760

Page 1

1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

VIII


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

VII VII


VI

1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

VI


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

V


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

D


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

C


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

156


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

155


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

154


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

153


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

152


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

151


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

150


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

149


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

148


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

147


‫‪146‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫طرز تهیه فيله سالمون مخصوص شب عید‬

‫طرز تهیه ماهى و سبزيجات در فر برای شب عید‬

‫آماده سازی ‪ 60 :‬دقیقه‬ ‫پخت ‪ 40 :‬دقیقه‬ ‫مواد الزم جهت تهیه فيله سالمون ‪:‬‬ ‫‪ 6‬عدد‬ ‫ط‬ ‫فيله ماهى سالمون متوس ‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫ک‬ ‫پیاز کوچ ‬ ‫‪ 4‬تا ‪ 6‬عدد‬ ‫سی ر‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫* فلفل دلم ه‬ ‫به میزان الزم‬ ‫ک‬ ‫فلفل سیاه و نم ‬ ‫به میزان الزم‬ ‫زعفران دم کرد ه‬ ‫‪ 2‬قاشق غذا خوری‬ ‫ن‬ ‫روغن زیتو ‬ ‫‪ 3‬قاشق غذا خوری‬ ‫آبلیمو تاز ه‬

‫آماده سازی ‪ 90 :‬دقیقه‬ ‫پخت ‪ 45 :‬دقیقه‬ ‫مواد الزم جهت تهیه ماهى و سبزيجات در فر برای ‪ 4‬نفر ‪:‬‬ ‫‪ 3‬عدد‬ ‫ط‬ ‫ماهی متوس ‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫گوجه فرنگی خرد شده ‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫پیاز خالل شد ه‬ ‫‪ 5‬عدد‬ ‫سیر خرد شد ه‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫فلفل دلمه متوسط خالل شد ه‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫سیب زمینی بزرگ خالل شده ‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫هویج متوسط رنده شد ه‬ ‫نصف پیمانه‬ ‫اسفناج خرد شد ه‬ ‫‪ 2‬قاشق غذا خوری‬ ‫آبلیمو تاز ه‬ ‫به میزان الزم‬ ‫ادویه ماهی ‬ ‫به میزان الزم‬ ‫زردچوب ه‬ ‫به میزان الزم‬ ‫ل‬ ‫نمک و فلف ‬ ‫‪ 3‬قاشق غذا خوری‬ ‫ن‬ ‫روغن زیتو ‬ ‫به میزان الزم‬ ‫ع‬ ‫روغن مای ‬

‫* فلفل دلمه قرمز (و يا رب فلفل ‪ ...‬كه من از رب آن استفاده ميكنم )‬ ‫طرز تهیه فيله سالمون ‪:‬‬ ‫فيله سالمون يكى از راحت ترين هاست كه من اغلب از روى تنبلى درست ميكنم‪.‬‬ ‫مواد را در غذا ساز ريخته و خوب تركيب ميكنيم ‪ .‬و تكه هاى ماهى سالمون را با اين تركيب‬ ‫مرينيت كرده ‪ ،‬خوب ماساژ ميدهيم و براى چند ساعت داخل يخچال قرار مي دهيم و حدود‬ ‫چهل دقيقه قبل از سرو غذا آن را داخل فر داغ قرار مي دهيم ‪.‬‬ ‫فر را از قبل با حرارت باال داغ ميكنيم و زمانى كه ماهى را درون فر قرار ميدهيم حرارت را‬ ‫روى ‪ 170‬درجه سانتى گراد به مدت ‪ 30‬تا ‪ 40‬دقيقه قرار ميدهيم ‪.‬‬

‫طرز تهیه ماهى و سبزيجات در فر ‪:‬‬ ‫ماهی را تميز كرده و شسته به آن نمک و آبلیمو و ادويه زده و به مدت یک ساعت در یخچال‬ ‫بگذارید تا خوب مزه دار شود‪.‬‬ ‫بعد از آن کف یک ظرف نسوز را با كمى روغن زيتون چرب كنيد و ماهى را درون ظرف قرار‬ ‫دهيد و كمى روغن روى ماهى بماليد به مدت ‪ 40‬دقيقه در طبقه وسط فر با دمای ‪ 180‬درجه‬ ‫سانتیگراد قرار دهيد بعد از ‪ 20‬دقيقه شعله باال را هم روشن كنيد تا روى ماهى پخته شود‪.‬‬ ‫ماهى را كه پخته شده از فر بيرون آورده و آن را در ظرف پيركس گذاشته‪.‬‬ ‫( مواد الزم براى روى ماهى )‬ ‫درون ماهيتابه ‪ 2‬قاشق غذاخورى روغن زيتون ريخته پياز و سير و ادويه را با حرارت ماليم‬ ‫تفت دهيد تا طاليى رنگ شوند ‪ .‬بعد تمام مواد را به پیاز اضافه کرده کمی هم بزنید تا‬ ‫تمام مواد مخلوط شود‬ ‫كمى نمک و فلفل به‬ ‫مواد بیفزایید آن را به‬ ‫مدت یک دقیقه دیگر‬ ‫هم بزنيد‪ .‬بعد ماهیتابه‬ ‫را از روی شعله گاز‬ ‫برداريد‪.‬‬ ‫روى ماهى را با سيب‬ ‫زمينى و سبزيجات كه‬ ‫از قبل آماده كرديد‬ ‫تزيين كنيد و دوباره به‬ ‫مدت ‪ 5‬دقيقه ديگر در‬ ‫فر بگذاريد ‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

145


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

144


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

143


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

142


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

www.SafaRenovation.com

141


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

140


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

139


‫‪138‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫برای آگهی در این صفحه با ما‬ ‫تماس بگیرید‬ ‫‪647.521.9591‬‬

‫برای آگهی در این صفحه با ما‬ ‫تماس بگیرید‬ ‫‪647.521.9591‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

905-237-7470

137


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

905-237-7470

136


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

135


‫‪134‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫آذر‬ ‫شما حتما باید تغییراتی که در حال مدیریت کردنشان هستید‬ ‫را ثابت و مشخص کنید‪ -‬و این کار وظیفه بزرگ و عظیم‬ ‫شما می‌باشد‪ .‬تالش شما برای کندتر کردن روند امور احتماال‬ ‫به ثمر نمی‌رسد‪ ،‬برای اینکه شما لزوما فراتر از خطوط زمانی‬ ‫عمومی‌که بر شما و تعداد زیادی از همکارانتان تاثیر می‌گذارند‬ ‫را تحت کنترل خود ندارید‪ .‬عجیب اینکه اگر شما کمتر از‬ ‫دیگران توقع داشته اشید آنها بهتر کارشان را انجام می‌دهند‪.‬‬

‫بهمن‬ ‫چند روز اخیر سردرگم بوده اید زیرا با دیگران بر سر نظراتتان‬ ‫مخالفت داشته اید در حالی که حق با شما بوده است ولی حاال‬ ‫می توانید نفس راحت بکشید‪ .‬دیگران ممکن است هم چنان با‬ ‫شما مخالفت کنند ولی نظرتان را به خاطر راضی کردن افرادی‬ ‫که مردد هستند‪ ،‬عوض نکنید‪ .‬در نهایت شادی خود هستید؛‬ ‫فعالیت های گذشته شما اکنون جواب می دهد‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد که حدیثش‬ ‫همه جا در در و دیوار بماند‬

‫حافظ‪ :‬وفاداری و حق گویی نه کار هر کسی باشد غالم آصف‬ ‫ثانی جالل الحق و الدینم رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ که با جام و قدح هر دم ندیم ماه‬ ‫به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند‬ ‫و پروینم‬ ‫تعبیر‪:‬افکار و اندیشه های بلند و متعالی داری‪ .‬با سعی و تالش‪ ،‬مقصود شما حاصل می شود‪ .‬اراده‬ ‫ی محکم و ایمان راسخ‪ ،‬بهترین یار و یاور تو است‪ .‬سعی کن جاه طلبی را از آرزوها و اندیشه های‬ ‫خود دور کنی‪.‬‬

‫دی‬

‫اگر شخصی از طرف شما کاری کرده است اما هنوز مسئله‬ ‫پنهانی است به نظر می‌رسد اکنون زمان آن است که نظر خود‬ ‫را تغییر دهید‪ .‬ممکن است دیگران نخواهند کسی از شرایط‬ ‫شان باخبر شود اما اگر از آنها حمایت شوند احساس اطمینان‬ ‫می‌کنند‪ .‬این اختالف عقاید ممکن است امروز یک جنبش‬ ‫و تغییر بزرگ را بهمراه داشته باشد‪ .‬اگر هنوز راهی برایتان‬ ‫باقی‌مانده که به عقب بازگردید و خود را از این ضربه عاطفی‬ ‫رهایی بخشید برای همه افرادی که درگیر هستند بهتر خواهد‬ ‫بود‪ .‬حافظ‪ :‬دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را این آه‬ ‫خون افشان که من هر صبح و شامی می‌زنم با آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبم در مجلس‬ ‫روحانیان گه گاه جامی می‌زنم‬ ‫تعبیر‪:‬برای رسیدن به آرزوها‪ ،‬هر راهی را امتحان کن و دست از تالش و کوشش بر ندار تا به نتیجه‬ ‫برسی‪ .‬هرچند که راه مقصود دور و دراز است اما عاقبت به آرزوی خود می رسی‪.‬‬

‫تعبیر‪:‬راه رسیدن به مقصود دشوار و ناهموار است‪ .‬شکست امروز به معنی پیروزی فرداست به شرط‬ ‫آنکه از لحظات کمال استفاده را ببری‪ .‬صبور و شکیبا باش‪.‬‬

‫اسفند‬ ‫در تماس بودن با جنگجوی درونیتان بیش از اینکه فکرش‬ ‫را بکنید سخت و دشوار است‪ .‬با وجود اینکه بعضی اوقات‬ ‫می‌دانید که باید چکار بکنید ممکن است در رابطه با خودتان‬ ‫احساس ناتوانی و درماندگی کنید‪ .‬به جای اینکه به خود سخت‬ ‫بگیرید و مدام از خودتان انتقاد کرده و بدین ترتیب خود را‬ ‫دیوانه کنید آرام باشید و به خود قول بدهید که در رابطه با این‬ ‫بی‌ارادگی‌تان کاری انجام دهید‪ .‬مطمئن باشید این بی‌هدفی‬ ‫مدت زیادی طول نخواهد کشید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز بالی زلف سیاهت به سر نمی‌آید ز بس که شد دل‬ ‫حافظ رمیده از همه کس کنون ز حلقه زلفت به در نمی‌آید‬ ‫تعبیر‪:‬نگران و مضطرب هستی و می ترسی به هدف خود نرسی اما نا امید نباید بود‪ .‬خداوند با صابران‬ ‫است‪.‬‬


‫‪133‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫مرداد‬ ‫شاید شما ترجیح می‌دهید که هر طور دلتان می‌خواهد روزتان‬ ‫را سپری کرده و دنبال خواسته‌های خود بروید‪ ،‬اما شما آنقدر‬ ‫آزادی ندارید که این کارها را بکنید‪ .‬اگرچه شما دوست دارید‬ ‫کاری متفاوت انجام دهید‪ ،‬اما با وجود مشکالتی که پیش‬ ‫آمده الزم است که به روابط قدیمی‌ خود احترام بگذارید‪.‬‬ ‫نگران احساساتی که در دلتان جمع شده نباشید‪ ،‬چراکه همیشه‬ ‫امکان دارد در لحظه آخر همه چیز عوض شود و شما بتوانید به‬ ‫چیزهایی که در جستجویش هستید برسید‪ .‬حافظ‪ :‬مجلس انس‬ ‫و بهار و بحث شعر اندر میان نستدن جام می از جانان گران‬ ‫جانی بود دی عزیزی گفت حافظ می‌خورد پنهان شراب ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود‬ ‫تعبیر‪:‬دودلی و تردید را از خود دور کن‪ .‬از همنشینان و دوستان بد دوری کن تا دچار رنج و گمراهی‬ ‫نشوی‪ .‬آرزوهای دور و دست نیافتنی غیر از رنج و زحمت نتیجه ای ندارد‪ .‬اعتدال و میانه روی را‬ ‫پیشه کن‪.‬‬

‫شهریور‬ ‫باید با دور اندیشی تصمیم بگیرید و به عواقب و عوارض آن‬ ‫فکر کنید‪ .‬گروهی در کار خود دچار نوعی بالتکلیفی شده اند‬ ‫یعنی هم پیشنهاد جالبی برایشان رسیده و هم در آن امتیازاتی‬ ‫دارند بهر حال باید سریعا" تصمیم گیری نمایید و مطمئنا قبول‬ ‫این پیشنهاد به نفع شما خواهد بود‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬نمی‌کند دل من میل زهد و توبه ولی به نام خواجه‬ ‫بکوشیم و فر دولت او‬ ‫مدام خرقه حافظ به باده در گرو است مگر ز خاک خرابات بود فطرت او‬ ‫تعبیر‪:‬به زودی در کارها به توفیق و پیروزی می رسی و غم ها و رنج ها به شادی و سرور تبدیل می‬ ‫شود‪ .‬اگر خودپسندی را رها کنی و به ضعف خود اقرار کنی می توانی راه های تازه ای را آزمایش‬ ‫کنی‪ .‬به خداوند و کمک های او توکل داشته باش‬

‫مهر‬ ‫عشق در ذات خود‪ ،‬میتواند با امنیت و آرامش روح همراه‬ ‫باشد و این به این معناست که در صورت نیاز به سویش دست‬ ‫دراز کنیم و به تبع آن‪ ،‬تنهایی را به دست فراموشی بسپاریم‪ .‬از‬ ‫طرف دیگر شما به طور بالقوه به جهت عکس حرکت میکنید‬ ‫و متاسفانه این باعث میشود که احساس دلپذیر و گرم برآمده از‬ ‫عشق را نزد طرف مقابل‪ ،‬از میان بردارد!‬ ‫حافظ‪ :‬زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته‬ ‫به خلوتگه راز آمده‌ای‬ ‫گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده‌ست مگر از مذهب این طایفه بازآمده‌ای‬ ‫تعبیر‪:‬از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را داشته باش و چشم بصیرت داشته باش و سره را از ناسره‬ ‫تشخیص بده‪ .‬همه ی عوامل برای اینکه به مقصود برسی فراهم است‪ .‬شک و تردید را از خود دور کن‬ ‫و تصمیمی جدی بگیر‪.‬‬

‫آبان‬

‫اگرچه شما االن در نظر افراد دیگر ظاهر آرام و ساکتی دارید‪،‬‬ ‫اما نمونه بسیار خوبی برای افراد دیگر هستید ‪ .‬در زیر ظاهر‬ ‫آرام و متینتان شور و غوغایی برپا است و شما احتماال سعی‬ ‫می‌کنید که آن را پنهان کرده و بروز ندهید‪ .‬به جای تالش برای‬ ‫فروخواباندن افکارتان‪ ،‬به خودتان قول دهید که ابدا هیچ کاری‬ ‫نکرده و فقط خودتان را با آنها سرگرم کنید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ در لحد ماه کمان‬ ‫ابروی من منزل کرد نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ چه‬ ‫کنم بازی ایام مرا غافل کرد تعبیر‪:‬در انجام کاری که در پیش داری دچار مشکل و نا امیدی شده ای‪.‬‬ ‫یأس و حرمان انسان را از ادامه ی راه باز می دارد و بهتر است راه های دیگر را هم امتحان کنی‪ .‬با‬ ‫صبر و حوصله و ایمان می توانی کوه مشکالت را از پیش پای خود برداری‪ .‬مشورت با صاحبنظران را‬ ‫فراموش نکن‪ .‬به تنهایی از عهده ی حل مشکالت بر نمی آیی‪.‬‬


‫‪132‬‬ ‫فروردین‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫فال هفته‬

‫وقتی که همه چیز سرجای خود قرار گرفته و جفت و جور است‬ ‫روز نشاط انگیز و فرح بخشی می‌شود‪ ،‬بخصوص وقتی که شما‬ ‫می‌توانید در مدت زمانی کوتاه کارهای خیلی زیادی را انجام‬ ‫دهید‪ .‬اما اکنون فعالیت‌های بیشتری را به برنامه تان اضافه‬ ‫نکنید‪ ،‬وگرنه با برنامه مغشوش و درهم برهمی مواجه می‌شوید‬ ‫که نمی‌دانید چه کارش کنید‪ .‬پس حاال که در برنامه تان امکان‬ ‫تغییرات وجود دارد‪ ،‬انتخاب آگاهانه داشته باشید و با متنقل‬ ‫کردن یک یا دو قرار مالقات به روز دیگر به دوستان خود نیز‬ ‫درس بدهید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند مرا به میکده بر در خم شراب انداز ز جور چرخ چو‬ ‫حافظ به جان رسید دلت به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز تعبیر‪:‬نا امید نباش‪ .‬سهل انگاری و‬ ‫تحمل را رها کن‪ .‬به آنچه داری قانع باش‪ .‬در طلب آرزوی محال نباش‪ .‬از لحظه لحظه ی زندگیت‬ ‫بهره ببر تا دچار حسرت و اندوه نشوی‬

‫خرداد‬ ‫امروز ممکن است نزدیک ترین دوست شما‪ ،‬شما را به خوبی‬ ‫درک نکند‪ .‬شما نمی‌توانید امروز این کار را آسان تر کنید چرا‬ ‫که مایل نیستید هر چیزی را که الزم است بدانند به آنها بگویید‪.‬‬ ‫شما سعی نمی‌کنید که زندگی تان را از همین هم که هست‬ ‫پیچیده تر کنید‪ ،‬شاید این به خاطر این باشد که شما می‌ترسید‬ ‫که برای دیگران دشوار باشد که حرف‌های شما را گوش کنند‪.‬‬ ‫هنوز هم‪ ،‬اگر یک اقدام حساب شده بکنید ممکن است به‬ ‫بهترین نحو ممکن خوب به هدف تان برسید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬به وصل دوست گرت دست می‌دهد یک دم برو که هر چه مراد است در جهان داری چو گل به‬ ‫دامن از این باغ می‌بری حافظ چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری‬ ‫تعبیر‪:‬از لحظات عمر کمال استفاده را ببر‪ .‬مراقب باش تا با اعمال و رفتارت دیگران را از خود‬ ‫نرنجانی‪ .‬در مقابل رنج و مشکالت‪ ،‬استقامت کن‪ .‬ناله و شکایت از دوران فایده ای ندارد‪.‬‬ ‫خودخواهی را رها کن تا بدانی که دیگران هم تو را دوست دارند‪.‬‬

‫اردیبهشت‬

‫تیر‬

‫شما امروز بیشتر از هیمشه مورد قضاوت ناعادالنه دیگران‬ ‫قرار می‌گیرید‪ .‬اما این درباره این نیست که حق با شماست یا‬ ‫خیر؛ بلکه درباره این است که آیا شما حق این را دارید که در‬ ‫زندگی دیگری دخالت کنید یا نه حتی اگر به خاطر صالح خود‬ ‫فرد باشد‪ .‬مشکل این است که شما آنقدر به کار خود اعتماد‬ ‫و اطمینان دارید که در درک نظرات و دیدگاه‌‌‌‌‌های دیگران‬ ‫شکست می‌خورید‪ .‬صبر کنید؛ اینکه آن چیزی که شما فکر‬ ‫می‌کنید باید اتفاق بیفتد آنقدرها هم که به نظر می‌رسد مهم‬ ‫نیست‪ .‬حافظ‪ :‬به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند چنین‬ ‫عزیز نگینی به دست اهرمنی مزاج دهر تبه شد در این بال حافظ کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی‬ ‫تعبیر‪:‬قناعت بزرگترین ثروت و گنجینه برای انسان است‪ .‬آسودگی و فراغت زندگی خود را با ندانم‬ ‫کاری به خطر نینداز‪ .‬قدر زندگی و خانواده ی خود را بدان‪ .‬صبر داشته باش و سختیها را تحمل کن‬ ‫تا به نتیجه ی مطلوب برسی‪ .‬روزگار همیشه نامساعد باقی نخواهد ماند‪ .‬صبر و قناعت را فراموش‬ ‫نکن‪ .‬از همنشینان بد احتراز کن تا گمراه نشوی‬

‫امروز احتماال بسیار سخت کار می‌کنید اما کارتان زیاد موثر‬ ‫نیست و به چشم نمی‌آید‪ .‬شاید آنقدر دلسرد شوید که حتی خود‬ ‫را تسلیم کنید‪ .‬اما اکنون زمان مناسبی برای دست کشیدن از کار‬ ‫نیست به خاطر اینکه احتماال بیشتر از آنچه فکر کنید به خط‬ ‫پایان نزدیک هستید‪ .‬زمانی که از آن عبور کنید دیگران از نقش‬ ‫مهمی که در این راه داشته‌اید با تحسین یاد خواهند کرد‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال خطا نگر که‬ ‫دل امید در وفای تو بست ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم‬ ‫رفت به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست‬ ‫تعبیر‪:‬گره ی مشکالت تو گشوده خواهد شد به شرط آنکه عاقالنه اقدام کنی‪ .‬با بی حوصلگی و‬ ‫تندخویی به نتیجه نخواهی رسید‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

905-237-7470

131


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

905-237-7470

130


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

129


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

905-237-7470

128


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

127


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

905-237-7470

126


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

125


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

124


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

123


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

122


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

READ THIS MAGAZINE ONLINE . www.

Javanantoronto.com

121


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

120


‫‪119‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫نفخ شکم را‬ ‫اینگونه درمان‬ ‫کنید‬

‫یک متخصص طب سنتی گفت‪:‬‬ ‫گرم نگه داشتن شکم از راه‌های‬ ‫بهبود نفخ شکم است‪ .‬همچنین‬ ‫بهترین غذا برای درمان نفخ شکم‬ ‫مصرف «نخود آب» است‪ .‬دكتر‬ ‫نجات‌بخش عضو متخصص طب‬ ‫سنتی درباره نفخ اظهار داشت‪:‬‬ ‫نفخ از شایع‌ترین عالئم گوارشی‬ ‫است که در زنان بیشتر از مردان‬ ‫بروز پیدا می‌کند‪.‬‬

‫_____________________________‬

‫به گفته وی مصرف غذا با حجم زیاد‪ ،‬مصرف‬ ‫آب با غذا‪ ،‬مصرف غذاهای بدون کیفیت‪،‬‬ ‫مصرف غذاهای نفاخ‪ ،‬مصرف غذاهای‬ ‫آبدار‪ ،‬حرکت شدید بعد از غذا همه از عوامل‬ ‫بروز نفخ به شمار می‌آیند‪ .‬این متخصص طب‬ ‫سنتی افزود‪ :‬سردی مزاج معده موجب بروز‬ ‫نفخ می‌شود که سرد شدن مزاج معده دارای‬ ‫عالئمی مانند سوء هاضمه و هضم غذاهای‬ ‫خیلی سبک و عدم هضم غذاهای سنگین‪،‬‬

‫ترش کردن معده و تمایل به مصرف غذاهای‬ ‫سرد است‪.‬‬ ‫نجات بخش گفت‪ :‬افراد مبتال به نفخ از‬ ‫مصرف ترشی‌ها‪ ،‬آب سرد و غذاهای نفاخ‬ ‫پرهیز کنند و توصیه می‌شود این افراد ورزش‬ ‫زیاد انجام دهند و در حد طاقت گرسنگی و‬ ‫تشنگی را تحمل کنند‪.‬‬ ‫همچنین‪ ،‬این افراد شکم خود را با کیسه‬ ‫محتوی ارزن یا نمک یا سبوس گرم کنند به‬ ‫نحوی که کیسه محتوی این مواد را در جای‬ ‫گرم مانند فر یا ماکروفر قرار دهند‪ 20 ،‬دقیقه‬ ‫تا نیم ساعت روی شکم خود قرار داده تا‬ ‫معده گرم شود‪ ،‬این کار در بهبود بسیاری از‬ ‫عالئم گوارشی مفید است‪.‬‬ ‫وی بیان کرد‪ :‬بهترین غذا برای درمان نفخ‬ ‫شکم مصرف «نخود آب» با ادویه دارچین و‬ ‫زعفران است به این ترتیب که مقدار دلخواه‬ ‫نخود را با آب پخته و به آن ادویه اضافه کرده‬ ‫و مصرف کنند البته نخود آب را با مقداری‬ ‫گوشت نیز می‌توان ُپخت‪ .‬این متخصص‬ ‫طب سنتی عنوان کرد‪ :‬خوردن آسیاب شده‬ ‫مصطکی (مصطکی صمغ یا شیره رزینی‬ ‫زردرنگی است که از شاخه ها و ساقه های‬ ‫درختچه ای از خانواده پسته گرفته می شود)‬ ‫با شکر و روغن مالی شکم با روغن‌هایی‬ ‫مانند سیاه‌دانه خود برای رفع نفخ مفید است‪.‬‬ ‫نجات‌بخش یادآور شد‪ :‬به طور کلی برای‬ ‫پیشگیری از نفخ باید از تمام عواملی که‬ ‫موجب بروز نفخ می‌شود پرهیز کرد‪.‬‬


‫‪118‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫ازدواج با پریسا‪ ،‬برای من گران‬ ‫تمام شد‪ ،‬چون پدرم مرا از ارث‬ ‫محروم ساخت‪ ،‬مادر و خواهرانم‬ ‫با من قهر کردند و من ناگهان‬ ‫تنها شدم‪ ،‬ولی دلم به عشق پریسا‬ ‫خوش بود‪.‬‬ ‫پدرم می گفت رفتار بظاهر مدرن و تاحدی‬ ‫افسارگسیخته پریسا را نمی تواند تحمل کند!‬ ‫مادرم می گفت شنیدم پریسا قبال ‪ 5‬بار نامزد‬ ‫کرده است‪ ،‬خواهرانم می گفتند مادر پریسا ‪4‬‬ ‫بار ازدواج کرده و طالق گرفته و هیچکس از‬ ‫پدرش خبر ندارد‪ .‬از دیدگاه من پریسا یک‬ ‫دختر کامل بود‪ ،‬پرهیجان‪ ،‬سکسی‪ ،‬خوش‬ ‫لباس و خوش صورت و طناز‪ ،‬که همیشه همه‬ ‫توجه مرا بخود جلب میکرد و وقتی او را‬ ‫کنارم داشتم‪ ،‬هیچ زن و دختری را نمی دیدم‪.‬‬ ‫من علیرغم مخالفت خانواده با پریسا ازدواج‬ ‫کردم‪ ،‬چون زنی اهل رفت وآمد و سفر‪،‬‬ ‫رستوران و کالب و خالصه تفریح و خوشی‬ ‫بود‪ ،‬و در کنار هم روزها و شبهای خوبی‬ ‫داشتیم‪.‬‬ ‫من بدلیل عشق به خانواده‪،‬کم کم موجباتی‬ ‫فراهم ساختم‪ ،‬تا پریسا را وارد جمع شان‬ ‫کنم‪ ،‬کار آسانی نبود‪ ،‬ولی ترتیبی دادم که در‬ ‫یکی دو مهمانی‪ ،‬آنها را با هم روبروکردم و‬ ‫پیشاپیش برای پریسا توضیح دادم که مراقب‬ ‫رفتارش باشد‪ .‬الحق او هم خیلی رعایت کرد‬ ‫و من در چهره پدر ومادرم‪ ،‬تا حدی رضایت‬ ‫را دیدم‪ ،‬چون آنها هم دلشان نمی خواست از‬ ‫زندگی من جدا بیفتند‪ ،‬اما خواهرانم همچنان‬ ‫مخالف بودند و به پریسا اعتنایی نمی کردند‪.‬‬ ‫سکته قلبی پدرم بهانه ای شد‪ ،‬تا پریسا بیشتر‬ ‫به آنها نزدیک بشود‪ ،‬مرتب به بیمارستان‬ ‫میرفت و با توجه به آشنایی پریسا با چند‬ ‫پزشک‪ ،‬پرستار‪ ،‬گاه آنها را باالی تخت پدرم‬ ‫می آورد و سفارش می کرد‪ ،‬پدرم خوشحال‬ ‫می شد‪ ،‬ولی خواهرانم می گفتند چه رابطه‬ ‫ای میان زن تو و این آدمها وجود دارد؟ من‬ ‫میخواستم توضیح بدهم که بدلیل برادرش که‬ ‫پزشک معروفی است پریسا هم با این گروه‬ ‫ها آشنایی دارد‪ ،‬ولی بدبینی درجمع خانواده‬ ‫اجازه توضیح نمی داد‪.‬‬ ‫متاسفانه پدرم را از دست دادیم وخواهرانم‬ ‫همه جا گفتند که پای پریسا شوم و بد یمن‬ ‫است‪ ،‬اگر او به میدان نیامده بود‪ ،‬پدرمان‬ ‫زنده می ماند‪ ،‬این حرفها به گوش پریسا‬ ‫رسید‪ .‬بمن گفت اگر براستی مرا دوست داری‬ ‫دور این خواهرها را خط بکش‪ ،‬من هم نه‬ ‫تنها بخاطر حرف او‪ ،‬بلکه بدلیل دلخوری‬ ‫از خواهرانم و یک بعدی بودن آنها‪ ،‬بکلی از‬ ‫آنها کناره گرفتم‪ ،‬خودبخود همین دوباره میان‬

‫من ومادرم نیز فاصله انداخت‪.‬‬ ‫چند ماه بعد هم ما از سانفرانسیسکو به لس‬ ‫آنجلس نقل مکان کردیم‪ ،‬هر دو با شغل‬ ‫جدید به خانه جدید‪ ،‬و دوستان جدید‪ ،‬سرمان‬ ‫گرم شد‪ ،‬بطوری که من حدود ‪ 8‬ماه از مادرم‬ ‫بی خبرماندم‪ ،‬یکروز خواهر بزرگم زنگ زد‬ ‫وگفت مادرمان روزهای آخر عمرش را می‬ ‫گذراند و تو بی خیال تحت فرمان همسرت‪،‬‬ ‫بکلی او را از یاد برده ای‪.‬‬ ‫من نگران شدم و به سانفرانسیسکو رفتم‪،‬‬ ‫مادرم بیمار و بستری بود‪ ،‬بدنبال دو عمل‬ ‫جراحی‪ ،‬توانی نداشت‪ ،‬باهمان حال و روز‬ ‫از من گله کرد که چرا ما را فراموش کردی؟‬ ‫خیلی از بچه ها ازدواج می کنند ولی پدر‬ ‫ومادر وخانواده همچنان روی چشم شان‬ ‫هستند‪ ،‬گفتم مادرجان‪ ،‬در طی این سالها‬

‫هیچکدام از شما نخواستید به ایده ال های‬ ‫من‪ ،‬به آنچه مورد توجه وعالقه من است‬ ‫اعتنایی بکنید‪ ،‬من دیگر بچه نیستم‪ ،‬من یک‬ ‫آدم بالغ و عاقل هستم‪ ،‬که به احترام نیاز دارم‪.‬‬ ‫مادر گفت من چیزی از تو نمی خواهم‪ ،‬فقط‬ ‫با من رفت و آمد کن‪ ،‬ما را کنار نگذار‪.‬‬ ‫من به لس آنجلس برگشتم‪ ،‬با پریسا دراین باره‬ ‫حرف زدم‪ ،‬گفت چرا مادرت را دعوت نمی‬ ‫کنی به خانه ما بیاید؟ گفتم اجازه بده تلفن‬ ‫بزنم و از جانب هردومان دعوت اش کنم‪،‬‬ ‫همان لحظه زنگ زدم‪ ،‬مادرم گفت حالم که‬ ‫بهتر شد بالفاصله می آیم پیش شما می مانم‪.‬‬ ‫بعد از دو ماه مادرم آمد‪ ،‬البته بدلیل بیماری‬ ‫و ضعف نیاز به مراقبت های ویژه داشت‪ .‬من‬ ‫سعی خودم را می کردم‪ ،‬پریسا هم ظاهرا می‬

‫کوشید مادرم را خوشحال کند‪ ،‬تا یکروز تلفن‬ ‫زنگ زد‪ ،‬پریسا گوشی را برداشت و دیدم‬ ‫خیلی هیجان زده شد‪ ،‬پرسیدم کی بود؟ گفت‬ ‫نامزد سابقم بود‪ ،‬به لس آنجلس آمده‪ ،‬می‬ ‫خواهد بدیدار ما بیاید‪ ،‬گفتم اشکالی ندارد‪،‬‬ ‫ولی آیا متاهل است؟ گفت بله‪ ،‬یک پسر هم‬ ‫دارد‪ ..‬گفتم دعوت شان کن شام بیایند‪ ،‬پریسا‬ ‫همان لحظه زنگ زد و دعوت شان کرد‪ ،‬ولی‬ ‫فردا شب نادر خودش تنها آمد‪ ،‬گفت خانم‬ ‫اش سرما خورده‪ ،‬برخورد نادر و پریسا خیلی‬ ‫احساساتی بود‪ ،‬من ناراحت شدم‪ ،‬پریساگفت‬ ‫چرا توهم رفتی؟ گفتم اینقدر هیجان نشان‬ ‫نده! گفت از ماجرای ما ‪ 10‬سال می گذرد‪،‬‬ ‫گفتم اصال من نباید اجازه می دادم‪ ،‬که این‬ ‫آقا پا به حریم خانه ما بگذارد‪ ،‬بعد هم مادرم‬ ‫از یک فرصت کوتاه به من هشدار داد‪ ،‬که‬ ‫پسرجان این آقا را از زندگیت دور کن‪ ،‬اصال‬ ‫نامزد سابق چه ربطی به زندگی شما دارد؟‬ ‫من به پریسا گفتم لطفا دیگر این آقا را دعوت‬ ‫نکن‪ ،‬تلفنی هم کاری با او نداشته باش‪ ،‬اصال‬ ‫هیچ مناسبتی در این ماجرا با زندگی خودمان‬ ‫نمی بینم‪ ،‬گفت هرچه تو بخواهی‪ ،‬طرف را‬ ‫رد می کنم‪.‬‬ ‫دو سه هفته ای گذشت‪ ،‬یکروز بدون اختیار‬ ‫به سوی محل کار پریسا رفتم‪ ،‬اتومبیل خود را‬ ‫در گوشه ای پارک کردم‪ ،‬قبل از بیرون آمدن‪،‬‬ ‫پریسا را درون اتومبیل غریبه ای دیدم‪ ،‬خوب‬ ‫که توجه کردم‪ ،‬او داشت نادر را می بوسید‪،‬‬ ‫خیلی عصبانی شدم‪ ،‬به سویشان رفتم‪ ،‬هر دو‬ ‫با دیدن من دستپاچه شدند‪ ،‬پریسا بیرون آمد‬ ‫و گفت داشتم با نادر خداحافظی می کردم‪،‬‬ ‫دارد بر می گردد به آلمان! گفتم خداحافظی‬ ‫عاشقانه؟ گفت نه اشتباه میکنی‪ ،‬گفتم به‬ ‫چشم خودم دیدم‪ ،‬گفت بخدا منظوری‬ ‫نداشتم‪ ،‬من سوار بر اتومبیل شده و به خانه‬ ‫برگشتم‪ ،‬پریسا هم آمد‪ ،‬خیلی سعی کرد با من‬ ‫حرف بزند گفت اگر هم من چنین اشتباهی‬ ‫کردم‪ ،‬مرا ببخش‪ ،‬بهرحال او پی کارش‬ ‫میرود‪ ،‬گفتم ولی من نمی توانم آن منظره را از‬ ‫ذهنم پاک کنم‪ .‬یک هفته با هم حرف نزدیم‪.‬‬ ‫مادرم هرچه می پرسید چه شده‪ ،‬من جوابی‬ ‫نمی دادم‪ ،‬تا یک شب پریسا مرا با خواهش‬ ‫بیک رستوران برد‪ ،‬کلی با من حرف زد و‬ ‫گفت آن کار اشتباه بزرگی بود‪ ،‬من خودم‬ ‫اعتراف دارم‪ ،‬ولی تو نباید قضیه را تا این‬ ‫حد بزرگ بکنی‪.‬‬ ‫رفتارم با پریسا چنان خشن و سرد بود که‬ ‫او بحال قهر به خانه برادرش رفت‪ ،‬من او‬ ‫را همچنان دوست دارم‪ ،‬ولی یادآوری آن‬ ‫منظره مرا آزار میدهد‪ ،‬قصد طالق ندارم‪،‬‬ ‫ولی درمانده ام که چکنم‪ ،‬دوستانم می گویند‬ ‫بیا برویم سفر‪ 20 ،‬روزی از خانه و زندگیت‬ ‫دور باش فکر کن‪ ،‬عاقالنه تصمیم بگیر‪ ،‬من‬ ‫مانده ام چکنم؟‬ ‫‪-----------------------‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

117


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

116


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

115


‫‪114‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫همین…‬ ‫این روغن‌ها‪ ،‬بسیار نافذ هستند و در بافت‬ ‫بدن فوری جذب می‌شوندو بدن را از شر هر‬ ‫بیماری خالص می‌کند‪ .‬یکماه این کار را‬ ‫انجام دهید تا معجزه ان را ببینید‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬در بیشتر اوقات حدود ده روز بعد‪،‬‬ ‫روغن در مدفوع دیده می‌شود که به این معنی‬ ‫است که روغن تمام مسیر را از پوست تا مرکز‬ ‫بدن طی کرده و پاکسازی کرده است‪ .‬برای‬ ‫مثال می‌توانید روغن‌های مختلف را روی‬ ‫جداره نی تست کنید و ببینید بعد از چند‬ ‫ساعت این روغن‌ها چگونه در بافت متراکم‬ ‫نی جذب می‌شوند‪.‬‬ ‫بازتاب درمانی سیستم‌های بدن‬ ‫در اغلب بیماران سبب اصلی بیماری‌ها‪،‬‬ ‫خشکی ست و بهترین راه رفع خشکی تامین‬ ‫گرمی ورطوبت کافی برای بدن است که این‬ ‫امر با وارد کردن این روغن‌های گرم ومالیم‬ ‫به بافت‌های بدن سریع درمان می‌شود‪.‬‬ ‫دردهای مفصلی‪ ،‬عالیم پیری مثل‬ ‫چروکیدگی‌ها بدن‪ ،‬سفیدی مو‌ها‪ ،‬پوکی‬ ‫استخوان …ـ غم و افسردگی و خشم زیادـ‬ ‫یبوست ـ خشکی پوست بدن‪ ،،‬سوزش کف‬ ‫پا ـ کاهش فعالیت ارگان‌ها مثل کاهش‬ ‫ضربان قلب ‪-‬کاهش فعالیت تخمدان‌ها‬ ‫و یائسگی زودرس‪ ،‬تنظیم قاعدگی‪ ،،‬کم‬ ‫کاری تیرویید ـ ضعف حافظه و عدم تمرکز‬ ‫ـ تشکیل بافت‌های متراکم و فیبری مثل‬ ‫فیبروم ـ ـ فشارخون باال در افراد سرد ـ فشار‬ ‫خون پایین ـ کم خونی ـ دردهای شدید قلبی‪،‬‬ ‫می‌گرن و ـ اسپاسم و گرفتگی عضالنی ـ‬ ‫ضعف جنسی و بی‌میلی جنسی ـ ـ دیابت‬ ‫خصوصا نوع ‪ – ۲‬الغری –درمان ارتباط با‬ ‫زیبایی پوست ـ درمان کلیه‌ها و روده‌ها (که‬ ‫در طب چینی ریشه‌های بدن هستند و سالمت‬ ‫همه ارگان‌های داخلی وابسته به آن هاست) و‬ ‫بسیاری از سرطان‌ها‪...‬‬ ‫نکته‪ :‬انواع روغن‌ها برای ماساژ استفاده‬ ‫می‌شوند اما بهترین روغن‌ها در درمان‪ ،‬به‬ ‫تریتب اولویت زیتون‪ ،‬کنجد‪ ،‬بادام تلخ و‬ ‫روغن سیاهدانه است‪ .‬می‌توانید از ترکیب‬ ‫همه روغنهای ذکر شده به تساوی به کف‬ ‫پا‌ها زده شود‪ .‬تا درمان سریع‌تر انجام گیرد‪.‬‬ ‫این کار را تا یکماه ادامه دهید‪ .،‬اما با‬ ‫روشی که گفته شد انتظار می‌رود این زمان‬ ‫بسیارکوتاه‌تر شود‪ .‬روغن مالی کف پا اثر‬ ‫فوق العاده معجزه اسا بر روی درمان تمام‬

‫ارگانهای بدن دارد‬ ‫تذکر‪ :‬مقدار روغن زیادی روی پوست و‬ ‫کف پا استفاده کنید چرا که فرایند جذب تا‬ ‫صبح ادامه خواهد داشت‪ .‬لطفا از روغن‌های‬ ‫سوپرمارکتی استفاده نکنید‪ .‬روغن‌های ذکر‬ ‫شده باید بوی این روغن‌ها را داشته باشند در‬ ‫غیر این صورت قابل اطمینان نیستند‪.‬‬ ‫در سال یکبار مخصوصا در زمستان و بهار‬ ‫این کار را انجام دهید بمدت یکماه با روغن‬ ‫های ذکرشده‪ ،‬حتما امتحان کنید تا‬ ‫معجزه ان را در سالمتیتان ببینید و همه‬ ‫بیماری‌هایتان درمان شود‪ ،‬لطفا به اشتراک‬ ‫بگذارید تا دیگر دوستان هم بخوانند‪.‬‬ ‫مهربانی هیچ هزینه‌ای نداشته‪ ،‬و رساندن‬ ‫دانش عبادت است‪ ..‬موفق و شاد باشید‬

‫تنها در عرض ‪ 5‬دقیقه از شر سرما‬ ‫خوردگی خالص شوید!!‬ ‫سرما خوردگی در فصل سرد سال وجود دارد‬ ‫خوشبختانه با روش های جایگزین ما می‬ ‫توانیم از قدرت بدن برای مقابله با بیماری‬ ‫سرما خوردگی استفاده کنیم‪.‬برای این منظور‪،‬‬ ‫ماساژ قسمتهای مشخص بر روی صورت را‬ ‫امتحان کنید‪ :‬با ماساژ این نواحی در عرض ‪5‬‬ ‫دقیقه از شر سرماخوردگی خالص شوید‪.‬‬ ‫نقطه ‪ :1‬این نواحی دقیقا بین ابرو واقع شده‬ ‫است‪ .‬این منطفه را برای یک دقیقه ماساژ‬ ‫دهید‬ ‫نقطه ‪ :2‬این نقاط در ‪ 2‬سانتی متر پایین تر‬ ‫از ابرو واقع شده است‪ .‬باید هر دو طرف را‬ ‫بطور همزمان ماساژ دهید‪.‬‬ ‫نقطه ‪ :3‬دو نقطه متقارن در پایه بینی در‬ ‫نزدیکی گوشه داخلی چشم واقع شده است‪ .‬به‬ ‫طور همزمان ماساژ دهید‪.‬‬ ‫نقطه ‪ :4‬نقاط متقارن حدود نیم سانتی متر از‬ ‫سوراخهای بینی ماساژ دهید‪.‬‬


‫‪113‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫طراحی لپ‌تاپ‌های زیبای سونی است‪.‬‬ ‫(این واحد ظاهر ًا جدا از واحد سونی‬ ‫اکسپریا فعالیت می‌کند)‬

‫معجزه روغن زدن به کف پا‬ ‫هر شب کف پا‌ها را با روغن‌های اصل و‬ ‫طبیعی‪ ،‬زیتون‪ ،‬کنجد‪ ،‬روغن بادام تلخ‪،‬‬ ‫روغن سیاهدانه‪ ،‬زیاد روغن مالی کنید‪.‬‬ ‫سپس یک کیسه فریزر پا کنید و روی آن‬ ‫جوراب بپوشید یا پا‌ها را در سلفون نرم‬

‫و نازک بپیچید‪ .‬برای جذب بهتر‪ ،‬حتما‬ ‫شب تا صبح این کار را انجام دهید و‬ ‫صبح روغن را از پا‌ها پاک کنید‪ ..‬همین و‬ ‫همین…‬ ‫هر شب کف پا‌ها را با روغن‌های اصل و‬ ‫طبیعی‪ ،‬زیتون‪ ،‬کنجد‪ ،‬روغن بادام تلخ‪،‬‬ ‫روغن سیاهدانه‪ ،‬زیاد روغن مالی کنید‪.‬‬ ‫سپس یک کیسه فریزر پا کنید و روی آن‬ ‫جوراب بپوشید یا پا‌ها را در سلفون نرم‬ ‫و نازک بپیچید‪ .‬برای جذب بهتر‪ ،‬حتما‬ ‫شب تا صبح این کار را انجام دهید و‬ ‫صبح روغن را از پا‌ها پاک کنید‪ ..‬همین و‬

‫ادامه در صفحه ‪114‬‬


‫‪112‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬

‫کیسه هوایی برای موتورسواران‬ ‫طراحی سیستم محافظتی که بتواند جان موتور سواران را در حین موتورسواری محافظت کند‬ ‫از کمک های مثبت علم برای انسان است‪.‬‬ ‫محققان کیسه هوایی را طراحی کرده‌اند که می‌تواند رانندگان دوچرخه‪ ،‬موتور سیکلت‪،‬‬ ‫اسکیت سواران‪ ،‬و سایر افرادی که از وسایل تفریحی روباز استفاده می‌کنند را محافظت‬ ‫نماید‪.‬‬ ‫براساس این گزارش‪ ،‬شرکت ‪ I Gel‬سیستم حمایتی ساخته است که می‌تواند از تمام بدن‬ ‫کاربران محافظت کند‪.‬‬ ‫این سیستم حفاظتی به سنسورهایی متصل است که می‌توانند در چند میلیونم ثانیه حادثه را‬ ‫تشخیص داده و عکس العمل نشان دهند‪.‬‬ ‫عمده قسمت‌هایی که این کیسه هوا از آنها محافظت می‌کند‪ ،‬استخوان‌های اصلی‪ ،‬قسمتهای‬ ‫فوقانی بدن‪ ،‬و‪ ...‬است همچنین گفته می‌شود که طراحان بدنبال ارتقاء کیفیت این سیستم نیز‬ ‫هستند‪.‬‬

‫نکات مهمی راجع به جوش‌های سرسیاه‬ ‫جوش‌های سرسیاه پرویز طوسی متخصص پوست و مو گفت‪ :‬هنگامی که دهانه غده چربی‬ ‫پوست فرد بسته می‌شود‪ ،‬تجمع چربی در این ناحیه اتفاق می‌افتد‪ .‬گاهی منفذی در این محل‬ ‫وجود دارد و این منفذ به اصطالح اکسیده می‌شود‪ .‬در این هنگام جوش‌های سرسیاه در‬ ‫پوست فرد ظاهر می‌شود‪.‬‬

‫وی افزود‪ :‬جوش‌های سرسیاه ناحیه صورت را تنها می‌توان به وسیله داروهای مخصوص‬ ‫آ کنه از بین برد‪.‬‬ ‫این متخصص پوست و مو با اشاره به نکاتی پیرامون بروز جوش سرسیاه عنوان کرد‪ :‬افرادی‬ ‫که به جوش‌های سرسیاه مبتال هستند‪ ،‬از کرم‌های چرب و کرم پودر استفاده نکنند‪ .‬همچنین‬ ‫این گونه افراد محل جوش سرسیاه را فشار ندهند‪ ،‬به دلیل آن که در اثر فشار این جوش‌ها به‬ ‫نوع چرکی تبدیل خواهد شد‪.‬‬

‫عمل ابراهیم تاتلیسس در آمریکا با موفقیت یه پایان رسید‬

‫عمل ابراهیم تاتلیسس‬ ‫عمل ابراهیم تاتلیسس خواننده سرشناس ترکیه در آمریکا با موفقیت انجام شد‪.‬‬ ‫این هنرمند که در سال ‪ ۲۰۱۱‬هدف حمله مسلحانه قرار گرفته بود‪ ،‬عصر دیروز به منظور‬ ‫خارج ساختن یکی از استخوانهای شکسته شده جمجمه مورد عمل جراحی قرار گرفت‪.‬‬ ‫ایوب کانات مدیر برنامه های این هنرمند در رابطه با این عمل جراحی گفت‪« :‬ابراهیم‬ ‫تاتلیسس دیروز به مدت ‪ ۵‬ساعت تحت عمل جراحی قرار گرفت‪ .‬این عمل با موفقیت به‬ ‫اتمام رسید‪ .‬وضعیت این هنرمند بسیار خوب است‪ .‬از همه دوستداران‪ ،‬نزدیکان و کسانی که‬ ‫ایشان را دعا کردند متشکریم‪».‬‬

‫گوشی سونی وایو هم بازار آمد‬ ‫گوشی سونی وایو‬ ‫حتم ًا خاطرتان هست که در سال ‪ 2014‬کمپانی انترپرایز سونی وایو‪ ،‬در تصمیمی تاریخی‬ ‫واحد پی سی ‪ /‬لپ‌تاپ خود را تعطیل کرده و به جای آن تصمیم گرفت تا فقط روی‬ ‫تلویزیون و گوشی هوشمند سرمایه‌گذاری کند‪ .‬و امروز آنچه می‌بینید اولین گوشی هوشمند با‬ ‫نام وایو است که محصول این تفکر بوده و قرار است ‪ 12‬مارس راهی بازار شود‪.‬‬ ‫گوشی جدید وایو بر مبنای معماری ‪ 64‬بیتی ساخته‌شده و مجهز به پردازنده اسنپ دراگون‬ ‫‪ 410‬و تراشه ‪ MSM8916‬است‪.‬‬ ‫دو گیگ رم داشته و ‪ 16‬گیگ حافظه داخلی برایش تعریف‌شده است تا بتواند نمایشگر ‪5‬‬ ‫اینچی با رزولوشن ‪ 720p‬را پشتیبانی کند‪ .‬دوربین اصلی ‪ 13‬و دوربین جلو ‪ 5‬مگاپیکسلی‬ ‫است‪ .‬سیستم‌عامل گوشی وایو نیز اندروید ‪ 5.0‬یا همان لولی پاپ است‪.‬‬ ‫مطمئن ًا عالقه‌مندان به سونی و به خصوص وایو که خاطرات خوبی با لپ‌تاپ و پی سی‌های‬ ‫ساخت این کمپانی دارند‪ ،‬از این برند نیز استقبال خواهند کرد‪ .‬سبک و استایل گوشی شبیه‬


‫‪111‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫این نوآوری برای کمک به پزشکان و انجام تزریقات راحت‌تر تولید شده است‪.‬‬

‫دوربین دیواری‬ ‫«پودو» یک دوربین بسیار کوچک است که برای فیلمبرداری یا عکس انداختن می‌توان آن‬ ‫را به دیوار چسباند تا به طور منظم عکس بگیرد‪.‬‬ ‫‪« Podo‬پودو» یک دوربین چسبنده و کوچک است که به منظور عکس انداختن کاربر از‬ ‫خود طراحی شده است و به کاربر اجازه می‌دهد بدون نیاز به حرکات کششی دست‪ ،‬به راحتی‬ ‫از خود عکس بگیرد‪.‬‬ ‫برای این منظور می‌توان آن را توسط نوار چسب‌داری که در پشت دستگاه قرار دارد به دیوار‬ ‫چسباند؛ دوربین از طریق بلوتوث به گوشی هوشمند متصل شده و کاربر می‌تواند از طریق‬ ‫یک نرم افزار مخصوص‪ ،‬این دوربین که بر روی گوشی هوشمند قرار می‌گیرد را کنترل کند‪.‬‬ ‫کافی است کاربر ژست بگیرد و پیش نمایش تصویر خود را بر روی گوشی ببیند‪ ،‬عکس‬ ‫بیندازد و عکس را به اشتراک بگذارد؛ این دوربین از طریق نرم افزاری که بر روی گوشی‬ ‫دارد‪ ،‬می‌تواند به طور منظم در فواصل منظم عکس بگیرد و آنها را ذخیره کند‪.‬‬ ‫«پودو» مجهز به سنسورهای ‪ 8‬مگاپیکسلی است و می‌تواند به صورت ‪ HD‬فیلمبرداری کند‪،‬‬ ‫دارای چراغ ‪ ،LED‬شتاب سنج و یک تایمر است‪ ،‬باتری قابل شارژ دارد‪ ،‬از طریق میکرو‬ ‫‪ USB‬شارژ می‌شود و عمر باتری آن ‪ 2‬ساعت در حالت ویدئو است‪.‬‬

‫دستگاهی برای پیدا کردن رگ‬ ‫یک شرکت پزشکی‪ ،‬دستگاهی برای مشاهده بهتر وریدهای بیمار برای تزریق آمپول تولید‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫شرکت پزشکی کریستی در آمریکا‬ ‫دستگاهی به نام ِ‬ ‫ویور» تولید‬ ‫«ون ِ‬ ‫کرده است که با استفاده از نوری‬ ‫مشابه مادون قرمز می‌توان وریدهای‬ ‫بیمار را با کیفیت باالیی مشاهده‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫این دستگاه در زمانی که بیمار‬ ‫تزریقی باید انجام دهد به دیده شدن‬ ‫رگ‌های زیر پوست کمک می‌کند‪.‬‬


‫‪110‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬ ‫مردی که با خوردن نان مست می‌شود‬ ‫یک مرد بریتانایی با خوردن نان یا ماکارونی مست می‌شود‪ .‬این موضوع هم نزد پلیس‬ ‫موجب گرفتاری مرد شد‪ ،‬هم همسر این مرد فکر کرد شوهرش پنهانی الکل می‌نوشد‪ .‬تا‬ ‫این‌که مقاله‌ای در یک روزنامه به پرسش‌ها پاسخ داد‪.‬‬ ‫همه چیز با درد شدید و ناگهانی معده آغاز شد‪ .‬نیک هس‪ ،‬خدمتکار ‪ ۳۴‬ساله بریتانیایی‬ ‫هم فکر کرد به عفونت معده و روده مبتال شده است‪ .‬همسر این مرد ویدئوهایی از او ضبط‬ ‫کرده که هس را در حالت مستی نشان می‌دهند؛ البته بدون اینکه قطره‌ای الکل نوشیده باشد‪.‬‬

‫گرفتاری‌های نیک هس به همینجا ختم نشد‪ .‬هنگامی که پلیس پس از یک تصادف‬ ‫رانندگی از او آزمایش الکل گرفت‪ ،‬درصد باالیی الکل در خون او پیدا شد‪ .‬هس ‪ ۱۲‬ساعت‬ ‫پیش از تصادف الکل ننوشیده بود‪ .‬همسر او به شبکه تلویزیونی " ِای‌بی‌سی" گفته است‪:‬‬ ‫«این اتفاق من را برای کشف موضوع جدی‌تر کرد»‪ .‬همسر هس حتی رفته رفته به شوهر‬ ‫خود بدبین می‌شود و فکر می‌کند که همسرش پنهانی الکل می‌نوشد‪.‬‬ ‫کارخانه آبجوسازی در معده‬ ‫سال‌ها طول کشید تا مقاله‌ای در یک روزنامه ابهام‌ها را از بین ببرد‪ .‬همسر هس در این مقاله‬ ‫با بیماری بسیار نادری آشنا شد که در پی آن میزان قارچ‌های مخمر در معده به میزان بسیار‬ ‫زیادی افزایش می‌یابد‪ .‬در جریان تخمیر برخی مواد غذایی در معده با این حجم قارچ‪ ،‬الکل‬ ‫آزاد می‌شود‪ .‬در ادامه الکل وارد خون می‌شود و به مستی می‌انجامد‪.‬‬ ‫آزمایش‌های پزشکی نیک هس نیز وجود حجم زیادی مخمر در بدن او را تأیید کردند‪ .‬به‬ ‫گزارش شبکه تلویزیونی "ای‌بی‌سی"‪ ،‬پزشکان به این مرد توصیه کرده‌اند منابع هیدروکربن‬ ‫مانند نان یا ماکارونی را از رژیم غذایی خود حذف کند‪ .‬پس از چهار هفته اثری از "مستی‬ ‫خود به خودی" در این فرد دیده نشد‪.‬‬

‫رقص نوروزی دختران در کاخ سفید‬

‫جشن باستانی نوروز با حضور میشل‬ ‫اوباما همسر باراک اوباما در کاخ‬ ‫سفید برگزار شد‪ .‬در این جشن سفره‬ ‫هفت سین نیز در کاخ سفید چیده‬ ‫شده بود‪ .‬میشل اوباما‪ ،‬بانوی اول کاخ‬ ‫سفید‪ ،‬در این مراسم به زبان فارسی‬ ‫نوروز را تبریک گفت‪ .‬ناگفته نماند‬ ‫که در سال‌های اخیر باراک اوباما‬ ‫برای همه کسانی که نوروز را جشن‬ ‫می‌گیرند‪ ،‬پیام شادباش نوروزی داده‬ ‫است‪.‬‬

‫بازیگر قدیمی ترکیه هویت کردی خود را فاش کرد‬ ‫حولیا افشار‪،‬دختر چشم آبی که در اغلب فیلم های قدیمی ترکیه معشوق ابراهیم تاتلیس بود‬ ‫در برنامه تلویزیونی هویت کردی خود را فاش کرده و گفت هیچ کس در میان اقوام کردش او‬ ‫را به اسم "حولیا" صدا نمی کند و او به اسم کردی اش "ماالکان" صدا می زنند‪.‬‬ ‫حولیا افشار گفت‪ :‬نام پدر بزرگم "آپو" بود‪ .‬نام مادر بزرگم "دادوک"‪ ،‬نام پدرم‪ِ " ،‬اللو" و‬ ‫نام من هم "ماالکان" و علیرغم اینکه به اسم در دنیای هنر به اسم حولیا شناخته شده ام ولی‬ ‫اقوام من مرا به اسم کردی "ماالکان" صدا می کنند‪.‬حولیا همچنین گفت پدرش یک کرد‬ ‫سرسخت است‪.‬‬ ‫حولیا افشار در حالی اسم کردی اش را فاش می کند که او به دولت اردوغان بسیار نزدیک‬ ‫بوده و در جریان اعتراضات مردمی سال ‪ 2013‬در ترکیه شخصا به دیدار رجب طیب‬ ‫اردوغان رفت و از او خواست معترضان را از خیابان ها جمع کند‪.‬‬ ‫حولیا افشار همان زمان به رسانه ها گفته بود که حضور معترضان در میدان تقسیم استانبول‬ ‫مانع کسب و کار اوست‪.‬‬


‫‪109‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫برگزاری مراسم بزرگداشت‬ ‫«ثریا قاسمی»‬ ‫در این مراسم از فعالیت چندین ساله‬ ‫خانم ثریا قاسمی در سینما و تلویزیون و تئاتر‬ ‫تجلیل به عمل می آید‬ ‫هنوز روز دقیق پخش این فیلم مشخص نشده‬ ‫و طی روزهای آتی اعالم خواهد شد‪ .‬ضمن‬ ‫اینکه مراحل فنی فیلم نیز به پایان رسیده و‬ ‫گروه این روزها مشغول ساخت تیتراژ ابتدایی‬ ‫و پایانی کار هستند‪.‬‬ ‫همچنین گروه تولید امشب (دوشنبه) ساعت‬ ‫‪ 20:30‬در سینما استقالل همراه با نمایش‬ ‫خصوصی فیلم قصد دارند مراسم بزرگداشتی‬ ‫برای ثریا قاسمی یکی از بازیگران اصلی این‬ ‫فیلم با حضور هنرمندان و اصحاب رسانه‬ ‫برگزار کنند‪.‬‬ ‫در همین زمینه چشمی گفت‪ :‬قصد داریم در‬ ‫این مراسم از فعالیت چندین ساله خانم ثریا‬ ‫قاسمی در سینما و تلویزیون و تئاتر تجلیل به‬ ‫عمل آوریم‪ .‬مراسم با حضور اکثر بازیگران‬ ‫برگزار خواهد شد و در ادامه فیلم به نمایش‬ ‫درخواهد آمد‪ .‬ضمن اینکه در مراسم امشب‬ ‫ابوالفضل جلیلی یکی از مهمانان ویژه مراسم‬ ‫خواهد بود‪.‬‬ ‫او اضافه کرد‪«« :‬من مادرم» مضمونی‬ ‫اجتماعی و خاص دارد و در واقع به مقوله‬ ‫سرطان که این روزها همه گیر شده می پردازد‪.‬‬

‫امیدوارم فیلم باعث شود تا مقداری‬ ‫مسووالن کشور به این مسئله رسیدگی‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫زهیر یاری‪ ،‬بهنوش بختیاری‪ ،‬سولماز‬ ‫حصاری‪ ،‬نیما شاهرخ شاهی‪ ،‬رضا‬ ‫آحادی‪ ،‬شیوا خنیاگر‪ ،‬مهدی فقیه‪ ،‬محمد‬ ‫فیلی‪ ،‬فریده دریامج‪ ،‬فرج ا‪ ...‬گل سفیدی‪،‬‬ ‫بهنام مختاری‪ ،‬کیانا یعقوبی‪ ،‬امیر چشمی و‬ ‫نرگس محمدی همراه با هنرمند خردسال تارا‬ ‫وفاخواه دیگر بازیگران اصلی این تله فیلم‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫«من مادرم» زندگی مادری را روایت می کند‬ ‫که بعد از هفت سال باردار می شود‪ .‬همه چیز‬ ‫خوب پیش می رود تا اینکه متوجه می شود‬ ‫به بیماری سرطان مبتال است‪ .‬این خبر تمام‬ ‫رویاهای او را خراب می کند‪. ...‬‬ ‫فیلم جدید چشمی به سفارش گروه فیلم‬ ‫های تلویزیونی شبکه اول سیما تولید شده‬ ‫و سایر عوامل اصلی آن عبارتند از‪ :‬مدیر‬ ‫تصویربرداری‪ :‬فرزام گل سفیدی‪ ،‬مدیر‬ ‫صدابرداری‪ :‬محمد بیگی‪ ،‬طراح چهره‬ ‫پردازی‪ :‬مهرداد قلی پور‪ ،‬تدوین‪ :‬پرهام‬ ‫وفایی‪ ،‬مدیر تولید‪ :‬داود ماسوله‪ ،‬طراح صحنه‬ ‫و لباس‪ :‬رضا سلیمانی‪ ،‬دستیار اول کارگردان‬ ‫و برنامه ریز‪ :‬وحید نصیری‪ ،‬مشاور رسانه ای‪:‬‬ ‫امین اعتمادی‪ ،‬مجری طرح‪ :‬فیلمنگاران‪،‬‬ ‫عکاس و تصویربردار پشت صحنه‪ :‬نادر‬ ‫رضاییان‪.‬‬ ‫‪-----------------------‬‬

‫فیلم سنتوری ‪ 2‬در راه است‬ ‫داریوش مهرجویی از فیلمبرداری‬ ‫«سنتوری ‪ »۲‬در سال آینده خبر داد‪.‬‬ ‫داریوش مهرجویی از فیلمبرداری‬ ‫«سنتوری ‪ »۲‬در سال آینده خبر داد‪.‬‬ ‫داریوش مهرجویی کارگردان سینما با اشاره‬ ‫به اینکه همچنان در انتظار دریافت پروانه‬ ‫ساخت برای فیلم «سنتوری ‪ »۲‬است‪ ،‬بیان‬ ‫کرد‪ :‬در صورت دریافت پروانه ساخت‪،‬‬ ‫«سنتوری ‪ »۲‬را برای سال آینده جلوی‬ ‫دوربین می برم‪.‬‬ ‫وی در پاسخ به اینکه برخی از رسانه ها براین‬ ‫باورند که برای ساخت «سنتوری ‪ »۲‬با توجه‬

‫به اینکه تهیه کننده «سنتوری ‪ »۱‬زنده یاد‬ ‫فرامرز فرازمند در قید حیات نیست باید از‬ ‫خانواده این تهیه کننده اجازه گرفت‪ ،‬توضیح‬ ‫داد‪« :‬سنتوری» را خودم نوشته ام و فیلم با‬ ‫هزینه خودم ساخته شد‪ ،‬نام زنده یاد فرازمند‬ ‫تنها به عنوان تهیه کننده در فیلم آمده بود‪ .‬بی‬ ‫شک برای ساخت «سنتوری ‪ »۲‬نیز خودم‬ ‫اقدام می کنم و هیچ مشکلی برای ساخت آن‬ ‫وجود ندارد و نیاز به اجازه گرفتن از کسی‬ ‫برای ساخت این فیلم ندارم‪.‬‬ ‫کارگردان فیلم سینمایی «مهمان مامان» در‬ ‫پاسخ به این پرسش که در دولت قبل برای‬ ‫ساخت دو فیلم سینمایی درخواست پروانه‬ ‫ساخت داده اما موفق به دریافت آن نشدید‬

‫سرانجام آنها چه شد؟ بیان کرد‪« :‬بیا تا‬ ‫برویم» و «سوگند عماد» دو فیلمی است که‬ ‫برای پروانه ساخت آنها در دولت قبل اقدام‬ ‫کردم که متاسفانه برای هیچ کدام از این فیلم‬ ‫ها پروانه صادر نشد‪ .‬موضوع یکی از فیلمنامه‬ ‫ها فلسفی بود و از آن جا که اگر چیزی از‬ ‫یک مساله نفهمند اجازه کار به آن نمی دهند‪،‬‬ ‫اجازه ساخت این فیلم را ندادند‪.‬‬ ‫مهرجویی در پایان تاکید کرد‪ :‬هنوز تصمیم‬ ‫نگرفته ام که برای ساخت این دو فیلم‬ ‫سینمایی درخواست پروانه ساخت بدهم‪.‬‬ ‫«سنتوری» ساخته داریوش مهرجویی در‬ ‫سال ‪ ۱۳۸۵‬است‪ ،‬این فیلم داستان علی‪،‬‬ ‫نوازنده چیره‌دست سنتور و خواننده محبوب‬

‫جوانان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت‬ ‫افسار زندگی را از دست می‌دهد و به بیراهه‬ ‫می‌رود‪ .‬او می‌گوید همه بدبختی‌ها از وقتی‬ ‫شروع شد که عشق بزرگ زندگی ام‪ ،‬هانیه‬ ‫مرا ترک کرد‪ ،‬اما هانیه زمانی می‌رود که‬ ‫علی مدت هاست در بند اعتیاد خانمان سوز‬ ‫خود گرفتار است‪ ...‬در این فیلم بازیگرانی‬ ‫چون بهرام رادان‪ ،‬گلشیفته فراهانی‪ ،‬مسعود‬ ‫رایگان‪ ،‬رویا تیموریان‪ ،‬مائده طهماسبی و ‪...‬‬ ‫حضور داشتند‪« .‬سنتوری» بنا به دالیلی در‬ ‫سینماهای کشور اکران نشد و در نهایت‬ ‫نسخه دی وی دی آن وارد بازار شد‪.‬‬


‫‪108‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫پرویز پرستویی هم جوایزش را حراج کرد‬ ‫پرویز پرستویی هم جوایز اصلی‌اش را برای احداث سرپناهی برای‬ ‫بی‌خانمان‌ها به فروش گذاشت‪.‬‬ ‫ن در یادداشتی که اختصاصا آن را در‬ ‫این بازیگر سینما‌‪ ،‬تئاتر و تلویزیو ‌‬ ‫اختیار ایسنا‪ ،‬قرار داده‌‪ ،‬آورده است‪« :‬از آنجایی که در این ایام همه مردم شریف‬ ‫ایران در تکاپوی برگزاری عید نوروز و چیدن سفره هفت سین‌شان هستند که‬ ‫من هم به سهم خود به همه ملت ایران پیشاپیش سال نو را تبریک می‌گویم‪ .‬اما‬ ‫یادمان باشد‪ ،‬هستند بانوانی که بدون سرپرست و سرپناه در گوشه‌های خیابان‬ ‫ی کنند‪ .‬نه سفره هفت سین دارند و نه خانواد ‌ه ای که به‬ ‫عمر خود را سپری م ‌‬ ‫دیدنش بروند‪.‬‬ ‫در این ارتباط بانوی سینمای ایران و کارگردان ارزشمند میهن‌مان خانم رخشان‬ ‫بنی‌اعتماد و دوست عزیز و هنرمند برجسته سینمای ایران ‌‪ ،‬رضا کیانیان به‬ ‫کمک هموطنانمان آمده‌اند و جایزه‌هایی که حاصل تالششان در عرصه فرهنگ و‬ ‫سینما بوده را به نفع برادران و خواهران بی‌خانمان به فروش گذاشته‌اند‪.‬‬

‫در این راستا بنده هم جایزه‌های بین‌المللی خود را که در جشنواره‌های رم‌‪ ،‬رباط‌‪،‬‬ ‫جیپور‌ و بلگراد دریافت کرده‌ام را برای فروش به نفع هموطنان بی‌خانمان تقدیم‬ ‫می‌کنم‪».‬‬ ‫به گزارش ایسنا‪،‬رخشان بنی‌اعتماد و رضا کیانیان طی چند روز گذشته‪،‬جوایزشان‬ ‫را حراج کردند‪.‬‬

‫ترانه علیدوستی در آغوش یک اسکلت !!‬ ‫ترانه علیدوستی در اینستاگرام خود عکسی جالب را منتشر کرد‪.‬‬ ‫ترانه علیدوستی بازیگر پر کار این روزها که به تازگی در فیلم جنجالی " استراحت‬ ‫مطلق " به کارگردانی عبدالرضا کاهانی ایفای نقش کرده است ‪ ،‬مشغول بازی در‬ ‫سریال "شهرزاد " به کارگردانی حسن فتحی می باشد ‪ .‬او در این فیلم با شهاب حسینی‪،‬‬ ‫مصطفی زمانی‪ ،‬مهدی سلطانی‪ ،‬پریناز ایزدیار و محمد پاک نیت همبازی است ‪ .‬عکس‬ ‫هایی که این بازیگر از پشت صحنه این سریال منتشر می کند جالب توجه مخاطبان قرار‬ ‫گرفته است‪.‬‬


‫‪107‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫آلبوم منتشر نشده سوسن‬ ‫شنیدیم یک آلبوم منتشر نشده‬ ‫از سوسن خواننده از دست رفته‪،‬‬ ‫برجای مانده که کمتر کسی از آن‬ ‫خبر دارد‪.‬‬ ‫گویا یک نوازنده قدیمی در ایران این‬ ‫آلبوم را باهمکاری سوسن و آغاسی‬ ‫تهیه کرده و بعد بدنبال سفر سوسن به‬

‫بزرگداشت و پرده برداری از‬ ‫مجسمه هایده در ترکیه‬ ‫مسئوالن اکسیژن تی وی در ترکیه‪ ،‬تدارک‬ ‫برگزاری شب بزرگداشت هایده‪ ،‬خواننده‬ ‫ماندنی موزیک سنتی و کالسیک را دیده‬ ‫اند که در همان شب از مجسمه هایده‬ ‫به سبک «وکس میوزیوم» پرده برداری‬ ‫میشود‪.‬‬

‫خارج‪ ،‬آنرا نیمه کاره کناری گذاشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫در این آلبوم سوسن ‪ 6‬آهنگ و آغاسی‬ ‫یک آهنگ و در ضمن یک آهنگ‬ ‫دوصدایی هم خوانده اند‪ .‬اخیرا این‬ ‫نوازنده بدلیل بیماری‪ ،‬آلبوم را برای‬ ‫یکی از پسرخوانده های سوسن در‬ ‫لندن فرستاده تا آنرا پخش کند‪.‬‬ ‫‪--------------------‬‬

‫این برنامه ویژه در تاریخ ‪ 10‬فروردین‬ ‫برابر با ‪ 30‬مارچ در هتل مردان پلس شهر‬ ‫ساحلی آنتالیا برگزار میشود و بسیاری از‬ ‫چهره های معروف هنر از داخل وخارج‬ ‫در آن شرکت خواهند داشت و از هم‬ ‫اکنون رسانه های معروف ترکیه درباره‬ ‫این رویداد مطالبی نوشته اند و بسیاری از‬ ‫خوانندگان معروف آمادگی خود را جهت‬ ‫اجرای برنامه در آن شب اعالم کرده اند‪.‬‬

‫پاسخ مهناز افشار به شایعات در مورد ازدواج با پسر محمد علی‬ ‫رامین‬ ‫مهناز افشار بازیگر سینما که با پسر محمد علی رامین مشاور محمود‬ ‫احمدی نژاد ازدواج کرده است در صفحه اینستاگرامش توضیحاتی درباره برخی‬ ‫شایعات مطرح شده پیرامون خود پاسخ داد و نوشت‪:‬‬ ‫پاسخ مهناز افشار به شایعاتپاسخ مهناز افشار به شایعات‬ ‫سالم روزتون بخیر‬ ‫عبور کردن از مسائلی که بازدارنده در زندگی و اهداف است درسی بود که از‬ ‫بزرگترها یاد گرفتم‪.‬‬ ‫عزیزان میدانم بعضی از شما سئوال و پرسشهایی بابت حواشی که صحت نداشته‬ ‫از من دارید‪ .‬پس برای شما میگویم‪ .‬و این بزرگواری و متانت شما را محترم‬ ‫میشمارم که دیگر وقت گرانبها و ارزشمند خودتان را صرف حواشی و دغدغه‬ ‫هایی که باعث میشود از زندگی و اهدافتان دور شوید‪ ،‬نکنید‪.‬‬ ‫من مهناز افشار با آنچه بوده‬ ‫و خواهم بود با عشق بدون‬ ‫هیچگونه شرط و شروط کذب‬ ‫و ‪ ١٠‬شاخه گل نرگس توسط‬ ‫آقای محمد خاتمی عزیز به عقد‬ ‫همسرم درآمدم و افتخار میکنم‬ ‫مردی در کنار من است که برای‬ ‫در کنار من بودن ایستادگی کرد‬ ‫و انتخاب کرد و محافظ من‬ ‫شد‪ .‬وشد پدر دخترم و شریک‬ ‫شادی و غمهایم‪.‬‬ ‫ممنون از تک تک شما و متانت‬ ‫و صبوری که کردید‪.‬‬ ‫پی نوشت‪ :‬به احترام شما و‬ ‫زندگیم دیگر سئوالی در این‬ ‫زمینه پاسخ نخواهم داد ‪.‬‬ ‫وقتمان را صرف کارهایی بکنیم‬ ‫که نتیجه بهتری داشته باشد و‬ ‫آرامش بیاورد نه حرص و خشم‬ ‫و حتی درد ‪.‬ممنونم‬


‫‪106‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫تهدید بهنوش بختیاری به‬ ‫اخاذی و انتشار عکس های‬ ‫شخصی ؟!!‬ ‫بهنوش بختیاری با انتشار متن‬ ‫و عکس زیر در صفحه شخصی اش‬ ‫نوشت‪:‬‬ ‫تهدید به انتشار فیلمای غیراخالقی‪..‬‬ ‫عکسای فتوشاپی‪..‬اخاذی‪..‬این چیزیه‬ ‫که شب عیدی من درگیرشم‪..‬و‬ ‫انقدر فشار روحی روم زیاده که اصال‬ ‫نمیفهمم چطوری با این روحیه دارم‬ ‫کار وزندگی میکنم‪..‬جرم من و امثال‬ ‫من چیه؟؟؟ ما که کمتر از گل به مردم‬ ‫واطرافیانمون نمیگیم؟گناه من چیه که‬ ‫هنرپیشه شدم؟به کی بدی کردم؟تهمت‬ ‫و توهین کم بود حاال تهدید؟؟طفلک‬ ‫خبر دارم که همکارم ارسالن قاسمی‬ ‫هم با سن کمش این داستانارو داره‬ ‫تحمل میکنه‪..‬این عکسم خونه دوست‬ ‫عزیز من آمنه بهرامیه که قربانی اسید‬ ‫پاشی شد‪..‬‬

‫صورت زیبا و قسمتهایی از دستگاه‬ ‫گوارش و موهای خود ‪،‬بينايي وروح و‬ ‫دلشو امید به آیندشو از دست داد‪..‬‬ ‫برادرش افسردگی گرفت و بعد فوت‬ ‫کرد‪..‬مادر وپدرش همینطور‪..‬گناهش‬ ‫این بود که به یک پسر گفت نه‪..‬آیا‬ ‫انسان میتونه چنین کاری بکنه؟؟کجا‬ ‫هستیم؟؟تهدید و اذیت یک دختر‬ ‫مارو به کجا میرسونه؟؟البته به پلیس‬ ‫شکایت کردم‪..‬اما روحم آزردس‪..‬‬ ‫همیشه شب عیدا رو ابرا بودم‪..‬اما‬ ‫امسال حالم خیلی بده‪..‬از مصطفی‬ ‫عبدالهیان عزیزتشکر میکنم که راجع‬ ‫به این جریانات شوم فیلم مستندی‬ ‫ساخته که به زودی وارد بازار میشه‪..‬‬ ‫دیدن این فیلما واجبتر از فیلمای‬ ‫دیگس‪..‬کمی به بشر بودنمون فکر‬ ‫کنیم‪..‬چه لذتی داره اذیت و آزار‬ ‫دیگران با این تهدیدا و کلمات و‪..‬اونم‬ ‫وقتی که اون شخص آزارش به مورچه‬ ‫ای نرسیده‪..‬عید وقتیه که ما درست‬ ‫شده باشیم‪...‬یاعلی‪.‬‬

‫الهام حمیدی و پوریا‬ ‫پورسرخ سفیر شدند‬ ‫"الهام حمیدی" به عنوان سفیر‬ ‫مهربانی و "پوریا پورسرخ"‬ ‫به عنوان سفیر مبارزه با استعمال‬ ‫دخانیات یک خیریه معرفی شدند‪.‬‬ ‫"الهام حمیدی" به عنوان سفیر مهربانی‬ ‫و "پوریا پورسرخ" به عنوان سفیر‬ ‫مبارزه با استعمال دخانیات یک خیریه‬ ‫معرفی شدند‪.‬‬ ‫خیریه‌ای به نام "روشنای امید" همزمان‬ ‫با فرا رسیدن سال نو شمسی و نوروز‬ ‫باستانی با حضور جمعی از اعضای‬ ‫هیات‌امناء و مدیران خود با برگزاری‬ ‫مراسم ویژه‌ای رسما‪ ،‬آغاز به کار کرد‪.‬‬ ‫احکام دو هنرمندی که سفیر این خیریه‬ ‫شده‌اند‪ ،‬توسط جهانگیری همسر‬ ‫معاون اول رئیس جمهور‪ ،‬و فریدون‬ ‫همسر دستیار ویژه رئیس جمهور‬ ‫اهداء شد‪.‬‬ ‫الهام حمیدی پس از دریافت عنوان‬ ‫"سفیر مهربانی" گفت‪:‬خیلی خوشحالم‬ ‫که این عنوان پر معنی‬ ‫از سوی مدیران این‬ ‫خیریه نصیب من شده و‬ ‫امیدوارم بتوانم نماینده‬ ‫شایسته‌ای برای این‬ ‫عنوان و خیریه باشم‪.‬‬ ‫این بازیگر با تاکید بر‬ ‫اینکه مهربانی و محبت‬ ‫ارزان‌ترین هدیه انسانها به‬ ‫یکدیگر است‪ ،‬دین اسالم‬ ‫را دین مهربانی دانست و‬ ‫مردم ایران را مهربان‌ترین‬ ‫مردم دنیا خواند و آنها‬ ‫را شایسته و سزاوار مهربانی و محبت‬ ‫دانست‪.‬‬ ‫حمیدی اظهار امیدواری کرد‪:‬به جای‬ ‫افزایش خیریه‌ها در کشور شاهد‬ ‫کاهش آنها باشیم تا بتوانیم با داشتن‬ ‫خیریه‌های خوب و کیفی و با کمک‬ ‫مسئولین و خیرین افتخار خدمت‬ ‫رسانی به انواع همنوعان داشته باشیم‪.‬‬ ‫پوریا پورسرخ دیگر هنرمند که به‬ ‫عنوان سفیر مبارزه با استعمال‬ ‫دخانیات این خیریه معرفی گردید‪،‬‬ ‫ضمن ابراز خرسندی از این عنوان‬ ‫گفت‪ :‬خوشحالم که این عنوان سخت‬ ‫برایم در نظر گرفته شده است چرا که‬ ‫از سوی وزارت بهداشت اعالم شده‬ ‫بیانگر این است که مرگ مروری بر‬ ‫آمار تلفات و مرگ و میر در کشور که‬ ‫اخیرا ناشی از سکته قلبی آن هم به‬ ‫دلیل مصرف و استعمال بیش از حد‬ ‫دخانیات و سیگار قابل توجه است و‬

‫امیدوارم بتوانیم با کمک هم نهادها‬ ‫و ارگانهای فرهنگی و نظارتی مربوطه‬ ‫شاهد ریشه‌کنی و مبارزه با این پدیده‬ ‫شوم اجتماعی باشیم و برای این مقوله‬ ‫راهکار مدبرانه‌ای اتخاذ گردد‪.‬‬ ‫این بازیگر اظهار امیدواری کرد که در‬ ‫دولت تدبیر و امید واقعا کارها فقط‬ ‫به عناوین نمادین مثل سفیر و کنسول‬ ‫یا عناوین دیگری خالصه نشود بلکه‬ ‫باید نگاه‌های فرهنگی و هنری تیزبین‬ ‫را بکار بست‪.‬‬ ‫وی در بخش پایانی صحبت‌هایش‬ ‫گفت‪ :‬خیلی خوشحالم که تا کنون‬ ‫توانسته‌ام علی‌رغم کار حرفه‌ایم در‬ ‫نقش‌ها و حضورهای مختلف‪ ،‬حتی در‬ ‫یک سکانس عامل مصرف سیگار و‬ ‫دخانیات نباشم و این موضوع اعتقاد‬ ‫قلبی من است‪.‬‬ ‫پوریا پورسرخ خطاب به جوانان و‬ ‫اعضای این خیریه گفت‪:‬موفقیت و‬ ‫پیروزی فقط و فقط پولدار شدن‪،‬‬ ‫فوتبالیست شدن و یا بازیگر شدن‬ ‫نیست بلکه یک اجتماع پویا و سالم به‬ ‫مشاغل بسیاری نیاز دارد که هر کدام‬

‫از شما می‌توانید با هدف‪ ،‬برنامه‌ریزی‬ ‫و شناسایی توانایی‌های خود به‬ ‫بهترین‌های شغلی در جامعه دست‬ ‫یابید و هر یک طراح ‪ ،‬نصاب‪،‬نجار و‬ ‫یا تراشکار مفید برای جامعه باشید‪.‬‬ ‫بنا بر این گزارش‪ ،‬این خیریه به‬ ‫همت جمعی از خیرین با محوریت‬ ‫پرداختن به امور خیریه برنامه‌ریزی‬ ‫خاص و خصوصا برای سامان دهی‬ ‫دختران و پسران جوان بی‌سرپرست و‬ ‫بدسرپرست در جامعه آغاز به کار کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫در این برنامه که حدود هشتاد نفر‬ ‫از گروه مذکور که متشکل از جوانان‬ ‫دختر و پسر رده سنی ‪ 16‬تا ‪ 25‬سال‬ ‫بودند به عنوان طرح آزمایشی در گام‬ ‫نخست تحت کنترل و حمایت خیریه‬ ‫روشنای امید قرار گرفتند و یاوری‬ ‫مدیر عامل آن نیز توضیحاتی درباره‌ی‬ ‫این بنیاد داد‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

105


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

104


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

103


‫‪102‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫اعالم زمان اکران "جنگ ستارگان ‪"۸‬‬

‫ویلسون و استیلر روی سکوی مد‬

‫هشتمین قسمت از مجموعه جنگ ستارگان در ماه مه ‪ ۲۰۱۷‬روی پرده سینماها به نمایش‬ ‫در می‌آید‪ .‬به گفته باب ایگر‪ ،‬مدیر عامل کمپانی دیزنی‪ ،‬نویسندگی و کارگردانی این قسمت‬ ‫از مجموعه فیلم‌های جنگ ستارگان را راین جانسون بر عهده خواهد داشت‪ .‬جانسون با‬ ‫فیلم‌هایی نظیر ‪ ۴۱‬و لوپر شناخته می‌شود‪.‬‬

‫بن استیلر و اون ویلسون‌‪ ،‬دو ستاره سرشناس هالیوودی‪ ،‬حاضران در نمایش مد والنتینو در‬ ‫شهر پاریس را غافلگیر کردند‪ .‬زمانی که نمایش مجموعه لباس‌های زنانه پاییزه و زمستانه‬ ‫‪ ۲۰۱۶/۲۰۱۵‬والنتینو به پایان رسید‪ ،‬استیلر و ویلسون در میان بهت حاضران به عنوان‬ ‫مدل روی صحنه آمدند‪ .‬حضور این دو روی سکوی مد با استقبال تماشاگران روبرو شد‪.‬‬

‫جریمه میلیونی به خاطر کپی‌برداری‬ ‫ستا‌ره‌ای برای جیم پارسونز‬ ‫جیم پارسونز‪ ،‬ستاره سریال آمریکایی "تئوری بیگ بنگ" از ستاره‌اش در پیاده‌روی‬ ‫شهرت هالیوود پرده‌برداری کرد‪ .‬این هنرپیشه ‪ ۴۱‬ساله که تا کنون جوایز متعددی از جمله‬ ‫امی و گلدن گلوب را از آن خود کرده‪ ،‬به خاطر ایفای نقش یک فیزیکدان به نام شلدون‬ ‫کوپر در این سریال به شهرت رسید‪.‬‬

‫دادگاهی در لس‌آنجلس رأی داد که ترانه معروف و پرطرفدار " ‪"Blurred Lines‬‬ ‫محصول مشترک ویلیامز و تیک شباهت‌های بسیاری به آهنگ "‪Got to Give It Up‬‬ ‫" متعلق به مارتین گی محصول سال ‪ ۱۹۹۷‬دارد‪ .‬فرل ویلیامز و رابین تیک به اتهام‬ ‫کپی‌برداری از یک ترانه متعلق به مارتین گی به پرداخت ‪ ۷‬میلیون و ‪ ۳۰۰‬هزار دالر‬ ‫محکوم شدند‪.‬‬

‫فروش ‪ ۱۵‬هزار بلیط در عرض ‪ ۵‬دقیقه‬ ‫طرفداران مدونا در فرانسه بی‌صبرانه منتظر کنسرت این خواننده مشهور در پاریس هستند‪.‬‬ ‫‪ ۱۵‬هزار بلیط این کنسرت که قرار است در ماه دسامبر برگزار شود‪ ،‬تنها در عرض پنج‬ ‫دقیقه به فروش رفتند‪ .‬قیمت این بلیط‌ها بین ‪ ۵۱‬تا ‪ ۲۰۵‬یورو بودند‪.‬‬


‫‪101‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫پوستر فیلم «سرزمین فردا» ساخته جدید براد برد منتشر شد‬ ‫والت دیزنی پوستر فیلم «سرزمین فردا» را منتشر کرد‪.‬‬ ‫براد برد کارگردان دو بار اسکار گرفته هالیوود‪ ،‬این فیلم را کارگردانی کرده است و دامون‬ ‫لیندلوف تهیه کنندگی آن را در دست داشته است‪ .‬فیلم داستان ماجراجویانه و مرموز دارد‬ ‫که ستاره اش جورج کلونی است‪.‬‬ ‫فیلم کلونی را در نقش یک نابغه اسبق به نام فرانک که از سرخوردگی ها خسته شده نشان‬ ‫می دهد‪ ،‬و در مقابل بریت رابرتسون را در نقش کاسی که یک نوجوان خوشبین و باهوش‬ ‫که کنجکاوی هایی درباره علم دارد‪ ،‬به تصویر کشیده است‪ .‬کاسی و فرانک با یک‬ ‫عملیات فوق خطرناک مواجه میشوند تا پرده از رازهای یک مکان مبهم و نامشخص به‬ ‫نام "سرزمین فردا" که در زمان و فضا معلق است بردارند‪ .‬کاری که آنها آنجا انجام می‬ ‫دهند دنیا و آنها را برای همیشه عوض می کند‪...‬‬ ‫دامیون لیندلوف فیلمنامه نویس سریال «گمشده» به همراه براد برد فیلمنامه این فیلم را‬ ‫نوشته اند و به عالقمندان قول داده اند که فیلمی ماجراجویانه بدون توقف با ابعاد جدید‬ ‫که شاید خیلی وقته که آرزویش را داشته ایم‪ ،‬خواهند دید‪.‬‬ ‫در این فیلم بازیگران دیگری چون هیو لوری‪ ،‬رافی کاسیدی‪ ،‬تیم مک گرو‪ ،‬جودی گریر‪،‬‬ ‫کاترین هان‪ ،‬کیگان مایکل کی و توماس رابینسون حضور دارند‪.‬‬ ‫«سرزمین فردا» از ‪ ۲۲‬ماه ٍمی ‪ ۲۰۱۵‬در سراسر آمریکا اکران می شود‬

‫جرمی رنر و جنیفر لوپز به ترکیب صداپیشگان «عصر یخبندان ‪»4‬‬ ‫پیوستند‬ ‫"جرمی رنر"‪" ،‬وندا سایکز"‪" ،‬ککه پالمر" و "جنیفر لوپز" درکنار عزیز انصاری و ستاره‬ ‫موسیقی هیپ هاپ‪" ،‬دریک"‪ ،‬به ترکیب صداپیشگان محصول جدید فاکس قرن بیستم‪،‬‬ ‫«عصریخبندان‪ :‬توده یخ های قاره ای» پیوستند‪.‬‬ ‫از صداهای قبلی این مجموعه که در این قسمت نیز حضور دارند می توان "ری رومانو"‪،‬‬ ‫"کویین لطیفه"‪" ،‬دنیس لری"‪" ،‬جان لگوییزامو"‪" ،‬سین ویلیام اسکات" و "جاش پک"‬ ‫را نام برد‪.‬‬ ‫سه قسمت قبلی این مجموعه فیلم نزدیک به ‪ 2‬میلیارد دالر در سراسر جهان فروش کرده‬ ‫است‪.‬‬

‫فاکس و شریکش بلو اسکای در ادامه این موفقیت با کارتون سه بعدی «ریو» به‬ ‫سینماها آمدند و در کمتر از سه هفته توانستند به فروش ‪ 300‬میلیون دالری دست یابند‪.‬‬ ‫به گزارش سینمانگار‪ ،‬در قسمت جدید «عصر یخبندان» که از ‪ 13‬جوالی ‪ 2012‬به‬ ‫اکران درمی آید‪ ،‬رنر به جای گات‪ ،‬رئیس دریاهای عمیق صحبت خواهد کرد‪ .‬صدای‬ ‫لوپز به شیرا جان خواهد بخشید‪ ،‬ببری که در مقابل دیه گو‪ ،‬ببر دیگر داستان قرار خواهد‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫لری مجدد ًا به جای دیه گو حرف خواهد زد‪ ،‬رومانو در نقش مانی و کویین لطیفه نیز در‬ ‫نقش الی‪ ،‬صداهای خود را در اختیار این شخصیت ها قرار خواهند داد‪.‬‬


‫و‬ ‫ستارگان‬ ‫‪100‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫ســــــــــینما‬

‫هزار دالر برای کمک به کودکان‬ ‫بیمار اعانه جمع کرده بودند‪،‬‬ ‫عکس‌هایی از خود با بیماران کم‬ ‫سن و سال این بیمارستان منتشر‬ ‫کردند تا افکار عمومی را به مقوله‬ ‫کمک به کودکان بیمار جلب کنند‪.‬‬ ‫تعدادی از عکس‌های منتشر شده از‬ ‫این دو بازیگر در بیمارستان کودکان‬ ‫سیاتل را در ادامه می‌بینیم‬ ‫کریس اوانز متولد ‪ 1981‬در‬ ‫بوستون ماساچوست‪ ،‬از سال ‪2000‬‬ ‫با بازی در سریال‌های تلویزیونی‬ ‫وارد حرفه بازیگری تصویر شده‬ ‫و در فیلم‌هایی همچون «چهار‬ ‫شگفت‌انگیز»‪« ،‬آفتاب»‪« ،‬اسکات‬ ‫پیلگریم علیه دنیا»‪« ،‬کاپیتان‬ ‫آمریکا»‪« ،‬انتقام‌جویان» و‬ ‫«برف‌شکن» بازی کرده است‪.‬‬ ‫پرت متولد ‪ 1979‬در‬ ‫کریس َ‬ ‫پرت نیز از‬ ‫مینه‌سوتا است‪ .‬کریس َ‬ ‫سال ‪ 2000‬با بازی در فیلم‌های‬ ‫کوتاه و سریال‌های تلویزیونی وارد این حرفه شده است‪ .‬از فیلم‌های اکران گرفته این‬ ‫بازیگر می‌توان به «تحت تعقیب»‪« ،‬مانی بال»‪ 10« ،‬سال»‪« ،‬نامزدی پنج ساله»‪،‬‬ ‫«سی دقیقه پس از نیمه‌شب»‪« ،‬برای او» و «نگهبانان نیمه‌شب» اشاره کرد‪« .‬دنیای‬ ‫ژوراسیک» با بازی او در ماه‌های آینده به روی پرده می‌آید‪.‬‬

‫کارگردان فیلم «هنوز آلیس» در ‪ 62‬سالگی درگذشت‬ ‫ریچارد گالتزر کارگردان مستقل‪ ،‬که فیلم «هنوز آلیس» را به همراه واش ویستمورلند‬ ‫کارگردانی کرده بود‪ ،‬روز چهارشنبه در سن ‪ ۶۲‬سالگی و بر اثر بیماری پیچیده ای ال اس‪،‬‬ ‫در لس آنجلس درگذشت‪.‬‬ ‫سونی پیکچر کالسیک عرضه فیلم «هنوز آلیس» را در دست داشته است‪ .‬جولیانا مور‬ ‫بازیگر این فیلم موفق شد برای بازی در نقش زنی که با بیماری آلزایمر مبارزه ی کند‬ ‫جایزه بهترین بازیگر نقش زن را در هشتادوهفتمین مراسم اسکار دریافت کند‪.‬‬ ‫گالتزر پیش تر فیلم «فلوفر» را که درباره صنعت همجنسگرایان است‪ ،‬ساخته بود و در‬ ‫سال ‪ ۲۰۰۶‬همراه ویستمرلند فیلم «کویینسس» را ساخت که در مراسم فستیوال فیلم‬ ‫ساندنس در همان سال دو جایزه بزرگ هیئت داوران و تماشاگران را دریافت کند‪.‬‬ ‫ریچارد گالتزر در کوئینز بدنیا آمد و در النگ آیلند نیوجرسی بزرگ شد‪ .‬او کارش را‬

‫با برنامه های ریالیتی شروع کرد و سپس کارگردان مستقل شد و فیلم «غم» را که درباره‬ ‫یک نویسنده برنامه های آشغال تلویزیونی بود ساخت که توانست جایزه تماشاگران را در‬ ‫فستیوال فیلم سان فرانسیسکو دریافت کند‪.‬‬

‫تیم برتون «دامبو» را برای دیزنی می سازد‬ ‫تیم برتون‪ ،‬اکشن‪ -‬زنده «دامبو» را برای کمپانی دیزنی خواهد ساخت‪.‬‬ ‫در آخرین حرکت این استدیو که ساخت نسخه های اکشن‪ -‬زنده انیمیشن های‬ ‫کالسیکش را ادامه می دهد‪ ،‬دیزنی به سراغ کارگردان «چشم بزرگ» رفته است تا داستان‬ ‫بچه فیلی که در سیرک بخاطر گوش های بسیار بزرگش باعث سرگرمی مردم می شود‪ ،‬را‬ ‫بسازد‪ .‬این فیلم براساس نسخه سال ‪ ۱۹۴۱‬ساخته خواهد شد‪.‬‬ ‫ایرن کروگر فیلمنامه نویس فیلم «ترانسفورمرها» فیلمنامه را نوشته است‪ .‬جاستین‬ ‫اسپرینگر تهیه کننده فیلم «تورن‪:‬میراث»‪ ،‬تهیه کنندگی این فیلم را نیز در دست گرفته‬ ‫است‪.‬‬ ‫آخرین اکشن ‪ -‬زنده دیزنی‪ ،‬فیلم «سیندرال» با بازی لیلی جیمز است که این هفته اکران‬ ‫شد‪.‬‬ ‫کمپانی دیزنی موفقیت قوی را در بازگویی نسخه های کالسیک فیلمهایش داشته که می‬ ‫توان به فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» ساخته دیگر تیم برتون اشاره کرد که ‪۱.۰۲‬‬ ‫میلیارد دالر فروش کرد‪ .‬و بعد از آن فیلم «مالیفیسنت» با بازی آنجلینا جولی بود که‬ ‫توانست در سطح جهانی ‪ ۷۵۸.۴‬میلیون دالر بفروشد‪.‬‬ ‫تیم برتون در حال حاضر ساخت فیلم «خانه خانم پریگرین برای بچه های عجیب و‬ ‫غریب» را در دست دارد‪.‬‬


‫‪99‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫سوفیا ورگارا ستاره تلویزیونی‪ ،‬می خواهد بخاطر عشق تازه زندگی خود علیرغم میل خود‪،‬‬ ‫حامله شود‪.‬‬ ‫سوفیا ستاره سریال «مدرن فامیلی» می گوید جو منگانیلو عشق بزرگ زندگی من است از‬ ‫من چند سالی کوچکتر است‪ ،‬دلش بچه می خواهد‪ .‬من با وجود فرزند بزرگ‪ ،‬بخاطر او‬ ‫حاضرم حامله شوم و او را شاد کنم تا ببینم چه پیش می آید!‬

‫عکس دیدنی از کودکی جنیفر لوپز که تابحال ندیده اید‬ ‫جینفر لوپز خواننده ‪ 45‬ساله عکس جالبی از کودکی خود در صفحه شخصی اش منتشر‬ ‫کرده است‪ .‬جنیفر با انتشار این عکس نوشته است ‪ :‬خنده طبیعی من در کودکی و سپس‬ ‫برای هوادارانش روز خوبی را ارزو کرده است‪.‬‬

‫سلفی جالب جنیفر لوپز با تماشاگران برنامه!‬ ‫سلفی «جنیفر لوپز» با تماشاگران مسابقه «امریکن ایدل»‬ ‫جنیفر لوپز متولد و بزرگ شده محله َکسل هیل در همسایگی برونکس واقع در نیویورک‬ ‫است‪ .‬مادر جنیفر لوپز مربی مهدکودک و پدرش متخصص رایانه هر دو پورتوریکویی‬ ‫تبار و کاتولیک مذهب‪ ،‬زاده شهر پونسی در جنوب پورتوریکو است‪ .‬جنیفر لوپز دو‬ ‫خواهر به نام‌های لیندا و لسلی دارد که از میان آنها لیندا دارای شغل روزنامه نگاری است‪.‬‬ ‫جنیفر لوپز تحصیالت مقدماتی خود را در مدارس و دبیرستان کاتولیک در برونکس به‬ ‫پایان رسانده است‪.‬‬

‫حضور ابرقهرمان‌های هالیوود در بیمارستان کودکان سرطانی‬ ‫پرت بازیگر «نگهبانان‬ ‫کریس اوانز بازیگر «کاپیتان آمریکا» و «انتقام‌جویان» و کریس َ‬ ‫کهکشان» و «دنیای ژوراسیک» روز شنبه در بیمارستان کودکان سیاتل با لباس‌های‬ ‫مخصوص نقش خود به میان کودکان بیمار رفتند‪.‬‬ ‫بازیگران فیلم‌های ابرقهرمانی هالیوود برای جلب افکار عمومی با لباس‌های مخصوص‬ ‫نقش‌هایشان به میان کودکان سرطانی رفتند تا برای آنها اعانه جمع کنند‪.‬‬ ‫پرت بازیگر «نگهبانان‬ ‫کریس اوانز بازیگر «کاپیتان آمریکا» و «انتقام‌جویان» و کریس َ‬ ‫کهکشان» و «دنیای ژوراسیک» روز شنبه در بیمارستان کودکان سیاتل با لباس‌های‬ ‫مخصوص نقش خود به میان کودکان بیمار رفتند‪.‬‬ ‫به نوشته هالیوود ریپورتر‪ ،‬این بازیگران که قب ً‬ ‫ال در جریان بازی‌های لیگ ملی فوتبال ‪27‬‬


‫و‬ ‫ستارگان‬ ‫‪98‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫ســــــــــینما‬

‫آیا فشن پلیس ادامه می یابد؟!‬ ‫شوی فشن پلیس که با حضور جووان ریورز‪ ،‬از جنجالی ترین شوها بود اینک در شرایط‬ ‫بالتکلیفی بسر می برد‪.‬‬ ‫ظاهرا تهیه کنندگان شو‪ ،‬با انتخاب کتی گریفین در کنار برد گورسکی و کلی آزبورن و‬ ‫جولیانا راسیس تصور میکردند‪ ،‬که خیلی زود شو جا باز می کند‪ ،‬ولی در اولین گام‪ ،‬در‬ ‫بررسی اسکار‪ ،‬با حرفهای توهین آمیز جولیانا علیه ستاره جوان زندانا کلمن‪ ،‬موج مخالفت‬ ‫و اعتراض را برانگیخت‪ ،‬بطوری که جولیانا ناچار به عذرخواهی تلویزیونی شد وهمین‬ ‫نشان داد که شو بر پایه های لرزانی جای دارد و احتمال ادامه آن با چنین وضعی‪ ،‬بعید‬ ‫بنظر می رسد مگر اینکه گویندگان و گردانندگان تحولی به وجود آورند‪..‬‬

‫«رزی» می گوید طی دو سال و نیم من در این خانه‪ ،‬خاطره ها ساختم و حاال حاضرم آنرا‬ ‫زیر قیمت هم بفروشم تا آن خاطره ها مرا آزار ندهد‪.‬‬ ‫من و میشل راندر هر دو فرزندانی داریم‪ ،‬که باید به آنها برسیم‪ ،‬در بعضی موارد به بن بست‬ ‫هایی رسیدیم و احساس کردیم جدایی بهترین راه است‪.‬‬

‫کوری فلدمن هنوز‬ ‫برای کوری هایم غصه می خورد‬ ‫کوری فلدمن ‪ 43‬ساله‪ ،‬بعد از ‪ 5‬سال هنوز برای زوج هنری و بهترین دوست خود اشک‬ ‫می ریزد‪.‬‬ ‫کوری فلدمن و کوری هایم در سالهای ‪ 1980‬با سریال ‪ Lost Boys‬محبوب همگان‬ ‫شده بودند و بعد از پایان سریال هم دوستان صمیمی هم باقی ماندند‪ ،‬تا کوری در ‪2010‬‬ ‫در ‪ 38‬سالگی دچار سینه پهلو شد و خیلی سریع از دست رفت‪ ،‬ولی همه روزها و لحظات‬ ‫آخر زندگی خود را در خانه کوری فلدمن گذراند و همین فلدمن را دچار اندوه ابدی کرد‪.‬‬

‫بخاطر عشق حامله میشود‬ ‫رزی او دانل خانه خاطره هایش را می فروشد‬ ‫رزی اودانل ستاره تلویزیونی‪ ،‬بدنبال جدایی از دوست دخترش‪ ،‬خانه خاطره های خود را‬ ‫در فلوریدا می فروشد‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

97


‫‪96‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫دندان ها با‬ ‫جرمگیری لق می‬ ‫شوند؟‬

‫یکی از اقداماتی که بسیاری افراد‬ ‫در روزهای پایانی سال انجام‬ ‫می‌دهند جرمگیری دندان‌هاست‪.‬‬ ‫چرا که فکر می‌کنند با جرمگیری‬ ‫می‌توان از شر بدرنگی‬ ‫دندان‌ها خالص شد و در دید‬ ‫و بازدیدهای نوروزی زیباتر‬ ‫جلوه کرد‪ ،‬اما اصال چنین باوری‬ ‫درست است؟ و این که می‌گویند‬ ‫جرمگیری به مینای دندان آسیب‬ ‫می‌رساند چقدر حقیقت دارد؟‬ ‫جرم در واقع رسوبی است که روی دندان‌ها‬ ‫و لثه تشکیل می‌شود و نه‌تنها باعث ایجاد‬ ‫بوی بد دهان می‌شود بلکه رنگ و سالمت‬ ‫دندان‌ها را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد و‬

‫می‌تواند به پوسیدگی آنها و بروز بیماری‌های‬ ‫لثه منجر شود‪ .‬البته افرادی که زیاد چای‬ ‫و قهوه مصرف می‌کنند و سیگار می‌کشند‬ ‫زودتر دچار جرم دندان خواهند شد‪ .‬پس به‬ ‫نوعی باید جرم دندان‌ها را از بین ببریم‪.‬‬ ‫بزاق دهان به صورت طبیعی دارای امالح‬ ‫بسیاری است که در قسمت‌هایی از دهان و‬ ‫دندان‌ها رسوب می‌کند و به مرور زمان هم‬ ‫میکروب‌های دهانی و مواد غذایی به این‬ ‫رسوبات اضافه می‌شوند‪ .‬در مراحل اولیه این‬ ‫خ دندان‬ ‫پالک‌ها براحتی با مسواک‌زدن و ن ‌‬ ‫کشیدن قابل پاک شدن است‪ ،‬اما به مرور‬ ‫زمان به الیه‌ای سخت تبدیل می‌شود که نیاز‬ ‫به مداخالت درمانی دارد؛ یعنی این‌که برای‬ ‫از بین بردن جرم باید به دندانپزشک مراجعه‬ ‫و جرمگیری کنید‪.‬‬

‫آیا جرمگیری خطر دارد؟‬ ‫بیشتر مردم فکر می‌کنند جرمگیری مینای‬ ‫دندان‌ها را از بین می‌برد و زمینه بروز‬ ‫پوسیدگی‌ را فراهم می‌کند در حالی که جرم‬ ‫دندان عالوه بر این‌که برای لثه و بافت‌های‬ ‫نگهدارنده دندان مضر است‪ ،‬محلی برای‬ ‫تجمع و تکثیر میکروب‌ها به حساب می‌آید‬ ‫و فقط با جرمگیری می‌توان این مشکل را‬ ‫حل کرد‪ .‬پس این جرم است که ضرر دارد نه‬ ‫جرمگیری!‬ ‫خیلی‌ها می‌گویند جرمگیری باعث حساس‬ ‫شدن دندان‌ها می‌شود و در صورت مصرف‬ ‫نوشیدنی گرم یا سرد دندان‌ها تیر می‌کشند‪.‬‬ ‫وجود جرم روی دندان‌ها به علت ضخامتی‬ ‫که دارد به عنوان یک عایق عمل می‌کند و‬ ‫تا حدی جلوی حس دندان‌ها را می‌گیرد‪.‬‬ ‫بنابراین طبیعی است که با برداشته شدن آن‬ ‫بهتر متوجه تغییرات حرارتی شویم‪ .‬البته این‬ ‫حساسیت همیشگی نیست و بعد از چند روز‬ ‫از بین می‌رود‪ ،‬پس نگران نباشید‪.‬‬ ‫جرمگیری و لق شدن دندان‌ها؟‬ ‫یکی از باورهای نادرست درباره جرمگیری‬ ‫این است که این اقدام درمانی‪ ،‬لق‌شدن‬ ‫دندان‌ها را به همراه دارد‪ .‬با تجمع تدریجی‬ ‫جرم روی دندان‌ها و لثه و بی‌توجهی به این‬ ‫موضوع‪ ،‬مقداری از استخوان نگهدارنده‬ ‫دندان تحلیل می‌رود‪ .‬در حقیقت دندان به‬ ‫این دلیل قبال لق شده ولی به علت انباشتگی‬

‫جرم و چسباندن دندان‌ها به هم‪ ،‬بیمار لق‬ ‫شدن آنها را احساس نکرده است‪ ،‬اما بعد از‬ ‫برداشتن جرم‌ها فرد متوجه آن می‌شود‪.‬‬ ‫البته این در مورد همه افرادی که جرمگیری‬ ‫می‌کنند‪ ،‬صادق نیست‪ .‬مثال فردی که‬ ‫دندان‌های سالمی دارد بعد از جرمگیری‬ ‫مشکلی نخواهد داشت و اتفاقا از این که بوی‬ ‫بد دهانش از بین رفته و دندان‌های تمیزتری‬ ‫دارد‪ ،‬بسیار راضی و خوشحال است‪.‬‬ ‫جرمگیری چگونه انجام می‌شود؟‬ ‫در جرمگیری با ابزارهای دستی‪ ،‬دندانپزشک‬ ‫از یک جرمگیر دندان استفاده می‌کند و‬ ‫به‌صورت دستی پالک‌های موجود روی‬ ‫دندان‌ها را از بین می‌برد‪ ،‬اما این نوع‬ ‫جرمگیری سطحی و مناسب افرادی است که‬ ‫جرم دندانی زیادی ندارند‪ .‬در جرمگیری با‬ ‫ابزارهای التراسونیک‪ ،‬پزشک به کمک یک‬ ‫دستگاه کوچک و سر فلزی آن پالک‌ها را از‬ ‫روی سطح دندان‌ها و لثه پاک می‌کند و از‬ ‫اسپری آب برای شستن جرم و سرد نگهداشتن‬ ‫سر دستگاه کمک می‌گیرد‪.‬‬ ‫البته سوال بسیاری از متقاضیان جرمگیری از‬ ‫دندانپزشک‌ این است که آیا جرمگیری درد‬ ‫دارد؟ بیمار در حین جرمگیری هیچ دردی‬ ‫را احساس نمی‌کند‪ ،‬چون نوک قلم دستگاه‬ ‫جرمگیری با ایجاد لرزش و ضربه‌های بسیار‬ ‫کوتاه روی جرم‌ها آنها را از بین می‌برد‪ ،‬اما‬ ‫دندان را نمی‌تراشد که باعث ایجاد درد شود‪.‬‬ ‫بسیاری از افراد با یک بار جرمگیری و‬

‫رعایت همیشگی بهداشت دهان و دندان‬ ‫ممکن است تا مدت‌ها نیازی به جرمگیری‬ ‫مجدد نداشته باشند‪ ،‬اما برخی دیگر که به‬ ‫صورت مداوم از مسواک و نخ دندان استفاده‬ ‫نمی‌کنند‪ ،‬چندان توجهی به زیبایی و سالمت‬ ‫دندان‌هایشان ندارند و شب‌ها به یک مسواک‬ ‫زدن ‪ 15‬ثانیه‌ای اکتفا می‌کنند زودتر دچار‬ ‫جرم دندانی خواهند شد‪ .‬هر شش ماه یکبار‬ ‫می‌توان دندان‌ها را جرمگیری کرد‪ ،‬اما همه‬ ‫افراد باید حداقل سالی یک بار این کار را‬ ‫انجام دهند‪.‬‬ ‫خمیر دندان‌های ضد جرم‬ ‫استفاده از خمیردندان‌های ضدجرم موجود‬ ‫در بازار تا حدی می‌تواند جرم دندان‌ها را‬ ‫از بین ببرد‪ ،‬اما باید بدانید این محصوالت‬ ‫دارای مقادیر زیادی از مواد ساینده هستند‬ ‫و استفاده همیشگی از آنها توصیه نمی‌شود‬ ‫چون به مرور زمان هم به مینای دندان آسیب‬ ‫می‌رسانند و هم باعث بروز حساسیت‌های‬ ‫دندانی می‌شوند‪.‬‬ ‫بروساژ یعنی چه؟‬ ‫احتماال شما هم واژه بروساژ را همراه با‬ ‫جرمگیری دندان دیده یا شنیده‌اید‪ .‬بد نیست‬ ‫بدانید دندانپزشکان با آغشته کردن دندان‌ها به‬ ‫خمیر مخصوص و نصب برس کوچکی روی‬ ‫یک وسیله خاص چرخشی اقدام به بروساژ‬ ‫سطوح دندانی می‌کنند که این کار معموال بعد‬ ‫از جرمگیری و برای ایجاد سطح صیقلی روی‬ ‫دندان و همچنین حذف رنگ‌ها و لکه‌هایی‬ ‫که چسبندگی زیادی ندارند‪ ،‬استفاده می‌شود‪.‬‬ ‫این روزها یکی از درمان‌های زیبایی که مردم‬ ‫از دندانپزشکان می‌خواهند‪ ،‬سفید کردن‬ ‫دندان است‪ .‬یادتان باشد دندانپزشک شما‬ ‫هنگام جرمگیری‪ ،‬رسوبات رنگی و امالح‬ ‫ته‌نشین شده روی دندان‌ها را برمی‌دارد و در‬ ‫نتیجه رنگ داخلی دندان تغییر نخواهد کرد‬ ‫و نباید انتظار سفیدی و درخشندگی داشته‬ ‫باشید؛ هر چند به دلیل از بین رفتن الیه جرم‪،‬‬ ‫کمی تغییررنگ را احساس می‌کنید ولی در‬ ‫بلیچینگ (روشی برای سفید کردن دندان‌ها)‬ ‫ماده‌ای به نام پراکسید هیدروژن به درون‬ ‫ساختار مینایی دندان نفوذ کرده و باعث‬ ‫اکسید شدن رنگدانه‌ها و در نتیجه سفید شدن‬ ‫دندان‌ها می‌شود‪ .‬از طرفی این کار بیشتر جنبه‬ ‫زیبایی دارد‪ ،‬در حالی که جرمگیری یک‬ ‫اقدام درمانی است‪.‬‬


‫‪95‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫اتفاقاتی که‬ ‫کنترلی روی آن‬ ‫ندارید را رها کنید‬

‫اتفاقات ناگوار زیادی در زندگی‬ ‫همه ما آدم‌ها رخ می‌دهد که‬ ‫دلیل آن را نمی‌‌دانیم‪ .‬همیشه به‬ ‫خودتان یادآور شوید که چیزی‬ ‫که کنترلی روی آن ندارید را‬ ‫رها کنید‪ .‬وقتی چیزی خارج از‬ ‫توان و اراده شماست‪ ،‬هیچ کاری‬ ‫از دستتان برنمی‌اید و مجبورید‬ ‫که عقب بنشینید‪ ،‬صبور باشید‬ ‫و ببینید بعد از آن چه اتفاقی‬ ‫می‌افتد‪.‬‬ ‫_____________________________‬

‫زندگی یک مسیر است و هر اتفاقی که‬ ‫در آن رخ می‌دهد‪ ،‬چه مثبت و چه منفی‪،‬‬ ‫تکه‌هایی از یک پازل هستند که یک روز‬ ‫آن تصویر جذاب را می‌سازند‪ .‬اینکه چطور‬ ‫این اتفاقات را نمایش داده و درک می‌کنیم‬ ‫است که باعث می‌شود امروز آدمی که االن‬ ‫هستیم باشیم و تعیین کنیم که در آینده‬ ‫دوست داریم چه زندگی داشته باشیم‪.‬‬

‫باید قبول کنیم که زندگی‌های ما‪ ،‬در بیشتر‬ ‫قسمت‌های آن‪ ،‬خارج از کنترل ماست‪.‬‬ ‫خیلی وقت‌ها بخاطر اینکه اوضاع آنطور که‬ ‫دوست داشتید پیش نرفته است خودتان را‬ ‫مقصر می‌بینید‪ .‬اما باید بدانید که بااینکه‬ ‫نمی‌توانیم اتفاقاتی که در زندگی‌مان می‌افتد‬

‫را کنترل کنیم‪ ،‬طرز فکر خودمان نسبت به‬ ‫این اتفاقات و روش کنار آمدنمان با آن را‬ ‫می‌توانیم کنترل کنیم‪ .‬وقتی آدم‌ها نمی‌توانند‬ ‫به استانداردهایی که برای خودشان تعیین‬ ‫کرده‌اند عمل کنند‪ ،‬از خودشان ناراضی‬ ‫می‌شوند‪ .‬براساس تئوری هوشیاری اجتماعی‬

‫در علم روانشناسی‪ ،‬وقتی دیگر نمی‌خواهید‬ ‫این نارضایتی را از خودتان تحمل کنید‪ ،‬از‬ ‫خودتان فرار خواهید کرد‪ ،‬چه از طریق روی‬ ‫آوردن به مشروبات الکلی باشد‪ ،‬چه سیگار‪،‬‬ ‫چه خوابیدن (یا هر چیزی که روی این‬ ‫نارضایتی را بپوشاند و باعث شود فراموش‬ ‫کنید که چه چیزهایی در زندگی‌تان خوب‬ ‫پیش نمی‌رود)‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬این کار فقط حواس شما را از فکر‬ ‫کردن به مشکالتتان پرت می‌کند اما شما را‬ ‫از آن خالص نخواهد کرد‪.‬‬ ‫اما آیا راهی درست برای زندگی کردن وجود‬ ‫دارد؟ برای هر کدام از ما فرق می‌کند و‬ ‫شما تنها قاضی هستید که می‌تواند در مورد‬ ‫آن تصمیم بگیرد‪ .‬ما فقط می‌خواهیم به‬ ‫شما یادآور شویم که ما فقط انسان هستیم‬ ‫و چیزهایی که تحت کنترل ما باشد بسیار‬ ‫محدود است‪ .‬نگران بودن جلوی افتادن‬ ‫اتفاق‌های بد را نمی‌گیرد؛ فقط تشخیص‬ ‫اتفاقات خوب زندگی را به تعویق می‌اندازد‪.‬‬ ‫بااینکه اتفاق‌های بد همیشه برای آدم‌های‬ ‫خوب می‌افتد‪ ،‬اما دلیل آن این است که فقط‬ ‫آنها هستند که می‌توانند علت این اتفاقات‬ ‫را درک کرده و نقاط مثبت آن را ببینند‪.‬‬ ‫خداوند هیچوقت فراتر از توان انسانی به او‬ ‫درد و رنج نمی‌دهد‪ .‬پس ایمانتان را قوی‌تر‬ ‫کرده و سرتان را باال نگه دارید چون شمردن‬ ‫نعمت‌هایی که در اختیار دارید‪ ،‬به جای‬ ‫مشکالتتان راهی عالی برای مثبت بودن و‬ ‫داشتن زندگی شاد است‪.‬‬ ‫‪-----------------------‬‬


‫‪94‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫پنج كار زنها كه‬ ‫باعث فرار مردها‬ ‫مي شود‬

‫زن ها بدون اينكه متوجه باشند‬ ‫گاهي كارهايي را انجام مي‬ ‫دهند كه باعث فراري دادن مرد‬ ‫ها ميشوند‪ .‬اين پنج مورد از موارد‬ ‫مهم براي اين امر به شمار مي‬ ‫رود‪.‬‬ ‫_______________________‬

‫اعتماد به نفس پايين زنهايي كه اعتماد‬ ‫به نفس پايين دارند مرد ها را فراري مي‬ ‫دهند‪ .‬مرد ها جذب زنهايي كه مشكالت‬ ‫زيادي دارند نمي شوند‪ .‬مرد ها عالقه دارند‬ ‫در اطراف زنهايي باشند كه كمترين دردسر‬ ‫را درست مي كنند‪ .‬مردها دوست ندارند در‬ ‫كنار كسي باشند كه مدام در حال گريه كردن‬ ‫است‪ .‬همچنين متنفرند در كنار زناني باشند‬ ‫كه مدام ديگران را براي اشتباهات سرزنش‬ ‫مي كنند به جاي آنكه در صدد رفع آن مشكل‬ ‫بر مي آيند‪ .‬كنترل كردن مردها زنهايي را‬ ‫كه مي خواهند مرد را كنترل كنند دوست‬ ‫ندارند‪ .‬زنهايي كه آنها را ياد غر غر كردن‬ ‫هاي مادرشان مي اندازد‪ .‬زنهاي كنترل كننده‬ ‫تاثيري بر روي مردان ندارند‪ .‬مردهايي كه‬ ‫كنترل مي شوند پشت سر زنانشان دروغ مي‬ ‫گويند و دزدكي همه كاري انجام مي دهند‪.‬‬ ‫اين امكان را به او مي دهيد تا زمان كمتري را‬ ‫با شما بگذراند‪ .‬زن هاي كنترل كننده مسئله‬ ‫عدم امنيت و اخبار هاي نا درستي را براي‬ ‫مردان ايجاد مي كنند‪ .‬مرد ها هرگز با زناني كه‬ ‫آنها را كنترل مي كنند نمي مانند اهميتي ندارد‬ ‫كه شما چقدر خوب و خوشگل هستيد‪ .‬زنها‬ ‫نبايد مرد ها را به مانند بچه ها بزرگ كنند‪.‬‬ ‫آويزان بودن هيچكس دوست ندارد در‬ ‫اطراف زني باشد كه مثل چسب به او چسبيده‬ ‫است‪ ،‬هيچكس دوست ندارد با كسي قرار‬ ‫بگذارد كه او را ياد بچه ها مي اندازد‪ .‬مردها‬ ‫دوست ندارند اطراف زني باشند كه نياز به‬ ‫توجه دارد‪ .‬چسبيدن به مردها كامال آنها را‬ ‫دفع مي كند‪ .‬مردها دوست دارند كه هر چند‬ ‫گاهي با دوستانشان بيرون بروند بدون اينكه‬ ‫زني مزاحم آنها باشد‪ .‬بيكار مرد ها دوست‬ ‫ندارند اطراف زنان بيكار بچرخند‪ .‬مردها‬ ‫زناني كه پولشان را به باد مي دهند دوست‬ ‫ندارند‪ .‬مردها زناني را مي خواهند كه بتوانند‬ ‫از پس خودشان بر بيايند‪ .‬كه پيشينه شغلي‬ ‫خوبي داشته باشند‪ .‬زني كه از اين شغل به‬ ‫آن شغل مي پرد جذابيتي براي هيچ مردي‬ ‫ندارد‪ .‬زني كه نمي تواند شغل خود را نگه‬ ‫دارد چگونه مي تواند مرد خود را نگه دارد‪.‬‬ ‫از مرد ها هيچ وقت پول نخواهيد و راجع‬ ‫به مشكالت ماليتان با انها صحبت نكنيد‬ ‫چون اين مسئله او نيست پس به آن اهميتي‬ ‫نمي دهد‪ .‬فرار كردن به خانه مادرتان مردها‬ ‫از زنهايي كه در شرايط سخت به مادرشان‬ ‫رجوع مي كنند تا مشكلشان را برايشان حل‬ ‫كند‪ ،‬فرار مي كنند ‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

Roza Fox

Javanan Toronto would love to hear your stories about life in our city they may be in Farsi or English. Each week we will print new stories allowing us and you to keep in contact. Please send your stories to info@javanantoronto.com Attention Roza We look forward to interacting with our readers

0 t d s 1o e he

t d M e in e e r Nbs tu u o J F

93


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

According to the Bureau of Labor Statistics, every major occupational group, with the exception of farming and fishing occupations, are expected to gain jobs in the next 10 years. That being said, the possibilities are endless when it comes to picking your future career. Whatever your personality or interests, you can find your niche in one of the many growing markets today.

Brickmasons use natural and man-made stones to build fences, walkways, and structures. Though some hold higher degrees, most masons primarily learn through apprenticeship or on the job training. In 2014 the median salary is $44,950 per year. Similar occupations include construction work, carpentry, terrazzo work, and marble setting.

For the Curious Mind: Occupational Therapist For the Caregiver: Physician Occupational therapists help Assistant or Registered Nurse injured or ill patients recover and Physician assistants practice improve the skills they need for medicine under the supervision of doctors and surgeons. Becoming a physician assistant requires a master’s degree in nursing. The median pay is $90,930 per year. RNs coordinate with doctors and provide care and emotional support for patients. To become a nurse you need a diploma from a nursing program, a B.S. in nursing or A.A. in nursing. As of 2014 the median pay is $65,470. Similar jobs to PAs and RNs include audiologists, EMTs, paramedics, dental hygienists, and midwives. For the Gym-Addict: Physical Therapist Physical therapists provide help to improve the mobility of injured or ill people. They are important to the physical rehabilitation of patients with chronic injuries and help with pain management to people who have experienced physical trauma. Physical therapists also work with injury prevention and education. To be a physical therapist you must have a Doctor of Physical Therapy Degree and have a license to practice. The median salary is $79,860 per year as of 2014. Jobs similar to this include audiologists, chiropractors, physical therapist assistants, and speech language pathologists.

living by therapeutically working through everyday tasks. Becoming an occupational therapist typically requires a master’s degree in occupational therapy, though in some cases a B.A. in psychology may be accepted. All occupational therapists are required to be licensed or registered. The median pay as of 2014 is $75,400 annually. Similar jobs include physical therapists, occupational therapy assistants, and exercise psychologists.

For the Math Minded: Personal Financial Advisor Sponsored Links Personal Financial Advisors give Bluehost ® $3.95 Special financial advice to their clients. Professional Web Hosting Special They help with taxes, investments, Coupon Offer $3.95/mo insurance, and monetary www.bluehost.com decisions. To be a financial For the Outdoorsy Type: planner you need a bachelor’s Brickmason degree, but higher degrees and

certificates help increase chance of employment and increase in client base. The median salary in 2014 is $67,520 per year. Similar careers include budget analysts, financial analysts, financial managers, and insurance agents. For the Computer Lover: Software Developer With the growing emphasis on computer technology, app development, and data communications, cyber buffs are in full demand. Software developers generally have a bachelor’s degree in computer

science and an in depth knowledge of computer programming tools and language. The median pay as of 2014 is $93,350 per year. Similar jobs include computer and information research scientists, computer hardware engineers, computer programmers, computer application engineers, and computer systems analysts. For the Organized Mind: Management Analyst Management Analysts brainstorm and plan ways to improve a company’s efficiency. They make recommendations on how to make organizations most profitable and are oftentimes responsible for budget and revenue goals. Most management analysts usually have a bachelor’s degree, but this is not required. The median salary is $78,600 per year as of 2014.

92

Similar occupations include accountants, auditors, budget analysts, administrative services managers, market research analysts, and business executives. For the Bookworm: Teacher Teachers are responsible for the education of students within their field. There are tons of different types of teachers, but the ones with the highest projected growth are preschool teachers and college instructors. Education requirements for a preschool teacher vary by school and state, ranging from high school diploma to a college degree. Their median salary in 2014 is $27,130 per year. College instructors require more formal education and often require a master’s degree. Their median salary in 2014 is $68,970 per year. Similar jobs include high school teachers, anthropologists, special education teachers, historians, and economists. For the English Majors: Technical Writer Technical writers prepare journal articles, instruction manuals, and supporting documents essential to the communication of complex information. They are responsible for researching and developing technical information for customers, designers, and manufacturers. Technical writers generally have a college degree, but knowledge and experience with the technical subject is more important. The median wage is $65,500. Similar careers include editors, interpreters, public relations specialists, and fundraising managers. For the Biology Major: Medical Scientist Medical scientists aim to improve overall health by conducting research, clinical trials, and investigative methods. Medical scientists almost always require a Ph.D. in biology or life science. The median pay is $76,980 per year. Similar jobs include agricultural and food scientists, biochemists, epidemiologists, and healthy educators.


‫‪91‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫وقتی ازدواج کردیم شوهرم ‪ 3‬ماهی می‌شد که‬ ‫پاک بود‪ .‬البته من قبل ازدواج نمی‌دونستم که‬ ‫قبلنا معتاد بوده‪ .‬وقتی ازدواج کردیم شوهرم‬ ‫گفت ارثتو بگیر تا زندگیمون یه رونقی‬ ‫بگیره‪ .‬تازه بچه‌مون هم به دنیا اومده بود و‬ ‫قوز باالقوز بود‪ .‬عموم یکی از زمینای بابامو‬ ‫فروخت و سهم منو داد‪ .‬با شوهرم رفتیم‬ ‫اصفهان‪ .‬اونجا شوهرم با یه نفر که شریکش‬ ‫بود یه کفاشی راه انداخت ولی بعد یه مدت‬ ‫ورشکست شد‪ .‬همون وقتا بود که دوباره‬ ‫شوهرم رفت سراغ مواد‪ .‬ما همه‌چیزمون رو به‬ ‫خاطر بدهی از دست داده بودیم‪ .‬منم به هوای‬ ‫شوهرم بعضی وقتا مصرف می‌کردم ولی بعد‬ ‫از اون اتفاق مصرفم بیشتر شد‪.‬‬ ‫انگار فکر می‌کرد تا بقیه ماجرا یادش بیاید‬ ‫‪...‬‬ ‫ برگشتیم تهران پیش خونواده شوهرم‪.‬‬‫مادرشوهرم وقتی فهمید که پسرش دوباره‬ ‫مواد مصرف می‌کنه انداختش بیرون‪ .‬منم‬ ‫داشتم پشت سرش می‌رفتم که مادرشوهره‬ ‫بچه رو ازم گرفت و دیگه بهم نداد‪ .‬با پولی‬ ‫که داشتیم حدود یه ماهی توی یه مسافرخونه‬ ‫نزدیک راه‌آهن زندگی ‌کردیم‪ .‬هر روز صبح‬ ‫پیاده از راه‌آهن تا دروازه غار می‌رفتیم مواد‬ ‫بگیریم‪ .‬حاضر بودیم پول مواد بدیم ولی پول‬ ‫غذا ندیم‪ .‬آخرای روز بعضی وقتا اگه پولمون‬ ‫می‌رسید یه شیر و کیک می‌خوردیم‪ .‬وقتی‬ ‫پولمون تموم ‌شد اومدیم تو پارک‪ .‬شبا توی‬ ‫پارک می‌خوابیدیم‪ .‬یه شب یه پسر ‌ه اومد‬ ‫پیش شوهرم و خودشو آدم‌حسابی معرفی‬ ‫کرد‪ .‬بهش گفت من وضعیتتو می‌فهمم‪،‬‬ ‫خانوم منم مثل زن تو بوده‪ ،‬بیا با ما تو اون‬ ‫خرابه‌ای که چند تا خیابون اونطرفه زندگی‬ ‫کن‪ .‬منظورش پاتوق بود‪ .‬من همون موقع به‬ ‫شوهرم گفتم که این یارو آدم خوبی نیست‪.‬‬ ‫کسی که موادفروشه هر کاری واسه پول‬ ‫میکنه‪ .‬شوهرم قبول نکرد‪.‬‬ ‫باز هم سعی می‌کرد به یاد بیاورد ‪...‬‬ ‫ما رو برد یکی از کوچه‌های دروازه‌غار‪.‬‬‫خیلی تاریک بود‪ .‬پاتوق بود‪ .‬حتی یه المپم‬ ‫نداشت‪ .‬اون شب شوهرمو به یه بهونه‌ای‬ ‫فرستاد از مغازه یه چیزی بگیره‪ .‬من تنها‬ ‫بودم‪ .‬فهمیدم میخواد چیکار کنه‪.‬‬ ‫از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزید‪ .‬ثریا او را‬ ‫بغل کرد ‪ - ...‬اومد طرفم که یهو شوهرم‬ ‫رسید‪ .‬دعوا کردیم و دوباره اومدیم تو پارک‪.‬‬ ‫چند روز بعدش با خونه «خورشید» آشنا‬ ‫شدیم و اونجا این خوابگاه رو بهم معرفی‬ ‫کردن‪ .‬االن چند روزه که اینجام و شوهرمم‬ ‫رفته کمپ ترک کنه‪ .‬خانه خورشید‪ ،‬اولین‬ ‫مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد زنان و‬ ‫مکانی برای ارائه خدمات درمانی حمایتی و‬ ‫بهداشتی به این زنان است‪ - .‬هنوزم مصرف‬ ‫می‌کنی؟ ‪ -‬متادون‪ .‬حدود ‪ 5‬تا‪ .‬ولی دارم‬ ‫هی کمش می‌کنم‪ .‬صبحا میرم ساختمون‬ ‫پزشکان (منظورش ساختمان پزشکان بدون‬ ‫مرز بود)‪ ‌،‬بعد میرم میدون قیام که متادون‬ ‫بخرم و عصرم میام خوابگاه‪ .‬سعی می‌کنم تو‬ ‫پارک نباشم‪ - .‬از شوهرت خبر داری؟‬ ‫ نه‪ ،‬فقط میدونم رفته کمپ‪ .‬تا حاال چند‬‫بار رفته ولی باز مصرف کرده‪ .‬قبل از اینکه‬ ‫بره کمپ وقتی دیدمش از اینکه تمام پوالشو‬ ‫دوستاش باال کشیده بودن و مدام خمار بود‪،‬‬

‫خسته شده بود و گریه می‌کرد‪.‬‬ ‫ خودت تا حاال رفتی کمپ؟‬‫ من یه بار رفتم ولی باز مصرف کردم‪.‬‬‫نسبت به شوهرم به آینده امیدوارترم‪ .‬اون‬ ‫خیلی زود کم میاره‪.‬‬ ‫ (ثریا)‪ :‬فاطمه دختریه که داره واسه‬‫زندگیش تالش می‌کنه‪ .‬واقعا میجنگه‪ .‬بیشتر‬ ‫کتابایی رو که توی کتابخونه شلتره خونده‪.‬‬ ‫ (من)‪ :‬فاطمه‪ ،‬دوس داری بعد از اینکه‬‫ترک کردی چیکار کنی؟‬ ‫ دوس دارم یه شغلی داشته باشم که یه پولی‬‫دربیارم‪.‬‬ ‫ چرا دستت زخم شده؟‬‫سکوت ‪...‬‬ ‫********** فریبا‪ ،‬همان زنی که کمک‬ ‫کرد با سحر و زهره در پارک صحبت کنم‪،‬‬ ‫مددجویی بود که از ‪ 2‬سال پیش گاهی شب‌ها‬ ‫برای اقامت به شلتر می‌آمد‪ .‬به گفته ثریا‪ ،‬در‬ ‫پارک برای خود حکومتی داشت و همه به‬ ‫نوعی از او حساب می‌بردند‪ .‬فریبا عالوه بر‬ ‫مصرف‪ ،‬مواد هم می‌فروخت‪.‬‬ ‫با چند شاخه‌گل که از پارک کنده بود وارد‬ ‫دفتر مدیر شب خوابگاه‌شد‪ .‬او را حدود ‪10‬‬ ‫روز قبل‪ ،‬مأموران کالنتری گرفته بودند و‬ ‫به یکی از کمپ‌های ترک اجباری فرستاده‬ ‫بودند ولی به همراه تعدادی از هم‌پاتوقی‌هایش‬ ‫توانسته بود شبانه فرار کند و آن شب‪‌ ،‬شب‬ ‫اولی بود که بعد از ‪ 10‬روز قدم به خوابگاه‬ ‫می‌گذاشت‪.‬‬ ‫می‌گفت ‪ 10‬روزی می‌شود که پاک است‪.‬‬ ‫ثریا وقتی او را دید از او خواست قول‬ ‫بدهد که پاک بماند‪ .‬گفت که االن رنگ‬ ‫پوستش خیلی بهتر شده و مشخص است‬ ‫که پاک است‪ .‬بعد هم به فریبا وعده داد که‬ ‫اگر پاکی‌اش را حفظ کند‪ ،‬در یک‌ماهگی‬ ‫برایش جشن خواهند گرفت‪ .‬منظورش از‬ ‫یک‌ماهگی‪ ،‬همان یک ماه پاک بودن بود‪.‬‬ ‫فریبا از آن دست مصرف‌کنندگانی بود که تا آن‬ ‫موقع سه بار به‌خاطر مصرف زیاد مواد ُاوردوز‬ ‫کرده بود‪ .‬در حالی که می‌گفت ‪ 40‬سال‬ ‫دارد ولی قیافه‌اش به زنی ‪ 65‬ساله شبیه بود‪.‬‬ ‫خودش می‌گفت به‌خاطر مصرف مواد است‪.‬‬ ‫ ‪ 14‬سالگی ازدواج کردم‪ .‬االن ‪ 40‬سالمه‪.‬‬‫‪ 4‬سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدن و‬ ‫پدرم زن گرفت‪ .‬مادرمم که من تنها دخترش‬ ‫بودم‪ ،‬منو داد به مادربزرگم‪ .‬اونم واسه اینکه‬ ‫من زیر دست نامادری نیفتم‪ 14 ،‬سالگی‬ ‫شوهرم داد‪ 15 .‬سالم بود که بچه‌دار شدم‪.‬‬ ‫اون وقتا کسی نبود به ما بگه ‪ 15‬سالگی واسه‬ ‫بچه‌دار شدن خیلی زوده‪ .‬االنم ‪ 40‬سالمه ولی‬ ‫به‌خاطر مواد اینقدر داغون شدم‪ .‬البته خوشی‬ ‫هم کردم‪ 3 .‬سال بعد یعنی ‪ 18‬سالم که بود‬ ‫یه دونه دیگه زاییدم‪ .‬آخرین بچه‌م هم که‬ ‫سومیمه‪ ،‬پسر بود‪ .‬بعد ازدواجم درس خوندم‬ ‫و سیکلمو گرفتم‪ .‬وقتی پسرم به دنیا اومد‬ ‫شوهرم سر ناسازگاری گذاشت‪ .‬کتکم می‌زد‪،‬‬ ‫با سیم برق به جونم می‌افتاد‪ ،‬تمام بدنمو سیاه‬ ‫می‌کرد‪ .‬مصرف‌کننده بود‪ .‬تریاک می‌کشید‪.‬‬ ‫من بهش می‌گفتم برو بیرون مصرف کن‪ ،‬جلو‬ ‫بچه‌ها نکش‪ ،‬فکرشون خراب می‌شه ولی‬ ‫گوش نمی‌داد و بی‌ادبی می‌کرد‪ .‬بعد یه مدت‬ ‫هم رفت با یکی از فامیالی زن داداشش که‬ ‫اصفهانی بود ازدواج کرد‪.‬‬ ‫ادامه دارد‪...‬‬

‫آ گه ا‌‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫اینجا‬ ‫‪905-237-7470‬‬


‫‪90‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫شلتربانوان‬ ‫«ثریا» شش سال پیش دوباره متولد شد‪.‬‬ ‫به خاطر مصرف زیاد‪ ،‬خانواده‌اش او را‬ ‫ترک کردند‪ .‬سه سال کارتن‌خواب بود‪.‬‬ ‫ساختمان‌های نیمه‌کاره‪ ،‬پارک و کنار‬ ‫رودخانه فرحزاد‪ ،‬سرپناهش بودند‪ .‬مدتی بود‬ ‫مسئولیت شیفت مرکز سرپناه شبانه «شلتر»‬ ‫بانوان جمعیت خیریه تولد دوباره را برعهده‬ ‫داشت؛ جمعیتی که زیر نظر بهزیستی کار‬ ‫می‌کند و ثریا را با آغوش باز پذیرفته بود‪ .‬او‬ ‫پاکی خود را مدیون پیگیری‌های مددکاران‬ ‫این جمعیت خیریه می‌دانست‪.‬‬ ‫با مددجویان مرکز دوست بود‪ .‬یک شب‬ ‫که نمی‌آمدند با آنها دعوا می‌کرد که چرا‬ ‫خوابگاه نیامده‌اند‪ .‬دغدغه‌اش این بود که‬ ‫شب را بیرون نمانند‪ .‬با زبان اعتیاد با آنها‬ ‫صحبت می‌کرد که راحت‌تر با او همراهی‬ ‫کنند‪ .‬از لیال ‪ -‬دختر ‪ 16‬سال ‌ه اللی که در‬ ‫خیابان مورد تعرض قرار گرفته بود و آن زمان‬ ‫‪ 6‬ماهه باردار بود ‪ -‬مثل دخترش مراقبت‬ ‫می‌کرد و محبتی که فرصت نکرده بود آن را‬ ‫نثار دخترش کند‪ ،‬به لیال می‌بخشید؛ لیالیی‬ ‫که برای ترک مواد‪ ،‬متادون مصرف می‌کرد‬ ‫و می‌خواست از پول کار خدماتی که در این‬ ‫مرکز انجام می‌داد برای خودش و امیرحسین‬ ‫(نامی که او برای پسرش انتخاب کرده بود)‬ ‫خانه‌ای دست و پا کند‪.‬‬ ‫**********‬ ‫بلوزی بلند پوشیده بود تا اندام‌های زنانه‌اش‬ ‫مشخص نشود‪ .‬تالش می‌کرد با صدای کلفت‬ ‫و نسبتا مردانه صحبت کند و در هنگام حرف‬ ‫زدن از نگاه به چشمان مخاطب فرار می‌کرد‪.‬‬ ‫اسمش «رعنا» بود؛ یکی از مددجویانی که‬ ‫برخی شب‌ها برای خواب به شلتر می‌آمد‪ .‬ثریا‬ ‫او را برای گفت‌وگو به من معرفی کرد‪ .‬شب‬ ‫قبلش با فاطمه که یکی دیگر از ساکنین شلتر‬ ‫بود‪ ،‬دعوایش شده بود‪ .‬گریه کرده بود و به‬ ‫ثریا گفته بود که امنیت جانی ندارد‪.‬‬ ‫بچه‌های خوابگاه در مورد او می‌گفتند که‬ ‫دوست دارد تیپ مردانه بزند و مثل مردها‬ ‫رفتار کند‪ .‬از در که وارد شد‪ ،‬از نوع صحبت‬ ‫کردنش و نگاهی که می‌کرد مشخص بود که‬ ‫در توهم ناشی از مصرف به سر می‌برد؛ گرچه‬ ‫خود او مثل برخی دیگر از مددجویان شلتر‬ ‫می‌گفت که معتاد نیست و پاک است‪.‬‬ ‫ شما از کمیته اومدید؟‬‫احتماال منظورش همان کمیته‌های انقالب‬ ‫بود که اوایل انقالب تشکیل شد‪ .‬خیلی‌ها‬ ‫هنوز هم از واژه «کمیته» برای نیروهای‬ ‫نظامی و انتظامی استفاده می‌کنند‪.‬‬ ‫ نه‪ .‬چرا فکر می‌کنید از کمیته اومدم؟‬‫ آخه یه نفر اون باال داشت درباره کمیته‬‫حرف می‌زد‪.‬‬ ‫ (ثریا به رعنا)‪ :‬االن احساس امنیت‬‫می‌کنی؟‬ ‫ یه ذره‪.‬‬‫ (من)‪ :‬چرا؟‬‫ چون فاطمه تهدیدم می‌کرد‪.‬‬‫ (ثریا)‪ :‬دست‌خط رعنا خیلی خوبه‪ .‬رعنا‪،‬‬‫بیا رو این تابلو یه بیت شعر بنویس تا ببینن‬ ‫چه دست‌خطی داری‪.‬‬ ‫و نوشت‪ :‬هزار مرغ غزلخوان به نام عشق تو‬

‫پر زد ‪ /‬میان آن همه‪ِ ،‬‬ ‫بال مرا نشانه‬ ‫گرفتی‬ ‫آن را با صدایی مبهم و سرماخورده‬ ‫‌خواند‪ .‬متوجه نشدم‪ .‬از او خواستم‬ ‫که دوباره بخواند‪ .‬تکرارش کرد‪.‬‬ ‫ هزار مرغ غزلخوان به نام عشق تو‬‫پر زد ‪ /‬میان آن همه‪ِ ،‬‬ ‫بال مرا نشانه‬ ‫گرفتی‬ ‫ از چند سالگی خطاطی می‌کنی؟‬‫ از ‪ 10‬سالگی‪.‬‬‫ این شعر مال کیه؟‬‫مکث کوتاه ‪...‬‬ ‫ مال مهدی سهیلیه‪.‬‬‫ کدوم کتابش؟‬‫ االن یادم نیست‪( .‬خطاب به مسئول‬‫خوابگاه) من میتونم برم باال؟‬ ‫ باال چیکار داری؟‬‫ کار دارم‪ .‬بچه‌ها داشتن در مورد کمیته‬‫حرف می‌زدن‪ .‬شما از کمیته اومدین؟‬ ‫ نه‪ .‬آخه قیافه من می‌خوره از کمیته اومده‬‫باشم؟ اصال مگه االن کمیته هست؟‬ ‫ (ثریا)‪ :‬رعنا‪ ،‬اینجا رو صندلی بشین و به‬‫سواالت خانوم جواب بده‪.‬‬ ‫ اذیتش نکنید‪ .‬اگه می‌خواد استراحت کنه‬‫مزاحمش نمیشم‪.‬‬ ‫با کمی اکراه‪ ،‬کامال مردانه روی صندلی لم‬ ‫داد و نرفت‪.‬‬ ‫ (ثریا)‪ :‬رعنا‪ ،‬قشنگ بشین‪ .‬مث یه خانوم‪.‬‬‫راستی شنیدم تو از من بدت میاد‪.‬‬ ‫ نه بابا‪ .‬کی میگه؟ من عااااااااااشقتونم‪.‬‬‫ واسه چی؟ راستشو بگو‪.‬‬‫ به خاطر متانتتون‪.‬‬‫ دیگه؟‬‫ چون خیلی جیگرید‪.‬‬‫ جیگر یعنی چی؟‬‫ یعنی همه چی‪.‬‬‫ من که دعوات می‌کنم ‪...‬‬‫ از همینتون خوشم میاد‪ .‬جذبه دارید‪ .‬من‬‫میتونم برم باال؟ شما از کمیته اومدید؟‬ ‫ نه‪ ،‬من واسه مصاحبه اومدم‪ .‬می‌خواستم‬‫باهات صحبت کنم‪ .‬البته اگه دوس داری‪.‬‬ ‫ باشه‪.‬‬‫ از چندسالگی شروع به مصرف کردی؟‬‫ ‪ 10‬سالم بود که واسه اولین بار سیگار‬‫کشیدم‪.‬‬ ‫ بعدش؟‬‫ یادم نمیاد‪ .‬فکر کنم تریاک کشیدم‪.‬‬‫ از کجا آوردی؟‬‫ از بچه‌های مدرسه گرفتم‪.‬‬‫ پدر و مادرت می‌دونستن؟‬‫ نه‪ .‬تا آخر عمرشون نذاشتم بفهمن‪.‬‬‫ االن چندسالته؟‬‫ ‪16‬‬‫ چی میکشی؟‬‫ فقط سیگار‪.‬‬‫ پدر و مادرت چرا فوت کردن؟‬‫ پدرم وقتی بچه بودم مرد‪ ،‬مامانمم سکته‬‫قلبی کرد‪ ،‬داداشمم خودکشی‪.‬‬ ‫ دیگه مدرسه نرفتی؟‬‫ چرا رفتم‪ .‬فنی خوندم‪ .‬دیپلم فنی دارم‪.‬‬‫ تو که ‪16‬سالته چطوری دیپلم گرفتی؟‬‫ آره‪ ،‬من تموم کردم‪ .‬دیپلم دارم‪.‬‬‫‪ -‬االن چیکار میکنی؟‬

‫‬‫برای شهرداری کار‬ ‫می‌کنم‪‌.‬پارکا رو آبیاری می‌کنم‪.‬‬ ‫ حقوقم میگیری؟‬‫ به ندرت‪( .‬برای بار سوم خطاب به ثریا)‬‫من میتونم برم؟ شما از کمیته اومدین؟‬ ‫ تا حاال مگه چند بار کمیته گرفتتت؟‬‫ خیلی زیاد‪.‬‬‫نهایتا متوجه نشدم که جمله تکراری رعنا‬ ‫واقعا ناشی از توهمش بود یا مرا دست‬ ‫می‌انداخت!‬ ‫**********‬ ‫فاطمه که رعنا را تهدید کرده بود‪ ،‬یکی دیگر‬ ‫از مصرف‌کنندگانی بود که در مرکز اقامت‬ ‫شبانه زنان معتاد با او صحبت کردم؛ زنی ‪23‬‬ ‫ساله‪ ،‬الغراندام و با موهای رنگ‌کرده که‬ ‫برای ترک اعتیاد و به چنگ آوردن زندگی‬ ‫و بچه‌اش‪ ،‬جدی به نظر می‌رسید‪ 20 .‬روز‬ ‫بود که شب‌ها را در این مرکز سر می‌کرد‪ .‬آن‬ ‫طور که مسئول شب خوابگاه می‌گفت‪ ،‬شب‬ ‫قبل‪ ،‬فاطمه را در خیابان خفت کرده بودند‬ ‫و بر اثر ضربه چاقو دستش زخم شده بود‬ ‫ولی هنگامی که از او علت زخمی شدنش را‬ ‫پرسیدم‪ ،‬ترجیح داد سکوت کند‪.‬‬ ‫از مادرش متنفر بود و می‌گفت که تا این سن‬ ‫و سال یک‌بار هم او را «مادر» خطاب نکرده‬ ‫است‪ - .‬پدرم حسابدار بانک بود‪ .‬هر ماه‬ ‫می‌رفت روستاهای دور و بر واسه مأموریت‪.‬‬ ‫وقتایی که پدرم نبود مامانم یه یارو رو میاورد‬ ‫خونه‪ .‬ما هم مدرسه بودیم و فقط برادر‬ ‫کوچیکم خونه بود‪ .‬اون موقع فقط شیش‬ ‫سالش بود‪ .‬بابام یه بوهایی برده بود ولی به‬ ‫روی زنه نمیاورد‪ .‬یه روز که بابام رفته بود‬ ‫ماموریت‪ ،‬بدون اینکه به مامانم خبر بده و مثال‬ ‫سورپرایزش کنه‪ ،‬زودتر برگشت خونه‪ .‬اون‬ ‫روز اون یارو خونمون بود‪ .‬وقتی مامانم فهمید‬ ‫ت‬ ‫بابام زودتر برگشته‪ ،‬پسره رو فرستاده بود پش ‌‬ ‫بوم ولی انگار یادش رفته بود که کفشاشو قایم‬ ‫کنه‪ .‬هیچی دیگه‪ ،‬بابام کفشا رو دیده بود ولی‬ ‫بازم به روی خودش نیاورده بود‪ .‬مامانم از‬ ‫بابام پرسیده بود که چرا بی‌خبر اومدی‪ .‬اونم‬ ‫بهش گفته بود که میخواستم خوشحالت کنم‪.‬‬ ‫بعدش بابام رفته بوده توی اتاق بخوابه ولی‬ ‫در اتاق رو باز گذاشته‪ .‬مامانم اصرار داشته‬ ‫که در اتاق رو ببنده تا به خیال خودش بتونه‬

‫پسر ه‬ ‫رو از راهرو فراری بده‪.‬‬ ‫آخرش بابام در رو میبنده و مامانم داداشمو‬ ‫میفرسته پشت بوم که به پسره بگه از راهرو‬ ‫بره‪ .‬وقتی پسره داشته از راهرو می‌رفته‪ ،‬بابام‬ ‫از اتاق میاد بیرون و میبیندش‪ .‬همونجا‬ ‫دعواشون میشه و بابام پسره رو میکشه‪.‬‬ ‫کمی مکث ‪...‬‬ ‫ بابام زنشو خیلی دوست داشت‪ .‬حتی تا‬‫لحظه آخر که اعدام شد نذاشت کسی بفهمه که‬ ‫جریان چی بوده‪ .‬سه هفته بعد از اعدامش از‬ ‫خونه فرار کردم و رفتم ساری پیش بابابزرگ‬ ‫و مامان‌بزرگم‪ .‬مامانم از اون آدمایی بود که‬ ‫بین بچه‌هاش خیلی فرق می‌ذاشت‪ .‬دخترا رو‬ ‫اصال تحویل نمی‌گرفت ولی پسرا رو خیلی‬ ‫دوست داشت‪ .‬البته آبجی اولم چون زور‬ ‫داشت مامانم ازش حساب می‌برد‪ .‬ولی من‬ ‫چون کوچیکتر بودم‪ ،‬زیر سلطه‌ش بودم و‬ ‫خیلی اذیت می‌شدم‪ .‬خالصه چند سالی خونه‬ ‫مامان‌بزرگم بودم‪ .‬بعدش مامانم با شوهر‬ ‫صیغه‌ایش اومد دنبالم ولی من باهاش نرفتم‪.‬‬ ‫تو خونواده ما رسمه که وقتی شوهر یه زن‬ ‫میمیره زن باید یا با برادرشوهرش ازدواج کنه‬ ‫یا مجرد باشه که بتونه توی اون خونه بمونه‪.‬‬ ‫اگه ازدواج کنه باید از اون خونه بره‪.‬‬ ‫کمی فکر می‌کند ‪...‬‬ ‫ اوایل مامانم نذاشتکه خونواده بابام بفهمن‬‫ازدواج کرده ولی بعد یه مدت فهمیدن‪ .‬مامانم‬ ‫از اول یه مرضی داشت‪ .‬بچه تو شیکمش‬ ‫بند نمی‌شد‪ .‬هرجا می‌رفت دکترا تشخیص‬ ‫نمیدادن چشه‪ .‬یه بار رفت پیش یه دعانویس‪.‬‬ ‫بهش گفت شیکمت بچه‌خوره داره‪ .‬به خاطر‬ ‫همین دردش شروع کرد به شیره‌کشی‪ .‬وقتی‬ ‫بابام زنده بود‪ ،‬مامانم می‌کشید و بابام براش‬ ‫می‌خرید‪ .‬ولی وقتی بابام مرد‪ ،‬مامانم همه‌مونو‬ ‫معتاد کرد‪ .‬داداش کوچیکم که متولد هفتاد‬ ‫و شیشه‪ ،‬دو سال قبل که رفتم دیدنش در‬ ‫حد ُاوردوز شیشه می‌کشید‪ .‬تا دو سال پیش‬ ‫تنها کسی که معتاد نشده بود‪ ،‬من بودم‪ .‬تو‬ ‫خونمون هیچ در و پنجره سالمی نبود‪ .‬هر‬ ‫بحثی که میشد شیشه‌های خونه رو میشکستن‪.‬‬ ‫پدربزرگ و مادربزرگم میگفتن که اصال ما‬ ‫همچین عروس و نوه‌هایی نداریم‪.‬‬ ‫ چی شد که خودت معتاد شدی؟‬‫ من بعد ازدواجم معتاد شدم‪ .‬شوهرم قبل‬‫اینکه با من ازدواج کنه ‪ 12‬سال بود که اعتیاد‬ ‫داشت‪ .‬اختالف سنیمون حدود ‪ 10‬ساله‪.‬‬


‫‪89‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫ (فریبا)‪ :‬مال توهمه‪.‬‬‫ توهم چی؟‬‫ بعد از اینکه مصرف می‌کنه فکر می‌کنه‬‫یه موجودات ریزی زیر پوستش دارن راه‬ ‫میرن‪ .‬بعد سعی می‌کنه اونا رو با چاقو از زیر‬ ‫پوستش دربیاره‪ .‬البته توهم خودکشی هم‬ ‫داره‪ .‬چند بار تا حاال وسط اتوبان وایستاده‬ ‫تا خودکشی کنه ولی بچه‌های دیگه جلوشو‬ ‫گرفتن‪‌ .‬گوشاشو با چاقو سوراخ کرده و‬ ‫بدنش پر از زخم چاقو و تیغه‪.‬‬ ‫ همیشه شبا تو پارک می‌خوابی؟‬‫ (سحر)‪ :‬اکثر شبا همین جام یا میرم طرف‬‫دروازه غار تو خونه‌هایی که پاتوقه‪ .‬طرفای‬ ‫دره فرحزاد هم میرم‪ .‬چندتا از هم‌پاتوقیام‬ ‫اونجان‪.‬‬ ‫ شلتر نمیری؟‬‫ خیلی کم‪ ،‬شبایی که خیلی سرد باشه و‬‫جایی نداشته باشم‪ .‬من دیگه بچه خیابونم‪،‬‬ ‫ترسی ندارم‪ .‬واسم فرقی نداره چی سرم میاد‪.‬‬ ‫ بی‌پول هم می‌شی؟‬‫ ای خانوم! بی‌پول؟ من بعضی وقتا‬‫انقدر بی‌پولم که از بوی غذای رستورانا‬ ‫سیر میشم‪ .‬فقط من این طوری نیستم‪.‬‬ ‫خیلی از بچه‌ها این جورین‪.‬‬ ‫ کار که نمی‌کنی‪ ،‬پول از کجا‬‫میاری؟‬ ‫ شبا کار می‌کنم‪‌ .‬درآمدش بد‬‫نیست‪‌ .‬مشتریام همین آدمای توی‬ ‫پارک یا دوستاشونن‪ .‬البته بعضی‬ ‫وقتا توی خونه خفتم می‌کنن ولی‬ ‫من انتقاممو می‌گیرم ازشون‪.‬‬ ‫ ساختمان پزشکان بدون مرز هم‬‫میری؟ بیماری خاصی نداری؟‬ ‫ (با پرخاش) حوصلمو سر‬‫بردی‪ .‬ول کن دیگه‪.‬‬ ‫ (فریبا رو به من) ناراحت‬‫نشو‪ .‬یه کم خماره‪.‬‬ ‫ (زهره‪ ،‬یکی دیگر از‬‫مشتریان فریبا‪ ،‬زنی قدبلند‬ ‫با ابروهای تراشیده‪ ،‬موهای‬ ‫رنگ‌کرده و پریشان‪،‬‬ ‫دندان‌های ریخته و لب‌های‬ ‫ترک‌خورده‪ ،‬حدود ‪40‬‬ ‫ساله به نظر می‌رسید ولی‬ ‫خودش می‌گفت ‪ 27‬سال بیشتر‬ ‫ندارد)‪ :‬مریضه‪ ،‬البته مشتریای داخل پارک‬ ‫می‌دونن که مریضه ولی براشون فرقی نداره‬ ‫چون خود اونا هم مریضن‪.‬‬ ‫آن موقع فهمیدم سحر‪ ،‬انتقامش را چطور از‬ ‫مشتریانش می‌گیرد‪.‬‬ ‫ دلت واسه خونوادت تنگ نشده سحر؟‬‫نمی‌خوای برگردی خونه؟‬ ‫ (چشمانش پر شد و لحنش مهربان‌تر)‪ :‬دلم‬‫واسه مامانم اینا تنگ شده‪ .‬چند بار خواستم‬ ‫برم ببینمشون ولی نتونستم‪ .‬بعدها فهمیدم‬ ‫خونه رو فروختن‪ ،‬به خاطر من‪ ،‬ولی من‬ ‫نمی‌دونم االن کجان‪.‬‬ ‫و اشکش سرازیر شد‪.‬‬ ‫ (زهره خطاب به من)‪ :‬تو از ما نمی‌ترسی؟‬‫ نه‪ .‬چرا باید بترسم؟‬‫ آخه خیلیا از این پارک رد نمی‌شن‪،‬‬‫می‌ترسن‪ ،‬ولی ما کاری به کار کسی نداریم‪.‬‬

‫ما خودمون پر از دردیم‪ .‬درسته معتادیم ولی‬ ‫انسانیم‪ ،‬خیلی‌ها از ماها تا چند وقت پیش‬ ‫زندگیمون مثل شماها بود‪ .‬از اول که این‬ ‫جوری نبودیم‪.‬‬ ‫وقتی زهره شروع به صحبت کرد‪ ،‬سحر‬ ‫دانه‌های بلوری و سفید شیشه را ریخت‬ ‫داخل پایپ‪ ،‬با فندکش که به فندک اتمی‬ ‫معروف است‪ ،‬زیر پایپ را روشن و شروع‬ ‫کرد به کشیدن‪ .‬دودی سفید در فضا سرگردان‬ ‫شد‪ .‬اولین بار بود که یک نفر با این فاصله‬ ‫نزدیک‪ ،‬کنارم شیشه می‌کشید! کمی ترسیدم‬ ‫ولی سعی کردم به روی خودم نیاورم‪.‬‬ ‫ زهره‪ ،‬تو چی شد معتاد شدی؟‬‫ من؟ واال شوهرم معتاد بود‪ ،‬واسه اینکه‬‫شوهرمو نگه دارم بیرون نره‪ ،‬شروع کردم‬ ‫باهاش مواد کشیدن‪.‬‬ ‫ چی شد که از خونه زدی بیرون؟‬‫ مصرف شوهرم خیلی باال رفته بود‪ .‬تو یه‬‫مکانیکی کار می‌کرد‪‌.‬صاحب مغازه به خاطر‬ ‫دزدی بیرونش کرد‪ ،‬هر جا هم رفت به خاطر‬ ‫سابقه بد و اعتیادش به شیشه چند‬ ‫روز بیشتر‬

‫نگهش نداشتن‪.‬‬ ‫هر روز هم مصرفش بیشتر و بیشتر می‌شد‪،‬‬ ‫منم باهاش مصرف می‌کردم‪ .‬اوایل‪ ،‬مصرفم‬ ‫خیلی کم بود ولی کم‌کم وقتی شوهرم‬ ‫خونه‌نشین شد‪ ،‬بیشتر مصرف کردم‪ .‬حامله‬ ‫شده بودم‪ .‬دردی که داشتم باعث می‌شد‬ ‫دیگه شیشه جوابگو نباشه‪ .‬هروئین و مورفین‬ ‫کنارش مصرف می‌کردم‪ .‬بچه‌م پسر بود‪.‬‬ ‫وقتی تو بیمارستان ازم پرسیدن معتادی‪،‬‬ ‫گفتم نه‪ .‬دوس نداشتم کسی بدونه اما وقتی‬ ‫بچه‌م به دنیا اومد‪ ،‬دکتر از تشنج و استفراغ‬ ‫بچه فهمید معتادم‪ .‬از ترس اینکه بچه‌مو‬ ‫بگیرن‪ ،‬بالفاصله بیمارستان رو دو در کردم‪.‬‬ ‫دکتر بهم گفت که پسرم معتاده‪ .‬شیرم رو‬ ‫نمی‌خورد‪ ،‬دائم گریه می‌کرد‪ .‬تشنج داشت‪.‬‬ ‫وقتی شربت تریاک بهش می‌دادم بهتر می‌شد‪.‬‬ ‫پول نگهداریشو نداشتم‪‌.‬همه وسایل خونه رو‬ ‫فروخته بودیم‪ .‬یه شب شوهرم بچه رو برد‪،‬‬

‫بعد از دو ساعت برگشت‪ 700 .‬هزار تومن‬ ‫فروخته بودش‪ .‬یه ماهشم نبود‪ .‬براش اسمم‬ ‫نذاشته بودیم‪ .‬حوصله گریه‌هاشو نداشتیم‪.‬‬ ‫ االن ناراحت و پشیمون نیستی؟‬‫ (با عصبانیت زیاد)‪ :‬ببین! من معتادم ولی‬‫مادر که هستم‪ ،‬حس دارم‪ .‬تو بگو‪ ،‬نگهش‬ ‫می‌داشتم که چیکارش کنم؟ پول داشتم؟‬ ‫(بعد از یک دقیقه مکث این‌بار با لحنی‬ ‫مهربانتر) االن نمی‌دونم کجاس ولی واقعا‬ ‫نمی‌تونستم نگهش دارم‪.‬‬ ‫ چی شد که کارتن‌خواب شدی؟‬‫ وقتی مصرفمون باال رفته بود‪ ،‬شوهرم خیلی‬‫حالش بد بود‪ .‬یه بار بعد از اینکه با دوستاش‬ ‫تو خونمون مصرف کرد‪ ،‬منو برد تو اتاق‪ ،‬بهم‬ ‫گفت نه من‪ ،‬نه تو‪ ،‬هیچ کدوم پول نداریم‪.‬‬ ‫تنها یه راه می‌مونه‪ .‬من شیشه مصرف کرده‬ ‫بودم‪ .‬گیج بودم‪ .‬خیلی نمی‌فهمیدم چی میگه‪.‬‬ ‫شوهرم رفت و دیدم یکی از دوستاش اومد‬ ‫تو اتاق و در رو قفل کرد‪ .‬خیلی جیغ و داد‬ ‫کردم‪ ‌،‬التماس کردم ولی تاثیر نداشت‪‌.‬باورم‬ ‫نمی‌شد شوهرم به خاطر پول مواد‪ ،‬این کار رو‬ ‫بکنه اونم توی خونه خودمون! دیگه اونجا‬ ‫شوهرم برام تموم شد‪ .‬چندبار‬ ‫د یگه‬

‫هم این کارو کرد و‬ ‫هر بار هم قسم می‌خورد که این بار‌آخره ولی‬ ‫بازم همون اتفاق‪ .‬چند بار با چاقو تهدیدم‬ ‫کرد تا اینکه مجبور شدم از خونه فرار کنم‪.‬‬ ‫چند روز رفتم خونه یکی از ساقیا که زن‬ ‫بود‪ .‬اونجا هم داستان همون بود‪ .‬کلی بهش‬ ‫التماس می‌کردم ولی می‌گفت تو به مشتری‌ها‬ ‫برس تا پول موادت تامین بشه‌‪ .‬ولی خانوم‬ ‫میدونی؟ این بهتر از اون بود‪ ،‬چون دیگه‬ ‫شوهرت نبود که تو رو مجبور کنه‪ ،‬کسی که‬ ‫فکر می‌کردی ناموسشی‪ ،‬البته شایدم کم‌کم‬ ‫برام قضیه حل شده بود‪ .‬االنم سه سالی میشه‬ ‫که تو خیابونم‪.‬‬ ‫ درس خوندی؟‬‫ آره‪ ،‬پیام نور رفتم ولی وسطش ول کردم‪.‬‬‫ریاضی می‌خوندم‪.‬‬

‫ نرفتی دنبال بچه‌ت؟‬‫ (فریبا به جای زهره)‪ :‬آخه بره دنبالش‬‫چیکار؟ کجا می‌تونه پیداش کنه؟ یه بچه‬ ‫معتاد‪ ،‬یه مادر عملی ‪ ...‬زهره تازه چند روزه‬ ‫برگشته‪.‬‬ ‫ کجا رفته بودی؟‬‫ (باز هم فریبا)‪ :‬باردار بود‪ ،‬رفت بچه‌شو‬‫به دنیا بیاره‪ .‬چند روز پیش تو همین پارک‬ ‫دردش گرفت‪.‬‬ ‫ االن بچه‌ت کجاست؟‬‫ همون موقع که به دنیا اومد بردنش‪ .‬از قبل‬‫توافق کرده بودیم‪ .‬نگهش می‌داشتم که چی؟‬ ‫بچه اولم که باباش مشخص بود‪ ،‬نتونستم‬ ‫نگهش دارم‪‌ .‬االن یه بچه معتادو که تازه‬ ‫نمی‌دونم باباش کیه واسه چی نگه دارم؟‬ ‫ چرا ننداختیش؟‬‫ پیش‌فروش کرده بودم‪ .‬یعنی از موقعی که‬‫توی شکمم بود‪ ،‬فروخته بودمش به یه دالل‪.‬‬ ‫دالال آمار پاتوقا را خوب دارن‪ .‬خداییش‬ ‫بعضیاشون بی‌انصاف هم نیستن‪ .‬آدمو دور‬ ‫نمی‌زنن‪ .‬بسته به جنس بچه‪‌،‬خوب پول میدن‪.‬‬ ‫ یعنی دختر و پسر قیمتشون متفاوته؟‬‫ (زهره)‪ :‬آره خب‪ ،‬قیمت پسر بیشتره‪.‬‬‫ بچه تو چی بود؟‬‫ دختر‪.‬‬‫ معتاد بود؟‬‫مکث چند ثانیه‌ای ‪...‬‬ ‫ فکر کنم‪.‬‬‫ وقتی به دنیا اومد دیدیش؟‬‫ نه‪ ،‬ندیدمش‪ .‬نمی‌خواستم‬‫ببینمش‪ .‬اونجوری کار‬ ‫برام سخت می‌شد‪ .‬ندیده‬ ‫فروختمش‪.‬‬ ‫ چه‌قدر فروختیش؟‬‫سکوت ‪...‬‬ ‫ (فریبا برای اینکه بحث را‬‫عوض کند)‪ :‬تا حاال از نزدیک‪،‬‬ ‫شیشه دیدی؟‬ ‫ نه‪.‬‬‫ (کمی شیشه ریخت کف‬‫دستش)‪ :‬ببین‪ ،‬تلخه ولی بو نداره‪.‬‬ ‫به خیلی از ماها میگفتن شیشه‬ ‫اعتیاد نداره ولی اعتیادش از هر‬ ‫کوفتی بدتره‪‌.‬من خودم دوازده سیزده‬ ‫روزه که پاکم‌‪ .‬اگه االنم می‌فروشم‬ ‫واسه اینه که به پولش احتیاج دارم‪.‬‬ ‫‌وگرنه به جون بچه‌هام‪ ،‬دوس ندارم این‬ ‫کارو بکنم‪ .‬خودت زندگی منو می‌دونی‪.‬‬ ‫به خاطر مواد تا حاال سه بار ُاوردوز‬ ‫(عارضه ناشی از مصرف زیاد مواد مخدر)‬ ‫کردم و تا دم مرگ رفتم‪ .‬امیدوارم بتونم ادامه‬ ‫بدم‪ .‬می‌خوام فروشو بذارم کنار‪ .‬به خدا ما‬ ‫هممون از این وضعیت خسته‌ایم ولی چاره‌ای‬ ‫نداریم‪ .‬از صبح که بلند می‌شیم تا آخر شب که‬ ‫سرمون رو روی بالش بذاریم البته اگه بالشی‬ ‫باشه و مجبور نباشیم روی مقوا بخوابیم‪،‬‬ ‫دنبال موادیم‪ .‬ما زندگی می‌کنیم تا مصرف‬ ‫کنیم‪ .‬زندگی خیلی از ما خالصه شده توی‬ ‫پارک‪ ،‬پایپ‪ ،‬سوزن‪ ،‬پیک‌نیک ‌‪ ،‬چند سوت‬ ‫شیشه‪‌،‬دو ُپک‪‌،‬سه ُپک ‪...‬‬ ‫**********‬ ‫ساعت ‪ 6‬بعدازظهر ‪ 22 -‬دی‌ماه ‪ -‬میدان‬ ‫شوش ‪ -‬خیابان ری ‪ -‬بلوار انبارگندم ‪-‬‬

‫ادامه در صفحه بعدی‬


‫‪88‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫روایاتی تکان‌دهنده از زندگی زنان معتاد ‪1-‬‬ ‫؛تلخی داستان زندگی این زنان‪،‬‬ ‫آنچنان عریان است که نوشتن‬ ‫در موردشان احتیاجی به مقدمه‬ ‫ندارد‪ .‬آنچه روایت می‌شود‪،‬‬ ‫داستان زنانی است که در بسیاری‬ ‫موارد خودشان نقش چندانی در‬ ‫سوژه‌شدن نداشته‌اند‪ ،‬اما حاال با‬ ‫زندگی در پارک‌ها‪ ،‬خانه‌های‬ ‫خرابه‪ ،‬کمپ‌های ترک اجباری‪،‬‬ ‫«شِ لتر» بانوان و تحمل نگاه‌های‬ ‫سنگین جامعه به عنوان عضوی‬ ‫اضافه‪ ،‬تاوان پس می‌دهند‪.‬‬ ‫آنچه در ادامه می‌خوانید‪ ،‬حاصل ساعت‌ها‬ ‫گفت‌وگو با زنان معتاد خیابانی در دو منطقه‬ ‫شوش و مولوی و زنان معتاد خانگی در «‪TC‬‬ ‫زنان چیتگر» است؛ کسانی که با وجود تمام‬ ‫تجربه‌های دردناک و بیم‌های آینده‪ ،‬همچنان‬ ‫برای رسیدن به زندگی بهتر می‌جنگند و حاال‬ ‫به تنها چیزی که نیاز دارند محبتی است که‬ ‫کورسوی امید را در دل‌هایشان زنده نگه‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫نام‌های بانوان در این گزارش به خواست آنان‬ ‫به صورت مستعار ذکر شده است‪.‬‬ ‫خواندن این گزارش به گروه سنی زیر ‪ 16‬سال‬ ‫توصیه نمی‌شود‪.‬‬ ‫‪ 12‬ظهر ‪ 2 -‬بهمن ‪ -‬میدان شوش ‪ -‬پارک‬ ‫انبار گندم‬ ‫همه‪ ،‬همدیگر را می‌شناسند‪ .‬همه‬ ‫مصرف‌کننده هستند‪ .‬در پارک که قدم بزنی ‪-‬‬ ‫البته اگر جرأت کنی ‪ -‬پایپ‪ ،‬فندک و حتی‬ ‫سوزن را در دست زن و مرد و پیر و جوان‬ ‫می‌بینی‪ .‬با یک نگاه می‌فهمند که غریبه‌ای‬ ‫و به حضورت در پارک مشکوک می‌شوند‪.‬‬ ‫جلو می‌آیند‪ ،‬سوال می‌کنند که چه‌کار داری و‬ ‫دنبال چه کسی یا چه چیزی هستی؟ من امروز‬ ‫دنبال «فریبا» هستم؛ زنی موادفروش که در‬ ‫«شلتر بانوان» با او آشنا شدم‪ .‬شلتر‪ ،‬مرکز‬ ‫اقامت شبانه زنان معتاد بی‌سرپناه است‪ ،‬که‬ ‫با مجوز و حمایت سازمان بهزیستی فعالیت‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫ بخشید آقا! اینجا فریبا می‌شناسید؟‬‫ فریبا؟ کدوم فریبا؟‬‫ همون که تازه از ترک اجباری فرار کرده‪،‬‬‫مواد هم می‌فروشه ولی خودش حدود ‪10‬‬ ‫روزه پاکه‪.‬‬ ‫ آهان‪ ،‬فهمیدم کی رو می‌گی‪ .‬همون پیرزنه‪.‬‬‫صبح اینجا بود ولی شاید االن رفته مرکز‬ ‫پزشکان بدون مرز‪ .‬یا شایدم رفته ‪( DIC‬مرکز‬ ‫ساماندهی معتادان خیابانی) چند تا خیابون‬

‫اونطرف‌تر‪.‬‬ ‫ نمیدونید کی برمی‌گرده؟ اصال برمی‌گرده؟‬‫ معلوم نیست ولی صبح اینجا بود‪ .‬چیکارش‬‫داری؟ از کجا می‌شناسیش؟‬ ‫ یکی از دوستام معرفیش کرده‪ .‬یه کار‬‫شخصی دارم باهاش‪.‬‬ ‫ (زنی که کنار مرد در پارک ایستاده می‌آید‬‫وسط بحث)‪ :‬فامیلشی؟ از طرف آقای ‪...‬‬ ‫اومدی؟‬ ‫ نه فامیلش نیستم‪ .‬یه کار شخصی باهاش‬‫داشتم‪.‬‬ ‫ (مرد)‪ :‬دوا می‌خوای؟ پایپ هم دارما‪.‬‬‫جنس خوب دارم‪ ،‬تایلندی و چینی نیست‪.‬‬ ‫با چند سوت (واحد مصرف شیشه) کارت‬ ‫راه می‌افته؟‬ ‫ نه‪ ،‬من چیزی نمی‌خوام‪ .‬فقط با فریبا خانم‬‫کار داشتم‪ .‬یه ساعت وایمیستم‪ ،‬اگه نیومد‬ ‫میرم‪.‬‬ ‫‌باشه‬ ‫‪-‬‬

‫آ بجی ‪،‬‬ ‫هر جور‬ ‫ر ا حتی ‪.‬‬ ‫اگه کار‬ ‫د ا شتی‬ ‫بگو‪ ،‬در‬ ‫خد متیم ‪،‬‬ ‫تعا ر ف‬ ‫نکن‪.‬‬ ‫ نه‪ ،‬مرسی‬‫دستتون درد‬ ‫نکنه‪.‬‬ ‫بیش از یک‬ ‫ساعت در پارک‬ ‫انبار گندم منتظر‬ ‫ایستادم‪ .‬خبری‬ ‫از فریبا نشد و تنها‬ ‫ز د ن‬ ‫چیزی که از گشت‬ ‫در پارک نصیبم شد گفت‌وگو با فروشندگان‬ ‫خرده‌پایی بود که تصور می‌کردند دنبال مواد‬ ‫هستم و در نبود فریبا به گمان خودشان تالش‬ ‫داشتند مشتری‌اش را قاپ بزنند‪.‬‬ ‫دو روز بعد ‪ -‬ساعت ‪ 5‬بعدازظهر ‪ -‬پارک‬ ‫انبار گندم‬

‫فریبا را پرسان‌پرسان در قسمت جنوبی‬ ‫پارک در حالی که کیف بزرگی در کنارش‬ ‫بود‪ ،‬پیدا کردم‪ .‬با نگاه اول شناختمش‪ .‬در‬ ‫اطرافش تعدادی خانم‌های مصرف‌کننده و‬ ‫هم‌پاتوقی‌هایش‪ ،‬جمع شده‌ بودند‪ .‬در حال‬ ‫جر و بحث با یکی از مشتری‌های جدیدش‬ ‫سر قیمت بود‪ ،‬جلو رفتم‪.‬‬ ‫ سالم‬‫ (نگاه‌ها به سمت صدا برگشت)‪ :‬شما؟‬‫ فریبا خانم منو میشناسی؟‬‫ (مکث یک دقیقه‌ای) ‌‪ِ :‬ا‪ ،‬خانوم خبرنگار!‬‫اینجا چیکار می‌کنی؟‬ ‫ اومدم دنبال شما‪ .‬پریروزم اومدم نبودید‪ .‬یه‬‫ساعتی هم منتظر شدم‪.‬‬ ‫ آهان‪ ،‬تو اومده بودی دنبالم؟ بچه‌ها گفتن‬‫یه آدم غریبه دنبالم می‌گشته‪ .‬حاال چیکار‬ ‫دنبال‬ ‫داری؟‬ ‫هستی؟‬ ‫چی‬ ‫مواد و اینا که‬ ‫نمی‌خوای؟‬ ‫لبخند‬ ‫پر سش‌گر ا نه‬ ‫‪...‬‬ ‫ معلومه‬‫که نه فریبا‬ ‫خا نو م !‬ ‫می‌خواستم‬ ‫اگه اجازه‬ ‫بدید با‬ ‫بعضی از‬

‫مشتریاتون‬ ‫صحبت کنم‪ .‬مثل اون موقعی که‬ ‫توی «شلتر» باهاتون صحبت کردم‪ .‬می‌خوام‬ ‫زندگیشون رو بهم بگن و اینکه چی شد که‬ ‫مصرف‌کننده شدن‪.‬‬ ‫ من مشکلی ندارم‪ ،‬ببین خود بچه‌ها‬‫می‌خوان باهات صحبت کنن یا نه‪.‬‬ ‫ اینا که خودشون همین طوری صحبت‬‫نمی‌کنن‪ .‬شما واسطه شو‪ ،‬قول می‌دم که‬

‫هویتشون کامال حفظ بشه و مشکلی براشون‬ ‫پیش نیاد‪.‬‬ ‫فریبا (خطاب به سحر)‪ :‬باهاش صحبت‬‫می‌کنی؟ منم چند روز پیش باهاش صحبت‬ ‫کردم‪ .‬بچه خوبیه‪.‬‬ ‫ (سحر در حالی که ‌فندک اتمی را زیر‬‫حوضچه پایپ گرفته)‪ :‬آخه چی بگم؟‬ ‫بدبختی ما شنیدن داره؟ خوب این خبرنگارا‬ ‫ما را سوژه خودشون کردن‪ .‬زندگیم رو بگم که‬ ‫چی؟ تاثیری داره؟‬ ‫ اگه دوست نداری صحبتی کنی من اصراری‬‫ندارم‪ .‬هر جور راحتی‪.‬‬ ‫ یه چند لحظه صبر کن‪( ،‬خودش را جمع و‬‫جور می‌کند)‪ :‬چی بگم؟ بچه محله اتابکم‪،‬‬ ‫‪ 23‬سالمه‪ ،‬هشت ساله بیرونم‪ 15 ،‬سالم بود‬ ‫که با یه پسره آشنا شدم‪ ،‬مث خیلی از دخترای‬ ‫دیگه گول خوردم‪ ،‬رفتم خونش‪ ،‬بهم تعارف‬ ‫کرد و ‪. ...‬‬ ‫ چی تعارف کرد؟‬‫ شیشه‪.‬‬‫ تو چرا کشیدی؟ مگه نمیدونستی‬‫شیشه‌ست؟‬ ‫ نه‪ ،‬یعنی می‌دونستم شیشه‌ست‪ ،‬ولی گفت‬‫اعتیاد نداره‪ .‬واسه اینکه از چشمش نیفتم‪،‬‬ ‫مصرف کردم‪ .‬وقتی کشیدم حالم دست خودم‬ ‫نبود‪ .‬برگشتم خونه‪ ،‬دیگه دختر نبودم‪ .‬به‬ ‫کسی نگفتم‪ .‬چند بار دیگه رفتم پیشش‪،‬‬ ‫همون اتفاق افتاد‪ .‬اوایل شادم می‌کرد ولی‬ ‫دیگه جواب نمی‌داد‪ .‬گوشه‌گیر شده بودم‪.‬‬ ‫بعد از یه مدتی وابستگیم شدید شده بود‪.‬‬ ‫هروئین و کراک هم اضافه کردم‪ .‬خونوادم‬ ‫فهمیدن‪ ،‬چندبار تالش کردن که ترکم بدن‪،‬‬ ‫ولی نتونستن‪ .‬شکمم که اومد باال دیگه بابام‬ ‫تو خونه رام نداد‪ ،‬منم از خونه زدم بیرون‪ .‬به‬ ‫مامانم گفته بود اگه این دختره دوباره پاشو‬ ‫تو این خونه بذاره‪ ،‬سرشو لب باغچه جلو‬ ‫همه گوش تا گوش می‌برم‪ .‬دروغکی به همه‬ ‫می‌گفتم خونواده ندارم تا کسی کاری به کارم‬ ‫نداشته باشه و بعضیا هم خرجم‌ رو بدن‪ .‬البته‬ ‫پسره تا یه مدتی خرجم رو می‌داد ولی زیر بار‬ ‫بچه نمی‌رفت‪ .‬بهم انگ چسبوند‪ .‬یه مدتی‬ ‫باهاش زندگی کردم‪ ،‬دارو خوردم‪ ،‬بچه رو‬ ‫سقط کردم‪ .‬مصرفم زیاد شده بود‪ .‬پسره از‬ ‫خونه انداختم بیرون‪ .‬االنم هشت ساله که تو‬ ‫خیابونم‪.‬‬ ‫ تا حاال برای ترک اقدامی کردی؟‬‫ به جز اون چند باری که خونوادم تالش‬‫کردن‪ ،‬نه‪ .‬آخه من کسی رو ندارم که این کارو‬ ‫انجام بده‪.‬‬ ‫ چرا نمیری کمپ‌های ترک اجباری؟‬‫ اونجا که سگدونیه خانوم! (با عصبانیت)‬‫شخصیت بچه‌ها رو له می‌کنن‪.‬‬ ‫ چرا بدنت پر از زخمه؟‬‫نگاه خیره ‪...‬‬


‫‪87‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫پسر ‪ ۷‬ساله‌ای‬ ‫که اندازه گوگل‬ ‫می‌داند)‬

‫یک پسر ‪ ۷‬ساله هندی به خاطر‬ ‫اطالعات عجیب و غریب و‬ ‫شگفتی انگیزی که دارد به اسم «‬ ‫گوگل» معروف شده است‪.‬‬

‫____________________________‬

‫به گزارش مجله مهر «کائوتیلیا پاندیت»‬ ‫پسر ‪ ۷‬ساله هندی یک دانشنامه کامل است‪.‬‬ ‫این پسر ‪ ۷‬ساله در تمامی زمینه ها از جمله‬ ‫جغرافیا‪ ،‬زیست شناسی اطالعات کامل‬ ‫دارد او همچنین در آمار‪ ،‬اقتصاد‪ ،‬سیاست‬ ‫و تقریبا هر موضوعی که بخواهید می تواند‬ ‫به شما اطالعات کاملی دهد‪ .‬کائوتیلیای ‪۷‬‬ ‫ساله در عرض سه ماه توانست درباره ‪۲۱۳‬‬ ‫کشور اطالعاتی از قبیل جمعیت‪ ،‬تولید‬ ‫ناخالص ملی‪ ،‬منبع درآمد‪ ،‬ارز‪ ،‬مذهب و‬ ‫میراث فرهنگی را یاد بگیرد و درباره اش‬ ‫صحبت کند‪.‬‬

‫«کائوتیلیا» ساکن روستای کوهاند واقع‬ ‫در هاریانا هند است‪ .‬اطالعات بی اندازه‬ ‫و عجیب و غریب این کودک ‪ ۷‬ساله‬ ‫باعث شده که به «گوگل» قوی ترین موتور‬ ‫جستجوی جهان مشهور شود‪ .‬گوگل هفت‬ ‫ساله در حال حاضر به طور منظم به سراسر‬ ‫مدارس هند سفر می کند و به سواالت‬ ‫دانش آموزان در زمینه های مختلف به‬ ‫راحتی پاسخ می دهد‪ .‬در یکی از آخرین‬ ‫برنامه هایش در مدارس‪ ،‬از وی سواالتی‬ ‫درباره سطح زمین واتیکان و تولید ناخالص‬ ‫بریتانیا پرسیده شد که او توانست به راحتی‬ ‫این سواالت دشوار را مانند یک کارشناس‬ ‫پاسخ دهد‪.‬‬ ‫توانایی کائوتیلیا در جذب اطالعات و‬

‫قدرت حافظه تصویری اش باعث شده که‬ ‫لقب «گوگل» نام برازنده ای برایش باشد‪.‬‬ ‫یکی از شگفت انگیز ترین برنامه هایی که‬ ‫گوگل ‪ ۷‬ساله در آن حضور داشت برنامه‬ ‫تلویزیونی مشهور هندی به نام « چه کسی می‬ ‫خواهد میلیونر شود» بود‪ .‬کائوتیلیا در این‬ ‫برنامه که اجرای آن را «آمیتاپاچان» به عهده‬ ‫داشت‪ ،‬بسیاری از سواالت دانشمندان را به‬ ‫راحتی پاسخ داد سواالتی که به گفته طراحان‬ ‫مردم عادی قادر به پاسخگویی آنها نبودند‪.‬‬ ‫رفتارهای کائوتیلیا در این مسابقه یادآور‬ ‫فیلم تحسین شده « میلیونر زاغه نشین»‬ ‫ساخته «دنی بویل» است‪ .‬حاال کاتیلیا‬ ‫نیز در نقش جمال کاراکتر اصلی فیلم‬ ‫ظاهر شده است که می تواند به دشوارترین‬ ‫سواالت با وجود سن کمش پاسخ دهد‪.‬‬ ‫کائوتیلیا درباره خودش می گوید‪ « :‬من فکر‬ ‫می کنم که به اندازه کافی خوش شانس بودم‬ ‫که چنین والدین و معلمانی داشتم که به من‬ ‫توجه می کنند و باعث می شوند که من هر‬ ‫روز پیشرفت کنم‪ .‬من هیچ دوستی در کالس‬ ‫ندارم اما پدربزرگم بهترین دوست من است‪.‬‬ ‫من نمی دانم که چرا متفاوت هستم اما می‬ ‫دانم که من درباره همه چیز کنجکاو هستم‪.‬‬ ‫سواالتم را همیشه در ذهنم نگه می دارم و‬ ‫پاسخ سواالتم همواره در ذهنم باقی خواهد‬ ‫ماند‪».‬‬

‫پدرو مادر کائوتیلیا او را هدیه خدا می دانند‬ ‫و می گویند‪ « :‬ما متوجه استعدادهای غیر‬ ‫معمول و عجیب و غریب کائو شده بودیم‬ ‫اما هیچ وقت تصور نمی کردیم که فرزندمان‬ ‫تبدیل به اقیانوسی از دانش و اطالعات‬ ‫شود‪ .‬او تمام تعطیالت تابستان را مشغول‬ ‫مطالعه اطلس کشورهای دیگر بود و هر‬ ‫پاسخی که برای سواالتش دریافت می کرد‬ ‫منجر به پیش آمدن سوال تازه ای می شد که‬ ‫برای پیدا کردن آن باید تالش می کرد‪».‬‬ ‫اما گوگل ‪ ۷‬ساله اصال دلش نمی خواهد‬ ‫یک دانشمند و یا یک فضانورد باشد او‬ ‫دلش می خواهد یک افسر « آی ای اس»‬ ‫باشد و احتماال به آرزویش هم خواهد رسید‪.‬‬


‫‪86‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫حقایقی درباره رژ‬ ‫لب که شوکه تان‬ ‫می کند!‬

‫برخی از خانم ها در آرایش‬ ‫صورت خود افراط می کنند و‬ ‫پیوسته آرایش دارند‪ .‬اگر هم‬ ‫هیچ نوع آرایشی نکنند‪ ،‬حتما‬ ‫رژ لب را می زنند‪ .‬ولی محققان‬ ‫در بررسی های خود به حقایق‬ ‫تکان دهنده ای در مورد خطرات‬ ‫استفاده از رژ لب دست پیدا‬ ‫کرده اند که دانستن آنها شوکه‬ ‫تان می کند‪.‬‬ ‫سرب یکی از مواد مضر موجود در رژ لب‬ ‫است‪ .‬این ماده بیشتر روی دستگاه عصبی‬ ‫بدن تاثیر می گذارد و برای سیستم هورمونی‬ ‫نیز مضر است‪.‬‬ ‫بر اساس تحقیقات‪ ،‬معلوم شده است که‬ ‫رژ لب باعث حساسیت لب ها و پوست‬ ‫اطراف آنها می شود‪ .‬می توانید مطلب ‪15‬‬ ‫دلیل کبودی و ورم لب ها را مطالعه کنید‪.‬‬ ‫سایر اثرات مضر آن شامل بستن منافذ پوست‬ ‫و خشکی و ترک خوردگی لب هاست‪ .‬می‬

‫توانید مطلب علل و راه حل خشکی لب را‬ ‫در این باره بخوانید‪.‬‬ ‫برخی مواد مضر موجود در رژ لب باعث بروز‬ ‫سرطان می شود‪.‬همچنین فلزات سمی سنگین‬ ‫نیز در مقادیر جزئی در رژ لب وجود دارند‪.‬‬ ‫چطور رنگ رژ لب روی لب های ما تاثیر بد‬ ‫می گذارد؟‬ ‫رنگدانه های رژ لب حاوی مواد شیمیایی‬ ‫خشن و زبری هستند که به پوست آسیب می‬ ‫رسانند و منجر به سیاه شدن و حتی بی رنگ‬ ‫شدن پوست لب (مثل بیماری برص) در اثر‬ ‫تخریب مالنوسیت ها (سلول های تولیدکننده‬ ‫رنگدانه پوست) می شوند‪.‬قبل از خوابیدن در‬ ‫شب‪ ،‬حتما آرایش صورت خود و از جمله رژ‬ ‫لب تان را کامال پاک کنید‪.‬‬ ‫از کدام مواد موجود در رژ لب باید پرهیز‬ ‫کرد؟‬ ‫رژ لب حاوی مواد مضر زیادی است‪ ،‬خصوصا‬ ‫فلزات سمی سنگین مانند سرب‪ ،‬کادمیوم‪،‬‬ ‫جیوه و آنتیموان دارد‪.‬رژ لب حاوی فرمالدئید‬ ‫(ماده نگهدارنده مواد آرایشی و سرطان زا)‪،‬‬ ‫مواد روغن های معدنی (که منافذ پوست را‬ ‫می بندند) و پارابن (همانند فرمالدئید اغلب‬ ‫برای جلوگیری از فساد مواد آرایشی به کار می‬ ‫رود) است‪.‬همچنین تولیدکنندگان رژ لب از‬ ‫مواد پتروشیمی برای تولید مواد آرایشی لب‬ ‫مانند رژ استفاده می کنند‪.‬‬ ‫اگر رژ لب قورت داده شود‪ ،‬چه می شود؟‬ ‫وقتی رژ لب برای ساعت های طوالنی روی‬

‫لب باقی بماند‪ ،‬ممکن است به طور ناخواسته‬ ‫و در اثر عمل خوردن و آشامیدن مواد غذایی‪،‬‬ ‫بلعیده شود‪ .‬در نتیجه تماس بدن با مواد سمی‬ ‫موجود در رژ لب زیاد می شود‪.‬‬ ‫محققان دریافتند خانم هایی که زیاد از رژ‬ ‫لب استفاده می کنند‪ ،‬بیش از حد مجاز‬ ‫روزانه‪ ،‬عناصری مانند آلومینیوم‪ ،‬کادمیوم‪،‬‬ ‫کروم و منگنز را دریافت می کنند‪.‬‬ ‫لذا این عناصر به مرور زمان در بدن جمع‬ ‫می شوند و باعث بروز مسمومیت می گردند‪.‬‬ ‫همچنین خوابیدن با رژ لب‪ ،‬خطر بروز اثرات‬ ‫مضر نام برده شده در باال را افزایش می دهد‪.‬‬

‫لذا قبل از خوابیدن در شب‪ ،‬حتما آرایش‬ ‫صورت خود و از جمله رژ لب تان را کامال‬ ‫پاک کنید‪.‬‬ ‫حرف آخر‬ ‫این مطالبی که بیان شد‪ ،‬صحبت ما نیست‬ ‫که بگویید باز هم حرف تکراری‪ ،‬شما فقط‬ ‫بلدید که بگویید آرایش نکنید‪ ،‬بلکه صحبت‬ ‫محققان کشورهای غربی است که بر اساس‬ ‫تحقیقات خود به این نتایج رسیده اند‪ ،‬یعنی‬ ‫کشورهایی که هیچ محدودیتی در آرایش و‬ ‫خودنمایی زنان ندارند‪.‬‬ ‫‪-----------------------‬‬


‫‪85‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫جلب رضایت جنسی همسر‬ ‫به راستی آخرین باری که در‬ ‫مورد خواست ها و تمایالت‬ ‫جنسی خود با همسرتان صحبت‬ ‫کرده اید به چند مدت قبل باز‬ ‫می گردد؟ اغلب اوقات عادت‬ ‫داریم که حول محور آن حرف‬ ‫بزنیم‪ ،‬اما از اشاره مستقیم به‬ ‫نیازهایمان طفره می رویم‪ .‬انتظار‬ ‫داریم تا همسرمان با قدرت تخیل‬ ‫و درک خود به خواست های‬ ‫جنسی ما پی ببرند؛ گاهی اوقات‬ ‫آنقدر از دایره عقل و منطق‬ ‫خارج میشویم که تصور می کنیم‬ ‫اگر ما را "واقعا دوست داشته‬ ‫باشند" آنوقت خودشان باید به‬ ‫خودی خود‪ ،‬متوجه شوند که در‬ ‫این نوع روابط‪ ،‬چه چیز موجبات‬ ‫رضایت ما را فراهم می آورد‪.‬‬

‫چه چیز باعث می شود که شما آنطور که باید‬ ‫و شاید نتوانید با همسرتان در مورد چنین‬ ‫مسائل مهمی صادقانه به گفتگو بنشینید؟‬ ‫شاید می ترسید که مبادا مورد پذیرش او قرار‬ ‫نگیرید‪ ،‬یا دیدگاه هایتان از کودکی طوری‬ ‫شکل گرفته باشد که صحبت کردن در مورد‬ ‫مسائل جنسی را بد بدانید‪ ،‬این امکان نیز‬ ‫وجود دارد که تصور کنید اگر مشکالت‬ ‫خود را در این زمینه مطرح کنید‪ ،‬معشوقه‬ ‫شما مورد لطمه می بیند و احساس می کند که‬ ‫نمی تواند به حد کافی رضایت شما را جلب‬

‫کند‪ .‬بدون توجه به دلیلی که شما را از داشتن‬ ‫یک رابطه مطلوب جنسی باز می دارد‪ ،‬باید‬ ‫بدانید تنها نکته مهمی که به خاطر سپردن آن‬ ‫ارزشمند می باشد‪ ،‬این است که مطرح نکردن‬ ‫نیاز‪ ،‬مساوی است با برآورده نشدن آن‪.‬‬ ‫در راستای همین مطلب‪ ،‬باید توجه داشته‬ ‫باشید که شریک زندگی شما صرف ًا موظف به‬ ‫مرتفع ساختن تمام نیازهای گاه و بی گاه شما‬ ‫نیست‪ .‬باید یاد بگیرید که نیازهای خود را‬ ‫به گونه ای مطرح کنید که هم احترام خود را‬ ‫در رابطه حفظ کنید و هم ارزش طرف مقابل‬ ‫را نگه دارید‪ .‬بیان کردن عبارات محبت آمیز‬ ‫کمی دشوار به نظر می رسد‪ ،‬اما در اکثر‬ ‫موارد شما را به سمت نتیجه مطلوب رهنمون‬ ‫خواهد ساخت‪" :‬عزیزم‪ ..‬می دونی وقتی‪ ...‬را‬ ‫انجام می دهی‪ ،‬من واقعا لذت می برم" و یا‬ ‫"دوست داری برایت چه کاری انجام دهم تا‬ ‫احساس رضایت بیشتری پیدا کنی؟"‬ ‫شاید گاهی اوقات با هم صحبت کنید‪ ،‬اما‬ ‫باز هم به نتیجه مطلوب نرسید‪ .‬یکی از‬ ‫اشکاالت گفتگوی شما سوء تفاهم و درک‬ ‫نادرست از نظریات یکدیگر می باشد‪ .‬دلیل‬ ‫اصلی پیدایش مشکل شما در این زمینه نیز‬ ‫مربوط می شود به عدم آگاهی هر دو طرف‪،‬‬ ‫از تکنیک ها و روش های نوین مکالمه‪،‬‬ ‫در برخی از فرهنگ ها‪ ،‬صحبت کردن یک‬ ‫سنت دیرینه به شمار می رود‪ ،‬اما متاسفانه‬ ‫با احتساب به زندگی ماشینی و فقدان وقت‬ ‫کافی‪ ،‬اکثر مردم جرات خود را برای سخن‬ ‫گفتن از دست داده اند‪.‬‬ ‫در طی فرایندی که سعی می کنیم نیازهای‬ ‫احساسی و عاطفی را همواره در دلمان و‬ ‫برای خودمان محفوظ نگه داریم‪ ،‬فشار‬ ‫عصبی بسیار زیادی بر روی ما وارد می‬ ‫شود که تاثیرات این تنش بعد ها به صورت‬ ‫بد اخالقی‪ ،‬تند خویی و یا حتی "تنبیه" در‬

‫برابر شریک زندگی بروز می کند‪ ،‬افراد به‬ ‫خیال خود تصور می کنند که می توانند تمام‬ ‫تمایالت خود را به اتکا به این روش برآورده‬ ‫سازند‪.‬‬ ‫زمانیکه بر روی احساسات خود در پوش‬ ‫بگذارید‪ ،‬این تمایالت غریزی‪ ،‬به صورت‬ ‫خودآ گاه و یا ناخودآ گاه از مسیرهای دیگری‬ ‫خود را نشان می دهند و نه تنها به زندگی‬ ‫مشترک شما آسیب وارد می سازند‪ ،‬بلکه‬ ‫موجب می شوند که شریک زندگیتان نیز به‬ ‫رضایت کامل نرسد و افسرده و خشمگین‬ ‫شده و رفته رفته‪ ،‬به مرور زمان عالقه خود را‬ ‫نسبت به شما از دست بدهد‪.‬‬ ‫بطور عجیبی در چنین مواقعی همان چیزی‬ ‫که از آن می ترسید و همیشه سعی می کنید‬ ‫تا از آن دوری کنید‪ ،‬در زندگی به وقوع می‬ ‫پیوندد؛ و دلیل آن هم چیزی جز فقدان‬ ‫مکالمه میان شما دو نفر نیست‪ .‬سعی کنید‬ ‫ابتدا با خود‪ ،‬و بعد هم با همسرتان روراست‬ ‫و صادق باشید‪ .‬حداقل با این شیوه می توانید‬ ‫به قلب مشکالت نشانه رفته و راههای ایجاد‬ ‫صمیمت را سهل الوصول تر بنمایید‪ .‬این امر‬ ‫خود به خود شما را به سمت برقراری رابطه‬ ‫جنسی مطلوب تر هدایت می کند‪ .‬بنابراین‬ ‫اگر زندگی جنسی با همسر‪ ،‬چنگی به دلتان‬ ‫نمی زند‪ ،‬پیش از اینکه دست به هر گونه‬ ‫اقدامی بزنید‪ ،‬از خود سؤال کنید که آیا حتی‬ ‫برای یک بار شده که نیازهای خود را با او‬ ‫در میان بگذارید و او دست رد به سینه شما‬ ‫زده باشد؟!‬ ‫شما می بایست گفتگوهای صداقانه در یک‬ ‫فضای کام ً‬ ‫ال دوستانه و سرشار از عشق و‬ ‫محبت را در برنامه روزانه خود بگنجانید‪ .‬با‬ ‫برگزار کردن جلسات گپ زدن خانوادگی‪ ،‬هر‬

‫یک از افراد قادر می شوند که در وهله اول‬ ‫ارزش خود و سپس ارزش سایر افراد خانواده‬ ‫را درک کنند‪ .‬بهتر است تصمیم قاطع بگیرید‬ ‫که به نمایشنامه درام زندگی خود پایان دهید‬ ‫و برای یک بار هم که شده خوب زیستن را‬ ‫تجربه نمایید‪ .....‬با بیان صادقانه تفکرات‪،‬‬ ‫عقاید‪ ،‬و احساسات‪ ،‬تخم محبت را در زمین‬ ‫زندگی مشترک بکارید‪.....‬این امر هر یک از‬ ‫شما را در نظر دیگری جذاب تر و خواستنی‬ ‫تر جلوه می دهد‪.‬‬ ‫جلب رضایت جنسی در بقای رابطه‬ ‫تصور کنید که یک نفر به شما بگوید‪" :‬خوب‬ ‫چون من امشب دندان هایم را مسواک زدم‪،‬‬ ‫پس دیگر لزومی نمی بینم که هر شب این کار‬ ‫را تکرار کنم" چه ایده وحشتناکی! پس چرا‬ ‫زمانیکه رابطه ما ثبت شد و اطمینان خاطر‬ ‫حاصل پیدا کردیم که از این پس به یکدیگر‬ ‫تعلق داریم‪ ،‬از انجام خیلی از اموری که پیش‬ ‫از ازدواج انجام می دادیم‪ ،‬سرباز می زنیم؟‬ ‫می توان مثل این امر را به بنزین درون ماشین‬ ‫تشبیه کرد‪ .‬برای روشن کردن ماشین‪ ،‬بنزین‬ ‫الزم است اما اگر بخواهید به آخر خط برسید‬ ‫باید همواره باک بنزین را پر نگه دارید‪ ،‬در‬ ‫غیر اینصورت قادر به پیمودن مسیر نخواهید‬ ‫بود‪ .‬نمی توانید بگویید چون من اول راه‬ ‫بنزین زدم‪ ،‬پس دیگر لزومی نمی بینم که باک‬ ‫را مجددا پر کنم! البته اگر می خواهید این‬ ‫ماشین عشق تا ابد به حرکت خود ادامه دهد‪.‬‬ ‫عشق و عالقه نیاز به مادیات ندارد‪ .‬فقط‬ ‫کافی است در این راه ثبات قدم داشته باشید‬ ‫و نسبت به رفع مشکالت از خود همت نشان‬ ‫دهید‪ .‬به خاطر بسپارید که این امر تنها نیاز به‬ ‫مقداری توجه و گفتگوی متقابل دارد‪ ،‬اما در‬ ‫صورتیکه نسبت به گفتگو از خود بی توجهی‬ ‫نشان دهید‪ ،‬آنگاه تعمیر آنچه از دست رفته‪،‬‬ ‫دشوار تر از آنچه فکرش را می کنید است‪.‬‬ ‫پیش از اینکه اتهام زدن و بهانه گیری را‬ ‫شروع کرده و به همسر خود بگویید‪" :‬تو‬ ‫هیچ وقت‪" ،".....‬تو اص ً‬ ‫ال‪ "....‬و یا عبارات‬ ‫تهاجمی و اهانت آمیز مشابه را به کار گیرید‪،‬‬ ‫چند لحظه بایستید و با صداقت کامل در‬ ‫مورد رابطه و همسر خود صحبت کنید‪.‬‬ ‫خطر پذیر باشید‪ ،‬ریسک کنید و گفتگو را‬ ‫به شخصه آغاز نمایید‪ .‬با هم‪ ،‬و دست در‬ ‫دست هم‪ ،‬برای بهبود رابطه تالش کنید و از‬ ‫امتحان کردن چیزهای جدید ترسی به دل راه‬ ‫ندهید‪ .‬در آخر باید گفت که صمیمیت عمیق‬ ‫و تجربه رابطه جنسی لذت بخش در مراتب‬ ‫مختلف به شما قدرت داده و جرات به شما‬ ‫هدیه می کند‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

84


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

83


‫‪82‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫اخــــــــــبار‬ ‫ورزشــــــــــی‬


‫‪81‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫انتخاب رنگ موی مناسب با‬ ‫پوست شما‬

‫فرکی‪ :‬متوجه نشدم که خلعتبری‬ ‫چه کار کرد‬

‫رنگ موی مناسب‬ ‫گاهی اوقات بعضی از خانم ها با آرایش‬ ‫کردن بجای زیبا تر شدن خودشان را زشت‬ ‫تر می کنند این امر به این دلیل می باشد که‬ ‫آن ها رنگ های مناسبی را برای آرایش‬ ‫خود انتخاب نمی کنند‪.‬‬

‫سپاهان موفق شد در بازي با پديده پيروز‬ ‫شود و حسين فرکي هم در کنفرانس‬ ‫خوشحال بود‪.‬‬

‫رنگ مو ‪ :‬مناسب ترین رنگ موها برای این‬ ‫افراد رنگ های روشن می باشد زیرا رنگ‬ ‫های تیره چهره ی آن ها را جدی و تندخو‬ ‫نشان می دهد‪.‬‬ ‫رنگ کرم پودر ‪ :‬کرم هایی با رنگ های‬ ‫بژ یا زرد روشن مناسب ترین رنگ ها می‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫رنگ ریمل و مداد ابرو ‪ :‬بهتر است از رنگ‬ ‫قهوه ای برای آرایش چشم و ابروی خود‬ ‫استفاده کنید زیرا رنگ مشکی چهره ی شما‬ ‫را خشن خواهد کرد‪.‬‬ ‫رنگ رژ گونه ‪ :‬رژ گونه های صورتی ‪،‬‬ ‫هلویی و مرجانی مناسب ترین رنگ های رژ‬ ‫گونه می باشند‪.‬‬ ‫رنگ رژ لب ‪ :‬رژ لب صورتی و هلویی‬ ‫مناسب ترین رنگ رژ لب می باشد البته قرمز‬ ‫نیز مناسب است ولی بهتر رژ قرمز را برای‬ ‫مراسم های خاص نگه دارید‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬پوست های روشن بهتر است از آرایش‬ ‫های سنگین اجتناب کنند زیرا یک نگاه‬ ‫خسته کننده را به دنبال خواهد داشت‬

‫حسین فرکی سرمربی سپاهان اعتقاد دارد با‬ ‫همکاری بیشتر بازیکنان می توانستند بیشتر‬ ‫گل بزنند‪.‬او در کنفرانس گفت‪:‬‬ ‫از این برد خوشحالم‬ ‫دو تیم به ‪ 3‬امتیاز فکر می کردند مخصوصا‬ ‫تیم ما که اگر این ‪ 3‬امتیاز را نمی گرفتیم کار‬ ‫برای ما سخت می شد‪ .‬عملکرد بازیکنان ما‬ ‫در طول بازی بر همین اساس بود‪ .‬ما بازی‬ ‫را بردیم و این مساله ما را خوشحال می‬ ‫کرد اما اگر با هم حرکت می کردیم بیشتر‬ ‫می توانستیم گل بزنیم‪ .‬نیمه دوم فشار بیشتر‬ ‫شد‪ .‬بازیکنان ما هم خوب کار کرد جلوی‬ ‫حریفی که می خواست جبران کند‪ .‬پدیده تیم‬ ‫سختکوشی بود هست و ما هم نتیجه بازی‬ ‫رفت را تکرار کردیم‪ .‬پیشاپیش عید را به‬ ‫مردم اصفهان را تبریک می گویم ‪ .‬امیدوارم‬ ‫در ‪ 7‬بازی آینده پیروز شویم‪.‬‬ ‫فشار و استرس زیاد بود‬ ‫فشار و استرسی که روی بازیکنان بود خیلی‬ ‫زیاد بود و اگر این بازی را نمی بردیم کار‬

‫سخت می شد و هماهنگ کردن تیم در این‬ ‫شرایط سخت بود‪ .‬به هر حال حفظ ‪ 3‬امتیاز‬ ‫مهم بود و این موضوع دلیلی برای خوشحالی‬ ‫ما بود که در روزی که با ایده آل فاصله‬ ‫داشتیم ببریم‪.‬‬ ‫متوجه نشدم که خلعتبری چه کار کرد‬ ‫متوجه نشدم که خلعتبری چه کار کرد و بعد‬ ‫فیلم بازی را نگاه می کنم‪ .‬این مسائل برای‬ ‫ما مهم است و بعد از اینکه پیگیر شدم این‬ ‫مساله را در باشگاه حل می کنیم‪ .‬شاید هم‬ ‫فشار زیاد بود و نمی خواهم توجیه کنم چون‬ ‫چیزی نمی دانم و اجازه بدهیم موضوع را‬ ‫پیگیری می کنیم‪ .‬مطمئن باشید این مسائل‬ ‫بیشتر من را ناراحت می کند که برنده باشیم‬ ‫اما ماسائل اخالقی زیر سوال برود‪.‬‬ ‫از گردان بپرسید چرا خط خورده‬ ‫از شهاب گردان بپرسید که چرا خط خورده‬ ‫و خودش باید جواب بدهد‪ .‬به گردان بگوئید‬ ‫فرکی گفت از خودش بپرسید‪.‬‬

‫ستاره های شیلی به خط شدند‬ ‫فدراسيون فوتبال شيلي اسامي بازيکنان تيم‬ ‫ملي اين کشور براي دو بازي دوستانه برابر‬ ‫ايران و برزيل اعالم کرد‪.‬‬

‫فدراسیون فوتبال شیلی در فاصله ‪ 10‬روز تا‬ ‫دیدار تیم ملی این کشور با تیم ملی فوتبال‬ ‫ایران و همچنین برزیل اسامی بازیکنان‬ ‫این تیم را اعالم کرد که در این فهرست‬ ‫نام بازیکنان مطرحی چون آرتور ویدال‬ ‫(یوونتوس)‪ ،‬گری مدل (اینترمیالن) دیوید‬ ‫پیزارو و ماتی فرناندز (فیورنتینا) و الکسیس‬ ‫سانچس به چشم می خورد‪.‬‬ ‫اسامی بازیکنان دعوت شده به اردوی تیم‬ ‫ملی شیلی به این شرح است‪:‬‬ ‫براوو(بارسلونا)‪ ،‬مه نا (کروزیرو)‪ ،‬ایسسال‬ ‫(کویینزپارک رنجرز)‪ ،‬خارا (ماینتس)‪،‬‬ ‫آلبورونز (هانوفر)‪ ،‬مدل (اینتر)‪ ،‬روکو‬ ‫(الچه)‪ ،‬لیکووفسکی (پورتو)‪ ،‬کارمونا‬ ‫(آتاالنتا)‪ ،‬ویدال (یوونتوس)‪ ،‬آرانگیس‬ ‫(اینترناسیونال)‪ ،‬پیزارو ( فیورنتینا)‪،‬‬ ‫فرناندس (فیورنتینا)‪ ،‬میالر(اتالس)‪،‬‬ ‫والدیویا (پالمیراس)‪ ،‬سانچس (آرسنال)‪،‬‬ ‫وارگاس (کویینزپارک رنجرز) هرناندس‬ ‫(سلتاویگو)‪ ،‬اورالنا (سلتاویگو) فوئنسالیدا‬ ‫(بوکاجونیورز)‬ ‫تیمهای ملی ایران و شیلی ششم فروردین در‬ ‫اتریش به مصاف هم می روند‪" .‬الروخا"‬ ‫پنج روز بعد در دیداری دوستانه به مصاف‬ ‫تیم ملی برزیل می رود‬


‫‪80‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫اخــــــــــبار‬ ‫ورزشــــــــــی‬ ‫رابطه خبرنگار زن با کریستیانو رونالدو‬ ‫“ویالون”(‪ )lucia villalon‬گفت ‪« :‬این یک ادعای عجیب بود که با “رونالدو” رابطه‬ ‫دارم‪ .‬با خود گفتم مشکل کوچکی است و بحثی نیست‪ .‬اما ناگهان همکارانم به من پیغام‬ ‫دادند‪ .‬نمی دانستم چه می گویند‪ .‬مادرم هم به من زنگ زد و نمی توانستم باور کنم که چنین‬ ‫حرفی در موردم زده شده است»‪.‬‬ ‫وی در ادامه اظهار داشت‪« :‬می ترسیدم که پشت سرم شایعه بسازند که فقط به خاطر‬ ‫“رونالدو” به مراسم بهترین های جهان رفتم‪ .‬در نهایت این شایعه تکذیب شد‪ .‬خیلی تعجب‬ ‫کردم‪ .‬به من خیلی ضرر زد‪ .‬نمی دانم بنیان این خبر کجا بود‪ .‬البته خوشبختانه اطرافیانم به‬ ‫من اعتماد داشتند و خوشحال هستم»‪.‬‬ ‫“ویالون” البته در مورد دوران کارش با “رونالدو” و رئال هم صحبت کرد‪« :‬رابطه خیلی‬ ‫حرفه ای داشتیم‪ .‬با “رونالدو” و دیگر اشخاصی که با آنها کار کردم رابطه عادی داشتم‪ .‬از‬ ‫نظر شخصیتی نیز تا جایی که با او آشنایی دارم خیلی عادی است»‪.‬‬

‫آمپول زدن دختر به بازیکنان‬ ‫یک دختر خردسال طرفدار استقالل که در کمپ حجازی حاضر شده بود با یک سرنگ‬ ‫بزرگ به کنار زمین آمد و مدعی بود که می‌خواهد استقاللی‌ها را واکسینه کند! حضور او‬ ‫با برخورد خوب آبی‌پوشان توأم شد و آرش برهانی‪ ،‬وحید طالب‌لو و هاشم بیگ‌زاده حتی‬ ‫کنارش هم قرار گرفتند تا برایشان آمپول بزند!‬

‫همسر و دختر هافبک برزیلی پرسپولیس در بیمارستان‬

‫همسر لیونل مسی و سوارز‬ ‫روکوزو(‪ ،)Antonella Roccuzzo‬همسر مسی(‪ )Messi‬همراه با فرزند خود “تیاگو”‬ ‫در کنار “بالبی”(‪ ،)sofia balbi‬همسر “لوئیز سوارز”(‪ )Luis Suárez‬دیگر مهاجم تیم‬ ‫بارسلونا و فرزندان وی به نام های “دلفینا” و “بنجامین”‪ ،‬نظاره گر پیروزی قاطعانه آبی‬ ‫اناری‌ها مقابل رایووایکانو بودند‪.‬‬

‫هافبک برزیلی تیم فوتبال پرسپولیس پس از عمل جراحی با خانواده اش دیدار و گفتگو‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫“فرناندو گابریل” توسط پزشک متخصص فک و صورت تحت عمل جراحی قرار گرفت‬ ‫و پس از رفع بیهوشی با خانواده‌اش دیدار و گفتگو کرد‪ .‬همسر و دو دختر گابریل پس از‬ ‫عمل جراحی بر بالین وی حضور یافته و با او دیدار و گفتگو کردند‪ .‬گابریل از خانواده‌اش‬ ‫درخواست کرد نگران نباشند و برای استراحت به منزل بازگردند‪ .‬در این میان نگرانی دختر‬ ‫‪ 4‬ساله گابریل در نوع خود جالب به نظر می رسید‪ .‬او آنقدر از نظر عاطفی به پدر وابسته‬ ‫است که با گریه فراوان مادرش را راضی کرد تا او را به بیمارستان برساند‪.‬‬


‫‪79‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫گردنبند هوشمند‬ ‫برای کنترل رژیم‬ ‫غذایی‬

‫محققان دانشگاه کالیفرنیا گردنبندی‬ ‫تولید کرده‌اند که عالوه بر نگه‬ ‫داشتن رژیم غذایی‪ ،‬قادر به ترک‬ ‫سیگار کاربر است و بر هیدراتاسیون‬ ‫وی نیز نظارت دارد‪.‬‬ ‫______________________________‬

‫‪ِ WearSens‬‬ ‫«ورسنس» یک گردنبند متصل به‬ ‫گوشی هوشمند است که کاربر‬ ‫توسط آن می‌تواند بر رژیم‬ ‫غذایی خود نظارت داشته‬ ‫باشد؛ این گردنبند دارای‬ ‫سنسورهای یکپارچه است و‬ ‫قادر به شناسایی غذاهاست‬ ‫و می‌تواند به کاربر زمانی‬ ‫که غذاهای چرب می‌خورد‪،‬‬ ‫هشدار دهد‪.‬‬ ‫این نمونه اولیه توسط محققان‬ ‫دانشگاه کالیفرنیا طراحی و‬ ‫تولید شده است؛ این گردنبند‬

‫دارای سنسورهای الکتریکی است و در صورت‬ ‫سیگار کشیدن‪ ،‬نوشیدنی‌ها و غذاهای مضر به‬ ‫لرزش می‌افتد و از این طریق به کاربر هشدار‬ ‫می‌دهد‪.‬‬ ‫هر غذایی که کاربر می‌خورد اعم از سرد‪ ،‬گرم‪،‬‬ ‫سفت‪ ،‬نرم یا مضر‪ ،‬گردنبند قادر به تشخیص آن‬ ‫است؛ این گردنبند به مرور عادات غذا خوردن‬ ‫کاربر را تغییر می‌دهد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫«ورسنس» دارای یک برنامه بر روی گوشی‬ ‫هوشمند است و تمام اطالعات غذاخوردن‬ ‫کاربر را بر روی گوشی هوشمند نشان می‌دهد‬ ‫و از طریق لرزش گردنبند و گوشی می‌تواند به‬ ‫کاربر هشدار دهد‪.‬‬ ‫این گردنبند به غیر از نگه داشتن رژیم غذایی‪،‬‬ ‫می‌تواند در ترک سیگار به کاربر کمک کند و‬ ‫بر هیدراتاسیون کاربر نظارت کند‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

78


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

77


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

76


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

75


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

74


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

73


‫‪72‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫پس انداز تحصیلی ‪RESP‬‬

‫شکوفه شفیعی – مشاور مالی‬ ‫تحصیل بخش مهمی از زندگی‬ ‫اکثر افراد است و شالوده های‬ ‫یک آموزش آگاهانه از کودکی‬ ‫هر فرد آغاز می شود‪ .‬این که‬ ‫فرزندانی داشته باشیم که آینده‬ ‫ی روشنی پیش روی شان باشد‬ ‫خواسته ی تمامی ماست‪.‬‬ ‫برنامه ی پس انداز تحصیلی ‪ RESP‬امکانی‬ ‫است که از سوی دولت برای تمام کودکانی‬ ‫که در کانادا اقامت دارند فراهم شده است‬ ‫که به ما اجازه می دهد برای تحصیالت پس‬ ‫از دوران دبیرستان (‪post-secondary‬‬ ‫‪ )education‬فرزندان مان پس انداز کنیم‬ ‫و متناسب با آن چه که ما برای آن ها کنار‬ ‫گذاشته ایم‪ ،‬دولت نیز رقمی را به حساب آن‬ ‫ها واریز خواهد کرد‪ RESP .‬به کودکانی که‬ ‫مقیم کانادا نیستند و یا ‪ SIN‬ندارند تعلق نمی‬ ‫گیرد‪ .‬اما هر کس امکان باز کردن حساب‬ ‫‪ RESP‬را دارد‪ .‬بنابراین الزم نیست که حتما‬ ‫پدر‪ ،‬مادر‪ ،‬پدربزرگ یا مادربزرگ کودکی‬ ‫باشید تا بتوانید برای او ‪ RESP‬باز کنید‪.‬‬ ‫کودکان زیر ‪ 18‬سال مشمول دریافت‬ ‫اعطایی ‪ CESG‬اصلی از سوی دولت می‬ ‫شوند که معادل ‪ 20‬درصد پولی است که شما‬ ‫برای شان پس انداز کرده اید و حداکثر آن‬ ‫‪ 500‬دالر در سال است‪ .‬بنابراین برای این‬ ‫که در یک سال حداکثر ‪ CESG‬اعطایی‬ ‫از سوی دولت را دریافت کنید باید ‪2500‬‬ ‫دالر در حساب فرزندتان قرار دهید‪ .‬این ‪20‬‬ ‫درصد حق تمامی فرزندان ماست و بدون‬ ‫توجه به میزان درآمد خانواده مستقیما به آن‬ ‫ها پرداخت خواهد شد‪ .‬اگر سطح درآمد‬ ‫خانواده پایین باشد عالوه بر ‪ CESG‬اصلی‪،‬‬ ‫مشمول دریافت ‪ CESG‬اضافه هم خواهید‬ ‫شد که ‪ 10‬یا ‪ 20‬درصد اضافه بابت ‪500‬‬ ‫دالر اول پس اندازتان برای فرزندتان خواهد‬ ‫بود و لذا حداکثر ‪ 100‬دالر نیز بابت این‬ ‫مساله به حساب شان اضافه خواهد شد‪.‬‬ ‫سقفی که دولت برای پرداخت گرنت ‪CESG‬‬ ‫به هر کودک در نظر گرفته است ‪7200‬‬ ‫دالر برای هریک از فرزندان شماست‪ .‬اگر‬ ‫فرزند شما پس از روز اول ژانویه ی ‪2004‬‬ ‫به دنیا آمده باشد عالوه بر گرنت های فوق‬ ‫رقم دیگری تحت عنوان ‪ CLB‬نیز به او‬ ‫تعلق خواهد گرفت که رقمی معادل ‪2000‬‬ ‫دالر است و ‪ 500‬دالر آن در ابتدا به محض‬ ‫باز کردن حساب از سوی دولت به حساب‬ ‫فرزندتان واریز خواهد شد و پس از آن نیز‬ ‫هر سال تا مدت زمان ‪ 15‬سال رقم ‪100‬‬ ‫دالر اضافه را دریافت خواهد کرد‪ .‬نکته این‬ ‫است که پولی که هر ساله می توانید در حساب‬

‫فرزندتان پس انداز کنید محدودیتی ندارد اما‬ ‫در کل تنها به اندازه ی ‪ 50‬هزار دالر می‬ ‫توانید در یک حساب پس انداز تحصیلی‬ ‫‪ RESP‬پول ذخیره کنید و هر چه زودتر این‬ ‫پس انداز را شروع کرده باشید سریع تر گرنت‬ ‫های دولتی را دریافت می کنید و سود مرکبی‬ ‫که به حساب تان افزوده می شود شگفت‬ ‫انگیز خواهد بود‪.‬‬ ‫از ‪ RESP‬می توان به عنوان کمک هزینه‬ ‫ی تحصیلی (‪ )EAP‬استفاده کرد و تنها‬ ‫شرط آن این است که در زمان استفاده از آن‬ ‫فرزند شما در یک برنامه ی تحصیلی مورد‬ ‫قبول دولت ثبت نام کرده باشد که می تواند‬ ‫تحصیل تمام وقت در دانشگاه‪ ،‬کالج و ‪...‬‬ ‫و یا حتی یک دوره ی آموزشی نیمه وقت با‬ ‫محوریت یک موضوع خاص باشد‪ .‬هر فرد‬ ‫برای ‪ 13‬هفته ی اول (ترم اول) تحصیلش‬ ‫در برنامه های تمام وقت می تواند تا ‪5000‬‬ ‫دالر کمک هزینه ی تحصیلی دریافت کند‬ ‫و پس از آن هیچ محدودیتی برای برداشت‬ ‫از ‪ RESP‬وجود ندارد و کسانی که در دوره‬ ‫های خاص ثبت نام می کنند سقف برداشت‬ ‫‪ 2500‬دالر دارند‪.‬‬ ‫پولی که شما به حساب ‪ RESP‬فرزندتان‬ ‫واریز می کنید قابلیت اظهار کردن در مالیات‬ ‫سالیانه تان را ندارد و لذا برای آن اعتبار‬ ‫مالیاتی یا باز گشت مالیات به شما پرداخت‬ ‫نخواهد شد‪ .‬اما از طرف دیگر سودی که در‬ ‫حساب ‪ RESP‬تان ساخته می شود تا زمانی‬ ‫که پول را از حساب تان خارج نکنید مشمول‬ ‫مالیات نیست؛ اما زمانی که فرزند شما از‬ ‫آن استفاده می کند‪ ،‬رقمی که از آن برداشت‬ ‫کرده اید به عنوان درآمد فرزندتان محسوب‬ ‫خواهد شد که در اکثر موارد فرزندان ما در‬ ‫زمان تحصیل یا درآمدی ندارند و یا درآمد‬ ‫اندکی دارند و به همین سبب مالیاتی که‬ ‫باید بپردازند قابل توجه نخواهد بود چرا که‬ ‫این مالیات برای اصل پول شما که برای او‬ ‫کنار گذاشته اید محاسبه نخواهد شد و تنها‬ ‫بر اساس رشد پول در حسابش محاسبه می‬ ‫گردد‪ .‬از سال مالیاتی ‪ 2008‬به بعد نیز یک‬ ‫فرجه ی شش ماهه برای برداشت از حساب‬ ‫‪ RESP‬و استفاده از ‪ EAP‬در نظر گرفته شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫شما امکان این را دارید که در یک برنامه‬ ‫ی ‪ RESP‬از یک یا چند فرزندتان به عنوان‬ ‫ذینفع نام ببرید‪ .‬مزیت عمده ی داشتن یک‬ ‫حساب برای تمام فرزندان تان این است که‬

‫اگر یکی از فرزندان شما به دانشگاه نرود‪،‬‬ ‫شما می توانید تحت شرایطی از مبلغ اعطایی‬ ‫دولت به نفع بقیه ی خواهر و برادرانش‬ ‫استفاده کنید و می توانید تصمیم بگیرید که‬ ‫مبلغ پرداختی به هر کدام از فرزندان تان چه‬ ‫درصدی از کل پس اندازتان باشد‪ .‬لذا لزومی‬ ‫ندارد که تمامی آن ها به نسبت های مساوی‬ ‫از این برنامه سهم ببرند‪ ،‬چرا که ممکن است‬ ‫یکی از فرزندان شما تصمیم به تحصیل در‬ ‫دانشگاه بگیرد و دیگری در کلج و یا در‬ ‫یک دوره ی کوتاه مدت و لذا نیازهای مالی‬ ‫متفاوتی برای تحصیل شان داشته باشند‪.‬‬ ‫چنان چه پیش از این که فرزندتان وارد دوره‬ ‫ی تحصیالت عالیه شود اقدام به برداشت‬ ‫از ‪ RESP‬کنید‪ ،‬مبلغ اعطایی دولت مربوط‬ ‫به رقم برداشتی تان به دولت بازگردانده می‬ ‫شود و برای سود پولی که این رقم برای تان‬ ‫داشته است باید مالیات بپردازید و مبنای‬ ‫محاسبه ی مالیات‪ ،‬رسته ی مالیاتی کنونی‬ ‫تان خواهد بود‪ .‬چنان چه فرزند شما قصد‬ ‫ادامه ی تحصیل نداشته باشد‪ ،‬شما امکان‬ ‫این را دارید که تحت شرایطی در صورت‬ ‫داشتن جا در حساب ‪ RRSP‬تان‪ ،‬تا سقف‬ ‫‪ 50‬هزار دالر از این پول را به حساب خود‬ ‫منتقل کنید‪.‬‬ ‫این که از چه نوع حسابی برای ‪RESP‬‬ ‫فرزندتان استفاده کنید بستگی به سن‬ ‫فرزندتان‪ ،‬زمان احتمالی ورودش به دانشگاه‪،‬‬ ‫نوع شخصیت سرمایه گذاری شما‪ ،‬میزان و‬ ‫سبک سرمایه گذاری تان (ماهانه‪ ،‬ساالنه و‬ ‫‪ )...‬و برخی عوامل دیگر دارد که مشاور مالی‬ ‫تان با بررسی و تحلیل های دقیق‪ ،‬پیشنهاداتی‬ ‫که مناسب شما باشد را به شما ارائه خواهد‬ ‫داد‪ .‬بنابراین ممکن است نوع حسابی که‬ ‫برای شما افتتاح می شود با نوع حساب یک‬ ‫فرد دیگر متفاوت باشد و تمام این انتخاب‬ ‫ها باید به گونه ای انجام شود که در راستای‬ ‫حداکثر کردن سود حساب تان باشد؛ چرا که‬ ‫پس انداز تحصیلی برای فرزندان در گروه‬ ‫سرمایه گذاری های بلند مدت قرار می گیرد و‬ ‫هرچه حساب تان سود معقول باالتری داشته‬ ‫باشد‪ ،‬اهرم سود مرکب منجر به افزایش پول‬ ‫شما خواهد شد و از سودتان سود باالتری‬ ‫ساخته می شود‪ .‬برای باز کردن حساب‬ ‫‪ RESP‬شما می توانید به بسیاری از موسسات‬ ‫مالی مراجعه کنید اما همواره بهترین انتخاب‬ ‫جایی است که امکان ارایه ی خدمات متنوع‬ ‫به شما و پیشنهاد دادن بهترین نوع حساب ها‬ ‫را دارند و سود آور بودن حساب تان را کنترل‬ ‫می کنند‪.‬‬ ‫راه های زیر به شما کمک خواهند کرد که‬ ‫پس انداز الزم برای دریافت حداکثر مبالغ‬ ‫اعطایی از سوی دولت را انجام دهید‪:‬‬ ‫هر چه زودتر پس انداز کردن در‬ ‫⦁ ‬ ‫حساب ‪ RESP‬برای فرزندتان را شروع کنید‬ ‫و راضی به از دست دادن پولی که از سوی‬

‫دولت برای او در نظر گرفته شده است و حق‬ ‫قانونی اش است نشوید‪ .‬یک استراتژی خوب‬ ‫که بسیاری از خانواده ها در پیش می گیرند‬ ‫این است که پولی که بابت ‪Canada Child‬‬ ‫‪Tax Benefit‬از دولت دریافت می کنند را‬ ‫برای خود فرزندشان کنار می گذارند و عمال‬ ‫بابت پولی که به آن ها به رایگان داده شده‬ ‫است حداقل ‪ 20‬درصد "سود تضمین شده"‬ ‫نیز به پول فرزندشان می افزایند‪.‬‬ ‫برای این که خود را متعهد به پس‬ ‫⦁ ‬ ‫انداز برای فرزندتان کنید‪ ،‬برداشت از حساب‬ ‫تان برای پس انداز در حساب ‪RESP‬‬ ‫فرزندتان را به صورت اتوماتیک مثال در‬ ‫تاریخ مشخصی از هر ماه تعریف کنید‪.‬‬ ‫اگر فرزندتان بزرگ شده است و‬ ‫⦁ ‬ ‫به بسیاری از وسایل قدیمی اش مانند تخت و‬ ‫دوچرخه و اسباب بازی و ‪ ...‬احتیاج ندارد‪،‬‬ ‫چنان چه قصد فروش این اقالم را دارید‪،‬‬ ‫پول حاصل از آن را در حساب خودش واریز‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫هزینه هایی که برای او انجام می‬ ‫⦁ ‬ ‫دهید را مدیریت کنید‪ .‬حداکثر مبلغی که به‬ ‫شما گرنت های دولتی را خواهد داد ‪2500‬‬ ‫دالر در سال است و چنان چه برای سال های‬ ‫گذشته نیز پس اندازی برایش نکرده باشید‬ ‫هر سال امکان جبران یک سال را دارید‬ ‫یعنی می توانید ‪ 5000‬دالر برایش پس انداز‬ ‫کنید‪ .‬با مدیریت ارقام کوچک می توانید‬ ‫اندک اندک به اندوخته ی آینده ی او اضافه‬ ‫کنید و حداکثر پولی که می توانید را نیز از‬ ‫دولت دریافت کنید‪.‬‬ ‫هدیه های نقدی که برای تولد‪،‬‬ ‫⦁ ‬ ‫نوروز‪ ،‬کریسمس و هر مناسبت دیگری‬ ‫دریافت می کند را به حساب ‪ RESP‬خودش‬ ‫واریز کنید‪ .‬حساب ‪ RESP‬تان را با جایی‬ ‫باز کنید که به شما امکان پرداخت های‬ ‫مختلف را بدهد‪ .‬یعنی اگر پایه ی حساب‬ ‫شما بر اساس پس انداز ماهیانه است‪ ،‬امکان‬ ‫این را هم داشته باشید که هر از گاهی چکی‬ ‫را نیز به حساب فرزندتان بخوابانید‪ .‬حتما‬ ‫در خصوص این انعطاف پذیری حساب‬ ‫تان از مشاور مالی تان سوال کنید‪ .‬مهم این‬ ‫است که در پایان سال تقویمی توانسته باشید‬ ‫حداکثر آن چه که امکان پذیر است را برای‬ ‫فرزندتان پس انداز کنید‪ .‬برای این که بهترین‬ ‫انتخاب های خود را بشناسید حتما با یک‬ ‫مشاور مالی خبره مشورت کنید و اجازه دهید‬ ‫او بهترین انتخاب ها را پیش روی شما قرار‬ ‫دهد‪ .‬مسئولیتی که در برابر فرزندان مان داریم‬ ‫بیش از این است و باید با انتخاب درست و‬ ‫اطالعات کافی در خصوص آن تصمیم بگیریم‬ ‫و اقدام کنیم‪ .‬محبت رشته ای ادامه دار است‬ ‫و هر آن چه که بر لوح زندگی کودکان مان‬ ‫بنگاریم یادگاری از ما برای تمام زندگی شان‬ ‫خواهد بود‪ .‬زمان اقدام همین امروز است!‬


‫‪71‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفته و‬ ‫برای سعید و عروس سابق خود درخواست‬ ‫اشد مجازات کردند‪.‬‬ ‫رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به سعید از او‬ ‫خواست به دفاع از خود بپردازد که او با‬ ‫قبول اتهامش گفت‪ :‬چند روز قبل از جنایت‬ ‫به خانه عمه ام رفتم‪ .‬او در حال گریه کردن‬ ‫بود و گفت از این زندگی خسته شده است‪.‬‬ ‫شوهرش مرد بداخالقی بود و همیشه او را‬ ‫کتک می زد‪ .‬مینا از من خواست فردی را‬ ‫پیدا کنم تا شوهرش را گوشمالی بدهد‪ .‬بعد‬ ‫از چند روز با عمه ام تماس گرفتم و گفت‬ ‫خودم این کار را انجام می دهم‪ .‬شب حادثه‬ ‫مینا به من پیامک زد و گفت محمد‪ ،‬صبح‬ ‫زود برای خرید نان از خانه خارج می شود‪.‬‬ ‫صبح چاقویی برداشتم و به سمت خانه عمه‬ ‫ام که حوالی خانه خودمان بود راه افتادم‪ .‬در‬ ‫بین مسیر برای این که محمد مرا نشناسد یک‬ ‫کاله سرم گذاشتم‪ ،‬وقتی به کوچه شان رسیدم‬ ‫دیدم شوهرعمه ام نان گرفته و به سمت خانه‬ ‫در حرکت است‪ .‬وقتی به وی نزدیک شدم‬

‫او را صدا زدم‪ .‬وقتی برگشت و مرا دید‪،‬‬ ‫گفت این موقع صبح اینجا چه می کنی؟ من‬ ‫هم با چاقویی که همراه داشتم یک ضربه به‬ ‫گردنش وارد کردم‪ .‬او در حالی که دستش‬ ‫را به گردنش گرفته بود دنبالم آمد و مانع‬ ‫فرار شد‪ .‬باز هم چاقو را از جیبم درآوردم و‬ ‫ضربات دیگری زدم و فرار کردم‪ .‬در مسیر با‬ ‫عمه ام تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم‪.‬‬ ‫من قصد کشتن محمد را نداشتم و فقط می‬ ‫خواستم به خواست عمه ام‪ ،‬او را بترسانم‪.‬‬ ‫مینا که با قرار وثیقه آزاد است‪ ،‬در دفاع از‬ ‫خود گفت‪ :‬محمد‪ ،‬وضع مالی خوبی داشت و‬ ‫در یک کارخانه در دماوند‪ ،‬مهندس بود اما به‬ ‫من پولی نمی داد و می گفت خودت سر کار‬ ‫برو و پول دربیاور‪ .‬هر وقت پول می خواستم‬ ‫و به کارهایش اعتراض می کردم‪ ،‬مرا به باد‬ ‫کتک می گرفت‪ .‬ابتدا به خاطر دو فرزندمان‬ ‫تحمل می کردم اما دیگر تحمل این شرایط‬ ‫برایم امکان نداشت‪ .‬یک روز از برادرزاده ام‬ ‫خواستم فقط او را بترساند‪ .‬هیچ وقت فکر‬ ‫نمی کردم که مرتکب قتل شود‪.‬‬ ‫پس از آخرین دفاعیات متهمان‪ ،‬آنها منتظر‬ ‫هستند تا پنج قاضی جنایی درباره پرونده‬ ‫تصمیم گیری کرده و حکم مجازات متهمان‬ ‫را صادر کند‪.‬‬ ‫محاکمه دوم‬

‫من قاتل نیستم!دومین زنی که هفته گذشته‬ ‫پای میز محاکمه قرار گرفت‪ ،‬رعنا نام دارد‬ ‫و پیش از این یک بار از اتهام قتل همسرش‬ ‫تبرئه شده بود اما قضات دیوان عالی کشور‬ ‫حکم را نقض کردند‪.‬‬ ‫بیستم شهریور سال ‪ ،91‬زن جوانی هراسان‬ ‫با امدادگران اورژانس تماس گرفت و‬ ‫درخواست کمک کرد‪ .‬دقایقی بعد صدای‬ ‫آژیر آمبوالنس سکوت محله را شکست و‬ ‫مقابل ساختمان قدیمی توقف کرد‪.‬‬ ‫مرد جوان از ناحیه پا دچار خونریزی شدید‬ ‫شده و همین خونریزی او را از پا درآورد‪ .‬به‬ ‫دلیل مشکوک بودن مرگ‪ ،‬موضوع به پلیس‬ ‫اطالع داده شد و ماموران پس از ورود به این‬ ‫خانه با آثار به هم ریختگی روبه رو شدند‪.‬‬ ‫بررسی صحنه قتل نشان می داد قبل از مرگ‬ ‫در خانه درگیری رخ داده و اصابت ضربه‬ ‫چاقو به پای مرد جوان‪ ،‬علت مرگ او بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫رعنا بیست و نه ساله با دستور قضایی به‬ ‫اتهام قتل بازداشت شد و در بازجویی ها‬ ‫اتهام قتل را رد کرد‪ .‬او درباره علت مرگ‬ ‫همسرش گفت‪ :‬روز حادثه من و همسرم‬ ‫مشغول تماشای تلویزیون بودیم که بینمان‬ ‫درگیری لفظی درگرفت‪ .‬او ابتدا با مشت‬ ‫چند ضربه به من زد و بعد به آشپزخانه رفت‬ ‫و چاقویی برداشت‪ .‬خیلی عصبانی بود‪ ،‬به‬ ‫طرف حیاط فرار کردم‪ .‬ناگهان صدای فریاد‬ ‫شوهرم را شنیدم‪ .‬وقتی برگشتم‪ ،‬او غرق در‬ ‫خون روی زمین افتاده بود‪ .‬چاقو در پای او‬ ‫فرو رفته بود‪ .‬خیلی ترسیده بودم و سریع چاقو‬ ‫را بیرون کشیدم و با اورژانس تماس گرفتم و‬ ‫از همسایه ها کمک خواستم‪.‬‬ ‫رعنا سپس در شعبه ‪ 71‬دادگاه کیفری‬ ‫استان تهران‪ ،‬پای میز محاکمه قرار گرفت‬ ‫و قضات دادگاه عمل او را قتل شبه عمد‬ ‫تشخیص داده و زن جوان به دیه و زندان‬ ‫محکوم شد‪ .‬با اعتراض اولیای دم پرونده به‬ ‫شعبه ‪ 15‬دیوان عالی کشور فرستاده شد که‬ ‫قضات دیوان عالی کشور حکم را نقض کرده‬ ‫و پرونده را برای رسیدگی دوباره به شعبه هم‬ ‫عرض فرستادند‪.‬‬ ‫زن متهم به قتل این بار در شعبه ‪ 74‬دادگاه‬ ‫کیفری پای میز محاکمه قرار گرفت و با رد‬ ‫اتهام قتل گفت‪ :‬من قاتل نیستم‪ .‬با شوهرم‬ ‫درگیری داشتم اما این درگیری جزئی بود و‬ ‫در حدی نبود که بخواهم مرتکب قتل شوم‪.‬‬ ‫آن روز همسرم قصد قتل مرا داشت که چاقو‬ ‫در پای خودش فرورفت‪.‬‬ ‫این زن پس از آخرین دفاعیاتش منتظر است‬ ‫ببیند این بار پنج قاضی جنایی چه حکمی‬ ‫درباره او صادر می کنند‪.‬‬ ‫این زن صبح دیروز وقتی در شعبه ‪ 74‬دادگاه‬ ‫کیفری استان تهران پشت تریبون ایستاد باز‬ ‫خود را بی گناه دانست و گفت‪ :‬شوهرم زمانی‬ ‫که مرا تعقیب کرد خودش خودزنی کرد‪ .‬بنابر‬ ‫این گزارش‪ ،‬قضات پرونده های این دو زن‬ ‫وارد شور شده اند تا میزان مجازات آنان‬ ‫را مشخص کنند‪.‬‬

‫‪.‬‬ ‫‪10087 Yonge St. Richmond Hill‬‬ ‫‪:‬‬

‫)‪(Yonge & Major Mackenzie Drive‬‬


‫‪70‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫هموطنان به تو کمک کنند؟‬ ‫هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم بدبختی من برای‬ ‫مردم مهم باشد‪ .‬به‌تنها چیزی که فکر‬ ‫نمی‌کردم‪ ،‬کمک مردم بود‪ .‬وقتی دیدم‬ ‫مردم به من و مادرم کمک کردند‪ ،‬بغضی که‬ ‫مدت‌ها در گلویم مانده بود‪ ،‬ترکید‪ .‬مردم مرا‬ ‫متعجب کردند‪ .‬دست همگی آنها را می‌بوسم‪.‬‬ ‫اصال نمی‌دانم چطور احساسم را در مورد‬ ‫مردم بیان کنم‪.‬‬ ‫اطالع داری از چه شهرهایی به تو کمک‬ ‫کرده‌اند؟‬ ‫مادرم به من گفت از همه کشور به حساب‬ ‫معتمد ما مبالغی واریز شده است‪ ،‬اما مردم‬ ‫خوب تهران کمک‌های چشمگیری کرده‌اند‪.‬‬ ‫دست تمام هموطنان را از همه استان‌ها‬

‫و شهرها می‌بوسم‪ ،‬همه آنها برای من عزیز‬ ‫هستند‪ .‬به‌جز اینکه سر نماز برای آنها دعا‬ ‫کنم‪ ،‬کاری از دستم برنمی‌آید‪ .‬من شرمنده‬ ‫مردم هستم‪ .‬نمی‌دانم چه بگویم‪.‬‬ ‫مادرت گفته بود بیمار شده بودی‪ ،‬حاال‬ ‫اوضاعت چطور است؟‬ ‫بله‪ ،‬در درمانگاه زندان مداوا شدم و حاال بهتر‬ ‫شده‌ام‪.‬‬ ‫در زندان برای گذراندن وقت چه کارهایی‬ ‫انجام می‌دهی؟‬ ‫یکی‪ ،‬دوساعت ورزش می‌کنم‪ .‬هروقت هم‬ ‫در زندان مسابقه ورزشی برگزار شود‪ ،‬در آن‬ ‫شرکت می‌کنم اما اینجا وقت اضافه می‌آوریم‪.‬‬ ‫بیشتر با خدا آشنا شده‌ام‪ .‬وقت برای نماز و‬ ‫قرآن‌خواندن زیاد داریم‪ .‬زندان جایی است‬ ‫که انسان به خدا بیشتر نزدیک می‌شود‪ .‬گویا‬ ‫خدای مهربان صدای گریه‌های مرا شنیده و‬ ‫مردم را به کمک من فرستاده است‪ .‬برای آن‬ ‫مرحوم هم نماز و قرآن می‌خوانم و از او هم‬ ‫طلب بخشش می‌کنم‪.‬‬ ‫دلت برای دانشگاه تنگ نشده است؟‬ ‫همیشه خواب دانشگاه و هم‌کالسی‌هایم را‬ ‫می‌بینم‪ .‬خواب می‌بینم سرکالس نشسته‌ام و با‬ ‫دوستانم صحبت می‌کنم‪.‬‬ ‫فکر می‌کنی وقتی از زندان بیرون بیایی چه‬ ‫فرقی با گذشته کرده‌ای و آن‌وقت از فرصت‬ ‫زندگی چگونه استفاده می‌کنی؟‬ ‫از درس‌های زیادی که از زندان یاد گرفته‌ام‪،‬‬

‫استفاده می‌کنم تا بار دیگر دچار اشتباه‬ ‫نشوم‪ .‬حادثه همیشه در یک‌قدمی ما هست‬ ‫اگر صبر و تحمل ما زیاد باشد‪ ،‬از حوادثی‬ ‫که جلو راه ماست به سالمت رد می‌شویم‪.‬‬ ‫در غیر این‌صورت هرکسی ممکن است به‬ ‫دام حوادث بیفتد‪ ،‬ولی آرزو می‌کنم برای‬ ‫هیچ‌کس چنین حوادثی اتفاق نیفتد‪.‬‬ ‫برای جوانان چه صحبتی داری؟‬ ‫جوانی دوران پرآشوبی است و غرور و جوانی‬ ‫همیشه با هم هستند‪ .‬اگر غرور خود را کنار‬ ‫بگذاریم‪ ،‬از بسیاری از حوادث عبور می‌کنیم‬ ‫از جوانان می‌خواهم غرور خود را مهار یا از‬ ‫آن استفاده درست کنند‪ .‬هنگام عصبانیت‬ ‫صبر کنند‪ .‬خوددار باشند و احترام دیگران‬ ‫را نگه دارند‪ .‬شاید صبر االن برای جوانان‬ ‫مفهومی نداشته باشد‪ ،‬اما برای من صبر یعنی‬ ‫پلی که آدم را به سالمت از خطر عبور می‌دهد‪.‬‬ ‫به‌عنوان سخن پایانی چه صحبتی داری؟‬ ‫کمک به هم‌نوع موضوعی است که در زندان‬ ‫از مردم یاد گرفته‌ام‪ .‬از آنها تشکر می‌کنم‬ ‫که مرا به زندگی امیدوار و به من وخانواده‌ام‬ ‫کمک کردند و آرامش دادند‪ .‬سعی می‌کنم‬ ‫اگر عمری داشته باشم برای خدمت به مردم‬ ‫صرف کنم و همیشه دعای من همراه مردم‬ ‫است‪ .‬در زندان چشم‌های زیادی به دنبال‬ ‫کمک‌های مردم است‪ .‬آنها شادی را به بند ما‬ ‫آوردند‪ ،‬امیدوارم خدا شادی را به خانه‌هایشان‬ ‫ببرد‪.‬‬

‫شوخی با اسلحه به مرگ خواهر‬ ‫انجامید‬ ‫‪ ۲۳‬بهمن سال جاری ماموران پلیس آگاهی‬ ‫استان خوزستان در جریان مرگ مشکوک‬ ‫دختر جوانی قرار گرفتند‪ .‬با حضور ماموران‬ ‫در محل مشخص شد دختر ‪ ۲۰‬ساله‌ای به‬ ‫دلیل اصابت گلوله جان خود را از دست داده‬ ‫است‪.‬‬ ‫پدر این دختر در تحقیقات به ماموران‬ ‫گفت‪ :‬دخترم مدتی بود که بیماری افسردگی‬ ‫گرفته بود و اصال با کسی صحبت نمی‌کرد‪.‬‬ ‫نمی‌دانیم مشکلش چه بود تا اینکه امروز‬ ‫همسرم با من تماس گرفت گفت که دخترمان‬ ‫با اسلحه دست به خودکشی زده و جان باخته‬ ‫است‪ .‬با وجود این اظهارات‪ ،‬گزارش پزشکی‬ ‫قانونی نشان می‌داد که گلوله از روبه رو شلیک‬ ‫شده و مرگ دخترجوان نمی‌تواند خودکشی‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫به این ترتیب ماموران پلیس بار دیگر به خانه‬ ‫قربانی اعزام شدند و به تحقیق از اعضای‬

‫خانواده پرداختند‪ .‬سرانجام برادر مقتول به‬ ‫قتل ناخواسته خواهرش اعتراف کرد و گفت‪:‬‬ ‫اسلحه کالشینکف متعلق به پدرم بود و روز‬ ‫حادثه اسلحه پیش من بود و در حال شوخی‬ ‫با خواهرم بودم‪ .‬برای همین آن را به سمت‬ ‫خواهرم گرفتم و خواهرم می‌خندید در یک‬

‫لحظه نمی‌دانم چه شد که دستم روی ماشه‬ ‫رفت و گلوله‌ای شلیک شد‪ ،‬خواهرم خون‌آلود‬ ‫روی زمین افتاد و من درحالی که شوکه شده‬ ‫بودم به جسد او نگاه می‌کردم‪ .‬سرهنگ‬ ‫خواجوی‪ ،‬رییس پلیس آگاهی خوزستان‪،‬‬ ‫با تایید این خبر گفت‪ :‬با اعتراف این پسر‬ ‫جوان‪ ،‬وی با قرار قانونی روانه زندان شد‪.‬‬

‫‪ ۲‬قتل؛ ‪ ۲‬زن پای میز محاکمه‬ ‫این هفته دو زن همسرکش در حالی در دادگاه‬ ‫کیفری استان تهران پای میز محاکمه قرار‬ ‫گرفتند که سرنوشتی متفاوت در زندگی خود‬ ‫داشتند‪ .‬یکی از آنها با کمک برادرزاده خود‬ ‫مرتکب قتل شد و دیگری مدعی است قتلی‬ ‫در کار نبوده است‪ .‬این ‪ 2‬زن در حال حاضر‬ ‫منتظر نظر ‪ 5‬قاضی جنایی درباره سرنوشت‬ ‫خود هستند‪.‬‬ ‫محاکمه اول‬

‫نقشه عمه خانم برای قتلسحرگاه بیست و سوم‬ ‫بهمن سال ‪ ،91‬محمد بی خبر از سرنوشت‬ ‫شومی که در انتظارش بود‪ ،‬راهی نانوایی شد‪.‬‬ ‫بعد از خرید نان به سمت خانه حرکت کرد که‬ ‫در میان راه با سه ضربه چاقوی پسر آشنا از پا‬ ‫درآمد‪ .‬ضربات مرگبار خیلی زود مرد جوان را‬ ‫از پای درآورد و او حتی نتوانست درخواست‬ ‫کمک کند‪.‬‬ ‫ماموران پلیس آگاهی پس از اطالع از این‬ ‫جنایت راهی محل جنایت شده و با پیکر غرق‬ ‫در خون مرد جوان روبه رو شدند‪ .‬تحقیقات‬ ‫در این زمینه ادامه داشت که زنی هراسان خود‬ ‫را به محل قتل رساند و مدعی شد مقتول‪،‬‬ ‫همسر او به نام محمد است‪.‬‬ ‫این زن در جریان تحقیقات مقدماتی گفت‪:‬‬ ‫شوهرم صبح برای خرید نان از خانه خارج‬ ‫شد‪ .‬با طوالنی شدن غیبتش به موضوع‬ ‫مشکوک شده و به سمت نانوایی حرکت‬ ‫کردم‪ .‬در میان راه از عابران شنیدم مردی را‬ ‫در پارک کشته اند‪ .‬به همین خاطر به موضوع‬ ‫مشکوک شده و خود را به اینجا رساندم که در‬ ‫کمال ناباوری با جسد غرق در خون شوهرم‬ ‫روبه رو شدم‪.‬‬ ‫پس از بررسی های مقدماتی جسد به پزشکی‬ ‫قانونی منتقل شد و ماموران تحقیقات برای‬ ‫افشای راز این جنایت را آغاز کردند‪.‬‬ ‫کارآگاهان که به رفتار مینا‪ ،‬همسر مقتول‬ ‫مشکوک شده بودند‪ ،‬تحقیقات را روی او‬ ‫متمرکز کردند که بررسی ها نشان داد مینا با‬ ‫برادرزاده اش ارتباط داشته و به احتمال قوی‬ ‫محمد‪ ،‬قربانی توطئه خانوادگی شده است‪.‬‬ ‫مینا و برادرزاده اش‪ ،‬سعید دستگیر شدند که‬ ‫در بازجویی های اولیه منکر قتل شدند‪ .‬پس‬ ‫از چند روز سکوت‪ ،‬سرانجام سعید لب به‬ ‫اعتراف گشود و گفت‪ :‬عمه ام همیشه از آزار‬ ‫و اذیت شوهرش گله می کرد و از من خواست‬ ‫او را بکشم‪ .‬قرار بود برای کشتن محمد‪ ،‬پنج‬ ‫میلیون تومان دستمزد بگیرم‪ .‬روز حادثه در‬ ‫مسیرش کمین کرده و بعد از قتل تنها ‪500‬‬ ‫هزار تومان به من داد‪.‬‬ ‫در ادامه نیز مینا هم به همدستی در قتل‬ ‫اعتراف کرد‪ .‬با تکمیل تحقیقات پرونده‬ ‫با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری‬ ‫استان تهران فرستاده شد‪ .‬هفته گذشته عمه‬ ‫و برادرزاده در شعبه ‪ 74‬پای میز محاکمه‬ ‫قرار گرفتند‪.‬‬ ‫ابتدای این جلسه نماینده دادستان با تشریح‬ ‫کیفرخواست گفت‪ :‬در این پرونده‪ ،‬سعید‬ ‫متهم به مباشرت در قتل و مینا متهم به معاونت‬ ‫در قتل است‪ .‬حال با توجه دالیل موجود در‬ ‫پرونده برای متهمان تقاضای مجازات قانونی‬ ‫دارم‪.‬‬


‫‪69‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫با توجه به شیوه و شگرد سرقت صورت گرفته‬ ‫و متواری شدن پرستار ‪ ،‬کارآگاهان به محل‬ ‫زندگی مادر شاکیه مراجعه و در بررسی محل‬ ‫سرقت اطمینان پیدا کردند که ضربات وارد‬ ‫شده به ناحیه پشت سر و پیشانی پیرزن توسط‬ ‫یک گلدان بلورین صورت گرفته و سارق‬ ‫پس از بیهوشی پیرزن اقدام به سرقت طال و‬ ‫جواهرات همرا ِه پیرزن و همچنین چند رشته‬ ‫داخل خانه کرده است ‪.‬‬ ‫طال و جواهرات‬ ‫ِ‬ ‫در ادامه و با بررسی میدانی از محدوده‬ ‫محل زندگی مادر شاکیه ‪ ،‬کارآگاهان موفق‬ ‫به شناسایی یک مغازه سوپر مارکتی شدند‬ ‫که صاحب آن یک دوربین مدار بسته را‬ ‫در بیرون از مغازه اش پیش بینی کرده بود‬ ‫؛ سرانجام تصاویر دوربین مداربسته بررسی‬ ‫و شاکیه موفق به شناسایی تصویر یک خانم‬ ‫بعنوان پرستار مادرش می شود ‪.‬‬ ‫سرهنگ کارآگاه سعدالله گزافی ‪ ،‬رئیس‬ ‫پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ ‪ ،‬با‬ ‫اعالم این خبر گفت ‪ " :‬در حال حاضر مادر‬ ‫شاکیه همچنان در بخش مراقبت های ویژه‬ ‫بیمارستان تحت مراقبت های درمانی قرار‬ ‫داشته و امکان انجام تحقیقات از وی در‬ ‫خصوص نحوه ارتکاب سرقت ‪ ،‬هنوز وجود‬ ‫ندارد " ‪.‬‬ ‫شناسایی کنید‬ ‫سرهنگ سعدالله گزافی ‪ ،‬با اشاره به دستور‬ ‫انتشار تصویر متهم تحت تعقیب پلیس‬ ‫آ گاهی گفت ‪" :‬با توجه به متواری شدن‬ ‫سارقی خانمی که تحت پوشش پرستار اقدام‬ ‫به سرقت بعنف طال و جواهرات از مادر‬ ‫شاکیه کرده و به جهت شناسایی و دستگیری‬ ‫این شخص ‪ ،‬دستور انتشار بدون پوشش این‬ ‫شخص از سوی مقام محترم قضایی صادر‬ ‫شده است ؛ لذا از کلیه شهروندان محترم که‬ ‫موفق به شناسایی تصویر این شخص شدند‬ ‫درخواست می شود تا هرگونه اطالعات در‬ ‫خصوص هویت ‪ ،‬محل زندگی و یا محل‬ ‫های تردد وی را از طریق شماره تماس‬ ‫‪ ۵۱۰۵۵۱۲۳‬در اختیار کارآگاهان قرار‬ ‫دهند " ‪.‬‬

‫زوج تبهکار اعتراف کردند؛‬ ‫اعترافات هولناک سولماز بعد از‬ ‫دستگیری‬ ‫این بخشی از اعترافات زن جوانی است که به‬ ‫اتهام سرقت های سریالی از زنان و دختران‬ ‫جوان در تهران‪ ،‬همراه شوهرش دستگیر شده‬ ‫اند‪.‬‬ ‫این زوج که سولماز و علی نام دارند از چندی‬ ‫پیش به اتهام ربودن دختران و زنان جوان و‬ ‫سرقت طال‪ ،‬پول و گوشی تلفن همراه آنان‬ ‫تحت تعقیب ماموران پایگاه ششم پلیس‬ ‫آ گاهی تهران قرار گرفتند‪ .‬جستجوی پلیس‬ ‫ادامه داشته تا این که متهمان در جریان دزدی‬ ‫آخر خود اوایل اسفند دستگیر شدند‪.‬‬ ‫این دو نفر با انتقال به شعبه سوم بازپرسی‬

‫دادسرای ناحیه ‪ 34‬تهران اعتراف کردند که‬ ‫شاکیان را به دام انداخته و اموالشان را به‬ ‫سرقت برده و بعد با چشمانی بسته آنها را‬ ‫رها کرده اند‪ .‬برخی از مالباختگان هم مدعی‬ ‫شدند که از سوی متهمان مورد ضرب و جرح‬ ‫قرار گرفته اند‪.‬‬ ‫دو روز پیش مردی با حضور در پلیس آگاهی‬ ‫از این زن و مرد سارق شکایت کرد و گفت‪:‬‬ ‫مرد سارق با من مدتی دوست بود بنابراین‬ ‫همراه همسرش به خانه ام آمدند و چند روزی‬ ‫مهمان من بودند‪ .‬یک روز برای خرید از‬

‫دست به این کارها زدم‪ .‬من نوجوانی خوبی‬ ‫نداشتم و به اجبار خانواده ام با مرد معتادی‬ ‫ازدواج کردم‪ .‬چند سالی با او زندگی کردم‪.‬‬ ‫او در آن دوران مرا به شیشه معتاد کرد تا این‬ ‫که مدتی پیش طالق گرفتم و بعد با توجه‬ ‫به مخالفت خانواده ام‪ ،‬با علی که یکی از‬ ‫اقوامم بود ازدواج کردم‪ .‬کینه و نفرت از‬ ‫مردها در وجودم بود‪ .‬بنابراین زمانی که‬ ‫قدرت انتقامگیری از مردها را نداشتم‪،‬‬ ‫تصمیم گرفتم از زن ها انتقام بگیرم تا شاید‬ ‫شعله های انتقام در وجودم خاموش شود‪.‬‬

‫خانه خارج شدم و پس از بازگشت متوجه‬ ‫شدم آنجا را ترک کرده و پول و قالیچه های‬ ‫باارزشم را سرقت کرده اند‪ .‬زمانی که موفق‬ ‫به یافتن آنها نشدم به کالنتری محل رفته و‬ ‫از آنها شکایت کردم‪ .‬از طریق تماس پلیس‬ ‫متوجه شدم دستگیر شده اند و اکنون از آنها‬ ‫شکایت دارم‪.‬‬ ‫زمانی که متهمان در مواجهه حضوری با‬ ‫این مالباخته مرد قرار گرفتند‪ ،‬به ناچار به‬ ‫سرقت اموال خانه او اعتراف کرده و گفتند‬ ‫اموال دزدی را همراه طالها و گوشی هایی‬ ‫که از مالباختگان زن دزدیده بودند به سه‬ ‫مرد فروخته اند‪ .‬در این مرحله سه مالخر هم‬ ‫تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند و دستگیر‬ ‫شدند‪.‬‬ ‫آنها پس از دستگیری و انتقال به پلیس‬ ‫آ گاهی اعتراف کردند اموال سرقتی را زن‬ ‫جوان (سولماز) به آنها فروخته و از سرقتی‬ ‫بودن اموال اطالعی نداشته اند‪.‬‬ ‫روز گذشته زوج سارق و سه مالخر به شعبه‬ ‫سوم بازپرسی دادسرای ناحیه ‪ 34‬تهران‬ ‫منتقل شدند و مورد تحقیقات قضایی قرار‬ ‫گرفتند‪ .‬ابتدا سه مالخر بازجویی شده و گفته‬ ‫های پیشین خود در پلیس آگاهی را دوباره‬ ‫تکرار کردند و گفتند از سرقتی بودن اموال‬ ‫بی خبر بوده اند‪.‬‬ ‫در ادامه مرد سارق بازجویی شد و به ‪12‬‬ ‫فقره سرقت و آدم ربایی اعتراف کرد و گفت‪:‬‬ ‫همسرم قربانیان را کتک می زد و من فقط‬ ‫راننده بودم‪ .‬در ادامه سولماز (همسر متهم)‬ ‫بازجویی شد و در اعتراف های جدید خود‬ ‫گفت‪ :‬شوهرم تصمیم به سرقت های سریالی‬ ‫نداشت و من او را مجبور کردم دست به‬ ‫این کار بزند‪ .‬من تشنه انتقام بودم بنابراین‬

‫زن سارق ادامه داد‪ :‬با خودروی علی در‬ ‫منطقه سیدخندان‪ ،‬دختران جوان را به عنوان‬ ‫مسافر سوار می کردیم‪ .‬در میانه راه من با‬ ‫چاقو آنها را تهدیدکرده و بعد چشمانشان را‬ ‫می بستم و هر چه طال‪ ،‬پول و اموال قیمتی‬ ‫داشتند به سرقت می بردم‪ .‬همچنین برای این‬ ‫که عقده گشایی کنم‪ ،‬دختران را در خودروی‬ ‫در حال حرکت کتک می زدم‪.‬‬ ‫در جریان یکی از دزدی ها‪ ،‬دختر جوانی به‬ ‫شدت مقابله کرد تا این که از خودروی در‬ ‫حال حرکت او را در نزدیکی اتوبان همت‬ ‫به بیرون پرت کردم و نمی دانم چـــه بالیی‬ ‫بر سر او آمد‪ .‬احتمال می دهم او جان باخته‬ ‫باشد‪ .‬با این اعترافات جدید‪ ،‬بازپرس منصور‬ ‫هاشمیان دستور تحقیقات ویژه ای را در این‬ ‫زمینه صادر کرد تا سرنوشت دختری که از‬ ‫خودرو به بیرون پرت شده‪ ،‬مشخص شود‪.‬‬

‫امید تازه برای نجات از چوبه دار‬ ‫جوان محکوم به قصاص که برای‬ ‫جلب‌رضایت اولیای‌دم مقتول توان پرداخت‬ ‫مبلغ درخواستی آنها را نداشت‪ ،‬با کمک‬ ‫مردم نیکوکار به زندگی امیدوار شده و‬ ‫احتمال نجات او از چوبه‌دار افزایش یافته‬ ‫است‪.‬‬ ‫«م‪ -‬ح» سال‪ ٨٤‬در ‪١٩‬ساگی و زمانی‌که‬ ‫دانشجوی سال‌دوم رشته تربیت‌‌بدنی بود‪،‬‬ ‫برای کمک به خانواده و تهیه مخارج درمان‬ ‫بیماری مهلک مادرش به‌ کارگری در شرکت‬ ‫جاده‌سازی مشغول شد‪ .‬او در ‪٢٤‬تیر آن سال‬ ‫پس از پایان کار به منزل بازگشت و وقتی‬ ‫دید شوهرخواهرش پدر او را کتک می‌زند‪،‬‬

‫دامادشان را از منزل بیرون کرد‪ .‬سپس‬ ‫درگیری آنها به کوچه کشیده شد و داماد با‬ ‫ضربه چاقوی پسر جوان‪ ،‬جان باخت‪« .‬م‪-‬‬ ‫ن سال گذشته‬ ‫ح» پس از هشت‌‌سال فرار آبا ‌‬ ‫ازدواج کرد و چندماه بعد با مراجعه به مرکز‬ ‫پلیس خودش را تسلیم کرد‪ .‬این متهم بعد از‬ ‫محاکمه به قصاص محکوم شد و همان زمان‬ ‫پدر «م‪ -‬ح» به‌محض مطلع‌‌شدن از حکم‬ ‫قصاص تنها پسرش سکته قلبی کرد و جان‬ ‫باخت‪ .‬از آن پس تمام امور مربوط به آزادی‬ ‫و کسب رضایت از اولیای‌‌دم بر دوش مادر‬ ‫«م‪-‬ح» افتاد‪ .‬مادر پس از تحمل سختی‌های‬ ‫فراوان در نهایت توانست نظر اولیای‌دم‬ ‫را جلب کند‪ .‬خانواده مقتول گفته‌اند به‬ ‫شرط دریافت ‪٢٠٠‬میلیون‌‌تومان از قصاص‬ ‫صرف‌نظر می‌کنند‪ .‬اولیای‌دم قصد دارند این‬ ‫مبلغ را برای ساخت مسجدی به نام فرزندشان‬ ‫وقف کنند‪ .‬پیش از این درپی دوبار اعالم‬ ‫روزنامه «شرق» در شماره‌های اول و‪٢٠‬مهر‬ ‫مبالغی توسط هموطنان به‌ حساب معتمد‬ ‫این خانواده واریز شد‪ .‬مادر«م‪-‬ح» درباره‬ ‫کمک‌های مردمی برای نجات پسرش به‬ ‫«شرق» گفت‪« :‬خدا را به خاطر داشتن این‬ ‫مردم خوب شکر می‌کنم‪ .‬اگر کمک مردم‬ ‫نبود‪ ،‬نمی‌توانستیم کسری مبلغ دیه را تهیه‬ ‫کنیم‪ .‬شکر خدا به کمک مردم ‪١٧٥‬میلیون‬ ‫از کل مبلغ ‪٢٠٠‬میلیون فراهم شده و فقط‬ ‫‪١٥‬میلیون‌تومان کسر داریم‪ .‬از همه مردم‬ ‫تشکر می‌کنم‪ .‬برای همه آنها دعا می‌کنم و‬ ‫دستشان را می‌بوسم‪ .‬خدا به همه آنها اجر‬ ‫خیر بدهد‪ ».‬این مادر که اکنون به آزادی‬ ‫فرزندش امیدوار شده است از تهیه باقیمانده‬ ‫مبلغ دیه ناتوان است و همچنان چشم‌انتظار‬ ‫کمک‌های مردم برای تهیه مبلغ دیه است‪.‬‬ ‫افرادی که قصد دارند به این زندانی کمک‬ ‫کنند‪ ،‬می‌توانند مبالغ اهدایی خود را به‬ ‫شماره حساب ‪ ١٠٢٢٨١٦٨٩٠٠٢‬بانک‬ ‫صادرات شعبه بلوار طاقبستان و شماره‌کارت‬ ‫‪ ٦٠٣٧٦٩١١١٤٧٢٠٠٠٦‬به نام جهانگیر‬ ‫الماسی (معتمد خانواده زندانی) واریز کنند‪.‬‬ ‫گفت‌وگو با زندانی‬ ‫«م‪-‬ح» در گفت‌وگو با «شرق» آخرین‬ ‫وضعیتش را شرح داده است‪.‬‬ ‫نسبت به دفعه قبل شاداب‌تر به‌نظر می‌رسی‪.‬‬ ‫چه چیزی باعث این تغییر روحیه شده است؟‬ ‫قبل از این وقتی می‌دیدم بار همه مشکالت‬ ‫زندگی بر دوش مادر بیمارم افتاده و من نه‌تنها‬ ‫نمی‌توانم به او و خانواده‌ام کمک کنم‪ ،‬بلکه‬ ‫مشکلی به مشکالت آنها اضافه کرده‌ام‪ ،‬بد‬ ‫جور دلم می‌گرفت‪ .‬وقتی پدرم فوت شد‪،‬‬ ‫بیشتر نگران وضعیت مادرم شدم اما با کمک‬ ‫خانم افضلی که فیلمساز است و روزنامه‬ ‫«شرق» که برای تهیه پول دیه به کمک من و‬ ‫مادرم آمدند‪ ،‬اوضاع روحی‌ام خیلی بهتر شده‬ ‫است‪ .‬قبال احساس تنهایی شدید می‌کردم‪.‬‬ ‫االن می‌بینم مادرم تنها نیست‪ .‬خودم تنها‬ ‫نیستم‪.‬‬ ‫وقتی از کمک‌های مردم مطلع شدی‪ ،‬چه‬ ‫احساسی به تو دست داد؟ تصور می‌کردی‬


‫‪68‬‬

‫ح‬ ‫ا‬ ‫و دث‬ ‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫حوادث‬

‫سرقت خونین توسط پرستار قالبی‬ ‫بی رحم‬

‫زن تبهکاری که در پوشش پرستار از زنی‬ ‫سالخورده سرقت کرده بود‪،‬ودر جریان سرقت‬ ‫طالهای پیرزن وی را مجروح کرده بود تحت‬ ‫تعقیب پلیس قرار گرفت‪.‬‬

‫مدیر انجمن 'ژیانه وه 'نیز در حاشیه این‬ ‫مراسم گفت‪ :‬در طول چند سال اخیر شاهد‬ ‫حرکت های بسیار زیبا در خصوص آتش زدن‬ ‫قلیان بودیم و این اقدامات عالوه بر اینکه‬ ‫به نوعی باعث خود آگاهی مردم شده است‬ ‫بلکه پیش زمینه ای مناسب برای اقدامات‬ ‫پیشگیرانه خانواده ها و فرزندان را نیز فراهم‬ ‫کرده است‪.‬‬

‫های متعدد در بین شهروندان‪ ،‬مدارس و‬ ‫باشگاه های ورزشی از جمله اقدامات این‬ ‫انجمن در بین جوانان و نوجوانان است‪.‬‬ ‫وی در ادامه از همکاری و تعامل اداره‬ ‫بهزیستی با این انجمن خبر داد و گفت‪ :‬در‬ ‫طول این چند سال گذشته‪ ،‬اداره بهزیستی‬ ‫مریوان همواره بیشترین حمایت را از انجمن‬ ‫'ژیانه وه 'داشته است‪.‬‬

‫طالب نحوی مقدم افزود‪ :‬انجمن 'ژیانه وه '‬ ‫که ازسال ‪ 87‬تاسیس شده است با همکاری‬ ‫اداره بهزیستی و عالقه مندان به پیشگیری از‬ ‫اعتیاد تا کنون نسبت به اجرای برنامه های‬ ‫پیشگیری از اعتیاد در میان شهروندان مریوان‬ ‫و روستاهای اطراف اقدام کرده است‪.‬‬ ‫وی با اشاره به اینکه این انجمن بیشتر از‬ ‫‪ 400‬عضو فعال دارد گفت‪ :‬برنامه های‬ ‫مختلف فرهنگی ‪ ،‬همایش ها و اطالع رسانی‬

‫نحوی مقدم تصریح کرد‪ :‬با حمایت های‬ ‫اداره بهزیستی قرار است ‪ 15‬میلیون ریال‬ ‫برای جبران خسارت از طرف انجمن 'ژیاه نه‬ ‫وه ' به صاحب این قهوه خانه پرداخت شود‬ ‫تا در اولین فرصت ممکن این قهوه خانه به‬ ‫سرای بستنی تبدیل شود‪.‬‬ ‫مریوان در ‪ 130‬کیلومتری غرب سنندج واقع‬ ‫شده است‪.‬‬

‫‪ ۱۲،‬بهمن ماه وقوع یک فقره سرقت به عنف‬ ‫منزل به کالنتری اعالم ‪ ،‬پرونده مقدماتی در‬ ‫این خصوص تشکیل و به دستور شعبه پنجم‬ ‫بازپرسی دادسرای ناحیه ‪ ۳۴‬تهران ‪ ،‬موضوع‬ ‫برای رسیدگی در دستور کار پایگاه چهارم‬ ‫پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت ‪.‬‬ ‫شاکی پرونده پس از حضور در پایگاه چهارم‬ ‫پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت‬ ‫‪ " :‬پس از چندین تماس تلفنی با خانه و‬ ‫در حالیکه خانم جوانی را به عنوان پرستار‬ ‫برای مادرم استخدام کرده بودم ‪ ،‬به علت‬ ‫عدم پاسخگویی به تماس های مکرر خود‬ ‫را به منزل مادرم در خیابان دبستان رساندم‬ ‫؛ زمانیکه وارد خانه شدم ‪ ،‬مادرم را بر‬ ‫روی زمین و در حالیکه از ناحیه سر دچار‬ ‫شکستگی شده بود ‪ ،‬پیدا کردم ‪ .‬بالفاصله با‬ ‫اورژانس تماس گرفته و مادرم توسط عوامل‬ ‫اورژانس به بیمارستان منتقل شد " ‪.‬‬ ‫شاکی در ادامه اظهاراتش و در خصوص‬ ‫استخدام پرستار به کارآگاهان گفت ‪" :‬حدودا‬ ‫یک هفته پیش از حادثه ‪ ،‬در داخل قطار‬ ‫مترو با خانم جوانی آشنا شدم که مدعی بود‬ ‫به دنبال کار می گردد اما موفق به پیدا کردن‬ ‫کار مناسبی نشده بود ؛ در حالیکه تحت تأثیر‬ ‫صحبت های این زن قرار گرفته و قصد کمک‬ ‫برای حل مشکل او را داشتم ‪ ،‬به او پیشنهاد‬

‫دادم تا در قبال دریافت حقوقی مناسب از‬ ‫مادرم پرستاری کند و او نیز بالفاصله پیشنهاد‬ ‫مرا قبول کرد " ‪.‬‬ ‫اظهارات شاکی‬ ‫شاکی در ادامه به کارآگاهان گفت ‪" :‬یک‬ ‫هفته از حضور این خانم جوان در منزل‬ ‫مادرم ‪-‬که نزدیک به هفتاد سال سن دارد‬ ‫ گذشته بود و طی همین این مدت [ کوتاه‬‫] به او اعتماد پیدا کرده بودم ؛ بنده هر روز‬ ‫در چندین نوبت با منزل مادرم تماس گرفته‬ ‫تا از حضور پرستار اطمینان پیدا کرده و‬ ‫همچنین جویای حال مادرم نیز باشم اما روز‬ ‫حادثه ‪ ،‬هیچکس پاسخگوی تماس هایم‬ ‫نبود! ؛ به تصور اینکه برای مادرم اتفاقی‬ ‫افتاده (بواسطه داشتن عارضه قلبی) سریع‬ ‫خود را از محل کار به منزل رساندم اما در‬ ‫کمال تعجب ‪ ،‬مادرم را بر روی زمین پیدا‬ ‫کردم که از ناحیه سر دچار شکستگی شده و‬ ‫خون زیادی از وی رفته بود ؛ در حالیکه هیچ‬ ‫خبری از پرستار مادرم نبود ‪ ،‬بالفاصله مادرم‬ ‫را به کمک اروژانس به بیمارستان رسانده و‬ ‫در حال حاضر نیز مادرم در بخش مراقبت‬ ‫های ویژه تحت مراقبت قرار دارد " ‪.‬‬ ‫شاکی در خصوص نحوه اطالع از سرقت طال‬ ‫و جواهرات مادر ش نیز به کارآگاهان گفت‬ ‫‪ " :‬در زمان انتقال مادرم به بیمارستان و در‬ ‫حالیکه در داخل آمبوالنس کنار او حضور‬ ‫داشتم ‪ ،‬متوجه کبودی های روی دست‬ ‫مادرم شدم که هیچ طالیی داخل دستش‬ ‫نبود ؛ مادرم بیش از ‪ ۱۰‬حلقه النگو در‬ ‫داخل دستش داشت اما در زمان انتقال به‬ ‫بیمارستان متوجه شدم که تمامی آنها بهمراه‬ ‫یک رشته زنجیر و پالک یادگار پدر مرحومم‬ ‫‪ ،‬سرقت شده است " ‪.‬‬ ‫شکار تصویر پرستار قالبی‬


‫‪67‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫خورده و مست بودم و چیزی از ماجرا به‬ ‫خاطر ندارم‪ ».‬این پسر نیمه‌شب سی‌ویکم تیر‬ ‫‪ 92‬در پارک بازیافت خیابان زنجان شمالی‬ ‫در حالی که مست بود با پسر ‪ 24‬ساله‌ای به‬ ‫نام فاروق درگیر شد و او را با زدن ضربه شیشه‬ ‫شکسته نوشابه به سفید ران پایش کشت‪.‬‬ ‫او پیشتر در شعبه ‪ 74‬دادگاه کیفری استان‬ ‫تهران پای میز محاکمه ایستاد و با حکم‬ ‫قضایی از اتهام قتل عمد تبرئه و به جرم قتل‬ ‫شبه‌عمد به پرداخت دیه‪ 10 ،‬سال زندان و‬ ‫‪ 80‬ضربه شالق به‌خاطر شرب خمر محکوم‬ ‫شد‪.‬‬ ‫قضات شعبه ‪ 24‬دیوان عالی کشور اما با توجه‬ ‫به تصویب ماده ‪ 91‬قانون جدید مجازات‬ ‫اسالمی که امتیازی برای محکومان زیر ‪18‬‬ ‫سال قائل شده و همچنین با توجه به اینکه‬ ‫ضربه جسم تیز به سفید ران نوعا کشنده است‬ ‫حکم شعبه ‪ 74‬دادگاه را شکستند و پرونده را‬ ‫برای رسیدگی دوباره به شعبه هم‌عرض ارسال‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز‬ ‫در شعبه ‪ 71‬دادگاه کیفری استان تهران‬ ‫به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور‬ ‫چهار مستشار تشکیل شد‪ ،‬سیاوش پای میز‬ ‫محاکمه ایستاد و گفت‪« :‬چیزی از ماجرا به‬ ‫خاطر ندارم‪.‬‬ ‫من و دوستانم در پارک مشروب خورده و‬ ‫مست بودیم که فاروق و دوستانش به ما حمله‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫من حال طبیعی نداشتم و نمی‌دانم شیشه‬ ‫شکسته نوشابه چه طور به ران فاروق برخورد‬ ‫کرد‪».‬‬ ‫متهم ‪« :‬شب‌ها کابوس اعدام می‌بینم»‬ ‫چند سال داری؟‬ ‫‪16‬سال و هشت ماه‪ ،‬اما موقعی که بازداشت‬ ‫شدم ‪ 25‬روز از تولد ‪ 15‬سالگی‌ام گذشته‬ ‫بود‪.‬‬

‫چقدر درس خوانده‌ای؟‬ ‫سوم راهنمایی بودم که بازداشت شدم‪.‬‬ ‫چرا در پارک مشروب خوردی؟‬ ‫تولد دوستم بود برای همین ما را به پارک‬ ‫دعوت کرد و با هم مشروب خوردیم‪ .‬داشتیم‬ ‫قلیان می‌کشیدیم که فاروق و دوستانش‬ ‫بیخودی با ما درگیر شدند‪ .‬آنها شیشه‌های‬ ‫قلیان را شکستند‪ .‬فاروق و دوستانش مرا‬ ‫کتک زدند‪ ،‬من هم یک تکه ‌شیشه شکسته‬ ‫قلیان را برداشتم‪ ،‬اما نمی‌دانم چطور شیشه با‬ ‫پای فاروق برخورد کرد‪.‬‬ ‫قبال هم مشروب خورده بودی؟‬ ‫چند روز قبل از این ماجرا در روز تولدم‬ ‫دوستانم را در پارک جمع کردم و همگی با‬ ‫هم مشروب خوردیم‪ .‬سی‌ویکم تیر دومین‬ ‫باری بود که مشروب می‌خوردم‪ .‬من واقعا در‬ ‫آن درگیری حال طبیعی نداشتم‪.‬‬ ‫چه مدت در کانون اصالح و تربیت بودی؟‬ ‫‪ 13‬ماه در کانون بودم‪ .‬بعد از اینکه شعبه‬ ‫‪ 74‬دادگاه حکم به قتل شبه‌عمد داد با قرار‬ ‫وثیقه آزاد شدم‪.‬‬ ‫حاال چه می‌کنی؟‬ ‫در خانه‌ام‪ .‬همه بچه‌های محل مرا به چشم‬ ‫یک قاتل نگاه می‌کنند‪ .‬زیاد از خانه بیرون‬ ‫نمی‌روم‪ ،‬حتی مدرسه هم نمی‌روم‪ .‬این ماجرا‬ ‫در روحیه‌ام تاثیر بدی داشته است‪ .‬فقط‬ ‫هفته‌ای یک‌بار به جلسات مشاوره روانشناسی‬ ‫می‌روم‪.‬‬ ‫می‌دانستی مجازات قتل قصاص است؟‬ ‫فکر می‌کردم کسی که با چاقو به قلب یا سر‬ ‫یک نفر بزند قاتل است و قصاص می‌شود‪.‬‬ ‫نمی‌دانستم ضربه به پا هم می‌تواند موجب‬ ‫مرگ یک نفر و قصاص قاتل شود‪ .‬در کانون‬ ‫متوجه این موضوع شدم‪.‬‬ ‫برای جلب رضایت چه کرده‌ای؟‬ ‫برادر کوچک مقتول می‌گوید فقط با حکم‬ ‫قصاص راضی می‌شود‪ .‬او پدر و مادرش را‬ ‫سال‌ها پیش از دست داده و با فاروق زندگی‬ ‫می‌کرده و حاال می‌گوید راضی به گذشت‬ ‫نیست‪ .‬اما یک زن و مرد خیر به کمک‬ ‫خانواده‌ام آمده‌اند تا شاید بتوانند رضایت‬ ‫برادر مقتول را جلب کنند‪ .‬من شب‌ها کابوس‬

‫قانونگذار اما در قانون جدید و در ماده ‪91‬‬ ‫که اردیبهشت سال ‪ 92‬به دستگاه‌های قضایی‬ ‫ابالغ شد‪ ،‬امتیازی نسبت به قانون پیشین برای‬ ‫محکومان زیر ‪ 18‬سال در نظر گرفته است‪.‬‬ ‫در این ماده قانونی آمده است چنانچه مرتکب‬ ‫جرم ماهیت عملی را که مرتکب شده درک‬ ‫نکرده باشد یا در رشد و کمال عقل وی شبهه‬ ‫وجود داشته باشد‪ ،‬حسب مورد از قصاص‬ ‫معاف است و به مجازات‌های پیش‌بینی شده‬ ‫در این فصل محکوم خواهد شد‪.‬‬ ‫او ادامه داد‪« :‬این ماده قانونی روزنه‬ ‫امیدی برای محکومان زیر ‪18‬سال است‬ ‫و خوشبختانه دادگاه‌های کیفری در آرای‬ ‫اخیری که صادر می‌کنند توجه ویژه‌ای به این‬ ‫ماده قانون داشته‌اند و امیدواریم اعمال این‬ ‫ماده قانونی همه گیرتر شود‪».‬‬

‫اعدام می‌بینم‪.‬‬ ‫وضع مالی پدرت چطور است؟‬ ‫پدرم کارمند یک شرکت بود‪ .‬بعد از این‬ ‫ماجرا خودش را بازخرید کرد و با پولی که از‬ ‫محل کارش دریافت کرد برایم وکیل گرفت و‬ ‫دنبال کارهای من است‪ .‬پدر و مادر و برادر‬ ‫بزرگم در این ماجرا خیلی آسیب دیده‌اند‪ .‬دلم‬ ‫می‌خواهد همه این ماجراها یک خواب باشد‪.‬‬ ‫ماده ‪ 91‬قانون مجازات اسالمی ‪ -‬روزنه امید‬ ‫محکومان زیر ‪ 18‬سال‬ ‫منصور یاورزاده‪ ،‬وکیل متهم درباره اعمال‬ ‫ماده ‪ 91‬قانون مجازات اسالمی جدید به‬ ‫فرهیختگان گفت‪« :‬چون سن بلوغ در اسالم‬ ‫‪ 15‬سال تمام قمری است در گذشته افراد ‪15‬‬ ‫سال به باال در ردیف بزرگساالن محسوب‬ ‫می‌شدند و این افراد که هنوز به رشد کافی‬ ‫عقلی نرسیده بودند‪ ،‬در صورت ارتکاب‬ ‫جرمی مانند قتل‪ ،‬در دادگاه‌های کیفری و‬ ‫با حضور چهار قاضی محاکمه می‌شدند‪.‬‬ ‫بسیاری از این نوجوانان که تحمل جو دادگاه‬ ‫جنایی را نداشتند از ابتدا تا انتهای جلسه‬ ‫دادگاه مانند یک کودک گریه می‌کردند و‬ ‫توان دفاع از خود را نداشتند‪.‬‬

‫جوان مریوانی قلیان های مغازه‬ ‫خود را آتش زد‬ ‫یک جوان ‪ 22‬ساله اهل روستای نژمار‬ ‫از توابع شهرستان مریوان در یک حرکت‬ ‫خودجوش و در حضور اهالی روستا‪ ،‬تمام‬ ‫قلیان های خود را به آتش کشید‪.‬‬ ‫به گزارش ایرنا‪ ،‬در این آیین که با همت‬ ‫انجمن ' ژیانه وه' برگزار شد‪ ،‬مسعود ساسانی‪،‬‬ ‫جوان اهل روستای نژمار تمام قلیان های‬ ‫مغازه خود را به اتش کشید‪.‬‬ ‫او در حاشیه این آیین به خبرنگار ایرنا گفت‪:‬‬ ‫بیشتر از دو سال بود که در روستای نژمار قهوه‬ ‫خانه سنتی دایره کرده و بیش از ‪ 10‬عدد قلیان‬ ‫در آن مورد استفاده اهالی روستا و جوانان کم‬ ‫سن و سال قرار می گرفت و متاسفانه در طول‬ ‫این مدت‪ ،‬قهوه خانه به محلی برای گرایش‬ ‫جوانان و نوجوان روستا به مصرف قلیان‬ ‫تبدیل شده بود‪.‬‬ ‫ساسانی با یادآوری اشتباهات خود ادامه داد‪:‬‬ ‫امروز تصمیم گرفتم که اشتباهات گذشته خود‬ ‫را تا اندازه ای جبران کنم و تنها راه حل‬ ‫مناسبی که به فکرم رسید آتش زدن قلیان ها‬ ‫بود‪.‬‬


‫‪66‬‬

‫ح‬ ‫ا‬ ‫و دث‬ ‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫حوادث‬

‫که به ارزش ‪ 100‬میلیون ریال بود و در‬ ‫صندوقی درون خانه نگهداری می‌کرد به‬ ‫سرقت رفته است‪.‬‬

‫رویارویی غیرمنتظره امدادگر با‬ ‫جسد پدر خودش‬ ‫امدادگر جاده‌ای وقتی برای کمک به‬ ‫حادثه‌دیدگان یک تصادف به ماموریت اعزام‬ ‫شد نمی‌دانست باید جنازه پدر خودش را از‬ ‫البه‌الی آهن‌پاره‌های خودروی پراید بیرون‬ ‫بکشد‪.‬‬ ‫بهنام قاسمی‪ ،‬امدادگر سازمان امدادونجات‬ ‫جمعیت هالل‌احمر است که از سال‪ ٧٦‬در‬ ‫پایگاه زرین‌آباد در ‪٣٥‬کیلومتری محور‬ ‫ارتباطی زنجان ‪ -‬بیجار کار می‌کند‪ .‬او در‬ ‫طول این سال‌ها بارهاوبارها برای کمک‌رسانی‬ ‫به افرادی که در حوادث رانندگی زخمی‬ ‫شده‌اند به ماموریت اعزام شده بود‪ .‬بهنام‬ ‫ساعت ‪ ٢:٢٧‬بامداد پنجشنبه به ماموریتی‬ ‫تازه فراخوانده شد و همراه همکارانش‬ ‫به سمت کیلومتر ‪٢٠‬جاده بیجار‪ -‬زنجان‬ ‫حرکت کرد‪ .‬آن‌طور که خبر داده بودند یک‬ ‫دستگاه خودروی پراید با بونکر سیمان‬ ‫برخورد کرده بود‪.‬‬ ‫امدادگران بعد از رسیدن به محل به‌سرعت‬ ‫دست‌به‌کار شدند‪ .‬چندنفر سراغ راننده‬ ‫بونکر و شاگردش که در این حادثه زخمی‬ ‫شده بودند‪ ،‬رفتند و بهنام نیز سعی کرد به‬ ‫راننده پراید امدادرسانی کند البته این خودرو‬ ‫به‌حدی صدمه دیده بود که امکان زنده‌بودن‬ ‫راننده وجود نداشت‪ .‬بهنام با زحمت زیاد‬ ‫جسد را از میان آهن‌پاره‌ها بیرون کشید‪.‬‬ ‫خون‌آلودبودن صورت مرد میانسال و تاریکی‬ ‫هوا باعث شد بهنام نتواند چهره این قربانی‬ ‫را شناسایی کند‪ .‬او بعد از اتمام کارش به‬ ‫کمک سایر اعضای تیم امداد رفت و وقتی‬ ‫حادثه به‌طور کامل مهار و اقدامات الزم‬ ‫انجام شد‪ ،‬امدادگر جوان دوباره سراغ جسد‬ ‫رفت تا بلکه نشانه‌ای از هویت او به دست‬

‫آورد‪ .‬بهنام جیب‌های متوفی را بررسی کرد‬ ‫و وقتی کارت‌ملی این مرد را بیرون کشید در‬ ‫کمال ناباوری دید جنازه‌ای که پیش رویش‬ ‫قرار دارد جسد پدر خودش است‪ .‬بهنام که از‬ ‫این واقعه شوکه شده بود توسط همکارانش‬ ‫به پایگاه بازگردانده شد و جسد برای انجام‬ ‫تشریفات الزم به پزشکی‌قانونی انتقال یافت‪.‬‬ ‫سرهنگ علی‌اصغر شیرمحمدی‪ ،‬سرپرست‬ ‫پلیس‌راه فرماندهی انتظامی استان زنجان‬ ‫درباره این حادثه گفت‪« :‬راننده خودرو‬ ‫پراید حین رانندگی هنگامی به خود آمد که‬ ‫گریز از مهلکه دیر شده بود‪ .‬وجود خط ترمز‬ ‫‪٤٥‬متری در محل حادثه نشان می‌دهد این‬ ‫خودرو‌ به‌دلیل داشتن سرعت باال از قسمت‬ ‫عقب با کامیون کشنده بونکر سیمان در حال‬ ‫حرکت برخورد کرد و راننده به علت شدت‬ ‫جراحات وارده در دم جانش را از دست‬ ‫داد‪ ».‬وی تصریح کرد‪« :‬رانندگان هنگام‬ ‫رانندگی باید به قوانین و مقررات راهنمایی و‬ ‫رانندگی در سطح جاده‌ها توجه جدی داشته‬ ‫باشند چراکه سرعت باال‪ ،‬عدم توجه به جلو‪،‬‬ ‫خستگی و خواب‌آلودگی و انحراف از مسیر‬ ‫اصلی می‌تواند حوادث دلخراش و غیرقابل‬ ‫جبرانی در پی داشته باشد‪».‬‬

‫توطئه دزدی برای خواستگاری‬ ‫دختر ‪ 17‬ساله آبادانی که برای رسیدن به‬ ‫خواستگارش طالهای مادرش را به سرقت‬ ‫برده بود با هشیاری پلیس دستگیر شد‪.‬‬ ‫در پی گزارش سرقت جواهرات یک خانه در‬ ‫ساعت ‪ 9‬شب پنجشنبه گذشته در منطقه بهمن‬ ‫آبادان‪ ،‬مأموران گشت کالنتری ‪ 15‬شهری‬ ‫آبادان بالفاصله به این خانه اعزام شدند که‬ ‫زن میانسالی در تحقیقات گفت جواهراتش‬

‫مأموران در بازبینی از محل متوجه شدند‬ ‫که قفل کمد با کلید باز شده و احتمال‬ ‫دادند که دزد یکی از افراد خانواده باشد‪،‬‬ ‫لذا بازجویی‌های فنی مأموران آگاهی از‬ ‫اعضای خانواده آغاز شد‪ .‬مأموران در همان‬ ‫ابتدا به دختر ‪ 17‬ساله خانواده مظنون شدند‬ ‫و سوابق و رفت‌وآمدهای دختر خانواده را‬ ‫زیر نظر گرفتند که مشخص شد این دختر‬ ‫از ‪ 14‬سالگی با پسری به نام محسن رابطه‬ ‫پنهانی دارد‪ ،‬محسن که ‪ 24‬سال دارد چندبار‬ ‫قصد داشت که به خواستگاری فاطمه بیاید‬ ‫ولی به دلیل اینکه در برخی از اقوام حاضر‬ ‫در خوزستان مرسوم است که دختر حتم ًا‬ ‫باید با پسرعمویش ازدواج کند به وی‬ ‫اجازه خواستگاری نداده‌اند لذا تحقیقات‬

‫درخصوص محسن آغاز شد و مأموران زمانی‬ ‫که محسن قصد فروش جواهرات را در یکی‬ ‫از طالفروشی‌های خیابان احمدآباد آبادان‬ ‫داشت وی را دستگیر کردند‪ .‬محسن در‬ ‫بازجویی‌های نخست گفت‪ :‬من و دختر مورد‬ ‫عالقه‌ام حدود سه سال است که همدیگر را‬ ‫دوست داریم و چندبار به همراه خانواده‌ام‬ ‫قصد رفتن به خواستگاری وی را داشته‌ام‬ ‫ولی به دلیل اینکه بیکار هستم و منبع درآمدی‬

‫ندارم با رفتنم به خواستگاری مخالفت کردند‬ ‫و گفتند که می‌خواهند دخترشان را به عقد‬ ‫پسرعمویش درآورند لذا دختر مورد عالقه‌ام‬ ‫گفت جواهرات مادرش را سرقت می‌کند‬ ‫و به من می‌دهد تا بفروشم و با پول فروش‬ ‫جواهرات بتوانم به خواستگاری‌اش بروم‪ .‬وی‬ ‫ادامه داد شب چهارشنبه بود که فاطمه این‌کار‬ ‫را انجام و جواهرات مادرش را به من تحویل‬ ‫داد و من قرار بود روز شنبه پس از فروش‬ ‫جواهرات با دست پر به خواستگاری دختر‬ ‫موردعالقه‌ام بروم‪.‬‬ ‫در پی اعترافات محسن‪ ،‬دختر ‪ 17‬ساله‬ ‫نیز دستگیر شد و مواردی که محسن گفته‬ ‫بود را اعتراف کرد‪ .‬خانواده دختر که‬ ‫باورشان نمی‌شد دختر نوجوان آنها همان دزد‬ ‫جواهرات باشد‪ ،‬خیلی زود به هر دوی آنها‬ ‫رضایت دادند اما به دلیل جنبه عمومی جرم‬ ‫آنها روانه زندان شدند‪.‬‬

‫محاکمه دوباره پسر نوجوان به‬ ‫اتهام قتل‬ ‫به دنبال شکسته شدن حکم تبرئه یک پسر‬ ‫نوجوان از اتهام قتل عمد در دیوان عالی‬ ‫کشور‪ ،‬او برای دومین بار پای میز محاکمه‬ ‫ایستاد‪ .‬سیاوش که هنگام قتل ‪ 15‬سال داشت‬ ‫دیروز پای میز محاکمه گفت‪« :‬مشروب‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

65


‫‪64‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫زندگی عجیب‬ ‫مدیرعامل‬ ‫واتس‌اپ‬ ‫‪WhatsApp‬‬

‫مدیرعامل واتس‌اپ‬ ‫بــا حجــم دارایی‌هــای خالــص‬ ‫حــدود ‪ 6.8‬میلیــارد دالر‪ ،‬کــوم‬ ‫قطعــ ًا راه زیــادی را از زمــان‬ ‫کار در حــوزه مــواد غذایــی‬ ‫طــی کــرده اســت‪ .‬حــاال مجلــه‬ ‫بیزینــس اینســایدر بــه بررســی‬ ‫رونــد زندگــی جــان کــوم‬ ‫مدیرعامــل ‪ WhatsApp‬در‬ ‫یــک ســال گذشــته و بعــد از‬ ‫خریــده شــدن شــرکتش توســط‬ ‫فیس‌بــوک پرداختــه اســت‪.‬‬

‫_____________________________‬

‫در یــک حرکــت نســبت ًا ســمبلیک‪ ،‬کــوم روی‬ ‫در دفتــر قدیمــی فــروش مواد غذایــی خودش‪،‬‬ ‫یکســری کاغــذ مربــوط بــه تشــریفات اداری‬ ‫را بــرای معاملــه بــا فیس‌بــوک امضــا کــرد‪.‬‬ ‫ایــن دفتــر قدیمــی تنهــا کمــی بــا دفتــر مرکــزی‬ ‫‪ WhatsApp‬در مونتیــن ویــو فاصلــه دارد‪.‬‬ ‫ناگهــان در مــاه فوریــه ســال ‪2014‬‬ ‫کــوم میلیــاردر شــد‪ .‬تیــم کاری شــرکت‬ ‫‪ WhatsApp‬معاملــه بــا فیس‌بــوک را جشــن‬ ‫گرفتنــد؛ جشــنی مفصــل و پرهزینــه‪ .‬بعــد از‬ ‫آن و تنهــا چنــد روز بعــد از آنکــه خبــر خریــد‬ ‫‪ WhatsApp‬توســط فیس‌بــوک اعــام‬ ‫شــد‪ ،‬کــوم همــراه بــا «بریــان آکتــون» دیگــر‬ ‫مؤســس ایــن اپلیکیشــن‪ ،‬بــرای شــرکت در‬ ‫کنگــره جهانــی موبایــل بــه بارســلونا رفتنــد‬ ‫و در آنجــا توانســتند بــا «خاویــر تریــاس»‬ ‫شــهردار بارســلونا دیــداری داشــته باشــند‪.‬‬ ‫در زمــان حضور در بارســلونا‪ ،‬کــوم به میهانی‬

‫دعــوت شــد کــه در آنجــا مــارک زوکربــرگ و‬ ‫همســرش پرســیال چــان هــم حضــور داشــتند‪.‬‬ ‫در ایــن میهمانــی تولــد جــان کــوم و همســر‬ ‫زوکربــرگ کــه مصــادف بــا هــم شــده بــود‪،‬‬ ‫جشــن گرفتــه شــد‪ .‬جالــب اســت بدانیــد کــه‬ ‫کــوم کــه حــاال ســرمایه میلیــارد دالری دارد‪،‬‬ ‫امــا گویــا همچنــان از روش‌هــای صرفه‌جویــی‬ ‫و پس‌انــداز کــه در زمــان نوجوانــی یــاد‬ ‫گرفتــه بــود اســتفاده می‌کنــد‪ .‬او در پیامــی بــه‬ ‫فیس‌بــوک‪ ،‬مدیــران ایــن شــرکت را تحــت‬ ‫فشــار گذاشــته بــود کــه هرچــه زودتــر و پیــش‬ ‫از ســفرش بــه بارســلونا قــرارداد را بســته و‬ ‫اعــام کننــد‪ ،‬چــون نمی‌خواســت پــروازی را‬ ‫کــه بلیــت آن را بصــورت رایــگان و بــه خاطــر‬ ‫پروازهــای مکــرر بــه عنــوان هدیــه دریافــت‬ ‫کــرده بــود از دســت بدهــد‪.‬‬

‫کــوم کــه پیــش از خریــده شــدن شــرکتش‬ ‫توســط فیس‌بــوک هــم یــک خــودرو پورشــه‬ ‫داشــت‪ ،‬دوســت نــدارد به‌عنــوان یــک‬ ‫کارآفریــن شــناخته شــود‪ .‬او بارهــا گفتــه‬ ‫اســت ترجیــح می‌دهــد روی ســاخت و تولیــد‬ ‫یــک محصــول خــوب و پیشــرفته متمرکــز‬ ‫شــود تــا اینکــه بخواهــد تنهــا ثروت‌انــدوزی‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫تنهــا چنــد مــاه بعــد از آنکــه شــرکت کــوم‬ ‫خریــده شــد‪ ،‬او چرخشــی جــدی بــه ســمت‬ ‫فعالیت‌هــای انسان‌دوســتانه و خیرخواهانــه‬ ‫داشــت و بــه شــکلی آرام و بی‌ســر و صــدا‬ ‫‪ 556‬میلیــون دالر بــه بنیــاد جامعــه ســیلیکون‬ ‫ولــی اهــدا کــرد‪ .‬خریــد ‪ WhatsApp‬توســط‬ ‫فیس‌بــوک در نهایــت در مــاه اکتبــر گذشــته‬ ‫بــه پایــان رســید و کــوم بصــورت رســمی بــه‬

‫اعضــای هیــأت مدیــره شــرکت فیس‌بــوک‬ ‫پیوســت‪ .‬درســت ماننــد دیگــر مدیــران عامــل‬ ‫بــزرگ در دره تکنولــوژی او هــم بــا دریافــت‬ ‫درآمــد ســاالنه تنهــا یــک دالر بــرای هــر ســال‬ ‫موافقــت کــرد و در مقابــل ســهامی بــه ارزش‬ ‫دو میلیــارد دالر را از ایــن شــرکت در اختیــار‬ ‫گرفــت‪.‬‬ ‫در همیــن حــال امــا جــان کــوم همچنــان‬ ‫بــه ســرگرمی‌های مــورد عالقــه‌اش ماننــد‬ ‫بازی‌هــای فکــری‪ ،‬ورزش بوکــس و‬ ‫التیمیــت فریزبــی یــا بــازی بشــقاب پرنــده‬ ‫(نوعــی بــازی ورزشــی بــا بشــقاب پرنــده‬ ‫اســت کــه امتیازگیــری در آن بــا پــاس دادن‬ ‫بــه هم‌گــروه خــود کــه در طــرف مخالــف‬ ‫زمیــن قــرار گرفتــه اســت‪ ،‬صــورت می‌گیــرد)‬ ‫می‌پــردازد‪.‬‬


‫‪63‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫‪ +‬جیغ‬ ‫زد و با‬ ‫داد‪....‬‬ ‫دنیل‪-‬‬ ‫من می‬ ‫خو ا م‬ ‫بر م‬ ‫پیش‬

‫خانوادم‪....‬‬ ‫شیش آروم باش‪....‬منو یادت نمیاد؟؟اومدم‬‫خونتون‪...‬باهم رفتیم خرید‪....‬‬ ‫‪+‬اومد بغلم و با گریه‪...‬‬ ‫دنیل‪-‬کجا رفتی؟؟؟اگه تو پیش ما می‬ ‫موندی اونا خانوادمو نمی کشتن‪....‬خیلی‬ ‫بدی‪...‬اونا پدرمو مجبور کردن خودشو از پل‬ ‫پرت کنه پایین‪...‬خواهرو مادر بزرگمو خفه‬ ‫کردن‪...‬منم می خواستن بکشن‪...‬‬ ‫نترس من پیشتم‪...‬نمیزارم به تو آسیبی‬‫برسونن‪...‬‬ ‫دنیل‪-‬می خوام برم پیش خانوادم‪...‬‬ ‫آخه خانوادت که اینجا نیستن‪...‬‬‫‪+‬همین جور که گریه می کرد‪...‬با مشت کوبید‬ ‫به شونه هام‪...‬‬ ‫دنیل‪-‬یاال باید منو از اینجا ببری‪....‬من نمی‬ ‫خوام اینجا باشم‪...‬نمی خوام‪...‬نمی خوام‪...‬‬ ‫نمی خوام‪....‬‬ ‫‪+‬اصال حوصله ی بچه هارو ندارم‪...‬کفرم در‬ ‫اومده بود‪...‬به غلط کردن افتادم‪...‬این فسقلی‬ ‫هم سو استفاده می کنه و مارو گرفته به باد‬ ‫کتک‪...‬‬ ‫می دونستم تو شرایط خیلی بدیه‪...‬اما برای‬ ‫آروم کردنش مجبور شدم یه کم خشن برخورد‬ ‫کنم‪....‬دستشو گرفتم‪...‬صدامو بردم باال‪...‬‬ ‫بسه دیگه‪....‬فکر می کنی اگه این کارارو‬‫کنی خانوادت بر می گردن؟؟؟نه اصال این‬ ‫طور نیست‪...‬تو فقط داری با این رفتارت‬ ‫کاری می کنی که خانوادت ازت ناراحت‬ ‫بشن‪..‬همش غصه ی تورو بخورن‪...‬دلت می‬ ‫خواد ناراحتشون کنی؟؟‬ ‫‪+‬ساکت شد و فقط زل زد تو چشمام‪...‬دلم به‬ ‫حاش سوخت‪...‬این طفلی مثل یک قربانیه‪...‬‬ ‫صدامو آوردم پایین و مهربونتر‪..‬‬ ‫تو پسر خیلی شجاعی هستی‪...‬می دونم هیچ‬‫وقت دوست نداری خانوادت ناراحت بشن‪..‬‬ ‫اگه تو خوشحال باشی‪...‬اونا هم از خوشی تو‬ ‫خوشحال میشن‪...‬‬ ‫‪+‬صداش بغض دار شد و آروم گریه می کرد‪...‬‬ ‫دنیل‪-‬آخه من دیگه هیچ کسیو ندارم‪...‬تنها‬ ‫خانوادم همونا بودن‪...‬‬ ‫از این به بعد منو تو میشیم مثل یک‬‫خانواده‪....‬هیچ وقت هم‪،‬همدیگه رو تنها‬ ‫نمیزاریم‪...‬‬ ‫دنیل‪-‬اگه اونا تورو کشتن چی؟‬ ‫کسی جرات نداره همچین کاریو کنه‪...‬مگه‬‫نه؟؟‬ ‫دنیل‪-‬آره‪...‬‬ ‫آفرین پسر خوب‪..‬پس نگران هیچی‬‫نباش‪...‬دوست داری قیافه ی واقعیه منو‬ ‫ببینی؟‬ ‫دنیل‪-‬مگه این شکلی نیستی؟‬ ‫نه قیافمو عوض کردم‪...‬‬‫دنیل‪-‬چجوری؟‬ ‫حاال بزرگ شدی یادت میدم(روش گول‬‫زدن بچه ها)‬ ‫دنیل‪-‬قیافت چه شکلیه؟‬ ‫صبر کن االن نشونت میدم‪...‬‬‫‪+‬رفتم جلو آینه‪...‬گریممو پاک‪...‬لنزمو در‬ ‫آوردم‪...‬کاله گیسمو برداشتم‪...‬‬ ‫من این شکلیم‪....‬‬‫دنیل‪-‬قیافه خودت خیلی خوشکل ِتر‪....‬‬ ‫جدی؟‬‫دنیل‪-‬آره‪...‬‬

‫پس اون شکلی زشتم؟؟‬‫دنیل‪-‬نه‪...‬اونجوری خوشکلی‪...‬اینجوری‬ ‫خوشکلتری‪...‬‬ ‫به قشنگی تو که نمی رسم‪...‬بریم با هم غذا‬‫بخوریم؟‬ ‫دنیل‪-‬گشنم نیست‪...‬‬ ‫قرار شد بچه خوبی باشیا‪...‬بریم؟‬‫دنیل‪-‬بریم‪...‬‬ ‫‪+‬بردمش پایین به زور یکم غذا خورد‪...‬‬ ‫غم تو چشماش بیداد می کرد‪...‬وقتی که‬ ‫خوابش برد‪...‬رفتم تو اتاق سامان‪..‬همه چیزو‬ ‫گذاشتیم رو میز‪...‬داشتیم رفت و آمدهای سم‬ ‫(پسره)رو چک می کردیم‪ 3...‬ساعتی درگیر‬ ‫بودیم‪...‬طاقت نیاوردم‪...‬‬ ‫برای امشب بسه‪...‬خیلی خوابم میاد‪...‬‬‫سامان‪-‬باشه برو بخواب‪...‬‬ ‫شب خوش‪..‬‬‫سامان‪-‬شب بخیر‬ ‫‪+‬تو این چند روز سرم خیلی شلوغ بود‪...‬وقت‬ ‫سر خاروندن هم نداشتم‪...‬از یک طرف فکرم‬ ‫مشغول نقشه ای که کشیدمه‪...‬از طرف دیگم‬ ‫دنیل خیلی بهانه می گرفت‪...‬به زور راضیش‬ ‫کردم بره ایران‪...‬‬ ‫کلی هم چاخان برای مامانینا بافتم‪....‬مگه‬ ‫راضی میشدن‪....‬حقیقتو درباره ی خانوادش‬ ‫بهشون گفتم‪....‬همراه با کمی خالیبندی تا‬ ‫رضایت دادن‪...‬موقع خداحافظی دنیل تو‬ ‫بغلم کلی گریه کرد‪...‬‬ ‫بعد از کلی قربون صدقه‪...‬فدات شم‪ ...‬هر روز‬ ‫بهت زنگ میزنم‪...‬رضایت داد بره‪..‬فرداشم‬ ‫رفتم خونه ویلی تا نقشمو براش بگم‪...‬سامان‬ ‫طبق روال گذشته هر روز سر کار می رفت‪...‬‬ ‫اما من نه‪.....‬‬ ‫نمی دونم چرا این پرهام سیریش شده هر‬ ‫روز خونه ویلیه‪...‬بهتر بعد از این کار برگردم‬ ‫خونه‪ 6...‬چشمی اینو بپام‪...‬باز هم ‪4‬تایی تو‬ ‫اتاق کار ویلی نشستیم‪....‬‬ ‫ویلی‪-‬خوب تو این چند روز چی کارا کردی؟‬ ‫‪+‬کل نقشمو براش گفتم‪...‬‬ ‫فقط اگر نقشه ی ساختمون رو برام پیدا‬‫کنید‪...‬مشکل راه فرارم هم حل میشه‪....‬‬ ‫ویلی‪-‬آفرین‪...‬می دونستم دختر خیلی زرنگی‬ ‫هستی‪...‬اون ساختمون رو پرهام ساخته بهتر‬ ‫می تونه کمکت کنه‪،‬نقشه رو بخونی‪....‬‬ ‫‪+‬نزدیک بود سوتی بدم بگم الزم نیست‪...‬‬ ‫نقششو بدین خودم معماری خوندم بلدم‪...‬‬ ‫نمی خواستم مزاحم ایشون بشم‪...‬‬‫پرهام‪-‬پدر من راه فرار اونجا رو خوب‬ ‫بلدم‪...‬می تونم با آنا برم‪...‬اینجوری کارا بهتر‬ ‫پیش میره‪....‬‬ ‫ویکی‪-‬نه نمی خواد خودتو تو خطر بندازی‪...‬‬ ‫اصال شاید موفق نشه و کار به فرار نکشه‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬راست میگه الزم نیست‪...‬‬ ‫پرهام‪-‬طبق نقشه منم یه اتاق تو همون طبقه‬ ‫رزرو می کنم‪...‬اگر آنا تونست کارشو تموم‬ ‫کنه‪...‬بهم خبر میده و با هم فرار می کنیم‪...‬‬ ‫چون این سند برای شما مهمه نمی خوام این‬ ‫سری هم شکست بخوریم‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬باشه هر جور خودت راحتی‪...‬‬ ‫ویکی‪-‬پس منم میام‪..‬‬ ‫ویلی‪-‬نه‪...‬‬ ‫ویکی‪-‬چرا؟‬ ‫ویلی‪-‬چون سم تو رو می شناسه ممکنه بالیی‬

‫ادامه دارد‪...‬‬


‫‪62‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫رمــان‬

‫قسمت ‪20‬‬

‫اگه گفتی من کیم‬

‫ویکی‪...‬پرهام‪ ...‬سامان‪...‬هیچ کدوم هیچ‬ ‫کاری نکردن‪....‬حالم از همشون به هم می‬ ‫خوره‪....‬‬ ‫و اما ویلی‪....‬ازش متنفرم ‪...‬متنفر‪....‬‬ ‫ویلی‪-‬پسررو بندازین پایین‪...‬پیش پدرش‬ ‫بهتر‪...‬‬ ‫باشه ِ‬ ‫‪+‬چــــــی؟؟!!!این چی گفت؟؟!!!می خواد‬ ‫چی کار کنه؟؟!!!نامرد ترین مرد روزگار‬ ‫همین ویلیه‪.....‬‬ ‫دنیل همش جیغ میزد‪...‬بزور بردنش دم پل‪...‬‬ ‫دستمو بزور از دست سامان کشیدم بیرون و‬ ‫دویدم سمت دنیل‪...‬جیغ زدم‪...‬‬ ‫نــــــــــــه!!!!‬‫‪+‬ویلی برگشت سمتم‪...‬دنیل تو لحظه ی آخر‬ ‫بیهوش شد‪...‬بغلش کردم‪...‬‬ ‫اون یه بچس‪...‬ازتون خواهش می کنم‪..‬‬‫کاری بهش نداشته باشین‪...‬این که گناهی‬ ‫نداره‪...‬‬ ‫‪+‬ویلی ابروهاشو انداخت باال‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬به چه جراتی تو کار من دخالت می‬ ‫کنی؟‬ ‫من تو کارتون دخالت نکردم‪...‬فقط ازتون‬‫یه خواهش کردم‪...‬همین‪...‬‬ ‫‪+‬کمی فکر کرد‪....‬‬ ‫ویلی‪-‬بر فرض قبول کنم و از خیر این‬ ‫بگذرم‪...‬تو برام چی کار می کنی؟‬ ‫من؟!کاری ازم بر نمیاد‪...‬‬‫ویلی‪-‬چرا بر میاد‪...‬اگه بتونی کاریو که می‬ ‫گم انجام بدی‪...‬حاضرم از جون این بچه‬ ‫بگذرم‪..‬و اما اگه نتونی‪...‬هم جونه خودتو از‬ ‫دست میدی هم این بچه زنده نمی مونه‪...‬‬ ‫قبول‪....‬‬‫ویلی‪-‬قبول؟!نمی خوای بدونی چه شرطی‬ ‫دارم؟!‬ ‫هر چی باشه قبول می کنم‪...‬‬‫خوب‪....‬بهتر بریم خونم و راجع‬ ‫ویلی‪-‬بسیار‬ ‫ِ‬ ‫به این موضوع صحبت کنیم‪...‬‬ ‫بله فقط اجازه بدین سامان این بچه رو ببره‬‫خونه ی خودمون‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬تا اتمام کارت نمیشه‪...‬بچه پیش من‬ ‫می مونه‪...‬‬ ‫نترسین کارمو انجام میدم‪...‬می تونین‬‫برامون محافظ بزارین که فرار نکنیم‪...‬‬ ‫خودمم می دونم سزای آدم خیانت کار چیه‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬باشه بچه رو بده خودت بیا تو ماشین‬ ‫ما‪....‬‬ ‫بله‪...‬‬‫‪+‬دنیلو بلند کردم و رفتم پیش سامان‪....‬‬ ‫چشماش قرمز و از عصبانیت سرخ شده‬ ‫بود‪...‬منم دست کمی از اون نداشتم‪....‬‬ ‫سامان‪-‬برا چی‪...‬‬ ‫‪+‬دندونامو رو هم فشار دادم و از روی‬ ‫دندونای کلید شدم‪.....‬‬ ‫کافیه یک کلمه ی دیگه حرف بزنی‪...‬خدا‬‫ِ‬ ‫شاهد‪....‬کاری می کنم زندگیه هممون به باد‬

‫بره‪...‬بهتر حسابی مواظب دنیل باشی‪...‬اگه‬ ‫یک مو از سرش کم بشه‪...‬فقط یک مو‪،‬من‬ ‫میدونم و تو‪...‬‬ ‫‪+‬یک قطره اشک از چشمم چکید پایین‪...‬‬ ‫دست خودم نبود‪...‬االن موقع گریه نیست‪...‬‬ ‫نباید زود به دیگران اعتماد کنم‪...‬نگاه‬ ‫چوبشم خوردم‪...‬برگشتم و سوار ماشین ویلی‬ ‫شدم‪...‬رغبت نمی کردم تو صورت هیچ‬ ‫کدومشون نگاه کنم‪...‬تا لحظه ای که برسیم‬ ‫خونه ویلی هیچ کس حرفی نزد‪4...‬تایی‬ ‫رفتیم تو اتاق کارش‪...‬رو صندلی نشستیم‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬چرا می خوای جون این بچه رو نجات‬ ‫بدی؟‬ ‫بهتر جواب ندم‪...‬‬‫ِ‬ ‫ویلی‪-‬می خوام بدونم‪...‬‬ ‫ممکنه ناراحت بشین‪...‬‬‫ویلی‪-‬اشکالی نداره بگو‪....‬‬ ‫‪+‬زل زدم تو صورتش‪...‬‬ ‫من مثل شما خیلی دل گنده نیستم که جلوم‬‫زارتو زورت آدم بکشن‪،‬ککم هم نگزه‪....‬‬ ‫ویکی‪-‬با پدر من درست صحبت کن‪...‬‬ ‫‪+‬زل زدم به ویکی خواستم جوابشو بدم‪...‬‬ ‫صدای خنده ی ویلی بلند شد‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬اشکالی نداره‪...‬پس من خیلی دل‬ ‫گندم‪...‬تا حاال بهش فکر نکرده بودم‪....‬‬ ‫‪+‬این یارو هم اسگله‪...‬داره به چی می‬ ‫خنده؟!وقتی خنده هاش تموم شد‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬خوب دختر شجاع آماده ای شرطو‬ ‫بگم؟‬ ‫بله‪....‬‬‫ویلی‪-‬خیلی وقته دنبال یه ِ‬ ‫سند خیلی خیلی با‬ ‫ارزشم‪...‬اون سند برای یک پسر خیلی خوش‬ ‫تیپ و زرنگ و البته خوش گذرونه‪....‬یک‬ ‫دختر باز حرفه ایه‪...‬تا حاال با ‪1000‬دوزو‬ ‫کلک خواستم اون مدارکو به دست بیارم‪...‬‬ ‫ولی نشده‪...‬ازت می خوام اون مدارکو برام‬ ‫بیاری‪....‬‬ ‫‪+‬ویکی و پرهام‪-‬امــــا!!!!!‬ ‫ویلی‪-‬خودم توضیح میدم‪...‬تا االن هر کسی‬ ‫رو برای این ماموریت فرستادم زنده نمونده‪...‬‬ ‫چون اون پسر از نقششون بو برده و اونارو‬ ‫کشته‪...‬آدم خیلی خطرناکیه‪...‬حتی از من‬ ‫بدتر‪...‬یا میری و موفق میشی که هم جون‬ ‫خودتو و اون بچه رو نجات میدی‪...‬یا اونجا‬ ‫جون خودتو از دست میدی‪...‬خوب نظرت‬ ‫چیه؟‬ ‫قبول می کنم‪...‬‬‫‪+‬از تو کشوش یه پاکت در آورد‪....‬‬ ‫ویلی‪-‬هر چی اطالعات بخوای این تو‬ ‫هست‪...‬به همراه عکس‪..‬یک هفته فرصت‬ ‫کافیه؟؟‬ ‫اجازه میدین اول مشخصاتو ببینم؟‬‫ویلی‪-‬آره‪...‬‬ ‫‪+‬پاکتو گرفتم‪....‬یک سری کاغذ به همراه‬ ‫چند عکس‪...‬چقدر قیافش آشناس‪...‬خدایا‬

‫اینو کجا دیدم؟؟‬ ‫فکر کن‪...‬اه‪...‬کی بود‪....‬آهان همون پسرس‬ ‫که چند روز پیش تو اون باغه دیدمش!!!یعنی‬ ‫این خالفه؟؟!!به گروه خونیش نمی خورد‪...‬‬ ‫عجب قیافه ی غلط اندازی داره‪....‬‬ ‫اگه تو دردسر بیوفتم چی؟؟!!این تنها کاریه‬ ‫که ازم برمیاد‪...‬نباید بزارم بالیی سر دنیل‬ ‫بیاد‪....‬‬ ‫بزارین چند وقت فکر کنم بتونم یه نقشه ی‬‫عالی بکشم‪....‬‬ ‫ویلی‪1-‬هفته فرصت داری‪...‬‬ ‫ولی یک هفته خیلی کمه‪...‬لطفا بیشتر‬‫فرصت بدین‪...‬‬ ‫ویلی‪-‬نه فرصت بیشتری در کار نیست‪...‬‬ ‫‪+‬بـــــه درک‪....‬به ِ‬ ‫فــــــ نار‪.....‬احــــــــمق‪...‬‬ ‫َیک دهنی از تو سرویس کنم‪...‬‬ ‫بسیار خوب ‪....‬اجازه هست برم خونه؟‬‫ویلی‪-‬آره‪...‬میری و هفته ی دیگه با دست‬ ‫پر میای‪....‬‬ ‫‪+‬از جام بلند شدم و رفتم خونه ی جم‪...‬‬ ‫برای دنیل دکتر آوردن‪...‬به خاطر شکی که‬ ‫بهش وارد شده هنوز بیهوشه‪....‬خیلی براش‬ ‫نگرانم‪...‬کاش زودتر بهتر شه‪...‬دنیل تو اتاق‬ ‫خودم بود‪...‬صدای در اتاقم اومد‪...‬‬ ‫بله؟‬‫سامان‪-‬بیا بیرون کارت دارم‪....‬‬ ‫االن کار دارم ‪،‬باشه برای بعد‪....‬‬‫‪+‬دستمو گرفت و کشید بیرون‪....‬‬ ‫چی کار می کنی روانی؟!‬‫سامان‪-‬این مسخره بازیا چیه راه انداختی؟‬ ‫از چی حرف میزنی؟‬‫سامان‪-‬ویلی بهت چی گفت؟‬ ‫هرچی که گفت به خودم مربوطه‪...‬دفعه ی‬‫آخرت باشه تو کار من دخالت می کنی‪...‬‬ ‫فهمیدی؟‬ ‫سامان‪-‬بهتر االن چرتو پرت نگی‪...‬‬ ‫ِ‬ ‫‪+‬یکم صدامو بردم باال‪...‬‬ ‫حرفم چرت و پرته؟‪...‬یادت رفته چند‬‫ساعت پیش به خاطر ما چند نفر آدم کشته‬ ‫شد؟؟‬ ‫یادت رفته جلوی چشممون بابای این طفل‬ ‫معصومو چطور وادار کردن خودشو از پل‬ ‫پرت کنه؟؟‬ ‫یا خود دنیلو می خواستن پرت کنن؟؟؟انتظار‬ ‫کامال مزخرفی داری که دیگه به حرفت گوش‬ ‫کنم‪...‬اگر ‪ 1%‬فقط ‪ 1%‬می دونستم قرار‬ ‫بالیی سر کسی بیاد‪....‬هرگز باهات همکاری‬ ‫نمی کردم‪...‬االن هم حاضرم از جونم بگذرم‬ ‫ولی این بچه زنده بمونه‪...‬‬ ‫ناراحت‬ ‫من‬ ‫کردی‬ ‫سامان‪-‬فکر‬ ‫نشدم؟؟؟عذاب نکشیدم؟؟؟چه می دونستم‬ ‫قرار همچین اتفاقی بیوفته‪....‬نمی دونستم‬ ‫تا این حد کارش کثیفه‪...‬خودم حاضرم این‬ ‫بچه رو همه جوره حمایت کنم‪...‬‬ ‫‪-‬اون احتیاجی به حمایت تو نداره‪...‬بهتر‬

‫بریم تو اتاقت می خوام باهات صحبت‬ ‫کنم‪....‬‬ ‫‪+‬رفتیم تو اتاقش‪...‬درو بست و تکیشو داد به‬ ‫در‪...‬رو تختش نشستم‪...‬‬ ‫سامان‪-‬می شنوم‪...‬‬ ‫ازت می خوام یه کاری برام انجام بدی‪....‬‬‫‪+‬یک تای ابروشو داد باال‪...‬‬ ‫سامان‪-‬مثال؟‬ ‫می خوام دنیلو بفرستم ایران پیش پدر و‬‫مادرم‪...‬اینجوری اگه نتونستم کار ویلیو‬ ‫انجام بدم‪،‬حداقل خیالم راحته که نمی تونه‬ ‫آسیبی به دنیل برسونه‪...‬‬ ‫سامان‪-‬حاضری جونتو به خاطر یه بچه به‬ ‫خطر بندازی؟‬ ‫ما باعث شدیم خانوادشو از دست بده‪...‬‬‫پس باید هر کاری از دستمون بر میاد براش‬ ‫انجام بدیم‪...‬‬ ‫سامان‪-‬می خوام بدونم ویلی چه شرطی برات‬ ‫گذاشته؟‬ ‫چه فرقی می کنه؟‬‫سامان‪-‬برای من فرق داره‪....‬‬ ‫‪+‬جریانو براش گفتم‪....‬‬ ‫سامان‪-‬توهم خیلی راحت قبول کردی؟‬ ‫آره‪....‬‬‫سامان‪-‬به یه شرط دنیلو می فرستم ایران‪....‬‬ ‫جاااان؟!برای من می خوای شرط بزاری؟!‬‫سامان‪-‬آره اگه قبول کنی‪...‬دنیلو می فرستم‬ ‫خیلی سریع بره‪....‬‬ ‫چه شرطی؟‬‫سامان‪-‬باید با هم نقشه بکشیم‪....‬می خوام‬ ‫همه چیزو بدونم‪....‬‬ ‫به تو چه ربطی داره؟‬‫سامان‪-‬خوددانی‪...‬ویلی هم فقط یک هفته‬ ‫بهت فرصت داده‪...‬‬ ‫کی می فرستیش؟‬‫سامان‪-‬اگه تو بخوای خیلی زود‪...‬‬ ‫بزار حالش یکم بهتر شه ‪2،3‬روز دیگه می‬‫تونی؟‬ ‫سامان‪-‬آره از همین امشب باید برای نقشه‬ ‫فکر کنیم‪...‬‬ ‫باشه‪...‬برم یه سر به دنیل بزنم میام‪...‬‬‫‪+‬خواستم درو باز کنم‪...‬از جاش تکون‬ ‫نخورد‪....‬‬ ‫چرا نمیری کنار؟‬‫سامان‪-‬می خوام باور کنی منم نمی دونستم‬ ‫قرار همچین اتفاقی بیوفته‪...‬‬ ‫‪+‬یه نیشخند زدم‪...‬‬ ‫دیگه کسی رو باور ندارم‪....‬برو کنار‪...‬‬‫‪+‬بی هیچ حرفی کشید کنار‪...‬رفتم پیش‬ ‫دنیل‪...‬نیم ساعتی پیشش بودم‪...‬رو تخت‬ ‫کنارش خوابیدم وبا موهاش بازی کردم‪...‬‬ ‫‪5‬مین گذشت کم کم چشماشو باز کرد‪...‬یهو‬ ‫از جاش پرید‪...‬‬ ‫دنیل‪-‬من کجام!!!!‬ ‫‪-‬نترس عزیزم تو خونه ی منی‪....‬‬


‫‪61‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫لک بینی در‬ ‫خانمها در سنین‬ ‫جوانی!‬

‫در سنین قبل از یائسگی‪،‬‬ ‫ن دوره عادت‬ ‫خونریزی‌های میا ‌‬ ‫ماهانه و یا بعد از نزدیکی به‬ ‫مشکالت دهانه رحم مربوط‬ ‫می‌شود که درمان آن در مراحل‬ ‫اولیه ساده‌تر است‪.‬‬

‫یک متخصص زنان و زایمان گفت‪ :‬اگر‬ ‫خانم‌هایی که فاکتورهای خطر مانند چاقی‪،‬‬ ‫فشارخون‪ ،‬قندخون و سابقه خانوادگی‬ ‫بیماری های زنان را دارا هستند دچار لک‬ ‫بینی شوند‪ ،‬باید آن را جدی گرفته و سریعا به‬ ‫پزشک مراجعه نمایند‪.‬‬ ‫دکتر فاطمه چراغی اظهار کرد‪ :‬مشکالت‬ ‫لک بینیدر زنان به دو دسته تقسیم می‌شوند‪،‬‬ ‫پیش از سن یائسگی و پس از آن‪.‬‬ ‫وی لک بینی در زنان بعد از یائسگی را‬ ‫خطرناک اعالم کرد و افزود‪ :‬خونریزی و لک‬ ‫بینی در چنین گروهی طبیعی نبوده و ممکن‬ ‫است عوامل مختلفی مانند مشکالت رحمی‪،‬‬ ‫سرطان رحم یا دهانه رحم‪ ،‬علت وقوع آن‬ ‫باشد‪ .‬این متخصص زنان و زایمان‪ ،‬با بیان‬ ‫این که زنان پیش از سن یائسگی به دو دسته‬

‫زنان باالی ‪ 35‬سال و پایین‌تر از آن تقسیم‬ ‫بندی می‌شوند‪ ،‬ادامه داد‪ :‬در زنان باالی‬ ‫‪ 35‬سال به خصوص افرادی که فاکتورهای‬ ‫خطرناک مانند چاقی‪ ،‬سابقه فشارخون‪،‬‬ ‫قندخون‪ ،‬سابقه خانوادگی مشکالت زنانه و‬ ‫تخمدان‌های بیمار داشته باشند‪ ،‬این عارضه‬ ‫خطرناک محسوب می‌شود و باید عالیم را‬ ‫در همان مراحل اولیه جدی گرفت‪.‬‬ ‫وی عنوان کرد‪ :‬در سنین قبل از یائسگی‪،‬‬ ‫خونریزی‌های میان‌ دوره عادت ماهانه و یا‬ ‫بعد از نزدیکی به مشکالت دهانه رحم مربوط‬ ‫می‌شود که درمان آن در مراحل اولیه ساده‌تر‬ ‫است‪.‬‬ ‫چراغی تصریح کرد‪ :‬اگر لک بینیدر افراد‬ ‫زیر ‪ 35‬سال که فاکتورهای خطر ذکر شده را‬ ‫نداشته باشند رخ دهد‪ ،‬معموال مشکل جدی‬

‫در کار نخواهد بود و با درمان‌های هورمونی‪،‬‬ ‫حل می‌شود‪ .‬وی علل لک بینی در افراد زیر‬ ‫‪ 35‬سال را کیست‪ ،‬استرس و غیره نام برد و‬ ‫گفت‪ :‬گاهی لک بینی دوره‌ای بوده و پس از‬ ‫مدتی قطع می‌شود اما به طور کلی بهتر است‬ ‫فرد تحت نظر پزشک قرار گیرد چرا که در‬ ‫صورتی که عفونت مقاوم به درمان باشد‪ ،‬باید‬ ‫درمان‌های جدی‌تری دنبال شود‪.‬‬ ‫این پزشک متخصص زنان ادامه داد‪ :‬این‬ ‫لک بینی‌ها در افراد زیر ‪ 35‬سال عامل‬ ‫نازایی محسوب نمی‌شوند اما اگر کیست‬ ‫هورمون‌ ساز در فرد عامل ایجاد لکه باشد‪،‬‬ ‫باید تحت درمان قرار گیرد‪ ،‬چرا که یک‬ ‫ش خیم که با درمانی ساده قابل‬ ‫کیست خو ‌‬ ‫رفع است در صورت بی‌توجهی می‌تواند نیاز‬ ‫به عمل جراحی پیدا کند‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

60


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

59


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

58


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

57


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

56


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

55


‫‪54‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫وقتی آب یخ‬ ‫وارد بدن‬ ‫می شود چه‬ ‫اتفاقی می افتد‬

‫ممکن است شما هم شنیده باشید‬ ‫که آب گرم‪ ،‬باعث باز کردن‬ ‫منفذهای پوست می شود ولی‬ ‫آب یخ نتیجه برعکسی داشته باشد‬ ‫دقیقا همین اثرات در داخل بدن‬ ‫بر روی سیستم گوارشی انجام می‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫_______________________‬ ‫ممکن است شما هم شنیده باشید که آب گرم‪،‬‬ ‫باعث باز کردن منفذهای پوست می شود ولی‬ ‫آب یخ نتیجه برعکسی داشته باشد دقیقا‬ ‫همین اثرات در داخل بدن بر روی سیستم‬ ‫گوارشی انجام می گیرد اکنون در این بخش‬ ‫می خواهیم ببینیم زمانیکه آب یخ وارد بدن‬ ‫می شود چه تاثیراتی بر روی سیستم گوارشی‬

‫می گذارد‪.‬‬ ‫وقتی که نوشیدنی بسیار خنک و یخ می‬ ‫نوشیم‪ ،‬رگ های خونی چروک شده و جمع‬ ‫می شوند و هضم مواد غذایی دچار محدودیت‬ ‫شده و از جذب آب ممانعت می شود‪.‬‬ ‫بدن ما به جای اینکه بر روی هضم مواد‬ ‫غذایی و جذب مواد مغذی برای تولید انرژی‬ ‫کار کند‪ ،‬انرژی خودش رو صرف تنظیم‬ ‫دمای بدن و همدما کردن نوشیدنی یخ با‬ ‫دمای بدن می کند‪ .‬این مسأله باعث می شود‬ ‫که بدن ما ‌‪ ،‬آب از دست بدهد‪ .‬نوشیدن آب‬ ‫یخ بعد از وعده غذا‪ ،‬منجر به تولید مقدار‬ ‫اضافی مخاط در بدن می شود‪ .‬این امر موجب‬ ‫کاهش عملکرد سیستم ایمنی شده و بدن رو‬ ‫بیشتر در معرض ابتال به سرماخوردگی و‬ ‫بیماری قرار می دهد‪.‬‬ ‫اگر در حین خوردن غذا و یا بالفاصله بعد از‬ ‫خوردن غذا از نوشیدنی های خنک استفاده‬

‫کنیم‪ ،‬دمای پایین آب‪ ،‬چربی های موجود‬ ‫در غذا رو به صورت جامد تبدیل کرده و‬ ‫در نتیجه‪ ،‬هضم اون برای بدن سخت تر می‬ ‫کند‪.‬بعضی از افراد معتقدند که نوشیدن آب‬ ‫یخ‪ ،‬انرژی بیشتری می سوزاند و در نتیجه‬ ‫می تواند به کاهش وزن کمک کند‪ .‬اما باید‬ ‫توجه داشته باشیم که این اثر آب یخ اونقدر‬ ‫نیست که بتوان اون رو یک مزیت کامل‬ ‫شمرد و چشم رو بر روی مضرات اون بست‪.‬‬ ‫در واقع اهمیت سالم ماندن دستگاه گوارش‬ ‫خیلی بیشتر از اهمیت مقدار انرژی است که‬ ‫با نوشیدن آب یخ می سوزانیم‪ .‬در ضمن برای‬ ‫سوزاندن انرژی‪ ،‬راه های خیلی بهتر و سالم‬ ‫تری هم وجود دارند‪.‬‬ ‫فواید نوشیدن آب گرم‬ ‫در اینجا چند نمونه از فواید نوشیدن آبی که‬ ‫همدما با دمای اتاق است و یا آبی که گرمتر‬

‫از دمای اتاق هست رو با هم مرور می کنیم‪:‬‬ ‫آبرسانی سریعتر و بیشتر به بدن‬ ‫تحریک آنزیم های طبیعی هضم و در نتیجه‬ ‫بهبود هضم مواد غذایی‬ ‫شکستن آسان تر مواد غذایی‬ ‫حرکات روده با کارایی بیشتری صورت می‬ ‫گیرد (آب گرم همراه با لیمو در صبح‪ ،‬اثر‬ ‫فوق العاده ای بر این مورد دارد)‪.‬‬ ‫آب گرم‪ ،‬خون رو تصفیه کرده و فرایند‬ ‫سمزدایی طبیعی بدن رو از طریق پوست‪ ،‬کلیه‬ ‫ها و سیستم لنفاوی‪ ،‬افزایش می دهد‪.‬‬ ‫بعضی از افراد گزارش نموده اند که با نوشیدن‬ ‫آب همدما با دمای اتاق و یا آب گرم‪ ،‬هوس‬ ‫خوردن شیرینی جات در اونها کمتر می شود‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬دفعه دیگر که خواستید آب بنوشید و‬ ‫یا حتی در رستوران‪ ،‬غذا بخورید‪ ،‬درخواست‬ ‫آب بدون یخ‪ ‌،‬کنید‪.‬‬ ‫‪-----------------------‬‬


‫‪53‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫زن و شوهرها‬ ‫از هم چه می‬ ‫خواهند‬

‫می خواهم این را بدانی که‬ ‫هر شوهری به تحسین و احترام‬ ‫مدام نیاز دارد‪ .‬هر چند می‬ ‫تواند بخشی از آن را در محل‬ ‫کار و از دیگران کسب کند؛ اما‬ ‫بیشتر خواهان تحسین و احترام‬ ‫همسرش است‪.‬‬

‫نمیسپاری‪ .‬سعی کن همیشه روز تولدم یادت‬ ‫باشد؛ این یعنی به من اهمیت میدهی‪.‬‬ ‫میخواهم بدانی وقتی در حال‬ ‫⦁ ‬ ‫صحبت با من‪ ،‬به من نگاه نمیکنی یا به‬ ‫صفحه تلویزیون چشم دوخته ای‪ ،‬احساس‬ ‫تنهایی میکنم‪ .‬به من نگاه کن‪ ،‬درست در‬ ‫چشمانم نگاه کن‪ .‬نگاه کردن چندان اهمیتی‬ ‫ندارد‪ ،‬مهم ارتباطم با تو و دریافت توجه‬ ‫توست‪.‬‬

‫مردان از همسر خود چه می خواهند؟‬ ‫میخواهم درک کنی که ممکن‬ ‫⦁ ‬ ‫است زمان بندی تو با زمان بندی من فرق‬ ‫داشته باشد‪ .‬وقتی فکر میکنی االن وقت‬ ‫انجام کاری است‪ ،‬نباید انتظار داشته‬ ‫باشی من هم درست در همان زمان آمادگی‬ ‫انجامش را داشته باشم‪.‬‬ ‫میخواهم به حق من برای این‬ ‫⦁ ‬ ‫که روی مبل لم بدهم و با خیالی آسوده‬ ‫بازی فوتبال را تماشا کنم‪ ،‬احترام بگذاری‪.‬‬ ‫سطل زباله را بعدا هم میتوانم بیرون ببرم‪،‬‬ ‫به سواالت تو زمانی دیگر هم میتوانم پاسخ‬ ‫دهم‪ ،‬هر کار دیگری را هم در فرصتی دیگر‬ ‫میتوانم انجام دهم‪.‬‬ ‫میخواهم به یاد داشته باشی بیشتر‬ ‫⦁ ‬ ‫مسائلی که من و تو درباره اش بحث میکنیم‪،‬‬ ‫جنبه محرمانه دارد و تو نباید برای دیگران‬ ‫مطرح کنی؛ هر چند موضوعی کم اهمیت و‬ ‫بی ارزش به نظر برسد‪.‬‬ ‫میخواهم به حرف هایم گوش کنی؛‬ ‫⦁ ‬ ‫حتی اگر به نظرت کسل کننده است‪ .‬به هر‬ ‫حال برای من کسل کننده نیست و برای‬ ‫گفتن آن ها به تو دلیلی دارم‪.‬‬ ‫میخواهم درست قبل از خواب‬ ‫⦁ ‬ ‫درباره صورت حساب ها و مسائل مالی با‬

‫من صحبت نکنی‪ ،‬چون خوابم را آشفته‬ ‫میکند‪ .‬لطفا آن را به زمان دیگری موکول‬ ‫کن‪ .‬من به آرامش شبانه و خوابی بی دغدغه‬ ‫نیاز دارم‪.‬‬ ‫زنان از همسر خود چه می خواهند؟‬ ‫میخواهم وقتی درباره روز بدی که‬ ‫⦁ ‬ ‫داشته ام با تو حرف میزنم و میگویم‪ :‬لطفا‬

‫فقط گوش کن‪ ،‬نصیحت و توصیه را کنار‬ ‫بگذاری‪ .‬فقط گوش بدهی‪ ،‬مرا در آغوش‬ ‫بگیری و بگویی‪ :‬دوستت دارم!‬ ‫میخواهم این را بدانی که ازدواج‪،‬‬ ‫⦁ ‬ ‫نزدیک شدن رابطه دو نفر است؛ پس چرا‬ ‫من هرگز روز تولد تو را فراموش نمیکنم؛‬ ‫اما تو هیچ وقت روز تولد من را به خاطرت‬

‫میخواهم وقتی در آینه نگاه میکنم و از چین‬ ‫و چروک صورت یا بزرگی بینی ام شکایت‬ ‫می کنم‪ ،‬عمل جراحی را پیشنهاد نکنی؛ من‬ ‫فقط نیاز دارم به من بگویی‪ :‬عزیزم‪ ،‬من‬ ‫صورت زیبایت را دوست دارم! میخواهم‬ ‫به خانواده ات توجه بیشتری داشته باشی‪.‬‬ ‫وقتی مدام روزنامه میخوانی‪ ،‬من احساس‬ ‫میکنم طرد شده ام و مسئولیت مراقبت‬ ‫از بچه ها و خانه داری بر دوشم سنگینی‬ ‫میکند‪ .‬میخواهم وقتی از من یا بچه ها‬ ‫ناراحتی‪ ،‬کنارم بنشینی و برایم توضیح بدهی‬ ‫چه عاملی موجب ناراحتی ات شده است‪.‬‬ ‫هیجانات و ناراحتی هایت را پنهان نکن و‬ ‫آن ها را در دلت نگه ندار‪ .‬با من درباره حل‬ ‫مشکالت حرف بزن‪.‬‬ ‫‪-----------------------‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

52


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

51


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

50


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

49


‫‪48‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫عجیب ترین زبان های جهان‬ ‫می توان گفت آدمی بدون زبان‬ ‫زنده نیست‪ ،‬زیرا نمی تواند با‬ ‫دیگران رابطه برقرار کند‪ .‬از این‬ ‫روست که انسان ها از بدو زندگی‬ ‫در این کره خاکی تالش کردند‪،‬‬ ‫با زبان‪ ،‬با دیگران ارتباط برقرار‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫نخستین نتیجه این تالش ها در آواها سپس‬ ‫قالب زبان تصویری نمود پیدا کرد و بعد از‬ ‫آن‪ ،‬خط آمد و کم کم در کنار زبان گفتاری‪،‬‬ ‫نوشتار هم ایجاد شد‪.‬‬ ‫شما احتماال تاکنون نام زبان آیاپانکو را هم‬ ‫نشنیده اید؛ زبانی برای مردم بومی در قاره‬ ‫آمریکا که حاال فقط دو نفر به آن صحبت می‬ ‫کنند‪ .‬با این حال این زبان که توانسته از میان‬ ‫اتفاقات مختلف تاریخی از جنگ و انقالب‬ ‫گرفته تا قحطی و دیگر بالیای طبیعی‪ ،‬سالم‬ ‫بیرون بیاید؛ احتماال تا چند سال دیگر وجود‬ ‫نخواهد داشت‪ .‬دلیل اصلی این است که این‬ ‫دو نفر با یکدیگر مشکل دارند و به نوعی قهر‬ ‫هستند و حاضر نیستند با یکدیگر صحبت‬

‫کنند‪ .‬خانه این دو فرد در روستای محل‬ ‫زندگی شان فقط ‪ 500‬متر با هم فاصله دارد؛‬ ‫ولی این قهر باعث شده که احتماال در آینده نه‬ ‫چندان دور این زبان ها از یاد این افراد برود‬ ‫و از فرهنگ جهان هم حذف شود‪.‬‬ ‫اما بشنوید از زبان ‪ Xóõ‬در آفریقا که هم نام‬ ‫عجیبی دارد و هم مختصات بسیار خاصی‪.‬‬ ‫گفته می شود این زبان که ‪ 3000‬نفر از‬ ‫ساکنان کشور نامیبیا و بوتسوانا به آن تکلم‬ ‫می کنند‪ ،‬احتماال یکی از بیشترین تعداد آواها‬ ‫در جهان را دارد‪ .‬گفته می شود این زبان بومی‬ ‫دارای ‪ 58‬تا ‪ 122‬صدای صامت‪ 31 ،‬آوای‬ ‫صدادار و چهار صدا یا حرکت آهنگین است‪.‬‬ ‫(برای این که بفهمید و وضع این زبان را‬ ‫بهتر درک کنید‪ ،‬خوب است بدانید که زبان‬ ‫فارسی دارای ‪ 23‬واج صامت و شش واج‬ ‫مصوت است‪ ).‬از این روست که در این زبان‬ ‫می توان کلماتی را یافت که حتی روخوانی آن‬ ‫برای افرادی که به دیگر زبان ها سخن می‬ ‫گویند‪ ،‬بسیار سخت است‪.‬‬ ‫شگفتی بعدی از دنیای زبان ها‪ ،‬زبان آرچیب‬ ‫در روسیه است‪ .‬در حالی که مثال در زبان‬ ‫انگلیسی برای فعل خوردن یا ‪ Eat‬چند پایان‬ ‫متفاوت به تناسب زمان های گوناگون تجویز‬ ‫شده است و در زبان فارسی هم فعل های‬ ‫اندکی چون خورده ام‪ ،‬خورده بودم و‪ ...‬قرار‬ ‫دارد‪ ،‬جالب است بدانید که در این زبان‬

‫یک میلیون و ‪ 502‬هزار و ‪ 839‬نوع وضع‬ ‫مختلف برای نوشتار و گرامر انتهای فعل‬ ‫های خود دارند‪ .‬به نوشته سایت ‪ODDEE‬‬ ‫که کل این گزارش را تهیه کرده؛ زبان آچریب‬ ‫با حدود ‪ 80‬هجای صامت و ‪ 26‬هجای‬ ‫مصوت‪ ،‬جان می دهد برای جریمه کسانی که‬ ‫دوست ندارند‪ ،‬قواعد زبانی ساده زبان هایی‬ ‫چون فارسی و انگلیسی را بیاموزند‪.‬‬ ‫در کنار این زبان باید از زبان تویوکا هم نام‬ ‫برد که شاید سخت ترین زبان جهان برای‬ ‫یادگیری باشد‪ .‬به این زبان ‪ 500‬تا هزار نفر‬ ‫از مردم بومی کلمبیا و جنگل های آمازون‬ ‫صحبت می کنند‪ .‬سختی این زبان در این‬ ‫است که در حالی که بیشتر زبان های دنیا‬ ‫دارای چند پسوند محدود برای فعل هستند‬ ‫تا زمان یا جنسیت را برای فاعل تغییر دهد؛‬ ‫این زبان ‪ 50‬تا ‪ 140‬پسوند فعلی دارد که می‬ ‫تواند یک معنا را به طور کلی تغییر دهد‪ .‬مثال‬ ‫با یک پسوند‪ ،‬معنای فعل دانستن است و با‬ ‫یک پسوند معنای آن فرض کردن می شود‪.‬‬ ‫زبان عجیب و غریب دیگری که در جهان‬ ‫وجود دارد؛ سیلبو گومرو نام دارد‪ .‬این زبان‬ ‫چهار هجای صامت و دو هجای مصوت دارد‬ ‫و بیش از همه شبیه سوت زدن است‪ .‬بنابراین‬ ‫باید برای این که به این زبان تسلط پیدا کنید‬ ‫سوت زدنتان خوب باشد و از آن سو ویژگی‬ ‫های بدنی مثل نفس خوب هم داشته باشید‪.‬‬

‫البته در کنار سختی خاص این زبان‪ ،‬باید در‬ ‫نظر داشته باشید که خواهید توانست صدا و‬ ‫پیام خود را تا مسافت های طوالنی‪ ،‬حتی تا‬ ‫پنج کیلومتری هم برسانید!‬ ‫زبان دیگری که می تواند در گزارش شگفتی‬ ‫ما مطرح شود زبان لینکس است‪ .‬زبانی که‬ ‫از سوی یک دانشمند امریکایی اختراع شده‬ ‫تا بتوان به وسیله آن با موجودات فرازمینی‬ ‫ارتباط برقرار کرد‪ .‬برای مدت ها این زبان‬ ‫به شکل یک تئوری باقی ماند تا این که دو‬ ‫دانشمند دیگر‪ ،‬توانستند با کدگذاری یک‬ ‫پیام به این زبان آن را به فضا بفرستند‪ .‬پیام‬ ‫دیگری هم به این ترتیب به فضا فرستاده شده‪،‬‬ ‫اما متاسفانه پاسخی دریافت نشده است‪.‬‬ ‫به این فهرست زبان های دیگری را هم می‬ ‫توان اضافه کرد‪ .‬مثال زبان ناوی که زبان‬ ‫شخصیت های فیلم آواتار اثر جیمز کامرون‬ ‫بود و مخصوص این فیلم طراحی شد یا زبان‬ ‫دیگری در تایلند که فقط مخصوص صحبت‬ ‫کردن با پادشاه است یا زبان دیگری که تالش‬ ‫کرده مشترکات همه زبان ها را با هم جمع‬ ‫کند‪ .‬این زبان توکی پونا نام گرفته است‪.‬‬ ‫در انتها باید گفت حتی در میان زبان های‬ ‫معمولی هم می توان سراغ عجایب را گرفت‪.‬‬ ‫مثل زبان فرانسه که در آن کلمات مونث و‬ ‫مذکر دارند؛ ولی قاعده ای برای تشخیص‬ ‫این موارد از هم وجود ندارد‪.‬‬


‫‪47‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫آ گه ما‌‬ ‫ی‬ ‫ش‬ ‫اینجا‬ ‫‪905‬‬‫‪237-7470‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

46


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

45


‫‪44‬‬

‫‪۱۲‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫چیزی‬ ‫که الزم نیست‬ ‫تحملشان کنید‬

‫تحمل کردن‌های غیرضروری‬ ‫همه انرژی تان را گرفته و کارایی‬ ‫شما را در زندگی پایین می‌آورد‪.‬‬ ‫اگر همه انرژی‌تان را صرف‬ ‫تحمل کردن چیزهای مختلف‬ ‫کنید‪ ،‬مطمئن ًا نمی‌توانید زندگی‬ ‫شاد و بی‌دغدغه‌ای را تجربه‬ ‫نمایید‪ .‬در زیر به مسائلی اشاره‬ ‫می‌کنیم که باید دست از تحمل‬ ‫کردن آنها بردارید‪:‬‬ ‫______________________‬ ‫‪ .۱‬تصمیم به سکون برای متوسط ماندن ــ‬ ‫همیشه موضوع این نیست که چیزی شکسته‬ ‫است و می‌خواهید درستش کنید‪ .‬گاهی‌اوقات‬ ‫موضوع شروع دوباره و ایجاد چیزهای‬ ‫بهتر است‪ .‬گاهی‌اوقات برای اینکه بتوانید‬ ‫دید خوبی پیدا کنید‪ ،‬مجبورید کمی دورتر‬ ‫بایستید‪ .‬گاهی‌اوقات رشد کردن به معنی کنار‬ ‫گذاشتن عادت‌ها‪ ،‬روابط و موقعیت‌های‬ ‫گذشته و پیدا کردن چیز جدیدی است که شما‬ ‫را به حرکت بیندازد‪ ،‬چیزی که به هیجانتان‬ ‫بیاورد‪ .‬این معنی زندگی است‪ :‬یکجا ساکن‬ ‫نمانید‪.‬‬ ‫‪ .۲‬منفی‌گرایی خودتان ــ ذهن شما محیطی‬ ‫مقدس برای شماست‪ .‬می‌توانید پنجره‌های آن‬ ‫را بسته و همه جا را تاریک کنید یا اینکه‬ ‫پنجره‌ها را باز کرده و بگذارید نور داخل‬ ‫شود‪ .‬انتخاب با خودتان است‪ .‬خورشید‬ ‫همیشه به قسمتی از زندگی‌تان در حال‬ ‫تابیدن است‪ .‬شما چه فکری درمورد آن‬ ‫می‌کنید؟ چقدر راه آمده‌اید یا چقدر دیگر‬ ‫باید بروید؟ نقاط قوت و ضعفتان چیست؟‬ ‫بهترین و بدترین اتفاقی که می‌تواند برایتان‬ ‫بیفتد چیست؟ به حرف‌هایی که در ذهنتان‬ ‫می‌زنید توجه داشته باشید‪ .‬چون شاید فقط‬ ‫شاید‪ ،‬تنها چیزی که باید تغییر کند تا بتوانید‬ ‫شادی‪ ،‬عشق یا موفقیت بیشتری را تجربه‬ ‫کنید طرز فکرتان است‪.‬‬ ‫‪ .۳‬منفی‌گرایی دیگران ــ اگر برای خودتان‬ ‫ارزش نگذارید و مراقب خودتان نباشید‪،‬‬ ‫یعنی از خودتان سوءاستفاده می‌کنید‪ .‬شما‬ ‫هیچ کنترلی بر حرف‌های دیگران یا کارهای‬ ‫آنها ندارید اما می‌توانید کنترل کنید که با شما‬ ‫چطور رفتار کنند‪ .‬شما می‌توانید به تنهایی‬ ‫جلو کلمات تلخ و گزنده آنها را بگیرید و‬ ‫نگذارید که وارد قلب و ذهنتان شوند‪ .‬یادتان‬ ‫باشد‪ ،‬اگر به محیط مقدس درون خودتان‬ ‫احترام نگذارید‪ ،‬هیچ‌کس دیگر هم اینکار‬ ‫را نخواهد کرد‪.‬‬

‫‪ .۴‬روابط ناسالم ــ روابطتان را هوشمندانه‬ ‫انتخاب کنید‪ .‬تنهایی هیچوقت به اندازه‬ ‫یک رابطه نادرست برایتان تنهایی نمی‌آورد‪.‬‬ ‫با کسانی باشید که ارزش شما را می‌دانند‪.‬‬ ‫الزم نیست برای شاد بودن دوستان زیادی در‬ ‫اطراف خود داشته باشید؛ چند دوست واقعی‬ ‫که قدرتان را بدانند برایتان کافی خواهد بود‪.‬‬ ‫خیلی وقت‌ها گذشتن به معنی ضعف نیست‪.‬‬ ‫ما به این دلیل از بعضی افراد نمی‌گذریم‬ ‫که می‌خواهیم ارزشمان را درک کنند‪،‬‬ ‫بلکه به این دلیل است که ارزش خودمان را‬ ‫فهمیده‌ایم‪.‬‬

‫‪ .۶‬تنفر از محیط کار ــ اگر از کارتان لذت‬ ‫نمی‌برید‪ ،‬وقتتان را در آن نگذرانید‪ .‬بگردید‪،‬‬ ‫مطمئن باشید باالخره کاری که راضی‌تان کند‬ ‫را پیدا خواهید کرد‪ .‬اگر سخت کار کرده‬ ‫و از هر لحظه آن لذت می‌برید‪ ،‬دست از آن‬ ‫نکشید‪ .‬مطمئن باشید که در مسیر پیشرفت‬ ‫هستید‪ ،‬چون سخت کار کردن‪ ،‬در کاری که‬ ‫به آن عالقه دارید‪ ،‬رمز موفقیت در آن است‪.‬‬

‫‪ .۵‬بی‌صداقتی ــ اگر شب که سرتان را روی‬ ‫بالش می‌گذارید‪ ،‬خیالتان راحت باشد که‬ ‫از هیچکس سوءاستفاده نکرده‌اید‪ ،‬آرامش‬ ‫درونی پیدا خواهید کرد‪ .‬صادقانه زندگی‬

‫‪ .۷‬عدم آمادگی و سازماندهی ــ ‪ ۳۰‬دقیقه‬ ‫زودتر از خواب بیدار شوید تا مجبور نشوید‬ ‫برای انجام کارها در عجله باشید و اینطرف‬ ‫و آنطرف بدوید‪ .‬این ‪ ۳۰‬دقیقه کمکتان‬

‫کردن به شما آرامش فکر می‌دهد و این آرامش‬ ‫واقع ًا ارزشمند است‪ .‬صادق باشید و با کسانی‬ ‫که صداقت ندارند‪ ،‬رفت‌وآمد نکنید‪.‬‬

‫می‌کند از سردردهایی که بخاطر دیر رسیدن‌ها‬ ‫متحمل می‌شوید خالص شوید‪ .‬کمی وسایلتان‬ ‫را سازماندهی کنید و چیزهای غیرالزم را از‬ ‫اطرافتان پاک کنید‪.‬‬ ‫‪ .۸‬تنبلی ــ به دست آوردن علم و دانش به‬ ‫معنی رشد کردن شما نیست؛ رشد زمانی‬ ‫اتفاق می‌افتد که چیزهایی که می‌دانید بتواند‬ ‫بر نحوه زندگی شما اثر بگذارد‪ .‬نمی‌توانید با‬ ‫نشستن و فکر کردن پیشرفت کنید‪ .‬اگر مداوم‬ ‫همان کارهای گذشته‌تان را انجام دهید‪ ،‬چیز‬ ‫جدیدی به دست نخواهید آورد‪ .‬بهترین زمان‬ ‫برای شروع همین االن است‪.‬‬ ‫‪ .۹‬کش دادن کارهای ناتمام ــ هیچ چیز‬ ‫استرس‌زاتر از کش دادن کارهای ناتمام‬ ‫نیست‪ .‬دست از وقت تلف کردن بردارید‪.‬‬ ‫برای تمام کردن کارهای ناتمام گذشته وارد‬ ‫عمل شوید‪ .‬کش دادن بیش از حد این کارها‬ ‫انجام آنها را سخت‌تر می‌کند‪.‬‬ ‫‪ .۱۰‬فکر کردن بیش‌ازحد به اشتباهات‬ ‫گذشته ــ اگر تصور می‌کنید که کشتی‌تان رو‬ ‫به غرق شدن است‪ ،‬شاید وقت خوبی باشد که‬ ‫چیزهایی که باعث سنگین شدن آن می‌شود‬ ‫را دور بیندازید‪ .‬دفعه بعد که تصمیم گرفتید‬ ‫کمی زندگی‌تان را خلوت کنید‪ ،‬با چیزهایی‬ ‫که واقع ًا به هیچ دردی نمی‌خورند شروع‬ ‫کنید‪ ،‬مثل پشیمانی‌های گذشته‪ ،‬خجالت‌ها‬ ‫و عصبانیت‌ها‪ .‬همه آنها را دور بریزید‪.‬‬ ‫نمی‌توانید فصل بعدی زندگی‌تان را با خواندن‬ ‫دوباره متن‌های قبلی شروع کنید‪.‬‬ ‫‪ .۱۱‬بدهی‌های شخصی ــ بدهی‌های مالی‬ ‫موجب استرس و قلب‌درد است‪ .‬شما‬ ‫می‌خواهید یک زندگی راحت داشته باشید‬ ‫اما نه با ولخرجی‪ .‬چیزهایی که الزم ندارید‬ ‫را نخرید‪ .‬برای تحت‌تاثیر قرار دادن دیگران‬ ‫خرج اضافه نکنید‪ .‬خودتان را گول نزنید که‬ ‫ثروت آدمها با دارایی‌های مادی آنها سنجیده‬ ‫می‌شود‪ .‬برای پولتان عاقالنه برنامه‌ریزی‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫‪ .۱۲‬عدم تمایل به گفتن حرف‌هایی که الزم‬ ‫است بزنید ــ همه آدمها یک نگهبان درون‬ ‫سرشان دارند که همه کارهای آنها را نظاره‬ ‫می‌کند‪ .‬او از همان ابتدای تولد درون سر شما‬ ‫بوده و توسط خانواده‪ ،‬دوستان‪ ،‬همکاران و‬ ‫جامعه شما پرورش پیدا کرده است‪ .‬هدف‬ ‫اصلی او نظارت بر کارهایتان و اطمینان از‬ ‫این است که از خط خارج نشوید‪ .‬و وقتی‬ ‫به حضور این نگهبان عادت کردید‪ ،‬کم‌کم‬ ‫متوجه می‌شوید که نظر او درمورد قابل‌قبول یا‬ ‫غیرقابل‌قبول بودن کارها کام ً‬ ‫ال درست است‪.‬‬ ‫اما اینطور نیست! نظر او دقیق ًا نظر دیگران‬ ‫است! یادتان باشد‪ ،‬این نگهبان فقط یک‬ ‫نگهبان است و فقط نگاه می‌کند‪ .‬او هیچ‬ ‫کنترلی روی شما ندارد‪ .‬اگر بخواهید خالف‬ ‫نظر او کاری انجام دهید هیچ کاری نمی‌تواند‬ ‫انجام دهد‪ .‬البته نباید مثل دیوانه‌ها رفتار‬ ‫کنید اما باید هر چیزی که الزم است به زبان‬ ‫بیاورید را بگویید‪ .‬نباید خودتان را سانسور‬ ‫کنید‪ .‬همیشه حقیقت را بگویید‪.‬‬ ‫‪-----------------------‬‬


‫‪43‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫محمد‬ ‫رحیمیان‬

‫آمدن نوروز‬

‫آمدن عید و نوروز بدون شک‬ ‫برای بسیاری از ایرانیان بخصوص‬ ‫آنها که کودکی و جوانی خود‬ ‫را در ایران گذرانده اند همراه با‬ ‫حسی نوسنالژیک است‪ ،‬یادآوری‬ ‫یک حس خوب‪ ،‬بوی خوب‪،‬‬ ‫رنگهای شاد و طعم شیرین‪،‬‬ ‫صدای تیک تاک ساعتی که خبر‬ ‫از تحویل سال می دهد‪ ،‬خبر از‬ ‫تمام شدن یک خستگی‪ .‬در پس‬ ‫تمام طنازی راز آلود نوروز و بهار‪،‬‬ ‫پشت تمام قصه های فلسفه ی عید‪،‬‬ ‫نوروز بهانه ای ‪ ،‬برای پایان دادن‬ ‫بی بهانه ی جدایی ها‪ ،‬قهرها و‬ ‫خستگی ها و تازه کردن دیدارها‪،‬‬ ‫پایان دادن به دلتنگی برای نگاهی‬ ‫گرم و آغوشی پذیرا‪.‬‬ ‫_____________________________‬

‫زمستان را مظهر دلتنگی میدانستیم و خستگی‬ ‫و شنیدن صدای توپی که به نشانه ی آمدن‬ ‫عید می شنیدیم پایان همه ی زمستان های‬ ‫طوالنی و تاریک بود‪.‬‬ ‫معموال با نزدیک شدن به روزهای پایان‬ ‫سال‪ ،‬حس بوی عیدی و توپ وکاغذ رنگی‪،‬‬ ‫بوی ماهی و یاس‪ ،‬زمستان دلمان بسر می‬ ‫آید و خستگی سال به یک باره رخت بر می‬ ‫بندد‪ .‬جنب و جوش حاصل از شوق آمدن‬ ‫بهار‪ ،‬بهانه ای بر دلتنگی باغ دلهایمان است‬ ‫و حس افسردگی از کوتاهی روزها و بقول‬ ‫موالنا لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را‪.‬‬ ‫در سال جدید‪ ،‬به حفظ آنچه داریم بیشتر‬ ‫بیندیشیم‪ .‬با هر اندازه توان مالی مطمئن‬ ‫باشیم می توانیم حفاظی از اطمینان‪ ،‬اطراف‬ ‫زندگیمان بکشیم‪ .‬همانگونه که برای دستیابی‬ ‫به آنچه دوستش داریم نباید به دنبال زمان‬ ‫مناسب باشیم‪ ،‬هرگز در جستجوی شرایط‬ ‫بهتر کاری و در آمد باالتر و سپس اخذ بیمه‬ ‫نگردیم چرا که زمان بهتر به معنای داشتن‬ ‫وضعیت سالمتی مناسب برای اخذ بیمه‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫امروزه تقریبا اکثر افراد می دانند که بیمه‬ ‫بیماری سخت و ناتوانی جسمی یکی از‬ ‫مهمترین و بهترین بیمه هایی است که با‬ ‫درصد باالیی در زندگی هر شخص استفاده‬ ‫خواهد شد و دانش این نیاز‪ ،‬قدم بزرگی در‬ ‫این راه بشمار می آید‪ .‬بیمه دقیقا در مسیر‬ ‫پستی و بلندی های زندگی در خوشی ها و‬ ‫ناخوشی ها و مواردی که به مشکالت مالی‬

‫بینجامد قدم بر می دارد و افرادی که آن را‬ ‫اخذ کرده اند با آسایش فکری بیشتری نسبت‬ ‫به سایرین زندگی خواهند کرد‪.‬‬ ‫سال دیگری را آغاز کرده ایم‪ ،‬مانند همه‬ ‫سالهای عمرمان از آنچه پیش روی ما خواهد‬ ‫بود چیزی نمی دانیم‪ .‬فردا می تواند برای هر‬ ‫یک از ما داستانی داشته باشد‪ .‬اینکه ما چند‬ ‫سال داریم تفاوتی ندارد‪ ،‬شاید سالی پر از‬ ‫سالمتی داشته و شاید آن را ناگهان از دست‬ ‫بدهیم‪ .‬طبعا زندگی همه ما به دلیل شرایط و‬ ‫امکانات متفاوت‪ ،‬میزان تحصیالت و نوع‬ ‫شغل‪ ،‬در یک طبقه نبوده و نمی توانیم از‬ ‫درآمد یکسان برخوردار باشیم اما در تمام‬ ‫سطوح زندگی‪ ،‬هر یک مسولیتها و تعهداتی‬ ‫داریم‪ .‬یا صاحب خانه ای هستیم و مورگیج‬ ‫آن را می پردازیم‪ ،‬یا مستاجریم و اجاره می‬ ‫دهیم و به همین شکل‪ ،‬ده ها تعهد به دنبال‬ ‫آن در اندازه های مختلف وجود دارد‪ .‬اینکه‬ ‫ما در کدام طبقه رفاهی قرار داریم زیاد مهم‬ ‫نیست بلکه مهمتر این است که به نگهداری‬ ‫داشته هایمان قبل از وقوع هر اتفاقی فکر‬ ‫کرده باشیم‪.‬‬ ‫همانطور که می بینید احتمال مواجهه با‬ ‫بیماری های سخت و از کارافتادگی‪ ،‬برای‬ ‫افراد بسیار باالست و این سوال به قوت خود‬ ‫باقی که در هنگام روبرو شدن با بیماری‬ ‫سخت چه خواهیم کرد؟ در حساب بانکی‬ ‫مان به قدر کافی پول داریم؟ از فامیل قرض‬ ‫خواهیم گرفت؟ از بانک وام می گیریم؟ خانه‬ ‫مان را می فروشیم؟ و یا‪.....‬‬ ‫بیمه ابزاری ارزشمند برای پیشگیری از‬ ‫بیماریها و همواره ضمن آرامش و آسایش‬ ‫خاطر ‪ ،‬پشتیبان مالی است‪ .‬ریسک و‬ ‫خطرهای اطراف خود را بشناسیم و بیمه را‬ ‫در زمان مناسب با توجه به توان مالی مان‬ ‫تهیه کنیم‪.‬‬ ‫در حالی که آرزومند آرزوهای شما هستیم‪ ،‬از‬ ‫شما دعوت می کنیم تا مانند همیشه در سال‬ ‫جدید همراه ما بوده و با نظراتتان مسیری‬ ‫هموارتر بینمان برقرار سازید‪ .‬سال نو مبارک!‬ ‫اقتباس‪ :‬خانم دکتر واحدی(ایمونولوژیست)‬ ‫شرکت بیمه رحیمیان ‪ Insufin‬از خوانندگان‬ ‫و عالقمندان دعوت به عمل می آورد که‬ ‫تجربه های خوب و بد خود را پیرامون بیمه‬ ‫با ما در میان بگذارید‪.‬‬ ‫مطالب این مقاالت صرفن در جهت اطالع‬ ‫رسانی می باشد و به هیچ عنوان جایگزین‬ ‫مشاوره با متخصصین مربوطه نمی شود‪.‬‬ ‫پرسش های خود را در زمینه طرح و برنامه‬ ‫ریزی مالی و سرمایه گذاری و بیمه های‬ ‫مختلف از طریق ایمیل ‪news@insufin.‬‬ ‫‪ com‬مطرح کنید‪.‬‬ ‫به وب الگ ما سر بزنید ‪www.cover4u.‬‬ ‫‪ca‬‬ ‫‪www.youtube.com/sherkatbimeh‬‬ ‫‪https:www.facebook.com/Insufin‬‬ ‫محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و سرمایه‬ ‫گذاری و عضو رسمی مشاوران متخصص‬ ‫بیمه و امور مالی کانادا به شماره ثبت‬ ‫‪ 2065817:‬است‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

42


‫‪41‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫قاعدگي بانوان‬ ‫و‪۴‬خطر پنهان‬ ‫درد شكم‬

‫آيا درد مهيبي كه هرماه به سراغ‬ ‫انسان مي آيد يك چيز معمولي‬ ‫است يا نشانه اي است از چيزي‬ ‫جدي تر؟ در ادامه مطلب‪ ،‬ما به‬ ‫شما كمك مي كنيم تا راز و رمز‬ ‫اين درد را بفهميد‪.‬‬ ‫فرقي نمي كند كه آيا درد خفيف و خسته‬ ‫كننده است كه يك شب طول مي كشد يا نوعي‬ ‫شكنجه است كه شما را چند روزي خانه نشين‬ ‫مي كند‪ ،‬در هر حال بسياري از ما با دردهاي‬ ‫قاعدگي بيگانه نيستيم‪ .‬در واقع ‪ ،‬بيش از ‪۵۰‬‬ ‫درصد از زنان ‪ ،‬هر ماه درجاتي از اين دردها‬ ‫را متحمل مي شوند‪.‬‬ ‫قبل از اينكه براي تسكين اين درد دوباره به‬ ‫سراغ هوله گرم برويد‪ ،‬چند چيز هست كه بهتر‬ ‫است بدانيد‪ .‬اول از همه‪ ،‬اين روزها داروهاي‬ ‫موثري براي كمك به تسكين اين دردها‬ ‫وجود دارند‪- .‬اما نكته مهمتر اين است كه‬ ‫همه قاعدگي ها طبيعي نيستند‪ -‬و گاه نشانه‬ ‫اي از يك شرايط احتماال جدي هستند‪ .‬در‬ ‫اينجا فهرستي از چيزهايي را كه به كمك آنها‬ ‫مي توانيد عالمتهاي مهمي را شناسايي كنيد‬ ‫برايتان مي آوريم كه به معناي لزوم مراجعه به‬ ‫متخصص زنان براي بررسي بيشتر مي باشند‪.‬‬ ‫عالمت اول ‪ ” :‬درد ماهانه خيلي شديد” ‪ ،‬اما‬ ‫اگر داروهاي مسكن معمولي را زود مصرف‬ ‫كنم‪ ،‬دردها رفع مي شوند‪.‬‬ ‫دليل احتمالي ‪:‬فقط درد ساده مربوط به‬ ‫قاعدگي‪ .‬مواردي از گرفتگي عضالت كه با‬ ‫مسكن هاي بدون نسخه پزشك رفع مي شوند‪،‬‬ ‫احتمال چيز مهمي نيستند‪.‬‬ ‫سوزان بريل‪ ،‬كه پزشك و مدير بخش دارو در‬ ‫بيمارستان سنت پيتر در نيو جرسي آمريكاست‬ ‫در اين باره توضيح مي دهد كه ‪ :‬اين موارد‬ ‫مربوطند به ترشح يك ماده شبه هرموني‬ ‫موجود در بدن به نام پروستاگالنديس‪ ،‬كه‬ ‫وجود آن سبب انقباض رحم براي خروج‬ ‫خون و بافتهاي رحمي از بدن مي شود‪.‬‬ ‫پروستاگالنديس‪ ،‬همچنين سبب منقبض‬ ‫شدن روده هاي شما مي شود و اين انقباض‬ ‫سبب اسهال و احساس دل پيچه و آشوب در‬ ‫ناحيه شكم مي شود‪.‬‬ ‫اگر چه گرفتگي هايي نظير اينها نگران كننده‬ ‫نمي باشند‪ ،‬اين بدان معنا نيست كه شما بايد‬ ‫درد بكشيد و آنها را تحمل كنيد‪ .‬داروهاي‬ ‫ضد التهاب (مانند ‪ Advil‬يا ‪ )Aleve‬با‬ ‫هدف قرار دادن پروستاگالنديس درد را آرام‬

‫مي كنند‪ .‬به محض رخ دادن اولين مورد تير‬ ‫كشيدن درد‪ ،‬آنها را به كار ببريد‪ ،‬هرچقدر‬ ‫زودتر دارو را مصرف كنيد توليد ماده‬ ‫پروستاگالنديس كندتر مي شود و درد كمتري‬ ‫احساس خواهيد كرد‪ .‬اگر اين داروها اثري‬ ‫بر درد نداشتند به متخصص زنان مراجعه‬ ‫كنيد‪ ،‬برخي از متخصصان در اين موارد‬ ‫مسكن هاي قويتري را تجويز مي كنند‪ .‬گرم‬ ‫كردن هم كمك مي كند‪ ،‬بنابراين از هوله گرم‬ ‫يا بطري آب گرم هم مي توانيد استفاده كنيد‪.‬‬ ‫راه حل ديگر‪ :‬دوباره قرص بخوريد‪ .‬مري جين‬ ‫مينكين‪ ،‬استاد دانشكده پزشكي دانشگاه ييل‬ ‫در رشته مامايي و بيماريهاي زنان‪ ،‬مي گويد‪:‬‬ ‫قرص هاي جلوگيري از بارداري‪ ،‬فرآيند‬ ‫تخمك گزاري را متوقف مي كنند‪ ،‬بنابراين‬ ‫اليه مخصوص در رحم تشكيل نمي شود و در‬ ‫نتيجه مقدار كمتري از ماده پروستاگالنديس‬ ‫در بدن توليد خواهد شد‪.‬‬ ‫عالمت دوم ‪“ :‬در‬ ‫اين اواخر‪ ،‬در هنگام‬ ‫قاعدگي خون زيادي‬ ‫با سرعت زياد از‬ ‫من خارج شد‪ ،‬و در‬ ‫نتيجه مجبور شدم‬ ‫هر يك ساعت يك‬ ‫تامپون‪/‬نوار بهداشتي‬ ‫به كار ببرم‪”.‬‬ ‫دليل احتمالي ‪:‬‬ ‫فيبروئيدها(غده‬ ‫هايي رشته مانند)‬ ‫دكتر بيل مي گويد‪:‬‬ ‫غده‬ ‫فيبروئيدها‬ ‫هاي خوشخيمي‬ ‫كه‬ ‫هستند‬ ‫در درون‬ ‫يا در روي‬ ‫ديواره رحم قرار‬ ‫مي گيرند‪ .‬آنها مي‬ ‫توانند به كوچكي‬ ‫يك تخم سيب‬ ‫درختي يا به بزرگي‬ ‫يك گريپ فروت‬ ‫باشند‪ ،‬و ممكن‬ ‫است در يك زمان‬ ‫چندتا از آنها در‬ ‫وجود‬ ‫رحم‬ ‫داشته باشند‪.‬‬ ‫اين غده ها‬ ‫معموال در‬ ‫دهه ‪ ۳۰‬و‬ ‫‪ ۴۰‬زندگي‬ ‫ظاهر مي‬ ‫شو ند ‪،‬‬ ‫حد و د‬ ‫‪ %۴۰‬از‬ ‫زنان در‬ ‫دهه ‪۳۰‬‬ ‫ز ند گي‬ ‫د‬ ‫خو‬ ‫از‬ ‫يكي‬ ‫آنها را دارند‪.‬‬ ‫زنان آمريكايي‬

‫آفريقايي تبار ريسك باالتري براي ابتالي به‬ ‫اين غده ها دارند‪.‬‬ ‫اگرچه فيبروئيدها مي توانند سبب درد‬ ‫بشوند‪ ،‬ولي معموال وجود آنها سبب شروع‬ ‫يك احساس دائمي فشار ماليم در ناحيه لگن‬ ‫مي شود‪ .‬دكتر مينكين مي گويد‪ :‬هرچه آنها به‬ ‫ديوراه رحم نزديكتر باشند‪ ،‬خونريزي شديدتر‬ ‫خواهد بود‪ -‬اين خونريزي ممكن است‬ ‫تابيشتر از ‪ ۷‬روز ادامه يابد يا چنان شديد‬ ‫باشدكه مجبور شويد هر يك ساعت يك يا‬ ‫دو بار تامپون‪ /‬نوار بهداشتي خود را تعويض‬ ‫كنيد‪.‬‬ ‫خبر خوب اين است كه جز در مواردي‬ ‫كه فشار در ناحيه لگن خيلي زياد باشد يا‬ ‫خونريزي زياد برايتان ايجاد زحمت كند‪،‬‬ ‫نيازي به هيچ درماني نداريد‪ .‬اما در صورتي‬ ‫كه درد يا جريان خون وضع بدي‬ ‫ايجاد كنند‪ ،‬پزشك شما با‬ ‫دادن دارو يا در حالت هاي‬ ‫نادر توصيه به انجام عمل‬ ‫جراحي براي برداشتن‬ ‫غده ها خواهد كرد‪.‬‬ ‫عالمت سوم ‪“ :‬من در‬ ‫تمام طول ماه در ناحيه‬ ‫لگن درد دارم‪ ،‬حتي در‬ ‫هنگام نزديكي جنسي‪”.‬‬ ‫دليل احتمالي ‪:‬‬ ‫اندومتريوسيس‬ ‫اندومتريوسيس‬ ‫ضعيتي‬ ‫و‬ ‫است كه‬ ‫د ليل‬

‫روشني‬ ‫ند ا ر د ‪.‬‬ ‫دكتر بيل در‬ ‫اين باره مي گويد‪:‬‬ ‫بافتي كه معموال‬ ‫دروني‬ ‫ديواره‬ ‫رحم را مي گيرد‪،‬‬ ‫جابجا مي شود‬ ‫و بيرون مي آيد‬ ‫و شروع به رشد‬ ‫در روي ارگانهاي‬ ‫مجاور مي كند‪.‬‬ ‫اين مشكل تقريبا‬ ‫حداكثر تا ‪ ۱۵‬درصد‬ ‫زنان در سنين باروري‬ ‫را درگير مي سازد و پس‬

‫از شروع عاليم به طور متوسط حدود ‪۱۰‬‬ ‫سال طول مي كشد تا تشخيص داده بشود‪.‬‬ ‫تشخيص آن دشوار است و بخشي از اين‬ ‫دشواري به اين دليل است كه بسياري از زنان‬ ‫فكر مي كنند كه آن صرفا انقباض و گرفتگي‬ ‫شديد مربوط به قاعدگي است و بنابراين براي‬ ‫آزمايش به سراغ متخصص نمي روند‪.‬‬ ‫اندومتريوسيس معموال سبب درد شديد در‬ ‫ناحيه زير شكم ‪ -‬و برخي مواقع در كمر و‬ ‫ران ها مي شود‪ ،‬و اغلب مواقع اين درد با‬ ‫مصرف مسكن هاي معمول آرام نمي گيرد‪.‬‬ ‫اين درد در هر زمان از ماه مي تواند ظاهر‬ ‫شود‪ .‬خونريزي شديد هم مي تواند يك‬ ‫عالمت آن باشد و همينطور مقاربت دردناك‪.‬‬ ‫دكتر مينكين مي گويد‪ :‬اين احساس به شما‬ ‫دست مي دهد كه شما در هنگام دخول دچار‬ ‫انقباض دردناك مي شويد و اين به خاطر اين‬ ‫است كه آلت همسرتان به بافت رشد يافته در‬ ‫خارج از رحم شما برخورد مي كند‪.‬‬ ‫آيا اين عاليم براي شما آشنا هستند؟ در‬ ‫اين صورت از متخصص زنان خود وقت‬ ‫مالقاتي بگيريد‪ .‬اگر او براي شما تشخيص‬ ‫اندمتريوسيس داد‪ ،‬قرصهاي پيشگيري از‬ ‫بارداري و يا ديگر هورمونها مي توانند رشد‬ ‫بافت اضافي را كند كنند ‪ .‬در موارد شديد‪،‬‬ ‫ممكن است براي كاهش ميزان بافت تشكيل‬ ‫شده در خارج از رحم‪ ،‬نياز به انجام عمل‬ ‫جراحي باشد‪.‬‬ ‫عالمت چهارم‪ ”:‬از شدت درد درد در ناحيه‬ ‫زير شكم و پهلو‪ ،‬دوال مي شوم و دچار تب‬ ‫مي شوم‪”.‬‬ ‫دليل احتمالي ‪ :‬بيماري التهابي لگن‬ ‫درد سخت و طاقت فرساي لگن كه مي تواند‬ ‫روزها‪ ،‬هفته ها و يا ماهها ادامه يابد و ممكن‬ ‫است همراه با تب باشد‪ ،‬دفع دردناك ادرار و يا‬ ‫ترشحات سبز رنگ يا زردرنگ ‪ ،‬عاليمي از‬ ‫بيماري التهابي لگن(‪ )PID‬مي باشند كه يك‬ ‫عفونت جدي بخش فوقاني دستگاه توليد‬ ‫مثل مي باشد‪ .‬بيماري ‪ PID‬معموال نتيجه‬ ‫يك عفونت درمان نشده كالميديا(نوعي‬ ‫باكتري كه دستگاه تناسلي زن و مرد را‬ ‫گرفتار مي سازد) يا سوزاك است‪ ،‬از آنجا‬ ‫كه بيماري هاي مسري مقاربتي ممكن است‬ ‫هيچ عالمتي نداشته باشند‪ ،‬لذا گاهي اوقات‬ ‫شما تا زماني كه باكتري در ناحيه وسيعي‬ ‫گسترش نيافته‪ ،‬متوجه ابتالي خود نمي‬ ‫شويد‪.‬‬ ‫دكتر بيل مي گويد‪ :‬نكته بسيار مهم و حياتي‬ ‫اين است كه ‪ PID‬را به سرعت درمان كنيد‪،‬‬ ‫زيرا ممكن است بافت همبند زخم( محل‬ ‫التيام زخم) در لوله هاي رحمي شما شكل‬ ‫بگيرد كه اين مي تواند به ناباروري بينجامد‪.‬‬ ‫بنابراين اگر به اين مورد مشكوك هستيد‬ ‫فورا به پزشك متخصص مراجعه نماييد‪ .‬او‬ ‫آزمايشهاي الزم را انجام خواهد داد و اگر‬ ‫شما به‪ PID‬مبتال باشيد‪ ،‬برايتان آنتي بيوتيك‬ ‫تجويز خواهد كرد‪ .‬با اين كار همه دردهايي‬ ‫كه ‪ PID‬براي شما به وجود آورده به سرعت‬ ‫از بين مي روند بنابراين مراجعه به‬ ‫پزشك را به تعويق نيندازيد‬


‫‪40‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫روش ایجاد تناسب در ران و باسن بانوان‬ ‫راهکار بدست آوردن باسن و‬ ‫ران متناسب‪ ،‬تمرکز بر گروه‌های‬ ‫عضالنی چهار سر (جلوی ران)‪،‬‬ ‫‌‌هامسترینگ (پشت ران ‌) و گلوئتال‬ ‫(باسن) است‪...‬‬

‫تقویت این عضالت باعث افزایش قدرت‬ ‫شما در انجام تمام کارهایی است که انجام‬ ‫می‌دهید‪ .‬مثل باال رفتن از پله‌‌ها‪ ،‬از روی‬ ‫صندلی بلند شدن‪ ،‬بلند کردن بچه از روی‬ ‫زمین و پیاده‌روی‪.‬‬ ‫تقویت متعادل این عضالت برای حفظ‬ ‫عملکرد مطلوب آنها ضروری است در غیراین‬ ‫صورت مشکالتی مانند اختالل راه رفتن‪،‬‬ ‫مشکالت تعادل و اختالل در فعالیت‌‌های‬ ‫روزمره به وجود می‌آید‪.‬‬ ‫وقتی یک قسمت از پا بیش از قسمت‌‌های‬ ‫دیگر تقویت شود می‌تواند باعث کشیده شدن‬

‫لگن و ران و خارج شدن از حالت تقارن‬ ‫طبیعی گردد که این مساله به اختالل در ثبات‬ ‫و در نتیجه درد کمر‪ ،‬ران‪ ،‬زانو و مچ پا منجر‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫اکثر افرادی که در حال درمان درد زانو و‬ ‫کمر هستند‪ ،‬در حقیقت بیشتر نیازمند‬ ‫تقویت متعادل این عضالت هستند ‪.‬سفتی‬ ‫‌‌هامسترینگ‌‌ها در بسیاری از افراد از جمله‬ ‫دونده‌‌ها دیده می‌شود و انقباض مکرر و عدم‬ ‫کشش عضالت می‌تواند به کاهش محدوده‬ ‫حرکتی آنها منجر شود‪ .‬کشش عضالنی‪،‬‬ ‫بخش مهمی‌ از ایجاد تعادل می‌باشد‪.‬‬ ‫تعداد زیادی از افرادی که دچار صدمه‬ ‫می‌شوند‪ ،‬علت عمده آن در نداشتن یک‬ ‫کوشش آگاهانه در جهت کشیدن عضالت‬ ‫می‌باشد‪ .‬مث ً‬ ‫ال این افراد بعد از ‪ 50‬دقیقه‬ ‫فعالیت دو دقیقه به عضالت خود کشش‬ ‫می‌دهند‪.‬‬ ‫تمرینات با دمبل‬ ‫در هر دست خود یک دمبل گرفته و بایستید‪.‬‬ ‫پاها را به اندازه عرض شانه بازکرده و زانوها‬ ‫را کمی‌ خم کنید‪.‬‬

‫یکی از پاهای خود را یک قدم جلو بگذارید‪.‬‬ ‫با چهار شماره تمامی ‌بدن را به آهستگی و‬ ‫با یک حرکت کنترل شده پایین بیاورید‪ .‬در‬ ‫حین پایین آمدن بدن باید هر دو زانو خم‬ ‫شوند‪ .‬مفصل زانو نباید بیش از ‪ 90‬درجه‬ ‫خم شود‪ .‬پایین آوردن بدن باید به شکلی باشد‬ ‫که ران جلویی موازی با سطح زمین باشد‪.‬‬ ‫مطمئن شوید که زانوی جلویی جلوتر از‬ ‫انگشتان پا قرار نگرفته باشد‪ .‬این کار احتمال‬ ‫صدمه به زانو را زیاد می‌کند‪.‬‬ ‫به حالت ایستاده و شروع برگردید‪.‬‬ ‫‪ 10‬تا ‪ 12‬بار این حرکت را انجام داده و‬ ‫سپس جای پاها را عوض کنید‪.‬‬ ‫حرکت چمباتمه با دمبل‬ ‫در هر دست خود یک دمبل گرفته و بایستید‪.‬‬ ‫پاها را به اندازه عرض شانه بازکرده و زانوها‬ ‫را کمی خم کنید‪.‬‬ ‫با چهار شماره به آهستگی بدن خود را پایین‬ ‫بیاورید‪ .‬به آهستگی بدن خود را به شکلی‬ ‫پایین آورده تا ران‌های شما موازی سطح‬ ‫زمین گردند‪ .‬همیشه مراقب باشید تا زانوهای‬ ‫شما جلوتر از انگشتان پا قرار نگیرد‪ .‬به این‬

‫منظور باسن خود را به سمت عقب حرکت‬ ‫دهید‪.‬‬ ‫با فشار دادن روی پاشنه پا به آهستگی به‬ ‫حالت اول برگردید‪ .‬به این حرکت‪ ،‬حرکت‬ ‫چمباتمه با دمبل می‌گویند‪.‬‬ ‫حرکت درازکش و دورکردن‬ ‫به پهلودراز بکشید و سرخود را روی بازویتان‬ ‫بگذارید‪.‬‬ ‫پاهای خود را با زاویه ‪ 45‬درجه جلوی خود‬ ‫قرار دهید تا تعادلتان حفظ شود‪.‬‬ ‫پای فوقانی را حدود ‪ 3‬سانتی‌متر از پای‬ ‫پایینی بلند کنید‪ .‬آن را موازی نگه داشته و‬ ‫مچ پا را خم کنید به شکلی که انگشتان پا به‬ ‫سمت جلو و نه باال باشند‪.‬‬ ‫به آهستگی پای فوقانی را باال و پایین ببرید‬ ‫بدون اینکه مابین حرکات‪ ،‬پای تحتانی‬ ‫توسط آن لمس شود‪.‬‬ ‫این حرکت را ‪ 10‬تا ‪ 15‬بار تکرار کرده و‬ ‫مراقب باشید که لگن شما به سمت جلو یا‬ ‫عقب حرکت نکند‪ .‬پاها را عوض کرده و‬ ‫حرکت را تکرار کنید‪.‬‬ ‫حرکت درازکش و نزدیک کردن‬ ‫به پهلو دراز کشیده و پای باالیی را به مقابل‬ ‫پای تحتانی بیاورید‪ .‬پای جلویی را به سمت‬ ‫باال و ران حرکت داده و پای خود را روی‬ ‫کف زمین درست مقابل زانو بگذارید‪ .‬نوک‬ ‫انگشتان پا به سمت جلو باشد‪.‬‬ ‫پای تحتانی را حدود ‪ 3‬سانتی‌متر از کف‬ ‫زمین باال بیاورید‪.‬‬ ‫به آهستگی پای تحتانی را تا جایی که راحت‬ ‫هستید‪ ،‬باال بیاورید‪ ،‬به شکلی که خمیدگی‬ ‫کمی‌ را در پای خود حفظ کنید‪.‬‬ ‫تا ‪ 4‬شماره بشمارید و به آهستگی به حالت‬ ‫اولیه برگردید‪ .‬این عمل را ‪ 10‬تا ‪ 15‬بار‬ ‫تکرار کنید‪.‬‬ ‫حرکت پل‬ ‫به پشت دراز کشیده و زانوهای خود را خم‬ ‫کرده‪ ،‬کف پاهای خود را طوری روی زمین‬ ‫قرار دهید که فاصله آنها به اندازه عرض لگن‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫ابتدا لگن را از روی زمین بلند کرده‪ ،‬سپس‬ ‫ستون فقرات را از روی زمین به شکلی بلند‬ ‫کنید که در هر زمان یک مهره از زمین جدا‬ ‫شود تا جایی که یک خط مستقیم از شانه تا‬ ‫زانوها ایجاد شود‪ .‬پاشنه پا باید مستقیم ًا زیر‬ ‫زانوها باشد‪.‬‬ ‫چند شماره صبر کرده سپس به آهستگی ستون‬ ‫فقرات را پایین بیاورید‪ ،‬طوری که باسن‬ ‫آخرین نقطه‌ای باشد که به زمین می‌رسد‪ .‬این‬ ‫حرکت را ‪ 10‬تا ‪ 15‬بار تکرار کنید‪.‬‬ ‫نوع دیگر حرکت پل‪ :‬برای تمرین سنگین‌تر‬ ‫زمانی که به باالترین نقطه رسیدید‪ ،‬ستون‬ ‫فقرات را تا نیمه پایین آورده‪ ،‬سپس با کمک‬ ‫عضالت باسن دوباره آن را به باال ببرید‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

39


‫‪38‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫خانمها‪ :‬خواسته‬ ‫های جنسی خود‬ ‫را بیان کنید‬

‫من ایمیل های بسیار زیادی‬ ‫دریافت می کنم که در آن‪ ،‬خانم‬ ‫ها نسبت به این امر اعتراض می‬ ‫کنند که همسرانشان نمی دانند به‬ ‫هنگام برقراری رابطه جنسی چگونه‬ ‫باید آنها را به لذت برسانند‪ .‬من هم‬ ‫اغلب به همه آنها یک پاسخ میدهم‬ ‫ شما چه تقاضایی کرده اید که تا‬‫کنون برآورده نشده؟‬ ‫اکثریت قریب به اتفاق خانم ها‪ ،‬زمانیکه‬ ‫نوبت به این مسائل می رسد قدری خجالتی‬ ‫می شوند و تصور می کند که آقایون ملزم‬ ‫هستند تمام این مسائل را از پیش بدانند‪ .‬این‬ ‫تصور به شدت اشتباه است‪ .‬هیچ کسی به طور‬ ‫مادرزادی نمی تواند به خصوصیات فیزیکی‬ ‫جنس مخالف خود آشنا باشد‪ .‬مهارت های‬ ‫عشق ورزی‪ ،‬هم برای آقایون و هم برای خانم‬ ‫ها‪ ،‬یک مقوله اکتسابی است (شاید خانم‬ ‫های کمی پیدا شوند که معشوقه های خوبی به‬ ‫شمار روند‪ ،‬اما آقایون نسبت ًا اعتراض کمتری‬ ‫به این مسائل میکنند)‪ .‬وجود هر خانمی در‬ ‫خود یک دنیای کام ً‬ ‫ال عجیب و غریب را‬ ‫جای داده است و دارای خصوصیات منحصر‬ ‫بفردی می باشد‪ .‬اغلب مواردی که برای یک‬ ‫خانم دلپذیر است‪ ،‬ممکن است برای خانم‬ ‫دیگر هیچ معنا و مفهومی نداشته باشد‪.‬‬ ‫اجازه دهید باحقیقت روبرو شویم‪ :‬اگر‬ ‫احساس می کنید که شریک زندگیتان قادر‬ ‫به برآورده کردن نیازهای شما نیست‪ ،‬مقصر‬ ‫اصلی خودتان هستید و هیچ کس جز خودتان‬ ‫مسئول آن نیست‪.‬‬ ‫چرا خانم ها چیزی نمی گویند؟‬

‫بیشتر خانم ها تصور می کنند که اگر بخواهند‬ ‫به نحوی شریک خودشان را "راهنمایی"‬ ‫کنند‪ ،‬با این کار به نفس خود آسیب وارد‬ ‫کرده اند‪ .‬البته شاید تا حدودی این عقیده‬ ‫صحت داشته باشد‪ .‬با توجه به مطلب فوق‬ ‫الذکر می توانید در بیان خواست ها و‬ ‫نیازهای خود کمی بیشتر دقت کنید‪ ،‬اما نباید‬ ‫دهان خود را به کلی بسته نگه دارید‪ .‬برای‬ ‫شروع می توانید ابتدا از او سؤال کنید که چه‬ ‫چیزهایی را بیشتر دوست می دارد‪ .‬همچنانکه‬ ‫به گفته های او گوش می دهید‪ ،‬می توانید‬ ‫عقاید خود را نیز در این زمینه وارد بحث‬ ‫کنید‪ .‬البته نباید یک طرفه هم قضاوت کرد‪.‬‬ ‫گاهی اوقات اتفاق می افتد که خانم هایی را‬ ‫مشاهده می کنیم که مانند معشوقه های عادی‬ ‫رفتار نمی کنند‪ .‬برخی از آنها فقط دراز می‬

‫کشند و انتظار دارند که طرف مقابل تمام‬ ‫کارها را به تنهایی برایشان انجام دهد؛ بعد‬ ‫هم شکایت می کنند که همسرشان طریقه رفع‬ ‫نیازهای آنها را نمی داند‪ .‬متاسفم ولی باید‬ ‫طرز تفکر خود را تغییر دهید!‬ ‫زمانیکه او در حین برشمردن عالیق شخصی‬ ‫خودش است‪ ،‬شما می توانید خیلی راحت‬ ‫نیازهای خودتان را نیز وارد بحث کنید‪.‬‬ ‫او کام ً‬ ‫ال متوجه می شود و به احتمال زیاد‬ ‫دوست دارد که چیزهای بیشتری در این‬ ‫رابطه بشنود؛ خیلی بیشتر!‬ ‫پیش از هر چیز باید همواره به یک نکته‬ ‫توجه داشته باشید‪ :‬این عقیده را که او باید‬ ‫همه چیز را بداند از ذهن خود پاک کنید‪.‬‬ ‫برخی با خود تصور می کنند که شوهرشان‬ ‫باید آنقدر کارهای متفاوات را انجام دهند‬ ‫تا باالخره به جایی برسند که مورد رضایت‬ ‫خانم قرار بگیرد‪.‬‬ ‫زمانی که من از مراجعین خود سؤال می کنم‬ ‫که هنگام برقراری رابطه جنسی‪ ،‬بیشتر به‬ ‫سمت چه تمایالتی گرایش دارند‪ ،‬معمو ً‬ ‫ال‬ ‫یک جواب مشابه دریافت می کنم‪" :‬من همه‬ ‫چیزش را دوست می دارم" واقع ًا که!! وقتی‬ ‫همسرتان چنین سؤالی را از شما می پرسد‪،‬‬ ‫نمی خواهد میزان شهوت شما را اندازه گیری‬ ‫کند‪ ،‬او واقع ًا می خواهد بداند که شما نوازش‬ ‫کدام قسمت را بیشتر می پسندید‪ .‬اگر روزی‬ ‫همسرتان از شما یک چنین سؤالی پرسید‪،‬‬ ‫باید واقع ًا خوشحال بشوید‪ .‬بسیاری از آقایون‬ ‫نمی دانند که باید یک چنین کاری را انجام‬ ‫دهند‪ .‬اگر خودتان هم پاسخ این سؤال را نمی‬ ‫دانستید‪ ،‬آنوقت باید بیشتر روی این قضیه‬ ‫کار کنید‪.‬‬ ‫اگر نمی گویید نباید انتظارش را هم داشته‬ ‫باشید‬ ‫اگر شما با او در مورد نقاط حساس بدن‬ ‫خود صحبت نکنید‪ ،‬او هم چیزی دستگیرش‬ ‫نخواهد شد‪ .‬باید در مورد این مطلب با او‬ ‫صحبت کنید‪ .‬واکنش های جنسی خانم‬ ‫ها خیلی پیچیده تر از آقایون است‪ .‬شاید‬ ‫خودتان بدانید که چه می خواهید‪ ،‬اما انتظار‬ ‫نداشته باشید که بدون مطرح کردن نیازهایتان‬ ‫همسرتان هم بداند که شما از او چه انتظاراتی‬ ‫دارید‪ .‬باید گارد خود را کمی باز کنید و او‬ ‫را نیز به سرزمین اسرار خود راه دهید‪.‬‬ ‫باز هم باید اشاره کنم که نیازی نیست که‬ ‫برای مطرح کردن این موارد اضطراب داشته‬ ‫باشید‪ ،‬فقط کافی است دهان خود را باز‬ ‫کنید تا ببیند که چقدر راحت او شما را‬ ‫به نقطه دلخواه خواهد برد‪ .‬آقایون همیشه‬ ‫آماده امتحان کردن چیزهای جدید هستند‪.‬‬ ‫همانطور که یکی از دوست های دخترم به‬ ‫من می گفت‪" :‬به همین دلیل است که خانم‬ ‫ها به سمت آقایون کشیده می شوند‪ ،‬چراکه‬ ‫سرزمین رویاهای خانم ها‪ ،‬زمین بازی آقایون‬ ‫است‪".‬‬ ‫خجالت نکشید و نترسید‬

‫خانم ها اگر می دانستند که همسرانشان تا‬ ‫چه اندازه نسبت به عقاید جدید روی باز از‬ ‫خود نشان می دهند‪ ،‬متعجب می شدند‪ .‬آیا‬ ‫دوست دارید شدید تر این کار را با شما انجام‬ ‫دهد؟ بیشتر مردها منتظر بدست آوردن چنین‬ ‫فرصتی هستند! انتظار سکس بهتری دارید؟‬ ‫بیشتر مردها تمایل زیادی به انجام چنین‬ ‫کاری دارند‪ .‬بیش از اندازه سریع است؟ یا‬ ‫خیلی کند؟ چه دلیلی می تواند شما را از بیان‬ ‫احساسات باز دارد؟ فقط کافی است این‬ ‫کار را با در نظر گفتن حساسیت و با رعایت‬ ‫کامل ارزش و احترام انجام دهید تا زندگی‬ ‫جنسیتان ارتقا پیدا کند‪.‬‬ ‫دوستی داشتم که آرزو داشت در کشتی با‬ ‫همسر خود رابطه جنسی برقرار کند‪ ،‬پس از‬ ‫مدت ها که این مطلب را با شوهرش در میان‬ ‫گذاشت؛ او نیز در یک روز گرم تابستان‪،‬‬ ‫یک قایق تفریحی اجاره کرد و او را به اعماق‬ ‫دریا برد و در آنجا تجربه مورد عالقه اش را‬ ‫نصیبش کرد‪ .‬آنقدر این تجربه برای او جالب‬ ‫بود که برای تمام دوستانش تعریف می کرد‪.‬‬ ‫همسر شما عالقه بسیار زیادی دارد که بداند‬ ‫چه چیز هایی شما را تحریک می کند؛‬ ‫مطمئن باشید که بیان این مطلب ریسک‬ ‫کمی به دنبال دارد ( البته اگر اص ً‬ ‫ال ریسکی‬ ‫در آن وجود داشته باشد‪).‬‬

‫توقع نداشته باشید که تمام انتظاراتتان درجا‬ ‫برآورده شود‬ ‫زمانیکه از نیاز های خود صحبت می کنید‪،‬‬ ‫نباید انتظارات غیر واقعی داشته باشید‪.‬‬ ‫رویاهای برخی از خانم ها بیش از اندازه‬ ‫پیچیده می شوند‪ .‬به عنوان مثال اگر آرزو‬ ‫دارید رابطه جنسی را در هلیکوپتر شخصی‬ ‫تجربه کنید‪ ،‬نباید انتظار داشته باشید که او‬ ‫سریع ًا کالس خلبانی برود و مدرک خود را‬ ‫بگیرد و شما را به آرزویتان برساند! اگر واقع ًا‬ ‫دلتان می خواهد که چنین رویایی به حقیقت‬ ‫بپیوندد‪ ،‬می توانید خودتان بروید و مدرک‬ ‫خلبانی بگیرید‪ ،‬و یا کمی بیشتر از خالقیت‬ ‫خود استفاده کنید!!‬ ‫بهر حال در چنین وضعیتی شمات هم باید‬ ‫به او کمک کنید‪ .‬سکس دهانی (‪oral‬‬ ‫‪ )sex‬یک نمونه خوب است‪ .‬به عنوان مثال‬ ‫اگر نحوه برخورد او را نمی پذیرید باید به‬ ‫او بگویید که بیش از اندازه سریع برخورد‬ ‫می کند و پیش از اینکه بخواهد حد نهایت‬ ‫صمیمت خود را ابراز کند‪ ،‬باید بوسه های‬ ‫آرامتری به شما بدهد‪ .‬شاید مدتی طول بکشد‬ ‫تا او خود را با خواست های جدید شما وفق‬ ‫دهد‪ ،‬اما به هر حال این کار عملی است‪.‬‬ ‫اگر خودتان ندانید که چه می خواهید‪ ،‬چیزی‬ ‫برای گفتن نخواهید داشت‬ ‫آیا در مورد رابطه جنسی خود خیال پردازی‬ ‫می کنید؟ تقریب ًا زمانیکه این سؤال را از‬ ‫خانم ها می پرسید‪ ،‬تمام آنها پاسخ منفی به‬ ‫این پرسش می دهند‪ ،‬چرا که تصور میکنند‬ ‫ممکن است به چشم یک دختر بی شرم و‬ ‫هرزه به آنها نگاه کنند؛ اما حقیقت اینجاست‬ ‫که همه انسانها چنین کاری را انجام میدهند‬ ‫و می توان گفت که این کار را حتی به صورت‬ ‫مکرر انجام می دهند‪ .‬خیال پردازی می تواند‬ ‫هنگام برقراری رابطه جنسی‪ ،‬هنگام نشستن‬ ‫در کالس‪ ،‬در محل کار‪ ،‬هنگام رانندگی و‬ ‫یا هر کجای دیگر اتفاق بیفتد‪ .‬به هر حال‬ ‫خیال پردازی یک امر کام ً‬ ‫ال معمولی و رایج‬ ‫است؛ خیلی خیلی رایج‪ .‬پس بهتر است که‬ ‫خجالت و ترس را کنار بگذارید! هیچ چیز‬ ‫بدی در خیال پردازی وجود ندارد‪ .‬بیشتر‬ ‫روانشناسان معتقدند که این امر یکی از‬ ‫طبیعی ترین راهها برای شناخت جنسیت و‬ ‫موجودیت فردی انسانهاست‪.‬‬ ‫یکی از دالیلی که بیشتر خانم ها معمو ً‬ ‫ال در‬ ‫مورد نیازهای خود در بستر صحبت نمیکنند‬ ‫این است که خودشان را به خوبی نمی‬ ‫شناسند‪ .‬حاال به خاطر سرکوبی‪ ،‬خجالت‪،‬‬ ‫ترس‪ ،‬تجربه تلخ و یا هر چیز دیگر‪ ،‬تعداد‬ ‫زیادی از خانم ها هیچ گاه به خودشان‬ ‫اجازه نمی دهند که جنبه جنسی خودشان‬ ‫را اکتشاف کنند‪ .‬من واقع ًا تعجب میکنم‬ ‫که چنین خانم هایی منتظر چه چیز هستند!‬ ‫کمتر چیزی وجود دارد که مانند رابطه جنسی‬ ‫بتواند به انسان حس سر زندگی بدهد‪ .‬چرا‬ ‫باید چنین هدیه خدادادی و فوق العاده را‬ ‫خراب کرد؟ مطمئن باشید که همسرتان اص ً‬ ‫ال‬ ‫دوست ندارد چنین اتفاقی روی دهد!‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

37


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

36


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

35


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

34


‫‪33‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫کرد که گمرک هم به عنوان سازمان مسئول‬ ‫واردات و صادرات کشور کاالیی که دارای ثبت‬ ‫سفارش نباشد و واردات آن نیز ممنوع باشد‪،‬‬ ‫ترخیص نمی‌کند‪.‬‬ ‫به اعتقاد معاون وزیر اقتصاد‪ ،‬برای مشخص‬ ‫شدن وضعیت میوه‌های قاچاق و حجمی که‬ ‫در بازار موجود است باید نهادهای مربوط‬ ‫بررسی‌های الزم را انجام دهند زیرا واردات‬ ‫میوه از طریق گمرک انجام نشده است‪.‬‬ ‫بر این اساس تمام میوه‌های خارجی موجود در‬ ‫بازار کاالی قاچاق محسوب می‌شوند‪ .‬با توجه‬ ‫به حجم محصوالت کشاورزی خارجی در بازار‪،‬‬ ‫واردات غیرقانونی این کاالها نمی‌تواند بدون‬ ‫حمایت دستگاه‌ها‪ ،‬نهادها و افراد بانفوذ انجام‬ ‫شده باشد‪.‬‬ ‫به گزارش ایسنا‪ ،‬عرضه محصوالت خارجی در‬ ‫بازار میوه و تره‌بار شب عید پایتخت به حدی‬ ‫گسترده و آشکارا صورت می‌گیرد که "گویی‬ ‫قاچاق‌چیان از مجوزها و امضاهای طالیی‬ ‫استفاده کرده‌اند که اینقدر آسوده و بی‌استرس‬ ‫بازار قاچاق خود را تبلیغ می‌کنند"‪.‬‬ ‫قاچاق میوه زیر نظر ماموران‬ ‫گفته می‌شود بخشی از میوه‌های قاچاق‪ ،‬به ویژه‬ ‫سیب‪ ،‬پرتقال و نارنگی توسط مرزنشینان وارد‬ ‫کشور شده و به شهرهای دیگر منتقل می‌شود‪.‬‬ ‫مصطفی دارایی‌نژاد‪ ،‬رئیس اتحادیه بارفروشان‬ ‫در این بارهگفته است‪ ،‬در دولت قبل به مرزنشینان‬ ‫مجوزهایی داده می‌شد که می‌توانستند با آنها‬ ‫حجمی از کاال را بدون تعرفه گمرکی وارد کنند‬ ‫اما این مجوز در دولت یازدهم قطع‪ ،‬و واردات‬ ‫میوه برای حمایت از تولید داخلی ممنوع شد‪.‬‬ ‫سبزالدین نیاورانی‪ ،‬نایب رئیس اتحادیه‬ ‫صادرکنندگان و واردکنندگان میوه ایران‬ ‫احتمال قاچاق محصوالت کشاورزی به وسیله‬ ‫مرزنشینان را رد کرده و می‌گوید‪« :‬خاصیت‬ ‫میوه طوری است که وزن آن زیاد و ارزش آن کم‬ ‫است بنابراین میوه نمی‌تواند به صورت کوله‌ای‬ ‫یا از سوی مسافر وارد کشور شود‪».‬‬ ‫نیاورانی به روزنامه "جام‌جم" گفت‪« :‬همچنین‬ ‫حمل آن مثال از کوه‌های غرب کشور نیز به صرفه‬ ‫نیست بنابراین میوه‌های موجود در بازار قاعدتا‬ ‫باید به وسیله کامیون و از راه‌های متعارف وارد‬ ‫کشور شود‪».‬‬ ‫عرضه منظم و مداوم میوه‌های خارجی در‬ ‫کالن‌شهرهای ایران نشان می‌دهد که قاچاق‬ ‫تقریبا روزانه این حجم از کاال نمی‌تواند دور از‬ ‫چشم ماموران انتظامی که کنترل جاده‌ها را بر‬ ‫عهده دارند انجام شود‪.‬‬


‫‪32‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫میوه شب عید؛‬ ‫واردات قاچاقی‪،‬‬ ‫فروش قانونی‬

‫وزارت جهاد سازندگی واردات‬ ‫هر میوه‌ای به جز موز را ممنوع‬ ‫کرده‪ ،‬با این همه بازارهای ایران‬ ‫پر از میوه‌های خارجی است‪ .‬این‬ ‫میوه‌ها از کشورهایی چون چین‪،‬‬ ‫ترکیه‪ ،‬پاکستان و مصر به صورت‬ ‫قاچاق وارد ایران می‌شوند‪.‬‬

‫از ماه‌های پایانی سال گذشته واردات میوه از‬ ‫خارج جز در موارد بسیار استثنایی‪ ،‬مانند موز‬ ‫که تولید داخلی آن به اندازه تقاضای بازار‬ ‫نیست‪ ،‬ممنوع اعالم شده است‪.‬‬ ‫مدیر کل دفتر میوه‌های گرمسیری و نیمه‬ ‫گرمسیری وزارت جهاد کشاورزی‪ ،‬سوم‬ ‫اسفند ماه میزان تولید و ذخیره میوه در کشور‬ ‫را کافی اعالم کرد و گفت‪ ،‬برای تامین میوه‬ ‫ایام نوروز نیازی به واردات وجود ندارد‪.‬‬ ‫خبرگزاری ایسنا به نقل از ابوالقاسم حسن‌پور‬ ‫گزارش داد‪ ،‬امسال حدود چهار میلیون‬ ‫تن مرکبات و یک میلیون تن انار در ایران‬ ‫تولید شده و برای تامین نیاز بازار شب عید‬ ‫کمبودی وجود ندارد‪.‬‬

‫بازار میوه‌های قاچاق‬ ‫به رغم ممنوعیت واردات میوه که وزارت‬ ‫جهاد سازندگی بارها بر آن تاکید کرده‪،‬‬ ‫میوه‌های خارجی به شکل گسترده‌ای‪ ،‬و در‬ ‫اغلب موارد با آشکار بودن مبدا آنها در‬ ‫بازار به فروش می‌رسند‪.‬‬

‫این محصوالت ذائقه مردم تغییر کرده است‪.‬‬ ‫بیابانی ابراز نگرانی می‌کند که با این تغییر‬ ‫امیدی به بازار‬

‫باثبات و پایدار محصوالت کشاورزی ایرانی‬ ‫نیست و "نتیجه آن بی‌مشتری شدن میوه‌های‬ ‫ایرانی و نابودی باغداران است"‪.‬‬ ‫خبرگزاری دولتی ایرنا روز‬ ‫(جمعه‬ ‫گذشته‬ ‫‪ ۲۲‬اسفند)‬ ‫از قول‬

‫پرتقال ترکیه‪ ،‬سیب فرانسه‪،‬‬ ‫گالبی چین‪ ،‬نارنگی‬ ‫پاکستان و انگور‬ ‫آفریقا تقریبا در تمام‬ ‫فر و شگا ه‌ها ی‬ ‫میوه‬ ‫بزرگ‬ ‫و تره‌بار به‬ ‫مشتر یا ن‬ ‫ضه‬ ‫عر‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫حجم‬ ‫میو ه‌های‬ ‫خا ر جی‬ ‫در بازار‬ ‫ا یر ا ن‬ ‫چنا ن‬ ‫ز یا د‬ ‫است که‬ ‫عنایت‌الله‬ ‫بیا با نی ‪،‬‬ ‫نایب رییس‬ ‫خانه کشاورز‬ ‫می‌گوید‪ ،‬با‬

‫مسعو د‬ ‫کر با سیا ن ‪،‬‬ ‫معاون وزیر صنعت‬ ‫و رئیس کل گمرک‬ ‫نوشت‪ ،‬در سال‬ ‫‪ ۹۳‬هیچ میوه‌ای‬ ‫به جز موز به‬ ‫شکل قانونی‬ ‫وارد کشور‬ ‫نشده است‪.‬‬ ‫قاچا ق‌چیان‬ ‫با مجوز‬ ‫رئیس کل‬ ‫گمرک ایران‬ ‫می‌گوید‪« :‬از‬ ‫آنجا که ثبت‬ ‫سفارشی توسط‬ ‫وزارت صنعت‪،‬‬ ‫معدن و تجارت‬ ‫در سال جاری در‬ ‫زمینه واردات میوه انجام‬ ‫نشده‪ ،‬گمرک نیز وارداتی در‬ ‫زمینه میوه در این سال نداشته‬ ‫است‪».‬‬ ‫کرباسیان به اشاره به ممنوعیت واردات‬ ‫میوه از سوی وزارت کشاورزی خاطر نشان‬


‫‪31‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫علت نامرتب بودن حروف الفبا در صفحه کلید چیست؟‬

‫نامرتب بودن حروف الفبا‬ ‫سوال بسیار رایجی که برای‬ ‫اکثر کاربران مطرح می شود‪،‬‬ ‫این است که «چرا کلید های‬ ‫صفحه کلید به ترتیب حروف الفبا‬ ‫نیست؟»‬ ‫اگر شما مدتی از یک کامپیوتر‬ ‫استفاده کرده باشید‪ ،‬قطعا متوجه‬ ‫این واقعیت شده اید که طرح‬ ‫بندی صفحه کلید کامپیوتر و‬ ‫نوع کلمات آن مطابق با ترتیب‬ ‫حروف الفبای زبان انگلیسی نیست‪.‬‬ ‫پیدا کردن یک منطق برای چنین‬ ‫آرایش حروف در صفحه کلید‬ ‫دشوار است‪ ،‬این طور نیست؟ شما‬ ‫برای استفاده از هر حرف باید‬ ‫جای آن حرف مورد نظر را روی‬ ‫صفحه کلید پیدا کنید!‬ ‫______________________‬

‫برای مثال‪ ،‬الفبای «‪ »A‬را در نظر بگیرید‪،‬‬ ‫قطعا ایده آل این است که کلید شروع در سطر‬ ‫اول صفحه کلید باشد؟ اما این طور نیست‪.‬‬ ‫حرف «‪ »A‬در هیچ کجای سطر اول دیده‬ ‫نمی شود‪ ،‬بلکه در ابتدای سطر دوم وجود‬ ‫دارد!!!!!!!‬ ‫این ترتیب حروف به اسم ‪ ۶‬حرف اول از‬ ‫صفحه کلید ‪ QWERTY‬نامیده می شود‪.‬‬ ‫بنابراین دلیلی پشت این ترتیب وجود دارد‪.‬‬ ‫برای درک منطق این نوع آرایش حروف یعنی‬

‫آرایش ‪ QWERTY‬باید به عقب برگردیم؛ به‬ ‫اواخر قرن ‪ ،۱۹‬زمانی که بین اختراع ماشین‬ ‫تحریر و کامپیوتر تقریبا نیم قرن فاصله وجود‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫ماشین تحریر یک دستگاه ساده بود که توسط‬ ‫‪ Sholes CL‬در سال ‪ ۱۸۷۳‬اختراع شد‪.‬‬ ‫ماشین تحریر از میله های فلزی به نام میله‬ ‫‪ type‬تشکیل شده بودند که هر میله‪ ،‬تصویر‬ ‫آینه از یک حرف یا کاراکتر در پایان آن‬ ‫تشکیل شده بود‪ .‬در این دستگاه تمام حروف‬ ‫به گونه ای برای تایپیست ها قرار گرفته بود که‬ ‫به آسانی بتوانند حروف روی صفحه کلید را‬ ‫نگاه کنند و تایپ را بسیار سریع انجام دهند‪،‬‬ ‫اما در این روش یک مشکل طبیعی وجود‬ ‫داشت و آن ترتیب حروف بود‪ .‬همانطور که‬

‫اشاره شد‪ ،‬دستگاه از میله های چوبی مجاور‬ ‫هم تشکیل شده بود‪ ،‬که کار را برای تایپیست‬ ‫به صورت دستی زیاد می کرد‪ .‬این مشکل‬ ‫برای کلید های مجاور هم که اغلب زیاد مورد‬ ‫استفاده قرار می گرفتند وجود داشت‪ .‬برای‬ ‫مقابله با این مشکل ‪ Sholes‬لیستی از تمام‬ ‫حروف در زبان انگلیسی تهیه نمود و پس از‬

‫مطالعه روی آن طرح جدیدی را ارائه داد‪.‬‬ ‫هدف از این طرح این بود که حروف درگیر با‬ ‫هم‪ ،‬دور از هم روی صفحه کلید قرار گیرند‪،‬‬ ‫در نتیجه با این روش از گرفتار شدن میله‬ ‫های ‪ type‬با هم جلوگیری می شد‪.‬‬ ‫با ورود کامپیوتر در سال ‪ ۱۹۴۰‬میالدی‪،‬‬ ‫این دستگاه های جدید و پیشرفته همه چیز را‬ ‫راحت تر کردند و به سرعت جایگزین ماشین‬ ‫های تحریر شدند‪ .‬با این حال یک مشکل‬ ‫اساسی وجود داشت‪ :‬نحوه ی عملکرد ماشین‬ ‫های تحریر موجود در شرکت ها و سازمان‬ ‫ها با کامپیوتر های جدید تفاوت داشت‪.‬‬ ‫به این منظور برای رفع این مشکل‪ ،‬صفحه‬ ‫کلید کامپیوتر را شبیه به صفحه کلید ماشین‬ ‫تحریر آن زمان طراحی کردند و این طرح از‬

‫آن زمان تا امروز باقی ماند و به عنوان طرح‬ ‫‪ QWERTY‬تبدیل به استاندارد صنعتی شد‪.‬‬ ‫ویژگی های ‪:QWERTY‬‬ ‫‪ ۸‬کلید ردیف میانی صفحه کلید‪ ،‬به عنوان‬ ‫«سطر خانه» در نظر گرفته می شود؛ این ها‬ ‫کلید هایی هستند که شما به آن ها نیاز دارید‬ ‫تا یاد بگیرید چگونه هشت انگشت خود را‬

‫روی آن ها قرار دهید تا بتوانید فرآیند تایپ‬ ‫لمسی را سریع تر انجام دهید‪( ‌.‬مبنای تایپ‬ ‫حرفه ای و سریع)‬ ‫صفحه کلید ‪ QWERTY‬برای کسانی که از‬ ‫دست چپ خود برای تایپ کردن استفاده می‬ ‫کنند (منظور چپ دست ها است) به گونه ای‬ ‫است که می توانند بیشتر کلمات را با استفاده‬ ‫از حروف سمت چپ تایپ کنند‪ .‬به زبان‬ ‫دیگر استفاده از صفحه کلید ‪QWERTY‬‬ ‫برای افراد راست دست و چپ دست به یک‬ ‫میزان راحت است‪.‬‬ ‫بنابراین در می یابیم که این بهم ریختگی‬ ‫حروف در صفحه کلید که امروزه ما با آن‬ ‫مواجه هستیم‪ ،‬برای حل مشکل تایپ کردن‬ ‫در ماشین تحریر اولیه بوده است‪ ،‬ولی امروزه‬

‫این مشکل حل شده و می توان از همان ترتیب‬ ‫حروف الفبا در صفحه کلید استفاده کرد‪.‬‬ ‫همانطور که امروزه مردم در سایر دستگاه‬ ‫های صفحه کلید دار‪ ،‬مانند تلفن همراه به‬ ‫طور کم یا زیاد از ترتیب الفبا استفاده می‬ ‫کنند و آنرا جایگزین صفحه کلید سنتی کرده‬ ‫اند‪.‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

30


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

29


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

28


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

27


‫‪26‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫کردن از مردگان است‪ ،‬به ویژه خانواده‌هایی‬ ‫که در طول سال‪ ،‬عزیزی را از دست داده‌اند‪.‬‬ ‫رفتن به زیارتگاه‌ها و زیارت اهل قبور در‬ ‫پنجشنبه و نیز روز پیش از نوروز و بامداد‬ ‫نخستین روز سال‪ ،‬رسمی همگانی است‪.‬‬ ‫همچنین رسم است که ایرانیان در موقع‬ ‫سال تحویل به زیارت حرم امامان (ع) و‬ ‫امامزادگان می‌روند‪.‬‬ ‫کاشتن سبزه‬ ‫مادران حدود یک هفته مانده به نوروز‪،‬‬ ‫مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در‬ ‫ظرف‌هایی زیبا می‌ریزند و خیس می‌دهند تا‬ ‫آهسته آهسته بروید و برای سفره نوروزی آماده‬ ‫گردد‪.‬‬ ‫اسفند‪ ،‬ماه پایانی و زمستانی‪ ،‬هنگام کاشتن‬ ‫دانه و غله است‪ .‬کاشت «سبزهی عید» به‬ ‫صورت نمادین‪ ،‬از روزگاران کهن‪ ،‬در همه‬ ‫خانه‌ها و در بین همه خانواده‌ها مرسوم است‪.‬‬ ‫در ایران کهن‪ ،‬بیست و پنج روز پیش از‬ ‫نوروز‪ ،‬در میدان شهر‪ ،‬دوازده ستون از خشت‬ ‫خام برپا می‌کردند‪ ،‬یک ستون گندم‪ ،‬یک‬ ‫ستون جو‪ ،‬و به ترتیب برنج و باقال‪ ،‬کاجیله‬ ‫(گیاهی است از تیرهی مرکبات‪ ،‬که ساقهی آن‬ ‫به ‪50‬سانتیمتر می‌رسد)‪ ،‬ارزن‪ ،‬ذرت‪ ،‬لوبیا‪،‬‬ ‫نخود‪ ،‬گنجد‪ ،‬عدس و ماش می‌کاشتند‪.‬‬ ‫در ششمین روز فروردین‪ ،‬با سرود و ترنم‬ ‫و شادی این سبزه‌ها را می‌کندند و برای‬ ‫فرخندگی به هرسومی پراکندند‪ .‬امروز در همه‬ ‫خانه‌ها رسم است که ده روز یا دو هفته پیش‬ ‫از نوروز‪ ،‬در ظرف‌های کوچک و بزرگ‪،‬‬ ‫کاسه‪ ،‬بشقاب‪ ،‬پشت کوزه و ‪ ...‬دانه‌هایی‬

‫چون گندم‪ ،‬عدس‪ ،‬ماش و ‪ ...‬می‌کارند‪.‬‬ ‫در برخی از شهرهای آذربایجان‪ ،‬سومین‬ ‫چهارشنبه به خیس کردن و کاشتن گندم و‬ ‫عدس برای سبزه‌های نوروزی اختصاص‬ ‫دارد‪ .‬سفره هفت‌سین‬ ‫جمع شدن همه اعضای خانواده در موقع سال‬ ‫تحویل در کنار سفرهی هفتسین از رسمها و‬ ‫باورهای قدیمی است‪ .‬در سفرههای هفتسین‪،‬‬ ‫هفت روییدنی خوراکی قرار دارد که نامآنها با‬ ‫حرف"س" آغاز می‌شود‪ ،‬مانند‪ :‬سیب‪ ،‬سبزه‪،‬‬ ‫سنجد‪ ،‬سماق‪ ،‬سیر‪ ،‬سرکه‪ ،‬سمنو و مانند اینها‬ ‫که نماد فراوانی فرآوردههای کشاورزی است‪.‬‬ ‫عالوه بر آن‪،‬قرآن‪ ،‬آینه‪ ،‬شمع‪ ،‬ظرفی شیر‪،‬‬ ‫ظرفی آب که نارنجی در آن است‪ .‬تخم‌مرغ‬ ‫رنگ شده‪ ،‬ماهی قرمز‪ ،‬نان و سبزی‪ ،‬گالب‪،‬‬ ‫گل‪ ،‬سکه و قرآن نیز زینت بخش سفره‬ ‫هفت‌سین است که در بیشتر خانه‌ها تا روز‬ ‫سیزده پهن است‪.‬‬ ‫کارت و پیام شادباش‬ ‫کاری که پس از شکل‌گیری روشهای جدید‬ ‫ارتباطی مانند نامه‌نگاری‪ ،‬یا شکل جدیدتر‬ ‫آن نامه‌های الکترونیکی رواج یافته‪ ،‬ارسال‬ ‫کارت شادباش است؛ یک هفته پیش از آغاز‬ ‫سال نو‪ ،‬زمان ارسال کارت‌های شادباش فرا‬ ‫می‌رسد‪ ،‬فرستادن کارت شادباش برای همه‬ ‫دوستان و آشنایان‪ ،‬و اقوامی که در دیگر‬ ‫کشورها یا شهرها زندگی می‌کنند‪ ،‬البته کاری‬ ‫پسندیده است‪ ،‬امروزه و بعد از رواج تلفن‬ ‫بیشتر به یک تلفن برای گفتن تبریک سال نو‬ ‫پس از تحویل سال بسنده می‌کنند‪.‬‬ ‫دید و بازدید دید و بازدید رفتن تا پایان روز‬

‫‪ ۱۲‬فروردین ادامه دارد‪ .‬اما معمو ً‬ ‫ال در همان‬ ‫صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک‪ ،‬مانند پدر‬ ‫و مادر‪ ،‬پدر بزرگ و مادر بزرگ‪ ،‬پدر و مادر‬ ‫زن یا شوهر‪ ،‬عمه‪ ،‬عمو‪ ،‬خاله‪ ،‬دائی و…‬ ‫می‌روند‪ .‬روزهای بعد نوبت اقوام دورتر فرا‬ ‫میرسد و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان‬ ‫سر می‌زنند و دیدارها تازه می‌کنند‪ .‬حتی اگر‬ ‫کسانی در طول سال به علت کدورت‌هایی که‬ ‫پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده‬ ‫باشند‪ ،‬این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع‬ ‫کدورت می‌شمارند و راه آشتی و دوستی در‬ ‫پیش می‌گیرند‪.‬‬ ‫مسافرت نوروزی‬ ‫از آنجا که مدارس در ایام نوروز تا ‪۱۴‬‬ ‫فروردین تعطیل است‪ ،‬فرصت خوبی برای‬ ‫سفر کردن به دست میآید‪ .‬پس گروه کثیری‬ ‫از مردم به شهرهای دیگر و نقاط خوش آب و‬ ‫هوا ی کشور که در ایام نوروز از آب و هوای‬ ‫معتدل برخوردار است‪ ،‬سفر میکنند‪.‬‬ ‫اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست‪.‬‬ ‫مردم به دیدار یکدیگر می‌روند و دیگران را به‬ ‫شام و ناهار دعوت می‌کنند‪ .‬سفرهای زیارتی‬ ‫نیز که از دیرباز مرسوم بوده‪ ،‬همچنان رونق‬ ‫دارد‪ .‬به این معنی که عده زیادی شب عید به‬ ‫قم ‪،‬مشهد یا بازدید از مناطق جنگی میروند‬ ‫و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود‬ ‫باز میگردند‪.‬‬ ‫دیگر آیین ها‬ ‫آداب و سنن مربوط به نوروز در گذشته بیش‬ ‫از امروز بوده است‪ .‬تا چند دهه پیش در برخی‬ ‫نواحی ایران‪ ،‬نوروزی خوانی مرسوم بوده‬

‫است‪ .‬در گیالن و مازندران و آذربایجان‪،‬‬ ‫از حدود یک ماه پیش از فرارسیدن نوروز‪،‬‬ ‫کسانی در روستاها راه میافتادند و اشعاری‬ ‫در باره نوروز می‌خواندند‪ .‬اشعاری که بنا بر‬ ‫تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی‬ ‫آمیخته بود و ترجیع بند آن چنین بود‪ :‬باد‬ ‫بهاران آمده‪ ،‬گل در گلستان آمده ‪ /‬مژده دهید‬ ‫بر دوستان‪… ،‬‬ ‫این پیک‌های نوروزی در مقابل نوروزی‬ ‫خوانی از مردم پول یا کاال می‌گرفتند و‬ ‫سورسات نوروزی خود را جور می‌کردند تا‬ ‫چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن «میر‬ ‫نوروزی» نیز یکی از آئینهای رایج بوده است‪.‬‬ ‫داستان میر نوروزی این است که در پنج روز‬ ‫آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را به فردی‬ ‫از پائینترین قشرهای اجتماعی میسپردند‬ ‫و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان‬ ‫خدم و حشم و عامل خود انتخاب میکرد و‬ ‫فرمان‌های شداد و غالظ علیه ثروتمندان و‬ ‫قدرتمندان می‌داد‪ .‬آنها نیز در این پنج روز‬ ‫حکم او را کم و بیش مطاع می‌دانستند و‬ ‫تنها در موارد پولی به چانه زدن می‌پرداختند‪.‬‬ ‫پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق‬ ‫سنت از مجازات معاف بود و هیچ کس از او‬ ‫بازخواست نمی‌کرد که چرا در آن مدت پنج‬ ‫روز چنین و چنان کرده است‪.‬‬ ‫حافظ در این بیت به عمر کوتاه آدمی‪ ،‬عمر‬ ‫کوتاه گل و عمر کوتاه سلطنت میر نوروزی‬ ‫اشاره دارد‪ :‬سخن در پرده میگویم چو گل از‬ ‫غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست‬ ‫حکم میر نوروزی‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

25


‫‪24‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫روایت دیگر این است که در این روز ویژه‬ ‫(یکم فروردین)‪ ،‬جمشید‪ ،‬پادشاه پیشدادی‪،‬‬ ‫بر روی تخت طالیی نشسته بود در حالیکه‬ ‫مردم او را روی شانه‏‌های خود حمل‬ ‫می‏‌کردند‪ .‬آنها پرتوهای خورشید را بر روی‬ ‫پادشاه دیدند و آن روز را جشن گرفتند‪.‬‬ ‫با استناد بر نوشته‌های بابلی‌ها‪ ،‬شاهان‬ ‫هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ‬ ‫خود نشسته و نمایندگانی را از استان‌های‬ ‫گوناکون که پیشکش‌هایی نفیس همراه‬ ‫خود برای شاهان آورده بودند می‌پذیرفتند‪.‬‬ ‫گفته شده که داریوش کبیر‪ ،‬یکی از شاهان‬ ‫هخامنشی (‪ ،)۴۸۶ - ۴۲۱‬در آغاز هر سال‬ ‫از پرستش‌گاه بال مردوک‪ ،‬که از خدایان‬ ‫بزرگ بابلیان بود دیدن می‌کرد‪.‬‬ ‫همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز‬ ‫را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن‬ ‫می‌گرفتند‪ .‬صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را‬ ‫پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد‪ .‬سپس‬ ‫کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد‬ ‫میشد و سپس واالمقام‌ترین موبد در حالی که‬ ‫همراه خود فنجان‪ ،‬حلقه و سکه‌هایی همه از‬ ‫جنس زر‪ ،‬شمشیر‪ ،‬تیر و کمان‪ ،‬قلم‪ ،‬مرکب‬ ‫و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ‬ ‫میشد‪.‬‬ ‫پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی‬ ‫منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم‬ ‫شاه می‌کردند‪ .‬شاه پیشکش‌های نفیس را به‬ ‫خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران‬

‫پخش می‌کرد‪ ۲۵ .‬روز مانده به نوروز‪،‬‬ ‫دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ‬ ‫برپا شده‪ ،‬و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر‬ ‫باالی هر یک از آنها کاشته می‌شد‪.‬‬ ‫در روز ششم نوروز‪ ،‬گیاهان تازه روییده شده‬ ‫بر باالی ستون‌ها را برداشته و آنها را کف‬ ‫کاخ می‌پاشیدند و تا روز ‪ ۱۶‬فروردین که به‬ ‫آن روز مهر می‌گفتند‪ ،‬آنها را برنمی‌داشتند‪.‬‬ ‫جشن و آیین‌های نوروز‬ ‫"نوروز" را ایرانیان گرامی می‌دارند و آیینی‬ ‫است کهن که گرچه طی هزاران سال دگرگون‬ ‫یافته‪ ،‬اما هرگز از میان نرفته و از سوی‬ ‫اقوام و مذاهب مختلفی که در سرزمین ایران‬ ‫حضور پیدا کرده‌اند‪ ،‬مهر تأیید خورده است‪.‬‬ ‫بدین سان امروزه نوروز از نمادهای بزرگ‬ ‫و وحدت بخش ملت ایران با همه تکثرهای‬ ‫قومی‪ ،‬مذهبی‪ ،‬فرهنگی و زبانی است‪.‬‬ ‫آیین‌ها و رسم‌های مردم فرآیند الزامات‬ ‫و نیازهای درهم تنیده مادی و معنوی‪،‬‬ ‫در پیوند جغرافیایی و شیوه‌های تولید و‬ ‫ساختارهای اقتصادی دورهای مختلفا‌ند که‬ ‫برحسب ضرورت پیوسته در حال تغییرند و‬ ‫به مقوله‌هایی که در ژرفا معنا دارند پاسخ‬ ‫می‌دهند‪.‬‬ ‫نوروز تنها جشنی است که از دوران باستان با‬ ‫عظمت تمام و همراه با انبوهی افسانه و آیین‬ ‫تا به امروز ادامه یافته است‪ .‬عظمت نوروز را‬ ‫از نقشهای تخت جمشید گرفته تا آثار ادبی‬ ‫و هنری گوناگون عربی و فارسی در همه جا‬

‫می‌توان یافت‪.‬‬ ‫از جشن‌های متعددی که در ایران باستان‬ ‫مرسوم بوده‪ ،‬یا از جشن‌های اندکی که از‬ ‫آن عهد به یادگار مانده‪ ،‬هیچ یک به طول‬ ‫و تفصیل نوروز نیست‪ .‬نوروز جشنی است‬ ‫که یک جشن کوچک‌تر (چهارشنبه سوری)‬ ‫به پیشواز آن می‌آید و جشنی دیگر (سیزده‬ ‫به در) به بدرقه آن و نماد آن انداختن سفره‬ ‫هفت سین است‪.‬‬ ‫جشن های نوروزی در کهن‬ ‫بنابر پژوهش‌های انجام شده‪ ،‬پادشاهان‬ ‫و مردمان دوره های هخامنشی‪ ،‬نوروز را‬ ‫به عنوان آیین کهن‪ ،‬به هنگام گردش سال‪،‬‬ ‫جشن گرفته‌اند‪ .‬چنانچه ‪ ۱۳‬روز اول سال به‬ ‫نام‪۱۳« :‬بدر» از جشن‌های اصلی ایرانیان‬ ‫امروزی است‪ .‬جشن نوروز دست کم یک یا‬ ‫دو هفته ادامه داشته است‪.‬‬ ‫ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز‬ ‫را پس از جمشید یک ماه می نویسد‪ « :‬چون‬ ‫جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه‬ ‫را عید گرفتند‪ .‬عیدها را شش بخش نمودند‪:‬‬ ‫پنج روز نخست را به پادشاهان اختصاص‬ ‫دادند‪ ،‬پنج روز دوم را به اشراف‪ ،‬پنج روز‬ ‫سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی‪ ،‬پنج‬ ‫روز چهارم را به ندیمان و درباریان ‪ ،‬پنج‬ ‫روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به‬ ‫برزگران‪ .‬ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز‪،‬‬ ‫دست کم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال»‬ ‫آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می‬ ‫پذیرد‪.‬‬ ‫آریایی‌ها‪ ،‬دوره‌ای پیشدادیان را‪ ،‬زمان‬ ‫پیدایش جشن‌های نوروزی به شمار آورده‌اند‪.‬‬ ‫اقوام آریایی و حتی غیر آریایی‪ ،‬به اشکال‬ ‫متفاوت‪ ،‬صدها سال نوروز را جشن گرفته‌اند‬ ‫و می‌گیرند‪.‬‬ ‫متاسفانه امروز در بعضی مناطق و کشورها‪،‬‬ ‫نوروز صرف به صورت تعطیالت درآمده و‬ ‫از حالت جشن و نیایش خارج شده در حالی‬ ‫که جشن از کلمه «یشن» به معنای عبادت و‬ ‫نیایش بوده است‪.‬‬ ‫پادشاه هخامنشی‪ ،‬از تخت جمشید که محلی‬ ‫مقدس و مخصوص نیایش بوده‪ ،‬به هنگام‬ ‫نوروز‪ ،‬اقوام مختلف «ماد»‪« ،‬ایالمی»‪،‬‬ ‫«بابلی» و دیگران را با لباس های فاخر‬ ‫محلی شان می خواسته و نو شدن سال را در‬ ‫کاخ «اپادانا»‪ ،‬در برابر شاه جشن می‌گرفتند‬ ‫و از حاصالت محلی‪ ،‬زراعتی و دامداری شان‬ ‫به شاه هدیه می‌دادند‪.‬‬ ‫در نخستین بامداد نوروز‪ ،‬مردم روی یکدیگر‬ ‫آب می‌پاشیدند‪ .‬پس از گرویدن به اسالم‬ ‫نیز این رسم بجا مانده با این تفاوت که به‬ ‫جای آب از گالب استفاده می‌شود‪ .‬از دیگر‬ ‫رسوم نوروز‪ ،‬حمام رفتن و هدیه کردن شکر به‬ ‫یکدیگر در روز ششم فروردین بود‪ .‬و یکی از‬ ‫باشکوه‌ترین سنت‌ها نیز سبز کردن دانه گیاه‬ ‫در یک ظرف است که به آن "سبزه” گویند‪.‬‬ ‫آیینه‌ای نوروزی‬ ‫از آداب و رسوم کهن پیش از نوروز باید از‬ ‫پنجه‪ ،‬چهارشنبه سوری و خانه تکانی یاد‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫در ایران به استقبال جشن نوروز با خانه‬ ‫تکانی‪ ،‬چهارشنبه سوری‪ ،‬رفتن به باالی‬ ‫قبور رفتگان‪ ،‬خانه‌های اقارب و دوستان‬ ‫«میر نوروزی»‪« ،‬حاجی فیروزی»‪ ،‬سبزه‬

‫رویاندن در خانه ها‪ ،‬گستردن سفره (دستر‬ ‫خوان) هفت سین‪ ،‬میوه تر کردن‪ ،‬بردن لباس‬ ‫نوروزی‪ ،‬رفتن به تفریح گاه ها‪ ،‬دامنه کوه‌ها‬ ‫و طبیعت همراه بوده است‪.‬‬ ‫خانه تکانی‬ ‫اصطالح خانه تکانی را بیشتر در مورد شستن‪،‬‬ ‫تمیز کردن‪ ،‬نو خریدن‪ ،‬تعمیر کردن ابزارها‪،‬‬ ‫فرشها و لباسها که به مناسبت فرا رسیدن نوروز‬ ‫صورت می‌گیرد‪ ،‬به‌کار می‌گیرند‪ .‬در خانه‬ ‫تکانی که سه تا چهار هفته طول میکشد‪ ،‬باید‬ ‫تمام وسیله‌هایی که در خانه است جابه‌جا‪،‬‬ ‫تمیز و تعمیر بشوند و دوباره در جای خود‬ ‫قرار بگیرند‪ .‬بعضی از وسیله‌های سنگین وزن‬ ‫مثل؛ فرش‌ها‪ ،‬تابلوها‪ ،‬پرده‌ها و وسیله‌های‬ ‫دیگر فقط سالی یکبار‪ ،‬آن هم در خانه تکانی‬ ‫نوروزی جا به جا و تمیز می‌شوند‪.‬‬ ‫در برخی از شهرهای آذربایجان‪ ،‬نخستین‬ ‫چهارشنبه ماه اسفند (چهارشنبه موله) به‬ ‫شستن و تمیز کردن فرش‌های خانه اختصاص‬ ‫دارد‪ .‬چنان زوایای خانه را می‌روبند که اگر‬ ‫تا یک سال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم‬ ‫خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزه سازی آنها‬ ‫به دست نیاید‪ ،‬قابل تحمل باشد‪ .‬وسواس‬ ‫برای این پاکیزه سازی تا به حدی است که‬ ‫در و دیوار خانه اگر نه هر سال‪ ،‬هر چند سال‬ ‫یکبار نقاشی میشود‪.‬‬ ‫پنجه (خمسه مسترقه)‬ ‫بر اساس سالنمای کهن ایران هر یک از ‪12‬‬ ‫ماه سال ‪ 30‬روز است و پنج روز باقیمانده‬ ‫سال را پنجه‪ ،‬پنجک‪ ،‬یا خمسه مسترقه‪،‬‬ ‫گویند‪ .‬این پنج روز را خمسه مسترقه نامند‬ ‫از آن جهت که در هیچ یک از ماه ها حساب‬ ‫نمی شود‪ .‬مراسم پنجه تا سال ‪ ، 1304‬که‬ ‫تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک‬ ‫روز قرارداد‪ ،‬برگزار می شد‪.‬‬ ‫میر نوروزی‬ ‫از جمله آیین‌های این جشن پنج روزه‪ ،‬که در‬ ‫شمار روزهای سال و ماه و کار نبود‪ ،‬برای‬ ‫شوخی و سرگرمی حاکم و امیری انتخاب می‬ ‫کردند که رفتار و دستورهایش خنده آور بود‬ ‫و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار‬ ‫می کرد‪.‬‬ ‫ابوریحان از مردی بی‌ریش یاد می کند که‬ ‫با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور‬ ‫در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می کرد‬ ‫و چیزی می گرفت و هم اوست که حافظ به‬ ‫عنوان « میرنوروزی» دوران حکومتش را «‬ ‫بیش از ‪ 5‬روز» نمی‌داند‪.‬‬ ‫از برگزاری رسم میر نوروزی‪ ،‬تا الاقل ‪70‬‬ ‫سال پیش آگاهی داریم‪ .‬بی‌گمان کسانی را‬ ‫که در روزهای نخست فروردین‪ ،‬با لباس‌های‬ ‫قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و‬ ‫گذر و خیابان می‌بینیم که با دایره زدن و‬ ‫خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند‬ ‫و پولی می گیرند‪.‬‬ ‫بازمانده شوخی‌ها و سرگرمی‌های انتخاب‬ ‫«میر نوروزی» و «حاکم پنج روزه » است که‬ ‫تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می‌شوند‬ ‫و آنان در شعرهای خود می‌گویند‪" :‬حاجی‬ ‫فیروزه‪ ،‬عید نوروزه‪ ،‬سالی چند روزه"‬ ‫پنجشنبه آخر سال‬ ‫یکی از آیین‌های کهن پیش از نوروز‪ ،‬یاد‬

‫ادامه در صفحه ‪..26‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

23


‫‪22‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫عيد نوروز و سابقه تاريخي آن‬ ‫عید نوروز را می‌توان از‬ ‫قدیمی‌ترین عید ایرانیان نام برد‬ ‫که این جشن وجشن مهرگان( که‬ ‫با آغاز فصل زمستان برپا می شد)‬ ‫از بزرگترین عید ها برشمرده می‬ ‫شد‪ .‬تجلیل و پاسداشت از آن‬ ‫ریشه در تاریخ کهن دارد‪ .‬هرچند‬ ‫از پیشینه تاریخی آن‪ ،‬مکتوب‬ ‫بسیار دقیقی در دست نیست اما‬ ‫بی‌شک جشن نوروز سابقه‌ای‬ ‫بسیار کهن در میان اقوام مختلف‬ ‫جهان دارد‪.‬‬ ‫______________________‬ ‫نوروز یکی از قدیمی‌ترین عید ایرانیان است‬ ‫و هر ساله با برگزاری آئینها و آداب و رسوم‬ ‫مختلفی همراه می شود و در خصوص ریشه‬ ‫نوروز نیز اندیشمندان و شعرای روزگاران‬ ‫کهن دیدگاه های مختلفی داشتند‪.‬‬ ‫به گزارش خبرنگار مديريت فرهنگي دانشگاه‬ ‫و به نقل از خبرگزاري مهر‪ ،‬نوروز واژه‌ای‬ ‫مرکب است که از دو جزء نو و روز تشکیل‬ ‫شده و به معنای روز نوین ‪ ،‬جدید و تازه‬ ‫است‪ ،‬به نخستین روز از اولین ماه سال‬ ‫خورشیدی نیز اطالق می شود‪ .‬اصل این کلمه‬ ‫ریشه پهلوی دارد که با واژه نوک روچ یا‬ ‫نوک روز بیان می شد‪.‬‬ ‫ابوریحان بیرونی در تعریف نوروز نقل‬ ‫می‌کند‪" :‬نخستین روز است از فروردین ماه و‬ ‫از این جهت روز نو نام کردند‪ ،‬زیرا که پیشانی‬ ‫سال نو است و آنچه از پس اوست از این پنج‬ ‫روز همه جشنها است‪.‬‬ ‫درتعریفی دیگر نوروز نخستین روز سال در‬ ‫تقویم ایرانی است یعنی یکم فروردین ماه و‬ ‫یا روز" اورمزد" از ماه فروردین‪.‬‬ ‫پیشینه نوروز‬ ‫عید نوروز را می‌توان از قدیمی‌ترین عید‬ ‫ایرانیان نام برد که این جشن وجشن مهرگان(‬ ‫که با آغاز فصل زمستان برپا می شد) از‬ ‫بزرگترین عید ها برشمرده می شد‪ .‬تجلیل و‬ ‫پاسداشت از آن ریشه در تاریخ کهن دارد‪.‬‬ ‫هرچند از پیشینه تاریخی آن‪ ،‬مکتوب بسیار‬ ‫دقیقی در دست نیست اما بی‌شک جشن‬ ‫نوروز سابقه‌ای بسیار کهن در میان اقوام‬ ‫مختلف جهان دارد‪.‬‬ ‫نوروز در روزگار "جمشید" چهارمین پادشاه‬ ‫دوره پیشدادی پدید آمد و در پادشاهی او‬ ‫به صورت آئین درآمد‪ .‬مسعودی در التنیه و‬ ‫االشراف آورده است‪ :‬هرمز در روز نخست‬ ‫ماه فروردین به مظالم (دادگری) نشست‪ .‬پس‬ ‫آن روز را «نوروز» نام کرد و سنت گشت‪.‬‬ ‫فردوسی نیز در داستان پدید آمدن نوروز نقل‬

‫می‌کند‪ :‬وقتی جمشید از کارهای کشوری‬ ‫بیاسود بر تخت کیانی نشست و همه بزرگان‬ ‫لشکری و کشوری بر گرد تخت او فراهم‬ ‫آمدند‪ .‬جمشید آن روز را که نخستین روز‬ ‫از فروردین و آغاز سال بود‪ "،‬نوروز" نامید و‬ ‫جشن گرفت‪.‬‬ ‫به جمشید گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو‬ ‫خواندند چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده‬ ‫از آن خسروان یادگار‬ ‫جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت‬ ‫می دهند‪ .‬شاعران و نویسندگان قرن چهارم‬ ‫و پنجم هجری چون فردوسی‪ ،‬عنصری‪،‬‬ ‫بیرونی‪ ،‬طبری و بسیاری دیگر که منبع‬ ‫تاریخی و اسطوره‌ای آنان بی گمان ادبیات‬ ‫پیش از اسالم بوده ‪ ،‬نوروز را از زمان‬ ‫پادشاهی جمشید می‌دانند‪.‬‬ ‫جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می‌شد‬ ‫و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید‬ ‫منسوب می‌کند یادآور می شود که ‪ :‬آن روز‬ ‫که روز تازه‌ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر‬ ‫چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود‪.‬‬ ‫کتاب «آثار الباقیه» اثر ابوریحان بیرونی‬ ‫(متوفی ‪ 440‬هجری قمری) است‪ .‬او‬ ‫می‌نویسد‪ :‬سال نزد فارسیان چهار فصل بود‬ ‫‪.‬بر حسب این فصول عیدهایی داشتند که به‬ ‫اهمال در کبیسه روز این عیدها جابهجا میشد‪.‬‬ ‫از جمله این اعیاد یکی روز اول فروردین ماه‬ ‫یعنی نوروز بود که روز بس بزرگ است که به‬ ‫علت زنده شدن طبیعت گویند‪.‬‬ ‫آغاز خلقت جهان در آن روز بوده است‪.‬‬ ‫چنین به نظر میرسد که پنج روز نخستین سال‬ ‫« نوروز عامه» یعنی جشن همگانی بود‪ .‬حال‬ ‫آنکه روز ششم که «خرداد روز» نام داشت‪« ،‬‬ ‫نوروز خاصه» یعنی جشن پادشاهان و بزرگان‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫مورخین و محققان درباره جایگاه نوروز با‬ ‫هم اختالف دارند‪ .‬به نظر میرسد آریائی‌ها‬ ‫از مهاجرت به فالت ایران و هم مرز شدن با‬ ‫تمدن میانرودان سال را به دو قسمت تقسیم‬ ‫می‌کردند که هر یک با انقالبی شروع می‌شد‬ ‫و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز این دو‬ ‫انقالب بودند‪ .‬یعنی هنگام انقالب تابستانی‬ ‫جشن نوروز گرفته میشد و زمان انقالب‬ ‫زمستانی جشن مهرگان پاس داشته می‌شد‪.‬‬ ‫برخی معتقدند که جشن نوروز و مهرگان‬ ‫جشنی بوده‌است که در ایران قبل از ورود‬ ‫آریائی‌ها وجود داشته است و اقوام قبل از‬ ‫آریائی‌ها که در فالت ایران ساکن بوده‌اند به‬ ‫آن عمل می‌کرده‌اند‪.‬‬ ‫در باور زرتشت‪ ،‬ماه فروردین (نخستین ماه‬ ‫گاهشماری خورشیدی ایرانیان) به فرهوشی‬ ‫(سرزندگی) اشاره دارد به اینکه که دنیای‬ ‫مادی را در آخرین روزهای سال دچار‬ ‫دگرگونی می‌کند‪.‬‬

‫ادامه در صفحه ‪..24‬‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

21


‫‪20‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫تاریخچه ی عید نوروز‬ ‫از مهمترین آیین های نوروزی‪،‬‬ ‫گستردن خوان نوروزی است‬ ‫که مشهورترین آن «سفره هفت‬ ‫سین» است‪ .‬در این مطلب‬ ‫تاریخچه کاملی از عید نوروز‬ ‫از اعیاد باستانی ایرانیان را می‬ ‫خوانید‪.‬‬

‫یکی از جشن های باستانی ایرانی جشن عید‬ ‫نوروز می باشد که به همین مناسبت به تشریح‬ ‫تاریخچه ای از این عید باستانی در ادامه می‬ ‫پردازیم‪ .‬جشن همتای واژه (عید) در زبان‬ ‫های ایرانی (جشن) یا (یسن) است‪ .‬از ریشه‬ ‫‪ YAZ‬به معنای ستایش‪ ،‬نیایش و پرستش؛‬ ‫(ایزد) به معنای ستایش شده و نیایش شده‬ ‫نیز از همین ریشه است‪( .‬جشن) واژه ای‬ ‫ایرانی‪ ،‬مذهبی و بسیار کهن است‪.‬‬ ‫این واژه که باری گران از معناها و سنت های‬ ‫ویژه ایرانی را بر دوش دارد‪ ،‬در اصل عبارت‬ ‫بوده است از برپایی مراسم نیایش و سپاس‬ ‫به مناسبت رخداد یک پیروزی‪ ،‬یک واقعه‬ ‫اجتماعی یا یک معجره آسمانی که سودی‬ ‫برای اجتماع داشته باشد‪ .‬مردم به هنگام‬ ‫برپایی بزرگداشت گردهم جمع می آمدند و‬ ‫خدای را با مراسم ویژه مذهبی نیایش می‬ ‫کردند‪ ،‬و این نیایش و سپاس همه ساله به‬ ‫عنوان قدرشناسی از موهبتی که از سوی‬ ‫خداوند ارزانی شده بود تکرار می گردید‪.‬‬ ‫این مراسم با رقص های مذهبی و سرود و‬ ‫موسیقی نیز همراه بوده است‪ .‬آن چنان توده‬ ‫هایی از آتش برپا می داشتند و در کنار آن‬ ‫صدها و هزارها اسب و گاو و گوسفند قربانی‬ ‫می کردند‪ .‬آن گاه سهمی از قربانی به آتش‬ ‫داده می شد و باقیمانده آن میان مستمندان و‬ ‫نیایشگران پخش می گردید و با همین گوشت‬ ‫قربانی سور و مهمانی برگزار می شد‪ .‬همین‬ ‫جشن ها در دوره های مختلف زندگانی اقوام‬ ‫ایرانی‪ ،‬آغاز سال را اعالم می کردند‪.‬‬ ‫جشن عید نوروز این جشن از کهن ترین‬ ‫جشن های ایرانی است که پژوهشگران بنیاد‬ ‫آن را هند و ایرانی ندانسته اند‪ ،‬بلکه با قید‬ ‫احتمال آن را به اقوام بومی نجد ایران پیش‬ ‫از مهاجرت و آریاییان‪ ،‬منسوب می دانند‪.‬‬ ‫همچنین دو جشن مهرگان و نوروز از طریق‬ ‫سومریان به بین النهرین راه یافته و در آنجا دو‬ ‫جشن (ازدواج مقدس) و (اکیتو) را پدید‬ ‫آورده که بعدها در بین النهرین این هر دو‬ ‫جشن به صورت جشنی واحد در آغاز سال نو‬ ‫برگزار گردیده‪ ،‬ولی در نجد ایران همچنان تا‬ ‫دوره اسالمی به صورت دو جشن مستقل بر‬ ‫قرار مانده است‪ .‬بنابراین سه جشن «نوروز»‪،‬‬

‫برخی گفته اند علت آن است که در کشور‬ ‫ایران دیرگاهی باران نبارید و سپس ناگهان‬ ‫سخت ببارید و مردم به آن باران تبرک جستند‬ ‫و از آن آب به یکدیگر پاشیدند و این کار‬ ‫همچنان در ایران مرسوم بماند‪.‬‬ ‫نوروز پیروز‬

‫«مهرگان» و «سده» بیشتر در زمره اعیاد ملی‬ ‫ایرانی قرار می گیرند تا جشن های مذهبی‪.‬‬ ‫نوروز کوچک و نوروز بزرگ‬ ‫عنوان نوروز در فرهنگ ایرانی به دو روز‬ ‫تعلق داشته است‪ .‬یکی روز اول فروردین‪ ،‬که‬ ‫خورشید به برج حمل می رسد و به آن نوروز‬ ‫کوچک یا (عامه) می گویند و دیگری نوروز‬ ‫بزرگ یا (نوروز خاصه) است که روز خرداد‬ ‫از ماه فروردین است‪ .‬گفته اند ‪ :‬نوروز سالروز‬ ‫آفرینش جهان و انسان است و نوروز بزرگ‬ ‫روزی است که در آن جمشید بر تخت نشست‬ ‫و خاصان را طلبید و رسم های نیکو گذاشت‪،‬‬ ‫و گفت خدای تعالی شما را خلق کرده است‪.‬‬ ‫باید که به آب های پاکیزه تن را بشویید و‬ ‫غسل کنید و به سجده و شکر خدا مشغول‬ ‫باشید و هر سال در این روز به همین دستور‬ ‫عمل نمایید‪.‬‬ ‫نوروز و آب‬ ‫همه نیکی ها چون از ابرکران (عالم اعلی)‬ ‫به گیتی آید‪ ،‬به خرداد روز آید‪ .‬باشد که همه‬ ‫روز آید‪ ،‬اما آن روز بیش آید‪ .‬پیداست اگر‬ ‫آن روز بر تن جامه ای نیکو بدارند‪ .‬و بوی‬ ‫خوش بویند و مروای نیک تفأ ل کنند و‪ ...‬آن‬ ‫سال نیکویی بدیشان رسد و بدی را از ایشان‬ ‫دور می سازد‪ .‬از آنجا که نوروز در آغاز فصل‬

‫نوروز همچنین نمادی است از پیروزی نیکی‬ ‫بر بدی‪ .‬از همین رو آیین نیایش رپیثون‬ ‫در نوروز برگزار می شود‪( .‬رپیثون ) سرور‬ ‫گرمای نیمروز و ماه های تابستان است‪ .‬با‬ ‫یورش دیو زمستان به زمین رپیثون به زیر‬ ‫زمین فرو می رود تا با گرم نگاهداشتن آب‬ ‫های زیرزمینی‪ ،‬گیاهان و ریشه درختان را از‬ ‫مرگ نجات بخشد‪ .‬بازگشت ساالنه او در‬ ‫بهار نمادی است از پیروزی نهایی خیر بر‬ ‫شر‪ ،‬به همین مناسبت جشن و نیایشی ویژه‬ ‫در مراسم نوروزی به ایزد مذکور تعلق داشته‬ ‫است‪ .‬نوروز و سلیمان در روایات ایرانی‬ ‫آمده است که چون سلیمان بن داوود انگشتر‬ ‫خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون‬ ‫رفت‪ .‬اما پس از چهل روز بار دیگر انگشتر‬ ‫خود را بازیافت و پادشاهی و فرماندهی به‬ ‫او بازگشت و مرغان به دور او گرد آمدند‪ ،‬و‬ ‫ایرانیان گفتند‪ :‬نوروز آمد‪.‬‬

‫بارش باران های بهاری قرار دارد می توان‬ ‫ردپای اردویسور اناهید را نیز در آن یافت‪.‬‬ ‫اردویسور اناهید الهه آب است‪ .‬اوست که به‬ ‫فرمان اورمزد از آسمان باران‪ ،‬برف و تگرگ‬ ‫را فرو می باراند‪ .‬سبب این که ایرانیان در‬ ‫نوروز غسل می کنند آن است که این روز به‬ ‫الهه آب تعلق دارد‪ .‬از این رو‪ ،‬مردم در این‬ ‫روز هنگام سپیده دم از خواب برمی خیزند‬ ‫و با آب قنات و حوض خود را می شویند و‬ ‫گاهی نیز آب جاری بر خود از راه تبرک و‬ ‫دفع آفات می ریزند‪ .‬و در این روز مردم به‬ ‫یکدیگر آب می پاشند و درباره سبب این کار‬

‫نوروز روز دین و روز پادشاهی‬ ‫در ماه فروردین‪ ،‬روز خرداد‪ ،‬فریدون جهان‬ ‫را تقسیم کرد‪ .‬روم را به «سلم»‪ ،‬ترکستان‬ ‫را به «تور» و ایرانشهر را به «ایرج» داد‪،‬‬ ‫کیخسرو و سیاوشان را به لهراسب سپرد‪،‬‬ ‫زردشت دین مزدیسنان را از اورمزد پذیرفت‬ ‫و کی گشتاسپ شاه دین را از زردشت و در‬ ‫این روز پشوتن رواج دین خواهد کرد‪ .‬و نیز‬ ‫روایت شده است که کوروش پس از پیروزی‬ ‫بر بابل‪ ،‬پسر خود کمبوجیه را در جشن نوروز‬ ‫گموک بابلی به عنوان پادشاه بین‬ ‫النهرین معرفی کرد‪.‬‬


‫‪19‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫بازار مي روند و لباس عيدشان را می خرند‪.‬در‬ ‫گذشته مردم معموال پارچه هايي را خريداری‬ ‫می کردند که رنگ روشن داشت و معتقد‬ ‫بودند اگر لباس را خودشان بدوزند پارچه‬ ‫آن را روزهای دوشنبه يا جمعه قيچی کنند‬ ‫و نيز معتقد بودند که روز پنج شنبه ساعت‬ ‫سنگين است و لباس مدتی روی دست می‬ ‫ماند تا دوخته شود‪ .‬روز سه شنبه اگر بريده‬ ‫شود نصيب دزد يا مرده شور خواهد شد و‬ ‫روز چهار شنبه می سوزد وسايل خانه نيز بايد‬ ‫عوض شود و يا تميز گردد‪ .‬پختن نان شيرين‬ ‫از جمله کارهايي بود که حتم ًا بايد قبل از‬ ‫عيد نوروز و برای عيد انجام میگرفت‪.‬‬ ‫سبز کردن گندم‪ ،‬عدس‪ ،‬تره تيزک‪ ،‬ده پانزده‬ ‫روز به عيد نوروز مانده در خانه ها صورت‬ ‫می گيرد‪ .‬در شیراز معموال برای اين کار از‬ ‫ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس يا‬ ‫روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سالمتی‬ ‫امام زمان می ريزند و به ترتيب بعد از آن نام‬ ‫اعضای خانواده را می آورند ‪.‬‬ ‫خانه تکانی يا رفت و روب قبل از عید نوروز‬ ‫‪:‬‬ ‫يکی دو هفته پيش از عيد نوروز خانه تکاتی‬ ‫يا رفت و روب انجام می گيرد و مجدد ًا اثاثيه‬ ‫را جابه جا می کنند و گرد گيری می کنند و‬ ‫دوباره آنها را می چينند‪ .‬در مراحل بعد تخم‬ ‫مرغ رنگ کردن است که آن ها را آب پز می‬ ‫کنند و رنگ های شاد بر روی آنها می زنند‪.‬‬ ‫سفره هفت سین و ساعت تحويل سال‬ ‫برای تحويل سال در يکی از اطاق های خانه‬ ‫شان سفره می اندازند ‪ .‬پيش از هر چيز آيينه‬

‫و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سين را‬ ‫می گذارند‪.‬‬ ‫هفت سين عبارت است از سماق‪ ،‬سير‪،‬‬ ‫سنجد‪ ،‬سمنو‪ ،‬سکه‪ ،‬سرکه‪ ،‬سبزی ‪ .‬عالوه بر‬

‫هفت سین شمع و آینه تخم مرغ و ‪ ...‬سر‬ ‫سفره گذاشته میشود‪.‬‬ ‫موقع تحويل سال همه اهل خانه بايد با لباس‬ ‫نو بر سر سفره باشند اسپند نيز دود می شود‬

‫و هر کدام از اين ها فلسفه ای دارد‪ .‬شمع‬ ‫برای روشنايي خانه و زندگی‪ ،‬قرآن نشان‬ ‫توجهی است که بايد در آغاز سال به خداوند‬ ‫داشته‪ ،‬به عالوه در سال نو‪ ،‬صاحب قرآن يار‬ ‫و مددکار اهل خانه خواهد بود‪.‬‬ ‫ديد و بازديد عید نوروز‬ ‫از بامداد نوروز ديد و بازديدها آغاز می شود‬ ‫در همه خانواده ها رسم است که به ديدار کسی‬ ‫که از نظر سن و شخصيت بر ديگران مزيت‬ ‫دارد بروند و دست او را ببوسند و تبريک‬ ‫بگويند و او نيز عيدی که شامل سکه يا پول‬ ‫است به آنها بدهد‪ .‬بعضی نيز صبح عيد نوروز‬ ‫يک بشقاب گندم برشته که شامل‪ :‬کنجد‪،‬‬ ‫گندم‪ ،‬شاهدانه‪ ،‬نخودچی و کشمش است به‬ ‫اضافه يک بشقاب نان شيرين به اضافه تخم‬ ‫مرغ رنگی يا سکه به کوچک ترها می دهند‪.‬‬ ‫سيزده بدر (روز سیزدهم عید نوروز )‬ ‫روز دوازده فروردين همه وسايل تهيه می‬ ‫شود و هر چه از شيرينی ها و آجيل ها باقی‬ ‫مانده برای صبح سيزده آماده می شود که‬ ‫البته همراه آن سرکه و کاهو نيز هست‪ .‬صبح‬ ‫سيزده فروردين همه دسته دسته عازم کوه و‬ ‫باغ های اطراف شهر می شوند و معتقدند در‬ ‫روز سيزده فروردين نبايد در خانه ماند زيرا‬ ‫اين روز نحس و بديمن می باشد‪ .‬روز سيزده‬ ‫پيش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه‬ ‫دارد در عصر اين روز ويژه سبزی گره زدن‬ ‫دخترهاست که در واقع برای گشايش بخت‬ ‫خود اين کار را می کنند‪ .‬عیدنوروز ‪ ،‬بر‬ ‫همگان مبارک باد‪.‬‬

‫‪Dr. Visa‬‬

‫‪HjIºI¨Â±Ã~dU ÁHqÄ» » xoÄmQ miH‬‬

‫‪·ITv±«ºH » ÂM»j ,Áq²I¶ ,·HoÄH pH‬‬

‫‪SAAD.inc‬‬ ‫‪High School‬‬

‫‪uºIvò» ,·ITwoÃMj ,ÂÄIµ¹ÀHn ,·ITvMj‬‬ ‫‪S¤» ÌowH nj HjIºI¨ µwn ®Ã¨» ÁnI§µÀ IM‬‬

‫‪¾õwH» ·»kM‬‬ ‫‪¸Fµõ¶ » ÍÄow‬‬

‫‪416-221-2111‬‬

‫‪10087 Yonge St. Richmond Hill‬‬

‫‪¾Äo¿{ ¸ÄoT²pIº‬‬


‫‪18‬‬

‫‪ 29‬اسفند ‪1393‬‬ ‫|‪No. 760 | Mar , 19 , 2015‬‬ ‫‪905.237.7470 - 647.521.9591‬‬

‫عـــــــــیـــــــــدنـــــــــوروز‬

‫عید نوروز برابر با اول فروردین‬ ‫ماه (تقویم شمسی)‪ ،‬جشن‬ ‫آغاز سال و یکی از کهن‌ترین‬ ‫جشن‌های به جا مانده از دوران‬ ‫باستان است‪.‬خاستگاه عید نوروز‬ ‫در ایران باستان می باشد و هنوز‬ ‫مردم مناطق مختلف فالت ایران‬ ‫عید نوروز را جشن می‌گیرند‪.‬‬

‫امروزه زمان برگزاری عید نوروز‪ ،‬در آغاز‬ ‫فصل بهار است‪ .‬عید نوروز در ایران و‬ ‫افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در‬ ‫برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است‪.‬‬ ‫زمان عید نوروز‬ ‫جشن نوروز از لحظٔه اعتدال بهاری آغاز‬ ‫می‌شود‪ .‬در دانش ستاره‌شناسی‪ ،‬اعتدال‬ ‫بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم‌کره شمالی‬ ‫زمین به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید‬ ‫از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی‬ ‫شمال آسمان می‌رود‪ .‬این لحظه‪ ،‬لحظه اول‬ ‫برج حمل نامیده می‌شود‪ ،‬و در تقویم هجری‬ ‫خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا‬ ‫اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است‪.‬‬ ‫درکشورهایی مانند ایران و افغانستانکه تقویم‬ ‫هجری شمسی به کار برده می‌شود‪ ،‬نوروز‪ ،‬روز‬ ‫آغاز سال نو است‪ .‬اما در کشورهای آسیای‬

‫میانه و قفقاز‪ ،‬تقویم میالدی متداول است و‬ ‫نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته‬ ‫می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود‪.‬‬ ‫پیدایش عید نوروز‬ ‫عید نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت‬ ‫می دهند‪ .‬شاعران و نویسندگان قرن چهارم و‬ ‫پنجم هجری چون فردوسی‪ ،‬عنصری‪ ،‬بیرونی‪،‬‬ ‫طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و‬ ‫اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش‬ ‫از اسالم بوده ‪ ،‬نوروز را از زمان پادشاهی‬ ‫جمشید می دانند‪.‬‬ ‫در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش‬ ‫از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز‬ ‫با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند‬ ‫یادآور می شود كه ‪« :‬آن روز كه روز تازه ای‬ ‫بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن‬ ‫هم نوروز بزرگ و معظم بود»‪.‬‬ ‫آداب و رسوم عید نوروز در ایران‪:‬‬ ‫مراسم چهار شنبه سوری قبل از عید نوروز‬ ‫‪:‬یکی از آیینهای نوروزی امروز ‪ -‬که بایستی‬ ‫آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد ‪" -‬‬ ‫مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی‬ ‫از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند‪.‬‬ ‫برگزاری چهارشنبه سوری‪ ،‬که در هم ًه شهرها‬ ‫و روستاهای ایران سراغ داریم‪ ،‬بدین صورت‬ ‫است که شب آخرین چهارشنبه ی سال ( یعنی‬ ‫نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )‪ ،‬بیرون‬ ‫از خانه‪ ،‬جلو در‪ ،‬در فضایی مناسب‪ ،‬آتشی‬ ‫می افروزند‪ ،‬و اهل خانه‪ ،‬زن و مرد و کودک‬ ‫از روی آتش می پرند و با گفتن ‪ " :‬زردی‬ ‫من از تو‪ ،‬سرخی تو از من "‪ ،‬بیماری ها و‬

‫ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به‬ ‫آتش می سپارند‪ ،‬تا سال نو و عید نوروز را با‬ ‫آسودگی و شادی آغاز کنند‪.‬‬ ‫تا زمانی که از ظرف های سفالین چون‪ ،‬کاسه‬ ‫و بشقاب و کوزه‪ ،‬در خانه استفاده می شد‪،‬‬ ‫پس از خانه تکانی‪ ،‬کوز ًه کهنه ای از پشت‬ ‫بام خانه به کوچه می انداختند؛‬ ‫کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته‬ ‫بودند‪ .‬اسفند دود کردن و آجیل خودرن‪ ،‬فال‬ ‫گرفتن‪ " ،‬فال گوش " ( در کوی و گذر به‬ ‫حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها‬ ‫برای نیت خود تف ًاول زدن‪ ) .‬و " قاشق زنی‬ ‫" ( معموال زنان روی خود را می پوشانند و با‬ ‫قاشق‪ ،‬یا کلید به خانه ها در می زنند‪ ،‬صاحب‬ ‫خانه شیرینی‪ ،‬میوه و یا پول در ظرف آنها می‬ ‫گذارد‪ ) .‬نیز از باورها و رسم هایی است‬ ‫که به ویژه در بین نوجوانان‪ ،‬هنوز به کلی‬ ‫فراموش نشده است‪.‬و این رسم ها و باورها‬ ‫در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند‪.‬‬ ‫خريد لباس برای عيد نوروز‬ ‫از يکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به‬


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

17


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

16


13

1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

15


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

14


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

13


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

12


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

11


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

10


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

9


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

8 8


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

7


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

6


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

5


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

4 6


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

3


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

2


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

1


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

B


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

A


IV

1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

IV


1393 ‫ اسفند‬29 No. 760 | Mar , 19 , 2015| 905.237.7470 - 647.521.9591

III

III


II



Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.