Page 36
سال يازدهم
گفت و گويی با پهلوان عباس حريری،
قهرمان سابق کشتی و دارنده ی بازوبند پهلوانی ايران
فرهنگ -آقای حریری عزیز ،با سپاس از فرصتی که برای این گفت وگو در اختیارمان گذاشتید ،لطفاً در ابتدا کمی در باره ی خود و خانواده تان و اینکه چطور شد که به ورزش ُکشتی روی آوردید ،بگویید. پهلوان عباس حریری :من عباس حریری متولد 1303تهران هستم .پدرم محمدصادق حریری از تاجران معروف تهران بود که با انگلستان تجارت داشت .مادرم اختر معزی از نواده های قاجار بود .متأسفانه در کودکی پدرم را از دست دادم و مادرم ناگزیر شد به تنهایی وظیفه ی سرپرستی من و دو برادر و خواهرم را بر عهده بگیرد. از بچگی به ورزش ،بویژه دو و میدانی عالقمند بودم .در دوران دبیرستان در دو صدمتر ،پرش ارتفاع ،پرش طول و پرتاب وزنه و دیسک نفر اول مدرسه بودم. از آنجایی که عضو باشگاه تاج بودم ،به درخواست این باشگاه در مسابقات نهایی کشور که میان سه باشگاه تیر و راستی و تاج انجام می شد شرکت کردم و 40امتیاز از 70 امتیاز حاصله را بشخصه برای باشگاهم به دست آوردم و موجب برنده شدن این باشگاه در سطح کشور شدم. اما رویکردم به ُکشتی بسیار اتفاقی پیش آمد .روزی پس از پایان تمرینات دو و میدانی ام در امجدیه راهی خانه بودم که به چند کشتی گیر برخوردم که داشتند بر سر بستنی با هم قرار مسابقه می گذاشتند .گویا به دو گروه تقسیم شده بودند اما یک گروه 7نفره بود و گروه دیگر 6نفره ،و از این رو ،به یک نفر دیگر برای تکمیل گروه شش نفره احتیاج داشتند .در آن میان ،آقای ناصر جاوید که از قهرمانان معروف کشتی بود ،مرا صدا زد و از من خواست که جای نفر خالی را پر کنم .من هم پذیرفتم .پس از شروع کشتی ،من در همان چند دقیقه ی اول حریفم را چند بار روی پل بردم و بعد هم با امتیاز باال برنده شدم. در هنگام کشتی ،بر حسب تصادف آقای محمدپور که به تازگی از کشور ترکیه برای تعلیم کشتی فرنگی استخدام شده و به ایران آمده بود و سرهنگ افخمی رئیس فدراسیون کشتی هم وارد سالن شده و کشتی مرا دیدند .پس از پایان مسابقه ،آنها از من خواستند که برای تمرین کشتی هر شب به سالن پارک شهر بروم .پذیرفتم که بروم ،اما از آنجایی که خانواده ام با این کار موافق نبودند ،پنهانی به تمرین کشتی می رفتم .البته پس از حدود دو ماه که در همان سال 1323قهرمان کشتی آزاد و فرنگی و چهاروزن باستان شدم ،دیگر امکان مخفی نگهداشتن این کار نبود .اینست که موضوع را با خانواده در میان گذاشتم و آنها هم به ناگزیر پذیرفتند. در آبان ماه همان سال در مسابقات پهلوانی ایران شرکت کردم و بر همه ی حریفان قوی پنجه پیروز شدم و در بازی نهایی با آقای مصطفی طوسی که از قهرمانان سابق کشتی ایران بودند ،مسابقه دادم .ایشان اول و من هم نفر دوم مسابقات شدم. آقای حریری ،موضوع کشتی گرفتن شما با اسماعیل قربان در جریان مسابقات پهلوانیو جنجالی که به دنبال داشت از چه قرار بود؟ من در سال 1324در وزن ششم قهرمان کشتی آزاد و فرنگی شدم و همان سال همدر کشتی بی وزن پهلوانی شرکت کردم .مسابقات پهلوانی ایران ابتدا به صورت استانی برگزار می شد .پس از برگزاری یک سری مسابقات در هر استان ،کسی که نفر اول شده بود به عنوان پهلوان آن استان انتخاب می شد؛ پس از آن مسابقات میان پهلوانان استان ها برای تعیین پهلوان کشور صورت می گرفت .این پهلوان ها اغلب بسیار زورمند بودند
Farhang, September 19, 2014, No. 296
اما فنی نبودند. مسابقه فینال کشتی پهلوانی میان من و آقای اسماعیل شد. برگزار قربان اسماعیل قربان اهل میدان بود و بسیار هم زورمند بود و طرفداران زیادی در میدان و جنوب شهر داشت. او آنقادر پرزور بود که می گفتند یک بار سنگین هندوانه را به تنهایی بلند می کرد و بر روی شتر می گذاشت .بدنی بسیار ورزیده و زیبا داشت .وقتی در ضمن کشتی دست مرا می گرفت حس می کردم که دستم در یک گیره فلزی گیر کرده است .حدود بیست هزار نفر که بیشتر از هواداران آقای اسماعیل قربان بودند برای تماشای مسابقه به امجدیه آمده بودند. پنج دقیقه ای از کشتی میان من و او نگذشته بود که با استفاده از فرصتی که پیش آمد و کاربرد فن حمال بند توانستم بطور ناغافل و در میان ناباوری تماشاچیان او را ضربه فنی کنم. کار که به اینجا رسید ،تعداد زیادی از هواداران و نوچه های پهلوان اسماعیل قربان با فریادهای خشم آلود به سمت من و دوستانم که برای تشویق دورم را گرفته بودند ،حمله آوردند .اینست که تعدادی از دوستان -از جمله سرهنگ کاوسی -مرا سوار اتوموبیلی کرده و از مهلکه فرار دادند و به باشگاه آهن که مربی مان حبیب اهلل بلور سرپرستی آن را برعهده داشت ،بردند .البته در حین فرار تمام شیشه های اتوموبیل توسط افراد مهاجم خرد شد .بعد از مدتی به خانه رفتم .اما هواداران او دست بردار نبودند و در اطراف خانه می پلکیدند و به دنبال من می گشتند و به این ترتیب آسایش و امنیت را از من سلب کرده بودند. چند روز از خانه بیرون نیامدم و بعد هم چند بار پنهانی و از راه پشت بام ها از خانه بیرون رفتم .ادامه ی این وضعیت ممکن نبود و باید فکری برای رفع این قائله می کردم. این است که یک روز به هر زحمتی بود خودم را به زورخانه ی پهلوان اسماعیل قربان رساندم و داخل شدم .چند تا از نوچه های او خواستند به سرم بریزند که پهلوان جلویشان را گرفت و بعد از من پرسید که برای چی آمده ای اینجا .رفتم پیشش و از او عذرخواهی کردم و گفتم پهلوان من کی باشم که بخواهم شما را بزنم .شما که زمین خوردید من هم از فرصت استفاده کرده و جسارتی کردم .شما مرا به بزرگی خودتان ببخشید. پهلوان قربان به نوچه هایش گفت که کاری با من نداشته باشند و باعث آزارم نشوند. خالصه با این کار قائله خوابید .اما به هر حال من دیگر به عنوان برنده ی مسابقه و بازوبند پهلوانی پایتخت در سال 1324شناخته شده بودم .چند وقت بعد هم طی مراسمی محمدرضا شاه -پادشا ِه وقت -بازوبند پهلوانی را به بازویم بست .من در سال های 1325و 1326و 1327همچنان مقام قهرمانی ام را حفظ کردم. آقای حریری گرامی ،از چه زمانی در مسابقات بین المللی شرکت کردید؟ اولین تماس ما با تیم ترکیه درسال 1946میالدی بود که برای مسابقه به ایران آمده بودند .آنها در دنیا در سطح باالیی بودند و قهرمانان معروفی داشتند .از ایران دو تیم برای مسابقه با ترک ها آماده شده بود؛ یکی تیم اول و اصلی و دیگری تیمی از نفرات دوم .تمام نفرات تیم دوم از حریفانشان شکست خوردند. از تیم اول هم بیشترشان باختند. من با یاشار دوغو ،قهرمان بسیار نامدار ترکیه کشتی گرفتم. در دقیقه ی پنجم این مسابقه توانستم با اجرای توام دو فن لنگ و تندر او را به روی پل ببرم اما او مثل فنر چرخید و رو آمد... . (دنباله در صفحه ی روبرو)