کودکان مقدمند ١۲٤

Page 1

‫سردبير؛ سيامک بھاری‬

‫خرداد ‪١٣٩٤‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪www.barnenforst.com‬‬

‫‪siabahari@yahoo.com‬‬

‫‪ 12‬ژوﺋﻦ روز ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ ‪к‬ر ﻛﻮد‪к‬ن‬ ‫در اﯾن شماره ميخوانيد‪:‬‬

‫ﮐﺎﺭ ﺣﺮﻓﻪﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ‬ ‫ﺍﮐﯿﺪﺍ ﳑﻨﻮﻉ!‬

‫•‬

‫ميزگرد؛ خواستھای مطالباتی معلمين‪ ،‬گفتگو با کرﯾم شامحمدی و سيامک بھاری‬

‫•‬

‫مروری بر صدور احکام رتبه بندی معلمان ‪ . . .‬شمس الدﯾن امانتی‬

‫•‬

‫تعطيالت تابستان و اوقات فراغت‪ ،‬حقوق پاﯾه ای کودکان؛ افسانه وحدت‬

‫•‬

‫بچه ھای درخت جاکاراندا؛ متن گفتگوی تلوﯾزﯾونی آرش راجی با سحر دليجانی‬

‫•‬

‫دانمارکی ھا چطور با بچه ھا در باره سکس حرف می زنند؟ احمد جاللی فراھانی‬

‫•‬

‫برگزاری گلگشت بمناسبت روز جھانی مبارزه با کار کودکان؛ اتحادﯾه آزاد کارگران‬

‫•‬

‫ھياھوی انتخابات ترکيه و دنيای بی رﯾای کودکان؛ ليال ﯾوسفی‬

‫•‬

‫گزارش کوتاھی از اعتصاب معلمين در کابل‬

‫•‬

‫دوازدھم ژوئن روز مبارزه با کار کودکان‪ ،‬سيامک بھاری‬

‫•‬

‫صفحه وﯾژه برای آزادی بھنام ابراھيم زاده‬

‫•‬

‫ترک تحصيل ‪ ٦٧‬ھزار کودک در مقطع ابتداﯾی‬

‫•‬

‫بازجوﯾی از ھمسر و دختر رسول بداقی‪ ،‬معلم زندانی در اوﯾن‬

‫•‬

‫خود کشی "جبار سينگ" بر فراز زباله ھای آق تپه‬

‫•‬

‫خبرھا و روﯾدادھا ‪. . .‬؛ تھيه و تنظيم‪ ،‬ليال ﯾوسفی‬

‫•‬

‫فکر می کردم "اليور" تنھا کودک بی پناه دنياست؛ ليلی پاکسار‬

‫•‬

‫اپيزود؛ ﯾک دقيقه و نيم چراغ قرمز؛ ليال ﯾوسفی‬

‫•‬

‫و‪...‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٢‬‬

‫ ا ﯿ در ا ا ت ا ا ﯿ ‬ ‫گفتگو با کريم شامحمدی و سيامک بھاری‬ ‫نشريه کودکان مقدمند‪ :‬در مبارزه اخير‬ ‫معلمين موضوع بھبود وضعيت آموزشی‬ ‫بعنوان يک مطالبه مھم مطرح شده‪ .‬در‬ ‫اين باره نظر کريم شامحمدی و سيامک‬ ‫بھاری را جزيا شديم‪.‬‬

‫کريم شامحمدی‬

‫به نظر من ھم مطالباتی که معلمان در اين‬ ‫دوره به درست مطرح کرده اند مھم است‪.‬‬ ‫اين وضعيتی که آموزش و پرورش‬ ‫حکومت جمھوری اسالمی ايران دارد درد‬ ‫آور است و به ھيچ وجه قابل قبول نيست‪.‬‬ ‫برای ھمين مبارزات معلمين برای بھبود‬ ‫وضعيت آموزشی در طول عمر جمھوری‬ ‫اسالمی‪ ،‬به شيوه نھان و آشکار خود را‬ ‫نشان داده است‪ .‬اين مبارزه به حق بوده‪،‬‬ ‫ھست و خواھد بود‪ .‬اين مبارزه به ويژه در‬ ‫دھه ‪ ٨٠‬به اوج خود رسيد‪ .‬معلمان با‬ ‫برگزاری تجمعات متعددی در مقابل‬ ‫مجلس شورای اسالمی و وزارت آموزش‬ ‫و پرورش خواستار حقوق و مزيای خود‬ ‫شدند‪ .‬ھمچنين در بھمن و اسفند ‪٨۵‬‬ ‫اعتراضات معلمان برای احقاق مطالباتی‬ ‫که داشتند اوج گرفت و امسال بيشتر از ھر‬

‫وقتی اعتراضات معلمان متحدانه تر و در‬ ‫سطح سراسری انجام گرفت‪.‬‬ ‫الزم است اشاره ای به مطالبات معلمان‬ ‫داشته باشم‪ .‬خواست معلمان‪ ،‬معيشت‪،‬‬ ‫منزلت‪ ،‬مشارکت معلمين در حيطه آموزش‬ ‫و پرورش و يکی ديگر از مھمترين‬ ‫خواستھای آنھا شکستن فضای اختناقی‬ ‫است که بر آموزش و پرورش حاکم است‪.‬‬ ‫ببينيد‪ ،‬افزايش حقوق معلمان يکی از‬ ‫مطالبات ديرينه و فراگير آنھا است که از‬ ‫طرف دولت و مسئولين آموزش و پرورش‬ ‫با مظلوم نمايی جواب می گيرد‪ ،‬که گويا‬ ‫آموزش و پرورش بودجه الزم را ندارند‬ ‫ولی برای کارھای ديگر و چاپيدن پولھای‬ ‫کالن برای خودشان و مسئولين دست‬ ‫نشانده اشان ھر روزه از طريق روزنامه‬ ‫جناحھای مختلفشان افشا می شوند‪ .‬در‬ ‫صورتی که می بينيم حقوقی که به معلمھا‬ ‫داده می شود کفاف ھزينه ھای آب‪ ،‬برق‪،‬‬ ‫گاز و اجاره خانه را نمی دھد و معلم‬ ‫مجبور است برای امرار معاش دو شغله و‬ ‫يا چند شغله شوند و با توجه به اين ھم سه‬ ‫چھارم معلمان زير خط فقر زندگی می‬ ‫کنند‪ .‬خوب معلمی که مجبور باشد چند‬ ‫شغله باشد و از فشار کار و تالش برای‬ ‫امرار معاش از خستگی از پای در بيايد‪،‬‬ ‫چگونه می تواند علم و دانش را ارائه‬ ‫بدھد و معلمی که پيام آور علم و دانش‬ ‫برای کودکان است ولی بدون توجه به‬

‫توانائی معلم از باالی سر آنھا تصميم‬ ‫گرفته می شود‪ ،‬چه منزلتی برای معلم باقی‬ ‫می ماند‪.‬‬ ‫مشورت کردن با معلم يکی ديگر از‬ ‫اساسی ترين مطالبات معلمان است‪ .‬اوال‬ ‫مديرانی که در حيطه آموزش و پرورش‬ ‫انتخاب می شوند بر مبنای رای معلمان‬ ‫نيست‪ ،‬بلکه از آدمھای ايدئولوژيک و‬ ‫پاسداران حکومتی می باشند که اساسا‬ ‫برای مقاصد و منافع خودشان در اين پستھا‬ ‫گذاشته می شوند‪ .‬معلمان به غير از اينکه‬ ‫به درست خواستار انتخابی بودن مديران‬ ‫توسط معلمان ھستند‪ ،‬بلکه خواستھار‬ ‫نھادھای صنفی ھم ھستند که بتوانند نقش و‬ ‫نظرات معلم را از اين طريق بيان کنند‪.‬‬ ‫برخورداری از آزادی بيان به نظرم يکی‬ ‫از مھم ترين مطالبات معلمان در اين دوره‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫تالش جمھوری اسالم و دست اندر کاران‬ ‫جمھوری اسالمی طبق معمول اين است که‬ ‫فضای اختناق و بسته را بر آموزش و‬ ‫پرورش ھر چه بيشتر اعمال کنند که با‬ ‫مخالفت و اعتراضات ھر چه بيشتر‬ ‫معلمان رو برو شده است‪ .‬تالش و‬ ‫مبارزات معلمان اين است که می خواھند‬ ‫حق آزادی بيان و انديشه برسميت شناخته‬ ‫شود‪ .‬تالش معلمان به درست اين است که‬ ‫اين فضای بسته باز شود تا کار شناسان‪،‬‬ ‫برنامه ريزان و تصميم گيران با واقعيت‬


‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٣‬‬ ‫تجمع اعتراضی معلمين در اصفھان‬

‫موجود بتوانند‪ ،‬برنامه ريزی کنند‪ ،‬تصميم‬ ‫بگيرند و اجرا کنند تا قدمی در بھبود‬ ‫وضعيت آموزش و پرورش برداشته شود‬ ‫يا بھتر می توان گفت اين مطالبات را بر‬ ‫جمھوری اسالم تحميل کنند‪ .‬چونکه خود‬ ‫اين حکومتيھا تصميم ندارند در بھبود‬ ‫آموزش و پرورش قدمی بر دارند‪.‬‬ ‫نشريه کودکان مقدمند‪ :‬يکی از خواستھای‬ ‫مطرح شده در بيانيه ھا و تجمع ھای‬ ‫اعتراضی معلمين بھبود وضعيت آموزش‬ ‫و رايگان کردن است‪ .‬شما در اين باره چه‬ ‫تظر داريد‪.‬‬

‫سيامک بھاری‬ ‫اين يکی از مھمترين خواستھای تجمعات‬ ‫اعتراضی است و دقيقا نشان ميدھد که‬ ‫مبارزات معليمن محدود به افزايش دستمزد‬ ‫نيست و جنبه ھای عميق اجتماعی دارد‪.‬‬ ‫اعتراضات معلمين با خواستھای بسيار‬ ‫بحق و مترقی بخشی از کل اعتراض‬ ‫جامعه به وضعيت رقت بار معيشت و‬ ‫ھمين طور وضعيت اسفناک آموزشی در‬ ‫ايران است‪ .‬سقوط فاحش ارزشھا و‬ ‫استانداردھای علمی چه در کتب درسی و‬

‫چه در کل فضای آموزشی يک موضوع‬ ‫بسيار مھم اجتماعی است‪.‬‬ ‫معليمن ناچار به تدريس کتب درسی ھستند‬ ‫که با ھيچ معياری با متدھا و دستاوردھای‬ ‫علمی و اجتماعی بشرمعاصر سنخيت و‬ ‫ھمخوانی ندارد‪ .‬کتب درسی انباشته از داده‬ ‫ھای ايدئولوژيک اسالمی و انواع تحريفات‬ ‫تاريخی و خرافه ھای ارتجاعی است‪ .‬اين‬ ‫متنون طبعا بايد توسط معلمين تدريس‬ ‫گردد‪ .‬ھيچ آموزگار آگاھی قادر نيست اين‬ ‫خرافات و ياوه ھای مذھبی و تاريخی را‬ ‫به جای مستندات علمی به دانش آموزان‬ ‫تدريس کند‪.‬‬ ‫بھبود فضای آموزشی را بايد درکنار‬ ‫آخرين استانداردھای آموزشی مطابق دانش‬ ‫بشر امروز قرار داد‪ .‬تا اھميت آن بيشتر‬ ‫واضح شود‪ .‬اين بھبود به معنی مدرن و‬ ‫سکوالر کردن‪ ،‬به روز کردن آموزش و‬ ‫پرورش با استانداردھای شناخته شده علمی‬ ‫امروزی بشر متمدن است‪.‬‬ ‫اين اعتراضات دارد برای پاسخ دادن به‬ ‫اينکه چرا ما با افت مداوم ارزشھای علمی‬ ‫در آموزش و پرورش روبروييم؟ راه نشان‬ ‫ميدھد‪ .‬چرا آموزش و پرورش کسر بودجه‬ ‫نجومی دارد؟ چرا دست ارگانھای امنيتی و‬ ‫انتـظامی و نظامی در آموزش و پرورش‬ ‫باز است؟ چرا سرانه دانش آموزی کمتر‬ ‫‪ ١٠‬دالر در سال است که تازه آنھم‬ ‫پرداخت نميشود؟ چرا کيفيت علمی‬

‫ د ن ‬ ‫کتابھای درسی چنين نازل و در واقع‬ ‫فاجعه بار است؟‬ ‫چرا فضای آموزشی از مھد کودک تا‬ ‫دانشگاه‪ ،‬چنين غمبار و ماتم زده است؟‬ ‫مراسمھای فوق ارتجاعی مانند جشن‬ ‫تکليف و امثالھم با تاکيد مواکد بر جدايی‬ ‫جنسيتی در مدارس‪ ،‬کودکی دانش آموزان‬ ‫را به نابودی می کشاند؟‬ ‫چرا از آغل گوسفندان بجای کالس درس‬ ‫استفاده می شود؟ چرا نزديک به ‪٦٠‬درصد‬ ‫مدارس تخريبی است؟ چرا با گذشت ‪٣٦‬‬ ‫سال از عمر اين حکومت ھنوز مدارس‬ ‫کپری و کانتينی جان دانش آموز و معلم‬ ‫را به خط می اندازد؟ و از ھمه مھمتر چرا‬ ‫آموزش و پرورش رايگان و اجباری‬ ‫نيست؟ چرا ترک تحصيل برابر آمارھای‬ ‫خود آموزش و پرورش بالغ بر ‪ ٢٧‬درصد‬ ‫دانش آموزان را شامل ميشود؟ اين عدد را‬ ‫دست کم نگيريد! اين يک فاجعه تمام عيار‬ ‫است!‬ ‫معلمين ھم دقيقا در مقابل اين سياست‬ ‫تبعيض آميز و استراتژيک جمھوری‬ ‫اسالمی ايستاده اند‪ .‬خواست بھبود فضای‬ ‫آموزشی ريشه در عمق مصائب بی پايان‬ ‫اجتماعی دارد‪ .‬اين خواست بخش وسيع‬ ‫جامعه ايران است که ميخواھد آموزش و‬ ‫پرورش مدرن و امروزی‪ ،‬سکوالر و‬ ‫مبتنی بر دانش و دستاوردھای علمی داشته‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫نشريه کودکان مقدمند‪ :‬نھاد کودکان‬ ‫مقدمند برای بھبود وضعيت آموزشی که‬ ‫خواست معلمين ھم ھست چه برنامه و‬ ‫آلترناتيوی دارد؟‬ ‫کريم شاه محمدی‪ :‬مطالباتی که معلمين در‬ ‫اين دوره مطرح کرده اند به نظرم بديھی‬ ‫ترين خواستی است که در دنيای امروز‬ ‫قابل اجرا است‪.‬‬ ‫اين جمھوری اسالمی است که چنين‬ ‫پيشرفتھايی را با منافع‪،‬‬ ‫ادامه در صفحه ‪١٢‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٤‬‬

‫ ور " ! ور ا م ر "‪ #‬ن‬ ‫از ا" ا ‪٩٤ %‬‬

‫شمس الدين امانتی‬ ‫پروسه جنبش اعتراضی چند ماه گذشته‬ ‫معلمان در سراسر ايران تحت حاکميت‬ ‫رژيم اسالمی که بدون کسب مجوز و‬ ‫خارج از کنترل دستگاه ھای امنيتی و‬ ‫مسئولين آموزش و پرورش رژيم‬ ‫اسالمی به وقوع پيوست‪ ،‬سنت ھای با‬ ‫ارزشی را در تأريخ مبارزات معلمان‬ ‫ايران تثبيت کرد‪ .‬ھر چند اين مبارزات‬ ‫اعتراضی در سطح وسيعی مورد‬ ‫پشتيبانی اقشار مردم معترض به تماميت‬ ‫رژيم اسالمی قرار نگرفت‪ ،‬اما‬ ‫برجستگی جنبه ھای سياسی اين‬ ‫اعتراضات در اين دوره‪ ،‬با طرح شعار‬ ‫آزادی کارگران و معلمان زندانی‪،‬‬ ‫اعتراض بی پرده به تبعيض و‬ ‫نابرابری‪ ،‬اعتراض به محتوای ارتجاعی‬ ‫کتب درسی و نوع آموزش‪ ،‬اعتراض به‬ ‫فقر و حقوق ناچيز ماھانه و بيمه‬ ‫درمانی‪ ،‬طرح خواست تحصيل رايگان‬ ‫و آموزش و پرورش علمی و مدرن جنبه‬ ‫ھای مترقی و بی سابقه مبارزات کنونی‬ ‫معلمان مستقل از جناح ھای درون ھيئت‬ ‫حاکمه رژيم اسالم بود‪.‬‬ ‫حضور زنان معلم در پيشاپيش صفوف‬ ‫اين جنبش اعتراضی و سخنرانی آنھا در‬ ‫جلو ادارات آموزش و پرورش رژيم‬ ‫اسالمی در شھرھای مختلف ايران‪،‬‬

‫جواب دندان شکنی به سياست گذاران‬ ‫مرتجع طرح ارتجاعی تفکيک بر مبنای‬ ‫جنسيت و نابرابری بين زنان و مردان‬ ‫بود‪.‬‬ ‫حقانيت اين روند از مبارزات معلمان‪،‬‬ ‫اعتصاب‪ ،‬تجمع و حضور بی وقفه زنان‬ ‫و مردان معلم در مقابل ادارات آموزش‬ ‫و پرورش محل فعاليت آنان جھت تحقق‬ ‫خواسته ھای برحق خود‪ ،‬در مواردی‬ ‫نيز از پشتيبانی کارگران و زندانيان‬ ‫سياسی برخوردارشد‪.‬‬ ‫به گزارش کمپين دفاع از زندانيان‬ ‫سياسی و مدنی در روز ‪ ٦‬خرداد ‪٩٤‬‬ ‫ھفده تن از زندانيان سياسی در بيانيەی‬ ‫مشترکی سرکوب کارگران و معلمان را‬ ‫در ايران محکوم کردند‪ ،‬در بخشی از‬ ‫اين بيانيه آمده است‪" ،‬حقوق معلم و‬ ‫کارگر به يک چھارم زير خط فقر رسيد‬ ‫و ھمه مزد بگيران و حقوق بگيران و‬ ‫بيش از پانزده ميليون بيکار که پنج‬ ‫ميليون آنھا را تحصيل کرده ھا تشکيل‬ ‫مى دھند به لحاظ فقر و تبعيض به مرحله‬ ‫انفجار رسيده اند‪".‬‬ ‫متقابآل رژيم اسالمی طی اين مدت با‬ ‫توسل به فريب‪ ،‬وعده ھای پوچ‪،‬‬ ‫دستگيری و زندانی کردن تعدادی از‬ ‫معلمان فعال ومعترض‪ ،‬سعی در به‬ ‫انحراف کشاندن روند جنبش اعتراضی‬ ‫آنھا را داشت که خوشبختانه تاکنون‬ ‫موفق به اجرای اين حيله شرعی نشده‬ ‫است‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری فارس‪،‬‬ ‫"فانی"وزير آموزش و پرورش در دولت‬ ‫روحانيگفت‪" ،‬دولت در ‪ ٢٧‬اسفندماه‬ ‫سال ‪٩٣‬رتبهبندی معلمان را تصويب‬

‫کرد و اين رتبهبندی يک گام در راستای‬ ‫افزايش انگيزه معلمان است و احکام‬ ‫رتبهبندیھا از ابتدای مھرماه ‪ ٩٤‬صادر‬ ‫خواھد شد که ‪ ١٣٥٠‬ميليارد تومان‬ ‫اعتبار آن بوده و برای سال آينده نيز ‪٣٥‬‬ ‫ھزار ميليارد ﷼ در مصوبه دولت‬ ‫پيشبينی شده است‪".‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری تسنيم‪" ،‬محمود‬ ‫فرشيدی"وزير اسبق آموزشوپرورش‬ ‫گفت‪ " ،‬مجلس در بررسی بودجه سال‬ ‫‪ ٩٤‬پيشبينی شد تا بانکھا ‪ ٢‬درصد‬ ‫صرفه جويی کرده و منابع آن را به‬ ‫آموزش و پرورش اختصاص دھند و‬ ‫برخی از نھادھائيکه تاکنون از پرداخت‬ ‫ماليات معاف بودند‪،‬ملزم به پرداخت‬ ‫ماليات شدند تا منابع آن در اختيار‬ ‫آموزش و پرورش قرار بگيرد‪،‬اين دو‬ ‫مصوبه اعتباری حدود ‪٣‬ھزار ميليارد‬ ‫تومان را نصيب آموزش و پرورش‬ ‫میکند‪".‬‬ ‫تآمين بخشی از اين بودجه به ظاھر‬ ‫نجومی حاصل از مصوبات مجلس‬ ‫اسالمی که بيشتر به اخاذی شباھت دارد‬ ‫تا اختصاص بودجه ای با منابع مالی‬ ‫معتبر‪ ،‬شامل معلمان بازنشسته ای که سه‬ ‫دھه از عمر خود را در نقاط دور و‬ ‫نزديک صرف سواد آموزی و تعليم و‬ ‫تربيت به فرزندان اين تصميم گيرندگان‬ ‫و کاخ نشينان کرده اند‪،‬نخواھد شد‪.‬‬ ‫به گزارش سايت خبر انالين‪ ،‬تقی‬ ‫آبادی"کارشناس آموزش و پرورش‬ ‫گفت‪" :‬رقمی که اضافه می شود ابھام‬ ‫دارد‪ ،‬بعد از لغو بيمه تکميلی با بيمه‬ ‫ايران‪" ،‬آتيه سازان حافظ" اين کار را‬ ‫انجام داد اما موفق نبود و ‪ ١٢٠‬ھزار‬


‫‪٥‬‬

‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫ميليارد تومان آموزش و پرورش بدھی‬ ‫دارد و خدمات خوبی ھم ارائه نشد‪ .‬االن‬ ‫‪ ٤‬بسته پيشنھاد شده که تنھا در بسته اول‬ ‫‪ ٣٧٠‬درصد افزايش پرداخت دارد اما‬ ‫ھمان خدمات بيمه طاليی است با اين‬ ‫تفاوت که آن زمان معلم ‪ ١٣‬ھزار تومان‪،‬‬ ‫آموزش و پرورش ‪ ١٣‬ھزار تومان‬ ‫پرداخت می کرد اما االن معلم ‪ ٤٠‬ھزار‬ ‫تومان پرداخت می کند و دولت ‪ ١٣‬ھزار‬ ‫تومان‪ .‬االن معلمان افزايش حقوق ‪٢٠٠‬‬ ‫ھزار تومانی دارند اما بايد يک خانواده ‪٤‬‬ ‫نفری ‪ ٢٠٠‬ھزار تومان برای بيمه‬ ‫تکميلی بدھند‪ .‬در ضمن تبعيض حقوقی‬ ‫ھم بين معلمان و ساير اقشار زياد است‪".‬‬ ‫البته اگر حقه ای در کار نباشد‪ ،‬که ھست‪،‬‬ ‫صدور احکام "رتبه بندی" از جانب رژيم‬ ‫اسالمی از مھرماه ‪ ،٩٤‬باتوجه به ھمۀ‬ ‫تحقيرھا‪ ،‬کمبود و ناروشنی ھايش اولين‬ ‫دستاورد حاصل از اعتراضات چند ماه‬ ‫گذشته معلمان و عقب نشينی آشکار رژيم‬ ‫اسالمی در مقابل جنبش اعتراضی اخير‬ ‫معلمان است‪.‬‬ ‫ھر چند رتبه بندی معلمان مقوله تازه ای‬ ‫نيست و قبآل در بخشی از سند تحول‬ ‫بنيادين آموزش و پرورش تحت عنوان‪،‬‬ ‫"ارتقای منزلت اجتماعی و جايگاه ‪،....‬‬ ‫تعيين مالكھای ارزيابی و ارتقای مرتبه‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫)نظام رتبه بندی(علمی و تربيتی معلمان‬ ‫و تقويت انگيزه ارتقای شغلی در آنان‬ ‫براساس نظام معيار اسالمی"نيز مطرح‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫اما از منظر رژيم‪ ،‬معيار"اسالمی" نه‬ ‫تنھا در زمينه ارتقای شغلی معلمان مالک‬ ‫اصلی است‪ ،‬بلکه اين شعار پوچ و بی‬ ‫محتوا زبان زد خاص و عام در ميان‬ ‫مسئولين رژيم اسالمی در ھمۀ عرصه‬ ‫ھای گزينشی است که درپروسه‬ ‫اعتراضات اخير معلمان مبارز و‬ ‫سکوالر به چالش کشيده شد‪ .‬مجلس‬ ‫اسالمی و "فانی" وزير آموزش و‬ ‫پرورش رژيم‪ ،‬بدون استناد به "سند تحول‬ ‫بنيادين آموزش و پرورش‪ ،‬از جمله‬ ‫ارتقای منزلت اجتماعی )به زعم خود(‬ ‫ناچارا تن به افزايش ناچيزی از حقوق‬ ‫ماھانه معلمان در مھر ماه سال ‪٩٤‬داده‬ ‫اند‪.‬‬ ‫به گزارش"راه دانا"‪ ،‬نحوه اين تن دادن‬ ‫دولت روحانی در مقابل جنبش اعتراضی‬ ‫معلمان‪ ،‬مورد نقد "حاجی بابائی" وزير‬ ‫آموزش و پرورش در دولت سابق احمدی‬ ‫نژاد قرار گرفت‪ ،‬اوگفت "بنده معتقدم اول‬ ‫بايد حقوق معلمان براساس قانون مديريت‬ ‫خدمات کشوری تکميل شود يعنی آن‬ ‫تفاوتھا و تبعيضھا برطرف شود‪ ،‬سپس‬ ‫نظام رتبهبندی اجرا شود‪".‬‬

‫ د ن ‬ ‫اگر استناد به گفته اين کھنه وزير مرتجع‬ ‫احمدی نژاد در دولت دھم را در رابطه با‬ ‫اذعان او به"تفاوت و تبعيض"در نظام‬ ‫مديريت خدمات کشوری را بپذيريم‪،‬‬ ‫معلمان نيز می بايستی ھم رديف با ديگر‬ ‫مشاغل جامعه از حق و حقوق يکسانی‬ ‫برخوردار می شدند‪ ،‬اما باتوجه به ماھيت‬ ‫ارتجاعی ـ مذھبی رژيم اسالمی‪ ،‬در‬ ‫دنيای واقعی باور به اين ادعا ناممکن‬ ‫است‪ .‬تبرئه جوئی و شانه خالی کردن‬ ‫حاجی بابائی بيشتر مصرف داخلی دارد‬ ‫و بر پايه اختالفات درون ھيئت حاکمه‬ ‫رژيم اسالمی استوار است تا ارتقاء سطح‬ ‫معيشت معلمان‪.‬‬ ‫تبعيض و تفاوت يکی از خصوصيات‬ ‫الينفک رژيم سرمايه داری جمھوری‬ ‫اسالمی است که حاجی بابائی و فانی از‬ ‫مجريان پرو پا قرص تبعيض نه تنھا در‬ ‫زمينه قانون مديريت خدمات کشوری در‬ ‫آموزش و پرورش رژيم‪ ،‬بلکه سياست‬ ‫گذار و مجری سياست تبعيض بر مبنای‬ ‫جنسيت در ھمۀ سطوح آموزشی بوده و‬ ‫خواھند بود‪.‬‬ ‫رژيم اسالمی به درجاتی کنترل وضع‬ ‫موجود در تقابل با جنبش اعتراضی اخير‬ ‫معلمان را از دست داده است‪ .‬سياست‬ ‫گذاران رژيم بناچار در مواردی تسليم‬ ‫جايگاه اجتماعی‪ ،‬فھم و درک عمومی‬ ‫معلمان از وضع موجود شدند‪ ،‬آنھا دير يا‬ ‫زود چاره ای جز گردن نھادن به خواسته‬ ‫ھای واقعی معلمان را ندارند‪.‬‬ ‫در شرايط کنونی حساس ايران‪ ،‬وظيفه‬ ‫ھمۀ انسان ھای مبارز‪ ،‬انقالبی و سکوال‬ ‫راست تا از ھر طريق ممکن به ادامه و‬ ‫پيشبرد جنبش اعتراضی معلمان ياری‬ ‫رسانند تا ضمن تثبيت دست آوردھای‬ ‫مثبت اين جنبش اعتراضی‪ ،‬زمينه را‬ ‫برای ساير جنبش ھای اعتراضی و توده‬ ‫ای در تقابل با رژيم سرمايه داری‬ ‫جمھوری اسالمی را ھموار کنيم‪*.‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٦‬‬

‫ ﯿ‪.‬ت "‪ -‬ن و او‪ ,‬ت ‪ +‬ا*)‬ ‫ ‪ 2‬ق ‪ 0‬ﯾ ا ‪ 3‬د‪ 3‬ن‬

‫افسانه وحدت‬ ‫تعطيالت تابستانی برای آن دسته از‬ ‫کودکان که به مدرسه میروند نزديک‬ ‫ميشود‪ .‬اين اوقات اگر برنامه ريزی نشود‬ ‫ميتواند مشکالت زيادی را ھم برای‬ ‫کودکان و ھم برای خانوادهھا بوجود‬ ‫بياورد‪.‬‬ ‫آيا امکان آن را داريم که اوقات فراغت‬ ‫مناسب ّ‬ ‫سن و عالقه کودکانمان برايشان‬ ‫فراھم کنيم؟ آيا داشتن اوقات فراغت را‬ ‫يک حق ميدانيم؟ آيا فرزند يا فرزندانمان‬ ‫از اين حق برخوردار ھستند؟ آيا اسباب‬ ‫بازی دارند؟ وسائلی که بتواند ھم آنھا را‬

‫شاد و سرگرم کند و ھم به پيشرفت و‬ ‫تکامل فکری و جسمی آنھا کمک کند؟‬ ‫وقت کافیبرای استراحت‪ ،‬تفريح‪ ،‬بازی‬ ‫شادی دارند؟ ميتوانيد امکانات سفر را‬ ‫برايشان فراھم کنيد؟ آيا اگر مثال به‬ ‫نقاشی‪ ،‬موسيقی يا اسب سواری عالقمند‬ ‫ھستند امکانش را ميشود فراھم کرد؟ آيا‬ ‫در محلهای که زندگیمیکنيد امکان‬ ‫ورزش برای کودکان در پارکھا و يا‬ ‫ورزشگاھھای مجھز ھست؟‬ ‫جواب اين سوالھا از طرف عده بسياری‬ ‫از مردم مشخص است‪ .‬کارگری که بيکار‬ ‫شده يا کار ميکند ولی حقوقش ماه ھاست‬ ‫که پرداخت نشده‪ ،‬معلمی که با حقوق زير‬ ‫خط فقر حتی از فراھم کردن غذای‬ ‫مناسب‪ ،‬ميوه و لبنيات برای فرزندانش‬ ‫عاجز است و يا ميليونھا مردم بيکار که‬ ‫حتی از يک وعده غذای گرم در روز‬ ‫محروم ھستند مسلما نه خودشان و نه‬ ‫فرزندانشان از اوقاتی به اسم فراغت‬ ‫برخوردار نيستند وبايستی شبانه روز‬ ‫برای تھيه يک لقمهای نان دوندگی کنند و‬

‫گاھا ً فرزندانشان را به بازار کار برفرتند‬ ‫تا کمک خرج خانه باشد چرا که دولتی که‬ ‫قرار است پول اموال عمومیکشور را‬ ‫برای رفاه جامعه و قبل ازھمه رفاه‬ ‫کودکان مصرف کند‪ ،‬ھمه را باال ميکشد‬ ‫و ھر آنچه از رانت خواريھا و دزديھای‬ ‫کالن به جا میماند خرج آخوند‪ ،‬مسجد‪،‬‬ ‫سپاه و بسيج و تروريستھای منطقه ميشود‬ ‫تا حکومت ننگين اسالمی چند صباحی‬ ‫بيشتر به غارت ادامه دھد‪.‬‬ ‫استراحت‪ ،‬رفع خستگی‪ ،‬داشتن سرگرمی‬ ‫و تنوع بخشی از فرايندھای طبيعی و‬ ‫تربيتی کودکان و جزو حقوق مسلم ھر‬ ‫کودکی است‪ .‬اوقات فراغت ھم کودک را‬ ‫رشد ميدھد وھم باعث سالمت جسم و‬ ‫روان او ميشود‪ .‬کودکی که امکانات‬ ‫رفاھی دارد و در اوقات فراغتش به‬ ‫تفريحات مورد عالقهاش مشغول است‬ ‫کمتر برايش در خانه و جامعه درگيری و‬ ‫تنش ايجاد ميشود‪ .‬اوقات فراغت ھم در‬ ‫خانه و ھم در اجتمأع بايستی برنامه‬ ‫ريزی و سازماندھی شود‪ .‬مسلما تعطيالت‬ ‫تابستانی و نوروزی و ديگر تعطيالت‬ ‫مشخصه يک زندگی نرمال قرن بيست و‬ ‫يکمی است‪ .‬برای انسانھايی که در روز‬ ‫کار میکنند و در کنار کاری که انجام‬ ‫ميدھند و يا آموزشی که می بينند‬ ‫مرخصی و تعطيلی نيازدارند که بتوانند‬ ‫قوای خود را ترميم کنند و از زندگی لذت‬ ‫ببرند‪ .‬فعاليتھای بدنی‪ ،‬ورزش و‬ ‫استراحت از اصول مھم برای سالمتی ھر‬ ‫انسانیاست‪ .‬اين حقوق از ميليونھا‬ ‫خانواده در ايران سلب شده است‪ .‬حکومت‬ ‫اسالمی ساختارھای يک زندگیانسانی را‬ ‫برای ميليونھا نفر در ايران نابود کرده‬ ‫است‪.‬‬


‫‪٧‬‬

‫اوقات فراغت در حکومت اسالمی‬ ‫از اولين برنامهھای ض ّد کودک حکومت‬ ‫اسالمی به رسميت نشناختن کودکی و از‬ ‫بين بردن مرز کودکی و بزرگسالی بود‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫سن کودک به قرون گذشته برگشت و به‬ ‫‪ ٩‬سال کاھش يافت‪ .‬معنی آن در عمل‬ ‫اين است که دنيای کودک که تا ‪١٨‬‬ ‫سالگی بايستی سرشار از سرگرمی و‬ ‫بازی باشد را از ھمان بدو ورودش در‬ ‫ھم ريخت‪ .‬به سر کودک حجاب کرد و‬ ‫تحرکش را مختل کرد‪ .‬پای عوامل و‬ ‫طلبهھايش به مدارس باز شد و موسيقیو‬ ‫رقص حتی در مھد کودکھا "غير‬ ‫اخالقی" و حرام اعالم شد‪.‬‬ ‫با جشن تکليف کثيف و ض ّد انسانی‬ ‫کودک را در ‪ ٩‬سالگی زن اعالم کرد تا‬ ‫ھر سوء استفادهای ميخواھند از او بکنند‪.‬‬ ‫به اين دليل مدرسه که قرار است بخشی‬ ‫از اوقات فراغت کودک را بپوشاند و‬ ‫امکان ورزش و تفريح را به کودکان در‬ ‫کنار درس و دانش اندوختن بدھد عمال بر‬ ‫عکس اين فعاليتھا را مختل و آنرا به‬ ‫فضائی مذھبی و غم زده و ضد روحيه‬ ‫کودک تبديل کرد‪ .‬اولين داليل رشد‬ ‫روزافزون و نگران کننده ميزان‬ ‫افسردگی درميان کودکان و نوجوانان را‬ ‫در مدارس می شود ديد‪.‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫اردوھای مدارس در کشورھای مختلف‬ ‫بخش مھمی از اوقات فراغت کودکان را‬ ‫در طول سال تحصيلیآنھا میپوشاند‪ .‬اين‬ ‫اردوھا شاد‪ ،‬مفرح و پر از برنامهھای‬ ‫تفريحی برای دانش آموزان است‪.‬‬ ‫فعاليتھای مختلف ورزشی‪ ،‬ھنری‪،‬‬ ‫موسيقی و رقص جزو اصلی اين اردوھا‬ ‫است‪ .‬بخصوص برای کودکان در‬ ‫خانوادهھايیکه از دادن اين امکانات به‬ ‫کودکانشان محرومند‪ ،‬در فصل تابستان‬ ‫ھم برگزار ميشود‪ .‬با مقايسه اردوھای‬ ‫جمھوری اسالمی با اين اردوھا به عمق‬ ‫فاجعه ميتوان پیبرد‪ .‬برنامه اردوھای‬ ‫راھيان نور ‪ ،‬بردن به جبھه ھای سابق‬ ‫چنگ ايران و عراق‪ ،‬زيارت قبور‪،‬‬

‫ د ن ‬ ‫شستشوی مغزی کودکان و آماده کردن‬ ‫آنھا برای جنگ‪ ،‬شھيد شدن و قربانی‬ ‫شدن است‪.‬‬ ‫داشتن اوقات فراغت حق مسلم ھر‬ ‫کودکی است‪ .‬زندگی و رفاه ھيچ کودکی‬ ‫نبايد به جيب پدر و مادرش گره بخورد‪.‬‬ ‫ھيچ کودکی در ھيچ کجا نبايد با‬ ‫بيکارشدن والدينش تغييری در استاندارد‬ ‫زندگيش ايجاد شود‪ .‬دولت موظف است‬ ‫رفاه کودکان را در سطح باال و شايسته‬ ‫کودک تامين کند‪ .‬چه خانواده کودک‬ ‫توانايی مالی داشته باشد و چه نداشته‬ ‫باشد‪ ،‬دولت موظف است اين امکان را‬ ‫فراھم کند‪.‬‬ ‫اوقات فراغت شامل از جمله بازی‪،‬‬ ‫سرگرمی‪ ،‬بازيھای فکری‪ ،‬ورزش‪،‬‬ ‫نقاشی‪ ،‬موزيک و رقص است که‬ ‫ميبايستی ابزار مھم آموزشی در مھد‬ ‫کودکھا و مدارس ھم باشد از حقوق‬ ‫اوليه کودکان است‪.‬‬ ‫جمھوری اسالمی اساسا با ناديده گرفتن و‬ ‫پايمال کردن اين حقوق کودک را از‬ ‫کودکيش جدا می کند و ذھنش را با‬ ‫خرافات مذھبی آلوده و تباه ميکند‪ .‬بيرون‬ ‫آوردن کودک از اين مخمصه به دست‬ ‫بزرگساالن ميسر است‪ .‬بدون سازماندھی‬ ‫و اعتراض راه ديگری برای باز‬ ‫گرداندن حرمت کودکان وجود ندارد‪*.‬‬


‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٨‬‬

‫ د ن ‬

‫ﺑﭽﻪﻫﺎي درﺧﺖ ﺟﺎﻛﺎراﻧﺪا‬

‫گفتگوی آرش راجی با سحر دليجانی‬ ‫نويسنده کتاب‬ ‫آرش راجی‪ :‬خانم دليجانی کتابی به اسم‬ ‫بچه ھای درخت جاکاراندا نوشته ايد‪ ،‬با‬ ‫ھنر نوشتن قصد داشتيد چه چيزھايی را‬ ‫در جامعه به تصوير بکشيد؟‬ ‫سحر دليجانی‪ :‬دو نکته در کتاب ھست و‬ ‫من ميخواھم در موردشان صحبت کنم‪ ،‬تم‬ ‫اصلی کتاب زندانی ھا و اعدامھای دھه‬ ‫شصت ھست‪ ،‬چون من خودم در آن‬ ‫زمان به دنيا آمدم و خانواده من جزو‬ ‫زندانيان آن دوره بودند‪ ،‬به نوعی زندگی‬ ‫ما گره خورد به مسايل آن زمان و من‬ ‫برام مھم بود که اتفاقات آن روزھا‬ ‫فراموش نشه‪ .‬آنھايی که زندان رفتند‪،‬‬ ‫اعدام شدند‪ ،‬زندگيشان کال متالشی شد!‬ ‫قصد من اين بود که اين اتفاقات فراموش‬ ‫نشه‪.‬‬ ‫وقتی که ما در مورد يک زندانی سياسی‬ ‫صحبت ميکنيم خيلی از ما به اين فکر‬ ‫نمی کنيم که اينھا خانواده دارند‪ ،‬بچه‬ ‫دارند‪ ،‬برای من خيلی مھم بود که در‬ ‫مورد اينھا صحبت بکنم و مخصوصا در‬

‫مورد بچه ھاشون‪ ،‬که بچه ھايی که در آن‬ ‫زمان و آن شرايط به دنيا آمدن چجوری‬ ‫زندگی کردن و بزرگ شدن و نسل من‬ ‫چجوری بزرگ شد‪ ،‬و نکته دوم ھم‬ ‫اتفاقات سال ‪ ٨٨‬بود که وقتی من داشتم‬ ‫اين کتاب رو مينوشتم برخورد کرد با‬ ‫اعتراضات سال ‪ ،٨٨‬و برای من خيلی‬ ‫مھم بود که بگم خيلی از اين جوانھايی که‬ ‫امروز دارند اعتراض ميکنند به خاطر‬ ‫ھمان ايده آلھايی بود که پدر و مادرشان‬ ‫برای به دست آوردن آنھا جنگيده بودند‪.‬‬ ‫آرش راجی‪ :‬در صحبت ھايتان ھم از‬ ‫دھه ‪ ٦٠‬گفتيد ھم از سال ‪ ٨٨‬و يک‬ ‫مقايسه ای بين اين دو مقطع تاريخی‬ ‫کرديد‪ ،‬لطفا يک مقدار بيشتر در مورد‬ ‫اين مساله توضيح بديد‪.‬‬ ‫سحر دليجانی‪ :‬در حقيقت مقايسه نبود‪،‬‬ ‫من چند ماه قبل از اتفاقات سال ‪ ٨٨‬کتاب‬ ‫رو شروع کردم و ھمينظور که من داشتم‬ ‫داستانھای اعدام و زندان و آن اتفاق ھای‬ ‫وحشتناک دھه ‪ ٦٠‬رو می نوشتم‪ ،‬احساس‬ ‫ميکردم ھمان اتفاقات دوباره جلوی‬ ‫چشمانم می افتد‪ ،‬دوباره داشتيم داستانھای‬

‫زندان را می شنيديم‪ ،‬داستانھای شکنجه‬ ‫را ميشنيديم‪ ،‬و اين دفعه بچه ھای آن نسل‬ ‫قديمی را‪ ،‬اين برای من خيلی مھم شد و‬ ‫من را ھول داد به سمت اينکه داستان را‬ ‫اينجوری تمام کنم‪ .‬اتفاقی که برای من‬ ‫افتاد احساس کردم بعد از سال ‪ ٨٨‬دوباره‬ ‫با کشورم آشتی کردم و ديدم ھنوز آن‬ ‫چيزھايی که مردم و پدر مادرھای ما به‬ ‫خاطرش جنگيده بودند دوباره جوانھای‬ ‫اين نسل برای به دست آوردن آنھا‬ ‫ميخواستند زندگيشان را ريسک کنند و به‬ ‫خاطر ھمون چيزھا دوباره بجنگند و اين‬ ‫برای من خيلی مھم بود و به من نشان داد‬ ‫که اين ايده آل ھا ھنوز نمرده اند‪ ،‬و‬ ‫خواستم که جوانھای دھه ‪ ٦٠‬و جوانھای‬ ‫سال ‪ ٨٨‬فراموش نوشند‪.‬‬ ‫يک مقدار توضيح بديد که اين رمانی که‬ ‫نوشتيد چه مقدار تخيلی ھست و چه‬ ‫مقدار واقعی‪ ،‬ھم از لحاظ شخصيت ھای‬ ‫رمان و ھم از لحاظ محتوای داستان‪.‬‬ ‫در حقيقت ھر دو ھست‪ ،‬فصلھايی در‬ ‫مورد داخل زندان اوين ھست و مادری‬ ‫که بچه اش در داخل زندان به دنيا می آيد‬ ‫و يکی ھم در مورد مردی که اعدام‬ ‫ميشه‪ ،‬اين دو مورد خيلی بيشتر از بقيه‬ ‫داستانھای کتاب بر اساس واقعيت ھست‪،‬‬ ‫داستان زنی که بچه اش به دنيا می آيد‬ ‫داستان مادر من بود که در آن زمان‬ ‫حامله بود و من را به دنيا آورد و داستان‬ ‫اعدام در مورد عموی من ھست که در آن‬ ‫سال ھا اعدام شد‪ ،‬اين دو مورد کامال‬ ‫واقعی ھست‪ ،‬ولی داستانھای ديگه ھم با‬ ‫اينکه تخيلی ھستند ولی ھر کدام يکجوری‬ ‫براساس واقعيت ھستند ‪ ،‬مثال بچه ھايی‬

‫منفعت کودکان بر ھر مالحظه و منفعت ملی‪ ،‬مذھبی‪ ،‬نژادی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬فرھنگی و ايدئولوژيک مقدم است!‬


‫‪٩‬‬

‫که پيش پدر بزرگ و مادر بزرگشان‬ ‫بزرگ شدند در سالھای ‪ ،٦٠‬وقتی که پدر‬ ‫مادرشان زندان بودند‪ ،‬يا دختری که‬ ‫نميداند که پدرش اعدام شده است‪ ،‬يا سال‬ ‫‪ ٨٨‬و بچه ھايی که از ايران رفتند و‬ ‫کسانی که پناھنده سياسی شدند‪ ،‬چون در‬ ‫ايران بازداشت و شکنجه شده بودند و‬ ‫زندگی آنھا از پاشيده شده بود‪ ،‬و پشت‬ ‫ھمه اين داستانھای تخيلی يک واقعيت‬ ‫ھست‪.‬‬ ‫رمان شما چند شخصيت اصلی دارد؟‬ ‫بستگی داره چون شخصيت ھا زيادند و‬ ‫چون داستانھا شخصی بودند ‪ ،‬نميخواستم‬ ‫که به نظر بياد اين داستان فقط در مورد‬ ‫خانواده من ھست ‪ ،‬يعنی ميخواستم نشون‬ ‫بدم که در يک قسمت بزرگ از جامعه‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫اين اتفاقات افتاده و اين رنج ھا رو کشيده‬ ‫اند‪ .‬بخاطر ھمين شخصيت ھا زيادند‪،‬‬ ‫ولی خوب معموال ميگويند که شخصيت‬ ‫ھای اصلی داستان آن سه بچه اصلی‬ ‫داخل کتاب ھستند‪.‬‬ ‫يک مقدار در مورد احساسات مادرتان‬ ‫وقتی داشت اين اتفاقات را برای شما‬ ‫تعريف ميکرد و احساسات خودتون وقتی‬ ‫که داشتيد اين ھارو ميشنيديد‪ ،‬چه‬ ‫تاثيری روی روحيه شما و اطرافيان شما‬ ‫داشت بيشتر توضيح بديد‪.‬‬ ‫احساسات مادرم مطمئنا وقتی داشت اينھا‬ ‫رو برای من تعريف ميکرد برايش خيلی‬ ‫سخت بود‪،‬شايد يکی از سخت ترين‬ ‫تجربه ھای يک زن به دنيا آوردن يک‬ ‫بچه باشه مخصوصا اينکه اين بچه رو در‬

‫ د ن ‬ ‫زندان به دنيا بياری‪ ،‬و به جای اينکه‬ ‫اطراف آدم در آن لحظات مادر‪ ،‬پدر‪،‬‬ ‫خانواده و دوستان باشند فقط زندانبانھا‬ ‫ھستند و اينکه منتظر ھستند تا تو را‬ ‫برگردانند به زندان‪ ،‬تمام اين مسائل يک‬ ‫بحران روحی در آدم ايجاد ميکنه و به‬ ‫احتمال زياد ھيچ وقت ھم نميتونی‬ ‫فراموش کنی‪ ،‬من در مادرم ميديدم که‬ ‫تعريف اين مسائل چقدر برايش سخت‬ ‫بود‪ .‬قبال ھم اين اتفاقات را برای من‬ ‫توضيح داده بود ولی نه با اين جزئيات و‬ ‫اين دفعه ميدونست که من ميخوام آن را‬ ‫به کتاب تبديل کنم و اين يک مقدار‬ ‫موضوع را سخت تر ميکرد‪ ،‬برای خود‬ ‫من ھم خيلی سخت بود چون من‬ ‫ميخواستم بعنوان نويسنده يکجور فاصله‬ ‫ای با شخصيت ھای خود کتاب داشته‬ ‫باشم و نميخواستم خودم از لحاظ‬ ‫احساساتی در بيافتم با شخصيت ھا‪ ،‬تا‬ ‫بتونم خوب بنويسم ولی در عين حال‬ ‫ميدونستم مثال شخصيت آذر در کتاب‬ ‫مادر من ھست و اين درد و رنج ھايی که‬ ‫داره ميکشه و بازجويی ميشه در حالی که‬ ‫حامله ھست خوب مادر من ھست و آن‬ ‫بچه که داشت انقدر بال سرش می آورد‬ ‫من بودم ‪ ،‬برای ھمين اينھا بسيار سخت‬ ‫ھست از لحاظ روحی برای من‪*.‬‬ ‫توضيح بديد که چه سالی در زندان به‬ ‫دنيا آمديد و چه مدت در زندان بوديد؟‬ ‫من سال ‪٦٢‬به دنيا آمدم‪ ،‬البته من در‬ ‫بيمارستان به دنيا آمدم و بعد من رو با‬ ‫مادرم برگرداند زندان ‪ ،‬من با مادرم‬ ‫تقريبا دو ماه بودم بعد من را دادند پيش‬ ‫مادر بزرگ و پدر بزرگم ‪ ،‬و برادرم که‬ ‫از من بزرگ تر بود پيش آنھا بود و پسر‬ ‫خاله من که آن ھم در زندان به دنيا آمده‬ ‫بود او ھم چند روز بعد از من رسيد و ما‬ ‫توسط پدر بزرگ و مادر بزرگ خود‬ ‫بزرگ شديم‪*.‬‬


‫‪١٠‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬

‫دانمارکی ھا چطور با بچه ھا‬ ‫درباره سکس حرف می زنند؟‬

‫احمد جاللی فراھانی‬ ‫اين دغدغه حتما برای شما ھم پيش آمده يا‬ ‫احتماال در آينده پيش خواھد آمد؛ اينکه‬ ‫چطور با فرزندانتان درباره موضوعات‬ ‫مگوی »جنسی« حرف بزنيد‪.‬‬ ‫در ايران ھمانند بسياری از کشورھای‬ ‫جھان‪ ،‬فرزندان از بيان مشکالت جنسی‬ ‫شان با پدر و مادر و اطرافيانشان‬ ‫خودداری می کنند‪ .‬چرا؟ چون خجالت‬ ‫میکشند و سخن گفتن در اينباره را شرم‬ ‫آور میدانند‪.‬‬ ‫با اين ھمه در کشور دانمارک و فرھنگ‬ ‫دانمارکی‪ ،‬سخن گفتن درباره موضوعی‬ ‫به اين مھمی با فرزندان کمی با ھمه دنيا‬ ‫متفاوت است‪.‬‬ ‫تفاوتی که خانم »جسيکا آلکساندر« که‬ ‫نويسندهای آمريکايی است و دست بر‬ ‫قضا ھمسری دانمارکی دارد‪ ،‬به بھترين‬ ‫شکل ممکن دربارهاش توضيح میدھد‪.‬‬ ‫البته خيلی مھم است که بدانيم آمريکايیھا‬ ‫از نظر فرھنگی خيلی شبيه ما ايرانیھا‬ ‫ھستند‪ .‬در فرھنگ آمريکايی‪ ،‬پدر يا مادر‬ ‫با کودکانشان درباره سکس حرف‬

‫نمیزنند و سخن گفتن در اينباره را‬ ‫پديدهای زشت و ناپسند میدانند‪.‬‬ ‫ماجرا برای خانم آلکساندر از شبی‬ ‫شروع شد که ھمسر دانمارکیاش مشغول‬ ‫خواندن قصهای کودکانه برای دختر پنج‬ ‫سالهشان بود و ناگھان به اين جمله رسيد‪:‬‬ ‫»مس آلت جنسی خود را در آلت جنسی‬ ‫اميليا قرار داد“‬ ‫خانم آلکساندر در وبالگ خودش‬ ‫مینويسد‪» :‬وقتی برای نخستين بار اين‬ ‫جمله را شنيدم‪ ،‬با خودم گفتم حتما‬ ‫اشتباھی شده‪ .‬چون زبان دانمارکی خيلی‬ ‫زبان سختی برای فھميدن است و من با‬ ‫خودم گفتم شايد من درست متوجه‬ ‫نشدهام‪«.‬‬ ‫يک شب پس از اين ماجرا‪ ،‬دختر پنج‬ ‫ساله اين نويسنده آمريکايی دوباره سراغ‬ ‫ھمان کتابی میرود که پدر دانمارکیاش‬ ‫شب پيش برايش خوانده بود‪.‬‬ ‫قصه »وقتی اِما‪ ،‬اما شد و اينکه اين‬ ‫ماجرا چطور اتفاق افتاد!«‬ ‫خانم آلکساندر مینويسد‪» :‬اينبار‬ ‫گوشھايم را مثل يک خفاش تيز کردم و‬ ‫نزديک اتاق دخترم رفتم تا بشنوم که‬ ‫پدرش دقيقا چه چيزی برای دخترش‬

‫میخواند‪ «.‬اين بار ديگر شک او تبديل به‬ ‫يقين میشود‪.‬‬ ‫»مس آلت جنسی خودش را داخل آلت‬ ‫جنسی اما کرد!«‬ ‫اينبار ديگر نويسنده آمريکايی طاقت‬ ‫نمیآورد‪ ،‬وارد اتاق میشود و مستقيما‬ ‫سراغ کتاب میرود‪.‬‬ ‫تصويری که او می بيند تعجبش را دو‬ ‫چندان میکند‪:‬‬ ‫– فکر میکنيد چه چيزی در آن کتاب‬ ‫بود؟ خب دقيقا ھمانی که ھمسرم برای‬ ‫دخترمان میخواند‪ .‬يک مرد و زنی که‬ ‫لخت روی تخت خوابيدهاند مشغول عشق‬ ‫بازیاند و دخترکی که البد ھمان »اِما«ی‬ ‫قصه است‪ ،‬نشسته پايين تخت و در‬ ‫دريايی از اسپرمھای خندان غرق بازی‬ ‫است!‬ ‫جسيکا آلکساندر در وبالگش مینويسد‪:‬‬ ‫»من البته میدانستم که دانمارکیھا در‬ ‫مقابل فرزندانشان درباره موضوعات‬ ‫مختلف از جمله سکس راحتند‪ ،‬اما اين‬ ‫بار روح و روان من دچار مشکل اساسی‬ ‫شده بود‪ .‬البته که عصبانی بودم از اين‬ ‫ماجرا‪ ،‬اما دائم از خودم میپرسيدم »خب‬ ‫اشکال کار کجاست؟ اينکه صحبت کردن‬ ‫با سکس آنھم پيش فرزندان امری زشت‬ ‫و ناپسند است؟ آيا اين مسئله با فرھنگ و‬ ‫نحوه تربيتی که مرا بزرگ کرده‬ ‫ھمخوانی دارد؟«‬ ‫خانم آلکساندر سپس مینويسد‪» :‬نکته‬ ‫اصلی اينجاست که تقريبا در اغلب جوامع‬ ‫و فرھنگھا سخن گفتن درباره سکس با‬ ‫فرزندان در ھر سن و سالی تابو و خط‬ ‫قرمز است‪ .‬با اين ھمه برای من اين‬ ‫مساله جدی پيش آمد که کودکان که ھيچ‬ ‫تصور و رويايی از اعمال جنسی و‬ ‫سکسی ندارند اما خب برايشان اين‬


‫‪١١‬‬

‫موضوعات حتما سئوال است‪ .‬سئوالھايی‬ ‫نظير اينکه »بچهھا چطور درست‬ ‫میشوند؟ و از کجا به دنيا میآيند؟«‬ ‫بچهھا درباره اين موضوعات کنجکاوند و‬ ‫سئوال میکنند‪ ،‬پس راهحل چيست؟«‬ ‫اين سئوال و سئواالتی نظير اين خانم‬ ‫آلکساندر را وادار میکند تا برای دانستن‬ ‫نحوه درست مواجھه با سئواالت سکسی‬ ‫کودکان‪ ،‬به سراغ موسسه »برنامه ريزی‬ ‫برای پدر و مادر شدن« در آمريکا برود‪.‬‬ ‫توصيه آنھا به اين نويسنده آمريکايی‬ ‫خيلی ساده است‪:‬‬ ‫– با فرزندانتان درباره مسائل جنسی از‬ ‫ھمان ايام کودکی حرف بزنيد‪.‬‬ ‫با اين ھمه جسيکا آلکساندر قانع نمیشود‬ ‫و سراغ روانشناسان متخصص و جامعه‬ ‫شناسانی میرود که در دانشگاھھای‬ ‫معتبر تدريس میکنند و پاسخ ھمه آنھا به‬ ‫اين سئوال که »از چه زمانی پدر و مادر‬ ‫مجاز به صحبت کردن درباره مسائل‬ ‫جنسی و سکسی با فرزندانشان ھستند؟«‬ ‫يک جمله ساده است‪:‬‬ ‫– با فرزندانتان درباره مسائل جنسی از‬ ‫ھمان ايام کودکی حرف بزنيد‪.‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫آنھا البته يک توصيه ديگر ھم برای خانم‬ ‫آلکساندر داشتند‪» :‬با کودکانتان درباره‬ ‫اعضای جنسی انسانھا واقع بينانه سخن‬ ‫بگوييد و نام واقعی اندام تناسلی را‬ ‫برايشان به کار ببريد تا حساسيتشان نسبت‬ ‫به اين موضوعات از بين برود!«‬ ‫بد نيست توصيهای را که خانم »کيت‬ ‫ردنبورگ«‪ ،‬متخصص پيشگيری از‬ ‫خشونت جنسی در ايالت »نيوانگلند«‬ ‫آمريکا به جسيکا کرده با ھم مرور کنيم‪:‬‬ ‫– آموزش درست آناتومی بدن به کودکان‬ ‫و سخن گفتن درباره اعضای تناسلی‬ ‫ھمچون ساير اعضای بدن انسان به‬ ‫کودکان کمک میکند تا نسبت به بدن خود‬ ‫تصوير بھتر و مثبتتری داشته باشند‪ ،‬در‬ ‫برقراری رابطه با پدر و مادر خود دچار‬ ‫مشکل نشوند و چنانچه در طول دوران‬ ‫کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار‬ ‫بگيرند‪ ،‬بتوانند راحتتر درباره آن با پدر‬ ‫و مادرشان سخن بگويند و از عوارض‬ ‫روحی روانی پنھان نگه داشتن رازشان و‬ ‫زخمی که بر روح و جسمشان وارد آمده‪،‬‬ ‫در امان بمانند‪.‬‬ ‫خانم آلکساندر مینويسد‪» :‬البته امروزه‬

‫ د ن ‬

‫پدر و مادرھای بسياری حاضر به‬ ‫پذيرفتن اين نوع نحوه مواجھه با سکس‬ ‫در برابر فرزندانشان نيستند و تصور‬ ‫غلطی که ھمه ما با آن بزرگ شدهايم اين‬ ‫است که با پنھان کردن مسائل جنسی از‬ ‫فرزندانمان از آنھا در برابر انحرافات‬ ‫جنسی محافظت می کنيم‪ .‬اما واقعيت امر‬ ‫اين است که ھر چقدر ما با فرزندانمان‬ ‫درباره موضعات اين چنينی صادق تر‬ ‫باشيم به آنھا کمک میکنيم تا تصوير‬ ‫زيباتری از پيکرشان داشته باشند و از‬ ‫آنھا انسانھايی میسازيم که در آينده‬ ‫بدون ھيچ تابوی روانی‪ ،‬درباره مسائل‬ ‫جنسیشان با اعتماد به نفسی کامل و‬ ‫طبيعی سخن بگويند؛ نه اينکه از آنھا‬ ‫موجوداتی بسازيم که خجالتیاند و از بيان‬ ‫مشکالتشان شرم دارند‪«.‬‬ ‫اين نويسنده آمريکايی در پايان مینويسد‪:‬‬ ‫»اگر روزی بتوان واژه شرم را از‬ ‫اطراف واژهھای جنسی در گفتوگو با‬ ‫کودکان کنار زد‪ ،‬کودکان بدون ترس و‬ ‫واھمه خود را از ھر قيد و بند بيھودهای‬ ‫در زمينه مسائل جنسی رھا خواھند‬ ‫کرد‪* «.‬‬


‫‪١٢‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫تجمع اعتراضی معليمن در سنندج‬

‫ادامه از صفحه ‪. . . ٣‬‬ ‫قوانين و مقررات قرون وسطايی اش در‬ ‫تناقض ميداند‪ .‬در نھايت بی شرمی و با‬ ‫مظلومی نمايی کردن جواب سرباال به‬ ‫خواستھای انسانی و امروزی معلمان‬ ‫ميدھد‪ .‬ما ـ نھاد کودکان مقدمند ـ از‬ ‫مطالبات معلمين برای بھبود شرايط‬ ‫آموزش و پرورش در ايران پشتيبانی می‬ ‫کنيم‪.‬‬ ‫آلترناتيو ما برای اداره آموزش و پرورش‬ ‫اين است‪ :‬ما خواستار اين ھستيم که‬ ‫سيستم آموزشی مدرن‪ ،‬سکوالر و پيشرو‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫ما خواستار جدايی کامل مذھب از‬ ‫آموزش و پرورش ھستيم‪ .‬از نظر ما‬ ‫تدريس احکام مذھبی و يا تبين‬ ‫موضوعات مذھبی در مدارس و‬ ‫موسسات آموزشی بايد ممنوع باشد‪.‬‬ ‫مذھب و جريانات مذھبی فی نفسه تبعيض‬ ‫آميز‪ ،‬خرافی و مغاير با آزادی و‬ ‫شکوفايی انسان ھستند‪.‬‬ ‫ھمچنين سيستم اداری و آموزشی که با‬ ‫دستورات مذھبی پيش برود‪ ،‬آزادی‬ ‫انديشه و نقد حيات علمی بر جامعه را از‬ ‫بين خواھد برد و در مقابل جای خود را‬ ‫برای دست درازی مذھب در شئون‬ ‫اجتماعی و آموزش و پرورش باز خواھد‬ ‫گذاشت و پستھای آموزشی و مديريتی را‬ ‫بجای کارشناسان‪ ،‬و صاحبان علم و دانش‬

‫در عرصه آموزش‪ ،‬افراد وابسته به‬ ‫ايدئولوژی حکومت اشغال ميکنند‪.‬‬ ‫مبارزات معلمان به روشنی نشان داده‬ ‫است که فضای موجود را نمی پذيرند و‬ ‫از مطالباتی که دارند نيز عقب نشينی‬ ‫نخواھند کرد‪.‬‬ ‫ممنوعيت شھريه که يک خواست ويژه‬ ‫معلمين است‪ ،‬در اين باره بيشتر توضيح‬ ‫بدھيد‪.‬‬ ‫س‪vv‬ي‪vv‬ام‪vv‬ک ب‪vv‬ھ‪vv‬اری‪ :‬ب اي د وس ي ع ا از اي ن‬ ‫خواسته حمايت کرد و نپرداخ ت ن ش ھ ري ه‬ ‫رابه يک جنبش وسيع بدل کرد‪.‬‬ ‫معلمين خواھان برچيدن بس اط س رک ي س ه‬ ‫ک ردن م ردم و ن ظ ام ت ب ع ي ض آم ي ز در‬ ‫آموزش و پرورش ھس ت ن د‪ .‬ش ھ ري ه ف ق ط‬ ‫يک اخ اذی رس م ی ت وس ط دول ت ب رای‬ ‫جبران کس ر ب ودج ه آم وزش و پ رورش‬ ‫نيست‪ .‬فراتر از آن نھادينه کردن تب ع ي ض‬ ‫و ف روش ی ک ردن دس ت رس ی ب ه آم وزش‬ ‫است‪.‬‬ ‫نھادينه کردن تبعيض در دسترسی به‬ ‫آموزش‪ ،‬با ايجاد انواع و اقسام مدارس با‬ ‫شھريه ھای گزاف‪ ،‬چيزی جز طبقاتی‬ ‫کردن آموزش و پروش نيست‪ .‬ھر چقدر‬ ‫ميزان شھريه باالتر است‪ ،‬خدمات‬ ‫آموزشی بيشتر است و برعکس‪ .‬معلمين‬ ‫ھم دقيقا در مقابل اين سياست تبعيض‬ ‫آميز و استراتژيک جمھوری اسالمی‬ ‫ايستاده اند‪.‬‬

‫ د ن ‬ ‫آموزش برای عموم شھروندان جامعه‪،‬‬ ‫بايد رايگان و اجباری باشد‪ .‬دولت موظف‬ ‫و متعھد به اجرای اين سياست باشد‪.‬‬ ‫اما دقيقا در جمھوری اسالمی اين‬ ‫برعکس است‪ .‬دولت يعنی آموزش و‬ ‫پرورش‪ ،‬خود بانی و مسبب و عامل بقای‬ ‫تبعيض در آموزش و پرورش است‪ .‬نقشه‬ ‫مند و استراتژيک‪ ،‬دسترسی به آموزش‬ ‫را به دست بازار خصوصی سپرده است‬ ‫و اصرار ھم دارد که اين پروژه تبعيض‬ ‫آميز را با شتاب گسترش دھد‪.‬‬ ‫ھم اکنون آموزش و پرورش جمھوری‬ ‫اسالمی پنج نوع مدرسه را با استانداردھا‬ ‫و موازين متفاوت نه تنھا به رسميت می‬ ‫شناسد که خود بانی آن است‪.‬‬ ‫مدارس نيمه دولتی‪ ،‬ھيئت امنايی‪ ،‬مدارس‬ ‫شاھد‪ ،‬نيزھوشان و باالخره عادی دولتی‪.‬‬ ‫پرداخت شھريه در ھر کدام از اين‬ ‫مدارس متفاوت است و در سال تحصيلی‬ ‫جديد تا مرز ھفده ميليون تومان ھم پيش‬ ‫رفته است‪.‬‬ ‫نپرداختن شھريه حق مسلم مردم است‪.‬‬ ‫نبايد پرداخت‪ .‬اما به انواع واقسام بھانه ھا‬ ‫و روشھای مختلف‪ ،‬آشکار و پنھان‬ ‫سرکيسه کردن خانواده ھا ادامه دارد‪.‬‬ ‫نپرداختن ش ھ ري ه چ ن د وج ه اع ت راض ی‬ ‫جدی دارد‪ .‬اول اينکه يک اعتراض وسيع‬ ‫ج م ع ی و س راس ری را اي ج اد م ي ک ن د‪،‬‬ ‫خانواده ھا را کنار ھم قرار ميدھد و متح د‬ ‫می کند‪ .‬حتی اگر در ک وت اه م دت م وف ق‬ ‫نشود که کال بساط اخاذی به نام شھريه را‬ ‫متوقف کند‪ ،‬حداقل مان ع رش د آن خ واھ د‬ ‫شد‪ .‬اين يک جنبش بشدت ميتواند فراگي ر‬ ‫بشود‪ .‬درعين حال ميخواھم تاکيد ک ن م ک ه‬ ‫اين مبارزه شدنی است و به نتبجه ميرسد‪.‬‬ ‫با تشکر از شما که در اين گفتگو شرک‪v‬ت‬ ‫کرديد‪ .‬از فعالي‪v‬ن دف‪v‬اع از ح‪v‬ق ک‪v‬ودک‪v‬ان‪،‬‬ ‫معلمينی و خوانندگان نشري‪v‬ه م‪v‬ي‪v‬خ‪v‬واھ‪v‬ي‪v‬م‬ ‫که در اين باره فعاالنه دخالت ک‪v‬ن‪v‬ن‪v‬د و م‪v‬ا‬ ‫را در جريان نظرات خود قرار دھند‪*.‬‬


‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬

‫‪١٣‬‬ ‫" ‪;:‬ار ‪ ) # " )89 :‬روز ‪ 6 7‬رز‪ 3 " %‬ر ‪ 3‬د‪4 5‬‬ ‫‪ 7‬ﯿ) د‪ +‬ع از ‪ 3‬د‪ 3‬ن ‪ 3‬ر و ﯿ " ن‬

‫اتحاديه آزاد کارگران ايران‪ :‬در ‪٢٢‬خرداد‬

‫ماه ‪ ١٣٩٤‬به مناسبت روز جھانی مبارزه‬

‫با کار کودک‪ ،‬گلگشت پرشکوھی از‬ ‫سوی جمعيت دفاع از کودکان کار و‬ ‫خيابان برگزار کرد‪.‬‬ ‫بنابر گزارشھای رسيده به اتحاديه آزاد‬ ‫کارگران ايران‪ ،‬در اين گلگشت که بيش‬ ‫از ‪ ١٥٠‬نفر از کودکان تحت پوشش‬ ‫جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان‬ ‫)کودکان مھاجر و کار(‪ ،‬مسئولين اين‬ ‫جمعيت‪ ،‬مددکاران جوان دختر و پسر‪،‬‬ ‫تعدادی از اعضای ھيئت مديره اتحاديه‬ ‫آزاد کارگران ايران و برخی کارگران‬ ‫شرکت واحد تھران بعنوان ميھمان‬ ‫برگزار شد‪ ،‬شرکت کنندگان در فضائی‬ ‫مملو از احساسات واالی انسانی لحظاتی‬ ‫به ياد مادنی را خلق کردند‪.‬‬ ‫بنا بر اين گزارش‪ ،‬کارگران شرکت کننده‬ ‫عضو ھيئت مديره اتحاديه آزاد کارگران‬ ‫ايران و شرکت واحد تھران در اين‬ ‫گلگشت‪ ،‬لحظه به لحظه مسئولين و‬ ‫مددکاران جمعيت دفاع از کودکان کار و‬ ‫خيابان را مورد تقدير قرار دادند و با‬ ‫ستايش از کار بزرگ و انسانی اين‬ ‫عزيزان‪ ،‬با آنان در فعاليت عظيم و تحول‬ ‫خواھانه ای که به پيش می برند اعالم‬ ‫ھمبستگی کردند‪.‬‬ ‫اين گلگشت در حاشيه رودخانه جاجرود‬ ‫از حدود ساعت ‪ ١٠‬صبح آغاز و تا ‪١٦‬‬ ‫عصر ادامه داشت و کودکان شرکت کننده‬ ‫در آن‪ ،‬از ھمان لحظات اوليه حضور در‬ ‫کنار رودخانه تا پايان گلگشت‪ ،‬غرق در‬ ‫دنيای خود ساعات دلپذيری از دوران‬ ‫کودکی را تجربه کردند‪.‬‬ ‫در اين گلگشت‪ ،‬جمعيت دفاع از کودکان‬ ‫کار و خيابان به ازای ھر پنج کودک‬ ‫شرکت کننده در مراسم يک مددکار جوان‬ ‫و پر نشاط و با تجربه را تدارک ديده‬ ‫بود‪*.‬‬


‫‪١٤‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬

‫ﻫﻴﺎﻫﻮي اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺗﺮﻛﻴﻪ‬ ‫و دﻧﻴﺎي ﺑﻲ رﻳﺎي ﻛﻮد‪к‬ن!‬ ‫ﻣﺪارس دوﻟﺘﻲ و ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺗﺮﻛﻴﻪ‪ ،‬ﻫﻤﻴﻦ‬

‫ﻛﻮد‪к‬ن و ﺧﻮاﺳﺖ ﻫﺎﻳﺸﺎن ﺑﺮاي‬

‫اﺳﺖ‪5 ،‬س ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ و ورزش ﺑﻪ‬

‫ﻳﻚ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮاﺑﺮ ﭼﻘﺪر از ﺷﻌﺎرﻫﺎي‬

‫ﻫﻮاي )ﺑﻪ درد ﻧﺨﻮر ﺑﻮدن( در ﺣﺎل‬

‫اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ و ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت دور ﺑﻮد‪ .‬اﻳﻦ روزﻫﺎ ﻛﻪ‬

‫ﺣﺬف ﺷﺪن ﻫﺴﺘﻨﺪ‪ .‬ﻧﺖ ﻫﺎ را روي‬

‫در ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺳﺎﺧﺖ ﻧﻴﺮو‪к‬ه اﺗﻤﻲ در‬

‫ﭘﻮﭘﻴﺘﺮ ﭘﻴﺎﻧﻮ ﮔﺬاﺷﺘﻢ و ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﺷﺮوع ﻛﻨﻢ ﻛﻪ‬

‫آﮔﻬﻲ ﻫﺎﻳﺶ از ﻛﻮد‪к‬ن اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲ‬

‫ﻧﻌﺮه ﻣﺎﺷﻴﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ ﺣﺰب دﻳﮕﺮي‬

‫ﻛﻨﻨﺪ‪ .‬ﭘﺎي ﺗﻤﺎم اﻳﻦ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت ﻛﻮد‪к‬ن‬

‫دوﺑﺎره ﻣﺎ را از ﺟﺎ ﭘﺮاﻧﺪ‪.‬‬

‫ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﻳﺎ ﺑﺴﺎط دارﻧﺪ و ﻳﺎ در ﺣﺎل ﮔﺪاﻳﻲ‬

‫ﭘﻨﺠﺮه ﺳﻤﺖ ﺧﻴﺎﺑﺎن ﻃﺎق ﺑﻪ ﻃﺎق ﺑﺎز‬

‫ﺑﻼﺧﺮه درس ﺗﻤﺎم ﺷﺪ و ﺷﺎﮔﺮدم رﻓﺖ‪.‬‬

‫ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻳﺎ روي ﭘﺎي زﻧﻲ ﻳﺎ ﻣﺮدي‬

‫ﺑﻮد‪ .‬ﺳﺮوﺻﺪاي ﭼﻨﺪاﻧﻲ ﺟﺰ ﺗﻚ ﺑﻮق‬

‫در اﻧﺘﻈﺎر ﻧﻔﺮ ﺑﻌﺪ‪ ،‬ﻧﺸﺴﺘﻢ ﭘﺸﺖ ﻣﻴﺰ ‪к‬رم و‬

‫در ﺧﻮاﺑﻨﺪ‪.‬‬

‫ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﻮش ﻧﻤﻲ رﺳﻴﺪ ﻛﻪ‬

‫ﻧﺎﺧﻮدآ‪к‬ه‬

‫ﻃﺮف‬

‫اﻳﻦ روزﻫﺎ ﻛﻪ ﺗﻌﺪاد ﻣﺪارس ﻣﺬﻫﺒﻲ را‬

‫ﻧﺎﮔﻬﺎن ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻮي ﻣﺎﺷﻴﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ‬

‫ﻧﻘﺎﺷﻴﻬﺎي ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻛﻪ ﮔﻬ‪Z‬ه ﺑﺮاﻳﻢ ﻣﻲ‬

‫ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ زور ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻋﺮﺑﻲ ﻳﺎد‬

‫دادي ﻛﺸﻴﺪ‪ ،‬ﻣﻦ و ﺷﺎﮔﺮدم در ‪5‬س‬

‫ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ و ﻣﻦ ﻫﻤﻪ آﻧﻬﺎ را ﻧﮕﻪ ﻣﻲ دارم‪.‬‬

‫ﻣﻲ دﻫﻨﺪ‪ .‬در ﻫﻤﻴﻦ روزﻫﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ‬

‫ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ ﻫﻮا! ﺷﺎﮔﺮدم ﮔﻔﺖ‪:‬‬

‫ﻫﺮ ﻧﻘﺎﺷﻲ اي را ﻛﻪ ﻧ‪Z‬ه ﻣﻲ ﻛﺮدم‪،‬‬

‫ﺣﺮﻓﻬﺎي دﻳﮕﺮي ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ‪ .‬آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه‬

‫اووووف اووووف! ﺑﺎ اون ﺻﺪاش!‬

‫ﺣﺮف ﻫﺎﻳﺸﺎن ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮم ﻣﻲ آﻣﺪ‪.‬‬

‫ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎﻳﺸﺎن در اﻋﺘﺮاﺿﺎت و ‪к‬ﻫﻲ‬

‫)اﺣﺘﻤﺎﻻ دﻟﺶ ﻣﻲ ﺧﻮاﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺤﺸﻲ‬

‫ﻣﺜﻼ اﻳﻦ ﻧﻘﺎﺷﻲ رﻧﮕﻲ رﻧﮕﻲ را ﭘﺴﺮك‬

‫راﻫﭙﻴﻤﺎﻳﻲ ﻫﺎ ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ‪ .‬ﺧﻮاﺳﺖ‬

‫ﻧﺜﺎر ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻛﻪ ﺣﺎﻻ دور ﺷﺪه ﺑﻮد ﺑﻜﻨﺪ( اﻣﺎ‬

‫ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ اي ﻛﺸﻴﺪه ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ‬

‫آﻧﻬﺎ ﻳﻚ زﻧﺪﮔﻲ اﻳﻤﻦ و ﺳﺎﻟﻢ اﺳﺖ ﭘﺮ از‬

‫ﺟﻠﻮي ﻣﻦ روش ﻧﺸﺪ‪ ،‬ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎ‬

‫ﮔﻔﺖ‪ :‬ﺑﺒﻴﻦ! ﭼﻘﺪر از رﻧﮓ ﺻﻮرﺗﻲ‬

‫ﺑﺮاﺑﺮي و آزادي ﺑﻴﺎن`‬

‫اﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮدم ‪ :‬از دﺳﺖ اﻳﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت! و ﺑﻪ‬

‫اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮدم؟! ﺑﻪ اﻳﻦ زﻳﺎدي! آﺧﻪ‬

‫ﻧﻮاﺧﺘﻦ اداﻣﻪ دادﻳﻢ‪ .‬آﺧﺮﻫﺎي ‪5‬س‬

‫رﻧﮓ ﺻﻮرﺗﻲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮاي دﺧﺘﺮﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ!‬

‫در ‪5‬س زده ﺷﺪ‪ .‬ﺑﻪ ﺧﻮدم آﻣﺪم‪f .‬ﻪ‬

‫ﺑﻮد ﻛﻪ ﮔﻔﺖ‪ :‬راﺳﺘﻲ ﻳﺎدم رﻓﺖ ! ﻣﺪرﺳﻪ‬

‫ﺧﻮاﻫﺮ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻪ!‬

‫ي ﻓﺴﻘﻠﻲ از ﻻي در ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ‪ .‬دﻳﺮ‬

‫ﻣﺎن ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺘﻲ داده ﻛﻪ آﻣﺎده اش ﻛﻨﻴﻢ‪،‬‬

‫ﺑﻌﺪي را ﻳﻚ ﭘﺴﺮك دﻳﮕﺮ ﻛﺸﻴﺪه ﺑﻮد‬

‫ﻛﺮدم؟! ﻧﺨﻴﺮ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻴﺪ ﺗﻮ! زودي ﻛﻴﻔﺶ‬

‫ﻣﻦ ﺧﻮب ﺑﻠﺪ ﻧﻴﺴﺘﻢ‪ ،‬ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻤﻲ ﺗﻤﺮﻳﻦ‬

‫ﻣﺮدي ﺑﻮد ﻛﻪ رﻳﺶ داﺷﺖ و داﻣﻦ‬

‫را ﺑﺎز ﻛﺮد و ﻧﺘﻲ را داد ﺑﻪ دﺳﺘﻢ و ﮔﻔﺖ‪:‬‬

‫ﻛﻨﻴﻢ؟! ﻏﺮ زدم‪ :‬ﻣﮕﺮ ﻣﺪرﺳﻪ ي ﺷﻤﺎ ﻣﻌﻠﻢ‬

‫ﭘﻮﺷﻴﺪه ﺑﻮد‪ .‬ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ‪ :‬ﭼﻪ ﻓﺮق ﻣﻲ‬

‫ﺧﺎﻧﻢ! ﻣﻴﺪاﻧﻲ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻣﺎ دﻳﮕﺮ ﺑﻪ‬

‫ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻧﺪاره؟!‬

‫ﻛﻨﺪ! داﻣﻦ ﻫﻢ ﻗﺸﻨﮓ اﺳﺖ ﻧﻪ؟!‬

‫ﻣﺪرﺳﻪ ﻧﻤﻲ آﻳﺪ‪ ،‬اﻳﻦ ﻧﺖ ﻫﺎ را ﻳﺎدم ﻣﻲ‬

‫ﺟﻮاب داد‪ :‬ﻧﻪ ﻧﺪاره! ﺑﻠﻪ! ﻣﺸ‪ S‬ﺟﺪﻳﺪ در‬

‫ﺑﻌﺪي ﻣﺎل دﺧﺘﺮي ﺑﻮد` ﺗﻔﻜﺮ اﻳﻦ‬

‫دﻫﻲ!؟‬

‫ليال يوسفی‬

‫دﺳﺘﻢ‬

‫رﻓﺖ‬

‫ﺑﻪ‬


‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪١٥‬‬

‫ د ن ‬

‫ا ? ب ﯿ در ‪=" 3‬‬ ‫دھھا معلم در اعتراض به عدم اجرايی‬ ‫شدن وعده ھای دولت‪ ،‬اعتصاب کاری‬ ‫کردند‪ ،‬اين اعتراض دروازه ھای حداقل‬ ‫پنج مکتب را به روی دانش آموزان بسته‬ ‫است‪.‬‬ ‫معلمان معترض می گويند که حکومت‬ ‫بارھا وعده توزيع زمين و افزايش حقوق‬ ‫برای آنھا را داده اما نه تنھا که اين وعده‬ ‫ھا عملی نشده‪ ،‬بلکه معلمان به فراموشی‬ ‫سپرده شده اند‪.‬‬ ‫اعتصاب کاری اين معلمان از مکتب‬ ‫ھای‪ ،‬استقالل‪ ،‬سردار کابلی‪ ،‬مھراب‬ ‫الدين‪ ،‬غازی ادی و گذرگاه شروع شده‬ ‫است و معترضان ھشدار داند تا زمانيکه‬ ‫به خواست ھای انھا رسيدگی نشود‪،‬‬ ‫حاضر نيستند به صنف ھا برگردند‪.‬‬ ‫وزارت معارف کشور در واکنش به اين‬ ‫اعتراض گفته که برآورده کردن خواست‬ ‫معلمان زمانبر است و تحقق آن در کوتاه‬ ‫مدت امکان پذير نيست‪.‬‬ ‫کبير حقمل‪ ،‬سخنگوی وزارت معارف‬ ‫می گويد که اعتصاب معلمان به آموزش‬ ‫و دروس دانش آموزان لطمه می زنند و‬

‫ھمزمان وزير معارف از معلمان‬ ‫معترض خواسته که به اعتراض شان‬ ‫پايان دھند‪.‬‬ ‫آقای حقمل گفت که حل مشکالت معلمان‬ ‫و توزيع زمين و افزايش حقوق معلمان‬ ‫در دستور کار وزارت معارف قرار دارد‬ ‫دارد اما به گفته او‪ ،‬افزايش حقوق بستگی‬ ‫به درآمد ملی کشور دارد‪.‬‬ ‫او افزود که وزير معارف و رييس‬ ‫معارف شھر با معلمان معترض ديدار‬ ‫کرده و وعده کرده که برای حل مشکالت‬ ‫شان تالش می کنند‪.‬‬ ‫حدود يک ماه پيش‪ ،‬معلمان ليسه حبيبيه‬ ‫نيز آنچه آنان پايين بودن حقوق و عدم‬ ‫توزيع زمين خواندند‪ ،‬اعتراض کرده‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫محمد اشرف غنی‪ ،‬رييس جمھوری چند‬ ‫ماه پيش و در شروع سال آموزشی جديد‬ ‫گفت که توجه به وضعيت مادی و معنوی‬ ‫معلمان در صدر برنامه ھای کاری اش‬ ‫قرار دارد‪.‬‬ ‫مقامات وزارت معارف بارھا از بھبود‬ ‫وضعيت معلمان و رسيدگی به مشکالت‬

‫آنھا سخن گفته اند اما معلمان معترض می‬ ‫گويند که به مشکل آنھا رسيدگی نشده‬ ‫است‪.‬‬ ‫يکی از معلمان معترض می گويد که‬ ‫رييس جمھوری و مقامات وزارت‬ ‫معارف يکی از مشکالت را که حل کرده‬ ‫اند به شکل نمونه مثال بياورند‪.‬‬ ‫شفيق ﷲ از معترضان گفت‪” :‬با توجه به‬ ‫افزايش نرخ مواد خوراکی و کاال حقوق‬ ‫که دريافت می کنيم‪ ،‬کافی نيست و معلم‬ ‫نمی تواند با شکم گرسنه به صنف درسی‬ ‫حاضر شود‪“.‬‬ ‫درحال حاضر حقوق بيشتری معلمان در‬ ‫افغانستان شش تا ده ھزار افغانی است که‬ ‫با توجه به ميانگين حقوق که کارمندان‬ ‫دولتی دريافت می کنند‪ ،‬ناچيز است‪.‬‬ ‫در سال ھای گذشته معلمان بارھا برای‬ ‫افزايش حقوق شان دست به اعتصاب‬ ‫ھای گسترده زده و راھپيمايی اعتراض‬ ‫کردند‪ ،‬در چند سال پيش راھپيمايی‬ ‫معلمان به خشونت گراييد و دولت مجبور‬ ‫شد که ‪ ١٣٠٠‬افغانی به حقوق ماھيانه‬ ‫آنھا بيفزايد‪.‬‬


‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪١٦‬‬

‫ د ن ‬

‫دوازده@ ژو‪ B‬روز رز‪ 3 " %‬ر ‪ 3‬د‪ 3‬ن‬ ‫سيامک بھاری‬ ‫شانزده سال پيش‪ ،‬در ‪ ١٩٩٩‬با تالش و‬ ‫پيگيری صدھا فعال جنبش لغو کار‬ ‫کودکان‪ ،‬به ابتکار و تالش مستمر‬ ‫)کاياليش ساتيراتی(‪ ،‬از فعالين برجسته‬ ‫لغو کار مزدی کودکان‪ ،‬راھپيمايی‬ ‫سراسری از پاکستان شروع شد و به ژنو‬ ‫ختم شد و شانزده کودک به نمايندگی از‬ ‫سيصد کودکی که در اين راھپيمايی‬ ‫ھشتصد ھزار کيلومتری شرکت کرده‬ ‫بودند در صحن علنی سازمان جھانی کار‬ ‫)آی ال او( با شعار ديگر استثمار بس‬ ‫است حضور يافتند و قطعنامه ای در لغو‬ ‫کارھای سخت و زيان آور برای کودکان‬ ‫به تصويب سازمان جھانی کار رساندند‪.‬‬ ‫اين روز نتيجه تالش به ياد ماندنی‪،‬‬ ‫ارزشمند و گرامی اين مبارزين است‪ .‬اين‬ ‫دستاورد‪ ،‬حاصل تالش تحسن برانگيز و‬ ‫غرورآفرين آنان است‪ .‬حاصل کارھيچ‬ ‫دولتی نيست‪.‬‬ ‫پديده ای به نام کار کودکان در عصر ما‪،‬‬ ‫ريشه اش در کارمزدی است‪ .‬ھرجا‬ ‫سرمايه و سرمايه دار برايش ميسر و‬ ‫ممکن باشد‪ ،‬مرز سنی کار مزدی را‬ ‫عقب ميکشد و کودکان را ھم بعنوان‬ ‫کارگران خردسال استثمار ميکند‪ .‬پديده‬ ‫کار حرفه ای کودکان‪ ،‬نسبت مستقيم با‬ ‫نابرابری و تبعيض اقتصادی در جامعه‬ ‫دارد‪ .‬ھر کجا کار کودک رايج است‪،‬‬ ‫باالی سرش يک حکومت ديکتاتوری‬ ‫وحشی ايستاده است‪ .‬ھر جا آزادی و رفاه‬ ‫نسبی در جامعه ھست‪ ،‬کارمزدی کودکان‬ ‫کمتر و يا بسيار مخفی تر است‪.‬‬ ‫جنگيدن برای متوقف کردن کار حرفه ای‬ ‫کودکان بخشی جدا ناپذير از جنبش‬ ‫آزايخواھی و برابری طلبی کارگری‬ ‫است‪ .‬نمونه ای از تمدن و ارتقا سطح‬

‫آگاھی ھر جامعه است‪.‬‬ ‫چرا اين مبارزه طوالنی است؟ ھمانطور‬ ‫که مبارزه برای استثمار دارد کشدار و‬ ‫طوالنی ميشود‪ .‬حقيقتا نظام سرمايه داری‬ ‫بيخودی دارد به حيات خود ادامه ميدھد‪.‬‬ ‫سالھا پيش بشريت بايد خود را از شرش‬ ‫خالص ميکرد‪ .‬اما منطق سود کار‬ ‫خودش را می کند‪ .‬ھرچه اين مبارزه دير‬ ‫فرجام تر باشد‪ ،‬لطمات و خساراتش‬ ‫بطور حيرت انگيزی بيشتر و بيشتر‬ ‫ميشود‪ .‬به اندازه اول ماه مه ھايی که با‬ ‫خواست لغو کارمزدی برگزار ميشود‪،‬‬ ‫دوازده ژوئن ھا ھم برگزار ميشود‪.‬‬ ‫مبارزه برای لغو کار کودکان در موقعيت‬ ‫اعتراضی بيشتری نسبت به قبل قرار‬ ‫دارد‪ .‬لغو کار کودکان واقعا ھمين حاال‬ ‫ممکن است‪ .‬ميتوان اين ميدان را از‬ ‫سرمايه داری گرفت و کودکان را نجات‬ ‫داد!‬ ‫کامنتی که در يکی از صفحات اينترنتی‬ ‫منتشر شده بود‪:‬‬ ‫"چگونه لغو کار کودک ھمين امروز‬ ‫ممکن است؟ اگر ھمين امروز ممکن‬ ‫است پس چرا نمی روﯾم اﯾن کار کودک‬ ‫را لغو کنيم؟ لغو کار کودک ھمين امروز‬ ‫ممکن نيست‪ .‬کار کودک در مناسبات‬ ‫نابرابر اقتصادی‪ ،‬اجتماعی ــ سياسی‬ ‫جامعه طبقاتی و بطور وﯾژه نظام‬ ‫سرماﯾه داری رﯾشه دارد‪ .‬پس تا زمانی‬ ‫که اﯾن مناسبات به حيات خود ادامه‬ ‫ميدھند‪ ،‬کار کودک نيز پابرجاست‪.‬‬ ‫برای لغو کار کودک‪ ،‬باﯾد برای برچيده‬ ‫شدن مناسبات سرماﯾه داری مبارزه‬ ‫کنيم تا زمانی که خانواده ھای کارگری‬ ‫با بيکاری‪ ،‬دستمزدھای پاﯾين و عدم‬ ‫امنيت شغلی روبرو ھستند‪ ،‬چگونه‬ ‫می توان انتظار داشت که کودکان اﯾن‬ ‫خانواده ھا به عرصه کار رانده نشوند‪.‬‬ ‫پس دوستان لغو کار کودک ھمين امروز‬ ‫ممکن نيست‪".‬‬

‫اولين نکته اين است که اين قبيل دوستان‬ ‫ھمه چيز را ثابت فرض ميکنند و چون‬ ‫کار حرفه ای کودک و نظام سرمايه داری‬ ‫الزم وملزوم ھم ھستند پس پيش شرط‬ ‫يکی مسبب ديگری است‪ .‬کجای جھان‪،‬‬ ‫کارگر استثمار نميشود؟ پس چرا کار‬ ‫کودکان مثال در اروپای شمالی و کال‬ ‫جوامع مرفه‪ ،‬يا اصال بکلی لغو شده‬ ‫است و يا بمراتب کمتر از جوامع ديگر‬ ‫است؟ حتی نرخ بيکاری ھم تاثير مستقيم‬ ‫بر آن ندارد‪ .‬مثال اگر شما در نروژ يا‬ ‫فنالند کارتان را از دست بدھيد‪ ،‬کودک‬ ‫شما مدرسه و کودکستانش را از دست‬ ‫نميدھد‪ .‬اما ھمين اتفاق ميتواند در ايران و‬ ‫بنگالدش و ھند منجر به پيوستن کل‬ ‫خانواده به بازار کار مزدی بشود‪ .‬حتی‬ ‫نيازی به بيکاری نان آور خانواده نيست‪.‬‬ ‫اينقدر سطح دستمزد پايين است‬ ‫که اتوماتيک باقی خانواده را به بازار‬ ‫کار حرفه ای ميکشاند و يا بيشتر وابسته‬ ‫ميکند‪ .‬اينجا درجه رفاه جامعه تعيين کننده‬ ‫است‪.‬‬ ‫سوال اين است که ثروت و امکانات برای‬ ‫متوقف کردن کار کودک در اين جامعه‬ ‫موجود ھست يا نيست؟! ايران را مثال‬ ‫بزنيم که شناخت بيشتری از آن داريم‪.‬‬ ‫به کارگران و خانواده کارگری در باره‬ ‫کار مزدی و حرفه ای کودکانشان چه می‬ ‫گوييم؟ بدون ترديد ميگوييم ثروت اين‬ ‫جامعه اينقدر ھست که ھيچ کودکی‬ ‫مجبور به کار حرفه ای نشود‪ .‬آنوقت‬ ‫ميرويد سراغ بی توجھی و بی مباالتی‬ ‫دولت و بودجه ای که برای رفاه کودکان‬ ‫بايد اختصاص داده شود و نمی دھد‪.‬‬ ‫ميرويد سراغ بودجه ھای حيرت آور برای‬ ‫امور امنيتی و انتظامی و نظامی و‬ ‫تروريستی و جيب ھای گشاد آيت ﷲ ھای‬ ‫گردن کلفت و بريز و بپاشھا و‬


‫‪١٧‬‬

‫ثروتھای غير قابل باور ايادی حکومتی‪.‬‬ ‫وقتی چنين است‪ .‬شما حق داريد که با‬ ‫اعتماد کامل بگوييد‪ ،‬ممنوعيت کار‬ ‫کودکان ھمين حاال ممکن است! عليرغم‬ ‫ھيوالی گرانی و خط فقر و مصايب‬ ‫بيشمار در جامعه‪ .‬توقف کار کودکان‬ ‫ھمين حاال ميسر است‪ .‬به اين دليل که‬ ‫جامعه ميزان توليد ثروتش دھھا ھزار‬ ‫برابر امکاناتی است که در اختيار دارد‪.‬‬ ‫اين برای توقف کل کار مزدی ھم صادق‬ ‫است‪ .‬نبايد فراموش کرد که ميدان کار‬ ‫حرفه ای کودکان برای خود سرمايه‬ ‫دارای ھم چندان قابل دفاع نيست‪ .‬به‬ ‫ھمين دليل به ظاھر‪ ،‬روی کاغذ ھم که‬ ‫شده می پذيرد که کار کودک قانونی‬ ‫نيست! اين را درجه پيشرفت و تمدن‬ ‫جامعه به سرمايه تحميل ميکند‪ .‬کار‬ ‫کودکان ادامه می يابد اما نه قانونی و‬ ‫رسمی‪ .‬حضور ميليونی کودکان خيابان‬ ‫ھم به ھمين منوال است‪ .‬سرمايه داری‬ ‫توجيه عملی برای آن ندارد‪ .‬پس ميشود‬ ‫به عقبش راند‪ .‬بايد ھم ھمين کار را کرد‪.‬‬ ‫مويی از خرس بکنی غنميت است‪ .‬کار‬ ‫کودکان ميدانی است که ميشود از بازار‬ ‫سود و سرمايه پس گرفت و بعنوان بخشی‬ ‫از حرمت جامعه به آن بازگرداند‪ .‬لغو‬ ‫کارمزدی ھمين امروز ممکن است‪ .‬چرا‬ ‫عملی نميشود چون بقدر کافی فشار به‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫سرمايه وارد نميشود‪ .‬نيروی کار کودکان‬ ‫مانند نيروی کار کارگران به بازار کار‬ ‫رانده ميشود‪ .‬منتھی مقبول و موجه‬ ‫نيست‪ .‬سرمايه داری نميتواند از خودش‬ ‫در مقابل وجدان و تمدن و دستاوردھای‬ ‫جامعه دفاع کند‪ .‬اين را درجه پيشروی‬ ‫مطالبات و دستاوردھای اجتماعی تعيين‬ ‫ميکند‪.‬‬ ‫غير قانونی بودن کار کودک ولو به‬ ‫ظاھر‪ ،‬نبايد دست کم گرفت‪ .‬اين حاصل‬ ‫يک پروسه تاريخی جنگ و درگيری‬ ‫طبقاتی است‪ .‬سودآوری نيروی کار‬ ‫کارگران کودک برای سرمايه غير قابل‬ ‫گذشت است‪.‬‬ ‫نيروی کار کم توقع‪ ،‬ساکت‪ ،‬مطيع و‬ ‫محروم از ھمه حقوق قانونی موجود‪ .‬از‬ ‫اين بھتر برای سرمايه دار ممکن نيست‪.‬‬ ‫اما نيروی ديگری در جامعه ھست که‬ ‫ميخواھد دست سرمايه را از اين گنج باد‬ ‫آورده کوتاه کند و مانع شود کودکان به‬ ‫نيروی کار بدل شوند‪ .‬اين را اگر نديده‬ ‫بگيريم‪ ،‬موقعيت اعتراضی و درجه‬ ‫مطالبات و دستاوردھای تاکنونی را نديده‬ ‫ايم و در نتيجه از دستش خواھيم داد‪.‬‬ ‫وقتی گفته شود‪ ،‬توقف کار کودکان‬ ‫ممکن نيست! مبارزه ھم برای خاتمه دادن‬ ‫به آن متوقف ميشود‪ .‬ممنوعيت آنھم زير‬ ‫سوال ميرود و بی مورد ميشود‪ .‬عيلرغم‬

‫ د ن ‬ ‫ھر درجه فشار و محروميت تحميلی به‬ ‫جامعه بايد با اين فشار و محروميت‬ ‫جنگيد و عقبش زد‪ .‬تسليم پذيری بخشا از‬ ‫استيصال در برابر ھجوم نتيجه ميشود‪.‬‬ ‫چون نميتوانيم عقبش بزنيم‪ ،‬پس دست از‬ ‫مبارزه با آن برداريم!‬ ‫به مبارزه مردم با حجاب اسالمی نگاه‬ ‫کنيد‪ ،‬تحميل حجاب پس از سی و شش‬ ‫سال ھنوز ممکن نشده است‪ .‬اين را خود‬ ‫جمھوری اسالمی ھم اذعان دارد و مدام‬ ‫شکست خود را اعالم می کند‪.‬‬ ‫لغو کار کودکان قطعا به مراتب بيشتر از‬ ‫لغو حجاب ممکن است‪ .‬ھيچ پشتوانه و‬ ‫توجيھی ندارد‪ .‬سرمايه دار و کارفرما‬ ‫نميتواند بگويد مذھب و دين اين را گفته‬ ‫است‪ .‬دستور الھی است‪ ،‬حتی حکم‬ ‫حکومتی است‪ .‬ھيچ جا وجاھتی ندارد‪.‬‬ ‫واقعا لکه ننگ است‪ .‬برای ھمين سرمايه‬ ‫داری مخفی اش می کند و مخفيانه سود‬ ‫آوريش را تامين می کند‪ .‬وقتی سرمايه‬ ‫در جايی که اعتراض باالست دستش‬ ‫کوتاه می شود‪ ،‬نشانه اين است که اين‬ ‫ممنوعيت جدای از ضرورتش‪ ،‬امکان‬ ‫پذير ھم ھست‪.‬‬ ‫ما ذره ای از حکم توقف فوری و بيدرنگ‬ ‫کار کودکان نبايد کوتاه بياييم‪ .‬ھيچ‬ ‫سازشی در کار نيست‪ .‬کار کودکان‬ ‫غيرقانونی‪ ،‬وحشيانه و غير انسانی است‪.‬‬ ‫به اين توحش بايد خاتمه داد! ھمين حاال!‬ ‫الزم است بار ديگر اھميت تاريخی اين‬ ‫روز را متذکر شد‪ .‬بويژه برای ما در اين‬ ‫مقطع بايد مانند کيفرخواست عليه اين‬ ‫توحش و بانيان آن مطرح شود‪ .‬استثمار‬ ‫کودکان بايد جرمی جنايی محسوب شود‪.‬‬ ‫با ھمين روحيه بايد مقابل آن ايستاد‪ .‬کار‬ ‫کودکان‪ ،‬کاری اجباری است به کودک و‬ ‫خانواده او تحميل ميشود‪ ،‬حتی اگر خود‬ ‫خانواده کودک برايش کاريابی کرده‬ ‫باشند‪ ،‬تاثيری در اصل موضوع ندارد‪.‬‬ ‫توقف بيدرنگ کار کودکان‪ ،‬بايد شعار‬ ‫تعطيل ناپذير ما باشد!*‬


‫‪١٨‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬

‫وﯾ‪D %E‬زاد " ‪ #‬م ا" اهﯿ@ زا‪%‬‬ ‫ز‪ 6‬ا‪ 6‬ﯿ ‪ +‬ل د‪ +‬ع از ‪ 2‬ق ‪ 3‬د‪ 3‬ن‬ ‫ضرب و شتم شديد بھنام‬ ‫ابراھيم زاده و انتقال وی‬ ‫به سلول انفرادی‬

‫نام و نام خانوادگی‪ :‬بھنام )اسعد( ابراھيم زاده‬ ‫تاريخ تولد‪١٧ :‬مرداد ‪ ١٣۵۶‬اشنويه‬ ‫اتھامات‪ :‬تبليغات عليه نظام ‪،‬اخالل در نظم عمومی ‪،‬اجتماع و تبانی‬ ‫عليه امنيت ملی‬ ‫محکوميت‪ :‬در دو پرونده به ترتيب بھپنج سال حبس تعزيری ‪ +‬نه و نيم‬ ‫سال حبس تعزيری محکوم شده است‪.‬‬ ‫دادگاه اوليه‪ :‬شعبه ‪ ٢٨‬قاضی مقيسه—شعبه ‪ ١۵‬دادگاه انقالب – قاضی‬ ‫صلواتی‬ ‫مرجع تاييد حکم‪ :‬دادگاه تجديد نظراستان تھران‪.‬‬ ‫محل نگھداری‪ :‬زندان رجايی شھر‬ ‫تاريخ بازداشت ‪٢٢ :‬خرداد‪١٣٨٩‬‬ ‫وضعيت پزشکی‪ :‬آسيب در قفسه سينه‪ ،‬گردن‪ ،‬پای چپ‪ ،‬دست چپ‬ ‫محکوميتھای پيشين ‪ :‬يازدھم ارديبھشت ماه ‪ ١٣٨٨‬ـ روز کارگرـ در‬ ‫پارک الله تھران بازداشت و پس از مدتی آزاد شد‪.‬‬ ‫سوابق فعاليت‪ :‬فعال حقوق کودک‪ ،‬فعال کارگری و عضو کميته پيگيری‬ ‫برای ايجاد تشکل آزاد کارگری‪ ،‬کارگر يک شرکت لولهسازی در تھران‪.‬‬

‫ساعت ‪١٠‬صبح امروز يکشنبه ‪١٠‬‬ ‫خردادماه ‪ ،١٣٩۴‬بھنام ابراھيم زاده‪،‬‬ ‫زندانی سياسی و فعال کارگری محبوس‬ ‫در بند دارالقران زندان رجايی شھرکرج‬ ‫‪ ،‬در پی درگيری لفظی با رياست بند‬ ‫»نجم الدين حسينی « که به درگيری‬ ‫فيزيکی نيز انجاميد به سلول انفرادی‬ ‫منتقل شد‪.‬‬ ‫به گزارش کمپين دفاع از زندانيان سياسی‬ ‫و مدنی‪،‬درگيری صورت گرفته به علت‬ ‫تھديداتی بوده است که از سوی سيد‬ ‫نجمالدين حسينی‪ ،‬مسوول بند دارالقرآن‬ ‫که داماد اميريان رييس بند دارالقران نيز‬ ‫است به علت رسانه ای شدن اخبار مرتبط‬ ‫با اين بند بوده است که بھنام ابراھيم زاده‬ ‫را عامل آن می دانسته است‪.‬‬ ‫پيش تر بھنام ابراھيمزاده از سوی سيد‬ ‫نجمالدين حسينی‪ ،‬بارھا جھت انتقالش به‬ ‫بند زندانيان خطرناک و محکوم به اعدام‪،‬‬ ‫مورد تھديد قرار گرفته و ھر بار نيز از‬ ‫اعزام درمانی اين زندانی به بيرون از‬ ‫زندان ممانعت کرده است‪.‬‬ ‫بنا به اخبار به دست آمده اززندان رجايی‬ ‫شھر کرج ضرب و شتم شديد اين فعال‬ ‫کارگری‪ ،‬از سوی سيد نجمالدين حسينی‬ ‫رئيس بند و يکی از افسر نگھبانان بند‬ ‫صورت گرفته است و پس از انتقال بھنام‬ ‫ابراھيم زاده به سلول انفرادی وی مجددا‬


‫‪١٩‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬ ‫بعلت ارتباط داشتن و ھمبندی بودن با به‬ ‫دفتر رياست زندان رجايی شھر کرج‬ ‫احضار و مورد بازخواست قرار گرفت‪.‬‬ ‫ھمچنين به اين زندانی سياسی تذکر داده‬ ‫شد که ھيچگونه ارتباطی با بھنام ابراھيم‬ ‫زاده فعال کارگری و کودکان کار نداشته‬ ‫باشدوپس از بازجويی و بازخواست وی‬ ‫را از سالن ‪ ۵‬به سالن ‪ ۶‬دارالقرآن انتقال‬ ‫داده اند‪.‬‬ ‫نيما ابراھيم زاده فرزند بھنام ابراھيمزاده‬ ‫به بيماری سرطان خون مبتالست و اين‬ ‫موضوع بر نگرانی ھا و شرايط روحی‬ ‫اين فعال کارگری افزوده است‪.‬‬

‫از سوی يکی ديگر از افسرنگھبانان بند‬ ‫انفرادی به سفارش سيد نجمالدين حسينی‬ ‫رئيس بند مورد صرب و شتم قرار گرفته‬ ‫است‪.‬‬ ‫بند ‪ ٢‬زندان رجايى شھر معروف به‬ ‫"دارالقران"‪ ،‬يک بند ويژه و مذھبى است‬ ‫که در آن نماز جماعت و خواندن قرآن‬ ‫اجبارى است و زندانيان جرائم مختلف و‬ ‫بعضا خطرناک‪ ،‬در ازاى خواندن و حفظ‬ ‫قرآن و به جا آوردن تشريفات مذھبى‪،‬‬ ‫امتيازاتى از قبيل بخشودگى‪ ،‬مرخصى و‬ ‫مالقات دريافت مى کنند‪.‬‬ ‫شرايط بھنام در بند دارالقرآن اصال خوب‬ ‫نيست‪ ،‬نماز و قرآن در اين بند اجبارى‬ ‫است و زندانيان مذھبى رابطه خوبى با‬ ‫زندانيان سياسى ندارند‪ ،‬وضعيت جسمى‬ ‫خودش و بيمارى پسرش در بيرون زندان‬ ‫ھم باعث شده است که وی اوضاع خوبى‬ ‫نداشته باشد‪ .‬در حال جاضر از ميزان‬ ‫تنبيه انفرادی اين فعال کارگری‪ ،‬اطالع‬ ‫دقيقی در دست نيست‪.‬‬ ‫کودکان‬ ‫اين زندانى سياسى و فعال حقوق‬ ‫ِ‬ ‫کار که نزديک به پنج سال در زندان به‬ ‫سر مى برد‪ ،‬ابتدا در خردادماه‬ ‫‪١٣٨٩‬بازداشت و به ‪ ۵‬سال حبس و پس‬ ‫از بازگشايى پرونده جديد و محاکمه در‬

‫دى ماه سال ‪١٣٩٣‬به نه سال ونيم زندان‬ ‫مجدد محکوم شد‪.‬‬ ‫وى پس از ابالغ حکم جديد‪ ،‬در بند ‪٢٠٩‬‬ ‫زندان اوين بازجويى و سپس به قرنطينه‬ ‫زندان رجايى شھر انتقال و با تصميم‬ ‫مسئولين زندان به بند دارالقرآن منتقل شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫بھنام ابراھيمزاده به از درد شديد و‬ ‫آرتروز گردن رنج می برد ھمچنين پيش‬ ‫تر وی از وضعيت بينايی و سوزش‬ ‫چشمانش رنج می برده است‪.‬‬ ‫پيش تز‪ :‬سيد نجمالدين حسينی مسوول بند‬ ‫دارالقرآن به بھنام ابراھيمزاده گفته بوده‬ ‫است که در صورت انتقالش به بھداری‬ ‫زندان جھت درمان وی بايد مبلغ ‪٨٠‬‬ ‫ھزار تومان برای ويزيت بھداری و مبلغ‬ ‫‪ ٨٠٠‬ھزار تومان برای درمان‬ ‫دندانھايش پرداخت نمايد‪ .‬ھمچنين او بايد‬ ‫بابت اتاق ‪ ۶‬متری که در بند ‪ ٢‬زندان‬ ‫رجايى شھر معروف به دارالقرآن به‬ ‫ھمراه ديگر ھمبنديان خود محبوس است‪،‬‬ ‫ھزينهای را به عنوان اجاره پرداخت کند"‬ ‫چندی پيش نيز »سيد محمدرضا عالی پيام‬ ‫« زندانی سياسی و شاعر طنزپرداز‪،‬‬ ‫درروز سه شنبه ‪ ٨‬ارديبھشت ماه ‪١٣٩۴‬‬

‫حمايت جمعی از زندانيان بند‬ ‫دارالقران زندان رجايی شھر‬ ‫از بھنام ابراھيم زاده‬ ‫‪ 7‬م " ‪ #‬م‬ ‫ا ‪.‬م ا‪ 7;6‬ر ﯿ ا ا )‬ ‫در اطالعيه ھای قبل از انتقال بھنام‬ ‫ابرھيم زاده از چھره ھای شناخته شده‬ ‫کارگری در بند دارالقران به زندان‬ ‫انفرادی خبر داديم‪ .‬اين انتقال بدنبال‬ ‫درگيری لفظی بھنام با نجم الدين حسينی‬ ‫مسئول جنايتکار اين بند بخاطر بيانيه ای‬ ‫که در آن بھنام انزجار خود را عليه اعدام‬ ‫ھا بعنوان قتل عمد دولتی اعالم کرده بود‪،‬‬ ‫صورت گرفت‪ .‬و بدنبال آن بنا بر تصميم‬ ‫مقامات جنايتکار زندان و خدابخشی‬ ‫داديار زندان قرار بر اين شد که بھنام ‪۶‬‬ ‫روز در انفرادی بماند و ھمچنان از حق‬ ‫درمان و حق مرخصی محروم بماند‪ .‬به‬ ‫گزارش رسيده به کارزار ”بھنام را آزاد‬ ‫کنيد“ در اعتراض به اين وضعيت در‬ ‫ھفتمين روز انتقال بھنام به بند انفرادی‪،‬‬ ‫جمعی از زندانيان بند دارالقران طی ادامه‬


‫‪٢٠‬‬

‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫بيانيه ای ضمن ابراز نگرانی از وضعيت‬ ‫او‪ ،‬حمايت خود را از بھنام ابراھيم زاده‬ ‫اعالم کرده و خواستار بازگشت فوری او‬ ‫به بند دو رجايی شھر و رسيدگی به‬ ‫وضعيت درمانی وی شده اند‪) .‬متن اين‬ ‫نامه ضميمه است(‪.‬‬ ‫ما نيز ھمچون ھمبندان بھنام‪ ،‬نگران‬ ‫وضعيت او ھستيم‪ .‬بھنام با توجه به‬ ‫بيماريھای متعددی که در زندان به آن‬ ‫مبتال شده است‪ ،‬با توجه به محروميت از‬ ‫دارو و درمان بعنوان يکی از شکنجه‬ ‫ھايی که بر وی وارد شده است‪ ،‬و نيز‬ ‫بدنبال ضرب و شتمی که در دھم خرداد‬ ‫صورت گرفته است‪ ،‬در وضعيت‬ ‫جسمانی بدی قرار دارد‪ .‬بھنام نياز به‬ ‫حمايت و پشتيبانی اضطراری ما دارد‪.‬‬ ‫فشار بياوريم که تصميم جنايتکارانه‬ ‫مقامات زندان در قبال او شکسته شود و‬ ‫او سريعا مورد معالجه و درمان قرار‬ ‫گيرد‪ .‬فشار بياوريم که در اولين فرصت‬ ‫به بھنام مرخصی داده شود که ھم امر‬ ‫معالجه و درمانش را به پيش برد و ھم‬ ‫کنار فرزندش نيما که به بيماری‬ ‫خطرناک سرطان مبتالست باشد‪.‬‬ ‫خواستار آزادی فوری و بدون قيد و شرط‬ ‫بھنام شويم‪.‬‬ ‫بھنام ابراھيم زاده يک رھبر کارگری‪،‬‬ ‫يک مدافع حقوق کودک و حقوق انسان‬ ‫است که امروز با بلند کردن پرچم‬ ‫اعتراض عليه اعدام ھا‪ ،‬صدای اعتراض‬ ‫کل جامعه است‪ .‬بھنام شايسته بيشترين‬ ‫حمايت ھاست‪ .‬بکوشيم تا در سطح جھانی‬ ‫صدای اعتراض بھنام ابراھيم زاده باشيم‪.‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫متن نامه حمايتی جمعی از زندانيان‬ ‫دارالقران از بھنام ابراھيم زاده را در‬ ‫زير ميخوانيد‪:‬‬ ‫بيانيه جمعی از زندانيان بند دارالقران‬ ‫رجايی شھر کرج‬ ‫ھفت روز از درگيری لفظی دوست‬ ‫عزيزمان بھنام ابراھيم زاده با نجم الدين‬ ‫حسينی رييس کينه توز اندرزگاه‬ ‫گورستان زنده ھا در فراموشگاه رجايی‬ ‫شھر گذشت‪ ،‬ھفت روز از ضرب و شتم‬ ‫بھنام توسط نجم الدين حسينی و‬ ‫مامورانش گذشت‪ ،‬ھفت روز از انتقال‬ ‫بھنام به سلول انفرادی گذشت و اکنون‬ ‫ھفتمين روز است که بھنام در اعتصاب‬ ‫غذا به سر می برد… ما امضاء کنندگان‬ ‫اين بيانيه بعنوان دوستان و ھمبنديان او‬ ‫که به شدت نگران وضعيت او ھستيم‬ ‫خواستار بازگشت بھنام ابراھيم زاده به‬ ‫اندرزگاه دو و رسيدگی به وضعيت‬ ‫درمانی او ھستيم‪.‬‬ ‫محمد رضا عالی پيام‪ ،،‬مسعود عرب‬ ‫چوبدار‪ ،،‬فريد آزموده‪ ، ،‬حجت حاتمی‪،،‬‬ ‫ايرج حاتمی‪ ، ،‬رضا کاوه‪ ،،‬عليرضا‬ ‫فراھانی‪،،.‬بھزاد ترحمی‪ ، ،‬وحيد موسوی‬ ‫‪ ١۶‬خرداد ‪ ۶ ، ١٣٩۴‬ژوئن ‪٢٠١۵‬‬ ‫کارزار " بھنام را آزاد کنيد"‬ ‫کميته مبارزه برای آزادی زندانيان‬ ‫سياسی‬ ‫کمپين برای آزادی کارگران زندانی‬ ‫کودکان مقدمند‬ ‫حمايت کنندگان از کارزار "بھنام را آزد‬ ‫کنيد"‬ ‫انجمن وکالى سوسياليت انگلستان‬

‫ د ن ‬ ‫نھاد مادران عليه اعدام‬ ‫کميته حمايت از شاھرخ زمانى‬ ‫اتحاديه سراسری کارگران سوئد‪ ،‬ال او‬ ‫اتحاديه سراسری کارگران تونس‬ ‫جی يو تی تی‪ ،‬سازمان سراسری‬ ‫کارگران ساختمانی عراق‬ ‫شبکه ھمبستگی کارگری خاورميانه و‬ ‫شمال آفريقا‬ ‫سازمان عفو بين الملل شعبه سوئد‬ ‫جمعی از زندانيان سايسی در زندان‬ ‫رجايی شھر‬

‫اطالعيه شماره ‪٢٢‬‬ ‫"کمپين بھنام را آزاد کنيد"‬ ‫بھنام ابراھيم زاده‬ ‫در دارالقران زندانی است و‬ ‫در شرايط دشوار بسر ميبرد‬ ‫اتحاديه کارگران پست کانادا‬ ‫بھنام ابراھيم زاده از چھره ھای شناخته‬ ‫کارگری است که ھم اکنون در بند دو‬ ‫زندان رجايی شھر معروف به دارالقران‬ ‫بسر ميبرد‪ .‬دارالقران يکی از بندھای‬ ‫ايدوئولوژيک زندان و مخصوص‬ ‫زندانيان مذھبی است‪ .‬بعالوه زندانيانی که‬ ‫ميخواھند با حفظ و خواندن قرآن و انجام‬ ‫امور دينی از عفو و مرخصی استفاده‬ ‫کنند‪ ،‬در آنجا نگھداری ميشوند‪ .‬در اين‬ ‫بند بھنام با يک متھم به قتل ھم اتاق است‬ ‫که فرد خطرناکی است و بھنام از اين‬ ‫بابت بسيار نگران است‪ .‬و حتی بنوعی‬ ‫تھديد جانی شده است‪.‬‬ ‫در اين بند ھمه چيز پولی است و بايد‬ ‫زندانی ھزينه اش را خودش بپردازد ‪.‬‬ ‫حتی برای درمان بيماری لثه ھای بھنام‬ ‫از او پول خواسته اند‪ ،‬و برای بھنام‬ ‫پرداخت اين ھزينه ھا بسيار دشوار است‪.‬‬ ‫عليرغم ھمه اين فشارھا بھنام بر حقانيت‬


‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٢١‬‬

‫‪ # " 7‬م در ز‪ 6‬ان ‪6‬ﯿ‪!)-‬‬ ‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫مبارزه خود تاکيد کرده و خواستار حق و‬ ‫حقوقش در زندان است و برای آن بارھا‬ ‫دست به اعتراض زده است ‪ .‬خواستھايی‬ ‫چون استفاده از امکانات درمانی بيرون‬ ‫از زندان‪ ،‬مرخصی و بودن درکنار‬ ‫فرزندش که به بيماری سرطان مبتالست‪،‬‬ ‫استفاده از کتابخانه و کالسھای آموزش‬ ‫فنی از جمله خواستھای فوری بھنام است‪.‬‬ ‫ديدار با خانواده نيز برای بھنام به‬ ‫معضلی تبديل شده است و بدليل دوری‬ ‫راه و ھزينه سنگين آمدن خانواده اش به‬ ‫نزد وی دشوار است‪ .‬از ھمين رو دو‬ ‫ماھی است که بھنام مالقاتی نداشته است‪.‬‬ ‫و اين در حاليست که فرزند او به بيماری‬ ‫سرطان مبتالست و اين مشکل ھم بر‬ ‫بھنام و ھم بر خانواده او ھمسرش و‬ ‫فرزندش فشار سنگينی است‪ .‬به عبارتی‬ ‫خانواده بھنام نير ھمراه با خود وی تحت‬ ‫اذيت و آزار حکومت قرار دارند‪.‬‬ ‫بھنام در وضعيت جسمانی بدی بسر‬ ‫ميبرد‪ .‬او به آرتروز گردن و بيماری کليه‬ ‫و خونريزی لثه مبتالست و در مدتی که‬ ‫در زندان بوده است زير شکنجه ھا و‬ ‫فشارھای درون زندان‪ ،‬وصعيت سالمی‬ ‫بدی پيدا کرده است‪ .‬اما او از امکان‬ ‫برخورداری از درمان محروم است‪ .‬و‬ ‫وقتی او از درد رنج ميبرد تنھا کاری که‬

‫ميکنند وی را به بھداری زندان که فاقد‬ ‫ھر گونه امکانات درمانی است ميبرند که‬ ‫به وی کمکی نميکند‪ .‬مقامات زندان‬ ‫عليرغم نياز بھنام به درمان فوری از‬ ‫اعزام وی به بيمارستانی در خارج از‬ ‫زندان خودداری ميکنند‪.‬‬ ‫بھنام ابراھيمزاده يک سمبل و يک چھره‬ ‫شناخته شده در زندان است‪ .‬جرم او دفاع‬ ‫از حقوق کارگر‪ ،‬حقوق کودک و حقوق‬ ‫انسان است‪ .‬در زندان نيز او صدای‬ ‫ھمواره صدای آزاديخواھی و انسانيت را‬ ‫نمايندگی کرده است‪ .‬بھنام از ‪ ٢٢‬خرداد‬ ‫‪ ٨٩‬در زندان بسر ميبرد‪ .‬او ‪ ۵‬سال حکم‬ ‫زندان داشت آما دوباره محاکمه و با‬ ‫اتھاماتی واھی به وی ‪ ٩‬سال و ‪ ۴‬ماه‬ ‫حکم زندان داده شده است‪ .‬بھنام طی نامه‬ ‫ای اتھاماتی که به وی وارد شده را‬ ‫تکذيب و حکم صادره را محکوم کرده‬ ‫است ‪.‬بھنام به بيشترين حمايت جھانی‬ ‫نياز دارد‪.‬‬ ‫با کارزار ”بھنام را آزاد کنيد“ ھمکاری‬ ‫کنيد و در ھر کجا که ھستيد صدای‬ ‫اعتراض او باشيد‪.‬‬ ‫در ايران عکس بھنام ابراھيم زاده را بر‬ ‫در و ديوار بزنيد و زيرش بنويسد“ بھنام‬ ‫را آزاد کنيد“ عکس بگيريد و عکسھای‬

‫ د ن ‬ ‫آنرا وسيعا در مديای اجتماعی‪ ،‬از جمله‬ ‫در صفحات فيس بوک و سايت ھای‬ ‫خبری منتشر کيند‪ .‬ھمچنين بدست ما‬ ‫برسانيد تا آنھا را رسانه ای کنيم‪.‬‬ ‫کليپ تھيه کنيد و با گرفتن عکس بھنام در‬ ‫مقابل صورت خود اعالم کنيد که ما بھنام‬ ‫را حمايت ميکنيم‪” .‬بھنام را آزاد کنيد“‬ ‫کليپ آنرا بر روی يوتيوپ بگذاريد و برا‬ ‫ی ما نيز ارسال کنيد‪.‬‬ ‫در خارج کشور بکوشيد تا با سازمانھای‬ ‫کارگری و نھادھای انساندوست در‬ ‫کشورھای مختلف جھان تماس برقرار‬ ‫کنيد و خواستار حمايت و پشتيبانی آنان از‬ ‫بھنام و خواستھايش بشويد‪.‬‬ ‫پتی شنی را که از سوی کمپين ”بھنام را‬ ‫آزاد کنيد“ در حمايت از او بر روی‬ ‫سايت ھا گذاشته است‪ ،‬را برای دوستان‬ ‫خود بفرستيد و بخواھيد حمايت کنند ‪. .‬‬ ‫اين پتی شن را در لينک زير ميتوانيد‬ ‫امضا کنيد و به دوستانتان نيز خبر دھيد‬ ‫که آنرا امضا کنند‪.‬‬ ‫‪http://chn.ge/1xr3BZD‬‬ ‫خانواده بھنام ابراھيم زاده را تنھا نگذاريد‬ ‫و آنھا را در حلقه حمايت و پشتيبانی خود‬ ‫قرار دھيد‪.‬‬ ‫با گسترش اعتراضات خود فشار بياوريم‬ ‫و بکوشيم که فشار از روی بھنام را‬ ‫برداريم و خواستار آزادی فوری او از‬ ‫زندان شويم‪.‬‬ ‫بھنام ابراھيم زاده و ھمه کارگران زندانی‬ ‫و زندانيان سياسی بايد فورا آزاد شوند‪.‬‬ ‫‪ ٢۴‬ارديبھشت ‪ ١۴ ، ١٣٩۴‬مه ‪٢٠١۵‬‬ ‫کارزار "بھنام را آزاد کنيد"‬ ‫کميته مبارزه برای آزادی زندانيان‬ ‫سياسی‬ ‫کمپين برای آزادی کارگران زندانی‬ ‫کودکان مقدمند‬


‫‪٢٢‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬

‫ترک تحصيل ‪ ٦٧‬ھزار کودک در مقطع ابتدايی‬

‫ ﯾ;ﯾ ن‬ ‫‪ ٢٤‬‬ ‫‪ 6 3‬ل ‪ 7‬ﯾ‬ ‫معاون آموزشی نھضت سوادآموزی‬ ‫ايران میگويد در سال گذشته ‪ ۶٧‬ھزار‬ ‫دانشآموز تنھا در مقطع ابتدايی ترک‬ ‫تحصيل کردهاند‪.‬‬ ‫خبرگزاری دانشجويان ايران )ايسنا(‪،‬‬ ‫محمد مھدیزاده‪ ،‬معاون آموزشی نھضت‬ ‫سوادآموزی ضمن بيان اين خبر گفت‪:‬‬ ‫»استان سيستان و بلوچستان ‪ ٢٠‬درصد‬ ‫از اين آمار ‪ ۶٧‬ھزار نفری را به خود‬ ‫اختصاص داده است که عمدهترين آن به‬ ‫علت کمسوادی و بیسوادی اولياء‬ ‫دانشآموزان اين منطقه است‪«.‬‬ ‫به گفته مھدیزاده ‪ ٩‬ميليون و ‪ ٧٠٠‬ھزار‬ ‫نفر بیسواد در ايران وجود دارد که ‪١۴٣‬‬ ‫ھزار نفر از آنھا کودکان بين ‪ ۶‬تا ‪١٨‬‬ ‫سال ھستند که در بين سالھای ‪ ١٣٩٣‬تا‬ ‫‪ ٩۴‬در ھيچ مدرسهای ثبت نام نکردهاند‪.‬‬ ‫ورود زودھنگام به بازار کار‪ ،‬عدم‬ ‫برخورداری از فضای کافی آموزشی‬ ‫برای تحصيل‪ ،‬قديمی بودن مدارس‪ ،‬عدم‬ ‫وجود امکانات بھداشتی‪ ،‬عدم وجود‬ ‫مدارس کافی در محيطھای روستايی و‬ ‫دوربودن مدارس از محل سکونت‬ ‫دانشآموزان‪ ،‬از جمله داليل عدم تحصيل‬ ‫و يا ترک تحصيل دانشآموزان در ايران‬ ‫عنوان میشوند‪.‬‬

‫تيرماه سال گذشته مرکز آمار ايران اعالم‬ ‫کرده بود که استان سيستان و بلوچستان با‬ ‫‪ ٢٨.۴۴‬درصد‪ ،‬پايينترين ميانگين سطح‬ ‫سواد در استانھای کشور را به خود‬ ‫اختصاص داده و استان کردستان با ‪٢٢.٣‬‬ ‫درصد بیسوادی در جايگاه دوم قرار‬ ‫دارد‪ .‬ھمچنين ‪ ١٩.۵۶‬درصد از جمعيت‬ ‫استان لرستان نيز فاقد سواد ھستند و‬ ‫استان اردبيل با ‪ ١٩.٢٣‬درصد رتبه‬ ‫چھارم نرخ بیسوادی در ايران را دارد‪.‬‬ ‫در دیماه سال گذشته علی باقرزاده‪،‬‬ ‫رئيس سازمان نھضت سوادآموزی ايران‬ ‫اعالم کرد که ميزان بیسوادی در‬ ‫سيستان و بلوچستان ‪ ٢٢/٧‬درصد است‪.‬‬ ‫او گفت پس از سيستان و بلوچستان‪،‬‬ ‫آذربايجان غربی‪ ،‬کردستان‪ ،‬لرستان‪،‬‬ ‫کرمان و خراسان شمالی به ترتيب‬ ‫باالترين درصد بیسوادی را دارند‪.‬‬ ‫به گفته محمد مھدیزاده‪ ،‬معاون آموزشی‬ ‫نھضت سوادآموزی ‪ ٣.۵‬ميليون بیسواد‬ ‫زير ‪ ۵٠‬سال در ايران وجود دارد‪.‬‬ ‫پيش از اين‪ ،‬رئيس سازمان نھضت‬ ‫سوادآموزی ايران گفته بود استان‬ ‫مازندران با ‪ ٩۵ /٧‬درصد باسوادی‪،‬‬ ‫بيشترين ميزان باسوادی در کشور را‬ ‫دارد‪* .‬‬

‫کانال جديد ب رن ام ه ھ ای ‪٢٤‬‬ ‫س اع ت ه خ ود را در ش ب ک ه‬ ‫"ن گ اه ش م ا" از م اھ واره‬ ‫ھاتبرد پخش ميکند‪.‬‬ ‫مشخصات شبکه "نگاه شما"‬

‫فرکانس‪١١٢٠٠ :‬‬ ‫پوالريزاسيون‪ :‬عمودی‬ ‫سيمبل ريت‪٢٧٥٠٠ :‬‬ ‫‪FEC: ٥/٦‬‬ ‫ب‪vv‬رن‪vv‬ام‪vv‬ه ھ‪vv‬ای ک‪vv‬ان‪vv‬ال ج‪vv‬دي‪vv‬د در‬ ‫شبکه نگاه شم‪v‬ا را ھ‪v‬م‪v‬چ‪v‬ن‪v‬ي‪v‬ن‬ ‫ميتوانيد از طريق ‪GLwiz‬‬ ‫در گزينه تلويزي‪v‬ون‪v‬ھ‪v‬ای اي‪v‬ران‪v‬ی‬ ‫مشاھده کنيد‪:‬‬

‫‪www.glwiz.com‬‬ ‫ ‪ ?I8‬ت ‪ 6 3‬ل ‪ 7‬ﯾ‬ ‫را " دو ن و ‪ #JD‬ﯾ ‪ 6‬ن‬ ‫ا‪.K‬ع دهﯿ ‪.‬‬


‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٢٣‬‬

‫ د ن ‬

‫" ز‪ 7‬ﯾ از ه ‪ -‬و د ر ل " ا‪ ,‬‬ ‫ @ ز‪ 6‬ا‪ 6‬در اوﯾ ‬

‫پروندهسازی جديد‪ ،‬پس از شش سال‬ ‫حبس بدون حتی يک روز مرخصی‪.‬‬ ‫کلمه‪ :‬با گذشت نزديک به يک ماه از‬ ‫انتقال رسول بداقی به سلول انفرادی‬ ‫زندان اوين‪ ،‬ھنوز از اتھامات پرونده‬ ‫جديد او اطالعی در دست نيست‪ .‬در طی‬ ‫اين مدت‪ ،‬ماموران امنيتی از فشار و‬ ‫تھديد خانواده اين معلم دربند دريغ نکرده‬ ‫و با بازجويی از خانواده او می خواستند‬ ‫به زور از دخترش اقرار بگيرند‪ .‬اين در‬ ‫حالی است که کمتر از سه ماه به زمان‬ ‫آزادی رسول بداقی باقی مانده است‪.‬‬ ‫يکی از نزديکان اين معلم زندانی با ابراز‬ ‫نگرانی از فشارھای جديد بر او و‬ ‫خانواده اش به خبرنگار کلمه توضيح می‬ ‫دھد‪" :‬ھمه اعضای خانواده از اينکه بعد‬ ‫از سالھا درد و رنج‪ ،‬دو و سه ماه ديگر‬ ‫دوران محکوميت رسول تمام می شد و به‬ ‫آغوش خانواده اش باز می گشت‬ ‫خوشحال بودند و برای آزادی وی‬ ‫روزشماری می کردند اما ناگھان خبردار‬ ‫شديم که دادسرای اوين او را برای‬ ‫بازجويی به شعبه ششم بازپرسی‬

‫فراخوانده است و از آنجا ھم به قرنطينه‬ ‫منتقلش کرده اند‪".‬‬ ‫به گزارش کلمه‪ ،‬وی در ادامه‪ ،‬به فشارھا‬ ‫و رفتارھای خشن با خانواده رسول بداقی‬ ‫اشاره کرده و از بازجويی ھمسر و دختر‬ ‫بزرگ اين معلم دربند می گويد‪" :‬روز‬ ‫شانزدھم ارديبھشت زمانی که رسول در‬ ‫انفرادی بود‪ ،‬در اقدامی عجيب ماموران‬ ‫به منزل او رفته و آنجا را مورد تفتيش‬ ‫قرار می دھند‪ .‬در تفتيش منزل‪ ،‬ستايش و‬ ‫شکيبا دوقلوھا بسيار ترسيده بودند و بعد‬ ‫از رفتن ماموران از شدت ترس حالت‬ ‫تھوع داشتند‪ .‬ماموران لپ تاپ‪ ،‬کامپيوتر‪،‬‬ ‫تعدادی سی دی‪ ،‬دوربين و… با خود می‬ ‫برند‪ .‬بعد ھمسر رسول و شبنم دختر‬ ‫بزرگ او را روز ھفدھم ارديبھشت به‬ ‫شعبه ششم بازپرسی برای بازجويی‬ ‫احضار می کنند‪ ،‬اما با نظر وکيل کانون‪،‬‬ ‫آنھا ھفدھم برای بازجويی نرفتند زيرا‬ ‫پيمان عطار معتقد بود اين احضار‬ ‫غيرقانونی است و بايستی دست کم ھفتاد‬ ‫و دو ساعت قبل تحويل می شد‪ .‬اما روز‬ ‫شنبه نوزدھم که ھمسر و دختر رسول به‬

‫اوين می روند‪ ،‬در آنجا مورد بازجويی‬ ‫قرار می گيرند‪ .‬ماموران در رفتار بسيار‬ ‫عجيبی‪ ،‬قصد داشتند از شبنم به زور‬ ‫اقرار بگيرند اما با اعتراض شديد‬ ‫مادرش‪ ،‬او را رھا می کنند‪".‬‬ ‫وی می افزايد‪" :‬تا جايی که اطالع داريم‬ ‫رسول در انفرادی زندان اوين نگھداری‬ ‫می شود اما به نظر می رسد بازجويی ھا‬ ‫پيرامون تماسھای بداقی با خانواده از‬ ‫زندان بوده است‪ .‬روز سی ام ارديبھشت‬ ‫رسول در حضور بازجو با ھمسرش‬ ‫تماس گرفته و اين تنھا تماس تلفنی چھار‬ ‫دقيقه ای بود که از زمان انتقالش به‬ ‫انفرادی با خانواده داشته است‪ .‬البته اين‬ ‫تماس کوتاه تلفنی نشان ميدھد که موج‬ ‫اول بازجويی ھای سخت تمام شده و موج‬ ‫دوم با شدت کمتری آغاز شده است‪ .‬تالش‬ ‫خانواده و وکيل و اعضای کانون برای‬ ‫آزادی او نيز ادامه دارد‪".‬‬ ‫اين دومين بار است که رسول بداقی به‬ ‫شعبه شش دادسرای اوين احضار می‬ ‫شود‪ ،‬آن ھم در حالی که کمتر از سه ماه‬ ‫به پايان دوران محکوميت او باقی مانده‬ ‫است‪.‬‬ ‫مديره کانون‬ ‫رسول بداقی‪ ،‬عضو ھيات‬ ‫ٔ‬ ‫صنفی معلمان ايران است که در دھم‬ ‫شھريور ماه سال ‪ ٨٨‬پس از احضار به‬ ‫اداره آموزش و پرورش اسالمشھر‬ ‫بازداشت و به شش سال حبس تعزيری و‬ ‫پنج سال محروميت از فعاليتھای اجتماعی‬ ‫محکوم شد‪ .‬او در تمام مدت محکوميت‬ ‫خود حتی يک ساعت ھم مرخصی نداشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫طبق آخرين اظھارات مسئوالن زندان‬ ‫رجايی شھر‪ ،‬رسول بداقی بايد در‬ ‫سيزدھم مرداد ‪ ٩۴‬آزاد شود‪*.‬‬


‫‪٢٤‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬

‫ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ »ﺟﺒﺎﺭﺳﯿﻨﮓ« ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺯﺑﺎﻟﻪﻫﺎی »ﺁﻕ ﺗﭙﻪ«‬

‫محمد قربانی شاگرد رضا بقال‪،‬‬ ‫بساطی جلوی‬ ‫دستفروشی توی مترو‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫فروشی آقا‬ ‫امامزاده طاھر‪ ،‬شاگرد سبزی‬ ‫ِ‬ ‫گچکار‬ ‫منصوری‪ ،‬فَعلگی برای اسماعيل‬ ‫ِ‬ ‫قبرشويی قبرھای‬ ‫کج خلق يا حتی‬ ‫ِ‬ ‫ترکخورده امامزاده محمد ھم برای تک‬ ‫تک اين بچهھا قابل تحملتر است؛ قابل‬ ‫تحملتر از کاری که نه تنھا سختی ھر‬ ‫روزهاش‪ ،‬که اسمش ھم برای شانهھای‬ ‫غرور عبدالباقی‪ ،‬شکيال‪ ،‬مھشيد‪ ،‬فرھاد‪،‬‬ ‫نقيب و خيلی از بچهھای »آق تپه«‪» ،‬بد‬ ‫بار« است؛ بچهھای ‪ ١٠ - ١٢‬سالهای که‬ ‫نه با خيال رھايی از کار و درس‬ ‫خواندن‪ ،‬که با رويای رھا شدن از‬ ‫زبالهگردی‪ ،‬شبشان را صبح میکنند و‬ ‫صبح بعد مثل ھر صبح ديگر‪ ،‬کابوس‬ ‫زباله گردی را تا شب به پشت میکشند؛‬ ‫فحش‬ ‫کودکانی که »زباله گردی« را‬ ‫ِ‬ ‫روزگاری میدانند که ھر روز مجبورند‬ ‫»گونیگونی« از آن را به دوش بکشند تا‬ ‫روزشان دوباره شب شود‪.‬‬ ‫عبدﷲ ‪١٥ – ١٦‬ساله با دوچرخه آبیاش‪،‬‬ ‫کوچهھای خاکی آقتپه را باال پايين‬

‫میکند؛ او از کار کردن و درس خواندن‬ ‫توامانش میگويد؛ از اينکه صبحھا در‬ ‫متروی تھران ‪ -‬کرج بساط میکند و‬ ‫واگن به واگن‪ ،‬سر تا ته قطار را گز‬ ‫میکند و عصرھا به خانه مھر میآيد تا‬ ‫کالس سوم ابتدايی را به چھارم برساند؛‬ ‫از درآمد ‪٢٠٠ – ٢٥٠‬ھزار تومانی‬ ‫خودش و ‪ ٤٠٠‬ھزار تومانی برادرش که‬ ‫بساط سبزی فروشی دارد؛ از اينکه ‪١٥‬‬ ‫سال از مھاجرتشان از ھرات به آق تپه‬ ‫میگذرد ولی ھنوز به دليل نداشتن‬ ‫شناسنامه‪ ،‬از امکان تحصيل در مدارس‬ ‫محروم ھستند‪...‬‬ ‫»جبارسينگ« با اينکه ‪ ١٢‬سال دارد و‬ ‫تنھا دو کالس سواد‪ ،‬آکتوری است برای‬ ‫خودش؛ از کار و بارش میپرسيم و او با‬ ‫لحن امجدخان در فيلم شعله‪ ،‬به عبدﷲ و‬ ‫يکی دو بچه ‪١٠ – ١٢‬ساله اشاره میکند‬ ‫و میگويد‪» :‬من مثه اينا نيستم که لنگ يه‬ ‫قرون دو زار باشم‪ ،‬من ھر روز ‪– ١٥٠‬‬ ‫‪١٠٠‬تومن کاسبم؛ توی سرآسياب به‬ ‫ھرکی بگی »جبارسينگ« منو میشناسه؛‬ ‫من يه چرخ بزنم ‪ ١٢-١٠‬تا کيف و جيب‬

‫زدم‪ «...‬شروع میکند با ھمان لحن‬ ‫جبارسينگ‪ ،‬از خاطراتش گفتن؛ میگويد‪،‬‬ ‫اما گوشتھای اضافه روی مچ ھر دو‬ ‫دستش ناخواسته چشمھايت را به حرکت‬ ‫خورد گره‬ ‫دستھايش که در ھوا تاب می َ‬ ‫میزند؛ گوشتھای اضافهای که حاصل‬ ‫بارھا کشيده شدن تيغ بر رگ دست و‬ ‫خودکشی نافرجام يک پسربچه‪١٢‬ساله‬ ‫است؛ گوشتھای اضافهای که ھر کدام‬ ‫نشان از عمق فجايعی است که روح يک‬ ‫پسربچه ‪ ١٢‬ساله را آنچنان خراشيده است‬ ‫که مرگ را به زندگی ارجح دانسته؛‬ ‫پسربچهای که ترجيح میدھد در نظر‬ ‫مردم »دزد« باشد تا »زباله گرد«!‬ ‫آق تپه گرچه تپه ندارد ولی تا بخواھی‬ ‫بچه دارد؛ بچهھای کرد‪ ،‬لر‪ ،‬ترک‪،‬‬ ‫کرمانی‪ ،‬شمالی و افغان که ھمگی در‬ ‫يک نقطه مشترک جمعند؛ ھمگی کار‬ ‫میکنند تا چرخ کج و معوج زندگیشان‬ ‫را که اين روزھا حسابی لنگ میزند‪،‬‬ ‫بچرخانند‪...‬‬ ‫در ميان فقر‪ ،‬اعتياد‪ ،‬محروميت از‬ ‫تحصيل‪ ،‬بی ھويتی‪ ،‬خانوادھھای‬ ‫فروپاشيده‪ ،‬وضعيت بد معيشتی مھاجران‬ ‫ايرانی و افغانستانی و انواع ناھنجاری و‬ ‫بزهھای اجتماعی و اخالقی »آقتپه«‪ ،‬ه‬ ‫عرصهھای اجتماعی آماده کند‪.‬‬ ‫وقتی پای حرف مسئول خانهھای مھر آق‬ ‫تپه‪ ،‬سرآسياب و يا حصارک کرج‬ ‫مینشينی‪ ،‬حرفھای بسياری دارند برای‬ ‫گفتن؛ از مشکالت صدھا کودک کاری که‬ ‫ھر روز با کولهباری از درد‪ ،‬رنج و‬ ‫غصه پا به خانه مھر میگذارند و‬ ‫معلمانی که داوطلبانه سعی دارند تا تمام‬ ‫اين غمھا را از دوش کودکان بردارند‪ ،‬از‬ ‫پدر و مادرانی که از ترس چفت نشدن‬ ‫دخل و خرج خانوادهشان‪ ،‬نمیگذارند‬


‫‪٢٥‬‬

‫کودکانشان وقت گرانقيمتشان را در خانه‬ ‫مھر تلف کنند تا سواد بياموزند؛ از مشکل‬ ‫نداشتن شناسنامه و اوراق ھويتی بسياری‬ ‫از اين کودکان که به داليل عجيب و‬ ‫غريب در ھزارتوی قانونی گير کردهاند‬ ‫در اينجا برای گرفتن رضايت والدين‬ ‫بعضی از کودکان برای حضور‬ ‫فرزندانشان در کالسھای خانه مھر‪،‬‬ ‫مجبوريم خانواده اين کودکان را که در‬ ‫وضع معيشتی بسيار بدی به سر میبرند‪،‬‬ ‫تحت حمايت مالی خود قرار دھيم تا‬ ‫فرزندانشان بتوانند برای سوادآموزی و‬ ‫حرفهآموزی به اين مرکز بيايند؛ در حال‬ ‫حاضر نيز انجمن از حداقل ‪ ٤٥‬خانواده‬ ‫حمايت مالی میکند و وضعيت معيشتی‬ ‫اين خانوادهھا به شکلی است که بخش‬ ‫عظيمی از آنھا دچار سوءتغذيه ھستند‪.‬‬ ‫از بچهھای اين مرکز میگويد که ‪٦٥‬‬ ‫درصد آنھا يا از اتباع ھستند و يا ماحصل‬ ‫ازدواج مادر ايرانی با پدر افغانستانی يا‬ ‫بالعکس‪ ،‬از کودکانی که حاصل ازدواج‬ ‫موقت‪ ،‬ازدواجھای ثبت نشده و يا‬ ‫طالقھای ثبت نشده پيش از ازدواج مجدد‬ ‫مادرانشان ھستند؛ مادرانی که در ميانشان‬ ‫کم نيستند زنان کارتنخوابی که برای‬ ‫لحظهای نئشگی‪ ،‬شناسنامه و اوراق‬ ‫ھويتی خودشان را فروختهاند؛ از‬ ‫تالشھای بسياری که برای آموزش آنھا‬ ‫میشود ولی به دليل عدم داشتن اوراق‬ ‫ھويتی‪ ،‬اغلب اين کودکان قادر به دريافت‬ ‫مدارک تحصيلی نمیشوند‪.‬‬ ‫میگويد و میگويد؛ از دختر بچهھای ‪ ٨‬تا‬ ‫‪ ١٦‬ساله زبالهگردی که حداقل ‪٢٠‬درصد‬ ‫جمعيت زبالهگردھای اين منطقه را‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬ ‫تشکيل دادهاند؛ دختر و پسرھايی که غالبا ً‬ ‫مورد آزار بدنی و بعضا ً آزار جنسی‬ ‫قرار گرفتهاند و سالھای سال اين موضوع‬ ‫را ھمچون راز در قلب کوچکشان نگاه‬ ‫داشتهاند و اين احساس گناه ناخواسته‪ ،‬تا‬ ‫پايان عمر بر لحظه لحظه زندگیشان‬ ‫سنگينی میکند‪.‬‬ ‫شايد بزرگترين کاری که میتوان برای‬ ‫اين کودکان انجام داد آن است که کرامت‬ ‫انسانی اين کودکان را دوباره برای‬ ‫خودشان‪ ،‬خانواده و جامعه بازتعريف و‬ ‫زنده کرد‪ .‬جامعهای که ھنوز نمیداند در‬ ‫مقابل اين کودکان بايد ترحم پيشه کند و با‬ ‫نگاه تکدیگری نظارهگر حضورشان در‬ ‫خيابانھا باشد يا بايد خودش را به نديدن‬ ‫اين کودکان عادت دھد و بیتفاوت از‬ ‫کنارشان بگذرد؟!‬

‫تُن صدايش را پايين میآورد و میگويد‪:‬‬ ‫پيش از اين‪ ،‬کار اغلب بچهھای اين مرکز‬ ‫و مرکزھای مجاور‪ ،‬قبرشويی قبرھای‬ ‫امامزاده محمد بود‪ ،‬ولی اين روزھا شغل‬ ‫اول غالب اين کودکان‪ ،‬زبالهگردی است‪.‬‬ ‫صدايش را باز ھم پايينتر میآورد و آرام‬ ‫زمزمه میکند‪ :‬وقتی از کار اين بچهھا‬ ‫میپرسی‪ ،‬اغلب اين بچهھا شغلھای‬ ‫متفاوتی را میگويند‪ .‬از شاگردی رضا‬

‫ د ن ‬ ‫بقال و کارگری برای اسماعيل گچکار تا‬ ‫فروشنده بوتيک‪ .‬ولی دردآور اينجا است‬ ‫که تمام اين شغلھا تنھا رؤيای اين بچهھا‬ ‫است و اغلبشان زبالهگردند و آنقدر از‬ ‫اين کار نفرت دارند که حتی حاضر‬ ‫نيستند کسی از زبالهگرد بودنشان با خبر‬ ‫شود‪.‬‬ ‫اين موضوع به اندازهای برای اين‬ ‫کودکان مھم بود که ما تصميم گرفتيم‬ ‫برای رفع اين حس شرمساری کودکان از‬ ‫شغلشان‪ ،‬اردوھايی با حضور کودکان و‬ ‫خيرين و حاميان انجمن برگزار کنيم که‬ ‫در آن تمامی اعضا در کنار اين کودکان‪،‬‬ ‫اقدام به جمع آوری زباله از طبيعت‬ ‫میکنند‪.‬‬ ‫اردوھايی که در کاھش ميزان احساس‬ ‫حقارت کودکان زبالهگرد بسيار موثر بود‬ ‫و باعث شد تا اين کودکان احساس‬ ‫شرمندگی کمتری نسبت به کارشان داشته‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫از کارھای انجام شده و رؤياھايی که‬ ‫برای اين کودکان دارد میگويد‪.‬‬ ‫از رؤياھايی که تمامی ندارد و دردھايی‬ ‫که درمان نشدنیاند! از نگرانیاش برای‬ ‫تک تک بچهھای آق تپه میگويد‪.‬‬ ‫بچهھايی که اگر از باالی آق تپه يک نفس‬ ‫بدوند‪ ١٠ ،‬دقيقهای به پشت در بزرگ و‬ ‫فوالدی »قزل حصار« میرسند‪.‬‬ ‫از اينکه نمیخواھد باور کند آينده چند‬ ‫سال بعد بسياری از کودکان ‪ ٨، ٧‬ساله‬ ‫امروز آق تپه‪ ،‬تنھا ‪١٠‬دقيقه با آنھا فاصله‬ ‫دارد! ‪ ١٠‬دقيقهای که اميدوار است‬ ‫ھيچگاه سپری نشود‪*.‬‬

‫سه شنبه شبھا از ساعت‬ ‫‪ ٢٣ /١٥‬تا ‪ ٢٣ /٣٠‬بوقت ايران‬ ‫‪ ٢٠ /٤٥‬تا‪ ٢١‬بوقت اروپای مرکزی‬ ‫لطفا ساعت پخش برنامه کودکان مقدمند را به ھمگان اطالع دھيد!‬

‫ما را از کيفيت برنامه ھا مطلع کنيد‪.‬‬


‫‪٢٦‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫اين مناسبت را بياوريم پيش چشممان‪ ،‬تا‬ ‫ياد بگيريم و ‪ ...‬شايد اولين قدم اين باشد‬ ‫که اين روز وارد تقويم شود‪ ،‬تا ھر سال‬ ‫که ورق می خورد و می رسد به اين روز‬ ‫واژه ی کار کودک و مبارزه را ببينيم‪ ،‬تا‬ ‫شايد يک روز در سال حتی تلنگری باشد‬ ‫به ھمه ی ما برای توجه به اين کودکان و‬ ‫کودکی از دست رفته شان‪.‬‬

‫گرد آوری و تنظيم‬ ‫ليال يوسفی‬ ‫درخواست جمعی از فعاالن حقوق کودک‬ ‫از دولت برای ثبت روز جھانی ”منع کار‬ ‫کودک“‬ ‫خبرگزاری ھرانا ـ در آستانه روز جھانی‬ ‫منع کار کودک‪ ،‬جمعی از فعاالن حقوق‬ ‫کودک از دولت خواستند تا در تقويم‬ ‫رسمی کشور روز جھانی لغو کار کودک‬ ‫را به ثبت برساند‪.‬‬ ‫بخشی از متن درخواستی که از سوی اين‬ ‫گروه از فعالن حقوق کودک به معاون‬ ‫رياست جمھوری تحويل داده شده در‬ ‫ادامه میآيد‪:‬‬ ‫ھمه ما بارھا و بارھا اين تصوير را ديده‬ ‫ايم که دخترک يا پسرکی دفتر مشقش را‬ ‫توی پياده رو پھن کرده است و می نويسد‬ ‫و بسياری از ما نديده ايم کودکانی که را‬ ‫که در کارگاه ھای تاريک و نمور کار‬ ‫می کنند‪ .‬نمی توانيم ببينيمشان‪ ،‬آن قدر‬ ‫زود می آيند و آن قدر دير می روند که‬ ‫ديده نمی شوند‪ .‬بسياری از آنھا در گوشه‬ ‫ای از ھمان کارگاه می خوابند‪ ،‬قطعا نمی‬ ‫بينيمشان‪ .‬نياز داريم تا اين روز را با‬ ‫صدای بلند يادآوری کنيم‪ ،‬نياز داريم تا‬

‫آتنا دائمى به ھفت سال زندان محکوم شد‬ ‫آتنا دائمى‪ ،‬فعال دفاع از حقوق کودکان از‬ ‫سوى شعبه ‪ ٢٨‬دادگاه انقالب به رياست‬ ‫قاضى مقيسه‪ ،‬به ھفت سال زندان محکوم‬ ‫شد‪.‬‬ ‫آتنا دائمی ‪ ٢۶‬ساله‪ ،‬دارای مدرک ديپلم و‬ ‫شاغل در باشگاه ورزشی انقالب‪ ،‬در‬ ‫روز ‪ ٢٩‬مھرماه از سوی ماموران سپاه‬ ‫پاسداران بازداشت و به زندان اوين انتقال‬ ‫يافت و پس از مدتھا انفرادی و بازجويی‪،‬‬ ‫راھی بند زنان زندان اوين شد‪.‬‬ ‫اولين دادگاه آتنا در ‪ ٢٣‬اسفند ‪ ١٣٩٣‬به‬ ‫اتھامات تبليغ عليه نظام‪ ،‬اقدام عليه امنيت‬ ‫ملى از طريق اجتماع و تبانى‪ ،‬توھين به‬ ‫مقدسات‪ ،‬توھين به رھبرى و اختفاى ادله‬ ‫جرم‪ ،‬برگزار گرديد‪.‬‬ ‫بنا بر اظھارات نزديکان وى‪ ،‬ضابطين‬

‫ د ن ‬

‫قضايى در اين پرونده شھادت فردى را‬ ‫بر عليه او پذيرفته است که خود از‬ ‫متھمين اين پرونده بوده است و براى‬ ‫آزادى از زندان‪ ،‬اقدام به شھادت دروغ‬ ‫عليه آتنا دائمى کرده است‪.‬‬ ‫حکم دادگاه در باره ناظم مدرسه که به‬ ‫آزار جنسی کودکان پرداخته بود‪.‬‬ ‫ديوان عالی کشور در ايران حکم دادگاه‬ ‫بدوی برای ناظم مدرسهای را که به اتھام‬ ‫کودک آزاری مجرم شده بود‪ ،‬تاييد کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫به گفته محسن افتخاری‪ ،‬سرپرست‬ ‫دادگاهھای کيفری استان تھران اين فرد به‬ ‫دو سال تبعيد‪ ،‬دو سال محروميت از‬ ‫فعاليت فرھنگی‪ ،‬آموزشی و ورزشی و‬ ‫‪ ١٠٠‬ضربه شالق محکوم شده بود که‬ ‫اين حکم در ديوان عالی کشور تاييد شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫اخبار مربوط به آزار و اذيت جنسی‬ ‫تعدادی از دانشآموزان يک دبستان‬ ‫پسرانه در غرب تھران ارديبھشت سال‬ ‫‪ ١٣٩٣‬برای اولين بار در رسانهھای‬ ‫ايران منتشر شد‪.‬‬ ‫در آن زمان پزشکی قانونی تاييد کرد که‬ ‫شش دانشآموز يک دبستان پسرانه مورد‬ ‫تجاوز جنسی قرار گرفتهاند‪.‬‬ ‫بررسی شکايت خانوادهھا نشان میداد که‬ ‫قربانيان بين ‪ ٨‬تا ‪ ١١‬ساله بودهاند‪.‬‬ ‫اوايل شھريور ماه گذشته غالمحسين‬ ‫محسنی اژهای‪ ،‬سخنگوی قوه قضاييه‬ ‫ايران از صدور حکم اوليه متھم خبر داد‬ ‫و بدون ارائه جزئيات حکم گفت که او‬ ‫"به حدی از تازيانه‪ ،‬دو سال تبعيد و‬ ‫محروميت از برخی مشاغل و فعاليتھای‬


‫‪٢٧‬‬ ‫اجتماعی" محکوم شده است‪.‬‬ ‫بعد از صدور حکم اوليه‪ ،‬فعاالن حقوق‬ ‫کودکان از اين که حکم سنگينتری شامل‬ ‫حبس برای مجرم اين پرونده صادر نشده‬ ‫انتقاد کردند‪.‬‬ ‫‪ ٥٠٠‬ھزار کودک در سودان در معرض‬ ‫خطر مرگ قرار دارند‪.‬‬ ‫توبی النزر‪ ،‬مسئول ھماھنگی کمکھای‬ ‫انساندوستانه سودان جنوبی در سازمان‬ ‫ملل متحد‪ ،‬میگويد در صورت عدم‬ ‫دسترسی نھادھای کمکرسانی به افراد‬ ‫آسيب پذير‪ ،‬حدود ‪ ۵٠٠‬ھزار کودک در‬ ‫ماهھای آينده در معرض خطر مرگ قرار‬ ‫میگيرند‪.‬‬ ‫مردم از فقر‪ ،‬جنگ داخلی و سقوط نظام‬ ‫اقتصادی رنج میبرند‪.‬‬ ‫از زمان آغاز درگيریھا تاکنون بيش از‬ ‫‪ ١.۵‬ميليون نفر آواره شدهاند‪.‬‬

‫مسموميت ‪ ٦٠‬دانش آموز در پنجاب‬ ‫مسئوالن در شف اخ ان ه م رک زی ولس وال ی‬ ‫پنجاب باميان می گويند که پيش از چاشت‬ ‫ام روز‪ ،‬ش ص ت دان ش آم وز م ک ت ب‬ ‫دخترانه مرکز اين ولسوالی ب ه ش ف اخ ان ه‬ ‫منتقل شده اند‪.‬‬ ‫پزشکان تا کنون نتوانسته اند عامل اصل ی‬ ‫بيماری اين دانش آموز را تشخيص دھند‪.‬‬ ‫تشنج‪ ،‬نا آرام ی‪ ،‬خش ک ش دن گ ردن‪ ،‬و‬ ‫استرس از عالئمی است ک ه در ن زد اي ن‬ ‫دانش آموزان مشاھده شده است‪.‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬ ‫اين شھرست ان گ ھ گ اھ ی ش اھ د قض اي ای‬ ‫مشکوکی چون مسموميت دخ ت ران دان ش‬ ‫آموز در سال ھای اخير بوده است‪.‬‬ ‫چھار سال پيش نيز صدھا تن از دخ ت ران‬ ‫دانش آموز در اين منطقه و مرکز ب ام ي ان‬ ‫به يک نوع بيماری ناشناخته گرفتار شدن د‬ ‫که کماکان بيماری آنھا دقيقا تشخيص داده‬ ‫نشده است‪.‬‬ ‫وضعيت سالمت‪ ٢۵‬تن از دان ش آم وزان‬ ‫بھبود يافته اما ‪ ٣۵‬تن ديگ ر ھ ن وزھ م در‬ ‫شفاخانه تحت تداوی قرار دارند‪.‬‬ ‫او وضع ي ت ‪ ۶‬ت ن از دان ش آم وزان را‬ ‫نگران کننده خواند‪.‬‬ ‫منبع خبر‪ :‬آژانس خبری کلکين ھا‬ ‫‪ ٢٠‬درصد خانوادهھای معتاد‪ ،‬فرزند‬ ‫معتاد دارند‬ ‫ايسنا‪ :‬براساس مطالعات انجام شده حدود‬ ‫‪ ١۴‬تا ‪ ٢٠‬درصد خانوادهھای دارای‬ ‫والدين معتاد‪ ،‬فرزند معتاد دارند‬ ‫خانوادهھا تصور میکنند اعتياد والدين‬ ‫اثرگذاری محدودی دارد در حالی که‬ ‫عوارض مخرب اعتياد والدين گريبان‬ ‫فرزندان را خواھد گرفت‪.‬‬ ‫اعتماد به نفس پايين‪ ،‬افزايش احتمال ابتال‬ ‫به اعتياد‪ ،‬بسته شدن مسير پيشرفت و‬ ‫ترقی خانواده و رھاشدن فرزندان‪ ،‬باالتر‬ ‫بودن آمار افسردگی و خشونت اجتماعی‪،‬‬ ‫روابط نامشروع‪ ،‬سرقت‪ ،‬طالق و ساير‬ ‫ناھنجاریھای اجتماعی نسبت به افراد‬ ‫عادی‪ ،‬از جمله اين عوارض ھستند‪.‬‬ ‫فرزندان دارای والدين معتاد حتی اگر‬ ‫آگاھانه عمل کنند‪ ،‬سالم باشند و‬ ‫تحصيالت آکادميک را ھم طی کنند باز‬ ‫ھم در مواردی چون ازدواج به مشکل‬ ‫برمیخورند‪ .‬نظام ارزشی اين کودکان به‬ ‫ھم میريزد و برخی مواقع ديده شده‬ ‫فرزندان خانواده ھای معتاد با خانوادهھايی‬ ‫شبيه به خود ازدواج میکنند که بازتابھای‬ ‫بعدی آن میتواند مخرب باشد‪.‬‬ ‫در پی انتشار ويديويی از رفتار‬

‫ د ن ‬ ‫خشونتآميز يک افسر پليس تگزاس با‬ ‫گروھی از نوجوانان که بيشترشان‬ ‫سياهپوست ھستند‪ ،‬اين پليس تا زمان‬ ‫بررسی پرونده از خدمت کنار گذاشته‬ ‫شد‪.‬‬ ‫اين ويديو که به صورت گستردهای در‬ ‫شبکهھای اجتماعی ھمرسانی شده‪ ،‬نشان‬ ‫میدھد که اين مامور پليس سفيدپوست به‬ ‫روی دو پسر ھفتتير میکشد و يک‬ ‫دختر ‪ ١۴‬سياھپوست را که مايوی شنا به‬ ‫تن دارد‪ ،‬به زور روی زمين درازکش‬ ‫میکند‪.‬‬ ‫پليس میگويد مامورانش را به اين دليل به‬ ‫محل حادثه فرستاده که گزارشھايی از‬ ‫درگيری در کنار يک استخر عمومی از‬ ‫سوی ساکنان محل دريافت کرده است‪.‬‬ ‫بعد از انتشار ويديوی بدرفتاری مامور‬ ‫پليس با نوجوانان‪ ،‬رئيس پليس منطقه از‬ ‫شروع تحقيقات درباره اين حادثه خبر‬ ‫داده و افسر مورد نظر ھم به مرخصی‬ ‫انضباطی فرستاده شده است‪.‬‬ ‫حادثه اخير در حالی رخ داده که در‬ ‫ماهھای اخير رفتار پليس در نقاط مختلف‬ ‫آمريکا با افراد يا مظنونان عمدتا‬ ‫سياھپوست بارھا باعث تنش‪ ،‬اعتراض و‬ ‫ناآرامی شده است‪.‬‬ ‫جسد يک کودک ‪ ١١‬ساله به شفاخانه‬ ‫مرکزی واليت ھرات انتقال يافت است‪.‬‬ ‫مسوالن اين مرکز درمانی گفته اند که‬ ‫جسد اين کودک از واليت فراه به شفاخانه‬ ‫ھرات انتقال يافته است‪.‬‬ ‫در بدن اين کودک نشانه اصابت گلوله‬ ‫ديده شده و اين موضوع سبب کشته شدن‬ ‫او شده است‪.‬‬ ‫بنا بر گفت ھای خانم پيغام اين کودک‬ ‫”عوض“ نام داشته است‪.‬‬ ‫در ھمين حال؛ مقامات فرماندھی پليس‬ ‫واليت ھرات گفته اند که تاکنون از‬ ‫جزييات اين رويداد‪ ،‬خبری در دست‬ ‫ندارند‪*.‬‬


‫شماره ‪١٢٣‬‬

‫‪٢٨‬‬

‫ د ن ‬

‫‪ 3 +‬دم ا ﯿ ر ‪ 3 #‬د‪ % #0 " 5‬د‪6‬ﯿ )!‬

‫ليلی پاکسار‬ ‫صدای تيک تيک ساعت کھنه ديواری ‪٤‬‬ ‫صبح با سر و صدای پرنده کوکی که از‬ ‫اون خانه چوبی باالی ساعت بيرون می‬ ‫آيد مرا يک لحظه به دوران کودکيم می‬ ‫برد و تلويزيون سياه و سفيد باالی تاقچه‬ ‫و شاھکار چارلز ديکنز "اليور تويست"‪.‬‬ ‫به زمان حال برمی گردم در کافی شاپ‬ ‫‪ ٢٤‬ساعته محل که فقط سالمندان‬

‫بازنشسته برای گپ زدن دور ھم می آيند‬ ‫قھوه ام را تلخ و کافين دار سفارش ميدھم‪.‬‬ ‫چشمانم خيره و حيران بر خطھای دفتر‬ ‫يادداشتم و فشار انگشتانم بر پيکر سفت‬ ‫قلم و تراوش مرکب سياه از نوک تيز‬ ‫برانش ميخواھد از حرکت باز ايستد و‬ ‫گله کند از تکرار مکررات آنچه درونم‬ ‫ميخواھد به تحرير بکشد چرا که موضوع‬ ‫کودکان است‪ .‬کودکان مقدمند! اليورھايی‬ ‫که فقط با گذشت از ‪ ١٨٣٨‬تا ‪ ٢٠١٥‬فقط‬ ‫نامشان عوض شده و داستان اسفبار‬ ‫چارلز ھنوز ادامه دارد‪.‬‬ ‫ميثم در زندان بدنيا آمده و در نقاشی‬ ‫ھايش دنيا گرد نيست‪ .‬بلکه مربعی است‬ ‫با خطوط افقی و عمودی‪ .‬مريم و سارا‬ ‫در کنار اتوبان گل و آدامس ميفروشند‪.‬‬ ‫حامد ايدز دارد‪.‬‬

‫زھرای دو ساله در آغوش مادر معتاد‬ ‫است و تا دود ترياک و کراک به ريه‬ ‫ھای نازک و شکننده اش وارد نشود‬ ‫خوابش نميبرد و افسوس اگر زھرا‬ ‫نخوابد مادر برای سير کردن شکم‬ ‫خانواده‪ ،‬تنفروشی امشب را از دست‬ ‫ميدھد‪ .‬مھدی تنھا نان آور خانه در زير‬ ‫پل سيد خندان با ترازوی شکسته توسط‬ ‫مامور شھرداری به خانه ميرود‪.‬‬ ‫صاحب مغازه موبايل فروشی وسايل‬ ‫واکس کفش رضا را با لگد به وسط‬ ‫خيابان پرت کرده و ‪ . . .‬گرمی و‬ ‫گداختگی آتش بيرحم مدرسه شين آباد تا‬ ‫ابد برصورت دخترکان خردسال شعله‬ ‫اش نمايان خواھد بود‪*.‬‬ ‫پولھای کالن بازارخريد و کودکان بی‬ ‫سرپرست در پايتخت شھر به حساب‬ ‫واريز می شوند تا چند روز ديگر کودکان‬ ‫آقازاده ھای باال شھر را صاحب‬ ‫المبورگينی و پورشه و بنز برای جشن‬ ‫شب تولد کنند‪.‬‬ ‫چھره و اندام کودکان در سيستان و‬ ‫بلوچستان و زاھدان مانند کودکان سودان‬ ‫و اتيوپی است‪ .‬فقط نوع الشخورش فرق‬ ‫دارد‪ .‬آنجا الشخور کودک را‬ ‫باچنگالھايش ربود ولی اينجا کرکسی به‬ ‫نام "آخوند"‪ ،‬و چه ساده و کودکانه بود‬ ‫ذھن من که فکر ميکردم اليور تنھا کودک‬ ‫بدبخت جھان است‪*.‬‬

‫ ‪ * "#‬د* ن ( ه '&‪ $%‬و ‪ ، ! "#‬ه ‪ ،‬اد ‪ ،‬ا د ‪ ،‬ه و اﯾ ژﯾ م ا !‬

‫ﺑﻪ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﯾﺪ‬ ‫نھاد کودکان مقدمند‪ ،‬کمپين بين المللی دفاع از حقوق کودکان است‪.‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫‪٢٩‬‬

‫اين شماره‬

‫يک دقيقه و نيم چراغ قرمز‬ ‫ﻫﺎ ﻫﻞ داد‪ .‬ﭼﻬﺮه ﭘﺴﺮك اﻧﮕﺎر ﻛﻪ دردش آﻣﺪه اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت و ﻋﻜﺴﻬﺎي ﺑﺰرگ ﻣﻨﺘﺨﺒﻴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ‬ ‫ﺑﺎﺷﺪ‪ ،‬ﺟﻤﻊ ﺷﺪ‪ ،‬وﻟﻲ ﺑﺎز ﺗﻜﺎن ﻧﺨﻮرد‪ .‬ﻣﺮد ﻻﻏﺮ ﺑﻪ ﻫﺎي ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ و ﺷﻌﺎرﻫﺎي ﭘﺮ از وﻋﺪه و ﻋﻴﺪﺷﺎن‬ ‫ﭘﺸﺖ ﭘﺴﺮ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮي را ﻛﻪ ﻫﻤﺎن ﺟﺎ ﻛﻨﺎرﺷﺎن زﻳﺮ آﻓﺘﺎب و ﺑﺎد ﭘﻴﭻ و ﺗﺎب ﻣﻲ ﺧﻮرد‪*.‬‬ ‫اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮد و آﻧﻬﺎ را ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﻲ ﻛﺮد‪ ،‬ﺿﺮﺑﻪ اي زد‪.‬‬ ‫ليال يوسفی‬

‫او ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اوﻟﻴﻦ ﻣﺎﺷﻴﻦ رﻓﺖ و ﺑﺎ آب ﭘﺎش و‬ ‫دﺳﺘﻤﺎل در ﺣﺎﻟﻲ ﻗﺪش ﺑﻪ زور ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ي ﺷﻴﺸﻪ‬

‫ﺷﺎﻳﺪ ﺿﺮﺑﻪ ي دﺳﺖ ﻣﺮد ﻻﻏﺮ آﻧﻘﺪر ﻫﻢ ﻗﻮي ﻧﺒﻮد‪ ،‬ﻣﻴﺮﺳﻴﺪ‪ ،‬ﻣﺸﻐﻮل ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮدن ﺷﺪ‪.‬‬ ‫اﻣﺎ ﭘﺴﺮك ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﺑﺎ دﺳﺘﻤﺎل ﭼﺮك و ﻳﻚ راﻧﻨﺪه ﺑﻪ او ﭘﻮﻟﻲ ﻧﺪاد و ﺑﻮق زد و اﺷﺎره ﻛﺮد ﻛﻨﺎر‬ ‫ﺷﻴﺸﻪ ي آﺑﭙﺎش ﻛﻮﭼﻮﻟﻮي داﻏﻮن ﺑﻪ دﺳﺖ ﻧﻘﺶ ﺑﺮود‪ .‬ﭘﺴﺮك رﻳﺰه ﻣﻴﺰه ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ از ﮔﻮﺷﻪ ي‬ ‫زﻣﻴﻦ ﺷﺪ ‪.‬‬

‫ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻣﺮد ﻻﻏﺮ ﻧﮕﺎه ﻣﻲ ﻛﺮد‪ ،‬ﭘﺲ ﭘﺴﻜﻲ رﻓﺖ‪.‬‬

‫ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﻛﻪ ﻣﺮد ﺳﺮش داد ﻧﻜﺸﻴﺪ از ﺟﺎﻳﺶ ﺗﻜﺎن ﻣﺮدك دﻳﮕﺮ ﻛﻔﺮش درآﻣﺪه ﺑﻮد‪ ،‬آﻣﺪ ﺟﻠﻮ و ﺗﻤﺎم ﻋﻘﺪه‬ ‫ﻧﺨﻮرد‪ .‬ﺑﻌﺪ ﺧﻴﻠﻲ آرام ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ اش ﺑﺎ ﻛﺸﻴﺪن ﭘﺸﺖ ﻣﻮي ﺑﻠﻨﺪ و ﭼﺮك ﺗﺎب ﭘﺴﺮ‬ ‫ﭘﺸﺖ ﭼﺮاغ ﻗﺮﻣﺰ اﻳﺴﺘﺎده ﺑﻮدﻧﺪ‪ ،‬ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ‪ .‬ﺷﺎﻳﺪ در ﺑﺰرﮔﺘﺮ ﻛﻪ ﺣﺎﻻ ﻣﺪت ﻫﺎ ﺑﻮد زل زده ﺑﻮد ﺑﻪ اﺳﻔﺎﻟﺖ‬ ‫ﻟﺤﻈﻪ ي اول ﺑﻨﻈﺮ ﺧﻮﻧﺴﺮد و ﺑﻲ ﺧﻴﺎل ﻣﻲ آﻣﺪ‪ .‬ﺧﻴﺎﺑﺎن ‪ ،‬ﺧﺎﻟﻲ ﻛﺮد‪ .‬ﭼﺮاغ ﺳﺒﺰ ﺷﺪ و ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ راه‬ ‫اﻣﺎ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻲ ﺧﺴﺘﮕﻲ و ﻛﻼﻓﻪ ﮔﻲ زﻳﺎدي را ﺗﻮي اﻓﺘﺎدﻧﺪ‪ .‬ﺳﺮم را ﭼﺮﺧﺎﻧﺪم ‪ .‬ﻫﻨﻮز دﻳﺪه ﻣﻴﺸﺪﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﺻﻮرﺗﺶ و ﺣﺘﺎ در ﺣﺮﻛﺎت ﺷﻞ و ول اش ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺣﺴﺎﺑﻲ درﮔﻴﺮ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و ﻛﻠﻲ ﺑﭽﻪ ي ﻗﺪ و ﻧﻴﻢ‬ ‫ﺑﺪﻫﻲ‪.‬‬

‫دﺳﺖ ﻓﺮوش آﻧﻬﺎ را دوره ﻛﺮده ﺑﻮدﻧﺪ ‪.‬‬

‫ﻣﺮد ﻻﻏﺮ ﻛﻪ ﺧﻮدش ﺗﻌﺪادي اﺳﺒﺎب ﺑﺎزي و ﺧﺮده ﻓﻘﺮ روي زﻣﻴﻦ دراز ﻛﺸﻴﺪه ﺑﻮد و رﻧﺞ او را ﺑﻪ ﺑﺎد‬ ‫رﻳﺰ در دﺳﺖ داﺷﺖ‪ ،‬او را دوﺑﺎره ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻛﺘﻚ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد‪ .‬ﺑﺎﻻي ﺳﺮﻣﺎن ﭘﺮﭼﻢ ﻫﺎي‬

‫از صفحه فيسبوک کودکان مقدمند‬ ‫ديدن کنيد‪ ،‬عضو اين صفحه بشويد‬ ‫و با آن ھمکاری کنيد‪ .‬اخبار‪،‬‬ ‫مقاالت‪ ،‬عکس و ھر اطالعی از‬ ‫وضعيت کودکان را دراين صفحه‬ ‫منتشر کنيد‬ ‫)‪(Kodakan moghadamand‬‬

‫دبير نھاد کودکان مقدمند‬ ‫کريم شامحمدی‬

‫‪karimshamohammadi@yahoo.se‬‬

‫تماس با نھاد کودکان مقدمند‬

‫‪barnenforst@hotmail.com‬‬ ‫‪Tel: 0046-702468454‬‬ ‫‪Fax: 0046-706199054‬‬ ‫‪Address: Barnen Först‬‬ ‫‪Box 48‬‬ ‫‪151 21 Södertälje Sweden‬‬ ‫سردبيرنشريه فارسى‬ ‫سيامک بھاری‬ ‫‪siabahari@yahoo.com‬‬ ‫نشريه فارسى ماھانه منتشر ميشود و در‬ ‫سايت كودكان مقدمند قابل دسترس است‪.‬‬

‫‪www.barnenforst.com‬‬


‫‪٣٠‬‬

‫شماره ‪١٢٤‬‬

‫ د ن ‬

‫خواستھای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان‬ ‫نھاد کودکان مقدمند به منظور تسھيل پيشروی و متشكل ش‪v‬دن ھ‪v‬رچ‪v‬ه ب‪v‬ي‪v‬ش‪v‬ت‪v‬ر ج‪v‬ن‪v‬ب‪v‬ش دف‪v‬اع از‬ ‫حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زير را بعنوان خواستھای فوری و حداقل جن‪v‬ب‪v‬ش دف‪v‬اع‬ ‫از حقوق کودکان در ايران اعالم ميدارد‪:‬‬ ‫‪١‬ــ تضمين و تامين امکانات رفاھی‪ ،‬آموزشی‪ ،‬بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی‬ ‫بوسيله دولت‪ .‬دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان‬ ‫را‪ ،‬در باالترين سطح ممکن‪ ،‬تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و‬ ‫فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند‪.‬‬ ‫‪٢‬ــ ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خالق تربيتی‬ ‫و اجتماعی‪ ،‬مستقل از شرايط خانوداگی ‪.‬‬ ‫‪٣‬ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد‪ ،‬انتساب به مليت يا مذاھب مختلف‪ .‬ممنوعيت‬ ‫ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر‪ ،‬مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫‪٤‬ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان‬ ‫‪٥‬ــ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان‪ ،‬ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان‪ .‬ايجاد مراکز‬ ‫بازآموزی با امکانات رفاھی‪ ،‬آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای‬ ‫نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان‪.‬‬ ‫‪۶‬ــ ممنوعيت حجاب کودکان!‬ ‫‪٧‬ــ کودک مذھب ندارد‪ .‬کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون‬ ‫باشند‪ .‬جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است‪.‬‬ ‫‪٨‬ــ ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح‬ ‫آموزشی ميان دختر و پسر‪ .‬مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی‬ ‫‪٩‬ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان‪ ،‬حتی تحت نام ازدواج‪ ،‬جرم سنگين جنايی محسوب ميشود‪.‬‬ ‫رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ‪ ١٨‬سال‪ ،‬ولو با رضايت آنھا‪ ،‬ممنوع است و جرم محسوب ميشود ‪.‬‬ ‫‪١٠‬ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده‪ ،‬مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی‪.‬‬ ‫ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی‪ .‬ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان‪.‬‬ ‫‪١١‬ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی‪ ،‬انتظامی و امنيتی‪.‬‬ ‫اين مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ايران و خواستھای حداقل و عاجل برای رھانيدن‬ ‫کودکان از محروميت و بيحقوقی و دست درازی مذھب و مقابله با کودک آزاری سيستماتيک توسط جمھوری‬ ‫اسالمی است‪ .‬نھاد "کودکان مقدمند" ھمه انسانھايی که قلبشان برای حقوق کودک ميطپد و کليه تشکلھا و‬ ‫نھادھای مدافع حقوق کودک را بمبارزه برای تحقق اين خواستھا فراميخواند‪.‬‬

‫برپايی يک دنيای بھتر برای کودکان ممکن است‪ ،‬به نھاد کودکان مقدمند بپيونديد!‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.