سردبير؛ سيامک بھاری
مھرماه ١٣٩٤
شماره ١٢٧
www.barnenforst.com
siabahari@yahoo.com
١٣روز " ! ا در & ﯾ $از #ا
ن
ن و دا ' زان
ان وزارت زش و ورش و در ادارات ا زش و ورش در اﯾن شماره می خوانيد: •
اطالعيه ھا؛ در باره بازگشاﯾی مدارس ١٣ ،مھر روز تجمع سراسری معلمان و فاجعه پناھجوﯾی
•
مسئوليت حفاظت از کودکان؛ خانواده ﯾا جامعه و دولت؟ سيامک بھاری
•
ھوﯾت تراشی برای کودکان؛ گفتگو با کرﯾم شامحمدی
•
بمناسبت بازگشاﯾی مدارس؛ گفتگو با آزاد زمانی
•
آموزش و پرورش در جمھوری اسالمی اﯾران؛ گفتگو با شراره رضاﯾی
•
افزاﯾش مصرف شيشه در ميان دانش آموزان؛ شمس الدﯾن امانتی
•
آموزش و پرورش در افغانستان؛ گفتگو با کبری سلطانی
•
بمباران؛ شعری از مينا اسدی جلسه محاکمه سعيد شيرزاد
•
نامه بھنام ابراھيم زاده از زندان رجاﯾی شھر
•
بيانيه کنگره جھانی معلمين
•
اپيزود؛ اﯾن شماره :کسب و کار؛ ليال ﯾوسفی
•
خبرھا و روﯾدادھا ،تھيه و تنظيم؛ ليال ﯾوسفی
•
د ن
شماره ١٢٧
٢
اول ,و ز *+ﯾ )ارس بازگشايی مدارس و آغاز سال تحصيلی جديد ،ھمچنان با افزايش سرسام آور شھريه ھای سنگين و گرانی وسايل و لوازم تحصيل ،برای بخش عظيمی از جامعه نه تنھا يک رويداد مسرت بخش نيست ،که به يک مصيبت دردناک بدل شده است. ھزاران خانواده به سبب گرانی کمرشکن و بيکارسازيھای وسيع ناچارا کودکشان را بعنوان نان آور بدست بيرحم بازار کار می سپارند ،آموزش و پرورش جمھوری اسالمی با بی مباالتی و القيدی ،از ترک تحصيل چندين ميليون کودک و نوجوان و عدم دسترسی آنھا به درس و مدرسه خبر ميدھد! نھادينه کردن تبعيض و نابرابری در دسترسی عمومی به تحصيل و دسته بندی مدارس با شھريه و استانداردھای بشدت متفاوت ،بخشی از سياست دائمی آموزش و پرورش جمھوری اسالمی بوده است. صدھا ھزار خانواده ،با بازگشايی مدارس در نگرانی جدی برای سالمت جان فرزندان خود ھستند .وجود ھزاران مدرسه ناايمن ،فاجعه بار بودن استانداردھای ايمنی کالسھای درس که خود اين وزارتخانه از آنھا بعنوان مدارس تخريبی نام ميبرد ،ھمراه با عقب مانده ترين سيستم ھای گرمايشی و سرويسھای بھداشتی در مدارس بحق مايه نگرانی و اضطراب مدام خانواده ھاست. دخالت سازمان يافته مذھب و ترويج انواع خرافات ،جای استانداردھای علمی در کتابھای درسی را گرفته است .مغزشويی و آلوده کردن ذھن کودکان و نوجوانان، بخش اعظم سياست آموزشی در مدارس جمھوری اسالمی ايران است .گسيل ھزاران آخوند به جای معلم ،فضای پادگانی و غمزده مدارس را تشديد کرده
است. در عين حال وزارت آموزش و پرورش، با کسری بودجه چند ھزار ميلياردی ھمچنان يکی از مغروض ترين وزارتخانه ھای حکومت اسالمی است که سرنوشت چند ميليون دانش آموز را با پايين ترين استانداردھای آموزشی و ايمنی بصورتی جدی به خطر انداخته است .سقوط فاحش ارزش تحصيلی در ايران يکی از ثمرات اين بی توجھی عامدانه حکومت اسالمی به آموزش و پرورش است. ايجاد فضای غمبار و بسته و افزايش کنترل پليسی و امنيتی دانش آموزان و خانواده ھا ،بی اعتنايی به ايمن سازی مدارس و تجھيزات گرمايشی ،جان دانش آموزان را بطوری جدی تھديد ميکند .از مھدکودک تا آخرين مقطع تحصيلی، کودکان و نوجوانان مانند گروگانھا و غنايم جنگی در اسارت بارترين شرايط، گرفتار دستگاه ارتجاعی آموزش و پرورش ھستند .در عين حال ،ده ھا آموزگار شريف و زحمتکش ،در اعتراض به وضعيت وخيم آموزشی دستگير ،زندانی و يا و اخراج شده اند. فراخوان معلمين برای تجمع اعتراضی سراسری در ١٣مھر ماه ،تالشی اساسی برای تغيير وضعيت فاجعه بار آموزشی در ايران و يک آموزش و پرورش شاد و انسانی ،علمی و مدرن است. آزادی معلمين زندانی يکی از فوری ترين خواستھای اين تجمعات است. به صف اعتراضی ١٣مھرماه بپيونديد و با خواستھا و مطالبات فوری زورگويی، بی مباالتی و القيدی آموزش و پرورش را به عقب برانيد. ما خواستار تحقق اين مطالباتيم:
ــ تحصيل رايگان و اجباری تا پايان تحصيالت دوره دبيرستان. ــ ممنوعيت ھر نوع شھريه و اخاذی از خانواده ھا. ــ کتب درسی بايد کامال رايگان باشد. ــ يک وعده غذای گرم ،باکيفيت و رايگان برای محصالن در سراسر کشور. ــ يک آموزش و پرورش شاد و انسانی. رفع تبعيض در مدارس ،آموزش يکسان برای کودکان. ــ طبقاتی کردن آموزش از طريق مدارس خصوصی بايد کنار گذاشته شود. ــ اياب و ذھاب مدارس جزيی از وظايف مدرسه است و بايد کامال ايمن و رايگان باشد. ــ کمک ھزينه به خانواده ھايی که امکان مالی فرستادن کودکان خود را به مدارس ندارند. ــ ايمنی و مقاوم سازی مدارس کالسھای درس و سيستم گرمايشی و سرمايشی ،تا شروع سال تحصيلی بايد مدارس به لحاظ ايمنی بازسازی شوند. ــ اسالمی کردن مدارس ،مسجد سازی و فرستادن طلبه به مدارس بايد ممنوع شود. ــ کتب درسی بايد غير مذھبی شود. ــ در تمام محالت بايد به اندازه کافی مدرسه باشد و تعداد دانش آموزان کالس از ٢٢نفر بيشتر نشود ــ ھمه مدارس از يک استاندارد و کيفيت آموزشی مناسب ،کتابخانه ،وسايل و امکانات ورزشی ،آزمايشگاه ،سالن کارھای دستی و غيره برخوردار باشند. ــ حق شھروندی برابر و دسترسی يکسان به آموزش برای کليه واجدين تحصيل، افغانستاتی و عراقی و ساير مھاجرين. ــ آزادی معلمين زندانی! نھاد کودکان مقدمند شھريور ١٣٩٤
د ن
شماره ١٢٧
٣
١٣روز " ! ا
ن
در & ﯾ $از ن در & ﯾ $از دا ' زان در ان وزرات زش و ورش و در ادارات ا زش و ورش
١٣مھر )پنجم اکتبر( روز جھانی معلم از سوی معلمان کشور روز اعتراض سراسری برای پيگيری خواستھای بی پاسخ مانده شان اعالم شده است. آزادی معلمين زندانی که به جرم اعتراض به نھادينه کردن تبعيض و نابرابری در آموزش و پرورش ،دستگير و به حبس ھای دراز مدت محکوم گرديده اند از خواستھای فوری تجمع اعتراضی ١٣مھر است. دھھا معلم که با کوچکترين اعتراض به فضای خفقانی در آموزش و پرورش
اخراج شده و تحت پيگرد قرار گرفته اند. بی توجھی عامدانه به وضعيت معيشتی و رفاھی بيش از يک ميليون آموزگار و کادر آموزشی ،به يک سياست ھدفمند در جمھوری اسالمی بدل شده است. پاسخ اعتراضات بحق معلمين با دستگيری و اخراج و پيگرد قانونی پاسخ می گيرد .بيش از يکسال است که معلمين برای بھبود شرايط معيشتی ،افزايش دستمزدھای زير خط فقر ،بيمه و استخدام رسمی ،کمک ھزينه مسکن ،مناسبات بغايت تبعيض آميز در آموزش و پرورش
فرياد می زنند و پاسخی نمی گيرند. تبديل کردن مدارس به موسسات بازرگانی فروش آموزش بحق مورد اعتراض وسيع معلمين است .آموزش رايگان و خاتمه دادن به خصوصی سازی مدارس ،ايمن کردن مدارس ،تغييرات اساسی و پايه ای در آموزش و پرورش از ديگر از مطالبات جدی معلمين که مستقيما خواست ميليونھا مردمی است که زير بار خط فقر و تبعيض ھای تحميلی، فرزندانشان از چرخه تحصيل به بازار بيرحم کار پرتاب شده اند. پشتيانی و شرکت فعال در تجمع ھای اعتراضی ١٣مھر ماه ،در دفاع از مبارزات معلمين گامی اساسی برای تحقق آموزش رايگان خواھد بود. تاکنون نھادھا ،تشکل ھای کارگری و مدافعين حقوق انسان به درست از فراخوان تجمع اعتراضی ١٣مھر پشتيبانی کرده اند. نھاد کودکان مقدمند ضمن تاکيد بر تمامی خواستھای بحق معلمين از ھمه مردم و خانواده می خواھد که فعاالنه در تجمع ھای روز ١٣مھر ،در تھران ،مقابل وزارت آموزش و پرورش و در شھرستانھا مقابل ساختمان اصلی ادارات آموزش و پرورش فعالنه شرکت کنند. نھاد کودکان مقدمند شھريور ١٣٩٤ سپتامبر ٢٠١٥
د ن
شماره ١٢٧
٤
هﯿ 2ا 1 .ﯿ 0ﯿ$. درواز ,ه
5 0ارو را *4ﯾﯿ)! اين را مردم آلمان ،اتريش و دانمارک به نمايندگی از جھان متمدن ،فرياد می زنند؛ مرگ بس است! بوی تعفن سرمايه داری با مرزھايش جھان را برداشته است .از در و ديوار جھان مرگ و نکبت و نيستی می بارد. بشريت متمدن عزم کرده است که به اين کابوس ھولناک خاتمه دھد .از ارزشھای انسانی پاسداری کند! کودکان را در آغوش پرمھر خود پناه دھد و حفظ کند.
اطالعيه نھاد کودکان مقدمند در باره فاجعه پناھجويی ميليونھا انسان عاصی ميليونھا قربانی سياستھای تروريسم اسالمی ،ناتو و متحدين غربی آن ،از جھنمی که زير پايشان دھان گشوده می گريزند .در پشت ديوارھای قلعه اروپا ،ھزاران انسان خود را به دست سرنوشتی نامعلوم سپرده اند .از داعش و القاعده ای ميگريزند که پيش تر دولتھای غربی "متمدن" مھندسی اش کرده اند و اکنون افسار بريده و به جان مردم افتاده است! از جنايات بشاراالسد و متحدش، جمھوری اسالمی ايران و روسيه ميگريزند! بی ھيچ پناھی ،درمانده و عاصی ،خود را به ھر آب و آتشی ميزنند ،تا در مکانی امن ،سرپناھی بدون بمب و ترور بيابند. ميليونھا کودک ،بی آنکه بدانند چرا فقط بمب و آوارگی نصيبشان ميشود ،در اردوگاھھا ،در فرار از مرزھا ،در دل امواج سھمگين درياھا ،در سکوتی باور نکردنی ،در حرمانی بی پايان ،در گردابی از رنج و اندوه ،دست و پا
ميزنند و جان می بازند .کودکانی که نه مرز ساخته اند و نه مرزی را می شناسند ،بعنوان اولين قربانيان مرزھا، در ھر سو ،بی پناه و آواره ،نابود می شوند. پسرکی بی جان ،با پيراھن قرمز و شلوارآبی ،چون تخته پاره ای بر امواج، در ساحل به گل نشسته است! او به سمبلی از درد و رنج بشريت پا درگريز عصر حاضر بدل گشته است! ھيچ کالمی قادر نيست اين درد و رنج ميليونھا انسان گرفتار آمده را بيان کند و به تصوير بکشد. دوران سياھی که جنگ تروريستھا از ھر جناح و دسته برای بشريت ساخته است ،چنان جھان را مبھوت خود ساخته که گويی نمی تواند اين درماندگی و مصيبت بی پايان را بفھمد و درک کند. دول اروپايی نمی توانند درھای اين قلعه را بسته نگھدارند .بشريت متمدن عزم کرده است که از کيان انسانيت ،بی ھيچ مرزی ،بی ھيچ نژادی ،بی ھيچ مذھبی دفاع کند و دروازه ھای قلعه اروپا را به نام انسانيت بگشايد.
مردم ،آزاديخواھان ،کودک دوستان! در ھر کجا که ھستيد ،برای نجات جان ميليونھا انسان گرفتار شده در چنگال امواج ،اسير شده در پشت مرزھای وحشت اروپا به ميدان بياييد! تمام کشورھای اروپايی بايد مرزھای خود را بی ھيچ قيد و شرطی به روی ھمه پناھندگان بگشايند و به اين حرمان دردناک خاتمه دھند! ما نھاد کودکان مقدمند ھمصدا با جھان متمدن برای بازگشايی دروازه ھای دژ اروپا ،برای پايان دان به اين درد و رنج جانکاه ،برای دفاع از جان و حقوق کودکان ھمه شما را به صف فشرده کمک به ميليونھا انسان پا درگريز، فرامی خوانيم! بشاراالسد و متحدينش ،غرب و دولتھای اروپايی و تروريسم اسالمی دست پخت آنھا ،مسئول مستقيم اين فاجعه اند و بايد پاسخگو باشند .ھيچ عذر و بھانه ای پذيرفتنی نيست .دروازه ھای بسته را بگشاييد! ھمين حاال! نھاد کودکان مقدمند سپتامبر ٢٠١٥
د ن
شماره ١٢٧
٥
: ;.ﯿ $8 9& $از ز ) 7 +د 7ن #اد ,ﯾ = 5و دو$:؟!
سيامک بھاری وضعيت اضطراری ميليونھا کودک در سراسر جھان و از جمله در ايران و اين حقيقت تلخ که کودکان بی پناه ترين قربانيان خاموش نظام سرمايه داری اند و در سکوتی باورنکردنی و جانکاه نابود ميشوند و مدافعی ندارند ،ھر نيروی سياسی و اجتماعی مترقی را به تکاپو وا ميدارد که مانع اين روند وحشتناک شود. "تضمين رفاه و سعادت ھر کودک، مستقل از وضعيت خانوادگی ،با جامعه است" ،اولين گام را با اين آلترناتيو و شرط تعيين کننده که کودک موجوديتی مستقل از خانواده ای که در آن متولد شده دارد معرفی ميکند. برابر آمارھای يونيسف وساير موسسات معتبر جھانی ،کودکان در ابعاد ميلياردی دچار فقر ،بی پناھی و قربانی انواع خشونتھای اجتماعی اند .برای خاتمه دادن به اين حرمان بی پايان حزب کمونيست کارگری برنامه دقيقی دارد تا امکان دفاع موثر از زندگی ھمه کودکان بدون استثنا مھيا گردد. شاخص و معيار رفاه جامعه ،رفاه کودکان است .اين خود نقطه شروع تعيين
کننده ای برای تامين حرمت کل جامعه است .بديھی است که کودکان قادر به تامين زندگی ،مراقبت و دفاع از خود نيستند .سوال اساسی اين است :پس وظيفه تامين و رفاه کودکان ،بعھده کيست؟ خانواده يا جامعه؟ مشاھده ساده در بسياری موارد به ما می گويد اين امر را ناچارا خانواده به دوش گرفته است .آينده کودک و حقوق اجتماعی اش تماما بستگی دارد در کدام خانواده ،با کدام شرايط اقتصادی و اجتماعی متولد می شود .خود کودک در تعيين ھيچکدام از اين رويدادھای به اصطالح سرنوشت ساز زندگيش دخيل نيست .در حاليکه ھمه ھزينه پرورش کودک تا بزرگسالی بعھده خانواده است ،تا به اصطالح تحويل جامعه داده شود .ھمه اين پروسه طوالنی که بعدا سودش مستقيما نصيب دولت ميشود ،بدون پرداخت ھيج ھزينه توسط دولت به فرجام ميرسد. دولتھا ،نگھداری از کودک را پيشاپيش بعنوان يک وظيفه اخالقی و حتی آسمانی و ازلی و ابدی برای خانواده تعريف کرده اند .کودک متعلق به خانواده است .پس بار تعھد بر دوش دولت نيست.امکانات زيستی و رفاھی و آموزشی و پرورشی کودک ھم ربطی به دولت ندارد. در چنين اوضاعی استاندارد نگھداری از کودک اساسا معنی خود را از دست ميدھد .والدينی که از تامين معاش زندگی روزانه خود عاجز مانده اند ،چگونه می توانند زندگی کودکان خود را تامين کنند؟ به بيانی ديگر در اينجا ،حقوق کودک نه تنھا جھانشمول نيست بلکه به وضعيت
اقتصادی خانواده جوش خورده است و ناچارا سرپرستانی که خود ناتوان اند، بايد پاسخگو باشند. نظام سرمايه داری اساسا بر حفظ مناسبات نابرابر و تبعيض آميز استوار است .خانواده را بعنوان يک واحد اجتماعی تعريف ميکند ،حقوق فرد را ھم به خانواده گره ميزند .اين واحد اجتماعی گرچه اساسا ابداع سرمايه داری نيست اما حفظ اين مناسبات بشدت سود آور است و بخشی از وظايف سرمايه برای بازتوليد نيروی کار را از دوشش بر ميدارد .کليه مناسبات ارتجاعی و اخالقی عقب مانده را نيز به ھمراه اين واحد اجتماعی عليه حق افراد در جامعه بکار ميگيرد. وانگھی نبايد فراموش کرد که جايگاه خانواده در جامعه و تعيين حدود اختيارات آن با تغيير مناسبات توليدی دستخوش دگرگونی جدی شده است .آن ميراثی که از جوامع بدوی ،از نظامھای ماقبل سرمايه داری به جای مانده است، تاريخا فرزندان را متعلق به پدر و نقش مادر را ھمان "وظيفه مادری" يعنی نگھداری از فرزندان تعريف می کند. کودک متعلق به خانواده و در واقع پدر است. حکومتھای سرمايه دار کنونی ھم ،ھر جا دستشان برسد و اعتراض جدی در مقابل خود نبينند ،ھمين ميراث کھنه را با بزک کردن آن ،تبديل به قوانين نوشته و نانوشته می کنند .عليرغم تغيير شکل و ماھيت مناسبات خانوادگی ،کماکان در سدد حفظ اين ميراث بعنوان يک وديعه الھی و يک موضوع مقدس و اخالقی
٦
ھستند .در نتيجه کودکان از جيب و با ھزينه خانواده آموزش می بينند ،بھداشت و غذايشان تامين می شود ،سپس بعنوان يک بزرگسال در خدمت حکومت و دولت در خواھند آمد. سرشت طبقاتی دولت اساسا اين رياکاری و منفعت طلبی را زير خروارھا فريبکاری و حقه بازی به نام تقدس خانواده پنھان ميکند .در حاليکه خود را متولی خير و شر جامعه ميداند ،وظيفه ای برای تامين رفاه جامعه ندارد .در نتيجه جايگاه و شان اجتماعی افراد ،بسته به موقعيت اقتصادی آنان است و حق کودک ھم تابع ھمين روند می گردد. در کشورھای پيشرفته سرمايه داری که جامعه و اساسا طبقه کارگر برای احراز حقوق اجتماعی و دفاع از حرمت خودش و جامعه جنگيده و مبارزه کرده است، دولت بعنوان نماينده سرمايه داری حاکم را به عقب نشينی وادار و مجبورکرده است. حداقل بخشی از آنچه را که از جيب جامعه ربوده است ،به شکل تامين رفاھيات به آن مسترد کند و به قبول مسئوليت در رابطه با رفاه کودکان متعھد شود .اين مبارزات سبب شده است که سطحی از استاندارد برای ھمه کودکان مھيا گردد.
شماره ١٢٧
دستاوردھايی مانند آموزش رايگان و اجباری ،يک وعده غذای گرم در مدارس ،تامين بھداشت کودکان، مھدکودکھا و شيرخوارگاھھای مجھز و رايگان و اماکن ويژه نگھداری از کودکان ،تغيير قوانين کيفری و جزايی در مورد کودکان ،حذف زندان و حبس و جريمه برای کودکان و ده ھا دستاورد ارزشمند و انسانی ديگر بخشی از ھمين پروسه است .تامين رفاه کودکان مستقيما خود را بصورت رفاه و تعالی آن جامعه نشان ميدھد. بنابراين برای دفاع از حقوق پايه ای کودکان و تامين امکانات رفاھی ،آموزشی و پرورشی مناسب و يکسان ،ھيچ راھی جز مستقل کردن حقوق کودک از وضعيت اقتصادی خانواده وجود ندارد. ھر تکان و بحران اقتصادی ،بيکار سازی والدين ،خطرات اجتماعی مانند اعتياد والدين و غيره بکلی موقعيت کودک را در ھم می پيچد. متوقف کردن کار کودکان ،خاتمه دادن به استفاده جنسی از کودکان ،کوتاه کردن دست مذھب از زندگی کودکان ،پايان دادن به ازدواج کودکان اساسا در گرو اين است که ھمه مصايب تحميل شده و پنھان در چھار ديواری خانواده علنی گردد .و
د ن اين راھی ندارد ،جز اينکه تامين ھمه حوايج زندگی کودکان مستقل از موقعيت اقتصادی خانواده بعھده دولت باشد. برای دفاع از حقوق پايه ای و حياتی کودکان بايد آلترناتيوی عملی داشت و جامعه را برای بدست آوردن آن متشکل کرد و سازمان داد .اگر قرار جامعه بر اين باشد که سطح واحدی از استاندارد رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را ،در باالترين سطح ممکن تضمين کند .بايد آنرا با به قانون جامعه بدل کرد و مداوما تحت نظارت قرار داد. در کشورھايی که درجه ای از رفاه برای کودکان مھيا شده است .ھر ماه منظما کمک ھزينه نگھداری از کودک به تمامی خانواده ھا پرداخت ميشود و تا سن ھيجده سالگی کودک ادامه پيدا می کند .تحصيل تماما رايگان و اجباری است .ثبت نام کودک در مدارس بعھده دولت است. سرويس اياب و ذھاب بخشی از اين وظيفه است .استاندارد مدارس و کالسھای درس و کيفيت آموزش برای ھمه يکسان است .دست کليه مذھب از آموزش و پرورش کوتاه شده است .يک وعده غذای گرم و با کيفيت به کودکان داده ميشود. بھداشت و درمان کودکان کامال مجانی است .مخارج مرخصی ايام زايمان، نگھداری از فرزند در ايام شيرخوارگی تماما توسط دولت پرداخت می گردد. سرويس اياب و ذھاب شھری برای کودکان مجانی است .اين سطح از رفاه توسط مبارزات خود مردم و بويژه طبقه کارگر اين کشورھا سبب شده است که با تامين اين تسھيالت ،خانواده به مکانی از امنيت و شادی نسبی برای کودک بدل گردد*. اين مطلب ابتدا در نشريه انTتTرنTاسTيTونTال شماره ٦٢١منتشر گرديد ،بTا تTغTيTيTراتTی برای نشريه کودکان مقدمند ،مجددا تنظيTم گرديد.
د ن
شماره ١٢٧
٧
ه ﯾ $ا ا
7د 7ن
ﯾ د ن ﯾ
کريم شامحمدی نھاد کودکان مقدمند مداوما تاکيد دارد که کودک مليت و قوميت ندارد .اين ھمه تاکيد برای چيست؟ کريم شاه محمدی :با تشکر از شما و خسته نباشيد! سوالی که مطرح کرديد مھم است .دعواھايی که ساخته اند ربطی به کودک ندارد .اين ھمه تاکيدات ما برای اين است ،چرا که ھويت ملی و قومی ساختگی است .کودک بدون ھيچگونه اختياری و انتخابی اولين قربانيان جنگھای خانمان سوز ملی و قومی است .حقوق جھانشمول کودک در اين مالحظات و مرز تراشی ھای ملی پايمال می شود .در پايه و اساس ِعرق ملی و قومی افکار و تمايلی بشدت عقب مانده و مخرب است که با اصالت انسانی و حقوق جھانشمول کودکان مغاير است. کودک بدون اينکه در سرنوشت خويش اختياری داشته باشد ،يا انتخابی کرده باشد بدون ھيچ نوع تعصب ملی ،مذھبی و نژادی در يک نقطه ای از جھان متولد ميشود .فکر کنم در ھر جا کودکی که متولد می شود چنين اصطالح مشترکی به زبان آورده می شود "کودکمان يا کودکشان به دنيا آمد" البته اگر شانس بياورد که چشمانش را در اين دنيای
نابرابر بگشايد .در ھر ثانيه يک يا دو کودک جان می بازد ،آنھم نه اينکه تصادفی يا از مقدرات آسمانی باشد ،بلکه روی ھمين زمين موجود بنا به مشکالت اقتصادی و اجتماعی ،جنگھای خانمانسوز و آوارگی اين اجازه را به کودکان ما نمی دھد که حتی چشمانشان را در اين دنيا بگشايند. در جواب سوال شما در مورد کودکانی صحبت خواھيم کرد که اوال شانس آورده اند زنده بمانند و دوم اينکه در يکی از نقاط دنيا يا کشوری در کنار ھمديگر با زبانھای مختلف زندگی می کنند .و از اين زبان بيچاره که وسيله ارتباط اجتماعی بيش نيست .از خون و ژنتيگ ھيچ بنی بشری ھم سرچشمه نگرفته بلکه يک وسيله قابل تغير و تکامل ھميشگی است مثل ھر پديده ديگر ،ولی ھويتھای ملی ،قبيله ای و مذھبی ساخته اند و در قرن بيست و يکم ھم که پيشرفت علم و تکنولوژی به اوج خود رسيده است، نسبيت فرھنگی ھم به آن اضافه کرده اند و تحت "فرھنگ خودشان" يک ھويت ديگر ھم تراشيده اند .بله چنين سيستم و حکومتھای موجود دستجات و گروھھای مذھبی و قومی و قبيله ای ساخته اند و انسانھا را بجان ھم انداخته اند و کودکان ما بی ربط به اين تعصبات کور و عقب مانده ،قوربانی می شوند. به نظرم جا دارد اشاره به يک نکته داشته باشم .آنھم ستم ملی است .بر اين باور ھستم که ھر منطقه ای يا ھر مردمی حق دارند با زبان مادری خود بخوانند و بنويسند و به مدرسه بروند .يقين دارم که اگر ستم ملی مسئله بشود ،راه حل درست اين است که ملت تحت ستم" طی يک
رفراندوم با مراجعه به آرای مردم تحط ستم آن منطقه جدا بشوند ،که ھيچ نوع خونريزی به بار نيايد .ولی در اين دو دھه اخير استقالل کشورھای جدا شده از شوروی سابق و خودگردانی کردستان عراق به گفته شاھدان عينی که در آنجا زندگی کرده اند آنرا بيشتر از ھر وقتی ثابت کرده است که ھمين کشورھای مستقل با زبان خودی دارند اکثريت مردم کشور "خودی" را استثمار می کنند. چند تا از دوستانی که ھم کار من ھستند و از ازبکستان ،ترکمنستان و غيره آمده اند چنين می گويند .از موقعی که رئيس جمھور "خودی" که با زبان خودمان صحبت می کند و بيست سال ھم ھست که بر مصدر قدرت نشسته است ولی ھيچ که تغيری در زندگی مردم به وجود نياورده است بلکه بيشتر از شصت در صد مردم مجبور ھستند که سرازير بازار کار در روسيه بشوند .منظورم اين است وقتی که از ستم ملی نجات پيدا می کنيد که با زبان خودت صحبت بکنيد ھنوز مشکالت اساسی سر جای خودش برای اکثريت مردم ھست و فقط سرمايه داران خودی ھست که به نان و نوايی می رسند و بازار و دکانشان گرم خواھد شد. و اگر نه اکثر کودکان در ھمان جامعه زبان "خودی" بی حقوق ھستند .به ھمين خاطر و به نظرم به درست ما از دست آوردھايی دفاع کرده و صحبت می کنيم که طی مبارزات بشر متمدن و کودک دوست به دست آمده است که برای بھبود ھر چه بيشتر شرايط زندگی کودکان مبارزه می کنند. در بعضی از کشورھای اروپايی مانند سوئد تا حدی استاندارد واحدی برای
٨
شماره ١٢٧
د ن موقعيتی را ميسر کرده است و انسانھا را از چھار چوب تنگ محلی بيرون آورده است .ولی با اين وصف سياست طبقات دارا اين است که برای رسيدن به اھدافش از کشيدن مرزھای تو در تو از جمله نسبيت فرھنگی دست بر نمی دارد .تالش می کنند ھمين آداب و رسوم را بسته بندی و ازلی ز ابدی اعالم کنند و از آن تابو بسازند تا با اين وسيله جلو اتحاد مردم را عليه نظامشان بگيرند. بنابر اين به نظر من اين ِعرق نسبيت فرھنگی ،اين رسم و رسوم ھم ھويت کودک نيست.
ادامه از صفحه پيش . . . بھبود شرايط زندگی کودکان در نظر گرفته شده است و اجرا می شود .ما برای بھبود شرايط زندگی کودکان و عليه سياستھای نسبيت فرھنگی و ِعرق و تمايالت عقب مانده ملی ،قومی و مذھبی مبارزه می کنيم و بر حقوق جھانشمول کودک پافشاری می کنيم. ھويت کودک چه می شود؟ آيا کودک ھويت ملی ھم ندارد؟ در جای که متولد شده فرھنگ و آداب و رسومی ھست، اينھا ھم ھويت نمی شود؟ کريم شاه محمدی:به نظرم ھويت کودک، جھانشمول است ،مرزی را نمی شناسد، چونکه ھيچ اختيار و ھيچ انتخابی در به وجود آوردن اين مرزھای ملی ،مذھبی، سياسی ،اقتصادی ،فرھنگی ،نژادی و جغرافيايی نداشته است .و به ھمين دليل کودکی که در ھر نقطه ای از اين دنيا متولد می شود ،شھروند متساوی الحقوق آن جامعه است .کودک فارس ،کرد، ترک ،عرب ،افغان و غيره نداريم. کودک با ھر زبانی صحبت بکند کودک است و ربطی با ھويت ملی و جنگھای ملی ندارد و کودک بايد از اين تخاصمات
و تعصبات کور ملی و مذھبی دور و برحذر باشد. ببينيد ھر کودکی که در ھر نقطه ای از اين دنيا متولد می شود حتمی طبق فرھنگ و آداب و رسومی که در آن خانواده يا بھتر می توان گفت آن محيطی که زندگی می کند بار می آيد و ياد می گيرد و جزء نرم زندگی کودک می شود. بنابر اين کودک اينجا ھم ھيچ اختياری ندارد بلکه طبق آداب و رسومی که ھست زندگی می کند و به آن عادت می گيرد و بعضا از آن خوشش می آيد و دوستش دارد و با زندگيشان عجين می شود .ولی ھمينکه کودک با اينترنت ،تلويزيون و مديای اجتماعی آشنايی پيدا می کند چنين روش زندگی متحول می شود و اين رسم و رسوم خودی ھم متحول می شود. بنابراين چنين ھويت خودی ھم برای کودک بی معنا است .کودکی که بگذارند دسترسی به مديای اجتماعی در سطح جھان داشته باشد حتما آھنگھای ديگر، رقصھای ديگر ،زبانھای ديگر و در کل روش زندگی ديگر را می آموزد و در چھارچوبه فرھنگ خودی نمی ماند .به درست می گويند دنيا شبيه يک دھکده جھانی شده است ،پيشرف علم و تکنولوژی و مديای اجتماعی چنين
خوب پس با اين تعاريفی که شما داريد، اصال ھويت کودک در چيست؟ مثال اشتباه است بگوئيم کودکان فارس، ترک،عرب ،کرد و غيره. کريم شاه محمدی :ھمانطور که در باال اشاره کردم ھويت کودک جھانشمول است و بی مرز ،چونکه حقوق کودک جھانشمول است. در جواب اين سوال که آيا اشتباه است بگوئيم کودکان فارس ،ترک ،کرد ،عرب و غيره؟ بستگی دارد که چه کسی اين حرف را می زند خوب معلوم است يک ناسيوناليست اين اسامی را به کودکانش حقنه می کند و در تبليغاتش رو به جامعه در بوق و کرنا می کند و اگر نه چگونه می تواند " ملت خودش" را متعصب بار بياورد آنھم برای مقاصد خودش و يک نژادپرست ھم ھمينطور اين حربه را الزم دارند که کودکان را که از جايی به جايی ديگر مھاجرت کرده اند ھميشه بيگانه و اين شکافھا را پر نشده اعالم کند و از اين اسم گذاريھا استفاده کند برای مقاصد و اھدافی که دارند. ولی منی که حقوق کودک را جھانی می دانم و برای اين امر مبارزه می کنم که ھر کودکی در ھر جايی به دنيا می آيد و
د ن
شماره ١٢٧
٩ ادامه از صفحه پيش . . . يا مجبورا به جاھای ديگری مھاجرت ميکند ،از اين کلمات استفاده کنم کلمه رايجی را به کار می برم که می گويند زبان مادری و آنھم زمانی که می خواھد و الزم دارد زبان مادريش را ياد بگيرد و بس و اگر نه ھيچ دليلی ندارد که کودکان را با مليتش صدا زد .چونکه کودک با ھر زبانی صحبت کند و از ھر کجا آمده باشد ،کودک است و محل جغرافيای تولدش نبايد يک ارزش محسوب شود برتری خاصی داشته باشد. مقوله کشور جدا از مليت است .انتساب کودک به کشوری که آنجا ھم متولد شده است ھم اشتباه است؟ مثال بگوئيم کودک ايرانی ،عراقی و آمريکايی ...؟ کريم شاه محمدی:
:,ران
بنابر اين منفعت دولتھا و کشوردارھا و منافع طبقاتيشان اين را می خواھد که
آدمھا را بسته بندی کنند. بنا براين و اينجا ھم از نظر من کودکان ايرانی ،عراقی و آمريکايی نداريم ولی کودکان باالخره در جايی متولد شده و زندگی می کنند و يا به منطقه ديگری مھاجرت می کنند .بنابراين اگر مجبور باشم اسم ببرم می گويم ،زمانی در ايران زندگی کرده ام و امروز به سوئد مھاجرت کرده ام .وقتی که بگوئيم کودک ايرانی، عراقی و آمريکايی يک ھويت کشوری به کودک داده ايم که کودک ھيچ نوع اختيار و انتخاب مثبت يا منفی در آن نداشته است .چونکه ِعرق کشوری ھم چه نسبت به "کشور خودی" مثبت باشد و يا نسبت به "کشور ديگران" منفی باشد ،باز ھم منفی است .چونکه در پايه و اساس ِعرق کشوری ھم افکار و تمايل عقب مانده و مخربی است که با اصالت انسانی و حقوق جھانشمول کودکان مغاير است*.
بله به نظرم مقوله کشور به يک معنا جدا از مقوله مليت است آنھم به اين معنا که در چھارچوب يک کشور چند "مليت" با زبانھای متفاوت در کنار ھمديگر زندگی می کنند .مثال کشور ايران چند زبان و چندين لھجه متفاوت وجود دارد مانند زبان فارسی ،عربی ،ترکی و کردی .و غيره .به نظرم اينجام ھم چنين اصطالحاتی ـ کودک ايرانی ،عراقی و آمريکايی حرف حکومتھا و کسانی که عرق کشوری برايشان می چربد .چونکه اگر دولت آمريکا نگويد کشور ما آمريکا که يکی از قدرتھای جھان است و غيره چگونه می تواند مردم آمريکا و سربازانش را برای جنگيدن آماده کند و جھان را تروريزه کند.
و ﯿ
" در +
) ان د.
6ن 345/
د
ﯿ 1وارو
ﯿ
+
د #ه ر 37/
ﯾ ﯾ را
" در ,-ن ﯿ ,رو
+ا $
+ .-ه"
د ﯾ "9ﯿ از اﯾ -ت
اﯾ" " /
:+ /ر
ﯿ
ه را و 1 %ز /ن و ز "+ ﯿ ... د " ه " #$ %اش را %ار
ق ز "+و ;37 #ب اﯾ وﯾ ا د ا. -
اﯾ 2 /ﯿ ا -
١٠
شماره ١٢٧
د ن
? > $ز *+ﯾ )ارس گفتگوی نشريه کودکان مقدمند با آزاد زمانی ،فعال سرشناس مدافع حقوق کودکان
آزاد زمانی نشريه کودکان مقدمند :ھفت ميليون کودک از تحصيل باز مانده اند و به صف کودکان کار و خيابان پيوسته اند ،چگونه ميشود اين وضعيت را خاتمه داد و کودکان را به مدرسه بازگرداند؟ آزاد زمانی :اينکه "ھفت ميليون کودک از تحصيل باز مانده اند" بيان کننده اين واقعيت اشکار است که بازدارنده ای وجود دارد .يک سيستم بازدارنده ،نا کارامد و غيرعادالنه بانی بازماندن ميليونھا کودک و نوجوانان از تحصيل است .رژيم اسالمی با نھادھای امنيتی و چپاولگرش ،با دستگاھھای توليد کننده جھل و خرافه اش ،با رانت خواری و فساد حکومتی و اقتصاديش باعث ھمه مشقات و محروميتھای اجتماعی است . سال به سال آمار و ارقام مربوط به کودکان و نوجوانان محروم از تحصيل افزايش پيدا ميکند .در جامعه ای که فاصله طبقاتی روز به روز عميق ترمی شود ،از يک طرف ميليونھا خانواده کارگر و زحمتکش چند برابر زير خط فقر زندگی ميکنند .از طرفی ديگر
حکومت چيان ،صاحبان سرمايه ،گله ھای مفت خور پاسدار و آخوند ميليارد ميليارد دزدی ميکنند .محروميت ميليونی کودکان از تحصيل تنھا گوشه ای از کارکرد ناعادالنه آن را بيان ميکند. فقر کودکان را مجبور ميکند ھمراه خانواده ھای فقيرشان برای تامين معاش زندگی کودکيشان را حراج کنند .کودکان ونوجوانان دوست دارند سر کالس درس ومدرسه بروند دوست دارند در کنار ھم سن و سالھايشان بازی کننند شادی کنند و از يک زندگی نرمال و ابتدايی که حق ھمه کودکان است برخوردار باشند .اما بازار سود آوری و جامعه طبقاتی بر خالف ميل کودکان آنھا را از حق تحصيل محروم ميکند .بجای تحصيل بطور بيرحمانه کودکی و نوجوانيشان را استثمار ميکنند. برای خاتمه دادن به اين وضعيت غير انسانی و کودک ستيز بايد تالش کرد. جنبش دفاع از حقوق کودکان بايد گسترش داده شود .آموزش و پرورش رايگان و تامين تحصيل برای کودکان محروم شده از تحصيل تنھا يکی از مطالبات اين جنبش است .خانواده ھا و شھروندان حق دارند به محروميت کودکان و نوجوانانشان اعتراض کنند. بايد نھاد ھای دفاعی و اجتماعی برای احقاق حقوق کودکان درميان خانواده ھا در محالت مسکونی ،کارخانه ھا و کارگاھھا ،مدارس و دانشگاھھا ايجاد شوند .فعاالن جنبش دفاع از حقوق کودک می توانند دولت و ارگانھای آموزش و پرورشی را به چالش بکشند و ميليونھا
خانواده و کودک محروم از تحصيل را برای تامين حقوقشان به حرکت در آورند. کمپين ھای اعتراضی و حمايتی برای نجات کودکان کار و خيابان سازماندھی کنند .نيروی متشکل و ميليونی جامعه می تواند کودکان و نوجوانان را از مشقت رھا کند و به مدرسه و تحصيل باز گرداند.
در مبارزات طوالنی مدت معلمين خواست آموزش رايگان و بھبود وضعيت آموزشی مطرح شده است .چگونه ميتوان اين خواست را عملی کرد؟ آزاد زمانی :خواست "تامين آموزش و پرورش رايگان" يک مطالبه اساسی در جنبش ھای اعتراضی مردم جامعه ايران است .اين خواست در تجمعات و اعتراضات توده ای ،کارگری، دانشجويی ،معلمان و در صدر مطالبات جنبش دفاع از حقوق کودکان مطرح بوده است .تا آنجا که به تجربه ھا بر ميگردد مطالبات برای تامين آموزش و پرورش مناسب و مدرن ھم در قطع نامه ھا ،بيانيه ھا وتجمعات اعتراضی مطرح بوده است. تالش برای تغيير سيسيتم آموزشی وپرورشی مناسب ومدرن می تواند
١١
بعنوان يک مطالبه راديکال کماکان در کنار ساير خواسته ھای برحق معلمان و ديگر جنبشھای اجتماعی مطرح باشد. به مطالبات تحميل برای حاکميت،حضور نيروی ميليونی مردم کار ساز است .بايد معلمان و فعاالن اجتماعی و مدنی متشکل شوند و مبارزات و مطلباتشان را ھدفمند کنند. تنھا طرح اين خواستھا در يک اعتراض و يا يک رويداد اجتماعی کفايت نميکند. برای کسب اين مطالبات بايد ساز و کارھای مبارزه مداوم و موثر را در پيش گرفت. آيا آموزش رايگان و اجباری در ايران چگونه امکان پذير می شود؟ آزاد زمانی :آموزش و پرورش رايگان در ايران در دو حالت می تواند ممکن شود .يکی برچيدن وضع موجود ،پس از آن ،ايجاد يک جامعه آزاد و برابر که آموزش و پرورش رايگان تنھا می تواند يکی از ثمره ھای اين تحول عظيم باشد. جنبش ما بطور جدی برای تحقق آن تالش ميکند. ديگری ،دخالت در وضع موجود و تالش برای تحميل برخی خواستھای اجتماعی ،اقتصادی و سياسی به رژيم اسالمی است .دراين جھت ،نيروی
شماره ١٢٧
قدرتمند جامعه می تواند اين خواست را به کرسی بنشاند .در ھر دو حالت ،ما برای تامين اين خواست تالش ميکنيم، صفوف اعتراضی مردم را سازماندھی ، ھدايت و رھبری ميکنيم. سوء تغذيه کودکان در جمھوری اسالمی چنان ھمه گير شده است که خود دولت ھم به صراحت راجع به آن حرف ميزند. چگونه با اين معضل بايد روبرو شد؟ آيا انجمن ھای خيريه ،و کال کارھای خيريه ای می تواند کمکی در اين باره باشد؟ آزاد زمانی :اين يک حقيقت تلخ است که کودکان در ايران از سوء تغذيه رنج می برند .کودکان از تغذيه سالم و مکفی برای رشد وسالمتشان برخورد ار نيستند .سوء تغذيه و فقر غذايی ،بھداشت و سالمت کودکان را تھديد ميکند .بر اساس آمارھای منتشر شده توسط دستگاھھای دولتی بييش از ٨٠٠ھزار کودک زير ٦ سال در ايران از سوء تغذيه رنج می برند .وضعيت فالکت بار اقتصادی ميليونھا خانواده کارگر و زحمتکش باعث عدم دسترسی به تغذيه مناسب در جامعه ايران شده است آمارھای موجود دولتی و غير دولتی تنھا گوشه ی کوچکی از فقر غذايی تحميل شده به کودکان را منعکس ميکنند.
د ن انجمن ھای خيريه و نھادھايی که تحت عنوان خيريه فعاليت دارند به ھر درجه ای که به کودکان بی پناه و فقير کمک کنند و رنجی را از زندگی آنھا کم نمايند مثبت است اما اين نھادھا بيشتر از انکه بخواھند نيازمنديھای کودکان فقير و محتاج جامعه را تامين کنند دنبال تبليغ کارھای مذھبی ھستند .بسياری از اين انجمن ھا را مسوالن دولتی و ھيئت ھای مذھبی مساجد اداره ميکنند .تبليغ خرافات در ميان کودکان فقير جامعه و جذب آنھا به دواير و نھادھای مذھبی و دولتی از اھداف آنھاست. انجمن ھای خيريه را حاجی بازاريھا، صاحبان سرمايه و مسوالن دولتی و آخوندھای مساجد و تکايا تاسيس و حمايت ميکنند .ھمه اينھا خودشان در مکانيزم مناسبات موجود بانی فقر و فالکت بر کودک و نوجوان جامعه ھستند. خود ا ين زالو ھا مشغول سود آوری و اداره نھادھايی ھستند که در استثمار کودکان دست دارند در بھره کشی از خانواده ھای کودکان کار و خيابان دست دارند .اين مفت خورھا ميلياردھا سود و سرمايه به جيب می زنند و باعث فقر غذايی و تحميل ھزار ان مشقت ديگر بر زندگی کودکان و نوجوانان ھستند .انجمن ھای خيريه بطور موقتی شايد در زندگی تعدادی از کودکان نيازمند تاثير بگذارند اما جامعه ای که توسط صاحبان اين انجمن ھا به لجن زار فقر و نابرابری تبديل شده است با اين نھادھای عليل مذھبی قابل تغيير نيست .رنج و مشقت کودکان را انجمن ھای خيريه اسالمی و غير اسالمی نمی توانند حل کنند .اتفاقا را ه حل رفع مشقت و رنج از زندگی کودکان برچيدن اين نھادھاست .مردم بايد بطور مستقيم کانون ھا ،نھادھا و سازمانھای حمايتی و دفاعی از زندگی کودکان را تشکيل دھند اين نھادھا با اتکا به نيروی ميليونی جامعه از دولت
منفعت کودکان بر ھر مالحظه و منفعت ملی ،مذھبی ،نژادی ،اقتصادی ،فرھنگی و ايدئولوژيک مقدم است!
١٢
ادامه از صفحه پيش . . . بخواھند که بدون ھر تبعيضی تغذيه مناسب ،تحصيل و امکانات زيستی مناسب برای ھمه کودکان جامعه را مھيا کند. برخورد امنيتی جمھوری اسالمی با ان جی او ھا سابقه ديرينه دارد .کال )ان جی او( ھا منشا اثری ھستند؟ چرا اينقدر با مماتعت جمھوری اسالمی روبرو می شوند؟ آزاد زمانی :رژيم اسالمی فعاليتھای اجتماعی و مدنی را که تحت اتوريته نھادھای دولتی نباشند تحمل نميکند .به ھمين خاطر ان جی او ھا و تشکل ھايی را که از حکومت مستقل بوده اند بطور مدام مورد بازخواست و بازجويی قرار داده است .از ھر فعاليت مدرن و اجتماعی که بتواند در جامعه تاثير داشته باشد جلوگيری ميکند .به تشکل ھايی که سرگرم کارھای بيھوده و بدون تاثير در تحوالت اجتماعی ھستند ميدان می دھد. ان جی اوھا و گروھھای را که به کمک ارگانھای دولتی ساخته می شوند و يا در جھت اھداف دولت ھستند حمايت می کند.از اين رو ،برخی )ان جی او( ھا و گروھھايی را که خنثی ھستند ودر بودن و نبودنشان ھيچ اتفاق خاصی در جامعه
شماره ١٢٧
روی نمی دھد حق فعاليت دارند .برخی از اين )ان جی او( ھا در واقع درخدمت دستگاھھای امنيتی و دولتی ھستند .ازاين گونه )ان جی او( ھا برای منفعل کردن نيروی اعتراضی جامعه استفاده می شود، به ھمين علت دستگاھھای دولتی در تقويت آنھا می کوشند. اما ھمينکه يک نھاد ،يا ان جی او بخواھد بطور مستقل از دولت و دستگاھايش فعاليت کند و به مسايل مھم جامعه بپردازد زير ذره بين نيروھای امنيتی قرار ميگيرد .فعالينش تحت فشار قرار داده ميشود ،محدود می گردد يا مجبور به تعطيلی می شود. بھزيستی و شھرداری مدعی اند که مشغول سر و سامان دادن به کودکان کار و خيابان ھستند .چقدر اين ادعا واقعی است؟ آزاد زمانی :تنھا ادعايی بيش نيست ،به آن اندازه واقعی است که ما شاھد زندگی فالکت بار کودکان کار و خيابان ھستيم ھزاران کودک در کارگاھھا و مکانھای نمور و غير استاندارد مجبور به کار سخت و طاقت فرسا ھستند .اين کودکان از ھيچ مزايای قانونی و حمايتی برخورد دار نيستند .شاھد آنيم که کودک و نوجوان بر سر چھار راھھا ،خيابانھا وگذرگاھھا
د ن مشغول دستفروشی و تکدی گری ھستند. شھرداريھا و بھزيستيھا شاھد تحقير ،آزار و رنج اين کودکان ھستند .شھرداريھا و بھزيستی ھا ناظران قانونی ودولتی رنج و مشقات کودکان کار و خيابان ھستند .اين کودکان را می بينند که زير پلھا و در الی کارتن ھا و محلھای نا امن و خطرناک بدون ھيچ سرپناھی شب و روز را سپری می کنند .شھرداريھا و بھزيستيھا ھر چند گاھی با ماموران باتوم به دستشان به جان کودکان کار و خيابان در اماکن عمومی می افتند و آنچه را که دارند با خود می برند و کودکان را آزار می دھند. دھھا طرح ناقص و نا کارآمدشان باعث شده است که کودکان نه تنھا اين ارگانھا را حامی خود نمی بينند بلکه از مامورانشان می ترسند و فرار ميکنند. اين نھادھا بطور مدام مدعی سامان دھی ھستند وھيچوقت ادعايشان را عملی نکرده اند. اين نھادھا در بھترين حالت سرگرم سرپوش گذاشتن بر واقعيت ھای موجود جامعه ھستند .اغلب طرحھايشان نه برای کم کردن رنج و مشقت کودکان است بلکه برای پنھان کردن مشکل کودکان است شھرداريھا ميخواھند فضای ظاھری شھرھا را تغيير دھند به ھمين منظور طرح جمع آوری کودکان کار و خيابان نه برای ساماندھی زندگی کودکان بلکه برای اجرای اھداف ديگر شھرداری ھاست .بھزيستی ھيچوقت نتوانسته است يک طرح جامع را برای ساماندھی کودکان و نوجوانان به سرانجام برساند. اين ارگان در اتفاق با ساير ارگانھا ھمانند نيروی انتظامی و شھرداريھا موجبات اذبت و آزار کودکان را فراھم کرده اند. اين نھادھا از ارائه خدمات آسايشی، غذايی و درمانی سالم به کودکان کار و خيابان و کودکان بی سرپرست ناتوان بوده اند .ادعای اين ارگانھا با عملکردشان تناقض دارد .ادعاھايشان پوچ است*.
شماره ١٢٧
١٣
زش و ورش در = ر
د ن
ا @ اﯾ ان
گفتگوی نشريه کودکان مقدمند با شراره رضائی فعال حقوق زنان و کودکان
نشريه کودکان مقدمند :چرا آموزش و پرورش در جمھوری اسالمی ايران رايگان نيست؟ شراره رضائی :در اصل سیام قانون اساسی جمھوری اسالمی ايران آمده است: "دولتموظفاستوسايلآموزشو پرورشرايگانرا برایھمه ملت تا پايان دوره متوسطه فراھم سازد و وسايل تحصيالتعالی را تا سر حد خودكفائی كشور به طور رايگان گسترشدھد" با وجود اين قانون ،اما نه بعنوان شھريه بلکه بعناوين و بھانه ھای مختلف از دانش آموزان و خانواده ھايشان پول می گيرند. مسئوالن آموزش و پرورش ھر ساله از ممنوعيت دريافت پول توسط مدارس دولتی خبر میدھند ،اما دريافت پول اجباری توسط مدارس دولتی ھر سال به رسم ھميشگی تبديل شده است .پولھايی که گرفته می شود به عناوين مختلف از
قبيل جمعآوری کمکھای مردمی، کالسھای فوق برنامه ،فعاليتھای کمک آموزشی ،اردوھای تفريحی آموزشی و غيره در ابتدای سال تحصيلی و يا به مرور در طول دوران تحصيل از والدين درخواست میشود. دليل اينکه چرا با وجود قانون تحصيل رايگان اما تحصيل رايگان نيست را مسوولين آموزش و پرورش اختصاص بودجه ناچيز به اموزش و پرورش توضيح می دھند .طبق معمول ھمانطوريکه حقوق کارگر را سر ماه نمی پردازند به بھانه اينکه کارخانه صرف نمی کند يا تحريم ھستيم يا جنگ است و غيره .بودجه اموزش و پرورش را ھم نمی دھند .اين در حالی است که چندين برابر اين جور بودجه ھا را نھادھا و شخصيتھای دولتی و سرمايه داران و نظامی ھا باال می کشند .آمار فقط يک
فقره اختالس برای چند سال تحصيل رايگان بچه کفايت می کند .در کشوری چون ايران که سود سرمايه ھا سرسام آور است ،اما دولت سرمايه داران حاضر نيستند بخشی ولو ناچيز از سود سرمايه شان را برای افزايش دستمزد کارگر ،بيمه بيکاری به کاگران بيکار و يا تامين بودجه کافی به اموزش و پرورش و تحصيل رايگان اختصاص دھند. بعالوه ،مسئول دبيرخانه عفاف و حجاب وزارت آموزش و پرورش می گويد۵ ، درصد از بودجه آموزش و پرورش به عفاف و حجاب اختصاص می يابد .به اين معنی است که بودجه ناچيزی ھم که بعنوان بودجه آموزش و پرورش و تحصيل رايگان اختصاص داده می شود صرف ماموران حراست مدارس و تاسيس مساجد در مدارس و کنترل دانش آموزان و تحميل محدوديتھای غير انسانی از قبيل عفاف و حجاب و غيره می شود. آمار دانشآموزان در سال تحصيلی ٩٣ نشان میدھد که در اين سال ١٢ميليون و ٣٠٠ھزار دانشآموز در مقاطع تحصيلی ابتدايی و متوسطه در ١٠٥ ھزار مدرسه تحصيل میکردند .که از اين تعداد ١١ميليون و ٢٣٧ھزار نفر از دانشآموزان در مدارس دولتی و يک ميليون نفر نيز در مدارس غيردولتی )انتفاعی( ھستند. مجلس و دولت شکاف طبقاتی را امري پذيرفته شده میداند .ثروتمندان تالش می کنند و میخواھند فرزندشان را به مدرسه غير انتفاعی بفرستند .مدارسی که در
١٤
شماره ١٢٧
د ن )کودکان کار( که مجبور ھستند نقش نان آور خانواده را ايفا کنند و دالليل ديگری ھم دخيل است.
تھران باالی ده ميليلون شھريه ميگيرند. مدارس دولتی به چند نوع تقسيم شده: مدرسه عادی ،نمونه دولتی ،مدارس شاھد که ظاھرا شھريه رسمی نمی گيرند .اما و استعدادھای مدارس تيزھوشان درخشان که گرانترين مدرسه در ميان مدارس دولتی ھستند و شھريه اين دو مدرسه در دوره اول متوسطه دوميليون و ٩٠٠ھزار تومان ،در دوره دوم متوسطه ٤ميليون و ٢٠٠ھزار تومان و در پيش دانشگاھی ٤ميليون و ٩٠٠ھزار تومان است .ھمچنين مدارس دولتي باکيفيت که به نوعي قرار است نخبه پرور باشند در حال شھريه گرفتن ھستند آن ھم مبالغی که براي بسياري از خانواده ھا سنگين است .اولويت اين مدارس به بھانه نخبه پروری در اصل ھدفشان درآمدزايی ست. درحالی که تعداد بسيار زيادی از نخبه ھای واقعی در مدارس به خاطر شھريه ھای سنگين از راه يابی به اين مدارس باز میمانند. گفته ميشود بيش از ھفت ميليون کودک از چرخه تحصيل بازمانده اند ،به چه دليل؟ شراره رضائی :در حقيقت آمار واقعی از کودکان بازمانده از تحصيل در کشور وجود ندارد و مسووالن مربوط آمارھای متفاوتی ارائه می دھند اما براساس مرکز
پژوھشھای مجلس )آذر (٩٠رقم بازماندگان از تحصيل در گروه سنی ٦تا ١٨سال را به استناد آمار سرشماری سال ،٨٥بيش از سه ميليون نفر برآورد کرده است .اين تنھا آمار موجود و البته آخرين آمار رسمی و قديمی در اين حوزه محسوب میشود. اين در حالی است که نھضت سوادآموزی نيز اعالم کرده که از سال ٨٥تاکنون بيش از يک ميليون کودک ديگر به اين آمار افزوده شده است .پس با اين احتساب اين آمار حدود ٤ميليون کودک بازمانده از تحصيل داريم .از سويی با استناد به آمار ٩ميليون و ٨٠٠ھزار نفری بیسوادان كشور میتوان گفت كه نيمی از اين تعداد ،كودكان محروم از تحصيل ھستند. در واقع بازماندگی از تحصيل مانند ھر آسيبھای اجتماعی ديگری؛ خود ناشی از علل و زنجيرهای از داليل است و در نھايت نيز به بازتوليد آسيبھای ديگری منجر میشود ،اما از جمله عللی که میتوان بازماندگان از تحصيل را ناشی از آن دانست ،شامل :مھترين آن مشکالت اقتصادی و مطالبه پول و شھريه از دانشآموزان در مدارس دولتی ،نگاهھای جنسيتی و عدم اھميت به تحصيل بيکاری، دختران ،طالق والدين، مھاجرت ،اشتغال کودکان در سنين کم
فوری و اضطراری چگونه می شود با مشکل سوء تغذيه کودکان در مدارس مقابله کرد؟ شراره رضائی :اوال سوءتغذيه کودکان ريشه عميق تر اقتصادی و اجتماعی دارد .وقتی اکثريت کارگران و حقوق بگيران جزء و زحمتکشان جامعه زير خط فقراند ،سوءتغذيه کودکان امری قطعی است .حاال تصور کنيد خانواده کارگر و زحمتکشی که بيکاراند انوقت ديگر کار از سوء تغذيه ھم می گذرد. بنابراين فقر و بيکاری و دستمزد ناچيز و گرانی و تورم و غيره ھمه عامل مريضی و مرگ و مير کودکان ،رشد ناکافی جسمانی ،اختالالت يادگيری و کم ھوشی و يا مشکالت حافظه ای و بسياری از مشکالت ديگر را به ھمراه دارد .با وجود اين مدارس می توانست کمک کند که کودکان گرسنه حداقل بتوانند سر کالس دوام بياورند .در بيشتر کشورھای دنيا کودکان و دانش آموران در مدارس ناھار می خورند .اما در ايران نه تنھا از ناھار خبری نيست ،حتی دريغ از يک بيسکويت يا يک ليوان شير. اينکه چگونه ميتوان با مشکل سوء تغذيه کودکان مقابله کرد ،امری اجتماعی و يک وظيفه فوری کل جامعه است .وظيفه طبقه کارگر و مردم زحمتکش است که با فقر و گرسنگی مقابله کنند و وظيفه خانواده دانش اموزان و کودکان است که بخواھند در مدارس سيستم تغذيه و ناھارخوری داير گردد .اين کار را خود دولت و اموزش و پرورش نخواھد کرد. نه تنھا اين کار را نمی کنند بلکه از سفره و جيب خالی مردم زحمتکش ھم مخارج مدارس را تامين می کنند و عمال بودجه و مخارج تحصيل کودکان را برعھده و گرده زحمتکشان قرار می دھند.
١٥
شماره ١٢٧
د ن خانواده ی دانش آموزان را تشکيل می دھند ،و ھمه انسان ھای آزاديخواه است.
ادامه از صفحه پيش . . . وضعيت ايمنی در مدارس يک مشغله جدی خانواده ھاست .در اين باره چه ميتوان کرد؟ شراره رضائی :در ھمه جای دنيا مدارس امن ترين محل و با استاندارد باالی امنيت نسبت به ھمه جای ديگر کار و زندگی است .اما در ايران می بينيم که ھر سال تعداد زيادی کودکان قربانی محيط ناامن مدارس می شوند .کودکان يا از گرما بيمار می شوند و يا از سرما طعمه حريق بخاری ھای نفت سوز بسيار فرسوده و عقبمانده می گردند .عالوه بر اين ھا از بسيار لحاظ ديگر مدارس محيط ناامنی برای کودکان بخصوص دختران است. تھديد به کم کردن نمره ی انضباطی و يا تحقير و سرزنش و کنترل دانش اموزان از طرف حراست مدارس و گروه ھای عفاف و حجاب و غيره ھمگی از عوامل ناامن کردن مدارس برای کودکان ھستند. در حالی که مدارس عالوه بر محيط امن و شاد در واقع خانه دوم کودکان و نوجوانان و جوانان است. تضمين اينکه مدارس محيط شاد و امنی برای کودکان باشد اين است که : اوال ،ساختمان مدارس بلحاظ سيستم امنيتی کامال مجھز باشد .سيستم محافظت از گرما و سرما بايد دارای استاندارد بااليی باشد .بعالوه ،ھر گونه تھديد و
تحقير کودکان و يا تحميل محدوديت تحت عنوان رعايت عفاف و حجاب بايد ممنوع باشد .مدارس مھد آموزش آزادی و انسانيت و حفظ حرمت انسان است .محل رشد خالقيتھای فکری است .محل رشد سالم کودکان بعنوان انسان ھای آزاد و با اعتماد بنفس و خالق و آگاه به علوم و پيشرفتھای جوامع بشری است. اما متاسفانه می بينيم که مدارس در ايران بجای تامين آزاد انديشی و مدرنيسم و انساندوستی ،مروج خرافات مذھبی، تحقير و تبعيض و جداسازی انسان از ھمان اوان کودکی و نوجوانی است .اين نوع رفتار با کودک و جوان ونوجوان نه تنھا با معيارھای انسانی جھان امروز مغاير است و اساسا جرم است .سيستم اموزش و پرورش در جمھوری اسالمی سيستمی است که بخشی از جرايم اين رژيم نسبت به انسان را به اجرا در می اورد .به اين اعتبار مثل بقيه نھادھای جمھوری اسالمی ،سيستمی مجرم است. بايد جامعه و خانواده ھا و تشکل ھای کارگری و مدنی و کل جامعه عليه اين سيستم اموزش و پرورش که از ھر لحاظ برای کودکان و دانش آموزان ناامن است ،عکس العمل جدی نشان دھد. سيستم اموزش و پرورش پيشرفته و مترقی و سالم و امن يکی از مطالبات مھم کارگران و زحمتکشان که اکثريت
وزارت آموزش و پرورش ميگويد با کسری بودجه ٥ھزار ميليارد تومانی روبروست .چرا وضعيت چنين است؟ شراره رضائی :مساله کسری بودجه و اينکه پول نيست و يا در جنگ ھستيم و يا محاصره اقتصادی و تحريم شديم و غيره بھانه ھايی است که جمھوری اسالمی از آن کم نمی آورد .ھر بار به بھانه ای از زير بار مسووليتھای جامعه شانه خالی می کند .زمانی که در دوره احمدی نژاد درآمد نفت چند برابر سابق شده بود، نيامدند بگويند پول اضافی آورديم و ميخواھيم خرج آموزش و پرورش يا بيمه بيکاری و غيره کنيم .برای مردم فرقی نمی کند چه زمانی پول از سر و کولشان باال می رود يا زمانی که به قول خودشان کم می آورند ،کم ترين ھزينه شان مسايل رفاھی و اموزش و پرورش و درمان و غيره است .برای دولت و سرمايه دارن مھم اين است که سود سرمايه ھايشان کم نشود .و اين ممکن نيست مگر اينکه کار ارزان باشد و دستمزد ناچيز و از زير بار مسووليتھای جامعه از قبيل آموزش و پرورش و درمان و مسکن سالم و رفاھيات مردم شانه خالی کنند .طرح مساله ی کسری بودجه ھم به اين سياست کمک می کند .اين ھا به مردم دروغ می گويند .کيست که نداند ،بودجه ی دستگاه ھای گوناگون نظامی و امنيتی و جاسوسی ھيچ وقت کم نمی آورد .بودجه کالنی صرف تحميق و دم و دستگاه ھای تبليغ خرافات می شود .به سازمان ھای تروريستی داخلی و خارجی بودجه ھای کالن اختصاص داده می شود .به ھمه ی اين ھا دزدی و فساد و اختالس از ھمين بودجه کذايی را ھم اضافه کنيد .ھر سال می گويند کسری بودجه دارند اما از ھمين بودجه "کم و کسر" چند و چندين ھزار ميليارد حيف و ميل و ميان نھادھا و
١٦
ادامه از صفحه پيش . . . می شود .بنا بر اين مشکل در کسری بودجه نيست در حيف و ميل و باال کشيدن آن است .اين ھا به مردم دروغ می گويند تا بی مسووليتھايشان در قبال جامعه را توجيه کنند .درآمدھای حاصله از ثروت اقتصادی و توليدی دست رنج طبقه کارگر را در اختيار دارند و به زور تصرف کرده اند اما در قبال جامعه ھيچ حسابی پس نمی دھند و مسووليتی برعھده نمی گيرند .زمانی که کارگران و زحمتکشان خود صاحب ثروت جامعه و توليدات ناشی از کار و زحمت خود شوند ،آنوقت خواھيم ديد که اين کشور و جامعه چه ظرفيت عظيمی برای تامين رفاه و خوشبختی شھروندانش دارد ،که آموزش و پرورش و بھداشت و درمان رايگان يکی از آنھا است. مشخصه يک آموزش و پرورش شاد، انسانی و سکوالر و مدرن چه ھست؟ شراره رضائی :مشخصه يک آموزش و پرورش مدرن و انسانی را الزم نيست من از ذھن و تصورات خودم در بياورم و توصيف کنم .کافی است يک فيلم کوتاه چند دقيقه ای از يک روز کار و زندگی در مدارس کشورھای متمدن و مترقی
شماره ١٢٧
دنيای امروز را در مدارس ايران به دانش آموزان نشان دھند .نشان دھند که آموزش و پرورش از مھد کودک تا ابتدايی و راھنمايی و دبيرستان و برای دختر و پسر چگونه است .از آموزش و پرورش رايگان تا امکانات بسيار مدرن و امنيت کامل و تغذيه رايگان در مدارس و تا محيط سالم و شاد و رابطه انسانی معلم و شاگرد و دختران و پسران دانش آموز با ھمديگر و محتوای مدرن و پيشرفته کتابھای درسی و وسايل کمک آموزشی از قبيل ھر دانش آموز يک لپ تاپ و ازمايشگاه ھا و امکانات ورزشی و تفريحی و غيره... اين ھا نشانه ی يک آموزش و پرورش شاد و انسانی و سکوالر و مدرن ھستند که ھم اکنون خوشبختانه در بخش ھايی از جھان انسان ھای کارگر و زحمتکش و
د ن ازاديخواه برای فرزندان خود بوجود آورده اند .اين ھا دستاوردھايی است که به دست آمده اند و دولت و سرمايه دارن مجبور شده اند از بخشی از سود سرمايه ھايشان بگذرند و بعنوان ماليات به اين امور اجتماعی اختصاص دھند .مردم اين کشورھا به کمتر از اينھا رضايت نمی دھند. اين را مقايسه کنيد با ايران تحت حاکميت جمھوری اسالمی که نه تنھا آموزش و پرورش عمال رايگان نيست ،نه تنھا تغذيه در مدارس نيست ،نه تنھا آموزش مترقی و پيشرفته و سکوالر نيست و آلوده به خرافات شرعی و مذھبی است، بلکه قوانين ارتجاعی مذھب و شرع زندگی و رفتار کودکان ھم را تحت کنترل خود گرفته است .مدام و ھر لحظه در زندگی و رفتار حتی کودکان دخالت می کنند .دختران و پسران را از ھمديگر جدا کرده اند و قوانين تبعيض و آپارتايد جنسی را در زندگی فرزندان جامعه جاری نموده اند. اما مردم ايران ھمچون مردم کشورھای اروپايی و امريکايی و کودکان ايران ھمچون کودکان اين ممالک حق دارند از ازادی و رفاه و خوشبختی بھرمند باشند. آموزش و پرورش سالم و مدرن و شاد و انسانی تنھا يکی از خواستھا و آرزوھای مردم است .اين را جز با مبارزه و تالش انسانی کارگران و زحمتکشان و مردم آزاديخواه و برابری طلب نمی توان بدست آورد*.
سه شنبه شبھا از ساعت ٢٣تا ٢٣ /٣٠بوقت ايران ٢٠ /٣٠تا ٢١بوقت اروپای مرکزی لطفا ساعت پخش برنامه کودکان مقدمند را به ھمگان اطالع دھيد!
ما را از کيفيت برنامه ھا مطلع کنيد.
شماره ١٢٧
١٧
د ن
Cف ﯿ* 5در ﯿ Aدا ' زان دو ا اDEاﯾ' ﯿ)ا 7د ,ا !$
شمس الدين امانتی شمس الدين امانتی بشر از ھفت ھزار سال قبل از وجود يك ماده مخدر قوی در خشخاش آگاه بوده است .انگليسی ھا در ابتدای قرن ١٧ميالدی ترياک را از خاور دور توسط کشتی ھای بازرگانی خود به ايران آوردند و به شاھان و درباريان صفويه ھديه کردند و اکثر آنان معتاد شدند .شاه طھماسب اول صفوی ،مقداری از ترياکھای موجود در دربار سلطنتی را از بين برد .بعد از او شاه عباس ھم با اعتياد مبارزه کرد و حکومت وقت برای کسانی که ترک اعتياد نمی کردند ،مجازات تعيين کرده بود. در زمان شاھان قاجار ،بسياری از مزارع كشت گندم و ديگر محصوالت زراعی به مزارع كشت خشخاش اختصاص يافت و خريد و فروش مواد مخدر متداول شد .درآمد حاکمان و درباريان وقت از خريد و فروش ترياك افزايش يافت و به انحصار دولت درآمد و سپس با وضع قوانين مختلف به تشويق و ترغيب مردم به استعمال ترياك پرداختند. دولت قانونی را تدوين كرد که در ماده ٢
آن آشكارا مردم را به "ترياك كشيدن دعوت می كردند ،سپس سوخته ترياك را از دود كنندگان می خريد و برای ھر مثقال سوخته سه عباسی حق الزحمه داده می شد". رژيم پھلوی نيز در کشت ،قاچاق و اعتياد به مواد مخدر دست کمی از دوران حاکمان قاجار نداشت ،در استان کرمان زمين ھای کشاورزی از کشت گندم به کشت خشخاش تغيير يافت و اين آفت خانمان برانداز در سطح وسيعی به ساير شھرھای ايران سرايت کرد .شاه و درباريان رژيم پھلوی در مصرف و قاچاق مواد مخدر زبانزد خاص و عام بودند .اشرف پھلوی درسال ١٣٤٨به دليل حمل يك چمدان حاوی ترياك در فرودگاه زوريخ بازداشت و سپس با پا درميانی مقامات باالی حکومتی آزاد شد. در ايران تحت حاکميت رژيم اسالمی، گرايش به مواد مخدر به طور عام و گرايش جوانان به مصرف مواد مخدر به طورخاص به يکی از معضالت حاد اجتماعی تبديل شده است و متأسفانه سير سعودی دارد .رژيم اسالمی ،اليحه قانونی را در خرداد ٥٩به تصويب رساند که بر طبق مواد ٧ ،٢و ١١قانون مذکور جھت "کشت خشخاش ،واردکننده، فروشنده ،مخفی کننده ،داير کننده محل در صورت تکرار جرم و حمل بيش از يک کيلو گرم ترياک و ٥گرم مواد مخدر گرد سفيد مجازات اعدام پيش بينی شد". اجرای اين قانون به دليل کثرت معتادين، رشوه و فساد در ادارات دولتی و در رأس آنھا مسئولين سپاه پاسداران ،با
مشکل جدی مواجه شد و ناچارآ توسط "مجمع تشخيص مصلحت نظام" اسالمی، در سال ١٣٦٧تغيراتی کرد به نحوی که" ،برای صادر کننده ،فروشنده و خريداران از يک کيلو گرم ترياک، خشخاش و ...به ٥کيلو گرم و برای وارد کننده ،صادر يا توليد يا توزيع يا حمل يا خريد و فروش ،نگھداری ھروئين ،مرفين ،کدئين و ...بيش از ٣٠ گرم ،مجازات اعدام و مصادره اموال وضع شد". مسئولين رژيم اسالمی در اين عرصه با وارد کردن و ساخت وسائل جديد برای توليد انواع و اقسام مواد مخدر به منظور کسب در آمد و مقاصد سياسی از جمله آلودە کردن نسل جوان و دوری گزيدن از مسائل سياسی و مبارزە عليە وضع موجود سھم بزرگی در اعتياد به مواد مخدر در ميان اقشار مختلف مردم، مخصوصآ جوانان داشته و دارند. "آنتونيو دلئو" ،مدير دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرايم مرتبط سازمان ملل در ايران می گويد" ،اين کشور با ٢/٢٦ درصد ميزان شيوع مصرف مواد اعتياد آور از نوع مخدرھا ،رتبه دوم جھان را به خود اختصاص داده است". ابعاد مخرب و وسيع پديده مواد مخدر در سطح کالن بدون نظارت و دخالت مافيای سپاه پاسداران غير ممکن است .گسترش اين پديده بعد ازجنگ ايران و عراق ،به دليل فقر ناشی از بيکاری ،مخصوصآ در ميان جوانان شدت بيشتری يافت .کارگاه ھای کوچکی که يقينآ بدون اطالع سپاه پاسداران يا به گفته احمدی نژاد،
١٨
"برادران قاچاقچی خودمون"نخواھد بود، در نقاط مرزی آشکارا به ساخت و توليد مواد مخدر و روانگردان مشغول ھستند. به گزارش خبرگزاری فارس" ،در شھر سردشت مقدار ١٨٣کيلو گرم شيشه ھمراه با انواع پيشسازھای مواد مخدر و آالت تھيه ،کشف و ضبط شد". آسيب پذيری ١٣ميليون و ٦٠٠ھزار دانش آموز ،با توجه به کثرت و تنوع مواد مخدر و در دسترس بودن آن زنگ خطری جدی برای آنان و والدينشان است .دست اندر کاران رژيم به منظور توجيه وضع موجود با توسل به آمار و ارقام غير واقعی در جھت منافع خود، طی جلسه ای تحت عنوان" ،ھمايش پيشگيری از آسيب ھای اجتماعی و اعتياد با رويکرد مدرسه محوری در روز يکشنبه ٧تير ١٣٩٤باحضور مسئوالن اجرايی ،نظامی و فرھنگيان در شھر اراک برگزار شد .به گزارش خبرگزاری ايرنا" ،محمد زيدوند" ،دبير شورای مبارزه با مواد مخدر رژيم در اين ھمايش گفت" ،نياز جدی جامعه درحال حاضر تمرکز برکاھش گرايش افراد به مصرف مواد مخدر و روانگردان ھا است که پليس در اين حوزه کمتر وارد شده". در جامعه ای که قاچاق مواد مخدر، فروش و توزيع آن توسط مافيای سپاه
شماره ١٢٧
پاسداران ،که خود در ساختار رژيم اسالمی حرف اول و آخر را می زند، طبيعی است که پليس در اين حوزه نه "تنھا کمتر وارد ميشود" بلکه خود نيز به بخشی از باجگيران و رشوه خواران و توضيح کنندگان در پروسه خريد و فروش مواد مخدر در جامعه تحت حاکميت رژيم اسالمی تبديل خواھد شد. ھر چند آمار رسمی رژيم در عرصه ھای گوناگون ھيچ گاه به واقعيت نزديک نيست ،اما به گفته"زيدوند" "ساالنه حدود ١٠٠تا ١٥٠ھزار نفر به چرخه مصرف مواد روان گردان افزوده ميشود .ھم اکنون ٣٤٠نوع مواد روانگردان به جز مواد سنتی در کشور و جھان وجود دارد که ساليانه ٤٥٠٠ ميليارد دالر چرخه اقتصادی آن درجھان است و از اين طريق حدود ٧٠٠ميليون دالر سود به جيب مافيای مواد می رود. ھمچنين مواد مخدر بعد از تجارت نفت، توريسم و سالح با ١٥٠٠ميليارد دالر چرخش مالی و ٥٠٠تا ٦٠٠ميليون دالرسود خالص چھارمين تجارت جھان و بعداز تجارت اسلحه دومين تجارت غيرقانونی محسوب می شود". "زيدوند" ،در اشاره به آمار تکان دھنده ای از اعتياد در بين دانش آموزان گفت، "سال ٨١ميزان اعتياد در بين دانش
د ن آموزان مقطع سوم ابتدايی تا پيش دانشگاھی حدود نيم درصد بود ،سال ٩٠ اين رقم يک درصد افزايش داشت و ھم اکنون ١٣ميليون دانش آموز در کشور وجود دارد که ١٣٠ھزار نفر آنان سوء مصرف مواد مخدر دارند که ٦٠درصد از آنان مصرف شيشه دارند ٥ ،درصد از تعداد کل دانش آموزان کشور ،يکی از اعضای خانواده آنان معتاد ،و ٧درصد دارای دوستان مصرف کننده ترياک ھستند ،عالوه بر اينکه ٤درصد دارای دوستان مصرف کننده شيشه ھستند ،اما ظرف مدت يکسال ،مصرف شيشه در بين دانشآموزان تا دو برابر افزايش پيدا کرده است". اعتراف به اين آمار از اعتياد در ميان دانش آموزان ،که يقينآ کمتر از ميزان واقعی است ،اسفبار و در دراز مدت خانمان برانداز و جای تآسف و تأمل است .قاچاق مواد مخدر و توزيع آن در ميان اقشار مختلف و عطش سيری ناپذير مافيای سپاه پاسداران برای کسب درآمد بيشتر از اين طريق و به انحراف کشاندن جوانان ،از ھمان سالھای اول تأسيس اين نھاد فاسد و ضد بشری که به مجری بخش چشم گيری از سياست ھای ارتجاعی -مذھبی رژيم در عرصه ھای سياسی ،اجتماعی ،اقتصادی و فرھنگی تبديل شده است ،ھمچنان چرخه توليد و توضيع مواد مخدر را در انحصار خود دارد و سازمان يافته به توليد و باز توليد آن مشغول است. مضافآ فقر ناشی از بيکاری در فضای خفقان و سرکوب روزانه که آزادی عقيده و بيان با شالق ،زندان و اعدام جواب خواھند گرفت ،زمينه ای است برای رشد اعتياد در ميان اقشار مختلف مردم مخصوصآ دانش آموزان ،دانشجويان و جوانان. "محمد زيدوند"دبير شورای مبارزه با مواد مخدر به استناد به آمارھای خود
شماره ١٢٦
١٩
رژيم گفت ٢٣" ،درصد خشونت ھا٣٥ ، درصد طالق ھا ٦٥ ،درصد ھمسر آزاری ھا ٦٨ ،درصد شيوع ايدز٢٥ ، درصد قتل ٤٠ ،درصد وقوع سرقت ھا و ٦٤درصد زندانيان مرتبط با مصرف مواد مخدر است". در جامعه به فساد کشيده شده توسط نھادھای ضد بشری وابسطه به رژيم اسالمی و در رأس آنھا ستاد ھای امر به معروف و نھی از منکر با وضع قوانين ارتجاعی -مذھبی حجاب اجباری و پاشيدن اسيد به سر و صورت کسانی که از اين قانون ارتجاعی سر پيچی کنند، ھمراه با اعمال سياست تفکيک بر مبنای جنسيت در مدارس و مراکز آموزشی از جمله عواملی ھستند که شادی ،نشاط، خنديدن و اميد به زندگی را که ارتباط مستقيمی با کاھش به اعتياد دارند را حرام و ممنوع کرده اند ،اين محدوديت و
محروميت ھا يکی از دالئل اصلی روی آوری دانش آموزان ،دانشجويان و جوانان به مواد مخدر است. در چنين شرايطی آسيب ديدگان به اين پديده خطرناک و ضدمردمی به مرور زمان قربانی مناسبات از ھم پاشيده شده در جامعه تحت حاکميت رژيم سرمايه داری اسالمی خواھند شد به نحوی که بازتاب منفی ناشی از تأثيرات مخرب آن بر زندگی سياسی ،اجتماعی و اقتصادی مردم زحمتکش و ستمديده به امر اجتناب ناپذيری تبديل شده است که روزانه شاھد مرگ و مير تدريجی قربانيان اعتياد به مواد مخدر در کوچه و بازار ھستيم .به گزارش خبر گزاری جماران" ،عليرضا جزينی" ،قائم مقام کل ستاد مبارزه با مواد مخدر رژيم گفت" ،ساالنه ٣٠٠٠ نفر در ايران جان خود را بر اثر اعتياد از دست ميدھند".
د ن مبارزه با قاچاق مواد مخدر و خريد و فروش آن توسط داللھا و در رأس آنھا مافيای سپاه پاسداران ،امری است ھمەگانی و تنھا وظيفە معتادين و خانوادە و بستگان آنان نيست .معتادين کە خود قربانيان نظام سودپرست سرمايەداری حاکم به ايران ھستند ،نه مجرم ،بلکە اعتياد نوعی بيماری است که دولتھای متعارف و نھاد ھای مردمی موظف اند، امکانات الزم را جھت درمان و بھبود آنھا از جمله :تسھيالت بھداشتی ،مراکز درمانی و آموزشی ،خوابگاه ھای مناسب ،دکتر ،دارو ،غذا ،کنترل و نظارت دولت بر توضيع مواد مخدر در ميان معتادين در مراکز دولتی ،مددکار، روانشناس ،تسھيالتی برای کاريابی در بازار کار پس از بھبودی و ھر آنچه که کمکی خواھد کرد به معتادان تا بتوانند به زندگی انسانی ،عادی و روز مره خود برگردند را فراھم کنند. دخالت مؤثر و جدی در عرصە مبارزە با توليد و قاچاق مواد مخدر و توضيع آن توسط باند ھای مافيائی در گرو اتحاد و ھمبستگی مردم ستمديده و در رأس آن دانش آموزان ،دانشجويان ،جوانان و خانودەھای آنان است .اما پيروزی نه تنھا در اين عرصه ،بلکه در عرصه ھای ديگر نيز ،بخشی از مبارزه ھمە جانبە برای سرنگونی نظام سرمايه داری اسالمی حاکم بر ايران است* .
5 /د ن ه GHI/و F/ ،"4/ 5 /هE ،":اد ،ا D#د ،ه "Bو اﯾ @ Aژﯾ 9/ 2م ا! -
ﺑﻪ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﯾﺪ نھاد کودکان مقدمند ،کمپين بين المللی دفاع از حقوق کودکان است.
شماره ١٢٧
٢٠
د ن
4ه 5و Gﯿ $زش و وش در ا . FEن ﯾ د ن از ) *$ﯿ' س ا " #$ق ز ن و د ن
کبری سلطانی نشريه کودکان مقدمند :رايگان بودن آموزش در افغانستان به چه صورت است؟ دولت چه ھزينه ای را برای آموزش ميپردازد؟ سيستم آموزش رايگان يا دولتی! کبری سلطانی :از آنجاييکه سيستم حاکم در افغانستان از لحاظ دولت داری و اداری در رديف فاسدترين کشورھا قرار گرفته با تاسف اين فساد بر سيستم آموزشی نيز تاثير گذاشته است. بايد متذکر شد که جمعيت عظيمی از آموزگاران و شاگردان مکاتب در وضع بد اقتصادی بسر ميبرند ،آموزگاران با داشتن دستمزد ناچيز در پھلوی آموزگاری به کار دوم ميپردازند که اين پديده به ذات خود وقتگير و خسته کننده ميباشد. يک آموزگار ماھر در پھلوی تدريس مضامين بايد يک پيداگوگ خوب با آمادگی کامل و با نشاط بر سر صنف درسی حضور يابد ،ولی در افغانستان آموزگاران خسته از کار ،از شرايط بد اقتصادی و امنيتی در صنف ھا حضور
مييابند .يک آموزگاری خسته چطور ميتواند با آمادگی سر صنف حضور يابد؟ بھمين ترتيب درصد زيادی از شاگردان مکاتب نيز در شرايط بسيار مشکل درس ميخوانند ،اين کودکان و نو جوانان در پھلوی درس مکتب به کارھای بسيار شاقه برای کمک اقتصادی به والدين شان مصروف اند ،جنگ ،نا امنيتی و صدھا مساله اجتماعی ديگر پيشروی اين شاگردان مکاتب قرار دارد ،تعدادی عظيم اين شاگردان توان خريد قلم و کتابچه و کتاب را ندارند .در چنين شرايطی تمرکز فکری در مورد آموزش ازين کودکان بعيد است. تعدادی از دانش آموزان ،بچه ھای افراد قدرتمندی استند که به آموزش و معلم و مکتب ارزشی قايل نيستند و در اخير مدرک تحصيلی به زور تھديد را حاصل کرده و با گرفتن بورسيه ھای تحصيلی از کشور خارج ميگردند. نداشتن مکان کافی که سبب ميگردد تعداد زياد شاگردان )باال تر از ٥٠نفر( در يک صنف گرد بيايند ،نداشتن ميز و نيمکت و وسايل و مواد آموزشی و آزمايشی در مکاتب و البرتوارھا نيز در کيفيت آموزش و تعليم و تربيت تاثيرات منفی دارد. افراد باال رتبه وذيصالح در وزارت تعليم و تربيت و دفاتر مربوطه مصروف به حيف و ميل و اختالس مبالغ بزرگ اند ،چنانچه دراين اواخر ليستھايی با ھزينه ھای باال که نشاندھنده مکاتب مجھز با امکانات عالی و ليست معلمين و کارمندان تعليم و تربيت را تداعی ميکرد در مرکز و واليات افغانستان به وزارت
تعليم و تربيت ارايه داده شده بود که بعد از تحقيقات معلوم شد که اين مکاتب وجود خارجی ندارد و تمام ھزينه ای که گرفته شده توسط افراد ذيصالح حيف و ميل گرديده است. در واليات و مخصوصا مناطق ناامن سيستم آموزشی ،با اين اندک امکانات نيز موجود نيست ،کودکان بروی زمين با يک تخته وسياه ويک توته تباشير اکتفا کرده و مصروف آموزش اند ،اين کودکان و آموزگاران در سخت ترين شرايط امنيتی بسر ميبرند زيرا طالبان و نيروھای افراطی مذھبی با ضديت با آموزش ،آموزگاران را سر ميبرند وشاگردان مکاتب را مسموم ميکنند يا با اسيد ميسوزانند .دولت قادر به تامين امنيت و مصونيت مردم نيست. آموزگاران از چه وضعيت معشيتی بر خوردارند؟ کبری سلطانی :آموزگاران در افغانستان از کمدرآمدترين کارمندان دولتی ھستند که معاش ماھانه شان حدودصد يا صدو پنجاه دالر که معادل به ٦٠٠٠ھزار افغانی و اندی بيشتر ميگردد ،به ھمين دليل معلمان زيادی در افغانستان مجبور ھستند برای تامين مخارج زندگی خود در مکتبھای خصوصی کار کنند يا به کار دوم بپردازند.اکثريت عظيم آموزگاران بی سر پناه اند.تخريب و ويرانی منازل مسکونی در زمان جنگھای داخلی قيمت پرداخت کرايه خانه را خيلی باال برده است .در اثر نا امنی و پرابلمھای که طالبان در مسير راه ھای مواصالتی مواد
٢١ غذايی به کابل و ساير شھر ھای افغانستان ايجاد ميکنند قيمت مواد غذايی ھم خيلی باالست ،بدين ترتيب يک آموزگار با در آمد اندک و يک خانواده که اکثرن مادران خانواده بيسواد يا کم سواد و خانه نشين استند را وادار به کار ھای شاقه ميکنند. اشرف غنی ،رئيسجمھوری افغانستان، در اولين روزھای کاریاش به آموزگاران وعده داد که وضعيت زندگی آنھا را تغيير خواھد داد ،که اين وعده ھمچنان سر خرمن باقی ماند و ھيچ بھبودی در وضع زندگی آموزگاران رخ نداد. دراين اواخر ما شاھد اعتراضات و تظاھرات معلمين مکاتب بوديم که دولت را متوجه مسوليتھايش در قبال آموزش و پرورش در افغانستان ميکردند .اين آموزگاران خواھان بھبود وضع معيشتی معلمان و بھتر شدن وضع آموزشی درمکاتب بودند. تنبيه بدنی در مدارس رايج است ،مداوما شکايت والدين در مديای اجتماعی و نشرات مختلف منعکس ميشود .بر خورد آموزش و پرورش به اين موضوع چگونه است؟ کبری سلطانی :با تاسف بايد بگويم که نه تنھا در افغانستان بلکه در بيشتر ممالک منطقه سيستم آموزشی خشن رايج است، از جانبی فقر ،جنگ و در بسا موارد اعتياد به تشنج و خشونت بيشتر می افزايد .آموزگاری که خودش امنيت و آسايش روحی نداشته باشد چگونه ميتواند با آرامش و دور از خشونت به تدريس بپردازد؟ آموزش در افغانستان با اعمال زور وخشونت بر شاگردان توام است يعنی تعدادی از آموزگاران در مورد آموزش و پرورش و روان شناسی اطفال کمترين معلومات را دارند و در بيشتر موارد
شماره ١٢٧ کادر ھای آموزشی که بعنوان آموزگار ايفای وظيفه می کنند خودشان ضرورت به آموزش بيشتر دارند .حدود پنجاه درصد معلمان در افغانستان تحصيالت تخصصی برای آموزگاری ندارند .از اين رو ،در بسا موارد کيفيت پايين آموزشی در مدارس افغانستان را به استخدام معلمانی که تحصيالت عالی ندارند ربط ميدھند .آموزگارانی که تحصيالت و تجربه کاری بھتری دارند ،به دليل باالتر بودن حقوق و امتيازات در مدارس غيردولتی يا خصوصی را ترجيح ميدھند. کودکان و دانش آموزان فقيرکه در بيشتر موارد مشغول کارھای شاقه اند برای کمک به اقتصاد خانواده شان وقت و امکانات بيشتر برای فرا گيری درس و تعليم ندارند لذا معلمان به زور و خشونت و تنبه بدنی با اين کودکان توسل ميابند که در نيتيجه باعث سر خوردگی دانش آموزان شده تا حدی ايکه بعضی ازين دانش آموزان از ھمان اوان کودکی ترک تعليم و آموزش ميکنند.در مواردی والدين دانش آموزان معتاد ھستند و دانش آموزان با مشکالت و انواع مختلف خشونتھا روبرو ھستند. خشونت در مکاتب ،به انواع مختلف صورت ميگيرد و رايج ترين آن ،ضرب و شتم کودکان به وسيله چوب ،گذاشتن قلم در ميان دو انگشت و فشار دادن انگشتان دانش آموز ،وادار کردن بچه ھا به ايستادن روی يک پا و گوشمالی دادن و امثال اينھاست.اغلب آموزگاران در صنف برای تنبه دانش آموزان ،چوبھايی سخت به ھمراه دارند که سعی می کنند به توسل به آن ،کنترل شانرا بر صنف درسی حفظ کنند. يک نمونه :عبدﷲ ،پسر ١٣ساله از تجربه خشونت در مکتب می گويد: "انگشتانم ھنوز ھم درد دارد .وقتی درس را ياد نمی گرفتم معلم فيزيکم عادت
د ن داشت قلم را در ميان انگشتانم بگذارد و با خط کش چوبی به پشت دستم بکوبد. درد روزمره انگشتان ،دلم را از مکتب رفتن زده بود .روزی که فيزيک داشتيم، احساس می کردم که شکنجه می شوم. خشونت عليه کودکان مکاتب در روستاھا نسبت به شھرھا بيشتر صورت می گيرد. گاھی حتی دانشجويان در دانشگاھھا نيز از خشونت در امان نيستند .دولت افغانستان برای رفع خشونت در مکاتب تالشی نکرده است. مھمترين مشکل دانش آموزان دختر چيست؟ کبری سلطانی :در مجموح اکثريت مردم افغانستان از نداشتن امنيت و مصونيت رنج ميبرند که اين امر شامل حال دختران دانش آموز نيز ميباشد .قرار گذارشی خانم حميرا فيروزي مسوول تعليم و تربيه تقريبن ٦٠درصد مردم افغانستان بنابر داليل مختلف از خواندن و نوشتن محروم دختران اند که تعداد بيشتر آنھا را تشکيل ميدھد. افغانستان در اثر بيش از چار دھه جنگ و سلطه نيرو ھای افراطی مذھبی که شديدن با سيستم آموزشی و مخصوصن اموزش و پرورش زنان در تضاد است دچار بحران و ورشکستگی گرديده است. در مناطقی که نيروھای افراطی مذھبی قدرت بيشتر دارند يا سيستم آموزشی دينی در مساجد و مدارس دينی رايج است يا اصال از سيستم آموزش و پرورش در اين مناطق خبری نيست. در شھرھايی با مصونيت نسبی ،دختران نيز با پسران مشغول آموزش اند ،ولی اين دختران ھمواره بھايی گزاف برای فراگرفتن آموزش می پردازند .تقريبا ماھانه طريق مديا ميشنويم که دختران مکاتب مسموم ميشوند ،با اسيد سوزانده ميشوند ،تجاوز ميشوند يا والدين اين
٢٢ دختران تھديد ميشوند تا بتوانند اين دانش آموزان را از تحصيل باز دارند. سنتھای ناپسند و باورھای دينی مردم نيز يکی از جمله محدويت ھای فرا راه تعليم و تربيه دختران است ،در بعضي مناطق دختران را اجازه رفتن به مکتب را نمی دھند ،در بعضی جاھای ديگرصرف تا دوره ھای ابتدايی و متوسطه دختران را اجازه رفتن به مكاتب را ميدھند .در بعضی حاالت کمبود مراکز آموزشی دخترانه يعنی بنابر باورھای مذھبی والدين خواھان مکانھای جداگانه برای دخترانشان ميباشند که در برخی مکاتب به نسبت کمبود امکانات دختران و پسران بصورت مختلط درس ميخوانند که اين امر ھم برای خانواده ھا قابل پذيرش نبوده و مانع تحصيل دختران شان ميگردند. بعضن دختران به سبب دسترس نبودن مکاتب مجبور اند فواصل طوالنی را راه بپيمايند که اين دختران از نظر امنيتی مصون نيستند اين امر نيز ميتواند مانع حضور آنھا در آموزش گردد. در بيشتر روستا ھا و واليات قوماندانھا و افراد مسلح با قدرت اند که در تجاوز و اختطاف دختران و زنان دست باز دارند که خود مانع و سد راه آموزش دختران ميگردد. دختران نيز ھمانند و پسران در سرکھای افغانستان مشغول انجام کارھای شاقه و يا گدايی گری ھستند که فقر نيز يکی از عوامل باز دارنده دختران از تحصيل ميباشد. وضعيت کالس و مدارس در شھر ھا و روستا ھا از نظر ايمنی چگونه است؟ کبری سلطانی :پس از ١١سپتامبر ٢٠٠١ با وجود سرازير شدن مقدار ھنگفتی پول در افغانستان ،دولت داران افغانستان در عرصه آموزش و پرورش قادر نشدند که
شماره ١٢٧ يک سيستم درست آموزشی را در دستور کار قرار دھند. سيستم آموزشی در افغانستان به شکل رايگان يا دولتی ،خصوصی و مدارس مذھبی اند .مکاتب دولتی در شھر ھا و روستا تفاوتی زيادی ندارد. در اثر کمبود ساختمان شاگردان در زير خيمهھا ،در پناه درختھا درس میخوانند و از آسيبھای باد ،باران و آفتاب مصون نيستند .حتی در پايتخت نيز آنھا زير خيمهھا درس میخوانند .شماری از مکاتب کابل ميز و نيمکت ندارند و کودکان بر روی زمين مینشينند.کمبود البراتوارھا و مواد برای البرتوار و وسايل البراتوار در ھمه مکاتب وجود دارد. آرزو دختر ١١ساله از کابل که با ھم کاسھايش زير يک خيمه درس میخواند، از مشکالتش میگويد" :وقتی خاکباد میشود ،کتابچه ھا و کتابھايمان را باد میبرد .ما کتاب نداريم و استادان بر ما فشار میآورند که کتاب بخريد .وقتی باران میبارد ،کتابھا و لباسھايمان گل آلود میشود". اين دختر دانش آموز میگويد او و ھم صنفیھايش مجبورند چھار نفره بر يک نيمکت دو نفره بنشينند .او میگويد به دليل کمبود کتابھای درسی نمیتواند درسھايش را درست پيش ببرد .تعدادی زيادی شاگردان به سبب فقر قادر نيستند يونيفورم مکتب که برای دختران جبری است تھيه کنند .آرزو میگويد: "شاگردانی که نو میآيند ،به آنھا میگويند ،لباس مکتب جور کنيد .ما پيسه نداريم .طبق معلومات وزارت معارف نيمی از مکاتب افغانستان ساختمان ندارند". ثريا ،معلمی که شاگردانش را در زير خيمه درس میدھد ،میگويد" :در زير خيمهھا گرد و خاک زياد است .در وقت
د ن
ﯾDﯾ ن 5 J ٢٤ 7ل =)ﯾ) کانال جديد ب رن ام ه ھ ای ٢٤ س اع ت ه خ ود را در ش ب ک ه "ن گ اه ش م ا" از م اھ واره ھاتبرد پخش ميکند. مشخصات شبکه "نگاه شما"
فرکانس١١٢٠٠ : پوالريزاسيون :عمودی سيمبل ريت٢٧٥٠٠ : FEC: ٥/٦ بTTرنTTامTTه ھTTای کTTانTTال جTTديTTد در شبکه نگاه شمTا را ھTمTچTنTيTن ميتوانيد از طريق GLwiz در گزينه تلويزيTونTھTای ايTرانTی مشاھده کنيد:
www.glwiz.com * CKت 7ل =)ﯾ) را 5دو ن و ? ﯾ ن ا@Mع دهﯿ).
٢٣ ادامه از صفحه پيش . . . بارندگی ِگل و الی زياد است .مجبور ھستيم با اين شرايط خود را عيار کنيم". طالبان صدھا مکتب را در واليات ناامن افغانستان آتش زده اند .در حال حاضر حکومت توان بازگشايی مکاتب در مناطق تحت تصرف طالبان را ندارد. مکاتب خصوصی از وضع نسبتا بھتری برخوردار است که ٩٩در صد جامعه توان شموليت در اين مکاتب را ندارند. اکثريت عظيم آموزگاران و دانش آموزان از عدم مصونيت و آينده مبھم رنج ميبرند. مذھب ،مال و مسجد چقدر در امور مدارس و آموزش و پرورش دخالت دارند؟ کبری سلطانی :اشرف غنی احمدزی در اولين روز بقدرت رسيدنش اعالم کرد که فاصله ارگ را با مسجد کمتر ميکند که اين خود زمينه دست درازی و مداخله مال و مسجد در تمام امور زندگی مردم و مشخصن سيستم آموزشی و تعليم و تربيه که متضمن اينده کشور است مساعد ميسازد .ارجحيت به آموزه ھای دينی يکی از فاکتورھای اصيل در نظام آموزشی در افغانستان است. در مکاتب افغانستان در پھلوی تدريس قرآن و علوم دينی اسالمی بيشتر کتب محتوای ايديولوژيک دارد .که آنرا ميتوان در تمام مواد درسی پيدا کنيم که شديدا عقب مانده و بی کيفيت ميباشد .اطفال از ھمان اوان کودکی از صنف اول تا جوانی و ختم تحصيل در معرض شستشوی مغزی قرار ميگيرند ،که بدين ترتيب قوه درک واقعيت ھا از دانش آموزان زدوده ميشود. آموزه ھای دينی با ايجاد ترس از خدا، گناه ،روز قيامت ،آتش جھنم وغيره برای اطفال و شاگردان يک خيال کاذب ايجاد کرده و يک ترس دايمی
شماره ١٢٧ را در ذھن اين کودکان پديد آورده شادی و طراوت کودکانه را از ايشان می گيرند وآنھا تمام عمررا در خوف از يک خدای انتقام جو بسر ميبرند که بالخره اين اطفال با شخصيت غير سالم و از خود بيگانه در يک فضای بسته و زندان افکار محدود و بسته دينی زير فشارھای عصبی قرار داشته و ھميشه در يک تناقض با جھان بيرون و آزاد بوده که درنتيجه اين اطفال ازنظر روانی غير نورمال و مريض بار می آيند و استعدادھای نقادانه ومستقل شان از بين ميرود،واين اطفال ھمواره عقد ۀ وافسرده ميباشند.از محتوای علمی درين کتب اثری نيست .اين خود باعث باز توليد جھل ،خرافه ،تعصب و زن ستيزی در کشور ميگردد. دختران دانش آموز ازانحصارمذھب در سيستم آموزشی در عذاب اند ،اين دختران ھمواره مورد خشونت مذھبی چه در عرصه آموزش و در خانواده و جامعه قرار دارند. ايجاد مدارس آموزش دينی يکی ديگر از داليل قدرت مذھب در نظام آموزشی در افغانستان است .مدرسه خاتم النبين که توسط شيخ آصف قندھاری تاسيس شده مصروف آموزه ھای مکتب شيعی و مدرسه الدعوة توسط عبدالرب سياف يکی ديگر از رھبران جھادی به کمک عربستان سعودی بنا گرديده است .بنا به گزارش وزارت حج و اوقاف حدود ٩٠٠ مدرسه دينی در سراسر افغانستان فعال است که حدود ٢٠٠ھزار شاگرد دارد. چه بسا در مساجد نيز توسط مال و امامان آموزه ھای دينی به خورد اطفال و کودکان از سن خورد سالی داده ميشود. دولت ھم در ايجاد امکانات برای اين نوع اماکن فعال است. دولت جديد وعده ھای بسياری برای بھبود آموزش در کشور داشت؟چيزی عملی شده است؟
د ن کبری سلطانی :در پھلوی ساير وعده و وعيدھای اشرف غنی به ھنگام شروع رياستش به آموزگاران ھم وعده داده بود که "طی شش ماه آينده به ھر معلمی يک قطعه زمين جھت احداث خانه اختصاص خواھد داد ،ھمچنين وی در مراسم روز معلم در سال ،١٣٩٣وعده داد تا امتيازھای منطقهای معلمان در بودجهسال ٩٤گنجانده و عملی شود ،وی تأکيد کرده بود که در مورد آموزگاران شوخی ندار ".اما بعد از گذشت بيش از ٩ماه تا کنون اين وعدهی رئيس جمھور عملی نشده است . سيد نذير سروری سر معلم ليسه چھل دختران غرب کابل ،نه تنھا در عرصه آموزش بلکه در تمام عرصه ھا ،دولت را بی توجه خواند و گفت :دولت نه تنھا در بخش آموزش بلکه در تمام امور بی توجه است. احمد جواد ھجری يکتن از معلمين اعتصاب کننده ميگويد" :در صورتی که ھمه ساله ھزاران متر مربع زمين دولتی از سوی زورمندان غصب می شود ،اما برای معلمين کسی زمين نمی دھد ،در ديگر ادارات ١٠افغانی پول ماکول زياد شد؛ اما وزارت معارف اين پول را از معلمين شان گرفتند ،يک معلم در گذشته در يک ھفته از ١٨تا ٣٦ساعت درس ميداد ،ولی امسال مجبور ھستند تا ٤٥ ساعت درس می دھند". با وجود اعتراض و اعتصابات آموزگاران در مرکز و واليات کشور، تغييرات قابل مالحظه ای در وضع آموزش و پرورش و وضع زندگی معلمين ايجاد نگرديده است*.
برای نشريه کودکان مقدمند خبرنگاری کنيد! تھيه خبر و گزارش ،مصاحبه و گفتگو با فعالين دفاع از حقوق کودکان را بعھده بگيريد! اين نشريه خود شماست!
شماره ١٢٧
٢٤
د ن
= 5 7 O 5.ﯿ) ﯿ زاد در > ١٥ 5داد , +ا @ب 5رﯾ G 0 $ا D+ار )
مدافعين حقوق کودک نبايد در زندان باشند سعيد شيرزاد بايد بيدرنگ و بدون ھيچ قيد و شرطی از زندان آزاد شود!
سعيد شيرزاد در خرداد ١٣٩٣در محل کار خود در پااليشگاه تبريز بازداشت و پنج روز بعد در ھفدھم خرداد تفھيم اتھام شد .اتھامات وی تبليغ عليه نظام و اقدام عليه امنيت ملی از طريق اجتماع و تبانی عنوان شد. سعيد ابتدا به زندان اوين منتقل شد و پس از مدتی به دليل اعتراض و پيگيری مشکالت صنفی زندانيان ،با وجود عدم برگزاری دادگاه و بازداشت موقت به زندان رجايی شھر تبعيد شد. او اولين بار در ٣١مرداد ماه سال ،٩١ زمانى که براى امداد و کمک رسانى به مردم زلزله زده آذربايجان شرقى به اھر رفته بود ،بازداشت و پس از گذراندن ١٩روز حبس ،با قيد کفالت از زندان آزاد شد. اين فعال حقوق کودکان در زمينه آموزش کودکان کار و خيابانى و کمک به مشکالت آموزشی کودکان زندانيان سياسی ،ھم اکنون بدون صدور حکم و برخالف اصل تفکيک جرائم ،در بند يک زندان رجايى شھر ،با مجرمان جرائم غيرسياسى و بعضا خطرناک نگھدارى مى شود.
دادگاه سعيد شيرزاد صبح روز شنبه ٢١ شھريور ماه در شعبه ١۵دادگاه انقالب تھران به رياست قاضی صلواتی و با حضور وکيل او اميرساالر داودی برگزار شد. اتھامات مطرح شده برای اين فعال حقوق کودک در اين دادگاه اجتماع و تبانی از طريق ديدار با خانواده زندانيان سياسی و نيز اخالل در نظم از طريق شرکت در تجمع در مقابل شھرداری تھران در اعتراض به کشته شدن يک کارگر دستفروش در مترو عنوان شد و متھم و وکيل مدافع او به دفاع و رد اتھامات وارده پرداختند. رئيس شعبه ١۵دادگاه انقالب ھمچنان و پس از گذشت بيش از پانزده ماه از بازداشت سعيد شيرزاد با درخواست وکيل پرونده برای تبديل قرار بازداشت سعيد شيرزاد مخالفت کرد. ھمچنين به متھم و وکيل او اعالم شده است که با توجه به اينکه متھم سابقه بازداشت دارد و پس از خواندن ماده ١٣۴قانون مجازات اسالمی ،وی به يک برابر و نيم حداکثر مجازات بيشترين حکم در پرونده محکوم خواھد شد. سعيد شيرزاد بدون اعالم قبلی برای شرکت در دادگاه از زندان رجائی شھر فراخوانده شد .اميرساالر داودی وکيل سعيد نيز با تاييد اين خبر نوشته بود که عليرغم اعتراض به چنين محاکماتی در
آن شرکت می کنند. سعيد شيرزاد در پانزدھمين ماه بازداشت خود به سر می برد ،پيشتر و در ارديبھشت ماه سال جاری ،در آخرين احضار به دادگاه به دليل عدم ابالغ قبلی و عدم حضور وکيل و اينکه وکيل وی با وجود درخواست ھاى مکرر امکان ورود و مطالعه پرونده را پيدا نکرده بود ،جلسه دادگاه را به نشانه اعتراض ترک کرد. وی در اعتراض به اين مسئله و ھمچنين اجبار به دستبند و پابند ھنگام اعزام، پيشتر دو بار از شرکت در جلسه دادگاه خوددارى کرده بود. سعيد شيرزاد در دوازدھم خرداد ماه سال ،٩٣در محل کار خود در پااليشگاه تبريز بازداشت و ابتدا به زندان اوين منتقل شد و پس از مدتی به دليل اعتراض و پيگيری مشکالت صنفی زندانيان ،با وجود عدم برگزاری دادگاه و بازداشت موقت به زندان رجايی شھر تبعيد شد. اين فعال حقوق کودکان در زمينه آموزش کودکان کار و خيابان که بخشی از اتھاماتش کمک به مشکالت آموزشی کودکان زندانيان سياسی است ،نخستين بار در ٣١مرداد ماه سال ،٩١زمانى که براى امداد و کمک رسانى به مردم زلزله زدگان آذربايجان شرقى به اھر رفته بود، بازداشت و پس از گذراندن ١٩روز با قيد کفالت از زندان آزاد شده بود*.
شماره ١٢٧
٢٥
د ن
? 5م ا اهﯿ Rزاد, ز )ا ﯿ Eل 7ر +
و )ا & !Eق 7د 7ن
از ز )ان ر= ﯾ
من بھنام ابراھيم زاده زندانی سياسی از زندان جھنمی رجايی شھر ھستم .در يک خانواده کارگری در شھرستان اشنويه بدنيا آمده ام .زندگی ام من را از کودکی با درد و رنج کارگران و کودکان کار آشنا کرد .از ھمين رو از ھمان آغاز سنين جوانی ام به مبارزه عليه اجحافات سرمايه داری ،عليه کارگران و بيحقوقی کودکان و برای رسيدن به جامعه ای شايسته انسان برخاستم .به خاطر ھمين مبارزاتم است که بھترين سالھای زندگی ام را دارم در زندان ميگذارم ٥ .سال است در زندانم و زير شکنجه ھای قرون وسطی سالمتی ام به خطر افتاده است .از بودن در کنار خانواده ام محروم شده ام و با وجوديکه تنھا فرزندم نيما به بيماری خطرناک سرطان مبتالست ،نتوانسته ام
کنارش باشم .در زندان نيز بخاطر انواع بيماريھايی که زير فشار و شکنجه ممتد بر من وارد شده به انواع بيماريھا مبتال شده ام ،حتی از حق درمان محرومم و درد ميکشم .اما من ايستاده ام و بعنوان يک مدافع حقوق کارگر ،حقوق کودک، حقوق بشر و حقوق ھمه انسانھا بر خواستھايم پای ميفشارم. در ٢٢خرداد ٨٩دستگير شدم ،ابتدا به من ٢٠سال حکم داده شد .با اعتراض من و خانواده ام و حمايتھای وسيعی که از سوی ھم طبقه ای ھايم در ايران و در سراسر جھان از من شد ،اين حکم به ٥ سال کاھش يافت .در زندان مرا مرتبا زير اذيت و آزار قرار دادند .از جمله در جريان حمله به بند ٣٥٠اوين در ٢٨ فروردين ،٩٣معروف به پنجشنبه سياه،
من و تعدادی از زندانيان ديگر زير ضرب و شتم شديدی قرار گرفتيم و ما را به انفرادی ٢٤٠انتقال دادند .بعد ھم دوباره به انفرادی ٢٠٩اوين بردند. آسيبھای بسياری ديدم .در جريان اين حمله برای من پرونده سازی جديدی کردند .به من اتھام اجتماع و تبانی در درون زندان را زدند .مرا تحت عنوان تماس با احمد شھيد و ارتباط با سازمان مجاھدين خلق محکوم کردند .ھمانموقع اعالم کردم که اينھا چيزی جز پاپوش دوزی نيست .اعالم کردم که نه در گذشته و نه در زندان ارتباطی با جريان سازمان مجاھدين خلق نداشته و ندارم و اين اتھامات را شديدا تکذيب کردم .ھمه نوشته ھا و فعاليت ھايم چه در خارج از زندان و چه در داخل زندان به روشنی نشان ميدھد که من يک فعال دفاع از حقوق بشر ھستم و ربطی به جريان مجاھدين خلق ندارم .اين پرونده سازيھا و محاکمه ھای کذايی تماما فرمايشی و ناعادالنه بودن آنھا را نشان ميدھد. اينان تصميم خود را گرفته اند .با اين اتھامات واھی من را دادگاھی کرده و عليرغم اينکه حکم ٥سال زندانم به پايان رسيد دوباره من را با حکم جديدی به ھفت سال و ده ماه و پانزده روز حبس محکوم کرده اند .به من فشار مياورند که من را از مبارزاتم پشيمان کنند. اما من بھنام ابراھيم زاده بعنوان يک کارگر معترض و يک انسان ،نه تنھا از اعتراضاتم به بيحقوقی ھای ضد بشری
٢٦
ادامه از صفحه پيش . . . حقانيت مبارازتم و ايستادگی بر روی خواستھايم تاکيد گذاشته است. من فقط از فرزندم نيما که در طول اين سالھا دور از پدرش و کانون شاد خانواده با بيماری وحشتناک سرطان دست و پنجه نرم ميکند عذر ميخواھم .از نيمای عزيزم عذر ميخواھم که مجبور شدم انتخاب مھلکی بکنم و ناگزير به جای انتخاب در
شماره ١٢٧
کنارش بودن ،مبارزه برای نجات جان ھمه نيماھا و کودکان کار و انسانھا را انتخاب کردم .ولی نيما فرزند من است .و ميدانم که من را درک ميکند و من را خواھد بخشيد .و از اين بابت دلم گرم است و شادمانم. اينھا برای فشار آوردن به من از ھيچ کاری فروگذار نکرده اند .من را به انفرادی بردند .من را از ميان زندانيان سياسی دور کردند و در کنار زندانيان
د ن خطرناک گذاشتند .و مرتب مورد تھديد جانی قرار گرفتم .دارو و درمان را از من بريدند .و . . .اما خودشان ھم ميدانند که اين فشارھا راه به جايی نمی برد. من بھنام ابراھيم زاده امروز نه تنھا مدافع حقوق کارگر و حقوق کودک ،بلکه مدافع حقوق تمامی زندانيان در بند ،زندانی سياسی و زندانيان عادی در زندانھا ھستم .من يک انسان و مدافع حقوق انسانھا ھستم. اين شرح حال را برايتان نوشتم ،تا صدای اعتراضم را به گوش ھمگان برسانم و انتظارم اينست که از خواستھايم و از مبارزاتم حمايت کنيد .خانواده ام را تنھا نگذاريد و حامی آنھا باشيد .به ھر شکلی که ميتوانيد فشار بياوريد که من و ھمه بھنام ھا از زندان آزاد شوند. فشار بياوريد که اين بساط ناعادالنه دادگاھھايشان را جمع کنند .فشار بياوريد که ھمه کارگران زندانی و زندانيان سياسی آزاد شوند .من به حکم ھفت سال و ده ماه زندانم اعتراض دارم .از من وسيعا حمايت کنيد*.
شرکت نھاد کودکان مقدمند در تظاھرات با شکوه دفاع از پناھجويان و آوارگان جنگی روز شنبه ١٢سپتامبر بيش از ١٥٠٠٠نفر در يکی از ميادين مرکزی شھر استکھلم با تجمع وسيع خود ،عليرغم بارندگی شديد ،از حق پناھندگی ميليونھا نفر از آوارگان جنگی دفاع کردند و خواھان بازگشايی مرزھای اروپا شدند!
٢٧
گرد آوری و تنظيم ليال يوسفی دادگاه محاکمه معلم زندانی رسول بداقی برگزار گرديد سايت حقوق معلم و كارگر :روز شنبه، چھاردھم شھريور ماه ،جلسه دادگاه رسول بداقی برگزار شد .در اين جلسه، رسول بداقی دفاعيات خود را تقديم دادگاه نمود. طبق اظھارات ھمسر بداقی ،قاضی پرونده به ايشان گفته است در ھفته آتی حكم ايشان صادر خواھد شد .روز يكشنبه نيز خانم بداقی ،وكيل رسول بداقی ،پيمان حاج محمود عطار را در دادگاه ديده اند كه برای مطالعه پرونده در دادگاه حضور داشته اند .دوشنبه ،وكيل پرونده دفاعيه ای تنظيم كرده و به دادگاه تسليم نموده است.
شماره ١٢٧
حبس ،بيست و ششم مرداد ماه ،از زندان آزاد شد .باقری يکی از فعاالن صنفی فرھنگيان است که به خاطر اعتراض به عملکرد دولت درخصوص آموزش پرورش کشور بازداشت و زندانی شده بود .او آخرين بار ٣٨ماه را به طور پيوسته در زندان گذراندند و با احتساب بازداشتھا و انفرايھای قبلی ،جمعا ٤٤ماه يعنی حدود ٤سال را در زندان گذراند. در پی آزادی او ،دوم شھريور ماه ،ھمکاران او از اقصی نقاط کشوردرمنزلش جشنی ترتيب دادند تا به اين وسيله مراتب قدر دانی خود ،به دليل تحمل اين ھمه سال زندان را به او نشان بدھند .ھمسر ايشان سرکار خانم زمانی دبير رياضی مقطع متوسطه منطقه ٤ ھستند و فرزند بزرگشان فاطمه ٢١ساله دانشجوی پزشکی است و فرزند دومش محمد رضا در سال چھارم )آخر دبيرستان( تحصيل ميکند .خود وی ھم در زندان تحصيل در دوره ارشد تاريخ را شروع کرده وھم اکنون ترم آخر است. وضعيت اسماعيل عبدی در زندان
معلم زندانی ،محمود باقری ،آزاد شد
محمود باقری پس از گذراندن چھار سال
اسماعيل عبدی ،دبيرکل زندانی کانون صنفی معلمان ايران که حدود دو ماه پيش بازداشت شده ،به يکی از بندھای عمومی زندان اوين انتقال يافت ،يک منبع مطلع
د ن
از وضعيت اسماعيل عبدی میگويد :روز يکشنبه ٢۵ ،مرداد ماه طی يک تماس تلفنی با خانواده گفته به اندرزگاه شماره ٨ زندان اوين منتقل شده است. آقای عبدی پيشتر در بند ٢الف زندان اوين ،از بازداشتگاهھای سپاه پاسداران، نگھداری میشد. وکيل آقای عبدی در تماس روز يکشنبه گفته امکان دسترسی وکيل به پرونده فراھم شده است. اسماعيل عبدی ،دبير کل کانون صنفی معلمان ايران روز شنبه ۶ ،تيرماه ،پس از آنکه جھت ابالغ حکم ممنوع الخروجی به شعبه ۶دادسری اوين مراجعه کرد ،بازداشت شد. در آستانه تجمع اعتراضی معلمان در ١٧ ارديبھشت ،از سوی وزارت اطالعات احضار و تھديد شده بود که در صورت ادامه فعاليت صنفی ،به زندان خواھد رفت. اسماعيل عبدی در ارديبھشتماه گذشته، ھمزمان با تجمعات اعتراضی معلمان در سراسر کشور ،احضار و سپس تھديد شده بود که از ھيات مديره کانون صنفی معلمان استعفا دھد؛ کاری که او انجام داد اما مورد قبول ھيات مديره کانون صنفی معلمان قرار نگرفت و او در سمت خود ابقا شد. اسماعيل عبدی در تاريخ ١٩مرداد ماه، برای رسيدگی به پروندهاش به شعبه ١۵ دادگاه انقالب منتقل و در اين دادگاه اتھاماتی برابر مواد ۵٠٠و ۶١٠قانون تعزيزات به او تفھيم شده است. اسماعيل عبدی در مصاحبهای گفته بود: دولت در برآوردن مطالبات معلمان ناکارآمد است.
٢٨ اتحاديه آزاد کارگران ايران و سنديکای کارگران فلزکار مکانيک ،از تشکلھای کارگری ،بازداشت دبير کل کانون صنفی معلمان را محکوم کردهاند.
شماره ١٢٧ مسووالن جمھوری اسالمی ساکت نباشند
د ن تجمع والدين دانش آموزان در مقابل آموزش و پرورش سنندج
دستگيری دومعلم ديگر در تھران
رسول بداغی ممنوع از مالقات و تلفن شده است.
به دنبال پی گيری ھا ،وضعيت رسول بداغی توسط خانواده و دوستانش دادگاه به ھمسر وی گفته است ھفته ديگر رسول بداغی ممنوع المالقات است و ھمچنين اجازه تماس با خانواده اش را نمی دھند ، و به ھمسر رسول گفته اند چون رسول از گفته ھاش ) مطالباتش( کوتاه نمی آيد ،ما ھم ھر چه بتوانيم بيشتر تنبه خواھيم کرد. دستگيری و اخراج معلمين ادامه دارد علی حسين پناھی ،معلم روز دوشنبه ٩ شھريورماه ،١٣٩۴توسط ماموران وزارت اطالعات در منزل پدرش در دھستان »قروچای« از توابع شھرستان دھگالن بازداشت گرديد .پس از جند روز بازجويی ،روز يکشنبه ١۵ شھريورماه ،با قيد وثيقه سنگين ۵٠ ميليون تومانی بطور موقت آزاد شد .اما ھمزمان از آموزش و پروش نيز اخراج گرديده است. وی فوق ليسانس و دبير زبان عربی است و پس از ٨سال تدريس در مدارس سنندج و دھگالن ،از آموزش و پرورش اخراج شده است .ھمچين او پيشتر به مدت ۴سال دھيار دھستان قروچای بوده است. حسين در مسجد دھستان قروچای عليه مسوالن حکومتی صحبت کرده بود و از مردم خواسته بود که در برابر تبعيض
دو شنبه ٩شھريور ٩٤با حکم شعبه دو بازپرسی اوين )مقدس اردبيلی( ،دو معلم ديگر ،محمدرضا نيک نژاد از اعضای ھيات مديره کانون صنفی معلمان تھران و مھدی بھلولی از فعاالن مستقل دستگير شدند .ماموران اقدام به تفتيش منزل و ضبط برخی وسايل موجود در خانه از قبيل کامپيوتر و گوشی ھمراه کردند .تا اين لحظه از محل نگھداری اين دو معلم دستگير شده خبری در دست نيست. يک سوم مدارس ايران استاندارد نيست معاون وزير آموزش وپرورش گفت :يک سوم مدارس کشور با استاندارد فاصله دارد. عبدالرضا رييسی معاون وزير آموزش و پرورش :حدود ١٠درصد مدارس کشور دو نوبته ھستند و حداکثر ١٠ھزار مدارس دونوبته در سطح کشور داريم. يک سوم مدارس کشور با استانداردھا فاصله دارند. صد ھزار دانش آموز سيستان و بلوچستان از نبود معلم رنج می برند
ايسنا :علیاوسط ھاشمی استاندار سيستان و بلوچستان :در حال حاضر بيش از ١٠٠ھزار دانشآموز از نبود معلم رنج میبرند.
روز پنجشنبه ٢٩مردادماه ،جمعی از والدين دانش آموزان مراکز پيش دبستانی شھر سنندج در مقابل اداره آموزش و پرورش ناحيه ٣اين شھر تجمع اعتراضی برپا کردند. خانواده دانش آموزان مراکز پيش دبستانی در اعتراض به ھزينه ھای سرسام آور تحصيل از سوی اداره آموزش و پرورش تجمع کرده و خواستار رسيدگی به مشکالتشان شدند. نيم مترمربع فضای آموزشی نيمه تمام به ازای ھر دانشآموز مرتضی رئيسی رئيس سازمان نوسازی، توسعه و تجھيز مدارس گفت :در مدارس دولتی با استاندارھای موجود فاصله داريم و اگر پروژهھای ناتمام ما که حدود شش ميليون متر مربع ھستند به بھره برداری برسد ،به سرانه استاندارد نزديک میشويم .به گفته وی ،به ازای ھر دانشآموز در کشور نيم متر مربع فضای آموزشی يا ورزشی نيمه تمام وجود دارد که در واقع میتوان گفت اگر پروژهھا به بھره برداری برسند ،نيم متر مربع به سرانه فضای آموزشی در کشور افزوده میشود . در بعضی استانھا سرانه چندان مطلوب نيست .اکنون سياست اصلی وزارت آموزش و پرورش تکميل پروژهھای ناتمام است و ساخت اماکن آموزشی جديد را در دستورکار نداريم.
٢٩
شماره ١٢٧
د ن تيرباران کردهاند.مردم نسبت به اين رويداد خشمگين شده و دست به راھپيمايی زدند.
جنگ در خاورميانه ١٣ميليون کودک را از تحصيل محروم کرده' بی بی سی :سازمان ملل متحد می گويد که مناقشه ھا در خاورميانه باعث محروميت بيش از ١٣ميليون کودک از تحصيل شده است. يونيسف ،صندوق کودکان سازمان ملل، در گزارش تازه ای می گويد که اين وضع اميدھای نسل نوجوان خاورميانه و شمال آفريقا را فنا می کند. در سوريه ،عراق ،يمن و ليبی ،تقريبا ٩ ھزار مدرسه ھست که ديگر برای تحصيل قابل استفاده نيست. يونيسف ھمچنين ده ھا حمله به مدارس و آموزگاران در سراسر منطقه را فھرست کرده است .تاثير مخرب مناقشه را کودکان در سراسر منطقه حس می کنند. مساله فقط خسارات عمرانی به مدارس نيست ،بلکه احساس عجز نسلی از دانش آموزان است که اميدھا و آينده خود را فنا شده می دانند. کار اجباری ١٣.٧ميليون نفر که ترک تحصيل کرده اند تقريبا ۴٠درصد کودکان در سن تحصيل در سوريه ،عراق ،يمن ،ليبی و سودان را تشکيل می دھند و سازمان ملل نگران است اين رقم در ماھھای آينده به
۵٠درصد برسد. يونيسف می گويد در سال ٢١۴ ،٢٠١۴ حمله به مدارس در سوريه ،عراق ،ليبی، مناطق فلسطينی ،سودان و يمن انجام شده است. در سوريه از ھر چھار مدرسه يکی تعطيل شده و بيش از دو ميليون کودک را متاثر کرده است. در گزارش يونيسف تحت عنوان"تحصيل زير آتش گلوله" آمده است که "کشتار، آدم ربايی و دستگيری ھای خودسرانه دانش آموزان ،معلمان و خدمه آموزشی در منطقه عادی شده است". ھزاران آموزگار شغل خود را از ترس رھا کرده
اند و کودکان اغلب مجبور به کار اجباری برای کمک به خانواده ھايشان می شوند. کودکان ھمچنين گاه در سن کم به عنوان جنگجو به کار گرفته می شوند. يونيسف امسال به ٣٠٠ميليون دالر ديگر برای تالش جھت بھبود دسترسی به آموزش در منطقه نياز دارد. افراد مسلح مدير يک مدرسه را در واليت پروان تيرباران کردند مقامھای واليت پروان در شمال کابل گفتهاند که افراد مسلح ناشناس مدير يک مدرسه را در ولسوالی بگرام اين واليت
مسموميت ١٢۴تن از شاگردان يک مکتب دخترانه در ھرات پيام آفتاب ٧٠ :تن از شاگردان دختر يک مدرسه دخترانه در ناحيه دوازدھم شھر ھرات بر اثر تنفس يک نوع گاز دچار مسموميت گرديده که به شفاخانه منتقل شدهاند. وضعيت سالمتی دختران مسموم شده خوب میباشد .تا به اکنون آمار مسموم شدگان اين رويداد به ١٢۴تن رسيده است .ھمه دختران از سن ٨تا ٢۵سال تشکيل میدھد ،که چند معلم نيز در بين شان میباشد. پليس ھرات نيز میگويد شاگردان مکتب دخترانه حبيب المصطفی بر اثر تنفس يک نوع گاز زھری دچار مسموميت شدند. تحقيقات آنھا نشان میدھد که گاز منتشر شده نه از بيرون مکتب ،بلکه از داخل پخش شده است .در ھمين حال شماری از نمايندگان مردم ھرات در شورای واليتی از وقوع اين گونه حوادث اظھار نگرانی نموده و میگويند که حوادث اين چنينی بر روحيه شاگردان و خانواده ھايشان تأثير منفی میگذارد. در طی سال جاری اين سومين باريست که شاگردان مکاتب ھرات بر اثر تنفس گاز و خوردن مواد خوراکی دچار مسموميت میشوند*.
شماره ١٢٧
٣٠
د ن
= , 4?7ﯿA در @ش ا
زاد
به نقل از وب سايت حقوق معلم و کارگرـ مترجم :بھزاد قوامی کنگره جھانی طی يک درخواست محکم به رھبری ،EIدستور شروع يک سازماندھی يک مرحله ای به ايران را داد. گزارش آموزش بين الملل )(EI ايران :مواجه معلمان با دور جديدی از برخوردھا ) ١٠سپتامبر(٢٠١۵ ، سال تحصيلی جديد در ايران با افزايش تھديد ،دستگيری و پيگرد معلمان و فعاالن صنفی ھمراه شد ،کسانی که به جرأت می توان گفت فعاليت آنھا منحصرا برای بھبود کيفيت آموزش ھمگانی است. رأی نمايندگان در کنگره به قطعنامه فوری در مورد ايران: صبح روز ٦سپتامبر ٢٠١٥آقای محمود بھشتی لنگرودی ،عضو ھيئت مديره کانون صنفی معلمان ايران )تھران( توسط نيروھای امنيتی در منزل خود بازداشت شد. کانون گزارش داد که روز قبل از بازداشت لنگرودی ،يک جلسه بين کانون صنفی معلمان و آقای نوبخت ،معاون
ز +ران ز )ا در اﯾ ان
رئيس جمھور ايران حسن روحانی ،به بحث پيرامون مشکالت معلمان در ايران اختصاص يافته بود. کانون صنفی معلمان نيز ضمن تأييد بازداشت اخير معلمان و فعاالن صنفی، تنھا جرم اين افراد را دفاع از حقوق معلمان بعنوان کارگران آموزشی ،تقاضا برای بھبود آموزش کيفی و حمايت از حقوق دانش آموزان برای آموزش عمومی رايگان عنوان کرد. آخرين وضعيت معلمان زندانی به شرح زير است : آقايان اسماعيل عبدی ،علی اکبر باغانی ، رسول بداقی ،عليرضا ھاشمی ،ھمچنان در زندان به سر می برند .آقای محمود باقری ،عضو ھيئت مديره کانون صنفی معلمان در تاريخ ١٧اوت امسال پس از تحمل ٤٤ماه حبس ،از زندان آزاد شد. در تاريخ ٢٢اوت ،آقای ميالد درويش، يک فعال کارگری و فعال حقوق کودکان و عضو افتخاری کانون معلمان ايران در کانون صنفی ،توسط نيروھای اطالعاتی
در خانه اش دستگير شد. آقای عبدی ،دبير کل کانون صنفی معلمان ايران )تھران( ،از تاريخ ٢٧ژوئن، ٢٠١٥زندانی ،بدون حضور وکيل محاکمه و زندانی شده است .با توجه به گزارشات منتشر شده در ايران ،جرم ايشان تبليغ عليه نظام اسالمی و توطئه برای اخالل در امنيت ملی کشور عنوان شده است. ج¨¨م¨¨ھ¨¨وری اس¨¨الم¨¨ی اي¨¨ران م¨¨وج ج¨¨دي¨¨د دس¨¨ت¨¨گ¨¨ي¨¨ری و اذي¨¨ت م¨¨ع¨¨ل¨¨م¨¨ان و ف¨¨ع¨¨االن آموزشی را با وجود فشارھای م¨ردم¨ی و بين المللی آغاز کرده است .از س¨رگ¨ي¨ری اذيت و آزار معلمان ب¨ا ھ¨دف اي¨ج¨اد ي¨ک فضای ترس ،وحشت و ارعاب از اواخ¨ر ماه سپتامبر و قبل از باز شدن مدارس در ايران آغاز شده است. واکنش ھای بين المللی: در ماه ژوئيه گذشته ،آموزش بين ال¨م¨ل¨ل ) (EIدر کنگره جھانی اتاوا ،دو ق¨ط¨ع¨ن¨ام¨ه فوری در حماي¨ت از ح¨ق¨وق م¨ع¨ل¨م و در ھمبستگی با اتحاديه ھای مع¨ل¨م¨ان اي¨ران، ب¨¨ه تص¨¨وي¨¨ب رس¨¨ان¨¨د .در اي¨¨ن ق¨¨ط¨¨ع¨¨ن¨¨ام¨¨ه مشکالت فعاالن از جمله عبدی ،که ھنگام درخواست ويزا برای حضور در ھفت¨م¨ي¨ن ک¨¨ن¨¨گ¨¨ره ج¨¨ھ¨¨ان¨¨ی ،م¨¨م¨¨ن¨¨وع ال¨¨خ¨¨روج و بازداشت شده بود ،برجسته شده است. عالوه بر اتخاذ قطعنامه فوق ،کنگره جھانی طی يک درخواست محکم به رھبری ،EIدستور شروع يک سازماندھی يک مرحله ای به ايران را داد .فشار برای ازادی معلمان زندانی و فعاالن کارگری ادامه دارد*.
٣١
د ن
شماره ١٢٧
اﻳ ﻦ ﺷ
ﻤﺎ ر ه ؛ﻛ
ﺴﺐ و ﻛﺎر
ليال يوسفی زن ،آﻧﻘﺪر ﻫﺎ ﻫﻢ ﻣﺴﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻲ آﻣﺪ .اﻣﺎ ﺧﻮب اﺳﺖ .ﺗﺎزه ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻲ ﻳﻜﻲ از ﺑﭽﻪ ﻫﺎ را ﻫﻢ ) ﺧﺎرﺟﻲ ( ﺑﻮدن را ﭼﺸﻴﺪه ﺑﻮدم ،ﻳﻚ
ﺧﻴﻠﻲ ﺧﺴﺘﻪ و ﻟﻨﮕﺎن ﻟﻨﮕﺎن در ﻛﻨﺎر ﭘﺴﺮ ﺟﻮان ﻗﺪم ﺑﺮ ﺑﺎ ﺧﻮدت ﺑﻴﺎوري ﺗﺎ ﻛﻤﻚ ات ﺑﺎﺷﻨﺪ .ﺑﻬﺘﺮ از ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﻲ ﺗﺎب ﺷﺪم و ﺑﻲ اﺧﺘﻴﺎر داد ﻛﺸﻴﺪم :ﺻﺒﺮ ﻣﻲ داﺷﺖ .ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﻫﻤﺎن ﺗﻜﻪ راه ﻛﻮﺗﺎه را ﺗﻮي ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻧﺪن اﺳﺖ .ﺗﺎ ) او ( از زﻧﺪان ﺑﻴﺎﻳﺪ ،ﻛﻦ! از ﻣﺮدﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﻲ اﻋﺘﻨﺎ از ﻛﻨﺎرم ﻣﻲ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ، ﻫﻢ از دم ﻣﻴﻨﻲ ﺑﻮﺳﻲ ﻛﻪ از آن ﭘﻴﺎده ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ دم در ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺎر ﻫﻢ ﻏﻨﻴﻤﺖ اﺳﺖ.
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮي ﺳﺮ ﺑﺮﮔﺮداﻧﺪﻧﺪ و ﺳﻌﻲ ﻛﺮدﻧﺪ ﻣﺴﻴﺮ ﻧﮕﺎﻫﻢ
اﻳﺴﺘﮕﺎه ﻣﺘﺮو ﻛﻤﻲ ﻃﻮل ﻛﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺳﻨﺪ .ﻛﻨﺎر ﭘﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﺎدت ﺑﺎﺷﺪ ﺳﻌﻲ ﻛﻦ ﺑﺎ ﺑﻘﻴﻪ درﮔﻴﺮ ﻧﺸﻮي .را ﺗﻌﻘﻴﺐ ﻛﻨﻨﺪ .زن دﻳﮕﺮ ﺑﻴﻦ ﺟﻤﻌﻴﻴﺖ ﮔﻢ ﺷﺪه ﻫﺎي ﺑﻠﻨﺪ و ﻃﻮﻻﻧﻲ اﻳﺴﺘﺎﻧﺪ ،زن ﻧﻔﺲ ﻋﻤﻴﻘﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ اﺳﻢ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ آﻣﺪ ،ﻧﮕﺎه زن ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺮد .دﺳﺖ ﺑﻮد *. ﻛﺸﻴﺪ .ﭼﺸﻤﻬﺎي ﺑﺎداﻣﻲ زﻳﺒﺎﻳﺶ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ داد ﻛﻪ از ﻫﺎﻳﺶ ﻛﻴﺴﻪ را ﻣﺤﻜﻢ ﻓﺸﺎر داد .ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ :ﺧﻮب! ﻛﺸﻮر ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ آﻣﺪه اﺳﺖ .ﺣﺘﻤﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎر و دردﻣﻨﺪ .ﭘﺴﺮ ﻣﻦ دﻳﮕﺮ ﻣﻲ روم .ﺷﺐ ﻫﻤﻴﻦ اﻳﺴﺘﮕﺎه ﻣﻲ آﻳﻢ ﺟﻮان ﻛﻤﻲ ﻣﺮدد او را ﻧﮕﺎه ﻛﺮد .آﻧﻮﻗﺖ ﻳﻜﻲ از دﻧﺒﺎﻟﺖ و ﺑﺪو رﻓﺖ. دوﻛﻴﺴﻪ اي را ﺑﺎ ﺧﻮد داﺷﺖ ﺑﻪ دﺳﺖ زن داد و ﺑﺎ زن ﭘﻠﻪ ﻫﺎ را آرام آرام ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻲ رﻓﺖ .ﺗﻤﺎم دﻟﺶ ﻟﻬﺠﻪ ي ﺧﺎﺻﻲ ﮔﻔﺖ :ﮔﻮش ﻛﻦ ﻣﺎدر! ﻳﻚ ﺑﺎر ﭘﻴﺶ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺑﻮد ﻛﻪ در ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮش ﺑﻮدﻧﺪ .ﺑﺎ دﻳﮕﺮ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ ،ﻫﻤﻴﻦ ﭘﻠﻪ ﻫﺎ را ﺗﺎ ﺑﻪ آﺧﺮ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻲ ﺧﻮدم ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﺮدم ﺑﺎ ﻓﺮوش ﭼﻨﺪ ﺟﻔﺖ ﺟﻮراب روي و وﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺗﺮاﻣﻮا رﺳﻴﺪ ،ﺳﻮار ﻣﻲ ﺷﻮي و ﭼﻨﺪ ﺷﺎم و ﻧﺎﻫﺎر ﺑﺮاي ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺗﻬﻴﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد؟ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻲ ﺟﻨﺴﻬﺎﻳﺖ را آﻧﺠﺎ ﺑﻔﺮوﺷﻲ .ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪي؟ ﻣﺪرﺳﻪ؟ دوا و درﻣﺎن؟ اﺳﺒﺎب ﺑﺎزي؟ زن ﭘﺎﻳﻴﻦ و
از صفحه فيسبوک کودکان مقدمند ديدن کنيد ،عضو اين صفحه بشويد و با آن ھمکاری کنيد .اخبار، مقاالت ،عکس و ھر اطالعی از وضعيت کودکان را دراين صفحه منتشر کنيد )(Kodakan moghadamand
دبير نھاد کودکان مقدمند کريم شامحمدی shamohammadi3@gmail.com
زن ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻛﻼﻓﻪ و ﺳﺮﮔﺮدان ﺳﺮش را ﺑﻪ ﭼﭗ و ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻲ رﻓﺖ .ﺣﺎﻻ دﻳﮕﺮ ﺑﻴﻦ ﺟﻤﻌﻴﻴﺖ روﺳﺮي
تماس با نھاد کودکان مقدمند
راﺳﺖ ﺗﻜﺎﻧﻲ داد .دوﺑﺎره ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ اي ﺳﻜﻮت ﻫﺎ و ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎي ﻫﻢ رﻧﮓ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻲ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻲ
barnenforst@hotmail.com Tel: 0046-702468454 Fax: 0046-706199054 Address: Barnen Först Box 48 151 21 Södertälje Sweden
ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ اﻧﮕﺎر ﻛﻪ از ﭼﻴﺰي ﻧﮕﺮان اﺳﺖ ﺑﻪ زن ﺧﻴﺮه ﺗﺸﺨﻴﺼﺶ ﺑﺪﻫﻲ .دوﺑﺎره ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم :ﻛﺮاﻳﻪ ﺧﺎﻧﻪ؟ ﺷﺪ .ﺑﻌﺪ دﺳﺖ ﭘﺎﭼﻪ از ﺗﻮي ﻛﻴﺴﻪ اي ﻛﻪ ﺧﻮد ﺑﻪ ﻟﺒﺎس ﮔﺮم؟ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﻳﻲ ﻓﻘﺮ و ﻧﺎﭼﺎري او ﻫﻤﺮاه داﺷﺖ ،ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺟﻮراب زﻧﺎﻧﻪ در آورد و ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد .ﭘﻨﺎﻫﻨﺪه ﺑﻮد؟ ﻳﺎ ﻗﺎﭼﺎق؟ ﻳﺎ؟ ﺣﺎﻻ ﺑﺎﻳﺪ داﺧﻞ ﻛﻴﺴﻪ زن ﭼﭙﺎﻧﺪ.
در ﻣﺘﺮو و ﺑﻴﻦ ﻣﺮدم ﭼﻨﺪ ﻧﮕﺎه ﺗﻠﺦ و ﺑﺮﺧﻮرد را ﺑﻪ
در ﻫﻤﺎن ﺣﺎل ﮔﻔﺖ :اﻳﻦ ﻛﺎر ﺧﻮﺑﻲ اﺳﺖ ،ﭘﻮﻟﺶ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻏﺮﺑﻴﻪ ﺗﺤﻤﻞ ﻛﻨﺪ؟ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺎرﻫﺎ ﻃﻌﻢ
سردبيرنشريه فارسى سيامک بھاری siabahari@yahoo.com نشريه فارسى ماھانه منتشر ميشود و در سايت كودكان مقدمند قابل دسترس است.
www.barnenforst.com
٣٢
شماره ١٢٧
د ن
خواستھای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان نھاد کودکان مقدمند به منظور تسھيل پيشروی و متشكل شTدن ھTرچTه بTيTشTتTر جTنTبTش دفTاع از حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زير را بعنوان خواستھای فوری و حداقل جنTبTش دفTاع از حقوق کودکان در ايران اعالم ميدارد: ١ــ تضمين و تامين امکانات رفاھی ،آموزشی ،بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی بوسيله دولت .دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را ،در باالترين سطح ممکن ،تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند. ٢ــ ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خالق تربيتی و اجتماعی ،مستقل از شرايط خانوداگی . ٣ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد ،انتساب به مليت يا مذاھب مختلف .ممنوعيت ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر ،مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده باشند. ٤ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان ٥ــ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان ،ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان .ايجاد مراکز بازآموزی با امکانات رفاھی ،آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان. ۶ــ ممنوعيت حجاب کودکان! ٧ــ کودک مذھب ندارد .کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون باشند .جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است. ٨ــ ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح آموزشی ميان دختر و پسر .مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی ٩ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان ،حتی تحت نام ازدواج ،جرم سنگين جنايی محسوب ميشود. رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ١٨سال ،ولو با رضايت آنھا ،ممنوع است و جرم محسوب ميشود . ١٠ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده ،مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی. ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی .ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان. ١١ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی ،انتظامی و امنيتی. اين مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ايران و خواستھای حداقل و عاجل برای رھانيدن کودکان از محروميت و بيحقوقی و دست درازی مذھب و مقابله با کودک آزاری سيستماتيک توسط جمھوری اسالمی است .نھاد "کودکان مقدمند" ھمه انسانھايی که قلبشان برای حقوق کودک ميطپد و کليه تشکلھا و نھادھای مدافع حقوق کودک را بمبارزه برای تحقق اين خواستھا فراميخواند.
برپايی يک دنيای بھتر برای کودکان ممکن است ،به نھاد کودکان مقدمند بپيونديد!