سردبير؛ سيامک بھاری
خرداد ١٣٩٤
شماره ١٢٤
www.barnenforst.com
siabahari@yahoo.com
12ژوﺋﻦ روز ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ кر ﻛﻮدкن در اﯾن شماره ميخوانيد:
ﮐﺎﺭ ﺣﺮﻓﻪﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺍﮐﯿﺪﺍ ﳑﻨﻮﻉ!
•
ميزگرد؛ خواستھای مطالباتی معلمين ،گفتگو با کرﯾم شامحمدی و سيامک بھاری
•
مروری بر صدور احکام رتبه بندی معلمان . . .شمس الدﯾن امانتی
•
تعطيالت تابستان و اوقات فراغت ،حقوق پاﯾه ای کودکان؛ افسانه وحدت
•
بچه ھای درخت جاکاراندا؛ متن گفتگوی تلوﯾزﯾونی آرش راجی با سحر دليجانی
•
دانمارکی ھا چطور با بچه ھا در باره سکس حرف می زنند؟ احمد جاللی فراھانی
•
برگزاری گلگشت بمناسبت روز جھانی مبارزه با کار کودکان؛ اتحادﯾه آزاد کارگران
•
ھياھوی انتخابات ترکيه و دنيای بی رﯾای کودکان؛ ليال ﯾوسفی
•
گزارش کوتاھی از اعتصاب معلمين در کابل
•
دوازدھم ژوئن روز مبارزه با کار کودکان ،سيامک بھاری
•
صفحه وﯾژه برای آزادی بھنام ابراھيم زاده
•
ترک تحصيل ٦٧ھزار کودک در مقطع ابتداﯾی
•
بازجوﯾی از ھمسر و دختر رسول بداقی ،معلم زندانی در اوﯾن
•
خود کشی "جبار سينگ" بر فراز زباله ھای آق تپه
•
خبرھا و روﯾدادھا . . .؛ تھيه و تنظيم ،ليال ﯾوسفی
•
فکر می کردم "اليور" تنھا کودک بی پناه دنياست؛ ليلی پاکسار
•
اپيزود؛ ﯾک دقيقه و نيم چراغ قرمز؛ ليال ﯾوسفی
•
و...
د ن
شماره ١٢٤
٢
ا ﯿ در ا ا ت ا ا ﯿ گفتگو با کريم شامحمدی و سيامک بھاری نشريه کودکان مقدمند :در مبارزه اخير معلمين موضوع بھبود وضعيت آموزشی بعنوان يک مطالبه مھم مطرح شده .در اين باره نظر کريم شامحمدی و سيامک بھاری را جزيا شديم.
کريم شامحمدی
به نظر من ھم مطالباتی که معلمان در اين دوره به درست مطرح کرده اند مھم است. اين وضعيتی که آموزش و پرورش حکومت جمھوری اسالمی ايران دارد درد آور است و به ھيچ وجه قابل قبول نيست. برای ھمين مبارزات معلمين برای بھبود وضعيت آموزشی در طول عمر جمھوری اسالمی ،به شيوه نھان و آشکار خود را نشان داده است .اين مبارزه به حق بوده، ھست و خواھد بود .اين مبارزه به ويژه در دھه ٨٠به اوج خود رسيد .معلمان با برگزاری تجمعات متعددی در مقابل مجلس شورای اسالمی و وزارت آموزش و پرورش خواستار حقوق و مزيای خود شدند .ھمچنين در بھمن و اسفند ٨۵ اعتراضات معلمان برای احقاق مطالباتی که داشتند اوج گرفت و امسال بيشتر از ھر
وقتی اعتراضات معلمان متحدانه تر و در سطح سراسری انجام گرفت. الزم است اشاره ای به مطالبات معلمان داشته باشم .خواست معلمان ،معيشت، منزلت ،مشارکت معلمين در حيطه آموزش و پرورش و يکی ديگر از مھمترين خواستھای آنھا شکستن فضای اختناقی است که بر آموزش و پرورش حاکم است. ببينيد ،افزايش حقوق معلمان يکی از مطالبات ديرينه و فراگير آنھا است که از طرف دولت و مسئولين آموزش و پرورش با مظلوم نمايی جواب می گيرد ،که گويا آموزش و پرورش بودجه الزم را ندارند ولی برای کارھای ديگر و چاپيدن پولھای کالن برای خودشان و مسئولين دست نشانده اشان ھر روزه از طريق روزنامه جناحھای مختلفشان افشا می شوند .در صورتی که می بينيم حقوقی که به معلمھا داده می شود کفاف ھزينه ھای آب ،برق، گاز و اجاره خانه را نمی دھد و معلم مجبور است برای امرار معاش دو شغله و يا چند شغله شوند و با توجه به اين ھم سه چھارم معلمان زير خط فقر زندگی می کنند .خوب معلمی که مجبور باشد چند شغله باشد و از فشار کار و تالش برای امرار معاش از خستگی از پای در بيايد، چگونه می تواند علم و دانش را ارائه بدھد و معلمی که پيام آور علم و دانش برای کودکان است ولی بدون توجه به
توانائی معلم از باالی سر آنھا تصميم گرفته می شود ،چه منزلتی برای معلم باقی می ماند. مشورت کردن با معلم يکی ديگر از اساسی ترين مطالبات معلمان است .اوال مديرانی که در حيطه آموزش و پرورش انتخاب می شوند بر مبنای رای معلمان نيست ،بلکه از آدمھای ايدئولوژيک و پاسداران حکومتی می باشند که اساسا برای مقاصد و منافع خودشان در اين پستھا گذاشته می شوند .معلمان به غير از اينکه به درست خواستار انتخابی بودن مديران توسط معلمان ھستند ،بلکه خواستھار نھادھای صنفی ھم ھستند که بتوانند نقش و نظرات معلم را از اين طريق بيان کنند. برخورداری از آزادی بيان به نظرم يکی از مھم ترين مطالبات معلمان در اين دوره بوده است. تالش جمھوری اسالم و دست اندر کاران جمھوری اسالمی طبق معمول اين است که فضای اختناق و بسته را بر آموزش و پرورش ھر چه بيشتر اعمال کنند که با مخالفت و اعتراضات ھر چه بيشتر معلمان رو برو شده است .تالش و مبارزات معلمان اين است که می خواھند حق آزادی بيان و انديشه برسميت شناخته شود .تالش معلمان به درست اين است که اين فضای بسته باز شود تا کار شناسان، برنامه ريزان و تصميم گيران با واقعيت
شماره ١٢٤
٣ تجمع اعتراضی معلمين در اصفھان
موجود بتوانند ،برنامه ريزی کنند ،تصميم بگيرند و اجرا کنند تا قدمی در بھبود وضعيت آموزش و پرورش برداشته شود يا بھتر می توان گفت اين مطالبات را بر جمھوری اسالم تحميل کنند .چونکه خود اين حکومتيھا تصميم ندارند در بھبود آموزش و پرورش قدمی بر دارند. نشريه کودکان مقدمند :يکی از خواستھای مطرح شده در بيانيه ھا و تجمع ھای اعتراضی معلمين بھبود وضعيت آموزش و رايگان کردن است .شما در اين باره چه تظر داريد.
سيامک بھاری اين يکی از مھمترين خواستھای تجمعات اعتراضی است و دقيقا نشان ميدھد که مبارزات معليمن محدود به افزايش دستمزد نيست و جنبه ھای عميق اجتماعی دارد. اعتراضات معلمين با خواستھای بسيار بحق و مترقی بخشی از کل اعتراض جامعه به وضعيت رقت بار معيشت و ھمين طور وضعيت اسفناک آموزشی در ايران است .سقوط فاحش ارزشھا و استانداردھای علمی چه در کتب درسی و
چه در کل فضای آموزشی يک موضوع بسيار مھم اجتماعی است. معليمن ناچار به تدريس کتب درسی ھستند که با ھيچ معياری با متدھا و دستاوردھای علمی و اجتماعی بشرمعاصر سنخيت و ھمخوانی ندارد .کتب درسی انباشته از داده ھای ايدئولوژيک اسالمی و انواع تحريفات تاريخی و خرافه ھای ارتجاعی است .اين متنون طبعا بايد توسط معلمين تدريس گردد .ھيچ آموزگار آگاھی قادر نيست اين خرافات و ياوه ھای مذھبی و تاريخی را به جای مستندات علمی به دانش آموزان تدريس کند. بھبود فضای آموزشی را بايد درکنار آخرين استانداردھای آموزشی مطابق دانش بشر امروز قرار داد .تا اھميت آن بيشتر واضح شود .اين بھبود به معنی مدرن و سکوالر کردن ،به روز کردن آموزش و پرورش با استانداردھای شناخته شده علمی امروزی بشر متمدن است. اين اعتراضات دارد برای پاسخ دادن به اينکه چرا ما با افت مداوم ارزشھای علمی در آموزش و پرورش روبروييم؟ راه نشان ميدھد .چرا آموزش و پرورش کسر بودجه نجومی دارد؟ چرا دست ارگانھای امنيتی و انتـظامی و نظامی در آموزش و پرورش باز است؟ چرا سرانه دانش آموزی کمتر ١٠دالر در سال است که تازه آنھم پرداخت نميشود؟ چرا کيفيت علمی
د ن کتابھای درسی چنين نازل و در واقع فاجعه بار است؟ چرا فضای آموزشی از مھد کودک تا دانشگاه ،چنين غمبار و ماتم زده است؟ مراسمھای فوق ارتجاعی مانند جشن تکليف و امثالھم با تاکيد مواکد بر جدايی جنسيتی در مدارس ،کودکی دانش آموزان را به نابودی می کشاند؟ چرا از آغل گوسفندان بجای کالس درس استفاده می شود؟ چرا نزديک به ٦٠درصد مدارس تخريبی است؟ چرا با گذشت ٣٦ سال از عمر اين حکومت ھنوز مدارس کپری و کانتينی جان دانش آموز و معلم را به خط می اندازد؟ و از ھمه مھمتر چرا آموزش و پرورش رايگان و اجباری نيست؟ چرا ترک تحصيل برابر آمارھای خود آموزش و پرورش بالغ بر ٢٧درصد دانش آموزان را شامل ميشود؟ اين عدد را دست کم نگيريد! اين يک فاجعه تمام عيار است! معلمين ھم دقيقا در مقابل اين سياست تبعيض آميز و استراتژيک جمھوری اسالمی ايستاده اند .خواست بھبود فضای آموزشی ريشه در عمق مصائب بی پايان اجتماعی دارد .اين خواست بخش وسيع جامعه ايران است که ميخواھد آموزش و پرورش مدرن و امروزی ،سکوالر و مبتنی بر دانش و دستاوردھای علمی داشته باشد. نشريه کودکان مقدمند :نھاد کودکان مقدمند برای بھبود وضعيت آموزشی که خواست معلمين ھم ھست چه برنامه و آلترناتيوی دارد؟ کريم شاه محمدی :مطالباتی که معلمين در اين دوره مطرح کرده اند به نظرم بديھی ترين خواستی است که در دنيای امروز قابل اجرا است. اين جمھوری اسالمی است که چنين پيشرفتھايی را با منافع، ادامه در صفحه ١٢
د ن
شماره ١٢٤
٤
ور " ! ور ا م ر " #ن از ا" ا ٩٤ %
شمس الدين امانتی پروسه جنبش اعتراضی چند ماه گذشته معلمان در سراسر ايران تحت حاکميت رژيم اسالمی که بدون کسب مجوز و خارج از کنترل دستگاه ھای امنيتی و مسئولين آموزش و پرورش رژيم اسالمی به وقوع پيوست ،سنت ھای با ارزشی را در تأريخ مبارزات معلمان ايران تثبيت کرد .ھر چند اين مبارزات اعتراضی در سطح وسيعی مورد پشتيبانی اقشار مردم معترض به تماميت رژيم اسالمی قرار نگرفت ،اما برجستگی جنبه ھای سياسی اين اعتراضات در اين دوره ،با طرح شعار آزادی کارگران و معلمان زندانی، اعتراض بی پرده به تبعيض و نابرابری ،اعتراض به محتوای ارتجاعی کتب درسی و نوع آموزش ،اعتراض به فقر و حقوق ناچيز ماھانه و بيمه درمانی ،طرح خواست تحصيل رايگان و آموزش و پرورش علمی و مدرن جنبه ھای مترقی و بی سابقه مبارزات کنونی معلمان مستقل از جناح ھای درون ھيئت حاکمه رژيم اسالم بود. حضور زنان معلم در پيشاپيش صفوف اين جنبش اعتراضی و سخنرانی آنھا در جلو ادارات آموزش و پرورش رژيم اسالمی در شھرھای مختلف ايران،
جواب دندان شکنی به سياست گذاران مرتجع طرح ارتجاعی تفکيک بر مبنای جنسيت و نابرابری بين زنان و مردان بود. حقانيت اين روند از مبارزات معلمان، اعتصاب ،تجمع و حضور بی وقفه زنان و مردان معلم در مقابل ادارات آموزش و پرورش محل فعاليت آنان جھت تحقق خواسته ھای برحق خود ،در مواردی نيز از پشتيبانی کارگران و زندانيان سياسی برخوردارشد. به گزارش کمپين دفاع از زندانيان سياسی و مدنی در روز ٦خرداد ٩٤ ھفده تن از زندانيان سياسی در بيانيەی مشترکی سرکوب کارگران و معلمان را در ايران محکوم کردند ،در بخشی از اين بيانيه آمده است" ،حقوق معلم و کارگر به يک چھارم زير خط فقر رسيد و ھمه مزد بگيران و حقوق بگيران و بيش از پانزده ميليون بيکار که پنج ميليون آنھا را تحصيل کرده ھا تشکيل مى دھند به لحاظ فقر و تبعيض به مرحله انفجار رسيده اند". متقابآل رژيم اسالمی طی اين مدت با توسل به فريب ،وعده ھای پوچ، دستگيری و زندانی کردن تعدادی از معلمان فعال ومعترض ،سعی در به انحراف کشاندن روند جنبش اعتراضی آنھا را داشت که خوشبختانه تاکنون موفق به اجرای اين حيله شرعی نشده است. به گزارش خبرگزاری فارس، "فانی"وزير آموزش و پرورش در دولت روحانيگفت" ،دولت در ٢٧اسفندماه سال ٩٣رتبهبندی معلمان را تصويب
کرد و اين رتبهبندی يک گام در راستای افزايش انگيزه معلمان است و احکام رتبهبندیھا از ابتدای مھرماه ٩٤صادر خواھد شد که ١٣٥٠ميليارد تومان اعتبار آن بوده و برای سال آينده نيز ٣٥ ھزار ميليارد ﷼ در مصوبه دولت پيشبينی شده است". به گزارش خبرگزاری تسنيم" ،محمود فرشيدی"وزير اسبق آموزشوپرورش گفت " ،مجلس در بررسی بودجه سال ٩٤پيشبينی شد تا بانکھا ٢درصد صرفه جويی کرده و منابع آن را به آموزش و پرورش اختصاص دھند و برخی از نھادھائيکه تاکنون از پرداخت ماليات معاف بودند،ملزم به پرداخت ماليات شدند تا منابع آن در اختيار آموزش و پرورش قرار بگيرد،اين دو مصوبه اعتباری حدود ٣ھزار ميليارد تومان را نصيب آموزش و پرورش میکند". تآمين بخشی از اين بودجه به ظاھر نجومی حاصل از مصوبات مجلس اسالمی که بيشتر به اخاذی شباھت دارد تا اختصاص بودجه ای با منابع مالی معتبر ،شامل معلمان بازنشسته ای که سه دھه از عمر خود را در نقاط دور و نزديک صرف سواد آموزی و تعليم و تربيت به فرزندان اين تصميم گيرندگان و کاخ نشينان کرده اند،نخواھد شد. به گزارش سايت خبر انالين ،تقی آبادی"کارشناس آموزش و پرورش گفت" :رقمی که اضافه می شود ابھام دارد ،بعد از لغو بيمه تکميلی با بيمه ايران" ،آتيه سازان حافظ" اين کار را انجام داد اما موفق نبود و ١٢٠ھزار
٥
ادامه از صفحه پيش . . . ميليارد تومان آموزش و پرورش بدھی دارد و خدمات خوبی ھم ارائه نشد .االن ٤بسته پيشنھاد شده که تنھا در بسته اول ٣٧٠درصد افزايش پرداخت دارد اما ھمان خدمات بيمه طاليی است با اين تفاوت که آن زمان معلم ١٣ھزار تومان، آموزش و پرورش ١٣ھزار تومان پرداخت می کرد اما االن معلم ٤٠ھزار تومان پرداخت می کند و دولت ١٣ھزار تومان .االن معلمان افزايش حقوق ٢٠٠ ھزار تومانی دارند اما بايد يک خانواده ٤ نفری ٢٠٠ھزار تومان برای بيمه تکميلی بدھند .در ضمن تبعيض حقوقی ھم بين معلمان و ساير اقشار زياد است". البته اگر حقه ای در کار نباشد ،که ھست، صدور احکام "رتبه بندی" از جانب رژيم اسالمی از مھرماه ،٩٤باتوجه به ھمۀ تحقيرھا ،کمبود و ناروشنی ھايش اولين دستاورد حاصل از اعتراضات چند ماه گذشته معلمان و عقب نشينی آشکار رژيم اسالمی در مقابل جنبش اعتراضی اخير معلمان است. ھر چند رتبه بندی معلمان مقوله تازه ای نيست و قبآل در بخشی از سند تحول بنيادين آموزش و پرورش تحت عنوان، "ارتقای منزلت اجتماعی و جايگاه ،.... تعيين مالكھای ارزيابی و ارتقای مرتبه
شماره ١٢٤
)نظام رتبه بندی(علمی و تربيتی معلمان و تقويت انگيزه ارتقای شغلی در آنان براساس نظام معيار اسالمی"نيز مطرح شده است. اما از منظر رژيم ،معيار"اسالمی" نه تنھا در زمينه ارتقای شغلی معلمان مالک اصلی است ،بلکه اين شعار پوچ و بی محتوا زبان زد خاص و عام در ميان مسئولين رژيم اسالمی در ھمۀ عرصه ھای گزينشی است که درپروسه اعتراضات اخير معلمان مبارز و سکوالر به چالش کشيده شد .مجلس اسالمی و "فانی" وزير آموزش و پرورش رژيم ،بدون استناد به "سند تحول بنيادين آموزش و پرورش ،از جمله ارتقای منزلت اجتماعی )به زعم خود( ناچارا تن به افزايش ناچيزی از حقوق ماھانه معلمان در مھر ماه سال ٩٤داده اند. به گزارش"راه دانا" ،نحوه اين تن دادن دولت روحانی در مقابل جنبش اعتراضی معلمان ،مورد نقد "حاجی بابائی" وزير آموزش و پرورش در دولت سابق احمدی نژاد قرار گرفت ،اوگفت "بنده معتقدم اول بايد حقوق معلمان براساس قانون مديريت خدمات کشوری تکميل شود يعنی آن تفاوتھا و تبعيضھا برطرف شود ،سپس نظام رتبهبندی اجرا شود".
د ن اگر استناد به گفته اين کھنه وزير مرتجع احمدی نژاد در دولت دھم را در رابطه با اذعان او به"تفاوت و تبعيض"در نظام مديريت خدمات کشوری را بپذيريم، معلمان نيز می بايستی ھم رديف با ديگر مشاغل جامعه از حق و حقوق يکسانی برخوردار می شدند ،اما باتوجه به ماھيت ارتجاعی ـ مذھبی رژيم اسالمی ،در دنيای واقعی باور به اين ادعا ناممکن است .تبرئه جوئی و شانه خالی کردن حاجی بابائی بيشتر مصرف داخلی دارد و بر پايه اختالفات درون ھيئت حاکمه رژيم اسالمی استوار است تا ارتقاء سطح معيشت معلمان. تبعيض و تفاوت يکی از خصوصيات الينفک رژيم سرمايه داری جمھوری اسالمی است که حاجی بابائی و فانی از مجريان پرو پا قرص تبعيض نه تنھا در زمينه قانون مديريت خدمات کشوری در آموزش و پرورش رژيم ،بلکه سياست گذار و مجری سياست تبعيض بر مبنای جنسيت در ھمۀ سطوح آموزشی بوده و خواھند بود. رژيم اسالمی به درجاتی کنترل وضع موجود در تقابل با جنبش اعتراضی اخير معلمان را از دست داده است .سياست گذاران رژيم بناچار در مواردی تسليم جايگاه اجتماعی ،فھم و درک عمومی معلمان از وضع موجود شدند ،آنھا دير يا زود چاره ای جز گردن نھادن به خواسته ھای واقعی معلمان را ندارند. در شرايط کنونی حساس ايران ،وظيفه ھمۀ انسان ھای مبارز ،انقالبی و سکوال راست تا از ھر طريق ممکن به ادامه و پيشبرد جنبش اعتراضی معلمان ياری رسانند تا ضمن تثبيت دست آوردھای مثبت اين جنبش اعتراضی ،زمينه را برای ساير جنبش ھای اعتراضی و توده ای در تقابل با رژيم سرمايه داری جمھوری اسالمی را ھموار کنيم*.
د ن
شماره ١٢٤
٦
ﯿ.ت " -ن و او ,ت +ا*) 2ق 0ﯾ ا 3د 3ن
افسانه وحدت تعطيالت تابستانی برای آن دسته از کودکان که به مدرسه میروند نزديک ميشود .اين اوقات اگر برنامه ريزی نشود ميتواند مشکالت زيادی را ھم برای کودکان و ھم برای خانوادهھا بوجود بياورد. آيا امکان آن را داريم که اوقات فراغت مناسب ّ سن و عالقه کودکانمان برايشان فراھم کنيم؟ آيا داشتن اوقات فراغت را يک حق ميدانيم؟ آيا فرزند يا فرزندانمان از اين حق برخوردار ھستند؟ آيا اسباب بازی دارند؟ وسائلی که بتواند ھم آنھا را
شاد و سرگرم کند و ھم به پيشرفت و تکامل فکری و جسمی آنھا کمک کند؟ وقت کافیبرای استراحت ،تفريح ،بازی شادی دارند؟ ميتوانيد امکانات سفر را برايشان فراھم کنيد؟ آيا اگر مثال به نقاشی ،موسيقی يا اسب سواری عالقمند ھستند امکانش را ميشود فراھم کرد؟ آيا در محلهای که زندگیمیکنيد امکان ورزش برای کودکان در پارکھا و يا ورزشگاھھای مجھز ھست؟ جواب اين سوالھا از طرف عده بسياری از مردم مشخص است .کارگری که بيکار شده يا کار ميکند ولی حقوقش ماه ھاست که پرداخت نشده ،معلمی که با حقوق زير خط فقر حتی از فراھم کردن غذای مناسب ،ميوه و لبنيات برای فرزندانش عاجز است و يا ميليونھا مردم بيکار که حتی از يک وعده غذای گرم در روز محروم ھستند مسلما نه خودشان و نه فرزندانشان از اوقاتی به اسم فراغت برخوردار نيستند وبايستی شبانه روز برای تھيه يک لقمهای نان دوندگی کنند و
گاھا ً فرزندانشان را به بازار کار برفرتند تا کمک خرج خانه باشد چرا که دولتی که قرار است پول اموال عمومیکشور را برای رفاه جامعه و قبل ازھمه رفاه کودکان مصرف کند ،ھمه را باال ميکشد و ھر آنچه از رانت خواريھا و دزديھای کالن به جا میماند خرج آخوند ،مسجد، سپاه و بسيج و تروريستھای منطقه ميشود تا حکومت ننگين اسالمی چند صباحی بيشتر به غارت ادامه دھد. استراحت ،رفع خستگی ،داشتن سرگرمی و تنوع بخشی از فرايندھای طبيعی و تربيتی کودکان و جزو حقوق مسلم ھر کودکی است .اوقات فراغت ھم کودک را رشد ميدھد وھم باعث سالمت جسم و روان او ميشود .کودکی که امکانات رفاھی دارد و در اوقات فراغتش به تفريحات مورد عالقهاش مشغول است کمتر برايش در خانه و جامعه درگيری و تنش ايجاد ميشود .اوقات فراغت ھم در خانه و ھم در اجتمأع بايستی برنامه ريزی و سازماندھی شود .مسلما تعطيالت تابستانی و نوروزی و ديگر تعطيالت مشخصه يک زندگی نرمال قرن بيست و يکمی است .برای انسانھايی که در روز کار میکنند و در کنار کاری که انجام ميدھند و يا آموزشی که می بينند مرخصی و تعطيلی نيازدارند که بتوانند قوای خود را ترميم کنند و از زندگی لذت ببرند .فعاليتھای بدنی ،ورزش و استراحت از اصول مھم برای سالمتی ھر انسانیاست .اين حقوق از ميليونھا خانواده در ايران سلب شده است .حکومت اسالمی ساختارھای يک زندگیانسانی را برای ميليونھا نفر در ايران نابود کرده است.
٧
اوقات فراغت در حکومت اسالمی از اولين برنامهھای ض ّد کودک حکومت اسالمی به رسميت نشناختن کودکی و از بين بردن مرز کودکی و بزرگسالی بود. ّ سن کودک به قرون گذشته برگشت و به ٩سال کاھش يافت .معنی آن در عمل اين است که دنيای کودک که تا ١٨ سالگی بايستی سرشار از سرگرمی و بازی باشد را از ھمان بدو ورودش در ھم ريخت .به سر کودک حجاب کرد و تحرکش را مختل کرد .پای عوامل و طلبهھايش به مدارس باز شد و موسيقیو رقص حتی در مھد کودکھا "غير اخالقی" و حرام اعالم شد. با جشن تکليف کثيف و ض ّد انسانی کودک را در ٩سالگی زن اعالم کرد تا ھر سوء استفادهای ميخواھند از او بکنند. به اين دليل مدرسه که قرار است بخشی از اوقات فراغت کودک را بپوشاند و امکان ورزش و تفريح را به کودکان در کنار درس و دانش اندوختن بدھد عمال بر عکس اين فعاليتھا را مختل و آنرا به فضائی مذھبی و غم زده و ضد روحيه کودک تبديل کرد .اولين داليل رشد روزافزون و نگران کننده ميزان افسردگی درميان کودکان و نوجوانان را در مدارس می شود ديد.
شماره ١٢٤
اردوھای مدارس در کشورھای مختلف بخش مھمی از اوقات فراغت کودکان را در طول سال تحصيلیآنھا میپوشاند .اين اردوھا شاد ،مفرح و پر از برنامهھای تفريحی برای دانش آموزان است. فعاليتھای مختلف ورزشی ،ھنری، موسيقی و رقص جزو اصلی اين اردوھا است .بخصوص برای کودکان در خانوادهھايیکه از دادن اين امکانات به کودکانشان محرومند ،در فصل تابستان ھم برگزار ميشود .با مقايسه اردوھای جمھوری اسالمی با اين اردوھا به عمق فاجعه ميتوان پیبرد .برنامه اردوھای راھيان نور ،بردن به جبھه ھای سابق چنگ ايران و عراق ،زيارت قبور،
د ن شستشوی مغزی کودکان و آماده کردن آنھا برای جنگ ،شھيد شدن و قربانی شدن است. داشتن اوقات فراغت حق مسلم ھر کودکی است .زندگی و رفاه ھيچ کودکی نبايد به جيب پدر و مادرش گره بخورد. ھيچ کودکی در ھيچ کجا نبايد با بيکارشدن والدينش تغييری در استاندارد زندگيش ايجاد شود .دولت موظف است رفاه کودکان را در سطح باال و شايسته کودک تامين کند .چه خانواده کودک توانايی مالی داشته باشد و چه نداشته باشد ،دولت موظف است اين امکان را فراھم کند. اوقات فراغت شامل از جمله بازی، سرگرمی ،بازيھای فکری ،ورزش، نقاشی ،موزيک و رقص است که ميبايستی ابزار مھم آموزشی در مھد کودکھا و مدارس ھم باشد از حقوق اوليه کودکان است. جمھوری اسالمی اساسا با ناديده گرفتن و پايمال کردن اين حقوق کودک را از کودکيش جدا می کند و ذھنش را با خرافات مذھبی آلوده و تباه ميکند .بيرون آوردن کودک از اين مخمصه به دست بزرگساالن ميسر است .بدون سازماندھی و اعتراض راه ديگری برای باز گرداندن حرمت کودکان وجود ندارد*.
شماره ١٢٤
٨
د ن
ﺑﭽﻪﻫﺎي درﺧﺖ ﺟﺎﻛﺎراﻧﺪا
گفتگوی آرش راجی با سحر دليجانی نويسنده کتاب آرش راجی :خانم دليجانی کتابی به اسم بچه ھای درخت جاکاراندا نوشته ايد ،با ھنر نوشتن قصد داشتيد چه چيزھايی را در جامعه به تصوير بکشيد؟ سحر دليجانی :دو نکته در کتاب ھست و من ميخواھم در موردشان صحبت کنم ،تم اصلی کتاب زندانی ھا و اعدامھای دھه شصت ھست ،چون من خودم در آن زمان به دنيا آمدم و خانواده من جزو زندانيان آن دوره بودند ،به نوعی زندگی ما گره خورد به مسايل آن زمان و من برام مھم بود که اتفاقات آن روزھا فراموش نشه .آنھايی که زندان رفتند، اعدام شدند ،زندگيشان کال متالشی شد! قصد من اين بود که اين اتفاقات فراموش نشه. وقتی که ما در مورد يک زندانی سياسی صحبت ميکنيم خيلی از ما به اين فکر نمی کنيم که اينھا خانواده دارند ،بچه دارند ،برای من خيلی مھم بود که در مورد اينھا صحبت بکنم و مخصوصا در
مورد بچه ھاشون ،که بچه ھايی که در آن زمان و آن شرايط به دنيا آمدن چجوری زندگی کردن و بزرگ شدن و نسل من چجوری بزرگ شد ،و نکته دوم ھم اتفاقات سال ٨٨بود که وقتی من داشتم اين کتاب رو مينوشتم برخورد کرد با اعتراضات سال ،٨٨و برای من خيلی مھم بود که بگم خيلی از اين جوانھايی که امروز دارند اعتراض ميکنند به خاطر ھمان ايده آلھايی بود که پدر و مادرشان برای به دست آوردن آنھا جنگيده بودند. آرش راجی :در صحبت ھايتان ھم از دھه ٦٠گفتيد ھم از سال ٨٨و يک مقايسه ای بين اين دو مقطع تاريخی کرديد ،لطفا يک مقدار بيشتر در مورد اين مساله توضيح بديد. سحر دليجانی :در حقيقت مقايسه نبود، من چند ماه قبل از اتفاقات سال ٨٨کتاب رو شروع کردم و ھمينظور که من داشتم داستانھای اعدام و زندان و آن اتفاق ھای وحشتناک دھه ٦٠رو می نوشتم ،احساس ميکردم ھمان اتفاقات دوباره جلوی چشمانم می افتد ،دوباره داشتيم داستانھای
زندان را می شنيديم ،داستانھای شکنجه را ميشنيديم ،و اين دفعه بچه ھای آن نسل قديمی را ،اين برای من خيلی مھم شد و من را ھول داد به سمت اينکه داستان را اينجوری تمام کنم .اتفاقی که برای من افتاد احساس کردم بعد از سال ٨٨دوباره با کشورم آشتی کردم و ديدم ھنوز آن چيزھايی که مردم و پدر مادرھای ما به خاطرش جنگيده بودند دوباره جوانھای اين نسل برای به دست آوردن آنھا ميخواستند زندگيشان را ريسک کنند و به خاطر ھمون چيزھا دوباره بجنگند و اين برای من خيلی مھم بود و به من نشان داد که اين ايده آل ھا ھنوز نمرده اند ،و خواستم که جوانھای دھه ٦٠و جوانھای سال ٨٨فراموش نوشند. يک مقدار توضيح بديد که اين رمانی که نوشتيد چه مقدار تخيلی ھست و چه مقدار واقعی ،ھم از لحاظ شخصيت ھای رمان و ھم از لحاظ محتوای داستان. در حقيقت ھر دو ھست ،فصلھايی در مورد داخل زندان اوين ھست و مادری که بچه اش در داخل زندان به دنيا می آيد و يکی ھم در مورد مردی که اعدام ميشه ،اين دو مورد خيلی بيشتر از بقيه داستانھای کتاب بر اساس واقعيت ھست، داستان زنی که بچه اش به دنيا می آيد داستان مادر من بود که در آن زمان حامله بود و من را به دنيا آورد و داستان اعدام در مورد عموی من ھست که در آن سال ھا اعدام شد ،اين دو مورد کامال واقعی ھست ،ولی داستانھای ديگه ھم با اينکه تخيلی ھستند ولی ھر کدام يکجوری براساس واقعيت ھستند ،مثال بچه ھايی
منفعت کودکان بر ھر مالحظه و منفعت ملی ،مذھبی ،نژادی ،اقتصادی ،فرھنگی و ايدئولوژيک مقدم است!
٩
که پيش پدر بزرگ و مادر بزرگشان بزرگ شدند در سالھای ،٦٠وقتی که پدر مادرشان زندان بودند ،يا دختری که نميداند که پدرش اعدام شده است ،يا سال ٨٨و بچه ھايی که از ايران رفتند و کسانی که پناھنده سياسی شدند ،چون در ايران بازداشت و شکنجه شده بودند و زندگی آنھا از پاشيده شده بود ،و پشت ھمه اين داستانھای تخيلی يک واقعيت ھست. رمان شما چند شخصيت اصلی دارد؟ بستگی داره چون شخصيت ھا زيادند و چون داستانھا شخصی بودند ،نميخواستم که به نظر بياد اين داستان فقط در مورد خانواده من ھست ،يعنی ميخواستم نشون بدم که در يک قسمت بزرگ از جامعه
شماره ١٢٤
اين اتفاقات افتاده و اين رنج ھا رو کشيده اند .بخاطر ھمين شخصيت ھا زيادند، ولی خوب معموال ميگويند که شخصيت ھای اصلی داستان آن سه بچه اصلی داخل کتاب ھستند. يک مقدار در مورد احساسات مادرتان وقتی داشت اين اتفاقات را برای شما تعريف ميکرد و احساسات خودتون وقتی که داشتيد اين ھارو ميشنيديد ،چه تاثيری روی روحيه شما و اطرافيان شما داشت بيشتر توضيح بديد. احساسات مادرم مطمئنا وقتی داشت اينھا رو برای من تعريف ميکرد برايش خيلی سخت بود،شايد يکی از سخت ترين تجربه ھای يک زن به دنيا آوردن يک بچه باشه مخصوصا اينکه اين بچه رو در
د ن زندان به دنيا بياری ،و به جای اينکه اطراف آدم در آن لحظات مادر ،پدر، خانواده و دوستان باشند فقط زندانبانھا ھستند و اينکه منتظر ھستند تا تو را برگردانند به زندان ،تمام اين مسائل يک بحران روحی در آدم ايجاد ميکنه و به احتمال زياد ھيچ وقت ھم نميتونی فراموش کنی ،من در مادرم ميديدم که تعريف اين مسائل چقدر برايش سخت بود .قبال ھم اين اتفاقات را برای من توضيح داده بود ولی نه با اين جزئيات و اين دفعه ميدونست که من ميخوام آن را به کتاب تبديل کنم و اين يک مقدار موضوع را سخت تر ميکرد ،برای خود من ھم خيلی سخت بود چون من ميخواستم بعنوان نويسنده يکجور فاصله ای با شخصيت ھای خود کتاب داشته باشم و نميخواستم خودم از لحاظ احساساتی در بيافتم با شخصيت ھا ،تا بتونم خوب بنويسم ولی در عين حال ميدونستم مثال شخصيت آذر در کتاب مادر من ھست و اين درد و رنج ھايی که داره ميکشه و بازجويی ميشه در حالی که حامله ھست خوب مادر من ھست و آن بچه که داشت انقدر بال سرش می آورد من بودم ،برای ھمين اينھا بسيار سخت ھست از لحاظ روحی برای من*. توضيح بديد که چه سالی در زندان به دنيا آمديد و چه مدت در زندان بوديد؟ من سال ٦٢به دنيا آمدم ،البته من در بيمارستان به دنيا آمدم و بعد من رو با مادرم برگرداند زندان ،من با مادرم تقريبا دو ماه بودم بعد من را دادند پيش مادر بزرگ و پدر بزرگم ،و برادرم که از من بزرگ تر بود پيش آنھا بود و پسر خاله من که آن ھم در زندان به دنيا آمده بود او ھم چند روز بعد از من رسيد و ما توسط پدر بزرگ و مادر بزرگ خود بزرگ شديم*.
١٠
شماره ١٢٤
د ن
دانمارکی ھا چطور با بچه ھا درباره سکس حرف می زنند؟
احمد جاللی فراھانی اين دغدغه حتما برای شما ھم پيش آمده يا احتماال در آينده پيش خواھد آمد؛ اينکه چطور با فرزندانتان درباره موضوعات مگوی »جنسی« حرف بزنيد. در ايران ھمانند بسياری از کشورھای جھان ،فرزندان از بيان مشکالت جنسی شان با پدر و مادر و اطرافيانشان خودداری می کنند .چرا؟ چون خجالت میکشند و سخن گفتن در اينباره را شرم آور میدانند. با اين ھمه در کشور دانمارک و فرھنگ دانمارکی ،سخن گفتن درباره موضوعی به اين مھمی با فرزندان کمی با ھمه دنيا متفاوت است. تفاوتی که خانم »جسيکا آلکساندر« که نويسندهای آمريکايی است و دست بر قضا ھمسری دانمارکی دارد ،به بھترين شکل ممکن دربارهاش توضيح میدھد. البته خيلی مھم است که بدانيم آمريکايیھا از نظر فرھنگی خيلی شبيه ما ايرانیھا ھستند .در فرھنگ آمريکايی ،پدر يا مادر با کودکانشان درباره سکس حرف
نمیزنند و سخن گفتن در اينباره را پديدهای زشت و ناپسند میدانند. ماجرا برای خانم آلکساندر از شبی شروع شد که ھمسر دانمارکیاش مشغول خواندن قصهای کودکانه برای دختر پنج سالهشان بود و ناگھان به اين جمله رسيد: »مس آلت جنسی خود را در آلت جنسی اميليا قرار داد“ خانم آلکساندر در وبالگ خودش مینويسد» :وقتی برای نخستين بار اين جمله را شنيدم ،با خودم گفتم حتما اشتباھی شده .چون زبان دانمارکی خيلی زبان سختی برای فھميدن است و من با خودم گفتم شايد من درست متوجه نشدهام«. يک شب پس از اين ماجرا ،دختر پنج ساله اين نويسنده آمريکايی دوباره سراغ ھمان کتابی میرود که پدر دانمارکیاش شب پيش برايش خوانده بود. قصه »وقتی اِما ،اما شد و اينکه اين ماجرا چطور اتفاق افتاد!« خانم آلکساندر مینويسد» :اينبار گوشھايم را مثل يک خفاش تيز کردم و نزديک اتاق دخترم رفتم تا بشنوم که پدرش دقيقا چه چيزی برای دخترش
میخواند «.اين بار ديگر شک او تبديل به يقين میشود. »مس آلت جنسی خودش را داخل آلت جنسی اما کرد!« اينبار ديگر نويسنده آمريکايی طاقت نمیآورد ،وارد اتاق میشود و مستقيما سراغ کتاب میرود. تصويری که او می بيند تعجبش را دو چندان میکند: – فکر میکنيد چه چيزی در آن کتاب بود؟ خب دقيقا ھمانی که ھمسرم برای دخترمان میخواند .يک مرد و زنی که لخت روی تخت خوابيدهاند مشغول عشق بازیاند و دخترکی که البد ھمان »اِما«ی قصه است ،نشسته پايين تخت و در دريايی از اسپرمھای خندان غرق بازی است! جسيکا آلکساندر در وبالگش مینويسد: »من البته میدانستم که دانمارکیھا در مقابل فرزندانشان درباره موضوعات مختلف از جمله سکس راحتند ،اما اين بار روح و روان من دچار مشکل اساسی شده بود .البته که عصبانی بودم از اين ماجرا ،اما دائم از خودم میپرسيدم »خب اشکال کار کجاست؟ اينکه صحبت کردن با سکس آنھم پيش فرزندان امری زشت و ناپسند است؟ آيا اين مسئله با فرھنگ و نحوه تربيتی که مرا بزرگ کرده ھمخوانی دارد؟« خانم آلکساندر سپس مینويسد» :نکته اصلی اينجاست که تقريبا در اغلب جوامع و فرھنگھا سخن گفتن درباره سکس با فرزندان در ھر سن و سالی تابو و خط قرمز است .با اين ھمه برای من اين مساله جدی پيش آمد که کودکان که ھيچ تصور و رويايی از اعمال جنسی و سکسی ندارند اما خب برايشان اين
١١
موضوعات حتما سئوال است .سئوالھايی نظير اينکه »بچهھا چطور درست میشوند؟ و از کجا به دنيا میآيند؟« بچهھا درباره اين موضوعات کنجکاوند و سئوال میکنند ،پس راهحل چيست؟« اين سئوال و سئواالتی نظير اين خانم آلکساندر را وادار میکند تا برای دانستن نحوه درست مواجھه با سئواالت سکسی کودکان ،به سراغ موسسه »برنامه ريزی برای پدر و مادر شدن« در آمريکا برود. توصيه آنھا به اين نويسنده آمريکايی خيلی ساده است: – با فرزندانتان درباره مسائل جنسی از ھمان ايام کودکی حرف بزنيد. با اين ھمه جسيکا آلکساندر قانع نمیشود و سراغ روانشناسان متخصص و جامعه شناسانی میرود که در دانشگاھھای معتبر تدريس میکنند و پاسخ ھمه آنھا به اين سئوال که »از چه زمانی پدر و مادر مجاز به صحبت کردن درباره مسائل جنسی و سکسی با فرزندانشان ھستند؟« يک جمله ساده است: – با فرزندانتان درباره مسائل جنسی از ھمان ايام کودکی حرف بزنيد.
شماره ١٢٤
آنھا البته يک توصيه ديگر ھم برای خانم آلکساندر داشتند» :با کودکانتان درباره اعضای جنسی انسانھا واقع بينانه سخن بگوييد و نام واقعی اندام تناسلی را برايشان به کار ببريد تا حساسيتشان نسبت به اين موضوعات از بين برود!« بد نيست توصيهای را که خانم »کيت ردنبورگ« ،متخصص پيشگيری از خشونت جنسی در ايالت »نيوانگلند« آمريکا به جسيکا کرده با ھم مرور کنيم: – آموزش درست آناتومی بدن به کودکان و سخن گفتن درباره اعضای تناسلی ھمچون ساير اعضای بدن انسان به کودکان کمک میکند تا نسبت به بدن خود تصوير بھتر و مثبتتری داشته باشند ،در برقراری رابطه با پدر و مادر خود دچار مشکل نشوند و چنانچه در طول دوران کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار بگيرند ،بتوانند راحتتر درباره آن با پدر و مادرشان سخن بگويند و از عوارض روحی روانی پنھان نگه داشتن رازشان و زخمی که بر روح و جسمشان وارد آمده، در امان بمانند. خانم آلکساندر مینويسد» :البته امروزه
د ن
پدر و مادرھای بسياری حاضر به پذيرفتن اين نوع نحوه مواجھه با سکس در برابر فرزندانشان نيستند و تصور غلطی که ھمه ما با آن بزرگ شدهايم اين است که با پنھان کردن مسائل جنسی از فرزندانمان از آنھا در برابر انحرافات جنسی محافظت می کنيم .اما واقعيت امر اين است که ھر چقدر ما با فرزندانمان درباره موضعات اين چنينی صادق تر باشيم به آنھا کمک میکنيم تا تصوير زيباتری از پيکرشان داشته باشند و از آنھا انسانھايی میسازيم که در آينده بدون ھيچ تابوی روانی ،درباره مسائل جنسیشان با اعتماد به نفسی کامل و طبيعی سخن بگويند؛ نه اينکه از آنھا موجوداتی بسازيم که خجالتیاند و از بيان مشکالتشان شرم دارند«. اين نويسنده آمريکايی در پايان مینويسد: »اگر روزی بتوان واژه شرم را از اطراف واژهھای جنسی در گفتوگو با کودکان کنار زد ،کودکان بدون ترس و واھمه خود را از ھر قيد و بند بيھودهای در زمينه مسائل جنسی رھا خواھند کرد* «.
١٢
شماره ١٢٤
تجمع اعتراضی معليمن در سنندج
ادامه از صفحه . . . ٣ قوانين و مقررات قرون وسطايی اش در تناقض ميداند .در نھايت بی شرمی و با مظلومی نمايی کردن جواب سرباال به خواستھای انسانی و امروزی معلمان ميدھد .ما ـ نھاد کودکان مقدمند ـ از مطالبات معلمين برای بھبود شرايط آموزش و پرورش در ايران پشتيبانی می کنيم. آلترناتيو ما برای اداره آموزش و پرورش اين است :ما خواستار اين ھستيم که سيستم آموزشی مدرن ،سکوالر و پيشرو باشد. ما خواستار جدايی کامل مذھب از آموزش و پرورش ھستيم .از نظر ما تدريس احکام مذھبی و يا تبين موضوعات مذھبی در مدارس و موسسات آموزشی بايد ممنوع باشد. مذھب و جريانات مذھبی فی نفسه تبعيض آميز ،خرافی و مغاير با آزادی و شکوفايی انسان ھستند. ھمچنين سيستم اداری و آموزشی که با دستورات مذھبی پيش برود ،آزادی انديشه و نقد حيات علمی بر جامعه را از بين خواھد برد و در مقابل جای خود را برای دست درازی مذھب در شئون اجتماعی و آموزش و پرورش باز خواھد گذاشت و پستھای آموزشی و مديريتی را بجای کارشناسان ،و صاحبان علم و دانش
در عرصه آموزش ،افراد وابسته به ايدئولوژی حکومت اشغال ميکنند. مبارزات معلمان به روشنی نشان داده است که فضای موجود را نمی پذيرند و از مطالباتی که دارند نيز عقب نشينی نخواھند کرد. ممنوعيت شھريه که يک خواست ويژه معلمين است ،در اين باره بيشتر توضيح بدھيد. سvvيvvامvvک بvvھvvاری :ب اي د وس ي ع ا از اي ن خواسته حمايت کرد و نپرداخ ت ن ش ھ ري ه رابه يک جنبش وسيع بدل کرد. معلمين خواھان برچيدن بس اط س رک ي س ه ک ردن م ردم و ن ظ ام ت ب ع ي ض آم ي ز در آموزش و پرورش ھس ت ن د .ش ھ ري ه ف ق ط يک اخ اذی رس م ی ت وس ط دول ت ب رای جبران کس ر ب ودج ه آم وزش و پ رورش نيست .فراتر از آن نھادينه کردن تب ع ي ض و ف روش ی ک ردن دس ت رس ی ب ه آم وزش است. نھادينه کردن تبعيض در دسترسی به آموزش ،با ايجاد انواع و اقسام مدارس با شھريه ھای گزاف ،چيزی جز طبقاتی کردن آموزش و پروش نيست .ھر چقدر ميزان شھريه باالتر است ،خدمات آموزشی بيشتر است و برعکس .معلمين ھم دقيقا در مقابل اين سياست تبعيض آميز و استراتژيک جمھوری اسالمی ايستاده اند.
د ن آموزش برای عموم شھروندان جامعه، بايد رايگان و اجباری باشد .دولت موظف و متعھد به اجرای اين سياست باشد. اما دقيقا در جمھوری اسالمی اين برعکس است .دولت يعنی آموزش و پرورش ،خود بانی و مسبب و عامل بقای تبعيض در آموزش و پرورش است .نقشه مند و استراتژيک ،دسترسی به آموزش را به دست بازار خصوصی سپرده است و اصرار ھم دارد که اين پروژه تبعيض آميز را با شتاب گسترش دھد. ھم اکنون آموزش و پرورش جمھوری اسالمی پنج نوع مدرسه را با استانداردھا و موازين متفاوت نه تنھا به رسميت می شناسد که خود بانی آن است. مدارس نيمه دولتی ،ھيئت امنايی ،مدارس شاھد ،نيزھوشان و باالخره عادی دولتی. پرداخت شھريه در ھر کدام از اين مدارس متفاوت است و در سال تحصيلی جديد تا مرز ھفده ميليون تومان ھم پيش رفته است. نپرداختن شھريه حق مسلم مردم است. نبايد پرداخت .اما به انواع واقسام بھانه ھا و روشھای مختلف ،آشکار و پنھان سرکيسه کردن خانواده ھا ادامه دارد. نپرداختن ش ھ ري ه چ ن د وج ه اع ت راض ی جدی دارد .اول اينکه يک اعتراض وسيع ج م ع ی و س راس ری را اي ج اد م ي ک ن د، خانواده ھا را کنار ھم قرار ميدھد و متح د می کند .حتی اگر در ک وت اه م دت م وف ق نشود که کال بساط اخاذی به نام شھريه را متوقف کند ،حداقل مان ع رش د آن خ واھ د شد .اين يک جنبش بشدت ميتواند فراگي ر بشود .درعين حال ميخواھم تاکيد ک ن م ک ه اين مبارزه شدنی است و به نتبجه ميرسد. با تشکر از شما که در اين گفتگو شرکvت کرديد .از فعاليvن دفvاع از حvق کvودکvان، معلمينی و خوانندگان نشريvه مvيvخvواھvيvم که در اين باره فعاالنه دخالت کvنvنvد و مvا را در جريان نظرات خود قرار دھند*.
شماره ١٢٤
د ن
١٣ " ;:ار ) # " )89 :روز 6 7رز 3 " %ر 3د4 5 7ﯿ) د +ع از 3د 3ن 3ر و ﯿ " ن
اتحاديه آزاد کارگران ايران :در ٢٢خرداد
ماه ١٣٩٤به مناسبت روز جھانی مبارزه
با کار کودک ،گلگشت پرشکوھی از سوی جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان برگزار کرد. بنابر گزارشھای رسيده به اتحاديه آزاد کارگران ايران ،در اين گلگشت که بيش از ١٥٠نفر از کودکان تحت پوشش جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان )کودکان مھاجر و کار( ،مسئولين اين جمعيت ،مددکاران جوان دختر و پسر، تعدادی از اعضای ھيئت مديره اتحاديه آزاد کارگران ايران و برخی کارگران شرکت واحد تھران بعنوان ميھمان برگزار شد ،شرکت کنندگان در فضائی مملو از احساسات واالی انسانی لحظاتی به ياد مادنی را خلق کردند. بنا بر اين گزارش ،کارگران شرکت کننده عضو ھيئت مديره اتحاديه آزاد کارگران ايران و شرکت واحد تھران در اين گلگشت ،لحظه به لحظه مسئولين و مددکاران جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان را مورد تقدير قرار دادند و با ستايش از کار بزرگ و انسانی اين عزيزان ،با آنان در فعاليت عظيم و تحول خواھانه ای که به پيش می برند اعالم ھمبستگی کردند. اين گلگشت در حاشيه رودخانه جاجرود از حدود ساعت ١٠صبح آغاز و تا ١٦ عصر ادامه داشت و کودکان شرکت کننده در آن ،از ھمان لحظات اوليه حضور در کنار رودخانه تا پايان گلگشت ،غرق در دنيای خود ساعات دلپذيری از دوران کودکی را تجربه کردند. در اين گلگشت ،جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان به ازای ھر پنج کودک شرکت کننده در مراسم يک مددکار جوان و پر نشاط و با تجربه را تدارک ديده بود*.
١٤
شماره ١٢٤
د ن
ﻫﻴﺎﻫﻮي اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺗﺮﻛﻴﻪ و دﻧﻴﺎي ﺑﻲ رﻳﺎي ﻛﻮدкن! ﻣﺪارس دوﻟﺘﻲ و ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺗﺮﻛﻴﻪ ،ﻫﻤﻴﻦ
ﻛﻮدкن و ﺧﻮاﺳﺖ ﻫﺎﻳﺸﺎن ﺑﺮاي
اﺳﺖ5 ،س ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ و ورزش ﺑﻪ
ﻳﻚ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮاﺑﺮ ﭼﻘﺪر از ﺷﻌﺎرﻫﺎي
ﻫﻮاي )ﺑﻪ درد ﻧﺨﻮر ﺑﻮدن( در ﺣﺎل
اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ و ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت دور ﺑﻮد .اﻳﻦ روزﻫﺎ ﻛﻪ
ﺣﺬف ﺷﺪن ﻫﺴﺘﻨﺪ .ﻧﺖ ﻫﺎ را روي
در ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺳﺎﺧﺖ ﻧﻴﺮوкه اﺗﻤﻲ در
ﭘﻮﭘﻴﺘﺮ ﭘﻴﺎﻧﻮ ﮔﺬاﺷﺘﻢ و ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﺷﺮوع ﻛﻨﻢ ﻛﻪ
آﮔﻬﻲ ﻫﺎﻳﺶ از ﻛﻮدкن اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲ
ﻧﻌﺮه ﻣﺎﺷﻴﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ ﺣﺰب دﻳﮕﺮي
ﻛﻨﻨﺪ .ﭘﺎي ﺗﻤﺎم اﻳﻦ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت ﻛﻮدкن
دوﺑﺎره ﻣﺎ را از ﺟﺎ ﭘﺮاﻧﺪ.
ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﻳﺎ ﺑﺴﺎط دارﻧﺪ و ﻳﺎ در ﺣﺎل ﮔﺪاﻳﻲ
ﭘﻨﺠﺮه ﺳﻤﺖ ﺧﻴﺎﺑﺎن ﻃﺎق ﺑﻪ ﻃﺎق ﺑﺎز
ﺑﻼﺧﺮه درس ﺗﻤﺎم ﺷﺪ و ﺷﺎﮔﺮدم رﻓﺖ.
ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻳﺎ روي ﭘﺎي زﻧﻲ ﻳﺎ ﻣﺮدي
ﺑﻮد .ﺳﺮوﺻﺪاي ﭼﻨﺪاﻧﻲ ﺟﺰ ﺗﻚ ﺑﻮق
در اﻧﺘﻈﺎر ﻧﻔﺮ ﺑﻌﺪ ،ﻧﺸﺴﺘﻢ ﭘﺸﺖ ﻣﻴﺰ кرم و
در ﺧﻮاﺑﻨﺪ.
ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﻮش ﻧﻤﻲ رﺳﻴﺪ ﻛﻪ
ﻧﺎﺧﻮدآкه
ﻃﺮف
اﻳﻦ روزﻫﺎ ﻛﻪ ﺗﻌﺪاد ﻣﺪارس ﻣﺬﻫﺒﻲ را
ﻧﺎﮔﻬﺎن ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻮي ﻣﺎﺷﻴﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ
ﻧﻘﺎﺷﻴﻬﺎي ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻛﻪ ﮔﻬZه ﺑﺮاﻳﻢ ﻣﻲ
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ زور ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻋﺮﺑﻲ ﻳﺎد
دادي ﻛﺸﻴﺪ ،ﻣﻦ و ﺷﺎﮔﺮدم در 5س
ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ و ﻣﻦ ﻫﻤﻪ آﻧﻬﺎ را ﻧﮕﻪ ﻣﻲ دارم.
ﻣﻲ دﻫﻨﺪ .در ﻫﻤﻴﻦ روزﻫﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ
ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ ﻫﻮا! ﺷﺎﮔﺮدم ﮔﻔﺖ:
ﻫﺮ ﻧﻘﺎﺷﻲ اي را ﻛﻪ ﻧZه ﻣﻲ ﻛﺮدم،
ﺣﺮﻓﻬﺎي دﻳﮕﺮي ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ .آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه
اووووف اووووف! ﺑﺎ اون ﺻﺪاش!
ﺣﺮف ﻫﺎﻳﺸﺎن ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮم ﻣﻲ آﻣﺪ.
ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎﻳﺸﺎن در اﻋﺘﺮاﺿﺎت و кﻫﻲ
)اﺣﺘﻤﺎﻻ دﻟﺶ ﻣﻲ ﺧﻮاﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺤﺸﻲ
ﻣﺜﻼ اﻳﻦ ﻧﻘﺎﺷﻲ رﻧﮕﻲ رﻧﮕﻲ را ﭘﺴﺮك
راﻫﭙﻴﻤﺎﻳﻲ ﻫﺎ ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ .ﺧﻮاﺳﺖ
ﻧﺜﺎر ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻛﻪ ﺣﺎﻻ دور ﺷﺪه ﺑﻮد ﺑﻜﻨﺪ( اﻣﺎ
ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ اي ﻛﺸﻴﺪه ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ
آﻧﻬﺎ ﻳﻚ زﻧﺪﮔﻲ اﻳﻤﻦ و ﺳﺎﻟﻢ اﺳﺖ ﭘﺮ از
ﺟﻠﻮي ﻣﻦ روش ﻧﺸﺪ ،ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎ
ﮔﻔﺖ :ﺑﺒﻴﻦ! ﭼﻘﺪر از رﻧﮓ ﺻﻮرﺗﻲ
ﺑﺮاﺑﺮي و آزادي ﺑﻴﺎن`
اﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮدم :از دﺳﺖ اﻳﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت! و ﺑﻪ
اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮدم؟! ﺑﻪ اﻳﻦ زﻳﺎدي! آﺧﻪ
ﻧﻮاﺧﺘﻦ اداﻣﻪ دادﻳﻢ .آﺧﺮﻫﺎي 5س
رﻧﮓ ﺻﻮرﺗﻲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮاي دﺧﺘﺮﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ!
در 5س زده ﺷﺪ .ﺑﻪ ﺧﻮدم آﻣﺪمf .ﻪ
ﺑﻮد ﻛﻪ ﮔﻔﺖ :راﺳﺘﻲ ﻳﺎدم رﻓﺖ ! ﻣﺪرﺳﻪ
ﺧﻮاﻫﺮ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻪ!
ي ﻓﺴﻘﻠﻲ از ﻻي در ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ .دﻳﺮ
ﻣﺎن ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺘﻲ داده ﻛﻪ آﻣﺎده اش ﻛﻨﻴﻢ،
ﺑﻌﺪي را ﻳﻚ ﭘﺴﺮك دﻳﮕﺮ ﻛﺸﻴﺪه ﺑﻮد
ﻛﺮدم؟! ﻧﺨﻴﺮ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻴﺪ ﺗﻮ! زودي ﻛﻴﻔﺶ
ﻣﻦ ﺧﻮب ﺑﻠﺪ ﻧﻴﺴﺘﻢ ،ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻤﻲ ﺗﻤﺮﻳﻦ
ﻣﺮدي ﺑﻮد ﻛﻪ رﻳﺶ داﺷﺖ و داﻣﻦ
را ﺑﺎز ﻛﺮد و ﻧﺘﻲ را داد ﺑﻪ دﺳﺘﻢ و ﮔﻔﺖ:
ﻛﻨﻴﻢ؟! ﻏﺮ زدم :ﻣﮕﺮ ﻣﺪرﺳﻪ ي ﺷﻤﺎ ﻣﻌﻠﻢ
ﭘﻮﺷﻴﺪه ﺑﻮد .ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ :ﭼﻪ ﻓﺮق ﻣﻲ
ﺧﺎﻧﻢ! ﻣﻴﺪاﻧﻲ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻣﺎ دﻳﮕﺮ ﺑﻪ
ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻧﺪاره؟!
ﻛﻨﺪ! داﻣﻦ ﻫﻢ ﻗﺸﻨﮓ اﺳﺖ ﻧﻪ؟!
ﻣﺪرﺳﻪ ﻧﻤﻲ آﻳﺪ ،اﻳﻦ ﻧﺖ ﻫﺎ را ﻳﺎدم ﻣﻲ
ﺟﻮاب داد :ﻧﻪ ﻧﺪاره! ﺑﻠﻪ! ﻣﺸ Sﺟﺪﻳﺪ در
ﺑﻌﺪي ﻣﺎل دﺧﺘﺮي ﺑﻮد` ﺗﻔﻜﺮ اﻳﻦ
دﻫﻲ!؟
ليال يوسفی
دﺳﺘﻢ
رﻓﺖ
ﺑﻪ
شماره ١٢٤
١٥
د ن
ا ? ب ﯿ در =" 3 دھھا معلم در اعتراض به عدم اجرايی شدن وعده ھای دولت ،اعتصاب کاری کردند ،اين اعتراض دروازه ھای حداقل پنج مکتب را به روی دانش آموزان بسته است. معلمان معترض می گويند که حکومت بارھا وعده توزيع زمين و افزايش حقوق برای آنھا را داده اما نه تنھا که اين وعده ھا عملی نشده ،بلکه معلمان به فراموشی سپرده شده اند. اعتصاب کاری اين معلمان از مکتب ھای ،استقالل ،سردار کابلی ،مھراب الدين ،غازی ادی و گذرگاه شروع شده است و معترضان ھشدار داند تا زمانيکه به خواست ھای انھا رسيدگی نشود، حاضر نيستند به صنف ھا برگردند. وزارت معارف کشور در واکنش به اين اعتراض گفته که برآورده کردن خواست معلمان زمانبر است و تحقق آن در کوتاه مدت امکان پذير نيست. کبير حقمل ،سخنگوی وزارت معارف می گويد که اعتصاب معلمان به آموزش و دروس دانش آموزان لطمه می زنند و
ھمزمان وزير معارف از معلمان معترض خواسته که به اعتراض شان پايان دھند. آقای حقمل گفت که حل مشکالت معلمان و توزيع زمين و افزايش حقوق معلمان در دستور کار وزارت معارف قرار دارد دارد اما به گفته او ،افزايش حقوق بستگی به درآمد ملی کشور دارد. او افزود که وزير معارف و رييس معارف شھر با معلمان معترض ديدار کرده و وعده کرده که برای حل مشکالت شان تالش می کنند. حدود يک ماه پيش ،معلمان ليسه حبيبيه نيز آنچه آنان پايين بودن حقوق و عدم توزيع زمين خواندند ،اعتراض کرده بودند. محمد اشرف غنی ،رييس جمھوری چند ماه پيش و در شروع سال آموزشی جديد گفت که توجه به وضعيت مادی و معنوی معلمان در صدر برنامه ھای کاری اش قرار دارد. مقامات وزارت معارف بارھا از بھبود وضعيت معلمان و رسيدگی به مشکالت
آنھا سخن گفته اند اما معلمان معترض می گويند که به مشکل آنھا رسيدگی نشده است. يکی از معلمان معترض می گويد که رييس جمھوری و مقامات وزارت معارف يکی از مشکالت را که حل کرده اند به شکل نمونه مثال بياورند. شفيق ﷲ از معترضان گفت” :با توجه به افزايش نرخ مواد خوراکی و کاال حقوق که دريافت می کنيم ،کافی نيست و معلم نمی تواند با شکم گرسنه به صنف درسی حاضر شود“. درحال حاضر حقوق بيشتری معلمان در افغانستان شش تا ده ھزار افغانی است که با توجه به ميانگين حقوق که کارمندان دولتی دريافت می کنند ،ناچيز است. در سال ھای گذشته معلمان بارھا برای افزايش حقوق شان دست به اعتصاب ھای گسترده زده و راھپيمايی اعتراض کردند ،در چند سال پيش راھپيمايی معلمان به خشونت گراييد و دولت مجبور شد که ١٣٠٠افغانی به حقوق ماھيانه آنھا بيفزايد.
شماره ١٢٤
١٦
د ن
دوازده@ ژو Bروز رز 3 " %ر 3د 3ن سيامک بھاری شانزده سال پيش ،در ١٩٩٩با تالش و پيگيری صدھا فعال جنبش لغو کار کودکان ،به ابتکار و تالش مستمر )کاياليش ساتيراتی( ،از فعالين برجسته لغو کار مزدی کودکان ،راھپيمايی سراسری از پاکستان شروع شد و به ژنو ختم شد و شانزده کودک به نمايندگی از سيصد کودکی که در اين راھپيمايی ھشتصد ھزار کيلومتری شرکت کرده بودند در صحن علنی سازمان جھانی کار )آی ال او( با شعار ديگر استثمار بس است حضور يافتند و قطعنامه ای در لغو کارھای سخت و زيان آور برای کودکان به تصويب سازمان جھانی کار رساندند. اين روز نتيجه تالش به ياد ماندنی، ارزشمند و گرامی اين مبارزين است .اين دستاورد ،حاصل تالش تحسن برانگيز و غرورآفرين آنان است .حاصل کارھيچ دولتی نيست. پديده ای به نام کار کودکان در عصر ما، ريشه اش در کارمزدی است .ھرجا سرمايه و سرمايه دار برايش ميسر و ممکن باشد ،مرز سنی کار مزدی را عقب ميکشد و کودکان را ھم بعنوان کارگران خردسال استثمار ميکند .پديده کار حرفه ای کودکان ،نسبت مستقيم با نابرابری و تبعيض اقتصادی در جامعه دارد .ھر کجا کار کودک رايج است، باالی سرش يک حکومت ديکتاتوری وحشی ايستاده است .ھر جا آزادی و رفاه نسبی در جامعه ھست ،کارمزدی کودکان کمتر و يا بسيار مخفی تر است. جنگيدن برای متوقف کردن کار حرفه ای کودکان بخشی جدا ناپذير از جنبش آزايخواھی و برابری طلبی کارگری است .نمونه ای از تمدن و ارتقا سطح
آگاھی ھر جامعه است. چرا اين مبارزه طوالنی است؟ ھمانطور که مبارزه برای استثمار دارد کشدار و طوالنی ميشود .حقيقتا نظام سرمايه داری بيخودی دارد به حيات خود ادامه ميدھد. سالھا پيش بشريت بايد خود را از شرش خالص ميکرد .اما منطق سود کار خودش را می کند .ھرچه اين مبارزه دير فرجام تر باشد ،لطمات و خساراتش بطور حيرت انگيزی بيشتر و بيشتر ميشود .به اندازه اول ماه مه ھايی که با خواست لغو کارمزدی برگزار ميشود، دوازده ژوئن ھا ھم برگزار ميشود. مبارزه برای لغو کار کودکان در موقعيت اعتراضی بيشتری نسبت به قبل قرار دارد .لغو کار کودکان واقعا ھمين حاال ممکن است .ميتوان اين ميدان را از سرمايه داری گرفت و کودکان را نجات داد! کامنتی که در يکی از صفحات اينترنتی منتشر شده بود: "چگونه لغو کار کودک ھمين امروز ممکن است؟ اگر ھمين امروز ممکن است پس چرا نمی روﯾم اﯾن کار کودک را لغو کنيم؟ لغو کار کودک ھمين امروز ممکن نيست .کار کودک در مناسبات نابرابر اقتصادی ،اجتماعی ــ سياسی جامعه طبقاتی و بطور وﯾژه نظام سرماﯾه داری رﯾشه دارد .پس تا زمانی که اﯾن مناسبات به حيات خود ادامه ميدھند ،کار کودک نيز پابرجاست. برای لغو کار کودک ،باﯾد برای برچيده شدن مناسبات سرماﯾه داری مبارزه کنيم تا زمانی که خانواده ھای کارگری با بيکاری ،دستمزدھای پاﯾين و عدم امنيت شغلی روبرو ھستند ،چگونه می توان انتظار داشت که کودکان اﯾن خانواده ھا به عرصه کار رانده نشوند. پس دوستان لغو کار کودک ھمين امروز ممکن نيست".
اولين نکته اين است که اين قبيل دوستان ھمه چيز را ثابت فرض ميکنند و چون کار حرفه ای کودک و نظام سرمايه داری الزم وملزوم ھم ھستند پس پيش شرط يکی مسبب ديگری است .کجای جھان، کارگر استثمار نميشود؟ پس چرا کار کودکان مثال در اروپای شمالی و کال جوامع مرفه ،يا اصال بکلی لغو شده است و يا بمراتب کمتر از جوامع ديگر است؟ حتی نرخ بيکاری ھم تاثير مستقيم بر آن ندارد .مثال اگر شما در نروژ يا فنالند کارتان را از دست بدھيد ،کودک شما مدرسه و کودکستانش را از دست نميدھد .اما ھمين اتفاق ميتواند در ايران و بنگالدش و ھند منجر به پيوستن کل خانواده به بازار کار مزدی بشود .حتی نيازی به بيکاری نان آور خانواده نيست. اينقدر سطح دستمزد پايين است که اتوماتيک باقی خانواده را به بازار کار حرفه ای ميکشاند و يا بيشتر وابسته ميکند .اينجا درجه رفاه جامعه تعيين کننده است. سوال اين است که ثروت و امکانات برای متوقف کردن کار کودک در اين جامعه موجود ھست يا نيست؟! ايران را مثال بزنيم که شناخت بيشتری از آن داريم. به کارگران و خانواده کارگری در باره کار مزدی و حرفه ای کودکانشان چه می گوييم؟ بدون ترديد ميگوييم ثروت اين جامعه اينقدر ھست که ھيچ کودکی مجبور به کار حرفه ای نشود .آنوقت ميرويد سراغ بی توجھی و بی مباالتی دولت و بودجه ای که برای رفاه کودکان بايد اختصاص داده شود و نمی دھد. ميرويد سراغ بودجه ھای حيرت آور برای امور امنيتی و انتظامی و نظامی و تروريستی و جيب ھای گشاد آيت ﷲ ھای گردن کلفت و بريز و بپاشھا و
١٧
ثروتھای غير قابل باور ايادی حکومتی. وقتی چنين است .شما حق داريد که با اعتماد کامل بگوييد ،ممنوعيت کار کودکان ھمين حاال ممکن است! عليرغم ھيوالی گرانی و خط فقر و مصايب بيشمار در جامعه .توقف کار کودکان ھمين حاال ميسر است .به اين دليل که جامعه ميزان توليد ثروتش دھھا ھزار برابر امکاناتی است که در اختيار دارد. اين برای توقف کل کار مزدی ھم صادق است .نبايد فراموش کرد که ميدان کار حرفه ای کودکان برای خود سرمايه دارای ھم چندان قابل دفاع نيست .به ھمين دليل به ظاھر ،روی کاغذ ھم که شده می پذيرد که کار کودک قانونی نيست! اين را درجه پيشرفت و تمدن جامعه به سرمايه تحميل ميکند .کار کودکان ادامه می يابد اما نه قانونی و رسمی .حضور ميليونی کودکان خيابان ھم به ھمين منوال است .سرمايه داری توجيه عملی برای آن ندارد .پس ميشود به عقبش راند .بايد ھم ھمين کار را کرد. مويی از خرس بکنی غنميت است .کار کودکان ميدانی است که ميشود از بازار سود و سرمايه پس گرفت و بعنوان بخشی از حرمت جامعه به آن بازگرداند .لغو کارمزدی ھمين امروز ممکن است .چرا عملی نميشود چون بقدر کافی فشار به
شماره ١٢٤
سرمايه وارد نميشود .نيروی کار کودکان مانند نيروی کار کارگران به بازار کار رانده ميشود .منتھی مقبول و موجه نيست .سرمايه داری نميتواند از خودش در مقابل وجدان و تمدن و دستاوردھای جامعه دفاع کند .اين را درجه پيشروی مطالبات و دستاوردھای اجتماعی تعيين ميکند. غير قانونی بودن کار کودک ولو به ظاھر ،نبايد دست کم گرفت .اين حاصل يک پروسه تاريخی جنگ و درگيری طبقاتی است .سودآوری نيروی کار کارگران کودک برای سرمايه غير قابل گذشت است. نيروی کار کم توقع ،ساکت ،مطيع و محروم از ھمه حقوق قانونی موجود .از اين بھتر برای سرمايه دار ممکن نيست. اما نيروی ديگری در جامعه ھست که ميخواھد دست سرمايه را از اين گنج باد آورده کوتاه کند و مانع شود کودکان به نيروی کار بدل شوند .اين را اگر نديده بگيريم ،موقعيت اعتراضی و درجه مطالبات و دستاوردھای تاکنونی را نديده ايم و در نتيجه از دستش خواھيم داد. وقتی گفته شود ،توقف کار کودکان ممکن نيست! مبارزه ھم برای خاتمه دادن به آن متوقف ميشود .ممنوعيت آنھم زير سوال ميرود و بی مورد ميشود .عيلرغم
د ن ھر درجه فشار و محروميت تحميلی به جامعه بايد با اين فشار و محروميت جنگيد و عقبش زد .تسليم پذيری بخشا از استيصال در برابر ھجوم نتيجه ميشود. چون نميتوانيم عقبش بزنيم ،پس دست از مبارزه با آن برداريم! به مبارزه مردم با حجاب اسالمی نگاه کنيد ،تحميل حجاب پس از سی و شش سال ھنوز ممکن نشده است .اين را خود جمھوری اسالمی ھم اذعان دارد و مدام شکست خود را اعالم می کند. لغو کار کودکان قطعا به مراتب بيشتر از لغو حجاب ممکن است .ھيچ پشتوانه و توجيھی ندارد .سرمايه دار و کارفرما نميتواند بگويد مذھب و دين اين را گفته است .دستور الھی است ،حتی حکم حکومتی است .ھيچ جا وجاھتی ندارد. واقعا لکه ننگ است .برای ھمين سرمايه داری مخفی اش می کند و مخفيانه سود آوريش را تامين می کند .وقتی سرمايه در جايی که اعتراض باالست دستش کوتاه می شود ،نشانه اين است که اين ممنوعيت جدای از ضرورتش ،امکان پذير ھم ھست. ما ذره ای از حکم توقف فوری و بيدرنگ کار کودکان نبايد کوتاه بياييم .ھيچ سازشی در کار نيست .کار کودکان غيرقانونی ،وحشيانه و غير انسانی است. به اين توحش بايد خاتمه داد! ھمين حاال! الزم است بار ديگر اھميت تاريخی اين روز را متذکر شد .بويژه برای ما در اين مقطع بايد مانند کيفرخواست عليه اين توحش و بانيان آن مطرح شود .استثمار کودکان بايد جرمی جنايی محسوب شود. با ھمين روحيه بايد مقابل آن ايستاد .کار کودکان ،کاری اجباری است به کودک و خانواده او تحميل ميشود ،حتی اگر خود خانواده کودک برايش کاريابی کرده باشند ،تاثيری در اصل موضوع ندارد. توقف بيدرنگ کار کودکان ،بايد شعار تعطيل ناپذير ما باشد!*
١٨
شماره ١٢٤
د ن
وﯾD %Eزاد " #م ا" اهﯿ@ زا% ز 6ا 6ﯿ +ل د +ع از 2ق 3د 3ن ضرب و شتم شديد بھنام ابراھيم زاده و انتقال وی به سلول انفرادی
نام و نام خانوادگی :بھنام )اسعد( ابراھيم زاده تاريخ تولد١٧ :مرداد ١٣۵۶اشنويه اتھامات :تبليغات عليه نظام ،اخالل در نظم عمومی ،اجتماع و تبانی عليه امنيت ملی محکوميت :در دو پرونده به ترتيب بھپنج سال حبس تعزيری +نه و نيم سال حبس تعزيری محکوم شده است. دادگاه اوليه :شعبه ٢٨قاضی مقيسه—شعبه ١۵دادگاه انقالب – قاضی صلواتی مرجع تاييد حکم :دادگاه تجديد نظراستان تھران. محل نگھداری :زندان رجايی شھر تاريخ بازداشت ٢٢ :خرداد١٣٨٩ وضعيت پزشکی :آسيب در قفسه سينه ،گردن ،پای چپ ،دست چپ محکوميتھای پيشين :يازدھم ارديبھشت ماه ١٣٨٨ـ روز کارگرـ در پارک الله تھران بازداشت و پس از مدتی آزاد شد. سوابق فعاليت :فعال حقوق کودک ،فعال کارگری و عضو کميته پيگيری برای ايجاد تشکل آزاد کارگری ،کارگر يک شرکت لولهسازی در تھران.
ساعت ١٠صبح امروز يکشنبه ١٠ خردادماه ،١٣٩۴بھنام ابراھيم زاده، زندانی سياسی و فعال کارگری محبوس در بند دارالقران زندان رجايی شھرکرج ،در پی درگيری لفظی با رياست بند »نجم الدين حسينی « که به درگيری فيزيکی نيز انجاميد به سلول انفرادی منتقل شد. به گزارش کمپين دفاع از زندانيان سياسی و مدنی،درگيری صورت گرفته به علت تھديداتی بوده است که از سوی سيد نجمالدين حسينی ،مسوول بند دارالقرآن که داماد اميريان رييس بند دارالقران نيز است به علت رسانه ای شدن اخبار مرتبط با اين بند بوده است که بھنام ابراھيم زاده را عامل آن می دانسته است. پيش تر بھنام ابراھيمزاده از سوی سيد نجمالدين حسينی ،بارھا جھت انتقالش به بند زندانيان خطرناک و محکوم به اعدام، مورد تھديد قرار گرفته و ھر بار نيز از اعزام درمانی اين زندانی به بيرون از زندان ممانعت کرده است. بنا به اخبار به دست آمده اززندان رجايی شھر کرج ضرب و شتم شديد اين فعال کارگری ،از سوی سيد نجمالدين حسينی رئيس بند و يکی از افسر نگھبانان بند صورت گرفته است و پس از انتقال بھنام ابراھيم زاده به سلول انفرادی وی مجددا
١٩
شماره ١٢٤
د ن بعلت ارتباط داشتن و ھمبندی بودن با به دفتر رياست زندان رجايی شھر کرج احضار و مورد بازخواست قرار گرفت. ھمچنين به اين زندانی سياسی تذکر داده شد که ھيچگونه ارتباطی با بھنام ابراھيم زاده فعال کارگری و کودکان کار نداشته باشدوپس از بازجويی و بازخواست وی را از سالن ۵به سالن ۶دارالقرآن انتقال داده اند. نيما ابراھيم زاده فرزند بھنام ابراھيمزاده به بيماری سرطان خون مبتالست و اين موضوع بر نگرانی ھا و شرايط روحی اين فعال کارگری افزوده است.
از سوی يکی ديگر از افسرنگھبانان بند انفرادی به سفارش سيد نجمالدين حسينی رئيس بند مورد صرب و شتم قرار گرفته است. بند ٢زندان رجايى شھر معروف به "دارالقران" ،يک بند ويژه و مذھبى است که در آن نماز جماعت و خواندن قرآن اجبارى است و زندانيان جرائم مختلف و بعضا خطرناک ،در ازاى خواندن و حفظ قرآن و به جا آوردن تشريفات مذھبى، امتيازاتى از قبيل بخشودگى ،مرخصى و مالقات دريافت مى کنند. شرايط بھنام در بند دارالقرآن اصال خوب نيست ،نماز و قرآن در اين بند اجبارى است و زندانيان مذھبى رابطه خوبى با زندانيان سياسى ندارند ،وضعيت جسمى خودش و بيمارى پسرش در بيرون زندان ھم باعث شده است که وی اوضاع خوبى نداشته باشد .در حال جاضر از ميزان تنبيه انفرادی اين فعال کارگری ،اطالع دقيقی در دست نيست. کودکان اين زندانى سياسى و فعال حقوق ِ کار که نزديک به پنج سال در زندان به سر مى برد ،ابتدا در خردادماه ١٣٨٩بازداشت و به ۵سال حبس و پس از بازگشايى پرونده جديد و محاکمه در
دى ماه سال ١٣٩٣به نه سال ونيم زندان مجدد محکوم شد. وى پس از ابالغ حکم جديد ،در بند ٢٠٩ زندان اوين بازجويى و سپس به قرنطينه زندان رجايى شھر انتقال و با تصميم مسئولين زندان به بند دارالقرآن منتقل شده است. بھنام ابراھيمزاده به از درد شديد و آرتروز گردن رنج می برد ھمچنين پيش تر وی از وضعيت بينايی و سوزش چشمانش رنج می برده است. پيش تز :سيد نجمالدين حسينی مسوول بند دارالقرآن به بھنام ابراھيمزاده گفته بوده است که در صورت انتقالش به بھداری زندان جھت درمان وی بايد مبلغ ٨٠ ھزار تومان برای ويزيت بھداری و مبلغ ٨٠٠ھزار تومان برای درمان دندانھايش پرداخت نمايد .ھمچنين او بايد بابت اتاق ۶متری که در بند ٢زندان رجايى شھر معروف به دارالقرآن به ھمراه ديگر ھمبنديان خود محبوس است، ھزينهای را به عنوان اجاره پرداخت کند" چندی پيش نيز »سيد محمدرضا عالی پيام « زندانی سياسی و شاعر طنزپرداز، درروز سه شنبه ٨ارديبھشت ماه ١٣٩۴
حمايت جمعی از زندانيان بند دارالقران زندان رجايی شھر از بھنام ابراھيم زاده 7م " #م ا .م ا 7;6ر ﯿ ا ا ) در اطالعيه ھای قبل از انتقال بھنام ابرھيم زاده از چھره ھای شناخته شده کارگری در بند دارالقران به زندان انفرادی خبر داديم .اين انتقال بدنبال درگيری لفظی بھنام با نجم الدين حسينی مسئول جنايتکار اين بند بخاطر بيانيه ای که در آن بھنام انزجار خود را عليه اعدام ھا بعنوان قتل عمد دولتی اعالم کرده بود، صورت گرفت .و بدنبال آن بنا بر تصميم مقامات جنايتکار زندان و خدابخشی داديار زندان قرار بر اين شد که بھنام ۶ روز در انفرادی بماند و ھمچنان از حق درمان و حق مرخصی محروم بماند .به گزارش رسيده به کارزار ”بھنام را آزاد کنيد“ در اعتراض به اين وضعيت در ھفتمين روز انتقال بھنام به بند انفرادی، جمعی از زندانيان بند دارالقران طی ادامه
٢٠
ادامه از صفحه پيش . . . بيانيه ای ضمن ابراز نگرانی از وضعيت او ،حمايت خود را از بھنام ابراھيم زاده اعالم کرده و خواستار بازگشت فوری او به بند دو رجايی شھر و رسيدگی به وضعيت درمانی وی شده اند) .متن اين نامه ضميمه است(. ما نيز ھمچون ھمبندان بھنام ،نگران وضعيت او ھستيم .بھنام با توجه به بيماريھای متعددی که در زندان به آن مبتال شده است ،با توجه به محروميت از دارو و درمان بعنوان يکی از شکنجه ھايی که بر وی وارد شده است ،و نيز بدنبال ضرب و شتمی که در دھم خرداد صورت گرفته است ،در وضعيت جسمانی بدی قرار دارد .بھنام نياز به حمايت و پشتيبانی اضطراری ما دارد. فشار بياوريم که تصميم جنايتکارانه مقامات زندان در قبال او شکسته شود و او سريعا مورد معالجه و درمان قرار گيرد .فشار بياوريم که در اولين فرصت به بھنام مرخصی داده شود که ھم امر معالجه و درمانش را به پيش برد و ھم کنار فرزندش نيما که به بيماری خطرناک سرطان مبتالست باشد. خواستار آزادی فوری و بدون قيد و شرط بھنام شويم. بھنام ابراھيم زاده يک رھبر کارگری، يک مدافع حقوق کودک و حقوق انسان است که امروز با بلند کردن پرچم اعتراض عليه اعدام ھا ،صدای اعتراض کل جامعه است .بھنام شايسته بيشترين حمايت ھاست .بکوشيم تا در سطح جھانی صدای اعتراض بھنام ابراھيم زاده باشيم.
شماره ١٢٤
متن نامه حمايتی جمعی از زندانيان دارالقران از بھنام ابراھيم زاده را در زير ميخوانيد: بيانيه جمعی از زندانيان بند دارالقران رجايی شھر کرج ھفت روز از درگيری لفظی دوست عزيزمان بھنام ابراھيم زاده با نجم الدين حسينی رييس کينه توز اندرزگاه گورستان زنده ھا در فراموشگاه رجايی شھر گذشت ،ھفت روز از ضرب و شتم بھنام توسط نجم الدين حسينی و مامورانش گذشت ،ھفت روز از انتقال بھنام به سلول انفرادی گذشت و اکنون ھفتمين روز است که بھنام در اعتصاب غذا به سر می برد… ما امضاء کنندگان اين بيانيه بعنوان دوستان و ھمبنديان او که به شدت نگران وضعيت او ھستيم خواستار بازگشت بھنام ابراھيم زاده به اندرزگاه دو و رسيدگی به وضعيت درمانی او ھستيم. محمد رضا عالی پيام ،،مسعود عرب چوبدار ،،فريد آزموده ، ،حجت حاتمی،، ايرج حاتمی ، ،رضا کاوه ،،عليرضا فراھانی،،.بھزاد ترحمی ، ،وحيد موسوی ١۶خرداد ۶ ، ١٣٩۴ژوئن ٢٠١۵ کارزار " بھنام را آزاد کنيد" کميته مبارزه برای آزادی زندانيان سياسی کمپين برای آزادی کارگران زندانی کودکان مقدمند حمايت کنندگان از کارزار "بھنام را آزد کنيد" انجمن وکالى سوسياليت انگلستان
د ن نھاد مادران عليه اعدام کميته حمايت از شاھرخ زمانى اتحاديه سراسری کارگران سوئد ،ال او اتحاديه سراسری کارگران تونس جی يو تی تی ،سازمان سراسری کارگران ساختمانی عراق شبکه ھمبستگی کارگری خاورميانه و شمال آفريقا سازمان عفو بين الملل شعبه سوئد جمعی از زندانيان سايسی در زندان رجايی شھر
اطالعيه شماره ٢٢ "کمپين بھنام را آزاد کنيد" بھنام ابراھيم زاده در دارالقران زندانی است و در شرايط دشوار بسر ميبرد اتحاديه کارگران پست کانادا بھنام ابراھيم زاده از چھره ھای شناخته کارگری است که ھم اکنون در بند دو زندان رجايی شھر معروف به دارالقران بسر ميبرد .دارالقران يکی از بندھای ايدوئولوژيک زندان و مخصوص زندانيان مذھبی است .بعالوه زندانيانی که ميخواھند با حفظ و خواندن قرآن و انجام امور دينی از عفو و مرخصی استفاده کنند ،در آنجا نگھداری ميشوند .در اين بند بھنام با يک متھم به قتل ھم اتاق است که فرد خطرناکی است و بھنام از اين بابت بسيار نگران است .و حتی بنوعی تھديد جانی شده است. در اين بند ھمه چيز پولی است و بايد زندانی ھزينه اش را خودش بپردازد . حتی برای درمان بيماری لثه ھای بھنام از او پول خواسته اند ،و برای بھنام پرداخت اين ھزينه ھا بسيار دشوار است. عليرغم ھمه اين فشارھا بھنام بر حقانيت
شماره ١٢٤
٢١
# " 7م در ز 6ان 6ﯿ!)- ادامه از صفحه پيش . . . مبارزه خود تاکيد کرده و خواستار حق و حقوقش در زندان است و برای آن بارھا دست به اعتراض زده است .خواستھايی چون استفاده از امکانات درمانی بيرون از زندان ،مرخصی و بودن درکنار فرزندش که به بيماری سرطان مبتالست، استفاده از کتابخانه و کالسھای آموزش فنی از جمله خواستھای فوری بھنام است. ديدار با خانواده نيز برای بھنام به معضلی تبديل شده است و بدليل دوری راه و ھزينه سنگين آمدن خانواده اش به نزد وی دشوار است .از ھمين رو دو ماھی است که بھنام مالقاتی نداشته است. و اين در حاليست که فرزند او به بيماری سرطان مبتالست و اين مشکل ھم بر بھنام و ھم بر خانواده او ھمسرش و فرزندش فشار سنگينی است .به عبارتی خانواده بھنام نير ھمراه با خود وی تحت اذيت و آزار حکومت قرار دارند. بھنام در وضعيت جسمانی بدی بسر ميبرد .او به آرتروز گردن و بيماری کليه و خونريزی لثه مبتالست و در مدتی که در زندان بوده است زير شکنجه ھا و فشارھای درون زندان ،وصعيت سالمی بدی پيدا کرده است .اما او از امکان برخورداری از درمان محروم است .و وقتی او از درد رنج ميبرد تنھا کاری که
ميکنند وی را به بھداری زندان که فاقد ھر گونه امکانات درمانی است ميبرند که به وی کمکی نميکند .مقامات زندان عليرغم نياز بھنام به درمان فوری از اعزام وی به بيمارستانی در خارج از زندان خودداری ميکنند. بھنام ابراھيمزاده يک سمبل و يک چھره شناخته شده در زندان است .جرم او دفاع از حقوق کارگر ،حقوق کودک و حقوق انسان است .در زندان نيز او صدای ھمواره صدای آزاديخواھی و انسانيت را نمايندگی کرده است .بھنام از ٢٢خرداد ٨٩در زندان بسر ميبرد .او ۵سال حکم زندان داشت آما دوباره محاکمه و با اتھاماتی واھی به وی ٩سال و ۴ماه حکم زندان داده شده است .بھنام طی نامه ای اتھاماتی که به وی وارد شده را تکذيب و حکم صادره را محکوم کرده است .بھنام به بيشترين حمايت جھانی نياز دارد. با کارزار ”بھنام را آزاد کنيد“ ھمکاری کنيد و در ھر کجا که ھستيد صدای اعتراض او باشيد. در ايران عکس بھنام ابراھيم زاده را بر در و ديوار بزنيد و زيرش بنويسد“ بھنام را آزاد کنيد“ عکس بگيريد و عکسھای
د ن آنرا وسيعا در مديای اجتماعی ،از جمله در صفحات فيس بوک و سايت ھای خبری منتشر کيند .ھمچنين بدست ما برسانيد تا آنھا را رسانه ای کنيم. کليپ تھيه کنيد و با گرفتن عکس بھنام در مقابل صورت خود اعالم کنيد که ما بھنام را حمايت ميکنيم” .بھنام را آزاد کنيد“ کليپ آنرا بر روی يوتيوپ بگذاريد و برا ی ما نيز ارسال کنيد. در خارج کشور بکوشيد تا با سازمانھای کارگری و نھادھای انساندوست در کشورھای مختلف جھان تماس برقرار کنيد و خواستار حمايت و پشتيبانی آنان از بھنام و خواستھايش بشويد. پتی شنی را که از سوی کمپين ”بھنام را آزاد کنيد“ در حمايت از او بر روی سايت ھا گذاشته است ،را برای دوستان خود بفرستيد و بخواھيد حمايت کنند . . اين پتی شن را در لينک زير ميتوانيد امضا کنيد و به دوستانتان نيز خبر دھيد که آنرا امضا کنند. http://chn.ge/1xr3BZD خانواده بھنام ابراھيم زاده را تنھا نگذاريد و آنھا را در حلقه حمايت و پشتيبانی خود قرار دھيد. با گسترش اعتراضات خود فشار بياوريم و بکوشيم که فشار از روی بھنام را برداريم و خواستار آزادی فوری او از زندان شويم. بھنام ابراھيم زاده و ھمه کارگران زندانی و زندانيان سياسی بايد فورا آزاد شوند. ٢۴ارديبھشت ١۴ ، ١٣٩۴مه ٢٠١۵ کارزار "بھنام را آزاد کنيد" کميته مبارزه برای آزادی زندانيان سياسی کمپين برای آزادی کارگران زندانی کودکان مقدمند
٢٢
شماره ١٢٤
د ن
ترک تحصيل ٦٧ھزار کودک در مقطع ابتدايی
ﯾ;ﯾ ن ٢٤ 6 3ل 7ﯾ معاون آموزشی نھضت سوادآموزی ايران میگويد در سال گذشته ۶٧ھزار دانشآموز تنھا در مقطع ابتدايی ترک تحصيل کردهاند. خبرگزاری دانشجويان ايران )ايسنا(، محمد مھدیزاده ،معاون آموزشی نھضت سوادآموزی ضمن بيان اين خبر گفت: »استان سيستان و بلوچستان ٢٠درصد از اين آمار ۶٧ھزار نفری را به خود اختصاص داده است که عمدهترين آن به علت کمسوادی و بیسوادی اولياء دانشآموزان اين منطقه است«. به گفته مھدیزاده ٩ميليون و ٧٠٠ھزار نفر بیسواد در ايران وجود دارد که ١۴٣ ھزار نفر از آنھا کودکان بين ۶تا ١٨ سال ھستند که در بين سالھای ١٣٩٣تا ٩۴در ھيچ مدرسهای ثبت نام نکردهاند. ورود زودھنگام به بازار کار ،عدم برخورداری از فضای کافی آموزشی برای تحصيل ،قديمی بودن مدارس ،عدم وجود امکانات بھداشتی ،عدم وجود مدارس کافی در محيطھای روستايی و دوربودن مدارس از محل سکونت دانشآموزان ،از جمله داليل عدم تحصيل و يا ترک تحصيل دانشآموزان در ايران عنوان میشوند.
تيرماه سال گذشته مرکز آمار ايران اعالم کرده بود که استان سيستان و بلوچستان با ٢٨.۴۴درصد ،پايينترين ميانگين سطح سواد در استانھای کشور را به خود اختصاص داده و استان کردستان با ٢٢.٣ درصد بیسوادی در جايگاه دوم قرار دارد .ھمچنين ١٩.۵۶درصد از جمعيت استان لرستان نيز فاقد سواد ھستند و استان اردبيل با ١٩.٢٣درصد رتبه چھارم نرخ بیسوادی در ايران را دارد. در دیماه سال گذشته علی باقرزاده، رئيس سازمان نھضت سوادآموزی ايران اعالم کرد که ميزان بیسوادی در سيستان و بلوچستان ٢٢/٧درصد است. او گفت پس از سيستان و بلوچستان، آذربايجان غربی ،کردستان ،لرستان، کرمان و خراسان شمالی به ترتيب باالترين درصد بیسوادی را دارند. به گفته محمد مھدیزاده ،معاون آموزشی نھضت سوادآموزی ٣.۵ميليون بیسواد زير ۵٠سال در ايران وجود دارد. پيش از اين ،رئيس سازمان نھضت سوادآموزی ايران گفته بود استان مازندران با ٩۵ /٧درصد باسوادی، بيشترين ميزان باسوادی در کشور را دارد* .
کانال جديد ب رن ام ه ھ ای ٢٤ س اع ت ه خ ود را در ش ب ک ه "ن گ اه ش م ا" از م اھ واره ھاتبرد پخش ميکند. مشخصات شبکه "نگاه شما"
فرکانس١١٢٠٠ : پوالريزاسيون :عمودی سيمبل ريت٢٧٥٠٠ : FEC: ٥/٦ بvvرنvvامvvه ھvvای کvvانvvال جvvديvvد در شبکه نگاه شمvا را ھvمvچvنvيvن ميتوانيد از طريق GLwiz در گزينه تلويزيvونvھvای ايvرانvی مشاھده کنيد:
www.glwiz.com ?I8ت 6 3ل 7ﯾ را " دو ن و #JDﯾ 6ن ا.Kع دهﯿ .
شماره ١٢٤
٢٣
د ن
" ز 7ﯾ از ه -و د ر ل " ا , @ ز 6ا 6در اوﯾ
پروندهسازی جديد ،پس از شش سال حبس بدون حتی يک روز مرخصی. کلمه :با گذشت نزديک به يک ماه از انتقال رسول بداقی به سلول انفرادی زندان اوين ،ھنوز از اتھامات پرونده جديد او اطالعی در دست نيست .در طی اين مدت ،ماموران امنيتی از فشار و تھديد خانواده اين معلم دربند دريغ نکرده و با بازجويی از خانواده او می خواستند به زور از دخترش اقرار بگيرند .اين در حالی است که کمتر از سه ماه به زمان آزادی رسول بداقی باقی مانده است. يکی از نزديکان اين معلم زندانی با ابراز نگرانی از فشارھای جديد بر او و خانواده اش به خبرنگار کلمه توضيح می دھد" :ھمه اعضای خانواده از اينکه بعد از سالھا درد و رنج ،دو و سه ماه ديگر دوران محکوميت رسول تمام می شد و به آغوش خانواده اش باز می گشت خوشحال بودند و برای آزادی وی روزشماری می کردند اما ناگھان خبردار شديم که دادسرای اوين او را برای بازجويی به شعبه ششم بازپرسی
فراخوانده است و از آنجا ھم به قرنطينه منتقلش کرده اند". به گزارش کلمه ،وی در ادامه ،به فشارھا و رفتارھای خشن با خانواده رسول بداقی اشاره کرده و از بازجويی ھمسر و دختر بزرگ اين معلم دربند می گويد" :روز شانزدھم ارديبھشت زمانی که رسول در انفرادی بود ،در اقدامی عجيب ماموران به منزل او رفته و آنجا را مورد تفتيش قرار می دھند .در تفتيش منزل ،ستايش و شکيبا دوقلوھا بسيار ترسيده بودند و بعد از رفتن ماموران از شدت ترس حالت تھوع داشتند .ماموران لپ تاپ ،کامپيوتر، تعدادی سی دی ،دوربين و… با خود می برند .بعد ھمسر رسول و شبنم دختر بزرگ او را روز ھفدھم ارديبھشت به شعبه ششم بازپرسی برای بازجويی احضار می کنند ،اما با نظر وکيل کانون، آنھا ھفدھم برای بازجويی نرفتند زيرا پيمان عطار معتقد بود اين احضار غيرقانونی است و بايستی دست کم ھفتاد و دو ساعت قبل تحويل می شد .اما روز شنبه نوزدھم که ھمسر و دختر رسول به
اوين می روند ،در آنجا مورد بازجويی قرار می گيرند .ماموران در رفتار بسيار عجيبی ،قصد داشتند از شبنم به زور اقرار بگيرند اما با اعتراض شديد مادرش ،او را رھا می کنند". وی می افزايد" :تا جايی که اطالع داريم رسول در انفرادی زندان اوين نگھداری می شود اما به نظر می رسد بازجويی ھا پيرامون تماسھای بداقی با خانواده از زندان بوده است .روز سی ام ارديبھشت رسول در حضور بازجو با ھمسرش تماس گرفته و اين تنھا تماس تلفنی چھار دقيقه ای بود که از زمان انتقالش به انفرادی با خانواده داشته است .البته اين تماس کوتاه تلفنی نشان ميدھد که موج اول بازجويی ھای سخت تمام شده و موج دوم با شدت کمتری آغاز شده است .تالش خانواده و وکيل و اعضای کانون برای آزادی او نيز ادامه دارد". اين دومين بار است که رسول بداقی به شعبه شش دادسرای اوين احضار می شود ،آن ھم در حالی که کمتر از سه ماه به پايان دوران محکوميت او باقی مانده است. مديره کانون رسول بداقی ،عضو ھيات ٔ صنفی معلمان ايران است که در دھم شھريور ماه سال ٨٨پس از احضار به اداره آموزش و پرورش اسالمشھر بازداشت و به شش سال حبس تعزيری و پنج سال محروميت از فعاليتھای اجتماعی محکوم شد .او در تمام مدت محکوميت خود حتی يک ساعت ھم مرخصی نداشته است. طبق آخرين اظھارات مسئوالن زندان رجايی شھر ،رسول بداقی بايد در سيزدھم مرداد ٩۴آزاد شود*.
٢٤
شماره ١٢٤
د ن
ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ »ﺟﺒﺎﺭﺳﯿﻨﮓ« ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺯﺑﺎﻟﻪﻫﺎی »ﺁﻕ ﺗﭙﻪ«
محمد قربانی شاگرد رضا بقال، بساطی جلوی دستفروشی توی مترو، ِ فروشی آقا امامزاده طاھر ،شاگرد سبزی ِ گچکار منصوری ،فَعلگی برای اسماعيل ِ قبرشويی قبرھای کج خلق يا حتی ِ ترکخورده امامزاده محمد ھم برای تک تک اين بچهھا قابل تحملتر است؛ قابل تحملتر از کاری که نه تنھا سختی ھر روزهاش ،که اسمش ھم برای شانهھای غرور عبدالباقی ،شکيال ،مھشيد ،فرھاد، نقيب و خيلی از بچهھای »آق تپه«» ،بد بار« است؛ بچهھای ١٠ - ١٢سالهای که نه با خيال رھايی از کار و درس خواندن ،که با رويای رھا شدن از زبالهگردی ،شبشان را صبح میکنند و صبح بعد مثل ھر صبح ديگر ،کابوس زباله گردی را تا شب به پشت میکشند؛ فحش کودکانی که »زباله گردی« را ِ روزگاری میدانند که ھر روز مجبورند »گونیگونی« از آن را به دوش بکشند تا روزشان دوباره شب شود. عبدﷲ ١٥ – ١٦ساله با دوچرخه آبیاش، کوچهھای خاکی آقتپه را باال پايين
میکند؛ او از کار کردن و درس خواندن توامانش میگويد؛ از اينکه صبحھا در متروی تھران -کرج بساط میکند و واگن به واگن ،سر تا ته قطار را گز میکند و عصرھا به خانه مھر میآيد تا کالس سوم ابتدايی را به چھارم برساند؛ از درآمد ٢٠٠ – ٢٥٠ھزار تومانی خودش و ٤٠٠ھزار تومانی برادرش که بساط سبزی فروشی دارد؛ از اينکه ١٥ سال از مھاجرتشان از ھرات به آق تپه میگذرد ولی ھنوز به دليل نداشتن شناسنامه ،از امکان تحصيل در مدارس محروم ھستند... »جبارسينگ« با اينکه ١٢سال دارد و تنھا دو کالس سواد ،آکتوری است برای خودش؛ از کار و بارش میپرسيم و او با لحن امجدخان در فيلم شعله ،به عبدﷲ و يکی دو بچه ١٠ – ١٢ساله اشاره میکند و میگويد» :من مثه اينا نيستم که لنگ يه قرون دو زار باشم ،من ھر روز – ١٥٠ ١٠٠تومن کاسبم؛ توی سرآسياب به ھرکی بگی »جبارسينگ« منو میشناسه؛ من يه چرخ بزنم ١٢-١٠تا کيف و جيب
زدم «...شروع میکند با ھمان لحن جبارسينگ ،از خاطراتش گفتن؛ میگويد، اما گوشتھای اضافه روی مچ ھر دو دستش ناخواسته چشمھايت را به حرکت خورد گره دستھايش که در ھوا تاب می َ میزند؛ گوشتھای اضافهای که حاصل بارھا کشيده شدن تيغ بر رگ دست و خودکشی نافرجام يک پسربچه١٢ساله است؛ گوشتھای اضافهای که ھر کدام نشان از عمق فجايعی است که روح يک پسربچه ١٢ساله را آنچنان خراشيده است که مرگ را به زندگی ارجح دانسته؛ پسربچهای که ترجيح میدھد در نظر مردم »دزد« باشد تا »زباله گرد«! آق تپه گرچه تپه ندارد ولی تا بخواھی بچه دارد؛ بچهھای کرد ،لر ،ترک، کرمانی ،شمالی و افغان که ھمگی در يک نقطه مشترک جمعند؛ ھمگی کار میکنند تا چرخ کج و معوج زندگیشان را که اين روزھا حسابی لنگ میزند، بچرخانند... در ميان فقر ،اعتياد ،محروميت از تحصيل ،بی ھويتی ،خانوادھھای فروپاشيده ،وضعيت بد معيشتی مھاجران ايرانی و افغانستانی و انواع ناھنجاری و بزهھای اجتماعی و اخالقی »آقتپه« ،ه عرصهھای اجتماعی آماده کند. وقتی پای حرف مسئول خانهھای مھر آق تپه ،سرآسياب و يا حصارک کرج مینشينی ،حرفھای بسياری دارند برای گفتن؛ از مشکالت صدھا کودک کاری که ھر روز با کولهباری از درد ،رنج و غصه پا به خانه مھر میگذارند و معلمانی که داوطلبانه سعی دارند تا تمام اين غمھا را از دوش کودکان بردارند ،از پدر و مادرانی که از ترس چفت نشدن دخل و خرج خانوادهشان ،نمیگذارند
٢٥
کودکانشان وقت گرانقيمتشان را در خانه مھر تلف کنند تا سواد بياموزند؛ از مشکل نداشتن شناسنامه و اوراق ھويتی بسياری از اين کودکان که به داليل عجيب و غريب در ھزارتوی قانونی گير کردهاند در اينجا برای گرفتن رضايت والدين بعضی از کودکان برای حضور فرزندانشان در کالسھای خانه مھر، مجبوريم خانواده اين کودکان را که در وضع معيشتی بسيار بدی به سر میبرند، تحت حمايت مالی خود قرار دھيم تا فرزندانشان بتوانند برای سوادآموزی و حرفهآموزی به اين مرکز بيايند؛ در حال حاضر نيز انجمن از حداقل ٤٥خانواده حمايت مالی میکند و وضعيت معيشتی اين خانوادهھا به شکلی است که بخش عظيمی از آنھا دچار سوءتغذيه ھستند. از بچهھای اين مرکز میگويد که ٦٥ درصد آنھا يا از اتباع ھستند و يا ماحصل ازدواج مادر ايرانی با پدر افغانستانی يا بالعکس ،از کودکانی که حاصل ازدواج موقت ،ازدواجھای ثبت نشده و يا طالقھای ثبت نشده پيش از ازدواج مجدد مادرانشان ھستند؛ مادرانی که در ميانشان کم نيستند زنان کارتنخوابی که برای لحظهای نئشگی ،شناسنامه و اوراق ھويتی خودشان را فروختهاند؛ از تالشھای بسياری که برای آموزش آنھا میشود ولی به دليل عدم داشتن اوراق ھويتی ،اغلب اين کودکان قادر به دريافت مدارک تحصيلی نمیشوند. میگويد و میگويد؛ از دختر بچهھای ٨تا ١٦ساله زبالهگردی که حداقل ٢٠درصد جمعيت زبالهگردھای اين منطقه را
شماره ١٢٤ تشکيل دادهاند؛ دختر و پسرھايی که غالبا ً مورد آزار بدنی و بعضا ً آزار جنسی قرار گرفتهاند و سالھای سال اين موضوع را ھمچون راز در قلب کوچکشان نگاه داشتهاند و اين احساس گناه ناخواسته ،تا پايان عمر بر لحظه لحظه زندگیشان سنگينی میکند. شايد بزرگترين کاری که میتوان برای اين کودکان انجام داد آن است که کرامت انسانی اين کودکان را دوباره برای خودشان ،خانواده و جامعه بازتعريف و زنده کرد .جامعهای که ھنوز نمیداند در مقابل اين کودکان بايد ترحم پيشه کند و با نگاه تکدیگری نظارهگر حضورشان در خيابانھا باشد يا بايد خودش را به نديدن اين کودکان عادت دھد و بیتفاوت از کنارشان بگذرد؟!
تُن صدايش را پايين میآورد و میگويد: پيش از اين ،کار اغلب بچهھای اين مرکز و مرکزھای مجاور ،قبرشويی قبرھای امامزاده محمد بود ،ولی اين روزھا شغل اول غالب اين کودکان ،زبالهگردی است. صدايش را باز ھم پايينتر میآورد و آرام زمزمه میکند :وقتی از کار اين بچهھا میپرسی ،اغلب اين بچهھا شغلھای متفاوتی را میگويند .از شاگردی رضا
د ن بقال و کارگری برای اسماعيل گچکار تا فروشنده بوتيک .ولی دردآور اينجا است که تمام اين شغلھا تنھا رؤيای اين بچهھا است و اغلبشان زبالهگردند و آنقدر از اين کار نفرت دارند که حتی حاضر نيستند کسی از زبالهگرد بودنشان با خبر شود. اين موضوع به اندازهای برای اين کودکان مھم بود که ما تصميم گرفتيم برای رفع اين حس شرمساری کودکان از شغلشان ،اردوھايی با حضور کودکان و خيرين و حاميان انجمن برگزار کنيم که در آن تمامی اعضا در کنار اين کودکان، اقدام به جمع آوری زباله از طبيعت میکنند. اردوھايی که در کاھش ميزان احساس حقارت کودکان زبالهگرد بسيار موثر بود و باعث شد تا اين کودکان احساس شرمندگی کمتری نسبت به کارشان داشته باشند. از کارھای انجام شده و رؤياھايی که برای اين کودکان دارد میگويد. از رؤياھايی که تمامی ندارد و دردھايی که درمان نشدنیاند! از نگرانیاش برای تک تک بچهھای آق تپه میگويد. بچهھايی که اگر از باالی آق تپه يک نفس بدوند ١٠ ،دقيقهای به پشت در بزرگ و فوالدی »قزل حصار« میرسند. از اينکه نمیخواھد باور کند آينده چند سال بعد بسياری از کودکان ٨، ٧ساله امروز آق تپه ،تنھا ١٠دقيقه با آنھا فاصله دارد! ١٠دقيقهای که اميدوار است ھيچگاه سپری نشود*.
سه شنبه شبھا از ساعت ٢٣ /١٥تا ٢٣ /٣٠بوقت ايران ٢٠ /٤٥تا ٢١بوقت اروپای مرکزی لطفا ساعت پخش برنامه کودکان مقدمند را به ھمگان اطالع دھيد!
ما را از کيفيت برنامه ھا مطلع کنيد.
٢٦
شماره ١٢٤
اين مناسبت را بياوريم پيش چشممان ،تا ياد بگيريم و ...شايد اولين قدم اين باشد که اين روز وارد تقويم شود ،تا ھر سال که ورق می خورد و می رسد به اين روز واژه ی کار کودک و مبارزه را ببينيم ،تا شايد يک روز در سال حتی تلنگری باشد به ھمه ی ما برای توجه به اين کودکان و کودکی از دست رفته شان.
گرد آوری و تنظيم ليال يوسفی درخواست جمعی از فعاالن حقوق کودک از دولت برای ثبت روز جھانی ”منع کار کودک“ خبرگزاری ھرانا ـ در آستانه روز جھانی منع کار کودک ،جمعی از فعاالن حقوق کودک از دولت خواستند تا در تقويم رسمی کشور روز جھانی لغو کار کودک را به ثبت برساند. بخشی از متن درخواستی که از سوی اين گروه از فعالن حقوق کودک به معاون رياست جمھوری تحويل داده شده در ادامه میآيد: ھمه ما بارھا و بارھا اين تصوير را ديده ايم که دخترک يا پسرکی دفتر مشقش را توی پياده رو پھن کرده است و می نويسد و بسياری از ما نديده ايم کودکانی که را که در کارگاه ھای تاريک و نمور کار می کنند .نمی توانيم ببينيمشان ،آن قدر زود می آيند و آن قدر دير می روند که ديده نمی شوند .بسياری از آنھا در گوشه ای از ھمان کارگاه می خوابند ،قطعا نمی بينيمشان .نياز داريم تا اين روز را با صدای بلند يادآوری کنيم ،نياز داريم تا
آتنا دائمى به ھفت سال زندان محکوم شد آتنا دائمى ،فعال دفاع از حقوق کودکان از سوى شعبه ٢٨دادگاه انقالب به رياست قاضى مقيسه ،به ھفت سال زندان محکوم شد. آتنا دائمی ٢۶ساله ،دارای مدرک ديپلم و شاغل در باشگاه ورزشی انقالب ،در روز ٢٩مھرماه از سوی ماموران سپاه پاسداران بازداشت و به زندان اوين انتقال يافت و پس از مدتھا انفرادی و بازجويی، راھی بند زنان زندان اوين شد. اولين دادگاه آتنا در ٢٣اسفند ١٣٩٣به اتھامات تبليغ عليه نظام ،اقدام عليه امنيت ملى از طريق اجتماع و تبانى ،توھين به مقدسات ،توھين به رھبرى و اختفاى ادله جرم ،برگزار گرديد. بنا بر اظھارات نزديکان وى ،ضابطين
د ن
قضايى در اين پرونده شھادت فردى را بر عليه او پذيرفته است که خود از متھمين اين پرونده بوده است و براى آزادى از زندان ،اقدام به شھادت دروغ عليه آتنا دائمى کرده است. حکم دادگاه در باره ناظم مدرسه که به آزار جنسی کودکان پرداخته بود. ديوان عالی کشور در ايران حکم دادگاه بدوی برای ناظم مدرسهای را که به اتھام کودک آزاری مجرم شده بود ،تاييد کرده است. به گفته محسن افتخاری ،سرپرست دادگاهھای کيفری استان تھران اين فرد به دو سال تبعيد ،دو سال محروميت از فعاليت فرھنگی ،آموزشی و ورزشی و ١٠٠ضربه شالق محکوم شده بود که اين حکم در ديوان عالی کشور تاييد شده است. اخبار مربوط به آزار و اذيت جنسی تعدادی از دانشآموزان يک دبستان پسرانه در غرب تھران ارديبھشت سال ١٣٩٣برای اولين بار در رسانهھای ايران منتشر شد. در آن زمان پزشکی قانونی تاييد کرد که شش دانشآموز يک دبستان پسرانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. بررسی شکايت خانوادهھا نشان میداد که قربانيان بين ٨تا ١١ساله بودهاند. اوايل شھريور ماه گذشته غالمحسين محسنی اژهای ،سخنگوی قوه قضاييه ايران از صدور حکم اوليه متھم خبر داد و بدون ارائه جزئيات حکم گفت که او "به حدی از تازيانه ،دو سال تبعيد و محروميت از برخی مشاغل و فعاليتھای
٢٧ اجتماعی" محکوم شده است. بعد از صدور حکم اوليه ،فعاالن حقوق کودکان از اين که حکم سنگينتری شامل حبس برای مجرم اين پرونده صادر نشده انتقاد کردند. ٥٠٠ھزار کودک در سودان در معرض خطر مرگ قرار دارند. توبی النزر ،مسئول ھماھنگی کمکھای انساندوستانه سودان جنوبی در سازمان ملل متحد ،میگويد در صورت عدم دسترسی نھادھای کمکرسانی به افراد آسيب پذير ،حدود ۵٠٠ھزار کودک در ماهھای آينده در معرض خطر مرگ قرار میگيرند. مردم از فقر ،جنگ داخلی و سقوط نظام اقتصادی رنج میبرند. از زمان آغاز درگيریھا تاکنون بيش از ١.۵ميليون نفر آواره شدهاند.
مسموميت ٦٠دانش آموز در پنجاب مسئوالن در شف اخ ان ه م رک زی ولس وال ی پنجاب باميان می گويند که پيش از چاشت ام روز ،ش ص ت دان ش آم وز م ک ت ب دخترانه مرکز اين ولسوالی ب ه ش ف اخ ان ه منتقل شده اند. پزشکان تا کنون نتوانسته اند عامل اصل ی بيماری اين دانش آموز را تشخيص دھند. تشنج ،نا آرام ی ،خش ک ش دن گ ردن ،و استرس از عالئمی است ک ه در ن زد اي ن دانش آموزان مشاھده شده است.
شماره ١٢٤ اين شھرست ان گ ھ گ اھ ی ش اھ د قض اي ای مشکوکی چون مسموميت دخ ت ران دان ش آموز در سال ھای اخير بوده است. چھار سال پيش نيز صدھا تن از دخ ت ران دانش آموز در اين منطقه و مرکز ب ام ي ان به يک نوع بيماری ناشناخته گرفتار شدن د که کماکان بيماری آنھا دقيقا تشخيص داده نشده است. وضعيت سالمت ٢۵تن از دان ش آم وزان بھبود يافته اما ٣۵تن ديگ ر ھ ن وزھ م در شفاخانه تحت تداوی قرار دارند. او وضع ي ت ۶ت ن از دان ش آم وزان را نگران کننده خواند. منبع خبر :آژانس خبری کلکين ھا ٢٠درصد خانوادهھای معتاد ،فرزند معتاد دارند ايسنا :براساس مطالعات انجام شده حدود ١۴تا ٢٠درصد خانوادهھای دارای والدين معتاد ،فرزند معتاد دارند خانوادهھا تصور میکنند اعتياد والدين اثرگذاری محدودی دارد در حالی که عوارض مخرب اعتياد والدين گريبان فرزندان را خواھد گرفت. اعتماد به نفس پايين ،افزايش احتمال ابتال به اعتياد ،بسته شدن مسير پيشرفت و ترقی خانواده و رھاشدن فرزندان ،باالتر بودن آمار افسردگی و خشونت اجتماعی، روابط نامشروع ،سرقت ،طالق و ساير ناھنجاریھای اجتماعی نسبت به افراد عادی ،از جمله اين عوارض ھستند. فرزندان دارای والدين معتاد حتی اگر آگاھانه عمل کنند ،سالم باشند و تحصيالت آکادميک را ھم طی کنند باز ھم در مواردی چون ازدواج به مشکل برمیخورند .نظام ارزشی اين کودکان به ھم میريزد و برخی مواقع ديده شده فرزندان خانواده ھای معتاد با خانوادهھايی شبيه به خود ازدواج میکنند که بازتابھای بعدی آن میتواند مخرب باشد. در پی انتشار ويديويی از رفتار
د ن خشونتآميز يک افسر پليس تگزاس با گروھی از نوجوانان که بيشترشان سياهپوست ھستند ،اين پليس تا زمان بررسی پرونده از خدمت کنار گذاشته شد. اين ويديو که به صورت گستردهای در شبکهھای اجتماعی ھمرسانی شده ،نشان میدھد که اين مامور پليس سفيدپوست به روی دو پسر ھفتتير میکشد و يک دختر ١۴سياھپوست را که مايوی شنا به تن دارد ،به زور روی زمين درازکش میکند. پليس میگويد مامورانش را به اين دليل به محل حادثه فرستاده که گزارشھايی از درگيری در کنار يک استخر عمومی از سوی ساکنان محل دريافت کرده است. بعد از انتشار ويديوی بدرفتاری مامور پليس با نوجوانان ،رئيس پليس منطقه از شروع تحقيقات درباره اين حادثه خبر داده و افسر مورد نظر ھم به مرخصی انضباطی فرستاده شده است. حادثه اخير در حالی رخ داده که در ماهھای اخير رفتار پليس در نقاط مختلف آمريکا با افراد يا مظنونان عمدتا سياھپوست بارھا باعث تنش ،اعتراض و ناآرامی شده است. جسد يک کودک ١١ساله به شفاخانه مرکزی واليت ھرات انتقال يافت است. مسوالن اين مرکز درمانی گفته اند که جسد اين کودک از واليت فراه به شفاخانه ھرات انتقال يافته است. در بدن اين کودک نشانه اصابت گلوله ديده شده و اين موضوع سبب کشته شدن او شده است. بنا بر گفت ھای خانم پيغام اين کودک ”عوض“ نام داشته است. در ھمين حال؛ مقامات فرماندھی پليس واليت ھرات گفته اند که تاکنون از جزييات اين رويداد ،خبری در دست ندارند*.
شماره ١٢٣
٢٨
د ن
3 +دم ا ﯿ ر 3 #د % #0 " 5د6ﯿ )!
ليلی پاکسار صدای تيک تيک ساعت کھنه ديواری ٤ صبح با سر و صدای پرنده کوکی که از اون خانه چوبی باالی ساعت بيرون می آيد مرا يک لحظه به دوران کودکيم می برد و تلويزيون سياه و سفيد باالی تاقچه و شاھکار چارلز ديکنز "اليور تويست". به زمان حال برمی گردم در کافی شاپ ٢٤ساعته محل که فقط سالمندان
بازنشسته برای گپ زدن دور ھم می آيند قھوه ام را تلخ و کافين دار سفارش ميدھم. چشمانم خيره و حيران بر خطھای دفتر يادداشتم و فشار انگشتانم بر پيکر سفت قلم و تراوش مرکب سياه از نوک تيز برانش ميخواھد از حرکت باز ايستد و گله کند از تکرار مکررات آنچه درونم ميخواھد به تحرير بکشد چرا که موضوع کودکان است .کودکان مقدمند! اليورھايی که فقط با گذشت از ١٨٣٨تا ٢٠١٥فقط نامشان عوض شده و داستان اسفبار چارلز ھنوز ادامه دارد. ميثم در زندان بدنيا آمده و در نقاشی ھايش دنيا گرد نيست .بلکه مربعی است با خطوط افقی و عمودی .مريم و سارا در کنار اتوبان گل و آدامس ميفروشند. حامد ايدز دارد.
زھرای دو ساله در آغوش مادر معتاد است و تا دود ترياک و کراک به ريه ھای نازک و شکننده اش وارد نشود خوابش نميبرد و افسوس اگر زھرا نخوابد مادر برای سير کردن شکم خانواده ،تنفروشی امشب را از دست ميدھد .مھدی تنھا نان آور خانه در زير پل سيد خندان با ترازوی شکسته توسط مامور شھرداری به خانه ميرود. صاحب مغازه موبايل فروشی وسايل واکس کفش رضا را با لگد به وسط خيابان پرت کرده و . . .گرمی و گداختگی آتش بيرحم مدرسه شين آباد تا ابد برصورت دخترکان خردسال شعله اش نمايان خواھد بود*. پولھای کالن بازارخريد و کودکان بی سرپرست در پايتخت شھر به حساب واريز می شوند تا چند روز ديگر کودکان آقازاده ھای باال شھر را صاحب المبورگينی و پورشه و بنز برای جشن شب تولد کنند. چھره و اندام کودکان در سيستان و بلوچستان و زاھدان مانند کودکان سودان و اتيوپی است .فقط نوع الشخورش فرق دارد .آنجا الشخور کودک را باچنگالھايش ربود ولی اينجا کرکسی به نام "آخوند" ،و چه ساده و کودکانه بود ذھن من که فکر ميکردم اليور تنھا کودک بدبخت جھان است*.
* "#د* ن ( ه '& $%و ، ! "#ه ،اد ،ا د ،ه و اﯾ ژﯾ م ا !
ﺑﻪ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﯾﺪ نھاد کودکان مقدمند ،کمپين بين المللی دفاع از حقوق کودکان است.
د ن
شماره ١٢٤
٢٩
اين شماره
يک دقيقه و نيم چراغ قرمز ﻫﺎ ﻫﻞ داد .ﭼﻬﺮه ﭘﺴﺮك اﻧﮕﺎر ﻛﻪ دردش آﻣﺪه اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت و ﻋﻜﺴﻬﺎي ﺑﺰرگ ﻣﻨﺘﺨﺒﻴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ،ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ،وﻟﻲ ﺑﺎز ﺗﻜﺎن ﻧﺨﻮرد .ﻣﺮد ﻻﻏﺮ ﺑﻪ ﻫﺎي ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ و ﺷﻌﺎرﻫﺎي ﭘﺮ از وﻋﺪه و ﻋﻴﺪﺷﺎن ﭘﺸﺖ ﭘﺴﺮ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮي را ﻛﻪ ﻫﻤﺎن ﺟﺎ ﻛﻨﺎرﺷﺎن زﻳﺮ آﻓﺘﺎب و ﺑﺎد ﭘﻴﭻ و ﺗﺎب ﻣﻲ ﺧﻮرد*. اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮد و آﻧﻬﺎ را ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﻲ ﻛﺮد ،ﺿﺮﺑﻪ اي زد. ليال يوسفی
او ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اوﻟﻴﻦ ﻣﺎﺷﻴﻦ رﻓﺖ و ﺑﺎ آب ﭘﺎش و دﺳﺘﻤﺎل در ﺣﺎﻟﻲ ﻗﺪش ﺑﻪ زور ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ي ﺷﻴﺸﻪ
ﺷﺎﻳﺪ ﺿﺮﺑﻪ ي دﺳﺖ ﻣﺮد ﻻﻏﺮ آﻧﻘﺪر ﻫﻢ ﻗﻮي ﻧﺒﻮد ،ﻣﻴﺮﺳﻴﺪ ،ﻣﺸﻐﻮل ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮدن ﺷﺪ. اﻣﺎ ﭘﺴﺮك ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﺑﺎ دﺳﺘﻤﺎل ﭼﺮك و ﻳﻚ راﻧﻨﺪه ﺑﻪ او ﭘﻮﻟﻲ ﻧﺪاد و ﺑﻮق زد و اﺷﺎره ﻛﺮد ﻛﻨﺎر ﺷﻴﺸﻪ ي آﺑﭙﺎش ﻛﻮﭼﻮﻟﻮي داﻏﻮن ﺑﻪ دﺳﺖ ﻧﻘﺶ ﺑﺮود .ﭘﺴﺮك رﻳﺰه ﻣﻴﺰه ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ از ﮔﻮﺷﻪ ي زﻣﻴﻦ ﺷﺪ .
ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻣﺮد ﻻﻏﺮ ﻧﮕﺎه ﻣﻲ ﻛﺮد ،ﭘﺲ ﭘﺴﻜﻲ رﻓﺖ.
ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﻛﻪ ﻣﺮد ﺳﺮش داد ﻧﻜﺸﻴﺪ از ﺟﺎﻳﺶ ﺗﻜﺎن ﻣﺮدك دﻳﮕﺮ ﻛﻔﺮش درآﻣﺪه ﺑﻮد ،آﻣﺪ ﺟﻠﻮ و ﺗﻤﺎم ﻋﻘﺪه ﻧﺨﻮرد .ﺑﻌﺪ ﺧﻴﻠﻲ آرام ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ اش ﺑﺎ ﻛﺸﻴﺪن ﭘﺸﺖ ﻣﻮي ﺑﻠﻨﺪ و ﭼﺮك ﺗﺎب ﭘﺴﺮ ﭘﺸﺖ ﭼﺮاغ ﻗﺮﻣﺰ اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮدﻧﺪ ،ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ .ﺷﺎﻳﺪ در ﺑﺰرﮔﺘﺮ ﻛﻪ ﺣﺎﻻ ﻣﺪت ﻫﺎ ﺑﻮد زل زده ﺑﻮد ﺑﻪ اﺳﻔﺎﻟﺖ ﻟﺤﻈﻪ ي اول ﺑﻨﻈﺮ ﺧﻮﻧﺴﺮد و ﺑﻲ ﺧﻴﺎل ﻣﻲ آﻣﺪ .ﺧﻴﺎﺑﺎن ،ﺧﺎﻟﻲ ﻛﺮد .ﭼﺮاغ ﺳﺒﺰ ﺷﺪ و ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ راه اﻣﺎ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻲ ﺧﺴﺘﮕﻲ و ﻛﻼﻓﻪ ﮔﻲ زﻳﺎدي را ﺗﻮي اﻓﺘﺎدﻧﺪ .ﺳﺮم را ﭼﺮﺧﺎﻧﺪم .ﻫﻨﻮز دﻳﺪه ﻣﻴﺸﺪﻧﺪ. ﺻﻮرﺗﺶ و ﺣﺘﺎ در ﺣﺮﻛﺎت ﺷﻞ و ول اش ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺣﺴﺎﺑﻲ درﮔﻴﺮ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و ﻛﻠﻲ ﺑﭽﻪ ي ﻗﺪ و ﻧﻴﻢ ﺑﺪﻫﻲ.
دﺳﺖ ﻓﺮوش آﻧﻬﺎ را دوره ﻛﺮده ﺑﻮدﻧﺪ .
ﻣﺮد ﻻﻏﺮ ﻛﻪ ﺧﻮدش ﺗﻌﺪادي اﺳﺒﺎب ﺑﺎزي و ﺧﺮده ﻓﻘﺮ روي زﻣﻴﻦ دراز ﻛﺸﻴﺪه ﺑﻮد و رﻧﺞ او را ﺑﻪ ﺑﺎد رﻳﺰ در دﺳﺖ داﺷﺖ ،او را دوﺑﺎره ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻛﺘﻚ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد .ﺑﺎﻻي ﺳﺮﻣﺎن ﭘﺮﭼﻢ ﻫﺎي
از صفحه فيسبوک کودکان مقدمند ديدن کنيد ،عضو اين صفحه بشويد و با آن ھمکاری کنيد .اخبار، مقاالت ،عکس و ھر اطالعی از وضعيت کودکان را دراين صفحه منتشر کنيد )(Kodakan moghadamand
دبير نھاد کودکان مقدمند کريم شامحمدی
karimshamohammadi@yahoo.se
تماس با نھاد کودکان مقدمند
barnenforst@hotmail.com Tel: 0046-702468454 Fax: 0046-706199054 Address: Barnen Först Box 48 151 21 Södertälje Sweden سردبيرنشريه فارسى سيامک بھاری siabahari@yahoo.com نشريه فارسى ماھانه منتشر ميشود و در سايت كودكان مقدمند قابل دسترس است.
www.barnenforst.com
٣٠
شماره ١٢٤
د ن
خواستھای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان نھاد کودکان مقدمند به منظور تسھيل پيشروی و متشكل شvدن ھvرچvه بvيvشvتvر جvنvبvش دفvاع از حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زير را بعنوان خواستھای فوری و حداقل جنvبvش دفvاع از حقوق کودکان در ايران اعالم ميدارد: ١ــ تضمين و تامين امکانات رفاھی ،آموزشی ،بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی بوسيله دولت .دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را ،در باالترين سطح ممکن ،تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند. ٢ــ ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خالق تربيتی و اجتماعی ،مستقل از شرايط خانوداگی . ٣ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد ،انتساب به مليت يا مذاھب مختلف .ممنوعيت ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر ،مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده باشند. ٤ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان ٥ــ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان ،ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان .ايجاد مراکز بازآموزی با امکانات رفاھی ،آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان. ۶ــ ممنوعيت حجاب کودکان! ٧ــ کودک مذھب ندارد .کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون باشند .جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است. ٨ــ ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح آموزشی ميان دختر و پسر .مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی ٩ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان ،حتی تحت نام ازدواج ،جرم سنگين جنايی محسوب ميشود. رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ١٨سال ،ولو با رضايت آنھا ،ممنوع است و جرم محسوب ميشود . ١٠ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده ،مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی. ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی .ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان. ١١ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی ،انتظامی و امنيتی. اين مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ايران و خواستھای حداقل و عاجل برای رھانيدن کودکان از محروميت و بيحقوقی و دست درازی مذھب و مقابله با کودک آزاری سيستماتيک توسط جمھوری اسالمی است .نھاد "کودکان مقدمند" ھمه انسانھايی که قلبشان برای حقوق کودک ميطپد و کليه تشکلھا و نھادھای مدافع حقوق کودک را بمبارزه برای تحقق اين خواستھا فراميخواند.
برپايی يک دنيای بھتر برای کودکان ممکن است ،به نھاد کودکان مقدمند بپيونديد!