیدتر با افتخار تمام‬

‫در مهمانیها و جمعهــای عمومی از اینکه چطور‬ ‫بهرغم داشــتن درآمد خوب از ایران‪ ،‬از کمکهای‬ ‫دولتــی اســتفاده میکنند یا بــرای دریافت فالن و‬ ‫بهمان اعتبار چه جعلها و تقلبهایی کردهاند و چه‬ ‫دروغهایی گفتهاند درافشانی کردهاند‪ .‬همچنین بسیار‬ ‫شاهد بودهایم که کسانی کانادا را محلی برای درمان‬ ‫مجانی یا کمهزینه بیماریهای خود یا والدینشــان‬ ‫فرض کردهاند‪ .‬یعنی میتوان مثال در ایران و دوبی و‬ ‫ترکیه و جاهای دیگر زندگیهای مجلل شکل داد و‬ ‫تنها برای چکاپ یا درمان رایگان به کانادا آمد‪.‬‬ ‫نمونه دیگری از این دست سواستفادهها بحرانهایی‬ ‫بوده که در ســالیان گذشته هم از نظر سیاسی و هم‬ ‫اقتصادی کانادا را با مشــکل روبرو کرده است نظیر‬ ‫مورد درخواست تعداد زیادی کانادایی لبنانیاالصل‬ ‫برای مســاعدت دولت کانادا برای خــروج آنها از‬ ‫بیروت در زمان حمله اســراییل به این کشور که با‬ ‫صرف هزینه چند صد میلیونی ممکن شــد‪ .‬بخش‬ ‫تلخ قصه آنجا بود که مردم نوعدوست و رسانههای‬ ‫حســاس کانادا که در آن ایام از هیچ کوششی برای‬ ‫فشار به دولت برای اقدام عاجل کوتاهی نکردند بعدا‬ ‫دریافتند که بسیاری از این کاناداییهای نیازمند کمک‬ ‫برای دهههای متمادی حتی پا به کانادا نگذاشتهاند‪،‬‬ ‫مدارک شهروندی خود را بدون رعایت کامل قانون‬ ‫دریافت کرده بودنــد و در هیچ اقدام مثبتی در این‬ ‫کشور از قبیل پرداخت مالیات یا سرمایهگذاری برای‬ ‫ایجاد کار و ثروت هم در همه این سالها و تا قبل از‬ ‫اینکه فریاد «درخواست کمک به یک هموطن» آنها‬ ‫بلند شود سهیم نبودهاند‪.‬‬ ‫همینها و دهها مورد دیگر اســت که پشتیبانی افکار‬ ‫عمومی کانادا از چنین قوانین سختگیرانهای را به‬ ‫همراه دارد‪ .‬اگرچه بر اهل تحقیق پنهان نیســت که‬ ‫بخشی از این فشار افکار عمومی از تبلیغات مسموم‬ ‫خود دولت محافظهکار و شخص وزیر‪-‬شومن سابق‬ ‫وزارت مهاجرت‪ ،‬جناب جیسن کنی در این موارد‬ ‫بوده و بخشی هم ناشی از تعصبات و افکار یکجانبه‬ ‫در برخی کاناداییها و تصورات نادرســتی که آنها‬ ‫نســبت به مهاجران به ویژه تازهواردان دارند ناشی‬ ‫میشود‪ .‬اما همزمان نمیتوان منکر آن ایرادات مورد‬ ‫اشاره هم شد‪.‬‬ ‫مشــکل عمدهای کــه آن مهاجــران عالقهمند به‬ ‫سواستفاده و تقلب دارند این است که همچنان نوع‬ ‫رابطــه دولت و ملت در کانادا را با کشــورهایی که‬ ‫از آنها مهاجرت کردهاند شبیهسازی میکنند و چون‬ ‫در کشورهای مبدا چنین مرسوم است که دولت را‬ ‫مالک و ارباب مطلق همه چیز و بقیه را رعیتهایی‬

‫میدانند که زرنگهای در میان آنها میدانند چطور‬ ‫ســر آن ارباب بــزرگ را کاله بگذارند پس باید به‬ ‫اقدامات غیرقانونی و غیراخالقی خود در کشــور‬ ‫جدید هم افتخار کنیم‪ .‬واقعیت این است که در کانادا‬ ‫قاطبه مردم دولت را تنها امانتدار و مدیریتکننده‬ ‫منابع و داراییهای خودشان (به ویژه پول مالیات که‬ ‫مهمترین درآمد دولت محسوب میشود) میدانند و‬ ‫بنابراین سواستفاده از این منابع را در واقع دزدی از‬ ‫جیب خود میبینند و سواستفادهگر و امانتدار ناتوان‪،‬‬ ‫هر دو را مجرم و مستحق مجازات میدانند‪ .‬حال اگر‬ ‫دولتی بتواند نشان دهد که امانتدار بهتری است یا‬ ‫میخواهد چنین باشد‪ ،‬مردم پشتیبانی بیشتری از وی‬ ‫خواهند کرد و همین نکته‪ ،‬برگ برنده محافظهکاران‬ ‫در تصویب قانون جدید و قوانین مشابه (که برخی‬ ‫در سال ‪ 2013‬عملیاتی شدند) است‪.‬‬ ‫مهاجــران جدید یا آنها که در راه هســتند باید چه‬ ‫کنند؟ خیلی ســاده! باید تالش کنند که متناسب با‬ ‫اســتانداردها و تعاریف این جامعه جدید‪ ،‬کانادایی‬ ‫بهتری باشند و بخشــی از آن‪ ،‬تحمل و صبر بیشتر‬ ‫برای دریافت شهروندی کانادا است‪ .‬به همین دلیل‪،‬‬ ‫تصمیم به اقامت دائم در کانادا بالفاصله بعد از ورود‬ ‫به این کشور‪ ،‬سپری کردن زمان مورد نیاز و دریافت‬ ‫شــهروندی کانادا نه تنها تضمینی برای خالصی از‬ ‫مخاطراتی اســت که بازگشــت زودهنگام به ایران‬ ‫میتواند به دنبال داشــته باشد بلکه مقدمهای است‬ ‫بر اینکه یک شــهروند واقعی و نه اسمی این کشور‬ ‫شــویم؛ چیزی بیشــتر از دریافتکننده صرف یک‬ ‫کارت و پاسپورت کانادایی‪.‬‬ ‫البته این قانون میتواند در مورد نحوه تمدید اقامت‬ ‫دائم تبعات خاص و عمیقی داشته باشد که قطعا در‬ ‫آینده باید به این وجه از موضوع هم پرداخت‪ .‬‬

‫حتی بسیاری از کاناداییهایی‬ ‫کــه طرفــدار دولــت‬ ‫محافظهکار نیستند از مجموعه‬ ‫سواستفادههای کالنی که برخی‬ ‫مهاجران یا شهروندان جدید از‬ ‫سیســتم و در واقع از جیب آنها‬ ‫میکنند خسته شدهاند‬ ‫دیدگاهها و سیاستهای روز‬

‫‪February 2014 . No19‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫انعکاس دیدگاه خوانندگان‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫توسط وزیر مهاجرت و شهروندی کانادا اعالم شد‬

‫جزییات تغییرات فراوان قانون شهروندی کانادا‬

‫همان‌طور که پیشتر اعالم شده بود دولت محافظه‌کار‬ ‫در نظر دارد که در قانون شــهروندی کانادا تغییراتی‬ ‫اعمال کند که از نظر متخصصان‪ ،‬حجم این تغییرات‬ ‫در تمام دهه‌های گذشــته بی‌سابقه بوده است‪ .‬وزیر‬ ‫مهاجرت و شــهروندی کانادا‪ ،‬کریس الکســاندر‬ ‫سرفصل‌های اصلی این تغییرات را که در قالب ماده‬ ‫قانونی‪ 24-C ،‬به مجلس فدرال ارائه می‌شــود در‬ ‫ششم فوریه ‪ 2014‬اعالم کرد که به قرار زیر است‪:‬‬ ‫مقیمان دائــم ‪ permanent residents‬کانادا در‬‫زمان درخواســت برای شهروندی باید ‪ 4‬سال از ‪6‬‬ ‫سال قبل از تاریخ درخواست را در کانادا ساکن بوده‬ ‫باشــند‪ .‬این زمان در حال حاضر سه سال از ‪ 4‬سال‬ ‫است؛ قانون تاکید بیشتری بر حضور فیزیکی افراد در‬ ‫کانادا خواهد داشت (احتماال در زمان اجرای قانون‪،‬‬ ‫مدارک بیشتری برای اثبات این حضور تقاضا خواهد‬ ‫شد)؛‬ ‫‪-‬عالوه بر شــرط اول‪ ،‬متقاضیان باید حداقل در ‪۴‬‬

‫البالی اخبار‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪14‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫ســال از آن شش سال مورد اشاره‪ ،‬حداقل ‪ ۱۸۳‬روز‬ ‫(در حدود ‪ ۶‬ماه) از هر سال را در کانادا اقامت کرده‬ ‫باشند؛‬ ‫بزرگساالن متقاضی شهروندی باید برگه‌های مالیاتی‬‫مربوط به درامدهای خود را تکمیل کرده باشند؛‬ ‫مقیمان دائم که در ارتش کانادا خدمت می‌کنند از‬‫خدمات «بررسی سریع» ‪ fast-track‬برای دریافت‬ ‫شهروندی برخوردار خواهند شد؛‬ ‫افراد بین سنین ‪ 14‬تا ‪ 64‬سال باید مدارک مربوط به‬‫آشنایی کافی با یکی از زبان‌های رسمی کانادا را ارائه‬ ‫داده و در آزمون شــهروندی شرکت کنند‪ .‬در قانون‬ ‫فعلی‪ ،‬طیف سنی‪ 18 ،‬تا ‪ 54‬سال موظف به انجام این‬ ‫تکالیفهستند؛‬ ‫هزینه تقاضا برای شــهروندی از ‪ 100‬دالر به ‪300‬‬‫دالر افزایش می‌یابد‪ .‬با هزینه‌های جانبی دیگر (که در‬ ‫آنها افزایشی حاصل نمی‌شود) مجموعه هزینه‌های‬ ‫مرتبط به حدود ‪ 400‬دالر می‌شود‪.‬‬

‫هدف این اســت که با این تغییرات‪ ،‬زمان بررسی‬‫پرونده‌های متقاضیان شهروندی که هم‌اکنون به ‪320‬‬ ‫هزار پرونده و حدود ‪ 24‬تا ‪ 48‬ماه زمان بررسی (بر‬ ‫اســاس وضعیت پرونده متقاضی) رسیده در سال‬ ‫مهاجرتی ‪ 2016-2015‬به کمتر از یک سال کاهش‬ ‫یابد؛‬ ‫برای مقابله با فعالیت‌های متقلبانه در امر دریافت‬‫شهروندی‪ ،‬جریمه انجام چنین فعالیت‌هایی به مبلغ‬ ‫‪ 100‬هزار دالر و یا ‪ 5‬ســال زندان افزایش می‌یابد‪.‬‬ ‫جریمه حال حاضر ‪ 1000‬دالر و یا یک سال زندان‬ ‫است؛‬ ‫دارنــدگان تابعیــت مضاعف کــه به عضویت‬‫گروه‌های مســلح برعلیه منافع کانادا دربیایند و‬ ‫یا دست به اقدامات تروریستی بزنند‪ ،‬شهروندی‬ ‫خود را از دست خواهند داد‪ .‬در مجموع اختیارات‬ ‫وزیر مهاجرت برای لغو شهروندی کانادا افزایش‬ ‫خواهد یافت؛ ‪‬‬


‫گرایش‌های بازار کار در سال ‪2014‬‬

‫از وبسایت ‪/BenefitsCanada‬برگردان نادیا غیوری‬

‫آقایان و خانم‌های کارفرما‪ ،‬لطفا از مطالبی که در مورد‬ ‫گرایش‌های بازار کار امسال می‌گوییم یادداشت‌برداری‬ ‫کنید!‬ ‫بر اساس بررسی انجام‌شده توسط موسسه تحقیقاتی‬ ‫‪ ،CareerBuilder‬هفت گرایش مهمی که در سال‬ ‫‪ 2014‬باید به آنها توجه داشت اینها هستند‪:‬‬ ‫مشاغل وابســته به حوزه‌های علوم‪ ،‬تکنولوژی‪،‬‬ ‫مهندسی و ریاضی (‪ )STEM‬از جمله مشاغلی‬ ‫هستند که به رشد خود ادامه خواهند داد‪ -‬انتظار‬ ‫مــی‌رود که تعداد مشــاغل موجــود در این گروه‌‬ ‫افزایش پیدا کنند زیرا حدودا نزدیک به ‪ 38‬درصد از‬ ‫شرکت‌های مرتبط با این زمینه‌ها در نظر دارند تا در‬ ‫‪ 12‬ماه آینده شغل‌های تازه در خود ایجاد کنند‪.‬‬ ‫استخدام تمام‌وقت‪ -‬کارفرمایان در طیف متنوعی‬ ‫از مشــاغل در نظر دارند تا نیروهــای تمام‌وقت را‬ ‫در ســطوح مختلف و برای کارهای مختلف به کار‬ ‫بگیرند‪.‬‬ ‫شرکت‌ها بیشتر به اســتخدام نیروهای موقت و‬ ‫قراردادی نظر دارند‪ 61 -‬درصد از شــرکت‌ها در‬ ‫نظر دارند تا طی ‪ 12‬مــاه آینده نیروهای موقت یا‬ ‫قراردادی استخدام کنند‪ 45 .‬درصد از این تعداد نیز‬ ‫در فکر این هستند تا برخی از نیروهای موقت خود‬ ‫را به نیروی تمام‌وقت تبدیل کنند تا به این ترتیب این‬ ‫عده به اعضای ثابت شرکت آنها تبدیل شوند‪.‬‬ ‫کمبود نیروی ماهر – در حالی که می‌توان رشــد‬ ‫میزان استخدام نیروهای بسیار ماهر و متخصص را‬ ‫از نشــانه‌های مثبت اقتصادی دانست‪ ،‬اما شرکت‌ها‬ ‫برای تامین نیازهای خود در مورد این‌گونه از نیروها‬ ‫با مشکل مواجه هســتند‪ 38 .‬درصد از کارفرمایان‬ ‫می‌گویند که برخی اوقات تا ســه ماه یا بیشتر برای‬ ‫این‌گونه مشاغل در شرکت خود نیروی کار مناسب‬ ‫پیدانمی‌کنند‪.‬‬ ‫شرکت‌ها به‌جای این که منتظر نیروی عالی باشند‪‌،‬‬ ‫سعی می‌کنند تا خود این نیروی عالی را تربیت‬ ‫کنند – به دلیل وجود معضل کمبود نیروی ماهر‪55 ،‬‬ ‫درصد از کارفرمایان تصمیم دارند تا نیروهایی را که‬ ‫در حــوزه فعالیت‌آنها مهارتی ندارند آموزش دهند‬ ‫و در ســال ‪ 2014‬آنها را استخدام کنند‪ 36 .‬درصد‬ ‫کارفرمایان نیز قصد دارند تا نیروهای فعلی خود را‬

‫در مورد برخی مشاغل‪ ،‬پاداش به یکی از موارد رقابت برای جذب‬ ‫نیرو بدل شده است و ‪ 33‬درصد از شرکت‌ها نیز در نظر دارند تا‬ ‫در سال ‪ 2014‬میزان پاداش‌های خود را افزایش دهند‬

‫برای ارتقای سطح دانش و مهارت به ادامه تحصیل‬ ‫وادارند و پرداخت تمام هزینه تحصیل یا بخشی از‬ ‫آن را نیز بر عهده بگیرند‪.‬‬ ‫شرکت‌ها به اســتخدام از میان دانش‌آموزان‬ ‫دبیرستانی نظر دارند – شــرکت‌های بیشتری‬ ‫برای این‌که خود را از داشــتن یک جریان ثابت‬ ‫از جوینــدگان کار مطمئن ســازند‪ ،‬به ارتباط با‬ ‫نســل آینــده نیروهــای کار روی آورده‌اند‪ .‬در‬ ‫ایــن بررســی ‪ 36‬درصد از مدیران اســتخدام‪،‬‬ ‫موقعیت‌های شــغلی در شــرکت خــود را به‬ ‫دانش‌آموزان دبیرستانی یا حتی جوان‌تر پیشنهاد‬ ‫داده‌اند و ‪ 31‬درصد نیز در نظر دارند تا در سال‬ ‫‪ 2014‬این کار را انجام دهند‪.‬‬ ‫در ســال جدید میزان پاداش‌ها افزایش می‌یابد‬ ‫– شــرکت‌ها برای جذب و به کارگیری نیروهای‬ ‫خوب‪ ،‬به‌خصوص در مورد مشاغلی که نیروی کافی‬

‫برای آنها وجود ندارد‪ ،‬باید دســتمزدهای خوبی را‬ ‫هم پیشــنهاد بدهند‪ .‬در مورد برخی مشاغل‪ ،‬پاداش‬ ‫به یکی از موارد رقابت برای جذب نیرو بدل شــده‬ ‫است و ‪ 33‬درصد از شرکت‌ها نیز در نظر دارند تا در‬ ‫سال ‪ 2014‬میزان پاداش‌های خود را افزایش دهند‪.‬‬ ‫آقای برنت رسماســن‪ ،‬رئیس ‪CareerBuilder‬‬ ‫‪ North America‬می‌گویــد‪« :‬بــا آغاز ســال‬ ‫‪2014‬میالدی‪ 62 ،‬درصد از شــرکت‌های کانادایی‬ ‫گفته‌اند که از نظر مالی نســبت به سال گذشته در‬ ‫موقعیت بهتری قرار دارند و ‪ 61‬درصد آنها نیز انتظار‬ ‫دارند که در نیمه نخست سال افزایش فروش داشته‬ ‫باشــند‪ .‬با در نظر گرفتن این امــر‪ ،‬ما نیز پیش‌بینی‬ ‫می‌کنیم که در این ســال میزان اســتخدام نیرو در‬ ‫حوزه‌هایی که در افزایش فروش نقش دارند از جمله‬ ‫خدمات مشتریان‪ ،‬تکنولوژی اطالعات و تحقیقات و‬ ‫توسعه با رشد همراه باشد‪».‬‬ ‫البالی اخبار‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫با بهبود نسبی و بهتر از پیش‌بینی کارشناسان‬

‫نرخ اشتغال ماه ژانویه در کانادا‬ ‫بر اساس اعالم اداره آمار کانادا‪ ،‬در ماه ژانویه برخالف‬ ‫کاهش شدیدی که از نظر اشتغال در ماه دسامبر اتفاق‬ ‫افتاده بود‪ ،‬اقتصاد این کشور توانست ‪ 29‬هزار و ‪400‬‬ ‫مورد شغل جدید بر تعداد مشاغل خود بیفزاید‪.‬‬ ‫عــاوه بر این طبق همین گــزارش در این ماه نرخ‬ ‫بیکاری نیز نسبت به ماه دسامبر ‪ 0.2‬درصد کاهش‬ ‫یافــت و در اولین ماه ســال ‪ 2014‬با افزایش میزان‬ ‫مشاغل تمام وقت‪ ،‬به ‪ 7‬درصد رسید‪.‬‬ ‫گرچه میزان افزایش مشــاغل از رقم ‪ 20‬هزار شغل‬ ‫پیش‌بینی شــده توسط کارشناســان فراتر بوده اما‬ ‫همچنان برخی معتقدند که وضعیــت بازار کار در‬ ‫کانادا هنوز هم آن‌چنان که باید تثبیت نشده است‪.‬‬ ‫به گفته آقای باکنــن‪ ،‬از اقتصاددانان بانک ‪،CIBC‬‬ ‫اعداد و ارقام مربوط به تجارت کشور نشان می‌دهند‬ ‫که هنوز هم اوضاع صادرات کانادا نتوانسته آن‌طور‬ ‫که بانک مرکزی کانادا امید آن را می‌داشــت‪ ،‬بهبود‬ ‫یابد‪.‬‬ ‫در ماه دسامبر کســری تجاری کانادا به ‪ 1.7‬میلیارد‬ ‫دالر رسید‪ .‬بر اســاس اعالم اداره آمار کانادا کسری‬ ‫تجاری کانادا در ماه نوامبر نیز ‪ 1.5‬میلیارد دالر بوده‬ ‫در حالی‌که پیش‌بینی می‌شده که این رقم چیزی در‬ ‫حدود ‪ 940‬میلیون دالر باشد‪.‬‬ ‫البته نکته مثبت در گزارش اشتغال این ماه را باید در‬ ‫افزایش چشمگیر تعداد مشاغل تمام‌وقت (‪ 50‬هزار و‬ ‫‪ 500‬مورد) و در مقابل کاهش تعداد مشاغل پاره‌وقت‬ ‫(‪ 21‬هزار و ‪ 100‬مورد) دانست‪ .‬تعداد خوداشتغاالن‬ ‫نیز در این ماه ‪ 28‬هزار و ‪ 300‬مورد افزایش یافت‪.‬‬ ‫در ماه ژانویه مجموع مشــاغل افزوده شده عبارت‬ ‫بودند از ‪ 15‬هزار و ‪ 200‬مورد در بخش حمل و نقل‬ ‫و انبــارداری‪ 14 ،‬هزار و ‪ 600‬مورد در بخش مالی‪،‬‬ ‫بیمه‪ ،‬معامــات امالک و لیزینگ و ‪ 16‬هزار و ‪600‬‬ ‫مورد نیز در بخش خدمات تخصصی‪ ،‬علمی و فنی‪.‬‬ ‫در بخش بهداشت و خدمات اجتماعی نیز ‪ 16‬هزار و‬ ‫‪ 900‬مورد بر تعداد مشاغل موجود افزوده شد‪ .‬بخش‬ ‫خدمات هتل‌داری‪ ،‬اسکان و خدمات غذایی نیز با ‪17‬‬ ‫هزار مورد افزایش شغل همراه بود‪.‬‬ ‫بخشی از این افزایش‌ها با کاهش ‪ 25‬هزار و ‪ 400‬نفر‬ ‫نیروی شــاغل در بخش بیزینس‪ ،‬ساختمان‌سازی و‬ ‫دیگر خدمات حمایتی و نیز ‪ 16‬هزار مورد نیروی کار‬ ‫البالی اخبار‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪16‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫کمتر در بخش ادارات دولتی خنثی شد‪.‬‬ ‫بر اساس اعالم اداره آمار کانادا‪ ،‬در استان انتاریو ‪ 6‬هزار‬ ‫نفر موفق به یافتن کار شدند و از تعداد جویندگان کار‬ ‫نیز کاسته شد‪ .‬همین امر سبب شد تا نرخ بیکاری این‬ ‫استان با ‪ 0.4‬درصد کاهش به ‪ 7.5‬درصد برسد‪.‬‬ ‫در ماه ژانویه نرخ بیکاری استان پرینس ادوارد آیلند‬ ‫با افزایش هزار نفری بیکاران به ‪ 11.3‬درصد رسید‪.‬‬ ‫از تعداد شاغالن در استان نیوبرانزویک هم ‪ 2‬هزار و‬ ‫‪ 400‬مورد کاسته شد و همچنین تعداد جویندگان کار‬ ‫نیز در آن کاهش یافت‪.‬‬ ‫می‌توانید برای مقایســه نرخ بیکاری در استان‌های‬ ‫کانادا در ماه ژانویه و ماه پیش از آن یعنی ماه دسامبر‬ ‫جدول زیر را مشاهده کنید‪ :‬‬ ‫استان‬ ‫‪ 1‬نیوفاوندلند‬ ‫‪ 2‬پرینس ادوارد آیلند‬ ‫‪ 3‬نیوبرانزویک‬ ‫‪ 4‬نووا اسکوشیا‬ ‫‪ 5‬انتاریو‬ ‫‪ 6‬بریتیش کلمبیا‬ ‫‪ 7‬کبک‬ ‫‪ 8‬آلبرتا‬ ‫‪ 9‬مانیتوبا‬ ‫‪ 10‬ساسکاچوان‬

‫ژانویه‬ ‫‪12‬‬ ‫‪11.3‬‬ ‫‪9.9‬‬ ‫‪8.6‬‬ ‫‪7.5‬‬ ‫‪6.4‬‬ ‫‪7.5‬‬ ‫‪4.6‬‬ ‫‪5.6‬‬ ‫‪4.3‬‬

‫دسامبر‬ ‫‪10.8‬‬ ‫‪11.6‬‬ ‫‪9.7‬‬ ‫‪9.2‬‬ ‫‪7.9‬‬ ‫‪6.6‬‬ ‫‪7.7‬‬ ‫‪4.8‬‬ ‫‪5.5‬‬ ‫‪3.9‬‬

‫در اســتان انتاریو ‪ 6‬هــزار نفر‬ ‫موفق به یافتن کار شــدند و از‬ ‫تعداد جویندگان کار نیز کاسته‬ ‫شد‪ .‬همین امر سبب شد تا نرخ‬ ‫بیکاری این استان با ‪ 0.4‬درصد‬ ‫کاهش به ‪ 7.5‬درصد برسد‬



‫برگزاری همایش دوروزه و کارگاه‌های اسفند ماه کنپارس‬

‫آگاهی و آمادگی‪ ،‬رموز یک مهاجرت موفق‬ ‫در ادامه سلســله همایش‌ها‪ ،‬کارگاه‌هــا و دوره‌های‬ ‫آموزشی که شرکت کنپارس به منظور افزایش آمادگی‬ ‫متقاضیان مهاجرت به کانادا برگزار می‌کند در روزهای‬ ‫اول تا سوم اسفند ماه ‪ 1392‬برنامه‌های متنوعی میزبان‬ ‫این عالقه‌مندان بودند‪.‬‬ ‫همایش «زندگی و کار در سرزمین جدید»‪ ‬در دو روز‬ ‫اول و دوم اسفند ماه و با دو محور‪:‬‬ ‫«شروع و ادامه زندگی در سرزمین جدید» در روز‬‫نخست و‬ ‫«کار در سرزمین جدید (کسب آمادگی برای کاریابی‬‫موفق قبل و بعد از ورود به سرزمین جدید)»‪،‬‬ ‫در روز دوم برگزار شــد‪ .‬این نشست‌ها در هر روز‬ ‫در ‪ ۵‬بخش ‪ ۳۰‬دقیقه‌ای‪ ‬به ‪ ۵‬موضوع مرتبط با محور‬ ‫اصلی نشست پرداختند و‪ ‬در ادامه یک ساعت زمان‬ ‫البالی اخبار‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪18‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫برای پاسخ به پرسش‌های حاضرین اختصاص یافت‪.‬‬ ‫در این نشست‌ها افرادی آشنا با زندگی و کار در کانادا‬ ‫از جمله آقایان علــی مختاری (مدیریت کنپارس)‪،‬‬ ‫حسین میرزاخانی و مهران علیپور و خانم یاسمین‬ ‫المــع به طرح مباحث پرداختند و به پرســش‌های‬ ‫شرکت‌کنندگان در همایش پاسخ دادند‪.‬‬ ‫افزون بر نشست‌های همایش‪ 14 ،‬کارگاه جنبی با ‪۶‬‬ ‫محور‪:‬‬ ‫«هفت روز نخست در سرزمین جدید»‪،‬‬‫«راه‌اندازی کســب و کار کوچــک و تهیه طرح‬‫تجاری»‪،‬‬ ‫«ثبت نام پرستاری و دوره‌های آر‪-‬ان»‪،‬‬‫«راه‌اندازی تجارت(بیزینس) و ســرمایه‌گزاری در‬‫کانادا»‪،‬‬

‫بیــش از هــر چیــز‬ ‫شرکت‌کنندگان مایل به‬ ‫برگزاری این نشست‌ها‬ ‫به صورت دوره‌ای و هر‬ ‫‪ ۶‬ماه بوده‌اند‬


‫«کارگاه‌های آمادگی برای مصاحبه شغلی» و‬‫«رزومه‌نویسی و کاورلتر»‬‫در روزهای اول تا ســوم اســفند برگزار شد که با‬ ‫اســتقبال زیادی به‌ویژه در مورد رزومه‌نویســی و‬ ‫مصاحبه شغلی مواجه شــد‪ .‬این کارگاه‌ها در ابتدا‬ ‫تنها برای دو روز برنامه‌ریزی شــده بود اما با توجه‬ ‫به تکمیل ســریع ظرفیت آنها‪ ،‬روز سوم با ‪ 6‬کارگاه‬ ‫به برنامه‌ها اضافه شد‪ .‬در این کارگاه‌ها تالش شد که‬ ‫بــر روی یک موضوع خاص و‪ ‬به صورت جزیی‌تر‬ ‫و کاربردی‌تر تمرکز شود و با بیان نمونه‌ها و مثال‌ها‬ ‫مخاطبان با این موضوعات که در فضاهای شــغلی‬ ‫و هم‌چنین کار و کســب در ایران چندان مرسوم و‬ ‫شناخته شده نیست‪ ،‬آشنا شوند‪.‬‬ ‫استقبال و رضایت‬

‫بر اســاس اطالع‌رســانی روابط عمومی کنپارس‪،‬‬ ‫نشســت‌های عمومی همایش و کارگاه‌های جانبی‬ ‫به‌ویژه در روز دوم با استقبال خیلی خوب مخاطبان‬ ‫روبرو شدند و شرکت‌کنندگان‪ ،‬مباحث مطرح‌شده را‬ ‫مفید و کاربردی ارزیابی کرده‌اند‪.‬‬ ‫برگزارکنندگان نشســت از طریق نظرســنجی‌های‬ ‫مکتوب و شفاهی و گفتگو با حاضران به گردآوری‬ ‫نظرات و تحلیل آنها اقدام کرده‌اند‪ .‬بیش از هر چیز‬ ‫شــرکت‌کنندگان مایل به برگزاری این نشســت‌ها‬ ‫به صورت دوره‌ای و هــر ‪ ۶‬ماه بوده‌اند‪ .‬آنها حجم‬ ‫اطالعات ارائه شده در کارگاه‌ها را باال دانسته و برای‬ ‫بعضی از کارگاه‌ها مانند «مصاحبه شغلی» خواستار‬ ‫زمان بیشتری بوده‌اند‪.‬‬ ‫برخی از موکلین ســاکن شهرســتان هم از مدیران‬

‫کنپارس خواسته‌اند زمینه برگزاری نشست‌های مشابه‬ ‫در شهرهای دیگر را فراهم کنند‪.‬‬ ‫موفقیت نشست‌ها و ابراز رضایت شرکت‌کنندگان از‬ ‫محتوای بحث‌ها و درخواست برای تکرار برنامه‌های‬ ‫مشــابه و تکمیلی که کامال در جهت شعار محوری‬ ‫شــرکت کنپارس‪« ،‬ما به موفقیت شما در سرزمین‬ ‫جدید می‌اندیشیم» ارزیابی شده است مدیران نشست‬ ‫را بــه این امر ترغیب کرده که این نوع همایش‌ها و‬ ‫نشست‌ها را در فواصل زمانی کوتاه‌تر و با موضوعات‬ ‫متنوع‌تر برگزار کنند و به محض مشــخص شدن‬ ‫جزییات این موضوع‪ ،‬از طریق گروه رسانه‌ای پرنیان‬ ‫به اطالع مخاطبان خواهد رسید‪.‬‬ ‫هدایا و تقدیرها‬

‫در حاشــیه نشست‪ ،‬نمایشــگاه جنبی برپا بود که‬ ‫‪DVD‬های نشســت مهرماه ‪ ۹۰‬برای اولین بار در‬ ‫قالب یک مجموعه شــامل ‪ ۶‬فیلــم و با ‪ ۴۰‬درصد‬ ‫تخفیف ویژه همایش‪ ،‬عرضه شد‪ .‬همچنین کتابچه‬ ‫«چای ســرد» که شامل چند گفتگو با افرادی که در‬ ‫مصاحبه کبک موفق بوده‌اند هم به صورت رایگان‬ ‫ارایه شد‪ .‬عالوه بر این هدایای دیگری هم در قالب‬ ‫کوپن‌های تخفیف مراکز آموزشــی یا بهداشتی و یا‬ ‫سی دی نشریه پرنیان به شرکت‌کنندگان اهدا شد‪.‬‬ ‫در پایــان‪ ،‬مدیریت کنپارس در وبالگ خود از همه‬ ‫موکلینی که با حضور در این برنامه در جهت تحقق‬ ‫شــعار کنپارس‪ ،‬یعنی مهاجرت موفق به کشــور‬ ‫جدید تالش کردند و هم‌چنین از غیرموکلینی که با‬ ‫حضور در این برنامه‪ ،‬عالقه خود به کسب دانش و‬ ‫مهارت‌های مورد نیاز در سرزمین جدید را به نمایش‬

‫گذاشتند تشکر کرد‪.‬‬ ‫آقای مختــاری به‌ویژه از آقایان مهــران علی‌پور و‬ ‫حســین میرزاخانی که زحمت اجرای کارگاه‌ها را‬ ‫برعهده داشتند و روابط عمومی کنپارس که مسئولیت‬ ‫اجرای برنامه‌ها و تهیه مواد آموزشی و اطالع‌رسانی‬ ‫را برعهده داشت تقدیر کردند‪.‬‬ ‫یادآوری می‌شود که برگزاری نشست‌ها و کارگاه‌ها‬ ‫بخشی از برنامه‌های آموزشــی کنپارس به منظور‬ ‫افزایش آگاهی و آمادگــی در متقاضیان مهاجرت‬ ‫به کانادا به‌ویژه موکلین شــرکت بوده که از اولین‬ ‫ماه‌های فعالیت شــرکت در موضوعات و اشکال‬ ‫مختلف انجام پذیرفته و شرکت تالش کرده به‌رغم‬ ‫چالش‌های متعدد اجرایی به‌ویژه به دلیل تالطم‌های‬ ‫سیاســی و اجتماعی در ایران کــه برگزاری چنین‬ ‫برنامه‌هایی را با دشواری مواجه می‌سازد‪ ،‬این روند‬ ‫متوقف نشود‪ .‬‬

‫این کارگاه‌ها در ابتدا تنها برای‬ ‫دو روز برنامه‌ریزی شده بود اما‬ ‫با توجه به تکمیل سریع ظرفیت‬ ‫آنها‪ ،‬روز ســوم بــا ‪ 6‬کارگاه به‬ ‫برنامه‌ها اضافه شد‬

‫البالی اخبار‬

‫‪19‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫تکمیل ظرفیت برنامه اسپانسرشیپ والدین در یک ماه‬

‫سهولت بیشتر در صدور سوپرویزا و ویزای با ورود مکرر‬

‫برنامه اسپانسرشیپ والدین و پدربزرگ‪-‬مادربزرگ‌ها‬ ‫‪Parent and Grandparent program‬‬ ‫‪ )(PGP‬در فاصله یک ماه از بازگشایی‪ ،‬تکمیل شد‪.‬‬ ‫بنا بر اعالم وبســایت اداره مهاجرت این برنامه روز‬ ‫سوم فوریه ســال ‪ 2014‬به ســقف ‪ 5000‬پرونده‬ ‫دریافتی رســید و بدین ترتیــب در فاصله یک ماه‬ ‫(از دوم ژانویه تا ســوم فوریه) تکمیل شد و تا سال‬ ‫آینده پرونده جدید دریافت نخواهد کرد‪ .‬بنا بر این‬ ‫اعالم‪ ،‬احتمال دارد تعدادی از درخواست‌های ارسال‬ ‫شده که بعد از تکمیل ظرفیت به این اداره رسیده‌اند‬ ‫بازگردانده شوند‪.‬‬ ‫الزم به یادآوری است که برنامه اسپانسرشیپ والدین‬ ‫به بهانه کاهش انباشت پرونده‌ها برای مدت دو سال‬ ‫متوقف بود و در ابتدای امسال با محدودیت سقف‬ ‫و شــرایط دشوارتر بازگشایی شــد از جمله اینکه‬ ‫شرایط مالی برای فرد حمایتگر دشوارتر شد و این‬ ‫فرد مدت زمان بیشــتری هم می‌بایست والدینش را‬ ‫در حمایت خود نگاه دارد‪[ .‬برای آگاهی از جزییات‬ ‫شرایط جدید اینجا را ببینید‪ ].‬با این حال همان‌طور‬ ‫که احتمال می‌رفت تکمیل این ظرفیت بسیار محدود‪،‬‬ ‫دیری نپایید‪.‬‬ ‫اداره مهاجرت کانادا اعالم کرده است که تا سال ‪2015‬‬ ‫می‌خواهد ‪ 75‬درصد از انباشت پرونده‌های این گروه‬ ‫را از طریق افزایش ســاالنه ویزاهای این گروه برای‬ ‫پرونده‌های منتظر در صف و همچنین گذاشتن سقف‬ ‫بر روی ظرفیت پرونده‌های جدید از بین ببرد‪ .‬هدفی‬ ‫که به نظر می‌رسد با توجه به عملکرد چند سال اخیر‬ ‫وزارت مهاجرت‪ ،‬قابل تحقق باشــد‪ .‬انتظار می‌رود‬ ‫در یک بــازه زمانی منطقی‪ ،‬زمان انتظار پرونده‌های‬ ‫اسپانسرشیپ والدین به کمتر از ‪ 3‬سال کاهش یابد‪.‬‬ ‫البته واضح است که رقابت برای وارد کردن پرونده‌ها‬ ‫به سیستم در سال‌های آینده افزایش بیشتری خواهد‬ ‫یافت پس اگر قصــد دارید برای والدین خود اقدام‬ ‫کنید از هم‌اکنون به گردآوری مدارک بپردازید تا در‬ ‫کوتاه‌ترین زمان پس از بازگشایی مجدد در سال آینده‬ ‫بتوانید اقدام کنید‪ .‬شرکت کنپارس آمادگی دارد تا در‬ ‫این زمینه شما را یاری دهد‪.‬‬

‫قبولی ادامه دارد و اداره مهاجرت در وبسایت خود‬ ‫اعالم کــرده که ‪ 98‬درصد تقاضاهایی که شــرایط‬ ‫الزم را داشــته‌اند موفق به دریافت ایــن نوع ویزا‬ ‫شده‌اند‪ .‬سوپرویزا که تنها ویژه والدین و پدربزرگ‪-‬‬ ‫مادربزرگ‌ها‪ ،‬صادر می‌شــود به آنها اجازه می‌دهد‬ ‫که تا سقف ‪ 10‬ســال (بر اساس مدت زمان اعتبار‬ ‫گذرنامه مثال برای چینی‌ها و هندی‌ها که گذرنامه با‬ ‫ده سال اعتبار دریافت می‌کنند) بدون نیاز به دریافت‬ ‫ویزای مجدد به کانادا رفت و آمد داشته باشند و در‬ ‫هر نوبت تا سقف ‪ 24‬ماه بدون هیچ‌گونه مشکل و‬ ‫نیاز به خروج‪ ،‬در این کشور بمانند‪.‬‬ ‫این بهترین و آسان‌ترین ابزار برای کسانی است که‬ ‫والدین آنها به دلیل دلبستگی‌های شخصی و یا سن‬ ‫و سال‪ ،‬عالقه‌ای به دریافت ویزای اقامت کانادا (که‬ ‫تامین شــرط اقامت برای تمدید آن برای بسیاری از‬ ‫والدین چندان ساده نیست) ندارند و یا می‌خواهند‬ ‫در ســال‌های انتظار برای دریافت ویــزای اقامت‬ ‫کانادا‪ ،‬والدین آنها در کنارشان باشند‪ .‬چنانچه نیازمند‬ ‫راهنمایی و مشــاوره در زمینه دریافت ســوپرویزا‬ ‫هستید می‌توانید از برنامه‌های کنپارس در این زمینه‬ ‫استفاده کنید‪.‬‬ ‫در کنار اینها اداره مهاجرت از ‪ 6‬فوریه ‪ ،2014‬شرایط‬ ‫سوپرویزا و ویزای با ورود مکرر‬ ‫اما در کنار اینها برنامه ســوپرویزا با وضعیت قابل دریافت ویزای با ورود مکــرر ‪multiple-entry‬‬ ‫البالی اخبار‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪20‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫‪ visa‬را برای بازدیدکنندگان کانادا تســهیل کرده و‬ ‫رقم آن را هم به همراه ویــزای یکبار ورود از ‪150‬‬ ‫دالر به ‪ 100‬دالر کاهش داده اســت‪ .‬ویزای با ورود‬ ‫مکرر به دارنده اجازه می‌دهد که تا زمان سقف اعتبار‬ ‫گذرنامه (حداکثر تا ‪ 10‬ســال) بدون محدودیت به‬ ‫کانادا رفت و آمد داشته باشد و در هر نوبت تا ‪ 6‬ماه‬ ‫در کانادا بماند‪.‬‬ ‫در کنار این کاهش‪ ،‬هزینه برخی از ویزاها و اجازه‌های‬ ‫ورود از جمله برای صدور یا تمدید اجازه تحصیل‬ ‫–مشهور به ویزای دانشجویی‪ 25 -‬دالر‪ ،‬صدور و یا‬ ‫تمدید مجوز کار ‪ 5‬دالر و هزینه درخواست افزایش‬ ‫زمان حضور در کانادا برای ویزای توریستی ‪ 25‬دالر‬ ‫افزایش یافت‪.‬‬ ‫یادآوری می‌شود هر ساله بیش از ‪ 35‬میلیون نفر یعنی‬ ‫چیزی بیش از جمعیت کانادا از این کشــور دیدار‬ ‫می‌کنند‪ .‬‬

‫انتظار می‌رود در یک بازه زمانی‬ ‫منطقی‪ ،‬زمان انتظار پرونده‌های‬

‫اسپانسرشیپ والدین به کمتر از ‪3‬‬ ‫سال کاهش یابد‬


‫محمد علی خوشکام‬ mkhoshak@yahoo.com

‫نگاه کاریکاتوریست‬

March 2014 . No20 21 parnianmagazine.com


‫به امید رویش شکوفه‌ها در بهاری سرد‬

‫مجیدبسطامی‬

‫‪editor@parnianmagazine.com‬‬

‫گزارشی از سودای نمایندگی اجتماع ایرانیان‬

‫دو ســال پیش اگر به هم‌وطنی در تورنتو می‌گفتید‬ ‫ســال ‪ 6-5 ،2014‬ایرانی برای شرکت در انتخابات‬ ‫فدرال خود را کاندید می‌کنند بزرگواری می‌کرد اگر‬ ‫تنها نگاهی عاقل اندر ســفیه به شما می‌انداخت و‬ ‫محترمانه از کنارتان گذر می‌کرد اما امروز صحبت از‬ ‫این است که چگونه باید این میزان استقبال ایرانیان را‬ ‫کنترل کرد‪ .‬همه اینها البته به این خاطر است که بنا به‬ ‫تفسیر بعضی ما هم‌اکنون در بهترین موقعیت زمانی‬ ‫برای فرستادن یک کاندیدای ایرانی به مجلس فدرال‬ ‫هستیم که برخی از وی به عنوان «داشتن یک صدا» در‬ ‫این مجلس یاد می‌کنند‪ .‬در این دو سال اتفاقات زیادی‬ ‫افتاده که به چنین وضعیتی رسیده‌ایم‪ .‬رهبر جوان و‬ ‫مشــهور حزب لیبرال از لحظه اعالم کاندیداتوری‬ ‫همواره چهره پیشتاز همه نظرسنجی‌های در سطح‬ ‫ملــی بوده و اگر چه محبوبیت وی و حزبش امروز‬ ‫یعنی در ماه فوریه ‪ 2014‬به اندازه سه ماه پیش نیست‬ ‫اما کماکان از احزاب رقیب پیشتر است‪ .‬عده‌ای البته‬ ‫با بدبینی تکرار قصه ایگناتیف را مثال می‌آورند که در‬ ‫آغاز کار چنین بود اما در شب اعالم نتایج انتخابات‬ ‫نشــان داد که حزبش به کمترین میزان کرسی‌ها در‬ ‫مجلس فدرال در تاریخ این حزب دست یافته و در‬ ‫نتیجه برای اولین بار به رتبه سوم سقوط کرده و حتی‬ ‫دیگر جایگاه اپوزیسیون قانونی را هم از دست داده‬ ‫است‪ .‬اما چه باک؟‬ ‫حزب االن ترودو دارد که از هیچ نظر شبیه ایگناتیف‬ ‫نیست و به سرعت در حال کسب بلوغ سیاسی است؛‬ ‫البته اگر زبان سرخ جوانش سر سبزش را بر باد ندهد‪.‬‬ ‫و دیگر اینکه بعید است آنچه از میراث ایگناتیف باقی‬ ‫مانده را بتوان بیش از این از کف داد! پس همان‌طور‬ ‫که بهترین زمان خرید سهام‪ ،‬دوران بیشترین میزان‬ ‫سقوط آن است االن هم زمان بازپس‌گیری کرسی‌های‬ ‫از کف رفته است‪ .‬اتفاقا شکست سخت سال ‪2011‬‬ ‫این حسن را داشت که بسیاری از نمایندگان کهنسال‬ ‫حزب که سال‌ها در مناطق مختلف حضور داشتند‬ ‫و چهره و بیان و فعالیت‌های‌شان بوی نا گرفته بود‬ ‫موضوع ماه‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪22‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫و همین حزب لیبرال را فرسوده و از مد افتاده نشان‬ ‫می‌داد عمال از گردونه خارج شدند و جا برای نسل‬ ‫جدیدتری از افراد تازه‌نفس باز شــد که با توجه به‬ ‫جوان بودن رهبر حزب‪ ،‬تصویری روشن‌تر از یک‬ ‫کمپین پرتحرک ارائه می‌دهند‪ .‬همین‌ها بوده که در‬ ‫ابتدا اســامی ‪ 8-7‬ایرانی را بر سر زبان انداخت که‬ ‫نهایتا به حضور ‪ 6‬نفر انجامید که پن ‌‬ ‫ج تای‌شان هنوز‬ ‫در کــورس رقابتند اما تنها در دو حوزه! ویلودیل و‬ ‫ریچموندهیل‪ .‬به عبارت دیگر ایرانیان فعال در حال‬ ‫رقابت با خود هستند تا کاندیداهای دیگر‪.‬‬ ‫دو سوی واقعیت‪ :‬امید یا سراب؟‬

‫آمارها به ما چه می‌گویند؟ هر چه بگویند یک حقیقت‬ ‫در مورد آمار همیشــه برقرار است؛ باید دید آمار را‬ ‫چگونه تفسیر می‌کنیم‪ .‬حقیقت آماری این است که‬ ‫ایرانیــان در هر دو دو حوزه ذکر شــده کمتر از ‪10‬‬ ‫درصد ساکنان آنها را تشکیل می‌دهند‪ .‬تازه بسیاری از‬ ‫همان ده درصد هم شهروند کانادا نیستند و نمی‌توانند‬ ‫در انتخابات سال ‪ 2015‬به کسی رای بدهند اما فعال‬ ‫این نکته چندان اهمیت ندارد چون برای انتخابات‬ ‫درون حزبی برای انتخــاب کاندیدای نهایی حزب‬ ‫لیبرال از این حوزه‌ها‪ ،‬شهروند بودن شرط نیست اما‬ ‫نکته دیگری شرط است که بزرگ‌ترین مانع محسوب‬ ‫می‌شود‪ .‬افرادی که می‌خواهند رای بدهند باید عضو‬ ‫حزب شده باشــند‪ .‬این کار فقط در حد تکمیل و‬ ‫امضای یک فرم و پرداخت اندکی حق عضویت (که‬ ‫عموما از سوی همان نماینده انجام می‌شود) است اما‬ ‫می‌دانیم برای بسیاری از ایرانیان که اصوال با هر نوع‬ ‫فعالیت سیاسی مشکل دارند تشویق به عضویت ولو‬ ‫فورمالیته در یک حزب چقدر دشوار است به‌ویژه که‬ ‫تعدد کاندیداهای ایرانی سبب شده تا تمامی اعضا‬ ‫فعال کامیونیتی و کسانی که احتماال می‌توانستند در‬ ‫تشویق ایرانیان به عضویت حزب تنها برای انتخاب‬ ‫کاندیدا فعال شوند را در یک حالت بالتکلیفی قرار‬ ‫داده و همه می‌خواهند ببینند نتیجه چه می‌شود تا بعد‬

‫اقدام کنند‪.‬‬ ‫اما دو نکته در مورد همیــن آمار ‪ 10‬درصدی مهم‬ ‫است‪ .‬اول اینکه برخالف انتخابات فدرال‪ ،‬ساز و کار‬ ‫انتخابات درون حزبی به گونه‌ای است که اگر کسی‬ ‫بتواند تعداد محدودی رای را به درستی ساماندهی‬ ‫کند شانس باالیی در انتخاب شدن دارد و اگر بتواند‬ ‫کمپین خود را طوری پیش ببرد که حداقل نیمی از‬ ‫این رای را از غیرایرانیان به دست آورد‪ ،‬دستیابی به‬ ‫این موفقیت دشوار نخواهد بود‪.‬‬ ‫نکته دوم این است که اگرچه قدمت کامیونیتی‌های‬ ‫دیگر نظیر چینی‌ها‪ ،‬ایتالیایی‌ها یا یونانی‌ها می‌تواند‬ ‫به انتخاب ســریع‌تر کاندیدا از میان آنها و یکدستی‬ ‫کامیونیتی برای جلب و ساماندهی حمایت‌های مالی‬ ‫و انسانی بهتر و بیشتر یاری برساند اما از سوی دیگر‬ ‫همین قدمت سبب نوعی بازخورد منفی در میان سایر‬ ‫کامیونیتی‌ها هم می‌شود‪ .‬مثال غیرایتالیلیی‌ها از میزان‬ ‫نفوذ آنها در ریچموندهیل چندان راضی نیســتند؛‬ ‫یا غیرچینی‌ها از رشــد ســریع آنها در دستگاه‌های‬ ‫سیاســی و مجالس کانادا نگرانی دارند (در واقع با‬ ‫وجود رای مثبت خوب‪ ،‬رای منفی آنها هم باالست)‬ ‫و چون در سیســتم رای‌گیری داخلی فقط رای اول‬ ‫نیست که اهمیت دارد بلکه رای‌های دوم و سوم هم‬ ‫می‌توانند در انتخاب نفر اول تاثیر داشته باشند‪ ،‬شانس‬ ‫کاندیدای ایرانی در این دو حوزه که رای منفی باالیی‬ ‫ندارد کم نخواهد بود مشروط بر اینکه از اتالف منابع‬ ‫و وقت و رقابت با خود دست بکشند و سعی کنند‬ ‫همه امکانات بر روی بهترین گزینه متمرکز شود و‬ ‫هم‌زمان برای جذب آرای ایرانیان و غیرایرانیان با هم‬ ‫تالش شود‪.‬‬ ‫البته با همین قیاس‪ ،‬همه ایرانیان کاندید شده هم از‬ ‫وضعیت یکسانی برخوردار نیستند‪ .‬کسانی‌که کمتر‬ ‫شناخته شده‌اند چون پیمان کوشمان و مجید جوهری‬ ‫باید تالش خیلی بیشــتری برای معرفی خود هم به‬ ‫جامعه ایرانیان و هم غیرایرانیان نشان دهند اما افرادی‬ ‫چون لیلی پورزند‪ ،‬علی احساسی و کاوه شهروز که‬


‫حداقل در میان ایرانیان چهره‌های شــناخته شده‌ای‬ ‫هستند باید با پیامدهای منفی شهرت دست و پنجه‬ ‫نرم کنند‪.‬‬ ‫در این میان کاوه شــهروز کار دشوارتری دارد چون‬ ‫حضور او به عنوان چهره دوم کنگره ایرانیان در پس‬ ‫اوج‌گیری اختالفات داخلــی در کنگره و هم‌چنین‬ ‫موضع‌گیری‌های نه چندان موفق سیاسی در قضایایی‬ ‫چون بانک ‪ TD‬و بسته شدن سفارت کانادا در تهران‬ ‫از منظر برخی‪ ،‬نمره‌های ضعیف کارنامه کاری وی‬ ‫هستند که او باید آنها را به شکلی جبران کند‪ .‬شاید‬ ‫اســتعفای ناگهانی‪ ،‬عجیب و بدون توضیح او پیش‬ ‫از تشــکیل مجمع عمومی کنگره در ســال گذشته‬ ‫بیشتر با نگاهی به همین انتخابات و امید به کاستن‬ ‫از جنبه‌های منفی گذشــته بوده باشد به‌ویژه که وی‬ ‫به‌رغم گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای‪ ،‬تاخیر زیادی در اعالم‬ ‫کاندیداتوری خود داشت و عمال آن را تا آغاز سال‬ ‫‪ 2014‬به تعویق انداخت‪ .‬‬

‫علی احساسی‬ ‫‪Ali Ehsassi‬‬

‫‪Building Better Tomorrows –Together‬‬ ‫ساختن فرداهایی بهتر‪ -‬بایکدیگر‬ ‫مسلط به زبان‌های فارســی‪ ،‬فرانسه و انگلیسی؛‬ ‫فارغ‌التحصیل رشــته کارشناسی علوم سیاسی از‬ ‫دانشگاه تورنتو‬ ‫دارای مدرک کارشناسی ارشد ‪ .M.Sc‬از مدرسه‬ ‫عالــی اقتصاد لندن در رشــته اقتصــاد و مدرک‬ ‫حقوق از دانشکده حقوق دانشگاه یورک؛ دریافت‬ ‫‪ LL.M‬از جورج تاون‬ ‫عضو فعال حزب لیبرال از سال ‪1990‬‬ ‫همکاری با دولت‌های استانی‪Ontario Ministry‬‬ ‫‪of Economic Development and Trade‬‬ ‫‪ in Toronto‬و فــدرال ‪Department of‬‬

‫‪Foreign Affairs and International‬‬ ‫‪ Trade‬در زمینه‌های مختلف‬ ‫فعالیــت در برنامه‌های داوطلبانه به‌ویژه در حوزه‬ ‫حقوق بشر‬ ‫ســابقه حضور در انتخابات درون حزبی حزب‬ ‫لیبرال در سال ‪2004‬‬ ‫کاندیدای حوزه ویلودیل‬ ‫وبسایت رسمی‪:‬‬ ‫‪http://aliehsassi.ca‬‬

‫علی احساسی تنها ایرانی این جمع است که تجربه‬ ‫رقابت برای کسب این عنوان را پیشتر داشته است‪.‬‬

‫موضوع ماه‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫‪‬چون دوست دشمن است حکایت کجا برم؟‬

‫ایرانیان در برخورد با مسائل ذات ًا افراد شکاکی هستند‬ ‫و به همین دلیل هم تبعات نظری و هم عملی رقابت‬ ‫ایرانیان با یکدیگر را بررســی کــرده اند‪ .‬در عرصه‬ ‫نظری کسانی که به این موضوع به عنوان یک معضل‬ ‫نگاه می‌کردند پرسش‌هایی را مطرح کردند که برخی‬ ‫بسیاری بنیانی بودند‪ .‬مواردی چون‪:‬‬ ‫ایا ما واقعــا دارای یک کامیونیتی یا اجتماع ایرانیان‬ ‫هســتیم یا صرفا جمعی هستیم که تنها در سرزمین‬ ‫محل تولد‪ ،‬اشتراک داریم؟‬ ‫آیا باید به عنوان یک ایرانی در انتخابات شرکت کرد‬ ‫یا کانادایی؟ به عبارت دیگــر آیا باید حتما به یک‬ ‫ایرانی رای داد یا به شایسته‌ترین؟‬ ‫آیا این تعدد کاندیداها در مجموع اتفاق خوب و مفید‬ ‫و مشوقی است یا به ضرر فرایند انتخاباتی در میان‬ ‫جامعه ایرانیان منجر شده است؟‬ ‫آیــا جامعه ایرانیان این پختگــی را ندارد یا جمعی‬ ‫معتمد در این جامعــه وجود ندارد که بتواند چنین‬ ‫مشکالتی را پیش از آنکه عمومی و گسترده شود و‬ ‫از اعتبار ایرانیان بکاهد حل و فصل کند؟‬ ‫اینها و ســوال‌های متعدد دیگر از این دست در کنار‬

‫معضالت عملی قــرار گرفــت‪ .‬در عمل‪ ،‬حضور‬ ‫هم‌زمان کاندیداها تشکیل ستادهای قوی و فعال را‬ ‫با مشکل روبرو ساخت‪ .‬تعداد افراد متخصص این‬ ‫کار و داوطلبان همــکاری در جامعه ایرانی و حتی‬ ‫کل جامعه کانادایی محدود هستند و لزوما هم فقط‬ ‫در حوزه‌های مورد اشاره ساکن نیستند؛ وقتی تعداد‬ ‫زیادی هم‌زمان نیازمند این امکانات می‌شوند قاعدتا‬ ‫هیچ‌کدام به حد کفایت چیزی کسب نمی‌کنند ضمن‬ ‫اینکه خود همین پدیده ســبب می‌شــود تا همان‬ ‫حمایت‌گــران و یا داوطلبان محــدود و معدود هم‬ ‫متوقف شوند تا ببینند فرجام چه خواهد شد و اینها‬ ‫هم ایجاد تاخیر و تردید و اتالف وقت می‌کند‪.‬‬ ‫از همین نظر بود که از همان آغاز‪ ،‬بخشــی از تالش‬ ‫جامعه ایرانی به ســمت یافتــن راه حلی برای پایان‬ ‫دادن به این معضل معطوف شــد‪ .‬ابتدا یکی از خود‬ ‫همین کاندیداها یعنی دیوید (داود) موسوی پیشنهاد‬ ‫تشکیل نوعی شورای داوری و حکمیت‬ ‫برای رسیدن به توافقی عملی و پایدار میان‬ ‫کاندیداهای ایرانی داد و نشــریه «سالم‬ ‫تورنتو» با چند نوبت نظرخواهی از برخی‬ ‫چهره‌های شناخته شده‌تر دیدگاه آنها را‬

‫لیلی پورزند‬

‫‪Lily Pourzand‬‬ ‫‪Lily For Willowdale‬‬ ‫دختر سیامک پورزند فقید و مهرانگیز کار‬ ‫فعال حقوق بشر و حقوق زنان‬ ‫فارغ‌التحصیل رشته حقوق دانشگاه بهشتی (ملی)‬ ‫تهران‪ ،‬فارغ‌التحصیل دوره کارشناســی مطالعات‬ ‫زنان از دانشگاه یورک و کارشناسی ارشد دانشکده‬ ‫حقوق همین دانشگاه با گرایش حقوق بین‌الملل‬ ‫تطبیقی در زمینه برابری جنسیتی‬ ‫فعالیت در دفتر نماینده لیبرال منطقه ویلودیل در‬ ‫فاصله سال‌های ‪2010-2008‬‬ ‫سابقه طوالنی حضور رســانه‌ای و مطبوعاتی و‬ ‫هم‌چنین فعالیت در برنامه‌هــای حزب لیبرال از‬ ‫موضوع ماه‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪24‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫سال ‪2004‬‬ ‫مشاور برابری جنسیتی در مرکز زنان منطقه یورک‬ ‫در حال حاضر‬ ‫اولین فرزند لیلی پورزند و مهرداد حریری‪ ،‬آرتینا‬ ‫پورزند حریری در ‪ 9‬فوریه ‪ 2014‬به دنیا آمد‬ ‫کاندیدای حوزه ویلودیل‬ ‫وبسایت رسمی‪:‬‬ ‫‪www.lilypourzand.ca‬‬

‫لیلی پورزند اولین ایرانی بود که رســما داوطلبی‬ ‫خود را در اکتبر ‪ 2013‬اعالم کرد و تنها کاندیدای‬ ‫زن در میان این جمع است‪.‬‬

‫جستجو کرد‪ .‬دکتر رضا مریدی نماینده ریچموندهیل‬ ‫در مجلس انتاریــو‪ ،‬وزیرحاضر در هیات دولت این‬ ‫استان و شناخته شده‌ترین چهره سیاسی ایرانی‌االصل‬ ‫در کانادا که موفقیت‌های او ســبب دلگرمی دیگران‬ ‫شده در این مورد می‌گوید‪« :‬در مورد ‪ ...‬پیشنهاد دیوید‬ ‫موســوی در خصوص مراجعه به یک هیئت داوری‬ ‫منتخب خود نامزدها‪ ،‬باید بگویم این کار شاید یک راه‬ ‫حل عملی باشد‪ .‬پیشنهاد آقای موسوی در اجتناب از‬ ‫این وضعیت‪ ،‬در صورت توافق دو نامزد دیگر‪ ،‬بدین‬ ‫ترتیب است که ابتدا هر یک از آنها ‪ 3‬نفر را به عنوان‬ ‫معتمد خود انتخاب کنند و سپس این هیئت داوران ‪9‬‬ ‫نفره مناسبترین نامزد را تعیین می‌کند‪ ،‬که این رای بدون‬ ‫قید و شرط مورد تایید کاندیداها قرار خواهد گرفت‪.‬‬ ‫و اما در صورت عدم پذیرش این پیشنهاد از طرف دو‬ ‫کاندید دیگر پیشنهاد من این است که این سه کاندیدا‬ ‫کماکان به گفتگو و همکاری با یکدیگر ادامه دهند و‬ ‫در جریان مبارزات انتخاباتی شرایط خود و کاندیدای‬ ‫دیگر را مورد ارزیابی قرار دهند که بلکه باز از این طرق‬ ‫و با باز بودن درهای گفتگو بتوانند از تضعیف شانس‬ ‫انتخاب شدن یکی از اعضا جامعه ما جلوگیری کنند‪»...‬‬ ‫اما پیشنهاد انتخاب هیات داوری برای همه خوشایند‬ ‫نبود کمــا اینکه بهروز آمــوزگار وکیل و یکی از‬ ‫موسسین انجمن حقوقدانان ایرانی انتاریو در این‬ ‫باره می‌گویــد‪ ...« :‬با وجود اینکه داوری شــیوه‌ای‬ ‫کاربــردی برای حل اختالفات مالــی‪ ،‬خانوادگی و‬ ‫بین‌المللی می‌باشد‪ ،‬در خصوص موضوع مورد بحث‪،‬‬ ‫پروسه داوری دارای کاستی‌های قابل توجهی است‪.‬‬ ‫بزرگتریــن چالــش داوری در موضوع مورد بحث‬ ‫انتخاب داورها به نحوی که طرفین با رضایت خاطر‬ ‫به نتیجه نهایی تمکین کنند خواهد بود‪ .‬مسلما هر یک‬ ‫از کاندیداها عالقمند به انتخاب داورهایی خواهند بود‬ ‫که در نهایت به نفع آنها تصمیم‌گیری کنند و از این رو‬ ‫این موضوع خود به موضوع اختالف جدیدی تبدیل‬ ‫خواهد شد‪ .‬مشکل دیگر داوری ماهیت نخبه‌گرایانه‬ ‫این شــیوه است و اینکه منطقی نیست که کاندیدی‬ ‫که قرار اســت در نهایت در انتخاباتی مردم‌گرایانه‬ ‫شرکت کند توســط گروه محدودی از افراد جامعه‬ ‫تأیید صالحیت شود‪ .‬با توجه به این مسائل در مورد‬ ‫داوری به نظر می‌آید که یک انتخابات نمادین بین این‬ ‫سه کاندید در میان جامعه ایرانی راه حل منطقی‌تری‬ ‫باشد‪»...‬‬ ‫بیان این معضل یعنی اینکه طیف محدودی در مورد‬


‫مجید جوهری‬

‫‪Majid Jowhari‬‬ ‫‪A Passion Unleashed, A Dream To Be‬‬ ‫‪Realized‬‬ ‫شوری درگیرد‪ ،‬رویایی تحقق یابد‬ ‫متاهل با دو فرزند‬ ‫دارای سابقه طوالنی ‪ 25‬سال فعالیت مهندسی و مشاوره در‬ ‫بخش خصوصی و هم‌اکنون بنیان‌گزار و مدیر یک شرکت‬ ‫مشاوره‬ ‫تحصیالت مدیریت صنعتی؛ مدارک ‪ CMA ،MBA‬و‬ ‫‪CMC‬‬ ‫فعال در برنامه‌های حزب لیبرال‬ ‫کاندیدای حوزه ریچموندهیل‬ ‫وبسایت رسمی‪:‬‬

‫‪www.liberalrichmondhill.com‬‬

‫سرنوشتبقیهتصمیم‌گیریخواهندکردموردنظرافراد‬ ‫بسیاری بوده است به ویژه که چنین ترکیبی از داوران با‬ ‫توجه به آنکه بسیاری از چهره‌های قدیمی‌تر کامیونیتی‬ ‫لزوما قادر به نمایندگی طیف‌های جدیدتر نیســتند‬ ‫قابلیت این را دارد که سطح مشاجرات و عمق اختالف‬ ‫را بیشتر کند‪ .‬شاید به همین دلیل بود که این پیشنهاد‬ ‫در نهایت چندان مورد اقبال کاندیداها قرار نگرفت و‬ ‫این تصمیم شخصی خود آنها مبنی بر ماندن یا رفتن‬ ‫بوده و هست که سرنوشــت بقیه را روشن می‌کند‪.‬‬ ‫در این میان خروج داوطلبانه موســوی از رقابت در‬ ‫حوزه ویلودیل خود نمونه روشنی از این وضعیت‬ ‫است که به‌رغم باقیماندن دو کاندیدای ایرانی دیگر‬ ‫در این حوزه‪ ،‬عمال به آرام‌تر شدن وضعیت و افزایش‬ ‫یافتن امید به دستیابی به یک نوع مسالحه میان این‬ ‫دو نفر انجامید‪.‬‬ ‫موســوی به فاصله‌ای کوتاه از انصرافش اعالم کرد‬ ‫که در انتخابات شــوراهای شهر که ‪ 27‬اکتبر ‪2014‬‬ ‫برگزار می‌شود‪ ،‬از همین منطقه شرکت خواهد کرد‪.‬‬ ‫این اقدام بالفاصله با حمایت چهره‌های برجسته‌ای از‬ ‫کامیونیتی ایرانی از جمله دکتر مریدی و خانم افخم‬ ‫مردوخی و تعدادی دیگر مواجه شــد و کماکان هم‬ ‫ادامه دارد‪ .‬به نظر می‌رسد در ورای حمایت از این ‪‬‬

‫موضوع ماه‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫‪ ‬کاندیداتوری‪ ،‬این افراد به‌طور غیرمستقیم سایر‬ ‫کاندیداها را تشویق به رفتاری مشابه برای جلوگیری‬ ‫از پراکندگی و تشتت میان ایرانیان می‌دانند‪ .‬همین امر‬ ‫نشــان می‌دهد که فعاالن سیاسی ایرانی تا چه میزان‬ ‫در حسرت تعیین تکلیف بحث کاندیداتوری و باقی‬ ‫ماندن حداکثر یک ایرانی در هر یک از این دو حوزه‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫نماینده حزب یا صدای ایرانیان؟‬ ‫از همان آغاز این پرســش جدی مطرح شد که یک‬ ‫منتخب حزبی که قاعدتا باید پاســخ‌گوی حزب و‬ ‫تمامی رای دهندگان حوزه خود (حداقل طرفداران‬ ‫حزب مطبوعش) باشد چگونه می‌تواند داعیه «نماینده‬ ‫یا صدای ایرانیان در انتاوا» بودن را هم داشــته باشد‪.‬‬ ‫سخنان بسیاری در این میان بیان شد و جالب است‬ ‫که تقریبا تمامــی کاندیداهای ایرانی درحالی که در‬ ‫مبارزات خود روی موضوعات مربوط به ایران بسیار‬ ‫پافشاری می‌کنند‪ ،‬کمپین‌های خود را به طور طبیعی‬ ‫با تعداد زیادی از حامیان ایرانی‌شان آغاز کرده‌اند و‬ ‫در اکثر جلسات عمومی که حضور پیدا کرده‌اند به‬ ‫موضوعی مرتبط با ایرانیان مربوط می‌شده (مشکل‬ ‫طوالنی شدن ماجرای صدور شهروندی کانادا‪ ،‬خلیج‬ ‫عربی خوانده شدن خلیج فارس توسط وزیر خارجه‬ ‫کانادا و‪ )...‬اما در پاسخ به پرسش‌های رسانه‌ها در این‬ ‫ارتباط منکر چنین بحثی شده‌اند و بر این مورد تاکید‬ ‫داشــته‌اند که نگاه‌شان به همه اقوام حوزه انتخاباتی‬ ‫خود یکسان است و باید سیاست‌های حزب را دنبال‬ ‫کنند (سیاســت‌هایی که البته هنوز چندان مشخص‬ ‫نیســت‪ ).‬حتی فراتر از این مثال‬ ‫کاوه شهروز در پاسخ به پرسشی‬ ‫در مورد تشــویق دیگران برای‬ ‫رای دادن به یک ایرانی در حوزه‬ ‫دیگر (ویلودیل) می‌گوید‪« :‬من نمی‌خواهم در امور‬ ‫حوزه انتخابیه دیگر دخالت کنم‪ .‬اما معتقدم همه باید‬ ‫از بهترین کاندیداها حمایت کنند و لزوما حمایت‌شان‬ ‫محدود به قومیت آنها نباشد‪».‬‬ ‫دردسرهای ایرانی بودن‬ ‫اما همین حضورهای مداوم در جامعه ایرانیان و امید به‬ ‫کسب آرا اعضا این جامعه دردسرهای خاص خودش‬ ‫را هم داشــته که مهم‌ترین آنها اجبار به رویارویی با‬ ‫یک فهرســت از پرسش‌های نسبتا ثابت و کلیشه‌ای‬ ‫بوده که توسط افراد یا رسانه‌ها مرتبا مطرح شده است‪:‬‬ ‫نظر شما در باره تحریم‌های کانادا علیه ایران چیست؟‬ ‫نظر شما در مورد برنامه هسته‌ای ایران چیست؟ در‬ ‫موضوع ماه‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪26‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫کاوه شهروز‬

‫‪Kaveh Shahrooz‬‬ ‫| ‪Bringing Change to Richmond Hill‬‬ ‫‪Unlocking Canada’s Potential‬‬ ‫آوردن تغییر به ریچموندهیل‪،‬‬ ‫رهاسازی پتانسیل کانادا‬ ‫متاهل و دارای یک دختر‬ ‫مدرک کارشناســی در رشــته علوم سیاســی از‬ ‫دانشگاه تورنتو؛ مدرک حقوق از دانشگاه هاروارد‬ ‫با درجات عالی‬ ‫سردبیر مجله حقوق بشر دانشگاه هاروارد در زمان‬ ‫تحصیل‬ ‫در حال حاضر شاغل به وکالت در تورنتو‬ ‫مشاور ارشد وزارت خارجه کانادا در امور حقوق‬ ‫بشر در سازمان ملل متحد در سال‌های گذشته‬ ‫فعال حقوق بشــر به‌ویژه تحلیلگر مسائل حقوق‬ ‫مورد وضعیت حقوق بشر در ایران؟ درباره بسته شدن‬ ‫سفارت کانادا در تهران و بالعکس ؟ و‪...‬و چه دشوار‬ ‫است در این جامعه فوق‌العاده متشتت و دسته دسته‬ ‫که مهم‌ترین سواالتش هم معموال نه درباره وضعیت‬ ‫زندگی خودش بلکه ایران اســت بتوان به گونه‌ای‬ ‫پاسخ داد که اگر حمایتی جذب نمی‌کند‪ ،‬عالقه‌مند‬ ‫مســتعدی را فراری ندهد؛ چرا که این کاندیدها اگر‬ ‫قبال نمی‌دانسته‌اند االن حتما دریافته‌اند که از میان این‬ ‫جماعت پرسش‌گر تعداد بسیار معدودی آستین همت‬ ‫باال زده و دســت یاری به آنها خواهند داد اما تعداد‬ ‫بسیاری قابلیت این را دارند که به بلندگوی مخالف‬ ‫تبدیل شده و دیگران را هم فراری دهند‪.‬‬ ‫در این میان‪ ،‬بالتکلیفی شعارها و برنامه‌های محوری‬ ‫حزب لیبرال که حتی از گردهمایی ساالنه آن (امسال‬ ‫در مونترال‪ ،‬در هفته سوم فوریه) هم چیز دندان‌گیری‬ ‫برای عرضه درنیامد (و البته عجیب نبود چون قاعدتا‬ ‫برنامه‌های اصلی حزب برای پایان امســال و شروع‬ ‫مبارزات انتخاباتی کنار گذاشته شده‌اند) مشکالت‬ ‫این کاندیداها را دو چندان می‌کند چون تا کی می‌توان‬ ‫فقط به توصیف کماالت رهبر جوان خود بســنده‬ ‫کرد؟ یا صرفا از ناجی بودن حزب لیبرال برای طبقه‬ ‫رو به موت متوسط گفت و اشتغال بیشتر و تحصیل‬ ‫ارزان‌تر برای جوانــان و‪ ...‬همین دو موضوع یعنی‬

‫بشر در رسانه‌های مکتوب و تصویری‬ ‫سخنگو و نایب رئیس پیشین کنگره ایرانیان کانادا‬ ‫کاندیدای حوزه ریچموندهیل‬ ‫وبسایت رسمی‪:‬‬

‫‪kavehshahrooz.ca‬‬

‫کاوه شــهروز آخریــن نفــری از میــان جمع‬ ‫کاندیداهای ایرانی اســت که داوطلبی خود را‬ ‫رسم ًا در ژانویه ‪ 2014‬اعالم کرد و تا امروز‪ ،‬تنها‬ ‫کاندیدایی است که وبسایت رسمی‌اش‪ ،‬صفحه‬ ‫فارسی دارد‪.‬‬ ‫پیچیدگی وضعیت پاسخ به پرسش‌های درباره ایران‬ ‫و فقدان جزییات بیشــتر در مورد برنامه‌های حزب‬ ‫لیبرال سبب شــده که گفتارهای این افراد شباهت‬ ‫زیادی به یکدیگر پیدا کند و قدرت برجسته‌سازی از‬ ‫آنها گرفته شود‪ .‬در این میان شاید تنها در مورد دو نفر‬ ‫وضعیت کمی متفاوت (نه لزوما بهتر) باشد‪.‬‬ ‫اولــی خانم پورزند که با تاکید بر زن بودن و مبارزه‬ ‫برای کسب برابری جنسیتی‪ ،‬از همان اولین جلسه‬ ‫اعالم رسمی کاندیداتوری‌اش تالش داشته خود را از‬ ‫بقیه متمایز کند‪« :‬ما امشب اینجا هستیم تا نه تنها از من‬ ‫و یا کمپین «لیلی برای ویلودیل» حمایت کنیم بلکه‬ ‫اینجا هستیم تا از ایده‌ای واالتر که همانا داشتن تعادل‬ ‫جنسیتی بیشتر در مجلس کانادا هست‪ ،‬حمایت کنیم‪.‬‬ ‫درست اســت که کانادا یکی از کشورهای پیشرفته‬ ‫جهان اســت ولی ما تنها ‪ 25‬درصد زن در ســمت‬ ‫نمایندگی مجلس فدرال داریم ‪...‬حتی کشــورهایی‬ ‫نظیر افغانستان و عراق در این زمینه موقعیت‌شان بهتر‬ ‫از کاناداست‪.»...‬‬ ‫نفر دوم را باید کاوه شــهروز دانست که بر موضوع‬ ‫فعالیت‌های حقوق بشــری‌اش تاکید فراوانی دارد‪.‬‬ ‫به نظر می‌رســد صرف‌نظر از کارنامه پر حجم وی‬ ‫در این زمینه‪ ،‬او در پی کســب حمایت‌های مادی و‬ ‫معنوی بخشی از جامعه متمول‌تر ایرانی است که در‬


‫تقابل با حاکمیت در ایران‪ ،‬چنین مباحثی برای‌اش از‬ ‫اهمیت باالیی برخوردار است‪ .‬شهروز با این کار به‬ ‫نوعی دست به ریسک زده است چون معلوم نیست‬ ‫این موضوع برای غیرایرانیان و بخش گسترده‌ای از‬ ‫نسل جدید ایرانیان چقدر اهمیت داشته باشد و چقدر‬ ‫آن حمایت‌ها به یک خروجی موثر از آرا منجر شود‪.‬‬ ‫در زمانه‌ای که اجتماع ایرانیان تورنتو هنوز به تاسی‬ ‫از زمستان سرد و طوالنی امسال‪ ،‬خموده و بی‌اشتیاق‪،‬‬ ‫جنب و جوشی از خود نشان نمی‌دهند و در زمانه‌ای‬ ‫که در میان معدود فعالین سیاسی این جامعه کماکان‬ ‫پرســش‌هایی جــدی در مورد بــود و نبود جامعه‬ ‫ایرانیان و ضرورت داشــتن یا نداشتن حضور یک‬ ‫ایرانی در مجلس فدرال مطرح است‪ ،‬روند حضور‬ ‫این کاندیداها‪ ،‬چگونگی حــل معضالت موجود‪،‬‬ ‫نحوه تعامل آنها با یکدیگر و با جامعه و ‪ ...‬می‌تواند‬ ‫فرصتی باشد برای این جمع ایرانی تا به سوی رشد‬ ‫و بلوغ حرکت کنند و یا می‌تواند تهدیدی باشد که‬ ‫آنها را متشتت‌تر‪ ،‬دل‌زده‌تر نسبت به فعالیت سیاسی‬ ‫و از یکدیگر دورتر سازد‪ .‬باید دید‬ ‫ایرانیان کدام مسیر را برمی‌گزینند‪ .‬‬

‫پیمانکوشمان‬

‫‪Peter Cushman‬‬

‫‪Together We Make Canada Stronger‬‬ ‫با هم کانادای قوی‌تر می‌سازیم‬ ‫فارغ‌التحصیل دانشگاه کارلتون‬ ‫مهندس حرفه‌ای و مدرس کالج ‪Centennial‬‬ ‫سابقه طوالنی در فعالیت‌های داوطلبانه به‌ویژه در حوزه‌های‬ ‫مهندسی‬ ‫کوشمان پیشتر در انتخابات شورای شهر ریچموندهیل هم‬ ‫کاندیدا بوده است‪.‬‬ ‫کاندیدای حوزه ریچموندهیل‬ ‫وبسایت رسمی‪:‬‬

‫‪petercushman.com‬‬

‫موضوع ماه‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫هر از چند گاهی‪ ،‬بنا به ساز و کار و ضرورتهای دست که مسئلۀ انتخاب کردن و انتخاب شدن مستقیم برای‬ ‫به دست شدن ســکان راهبری سیاسی و اجتماعی مردم فراهم است‪.‬‬ ‫کانادا‪ ،‬انتخاباتی در ســطح شهرداری و پارلمان‌های‬ ‫ایالتی و فدرال برگزار می‌‌‌شود‪ .‬چه به عنوان انتخاب ● شرایط نماینده شدن‬ ‫کننده و چه به عنوان انتخاب شونده‪ ،‬تمام آن کسانی داوخواهــان نمایندگی مجلس معمــوال به یکی از‬ ‫که بنا به قانون شهروند کانادا هستند می‌‌‌توانند در این حزب‌های قانونی کانادا وابســته‌اند و در درون و بر‬ ‫انتخابات شرکت کنند‪ .‬با توجه به رشد شمار مهاجران مبنای دورنمای سیاســت‌های همان حزب هم در‬ ‫ایرانی در سالهای اخیر‪ 1‬و باال رفتن شمار آنانی که با مجلس فعالیت می‌کنند‪ .‬البته‪ ،‬داوخواهان ناوابسته به‬ ‫شهروندی کانادایی حق شرکت در انتخابات را پیدا احزاب هم می‌توانند به مجلس راه یابند‪ .‬بنا به آخرین‬ ‫کرده‌‌‌اند‪ ،‬پرسشــهای نوی در میان این گروه مطرح‬ ‫شده‌‌‌است‪.‬‬ ‫پرسشهایی از این دســت که نقش ایرانی‌‌‌تباران در‬ ‫دستگاههای رهبری دولتی کانادا چه می‌‌‌تواند باشد؟‬ ‫حضــور و یا غیاب یک ایرانی‌‌‌تبار در مراکزی چون‬ ‫پارلمانها چه تاثیری بر زندگی بخش یا بخشهایی از‬ ‫مهاجران ایرانی خواهد داشــت؟ آیا ایرانی‌‌‌تبار بودن‬ ‫یک داوخواه (کاندیدا) در بافت فعلی امور سیاســی تغییرات‪ ،‬تمام کسانی که در روز انتخابات ‪ 18‬سال‬ ‫کانــادا به‌‌‌خودی‌‌‌خود یک ســنجۀ تعیین‌‌‌کننده برای دارند و می‌توانند از لحاظ قانونی رای دهند‪ ،‬می‌توانند‬ ‫رای‌‌‌دهندگان است؟ و یا این که تا کنون حضور دو داوخواه نمایندگی هم باشند‪ .‬داوخواه باید در کانادا‬ ‫نفر از ایرانی‌‌‌تباران در پارلمان‌‌‌های کبک و کانادا چه ســاکن باشــد و نه الزاما در حوزه‌ای که می‌خواهد‬ ‫در عمل برای ایرانیان مهاجر به ارمغان آورده است؟ نماینده‌اش باشد‪.‬‬ ‫پرسش‌های روزآمد نزدیک شدن به هر انتخاباتی از‬ ‫این جنس است‪.‬‬ ‫● وظایف نمایندگان مجلس‬ ‫‪6‬‬ ‫برای پاسخ دادن به این پرسشها و پرسشهای همسان این وظایف به روشنی در متون رسمی آمده است و‬ ‫دیگر‪ ،‬بد نیست دســت کم در مورد دو موضوع به خالصۀ آن به شرح زیر است‪:‬‬ ‫روشنی و البته بسیار کوتاه بنویسم که قطعا با نوشته ‪ -‬واسطه میان دولت و رای‌‌‌‌دهندگان حوزۀ انتخاباتی‬ ‫دیگر دوستان دورنمای روشنتری از موضوع داشته خود هستند و به رای‌‌‌‌دهندگان آگاهی‌‌‌‌های الزم برای‬ ‫باشیم‪ .‬با توجه به این که ظاهرا انتخابات در این سطح حل مشکالتشان ارایه می‌‌‌‌دهند‪.‬‬ ‫نزدیک است‪ ،‬نخست دربارۀ نمایندگان پارلمان در ‪ -‬به عنوان قانون‌گذار در مجلس می‌‌‌‌توانند قانون ارایه‬ ‫ســطح فدرال و وظایف و اختیارات آنها و سپس به دهند و یا نسبت به قوانین پیشنهادی و یا رایج اعمال‬ ‫چند و چون حضور ایرانی‌‌‌تباران در این بافت قانونی نظر کنند‪.‬‬ ‫می پردازم‪.‬‬ ‫ برای انجام کارهای جاری مجلس و مسایل مربوط‬‫به دولت در یک یا چند حوزه تخصص بیابند‪.‬‬ ‫الف‪ .‬پارلمان فدرال کانادا‬ ‫ نمایندگی مجلس عوام کانادا را در بیرون از مرزهای‬‫● نمایندگی پارلمان فدرال‬ ‫کشور کانادا عهده‌دار شوند‪.‬‬ ‫می‌‌‌دانیم که پارلمان فدرال کانادا از سه گروه تشکیل یادآوری هم شود که نخست وزیر کانادا هم توسط‬ ‫می‌‌‌شود‪:‬‬ ‫حزبی که اکثریت را در مجلس بدست آورده است‬ ‫ فرماندار‪ 2،‬که با پیشنهاد نخست وزیر توسط ملکه معرفی می‌‌‌‌شود‪.‬‬‫انگلستان منصوب می‌شود‪.‬‬ ‫ اعضای مجلس سنا‪ 105 .‬نفرند که توسط نخست ب‪ .‬ایرانی‌تباری و انتخابات پارلمانی‬‫وزیر برگزیده می‌شــوند و از ســوی فرماندار تایید این مرور بر دانسته‌‌‌‌‌های همگانی در این مورد را برای‬ ‫می‌شوند‪ .‬اینان ایالت‌های کانادا را نمایندگی می‌کنند و این نوشتم که نشان دهم‪:‬‬ ‫ ‪ 308‬نفر اعضای مجلس عوام‪ 3‬که با رای مستقیم ‪ -‬ایرانی‌‌‌‌‌تبــاری نمایندۀ منتخب‪ ،‬نمی‌‌‌‌‌تواند منشــاء‬‫مردم در حوزه‌های انتخاباتی‪ 4‬به مجلس راه می‌یابند‪ 5.‬خدمــات ویژه‌‌‌‌‌ای به ایرانی‌‌‌‌‌تباران باشــد‪ .‬نمایندگان‬ ‫بنابراین فقط در مورد نمایندگان مجلس عوام است مجلس مسئول ارایۀ خدمات تعریف شده در قانون‬

‫پیرامون یک توهم پارلمانی‬

‫موضوع ماه‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪28‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫دکتر محسن حافظیان‬ ‫‪Dr. Mohsen Hafezian‬‬


‫نسبت به همۀ ساکنین حوزۀ انتخاباتی‌‌‌‌‌شان هستند‪.‬‬ ‫بنابرایــن‪ ،‬انتظار خدمات ویــژه از نماینده‌‌‌‌‌‪ ،‬به دلیل‬ ‫هم‌تباری‪ ،‬تا کنون در قانون پیش‌‌‌‌‌بینی نشده است و‬ ‫چنین درخواستی از نمایندگان باید باری اضافی بر‬ ‫دوش آنان بوده باشــد‪ .‬در عمل هم می‌‌‌‌‌توانیم از دو‬ ‫نمایندۀ ایرانی‌‌‌‌‌تبار (یکی در کبک و دیگری در انتاریو)‬ ‫بخواهیم که صورتــی از خدماتی که ویژۀ مهاجران‬ ‫هم‌‌‌‌‌تبارشان انجام داده‌‌‌‌‌اند ارایه دهند‪ .‬این فهرست اگر‬ ‫هم وجود داشته باشد نمی‌‌‌‌‌تواند فهرست بلندباالیی‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫ معموال داوخــواه نمایندگی برنامۀ کاری خودش‬‫را در تبلیغــات ارایه می‌‌‌‌‌دهد‪ ،‬چه مســتقل‪ ،‬چه در‬ ‫هماهنگی با حزبش‪ .‬در هیچ تبلیغات انتخاباتی دیده‬ ‫یا شــنیده نشده اســت که داوخواه نمایندگی برای‬ ‫مهاجران هم‌تبارش یک برنامه ارایه دهد و برای دیگر‬ ‫ساکنین برنامه‌‌‌‌‌ای دیگر‪.‬‬ ‫ برجســته کردن ســنجۀ ایرانی‌‌‌‌‌‌تبار بودن داوخواه‬‫نمایندگی مشــکل عملی دیگری را هــم به دنبال‬ ‫دارد‪ .‬تصــور کنیم که دو نماینــدۀ ایرانی‌‌‌‌‌‌تبار از دو‬

‫ چندمیهنی»‌شان پایبند بمانند‪.‬‬‫ ایرانی‌تبــار بودن داوخــواه نمایندگی مجلس نه‬‫امتیازی است و نه مانعی برای حضور در انتخابات‪،‬‬ ‫به عبارت دیگر این سنجه به هیچ رو در روند قانونی‬ ‫به حســاب نمی‌آید‪ .‬توجه کنیم که در کانادا بیش‬ ‫از ‪ 200‬گروه قومــی زندگی می‌کنند‪ 8.‬کدام یک از‬ ‫این قوم‌ها (چه پر شــمار و چه کم شمار) تا کنون‬ ‫در انتخابات به نام گروه قومی‌شان شرکت کرده‌اند‬ ‫که حداقل اثــری عرفی و قانونی برای دیگرانی که‬ ‫می‌خواهند بدین راه روند‪ ،‬به جای گذاشته باشند؟‬ ‫ حتی ملل نخستین کانادا‪ 9‬نه به عنوان نمایندۀ قوم‬‫خود بلکه به عنوان نمایندۀ حوزه‌های انتخاباتی استان‬ ‫خود‪ ،‬اگر مستقل نباشند‪ ،‬و در پیوند با یکی از احزاب‬ ‫قانونی کانادا به مجلس عوام راه می‌یابند‪ .‬برای نمونه‪،‬‬ ‫‪01‬‬ ‫در ترکیــب االن مجلس از ســرزمین نوناووت‬ ‫(اینویت‌نشین) یک نفر در مجلس هست که وابسته‬ ‫حزب محافظه‌کاران کاناداست‪ 11.‬یادآوری شود که‬ ‫اینویت‌ها ساکنین چند هزارسالۀ این سرزمین هستند‪.‬‬ ‫نتیجه آن که تبار و قومیت نماینده هیچ پیوند قانونی و‬ ‫اجرایی در پیوند با هم‌تبارانش تا کنون نداشته است‪.‬‬ ‫و سخن پایانی‬

‫در هیچ تبلیغــات انتخاباتی‬ ‫دیده یا شــنیده نشده است‬ ‫که داوخواه نمایندگی برای‬

‫مهاجــران هم‌تبــارش یک‬ ‫برنامه ارایه دهد و برای دیگر‬ ‫ساکنین برنامه‌‌‌‌‌ای دیگر‬

‫حزب مخالف داوخــواه نمایندگی مجلس در یک‬ ‫حوزۀ انتخاباتی می‌‌‌‌‌‌شوند‪ .‬اگر ایرانی‌‌‌‌‌‌تباری داوخواه‬ ‫برای رای‌دهنده هم چنان ســنجۀ اصلی باشد‪ ،‬یک‬ ‫معمای حل ناشــدنی رقم خواهد خورد که انتخاب‬ ‫اصلح کدام خواهد بود‪ 7.‬اینجا هم مبلغان پرشــور‬ ‫ورود ایرانی‌تباران به مجلس عوام به ناچار باید دیگر‬ ‫سنجه‌هایی چون اردبیلی و مشهدی و اصفهانی بودن‬ ‫را هم وارد محاسبات کنند تا بتوانند به وظایف «ملی‬

‫حال اگر برخی از دوستان این دلیل‌­‌‌ها را هم نادیده‬ ‫انگارنــد و باز هم اصــرار ورزند که به هر صورت‬ ‫حضوریکایرانیدرمجلسمی‌تواندبهلطایف‌الحیلی‬ ‫نمایندۀ مهاجران ایرانی‌تبارباشد‪ 21،‬ناچاریم بپرسیم که‬ ‫این نمایندگان نمایندگی کدام گروه از ایرانیان مهاجر‬ ‫‪31‬‬ ‫را در نظر دارند؟‬ ‫ایرانیان خارج از کشور (به مانند همۀ مهاجران همه‬ ‫جای دنیا) یک کل یکدست نیستند و نمی‌توانند هم‬ ‫باشند‪ .‬از سال‌های ‪ 1980‬میالدی که آغاز کنیم بسیار‬ ‫آشکار خواهیم دید که مهاجران ایرانی تا به امروز نه‬ ‫خاستگاه اجتماعی یکسانی داشته‌اند‪ ،‬نه خواسته‌های‬ ‫مشترکی‪ .‬آیا شدنی است که میان مهاجری که کانادا‬ ‫برایش ســرزمین ســرمایه‌گذاری مالی است و آن‬ ‫دانش‌آموخته و متخصصی که توانایی فکری‌اش را‬ ‫در دســت گرفته است تا (اگر بتواند و بخت یارش‬ ‫باشد) جایی و کاری برای خودش در این سرزمین‬ ‫بیابد و آن دانشــجویی که آمده است تا دست‌مایۀ‬ ‫پدری‌اش را به سرمایه فکری تبدیل کند‪ ،‬و افزون بر‬ ‫همۀ اینها‪ ،‬با فرزندان ایرانی‌تباری که در این جا به دنیا‬ ‫آمده‌‌‌‌‌‌‌اند و فارسی را هم به دشواری گفتگو می‌‌‌‌‌‌‌کنند‬ ‫فصل مشترک برای کار مشترکی یافت؟ یادمان هم‬ ‫نرود که گاه فاصله‌‌‌‌‌‌‌ای به درازای ســه نسل اینان را‬ ‫از یکدیگر جدا می‌‌‌‌‌‌‌کند‪ .‬با کدام برنامۀ مشــترک ‪‬‬ ‫موضوع ماه‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪29‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫‪ ‬می‌‌‌‌‌‌‌توان این گروه‌‌‌‌‌‌‌ها را گــرد هم آورد؟ به علت چنین‬ ‫بستری از ناهمخوانی و ناهمگنی است که گروههای فرهنگی‬ ‫و اجتماعــی ایرانیان‪ ،‬که نیــم نگاهی به همدلی و حمایت‬ ‫هم‌‌‌‌‌‌‌تباران دارند‪ ،‬دیــر نمی‌‌‌‌‌‌‌پایند ‪ -‬و اگر هم دوام آورند جز‬ ‫نتیجۀ تالش بی‌‌‌‌‌‌‌چشم چند تنی از آنان نیست‪ .‬دور هم گرد‬ ‫آمدنمان هم مقطعی است و البته بی‌‌‌‌‌‌‌فردا و این که آن چه ما‬ ‫را از یکدیگر می‌‌‌‌‌‌‌گریزاند بسیار بیش از آن چه است که ما را‬ ‫همدل و همدست می‌‌‌‌‌‌‌کند‪.‬‬ ‫افراد گروهی که حتی قادر نیست بر مبنای حداقلی‌‌‌‌‌‌‌ترین دادۀ‬ ‫مشترک فرهنگی و هویتی (نوروز را می گویم)‪ ،‬در یک روز‬ ‫سال‪ ،‬برای چند ساعت در یک جای مشترک گرد هم آیند‪،‬‬ ‫کدام نمایندۀ ایرانی تبار را نمایندۀ ایرانیان خواهند دانست؟‬ ‫‪ -1‬مهاجران ایرانی که بنا به آخرین آمار رســمی ســال ‪ 2011‬در‬ ‫ردیف پنجم ده کشور اصلی منشاء مهاجرت به کانادا بوده‌‌‌‌‌‌‌‌اند‪ ،‬به آن‬ ‫گروه از مهاجران تعلق دارند که به آنها «اقلیت مشهود» (‪Minorités‬‬ ‫‪ )visibles‬می‌‌‌‌‌‌‌‌گویند‪ .‬تبیین این اصطالح که تماما بر رنگ پوست و‬ ‫نژاد اســتوار است در متون رسمی دولتی آمده و به روشنی قید شده‬ ‫اســت که «اقلیت مشهود» به کسانی گفته می‌‌‌‌‌‌‌‌شود که‪ ،‬به جز مردمان‬ ‫بومی کانادا‪ ،‬رنگ پوستشان سفید نیست و از نژاد سفید هم نیستند‪.‬‬ ‫اقلیت‌های مشــهود ‪ 19‬درصد کل جمعیت کانادا در سال ‪ 2011‬را‬ ‫تشــکیل می‌‌‌‌‌‌‌‌داده‌‌‌‌‌‌‌‌اند‪ 25 .‬درصد از این گروه از منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌ای می‌‌‌‌‌‌‌‌آیند که به‬ ‫آن آسیای جنوبی گفته می‌‌‌‌‌‌‌‌شود و ایران یکی از کشورهای این منطقه‬ ‫است‪ .‬برای اطالعات بیشتر در این زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌ها به پیوندهای زیر مراجعه‬ ‫کنید‪:‬‬ ‫‪http://www.cic.gc.ca/francais/pdf/pub/rapport‬‬‫‪annuel-2012.pdf‬‬ ‫‪http://www.statcan.gc.ca/pub/81-004-x/‬‬ ‫‪def/4068739-fra.htm‬‬ ‫‪http://www.ledevoir.com/societe/actualites-en‬‬‫‪societe/377672/recensement-2011-un-canadien‬‬‫‪sur-5-est-issu-d-une-minorite-visible‬‬ ‫‪h t t p : / / w w w. t d . c o m / f r a n c a i s / d o c u m e n t /‬‬ ‫_‪PDF/economics/special/NHS_Immigrant‬‬ ‫‪VisibleMinority_fr.pdf‬‬ ‫‪2- Gouverneur général‬‬ ‫‪3- Chambre des communes‬‬ ‫‪4- Circonscription‬‬ ‫‪ -5‬این شمارگان می‌تواند هر دهه‌ای بنا به رشد جمعیت تغییر پذیرد‪.‬‬ ‫برای اطالعات بیشتر نگ‪.‬‬ ‫‪http://www.parl.gc.ca/about/parliament/‬‬ ‫‪senatoreugeneforsey/book/chapter_6-e.html‬‬

‫‪6 - h t t p : / / w w w. p a r l . g c . c a / C o n t e n t / L O P /‬‬

‫‪ResearchPublications/2011-38-f.htm‬‬ ‫رجح» می‌گویند‬ ‫‪ -7‬این معمای دشوار را در زبان منطق «ترجیح بال ُم ّ‬ ‫موضوع ماه‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪30‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫و نزد مغربیان به عنوان «معمــای ژان بوریدان» (‪)John Buridan‬‬ ‫معروف است‪.‬‬ ‫‪8-http://www12.statcan.gc.ca/nhs-enm/2011/as‬‬‫‪sa/99-010-x/99-010-x2011001-fra.cfm#a4‬‬ ‫‪9- Premières Nations‬‬ ‫‪10- Nunavut‬‬ ‫‪11-http://www.parl.gc.ca/enatorsmembers/house/‬‬ ‫‪partystandings/standings-f.htm‬‬ ‫‪ -12‬همچنان که به رســمیت شناخته شدن نوروز از سوی پارلمان‬ ‫فدرال‪ ،‬ثمرۀ تالش شبانه‌روزی و بی‌وقفۀ یک نماینده ایرانی‌تبار بود‬ ‫و نتیجه آن که سال‌های سال فرزندان خارج‌نشین ایران‌زمین بر خود‬ ‫خواهند بالید و برخوردار از این نعمت باســتانی به مسرت روزگار‬ ‫مهاجرت در کانادا را سپری خواهند کرد‪.‬‬ ‫‪ -13‬اگر برای تبلیغات انتخاباتی و رای‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری از هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌تباران نباشــد‪،‬‬ ‫گاه از سر آســان‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری از موضوعی به نام «جامعۀ ایرانی» می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوییم‬ ‫و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنویم‪ .‬این «جامعۀ ایرانی» در معنی دقیق کلمه وجود خارجی‬ ‫ندارد و نمی‌تواند هم داشته باشد‪ .‬وجود صدها بنگاه مشاور امالک‪،‬‬ ‫کارمند اداری‪ ،‬وکیل‪ ،‬پزشک‪ ،‬بازاری ایرانی‌تبار و‪ ...‬در جامعۀ کانادایی‬ ‫از گروه ایرانی «جامعه» نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد‪ .‬این فعاالن در درون جامعۀ کانادایی‬ ‫و بنا به قوانین این جامعه به کار مشغولند‪ .‬این هم بسیار رایج و آشکار‬ ‫است که دو نفر ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌تبار هم که با هم اختالف پیدا کنند‪ ،‬که البته به‬ ‫لطف همدلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گمشــده اندک هم نیست‪ ،‬به مراجع قانونی کانادا‬ ‫مراجعه کنند‪ .‬در لغت‌نامۀ دهخــدا‪ ،‬معادل واژۀ «جماعت» را «گروه‬ ‫مردم» درج کرده اســت‪ .‬اگر بار منفی این واژه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اخیر را‬ ‫نادیده بگیریم‪ ،‬شاید عبارت «جماعت ایرانی» مناسب‌تر و بهتر گویای‬ ‫وضعیت ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌تباران مهاجر باشد تا «جامعۀ ایرانی»‪ .‬‬

‫کدام یک از این قوم‌ها تا‬ ‫کنون در انتخابات به نام‬

‫گروه قومی‌شان شرکت‬ ‫کرده‌انــد کــه حداقل‬ ‫اثری عرفی و قانونی برای‬ ‫دیگرانی که می‌خواهند‬ ‫بدیــن راه روند‪ ،‬به جای‬ ‫گذاشتهباشند؟‬



‫اجتماعایرانیان‬ ‫دکتر وحید طلوعی‬ ‫‪Vahid Tolooei‬‬

‫موضوع ماه‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪32‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫اگر همۀ تعریف‌ها از جامعه را – که به قولی بیش از‬ ‫نود تعریف است – جمع کنیم‪ ،‬در نهایت فقط یک‬ ‫عنصر اصلی در آن شناسایی خواهیم کرد که حضور‬ ‫انسان است؛ جامعه توده و گروهی از آدمیان است‪،‬‬ ‫همین‪ .‬هر چیز دیگری که به این تعریف بیفزاییم به‬ ‫صورتی از جامعه رضایت داده‌ایم و گاه هم به بیراهه‬ ‫می‌افتیم‪ .‬مثال اگر بگوییم گروهی که در یک سرزمین‬ ‫زندگی می‌کنند‪ ،‬می‌دانیم که مرزها بسیار تازه‌اند‪ .‬اگر‬ ‫بگوییم آدمیانی با یک زبان مشترک‪ ،‬می‌دانیم که در‬ ‫ســرزمین‌هایی چون ایران این زبان در اصل ابزاری‬ ‫نو برای یکپارچه‌ســازی بوده اســت و اگر بگوییم‬ ‫با یک دین مشــترک – که ادیان از آن بســیار دفاع‬ ‫می‌کنند – باز هم می‌بینیم که تفاوت مذاهب و ادیان‬ ‫در گروه‌های انسانی پیوسته به هم‪ ،‬بسیار است‪ .‬پس‬ ‫پرسشــی در ذهن خواهد آمد که این آدمیان به چه‬ ‫ســبب در کنار هم باقی می‌مانند و این توده انسانی‬

‫چگونه نظم می‌گیرد یا بی‌نظم می‌شود‪ ،‬چگونه آدمیان‬ ‫در کنار هم می‌مانند و در حالی که منافع متفاوت و‬ ‫متضاد دارند‪ ،‬این تودۀ انسانی پابرجا می‌ماند‪.‬‬ ‫یک جواب ساده این است که مجموعه‌ای از ارزش‌ها‬ ‫درکارند و این ارزش‌ها که در فرهنگ و شیوۀ زندگی‬ ‫آدمیان دخالت می‌کنند‪ ،‬آنها را به هم پیوند می‌دهد‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال دین – و منظور منحصر به ادیان وحیانی نیست‬ ‫و این اسم‪ ،‬همۀ اشکال مناسکی از جان‌پنداری اشیاء‬ ‫تا صورت‌های نوپدید مذاهب قرن بیست‌ویکم را در‬ ‫برمی‌گیرد‪ ،-‬در قالب مناسک و مراسم‪ ،‬آدمیان را جمع‬ ‫می‌آورد و در این جمع‌آوردن‪ ،‬ارزش‌ها و هنجارهایی‬ ‫را پیش ایشــان می‌گذارد و همین ارزشهاســت که‬ ‫ایشــان را به هم گره می‌زنــد‪ .‬البته می‌بینیم که این‬ ‫ارزش‌ها فقط از دین زاده نشــده و نمی‌شوند و البته‬ ‫در توده‌های انسانی متفاوت هم مختلف‌اند‪ .‬اگر چنین‬ ‫باشد‪ ،‬گویا آدمیان در جای‌های متفاوت صورت‌های‬


‫متفاوتی از جامعه را شکل می‌دهند‪ .‬با این حساب‪،‬‬ ‫می‌شــود گفت که در درون هر جامعه نیز نسبت به‬ ‫زمینه‌های که در آن ارزش‌ها و هنجارها متفاوت‌اند‬ ‫و نیز نسبت به جایی که آدمیان در آن زندگی می‌کنند‬ ‫صورت‌های متفاوتی از جامعه نیز موجود اســت؛‬ ‫جامعه‌هایی کوچک درون جامعه‌ای بزرگتر که خود‬ ‫جامعه‌ای کوچک در جامعه‌ای بزرگتر اســت و به‬ ‫همین ترتیب‪.‬‬ ‫حال پرسش بعدی شکل می‌گیرد که چگونه آدمیان‬ ‫در میــان این جوامــع راه خود را پیــدا می‌کنند و‬ ‫زندگی‌شــان را به سر می‌برند‪ .‬به این پرسش از این‬ ‫منظر هم می‌توان نگریست که چگونه آدمیان امروزه‬ ‫در کالن‌شهرهایی مثل تورنتو و تهران زندگی می‌کنند‪،‬‬ ‫در میان انبوهی از خالیق که ایشان را نمی‌شناسند و با‬ ‫ایشان همراه و همرای نیستند و در میانۀ خیابان‌های‬ ‫بســیاری که درهم پیچیده‌اند و راه‌هایی بی‌انتها راه‬ ‫خود را می‌یابند‪ .‬پاســخ دم دســت البته این است‬ ‫که آدمیان در میان گروهی که می‌شناســند زندگی‬ ‫می‌کنند‪ ،‬با ایشــان هم‌صحبت‌انــد و با همین افراد‬ ‫دمخور‪ .‬هر کس گروهی از دوستان و آشنایان دارد‬ ‫که در بین آنها احساس امنیت و تعلق می‌کند و همین‬ ‫موجب می‌شود که به راحتی در شهری که دیگر در‬ ‫آن‪ ،‬هیچکس هیچکس را نمی‌شناسد هراسان نشود‪.‬‬ ‫اگر در باال درست گفته باشم‪ ،‬بنابراین جامعه به منزلۀ‬ ‫توده‌ای انسانی با چند چیز دیگر باید با هم دیده شود؛‬ ‫با ارزش‌ها و هنجارها‪ ،‬با جای زیســت و با شبکه‬ ‫روابط فردی و همۀ اینها هم برای افراد متفاوت بسیار‬ ‫متفاوت است‪ .‬برای همین است که جامعه‌شناسان به‬ ‫تفاوتی ظریف بین دو مفهوم اشاره می‌کنند‪ :‬اجتماع و‬ ‫جامعه‪ .‬چنان که در مثال‌هایی که برای تعریف جامعه‬ ‫آوردم‪ ،‬گویا جامعه برای اینکه قوام خود را بیابد جای‬ ‫زیست و زبان و ارزش و هنجارها را در یک سرزمین‬ ‫تثبیت می‌کند و برای این کار چه بسا که دست به کار‬ ‫همان یکپارچه‌سازی شود‪ .‬این امر که همواره با شکل‬ ‫گرفتن صورتی از نظم همراه است و البته منطقی را بر‬ ‫جامعه حاکم می‌سازد و هر چه این منطق عقالنی‌تر‬ ‫باشد‪ ،‬فرد در آن جامعه مهم‌تر و بنابراین خواسته‌اش‬ ‫نیز مهم‌تر می‌شود‪.‬‬ ‫از ســوی دیگر هر فرد خــاص در جای خاصی از‬ ‫سرزمین آن جامعه زندگی می‌کند و به علل فراوان‬ ‫– که از آن جمله اســت اندازۀ تودۀ انسانی از حیث‬ ‫جمعیت و نیز میزان عقالنی‌شــدن روابط انسانی –‬ ‫ارزش‌هــا و هنجارهای متفاوت دارد‪ ،‬نمونۀ ســادۀ‬ ‫آن قرار گرفتن در تقسیمات جغرافیایی و کشوری‬ ‫است‪ .‬قطع ًا یک پایتخت‌نشین ساکن کالن‌شهر روابط‬

‫متفاوتی با یک روستانشــین مرزی دارد‪ .‬شکل این‬ ‫روابط اســت که اجتماع را از جامعه جدا می‌سازد‪.‬‬ ‫شاید فردیناند تونییس‪ ،‬جامعه‌شناس آلمانی‪ ،‬اولین بار‬ ‫ایــن دو مفهوم را از هم جدا کــرد و برای هر یک‬ ‫مشخصاتی به دست داد‪ .‬از نظر او‪ ،‬اجتماع گروهی‬ ‫است که در آن پیوندهای نزدیک و صمیمانه روابط‬ ‫اعضا را مشــخص می‌کند و افراد عضو اجتماع به‬ ‫سالمت‪ ،‬رفاه‪ ،‬اعتماد متقابل و همکاری با یکدیگر‬ ‫اهمیت می‌دهند‪ .‬در مقابل‪ ،‬در جامعه رقابت‪ ،‬منافع‬ ‫شخصی‪ ،‬کارایی فردی‪ ،‬پیشرفت و تخصص‌گرایی‬ ‫اهمیت دارد‪ .‬مشخص است که برای ایجاد پیوندهای‬ ‫نزدیک و صمیمانه از آن نوع که تونییس می‌گوید‪،‬‬ ‫الزم است که حدود اجتماع نیز کوچک باشد‪ .‬برای‬ ‫همین‪ ،‬در ابتدا بحث اجتماع برای ساکنان روستاها‬ ‫مطرح شد و در مقابل آن در شهرها سخن از جامعه‬ ‫به میان آمد‪ .‬اما پرســش بعدی این خواهد بود که‬ ‫آیا فقط در بین ســاکنان روستا که معدودند و هم را‬ ‫می‌شناسند اجتماع شکل می‌گیرد یا آنکه جامعه‌ای‬ ‫معدود و آشنا هم ممکن است که اجتماع نباشد‪.‬‬ ‫برای آنکه این تفاوت اندکی روشنتر شود بد نیست‬ ‫که اجتماع را با انجمن مقایسه کنیم‪ .‬این مقایسه شاید‬ ‫از نظر اینکه ابعاد این دو به هم نزدیک‌تر اســت‪ ،‬به‬ ‫ذهن نزدیک‌تر بیاید‪ .‬دیدیم که اگر کسی عضوی از‬ ‫اجتماع باشــد‪ ،‬ارزش‌ها و اهداف و هنجارهایی را‬ ‫می‌پذیرد که به صورت جمعی و برای «همه» ارزش‬ ‫و هدف و هنجار تلقی می‌شوند و در این زمینه اینکه‬ ‫بنا به اتفاق منافع او با دیگران گره خورده باشد مطرح‬ ‫نیســت‪ .‬در این حالت‪ ،‬هر یک از اعضای اجتماع به‬ ‫جای آنکه به دنبال دستاوردی برای خویش باشد‪ ،‬به‬ ‫دنبال آن اســت که در درجۀ اول به دستاوری برای‬ ‫«ما» بیندیشد و به همین سبب‪ ،‬ابتدا خود را عضوی‬ ‫از اجتماع (گروه) به حســاب می‌آورد و دیگر بین‬ ‫نفــع خود و اجتماع فرقی نمی‌گذارد‪ .‬اما افراد عضو‬ ‫یک انجمن‪ ،‬هر قدر هم که وابســته به هم باشند و‬ ‫انجمن کوچک‪ ،‬از منافع خودشان تصوراتی جداگانه‬ ‫دارند‪ ،‬یعنی حتی اگر هدف‌شان هم جمعی باشد –‬ ‫مثل انجمن‌های صنفی – ولی هر کس برای افزایش‬ ‫منافع خودش اقدام می‌کند‪ ،‬حتی اگر منافعش همراه‬ ‫با منافع دیگران هم باشد‪ .‬به صورتی دیگر‪ ،‬در انجمن‬ ‫هــر کس در رابطه‌ای دخیل اســت تا از آن به منزلۀ‬ ‫ابــزاری بهره گیرد تا هدف شــخصی‌اش را محقق‬ ‫کنــد‪ ،‬در حالی که در اجتماع پیگیری هدف جمعی‬ ‫فی‌نفسه ارزشمند تلقی می‌شود‪ .‬اینکه این هدف از‬ ‫کجا تعریف می‌شود و بر چه اساسی شکل می‌گیرد به‬ ‫مجموعه‌ای از همان ارزش‌ها و هنجارها برمی‌گردد ‪‬‬

‫الزم نیست که همۀ ایرانیان خود را‬ ‫عضو اجتماع ایرانیان بدانند‪ ،‬چرا که‬

‫در این میان حس تعلق و نیز امکان‬ ‫انتخاب اجتماع وجود دارد‬

‫موضوع ماه‬

‫‪33‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫از یاد نبریم که اجتماعات انسانی ‪ ‬کــه در ابتدا گفتیــم و نیز به جبری که اجتماع‬ ‫مبتنی بر روابط صادقانه و صمیمی از نظر تولید هویتی جمعی بــرای اعضای‌اش وارد‬ ‫می‌آورد‪ .‬یعنی اگر خود را عضو اجتماعی بدانیم‪ ،‬به‬ ‫افرادند و با دستور و توصیه شکل واسطه همین تعلق است که تعهدهای مشخصی نیز‬ ‫نمی‌گیرند‬ ‫شکل می‌گیرد که ضامن آن البته فقط ارزشی است و‬ ‫این ارزش منوط به جمع است و نه به فرد یا حتی یک‬ ‫گروه از افراد در اجتماع‪.‬‬ ‫این مقدمۀ طوالنی احتماالً به این نتیجه خواهد رسید‬ ‫که رویکرد به اجتماع وابســته به مکان‪ ،‬ارزش‌ها و‬ ‫حس تعلق است‪ .‬به سبب مکانی بودن اجتماع است‬ ‫که محله را هم اجتمــاع در نظر می‌گیرند‪ ،‬چون از‬ ‫حیث مکانی برای افرادی که در آن زندگی می‌کنند‬ ‫تعلق‌آفرین اســت؛ و همچنین است سخن گفتن از‬ ‫اجتماع شــهری و مانند اینها‪ .‬به سبب ارزش‌مداری‬ ‫اجتماع است که سخن از اجتماع مذهبی و اجتماع‬ ‫جنســیتی می‌رود و به ســبب حس تعلق است که‬ ‫موضوع ماه‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪34‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫سخن از روح حاکم بر اجتماع به میان می‌آید‪.‬‬ ‫در این بین‪ ،‬اجتماعات قومی در جوامع مهاجرپذیر‬ ‫آمیــزه‌ای از همــۀ اینها هســتند‪ .‬گروه‌های قومی‬ ‫معموال در شــهرهای بزرگ در محل‌هایی خاص‬ ‫گرد هم می‌آیند‪ ،‬کسب‌وکارهای خاص خود را راه‬ ‫می‌اندازند‪ ،‬مراکز فرهنگی و مذهبی و سیاسی خود‬ ‫را شکل می‌دهند و فعالیت‌های آنها همراه است با‬ ‫حس تعلق‌شان به پیشینۀ فرهنگی و قومی‌شان‪ .‬شک‬ ‫نیست که در بین ایشان نیز شبکه‌های روابط اجتماعی‬ ‫به اشــکال گوناگون در کار است و شک نیست که‬ ‫ایشان نیز وابسته به جا و مکانی‌اند که در آن زندگی‬ ‫می‌کنند‪ .‬بی‌شک سخن گفتن از اجتماع ایرانیان در‬ ‫جایی که جمعیت ایرانیان پراکنده و معدود باشد روا‬ ‫نیست‪ ،‬همچنان که ســخن گفتن از اجتماع به هم‬ ‫پیوسته‌ای از ایرانیان کانادا که همۀ اجتماعات شهرها‬ ‫و مراکز ایران‌نشین را در برگیرد؛ می‌دانیم که وابستگی‬ ‫مکانی در اجتماع مهم است‪ .‬به همین ترتیب‪ ،‬الزم‬ ‫نیست که همۀ ایرانیان خود را عضو اجتماع ایرانیان‬ ‫بدانند‪ ،‬چرا که در این میان حس تعلق و نیز امکان‬ ‫انتخاب اجتماع وجود دارد‪ .‬در عین حال از یاد نباید‬ ‫برد که اجتماع هم به خودی خود امری یک‌دســت‬ ‫و یک‌پارچه نیست‪ ،‬افراد عضو اجتماع ایرانیان خود‬ ‫دارای شبکه‌های ارتباطی متفاوت و نیز هویت‌های‬ ‫متفــاوت چندگانه‌اند که ایشــان را در جایگاه‌های‬ ‫متفاوتــی درون اجتماع ایرانیان قــرار می‌دهد‪ .‬این‬ ‫هویت‌های متفاوت نیز قومیت‌ها و زبان‌ها و لهجه‌ها‬ ‫و فرهنگ‌ها و جنسیت‌های متفاوت را در بر می‌گیرد‪.‬‬ ‫با این همه‪ ،‬وقتی که سخن از ایرانیان کانادا به میان‬ ‫می‌آوریم یا ایرانیان کبک یا ایرانیان مونترال می‌دانیم که‬ ‫دربارۀ چه صحبت می‌کنیم؛ دربارۀ گروهی از آدمیان‬ ‫که در جغرافیایی مشترک با ارزش‌هایی مشترک‪ ،‬خود‬ ‫را به آن گروه متعلق می‌دانند و به واسطۀ همین تعلق‬ ‫در مناســک و مراسم خاص شرکت می‌کنند‪ ،‬زبانی‬ ‫خاص را زنده نگه داشــته‌اند‪ ،‬فرهنگ خاصی دارند‬ ‫و شبکۀ ارتباطی‌شــان درون این گروه قوی است‪.‬‬ ‫نکته در این است که آیا این گروه[ها]ی انسانی‪ ،‬این‬ ‫اجتماعات ایرانیان‪ ،‬اهدافی دارند که افراد عضو‪ ،‬آن‬ ‫اهداف را برتر از منافع شــخصی خود قرار دهند و‬ ‫آیــا برای پیوند با و تأثیر بر جامعۀ جدیدی که بدان‬ ‫پا نهاده‌اند برنامه‌ای در پیش دارند‪ .‬بســیاری کسان‬ ‫کوشیده‌اند که چنین شــود و هنوز در آغاز راهیم‪.‬‬ ‫از یاد نبریم که اجتماعات انســانی مبتنی بر روابط‬ ‫صادقانه و صمیمی افرادند و با دستور و توصیه شکل‬ ‫نمی‌گیرند؛ باید به روند پیدایش و شکل‌گیری اجتماع‬ ‫ایرانیان در هر جای کانادا یاری رساند‪ .‬‬



‫کو تا اینا بفهمند ایرانی یعنی چه؟!‬

‫من رضام و این قصه من است‬ ‫ستون «قصه من» می‌خواهد به تجربه‌های‬ ‫ایرانیان ســاکن کانــادا در مواجهه با‬ ‫واقعیت‌های زندگی در سراسر این کشور‬ ‫بپردازد و در زمان حاضر بیشتر بر روی‬ ‫تجربه زندگی در مونترال کبک متمرکز‬ ‫شده است‪ .‬هدف این است که ببینیم این‬ ‫راویان از رفتار سایر ساکنان این استان‬ ‫به‌ویژه ســاکنان قدیمی و غیرمهاجر با‬ ‫خود چه حکایت‌هایــی دارند؛ آنها را‬ ‫چگونه افرادی یافته‌اند و چه جنبه‌های‬ ‫مثبت و منفی در این رفتارها مشــاهده‬ ‫کرده‌اند‪ .‬شما هم می‌توانید قصه خود را‬ ‫برای مخاطبان این صفحات بیان کنید‪.‬‬

‫میترا روشن‬

‫‪Mitra Roshan‬‬

‫قصه من‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪36‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫سالم‪ .‬من رضا هستم‪ .‬خیلی وقت بود که می‌خواستم‬ ‫از تجربیات زندگی سی‌ساله خودم در کانادا بنویسم‪.‬‬ ‫ممنون از مجله پرنیان که این فرصت را پیش آورد‪.‬‬ ‫من در میان همســال‌هایم‪ ،‬یعنــی جوانانی که در‬ ‫زمان جنگ ایران و عــراق به خارج آمدند‪ ،‬یکی از‬ ‫موفق‌ترین‌ها از لحاظ مالی بوده‌ام‪ .‬راستش از همان‬ ‫اول دنبال درس نرفتم‪ ،‬فقط زبان فرانسه و انگلیسی‬ ‫خواندم و بعد هم کار کردم‪ .‬آن موقع مثل حاال نبود‬ ‫که ایرانی‌ها با جیب‌های پر پول مهاجرت کنند‪ .‬اکثرا‬ ‫همه مثل من از صفر شــروع می‌کردند‪ ،‬من هم مثل‬ ‫بیشــتر بر و بچه‌های ایرانی از تاکسی شروع کردم‪.‬‬ ‫اولش یه‌کم پول جمع کردم‪ .‬بعدش رفتم دنبال معامله‬ ‫و خرید و فروش ملک‪ ،‬بیزنس و آخرش هم واردات‬ ‫و صادرات‪ .‬در میان ده‌ها کار جورواجوری که کردم‬ ‫یکی دو تایش ســر بزنگاهی بود و پول خوبی داد‪.‬‬ ‫یک ساختمان بزرگ را مفت و در زمان رکود ملک‬ ‫در مونترال خریدم که سود قابل توجهی بردم‪ .‬یکی‬ ‫دو ســود خوب هم از واردات و صادرات در آوردم‬ ‫که قطعات کامپیوتر و جــارو برقی بود که از چین‬ ‫آوردم‪ .‬پدر و مادرم هم در این میان زندگی‌اشــان را‬ ‫فروختند و به کانادا آمدند‪ ،‬همه را روی هم گذاشتیم‬ ‫و به نام خودشان این‌جا چند ملک و مغازه خریدیم‪.‬‬ ‫االن با قسط خانه‌ها که تا بیست سال دیگر باید بدهیم‬ ‫و مخارج دررفته‪ ،‬من برای خودم ماهی چهار هزار‬ ‫دالر درآمــد دارم‪ ،‬ولی چه فایده؟! ب ‌ه خدا خیلی از‬ ‫ولفری‌ها را می‌شناســم که از مــن راحت‌تر و بهتر‬ ‫زندگی می‌کننــد‪ .‬از این پول کــه دو هزار دالرش‬ ‫جرینگــی و ماهانــه برای اجاره و بــرق و تلفن و‬ ‫اینترنت و غیره مــی‌رود‪ .‬می‌ماند دوهزار تا که باید‬ ‫خرج من و دو تا بچه‌ام شــود‪ .‬آن‌هم بچه‌های حاال‬

‫تو کانادا که هرروز یک چیزی می‌خواهند‪ .‬هرماه هم‬ ‫یک داستان جدیدی اتفاق می‌افتد که دستم را خالی‬ ‫می‌کند‪ .‬ب ‌ه خدا دندان‌هایم خراب شده وقت نمی‌کنم‬ ‫به دندان‌پزشکی بروم‪ .‬می‌دانم حداقل پنج هزار دالر‬ ‫هم آن‌جا گیر می‌افتم‪ .‬حاال اگر ولفری بودم همه اینها‬ ‫حل بود‪.‬‬ ‫اسمش هست که من یک مرد مجرد میلیونر هستم‬ ‫و سه زبان می‌دانم و کار هم نمی‌کنم! اگر شما فکر‬ ‫کنید در هفته یــک روز وقت آزاد برای من می‌ماند‬ ‫که بخواهم برای خودم اســتراحت کنم؟ تمام هفته‬ ‫بایــد از صبح زود بیدار شــوم و بچه‌ها را صبحانه‬ ‫بدهم و به مدرسه ببرم‪ .‬بعد لباس‌هایشان را بشویم‪،‬‬ ‫ریخت و پاش‌هایشان را جمع کنم و فکر غذایشان‬ ‫باشــم‪ .‬بعد بروم بچه‌ها را از مدرسه بیاورم‪ .‬در این‬ ‫میان حداقل یک روز هفته هم مال سر و کله زدن با‬ ‫مستاجرهاست‪ ،‬می‌آیند و می‌روند و هرکدامشان یک‬ ‫خرده فرمایش دارند‪ .‬این هفته سه تا از آبگرمکن‌ها با‬ ‫هم خراب شده باید بروم بخرم‪ ،‬هفته پیش در یکی‬ ‫دیگر از خانه‌ها موش پیدا شــده بود‪ .‬سه تا دختر‬ ‫دانشــجو زنگ می‌زدند و جیغ و داد‪ ،...‬خالصه هر‬ ‫هفته یک داستان داریم‪ .‬اینها هم از بدبختی‌های ملک‬ ‫زیاد داشتن اســت دیگر! هرکه بامش بیش‪ ،‬برفش‬ ‫بیشتر‪.‬‬ ‫بچه‌هایم یک دختر و یک پســر هستند که از یک‬ ‫خانم کبکی دارم‪ ،‬هر دو زیبا و باهوش هستند‪ .‬در هر‬ ‫مدرســه و هر کالسی آنها را گذاشته‌ام‪ ،‬شاگرد اول‬ ‫شده‌اند‪ .‬با مادرشان چند سال پیش ازدواج کردم ولی‬ ‫زندگی‌امان نشد‪ .‬قصیر خودم هم بود‪ .‬زنم جوان و‬ ‫زیبا بود‪ .‬از این فعال‌ها بود که برای اســتقالل کبک‬ ‫و محیط زیست و این فقیر فقرا ‪ ...‬کار می‌کرد‪ .‬اول‬


‫زندگی او را چند تا سفر لوکس و این‌طرف آن‌طرف‬ ‫بردم‪ .‬بعد که برگشــتیم‪ ،‬دیگه لوس شــد و حاضر‬ ‫نشد سر کار برود! می‌گفت تو پولداری‪ ،‬خبرش را‬ ‫هم دارم که مردهای ایرانی خیلی الرج هستند و به‬ ‫تنهایی خرج یک خانواده بزرگ را می‌دهند! من هم‬ ‫مثل زن‌های ایران خانه می‌مانم و به بچه‌ها می‌رسم‪.‬‬ ‫من هم عصبانی شدم و گفتم چطور این‌جا ایرانی‌ها‬ ‫خوب شــدند؟! تا حاال که همه‌اش اخ بود و بد بود‬ ‫و ما وحشــی بودیم! تازه ما این‌جا تو کانادا هستیم‪.‬‬ ‫مردهای شما که یک آب هم برایتان می‌خرند پولش‬ ‫را می‌گیرند! این‌جا ماشاا‪ ...‬زن‌ها همه شیرزن هستند‪،‬‬ ‫کار می‌کنند و تازه خرج مردها را هم می‌دهند‪ ،‬حاال‬

‫امثال من این‌جا خارج از کشور کاله‬ ‫گشادی سرمان رفته است‪ .‬این کاله‬ ‫آن‌قدر گشاد و بزرگ است که دیگر‬ ‫آن را نمی‌بینی‪ ،‬هیچ چیز دیگر را هم‬ ‫نمی‌بینی‬

‫مــن نمی‌خواهم تو حتی خرج بچه‌ها را بدهی ولی‬ ‫دیگر پول توجیبی‌ات را باید در بیاوری‪ .‬خالصه سر‬ ‫همین حرف‌ها بحثمان شد و ایشان هم رفت‪ .‬بعد هم‬ ‫تقاضای ولفر کرده بود‪ .‬بعد از مدتی ب ‌ه خاطر بچه‌ها‬ ‫برگشت‪ .‬یک مدت ماند باز اختالف پیش آمد‪ ،‬گفتیم‬ ‫اصال طالق قانونی بگیریم و تمامش کنیم‪ ،‬این وسط‬ ‫ولفر هم فهمید که او به خانه برگشته بوده است و ما‬ ‫را جریمه کرد‪ .‬تمام پول‌هایی که در طول چند سال‬ ‫به او داده بود را قسط‌‌بندی کرده و هنوز دارد از من‬ ‫بدبخت می‌گیرد! ایــن دفعه آخری که آمد و گفت‬ ‫می‌خواهد بماند گفتم دیگر نمی‌خواهم او را ببینم‪،‬‬ ‫او هــم لج کرد و رفت و حتی برای دیدن بچه‌ها که‬ ‫آن‌همه دوستشان داشت نیامد‪.‬‬ ‫االن کــه دارم برای شــما درد دل می‌کنم یک ماه از‬ ‫سال نوی ‪ 2014‬گذشته است‪ .‬شب سال نو رفتم پنج‬ ‫هــزار دالر کادو و درخت کاج و خرده‌ریز خریدم‪،‬‬ ‫گفتم بچه‌های بی‌مادرم را خوشحال کنم‪ .‬همان شب‬

‫زیر درخت کریسمس نشسته بودیم که خانم زنگ‬ ‫زد و به بچه‌ها گفت که پاشید زود از خانه فرار کنید‬ ‫چون ممکن است پلیس بیاید! بچه‌ها ترسان و لرزان‬ ‫بــه گریه افتادند و التماس به من کــه ددی ما را از‬ ‫این‌جا ببر وگرنه پلیس بازداشتمان می‌کند! گفتم ما‬ ‫از این‌جا تکان نمی‌خوریم‪ .‬مگر چه‌کار کرده‌ایم ما را‬ ‫بازداشت کنند؟! گفتند مامی گفته که در خطر است‬ ‫و آدرس خانه ما را می‌دانند‪...‬خالصه معلوم شد که‬ ‫پلیس یک بی‌خانمان را هل داده کشته‪ ،‬خانم بنده هم‬ ‫در دفاع از فقرا روی فیس‌بوکش به پلیس فحش داده‬ ‫و تهدید کرده اســت‪ .‬این‌جا هم تهدید جانی جرم‬ ‫است‪ ،‬آن‌هم به پلیس! به بیست و چهارساعت نکشید‬ ‫کــه آمدند او را ببرند‪ .‬او هم از ترس از پنجره طبقه‬ ‫ســوم بیرون پرید‪ .‬حاال یک‌ماه است زنم با دست و‬ ‫پای شکسته روی تخت بیمارستان افتاده و پلیس هم‬ ‫دم در اتاق نشسته است‪ .‬بچه‌هایم هی سراغ مادرشان‬ ‫را می‌گیرند‪ ،‬جرات نمی‌کنم آنها را به بیمارستان ‪‬‬

‫قصه من‬

‫‪37‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫‪‬ببرم! می‌گویند برای روحیه بچه‌ها خوب نیست‪.‬‬ ‫آ ‌ن که شب عیدمان بود‪ .‬از آن وقت تا حاال هم دنبال‬ ‫وکیل هستم که مادر بچه‌هایم را زودتر آزاد کنم‪ .‬تا‬ ‫حاال با دو ســه تا صحبت کرده‌ام می‌گویند بین ‪18‬‬ ‫تا ‪ 20‬هزار دالر خرج دارد و تازه هشــتاد درصد هم‬ ‫بازنده‌ایم!‬ ‫وا‪ ...‬اگر از من بپرسید من می‌گویم امثال من این‌جا‬ ‫خارج از کشــور کاله گشادی ســرمان رفته است‪.‬‬ ‫این کاله آن‌قدر گشاد و بزرگ است که دیگر آن را‬ ‫نمی‌بینی‪ ،‬هیچ چیز دیگر را هم نمی‌بینی‪ .‬مردی مثل‬ ‫من اگر ایران بود‪ ،‬یک تاجر‪ ،‬زبر و زرنگ‪ ،‬باهوش‪،‬‬ ‫تیپ و قیافه‌ام هم که الحمد‪ ...‬خوب است‪ .‬االن آن‌جا‬ ‫برای خودم یک زندگی راحت و آسوده داشتم‪ ،‬یک‬ ‫زنی و زندگی و چند تا بچه و فک و فامیل همه دور و‬ ‫برم بودند‪ ،‬شیطونی‌ها و حالم را هم می‌کردم‪ ،‬باالخره‬ ‫مــا مردها بلدیم چطور به بهانه‌های مختلف خوش‬ ‫بگذرانیم‪ ،‬دوره بیلیارد‪ ،‬جکوزی‪ ،‬فوتبال ‪...‬حاال این‌جا‬ ‫مثال من چه خوشی می‌گذرانم؟ آخر من االن در سن‬ ‫پنجاه سالگی دیگه حوصله دارم برم دانسینگ یا توی‬ ‫بار بنشــینم؟! بعد هم درست که فرانسه و انگلیسی‬ ‫را مثل بلبل حرف می‌زنم‪ ،‬بچه‌هام حتی فارسی بلد‬ ‫نیستند‪ ،‬ولی آخر با این زبان‌ها نمی‌توانم حرف دلم‬ ‫را بزنم یا بشــنوم! امکان رفتن به ایران را که ندارم‪،‬‬ ‫این‌جا هم که کســی را پیدا نکــردم‪ ،‬فقط دلم را به‬ ‫بچه‌هایم خوش کرده‌ام‪ .‬خیلی هم که حوصله‌ام سر‬ ‫می‌رود پنجاه دالر توی جیبم می‌گذارم می‌روم کازینو‬ ‫و یا با اسالت ماشین‌ها بازی می‌کنم‪.‬‬ ‫پدر و مادرم خیلی دلشان می‌خواهد من سر و سامان‬ ‫بگیرم‪ .‬مادرم همه‌اش می‌گوید‪« :‬ننه ما رفتنی هستیم‪.‬‬ ‫زودتر یک زن بگیر که این‌همه تنها نمانی‪ ،‬دود سیگار‬ ‫خانه را برداشته‪ ،‬می‌ترسم فردا معتاد یا الکلی شوی‪...‬‬ ‫آخه این زندگی شــد همه‌اش غذای رستوران و ‪»...‬‬ ‫می‌گویــم‪« :‬مادرجان‪ ،‬آخه من کی رو بگیرم؟ اگه از‬

‫قصه من‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪38‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫ایران زن بگیرم که آره‪ ،‬بهترین دخترها هم هســتند‬ ‫ولــی از همون توی هواپیما بهشــون یاد می‌دهند‪:‬‬ ‫حواست باشه اگه با شــوهرت دعوات شد فوری‬ ‫زنگ بزن ‪ .911‬بعد می‌ری رو ولفر‪ ،‬خودشون بهت‬ ‫خونه می‌دن‪ ،‬اگه شوهرت کتکت بزنه می‌اندازیش‬ ‫زندان‪ ،‬دویســت دالر هم اضافــه بهت می‌دن! تازه‬ ‫کارت متروی مجانی هم می‌دن! ‪ ...‬اگه هم بخوام از‬ ‫این‌جا زن بگیرم‪ ،‬اول سالم علیک باید نصف مالم رو‬ ‫بهــش بدم‪ ،‬بعد اون نصفه دیگه رو هم به بهانه‌های‬ ‫مختلف یواش یواش از چنگم در می‌آره!»‬ ‫خالصه این داستان من است‪ .‬اسمش هم هست که‬ ‫موقعیتم از همه لحاظ خوب است‪ ،‬همه راه و چاه‌ها‬ ‫را بلدم و سی سال است در قلب یک کشور پیشرفته‬ ‫زندگــی می‌کنم‪ .‬هر کی ندونه میگه بابا دیگه از این‬ ‫بهتر هم می‌شه؟ از درد دل ما این‌جا خبر ندارند که‪...‬‬ ‫حاال هرچی هم بگیم که چه کاله گشــادی سرمان‬ ‫رفته که تا مچ پایمان رسیده است‪.‬‬ ‫در مورد راسیســم این‌جا من همیشه می‌گویم که ما‬ ‫باید خودمان را به جای کانادایی‌ها بگذاریم‪ .‬اینها وقتی‬ ‫بچه‌هایشــان‪ ،‬سربازان کانادا در افغانستان یا جاهای‬ ‫دیگر کشته می‌شوند‪ ،‬وقتی می‌بینند که از همه جای‬ ‫دنیا هر چه درب و داغان است به کشورشان می‌آیند‬ ‫و کمک می‌خواهند‪ ،‬با همه آن چیزهایی که در اخبار‬ ‫می‌بینند و می‌شنوند‪ ،‬فکر می‌کنید که به ما مهاجران و‬ ‫پناهنده‌ها چه نگاهی باید داشته باشند؟ آنها حتی فرق‬ ‫خیلی کشورها را با هم نمی‌دانند‪ .‬بین ما و عرب‌ها‬ ‫و بنگالدشی‌ها و ‪ ...‬فرق نمی‌گذارند‪ .‬برای آنها همه‬ ‫ما مهاجریم‪ .‬البته خوب از ایرانی‌ها یک کمی بیشتر‬ ‫می‌ترسند‪ .‬ایران و غرب ســی سال است با هم در‬ ‫جنگ هستند‪ .‬این‌جا کلی تبلیغات منفی علیه ما شده‬ ‫اســت‪ .‬حاال این وسط ایرانی موفق هم باشی! برای‬ ‫همین من کمتر می‌گویم که ایرانی هستم‪ .‬اگر بگویم‬ ‫افغانی‌ام خیلی مهربــان برخورد می‌کنند! می‌گویند‬

‫حیوونکی‌ها سختی زیاد کشیده‌اند‪ .‬با بنگالدشی و‬ ‫پاکستانی هم بد نیســتند و آن حساسیت را ندارند‪.‬‬ ‫اگر چه که من در دلم افتخار می‌کنم که ایرانی هستم‪.‬‬ ‫یا به قول اینها پرشــیا‪ ،‬همیشه هم می‌گویم بهترین‬ ‫اتفاقی که در تاریخ کانادا افتاده مهاجرت ایرانی‌ها به‬ ‫این‌جا بوده است! ایرانی‌ها خیلی فرق می‌کنند‪ .‬اکثرا‬ ‫کاری‪ ،‬پول درآر‪ ،‬تحصیل‌کرده و هنرمند هستند‪ .‬از‬ ‫همه مهم‌تر این‌که ایرانی که پایش را خارج می‌گذارد‬ ‫یعنی در کشور خودش دستش به دهانش می‌رسیده‬ ‫است‪ .‬من در همان زمان جنگ با هواپیمای فرست‬ ‫کالس به این‌جا آمدم‪ .‬مهاجرانی مثل ما کجا و آنها‬ ‫که از قحطی و گرسنگی فرار کرده‌اند کجا؟ حاال کو‬ ‫که اینها بفهمند با کیا طرفند؟!‬ ‫در پایان هم اگر بخواهم به تازه‌واردها یک راهنمایی‬ ‫خوب بکنم این اســت که تا می‌توانید پول‌هایتان را‬ ‫جمع کنید‪ ،‬قدر پولی که می‌آورید را بدانید و خرج‬ ‫الکی نکنید‪ ،‬این‌جا هرچقدر بیشتر بمانید پول جمع‬ ‫کردن برایتان سخت‌تر می‌شود‪ .‬اگر می‌توانید از همان‬ ‫اول یک آپارتمان کوچولو در یک محله رو به رشد‬ ‫بخرید که اجاره‌اتان برایتان پس‌انداز شــود‪ .‬مواظب‬ ‫قسط‌هایش هم باشــید که اگر یک ماه عقب بیفتد‬ ‫فوری خانــه را از چنگتان در می‌آورند‪ .‬اگر بیزنس‬ ‫می‌زنید حتما حســاب شده باشــد‪ .‬این‌جا کار آدم‬ ‫معلوم نیست‪ .‬ممکن است امروز میلیونر باشی و فردا‬ ‫بروی روی ولفر‪ .‬از لحاظ مالی خیلی محتاط عمل‬ ‫کنید‪ .‬با وکیل و حسابدار خوب مشورت کنید‪ .‬‬

‫اگــر بخواهم بــه تازه‌واردها یک‬ ‫راهنمایی خوب بکنم این است که تا‬ ‫می‌توانید پول‌هایتان را جمع کنید‪،‬‬ ‫قدر پولی که می‌آورید را بدانید و‬ ‫خرج الکی نکنید‬



‫پرفروش‌ترینخودرو‌های‬ ‫کانادا در سال ‪2013‬‬

‫ترجمه‪ :‬نادیا غیوری‬ ‫‪Nadia Ghayouri‬‬

‫روزنامهگلوب‌اندمیل‬

‫وانت یا پیک‌آپ‌های بزرگ‬

‫خودروهای سواری کوچک‬

‫‪ SUV‬های کوچک‬

‫‪ 122 – Ford F- Series‬هزار و ‪ 326‬عدد‬

‫‪ 64 – Honda Civic‬هزار و ‪ 63‬عدد‬

‫‪ 45 - Ford Escape‬هزار و ‪ 141‬عدد‬

‫پرفروش‌تریــن خــودرو در بین همه انــواع دیگر‬ ‫خودرو در کانادا همین سری از وانت فورد است که‬ ‫سال‌هاست محبوبیت خود را بدون وقفه حفظ کرده‪.‬‬ ‫در واقع از سال ‪ 2008‬به این طرف میزان فروش این‬ ‫خودرو ‪ 50‬درصد هم افزایش پیدا کرده است‪.‬‬ ‫‪ 78 – Dodge Ram‬هزار و ‪ 793‬عدد‬

‫در ســال ‪ 2013‬این مدل از خودروی هوندا که در‬ ‫کانادا هم ساخته می‌شــود‪ ،‬برای شانزدهمین سال‬ ‫متوالی پرفروش‌ترین خوردوی ســواری شد‪ .‬قطعا‬ ‫امسال یعنی هفدهمین سال هم با وجود تغییراتی که‬ ‫در این خودرو داده شــده نباید از نظر فروش سال‬ ‫بدی برایش باشد‪.‬‬

‫عملکرد بســیار خوب این خودرو ثابت می‌کند که‬ ‫چرا مصرف‌کنندگان تا این حد به گرمی از طراحی و اوائل ســال ‪ 2013‬االنترا با کسب رتبه اول فروش‬ ‫مهندسی آن استقبال کرده‌اند‪.‬‬ ‫خودروهای سواری لرزه به تن سیویک انداخت‪ .‬با‬ ‫وجود این که طراحی این خودرو کمی قدیمی شده‬ ‫‪ 46 – GMC Sierra‬هزار و ‪ 908‬عدد‪/‬‬ ‫اما کانادایی‌ها چند ســالی هست که به این خودرو‬ ‫‪ 37 – Chevy Silverado‬هزار و ‪ 490‬عدد‬ ‫عالقه نشان داده‌اند‪.‬‬ ‫این دوقلوهای جنرال موتورز در ســال ‪ 2013‬دیگر‬ ‫کمی قدیمی شــده بودند‪ .‬امســال مدل جدید این ‪ 44 – Toyota Corolla‬هزار و ‪ 449‬عدد‬ ‫کارخانه قطعا فروش بهتری خواهد داشت‪.‬‬ ‫شــاید خودروی کوروال در تمام دنیا پرفروش‌ترین‬ ‫خودرو باشــد اما در کانادا که یکی از کارخانه‌های‬ ‫ساخت کوروال هم در آن هست این‌طور نیست‪.‬‬

‫توصیه‌های کاربردی‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪40‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫‪ 54 – Hyundai Elantra‬هزار و ‪ 760‬عدد‬

‫در سال ‪ 2013‬از این ‪ SUV‬کوچک طراحی تازه‌ای‬ ‫به بازار عرضه شد و در سراسر جهان به دلیل مصرف‬ ‫پایین ســوخت‪ ،‬قدرت موتور‪ ،‬طراحی نرم و زیبا و‬ ‫چیزهای جالبی که به آن اضافه شده بود از جمله در‬ ‫عقبی که با اشاره پای فرد باز می‌شد‪ ،‬مورد استقبال‬ ‫بسیار خوب مشتریان قرارگرفت‪.‬‬

‫‪ 34 – Honda CR-V‬هزار و ‪ 481‬عدد‬

‫مخاطب کانادایــی به دلیل قابلیت اطمینان و امنیت‬ ‫باال‪ ،‬مصرف پایین سوخت‪ ،‬عملکرد خوب و تجربه‬ ‫خوبی که این خودروی ‪ CR-V‬ساخت کانادا برای‬ ‫راننده خود به ارمغان مــی‌آورد‪ ،‬خیلی خوب از آن‬ ‫استقبال کرده است‪.‬‬ ‫‪ 33 – Toyota RAV4‬هزار و ‪ 156‬عدد‬

‫اکنون این خودروی ســاخت کانادا با چهره‌ای تاز‌ه‬ ‫و امکانــات جدید به بازار آمده و همین امر نشــان‬ ‫می‌دهد که احتماال در سال ‪ 2014‬از فروش باالتری‬ ‫هم برخوردار خواهد شد‪.‬‬


‫مینی ون‌ها‬

‫‪ SUV‬های متوسط‬

‫خودروهای سواری متوسط‬

‫‪ 46 – Dodge Caravan‬هزار و ‪ 732‬عدد‬

‫‪ 27 – Dodge Journey‬هزار و ‪ 745‬عدد‬

‫‪ 20 – Ford Fusion‬هزار و ‪ 145‬عدد‬

‫نمی‌توانید در بین ون‌های خانوادگی هیچ خودرویی با داشــتن این خودرو که یکی از محصوالت مهم‬ ‫را پیدا کنید که از این ‪ Dodge Caravan‬ساخت از میان تولیدات کرایســلر کانادا است‪ ،‬می‌توانید از‬ ‫رانندگی با دو سیستم‪ all-wheel drive‬و ‪front-‬‬ ‫کانادا مقرون به صرفه‌تر باشد‪.‬‬ ‫‪ ،wheel drive‬دو یا سه ردیف صندلی عقب‪ ،‬تنوع‬ ‫‪ 11 – Toyota Sienna‬هزار و ‪ 756‬مورد‬ ‫زیاد آپشن‌های انتخابی و باالخره قیمت پایه حدودا‬ ‫قابل اطمینان‪ ،‬امن و تنها مینی‌ون در کانادا که امکان ‪ 20‬هزار دالری آن لذت ببرید‪.‬‬ ‫‪ AWD‬را به مشتری خود عرضه می‌کند‪.‬‬ ‫‪ 10 – Honda Odyssey‬هزار و ‪ 284‬عدد‬

‫‪ 17 – Ford Edge‬هزار و ‪ 274‬عدد‬

‫این خودروی ساخت کانادا قابلیت‌های باالیی دارد‬ ‫و در ساخت آن از انواع تکنولوژی‌های روز استفاده‬ ‫شده از جمله سیستم تشخیص صدا که به شما امکان‬ ‫می‌دهد تا با خــودروی خود حرف بزنید و جواب‬ ‫بگیرید‪.‬‬

‫ی ون‌ها‬ ‫این مینی ون که بــه ‪ gold standard‬مین ‌‬ ‫معروف شده‪ ،‬کیفیت بســیار باالیی دارد‪ ،‬امکانات‬ ‫امنیتی آن بسیار زیاد است‪ ،‬از تکنولوژی موتوری‌ای‬ ‫برخوردار اســت که مصرف ســوخت آن را بسیار‬ ‫کاهش می‌دهد‪ ،‬رانندگی با آن بسیار خوشایند است‬ ‫و البته قیمت آن هم در بین خودروهای این گروه از ‪ 11 – GMC Terrain‬هزار و ‪ 804‬عدد‬ ‫بقیه باالتر است‪.‬‬ ‫شاید این مدل خودروی ساخت کانادا کمی قدیمی‬ ‫شده باشــد اما قیمت خیلی خوبی دارد و طراحی‬ ‫جسورانه و صنعتی‌اش سبب شده تا بتواند با خیلی از‬ ‫حریفان بزرگ خود در یک ردیف قرار بگیرد‪.‬‬

‫خــودروی ‪ Fusion‬در اروپا بــا نام ‪Mondeo‬‬ ‫فروخته می‌شــود و در هر دو سوی اقیانوس این‬ ‫خودرو به دلیل شــباهت طراحی‌اش با خودروی‬ ‫معروف ‪ ،Aston Martin‬مصرف پایین سوخت‬ ‫و امکان انتخاب سیستم هایبرید یا دوگانه سوز و‬ ‫یا کامال برقی‪ ،‬از محبوبیت باالیی برخوردار است‪.‬‬

‫‪ 18 – Toyota Camry‬هزار و ‪ 245‬عدد‬

‫این خودرو پرفروش‌ترین خــودرو در امریکای‬ ‫شمالی اســت چون حفظ مداوم کیفیت در آن و‬ ‫طراحی ســاده و غیرآزاردهنده‌اش ســبب شده تا‬ ‫همیشه بازار داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ 17 – Honda Accord‬هزار و ‪ 165‬عدد‬

‫ســازندگان این خودرو در ســال ‪ 2013‬با اعمال‬ ‫تغییرات مثبت در طراحی و مهندسی آن توانستند‬ ‫موفقیت بزرگی کســب کنند و فروش آن را که‬ ‫برای چندین سال خیلی خوب نبود‪ ،‬تقریبا سه برابر‬ ‫کنند‪ .‬‬

‫توصیه‌های کاربردی‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪41‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫خودروهای ‪ SUV‬کوچک و لوکس‬

‫‪ ‬خودورهای ‪( Subcompact‬یا ترکیب خودروهای سواری متوسط لوکس‬ ‫‪ 7 – Audi Q5‬هزار و ‪ 547‬عدد‬ ‫کوچکی از یک خودروی سواری و ‪ 12 – BMW 3-Series )SUV‬هزار و ‪ 507‬عدد‬ ‫همه کمپانی‌هایــی که خودروهــای لوکس تولید موفقیتی بزرگ برای کمپانی ‪Audi‬؛ حدود یک‌سوم‬ ‫‪ 18 – Hyundai Accent‬هزار و ‪ 884‬عدد‬ ‫این خودرو در طراحی کمی آشفته است‪ ،‬در ساخت می‌کنند آرزو می‌کردند که ‪ Series-3‬کار آنها بود‪ .‬خودروهای ‪ Audi‬در کانادا مدل زیبای ‪ Q5‬هستند‪.‬‬ ‫آن از تکنولوژی‌های باالیی اســتفاده شده‪ ،‬از جمله هنوز کسی نتوانسته با آن رقابت کند‪.‬‬

‫موتور بنزینی اینجکشن مســتقیم و باالخره بسیار‬ ‫خوش کیفیت است‪.‬‬ ‫‪ 15 – Kia Rio‬هزار و ‪ 601‬عدد‬

‫این خــودرو هم به خوبی ‪ Accent‬اســت‪ ،‬فقط‬ ‫طراحی‌اش متفاوت اســت و فروشنده‌هایش فرق‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫‪ 12 – Nissan Versa‬هزار و ‪ 297‬عدد‬

‫این ورســای ساخت مکزیک استخوان‌بندی خوبی‬ ‫دارد‪ ،‬اما توانســته از نظر قیمت جایگزین ارزان‌تری‬ ‫برای کســانی باشــد که به دنبال یک وسیله نقلیه‬ ‫کم‌هزینه‌ترهستند‪.‬‬

‫توصیه‌های کاربردی‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪42‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫‪ 6 – Acura RDX‬هزار و ‪ 112‬عدد‬

‫‪ 9 – Mercedes Benz C- Class‬هــزار و ‪ 356‬این خودرو که طراحی تازه‌ای شــده‪ ،‬در ساخت آن‬ ‫عدد‬ ‫تغییراتی اعمال شده و قیمت خوبی هم دارد یکی از‬ ‫کمپانی مرسدس بنز برای سال ‪ 2014‬یک ‪ C-Class‬رقبای سرسخت خودروهای دیگر این گروه است‪.‬‬ ‫کامال تازه به بازار عرضه کرده و قصد دارد فروشش‬ ‫‪ 5 – Mercedes-Benz GLK‬هزار و ‪ 979‬عدد‬ ‫را دو برابر کند‪.‬‬ ‫امســال یعنی سال ‪ 2014‬اولین سالی خواهد بود که‬ ‫‪ 5 – Audi A4‬هزار و ‪ 956‬عدد‬ ‫مشتریان در کل طول سال می‌توانند خودروی ‪GLK‬‬ ‫مــدل ‪ A4‬دیگر کمی قدیمی شــده و ارقام فروش با سوخت دیزل بخرند‪ .‬این موضوع می‌تواند فروش‬ ‫آن هم نشان می‌دهد که در این بخش رقابت چقدر این خودرو را امسال خیلی باال ببرد‪.‬‬ ‫سنگین و جدی است‪.‬‬


‫خودروهای ‪ SUV‬لوکس‬ ‫‪ 7 – Lexus RX‬هزار و ‪ 789‬عدد‬

‫این خودروی ساخت کانادا و بسیار قابل اعتماد یکی‬ ‫از دالیل موفقیت کمپانی لکســوس در کانادا است‪.‬‬ ‫بیش از نیمی از خودروهای لکسوس در کانادا همین‬ ‫مدل خوب ‪ RX‬هستند‪.‬‬ ‫‪ 6 – Acura MDX‬هزار و ‪ 114‬عدد‬

‫ایــن مدل خــودروی آکورا در ســال ‪ 2014‬کامال‬ ‫بازنگری و احیا شده و با توجه به طراحی مالیمی که‬ ‫برایش در نظر گرفته‌اند و امکانات بیشتر آن‪ ،‬احتماال‬ ‫فروشش هم بیشتر خواهد شد‪.‬‬ ‫‪ 4 – Mercedes-Benz M-class‬هزار و ‪ 804‬عدد‬

‫این خودرو یک ‪ SUV‬کامال لوکس اســت و تنها‬ ‫مدلی اســت که از ســوخت دیزل استفاده می‌کند؛‬ ‫سوختی بسیار خوب و با قیمتی بسیار معقول‪.‬‬

‫‪ 3 – Mercedes-Benz E-class‬هزار و ‪ 359‬عدد‬

‫‪ 661 – Porsche 911‬عدد‬

‫خودرویی زیبا‪‌،‬راحت و امن‪ .‬جای تعجب نیســت سال گذشــته این خودروی نامیرا و محبوب مورد‬ ‫که مدل ‪ E-Class‬باالترین فروش را در این بخش بازنگری و تغییراتی قــرار گرفت که نتیجه آن هم‬ ‫خودروی اســپرتی عالی با اتــاق جادارتر‪ ،‬مصرف‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫سوخت بهتر و تحولی خوشایند در طراحی تمثیلی و‬ ‫‪ 2 – BMW 5 Series‬هزار و ‪ 717‬عدد‬ ‫به یادماندنی آن بود‪.‬‬ ‫این مدل از خودرو بسیار مناسب آنهاست که عاشق‬ ‫رانندگی هستند‌‪ ،‬ترکیبی از تعادل و قدرت‪.‬‬ ‫‪ 452 - Nissan 350/370Z‬عدد‬ ‫اگر برایتان کارکرد خوب خودرو از راحتی آن مهم‌تر‬ ‫‪ 1 – Audi A6‬هزار و ‪ 33‬عدد‬ ‫است باید این مدل را برای روزهای آخر هفته‌اتان در‬ ‫خودرویی با طراحی زیبا‪ ،‬سیستم چهارگانه ‪ ،AWD‬جاده‌های مسابقه‌ای انتخاب کنید‪.‬‬ ‫امکانات فراوان و تجربه ســواری دلنشــین‪ .‬جای‬ ‫تعجب اســت که چرا ‪ Audi Canada‬نتوانسته ‪ 428 – BMW 6 Series‬عدد‬ ‫تعداد بیشتری از این خودروها را بفروشد!‬ ‫این خودروی لوکس اســپرت بیشتر برای راندن در‬ ‫جاده‌های بیرون شهر است تا جاده‌های مسابقه‌ای‪ .‬و‬ ‫یا شاید هم برای راندن به طرف کلوبتان برای شرکت‬ ‫خودروهای اسپورت لوکس‬ ‫تابستانی‪.‬‬ ‫عروسی‬ ‫یک‬ ‫در‬ ‫‪‬‬

‫خودروهای سواری لوکس‬

‫توصیه‌های کاربردی‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪43‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫کمک‌های دولتی برای کودکان‬

‫نشاط   تهرانی‬

‫‪Neshat Tehrani‬‬

‫در صورتی که کودکی در کبک‬ ‫به دنیا بیاید نیازی به اقدام خاص یا‬ ‫پر کردن فرم برای دریافت کمک‬ ‫هزینه فرزندان نیست‬

‫توصیه‌های کاربردی‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪44‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫در ادامه سلسله مطالبی درباره کمک‌های دولت کبک‬ ‫به اشــخاص یا گروه‌های مختلف‪ ،‬در این نوبت به‬ ‫کمک‌های دولتی به کودکان در استان کبک خواهیم‬ ‫پرداخت‪.‬‬ ‫از ســال ‪ 2005‬قوانین جدیدی در استان کبک برای‬ ‫کمک هزینه فرزندان یا ‪ Child Tax Benefit‬در‬ ‫استان کبک وضع شــد‪Régie des rentes du .‬‬ ‫‪ Québec‬مسئول تعیین میزان و نیز پرداخت این‬ ‫کمک هزینه به خانواده‌‌‌‌‌‌ها در استان کبک است‪ .‬این‬ ‫ســازمان زیر نظر وزارت خانــواده به انجام وظیفه‬ ‫مشغول است‪.‬‬ ‫در صورتی کــه کودکی در کبک بــه دنیا بیاید‬ ‫نیــازی به اقــدام خاص یا پر کــردن فرم برای‬ ‫دریافت کمک هزینه فرزندان نیست و به محض‬ ‫تولد فرزند این مبلغ به صورت پستی و یا واریز‬ ‫مستقیم به حســاب مادر در اختیار خانواده قرار‬

‫می‌‌گیرد‪.‬‬ ‫کمــک هزینه فرزنــدان در واقــع در دو بخش به‬ ‫خانواده‌‌ها اختصاص داده می‌‌شود‪ .‬بخش اول که از‬ ‫طرف دولت فدرال پرداخت می‌شــود و بخش دوم‬ ‫توسط هر اســتان به فرزندان تعلق می‌‌گیرد و به آن‬ ‫‪ Universal government assistance‬گفتــه‬ ‫می‌‌شود کمک هزینه‌‌ای است که به تمام فرزندان زیر‬ ‫‪ 18‬سال خانواده تعلق می‌‌گیرد‪ .‬در استان کبک میزان‬ ‫این کمک هزینه به شــرایط خانواده بستگی دارد‪ .‬از‬ ‫جمله‪:‬‬ ‫تعداد فرزندان زیر ‪18‬ســال که با خانواده زندگی‬‫می‌‌کنند؛‬ ‫تعداد فرزندانی که با والد دیگر زندگی می‌‌کنند؛‬‫مجموع درآمد والدین؛‬‫نوع خانواده (زوج یا تک والد بودن)‬‫کسانی که از کمک هزینه فرزندان استفاده می‌‌کنند در‬


‫صورتی که تغییری در شرایط خانوادگی‌اشان روی‬ ‫دهد باید مراتب را بالفاصله با اداره یا وزارت خانواده‬ ‫پرداخت کمک‬ ‫در میان بگذارند تا تغییرات الزم در‬ ‫‌‌‬ ‫هزینه اعمال شود‪.‬‬ ‫نکات قابل توجه‪:‬‬ ‫میزان پرداختی در ماه جوالی هر سال مورد بازبینی‬‫قرار می‌‌گیرد و گزارش آن به همراه مبلغی که برای‬ ‫گرفته شــده برای خانواده ارسال‬ ‫هر فرزند در نظر‬ ‫‌‌‬ ‫می‌‌شود؛‬ ‫با توجه به ایــن که میزان کمک هزینه فرزندان بر‬‫اســاس درآمد کل خانــواده و مالیاتی که پرداخت‬ ‫می‌‌کنند تعیین می‌‌شود باید هر دو والد اظهارنامه‌‌های‬ ‫مالیاتی سالیانه خود را پر کرده باشند‪ ،‬حتی اگر یکی‬ ‫از والدین درآمدی نداشته‌‌باشــد‪ .‬در صورتی که این‬ ‫کار انجام نشود و یا اظهارنامه‌‌های مالیاتی در موعد‬ ‫مقرر ارائه نشود پرداخت کمک هزینه فرزندان متوقف‬ ‫می‌‌شود یا به بعد از ارائه اظهارنامه‌‌ها موکول می‌‌شود؛‬ ‫شــروع پرداخت‌‌ها و اعمال تغییرات از ژانویه هر‬‫سال صورت می‌‌گیرد؛‬ ‫کمــک هزینه‌‌ای که به فرزنــدان تعلق می‌‌گیرد از‬‫مالیات بر درآمد معاف است؛‬ ‫در اســتان کبک چه کسانی مجاز به دریافت کمک‬ ‫هزینه فرزندان خواهند بود؟‬ ‫افرادی که مسئولیت نگهداری و فراهم کردن شرایط‬‫تحصیل فرزندان خود را تا سن ‪ 18‬سالگی برعهده‬ ‫دارند؛‬ ‫فرزندانی که در خانواده زندگی می‌‌کنند یا اگر در‬‫مراکز مربوط به کودکان نگهداری می‌‌شــوند هزینه‬ ‫نگهداری آنها بر عهده والدین است؛‬ ‫افرادی که اقامت دائم کانادا را دارند؛‬‫مقیم کبک هستند (به این معنی که فرزند در استان‬‫کبک به دنیا آمده است یا محل اقامت دائمی والد یا‬ ‫والدین در یک سال گذشته استان کبک بوده است‪).‬‬ ‫این مورد آخر یعنی اقامت در استان کبک نکته‌‌ای‬ ‫اســت که بخصوص دانســتن آن برای هم‌وطنان‬ ‫ایرانی ما بسیار مهم اســت‪ .‬دیده می‌‌شود بعضی‬ ‫خانواده‌‌ها با این که استان کبک را ترک کرده و در‬ ‫استان یا کشــور دیگری اقامت دائم دارند صرف‬ ‫به دنیا آوردن فرزند خود در کبک یا مهاجرت و‬ ‫مدتی زندگی در استان کبک همچنان به دریافت‬ ‫هزینه فرزندان ادامــه می‌دهند‪ .‬این کار نه‬ ‫‌‌‬ ‫کمک‬ ‫تنها کاری غیراخالقی و غیرعرفی است و پایمال‬ ‫کــردن حقوق مالیات‌دهندگان کانادایی به‌شــمار‬ ‫می‌‌رود بلکه باعث پیامدهــای قانونی برای افراد‬ ‫است‪ .‬دانستن این که فردی خارج از کانادا زندگی‬

‫می‌‌کند خیلی ســخت نیست بخصوص در مورد‬ ‫کسانی که فرزندان‌شــان در سن مدرسه هستند‪.‬‬ ‫موارد بســیار زیادی دیده شــده که دولت کبک‬ ‫متوجه غیبت خانواده شــده و تمام وجه دریافتی‬ ‫را به همراه جریمه قابل توجه و نیز ســود وجهی‬ ‫کرده است‪ .‬بنابراین به‬ ‫که پرداخت شده را مسترد ‌‌‬ ‫عزیزان توصیه می‌‌شود در صورتی که قصد اقامت‬ ‫دائم در استان کبک را ندارند مراتب را به اداره یا‬ ‫وزارت خانــواده اطالع دهند و از دریافت کمک‬ ‫هزینه فرزندان خودداری کنند‪.‬‬ ‫مقدار کمک هزینه فرزندان‬

‫چنان که گفته شــد مقدار پرداختی برای هر فرزند‬ ‫متفاوت است و دارای یک حداقل و حداکثر است که‬ ‫بسته به میزان درآمد خانواده تعیین می‌‌شود‪.‬‬ ‫به این ترتیب که (اعداد به دالر کانادا هستند)‪:‬‬ ‫حداقل حداکثر‬ ‫ ‬ ‫‪2341 675‬‬ ‫ ‬ ‫فرزند اول‬ ‫‪1170 607‬‬ ‫ ‬ ‫فرزند دو م‬ ‫‪1170 607‬‬ ‫ ‬ ‫فرزند سوم‬ ‫ ‬ ‫فرزند چهارم به بعد‬ ‫‪1755 607‬‬ ‫ ‬ ‫خانواده تک سرپرست‬ ‫‪821 328‬‬ ‫همچنین بــرای خانواده‌‌هایی که فرزند کم‌توان یا با‬ ‫بیمــاری خاص دارند مبلغی معادل ‪ 185‬دالر اضافه‬ ‫بر میزان مقرر پرداخت خواهدشد‪ .‬فرزند کم‌توان یا‬ ‫معلول به کودکانی گفته می‌‌شود که دست کم به مدت‬ ‫یک سال از مشکل جســمی یا روانی خاصی رنج‬ ‫ببرند و شرایط آنها به هیچ عنوان تغییر خاصی نداشته‬ ‫باشد‪ .‬برای این که کودک کم‌توان تحت پوشش این‬ ‫کمک هزینه اضافه قرار بگیرد باید زیر نظر پزشکان‬ ‫معتمد دولت بوده و ناتوانی یا کم‌توانی او مورد تایید‬ ‫قرارگیرد‪ .‬در ضمن این کمک هزینه به طور خودکار‬ ‫به خانواده تعلق نمی‌گیــرد و باید برای دریافت آن‬ ‫اقدامات الزم صورت گیرد‪ .‬فرم‌‌های درخواست برای‬ ‫این کمک هزینه بر روی وبســایت وزارت خانواده‬ ‫قرارگرفته است‪.‬‬ ‫همان‌طور که گفته شــد دریافت کمک هزینه برای‬ ‫کودکانــی که در کبک بــه دنیا می‌‌آینــد نیازی به‬ ‫درخواست و اقدام خاصی ندارد و تا ‪ 40‬روز پس از‬ ‫ثبت به دنیا آمدن کودک به طور خودکار این مبلغ برای‬ ‫والدین فرستاده می‌‌شود‪ .‬البته چک مربوط به کمک‬ ‫هزینه تنها به نام یکی از والدین فرســتاده می‌‌شود و‬ ‫آن مادر کودک اســت مگر این که مادر درخواست‬ ‫کند چک به نام پدر صادر شــود‪ .‬برای کودکانی که‬

‫تحت سرپرستی مشترک هستند یعنی پدر و مادر از‬ ‫هم جدا شــده‌‌اند و کودک نیمی از زمان را با هریک‬ ‫از آنها سپری می‌‌کند مبلغ کمک هزینه تقسیم می‌‌شود‬ ‫و برای پدر و مادر به طور جداگانه فرستاده می‌‌شود‪.‬‬ ‫در چه صورت الزم اســت بــرای دریافت کمک‬ ‫هزینه اقدام کنید؟‬

‫کودکی را به فرزندی قبول می‌کنید؛‬‫به تازگی به کانادا و استان کبک مهاجرت کرده‌‌اید؛‬‫از استان دیگری به کبک نقل مکان کرده‌‌اید؛‬‫در کبک زندگی می‌‌کنید اما فرزندتان را در خارج از‬‫استان به دنیا آورده‌‌اید؛‬ ‫سرپرستی کودکی را می‌‌پذیرید؛‬‫از همسر خود جدا می‌‌شوید و مسئولیت سرپرسیتی‬‫فرزندتان را به تنهایی به عهده می‌‌گیرید؛‬ ‫در وبسایت وزارت خانواده یا ‪www.rrq.gouv.‬‬ ‫‪ qc.c‬نرم‌‌افزاری وجود دارد به نام ‪CalculAide‬‬ ‫که شما می‌‌توانید با استفاده از آن میزان کمک هزینه‬ ‫دریافتی برای فرزندان خود را محاسبه کنید‪ .‬بدیهی‬ ‫است تنها در صورت اعالم اطالعات درست میزان‬ ‫دریافتی به مقدار واقعی نزدیک خواهد بود‪ ،‬اطالعاتی‬ ‫مانند میزان حقوق یا درآمد‪ ،‬شرایط ازدواجی والدین‬ ‫و تعداد فرزندان زیر ‪ 18‬سال تحت سرپرستی‪.‬‬ ‫معموال پرداخت‌‌ها هر سه ماه یک بار و در اولین روز‬ ‫کاری ماه انجام می‌‌شود‪ .‬امکان پرداخت ماهیانه کمک‬ ‫هزینه نیز وجود دارد اما تنها در صورت درخواست‬ ‫والدین این کار انجام می‌‌شود‪ .‬در وبسایت گفته شده‬ ‫فرم خاصی برای این کار در نظر گرفته شده که باید‬ ‫تکمیل و فرستاده شود‪.‬‬ ‫اگر والدین اعتراضی به شرایط یا مبلغ پرداختی کمک‬ ‫هزینه فرزندان داشته باشند می‌‌توانند با پر کردن فرمی‬ ‫که در وب ســایت در اختیار قرار داده شــده به این‬ ‫مســئله اعتراض کنند و درخواست بازبینی پرونده‬ ‫خود را داشته باشند‪ .‬سازمان موظف است در طول‬ ‫کمتر از ‪ 90‬روز نتیجه بازبینی خود را اعالم کند و این‬ ‫نتیجه نیز تا ‪ 180‬روز قابل اعتراض است‪ .‬‬

‫موارد بسیار زیادی دیده شده که دولت‬ ‫کبک متوجه غیبت خانواده شده و تمام‬ ‫وجه دریافتی را بــه همراه جریمه قابل‬ ‫توجه و نیز سود وجهی که پرداخت شده‬

‫کرده است‬ ‫را مسترد‬ ‫‌‌‬

‫توصیه‌های کاربردی‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪45‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫وظایف قانونی کارفرمایان در قبال کارمندان‪ -‬بخش سوم‬

‫الزامات مربوط به قانون استانداردهای شغلی ‪ESA‬‬

‫محمد علی شاکرمی‬ ‫‪Ali Shakarami‬‬

‫همانطور کــه در دو مقاله قبلی گفته شــد‪ ،‬نیروی‬ ‫انسانی شــاغل در هر واحد اقتصادی به مثابه خون‬ ‫در رگ‌های آن کسب و کار بوده و به تبع آن‪ ،‬نحوه‬ ‫برخورد کارفرمایان با مســائل مربوط به کارگران و‬ ‫کارمندان‌شان بسیار حائز اهمیت است به همین دلیل‬ ‫قانون‌گذار به موارد مهمی کــه اصول این رابطه را‬ ‫شکل می‌دهند توجه ویژه‌ای داشته و حداقل‌هایی را‬ ‫برای آن در نظر گرفته است‪ .‬بدیهی است کارفرمایان‬ ‫ممکن است برای جذب نیروهای کیفی‌تر‪ ،‬فراتر از‬ ‫این حداقل‌ها را برای مســتخدمین خود تامین کنند‬ ‫و یا در ارگان‌ها و موسساتی که اتحادیه‌های صنفی‬ ‫حضور دارند‪ ،‬براساس مذاکره و امضای توافق‌نامه با‬ ‫کارفرما‪ ،‬بر این حداقل های قانونی افزوده شــود اما‬ ‫هیچ کارفرمایی حــق ندارد از این حداقل‌ها تخطی‬ ‫کند‪.‬‬ ‫قوانین دولتی مربوط به مرخصی استحقاقی سالیانه‬ ‫و نیز حداقل حقوق پرداختی به نیروی کار از جمله‬ ‫مواردی هستند که در این مقاله به آنها پرداخته خواهد‬ ‫شد‪.‬‬ ‫بر اساس قوانین وضع شده توسط دولت‌های استانی‬ ‫و فدرال کانادا موســوم بــه ‪ESA (Employment‬‬ ‫‪ ،)Standards Act 2000‬تمامی کارفرمایان و صاحبان‬ ‫توصیه‌های کاربردی‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪46‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫بنگاه‌های اقتصادی می‌باید از اینکه با تمامی کارگران‬ ‫و کارمندان‌شان به‌صورتی یکسان‪ ،‬به دور از تبعیض‪،‬‬ ‫منصفانه و طبق اســتانداردهای تعریف شده توسط‬ ‫دولت رفتار می‌گردد‪ ،‬اطمینان حاصل کرده و نسبت‬ ‫به انجام موارد زیر بر اساس قانون اقدام نمایند‪.‬‬ ‫اعطای مرخصی با حقوق سالیانه‬

‫بر اســاس قانون‪ ،‬همه کارگران و کارمندان شــاغل‬ ‫در واحدهای اقتصــادی در صورتی‌که بیش از ‪12‬‬ ‫ماه متوالی از تاریخ استخدام‌شان در شرکت مربوطه‬ ‫گذشته باشد‪ ،‬مجا ‌ز هستند تا سالیانه به مدت ‪ 2‬هفته‬ ‫به مرخصی رفته و بابت آن حقوق نیز دریافت نمایند‪.‬‬ ‫در صورتی‌که فرد حقوق‌بگیر به علت کم بودن زمانی‬ ‫که مشغول به کار برای کارفرما بوده (یعنی کمتر از ‪12‬‬ ‫ماه)‪ ،‬مایل و یا قادر به رفتن به مرخصی نباشد‪ ،‬طبق‬ ‫قانون ‪ ،ESA‬واجد شرایط دریافت مبلغی به میزان ‪4‬‬ ‫درصد از کل حقوق دریافتی‌اش در طول سال تحت‬ ‫عنوان مرخصی استفاده نشده خواهد بود‪.‬‬ ‫البته زمان استفاده از مرخصی سالیانه برای شاغلین‬ ‫محدود به ‪ 10‬ماه اول سال کاری بعد بوده (سال کاری‬ ‫برای هر فرد نســبت به زمان و تاریخ استخدام‌اش‬ ‫متفاوت می‌باشد) و بر اساس این قانون‪ ،‬در صورت‬

‫عدم اســتفاده‪ ،‬مرخصی‌ها غیر قابل برگشت بوده و‬ ‫فقــط مبلغ دالری آن و به همــان میزان ‪ 4‬درصد از‬ ‫کل حقوق دریافتی سالیانه به کارگر‪/‬کارمند پرداخت‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫انواع دیگری از مرخصی با حقوق نیز در قانون در نظر‬ ‫گرفته شده که تمامی شاغلین کانادایی مجاز به استفاده‬ ‫از آنها هستند‪ .‬از جمله آنها می‌توان به مرخصی زایمان‬ ‫(قابل اســتفاده برای مادر و پدر هر دو)‪ ،‬استعالجی‬ ‫(بیماری و یا سانحه)‪ ،‬موارد حاد خانوادگی‪ ،‬اهدای‬ ‫عضو‪ ،‬بیماری یکی از افراد خانواده‪ ،‬تعدیل نیرو و یا‬ ‫هــر نوع مرخصی‌ای که در نتیجه آن رابطه حرفه‌ای‬ ‫نیروی کار و کارفرما منقطع نگردد‪ ،‬اشاره کرد‪.‬‬ ‫تعطیالت رسمی‬

‫طبق قانون کار کردن در روزهایی که توســط دولت‬ ‫به عنوان تعطیل رسمی اعالم شده‌اند اجباری نبوده و‬ ‫چنانچه مرخصی سالیانه یک کارگر‪/‬کارمند با یکی از‬ ‫تعطیالت رسمی کشور کانادا تالقی نماید‪ ،‬کارفرما‬ ‫موظف به تعیین تاریخی جایگزین به عنوان مرخصی‬ ‫برای پرسنل‌اش بوده و یا می‌بایست بصورت توافقی‬ ‫نسبت به پرداخت معادل دالری یک روز مرخصی‬ ‫استفاده نشده اقدام نماید‪.‬‬ ‫حداقل دستمزد‬

‫حداقل دســتمزد‪ ،‬پایین‌ترین میزان دستمزدی است‬ ‫که یک کارفرما مجاز به پرداخت آن به کارگر است‬ ‫و صرفنظــر از اینکه نیروی کار بصورت تمام‌وقت‪،‬‬ ‫پاره‌وقت‪ ،‬ساعتی و یا کمیسیونی مشغول بکار باشد‪،‬‬ ‫نباید کمتر از این میزان دریافت نماید‪.‬‬ ‫در انتاریــو‪ ،‬این رقم برای اکثر مشــاغل و برای هر‬


‫ساعت در حال حاضر‪ 10.25 ،‬دالر است که البته بر‬ ‫اساس ابالغ نخست وزیر استان‪ ،‬خانم کتلین وین‪،‬‬ ‫از ابتدای ماه جون (ژوئن) ســال جاری میالدی به‬ ‫‪ 11‬دالر افزایش پیدا خواهد کرد‪ .‬حداقل حقوق در‬ ‫این استان‪ ،‬برای دانش‌آموزان هر ساعت ‪ 9.60‬دالر‬ ‫(‪ 10.30‬دالر در هر ســاعت از اول ماه ژوئن) است‪.‬‬ ‫هم‌چنین اگر پارلمان انتاریو تصویب کند‪ ،‬قرار است‬ ‫از سال آینده‪ ،‬میزان افزایش حداقل دستمزد تابعی از‬ ‫افزایش نرخ تورم باشد‪.‬‬ ‫در سایر اســتان‌ها میزان حداقل حقوق تفاوت دارد‬ ‫اما از ابتدای جون‪ ،‬انتاریو باالترین میزان را در میان‬ ‫استان‌های مختلف خواهد داشت‪ .‬هم‌اکنون در کبک‬ ‫حداقــل دســتمزد ‪ 10.15‬دالر و در بریتیش کلمبیا‬ ‫‪ 10.25‬دالر و در البرتا ‪ 9.95‬دالر است‪.‬‬ ‫قانون ‪ 3‬ساعت کار‬

‫حقوق بــه میزان ‪ 30.75‬بــه او پرداخت و یا با‬ ‫محاسبه ساعات کارکردش و دستمزد توافقی‌شان‪،‬‬ ‫مبلــغ مربوطه را پرداخت نمایــد‪ .‬در این موارد‪،‬‬ ‫کارفرما بر اساس قانون موظف به پرداخت مبلغ‬ ‫بیشتر خواهد بود‪.‬‬ ‫در خصوص کارمندانی که به صورت کمیســیونی‬ ‫و بدون دســتمزد ثابت مشــغول به کار هستند نیز‬ ‫طبق قانون حداقل دستمزد‪ ،‬میزان دالری کمیسیون‬ ‫محاسبه شده‌شان می‌بایست با تعداد ساعاتی که برای‬ ‫انجام کارشان صرف کرده‌اند متناسب بوده و چنانچه‬ ‫مبلغ دالری کمیسیون فروش‌شان از ساعات کارشان‬ ‫بر مبنای حداقل دستمزد کمتر شود‪ ،‬کارفرما موظف‬ ‫به پرداخت مابه‌التفاوت خواهد بود‪.‬‬ ‫خوانندگان گرامی در صورت نیاز به اطالعات بیشتر همه شــاغالن در صورتی‌کــه بیش از‬ ‫می‌توانند به وبسایت دولتی ‪ 12 Canada Business‬ماه متوالی از تاریخ استخدام‌شــان‬ ‫‪ Ontario‬مراجعه نمایند‪:‬‬ ‫در شرکت مربوطه گذشته باشد‪ ،‬مجاز‌‬

‫طبق قانون ‪ 3‬ساعت کار‪ ،‬در صورتی‌که کارفرما به ‪www.cbo-eco.ca‬‬ ‫هســتند تا ســالیانه به مدت ‪ 2‬هفته به‬ ‫هر دلیل از کارگر بخواهد که در کمتر از ‪ 3‬ساعت‬ ‫از زمان شــروع کارش دست از کار کشیده و به این نوشتار بر اســاس اطالعات سایت‌های رسمی مرخصــی رفته و بابــت آن حقوق نیز‬ ‫دریافتنمایند‬ ‫خانه برود‪ ،‬می‌بایســت معادل ‪ 3‬ســاعت حداقل دولتی در فوریه ‪ 2014‬تکمیل شده است‪ .‬‬

‫توصیه‌های کاربردی‬

‫‪47‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫اما شما به کسی نگین‬ ‫یک خاطره از نوروز‬

‫ونکوور‪/‬در آستانه نوروز ‪۱۳۹۳‬‬

‫دکتر مرتضی قمشه ای‬ ‫‪Dr. Morteza Ghomshei‬‬

‫جونم براتون بگه‪ :‬قدیما – نه خیلی قدیما! ‪ -‬همین‬ ‫چند ده سال پیش که مراســم هنوز ریش ‌ها‌شون تو‬ ‫خاک بود‪ ،‬نوروز یه رنگ دیگه داشت‪.‬‬ ‫نمی‌خوام بگم که امروز مراسم ریشه ندارن! دارن! اما‬ ‫قدیما ریشه‌ها هایدروپونیک (‪ )hydroponic‬نبود‪،‬‬ ‫ریشه‌ها تو خاک بود‪ .‬خوشبختانه ریشه‌ها هنوز نمرده‬ ‫و می‌شه مجددا ً اطرافشون خاک ریخت‪.‬‬ ‫اما خاک ‪-‬خاک خوب‪ -‬خاک تمیز از کجا بیاریم؟‬ ‫خاک هم خاک‌های قدیم که پر از سرب و آرسنیک‬ ‫و سم موش نبود‪.‬‬

‫خاک خوب اما ‪-‬به قول خانم بزرگ‪ -‬همون همت‬ ‫ماست که جاش توی دل هست‪ .‬خانوم جان وقتی‬ ‫می‌خواست منو با یکی آشتی بده می‌گفت‪« :‬پسرم!‬ ‫همتت بلند باشه!»‬ ‫یادش به خیر! هرچه خاک اونه عمر شما باشه! خدا‬ ‫بیامرز وقتی ازش می‌پرسیدیم که همت از کجا بیاریم‬ ‫می‌گفت‪« :‬همت دســت باال زدن و کار کردنه –نه‬ ‫واسه خودت بلکه واسه دیگرون‪ ».‬ما اگر همت داشته‬ ‫باشیم هم خونه‌امون رو تمیز می‌کنیم‪ ،‬هم کوچه‌امون‬ ‫رو و هم دالمونو‪.‬‬ ‫از زمان به تخت نشســتن جمشید تا امروز ایرانیان‬ ‫نــوروز رو به دو خاطر جشــن می‌گیرن‪ ،‬اول برای‬ ‫پشت سر گذاشتن ســردی و بی‌مهری و دوم برای‬ ‫روی آوردن به گرمی و مهر‪.‬‬ ‫اما تا بی‌مهری رو پشــت سر نگذاریم و فراموشش‬ ‫نکنیــم نمی‌تونیــم رو به مهر و دوســتی بیاریم و‬ ‫روزها‌مون نو نمی‌شه‪.‬‬ ‫خانم بزرگ می‌گفت‪« :‬از نعمت‌های بزرگ خداوند‬ ‫یکی فراموش کردنه‪ .‬ظرفیت ذهن و قلب ما محدوده‪.‬‬ ‫با فراموش کردن کینه جایی باز می‌شه برای نگهداری‬

‫دوستی‪».‬‬ ‫هنوز صدای گرم و شیرینش تو گوشمه که می‌گفت‪:‬‬ ‫«مامان جون! دیو چو بیرون رود فرشته درآید!»‬ ‫اشکالی که ما در درک سال نو داریم این است که به‬ ‫غلط تصور می‌کنیم که می‌شود شاد شد بدون این‌که‬ ‫غم را فراموش کرد‪ .‬همه به دنبال شــادی می‌گردند‬ ‫ولی توجه ندارند که ســایه غم بلند و کشیده پشت‬ ‫سرشون داره می‌آد‪.‬‬ ‫اگر این ســایه را از خود دور نکنیم شــادی خیلی‬ ‫زودگذر خواهد بود‪ .‬باید به خاطر داشت که شادی‬ ‫سایه نداره ولی غم سایه داره‪ .‬ما شاد می‌شیم و وقتی‬ ‫که شــادی می‌ره سایه‌ای از خودش به جا نمی‌ذاره‪.‬‬ ‫شــادی مثل یک پرنده خوش‌آوازه که رو شــاخه‬ ‫درختی در گوشه حیاط می‌شینه و آوازی می‌خونه و‬ ‫بعد پر می‌زنه و می‌ره‪ .‬اما غم مثل اون کالغ سهمگین‬ ‫ادگار آلن پو وقتی به خانه شما اومد به خودی خود‬ ‫بیرون نمی‌ره‪ .‬باید با زور بیرونش کرد‪.‬‬ ‫آلن پو (‪ )Allan Poe‬شــعر معروفــی داره به نام‬ ‫کالغ ســهمگین (‪ .)Raven‬در ایــن شــعر کالغ‬ ‫سهمگین که نماد غم هست شب هنگامی در خانه‬ ‫شاعر را می‌کوبه‪ .‬وقتی که در باز می‌شه پرنده شوم‬ ‫بــه درون می‌آد و بر فراز مجســمه‌ای که نماد خرد‬ ‫هست می‌شینه و سایه وحشتناکش تمام اطاق رو پر‬ ‫می‌کنه‪ .‬شاعر ب ‌ه هر زبانی از پرنده می‌خواد که اطاق‬ ‫را ترک کنه ولی پرنده تنها یک پاســخ داره‪« :‬هرگز‬ ‫نه»(‪!)More Never‬‬ ‫این سایه منحوس همچنان در خانه دل آلن پو می‌مونه‬ ‫تا این‌که بدن بی‌جان شــاعر رو بــر روی یکی از‬ ‫نیمکت‌های کنار خیابان در بالتیمور (‪)Baltimore‬‬ ‫پیدا می‌کنن‪.‬‬ ‫فرهنگ نوروز در‌واقع یک دســتورالعمل کاربردی‬ ‫هست برای رهایی از دست سایه غم‪ .‬غم را از خانه‬

‫اشکالی که ما در درک سال نو داریم این‬ ‫است که به غلط تصور می‌کنیم که می‌شود‬

‫شاد شد بدون این‌که غم را فراموش کرد‬ ‫فرهنگ و ادب‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪48‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫در نوروز ما ســه خانه‌تکانــی داریم‪ :‬اول‬

‫این‌که محل اقامت خود را تمیز کنیم‪ .‬دوم‬ ‫تمیز کردن محیط زیست و همسایگی و سوم‬ ‫تمیز کردن سینه از غم و کینه‬ ‫بیــرون کردن فرهنگ می‌خواد و ایرانیان طی قرن‌ها‬ ‫ستیز با مصیبت‌های بزرگ برای خودشون فرهنگی‬ ‫ساختند که با کمک هم‌دیگه خاطره سیاه مصیبت‌ها‬ ‫را از ذهن و دل دور کنن و جایی باز کنند برای امید‬ ‫به روزهای سپید نو‪.‬‬ ‫تاریخ ما پر است از مصیبت‌هایی مثل حمالت اسکندر‬ ‫و مغول و اشرف افغان‪ .‬عالوه بر این‌ها طبیعت نیز‬ ‫هر از گاهی با زلزله‌ها و سیل‌ها و قحطی‌ها غمی بر‬ ‫غم ما اضافه کرده‪ .‬با این همه ما ایرانیان یاد گرفته‌ایم‬ ‫که از تو دالون غم‌ها بگذریم و شــاد بیرون بیاییم‪.‬‬ ‫ما ایرانی‌ها فرهنگ مقابله ســازنده با غم را در طول‬ ‫تاریخ یاد گرفته‌ایم‪ .‬نوروز قســمتی از این فرهنگ‬ ‫اســت‪ .‬اگر ادگار آلن پو با این فرهنگ آشــنا بود و‬ ‫درست به کارش می‌برد می‌تونست پرنده منحوس‬ ‫غم رو از خونه دلش بیرون کنه‪ .‬در دنیای پرآشوب‬ ‫امروز‪ ،‬بشــریت بیش از هر چیز احتیاج به فرهنگ‬ ‫غم‌ســتیزی داره‪ ،‬فرهنگی که به بشر یاد بده چگونه‬ ‫زشتی‌ها رو فراموش کنه و قلبش رو آماده کنه برای‬ ‫زیبایی‌های نو‪ .‬اما این‌کار تنهایی انجام نمی‌شه‪ .‬احتیاج‬ ‫به همکاری داره‪.‬‬ ‫همان‌طــور که ما باید کوچه و محیط زیســت رو‬ ‫از آلودگی‌ها پاک کنیم‪ ،‬باید خاک ســینه رو نیز از‬ ‫آلودگی‌هــا تمیز کنیم ‪-‬و تمیز کردن کار ســاده‌ای‬ ‫نیست‪ .‬خیلی ساده می‌شــه یک قالی یا مبل جدید‬ ‫خرید ولی کار مهم اینه که خونه رو تمیز کنیم (که‬ ‫به اون خانه‌تکانی می‌گن)‪.‬‬ ‫در نوروز ما ســه خانه‌تکانی داریم‪ :‬اول این‌که محل‬ ‫اقامــت خود را تمیز کنیــم‪ .‬دوم تمیز کردن محیط‬ ‫زیست و همسایگی و سوم تمیز کردن سینه از غم‬ ‫و کینه‪ .‬این ســه با هم در رابطه ارگانیک هستند‪ .‬ما‬ ‫نمی‌توانیم خانه‌هامان را تمیز کنیم و آشغال‌ها را به‬ ‫کوچه یا محیط زیست منتقل کنیم‪ .‬به همین ترتیب‬

‫نمی‌شود خانه را تمیز کرد و به آشغال‌های درون دل‬ ‫بی‌اعتنا بود‪ .‬ما از خانه شروع می‌کنیم ولی خانه‌تکانی‬ ‫به خانه ختم نمی‌شود‪.‬‬ ‫از رسوم قدیم نوروز یکی این بود که تمام کسانی که‬ ‫با هم به دلیلی قهر بودند در این روز آشتی می‌کردند‪.‬‬ ‫من یک بار برای چند ماه با برادر بزرگ‌ترم قهر بودم‬ ‫و هیچ‌کدام دل به آشــتی نمی‌دادیم تا این‌که نوروز‬ ‫در کنار ســفره هفت‌ســین از پدرجان و مادرجان‬ ‫عیدی گرفتیم و شرط عیدی گرفتن این بود که روی‬ ‫یکدیگر را ببوسیم و گذشته‌ها را فراموش کنیم‪ .‬من‬ ‫وقتی چهره برادر را به امر مادرجان بوسیدم احساس‬ ‫کردم که به حمام عید رفته‌ام و دالک با کیسه‌ای تمام‬ ‫چرک‌ها را از گوشــت و پوســت و خون من دور‬ ‫کرده است‪ .‬ما یک روز در میان حمام می‌کردیم ولی‬ ‫حمام عید متفاوت بود‪ .‬حمام عید احتیاج به دالک‬ ‫و کیسه‌کشــی حسابی داشت‪ .‬حمام عید ما را آماده‬ ‫می‌کرد که در کنار سفره هفت‌سین به حمام دیگری‬ ‫برویم برای شستشوی دل‌هامون‪.‬‬ ‫گفتم سفره هفت‌سین؟ هفت‌سین هم واسه خودش‬ ‫داســتانی داره‪ .‬هر کدام از این هفت ســین هفتاد‬ ‫خاصیــت داره که هفتاد درد دل رو دوا می‌کنه‪ .‬من‬ ‫امسال فقط قصه سمنو رو می‌گم‪ -‬انشاا‪ ...‬عید دیگه‬ ‫یادم بندازین که قصه سنبل رو بگم‪.‬‬ ‫یکی از مواردی که در هر سفره هفت‌سین ضرورت‬ ‫داره سمنوست‪ .‬قدیما سمنو رو از سبزی‌فروش سر‬ ‫کوچه نمی‌خریدند‪ .‬سمنو رو می‌پختند‪ .‬پختن سمنو‬ ‫کار یک نفر و دو نفر نبود‪ .‬ســمنو احتیاج به همت‬ ‫تمام زنان و مردان و بچه‌های محله داشت‪ .‬یادمه که‬ ‫در محلــه ما از یکی دو هفته قبل از نوروز مقدمات‬ ‫ســمنوپزی فراهم می‌شــد‪ .‬جوانه‌های گندم را‪ ،‬که‬ ‫عده‌ای از همسایه‌ها رویانده بودند‪ ،‬جمع می‌کردند‬ ‫و در یک پاتیل بزرگ شیره آنها‌را می‌گرفتند‪ .‬پاتیل‬

‫آن‌قدر بزرگ بود که اگر یک بچه توش می‌افتاد غرق‬ ‫می‌شد‪ .‬تمام مردان و زنانی که در همسایگی ما بودند‬ ‫در مراسم ســمنوپزون شرکت می‌کردند‪ .‬هر کسی‬ ‫باید پارو رو به دست می‌گرفت و دیگ رو به نوبت‬ ‫هم می‌زد‪ .‬آن‌قدر بر روی گندم بی‌مزه کار می‌شد تا‬ ‫شیرینی‌اش در می‌آمد‪.‬‬ ‫در سفره هفت‌سین هر شیرینی‌ای را نمی‌شه گذاشت‪.‬‬ ‫تنها شیرینی سفره هفت‌سین از آن سمنوست –برای‬ ‫این‌که شیرینی‌اش را کار و کوشش دسته‌جمعی مردم‬ ‫محله به وجود آورده‪ -‬نه یه من شــکر‪ .‬شــیرینی‬ ‫سمنو شیرینی دور هم جمع شدن اهالی محله است‪.‬‬ ‫شیرینی سمنو را نمی‌توان خرید – باید آن‌را ساخت‪.‬‬ ‫در ســمنوپزون اهالی کوچه و برزن به خاطر سمنو‬ ‫دور هم جمع می‌شدند و اگر کسی با کسی قهر بود‬ ‫بر سر دیگ آشــتی می‌کرد‪ .‬دیگ سمنو را با نفرت‬ ‫و کینه نمی‌توان هــم زد ‪-‬آن دیگ بزرگ با نیروی‬ ‫همکاری و عشــق و دوستی آن‌قدر هم می‌خورد تا‬ ‫شیرین می‌شد‪.‬‬ ‫یکی از دخترای محله ما اقدس خله بود که بیچاره‬ ‫خل هم نبود فقط یک کمی زیاد باهوش و پرشور و‬ ‫هیجان بود و آتیش دلش گاهی به دامنش می‌گرفت‪.‬‬ ‫اگر امــروز بود می‌گفتن نابه‌هنجاری کمبود َمحبت‬ ‫داره کــه به آن آ د د (‪ )ADD‬می‌گن (‪Attention‬‬ ‫‪ .)Deficit Disorder‬اقدس نه کمبود توجه داشت‬ ‫نه کســری محبت‪ .‬اقدس به همه کس و همه چیز‬ ‫توجه داشت‪ .‬کمی توجه از کسری عشقه‪ .‬تو محله‬ ‫ما سر سفره‌ها مرغ و فسنجون کمتر دیده می‌شد ولی‬ ‫نون سنگکش رو شاطر آقا با رقص عشق می‌پخت‪.‬‬ ‫بگذریم‪ ،‬اقدس سنش داشت باال می‌رفت ولی هنوز‬ ‫شوهر نداشت‪ .‬نه این‌که خواستگار نداشت ‪-‬حسین‬ ‫الســتیکی خاطرخواش بود ولی محبوبه‌خانم دلش‬ ‫نمی‌خواس دخترش رو به شاگرد مکانیکی بده‪ .‬‬

‫فرهنگ و ادب‬

‫‪March 2014 . No20‬‬ ‫‪49‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬


‫در سفره هفت‌ســین هر شیرینی‌ای را نمی‌شه گذاشت‪ .‬تنها شیرینی‬

‫سفره هفت‌سین از آن سمنوست –برای این‌که شیرینی‌اش را کار و‬ ‫کوشش دسته‌جمعی مردم محله به وجود آورده‪ -‬نه یه من شکر‬

‫‪ ‬نه این‌که شاگرد مکانیکی کار بدی بود‪ ،‬برعکس!‬ ‫کار خیلی خوب و مفیدی بود – تنها اشکالش این‬ ‫بود که درآمد زیاد نداشــت‪ .‬محبوبه‌خانم هم دلش‬ ‫می‌خواست دخترش که به خونه شوهر می‌ره اون‌جا‬ ‫نگرانی مالی نداشته باشه‪.‬‬ ‫حسین الســتیکی خیلی اقدس رو دوست داشت‪.‬‬ ‫به همین خاطر روزها پنچری می‌گرفت و شــب‌ها‬ ‫می‌رفت کالس شبانه‪ .‬هر سال دو تا کالس رو امتحان‬ ‫می‌داد و قبول می‌شد تا این‌که دیپلمش رو گرفت و‬ ‫رفت دانشکده پزشکی‪ .‬مردم محله نمی‌دونستن که‬ ‫حسین دانشگاه می‌ره ‪-‬هنوز بهش می‌گفتن حسین‬ ‫الستیکی‪ -‬حسین هم همین اسم رو خیلی دوست‬ ‫داشت‪ .‬آخه حسین هر پنچری که می‌گرفت دل یه‬ ‫خانواده رو شاد می‌کرد و ماشینشونو راه می‌انداخت‪.‬‬ ‫یه سال در مراسم سمنوپزون دیگ بزرگ سمنو در‬ ‫حــال هم خوردن بود و همــه به نوبت می‌آمدند و‬ ‫دیگ رو هم می‌زدند‪ .‬حســین سر دیگ بود که یه‬ ‫دفعه صدای شیون و فریاد از خونه یکی از همسایه‌ها‬ ‫بلند شــد‪ .‬توران‌خانم با ســر لخت تو کوچه فریاد‬ ‫می‌زد‪« :‬به دادم برســین! مملی رفت!» همه دیگ رو‬ ‫ول کردند و ریختند تو خونه و دیدن که پسر شش‬ ‫ساله توران‌خانم کنار حوض بی‌هوش افتاده‪ .‬مملی‬ ‫افتاده بود تو حوض و توران‌خانم از حوض کشیده‬ ‫بودش بیرون ولی بچه از هوش رفته بود‪ .‬حسین که‬ ‫دانشجوی سال سوم پزشکی بود سر بچه رو پایین‬ ‫آورد تا آب از دهنش خارج بشه بعد با تنفس دهان به‬ ‫دهان مملی رو به هوش آورد‪ .‬این‌جا مردم محله تازه‬ ‫فهمیدن که حسین الستیکی دانشکده پزشکی می‌ره‪.‬‬ ‫همه برگشتن سر دیگ سمنو و مشغول هم زدن بودن‬ ‫ولی همه جا صحبت از حسین آقا بود‪.‬‬ ‫«دیدی حسین آقا چی‌کار کرد؟! آره بابا! آخه ناسالمتی‬ ‫دانشکده پزشکی می‌ره! واسه خودش یه پا دکتره!»‬

‫فرهنگ و ادب‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪50‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫اقــدس با بقیه دخترای دم بخــت کنار دیگ بود و‬ ‫ظرف‌ها رو آماده می‌کرد که توشون سمنو بریزن و‬ ‫پسرا ببرن در خونه‌ها توزیع کنن‪ .‬نمی‌دونم دخترا‬ ‫درگوش همدیگه چی پچ‌پــچ می‌کردند که اقدس‬ ‫بیچاره هی لب می‌گزید و صورتش از خجالت گل‬ ‫افتاده بود‪.‬‬ ‫چند تا دســت با مالقه تو دیگ می‌آمد و می‌رفت‬ ‫بیرون و کاســه چینی‌ها رو پر می‌کرد ولی چشم‌ها‬ ‫همه به اقدس و حسین بود‪ .‬تا این‌که توران‌خانم اومد‬ ‫در گوش محبوبه‌خانم یه چیزی گفت‪ .‬همه نگاه‌ها به‬ ‫محبوبه‌خانم بود‪ .‬عرق خجالت رو صورت حسین‪،‬‬ ‫خنده نیمه مشــکوکی تو صــورت محبوبه‌خانم و‬ ‫سرخی گونه‌های اقدس به همه کسانی که سر دیگ‬ ‫بودن می‌گفت منتظر یک خبر باشن‪ .‬دهم عید بود که‬ ‫دیدیم سر کوچه چراغونی می‌کنن‪ .‬مملی که با لنگ‬ ‫دم چراغ واستاده بود (چون تازه ختنه‌اش کرده بودن)‬ ‫به بچه‌های دیگه می‌گفت‪« :‬مگه نشنیدین؟ عروسی‬

‫اقدس‌خانومه‪ ».‬بچه‌ها با تعجب پرسیدن که با کی؟ و‬ ‫مملی گفت‪« :‬کی دیگه؟ حسین آقا!»‬ ‫چند ماه بعد بتول‌خانم (که به خانومای در و همسایه‬ ‫در رخت‌شوری کمک می‌کرد) به خانم‌جان می‌گفت‪:‬‬ ‫« از شما چه پنهون! مخارج عروسی رو توران‌خانوم‬ ‫داده بود‪ .‬اما شما به کسی نگین!»‬ ‫آره! تو محله ما مشــکالت بود ولی بچه‌های محله‬ ‫همه پشت هم بودن علی‌الخصوص در ایام نوروز‪ .‬در‬ ‫هر حال نوروز اون سال خیلی به همه خوش گذشت‬ ‫به ویژه به بچه‌ها ‪-‬یه ختنه ســورون و یه عروسی و‬ ‫کلی عیدی و شیرینی‪.‬‬ ‫ســال گذشته مملی رو که برای تعطیالت به ونکوور‬ ‫اومده بود در یک کنسرت ایرانی دیدم‪ .‬گفت که واسه‬ ‫ناسا کار می‌کنه‪ .‬پرسیدم از بچه‌های دیگه محله خبر‬ ‫داره؟ گفت‪« :‬حسین هنوز تو تهرون پنچری می‌گیره‬ ‫یعنی یکی از بهترین جراحان قلبه‪ .‬اقدس هم با دو تا‬ ‫بچه درساش رو تموم کرد و االن دکتر روان‌پزشکه‪ ».‬‬



‫مثلث عشقی ویران‌گر‬

‫نگاهی به کتاب «سیب ترش»‬ ‫نوشته فرشته نوبخت‬ ‫الهه عطاردی‬

‫«ســیب تــرش» را می‌توان‬ ‫روايتی از آرمان‌خواهی نسلی‬ ‫دانســت كــه در تالطم‌های‬ ‫سياســی و اجتماعی دو دهه‬ ‫اخير به گور رفت‬

‫فرهنگ و ادب‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪52‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫همه‌چيز ناگهان روی مي‌‌‌دهد‪ .‬در جاده‌ای دورافتاده‪٬‬‬ ‫اتومبيلی كه سرنشــينانش زن و مردی جوان هستند‬ ‫واژگون مي‌شــود و رازی از پس پرده برون افكنده‬ ‫می‌‌‌شود‪ .‬سرنوشت‪ ٬‬چهره خيانت را آشكار مي‌‌‌كند و‬ ‫هيچ توجيه‌‌‌ای مرهم زن ديگری نمي‌‌‌شود كه خسته‬ ‫از دلبستگی به مردی كه او را نمي‌‌‌خواهد‪ ٬‬خود در‬ ‫آغوشی ديگر در جستجوی امنيت است‪.‬‬ ‫«سيب ترش» در دامان رابطه‌‌‌ای مثلثی متولد مي‌‌‌شود‬ ‫و با شــرح آشفتگي‌‌‌های روان دو زن كه به يك مرد‬ ‫دلباخته‌‌‌انــد روايت خود را گســترش می‌دهد‪ .‬فرم‬ ‫روایت در ايــن رمان‪ ،‬ترکیبی اســت از راوی اول‬ ‫ی سوم شخص محدود‬ ‫شخص و فرم نامه‌ای و راو ‌‬ ‫به ذهن‪ .‬بخش اول این کتاب «نامه‌ها و ســاعت‌ها»‬ ‫نام دارد که شــامل فصل‌های صبــح‪ ،‬نامه‌اول‪ ،‬نامه‬ ‫دوم‌‪ ،‬نامه ســوم تا نامه هشتم‪ ،‬ظهر‪ ،‬نامه نهم تا نامه‬ ‫دوازدهم‪ ،‬بعدازظهر‪ ،‬نامه سیزدهم تا پانزدهم‪ ،‬غروب‪،‬‬ ‫نامه شــانزدهم تا هجدهم و شب است‪ .‬بخش دوم‬

‫کتاب‪« ،‬نوشــتن» نام دارد‪.‬اگرچه موضوع اين رمان‬ ‫مي‌‌‌تواند دستمايه خلق آثاری سطحی و مبتذل باشد‬ ‫اما در «ســیب ترش» واگويه‌‌‌های زنان از رنجی كه‬ ‫مي‌‌‌برند و انتخاب نوعی متفاوت از فرم روايي‪ ٬‬وجه‬ ‫ادبی داســتان را قوام مي‌‌‌بخشد و ما را با اثری قابل‬ ‫تأمل روبرو مي‌‌‌سازد‪.‬‬ ‫«سیب ترش» روايتگر زندگی گروهی از دانشجويان‬ ‫اســت كه در گير و دار فضای ملتهب سياسی دهه‬ ‫هفتاد سرنوشتشان به هم گره می‌خورد‪ .‬روابطی كه در‬ ‫سايه عشق و نفرت تجسم يافته و سايه خود را برای‬ ‫ابد بر ســر زندگی آنها گسترانده است‪ .‬عطا تهرانی‬ ‫رهبر گروه اصالح‌طلبی كه بعدها از سر اجبار سويه‬ ‫فكری‌اش عوض می‌شود مركز توجه ماهرخ ملكی و‬ ‫الدن سلوكی قرار می‌گيرد‪ .‬عطا با وجود دلبستگی‌اش‬ ‫به الدن برای رهايی از مخمصه‌‌‌ای كه گرفتار شده تن‬ ‫به ازدواج با ماهرخ می‌دهد‪ .‬اما دوازده سال بعد پس‬ ‫از ديداری با الدن در حالی كه هنوز با ماهرخ زندگی‬


‫می‌كند ارتباط خود را با الدن آغاز می‌كند‪ .‬رابطه‌ای‬ ‫كه الدن را تا مرز جنون برده و ســرانجام با متالشی‬ ‫شدن جسم عطا در تصادف اتومبيل تمام می‌شود و‬ ‫الدن را به كما می‌برد‪ .‬بعدها درد كتف‌ها تنها يادگار‬ ‫تصادف برای الدن نيست بلكه سرزنش‌های دائمی‬ ‫كه از اطرافيانش می‌شنود و روي‌گرداندن ماهرخ از‬ ‫او كه در تمام اين سال‌ها دوست صميمی وی بوده‬ ‫زخم‌های او را تازه نگه می‌دارد‪ .‬ماهرخ در ‪ 18‬نامه‌ای‬ ‫كه برای الدن می‌نويسد شرحی از زندگيش با عطا و‬ ‫عاشقانه و قديمی‌اش‬ ‫‌‌‌‬ ‫نازايی خود می‌دهد و به رابطه‬ ‫با معلم موسيقی‌اش اعتراف می‌كند‪ .‬عطا غايب بزرگ‬ ‫اين داســتان به مثابه نمادی از نياز به عشق ورزيدن‬ ‫در همه جای داســتان جاری است‪ .‬او تجسمی از‬ ‫ناكامی انسان است كه در تالش برای معنی بخشيدن‬ ‫به زندگی سر به شــورش برداشته و هم پای زنان‬ ‫طغيان‌گر داستان سرنوشت خود را می‌سازد و آن را‬ ‫با مرگ تمام می‌كند‪.‬‬ ‫«فقط مرگ اســت که چاره ندارد‪ .‬چاره یا چمچاره‪.‬‬ ‫فرقی نمی‌کند‪ .‬احتماال یــک جورهایی این حرف‬ ‫درست است اما چیزهایی در زندگی آدم هست که‬ ‫مرگ نیست‪ ،‬اما چاره‌ای هم ندارد‪ .‬حکایت زنبورهای‬ ‫وحشی سیاه را شنیده‌ای که با یک نیش کارساز‪ ،‬کرم‬ ‫بدبخت را فلج می‌کنند و تو بدن آن بیچاره تخم‌ریزی‬ ‫می‌کنند‪ ،‬در حالیکه زنده است و دارد نفس می‌کشد و‬ ‫تا تولد زنبورها افلیج و چارچنگولی می‌ماند تا وقتی‬ ‫زنبورک‌ها متولد می‌شــوند اولین غذای آنها باشد‪.‬‬ ‫آخخخخ‪...‬خوب از کدام سوراخ این قصه می‌شود‬ ‫چاره‌ای برای بدبختی و بیچارگی کرم جورید؟ کرم‬ ‫انتخاب می‌شود؛ مگر اختیاری هم دارد؟ و بعد دیگر‬ ‫هیچ راهی برای فرار ندارد‪ .‬این عین بی‌عدالتی است‬ ‫الدن‪ .‬بی‌عدالتی که هیچ چاره‌ای ندارد‪ .‬مرگ که مرگ‬ ‫است‪ .‬می‌میری و همه از دستت خالص می‌شوند‪.‬‬ ‫اصال خودش یک چاره است‪( »...‬ص‪)106‬‬ ‫«ســیب ترش» را می‌توان روايتــی از آرمان‌خواهی‬ ‫نسلی دانســت كه در تالطم‌های سياسی و اجتماعی‬ ‫دو دهه اخير به گور رفت‪ .‬در جهان داســتانی رمان‬ ‫تعبيری كه از اخالق‌گرايی می‌شود همان مفهوم برابر‬ ‫سنت‌گرايی و تكريم نظام مردساالرانه را می‌‌‌دهد‪ .‬پس‬ ‫اين نسل شورشی و معترض كه فرياد اعتراض‌اشان در‬ ‫سلول‌های زندان خفه شده است بر عليه خود‪ ،‬خانواده‬ ‫و جامعه طغيان می‌كند‪ .‬نسلی كه از اطاعت كردن خسته‬ ‫شده و چون راه به جايی نمی‌برد دست به خود ويرانی‬ ‫می‌زنــد و در اين راه از خيانت به دوســت و مردود‬ ‫دانستن ارزش‌های اخالقی اجتماع روي‌گردان نيست‪.‬‬ ‫عشق در«سیب ترش» مايه رسوايی و بدنامی است‪.‬‬

‫اگر در ادبيات كهن و در دل رويكردهای سنتی عشق «سيب ترش» در دامان رابطه‌‌‌ای‬ ‫نجات‌دهنده و شفادهنده است حاال بر پايه باورهای مثلثی متولد مي‌‌‌شود و با شرح‬ ‫مــدرن و در جامه روايتی مدرن جــای خود را به‬ ‫آشــفتگي‌‌‌های روان دو زن كه‬ ‫واماندگی و استيصال می‌دهد‪.‬‬

‫«ســیب ترش» از معدود رمان‌هايی ايرانی است كه به يك مرد دلباخته‌‌‌اند روايت‬ ‫بازی‌های فرمی در آن در جهت ارائه مضمون حركت خود را گسترش می‌دهد‬ ‫می‌كند‪ .‬تاكيد فراوان بر اين نكته كه «هر کدام ما امکان‬ ‫جور دیگر زیستن هم هستیم‪ .‬با چمدان‪ .‬بی‌چمدان‪».‬‬ ‫بخش دوم داستان را با يك غافل‌گيری برای خواننده‬ ‫همراه می‌ســازد‪ .‬در اين بخش جای الدن با ماهرخ‬ ‫عوض مي‌‌‌شــود‪ .‬حال الدن همان زنی اســت كه‬ ‫همســرش را در تصادف از دست می‌دهد و بايد با‬ ‫رنج حاصل از دريافت حقيقت ارتباط ماهرخ و عطا‬ ‫كنار بيايد‪ .‬بخش دوم اوج ابهام شاعرانه‌ای است كه‬ ‫داستان در تمام طول روايت خود به آن نقش می‌زند‬ ‫ابهامی كه در ذهن خواننده می‌تواند بر اين ســوال‬ ‫بزرگ را ايجاد كند كه چه كسی خائن است؟‬ ‫در اين رمان عناصری مانند برف بيش از آن كه برای‬ ‫فضاسازی به كار برود به نمادی تاويل‌پذير از ميل به‬ ‫خودويرانی و غمی كه همچون هاله‌‌‌ای مقدس بر سر‬ ‫زنان داستان گسترده شده‪ ،‬تبديل شده است‪« .‬سيب‬ ‫ترش» رمانی شهری محسوب می‌شود‪ .‬با فضاهای‬ ‫غم‌گرفتــه‪ ،‬ديوارهای ســيمانی‪ ،‬خانه‌های تنگ و‬ ‫كوچك كه با نورهای مات و كم‌رنگ روشن شده‌اند‪،‬‬ ‫ميل به سكوت و سنگينی احساس گناه را انعكاس‬ ‫می‌دهند؛ و نمايشــی موفق را از خفقان و برودتی‬ ‫كه جان افسرده شخصيت‌ها را فراگرفته پيش روی‬ ‫خواننده قرار مي‌‌‌دهد‪.‬‬ ‫«من هم مثل تو زمستان را دوست دارم‪ .‬نه برای سرما‬ ‫و برفی كه اگر زمســتانش زمستان باشد‪ ،‬كه معموالّ‬ ‫نيست‪ ،‬دست از سر شــهر برنمي‌‌‌دارد‪ .‬برای اين كه‬ ‫همه چيزش شبيه زندگی ما آدم هست‪ .‬داريم با سر‬ ‫می‌رويم به آخــر‪ ،‬ته خط‪ .‬ولی اميدواريم به اين كه‬ ‫حتم ّا شروعی هست‪ .‬شايد هم هست‪ .‬اما من برای‬ ‫همين چيزها‪ ،‬از بهار بيزارم كــه مرا به ياد آدم‌‌‌های‬ ‫احمقی مي‌‌‌اندازد كه الكی خوش و خوشحال‌‌‌اند و‬ ‫تو مي‌‌‌گفتی حاضری همه‌‌‌ی زندگيت را در عوض‬ ‫چند روز زندگی مثل آن‌‌‌ها‪ ،‬بدهي‪ .‬باز برف گرفته‪»....‬‬ ‫(ص‪)102‬‬ ‫از فرشــته نوبخت‪ ،‬پیشتر دو مجموعه داستان «مرغ‬ ‫عشق‌های همسایه روبه‌رویی» و «کالغ» منتشر شده‬ ‫است و «ســيب ترش» نخستين رمان اين نويسنده‬ ‫ايرانی است‪.‬‬ ‫کتاب «سیب ترش» را انتشارات به‌نگار در سال ‪1391‬‬ ‫منتشر کرده است‪ .‬‬ ‫فرهنگ و ادب‬

‫‪53‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫به استقبال بهار با آثاری گرمابخش و به یادماندنی‬

‫مجیدبسطامی‬

‫این نوشته‌ها با تغییراتی‪ ،‬پیشتر در ماهنامه سینمایی ‪ 24‬منتشر شده‌اند‪.‬‬

‫فیلومینا‬ ‫‪Philomena‬‬ ‫کارگردان‪ :‬استفن فری‌یرز‬ ‫فیلمنامه‪ :‬استیو کوگان‪ ،‬جف پاپ‬ ‫بازیگران‪ :‬جودی دنچ‪ ،‬استیو کوگان‪،‬‬

‫داستان‪ :‬مارتین ســیکس‌میت‪ ،‬روزنامه‌نگار اسبق و‬ ‫مشــاور مطبوعاتی سابق حزب کارگر انگلستان که‬ ‫جدیدا از کار بیکار شــده امیدوار است با بازگشت‬ ‫به حرفه روزنامه‌نگاری و نگارش کتاب درباره تاریخ‬ ‫روسیه مســیر جدیدی را آغاز کند‪ .‬این همزمان با‬ ‫تالش‌های فیلومینا لی‪ ،‬زن کهنسال ایرلندی است که‬ ‫به دخترخوانده‌اش اعتراف می‌کند ‪ 50‬سال پیش در‬ ‫نوجوانی و وقتی هنوز ازدواج نکرده بوده پسری را‬ ‫حامله شده و مجبور شده فرزندش را در دیری زیر‬ ‫نظر خواهران روحانی بسیار سخت‌گیری به دنیا آورد‬ ‫که بعدا توسط مدیران ارشد آنجا به فرزندخواندگی‬ ‫یک خانواده ثروتمند سپرده شده است‪ .‬همراهی میان‬ ‫این دو‪ ،‬یکی روشنفکری بی‌دین و دیگری مادری که‬ ‫هنوز به رغم همه ظلم‌هایی که در دیر به او شده به‬ ‫خدا‪ ،‬عشق و معجزه ایمان دارد مسیری عجیب پیدا‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫هنر ســینما و کارگردانان خبره این اســت که به ما‬ ‫یادآوری می‌کنند چطور می‌توان با یک رویداد یک‬ ‫خطی در صفحه حــوادث (حتی اگر به یک کتاب‬ ‫گزارشی هم تبدیل نشده بود)‪ ،‬دو بازیگر بی‌نظیر و‬ ‫یک زاویه دید درست یکی از زیباترین و انسانی‌ترین‬ ‫فیلم‌های سال را عرضه کرد‪.‬‬ ‫فیلومینــا قبــل از هر چیز محصول یــک فیلمنامه‬ ‫هوشمند اقتباسی است که فیلم‌نامه‌نویسانش در قالب‬ ‫دو نکته بازی را عــوض کرده‌اند‪ .‬اول پرهیز از هر‬ ‫آنچه یک فیلمنامه‌نویس نه چندان خبره در مواجهه‬ ‫با چنین داستانی می‌تواند دچارش شود‪ .‬تبدیل آن به‬ ‫یک فیلمنامه ملودرام آبکی در مورد مادر دلسوخته‬ ‫و عاشــقی که «اسیر ظالمان» شده است‪ .‬این چیزی‬ ‫هنر و سرگرمی‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪54‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫اســت که مارتین (اســتیو کوگان به عنوان یکی از‬ ‫فیلم‌نامه‌نویسان و همچنین تهیه‌کننده اثر) در اولین‬ ‫دیدار با فیلومینا بر آن تاکید می‌کند و از همان گام با‬ ‫مخالفت وی روبرو می‌شود‪ .‬انتخاب یک لحن پیچیده‬ ‫از کاربرد کمدی ‪-‬که البته بخشی از آن واقعی بوده و‬ ‫به دلیل تفاوت‌ها و تضادهای پایگاه‌های فرهنگی و‬ ‫اجتماعی دو شخصیت اصلی قصه است‪ -،‬که کوگان‬ ‫در خلــق آن تاثیر فراوانی داشــته در جهت همین‬ ‫کاهش اشک و آه و گذر به سمت الیه‌های عمیق‌تری‬ ‫است که این بستر فراهم آورده است‪ .‬همین‌هاست‬ ‫که سبب می‌شود آن شوخی‌ها و عناصر کمیک طعم‬ ‫تلخی به خود بگیرند که تا مدت‌ها بعد از تماشای‬ ‫فیلم زیر زبان احساس می‌شوند‪.‬‬ ‫مورد دوم در تکمیــل مورد اول‪ ،‬جابجایی گرانیگاه‬ ‫فیلم از موضوع مادر و فرزند یا تم جستجوی گمشده‬ ‫به رابطه پیچیده و پر تالطمی میان دو انسان در عصر‬ ‫حاضر که بزرگ‌ترین چالش‌اشان ایمان است می‌باشد‪.‬‬

‫یعنی همان چیزی که بارها سبب می‌شود فیلومینا از‬ ‫سختی‌ها نهراسد و شکست‌های مقطعی را پشت سر‬ ‫بگذارد‪.‬‬ ‫نقطه برجســته فیلم و جایی که روشــنفکر ملحد‬ ‫فیلم در برابر فیلومینا کم می‌آورد لحظه‌ای اســت‬ ‫که مارتین در حــال محاکمه خواهر روحانی پیر و‬ ‫افلیج اما کمــاکان یک‌دنده و خودرای‪ ،‬درباره آنچه‬ ‫با فیلومینا کرده‌اند است و ما تماشاگران هم از اینکه‬ ‫باالخره کسی دارد بخشی از عدالت را در قالب این‬ ‫انتقام لفظی اجرا می‌کند لذت می‌بریم؛ اما برعکس‪،‬‬ ‫فیلومینا در اوج آرامش می‌گوید که او را می‌بخشد‪.‬‬ ‫ایــن صحنه که می‌توانســت با قــدری بی‌دقتی و‬ ‫ســهل‌انگاری در نگارش یا بازی یا کارگردانی به‬ ‫یکی از همان صدها سکانس تبلیغاتی و آبکی تاریخ‬ ‫سینما در مورد «بخشش» تبدیل شود اینجا به نمایش‬ ‫بکری درباره ظرفیت‌های ارتقا روحی انسان مبدل‬ ‫شده که خودش منجر به تغییر و فرونشستن نویسنده‬

‫هنر ســینما و کارگردانان‬ ‫خبره این اســت که به ما‬ ‫یادآوری می‌کنند چطور‬ ‫می‌توان با یک رویداد یک‬ ‫خطی در صفحه حوادث‪،‬‬ ‫دو بازیگــر بی‌نظیر و یک‬ ‫زاویــه دید درســت یکی‬ ‫از زیباترین و انسانی‌ترین‬ ‫فیلم‌های سال را عرضه کرد‬ ‫به‌ویژه که سن و سال شــخصیت‌ها و دغدغه‌ها و‬ ‫دل‌نگرانی‌هــا و پایگاه اجتماعی آنها از بروز هر نوع‬ ‫انحرافی در این گرانیگاه جدید جلوگیری کرده است‪.‬‬ ‫همین سبب شده که فیلم در عین اینکه قصه‌ای بارها‬ ‫گفته شده درباره جستجو برای یافتن فرزندی گمشده‬ ‫است شبیه هیچ‌یک از آنها نباشد‪ .‬این قصه‌ای درباره‬ ‫کارکردها یا قابلیت‌های ایمان در جهان امروز است‬

‫از کاخ بلند دست‌نیافتنی‌اش می‌شود‪ .‬حاال دیگر زنی‬ ‫کم‌سواد و بزرگ شده در شهری کوچک که عاشق‬ ‫قصه‌های عامه‌پسند سبک اســت به روحی مبدل‬ ‫می‌شــود که می‌توان در برابرش تعظیم کرد بدون‬ ‫اینکه الزم باشــد به باورهای سنتی‌اش که همچنان‬ ‫زنان سرپرست آن دیر نمایندگی‌اش می‌کنند‪ ،‬ایمان‬ ‫آورد‪ .‬‬ ‫تماشای آگهی فیلم‬


‫تماشای آگهی فیلم‬

‫بازی بقا‪ :‬گرفتن آتش‬ ‫‪The Hunger Games:‬‬ ‫‪Catching Fire‬‬ ‫کارگردان‪ :‬فرانسیس الرنس‬ ‫فیلمنامه‪ :‬ســایمون بوفوی و مایــکل دوبروین بر‬ ‫اساس کتابی نوشته سوزان کالینز‬ ‫بازیگران‪ :‬جنیفر الرنس‪ ،‬لیــام همس‌ورث‪ ،‬جاش‬ ‫هاچرسون‬

‫داستان‪ :‬کتنس و پیت درحالی‌که رابطه عاطفی عمیقی‬ ‫بین آنها شکل نگرفته و کتنس تاکید دارد همه چیز‬ ‫تنها یک نمایش بــرای جلب نظر مخاطبان بوده به‬ ‫منطقه ‪ 12‬بازمی‌گردند با این امید که در دهکده ویژه‬ ‫قهرمانان مسابقه که تنها سه خانواده در آن سکونت‬ ‫دارند (خانواده آن دو و هیمیتچ) زندگی آرامی داشته‬ ‫باشند‪ .‬اما کتنس که با ترفند پایانی در آخرین مسابقه‬ ‫و شکست دادن تلویحی پرزیدنت اسنو‪ ،‬کپیتول را‬ ‫به چالش کشیده ناخواسته به یک قهرمان ملی برای‬ ‫سایر مناطق تحت ســتم و طغیان‌کرده تبدیل شده‬ ‫است‪ .‬همین سبب می‌شود که اسنو مخفیانه به خانه‬ ‫کتنس بیایــد و وی را تهدید کند که اگر به ماجرای‬ ‫عاشقانه خود و پیتا در جلوی دوربین رسانه‌ها ادامه‬ ‫ندهد با عواقب بسیار سختی روبرو خواهد شد‪ .‬اما‬ ‫این هم مشکل را چاره نمی‌کند پس اسنو به نقشه‌ای‬ ‫تازه فکر می‌کند؛ بازگرداندن کتنس به مسابقه و کشتن‬ ‫او در میدان بازی‪...‬‬

‫ســطح از کیفیت قرار دارد و همین موضوع هر نوع‬ ‫اقتباس سینمایی را حتی اگر توسط خود راس انجام‬ ‫می‌شد با حساسیت مضاعف دچار می‌کرد‪.‬‬ ‫اقتباس راس از قسمت اول دو عنصر برجسته داشت‬ ‫که هویت خاصی به این علمی‪-‬خیالی ژورنالیستی‬ ‫بخشــیده بود‪ :‬تالش برای گزارشی و واقعی نشان‬ ‫دادن تصاویــر و به دنبال همــان رویکرد‪ ،‬دوری از‬ ‫ایجاد زرق و برق‌های تصویری در فضاســازی‌ها‪،‬‬ ‫گریم و لباس‪ .‬هر دو خصیصه در این نوبت به عمد‬ ‫یا به دالیل تفاوت‌های اجباری دو فیلم تا حد زیادی‬ ‫تغییر کرده‌اند مثال حتی ظاهر و پوشــش کتنس در‬ ‫سکانس‌های مختلف اصال قابل مقایسه با فیلم چرک‬ ‫و ساده قبلی نیســت که بخشی از آن به درآمدهای‬ ‫فراوان تبلیغاتی درون اثر این نسخه بازمی‌گردد‪ .‬البته‬ ‫اینها لزوما منفی و بد نیستند بلکه جلوه‌ای دیگر از‬ ‫اقتباس یک کتاب هســتند اما باید دقت داشت که‬ ‫صرف اینکه بازیگران اصلی اثر یکی هســتند و این‬ ‫داســتان ادامه آن دیگری‌ست به معنای تداوم روایی‬ ‫هم نیســت‪ .‬به عنوان مثال در قصه اصلی‪ ،‬احساس‬ ‫کتنس که اساســا دختری مستقل است و به زندگی‬ ‫مشــترک و فرزند داشــتن فکر نمی‌کند (عمدتا به‬ ‫این دلیل که نمی‌خواهد زمانی برســد که فرزندش‬ ‫را برای شرکت در مراسم قرعه‌کشی کپیتول بدرقه‬ ‫کند) نسبت به مردان اطرافش بسیار پیچیده و چند‬ ‫وجهی است و تا پایان داســتان هم در مورد پیتا و‬ ‫گیل (و تا حدودی فینیک) بر مبنای همین فلســفه‬

‫پیش می‌رود اما در این قسمت‪ ،‬این پیچیدگی در پس‬ ‫فرمول‌های رایج فیلم‌های پرفروش جوان‌پسندانه به‬ ‫نوعی بی‌قیدی و بالتکلیفی تازه‌بالغانه که ممکن است‬ ‫در میان جوانان این نســل بسیار رایج و مورد پسند‬ ‫باشد فروکاسته شده است‪.‬‬ ‫فیلم بــه قاعده کتاب‪ ،‬از فرمول اکثر ســه‌گانه‌ها‬ ‫پیــروی می‌کند‪ ،‬اینکه قصه قســمت دوم تا حد‬ ‫زیادی شبیه تکرار قسمت اول است اما برخالف‬ ‫قســمت اول‪ ،‬پایانی باز دارد و به‌شدت تداوم و‬ ‫پیگیری را طلــب می‌کند و این خبر خوبی برای‬ ‫عالقه‌مندان به فیلم به‌ویژه آنها که ســه‌گانه اصلی‬ ‫را نخوانده‌اند نیســت که قسمت سوم هم همانند‬ ‫اکثر دنباله‌ســازی‌های اخیر (هری پاتر‪ ،‬گرگ و‬ ‫میش‪ )...‬به دو بخش تقسیم شده که با فاصله یک‬ ‫سال از هم نمایش داده می‌شوند‪ .‬بدین ترتیب در‬ ‫حالی‌که قصه‌های قسمت‌های دوم و سوم سه‌گانه‬ ‫بازی بقا ‪ Hunger Games‬از نظر زمانی فاصله‬ ‫زیادی ندارند‪ ،‬سه فیلم تولید شده بر اساس آنها با‬ ‫اختالف یک سال از یکدیگر به نمایش درمی‌آیند‬ ‫و برای دیدن فرجــام کتنس باید تا نوامبر ‪2015‬‬ ‫صبر کرد‪ .‬شــاید تنهــا چیزی که چنیــن انتظار‬ ‫طوالنی را قابل تحمل می‌ســازد فرصت تماشای‬ ‫جدال دو قطب قدرت‌طلب داســتان‪ ،‬پرزیدنت‬ ‫اسنو و پرزیدنت آلما کوین با بازی دانلد ساترلند‬ ‫و جولیــان مور و نحوه مواجهه کتنس اوردین در‬ ‫برابر آنها باشد‪ .‬‬

‫برای آنها که با رفتــن کارگردان موفقی چون گری‬ ‫راس نگران کیفیت قسمت دوم بودند باید اذعان کرد‬ ‫ماحصل کار کامال قابل دفاع شــده است‪ .‬این از آن‬ ‫جهت اهمیت بیشتری داشــت که در خود سه‌گانه‬ ‫خانم کالینز هم برخالف بسیاری از دنباله‌ها‪ ،‬قسمت‬ ‫دوم اگر از قســمت اول بهتر نباشد‪ ،‬قطعا در همان‬

‫فیلم به تبعیت از کتــاب‪ ،‬از فرمول اکثر‬ ‫سه‌گانه‌ها پیروی می‌کند‪ ،‬اینکه قصه قسمت‬ ‫دوم تا حد زیادی شبیه تکرار قسمت اول‬ ‫اســت اما برخالف قسمت اول‪ ،‬پایانی باز‬ ‫دارد و به‌شدت تداوم و پیگیری را طلب‬ ‫می‌کند‬

‫هنر و سرگرمی‬

‫‪55‬‬ ‫‪parnianmagazine.com‬‬ ‫‪March 2014 . No20‬‬


‫درون لوین دیویس‪ /‬اینســاید‬ ‫لوین دیویس‬ ‫‪Inside Llewyn Davis‬‬ ‫نویسنده و کارگردان‪ :‬جوئل و اتان کوئن‬ ‫بازیگران‪ :‬اســکار آیزاک‪ ،‬کــری مولیگان‪ ،‬جان‬ ‫گودمن‪ ،‬جاستین تیمبرلیک‬

‫تماشای آگهی فیلم‬

‫داستان‪ :‬اولین سال‌های دهه ‪ ،60‬لوین دیویس ساکن‬ ‫نیویورک که شــغلی درست و حسابی ندارد‪ ،‬صفحه‬ ‫موسیقی ضبط شده‌اش با عنوان ‪Inside Llewyn‬‬ ‫‪ Davis‬فروش نمی‌رود‪ ،‬شبها باید با سماجت روی‬ ‫کاناپه منزل دوستانش سر کند و روز را به دنبال گربه‌‬ ‫فراری آنها بگردد‪ ،‬و به‌ویژه زمانی‌که باید برای سقط‬ ‫جنینی ناخواسته که معلوم نیست پدرش باشد هزینه‬ ‫کند خود را درمانده‌تر از همیشــه می‌یابد‪ .‬در مسیری‬ ‫به سمت شیکاگو با دو مسافر عجیب و غریب همراه‬ ‫می‌شــود که نهایتا همراهی با آنها نیمه‌کاره می‌ماند و‬ ‫دیدار با یکی از بزرگان تولید و توزیع موســیقی هم‬ ‫نتیجه‌ای ندارد‪ .‬حاال باید تصمیم بگیرد چه مسیری را‬ ‫ادامه دهد‪.‬‬ ‫یکــی از محبوب‌ترین کارهای بــرادران کوئن برای‬ ‫منتقدان‪ ،‬پر از عناصری که طرفداران‌شان می‌پسندند از‬

‫هنر و سرگرمی‬

‫نوروز ‪ .1393‬شماره ‪20‬‬

‫‪56‬‬

‫‪parnianmagazine.com‬‬

‫انواع اجراهای موسیقی به خصوص فولک‪ ،‬اشارات‬ ‫زیرکانه به شــخصیت‌ها یا وقایــع تاریخی یا حتی‬ ‫سینمایی در دل یک داستان عجیب‪ ،‬طنز آزاردهنده‌ای‬ ‫که در سراســر فیلم جاری‌ست و پایان ناتمامی که‬ ‫می‌تواند تفکربرانگیز باشد‪.‬‬ ‫از نظر جزییات‪ ،‬این فیلــم برادران کوئن فوق‌العاده‬ ‫جذاب و گیراســت به همان نســبتی که برای این‬ ‫جزییات از همه نظر‪ ،‬وقت و انرژی گذاشــته شده‬ ‫است‪ .‬مثال خود قطعه مسافرت با ماشین از نیویورک‬ ‫به شــیکاگو و نوع رابطه عجیب و بیگانه سه نفر به‬ ‫تنهایی می‌تواند بارها و بارها دیده شــود‪ .‬و در این‬ ‫میانه به‌ویژه شخصیت‌پردازی جان گودمن که به یکی‬ ‫از مزخرف‌ترین و غیرقابل تحمل‌ترین شخصیت‌های‬ ‫تاریخ سینما هویتی بی‌نظیر بخشیده (پرحرفی‌ها و‬ ‫خواب‌آلودگی‌های یــک درمیان‪ ،‬زمان‌های طوالنی‬ ‫حضور در مستراح‌های بین راهی که بعدا مشخص‬ ‫می‌شود تنها برای قضای حاجت نبوده‪ ،‬بی‌نزاکتی و‬ ‫لحن خودخواهانه و تحقیرآمیزش که در عین حال‬ ‫بسیار دقیق اســت‪« :‬یک خواننده فولک با گربه؟»‪،‬‬ ‫«لوین دیگر چه جور اسمی اســت؟»‪ )...‬اوج نبوغ‬ ‫سینمایی و قصه‌گویی غیرکلیشــه‌ای است و نشان‬ ‫می‌دهد دهه ‪ 60‬چگونه دهه‌ای بوده با معرفی افرادی‬ ‫با این میزان اشتراکات عاطفی‪ ،‬هنری و اجتماعی که‬ ‫هم این‌قدر از یکدیگر دورند‪ .‬این جزییات را می‌توان‬ ‫در پالن پالن فیلم که خیلی دقیق نوشــته‪ ،‬طراحی‪،‬‬ ‫نورپردازی‪ ،‬فیلم‌برداری و بازی شده‌اند (به گونه‌ای‬ ‫که احتماال حتی روی شیوه به‌دست گرفتن سیگار و‬ ‫اندازه خاکستر سر آن هم با دقت و وسواس محاسبه‬ ‫شده!) دید و تحسین کرد‪ .‬به عنوان یک نمونه بی‌نظیر‬

‫دیگر‪ ،‬سکانس مجادله لوین با مدیرش بر سر میزان‬ ‫فــروش و نیاز به پول و نهایــت عاریه گرفتن پالتو‬ ‫درحالی‌که آن منشــی از رده خارج هم یک درمیان‬ ‫پارازیت می‌اندازد برای بسیاری از همه کسانی‌که در‬ ‫سراسر دنیا‪ ،‬با هر نوع فرهنگ و ملیتی‪ ،‬سر و کارشان‬ ‫به مزدبگیری و دریافت حق‌الزحمه فعالیت هنری یا‬ ‫فکری و یا نقد کردن قسط قرارداد و مواردی از این‬ ‫دست افتاده بارها قابل دیدن و شنیدن و لذت بردن‬ ‫است‪.‬‬ ‫با همه اینها فیلم دو ضعف عمــده دارد‪ .‬اول اینکه‬ ‫آن‌همــه جزییات دقیق «خیلی بیــش از حد» دقیق‬ ‫اســت‪ .‬این میزان خودآگاهی و محاسبه هندسی که‬ ‫در بخشی از آن گوشه چشمی به تکرار موفقیت‌های‬ ‫گذشته و گنجاندن قطعاتی که برای منتقدان جذاب‬ ‫باشد و آنها را ســر ذوق آورد (مرد مرموز در کافه‪،‬‬ ‫اجرای قطعات مشهور فولک‪ ،‬حضور گربه در فیلم‬ ‫و روحیه گربه‌صفت خود لوین‪ ،‬اشاره تمسخرآمیز به‬ ‫انیمیشن مطرح دیسنی در آن سال‌ها‪ )...‬در آدم نوعی‬ ‫احساس منفی پدید می‌آورد که گویی تعمدا در حال‬ ‫دستکاری احساساتش بوده‌اند و این برای خالقیت‬ ‫در یک اثر که الزم اســت تا اندازه‌ای شهودی و رها‬ ‫از قید و بند باشد وجه مثبت و سازنده‌ای به حساب‬ ‫نمی‌آید‪.‬‬ ‫ضعــف دوم در ترکیب این جزییات اســت‪ .‬این‬ ‫قصه درباره اوضاع موســیقی و موسیقی‌دانان عادی‬ ‫امریکایی در سال‌های آغازین دهه ‪ 60‬که ده‌ها و بلکه‬ ‫صدها هزار جوان (نظیر لوین) با استعداد متوسط یا‬ ‫زیر متوسط در آن حضور یافتند تا نهایتا چند ستاره‬ ‫برجسته از میان‌شان سربرآورد درحالی که متوسط‌ها‬ ‫چیزی به غیر از کاناپه خانه دوســتان‪ ،‬عشــق‌های‬ ‫شکست خورده‪ ،‬والدین به ته خط رسیده و تولیدات‬ ‫فراموش شده عایدی نداشتند اینجا آن چنان انسجام‬ ‫نمی‌یابد که به یک کلیت واحد فراموش‌نشدنی تبدیل‬ ‫شود‪ .‬به همین دلیل معتقدم بعد از اینکه جذابیت آن‬ ‫قطعات پراکنده و مجزای در فیلم فروکش می‌کند‪،‬‬ ‫«درون لوین دیویس» سرنوشــتی چون قهرمان اثر‬ ‫پیدا می‌کند‪ ،‬کتک‌خورده و رهاشده و همچنان مردد‬ ‫درباره اینکه چه هست و چه باید باشد‪ .‬‬

‫بعــد از اینکــه جذابیــت آن‬ ‫قطعات پراکنــده و مجزای در‬ ‫فیلم فروکش می‌کند‪« ،‬درون‬

‫لوین دیویس» سرنوشتی چون‬ ‫قهرمان اثر پیدا می‌کند‬


They Hardly Can Understand How Great Iranians Are! My name’s Reza and this is my story Mitra Roshan

Emphasizing the transfer of experiences of Iranians living in Canada (currently just Montreal) who have faced the realities of life in this country, this time the column My Story is about Reza. He is a rich businessman with a decent life, one who knows three languages, and lives on rental income. However, he has not had a successful family life. His Quebecoise wife has left him, and he has to take care of his two children. “To be honest with you, people like me are real losers here and we cannot understand what goes on around us. I am a successful, clever, and intelligent businessman and fairly handsome. If I were in Iran, I would have a decent, easy life, a nice wife and children, I would have my relatives around me, and I could fool around, since you know, we men know how to have fun on different pretexts such as playing snooker, Jacuzzi, soccer, etc. But what kind of fun do I have here? At the age of 50, I do not feel like dancing or hitting bars. Moreover, although I know how to speak English and French fluently (my children do not even know how to speak a word of Farsi), I cannot have a heart-to-heart talk in these languages! I cannot go to Iran and I do not have any friends here. I only have my children. Whenever I am bored to death, I just put 50 bucks in my pocket and go to a casino or play with slot machines…”  Read the full article in Persian in pages 36

Snapshots

March 2014 . No20 8 parnianmagazine.com

The legal obligations of employers to their employees – Part 3

Obligations Regarding the Employment Standards Act (ESA) Mohammad Ali Shakarami

As stated in the last two articles, the work force in each economic agency can be likened to the blood in that agency’s veins; therefore, how employers act regarding issues related to their employees and workers is highly important. For this reason, the legislator paid special attention to important matters that establish the principles of this relationship and specified the minimum requirements for this. It is obvious that in order to recruit a more qualified work force, employers may provide it with something more than these minimum requirements and in organizations and institutions where syndicates are present, these legal requirements may be augmented via negotiations and agreements signed with the employer, but no employer is allowed to violate these requirements. Governmental laws regarding annual paid vacations and minimum wage for the work force are among the issues we are going to talk about in this article. According to the laws passed by the provincial and federal governments of Canada, called Employment Standards Act 2000 (ESA), all employers and owners of economic agencies are required to make sure that they treat all their workers and employees equally, without discrimination, fairly, and according to the standards defined by the government and to do the following according to the law: annual paid vacations national holidays minimum wage and three hours of work  Read the full article in Persian in pages 46


But You Do Not Tell Anybody! A memory of Nowruz

Dr. Morteza Ghomshei Vancouver, on the threshold of Nowruz 1393 (March 21, 2014)

Allan Poe has a well-known poem called Raven. One night, the Raven, which is the symbol of sorrow, knocks on the door of this poet and, when he opens the door, comes in and perches on a statue which is the icon of wisdom; the bird’s terrifying shadow fills the entire room. The poet asks the bird to leave the room several times, but the bird has only one answer: Nevermore! This sinister shadow remained in the heart of Allan Poe until the day his dead body was found on a curb bench in Baltimore. The Nowruz culture is indeed a practical instruction to get rid of the shadow of sorrow. In order to take sadness and sorrow out of our houses, we require a rich culture and Iranians have cooperated in creating certain customs during centuries of disaster-prone fighting, in order to forget about the dark memories of disasters and make room for the hope for the following, new, good days. Our history is full of disasters such as the attacks led by Alexander the Great, the Mongols, and Ashraf Afghan. Moreover, every now and then, nature added more sorrow through earthquakes, floods, and famine. However, we Iranians have learned how to navigate through our problems happily. We have learned to constructively cope with problems and sadness in the course of history. Nowruz is a part of this culture. If Edgar Allan Poe had been familiar with this culture and used it properly, he could have taken the sinister bird of sorrow away from the house of his heart. In this chaotic world, humankind needs the culture of fighting and its grief more than ever -- a culture that teaches humankind how to forget about bad things and to prepare its heart for new beauties. But in order to achieve this goal, everybody should cooperate, because we cannot achieve it alone.  Read the full article in Persian in pages 48

A Devastating Love Triangle

A look at Sour Apple authored by Fereshteh Nobakht Ela Atarodi

Sour Apple narrates the story of a group of university students whose destinies are deeply affected by those of each of them in the anxious political atmosphere of the ‘90s Iran. It is about a relationship which symbolizes love and hatred, casting its never-ending shadow on their lives. Ataa Tehrani, the leader of a reformist group who later had to change his political manner, becomes the focal point of two women, Mahrokh Maleki and Ladan Solooki. Despite his love for Ladan, he reluctantly marries Mahrokh in order to navigate through the dilemma in which he is stuck. Twelve years later, after a short visit with Ladan, he starts an affair with her, while still being married to Mahrokh. This relationship drives Ladan crazy and ends with a car accident in which Ataa dies and Ladan becomes comatose. Later, a pain in the shoulder is not her only recollection of the accident. She is incessantly reproached by her friends, and Mahrokh, a close friend of hers, breaks up with her, events which constantly remind her of her failures. Mahrokh sends 18 letters to Ladan in which she talks about her life with Ataa and her infertility and confesses a love affair with her music teacher. Ataa, who is apparently missing in this story, is the symbol of the need to love and therefore, is present all over the story. He is the symbol of the failures of a human being who -- in an attempt to make his life meaningful -- rises up and determines his destiny along with the rebellious women of the story and puts an end to it with death.  Read the full article in Persian in pages 52 Snapshots

7 parnianmagazine.com 20 ‫ شماره‬.1393 ‫نوروز‬


The Iranian Community in Canada: To Be or To Become? Vahid Tolooei, PhD

Ethnic groups usually gather in specific places in big cities, set up their own special businesses, and establish their own cultural, religious, and political centers; their activities show their sense of belonging to their cultural and ethnic background. They undoubtedly have different kinds of social relation networks and they are dependent on where they live. It is obvious that it does not make any sense to talk about an Iranian community where there are only a few Iranians. The same goes for the concept of a unified community of Iranian Canadians, one which covers all Iranian-dweller cities and centers. We know that dependence on one’s place is important in society. Similarly, it is not necessary for all Iranians to consider themselves members of the Iranian community, since they have a sense of belonging and the option of choosing their community. Moreover, we should not forget the fact that a community is not unified and integrated by itself. The members of the Iranian community, with their own communication networks and multiple identities, have different positions in the community. These different identities cover many ethnicities, languages, accents, cultures, and genders. However, when we talk about Iranians living in Canada, Quebec, or Montreal, we know what we are talking about. We are talking about a group of people who consider themselves members of this group in a common geography, having common values. Because of this belonging, they take part in special ceremonies and customs, retain a specific language, have a specific culture, and have a strong communication network among themselves. The question is: Do these human groups – Iranian communities – have objectives that their members should prefer over their personal interests? Do they have a plan for integrating into and affecting the new society they set foot in? Many have tried to achieve that goal but they are still at the beginning, with a long way ahead of them. Let’s not forget that human societies are based on honest and friendly relationships among people, and are not formed with orders and advice. We should help the process of creation and formation of an Iranian community anywhere in Canada.  Read the full article in Persian in pages 32

Snapshots

6 parnianmagazine.com March 2014 . No20

Canpars Winter Seminar in Tehran

“Life and Work in Canada”

The seminar “Life and Work in Canada” was held on February 21-22, 2014 in Tehran. The first day was dedicated to “Starting and leading a life in the new land” and the second day to “Working in the new land” (some advice for successfully finding a job, before and after entering the new land). These meetings were organized in order to prepare applicants for immigration to Canada and emphasized more practical subjects through holding public meetings, question and answer sessions, and 14 workshops under the subjects of “The first seven days in the new country”, “Setting up a small business and preparing a commercial plan”, “Enrolment in nursery programs and RN courses”, “Setting up a business and investing in Canada”, “Workshops of preparation for job interviews”, and “Writing resumes and cover letters” on February 21-23. The meeting holders gathered some comments and analyzed them through written and oral polls and interviews of participants. The participants asked that such meeting be held regularly, say, every six months. They claimed that a large amount of information was offered in workshops and asked for time extension for such workshops as “Job interviews”. On the sideline of this meeting, an exhibition was set up in which the DVDs of the meeting held in September 2011 were offered for the first time in the form of a collection of six films as a special offer with a 40% discount. Besides, the booklet Cold Tea, consisting of a number of interviews with a few applicants who have succeeded in Quebec interviews, was offered free of charge.  Read the full article in Persian in pages 18


not feel ashamed of showing its evident hostility towards the Iranian nation. Right after these regulations were passed, critics of this policy protested that the discrimination against the Iranian nation as well as against Iranians living in Canada was inappropriate, reminding authorities that it is necessary to logically exclude Iranians living in Canada as well as immigration applicants who need to transfer their assets, but the Harper administration referred them to article 4 of the law, claiming that they are trying not to harm ordinary people. Moreover, the foreign minister was authorized to process the request to exclude these people and to issue a permission called Special Economic Measures (Iran) Permit Authorization Order for them. It has been evident from the beginning that the Conservative government proposed this solution -- to issue permission at the discretion of the foreign minister -- mostly because it wanted to suppress its critics; interestingly, as time has passed, it has become clear that the critics were right. The ministry claimed to have announced an email address to which any applicant for such permission should send a request. A large number of Iranians applied for permission signed by the minister for different reasons. But, as far as the author knows, just a few permissions were issued by the summer of 2012 and no other requests have been answered since then. The author has been sending requests for his clients since October 2012, but has not received any answer in return. Among these clients are applicants of commercial programs already accepted by the Quebec government after paying a good deal of money to lawyers and consultants, after traveling to take part in interviews, now in the phase of depositing the funds required for investment according to the immigration law, are still considered the subjects of sanctions by the relevant financial institutions, who ask them to provide permission signed by the foreign

minister, permission that will never be issued. Calls made to the foreign ministry and correspondence with the underlying official, as well as meetings with one of the members of this group, have convinced us that there is no political will to sign the permissions piling up on Minister Baird’s desk. In other words, the author is completely convinced that Mr. Baird deliberately refrains from signing them in order to deprive Iranians applying for immigration of the completion of their immigration process. It is obvious that the Conservative government does not dare to make plain its hostility towards Iranians through passing a law, as, in this case, everybody would turn against this government and such a law would run against the domestic and international principles of human rights and, by being discriminatory, would not be effective. The government thus thinks it better to adopt a system of discrimination in silence – a method effective for the past The government thus thinks two years in denying success for Iranians it better to adopt a system of applying for immigration, at least in discrimination in silence commercial programs. 

Publishers Note

20 ‫ شماره‬.1393 ‫نوروز‬ 5 parnianmagazine.com


Looking at Your Own People as Foreigners

Ali Mokhtari

manager@parnianmagazine.com

Mr. Baird deliberately refrains from signing them in order to deprive Iranians applying for immigration of the completion of their immigration process

Publishers Note

4 parnianmagazine.com March 2014 . No20

John Baird Abusing Sanctions against Iran to Discriminate against Iranian Investor Immigrants; We have all heard about the sanctions imposed by the Conservative government of Canada against Iran. Here, we do not want to discuss why those sanctions have been imposed or whether they are right or wrong, but we want to discuss the deliberate and planned exploitation of these regulations by the Minister of Foreign Affairs, Mr. John Baird, inflicting discrimination against two groups of Iranians and violating their rights. The first group of victims consists of Iranians living in Canada, whereas the second group consists of those Iranians who have applied for immigration to Canada via commercial programs. Based on the laws and regulations passed by the Conservative government in 2011 and its later amendments, it is not only the government of Iran which is the subject of these sanctions, but according to articles

1-4 of these regulations, no one who lives in Canada or any Canadian inside or outside of this country is allowed to import, purchase, or transport any commodity exported from, produced in, or shipped to Iran, whether that commodity is made in Iran or not. Moreover, according to article 5, no one who lives in Canada or any Canadian or Canadian institution inside or outside of this country is allowed to offer financial services or any other kinds of services to, in favor of, or at the behest of anyone in Iran. However, it is considered legitimate to send up to forty thousand dollars to Canada or Iran under condition that this not be for commercial purposes or it sent by family members. We have seen how such institutions as the TD Bank have exploited the regulations with unspoken motives and inflicted more pressure on the Iranian community in Canada, institutions that have met, interestingly, both the silence and satisfaction of a government which does



Volume 3, Number 7, March 2014

HAPPY NOWRUZ

A Magazine for Iranian Immigrants

ISSN 2291-2940 (Print) ISSN 2291-2959 (Online) Publisher: Parnian Media Groups Inc. Manager: Ali Mokhtari manager@parscanada.com Editor-in-Chief: Majid Bastami editor@parnianmagazine.com Deputy Editor: Mostafa Mokhtari pr@parnianmagazine.com Director, Public Relations and HR:Leili Sarhadi leili@parnianmagazine.com Graphic and Layout: Mohammad Khoshkam, Hossein Esmaeili, IT Manager and Applications Developer: Shahab Mokhtari Persian to English translator: Mahdi Fallah English editor: Mark Lee

Page 4

Publisher's Note 4    Looking at Your Own People as Foreigners Snapshots 6 The Iranian Community in Canada: To Be or To Become? 6 Life and Work in Canada 7 But You Do Not Tell Anybody! 7 A Devastating Love Triangle 8 They Hardly Can Understand How Great Iranians Are! 8 Obligations Regarding the Employment Standards Act (ESA)

Page 6 Contributors: Abdolrasoul Dayyani, Ela Atarodi ,Ensieh Ghafourian, Nadia Ghayouri, Dr. Morteza Ghomshei, Saghi Motahari ،Vahid Namazi, Yahya Natanzi, Mitra Roshan, Ali Shakarami, Neshat Tehrani, Vahid Tolooei, Pouneh Vaziri Address: 1980 Sherbrooke W, Suite#860 Montreal, Quebec, Canada, H3H1E8 Tel: 1 (514) 903-4726 Fax: 1 (514) 439-4726 Toronto: 1 (647) 429-1848 Vancouver: 1 (604) 909-3073 Email: info@parnianmagazine.com Web site: www.parnianmagazine.com

Content

2 parnianmagazine.com March 2014 . No20

Page 7


A Magazine for Iranian Immigrants

Volume 3, Number 7, March 2014 C$ 3.5


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.