690

Page 96

‫‪67‬‬

‫‪No. 691 / October , 17, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بیشتر وقت‌ها با آن به جست و جو در‬ ‫اینترنت می‌پرداختم تا اینکه از طریق‬ ‫فیس‌بوک با جوانی به نام مجید آشنا شدم‪.‬‬ ‫او به من ابراز عالقه کرد و آنقدر برایم‬ ‫پیام‌های عاشقانه فرستاد تا اینکه قبول کردم‬ ‫برای دیدنش با وی قرار بگذارم‪.‬‬ ‫آن روز با هم به رستوران و پارک رفتیم‬ ‫و پس از آن مجید مرتب با من تماس‬ ‫می‌گرفت یا در اینترنت با من چت می‌کرد‪.‬‬ ‫وی ادامه داد‪ :‬حرف‌های او باعث شد‬ ‫که من دلباخته‌اش شوم تا جایی که وقتی‬ ‫پیشنهاد ازدواج داد‪ ،‬قبول کردم‪ .‬مجید‬ ‫می‌گفت به‌خاطر اینکه سنم کم است‬ ‫خانواده‌ام هرگز راضی به ازدواج نمی‌شوند و‬ ‫تنها راه رسیدن به هم این است که من هرچه‬ ‫پول و طال در خانه داریم را بردارم و همراه‬ ‫وی به خانه خواهرش در شمال کشور بروم‪.‬‬ ‫می‌گفت در این زمان پدرم را راضی به‬ ‫ازدواج می‌کند و در غیراین‌صورت طالها را‬ ‫می‌فروشیم و خانه‌ای اجاره و با هم زندگی‬ ‫می‌کنیم‪ .‬دختر فریب‌خورده افزود‪ :‬آنقدر‬ ‫خام حرف‌های او شده بودم که قبول کردم‬ ‫و دست به سرقت طالهای مادرم زدم‪ .‬صبح‬ ‫دوشنبه با او قرار گذاشتم و به جای رفتن به‬ ‫مدرسه سوار ماشین او شدم‪ .‬داخل ماشین‪،‬‬ ‫خواهر مجید هم بود که قرار بود چند روزی‬ ‫در خانه او باشیم‪ .‬اما مجید به‌جای رفتن به‬ ‫شمال به یکی از شهرک‌های اطراف تهران‬ ‫رفت و وقتی من اعتراض کردم‪ ،‬ناگهان او‬ ‫و خواهرش تهدیدم کردند که اگر سکوت‬ ‫نکنم‪ ،‬مرا می‌کشند‪.‬‬ ‫آنجا بود که متوجه شدم فریب‌خورده‌ام اما‬ ‫کار از کار گذشته بود‪ .‬آن روز مجید و‬ ‫خواهرش با تهدید مرا به خانه‌ای بردند‪ .‬در‬ ‫آنجا مجید با تهدید چاقو مرا مورد آزار و‬ ‫اذیت قرار داد و حدود ‪50‬میلیون تومان‬ ‫طالهای مادرم را برداشت و درحالی‌که هوا‬ ‫تاریک بود مرا اطراف خانه مان رها کرد و‬ ‫پا به فرار گذاشت‪.‬‬

‫حقیقت‪ ،‬بازپرس عبدی‪ ،‬دستور دستگیری‬ ‫دختر جوان را صادر کرد و وی بازداشت‬ ‫شد‪ .‬او در مراحل نخست بازجویی خود را‬ ‫بی‌گناه می‌دانست اما وقتی تصاویر خود‬ ‫را هنگام ورود به خانه عمویش دید لب به‬ ‫اعتراف گشود‪.‬‬

‫بعد از اظهارات تکان‌دهنده این دختر‬ ‫نوجوان‪ ،‬مأموران راهی مخفیگاه خواهر و‬ ‫برادر شدند و خواهر مجید را دستگیر کردند‬ ‫اما متهم اصلی پرونده متواری شده بود‪.‬‬ ‫ماموران در ادامه به تحقیق از خواهر مجید‬ ‫پرداختند اما وی مدعی شد که اطالعی از‬ ‫نقشه شوم برادرش نداشته است‪.‬‬

‫وی درخصوص انگیزه خود از سرقت گفت‪:‬‬ ‫چند سال پیش در میهمانی خانوادگی با‬ ‫یکی از پسرهای فامیل به نام محمد آشنا‬ ‫شدم‪ .‬محمد از بستگان نزدیک زن‌عمویم‬ ‫است و من هر وقت به خانه عمویم می‌رفتم‬ ‫او را در آنجا می‌دیدم‪.‬وی ادامه داد‪ :‬آشنایی‬ ‫من و محمد ادامه داشت تا اینکه همه فامیل‬ ‫متوجه این موضوع شدند‪ .‬پدر و مادرم نیز‬ ‫وقتی پی به دوستی ما بردند خیلی عصبانی‬ ‫شدند و مرا تنبیه کردند‪ .‬برای همین از‬ ‫محمد خواستم به خواستگاری‌ام بیاید و‬ ‫قرار شد او موضوع را با خانواده‌اش درمیان‬ ‫بگذارد‪.‬‬

‫وی گفت‪ :‬روز حادثه همراه برادرم بیرون‬ ‫بودیم که او دختر نوجوانی را سوار ماشین‬ ‫کرد و مدعی شد که به تازگی با او آشنا شده‬ ‫است‪ .‬در بین راه او دختر نوجوان را تهدید‬ ‫کرد و به خانه برد‪ .‬من هم از ترسم سکوت‬ ‫کردم و حرفی نزدم‪ .‬بعد از این اتفاق هم‬ ‫برادرم پول و طالها را برداشت و فرار کرد‬ ‫و من هیچ اطالعی از مخفیگاه او ندارم‪.‬‬ ‫به گزارش همشهری‪ ،‬این زن جوان با قرار‬ ‫قانونی در اختیار مأموران پلیس آگاهی‬ ‫پایتخت قرار گرفته و تحقیقات برای‬ ‫دستگیری متهم اصلی پرونده ادامه دارد‪.‬‬

‫سرقت میلیونی؛ انتقام عجیب‬ ‫دختر جوان از زن‌عمو‬ ‫دختر کینه‌جو وقتی متوجه شد که زن‬ ‫عمویش مخالف ازدواج او با پسر مورد‬ ‫عالقه‌اش است‪ ،‬نقشه کشید تا با همدستی‬ ‫‪ ۲‬نفر از دوستانش دست به سرقت طال و‬ ‫جواهرات او بزنند‪.‬‬ ‫تیرماه سال‌جاری‪ ،‬زن جوانی نزد پلیس‬ ‫رفت و خبر از دستبرد دزدان به خانه‌اش‬ ‫داد‪ .‬وی در توضیح ماجرا گفت‪ :‬چند روز‬ ‫پیش همراه همسر و فرزندانم به سفر رفتیم‬ ‫و هنگامی که برگشتیم فهمیدم که دزد وارد‬ ‫خانه‌مان شده است‪ .‬وقتی به جست و جو در‬ ‫خانه پرداختیم‪ ،‬فهمیدیم که سارق یا سارقان‬ ‫همه طال و جواهرات مرا که داخل جعبه‌ای‬ ‫بود‪ ،‬به سرقت برده‌اند‪ .‬کنار جعبه طال و‬ ‫جواهراتم مقداری پول‪ ،‬دالر و سکه بود‬ ‫اما سارقان فقط جعبه طالهایم را دزدیده‬ ‫بودند‪.‬‬

‫دوربین مداربسته‬ ‫بعد از شکایت این زن‪‌،‬تیمی از مأموران با‬ ‫دستور بازپرس دادسرای شمیرانات راهی‬ ‫خانه وی شدند که در بررسی‌های نخست‬ ‫مشخص شد سرقت از سوی یک آشنا‬ ‫صورت گرفته و سارق کلید یدکی خانه را‬ ‫در اختیار داشته است‪.‬ماموران در ادامه‬ ‫تجسس‌ها متوجه شدند که ساختمان مقابل‬ ‫خانه مالباخته مجهز به دوربین مداربسته‬ ‫است‪ .‬به همین‌خاطر به بازبینی تصاویر‬ ‫آن پرداختند و چهره دزد آشنا را به‌دست‬ ‫آوردند‪.‬‬ ‫وی کسی نبود جز دختر جوانی که یکی از‬ ‫اقوام نزدیک مالباخته بود و طبق تصاویر‬ ‫ضبط شده در دوربین‪ ،‬با همدستی ‪ 2‬نفر‬ ‫از دوستانش وارد ساختمان شده و دست‬ ‫به سرقت طالیی زده بودند‪ .‬با افشای این‬

‫دختر جوان افزود‪ :‬مدتی که گذشت اخالق‬ ‫و رفتار محمد تغییر کرد‪ .‬دیگر جواب‬ ‫زنگ‌هایم را نمی‌داد تا اینکه متوجه شدم‬ ‫زن عمویم با محمد حرف زده و او را از‬ ‫ازدواج با من منصرف کرده است‪ .‬وقتی از‬ ‫ماجرا باخبر شدم‪ ،‬خیلی به‌هم ریختم؛ برای‬ ‫همین به خانه زن‌عمویم رفتم اما او گفت که‬ ‫من و محمد از نظر فرهنگی با هم تفاوت‬ ‫داریم و نمی‌توانیم ازدواج کنیم‪ .‬از همان‬ ‫روز از زن عمویم کینه به دل گرفتم و به‌دنبال‬ ‫راهی برای انتقام بودم‪.‬‬ ‫دختر ‪22‬ساله ادامه داد‪ :‬چون می‌دانستم‬ ‫زن عمویم هر‌ماه طال می‌خرد و طال و‬ ‫جواهراتش خیلی برایش ارزش دارند‪،‬‬ ‫تصمیم گرفتم آنها را سرقت کنم‪ .‬برای‬ ‫اجرای این نقشه دسته کلید خانه عمویم را‬ ‫برداشتم و از روی آن کلید یدکی ساختم‪.‬‬ ‫بعد از آن منتظر ماندم تا آنها به سفر بروند‪.‬‬ ‫وقتی آنها به مسافرت رفتند موضوع سرقت‬ ‫را با ‪ 2‬نفر از دوستانم در میان گذاشتم و‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.