alternativ 18

Page 1

‫سردبیر‬ ‫تاريخ دويست ساله‌ي اخير خاورميانه‪ ،‬تاريخ تراژدي و توطئه است‪ .‬تراژدي‌هايي که در همه‌ي آن‌ها قطعا مي‌توان دست‬ ‫استعمار و استثمار را ديد‪ .‬استثماري که تمام تالشش را به خرج داده تا با به‌کارگيري توان اقتصادي‪ ،‬نظامي‪ ،‬سياسي و‬ ‫تبليغاتي‌اش خاورميانه را از پاي درآورد و تسلط خويش را بر گرده‌ي اين منطقه‌ي حساس ژئوپولتيک و ژئواستراتژيک استوار‬ ‫گرداند و همچنان بندهاي اسارت را بر دست و پاي خلق‌ها محکم‌تر‪ .‬بي‌گمان همه‌ي خلق‌هاي خاورميانه سهم خويش را از نظام استعمار و استثمار برده‌اند‪.‬‬ ‫ازخودبيگانگي‪ ،‬همگون‌شدگي‪ ،‬فقر‪ ،‬بيکاري‪ ،‬جنگ‌هاي بي‌وقفه و از همه مهم‌تر انکار هويت همه و همه ارمغان اين نظام براي خاورميانه و خلق‌هاي آن‬ ‫بوده‌اند‪ .‬اما در اين بين هيچ خلقي به اندازه‌ي خلق کورد از سوي مدرنيته تحت شديدترين سرکوب و فشار قرار نگرفته است‪ .‬چرا که کوردستان حساس‌ترين‬ ‫نقطه‌ي جغرافيايي خاورميانه بوده و تسلط بر آن به معناي کنترل بخش اعظم منابع مورد نیاز نظام سرمايه داري‌است؛ منابعي که نقش حيات و ممات را براي‬ ‫اين نظام دارد‪ .‬از سوي ديگر کارت کورد مي‌تواند نقش حايز اهميتي در سياست‌گزاري منطقه‌اي و اعمال فشار داشته باشد‪ .‬مدرنيته با آگاهي بر اين امر‪،‬‬ ‫نقش فوق‌العاده‌اي براي پديده‌ي کورد قائل است‪ .‬البته وقتي از اين «کورد مدرنيته» بحث به ميان مي‌آوريم منظورمان کورد الينه‌شده‌ یا ازخودبیگانه شده‬ ‫ای مي‌باشد که رنگش سفيد است و قالب و ظاهرش کورد‪ .‬براي نظام‪ ،‬کوردي عصيانگر و اراده‌مند به هيچ‌وجه قابل قبول نيست و بايستي تماما سرکوب‬ ‫شود‪ .‬از نظر اين نظام کورد بايستي نگهبان پروژه‌ي بزرگ خاورميانه باشد و در قبال اين نگهباني نيز سهم ناچيزي بدو پرداخت گردد‪ .‬سهمي که عايد‬ ‫بورژوازي کورد است‪ .‬به همين دليل مي‌بايستي ربع سده‌ي بيست به اضافه‌ي ده سال اخير در کوردستان را از دو جنبه بررسي کرد‪ :‬يک؛ نگرش کورد آزاد‬ ‫و اراده‌مندي که مي‌خواهد «خود»ش باشد و با هويت‪ ،‬دردها‪ ،‬رنج‌ها‪ ،‬احساسات و ذهنيت خويش يعني با فرهنگش زندگي نمايد‪ .‬دو؛‬ ‫نگرش بورژوازي کورد که همه‌ي فضايل انساني‌اش را منسوب به پول و منفعت مي‌داند و حاضر است از همه‌ي ارزش‌هاي فرهنگي‪،‬‬ ‫مادي و معنوي کورد وکوردستان به خاطر منافع روزانه‌اش دست بردارد‪ .‬طرفداران اين نگرش را بدون هيچ شکي مي‌توان «کورد‬ ‫سفيد» عنوان کرد‪ .‬از نظر نظام طرفداران نگرش اول مي‌بايستي به تمامي تصفيه گردند‪ .‬آنان آتش را از خدايان دزديده‌اند و‬ ‫مي‌بايستي هر روز جگرشان به خورد الش‌خوران داده شود‪ .‬چرا که نه تنها منافع روزانه‌ي مدرنيته را با خطر مواجه مي‌سازند‬ ‫بلکه پيروزي‌شان در خاورميانه مي‌تواند از نظر هستي‌شناسانه يا انتولوژيک نظام را با خطر نابودي مواجه سازد‪ .‬اگر از اين‬ ‫منظر توطئه‌ي سال ‪ 99‬و وقايع پس از آن را مورد ارزيابي و واشکافي قرار دهيم‪ ،‬قادر خواهيم بود به نتايج جالبي دست يابيم‪.‬‬ ‫نتايجي که مي‌توانند چشم‌اندازمان از آينده را هرچه بيشتر واضح‌تر نمايند و مسير مبارزاتي‌‌مان را مشخص‌تر‪ .‬در اين‬ ‫شماره‌ي آلترناتيو سعي خواهيم کرد به‌صورتي همه‌جانبه به تحليل توطئه از ديد «شخص رهبر آپو» بپردازيم‪.‬‬ ‫نشریه‌ی سیاسی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬فرهنگی‬

‫ارگان حزب حیات آزاد کوردستان‬

‫شماره‌ی ‪18‬‬

‫آلترناتیو‬ ‫فهمیدن‪ ،‬عدالت است‬

‫اسفند ‪ |1390‬فوریه ‪2012‬‬

‫نگاهی همه جانبه به ابعاد توطئه بین المللی ‪1999‬‬

‫رسانه‌ی آزاد خلق‬

‫«توطئه بزرگ گالدیو»‬ ‫قیام در برابر خیانت به زندگی‬ ‫مسالۀ کورد در خاورمیانه‬

‫آزادی پیروز خواهد شد‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬

‫نگاهی به ابعاد توطئه ‪ 1999‬از زبان رهبر آپو‬

‫«توطئه بزرگ گالدیو»‬

‫خروج‬

‫م از سوريه با عمليات ناتو ـ گالديو ارتباط دارد‪ .‬تا‬ ‫زماني‌که تجزيه‌ي ارتش ترکيه و گالديو را مورد توجه‬ ‫قرار ندهيم‪ ،‬نخواهيم توانست به صورتي صحيح اين عمليات را مورد ارزيابي‬ ‫قرار دهيم‪ .‬برخالف تصور رياست ستاد مشترک[ارتش تركيه]‪ ،‬اسماعيل‬ ‫کارادايي و حسين کورک‌اوغلو* بر همه‌ي امور تسلط نداشتند‪ .‬رويكرد هر‬ ‫دوي آن‌ها در رابطه با مسئله‌ي کورد همخوان با رويكرد اشرف بتليسي*‬ ‫بود‪ .‬آن‌ها تصفيه‌ي کامل کوردها را از راه جنگ‪ ،‬نه صحيح و نه شدني‬ ‫مي‌دانستند‪ .‬آن‌ها رهيافت سياسي و مسالمت‌آميزي را که تورگوت اوزال و‬ ‫اشرف بتليسي آغاز کرده بودند ضرورت ميهن‌دوستي و نزديک به نگرش‬ ‫جنگ کالسيک مي‌پنداشتند‪ .‬ساکيب سابانجي* هم در ميان ‪*TÜSİAD‬‬ ‫قشري را نمايندگي مي‌کرد که از اين خط مشي دفاع مي‌کرد‪ .‬رئيس دايره‌ي‬ ‫کنتراگريال در تشکيالت استخبارات ملي و حنفي آوجي در دايره‌ي امنيت‬ ‫نيز‪ ،‬از مدافعان همين رويکرد بودند‪ .‬جبهه‌ي مخالف اين رويكرد يا شاخه‌ي‬ ‫گالديوگرا را دوغان گورش و اکيپ او نمايندگي مي‌کردند‪ .‬سوءقصد به‬ ‫جان کورک‌اوغلو و ساکيب سابانجي را اين اکيپ تدارک ديده بود‪ .‬به‬ ‫عالوه‪ ،‬سوءقصدهاي متعددي با هدف تصفيه‌ي بسياري از دولت‌مردان و در‬ ‫راس آن اشرف بتليسي و تورگوت اوزال نيز سابقا از سوي اسالف همين‬ ‫اکيپ برنامه‌ريزي شده بود‪ .‬در سال ‪ 1990‬مطابق با سلسله مراتب نظامي‬ ‫مي‌بايست کس ديگري و نه دوغان گورش سمت رييس ستاد مشترک‬ ‫ارتش را در اختيار مي‌گرفت‪ .‬اين اقدام عمال شکاف ميان نيروها را بيشتر‬ ‫کرد‪ .‬اکيپ مخالف با به‌کارگيري دو سمپاتيزان ‪PKK‬يي که در ارتش‬ ‫جاي مي‌گرفتند سوءقصدي را عليه دوغان گورش تدارک ديدند‪ .‬اقدامي‬ ‫که موفقيت‌آميز نبود‪ .‬در پاسخ به پرسش قاضي ويژه‌ي نظامي در امرالي‬ ‫راجع به تصميم گيرندگان چنين امري‪ ،‬اذعان داشتم که اين دو سمپاتيزان‬ ‫‪PKK‬يي بوده‌‪ ،‬بعدها به صفوف گريال پيوسته و به شهادت رسيده‌اند‪ .‬به‬ ‫او گفته بودم که تصميم‌گيرندگان اصلي‪ ،‬در ارتش بوده‌اند‪ .‬اين بازجويي‬ ‫به اين شکل به پايان رسيده بود‪.‬‬ ‫چنين چالش‌هايي در ارتش ريشه در اوايل سده‌ي ‪ 20‬و حتي پيش‌تر‬ ‫از آن دارند‪ .‬مي‌توان در همه‌ي رويدادها ازجمله سقوط سلطان عبدالحميد‬ ‫تا سوءقصد به جان مصطفي کمال‪ ،‬نسلی‌کشي اعمال‌شده در مورد کوردها‬ ‫که از توطئه عليه شيخ سعيد در ‪ 15‬فوريه‌ي ‪ 1925‬آغاز مي‌شوند تا اعدام‬ ‫سيد رضا در سال ‪ ،1938‬از توقيف فرقه‌ي آزاد تا برکناري عصمت اينونو در‬

‫*‬ ‫*‬

‫*‬ ‫*‬ ‫‪2‬‬

‫از فرماندهان رده باالی ارتش ترکیه‬ ‫از فرماندهان ارتش ترک که رویکرد مالیمتری به مسالۀ کورد داشت‪ .‬در یک‬ ‫سانحۀ هوایی مشکوک جانش را از دست داد‬ ‫سابانجی‪ :‬از کارخانه دارهای بزرگ ترک‬ ‫‪ :TÜSİAD‬انجمن سندیکاها و کارگران ترکیه‬

‫سوم اسفند‬

‫سال ‪ ،1937‬از کودتاي ‪ 27‬مي ‪ 1960‬تا کودتاي پست مدرن ‪ 1998‬و نهايتا‬ ‫تدارک کودتايي ديگر در سال‌هاي‪ ،2000‬به ردپاي اين خط مشي را ديد‪.‬‬ ‫آلمان‪ ،‬انگليس و بعدها آمريکا از اين خط مشي حمايت مي‌کرد و آن‌را تحت‬ ‫کنترل داشت‪ .‬در واقع تمامي اين توطئه‌ها و سوءقصدها بازتابي از جنگ‌هاي‬ ‫هژمونيکي بود که عليه خلق‌هاي خاورميانه و به‌ويژه خلق‌هاي آناتولي و‬ ‫مزوپوتاميا پيشبرد داده مي‌شدند‪ .‬آنچه که از اين رويدادها نصيب خلق کورد و‬ ‫‪ PKK‬شده‪ ،‬چهار مرحله‌ي مهم جنگ گالديوواري است‪ .‬جنگ هژمونيک‬ ‫نيروهاي کاپيتاليستي با جالي فاشيسم سفيد ترک ادامه داشت‪ .‬از زمان‬ ‫مصطفي کمال تا به حال هميشه قشري وجود داشته‌اند که در جبهه‌ي مخالف‬ ‫اين رويدادها قرار گرفته‌اند‪ .‬اينان ميهن‌دوست و آناتولي‌گرا بودند‪ .‬نيروي‬ ‫اساسي و پشتيبان کودتاگران و توطئه‌گران ناتوـ‌گالديو بود‪ .‬به‌عالوه هرکدام‬ ‫از اين نيروها در ميان جامعه‌ي مدني هم از پشتيبان و حامياني برخوردار بودند‪.‬‬ ‫اينان هميشه داراي مناسبات و چالش‌هايي بوده‌اند‪ .‬در هر دوره‌اي يکي از‬ ‫اين نيروها بر ديگري تسلط پيدا کرده است‪ .‬از نظر طبقاتي بورژواهاي ملي‬ ‫و مزدور را نمايندگي مي‌کنند‪.‬‬ ‫درست پيش از خروجم از سوريه‪ ،‬آتش رقابت مابين اين دو جناح‬ ‫دوباره شعله‌ور شده بود‪ .‬رقابت مابين طرفداران ديالوگ و جنگ عليه ما‬ ‫با حمايت اسرائيل و آمريکا به پيروزي جناح گالديوگرا منتهي شده بود‪.‬‬ ‫قبل از خروج موساد به صورتي غيرمستقيم و با اصرار تمام‪ ،‬پيام‌هايي را‬ ‫مبني بر خروج از سوريه مي‌داد‪ .‬نمي‌خواستم از سوريه خارج شوم‪ .‬از اين‬ ‫مي‌ترسيدم که موقعيت‌مان در سوريه با خطر بزرگي مواجه شود‪ .‬چنين‬ ‫اقدامي را از نظر ايدئولوژيک و استراتژيک مناسب نمي‌ديدم‪ .‬جنگ‪ ،‬روال‬ ‫طبيعي خويش را طي خواهد کرد و تقدير‪ ،‬عملي مي‌شد‪ .‬تقديرگرا نبودم‪.‬‬ ‫اما نمي‌توانستم در يک لحظه خط مشي سه‌ساله‌ي ايدئولوژيک‪ ،‬استراتژيک‬ ‫و نظامي را به کناري نهم و با تغيير مسير در برابر اين تقدير معنادار قرار‬ ‫بگيرم‪ .‬مي‌بايستي صادقانه رفتار مي‌نمودم‪ .‬نمي‌توانستم صرفا به رهايي‬ ‫خويش بيانديشم‪ .‬پس از آخرين هشدارهاي نظاميان گالديو ـ ناتوگرا‪ ،‬تنها‬ ‫در صورتي که سوريه و روسيه به صورتي مصمم از ما پشتيباني مي‌کردند‪،‬‬ ‫شانس گذار به مرحله‌ي ديگري را داشتيم‪ .‬اما اين حمايت نه تنها عملي‬ ‫نشد‪ ،‬بلکه هر دو کشور نيت و توان حمايت از شخص من را نداشتند‪.‬‬ ‫سوريه واقعا هم نمي‌توانست دست به چنين کاري بزند‪ .‬در طول بيست و‬ ‫چهار ساعت‪ ،‬نيروهاي ترک از شمال و اسرائيل از جنوب مي‌توانستند آن‌را‬ ‫به اشغال خويش درآورند‪ .‬اگر دچار وحشت نمي‌شدند‪ ،‬اين امکان وجود‬ ‫داشت که مکان مناسب‌تري برايم پيدا مي‌شد‪ .‬روسيه از موضعي بي‌شرمانه‌تر‬ ‫برخوردار بود‪ .‬در برابر يک وام ده ميليارد دالري و پروژه‌ي «جريان آبي» به‬ ‫اجبار ما را از مسکو خارج کرد‪ .‬پيش از آنکه به ماجراي آن و روم بپردازم‪،‬‬ ‫ارزيابي همه‌جانبه‌ي پيش از خروج و هنگام خروج‪ ،‬هم فوق‌العاده آموزنده‬


‫است و هم داراي اهميتي تاريخي‪.‬‬

‫از سوريه در سال ‪ 1998‬مي‌باشد‪.‬‬

‫تا زماني‌که کودتاي ‪ 28‬فوريه را درک ننماييم‪ ،‬قادر به درک همه‌ي‬ ‫رويدادها نخواهيم بود‪ .‬يکي از جناح‌هاي کودتاگر با يک پيشنهاد واقع‌گراي‬ ‫صلح به ما دسترسي پيدا کرده بود‪ .‬فکر مي‌کنم اسناد مربوطه در آرشيو ما‬ ‫موجود است‪ .‬درست به مانند رويکرد تورگوت اوزال و نجم‌الدين اربکان‪،‬‬ ‫در امر قانع شده بودم که آن‌ها داراي جديت بوده و خواستار صلح‌اند‪ .‬همين‬ ‫هواداران صلح و چاره‌يابي سياسي راه بر کودتا در ميان کودتا گشوده بودند‪.‬‬ ‫در حال حاضر به وضوح آشکار شده که در آن مرحله‪ ،‬يعني پيش از دستگيري‬ ‫من‪ ،‬اسرائيل و آمريکا قطعا خواستار رهيافت سياسي و مسالمت‌آميز نبودند‪.‬‬ ‫با اصرار خواستار تداوم جنگ(اگرچه در سطح متوسط) و الينحل ماندن‬ ‫مسئله‌ي کورد بودند‪ .‬جهت کنترل خاورميانه و به‌ويژه سقوط عراق شديدا‬ ‫به اين امر نياز داشتند‪ .‬تنها در اين صورت مي‌توانستند ترکيه را در وضعيت‬ ‫منفعل نگه داشته و برنامه‌هاي‌شان را عملي نمايند‪ .‬تورگوت اوزال‪ ،‬نجم‌الدين‬ ‫اربکان و بولنت اجويت به دليل عدم توجه به اين برنامه‌ها و برخورداري از‬ ‫رويکردي سياسي و مسالمت‌آميز نسبت به مسئله‌ي کورد‪ ،‬حذف شده بودند‪.‬‬ ‫حذف اين چهره‌ها از اين نظر که منتهي به مرگ‌شان شده باشد و يا نه‪ ،‬براي‬ ‫طرفداران جنگ چندان مهم نبوده است‪ .‬آن‌ها با تداوم جنگ مي‌خواستند‬ ‫تمامي موانع پيشارو را از ميان برداشته و به اهداف خويش دست يابند‪ .‬اين‬ ‫برنامه‪ ،‬تصفيه‌ي همه‌جانبه‌ي واقعيت کورد و نسل‌کشي را دربرمي‌گرفت‪ .‬اگر‬ ‫نيروهاي هژمونيک از اين نگرش که تداوم خط مشي اتحاد و ترقي کالسيک‬ ‫بود‪ ،‬حمايت نمي‌کردند آن‌ها از شانس موفقيت برخوردار نمي‌شدند‪ .‬اين‬ ‫نيروها به دليل اين‌كه از واقعيت آگاه بودند‪ ،‬مطلقا به حمايت آمريکا‪ ،‬انگليس‬ ‫و اسرائيل احساس نياز مي‌کردند‪ .‬اين حمايت در خروج من از سوريه در‬ ‫سال ‪ 1998‬فوق‌العاده تاثيرگذار بود‪.‬‬

‫به هنگام خروج دو راه در برابرم قرار داشتند‪ :‬مسير کوهستان و اروپا‪.‬‬ ‫انتخاب کوهستان به معناي تشديد جنگ و ترجيح اروپا به معناي جستجوي‬ ‫رهيافتي ديپلماتيک و سياسي براي مسئله‌ي کورد بود‪ .‬از مدت‌ها پيش تدارکات‬ ‫جهت رفتن به کوهستان تامين شده بودند‪ .‬رفتن به کوهستان در اولويت‬ ‫قرار داشت‪ .‬درست در اين مرحله بود که ورود هياتي يوناني و تماس‌هاي‬ ‫نماينده‌ي‌مان آيفر کايا در يونان(که اين ديدارها با مقامات عالي‌رتبه انجام‬ ‫مي‌گرفت)‪ ،‬راه را بر تغيير مسير به يونان گشود‪ .‬مسئله براي دست‌اندرکاران‬ ‫سوري خروج هرچه سريع‌تر من بود‪ .‬اما از رفتنم به اروپا آسوده‌خاطر نبودند‪.‬‬ ‫عدم ارايه‌ي آلترناتيوي ديگر از سوي آنان را بايد به حساب کوتاهي‌شان نهاد‪.‬‬ ‫در واقع رفتن به آتن در دستور کار نبود‪ .‬آن‪ ،‬فرصتي بود و من با اعتقاد به‬ ‫جديت دوستان آتني درصدد ارزيابي اين فرصت برآمدم‪ .‬اگر بر واقعيت آنان‬ ‫واقف مي‌بودم قطعا مسير آتن را در پيش نمي‌گرفتم‪ .‬پرسشي که مي‌بايستي‬ ‫در اينجا مطرح کرد اين است‪ :‬آيا گالديو يونان که توانايي بسياري دارد در‬ ‫سناريوي خروج من به ايفاي نقش پرداخت؟ نمي‌توانم جوابي قطعي به اين‬ ‫پرسش ارائه دهم‪ .‬مي‌بايستي در اين‌باره تحقيق نمود‪ .‬در موضوع تسليم نمودنم‬ ‫به ترکيه‪ ،‬به پيشاهنگي آمريکا‪ ،‬ميان حکومت ترکيه و يونان معاهداتي بر‬ ‫مبناي سازش ميان اين دو کشور جهت حل مسايل في مابين صورت پذيرفته‬ ‫بود‪ .‬به‌ويژه در رابطه با مسئله‌ي اژه و قبرس‪ .‬ترکيه در اين مرحله امتيازات‬ ‫نامحدودي را اعطا کرده بود‪.‬‬

‫در اوايل دهه‌ي ‪ 90‬حمايت آمريکا و انگليس و در سال‬ ‫‪(1996‬همکاري‌هاي استراتژيک نظامي اسرائيل و ترکيه بر مبناي معاهدات)‬ ‫حمايت همه‌جانبه‌ي اسرائيل جلب شده بود‪ .‬وقت آن رسيده بود که تغييرات‬ ‫الزم در حکومت و تصفيه‌هاي درون ارتش صورت بگيرند‪ .‬هر دوي اين‬ ‫موارد از همان سال‌هاي ‪ 1990‬به اجرا درآمدند‪ .‬اولين زيارت رئيس ستاد‬ ‫مشترک وقت ارتش از انگليس و اين گفته که «جهت تصفيه‌ي ‪ PKK‬چراغ‬ ‫سبز نشان دادند»‪ ،‬اثباتي است بر اين واقعيت‪ .‬بر رويدادهاي پس از آن واقفيم؛‬ ‫حمالت امحاگرانه به ‪ ،PKK‬قتل رياست‌جمهوري‪ ،‬تغييرات در حکومت‪،‬‬ ‫تصفيه‌هاي درون ارتش‪ ،‬منفعل‌سازي جامعه‪ ،‬سوءقصد به جان روشن‌فکران و‬ ‫سرمايه‌داران‪ ،‬قتل‌عام‌ها و تسليم نمودن رسانه‪ .‬مي‌بايستي تمامي اين وقايع را‬ ‫به‌صورتي متداخل و حلقه‌هاي يک زنجير ارزيابي نمود؛ در غير اين‌صورت‬ ‫دچار اشتباهات اجتناب‌ناپذيري خواهيم شد‪ .‬تازماني‌که قادر به درک خط‬ ‫مشي ناتوـ‌گالديوگرايي در تمامي رويدادهاي سياسي و اجتماعي ترکيه از‬ ‫‪ 1950‬تا ‪ 1998‬نباشيم‪ ،‬نخواهيم توانست هيچ يک از وقايع‪ ،‬درگيري‌ها و‬ ‫سوءقصدها را به نيكي واشکافي نماييم‪ .‬در واقع همين خط مشي مبتني بر‬ ‫ناتو به پيشبرد جنگ در برابر تمامي مطالبات آزادي‌خواهانه‪ ،‬مساوات‌طلبانه و‬ ‫مبتني بر دموکراسي خلق‌ها پرداخته است‪ .‬آخرين حلقه‌ي اين جنگ‪ ،‬خروجم‬

‫پس از آنکه مقامات سوري در تاريخ ‪ 9‬اکتبر مسير هواپيما را زيرکانه‬ ‫به آتن تغيير دادند‪ ،‬نفس راحتي کشيدند‪ .‬در فرودگاه آتن کاالندريس به‬ ‫استقبالم آمد‪ .‬او يک افسر نظامي وابسته به ناتو بود که مدتي طوالني در‬ ‫ترکيه مانده بود‪ .‬همان وظيفه را در سوئد نيز به جاي آورده بود‪ .‬اين احتمال‬ ‫وجود داشت که از نيروهاي گالديوي يونان باشد‪ .‬بسيار صميمي مي‌نمود‪ .‬در‬ ‫اين بين يک واسطه‌ي عجيب وجود داشت‪ .‬تعدادي از اسناد مربوط به ناتو‬ ‫را برايم آورده بود‪ .‬اين احتمال وجود دارد که جهت ايجاد اطمينان دست‬ ‫به چنين کاري زده باشد‪ .‬او مرا نزد يک ژنرال نيروي هوايي و فرماندهي‬ ‫استخبارات ستواراکاکيس برد‪ .‬ستواراکاکيس با اصرار تمام اذعان داشت که‬ ‫حتي به‌صورت موقت هم نمي‌توانم در يونان بمانم‪ .‬دوستاني که پيش‌تر قول‬ ‫چنين امري را داده بودند ديگر در کار نبودند‪ .‬تا شب بر سر اين موضوع‬ ‫بحث شد‪ .‬تصادفا رابط ما در مسکو نومان اوچار هم وارد عمل شد‪ .‬با يک‬ ‫هواپيماي خصوصي يونان به مسکو رفتيم‪ .‬با همکاري دبير حزب ليبرال‌ـ‬ ‫دموکرات «ژيرينوسکي» وارد روسيه شديم که دچار بحران اقتصادي بود‪.‬‬ ‫اين‌بار رئيس استخبارات داخلي روسيه به استقبال‌مان آمد‪ .‬او هم همان موضع‬ ‫ستواراکاکيس را اتخاذ کرد‪ .‬در آن شرايط نمي‌توانستيم در روسيه هم بمانيم‪.‬‬ ‫گويا‪ ،‬سي و سه روز مخفي شده بودم‪ .‬در طول اين مدت با سياست‌مداراني‬ ‫ماندم که اصال يهودي بودند‪ .‬بر اين باورم که انسان‌هاي صادقي بودند‪ .‬واقعا‬ ‫هم مي‌خواستند مرا پنهان کنند‪ .‬اما اين راه‌کار صحيحي نبود‪ .‬در اين بحبوحه‪،‬‬ ‫نخست‌وزير اسرائيل «شارون» و وزير امور خارجه‌ي آمريکا «مادلين آلبرايت»‬ ‫به روسيه آمده بودند‪ .‬نخست‌وزير روسيه‪ ،‬پيريماکاوف بود‪ .‬هر سه هم‬ ‫سوم اسفند‬

‫‪3‬‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬

‫يهودي‌تبار بودند‪ .‬به عالوه نخست‌وزير وقت ترکيه مسعود ييلماز هم دست به‬ ‫کار شده بود‪ .‬نهايتا با توافق بر سر پروژه‌ي جريان آبي و وام ده ميلياردي‪ ،‬شرايط‬ ‫را جهت خروجم از روسيه مهيا نمودند‪.‬‬ ‫ترجيح مسکو از سوي من بر مبناي اين اعتقاد بود که «هرچه باشد‬ ‫‪ 70‬سال سوسياليسم را تجربه کردند‪ ،‬پس بنا بر ضرورت منافع و موضع‬ ‫انترناسيوناليستي مرا خواهند پذيرفت»‪ .‬به‌رغم فروپاشي نظام باور نمي‌کردم که‬ ‫از نظر معنوي تا بدين ميزان دچار انحطاط شده باشند‪ .‬با نوعي از خرابه‌هاي‬ ‫کاپيتاليسم بروکراتيک مواجه بوديم که بسيار بدتر از کاپيتاليسم ليبرال‬ ‫بود‪ .‬تصورات‌مان در مورد موضع دوستان‌مان در مسکو حداقل به اندازه‌ي‬ ‫دوستان‌مان در آتن نقش بر آب شد‪ .‬به عبارت صحيح‌تر آشکار شد که به اين‬ ‫روابط نمي‌توان چندان اعتماد نمود‪.‬‬ ‫سومين مسيرمان روم بود که آن‌هم تصادفا ناشي از مناسباتي بود که داشتيم‪.‬‬ ‫با همکاري دو دوست که از نمايندگان حزب کمونيست بودند‪ ،‬به روم رفتم‬ ‫و ماجراي روم آغاز شد‪ .‬موضع‌گيري نخست‌وزير وقت ايتاليا «ماسيمو دالما»‪،‬‬ ‫صادقانه اما ناکافي بود‪ .‬قادر نشده بود ضمانت سياسي را به تمامي برقرار نمايد‪.‬‬ ‫اين وضعيت را به دادگاه سپرد‪ .‬از اين موضع‌گيري به خشم آمده بودم‪ .‬بنا را بر‬ ‫خروج فوري از ايتاليا گذاشتيم‪ .‬ماسيما در يکي از نطق‌هاي آخرين هفته‌اي که‬ ‫در آنجا بودم‪ ،‬اظهار داشت که مي‌توانم تا هر زماني که بخواهم در ايتاليا بمانم‪.‬‬ ‫اين موضع‌گيري به نظرم تا حدودي تحت فشار اتخاذ شده بود‪ .‬در اين ميان اگر‬ ‫اشتباه نکنم اقدامي مشترک از سوي اعراب هم صورت گرفت‪ .‬اظهار داشتند‬ ‫که مرا به جايي نامعلوم خواهند برد‪ .‬به دليل آنکه اين موضع غيررسمي بود و‬ ‫چندان ضمانتي نداشت‪ ،‬آن‌را نپذيرفتم‪.‬‬ ‫دومين ورودم به روسيه‪ ،‬اشتباه بود‪ .‬موضع خودسرانه‌ي «نومان اوچار»‬ ‫در اين اشتباه موثر بود‪ .‬با اعتماد به اين موضع‪ ،‬دوباره مسير مسکو را در‬ ‫پيش گرفتم‪ .‬اگر به آن واقف مي‌بودم‪ ،‬قطعا از روم خارج نمي‌شدم‪ .‬به‬ ‫اشتباه درانداخته شدم‪ .‬به ياد دارم هنگامي که با هواپيماي خصوصي دالما‬ ‫از حوزه‌ي ناتو خارج شدم‪ ،‬آهي عميق کشيدم‪ .‬اما اين موضع‌گيري در واقع‬ ‫«از چاله به چاه افتادن» بود‪ .‬اين‌بار‪ ،‬استخبارات روسيه مرا قانع به رفتن به‬ ‫ارمنستان کرد‪ .‬من را به فرودگاه بردند‪ .‬پس از آن‌كه مسئله‌ي ارمنستان منتفي‬ ‫شد اذعان داشتند که مي‌توانم براي مدت کوتاهي به تاجيکستان بروم تا در‬ ‫اين فرصت کوتاه آلترناتيو ديگري را تدارک ببينند‪ .‬به‌نوعي با فريب‪ ،‬من‬ ‫راا از طريق يک هواپيماي باري به پايتخت تاجيکستان بردند‪ .‬يک هفته در‬ ‫اتاقي بدون آنکه بيرون آيم‪ ،‬منتظر ماندم‪ .‬دوباره به مسکو بازگشتم‪ .‬از روي‬ ‫ناچاري دگربار به دوستان يوناني روي آوردم‪ .‬بعد از دو روز پرهياهو‪ ،‬در‬ ‫يک روز سرد مسکو به آتن بازگشيم‪.‬‬ ‫تا جايي که به ياد دارم با خودم گفتم اين بار در معناي واقعي کلمه خدايان‬ ‫اليمپ مرا به بازي گرفته‌اند‪ .‬در ميان ارواح اين خدايان گرفتار مانده بودم‪.‬‬ ‫به‌ويژه «حادس» خداي جهنم‪ .‬وقتي وارد آتن شدم‪ ،‬اين خدا به صورتي بي‌وقفه‬ ‫در تعقيب من بود‪ .‬توانستم يک شب را در منزل مادرزن دوستم «ناکزاکيس»‬ ‫‪4‬‬

‫سوم اسفند‬

‫بمانم‪ .‬از او اين پرسش را مطرح کرده بودم‪« :‬پانگالوس» چه کار مي‌کند؟ وقتي‬ ‫اظهار داشت که در انتخابات به‌کار گرفته مي‌شود‪ ،‬گويي اين را به من يادآور‬ ‫مي‌شد که من به چه ميزان از واقعيات عصر به دورم‪ .‬تا حدودي واقعيت خلق‬ ‫اصيل و کهن اما بسيار تضعيف‌شده‌ي يونان را تداعي کرد‪ .‬از آن شب به‌بعد‬ ‫ديگر رفتن به سوي کمپ مرگ آغاز شد‪ .‬حادس تماما وارد کار شده بود‪.‬‬ ‫تمامي گفتار و کردارها ساختگي بودند‪ .‬آيا صداقتي در کار نبود؟ صداقت هم‬ ‫بود اما در برابر جانور مدرنيته‌ي بي‌چاره! در پي گرفتن مسير آفريقا انگاره‌ي‬ ‫ماندال بر من موثر بود؛ درست همچون تاثيرگذاري انگاره‌ي لنين در مسير مسکو‪.‬‬ ‫ظاهرا با رفتن به آفريقا هم روابط ديپلماتيک‌مان را منسجم مي‌کردم و هم‬ ‫يک پاسپورت رسمي تهيه مي‌کردم‪.‬‬ ‫دورويي دولت يونان در اين بازي موفق عمل نموده بود‪ .‬در واقع مي‌بايستي‬ ‫با آگاهي از اين مورد که در طول تاريخ دموکراسي خلق يونان از سوي‬ ‫اين جناح دورو هميشه فريفته شده و دچار تراژدي‌هاي بزرگي شده است‪،‬‬ ‫رويکردي مناسب را اتخاذ مي‌نمودم‪ .‬اعتقاد صادقانه‌ي کودکانه به اين مناسبات‬ ‫در اين موضع‌گيري‌ام موثر واقع افتاد‪ .‬در حين خروج از يونان رانندگان ماشيني‬ ‫که در آن بودم تالش بسياري به خرج دادند تا به خويش آيم و از رفتن‬ ‫منصرف گردم‪ .‬با صداقت خواستند به من نشان دهند که توطئه‌ي بزرگي در‬ ‫جريان است‪ .‬احتماال آن‌ها هم از ماموران رده‌پايين استخبارات[يونان] بودند‪.‬‬ ‫اولي با برخورد با هواپيما مانع از رفتن شد‪ .‬راننده‌ي دوم هم در نزديکي‌هاي‬ ‫فرودگاه هفت‪ ،‬با خراب جلوه دادن ماشين‪ ،‬آن‌را متوقف ساخت‪ .‬به قول‌هاي‬ ‫داده‌شده چنان اعتماد کرده بوديم که به خويش نيامديم‪ .‬برعکس با شتاب تمام‬ ‫مي‌خواستم سرنوشت خويش را ببينم‪ .‬هواپيما از آن‌هايي بود که در عمليات‌هاي‬ ‫مخفيانه‌ي گالديو به‌کار گرفته مي‌شد‪.‬‬ ‫قبل از رفتن به نايروبي بايستي از طريق مينسک وارد هلند مي‌شديم‪ .‬بيش‬ ‫از دو ساعت در سرماي سوزان مينسک منتظر مانديم‪ .‬هواپيماي مورد نظر نيامد‪.‬‬ ‫پليس فرودگاه روسيه‌ي سفيد دقايقي چند هواپيما را کنترل کردند‪ .‬به‌عنوان‬ ‫يک احتمال و شايد هم به منزله‌ي آخرين فرصت‪ ،‬مرا در فرودگاه مينسک‬ ‫ترک مي‌کردند‪ .‬انصاف پليس روسيه‌ي سفيد همه چيز را تعيين مي‌کرد‪ .‬مورد‬ ‫جالب توجه اين است که درست در آن موقع وزير دفاع ملي ترکيه اسمت‬ ‫سزگين هم به مينسک آمده بود‪ .‬پس از آنکه هواپيماي مورد نظر نيامد‪ ،‬گويي‬ ‫آخرين فرصت هم از دست رفته بود‪ .‬برگشت‪ ،‬به نوعي «مرگ سفيد» بود‪ .‬وقتي‬ ‫هواپيماي گالديو از روي مديترانه عبور مي‌كرد‪ ،‬اين پرواز را به سفر قطارهايي‬ ‫که در نسل‌کشي يهوديان به‌کار گرفته شده بودند تشبيه کردم‪ .‬وارد حساس‌ترين‬ ‫مرحله‌ي رژيمي از نسل‌کشي شده بوديم که در شخص من در مورد يک خلق‬ ‫اجرايي مي‌شد‪ .‬روي واقعي و مخفي ناتو را در اين سفرها ديدم‪ .‬پس از بازگشت‬ ‫از مينسک جهت عدم فرود هواپيما به همه‌ي فرودگاه‌هاي اروپا هشدار داده‬ ‫شده بود‪ .‬اکنون پي مي‌برم که به غير از فرودگاه مينسک در روسيه‌ي سفيد هيچ‬ ‫فرودگاهي نمانده بود که اجازه‌ي فرود صادر نمايد‪ .‬در جهنم نايروبي سه راه در‬ ‫برابرم گذاشته شد‪ .‬اولي؛ بزک درگيري به نافرماني دادن و مرگ‪ .‬دومي؛ به جاي‬ ‫آوردن دستورات سيا و تسليم شدن‪ .‬سومي؛ تسليم شدن به تيم‌هاي جنگ ويژه‌ي‬ ‫ترکيه که از مدت‌ها پيش حاضر بودند‪.‬‬


‫اگر يکي از دوستاني که در نايروبي بود تفکراتش را به‌خوبي توضيح‬ ‫مي‌داد و سازمان‌هاي جامعه‌ي مدني را به حرکت درمي‌آورد‪ ،‬شايد توطئه‬ ‫تاحدودي خنثي مي‌شد و يا تماما از ميان مي‌رفت‪ .‬پيشنهاد او مبني بر دفاع از‬ ‫خويش از طريق يک تپانچه برايم عجيب مي‌نمود‪ .‬اين اقدام به منزله‌ي نوعي‬ ‫خودکشي بود‪ .‬نيتي براي خودکشي نداشتم‪ .‬تا آخرين لحظه با اصرار تمام سعي‬ ‫داشت مرا راضي به حمله سالح نمايد‪ .‬اگر مبادرت به حمل سالح و سعي‬ ‫در استفاده از آن مي‌نمودم‪ ،‬اين موضع قطعا منجر به مرگ من مي‌شد‪ .‬بعدها‬ ‫در مرحله‌ي بازپرسي فهميدم که دستوري مبني بر شليک در صورت استفاده‬ ‫از سالح صادر شده بود‪ .‬حتي گفته شد که خروج من از سفارت به معناي‬ ‫مرگ مي‌بود‪ .‬اظهار داشتند که هوشمندانه‌ترين موضع‌گيري را انجام داده‌ام‪.‬‬ ‫نمي‌دانم که اين گفته‌هاي آنان به چه ميزان صحت داريد‪ .‬موضع سفير کبير‬ ‫يونان «کوستولوس» در نايروبي ارزش ارزيابي دارد‪ .‬آيا او هم به‌کار گرفته شده‬ ‫بود؟ يا از مدت‌ها پيش به منزله‌ي بخشي از توطئه او را حاضر کرده بودند؟‬ ‫شخصا نتوانستم اين مورد را مورد تحليل قرار دهم‪ .‬قبل از تسليم نمودن من‬ ‫به اقامتگاهي که خانه‌اش بود هيچ نيامد‪ .‬هنگامي‌که خواستند مرا به زور از‬ ‫سفارت خارج سازند‪ ،‬موضع‌گيري‌اش نسبت به نگهبان نايروبيايي تا حدودي‬ ‫خشونت‌آميز بود‪ .‬امکان دارد اين موضع‌گيري با دوريي اتخاذ شده باشد‪ .‬اين‌بار‬ ‫هم گويا «پانگالوس» اجازه‌ي رفتن به هلند را گرفته بود‪ .‬به اين مورد چندان‬ ‫باور نداشتم‪ .‬چون تيم‌هاي ويژه‌ي يونان حاضر بودند در صورت امتناع من از‬ ‫خروج از خانه‪ ،‬مرا با توسل به زور خارج سازند‪ .‬پليس کنيا هم جهت چنين‬ ‫کاري آماده شده بود‪ .‬رفتن به جمهوري آفريقاي جنوبي‪ ،‬به خوابي فريب‌کارانه‬ ‫مبدل شده بود‪ .‬پناه بردن به کليسا و يا سازمان ملل هم مشکوک مي‌نمودند‪.‬‬ ‫بر عدم خروج پافشاري کرده بودم‪.‬‬

‫مرحله‌ي‬

‫چهارماهه‌ي ‪ 9‬اکتبر ‪ 1998‬تا ‪ 15‬فوريه‌ي ‪،1999‬‬ ‫فوق‌العاده شگفت‌انگيز بود‪ .‬هيچ نيرويي جز آمريکا‬ ‫به عنوان هژمون دنيا نمي‌توانست در اين مرحله اين عمليات چهارماهه را به‬ ‫انجام رساند‪ .‬نقش نيروهاي جنگ ويژه‌ي ترکيه در اين مرحله تنها انتقال من با‬ ‫هواپيما به امرالي بود؛ آن هم به‌صورتي کنترل‌شده‪ .‬اين مرحله از مراحلي بود‬ ‫که ناتو يکي از مهم‌ترين عمليات‌هاي تاريخش را عملي مي‌ساخت‪ .‬اين مورد‬ ‫چنان واضح است که در هيچ جايي رفتاري مخالف با آنان صورت نپذيرفت‪.‬‬ ‫به‌وضوح شاهد منفعل‌شدن روسيه‌ي بزرگ بوديم‪ .‬موضع‌گيري يونانيان همه‬ ‫چيز را با عرياني تمام بيان مي‌نمود‪ .‬تدابير امنيتي شديدي اتخاذ شده بود‪ .‬به‬ ‫هيچ‌وجه اجازه‌ي خروج را به من ندادند‪ .‬تيم‌هاي ويژه‌ي امنيتي به صورت‬ ‫بيست و چهار ساعته‪ ،‬اتاقي که من در آن قرار داشتم را تحت نظر داشتند‪.‬‬ ‫حکومت «دالما» يک حکومت چپ‌گراي دموکرات بود‪ .‬دالما بي‌تجربه بود‪،‬‬ ‫به تنهايي توان تصميم‌گيري نداشت‪ .‬تمامي اروپا را گشت‪ .‬انگليس ضرورت‬ ‫تصميم‌گيري شخصي را به خود او واگذار کرده بود‪ .‬همبستگي چنداني‬ ‫نشان نداد‪ .‬موضع بروکسل چندان مشخص نبود‪ .‬نهايتا‪ ،‬مي‌بايست دادگاه‬ ‫تصميم‌گيري مي‌کرد‪ .‬گاليو در اين تصميم‌گيري موثر بود‪ .‬ايتاليا يکي از‬ ‫کشورهايي بود که گالديو در آن فوق‌العاده توان‌مند بود‪« .‬برلوسکوني»‬

‫تمام نيرويش را به‌کار گرفته بود‪ .‬خود او گالديوگرا بود‪ .‬با توجه به اينکه‬ ‫مي‌دانستم ايتاليا تحمل نگه داشتن مرا ندارد‪ ،‬مجبور شدم از آنجا خارج شوم‪.‬‬ ‫در برابر ترکيه به معتمدترين و وابسته‌ترين کشور آمريکا و اسرائيل مبدل‬ ‫شده بود‪ .‬مرحله‌ي جهاني‌شدن ديوانه‌وار ترکيه‪ ،‬در واقع چيزي جز عرضه‌ي‬ ‫آن به کاپيتاليسم مالي گلوبال نبود‪.‬‬ ‫سناريوي اشغال عراق ارتباط تنگاتنگي با توطئه ‪ 99‬عراق دارد‪ .‬در واقع‬ ‫اشغال‪ ،‬با عمليات عليه من آغاز شده بود‪ .‬همان مورد در رابطه با افغانستان هم‬ ‫صدق مي‌کند‪ .‬در واقع اولين و يکي از کليدي‌ترين گام‌هاي عملياتي پروژه‌ي‬ ‫خاورميانه‌ي بزرگ‪ ،‬در اين مورد به اجرا درآمد‪ .‬گفته‌ي نخست وزير وقت‬ ‫ترکيه بولنت اجويت مبني بر اينکه نمي‌دانم چرا اوجاالن را به ما تسليم کردند‪،‬‬ ‫بيخود نبود‪ .‬همان‌گونه جنگ جهاني اول با سوءقصد به جان وليعهد اتريش از‬ ‫سوي يک سرباز صرب آغاز شد‪ ،‬به نوعي جنگ جهاني سوم با عمليات عليه من‬ ‫آغاز شد‪ .‬جهت درک مرحله‌ي پس از عمليات مي‌بايستي وقايع پيش از آن و‬ ‫در حين‌آن‌را به خوبي درک کرد‪ .‬کلينتون مسئله‌ي خارج ساختن من از سوريه‬ ‫را در دو ديدار چهار ساعته با حافظ اسد در شام و سوئد مطرح کرد‪ .‬پس از آن‬ ‫مذاکرات بود که حافظ اسد به اهميت موقعيت من پي برد‪ .‬به درازا کشيدن اين‬ ‫مسئله‌ را مناسب ديد‪ .‬موقتي هم باشد‪ ،‬مطالبه اي مبني بر خروج من از سوريه‬ ‫را مطرح نکرد‪ .‬درصدد بود از اين وضعيت در راستاي توازن با ترکيه به خوبي‬ ‫استفاده کند‪ .‬من نيز سوريه را مجبور به اتخاذ موضعي استراتژيک نمودم‪ .‬اما‬ ‫وضعيت و نيرويم براي چنين کاري مناسب نبود‪ .‬اگر در ايران مي‌بودم شايد‬ ‫مي‌توانستم اتفاقي استراتژيک را رقم زنم‪ .‬البته در اين رابطه به ايران هم چندان‬ ‫اعتمادي نداشتم‪ .‬موضع‌گيري‌هاي سنتي‌شان(جنايات عليه سمکو‪ ،‬قاسملو‬ ‫و توطئه‌هايي از اين قبيل‪ ،‬خيانت هارپاگوس به پادشاه ماد آستياگ) مرا از‬ ‫اين کار بازمي‌داشت‪ .‬کلينتون و رهبران کورد که با يکديگر رابطه داشتند‪،‬‬ ‫اقامت من در سوريه را متناسب با اهداف استراتژيک خويش نمي‌ديدند‪ .‬چون‬ ‫کوردها و کوردستان به تدريج داشت از کنترل آن‌ها خارج مي‌شد‪ .‬اسرائيل‬ ‫هم از اين وضعيت ناراضي بود‪ .‬سير تحوالت کوردستان و خارج‌شدن اين‬ ‫تحوالت از کنترل‌شان‪ ،‬وضعيتي غيرقابل قبول بود‪ .‬کنترل کوردستان‪ ،‬به‌ويژه‬ ‫در راستاي عملي‌نمودن پالن و پروژه‌هاي‌شان در مورد عراق اهميتي حياتي‬ ‫داشت‪ .‬خروج من از سوريه و پايان دادن به خط مشي آزادي‌خواهي و‬ ‫هويت آزاد کورد تحميل مي‌شد‪.‬‬ ‫دليل وجودمان‪ ،‬حزب و خط مشي آزادي‌خواهي بود‪ .‬آمريکا و انگليس‬ ‫مي‌بايستي به قولي (فدا کردن کوردستان ترکيه به شرط آن ترکيه کاري‬ ‫با کوردستان عراق نداشته باشد) که از ‪ 1925‬به ترکيه داده بودند را عملي‬ ‫مي‌کردند‪ .‬ترکيه بر اين اساس به سازمان ناتو پيوسته بود و در رابطه با مسئله‌ي‬ ‫کورد به توافق رسيده بود‪ .‬وضعيت و استراتژي‌مان‪ ،‬از نظر سنتي و وضع موجود‬ ‫اين توازن و هژموني‪ ،‬خاورميانه را که فوق‌العاده مهم بود با تهديد مواجه ساخته‬ ‫بود‪ .‬دو راه وجود داشت؛ يا مي‌بايستي در مدار اين هژموني قرار مي‌گرفتيم‬ ‫و يا تصفيه مي‌شديم‪ .‬جمهوري ترکيه درصدد بود تمامي معاهداتي(معاهده‌ي‬ ‫موصل‌ـ‌کرکوک در سال ‪ ،1926‬پيوستن به ناتو در سال ‪ ،1925‬معاهدات با‬ ‫سوم اسفند‬

‫‪5‬‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬

‫اسرائيل در سال‌هاي ‪ 1958‬و ‪ )1996‬را که از سال ‪ 1925‬با اين نيروها منعقد‬ ‫کرده بود‪ ،‬جهت پاک‌سازي کوردها از تاريخ به‌کار گيرد‪ .‬ايدئولوژي‬ ‫پوزيتيويستي و مليت‌گراي الئيک‪ ،‬اين امکان را فراهم مي‌ساخت‪ .‬اين امر به‬ ‫خورد تمامي کادرهاي جمهوري هم داده شده بود‪ .‬اين مورد در واقع چالشي‬ ‫بزرگ با هم‌پيماني و روح مناسبات تاريخي کورد‌ـ ترک داشت‪ .‬اما به دليل‬ ‫حساب و کتاب‌هاي مربوط به تاسيس اسرائيل‪ ،‬نظام گويي مي‌بايستي به همه‬ ‫نوع ديوانگي دست زند‪ .‬تشکل طبقاتي‪ ،‬کادري و ايدئولوژيک ساختگي‌اي که‬ ‫بدان ترک سفيد هم گفته مي‌شود‪ ،‬بر اين مبنا تاسيس شده بود‪ .‬به عالوه‪PKK ،‬‬ ‫ضربه‌اي مرگ‌بار به اين تشکل زده بود‪ .‬چون پذيرفتن هويت کورد و به رسميت‬ ‫شناختن آزادي براي اين هويت‪ ،‬به معناي انکار اين تشکل بود؛ حداقل ترک‬ ‫اين سياست‌هاي مرگ‌بار را ضروري مي‌ساخت‪ .‬معاهدات منعقدشده با اسرائيل‬ ‫بيانگر معنايي حياتي براي اين تشکل است‪ .‬اساسا خود دولت‌ـ ملت ترک به‬ ‫عنوان پروتوـ اسرائيل تاسيس شده بود‪.‬‬ ‫درصدد برآمدند تا تشکل کورد سفيد را با توسل به ‪ KDP‬درست به‬ ‫مانند ترکيه عملي سازند‪ .‬هم در ميان کوردها و هم ترک‌ها مرکز يکي است‪،‬‬ ‫اما ايجاد دو نيروي داراي چالش اهميتي حياتي براي نيروهاي هژمون(منافع‬ ‫هژمونيک غرب و به ويژه انگليس و آمريکا و تامين امنيت اسرائيل) داشت‪.‬‬ ‫تامين منافع خويش در منطقه از راه اين دو نيروي در حالت چالش هميشگي‪،‬‬ ‫سياستي فوق‌العاده هوشمندانه بود‪ .‬ظهور ‪ PKK‬اين بازي را هم از منظر تاريخي‬ ‫و هم وضعيت کنوني از ميان مي‌برد‪ .‬امکان چاره‌يابي صلح‌آميز مابين سال‌هاي‪98‬‬ ‫ـ‪ 1993‬به معناي پايان اين بازي بود‪ .‬به همين دليل هم اجازه‌ي نفس کشيدن به‬ ‫آن را ندادند‪ .‬توطئه‌ها و سوءقصدهاي بزرگي ترتيب داده شدند‪ .‬از کنترل خارج‬ ‫ساختن کوردها از سوي ‪ PKK‬و ايجاد صلح و آشتي مابين جوامع و دولت‌ها‬ ‫و در راس آن ترک‌ها‪ ،‬از نقطه‌نظر هژموني و منافع اين نيروها در خاورميانه‬ ‫مي‌توانست ضربه‌اي استراتژيک باشد‪ .‬اين موارد که مي‌توان به‌صورتي همه‌جانبه‬ ‫به تشريح آن پرداخت‪ ،‬به اندازه‌ي کافي دليل گستردگي و استراتژيک‌بودن‬ ‫توطئه‌ي ‪ 98‬را اثبات مي‌کنند‪.‬‬ ‫در آن دوره کلينتون اهميت بسياري به حمله‌ي هژمونيک در خاورميانه‬ ‫مي‌داد و هميشه بر نقش ترکيه در این باره انگشت تاکيد مي‌نهاد‪ .‬شخص ژنرال‬ ‫گالتيري مشاوره ويژه‌ي کلينتون اذعان داشته بود که عمليات عليه من با دستور‬ ‫رئيس جمهوري عملي شده است‪ .‬اما مسئله‌ي جنگ جهاني سوم؛ اگر بر اين‬ ‫امر واقف باشيم که بيالن وقايع و رويدادها بسياري از کشورها و در راس آن‌ها‬ ‫عراق‪ ،‬افغانستان‪ ،‬لبنان‪ ،‬پاکستان‪ ،‬ترکيه‪ ،‬يمن‪ ،‬سومالي و مصر از بسياري جهات‬ ‫بيالن جنگ‌هاي اول و دوم جهاني را پشت سر نهاده‪ ،‬آنگاه مي‌توان واقعيت‬ ‫اين جنگ را به آساني درک کرد‪ .‬درک اين مورد چندان دشوار نيست که‬ ‫جنگ جهاني سوم ويژگي‌هاي مختص به خويش را خواهد داشت؛ به دليل‬ ‫وجود سالح‌هاي اتمي غيرمنجسم و طوالني‌مدت خواهد بود و در آن از‬ ‫تکنولوژي‌هاي مختلفي استفاده خواهد شد‪ .‬آخرين جلسه‌ي ناتو در ليسبون‪،‬‬ ‫تشديد محاصره‌ي ايران از سوي آمريکا‪ ،‬در رابطه با چگونگي جنگ جهاني سوم‬ ‫اطالعات مورد نياز را عرضه مي‌کند‪.‬‬ ‫‪6‬‬

‫سوم اسفند‬

‫جنگ جهاني سوم يک واقعيت است و مرکز اساسي آن جغرافياي‬ ‫خاورميانه و محيط فرهنگي‌اش خواهد بود‪ .‬وقايع عراق‪ ،‬به تنهايي بيانگر اين‬ ‫واقعيت است که جنگ در آن صرفا مربوط به يک کشور نبوده و با منافع‬ ‫و موجوديت نيروهاي هژمونيک جهاني در پيوند است‪ .‬اين جنگ تنها در‬ ‫صورت بي‌تاثيرسازي همه‌جانبه‌ي ايران‪ ،‬برقراري استقرار در افغانستان و عراق‬ ‫و از ميان بردن تهديد کشورهايي چون چين و آمريکاي التين پايان خواهد‬ ‫يافت‪ .‬از اين نظر مي‌توان اذعان داشت که هنوز در اواسط راه قرار داريم‪.‬‬ ‫اين مرحله حداقل ده سال (آخرين برنامه‌ريزي‌هاي استراتژيک ناتو مقاطع‬ ‫ده‌ساله را پيش‌بيني مي‌کند) ديگر هم تداوم خواهد يافت‪ .‬ارزيابي قطعي در‬ ‫اين‌باره از نظر علوم اجتماعي چندان صحيح نمي‌باشد؛ اما به هر حال احتمال‬ ‫اينکه سير وقايع در اين مسير باشد‪ ،‬بسيار باالست‪ .‬هر دو مورد ديپلماسي و‬ ‫خشونت به صورتي موازي به‌کار گرفته خواهند شد‪ .‬بحران‌هاي شديد و‬ ‫کنترل‌شده‌ي مالي در دستور کار قرار خواهند گرفت‪ .‬اولويت عرصه‌ها‬ ‫ممکن است تغيير کند‪ .‬اما جنگ به صورتي کلي در تمامي عرصه‌ها جريان‬ ‫خواهد يافت‪ .‬اگر اين جنگ را با همه‌ي ابعادي که توضيح داده شد درک‬ ‫نماييم‪ ،‬بهتر درک خواهد شد که چرا عمليات ‪ 1998‬در مقياسي جهاني به‬ ‫اجرا درآمد و مبدل به بزرگ‌ترين عمليات گالديوي ناتو گرديد‪ .‬بدون شک‬ ‫در جنگ‌هاي بزرگ‪ ،‬هميشه نيروهاي هژمونيک پيروز ميدان نيستند؛ خلق‌ها‬ ‫مي‌توانند به موفقيت‌هاي بسياري دست يابند‪ .‬حتي اين امکان وجود دارد‬ ‫که نيروهاي هژمونيک به صورتي سيستمانه دچار شکست شوند و خلق‌ها به‬ ‫يک پيروزي سيستمانه دست يابند‪.‬‬ ‫در مرحله‌ي امرالي سعي کردم اولويت را به نگرشي از دفاع بدهم که‬ ‫ماهيت توطئه‌ي بين‌المللي را در نظر داشته باشد‪ .‬نظامي ايجاد شده بود که در‬ ‫پشت پرده‌ي آن آمريکا قرار داشت و اتحاديه‌ي اروپا کنترل آن را برعهده‬ ‫گرفته بود‪ .‬طرح‌ريزي اين نظام بر‌عهده‌ي انگليس قرار داشت و سهم ترک‌ها‬ ‫هم صرفا اجراي آن بود‪ .‬درک ذهنيت فلسفي و سياسي پشت پرده‌ي توطئه‪،‬‬ ‫از اهميت بسياري برخوردار است‪ .‬به صورتي متوالي از بنيان تاريخي توطئه‬ ‫بحث مي‌کنم‪ .‬توطئه‌هاي مربوط به هر دوره را تشريح نمودم‪ .‬از اين‌ها مي‌توان‬ ‫از توطئه‌ي هنگ‌هاي نظامي حميديه‪ ،‬مال سليم در بيتليس ‪ ،1914‬شيخ سعيد‬ ‫‪ ،1925‬آگري ‪ 1937 ،1930‬درسيم‪ ،‬دعاوي‌ ‪ 59-1949‬و ‪ ،60‬قتل فايق بوجاک‬ ‫و قتل سعيد کرمزي توپراک از سوي ‪ ،KDP‬به عالوه صدها توطئه اي که از‬ ‫مرحله ايدئولوژيک ‪ PKK‬از سوي همان ذهنيت تا به امروز صورت گرفته‌اند‪،‬‬ ‫اشاره کرد؛ اين‌ها توطئه‌هايي هستند که تنها در مورد خلق کورد عملي شده‌اند‪.‬‬ ‫توطئه‌گران همه‌ي اين اقدامات به قول خويش زيرکانه را هنر قدرت مي‌شمارند‪.‬‬ ‫پس بايد توطئه را مهم‌ترين ابزار و روح هنر قدرت عنوان کرد‪ .‬اين هنر قطعا‬ ‫مي‌بايست در رابطه با کوردها بر اساس توطئه عملي مي‌شد‪ .‬اجراي توطئه با‬ ‫اين روش و به صورت صريح‪ ،‬راه را بر «مامان نگاه کن‪ ،‬شاه عريا ِن» کودک‬ ‫مي‌گشود‪ .‬در دست يک نيروي اقتدار که جهت دستيابي به اهدافش حتي از‬ ‫نسل‌کشي هم ابايي ندارد‪ ،‬ابزاري جز توطئه و ذهنيت جهت‌دهنده‌ي آن وجود‬ ‫ندارد‪ .‬مورد حايز اهميت در اينجا تعريف صحيح از نيروهايي است که در توطئه‬ ‫دست دارند‪ .‬بايستي بيان دارم که در مرحله‌ي امرالي در رابطه با اين موضوع‬ ‫تا حدودي با سختي و دشواري مواجه‬


‫شدم‪ .‬چرا که در اين توطئه نيروهايي دست داشتند که از نظر وجودي‬ ‫با يکديگر داراي چالش بودند‪ .‬از آمريکا تا فدراسيون روسيه‪ ،‬از اتحاديه‌ي‬ ‫عرب تا اتحاديه‌ي اروپا‪ ،‬از ترکيه تا يونان‪ ،‬از کنيا تا تاجيکستان و بسياري‬ ‫از دولت‌هاي ديگر در اين توطئه دست داشتند‪ .‬چه چيزي سبب شده بود‬ ‫تا ترک‌ها و يوناني‌ها به عنوان دشمنان تاريخي هم‌پيمان گردند؟ چرا با‬ ‫به‌کارگيري من اين همه هم‌پيماني غيراصولي و منافع مشترک شکل گرفته‬ ‫بود؟ به عالوه بسياري از مزدوران ترک‪ ،‬کورد و چپ و راست‌ها که نمي‌توان‬ ‫از همه‌ي آن‌ها نام برد‪ ،‬از اين توطئه خشنود بودند‪ .‬گويي دنياي رسمي در‬ ‫شخص من خطرناک‌ترين رقيب خويش را از ميان برده بود‪ .‬بدون شک‬ ‫تعريف عمومي‌اي که مي‌توان از نيروها به عمل آورد اين است که تمامي آن‌ها‬ ‫پادوي منافع ليبرال مدرنيته‌ي کاپيتاليستي بودند‪ .‬من تهديدي بودم براي ذهنيت‬ ‫و منافع فاشيستي بسياري از آن‌ها‪.‬‬ ‫براي نمونه در ميان اين نيروها انگليس يکي از باتجربه‌ترين‌هاست‪ .‬اولين‬ ‫نيرويي است که تمامي تالشش را به خرج داد تا مانع پرداختن من به سياست‬ ‫در اروپا شود‪ .‬همين‌که وارد اروپا شدم‪ ،‬مرا شخص ناخوانده(‪Persona‬‬ ‫‪ )non grata‬خواند‪ .‬اين اقدام‪ ،‬گام ساده‌اي نبود‪ .‬گامي بود که نتيجه را از‬ ‫همان ابتدا مشخص مي‌کرد‪ .‬موضعي که حتي در رابطه با خميني و لنين هم‬ ‫اتخاذ نشده بود‪ ،‬چرا در مورد من استثنا قائل بود؟ در بسياري از بخش‌هاي‬ ‫دفاعيه‌ام به تشريح اين موضوع پرداخته‌ام‪ .‬به‌طور خالصه بايد گفت در برابر‬ ‫حساب و کتاب‌هاي هژمونيک مربوط به خاورميانه که دو سده است ادامه‬ ‫دارند‪ ،‬به‌ويژه سياست‌هاي‌شان در مورد کوردستان(به دليل سياست موصل‪-‬‬ ‫کرکوک را بگير‪ ،‬کوردهايت را از ميان ببر)‪ ،‬همچون مانعي جدي به ميدان‬ ‫آمده بودم‪ .‬در برابر همه‌ي طرح‌ها‪ ،‬نقشه‌ها و عامالن آن به يک خطر مبدل‬ ‫شده بودم‪ .‬آمريکا دغدغه‌ي ديگري داشت‪ .‬پروژه‌ي خاورميانه‌ي بزرگ در‬ ‫حال عملي‌شدن بود‪ .‬به همين دليل تحوالت کوردستان اهميتي کليدي داشتند‪.‬‬ ‫بي‌تاثيرسازي همه‌جانبه‌ي من حداقل ضرورت اين کنژکتور بود‪ .‬تصفيه‌ي من‬ ‫با سياست‌هاي‌شان هماهنگ بود‪ .‬روسيه که دچار بحران اقتصادي بي‌سابقه‌اي‬ ‫بود‪ ،‬شديدا به وام نياز داشت‪ .‬جهت رفع اين بحران در توطئه جاي گرفت و‬ ‫نقشش را ايفا کرد‪ .‬ديگر کشورها هم تنها عبارت بودند از برادران کوچک‬ ‫ارباب بزرگ! فرصت مناسبي بود تا چپ‌گراهاي ترک(به غير از چند موارد‬ ‫استثنايي)‪ ،‬مزدوران کورد و برخي از آن‌ها که در ‪ PKK‬حضور داشتند‪ ،‬از‬ ‫جدي‌ترين رقيب‌شان خالص شوند‪ .‬فلسفه‌ي موجود در موضع‌گيري همه‌ي‬ ‫آن‌ها منافع روزانه‌ي ليبراليسم‪ ،‬پراگماتيسم و اگوئيسم بود‪ .‬در آن دوره‬ ‫طرفداري از هويت کورد و آزادي کوردستان نيازمند روي‌گرداني از حيات‬ ‫مدرنيته‌ي کاپيتاليستي و مقابله با آن بود‪ .‬مدرنيته‌ي کاپيتاليستي در جنگ فتح‬ ‫جهان به اوج خويش رسيده بود‪ .‬در سال‌هايي از تاريخ جهان به سر مي‌برديم‬ ‫که فاشيسم ليبرال در مقياسي جهاني حاکميت خويش را اعالم نموده بود‪ .‬از‬ ‫نظر سياسي خاورميانه مرکز مبارزه‌ي هژمونيک بود‪ .‬مبارزه بر سر کوردستان‬ ‫از نقطه‌نظر حساب و کتاب‌هاي هژمونيک‪ ،‬نقشي کليدي داشت‪ .‬موقعيت‬ ‫سياسي و ايدئولوژيک ‪ PKK‬صراحتا با اين حساب و کتاب‌ها در چالش‬ ‫قرار داشت‪ .‬به همين دليل‪ ،‬تصفيه‌ي من جهت گشودن راه‪ ،‬بر اين حساب‬ ‫و کتاب‌ها اهميت بسياري داشت‪.‬‬

‫در چرخه‌ي امرالي تمامي اين حساب و کتاب‌ها در شخص من دگربار‬ ‫جان گرفتند‪ .‬جهت تحليل مرحله‌ي امرالي‪ ،‬مي‌بايستي از نوعي آگاهي‬ ‫برخوردار مي‌شدم که بنيان تاريخي تمامي اين منافع روزانه را واشکافي‬ ‫نمايد‪ .‬يکي از مواردي که مي‌بايست در حساب و کتاب‌هاي نظام هژمونيک‬ ‫بدان دقت نمود اين است که نبايد به ابزاري براي سياست «تفرقه‌بيانداز و‬ ‫حکومت‌کن»ي مبدل شد كه قريب به دويست سال است زيرکانه در مورد‬ ‫منطقه عملي مي‌شود‪ .‬ارمنيان‪ ،‬يوناني‌ها‪ ،‬ساختارهاي اتنيکي موجود در بالکان‪،‬‬ ‫اعراب‪ ،‬سرياني‌ها‪ ،‬ترک‌ها و کوردها به دليل مبدل شدن به ابزاري براي اين‬ ‫سياست‪ ،‬موارد بسياري را از دست داده‌اند‪ .‬بسياري از اينان موطن و فرهنگ‬ ‫هزاران ساله‌ي خويش را از دست داده و حتي از يک جامعه‌ي ملي خارج‬ ‫شده‌اند‪ .‬به عالوه نيروهاي بسياري به دليل هم‌زيستي کوردها و ترک‌ها کينه‌اي‬ ‫عظيم داشتند‪ .‬اين هم‌زيستي که از جنگ مالزگرد تا اوايل سده‌ي بيست اهميت‬ ‫استراتژيک داشت‪ ،‬بعد از ‪ 1925‬و اجراي سياست‌هاي امحا و انکار از ميان‬ ‫رفت‪ .‬تا زماني‌که مرحله‌ي تصفيه و انکار اين عنصر اساسي جمهوري تحليل‬ ‫نگردد و از صافي فلسفه‌ي تاريخ عبور داده نشود‪ ،‬درک نخواهيم کرد که از‬ ‫‪ 1925‬تا به امروز اين اتحاد استراتژيک آماج حمله قرار گرفته است‪ .‬تحت‬ ‫فشار قرار دادن مصطفي کمال از سوي انگليسي‌ها و مزدورانش مهم‌ترين‬ ‫گام توطئه بود‪ .‬در فلسفه و پديده‌ي مديريت سنتي ترک‌ها‪ ،‬جايي براي‬ ‫دشمني و همگون‌سازي کوردها وجود نداشت‪ .‬اين وضعيت را که با تمامي‬ ‫سعي کردم تا در مرحله‌ي امرالي بر روي آن به تعمق بپردازم‪ ،‬راه بر تحولي‬ ‫ريشه‌اي در فلسفه‌ي سياسي‌ام گشود‪.‬‬

‫سوم اسفند‬

‫‪7‬‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬

‫قیام در برابر خیانت به زندگی‬

‫انساني‬

‫كه فاقد فلسفه‌ي زندگي آزاد و بدون سازماندهي مبارزاتي باشد‪،‬‬ ‫محكوم به بلعيده‌شدن و نابوديست‪ .‬مي‌توان ژرفاي اين گفته را به‬ ‫ساده‌ترين شكل‪ ،‬داستان‌وار روايت كرد و حقيقتش را درك نمود‪ .‬امروزه در هر‬ ‫كجاي جهان كه باشيم‪ ،‬همه با يك واقعيت سهمگين مشترك رويارو هستيم‪ .‬و آن‬ ‫واقعيت اين است‪ :‬در ميان آرواره‌هاي خشن و خوردكننده‌ي يك هيوالي وحشي‬ ‫گير كرده‌ايم‪ .‬هيواليي كه تنه‌اش به اندازه‌ي پنج قاره است و قدش آن‌قدر رشد كرده‬ ‫كه دست‌هاي آزمندش به آن‌سوتر از ماه هم مي‌رسد‪ .‬ما انسان‌ها و جهان پيرامون‌مان‬ ‫در حال بلعيده شدنيم‪ .‬در حال ذره‌ذره‌شدن‪ ،‬كوچك‌شدن و فرورفتن در معده‌ي‬ ‫اين هيوال‪ .‬ما به شكل دولت‌هاي كوچك و مدام در حال درگيري‪ ،‬شهروندان‬ ‫كوتوله‪ ،‬خانواده‌هاي آكنده از مشكالت و تنش‌ها‪ ،‬زندگي‌هاي پر اضطراب فردي‪،‬‬ ‫كارمندهاي كوكي و ماشين‌وار‪ ،‬خلق‌هاي بي‌نام و نشان در گستره‌ي نقشه‌هاي‬ ‫رسمي‪ ،‬بردگان زن و زنان برده‪ ،‬اين ازهم‌گسيختگي و نابودي را تجربه مي‌كنيم‪.‬‬ ‫نام اين هيوالي وحشي چيست؟ ساده‌ترين و در عين حال نحس‌ترين نامش كه در‬ ‫ميان قربانيانش به‌كار مي‌رود چنين است‪« :‬خيانت»؛ خيانت به زندگي‪ .‬آري‪ ،‬نام اين‬ ‫هيوالي وحشي كه در حال بلعيدن ما و جهان ماست‪« ،‬خيانت به زندگي» است‪.‬‬ ‫هيوال اگر چه كهن‌سال است‪ ،‬اما سال به سال بر خباثت و خوي وحشيگري‌اش‬ ‫افزوده شده‪ .‬ابتدا مركز فرماندهي‌اش شهرهاي پرزرق و برق و كاخ‌هاي باشكوه بود‬ ‫اما حاال ديگر همه جا را به قلمرو بي‌چون‌وچراي خود مبدل كرده است‪ .‬هر جايي‬ ‫كه نشاني از آدمي هست‪ ،‬آثار مرگبار هيوال را مي‌توان در آنجا ديد‪ .‬هيوال‪ ،‬در هر‬ ‫بخش از قلمرو خود يك معاون گمارده است‪ .‬معاون سياه‪ ،‬معاون سفيد‪ ،‬معاون زرد‬ ‫و معاون سرخ‪ .‬اين معاونان گاه عليه همديگر ايراد نطق مي‌كنند و به جان هم مي‌افتند‬ ‫اما هميشه دستورات هيوال را مو به مو اجرا مي‌كنند‪ .‬رقابت‌شان بر سر محبوب‌شدن‬ ‫در نزد هيوالست‪ .‬آنها بر سينه‌هايشان مدال‌هايي آويزان كرده‌اند كه كله‌ي هيوال بر‬ ‫آن نقش بسته است‪ .‬اين هيوالي هار كه انگار سيري‌ناپذير است‪ ،‬تنها با آرواره‌هاي‬ ‫تيز و برنده‌اش گوشت تن ما را تكه‌تكه نمي‌كند‪ .‬بلكه شيوه‌ي شكنجه‌اي كه براي‬ ‫ما در نظر گرفته از اين هم وحشتناك‌تر است‪ .‬هيوال‪ ،‬به اندازه‌اي كه قادر است‬ ‫همه‌ي ما و جهان‌مان را ببلعد و در شكم آماس‌كرده‌ي خود جاي دهد‪ ،‬به همان‬ ‫اندازه قادر است روح پليد خود را در بدن تك‌تك ما نيز رسوخ دهد‪ .‬هر كدام‬ ‫از ما انسان‌ها اينك به «من»‌هايي ورم‌كرده و مسخ‌شده مبدل شده‌ايم زيرا هيوال‬ ‫زير پوست همه‌ي ماست؛ در جان ما‪ ‌،‬در خون ما‪ ،‬در انديشه‌ي ما‪ ،‬در مغز و در هر‬ ‫گفتار و رفتار و عمل ما پنهان است‪ .‬گاهي صبح‌ها كه به منظره‌ي طلوع آفتاب نگاه‬ ‫مي‌كني‪ ،‬خاطره‌اي دور در ذهنت تداعي مي‌شود‪ .‬خاطره‌اي آنقدر دور كه گويي‬ ‫هرگز آن را نزيسته‌اي‪ .‬خاطره‌ي دست‌هايي پاك‪ ،‬هوايي پاك‪ ،‬قلب و روحي پاك‬ ‫و جهاني بدون هيوال‪ .‬به دستهايت نگاه مي‌كني‪ .‬هنوز لكه‌هاي خون روي آنهاست‪.‬‬ ‫مي‌تواني سنگيني اليه‌هاي خوني كه برهم انباشته شده را روي انگشانت حس كني‪.‬‬ ‫بيشتر به خطوط دست‌هايت عميق مي‌شوي‪ .‬به باريكه‌‌هاي خون خشك شده‪ .‬انگار‬ ‫اين خون‌هاي ماسيده به دستت‪ ،‬تميز نمي‌شود‪ .‬هر كاري مي‌كني تميز نمي‌شوند‪.‬‬ ‫چند شب است يا چند هزاره شب؟ يادت نيست‪ .‬فقط مي‌داني كه هر شب‪ ،‬وقتي‬ ‫آن ستاره‌ي پرنور بر نوك بلندترين شاخه‌ي درخت نشست‪ ،‬خنجر تيز و مسمومي‬ ‫را كه آماده كرده‌اي برمي‌داري‪ .‬از پله‌ها فرود مي‌آيي و در تاريكي‪ ،‬خنجر را از‬ ‫پشت فرود مي‌آوري‪ .‬و هر بار محكم‌تر از پيش‪ ...‬درست بر فاصله‌ي ميان شانه‌هاي‬ ‫قرباني‪ .‬قرباني‌اي كه نام كهن و اسرارانگيزش «زندگي» است‪ .‬و اين خنجرزدن‌ها‬ ‫تكرار مي‌شوند؛ هرشب‪ .‬اين خواست هيوالست؛ هيواليي كه خرناسه‌هايش را در‬ ‫اعماق وجودت حس مي‌كني‪ .‬هيواليي كه همه‌ي جغرافياي وجودت را از بدن لزج‬ ‫و بويناك خود پر كرده‪ .‬تنها يك بركه‌ي كوچك آبي در ته وجودت دست‌نخورده‬ ‫و پاك مانده است‪ .‬بركه‌اي كه صداي پاي هيوال لحظه به لحظه به آن نزديك‌تر‬ ‫مي‌شود‪ .‬مي‌تواني صداي كوبش پاهاي بزرگش را بر زمين حس كني‪ .‬مي‌داني كه‬ ‫وقتي به بركه برسد ديگر كار تمام است‪.‬‬

‫‪8‬‬

‫سوم اسفند‬

‫ریوار آبدانان‬

‫هر بار كه خنجر را از پشت در پيكر رنجور زندگي فرو مي‌بري‪ ،‬حس‬ ‫مي‌كني كه تنهاتر شده‌اي‪ .‬درخت‌ها خشكيده‌تر مي‌شوند‪ .‬بركه خشكيده‌تر‬ ‫مي‌شود‪ .‬ستاره رنگ‌پريده‌تر مي‌شود و صداي پاي هيوال نزديك‌تر و بلندتر‪.‬‬ ‫خنجر را هر روز صبح بعد از طلوع آفتابي كه بي‌رمق‌تر از روز پيش است‪ ،‬با‬ ‫سمي مهلك زهرآگين مي‌كني و براي شب آماده مي‌سازي‪ .‬اين دستور اكيد‬ ‫هيوالست‪ .‬خوب مي‌داني كه اگر تمرد كني چه باليي بر سرت خواهد آمد‪.‬‬ ‫هنوز فرياد آنهايي ياد هست كه خنجر را خوب به زهر مسموم نكرده بودند و‬ ‫به دستور هيوال زنده زنده در آتش سوزانده شدند‪ .‬بايد لبه‌ي تيز خنجر را خوب‬ ‫در زهر بخواباني‪ .‬زهر دروغ و فريب‪ ،‬زهر شهوت‪ ،‬زهر قدرت‪ ،‬زهر سودپرستي‪،‬‬ ‫زهر جنگ و قتل‌عام‪ ،‬زهر فزون‌خواهي‪ ،‬زهر حسادت‪ ،‬زهر ظاهرنمايي و ريا‪ ،‬زهر‬ ‫شهرت‌طلبي‪ ،‬زهر غيبت و بدگويي‪ ،‬زهر آز و طمع‪ ،‬زهر غرور و خودپرستي‪ ،‬زهر‬ ‫دورويي و هزاران زهر كشنده‌ي ديگر‪.‬‬ ‫حضور روح هيوال در بدن‌هايمان‪ ،‬باعث گرديده تا جملگي ما همانند‬ ‫هم شويم‪ .‬همه با صورت‌هايي هم‌شكل‪ ‌،‬نگاه‌هايي همسان و احساسات و‬ ‫انديشه‌هايي همانند؛ چنان‌كه گويي وجود نداريم‪ .‬گويي كااليي هستيم كه‬ ‫در يك خط توليد مشترك درست‌مان كرده‌اند‪ .‬مثل كفش‌هايي با يك مارك‬ ‫مشخص و يك شماره‌ي يكسان‪ .‬كفش‌هايي براي پاهاي هيوال‪ ،‬تا بتواند‬ ‫راحت‌تر براي فتح جهانمان قدم بردارد‪.‬‬ ‫احساس مي‌كني كه ديگر نمي‌توان به حماقت ادامه داد‪ .‬آري پرسه‌زدن‬ ‫در قلمرو اين هيوال حماقت است‪ .‬هستند كساني كه نمي‌دانند در اين زندگي‬ ‫نكبت‌باري كه ديگر نمي‌توان نامش را زندگي نهاد‪ ،‬خدمت به هيوال و آماده‌كردن‬ ‫خود براي خورده‌شدن چه حماقتي است‪ .‬بسياري از آنهايي هم كه مي‌دانند‪،‬‬ ‫سرگردان و گيج و منگ‌اند‪ .‬سرگرداني‌شان حتي تا آخرين لحظه‌اي كه زير‬ ‫دندان‌هاي تيز هيوال تكه‌تكه مي‌شوند ادامه دارد‪ .‬دست روي دست مي‌گذارند‬ ‫يا اقداماتي ابلهانه و بي‌نتيجه انجام مي‌دهند‪ .‬دچار وسواس‌هايي عجيب و بي‌معنا‬ ‫مي‌شوند‪ .‬و آخر كار هم با فرجامي شوم رويارو مي‌مانند‪ .‬تقالهاي نوميدانه‌ي آنها‬ ‫مضحك است‪ .‬گاه فكر مي‌كنند با عدم استفاده از همه‌ي زهرها مي‌توانند با هيوال‬ ‫مبارزه كنند‪ .‬بعضي‌هايشان تنها از زهر دروغ استفاده مي‌كنند و كمتر به سراغ ساير‬ ‫زهرها مي‌روند‪ .‬برخي فقط از قدرت‌خواهي و بعضي هم مدام از زهر شهوت يا‬ ‫سودپرستي استفاده مي‌كنند‪ .‬اما نتيجه‌ي كار همان است كه بود‪ .‬آنها هميشه دستشان‬ ‫به خون قرباني‌شان آلوده مي‌شود‪ .‬عمرشان مي‌گذرد و يك روز ناگهان خود را‬ ‫در منگنه‌ي آرواره‌هاي هيوال مي‌بينند‪.‬‬ ‫ـ‬

‫ـ‌‬

‫ـ‬

‫ـ‬

‫پرسشي پتك‌آسا تمام وجودت را درهم مي‌كوبد‪ :‬چطور مي‌توان به‌كلي از‬ ‫قلمرو اين هيوال كه نام علمي‌اش نظا ‌م جهاني سرمايه‌داري است خارج شد؟ آن‌هم‬ ‫خروج كامل‪ .‬بسياري اوقات تمرد مي‌كني‪ .‬به پالس‌هاي تحريك‌آميزي كه تو را‬ ‫به رفتارهاي تعيين‌شده مي‌كشاند پاسخ معكوس مي‌دهي اما اينها همه موقتي است‪.‬‬ ‫مجازاتش را مي‌بيني و دوباره به سرباز خوب و سربه‌راه نظام‌ جهاني مبدل مي‌شوي‪.‬‬ ‫گاهي كه تمرد مي‌كني‪ ،‬يك لحظه به خودت مي‌آيي و مي‌بيني كه در موقعيت‬ ‫يك مخالف نظام‪ ،‬در حال نطق كردن براي ديگران هستي‪ .‬با تشويق و هورا و‬ ‫دست‌زدن مواجه مي‌شوي‪ .‬از تمرد و عصيان حرف مي‌زني‪ .‬اما وقتي تشويق‌ها و‬ ‫هوراها و دست‌ز ‌دن‌ها اوج گرفت‪ ،‬در ته وجودت حس مي‌كني كه اتفاقي افتاده‬ ‫است‪ .‬به يك پالس ناپيدا جواب مثبت داده‌اي و باز هم ازآن نظام شده‌اي‪ .‬برده‌ي‬ ‫هميشگي آن! آري؛ حتي رفتارهاي مخالفت‌آميز هم تو را از حيطه‌ي نظام خارج‬


‫نمي‌كند‪ .‬حتي وقتي احساس مي‌كني در مركز فرماندهي مخالفان جاي گرفته‌اي حقير و پست ايفاي نقش نمودند‪.‬‬ ‫باز هم هنوز يك سرباز خوب نظام هستي‪ .‬بدنت ازآن خودت نيست‪ .‬مغزت ازآن‬ ‫خودت نيست‪ .‬احساست ازآن خودت نيست‪ .‬تو ازآن نظام هستي‪ .‬برده‌اي كه‬ ‫به چهاردهمين سال توطئه‌ي بين‌الدولتي ‪ 15‬فوريه پا نهاديم‪ .‬هرچه زمان‬ ‫آخرين‬ ‫اروپايي‌بودنش را سروري جهان مي‌انگارد‪ .‬برده‌اي كه آمريكايي‌بودنش را‬ ‫مي‌گذرد و تحوالت سياسي‌‌‌ـ اجتماعي منطقه وارد مراحل تازه‌تري مي‌شوند‪،‬‬ ‫كشف بي‌نظير تاريخ مي‌خواند‪ .‬برده‌اي كه فارس‌بودنش را اصالت ناب زوال‌ناپذير اين توطئه را بهتر درك مي‌كنيم‪ .‬هم داليل و ابعاد توطئه‌بودنش و هم عمق و‬ ‫مي‌داند‪ .‬برده‌اي كه عرب‌بودنش را اوج نجابت مي‌شمارد‪ .‬برده‌اي كه ترك‌بودنش ژرفاي آن شفاف‌تر مي‌شود‪ .‬همچنين واكنش گسترده و حيرت‌برانگيز خلق‬ ‫را سعادت مطلق مي‌خواند‪ .‬و برده‌اي كه كوردبودنش را همچون هديه‌اي زيبا در كورد در برابر اين توطئه نيز فهم‌پذيرتر مي‌شود‪ .‬تالش‌هاي شديدي كه توسط‬ ‫سيني زرين به قاتالن خويش تقديم مي‌نمايد‪ .‬يك برده‌ي خوب و مطيع هستي كه نيروهاي مداخله‌گر به سركردگي آمريكا براي شكل‌دهي تازه به خاورميانه صورت‬ ‫گاه كارهاي ناسنجيده‌اي انجام مي‌دهد؛ همين! بنابراين مخالفت‌ها و تمردهايت مي‌گيرند در راستاي همان يورش است‪ .‬حتي قيام‌هاي دموكراتيك خلق‌ها را نيز‬ ‫تنها تو را در يك چرخه‌ي سرگيجه‌آور قرار مي‌دهد‪ .‬درست در لحظه‌اي كه فكر جهت‌دهي كرده و مي‌كوشند آنها را به مدل‌هاي تازه‌اي از خيانت به زندگي‬ ‫مي‌كني كاري‌ترين ضربه را به نظام زده و آزاد شده‌اي درمي‌يابي كه همان حس و عادت دهند‪ .‬اسالم ليبرال و ميانه‌رو قالب تازه‌ي اين زندگي است كه با توسل‬ ‫انديشه به پلكان سقوط تو مبدل شده است‪.‬‬ ‫به همه‌ي ابزارها از سياست فرصت‌طلبي و اغواگري گرفته تا سرمايه‌ي سبز به‬ ‫گسترش آن مي‌پردازند‪ .‬آنچه از زمان توطئه‌ي بين‌الدولتي ‪ 15‬فوريه تاكنون بر‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫آن اصرار مي‌شود‪ ،‬عادت‌دهي خلق‌ها به تسليميت در برابر نظام جهاني و پذيرش‬ ‫زندگي فرومايه در قلمرو آن است‪ .‬با توجه به مبارزه‌ي عظيم رهبر آپو در برابر‬ ‫اما اين‌بار به چيز ديگري مي‌انديشي‪ :‬خروج كامل از قلمرو نظام‪ .‬پرسش خيانت به زندگي‪ ،‬مداخله‌گران نظام حمله به رهبر آپو و فلسفه‌ي مبارزاتي وي‬ ‫اين است كه اين كار چطور امكان‌پذير خواهد گشت‪ .‬مي‌خواهي در پايان اين را در رأس برنامه‌هاي خود قرار دادند‪.‬‬ ‫پرسش نه دچار تشويش شوي و نه حتي تشويق‪ .‬نمي‌خواهي ديگر به پالس‌هاي‬ ‫تحريك‌آميز احساس قدرت‪ ‌،‬سلطه و برتري پاسخ داده باشي‪ .‬مي‌خواهي‬ ‫فوريه و دستگيري رهبر آپو از سوي نيروهاي بين‌الدولتي كه به‬ ‫از حوزه‌ي تأثيرگذاري كل نظام خارج شوي‪ .‬اما مسير خروج كجاست‬ ‫ناجوانمردانه‌ترين شكل صورت گرفت‪ ،‬اگرچه بر كل كوردستان تأثير‬ ‫و خروج چگونه ممكن است؟‬ ‫عميقي نهاد‪ ،‬اما اثرات آن در شرق كوردستان به مراتب شديدتر بود‪ .‬قيام سرتاسري‬ ‫خلق كورد در شرق كوردستان‪ ،‬آن‌هم به شكلي كه از سوي هيچ كسي حتي تخمين‬ ‫گويي كل كره‌ي زمين و حتي گيتي در نظرت با ميله‌هاي بزرگ پوشيده شده زده نمي‌شد‪ ،‬نشانگر اين است كه اين توطئه تا چه حد بر زندگي سياسي‪ ‌،‬اجتماعي‬ ‫است‪ .‬تمام اعمالت در چارچوب همين قفس بوده است‪ .‬گاه در اين قفس احساس و فرهنگي خلق‌ كورد در شرق كوردستان اثرگذار بوده است‪ .‬واكنش مستقيم‬ ‫رضايت خاطري گذرا در ذهنت ايجاد شده است‪ .‬دو دستي به اين احساس شادي خلق كورد در شرق كوردستان عليه توطئه‌‌‌ي ‪ 15‬فوريه اين بود كه پس از سال‌ها‬ ‫دروغين چسبيده‌اي‪ .‬اما خروج راستين به معناي خروج از تمام اين حاالت فريبنده است‪ .‬سكوت و انفعال وارد گود مبارزه گرديد‪ .‬سوم اسفند اوج اين واكنش بود كه با‬ ‫شهادت شمار بسياري از خلق مبارزمان توأم گشت‪ .‬پژاك‪ ،‬ماحصل اين واكنش‬ ‫به تمامي و با همه‌ي وجود خارج‌شدن‪.‬‬ ‫دموكراتيك و احياي فرهنگ مقاومت جامعه‌ي شرق كوردستان است‪ .‬خلق شرق‬ ‫ممكن است وقتي خارج شوي‪ ،‬آن سوتر از اين قلمرو تنها بماني‪ .‬هيچ كس كوردستان حمله‌ي نظام جهاني را درك نمود‪ .‬اگر حمله به رهبر آپو را حمله‬ ‫حتي همراه و رفيق راهت نباشد‪ .‬در انزواي مطلق بماني‪ .‬حتي نمي‌تواني فكر به كل كوردستان و هويت كورد نمي‌دانست چنين واكنشي نشان نمي‌داد‪ .‬نبايد‬ ‫كني كه آنسوتر از قلمرو نظام چه شكلي است‪ .‬اما هرچه كه باشد‪ ،‬تجربه‌اي اين واكنش را امري برآمده از احساس و عاطفه‌ي صرف دانست‪ .‬چنين برداشتي‬ ‫بديع خواهد بود‪ .‬ديگر نه تشويشي و تشويقي‪ ،‬نه ارباب‌بودن و اريكه‌ي قدرتي‌ بسيار سطحي است‪ .‬اين واكنش از يك درك اجتماعي ژرف نشأت مي‌گيرد كه‬ ‫نه بردگي و تباهي و سقوطي‪ ‌،‬نه آزمندي و نه فتحي‪ ...‬خروج به معناي پايان با متدهاي علم جامعه‌شناسي اثبات‌گرايانه قابل درك نيست‪ .‬خلق شرق كوردستان‬ ‫همگي اينان است‪ .‬اما بدون اينها چگونه سيمايي خواهي يافت؟ بدون اين‌ها درك نمود كه نظام جهاني با حمله به رهبر آپو تمام خلق كورد و منطقه را هدف‬ ‫چگونه موجودي خواهي بود؟ انگار هميشه مسخ‌شده‌ بوده‌اي و حاال كه به گرفته است‪ ،‬از همين رو حلقه‌اي آتشين در پيرامون رهبر آپو تشكيل داد‪ .‬حلقه‌اي‬ ‫فكر خروج از حالت مسخ‌شدگي هستي نمي‌داني به چه چيز بازخواهي گشت؟ از آتش در برابر حمله‌ي بيرحمانه‌ي هيوالي سرمايه‌داري‪ .‬پژاك‪ ،‬نتيجه‌ي اين‬ ‫ادراك سياسي و ملي خلق شرق كوردستان است‪ .‬پژاك‪ ،‬بر مبناي اين فدايي‌بودن‬ ‫آن خويشتن اصيل چگونه است؟‬ ‫و مقاومت تاريخي شكل گرفت‪.‬‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫در برابر رنج بسيار رهبر آپو براي پيشبرد سطح آزادي در كوردستان‪ ،‬هر‬ ‫اين روايت كوتاه داستان‌وار‪ ،‬روايت همه‌ي ماست‪ .‬روايت‌ خلق‌هاي بيشماري فرد كورد ميهن‌دوستي با احساس مسئوليت برخورد مي‌كند‪ .‬به‌ويژه كادر پژاكي‪،‬‬ ‫كه در چنبره‌ي نظام جهاني سرمايه‌داري گرفتار شديدترين نسل‌كشي‌ها هستند‪ .‬در واقف است كه اين احساس مسئوليت را بايد به شكل يك پراكتيك(عمل) عظيم‬ ‫اين ميان خلق كورد با شديدترين حمالت اين هيوالي ضدانساني مواجه گشته است‪ .‬نشان دهد‪ .‬الزم است در برابر تمام مبارزاتي كه در طول اين سال‌ها صورت گرفت‬ ‫از تجزيه‌ي كوردستان در نتيجه‌ي قراردادهاي ننگين گرفته تا سركوب جنبش‌هاي و خلق‌مان را امروزه بيش از پيش به آزادي نزديك نموده است‪ ،‬دست به يك‬ ‫آزادي‌خواهانه‌اش‪ ،‬از نابودي فرهنگي گرفته تا انكار هويت و اراده‌ي سياسي‌اش خودانتقادي جدي زد‪ .‬اين‌ خودانتقادي وقتي اهميتش بيشتر آشكار مي‌شود كه‬ ‫همگي توسط اين نظام جهاني و مزدوران منطقه‌اي آن صورت گرفته است‪ .‬درك كنيم پژاك يك جنبش صرفا سياسي نيست بلكه پيش از آن يك سازمان‬ ‫توطئه‌ي ‪ 15‬فوريه بخشي مهمي از اين يورش نظام جهاني به منطقه‌ي خاورميانه برخوردار از فلسفه و ايدئولوژي است كه هم در برابر نظام سلطه‌گر جمهوري‬ ‫است‪ .‬هدف گرفتن رهبر آپو در طي اين يورش ناجوانمردانه و پر از دام و دسيسه‪ ،‬اسالمي مبارزه مي‌كند و هم در برابر مدلي از مدرنيته‌ي سرمايه‌داري كه در شرق‬ ‫مستقيما توسط خود هيوالي نظام جهاني طرح‌ريزي و اجرا گشت‪ .‬دولت‌هاي كوردستان و ايران نفوذ يافته‪ .‬اين خودانتقادي گامي جدي براي مشاركت در‬ ‫اشغالگر حاكم‌ بر كوردستان و كوردهاي خودي آن‌ها نيز در هيأت مزدوراني برون‌رفت از مدرنيته‌ي سرمايه‌داري و مدل‌هاي وابسته به آن است‪ .‬تمامي آنهايي‬

‫‪15‬‬

‫سوم اسفند‬

‫‪9‬‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬ ‫كه جوياي زندگي آزاد هستند‪ ،‬اين خودانتقادي را همچون تهوع پس‌مانده‌هاي‬ ‫سموم هيوال انجام خواهند داد‪.‬‬ ‫بايستي اين نكته را با تأكيد بيان داشت كه پژاك‪ ،‬يك شيوه‌ي زندگي‬ ‫ي‪ ‌،‬برابري و دموكراسي استوار مي‌باشد‪.‬‬ ‫نوين است كه بر معيارهاي آزاد ‌‬ ‫پژاك(حزب حيات آزاد كوردستان)‪ ،‬همچنان كه از نامش نيز پيداست بر مبناي‬ ‫فلسفه‌ي زندگي آزاد تشكيل شده و هدفش نيز ايجاد يك نظام سياسي‌ـ اجتماعي‬ ‫است كه بتوان در آن به زندگي آزاد دست يافت‪ .‬تنها كساني مي‌توانند ادعاي‬ ‫پژاكي‌بودن و شايستگي كادربودن براي پژاك را داشته باشند كه اين شيوه‌ي‬ ‫زندگي را در شخصيت خود دروني‌سازي كنند و معيارهاي آن را در باالترين‬ ‫سطح در خود برجسته سازند‪ .‬اگر تا بدين حد بر ارزش شهداي پژاك تأكيد‬ ‫مي‌كنيم دليلش اين است كه شهدا بيش از هر كسي اين شيوه‌ي زندگي را‬ ‫عملي ساخته‌اند‪ ،‬معيارهايش را در شخصيت خود متبلور ساخته‌اند و با روحيه‌اي‬ ‫فدايي در راه آن مبارزه كرده‌اند‪.‬‬ ‫ـ‬

‫اگر‬

‫ـ‬

‫ـ‬

‫ـ‬

‫به مرحله‌ي تاريخي مهمي كه در آن قرار داريم نگاهي بياندازيم‬ ‫اهميت معيارهاي جنبش آپويي و پژاكي‌بودن به‌عنوان يك شيوه‌ي‬ ‫زندگي بهتر درك مي‌شود‪ .‬برخي خيانت را با مرگ پاسخ مي‌دهند؛ برخي با آن‬ ‫سازش مي‌كنند و برخي با خيانت متقابل‪ ،‬به خيال خود در برابرش مي‌ايستند‪ .‬اما‬ ‫ما كوردها و خاصه پژاكي‌ها پاسخ متفاوتي به خيانت مي‌دهيم‪ .‬ما مي‌خواهيم از‬ ‫قلمرو هيوالي «خيانت به زندگي» خارج شويم‪ .‬آري‪ ،‬خروج پاسخ متفاوتي است‪.‬‬ ‫خروج براي درست‌كردن تمدني ديگر‪ ،‬مدرنيته‌اي ديگر و جهان ديگرگونه‌اي‪.‬‬ ‫تمدن و مدرنيته‌اي كه هيوال نيست‪ ،‬بلكه دموكراتيك است يعني ملك هيچ قدرت‪،‬‬ ‫ديكتاتور‪ ،‬دولت و حكومتي نيست بلكه ازآن خود ماست و هرگز هم از پشت به‬ ‫زندگي خنجر نمي‌زند‪ .‬مسئله‌ي خروج از قلمرو هيوال‪ ،‬امري جديست‪ .‬امروزه در‬ ‫ن گام‌هاي اين خروج را مشاهده كرد‪ .‬ما‬ ‫جامع ‌ه و شخصيت كورد مي‌توان اولي ‌‬ ‫در حال يك انتخاب بزرگ هستيم‪ .‬يك راه متفاوت‪ ،‬شگفت‌انگيز و البته دشوار‬ ‫و به همان اندازه حياتي‪ .‬سال ‪ 1999‬سال بزرگ‌ترين خيانت قرن بود‪ .‬و البته سال‬ ‫انتخاب‪ .‬سال گسست‪ ،‬سال خروج و حركت‪ .‬اهميت و جديت محتواي آن را امروز‬ ‫به‌عنوان يك عضو سازمان آزادي‌خواه آپوئيستي يعني پژاك‪ ،‬بهتر درك مي‌كنم‪.‬‬ ‫مشخص‌تر بگويم ‪ 15‬فوريه ‪ 1999‬يك نقطه‌ي عزيمت است‪ .‬يك حركت معكوس‪.‬‬ ‫شايد فراز و نشيب‌هاي بسياري تا فوريه ‪ 2012‬طي شده باشد‪ .‬اما امروز بهتر مشخص‬ ‫مي‌شود‪ ،‬كه اين تاريخ چه اهميتي براي ما ملت كورد و حتي فرد فردمان دارد‪.‬‬ ‫كوردها با جريان آزادي‌خواهي آپوئيستي پيش‌تر راه تازه‌اي انتخاب كرده‌ بودند‬ ‫كه پارامترهاي زندگي مدرن موجود در نظام‌‌ـ جهان سرمايه‌داري را به شدت به‬ ‫چالش مي‌كشيد‪ .‬اما ‪ 15‬فوريه و تاريخ بعد از آن مسير تازه‌تري را ترسيم كرد‪ .‬مسير‬ ‫گسست و خروج كامل از نظام خيانت به زندگي‪ .‬رهبر آپو هرگز در قالب‌هاي اين‬ ‫خيانت جاي نگرفت‪ ،‬زندگي بر مبناي نظام جهاني سرمايه‌داري را فرومايه‌تر از آن‬ ‫دانست كه تسليم آن شود‪ .‬از همين رو چنان مقاومتي در برابر حمله‌ي نظام جهاني‬ ‫از خود بروز داد كه امروزه اين مقاومت به يك سيستم مبدل شده است‪ .‬در برابر‬ ‫قدرت‌طلبي نظام جهاني‪ ،‬مقاومت‌طلبي ما به حالت سيستم رسيده است‪ .‬يعني همان‬ ‫چيزي كه جنبش‌هاي مقاومت‌طلب پيشين از آن بي‌بهره بودند‪ .‬سيستم كنفدراليسم‬ ‫دموكراتيك كه از عظيم‌ترين پشتوانه‌ي جامعه‌شناختي‪ ،‬فلسفي ‌‪ ،‬سياسي و دفاع‬ ‫مشروع برخوردار است در نتيجه‌ي مقاومت رهبر آپو و خلق كورد در برابر توطئه‌ي‬ ‫بين‌الدولتي پديدار گشت‪ .‬به اندازه‌اي كه نظام جهاني بر تسليميت اصرار نمود‪،‬‬ ‫اصرار ما بر ايجاد سيستم كنفدراليسم دموكراتيك‪ ،‬تسليم‌ناپذيري ما و پيروزي‬ ‫خلق كورد را در اين نبرد اثبات نمود‪.‬‬ ‫ـ‌‬

‫‪10‬‬

‫ـ‌‌‬ ‫سوم اسفند‬

‫ـ‬

‫ـ‬

‫توطئه‌ي ‪ 15‬فوريه‪ ،‬يك حمله‌ي وحشيانه از جانب هيوالي نظا ‌م جهاني‬ ‫سرمايه‌داري است‪ .‬يك حمله در ابعاد بين‌المللي‪ .‬اين حمله‌ي نظام مدرنيته‌ي‬ ‫سرمايه‌داري نوك پيكان خود را متوجه خاورميانه و قلب آن يعني كوردستان‬ ‫نموده است‪ .‬البته كه پيشتر نيز حمله كرده بود‪ .‬اما اين حمله به قصد فتح كامل‬ ‫است‪ .‬نظام مي‌خواهد حتي يك نفر را باقي نگذارد كه به زندگي خيانت نكرده‬ ‫باشد‪ 15 .‬فوريه‪ ،‬حمله‌اي بود از سوي نظام جهت حاكم‌سازي پارامترهاي زندگي‬ ‫مدرن سرمايه‌داري در ميان جامعه و افراد خاورميانه‌اي‪ .‬فتح خاورميانه نيز به معناي‬ ‫فتح كامل جهان است‪ .‬زيرا هيچ نقطه‌اي از جهان به اندازه‌ي خاورميانه در برابر‬ ‫زندگي حساس نبوده و آن را قداست نبخشيده است‪ .‬خاورميانه مكان تقديس‬ ‫آزادي و آراستن زندگي به گوهر مقدس آزادي است‪ .‬بنابراين هيوالي خيانت‬ ‫به زندگي‪ ،‬به قصد برده‌كردن تمام جهان‪ ،‬آخرين و مهمترين حمله‌ي قرن را به‬ ‫خاورميانه نمود‪ .‬اين حمله‌ي نظام به زندگي آزاد‪ ،‬در قضيه‌ي دستگيري رهبر آپو‬ ‫نمود يافت‪ .‬رهبر آپو‪ ،‬پارامترهاي متفاوتي براي زندگي دارند‪ .‬رهبر آپو‪ ،‬از نسل‬ ‫محافظان زندگي در سرزمين كهن خاورميانه است‪ .‬او براي آنكه اين زندگي را‬ ‫حفظ نمايد و آن را بار ديگر به آزادي بيارايد‪ ،‬هم با خود و هم با رفقا و ملت خود‬ ‫يك مبارزه‌ي شخصيتي عظيم نمود‪ .‬به اندازه‌اي كه نظام مدرنيته‌ي سرمايه‌داري‬ ‫مي‌كوشيد تا كوردها را نيز به «خيانت به زندگي» آلوده كند و اتفاقاً در اين كار‬ ‫تا سطح گسترده‌اي موفق هم گشته بود‪ ،‬رهبر آپو تالش مي‌كرد تا كوردها را از‬ ‫اين خيانت پليد پاك نمايد‪ .‬اين بود كه با تمام صداقت خود و به‌گونه‌اي رفيقانه‪،‬‬ ‫جسورانه و فدايي عمل كرد‪ .‬اين عملكرد رهبر آپو‪ ‌،‬دقيقاً برعكس چيزي بود كه‬ ‫نظام جهاني براي خاورميانه در نظر داشت‪ .‬حركت رهبر آپو عليه نظام ‌‪ ،‬يك خطر‬ ‫جدي براي نظام محسوب مي‌شد‪ .‬هيوالي نظام در طول عمر پنج‌هزار ساله‌ي خود‬ ‫قيام‌هاي بسياري را از سوي مخالفين خود شاهد گشته بود‪ .‬اما اصرار رهبر آپو بر‬ ‫آفريدن شخصيتي آزاد آن‌هم در سطح يك سازمان و سپس در سطح يك ملت‪،‬‬ ‫نتايج بسيار وخيمي براي نظام دربر داشت‪ .‬خيزش يك ملت بود كه مي‌توانست‬ ‫عموميت پيدا كند‪ .‬بنابراين ‪ 15‬فوريه حمله‌ي پارامترهاي خيانت و بردگي بود به‬ ‫پارامترهاي رفاقت و زندگي آزاد‪ .‬كه البته ايستار مقاوم رهبر آپو اين پارامترهاي‬ ‫رفاقت و زندگي آزاد را به سطح يك پارادايم يا سرمشق و جهانبيني ارتقا داد‪ .‬كادر‬ ‫پژاك ‌‪ ،‬اين سرمشق و جهانبيني را در شخصيت خود برجسته ساخته و آن را به نوعي‬ ‫زندگي مبدل مي‌كند‪ .‬پژاك كه بن‌مايه‌هاي خود را از خيزش شرق كوردستان در‬ ‫برابر توطئه‌ي ‪ 15‬فوريه گرفته است‪ ،‬برون‌رفتي راديكال و جدي از قلمرو مدرنيته‌ي‬ ‫سرمايه‌داري است در شرق كوردستان‪ .‬كادر اين سازمان نيز با درهم‌شكستن معيارها‬ ‫و قالب‌هاي نظام سرمايه‌داري‪ ،‬به الگويي براي آزادي جامعه‌ي شرق كوردستان‬ ‫مبدل شده است‪ .‬پروژه‌ي كنفدراليسم دموكراتيك مدنظر پژاك‪ ،‬پاسخ به‌جايي‬ ‫است به خلق‌مان در شرق كوردستان‪ .‬مادامي كه خلق در برابر يورش نظام جهاني‬ ‫و مزدورانش چنين با جانفشاني به ميدان مبارزه گام نهاد‪ ،‬پيشاهنگان پژاكي نيز با‬ ‫پيشبرد كنفدراليسم دموكراتيك كه نظام خود خلق است‪ ،‬اين مبارزه را به نتيجه‬ ‫مي‌رسانند‪ .‬كنفدراليسم دموكراتيك‪ ،‬گام‌نهادن در راه آفريدن دنيايي آزاد است‬ ‫فراتر از قلمرو اهريمني نظام سرمايه‌داري‪ .‬كادر پژاك با درك اين مهم‪ ،‬پيشاهنگ‬ ‫مقابله با خيانت مرسوم است‪ .‬او در مقابل خيانت به زندگي‪ ،‬پيشاهنگ آفريدن‬ ‫زندگي آزاد و بامعيار است‪ .‬تمام شكست‌هاي تاريخي‌اي كه در شخصيت كورد‬ ‫شرق كوردستان نهادينه شده و به وي قبوالنده شده بود‪ ،‬اينك در شخصيت گريالي‬ ‫پژاك به پيروزي تاريخي و سرنوشت‌ساز مبدل مي‌شود‪ .‬زيرا اين گريال از رهبر آپو‬ ‫آموخته است كه با مقاومت مي‌توان به پيروزي رسيد‪ .‬مقاومت رهبر آپو در امرالي‬ ‫امروزه به ثمر نشسته است و در هر سو جلوه‌گر مي‌شود‪ .‬نمونه‌ي آن هزاران كادر و‬ ‫هوادار پژاكي‌اند كه اينك در ميدان مبارزه هستند‪ .‬مبارزه براي شكستن قالب‌هاي‬ ‫شخصيتي مدرنيته‌ي سرمايه‌داري و آفريدن شخصيت آزاد‪ .‬شعار ما در اين‬ ‫مبارزه چنين است‪ :‬يا آزادي‪ ،‬يا آزادي!‬


‫توازن دولت‌ـ ملت در خاورميانه و مسئله‌ي کورد‬ ‫برگرفته از کتاب بحران خاورمیانه و کوردستان در محاصرۀ نسل کشی‬ ‫اثر عبداهلل اوجاالن‬

‫همان‌گونه‬

‫که در بنيان مسايل اساسي روزانه‌ي خاورميانه طرح‌ريزي‬ ‫ذهني دولت‌ـ ملت‌ها نهفته است‪ ،‬مسئله‌ي کورد هم اساسا‬ ‫ناشي از اين نوع طرح‌ريزي است‪ .‬نقشه‌ي سياسي خاورميانه که بعد از جنگ جهاني‬ ‫دوم طرح‌ريزي شد‪ ،‬چنان ترسيم شد تا مسايلي را به ميان آورد که حداقل صد سال‬ ‫تداوم يابند‪ .‬معنايي را که معاهده‌ي ورساي براي اروپا دربرداشت‪ ،‬معاهده‌ي سايکس‬ ‫ـ پيکو براي خاورميانه دربردارد‪ .‬معاهده‌ي ورساي که در اروپا نقش «صلحي که‬ ‫پايان صلح را رقم زد» ايفا کرد‪ ،‬مسير جنگ جهاني دوم را هموار ساخت‪ .‬معاهده‌ي‬ ‫سايکس‌ـ پيکو‪ ،‬عين همان نقش را ايفا کرد‪ .‬به جاي صلح عثماني‪ ،‬خاورميانه را به‬ ‫بحران و بن‌بستي ژرف کشانيد‪ .‬تمامي دولت‌ـ ملت‌هايي که پس از جنگ به ميان‬ ‫آمدند‪ ،‬سازماندهي‌هايي بودند که در داخل با خلق‌هاي خويش و در خارج در برابر‬ ‫يکديگر به جنگ واداشته مي‌شدند‪ .‬پاک‌سازي جامعه‌ي سنتي به‌معناي جنگ در‬ ‫برابر خلق‌ها بود‪ .‬نقشه‌هايي که با خط‌کش ترسيم شده بودند‪ ،‬به معناي فراخوان‬ ‫جنگ دولت‌هاي ساختگي با همديگر بود‪.‬‬ ‫طرح‌ريزي اسرائيل به شکل کنوني‌اش‪ ،‬به خودي خود‪ ،‬يک سده جنگ دربر‬ ‫داشته است‪ .‬اينکه [از اين پس] راه به جنگ‌هايي با چه ميزان وسعت خواهد گشود‪،‬‬ ‫مسئله‌اي است که نمي‌توان آن را تخمين زد‪ .‬لبنان کوچک به صورتي بي‌وقفه در‬ ‫حال جنگ است‪ .‬سوريه مستمرا در شرايط جنگ با اسرائيل و وضعيت حکومت‬ ‫نظامي قرار دارد‪ .‬دولت عراق اساسا در تمامي طول عمرش به معناي جنگ داخلي‬ ‫و خارجي بوده است‪ .‬ايران هم از موقعيتي جداگانه برخوردار نيست‪ .‬منطق موجود‬ ‫در برساخت «دولت‌ـ ملت»هاي خاورميانه مبتني بر تکثير مسايل اجتماعي و نگه‬ ‫داشتن آن‌ها در وضعيت رژيم‌هاي جنگ داخلي و خارجي مستمر است نه چاره‌يابي‬ ‫مسايل اجتماعي‪ .‬دليل اساسي چنين امري تاسيس اسرائيل به‌عنوان هسته‌ي نيروهاي‬ ‫هژمونيک است‪ .‬تا زماني‌که اسرائيل را ـ‌که هسته‌ي هژمونيک است درک ننماييم‪،‬‬ ‫درک نخواهيم کرد که توازن و يا بي‌توازني دولت‌ـ ملت‌هاي خاورميانه چگونه‬ ‫طرح‌ريزي و تاسيس شده‌اند‪ .‬مسئله‌ي کورد و تجزيه‌ي کوردستان صريح‌ترين‬ ‫استدالل جهت اين تشخيص مي‌باشد‪.‬‬ ‫معاهده‌ي سايکس‌ـ‌پيکو (پيماني مابين انگليس و فرانسه بر مبناي تجزيه‌ي خاورميانه)‬ ‫شالوده‌ي «پيمان سور» هم مي‌باشد‪« .‬سور»‪ ،‬تجزيه‌ي آناتولي و مزوپوتامياي عليا را‬ ‫طرح‌ريزي کرده است‪ .‬جنگ رهايي ملي برخالف آنچه که ادعا مي‌گردد «سور» را‬ ‫به تمامي از ميان برنداشت‪ .‬جمهوري مينيمال همچون واقعيت «سور» پذيرفته شده‬ ‫است‪ .‬عالوه بر آن دست برداشتن از موصل‌ـ کرکوک نيز نتيجه‌ي «پيمان سور» است‪.‬‬ ‫بنابراين دومين تجزيه‌ي حايز اهميت کوردستان در دوره‌ي مدرن (اولين تجزيه‌ي‬ ‫کوردستان بر پيمان قصر شيرين در سال ‪ 1639‬پيش از آغاز دوره‌ي مدرن مبتني‬ ‫است) دليل اساسي مسئله‌ي کورد است‪ .‬دو دولت‌ـ ملت مينيمال تاسيس شده در‬ ‫عراق و آناتولي هم‌طراز با عملياتي جنگي مي‌باشند که بدنه‌ي کورد و کوردستان را‬ ‫تجزيه کرده است‪ .‬تا زماني‌که بر اين مبنا دولت‌ـ ملت را درک ننماييم‪ ،‬نه تجزيه‌ي‬ ‫کوردستان‪ ،‬نه تداوم تا بدين ميزان طوالني مسئله‌ي کورد و بدون رهيافت ماندن‬ ‫آن‌را‪ ،‬درک نخواهيم کرد‪ .‬رژيمي را که دولت عراق از سال‌هاي‪ 1920‬يعني از‬ ‫سال‌هاي پي‌ريزي آن تا به امروز در رابطه با خلق کورد عملي نموده‪ 90 ،‬سال جنگ‬ ‫بوده است‪ .‬وقايعي که امروز جريان دارند با تمامي عرياني‌شان نشان مي‌دهند که‬ ‫در برابر جامعه‌ي خويش هم يک نظام جنگي هستند‪ .‬اگر تنها کوردها را در نظر‬ ‫بگيريم‪ ،‬دولت‌ـ ملت سفيد ترک هم‪ ،‬يک رژيم جنگ ويژه که ‪ 85‬سال نسل‌کشي‬ ‫را درنورديده‪ ،‬اعمال نموده است؛ اين واقعيتي است که هرکس بدان معترف است‪.‬‬ ‫از ميزان نزاع‌هاي داخلي در رژيم از ابتدا تا به امروز کاسته نشده است‪ .‬مسايلي که‬ ‫به کوردها تحميل شده‌اند‪ ،‬مسايلي نيستند که به صورتي خودبه‌خودي شکل گرفته‬

‫باشند‪ .‬مسايلي‬ ‫هستند که با‬ ‫طرح و برنامه‬ ‫شکل گرفته‌اند‪.‬‬ ‫غر ق ‌کر د ن‬ ‫خاورميانه در‬ ‫ميان مسايل‪،‬‬ ‫به ‌عنو ا ن‬ ‫مهم ‌تر ين‬ ‫شيوه‌ي مديريت آن طرح‌ريزي شده و اين مسايل حالتي بي‌وقفه به خويش‬ ‫گرفته‌اند‪ .‬مي‌بايستي داليل سرکوب کوردها که نزديک به ‪ 200‬سال است نيروهاي‬ ‫هژمونيک مدرنيته‌ي کاپيتاليستي ابتدا به دست ايران و امپراتوري عثماني و پس از‬ ‫جنگ جهاني دوم به دست دولت‌ـ ملت‌هاي ايران‪ ،‬عراق و سوريه عملي نموده‌اند‬ ‫را بسيار خوب تحليل نمود‪ .‬اين سرکوب‪ ،‬نه يک هدف بلکه چندين هدف را‬ ‫دربرمي‌گيرد‪ .‬اولين هدف اين بود که چالش کوردها با اعراب‪ ،‬ترک‌ها و‬ ‫قوميت‌هاي ايراني را که در طول تاريخ در هم‌زيستي به سر برده بودند و کوردها‬ ‫در ميان آن‌ها کم تا بيش از موقعيت يا ستاتويي مشروع برخوردار بودند‪ ،‬تعميق‬ ‫بخشند و با از بين بردن ستاتوي موجود‪ ،‬آن‌ها را در وضعيتي آشفته قرار دهند و‬ ‫در درگيري مستمر با يکديگر نگه دارند‪ .‬دومين هدف اين بود تا از راه پاک‌سازي‬ ‫کوردها سرزمين‌هاي وسيعي را در اختيار «دولت‌ـ ملت»هاي طرح‌ريزي‌شده‌ي‬ ‫ارمني‪ ،‬سرياني و يهودي قرار دهند‪ .‬به اين ترتيب از سويي مي‌توانستند سه دولت‌ـ‬ ‫ملت را که نقش حلقه‌هاي مياني و حايل ايفا خواهند کرد و بدان‌ها مطلقا وابسته‬ ‫خواهند بود به دست آورند؛ از سوي ديگر از طريق درگيرساختن مداوم کوردها با‬ ‫همسايه‌هاي مسلمان‪ ،‬مسيحي و يهودي و غرق‌کردن همه‌ي آن‌ها در ميان مسايل‪،‬‬ ‫هسته‌ي خاورميانه را به خويش وابسته مي‌کردند‪ .‬البته بايستي به اين مورد هم اشاره‬ ‫کرد که نيروهاي هژمون مدرنيته گاها از ابراز خويش به عنوان فرشته‌ي نجات‬ ‫کوردستاني که تجزيه شده و کوردهايي که در ميان مسايل غرق شده‌اند نيز دريغ‬ ‫نورزيده‌اند‪ .‬هنگامي که به سير تحوالت روي داده تا به امروز مي‌نگريم‪ ،‬به راحتي‬ ‫مي‌توانيم بگوييم که بخش بزرگي از نقشه‌هاي‌شان را از طريق معاهده‌ي «صلحي که‬ ‫پايان صلح را رقم زد»‪ ،‬عملي نموده‌اند‪.‬‬ ‫مي‌توانيم تحوالت کوردستان عراق را همچون استداللي جهت اثبات اين نگرش‌مان‬ ‫نشان دهيم‪ .‬تمامي کوردهاي پيشاهنگ را که از همان اوايل سعي در رهبري کوردها‬ ‫در کوردستان امروز عراق داشتند‪ ،‬ابتدا به دست عثماني‌ها و سپس حکومت‌هاي‬ ‫عراق سرکوب نمودند‪ .‬در اين رابطه انگليس به‌صورتي مستقيم به کاربست نيرو‬ ‫متوسل شد‪ .‬انگليس از طريق درگيرساختن دايمي کوردها و اعراب‪ ،‬هر دو جناح‬ ‫را به خويش وابسته نمود‪ .‬در اين ميان با دادن وعده‌ي سرزمين مستقل به سرياني‌ها‪،‬‬ ‫سرکوب آن‌ها به دست خان‌نشين‌هاي کورد (بدرخان بيگ) و سرکوب بدرخان‬ ‫بيگ به دست عثماني‌ها (سال‌هاي ‪ )1840‬همه‌ي آن‌ها را به خويش وابسته نمود‪.‬‬ ‫پس از جنگ جهاني دوم اسرائيل وارد عمل شد که به‌منزله‌ي هسته‌ي هژمونيک‬ ‫تاسيس شده بود‪ .‬اسرائيل که با مبنا قرار دادن يهودي‌هاي صابتي ترک (که در‬ ‫آناتولي بدان‌ها مرتد گفته مي‌شود) و همکاري بروکرات‌هاي ترک‪ ،‬دولت‌ـ ملت‬ ‫سفيد ترک (ديکتاتوري حزب جمهوري‌خواه خلق) را مدت‌ها پيش از تاسيس به‬ ‫عنوان يک پروتوـ ‌اسرائيل به پشتيباني براي خويش مبدل ساخت‪ ،‬درصدد برآمد‬ ‫با مبنا قرار دادن کوردهاي يهودي عراق (که از مدت‌ها پيش موجوديت يافته‬ ‫بودند)‪ ،‬مورد مشابه آن (دولت ـ ملت سفيد ترک) را نيز همچون دومين تشکل‬ ‫استراتژيک با اتکاي بر کوردها (اساسا با اتکاي بر حزب دموکرات کوردستان‬ ‫سوم اسفند‬

‫‪11‬‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬ ‫‪ )PDK‬طرح‌ريزي و تاسيس نمايد‪ .‬البته که نمي‌توان تشکل سياسي کورد را که‬ ‫درصدد تحقق آن برآمده‌اند صرفا به حساب و کتاب‌هاي هژمونيک خارجي وابسته‬ ‫نمود‪ .‬موردي که مي‌خواهيم به تبيين آن بپردازيم طرح‌ريزي توازن دولت‌ـ ملت‬ ‫در خاورميانه از سوي نيروهاي هژمونيک مدرنيته‌ي کاپيتاليستي و عملي‌نمودن‬ ‫اين طرح‌ريزي است‪ .‬برخالف ادعايي که مي‌شود‪ ،‬اراده‌ي تعيين‌کننده در اين امر‬ ‫نيروهاي طبقه‌ي باالدست داخلي نمي‌باشند‪ .‬پيشاهنگي بورژوازي سفسطه‌اي بيش‬ ‫نيست‪ .‬ايفاي نقش از سوي برخي بورژواهاي راديکال و عناصر خرده بورژوازي‬ ‫بدين معنا نيست نيروي تعيين‌كننده‌ي نظام آن‌ها هستند‪ .‬براي نمونه ظهور رهبراني‬ ‫همچون «مصطفي کمال»‪« ،‬جمال عبدالناصر» و «صدام حسين» نمي‌تواند دليلي بر‬ ‫اين امر باشد که آنان نظام دولت‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ملت را تعيين کرده‌اند‪ .‬حال آن‌که نظام‪ ،‬در‬ ‫امر باژگون کردن نقش اين شخصيت‌ها در برساخت دولت‌ـ ملت هم قابليت‌هاي‬ ‫بسياري دارد‪ .‬در اين رابطه موفق هم عمل نموده است‪ .‬حتي نقش رهبران‬ ‫سوسياليستي همچون لنين و استالين را که خواسته‌اند نظام دولت‌ـ ملت روس را‬ ‫بر مبناي سوسياليسم تاسيس نمايند‪ ،‬پس از ‪ 70‬سال با موفقيت باژگون نموده است‪.‬‬ ‫مي‌توان همان موارد را در رابطه با مائوي چيني هم بر زبان راند‪ .‬در اينجا موردي‬ ‫را که با تاکيد مي‌خواهيم بيان نماييم اين است تا زماني‌که پارادايم مدرنيته‌ي‬ ‫کاپيتاليستي همراه با تمامي ابعادش از ميان نرود‪ ،‬نيروي اساسي تعيين‌کننده همان‬ ‫مدرنيته و نيروهاي هژمون آن خواهند بود‪.‬‬ ‫طرح‌ريزي و تاسيس هسته‌ي «دولت‌ـ ملت کورد» را ـ اگرچه با تاخير صورت گرفته‬ ‫باشد هم ـ تنها در رابطه با مدرنيته‌ي کاپيتاليستي مي‌توان به شکلي صحيح درک‬ ‫نمود‪ .‬به‌ويژه کوردستان و دولت‌ـ ملت کورد نقش حائز اهميتي را در حساب و‬ ‫کتاب‌هاي هژمونيک اسرائيل در منطقه ايفا مي‌کند‪ .‬همان‌گونه که دولت ملت‬ ‫ترک در آناتولي نقش پيشاهنگ را در ظهور اسرائيل ايفا کرده‪ ،‬دولت‌ـ ملت‬ ‫کورد هم نقش بسيار مهمي را در حساب و کتاب‌هايي ايفا مي‌كند که اسرائيل‬ ‫در رابطه با ايران‪ ،‬عراق‪ ،‬سوريه و ترکيه دارد‪ .‬پشتيباني نيروهاي موسس اسرائيل از‬ ‫تاسيس حزب دموکرات کوردستان (‪)Partiya Demokrata Kurdısatan‬‬ ‫از همان سال‌هاي ‪ 1945‬و حمايت عملي از آن از طريق ترکيه پس از سال‌هاي‬ ‫‪ ،1960‬با محاسبات استراتژيک و هژمونيک آن‌ها در ارتباط مي‌باشد‪ .‬نمي‌توان‬ ‫تاسيس دولت فدره‌ي کوردي بر مبناي تصفيه‌ي ‪ PKK‬از سوي نيروهايي که با‬ ‫سازمان گالديو درهم تنيده شده بودند (از سال‌هاي ‪ )1990‬را جداي از اين حساب‬ ‫و کتاب‌هاي هژمونيک در نظر گرفت‪ .‬حمله‌ي آن‌ها به ‪ PKK‬به صورتي متحد‬ ‫به خوبي اين امر را توضيح مي‌دهد‪ .‬يکي از مهم‌ترين اهداف دومين جنگ خليج‬ ‫فارس از سال‌هاي ‪ 2000‬به بعد‪ ،‬تاسيس ماندگار هسته‌ي دولت‌ـ ملت کورد در‬ ‫عراق بود‪ .‬نيروهايي که اين تصميم را گرفته بودند و به اجرايش گذاشتند‪ ،‬همان‬ ‫نيروهايي بودند که در طول يک سده‌ي اخير کوردستان را تجزيه کرده و کوردها‬ ‫را هميشه در مرز قتل عام‌ها نگه داشته‌اند‪ .‬حساب و کتاب‌هاي نظام هر آنچه را‬ ‫که مقتضي بداند‪ ،‬عملي مي‌نمايد‪ .‬امروزه هسته‌ي دولت‌ـ ملت ملت کورد‪ ،‬از‬ ‫نظر نظام کاپيتاليستي عنصري است که حداقل به اندازه‌ي اسرائيل ضروري است‪.‬‬ ‫اين عنصر در توازن دولت‌ـ ملت‌ها و نيروهاي خاورميانه برخوردار از يک نقش‬ ‫استراتژيک بيش از حد غيرقابل اجتناب است‪ .‬عموما به خاطر تامين امنيت نظام‬ ‫و نياز آن به نفت و خاصه در راستاي تامين امنيت اسرائيل و هژموني آن نه‌تنها‬ ‫از هسته‌ي دولت ملت کورد صرف نظر نخواهد شد‪ ،‬بلکه جهت نيرومندسازي‬ ‫تمامي نيازها برآورده خواهند شد‪ .‬بدين ترتيب يکي ديگر از حلقه‌هاي مهم به‬ ‫نظامي که از سال‌هاي ‪ 1920‬طرح‌ريزي شده‪ ،‬ضميمه مي‌گردد‪ .‬اهميتي را که‬ ‫دولت‌ـ ملت سفيد ترک براي آغاز نظام دارد‪ ،‬همان اهميت را دولت ملت سفيد‬ ‫کورد جهت تکميل اين نظام دارد‪.‬‬ ‫جهت ممانعت از ادراکي نادرست در اين‌باره بايستي به برخي موارد هم اشاره نماييم‪.‬‬ ‫با اين گفته که «دولت‌ـ ملت»ها از سوي منطق نظام تاسيس شدند‪ ،‬نبايستي اين نتيجه‬ ‫را گرفت که در رابطه با خلق‌ها موارد نامهم و يا دشمن مطلق مي‌باشند‪ .‬برعکس‬ ‫مي‌بايستي آن‌ها را نهادهايي حايز اهميت تلقي کرده و مناسبات و چالش‌هاي آن را‬

‫‪12‬‬

‫سوم اسفند‬

‫از طريق برنامه‌ي جامعه‌ي دموکراتيک خلق تنظيم نمود‪ .‬هدف برنامه‌هاي جامعه‌ي‬ ‫دموکراتيک‪ ،‬از ميان برداشتن دولت‌ـ ملت‌ها و مبدل‌نمودن خود آن‌ها به دولت‬ ‫نيست‪ .‬آن‌ها انتظار دارند دولت‌ـ ملت‌ها بر مبناي سازش در چارچوب قانون اساسي به‬ ‫پروژه‌هاي جامعه‌ي دموکراتيک احترام بگذارند‪ .‬آن‌ها مي‌خواهند‌«دولت‌ـ ملت»ها‬ ‫و‬ ‫پروژه‌ها‬ ‫ا قد ا ما ت‬ ‫جا معه ‌ي‬ ‫د مو کر ا تيک‬ ‫را که شرط‬ ‫بنيادين حيات‬ ‫ک‬ ‫مشتر‬ ‫مسا لمت‌آ ميز‬ ‫است همچون‬ ‫حق‬ ‫يک‬ ‫در‬ ‫اساسي‬ ‫قانون اساسي‬ ‫بپذيرند‪ .‬آن‌ها‬ ‫به رسميت‬ ‫شناختن متقابل‬ ‫مو جو د يت‬ ‫يکديگر و مبدل‌کردن اين مورد به حکم قانون اساسي را‬ ‫مي‌دهند‪.‬‬ ‫قرار‬ ‫مبنا‬ ‫بديهي است که کوردستان و کوردها در توازن هم با دولت‌ـ ملت و هم با جامعه‌ي‬ ‫دموکراتيک خاورميانه‌ي سال‌هاي ‪ ،2000‬جايگاه‌شان را به منزله‌ي واقعيتي‬ ‫تاثيرگذار و ديناميک يافته‌اند‪ .‬آزمون‌هاي هم‌پيماني آنتي‌کورد ايران‌ـ سوريه به‬ ‫پيشاهنگي جمهوري ترکيه از شانس چندان زيادي برخوردار نيستند‪ .‬زيرا در تضاد‬ ‫با حساب و کتاب‌هاي نظام مدرنيته‌ي کاپيتاليستي قرار دارند‪ .‬در مبناي تالش‌ها‬ ‫جهت هم‌پيماني‌اي در اين راستا‪ ،‬نوعي از همدستي با نظام به شرط نبود کورد و‬ ‫کوردستان مطرح است‪ .‬اما اين رويکرد به ويژه از نظر اسرائيل و اياالت متحده‌ي‬ ‫آمريکا غيرممکن مي‌نمايد‪ .‬اين نوع همدستي با امپرياليسم که در طول سال‌هاي‬ ‫‪1920‬ـ‪ 2000‬به اجرا گذاشته شد‪ ،‬از حالت سياستي که قابل اجرا باشد‪ ،‬خارج شده‬ ‫است‪ .‬به احتمال زياد ايران‪ ،‬سوريه و ترکيه به زودي دولت‌ـ ملت کورد که اساسا در‬ ‫هم‌پيماني با عراق تاسيس شده است را به رسميت خواهند شناخت‪ .‬اما مورد دشوار‬ ‫اين است که در برابر به رسميت شناختن دولت‌ـ ملت کورد‪ ،‬تصفيه‌ي ‪( PKK‬حزب‬ ‫کارگران کوردستان) و ‪( KCK‬کنفدراليسم جوامع دموکراتيک کوردستان) را‬ ‫تحميل مي‌کنند‪ .‬که البته اين خواست‪ ،‬محال است‪ .‬از اين پس سرنوشت کورد‬ ‫و کوردستان را هم واقعيت جامعه‌ي دموکراتيک ‪ KCK‬و هم واقعيت هم‌پيماني‬ ‫بورژوازي کورد‪ ،‬به صورتي درهم‌تنيده و بر مبناي يک سازش مشخص قانوني‪ ،‬تعيين‬ ‫خواهد کرد‪ .‬براي اولين بار در طول تاريخ مدرن خاورميانه جامعه‌ي دموکراتيک‬ ‫و دولت‌ـ‌ملت همراه با يکديگر به ايفاي نقش خواهند پرداخت‪ .‬به ويژه جنگ‌ها و‬ ‫بن‌بست‌هاي ژرف موجود در عراق‪ ،‬افغانستان‪ ،‬اسرائيل فلسطين و حتي ترکيه براي‬ ‫کوردها دربردارنده‌ي درس‌هاي مهمي هستند‪ .‬جهت آنکه تاريخ خونين سياست‌هاي‬ ‫«دولت‌ـ ملت»گراي برخوردار از مرزهاي قاطعانه تکرار نگردد‪ ،‬نظامي دوگانه‪ ،‬يعني‬ ‫نظامي متشکل از ‪( KCK‬که مدرنيته‌ي دموکراتيک را اساس کار قرار مي‌دهد) و‬ ‫دولت ملت کورد در عراق (که مدرنيته‌ي کاپيتاليستي را اساس کارش قرار مي‌دهد)‬ ‫را شالوده‌ي کار قرار خواهند داد‪ .‬به اين ترتيب از «دولت‌ـ ملت»گرايي سوسياليسم‬ ‫رئال هم درس الزمه گرفته خواهد شد‪ .‬کوردها و کوردستان نه اسرائيل دوم خواهند‬ ‫شد و نه همچون ديگر دولت‌ـ ملت‌ها‪ .‬کوردها و کوردستان‪ ،‬نيروهاي پيشاهنگ و‬ ‫مکان سنتزي نوين از مدرنيته خواهند بود که مسايل بنيادين دست‌به‌گريبان تمامي‬ ‫ديگر نيروها را سپري خواهند کرد‪.‬‬


‫توطئه‪ ،‬تکرر تاريخ دشمني با آزادي انسانيت‬ ‫پرژین ئه‌ورين‬

‫انسان‬

‫براي دستيابي به شخصيتي بااخالق قطعاً بايد به‌پديده اي اجتماعي‬ ‫وابسته باشد‪ .‬پديده‌هايي که نمايانگر حقيقت يک جامعه مي‌باشند‪.‬‬ ‫حقيقت جامعه‪ ،‬اخالق آن جامعه مي‌باشد‪ .‬اين مفاهيم رابطه‌ي تنگاتنگي با‬ ‫همديگر دارند‪ .‬چنان‌که در جامعه‌ي دور از حقيقت وجودي‌اش‪ ،‬نمي‌توان از‬ ‫اخالق سخن به ميان آورد‪ .‬انسان بدون پي بردن به واقعيت اجتماعي خويش‪ ،‬به‬ ‫هيچ وجه نخواهد توانست حقيقت و اخالق که نيروي اساسي حفظ ارزش‌هاي‬ ‫جامعه هستند را درك كنند‪ .‬بي‌شک جامعه‌ بدون بهره‌بردن از اين ارزش‌ها‪،‬‬ ‫تفهمي از آزادي راستين نخواهد داشت‪ .‬در نتيجه فرد يا افرادي که متعلق به‬ ‫آن جامعه هستند هم آزاد نخواهند بود‪ .‬چرا که آزادي فرد با آزادي جامعه‬ ‫ميسر خواهد شد‪ .‬شکاف عظيمي که ميان فرد و جامعه‌اش حاصل گرديده‪،‬‬ ‫وي را از تمام ارزش‌هاي زندگي‌اي معنادار دور گردانيده است‪ .‬پس در جايي‬ ‫که بحث از نابودي زندگي به ميان مي‌آيد‪ ،‬هيچ فردي نمي‌تواند ادعاي زيستي‬ ‫آزاد نمايد‪ .‬زندگي‌اي که به دروغ‪ ،‬دورويي‪ ،‬فريب آلوده گردد‪ ،‬مورد خيانت‬ ‫قرار گرفته و از واقعيت خويش فرسنگ‌ها فاصله دارد‪ .‬زندگي‌اي که تحت‬ ‫حاکميت زور‪ ،‬استعمار و بي عدالتي باشد در لبه‌ي پرتگاهي پرخطر ايستاده‬ ‫است‪ .‬اگر راه نجاتي نيابد‪ ،‬سقوط خواهد کرد‪ .‬آن‌ها که شيفته‌ي اين زندگي‬ ‫بابودگر هستند‪ ،‬آيا مي‌دانند که آن‌ها هم چندان عمر زيادي ندارند؟ بي‌گمان‬ ‫آن‌ها هم نابود مي‌شوند‪ .‬در سيستم مدرنيته‌ي کاپيتاليسم فرد به حدي با جامعه‌ي‬ ‫خويش بيگانه گشته که هويت فرد از بين مي‌رود‪ .‬هستي‌اش‪ ،‬نيست مي‌گردد‪.‬‬ ‫گويا مدرنيته‌ي كاپيتالييسم‪ ،‬آزادي و برابري را براي انسانيت به همراه خواهد‬ ‫داشت‪ .‬اما جز بي‌هويتي و ازخودبيگانگي فرهنگي و اجتماعي چيزي براي جامعه‬ ‫در برنداشته است‪ .‬نمونه‌ي بسيار بارز آن واقعيت کوردستان است که در معرض‬ ‫همه‌گونه سياست امحاگرانه قرار گرفته است‪ .‬ملتي ديرينه‪ ،‬به سرنوشتي دچار‬ ‫گشته که شايسته‌ي آن نيست‪ .‬وادار به بردگي‌اي شده که هيچ ربطي به فرهنگ‬ ‫مقاومت و ازخودگذشتگي‌اش ندارد‪.‬‬

‫«رهبر آپو»‬

‫اولين کسي است که خود را وقف مبارزه‌ي‬ ‫آزادي‌خوا‌هانه‌ي جامعه‌ي كوردستان کرده است‪ .‬براي‬ ‫نيل به آرزوهاي آزادي‌خواهانه‌اش‪ ،‬بايستي کوردي آزاد مي‌آفريد‪ .‬براي به‬ ‫تحقق پيوستن زندگي آزاد‪ ،‬بايستي به وضعيت برده‌وار کوردها که مانعي جدي‬ ‫در برابر اين امر بود‪ ،‬براي هميشه خاتمه مي‌داد‪ .‬زنده‌نمودن فرهنگ ايزدبانويان‪،‬‬ ‫مستلزم زناني آگاه و آزاد بود‪ .‬رمز چالش‌هاي بي‌امان با مادرش را درک کرده‬ ‫بود‪ .‬جهت بنا نمودن زندگي‌اي بااخالق و شرافت‌مندانه‪ ،‬مي‌بايست به‌مثابه‌ي‬ ‫مبارزي تمام زندگي‌اش را براي کسب هويت راستين و آزادي انسانيت سپري‬ ‫مي‌کرد‪ .‬چرا که فرزند حقيقي انسانيت است و بار سنگين مبارزه با تاريخ پر از‬ ‫دغدغه‌ها‪ ،‬انحرافات و ناماليمات جامعه‌ي انساني را به دوش مي‌کشيد‪ .‬آزادي‬ ‫در شخصيت وي تجلي يافت‪ ،‬به پيروزي رسيد و به عنوان هديه‌اي به انسان‬ ‫پيشکش شد‪ .‬توطئه‌ي شوم ‪ 15‬فوريه‪ ،‬تکرر تاريخ دشمني با حقيقت انسانيت‬ ‫مي‌باشد؛ ترس از برداشتن پرده از چهره‌ي منفور قدرت‪ ،‬زورگويي‌هاي‌شان و‬ ‫تاريخ پرشرم‌شان بود‪ .‬خواستند رهبر آپو را در جايي به اسارت بکشند که شانس‬ ‫زندگي نداشته باشد‪ .‬مکاني که در آنجا نتواند زنده بماند تا به انتظار مرگ در‬ ‫لبه‌ي پرتگاه بنشيند‪ .‬اين سياستي قبيح بود که در شخص رهبر آپو عليه جامعه‌ي‬

‫کورد اجرا شد‪ .‬سياست‪ ،‬نه بمير و نه زنده بمان! بدين شكل‪ ،‬مي‌خواهند کوردها‬ ‫را بر طبق اميال پست‌فطرتانه‌ي خويش مورد سوءاستفاده قرار دهند‪ .‬با حبس‬ ‫کردن رهبرآپو در جزيره‌ي امرالي برآن بودند كه پيام «ديگر زندگي و مرگ‬ ‫شما در دست ما خواهد بود‪ ،‬اگر مي‌خواهيد زنده بمانيد پس تن به خواري و پستي‬ ‫بدهيد و براي ما بهترين کورد‪ ،‬يعني کورد مرده و خائن شويد»‪ ،‬را به جامعه‌ي‬ ‫كورد بدهند‪ .‬امسال دقيقاً چهاردهمين سال اين توطئه مي‌باشد‪ .‬در واقع توطئه‌‬ ‫عليه رهبر آپو‪ ،‬محکوم‌نمودن جامعه‌ي كورد به بردگي و ازخودبيگانگي است‪.‬‬ ‫به همين علت امرالي نه مکان به زنداني کشاندن خلق کورد‪ ،‬بلکه كندن مزار‬ ‫توطئه‌گران با دستان خودشان مي‌باشد‪.‬‬ ‫همان طور که رهبر آپو هم به آن اشاره نمود‪ ،‬انساني که شخصيتي آزاد داشته‬ ‫باشد هرچقدر هم زنداني باشد باز هم آزاد است و کسي نخواهد توانست آزادي‬ ‫او را به بند بکشاند‪ .‬برعکس اگر انساني از شخصيتي آزادانه محروم باشد‪ ،‬هر جا‬ ‫و مکاني برايش زنداني تاريک مي‌باشد‪ .‬بهتر اينکه بگوييم خودش اسير افکار‬ ‫دور از آزادي‌خواهانه‌ي خويش است‪ .‬پس آن‌ها که در بيرون از زندان‌ها زندگي‬ ‫مي‌کنند بايد نگاهي به خود بياندازند كه آيا واقعاً آزادند؟ اگر معناي حقيقي‬ ‫آزادي درک نشود‪ ،‬هر کس در چنگال سيستم مدرنيته‌ي کاپيتاليسم حبس شده‪،‬‬ ‫با خيال آزادي دروغين در گرداب بردگي اين سيستم فرو خواهد رفت‪ .‬معيار‬ ‫سنجش سطح آزادي فرد و جامعه نبايد معيارهاي ساختگي و فريبنده‌ي سيستم‬ ‫بي‌مبدأ کاپيتاليستي باشد‪ .‬معيار راستين‪ ،‬سطح آزادي و اخالقي است که جامعه يا‬ ‫فرد با مبارزه در برابر بردگي و بي‌اخالقي به آن دست يافته است؛ وگرنه هرگونه‬ ‫تعريفي از زندگي آزاد‪ ،‬چيزي جز به بند كشاندن اراده‌ي آزاد نيست‪ .‬زندان را‬ ‫چون مکاني براي اصالح انسان پنداشتن‪ ،‬باعث شده که جامعه مدام با سايكولوژي‬ ‫يک مجرم به زنداني بنگرند‪ .‬حال آن‌كه براي يک انسان انقالبي‪ ،‬زندان بايد به‬ ‫مکاني تبديل شود که بتواند در آنجا درس به جا آوردن مسئوليت‌هاي اخالقي و‬ ‫اجتماعي را به بهترين نحو فراگيرد‪ .‬آنچه که رهبرآپو به عنوان الگويي تاريخي‬ ‫در طول سال‌هاي سخت امرالي عملي نمود‪ ،‬اداي همين مسئوليت تاريخي‌اش‬ ‫بود‪ .‬وي با اين مبارزه نور آزادي را به اذهان و قلوب انسانيت تاباند‪ .‬اكنون‬ ‫بايستي اين سوال را از خود بپرسيم كه سرچشمه‌ي نيروي تحمل اين شرايط‬ ‫سخت و طاقت‌فرسا ـ‌که هرکس به‌ويژه آن‌ها که حساب‌هايي جداگانه در سر‬ ‫داشتند‌ را در حيرت باقي گذاشته‌ـ چيست؟ تنها با درك فلسفه و ايدئولوژي رهبر‬ ‫آپو‪ ،‬مي‌توان پي به اين نيروي عظيم بُرد‪ .‬در اينجا تنها به بخش کوچکي از اين‬ ‫ويژگي‌هاي رهبر آپو خواهيم پرداخت؛‬ ‫‪1‬ـ فراتر از يک فرد‪ ،‬خود را متعلق به تمام انسانيت و گيتي دانست و بر اساس‬ ‫اين واقعيت خويش‪ ،‬صفحات تازه‌اي را در تاريخ انسانيت گشود‪ .‬شناختي‬ ‫فيلسوفانه و مسئوليت‌پذير از گيتي‪ ،‬به هيچ وجه او را همچون حقيقت گيتي‬ ‫در ميان يک چهارديواري به حبس نخواهد کشاند‪ .‬چون حقيقت گيتي‬ ‫همان مبارزه براي آزادي مي‌باشد‪.‬‬ ‫‪2‬ـ پيوند دادن واقعيت خويش با واقعيت جامعه‌ي کورد‪ .‬وي اراده و کرامت‬ ‫خويش را در بااراده بودن جامعه ديد‪ .‬جامعه‌ي کورد هم او را به‌عنوان اراده‌ي‬ ‫سوم اسفند‬

‫‪13‬‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬ ‫آزاد خويش پذيرفت‪ .‬پس واقعيت اين است که نمي‌توان اراده‌ي بيدار و آگاه‬ ‫يک خلق ميليوني را به‌اسارت درآورد‪.‬‬ ‫‪3‬ـ ادراک حقيقت در آن شرايط سخت‪ ،‬زندگي را هرچه‌بيشتر واال گردانيد‪ .‬همه‌ي‬ ‫آنچه را که به عنوان تراژدي و درد و آالمي پايان‌نيافتني به‌شمار مي‌رفت را به زندگي‬ ‫آزاد و عشق به حقيقت تبديل نمود‪ .‬اين ادراک ِ‬ ‫ژرف حقيقت‪ ،‬سرچشمه‌ي اميد و‬ ‫عشق براي جامعه‌اي بود که توطئه‌گران در صدد بودند اميدهايشان را نقش بر آب‬ ‫كنند و قرباني سياست‌هاي بي‌اخالقانه‌ي خويش نمايند تا اين جامعه براي هميشه‬ ‫در فقدان عشق و آزادي زجر بکشد‪.‬‬ ‫‪4‬ـ در حالي‌که توطئه‌گران مي‌خواستند همه‌ي عرصه‌هاي مبارزه را‬ ‫بر کوردها تنگ‌تر نمايند‪ ،‬رهبرآپو جزيره‌ي امرالي را به عرصه‌ي‬ ‫مبارزه‌ي حقيقت تبديل کرد‪ .‬به طوري‌که وي آيينه‌اي روشن براي‬ ‫تمامي بشريت بود و هر کسي‪ ،‬حتي دشمنان نيز واقعيت خود را در آن‬ ‫آيينه‌ي شفاف نظاره مي‌کنند‪.‬‬ ‫‪5‬ـباشکستنقالب‌هايمدرنيته‌يکاپيتاليسم‪،‬باهيجانهرچهبيشتريراهدورشدنازاين‬ ‫سيستم را مي‌پيمايد و بدون ترديد در چندراهي‌هاي نظام حاکم‪ ،‬راهي را برمي‌گزيند‬ ‫که يقيناً به حقيقت ختم خواهد شد‪.‬‬ ‫‪6‬ـ با سومين ميالد فکري و ايدئولوژيک‪ ،‬روزانه دست به انقالب‌هاي‬ ‫ذهنيتي‌اي مي‌زند که ذهن توطئه‌گران در برابر اين انقالب‌ها ناتوان مانده و‬ ‫نفس‌هاي آخر خويش را مي‌كشد‪ .‬اين انقالب به معناي خاتمه‌ي سلطه‌ي‬ ‫ذهني و فروكاهي قدرت آن‌ها مي‌آيد‪.‬‬ ‫‪7‬ـ به‌عنوان مبارز آزادي زنان‪ ،‬امرالي را به کعبۀ همه‌ي زنان آزادي خواه تبديل‬ ‫نمود‪ .‬حضور زنان در صفوف اوليه‌ي ميتينگ‌هاي اعتراضي عليه توطئه‌ي‬ ‫بين‌المللي‪ ،‬نشان از کينه و نفرت آن‌ها نسبت به سيستمي دارد که آزادي‌شان‬ ‫را سلب نموده است‪ .‬آيا مي‌توان اراده‌ي سازمان‌يافته و آزاد اين زنان تشنه‌ي‬ ‫آزادي را در آن جزيره به اسارت درآورد؟ قطعاً اين تنها خيال واهي دنياي‬ ‫بي‌وجدان توطئه‌گران مي‌باشد‪.‬‬ ‫درك‪ ،‬پايبندي و مشارکت صحيح در مسير مبارزه‌ي آزادي‌خوانه‌‪ ،‬نياز به بينشي‬ ‫ژرف از فلسفه و ايدئولوژي رهبر آپو دارد تا به سيستم شکنجه و انزوا عليه وي‬ ‫پايان داد‪ .‬بايستي تمامي مردم کوردستان و سراسر جهان‪ ،‬به‌ويژه زنان و جوانان‬ ‫تا آزادي و شکستن سيستم امرالي از پاي نايستند‪ .‬چراکه مسير دست‌يابي به‬ ‫آزاديف تنها و تنها از آزادي رهبرآپو مي‌گذرد‪ .‬وقت آن رسيده که خلق‌ها‬ ‫طعم شيرين آزادي را بچشند‪ .‬بدين سبب بايد دانست که دنيا بدون آزادي‬ ‫رهبر آپو و بدون رهنمودهاي فلسفي و ايدئولوژيکي وي نخواهد توانست از‬ ‫معرکه و بحران‌هاي موجود رهايي يابد‪ .‬پس براي آزادي تنها مبارز وفادار‬ ‫انسانيت و آزادي «رهبرآپو»‪ ،‬بايستي عزم مبارزه کنيم‪ .‬بايستي با دستان خويش‬ ‫برگي نو از تاريخ بهار آزادي خلق‌ها را ورق بزنيم و کتاب تاريخ ظلماني‬ ‫و تاريک را براي هميشه ببنديم‪.‬‬

‫‪14‬‬

‫سوم اسفند‬


‫آزادی پیروز خواهد شد‬ ‫ریزان جاوید‬

‫تاريخ مبارزات آزادي‌خواهي خلق کورد به‌ويژه در سده‌ي اخير مملو از وقايع‬ ‫و رخدادهاي تراژيکي است که تامل هرچه بيشتر بر روي آن‌ها در شناخت‬ ‫پيچيدگي و عمق مسئله‌ي کورد و طرح و نقشه‌هاي جناح‌ها در باب آن افق‌گشا‬ ‫هستند‪ .‬ابعاد وسيع و جهاني اين مسئله و مشارکت اکثر ابرقدرت‌هاي جهان در‬ ‫تعميق و الينحل نمودن اين مسئله بدون شک مبارزاتي گسترده و درک و بينشي‬ ‫ژرف مي‌طلبد‪ .‬ساده‌لوحي است اگر تنها به بُعد سياسي‪ ،‬آن‌هم به‌شكلي سطحي‬ ‫بپردازيم‪ .‬چرا که در پس اين مسئله موضوعات حاد تاريخي‌اي نهان است‪ .‬بدون‬ ‫شناخت و درک مسايل تاريخي‪ ،‬پرداختن به سياست و مدعي آن شدن مي‌تواند‬ ‫فاجعه‌بار باشد‪ .‬درک عميق در مورد توطئه‌ي ‪ 15‬فوريه ‪ ،1999‬چرايي وقوع آن‬ ‫و مشارکت اکثر ابرقدرت‌هاي جهاني و منطقه‌اي در آن و از همه مهم‌تر درک‬ ‫چرايي وسعت قيامي که عليه اين توطئه از سوي خلق کورد در اقصي‌نقاط جهان‬ ‫شکل گرفت‪ ،‬در واقع نمودي بارز از درگيري و چالش‌هاي ميان تمدن مرکزگرا‬ ‫و تمدن دموکراتيک خلق‌ها مي‌باشد‪.‬‬ ‫مبارزات آزادي‌خواهانه‌ي خلق‌ها در برابر تمدن مرکزگرا اگرچه فراز و‬ ‫نشيب‌هاي بسياري را به خود ديده اما در طول تاريخ بشريت اين مبارزات‬ ‫هرگز متوقف نشده و در هر مقطعي از تاريخ به اشکال گوناگون تداوم يافته‬ ‫است‪ .‬در ميان خلق کورد به عنوان خلقي کهن و برخوردار از ميراثي عظيم‬ ‫از دستاوردهاي بشريت‪ ،‬اين مبارزات به اشکال گوناگون ادامه پيدا كرده‬ ‫است؛ البته جداي از مبارزاتي که با تحريک ايدئولوژيک و سياسي خارجي‬ ‫در راستاي همسونمودن اين جامعه با روند تمدن مرکزي و به‌کارگيري کارت‬ ‫دولت‌ـ ملت صورت گرفته است‪ .‬اين مبارزات گاه هم‌سوي با ديگر مبارزات‬ ‫در سطح خاورميانه انجام گرفته و گاه نيز نقش و پيشاهنگي اين مبارزات‬ ‫را خلق کورد برعهده گرفته‌اند‪.‬‬ ‫در برابر نظام‌ـ جهان سرمايه‌داري و جهت مقابله با تخريبات وسيعي که اين نظام در‬ ‫تمامي عرصه‌هاي سياسي‪ ،‬اجتماعي‪ ،‬فرهنگي‪ ،‬اقتصادي‪ ،‬اخالقي‪ ،‬ايدئولوژيکي‬ ‫و زيست‌محيطي به‌وجود آورده‪ ،‬مبارزاتي که خلق کورد به پيشاهنگي «رهبر‬ ‫آپو» آغاز نموده را مي‌توان به نوعي تجديد بنيان تمدن دموکراتيک و احياي‬ ‫هويتي نوين ارزيابي کرد‪ .‬چراکه وجود مسئله‌اي به نام مسئله‌ي کورد صرفا‬ ‫محدود به کورد و کوردستان و يا بسته به سياست‌هاي چند دولت غاصب و‬ ‫اشغالگر نيست‪ .‬مسئله‪ ،‬صرفا از ميان رفتن هويت يک خلق هم نيست‪ .‬وجود‬ ‫اين مسئله در نتيجه‌ي تداوم نظامي است که در صورت عدم مبارزه‌اي راستين با‬ ‫آن تراژدي‌هايي که بر خلق کورد تحميل نموده‪ ،‬مبدل به سرنوشتي براي تمامي‬ ‫خلق‌هاي خاورميانه و جهان خواهد نمود‪.‬‬ ‫مبارزات عظيمي را که در ربع پاياني سده‌ي بيستم از سوي رهبر آپو در کوردستان‬ ‫آغاز گرديد‪ ،‬مي‌بايستي به شکلي صحيح درک کرد؛ چرا که در صورت عدم‬ ‫درک صحيحي از اين مبارزات نخواهيم توانست نتيجه اي درست از چرايي‬ ‫و چگونگي وقوع توطئه‌اي با چنين ابعاد وسيعي بگيريم‪ .‬در حالي‌که اکثريت‬ ‫نيروهاي مخالف نظام به پيشاهنگي سوسياليسم رئال و ديگر مخالف‌ها سهم‌شان‬ ‫تنها فروپاشي بود‪ ،‬جنبش آپوئيستي در حکم راديکال‌ترين و مصمم‌ترين‬ ‫جنبش آزادي‌خواهي معاصر با نشان‌دادن توانايي جدي خويش در رابطه با‬

‫تغيير و تحوالت ايدئولوژيک و همچنين آسيب‌شناسي گسترده در مورد چرايي‬ ‫فروپاشي جنبش‌هاي سوسياليستي و مخالف‪ ،‬قادر شد گستره‌ي نفوذ‪ ،‬تاثيرگذاري‬ ‫و نقش پيشاهنگي آزادي‌خواهي را هرچه بهتر ايفا نمايد‪ .‬تحليل‌ها و ارزيابي‌هاي‬ ‫فوق‌العاده‌ي رهبر آپو در مورد مسايل تاريخي و معضالت کنوني نظام و حتي‬ ‫بحران موجود در جنبش‌هاي به اصطالح مخالف نظام که بيشتر آن‌ها ناآگاهانه به‬ ‫مذهبي از نظام مبدل شده و نفوذ آن را هرچه بيشتر سرعت بخشيده‌اند و يا حتي در‬ ‫بهترين حالت خويش نتوانسته‌اند از رفرم‌خواهي گذار نمايند‪ ،‬با بنياد نهادن خط‬ ‫مشي نوين و گذار از دگم‌ها‪ ،‬توانست مبارزات را در سطح وسيعي ارتقا بخشد و‬ ‫مقطع جديدي از اين مبارزات را رقم زند‪.‬‬ ‫بدون شک تنها راه‌كار جهت مقابله با نظام جهاني که بشريت را با تهديد از‬ ‫ميان رفتن مواجه ساخته‪ ،‬اتکا به نيروي ذاتي خلق‌ها و برخورداري از نيروي‬ ‫ايمان‪ ،‬عمل و سازماندهي است‪ .‬مبارزات رهبر آپو در جنبش آپوئيستي نه تنها‬ ‫بُعد ملي‌ـ دموکراتيک خلق کورد را دربردارد‪ ،‬بلکه در ب ُِعدي وسيع‌تر مي‌توان‬ ‫آن‌را مبارزه در راستاي دموکراسي‌طلبي و آزادي‌خواهي خلق‌هاي منطقه و‬ ‫جهان برشمرد‪ .‬رهبر آپو رهبريتي تاريخي را در عصر حاضر آغاز نمود و با‬ ‫آگاهي کامل بر مشکالت و خطرات آن به ايفاي چنين نقشي پرداخت‪ .‬بدون‬ ‫شک توطئه‌ي صورت‌گرفته عليه ايشان نيز برخوردار از چنين ابعادي است‪.‬‬ ‫رهبر آپو در اين‌باره مي‌گويد‪« :‬چنان لحظاتي پيش مي‌آيند كه تاريخ در يك‬ ‫شخصيت‪ ،‬و شخصيت در يك تاريخ نهفته است‪ .‬اين امر قابل انكار نيست كه‬ ‫اين شرافت شخصيتي را ـ‌ علي‌رغم اينكه بسيار دردناك طي شدـ نسبتاً تعميم‬ ‫دادم‪ .‬تفاوت من در اين نكته است‪ :‬بسيار نيك واقفم كه چون در پي ايفاي‬ ‫نقشي فراتر از يك «قرباني تقدير» اين تاريخ تراژيك برآمدم‪ ،‬آماج چنين‬ ‫نيرنگ‌هايي گرديدم‪ .‬به همين سبب است كه شعار اين دعوي را بدين صورت‬ ‫تعيين نمودم‪ :‬آزادي‪ ،‬پيروز خواهد شد‪».‬‬ ‫گفته‌هاي رهبر آپو در قبال اين موضوع خود روشن‌گر بوده و به بهترين‬ ‫وجه ابعاد وضعيت را بازگو مي‌کند‪ .‬اين يکي از داليل اساسي پايبندي خلق‬ ‫کورد به رهبر آپو است‪ .‬به همين دليل مي‌بايستي رهبر آپو را تجلي آزادي‬ ‫در حافظه‌ي تاريخي جوامع خاورميانه برشمرد‪ .‬توطئه‌گران در مراحل بعدي‬ ‫تمامي سعي‌شان در اين راستا بود تا با فريب‌کاري‪ ،‬خلق و رهبري را از هم‬ ‫گسسته و تقدير هميشگي «شكست» را بر خلق کورد تحميل کنند‪ .‬گويي‬ ‫فراموش کرده‌اند که اين خلق از همان ابتداي توطئه با خشم و کيني بي‌سابقه‬ ‫حلقه‌هاي آتشين را جهت دفاع از رهبرشان تشکيل دادند و توطئه را از همان‬ ‫آغاز خنثي نمودند‪ .‬گويي قادر به درک اين موضوع نيستند که خلق کورد ديگر‬ ‫طريق رهايي و آزادي را يافته و گام در اين مسير نهاده است‪ .‬جهت دستيابي‬ ‫به آزادي گاه بريتان مي‌شود و گاه زيالن و گاه آتش ايمان به جانش مي‌زند‬ ‫و ديگر به هيچ وجه حاضر نيست تقدير و سرنوشت شومي را بپذيرد که از‬ ‫سوي نظام برايش تدارک ديده شده است‪ .‬در همه‌ي بخش‌هاي کوردستان و‬ ‫اقصي‌نقاط جهان‪ ،‬خلق کورد خط مشي رهبر آپو را يگانه راه آزادي و آزاد‬ ‫زيستن مي‌داند و هيچ نيرويي و هيچ يک از ترفندهاي نظام قادر نيست اين خط‬ ‫مشي را به تحريف بکشاند‪ .‬به همين خاطر است که رهبر آپو شعار «آزادي‬ ‫پيروز خواهد شد» را سر داده است‪.‬‬ ‫سوم اسفند‬

‫‪15‬‬


‫توطئۀ بزرگ گالدیو‬

‫خودآگاهی‪ ،‬ایمان و عصیان یک خلق هر توطئه ای را خنثی خواهد کرد‬

‫آلترناتیو مرکز مطبوعات پژاک‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.