A وایروس

Page 1

‫چگونه ما به بیماری وایروس ‪A‬‬ ‫(هجوم به افغانستان) مبتال میگردیدیم‬ ‫نویسندگان‪ :‬والدیمیر سنیگیریوف و والیری ساموونین‬ ‫(تحقیق سیاسی)‬

‫ترجمه‪ :‬غوث جانباز‬

‫مسکو‬ ‫انتشارات "رسیسکایا گازیته"‬


‫فهرست عناوین‪:‬‬ ‫فصل اول‬ ‫رعد باالی کابل‬ ‫فصل دوم‬ ‫" دندانهائی آنها را شکستیم و خود را آزاد ساختیم"‬ ‫فصل سوم‬ ‫دشمن اصلی‬ ‫فصل چهارم‬ ‫هوتل "کابل" اسرار اتاق شماره ‪۱۱۱‬‬ ‫فصل پنجم‬ ‫قیام در هرات‪ ،‬اولین خون‬ ‫فصل ششم‬ ‫"باند چهار نفری"‬ ‫فصل هفتم‬ ‫کرونولوژی کودتا‬ ‫فصل هشتم‬ ‫حکم اعدام‬ ‫سخن اخیر‪ ،‬گفتگوی نویسندگان‬


‫فصل اول‬ ‫رعد باالی شهر کابل‬ ‫چهارشنبه ‪ ۶۲‬اپریل ‪ ۸۷۹۱‬در آسمان کابل رعد و برق شدیدی شنیده میشود‪ .‬ریزش باران صرف نزدیک شام توقف‬ ‫کرد‪ .‬سکرتر اول سفارت اتحاد شوروی در کابل ویکتور بوبنوف‪ ،‬جوان رشید و بلند قامت پس از ختم کار به خانه‬ ‫برگشت‪ .‬او با خاطر آسوده به چمن حویلی ویالیش برآمده تا هوای تازه را استشمام نموده و نیز با تازی عظیم الجثه و‬ ‫پر پشم خویش بازی کند‪ .‬تازی مذکور وظیفۀ حفاظت ویالی بوبنوف را به عهده داشت‪ .‬اما آسوده حالی بوبنوف دیر‬ ‫دوام نکرد‪ .‬زنگ تلفون خانه او را که جثۀ عظیمی داشت واداشت با سرعت و سبکی غیر طبیعی به داخل دهلیز رفته‬ ‫و گوشی را بردارد‪ .‬صدای آشنا در آنسوی لین به زبان دری بوبنوف را فرا میخواند تا گوشی تلفون را به شخصی به‬ ‫نام فیض جان بدهد‪ .‬بوبنوف با لحن گرفته در جواب گفت‪ " :‬شخصی با این نام در اینجا زندگی نمیکند‪ ،‬شما شماره را‬ ‫غلط دایل کرده اید‪ ".‬و گوشی تلفون را گذاشت‪ .‬بوبنوف در حالیکه به سختی نفس تازه میکرد‪ ،‬با دست عظیمش سر‬ ‫خود را که موهای آن رو به ریزش نهاده بودند لمس کرد‪.‬‬ ‫دیگر واضح بود که بوبنوف از هوای بهاری آرام و اندکی خنک شام آنروز فیض برده نمیتواند‪.‬‬ ‫بوبنوف اصالً کارمند ادارۀ "کشف خارجی" اتحاد شوروی بود‪ .‬کسیکه به بوبنوف لحظاتی پیش تلفون کرد اجنتی او به‬ ‫نام "محمود" بود که به زبان شفر او را به یک مالقات فوری دعوت میکرد‪.‬‬ ‫بوبنوف با تجربه ایکه داشت به خوبی درک میکرد که دعوت عاجل از او بخاطر مالقات بیانگر وقوع کدام حادثۀ مهم‬ ‫و حتی هم فاجعه انگیز باید باشد‪.‬‬ ‫"محمود" یکی از منصبداران اردوی افغانستان و عضو کمیتۀ مرکزی حزب نیمه علنی دیموکراتیک خلق بود‪ .‬این فرد‬ ‫معلومات زیادی در بارۀ اوضاع و خصوصیات زندگی سیاسی افغانستان داشته و میتوانست مسائل مهم و پیش پا افتاده‬ ‫را از همدیگر تفکیک کند‪" .‬محمود" هیچگاهی از شفر (رمز) عاجل بخاطر کدام موضوع معمولی استفاده نمیکرد‪.‬‬ ‫آنروزها کابل را یکی پی دیگری حوادث مهم سیاسی تکان میداد‪ .‬به تاریخ ‪ ۸۹‬اپریل طوریکه گفته میشد "بوسیلۀ افراد‬ ‫مجهول الهویۀ" یکی از لیدران حزب دیموکراتیک خلق میر اکبر خیبر به قتل رسید‪ .‬اعضای این حزب شخص مذکور‬ ‫را "عزت و وجدان " حزب خود می نامیدند‪ .‬هیچکس مسؤولیت قتل میر اکبر خیبر را به عهده نگرفت‪ .‬هیچکس جرئت‬ ‫نمیکرد نامهای قاتلین و سازماندهندگان آنرا به لب بیآورد‪ .‬حزب دیموکراتیک خلق قتل مذکور را بهانه قرار داده تا‬ ‫هزاران نفر را به جاده های شهر بکشد‪ .‬مراسم تدفین خیبر به مظاهرۀ بزرگ ضد حکومت مبدل گردید که در آن به‬ ‫شمول اعضای حزب‪ ،‬هواخواهان آن و برخی از اهالی ناراضی شهر کابل نیز شرکت ورزیدند‪ ،‬کسانیکه تا آن هنگام‬ ‫عالقمندی خاصی به سیاست نداشتند و قبالً در اینگونه مراسم ظاهر نمی شدند‪.‬‬ ‫واقعۀ مذکور رئیس جمهور کشور محمد داوود را پریشان و آشفته ساخته بود‪ .‬در طول تاریخ افغانستان به این تعداد‬ ‫مردم به کوچه های شهر کابل نریخته بودند‪ . . .‬رئیس جمهور افغانستان پس از مشوره های دوامدار با مشاورین‬ ‫نزدیکش هدایت داد تا هفت تن از لیدران حزب دیموکراتیک خلق به شمول منشی عمومی نور محمد تره کی و معاون‬ ‫وی ببرک کارمل گرفتار شوند‪.‬‬ ‫در آنروزهای ماه اپریل ویکتور بوبنوف و سائر همکارانش غالباً احساس میکردند که آرامی که بعد از به قتل رسیدن‬ ‫میر اکبر خیبر حکمفرما گردیده ‪ ،‬در حقیقت پیام آور خشونت های عظیمی در آینده است‪ .‬خاموشی که رعد مهلک و‬ ‫بی سابقۀ در پی خواهد داشت‪.‬‬ ‫بوبنوف ساعت هشت و سی دقیقه در "تیوتای" آبی رنگ خود که شاهد واقعات متعدد و گوناگون بوده به محل از قبل‬ ‫تعیین شده برای "مالقات های عاجل" رفت‪ .‬در روشنائی چراغ های موتر او اندام اجنت خود را در پس کوچۀ تاریک‬ ‫شناخت‪ .‬اجنت لباس ملی افغانها را به تن کرده بود‪ .‬بوبنوف چراغهای موتر را خاموش و در تاریکی اندکی پیشتر‬ ‫حرکت کرد‪ .‬سپس توقف نموده و دکمۀ را که دروازه های موتر را اتوماتیک میبستند و میگشودند فشار داد‪" .‬محمود"‬ ‫با سرعت و مهارت در سیت عقبی موتر جابجا شد‪ .‬پس از سالم وعلیکی معمول میان افغانها‪" ،‬محمود" در حالیکه‬ ‫تبسم صمیمانه بر لب داشت از اینکه دوست شوروی را ناراحت ساخته بود از او معذرت خواهی کرده و فوراً اضافه‬ ‫نمود که دلیل برای "مالقات عاجل" بسیار مهم است‪. . .‬‬ ‫وقتیکه بوبنوف با دوست افغانش به خانه آمدند‪ ،‬روی میز غذای شام چیده شده بود‪ .‬باالی میز برای مجله ها که پائینتر‬ ‫قرار داشت بوتل یخزدۀ ودکای نوع "ستولیچنایا" که عرق از دیوارهایش سرازیر بود دیده میشد‪ .‬بوبنوف از مهمانش‬ ‫دعوت بعمل آورد تا در عقب میز جا بگیرد‪ .‬مهمان در عقب میز نشسته و خوراکۀ را برای خود در بشقاب گذاشته اما‬ ‫از نوشیدن ودکا اجتناب ورزید‪.‬‬ ‫"محمود" در حالیکه یک دستش را به رسم قدر دانی روی سینه گذاشته بود گفت‪ " :‬تشکر‪ ،‬رفیق بوبنوف‪ ،‬مگر من‬ ‫همین امشب باید در جلسۀ وسیع کمیتۀ مرکزی و منصبداران جناح "خلق" اشتراک ورزم‪ .‬این یک جلسۀ معمولی‬ ‫نخواهد بود‪ ،‬در آن سرنوشت افغانستان تعیین میشود و فیصله صورت خواهد گرفت که آیا فردا قیام مسلحانه اجرا شود‬ ‫یا خیر؟"‬


‫بوبنوف ابروهایش را باال انداخته‪ ،‬با پیشانی ترش ولی صدای آرام مجدداً پرسید‪ " :‬قیام؟" خبر شروع قیام‪ ،‬موضوعی‬ ‫عادی نبود‪ ،‬ولی در هر حال نباید کنترول را از دست داد‪.‬‬ ‫مهمان با خود نمائی هدف قیام را قرار ذیل توضیح کرد‪ " :‬براندازی رژیم ارتجاعی و فاشیستی محمد داوود و رهائی‬ ‫رفقای محبوس ما از زندان‪".‬‬ ‫بوبنوف‪ " :‬به نظر تو تمایالت اعضای جلسه برای اتخاذ کدام فیصله بیشتر است؟ "‬ ‫" محمود "‪ " :‬اکثریت از قیام مسلحانه پشتیبانی میکند‪ ،‬اما رفقای که متزلزل هستند نیز وجود دارند‪ ،‬ولی آخر االمر آنها‬ ‫نیز به اکثریت میپوندند‪ .‬طی روزهای اخیر ما فعالیت های زیاد و مثمری را میان افسران اردوی جناح "خلق" انجام‬ ‫دادیم‪ .‬ما تقریباً باور داریم که قوای چهار زرهدار و غند قوای هوائی بگرام با ما خواهند بود‪ .‬مواضع ما در فرقۀ هفت‬ ‫پیاده نیز بد به نظر نمیرسد‪ .‬اما هدفم از آمدن نزد تو صرف ارائۀ معلومات در این باره نیست‪ .‬رفقا به من وظیفه سپرده‬ ‫اند تا عکس العمل رهبری شوروی را در صورت شروع قیام مسلحانه بدانم؟ آیا تو میتوانی همین امروز در اینباره‬ ‫معلومات به دست بیآوری؟‬ ‫مامور کشف خارجی به فکر فرو رفت‪ .‬بدون آنکه متوجه خود شده باشد گیالسی پر از آب معدنی را سر کشیده زیر‬ ‫لبها گفت‪ " :‬کوشش اعظمی خود را میکنم‪".‬‬ ‫بوبنوف در کتابچۀ یادداشتی که همیشه روی میزک مهمانخانه میبود اهم معلومات به دست آمده از اجنت را درج نموده‬ ‫و سوالی را که باید از رهبری شوروی میکرد نیز نوشت‪ .‬سپس به آشپزخانه‪ ،‬جای که خانمش به آنها چای آماده میکرد‬ ‫رفته و پرزه را به خانمش داده و تاکید کرد تا فوراً به سفارت برود و کاغذ را به آمر دفتر کشف خارجی تسلیم نماید و‬ ‫هکذا از وی بخواهد تا مرکز متوجه حاد بودن مسئله شده و با ارائۀ جواب تعلل ننماید‪ .‬خود بوبنوف با پتنوسی که در آن‬ ‫چاینک چای با کشمش و خسته گذاشته شده بودند نزد مهمان خود برگشت‪.‬‬ ‫آنتانینا‪ ،‬خانم بوبنوف طوریکه به یک خانم مامور ادارۀ استخبارات معمول است کدام سوال اضافی نکرد‪.‬‬ ‫آنتانینا با سرعت تمام کوچه های نیمه روشن و خلوت را طی کرده باالخره خود را به عمارت سفارت رساند‪ .‬آمر‬ ‫دفتر "کشف خارجی" در اتاقش نبود‪ ،‬در منزل نیز نبود‪ .‬کسی از مامورین سفارت به آنتانینا گفت که آمر برای مالقاتی‬ ‫به شهر رفته‪ .‬آنتانینا یادداشت را به معاون آمر دفتر کشف خارجی آرلوف – موروزوف سپرده و پیام شوهرش را نیز‬ ‫به سمع او رساند‪ .‬حین خارج شدن از سفارت در محوطۀ سفارت با یکی از دیپلوماتها که آنروز تا دیر در دفتر مانده‬ ‫بود مواجه شده خواهش کرد تا او را به منزل برساند‪.‬‬ ‫ویکتور بوبنوف بخوبی درک میکرد که مسکو تا فردا صبح کدام عکس العملی در برابر "خبر" رسیده ابراز نخواهد‬ ‫کرد‪ .‬آمر دفتر "کشف خارجی" در کابل و حتی شخص سفیر صالحیت تصمیم گیری در همچون موارد خطیر را‬ ‫نداشتند‪ .‬بوبنوف که منتظر برگشت همسرش بود به مهمان دیر آمده اش خبر داد که راپورش به مسکو فرستاد شد‪ ،‬ولی‬ ‫جواب آنرا نباید طی ساعتهای نزدیک انتظار داشت؛ او بخاطر آنکه "محمود" رفقای شوروی را به تعلل متهم نکرده‬ ‫باشد اظهار داشت‪:‬‬ ‫ " الاقل یک روز پیش ما را با خبر میساختی؟ "‬‫اجنت شانه هایش را باال انداخت‪ .‬به نظر میرسید که خود او نیز از سرعت انکشاف اوضاع آگاهی چندانی نداشت‪.‬‬ ‫وقتیکه "محمود" میخواست خانه را ترک بگوید‪ ،‬مامور کشف او را متوقف ساخته گفت‪:‬‬ ‫ " یک لحظه‪ ،‬بیا اینطور قرار بگذاریم‪ .‬فردا پنج صبح من به میکروریان به کوچۀ که در آن متخصصین شوروی‬‫زندگی میکنند می آیم‪ .‬تو این کوچه را میشناسی‪ ،‬از خانۀ تو دور نیست‪ .‬در ساعت موعود تو باید بیرون باشی‪ .‬در‬ ‫صورتیکه تو لباس ملی افغانها را به تن داشته باشی این بدان معنی است که هیچگونه قیامی صورت نمیگیرد‪ ،‬برعکس‪،‬‬ ‫لباس نظامی بر تن تو گواهی شروع قیام مسلحانه را خواهد داد‪".‬‬ ‫سپس بوبنوف "محمود" را در موتر خود الی میکرورویان‪ ،‬جای که هنوز جلسه کودتاچیان جریان داشت انتقال داد‪.‬‬ ‫سحرگاهان‪ ،‬ساعت پنج‪ ،‬هنگامیکه سپیده ها نو در حال دمیدن بودند بوبنوف موترش را در همجواری بالک‬ ‫متخصصین شوروی پارک کرد‪ .‬حضور وی در آن صبح وقت در این محل توجه خاص کسی را جلب نمیکرد‪ ،‬زیرا‬ ‫کابل شهری است که اهالی آن صبح وقت از خواب برمیخیزند‪ ،‬در همین وقت سوداگران به طرف کارهایشان میروند‪،‬‬ ‫بایسکل رانان‪ ،‬کراچی وان ها و دریوران‪ . . .‬به حرکت و جنبش می آیند‪.‬‬ ‫تقریباً در لحظه ایکه بوبنوف موترش را خاموش میساخت‪ ،‬همان فردی که دیروز شام مهمان او بود در حالیکه صرف‬ ‫روبرویش را مینگریست و به بوبنوف نظری هم نمی انداخت از مقابلش گذشت‪.‬‬ ‫شخص مذکور لباس نظامی بر تن داشت‪.‬‬ ‫بوبنوف برای صرف صبحانه با عجله سری به خانه زد و از آنجا با سرعت عازم سفارت گردید‪ .‬با آنکه تا آغاز روز‬ ‫کاری هنوز وقت زیاد باقی مانده بود‪ ،‬اما آمر بخش کشف خارجی در دفترش بود‪ .‬ډګروال اوسادچی (آمر دفتر "کشف‬ ‫خارجی" در کابل) چیزی را با دلچسپی و رضایت مینوشت‪ .‬بوبنوف در میان سائر اوراقی که روی میز کار اوسادچی‬ ‫قرار داشتند یادداشت دیروز خود را نیز مشاهده کرد‪.‬‬


‫اوسادچی که لبخند بر لبان داشت دستش را به سوی بوبنوف دراز نموده گفت‪ " :‬بیا‪ ،‬به خیر بیائی‪ ،‬تو آرامش همه را‬ ‫برهم زدی‪ .‬بگیر این هم تیلگرامی که مطابق خواهش تو به مرکز ارسال شده‪ ،‬متن آنرا آرلوف – موروزوف (معاون‬ ‫اوسادچی) ترتیب نموده‪ .‬من ناوقتهای شب به دفتر آمدم تا آنرا امضاً کنم‪ ،‬ببین آیا متن که نوشته شده درست است؟‬ ‫بوبنوف با دقت تمام متن را خواند و گفت‪:‬‬ ‫" درست است رفیق اوسادچی‪ .‬میخواهم بعضی جزئیات جدیدی را به آن عالوه کنم‪ .‬فقط یک ساعت قبل اجنت "محمود"‬ ‫را دوباره دیدم‪ .‬او لباس نظامی به تن داشت و این عالمت آن است که فیصله دربارۀ آعاز قیام مسلحانه اتخاذ گردیده و‬ ‫قرار است همین امروز شروع شود‪".‬‬ ‫تبسم از صورت اوسادچی دفعتاً ناپدید شد‪ .‬تمام وجود او بازگو کنندۀ یک نوع نا آرامی شد‪.‬‬ ‫اوسادچی‪ " :‬منبع تو نباید فریب بدهد‪ .‬این اجنت تمایالتی به خیال پردازی ها ندارد؟ آیا من اوضاع را درست درک‬ ‫میکنم؟"‬ ‫بوبنوف‪ " :‬بلی‪ ،‬او کسی نیست که دست به خیال پردازی ها بزند‪".‬‬ ‫اوسادچی از عقب میز کارش برآمده و در دفتر تنگش به قدم زدن پرداخته و سپس لحن متفکر شده اش را قوت بخشیده‬ ‫و با صدای قاطع یک آمر اظهار دشت‪:‬‬ ‫ " بلی‪ ،‬این همه بسیار شباهت به واقعیت دارد‪ ،‬طی روزهای اخیر انکشاف اوضاع گواهی همینگونه یک حادثه را‬‫میدادند‪ ،‬چیزی در حال بوقوع پیوستن بود‪ ".‬سپس یکبار دیگر بوبنوف را مستقیماً مخاطب قرار داده گفت‪ " :‬بگیر‪ ،‬این‬ ‫هم فورم تلگرام‪ ،‬همین حاال و در همینجا بنویس‪ ،‬مختصر و موکد‪ ،‬بدون کلمات از قبیل " احتمال دارد "‪ " ،‬حدس زده‬ ‫میشود "‪ " ،‬باید انتظار داشت "‪ ،. . .‬بنویس‪ " :‬به کریوچکوف‪ !1‬عاجل است !"‪ ...‬راستی در مسکو حاال ساعت چند‬ ‫است؟" دیدگان اوسادچی یکبار دیگر از خشنودی برق زدند‪ " :‬هه‪ ،‬هه شش صبح‪ .‬این بهترین وقت است برای دریافت‬ ‫همچون تلگرامها‪". . .‬‬ ‫طی مدت کمتر از پانزده دقیقه تلگرام دومی مبنی بر اتخاذ فیصله در بارۀ شروع قیام مسلحانه نیز به مسکو ارسال شد‪.‬‬ ‫ساعت نه صبح جلسۀ کارمندان دفتر "کشف خارجی" در سفارت دائر گردید‪ .‬اوسادچی از مادونان خود تقاضا کرد تا‬ ‫حین پالن کردن اقدامات اوپراتیفی خویش برای آنروز اطالعات بوبنوف را در نظر داشته باشند‪ .‬کارمندان هیچگونه‬ ‫سؤالی نداشتند‪ ،‬تقریباً همۀ آنها خبر کودتای احتمالی را جدی نمی پنداشتند‪ .‬آنها را میشد درک کرد زیرا در زمان‬ ‫ریاست جمهوری محمد داوود ماهی نبود که کسی از کارمندان اوپراتیفی اطالعات آماده شدن توطئه ها و کودتا ها را‬ ‫بدست نمی آورد‪ .‬بطور مثال اطالعات دربارۀ توطئه ها علیه حکومت از طرف سازمانهای ذیل به دفتر "کشف"‬ ‫مواصلت میکردند‪:‬‬ ‫توطئۀ " دیموکراتهای مترقی"‪ ،‬توطئۀ گروه تند رو طرفدار چین "شعلۀ جاوید"‪ ،‬توطئه های بنیادگرایان و افراطیون‬ ‫اسالمی‪ ،‬توطئه های اقلیت های قومی‪ . . .‬ولی هربار اطالعات رسیده رد میشدند‪.‬‬ ‫حین ورود بوبنوف به " اتاق عمومی " جائیکه کارمندان دفتر کشف خارجی معموالً هر صبح گرد هم می آمدند‪،‬‬ ‫همکاران با دیدن او به شوخی شروع کردند‪ .‬کسی تظاهر کنان به کلکین نزدیک شده و زهرخندان به جادۀ داراالمان‬ ‫اشاره کرده میگفت‪ " :‬تو تانکها را می بینی؟ " دیگری با تمسخر هرچه بیشتر جواب میداد‪ " :‬نی‪ ،‬تو طیاره های‬ ‫تهاجمی را در آسمان نمی بینی؟" سومی رشتۀ شوخی را به دست گرفته ادامه میداد‪ " :‬حتی قوای پیاده هم در هیچ نقطۀ‬ ‫به نظر نمیرسد‪ ،‬عجیب یک کودتاه نظامی به راه افتاده‪ ،‬حتی یک عسکر هم دید نمیشود‪". . .‬‬ ‫ساعت نه و چهل دقیقه غرشی در آسمان به گوش رسید‪ .‬این غرش طیارۀ ایروفلوت بود که پرواز نوبتی اش را از کابل‬ ‫به صوب مسکو اجرا میکرد‪ .‬طیارۀ مسافربری مذکور تو گوئی بر کوه های سر به فلک کشیده پا میگذاشت و به طرف‬ ‫باال میرفت‪ ،‬کلکینچه های آن از شعاع آفتاب میدرخشیدند و متدرجاً در آسمان آبی رنگ از انظار ناپدید گردید‪.‬‬ ‫درست در همین لحظات در نقطه ای از شاه راه کابل – جالل آباد صدای فیر توپ شنیده شد‪ ،‬مزاح ها و شوخی ها‬ ‫دفعتاً خاموش شده و قیافه ها رنگ جدی بخود گرفتند‪ .‬همۀ کسانیکه در آن لحظه در "اتاق عمومی" قرار داشتند درک‬ ‫کردند‪ " :‬شروع شد‪". . .‬‬ ‫پنج سال قبل‪ ،‬به تاریخ ‪ ۷۱‬جوالی ‪ ۷۷۱۱‬سردار محمد داوود بدون تقبل زحمات زیاد پسر کاکایش محمد ظاهرشاه را از‬ ‫تخت شاهی افغانستان برکنار ساخت‪ .‬محمد داوود نظام شاهی را لغو و خود را رئیس دولت‪ ،‬صدراعظم و وزیر امور‬ ‫خارجۀ کشور اعالم نمود‪ .‬جهان در آن ایام از وقوع کودتای نظامی در افغانستان و تحوالتی که باید پس از تعویض نظام‬ ‫سیاسی شروع میشدند حرف میزد‪ .‬اما بعضی از مأمورین استخباراتی شوروی که در مسائل افغانستان بلدیت مسلکی و‬ ‫همه جانبه داشتند‪ ،‬به این باور بودند که ماهیت اتفاقات اخیر طوری نیست که تبلیغات رسمی از آن یاد آور میشود‪.‬‬

‫این شخص از سال ‪ ۸۷۹۱‬الی ‪ ۸۷۱۱‬به حیث رئیس عمومی ریاست اول (کشف خارجی) کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و از سال ‪ ۸۷۹۱‬الی ‪ ۸۷۱۱‬سمت‬ ‫‪1‬‬ ‫معاون رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی را به عهده داشت‪.‬‬


‫یکی از افراد نزد یک به خانوادۀ شاهی به دفتر کشف خارجی در کابل محرمانه اطالع میداد که شخص شاه غالباً در به‬ ‫راه اندازی کودتا دست داشته است‪ .‬شاه هوشیار و دور اندیش افغانستان بخوبی درک میکرد که دیگر نمیتواند با‬ ‫اوضاع متغیر‪ ،‬غیر قابل پیشبینی و انفجار انگیز افغانستان دست و پنجه نرم کند‪ .‬در آن زمان از یک طرف بنیادگرایان‬ ‫اسالمی نفوذ خود را توسعه بخشیده و برای مبارزۀ مسلحانه علیه حکومت آمادگی میگرفتند و از سوی دیگر افراد و‬ ‫حلقاتی که آرزو داشتند افغانستان را از عقب مانی "قرون اوسطای" برهانند نیز با قاطعیت تمام صدای خود را بر ضد‬ ‫نظام بلند مینمودند‪ .‬خصوصیت مساًله در آن بود که حلقات و اشخاص متذکره نه دهقان بودند‪ ،‬نه کارگر و نه هم مأمور‬ ‫عادی دوائر رسمی؛ اینها غالباً صاحب منصبان جوانی بودند که که ستون فقرات اردوی افغانستان را تشکیل میدادند‪ .‬در‬ ‫همچون یک اوضاعی ظاهر شاه میتوانست میان دو سنگ آسیاب قرار بگیرد‪ .‬شاه افغانستان مدت چهل سال بود که بر‬ ‫تخت شاهی افغانستان قرار داشت‪ ،‬او طی این مدت تجارب زیادی اندوخته بود‪ ،‬لحظات و روزهای گرم و سرد را نیز‬ ‫دیده بود‪ .‬ولی اکنون یک احساس درونی به او توصیه میکرد تا از قدرت کنار رفته و به گوشۀ آرامی کوچ کرده‪ ،‬قدرت‬ ‫را به شخص قاطع تر بسپارد تا بدین ترتیب اوضاع در کشور تحت کنترول درآورده شده و اعتراضات ضد حکومتی‬ ‫بیشتر شکل میانه روانه و ملیگرایانه به خود بگیرد‪ ،‬چیزیکه از دیدگاه تاریخی بیشتر در افغانستان معمول بوده است‪.‬‬ ‫چنین یک شخص وجود داشت و آن سردار محمد داوود صدراعظم سابق و قریب نزدیک اعلیحضرت بود‪ .‬شخص شاه‬ ‫در آستانۀ "کودتا" رهسپار ایتالیا گردید‪ .‬سائر خویشاوندان‪ ،‬متعلقین و نزدیکان شاه حین کودتا و بعد از آن با کدام فشار‪،‬‬ ‫تضعییقات‪ . . .‬روبرو نشدند‪.‬‬ ‫اطالعات در بارۀ آنکه "شاه به اجرای کودتای جمهوری موافقت دارد" به مسکو خبر داده میشد‪ .‬ولی اطالعات مذکور در‬ ‫جمع انبوهی از "خبرها" توجه "آمرین" مربوطه را به خود جلب نمی کرد‪ .‬مسکو نهایت شادمان بود که "افغانستان گام‬ ‫جدیدی به طرف ترقی" برمیدارد‪.‬‬ ‫"آمرین" بخاطر ابراز شادمانی خویش دالیلی نیز داشتند‪:‬‬ ‫رئیس جدید دولت افغانستان صبح روز بعد از تصاحب قدرت از طریق رادیوی کابل خطاب به مردم افغانستان اطمینان‬ ‫داد که او در جامعه تحوالتی اجتماعی ‪ -‬اقتصادی به میان آورده و دیموکراسی را پیاده میکند‪ .‬رئیس دولت همچنان اظهار‬ ‫داشت که نابرابری میان اقشار و قومها از بین رفته‪ ،‬اصالحات ارضی دهاقین را مالک زمین خواهد ساخت‪ .‬محمد‬ ‫داوود در خطابه اش هکذا اعالم داشت که قصد دارد به فساد اداری خاتمه بخشیده‪ ،‬کنترول دولت را باالی قیم در ساحات‬ ‫تجارت و خدمات جتماعی تأمین نماید‪ ،‬اجرای اهداف دیگری نیز پیشبینی و مطرح گردیده بودند‪ .‬انصافاً باید تاکید کرد‬ ‫که داوود حین ریاست جمهوری اش سعی کرد تا تمام وعده های داده شده را عملی سازد‪.‬‬ ‫در ساحۀ سیاست خارجی محمد داوود در خطابه اش بطور خاص تاکید کرد که آرزو دارد دوستی همه جانبه را با "‬ ‫همسایۀ بزرگ شمالی" استحکام بخشیده و " تالش های امپریالیزم" را خنثی سازد‪.‬‬ ‫گرایش داوود به طرف مسکو قابل درک بود‪ ،‬زیرا او به کمک فعال افسران جوان اردو که تحصیالت نظامی را در اتحاد‬ ‫شوروی به دست آورده بودند در نتیجۀ کودتا به قدرت رسید‪ .‬بسیاری از این افسران اعضای حزب دیموکراتیک خلق و‬ ‫از یاران نزدیک ببرک کارمل بودند‪ .‬پس از به قدرت رسیدن‪ ،‬داوود مجبور بود افسران مذکور را به مقامهای بلند دولتی‬ ‫بگمارد‪.‬‬ ‫اولین سفر خارجی محمد داوود در مقام ریاست جمهوری به مسکو بود‪ .‬حین اقامت در مسکو رهبری شوروی از وی‬ ‫استقبال گرم بعمل آورد‪ .‬طی سفر باال یاد شده و سفرهای بعدی هئیت های عالیرتبۀ جانبین به کابل و مسکو مؤافقت نامه‬ ‫های مهم ههمکاری ها و توسعۀ روابط میان دو کشور به امضاً رسیدند‪.‬‬ ‫محمد داوود که یک سیاستمدار هوشیار‪ ،‬مجرب و دارای تفکر پراگماتیک بود‪ ،‬بالفاصله پس از احراز قدرت به مخالفین‬ ‫سیاسی خود نشان داد که منبعد این اوست که در راًس کشور قرار دارد‪ :‬قبل از همه او شروع کرد به سرکوبی گروهک‬ ‫های افراطی اسالمی که در آنزمان به تشتت و ترور اهالی متوسل میشدند‪ :‬به روی دختران که از پوشیدن چادری‬ ‫اجتناب میورزیدند تیزاب میپاشیدند‪ ،‬اعمال تروریستی انجام میدادند و در بعضی از نقاط کشور حتی مراکز بغاوت های‬ ‫مسلحانه را ایجاد کرده بودند‪ .‬محمد داوود یکی از اساس گذاران گروه افراطی "جوانان مسلمان" و آمر دیپارتمنت‬ ‫شریعات پوهنتون کابل غالم محمد نیازی را دستگیر و به زندان انداخت‪ .‬دو ماه بعد در دسمبر ‪ ۷۷۱۷‬یکی از لیدران‬ ‫دیگر تندروان اسالمی به نام حبیب الرحمن دستگیر و اعدام گردیده و یاران هم عقیدۀ او به حبس های طویل المدت‬ ‫محکوم شدند‪ .‬حبیب الرحمن و یارانش متهم به توطئه و آمادگی برای برای راه اندازی کودتا بودند‪ .‬برخالف باورهای‬ ‫معمول "مهاجرت" تندروان اسالمی از افغانستان اساساً در زمان حکومت محمد داوود آغاز یافته نه حین حکومت حزب‬ ‫دیموکراتیک خلق‪ .‬ناک امی یکی از توطئه های ضد محمد داوود که از سوی گروه های افراطی اسالمگرا به راه افتاده‬ ‫بود باعث گردید که افرادی چون گلبدین حکمتیار و احمد شاه مسعود افغانستان را ترک و فراری شوند‪ .‬در آنزمان با‬ ‫نامهای این جوانها کمتر کسی آشنائی داشت‪ .‬پس از ورود نظامیان اتحاد شوروی به افغانستان جوانان مذکور دسته های‬ ‫قوی را تشکیل داده و به عنوان لیدران سیاسی ظهور یافتند‪ .‬دیپلوماتان و سائر مامورینی که از مسکو به افغانستان در این‬ ‫زمان سفر میکردند از اینکه حکومت داوود به سرکوبی "ارتجاع اسالمی" پرداخته بود اظهار خشنودی و رضایتمندی‬ ‫میکردند‪.‬‬


‫در این میان اعتماد مسکو بر "شهزادۀ سرخ" ‪ 2‬هرچه بیشتر میگردید‪ .‬لیدران شوروی به آن باور بودند که داوود بر‬ ‫سیاستمداران جوان افغان و کمک های اتحاد شوروی اتکاء کرده نظامی را در کشورش ایجاد خواهد کرد که دوستان‬ ‫شوروی در اتخاذ تصامیم سیاسی دست بلند خواهند داشت‪ ،‬ولو اگر نظام موجود مستقیماً "سوسیالیزم" هم نامیده نشود‪ .‬به‬ ‫عبارۀ دیگر در اذهان اراکین شوروی آرزوی "شوروی سازی" افغانستان به میان آمده بود‪.‬‬ ‫اما تا جائی که میشد استنباط کرد چنین یک دورنمائی در پالن های رئیس جمهور داوود وجود نداشت‪ .‬داوود قصد نداشت‬ ‫بن یاد های تاریخی کشورش را که طی قرن ها نضج گرفته بودند تغییر بدهد‪ .‬داوود به مثابۀ یک ملی گرای واقعی احترام‬ ‫عمیق به عنعنات وطنش داشته و میخواست تا اصالحات او نظام سیاسی کشورش را از بین نبرده‪ ،‬بلکه به اصالح آن‬ ‫بپردازد‪ .‬در ساحۀ پالیسی خارجی داوود سعی میکرد توازن را میان قدرت های بزرگ جهان رعایت نموده و از این‬ ‫طریق به کشور خود حد اکثر مفاد برساند‪ .‬در کابل در آنزمان شوخیگونه میگفتند‪ " :‬داوود سگرت امریکائی را با گوگرد‬ ‫شوروی در میدهد‪ ".‬به همین دلیل‪ ،‬پس از آنکه داوود از سرکوبی گروه های تندرو اسالمی و بغاوت های اقلیت های‬ ‫قومی فارغ بال گردید‪ ،‬بالفاصله تصمیم گرفت تا از "وزیران طرفدار شوروی" فاصله بگیرد‪ ،‬از آنهائی که او را حین‬ ‫کودتا همراهی کرده بودند‪.‬‬ ‫داوود طی سالهای ‪ ۷۷۱۱ -۷۷۱۱‬عدۀ زیادی از اعضای حزب دیموکراتیک خلق را از کرسی های وزارت خانه ها و‬ ‫سائر دوائر عالی رتبه برطرف ساخت‪ .‬برخی از آنها به حیث سفراء به خارج از کشور فرستاده شدند و عده ای هم‬ ‫بیکار ماندند‪ .‬یکی از مهره های اساسی کودتای ‪ ۶۲‬سرطان پیلوت نظامی عبدالقادر بود که در بین برطرف شدگان مورد‬ ‫تحقیر بیشتر قرار گرفت‪ .‬قادر را نخست از سمت قوماندانی قوای هوائی به تقاعدی ثوق دادند و سپس توهین آمیز به‬ ‫صفت آمر مسلخ اردو تعیین کردند‪ .‬قادر پس از برخوردی که با او صورت گرفت با افسران و طرفداران خود تماس‬ ‫حاصل کرده و با آنها زمینۀ به راه اندازی یک کودتای جدید را‪ ،‬اینبار علیه محمد داوود جستجو کرد‪.‬‬ ‫افغانها چیزهای زیادی را میت وانند ببخشند‪ ،‬ولی تحقیر به عزت‪ ،‬مردانگی و حیثیت یک منصبدار را عفو نمیکنند‪.‬‬ ‫در مسکو بر کناری وزرای "چپ" در اوایل تعجب اراکین را برانگیخت‪" :‬چرا اینطور شد؟" مامورین کمیتۀ مرکزی‬ ‫حزب کمونیست و وزارت امور خارجۀ شوروی از این بابت ناراحت بودند‪" .‬آمرین" در ارگانهای زیربط مطمئن‬ ‫‪3‬‬ ‫بودند که شعبۀ روابط بین اللملی حزب کمونیست اتحاد شوروی روش مناسب را در برابر "دیموکراتهای مردمی افغان"‬ ‫انتخاب نموده بودند‪ .‬رفقای شوروی بارها به لیدران جناح های "خلق" و پرچم" توصیه میکردند تا "تمایالت و‬ ‫تقاضاهای انقالبی خویش را مهار ساخت ه و از نظام مترقی موجود در افغانستان حمایت همه جانبه نمایند‪ ".‬رهبری‬ ‫شوروی بهیچوجه نمیخواست باورمندی خویش را بر داوود مورد شک و تردید قرار داده و دچار اشتباه شود‪ .‬عده ای‬ ‫از اراکین عالیرتبۀ شوروی تغییرات کدری را که داوود در ادارۀ دولت وارد میکرد می ذیرفتند و توضیحات رئیس‬ ‫جمهور افغانستان را که گویا در شرایط کنونی کشور بیشتر به متخصصین آگاه ضرورت دارد تا به نظامیان که جز فیر‬ ‫کردن و مارش نمودن چیزی دیگری بلد نیستند‪.‬‬ ‫در عین زمان برخی از دیپلوماتان و کارمندان دفتر کشف خارجی در کابل داوود را فانتوماس‪ 4‬می امیدند‪ .‬علت فانتوماس‬ ‫نامیدن داوود نه تنها شباهت چهرۀ او با قهرمان مرکزی فلم سرزبان های فرانسوی "فانتوماس" بود‪ .‬مقصد اصلی در آن‬ ‫بود که داوود میتوانست تغییر قیافه دهد‪ ،‬ولی در هر حال از عقب هر ماسک حتماً قیافۀ وحشتناک حقیقی او ظاهر‬ ‫میشد‪ .‬این کارمندان با انرژی از اینکه در افغانستان چی میگذشت به خوبی آگاه بودند‪ .‬آنها میدانستند که حین جنگ دوم‬ ‫جهانی شهزاده داوود خان که در آن ایام سمت قوماندانی قوای مرکز را به عهده داشت طرفدار همکاری فعال با جرمن ها‬ ‫بود‪ .‬داوود آنقدر هم ساده نبود که در مورد او در کرملین و وزارت خارجۀ اتحاد شوروی فکر میکردند‪ .‬مامورین دفتر‬ ‫کشف خارجی اینرا نیز بخوبی می فهمیدند که اطالعات موثق و واقعی آنها که غالباً محتوای منفی در بارۀ محمد داوود‬ ‫میداشتند به رهبری اتحاد شوروی نمیرسید‪ .‬به دالیل که درست وضاحت نداشتند اطالعات مذکور در سطوح مختلف‬ ‫متوقف ساخته میشدند‪ .‬بدینترتیب کارمندان کشف تشویش داشتند که عدم دسترسی رهبری شوروی به واقعیت ها‬ ‫میتوانست تصور نادرست را از نظام جمهوری در افغانستان و شخص محمد داوود ایجاد کرده و این باعث آن میگردید‬ ‫تا لیدران دو کشور درک ناقص از همدیگر داشته باشند‪.‬‬ ‫این تشویش ها به زودی به واقعیت پیوستند‪.‬‬ ‫در اپریل ‪ ۷۷۱۱‬رئیس جمهور افغانستان ضمن یک سفر رسمی در مسکو قرار داشت‪ .‬بریژنیف تصور میکرد که داوود‬ ‫دوست و برادر اتحاد شوروی بوده و حین مذاکرات دوستانه و برادرانه داوود را مخاطب قرار داده تشویش جانب‬ ‫‪ -1‬اراکین شوروی در میان خود رئیس جمهور داوود و طرفداران او را "دیموکراتهای مردمی" مینامیدند‪.‬‬ ‫‪ -3‬بنابر عالیق نزدیک محمد داوود (در سالهای اول به قدرت رسیدن) با جناح "پرچم" حزب دیموکراتیک خلق و همچنان اتحاد شوروی‪ ،‬در‬ ‫بعضی از محافل سیاسی کشورها او را " شهزادۀ سرخ" مینامیدند‪.‬‬ ‫فانتوماس قهرمان یک سریال فرانسوی که ‪ ۱۶‬بخش دارد میباشد‪ .‬فانتوماس سر بدون مو (تاس) داشته و برای پنهان ساختن چهرۀ اصلی اش‬ ‫‪4‬‬ ‫ماسک بر رو میداشت‪.‬‬


‫شوروی را در رابطه به "فعالیت های تحقیقاتی" امریکائی ها که تحت پوشش سازمان ملل متحد در نزدیکی سرحدات‬ ‫شوروی به پیش میبردند به وی ابراز داشت‪.‬‬ ‫بریژنیف اطالعات موثق ادارۀ کشف خارجی خود را در بارۀ آنکه مامورین ملل متحد در حقیقت کارمندان سی آی ای‬ ‫اضالع متحدۀ امریکا میباشند در اختیار داشت‪ .‬البته بریژنیف نمیتوانست به داوود منبع خبری خود را مستقیماً فاش‬ ‫بسازد‪ .‬سخنان بریژنیف عکس العمل شدید و غیر منتظرۀ داوود را برانگیخت‪ .‬رئیس جمهور با قاطعیت تمام خاطر نشان‬ ‫ساخت که موجز حضور یا عدم حضور متخصصین در نقاط مختلف افغانستان از صالحیت های حکومت افغانستان بوده‬ ‫و او آرزو ندارد تا دوستان شوروی در امور داخلی افغانستان دست به مداخله بزنند‪.‬‬ ‫بریژنیف با برده باری تاخت و تاز مذکور را قورت کرد‪ .‬اما این آخرین اختالف میان طرفین حین مذاکرات اپریل نبود‪.‬‬ ‫بریژنیف که آجندای از قبل ترتیب شدۀ خود را ضمن مذاکرات دنبال میکرد‪ ،‬از لیدر افغانستان پرسید که او چگونه قصد‬ ‫دارد روابط خود را با حزب دیموکراتیک خلق بسازد؟ سوالی که به نظر منشی عمومی حزب کمونیست شوروی‬ ‫معمولی به نظر میرسید موجب عصبیت محمد داوود گردیده در جواب گفت‪" :‬روابط دوستانه میان کشورهای ما‬ ‫ضرورت به میانجیگران ندارد!" بریژنیف با مالحظۀ عکس العمل منفی داوود دیگر نخواست موضوع مذکور را‬ ‫انکشاف دهد‪.‬‬ ‫این بخش مذاکرات تاثیر عمیقی بر عده ای از اراکین اتحاد شوروی بجا گذاشت‪ .‬تشویش آن به میان آمد که رئیس جمهور‬ ‫احتماالً فعالیت حزب دیموکراتیک خلق را یا محدود و یا هم بکلی مسدود بسازد‪ .‬رهبری شوروی فیصله کرد تا پروسۀ‬ ‫وحدت دو جناح حزب (خلق و پرچم) با شدت هرچه بیشتر به پیش برده شود‪ ،‬تا حکومت داوود به زودی با یک حزب‬ ‫متحد‪ ،‬منسجم و نیرومند سیاسی روبرو گردد‪.‬‬ ‫سوء تفاهمات که حین مذاکرات اپریل ‪ ۷۷۱۱‬در مسکو بروز کردند جوشش " احساسات برادرانۀ " مقامات شوروی را‬ ‫در برابر داوود تا اندازۀ فروکش ساخت‪ .‬ولی روش عمومی حکومت شوروی در مورد افغانستان هنوز تغییر نکرده بود‪.‬‬ ‫در دفاتر وزارت خارجۀ شوروی وقتی حرف از افغانستان به میان می آمد‪ ،‬دوست داشتند آنرا با کشور فنلند مقایسه کنند‪:‬‬ ‫" فنلند نیز کشوری است دوست‪ ،‬بی طرف و با سیاست قابل پیشبینی‪".‬‬ ‫افزون برهمه ما ضرورتی برای ایجاد تشنج در سرحدات جنوبی اتحاد شوروی نداشتیم‪.‬‬ ‫توضیحات مترجم‪:‬‬ ‫* به عقیدۀ من نویسندگان کتاب به دالیل نامعلومی از یک سلسله حقایقی که ارتباط میگیرد به علل وقوع کودتای هفت ثور ‪ ۸۵۳۹‬و نقش‬ ‫حکومت اتحاد شوروی و مخصوصاْ دستگاه های مخوف استخباراتی آنکشور از قبیل کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬که اکنون به همگان مشهود‬ ‫است و اسناد کافی در دسترسی عام قراردارد‪ ،‬طفره میروند‪.‬‬ ‫برای روشنی هر چه بیشتر و رد استدالل عدم دست داشتن شوروی ها در وقوع حادثۀ روز سیاه هفت ثور به بخش یازدهم کتاب تأریخی محترم‬ ‫صبور اهلل سیاه سنگ "و آن گلوله باران بهار" توجه بفرمائید‪:‬‬ ‫"بازبیني "چـند ســطـــــر شــکـســـــته ‪"...‬‬ ‫فـــرهـاد لبیب نویسـندۀ کــتاب " چـند ســطــر شــکـســته در بارۀ تجـــاوز روس در افــغـانســـتان" (چـاپ لیتو‪ ،‬دهـلـي نو‪ /‬هـند‪)1891 ،‬‬ ‫مـیخـواهــد با افـزودن یادداشــتهـاي تازه‪ ،‬دســـتنویس هـای گــذشـــته اش را بازنگـري کـند‪ .‬او به دنبالـه ســخنان پیشــترش مــي آورد‪:‬‬ ‫مـقـدمــات کـودتاي ثور‬ ‫وقــتي روســهـا مـطمـئن مـیشـوند کـه دیگـر نمـیتوانند از مـحـمـد داوود به نفـع خـود اسـتفـاده کـنند‪ ،‬و درمـییابند کـه نامـبرده در نقـطه مـقـابل‬ ‫مـنافـع شـان قـرار گـرفـته‪ ،‬مـقـدمـات نابودي او و نظامـش را فـراهم مـیکـنند‪.‬‬ ‫از همـه اولتر‪ ،‬آنهـا به دو جـنا ح خـلق و پرچم کـه به گـونه تکـنیکـي جــداگانه فـعـالیت داشـتند‪ ،‬فــرمان "وحـدت" دادند‪ .‬این دسـتور در مـاه‬ ‫سـرطان سـیزده پنجـاه و شـش (جـوالي ‪ )1811‬عـمـلي شـد و در نتیجــه‪ ،‬حـرکـات پراکـنده ضـد دولتي آغاز گـردید‪.‬‬ ‫در آغــاز وابسـتگـان روس به رهبري دو جـاسـوس فـعـال کـا جـي بي‪ ،‬حـفـیظ اهلل امـین و اسـداهلل سـروري خـواسـتند در بخـشـهـاي نظامـي و‬ ‫مـلکـي با فـعـالیتهـاي تخـویفـي و تهدیدي‪ ،‬داوود را از راهي کـه در پیش گـرفـته بود‪ ،‬مـنصـرف سـازند‪ .‬به طور مـثال‪ ،‬مـیتوان از قـتل عـلي‬ ‫احـمـد خـرم وزیر پالن در دفـتر کـارش هنگـام امـضـاي قـرارداد تجـارتي با نمـاینده جـاپان نام برد‪.‬‬ ‫مـرجـان قـاتل کـه اصـالً عـضـو بخـش پرچم [حـزب دمـوکـراتیک خـلق افـغانسـتان] بود‪ ،‬بعـد از گـرفـتار شـدن و اعـتراف کـردن‪ ،‬در رسـانه‬ ‫هـاي همـگـاني به نام "اخـواني" مـعـرفـي شـد‪.‬‬ ‫البته‪ ،‬وي مـوضـوع ارتباط نداشـتن با اخـوان [المـسـلمـین] را در زندان پلچرخـي‪ ،‬بالک دوم‪ ،‬مـنزل اول قـسـمـت "کـوته قـفـلي" چنین افـشـا‬ ‫کـرد‪ " :‬همـه جـریاناتي را کـه از رادیوها شــنیدید و در جـــراید خــواندید‪ ،‬درسـت اسـت‪ ،‬به جـز ارتباط اینجـانب با اخـوان‪".‬‬ ‫مـوضـوع پرچمـي بو دن مـرجـان را غني خـان مـشـرقـي وال‪ ،‬عـضـو هیات تحـقـیق و قـومـاندان زندان دهمـزنگ کـابل کـه مـن (فـرهـاد لبیب)‬ ‫در جـوار اتاقـش در پلچـــرخـي زنداني بودم‪ ،‬تایید کـرد‪ .‬عـالوتاً زنده مـاندن و رهـا شـدن مـرجـان همـراه با پرچمـیهـاي دیگـر توسـط ببرک‬ ‫کـارمـل‪ ،‬یک هفـته پیش از "عـفـو عـمـومـي" در شـانزدهم جـدي سـیزده پنجـاه و هشـت [‪ 6‬جنوري ‪ ]1891‬مـوضـوع ارتباط ســـیاســي او را‬ ‫کـامـالً روشـن مـیسـازد‪.‬‬ ‫مـزید بر آن کـشـتار هزاران انسـان با شـعـور و وطندوسـت‪ ،‬بدون هیچ جـرم و حـتا بدون یک ورق تحـقـیق به نام اینکـه داراي فـالن اندیشـه‬ ‫سـیاسـي اند‪ ،‬و بدتر از همـه به شـهـادت رسـاندن دسـتجـمعي زندانیان سـیاسـي به تاریخهـــاي هشـــتم و یازدهـــم جـــوزاي ســـیزده پنجـاه و‬ ‫هشـت [‪ 89‬و ‪ 11‬مي ‪ ]1891‬در صـحـن حـویلي زندان پلچرخـي‪ ،‬مـقـابل بالک دوم کـه بعـضـي از آنهـا مـدت حـبس تعـیین شـده را نیز‬ ‫سـپري کـرده بودند‪ ،‬مـانند آقـاي "فـصـیح" از یکـاولنگ بامـیان‪ ،‬نمونه هــاي دیگر اند‪.‬‬ ‫باید گـفـت کـه روسـهـا به خـاطر بي ثبات سـاخـتن اوضاع در اوایل سـقـوط داوود‪ ،‬توسـط مـزدوران بومـي شــان به اعـمـالي چون ترور‪،‬‬ ‫اخـتطاف و دهشـت افـگـني در بین مـردم دست زدند و در این حـرکـات قـسـمـاً مـوفـق نیز بودند‪.‬‬


‫دگـرگـونیهـاي چشـمـگـیر در اردو‬ ‫پیش از کـودتاي ثور [اپریل ‪ ]1819‬در سـطوح باالیي پسـتهـاي نظامـي دگـرگـونیهـایي صـورت گـرفـت‪ .‬این مـوضـوع از یکـسـو گـویاي‬ ‫دقـیق بودن طرح کـودتا و از سـوي دیگـر حـ کـایتگـر دسـت داشـتن روسـهـا در قـلب نظام عـسـکـري بود‪.‬‬ ‫درسـت یک مـاه پیش از کـودتاي ثور [اپریل ‪ ]1819‬دگـروال عـبدالقـادر پیلوت (بعـداً وزیر دفـاع رژیم کـودتا) کـه مـدت طوالني خـانه نشـین‬ ‫بود‪ ،‬از آمـریت مـلسـخ عـسـکـري به حـیث رییس ارکـان قـواي هوایي و مـدافـعـه هوایي مـقـرر گـردید‪ .‬به تعـقـیب آن دگـروال مـحـمـد رحـیم‬ ‫نورسـتاني پیلوت قـومـاندان گـارنیزیون بگـرام کـه شـخـص مـذهبي و طرفـدار داوود بود‪ ،‬از وظیفـه برکـنار شـد و به جـایش دگـروال غالم‬ ‫سـخـي از مـشـرقـي کـه از وابسـتگـان روس بود‪ ،‬مـقـرر گـردید‪.‬‬ ‫هم ـچنان ده روز پیش از کـودتا‪ ،‬سـرور نورسـتاني قـومـاندان قـواي چهـار زرهدار به خـاطر تداوي خـانمـش به روسـیه فـرسـتاده شـد‪( .‬جـنرال‬ ‫اسـمـاعـیل خـان رییس مـصـونیت مـلي ظاهـر‪/‬داوود به نگـارنده (فـرهـاد لبیب) چنین گـفـت‪" :‬به خـاطر شـک و سـوءظني کـه بر سـرور‬ ‫نور سـتاني مـبني بر رابطه داشـتن با دسـتگـاه اسـتخـبارات روس وجـود داشـت‪ ،‬به بهـانه تداوي خـانمـش از سـوي دولت به اتحـاد شـوروي‬ ‫اعـزام گـردید‪".‬‬ ‫کـنار زدن سـرور نورسـتاني از راس قـوا‪ ،‬مـحـمـد رفـیع پرچمـي را به کـفـالت او تعـیین کـردن‪ ،‬آنهم چند روز پیش از کـودتا‪ ،‬و فـرسـتادن‬ ‫جـنرال شـیر مـحـمـد خـان قـومـاندان فـرقـه هشـت قـرغه به مـزار شـریف براي انجـام دادن کـارهـاي مـعـمـولي‪ ،‬زمـینه هـاي سـنجـیده شـده‬ ‫براندازي رژیم مـحـمـد داوود را مـیرسـانید‪.‬‬ ‫البته‪ ،‬براي به پیروزي رسـاندن کـودتا‪ ،‬حـرکـات دیگـري نیز در چوکـات نظامـي رویدسـت گـرفـته شـده بود‪ .‬مـثالً آمـر ترمـیم خـانه اردو در‬ ‫خـدمـات تخـنیکـي پلچرخـي تعـداد زیادي از تانکـهـا و وسـایط را به بهـانه اینکـه گـویا "زیر ترمـیم اند" فـعـال سـاخـت و ترمـیم خـانه را‬ ‫اندکـي پیش از کـودتا به نیروگـاه قـوي جـنگـي مـبدل نمـود‪ .‬این مـرکـز در جـریان کـودتا نقـش قـطعـه فـعـال را بازي کـرد‪.‬‬ ‫پیش از کـودتاي ثور دوازده تن پیلوت روسـي در مـیدان هوایي بگـرام به عـنوان "مـعـلمـین پرواز" کـار مـیکـردند‪ .‬داوود در نظر داشـت آنهـا‬ ‫را به آهسـتگـي از قـطعـات نظـامـــي دور سـازد‪ .‬ولي درسـت چند روز قـبل از کـودتا‪ ،‬دوازده پیلوت دیگـر روسـي ظاهـراً به عــنوان‬ ‫"مـعـلمـین جـدید" کـه قـرار بود جـانشـین "مـعـلمـین" گـذشـته شـوند‪ ،‬از روسـیه به مـیدان بگـرام رسـیدند‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬بیسـت و چهـار تن‬ ‫پیلوت روسـي در روز کـودتا آمـاده عـمـل بودند‪.‬‬ ‫برخ ـالف افـواهـات نادرسـتي کـه گـویا طیارات روسـي از تاشـکـند به پرواز آمـدند و کـودتا را پیروز سـاخـتند‪ ،‬از سـاعـت دو بجـه پس از‬ ‫نیمـه شـب تا سـپیده دم [‪ 89‬اپریل ‪ ]1819‬کـه کـودتاچیان به شـکـسـت مـواجـه شـده بودند‪ ،‬همـین پیلوتهـاي روسـي مســـتقر در بگـرام‪ ،‬ارگ و‬ ‫قـطعـات قـــواي مـــرکـز را بمـباران کـردند‪ .‬به سـخـن دیگـر‪ ،‬پیلوتهـاي روســـي از درون افـغانسـتان با طیارات مـتعـلق به افـغانهـا حـکـومـت‬ ‫مـحـمـد داوود را برانداخـتند و مـزدوران خـود را بر اریکـه قـدرت نشـاندند‪.‬‬ ‫آغاز کـودتاي ثور‬ ‫داوود خـان جـهت دسـتیابي به امـکـانات مـادي به خـاطر به سـر رسـاندن نقـشـه هـایش مـشـغول دیدار کـشـورهـاي غربي اسـت و از سـوي‬ ‫شـخـصـیتهـاي مـلي و رهبران امـور به خـوبي اسـتقـبال مـیشـود‪ .‬چند هفـته بعـد کـنفـرانس کـشـورهـاي غیرمـنسـلک در کـابل برگـزار‬ ‫میگـردد‪ .‬این مـوضـوع روسـهـا را بیشـتر از پیش سـراسـیمـه کـرده اسـت‪ ،‬زیرا اگـر کـنفـرانس یادشـــده در کـابل مـیبود و داوود به حـیث‬ ‫رییس آن برگـزیده مـیشـد‪ ،‬از مـیان برداشـتنش نه تنهـا مـشـکـل کـه نامـمـکـن مـیگـشـت‪.‬‬ ‫چناني کـه اشـاره شـد‪ ،‬روسـهـا در دسـتگـاه دول ت زیاد نفـوذ کـرده بودند و گـمـاشـتگـان شـان به نام مـشـاور اقـتصـادي و یاور نظامـي‪ ،‬داوود‬ ‫را در سـفـرهـا همـراهي مـیکـردند‪.‬‬ ‫مـسـتشـار اقـتصـادي داوود در این سـفـرهـا مـحـمـد خـان جـاللر (بعـداً وزیر تجـارت در حـکـومـت خـلق و پرچم) و یاور نظامـي وي‬ ‫عـبدالحـق صـمـدي ( رییس شـبکـه هـاي مـخـفـي رژیم کـودتا) بود‪ .‬این دو تن قـراردادهـاي سـري و عـلني و حـتا گـفـتگـوهـاي داوود با سـران‬ ‫کـشـورهـا را دقـیقـاً نظارت مـیکـردند‪.‬‬ ‫وقـتي داوود خـان به کـشـور باز مـیگـردد‪ ،‬سـفـرهـاي داخـلي را از والیات مـشـرقـي آغاز مـیکـند‪ .‬دو جـاسـوس فـوق الذکـر همـه راپورهـاي‬ ‫سـفـر داوود را به سـفـارت روس در کـابل مـیرسـانند‪.‬‬ ‫روسـهـا کـه در این زمـینه آمـادگـي قـبلي گـرفـته بودند‪ ،‬پس از بررسـي راپورهـا دسـت به کـار مـیشـوند‪ .‬عـضـو رابط سـفـارت شـوروي با‬ ‫حـزب دمـوکـراتیک خـلق [افـغانسـتان] ‪ ،‬نور مـحـمـد تره کـي‪ ،‬حـفـیظ اهلل امـین و ببرک کـارمـل را دعـوت میکـند و به آنهـا اطمـینان مـیدهد کـه‬ ‫در آینده قـریب جـاي کـابینه داوود را خـواهند گــرفت و مــي افـــزاید‪ :‬عـجـالتاً باید مـبارزه با داوود را شـدت بخـشـید‪.‬‬ ‫فـرداي آن روز کـمـیته مـرکـز ي ح ـزب مـزدور در مـنزلي واقـع وزیر اکـبر خـان مـینه تشـکـیل جـلسـه مـیدهد‪ .‬در همـین زمـان‪ ،‬از طرف‬ ‫سـفـارت شـوروي به حـفـیظ اهلل امـین چنین دسـتور مـیرسـد‪" :‬پس از خـتم جـلسـه باید مـیر اکـبر خـیبر از بین برود‪( ".‬قـرار افـواه‪ ،‬مـیر اکـبر‬ ‫خـیبر مـخـالف کـودتا و به دسـت گـرفـتن قـوا از طرف حـزب دمـوکـراتیک خـلق افـغانسـتان بود‪).‬‬ ‫در آن زمـان‪ ،‬مـیر اکـبر خـیبر بخـش نظامـي جـناح پرچم‪ ،‬و حـفـیظ اهلل امـین (پس از داکـتر کـریم زرغون) بخـش نظامـي جـناح خـلق را‬ ‫رهبري مـیکـرد‪.‬‬ ‫از مـیان برداشـتن خـیبر به دسـت امـین براي را ه اندازي کـودتا نقـش سـازنده و اسـاسـي دارد‪ .‬امـین به عـارف عـالمـیار و اسـداهلل سـروري‬ ‫امـر ترور خـیبر را مـیدهد‪ .‬این عـمـل حـوالي سـاعـت نه شـب بیست و هشت حمل سـیزده پنجـاه و هفـت [‪ 11‬اپریل ‪ ]1819‬عـمـلي مـیشـود‪.‬‬ ‫به جـز همـین سـه تن‪ ،‬در حـزب کـسـي از اصـل قـضـیه آگـاه نیسـت‪.‬‬ ‫اعـالن مـراسـم فـاتحـه در رادیو از طرف نور مـحـمـد تره کـي‪ ،‬ببرک کـارمـل و چند تن از اعـضـاي بلند پایه حـزب به دسـتور سـفـارت‬ ‫شـوروي در کـابل صـورت مـیگـیرد و به تعــقیب آن مـبارزه عـلني عـلیه داوود تشـدید مـیشـود‪.‬‬ ‫یک روز بعـد‪ ،‬اعـضـ اي حـزب و جـمـعـیت بیخـبر از همـه چیز جـنازه مـیر اکـبر خـیبر را از مـنزلش واقـع مـکـروریان برمـیدارند و به‬ ‫شـهداي صـالحـین مـیرسـانند‪ .‬در مـوقـع تدفـین‪ ،‬سـخـتترین خـطابه هـا از طرف رهبران حـزب عـلیه داوود صــورت میگیرد و اتهام ترور‬ ‫خـیبر نیز به داوود نســبت داده مـیشـود‪ ( .‬رئیس جمهــور هـمـه حــرکات را کـامـالً زیر نظر دارد و درک مـیکـند کـه حـادثه یي در حـال وقـوع‬ ‫اسـت‪).‬‬ ‫خـانم خـیبر کـه مـیداند شـوهـرش از سـوي چه کـسـاني به قـتل رسـیده است‪ ،‬عـریضـه یي به مـقـامـات عـدلي میســپارد و در آن نور مـحـمـد‬ ‫تره کـي و ببرک کـارمـل را قـاتلین مـیر اکـبر خـیبر میخــواند‪.‬‬ ‫تدابیر داوود خـــان عـلیه کـودتا‬ ‫داوود خـان از وقـوع کـودتا آگـاهي قـبلي داشـت‪ ،‬لذا دسـتور داد در قـطعـات نظامـي تدابیر شـدید و بیسـابقـه گـرفـته شـود‪ ،‬ولي بیکـفـایتي‬ ‫قـومـاندانهـاي قـطعـات (با قـید احـتیاط) ‪ ،‬به خـصـوص بیکـفـایتي و حـرکـات مـشـکـوک حـیدر رسـولي وزیر دفـاع نه تنهـا حـرکـت به سـوي‬ ‫کـودتا را تسـریع کـرد‪ ،‬بلکـه آن را به ثمـر نیز رسـانید‪.‬‬ ‫داوود قـبالً یک عـده قـومـاندانهـاي آگـاه و با انضـباط را از راس قـطعـات سـبکـدوش سـاخـته بود و به جـاي آنهـا به کـسـاني کـه فـطرتاً بدون‬ ‫صـالحـیت بودند‪ ،‬تکـیه کـرد‪.‬‬


‫در قـطـعـات گارنیزیون کـابل تدابیر احـضـــارات نمـبر یک مـحــاربوي گـرفـته شـــده بود‪ .‬قـومـاندانهاي مـتعـهد به داوود حـتا در جـریان‬ ‫سـفـرهـاي او به کـشـورهـاي عـربي‪ ،‬شـب و روز به وظایف شـان حـاضـر بودند و خـانه نمـیرفـتند‪ .‬پوسـته هـاي اسـتخـباراتي قـطعـات‪ ،‬همـه‬ ‫افـراد را زیر نظر داشـتند‪ .‬همـچنان در همـین زمـان خـانه هـاي فـرد فـرد صـاحـبمـنصـبان در هـر گـوشـه و کـنار شـهـر توسـط قـومـانداني‬ ‫مـربوطه نشـاني شـده بودند‪".‬‬ ‫یادداشت‪ :‬اینجانب غوث جانب از افتخار ترجمۀ کتاب مذکور را از زبان دری به روسی در سال ‪ ۶۰۰۷‬داشته ام‪.‬‬

‫لیف ن‪ .‬گوریلوف سه سال بود که در رأس متخصصین نظامی شووروی ( بعودتر آنهوا را مشواورین شووروی نامیدنود) کوه‬ ‫در قوای مسلح افغانسوتان ایفوای وظیفوه میکردنود قورار داشوت‪ .‬وظوایف روزمورۀ گوریلووف یوک نواخوت و بودون هرگونوه‬ ‫اتفاقات غیر مترقبه جریان داشت‪ .‬تسلیحات در افغانستان از کارت وس و مرمی گرفتوه توا راکوت هموه وهموه سواخت اتحواد‬ ‫شوروی بودنود‪ .‬اکثور صواحب منصوبان اردوی ایون کشوور تحصویالت خوویش را در مکاتوب و اکوادمی هوای نظوامی اتحواد‬ ‫شوروی ختم کرده بودند‪ .‬بسیاری از این صاحب منصبان با زبان روان روسی صحبت میکردند‪ ،‬در صوورت "لوزوم" بوا‬ ‫عالقمندی ودکا مینوش یدند و با رضایت زاید الوصفی خواطرات سوالهای تحصویل خوود را بوه یواد موی آوردنود‪ ،‬مخصوصوأ‬ ‫آنها با شوق از دختران شوروی یاد آور میشدند‪. . .‬‬ ‫ل‪ .‬گوریلوف همیشه حکایت یکی از افغانهای را که مکتب نظامی کوماندوی هوائی را در ایالت ریزان‪ 5‬به پایان رسوانده‬ ‫بوود بخواطر موی آورد‪ . . ." :‬رفیوق جنورال‪ ،‬شوما خوود توان تصوور کنیود‪ ،‬بواری مون از یکوی از کوچوه هوای شوهر مسوکو‬ ‫میگذشتم‪ .‬سردی هوا به منفی سی درجه تقرب میکرد‪ .‬ناگهان متوجه شدم که در کنار سرک خانمی آیس کریم میفروشود‪.‬‬ ‫زن مذکور جراب های ضخیم پشمی‪ ،‬کلوش های گرم به پا وجمپر عظیموی پختوه ا ی بوه تون داشوت‪ .‬بواالی جمپورش تکوۀ‬ ‫سفیدی انداخته بود که از زیر آن سینه های فربه او قد کشیده بودند‪ .‬من به این زن نزدیک شده خواسوتم توا بورایم شویریخ‬ ‫بفروشد‪ .‬زن که از خواهش من به حیرت افتیده بود گفت‪ " :‬تو چی میگووئی "مواوگلی"‪ 6‬در چنوین یوک هووای سورد آدموی‬ ‫مثل تو شیریخ را به دهن برده نمیتواند‪ ".‬سپس از صندوق یک بوتل ودکای سرد‪ ،‬دو گیالس شیشه ای و بادرنوگ شوور‬ ‫را بیرون کشید‪ .‬من ودکا را سر کشیدم و پارچۀ از بادرنگ شور و یخزده را نیز نوش جان کردم‪ .‬زن آیس کریم فوروش‬ ‫بدون آنکه چیزی دیگری به لب زده باشد ودکا را یکجا با من نوشید و از من هیچ پولی نگرفت‪ .‬بدینترتیب ما با یکودیگر‬ ‫آشنا شدیم‪ .‬سپس او مورا بوه خانوه اش دعووت کورد‪ .‬میودانی ای دوسوت‪ ،‬مون حتوی تصوور کورده نمیتوانسوتم کوه در جهوان‬ ‫چنین زنهای میتوانند وجود داشته باشند‪"...‬‬ ‫جنرال گوریلوف و سوائر همکواران او بودون هرگونوه مشوکالت بوه منواطق مختلوف افغانسوتان سوفر میکردنود و از قطعوات‬ ‫مستقر نظامی در آنجا دیدن بعمل می آوردند‪ .‬حوین سوفر هوا هیچگواه بوا خوود سوالح نمیداشوتند‪ ،‬فقوط وقتیکوه قصود شوکار‬ ‫میداشتند با خود تفنگ های ساخت "توال"‪ 7‬را حمل میکردند‪ .‬صید آنها را غالبأ مرغابی هائیکه در جهیول واقوع در حوموۀ‬ ‫کابل میبودند تشکیل میداد‪ .‬محمد نعیم برادر رئیس جمهور افغانستان که شوکارچی مواهری بوود متخصصوین شووروی را‬ ‫بعضأ حین شکار همراهی میکرد‪ .‬بمنظور شکار گواو مویش هوا بوه منواطق دور دسوت کشوور واقوع در سورحدات افغوان ‪-‬‬ ‫شوروی نیز سفر های میداشتند‪ .‬اما یکی از نابترین انواع شوکارها صوید گرازهوا‪ 8‬بوود‪ .‬کشوتن ایون حیووان و غوذائی کوه‬ ‫از گوشت آن تهیه میشد در حقیقت بهانه ای بود تا با اشخاص دلچسپ و ضروری گفتگو های صورت بگیرد‪.‬‬ ‫در سائر موارد هیچگونه ضرورتی بورای حمول سوالح محسووس نموی بوود‪ ،‬زیورا متخصصوین شووروی را در هموه جوا بوا‬ ‫گرمی و آغوش باز استقبال میکردند‪.‬‬ ‫رئیس جمهور داوود بارها به نزدیکان خود خاطر نشان میساخت‪ " :‬اگر یک موی از سر متخصصین شووروی بوه زموین‬ ‫بی افتد‪ ،‬این عمل به قیمت جان فرد مالمت تمام خواهد شد‪".‬‬

‫‪۸‬‬

‫شهر مذکور در حدود ‪ ۱۴۴‬کیلومتر به طرف شمال ‪ -‬شرق از مسکو فاصله داشته و از سی شهر بزرگ فدراسیون روسیه به شمار میرود‪.‬‬ ‫‪۶‬‬ ‫‪ Mowgli‬قهرمان کتاب های ریدیار کیپلینگ )‪" (Rudyard Kipling‬کتاب جنگل ها" و "کتاب دوم جنگلها" است‪ .‬در کتاب های مذکور آمدده‬ ‫است که چگونه پدر و مادر هندو تبار پسر شان را از ترس پلنگ مشهور به "شیر خان" رها میکنند‪ .‬پسرک که پوست تاریک و موهای سیاه داشت‬ ‫بطور معجزه آسا جان به سالمت میبرد و نزد گرگهای جنگل پرورش می یابد‪ .‬مردم عوام در روسیه اصطالح ماوگلی را اکثرأ به کسدانیکه پوسدت‬ ‫تاریک و موهای سیاه میداشته باشند اطالق میکنند؛ با در نظر داشت متن مکالمه اصطالح مذکور میتواند ماهیت توهین آمیدز و یدا شدوخی را داشدته‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫‪۵‬ایالت مذکور به طرف جنوب مسکو موقعیت داشته و از آن ‪ ۷۸۱‬کیلومتر فاصله دارد‪ .‬صنعت اسلحه سازی در اینجا از زمانه های قدیم معمدول‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫نوع از خوک وحشی‪.‬‬


‫گوریلوف از جملۀ جنراالن " سرک های قیور" نبوود‪ .‬او هنگوام هجووم بوه کشوور چکوسولواکیا در سوال ‪ ۸۷۲۱‬قومانودانی‬ ‫فرقۀ کوماندو را به عهده داشت‪ .‬انصافأ باید گفت که گوریلوف دوست نداشت از ایون جوزء بیووگرافیش یواد آوری نمایود‪،‬‬ ‫وقتووی از وی در ایوون مووورد مووی پرسوویدند پیشووانی اش از تأسووف زیوواد همیشووه توورش میشوود‪ .‬هفووت سووال پووس از واقعووات‬ ‫چکوسلواکیا‪ ،‬لوی درستیز آنوقت شوروی مارشال کولیکوف او را نزد خود خواسته گفت‪ " :‬ما تورا بوه حیوث سرمشواور‬ ‫نظامی در افغانستان تعیین میکنیم‪ .‬اتحاد شوروی قصد دارد در این کشور حضور نظامی خویش را افزایش داده و حجوم‬ ‫کمک های نظامی را توسعه بخشود‪ .‬فعالیوت هوای توانرا عمودتأ در تعلویم و تربیوۀ صواحب منصوبان افغوان تمرکوز دهیود‪ .‬و‬ ‫راستی‪ ،‬از هرگونه سیاست بازی حذر نمائید !" لوی درستیز شوروی کولیکوف سپس از عقوب میوز کوارش برآموده و در‬ ‫دفتر وسیعش به قدم زدن پرداخته و به میزی که در آن بی ست پایه تلفون هوای مختلوف النووع گذاشوته شوده بودنود نگریسوته‬ ‫افزود‪ " :‬اوضاع افغانستان صرف ظاهرأ عادی به نظر میرسد‪ .‬اگر اندکی عمیقتور بنگوریم بوا جریانوات جوالبی برخوواهیم‬ ‫خورد‪ .‬نیروهای مختلف آرزو دارند صاحب منصبان را به جوانب مختلف بکشانند‪ :‬رئیس جمهور داوود میخواهد توا آنهوا‬ ‫به او وفادار باقی بمانند‪ ،‬در حالیکه کمونیستهای محلی در این مورد پالن های دیگری در سر دارنود‪ .‬بوه هور حوال وقتوی‬ ‫به آنجا رسیدید خود در این باره تصمیم بگیرید‪".‬‬ ‫گوریلووووف پوووس از مواصووولت بوووه کابووول بووودون معطلوووی از طووورف رئووویس جمهوووور داوود پذیرفتوووه شووود‪ .‬داوود سرمستشوووار‬ ‫م تخصصین نظامی شوروی را به سورقوماندانی قووای مسولح کشوور معرفوی و در پیشوبرد اموور مربوطوه بوه وی موفقیوت‬ ‫آرزو کرد‪ .‬یک آپارتمان گسترده برای زیست‪ ،‬موتر و ترجمان در اختیار گویلوف قرار داده شد‪.‬‬ ‫جنرال گوریلوف از موجودیت حزب دیموکراتیک خلق در افغانستان آگاهی داشت ولوی بنوابر توصویۀ مارشوال کولیکووف‬ ‫از صووحبت در بووارۀ سیاسووت دوری مووی جسووت و سووائر همکوواران خووود را نیووز بووه همووین روحیووه تشووویق میکوورد‪ .‬اکثوور‬ ‫متخصصین شوروی که کمیت شان در آن وقت بوه بیشوتر از سوه صود تون میرسوید از اینکوه در درون جامعوۀ افغوانی یوک‬ ‫نیروی تخریب کنندۀ انقالبی رشد میکند حتی حدس هم نمیزدند‪.‬‬ ‫کار ها و وظایف گوریلوف و همکارانش فراوان بود‪ .‬نظامیان افغان با آنکه در رژه هوا خووب گوام برمیداشوتند ولوی در‬ ‫حصۀ آمادگی های حربی‪ ،‬استفاده از اسلحۀ جدید و تکتیک حربی نهایت ضعیف به نظر میرسیدند‪ .‬متخصصین شووروی‬ ‫مجبور بودند از الفبا آغاز کنند‪ :‬به دست ن ظامیان افغان کتواب دادنود‪ ،‬آنهوا را بوه میودانها بورای تطبیقوات نظوامی نووع غنود‪،‬‬ ‫فرقه و قوول اردو میبردنود‪ .‬افوزون بور اینهموه متخصصوین شووروی حتوی اموور روزمورۀ نظامیوان افغوان از قبیول جابوه جوا‬ ‫سازی آنها را نیز به پیش میبردند‪ .‬صواحب منصوبان شوووری بعود از ورود بوه افغانسوتان بوا تعجوب مالحظوه میکردنود کوه‬ ‫قطعات اردوی اینکشور فاقد ابتدائی ترین قاغوش ها و محول بودبواش سوربازان و افسوران اسوت‪ :‬سوربازان روی فورش یوا‬ ‫هم روی زمین میخوابیدند‪ ،‬غذا هایشان را باالی آتش آمواده میکردنود و هرچوه بوه دسوت موی آوردنود نووش جوان میکردنود‪.‬‬ ‫لت و کوب در اردو یک چیز معمولی بود‪ :‬صاحب منصب بدون هیچگونه هراسی میتوانست بوا مشوتش بوه روی عسوکر‬ ‫بکوبد‪ .‬صاحب منصبان پائین رتبه به نوبۀ خود از طرف دگروال ها و جنراالن لت و کوب میشدند‪.‬‬ ‫دو ماه قبل در پلیت های گوریلوف ستارۀ دیگری نیوز اضوافه گردیود‪ :‬او بوه رتبوۀ توورن جنرالوی رسوید‪ .‬گوریلووف بوه ایون‬ ‫مناسب ت ضیافتی برپا نموده و از نظامیان بلند رتبۀ افغان دعوت بعمول آورد توا در آن اشوتراک نماینود‪ .‬بوا در نظور داشوت‬ ‫اصوول اسووالمی کووه نوشوویدن الکهووول را منوع میسووازد‪ ،‬تصوومیم بوور آن شوود تووا صورف غووذا و "نوشووابه هووا" در اتوواق هووای‬ ‫جداگانه تنظیم گردد‪" .‬نوشابه" ها به خواهش گوریلوف در اتاق همجوار روی میوز چیوده شودند‪ .‬گوریلووف بخووبی آگواهی‬ ‫داشت که صرفنظر از ممانعت ها‪ ،‬همسلکان افغان او مخالف نیستد تا یکی دو گیالس را سر بکشند‪ ،‬ولی طوریکه کسوی‬ ‫متوجه آنها نشود‪ .‬اکنون نیز یکی پی دیگر به اتاق "نوشابه ها" میرفتند و هربار که به میز غذا برمیگشتند نهایت راضوی‬ ‫و بشاش میبودند‪.‬‬ ‫بووه توواریخ ‪ ۸۷‬اپریوول در سووفارت جلسووۀ نوووبتی "اتحادیووۀ صوونفی" دائوور گردیوود‪ .‬در خووارج از قلموورو اتحوواد شوووروی جلسووات‬ ‫حزبووی معموووالً تحووت پوشووش "اتحادیووۀ صوونفی" برپووا میشوودند‪ .‬متخصصووین نظووامی در دو بووس جابجووا شووده‪ ،‬گوریلوووف و‬ ‫معاونینش در موتر "والگا" نشسته و از ناحیۀ میکروریان به صوب جادۀ داراالمان‪ ،‬یعنی به گوشۀ دیگر پایتخت حرکوت‬ ‫کردند‪ .‬در نیمه راه قطار آنها بوا مظواهرۀ عظیموی روبورو شود‪ .‬هوزاران نفور در حالیکوه بیورق بوه دسوت داشوتند و بوا تموام‬ ‫قوت و احساسات شعار میدادند به طرف مرکز شهر روان بودند‪ .‬متخصصین شوروی با تحمل دشواری هوای زیوادی در‬ ‫راه باالخره به سفارت رسیدند‪.‬‬ ‫حین جلسۀ حزبی سفیر قبل از دیگران رشتۀ سوخن را بوه دسوت گرفتوه بوه حاضورین خبور داد کوه "مغوز متفکور چپوی هوای‬ ‫جناح "پرچم" میر اکبر خیبر به قتل رسیده و مظاهره چیان حکومت را به دست داشتن در این قتل متهم میسازند‪ .‬ولی موا‬ ‫اکنون اطالعاتی به دست آورده ایم که خیبر اصالً قربانی کشمکش های درون حزبی گردیوده اسوت‪ .‬احتموال میورود او را‬ ‫خلقی ها از بین برده باشند‪ .‬اینکه خلقی ها با ایون عمول خوود چوی هودفی را دنبوال میکردنود‪ ،‬مسوئاله ایسوت کوه در بوارۀ آن‬ ‫باید بی اندیشیم‪".‬‬ ‫به تاریخ ‪ ۶۹‬اپریل گوریلوف صبح وقت مقر خود را در میکروریان ترک نموده جانب سفارت شوروی کوه در آنجوا نیوز‬ ‫دفتر مستقلی داشت حرکت کرد‪ .‬در آستانۀ تاریخ متذکره گوریلووف اطالعوات نوا آرام کننودۀ را از بعضوی از متخصصوین‬


‫نظوامی شوووروی بووه دسووت آورده بووود‪" :‬در برخووی از قطعوات اردوی افغانسووتان مسووتقر در ناحیووۀ کابوول تحرکوواتی مالحظووه‬ ‫میشوند‪ ". . .‬اطالعات گویای آن بودند که "چیزی در حال وقوع است"‪ .‬عده ای از افراد مشکوک صاحب منصوبان را‬ ‫تحریک و تشویق میکردند تا در یک سلسله بی نظمی های مجهول سهم بگیرند‪ .‬در عین حال افغانها خبور دادنود کوه هموه‬ ‫لیدران دست اول حزب دیموکراتیک خلق دستگیر شده اند‪ .‬ذهن جنرال را تشویش فراگرفتوه بوود‪ .‬عالئویم آنکوه حووادثی‬ ‫مدهشی در حال وقوع است در فضوا احسواس میشود‪ .‬گوریلووف بواخود فکور کورد‪" :‬بایود بوا موامورین سوفارت در ایون بواره‬ ‫مشوره شود‪".‬‬ ‫در مسیر راه گوریلوف تانکها را میدید که به صوب مرکز شهر در حوال حرکوت بودنود‪ .‬او بوا سراسویمگی فکور میکورد‪:‬‬ ‫"عجیب است‪ ،‬اینها همه کجا میروند؟ مطابق پالن امروز قورار اسوت تطبیقوات نووع "محول قومانوده" و " درسوتیز" بوه راه‬ ‫بی افتند‪ . . .‬ولی تانکها در مرکز شهر چی میکنند؟ بسیار عجیب است؟"‬ ‫به مجرد آنکه جنرال گوریلوف به سفارت رسید‪ ،‬ستوپکو آمر دفتر خود را دعوت نموده پرسید‪:‬‬ ‫ " تانکها در شهر چی میکنند؟ امر از طرف کی صادر شده؟"‬‫دگووروال سووتوپکو کووه فقووط چنوودی قبوول بووه کابوول آمووده بووود و هنوووز از اوضوواع محوول درسووت آگوواهی نداشووت در جووواب بووه‬ ‫گوریلوف گفت‪ " :‬خبر ندارم صاحب‪".‬‬ ‫گوریلوف که چهره اش ناراضی بود افزود‪ " :‬بروید و خود را با خبر بسازید‪ ،‬این وظیفۀ شماسوت‪ .‬رفقوای موا از قطعوات‬ ‫افغانی چی خبر میدهند؟"‬ ‫ستوپکو که یکبار دیگر غافلگیر شده بود چیزی برای گفتن نداشت‪ ،‬عرق سیل آسا از سر و رویش جاری بود‪.‬‬ ‫بعدها وقتی به تجزیه و تحلیل حوادثی که آنروز اتفواق افتواده بوود پرداختنود معلوموات آتوی بوه دسوت آمود‪ :‬مشواور قومانودان‬ ‫قوای چهار زرهدار یژکوف صبح همان روز با ستوپکو آمر دفتر گوریلوف تماس حاصل کرده و به موصووف خبور داده‬ ‫بود که تانکهوای قووای چهوار زرهودار وضوع الجویش خوود را بوه امور صواحب منصوبان خلقوی وطنجوار و مزدوریوار تورک‬ ‫نمودند‪ .‬یژکووف در حالیکوه صودایش از سراسویمگی و وارخطوائی میلرزیود همچنوان بوه سوتوپکو خبور داده بوود کوه تانکهوا‬ ‫مجهوز بوا مهمووات و وسوایل جنگوی بودنوود‪ .‬در ایون رابطوه عکووس العمول آمور دفتوور در برابور اطوالع رسوویده توسوط یژکوووف‬ ‫چگونه بود؟ ستوپکو با شنیدن حرفهای یژکوف بر او فریاد زده بود تا از گفتن شوتهیات خوود داری کورده متوجوه وظوایف‬ ‫محولۀ خود باشد‪ ،‬و تماس تلفونی را با او قطع نموده بود‪.‬‬ ‫گوریلوف شخصأ عقب میز تلفونها نشست‪ .‬از مقر او در میکروریان خبری نوی نمیرسید‪ " :‬همیقدر میدانیم که قوا بدون‬ ‫موجز حرکت کرده‪ ،‬تالش داریم تا به اصل موضوع پی ببریم‪ .‬ارتباط ما با بعضی از متخصصوین شووری قطوع گردیوده‬ ‫اسوت‪ ".‬گوریلووف بوا اسوتفاده از تلفوون داخلووی بوه دفتور سوفیر زنوگ زد‪ ،‬ولووی او نیوز در دفتورش نبوود‪ .‬سوفیر صووبحگاهان‬ ‫هئیتی را که از اتحاد شوروی برای تثبیت سرحدات اتحاد شوروی ‪ -‬افغانستان به کابل آمده بود و اکنون بر میگشتند در‬ ‫میدان هوائی مشایعت میکرد‪.‬‬ ‫سفیر که رنگ از رخش پریده بود به زودی پیودا شود‪ .‬او خطواب بوه گوریلووف گفوت‪ " :‬حوین عبوور از شوهر بوا مشوکالتی‬ ‫عظیمی مواجه شدیم‪ .‬هر طرف تانکها استند‪ .‬شما از طریق چینول هوای خوود بوا قومانودانی افغانهوا تمواس بگیریود و معلووم‬ ‫کنید که گپ از چی قرار است؟"‬ ‫جنرال گوریلوف شمارۀ تلفون دگرمن یژکوف مشاور قوماندان قووای چهوار زرهودار را دایول کورد‪ .‬یژکووف تائیود کورد‪" :‬‬ ‫کندک تانک تحت قوماندۀ جگتورن وطنجار بودون مووجز محول وضوع الجویش را تورک و بوه صووب کابول حرکوت نمووده‪،‬‬ ‫ارگ ریاست جمهوری و وزارت دفاع را به محاصرۀ خویش درآورده؛ ساحۀ اطراف میدان هوائی کابل نیوز اشوغال شوده‬ ‫است‪ ".‬اندکی بعدتر مشاور نظامی شووروی در قووای پوانزدۀ زرهودار نیوز خبور داد کوه "تانکهوا وضوع الجویش خوود را بوه‬ ‫قصد کابل ترک کردند‪".‬‬ ‫حتمی نبود که انسان عقل عالم باشد تا درک کند که در کابل واقعوأ یوک کودتوای نظوامی بوه راه افتواده‪ .‬گوریلووف اسوتنباط‬ ‫خود را در اینمورد با سفیر شریک ساخت‪ .‬سفیر پوزانوف که هوش و حواس خود را کامأل از دست داده بود پرسید‪:‬‬ ‫ "چی باید بکنیم‪ ،‬رفیق گوریلوف؟"‬‫گوریلوف‪" :‬ما از اوضاع نظارت خوواهیم کورد‪ .‬کوار دیگوری از موا سواخته نیسوت‪ .‬نظوارت میکنویم و هریوک موا بوه ادارۀ‬ ‫مربوطۀ خود انکشاف اوضاع را گذارش میدهیم‪ .‬مداخله در امور داخلی افغانستان برای ما مناسب نیست‪ ،‬بگذار‬ ‫خود شان مسائل خود را حل وفصل نمایند‪.‬‬ ‫سفیر دستهایش را تکان داد‪.‬‬ ‫پوزانوف که میدید اوضاع رو به "گرمی" نهاده در حضور گوریلوف مستشار سفارت نووکریشینیکوف را خواسته و‬ ‫به وی هدایت داد تا به همه اجتماعات اتباع شووروی در قلمورو افغانسوتان خبور بدهود توا در حالوت آمواده بواش قورار داشوته‬ ‫باشند‪ .‬سفیر همچنان تقاضا کرد تا تدارکات تدویر جلسۀ " حاال فوق العاده" با دیپلوماتان روی دست گرفته‬ ‫شود‪ .‬مستشار سرش را خاموشانه تکان داده و از دفتر سفیر خارج شد‪.‬‬ ‫بعد از آنکه نووکریشینیکوف دیپلوماتها و سائر کارمندان سفارت را بورای اشوتراک در جلسوۀ "حواالت فووق العواده" جموع‬ ‫آوری کرد‪ ،‬خود از داخل سیف پالن "آماده باش" را بیرون کشید‪ .‬در این پالن درج گردیده بود که حوین شوروع جنوگ و‬ ‫یووا تووالش بوورای اشووغال مسوولحانۀ نماینوودگی سیاسووی شوووروی اعضووا و کارمنوودان سووفارت بایوود کوودام اقوودامات را روی دسووت‬


‫بگیرند‪ .‬مطابق پالن از قبل تهیه شده وظیفه و مکلفیت هر یک از اعضای سفارت قبأل قید و تعیوین گردیوده بوود‪ .‬مطوابق‬ ‫همین پالن یکی از اشخاص سالخورده و نهایت محترم وظیفه داشت تا زخمیها را جمع آوری و زخمهای آنها را ببندد‪.‬‬ ‫این دیپلومات سالخورده با شنیدن اسم خود فریاد کشید‪ " :‬شما چی میگوئید‪ ،‬من از کوودکی از خوون هوراس دارم ! وقتیکوه‬ ‫خون را میبینم بی هوش میشوم !"‬ ‫نووکریشینیکوف که به سختی خود داری میکرد تا فریادش بلند نشود گفت‪:‬‬ ‫ " نزدیکتر بیائید‪ ،‬نگاه کنید‪ ،‬این امضای شماست‪ ،‬بلی؟"‬‫دیپلومات سالخورده بدون آنکه به کاغذ نگریسته باشد با لحن عاجزانه گفت‪:‬‬ ‫ " بلی از من است‪ .‬اما وقتیکه من این سند را امضا میکردم حتی تصور نمیکردم که واقعوأ زخموی هوا را جموع آوری و‬‫زخم هایشان را خواهم بست‪". . .‬‬ ‫نووکریشینیکوف‪ " :‬می بینید رفقا‪ ،‬این هم یک مثال روشن از بی مسوولیتی ها برای حالت آماده باش‪".‬‬ ‫زمانیکه جلسۀ مذکور جریان داشت سفیر مسؤولین دفاتر کی جی بی و جی آر یو (کشوف نظوامی) را نوزد خوود خواسوت‬ ‫تا از واقعیت آنچه که در شهر اتفاق افتاده باخبر شود‪.‬‬ ‫اوسادچی با لحن آرام و در عین حال اندکی تمسخرآمیز گفت‪:‬‬ ‫ " مووا دیووروز شووام در بووارۀ شووروع قیووام علیووه حکومووت داوود اطووالع بدسووت آوردیووم و مرکووز را از آن بووا خبوور سوواختیم‪.‬‬‫دیروز هنوز دقیق معلوم نبود که آیا مخالفین حکومت جرئت خواهند کرد تا دست به قیام مسلحانه بزنند یوا خیور؟ اموروز‬ ‫صبحگاهان ما تلگرامی را مبنی بر تائید اطالع رسیده به مسکو فرستادیم‪.‬‬ ‫در این میان اوسادچی و آمر کشف نظامی شوروی (جی آر یوو) ادمیورال‪ 9‬پیچونینکوو بودون آنکوه سوفیر پوزانووف متوجوه‬ ‫شود به همدیگر پنهانی نگریستند‪ .‬صبحگاهان همان روز اوسادچی شخصأ آمر دفتر کشوف نظوامی را از اطالعوی کوه بوه‬ ‫او رسیده بود با خبر ساخته بود‪ .‬پیچونینکو فورأ به افراد خود وظیفه داده بود تا به جمع آوری‬ ‫معلومات بیشتر در بارۀ جریان کودتا بپردازند‪.‬‬ ‫حوووالی سوواعت ‪ ۸۰‬و ‪ ۵۰‬دقیقووۀ صووبح موووتری نوووع "ژیگووولی"‪ 10‬کووه دریووور آن از بووات سراسوویمگی کووج و وج حرکووت‬ ‫میکرد در مقابل دروازۀ عمومی سفارت توقف نموده و یکی از متخصصین نظامی شوروی از آن به سرعت خارج شوده‬ ‫و بوا بوی طواقتی تموام زنوگ دروازۀ سوفارت را فشوار داد‪ .‬پووس از آنکوه دروازه را بواز کردنود شوخص موذکور بوا موووترش‬ ‫داخوول محوطووۀ سووفارت گردیوود‪ .‬نوواظرین بووا حیوورت مشوواهده نمودنوود کووه موووتر بوودون هووردو دروازۀ پیشوورو و دروازۀ دسووت‬ ‫راسوت عقبووی میباشوود‪ .‬متخصووص در حالیکووه بووه سووختی نفووس میووزد حکایووت کوورد کووه هنگوام عبووور از مقابوول ارگ ریاسووت‬ ‫جمهوری یکوی از تانکهوا ارگ را هودف قورار داده بواالی آن آتوش گشوود‪ .‬فیور تانوک باعوث شود کوه او بورای مودتی معینوی‬ ‫کووامأل شوونوائی را از دسووت بدهوود و جالووب اینکووه دروازه هووای موووترش بالفاصووله از جوواه هووا یشووان جوودا شوودند‪ .‬رسوویدن‬ ‫متخصص مذکور را به آتشۀ نظامی سفارت بارانوف خبر دادند‪.‬‬ ‫معلومووات در بووارۀ جریووان کودتووا متوودرجأ ماننوود جوووی باریووک آب بووه سووفارت میرسووید‪ .‬از گوشووه هووای مختلووف شووهر‬ ‫متخصصین شوروی به سفارت زنگ میزدند و از اوضاع نواحی که آنها در آن قرار داشوتند خبور میدادنود‪ .‬دیپلوماتهوای‬ ‫سفارت هوای کشوورهای سوسیالیسوتی نیوز هموین کوار را میکردنود‪ ،‬آنهوا همچنوان میپرسویدند کوه انکشواف اوضواع چگونوه‬ ‫خواهد بود‪ .‬باید گفت معلومات را که متخصصین شوروی به سفارت میرساندند اهمیت به سزا داشت‪ .‬بطور مثال خبرها‬ ‫هاکی از آن بوود کوه مرکوز ثقول بغواوت هموین لحظوه در ناحیوۀ میودان هووائی در مقور قووای هووائی و مدافعوۀ هووائی قورار‬ ‫داشته و رهبری آنرا دگروال عبدالقادر که چندی قبل به صفت رئیس ارکان قوای هوائی و مدافعۀ هووائی تعیوین شوده بوود‬ ‫بووه عهووده دارد‪ .‬اطالعووات هکووذا گویووای آن بودنوود کووه تهاجمووات اول دسووته هووای تانووک بوواغی هووا از طوورف گووارد ریاسووت‬ ‫جمهوری موفقانه دفع گردیده‪ ،‬اما مهاجمین غالبوأ قصود نداشوتند عقوب نشوینی نمووده و از پوالن خوویش مبنوی بور برانودازی‬ ‫حکومووت دسووت بکشووند‪ .‬خبرهووا در بووارۀ آنکووه تعمیوور وزارت دفوواع زیوور آتووش قوورار گرفتووه اسووت گوریلوووف را مخصوصووأ‬ ‫ناراحت ساخته بوود‪ ،‬زیورا در تعمیور موذکور در حودود بیسوت متخصوص و متورجمین شووروی قورار داشوتند‪ .‬آنهوا در چوی‬ ‫وضووعیتی قوورار داشووتند؟ آیووا کسووی از آنهووا کشووته یووا زخمووی شووده بووود؟ بعوودتر معلوووم گردیوود کووه هیچکسووی از متخصصووین‬ ‫شوروی صدمه ندیده‪ ،‬اگر چه خطرات کافی متوجه شان بود‪ .‬حوالی ظهر نظامیان شووروی از عقوب کلکوین هوای تعمیور‬ ‫وزارت دفاع صداهای نا آشنائی شنیدند‪ .‬در شروع تصور میشد که این صداهای الری های ثقیل بود که از سورک عبوور‬ ‫میکردند‪ ،‬ولی وقتی به بیرون نگریستند دیدند که درست در زیر ارسی های عمارت وزارت دفاع‪ ،‬در صود متوری ارگ‬ ‫تانکها در حرکت بودند‪ .‬برخی از تانکها با صدای دلخراش پیشتر به سوی چهار راهی پشتونستان میرفتند و بقیوه جابجوا‬ ‫توقف میکردند‪ .‬در این میان کسی با صدای آرام سوال کرد‪:‬‬ ‫ " این همه آمادگی ها برای تطبیقات " قومانده" و "ارکان" گرفته شده اند؟‬‫کسی از متخصصین کهنه کار با عصبانیت حرفهای او را قطع کرده گفت‪:‬‬ ‫ " کدام تطبیقات‪ ،‬ما به زودی در اینجا شاهد زد و خوردهای داغی خواهیم بود‪".‬‬‫‪ ۳‬جنرال قوای بحری‪.‬‬

‫‪ ۲‬در افغانستان موترهای مذکور بیشتر به نام "الدا" شهرت دارند‪.‬‬


‫حوالی ظهر یکی از تانکها باالی ارگ ریاست جمهوری آتش گشوود‪ .‬تانوک دیگوری رویوش را بوه طورف تعمیور وزارت‬ ‫دفاع دور داده و مستقیمأ باالی آن فیر کرد‪ .‬طوریکه بعدتر معلوم شد نشان زن تانوک دفتور لووی درسوتیز را هودف قورار‬ ‫داده بود ولی او به خطا رفته و مرمی تانک باالی اتاقی که در آن مواد کیمیائی قرار داشت اصابت کورد‪ .‬اصوابت مرموی‬ ‫تانووک بوواالی مووواد کیمیووائی وحشووتی را میووان کسووانیکه در تعمیوور بودنوود برپووا کوورد‪ .‬فریادهووای زخمیووان‪ ،‬بوووی سوووختگی‪،‬‬ ‫حریق‪ ،‬دود‪ . . .‬همه جا را فرا گرفته بود‪ .‬متخصصین شوروی به صحن عمارت برآمدند‪ ،‬در همان لحظه لوی درسوتیز‬ ‫عبداهلل روکی نیز در همانجا قرار داست‪ .‬روکوی بوا مشواهدۀ متخصصوین شووروی بوه لسوان روسوی فریواد زد‪ " :‬بوه خانوه‬ ‫بروید !" و به ترجمانوان بوه زبوان روسوی تفهویم کورد توا هموه شووروی هوا بوه پوارک موترهوا رفتوه و در سرویسوی کوه آنجوا‬ ‫انتظار آنهاست محل را ترک نمایند‪.‬‬ ‫متخصصووین شوووروی بوودون آنکووه بووه آنهووا کوووچکترین صوودمۀ رسوویده باشوود محوول را توورک کردنوود‪ .‬سوواعت ‪ ۶‬بعوود از ظهوور‬ ‫عمارت وزارت دفاع کامأل از طرف باغی ها اشغال گردید‪ .‬وزیر دفاع غالم حیدر رسولی در این میان توانسوت وزارت‬ ‫را ترک کرده و به فرقۀ هشت که در حومۀ کابل در منطقۀ پغمان‪ 11‬قرار داشت خود را برساند‪.‬‬ ‫در لحظاتی که اوضاع در اطراف وزارت دفاع به داغترین درجه رسیده بوود آتشوۀ نظوامی سوفارت آلموان فودرال در کابول‬ ‫هوفمان سعی داشت تا داخل عمارت گردد‪ .‬موصوف قرار بود ساعت یک همان روز با وزیر دفاع مالقات نمایود‪ ،‬و ایون‬ ‫جرمن تبار وقت شناس سر وقت بخاطر مالقات خود را رسانده بود‪ .‬سراسیمگی هوفمان را میتووان تصوور کورد‪ :‬میودانی‬ ‫مقابل وزارت دفاع پر از تانکها‪ ،‬زره دارها و سائر وسایط جنگی بوده و قسمتی از تعمیر وزارت دفواع در اثور اصوابت‬ ‫گلوله های تانک تخریب شده بود‪ .‬آتشۀ نظامی سوفارت آلموان رویهمرفتوه سوعی میکورد بوه طورف دروازۀ دخوولی وزارت‬ ‫برود‪ .‬هوفمان به صاحب منصبانی که سر راه او قرار میگرفتند (فهمیده نمیشد که این صاحب منصبان از جملۀ باغی هوا‬ ‫بودند و یا هم از طرفداران وفادر به رئیس جمهور داوود) هودف آمودنش را بوه وزارت تشوریح میکورد‪ .‬صواحب منصوبان‬ ‫افغان او را با احترام میشنیدند و توصیه میکردند ت ا کدام روزی دیگوری تشوریف بیوآورد‪ ،‬زیورا مالقوات هوای آنوروز هموه‬ ‫لغو شده بودند‪.‬‬ ‫میان یک و دو بجۀ بعد از ظهر رعد و برق شدید آسمان کابل را فرا گرفت‪ .‬ابرها و غبواری کوه آسومان شوهر را متودرجأ‬ ‫می پوشانیدند با دود آتش سوزی های پراگندۀ که در مرکز شهر جا داشتند می آمیختند و هوا را هرچوه بیشوتر مکودر موی‬ ‫ساختند‪ .‬فیر توپ ها‪ ،‬تانکها‪ ،‬دهشکه ها‪ ،‬راکت اندازها‪ . . .‬با غرش رعد و بورق طووری یکجوا میشودند کوه اغلبوأ دشووار‬ ‫میبود آنها را از یکدیگر تفکیک کرد‪.‬‬ ‫غرش رعد ناگهان رو به خاموشی نهاد و در آسمان روشن و پاک شده از ابرها طیاره های جنگوی کوه بیشوتر بوه فرشوته‬ ‫های مرگ شباهت داشتند پدیدار گردیدند‪.‬‬ ‫از سوواعت ‪ ۵‬و ‪ ۶۰‬دقیقو ۀ بعوود از ظهوور ارگ ریاسووت جمهوووری بالوقفووه مووورد بمباردمووان و حمووالت راکتووی از هوووا قوورار‬ ‫داشت‪ .‬حمالت بمباردمان و تهاجمی را طیاره های نوع سو ‪ ، 7B -‬میگ – ‪ 81‬و هیلیکوپترهای جنگی انجام میدادنود‪.‬‬ ‫طیاره های شکاری برای بمباری بدون وقفه در فضای شهر می چرخیدند‪ .‬این طیواره هوا بوه دو دسوته تقسویم شوده بوا یوک‬ ‫قومانوودۀ واحوود از دو طوورف بوور ارگ پیکووی میرفتنوود و بوواالی آن راکووت هووا را رهووا میکردنوود‪ .‬سووپس ماهرانووه بووه اسووتقبال‬ ‫همدیگر رفتوه و از میوان یکودیگر گذشوته مجوددأ سور بوه آسومان موی نهادنود‪ .‬یکوی از ایون طیواره هوا در ناحیوۀ ریشوخور از‬ ‫طرف کندک پیاده با راکت " زمین به هوا" سقوط داده شد‪ .‬پیلوت طیاره توانسته بود توسط پاراشوت نجات یابد‪.‬‬ ‫سفیر و نمایندۀ فوق العادۀ اتحاد شوروی در جمهوری افغانسوتان الکسواندر م‪ .‬پوزانووف موامور و دیپلوموات مجربوی بوود‪.‬‬ ‫خود ستالین در وقت و زمانش به پوزانوف توجه اش را معطوف ساخته و در رسیدن او به مقامهای بلند دولتی‪ -‬حزبی‬ ‫نقش بارزی بازی کرده بود‪ .‬سوتالین‪ ،‬پوزانووف را کوه هنووز نوجووانی بویش نبوود بوه حیوث منشوی سوازمان حزبوی ایالوت‬ ‫کویبیشوف‪ 12‬تعیین کورده بوود‪ .‬پوزانووف همزموان بوا لیودر آینودۀ اتحواد شووروی لئونیود بریژنیوف عضوویت کمیتوۀ مرکوزی‬ ‫حزب کمونیست را کسب کرده بود‪ .‬جالبتر آنکه پوزانوف حتی حین ایفای وظیفه در کابل عضویت کمیتوۀ مرکوزی را از‬ ‫دست نداد؛ به عبارۀ دیگر پوزانوف اینک در حدود سه دهه در ردیف مامورین عالی رتبۀ اتحاد شوروی قرار داشت‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫پوزانوووف حووین سووفیر بووودنش در کابوول وقتووأ فوقتووأ تحووایف و سوووغات هووای نوواب و بخصوووص افغووانی را از قبیوول انگووور‪،‬‬ ‫انارهای بزرگ و شیرین قندهار‪ ،‬مالتوه هوای نورم و کوم پوسوت‪ ،‬پواکترین سوبزیجات روی دنیوا ‪ ...‬را بوه رفویقش بریژنیوف‬ ‫ارسال میکرد‪.‬‬ ‫‪۹‬‬

‫فرقۀ هشت در ناحیۀ قرغه مستقر بود‪.‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ایالت مذکور در سواحل دریای والگا موقعیت داشته و از سال ‪ ۷۷۷۴‬بدینسو به نام اصلی (تأریخی) آن یعنی ایالت سامارا یاد میشود‪.‬‬


‫پوزانوف در کرسی های متعدد دولتی وظیفه اجرا کرده بود‪ .‬او حتی یک زمانی ریاست شورای وزیران اتحاد شوروی‬ ‫را نیز به عهده داشت‪ .‬به حیث سفیر در کشور هایی چون کوریای شمالی‪ ،‬یوگوسالویا و بلغاریا ایفای وظیفه نموده بود‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫هنگووام موواموریتش در کابوول دوسووت داشووت در اخیوور هفتووه بوورای موواهیگیری بووه بنوود نغلووو بوورود‪ .‬در جری وان ایوون "سووفرها"‬ ‫برعالوۀ کارمندان سفارت شوروی‪ ،‬غالبأ سفیر کشور بلغاریا در کابل ستویانوف او را همراهی میکرد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫سفیر اتحاد شوروی در کابل روزگار آرام و خوشی را در کابل سپری میکرد‪ .‬مکلفیت های طاقت فرسا نداشت‪ .‬وظوایف‬ ‫او عمدتأ عبارت بودند از‪ :‬پذیرائی ها‪ ،‬مالقات ها‪ ،‬برگذاری ضیافت ها و یا هم اشتراک در آنها‪ ،‬گردش در باغ مستریح‬ ‫سفارت و باالخره ماهیگیری روزهای جمعه و اما اینک این روز سیاه ‪ ۶۹‬اپریل فرارسید‪.‬‬ ‫پوزانوف باید در مورد واقعاتی که آنطرف دیوارهای سمنتی سفارت جریان داشتند به آمورین خوود در مسوکو گوذارش‬ ‫میداد‪ .‬اما گذارش در بارۀ چی؟ در بارۀ آنکه نظامی که برای مسکو هم مناسب و هم دوست بود و از آن حمایت میکورد‬ ‫اینک بزودی از بین خواهد رفت؟ جالبتر آنکه جالدانی که قصد داشوتند نظوام جواری را در اینکشوور سورنگون نماینود نوه‬ ‫مرتجعین اسالمی و نه هم افراطیون مائویستی بودند‪ ،‬بلکه اینها نیز از جملۀ دوستان مسکو شمرده میشدند و حمایت همه‬ ‫جانبۀ شوروی را داشتند‪ .‬پوزانوف با خود فکر میکورد‪ " :‬ل‪ .‬بریژنیوف و سوائر رفقوا پوس از آشونائی بوا گوذارش مون چوی‬ ‫خواهند کرد؟ چرا این دوستان که به ما اینقدر صادق هستند در بارۀ آمادگی هایشوان بخواطر کودتوا بوه موا چیوزی نگفتنود؟‬ ‫چرا مشوره نکردند؟ آینده چگونه خواهد بود‪ .‬فرض کنیم اگر داوود کودتا چی ها را سرکوب و کامیاب شود‪ ،‬بعود چوی؟‬ ‫آیا در اینصورت ما کودتاچی ها را باید به مثابۀ یاغی ها محکوم نمائیم؟ ولی اگر کودتا چی ها کامیاب شوند باز چوی؟‬ ‫آیووا مووا بایوود اولووین کشوووری باشوویم کووه نظووام نووو تأسوویس را در کابوول بووه رسوومیت بشناسوویم؟ سووواالت از ایوون قبیوول سوور سووفیر‬ ‫پوزانوف را به دوران انداخته بود‪.‬‬ ‫مسؤولین در مسکو نیز شدیدأ عالقمند بودند بدانند کدام یک از نیروها در زد و خوردهای کابل پیوروز خواهود شود و‬ ‫انکشاف اوضاع در مجموع چگونه است و حالت اب هوام آنهوا را نیوز بوه تشوویش انداختوه از سور صوبح بوه سوفیر و هوردو‬ ‫آمر شبکه های استخباراتی پی در پی تلفون میکردند‪.‬‬ ‫دیپلوماتهای کهنه کار‪ ،‬آمرین شبکه های استخباراتی‪ ،‬سر مستشوار گوریلووف مجوددأ بوه اتواق سوفیر رفتوه و جلسوه کردنود‪.‬‬ ‫گوریلوف به حاضرین اظهار داشت‪:‬‬ ‫ " اشووغال ارگ کووار سوواده ای نیسووت‪ .‬تعمیوور مووذکور یووک حصووار واقعووی بوووده و دارای دو ردۀ از دیوووار هووای ضووخیم‬‫میباشد که حتی گلوله های تانک نیوز بور آن توأثیر گوزار نیسوت‪ .‬ارگ از طورف دو هوزار عسوکر گوارد ریاسوت جمهووری‬ ‫مدافعووه میشووود‪ .‬در داخوول ارگ تانکهووای نوووع ‪ ۸۳۱T-‬موجووود بوووده ‪ ،‬در دیوارهووا وسووایط ضوود تانووک و ماشوویندار هووای‬ ‫کالیبر بزرگ نصب میباشند‪".‬‬ ‫آمر دفتر جی آر یو با لحن اسف باری اظهار داشت‪ " :‬ولی شما یک عنصر نهایوت مهوم را متوجوه نشودید‪ .‬کودتوا چوی هوا‬ ‫میتوانند قوای هوائی را به کار اندازند‪ .‬پالنی که آنها روی دست دارند اشغال میدانهای هووائی بگورام و شویندند را در‬ ‫نظر دارد‪ .‬میخواهم به یاد تان بیاورم که قوماندۀ نیروهای هوائی را رئویس ارکوان قووای هووائی عبودالقادر بوه دوش دارد‪،‬‬ ‫کسیکه یک زمانی شاه این کشور را نیز از قدرت برکنار ساخته بود‪".‬‬ ‫گوریلوف موافقت کرد‪ " :‬در اینصورت داوود هیچگونه چانسی ندارد‪".‬‬ ‫کسی از حاضرین به یاد آورد که داوود امروز قرار بود جلسۀ کابینه اش را دائر نماید‪.‬‬ ‫اوسادچی‪ " :‬در جلسۀ مذکور باید سرنوشت حزب دیموکراتیک خلق و لیدران توقیف شدۀ آن تعیین میگردید‪".‬‬ ‫پوزانوف بالفاصله پس از خوتم جلسوه بوه اتواق اسوتراحت رفتوه و روی کووک دراز کشوید‪ ،‬او بور قلوبش فشواری را احسواس‬ ‫میکرد‪ .‬چون فشار افزایش می یافت‪ ،‬پوزانوف به سکرتر خود به نام لوبا گفت تا با داکتر کلینیک سفارت تمواس گرفتوه‬ ‫و او را بخواهد‪ .‬الکساندر پوزانوف که یکی از اداره چی های تیپیک "مکتب ستالین" بود کمتر بیموار میشود‪ ،‬و اگور هوم‬ ‫گاه گاهی احساس ناراحتی میکرد ( با آنکه هفتادو ساله بود) آرزو نداشت کسی او را ضعیف بپندارد‪ .‬اما‬ ‫اینبار احساس میکرد که وضعش خوب نیست و میخواست تا داکتر هرچه زودتر بیاید‪.‬‬ ‫درست ده سال بعد‪ ،‬پوزانووف در اپارتموان خوود در تعمیور مشوهور بوه " بلنود منوزل در سواحل دریوای مسوکو" کوه ارسوی‬ ‫هایش به طرف کاخ کرملین باز میشوند به یکی از نویسندگان این کتاب اعتراف کرد کوه صوبح ‪ ۶۹‬اپریول ‪ ۸۷۹۱‬او در‬ ‫اعموواق ذهوون خووود درک میکوورد کووه زنوودگی آرام قبلووی او در کابوول دیگوور خاتمووه یافتووه بووود‪ .‬بعوود از آن همووه چیزهووا رنووگ‬ ‫دیگری خواهد گرفت‪ ،‬خون زیادی خواهد ریخت‪ ،‬بی نظمی های فراوانی بوقوع خواهنود پیوسوت‪ ،‬زنودگی و سرنوشوت‬ ‫کسانی زیادی خواهد شکست‪ "...‬ممکن پوزانوف حین صحبت بوا یکوی از نویسوندگان کتواب کوامأل صوادق نبووده باشود‪...‬‬ ‫اما چیزی را که مطمئنأ میتوان اذعان داشت‪ ،‬همانا وضع قلب پوزانوف بود‪ ،‬که در آن روز مسلمأ به درد آمده بود‪...‬‬ ‫(‪)...‬‬


‫حوالی ساعت ‪ ۶‬بعد از ظهر اوسادچی و پیچونینکو تقریبأ همزمان تلگورام هوای را بوا موتن مشوابه تحوت عالموت "عاجول‬ ‫اسووت" از مسووکو بووه دسووت آوردنوود‪ .‬در تلگوورام هووا تشووویش اعضووای بیوووری سیاسووی حووزب کمونیسووت و سووائر لیوودران‬ ‫شوروی در مورد انکشاف اوضاع سیاسی در افغانستان اظهار میگردید‪ .‬تلگرام ها به هوردو شوبکۀ اسوتخباراتی شووروی‬ ‫در کابل وظیفه می سپرد تا گذارش های متواتر را در بارۀ انکشاف اوضاع در کابل بفرستند‪ .‬مسکو هکذا تأکید میکرد‬ ‫تا جریان نبردها و اینکه چانس کامیابی کدام یک از طرفین درگیر بیشتر است خبر داده شود‪ .‬هردو شبکه مکلف میشدند‬ ‫تووا بووه منظووور جمووع آوری معلومووات مؤثووق‪ ،‬گووروپ هووای اوپراسوویونی را ایجوواد نموووده و بوورای مالحظووات عینووی بووه شووهر‬ ‫بفرستند‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫تلگوورام هووای مرکووز نمیتوانسووتند باعووث خشوونودی اوسووادچی و پیچونینکووو شوووند؛ شووکی نبووود کووه ایوون دو کارمنوود مجوورب‬ ‫استخبارات از اساسات علم جاسوسی آگاهی کافی داشتند ولی نمیخواستند افراد خوود را بخواطر جموع آوری معلوموات بوه‬ ‫داخل شهر که در آن جنگ شدیدی جریان داشت بفرستند و زندگی آنها را به مخاطره بی اندازند‪.‬‬ ‫در عین حال هردو مامور اینرا نیز بخوبی درک میکردند که از اوامر مرکز سرپیچی نمیتوانند‪.‬‬ ‫٭٭٭٭٭٭‬ ‫شبی که فردای آن باید بغاوت صورت میگرفت‪ ،‬دگروال عبدالقادر اصأل نخوابید‪ .‬حوزب بوه قوادر کوه رئویس ارکوان قووای‬ ‫هوائی و مدافعۀ هوائی بود وظیفه سپرده بود تا حملۀ مسلحانه را علیه حکومت افغانستان رهبری نماید‪ .‬دگروال قوادر دو‬ ‫هف ته قبل پوالن بورق آسوای خنثوی سوازی مقاوموت قومانودانی هوائی قطعوات کلیودی اردوی افغانسوتان را کوه در حوموۀ کابول‬ ‫مسووقر بودنوود ترتیووب داد‪ .‬مطووابق پووالن متووذکره بایوود بالفاصووله همووه ارگانهووای مهووم دولتووی منجملووه ارگ ریاسووت جمهوووری‬ ‫اشوغال میگردیدنود‪ .‬بور بنیواد پویش بینوی هوای قووادر در کودتوا بایود ده هوا تانوک و وسوایط زره دار‪ ،‬طیواره هوای هجووومی از‬ ‫میدان های هوائی بگرام و شیندند و همچنان غند کوماندو اشتراک میورزیدند‪.‬‬ ‫قادر شخص ایدیالیست و خیال پرداز نبود‪ .‬او بخوبی درک میکرد که ترتیب یک پالن روی کاغوذ یوک چیوز و تطبیوق آن‬ ‫در شرایط عینی چیز دیگری است‪ .‬پالن نمیتواند همۀ جزئیات را احتوا نمایود‪ .‬بوروز هرگونوه تصوادفی میتوانود کودتوا را‬ ‫تحت ضربه قرار دهد‪.‬‬ ‫تحت ضربه قرار گرفتن کودتا کمترین عواقبی بود ولی ناکامی آن مرگ بالتردید همۀ کسانی را که بوه ایون عمول متوسول‬ ‫میشدند در پی داشت‪ ،‬قبل از همه مرگ شخص قادر‪ ،‬اعضای خانواده و همکواران او را‪ .‬در ایون موورد هیچگونوه شوک‬ ‫و تردیدی نمیتوانست وجود داشته باشد‪ .‬حکومت به هویچکس تورحم نخواهود کورد‪ .‬داوود و طرفودارانش منتظور بهوان ای‬ ‫بودند تا باالخره با همه دشمنان خویش یکباره تصفیه حساب کنند‪.‬‬ ‫تصوادفی نبوود کووه بوه قوادر نقووش مرکوزی را در اجورای کودتووا سوپرده بودنود‪ .‬میتوووان گفوت کوه دگووروال موذکور متخصووص‬ ‫شناخته شدۀ اجرای کودتاها بود‪ .‬پنج سال قبل قادر در کودتوایی بوه نفوع محمود داوود جهوت بور کنواری شواه افغانسوتان از‬ ‫قدرت اشتراک ورزیده بود‪ .‬طی کودتای متذکره داوود تجارب بی سابقۀ را در حصۀ هماهنگی قطعات نظامی بوه دسوت‬ ‫آورد‪ .‬داوود که شخص زرنگ و در عین حال پراگمتیک بود از ارتباطات قادر با حزب دیموکراتیک خلق آگاهی داشوت‬ ‫یا حد اقل در این موورد حودس میوزد‪ ...‬در عوین حوال رئویس جمهوور بخووبی ملتفوت بوود کوه عوده ای زیوادی از صواحب‬ ‫منصبان حاضر بودند به دنبال قادر بروند‪ ،‬بناءً این توانائی او را در نظر داشت‪.‬‬ ‫در حقیقووت قووادر کوودام مبووارز ایوودیالوژیکی نبووود‪ .‬بطووور مثووال او را نمیشوود بووا اشخاصووی ماننوود تووره کووی و کارموول کووه از‬ ‫نوجوووانی بووه فعالیووت هووای سیاسووی پرداختووه بودنوود مقایسووه کوورد‪ .‬در واقعیووت همووه چیووز بطووور طبیعووی رخ دادنوود‪ :‬قووادر‬ ‫تحصیالتش را در رشتۀ پیلووتی در اتحواد شووروی بوه پایوان رسواند‪ .‬چوون در رشوتۀ پیلووتی افسوران مشوخص و برگزیوده‬ ‫فرستاده میشدند‪ ،‬اینها همه باهم آشونائی نزدیوک پیودا نمووده و حتوی گوروه همفکوران را ایجواد کردنود و نوام آنورا "سوازمان‬ ‫جوانان نظامی انقالبوی" گذاشوتند‪ .‬در سوال ‪ ،۸۷۲۵‬زمانیکوه سوازمان موذکور بوه میوان آمود در ترکیوب آن هفوت نفور قورار‬ ‫داشت‪ .‬دلچسپ آنکه این سازمان کدام لیدری مشخصی نداشت‪ ،‬همه متساوی الحقوق بودند‪.‬‬ ‫"سازمان جوانان نظامی انقالبی" نه برنامه داشوت‪ ،‬نوه اساسونامه و نوه هوم کوارت عضوویت‪ .‬چیوزی کوه در ایون سوازمان‬ ‫فراوان وجود داشت همانا صحبت ها و بحث های الیتنهائی در بارۀ آینده افغانستان و رفع عقب مانی در آن بود‪.‬‬ ‫چند سال بعد اعضای"سازمان‪ "...‬مذکور از موجودیت گروپ های "خلق" و "پرچم" بواخبر شودند‪ .‬اعضوای سوازمان‬ ‫نمیتوانستند به درستی درک کنند که گروپ هوای موذکور بوه چوی دلیلوی باهمودیگر خصوومت میورزنود؟ سوازمان بوه قوادر‬ ‫وظیفه داد تا نزد حزبیها رفته و به محتوا و منشۀ اختالفات میان گروپ های "خلق" و "پرچم" پی ببرد‪ .‬قادر نخست بوا‬ ‫پرچمی ها مالقات کرد‪ .‬طی این مالقات پرچمی ها از قادر با شور و شعف و با تمام مهمانوازی اسوتقبال کردنود‪ :‬بوه وی‬ ‫کباب دادند‪ ،‬شراب و ودکا ریختند و از او و دوستانش دعوت کردند تا به حزب بپیوندند‪.‬‬ ‫قادر از پرچمی ها پرسید‪" :‬اما شما چرا با یکدیگر خصومت میورزید؟ چی است که میان شما تقسیم نمیشود؟"‬ ‫ببرک کارمل‪" :‬این یک مسئالۀ تخنیکی است‪ ،‬با گذشت زمان همه دشواری ها رفع میشوند‪".‬‬


‫قادر‪" :‬نخیر‪ ،‬تا زمانیکه شما متحد نشوید ما جدا از شما فعالیت خواهیم داشت‪".‬‬ ‫نمیتوان گفت که قادر از سواد کافی برخوردار بود‪ ،‬ولی چیزیکه در وجود او کافی وجوود داشوت همانوا زرنگوی فطرتوی‪،‬‬ ‫محتاط بودن و حوصله داشتن در راه رسیدن به هدف بود‪.‬‬ ‫بعد ها وقتیکه داوود از موجودیت "گروپ قادر" که تعدادش متدرجأ افزایش می یافوت و اکنوون بوه صود نفور رسویده بوود‬ ‫آگاهی یافت‪ ،‬یکی از معتمدین خود را نوزد او فرسوتاد‪ .‬معتمود داوود بوه قوادر گفتوه بوود‪ " :‬سوردار میخواهود بوا توو مالقوات‬ ‫کند‪ ".‬این مالقات زمانی صوورت گرفوت کوه نظریوۀ کودتوای ضود شواهی در حلقوات معوین جوان گرفتوه بوود و بایود حمایوت‬ ‫اردو جلب میگردید‪ ،‬همان بود که قادر و اعضای سازمان مخفی او به کار آمدند‪ .‬در شروع عکس العمل قوادر در برابور‬ ‫تقاضای داوود که از او حمایت نظوامی کنود محتاطانوه بوود‪ .‬ولوی وقتوی بوه او گفتنود کوه پوس از سورنگونی نظوام شواهی در‬ ‫کشور سوسیالیزم اعمار میگردد‪ ،‬قادر با پیشنهاد موافقت کرده و افوزون بور آن رفقوایش را نیوز بورای اشوتراک در اینکوار‬ ‫تشویق کرد‪ .‬قادر به رفقایش ساده لوحانه میگفت‪ " :‬این یک سوسیالیزمی با خصوصیات افغانی‬ ‫خواهد بود‪ ،‬سوسیالیزم اسالمی‪".‬‬ ‫در جوووالئی ‪ ۸۷۹۵‬قووادر و طرفوودارانش بووه نفووع داوود و حامیووانش عموول کردنوود‪ .‬طوریکووه قووبأل تووذکر یافووت مشووکالت‬ ‫خاصی حین اجرای کودتا بروز نکرد‪ .‬در جریان کودتای ضد شاهی صرف شوش تون کشوته شودند کوه بلنود رتبوه تورین در‬ ‫میان آنها قوماندان گارد شاهی بود‪ .‬محمد ظاهر شواه‪ ،‬پادشواه افغانسوتان توو گووئی شوروع نامالیموات را پویش بینوی کورده‬ ‫باشد ( یا هم از طورف اشوخاص قابول اعتمواد بواخبر سواخته شوده باشود) در آسوتانۀ کودتوا‪ ،‬بودون هرگونوه خطور بوه کشوور‬ ‫ایتالیا سفر کرده و متعاقبأ اعضای خانواده و عده ای از طرفداران سرسخت او نیز افغانستان را ترک گفتند‪.‬‬ ‫رئیس جدید دولت در خطابه اش اعالم کرد که حکومتش تصمیم گرفته تا زمینهای حاصولخیز را در منطقوۀ چاریکوار بوه‬ ‫دهواقین توضوویع نمایوود‪ .‬حوین ایوون مراسووم تواریخی (توضوویع زمینهووا) قوادر را نیووز دعوووت کورده بودنوود‪ .‬داوود پووس از خووتم‬ ‫صحبتش به سوی قادر نگریسته تو گوئی به خاطر او موی آورد‪ " :‬مون سوسویالیزم را وعوده داده بوودم‪ ،‬اینوک وعوده ام را‬ ‫عملی مینمایم‪".‬‬ ‫قابل ذکر است که از جگرن قادر بخواطر اشوتراک فعاالنو ه اش در سوقوط شواه افغانسوتان از قودرت وسویعأ اسوتقبال و قودر‬ ‫دانی صورت گرفت‪ :‬او به حیث قوماندان قوای هوائی و مدافعۀ هوائی مقرر گردیده و به رتبۀ دگروالی ارتقاء کرد‪ .‬پوس‬ ‫از حوادث ‪ ۸۹‬جوالیی ‪ ۶۲( ۸۷۹۵‬سرطان ‪ -۸۵۳۶‬متورجم) قوادر دیگور در سوازمان مخفوی "نظوامی انقالبوی" خوود لیودر‬ ‫مطلق بود‪.‬‬ ‫البتوه داوود هیچگونووه سوسوویالیزمی را در افغانسووتان پیوواده نکوورد؛ ولووی انصوافأ بایوود خوواطر نشووان سوواخت کووه اصووالحات او‬ ‫بدون شک ترقی خواهانه بودند‪ .‬هیچ تردیدی نیست که داوود نوه کمتور از قوادر میخواسوت کشوورش را انکشواف یافتوه و‬ ‫شوگوفان ببینود‪ .‬در عوین حوال داوود تجوارب سوائر زعموای افغانسوتان را کوه در آوردن اصوالحات از عجلوه کوار میگرفتنود‬ ‫بخوووبی بخوواطر داشووت‪ .‬بطووور مثووال اصووالحات اعلیحضوورت امووان اهلل خووان در شووروع سوودۀ ‪ ۶۰‬در برخووی موووارد نهایووت‬ ‫عجوالنه بودند که باعث سقوط او گردیده و حتی حمایت نظامی روسیۀ شوروی او را نجات داده نتواست‪.‬‬ ‫اکن ون داوود در وضعیتی قرار داشت که از یک طرف باید تاخت و تازهوای حوزب دیموکراتیوک خلوق را دفوع میکورد و‬ ‫از جانب دیگر افراطیون و بنیادگران مذهبی با تمام قوت اصالحات او را تخریب میکردند‪ .‬داوود توجوه داشوت توا در‬ ‫پهلوی نیروهای که عالقمند "همسایۀ بزرگ شمالی" هستند نظریات آنهائی را که میخواستند با جهان غورب نیوز روابوط‬ ‫دوستانه تأمین گردد در نظر بگیرد‪.‬‬ ‫داوود سعی میکرد توازن حفظ شود‪ .‬پس از به قدرت رسیدن‪ ،‬وزیر دفاع کشوور را احضوار نمووده پرسوید‪" :‬چورا اردوی‬ ‫ما صرف با تسلیحات ساخت اتحاد شوروی مجهز اسوت؟ برویود بوه هندوسوتان و عربسوتان سوعودی و ببینیود وضوعیت در‬ ‫اینکشورها چگونه است؟" سپس قوماندان قوای هوائی را نزد خود خواست‪" :‬چرا هموه طیواره هوا و هلیکوپترهوای موا در‬ ‫اتحاد شوروی تولید شده اند؟ به شما وظیفه میدهم تا امکانوات خریوداری تخنیوک موذکور را در کشوورهای اروپوای غربوی‬ ‫ارزیابی نمائید‪".‬‬ ‫عبدالقادر هدایات رئیس جمهور را صادقانه اجرا نموده و بزودی نزد رئیس جمهور با گذارش ذیول آمود‪ " :‬کشوور سوویس‬ ‫حاضوور اسووت طیوواره هووای ترانسووپورتی را بووه مووا توریوود نمایوود‪ ،‬کیفیووت طیوواره هووای مووذکور بوواالتر از "انتونوووف" سوواخت‬ ‫شوروی است‪ .‬همچنان از فرانسه میتوانیم هلیکوپترهوا را کوه یقینوأ بهتور از "موی‪ "۱ -‬شووروی اسوتند بوه دسوت بیواوریم‪".‬‬ ‫داوود همه گذارشات را در زمینه تأئید نموده و هدایت داد تا مذاکرات ادامه یابد‪ .‬اما این فعالیتهای قادر باعوث نارضوایتی‬ ‫لیدران حزب دیموکراتیک خلق گردید‪ .‬به او گفتوه شود‪ " :‬توو بایود کوشوش نموایی توا معوامالت موذکور صوورت نگیرنود‪ ،‬در‬ ‫مسووائل از ایوون قبیوول بایوود اسووتقامت اتحوواد شوووروی موود نظوور گرفتووه شووود‪ .‬اتحوواد شوووروی وفووادارترین دوسووت و همکووار‬ ‫ستراتیژیک ما است‪".‬‬


‫انصافأ بایود توذکر داد کوه مسوائل موذکور خوود بوه خوود حول و فصول گردیدنود‪ .‬هندوسوتان‪ ،‬عربسوتان سوعودی و کشوورهای‬ ‫غربی در بدل سوالح و طیواره هوا پویش پر داخوت مکمول میخواسوتند‪ ،‬در حالیکوه مسوکو بوه افغانسوتان در ایون زمینوه کموک‬ ‫هایش بالعوض بود‪ .‬البته شکی نیست که بعضی قرضه ها ترتیب میگردیدند‪ ،‬مبالغ ناچیز و سمبولیک پرداختوه میشودند‪،‬‬ ‫چیزی هم در بدل گاز افغانستان تحویل داده میشد‪.‬‬ ‫قووادر یگانووه کسووی نبووود کووه در مقابوول فعووالیتش حووین سوورنگونی نظووام شوواهی از طوورف داوود مووورد تحسووین و تقوودیر قوورار‬ ‫گرفت‪ .‬تعدادی از اعضای حزب دیموکراتیک خلق (عمدتأ پرچمی ها) به کرسی های وزارت خانه ها رسیدند‪ .‬داوود و‬ ‫طرفوداران حوزب دیموکراتیوک خلووق عملیوات عظیموی را علیووه افراطیوون و بنیادگرایوان مووذهبی و هواخواهوان آنهوا بوه راه‬ ‫انداختند‪ .‬این فرصت به حزبی ها موقع داد تا مخالفین و دشمنان آشکار و مخفی خود را نیوز از سور راه دور سواخته بوه‬ ‫سرکوبی شان بپردازند‪ .‬طی سالهای یاد شده جنبش های مذهبی قوت میگرفتند‪ ،‬حلقات و اتحادیه هوای آنهوا تقریبوأ آشوکارا‬ ‫در انستیتوت پولتیخنیک و پوهنتون کابول فعالیوت میکردنود‪ .‬لیودران آینودۀ جهواد ربوانی‪ ،‬حکمتیوار‪ ،‬مسوعود در هموین زموان‬ ‫چاقو هایشان را علیه حکومت رئویس جمهوور داوود کوه بوه نظور شوان بسویار غیور موذهبی میرسوید تیوز میکردنود‪ .‬روشون‬ ‫است که هر اپوزیسیون معموأل در رده های باالی حکومت حمایتگرانی میداشته باشد‪ .‬اگر این اصل را بپزیریم پس این‬ ‫اشخاص را نیز باید توطئوه گور شومرد‪ .‬قوادر و رفقوایش لسوتی را کوه در ترکیوب آن پنجواه تون بوود و گویوا پوالن سورنگونی‬ ‫نظام جمهوری را در سر می پروراندند ترتیب و از طرق مختلف آنرا به رئیس جمهور رساندند‪ .‬در لست مذکور اسامی‬ ‫وزیر دفاع‪ ،‬قوماندان قوای هوائی و مدافعوۀ هووائی‪ ،‬صودراعظم اسوبق‪ ،‬یکوتن از لیودران مشوهور قوومی‪ ،‬بانکودار بوا نوام و‬ ‫نشان‪ ،‬تاجر بزرگ‪ ...‬قرار داشتند‪ .‬در این لست همچنان نامهای حکمتیار و مسعود که‬ ‫عمأل مصروف ایجاد گروپ های مسلحانه بودند درج بود‪.‬‬ ‫میگویند قطره قطره دریا میشود‪ .‬رئیس جمهور داوود باالخره به موجودیت توطئه علیه خوود بواور کورد‪ .‬تقریبوأ هموۀ ایون‬ ‫پنجاه تن دستگیر شدند‪ .‬بسیاری از آنها بالفاصله تیرباران شدند و بقیه به حوبس هوای طویول المودت محکووم گردیدنود‪ .‬در‬ ‫عین حال دشمنان واقعی نظام ربانی‪ ،‬حکمتیار و مسعود بطور معجزه آسائی جان به سالمت بردند‪ .‬نامبردگان عنودالموقع‬ ‫از پالن های حکومت باخبر ساخته شده و توانستند کسی در کشور همسوایه و کسوی هوم در کووه هوا مخفوی شوود‪ .‬حقیقوت‬ ‫آنکه آنها چگونه توانستند مخفی شوند صرف به خدا معلوم است‪ ،‬البته در افغانستان از ایون قبیول معوامالت غالبوأ صوورت‬ ‫میگیرد‪...‬‬ ‫چوکی آزاد شدۀ قوماندانی قوای هوائی و مدافعۀ هوائی به عبدالقادر سپرده شد‪.‬‬ ‫شش ماه بعد توطئۀ دیگری نیز افشاء گردید‪ .‬جالب آنکه آنرا نیز یکی از چپی های مخفی بورمال سواخت‪ .‬شخصوی بوه نوام‬ ‫میراحمد شاه جنراالن و صاحب منصبانی را که از اصوالحات محمود داوود ناراضوی بودنود دور خوود جموع کورد‪ .‬اموا از‬ ‫این جنرال خطای جدی سر زد‪ .‬او در یکی از جلسات مخفی لمړی بریودمن وطنجوار را از قووای چهوار زره دار دعووت‬ ‫کرده بود‪ .‬میر احمد شاه نمیدانست که وطنجار عضوو عمیقوأ مخفوی شودۀ حوزب دیموکراتیوک خلوق بوود‪ .‬وطنجوار پالنهوای‬ ‫باغی ها را به طرفداران داوود اطالع داده که در نتیجۀ آن همه باغی ها گرفتار و سر به نیست شدند‪.‬‬ ‫با آنکه داوود به عنوان یک سیاستمدار مجرب و زرنگ تالش داشت موازنه را رعایت نموده و اصل تفکیک نیروهوا را‬ ‫در نظر داشته باشد‪ ،‬ولی او از یاد نمیبرد که گاه گاهی چپی ها را هم باید آرام نگوذارد‪ .‬زموانی رسوید کوه داوود خوود را‬ ‫تقریبأ در اسارت کامل کمونیستها احساس کرد؛ او همه اعضای حوزب دیموکراتیوک خلوق و وابسوتگان آنهوا را از کابینوه‬ ‫اش دور کرد‪ .‬قادر نیز به همین سرنوشت مواجه شد‪ :‬او از مقامش برطرف و دیر زمانی خانه نشین بوود‪ .‬چنودی بعود بوه‬ ‫او امر کردند تا برود و قوماندانی مسلخها را به دوش بگیرد‪...‬‬ ‫فقط یکسال قبل قادر را مجدد أ برگرداندنود و بوه حیوث رئویس ارکوان قووای هووائی و مدافعوۀ هووائی تعیوین کردنود‪ .‬در بوارۀ‬ ‫تقرر قادر شایعات زیادی وجود داشت‪ .‬بعضی ها میگفتند که بخواطر تقوررش مبلغوی هنگفتوی پرداختوه شوده اسوت؛ برخوی‬ ‫تأکید داشتند که در تعیین مجدد قادر "رفقای شوروی" دست داشتند‪ .‬گفته میشد که گویا شوروی ها داوود را معتقد ساخته‬ ‫بودنوود تووا "قهرمووان" ( قوسووین هووا از متوورجم اسووت) کودتووای ضوود شوواه را از یوواد نبوورد‪ ...‬هوور دلیلووی کووه بووود داوود بووا ایوون‬ ‫تعییناتش قبر خود را با دستان خود میکند‪.‬‬ ‫عجیب تر آنکه قادر مقارن همین زمان بوه عضوویت حوزب دیموکراتیوک خلوق نیوز پذیرفتوه شود‪ .‬بواری شوامگاهان دروازۀ‬ ‫منزل محقر او را تک توک کردنود‪ .‬وقتوی در را گشوود در لخوک دروازه توره کوی‪ ،‬منشوی عموومی کمیتوۀ مرکوزی حوزب‬ ‫دیموکراتیک خلق‪ ،‬شاگرد وفادار او امین و تخنیکر قوای هوائی خورد ضابط گالب زوی را دید‪ .‬قوادر مهمانوان را بوه‬ ‫خانه دعوت کرده‪ ،‬چراغ تیلی را روشن نموده و امر کرد تا چوای بیاورنود‪ .‬توره کوی نطوق پور حرارتوی سورداده در اداموه‬ ‫گفت‪:‬‬


‫ " مطابق مندرجات اساسنامۀ حزب هر کاندید به عضویت حزب باید یک دورۀ آزمایشی را طی نمایود‪ .‬مگور موا بواالی‬‫تو اعتماد داریم‪ .‬تو استثنأ مستقیمأ به عضویت اصلی حزب پذیرفته میشوی‪ .‬به تو تبریک میگوئیم !"‬ ‫صاحب خانه با تعجب گفت‪ " :‬از اعتماد تان تشکر‪ .‬مگر میخواهم با صراحت خاطر نشان سازم که مون تحمول هیچگونوه‬ ‫توطئه بازی ها‪ ،‬فریبکاری ها‪ ،‬و کثافت ها را نودارم‪ .‬مون هرگونوه اشوتراک خوود را در کشمشوکش هوای داخلوی شوما رد‬ ‫میکنم‪".‬‬ ‫امین به کمک استادش (هدف تره کی است‪ -‬مترجم) شتافته گفت‪ " :‬شما به ما اعتماد ندارید؟"‬ ‫قادر با لحن ساده لوحانۀ جواب داد‪ " :‬آیا باالی سیاستمداران میشود اعتماد کرد؟"‬ ‫امین‪ " :‬شما بیهوده به این عقیده استید‪ .‬ببینید ما خود نزد شما آمده ایم‪ .‬ضمنأ میخواهیم به اطوالع شوما برسوانیم کوه حوزب‬ ‫متحد گردیده و دیگر در میان ما هیچگونه بی اتفاقی جا ندارد‪".‬‬ ‫بودینترتیب بوا پووذیرش قوادر حووزب دیموکراتیوک خلوق چنوود صود هواخووواه او را از جملوۀ صواحب منصووبان قووای هوووائی و‬ ‫مدافعۀ هوائی نیز به طرف خود کشانید‪.‬‬ ‫فقط چندی قبل‪ ،‬در شروع بهار‪ ،‬امین دعوت نامه ای به عبودا لقادر فرسوتاد توا بوه منوزل یوک پیلووت دیگور بوه نوام اسوداهلل‬ ‫سروری که در غرب شهر کابل زندگی میکرد بیاید‪ .‬در خانۀ سروری او برعالوۀ امین با یک صواحب منصوب دیگور از‬ ‫کندک تانک به نام وطنجار نیز معرفی گردید‪ .‬امین پس از آنکه شخصأ مطمئن گردید کوه کسوی در اتواق هوای مجواور بوه‬ ‫گفتگوی آنها گوش نمیدهد حاضرین را مخاطب قرار داده گفت‪ " :‬رفقا‪ ،‬میخواهم شما را با یوک فیصولۀ مهوم آشونا بسوازم‪.‬‬ ‫بیروی سیاسی عقیده دارد که داوود پس از آگاهی از وحدت حزب قصد دارد رهبری موا را زیور ضوربه قورار دهود‪ .‬ایون‬ ‫معلومات را ما از حلقات نزدیک به رئیس جمهور به دست آورده ایم‪ .‬اگر اعضوای بیوروی سیاسوی حوزب دسوتگیر شووند‬ ‫پس "سازمان نظامی انقالبی" باید داخل اقدام شود‪ ".‬امین در حالیکه با قیافۀ نهایت جدی بوه صواحب منصوبان میدیود اداموه‬ ‫داد‪ " :‬شما وظیفه دارید تدابیر معینی را روی دست گرفته آنها را عملی نمائید‪ ،‬منجمله قیام مسلحانه را علیه نظوام بوه راه‬ ‫اندازید‪ .‬من شما را به اینجا دعوت کردم تا پالنی برای همچون یک قیامی ترتیب گردد‪".‬‬ ‫طی روزهای بعودی قوادر روی جزئیوات آتوی پوالن کودتوا کوار میکورد‪" :‬بورای هجووم و اشوغال ارگ ریاسوت جمهووری‪،‬‬ ‫وزارت دفاع‪ ،‬میدانهای هووائی‪ ،‬مراکوز و مؤسسوات مهوم و راه هوا بوه چوه تعوداد تانوک ضورورت خواهود بوود‪ ،‬کوی هوا از‬ ‫جملۀ طرفداران سر سپردۀ داوود باید در قدم اول دستگیر شوند و کی ها بالفاصله سر به نیست شوند؛ طرق همواهنگی‬ ‫میان آنعده قطعات نظامی که در کودتا سهم خواهند گرفت‪ "...‬وطنجار وعده داده بود که در ساعت های اول قیام حوداقل‬ ‫بیست تانک و ماشین محاربوی را برساند‪ .‬قادر باور داشت که تعداد مذکور برای کامیابی کودتا کوافی اسوت‪ .‬او همچنوان‬ ‫فکر میکرد که به مرور اشغال سائر قطعات نظامی تعداد وسایط جنگی و تسلیحات ثقیله افوزایش خواهود یافوت‪ .‬در موورد‬ ‫طیاره ها قادر تشویش نداشت‪ ،‬در اینجا همه چیز تحت کنترول او قرار داشت‪.‬‬ ‫مسئالۀ که نزد این توطئه گر مسلکی (هدف قادر است‪ -‬مترجم) روشون نبوود و موجبوات تشوویش او را بوه بوار موی آورد‪،‬‬ ‫عدم موجودیت پرچمی ها در جلساتی که برای پالنگذاری کودتای نظامی بوه راه انداختوه میشودند‪ ،‬بوود‪ .‬افوزون برهموه او‬ ‫متوجه شد که همه دساتیر پنهانی در داخل اردو صورف بوه صواحب منصوبان جنواح "خلوق" داده میشود‪ .‬قوادر بوا خوود فکور‬ ‫میکرد‪" :‬یا امین باالی پرچمی ها هیچ اعتماد ندارد‪ ،‬یا میخواهد خود یکه تاز میدان باشد‪".‬‬ ‫در این میان حوادث به شدت انکشاف میکردند‪ .‬یکی از محبوبین حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬میر اکبر خیبر بوه قتول رسوید؛‬ ‫مراسم تدفین او مبدل بوه مظواهرۀ عظویم اعتراضویه علیوه حکوموت گردیود‪ .‬داوود از وضوعیت بوجوود آموده بوه سوود خوود‬ ‫استفاده کرد‪ :‬به امر او لیدران طراز اول حزب دیموکراتیک خلق دستگیر گردیدند‪ .‬امین در این جریان بوه دلیول مجهوولی‬ ‫بعدتر از دیگران دستگیر شد‪ .‬اما طی این مدت او توانست پیام آتی را برساند‪ " :‬فردا ساعت هشت صبح قیوام مسولحانه‬ ‫شروع گردد‪".‬‬ ‫‪ ...‬صبحگاهان روز ‪ ۶۹‬اپریل ‪ ،‬قادر که به علت بیخوابی مضطرب بود بوه مجورد رسویدن بوه موانوع دروازۀ مقور قووای‬ ‫هوائی‪ ،‬صاحب منصب نوکریوال پس از ادای رسم تعظیم با خشنودی به او گفت‪:‬‬ ‫ " به امر وزیر صاحب دفاع امروز در همه قطعات اردو شادیانه برپا میشود‪.‬‬‫قادر که به موضوع درست ملتفت نگردیده بود و طبق عوادت همیشوگی میخواسوت سویلی محکموی بوه صوورت نوکریووال‬ ‫پیشقراول حواله کند تا دروغ نگوید ( دگروال قادر ماستر بزرگی در حصۀ لت و کووب صواحب منصوبان بوود) پرسوید‪" :‬‬ ‫شادیانه برای چی؟"‬ ‫نوکریوال‪ " :‬بخاطر آنکه همه خائنین به وطن گرفتار و به زندان انداخته شده اند‪".‬‬ ‫قادر با سراسیمگی گفت‪ " :‬آه‪ ،‬بلی‪ ،‬این یک روز بزرگ برای افغانستان است‪ ".‬قادر با تذکر جملۀ فوق به پیش‬ ‫رفت و نوکریوال به تعقیبش با صدای بلند افزود‪ " :‬محفل ساعت ده آغاز می یابد‪".‬‬


‫قادر به دفتر خود که در منزل دوم موقعیت داشت باال شده و در آنجا منتظر رسویدن اخبوار مانود‪ .‬او بخووبی درک میکورد‬ ‫که تا پایان همین روز یا قهرمان معرکه نامیده خواهد شد یا هم جنایتکار‪ .‬او همچنان مطمئن نبود که تا شام زنده بماند‪.‬‬ ‫حوالی سواعت ده قبول از ظهور م عواون قومانودان قووای هووائی بوا دسوت و پواچگی داخول دفتور گردیوده خبور داد‪ " :‬تانکهوای‬ ‫قوای چهار زره دار وضع الجیش خود را ترک نموده و به صوب مرکز شهر کابل در حرکت استند‪ ".‬قادر قیافۀ شوخص‬ ‫نهایت متحیر شده را به خود گرفته‪ ،‬از جایش به قصد رفوتن نوزد قومانودان قووا برخاسوت‪ .‬جنورال موسوی خوان در دفتورش‬ ‫نبود‪ .‬او بخاطر رفع حاجت برامده بود‪ .‬این جنرال سالخورده چندی قبل عملیات پروستات را گذرانده ولوی هنووز هوم درد‬ ‫های شدیدی را تحمل میکرد و پوی در پوی بوه بیوت الخوال میرفوت‪ .‬در هموین وقوت تلفوون ارتبواط مسوتقیم بوا رئویس جمهوور‬ ‫باالی میز موسی خان زنگ زد‪ .‬قادر گوشی تلفون را برداشت‪ .‬صدای داوود هیجوانی بوه نظور میرسوید‪ " :‬بودون هرگونوه‬ ‫تأخیر طیاره های تهاجمی را به هوا بلند کرده و خائنین را از بین ببرید !"‬ ‫قادر از اینکه بخت با او یاری کرده بود‪ ،‬خدا را شکر میکرد و به رئیس جمهور وعده داد‪ " :‬اطاعت میشود‪ ،‬آقای‬ ‫رئیس جمهور !"‬ ‫قادر با خود می اندیشید‪ " :‬دیگر همه چیز خاتمه یافته‪ ،‬چرخ به دوران افتاد‪ ،‬بایود صورف بوه پویش رفوت‪ ،‬اگور دقوایقی پویش‬ ‫او عضو تیم رئیس جمهور بود‪ ،‬مانند سائر نظامیان وفوادار بوه تحلیوف و بوه سور قومانودان اعلوی قووای مسولح بوود‪ ،‬اکنوون‬ ‫دیگر همه چیز دگرگون شده و او در سنگر مخالف قرار دارد‪".‬‬ ‫اینکه تانکها همین اکنون به طرف شهر در حرکوت اسوتند‪ ،‬پوس مطوابق پوالن قوادر دو زنجیور تانوک دقوایقی بعود بوه اینجوا‬ ‫برسند و دفاتر رهبری قوای هوائی را باید زیر آتش بگیرند‪ .‬در همین وقت قوماندان موسی خان توو گووئی عمودأ قوادر را‬ ‫نزد خود احضار کرد‪ .‬قوادر بوا سرا سویمگی وارد اتواق موسوی خوان گردیوده در بوارۀ زنوگ رئویس جمهوور خبور داده و بوه‬ ‫دروغ گفت که به پیلوت ها در بگرام قومانده داده تا طیاره ها را به هوا بلند نمایند‪ .‬قادر پس از گوذارش فووق از موسوی‬ ‫خواهش کرد تا به پائین به طبقۀ اول برود‪ .‬موسی خان سالخورده که به مقاصد پشوت پوردۀ قوادر پوی نمیبورد پوائین رفوت‪.‬‬ ‫بوه مجورد رسوویدن آنهوا بوه پووائین یکوی از وسووایط زره دار داخول محوطوۀ قوووا گردیوده و از ماشویندار کووالیبر بوزرگ نخسووت‬ ‫باالی ارسی های طبقۀ دوم و سپس طبقۀ اول آتش گشود‪ .‬پارچه های شیشه های کلکین ها به پیشانی قادر اصابت کورده‬ ‫آنرا زخمی ساخته و خون از آن جاری شد‪.‬‬ ‫قادر در این میان به قوماندان موسی خان که هراسان بوه نظور میرسوید گفوت‪" :‬جنورال صواحب شوما توقیوف اسوتید‪ ،‬آراموی‬ ‫تانرا حفظ کنید‪ ،‬حاال به عقب شما می آیند‪".‬‬ ‫خود قادر به دفترش برگشته و به میدان هوائی بگرام تلفون کرد‪ .‬قادر وقتی بعودها ایون سواعتها را بوه خواطر موی آورد بوه‬ ‫یک چیز نمی توانست به درستی پی ببرد‪ " :‬چرا همه توالش هوای وی بورای برقورای ارتبواط بوا قطعوات ذیودخل در کودتوا‬ ‫(مطابق پالن تریب شده) نتیجه نمیداد؟ او با آنکه شفرهای را که قوبأل بوه او از طورف اموین داده شوده بوود بوه کوار میبورد‪،‬‬ ‫ولی کسی به آن عکس العمل مثبت نشان نمیداد‪.‬‬ ‫قادر به ما در این باره ( هدف از "به ما" – نویسندگان کتاب است‪ .‬مترجم) چنین گفت‪ " :‬پسانترها من ملتفت گردیودم کوه‬ ‫امین برای عده ای شفر "هلمنود" و جوواب آنورا "دریوا" گفتوه بوود‪ ،‬در حالیکوه بوه بعضوی هوا شوفر "سویالب" و جوواب آنورا‬ ‫"طوفان" داده بود‪ .‬آنهائی که از شفر "سیالب – دریا" آگاهی داشتند خلقی های مورد بواور کامول اموین بودنود‪ ،‬دوموی هوا‬ ‫نیز از جملۀ خلقی ها بودند‪ ،‬ولی نزدیکی خاصی با اموین نداشوتند‪ .‬آنچوه کوه بوه پرچموی هوا در اردو ارتبواط میگرفوت آنهوا‬ ‫اصأل از موجودیت "شفرها" خبوری هوم نداشوتند‪ .‬بوه عقیودۀ مون اموین آرزو داشوت توا کودتوا را توسوط طرفوداران خوود بوه‬ ‫کامیابی برساند‪ ،‬ولی میترسید که شاید نیرویش کافی نباشد‪ ،‬به همین دلیل شفر دومی را به کار انداخته بود‪".‬‬ ‫بعد از ظهر سروری با قادر در تماس شد‪:‬‬ ‫" چرا فعالیت ها بطی شده اند‪ ،‬باید اقامتگاه داوود بمباری شود‪ ،‬در غیر آن ما برباد میشویم‪"....‬‬ ‫اما قومانده های قادر باالی پیلوت ها اثر گذار نبودند‪ ،‬شفر های که به آنها بیوان میشودند از طورف آنهوا پذیرفتوه نمیشودند‪.‬‬ ‫اندکی بعدتر وطنجار با قادر تماس تلفونی گرفته در حالیکه دشنام میداد گفت‪:‬‬ ‫" شما را خواب برده؟ ما به یک موی بند هستیم‪ .‬اگر همین اکنون طیاره ها پرواز نکنند ما ختم هستیم‪".‬‬ ‫قادر‪ " :‬شفر کدام است؟ شفر درست را به من بده"‬ ‫تانکیست وطنجار که فریادش بلند شده بود گفت‪ " :‬من گفتم‪ ،‬بمباری شروع شود‪ ،‬این شفر من است برای تو !"‬ ‫قادر درک کرد که باید ابتکوار عمول را بوه دسوت خوود گرفتوه و مسوتقالنه عمول کنود‪ .‬طوی ایون مودت طرفوداران قوادر هموه‬ ‫رهبری قوای هوائی را دستگیر کرده و بعضی از آنها را حتی به آن دنیا فرستاده بودند‪ .‬خود قادر بوه میودان پروازهوا در‬ ‫حالیکه از دور کالهش را به پیلوت به عالمت آنکه "ماشین هلیکوپتر را چاالن کن !" تکان میداد‪ ،‬شتافت‪ .‬در همین وقوت‬ ‫قاسم آمر کشف قوای هوائی به عقب قادر دویده و در حالیکه تفنگچه بر دست داشت فریاد زد‪ " :‬ایستاده شو‪ ،‬ورنه فیر‬ ‫میکنم !" در همین لحظه همان ماشین محاربوی کوه در گوشوه ای جابجوا شوده بوود دور خوورده و بوا فیور ماشویندازش آمور‬ ‫کشف را هدف قرار داد‪ .‬قادر مشاهده میکرد که چگونه سر قاسم مانند تربوز پارچه پارچه میشد‪...‬‬


‫لحظه ای بعود هلیکووپتری نووع "موی – ‪ "۱‬پلنگوی رنوگ‪ ،‬حامول قوادر بوه هووا بلنود شوده و بوه طورف شومال حرکوت کورد‪.‬‬ ‫فاصله الی میدان هوائی بگرام شصت کیلومتر بود و پانزده دقیقه را دربرمیگرفت‪.‬‬ ‫تخنیکر بیست و پنج سالۀ قوای هوائی افغانستان‪ ،‬ضابط سید محمد گالب زوی صبح ‪ ۶۹‬اپریل را در داخل ماشین‬ ‫محاربوی استقبال کرد‪ .‬ماشین محاربوی او با عملۀ آن مطابق امر قرار گاه کودتاچی ها به طرف موضع از قبل تعیین‬ ‫شده در حرکت بود‪ .‬در این میان پیلوت اسداهلل سروری که مردی قوی هیکلی بود با گالب زوی بدون آنکه با او از قبل‬ ‫قرار گذاشته باشد از طریق مخابره تماس گرفت‪ .‬سروری به گالب زوی خبر داد که قوماندان جزوتام هلیکوپترها پس از‬ ‫آنکه از کودتا علیه داوود خان آگاهی یافته‪ ،‬با نیرنگی پیلوتها را داخل انگر ساخته و همه را در آنجا حبس نموده است‪.‬‬ ‫این یک خبر ناخوشایند بود‪ ،‬زیرا پیروزی کودتا بدون حمایه از هوا بعید به نظر میرسید‪.‬‬ ‫سروری به گالب زوی پیشنهاد کرد تا هردو به میدان هوائی رفته و به هر قیمتی که شده پیلوتها را آزاد بسازند‪ .‬لحظاتی‬ ‫بعد موتر حامل سروری ب ه نزدیک ماشین محاربوی گالب زوی رسیده و هر دو به سوی میدان هوائی شتافتند‪ .‬طوریکه‬ ‫همه میدانند جنگ ها ندرتأ مبرا از سوء تفاهمات میباشند‪ .‬جفتی از طیارات تهاجمی سو – ‪ 7B‬که از بگرام پرواز‬ ‫کرده بودند ناگهان راکت های "هوا به زمین" را به زمین پرتاب کردند‪ ،‬یکی ا ز راکتها باالی ماشین محاربوی گالب‬ ‫زوی اصابت کرد‪ .‬در میدان هوائی بگرام همه "دوست" بودند و اینکه به چی دلیلی پیلوت ها ماشین محاربوی گالب‬ ‫زوی را هدف قرار داده بودند واضح نشد‪ .‬به هر حال این یک آتش "دوستانه" بود‪ .‬چهار تن از همراهان خورد ضابط‬ ‫گالب زوی در ماشین م حاربوی جابجا به هالکت رسیدند‪ ،‬خود او را که شدیدأ در حصۀ شکم زخمی گردیده بود‪،‬‬ ‫سروری به شفاخانه انتقال داد‪ .‬سروری به مجرد رسیدن به سرویس جراحی شفاخانه داکتران را با ماشیندار آماده به‬ ‫آتش تهدید نموده گفت تا همه کارها را کنار گذاشته و به تداوی رفیق همرزمش بپردازند‪ .‬او هوشدار داد‪ " :‬اگر او تلف‬ ‫شود‪ ،‬همۀ تانرا سر به نیست میکنم!" سروری پس از آنکه یقین حاصل کرد که زندگی گالب زوی در خطر قرار ندارد‬ ‫مسیرش را به طرف میدان هوائی از سر گرفت‪ .‬سروری در آن لحظات سراپا قاطعیت بود‪ .‬قوماندان جزوتام هلیکوپترها‬ ‫همینکه او را د ید‪ ،‬نخست به طرفش آمد‪ ،‬سپس بدون آنکه حرفی بزند بطرف میدان پرواز ها رفت‪ .‬این صاحب‬ ‫منصب به خوبی درک کرد که چه چیزی انتظارش را میکشد‪ .‬بازی خاتمه یافته بود‪ ،‬سروری او را دنبال میکرد‪ .‬ظاهرأ‬ ‫چنین به نظر میرسید که دو پیلوت میخواهند قدم بزنند‪ .‬اما برای یکی از آنها این آخرین قدم زدن در زندگی بود‪ .‬قوماندان‬ ‫جزوتام هلیکوپترها پس از رسیدن به آخر تعمیر ها توقف کرده و رویش را به سوی سروری که به تعقیبش می آمد دور‬ ‫داد‪ ،‬سروری با ماشیندار آماده به آتش جگړن مذکور را تیرباران کرد‪.‬‬ ‫لحظاتی بعد پیلوتهای داخل انگر به بیرون برآمد ند‪ ،‬و با مشاهدۀ جسد قوماندان جزوتام درک کردند که هرگونه بی‬ ‫اطاعتی هریک آنها را به سرنوشت قوماندان شان مواجه خواهد ساخت‪.‬‬ ‫مقارن همین زمان هلیکوپتر حامل رئیس ارکان قوای هوائی و مدافعۀ هوائی دگروال قادر در میدان هوائی بگرام به‬ ‫زمین نشست‪ .‬قادر همه پیلوتها و تخنیکرهای میدان بگرام را جمع نموده نطقی پر از احساسی را در برابر شان ایراد‬ ‫کرد‪ .‬او اظهار داشت که انقالب (مطابق متن روسی – مترجم) علیه "رژیم ضد مردمی داوود خان" در حال کامیابی‬ ‫است‪ ،‬صرف ارگ ریاست جمهوری این "دژ ارتجاع و تاریک اندیشی" هنوز مقاومت میکند که به زودترین فرصت در‬ ‫اثر هجوم اشغال خواهد شد‪ .‬قادر بیانه اش را با کلمات ذیل ختم کرد‪" :‬پیلوتان گارنیزون بگرام افتخار بزرگ امحای این‬ ‫"مستبد" را کمائی خواهند کرد‪".‬‬ ‫هنگامیکه قوماندۀ "به سوی طیاره ها!" شنیده شد هیچیک از پیلوتان تزلزلی از خود نشان نداد‪ .‬دیگر هیچ نوع ممانعتی‬ ‫وجود نداشت تا "رژیم نفرت انگیز" از هوا نیز مورد ضربه قرار گیرد‪.‬‬ ‫قادر در همان هلیکوپتر مجددأ به صوب کابل پرواز کرد‪ .‬او هنوز در هوا بود که پیلوتها از او پرسیدند‪" :‬اهدافی را که‬ ‫باید مورد بمباری قرار بگیرند‪ ،‬نام بگیرید‪".‬‬ ‫قادر‪" :‬هدف‪ ،‬مجموعۀ عمارات ارگ‪ ،‬اقامتگاه رئیس جمهور داوود خان‪".‬‬ ‫اکنون برمیگردیم به ساعت یازدۀ قبل از ظهر‪ ،‬زمانیکه قطار تانکها تحت قوماندۀ وطنجار بدون بدون آنکه با مقاومت‬ ‫بطریۀ توپچی که در مسیر راه از قوای چهار زره دار الی مرکز شهر قرار داشت مواجه گردد به مرکز شهر مواصلت‬ ‫کرد‪ .‬قوماندان بطریۀ توپچی از کودتای ضد حکومت آگاهی نداشت‪ .‬با مشاهدۀ تانکها او فورأ با وزارت دفاع تماس‬ ‫گرفت‪ .‬از قضاء در وزارت گوشی را یکی از منصب داران کودتاچی برداشت و گفت که تانکها برای تقویۀ محافظت‬ ‫ارگ ریاست جمهوری میروند‪.‬‬ ‫پس از مواصلت به مرکز شهر‪ ،‬تانکها به سه دسته منقسم شدند‪ :‬دستۀ اول بطرف میدان هوائی کابل‪ ،‬جائیکه گارنیزون‬ ‫بزرگ قوای هوائی و قرار گاه آن قرار داشت حرکت کرد‪ .‬دستۀ دومی بطرف قلعۀ تأریخی باالحصار که غند کوماندو‬ ‫در آن مستقر بود رفته و در اینجا نیز با کدام مقاومتی روبرو نشد؛ قلعۀ باالحصار بدون یک فیر به دست کودتاچیان افتید‪.‬‬ ‫دستۀ سومی مهمترین وظیفه را باید اجرا میکرد‪ :‬به ارگ ریاست جمهوری هجوم میبرد و وزارت دفاع را اشغال میکرد‪.‬‬ ‫تانک وطنجار درست در نیمه روز باالی عمارت وزارت دفاع آتش گشود‪ .‬فیرهای پی در پی تانک وطنجار را میتوان‬ ‫عالمتی برای شروع هجوم نامید‪ .‬سپس تانکهای دیگر تحت قوماندانی مزدوریار‪ ،‬عمر و رفیع ارگ را به رگبار بستند‪.‬‬


‫مجموعأ در حدود شصت زنجیر تانک در نبردها سهم داشتند‪ .‬نظامیان گارد ریاست جمهوری با شجاعت تمام به مدافعۀ‬ ‫ارگ پرداخته و باالی مهاجمین از ماشیندارهای کالیبر بزرگ و راکت اندازها آتش میگوشدند‪.‬‬ ‫وزیر دفاع غالم حیدر رسولی در این میان خود را به فرقۀ هشت رسانده‪ ،‬منسوبین فرقه را جمع نموده و به آنها امر‬ ‫کرد‪ " :‬بطرف کابل حرکت کنید‪ ،‬قطعات باغی ها را سرکوب نموده و حکومت را نجات دهید!" رسولی بدون آنکه منتظر‬ ‫حرکت فرقه بماند آنجا را به مقصد بیداری سائر قطعات ترک گفت‪ .‬پس از حرکت قطار وسایط نظامی فرقۀ هشت به‬ ‫سوی شهر ناگهان تانک قوماندان یکی از کندک ها که در شروع قطار قرار داشت به عقب دور خورده و باالی قطار فیر‬ ‫کرد‪ ...‬پس از این فیر تهدید آمیز همۀ فرقه خود را تسلیم همان یک عملۀ تانک که تمام آنها صاحب منصبان خلقی بودند‬ ‫تسلیم کرد‪.‬‬ ‫وزیر دفاع شامگان به وضع الجیش فرقۀ هفت که در حومۀ کابل قرار داشت رسیده و توانست رهبری فرقه را به دفاع‬ ‫از رئیس جمهور معتقد بسازد‪ .‬اما به مجرد حرکت قوا به قصد مرکز شهر‪ ،‬از هوا توسط طیاره های که از بگرام پرواز‬ ‫کرده بودند هدف حمالت متواتر قرار گرفتند‪ .‬قوماندان فرقه در نتیجۀ این حمله کشته شده عسکر و صاحب منصبان آن‬ ‫متفرق گردیدند‪ .‬شب هنگام وزیر دفاع نیز به دام کودتاچی ها افتیده و بدون تحقیق و محاکمه سر به نیست شد‪.‬‬ ‫در قلعۀ باستانی باالحصار‪ ،‬جائیکه بخشی از قوای کوماندو مستقر بود حوادث بطور ذیل انکشاف یافت‪ :‬هاشم قوماندان‬ ‫قوا به زودی عبث بودن مقاومت را در برابر کودتاچیها درک کرده و داوطلبانه صالحیت های خود را به قوماندان تولی‬ ‫اول لمړی بریدمن شهنواز تڼی که یکی از خلقی ها بود واگذار شد‪ .‬تڼی فورأ نزد خود قوماندان جزوتام مخابره امام الدین‬ ‫را احضار نموده با لحن موکد گفت‪ " :‬تو یک مخابره چی هستی‪ ،‬به همین دلیل به تو یک سفارش حزبی داده میشود‪ .‬به‬ ‫امر اینجانب به ارگ ریاست جمهوری رفته و پیام "شورای نظامی انقالبی" را به رئیس جمهور میرسانی‪".‬‬ ‫امام الدین در آغاز فکر کرد که قوماندان جدید برای اجرای چنین ی ک مأموریتی کاغذی یا پاکتی که در آن پیام گذاشته‬ ‫شده باشد به او خواهد داد‪ .‬اما نه از کاغذی و نه هم از پاکت حاوی پیام خبری نبود‪ .‬تڼی به امام الدین موکدأ خاطر نشان‬ ‫ساخت تا متن پیام را دقیقأ بخاطر بسپارد‪ .‬محتوای پیام قرار ذیل بود‪" :‬قدرت در افغانستان به شورای نظامی انقالبی‬ ‫منتقل گردیده‪ ،‬داوود خان و همه طرفداران او باید تسلیم شوند !"‬ ‫تڼی همچنان در خاتمه به امام الدین گفته بود‪" :‬هیچگونه سالحی با خود نمیداشته باشی!"‬ ‫***********‬ ‫پس از مواصلت تلگرامها از مسکو مبنی بر آنکه هردو شبکۀ استخباراتی شوروی باید دسته های اوپراسیونی را برای‬ ‫نظارت از انکشاف اوضاع در کابل آماده ساخته و به داخل شهر بفرستند‪ ،‬آمرین هردو بخش شروع به انتخاب افراد‬ ‫برای این ماموریت نمودند‪ .‬فیصله بعمل آمد تا هردو شبکه دو دسته را که در ترکیب آن دو کارمند شامل باشد آماده‬ ‫ساخته و جهت جمع آوری معلومات استخباراتی به شهر گسیل بدارند‪ .‬در عین زمان به "تیاتر جنگ" گروپ های مستقل‬ ‫کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬نیز فرستاده شدند‪ .‬به دسته های اوپراسیونی "افسانه" و نقشۀ مسیر حرکت آنها در شهر‬ ‫که یک و نیم ساعت را باید در برمیگرفت ترتیب شد‪ .‬کارمندانی که به شهر برای "فعالیت های اوپراسیونی" روان‬ ‫میشدند نباید با خود کمرۀ عکاسی‪ ،‬آالت ثبت صدا‪ ،‬وسایل مخابره و حتی کتابچۀ یادداشت میداشتند‪ .‬این تدابیر برای آن‬ ‫ضروری بود تا کارمندان در صورت توقیف با مشکالت مواجه نشوند‪ .‬در اوضاع و احوالی که نظامیان خشمگین افغان‬ ‫قرار داشتند‪ ،‬هیچ چیزی نباید شک و تردیدی در بارۀ فعالیت های جاسوسی خارجیها در آنها بر می انگیخت‪ .‬هر عمل یا‬ ‫سخنی غیر محتاطانۀ میتوانست نظامیان را عصبانی بسازد‪.‬‬ ‫والیری ستاراستین که کارمند سی و سه سالۀ کی جی بی بود و در سفارت شوروی مقیم کابل تحت پوشش سکرتر سوم‬ ‫سفارت ومسؤل امور کلتوری و روابط با روشنفکران‪ ،‬روحانیون و سازمانهای سپورتی" ایفای وظیفه میکرد از طرف‬ ‫آمر دفتر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اوسادچی در ترکیب دستۀ دوم با یک تن از کارمندان کهنه کار استخباراتی برای نظارت از‬ ‫اوضاع داخل شهر در نظر گرفته شد‪ .‬انتخاب ستاراستین تصادفی نبود‪ ،‬جوان مذکور در شرایط حاد و وخیم کنترول را‬ ‫باالی خود از دست نمیداد‪ .‬افزون بر آن بسیار روان و بدون لهجه به زبان دری حرف میزد و با شهر کابل به خوبی آشنا‬ ‫بود‪ .‬طی سالهای محصلی‪ ،‬ستاراستین در کابل به حیث ترجمان کار میکرد و چون سخت به شرق و شرق شناسی‬ ‫عالقمند بود تمام شهر کابل را پای پیاده طی کرده بود‪.‬‬ ‫دستۀ اول اوپراسیونی که در ترکیب آن ویکتور بوبنوف و یوری کیتایف قرار داشتند برای "نظارت" از اوضاع شهر‬ ‫سفارت را ترک کردند‪ .‬دستۀ دیگری نیز برای همین هدف از طرف دفتر جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬لحظاتی قبل به شهر اعزام شده‬ ‫بود‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫زمان باالی ستاراستین به سختی میگذشت‪ .‬او باید حداقل یک و نیم ساعت‪ ،‬الی برگشت دستۀ اول انتظار میکشید‪ .‬بخاطر‬ ‫آن که وقت بگذرد او از یک اتاق به اتاق دیگر‪ ،‬از یک دهلیز به دهلیز دیگر میرفت و باالخره در "اتاق عمومی" در‬ ‫مقابل نقشۀ بزرگ و مفصل شهر کابل که بر دیوار آویزان بود ت وقف کرده و به مسیر که آنرا باید به زودی طی میکرد‬


‫خیره شد‪ .‬پس از نظر اندازی به نقشۀ شهر کابل به دفتر پروتوکول رفته و دقایقی با دیپلوماتهای "پاک"‪ 13‬به گفتگو‬ ‫پرداخت‪ .‬در شعبۀ پروتوکول یکی از دیپلوماتان به نام میخائیل به ستاراستین پیشنهاد کرد تا شب را یکجا با اعضای‬ ‫خانواده اش در اپارتمان او که در محوطۀ سفارت قرار داشت سپری نماید‪ ،‬دیپلومات مذکور عالوه کرد‪" :‬شاید اپارتمان‬ ‫من کوچک باشد ولی در امن است‪ ".‬دیپلومات مذکور که با ستاراستین آشنائی داشت میدانست که این "کارمند" در یک‬ ‫عمارت دو منزله در ناحیۀ کارتۀ سه زندگی میکند‪ .‬در نزدیکی ویالی ستاراستین عمارت پارلمان افغانستان‪ ،‬منازل وزیر‬ ‫دفاع افغانستان غالم حیدر رسولی و معاون صدراعظم و وزیر مالیۀ کشور عبدل اهلل قرار داشت‪ .‬میخائیل ستاراستین را‬ ‫متوجه ساخت که همسایگی با منازل اشخاص متذکره میتواند خطراتی در قبال داشته باشد‪.‬‬ ‫ستاراستین دست آشنایش را دوستانه فشرده گفت‪ " :‬تشکر میخائیل‪ ،‬من با همسرم در این باره مشوره میکنم‪".‬‬ ‫دقایقی بعد دستۀ اوپراسیونی مربوط به جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬که به شهر اعزام شده بود به سفارت برگشت‪ .‬موتر حامل کارمندان‬ ‫جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬با سرعت تمام داخل سفارت گردیده و با چنان شدت توقف کرد که دود از تایرهای آن بلند شد‪ .‬کارمندان با‬ ‫سرعت از موتر پائین شده و با دوش بطرف دفتر آمر شان پیچونینکو و آتشۀ نظامی رفتند که بی صبرانه انتظار شان را‬ ‫میکشیدند‪.‬‬ ‫وقت میگذشت ولی کارمندان کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بوبنوف و کیتیایف هنوز از شهر برنگشته بودند‪ .‬ستاراستین مجددأ به اتاق‬ ‫عمومی آمد‪ .‬فضا در آنجا اسفبارتر و حتی خفقان آورتر از گذشته شده بود‪ .‬در همین لحظات واقعۀ غیر مترقبۀ رخ داد‬ ‫که فضا را برای مدتی دگرگون ساخت‪ :‬باالی جادۀ داراالمان یک قطار گلپوش شدۀ موترها هارن کنان سعی داشت از‬ ‫میان تانکها و سائر وسایط نقلیۀ نظامی راه یافته و به طرف شهر برود‪ .‬نظامیان که تا این دم در آشفتگی معینی بودند با‬ ‫دیدن موتر های گل پوش شدۀ عروسی برای مدتی جان گرفتند و با خرسندی کودکانه بطرف نو عروسان دست هایشان را‬ ‫تکان میدادند‪.‬‬ ‫مأمور شفر گذار که از تماشای موترهای عروسی بهت زده شده بود خاموشی عمومی را شکسته گفت‪ " :‬آفرین بر اینها‪،‬‬ ‫بر این نترس ها !"‬ ‫ماموری دیگری بدون آنکه کسی را مخاطب قرار داده باشد پرسید‪ " :‬جالب است این وسایط به طرفداری کدام جانب‬ ‫عازم جنگ استند؟ من شخصأ سی زنجیر تانک و ماشین محاربوی را در این قطار برشمردم‪".‬‬ ‫کسی از میان حاضرین با عصبانیت جواب داد‪ " :‬چی فرق میکند که به طرفداری کدام یک از جوانب خواهند جنگید‪...‬‬ ‫این وسایط جنگی خون زیادی را خواهند ریخت‪".‬‬ ‫ستاراستین که دیگر بکلی از برنگشتن اعضای دستۀ اول نا آرام شده بود از خود پرسید‪" :‬آخر آنها کجا شدند؟ چرا‬ ‫برنمیگردند؟" با آنکه ستاراستین فکر میکرد که جملۀ فوق را با خود گفته بود ولی آنهائی که در "اتاق عمومی" بودند نیز‬ ‫آنرا شنیدند‪ .‬کسیکه قرار بود ستاراستین را در "سفرش" به شهر همراهی نماید و گفته میشد که از کارمندان مجرب و‬ ‫آبدیده است با شنیدن کلمات ستاراستین به شدت از جایش برخاست ه‪ ،‬چنانچه کم بود چوکی به زمین بی افتد و در حالیکه به‬ ‫پائین به پاهایش مینگریست بدون آنکه حرفی زده باشد به دهلیز برآمد‪ .‬ستاراستین مشاهده کرد که چهرۀ کارمند "آبدیده"‬ ‫مرگ آسا پریده بود و چشمانش بی رمق و بی حرکت شده بودند‪.‬‬ ‫لحظاتی بعد اوسادچی ستاراستین را نزد خ ود احضار کرده در حالیکه لحنش آرام و نرم بود پرسید‪" :‬چی حال داری؟"‬ ‫اوسادچی در تفاوت با سائر کارمندان دفتر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل با ستاراستین خودمانی بود و او را دوستانه "تو"‬ ‫خطاب میکرد‪.‬‬ ‫ستاراستین با آنکه در پرسش اوسادچی نیرنگ (فوت و فنی) را میدید با بشاشت گفت‪" :‬خوب استم‪".‬‬ ‫اوسادچی‪ " :‬کسیکه تو را باید در شهر همراهی میکرد بطور غیرمترقبه دچار مریضی گردید‪ .‬شاید فشارش باال رفته‬ ‫باشد‪ .‬او را به شفاخانه فرستادیم‪ .‬میدانی‪ ،‬حتی نمیدانم با کی ترا به شهر بفرستم؟ شاید از شهر رفتن تو صرفنظر کنیم؟‬ ‫نظر تو چی است؟"‬ ‫ستاراستین اح ترامانه خاموش بود‪ ،‬تو گوئی به اوسادچی میفهماند‪" :‬شما آمر هستید‪ ،‬شما بهتر میدانید‪".‬‬ ‫اوسادچی در حالیکه گفتگویش را با ستاراستین پایان میبخشید گفت‪" :‬خوب‪ ،‬به هر حال‪ ،‬اکنون برو‪ ،‬بعدأ یک فکری‬ ‫خواهیم کرد‪".‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫برگشت بوبنوف و کیتایف به سفارت همهمه و سرو صدای شادمانی را در "اتاق عمومی" بر پا کرد‪ .‬این دو بمجردی‬ ‫بیرون آمدن از موتر فورأ به طرف دفتر آمر بخش کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬رفتند‪ .‬در دهلیز مقابل دروازۀ اوسادچی سائر کارمندان‬ ‫و دیپلوماتها از بوبنوف و کیتایف مثل قهرمانان استقبال کرده میپرسیدند‪ " :‬اوضاع در شهر چگونه است؟ کدام جانب‬ ‫پیروز خواهد شد؟ آیا تعداد کشته شدگان زیاد است؟"‬ ‫کیتایف به سوالها جواب نمیداد‪ ،‬ولی بوبنوف در یک جملۀ مختصر و در عین زمان زننده اوضاع کابل را ترسیم کرد‪...‬‬ ‫سپس هردو به اتاق اوسادچی رفته و دقایقی بعد کیتایف در حالیکه کتابچۀ یادداشت و فورمه های شفر گذاری به دست‬ ‫داشت به اتاق معاون آمر بخش کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬آرلوف‪ -‬موروزوف رفته تا اخبار عاجل را به مرکز بفرستد‪.‬‬ ‫‪13‬‬

‫منظور از دیپلوماتان "پاک" آنعده از کارمندان و دیپلوماتان سفارت اند که مربوط شبکه های جاسوسی اتحاد شوروی نبوده اند‪.‬‬


‫دقایقی بعد اوسادچی ستاراستین را احضار کرد‪ " :‬در شهر ترا ویکتور بوبنوف همراهی خواهد کرد‪".‬‬ ‫ستاراستین با رضایتمندی گفت‪ " :‬فهمیده شد صاحب !" ستاراستین از خدا میخواست تا با شخصی مانند بوبنوف که‬ ‫دوست نزدیکش بود در این "سفر" یکجا باشد‪ .‬همه میدانستند که بوبنوف مرد شجاع و نهایت صادق بود‪.‬‬ ‫اوسادچی اخطارگونه گفت‪ " :‬به تمارا ‪ ،‬همسرت فعأل چیزی نگو‪ ،‬اگر نه او کار کرده نخواهد توانست ! در شرایط کنونی‬ ‫او منبع اصلی جمع آوری اخبار برای ما است‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬بلی‪ ،‬واضح است‪".‬‬ ‫تمارا در دفتر کی جی بی به حیث مترجم کار میکرد‪ .‬در همان لحظات او در اتاق مخصوص در برابر رادیوی‬ ‫مخصوص آخذه نشسته بود و به مکالمات میان قرار گاه ها‪ ،‬قطعات و سائر واحدهای نظامی افغانی گوش میداد‪.‬‬ ‫محتوای مکالمات را تحلیلگر دفتر کی جی بی والدیمیر خوتیایف هر ساعت به مسکو تیلگرام میکرد‪.‬‬ ‫والیری ستاراستین و ویکتور بوبنوف دفتر اوسادچی را ترک گفته و خاموشانه در "تویوتای" آبی رنگ نشسته از طریق‬ ‫جادۀ دارالمان به صوب مرکز شهر جائیکه صدای انفجارات و فیرها شنیده میشدند و از باالی عمارات آتش گرفته دود‬ ‫سیاه رنگ به آسمان بلند بود حرکت کردند‪ .‬حین عبور از برابر مرکز کلتوری اتحاد شوروی بطریۀ را از وسایط ضد‬ ‫تانک که در چهار طرف جابجا گردیده بود مشاهده کردند‪ .‬در همجواری مأموریت ترافیک دو ماشین محاربوی ایستاده‬ ‫بودند‪ .‬در چهار راهی دهمزنگ به طرف راست دور خورده از مقابل باغ وحش و اندکی بعدتر از مسجد شاه دو‬ ‫شمشیره بدون واقعۀ عبور کرده و به میدانی هوتل "سپین زر" رسیدند‪.‬‬ ‫از این نقطه الی هوتل "کابل" و چهار راهی "پشتونستان" بوبنوف و ستاراستین حین حرکت از انتهای احتیاط کار گرفته‬ ‫با مانور ها از میان تانک ها و وسایط زره دار که برخی متوقف‪ ،‬بعضی در حال حرکت و تعدادی هم آتش میگشودند و‬ ‫چند تای هم در حال سوختن بودند‪ ،‬گذشته و به پیش رفتند‪ .‬میان تانکها و وسایط جنگی غالبأ نظامیان بطور گروهی و‬ ‫انفرادی در حالیکه ماشیندار‪ ،‬راکت انداز وغیره تسلیحات جنگی به دست‪ ،‬شانه و گردن داشتند پائین و باال میرفتند‪.‬‬ ‫کاله های آهنی و واسکت های زره دار بخوبی نشان میداد که نظامیان مذکور در حال جنگ قرار دارند‪ .‬تعدادی از‬ ‫سربازان در تذکره و کسی هم بر پشت زخمیها را به جای امن تر حمل میکردند‪ .‬ستاراستین میدید که نظامیان آنقدر‬ ‫مصروف امور خود هستند که نه به "تویوتای" آبی رنگ آنها و نه هم به سائر موترهای "ملکی" که گاه گاهی در‬ ‫سرکها میان وسایط نظامی پدیدار میشدند متوجه میشدند‪.‬‬ ‫ستاراستین به بوبنوف‪:‬‬ ‫" آنها وقت آنرا ندارند تا به ما ببینند‪".‬‬ ‫بوبنوف‪ " :‬بلی همینطور است‪".‬‬ ‫ستاراستین متوجه شد که میتواند جزئیات مهم اینروز را از یاد ببرد‪ ،‬لذا قلم و پستکارتی را که چندی قبل از مسکو به‬ ‫دست آورده بود از جیب کشیده در کناره های آن کلماتی را نوشته و در تصویر آن خاکۀ تیلگرام آینده اش را عنوانی‬ ‫مرکز انداخت‪ .‬در قسمتی از مسیر آنها که چهار راهی "پشتونستان"‪ ،‬میدانی مقابل ارگ ریاست جمهوری و جادۀ ‪۶۲‬‬ ‫سرطان را در برمیگرفت نبردهای سرسختی جریان داشت‪ .‬تانکها و زره دارها با استفاده از مانورهای جنگی پی در‬ ‫پی به سوی ارگ فیر میکردند‪ ،‬در عین حال در ساحات نامبرده تعدادی از تانکها و وسایط جنگی در حال سوختن‬ ‫بودند‪ .‬بوبنوف و ستاراستین در لحظاتی که آنجا بودند آتش متقابل را از آنطرف حصارهای ارگ نتوانستند مشاهده کنند‪.‬‬ ‫از این حالت مامورین استخب ارات شوروی نتیجه گیری کردند که مرکز ثقل مقاومت طرفداران محمد داوود خان به‬ ‫ساحۀ ارگ منتهی گردیده بود‪ .‬در میدانی مقابل ارگ روی زمین در حدود یکصد کشته و زخمی‪ ،‬اعم از صاحب‬ ‫منصب و عسکر افتیده بود‪ ،‬کسی به آنها نزدیک نمیشد‪ .‬برخی از زخمیها با آه و ناله اینسو و آنسو میلغزیدند و بعضی‬ ‫ها خاموشانه میجنبیدند‪ ،‬کسی هم در میان آنها میکوشید زخمهایش را ببندد‪ .‬در جوهای آب که خون آنها را سرخرنگ‬ ‫ساخته بود کارتوسهای مرمی های فیر شده‪ ،‬موزه های عسکری ‪ ،‬کاله های تانکیست ها‪ ،‬پارچه های یونیفورم نظامی‪،‬‬ ‫قسمت های از بدن انسان به چشم میخورد‪...‬‬ ‫بوبنوف که آنروز رانندگی "تویوتا" را به عهده داشت با کمال خونسردی و مهارت حیرت انگیری این قسمت خطر ناک‬ ‫مسیر عبور میکرد و از برابر زنجیرهای تانکها و تایرهای وسایط جنگی کناره میرفت‪ .‬همین عمل را در حصۀ مهمات‬ ‫انفجار ناشده‪ ،‬تانکهای در حال حریق‪ ،‬کشته و زخمیها نیز انجام داده از آنها دوری میجست‪ .‬ستاراستین در این میان با‬ ‫سرعت وسایط جنگی را که در هجوم باالی ارگ اشتراک داشتند و یا تخریب شده بودند میشمرد؛ او همچنان سائر‬ ‫مواضع جنگی طرفین را تثبیت نموده و بدون آنکه به پستکارت که باالی زانویش قرار داشت نگاهی کرده باشد‬ ‫معلومات بدست آمده را درج آن میکرد‪.‬‬ ‫بوبنوف و ستاراستین ارگ را عبور کرده و بطرف میدان هوائی بین المللی کابل به پیش رفتند‪ ،‬آنها مشاهده میکردند که‬ ‫تانکها و وسایط نظامی نیز به همان سو در حرکت بودند‪ .‬عمارت رادیو افغانستان که در مسیر راه شان قرار داشت‬ ‫کامأل در محاصرۀ تانکها درآورده شده بود‪ .‬در سرک حلقوی که مقابل ترمینل میدان هوائی قرار داشت کارمندان کی‬ ‫جی بی موتر خود را دور داده و به سوی میکروریان منزل گرفتند‪ .‬در ناحیۀ میکروریان همه چیز آرام به نظر‬ ‫میرسید‪ .‬باشندگان محل در آپارتمان های خویش خاموشانه نشسته بودند‪ .‬چون در اینجا چیزی جالبی برای دیدن وجود‬ ‫نداشت بنأء مجددأ بطرف مرکز شهر حرکت کردند‪.‬‬


‫وقتی به جادۀ ‪ ۶۲‬سرطان رسیدند تانکهای متعددی را که مصروف فیر‪ ،‬مانور و موضعگیری بودندمشاهده کردند‪ .‬در‬ ‫نزدیکی منزل محمد داوود خان یک ماشین محاربوی در حال سوختن بود‪ ،‬اما کشته یا زخمی به چشم نمیخورد‪ .‬در‬ ‫همین وقت یکی از تانکها با سرعت قابل مالحظۀ به طرف "تویوتای" آبی رنگ پیش می آمد‪ ،‬بوبنوف صرف در‬ ‫آخرین لحظه موفق شد با مهارت زیاد خود را از زیر زنجیرهای تانک نجات دهد‪ .‬تانک مذکور به سوی ارگ فیر کرد‪.‬‬ ‫موجی شدیدی که از بابت فیر تانک بوجود آمد باعث شد که دروازۀ دست راست "تویوتای" آبی رنگ (طرف که‬ ‫ستاراستین نشسته بود) خود به خود باز شود‪ ،‬ستاراستین که از بابت صدای مدهش فیر تانک کم بود خود را به بیرون‬ ‫پرتاب کند سرش را با دستها پوشانید‪ .‬او در حالیکه با دست چپش سیت موتر را محکم گرفته و تنش را قات کرده بود‬ ‫با تمام قدرت و شدت دروازۀ موتر را دوباره بست‪.‬‬ ‫بوبنوف بدون آنکه کسی را مشخصأ مخاطب قرار داده باشد با عصبانیت‪" :‬بارها تقاضا کرده ام تا دروازۀ موتر را با‬ ‫شدت نبندند‪ ،‬موتر بدون آنهم کهنه است‪ ،‬میخواهید بکلی از بین برود؟"‬ ‫ستاراستین در برابر کلمات بوبنوف هیچگونه عکس العملی از خود نشان نداد‪ ،‬اما با خود خندید‪ .‬حرفهای دوستش در‬ ‫لحظاتی که مرگ تقریبأ در کنار شان بود و آنها باید واپسین دعاهای خود را میخواندند واقعأ خنده آور بود‪ .‬در عین حال‬ ‫چنین یک عکس العمل بوبنوف به وضاحت نشان میداد که اوضاع پیرامون حتی اعصاب آهنین او را نیز خراب ساخته‬ ‫بود‪.‬‬ ‫با رسیدن به نزدیکی مسجد حاجی یعقوب ( شاید هدف نویسندگان چهار راهی حاجی یعقوب باشد؟) "تویوتا" به طرف‬ ‫چپ و سپس یکبار دیگر به سوی چپ دور خورد‪ .‬اینجا محلی بود که در آن اقامتگاه های سفرای اضالع متحدۀ امریکا‬ ‫و هندوستان و عمارت وزارت داخله موقعیت داشتند‪ .‬در مقابل اقامتگاه ها همه چیز طبق معمول و آرام بود‪ ،‬در غرفه‬ ‫های دهن درازه مانند سائر روزها منسوبین پولیس افغانستان پهره میدادند‪ .‬البته دیده میشد که پهره داران در تفاوت با‬ ‫روزهای دیگر در حالت آماده باش بودند‪.‬‬ ‫در مقابل تعمیر وزارت داخله چند وسیلۀ دافع هوا که به نام "شیلکا" معروف است جابجا گردیده بودند‪ .‬در پهلوی یکی‬ ‫از این "شیلکاها" کارمندان استخبارات چهرۀ آشنائی را دیدند‪ .‬تقریبأ هردو همزمان شخص آشنا را صدا کردند‪:‬‬ ‫"لطیف!" این شخص که جگرن لطیف نام داشت‪ ،‬پنج سال قبل در کودتای ضد شاهی اشتراک ورزیده بود‪ .‬در آنزمان‬ ‫او لمری بریدمن بود و عضویت حزب دیموکراتیک خلق را نداشت‪ .‬او از طرفداران محمد داوود خان نیز نبوده و در‬ ‫مجموع به سیاست کدام عالقۀ خاصی نداشت‪ .‬در کودتای ضد شاهی صرف بخاطر آن شرکت ورزیده بود که‬ ‫نمیتوانست رفقای "شوروی خواه" خود را تنها بگذارد‪ .‬عدم پشتیبانی او از کودتا به نظر او بیغیرتی و خیانت و توهین‬ ‫به برادری میان صاحب منصبان تلقی میشد‪.‬‬ ‫لطیف که اکنون باالی وسیلۀ زره دار "شیلکا" قرار داشت‪ ،‬قیافه اش رنگ دیگری بخود گرفته بود‪ ،‬چهرۀ که کارمندان‬ ‫دفتر کی جی بی آنرا به سختی میشناختند‪ :‬او اکنون عوض یونیفورم مؤد روز که آنرا نزد خیاط فرمایش میداد‪ ،‬دریشی‬ ‫سیاه رنگی نظامی که به تنش بزرگی میکرد پوشیده بود و کاله گوشدار تانکیست ها را بر سر داشت‪ .‬لطیف که معموأل‬ ‫ریشش را پاک میتراشید و از عطری خوشایندی استفاده میکرد‪ ،‬ریشش رسیده و رنگ صورتش تاریک بنظر‬ ‫م یرسید؛ درست فهمیده نمیشد که فشار روحی و جسمی یا ریش رسیده و یاهم گرد و خاک و یاهم همۀ این عوامل باعث‬ ‫شده بودند که لطیف چنین دیگرگون شود‪.‬‬ ‫جگرن لطیف متوجه روسها نشد‪ :‬او در حالیکه ماشیندارش را باالی زانوان گذاشته بود بطرف چمن وسیعی مقابل‬ ‫عمارت وزارت داخله میدید‪ .‬در آنجا باالی چوکی ها و یا هم مستقیمأ در چمن افرادی نیمه برهنه به نظر میخوردند‬ ‫که پاهایشان را جمع گرفته‪ ،‬کسی کرتی یا جمپر نظامی برتن ولی بدون پتلون اما در نیکر ها نشسته بودند‪ .‬در میان‬ ‫صفوف "بی پتلونها" عساکر مسلح پائین و باال میرفتند‪ .‬بدینترت یب عساکر مانع فرار منسوبین وزارت داخله میگردیدند‪.‬‬ ‫بوبنوف در حالیکه میخندید گفت‪ " :‬واه‪ ،‬چی فکری کرده اند ! در چنین وضعیتی آنها دور فرار کرده نمیتوانند‪".‬‬ ‫کارمندان دفتر کی جی بی سپس بطرف عمارت وزارت امور خارجه حرکت کردند‪ .‬دیوارهای سفید رنگ وزارت‬ ‫خارجه در چند جای گواهی از اصابت گلوله ها را میدادند‪ .‬عبور از برابر دروازۀ عمومی وزارت را چقری عمیقی‬ ‫که از بابت بمباری طیاره ها به میان آمده بود مشکل ساخته بود‪ .‬چقری مذکور متدرجأ از آب پر میگردید‪.‬‬ ‫بوبنوف و ستاراستین نخواستند آنجا دیر بمانند‪ ،‬آنها تغییر مسیر داده از طریق پس کوچه ها به سرک که جانب‬ ‫انستیتوت پولیتیخنیک میرفت برآمدند‪ .‬در نیمه راه بطریۀ توپخانه را که هنوز به حکومت محمد داوود خان وفادار بود‬ ‫مشاهده کردند‪ .‬میله های توپها مرکز کابل را هدف قرار داده بودند‪ .‬جادۀ که بطرف قرغه و پغمان میرفت توسط وسایط‬ ‫زره دار مسدود شده بود‪ .‬جادۀ کابل – غزنی – کندهار نیز توسط طرفداران داوود خان محاصره گردیده بود‪ .‬کارمندان‬ ‫پس از عبور از پوهنتون کابل جانب سفارت شوروی حرکت کردند‪.‬‬


‫طی همه مدت زمان که این دو کارمند استخبارات شوروی در موتر حرکت میکردند تقریبأ با یکدیگر گفتگو نداشتند‪.‬‬ ‫دربارۀ افکار و نتایج که در اذهان آنها از آنچه در شهر دیدند هیچگونه تبادل نظر نمیکردند‪ .‬اما به مجرد رسیدن به‬ ‫سفارت در مورد محتوای یک گذارش واحد در بارۀ آنچه دیده بودند هیچگونه مخالفتی با یکدیگر نداشتند‪.‬‬ ‫وضع اوسادچی را طی مدت زمانیکه کارمندانش در شهر آغشته به قیام نظامی بودند میتوان تصور کرد‪ .‬همینکه‬ ‫مادونان وی پا به اتاق او گذاشتند اوسادچی احساس کرد که بار خیلی سنگینی از باالی شانه هایش دور شد‪ ،‬او کتابچۀ‬ ‫یادداشت و فورمه های رمزگذاری را به ستاراستین داده امر کرد فورأ به اتاق آرلوف – موروزف (معاون اوسادچی)‬ ‫رفته و گذارش را به مرکز بنویسد‪ .‬در عین زمان اوسادچی بوبنوف را نزد خود گذاشت تا از آنچه در شهر دیده بود‬ ‫بطور مفصل به او حکایت کند‪ .‬بنظر میرسید که اوسادچی به مثابۀ یک مأمور کهنه کار استخبارات بدینترتیب‬ ‫میخواست معلومات را از هر دو تن جداگانه بدست آورده سپس آنرا مقایسه کند‪...‬‬ ‫ستاراستین گذارش را که حاوی چهار صفحه بود طی بیست دقیقه نوشت‪ .‬در گذارش موکدأ خاطر نشان میگردید که‬ ‫کودتاچی ها از نظر نظامی برتری داشته و مورال جنگی شان قویتر بود‪ .‬در گذارش بر بنیاد مشاهدات عینی مأمورین‬ ‫استخبارات در نقاط که جنگ جریان داشت نتیجه گیری میشد که مقاومت مسلحانۀ طرفداران داوود خان الی صبح روز‬ ‫‪ ۶۱‬اپریل درهم شکسته و قدرت به پیروان حزب دیموکراتیک خلق تحت رهبری نور محمد تره کی انتقال خواهد کرد‪.‬‬ ‫بوبنوف اتاق اوسادچی را پیش از برگشتن ستاراستین به آنجا ترک نموده بود‪ .‬در کنار اوسادچی رمزگذار نشسته بود‪،‬‬ ‫اوسادچی با سرعت گذارش را مرور کرده آنرا امضأ نمود‪ .‬معلوم میشد که متن گذارش مورد عالقۀ اوسادچی قرار‬ ‫گرفته بود‪ .‬رمزگذار با احتیاط و دقت تمام "نوشته های" ستاراستین را در دوسیۀ گذاشته و تقریبأ با دوش رفت تا آنرا به‬ ‫مرکز مخابره نماید‪.‬‬ ‫اوسادچی ستاراستین را آمرانه مخاطب قرار داده گفت‪:‬‬ ‫" و حاال برو و استراحت کن ! راستی‪ ،‬من لحظاتی پیش یکی از جوانها را توظیف نمودم تا تمارا (همسر ستاراستین)‬ ‫را تعویض کند‪ ،‬او در طول روز بدون آنکه گوشکی های مخابره را از گوشهایش دور کند‪ ،‬کار میکرد‪ ".‬هیمنکه‬ ‫ستاراستین خواست اتاق آمرش را ترک نماید‪ ،‬اوسادچی تو گوئی چیزی بخاطرش آمده باشد پرسید‪:‬‬ ‫" راستی‪ ،‬تو امشب را در کجا میخواهی بگذرانی؟"‬ ‫ستاراستین‪ " :‬پسرم را در سفارت نزد رفقایم در سفارت رها میکنم‪ ،‬من با تمارا به منزل خود در کارتۀ سه میرویم‪ .‬باید‬ ‫در خانه باشم شاید دوستان افغانی و یا "ارتباطی ها" از جملۀ دیپلوماتان خارجی بخواهند کدام خبری عاجلی را اطالع‬ ‫بدهند!؟"‬ ‫اوسادچی‪ " :‬من فکر نمیکنم که در بارۀ حوادث جاری کسی از جملۀ خارجی های مقیم کابل بیشتر از ما بداند‪ ،‬اما به‬ ‫هر حال شاید تو حق بجانب باشی‪ .‬باید از هر امکان که معلومات‪ ،‬افکار‪ ،‬جزئیات‪ ...‬تازۀ را بدست بدهند استفاده کرد‪.‬‬ ‫کوشش کن خودت نیز با کسی از جملۀ مأمورین رسمی تماس حاصل نمائی‪ ".‬اوسادچی پس از ادای جملۀ فوق الذکر در‬ ‫حالیکه رنگش پریده و قلبش را با دست محکم گرفته بود‪ ،‬خواست خود را در چوکیش هرچه بهتر جابجا بسازد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫شب ‪ ۶۳‬اپریل زنگ منزل ببرک کارمل به صدا آمد‪ .‬ببرک انتظار کدام مهمانی را نداشت‪ .‬هوشیاری درونی به این‬ ‫انقالبی حرفوی (منظور کارمل است) میرساند که‪ " :‬آمدند تا دستگیرش کنند‪ ".‬ببرک به شهود خود باور داشت‪ ،‬زیرا‬ ‫قبأل او را هیچگاه فریب نداده بود‪ .‬در زندگی واقعات زیادی باالی او آمده بود‪ :‬تعقیب ها‪ ،‬توقیف ها‪ ،‬تهدیدها‪ ،‬تحریک‬ ‫ها‪ . . .‬همه چیزهایی بودند که بارها با آن برخورده بود‪ .‬وقتی پا در راه مبارزه میگذاری‪ ،‬بناءً اینگونه چیزها معمولی‬ ‫استند‪.‬‬ ‫اینبار او نیز به خطا نرفته بود‪ .‬هم ینکه دروازه را باز کرد دو صاحب منصب پولیس که یونیفورم جدید به تن داشتند به‬ ‫خانۀ او قدم نهادند‪ .‬عده ای از منسوبین پولیس بیرون از خانه ایستادند‪ .‬صاحب منصبان کارت های هویت خود را‬ ‫نمایان نموده با احترام خود را معرفی کردند‪ .‬سپس از صاحب خانه خواستند تا خود را معرفی کند‪.‬‬ ‫ببرک با لحن تمسخر آمیز‪ " :‬یعنی چی‪ ،‬آیا شما نمیدانید من کی هستم؟"‬ ‫یکی از صاحب منصبان جوان که چهرۀ جذاب و چشمان روشن و متفکر داشت با صدای مالیم گفت‪ " :‬میدانیم‪،‬‬ ‫میدانیم‪ .‬اما مقررات ایجاب میکند‪ .‬شما خود تان یک حقوقدان هستید و با پروسۀ توقیف یک فرد بخوبی آشنائی دارید!؟"‬ ‫شخص دوم در حزب دیموکراتیک خلق (کارمل) در حالیکه دست چپش را به کمر گرفته بود‪ ،‬زنخ اش را با افتخار‬ ‫اندکی بلند برده جواب داد‪:‬‬ ‫" اسم من ببرک ولد محمد حسین هستم‪".‬‬ ‫صاحب منصبان امریۀ څارنوال را مبنی بر توقیف او به اتهام سازماندهی تظاهرات عامه و تجمع غیر قانونی به او‬ ‫ابالغ نمود‪.‬‬


‫برخورد احترامانۀ منسوبین پولیس تصادفی نبود‪ .‬در آستانۀ دستگیری ها‪ ،‬وزیر داخله‪ ،‬قدیر نورستانی شخصأ صاحب‬ ‫منصبان را اکیدأ متوجه رعایت قانون و اخالق یک منسوب پولیس حین گرفتاری ها نموده بود‪ .‬نورستانی همچنان‬ ‫هدایت داده بود تا جریان گرفتاری ها در تیپ ثبت شود‪ .‬بعدتر کست های ثبت شده به دست کودتاچیان افتادند‪.‬‬ ‫ببرک بخاطر توقیفش هیچگونه اعتراض و تشویشی ابراز نداشت‪ .‬مبارزۀ سیاسی را که این شخص طی تقریبأ سی سال‬ ‫به پیش میبرد او را برای هرگونه آزمایش ها و تغییرات سرنوشت ساز آماده ساخته بود‪ .‬همین مبارزۀ متداوم شخصیت‬ ‫او را از دیگران مجزا ساخته و او بیشتر در یک دنیای خیال ها و قهرمانی ها به سر میبرد‪ .‬ببرک یک مبارز حرفوی‬ ‫بود‪ .‬او کسی بود که برای دسترسی به هدف میتوانست از سهولت های مادی‪ ،‬آزادی‪ ،‬سالمتی و حتی زندگی خویش‬ ‫بگذرد‪ .‬به زندان بیفتد؟ چرا‪ ،‬نی‪ ،‬بگذار ! برای او فرقی نداشت‪ .‬زندان برای او کدام چیزی نوی نبود‪ .‬طی سالهای‬ ‫‪ ۸۷۳۰‬زمانیکه او هنوز محصل پوهنتون کابل بود به اتهام اشتراک در مظاهرات ضد حکومت چهار سال را در محبس‬ ‫سپری کرد‪ .‬در زندان او برای خود تخلص "کارمل" را که در زبان پشتو "زحمتکش" معنی میدهد انتخاب کرد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫ببرک که باالی زمین سمنتی توقیف خانۀ وزارت داخله نشسته بود سعی میکرد بفهمد که به ارتکاب کدام جرم متهم شده‬ ‫و به چی ترتیبی اتهام را به او ابالغ خواهند کرد؟ او هکذا به آن فکر میکرد که در بارۀ کدام مسائل از او حین‬ ‫تحقیقات خواهند پرسید و چگونه به آنها جواب بدهد؟ وقت میگذشت‪ .‬نگهبان توقیف خانه که فردی بود از قوم هزاره‬ ‫و تبسم مالمتی بر لبان داشت‪ ،‬نخست به کارمل چای سپس غذای چاشت و بعدتر نان شب را آورد‪ .‬همه تالش های‬ ‫کارمل بخاطر آنکه با نگهبان سر سخنی را باز کند عبث بودند‪ ،‬نگهبان اصأل توجهی به او نمیکرد‪ .‬وقت میگذشت ولی‬ ‫او را برای تحقیق نمیخواستند‪ .‬ببرک با خود می اندیشید‪:‬‬ ‫" آوردند‪ ،‬حبس کردند و حاال نمیدانند با من چی کنند‪ ،‬حتمأ هدایات مقامات باال را انتظار استند‪ .‬البته نظریات در بارۀ‬ ‫دستگیری من یک سان نیستند‪ ،‬ولی شکی نیست که در حلقات سیاسی کشور عکس العمل ها داغ بوده اند‪".‬‬ ‫کارمل سگرتی را روشن کرد‪ .‬کوشش کرد به آوازهای آنسوی دیوارهای توقیف خانه گوش دهد‪ :‬از آنطرف دیوارها‬ ‫آواز دست فروشان‪ ،‬هارن موترها‪ . . .‬شنیده میشد‪ .‬شهر کابل به زندگی معمولی خود ادامه میداد‪ .‬کارمل با پشت خود‬ ‫بر دیوار سرد توقیف خانه بهترتر تکیه کرده‪ ،‬دود عمیق سگرت را به داخل سینه برد و عمیقأ به فکر فرو رفت‪.‬‬ ‫ببرک کارمل شخص دوم در حزب بود‪ ،‬دوم پس از نورمحمد تره کی‪ .‬اینکه او همیشه فرد دوم بود تا حدی معینی خود‬ ‫منشی او را جریحه دار میساخت‪ .‬اما او درک میکرد که دو لیدر متساوی الحقوق در یک حزب بوده نمیتواند‪ .‬لذا‬ ‫ضرورت بود تا بخاطر اتحاد نیروهای ملی و انقالبی جاه طلبی ها کنار گذاشته شوند‪ .‬ببرک همیشه فرد دوم در حزب‬ ‫بود‪ ،‬از زمان تأسیس حزب تا اکنون‪.‬‬ ‫ببرک کنگرۀ مؤسسین حزب دیموکراتیک خلق را که به تأریخ اول جنوری ‪ ۸۷۲۳‬در منزل نور محمد تره کی دائر‬ ‫گردید به یاد می آورد‪ .‬در آنروز نزد تره کی بیست و هفت مرد گرد هم آمده و فیصله نمودند تا " خود را وقف مبارزه‬ ‫بخاطر آیندۀ بهتر افغانستان نمایند‪ ".‬در اتاق مهمانخانه چوکی های قاتکی فلزی را چیدند و مؤسسین باالی آنها نشستند‪.‬‬ ‫در نتیجۀ رای گیری علنی مسن ترین عضو کنگرۀ مؤسسین شخصی به نام آدم خان ځاځی (پیلوت متقاعد) رئیس مؤقت‬ ‫کنگره انتخاب گردید‪ .‬در قطار اول بطرف چپ تره کی و کارمل در حالیکه سوی یکدیگر تبسم میکردند و جمالتی را‬ ‫رد و بدل مینمودند نشسته بودند‪ .‬اشتراک کنندگان کنگره سعی میکردند حین سخنرانی ها و کف زدن ها آوازهای شان‬ ‫بلند نباشد‪ .‬همه بخوبی آگاه بودند که گردهم آیی شان مخفی بوده و هوشیاری را نباید از دست میدادند‪ .‬دو پس کوچه‬ ‫آنطرف تر چوکیدار بیدار محل نوکریوالی داشت‪ . . .‬خطر آن نیز وجود داشت که کسی از همسایگان در بارۀ تجمع آنها‬ ‫به پولیس خبر بدهد‪ ،‬صاحب خانه بدون آنهم اعتبار شایسته ای نزد ارگانهای امنیتی نداشت‪.‬‬ ‫در چمن حویلی تره کی که برف آن را پوشانده بود چند تن از جوانان تنومند که یکجا با کارمل آمده بودند‪ ،‬وظیفۀ‬ ‫تأمین امنیت کنگره را بدوش داشتند‪ ،‬دیده میشدند‪" .‬محافظین" وقتأ فوقتأ از منزل خارج شده و در کوچه ها و پس کوچه‬ ‫های که دورادور منزل تره کی قرار داشتند به "گزمه" میپرداختند‪ .‬ادارۀ گروپ "محافظین" را نجیب اهلل یکی از‬ ‫متعلمین لیسۀ حبیبیه‪ ،‬ملقب به نجیب "نرگاو" به عهده داشت‪ .‬نجیب اهلل در آن ایام حتی تصور هم نمیکرد که با سپری‬ ‫شدن سی سال نخست منشی عمومی این حزب و بعدتر رئیس جمهور افغانستان خواهد شد‪.‬‬ ‫آدم خان ځاځی تره کی را به حاضرین معرفی کرد‪ ،‬کتابی را که او تحت عنوان "زندگی نوین" نوشته کرده بود به همه‬ ‫نشان داده و از سائر فعالیت های انقالبی تره کی یاد آوری کرد‪ .‬به تعقیب ځاځی رشتۀ سخن را صاحب خانه به دست‬ ‫گرفت‪ .‬تره کی قبل از آنکه به سخنرانی بپردازد از یک الماری کوچکی پارچۀ تکۀ سرخرنگ را بیرون نموده و با‬ ‫دقت تمام آنرا روی میز هموار کرد‪ .‬این عمل تره کی تأثیر عمیق باالی حاضرین باقی گذاشته و آنها دیر زمان برایش‬ ‫با آهستگی کف زدند‪.‬‬ ‫تره کی در بیانیه اش عمدتأ به نکات آتی اشاره کرد‪ :‬انکشاف افغانستان در شرایط استبداد فئودالی و جنگهای ضد‬ ‫استعماری مردم افغانستان علیه برتانیۀ کبیر؛ تأثیرات منفی امپریالیزم باالی جامعۀ افغانی در شرایط کنونی؛ عقب مانی‬ ‫اجتماعی ‪ -‬اقتصادی فعلی؛ در بارۀ جنبش های مترقی انقالبی گذشته و معاصر و باالخره در بارۀ ضرورت ایجاد یک‬ ‫حزب استوار بر تئوری علمی‪.‬‬


‫سپس تره کی طرح های پروگرام و اساسنامۀ حزب را به سمع حاضرین رسانیده‪ ،‬متعاقبأ رئیس جلسه کارمل را به‬ ‫اشتراک کنندگان معرفی نمود‪ .‬کارمل نیز نطق مفصلی را که از قبل آماده کرده بود و عمدتأ دربر گیرندۀ اصول اساسی‬ ‫فعالیت حزب در آینده بود به اشتراک کندگان خاطر نشان ساخت‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫پس از سخنرانی های لیدران حزب‪ ،‬حاضرین در کنگره به بحث پیرامون مندرجات پروگرام و اساسنامۀ حزب‬ ‫پرداختند‪ .‬حین وقفۀ که در کار کنگره اعالم شد‪ ،‬مؤسسین به گروپ ها تقسیم شده به نوشیدن جای با بیسکویت‪ ،‬کشمش‬ ‫و خسته پرداختند‪ ،‬برخی هم در دهلیز گرد هم آمده بحث میکردند‪ .‬آدم خان ځاځی در گوشۀ جای نمازش را هموار‬ ‫نموده به عبادت پرداخت‪ .‬در این وقت یکی از اعضای کنگره تره کی را مخاطب قرار داده پرسید‪ " :‬کی به تو‬ ‫صالحیت داده تا ما را جمع کنی؟ کی از تو حمایت میکند؟" تره کی که تبسمی مالیمی بر لبان داشت جواب داد‪ " :‬ارادۀ‬ ‫شخص خودم‪ ،‬و مردم افغانستان‪".‬‬ ‫پس از وقفه حاضرین صحبت های طویلی را در مورد انتخاب نام حزب به راه انداخته‪ ،‬طرح های پروگرام و‬ ‫اساسنامۀ حزب را به تصویب رسانده و خط مشی عمومی حزب را بطور آتی تعیین نمودند‪ " :‬اعمار یک جامعۀ فاقد‬ ‫استثمار فرد از فرد‪ ".‬بنیاد تئوریکی حزب را ایدیالوژی مارکسیزم ‪ -‬لینینیزم درج کردند‪ .‬همچنان اعالم شد که حزب‬ ‫دیموکراتیک خلق " پیشاهنگ و نمایندۀ طبقۀ کارگر و همه اقشار زحمتکش افغانستان" میباشد‪.‬‬ ‫ببرک سعی کرد با معادلۀ فوق الذکر مخالفت نماید‪ ،‬او تأکید میکرد که در جامعۀ فئودالی طبقۀ کارگر در کجا میتواند‬ ‫وجود داشته باشد‪ .‬اما گفتگو روی مالحظۀ ببرک ادامه پیدا نکرد‪ .‬تره کی کارمل را به گوشۀ برده خاطر نشان‬ ‫ساخت‪:‬‬ ‫" معادلۀ مذکور مورد پسند رفقای شوروی قرار خواهد گرفت‪ ،‬من مشورۀ آنها را دارم‪ .‬موافقت رفقای شوروی هیچگونه‬ ‫جای را برای اعتراض باقی نمیگذاشت‪.‬‬ ‫قبل از رأی گیری بخاطر انتخاب اعضا به کمیتۀ مرکزی‪ ،‬فیصله بعمل آمد تا هریک از کاندیدها خود را مختصرأ‬ ‫معرفی نمایند‪ .‬شاه ولی حین سخنرانی به حاضرین خاطر نشان ساخت تا توجه داشته باشند که او متعلق به طبقۀ سرمایه‬ ‫داری است‪ ،‬فلهذا میتواند دچار اشتباه شود‪ .‬نوراحمد نور از او هم پیشتر رفته اعتراف کرد که پدرش یکی از فئودال‬ ‫های بزرگ بوده و حتی از لشکر سی هزار نفری مسلح برخوردار میباشد‪ .‬طی مدت زمانی که اعضای کنگرۀ‬ ‫مؤسسین معلومات مذکور را هضم میکردند نور احمد نور رشتۀ سخن را مجددأ به دست گرفته اعالم نمود که منبعد‬ ‫افراد وفادار به پدرش در خدمت حزب قرار خواهند داشت‪.‬‬ ‫ببرک با آنکه تخلص "کارمل" (زحمتکش) را به نامش افزوده بود‪ ،‬در حقیقت همانقدر "کارگر" بود که سائرین‪ ...‬همه‬ ‫میدانستند که پدر وی والی والیت پکتیا بود؛ ولی در ع ین زمان همه میدانستند که ببرک از آوان جوانی در رأس جوانان‬ ‫انقالبی قرار داشته و بارها تظاهرات ضد حکومتی را سازمان داده بود که در نتیجۀ آن از پوهنتون اخراج و مدتی را‬ ‫در حبس گذرانده بود‪ .‬و اما در بارۀ تره کی؟ ! بلی‪ ،‬او واقعأ در یک خانوادۀ فقیر از قبیلۀ کوچی پشتون تبار بدنیا آمده‬ ‫بود‪ .‬والدینش در کودکی وفات یافته‪ ،‬زن و شهری انگلیس تباری که در آنوقت در هند برتانوی می زیستند سرپرستی‬ ‫او را به دوش گرفتند‪ .‬نه تره کی و نه هم اکثریت آنهائی که در کنگرۀ مؤسسین حضور داشتند هیچگاهی در برابر‬ ‫ماشین فابریکه و نه هم در زمین کار کرده بودند‪ ،‬بناءً بهیچ صورت به قشر "زحمتکشان" تعلق نداشتند‪.‬‬ ‫تره کی به نویسندگی‪ ،‬خبرنگاری پرداخته و مدتی هم به صفت مأمور در وزارت اطالعات و کلتور‪ ،‬سپس آتشۀ‬ ‫مطبوعاتی سفارت افغانستان در واشنگتن و مترجم سفارت امریکا در کابل کار کرده بود‪.‬‬ ‫ببرک کارمل در ا عماق قلبش سخت آرزو داشت لیدر حزبی که در حال ایجاد شدن بود انتخاب گردد‪ .‬ولی او بخوبی‬ ‫درک میکرد که چانسش در برابر تره کی که از بیوگرافی غنی سیاسی برخوردار بود و از سالهای چهل (میالدی)‬ ‫شامل جنبش مترقی "ویښ ځلمیان" گردیده بود‪ ،‬کم رنگ تر بود‪ .‬افزون بر همه تره کی توانسته بود نه تنها به ببرک‬ ‫بلکه بهریک از اعضای کنگره "برساند" (محرمانه) که او از "روابط خاصی با رفقای شوروی" برخوردار است‪.‬‬ ‫درینجا الزم به تذکر است که تره کی و بعدتر سائر همکاران نزدیکش بخاطر افزایش نفوذ خود بارها بطور مبالغه‬ ‫آمیز بداشتن "روابط خاص" با "رفقای شوروی" اشاره کرده و از آن بنفع خویش سود میبردند‪ .‬این "ارتباطات" در‬ ‫اغلب موارد اصأل جا نمیداشتند‪ ،‬ولی در اجتماع این افراد موجودیت اینگونه "ارتباطات" بسیار مهم و ارزشمند تلقی‬ ‫میشد‪.‬‬ ‫کنگره به مرحلۀ رأی دهی رسید‪ .‬هرعضو کنگره به شخصی که میخواست میتوانست رأی بدهد‪ .‬در نتیجۀ رأی گیری‬ ‫هفت تن به عضویت کمیتۀ مرکزی و چهار تن عضویت علل البدل آنرا به دست آوردند‪ .‬پلینومی که متعاقب کنگره دائر‬ ‫گردید نور محمد تره کی را به حیث منشی اول کمیتۀ مرکزی و ببرک کارمل را به حیث معاون او انتخاب کرد‪.‬‬ ‫کنگره حوالی ساعت دوی شب ب ه کارش خاتمه داده و مؤسسین آن کسی پیاده و کسی باالی بایسکل ها رهسپار خانه‬ ‫های شان شدند‪.‬‬


‫ببرک به یاد می آورد که اولین کشیدگی ها در حزب حین کنگرۀ مؤسسین رونما گردیدند‪ .‬بطور مثال ځاځی کسیکه‬ ‫رهبری کنګره را به عهده داشت‪ ،‬پس از رأی گیری اسم خود را در زمرۀ اعضای انتخاب شدۀ کمیتۀ مرکزی نیافت‪.‬‬ ‫حادثۀ مذکور ځاځی را چنان آزرده ساخت که روز بعد او با حزب ترک هرگونه عالیق کرد‪ .‬برخی از اعضای کنگره‬ ‫تره کی‪ ،‬کارمل و بدخشی را به "دوبار" رأی دادن متهم میکردند‪ ،‬گفته میشد که اشخاص مذکور نه تنها به خود بلکه به‬ ‫دیگران نیز دو مرتبه رأی داده بودند‪.‬‬ ‫کشیدگی ها به سرعت افزایش یافته و گسترش می یافتند و بزودی پرتگاه عمیقی را بوجود آوردند که در نتیجۀ آن‬ ‫حزبی که ظاهرأ ادعای وحدت میکرد‪ ،‬عمأل به دو قسمت منقسم گردیده بود‪ .‬کارمل به یاد می آورد که مخالفت های‬ ‫تکتیکی و ستراتیژیکی از همان آغاز وجود داشتند‪ .‬تره کی و طرفدارانش خود را آشکارا کمونیست می نامیدند‪ .‬آنها‬ ‫طرفدار سرنگونی بالفاصلۀ نظام موجود با زور بوده و عالقۀ خاصی برای کار و فعالیت طوالنی و متواتر در میان‬ ‫توده ها نداشتند‪ .‬کارمل و هواخواهانش ترجیح میدادند در این راستا از طرق معتدلتر استفاده صورت بگیرد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫پس از آنکه از تأریخ ‪ ۸۱‬مارک ‪ ۸۷۲۱‬کارمل و طرفدارانش بدون اشتراک تره کی به نشر اخبار به نام "پرچم"‬ ‫پرداختند‪ ،‬انشعاب در این حزب بدو گروپ بصورت قطع رنگ و رخ گرفت‪ .‬این انشعاب نه تنها ماهیت تشکیالتی‬ ‫داشت‪ ،‬بلکه منبعد هواخواهان ببرک را "پرچمی" و پیروان تره کی خود را "خلقی" مینامیدند‪( .‬کلمۀ خلق نیز از نشریۀ‬ ‫که طرفداران تره کی از سال ‪ ۸۷۲۳‬به نشر میرساندند ګرفته شده بود)‪.‬‬ ‫کارمل از جایش برخاست و در اتاق تنگ توقیف خانه باال و پائین رفته تا بدینترتیب مفصل های خوابیده اش را به‬ ‫تحرک در آورد‪ .‬سپس سگرتی دیگری را در داد‪.‬‬ ‫ببرک اندوهگینانه می اندیشید‪" :‬ناحق آنها مرا آنوقت بحیث منشی اول انتخاب نکردند‪ .‬حوادث در کشور شاید بگونۀ‬ ‫دیگری پیش میرفت‪ ،‬برخی از اعضای کمیتۀ مرکزی و بسیاری از کدرها آنرا ترک نمیکردند‪ ،‬این انشعاب ده ساله‬ ‫بمیان نمی آمد‪ ،‬و باالخره من به هیچص ورت حفیظ اهلل امین را به حزب راه نمیدادم‪ ،‬زیرا برگشت او از تحصیل در‬ ‫امریکا و پیوستنش به حزب دشواری های عظیمی را برای حزب همراه داشت‪ .‬این شخص (امین) به تره کی راه پیدا‬ ‫کرد و حتی عضو کمیتۀ مرکزی شد‪".‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫ببرک به فکر کردن ادامه میداد‪ " :‬بلی‪ ،‬داوود خان زما نی نهایت مناسبی را برای سرکوبی حزب ما انتخاب کرد‪ .‬یک‬ ‫سال قبل او ضرورتی به این کار احساس نمیکرد‪ .‬در آنوقت کشمکش ها حزب را دو پارچه ساخته بود و خود را‬ ‫میبلعید‪ .‬اما اگر حزب ما اضافه از یک سال در اتحاد باقی میماند‪ ،‬داوود خان توان سرکوبی آنرا نمیداشت‪ ،‬زیرا حزب‬ ‫متدرجأ قوت میگرفت‪".‬‬ ‫ببرک با نارضایتی سرش را تکان داده و مجددأ جزئیات انشعاب در حزب و دشمنی ها میان خلقی ها و پرچمی ها را‬ ‫به یاد آورد‪ .‬او از اینکه اعضای یک حزب بهمدیگر ناسزا میگفتند و توهین میکردند رنج میبرد‪ .‬بطور مثال طرفداران‬ ‫تره کی پرچمی ها را "مزدوران فروخته شدۀ اشراف" مینامیدند‪ ،‬در حالیکه پرچمی ها آنها را "دوکانداران کم سواد" و‬ ‫قوم پرست" میگفتند‪.‬‬ ‫اما بدتر از همه در این کشمکش های درون حزبی بد بینی و عدم پذیرش یکدیگر از طرف خود کارمل و تره کی بود‪.‬‬ ‫بطور مثال کارمل آگاهی داشت که تره کی او را نزد "رفقای شوروی" تخریب میکرد‪ :‬در گذارشات خود عنوانی دفتر‬ ‫روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی‪ ،‬تره کی سعی میکرد ببرک را با داشتن روابط مخفی با‬ ‫شبکه های استخباراتی افغانستان و آلمان فدرال معرفی میکرد‪.‬‬ ‫در عین حال خود ببرک نیز کدام شخص صادقی نبوده و به مجرد آنکه فرصتی دست میداد به انتقام جوی می پرداخت‪.‬‬ ‫بطور مثال باری حین دیدارها با یک تن از "رفقای شوروی" او تره کی را به انحراف‪ ،‬داشتن روابط مشکوک با‬ ‫انگلیسها و امریکائیها‪ ،‬سوء استفاده از پولهای که حزب کمونیست شوروی به حزب شان میفرستاد متهم ساخت‪ .‬این‬ ‫"رفیق شوروی" الکسی پیتروف نام داشته و مأمور دفتر استخبارات شوروی در کابل بود‪ .‬پیتروف با آرامی و حتی با‬ ‫طنز اتهامات "وحشتناک" باالی تره کی را شنید و بدون آنکه به حرفهای ببرک توجهی مبذول بکند از او دعوت بعمل‬ ‫آورد تا بخاطر آرمانهای مشترک بدبینی های شخصی را کنار گذاشته و برای وحت حزب بکوشند‪ .‬لحن پیتروف حین‬ ‫بیان جمالت فوق الذکر طوری بود که کارمل سخنان این مربی را "توصیۀ مسکو" پنداشت‪. . .‬‬ ‫صحبت های مشابه "تربیوی" با تره کی نیز به راه انداخته میشدند‪ .‬باری یکی از کارمندان استخبارات شوروی هدایت‬ ‫کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست را برای تره کی خط به خط خواند‪" :‬دشمنی های درونی شما که با تأسف دیگر نهایت‬ ‫دوامدار گردیده اند‪ ،‬هردو طرف را تضعیف ساخته باعث بروز انشعابات در نیروهای مترقی میگردند‪ . . .‬این وضعیت‬ ‫صرف باعث خرسندی دشمنان داخلی و خارجی افغانستان میشود‪ ،‬آنهائی که قصد دارند توطئه های ضد حکومتی‪،‬‬ ‫سابوتاژ و سائر اعمال خصمان ه را علیه نظام جدید به راه انداخته و شرایط قبلی را مجددأ حکمفرما بسازند‪ .‬در شرایط‬ ‫حساس کنونی همه نیروهای مترقی وظیفه دارند اختالفات را کنار گذاشته‪ ،‬مساعی خود را برای حمایت همه جانبه از‬


‫نظام جمهوری متحد و متمرکز ساخته‪ ،‬بنیۀ اجتماعی آنرا تقویت بخشیده و در بر ابر ارتجاع داخلی و خارجی مقاومت‬ ‫نمایند‪".‬‬ ‫بدینترتیب مسکو نه تنها جناحها را برای تأمین وحدت دعوت میکرد‪ ،‬بلکه قاطعانه اظهار میداشت که مخالف هرگونه‬ ‫اقدامی که نظام جمهوری محمد داوود خان را متضرر بسازد میباشد‪ .‬وقتیکه محمد داوود خان در سال ‪ ۸۷۹۱‬برای‬ ‫اولین بار به حیث رئیس جمهور به اتحاد شوروی سفر کرد‪ ،‬حین صحبت با ل‪ .‬بریژنیف اشاره نمود که ارگان های‬ ‫امنیتی افغانستان اطالعات موثقی در دست دارند که حلقات چپ خیال برکناری او را بلوسیلۀ به راه اندازی کودتا در‬ ‫سر میپرورانند‪ .‬داوود خان عالوه نموده بود که چپی ها میخواهند باالی او فشار وارد کند تا در قدم اول اصالحات‬ ‫اجتماعی – اقتصادی را سرعت بخشیده‪ ،‬راه رشد غیر کپیتالیستی و سپس سوسیالیستی را در پیش بگیرد‪ .‬بریژنیف‬ ‫سخنان مهمان افغانی خود را با دقت شنیده‪ ،‬سپس ابروهای معروف و پرپشت خود را "معنی دار" باال برده و در‬ ‫حالیکه به طرف مسؤول دفتر روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی پونوماریف مینگریست وعده‬ ‫داد‪" :‬ما این وضعیت را تغییر میدهیم‪".‬‬ ‫بالفاصله پس از سفر محمد داوود خان‪ ،‬مسکو عنوانی آمر دفتر کی جی بی در کابل تیلگرامی ارسال داشته و از وی‬ ‫اکیدأ تقاضا نموده بود تا با ببر ک کارمل و نور محمد تره کی مالقات نموده یکبار دیگر بضرورت وحدت میان جناح‬ ‫های "خلق" و "پرچم" بخاطر دفاع از منافع کارگران‪ ،‬دهاقین و همه زحمتکشان افغانستان بر بنیاد همکاری با نظام‬ ‫موجود جمهوری محمد داوود خان تاکید شود‪".‬‬ ‫زمان میگذشت‪ ،‬توصیه های مکرر مسکو پیرامون تأمین وحدت جناحین شدت هرچه بیشتر کسب میکرد‪" .‬رفقای‬ ‫شوروی" در جریان مالقاتها با تره کی و کارمل از آنها مستقیمأ جواب میخواستند‪ " :‬باالخره چی چیزی ضرورت است‬ ‫تا وحدت حزب تأمین گردد؟ و چی مدت زمانی باید انتظار کشید تا این عمل صورت بگیرد؟"‬ ‫تره کی معموأل در جواب شرایط ذیل را برای تأمین وحدت جناحین پیشکش میکرد‪ :‬پرچمی ها باید به خطاهای خود‬ ‫اعتراف نموده‪ ،‬اظهار ندامت کنند‪ ،‬از راه و روش سیکتاریستی و ریویزیونیستی دست بکشند و دوباره به صفوف حزب‬ ‫برگردند‪ .‬کارمل نمیتوانست با شرایط تره کی موافقت نماید‪ ،‬زیرا در اینصورت او تمام مسؤولیت انشعاب ده ساله را‬ ‫در حزب بدوش خود و پیروانش می انداخت‪ ،‬لذا اصرار میورزید تا وحدت بنا بر اصل مساوات صورت بگیرد‪ .‬از‬ ‫موضع کارمل در کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی نیز حمایت میکردند‪.‬‬ ‫بعد از سفر ماه اپریل ‪ ۸۷۹۹‬داوود خان به مسکو و مذاکرات او با بریژنیف که طی آن او مستقیمأ به لیدر شوروی یاد‬ ‫آوری نموده بود که "دوستی میان کشورهای ما به میانجیگر ضرورت ندارد" (اشاره به حزب دیموکراتیک خلق)‪ ،‬تره‬ ‫کی تحت فشار شدید مسکو قرار گرفت‪" .‬مربی های شوروی" از لیدران شوروی دیگر خواهش نه بلکه تقاضا میکردند‬ ‫تا کشمکش ها و تضاد های درونی را پایان بخشیده در غیر آن کمک های سیاسی و مادی قطع خواهند شد‪.‬‬ ‫طی ماه های می و جون ‪ ۸۷۹۹‬م أمورین مخصوص دفتر روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی به‬ ‫کابل سفرهای انجام داده و با لیدران حزب دیموکراتیک خلق مالقات کردند‪ .‬تره کی نیز تحت بهانۀ "تداوی" به مسکو‬ ‫سفر کرده و در آنجا توصیه ها و مشوره های را دریافت کرد‪ .‬در این میان مشاجره ها بین ببرک و تره کی که بیشتر‬ ‫به "دو باالی ها" در بازار شباهت داشتند ادامه پیدا کرد‪ .‬در نتیجۀ این همه فعالیت ها آخراالمر فیصله بعمل آمد تا‬ ‫کنفرانس متحد حزب برپا شود‪ .‬کنفرانس مذکور به تأریخ ‪ ۵‬جوالی ‪ ۸۷۹۹‬دا ئر گردیده و دو روز بعد پلینوم کمیتۀ‬ ‫مرکزی حزب تره کی را بحیث منشی عمومی و ببرک کارمل‪ ،‬نور احمد نور و شاه ولی را به حیث منشی های کمیتۀ‬ ‫مرکزی حزب دیموکراتیک خلق انتخاب کردند‪.‬‬ ‫در مظاهراتی که به ارتباط به قتل میر اکبر خیبر به راه افتیدند‪ ،‬کارمل و تره کی دست بدست هم داده در صف اول‬ ‫مظاهره چیان قرار داشتند‪ .‬این دو "مبارز کهنه کار" بدینترتیب میخواستند نمایان بسازند که بین آنها هیچگونه مخالفتی‬ ‫وجود نداشته‪ ،‬متحد استند‪ .‬کارمل میدانست که این کار تظاهری بیش نیست و با خود می اندیشید‪" :‬هنوز همه چیزها در‬ ‫پیشرو هستند‪ ،‬مناقشات جدید‪ ،‬عدم پذیرش یکدیگر‪ ،‬حتی تصادمات‪ . . .‬و هیچ چیزی تغییر نخواهد خورد‪".‬‬ ‫ببرک به یاد آورد که در توقیف خانه است و باز به فکر فرو رفت‪ " :‬مرا به ارتکاب کدام جرم متهم خواهند کرد؟ آیا‬ ‫څارنوال مرا متهم به تخلف از "قانون مظاهرات" خواهد کرد؟ ولی اتهام مذکور بی بنیاد است‪ .‬ما مجبور نبودیم بخاطر‬ ‫مراسم تدفین رفیق خود از حکومت مجوز بخواهیم‪ .‬مراسم تدفین یک عرف است‪ ،‬مظاهره نیست‪ ،‬ولو اگر نتیجتأ مراسم‬ ‫مذکور شکل مظاهرۀ عام سیاسی را به خود گرفته باشد ! آیا قانونی وجود دارد که کمیت اشتراک کنندگان را در مراسم‬ ‫تدفین تعیین نماید؟ افزون بر آن اشتراک کنندگان مراسم تدفین را نه کسی دعوت کرده و نه هم آنها از قبل با خبر ساخته‬ ‫شده بوند‪ .‬مردم داوطلبانه و با ارادۀ خود آمدند تا مراتب تسلیت خود را به مناسبت کشته شدن یکی از فعالین محبوب‬ ‫سیاسی ابراز بدارند‪ .‬البته شکی نیست که باالی قبر خیبر اتهاماتی به آدرس حکومت شنیده شد‪ .‬همچنان تذکر یافت که‬ ‫راه را که مقتول بخاطر آن جانش را فدا کرد ادامه خواهد یافت‪ ،‬پس چی؟ کی و چگونه باید متون بیانیه های افراد را‬ ‫حین مراسم تدفین تعیین میکرد؟ بدینترتیب دیده میشود که اتهامات احتمالی علیه من و سائر رفقا ضعیف بوده و آنها را‬ ‫میشود به سهولت رد کرد‪ .‬اما نی‪ ،‬داوود خان آنقدر هم ساده نیست! اگر او تصمیم گرفته باشد که کار حزب ما را یک‬


‫طرفه کند در اینصورت او از اتهاماتی جدی تری استفاده خواهد کرد‪ ،‬مثأل اتهام "توطئه چینی"‪" ،‬تالش برای به راه‬ ‫اندازی کودتا"‪. . .‬‬ ‫افکار مذکور ببرک را سخت به تشویش انداخته بود‪ .‬اکنون او پی برده بود که چرا پس از به قتل رسیدن خیبر اندیشه‬ ‫ها و حدسیات ناآرام کننده ذهن او را مغشوش ساخته بودند‪ .‬در حالیکه ناآرامی تمام وجودش را فراگرفته بود دوباره به‬ ‫قدم زدن در اتاق تنگ پرداخته از خود میپرسید‪" :‬بلی‪ ،‬غالبأ یک بازی ناپاک به راه افتیده است‪ .‬اما تارهای این بازی‬ ‫نز د کی است؟ کی اینهمه را به راه انداخته؟ داوود خان؟ اگر ناگهان معلوم شود که داوود خان و افراد او در قتل افراد‬ ‫ما دست ندارند‪ ،‬در اینصورت چی؟ پس کی؟ سؤال دیگری که بمیان می آید‪ :‬چرا دشمنان برای از بین بردن‪ ،‬نه مرا‬ ‫و نه هم تره کی را انتخاب نکردند و خیبر را هدف قرار دادند؟ به قتل رسانیدن من و تره کی همینگونه ساده است که‬ ‫خیبر را !"‬ ‫جسد خیبر که عضو کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق بود به تأریخ ‪ ۸۷‬اپریل ساعت ‪ ۹‬و ‪ ۳۳‬دقیقۀ شام در سرکی‬ ‫که از مرکز شهر به طرف میکروریان کهنه میرفت پیدا شد‪ .‬سرک مذکور دو صد متر از پلی که باالی دریای کابل‬ ‫اعمار گردیده فاصله دارد‪ .‬جسد خیبر را منسوبین پولیس که از آن محل عبور میکردند یافته بودند‪ .‬به نظر میرسید که‬ ‫خیبر را غالبأ جای دیگری به قتل رسانده و جسد او را در اینجا لب سرک انداخته بودند‪ .‬رادیوی افغانستان روز بعد در‬ ‫پروگرام "حوادث" از قتل یکی از لیدران اپوزیسیون بدون آنکه تفصیالت بیشتری داده باشد خبر داد‪ .‬حکومت وعده‬ ‫میداد که در مورد واقعۀ مذکور تحقیقات همه جانبه براه خواهند افتاد‪ .‬اما همه میدانستند که قاتلین هیچگاه به چنگ قانون‬ ‫نخواهند افتاد‪.‬‬ ‫خیبر مغز متفکر و یکی از مؤسسین حزب بود‪ .‬اگرچه او در کنگرۀ مؤسسین اشتراک نداشت‪ ( .‬به دلیل آنکه صاحب‬ ‫منصب برحال وزارت داخله بود و اجازه نداشت به فعالیت سیاسی پردازد) خیبر دو سال پس از انکه به تقاعد ثوق شد‬ ‫عضویت کمیتۀ مرکزی گروپ "پرچم" را بدست آورد‪.‬‬ ‫اعتبار این شخص در حزب نهایت بلند بود‪ .‬نام خیبر را حتی ی ک عمل ناپسند و غیر مشروع خدشه دار نساخته بود‪.‬‬ ‫حتی در جریان سالهای انشعاب و خصومت های جناحی‪ ،‬هیچیک از خلقی ها جرئت نمیکرد او را به ارتکاب کدام عمل‬ ‫نامطلوب متهم نماید‪ .‬او سخت طرفدار وحدت حزب‪ ،‬انقالبی سر سپرده و متعهد بود‪.‬‬ ‫کارمل کمافی السابق از خود میپرسید‪ " :‬چرا بطور مشخص خیبر هدف قرار گرفت؟ شاید آنهائی که این کار را طرح‬ ‫ریزی کردند‪ ،‬میخواستند تا من‪ ،‬تره کی‪ ،‬اعضای کمیتۀ مرکزی و تمام حزب بدینترتیب تحریک شده و آشکارا به ضد‬ ‫حکومت جبهه بگیریم؟ شاید آنها بدینگونه میخواستند تا ما به عنوان یاغی ها‪ ،‬کودتا چی ها و متخلفین نظم اجتماعی‬ ‫معرفی شده و در انظار عامه به محاکمه کشانیده شویم؟"‬ ‫قتل خیبر تمام حزب را تکان داده بود‪ .‬انصافأ باید گفت که قتل این شخص جامعه را در مجموع متحیر ساخت‪ .‬حتی‬ ‫بسیاری از آنهائی که آرزو داشتند کشور شان راه رشد سرمایه داری را در پیش گیرد این عمل ظالمانه را "دسیسۀ‬ ‫نیروه های سیاه" نامیده و اذعان میکردند که حکومت داوود خان توانمندی به راه اندازی گفتگوی متمدن را با‬ ‫اپوزیسیون را ندارد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫لیدران حزب دیموکراتیک به نوبۀ خود فرصت را غنیمت شمرده و کوشش کردند تا مراسم تدفین خیبر را به یک‬ ‫مظاهرۀ وسیع سیاسی مبدل سازند‪ .‬در آستانۀ تدفین خیبر حزبی ها توانستند وظایف را میان خود تقسیم نمایند‪ :‬کسی باید‬ ‫موتر جنازه را فرمایش میداد‪ ،‬کسی دسته های گل می آورد و برخی هم به آماده ساختن بیرق ها‪ ،‬پالکات ها و تصاویر‬ ‫خیبر پرداختند‪ .‬گروپی از جوانان تنومند و قوی برای حفاظت از ا عضای کمیتۀ مرکزی حزب توظیف شدند‪ .‬مسیر‬ ‫تظاهرات با دقت تمام از نزدیک پلی که جسد خیبر به دست آمده بود الی هدیرۀ شهدای صالحین که در پای تپۀ‬ ‫باالحصار موقعیت داشت تعیین گردید‪ .‬حزبی ها با اینکار خود میخواستند به حکومت و باشندگان کابل ثابت بسازند‬ ‫که حزب شان واحد بوده و بزرگترین نیروی سیاسی از لحاظ کمیت و انتظام است‪.‬‬ ‫گفته میشد که در مراسم تظاهرات به مناسبت تدفین خیبر الی پنجاه هزار تن اشتراک ورزیدند‪ .‬مطابق توصیۀ لیدران‬ ‫بسیاری از حزبی ها برای شرکت در تظاهرات دوستان‪ ،‬همکاران‪ ،‬اقارب و حتی همسایگان خود را نیز دعوت کرده‬ ‫بودند‪ .‬در میان مارش کنندگان تعداد کثیری از محصلین پوهنتون و متعلمین لیسه ها نیز به چشم میخوردند‪ ،‬کمیت قابل‬ ‫مالحظۀ از زنان و دختران هم در مراسم سوگواری حضور به هم رسانده بودند‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫مراسم تدفین میر اکبر خیبر و راه پیمائی به مناسبت مرگ این شخص پر نفوس ترین تجمع سیاسی در افغانستان آنزمان‬ ‫به شمار میرود‪.‬‬ ‫کارمل هنوز هم در اتاقک توقیف خانه قدم میزد و از خود میپرسید‪" :‬عجیب است که حکومت هیچگونه اقدام تحریک‬ ‫آمیزی را علیه مظاهره چیان نکرد تا بدینترتیب مردم دست به بی نظمی بزنند؟ اگر حکومت میخواست‪ ،‬اینکار را به‬ ‫سادگی میتوانست انجام دهد‪ :‬احساسات و هیجان در میان مظاهره چیان به اوج خود رسیده بود‪ ،‬محصلین خون گرم‬ ‫آمادۀ امر بودند‪ . . .‬بلی‪ ،‬اگر حکومت میخواست بی نظمی را ایجاد کند به سادگی میتوانست ده تن از محرکین رهبری‬


‫شده را در میان مظاهره چیان جابجا ساخته و زد خوردها را با پولیس به راه انداخته‪ ،‬کشمکش ها‪ ،‬لت و کوب ها‪،‬‬ ‫فیرها‪ . . .‬شروع شوند‪ .‬اینکار کافی بود تا من و تره کی به اتهام سازماندهی قیام و تخلف از قانون تظاهرات دستگیر‬ ‫شویم! بسیار عجیب است که هیچگونه تحریکی صورت نگرفت؟! شاید این اصأل داوود خان نباشد که این بازی را به‬ ‫پیش میبرد؟ شاید نیروی دیگری‪ ،‬قویتر‪ ،‬مکارتر و مخفی وجود داشته باشد که در سرکوبی حزب دیموکراتیک خلق‬ ‫ذینفع بوده‪ ،‬سردی روابط افغان ‪ -‬شوروی را میخواهد؟ هیچ شکی نیست که داوود خان شخصیتی است مستقل و آزاد‪.‬‬ ‫اما کی میداند که چه چیزهای در عقب پرده جریان دارند؟ اینجا کاسه ای زیر نیم کاسه است‪ ،‬بلی بدون شک که کاسه‬ ‫ای زیر نیم کاسه است‪".‬‬ ‫وقت میگذشت‪ .‬ساعتها یکی پی دیگر می آمدند و میرفتند‪ .‬شب فرا رسید و بدنبال آن صبح و سپس جای آنرا روز‬ ‫گرفت‪ .‬کارمل احساس کرد که در عقب دیوارهای محبس کدام واقعۀ نهایت مهمی رخ داده‪ .‬چیزی که او نمیتواند باالی‬ ‫آن تأثیر کند‪ .‬در نقطۀ دوری غرش تانکهای در حال حرکت به گوش میرسید‪ ،‬سپس فیرها شنیده شدند‪ :‬فیرها در آغاز‬ ‫منفرد و بعدتر بالوقفه ادامه یافتند‪ .‬جای صداهای معمولی شهر را آوازهای نا آشنا گرفته بود‪ .‬کارمل سخت میخواست‬ ‫بداند که چی اتفاقی در آنسوی دیوارهای محبس رخ داده است؟‬ ‫کمی بعدتر صدای موزه های نظامیان‪ ،‬قومانده ها و جرینگ جرینگ کلیدها در دهلیز محبس به گوش رسیدند‪.‬‬ ‫حوالی ساعت پنج عصر دروازۀ اتاقک کارمل با شدت باز شد و جګړن که یونیفورم سیاه رنګ و کاله ګوش دار‬ ‫تانکیست ها به سر و ماشیندار در دست داشت خنده کنان داخل اتاق ګردیده و اعالم کرد که ببرک آزاد است‪.‬‬ ‫کارمل‪ " :‬چی گپ است؟"‬ ‫تانکیست با هیجان‪ " :‬انقالب !"‬ ‫کارمل‪" :‬تره کی چطور است؟"‬ ‫تانکیست‪ " :‬او را با رفیق امین همین اکنون مثل شما از زندان آزاد کردند‪".‬‬ ‫کارمل‪ " :‬داوود خان در چی حال است؟"‬ ‫تانکیست‪" :‬خبر ندارم‪ .‬در داخل ارگ هنوز جنگ جریان دارد‪ .‬من وظیفه دارم شما را بجای امن تر انتقال بدهم‪".‬‬ ‫ببرک در تجمع مملو از هیجان صاحب منصبان و عساکر از تعمیر وزارت داخله بیرون آمد‪ .‬او با شعف زایدالوصفی‬ ‫هوای تازه را استشمام کرد‪ .‬ابرهای سیاه آسمان را پوشانیده بودند‪ .‬در دورها در عقب کوه ها هنوز هم رعد و برق به‬ ‫نظر میرسید؛ در شهر باران نمی بارید و طوفان به آنسوی افق کوک کرده بود‪ .‬بوی بهار به مشام میرسید‪.‬‬ ‫کارمل در حالیکه از دستگیر ماشین محاربوی سبز رنگ گرفته بود با مهارت باالی آن جا گرفت‪ .‬در همین وقت از‬ ‫دریچۀ ماشین محاربوی دو دست نیرومندی او را به داخل آن بردند‪ .‬ببرک باخود زمزمه کرد‪ " :‬میر اوه او برد (میر‬ ‫آب را آب برد)"‬ ‫آغاز آنروز هیچگونه پیامدی ناگواری برای رئیس جمهور افغانستان در پی نداشت‪ .‬صبح قرار بود مجلس کابینه دائر‬ ‫گردد‪ .‬در مجلس مذکور داوود میخواست صرف روی موضوع نهایت مهم که دیروز آغاز یافته بود تبادل افکار ادامه‬ ‫یابد‪ :‬با محرکین دستگیر شده و حزب آنها چی باید کرد؟‬ ‫بحث های مجلس دیروزی نشان داد که نظریات پیرامون افراد مذکور منقسم بوده‪ ،‬لذا تبادل افکار برای فردا‪ ،‬یعنی به‬ ‫امروز‪ ،‬تأریخ ‪ ۶۹‬اپریل (‪ ۹‬ثور) موکول شده بود‪ .‬برخی از وزرا نظر داشتند که اتفاق خاصی رخ نداده و موضوع‬ ‫خود به خود حل و فصل میشود؛ درعین حال دیگران به این عقیده بودند که علیه محرکین و باغی ها اقدامات شدید‬ ‫گرفته شود و حتی در کشور وضع فوق العاده اعالم گردد و مرتکبین اعمال ضد حکومتی مطابق زمان جنگ مجازات‬ ‫شوند‪ .‬در این میان موضع وزیر داخله قدیر نورستانی بیشتر از دیگران آشتی ناپذیر بود‪" :‬این ها باید فورأ بدون تحقیق‬ ‫و محاکمه اعدام شوند‪ ،‬در غیر آن کشور ما را فالکت های بیشماری انتظار خواهد داشت‪".‬‬ ‫داوود متردد بود‪ ،‬او طبق معمول قبل از فیصلۀ نهائی میخواست نظریات وزرای خود را داشته باشد‪ .‬او باخود می‬ ‫اندیشید‪" :‬اعدام شوند؟ در اینصورت جامعۀ بین المل لی در مورد ما چی فکر خواهد کرد؟ مبادا این افراد پس از اعدام‬ ‫شهید و قهرمان نامیده شوند؟ آیا این عمل حکومت تکان های جدیدی را در پی نخواهد داشت؟"‬ ‫طبق رسم که از مدتها معمول گردیده بود‪ ،‬شام روزهای پنجشنبه همه اعضای خانوادۀ بزرگ داوود برای صرف غذای‬ ‫شام نزد رئی س جمهور جمع میشدند؛ تا آنروز هیچ چیزی موجب آن نگردیده بود تا این رسم عملی نشود‪.‬‬ ‫اما همینکه جلسۀ شورای وزیران شروع به کار کرد به رئیس جمهور خبر داده شد که تانکهایی به طرف مرکز شهر‬ ‫در حرکت استند‪ .‬داوود فورأ با وزیر دفاع و لوی درستیز تماس گرفته و جویای اوضاع شد‪ .‬اشخاص مذکور در آن‬ ‫لحظه کدام جواب واضحی به رئیس جمهور داده نتوانستند‪ .‬سپس داوود با مقر رئیس ارکان "قوای هوائی و مدافعۀ‬ ‫هوائی" و قوماندان "قوای مرکز" تماس حاصل کرده و به آنها هدایات الزم را داده و مجددأ به تاالر جلسات برگشت‪.‬‬ ‫بحث ها روی یگانه آجندای مجلس ادامه یافتند‪.‬‬ ‫درست در نیمه روز تانکها باالی ارگ ریاست جمهوری آتش گشودند‪.‬‬


‫داوود به آنعده از حاضرین مجلس که میخواستند ارگ را ترک بگویند‪ ،‬یاد آوری کرد که این کار را میتوانند بکنند‪.‬‬ ‫برخی از وزرا ارگ را ترک گفته روانۀ دفاتر مربوطۀ خود شدند‪ ،‬دیگران به شمول رئیس جمهور‪ ،‬همسر‪ ،‬اوالدها‪،‬‬ ‫نواسه ها وزیر داخله قدیر نورستانی و عبدل اهلل معاون صدراعظم و وزیر مالیه به زیر زمینی قصر گلخانه پائین‬ ‫شدند‪.‬‬ ‫اشغال ارگ با یک هجوم کار آسانی نبود‪ .‬دیوارهای بلند ارگ که در نقاط مختلف آن وسایط تدافعی بصورت منظم‬ ‫جابجا شده بودند‪ ،‬حصاری رخنه ناپذیر به نظر میرسید‪ .‬اما یک مشکل وجود داشت‪ ،‬چیزی که اکنون داوود را‬ ‫مخصوصأ ناراحت ساخته بود‪ .‬او میدانست که در میان یکهزار و شش صد منسوب گارد جمهوری تعداد معینی از‬ ‫طرفداران حزب دیموکراتیک خلق وجود داشتند‪ .‬مسؤولین امور امنیتی بارها در اینباره به رئیس جمهور خبر داده‬ ‫بودند‪ .‬در همین رابطه رئیس جمهور فقط چندی قبل ضیا مجید قوماندان گارد را به حیث آتشۀ نظامی هندوستان که در‬ ‫حقیقت "تبعید افتخاری" بیش نبود فرستاد‪ .‬ضیا مجید پنهان نمیکرد که با حزب دیموکراتیک خلق ارتباط دارد‪ .‬با تأسف‬ ‫که وقت یاری نکرد تا دیگران نیز کشف گردند‪ .‬اینک قیمت اینهمه باید پرداخته میشد‪. . .‬‬ ‫آمر مخابرۀ گارد جگتورن گل آقا که شخصی بود با قد پائین‪ ،‬چشمان درشت و روی سراپا چیچکی همزمان با شروع‬ ‫کودتا همه لین های تلفون را که ارگ را با بیرون وصل میکرد از فعالیت انداخته بود‪ .‬این عمل گل اقا باعث شد تا‬ ‫داوود نتواند قطعات وفادار را به کمک خود فرا خواند‪ .‬صاحب منصب دیگری از گوشۀ ارگ موتر داوود را زمان که‬ ‫او میخواست ارگ را ترک بگوید مورد هدف قرار داد‪ .‬در نتیجۀ آتش مذکور رئیس جمهور نتوانست از ارگ خارج‬ ‫شده و رهبری مقاومت را در برابر باغی ها شخصأ بدوش بگیرد‪ .‬ضمن تالشهای مشابه فرزند داوود شدیدأ زخمی‬ ‫شد‪.‬‬ ‫در حدود سی صاحب منصب گارد جمهوری در ترکیب "ستون پنجم" بودند‪ .‬بعدتر‪ ،‬پس از پیروزی کودتا تقریبأ از همۀ‬ ‫آنها بصورت گسترده و سخاوتمندانه تقدیر بعمل آمد‪ ،‬بسیاری از آنها رتبه های جنرالی و کرسی های مهم دولتی را به‬ ‫دست آوردند‪.‬‬ ‫حتی قوماندان گارد صاحب جان نیز دوست خوب آنعده از صاحب منصبان که با لیدران حزب دیموکرانیک خلق ارتباط‬ ‫داشتند‪ ،‬بود‪ .‬اما در روز کودتا صاحب جان به تحلیف عسکری و پشتونولی وفادار مانده‪ ،‬تا آخرین لمحۀ حیات سالح به‬ ‫دست علیه باغیان جنگیده‪ ،‬از رئیس جمهور و حکومت دفاع کرد‪ .‬صاحب جان بعدتر از طرف کودتاچیان اسیر و اعدام‬ ‫شد‪.‬‬ ‫در مورد شخصیت داوود نظریات یک سان نبودند‪ .‬کسانی که او را از نزدیک می شناختند تاکید میکردند که او شخصی‬ ‫است دارای ارادۀ قوی‪ ،‬ذهن خارق العاده‪ ،‬مجرب در پیشبرد بازی های ظریف سیاسی‪ .‬دیگران به کرکتر درشت‪ ،‬بی‬ ‫رحمی و حتی ظالم بودن او اشاره کرده‪ ،‬میگفتند که او مکار و متکبر بوده و هیچگاه بدی را فراموش نمیکند‪ .‬درعین‬ ‫حال او به افغان بودن خود سخت افتخار میکرد و باور داشت که افغانها بیشتر از هر قوم دیگر در منطقه آریائی نژاد‬ ‫بوده و زیادتر از دیگران خصایل نجیب زادگی را از اجداد خویش‪ ،‬یعنی آریائی های باستانی به ارث برده اند‪ .‬شاید‬ ‫همین دلیل باعث شده بود که در شروع ریاست جمهوری‪ ،‬داوود میخ واست نام افغانستان را به آریانا تعویض نماید‪.‬‬ ‫داوود کوشش میکرد در برخورد های روزمره و همچنان در برابر مسائل سرنوشت ساز و حیاتی متکی به مواذین‬ ‫پشتونوالی و سائر کارنامه های تأریخی نیاکان پر افتخار خویش باشد‪.‬‬ ‫و اینک زمانیکه داوود با خطر مرگ‪ ،‬زیر آتش تانک و توپخانه‪ ،‬بمب ها‪ ،‬راکتها‪ . . .‬که عمأل باالی سر او منفجر‬ ‫میشدند قرار گرفته بود‪ ،‬درک میکرد که بازی را باخته است‪ . . .‬رئیس جمهور داوود در چنین یک حالتی طوری عمل‬ ‫کرد که شایستۀ یک افغان است‪ .‬حتی دشمنان سرسخت وی بعدها اعتراف میکردند که داوود شخصیتی بود نجیب زاده‬ ‫و شجاع‪.‬‬ ‫پس از محاصرۀ ارگ‪ ،‬داوود هدایت داد تا همه اعضای خانواده‪ :‬همسر‪ ،‬برادر‪ ،‬اوالدها و نواسه هایش را به ارگ‬ ‫بیاورند‪ .‬به خود داوود پیشنهاد کردند تا به سفارت فرانسه که در همجواری ارگ قرار داشت رفته و آنجا در امن باشد‪.‬‬ ‫موافقت جانب فرانسه در اینمورد بدست آمده بود‪ .‬اما رئیس جمهور این پیشنهاد را با قاطعیت رد کرده بود‪" :‬نخیر‪ ،‬من‬ ‫اینجا باقی میمانم‪ ".‬سائر اعضای خانوادۀ داوود از وی پیروی کردند‪.‬‬ ‫*********‬ ‫پس از رهائی از توقیف خانه ها تقریبأ همه لیدران حزب دیموکراتیک خلق در عمارت "رادیو افغانستان" که عمأل به‬ ‫مقر کودتای ضد حکومت مبدل گردیده بود گردهم آمدند‪ .‬روز ‪ ۶۹‬اپریل (‪۹‬ثور) به پایان خود نزدیک میشد‪ .‬از گوشه‬ ‫های مختلف شهر در بارۀ اشغال دوائر دولتی و قطعات نظامی به "مقر" کودتاچیان خبر میدادند‪ .‬با فرا رسیدن شب‬ ‫کودتاچیان به گمان اغلب صرف ارگ ریاست جمهوری را هنوز اشغال نکرده بودند‪ .‬ولی با این همه کودتاجیان‬ ‫پیروزی خود را دیگر نهایت نزدیک میدیدند و از این بابت خشنود و راضی بودند‪ .‬قدرت در کابل و در تمام افغانستان‬ ‫در دست کودتاچیان بود‪ .‬فقط یک کار کوچک باید صورت میگرفت‪ :‬به ارگ هجوم برده میشد و ختم‪.‬‬


‫در یکی از دهلیزهای رادیو افغانستان که صاحب منصبان و عساکر با ماشیندارها در آن پائین و باال میرفتند‪ ،‬ببرک‬ ‫کارمل با یک عضو دیگری از کمیتۀ مرکزی حزب از گروپ "پرچم" سلیمان الیق برخورد‪ .‬این شخص با نشاط را که‬ ‫چهرۀ اندکی تاریک داشت به مثابۀ روشنفکر و شاعر خوش قریحه معروف بود‪ .‬الیق نیز لحظاتی پیش از زندان‬ ‫رهائی یافته بود‪ .‬در تفاوت با دیگران او پس از دستگیری رفقای حزبیش‪ ،‬خود نزد پولیس رفته و داوطلبانه خود را‬ ‫تسلیم آن کرده بود‪ .‬کار مل و الیق دیر زمانی با یکدیگر احوال پرسی نموده سپس به کنجی نزدیک ارسی رفته ایستادند‪.‬‬ ‫ببرک در حالیکه از ورای ارسی به سرک مینگریست گفت‪" :‬یعنی که انقالب؟"‬ ‫الیق‪" :‬غالبأ این بیشتر به کودتای نظامی شباهت دارد‪ .‬ولی خدا شاهد است ما هیچگونه ارتباطی با وقوع آن نداریم‪ .‬همه‬ ‫چیز خارج از ارادۀ کمیتۀ مرکزی حزب رخ داده است‪ .‬این فیصلۀ خلقی ها است‪ . . .‬طوریکه میدانید پیروزمندان را‬ ‫محاکمه نمیکنند‪ ،‬همینطور نیست؟"‬ ‫ببرک با گرفتگی‪" :‬بلی محاکمه نمیکنند‪ .‬حاال باید توجه داشت که از این سرکشی ها اعمال احمقانه سر نزند‪ .‬اگر خون‬ ‫زیاد بریزد‪ ،‬تأریخ ما را نخواهد بخشید‪".‬‬ ‫الیق‪" :‬خون ریخته شده‪ ،‬و تو خواهی دید که خونهای زیادی خواهند ریخت‪ .‬ما حاال باالی حوادث نمیتوانیم تاثیری‬ ‫زیادی داشته باشیم‪ .‬معرکه را نظامیان آغاز نموده اند و این آنها استند که شمشیرهای خود را با تمام قوت به هر سو‬ ‫تکان میدهند‪ ،‬مالمت و غیر مالمت را سر به نیست خواهند کرد‪ ،‬همه را‪".‬‬ ‫کارمل به الیق حکایت کرد که وقتی از توقیف خانه به طرف "رادیو افغانستان" می آمد در یکی از چهار راهی ها‬ ‫حفیظ اهلل امین را که از دریچۀ تانک برامده و باالی تانک ایستاده بود دید‪ .‬امین دست بند دستگیر شده ها (اینکه به‬ ‫دستان امین اصأل دست بند زده باشند‪ ،‬خود سؤالی است طالب جواب) را که مدتها قبل از دست کشیده بود بر دستانش‬ ‫بسته بود و با تمام تظاهر آنرا به عابرین نشان میداد‪ .‬امین از باالی تانک فریاد میزد‪ " :‬وقت آن رسیده تا زنجیرهای را‬ ‫که رژیم متنفر همۀ ما را با آنها بسته است از خود دور سازیم ! زنده باد آزادی !" کارمل در ادامه‪" :‬چنین به نظر‬ ‫میرسد که همین امین قهرمان اصلی "انقالب" خواهد بود‪ ،‬و همه کاره خواهد شد‪".‬‬ ‫الیق‪ " :‬بنظر میرسد که این واقعیت دارد‪ ".‬سپس آوازش را آرامتر ساخته افزود‪" :‬میدانی بسیاری از رفقا میان خویش‬ ‫چ ی تبصره میکنند؟ آنها به این نظر هستند که داوود اصأل در قتل میر اکبر خیبر دست نداشته است‪ .‬اینکار به دست‬ ‫مجرمین جنائی صورت گرفته‪ ".‬الیق در اینجا مکثی کرده و پُس پُس کنان سخنانش را با جملۀ ذیل خاتمه بخشید‪ " :‬به‬ ‫امر امین ! میدانی یک تحریک عادی‪ ،‬تا بدین ترتیب اوضاع برهم بخورد‪".‬‬ ‫کارمل‪ " :‬پس تا اکنون همه چیز مطابق سناریوی او پیش میروند‪ ،‬البته اگر این همه واقعیت داشته باشد‪".‬‬ ‫در همین وقت‪ ،‬تو گوئی به تأئید گفته های او‪ ،‬آندو را به اتاق که در آن جلسۀ شورای نظامی انقالبی شروع میشد‬ ‫دعوت کردند‪ .‬جلسه را حفیظ اهلل امین پیش میبرد‪ :‬او مانند یک قوماندان واقعی قومانده میداد‪ :‬به پیلوت ها‪ ،‬به تانکیست‬ ‫ها‪ ،‬به منسوبین کوماندو‪ . . .‬منشی عمومی حزب تره کی در این میان عاشقانه بطرف شاگرد خود می دید‪ .‬تره کی در‬ ‫گوش کارمل زمزمه کرد‪ " :‬من و تو باید رهبری سیاسی قیام را بدست داشته باشیم‪ ،‬بقیه کارها را نظامیان و رفیق امین‬ ‫انجام خواهند داد‪".‬‬ ‫بعد از به محاصره درآوردن "رادیو افغانستان" توسط تانکها‪ ،‬نشرات آن نیز حوالی ساعت یازدۀ قبل از ظهر متوقف‬ ‫گردید‪ .‬نظامیان به پرسونل نشراتی "رادیو افغانستان" امر کردند تا در جاه های شان باقی مانده ولی الی هدایت ثانی‬ ‫نشرات را قطع کنند‪ .‬نشرات صرف بعد از ظهر همان روز مجددأ آغاز یافته ولی رادیو هیچگونه خبری را در بارۀ‬ ‫حوادثی که در شهر جریان داشت پخش نمیکرد‪ .‬از رادیو صرف صدای میترونوم و ترانه های حماسی و آهنگ های‬ ‫شاد بگوش میرسیدند‪.‬‬ ‫ساعت هفت شام پخش یکی از ترانه های حما سی ناگهان قطع گردیده‪ ،‬صدای اشیای کوچکی که در نزدیک میکروفون‬ ‫جابجا میشدند‪ ،‬جیغ جیغ کاغذ و سپس پس پسکی که از آن چیزی فهمیده نمیشد شنیده شد‪ .‬لحظاتی بعد نخست حفیظ اهلل‬ ‫امین سخنرانی نموده خبرداد که قدرت در کشور به شورای نظامی انتقال یافته است‪ .‬سپس امین رشتۀ سخن را به قادر‬ ‫و وطنجار واگذاشت‪ .‬آواز دگروال قادر گواهی میداد که او با دوش تمام به ستودیوی "رادیو افغانستان" آمده بود‪،‬‬ ‫نفس کشیدن هایش نامنظم و صدایش حین گفتار خفه میشد‪.‬‬ ‫او خطاب به مردم گفت‪:‬‬ ‫"این من رئیس شورای نظامی انقالبی دگروال قادر هستم‪ . . .‬نیروهای ملی و مترقی که تا اکنون تحت فشارها و‬ ‫تضعیقات بی بنیاد رژیم فرسوده و مستبد داوود قرار داشتند به مبارزۀ مسلحانه علیه آن پرداخته‪ ،‬صاحب منصبان و‬ ‫عساکر وطنپرست اردوی افغانستان حکومت متنفر داوود را سرنگون ساختند‪ ".‬قادر عالوه کرد که به داوود و بعضی‬ ‫از نزدیکان او پیش نهاد گردید تا تسلیم شده و در برابر محکمۀ مردم ایستاده شوند‪ .‬اما رئیس جمهور اسبق و پیروانش‬ ‫در برابر افراد قوماندانی انقالب سرسختانه مقاومت نموده و در نتیجۀ تیر اندازی ها کشته شدند‪ .‬دگروال قادر از‬ ‫نظامیان و منسوبین قوای مسلح افغانستان که تا آن لحظه از نظام که دیگر وجود نداشت دفاع میکنند دعوت بعمل آورد‬ ‫تا سالح شانرا به زمین گذاشته و از خونریزی بیجا جلوگیری نموده‪ ،‬از اوامر مقر قوماندانی انقالب اطاعت نمایند‪ .‬قادر‬ ‫همچنان اعالم داشت که اردوی افغانستان مسؤولیت تأمین امنیت و نظم اجتماعی را در افغانستان بعهده میگیرد‪ .‬او‬ ‫همچنان از وضع قیودات برای عبور و مرور باشندگان در شهر کابل و بعضی از شهرهای دیگرنیز خبر داد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬


‫سخنرانی های لیدران شورای نظامی طی آنشب هر نیم ساعت بعد از طریق رادیو به نشر میرسید‪.‬‬ ‫اعضای شورای نظامی به مردم دروغ میگفتند‪ ،‬زیرا رئیس جمهور قانونی افغ انستان کامأل سالم و برحال بوده و با تمام‬ ‫امکانات کوشش میکرد اوضاع را به نفع خویش تغییر بدهد‪.‬‬ ‫دروغ پراگنی های عمدی کودتاچیان در مورد کشته شدن رئیس جمهور هدف آنرا دنبال میکرد تا طرفداران حکومت به‬ ‫تشتت و سردرگمی مواجه شده و وادار ساخته شوند تا هرچه زودتر تسلیم کودتاچیان گردند‪ .‬مقارن همین زمان "ستون‬ ‫پنجم" در داخل ارگ شایعه پخش نمود که کودتاچیان در صورت ادامۀ مقاومت قصد دارند بمب پنجصد کیلوگرامه را‬ ‫باالی ارگ بی افگنند‪ .‬در مقر قوماندانی کودتاچیان به خوبی درک میکردند که باید با سرعت تمام عمل نموده و به‬ ‫زودترین فر صت ممکن به پیروزی برسند‪ ،‬هرگونه تعلل به ضد آنها کار میکرد‪ .‬در صورتیکه داوود موفق به ورود‬ ‫قوا از قندهار و جالل آباد میشد‪ ،‬اوضاع فورأ به نفع او تغییر می یافت‪.‬‬ ‫طیاره های هجومی و هیلیکوپترهای جنگی پرتاب بمب و راکت ها را باالی اقامتگاه رئیس جمهور شدت بخشیدند‪ .‬افراد‬ ‫مربوط به "ستون پنجم" در ارگ خبر میدادند که روحیۀ جنگی منسوبین گارد با گذشت هر ساعت تضعیف گردیده و‬ ‫آنها به زودی بیرق سفید را بلند خواهند کرد‪ .‬کودتاچیان با این سؤال مواجه بودند که با داوود چی کنند؟ آیا او را هنگام‬ ‫هجوم به عنوان مستبد و دشمن مردم از بین ببرند؟ یا زنده دستگیرش نموده و متعاقبأ در برابر محکمۀ انقالبی قرار‬ ‫بدهند؟ نظریات در این زمینه منقسم گردیدند‪ .‬تره کی‪ ،‬امین و پیروان آنها از جناح "خلق" مصمم بودند تا همه خانوادۀ‬ ‫داوود از بین برود‪ .‬کارمل و حزبی های معتدل طرفدار آن بودند تا زندگی رئیس دولت حفظ گردد‪ .‬جر و بحث ها‬ ‫پیرامون موضوع حیات رئیس جمهور یک بار دیگر عمق فاصله را میان لیدران حزب برمال ساخت‪ .‬مشاجره ها در‬ ‫این مورد یکی از خلقی ها را واداشت تا ببرک را "اجنت فروخته شده به داوود" نامیده و پیشنهاد کرد تا او یکجا با‬ ‫مستبد از بین برده شود‪ .‬اما تره کی مشاجره ها را قطع نموده فیصلۀ نهائی را بطور ذیل اعالم کرد‪ " :‬اگر داوود و‬ ‫افراد او مقاومت مسلحانه را خاتمه بخشیده و سالح به زمین بگذارند‪ ،‬آنها به نقطۀ امنی منتقل گردیده و با آنها مطابق‬ ‫قوانین جاریه و عنعنات افغانستان برخورد صورت خواهد گرفت‪ .‬در صورتیکه آنها به مقاومت ادامه بدهند‪ ،‬رفقای ما‬ ‫حق دارند از آزادی‪ ،‬امنیت شخصی و نظم اجتماعی دفاع نمایند‪".‬‬ ‫در عین زمان امین به افراد خود هدایت دیگری داد‪" :‬سردار محمد داوود و نزدیکان او باید از بین بروند !"‬ ‫حتی با فرارسیدن شب نیز تیر اندازی ها در شهر خاموشی نداشتند‪ .‬بعد از نیمه های شب‪ ،‬تا جائیکه از تابش شعله‬ ‫های آتش‪ ،‬جرقه های انفجارات و شب اندازها میشد استنباط کرد زد و خورد ها شدت بیشتر کسب کرده بودند‪ .‬این‬ ‫حالت یکی دو ساعت تداوم پیدا کرده سپس شدت آتش از هردو جانب روبه کاهش نهاد‪.‬‬ ‫************‬ ‫روزی دیگری‪ ،‬یعنی ‪ ۶۱‬اپریل ‪ ۸۷۹۱‬آغاز یافت‪ .‬با درخشش نخستین اشعه های آفتاب‪ ،‬وقتیکه مالی مسجد آذان‬ ‫محمدی را سر داده و مردم را برای ادای نماز صبح فرا میخواند‪ ،‬رئیس جمهور همه کسانی را که در ارگ قرار‬ ‫داشتند‪ :‬اقارب و نزدیکان خود را‪ ،‬صاحب منصبان که امنیت او را بدوش داشتند و قوماندان گارد را نزد خود فراخواند‪.‬‬ ‫داوود همۀ آنها را مخاطب قرار داده و بالحن که معموأل هیچگونه اعتراضی را نمی پذیرفت گفت‪ " :‬من تصمیم خود را‬ ‫گرفته ام و از آن بر نمیگردم‪ .‬شما جوان هستید و باید به فکر آن باشید که چگونه زندگی خود را نجات دهید‪ ".‬سپس‬ ‫رئیس جمهور رو به صاحب جان قوماندان گارد نموده گفت‪ ،‬به منسوبین گارد امر کنید که‪" :‬بخاطر جلوگیری از تلفات‬ ‫سالح خویش را به زمین بگذارند‪".‬‬ ‫بال فاصله پس از آنکه کمربند بیرونی تدافعی ارگ منحل گردید‪ ،‬به آن قسمتی ارگ که در آن داوود‪ ،‬همسر او‪ ،‬اوالدها‪،‬‬ ‫نواسه ها و عده ای از نزدیکان او قرار داشتند دسته ای از نظامیان که در رأس آن صاحب منصب قد کوتاهی دیده‬ ‫میشد و قیافۀ متردد داشت‪ ،‬داخل گردید‪.‬‬ ‫صاحب منصب مذکور پس از اجرای رسم تعظیم نظامی‪ ،‬در حالیکه در برابر داوود ایستاده بود خود را معرفی کرد‪:‬‬ ‫‪14‬‬ ‫"تورن‪ ،‬امام الدین‪".‬‬ ‫داوود خاموشانه به او مینگریست‪ .‬رئیس جمهور رو به طرف دروازه در کوچی که باالی قالین سرخ تیره رنگ قرار‬ ‫داشت نشسته بود‪ .‬در همجواری وی‪ ،‬همچنان در کوک همسرش نشسته بود‪ .‬همسر داوود با محبت تمام با نواسه هایش‬ ‫که روی قالین تصاویری را در کتابهای کودکان تماشا میکردند بازی میکرد‪ .‬اندکی دورتر از دروازه‪ ،‬نزدیک گلدانها‪،‬‬ ‫باالی چوکی‪ ،‬بسیار ناآرام معاون صدراعظم و وزیر مالیه عبدل اهلل نشسته بود‪ .‬به طرف راست داوود‪ ،‬در بغل‬ ‫دروازه‪ ،‬باالی یک بنائی سنگی که توسط کردهای گل گالب محصور گردیده بود وزیر داخله قدیر نورستانی قرار‬ ‫‪14‬‬

‫بالفاصله پس از کودتای ثور‪ ،‬تورن امام الدین با رضایت تمام به همه حکایت میکرد که شخصأ "مستبد و متنفر" را از بین برده است‪ .‬امام‬ ‫الدین در رژیم خلقی ها و پرچمی ها به رتبۀ جنرالی رسید‪ .‬اما بعدتر‪ ،‬پس از تغییر اوضاع سیاسی‪ ،‬از دست داشتن در از بین بردن فزیکی‬ ‫رئیس جمهور داوود انکار میکرد‪ .‬امام الدین اکنون در یکی از کشورهای غربی بود و باش داشته و به حیث معلم مکتب ایفای وظیفه میکند‪.‬‬


‫داشت‪ .‬نورستانی متواتر دستش را زیر کرتی جائیکه تفنگچۀ "والتر" آماده به آتش قرار داشت می برد و آنرا لمس‬ ‫میکرد‪.‬‬ ‫امام الدین در حالیکه جرئت اش بیشتر نگردیده بود‪ ،‬ادامه داد‪ " :‬رئیس صاحب جمهور‪ ،‬قدرت سیاسی در کشور به‬ ‫حزب دیموکراتیک خلق منتقل گردیده است‪ .‬مطابق فیصلۀ شورای نظامی ‪ -‬انقالبی شما باید تسلیم شوید!"‬ ‫داوود در حالیکه هنوز به اوضاع پی نبرده بود یا نشان میداد که پی نمیبرد‪ ،‬سرش را با غرور باال انداخته و با صدای‬ ‫آرام ولی قاطع پرسید‪:‬‬ ‫" کی ترا فرستاده است؟"‬ ‫امام الدین‪ " :‬من به امر شورای نظامی انقالبی اینجا آمده ام‪".‬‬ ‫خاموشی در اتاق مجددأ حکمفرما گردید‪ .‬داوود بدون آنکه پلک بزند به سوی قاصد که در عقبش سه عسکر مسلح که‬ ‫میله های ماشیندارهای آنها مستقیمأ رئیس جمهور را هدف قرار داده بودند و انگشتان شان بر ماشه ها بودند‪ ،‬میدید‪.‬‬ ‫تورن امام الدین پس از ادای جمالتی که او وظیفه داشت بگوید سراسیمه تر از گذشته به نظر میرسید‪ .‬داوود تو گوئی‬ ‫عمیقأ به فکر فرو رفته بود‪ .‬دیدگان او دیگر به بیرون به آنهائی که آمده بودند تا او را دستگیر کنند‪ ،‬به نواسه ها‪ ،‬به‬ ‫همسر‪ ،‬به اعضای کابینه اش نمینگریست‪ ،‬او به جائی در ضمیرش نگاه میکرد‪ .‬وقفه طوالنی شد‪ .‬همسر داوود نواسه‬ ‫ها را نزد خود فراخواند‪ .‬نواسه ها کتاب هایشان را به زمین انداخته زانوان مادر کالن شان را در آغوش گرفته با‬ ‫حیرت بطرف امام الدین میدیدند‪ .‬آنها هیچگاه قبأل کسی را که جرئت امر کردن باالی پدر کالن آنها را داشته باشد ندیده‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫داوود ناگهان با سرعت و مهارت بینظیر‪ ،‬تفنگچۀ کوچک نوع "براونینگ" ساخت بلجیم خود را از جیب کرتی بیرون‬ ‫کشیده و باالی امام الدین فیر کرد‪ ،‬گلوله شانۀ تورن را زخمی ساخت‪ .‬شدت درد امام الدین را قات ساخته و در همین‬ ‫اثنأ همراهان او‪ ،‬عساکر که در حال آماده باش در عقب او بودند به رگبار گلوله ها از ماشیندارهایشان پرداختند‪ *.‬طی‬ ‫مدت زمانی کمتر از نیم دقیقه همه چیز خاتمه یافته بود‪ ،‬رئیس جمهور‪ ،‬اقارب و نزدیکان او غرق خون باالی قالین‬ ‫سرخ تیره رنگ افتیده بودند‪.‬‬ ‫هنگامیکه از قصر "گلخانه" اجساد را انتقال میدادند‪ ،‬تلفونی که باالی یکی از میزک ها در عمق اتاق قرار داشت زنگ‬ ‫زد‪ .‬گ وشی را کسی از موظفین برداشته ولی وقتی صدا را در آنسو شنید معذرت خواسته گوشی را به داکتر داد‪.‬‬ ‫"نام من ماللی است و خانم عبدل اهلل هستم‪ .‬میتوانم با شوهرم صحبت کنم؟"‬ ‫داکتر‪" :‬معذرت میخواهم خانم‪ ،‬ولی این امکان ندارد‪".‬‬ ‫ماللی‪" :‬او کجا است؟ او را چی شده؟ زخمی است؟ کشته شده؟"‬ ‫داکتر‪" :‬او کشته شده‪".‬‬ ‫ماللی‪" :‬رئیس صاحب جمهور کجا هستند؟ میتوانم با او صحبت کنم؟‬ ‫داکتر‪ " :‬رئیس جمهور‪ ،‬همسر او‪ ،‬اوالدها و نواسه هایش همه کشته شده اند‪".‬‬ ‫ماللی در حالیکه آوازش به سختی به گوش میرسید‪" :‬خدا حافظ‪".‬‬ ‫ماللی گوشی تلفون را گذاشت‪ .‬او از مدتها قبل احساس میکرد که واقعۀ هولناکی در حال رخ دادن است‪ .‬زمانیکه عبدل‬ ‫اهلل شوهر بیست و نه سالۀ او به حیث معاون صدراعظم و جانشین داوود تقرر یافت این احساس او شدت بیشتر یافت‪.‬‬ ‫مقارن همین زمان او پسری به دنیا آورد‪ .‬ماللی اکثرأ با خود با هراس می اندیشید‪" :‬چقدر خوشبختی ها نصیب ما شد‪،‬‬ ‫آیا این همه دیر دوام خواهد کرد؟"‬ ‫ماللی که زنی بود جوان و نهایت زیبا‪ ،‬زانوانش را باالی جای نماز گذاشته و به عبادت شروع کرد‪" :‬بسم اهلل الرحمن‬ ‫الرحیم‪ ". . .‬پس از ادای نماز به روان شوهرش که ساعاتی پیش کشته شده بود دعا کرد‪ .‬عبادت او طوالنی نبود‪ .‬وقتی‬ ‫از باالی جای نماز برخاست او دقیقأ میدانست که چی باید بکند‪ ،‬به اتاق خواب رفته و از جعبۀ الماری که در آن رخت‬ ‫های خواب قرار داشتند از میان انبوه رخت ها و لحاف ها تفنگچه ایرا بیرون کرد‪ .‬سپس ماللی به اتاقی که کودکانش‬ ‫در آن میخوابیدند رفت‪ .‬نخست به تختی که در آن پسر بزرگش میخوابید نزدیک شد‪ .‬طفلک چهار ساله در خواب بود‬ ‫و نفسک های کودکانه اش به گوش میرسید و از پهلوی به پهلوی میغلتید‪ .‬کودک که نزدیک شدن مادر را احساس‬ ‫میکرد چشمانش را تبسم کنان به روی او باز کرد‪ .‬ماللی با خود گفت‪" :‬تو چقدر مقبول هستی‪ ،‬پسرم" و از تفنگچۀ که‬ ‫در دست داشت به پیشانی پسرش فیر کرد‪ .‬صدای فیر کودک دومی را بیدار ساخته بود‪ .‬ماللی فورأ نزدش رفته و‬ ‫فرزند دومی خود را نیز به گلوله بست‪ .‬در همین وقت عسکر‪ -‬محافظی‬ ‫که صرفنظر از تغییر نظام هنوز وظیفۀ مراقبت منزل آنها را که در ناحیۀ‬ ‫کارتۀ سه موقعیت داشت ترک نکرده بود دروازۀ اتاق خواب کودکان را با‬ ‫شدت گشوده‪ ،‬داخل آن گردید‪ .‬ماللی بمجردی آنکه چشمش به عسکر‪-‬‬ ‫محافظ خورد میلۀ تفنگچه را به طرف شقیقه اش برده و برای سومین بار‬ ‫فیر کرد‪. . .‬‬ ‫************‬


‫افراد نزدیک به رئیس جمهور افغانستان را تمام آنروز و روز بعد یکی پی دیگر تیر باران میکردند‪ .‬در مجموع تقریبأ‬ ‫صد تن به قتل رسیده بود‪.‬‬ ‫تعداد کشته شدگان منسوبین گارد ریاست جمهوری و نظامیان در سائر قطعات به یک و نیم هزار تقرب میکرد‪.‬‬ ‫کودتاچیان گروپهای پراگندۀ صاحب منصبان و عساکر اردو را که از نظام قانونی افغانستان و رئیس جمهور آن مدافعه‬ ‫کرده بودند متدرجأ به محاصره در می آوردند‪ .‬کودتاچیان و نظامیان طرفدار حکومت یکدیگر را بخوبی می شناختند‪:‬‬ ‫همۀ آنها از یک وطن بوده‪ ،‬زمانی یکجا تحصیل کرده بودند‪ ،‬یا یکجا خدمت کرده بودند‪ ،‬یا یکجا در تطبیقات نظامی‬ ‫اشتراک نموده بودند‪ ،‬یا هم در همسایگی یکدیگر زندگی میکردند‪ ...‬صاحب منصبانی که نبردهای روزانه را باخته‬ ‫بودند تا آخرین مرمی به مقابله پرداختند‪ ،‬چون خوب میدانستند که کودتاچیان بآنها رحمی نخواهند کرد‪.‬‬ ‫با گذشت وقت زد و خوردهای نظامی متدرجأ از مرکز به نقاط دیگر شهر منتقل میگردیدند‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫ادامه دارد‬


‫فصل دوم‬ ‫" دندان های آنها را شکستیم و خود را آزاد ساختیم"‬ ‫(با اندکی اختصار)‬ ‫صبح ‪ ۸۲‬اپریل هوا تازه و آفتابی بود‪ .‬ابرها و غبار باالی کوه هایی که اطراف کابل را احاطه نموده اند دیگر به نظر‬ ‫نمیخورد‪ .‬قله های پر برف در زمینۀ آسمان نیلی و بیکران به وضاحت دیده میشدند‪.‬‬ ‫مامور دفتر استخباراتی شوروی در کابل ستاراستین‪ ،‬هنگامیکه یکجا با همسرش‪ ،‬تمارا سوار موتر والگا میشد‪ ،‬خطاب‬ ‫به همسرش گفت‪:‬‬ ‫"امروز دقیقأ باران نخواهد بارید‪".‬‬ ‫اصوأل روز های جمعه‪ ،‬رخصتی می بود‪ .‬مگر اکنون با در نظر داشت وقایع اخیر‪ ،‬هر دو صبح وقت به طرف‬ ‫سفارت روان شدند‪ .‬تمارا برخالف معمول اینبار در مورد اوضاع جوی نظری نداد‪ .‬اکنون او در این خیال ها نبود‪ .‬او‬ ‫بیشتر از بابت طفل پنج سالۀ شان که دیروز شام او را نزد دوستانی که در آپارتمان شهرک رهایشی سفارت رها کرده‬ ‫بودند‪ ،‬تشویش داشت و در بارۀ او فکر میکرد‪ .‬تمارا باخود میگفت‪" :‬خدا نکند‪ . . .‬تیر اندازی ها او را ترسانده‬ ‫باشد !؟ خدایا رحم کن!"‬ ‫پس از آنکه والگای حامل آنها وارد سرک داراالمان شد آندو ناخود آگاه شاهد صحنۀ رقتباری گردیدند‪ .‬یک لمړی‬ ‫بریدمن همراه با دو خورد ضابط‪ ،‬یک جوانی را که یونیفورم عسکری به تن داشت تحت تهدید ماشیندارها به پیش‬ ‫انداخته بودند از پس کوچۀ نمایان گردیدند‪ .‬جوان اسیر بدون کاله‪ ،‬بی نکتائی‪ ،‬کمربند و تسمه ها بود‪ .‬شخص اسیر‬ ‫نهایت افسرده و به همه چیز بی تفاوت به نظر میرسید‪ .‬در عقب نظامیان زن فربۀ با موهای سیاه رنگ باز که تند و‬ ‫بلند حرف میزد و گریه و واویال میکرد‪ ،‬پیراهن خانه به تن‪ ،‬چپلک های طالی رنگ نوک تیز چنگ خورده به پا‬ ‫حرکت میکرد‪ .‬زن سرعتش را بیشتر ساخته و خ ود را به صاحب منصب برابر ساخته و از آستین لمړی بریدمن‬ ‫سخت محکم گرفت و در حالیکه مستقیمأ به چشمهای او نگاه میکرد با لحن تند چیزی به او گفت و دست دیگرش را که‬ ‫آزاد بود تکان میداد‪ .‬صاحب منصب کوشش میکرد به او جواب بدهد‪ .‬خورد ضابطان در این وقت اسیر را اندکی‬ ‫دورتر برده ایستادند و به آمر خود می نگریستند‪.‬‬ ‫ستاراستین بخاطر جلوگیری از بروز سوء تفاهمی نخواست از پهلوی نظامیان عبور کند‪ .‬او با آهستگی و بدون سرو‬ ‫صدای زیاد موترش را از پهلوی نظامیان تیر کرده‪ ،‬نزدیک دروازۀ یکی از منازل رهایشی توقف کرد‪ .‬لمړی بریدمن‬ ‫به حرفهای زن عالقمندی نشان نمیداد و نمیخواست او را بشنود‪ .‬او زن را بدون آنکه از زور کار گرفته باشد از خود‬ ‫دور ساخته و در حالیکه تفنگچه اش را از پوش بیرون میکرد خود را به سرعت نزد اسیر رسانید‪ .‬اسیر که به مقصد‬ ‫صاحب منصب پی برده بود‪ ،‬بطرف خندقی که در کنار سرک قرار داشت نزدیک شده‪ ،‬بر زانوانش خم شد و دستهایش‬ ‫را به عقب سر گره زد‪ .‬بریدمن از تفنگچه اش به پشت سر او فیر کرد‪ .‬تن اسیر از اصابت گلوله به لرزه آمده و در‬ ‫حالیکه دستهایش ګ شوده می شدند‪ ،‬تو گوئی کسی را میخواست در آغوش بکشد‪ ،‬روبه طرف خندقی که هنوز آب باران‬ ‫دیروز در آن نخشکیده بود افتید‪ .‬زن که فریاد جگر سوزی سر داده بود خود را باالی مقتول انداخته و لحظاتی بعد‬ ‫جوان بی روح را گاه از شانه ها و گاه هم از پاها به طرف سرک کشانید‪ .‬بریدمن قاتل و مادونانش به سرعت به طرف‬ ‫یکی از پس کوچه ها شتافته از انظار پنهان گردیدند‪.‬‬ ‫ستاراستین بمجردی آنکه وارد دفتر اوسادچی گردید‪ ،‬دید که آمرش عجله دارد و در حال ترک کردن دفتر است‪.‬‬ ‫اوسادچی با نارضایتی و دشنام زنان کاغذهای را در دوسیۀ جابجا میکرد‪ .‬رنگ و رخ آمر دفتر در آن لحظات خوب‬ ‫نبود‪ .‬صورتش تورم کرده‪ ،‬پیلک‪ . . .‬هایش پندیده و فرو رفتگی های زیر چشمان سرخ شده اش کبود رنگ می نمودند‪.‬‬ ‫باالی میز کار آمر گیالسی چای نیمه نوشیده و بر تلگرام رسیده از مرکز پارچه های قند و بستۀ باز نشدۀ بیسکویت‬ ‫دیده می شدند‪ .‬توجه ستاراستین را چپرکت قاتکی با کمپل و بالشت نا منظم شده که در همجواری الماری برای کتابهای‬ ‫که مملو از قاموس ها و دائرة المعارف‪ . . .‬ها بود به خود جلب کرد‪.‬‬ ‫اوسادچی‪" :‬کدام موضوع عاجل داری؟"‬ ‫از سؤال اوسادچی میشد درک کرد‪" :‬آزارم نده‪ .‬آیا نمی بینی که من اکنون به تو رسیدگی کرده نمیتوانم‪".‬‬ ‫البته ستاراستین میتوانست از فرصت استفاده کرده چیزهای را به آمر خود بیان کند‪ ،‬ولی خواست اینکار را در فضای‬ ‫آرامتر بکند و چی بهتر که آنرا به وی تحریری بسپارد‪ .‬بنابرین جواب داد‪:‬‬ ‫" نخیر‪ ،‬عاجل نیست‪".‬‬ ‫اوسادچی در حال خارج شدن از اتاق‪:‬‬ ‫"سفیر ما را به جلسه خواسته‪ .‬من باید فورأ نزد وی بروم‪ .‬تو فعأل سفارت را ترک نکن‪ ،‬راستی بگذار همه کارمندان‬ ‫در جاهای خود قرار داشته باشند‪ .‬وقتی برگردم‪ ،‬ما و شما نیز جلسۀ خواهیم داشت‪".‬‬


‫ستاراستین پس از آنکه اوسادچی دفتر را ترک کرد‪ ،‬نزد معاون او آرلوف‪ -‬موروزوف رفت‪.‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف مثل همیشه سرحال‪ ،‬دریشی شیک به تن‪ ،‬بی صدا در عقب میز کارش نشسته بود‪ .‬او در حالیکه‬ ‫خودرنگ "پارکر" نقره ای رنگ در دست داشت تلگرامی را مطالعه کرد‪ .‬میان لبان آرلوف‪ -‬موروزوف مثل همیشه‬ ‫پیپ نهایت ظریف انگلیسی که عطر خوش آیند از آن به مشام میرسید‪ ،‬قرار داشت‪.‬‬ ‫بطرف راست‪ ،‬در عقب میز دیگری که به میز کار آرلوف‪ -‬موروزوف الحاق شده بود‪ ،‬تحلیلگر دفتر استخبارات‬ ‫والدیمیر خوتیایف نشسته بود‪" .‬تحلیلگر" سگرت "یاوا" در دهن با دقت تمام به تلگرامی که در دست معاون بود‬ ‫مینگریست‪.‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف با بی تفاوتی از باالی عینک های "معلم" مآبانه اش به طرف ستاراستین نگاه کرده با تعارفی‬ ‫سطحی از ستاراستین دعوت بعمل آورد تا باالی چوکی در مقابل خوتیایف جا بگیرد‪ .‬معاون پس از آنکه آخرین‬ ‫اصالحات را در تلگرام اطالعاتی وارد کرد‪ ،‬آنرا بطرف ستاراستین دراز نموده‪ ،‬به سختی آهی کشیده گفت‪" :‬بگیر‪. .‬‬ ‫‪ .‬بخوان !"‬ ‫والیری ستاراستین موقف خاصی در دفتر استخباراتی شوروی مقیم کابل داشت‪ .‬او قبل از آنکه شامل ارگان های کشفی‬ ‫شود‪ ،‬فاکولتۀ شرق شناسی پوهنتون لیننگراد را به پایان رسانیده‪ ،‬سپس برای تکمیل دورۀ ستاژ به افغانستان آمده و در‬ ‫آنجا به حیث ترجمان کار میکرد‪ .‬حین اقامتش در کابل دوستان و آشنایان زیادی میان حلقات روشنفکر افغان پیدا کرد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫در سیف ستاراستین عالوه بر تفنگچۀ نوع "ماکاروف" دوسیه های بیشماری قرار داشتند‪ .‬بطور مثال در سیف مذکور‬ ‫دوسیه های تمام اجنتان که در افغانستان فعالیت میکردند وجود داشتند‪ .‬در آنجا همچنان اسناد و طرح ها در مورد‬ ‫کسانیکه استخبارت شوروی قصد داشت آنها را به حیث اجنتان استخدام نمایند قرار داشتند‪ .‬دوسیه های اطالعاتی و‬ ‫اسناد مربوط به هر کارمند دفتر استخبارات شوروی در کابل و سائر اسناد نیز در همین سیف نگهداری میشدند‪ .‬این‬ ‫مأمور جوان وظیفه داشت همۀ این اسناد را مطالعه و بررسی نماید‪ .‬اکثر توصیه ها و مشوره های "مرکز" در بارۀ‬ ‫فعالیت دفتر استخباراتی مقیم کابل در اثر گذارشات و نظریات ستاراستین تهیه و ترتیب میشدند‪ )...(.‬ستاراستین دوست‬ ‫داشت مصروف "کاویدن" دوسیه های کهنه باشد‪ .‬او با مسرت زایدالوصفی راپورهای مأمورین استخبارات شوروی را‬ ‫که طی سال های ‪ ۸۲-۰۲‬میالدی قرن بیستم با "پنسل های کیمیائی" روی کاغذ پاپیروس تحریر یافته بودند و در‬ ‫"آرشیف" او قرار داشتند مطالعه میکرد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫ستاراستین متدرجأ از برکت استعداد فطری و راهنمائی آمر مجرب و کار کشتۀ قبلی اش به نام و‪ .‬آ‪ .‬سوبولیف همه‬ ‫اسناد موجود را در سیف کابل (هدف همان آرشیف است) به خاطر سپرده و بدین ترتیب تاریخچۀ فعالیت های کشف‬ ‫شوروی را در افغانستان آموخته و در نتیجه به یک متخصص با صالحیت در مسائل افغان ‪ -‬شوروی مبدل گردید‪.‬‬ ‫زمانیکه در سال ‪ ۵۷۹۱‬ستاراستین به افغانستان آمد‪ ،‬آمر آنوقت دفتر استخبارات شوروی در کابل ایوان یرشوف‬ ‫پیشنهاد کرد تا شخص ستاراستین همزمان با فعالیت های اوپراسیونی در کابل امور مالی "دفتر" را نیز به دوش بگیرد‪.‬‬ ‫ستاراستین با دقت کامل تلگرامی آماده به ارسال را مطالعه نمود‪ .‬تلگرام حاوی معلوماتی بود که همکاران او بدست‬ ‫آورده و همچنان خلص گفتگوهای مخابروی را در مورد کمیت قربانیان طرفین درگیر در زد و خورد های اخیر در‬ ‫کابل در بر داشت‪ .‬در قسمتی از تلگرام به "مرکز" خبر داده میشد که گارد ریاست جمهوری ‪ ۸/۰‬حصۀ منسوبین خود‬ ‫را از دست داده و دیگر کامأل مغلوب شده است‪ .‬تلگرام میرساند که احصائیۀ دقیق کشته شدگان در قطعات مختلف‬ ‫اردوی افغانستان در دست نبوده‪ ،‬زیرا صاحب منصبان و عساکر در روز کودتا نه تنها در جنگها به قتل رسیدند‪ ،‬بلکه‬ ‫در نتیجۀ خصومت های شخصی نیز کشته شده اند‪.‬‬ ‫ستاراستین همچنان سطوری را که با خودرنگ "پارکر" آرلوف‪ -‬موروزوف خط زده شده بود و در آن در بارۀ محبوس‬ ‫ساختن عده ای از نظامیان عالی رتبه و مأمورین برجستۀ افغانستان‪ ،‬بدون لباس‪ ،‬در قفس های باغ وحش کابل در شب‬ ‫کودتا یادآوری صورت گرفته بود نیز از نظر گذراند‪ .‬او همچنان از متن تلگرام اندوهگینانه دریافت که آشنای او‪،‬‬ ‫خسربرۀ شاه افغانستان‪ ،‬آتشۀ اسبق نظامی افغانستان در مسکو جنرال سلیمان روکی دیشب کشته شده بود‪ .‬پسر روکی‬ ‫که در یکی از شفاخانه ها به حیث جراح کار میکرد و تحصیالتش را در اکادمی طب نظامی شهر لیننگراد به پایان‬ ‫رسانیده بود نیز شب گذشته به قتل رسیده بود‪ .‬تلگرام هکذا به مسکو از مفقود االثری و غایب شدن بسیاری از نظامیان‬ ‫و مأمورین افغان خبر میداد‪.‬‬ ‫تلگرام با کلمات آتی پایان می یافت‪:‬‬ ‫" ما بخوبی درک میکنیم که ولو هرقدر بکوشیم تا مشارکت خود را در حوادث کابل منتفع نمائیم‪ ،‬به عقیدۀ اکثر افغان ها‬ ‫و در تبلیغات رسانه های گروهی غرب کودتای ن ظامی در اینکشور را بدون شک با تالش های جیوپولیتیکی اتحاد‬ ‫شوروی در این گوشۀ جهان و سیاست ضد امپریالیستی آن ارتباط خواهند داد‪ .‬در عین حال ما بخوبی ملتفت هستیم که‬ ‫تمام خطا های رژیم جدید در آخرین تحلیل به گردن ما خواهند افتید‪ .‬با اینهمه الزم است تا با رفقایی که جدیدأ به قدرت‬ ‫رسیده اند (منظور اعضای حزب دیموکراتیک خلق است) کار همه جانبه صورت بگیرد تا از فشارها و اعمال‬ ‫تضعیقات علیه طرفداران رئیس جمهور داوود حتی الوسع خودداری نمایند‪ .‬هکذا به آنها تفهیم شود تا از کدرهای داوود‬


‫بخاطر پیشبرد اصالحات مترقی دعوت بعمل بیاید‪ .‬ما مطمئن نیستیم که استدالل کارمندان اوپراسیونی ما بر تره کی و‬ ‫پیروانش مؤثر واقع شود‪ ،‬بنابرین در کار است تا مسؤولین بلند رتبۀ حکومت اتحاد شوروی برای انجام این کار گماشته‬ ‫شوند‪ .‬پیشنهاد میگردد تا فردا تأریخ ‪ ۸۷‬اپریل یا هم طی روزهای بعدی از طریق "امکانات ما" مالقات غیر علنی سفیر‬ ‫شوروی با تره کی در دفتر آژانس مطبوعاتی "تاس" که در همجواری سفارت ما موقعیت دارد به راه انداخته شود‪ .‬ما‬ ‫امیدوار هستیم که الی موعد مالقات به سفیر صالحیت نامۀ الزم برای به راه اندازی چنین یک دیداری روی موضوع‬ ‫مطروحه داده خواهد شد‪ .‬طی مالقات قریب الوقوع روی چگونگی به رسمیت شناختن رژیم جدید در کابل نیز باید بحث‬ ‫شود‪".‬‬ ‫ستاراستین پس از مطالعۀ تلگرام با هیجان تمام صحنۀ به قتل رسیدن جوانی ( که غالبأ صاحب منصب بود) را که‬ ‫ساعتی پیش در مسیر راهش یکجا با همسر خود دیده بود به آرلوف – موروزوف و خوتیایف بازگو کرد‪ .‬خوتیایف که‬ ‫حکایت ستاراستین او را نهایت بیخود ساخته بود‪ ،‬تقاضا کرد تا حادثۀ مذکور حتمی در متن تلگرام بیاید و یاهم‬ ‫ستاراستین در این باره تلگرام مستقلی به مرکز بفرستد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف پس از آنکه یکی دوبار دود پیپ را به سینه فرو برد گفت‪:‬‬ ‫"میدانید ما و شما را بدون آنهم در "باالها" چندان درک نمیکنند‪ ...‬درج این واقعه چیزی به دست نمیدهد‪ . . .‬باید‬ ‫همیشه در مورد کسانیکه به آنها مینویسیم بیاندیشیم‪ . . .‬آیا آنها ما را درک خواهند کرد‪. . .‬؟ یا خیر‪. . .‬؟ بیائید باالی‬ ‫روان‪ . . .‬آنها فشار نیاوریم‪ ".‬آرلوف‪ -‬موروزوف که از پـیـپـش بوی معطری به مشام میرسید‪ ،‬سپس خطاب به‬ ‫ستاراستین عالوه کرد‪ " :‬تو واقعه ایرا که شاهد آن بودی باخود نگهدار‪ ،‬برای روزهای خاطره نویسی بدردت میخورد‪،‬‬ ‫البته اگر تا آن زمان زنده بمانی‪ ". . .‬معاون با تبسمی که به سختی دیده میشد حرفهایش را تمام کرد‪ .‬لحظه ای بعد‬ ‫تلفون روی میز آرلوف‪ -‬موروزوف به صدا آمد‪ .‬در گوشک تلفون صدای بریده بریدۀ اوسادچی شنیده میشد‪ .‬آمر‪،‬‬ ‫معاون‪ ،‬ستاراستین و خوتیایف را نزد خود به جلسه میخواست‪.‬‬ ‫بمجردی که همه داخل اتاق اوسادچی شدند و کارمندان شروع به سالم وعلیکی با یکدیگر کردند‪ ،‬خوتیایف با مهارت‬ ‫تلگرامی را که دقایقی پیش روی آن بحث صورت گرفته بود به آمر برای امضا پیشکش کرد‪ .‬اوسادچی لحظاتی باالی‬ ‫متن تلگرام مکث نموده‪ ،‬سپس سرش را به عالمت تأئید بطرف خوتیایف تکان داده‪ ،‬زیر آن مردانه وار امضا کرد‪.‬‬ ‫اوسادچی پس از آنکه در عقب میز کارش قرار گرفت‪ ،‬همه مادونانش را از نظر گذراند‪ .‬آمر میخواست بدین ترتیب‬ ‫مطمئن گردد که واقعات ‪ ۸۲‬ساعت اخیر هیچ یک از کارمندان را بیقرار نساخته و از این بابت به نوشیدن الکهول پناه‬ ‫نبرده اند‪.‬‬ ‫اوسادچی با صدای ر سا و آمرانه که در حاالت عادی برایش معمول نمی بود گفت‪:‬‬ ‫" به دلیل واقعاتی که دیروز اتفاق افتادند‪ ،‬ما و شما نتوانستیم گردهم آئیم‪ ،‬هرکدام ما بطور مستقالنه فعالیت میکردیم‪ .‬اما‬ ‫اکنون باید تدابیری روی دست گرفته شود‪ .‬من لحظاتی قبل از نزد سفیر برگشتم‪ .‬در موجودیت من لئونید بریژنیف‪ 1‬با‬ ‫سفیر پوزانوف تماس تلفونی داشت‪ .‬به همین دلیل جلسۀ ما نزد سفیر طوالنی تر شد‪ .‬در شرایط کنونی مهمترین‬ ‫موضوعی که در برابر بیوروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی قرار دارد‪ ،‬به رسمیت شناختن رژیم جدید در‬ ‫افغانستان است‪ .‬من به پوزانوف مشوره دادم تا به "مقام باال" برساند تا در حصۀ به رسمیت شناختن حاکمیت جدید از‬ ‫عجله کار گرفته نشود‪ .‬بگذار اینکار را قبل از ما کشورهای دیگر بکنند‪ .‬مثأل بلغاریا‪ ،‬ویتنام‪ ،‬آلمان دیموکراتیک‪ ،‬چه‬ ‫بهتر اگر نظام نو کابل را اول هندوستان به رسمیت بشناسد‪ .‬شما چی فکر میکنید؟ آیا من درست میگویم؟" اوسادچی از‬ ‫ورای عینک های قیمتی اش که زره بین های شفاف آن برق میزد مادونان خود را از نظر تیر کرد‪ .‬کسی اعتراضی‬ ‫نداشت‪ .‬اوسادچی به حرفهایش ادامه داد‪" :‬امروز جمعه است و مالقاتها با اجنتها زیاد نیستند‪ .‬اگر کسی مالقاتی دارد‪،‬‬ ‫بگذار اینک ار را بکند‪ ،‬ولی باید از احتیاط تمام کار گرفته شود‪ .‬در مورد هر مالقات صحبت انفرادی خواهیم داشت‪.‬‬ ‫آنعده از کارمندان که امروز با اجنتان نمی بینند‪ ،‬همه به شهر بروند و نظریات مردم و اتباع خارجی را در بارۀ‬ ‫واقعات دیروز و روز پیشتر جمع آوری نمایند‪ .‬مقصدم را میفهمید؟ ‪ . . .‬و همه نظریات بدست‬ ‫آمده را به خوتیایف بسپارید‪ .‬نزد من صرف در رابطه با مسائل مهم بیائید‪ .‬توجه خاص تانرا را در بارۀ پیشگوئی ها‬ ‫و انکشاف اوضاع سیاسی معطوف دارید‪ ".‬سپس اوسادچی یکی از منصب داران امنیت را به نام سیرگی باختورین‬ ‫مخاطب قرار داده گفت‪:‬‬

‫‪۸‬‬

‫در زمان وقوع کودتای خلق ی ها و پرچمی ها در افغانستان لئونید بریژنیف منشی عمومی حزب کمونست (عمأل رئیس دولت اتحاد شوروی)‬ ‫اتحاد شوروی بود‪.‬‬


‫"از شما یک خواهش خاص دارم‪ .‬تمام معلومات را دربارۀ اتباع اتحاد شوروی که طی این روزها متضرر گردیده‬ ‫باشند و همچنان وضع جمعیت شوروی ها را در کابل و سائر شهرها فورأ به من بسپارید‪".‬‬ ‫اوسادچی صدایش را آرامتر ساخته‪ ،‬بدون زنگی در آن‪ ،‬تقریبأ با نوازش رو به خوتیایف نموده گفت‪" :‬برو‪ ،‬یک کمی‬ ‫بخواب‪ .‬رنگ از رخت پریده !"‬ ‫خوتیایف در حایکه با خستگی بطرف اوسادچی از زیر ابروان برهم خورده اش میدید با خود گفت‪" :‬رنگ خودت را‬ ‫دیده ای؟"‬ ‫**************‬ ‫کارمندان دفتر استخباراتی در کابل والدیمیر خوتیایف (تحلیلگر دفتر) را پشت سر "میخ" می نامیدند‪ .‬خود خوتیایف از‬ ‫نام که باالیش گذاشته بودند آگاهی داشت و از کسی آزرده نمیشد‪ .‬کسانیکه که او را اینگونه می نامیدند غالبأ جوان و کم‬ ‫تجربه بودند‪" .‬تحلیلگر" قامت بلند و مستقیم‪ ،‬اندام الغر‪ ،‬بینی اندکی قات شده و موهای چنگ داشت‪ .‬ظاهرأ او بیشتر به‬ ‫یک انگلیس تبار شباهت داشت‪ .‬اما خصوصیات ظاهری او باعث گذاشتن نام مستعار "میخ" باالی او نشده بود‪.‬‬ ‫خوتیایف شخصی بود کم حرف‪ ،‬بعضأ لحن اش نهایت زننده و رک و راست می بود‪ .‬تن به هیچگونه سازش نمیداد‪،‬‬ ‫ولو اگر بعضأ حق به جانب هم نمی بود‪ .‬گاهی چنین به نظر میرسید که خوتیایف عمدأ میخواهد آنعده از آمرین و‬ ‫همکارانی را که دوست ندارد عصبی بسازد‪ .‬خوتیایف هیمشه آرزو داشت معلوماتی را که او پس از تجزیه‪ ،‬تحلیل و‬ ‫ارزیابی انبوهی از راپورها آماده میساخت و به مسکو ارسال میکرد‪ ،‬باید بالتردید در ذهن آمران تنبل در مسکو جا‬ ‫میگرفت‪ ،‬یعنی "میخی" می بود که به دل آنها کوبیده میشد‪ ،‬و آمرین از اعماق چوکی هایشان به درد کابل پی میبردند و‬ ‫درک میکردند‪ " :‬بلی‪ ،‬باید طوری عمل کرد که والدیمیر خوتیایف پیشنهاد میکند‪".‬‬ ‫شام فرا رسید‪ .‬هوا گرگ و میش بود‪" .‬اتاق عمومی" پر از گرد و بوی سگرت بود‪ .‬خوتیاف در همین اتاق تنها در‬ ‫برابر ماشین تایپ نشسته بود و انبوهی از نظریات و راپورها را در بارۀ کودتای دیروز بررسی و تحلیل کرده‬ ‫محتوای آنها را تایپ میکرد‪ .‬از گیالس نیم لیتره ایکه دیر زمانی کسی آنرا شستشو ننموده بود و از بابت چرکی کناره‬ ‫هایش مایل به سرخرنگ شده بودند جرعه جرعه چای مینوشید و سگرت میکشید‪ .‬ورق ها و پرزه ها بطور بی نظم‬ ‫روی میز او گذاشته شده بودند‪ :‬ورق های دو ال شده‪ ،‬چهار ال شده‪ ،‬ورق های که در جیب های کارمندان اوپراسیونی‬ ‫در طول روز چملک شده بودند و ترتیب صفحات آنها برهم خورده بود‪ .‬اکثر پرزه ها و راپورها نظریات مثبت و حتی‬ ‫شادی بخش بودند‪ .‬در کاغذ اکثرأ اشاره به "مردم افغانستان" میشد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫خوتیاف یکی از پرزه ها را که در آن نظر غالبأ یکی از طرفداران کودتاچی ها نوشته شده بود برداشته و آنرا به شرح‬ ‫ذیل خواند‪ " :‬سرانجام ما از عنکبوت تاریک و متمادی فئودالیزم آزاد گردیدیم ! باالخره ما‪ ( . . .‬در اینجا جمله ای‬ ‫اهانت آمیزی به رئیس جمهور آنوقت افغانستان‪ ،‬شهی د سردار محمد داوود ذکر شده بود‪ ،‬و اینجانب آنرا حذف نمودم‪.‬‬ ‫مترجم‪ ).‬خوتیایف ملتفت بود که در آن لحظات نه تنها طرفداران کودتاچی ها و پیروان حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬بلکه‬ ‫بسیاری از افغانها که از سیاست نهایت دور بودند همینطور فکر میکردند‪ .‬خوتیایف با خود می اندیشید‪" :‬چقدر تعفن‬ ‫آور و چی ذلت بار است ! فقط دو روز قبل من به مسکو گذارشات کامأل دیگری میفرستادم‪ .‬من خبر میدادم که "توده‬ ‫ها" با رضایت تمام از محمد داوود که از والیات کشورش بازدید بعمل می آورد حمایت و استقبال میکنند‪ .‬بلی‪ ،‬واقعأ هم‬ ‫همینطور بود‪ ،‬هزاران نفر بیرون برآ مده و با شادی از رئیس جمهور پذیرائی می نمودند و شعار میدادند‪" :‬زنده باد‬ ‫محمد داوود‪ ،‬حامی قانون اساسی کشور!" شکی نبود که مردم در آنروزها رئیس جمهور خود را دوست داشتند و از‬ ‫دیدن او صمیمانه خشنود بودند‪ .‬اما حاال همان مردم از مرگ رئیس جمهور‪" ،‬حامی قانون اساسی‪( ". . .‬قانونی که‬ ‫کمتر کسی با آن کار داشت و کمتر کسی آنرا خوانده بود) بازهم شادمان هستند‪".‬‬ ‫خوتیایف در بارۀ برکناری محمد داوود از قدرت و عکس العمل مثبت مردم به مسکو تلگرامی نوشت‪ .‬سپس همه‬ ‫پرزه ها و راپورهایی را که کارمندان اوپراسیونی در آنها از نظریات مثبت افغانها در رابطه به کودتا حکایت داشتند‬ ‫در یک پاکت پالستیکی جمع آوری نموده باخود گفت‪ " :‬پیش از رفتن به خانه تمام شانرا میسوزانم‪ ".‬راپورهای که از‬ ‫"منابع" غیر "شبکۀ اجنتوری" مواصلت میکردند‪ ،‬محرم نبودند و مانند بقایا عادی از بین میرفتند‪ .‬بخاری مخصوص‬ ‫برای سوزاندن اینگونه "بقیه ها" در منزل دوم سفارت نزدیک زینه قرار داشت‪.‬‬ ‫خوتیایف سپس با چشمان کسیکه باالخره غذای دوست داشتنی اش را دریافته باشد به سائر راپورهای غیر محرم‬ ‫نگریست‪ .‬محتویات این "پرزه ها" در تلگرامی که او عنوانی مرکز آماده ساخته بود درج نشده برای استفادۀ بعدی‬ ‫واگذار شدند‪ .‬او میدانست‪ ،‬کارمندانی که این پرزه ها را ترتیب داده اند حتمأ از آنها چیزهای خاصی خواهند ساخت‪ ،‬از‬ ‫"گندگی ها کباب خواهند پخت‪".‬‬ ‫یکی از کارمندان اوپراتیفی راپور میداد‪:‬‬ ‫" با ارتباطی رسمی‪ ،‬شیخ صوفی مشرب‪ ،‬مالک دکانی در جادۀ میوند به نام ُمبلغ در حضور مریدانش مالقات کرده و‬ ‫دربارۀ کودتای دیروز صحبت کردیم‪ُ .‬مبلغ گفت‪ " :‬ما خبر داریم که تره کی و پیروانش این کودتا را بخاطر تأمین عدالت‬ ‫انجام داده اند‪ .‬اما این روشنفکران‪ -‬نویسندگان‪ ،‬معلمین با عمق کلمۀ "عدالت" آشنائی ندارند‪ .‬آنها مثل باشندگان غرب‬ ‫می اندیشند‪ ،‬شما هم متاسفانه شاید همینطور فکر کنید‪ .‬دیر زمانیست عدالت در غرب از بین رفته‪ .‬در آنجا حماقت حکم‬


‫فرماست‪ .‬بطور مثال در غرب انسان را نه بخاطر فعل دزدیدن‪ ،‬بلکه بخاطر تعداد اشیای دزدیده شده محکمه میکنند‪ .‬آیا‬ ‫حماقتی بیشتر از اینرا میشود سراغ کرد؟ از این لحاظ نه در غرب و نه هم نزد شما عدالت وجود ندارد‪ .‬کسانیکه‬ ‫دیروز در کابل به قدرت رسیدند قادر نیستند عدالت را تأمین نمایند‪ .‬آنها مسلمان نیستند‪ .‬آنها از خداوند فاصله دارند‪،‬‬ ‫بنابرین هیچگاه از طرف مردم به عنوان اراکین سزاوار حرمت در افغانستان نخواهند بود‪ .‬حتی اگر آنها به مسجد‬ ‫بروند و به عبادت مسخره گونه هم بپردازند‪ .‬آنها منافقی بیش نبوده و منافقت در اسالم گناه کبیره شمرده میشود‪.‬‬ ‫شما روس و شوروی هستید و به صراحت اظهار میدارید‪" :‬من کمونیست هستم! من خدا را نمی شناسم !" شما برای‬ ‫مسلمان های وطن ما بهتر از اینها هستید‪ .‬شما چهرۀ خود را پنهان نمیکنید‪ ،‬اگر چه چهرۀ شما شاید مورد پسند ما‬ ‫نباشد‪ .‬خداوند چهره های گوناگون را آفریده‪ .‬تا زمانیکه شما در کارهای ما مداخله نمیکنید‪ ،‬به عزت‪ ،‬مذهب و مال‬ ‫ما دست درازی نمیکنید‪ ،‬برای ما بی تفاوت است که شما کی هستید؟ خدا را شکر که میان کشورهای ما سرحد وجود‬ ‫دارد‪ .‬این سرحد نه تنها باالی زمین و دریا میگذرد‪ ،‬بلکه سرحد مذکور از میان ارزش ها و عقاید مردم ما در بارۀ‬ ‫مفهوم زندگی میگذرد‪ .‬شما شوروی ها طرز زندگی خود را دارید و ما میخواهیم به زندگی معمول و مفهوم خود ادامه‬ ‫بدهیم‪ .‬نباید سرحد را عبور کرد‪ ،‬نه شما و نه هم ما‪.‬‬ ‫من میدانم این خلقی ها که تمثیل مسلمان بودن را میکنند‪ ،‬تالش خواهند کرد تا اذهان عامه را تغییر داده‪ ،‬نفوذ‬ ‫روحانیون را محدود ساخته و تعریفات اروپائی را در اینجا باالی مردم تحمیل نمایند‪ .‬این همه باعث خونریزی خواهد‬ ‫شد‪ .‬زیرا آنها در مناقشه با مردم درگیر خواهند شد‪ ،‬و این همه بخاطر آنکه آنها روشن فکر استند‪.‬‬ ‫داوود صدها مسلمان با تقوا را از بین برد‪ .‬ولی هیچکس از او بسیار آزرده نشد‪ ،‬چون همه میدانستند که داوود "از خود‬ ‫ما است"‪ .‬داوود کتابی در بارۀ غربأ ننوشته‪ ،‬در لیسه معلمی نکرده‪ .‬داوود یک سردار بود‪ ،‬خان و مستبد بود‪ ،‬یک‬ ‫افغان بود‪ .‬او بعضی از مسلمانها را بخاطر خوشبختی مسلمانهای دیگر از بین میبرد‪ .‬او مرتکب گناه میشد‪ ،‬اما او‬ ‫مسلمان بود‪ ،‬با مردم بود‪ ،‬و در اینباره هیچکس شکی نداشت‪ .‬داوود طوری عمل میکرد که در وطن ما و در تأریخ ما‬ ‫معمول است! هرقدر یک مقتدر بیشتر میکشد‪ ،‬او را بیشتر احترام میکنند‪ .‬و اما‪ ،‬این انقالبی های شما "از ما نیستند"‪،‬‬ ‫آنها خارج از مردم قرار داشته و از شما هستند‪".‬‬ ‫خوتیایف با گوشۀ چشم تبسمی که بیانگر نارضایتی اش بود کرده با خود فکر کرد‪" :‬این بنیادگرایان فکرهای عجیبی در‬ ‫سر دارند‪ ،‬اینگونه افکار اسالمی میتوانند عواقبی به بار آورند که‪ . . .‬حتی وحشتناک است تصور کرد‪".‬‬ ‫سپس خوتیایف پرزۀ دیگری را برداشت‪:‬‬ ‫"با قونسل اضالع متحدۀ امریکا ماریک وارین ‪ Maric Warren‬مالقت کردم‪ .‬نان چاشت را که از ساالد‪ ،‬پیزا با‬ ‫ماهی های کوچک گندیدۀ ساردین که در قطی های کانسرو ساخت ایتالیا میباشند ترکیب یافته بود در "بازار سبز" در‬ ‫کافی "نیو تریتونی" صرف نمودیم‪ .‬من با خود ودکا برده بودم‪ .‬پول رستوران را نیز من پرداختم‪ .‬ودکا و غذای مفت‬ ‫ماریک را مست ساخت‪ .‬این امریکائی ها اعصاب نهایت ضعیف دارند‪ .‬نوشیدن شراب را یاد ندارند‪ .‬همین که نشه شد‪،‬‬ ‫از صورتش قواره های مزخرفی میساخت‪ ،‬چشمانش را هولناک کرده‪ ،‬حرکات نامناسب اجرا مینمود‪ .‬کوشش میکرد‬ ‫حتی به زبان روسی حرف بزند‪ ،‬من هم تالش داشتم از او عقب نمانم‪". . .‬‬ ‫خوتیایف با قهقهه خندید‪" :‬چی مالقاتی ! آفرین ! طنز نویس!" خوتیایف با گرمی از دوستش که نام "میخ" را نیز به او‬ ‫داده بود و راپور خود را در مورد مالقات با قونسل امریکا در کابل با مقدمۀ شوخی آمیز برای خشنودی خاطر او‬ ‫نوشته بود‪ ،‬یاد کرد‪ .‬خوتیایف بخوبی میدانست که به تعقیب مقدمۀ طنز گونه متن جدی‪ ،‬نهایت جدی خواهد آمد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫در راپور آمده بود‪:‬‬ ‫حین صحبت با قونسل امریکا در کابل‪ ،‬ماریک وارین موصوف نظر داد که در نتیجۀ کودتای دیروز "کمونیستی"‪،‬‬ ‫اتحاد شوروی به دام افتاد‪ .‬در شرایط کنونی مسکو در پالیسی افغانی خود در برابر دو انتخاب قرار دارد‪.‬‬ ‫اول ‪ -‬خود را برای پیاده کردن پروگرام خیال پردازانۀ حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬یعنی اعمار سوسیالیزم در افغانستان‬ ‫مرتبط بسازد‪ .‬اشتراک در این پروگرام تمویالت بی حد و حصر را از اتحاد شوروی خواهد خواست‪ .‬اتحاد شوروی‬ ‫مجبور خواهد بود تا پرسونل نهایت مجرب‪ ،‬مسلکی‪ ،‬با دسپلین و آشنا با خصوصیات افغانستان به این کشور بفرستد‪ .‬به‬ ‫عقیدۀ وارین در شرایط کنونی امکانات بشری و مادی اتحاد شوروی تکافوی اینهمه سرمایه گذاری ها را نمیکند‪.‬‬ ‫استفاده از نیرو و ابزار موجود حد اقل نتایج را به دست خواهد داد‪ .‬بدینترتیب مسکو به "تمویالت" در افغانستان‬ ‫پرداخته و در عوض دست آوردی نخواهد داشت‪ .‬بنابرین شوروی ناگزیر مصارف عظیمی را "بخاطر به ثمر رسانیدن‬ ‫سوسیالیزم" در همسایۀ جنوبی خود متقبل گردیده در حالیکه که خود به محرومیت های معینی روبرو خواهد شد‪.‬‬ ‫کمبودی ها قبل از همه در ساحۀ نظامی محسوس خواهند شد‪ .‬نتیجۀ این همه چی چیزی خواهد بود؟ این همه در نهایت‬ ‫امر به نفع ایاالت متحدۀ امریکا تمام خواهد یافت !"‬ ‫دوم ‪ -‬اتحاد ش وروی به تمویالت محدود در افغانستان خواهد پرداخت‪ .‬در نتیجۀ پالیسی مذکور رفقای افغانی اتحاد‬ ‫شوروی‪ ،‬پس از یکی دو ماه در برابر سؤال های اذهان عامۀ افغانستان قرار خواهند گرفت که‪" :‬اصالحات مترقی کجا‬ ‫استند؟ بخاطر کدام اهداف شما قدرت را تصاحب نمودید؟ برای چی این انقالب خونین را به راه انداختید؟ رئیس جمهور‬ ‫کشور را به قتل رساندید؟ اصالحات وعده داده شده کجا استند؟ دیده میشود که شما حرافهایی بیش نیستید و کاری از‬ ‫شما ساخته نیست‪ ".‬سپس پروسۀ رسوائی و افشا سازی احمق ها شروع گردیده‪ ،‬تبهکاران نشانی و برمال میشوند و‬


‫تصفیۀ حساب ها به راه می افتند‪ .‬به دنبال اینهمه انگشتان شهادت به باال رفته و فریاد های‪" :‬او مالمت است‪ ،‬این‬ ‫مالمت است شنیده خواهند شده‪ ،‬جنگ همه علیه همه آغاز یافته همه گلوی یکدیگر را فشرده و در نتیجه همه مغلوب‬ ‫خواهند شد‪.‬‬ ‫ناکامی رفقای افغانی‪ ،‬مغلوبیت اتحاد شوروی ن امیده شده و نظامی که به دنبال آن روی صحنه بیاید‪ ،‬روابطی را که‬ ‫مسکو با حزب دیموکراتیک خلق داشت نخواهد بخشید‪ .‬ایاالت متحدۀ امریکا و سائر کشورهای متخاصم با اتحاد‬ ‫شوروی مواضع خویش را در افغانستان استحکام خواهند بخشید‪ .‬افزون بر اینهمه اعتبار اتحاد شوروی در کشورهای‬ ‫رو به انکشاف خاتمه میابد‪".‬‬ ‫ماریک وارین در جریان صحبت ها با شعف از مهارت پیلوت های که ارگ را مورد هدف قرار میدادند‪ ،‬یادآوری کرد‪.‬‬ ‫او با نقل قول از آتشۀ نظامی امریکا در کابل گفت که در طیاره ها احتماأل جوانان روسی قرار داشتند‪ ،‬نه افغانها‪ ".‬من‬ ‫به ماریک خاطر نشان ساختم‪ " :‬شک نداشته باشید‪ ،‬در طیاره ها افغانها نشسته بودند‪ .‬ما میتوانیم نه تنها افغانها را در‬ ‫طیاره های مشابه پرواز کردن و با مهارت بمباری کردن یاد بدهیم‪ ،‬بلکه حتی امریکائی ها را نیز آموزش بدهیم‪ .‬پیلوت‬ ‫های خود را نزد ما بفرستید‪ .‬اما قبل از همه این افر اد باید عضویت حزب کمونیست ایاالت متحدۀ امریکا را بدست‬ ‫آورده و سوگند وفاداری به "جنبش بین المللی کمونیستی" یاد کنند‪ ".‬ماریک معنی حرف های مرا نفهمید‪ ،‬بسیار مست‬ ‫بود‪".‬‬ ‫"تحلیلگر" پس از مکثی راپور سومی را برداشته به خواندن آن پرداخت‪:‬‬ ‫"با اشرف خان‪ ،‬مالک منزل که من در همجواری عمارت سفارت کرایه گرفته ام مالقات کردم‪ .‬اشرف خان یکی از‬ ‫متنفذین قوم احمد زی است‪ .‬او همزمان شوهر دختر سفیر افغانستان در امریکا و شوهر ثریا‪ ،‬دختر فرزندی جنرال‬ ‫فاروق لوی درستیز اردوی افغانستان میباشد‪ .‬اشرف خان تحصیالتش را در چکوسلواکیا تمام کرده‪ .‬حکمرانان قبلی‬ ‫افغانستان (ظاهر شاه و محمد داوود) با والدین و اقارب اشرف خان معرفت داشتند‪ .‬لیدران افغانستان به خانوادۀ او به‬ ‫دلیل داشتن ریشۀ اشرافی و اخالق نیکو احترام قایل بودند‪ .‬اشرف خان زمان کوتاهی منصب دار اردو بوده و گفته‬ ‫میشود که الی رتبۀ تورنی یا جگړنی نیز رسیده بود‪ .‬اکنون در وزارت پالن به حیث مسؤول یکی از دیپارتمنت ها‬ ‫ایفای وظیفه میکند‪ .‬حس مقام طلبی ندارد‪ .‬خدمت در ارگان های دولتی برای او بیشتر معنی "حضور داشتن" را دارد‪.‬‬ ‫اشرف خان زمیندار بزرگ و پولدار است‪ .‬زمین های وسیع و حاصلخیزی که متعلق به او میباشد در اطراف شهر‬ ‫کابل قرار داشته‪ ،‬به او درآمد فراوانی میرساند‪ .‬در این زمینه میتوان از تاکها در منطقۀ کوهدامن و دیگر نقاط کشور‬ ‫یاد آور شد‪ .‬پادشاه افغانستان امان اهلل خان در وقت و زمانش به پدر اشرف خان زمین های وسیعی را در همجواری‬ ‫قصر تاج بیگ بخشیده بود‪ ،‬جائیکه اشرف خان اکنون منزل مجللی اعمار نموده و در آن زندگی میکند‪ .‬اشرف خان به‬ ‫زبان های روسی و چکی روان صحبت میکند‪ .‬اتحاد شوروی را دوست دارد‪ .‬بخاطر خریداری تحایف به پسرش به نام‬ ‫عزیز اکثرأ به مسکو سفر میکند‪ .‬او باور دارد که اتحاد شوروی بهترین تولیدات روی زمین را برای اطفال دارد‪.‬‬ ‫اشرف خان صبح امروز به منزلم آمد تا بداند که حوادث دیروز بر من چگونه سپری شده اند؟ طی صحبت کوتاهی که‬ ‫در حقیقت من باالیش تحمیل کردم ( اوغالبأ شخصی کم حرفی است) اشرف خان قرار ذیل ابراز نظر کرد‪:‬‬ ‫"تره کی و پیروانش که این کودتا را اجرا نم ودند‪ ،‬به قشر اشراف زادگان افغان تعلق ندارند‪ .‬آنها روابط نزدیک با‬ ‫سران اقوام ندارند‪ .‬شما میدانید حتی پشتون های عادی‪ ،‬معموأل اجداد خود را اال هفتمین پشت می شناسند‪ .‬آیا نورمحمد‬ ‫تره کی از هویت اجداد خود باخبر است؟ حد اقل از سومین پشت خود؟ باور ندارم‪ .‬فرض کنیم او آنها را می شناسد؟‬ ‫آیا او به آنها افتخار میکند؟ فکر نمیکنم‪ .‬اجداد او کی ها هستند؟ برده ؟ مزدورکار؟ فقیر؟ چوپان؟‬ ‫اقوام پشتون در کشور ما همیشه سیاست را تعیین کرده اند‪ .‬هرکسی را که این اقوام بپذیرد‪ ،‬همان کس حاکم خواهد بود‪.‬‬ ‫ارادۀ سران اقوام پشتون فیصله کن بشمار میرود‪ .‬من باور ندارم که لیدران اقوام پشتون از حاکمیت جدید طرفداری‬ ‫بکنند‪ ،‬بنابرین حکومت نو پیدا را حتی چوپان ها هم قبول نمیکنند‪". . .‬‬ ‫اشرف خان در ادامه گفت‪" :‬من در کشور چکوسلواکیا مارکسیزم ‪ -‬لینینیرم را آموخته ام‪ .‬ناگفته نماند که این علم را‬ ‫خوب آموخته ام‪ .‬محصل ممتاز بودم‪ .‬من میدانم که افکار تره کی ریشه در "تئوری طبقاتی" دارد‪ ،‬او فکر میکند که‬ ‫پشتونهای که در "پائین" قرار دارند آرزو دارند تا از استثمار قشر "باال" نجات یابند‪ .‬او اینطور فکر میکند‪ ،‬چون او‬ ‫بیشتر یک انگلیس است تا یک پشتون‪ .‬اما من برعالوۀ دانشی که در پراگ کسب کردم‪ ،‬درسهای را که از پدر و و‬ ‫پدرکالن هایم که پشتونهای اصیل بودند به دست آورده ام‪ ،‬نیز به یاد دارم‪ .‬به همین دلیل است که من باور دارم‪ ،‬تره‬ ‫کی در خطا است‪ .‬تئوری طبقاتی‪ ،‬این همه "پائین" و "باال" برای اروپاست‪ .‬شما فکر نکنید که من قصد نقد تئوری‬ ‫مارکسیزم ‪ -‬لینینزم را دارم‪ .‬این یک علم بزرگ است‪ .‬اما در جامعۀ افغانی ما طبقات وجود ندارند‪ .‬ما فاقد کارگران‪،‬‬ ‫دهاقین‪ ،‬سرمایه داران‪ ،‬به معنی اروپای آن هستیم‪.‬‬ ‫به عبارۀ دیگر روابطی که در آن ایام در اروپا میان طبقات حکمفرما بود نزد ما وجود ندارد‪ .‬ما کشوری استیم دارای‬ ‫اقوام‪ .‬روابط درونی اقوام و روابط آنها با یکدیگر را نمیتوان از دیدگاه تئوری مارکسیستی ‪ -‬لینینیستی ارزیابی کرد‪.‬‬ ‫من در اینباره زیاد فکر کرده ام‪ ،‬در اینجا در افغانستان تئوری نامبرده قابل تطبیق نیست‪ .‬من در ارتباط بسیار نزدیک‬ ‫با قوم خود قرار دارم و به مشکل میتوانم تصور کنم که "پائین" ها و "باال" ها در قوم من علیه یکدیگر قرار بگیرند‪.‬‬


‫البته مناقشات میان اقوام رخ میدهند‪ .‬اما مناقشات مذکور هیچگاه ماهیت طبقاتی نداشته اند‪ .‬نباید از یاد ببریم که "باالها"‬ ‫و "پائین ها" در اقوام ما اقارب یکدیگر هستند‪".‬‬ ‫خوتیایف مدتی در مورد محتویات راپورهای که خوانده بود فکر کرد‪ .‬سگرتی را روشن کرد و به فکر فرو رفت‪:‬‬ ‫"چیزهای عجیبی مینویسند ! یکی خشمگینانه تهدید میکند که قهر مسلمان ها برانگیخته خواهد شد‪ ،‬دیگری قصۀ‬ ‫سرمنگسک را سر داده میگوید‪" :‬اگر زیاد کمک کنید‪ . . .‬اگر کمتر کمک کنید‪ ". . .‬سومی در حالیکه میخواهد بگوید‬ ‫که دوست ما است‪ ،‬ولی دوست‪ ،‬دوستان ما نیست‪ .‬در عین حال همۀ این نظریات معقول به نظر میرسند‪ .‬حاال که این‬ ‫پرزه ها در برابر من استند‪ ،‬من میتوانم تمام آنها را طعمۀ حریق بسازم و ختم! شاید بهتر باشد تا آنها سوزانده نشوند و‬ ‫به تلگرامی آماده شده عالوه گردند تا بدینترتیب "مقامات" حد اقل سه نظر متفاوت را نیز دریابند؟"‬ ‫خونیایف غرق این افکار دوسیۀ کارتنی را که در آن تلگرام آماده شده برای ارسال و راپورهایی را که لحظاتی پیش‬ ‫خوانده بود قرار داشتند برداشته به اتاق آرلوف‪ -‬موروزوف رفت‪ .‬اما معاون اوسادچی را در دفترش نیافت‪ .‬دروازۀ‬ ‫اتاقش بسته بود‪ ،‬از آنجا سوی دفتر آمر روان شد‪ .‬او را نیز در جایش نیافت‪ ،‬اما در اتاق اوسادچی‪ ،‬آرلوف‪-‬‬ ‫موروزوف در کنجی عقب میز نشسته بود‪ .‬آرلوف‪ -‬موروزوف در حالیکه عینک های "معلم مآبانه اش" را باالی نوک‬ ‫بینی پائین نموده بود‪ ،‬کاغذهایی را پائین و باال میکرد‪.‬‬ ‫آرلوف – موروزوف با صدای که تقریبأ شنیده نمیشد گفت‪:‬‬ ‫"بیا ولودیا‪( ،‬خوتیایف) داخل شو‪ . . .‬آمر صاحب را بردند‪ . . .‬به شفاخانه‪ .‬احتماأل حملۀ قلبی بوده باشد‪ . . .‬اگر چیزی‬ ‫برای امضا داری‪ ،‬پس بده !"‬ ‫"میخ" (خوتیایف) که نمیدانست چی بگوید‪ ،‬با وارخطای تمام چیزهای را که با خود آورده بود روی میز گذاشت‪.‬‬ ‫خوتیایف‪" :‬حال آمر صاحب چطور است؟"‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف در حالیکه به سختی نفس تازه میکرد جواب داد‪" :‬نمیدانم‪ . . .‬من داکتر نیستم‪". . .‬‬ ‫معاون دفتر استخبارات متنی را که خوتیایف ترتیب داده بود از نظر گذرانده‪ ،‬بعضی از عالمات را در آن تصحیح‬ ‫نموده و خواست آنرا به امضأ برساند‪ .‬او در حالیکه قلم خود رنگ نقره ای رنگ خود را به طرف متن خوتیایف میبرد‬ ‫از باالی عینکش سوی خوتیایف نگریسته پرسید‪ " :‬چیزی دیگری هم برای امضا داری؟"‬ ‫خوتیایف راپورهایی را که موجب تشویش او شده بودند بیرون آورده گفت‪" :‬بخوانید‪".‬‬ ‫آرلوف – موروزوف بسیار بطی میخواند‪ .‬حین خواندن حتی یک عضله در صورت او تکان نمیخورد‪ .‬پس از خواندن‬ ‫تلگرامی که خوتیایف صرف در آن نظریات مثبت و حمایت بخش را در مورد انقالب دیروز درج نموده بود به امضا‬ ‫رسانده گفت‪:‬‬ ‫"راپ ورهای که محتویات آن شامل تلگرام نگردیده اند‪ ،‬بسیار خوب استند‪ . . .‬آنها را نگهدار‪ . . .‬باالی آنها کار خواهیم‬ ‫کرد‪ . . .‬میدانی اگر ما اینهمه را اکنون به اطالع آمرین خود در مسکو برسانیم ‪ . . .‬سرهای شان گیچ میشود ‪ . . .‬و ما‬ ‫را درک نخواهند کرد‪ . . .‬افزون برهمه به تأریخ دوم می نزد ما ‪ . . .‬ایوان ایوانوویچ می آید‪".‬‬ ‫خوتیایف در حالیکه عصبانی شده بود پرسید‪ " :‬چرا ما باید در مورد سرگیچی آمرین یا در بارۀ ‪ . . .‬ایوان ایونوویچ‬ ‫فکر کنیم؟" خوتیایف در حالیکه خودش سخنان خود را قطع میکرد پس از مکثی بالفاصله افزود‪" :‬آه‪ ،‬بلی ! فهمیدم!‬ ‫ایوان ایوانوویچ !"‬ ‫سر خوتیایف از این همه حوادث به دوران افتیده بود‪ :‬حملۀ قلبی باالی آمرش‪ ،‬احساس ناتوانی از اینکه نمیتواند مرکز‬ ‫را از راپورهای سائر "منابع" باخبر بسازد و باالخره مسافرت قریب الوقع ایوان ایوانوویچ یرشوف به کابل‪ ،‬مسائلی‬ ‫بودند که او را سخت ناراحت میساختند‪.‬‬ ‫او تمام شب نخوابیده بود‪ ،‬و جالبتر اینکه خواب از سرش پریده بود‪" .‬میخ" در این میان با خود فیصله نمود‪ " :‬به خانه‬ ‫میروم‪ ،‬و شراب مینوشم‪".‬‬ ‫خوتیایف با صدای آرام از آمرش پرسید‪" :‬مرا دیگر کار دارید؟"‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف که بنظر میرسید در مورد تصمیم "تحلیلگر" حدس میزد جواب داد‪:‬‬ ‫"برو‪ ...‬خوب استراحت کن‪".‬‬ ‫و‪ .‬ا‪ .‬کریوچکوف صبح ‪ ۸۷‬اپریل ‪ ۵۷۹۲‬را طبق معمول با اجرای تمرین سپورتی آغاز کرد‪ .‬رئیس "ریاست عمومی‬ ‫اول" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی (کشف خارجی) شخصی بود که عادات خود را تغییر نمیداد‪ .‬اجرای تمرینات با‬ ‫انرژی سپورتی صبح نیز یکی از همین عادات او بود‪.‬‬ ‫آنروز شنبه بود‪ ،‬اما کریوچکوف حتی در روزهای رخصتی حسب عادت ساعت ‪ ۶‬صبح ازبستر برخاسته‪ ،‬دریشی‬ ‫سپورتی اش را به تن نموده و به چمنی که در همسایگی منزلش قرار داشت رفته به جست و خیز و حرکات خسته کنندۀ‬ ‫سپورتی پرداخت‪ .‬پس از اجرای تمرینات سپورتی‪ ،‬شاور و صرف صبحانۀ محقر‪ ،‬به طرف کار حرکت می کرد‪.‬‬ ‫کریوچکوف تا دفترش در ریاست "کشف خارجی" پیاده میرفت‪ .‬فاصله میان منزل و دفتر او در حدود یک کیلومتر بود‪.‬‬ ‫منازل رهایشی مأمورین ادارۀ "کشف خارجی" و تعمیر ریاست "کشف خارجی" ساختمانهای را تشکیل میدادند که‬ ‫ذریعۀ دیواری احاطه گردیده و بیگانه ها به آن اجازۀ ورود نداشتند‪ .‬محیط مذکور دور از انظار دیگران در میان‬ ‫جنگلی آنسوی جادۀ حلقوی شهر مسکو قرار داشت‪.‬‬


‫هفت سال قبل از امروز ریاست "کشف خارجی" در این منطقه که "یاسینیووه"‪ 2‬نام دارد جابجا گردید‪ .‬این منطقه با‬ ‫دیواری مطمئنی احاطه شده و باالی دروازۀ عمومی آن تابلوی فلزی را با متن‪" ،‬مرکز علمی تحقیقات"‪ ٬‬آویخته بودند‪.‬‬ ‫کسیکه این متن را نوشته بود‪ ،‬بدون شک طنز نویس زرنگی بوده‪ .‬به هر حال بدون آنهم کمتر کسی جرئت میکرد به‬ ‫این "منطقه" نزدیک شود‪ .‬سرک که از سرک "حلقوی" به آنجا منتهی میگردید با عالمۀ ترافیکی "دخول منع است"‬ ‫نشانی گردیده بود‪.‬‬ ‫اواخر فصل بهار در حومۀ مسکو همیشه بهترین موسم سال بشمار میرود‪ :‬برگهای تازه و نورس درختان توس و چنار‬ ‫سر میکشند‪ ،‬زمین با سبزۀ تازه و زمردین آراسته میشود‪ ،‬آسمان بلند‪ ،‬سراپا نیلی و بدون هرگونه لکه ای زیبائی‬ ‫خاصی میداشته باشد‪...‬‬ ‫در حقیقت راه پیمائی صبحانه الی دفتر برای کریوچکوف در نوع خود ادامۀ تمرینات سپورتی صبح او میبود‪ .‬این قدم‬ ‫زدن غیر مستقیم به او نشاط و خوشبینی بیشتر می بخشید‪ .‬اما وقتی به این شخص که جثۀ کوچک و قد نچندان بلند که‬ ‫راه رو میان جنگل را به صوب دفتر می پیمود نگاه میکردی‪ ،‬حتی در فکرت هم خطور نمیکرد که او از اینهمه‬ ‫نعمات طبیعت حظ ببرد‪.‬‬ ‫کریوچکوف ظاهراً بهیچوجه به رئیس اداره ایکه نیم دنیا را در هراس دایمی قرار داده بود شباهت نداشت‪ .‬او اصأل‬ ‫چنین یک شخصی را به یاد نمی آورد‪ .‬او بیشتر به یک مدیر محاسبه‪ ،‬مأمور عادی دولت یا معلم مکتب میماند تا به آمر‬ ‫مخوف ترین ادارۀ استخباراتی در سراسر جهان‪ )...(.‬چشمان کریوچکوف یگانه عالمۀ خارق العاده گی شخصیت او‬ ‫بود که با مواجه شدن با آنها‪ ،‬حتی وقتی او از زیر عینک های ذره بین دارش مینگریست‪ ،‬مخاطبش تکان میخورد‪.‬‬ ‫صبح آنروز او با قدم های استوار و رسمی در حالیکه روبرویش را می نگریست و چهره اش متمرکز بودن را نشان‬ ‫میداد به طرف دفترش در حرکت بود‪ .‬به همکارانی که سر راهش قرار میگرفتند بدون یک تبسم خشک‪ ،‬فقط سر می‬ ‫جنباند‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫کریوچکوف در عین حال عادت کرده بود در فاصلۀ منزل الی ریاست یکبار دیگر کارهایی را که باید درهمان روز‬ ‫انجام میداد ذهنأ ترتیب و تنظیم کرده مسائل عاجل و درجه دوم را تعیین میکرد‪ .‬صبح روز یاد شده افکار رئیس "کشف‬ ‫خارجی" بکلی دور از زیبائی های حومۀ مسکو بود‪ .‬افغانستان با کودتای نظامی (بعضی ها آنرا انقالب می نامیدند) که‬ ‫در آنجا دو روز قبل رخ داده بود ناگهان وارد زندگی او گردید)‪ .(I‬قدرت را در کابل اشخاصی تصاحب کردند که نام‬ ‫هایشان فقط دو روز قبل در ادارۀ کدر و پرسونل کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬به حیث اجنتان یا "ارتباطی های قابل اعتماد" درج‬ ‫بود‪ .‬اشخاص مذکور لیدران سازمان نیمه مخفی سیاسی حزب دیموکراتیک خلق بوده و "نفرهای" کریوچکوف با‬ ‫استفاده از "اختصاصیه های" خاص کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی تحت عنوان کمک به نیروهای چپ‪،‬‬ ‫به آنها پول می پرداختند و در منازل به کرایه گرفته شده با آنها مالقات های محرمانه انجام میدادند‪"...‬نفرهای"‬ ‫کریوچکوف طی این مالقات ها از آنها مصرانه می طلبیدند تا از خونگرمی کار نگرفته و در شرایط کنونی از هرگونه‬ ‫اقدامی بر ضد نظام قانونی در افغانستان بپرهیزند‪ .‬اما معلوم شد که همۀ این کوششها عبث بودند‪ :‬رئیس جمهور داوود‬ ‫به قتل رسیده‪ ،‬نظام جمهوری از بین رفته بود‪ .‬اکنون باید واضح میشد که با وضعیت پدید آمده چی روشی در پیش‬ ‫گرفته شود‪.‬‬ ‫سؤال های زیادی در ذهن کریوچکوف خطور میکردند‪ " :‬مقاصد این انقالبی ها که با چنین سرعتی قدرت را در کابل‬ ‫بدست گرفتند چیست؟ به کی اتکاء دارند؟ آیا آنها کدام پروگرام عملی دارند؟ اگر دارند طرق تطبیق آنرا چگونه می‬ ‫بینند؟)‪ (II‬عکس العمل غرب در قبال حوادث اخیر افغانستان چگونه خواهد بود؟ آیا غرب واقعات افغانستان را نتیجۀ‬ ‫دست اندازی های مسکو تلقی خواهد کرد؟ عکس العمل حکومت اتحاد شوروی در مورد به قتل رسیدن رئیس جمهور‬ ‫قانونی‪ ،‬اعضای خانواده و وزرای کابینه اش که برخی زیاد آنها دوستان اتحاد شوروی بشمار میرفتند‪(III) ،‬چگونه باید‬ ‫باشد؟ استخبارات شوروی پیرامون اوضاع بوجود آمده چی روشی را باید در پیش بگیرد؟ ارتباطات با اشخاصی که‬ ‫فقط دو روز قبل تحت نامهای مستعار با مأمورین شبکه های جاسوسی شوروی همکاری میکردند‪ ،‬منبعد چگونه ترتیب‬ ‫یابد؟"‬ ‫کریوچکوف به تحلیل اوضاع در ذهن خود ادامه میداد‪:‬‬ ‫"واضح است که با یوری آندروپوف‪ 3‬باید مشوره صورت بگیرد‪ .‬درعین حال موضع کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست را‬ ‫پیرامون این مسأله باید دانست‪ .‬بلی اینکار را باید فورأ انجام داد‪ "...‬کریوچکوف بیروکرات کهنه کاری بود‪ ،‬هیچگاه‬ ‫عجوالنه عمل نمیکرد‪ ،‬اول میخواند باز امضاء میکرد‪ .‬او خود را عسکر راستین حزب میشمرد و باور راسخ داشت که‬ ‫‪2‬‬

‫‪ .‬نام ناحیۀ در جنوب ‪ -‬غرب مسکو‪ ،‬ادارۀ "کشف خارجی" شوروی در آنجا موقعیت داشت‪.‬‬

‫‪3‬‬

‫حین وقوع کودتای هفت ثور در افغانستان‪ ،‬یوری اندروپوف رئیس کی جی بی( کمیتۀ امنیت دولتی) اتحاد شوروی بود‪.‬‬


‫حزب او را برای خدمت به "ارگانهای امنیتی" فرستاده است‪ .‬عده ای از "گرگان پیر"‪ 4‬در "یاسینیووا" موجودیت او را‬ ‫در اجتماع مخفی خویش به سختی تحمل میکردند‪ .‬آنها پشت سر کریوچکوف را "بیگانه"‪" ،‬غیر مسلکی" و "بیروکرات‬ ‫حزبی" یاد میکردند‪ .‬کریوچکوف از شایعات در بارۀ خود اگاه بود‪ ،‬او میتوانست به "باال" خبر بدهد‪ ،‬ولی به اینکار‬ ‫‪5‬‬ ‫متوسل نمیشد‪ .‬در چنین لحظات با خود‪ :‬می اندیشید" کی گفته که ادارۀ "کشف خارجی"را باید حتمأ یک جیمز باند‬ ‫اداره کند؟ ‪ ...‬بگذار این "گرگان سالخورده" کمافی السابق مصروف کارهای خویش باشند‪ :‬اجنتها را استخدام کنند‪،‬‬ ‫عملیات مخفی را به راه اندازند‪ ،‬به دزدی اسرار بپردازند‪ ،‬معلومات تخریب کننده را جمع آوری نمایند‪ ،‬در یک کلمه‬ ‫مصروف کارهای باشند که یاد دارند‪ (IV).‬من وظایف خود را به پیش خواهم برد‪" .‬کشف" درشرایط کنونی یکی از‬ ‫وسایل سیاست های بزرگ است‪ ،‬بنابرین در رأس آن هم نباید کدام مأمور اوپراسیونی قرار داشته باشد‪ ،‬بلکه یک‬ ‫سیاستمدار آبدیده که مکتب حزبی را پشت سر گذرانده باشد باید رهبری آنرا بدست داشته باشد‪.‬‬ ‫بطور مثال‪ ،‬واقعه ایکه در همین تازگی ها اتفاق افتاد‪ ،‬یعنی افغانستان‪ .‬البته در کمیتۀ مرکزی و وزارت خارجۀ کشور‬ ‫هم هنوز بدرستی نمیدانند که با این "هدیۀ" ناگهانی چی کنند‪ .‬درعین حال تردیدی نیست که انجام تمام کارهای "فرعی"‬ ‫را به دوش ریاست "کشف خارجی" خواهند انداخت‪ .‬و این نه تنها بخاطر آنکه "نفرهای" کشف خارجی در حوادث‬ ‫کابل دور افتاده دست داشتند‪(V)".‬‬ ‫کریوچکوف احساس میکرد که مسألۀ افغانستان ساده نبوده و متداوم خواهد بود‪ ،‬در آنجا منافع اشخاص‪ ،‬گروه ها‪،‬‬ ‫کشورها و حتی ایدیالوژی های مختلف در برابر یکدیگر قرار خواهند گرفت‪.‬‬ ‫والدیمیر کریوچکوف سه سال قبل به کرسی ریاست عمومی اول (کشف خارجی) تقرر یافت‪ .‬قبل از آن او مدت سه‬ ‫سال به نوبت معاون دو رئیس سابق این اداره سوخاریفسکی و مورتین که نمایندگان مکتب سابقۀ استخبارات شوروی‬ ‫بودند‪ ،‬ایفای وظیفه کرده بود‪ .‬روسای قبلی‪ ،‬کارمندان عادی اوپراسیونی بودند و پلیت های پر از ستاره داشته و بیشتر‬ ‫عادت کرده بودند مجریان اوامر باشند‪ .‬کریوچکوف با آمدن خود به ادارۀ کشف آنرا سیاسی ساخته‪ ،‬به فعالیت آن رنگ‬ ‫و رونق عصری بخشیده و در برابر کارمندان آن وظایف بزرگتری گذاشت‪ .‬رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬آندروپوف به زودی‬ ‫متوجه فعالیت و نقش نوی ادارۀ "کشف خارجی" گردیده و وقتأ فوقتأ شخصأ به دیدار مأمورین آن به "یاسینیووا" می‬ ‫آمد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫کریوچکوف زمانیکه در چوکات کمسمول‪ 6‬در شهر ستالینگراد‪ 7‬کار میکرد‪ ،‬فاکولتۀ حقوق پوهنتون ایالت ساراتف‪ 8‬را‬ ‫بصورت غیابی به پایان رسانیده‪ ،‬سپس در همانجا (ستالینگراد) به صفت څارنوال ایفای وظیفه کرده بود‪ .‬در سال‬ ‫‪ ۵۷۱۵‬او را برای تحصیل به اکادمی دیپلوماسی اتحاد شوروی فرستادند‪ .‬در آنجا او یگانه محصلی بود که به آموختن‬ ‫زبان هنگری پرداخت‪ ،‬دیگران جرئت نمیکردند به آموزش این زبان پیچیدۀ اروپای شرقی مبادرت ورزند‪ .‬اما‬ ‫کریوچکوف کسی نبود که تسلیم شود‪ .‬او صرف سه ‪ -‬چهار ساعت در یک شبانه روز میخوابید و بدین ترتیب ثابت‬ ‫ساخت (قبل ازهمه برای خود) که میتواند نسبت به دیگران کارهای زیادی را انجام دهد‪ .‬پس از مدتی او را برای کار‬ ‫به سفارت اتحاد شوروی در بوداپست (پایتخت کشور هنگری) فرستادند‪ ،‬جائیکه او حین اقامتش شاهد وقوع داغ قیام‬ ‫ضد حکومتی گردید‪ .‬همانجا در بوداپست‪ ،‬با آندروپوف آشنا شد‪ .‬آندروپوف بزودی دریافت که این دیپلومات جوان‬ ‫دارای استعداد‪ ،‬پشتکار‪ ،‬حوصله مندی‪ ،‬حافظۀ قوی و سریع‪ ،‬توانائی تحلیل و ارزیابی مسائل را داشته و در اجرای‬ ‫امور محوله صادق میباشد‪.‬‬ ‫آندروپوف پس از برگشت به مسکو و تقرر یافتن به حیث آمر بخش "کشورهای سوسیالیستی" در کمیتۀ مرکزی حزب‬ ‫کمونیست اتحاد شوروی‪ ،‬کریوچکوف را نیز نزد خود خواسته‪ ،‬نخست به صفت همکار ومدتی بعد‪ ،‬پس از احراز مقام‬ ‫منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست او را دستیار خود ساخت‪ .‬در سال ‪ ۵۷۶۹‬در نتیجۀ بازی های پشت پرده در کمیتۀ‬ ‫مرکزی حزب آندروپوف به حیث رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬تعیین گردید‪ .‬طبیعی بود که او تقریبأ بالفاصله همکار آزموده و‬ ‫وفادار خودرا نیز به "لوبیانکه"‪ 9‬آورد‪ .‬در کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ . .‬ادارۀ سکرتریت این ارگان مهم را به کریوچکوف واگذار‬ ‫نمودند‪ .‬اتاق کریوچکوف در مقابل دفتر آندروپوف موقعیت داشت‪ .‬او از همان اولین روز بصورت جدای ناپذیر در‬ ‫کنار آندروپوف میبود‪ ،‬میدید‪ ،‬میشنید و می آموخت‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬

‫‪4‬‬

‫هدف نویسندگ ان کدر های سالخورده و محافظه کار در ادارۀ "کشف خارجی" اتحاد شوروی میباشد‪.‬‬ ‫‪ James Bond - 4‬کارمند تخیلی تحت شمارۀ ‪ 000‬ادارۀ استخبارات برتانیه ‪.MI6‬‬ ‫‪ - 5‬اعضای آیندۀ حز ب کمونیست اتحاد شوروی نخست باید داخل یک سازمان برای جوانان که به آن کمسمول میگفتند شامل میشدند‪.‬‬ ‫‪ - 6‬این شهر که به افتخار جوزیف ستالین پس از پیروزی باالی آلمان نازی به نام او یعنی ستالینگراد مسما ء گردیده بود‪ ،‬اکنون مجددأ به نام تاریخی آن‪ ،‬یعنی والگاگراد یاد‬ ‫میگردد‪.‬‬ ‫‪ - 0‬یکی از شهرهای بزر گ روسیه بوده که در جنوب شرق بخش اروپائی اینکشور موقعیت دارد‪ .‬ایالت ساراتوف با جمهوری قزاقستان همسرحد میباشد‪.‬‬ ‫‪ - 8‬یکی از نقاط مرکزی و تاریخی مسکو‪ ،‬دفتر مرکزی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬شوروی در همین جا موقعیت داشت‪.‬‬


‫درست ساعت هشت صبح کریوچکوف در دفتر وسیع خود قرار داشت و گذارش آمر شعبۀ "اطالعات وتحلیل ها" را‬ ‫تسلیم میشد‪ .‬سپس تیلگرامهای آماده به ارسال را به امضاء رسانده و متعاقبأ راپور روزمره را که برای کمیتۀ مرکزی‬ ‫حزب ترتیب میشد از نظر گذراند‪ .‬کریوچکوف پس از آنکه امور معمول روزمره را به پایان رسانید‪ ،‬همکار خود را‬ ‫احضار نموده از او خواست تا معین ادارۀ "کشف خارجی"‪ ،‬آمر بخش شرق میانه و همچنان مسؤول بخش " اطالعات‬ ‫و تحلیل ها" را نزد او دعوت نماید‪ .‬همکار او با رعایت نزاکت به یاد کریوچکوف آورد که در اتاق انتظار‬ ‫دیرزمانیست مسؤول دفتر "ضد جاسوسی خارجی" و یکی از آمرین دفاتر استخباراتی در یکی از کشورها که پس از‬ ‫سفر طویل المدتی به کشور آمده میخواهند با او مالقات کنند‪ .‬کریوچکوف دستش را تکان داده گفت‪" :‬حاال نی"‪.‬‬ ‫دعوت شدگان فوراً داخل اتاق گردیدند‪ ،‬تو گوئی فقط منتطر یک اشاره بودند‪ .‬پس ازآنکه مسؤولین بخش ها عقب میز‬ ‫وسیع وبیضوی جا گرفتند‪ ،‬کریوچکوف با لحن آمرانه و خشک پرسید‪ " :‬خوب‪ ،‬در کابل تان چی اتفاق افتاده؟"‬ ‫مادونان بخوبی میدانستند که کریوچکوف حاشیه روی نمیکرد و دایمأ مستقیم به اصل موضوع میپرداخت‪.‬‬ ‫کریوچکوف در ادامه‪ " :‬خبرهای اخیر از کابل از چی قرار اند؟"‬ ‫معاون او جنرال میدیانیک در حالیکه تیلگرامی را به کریوچکوف پیشکش میکرد گفت‪ " :‬خبرها چندان رضایت بخش‬ ‫نیستند‪ .‬اوسادچی احتماأل دچار حملۀ قلبی گردیده‪ .‬حادثۀ مذکور بسیار نابهنگام بوقوع پیوسته است‪ .‬در عدم موجودیت‬ ‫آمر دفتر استخباراتی در کابل ما با دشواری های در آنجا مواجه خواهیم شد‪".‬‬ ‫کریوچکوف‪ " :‬حملۀ قلبی؟ از وضع او جویا شده و تدابیری برای بستری ساختن او روی دست بگیرید‪ .‬شاید بهتر باشد‬ ‫به مسکو منتقل گردد یا در کابل زیر معالجه گرفته شود‪".‬‬ ‫میدیانیک‪" :‬خود اوسادچی مطمئن است که بزودی صحت یاب میشود‪ .‬او مردی قوی است‪".‬‬ ‫کریوچکوف در حالیکه میخواست قوت حافظه اش را تبارز دهد گفت‪ " :‬بلی‪ ،‬بلی به یاد دارم شما او را از فعالیت‬ ‫های مشترک که در اسرائیل داشتید بخوبی میشناسید‪".‬‬ ‫میدیانیک قبآل مسؤول دفتر "کشف" در تل ابیب و دهلی بود‪.‬‬ ‫کریوچکوف به سخنانش ادامه داد‪" :‬در هر حال شما حق به جانب استید‪ ،‬حتی برای چند روز هم "دفتر" ما در کابل‬ ‫نباید بدون آمر باقی بماند‪ ،‬مخصوصاً در اوضاع و احوال کنونی‪ .‬پیشنهادات شما از چی قرار است؟"‬ ‫جنرال میدیانیک درحالیکه مسؤولین سائر استقامت ها را از نظر میگذراند توگوئی از آنها میخواست تا سخنانش را تأئید‬ ‫نمایند‪ ،‬گفت‪ ":‬ن ظر مشترک ما طوری است که در شرایط بوجود آمده برای یک سفر کوتاه مدت گروپی تحت ریاست‬ ‫ایوان یرشوف به کابل اعزام گردد‪ .‬یرشوف کسی است که با اوضاع اوپراسیونی در آنجا و با این "انقالبیون" بخوبی‬ ‫آشنائی دارد‪ .‬این بهترین وقت است تا از تجارب مفید یرشوف استفاده صورت بگیرد‪ .‬او کسی است که به امور دفتر‬ ‫کشف ما در کابل فوراً رسیدگی کرده و رفقای افغان را نیز رهنمائی خواهد کرد‪".‬‬ ‫کریوچکوف‪" :‬ایوان یرشوف چی وقت باید پرواز کند؟"‬ ‫میدیانیک‪ " :‬در زودترین فرصت ممکن‪ ،‬فکر میکنم در ظرف سه روز بتوانیم او را آمادۀ سفر بسازیم‪.‬‬ ‫کریوچکوف‪" :‬دست به کار شوید!"‬ ‫پس از ختم مجلس کریوچکوف از جنرال میدیانیک و جنرال لیونوف مسؤول بخش "اطالعات و تحلیلها" خواست تا در‬ ‫اتاق بمانند‪ .‬رئیس ادارۀ "کشف خارجی" باید به زودی با آندروپوف مالقات میکرد و طبق عادت قبل از آن‬ ‫میخواست تا چگونگی اوضاع را از زبان همکاران شنیده و با نظریات آنها آشنا باشد‪.‬‬ ‫کریوچکوف‪" :‬میبینید رفیق میدیانیک‪ ،‬افغانها حرفهای ما را نشنیدند‪ .‬ما به آنها با صراحت و قاطعیت گفته بودیم تا‬ ‫داوود را غرض نگیرند‪ ،‬عجله نکنند‪ .‬و اکنون ببینید اینهمه قربانیان بیگناه را‪ :‬رئیس جمهور‪ ،‬همۀ خانوادۀ او‪ ،‬وزرای‬ ‫کابین ه‪ ،‬منسوبین گارد ریاست جمهوری‪ ،‬جنرال های وفادار به حکومت‪(VI)"...‬‬ ‫سپس روبطرف جنرال لیونوف‪:‬‬ ‫"عکس العمل جهانیان در مورد کودتا در افغانستان چگونه است؟ در آن "دست مسکو" را می بینند؟"‬ ‫لیونوف‪" :‬بلی همینطور است‪ .‬اما تا کنون عکس العمل ها کمرنگ استند‪ ،‬معلومات خود را تکمیل میسازند‪ .‬در غرب‬ ‫اگر کدام تنبلی نگوید که کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در این مسئله دخالت ندارد‪".‬‬ ‫میدیانیک‪" :‬این افغانها مردم بسیار خونگرم و بی طاقت استند‪ .‬میدانید آنهایی که این "انقالب" را اجرا نمودند کی‬ ‫هستند؟ صاحب منصبانی که در کشور ما تحصیل کرده اند‪ .‬آنها اتحاد شوروی را دیدند‪ ،‬سفرهای به سائر شهرهای ما‬ ‫نمودند و سرانجام فیصله کردند‪ " :‬چرا ما نیز زندگی مشابه به جمهوریت های آسیای میانۀ شوروی نداشته باشیم‪ ".‬البته‬ ‫افغانها را قسمأ میتوان درک کرد‪ :‬در "آنسوی دریا" فئودالیزم‪ ،‬فقر‪ ،‬عقب ماندگی مطلق حکمفرماست‪ ،‬در حالیکه در‬ ‫"اینسوی دریا" شهرها و دهکده های سرسبز‪ ،‬برق همگانی‪ ،‬مکاتب‪ ،‬خدمات طبی‪ ،‬با سودای همگانی وجود دارند‪.‬‬ ‫مهمتر از همه آنکه این همه نعمات نه در کدام جای دور‪ ،‬نه آنطرف اقیانوس ها‪ ،‬بلکه‪ ،‬در همسایگی افغانها قرار دارد‪،‬‬ ‫فقط دریاهای "آمو" و "پنج" را باید عبور کرد‪ .‬افغانها خیالپردازانه تصور میکنند که با آسانی و بالفاصله‪ ،‬تو گوئی‬ ‫دریا را عبور کرده‪ ،‬تمام کشور را تغییر خواهند داد‪".‬‬ ‫کریوچکوف موافقت کنان‪ " :‬بلی‪ ،‬معلوم میشود که اینها به تبلیغ و تفهیم برتری های حاکمیت سیستم شوراها‪ ،‬استخدام‬ ‫شدن‪ ،‬معتقد ساختن یا مجبور ساختن به آنکه شوروی را دوست داشته باشند‪ ،‬نیازی ندارند‪ .‬آنها خود بهتر از ما اینکار‬


‫را میکنند و باور دارند که بهترین راه برای افغانستان‪ ،‬راه شوراها است‪ .‬طوریکه دیده میشود اینها به همه سوالها‬ ‫جواب های از قبل آماده شده دارند‪ ،‬همینطور نیست؟"‬ ‫میدیانیک در حالیکه سرش را تکان میداد‪" :‬بلی‪ ،‬جواب دارند‪ ،‬مگر این بدان معنی نیست که آنها درست باشند‪ .‬اندکی‬ ‫صبر میکنیم‪ ،‬امروز یا فردا لیدران حزب و قبل از همه تره کی سخنرانی های خواهد داشت‪ .‬تره کی باید بصورت کل‬ ‫تفکر و پروگرام عمل خود را در قبال آنچه بوقوع پیوست بیان نماید‪".‬‬ ‫جنرال لیونوف داخل صحبت گردیده عالوه کرد‪" :‬خدا نکند اگر آنها اعالم نمایند که راه رشد سوسیالیزم را در پیش‬ ‫میگیرند‪ .‬ما فقط همین را که در همسایگی خود یک کشور دیکر به اصطالح سوسیالیستی ! داشته باشیم‪ ،‬کم داشتیم‪،‬‬ ‫بدون آنهم نیم دنیا را تغذیه مینمائیم‪".‬‬ ‫جنرال لیونوف یکی از نویسندگان و طراحان گذارش اشد محرمی بود که سه سال قبل عنوانی کمیتۀ مرکزی حزب‬ ‫کمونیست شوروی از طرف آمرین بخش های مختلف ریاست "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬آماده گردیده بود‪ .‬گذارش‬ ‫به رهبری شوروی پیشنهاد میکرد "تا ساحۀ منافع کشور را در جهان محدود ساخته یا الاقل آنرا دیگر گسترش ندهند‪".‬‬ ‫مسؤولین ادارۀ "کشف خارجی" که از حالت واقعی کشور در ساحات اقتصادی‪ ،‬سیاسی و نظامی آگاهی همه جانبه و‬ ‫دقیق داشتند‪ ،‬عمیقأ درک میکردند که کمک های بالعوض به کشورهای روبه انکشاف بار عظیمی بر دوش کشور‬ ‫گردیده است‪ .‬سخن پردازان در کمیتۀ مرکزی به کشورهای طفیلی حتی اصطالح تمسخر آمیزی را اختراع نموده بودند‪:‬‬ ‫"کشورهای راه رشد غیر کپیتالیستی"‪ .‬درست در سال ‪" ۵۷۹۱‬کشف" متوجه درهم شکستگی ها در پیکرۀ امپراتوری‬ ‫شوراها گردیده بود‪ .‬با آنکه در آن هنگام هنوز از بحران یاد نمیکردند‪ ،‬ولی عالیم ابتدائی آن مشهود بود‪ .‬مسکو دیگر‬ ‫در خود توانمندی آنرا نمیدید تا اینهمه "دوستان" را جابجا بسازد‪ ،‬تغذیه نماید‪ ،‬مسلح بسازد و آموزش دهد‪ .‬گذارش‬ ‫مذکور در دهلیزهای ریاست "کشف" به "داستان قرن" معروف گردیده بود‪ .‬کمیتۀ مرکزی به این "گذارش" وقعی‬ ‫نگذاشت‪ ،‬زیرا نفوذ محافظه کاران در آنوقت در آن خیلی زیاد بود‪ ،‬و آنها تمایلی به تغییرات نداشتند‪.‬‬ ‫میدیانیک‪ " :‬میدانید‪ ،‬من همین اکنون حکایتی را که یکی از همکارانم به من بازگو کرده بود‪ ،‬به یاد آوردم‪ .‬حکایتی‬ ‫نهایت برازنده ای است‪ .‬باید خاطر نشان بسازم که کارمند مذکور‪ ،‬کدام مأمور عادی نبوده بلکه دیر زمانی در کابل کار‬ ‫کرده بود‪ .‬تره کی "ارتباطی" او بود‪ .‬اندکی قبل از تدویر کنگرۀ مؤسسین حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬یعنی در حوالی‬ ‫‪ ۵۷۶۲‬تره کی به کارمند ما خاطر نشان ساخته بود‪ " :‬همینکه ارگانهای سیاسی و رهبری حزب را ایجاد نمائیم‪ ،‬برای‬ ‫گرفتن قدرت آماده خواهیم شد‪ ".‬کارمند اوپراسیونی ما این گونه حرفها را بارها شنیده بود‪ ،‬ولی این بار جلو خود را‬ ‫گرفته نتوانسته و باالی تره کی قهر شده بود‪" :‬خوب گیریم که شما قدرت را بگیرید؟ ! بعد چی؟ تمام فعالیت های شما‬ ‫فورأ خاتمه یافته و بالفاصله از اتحاد شوروی کمک خواهید خواست‪ ،‬قوای نظامی طلب خواهید کرد تا از انقالب شما‬ ‫دفاع کند‪ ".‬میدانید در حکایت مذکور چی چیزی تعجب انگیز است؟ عکس العمل تره کی در برابر حرفهای کارمند‬ ‫اوپراسیونی ما! تره کی با خونسردی و دقت تمام جواب داده بود‪" :‬خوب‪ ،‬چی؟ بلی‪ ،‬اگر الزم باشد ما از اتحاد شوروی‬ ‫کمک خواهیم خواست‪ .‬و اتحاد شوروی با در نظر داشت " اصل کمک های انترناسیونالیستی" درخواست ما را رد‬ ‫نکرده فورأ به ما کمک نموده و اگر الزم باشد قوا را هم اعزام خواهد کرد‪(VII)".‬‬ ‫کریوچکوف که چهرۀ تسخیر ناپذیر به خود گفته بود حرفهای معاونش را شنید‪.‬‬ ‫میدیانیک درادامه‪" :‬چندی بعد تره کی را بمسکو دعوت کردند‪.‬مسافرت وی غیر رسمی بوده و تحت پوشش "دعوت‬ ‫اتحادیۀ نویسندگان در چهارچوب تبادالت فرهنگی"صورت گرفته بود‪ .‬قلمبدستان مسکو گویا با تره کی ادیب افغانستان‬ ‫آشنا میشدند‪ .‬اما در حقیقت این کسان دیگری بودند که میخواستند با تره کی ازنزدیک آشنا شوند‪ (VIII).‬درکمیتۀ مرکزی‬ ‫حز ب کمونیست اتحاد شوروی تره کی را معاون بخش امور بین المللی اولیانوفسکی پذیرفت‪ .‬حین گفتگو اولیانوفسکی‬ ‫با قاطعیت تمام به تره کی خاطر نشان ساخته بود تا با "انقالب کردن عجله نکند‪(IX)".‬‬ ‫تره کی را پس از برگشت از سفر مسکو‪ ،‬پادشاه افغانستان‪ ،‬محمد ظاهرشاه نزد خود برای چای نوشیدن دعوت کرد‪.‬‬ ‫هردو در حالیکه پهلوی همدیگر نشسته بودند‪ ،‬بدون هرگونه مشاجره ای در مورد سرنوشت افغانستان و راه های رشد‬ ‫آن صحبت میکردند‪ .‬در جریان صحبت شاه از تره کی پرسید‪" :‬آقای تره کی‪ ،‬شنیده ام شما چندی قبل به مسکو سفر‬ ‫کرده بودید و در آنجا به شما جایزۀ "لینین" را بخاطر دست آوردهای ادبی تفویض نموده اند‪ .‬برای من جای نهایت‬ ‫مسرت است که یک افغان این جایزۀ بزرگ را بدست می آورد‪ ".‬تره کی در حالیکه خجالت زده شده بود (چون به او‬ ‫در کمیتۀ مرکزی حزب به جز کاله پشمی که تحفه گونه به همه میدهند‪ ،‬چیزی دیگری نداده بودند)‪ ،‬گفت‪" :‬نخیر‪ ،‬این‬ ‫یک اشتباه است‪ .‬من واقعأ در مسکو بودم و در آنجا با فرهنگیان مالقات های داشتم‪ ،‬و بس‪ ".‬محمد ظاهر شاه که‬ ‫مستقیمأ به چشمان او میدید ادامه داد‪ " :‬شما میدانید‪ ،‬آقای تره کی‪ ،‬من خودم طرفدار معتقد دوستی با اتحاد شوروی استم‬ ‫و فکر میکنم که افغانستان در آینده بطرف سوسیالیزم خواهد رفت‪ .‬تا حد معینی من با این نظریات همنوا هستم‪ .‬اما در‬ ‫شرایط کنونی کشور ما برای اینگونه نظریات قطعأ آماده نبوده و نباید از عجله کار گرفت‪ .‬در غیر آن ما با ویرانی‪ ،‬بی‬ ‫نظمی‪ ،‬و جنگ ها مواجه میشویم‪(X).‬‬ ‫در اتاق رئیس "کشف خارجی" خاموشی حکمفرما گردید‪ .‬کریوچکوف هنوز هم با چهرۀ تسخیر ناپذیر نشسته بود و در‬ ‫برابر چیزهای که شنیده بود هیچ نوع عکس العملی از خود نشان نمیداد‪.‬‬


‫کریوچکوف از تپ و تالش های کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست بخاطر کاهش خونگرمی دوستان افغانی آگاهی‬ ‫داشت)‪ ،(XI‬در عین حال‪ ...‬او با خود می اندیشید‪" :‬اگر فردا حزب دیموکراتیک خلق اعالم کند که میخواهد در کشور‬ ‫سوسیالیزم را اعمار کند‪ ،‬در این صورت عکس العمل بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی چگونه خواهد بود؟‬ ‫سوسلوف‪ 10‬و پوناموریوف‪ 11‬بدون شک از این نظر پشتیبانی میکنند‪ .‬بنابرین بهتر است فعأل از نتیجه گیری ها خود‬ ‫داری گردد‪ .‬بگذار این جنرالها پیشگوئی ها و تیزهوشی های خود را تمرین نمایند‪ ،‬آنها حق دارند‪ ،‬ولی برای من بهتر‬ ‫است تا خونسردی خود را حفظ کنم"‪.‬‬ ‫میدیانیک کوشش کرد موضوع گفتگو را تغییر بدهد‪" " :‬خلق" و "پرچم"‪ ،‬شما فکر میکنید که آنها واقعأ آشتی کرده اند؟‬ ‫آیا آشتی میان آنها دیر دوام خواهد کرد؟ به زودی وقت تقسیم "کیک" شروع میشود‪ ،‬کرسی های دولتی باید سپرده شوند‬ ‫و همینجاست که این دو جناح سرسختانه به خصومت شروع میکنند‪ .‬هیچ شکی نیست که حتی به کشتار همدیگر نیز‬ ‫متوسل شوند‪(XII)".‬‬ ‫لیونوف آهی کشیده گفت‪ " :‬حیف و افسوس که در وقت و زمانش ما نتوانستیم به کمیتۀ مرکزی تفهیم نمائیم که وظایفی‬ ‫از قبیل "مالقات ها با اعضای حزب"‪" ،‬آشتی ساختن آنها با یکدیگر" و "پاک کردن اشکهای آنها" را از ما دور‬ ‫بسازند‪ ،‬زیرا اینهمه اساسأ ارتباطی به امور "کشف خارجی" ندارد‪".‬‬ ‫کریوچکوف نگاهی مالمت کنندۀ به همصحبتش انداخته و سرش را تکان داد‪ .‬انتقاد از رهبری حزب؟ درحلقۀ آنها‬ ‫اینکار تا حدی امکان داشت‪ ،‬ولی نباید از خط سرخ عبور میشد‪ .‬اما انصافأ حق به طرف جنرال لیونوف بود‪ .‬چرا باید‬ ‫ادارۀ "کشف خارجی" مصروف اینهمه جنجالها باشد؟ خلقی ها‪ ،‬پرچمی ها‪ ...‬آیا آنها منابع با ارزش اطالعاتی بودند؟‬ ‫در افغانستان هیچگاهی مشکلی برای بدست آوردن اطالعات وجود نداشت‪ .‬حتی مأمورین عالی رتبۀ حکومت (منجمله‬ ‫مأمورین استخبارات‪ ،‬نظامیان‪ ،‬اشخاص نزدیک به شاه افغانستان و سپس حلقاتی نزدیک به رئیس جمهور داوود)‬ ‫معلومات دست داشتۀ شان را با کشف شوروی شریک میساختند‪.‬‬ ‫سالخوردگان از قبیل پونوماریوف‪ ،‬اولیانوفسکی و بروتونیڅ‪ 12‬هنوز هم اوضاع را از دیدگاه به تاریخ سپرده شدۀ "‬ ‫اصل انترناسیونالیزم بین المللی" رقم میزدند و اندازه میکردند و صرف به "کشف خارجی" اعتماد داشتند تا به‬ ‫"دوستان" پول برسانند‪ ،‬پیام های رهنمائی کننده بدهند و حتی مسائل شخصی لیدران حزبی افغانها را نیز پیش ببرند‪ .‬از‬ ‫جانب دیگر ارتباط یک مأمور اوپراسیونی اتحاد شوروی با عضو یک حزب نیمه مخفی میتوانست جنجالهای فراوانی‬ ‫را به بار آورد‪ .‬بطور مثال متهم شدن به تخریبکاری در یک کشور بیگانه‪ ،‬اشد مجازات را در هر کشور در قبال دارد‪.‬‬ ‫کریوچکوف که درک میکرد صحبت ها باالخره استقامت درست اختیار کردند‪ ،‬گفت‪ " :‬راستی‪ ،‬شما فکرنمیکنید که‬ ‫حاال وقت آن فرارسیده تا رفقای کمیتۀ مرکزی حزب را بطرف این کار ترغیب نمائیم؟ من حاضرهستم به رهبری‬ ‫حزب پیشنهاد کنم تا گروپی از مشاورین ورزیده و با صالحیت حزبی را به افغانستان اعزام بدارند‪ .‬به عقیدۀ شما عکس‬ ‫العمل رفقای افغان ما در این زمینه چگونه خواهد بود؟‬ ‫میدیانیک با عالقمندی‪" :‬از این نظر استقبال خواهند کرد‪".‬‬ ‫لیونوف با اطمینان‪ " :‬بسیار سپاسگذار خواهند بود‪".‬‬ ‫کریوچکوف از جایش برخاسته و بدینترتیب به همه فهماند که صحبت ها خاتمه یافته اند‪ .‬وقت آن رسیده بود تا به آمر‬ ‫خود آندروپوف باید زنگ میزد‪.‬‬ ‫*************‬ ‫مسکو به پیشنهاد دفتر استخبارات شوروی در کابل مبنی بر ارتقای سطح ارتباطات با لیدران حزب دیموکراتیک خلق‬ ‫فورأ عکس العمل نشان داد‪ .‬به سفیر پوزانوف هدایت داده شد‪" :‬با استفاده از امکانات "همسایگان نزدیک"‪ 13‬خود‬ ‫مالقات غیر رسمی را با لیدر حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬نورمحمد تره کی انجام دهید‪ .‬قرار معلومات دست داشته تره کی‬ ‫به زودی رئیس دولت افغانستان اعالم خواهد شد‪ .‬طی مالقات کوشش کنید در بارۀ اولویت های رهبری جدید در رابطه‬ ‫به سیاست های داخلی و خارجی و چگونگی اصالحات‪ ،‬تعیینات به کرسی های عالی دولتی از تره کی معلومات بدست‬ ‫بیاورید‪ .‬توجه خاص تره کی را به خود داری از تعمیل تضییقات و اعمال فشار باالی کدرها و طرفداران نظام قبلی‬ ‫جلب نموده‪ ،‬خواهش کنید تا اشخاصی مسلکی و ب ا صالحیت را که به ضد انقالب نیستند برای همکاری با حکومت‬ ‫جلب کند‪ .‬تأمین روابط شخصی شما با تره کی اهمیت زیادی خواهد دشت‪".‬‬ ‫سفیر پس از خواندن متن رسیده از مسکو آرلوف‪ -‬موروزوف را نزد خود خواسته و تیلگرام را به او نشان داد‪.‬‬

‫‪10‬‬

‫شخص مذکور حین وقوع کودتای ‪ ۹‬ثور ‪۵۰۱۹‬منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست بود‪ .‬او را "مغز متفکر" حزب مینامیدند‪ .‬گفته میشود که سوسلوف از نفوذ قابل مالحظۀ‬ ‫باالی رئیس دولت اسبق اتحاد شوروی ل‪ .‬بریژنیف برخوردار بود‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫شخص مذکور حین وقوع کودتای ‪ ۹‬ثور ‪۵۰۱۹‬منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست و مسؤول روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی بود‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫حین وقوع کودتای ‪ ۹‬ثور ‪ ۵۰۱۹‬شخص مذکور به حیث معاون اول آمر شعب ۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست کار میکرد‪.‬‬ ‫‪13‬‬ ‫در ادبیات معاصر سیاسی روسیه هدف از "همسایگان نزدیک"‪ ،‬همانان دفاتر "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬میباشد که در عمارات سفارت خانه ها دو شادوش دیپلومات های عادی‬ ‫کار میکنند‪.‬‬


‫آرلوف‪ -‬موروزوف به سفیر‪" :‬مشکلی وجود ندارد‪ .‬چی وقت میخواهید مالقات کنید؟ فردا؟‪ ...‬ساعت چند؟‪ ...‬به نظر‬ ‫من چنین یک مالقاتی بهتر است شام به راه بی افتد‪ .‬من به الکسی پیتروف میرسانم تا او تره کی را ‪ ...‬ساعت هفت‬ ‫ونیم شام دعوت کند‪ .‬کی ترجمانی خواهد کرد؟‪ ...‬الکسی؟"‬ ‫سفیر‪" :‬من با خود ریوریکوف را میگیرم‪ .‬او گفتگوی مرا با تره کی ثبت هم خواهد کرد‪ .‬بگذار الکسی پیتروف بیشتر‬ ‫در امور تأمین مالقات متمرکز گردد‪".‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف‪ " :‬بهتر خواهد بود تا در مورد این مالقات حداقل اشخاص آگاه باشند‪".‬‬ ‫سفیر‪" :‬بلی‪ .‬اما بگذار پیتروف در مالقات حضور داشته باشد‪ .‬من کدام اسراری از ادارۀ شما ندارم‪ .‬کی میداند که‬ ‫گفتگوی ما به چی می انجامد‪ .‬پیتروف هرچه نباشد‪ ،‬دوست شخصی تره کی است‪".‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف‪ " :‬و یک‪ ...‬سؤال پروتوکولی‪ .‬کی باید اول به دفتر مطبوعاتی "تاس" بیاید‪ ،‬شما یا تره کی؟"‬ ‫سفیر‪" :‬چون این یک مالقات غیر رسمی است‪ ،‬بنابرین فکرنمیکنم این موضوع آنقدر مهم باشد‪ .‬به هر حال هر‬ ‫طوریکه به شما راحت است‪ ،‬عمل کنید‪".‬‬ ‫روز بعد سفیر اتحاد شوروی در کابل الکساندر پوزانوف و سکرتر دوم سفارت دیمیتری ریوریکوف با رعایت تدابیر‬ ‫امنیتی به دفتر خبر رسانی "تاس" جائیکه نور محمد تره کی و الکسی پیتروف ک ارمند دفتر استخباراتی که تحت پوشش‬ ‫آمر آژانس نامبرده در کابل کار میکرد انتظار شانرا میکشید‪ ،‬انتقال یافتند‪.‬‬ ‫پوزانوف تره کی را در محافلی که در سفارت برپا میگردیدند دیده بود‪ ،‬ولی حتی یکبار هم با او از نزدیک مالقات یا‬ ‫گفتگو نکرده بود‪ .‬تره کی به محافل مذکور به عنوان "نمایندۀ روشنفکران خالق" دعوت میشد‪ .‬تره کی بمجردی ورود‬ ‫سفیر شوروی به اتاق از جایش برخاسته و در حالیکه تبسم نشاط بخشی بر لبان داشت هر دو دستش را برای‬ ‫استقبال و سالم وعلیکی بطرف پوزانوف دراز کرد‪ .‬پوزانوف نیز با احساس تمام با تره کی احوال پرسی نموده‪ ،‬سپس‬ ‫همه در عقب میز نشستند‪ .‬تره کی به کسی شباهت داشت که باالخره در یک بحث طوالنی کامیاب شده باشد‪ " :‬میدانید‪،‬‬ ‫ما اینکار را انجام دادیم ! ما انقالب کردیم ! ما پیروز شدیم !" چهرۀ تره کی حین ادای این جمالت میدرخشید‪ ،‬او‬ ‫میخواست تا سفیر پوزانوف از پیشگوئی دقیق و شجاعتش تمجید و توصیف کند‪ .‬اما الکساندر پوزانوف بدون آنکه‬ ‫حرافی کرده باشد‪ ،‬پیک اش را بلند نموده و آنرا با شعار کوتاه و سنجیده شده همراهی کرد‪" :‬بخاطر دوستی شوروی و‬ ‫افغانستان !"‬ ‫سکرتر دوم سفارت ریوریکوف در حالیکه در ذهنش به پوزانوف کف میزد با خود گفت‪" :‬بسیار عالی ! این را میگویند‬ ‫مکتب کهنه! یک جملۀ بدون باخت !"‬ ‫سپس صحبت میان سفیر و تره کی آغاز یافت‪ .‬تره کی اظهار داشت که کودتای نظامیکه)‪ (XIII‬از طرف صاحب‬ ‫منصبان در روز روشن اجرا گردید‪ ،‬در حقیقت از طرف خود داوود و رژیم مستبد او تحریک شده بود‪ .‬اگر میر اکبر‬ ‫خیبر به قتل نم یرسید‪ ،‬لیدران حزب توقیف نمیگردیدند احتمال وقوع این کودتا نهایت کم میبود‪ .‬تره کی در ادامه گفت که‬ ‫در چنین یک پیش آمدی او قانونمندی دیالکتیک عینی و ذهنی را میبیند‪.‬‬ ‫ریوریکوف که وظیفۀ ترجمانی سخنان تره کی را از دری به روسی به عهده داشت با خود گفت‪" :‬آه ها‪ ،‬کجا رفت !"‬ ‫بحث ها روی مسائلی مشخص تری ادامه یافتند‪ .‬تره کی از جیب کرتی ناشسته و فرسودۀ خویش لیست اعضای آیندۀ‬ ‫حکومت افغانستان را بیرون نموده به دلیل نامعلومی آنرا نه به سفیر‪ ،‬نه به سکرتر دوم‪ ،‬بلکه به الکسی پیتروف پیش‬ ‫کرد‪ .‬پیتروف این خطای دوستش را فورأ تصحیح نموده‪ ،‬لیست را بالفاصله به سفیر پیشکش کرد‪XIV.‬‬ ‫سفیر از ریوریکوف خواست تا محتویات لیست را برایش بخواند‪ .‬ریوریکوف به خواندن حروف پیچیدۀ افغانی پرداخته‬ ‫و به کمک پیتروف به سفیر دربارۀ اشخاصی که در لیست درج گردیده بودند مختصرأ توضیحات دادند‪ .‬پس از آشنائی‬ ‫مقدماتی با لیست سفیر نتیجه گیری ذیل را بعمل آورد‪ " :‬ما امیدوار هستیم که در ترکیب رهبری افغانستان تمام‬ ‫نیروهای وطنپرست و مترقی کشور اشتراک داشته باشند‪ ".‬تره کی با عالمت تأئید سرش را تکان داده‪ ،‬ولی موضوع‬ ‫مذکور ادامۀ بعدی نیافت‪.‬‬ ‫پوزانوف و تره کی در جریان این مالقات تماس های روی مسائل انکشاف آیندۀ افغانستان داشتند‪ .‬تره کی تأکید میکرد‬ ‫که وطنش منبعد راه رشد سوسیالیستی و کمونیستی را تعقیب نموده و مسیر مذکور در مطابقت با خواسته های مردم‬ ‫قرار دارد‪.‬‬ ‫پوزانوف در عکس العمل به این گفته های تره کی کوشش کرد اندکی از "خونگرمی انقالبی" او بکاهد و عالوه نمود که‬ ‫پروسۀ مذکور با در نظر داشت خصوصیات جامعۀ افغانی احتیاج به گذار از یک مرحلۀ طوالنی تأریخی دارد‪ .‬بنظر‬ ‫میرسید که گفته های سفیر‪ ،‬تره کی را آزرده ساخته بود‪.‬‬ ‫تره کی‪" :‬نخیر‪ ،‬ما به کمونیزم احتماأل پیشتر از شوروی خواهیم رسید‪ .‬مردم افغانستان با در نظر داشت عنعنات و‬ ‫رسوم ملی خویش به کمونیزم متمایل استند‪ .‬ما باید صرف یک کار را انجام دهیم‪ :‬عنعنات افغانی و مارکسیزیم‪ -‬لینینیزم‬ ‫را وفق دهیم‪XV".‬‬ ‫پوزانوف دریافت که بحث روی عنعنات افغانی و مارکسیزیم‪ -‬لینینیزم به کدام نتیجۀ مطلوب نمیرسد‪ .‬بنابرین او با اشاره‬ ‫به هدایت کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی‪ ،‬توجه تره کی را به خود داری از اعمال فشار و سائر تضییقات‬ ‫علیه منسوبین و کدرهای نظام قبلی جلب کرد‪ .‬تره کی پرسید‪" :‬فشار و تضییقات علیه کی؟ شما میتوانید از کسی نام‬


‫ببرید؟ کدام منسوبین رژیم سابق هدف شماست؟ لطفأ مشخصأ نام بگیرید و ما توصیه های شما را مد نظر میگریم‪".‬‬ ‫پوزانوف که چنین یک چرخشی را در صحبت با تره کی انتظار نداشت‪ ،‬پیک اش را یکبار دیگر بلند نموده‪ ،‬صحتمندی‬ ‫شخص تره کی و شگوفائی نظام جدید را آرزو نموده‪ ،‬آنرا سر کشید‪.‬‬ ‫پس از ختم مالقات اشتراک کنندگان با گرمی تمام باهمدیگر خداحافظی نمودند‪.‬‬ ‫****************‬ ‫بتاریخ اول می ‪ ۵۷۹۲‬یک ساعت قبل از نیمه شب ډګروال "کشف خارجی" ایوان یرشوف" در والگای دولتی به میدان هوائی بین‬ ‫المللی مسکو "شیریمیتیووه" انتقال یافت‪ .‬همراه با یرشوف گروپی که رهبری آن بدوش او بود عازم افغانستان بودند‪ .‬دگروال‬ ‫یرشوف با اشخاص مذکور فقط چند ساعت قبل‪ ،‬نخست در اتاق انتظار و سپس در دفتر رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( .‬آندروپوف) آشنا‬ ‫گردیده بود‪ .‬ترکیب گروپ که با یرشوف به کابل میرفت قرار ذیل بود‪ :‬مأمور ریاست عمومی دوم (ادارۀ ضد کشف)‪ ،‬مأمور‬ ‫ریاست نهم (حفاظت از اعضای بیروی سیاسی)‪ ،‬مأمور ریاست هفتم (تعقیب بیرونی) و مأمور ریاست چهارم (وسایل تخنیکی‪-‬‬ ‫اوپراسیونی)‪XVI.‬‬

‫قبل از عزیمت به افغانستان‪ ،‬آندروپوف اعضای گروپ مذکور را مخاطب قرار داده پرسیده بود که آیا سؤالی نزد‬ ‫شان باقی مانده‪ ،‬و آیا تمام مسائل برایشان وضاحت دارد؟ هیچکسی خود را تکان نداده و همه خاموش بودند‪ .‬مگر حاال‬ ‫در داخل طیاره نزد بعضی ها سؤاالتی پیدا شده بود‪ .‬یکی از همسفران یرشوف‪ ،‬دگرمن ادارۀ "ضد کشف" که چهرۀ‬ ‫جذاب و موهای چنگچنگی تاریک داشت‪ ،‬در حالیکه با آواز آرام آهنگی را زمزمه میکرد نزد یرشوف آمده‪ ،‬کارمند‬ ‫ریاست نهم را که در چوکی پهلوی یرشوف نشسته و مست به نظر میرسید با نزاکت به چوکی دیگری منتقل ساخته‬ ‫پرسید‪:‬‬ ‫" رفیق یرشوف‪ ،‬چون شما به خواب نرفته اید‪ ،‬اجازه بدهید تا شما را اندکی ناراحت بسازم‪ .‬بنظر شما مأموریت من در‬ ‫کابل چگونه خواهد بود؟ از چی باید آغاز کرد؟ به کدام مسائل باید توجه خاص معطوف داشت؟ اگر میخواهید واقعیت‬ ‫را بدانید من تشویش دارم‪ .‬من بسیار میخواهم شایستۀ اعتمادی باشم که باالی من شده است‪".‬‬ ‫یرشوف از حرفهای دگرمن مذکور خوشش آمد‪ .‬این شخص از همان آغاز به نظر یرشوف آدم جذاب‪ ،‬مورد اعتماد و‬ ‫آدم کار بنظر رسیده بود‪ .‬یرشوف به خود میگفت‪" :‬این شخص میتواند نخوابد‪ ،‬نان نخورد ولی خیانت نمیکند‪ ".‬ایوان‬ ‫یرشوف در حالیکه چشمانش را باال انداخته بود با سیمای آرام‪ ،‬تو گوئی در مورد چیزی می اندیشد‪ ،‬توضیحات ذیل را‬ ‫به دگرمن ارائه کرد‪:‬‬ ‫" کارهای زیادی را در آنجا باید انجام دهیم‪ .‬ما و شما باید عمأل کار ایجاد یک شبکۀ مثمر و معاصر استخباراتی را در‬ ‫این کشور از صفر شروع نمائیم‪ .‬شما میدانید که رژیم جدید افغانستان با دشمنان متعددی مواجه خواهد شد که باید علیه‬ ‫آنها مبارزه کند‪ .‬در اینجا قبل از همه باید از سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ ،.‬شبکه های استحباراتی کشورهای ناتو‪ ،‬ساواک اداره‬ ‫استخباراتی ایران‪ ،‬نام برد‪ .‬شکی نیست که بنیاد گرایان اسالمی مستقر در کشور پاکستان و همچنان در والیات‬ ‫افغانستان و باالخره تمام آنهائیکه که منافع طبقاتی شان در جریان اصالحات مترقی متضرر خواهد شد‪ ،‬با رژیم جدید‬ ‫به جنگ خواهند پرداخت‪ .‬اگر به یاد تان باشد لینین در جایی گفته بود‪" :‬انقالبی که نتواند از خود دفاع کند به دو توت‬ ‫هم نمی ارزد‪".‬‬ ‫افغانستان هنوز فاقد اداراتی مانند "کشف" و "ضد کشف" در سطح دولت است‪ .‬ادارۀ خاصی که قبالً در اینکشور به نام‬ ‫"استخبارات" فعالیت داشت‪ ،‬نهایت غیر مثمر بوده و اراکین دولت به آن اعتماد نمیکردند‪ .‬در حلقات باالئی‪ ،‬در اردو و‬ ‫حکومت افغانها همیشه یکدیگر را بخوبی میشناختند‪ .‬البته کسانی بودند که "راپور" میدادند و آمرین در چنین موارد نه‬ ‫به اساس قانون‪ ،‬بلکه هر طوریکه خود الزم میدیدند‪ ،‬تصمیم میگرفتند‪ .‬رابطۀ فردی با شبکۀ جاسوسی خارجی منحیث‬ ‫اجنت صرف در صورتی خیانت به وطن شمرده میشد‪ ،‬اگر خائن علیه رئیس دولت افغانستان‪ ،‬اعضای خانوادۀ او و‬ ‫رهبری کشور فعالیت میکرد‪ .‬در افغانستان آرشیف های منظم اداره های خاص و شیوه های استخدام معمول نبوده‪،‬‬ ‫تعریفی از همکاری های محرم وجود ندارد‪ ،‬اصول تسجیل شدۀ پروسه و نتایج تحقیقات نیز بچشم نمیخورد‪.‬‬ ‫شخص شما وظیفه خواهید داشت تا یک ادارۀ قوی استخباراتی‪ ،‬استوار و متکی به قانون را ایجاد نمائید‪ .‬شما باید‬ ‫چگونگی وظایف و فعالیت ادارۀ "ضد کشف" را به افغانها توضیح بدارید‪ ،‬پالن کار بخش های مختلف را برای‬ ‫دورنمای نزدیک ترتیب بدهید‪ ،‬مصارف را تخمین نموده و در انتخاب کدرهای آگاه و وفادار به "انقالب" اشتراک‬ ‫ورزید‪ .‬بعید نیست که برخی از این کدرها از جملۀ مأمورین اسبق ادارۀ "استخبارات" و پولیس خواهند بود‪".‬‬ ‫دگرمن که بنظر میرسید از وسعت وظایفی که باید اجرا میگردید شگفتی زده شده بود‪:‬‬ ‫" من از آمرین خود از موجودیت مقرره ای در بارۀ فعالیت مشاورین کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در خارج از کشور جویا شدم‪ ،‬آنها‬ ‫گفتند که شما مرا با آن آشنا خواهید ساخت؟"‬ ‫ایوان یرشوف‪" :‬در طیاره؟‪ ...‬فردا وقتی به کابل رسیدیم‪ ،‬اگر وقت یاری کند در "دفتر" "مقررۀ نمایندگی های کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬در کشورهای خارجی" را به شما برای مطالعه خواهم داد‪".‬‬ ‫یرشوف پس از ادای این کلمات فاژۀ کشید و بدینترتیب فهماند که بهتر است او را دیگر آرام بگذارند‪ .‬اما یرشوف قصد‬ ‫نداشت بخوابد و درک میکرد که خوابش نمیبرد‪ .‬هرباریکه به طرف کابل پرواز میکرد نهایت هیجان زده میبود‪ ،‬او از‬ ‫این شهر خاطره های بیشماری داشت‪...‬‬ ‫(‪)...‬‬


‫ایوان یرشوف پس از ختم جنگ دوم جهانی به انستیتوت "ترجمانان نظامی" شامل گردیده و در آنجا زبان فرانسوی را‬ ‫آموخت‪ .‬از یرشوف به مثابۀ فارغ التحصیل مستعد‪ ،‬پرکار و قابل اعتماد از نگاه سیاسی "دعوت" کردند تا بخاطر کار‬ ‫در ادارۀ "کشف خارجی" شامل گردد‪ .‬او با پیشنهاد مذکور موافقت کرد‪ .‬اما همینکه شروع به کار کرد متوجه شد که‬ ‫آمرین او را برای کار در افغانستان آماده میسازند نه در فرانسه‪ .‬یرشوف میدید که عالقمندان "رفتن" به پاریس بیشتر‬ ‫از کسانی بود که میخواستند در کشورهای شرقی کار کنند‪ .‬پس از رسیدن به کابل (بعد از سه توقف‪ ،‬و طیاره های‬ ‫مختلف) یرشوف تحت پوشش "مأمور شعبۀ قنسلی" به کار شروع کرد‪ .‬او در عین حال زبان دری را مستقالنه می‬ ‫آموخت و ناگفته نماند که موفقتیهای خوبی در آموختن آن داشت‪ ،‬میتوانست آزاد صحبت کند و متون نچندان پیچیده را‬ ‫بخواند‪.‬‬ ‫سفیر اتحاد شوروی در کابل در آن ایام انسان شریف و دیپلومات نامداری به نام دیکتیار بود‪ .‬او با یرشوف که خود‬ ‫انسانی بود متواضع و وظیفه شناس انس پیدا کرد‪.‬‬ ‫پس از دستگیری بیریا‪ 14‬در سال ‪ ۵۷۱۰‬آمر آنوقت دفتر "کشف خارجی" در کابل تیلگرامی متحدالمالی را از مسکو با‬ ‫متن ذیل دریافت کرد‪:‬‬ ‫"در شبکۀ اجنتوری شما خائنین و سالوس ها جا گرفته اند‪ .‬شما با همه کارمندان دفتر تان باید فورأ به مسکو برگردید‪".‬‬ ‫مامورین "کشف خارجی" از کشورهای مختلف جهان وظایف مهم خویش را رها نموده به "لوبیانکه" شتافتند‪ .‬اما پس از‬ ‫رسیدن به آنجا هیچگونه توضیحی یا دستورالعملی بدست نیاوردند‪ .‬مأمورین برگشته که از روش آمریت خود دچار‬ ‫حیرت شده بودند در دهلیزهای "لوبیانکه" پائین و باال میرفتند‪ ،‬سگرت دود میکردند‪ ،‬از فرط بیکاری لب ارسی ها می‬ ‫نشستند‪ ،‬در کانتین ها به نوشیدن بیر میپرداختند و در بارۀ سرنوشت مبهم خویش می اندیشیند‪.‬‬ ‫ایوان یرشوف پس از آگاهی از هدایت مسکو مبنی بر برگشتن تمام کارمندان‪ ،‬به فکر آن شد تا تدابیری را روی دست‬ ‫بگیرد‪ .‬او با دوسیۀ پر از اسناد و چهرۀ نهایت اندوهگین نزد سفیر دیکتیار آمده به او خاطر نشان ساخت که در‬ ‫صورت عزیمت او به مسکو فعالیت شعبۀ قونسلی عمأل فلج خواهد شد‪ .‬دیکتیار که از حیثیت و اعتبار زیاد در "باالها"‬ ‫برخوردار بود‪ ،‬بالفاصله تیلگرامی را با متن ذیل به مسکو ارسال داشت‪ " :‬بگذار همۀ این "همسایگان نزدیک" و‬ ‫"همسایگان دور"‪ 15‬و دیگران بروند‪ ،‬اما متخصص کار کشتۀ امور قونسلی‪ ،‬ایوان یرشوف را من نمیتوانم رها کنم‪".‬‬ ‫همکاران یرشوف همه بزودی کابل را ترک گفته و هیچکدام آنها دوباره برنگشتند‪ .‬کسی را از ادارۀ استخبارات منفک‬ ‫کردند‪ ،‬برخی هم به کشورهای دیگر اعزام شدند‪ .‬یرشوف مدتی در کابل یگانه مأمور "کشف خارجی" باقی ماند‪ ،‬اما‬ ‫چندی بعد که او خود به حیث آمر "دفتر" در کابل تقرر یافته بود نزد او مأمورین اوپراسیونی شروع به آمدن کردند‪.‬‬ ‫مأموریت اول یرشوف در کابل برای او خیلی موفقانه پایان یافت‪ .‬موفقیت مذکور باعث شد تا او در وظیفه اش ارتقاع‬ ‫یافته و بزودی به حیث آمر دفتر "کشف خارجی" در تهران تقرر یابد‪ .‬در تهران با یرشوف واقعۀ ناگواری رخ داد‪.‬‬ ‫مقامات امنیتی ایران اجنتی با ارزشی را که به اتحاد شوروی کار میکرد تعقیب و گرفتار نموده به زودی تیر باران‬ ‫کردند‪ .‬اجنت به دام افتیده در چهار دیواری های استخبارات ایران ساواک تحت شکنجه های هولناکی قرار گرفت‪.‬‬ ‫ایرانی ها از اجنت صرف میخواس تند اعتراف کند که با شبکۀ جاسوسی اتحاد شوروی همکاری میکرده و سپس بیصدا‬ ‫بمیرد‪ .‬اما اجنت دایمأ تکرار میکرد‪" :‬نی !" و بدینترتیب مورد خشونت و شکنجه های وحشتناکتری قرار میگرفت‪ .‬پس‬ ‫از آنکه اجنت را تیرباران کردند همسر و خواهر او را واداشتند تا برای دریافت جسد خویشاوند شان پول هنگفتی‬ ‫بپردازند‪ .‬این ناکامی روان یرشوف را شدیدأ جریحه دار ساخت‪ .‬پس از "حادثۀ تهران" یرشوف در همه جا و هر چیز‬ ‫نیرنگ و خشونت استخبارات ایرانیها را مشاهده میکرد‪ .‬یرشوف عادت دیگری نیز داشت‪ :‬او دوست نداشت بیرون از‬ ‫خانه یا در دفتر تنها باقی بماند‪ ،‬ترجیح میداد تا پهلویش شخص مطمئنی مثأل کارمند اوپراسیونی‪ ،‬دریور‪ ...‬باشد‪ .‬در‬ ‫منزل خود باالی همه دروازه ها قفل آویخته بود‪ ،‬او میخواست تا همه چیزها بسته‪ ،‬بسته و بسته باشند ! عادت مذکور‬ ‫باری برایش نهایت گران تمام شد‪ :‬روزی‪ ،‬قبل از آنکه خانه را به صوب دفتر ترک بگوید‪ ،‬خانمش مایا را که هنوز‬ ‫خواب بود در اتاق قفل کرد‪ .‬بیچاره مایا تمام روز نمیتوانست به تشناب سر بزند‪ ...‬پس از برگشت به منزل‪ ،‬همسرش‬ ‫"کنسرتی" مفصلی برایش اجرا کرده بود‪.‬‬ ‫سفر کنونی ایوان یرشوف به افغانستان‪ ،‬سومین بود‪ .‬همکاران حاال دیگر به او به دیدۀ یک استاد کار کشتۀ امور "کشف"‬ ‫میدیدند‪ ،‬او خودش نیز دربارۀ خود همینطور فکر میکرد‪.‬‬ ‫پس از مواصلت به کابل پیش از همه با سفیر مالقات کرده و بسته ای را که دختر او برایش فرستاده بود و حاوی‬ ‫ساسچ‪ ،‬ماست‪ ،‬پنیر و ماهی شور بود به او تقدیم کرد‪ ...‬پوزانوف در حالیکه مراتب امتنان خود را از یرشوف ابراز‬ ‫میداشت هدف سفر او را جویا شد؟‬ ‫یرشوف با صدای آرام و مرموزی‪ ،‬که بسیار پر معنی جلوه میکرد گفت‪ ":‬به هدایت شخص رفیق آندروپوف آمده ام‪".‬‬ ‫‪14‬‬

‫الورینتی بیریا در حکومت جوزیف ستالین تا رتبۀ مارشالی رسیده بود و به حیث کمیسار عمومی امنیت دولتی اتحاد شوروی ایفای وظیفه میکرد‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫هکذا در ادبیات معاصر سیاسی روسیه "همسایگان دور" کارمندان جی آر یو‪ ،‬یعنی "کشف نظامی" را میگویند‪.‬‬


‫پس از مالقات با سفیر‪ ،‬از زینه ایکه به باال به طبقۀ دوم و"اتاق عمومی" دفتر "کشف" منتهی میشد سر زد که یرشوف‬ ‫بخوبی با آن آشنا بود‪ .‬در "اتاق عمومی" الکسی پیتروف دیر زمانی انتظار آمدن او را می کشید و وقت را با دود‬ ‫کردن سگرت میگذراند‪ .‬ایوان یرشوف‪ ،‬الکسی پیتروف را به دهلیز فراخوانده (تا دیگران گفتگوی شان را نشنوند) و با‬ ‫اشاره به "هدایت مرکز" به پیتروف وظیفه داد‪ " :‬در زودترین فرصت ممکن مالقات مرا با تره کی و امین سازماندهی‬ ‫کن !"‬ ‫یرشوف بیشتر به مقام های بلند اشخاص احترام داشت نسبت به خود آنها‪ .‬او میخواست تا از طرف اراکین دست اول‬ ‫دولت پذیرفته شود‪ .‬پیتروف پس از دریافت هدایت "مرکز" فورأ شروع به عملی نمودن آن کرد‪ .‬یرشوف در این میان‬ ‫خود نیز برای مالقات مهمی آمادگی میگرفت که باید عنقریب اتفاق می افتید و گاه گاهی با اعضای گروپ اش به‬ ‫کارهای تربیوی میپرداخت‪.‬‬ ‫روزها یکی پی دیگری سپری میگردیدند ولی از مالقات هنوز خبری نبود‪ .‬پیتروف به یرشوف سوگند یاد میکرد که تا‬ ‫حال چند بار با تره کی و امین تماس حاصل نموده و به آنها خاطر نشان ساخته که نمایندۀ آندروپوف میخواهد همرایشان‬ ‫ببیند‪ .‬ولی آنها همیشه به مصروف بودن خود اشاره میکنند و مالقات را هر بار به تعویق می اندازند‪ .‬باالخره در روز‬ ‫چهارم الکسی پیتروف به دگروال یرشوف خبر داد که امروز در فالن ساعت در دفتر آژانس مطبوعاتی "تاس" میتواند‬ ‫با امین مالقات کند‪.‬‬ ‫یرشوف در حالیکه آزرده خاطر بنظر میرسید پرسید‪" :‬تره کی؟! نمی آید؟"‬ ‫پیتروف در حالیکه هراس داشت قهر آمر را برانگیزد‪ ،‬با کمال احتیاط توضیح داد‪:‬‬ ‫" رفیق یرشوف‪ ،‬تره کی حاال در موقف کامأل دیگری قرار دارد‪ ،‬او دیگر رئیس یک دولت مستقل است‪ ،‬من به شما‬ ‫صادقانه اعتراف میکنم که در شرایط کنونی نمیتوانم مستقیمأ با تره کی تماس بگیرم"‪.‬‬ ‫قبأل‪ ،‬طی سالهای که خود یرشوف آمریت "دفتر" را به دوش داشت‪ ،‬او اکثرأ با تره کی و امین در آژانس مطبوعاتی‬ ‫"تاس" مالقات میکرد‪ .‬در آنوقت او این اشخاص را چندان جدی نمیگرفت‪XVII.‬‬ ‫انصافأ باید گفته شود که خلقی ها نیز وقع زیادی به "آمر دفتر" قایل نبوده و بنابر دالیل زیادی از او خوش شان نمی‬ ‫آمد‪ .‬یرشوف به نظر آنها شخصی بود متکبر‪ ،‬بسته‪ ،‬غیر صادق‪ .‬در گفته هایش تسلسل وجود نداشته و به وعده هایش‬ ‫نیز وفا نمیکرد‪.‬‬ ‫امین اکنون وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم بود‪ .‬همه چیزها تغییر یافته بودند‪ .‬در این میان پیتروف مهمان‬ ‫مسکو را به "تاس" انتقال داد‪ .‬او در دهلیز دفتر "تاس" باالی کوچ کوچکی نشسته بود و با سادگی تمام انتظار لیدر‬ ‫جدید افغانستان را میکشید‪ .‬امین همینکه چشمش به "دوست روسی اش" خورد لبخند مشهور "امریکائی" خود را نمایان‬ ‫ساخته و تقریبأ با عجله بطرف یرشوف آمده و با هردو دستانش کف دست مهمان مسکو را قاپیده و دیر زمانی آنرا با‬ ‫تمام احساس فشرده و تکان میداد و بالوقفه به احوالپرسی معمول میان افغانها پرداخت‪ .‬امین سپس یرشوف را از قسمت‬ ‫کمر گرفته به طرف اتاق مخصوصی برد که قبأل در آن با او گفتگوهای محرم صورت میگرفت و با آن خوب بلد بود‪.‬‬ ‫حین گفتگو امین سالم و احترام صمیمانۀ رفیق تره کی و تأسف او را که بنابر مصروفیت ها نتوانست با "دوست سابقه‬ ‫دار" مالقات نماید‪ ،‬به یرشوف رساند‪.‬‬ ‫سپس در اتاق دیگری که در آن خوردنی های محقری قرار داشت جا بجا گردیدند‪ .‬چهرۀ امین شکل متمرکز شده را‬ ‫بخود گرفت‪ ،‬یرشوف در آن لحظات متوجه شد که در روابط او با امین چیزی تغییر نیافته؛ او پیک مشروب را‬ ‫سرکشید‪ ،‬اندکی خود را به عقب انداخته به پشتی نرم کوچ فرسوده بهتر تکیه کرده و در حالیکه حرفهایش چندان‬ ‫وضاحت نداشتند کوشش کرد به امین هدف مالقاتش را تشریح نماید‪ .‬دیده میشد که امین با تمام قوت به حرف های‬ ‫یرشوف گوش میدهد ولی مقصد او را درک نمی کند‪ .‬در چهرۀ امین بزودی عالیم خفقان پدیدار گردید‪ .‬درهمین وقت‬ ‫الکسی پیتروف با مراعات تمام نزاکت ها از آمر خود اجازه خواست تا به بعضی جزئیات وضاحت ببخشد‪ .‬پیتروف با‬ ‫سرعت در چند جمله به امین محتوای موضوع را توضیح داد‪ " :‬ما میخواهیم با جمهوری دیموکراتیک افغانستان در‬ ‫سطح دولت ها ارتباطات را در ساحۀ "کشف" و "ضد کشف" تأمین نمائیم‪ .‬تا از اینطریق با حکومت شما مبادلۀ‬ ‫اطالعات محرم را داشته باشیم‪ .‬ما همچنان مصمم هستیم متخصصین خویش را برای تربیۀ مسلکی کارمندان امور‬ ‫استخبارات و فعالیت در شرایط پیچیدۀ اوپراسیونی به کشور شما بفرستیم‪XVIII".‬‬ ‫امین بفکر فرو رفت‪ .‬سپس پرسید‪:‬‬ ‫"تمویل این پروژه ها را کی به دوش خواهد گرفت؟ یرشوف با آمادگی جواب داد‪ " :‬تمام مسائل مربوط به تأمین اقامت‬ ‫متخصصین را ما به دوش خود میگیریم‪ .‬هکذا حکومت اتحاد شوروی مبالغی را بخاطر ایجاد "شبکه های خاص" در‬ ‫افغانستان تخصیص داده است‪ .‬ما آماده هستیم ارگانهای امنیتی آیندۀ افغانستان را با آخرین دست آوردهای تخنیک‬ ‫ا وپراسیونی تجهیز نمائیم‪ ،‬میتوانیم موترهای ساخت شوروی را به شما بفرستیم‪".‬‬ ‫امین که دیده میشد به اندازۀ کافی جان گرفته بود‪ ،‬گفت‪" :‬بسیار خوب‪ .‬من همیشه باور داشتم که شما دوستان صادق و‬ ‫مطمئن ما هستید‪ .‬من شکی ندارم که رفیق تره کی‪ ،‬رهبر کبیر انقالب سوسیالیستی ما هرگونه موافقت نامۀ را که شما‬


‫در رابطه به همکاری میان شبکه های خاص دو کشور آماده بسازید و آنرا برای بررسی در اختیار ما قرار دهید‪ ،‬تأئید‬ ‫خواهند کرد‪".‬‬ ‫پیتروف بدون رعایت سسلسلۀ مراتب و توجهی به آمرش پرسید‪" :‬با کی و چگونه ما میتوانیم در این رابطه تماس های‬ ‫کاری داشته باشیم؟"‬ ‫ایوان یرشوف لبانش را جمع نموده و با غضب بطرف مادون خود نگریست‪.‬‬ ‫امین در حالیکه لبخند پر درخششی صورتش را فرا گرفته بود جواب داد‪:‬‬ ‫"با اسداهلل سروری‪ .‬او فورأ با شما تماس حاصل خواهد کرد‪".‬‬ ‫امین پیک دیگری را سر کشیده‪ ،‬ساسچی کنسرو شدۀ را مستقیمأ از مرتبان بیرون کشیده نوش جان کرده و با عجله به‬ ‫طرف کارهای دولتی شتافت‪.‬‬ ‫اسداهلل سروری ناوقت شام همان روز به پیتروف تلفون کرده پرسید که در کجا میتواند با رفیق یرشوف مالقات کند؟‬ ‫پیتروف فورا وقت را برای آماده شدن یرشوف سنجیده و به سروری خبر داد تا برای مالقات با نمایندۀ آندروپوف به‬ ‫میدانی مقابل سفارت بیاید‪.‬‬ ‫یرشوف خود سری پیتروف را مورد انتقاد قرار داده و در حالیکه با عجله پیراهن تازه اش را میپوشید و نکتائی می‬ ‫بست گفت‪" :‬آیا تو نمیدانی که نمایندگی های سیاسی کشورهای خارجی زیر تعقیب قرار دارند؟"‬ ‫پیتروف با لحن حقیرانه‪" :‬میدانم‪".‬‬ ‫یرشوف‪" :‬پس چرا مرا نقطۀ نیرنگی میسازی؟"‬ ‫پیتروف در حالیکه میخواست به پوزخند خود رنگ عادی بدهد‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫"در برابر کی؟ بگذار تعقیب کنند‪ .‬باالخره به کی گذارش خواهند داد؟ به همین سروری که با شما مالقات دارد؟!"‬ ‫در میدانی مقابل دروازۀ سفارت شوروی تویوتای سفید رنگ "کراون")‪ (XIX‬ایستاده بود‪ .‬در عقب اشترنگ مرد جوان‪،‬‬ ‫بلند قامت و قوی هیکلی نشسته بود که دریشی نامرتب اش در تن بزرگی میکرد‪ .‬چهرۀ این مرد جوان هوشیار و‬ ‫مهربان بنظر میرسید‪ .‬بمجرد آنکه یرشوف از دروازۀ سفارت برآمد و بطرف او به حرکت افتاد‪ ،‬این افغان عظیم الجثه‬ ‫با چابکی و سبکی غیر عادی از موتر بیرون آمد و رسم التعظیم عسکری را به احترام دگروال یرشوف ادا کرده‪ ،‬سپس‬ ‫حالت "آرام سی" را اختیار نموده با آواز بلند یک نظامی خود را معرفی کرد‪ " :‬پیلوت اسداهلل سروری"‪ .‬سپس با‬ ‫تشریفات دروازۀ عقبی موترش را باز نموده و با اشاره یرشوف را به داخل موتر دعوت کرد‪.‬‬ ‫هنگامیکه موتر در تاریکی شب باالی جادۀ داراالمان بطرف مرکز شهر حرکت میکرد‪ ،‬سروری پرسید‪:‬‬ ‫"رفیق یرشوف ‪ ،‬برای شما ناوقت نیست؟ آیا من شما را ناراحت نساخته ام؟ رفیق امین به من دستور داد تا فورأ با شما‬ ‫مالقات نموده و در بارۀ تأمین روابط میان اداره های امنیتی دو کشور بحث نمائیم‪".‬‬ ‫یرشوف با رضایت و در حالیکه تبسمی بر لبان داشت‪" :‬پروا نیست (مطابق متن روسی)‪ .‬کار ما وقت و زمان را‬ ‫نمیشناسد‪".‬‬ ‫سروری با خرسندی و با لحن کودکانه گفت‪" :‬من این را احساس کردم!"‬ ‫پس از رسیدن به دفتر‪ ،‬سروری به م همان خود چای‪ ،‬خسته و کشمش تعارف کرده و همچنان اشاره کرد که اگر مهمان‬ ‫خواسته باشد میتواند "غم" کباب را با ویسکی یا شراب "وطنی" نیز بخورد‪ .‬فیصله کردند که به نوشیدن چای اکتفا‬ ‫میکنند‪ .‬یرشوف باالی خود فشار می آورد تا کلماتی را که الکسی پیتروف به زبان دری حین مالقات با امین در بارۀ‬ ‫تأمین همکاری میان ارگان های امنیتی دو کشور استعمال میکرد به یاد بیاورد و محتوای پیشنهادات جانب شوروی را‬ ‫به سروری توضیح نماید‪ .‬سروری که از نظر امین در این مورد آگاهی داشت از پیشنهادات مسکو در زمینه با شادمانی‬ ‫استقبال کرد‪ .‬در عین حال سروری نمیدانست که دیگر چی باید بگوید و بکند؟)‪(XX‬ایوان یرشوف از اسنادی که جانبین‬ ‫باید ترتیب داده و به امضاء برسانند نام برد‪ .‬او همچنان پیشنهاد نمود تا پالن کار را برای یکی دو ماه آماده ساخته و‬ ‫در مورد کمیت ادارۀ آیندۀ امنیتی فکر صورت گرفته و اندازۀ تخمینی م صارف برای رفع ضروریات اوپراسیونی تثبیت‬ ‫گردد‪.‬‬ ‫یرشوف با استفاده از فرصت‪ ،‬اطالعاتی را که لحظاتی قبل در بارۀ وضعیت در رهبری کشور پاکستان از "مرکز"‬ ‫بدست آورده بود به سمع سروری رسانید‪.‬‬ ‫سروری که همان روز با دستان خود چند تن از "ضد انقالب" را در همین اتاق به آن دنیا فرستاده بود با چشمان شتری‬ ‫رنگ و پر از خفقانش بطرف یرشوف میدید و فکر میکرد‪" :‬کدام مصارف؟ کدام پالن ها؟" سروری به این مقام‬ ‫حساس و مهم برای آن گماریده شده بود تا دشمنان "انقالب" را از بین ببرد‪ ،‬و او شب و روز آنها را از بین می برد‪،‬‬ ‫در حالیکه این رفیقک شوروی با جسامت کوچک اش از او میخواست تا مصروف کاغذ بازی ها شود‪.‬‬ ‫هردو قرار گذاشتند که فردا یرشوف سروری را با اعضای گروپی که از مسکو با او آمده آشنا میسازد و سروری به‬ ‫نوبۀ خود وظیفه گرفت تا افرادی را که به زبان روسی بلد باشند در اختیار یرشوف و اعضای گروپ وی قرار بدهد‪.‬‬ ‫افراد مذکور منجمله در ترجمۀ اسناد از زبان روسی به پشتو و دری کمک خواهند کرد‪ .‬حین خداحافظی سروری به‬ ‫یرشوف خاطر نشان ساخت که دروازۀ دفترش همیشه به روی او باز است‪ .‬و در حالیکه یاور خود را به یرشوف‬ ‫معرفی میکرد گفت‪" :‬میدانید‪ ،‬این یک صاحب منصب عادی نیست‪ ،‬او شیر است‪ ".‬از لحن سروری نمیشد درست‬


‫استنباط کرد که او این جمله را شوخی گونه میگفت یا جدی بود‪ .‬یاور سروری یرشوف را به اقامتگاهش در سفارت‬ ‫انتقال داد‪.‬‬ ‫********************‬ ‫کارمند دفتر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل یوری کیتایف وظیفۀ تأمین امنیت اجتماع اتباع اتحاد شوروی را در قلمرو افغانستان‬ ‫به دوش داشت‪ .‬شخص مذکور تحت پوشش "معاون قونسل" در سفارت ایفای وظیفه میکرد‪ .‬کیتایف برعالوۀ سائر‬ ‫فعالیت ها وظیفۀ مهم دیگری را نیز پیش میبرد‪ ،‬و آن عبارت از تأمین تماسها با اتباع اتحاد شوروی از قشر اناث مقیم‬ ‫افغانستان بود‪.‬‬ ‫این زنها کی بودند؟ بخش اساسی این زنان را آنانی تشکیل میدادند که با افغانها عروسی کرده بودند‪ .‬با جوانان افغانیکه‬ ‫که از شروع سالهای ‪ ۵۷۶۲‬سدۀ بیستم هزاران تن برای تحصیل به اتحاد شوروی رفته بودند‪ .‬توجه دختران شوروی را‬ ‫چیزهای زیادی در پسران افغان جلب میکرد‪ :‬افغانها نسبت به روسها چهره های برازنده تر‪ ،‬مردانه تر داشتند‪ ،‬اعتدال‬ ‫در نوشیدن الکهول را مراعات میکردند‪ ،‬با لهجۀ بخصوصی به زبان روسی تکلم مینمودند و باالخره طرز برخورد و‬ ‫اخالق آنها نیز بی مانند بود‪ .‬افغانها از سخاوت کافی برخوردار بوده‪ ،‬کم حرف میزنند‪ ،‬کنترول بر نفس را از دست‬ ‫نمیدهند‪ ،‬به قول خود وفادار هستند‪ ،‬در برابر جنس لطیف انعطاف پذیر بوده‪ ،‬به سالخوردگان احترام داشته‪ ،‬در دوستی‬ ‫صادق و محبت زایدالوصفی نسبت به همسر و اوالد ها دارند‪.‬‬ ‫در میان زنان شوروی که با افغانها ازدواج کرده بودند هم جوان بودند و هم نچندان‪ ،‬از قوم روس و هم غیر روس‬ ‫بودند‪ ،‬در بین شان هم ساده لوح ها بنظر میخوردند و هم هوشیارها‪ ،‬طرفداران سرسخت کمونیزم و حتی ضد کمونیزم‬ ‫هم پیدا میشدند‪ .‬عده ای شوهران افغان خود را واقعأ صمیمانه دوست داشتند و برخی هم افغانها را بخاطر فرار از‬ ‫"دوزخ کمونیستی" به طرف "بهشت سرمایه داری" استعمال میکردند‪ .‬در یک کلمه‪ ،‬زنان مذکور گوناگون‪ ،‬و متأسفانه‬ ‫اکثر آنها جنجالی و غال مغالی بودند‪.‬‬ ‫یوری کیتایف خانم ها را و مخصوصأ همسر خود را دوست داشت‪ .‬ولی از دخترانی که با افغانها ازدواج کرده بودند‬ ‫چندان خوشش نمی آمد‪ .‬مخصوصأ وق تیکه آنها در دفتر قنسلی از وی چیزی میخواستند و اگر چیزی به دل شان نمیبود‬ ‫تهدید کنان میگفتند‪" :‬من از تو به بریژنیف شکایت خواهم کرد !"‬ ‫کیتایف با خود فکر میکرد‪ " :‬بلی‪ ،‬زنانی که با افغانها بخاطر فرار از اتحاد شوروی به اینجا آمده بودند‪ ،‬اکنون "بدام‬ ‫افتادند"‪ .‬سوس یالیزم حتی در اینجا نیز آنها را به چنگ خود آورد‪ ،‬حاال کجا فرار خواهند کرد؟ به اسرائیل؟ به امریکا؟‬ ‫‪16‬‬ ‫شاید به مدغاسکر؟"‬ ‫در همین وقت به کیتایف خانمی به نام ناتالیا نورزی تلفون کرد‪:‬‬ ‫" یوری چه حال داری؟ خودت و خانواده ات حوادث اخیر را چطور سپری کردید؟ من و شوهرم از بابت شما بسیار‬ ‫ناآرام بودیم و تشویش داشتیم! همه خوب هستند؟ پسرک تان چطور است؟"‬ ‫کیتایف در جواب‪" :‬خیر و خیرت است‪".‬‬ ‫ناتالیا نورزی‪ " :‬من و شوهرم ترا با همسرت نزد خود دعوت میکنیم‪ .‬لطفأ بیائید مهمان ما شوید‪ ،‬تا با هم درد دل کنیم‪.‬‬ ‫مدت زیادی شده که شما را ندیده ایم‪".‬‬ ‫کیتایف از شوهر ناتالیا ‪ ،‬عبدالقیوم نورزی خوشش می آمد‪ ،‬او را شخص جدی می یافت‪ .‬عبدالقیوم نورزی قد نه چندان‬ ‫بلند‪ ،‬اگرچه خلقی بود ولی بروت نداشت‪ ،‬عضویت حزب دیموکراتیک خلق را تقریبأ از روز تأسیس آن بدست آورده‬ ‫بود‪ .‬به تره کی نزدیک بود‪ .‬او متخصص زبان پشتو و تأریخ افغانستان بوده و استاد اکادمی بود‪ .‬رسالۀ فوق لسانس‬ ‫خود را در پوهنتون مسکو دفاع کرده بود‪ .‬رهنمای علمی او در پوهنتون دوریانکوف بود که یکی از افغانستان شناسان‬ ‫نامدار در اتحاد شوروی به حساب میرفت‪ .‬نورزی به زبان روسی بهتر از بسیاری روسها تکلم میکرد‪.‬‬ ‫کیتایف میدانست که خانم عبدالقیوم ناتالیا از یهودی های شهر ادیسه بوده و در پخت پز دست باال دارد‪ .‬شاید این یکی از‬ ‫عللی بود که او فورأ به ناتالیا جواب داد‪ " :‬ما فردا می آئیم‪ ،‬اگر برای شما مناسب باشد‪".‬‬ ‫ناتالیا‪" :‬مناسب است‪ .‬ساعت پنج منتظر تان میباشیم‪ .‬آدرس را شما میدانید‪".‬‬ ‫آدرس منزل خانوادۀ نورزی واقعأ هم نزد کیتایف بود‪ ،‬ناتالیا فقط چندی قبل به دفتر قنسلی سفارت برای حل یک مسألۀ‬ ‫جنجالی سر زده بود‪ .‬کیتایف با گذاشتن گوشی بفکر فرو رفت‪" :‬چرا ناتالیا و همسر او حاال ما را نزد خود دعوت‬ ‫میکنند‪ ،‬قبأل آنها هیچگاه ما را مهمان نمیکردند؟ به نظر نمیرسید که آنها بخواهند با من دوست شوند‪ .‬به هر‬ ‫حال هنگام مالقات واضح خواهد شد‪".‬‬ ‫روز دیگر کیتایف با دسته گلی‪ ،‬بازیچه های برای اطفال‪ ،‬چاکلیت‪ ،‬ودکا و بوتل شامپاین یکجا با همسرش به خانۀ‬ ‫نورزی رفت که در ناحیۀ میکروریان موقعیت داشت‪.‬‬ ‫‪16‬‬

‫کشور مدغاسکر (یا ملغاسی) در قسمت غربی اقیانوس هند در همجواری سواحل شرقی قارۀ افریقا در جزیره ای بنام مدغاسکر موقعیت دارد‪ .‬روسها کلمۀ مدغاسکر را برای‬ ‫برجسته ساختن یک نقطۀ مجهول و (یا) نهایت دور استعمال میکنند‪.‬‬


‫دروازۀ خانه را عبدالقیوم که لبخند بر لبان داشت گشود‪ .‬اپارتمان سه اتاقه در بالک پنج منزله پر از عطر مزه دار ترین‬ ‫غذاها بود‪ .‬صاحب خانه کیتایف را در آغوش کشیده و چنان بوسه کرد تو گوئی برادر سکۀ خود را بعد از فراق متمادی‬ ‫میدید‪ .‬پس از احوالپرسی و پائین و باال رفتن در اپارتمان و صحبت با اطفال که قلبأ از دریافت بازیچه ها شادمان‬ ‫بودند‪ ،‬همه در عقب میز جا گرفتند‪ .‬صحبت ها به طرف کودتای نظامی رفت‪.‬‬ ‫کیتایف که مأمور زرنگی بود از جواب به پرسش نورزی که هنگام وقوع کودتا "چی میکرد؟"‪ ،‬طفره رفت‪ .‬در عین‬ ‫حال او پی در پی ودکا را در پیک ها میریخت و با تقلید کردن از لهجۀ گرجی ها شعار میداد‪ .‬نورزی به نیرنگ های‬ ‫کیتایف متوجه بود و میدانست که کی تا کدام حد باید بنوشد‪.‬‬ ‫سپس گفتگو ها کامأل رنگ سیاسی گرفتند‪ .‬عبدالقیوم به کیتایف یاد آور شد که با وجود آنکه او هیچگاه در اردو خدمت‬ ‫نکرده و یک زبانشناس است‪ ،‬بمجرد دریافت پیام حفیظ اهلل امین که در آن از آزاد ساختن لیدران حزب دیموکراتیک‬ ‫خلق از توقیف حرف زده میشد‪ ،‬تمام شب به اپارتمان ها ی صاحب منصبانی که در میکروریان زندگی میکنند سر زده‬ ‫خاطر نشان ساخته بود‪" :‬فردا قیام مسلحانه شروع میشود‪ .‬داوود و رژیم فاشیستی و طرفدار امریکا باید توسط قوای‬ ‫مسلح افغانستان سرنگون گردد‪ .‬هنگام کسب عضویت در حزب دیموکراتیک خلق تو مکلفیت های خود را درک‬ ‫میکردی‪ .‬اکنون تو باید از ما حمایت کنی‪ .‬این امر است‪ .‬اگر تو از ما حمایت کنی‪ ،‬شاید زنده بمانی‪ ،‬یا هم مانند یک‬ ‫قهرمان کشته شوی‪ .‬در صورتیکه ما پیروز شویم‪ ،‬تو به چیزهای زیادی در این زندگی دست خواهی یافت‪ .‬اگر پیشنهاد‬ ‫ما را رد کنی‪ ،‬ما روز بعد ترا در مقابل ارسی های اپارتمان ت پیش چشمان زن و اوالدهایت باالی پایۀ برق حلق آویز‬ ‫خواهیم کرد‪".‬‬ ‫برخی از صاحب منصبان گریه سر میدادند و پیش پاهای عبدالقیوم افتیده و میگفتند‪" :‬آه‪ ،‬چرا‪ ،‬چرا من احمق با شما و‬ ‫با حزب تان سر و کار پیدا کردم !" و قیوم در جواب به آنها میگفت‪" :‬آیا تو فکر کرده ای که من با چی خطری روبرو‬ ‫استم که نزد تو با این پیشنهاد تهدید آمیز آمده ام؟ تو میدانی که من کی استم؟ تو خوب میدانی که من هم مانند تو همسر‬ ‫و فرزند دارم؟ ! میتوانی بگوی که فردا با من‪ ،‬با همسرم و اوالدهایم چی خواهد شد‪ ،‬اگر تو چیزی را که من از تو‬ ‫تقاضا میکنم انجام ندهی؟ در اینباره جدی فکر کن‪ .‬اینهمه مزاح و شوخی نیست!"‬ ‫کیتایف در حالیکه بفکر عمیق فرو میرفت گفت‪" :‬این است شیوۀ اجرای کودتاهای نظامی‪ .‬میکانیزم آن همینگونه است‪.‬‬ ‫در حقیقت همه چیزها همینطور که گفتید رخ میدهند‪ ،‬در حالیکه ما فریاد میزنیم‪" :‬انقالب است‪ ،‬انقالب است‪ .‬توده های‬ ‫مردم است!"‬ ‫قیوم نورزی با دیدگان سبز و فوالدی رنگ خویش به کیتایف و همسر خود نگریسته موافقت کنان گفت‪" :‬بلی‬ ‫همینگونه رخ میدهند‪".‬‬ ‫اکنون دیگر کیتایف به مقصد نورزی پی برده بود‪ :‬نورزی بدینترتیب کوشش میکرد به خود موقف "قهرمان انقالب"‬ ‫داده‪ ،‬امتیازاتی را بدست بیاورد‪.‬‬ ‫نورزی پس از آنکه حکایتش را در بارۀ نقش خود در انقالب به پایان رسانید‪ ،‬جامش را تا لبه ها پر از ودکا نموده آنرا‬ ‫خاموشانه سر کشید‪ .‬سپس پارچۀ نان سیاه را که کیتایف با خود آورده بود نزدیک بینی برده آنرا بو کرد‪ .17‬نورزی‬ ‫سپس به حرافی های که از نقطۀ نظر اوپراسیونی برای کیتایف هیچ ارزش نداشت‪ ،‬پرداخت‪.‬‬ ‫ناتالیا‪ ،‬کیتایف و همسرش را الی موتر مشایعت نموده از اینکه دیدار شان اندکی ناخوشایند تمام شد از مهمانان عذر‬ ‫خواهی کرد و دلیل آنرا خستگی شدید و عصبیت شوهرش نامید‪ .‬او حین خداحافظی گفت‪:‬‬ ‫"شما میدانید‪ ،‬چقدر مشکل است وقتی چند روز را در وضعیتی به سر میبری که هر لحظه همه را میتوانند از بین‬ ‫ببرند‪ .‬مرا‪ ،‬شوهرم و اوالدهایم را‪ ،‬و اینهمه بخاطر چی؟"‬ ‫کیتایف در جواب‪ " :‬با ما نزدیکتر باشید و هیچ قدرتی در دنیا به شما ضرر نخواهد رساند‪ .‬شما تبعۀ یک کشور کبیر‬ ‫هستید‪".‬‬ ‫کیتایف حین ترک ناحیۀ میکروریان با خود اندیشید‪:‬‬ ‫" همه چیزهای که در منزل نورزی اتفاق افتید تمثیلی بود‪ ،‬و در این تمثیل هر کس نقش خود را بازی کرد‪.‬‬ ‫********************‬ ‫روز شنبه‪ ،‬حوالی چاشت خبرنگار "تاس" الکسی پیتروف با قیافه ایکه شاید در زمانه های قدیم اسکندر مقدونی به قصر‬ ‫داریوش مغلوب شده داخل میشد‪ ،‬وارد "اتاق عمومی" دفتر "کشف" گردیده غُم غُم کنان گفت‪" :‬ما پیروز شدیم‪ ،‬و دشمن‬ ‫در حال فرار است‪ ،‬فرار‪ ". . .‬چشمان جت تبار پیتروف از خوشی برق میزد و بروت های سیاهش که تارهای نقره‬ ‫ای رنگ در آنها دیده میشدند برجسته به نظر میرس یدند‪ ،‬کومه های سرخ او گواهی میدادند که او لحظاتی پیش جامی را‬ ‫با یکی از لیدران جدید افغانستان سرکشیده است‪ .‬پیتروف با سبک سری لیست اعضای حکومت جمهوری دیموکراتیک‬ ‫افغانستان را باالی میز مقابل تحلیلگر "دفتر" خوتیایف انداخت‪.‬‬

‫‪17‬‬

‫رسم معمول میان روس ها بوده‪ ،‬اکثرأ بعد از سرکشیدن پیک ودکا‪ ،‬پارچۀ نان سیاه را نزدیک بینی برده آنراعمیقأ بو میکنند‪.‬‬


‫پیتروف خطاب به خوتیایف‪ " :‬بگیر‪ ،‬این ل یست نهائی ترکیب اعضای حکومت است که امروز به توافق رسیده است‪.‬‬ ‫در بارۀ آن تیلگرامی به مرکز بنویس‪ .‬لیست مذکور امروز یا فردا در مطبوعات به نشر خواهد رسید‪ .‬لیست را سپس‬ ‫باید به سفیر ببرم‪(XXI).‬‬ ‫خوتیایف بدون آنکه حرفی زده باشد فلتر سگرت "یاوای" خود را با قوت در سگرت دانی انداخته سپس با دیدگان‬ ‫حریص به خواندن لیست شروع کرد‪.‬‬ ‫سائر کارمندان "دفتر" نیز کارهای خود را رها کرده از جا هایشان برخاسته و همه از ورای شانه های خوتیایف به‬ ‫خواندن لیست پرداختند‪.‬‬ ‫یوری کیتایف در حالیکه دستش را باالی شانۀ پیتروف میگذاشت گفت‪" :‬الکسی‪ ،‬تو باید امروز مدالت را به گردن‬ ‫میکردی‪ ،‬امروز روزش است‪ .‬حاال ثابت شد که به تو مدال را تصادفی نداده اند‪ .‬چی فعالیتی ! تو چقدر کوشش کردی‬ ‫تا این حزب متحد شود‪ ،‬گاه گاه به نظر میرسید که این کار نا ممکن است‪ .‬اما حاال ثابت شد که تو کامیاب استی‪.‬‬ ‫بنظر میرسد که در لیست توازن حفظ گردیده است‪ .‬کرسی ها درست تقسیم شده اند‪ .‬کیتایف شروع به خواندن نامها در‬ ‫لیست کرد‪:‬‬ ‫"‪ -‬نور محمد تره کی‪ ،‬رئیس شورای انقالبی جمهوری دیموکراتیک افغانستان‪ ،‬و صدراعظم؛‬ ‫ ببرک کارمل‪ ،‬معاون رئیس شورای انقالبی‪ ،‬معاون اول صدراعظم؛‬‫ حفیظ اهلل امین‪ ،‬معاون صدراعظم‪ ،‬وزیر امور خارجه؛‬‫ محمد اسلم وطنجار‪ ،‬معاون صدراعظم‪ ،‬وزیر مخابرات؛‬‫ عبدالقادر (کسیکه رهبری نظامی کودتا را به دوش داشت)‪ ،‬وزیر دفاع؛‬‫ نور احمد نور‪ ،‬وزیر داخله؛‬‫ سلطان علی کشتمند‪ ،‬وزیر پالن؛‬‫ عبدالکریم میثاق‪ ،‬وزیر مالیه؛‬‫ بارق شفیعی‪( ،‬یکی از شعرای معروف آنزمان)‪ ،‬وزیر اطالعات و کلتور؛‬‫ سلیمان الیق‪( ،‬شاعر و نویسندۀ معروف)‪ ،‬وزیر رادیو و تلویزیون‪.‬‬‫در اخیر لیست از اشخاصی که زیاد شهرت نداشتند و وزارت خانه های نچندان مهم یاد آوری میشد‪ .‬در هر حال توازن‬ ‫میان خلقی ها و پرچمی حفظ گردیده بود‪.‬‬ ‫والدیمیر خوتیایف فورأ تیلگرامی را عنوانی "مرکز" نوشت و در آن نظر مثبت خود را در بارۀ لیستی که پیتروف‬ ‫آورده بود و ترکیب جدید رهبری افغانستان در آن درج گردیده بود ‪ ،‬نزد آرلوف ‪ -‬موزوروف برده تا امضای او را‬ ‫زیر متن تیلگرام بگیرد‪ .‬پیتروف در این میان تصمیم گرفت با لیست خود نزد سفیر برود‪.‬‬ ‫کارمند اوپراسیونی به نام ویکتور بوبنوف‪ ،‬پیتروف را مخاطب قرار داده‪ ،‬طعنه آمیز گفت‪" :‬بسیار عجله نکن ! بگذار‬ ‫در قدم اول تیلگرام به مرکز برسد‪ .‬برای ما بگو که چطور توانستی در راه متحد ساختن حزب دیموکراتیک خلق موفق‬ ‫شوی؟"‬ ‫پیتروف که از نظر بوبنوف خوشش آمده و از سخنان تأئید آمیز همکاران زیر تأثیر رفته بود گفت‪:‬‬ ‫"بلی‪ ،‬این لیست واقعأ یک مؤفقیت است‪ .‬نمیخواهم در برابر شما ریا کاری کنم‪ ،‬من خوشبخت استم‪ ،‬افتخار میکنم‪ .‬شما‬ ‫خود شاهد هستید که چقدر برایم پیش بردن این مأموریت دشوار بود‪ .‬این "تاراکان"‪( 18‬هدف نویسندگان تره کی است) و‬ ‫این "کارماشه"‪( 19‬هدف نویسندگان کارمل است) استدالل معمول میان انسانها‪ ،‬صحبت معقول و حرف زدن آرام را‬ ‫نمیدانند‪ .‬با تمام قوت کوشش میکنی به آنها ثابت بسازی که وحدت میان جناح های حزب یک ضرورت است‪ ،‬آنها اصأل‬ ‫به تو گوش نمیدهند‪ .‬وقتی اندکی باالی شان "فشار" می آوری‪ ،‬آنها فورأ راپور ترا به بوب پونوماریوف‪ 20‬میدهند!‬ ‫زشت تر از همه اینکه راپور علیه خودم را خود باید به کمیتۀ مرکزی حزب برسانم! تشکر از رفیق اوسادچی که‬ ‫یکبار مرا در این زمینه یاری رساند‪ .‬او نظریات توضیحی خود را در بارۀ این "راپورها" به مرکز فرستاده بود‪ .‬در‬ ‫یکی از نامه ها عنوانی "مرکز" به دفاع از من نوشته بود که الکسی کدام مالمتی ندارد‪ ،‬او با تمام ظرافت خط مشی‬ ‫تعیین شدۀ سیاسی را دنبال میکند و مجبور است خود خواهی های لیدران حزب دیموکراتیک خلق را در نظر بگیرد‪".‬‬ ‫بوبنوف در حالیکه تبسمی پر معنی بر لب داشت پرسید‪:‬‬ ‫"از بابت چه چیزی حاال اینقدر خوشحال و راضی به نظر میرسی؟"‬ ‫پیتروف‪ " :‬چرا خوشحال نباشم ! با کسانیکه من ارتباط نهایت نزدیک داشتم‪ ،‬اکنون در رأس دولت قرار گرفتند‪".‬‬ ‫بوبنوف‪" :‬الکسی‪ ،‬آیا تو نمیدانی که اینهمه به نقص تو است؟ حاال دیگر طی یکی دو هفته‪ ،‬شاید هم وقتر ترا نزد آنها‬ ‫حتی نزدیک آنها هم نخواهند گذاشت‪ .‬خود این اشخاص حتی شاید آرزو نداشته باشند ترا بشناسند‪ .‬با آنها منبعد در سطح‬ ‫سفیر مالقات خواهند کرد‪ ،‬آمرین عالی رتبۀ مسکو نزد آنها سرازیر خواهند شد‪ .‬و تو با کی مالقات خواهی کرد؟ با کی‬ ‫کار خواهی کرد؟ با نفر خدمت ات به نام غالم؟"‬ ‫‪18‬‬

‫‪19‬‬

‫کلمۀ مذکور در زبان روسی "مادر کیک" معنی داده و استعمال آن برای انسانها تحقیر آمیز میباشد‪.‬‬

‫استعمال این کلمه نیز در زبان روسی برای انسانها تحقیر آمیز میباشد‪.‬‬ ‫‪20‬‬ ‫مامورین کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بوریس پونوماریوف مسؤول روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست را میان خود همینطور می نامیدند‪.‬‬


‫ستاراستین‪ ،‬کارمند دیگری اوپراسیونی با پوزخندی عالوه کرد‪ " :‬کی میداند‪ ،‬شاید "مرکز" الکسی پیتروف را به زودی‬ ‫به حیث مشاور خاص در رهبری افغانستان تعیین نماید‪ ،‬کاری که یک زمانی ملکۀ انگلستان با لورنس عربی‪ 21‬انجام‬ ‫داده بود‪ ،‬لورنس به دربار فاروق‪ ،‬پادشاه سعودی ها به حیث مشاور فرستاده شده بود‪".‬‬ ‫سخنان اخیر توجه پیتروف را بخود جلب نکرد‪ ،‬ولی دیده میشد که حرفهای ویکتور بوبنوف باالیش اثر گذاشته و رنگ‬ ‫چهره اش را تغییر داده بود‪ .‬او از قطعی سگرت خوتیایف‪ ،‬سگرتی را بیرون کرده اندوهگینانه به کشیدن آن پرداخت‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف دیر زمانی با قیافه ایکه از آن چیزی نمیشد درک کرد از ورای عینک های "معلم ماآبانه اش" به‬ ‫خواندن تیلگرام که خوتیایف آورده بود‪ ،‬پرداخت‪ .‬پس از خواندن نفسی تازه کرده گفت‪:‬‬ ‫" بلی‪ ،‬ترکیب رهبری‪ . . .‬خوب است‪ .‬کرسی ها عادالنه تقسیم شده اند‪ ،‬خوتیایف‪ ،‬من فقط در تیـلگرام اضافـه می کنم‬ ‫که تره کی هنگام تقسیم چوکی ها به توصیه های کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی که از طرف سفیر‬ ‫شوروی در مالقات اخیر در دفتر آژانس مطبوعاتی "تاس" به او خاطر نشان گردیده بود گوش داده‪ .‬چنین یک اشارۀ‬ ‫خوشبینی رهبری ما را بیشتر میسازد‪".‬‬ ‫والدیمیر خوتیایف‪" :‬به نظر من خوشبینی های آنها بدون آنهم بی حد است‪".‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف‪" :‬امکان دارد‪ .‬اما وقتی انسانها گاه گا هی برای بعضی مسائل زیاد خوشحال میشوند‪ ،‬بعدتر ‪ ..‬اکثرأ‬ ‫نا امیدی ها رخ میدهد‪ .‬شاید کدام قانونمندی در این وجود داشته باشد‪". . .‬‬ ‫خوتیایف‪" :‬شما خود تان خوشبین نیستید؟"‬ ‫آرلوف ‪ -‬موروزوف‪" :‬تو میدانی‪ ،‬خوشبینی است‪ . . .‬اما نمیدانم تا کدام حد این خوشبینی بجا است‪ .‬من تشویش دارم‪،‬‬ ‫که‪ . . .‬ترکیب ‪ . . .‬رهبری افغانستان بزودی تغییر خواهد یافت‪ .‬من هراس دارم که ما یکبار دیگر به آشتی ساختن‬ ‫خلقی ها و پرچمی ها مصروف خواهیم شد‪.‬‬ ‫********************‬ ‫وقتیکه جنرال زاپالتین هدایت دریافت کرد تا بطور خدمتی عازم شهر پوتسدام آلمان گردد‪ ،‬این هدایت موجبات تعجب‬ ‫او را برنیانگیخت‪ .‬زاپالتین به حیث مفتش ارشد ریاست سیاسی قوای پیاده در اردوی شوروی ایفای وظیفه میکرد و‬ ‫برحسب وظایف اکثرأ به کشور آلمان دیموکراتیک میرفت‪ .‬در اخیر سال های ‪ ۵۷۹۲‬زمانیکه احتمال گذار از "جنگ‬ ‫سرد" به "جنگ گرم" افزایش یافته بود‪ ،‬مسکو منابع عظیم نظامی خود را در غرب جابجا کرد‪ .‬قبل از همه نیروی قوی‬ ‫نظامی در قلمرو آلمان دیموکراتیک مستقر شد‪ ،‬تا نزدیکتر به خصم احتمالی باشد‪ .‬واحد های قوای اتحاد شوروی‬ ‫مستقر در آلمان تحت مراقبت بالوقفۀ رهبری شوروی قرار داشتند‪ .‬کمیسیون های مختلف کنترولی‪ ،‬نظارتی‪ ،‬تفتیشی‬ ‫وغیره پی در پی از این قوا دیدن بعمل می آوردند‪.‬‬ ‫در صورت شروع جنگ سوم جهانی عساکر و صاحب منصبان شوروی مستقر در آلمان باید اولین کسانی میبودند که‬ ‫در گرد باد جنگ اتومی قربانی میشدند‪ ،‬اما نخست آنها باید دین خود را ادا مینمودند‪ ،‬یعنی تمام اروپای غربی را به‬ ‫گرد و خاک تبدیل میکردند‪.‬‬ ‫زاپالتین اینبار نیز در رأس یک هیأت تفتیش به آلمان سفر میکرد‪ .‬اما بمجرد رسیدن به شهر پوتسدام‪ ،‬قوماندان فرقه‬ ‫ایکه مفتیشین آمده از مسکو را استقبال میکرد زاپالتین را گوشه نموده گفت‪" :‬رفیق جنرال‪ ،‬عضو شورای نظامی‬ ‫قطعات شوروی از شما خواهش نموده تا فورأ با او تماس بگیرید‪".‬‬ ‫زاپالتین از دفتر قوماندان فرقه به همکار خود زنگ زده پرسید‪" :‬خیریت است؟"‬ ‫در آنسوی لین از زاپالتین پرسیدند‪" :‬رفیق جنرال‪ ،‬بکس و کاالی تان همرایتان است؟"‬ ‫زاپالتین که تجربۀ زیادی در زندگی داشت با ناراحتی جواب داد‪" :‬بلی‪ ،‬همرایم است‪".‬‬ ‫" در اینصورت هرچه زودتر دوباره به میدان هوائی برگردید‪ ،‬طیاره منتظر شما است‪ .‬شما فورأ به مسکو احضار شده‬ ‫اید‪".‬‬ ‫جنرال زاپالتین عادت کرده بود که در زندگی به هیچ چیز نباید تعجب کند ‪ . . .‬ادارۀ گروپ مفتیشین را به شخص‬ ‫دیگری سپرده و خود به مسکو برگشت‪ .‬در مسکو به او گفته شد تا فورأ نزد رئیس عمومی امور سیاسی جنرال یپی‬ ‫شوف برود‪.‬‬ ‫جنرال یپی شوف در حقیقت نمایندۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی در قوای مسلح بود و زاپالتین او را‬ ‫قبأل زیاد ندیده بود‪ .‬پس از ورود به اتاق یپی شوف و ادای رسم و تعظیم یپی شوف خاطر نشان ساخت‪" :‬شما خبر دارید‬ ‫که در افغانستان انقالب شده ؟")‪ (XXII‬سپس بدون آنکه منتظر عکس العملی زاپالتین بماند ادامه داد‪" :‬بلی‪ ،‬حزب‬ ‫دیموکراتیک خلق رژیم قبلی را سرنگون و مسیر عملی نمودن اصالحات مترقی را در پیش گرفته است‪ .‬طوریکه شما‬ ‫‪ 00‬یکی از افسران و نویسندګان برتانوی که حین قیام بزرگ عربها طی سال های ‪ ۵۷۵۶-۵۷۵۲‬نقش عظیمی بازی کرده ‪ Lawrence of Arabia‬ډګروال توماس ادوارد لورنس‬ ‫است‪.‬‬


‫میدانید ما به نوبۀ خود از نیروهای مترقی حمایت میکنیم‪ ،‬زیرا این یک دین انترناسیونالیستی ما است‪ .‬افغانها از ما‬ ‫خواسته اند تا مشا وری را از ریاست عمومی سیاسی برای شان بفرستیم‪ .‬البته شما میدانید که چیزی به نام ریاست امور‬ ‫سیاسی در این کشور وجود ندارد‪ ،‬همه چیز ها را باید از سر ایجاد کرد‪ .‬ما با وزیر دفاع مشوره نمودیم و فیصله کردیم‬ ‫که بهترین کاندید برای این ماموریت شخص شما هستید‪ .‬شما در اینباره چی نظر دارید؟"‬ ‫زاپالتین با صدای رسای یک قوماندان جواب داد‪ " :‬تشکر از اعتمادیکه کرده اید‪ ،‬کوشش میکنم شایستگی آنرا داشته‬ ‫باشم‪".‬‬ ‫یپی شوف صدای خود را نرمتر ساخته گفت‪" :‬بسیار خوب‪ ".‬سپس گوشی تلفون حکومتی را برداشت‪" :‬رفیق‬ ‫پونوماریوف‪ ،‬ما مشاور امور سیاسی را برای قوای مسلح یافتیم‪ ،‬و او جنرال زاپالتین کارمند مجرب سیاسی است که‬ ‫در همه جا ها از بیوگرافی و کارنامه های مثبت برخوردار میباشد‪ .‬میتوانید او را بپذیرید؟ پس از صحبت در تلفون‬ ‫زاپالتین را مخاطب قرار داده ادامه داد‪ " :‬همین اکنون به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست بروید‪ ،‬با شما مسؤول روابط‬ ‫بین المللی کمیتۀ مرکزی بوریس پوناماریوف صحبت کرده و شما را با اوضاع افغانستان آشنا میسازد‪ .‬شما دو روز‬ ‫وقت دارید تا برای سفر به کابل آمادگی بگیرید‪.‬‬ ‫پس از آنکه زاپالتین از دفتر یپی شوف برامد‪ ،‬دفعتأ پی برد که او در بارۀ این افغانستان اصأل چیزی نمیداند‪ .‬حتی‬ ‫"انقالبی" را که در آنجا بوقوع پیوسته نیز جدی نگرفته و خبر مذکور کنجکاوی او را تحریک ننموده بود‪ .‬زاپالتین‬ ‫فکر کرده بود که کودتاها و انقالبات در دنیا زیاد رخ میدهند‪ .‬او هیچگاهی قبل از این فکر نمیکرد که سرنوشت او را‬ ‫با افغانستان وصل خواهد کرد‪.‬‬ ‫حاال باید به کمیتۀ مرکزی میرفت‪ ،‬با مسؤولین صحبت میکرد و به پرسش های آنها جواب میداد ‪ . . .‬او با خود می‬ ‫اندیشید‪ " :‬باید حداقل‪ ،‬یک کمی معلومات در بارۀ انقالبی بدست بیاورم که در این افغانستان رخ داده‪ .‬در ریاست‬ ‫عمومی سیاسی حتمأ باید کلکسیون روزنامۀ "پراودا" باشد‪ ". . .‬زاپالتین مانند هر کارمند سیاسی در شوروی عادت‬ ‫کرده بود که جواب هر سوال را در روزنامۀ "پراودا" میتواند دریابد!‬ ‫بمجرد دسترسی به "پراودا" او با بی طاقتی به ورق زدن آن پرداخت و باالخره خبر کوتاهی را از کابل دریافت‪ .‬این‬ ‫خبر مختصر که تحت عنوان "رادیوی کابل خبر میدهد" نشر شده بود میرساند که در افغانستان کودتای نظامی صورت‬ ‫گرفته و قدرت را در کشور‪ ،‬شورای نظامی انقالبی بدست گرفته است‪ .‬زاپالتین با خود گفت‪ " :‬عجیب است‪ ،‬چرا خبر‬ ‫مذکور از لندن بدست آمده و در آن به آژانس رویترز اشاره شده؟ آیا ما از خود در کابل خبرنگار نداریم؟ " سپس‬ ‫روزنامۀ مورخ ‪ ۸۷‬اپریل را ورق زده و در آنجا نیز در صفحۀ پنجم در بخش "اخبار جهان" خبر دیگری را یافت که‬ ‫درازتر از قبلی بود‪ .‬زاپالتین بدون آنکه تنبلی نموده باشد خبر را سرتا پا بیرون نویس کرد‪:‬‬ ‫"اسالم آباد‪ ۸۲ ،‬اپریل‪ ،‬آژانس خبر رسانی "تاس"‪" :‬خبرهای رسیده حاکی از آن اند که دیروز در افغانستان کودتای‬ ‫دولتی صورت گرفته است‪ .‬در اعالمیۀ شورای انقالبی که از طرف قوماندان قوای هوائی دگروال عبدالقادر قرائت‬ ‫گردید خاطر نشان شده که "قوای مسلح کشور مسؤولیت دفاع از جامعه‪ ،‬حاکمیت ملی و عزت مردم افغانستان را بدوش‬ ‫میگیرد‪ ".‬شورای انقالبی هکذا تأکید کرد که در عرصۀ "پالیسی داخلی خویش از اصول دین اسالم و دیموکراسی‪،‬‬ ‫آزادی‪ ،‬مصونیت فردی حمایت نموده و برای انکشاف افغانستان در همه عرصه ها تالش خواهد کرد"‪.‬‬ ‫زاپالتین متوجه شد که در متن مذکور از کودتای نظامی نه بلکه از کودتای دولتی سخن رفته‪ ،‬و اهداف این باغی ها هم‬ ‫شریفانه ترسیم شده بود‪ .‬در عین حال زاپالتین نمیتوانست درک کند که چرا در همۀ این اخبار کجروی ها وجود دارند‪،‬‬ ‫چرا حوادث کابل از پایتخت پاکستان‪ ،‬اسالم آباد به نشر میرسند؟"‬ ‫در خبر دیگری که تاریخ آن ‪ ۰۲‬اپریل بود خبرنگار "تاس" بازهم از اسالم آباد خبر میداد که اوضاع در پایتخت‬ ‫افغانستان رو به آرامش نهاده‪ ،‬دکان ها باز گردیده و اوضاع را شورای انقالبی تحت کنترول دارد‪ .‬در خبر روز بعدی‬ ‫باالخره خبرنگار شوروی از خود کابل خبر مختصری را منتشر ساخته که در آن گفته میشد‪ ":‬شورای انقالبی جمهوری‬ ‫دیموکراتیک افغانستان نور محمد تره کی رهبر معروف ملی و انقالبی را به حیث رئیس شورای انقالبی‪ ،‬رئیس دولت‬ ‫و همچنان صدراعظم افغانستان انتخاب کرد‪".‬‬ ‫زاپالتین روزنامۀ دیگر را نیز ورق زد و با خود فکر کرد‪" :‬بلی‪ ،‬با این یادداشت ها نمیتوان کدام تصور خاصی را‬ ‫بوجود آورد‪" :‬اوضاع رو به بهبودی نهاده است"‪" ،‬تمام قدرت به مردم انتقال کرده"‪" ،‬حاکمیت جدید منعکس کنندۀ منافع‬ ‫اقشار ستمدیده است"‪" ،‬همه سو رضایت و امیدواری حکمفرما است"‪" ،‬علل وقوع انقالب در نامتوازن بودن شدید‬ ‫اجتماعی و افزایش مبارزۀ طبقاتی نهفته است‪".‬‬ ‫چیزی که بیش از همه توجه زاپالتین را به خود جلب کرد‪ ،‬این بود که در خبرهای بعدی از کابل اصطالح کودتا‬ ‫هرچه بیشتر جایش را به انقالب ملی و دیموکراتیک میداد‪.‬‬ ‫ساعتی بعد زاپالتین وارد دفتر منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی گردید‪ .‬مگر مسؤول روابط بین‬ ‫المللی کمیتۀ مرکزی در دفترش نبود‪ .‬همکار پوناماریوف به زاپالتین گفت که آمر او را بریژنیف نزد خود خواسته‪ .‬به‬ ‫علت مذکور او را نزد معاون پونوماریوف‪ ،‬الکساندر اولیانوفسکی مشایعت نمود‪ .‬زاپالتین بعد ها پی میبرد که‬ ‫اولیانوفسکی هفتاد و چهار ساله شرق شناس بزرگ در اتحاد شوروی است‪ .‬او سال های متمادی را به تحقیق در مورد‬ ‫حوزۀ عظیمی که در جنوب و آنسوی سرحدات اتحاد شوروی موقعیت داشت از قبیل هند‪ ،‬پاکستان و افغانستان پرداخته‬


‫و در اثر فعالیت های وسیع علمی خویش تا مقام داکتر علوم رسیده بود‪ .‬اولیانوفسکی هنگام جوانی در سفارت شوروی‬ ‫مقیم کابل کار میکرد‪.‬‬ ‫هنگام ورود زاپالتین به اتاق اولیانوفسکی ‪ ،‬معین دفتر روابط بین المللی که در برابر میز مخصوصی ایستاده بود و‬ ‫چیزی می نوشت متوجه او نشد‪ ،‬سپس رویش را برگردانده و دوستانه به طرف زاپالتین تبسم نموده از او دعوت کرد تا‬ ‫در عقب میز بزرگ برای جلسات جا بگیرد‪ .‬اولیانوفسکی مردی بود بلند قامت‪ ،‬استخوانی و مو سفید‪ .‬زاپالتین خدای‬ ‫خود را شکر کرد که اولیانوفسکی از او هیچ سوالی نکرد‪ .‬اولیانوفسکی میدانست که زاپالتین را یپی شوف توصیه‬ ‫نموده‪ ،‬بناءً کنترول کردن اضافی او ضرور نبود‪ .‬او در چوکی مقابل زاپالتین نشست‪ .‬لحظاتی بعد چای را که در‬ ‫گیالس دانی های نقره ای ریخته بودند با کلچه های "بارانکه" آوردند‪ .‬اولیانوفسکی زاپالتین را مخاطب قرار داده‬ ‫گفت‪" :‬بفرمائید‪ ،‬نوش جان کنید‪ ،‬صحبت ما و شما دیر دوام میکند‪".‬‬ ‫اولیانوفسکی صحبت را از دور شروع کرد‪ .‬احساس میشد که او با تأریخ شرق میانه بخوبی آشنائی دارد‪ .‬او با سهولت‬ ‫وقایع مهم تاریخی را به یاد می آورد‪ ،‬از شاهان‪ ،‬حلقات نزدیک به آنها‪ ،‬اشخاص با نفوذ‪ ،‬جنرال ها و دیپلوماتان‬ ‫معروف نام میبرد‪ .‬از خصوصیات مل ی افغانها و اقوام این کشور یاد آور شده و مختصرأ از نقش پشتونها سخن زده‬ ‫تأکید کرد که قوم پشتون در افغانستان اکثریت را تشکیل داده و نقش آنها در این کشور طبق معمول نهایت برجسته‬ ‫است‪ .‬زاپالتین از البالی صحبت های اولیانوفسکی با حیرت دریافت که در قوای مسلح افغانستان جمعیت عظیمی از‬ ‫مشاورین اتحاد شوروی ایفای وظیفه مینمایند‪ .‬اولیانوفسکی در این زمینه خاطر نشان ساخت‪ " :‬در شرایط کنونی اگر‬ ‫اشتباه نکرده باشم در حدود سیصد مشاور در آنجا حضور داشته و مردم از کار آنها کامأل رضایت دارند‪".‬‬ ‫اولیانوفسکی دیر زمانی در بارۀ عامل مذ هبی و راستگرایان افراطی در این کشور صحبت کرده افزود‪" :‬خطرات آینده‬ ‫در همینجا نهفته اند‪ ".‬او همچنان از حزب دیموکراتیک خلق که در ‪ ۵۷۶۱‬تأسیس گردیده است یاد آور شد‪.‬‬ ‫اولیانوفسکی تو گوئی دفعتأ متوجه چیزی شده باشد گفت‪" :‬آه‪ ،‬راستی شما یک جنرال هستید و با یک نظامی نمیشود‬ ‫بدون نقشه صحبت کرد! ؟ او از جایش برخاسته و از الماری نقشۀ کهنۀ افغانستان را بیرون کرد‪ .‬نقشه بسیار فرسوده و‬ ‫کهنه شده بود‪ ،‬در کنار ه های آن با پنسل یاد داشت های درج شده بودند‪ .‬اولیانوفسکی‪" :‬حاال به شما تیاتر آیندۀ فعالیت‬ ‫های نظامی ما را نشان میدهم‪(XXIII)".‬‬ ‫اولیانوفسکی با مهارت تمام مناطق بود و باش اقوام افغانستان را در نقشه نشان داده تأکید کرد که حاکمیت مرکزی در‬ ‫افغانستان معموأل ضعیف بوده و مسائل را عمدتأ متنفذین در محالت حل و فصل مینمایند‪(XXIV).‬‬ ‫اولیانوفسکی‪ " :‬اما باید به خاطر داشت که افغانها در برابر تهدید خارجی با یک قوت متحدانه به پا میخیزند و مبارزه‬ ‫میکنند‪".‬‬ ‫سپس از امور حزبی سخن به میان آمد‪ .‬از این به بعد زاپالتین که خود کارمند سیاسی بود خود را راحت تر احساس‬ ‫میکرد‪ .‬اصطالحات و جمالت به گوشش آشنا رسیدند‪.‬‬ ‫اولیانوفسکی گوئی متن نوشته شده را میخواند گفت‪ " :‬حزب دیموکراتیک خلق اولین حزبی در تاریخ افغانستان است که‬ ‫از منافع طبقۀ کارگر و همه زحمتکشان حمایت میکند‪ .‬هدف اساسی انقالب عبارت از آن است تا گذار از حاکمیت‬ ‫حلقات بیوروک راتیک تجاری و فئودالی به یک حکومت ملی و دیموکراتیک که منافع توده های وسیع را مد نظر بگیرد‪،‬‬ ‫تأمین گردد‪ ".‬در اینجا اولیانوفسکی مکثی پر معنی نموده‪ ،‬انگشتش را باال برده افزود‪" :‬منجمله سرمایه داری متوسط و‬ ‫کوچک‪)XV(".‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫اولیانوفسکی سپس به تحلیل اوضاع در د اخل حزب پرداخته از تضاد های جناحی در آن یاد آور شده تأکید کرد که‬ ‫رفقای شوروی با مشکالت فراوان باالخره موفق شدند تا وحدت را در این حزب تأمین نمایند‪ .‬او همچنان ارزیابی های‬ ‫از لیدران حزب‪ ،‬تره کی‪ ،‬کارمل و امین بعمل آورده افزود‪:‬‬ ‫"ظاهرأ اوضاع آرام به نظر میرسد ‪ ،‬یک سال است که خلقی ها و پرچمی ها انرژی خود را در مبارزه با یکدیگر به‬ ‫مصرف نمی رسانند‪ ".‬از همین لحظه به بعد چهرۀ اولیانوفسکی اندوهگین گردیده عالوه کرد‪":‬اما در عمل همه چیز به‬ ‫مراتب پیچیده تر است‪ .‬من هراس دارم که پس از فرو کشی شادمانی ها تضاد ها میان آنها مجددأ با قوت بیشتر سر باال‬ ‫کند‪.‬‬ ‫راستی پیشگوئی های ما طوری بود که انقالب را باید پرچمی ها میکردند‪ ،‬ما به آن عقیده بودیم که پرچمی ها مصمم‬ ‫تر و متشکل تر هستند‪ .‬اما ما در خطا بودیم‪ ،‬همه چیز بکلی بالعکس اتفاق افتید‪ .‬حاال شما بیشتر با خلقی ها سر و کار‬ ‫خواهید داشت ‪ ،‬آنها بیشترین کرسی های کلیدی را در حکومت به دست خواهند آورد و نا گفته نماند که در قوای مسلح‬ ‫نیز مواضع شان قوی است‪".‬‬ ‫‪22‬‬ ‫سپس زاپالتین را به منشی کمیتۀ مرکزی و مسؤول روابط بین المللی آن پونوماریوف که از نزد لئونید بریژنیف‬ ‫برگشته بود‪ ،‬معرفی نمودند‪ .‬پونوماریوف که زاپالتین تصاویر ویرا قبأل در اخبار و تلویزیون دیده بود با عالقمندی به‬ ‫استقبال او از جایش برخاسته و دستش را محکم و با گرمی فشرد‪ .‬در تفاوت با اولیانوفسکی‪ ،‬پونوماریوف مردی بود‬ ‫آمر ماآب‪ ،‬حرکات‪ ،‬طرز نگریستن او بطرف مخاطب و حرف زدن او به یک آمر میماند‪ .‬او هیچگونه عدول را از‬ ‫‪22‬‬

‫در زمان وقوع کودتای خلقی ها و پرچمی ها در افغانستان لئونید بریژنیف منشی عمومی حزب کمونیست (عمأل رئیس دولت) اتحاد شوروی بود‪.‬‬


‫خط مشی عمومی حزب نمی پذیرفت ! هیچگونه حاشیه روی را تحمل نمیکرد ! با دیدن او فورأ درک میکردی که چی‬ ‫کسی در برابرت قرار دارد‪ :‬عضو علل البدل بیوروی سیاسی‪ ،‬اشتراک کنندۀ جنگ دوم جهانی‪ ،‬کسیکه مبارزۀ سیاسی‬ ‫را یکجا با خود جوزیف ستالین‪ 23‬آغاز کرده بود‪ ،‬در یک کلمه او یکی از "خدایان" بود‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫صحبت پونوماریوف با زاپالتین به درازا کشید‪ ،‬وظایفی که باید در افغانستان اجرا میشدند خیلی زیاد بودند‪ ،‬ولی در‬ ‫واقعیت تمام آنها در یک موضوع اساسی تمرکز می یافتند و آن عبارت از تأمین و حفظ مورال قوی در صفوف قوای‬ ‫مسلح افغانستان در منازعات مسلحانۀ عنقریب با ضد "انقالب" بود‪ XVI.‬اینکه منازعات مسلحانه بزودی رخ خواهند‬ ‫داد پونوماریوف کدام شکی نداشت‪.‬‬ ‫هنگامیکه صحبت به پایان خود نزدیک میشد پونوماریوف گوئی چیزی را به یاد آورده تکانی خورده گفت‪ " :‬ما‪،‬‬ ‫منظورم کمیتۀ مرکزی حزب است‪ ،‬در کابل تا کنون گوش و چشم خود را نداریم‪ .‬در کارهای خویش مجبور استیم به‬ ‫معلوماتی که از "همسایگان نزدیک" و "همسایگان دور" بدست می آوریم اتکاء کنیم‪ .‬شاید قبأل این وضعیت عادی بود‪،‬‬ ‫اما حاال فیصله صورت گرفته تا گروپ با صالحیتی از کدرهای حزب به افغانستان فرستاده شود‪ .‬گروپ مذکور وظیفه‬ ‫خواهد داشت تا حزب دیموکراتیک خلق را هرچه بیشتر استحکام بخشد‪.‬‬ ‫وقتی مالقات به پایان رسید و زاپالتین با اولیانوفسکی (که در مالقات نیز حضور داشت) از دفتر منشی کمیتۀ مرکزی‬ ‫بیرون میشدند‪ ،‬اولیانوفسکی از زاپالتین پرسید که آیا نزدش سوالی باقی مانده؟‬ ‫البته سوالها نزد جنرال زاپالتین فراوان باقی مانده بود‪ ،‬ولی او فکر میکرد که بدون آنهم وقت زیاد اشخاص مهم را‬ ‫گرفته و جرئت نکرد چیزی بپرسد‪ .‬زاپالتین درک میکرد که جواب به بسیاری از سوال ها را باید بزودی خودش‬ ‫ترتیب نماید‪.‬‬ ‫زاپالتین‪" :‬تشکر رفیق اولیانوفسکی‪ ".‬و در حالیکه میخواست خداحافظی کند در آخرین دقایق خود بخود از زبانش‬ ‫خارج شد‪" :‬راستی‪ ،‬ما در کابل خبرنگار نداریم؟‬ ‫اولیانوفسکی‪" :‬شما چرا اینطور فکر میکنید؟"‬ ‫زاپالتین‪ " :‬من قبل از آمدن به کمیتۀ مرکزی‪ ،‬نزد شما‪ ،‬شماره های اخیر روزنامۀ "پراودا" را ورق زدم‪ ،‬در آنجا‬ ‫مطالب در رابطه به افغانستان همه از لندن یا آسالم آباد می آیند‪".‬‬ ‫اولیانوفسکی در حالیکه میخندید‪" :‬آه‪ ،‬شما در اینباره! میدانید این یک احتیاط کاری بخصوص شعبۀ اطالعات بین المللی‬ ‫ما است‪ .‬رفیق زامیاتین و همکارانش تشویش دارند که اتحاد شوروی را متهم بدست داشتن در کودتا خواهند کرد و‬ ‫تالش می کنند تا از حوادث فاصله داشته باشند‪ .‬در کابل ما خبرنگار داریم و شما بزودی با او معرفی میشوید‪XVII".‬‬ ‫زاپالتین سه روز بعد در رأس یک گروپ بزرگی از مشاورین نظامی عازم افغانستان گردید‪.‬‬ ‫بدینترتیب جنرال زاپالتین در یکی از صبحگاهان روشن ماه می سال ‪ ۵۷۹۲‬به کابل رسید‪ .‬در میدان هوائی نزدیک‬ ‫زینۀ طیاره جوان افغان تباری که لباس ملکی به تن داشت و به روسی حرف میزد از او استقبال کرده گفت‪" :‬رئیس‪،‬‬ ‫ریاست عمومی سیاسی‪ ،‬اقبال وزیری‪ .‬خوش آمدید‪ .‬رفیق جنرال اگر شما احساس خستگی نمی کنید‪ ،‬پیشنهاد میکنم تا‬ ‫فورأ بکار شروع کنیم‪ .‬رفیق امین انتظار ما و شما را دارد‪".‬‬ ‫********************‬ ‫باری شامگاهان اجتنی بنام "خوست" از مأمور دفتر استخبارات شوروی در کابل ستاراستین خواست تا فورأ با او‬ ‫مالقات نماید‪ .‬مالقات مذکور در یکی از پس کوچه های زیر کوه "آسمائی" صورت گرفت‪ .‬ازطرف شب مردم در اینجا‬ ‫کمتر دیده میشد‪ ،‬اما در عوض موش ها که بعضی شان چاغ و چابک نیز میبودند در دور و پیش به کثرت بنظر‬ ‫میخوردند‪ .‬اجنت "خوست" شخصی بود کهن سال‪ ،‬سرسفید و عظیم الجثه‪ ،‬چون تکلیف قلبی داشت‪ ،‬همیشه به سختی‬ ‫نفس میکشید‪ .‬او قبأل در وزارت امور خارجۀ افغانستان در کرسی های مهم ایفای وظیفه کرده بود‪ .‬پس از سوق شدن به‬ ‫تقاعد‪ ،‬کوشش کرد به تجارت بپردازد‪" .‬خوست" سرمایه دار بنظر نمیرسید ولی نمیتوان گفت که او فقیر بود‪ .‬او در‬ ‫منزل بزرگ و زیبائی زندگی میکرد‪ ،‬خانوادۀ خوب داشته و اوالدها و نواسه هایش همه در زندگی موفق بودند‪.‬‬ ‫"خوست" عضویت غیر علنی حزب دیموکراتیک خلق (جناح پرچم) را داشت‪ .‬هیچگونه مقامی در حزب نداشت‪ .‬نام او‬ ‫در لیست اعضای حزب دیده نمیشد‪ .‬او بیشتر دوست و معتمد شخصی ببرک کارمل بود‪ .‬ببرک کارمل در منزل‬ ‫"خوست" اکثرأ با دوست و همکار خود اناهیتا راتب زاد و سائر رفقای خود مالقات های محرمانه انجام میداد‪.‬‬ ‫با دیدن "خوست" ستاراستین با عجله دست او را گرفته به گوشه ای تاریکتر کوچه برده و به احوال پرسی معمول‬ ‫افغانها پرداخت‪ .‬سپس مامور استخبارات علت تقاضای مالقات عاجل را از "خوست" جویا شد‪:‬‬ ‫"چی اتفاق افتیده استاد؟" (مطابق متن روسی)‬ ‫"خوست" در حالیکه با سرش بطرف منزل خود اشاره میکرد گفت‪ " :‬همین اکنون در منزل من ببرک کارمل‪ ،‬بریالی‬ ‫(برادر کارمل)‪ ،‬نور احمد نور‪ ،‬اناهیتا راتب زاد و بارق شفیعی و سائر مسؤولین جناح "پرچم" قرار دارند‪ .‬میدانید نزد‬ ‫آنها افسران اردو مربوط به جناح "پرچم" می آیند و از طرز برخورد امین و تره کی شکایت میکنند‪ .‬آنها میگویند که‬ ‫‪23‬‬

‫رئیس اسبق دولت اتحاد شوروی‪.‬‬


‫دیگر تحمل اینهمه بی عدالتی و خود سری های حاکمیت جدید را ندارند‪ .‬بسیاری از آنها را از وظایف شان منفک نموده‬ ‫اند‪ .‬باالی بعضی از آنها مادونان دیروز را آمر مقرر کرده اند‪ .‬در میان اینها تعدادی هم عمأل از بابت حیات خود و‬ ‫اوالد های خویش در هراس استند‪ .‬افسران مذکور از لیدران "پرچم" می طلبند تا برایشان اجازه بدهند به قیام مسلحانه‬ ‫متوسل شده‪ ،‬حاکمیت خلقی ها را سرنگون و یک رژیم مردمی و دیموکراتیک را درکشور به میان بیاورند‪".‬‬ ‫حرفهای "خوست" ستاراستین را همچون برق تکان داد‪ .‬ستاراستین کوشش میکرد هیجانش را پنهان کند‪ ،‬پرسید‪" :‬‬ ‫عکس العمل رفیق کارمل و سائر رفقا در برابر تقاضا های افسران چگونه است؟"‬ ‫خوست‪" :‬رفیق کارمل کوشش میکند آنها را آرام بسازد‪ .‬او به آنها تفهیم میکند که تمام تضاد ها و سوء تفاهم ها با خلقی‬ ‫ها را باید در جریان فعالیت های بزرگ خالقانه حل و فصل کرد‪ .‬خلقی ها باالخره خواهند فهمید که صرف در شرایط‬ ‫وحدت میتوان وظایف عظیمی را که در برابر حزب و همه نیروهای مترقی کشور قرار دارند عملی کرد‪".‬‬ ‫ستاراستین‪ " :‬دلیل عکس العمل منفی حاکمیت جدید کشور در برابر پرچمی ها چیست؟ به نظر تره کی و همکارانش‬ ‫شما چی گناهی را مرتکب شده اید؟"‬ ‫ستاراستین در کُل میدانست که چی جوابی خواهد شنید ولی برای او جالب بود که نظر اجنت را در اینباره ارزیابی‬ ‫نماید‪.‬‬ ‫"خوست"‪ " :‬در قدم اول تره کی و امین ما را متهم به همکاری با حکومت داوود مینمایند‪ .‬خلقی ها در اینباره به شما‬ ‫چیزی نمیگویند‪ ،‬در اخبار نیز چیزی به نشر نمیرسانند‪ ،‬چون بخوبی میدانند که همکاری های ما با داوود در اثر‬ ‫توصیه ها و مشوره های مسکو صورت میگرفتند‪ .‬اما به طرفداران عادی خویش تفهیم میکنند‪" :‬پرچمی ها‪ ،‬شریک‬ ‫جرائم رژیم داوود استند‪".‬‬ ‫دوم‪ ،‬آنها تأکید دارند که گویا پرچمی ها حین کودتای هفت ثور از خود کم دلی نشان دادند و در قیام مسلحانه سهم‬ ‫نداشتند‪ ،‬بنابرین لیاقت کرسی های دولتی را نداشته و چوکی های که همین اکنون به آنها سپرده شده باید دوباره گرفته‬ ‫شود‪ .‬بلی‪ ،‬این واقعیت دارد که بسیاری از افسران پرچمی در روز قیام فعال نبودند‪ .‬بعضی از آنها اصأل نمی فهمیدند‬ ‫که چی اتفاق افتیده و به همین دلیل مطابق تحلیف نظامی از داوود دفاع میکردند‪ .‬من تا حدی امین را میتوانم درک کنم‪.‬‬ ‫بخاطر آنکه قیام به راه بیفتد الزم بود تا به افراد و نظامیان نزدیک و مطمئن اتکاء صورت میگرفت‪ .‬کسانیکه تشتت و‬ ‫تردید از خود نشان نمیدادند‪ ،‬جر و بحث نمیکردند و بالفاصله داخل عمل میشدند‪ .‬اگر او حلقۀ کسانی را که از قیام‬ ‫آگاهی میداشتند گسترش میداد شاید بندش های بروز میکرد‪ .‬خبر قیام به شما‪ ،‬به رفقای شوروی هم میرسید‪ ،‬و شما حتمأ‬ ‫سعی میکردید تا از کودتا جلوگیری شود‪ .‬اما ادعای آنکه پرچمی ها سهمی در انقالب نداشته اند عادالنه نیست‪ .‬در میان‬ ‫کسانیکه شانه به شانه با رفقای خلقی می جنگیدند‪ ،‬قهرمانان واقعی از جناح ما وجود داشتند‪".‬‬ ‫در پایان مالقات چیزی کم چهل دقیقه ای ستاراستین با "خوست" مامور کشف او را از آستین کرتی گرفته در حالیکه‬ ‫دوستانه به چشمانش مینگریست معتمدانه و با صدای آرام پرسید‪:‬‬ ‫" شما مرا به این مالقات به ابتکار خود خواستید یا این نظر رفیق کارمل بود؟"‬ ‫خوست‪" :‬م ن خودم میخواستم با شما مالقات کرده و تمام چیزها را بازگو نمایم‪ .‬تفصیالت معلوماتی را که به شما تذکر‬ ‫دادم با کارمل در میان نگذاشته ام‪ .‬اما به وی گفته ام که در بارۀ جریانات کنونی حزب‪ ،‬من حتمأ به رفقای شوروی‬ ‫خبر میدهم‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬جواب رفیق کارمل چی بود؟"‬ ‫"خوست"‪" :‬او گفت که ما چیز محرمی از رفقای شوروی نداریم‪".‬‬ ‫روز بعد ستاراستین در پارکینگ موتر ها در مقابل سفارت انتظار آمدن ایوان یرشوف را میکشید‪ .‬وقتی آمر باالخره‬ ‫آمد او نزدش رفته پس از سالم و علیکی خواهش کرد تا برای گفتگوی کوتاهی او را بپذیرد‪.‬‬ ‫ایوان یرشوف همینکه از مالقات دیروز با اجنت و شروع تضادها میان اعضای حزب دیموکراتیک خلق اگاهی یافت‬ ‫شدیدأ ناراحت گردیده و حتی عصبانی شد‪ .‬او با خشونت و دشنام دادن ستاراستین را متهم به بی خبری از اوضاع‬ ‫سیاسی و اوپراسیونی نموده و عالوه کرد که نامبرده نمیتواند جریانات افغانستان را بدرستی درک نماید‪ .‬ستاراستین‬ ‫کوشش میکرد به یرشوف برساند که هیچ چیزی را از "خود" نگفته است‪ .‬اصأل هیچگونه ابراز نظر شخصی در بارۀ‬ ‫مسائل جاری نداشته‪ ،‬چیزی را کم و زیاد ننموده است‪ .‬صرف چیز هایی را که دیروز از اجنت "خوست" شنیده بود به‬ ‫اطالع رساند" ‪( .‬ایوان یرشوف با اجنت "خوست" قبأل هنگامی اقامتش در کابل بخوبی معرفت داشت)‪.‬‬ ‫ایوان یرشوف با خشم و فریاد‪" :‬این بدان معنی است که این اجنت تو یک خائن است"‬ ‫ستاراستین استدالل کنان‪:‬‬ ‫"این شخص اجنت من نیست‪ ،‬او اجنت ادارۀ "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی بوده‪ ،‬شما شخصأ او را‬ ‫استخدام کرده بودید‪ ،‬نه من‪ ،‬و به من هدایت دادید تا او را در "ارتباط" خود داشته باشم‪".‬‬ ‫یرشوف‪" :‬به هر حال بزودی شما با این قماش مردم‪ ،‬دیگر سر و کار نخواهید داشت‪".‬‬ ‫پس از ادای سخنان مذکور آمر با عجله بطرف دروازۀ ورودی سفارت رفت‪ .‬ستاراستین بخاطر آنکه اندکی سر حال‬ ‫بیاید به قدم زدن در محوطۀ سفارت پرداخته از سبزه های تازه‪ ،‬درختان پر شگوفه و کردهای گلگون حظ برد‪ .‬سپس‬ ‫نزد آرلوف‪ -‬موروزوف رفت‪ .‬در دفتر معاون خوتیایف نیز نشسته بود‪ .‬دیده میشد که آندو یکجا باالی کدام‬


‫سندی کار میکردند‪ .‬ستاراستین در بارۀ مالقات دیروزی خود با اجنت حکایت کرده و از ناخرسندی یرشوف یاد آور‬ ‫شد‪ .‬حکایت ستاراستین‪ ،‬خوتیایف را ناآرام و عصبی ساخت‪ .‬آرلوف‪ -‬موروزوف در حالیکه با دقت پیپ اش را‬ ‫میکشید‪ ،‬پرسید‪:‬‬ ‫"تو میدانی‪ ،‬چرا ایوان یرشوف به کابل آمده است؟"‬ ‫ستاراستین‪" :‬فکر میکنم او باید اوسادچی را که مریض شده تعویض کند‪ ،‬و آمر دفتر شود‪".‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف‪" :‬نخیر‪ ،‬او آمده‪ . . .‬تا مذاکرات را در بارۀ تأسیس ‪ . . .‬نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در افغانستان به‬ ‫راه اندازد‪ .‬حاال خودت فکر کن‪ ،‬آیا خبر تو در مورد تضاد ها در رهبری این کشور او را میتواند خوش بسازد؟ او‬ ‫حاال به همه مسائل به شکل دیگری مینگرد‪ ،‬اهداف و تقاضاهای دیگری در سر دارد‪". . .‬‬ ‫"میخ" (خوتیایف) در حالیکه ناراضی به نظر میرسید‪ ،‬پرسید‪:‬‬ ‫" این بدان معنی است که این خبر حساس را به مرکز نمی فرستیم؟ این یک زنگ خطر نهایت مهم است‪".‬‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف دود پیپ اش را که عطر آن تمام اتاق را پر میکرد از دهن بیرون کرده گفت‪" :‬حاال این ایوان‬ ‫یرشوف است که حق امضأ را دارد‪ .‬او آمر ارشد اوپراسیونی است‪ ".‬و مطیعانه افزود‪" :‬از من هیچکاری ساخته‬ ‫نیست‪".‬‬ ‫توضیحات‪:‬‬ ‫)‪ (I‬نویسندگان کتاب که مسؤولیت انعکاس افکار رئیس ادارۀ "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬را به عهده گرفته اند نا‬ ‫خود آگاه (یا هم عمداً) میخواهند برسانند که گویا رئیس "کشف خارجی" کسیکه "نفرهایش" بالوقفه در کابل با اعضای‬ ‫حزب دیموکراتیک خلق در تماس و از همه جریانات در داخل و پیرامون این حزب آگاهی همه جانبه داشتند‪ ،‬از آمادگی‬ ‫ها برای کودتا قریب الوقوع در کابل خبر نداشته‪ .‬اندکی بعدتر در همین بخش کتاب این روایت نویسندگان بارها هم از‬ ‫سوی خود نویسندگان و هم از طرف اراکین بلند رتبۀ شوروی رد میگردد‪ .‬اسناد و شواهدی که در پاراگراف های آیندۀ‬ ‫کتاب می آیند با استدالل و وضاحت تمام ثابت می سازند که "کشف خارجی" و کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در مجموع در وقوع‬ ‫کودتای ثور نقش نهایت ظریف‪ ،‬تحریک آمیز و حتی سازمانده را بازی کرده است‪.‬‬ ‫)‪ (II‬طرح اینگونه سوالها میتواند حد اقل باعث بروز تبسم آگاهان‪ ،‬صاحب نظران و باالخره همه با سوادان گردد‪.‬‬ ‫کریوچکوف و اداره اش‪ ،‬یعنی "کشف خارجی" با تار و پود این به اصطالح "انقالبیون" آشنائی داشتند‪ ،‬از مقاصد‪،‬‬ ‫پالنها‪ ،‬اینکه به کی اتکاء داشتند‪ . . .‬بهتر از هر کسی دیگری در کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی میدانستند و کتمان‬ ‫اینگونه حقایق خنده آور است‪.‬‬ ‫)‪ (III‬معلوم نیست که از کدام دوستان اتحاد شوروی نویسندگان در اینجا یاد آور میشوند‪ .‬اما واقعیت این است که پس از‬ ‫سفر ماه اپریل ‪ ۵۷۹۹‬سردار شهید محمد داوود خان به مسکو و دفاع علنی و صریح از منافع علیای کشور در برابر‬ ‫زعمای پر قدرت شوروی آنوقت ‪ ،‬روابط میان دو کشور دیگر نه دوستانه بود و نه هم از کدام دوستی پایدار میشد حرف‬ ‫زد‪ .‬تصادفی نبود که مسکو با تمام قوت کوشید تا پیروان خود را از احزاب "خلق" و "پرچم" دستور دهد تا در‬ ‫زودترین فرصت وحدت نمایند و حکومت قانونی رئیس جمهور محمد داوود را براندازند‪.‬‬ ‫)‪ (IV‬این نیز تعجب بر انگیز است‪ .‬والدیمیر کریوچکوف و اداره اش یعنی "کشف خارجی" و باالخره در مجموع کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬دقیقاً خود شان به همین اعمال متوصل شدند‪ ،‬چیزی که نویسندگان کتاب آنرا شیوۀ کار به اصطالح "گرگان‬ ‫پیر" می نامند‪ .‬کی‪ .‬جی‪ .‬بی و اشخاص مثل کریوچکوف تا آخرین لحظۀ حیات یکی از عناصر فعال همین "گرگان"‬ ‫پیر باقی ماند و کدام تحولی نیافت‪ .‬برای ثبوت این موضوع ده ها و صد ها اسناد افشا شده که در دسترسی عام قرار‬ ‫گرفته اند موجود است‪.‬‬ ‫)‪ (V‬این گفته های نویسندگان که افکار و اندیشه های کریوچکوف را بیان میکنند در تضاد فاحش با جمالت قبلی آنها‬ ‫در بارۀ "بی خبر بودن‪ "...‬کریوچکوف از اوضاع افغانستان قرار دارد‪.‬‬ ‫)‪ (VI‬این اظهارات کریوچکوف نیز حد اقل نمیتواند جدی و همچنان واقعبینانه پنداشته شود‪ .‬شوروی ها هزاران نظامی‬ ‫افغان را صرف و خاص بخاطر وفاداری به سیستم شوراها و به حزب کمونیست شوروی با تقبل مصارف سرسام آور‬ ‫و جانفشانی های زیاد برای تطبیق اهداف مسکو یعنی غصب قدرت و نفوذ همه جانبه تعلیم و تربیه نمودند‪ .‬سخنانی از‬ ‫قبیل "‪ ...‬ما به آنها گفتیم عجله نکنید‪ ،‬داوود را غرض نگیرید‪ "...‬بازگو کنندۀ بسا چیزها است‪ .‬ریا کاری ها و محیالنه‬ ‫اشک تمساح ریختن هیچ جدی نبوده و پذیرفته نمیشوند‪ .‬خوانندگان عزیز اکنون میتوانند این سخنان را با گفته های قبلی‬ ‫کریوچکوف که در سطور قبلی آمده مقایسه کنند‪ :‬او از خود میپرسید‪..." :‬این انقالبیون افغان کی استند؟" نویسندگان‬ ‫کتاب واقعاً در استدالل های ضد و نقیض خویش سر درگم مانده اند‪.‬‬ ‫)‪ (VII‬با آنکه در این پاراگراف اراکین "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬پیروان حلقه به گوش خود را به اصطالح جدی‬ ‫نمیگیرند‪ ،‬اما در واقعیت با گذشت زمان مسکو به همین عمل متوصل میشود‪ ،‬یعنی قوای نظامی خود را داخل‬ ‫افغانستان میسازد‪ .‬بدینترتیب میتوان گفت که تهاجم نظامی به قلمرو افغانستان جزء ستراتیژی اتحاد شوروی بوده و‬ ‫صرف منحصر به خیال پردازی های تره کی نمیباشد‪.‬‬


‫)‪ (VIII‬و این هم ثبوت دیگری برای رد ادعای کریوچکوف (و نویسندگان) که گویا آنها نمیدانستند "این انقالبیون کی ها‬ ‫استند"‪" .‬انقالبیون" مذکور طوریکه دیده میشود بصورت منظم به بهانه مختلف به مسکو دعوت میشدند و با "کسان‬ ‫دیگری" مالقات و تبادل نظر میکردند‪.‬‬ ‫)‪ (IX‬پارگراف مذکور واضح نساخته که این سفر تره کی به مسکو چی وقت صورت گرفته است‪ .‬ارزیابی و تحلیل این‬ ‫پاراگراف میرساند که سفر مورد بحث باید در نیمۀ دوم دهۀ ‪ ۵۷۶۲‬صورت گرفته باشد‪ .‬جملۀ اخیر پاراگراف مذکور‬ ‫بیانگر واقعیت های زیادی است‪ ،‬توجه کنید‪ ..." :‬با انقالب کردن عجله نکنید‪ ".‬یعنی اجازه دارید که انقالب کنید‪ ،‬مگر‬ ‫حاال نی!‬ ‫)‪ (XI‬حقا که هر کلمه از گفته های اعلیحضرت معظم افغانستان‪ ،‬شاه افغانستان‪ ،‬محمد ظاهر شاه پس از کودتای خانه‬ ‫برانگیز ثور به واقعیت پیوست‪ .‬روح آن اعلیحضرت‪ ،‬فرزند صدیق و راستین افغانستان شاد باد‪.‬‬ ‫)‪ (XII‬این هم ثبوت دیگری از خود کریوچکوف که او از موجودیت به گفتۀ خودش "این انقالبیون" هم آگاهی داشته و‬ ‫هم آشنائی داشته است‪ .‬باید به یاد داشت که "رفقای" کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بدون دریافت‬ ‫راپورهای متواتر و مفصل منسوبین "کشف خارجی" مقیم کابل به هیچ صورت نمیتوانستند ارتباط بر قرار نمایند‪.‬‬ ‫)‪ (XIII‬این پاراگراف نهایت جالب و در عین زمان بسیار مهم است‪ .‬دیده میشود که منسوبین "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪.‬‬ ‫بی‪ .‬و در مجموع رهبری شوروی بخوبی ملتفت بودند که وحدت ارگانیک میان "خلق" و "پرچم" عمالً امکان ناپذیر‬ ‫است‪ .‬پس با درک این امر چرا تالش میکردند تا به هر قیمتی که شده این دو گروه از هر نگاه نا متجانس را "وحدت"‬ ‫مصنوعی بدهند‪ .‬مسکو با اینکار خود چی هدفی را دنبال میکرد‪ ،‬اینهمه عجله بخاطر چی بود؟ به نظر اینجانب‪ ،‬مسکو‬ ‫فیصله کرده بود تا به هر قیمت و شکلی شده از تأمین و تحکیم همکاری های روابط رئیس جمهور داوود با کشورهای‬ ‫دیگر مخصوصاً غربی جلوگیری بعمل بیاید و حکومت وی در زودترین فرصت ممکن توسط ستون پنجم سقوط داده‬ ‫شود‪ .‬انکشاف بعدی حوادث نشان داد که مسکو به این هدف خود از طریق پیروان خود در گروه های "خلق" و"پرچم"‬ ‫نایل آمد‪.‬‬ ‫مردم ما درست میفرمایند‪" :‬دزد سر خود پر دارد"‪ .‬مالحظه بفرمائید تره کی خود حادثۀ هفت ثور را کودتا‬ ‫‪XIV‬‬ ‫می نامد‪.‬‬ ‫‪ XV‬اگر برای یک لحظه بپذیریم که مسکو و ادارات خاص آن مستقیماً در وقوع کودتای هفت ثور مداخله نداشتند‪ ،‬پس‬ ‫تره کی به مثابۀ یک شخص مستقل با لیست ترتیب شدۀ اعضای حکومت نو بنیاد خود (قبل از انکه مردم و ملت خود را‬ ‫از ترکیب حکومت خود با خبر ساخته باشد) نزد سفیر و مأمورین شبکه های جاسوسی شوروی چرا رفت؟ جالبتر (در‬ ‫اصل اندوهگینانه تر) آنکه تره کی لیست را نه به سفیر بلکه به مأمور "کشف خارجی" پیشکش میکند‪.‬‬ ‫‪ XVI‬حقا که این پیروان اجنبی ‪ ،‬تصور عادی و علمی و بیطرفانه از خصوصیات‪ ،‬تأریخ و حیات روزمرۀ ملت خود‬ ‫نداشتند‪.‬‬ ‫‪ XVII‬در صورت عدم موجودیت آگاهی قبلی و عدم عالقمندی عمیق جیوستراتیژیکی و سیاسی اتحاد شوروی در‬ ‫افغانستان و در منطقه ضرورت به اعزام گروپی از منسوبین حساس ترین بخش های کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬به کابل در چی‬ ‫بود‪ .‬مسکو بدون هرگونه اتالف وقت وشدت تمام میخواست در کابل (اداره ایرا) مشابه کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬ایجاد نماید‪ .‬این‬ ‫طرز العمل مسکو واقعاً هم بی سابقه و هم حیرت انگیز است‪.‬‬ ‫‪ XVIII‬و اینهم یک یاد آوری دیگر به آقای کریوچکوف و نویسندگان کتاب از قول (یرشوف) آمر دفتر "کشف خارجی"‬ ‫کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل که شخصاً با امین‪ ،‬تره کی و دیگران مالقات میکرد و راپورهای منظم را بالتردید به آمرین‬ ‫خود در مسکو میفرستاد‪ .‬بنابرین ادعای اینکه رئیس ریاست "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪" .‬این انقالبیون" را نمی‬ ‫شناخت میتوانند صرف باعث تبسم گردد‪.‬‬ ‫)‪ (XIX‬با سرعتی که مسکو هیأت بلند رتبۀ منسوبین استخباراتی اش را برای ایجاد شبکه های مشابه در افغانستان به‬ ‫کابل فرستاد‪ ،‬براستی هم بی سابقه به نظر میرسد‪ .‬مسکو تالش های همه جانبه بخرچ داد تا پالن های پس از کامیابی‬ ‫کودتا‪ ،‬یعنی دخول افغانستان در حیطۀ کامل نفوذ جیوستراتیژیکی اش هرچه زودتر جامۀ عمل بپوشد‪.‬‬ ‫)‪ (XX‬دوست عالیقدر و رهنمای بی همتای من‪ ،‬دانشمند افغان شاغلی ولی احمد نوری در بارۀ تویوتای سفید رنگ‬ ‫مارک "تویوتای کرون" حکایت تکان دهندۀ ذیل را برایم بازگو نمودند‪..." :‬‬ ‫این موتر کرون سفید را سردار محمد داوود خان شهید هنگام خانه نشینیی خود از شرکت "میرز سرویس" نمایندگی‬ ‫"تویوتا" در کابل خریداری نموده بود و در زمان ریاست جمهوری اش هم در گردش ها و انتقاالت شخصی از آن‬ ‫موتر استفاده میکرد‪ .‬در بامداد کودتای خانه بر انداز و خون آلود هفت ثور‪ ،‬رئیس جمهور افغانستان با همه اعضای‬ ‫خانواده اش (پیر و جوان‪ ،‬زن و مرد‪ ،‬اطفال خورد سال معصوم) همه بدست کودتا چیان قاتل خلقی و پرچمی نامردانه‬ ‫به قتل رسیدند‪ ،‬مثلیکه خانه ها و منازل و لو ازم قیمت بهای این خانواده توسط این دزدان قدرت و نوکران روس چور‬ ‫و چپادل گردید‪ ،‬این موتر کرون شخصی سردار شهید را اسداهلل سروری (قاتل هزاران هزار انسان این وطن) از آن‬ ‫خود ساخت‪".‬‬ ‫‪ XXI‬تعجب و دست و پاچگی جالدی همچون اسداهلل سروری که دستهایش تا بازوان و شاید هم باالتر در خون ملت‬ ‫افغان غرق است‪ ،‬صرف یک معنی میتواند داشته باشد‪ :‬شوروی ها دقیقاً میدانستند که با افراد کم سوادی طرف استند‪.‬‬


‫بنابرین به سهولت پالن ها و پروژه های سیاسی و ستراتیژیکی خود را از طریق آنها در کشور ما و منطقه پیش‬ ‫میبردند‪.‬‬ ‫‪ XXII‬عمق مداخالت اتحاد ش وروی در امور داخلی افغانستان تا حدی بود که حتی لیست اعضای کابینۀ خلقی ها و‬ ‫پرچمی ها قبل از آنکه ملت افغان از آن آگاهی بیابد‪ ،‬نخست به مأمورین استخباراتی شوروی در کابل و سپس به "عالی‬ ‫جنابان" در مسکو برای "تأئید" فرستاده میشد‪.‬‬ ‫)‪(XXIII‬جنرال مذکور که نمایندۀ قو ای مسلح شوروی در کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی بود‪ ،‬وقایع را که فقط‬ ‫چند روز قبل در کابل رخ داده بود و جهان هنوز نمیدانست چی عکس العملی نشان بدهد‪ ،‬به زبان خود آنرا "انقالب"‬ ‫مینامد!!! آیا میتوان پس از این همه شواهد و اسناد منکر شد که شوروی ها مستقیماً در تدوین و وقوع این روز سیاه و‬ ‫تباه کن برای ملت افغانستان دست داشتند؟‬ ‫)‪ (XXIV‬سخنان معاون شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی دیگر هیچگونه جایی برای شک‬ ‫و تردید باقی نمیگذارد‪ .‬توجه کنید به گفته های جنرال زاپالتین‪" :‬حاال به شما تیاتر آیندۀ فعالیت های نظامی ما را نشان‬ ‫میدهم‪ ".‬بدینترتیب میتوان با صراحت تمام تأکید کرد که شوروی ها دقیقاً میدانستند عازم کجا استند‪ ،‬چرا به آنجا میروند‬ ‫و کدام عکس العمل ها از جانب مردم افغانستان‪ ،‬منطقه و جهان انتظار آنها را خواهد داشت‪ .‬با در نظر داشت همه‬ ‫عواقب و علل جانبی مسکو فیصلۀ اعزام قوای خود را به گفتۀ آنها "به آنسوی دریا" عقالً و ذهناً اتخاذ نموده بودند‪.‬‬ ‫‪ - XXV‬تصادفی نیست که اولیانوفسکی (شرق شناس کهنه کار) در نقشه به جنرال زاپالتین که عازم افغانستان است‬ ‫محالت زیست اقوام با هم برادر افغانستان را نشان میدهد‪ .‬ما و شما همه میدانیم که مشاورین شوروی هنگام حضور‬ ‫شان در وطن ما با استفاده از عوامل خویش مسائل قومی‪ ،‬نژادی‪ ،‬منطقوی وغیره وسیعاً و عمداً دامن زدند‪.‬‬ ‫‪ XXVI‬این گفته های اولیانوفسکی در حقیقت ثابت میسازد که مسکو سیاست داخلی و خارجی رژیم خلق و پرچم را‬ ‫تدوین‪ ،‬ترتیب و استقامت میبخشید‪.‬‬ ‫‪ XXVI‬ایدیالوژیست ها و معامله گران سیاسی در رهبری شوروی مانند کودکان کوشش داشتند تا در عقب پرده بمانند‪،‬‬ ‫اما آیا آفتاب را میتوان با دو انگشت پنهان کرد؟‬ ‫نور محمد تره کی و ببرک کارمل هنگام دیدار ها با دوستان شوروی معموأل با کمال بال تکلیفی به نوشیدن الکهول‬ ‫میپرداختند‪ .‬اما وقتی ایندو با یکدیگر میدیدند‪ ،‬صرف چای مینوشیدند‪ .‬تره کی و کارمل چند روز پس از کودتا به مثابۀ‬ ‫دو لیدر حزب‪ ،‬در حالیکه هردو چای مینوشیدند‪ ،‬در مورد چگونگی تجلیل از روز جهانی کارگر (اول می) و به راه‬ ‫اندازی محافل شادمانی همگانی در رابطه به پیروزی "انقالب" و انعکاس آن در رسانه ها تبادل نظر نمودند‪ .‬تره کی و‬ ‫کارمل همچنان بحث کردند که با دارائی و ملکیت سردار محمد داوود و پادشاه اسبق ( هدف اعلیحضرت محمد ظاهر‬ ‫شاه است‪ -‬غ‪ .‬ج‪ ).‬افغانستان چی کنند‪ .‬باالخره فیصله نمودند که این دارائی را بیت المال اعالم نموده و در یک نندارتون‬ ‫بفروش برسانند‪ .‬اما مهمترین مسئل ۀ که این دو باید بر آن به توافق میرسیدند‪ ،‬موضوع ترکیب رهبری جدید کشور بود‪.‬‬ ‫آخراالمر به ترکیب چنین یک رهبری دست یافتند‪ .‬باید خاطر نشان شود که نمایندگان هر دو جناح درلیست به توافق‬ ‫رسیده تقریبأ مساویانه شامل شدند‪.‬‬ ‫در رابطه به تعیین عبدالقادر به حیث وزیر دفاع میان آنها هیچگونه تضادی بروز نکرد‪ .‬اساسأ اگر قادر نی‪ ،‬پس کی‬ ‫باید به این کرسی تقرر مییافت؟ دگروال قادر قهرمان قیام مسلحانه بود‪ ،‬عضویت حزب دیموکراتیک خلق را داشت‪،‬‬ ‫ومهمتر آنکه بطور داوطلبانه و بدون تردید‪ ،‬قدرت را به حزب سپرده بود!‬ ‫البته یکی از قهرمانان دیگر "انقالب"‪ ،‬تانکیست اسلم وطنجار نیز میتوانست ادعای این پُست را داشته باشد‪ ،‬مگر او‬ ‫عالقمندی زیادی برای احراز این کُرسی از خود نشان نمیداد و چیزی برای خود نمیخواست‪ .‬تره کی و ببرک فیصله‬ ‫بعمل آوردند‪" :‬او را معاون صدراعظم و وزیر مخابرات تعیین میکنیم‪".‬‬ ‫آنها هکذا نمیتوانستند دو شخص معروف و سر زبان ها ‪ ،‬یعنی سلیمان الیق و بارق شفیعی را نیز از نظر دور‬ ‫نگهدارند‪ .‬اما در حصۀ ایندو مشکلی عرض اندام کرد‪ .‬وزارت برای مسلک آنها (اطالعات و کلتور) یکی‪ ،‬در حالیکه‬ ‫آنها دو تن بودند‪ .‬فیصله کردند که وزارت "اطالعات و کلتور" را به دو "بخش تقسیم" نموده‪ ،‬وزارتی را با همین نام‬ ‫برای بارق شفیعی میسپارند و وزارت جدیدالتأسیس "رادیو تلویزیون" را به سلیمان الیق وامیگذارند‪ .‬هر دو پرچمی‬ ‫کامأل راضی باقی ماندند‪.‬‬ ‫در قسمت نور احمد نور که از طرف کارمل به کرسی وزیر داخله پیشنهاد شده بود‪ ،‬تره کی در اوایل شک و تردیدی‬ ‫از خود نشان میداد‪ .‬اما کارمل به تره کی یاد آور شد که پدر نور احمد نور‪ ،‬عبدالستار‪ ،‬فئودال بزرگی بوده و چند هزار‬ ‫طرفدار سرسپرده و مسلح از قوم پوپلزائی دارد و از این اشخاص میتوان به نفع حاکمیت جدید استفاده کرد‪ ،‬منجمله‬ ‫در مناطق "قبایل آزاد"‪ .‬افزون بر همه نور احمد نور دیر زمانی ادارۀ سازمان مخفی افسران پرچمی را که تعداد زیادی‬ ‫از منسوبین پولیس نیز در آن شامل بودند به دوش داشت‪ .‬پس از طول و ترازو‪ ،‬تره کی باالخره با تقرر نور موافقت‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫کارمل امیدوار بود که اولین مالقات تره کی پس از پیروزی هفت ثور با "رفقای شوروی" یکجا با او به راه خواهد‬ ‫افتید‪ .‬بل ی‪ ،‬او جدأ باور کرده بود که واقعأ شخص دوم در حزب و دولت است‪ ،‬و تره کی بدون مشورۀ وی هیچگونه‬ ‫فیصلۀ مهمی را اتخاذ نخواهد کرد‪ .‬اما به دلیل مجهولی سفیر شوروی صرف تره کی را نزد خود دعوت کرد‪ .‬تره کی‬ ‫که از نقطۀ ضعف کارمل (خود خواهی) باخبر بود‪ ،‬وقت را تلف ننموده این موضوع را به رخ کارمل کشید‪.‬‬


‫پس از برگشتن از مالقات با پوزانوف و رسیدن به ارگ شاهی (آنرا اکنون خانۀ خلق مینامیدند) تره کی در حالیکه‬ ‫اندکی مست بود و از خوشبختی در لباس نمی گنجید‪ ،‬از کارمل خواست تا شب به اقامتگاهش سر بزند‪ .‬در اقامتگاه‪،‬‬ ‫حفیظ اهلل امین با لبخند همیشگی "امریکائی اش" نیز حضور داشت‪.‬‬ ‫تره کی یاد آور شد که ترکیب رهبری عالی افغانستان که یکجا با کارمل ترتیب گردیده مورد پسند رفقای شوری واقع‬ ‫شده و فردا صبح او ترکیب مذکور را به امضاء رسانده و در زود ترین فرصبووت برای نشر به رسانه ها میفرستد‪.‬‬ ‫کارمل خاطر نشان ساخت که او هیچگونه اعتراضی ندارد‪ ،‬و بسیار خوش است که لیست مورد تائید رفقای شوروی‬ ‫واقع گردیده‪ ،‬زیرا در ترکیب رهبری خلقی ها و پرچمی ها تقریبأ مساویانه حصه دارند‪.‬‬ ‫با شنیدن حرفهای کارمل تبسم و نشاط از چهرۀ امین رخت بربست و با نامهربانی به طرف کارمل نظر انداخته با‬ ‫عصبانیت گفت‪" :‬رفیق کارمل ! اینهمه چی وقت خاتمه خواهد یافت؟ خلقی ها‪ ،‬پرچمی ها‪ ...‬تقریبأ یک سال از کنفرانس‬ ‫در مورد وحدت حزب سپری گردید‪ ...‬دیگر وقت آن فرا رسیده که عادت کنیم و بگوئیم که یک حزب واحد‬ ‫دیموکراتیک خلق افغانستان وجود دارد‪ ،‬نه جناح "خلق" ونه هم جناح "پرچم"‪.‬‬ ‫تره کی که دیده میشد چنین یک چرخش را انتظار نداشت‪ ،‬با عالقمندی بطرف امین میدید‪.‬‬ ‫امین چهرۀ هنر پیشۀ فلم را به خود گرفته‪ ،‬چشم هایش را باال انداخت‪ ،‬تو گوئی خداوند را به کمک میخواند‪ ،‬سپس‬ ‫نگاهش را بطرف تره کی دور داده گفت‪:‬‬ ‫"رفقا ! من پیشن هاد میکنم طی روز های نزدیک جلسۀ وسیع بیروی سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب دعوت شده و در آن‬ ‫فیصله بعمل بیاید تا هرگونه فعالیت های افتراق آمیز‪ ،‬و حتی یاد آوری از انشعابات قبلی در حزب ممنوع اعالم گردد‪.‬‬ ‫هر گونه کوشش ها برای تبلیغ جناح بازی اشد مجازات‪ ،‬الی اخراج از صفوف حزب را در پی داشته باشد‪".‬‬ ‫کارمل فورأ پی برد که امین از دیدارهای او با افسران جناح پرچم که خواهان "مجازات رژیم خلقی" بودند آگاهی یافته‬ ‫است‪ .‬او با خود می اندیشد‪" :‬احتماأل در میان این افسران "نفرهای" امین بوده اند"‪ ،‬و شروع کرد به حدس زدن که این‬ ‫"نفرها" کی میتوانست باشد‪.‬‬ ‫تره کی از جایش برخاسته و یکی دو بار با شدت در اتاق به قدم زدن پرداخته و در حالیکه با دست چپش شکمک چربو‬ ‫دارش را محکم گرفته بود و دست راستش را پشت سر انداخته بود‪ ،‬گفت‪" :‬درست است! درست است ! شما رفیق کارمل‬ ‫در اینباره چی فکر میکنید؟"‬ ‫کارمل‪" :‬من ه میشه طرفدار وحدت حزب بوده ام و امروز نیز یکی از طرفدارن سرسخت تأمین روابط رفیقانه میان‬ ‫اعضای حزب میباشم‪ .‬ما نه اکنون و نه هم هیچگاه قبأل مخالفتی در بارۀ اهداف مبارزۀ ما نداشته ایم‪ .‬در آخرین تحلیل هم‬ ‫‪24‬‬ ‫شما و هم ما کمونیست و سویتیست هستیم‪ .‬در عین حال ما در مورد بعضی اقدامات ‪ ،‬تکتیک حزب و ترکیب کدری‬ ‫مخالفت های داشته ایم‪ .‬متاسفانه خصومت در صفوف ما باالی عده ای از همرزمان ما تأثیر نموده است‪ .‬من فکرمیکنم‬ ‫که در جلسۀ وسیع بیروی سیاسی ما با وضاحت تمام در حضور رفقای که به آن دعوت خواهند شد در اینباره صحبت‬ ‫خواهیم کرد‪".‬‬ ‫تره کی‪ " :‬پس بیایئد که چنین یک جلسۀ را که رفیق امین پیشنهاد میکند دائر نمائیم‪ ،‬مسائل را بررسی نموده فیصلۀ اتخاذ‬ ‫کنیم !" پس از ادای جمالت فوق‪ ،‬تره کی نزدیک مینی بار رفته در گیالسی اندکی ویسکی ریخته و به آن دو پارچه یخ‬ ‫اضافه نموده و بدون آنکه به دیگران تعارف نموده باشد آنرا سر کشید‪.‬‬ ‫به کارمل که به صفت معاون رئیس شورای انقالبی و معاون اول صدراعظم تعیین گردیده بود‪ ،‬دفتری وسیعی در "خانۀ‬ ‫خلق"(ارگ شاهی افغانستان"غ‪ .‬ج‪ )".‬داده شده بود‪.‬‬ ‫دفتر کارمل از سائر دفاتر و اتاق ها فرق داشت‪ .‬باالی فرش چوبی سرخرنگ که از چوب بلوط ساخته شده بود موبل‬ ‫کهن‪ ،‬در دیوارها‪ ،‬خالصه همه سو آثار گرد وخاک که دیر زمانی پاک نشده بود دیده میشد‪ .‬وقتی به دیوارهای که‬ ‫قریب بیست سال قبل به رنگ آبی رنگمالی شده بود می دیدی احساس دلخراشی از مالحظۀ تارها و جال های عنکبوت‬ ‫که از سقف بلند فوالدی رنگ به هر طرف دویده بودند‪ ،‬به تو دست میداد‪ .‬داخل این اتاق بوی گندیدگی به مشام میرسید‪،‬‬ ‫این بوی از چوب های که در میان دیوارها قرار داشتند برمیخاست‪ .‬در اتاق موبل عظیم فرانسوی از تولیدات سدۀ گذشته‬ ‫جابجا گردیده بود‪ .‬ببرک مطمئن بود که طول وعرض اتاق کار و عظیم بودن میز کار او این ها همه برای آن انتخاب‬ ‫شده بودند تا جسامت ضعیف و قد پائین او را برجسته ساخته و موقف او را مضحک و ناچیز جلوه بدهند‪.‬‬ ‫صرف رفقای نزدیک به کارمل تلفون میکردند و از او دیدن بعمل می آوردند‪ .‬صحبت های این رفقا با کارمل تنها در‬ ‫بارۀ تره کی‪ ،‬امین و طرفداران آنها بودند که شکوه داشتند‪ :‬خلقی ها قدرت را میان خود تقسیم کرده اند‪ ،‬پرچمی ها را‬ ‫از قدرت دور ساخته‪ ،‬دست به بی قانونی میزنند‪ ،‬تو گوئی آنها رفقای یک حزب نبوده‪ ،‬بلکه دشمنان سرسخت یکدیدگر‬ ‫هستند‪ .‬ببرک به حرفهای طرفدارنش گوش میداد‪ ،‬وعده میداد که موضوعات را بررسی میکند‪ .‬اما در عمل چی کاری از‬ ‫او ساخته بود؟ او از هرگونه قدرت محروم بود‪ ،‬هیچ وسیلۀ برای تاثیر گذاری باالی اوضاع نداشت‪ .‬اسناد برای به‬ ‫امضاء رساندن نزد او نمی آمد‪ ،‬از جریان های اصلی و پشت پرده خبر نداشت‪ ،‬با او در قسمت تعیین کدرها مشوره‬

‫‪24‬‬

‫طرفداران شوروی خود را سویتیست‬

‫مینامیدند‪.‬‬


‫صورت نمیگرفت‪ .‬در حقیقت او هیچگونه فعالیت دولتی نمیکرد‪ .‬جالبتر آنکه تره کی پس از جشن روز کارگر (اول می)‬ ‫دیگر او را نزد خود دعوت نمی نمود‪.‬‬ ‫بلی‪ ،‬لیدر پرچمی ها بزودی درک کرد که در گیر قفس طالئی شده‪ ،‬و از داشتن هر گونه قدرت عملی بی بهره بوده و‬ ‫دستیابی به آن محال است‪ .‬تمام مقام های بزرگی که او به آنها گماشته شده فرمایشی و ظاهری بودند‪.‬‬ ‫اگر کارمل ببرک یک مامور عادی می بود‪ ،‬وضعیت مذکورغالباً مورد قبول او واقع میشد‪ .‬چنین یک مامور شاید در‬ ‫دفتر وسیعی که در اختیار او قرار داده بودند می نشست و مادونان نیمه به خواب رفتۀ خود را اداره میکرد و با‬ ‫ژورنالیستان داخلی و خارجی مصاحبه مینمود‪ ...‬و با سوء استفاده از "امکانات دولتی" ثروت شخصی خود را افزایش‬ ‫میبخشید‪ ،‬کاریکه دیگران با موفقیت میکنند‪ ...‬از طریق اشخاص معتمد پول بدست می آورد و با آن تجارت میکرد‪،‬‬ ‫دوستان و اقاربش را به جاه های "گرم و نرم" تعیین میکرد‪...‬‬ ‫اما ببرک کارمل یک مامور عادی نبود و هیچوقت نمیتوانست چنین یک ماموری باشد‪ .‬او یک انقالبی حرفوی بود و به‬ ‫مادیات فکر نمیکرد‪ ،‬او باید فعالیت میکرد‪ .‬او آرزو داشت تا در برابر خود جمعیت های بزرگ مطیع مردم را ببیند‪.‬‬ ‫کارمل میدانست که گفته های را که او از عقب تریبیون به زبان می آورد‪ ،‬طرفدارانش آنرا به منصۀ اجرا میگذاشتند‪ .‬او‬ ‫میتوانست مردم را شادمان بسازد و یا هم به غضب آ ورده و تحریک نموده تا کاری کنند که او میخواهد‪ .‬کارمل بدون‬ ‫فعالیت نمیتوانست زندگی کند‪ .‬نشستن باالی چوکی و عدم فعالیت او را به دیوانگی میکشانید‪.‬‬ ‫تره کی در این میان تو گوئی کارمل را به باد فراموشی سپرده بود‪ .‬کارمل در اینباره با خود می اندیشید‪ " :‬چی رخ داده؟‬ ‫آیا رئیس دولت و حزب از فرط پیروزی که در کودتا نصیبش شد نمیتواند به خود بی آید؟ یا عمیقاً به حالت مستی فرو‬ ‫رفته‪ ،‬چیزیکه با او قبالً هم واقع میشد؟ شاید بیمار شده باشد؟" اما در ذهن کارمل اکثراً افکار مدهش تری خطور میکرد‪:‬‬ ‫"تره کی بخاطر آن خود را پنهان ساخته تا حملۀ نهائی و فیصله کن را باالی "پرچم" انجام دهد‪ ".‬ببرک احساس میکرد‬ ‫که فعالیت های وسیعی برای به حاشیه کشانیدن او و طرفدارانش از زندگی سیاسی کشور به راه افتیده اند‪.‬‬ ‫کارمل در حالیکه در دفتر وسیع و نامناسب خویش نشسته بود با حسرت و یاس تمام به تلفون های خاموش مینگریست و‬ ‫در افکار اندوهگین خویش غرق میشد‪ " :‬تره کی بالتردید از نارضایتی های پرچمی ها که از اردو و آپارات دولتی‬ ‫فعاالنه رانده میشوند‪ ،‬آگاهی دارد‪ .‬شکی نیست که او همچنان خبر دارد که این مردم نزد من‪ ،‬رهبر شان می آیند و از من‬ ‫میطلبند تا در رأس یک انقالب دیگر‪ ،‬این بار "براستی یک انقالب سوسیالیستی" که هدف آن سرنگونی خلقی ها باشد‪،‬‬ ‫قرار بگیرم‪ .‬ولی اگر من چنین یک تصمیمی بگیرم‪ ،‬قیام جدید غالباً به ناکامی خواهد انجامید و من و طرفدارانم همه از‬ ‫بین میرویم‪ .‬رفقای شوروی مرا با طرفدارانم کودتاچی های کم مایه‪ ،‬خاین و ضد ر شد افغانستان به طرف سوسیالیزم‬ ‫خواهند نامید‪ .‬چنین بنظر میرسد که من از یک زندان به زندان دیگر افتیدم‪ ،‬بلی‪ ،‬حاال دیگر من مرغی در قفس طالئی‬ ‫هستم‪ .‬بهتر بود تا در زندان داوود باقی میماندم‪ ،‬یا تیربارانم میکردند‪ .‬در اینصورت من قهرمان مردمی یا شهید بخاطر‬ ‫خوشبختی افغانها میشدم‪ .‬در حالیکه حاال من کی هستم؟"‬ ‫باری نزد کارمل‪ ،‬نور احمد نور که به کرسی وزیر داخله تقرر یافته بود با لیست تعیینات هیأت رهبری آن وزارت آمد‪.‬‬ ‫کارمل سند مذکور را با دقت مطالعه کرد‪ .‬سواالتی را از نور نموده و آخر االمر با نظریات نامبرده موافقت کرد‪.‬‬ ‫در ترکیب لیست ارائه شده عمدتأ متخصصین امور جنائی‪ ،‬تخنیکرها و سائر پرسونل دست دوم که در نظام قبلی فعالیت‬ ‫داشتند و کدام مخالفتی با رژیم جدید ابراز نمیکردند درج گردیده بودند‪ .‬در لیست اسامی عده ای از کسانیکه با خان های‬ ‫بزرگ و سران اقوام ارتباط داشتند نیز ذکر بود‪ .‬کارمل در باالی لیست مذکور نوشت‪" :‬موافقت دارم‪".‬‬ ‫سپس نور سند را برای گرفتن امضای تره کی نزد او برد‪ .‬تره کی لیست را از نظرش تیر کرده و بدون آنکه در بارۀ‬ ‫کسی نظری داده باشد به نور گفت تا در اینمورد با رفیق حفیظ اهلل امین مشوره نماید‪ .‬نور احمد نور نتوانست عصبانیت‬ ‫خود را پنهان نماید و با لحن زننده پرسید‪:‬‬ ‫" وزیر امور خارجه چی ارتباطی با تعیینات در وزارت داخله دارد؟"‬ ‫تره کی تبسمی روشنفکر ما آبانه نموده‪ ،‬حیله گرانه بطرف نور نگریسته و با لحن آرام جواب داد‪:‬‬ ‫" پسرم‪ ،‬تو خود بهتر از من میدانی که قبل از انقالب رفیق امین رهبری سازمان مخفی منسوبین اردو و پولیس را به‬ ‫عهده داشت‪".‬‬ ‫وزیر داخله مجددأ نزد کارمل آمد‪ .‬کارمل پس از شنیدن حرفهای نور کنترول را باالی خود از دست داده‪ ،‬و چهرۀ بدون‬ ‫آنهم تاریک وی سیاه تر شد‪.‬‬ ‫در چشمان کارمل شعله های آتش بد بینی برق زد‪.‬‬ ‫نور پرسید‪" :‬چی باید بکنیم؟"‬ ‫کارمل‪ " :‬ما چی کرده میتوانیم؟ بدون مجوز صدراعظم شما نمیتوانید ترکیب کدری هیأت رهبری وزارت داخله را تأئید‬ ‫نمائید‪ ،‬بدون نظر امین‪ ،‬تره کی آنرا امضاء نمیکند‪ .‬شما هیچ انتخابی ندارید‪".‬‬ ‫بلی‪ ،‬اگر شخص دوم در حزب و دولت به باد فراموشی سپرده شده بود‪ ،‬بالعکس وزیر امور خارجه از تمام نعمات‬ ‫"قهرمان انقالب" مستفید میگردید‪ .‬این حفیظ اهلل امین که فقط چندی قبل یک مامور عادی حزب بود‪ ،‬امروز همه سو و‬ ‫در همه جا ها دیده میشد‪ ،‬تو گوئی ابلیسی از پسخانه برامده باشد‪ .‬وقتیکه نمایندگان کشورهای خارجی بخاطر کدام سوالی‬ ‫به مقامات اف غانستان مراجعه میکردند‪ ،‬به آنها صرف رفیق امین جواب میداد‪ .‬امین همیشه آماده بود شخصأ با هرکس‬


‫ببیند‪ ،‬صرف نظر از موقف و موضوع مورد بحث‪ .‬امین با مهارت عجیبی بهمه جلسات‪ ،‬گردهمآئی ها و تجمع ها‬ ‫رسیدگی میکرد‪ .‬قیافۀ امین توأم با تبسمی که دندانهای سفید رنگش را برجست ه میساخت همیشه در صفحات اول روزنامه‬ ‫ها در پهلوی تره کی بنظر میخورد؛ اما تصاویر او غالبأ کوچکتر و کم درخشش تر از عکس های "رفیق کبیر‪ ،‬تره کی"‬ ‫میبودند‪.‬‬ ‫باری‪ ،‬یکی از روزهای جمعه که در افغانستان رخصتی میباشد‪ ،‬امین از تلفون عادی شهری به سفارت شوروی زنگ‬ ‫زد‪ .‬نوکر یوال که به زبان دری بلد نبود‪ ،‬نتوانست بفهمد کی زنگ زده و چی میخواهد‪ .‬خوشبختانه در همین لحظه معاون‬ ‫آمر مرکز کلتوری اتحاد شوروی‪ ،‬شرق شناس بودرین به طرف دروازۀ خروجی روان بود‪ ،‬نوکریوال گوشی را به او‬ ‫پیشکش کرده گفت‪" :‬لطفأ با این خارجی صحبت کنید‪".‬‬ ‫صدا در آنسوی لین‪ " :‬من حفیظ اهلل امین هستم‪ ،‬معاون اول صدراعظم جمهوری دیموکراتیک افغانستان‪ .‬سالم وعلیکم‪،‬‬ ‫رفیق ! من به دفتر رفیق پوزانوف زنگ زدم مگر در آنجا کسی جواب نمیدهد‪".‬‬ ‫"سالم وعلیکم‪ ،‬رفیق امین ! من روسالن بودرین معاون آمر "مرکز کلتوری شوروی" در افغانستان هستم‪".‬‬ ‫امین‪" :‬رفیق روسالن ! من سفیر صاحب را کار دارم‪ ،‬باید فورأ با وی مالقات نمایم یا الاقل با او در تلفون صحبت کنم‪.‬‬ ‫شما میتوانید تماس ما را برقرا بسازید؟"‬ ‫بودرین در حالیکه میکروفون تلفون را با دستش بست‪ ،‬با دیدگان وحشت زده بطرف نوکریوال نگریسته آهسته پرسید‪:‬‬ ‫"سفیر کجا است؟"‬ ‫نوکریوال‪" :‬او به نغلو برای ماهیگیری رفته‪ ،‬شام برمیگردد‪".‬‬ ‫بودرین حرفهای نوکریوال را به امین ترجمه کرد‪" :‬رفیق امین! سفیر ما اکنون اقامتگاهش را ترک نموده و به دیدن یکی‬ ‫از پروژه های مهم همکاری های اتحاد شوروی و افغانستان که در جنوب غرب والیت کابل موقعیت دارد رفته‪ ،‬احتماال‬ ‫حوالی شام امروز برخواهد گشت‪".‬‬ ‫امین‪" :‬رفیق روسالن‪ ،‬آیا شما میتوانید بالفاصله پس از مواصلت سفیر به سفارت با من تماس بگیرید؟ تلفون مرا‬ ‫یادداشت کنید‪ .‬من در دفتر خود انتظار برگشتن او را به سفارت خواهم داشت‪".‬‬ ‫امین پس از آنکه تلفون خود را به بودرین داد‪ ،‬گفتگویش را با بودرین ادامه داد‪:‬‬ ‫"رفیق روسالن‪ ،‬در بارۀ انقالب ما چی نظر دارید؟"‬ ‫بودرین که با علوم سیاسی عمیقأ سر و کار داشت گفت‪ " :‬به نظر من انقالب ثور میتواند گام فیصلۀ کن و سریع در‬ ‫مسیر اعمار جامعۀ نوین و مترقی در افغانستان تلقی گردد‪".‬‬ ‫امین‪" :‬شما چرا گفتید "میتواند"؟ آیا شما در مورد اهداف و ظرفیت حزب دیموکراتیک خلق کدام شک و تردیدی دارید؟"‬ ‫بودرین‪" :‬نخیر رفیق امین ! من از کلمۀ "میتواند" بخاطر آن استفاده کردم چون عکس العمل شدید فئودال ها را در داخل‬ ‫کشور و همچنان تاخت و تازهای ناجوانمردانۀ حلقات امپریالیستی را پیش بینی میکنم‪ .‬منابع متذکره تمام تالش ها را‬ ‫بخرچ خواهند داد تا افغانستان مسیر پیشرفت‪ ،‬دیموکراسی و آخراالمر راه رشد سوسیالیستی را طی نکند‪ .‬من فکر میکنم‬ ‫شما و همکاران تان کارهای بزرگی پیشرو دارید‪".‬‬ ‫امین گفتگو را خالصه کرده گفت‪ " :‬من شکی ندارم که ما اینکار را انجام میدهیم‪ ،‬اگر اتحاد شوروی به ما کمک های‬ ‫الزم را ارائه نماید‪ " .‬امین پس از مکثی افزود‪ " :‬میدانید رفیق روسالن من بسیار میخواهم تا شخصأ با شما مالقات‬ ‫نموده و یک صحبت همه جانبه در مورد فعالیت های "مرکز کلتوری اتحاد شوروی" داشته باشم‪ .‬راستی‪ ،‬شما به زبان‬ ‫ما بسیار خوب حرف میزنید و من فکر میکنم شما باید انسان نهایت خوب باشید‪ .‬نزد من بیائید تا با همدیگر آشنا شویم‪ .‬به‬ ‫شمارۀ که من برای سفیر گذاشتم به من زنگ بزنید و من فورأ موتر و محافظین خود را برای انتقال شما میفرستم‪".‬‬ ‫پس ازادای جمالت فوق امین گوشی تلفون را گذاشت‪.‬‬ ‫روسالن بودرین بالفاصله با سکرتر دوم سفارت دیمیتری ریوریکوف تماس گرفته و نامبرده فورأ به عمارت رسمی‬ ‫سفارت آمد‪ .‬روسالن به ریوریکوف در بارۀ زنگ امین و گفتگو با وی حکایت کرد‪ .‬پس از گفتگو بودرین و ریوریکوف‬ ‫الی شامگاهان تا برگشت سفیر در دهلیز سفارت به شطرنج زدن پرداختند‪.‬‬ ‫حین بازی شطرنج بودرین لب به سخن گشوده گفت‪ " :‬من نمیتوانم بفهمم که چطور وزیر امور خارجه شخصأ از تلفون‬ ‫عادی به نمایندگی خارجی یک کشور زنگ بزند و بسیار خودمانی با یک مامور عادی مرکزکلتوری صحبت کند‪ .‬افزون‬ ‫بر آن او از نظرمن در بارۀ انقالب شان جویا شده و حتی نزد خود دعوت کرد‪ .‬رفیق دیمیتری‪ ،‬حاال تو به من بگو آیا‬ ‫‪25‬‬ ‫گرومیکو میتواند همینطور عادی به سفارت یک کشور خارجی تلفون کند و با شخصیکه حتی از موقف دیپلوماتیک‬ ‫برخوردار نیست هم صحبت شود؟ بنظر من چنین چیزی اصأل امکان ندرد‪".‬‬ ‫ریوریکوف‪" :‬میدانی روسالن‪ ،‬حرف در کجاست؟ ! لیدران جدید افغانستان را هنوز مقام های سیاسی‪ ،‬کرسی ها بلند و‬ ‫ظرافت های تشریفاتی خراب نساخته است‪ .‬آنها هنوز از سلسلۀ مراتب‪ ،‬پروتوکول و موقف آگاهی ندارند‪ .‬برای آنها بی‬ ‫تفاوت است با کی حرف میزنند‪ ،‬مهم آن است تا هدف خود را بدست بی آورند‪ .‬اینها به کسانیکه در اینجا‪ ،‬در سفارت ما‬ ‫‪25‬‬

‫هنگام کودتای ‪ ۹‬ثور آندری گرومیکو وزیر امور خارجۀ اتحاد شوروی بود‪.‬‬


‫و یا هم مسکو در دفاتر دولتی استند شباهت ندارند‪ .‬تو میتوانی آزمایش کنی و همین فردا به امین زنگ بزنی‪ ،‬او حتمأ‬ ‫موتر خود را عقبت روان کرده و با تو مالقات مینماید‪ .‬او با تو آنقدر که الزم باشد در بارۀ بهبودی فعالیت مرکز‬ ‫کلتوری تبادل نظر خواهد کرد‪ .‬اما اگر تو یکی دو ماه ب عد به او زنگ بزنی‪ ،‬مطمئن باش که در بهترین صورت او‬ ‫طوری نشان خواهد داد که هیچگاه در مورد تو چیزی نشنیده است‪ .‬مشورۀ من به تو این است که به او زنگ نزنی‪ ،‬زیرا‬ ‫در اینصورت پوزانوف و سائر رفقا از تو خواهند رنجید‪ ،‬و تو نباید آنها را برنجانی‪".‬‬ ‫پوزانوف پس از برگشت به سفارت گذارش مختصر بودرین را شنیده و یکجا با ریوریکوف به دفتر خود رفت تا به‬ ‫وزیر امور خارجۀ جمهوری دیموکراتیک افغانستان زنگ بزنند‪.‬‬ ‫امین نه تنها در ساحۀ امور بین المللی از خود ابتکار نشان میداد‪ .‬ازهمان روز های اول تقرر‪ ،‬او توجه خاص خود را به‬ ‫قوای مسلح‪ :‬اردو‪ ،‬وزارت داخله و ادارۀ امنیت مبذول میداشت‪ .‬همه تعیینات در ادارات نامبرده صرف پس ازدریافت‬ ‫توافق وی صورت میگرفتند‪ .‬او از وزارت دفاع شروع کرد‪ ،‬در آنجا از چوکی های مهم نه تنها طرفداران ببرک کارمل‬ ‫را بر طرف کرد‪ ،‬بلکه اشخاص بیطرف را نیز منفک ساخت‪ .‬پرچمی ها از مقام های شان دور میشدند و بجای آنها‬ ‫مادونان آنها تقرر مییافتند‪ .‬در زمرۀ مادونانی که مجددأ تقرر می یافتند‪ ،‬عده ای زیادی از آنها از قوم خروت که به شکلی‬ ‫از اشکال با امین قرابت میداشتند‪ ،‬بودند‪.‬‬ ‫در عین حال بسیاری از جنرال های معزز و محترم نظام گذشته یا به زندان انداخته شدند و یا هم از وظایف سبکدوش‬ ‫گردیدند‪ .‬در میان اینگونه اشخاص حتی کسانیکه در راه تأمین ارتباطات نظامی اتحاد شوروی و افغانستان فعاالنه کار‬ ‫کرده بودند نیز قرار داشتند‪ )I(.‬در یکی از سلول های ناپاک و سرد زندان پل چرخی جنرال فاروق‪ ،‬لوی درستیز اسبق‬ ‫‪26‬‬ ‫اردو و سپس قوماندان حربی پوهنتون که دوست شخصی مارشال اتحاد شوروی ژوکوف بود‪ ،‬انداخته شده بود‪ .‬در‬ ‫اخیر ماه نوامبر سال ‪ ۵۷۹۲‬پس از کوشش های پیگیرانۀ یکی از منسوبین دفتر استخباراتی شوروی در کابل به نام‬ ‫ویکتور بوبنوف ‪ ،‬این جنرال مریض‪ ،‬ناتوان و پیر که قابل هرگونه احترام بود‪ ،‬از محبس رها گردید‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫به مجرد رسیدن جنرال زاپالتین به میدان هوائی کابل‪ ،‬جانب افغانی به او پیشنهاد کرد تا بدون تأخیر برای مالقات نزد‬ ‫حفیظ اهلل امین وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم برود‪.‬‬ ‫اقبال وزیری رئیس جدیدالتقرر ریاست عمومی امور سیاسی قوای مسلح افغانستان‪ ،‬کسیکه از زاپالتین در میدان هوائی‬ ‫استقبال کرد در حالیکه تبسم وسیعی بر لبان داشت گفت‪:‬‬ ‫"انقالب است! کارهای ما نهایت زیاد است‪ .‬رفیق امین شخصأ وظیفۀ مراقبت از اردو‪ ،‬پولیس و ادارۀ امنیت دولتی را به‬ ‫عهده دارد‪ .‬او عمأل بیست و چهار ساعت در یک شبانه روز کار میکند‪".‬‬ ‫حفیظ اهلل امین پس از نخستین لحظات مالقات مورد پسند زاپالتین قرار گرفت‪ ،‬او را شخص زنده‪ ،‬پُر از پالن ها و اراده‬ ‫داشتن برای تطبیق فوری آن یافت‪ .‬او میدید که تمام چیز ها در وجود این شخص‪ :‬چشمان‪ ،‬ژست ها‪ ،‬تبسم بازگو کنندۀ‬ ‫انرژی عظیمی بودند‪ .‬امین پس از آنکه مسرت صمیمانۀ خود را به مناسبت رسیدن مشاور شوروی ابراز داشت‪ ،‬در‬ ‫حا لیکه به سختی حرف میزد و با بی طاقتی به طرف اقبال که وظیفۀ ترجمانی را به عهده داشت میدید به توضیح‬ ‫انتظارات خود از زاپالتین پرداخت‪:‬‬ ‫" میدانید رفیق جنرال‪ ،‬ما به اردوی خود امیدواری های زیادی بسته ایم‪ .‬در کشور شما پرولیتاریا در اتحاد با مصتضعف‬ ‫ترین قشر دهاقین انقالب کردند‪ .‬در حالیکه در وطن ما اینکار را اردو انجام داد‪ .‬ما باید هزاران نفر را به اردو دعوت‬ ‫کنیم و آنها را با روحیه و مفکورۀ دفاع از انقالب تربیه نمائیم‪.‬‬ ‫میخواهم با شما رُک و راست باشم‪ ،‬اوضاع کشور پیچیده است‪ .‬پس از انقالب کبیر ثور ما مجبور شدیم تا تقریبأ تمام‬ ‫رهبری اردو را تغییر داده و همه افسران و جنراالن را که باالیشان اعتماد نمی شد برطرف سازیم‪ .‬بجای آنها کسانیکه‬ ‫جوانتر ولی از سواد کمتر برخور دار استند روی کار آمده اند‪ .‬شما به زودی با آنها آشنا می شوید‪ .‬اگر کسی را در‬ ‫میان آنها بدون آمادگی دریافتید‪ ،‬تعجب نکنید‪ .‬آنها باید درس و تربیه ببینند‪ .‬در این راستا نقش ارگان های سیاسی اردو‬ ‫نهایت مهم به نظر میرسد‪.‬‬ ‫رفیق اقبال اینجا حضور دارد‪ ،‬حزب رهبری چنین ارگان را به او سپرده داست‪ .‬از اینکه او یک شخص ملکی است شما‬ ‫تشویش نداشته باشید‪ .‬رفیق اقبال فاکولتۀ فلسفۀ پوهنت ون دولتی مسکو را به اتمام رسانیده و عضو سابقه دار و قابل اعتماد‬ ‫حزب است‪ .‬داوود او را به اتهام فعالیت های خرابکارانه در قوای مسلح به زندان انداخته بود‪ .‬فرزند و همسرش از فرط‬ ‫گرسنگی هالک شدند‪ .‬اشخاصی مانند اقبال ذخیرۀ طالئی حزب ما استند‪)II(".‬‬ ‫از اینکه اقبال ب ه سختی‪ ،‬ولی توانست حرفهای اخیر امین را ترجمه نماید‪ ،‬مورد پسند زاپالتین قرار گرفت‪ .‬چهرۀ اقبال‬ ‫گالبی رنگ شده بود‪ ،‬زبانش بند میشد و اخیراالمر در حالیکه با عجز بطرف امین می نگریست بکلی خاموش شد‪.‬‬ ‫‪26‬‬

‫مارشال ژوکوف قهرمان چند مرتبه ای جنگ دوم جهانی و وزیر دفاع اسبق اتحاد شوروی بود‪.‬‬


‫امین با شدت گفت‪" :‬ترجمه کن‪ ،‬ما هیچگونه اسراری از رفقای شوروی نداریم‪ .‬آنها باید قهرمانان واقعی را از آنهایی که‬ ‫صرف به نام حزبی استند‪ ،‬تفکیک کنند‪ .‬به مناسبت مواصلت شما ما کدر هایی را که از آنها میتوان در فعالیت های‬ ‫سیاسی استفاده کرد انتخاب کردیم‪ .‬لطفأ با هر یک از آنها مالقات نموده و نظر خود را ابراز دارید‪ .‬جدأ از شما خواهش‬ ‫میکنم حین ارزیابی ها حد اکثر صادق باشید و اگر کسی از میان آنها مورد پسند تان قرار نگیرد‪ ،‬نظر تان را به من‬ ‫بگوئید‪ ،‬ما حتمأ آنرا مد نظر میگیریم‪)III(".‬‬ ‫امین در بارۀ خود نیز به مهمان حکایت کرده گفت که در ایاالت متحدۀ امریکا تحصیل نموده و با زبان انگلیسی بلدیت‬ ‫کافی دارد‪ .‬مختصرأ از اوضاع در داخل حزب نیز صحبت نموده یاد آور شد‪" :‬صفوف حزب ما افزایش یافته و هرچه‬ ‫بیشتر استحکام می یابد‪ .‬حزب به یک نیروی عظیم سیاسی مبدل میشود‪".‬‬ ‫قرار امین و زاپالتین بر آن شد که منبعد هفتۀ یکبار مالقات میکنند‪ .‬در عین حال امین خاطر نشان ساخت‪ " :‬در‬ ‫صورتیکه شما ضرورت به کدام مشورۀ فوری داشته باشید‪ ،‬میتوانید هر وقت نزد من بیائید‪".‬‬ ‫سپس اقبال زاپالتین را نزد تره کی برد‪ .‬زاپالتین تره کی را شخص کامأل دیگری یافت‪ .‬در تفاوت با امین که همیشه‬ ‫هیجانی و مانند پیچ سخت تاب خورده بود‪ ،‬تره کی پدرکالن مالیم و با تبسمی را به یاد می آورد‪ .‬بنظر میرسید که تره‬ ‫کی هیچگونه عجله ای نداشت و حاضر بود ساعت ها با مهمان خود در بارۀ مسایل مختلف صحبت کند‪ ،‬از هوا در کابل‬ ‫شروع تا نقش کمیسارها در قوای مسلح اتحاد شوروی حرف بزند‪ .‬آنچه مستقیمأ به وظایف زاپالتین ارتباط میگرفت‪،‬‬ ‫تره کی در حقیقت کلمه به کلمه گفته های امین را تکرار نموده تأکید کرد تا هرچه زودتر ارگان های سیاسی در اردو‬ ‫ایجاد گردند‪ ،‬زیرا اردو اتکای اصلی حاکمیت جدید میباشد‪.‬‬ ‫طی روزهای مابعد زاپالتین با افسرانی که برای کار در ریاست سیاسی اردو انتخاب شده بودند مالقات و گفتگو میکرد‪.‬‬ ‫شمار این افسران به سی تن میرسید‪ .‬دو تن از این افسران را زاپالتین بالفاصله رد کرد‪ .‬در میان رد شدگان یاور شخص‬ ‫تره کی‪ ،‬افسر بیست و پنج سالۀ قوای ترانسپورت هوائی به نام گالب زوی بود‪ .‬گالب زوی به حیث رئیس تشکیالت‬ ‫ریاست عمومی امور سیاسی پیشنهاد شده بود‪ .‬گالب زوی حین صحبت با زاپالتین خاطر نشان ساخت که آرزو دارد‬ ‫وظیفۀ رئیس تشکیالت و یاور بودن تره کی را همزمان به پیش ببرد‪ .‬در حقیقت این قهرمان انقالب تمایل خاصی به‬ ‫وظایف سیاسی و حزبی از خود نشان نمیداد‪ .‬زاپالتین از طرز برخورد گالب زوی خوشش نیامد و هنگام گفتگو با او‬ ‫مستقیمأ خاطر نشان ساخت‪" :‬نخیر‪ ،‬اینطور نمی شود‪ ،‬شما باید یک وظیفه را انتخاب کنید‪)IV(".‬‬ ‫گالب زوی‪ " :‬مطمئن باشید‪ ،‬من معاون ورزیده خواهم داشت و او به تمام کارها رسیدگی خواهد کرد‪".‬‬ ‫زاپالتین‪ " :‬شما حتی تصور ن میکنید که وظیفۀ رئیس تشکیالت ریاست عمومی امور سیاسی چقدر با اهمیت است‪.‬‬ ‫مسؤول تشکیالت باید قلب و موتور ریاست سیاسی شود‪ .‬بناءً هیچگونه اجرای همزمان دو وظیفه نمیتواند مطرح باشد‪".‬‬ ‫گالب زوی پوزخند زنان در حالیکه اتاق را ترک میکرد گفت‪ " :‬دیده شود‪".‬‬ ‫زاپالتین خبر نداشت که تره کی گالب زوی را فرزند خود خوانده بود و بسیار دوستش داشت‪ .‬روز بعد تره کی با لحن‬ ‫همیشگی مالیم خود کوشش کرد مشاور را معتقد بسازد تا در برابر قهرمان از انعطاف کار بگیرد‪ .‬اما زاپالتین بطور‬ ‫غیر مترقبه پافشاری کرد‪:‬‬ ‫"اگر شما میخواهید یک ادارۀ فعال ایجا د نمائید‪ ،‬در اینصورت باالی من اعتماد داشته باشید؛ در صورتیکه شما میخواهید‬ ‫صرف کلیشه ای از این اداره داشته باشید‪ ،‬در اینصورت طوریکه میخواهید عمل کنید‪".‬‬ ‫و رهبر مجبور شد عقب نشینی کند‪ .‬رئیس تشکیالت برادر زادۀ امین تعیین شد که از اکادمی مخابرۀ شهر لینینگراد‬ ‫فارغ گردیده بود‪ .‬این شخص به زبان روسی بصورت روان صحبت میکرد و زاپالتین او را به چوکی مورد نظر‪،‬‬ ‫مناسب دانست‪.‬‬ ‫زاپالتین با این کار خود نا خود آگاه نزد لیدر آیندۀ افغانستان باال رفت‪.‬‬ ‫زاپالتین در عین حال توانست با تره کی نیز مناسبات دوستانه را حفظ نماید‪ .‬رئیس دولت او را بیشتر از هر "رفیق"‬ ‫دیگر شوروی میپذیرفت‪ .‬حتی جنرال گوریلوف مشاور عمومی نظامی نمی توانست به این سهولت داخل ارگ گردد‪.‬‬ ‫روابط حاکمیت جدید با جنرال گوریلوف در مجموع ساده نبود‪ .‬تره کی و امین نمی توانستند از یاد ببرند که جنرال‬ ‫مذکور با رئیس جمهور داوود ر وابط خود مانی داشت‪ ،‬داوود باالی او اعتماد می کرد و اجازه می داد تا حین سفرها در‬ ‫داخل کشور او را همراهی کند‪ .‬زاپالتین آخراالمر با مشکالت فراوان توانست لیدران افغان را قانع بسازد که جنرال لیف‬ ‫گوریلوف کامأل از تحوالت انقالبی حمایت می کند و باید از تجارب بی همتای او استفاده شود‪ .‬با حضور گوریلوف‬ ‫موافقت صورت گرفت اما اعتماد مکمل در برابر او کمافی السابق بوجود نمی آمد‪.‬‬ ‫زاپالتین در این میان با شعف تمام به تدریس افسران انتخاب شده پرداخت‪ .‬حین ترتیب تقسیم اوقات درس ها او ناگهان‬ ‫با دشواری غیر مترقبه ای برخورد و از خود سوال کرد‪ " :‬از چی باید شروع نمود؟ موضوع اولین درس‪ ،‬مهمترین‬ ‫درس‪ ،‬چی باید باشد؟" به مثابۀ یک کارمند مجرب و آبدیدۀ مکتب شوروی زاپالتین موضوع اولین درس را بطور ذیل‬ ‫تعیین نمود‪:‬‬ ‫"انقالب کبیر ثور‪ :‬اهمیت تاریخی آن‪ ،‬درسها‪ ،‬نتایج و ضرورت دفاع از دست آورد های آن"‪ .‬عنوان مذکور از دیدگاه‬ ‫یک کارمند امور سیاسی کامأل بجا بود‪ .‬اما امین در این باره شک و تردید نشان داد‪:‬‬


‫" کی در اینباره خواهد نوشت؟ در داخل حزب ما‪ ،‬هنوز بسیار مسایل استحکام نیافته اند‪ ،‬چیزهای زیادی تا کنون‬ ‫وضاحت ندارد‪ .‬نخیر‪ ،‬بیائید این موضوع را به بعد ها موکول نمائیم‪".‬‬ ‫غالبأ امین میخواست از شخص او به عنوان الهام دهنده و سازمان دهندۀ پیروزی انقالب ثور یاد گردد و بدین ترتیب او‬ ‫داخل تاریخ شود‪ .‬در شرایط کنونی او مجبور بود پیروزی مذکور را با تره کی‪ ،‬قادر و وطنجار تقسیم کند‪ .‬از جانب‬ ‫دیگر کارمل نیز اینجا و آنجا سربلند میکرد‪ .‬به همین دلیل بود که او نیاز به زمان داشت تا بعد تر همه چیزها را مطابق‬ ‫میل خود عملی نماید‪.‬‬ ‫زاپالتین موضوع احتیاطی درس اول را که‪" :‬اتحاد شوروی‪ ،‬همسایۀ شمالی ما" نام داشت‪ ،‬پیشنهاد کرد‪.‬‬ ‫امین با رضایتمندی خاطر نشان ساخت‪" :‬بلی‪ ،‬کامالً بجا‪ ،‬بخاطر تدریس این موضوع از وقت صرفه جوئی نکنید‪".‬‬ ‫زاپالتین صرفه جوئی نمی کرد‪ ،‬او ده ساعت تدریسی را وقف موضوع مذکور کرده و ثابت ساخت که به خطا نرفته بود‪.‬‬ ‫افغان ها در حالیکه با شعف بی پایان به لکچرهای او گوش می دادند‪ .‬برای آنها هرگونه معلومات در بارۀ اتحاد شوروی‬ ‫دلچسپ بود‪.‬‬ ‫کسانیکه اکنون این نوشته را می خوانند‪ ،‬احتماأل باالی ما باور نکنند‪ .‬چرا افغان ها تمایالت بیشتر بطرف اتحاد شوروی‬ ‫داشتند تا بسوی کشورهای غربی‪ ،‬در حالیکه سطح زندگی در این کشور ها بلند تر بود؟ به هر حال این یک واقعیت‬ ‫بوده و هیچگونه مبالغه ای در آن وجود ندارد‪ .‬شاید این عجیب باشد اما آنعده از افغان هایی که برای آموختن مسلک‬ ‫های ملکی‪ ،‬نظامی و پولیس به ایاالت متحدۀ امریکا و کشورهای اروپای غربی (عمدتأ جمهوری آلمان فدرال) به‬ ‫مؤسسات تحصیالت عالی می رفتند‪ ،‬پس از برگشت به وطن از طرز و چگونگی زندگی در اروپای غربی مایوس و دل‬ ‫زده می بودند‪ ،‬بعضأ حتی از آن تنفر خود را ابراز می داشتند‪ .‬این افغان ها که تجارب تلخ از امریکا یا اروپای غربی‬ ‫می داشتند با عالقمندی به جاسوسی برای شبکه های استخباراتی اتحاد شوروی می پرداختند و عضویت حزب‬ ‫دیموکراتیک خلق را بدست می آوردند‪ .‬آنها بی شتر از کسانیکه که در اتحاد شوروی تحصیل کرده بودند سوویتیست می‬ ‫بودند‪)V(.‬‬ ‫علت آنکه این افغان ها از جوامع غربی خوش شان نمی آمد‪ ،‬چی بود؟‬ ‫سؤال دلچسپی است !‬ ‫وقتی از خود آنها دلیل آنرا می پرسیدی‪ ،‬آنها نمی توانستند کدام جواب واضح و مقنع بدهند‪ .‬بطور مثال آنها می گفتند که‬ ‫در جوامع غربی اخالق رو به زوال نهاده و پدیده هایی چون وجدان و عزت نهایت فرعی شده اند‪ .‬عده ای از افسرانیکه‬ ‫در کشورهای غربی تحصیل کرده بودند اذعان داشتند که به آنها در این ممالک به حیث انسان های دست دوم می‬ ‫نگریستند و آنها را آشکارا توهین و تحقیر می نمودند‪ .‬این افسران دالیل مختلفی برای دوست نداشتن غرب می آوردند‪،‬‬ ‫ولی آنها نمی توانستند مقصد اصلی خود را بیان دارند‪ :‬افغان ها که برخاسته از یک جامعۀ سراپا سنتی بودند نمی‬ ‫توانستند بپذیرند که در جوامع غربی این معادالت دیر زمانی است که به تاریخ سپرده شده‪ ،‬در آنجا منافع فرد باالی منافع‬ ‫دسته جمعی ارجیحیت دارد‪ .‬در حالیکه در اتحاد شوروی معادالت دسته جمعی کامأل پا برجا بوده‪ ،‬حتی از اصول‬ ‫کمونیزم بشمار میرفتند و بوسیلۀ قانون حمایت می شدند‪.‬‬ ‫در تفاوت با سائر مشاورین که به افغانستان (و همچنان ایتوپیا‪ ،‬انگوال‪ ،‬کیوبا وغیره) می رفتند تا وضع اقتصادی خویش‬ ‫را بهبود ببخشند‪ ،‬زاپالتین بلعکس از کسانی بود که وظیفۀ جدید خود را با کمال مسؤولیت اجرا میکرد‪ .‬به همین دلیل او‬ ‫بزودی دشمنان زیادی پیدا کرد‪ .‬او با تعجب متوجه شد که برخی از همکاران او در این کشور انقالبی مانند او از ده الی‬ ‫دوازده ساعت در یک شبانه روز کار نمی کنند‪ .‬برعکس بعضی ها صرف الی نیمه روز خود را تکلیف می دادند به‬ ‫وظیفه بیایند‪ ،‬سپس شکم سیر نان چاشت را نوش جان نموده‪ ،‬پیک ودکای خود را سر کشیده ( به گفتۀ آنها "برای ضد‬ ‫عفونت") رهسپار خانه یا نزد دوستان مشابه به خود میشدند‪.‬‬ ‫ازهمه ناراحت کننده برای زاپالتین آن بود که او حتی جنرال گوریلوف را نیز در حاالت نچندان زیبا غافیلگیر نموده‬ ‫بود‪ .‬زاپالتین که شخصی بود رُک و راست و عادت نداشت "گپ" را در دلش نگهدارد‪ ،‬بالفاصله نزد مشاور عمومی‬ ‫نظامی رفته به او گفت‪" :‬این کار شایستگی شما را ندارد‪ ،‬شما باید به امور زیادی رسیدگی کنید‪ ،‬در حالیکه شما را نمی‬ ‫شود پس از نیمه روز در دفتر یافت‪ ".‬گوریلوف که از مالحظات زاپالتین دچار حیرت و شرمندگی گردیده بود کوشش‬ ‫کرد به پیش آمد رنگ شوخی بدهد‪ .‬اما این آخرین واقعه با او نبود‪ .‬زاپالتین برای انجام کاری یک هفته بعد به کلوب‬ ‫عسکری‪ ،‬جائیکه دستگاه مخفی مخابره ای لوی درستیز اتحاد شوروی نصب شده بود آمد‪ .‬چیزی را که زاپالتین در آنجا‬ ‫تماشا کرد او را واقعأ تکان داد‪ .‬در روز روشن باالی چمن در داخل محوطۀ کلوب عسکری اشخاص مهم اجتماع‬ ‫شوروی در کابل در حالیکه پس از گرفتن حمام ساونا نیمه برهنه بودند و روی جایی ها را بدور خود پیچانده بودند لم‬ ‫داده با کمال رضایت بیر می نوشیدند و گفتگو می کردند‪ .‬در میان آنها "همسایگان نزدیک" و "همسایگان دور" نیز‬ ‫بودند؛ جالبتر آنکه مشاور عمومی نظامی گوریلوف نیز در آنجا دیده می شد‪ .‬خشم سراپای زاپالتین را فرا گرفت‪ .‬او‬ ‫گوریلوف را گوشه ساخته گفت‪ " :‬من همین اکنون از بد عملی های شما به لوی درستیز اتحاد شوروی خبر میدهم و شما‬ ‫در ظرف بیست و چهار ساعت از افغانستان به کشور برگردانیده خواهید شد‪ ".‬زاپالتین پس از ادای این سخنان به طرف‬ ‫دستگاه مخابره روان شد‪ .‬گوریلوف نیمه برهنه به عقب زاپالتین به دویدن پرداخته زاری کنان او را مخاطب قرار داد‪" :‬‬ ‫رفیق زاپالتین مرا نابود نکن! من به تو قول یک عضو حزب را میدهم‪ ،‬دیگر تکرار نخواهد شد‪ .‬مرا شیطان گمراه‬ ‫ساخت‪ ،‬ببخش‪".‬‬


‫گوریلوف به قولش وفادار ماند‪ ،‬دیگر چنین عملی از او سر نمیزد‪ .‬پس از نیم سال باری گوریلوف به زاپالتین اعتراف‬ ‫کرد‪" :‬تشکر رفیق زاپالتین‪ ،‬مرا از بدبختی بزرگی نجات دادی‪ ".‬اما زاپالتین در عین زمان دشمنان جدی را در میان‬ ‫"همسایگان دور" و "همسایگان نزدیک" پیدا کرد‪.‬‬ ‫مشکل دیگ ری که بروز کرد‪ ،‬مسئلۀ ارائۀ اطالعات در مورد اوضاع افغانستان بود که منابع مختلف آنرا به مسکو خبر‬ ‫میدادند‪ .‬زاپالتین کوشش های زیادی به خرچ میداد تا در مورد مسایل مهم معلومات و اطالعات هماهنگ شده به مرکز‬ ‫فرستاده شود‪ .‬اختالفات در ارزیابی خبرها و اطالعات فعالیت ارگان های نهایت مهم را در "مرکز" مختل میساخت‪.‬‬ ‫ظاهرأ همه با پیشنهاد زاپالتین موافق می بودند‪ .‬اما مسؤولین دفاتر کی‪ .‬جی‪ .‬بی و "کشف نظامی" (جی‪ .‬آر‪ .‬یو) در خفا‬ ‫به آمرین خویش اطالعات هماهنگ یافته را نمی رساندند‪ ،‬بلکه غالبأ اطالعات بالعکس می بودند‪ .‬زاپالتین با ساده دلی‬ ‫و تعجب ازخود سؤال میکرد‪ " :‬آنها چرا اینطور عمل میکنند؟ کجاست صداقت حزبی اینها؟ آخر توافق کردیم‪". . .‬‬ ‫در عین حال تصورات زاپالتین در رابطه به صداقت از طرف بعضی از افغان های که با آنها کار میکرد نیز لطمه دار‬ ‫گردید‪ .‬بطور مثال از طرف وزیر دفاع عبدالقادر‪ .‬قادر در اولین مالقاتش با زاپالتین نامبرده را تکان داد‪ ،‬او گفت‪" :‬‬ ‫رفیق جنرال‪ ،‬شما باالی من اعتماد مکمل نداشته باشید‪ ".‬و بدون آنکه خمی به ابرو آورده باشد افزود‪" :‬من شما را میتوانم‬ ‫به سادگی فریب بدهم‪ .‬زبان ما را شما نمی دانید‪ ،‬با ظرافت های افغانی شما بلد نیستید‪ .‬مشورۀ من به شما این است که‬ ‫به چیزهایی که به شما میگویند تا اخیر باور نکنید‪".‬‬ ‫قادر وقتی دید که مشاور به مقصدش پی نمی برد‪ ،‬توضیح داد‪ " :‬در میان شما شوروی ها معمول است‪ ،‬چیزیکه فکر‬ ‫می کنید‪ ،‬آنرا به زبان می آورید‪ .‬ما طور دیگر هستیم‪ .‬کلمات ارزش ندارند‪ .‬به کلمات همیشه باور نداشته باشید‪".‬‬ ‫زاپالتین‪" :‬پس من به چی باید باور کنم؟"‬ ‫قادر در حالیکه از جواب مستقیم به این سوال طفره می رفت گفت‪" :‬خوب‪ ،‬این به موضوع ارتباط می گیرد‪ ،‬هرچه‬ ‫بیشتر در اینجا زندگی کنید‪ ،‬مسایل را بهتر درک خواهید کرد‪".‬‬ ‫قادر برای زاپالتین یک معما بود‪ .‬او شخصی بود با قد نچندان بلند‪ ،‬شانه های وسیع‪ ،‬با چهرۀ زشت دهقانی و چشمان پر‬ ‫از نیرنگ که هیچگاه احساسات واقعی او را برمال نمی ساختند‪ .‬قادر تو گوئی در یک خود مختاری به سر میبرد‪ .‬او به‬ ‫جناح های "خلق" و "پرچم" وابستگی نداشت‪ .‬می گفتند که قادر بازی خودش را به پیش می برد‪.‬‬ ‫در صحبت های بعدی قادر دیگر هیچگاه به نظریات قبلی خود برنمی گشت‪ .‬و عالقمند بود در بارۀ فعالیت های سیاسی‬ ‫در اردو لطیفه های بگوید‪ .‬باری او خاطر نشان ساخت‪:‬‬ ‫" افسوس که ما قبأل از داشتن کارمندان امور سیاسی محروم بودیم‪ ،‬حاال من درک میکنم که این یک خالی بزرگ بوده‬ ‫است‪ .‬اما با اینهمه رفیق جنرال موافقت کنید که اول باید ماشیندار حرف بزند و سپس کارمند سیاسی‪.‬‬ ‫زاپالتین با حوصله مندی اعتراض میکرد‪ " :‬این حتمی نیست‪ .‬بعضأ یک کلمۀ بجا بهتر از هر ماشیندار می تواند مشکل‬ ‫را حل و فصل نماید‪ .‬در اینصورت به فیر کردن ضرورت نمی ماند‪".‬‬ ‫قادر خندۀ سرایت کنندۀ سر میداد و تکرار میکرد‪" :‬خوب‪ ،‬خوب‪". . .‬‬ ‫******************‬ ‫معاون آمر دفتر استخباراتی آرلوف – موروزوف‪ ،‬خوتیایف را نزد خود دعوت نموده و بسته ای از اوراق تایپ شده را‬ ‫در برابرش گذاشته گفت‪:‬‬ ‫" اینها اسناد جلسۀ وسیع بیروی سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان است که پریروز دایر گردیده‬ ‫بود‪".‬‬ ‫خوتیایف‪" :‬کی اینها را ترجمه نموده؟"‬ ‫آرلوف‪ -‬موروزوف‪" :‬کارمندان سفارت‪ .‬خدا را شکر‪ ،‬که اینکار را دیگر آنها انجام میدهند‪ .‬سفیر در رابطه به جلسه‬ ‫تلگرامی اطالعاتی را به مسکو فرستاد‪ .‬من آنرا خوانده ام‪ .‬در آن آمده است که جلسۀ بیروی سیاسی گام دیگری در راه‬ ‫دستیابی‪ ...‬به وحدت کامل حزب میباشد‪ .‬اگر راست بگویم من‪ ،‬اینطور‪ ...‬فکر نمیکنم‪ .‬به هر حال تو رفیق خوتیایف با‬ ‫چشمان ‪ ...‬این اسناد را ارزیابی کن‪".‬‬ ‫والدیمیر خوتیایف اسناد را گرفته به "اتاق عمومی" رفته آنجا در چوکی که صرف به او تعلق داشت جابجا شده‪ ،‬سگرتی‬ ‫را روشن نموده و با دقت تمام به مطالعۀ اسناد پرداخت‪.‬‬ ‫مشروح مختصری اسنادی که خوتیایف میخواند قرار ذیل بود‪ :‬جلسۀ وسیع بیروی سیاسی دایر گردیده بود‪ .‬در جلسه‪،‬‬ ‫تره کی بیانیۀ را تحت عنوان "انقالب ثور‪ ،‬و وظایفی که در برابر حزب دیموکراتیک خلق قرار دارند" ایراد نموده بود‪.‬‬ ‫محتوای بیانیه ای نشان میداد که متن بیانیه از طرف خود تره کی ترتیب یافته بود‪ .‬خوتیایف دریافت مهمترین مسئلۀ تره‬ ‫کی در بیانیه اش باالی آن تأکید مینمود‪ " ،‬شباهت کامل خصوصیات دیموکراسی مردمی افغانها‪ ،‬یعنی حل و فصل مسایل‬ ‫از طریق انستیتوت جرگه ها و اصول تئوری دولت دیموکراتیک سوسیالیستی بود‪ ".‬تره کی در نطق اش همچنان خاطر‬ ‫نشان میساخت که دیگران‪ ،‬مخصوصأ اروپائی ها برای رسیدن به سوسیالیزم به ده ها سال و حتی قرن ها ضرورت‬ ‫دارند‪ ،‬در حالیکه افغانها با در نظر داشت مشخصات شعور خویش همین اکنون بسیار متمایل به سوسیالیزم و دیموکراسی‬


‫استند‪ .‬تره کی در پایان سخنرانی خود اعضای جدید را از زمرۀ افسرانی که پیروزی انقالب ثور را تأمین نموده بودند به‬ ‫ترکیب کمیتۀ مرکزی حزب پیشنهاد نمود‪.‬‬ ‫به تعقیب تره کی کارمل رشتۀ سخن را بدست گرفته بود‪ .‬او توجه حاضرین را به ضرورت همکاری های رفیقانه میان‬ ‫همه رفقای حزبی در کارها بدون در نظر داشت تعلقات قبلی به جناح های "خلق" و "پرچم" معطوف نموده بود‪ .‬کارمل‬ ‫هکذا تأکید کرده بود که نباید در امور رسمی مسؤولینی که قبأل به جناح "خلق" ارتباط نداشتند مداخله های خود سرانه‬ ‫صورت بگیرد‪ .‬کارمل در حالیکه نظر تره کی را در بارۀ "متمایل بودن افغانستان برای سوسالیزم" تأئید میکرد‪،‬‬ ‫رویهمرفته توجه حاضرین را به عوامل متعددی که سد راه کشور بطرف ترقی و سوسیالیزم میشوند جلب کرد‪ .‬در این‬ ‫زمینه او از دسیسه های کشورهای مقتدر امپریالیستی‪ ،‬ارتجاع داخلی و عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی یاد آوری کرد‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫پس از کارمل نوبت به حفیظ اهلل امین رسیده بود‪ .‬او با سخنان رفیق تره کی موافقت کامل خود را ابراز داشته و از‬ ‫برخورد آشتی طلبانۀ رفیق کارمل در برابر نیروهای ارتجاعی انتقاد کرد‪ .‬امین خاطر نشان ساخته بود که کارمل نباید به‬ ‫آنهائی که خون افغانها را مینوشند دلسوزی داشته باشد‪ .‬سپس امین بطور مشخص از رعایت دسپلین در داخل حزب یاد‬ ‫آور شده و از ممنوع قرار دادن استعمال کلمات و اصطالحاتی که از افتراق قبلی در حزب حکایت مینمایند سخن رانده‬ ‫افزود‪ " :‬دیگر در افغانستان نه "خلق" وجود دارد و نه هم "پرچم" ‪ ،‬من تقاضا میکنم تا استعمال این اصطالحات نه تنها‬ ‫در محیط حزبی بلکه در مطبوعات نیز منع شوند‪ .‬صرف حزب دیموکراتیک خلق افغانستان وجود دارد و همۀ ما‬ ‫اعضای همین حزب واحد هستیم‪ .‬و هر آنکسی که با این اصل موافقت ندارد‪ ،‬بگذار از صفوف حزب ما خارج شود‪".‬‬ ‫والدیمیر خوتیایف پس از مطالعۀ این قسمت تو گوئی ناگهان به چیزی نهایت مهمی پی برده باشد با خود گفت‪" :‬آه‪ ،‬ها‪،‬‬ ‫بسیار جالب است‪ .‬بدینترتیب امین با منع قراردادن اصطالحات میخواهد کارمل و طرفدارانش را خنثی بسازد‪ .‬در نام‬ ‫حزب کلمۀ "خلق" بدون آنهم وجود دارد‪ .‬با منع قرار دادن اصطالح "پرچم" صرف اصطالح "خلق" که در نام و بیرق‬ ‫حزب درج گردی ده‪ ،‬باقی میماند‪ ،‬در حالیکه حتی یادآوری از نام جناح دیگر منع قرار داده میشود‪)VI(".‬‬ ‫خوتیایف در اینباره به مرکز تیلگرامی ترتیب نمود‪ .‬در تیلگرام‪ ،‬او استدالل میکرد که فیصله های جلسۀ وسیع بیروی‬ ‫سیاسی نه تنها وحدت حزب را استحکام نمی بخشد‪ ،‬بلکه برعکس عامل دیگری برای عصبانیت پرچمی ها شده و باعث‬ ‫افتراق جدید خواهد شد‪.‬‬ ‫خوتیایف سند مدکور را بالفاصله برای مطالعه به آرلوف – موروزوف داد‪ .‬آرلوف‪ -‬موروزوف متن را با دقت تمام‬ ‫خوانده‪ ،‬شانه هایش را تکان داده گفت‪" :‬شاید مشکل اصطالحات افغانی ‪ ...‬را در مرکز درست درک نتوانند‪ .‬اما از نقطۀ‬ ‫نظر تحلیلی تو والدیمیر وظیفۀ خود را بصورت عالی انجام دادی‪".‬‬ ‫سپس معاون "دفتر" و خوتیایف با تلگرام مذکور نزد اوسادچی که لحظاتی پیش از مسکو برگشته بود‪ ،‬رفتند‪.‬‬ ‫اوسادچی که پس از تداوی و استراحت تندرست و سرحال بنظر میرسید تیلگرام ترتیب شده را عنوانی "مرکز" فورأ‬ ‫امضاء کرد‪.‬‬ ‫فردای آنروز اوسادچی جلسۀ عمومی کارمندان خود را بشمول همکاران تخنیکی و دریور اوپراسیونی دایر نمود‪ .‬او با‬ ‫افتخار به م ادونان خود گذارش داد که حین اقامتش در مسکو او را شخص یوری آندروپوف‪ ،‬رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی اتحاد‬ ‫شوروی‪ ،‬بوریس پونوماریف منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی و سائر مسؤولین نهایت مهم دولتی و حزبی‬ ‫پذیرفتند‪ .‬او افزود که آندروپوف وظیفه سپرده تا با استفاده از تمام امکانات ادارۀ "کشف خارجی" به رژیم جدید افغانستان‬ ‫کمک صورت بگیرد تا بتواند در شرایط دشوار سیاسی داخلی و خارجی ایستادگی نموده استحکام یابد‪ .‬آندروپوف به ما‬ ‫و شما هوشدار داده است تا از مداخله در امور داخلی این کشور مستقل خود داری نموده**‪ ،‬و نباید نقش قاضیان سومی‬ ‫ر ا در حل وفصل تضادهای که پس از پیروزی انقالب ثور مجدداً با شدت در صفوف حزب دیموکراتیک خلق بروز‬ ‫نموده اند‪ ،‬بازی کنیم‪ .‬در عین حال یوری آندروپوف از ما میخواهد تا در مورد اینکه آیا ما منبعد تماس های غیر علنی با‬ ‫اعضای جناح "پرچم" داشته باشیم یا خیر‪ ،‬فکر کنیم‪ .‬فر ض کنیم اگر از این تماسهای ما تره کی باخبر شود و ما را متهم‬ ‫به بازی های "پشت پرده" کند؟ در این صورت روابط صمیمانه میان احزاب ما مورد ضربۀ محسوسی قرار گرفته و‬ ‫سخت متضرر خواهند شد‪.‬‬ ‫اوسادچی سپس از مالقاتش با کریوچکوف یاد آور شده گفت که چون از شک و تردید های آندروپوف در بارۀ پرچمی ها‬ ‫آگاهی داشت به من پیشنهاد کرد تا فعالیت ها را با اجنتانی از جناح "پرچم" "منجمد" ساخته و پروژه های استخدام‬ ‫طرفداران "پرچم" فعال متوقف شوند‪ .‬اوسادچی پس از آنکه در بارۀ مالقات ها‪ ،‬گفتگو ها و خبرهای مسکو حکایات خود‬ ‫را به پایان رسانید‪ ،‬خاطر نشان ساخت که سائر مسایل را با هریک از کارمندان جداگانه مطرح میسازد‪.‬‬ ‫اوسادچی ضمن صحبت ها از سپری نمودن رخصتی در مسکو یکبار هم از تداوی و حملۀ قلبی ایکه باالیش آمده بود‬ ‫یادآور نشد‪ .‬تو گوئی هیچگونه حملۀ قلبی در میان نبوده‪.‬‬ ‫پس از جلسه‪ ،‬اوسادچی اولین کسی را که نزد خود خواست‪ ،‬الکسی پیتروف بود‪:‬‬ ‫"میدانی الکسی تو بزودی افغانستان را باید ترک کنی‪ .‬چند سال است تو اینجا استی؟‬ ‫پیتروف‪" :‬اندکی بیشتر از چهار سال میشود‪".‬‬ ‫اوسادچی‪" :‬دلت تنگ نشده؟"‬ ‫پیتروف‪ " :‬نمیدانم حتی چی عرض کنم‪".‬‬


‫اوسادچی‪ " :‬به هر حال‪ ،‬فعالیت تو در اینجا یک ماموریت تمام عیار و مکمل بوده است‪ .‬در مسکو عوضی ترا آماده‬ ‫میسازند‪ .‬تو خدمات زیادی انجام دادی‪ .‬و شایستۀ مدال بزرگی هستی‪ .‬رهبری ادارۀ "کشف خارجی" در مورد تو نظر‬ ‫مثبت دارد‪ .‬تو هیچگونه لغزشی حین اجرای وظایف تحت پوشش خبرنگار آژانس خبر رسانی "تاس" نداشتی‪ .‬رهبری‬ ‫"تاس" نیز تا جائیکه من مطلع هستم هیچگونه انتقادی باالی تو ندارد‪ .‬من باور دارم که حاال دیگر تو هر چه بیشتر باال‬ ‫میروی‪ .‬تو بهتر از همه میدانی که حضور تو دیگر در اینجا موجبات تشویش را در بعضی از حلقات حزب دیموکراتیک‬ ‫خلق به بار می آورد‪ .‬بطور مث ال‪ ،‬اگر میان تره کی و کارمل فردا جنجالی بر پا شود‪ ،‬هر دوی آنها نزد تو خواهند شتافت‬ ‫تا تضادهای عقب پرده ای آنها را از طریق "چینل های غیر علنی" به رهبری شوروی اطالع بدهی‪ ،‬در حالیکه حاال‬ ‫میان دو کشور "چینل های علنی" وجود دارند‪ .‬این تشویش را باید دور ساخت‪ .‬الکسی‪ ،‬من امیدوارم مرا درک کنی؟"‬ ‫الکسی با عالمت موافقت سرش را تکان داده اما ذهنأ از چیزهای که آمرش بیان نمود سخت ناراحت شده بود‪ .‬او سخنانی‬ ‫را که چندی پیش به او ویکتور بوبنوف گفته بود به یاد آورد‪"( :‬تو فکر میکنی‪ ،‬اینکه دوستان تو در رأس رهبری‬ ‫افغانستان قرار گرفتند‪ ،‬برای تو خوب است؟")‪ .‬پیتروف دالیل مرکز را که از طرف آمر به او ابالغ گردید بخوبی درک‬ ‫میکرد‪ ،‬و بحثی نداشت‪ ،‬مگر او هرگز نمیخواست کابل را ترک بگوید‪ .‬بلی در مسکو به او مسافرت های کاری را به‬ ‫کشورهای "خوبتری" پیشنهاد خواهند کرد‪ .‬اما او این کشورهای "خوبتر" را نمیخواست‪ .‬الکسی زبان دری را خوب بلد‬ ‫بود‪ ،‬در حالیکه با زبان انگلیسی مشکالت داشت‪ .‬او با دلگرفتگی به آن می اندیشد که منبعد او را به کشورهای اروپائی‬ ‫یا امریکائی خواهند فرستاد‪ .‬این مسافرت ها معتبر تر و پر درآمد تر خواهند بود ولی در عین حال خفقان آور و بی مزه‪.‬‬ ‫پس از پیتروف‪ ،‬ویکتور بوبنوف به اتاق اوسادچی داخل گردید‪.‬‬ ‫اوسادچی‪" :‬رفیق بوبنوف ‪ ،‬با کی ها از جملۀ اجنتان و ارتباطی های خویش در شرایط کنونی و در روشنائی دالیل که من‬ ‫در جلسۀ عمومی تذکر دادم شما حاضر هستید خدا حافظی کنید؟ به عبارۀ دیگر با کدام یک از پرچمی ها شما حاضر‬ ‫استید قطع رابطه کنید؟"‬ ‫بوبنوف با قاطعیت و درعین حال با لحن آرام گفت‪" :‬با هیچکس‪ .‬رفیق اوسادچی‪ ،‬شما خود میدانید که با اجنتها و کسانیکه‬ ‫من در اینجا با آنها مالقات میکنم‪ ،‬برعالوۀ همه‪ ،‬آنها دوستان من هستند‪ .‬از من هر چیز دیگری بخواهید‪ ،‬مگر خیانت به‬ ‫دوستی را از من نخواهید‪".‬‬ ‫آمر در حالیکه لحنش را اعتماد آمیز میساخت گفت‪" :‬نی‪ ،‬ویکتور تو مرا درست نفهمیدی‪ ،‬من چنین یک عمل را از تو‬ ‫هیچگاه نخواهم خواست‪ .‬افزون بر همه‪ ،‬تا جائیکه من به یاد می آورم در جملۀ ارتباطی های تو حتی یک پرچمی هم‬ ‫نیست‪ .‬تو مرا عفو کن‪ ،‬من بنابر مسؤولیت خود وظیفه داشتم از تو در اینباره بپرسم‪ ،‬خودت میدانی هدایات مرکز قابل‬ ‫بحث نیستند‪".‬‬ ‫بعد از بوبنوف نوبت به ستاراستین رسید‪.‬‬ ‫اوسادچی با لحن خشک به ستاراستین خاطر نشان ساخت‪" :‬والیری ‪ ،‬من فکر میکنم در روشنائی دساتیر مرکز تو باید‬ ‫اجنت "خوست" را "منجمد" بسازی و از کار با اجنت "آرتیوم" دست بکشی‪".‬‬ ‫ستاراستین که از قبل برای استدالل و جر و بحث آمادگی گرفته بود با لحنی که کمتر از اوسادچی خشک نبود پرسید‪:‬‬ ‫"چرا؟"‬ ‫اوسادچی‪" :‬بخاطر آنکه آنها پرچمی هستند‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬رفیق اوسادچی‪ ،‬آیا شما فکر نمی کنید که با "منجمد" سازی اجنت های پرچمی ما اشتباه جدی را مرتکب‬ ‫میشویم؟ در قدم اول ما فعالیت های کشفی را لطمه دار میسازیم‪ ،‬فعالیت های محرم را‪ .‬شما ببینید‪ ،‬چیزی را که مرکز‬ ‫پیشنهاد میکند از قبل ناکامی را در بر داشته و یا هم معلومات محرم از نزد ما به خارج رخنه خواهد کرد‪ .‬آنها در مرکز‬ ‫نمیدانم به کدام دلیل فکر میکنند که از تماس های من با اجنتان غیر از شما و دستگاه مرکزی کسی دیگری نیز آگاهی‬ ‫خواهد یافت‪ .‬چرا آنها ما را اینقدر کم ظرف می پندارند‪ .‬چرا آنها فکر میکنند که "خوست" و "آرتیوم" حتمأ در بارۀ‬ ‫همکاری های ما یا افشاگری خواهند کرد یا ناکام خواهند شد‪.‬‬ ‫در قدم دوم‪ ،‬من اصأل نمی فهمم‪ ،‬چرا "مرکز" میخواهد کسب معلومات را از طرفداران "پرچم" از دست بدهد‪ .‬در جناح‬ ‫"پرچم" همین اکنون تحوالت نهایت حساس و حتی خطر ناک جریان دارند‪ .‬در صورتیکه ما به اجنتوری در اجتماع آنها‬ ‫نپردازیم‪ ،‬پس چگونه میتوانیم از پالن ها و مقاصد پرچمی ها با خبرشویم؟ گیریم‪ ،‬اگر این پرچمی ها فردا کدام گُلی را به‬ ‫آب بدهند "مرکز" باز هم ما را به بیخبری از انکشاف اوضاع سیاسی کشور متهم خواهد ساخت‪ .‬جواب ما در صورت‬ ‫بروز چنین یک اوضاعی به مرکز چی خواهد بود؟ آیا ما به مسکو خواهیم نوشت که گویا شما رفقای رهبری‪ ،‬خود تان‬ ‫ما را از تماس ها با اجنتان پرچمی منع کرده بودید؟ آیا آمرین ما همچون یک استدالل را خواهند پذیرفت؟‬ ‫در قدم سوم‪ ،‬چرا "مرکز" هراس دارد که تره کی و امین از ارتباطات ما با اعضای جناح "پرچم" با خبر خواهند شد‪.‬‬ ‫در حالیکه امکان چنین یک باخبر شدن نهایت ضعیف بنظر میرسد‪ .‬فکر میکنم هیچ قیامتی بر پا نخواهد شد‪ ،‬برعکس‬ ‫حتی بیشتر انعطاف پذیر خواهند شد‪ .‬آنها راهی به جز بودن با ما را ندارند‪ ،‬آیا به غربی ها یا به چینائیها خواهند‬ ‫پیوست؟ در اینصورت نزدیکترین طرفداران‪ ،‬آنها را پارچه پارچه خواهند کرد‪.‬‬ ‫و باالخره چهارم‪ ،‬شما بهتر از من میدانید که "منجمد" ساختن یک اجنت فعال کار ساده ای نیست‪ .‬چنین یک کاری‬ ‫همیشه تأثیر منفی باالی وضع روانی اجنت باقی میگذارد‪ .‬در اوضاع و احوال کنونی "خوست" و "آرتیوم" که هر دو‬ ‫اشخاصی استند فهمیده‪ ،‬حتی قطع رابطۀ مؤقتی را با خود بی غیرتی و خیانت در برابر خویش تلقی خواهند کرد‪.‬‬


‫و اکنون بیائید قضیه را از زاویۀ مخالف آن بررسی نمائیم‪ ،‬گیریم‪ ،‬ما "خوست" و "آرتیوم" را "منجمد" ساختیم‪ .‬اما اگر‬ ‫وضعیت تغییر بخ ورد و ما به کمک آنها ضرورت پیدا نمائیم؟ در اینصورت چگونه ما آنها را از حالت "منجمد" بودن‬ ‫بیرون خواهیم کرد؟ آیا آنها خواهند خواست با ما فعالیت های خود را از سر بگیرند؟"‬ ‫طی تمام مدتی که ستاراستین سخن میزد اوسادچی او را حتی یک بار هم قطع نکرد‪ .‬وقتیکه مامور اوپراسیونی سخنانش‬ ‫را پایان بخشید اوسادچی با لحن قاطعانۀ گفت‪:‬‬ ‫"والیری ‪ ،‬من میدانم که قسمأ حق بطرف تو است‪ ،‬اما تو میدانی که این هدایت مقامات در مسکو است و ما نمیتوانیم از آن‬ ‫سرپیچی نمائیم‪ .‬بنابرین‪ ،‬بیا زیاد استدالل نکو و به آن بی اندیش که هدایت "مرکز" را چگونه بهتر عملی کنیم‪".‬‬ ‫ستاراستین‪ " :‬حاجت به فکر کردن زیاد نیست ! ببینید‪" ،‬خوست" هیچگاه رسمأ در حزب دیموکراتیک خلق عضویت‬ ‫نداشته است‪ ،‬او هیچگاه به حیث طرفدار جناح "پرچم" مشهور نبوده‪ ،‬اسم او در هیچ یک از لیست های حزبی درج‬ ‫نبوده‪ ،‬هیچگونه مقام و کرسی در حزب نداشته‪ ،‬در هیچ یک از محافل و گرد همائی های رسمی حزب اشتراک نکرده‪.‬‬ ‫او که قبأل در وزارت امور خارجه ایفای وظیفه مینمود امروز شخصی است متقاعد‪ .‬تمام این معلومات در "دوسیۀ" او‬ ‫که در "مرکز" قرار دارد درج است‪ .‬ما میتواینم او را به نظر من همیشه بعنوان نمایندۀ رژیم سابق معرفی نمائیم‪،‬‬ ‫کسیکه گویا برای ما در بارۀ اجتماع اشراف زاده های افغان‪ ،‬مامورین نظام های شاهی و جمهوری داوود (ضد‬ ‫انقالبیون) معلومات میدهد‪ .‬شکی نیست که ما وظیفه داریم اینگونه معلومات را نیز کشف کنیم !؟"‬ ‫اوسادچی در حالیکه لبخند بر لبان داشت سرش را به عالمت مؤافقت تکان داد‪.‬‬ ‫‪ц‬ستاراستین در ادامه‪:‬‬ ‫"بلی با "آرتیوم" وضعیت بگونۀ دیگر است‪ .‬او واقعأ هم عضو فعال جناح "پرچم" بود‪ .‬از دوران مکتب تمایل به انقالبی‬ ‫بودن داشته و جمعیت بزرگی از جوانان را به عقب خود میکشانید‪ .‬از بابت فعالیت های انقالبی اش او حتی زندانی شده‬ ‫بود‪ .‬امروز او با تعدادی زیادی از اعضای رهبری جناح "پرچم" روابط دوستانه دارد‪ .‬اما طوریکه همه پرچمی ها‪،‬‬ ‫خلقی ها و حتی بسیاری از کسانیکه با حزب دیموکراتیک خلق ارتباط ندارند‪ ،‬میدانند‪" ،‬آرتیوم" سه سال قبل با سر و‬ ‫صدا از طرف شخص ببرک کارمل از حزب اخراج شده است‪ .‬این موضوع در آن هنگام سر وصدای زیادی را بر پا‬ ‫کرد‪ .‬اگر شما بخاطر داشته باشید‪ ،‬پس از جار و جنجالی پر صدائیکه به مناسبت ازدواج نجیب اهلل با عضو خانوادۀ‬ ‫شاهی رخ داد‪ ،‬ببرک کارمل امریۀ صادر کرده بود و طی آن از اعضای جناح خود میخواست تا قبل از ازدواج با‬ ‫مسؤولین سازمان های اولیۀ خویش مشوره نمایند‪" .‬آرتیوم" که تصمیم گرفته بود با خانم کنونی خود ازدواج نماید‪ ،‬برای‬ ‫مشوره نزد کارمل رفت‪ .‬اما کارمل ازدواج با این زن را به او منع کرده بود‪ ،‬چون یک زمانی خودش از زن مذکور‬ ‫جواب رد شنیده بود‪" .‬آرتیوم" به ممانعت کارمل وقعی نگذاشته با زن مذکور ازدواج کرد‪ ،‬و بدینترتیب او را از حزب‬ ‫اخراج کردند‪ .‬حال می بینیم که هر دوی اینها عضویت جناح "پرچم" را ندارند‪".‬‬ ‫اوسادچی که دیده میشد مزاجش بهبود یافته بود‪ ،‬خطاب به ستاراستین گفت‪" :‬میدانی والیری بخاطر چی من ترا دوست‬ ‫دارم؟ بخاطر آنکه در چشمان تو شعله های صداقت را می بینم و از مهارتی که طبیعت به تو داده است‪ .‬تو استعداد‬ ‫قناعت دادن به دیگران را داری‪ .‬اما مغرور نشو‪ .‬و به یاد داشته باش که انسان وقتی قانع میشود که خود به آن چیز‬ ‫باور داشته باشد‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬تشکر‪ ،‬رفیق اوسادچی ! اگر من درست درک کرده باشم‪ ،‬فعالیت ها با "خوست" و "آرتیوم" میتوانند ادامه‬ ‫داشته باشند؟"اوسادچی‪" :‬بلی‪ ،‬اما کثرت مالقات ها را با آنها تقلیل بده‪ .‬اوضاع را پیرامونت دقیق زیر نظر داشته باش‪.‬‬ ‫از هر دوی آنها بخواه تا مقرره های ستر و اخفا را اکیدأ مراعات کنند‪ .‬به هر حال طوریکه میدانی کسانی را داریم که‬ ‫وجود فزیکی ندارند‪ ،‬ولی "همکاران" ما شمرده میشوند‪ ،‬همین "مرده های" بی کفایت نقش پرچمی ها را بازی خواهند‬ ‫کرد‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬شما در بارۀ ایوان یرشوف چی فکر میکنید‪ ،‬آیا او به "مرکز" راپور نخواهد داد؟"‬ ‫اوسادچی‪ " :‬با وی این مسئله را به یک شکلی حل و فصل خواهیم کرد‪".‬‬ ‫*****************‬ ‫در اواسط جون ویکتور بوبنوف با اجنتی به نام "محمود" مالقات کرد‪ .‬رنگ و رخ این افغان نهایت پریشان به نظر‬ ‫میرسید‪ ،‬الغر بود و کبودی های زیر چشمانش از دور به نظر میرسیدند‪ .‬پوست صورتش تو گوئی همزمان رنگ زرد و‬ ‫سبز به خود اختیار کرده‪ ،‬بروت های مردانه وافغانی اش اکنون دیگر پژمرده و آویزان بودند‪ ،‬دیگر آن هیبت و صالبت‬ ‫قبلی را نداشتند‪ ،‬دشمنان را نمی توانستند بترسانند‪ ،‬احساس خانمها را نیز دیگر تحریک نمیکردند‪ .‬در یک کلمه آن‬ ‫"محمود" چست و چاالک دیروز‪ ،‬دیگر خیلی سست‪ ،‬بطی و محتاط شده بود‪ .‬او از آن هراس داشت که مبادا زخمهای‬ ‫که فقط چندی پیش هنگام وقوع کودتای هفت ثور برداشته بود و اکنون اندکی التیام یافته بودند‪ ،‬مجدداً به درد آیند و شدت‬ ‫کسب کنند‪.‬‬ ‫ویکتور با محبت اجنت را برای اولین بار در آغوش کشیده و باز هم برای بار نخست طی آشنائی با وی‪ ،‬او را "برادر"‬ ‫خطاب کرد‪ .‬ویکتور و"محمود" مالقات شان را با سرکشی پیک های از ودکای روسی نوع "مسکوفسکایا" تجلیل نمودند‪،‬‬ ‫ودکایی که برای استفاده و فروش برای خارج از اتحاد شوروی تولید میشد‪ .‬خانم ویکتور‪ ،‬آنتانینا خوردنی های را برای‬ ‫آنها باالی میز سرویس کرد‪ .‬سپس گفتگوی این دو به سیاست کشید‪.‬‬


‫ویکتور بوبنوف وظیفه داشت بداند که در داخل حزب دیموکراتیک خلق چی میگذرد‪ .‬او باید اطالع حاصل میکرد که از‬ ‫دیدگاه خلقی ها تضادهای به وجود آمده میان جناح ها تا چی حد جدی استند‪ ،‬به کجا خواهند انجامید و چی عواقبی‬ ‫خواهند داشت‪ .‬ویکتور بدون به کارگیری مهارت های مسلکی و به حاشیه روی ها مستقیماً‪" ،‬برادر وار" از مهمان‬ ‫پرسید ‪:‬‬ ‫ " روابط خود را با رفیق کارمل و طرفداران پرچمی او چگونه ارزیابی میکنی؟ تا جائیکه ما اطالع یافته ایم در داخل‬‫حزب کشمکش های به میان آمده اند‪".‬‬ ‫"محمود" به فکر عمیق فرو رفته گفت ‪ " :‬میفهمی برادر‪ ،‬اوضاع در داخل حزب و رهبری آن و همچنان در رهبری‬ ‫دولت در مجموع عادی نیست‪ .‬اگر راست بگویم من کارمل و رفقایش را دوست ندارم‪ ،‬بهتر میبود اگر آنها در پهلوی ما‬ ‫نمی بودند‪ ،‬و یا حتی هیچ در افغانستان نمی بودند‪".‬‬ ‫"چرا؟"‬‫"بسیار سخن پرداز‪ ،‬زرنگ و ماهر هستند‪ .‬آنها حق خود میدانند در بارۀ هر موضوع اظهار نظر نمایند ‪ ،‬ثبوت ارائه‬‫کنند‪ ،‬به اصطالح واقعیت خود را می بینند‪ .‬آنها روشنفکرانی هستند که از احتیاجات و آرزوهای افغانها باخبر نیستند‪".‬‬ ‫حرفهای "محمود" ویکتور را به یاد سالهای جوانی اش انداخت‪ .‬در اخیر سالهای شصت او افسر جوان قوای سرحدی از‬ ‫جمهوری قرغستان به شهر لینینگراد (اکنون سنکت پیتیرزبورگ) آمده بود‪ .‬او را برای ارتقای سطح مسلکی به مکتب‬ ‫عالی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬به آن شهر فرستاده بودند‪ .‬در لینینگراد‪ ،‬ویکتور باید زبان فارسی می آموخت و بعد از فراغت به‬ ‫کار در ادارۀ "کشف خارجی" می پرداخت‪ .‬او به یاد می آورد که در آن ایام بس های مسافر بری در شهر لینینگراد‬ ‫نهایت مزدحم بودند‪ ،‬تا حدی که به سختی جای پا گذاشتن پیدا میشد‪ .‬در چنین وضعیتی وقتی کسی در سرویسها باالی‬ ‫پای کسی پا میگذاشت‪ ،‬شخص متضرر اغلباً فریاد و آخ و واخ خود را با کلمات ذیل همراه میساخت ‪ ... " :‬ای تو‪،‬‬ ‫روشنفکر کثیف ! شرم نداری‪ ،‬شپو هم بر سر کرده ای!"‬ ‫حین انجام وظیفه در افغانستان‪ ،‬ویکتور کوشش به خرچ میداد همه اسناد استخباراتی و سائر معلومات را که در سفارت‬ ‫در بارۀ افغانستان وجود داشتند با دقت و با تعمق مطالعه نماید‪ .‬توجه او را اسنادی که در بارۀ بروز انشعاب در حزب‬ ‫بودند به خود جلب میکرد‪ .‬او وقتاً فوقتاً گز ارشهای تحلیلی انستیتوت شرق شناسی اتحاد شوروی را نیز به دست می‬ ‫آورد‪)...( .‬‬ ‫ویکتور در حالیکه با دیدگان آزمایش کننده‪ ،‬مستقیماً به چشمان سیاه رنگ اجنت مینگریست‪ ،‬پرسید ‪ " :‬خوب‪ ،‬بعد چی؟"‬ ‫محمود‪:‬‬ ‫" من فکر میکنم که کارمل به زودی از رفیق تره کی خواهش خواهد کرد تا او را به کدام طرف منحیث سفیر بفرستد‪.‬‬‫کارمل اکنون در شرایطی قرار دارد که از یک سو نمیتواند بپذیرد که "دست و پای او را دیگر بسته اند" و از طرف‬ ‫دیگر نمیخواهد از آنعده پرچمی ها که خواهان به راه اندازی کودتا علیه تره کی هستند حمایت کند‪ .‬در عین حال روشن‬ ‫است که کارمل به امریکا‪ ،‬به آلمان غرب و هم به کدام کشور دیگر سرمایه داری نمیرود‪ .‬در سفارت افغانستان در‬ ‫مسکو نیز او را کسی تعیین نمیکند‪".‬‬ ‫بوبنوف سوال کرد ‪ " :‬تو از کجا خبر داری که عده ای از پرچمی ها میخواهند تره کی را از قدرت دور بسازند؟"‬ ‫" اینرا من از زبان اسداهلل سروری‪ ،‬رئیس ادارۀ امنیت دولتی افغانستان میدانم‪ .‬او قبالً پیلوت بود‪ ،‬دوست نزدیک من‬‫است‪ .‬تو با او معرفت نداری؟"‬ ‫" نخیر‪ ،‬معرفی نیستم‪ .‬اما من شنیده ام که با قصاوت بی سابقه محبوسین را در چهار دیواری های "اگسا"(‪ )VII‬شکنجه‬‫داده و حتی از بین میبرد‪".‬‬ ‫اجنت "محمود" اعتراض گونه ادامه داد‪ " :‬باور کن‪ ،‬رفیق سروری شخصی است نهایت صادق‪ ،‬او یک انقالبی واقعی‬ ‫است‪ .‬فرض کنیم اگر کسی را شکنجه و یا هم به قتل رسانیده باشد‪ ،‬پس مطمئناً برای پیروزی انقالب ضروری بوده‪.‬‬ ‫رفیق امین همه روزه افراد زیادی را به رفیق سروری معرفی مینماید تا با آنها تصفیۀ حساب صورت بگیرد‪ .‬بیشترین‬ ‫این اشخاص – جاسوسان کشورهای غربی‪ ،‬مرتجعین معلوم الحال و تروریست هستند‪ )VIII(.‬شما خود گفته های لینین‬ ‫را به خاطر دارید‪ " :‬انقالبی که نتواند از خود دفاع کند‪ ،‬انقالب نیست‪ ".‬اگر تو و یا من در مقام بسیار حساس که‬ ‫سروری قرار دارد میبودیم‪ ،‬همینطور عمل میکردیم‪ .‬دور از امکان نیست که قصاوت ما و شما شاید شدید تر میبود‪".‬‬ ‫بوبنوف‪" :‬خوب‪ ،‬یعنی اینکه سروری از هر آنچه پیرامون کارمل میگذرد آگاهی دارد؟"‬ ‫محمود‪" :‬بلی‪ ،‬واضح است‪ .‬تو چی فکر میکنی ! این اوست که نزد کارمل پرچمی های "جعلی" را میفرستد‪".‬‬ ‫" تو این اشخاص را میشناسی؟ "‬‫"نی‪ ،‬نمی شناسم‪ .‬بلی‪ ،‬البته من دوست سروری هستم‪ .‬ولی آیا سروری آنقدر ساده است که مسائل بسیار مهم دولتی را‬‫با هر کس در میان بگذارد؟ سوال کردن در این مورد نیز از او مناسب نیست‪ .‬راستی اگر تو میخواهی در این باره‬ ‫چیزی بدانی‪ ،‬بگذار مشاوری که از طرف کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬نزد رفیق سروری تعیین گردیده با تفصیالت معلومات بدهد‪".‬‬ ‫" تو چی فکر میکنی آیا رفیق کارمل حدس میزند که نزد او "پرچمی های جعلی" فرستاده میشوند؟"‬‫"من نمیدانم که آگاهی رفیق کارمل از فعالیت های "اگسا" علیه او تا کدام اندازه است‪ .‬گیریم که او مستقیماً از این فعالیت‬‫ها خبر نداشته باشد‪ ،‬با آنهم من مطمئن هستم که او در بارۀ همه مسائل حدس میزند‪ .‬او شخصی است نهایت هوشیار‪،‬‬


‫بسیار زرنگ و دوراندیش‪ .‬بعض اً به من این فکر دست میدهد که کارمل میتواند افکار دیگران را بخواند‪ ،‬وقوع حوادث‬ ‫را پیشگوئی نماید‪".‬‬ ‫"یعنی چی؟"‬‫ "یعنی آنچه اتفاق خواهد افتاد که قبالً به آن اشاره نمودم‪ .‬کارمل و رفقای نزدیکش به زودی خود شان خواهش خواهند‬‫کرد تا به خارج به حیث سفراء و سائر کارمندان در نمایندگی های افغانستان مقرر شوند‪ .‬بدین ترتیب آنها اندکی عقب‬ ‫نشینی نموده‪ ،‬به پیرامون خود بهتر خواهند نگریست و به فکر آن خواهند بود که فردا اوضاع را چگونه تغییر دهند‪ .‬آنها‬ ‫غالباً به افغانستان دیگر برنخواهند گشت‪ .‬ما نیز آنها را به اینجا دیگر راه نمیدهیم‪".‬‬ ‫" میدانی من نمیدانستم که تو یکی از مخالفین آشتی ناپذیر پرچمی ها هستی‪ .‬قبالً از تو چنین صفات را نشنیده بودم‪".‬‬‫ "من‪ ،‬مخالف "آشتی ناپذیر"؟ من چی کاره هستم که مخالف "آشتی ناپذیر" رفیق کارمل و همرزمان بسیار معروف او‬‫باشم ؟ کارمل در صورتی برای من میتواند مخالف "آشتی ناپذیر" شود که رفیق تره کی او را چنین اعالم کند‪ .‬بلی‪،‬‬ ‫پنهان نمیکنم که پرچمی ها را من چندان دوست ندارم‪ ،‬من معلومات زیاد دربارۀ آنها دارم‪ ،‬آنها اشخاص خوب نیستند‪،‬‬ ‫زیاد باالی شان اعتماد ندارم؛ ولی تا زمانیکه رفیق تره کی نگوید که آنها مخالفین "آشتی ناپذیر" ما هستند‪ ،‬من به این نام‬ ‫آنها را یاد نمیکنم‪".‬‬ ‫"تره کی تا کنون چنین اظهاری نکرده است؟"‬‫ " تا کنون نه‪ .‬به عقیدۀ من مخالف "آشتی ناپذیر" رفیق کارمل در داخل حزب ما اکنون یک نفر است و آن امین‬‫میباشد‪".‬‬ ‫"چرا؟"‬‫" طوریکه تو میدانی‪ ،‬رفیق کارمل معاون رفیق تره کی در همه کرسی هاست‪ .‬اگر تره کی با کدام واقعۀ رو برو گردد‪:‬‬‫مرگ‪ ،‬هالکت در اثر عمل تروریستی‪ ،‬بیماری غیر مترقبه‪ ...‬در اینصورت کارمل به طور قانونی در رأس رهبری‬ ‫حزب و دولت قرار میگیرد و چنین یک انکشاف اوضاع به معنی به پایان رسیدن سیاسی رفیق امین خواهد بود‪".‬‬ ‫"خواهشات او از چی قبیل است؟"‬‫" من باور دارم که او شب و روز در یک فکر به سر میبرد ‪ :‬چی وقت و چگونه جای و مقام رفیق تره کی را از آن‬‫خود بسازد‪ .‬از این خاطر است که امین تمام تالشش را به خرچ میدهد تا کارمل و سائر کسانی را که در حزب‬ ‫محبوبیت داشته و پرچمی هستند از سر راهش دور سازد‪".‬‬ ‫ " ببین برادر‪ ،‬آیا تو فکر نمیکنی که امین بعد از آنکه رقیبان خود را از جناح پرچم دور بسازد‪ ،‬همین کار را با رقبایش‬‫از جناح "خلق" نیز بکند؟"‬ ‫" در میان ما خلقی ها رفیق امین کدام رقیبی ندارد‪ .‬او امروز عمالً شخص دوم بعد از تره کی در حزب و دولت است‪.‬‬‫رفیق تره کی شخصاً بارها این موضوع را به ما خاطر نشان ساخته است‪ .‬در عین حال من مطمئن هستم که اگر امین‬ ‫کدام فکر بدی در حق کدام یکی از ما در سر راه بدهد‪ ،‬رفیق تره کی حتماً مانع او خواهد شد‪".‬‬ ‫مندرجات گفتگو با اجنت "محمود" به نظر وکتور بوبنوف ن هایت مهم رسیدند‪ ،‬روز بعد همه شنیدگی ها را در تیلگرامی‬ ‫نوشته و به "مرکز" فرستاد‪ .‬اما جالب آن بود که مسکو هیچگونه عکس العملی به این راپور نشان نمیداد‪ .‬چنین به نظر‬ ‫میرسید که رهبری کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬دیگر به روابط درون حزبی افغانها پشت پا زده و به آن بی عالقه شده بود‪ .‬احساس‬ ‫میشد که مامورین در مسکو غالباً فکر میکردند ‪ " :‬در افغانستان رژیمی که به قدرت رسیده در رأس آن یک رهبر‬ ‫(کمونیست) قرار داشته‪ ،‬بناءً شوروی مکلف است از رفیق تره کی و حکومت او در افغانستان حمایت نماید‪ ،‬صرف‬ ‫نظر از اینکه چی پروسه های در داخل این حزب به وقوع می پیوندد‪ .‬بگذار رفقای افغان خود تضاد های درون حزبی‬ ‫خویش را رفع نمایند‪".‬‬ ‫*****************‬ ‫در شروع تابستان مشاورین از اداره های متعدد و مختلف اتحاد شوروی به افغانستان سرازیر گردیدند‪ .‬کمیتۀ مرکزی‬ ‫حزب کمونیست اتحاد شوروی شخصی را به نام والیری هارازوف به حیث نمایندۀ خویش به کابل اعزام کرد‪ .‬بعدتر‬ ‫تعداد زیادی از کارمندان حزبی و کمسومول از اتحاد شوروی به افغانستان فرستاده میشدند تا به افغانها "راه درست" را‬ ‫نشان بدهند‪ .‬موجی از مشاورین و متخصصین مخصوصاً از ‪ ۵۷۲۲‬به بعد داخل افغانستان شد‪ .‬مشاورین مذکور در‬ ‫کم یته های والیتی حزبی‪ ،‬در شعبات کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق جابجا میشدند‪ .‬اما اولین شخص در میان این‬ ‫همه‪ ،‬همین والیری هارازوف بود که از وی در باال یاد آوری صورت گرفت‪.‬‬ ‫از روی انصاف باید گفته شود که هارازوف هیچگاهی عالقمند آن نبود تا به انقالب ثور کمک نماید‪ .‬وقتیکه بار اول به‬ ‫وی پیشنهاد کردند تا به افغانستان برود‪ ،‬او این تقاضا را رد کرد‪ .‬دلیل این اجتناب کامالً جدی بود ‪ :‬هارازوف مدتها بود‬ ‫که از بابت درد های کمر و پاها رنج میبرد‪ .‬او به مسؤول کدر و پرسونل کمیتۀ مرکزی کپیتونوف در این مورد خاطر‬ ‫نشان ساخته بود ‪ " :‬من با کمال مسرت دستور کمیتۀ مرکزی عزیزم را اجرا میکردم‪ ،‬اما صحت من این مجال را به من‬ ‫نمیدهد‪".‬‬ ‫هارازوف منشی دوم کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست لیتوانیا (‪ ٬)IX‬عضو علی البدل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست‬ ‫اتحاد شوروی و وکیل شورای عالی اتحاد شوروی بود‪ .‬یعنی در تعامالت اداری آنزمان او در ترکیب رهبری طراز اول‬ ‫شوروی قرار داشت‪ .‬اما سوال این است که چرا هارازوف برای مأموریت به افغانستان انتخاب شده بود؟ احتماالً علت در‬


‫آن بود که هارازوف دو سال قبل مأموریت مشابهی را در انگوال مؤفقانه به پایان رسانیده بود‪ .‬او در آن کشور نیز‬ ‫مشاوریت امور حزبی را به عهده داشت‪ .‬در کمیتۀ مرکزی حزب وقتی از بیماری هارازوف آگاهی یافتند‪ ،‬اصرار زیاد‬ ‫مبنی بر رفتن او ننمودند‪ .‬اما عالقۀ زایدالوصف هارازوف به بازی سپورتی تینس او را در وضعیت مضحکی قرار داد‪.‬‬ ‫او که از بیماری هایش اندکی شفا یافته بود‪ ،‬مجدداً به میدان تینس برای بازی حاضر گردید‪ .‬اما‪ ،‬سخن چینها موضوع را‬ ‫بالفاصله به مسؤول امور کدر و پرسونل کمیتۀ مرکزی کپیتونوف اطالع دادند‪ .‬صحبت کپیتونوف با هارازوف کوتاه‬ ‫بود‪ " :‬خوب‪ ،‬تو عقب توپ دویده میتوانی‪ ،‬اما از مسافرت و ماموریت مسؤوالنه ابا میورزی؟"‬ ‫ساعت سه بعد از ظهر منشی دوم لیتوانیا برای مسافرت به کشور دور آماده گردیده بود‪ .‬اولیانوفسکی در حالیکه تحیر‬ ‫در چهره اش دیده میشد گفت‪ " :‬صادقانه باید برایت بگویم که من نمیدانم تو در افغانستان چی خواهی کرد؟ خودت وقتی‬ ‫به آنجا رسیدی تصمیم بگیر‪ .‬میخواهم یک مشوره برایت بدهم‪ .‬کوشش کن از بروز سه فاجعه جلوگیری نمایی‪" :‬از‬ ‫کشمکش ها میان کمیتۀ مرکزی حزب و اردو؛ حکومت و متنفذین روحانی و همچنان حکومت و سران اقوام‪ .‬در تأریخ‬ ‫افغانستان بارها چنین اتفاق افتاده است که اقوام آزرده خاطر به کابل آمده اند و حکومت را تعویض نموده اند‪".‬‬ ‫پونوماوریوف نیز مختصراً به هارازوف یاد آور شد‪ " :‬اوضاع در داخل حزب عادی نیست‪ .‬جناح های "خلق" و "پرچم"‬ ‫صرف نظر از تالش های عظیم ما به دشمنی ادامه میدهند‪ .‬اتحادی که میان آنها یک سال قبل صورت گرفت‪ ،‬غالباً‬ ‫میخانیکی و فورمالیتی است‪ .‬قبالً ما بیشتر با پرچمی ها همکاری داشتیم و آنها را بهتر میشناسیم‪ .‬شما وقتی به آنجا‬ ‫رسیدید‪ ،‬لطفاً معلوم کنید که اسم شخص دوم در حزب چگونه درست است ‪ :‬کارمل ببرک؟ یا ببرک کارمل؟"‬ ‫این ها همۀ توصیه هایی بودند که به هارازف گوشزد گردیدند‪ .‬هارازوف به نوبۀ خود میدید که در کمیتۀ مرکزی حزب‬ ‫چندان عالقمند نیستند در مورد افغانستان درب صحبت را بگشانید‪ .‬او مشاهده میکرد که موضوع افغانستان رفقا را در‬ ‫کمیتۀ مرکزی بیشتر عصبی میساخت‪ .‬برایشان خوش آیند نبود‪ .‬صرف چند ماه بعد او به جان مسئله پی ببرد ‪ :‬از کابل‬ ‫هر روز بالوقفه به کمیتۀ مرکزی اطالعات ناخویش آیند مواصلت مینمود و این ها وظیفه داشتند به هر اطالع جدید‬ ‫عکس العمل نشان بدهند‪ .‬اینکه عکس العمل در برابر اطالعات باید چگونه میبود‪ ،‬این را هیچکس به درستی نمیدانست‪.‬‬ ‫طوریکه تذکر یافت تمام توصیه ها به هارازوف در یک جمله خالصه میشد‪ " :‬وقتیکه بمحل رسیدی‪ ،‬خود تصمیم بگیر‪".‬‬ ‫همینکه پای هارازوف به سمنت د اغ میدان هوائی کابل تماس نمود‪ ،‬فرد قد کوتاه روس تبار که یونیفورم نظامی افغانی‬ ‫بدون پلیت و سائر عالئم به تن داشت از او استقبال کرده گفت‪ " :‬رفیق هارازوف خوش آمدید‪".‬‬ ‫او در برابر خود جنرال گوریلوف را میدید‪ ،‬کسی که قبالً در جمهوری لیتوانیا قوماندانی فرقۀ کوماندو را به عهده داشت‪.‬‬ ‫ایندو بارها یکدیگر را مالقات کرده و تا اندازۀ دوست هم بودند‪ .‬اکنون گوریلوف (مشاور ارشد نظامی در افغانستان)‬ ‫شخصاً او را تحت حمایت خویش میگرفت و میخواست او را داخل مسائل افغانستان بسازد‪.‬‬ ‫به هر حال‪ ،‬آشنائی هارازوف با معضلۀ اساسی افغانستان تقریباً بالفاصله پس از مواصلت به کابل طی اولین مالقات با‬ ‫رئیس دولت و منشی عمومی حزب دیموکراتیک خلق صورت گرفت‪.‬‬ ‫تره کی پس از استقبال گرم و ایراد سخنان معمولی به هارازوف در بارۀ اوضاع کشورش حکایت کرده‪ ،‬اطمینان داد که‬ ‫به زودی در اینجا سوسیالیزم اعمار میگردد‪ .‬او همچنان از هارازوف خواهش کرد تا در تماس دایمی با رفیق امین قرار‬ ‫داشته باشد و تمام مسائل را از طریق او حل و فصل نماید‪ .‬حین خداحافظی با سائر مهمانان‪ ،‬تره کی از سفیر پوزانوف‬ ‫و هارازوف خواهش کرد تا در دفتر باقی بمانند‪ .‬هنگامیکه آنها سه تن باقی ماندند‪ ،‬تره کی در حالیکه چهره اش بی‬ ‫رنگ بود خبر داد که ببرک کارمل میخواهد به رفقای شوروی چیزی بگوید‪ .‬شخص دوم در حزب (ببرک کارمل) وارد‬ ‫دفتر شد‪ .‬پس از سالم و علیکی سردی با مهمانان شوروی رفت و در پهلوی آنها نشسته و با دیدگان مملو از قهر و‬ ‫غضب به نگریستن تره کی پرداخت‪ .‬خاموشی نچندان مناسبی اتاق را فرا گرفته بود‪ .‬این خاموشی را صدای کارمل که‬ ‫از هیجان زیاد بریده بریده میشد و چشمان آتشین اش را کمافی السابق به صاحب خانه (تره کی) دوخته بود‪ ،‬قطع نموده‬ ‫گفت ‪:‬‬ ‫" من از رفقای شوروی خواهش میکنم تا به رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی برسانند که در کمیتۀ مرکزی حزب‬‫ما اوضاع غیر عادی به وجود آمده است‪ .‬در فعالیت های بیروی سیاسی هیچگونه اثری از اصل دیموکراسی و رهبری‬ ‫دسته جمعی باقی نمانده است‪ .‬همۀ قدرت را عمالً دو شخص در دستان خویش متمرکز ساخته اند ‪ :‬تره کی و امین‪ .‬آنها‬ ‫همه تصامیم و فیصله ها ی سرنوشت ساز را خود ترتیب نموده عملی میکنند‪ ،‬باالی مسائل بحث دسته جمعی صورت‬ ‫نمیگیرد‪ ،‬به نظریات سائر اعضای بیروی سیاسی و کمیتۀ مرکزی اصال وقعی گذاشته نمیشود‪ .‬شخص مرا از تمام مقام‬ ‫های دولتی و حزبی برکنار ساخته اند‪ ،‬من از اتخاذ هرگونه فیصلۀ دور ساخته شده ام‪ ،‬به کلی در یک قفس طالئی جا‬ ‫داده شده ام‪ .‬در چنین اوضاع و احوالی‪ ،‬من دو انتخاب دارم‪ :‬به همه نشان بدهم که بیمار هستم‪ ،‬یا هم به عنوان سفیر به‬ ‫خارج از کشور بروم‪".‬‬ ‫هارازوف کامالً دست و پاچه شده بود‪ .‬او در بارۀ تضادها و مخالفت ها در داخل حزب آگاهی داشت‪ ،‬مگر به عمق این‬ ‫تضادها اکنون به خوبی پی میبرد‪ ...‬او از خود پرسید‪ " :‬چگونه عکس العملی در برابر این همه باید از خود نشان داد؟"‬ ‫پوزانوف که متوجه وضعیت هارازوف بود‪ ،‬یاداشتی به او نوشته و برایش داد‪ .‬در آن آمده بود ‪" :‬پس از آنکه رفیق‬ ‫کارمل اتاق را ترک بگوید‪ ،‬از رفیق تره کی بخواهید تا مالقات ما ادامه یافته و روی این مسائل "حساس" صحبت‬ ‫صورت بگیرد‪".‬‬


‫تره کی دیگر نمیخواست به کارمل مجال آنرا بدهد تا مونولوگش را به اتمام برساند‪ ،‬او با تمام قوت مشت اش را باالی‬ ‫میز کوبیده گفت ‪:‬‬ ‫" بس است! همه گفته های شما دروغ است‪ .‬هم در دولت و هم در حزب ما دیموکراسی مطلق حکفرما هست‪ .‬فیصله ها‬‫و تصامیم به طور دسته جمعی اتخاذ میگردند‪ .‬لیکن اگر کسی بخواهد فیصله های ما را در نظر نگیرد‪ ،‬ما رول سرک‬ ‫سازی را از سرش تیر میکنیم‪ .‬بلی!"‬ ‫هارازوف به خود میگفت ‪" :‬به به ! چی هیجاناتی ! به من گفته بودند که تره کی بیشتر به یک پدر کالن شباهت دارد که‬ ‫حتی پشه را هم نمی آزارد‪ .‬اما دیده میشود که تضادها میان اینها خیلی عمیق گردیده ‪ ،‬آنقدر عمیق که دیگر راه برای‬ ‫عقب نشینی نمانده است‪ .‬آنها دشمنان عادی نیستند‪ ،‬دشمنان آشتی ناپذیر بوده و حاضر هستند یک دیگر را از بین ببرند‪.‬‬ ‫و این در حالیکه اعضای یک حزب هم هستند‪".‬‬ ‫کارمل از جایش برخاست‪ ،‬با لحن خشکیده با مهمانان شوروی خداحافظی نمود‪ .‬دیدگان او سرخرنگ شده بودند‪،‬‬ ‫صورتش از فشار خشم دیگرهم تاریکتر شده بود‪ .‬وقتیکه کارمل اتاق را ترک میگفت تره کی یکبار دیگر مشت اش را‬ ‫به میز کوبیده تکرار کرد‪" :‬ما دشمنان خود را با آهن داغ خواهیم سوختاند‪".‬‬ ‫توضیحات‪:‬‬ ‫)‪ (I‬چنین یک مالحظۀ نویسندگان دقیقاً ثابت میسازد که منصبداران عالی رتبۀ افغانستان قبل از کودتای ثور با رجال‬ ‫برجستۀ اتحاد شوروی آنوقت روابط حسنه‪ ،‬استوار بر اصل همسایگی نیک و متقابالً مفید داشتند و در عین حال سر‬ ‫غالمی را به کسی فرود نمی آوردند و به هدایت خارجی ها علیه حکومت خویش دست به دسیسه اندوزی نمیزدند‪.‬‬ ‫(‪ )II‬تحقیق و پرس و پال که بنده در این رابطه به راه انداختم‪ ،‬صحت اظهارات امین را تصدیق نمیکند‪ .‬فکر میشود که‬ ‫اینگونه حرفها بیشتر خیالپردازنه بوده و امین آنرا بخاطری آن گفته است تا رفیق و همرزم خود را یک "انقالبی" فداکار‬ ‫و آتشین در برابر جنرال شوروی معرفی نموده باشد‪ .‬شاهدان تأکید میکنند که در میان خلقی ها و پرچمی ها زیاده گویی‬ ‫ها‪ ،‬پردازها و حرف های پر طمطراق خیلی معمول بود‪.‬‬ ‫(‪ )III‬اطاعت از نظریات یک جنر ال عادی شوروی انتهای بی مایگی و غالمی رژیم را نشان میدهد‪.‬‬ ‫(‪ )IV‬صرف نظر از آنکه گالب زوی کی بود و چی نقش را در اجرای کودتای منحوس و خانه برانداز ثور اجرا نمود‪،‬‬ ‫مخاطب قرار گرفتن یک افسر اردوی افغان از طرف یک خارجی به چنین یک شکل تحقیر آمیز و آمرانه نشان میدهد‬ ‫که شوروی در تعیین و جابجای اشخاص و افراد‪ ،‬پالن از قبل آماده شده داشته و در تطبیق آن پروای هیچکس را‬ ‫نداشتند‪.‬‬ ‫(‪ )V‬این گفته های نویسندگان را در ریشه بی بنیاد و شدیداً در مغایرت با واقعیت ها میدانم‪.‬‬ ‫در اینجا میخواهم چند مثالی که خود شاهد آن بوده ام ذکر نمایم‪.‬‬ ‫فکر میکنم کمتر منصب دار اردوی افغانستان که مراحل کسب تعلیم را در حربی ښوونځی و حربی پوهنتون سپری‬ ‫نموده باشند با اسم استاد زبان انگلیسی محمد نعیم جانباز(صافی) معرفت نداشته باشد‪ .‬این شخص به هزاران نظامی‬ ‫افغان‪ ،‬زبان انگلیسی و سائر فنون حربی را آموخته است‪ .‬نعیم خان جانباز که همین اکنون اضافه از هشتاد و سه سال‬ ‫عمر دارد و در کابل به سر میبرد (من افتخار قرابت خونی با ایشان را دارا استم) در دورۀ حکومت شاهی در ترکیب‬ ‫گروپی از محصلین برای آموختن زبان انگلیسی و همچنان علوم حربی به ایالت تکساس اضالع متحدۀ امریکا فرستاده‬ ‫شد‪ .‬در ترکیب گروپ فرستاده شده به امریکا عالم پر افتخار وطن ما محمد جان فنا‪ ،‬فرقه مشر مالجان پشتونجار و ده ها‬ ‫تن دیگر نیز قرار داشتند‪ .‬این اشخاص معزز همه پس از ختم تحصیل به درجۀ عالی به وطن برگشته و صادقانه در‬ ‫خدمت ملت خود قرار گرفتند‪ .‬محمد نعیم جانباز صرف نظر از کبر سن همین اکنون با یک تعداد از مؤسسات بین المللی‬ ‫همکاری دارد‪ ،‬محترم مرحوم محمد جان فنا در اولین روزهای کودتای خانه ویرانگر و خانه برانداز ثور از طرف‬ ‫حاکمان خلق و پرچم به شهادت رسید‪ ،‬شاغلی مرح وم مالجان پشتونجار‪ ،‬مشهور به فرقه مشر‪ ،‬یک ماه بعد از کودتای‬ ‫سیاه ثور در اثر سکتۀ قلبی وفات یافت‪ .‬در همین زمره باید از محترم صمد حامد معاون صدراعظم افغانستان‪ ،‬محمد‬ ‫کریم عطائی وزیر مخابرات در کابینۀ رئیس جمهور شهید محمد داوود خان و صدها و هزاران افغان معزز دیگر نیز یا‬ ‫آور شد که با وجود کسب علم در خارج از کشور (در جهان غرب) به وطن و ملت خود همیشه صادق و وفادار باقی‬ ‫مانده اند و شرف و عزت وطن را با هیچ چیزی معامله ننموده اند‪.‬‬ ‫(‪ )VI‬پاراگراف مذکور به وضاحت تمام نشان میدهد که یکی از عوامل اصلی و اساسی افتراق و بی اتفاقی در میان این‬ ‫حزب مداخالت و دست اندازی های شیطانی و حیله گرانۀ خود همین شوروی ها و مخصوصاً استخبارات آن بوده است‪.‬‬ ‫به نظر میرسد که منافع و ستراتیژی طویل المدت مسکو به هیچ وجه اجازه نمیداد تا حزب دیموکراتیک خلق متحد و به‬ ‫یک نیروی منسجم مبدل گردد‪ .‬موجود یت افتراق‪ ،‬کنترول و سوق و ادارۀ آن از طرف مسکو در مطابقت کامل به اهداف‬ ‫آن قرار داشت‪.‬‬ ‫(‪ )VII‬ادارۀ استخباراتی حاکمیت خلقی ها و پرچمی ها در شروع به نام "د افغانستان د گتو ساتونکی اداره" (اگسا‪ -‬ادارۀ‬ ‫دفاع از منافع افغانستان) یاد میشد‪.‬‬ ‫(‪ )VIII‬دوست و همکار من د انشمند افغان ولی احمد نوری بعد از مطالعۀ این بخش در مورد پاراگراف آتی تبصره های‬ ‫داشتند که می خواهم آنرا با شما تقسیم نمایم‪:‬‬


‫(‪ . . .‬اجنت "محمود" ‪ . . .‬باور کن‪ ،‬رفیق سروری شخصی است نهایت صادق‪ ،‬و یک انقالبی واقعی‪ .‬فرض کنیم اگر‬ ‫کسی را شکنجه و یا هم به قتل رسانیده باشد‪ ،‬پس مطمئناً برای پیروزی انقالب ضروری بوده‪ . . . .‬بیشترین این‬ ‫اشخاص – جاسوسان کشورهای غربی‪ ،‬مرتجعین معلوم الحال و تروریست هستند‪).‬‬ ‫جانباز صاحب عزیز و دوست دانشمند و فرهیخته !‬ ‫بعد از عرض ارادت نکات ذیل را در بارۀ این پاراگراف نویسنده های روسی به عرض شما میرسانم‪:‬‬ ‫اینکه این "اجنت محمود" که بدون شک یک فرزند ناخلف ‪ ،‬فروخته شده و مغز شویی شده و فنا فل کمونیزم و شوروی‬ ‫میباشد‪ ،‬بنا بر مکتب کمونیزم و افکار لینین و ستالین حق بجانب است که بگوید همه حبس و کشتار و شکنجۀ آنانیکه‬ ‫کمونیست و نوکر حلقه بگوش شوروی نبوده اند برای پیروزی انقالب آنها ضروری بوده است‪ .‬ولی اینکه به این نظر او‬ ‫که بیشترین قربانیان و کشته شدگان از دست امین و سروری‪ " ،‬اشخاص – جاسوسان کشورهای غربی‪ ،‬مرتجعین معلوم‬ ‫الحال و تروریست هستند" موافق نیستم‪ .‬چه در مدت یازده ماه اول کوتای منحوس و خیانتکارانۀ ثور اینها ‪ ۵۸‬هزار‬ ‫انسان افغانستان را کشتند و با جرئت نا نجیبانه لیست کشته شدگان را در دیوار های وزارت داخله آویزان کردند که برای‬ ‫روز ها در برابر این لیست ها انبوهی از زنان و مردان و طفالن با دیدن نام عزیزان و جگر گوشه های شان از دیده‬ ‫خون می ریختند و فریاد شان با آسمان ها می رفت‪ .‬من ایمان دارم که این ‪ ۵۸‬هزار افغان نابود شده «جاسوس کشور‬ ‫های غرب؟؟»‪« ،‬مرتجع؟؟» و «تروریست؟؟» نبوده اند‪ .‬صرف به گناه کمونیست و بیخدا نبودن و نداشتن اندیشۀ‬ ‫کمونیستی و الحاد کشته شده اند‪ .‬و این لکۀ ننگی است بر دامان کثیف این حزب کمونیستی افغانستان که برای هزاران‬ ‫سال از حافظۀ تاریخ کشور ما زدوده نخواهد شد‪.‬‬ ‫(‪ )IX‬یکی از سه جمهوری های اتحاد شوروی (استونیا‪ ،‬التوویا و لیتوانیا) در حوزۀ بحیرۀ بالتیک که از نظر فرهنگی‪،‬‬ ‫زبانی و مذهبی با کشورهای غربی نزدیکی دارند‪ .‬این جمهوریت ها که اکنون کشورهای مستقل استند بعد از ختم جنگ‬ ‫دوم جهانی به قلمرو اتحاد شوروی ملحق کردیده بودند‪.‬‬ ‫‪ . . .‬بلی‪ ،‬بعد از هارازوف به افغانستان مشاورین بی شماری از کمیته های حزبی ایالت ها‪ ،‬کمیته های مرکزی‬ ‫جمهوریت های اتحاد شوروی و حتی از خود کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی اعزام شدند‪ .‬عده ای از مشاورین‬ ‫بدون اندکی شک و تردید تجارب حزبی سازی شوروی را به افغانستان انتقال میدادند‪ :‬کمیته های حزبی را ایجاد و‬ ‫جلسات حزبی را دایر میکردند‪ ،‬کورس های آموزش حزبی را به راه می انداختند‪ . . .‬همه چیزها مانند اتحاد شوروی‬ ‫بود‪ :‬اگر جلسه ای تد ویر می یافت باید حتماً هیئت رئیسه میداشت‪ ،‬بیانه ها باید حتماً نقل قول های از گفتار لینین‪،‬‬ ‫بریژنیف‪ ،‬تره کی (بعد تر امین‪ ،‬کارمل‪ ،‬نجیب اهلل) را همراه میداشتند‪ ،‬رأی گیری ها‪ ،‬تصویب قطعنامه ها و سوگند‬ ‫های وفاداری برای "انقالب کبیر ثور" همۀ این چیز ها از تجارب شوروی کاپی می شدند‪.‬‬ ‫حشرهای کمونیستی‪ ،‬درس های لینینی‪ ،‬مسابقات سوسیالیستی‪ ،‬پیشتازان کار‪ ،‬نمایندگان زحمتکشان‪ ،‬کنگره ها‪ ،‬همه چیز‬ ‫یک به یک مانند اتحاد شوروی بود‪ .‬این مشاورین تمام کاغذ پرانی ها‪ ،‬همۀ شتهیات‪ ،‬بازی های بی مفهوم دستگاه دولتی‬ ‫را از شوروی با خود به افغانستان می کشانیدند‪ .‬در تفاوت با آنهائی که بعداً به افغانستان آمدند هارازوف که شخصی‬ ‫بود مالیم و روشنفکر کوشش میکرد صادقانه به اوضاع پی ببرد‪ ،‬محتوای اصلی پروسه ها را بداند و واقعیت های‬ ‫جامعۀ افغانی را درک کند و آیندۀ نزدیک آنرا پیش بینی نماید‪ .‬غالباً از جواب دادن خود داری میکرد و یا هم در ارائۀ‬ ‫آنها بسیار محتاط می بود‪.‬‬ ‫حین مالقات های منظم و دوامداریکه هارازوف با امین می داشت‪ ،‬امین با کنجکاوی زایدالوصفی از چگونگی ساختار‬ ‫حزب کمونیست اتحاد شوروی‪ ،‬نقش اعضای عادی حزب و خصوصیات فعالیت ارگان های رهبری حزب هارازوف را‬ ‫سؤال پیچ میکرد‪ .‬باری هنگام گفتگو‪ ،‬امین گفت که بد نمی بود اگر مثلی اتحاد شوروی حزب آنها را نیز "کمونیستی"‬ ‫مسماء می ساختند‪). . .(.‬‬ ‫امین میخواست شخص اول در کشور باشد‪ .‬او در حالیکه مسؤولیت وزارت امور خارجه را به دوش داشت در عین‬ ‫زمان اردو‪ ،‬ادارۀ امنیت‪ ،‬پول یس رانیز رهبری میکرد؛ او همچنان مسائل مربوط به اقتصاد‪ ،‬ساختار تشکیالت حزبی و‬ ‫امور ایدیولوژیکی را نیز از یاد نمی بُرد‪ .‬امین مورد پسند زاپالتین و گوریلوف بود‪ ،‬این جنراالن می دیدند که امین‬ ‫شخصی است نهایت با انرژی‪ ،‬با ظرفیت بی حد و حصر کاری و مهمتر از همه اینکه امین ترس نداشت مسؤولیت‬ ‫بگیرد‪ .‬در مقایسه با اکثر کارمندان‪ ،‬امین بدون شک در ردیف باال قرار داشت‪ .‬هارازوف به مشاورین نظامی از‬ ‫سرسختی و آشتی ناپذیری امین یاد آوری می کرد‪ .‬جنراالن در جواب به او خاطر نشان می ساختند که اینجا مشرق زمین‬ ‫است‪ ،‬و بطور دیگر بوده نمی تواند‪ ،‬صرف کسی که قوی است میتواند برندۀ میدان باشد‪ .‬اینکه امین مسؤولیت های زیاد‬ ‫را بدوش خود می گیرد‪ ،‬باید به یاد داشت که به زور نمی گیرد‪ ،‬این تره کی است که به او داوطلبانه صالحیت های‬ ‫هرچه بیشتر را میدهد و تأکید میکند که بدون آنهم بغیر از امین کسی بهتر از عهدۀ امور برامده نمی تواند‪ .‬در برابر‬ ‫پرچمی ها هیچگونه ترحمی ندارد؟ آنها خود هم بیگناه نیستند‪ .‬تخم یاغی گری ها را در حزب می کارند‪ ،‬همیشه از‬ ‫چیزی ناراضی بوده‪ ،‬مصروف حرافی و بیکارگی هستند‪. . .‬‬


‫در میان نظامیان شوروی امین از اعتبار فوق العاده برخوردار بود‪ ،‬او را قهرمان اصلی انقالب می شمردند‪ ،‬موتور‬ ‫حاکمیت کنونی اش می نامیدند و با نام او به آینده امید بسته بودند‪.‬‬ ‫هارازوف نمی خواست فیصله های عجوالنه بکند‪ .‬او کوشش میکرد اوضاع را ارزیابی نموده‪ ،‬به نظریات مختلف گوش‬ ‫بدهد و سر انجام و باالخره تصمیم بگیرد‪ .‬به یک مسئاله او دقیقاً پی برده بود‪" :‬با هیچنوع التماس ها و دعوت ها تأمین‬ ‫صلح و آشتی در حزب دیموکراتیک خلق امکان پذیر نبوده و این پروسه دیگر ماهیت برگشت ناپذیر را بخود اختیار‬ ‫نموده بود‪ .‬او درک میکرد که در چنین یک وضعیتی باالخره باید یک طرف را انتخاب کند‪.‬‬ ‫طی سه ماه که او در کابل بود‪ ،‬تره کی صرف یکبار دیگر او را پذیرفت‪ .‬آنهم بدون دلگرمی‪ .‬لیدر افغانستان که دیگر‬ ‫لذت کرسی و قدرت را چشیده بود‪ ،‬عالقمند نبود به مشوره های یک مشاور که از لیتوانیا‪ ،‬یکی از حاشیه های اتحاد‬ ‫شوروی اینجا آمده بود‪ ،‬گوش دهد تا به او درس ادارۀ امور حزبی را بیاموزد‪ .‬تره کی به سرعت از واقعیت های‬ ‫پیرامونش دور می شد‪ ،‬او دیگر باور کرده بود که براستی "پدر ملت" و شخصیت تاریخی بوده و دلچسپ تر آنکه از‬ ‫کامیابی سوسیالیزم طوری حرف می زد که گوئی این کاری است تقریباً عملی شده‪ .‬پس او چی ضرورت دارد تا به‬ ‫مشوره های احمقانه گوش دهد؟ (‪). . .‬‬ ‫هارازوف از کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست هدایت داشت تا حتماً با منشی عمومی حزب دیموکراتیک خلق مالقات نموده‬ ‫و پیام خاصی را به او بسپارد‪ ،‬محتوای پیام البته کدام چیز جدیدی در بر نداشت‪ ،‬برای چندمین بار خواهش صورت‬ ‫میگرفت تا وحدت در رهبری حزب حفظ گردد‪ .‬وقتیکه آنها باالخره مالقات کردند و مشاور امور حزبی پیام را به تره‬ ‫کی سپرد‪ ،‬تره کی به او فهماند که در این باره نمیخواهد صحبت کند و صرف از البالی دندان ها گفت‪" :‬به رهبری‬ ‫خویش امتنان ما را بخاطر توجه و لطف شان برسانید‪".‬‬ ‫در جلسۀ مورخ ‪ ۵۹‬جون‪ ،‬امین طبق معمول سخنرانی اش را از توصیفات "رهبر و استاد محبوب"‪ ،‬نور محمد تره کی‬ ‫آغاز نموده‪ ،‬اوضاع در داخل کشور را ارزیابی کرده‪ ،‬سپس به شدت تمام به انتقاد از ببرک کارمل و طرفداران او‬ ‫پرداخت‪ .‬به گفتۀ امین‪ ،‬پرچمی ها بجای آنکه مصروف کارهای مشخص باشند‪ ،‬به دسیسه چینی و افتراق در داخل حزب‬ ‫و جامعه می پردازند‪ .‬امین مسقیماً به حاضرین جلسه پیشنهاد نمود تا در بارۀ موجودیت این اشخاص در رهبری حزب‬ ‫بی اندیشند‪ .‬تره کی در این مورد سکوت اختیار کرد‪ .‬کارمل که نتوانست خونسردی خود را حفظ نماید‪ ،‬عکس العمل‬ ‫نهایت پر جوشی در برابر تحریک امین از خود نشان داد‪ " :‬در صورتیکه رفقاء این را معقول بدانند ما حاضر هستیم از‬ ‫چوکی های خود در حزب و دولت صرفنظر نمائیم‪ ".‬امین تو گوئی فقط انتظار چنین یک عکس العملی را داشت‪ " :‬در‬ ‫اینصورت من این پیشنهاد را به رأی گیری میگذارم‪ ،‬کی طرفدار آن است تا رفیق کارمل و همنظران او برای فعالیت‬ ‫های دیپلوماتیک به خارج از کشور فرستاده شوند؟" طی یک دقیقه همه چیز ها خاتمه یافته بود‪ ،‬با یک رأی اضافی‬ ‫پیشنهاد امین مورد تأئید قرار گرفت‪.‬‬ ‫کارمل باید بحیث سفیر به چکوسلواکیا می رفت‪ .‬برادر او‪ ،‬عضو کمیتۀ مرکزی بریالی در رأس نمایندگی سیاسی‬ ‫افغانستان در پاکستان قرار میگرفت‪ .‬عضو دیگر کمیتۀ مرکزی داکتر نجیب اهلل ( در آینده منشی عمومی حزب و رئیس‬ ‫جمهور افغانستان) در تهران‪ ،‬وزیر داخله نور احمد نور در واشنگتن و اناهیتا راتب زاد در یوگوسالویا به حیث سفراء‬ ‫تعیین شده بودند‪ .‬یکی از اعضای دیگر کمیتۀ مرکزی به نام عبدالمجید سربلند به حیث جنرال قونسل افغانستان در بمبی‬ ‫تقرر یافته بود‪.‬‬ ‫قبل از عزیمت به پراگ ببرک کارمل مخفیانه همه طرفدارن مهم خود را جمع نموده اعالم کرد که در عدم موجودیت‬ ‫وی رهبری جناح "پرچم" را وزیر پالن و اقتصاد‪ ،‬سلطان علی کشتمند به عهده میگیرد‪" .‬نفرهای" امین که میان‬ ‫طرفداران کارمل جابجا شده بودند بالفاصله در اینباره به امین اطالع رساندند‪.‬‬ ‫در دفتر "کشف" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬نیز دیگر معتقد شده بودند که پرچمی ها بیکار ننشسته اند‪ .‬شاید به همین دلیل سفیر‬ ‫پوزانوف نخواست ببرک کارمل را در آستانۀ عزیمتش از کابل بپذیرد‪ .‬سفیر بخوبی درک میکرد که امین بالفاصله از‬ ‫همه چیز آگاهی خواهد یافت‪.‬‬ ‫روز جمعه تاریخ ‪ ۸۵‬جون کارمل‪ ،‬بریالی‪ ،‬سر بلند و اناهیتا بطور غیر مترقبه در مقابل دروازۀ ورودی سفارت پدیدار‬ ‫گردیدند‪ .‬اما پس از گفتگوی نچندان طویل با محافظین سفارت قطار موترها که متشکل از چهار عراده بود از مقابل‬ ‫سفارت دور شده و داخل یکی از پس کوچه ها رفته از نظر ها ناپدید گردیدند‪ .‬به "مهمانان" گفته شده بود که سفیر‬ ‫پوزانوف به شهر رفته‪ ،‬در حالیکه این حقیقت نداشت‪ ،‬زیرا سفیر صرفنظر از آنکه رخصتی بود در دفتر بود‪ .‬قطار‬ ‫موترها پس از راه پیمائی نچندان زیاد در برابر ویالی که خبرنگار "تاس" در آن میزیست توقف نمود‪ .‬کارمل با مسؤول‬ ‫قبلی آژانس "تاس" که دیگر کابل را ترک گفته بود بخوبی آشنایی داشت‪ .‬بجای او مأمور جدید کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬لئونید‬ ‫بیریوکوف آمده بود‪ .‬چون بیریوکوف فقط چند روزی میشد که به کابل رسیده بود هنوز از عمق مخالفت های "خلق" و‬ ‫"پرچم" بدرستی آگاهی نداشت‪ .‬ولی از ورای دوسیه های آنها در مسکو‪ ،‬با کارمل و طرفدارانش شناخت غیابی داشت‪ .‬با‬


‫دیدن چهار تن از پرچمی های سر شناس که حوالی ساعت ده شام به منزل او آمده بودند و در برابر دروازۀ خانه اش‬ ‫ایستاده بودند‪ ،‬تعجب بی حد و حسری بیریکوف را فراگرفت‪.‬‬ ‫ببرک کارمل پس از آنکه بیریوکوف دروازه را باز کرد گفت‪ " :‬من ببرک کارمل هستم‪ ،‬و در حالیکه همراهانش را‬ ‫معرفی میکرد‪ ،‬افزود‪" :‬اینها همه رفقای من و اعضای کمیتۀ مرکزی حزب هستند‪".‬‬ ‫بیریوکوف که تکان خورده بود گفت‪ " :‬بلی‪ ،‬رفیق کارمل‪ ،‬من شما را میشناسم‪ ،‬بسیار خوشوقت استم‪ ،‬بفرمائید‪ ،‬داخل‬ ‫شوید‪".‬‬ ‫کارمل‪" :‬بهتر خواهد بود اگر موترهای ما نیز داخل حویلی شوند‪".‬‬ ‫بیریوکوف در حالیکه دروازه را می گشود گفت‪" :‬بلی‪ ،‬بلی البته"‪ ،‬و چهار عراده موتر که در داخل آنها برعالوۀ‬ ‫دریوران‪ ،‬محافظین نیز نشسته بودند بالفاصله داخل حویلی ویال شدند‪.‬‬ ‫کارمل تو گوئی صاحب خانه است‪ ،‬فوراً به اتاقی که در منزل اول قرار داشت و الکسی پیتروف صاحب سابق منزل و‬ ‫قبل از آن آمر دفتر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل به نام گاوریلین او را می پذیرفتند‪ ،‬سری زد‪.‬‬ ‫اناهیتا که کودک شش ما هۀ محمود بریالی را در آغوش داشت به طبقۀ دوم باال شد‪ ،‬جائیکه همسر بیریوکوف‪ ،‬نینا به‬ ‫کمک او شتافت‪ .‬نجیب و سربلند در دهلیز جابجا شدند‪.‬‬ ‫کارمل هدف آمدن ناگهانی خود را چنین توضیح کرد‪" :‬الزم است فوراً با رفیق پوزانوف مالقات صورت بگیرد‪ .‬اما این‬ ‫خواهش ما را رد میکنند‪ .‬مگر اینکار بسیار عاجل است‪".‬‬ ‫بیریوکوف از توضیحات بعدی درک کرد که به عقیدۀ "مهمانان" ‪ ،‬رفقای شوروی از واقعیت فیصلۀ بیروی سیاسی مبنی‬ ‫بر تبعید افتخاری پرچمی ها آگاهی ندارد‪ ،‬و در صورتیکه رهبری شوروی از واقعیت باخبر شود‪ ،‬فوراً مداخله نموده و‬ ‫خلقی های گستاخ را به جاهایشان خواهند نشاند‪.‬‬ ‫بیریوکوف با آنکه در دفتر استخباراتی کابل مأمور تازه کاری بود‪ ،‬اما با آنهم تصور عمومی از اوضاع را تا تابستان‬ ‫‪ ۵۷۹۲‬داشت‪ .‬وقتی او به حرفهای کارمل گوش میداد‪ ،‬به باور ساده لوحانۀ وی به صادق بودن رفقای شوروی و اینکه‬ ‫آنها توانائی آنر ا داشتند تا در اوضاع مداخله کرده و کمک خواهند نمود‪ ،‬تعجب میکرد‪ .‬در عین حال بیریوکوف چارۀ‬ ‫دیگری نداشت‪ ،‬او نمی توانست این همه مهمانان محترم را از خانۀ خود خارج بسازد‪ .‬مهمانان در این میان با برده باری‬ ‫نشسته بودند و کمک او را انتظار داشتند‪.‬‬ ‫بیریوکوف پس از آنکه به افغانها چای آورد‪ ،‬گفت که میخواهد به سفارت سر بزند و کوشش میکند سفیر را جستجو نماید‪.‬‬ ‫آمر نوکریوال سفارت در حالیکه با تمسخر به بیریوکوف میدید گفت که سفیر رهسپار ماهیگیری گردیده و معلوم نیست‬ ‫چی وقت برخواهد گشت‪ .‬در "دفتر" بیریوکوف با ایوان یرشوف برخورد‪ .‬او پس از شنیدن حرفهای همکار خود عمیقاً به‬ ‫فکر فرو رفته و سپس مشورۀ "با ارزشی" داد‪" :‬تو ببین که آنها چی میخواهند‪ ،‬و فردا صبح گذارش بده‪".‬‬ ‫دیگر تقریباً نیمه شب شده بود‪ .‬بیریوکوف بدون آنکه کدام نتیجه ای به دست آورده باشد به خانه برگشته‪ ،‬همه نوشیدنی ها‬ ‫و خوردنی ها را باالی میز در برابر مهمانان گذاشته (انتخاب زیادی نداشت‪ :‬خسته و چیپس) و به شنیدن شکایات پرچمی‬ ‫ها ادامه داد‪ .‬گاه گاهی بعضی از مهمانان از تلفون زنگ میزدند‪ ،‬اما کوشش میکردند به زبان پشتو که بیریوکوف با آن‬ ‫بلد نبود حرف بزنند‪ .‬بیریوکوف صرف از لحن و بعضی کلمات حدس میزد که غالباً در تلفون با نظامیان که از آنها‬ ‫خواهش های میشد مکالمه صورت میگرفت‪.‬‬ ‫بیریوکوف خود را در وضعیت مضحکی احساس میکرد‪ .‬نیمه های شب در منزل مأمور کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬مخالفین‪ ،‬حتی‬ ‫دشمنان حکومت بر حال افغانستان نشسته بودند و صحبت میکردند‪ .‬آنها آشکارا به تره کی دشنام می دادند و با رکیک‬ ‫ترین الفاظ از امین یاد می کردند؛ از تلفون بیریوکوف که احتماالً از طرف ادارۀ امنیت شنیده میشد‪ ،‬به بیرون زنگ‬ ‫میزدند‪ .‬مهمانان بنظر می رسید که تا فردا اصالً نمی خواستند از جاه هایشان تکان بخورند‪ .‬حاال دیگر رفتن بدون آنهم‬ ‫امکان نداشت‪ ،‬چون قیود شبگردی شروع شده بود و در کابل آنروزها حتی با داشتن نام شب هم کمتر کسی جرئت میکرد‬ ‫به بیرون برود‪ .‬و مخصوصاً به اینها که به نظام موجود چلینج داده بودند‪ ،‬بهیچوجه مصلحت نبود با سرنوشت خود‬ ‫بازی کنند‪.‬‬ ‫ناوقت های شب بیریوکوف کوشش آخری خود را انجام داد تا کمکی را از بیرون بدست بیاورد‪ .‬او بخاطر آورد که در‬ ‫ویالی همسایه که در آن والیری ستاراستین که حاال به رخصتی به شوروی رفته بود‪ ،‬گاوریلین آمر قبلی دفتر کی‪ .‬جی‪.‬‬ ‫بی‪ .‬در کابل که حاال برای مأموریت کوتاه مدت به افغانستان آمده بود زندگی میکند‪ .‬والینتین گاوریلین که مأموری بود‬ ‫مجرب و آبدیده در مسائل افغانستان در ترکیب گروپی که با یرشوف آمده بود قرار داشت‪ .‬اما دگروال گاوریلین نیز مانند‬ ‫دیگران ترجیح داد در حاشیه بماند‪ .‬گاوریلین پس از آنکه دانست که مأمورین سفارت و همچنان یرشوف‪ ،‬بیریوکوف را‬ ‫تنها گذاشته اند به "خبرنگار" مشوره داد تا الی صبح منتظر بماند و سپس تمام جریان را به مقام باال خبر بدهد‪.‬‬ ‫همزمان با طلوع آفتاب مهمانان ویالی "تاس" را ترک کردند‪ .‬هنگام خداحافظی ببرک کارمل با دقت تمام مستقیماً به‬ ‫چشمان بیریوکوف خیره شده با اطمینان خاطر گفت‪" :‬ما و شما رفیق لئونید باز هم خواهیم دید‪".‬‬ ‫بیریوکوف پس از آنکه دروازه را عقب افغانها بست‪ ،‬نفس راحتی کشیده و برای لحظاتی روی سنگ سرد صفه نشسته و‬ ‫سگرتی را در داد‪ .‬در همین وقت ناگهان باالی بام ویال در ارتفاع نهایت پائین هیلیکوپتری به پرواز درآمد‪ .‬هیلیکوپتر‬ ‫چرخی در پیرامون زده‪ ،‬سپس مجدداً بطرف ویال آمده و درست باالی آن توقف کرد‪ .‬بیریوکوف با وحشت زدگی فکر‬


‫کرد‪" :‬اگر همین اکنون از باال یک بمب دستی بیاندازند‪ ،‬همه چیزها ختم خواهد شد‪ ".‬هیلیکوپتر لحظاتی با چرخهایش سر‬ ‫و صدای مهیبی را باالی سر بیریوکوف به راه انداخته‪ ،‬سپس به شدت تمام دور خورده و جانب مرکز شهر رفت‪.‬‬ ‫بیریوکوف با آنکه هنوز وقت بود روانۀ سفارت شد‪ .‬عجیب بود که سفیر پوزانوف نیز در این صبح وقت به دفتر آمده‬ ‫بود‪ .‬بیریوکوف که کامآل درمانده‪ ،‬کم خوابیده و وحشت زده بود با صدای بریده بریده شروع به گذارش وقایع به سفیر‬ ‫کرد‪ .‬اما معلوم شد که پوزانوف قبالً در جریان قضایا قرار داده شده است‪.‬‬ ‫سفیر با لحن پدرانۀ که برای او سابقه نداشت بیریوکوف را مخاطب قرار داده گفت‪" :‬آرام باش‪ ،‬عزیزم ما به مسکو خبر‬ ‫دادیم که ببرک و رفقایش شب را در ویالی "تاس" سپری کردند‪ .‬تمام مسائل خوب است و حال برو و آمرین خود را در‬ ‫جریان وقایع قرار بده‪".‬‬ ‫بیریوکوف پس از آنکه از دفتر سفیر برامد‪ ،‬شروع به نوشتن تیلگرام عنوانی مرکز نمود‪ ،‬دقایقی بعد او متنی را که با‬ ‫خط ریزه در پانزده صفحه نوشته کرده بود در برابر معاون آمر "دفتر" آرلوف موروزوف گذاشت‪ .‬معاون با خونسردی‬ ‫متن را از نظر گذرانده‪ ،‬سپس بطرف کارمند اوپراسیونی بیریوکوف نظر انداخته پرسید‪:‬‬ ‫" تو میخواهی به وظیفه ات در اینجا ادامه بدهی؟ میخواهی؟ در اینصورت این "نوشته گک" هایت را به من بده یا هم‬ ‫خودت تمام آنها را از بین ببر‪ .‬و آنرا برای همیشه فراموش کن‪".‬‬ ‫معاون "دفتر" بخوبی میدانست که نوشته هایی از این قبیل صرف عصبانیت مسکو را میتواند تحریک نماید‪.‬‬ ‫کارمل که از مالقات با سفیر شوروی پوزانوف مایوس گردیده بود‪ ،‬تصمیم گرفت با خود تره کی صحبت کند و به بهانۀ‬ ‫خداحافظی کوشش کرد تره کی را از تهدید های قریب الوقوع باخبر بسازد‪" " :‬شاگرد وفادار و محبوبِ" شما بخاطر‬ ‫کسب تمام قدرت بهیچ چیز ترحم نخواهد کرد‪ ،‬چشمان خود را باالخره باز کنید‪ ".‬مگر تره کی در جواب قهقهه سر داده‬ ‫گفته بود‪" :‬رنجش‪ ،‬عقل ترا ابر آلود ساخته است‪ .‬امین هر لحظه آماده است بخاطر من جان خود را فدا نماید‪ ،‬و این‬ ‫حقیقت است‪ ".‬این دو که دیگر چیزی برای گفتن نداشتند با همدیگر خدا حافظی کردند‪.‬‬ ‫مشاور ارشد در امور حزبی‪ ،‬هارازوف را از حادثۀ ایکه شب با پرچمی ها اتفاق افتیده بود‪ ،‬باخبر نساختند‪ .‬هارازوف‬ ‫نتواسته بود روابطش را با کارمندان کی‪ .‬جی‪ .‬بی تأمین کند‪ .‬شاید علت آن در دوستی هارازوف با مشاور ارشد نظامی‬ ‫گوریلوف بوده باشد‪ .‬نظریات جنرال گوریلوف در آن هنگام در رابطه به بسیاری از مسائل با دیدگاه های مأمورین کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬مطابقت نداشت‪ .‬هارازوف روابط نهایت نیک با سفیر پوزانوف داشته و همچنان صحبت های طویل را با‬ ‫نظامیان به راه می انداخت‪ ،‬در حالیکه طی سه ماه مؤفق نشد روابط در خور توجهی با "همسایگان نزدیک" (مأمورین‬ ‫دفتر "کشف" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ).‬تأمین نماید‪.‬‬ ‫هارازوف حدس میزد که اطالعاتی را که او به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست می فرستد بعضاً شدیداً در تفاوت با‬ ‫معلوماتی که "همسایگان نزدیک" از طریق چینل های خود به مسکو می فرستادند‪ ،‬قرار داشت‪.‬‬ ‫باری مشاور اقتصادی سفارت که نظر به خصوصیت وظایفش تماس های کاری با وزیر پالن افغانستان میداشت به‬ ‫هارازوف یاد آور شد که سلطان علی کشتمند آرزو دارد با او مالقات نماید‪.‬‬ ‫هارازوف برای مالقات منزل محقری را که برای ادارۀ مشاورین در امور حزبی تخصیص یافته بود پیشنهاد کرد‪.‬‬ ‫کشتمند این پیشنهاد را رد کرده و دلیل آورده بود‪" :‬نمیخواهم که در اینباره بالفاصله به امین خبر بدهند" و به نوبۀ خود‬ ‫پیشنهاد نموده بود تا مالقات مذکور شب هنگام در میدانی عقب بالک های رهایشی میکروریان صورت بگیرد‪ .‬اما این‬ ‫پیشنهاد از طرف هارازوف رد شد‪ .‬هارازوف معقول نمیدانست که نمایندۀ رسمی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی‬ ‫در اینگونه بازی های مخبرانه اشتراک ورزد‪ .‬چند روز بعد کشتمند را به نام دسیسه گر‪ ،‬اجنت شبکه های جاسوسی‬ ‫خارجی و دشمن انقالب دستگیر و به زندان انداختند‪.‬‬ ‫کارمل ببرک (مطابق متن) که آهسته آهسته با وظایفش به حیث سفیر در پراگ آشنائی می یافت‪ ،‬ناگهان تیلگرامی را از‬ ‫کابل که به او از تقرر جدیدش خبر میداد‪ ،‬دریافت‪ .‬در تیلگرام به او هدایت داده میشد تا فوراً به افغانستان برگردد‪ .‬پس‬ ‫از دریافت تیلگرام کارمل احساس کرد که اوضاع در رابطه به او تغییر یافته است و به کمک کارمندان وزارت امنیت‬ ‫‪27‬‬ ‫دولتی چکوسلواکیا پراگ را به صوب آسایشگاه های والیت کارلوی واری ترک نموده و در یکی از ویال های‬ ‫مخصوص مخفی گردید‪ .‬قضیۀ مذکور امین را برافروخت‪ .‬در اثر هدایت امین به پراگ دسته ای برای از بین بردن‬ ‫کارمل فرستاده شد‪ ،‬ولی ادارۀ "کشف" چکوسلواکیا توانست دستۀ اعزام شده را خنثی بسازد‪.‬‬ ‫مقارن همین زمان هیأت حزبی ‪ -‬دولتی کشور چکوسلواکیا تحت ریاست منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اینکشور‪،‬‬ ‫واسیل بیل یاک به کابل سفر کرد‪ .‬تره کی و امین حین گفتگوها با مهمامان چکوسلواکی تقاضا کردند تا کارمل را تسلیم‬ ‫آنها نمایند‪ .‬آنها (تره کی و امین) تهدید آمیز تأکید می کردند‪" :‬اگر شما اینکار را نکنید‪ ،‬ما شما را نمی توانیم دوستان‬ ‫خود حساب کنیم‪".‬‬ ‫‪27‬‬

‫یاد میکنند‪ .‬والیت مذکور در غرب منطقۀ تأریخی بوهیمیای جمهوریت چک موقعیت دارد‪.‬‬

‫آلمان ها والیت مذکور را به نام کارلسباد‬ ‫آسایشگاه ها و آب های داغ و مفید معدنی شهرت دارد‪.‬‬

‫منطقۀ مذکور از بابت موجودیت‬


‫ولی بیل یاک در جواب با احترام تبسمی بر لب می آورد‪ .‬پس از ختم بخش رسمی مالقات و رفتن تره کی‪ ،‬امین به بیل‬ ‫یاک گفته بود‪ " :‬اگر ما رد کارمل را دریابیم‪ ،‬او را به کابل منتقل ساخته و اینجا به عنوان اجنت سی‪ .‬ای‪ .‬ای‪ .‬تیرباران‬ ‫خواهیم کرد‪".‬‬ ‫بیل یاک که در اینمورد توصیه های خاص مسکو را بدست داشت باز هم حرفهای امین را بدون تبصره گذاشت‪.‬‬ ‫ببرک کارمل حین تابستان و خزان ‪ ۵۷۹۲‬نه تنها برای خلقی ها بلکه برای مسکو نیز به درد سر بزرگی مبدل شده بود‪.‬‬ ‫از یک طرف کارمل که انقالبی مجرب‪ ،‬مبارز وفادار و شعوری بوده‪ ،‬و دوست آزمایش شده و قابل اعتماد اتحاد‬ ‫شوروی به حساب میرفت‪ ،‬باید از انتقام گیری مخالفینش بر حذر میماند‪ .‬از جانب دیگر تره کی و امین نیز نباید ناراضی‬ ‫باقی می ماندند‪ .‬این دو شخص در شرایط کنونی مظهر قدرت واقعی و قانونی بوده و در کار بود تا به آنها احترام و‬ ‫پشتیبانی صورت میگرفت‪.‬‬ ‫کارمل به نوبۀ خود نمیخواست بیصدا در تبعید تحمیلی به سر برد‪ ،‬او با پرچمی های سر شناس دیدن میکرد و با آنها‬ ‫پالن های مبارزه با دشمنان را مطرح می ساخت‪ .‬در بارۀ حرکات کارمل فوراً به کابل خبر می رسید‪ ،‬زیرا ادارۀ‬ ‫استخباراتی امین این انقالبی فراری(هدف کارمل است‪ .‬غ‪.‬ج‪ ).‬را از هر سو زیر ترصد قرار داده بود‪.‬‬ ‫امین بخوبی درک می کرد که دولت چکوسلواکیا به ارادۀ خود به دشمن او پناه نداده‪ ،‬بلکه در این رابطه پشتیبانی و نظر‬ ‫مسکو وجود داشته است‪ .‬به همین علت در هر مالقاتی که با مأمورین شوروی میداشت به آنها طعنه آمیز خاطر نشان می‬ ‫ساخت‪ " :‬شما چطور می توانید یک دسیسه گر و جاسوس سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬را مخفی بسازید؟ کارمل علیه ما فعالیت های‬ ‫خرابکارانه را به پیش می برد و شما در این راه او را تشویق می کنید؟"‬ ‫آمر "دفتر" اوسادچی سر انجام تیلگرامی را به مسکو ارسال داشت و در آن از رهبری خود تقاضا کرد تا راه و چاره ای‬ ‫بسنجند و رفیق کارمل را بر جایش بنشانند‪ .‬در متن تیلگرام اوسادچی ضمناً آمده بود‪" :‬سفیر اسبق جمهوری دیموکراتیک‬ ‫افغانستان در پراگ کارمل ببرک ( اسم ببرک کارمل را در اسناد رسمی اتحاد شوروی همینطور نوشته میکردند‪ ).‬که از‬ ‫طرف رفقای چکوسلواکی پنا هندگی سیاسی را در آنکشور بدست آورده است‪ ،‬پس از سبکدوشی از وظیفه به وطن عودت‬ ‫ننموده و به فعالیت ها میان پرچمی های که در خارج استند ( در کشورهای سوسیالیستی و کپیتالیستی) پرداخته است‪ .‬او‬ ‫کوشش میکند تا طرفداران خود را برای مبارزه علیه رژیم کنونی در افغانستان و حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬متحد بسازد‪".‬‬ ‫معاون دفتر روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی اولیانوفسکی پس از مطالعۀ این نامۀ محرم‬ ‫فوراً یادداشت ذیل را به سکرتریت کمیتۀ مرکزی نوشت‪:‬‬ ‫" صالح میدانیم تا به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چکوسلواکیا پیشنهاد شود که با کارمل ببرک صحبت صورت گرفته‬ ‫و توجه موصوف به قطع فعالیت ها علیه نظام مترقی در افغانستان جلب گردد‪ ".‬چندی بعد سفیر شوروی در پراگ هدایت‬ ‫دریافت کرد تا با یکی از مسؤولین کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چکوسلواکیا مالقات نموده و از او بخواهد تا با کارمل‬ ‫گفتگو نماید‪ .‬اجزای مهم گفتگو قرار ذیل تعیین گردیده بود‪:‬‬ ‫" فعالیت های کنونی کارمل ببرک کسانی را که به او پناهندگی سیاسی داده اند و رفقای شوروی را در یک وضعیت‬ ‫جعلی و نامناسب در مقابل رژیم انقالبی افغانستان قرار میدهد‪".‬‬ ‫به کارمل "توصیه" میشد از یاد آوری های فوق الذکر "نتیجه گیری های درست بکند‪".‬‬ ‫حکایت می کنند که کارمل حکمی را که در باره اش صادر کرده بودند خاموشانه شنیده و اندوهگینانه خاطر نشان ساخته‬ ‫بود‪" :‬صبر کنید‪ ،‬بزودی رفقای شوروی با من با زبان دیگری حرف خواهند زد‪".‬‬ ‫تو گوئی علم غیب داشت‪.‬‬ ‫در این میان مأموریت مشاور امور حزبی هارازوف پس از سه ماه در افغانستان به پایان رسید‪ .‬او بدون هرگونه تأسفی‬ ‫با این کشور که نتواست به راز های آن پی ببرد خدا حافظی کرده و به شهر آرام و مستریح ویلنیوس (پایتخت جمهوریت‬ ‫لیتوانیای شوروی‪ .‬غ‪.‬ج‪ ).‬برگشت‪ .‬او قبل از رفتن به شهر خود در مسکو توقفی کرد تا اندکی استراحت نموده و به تداوی‬ ‫خود بپردازد‪ .‬هارازوف فکر میکرد که شاید او را به کمیتۀ مرکزی دعوت کرده از او در بارۀ اوضاع در داخل حزب‬ ‫دیموکراتیک خلق پرسیده و نظر او را در مورد آنکه با "انقالبیون افغان" چگونه روابط تأمین گردد‪ ،‬خواهند پرسید‪ .‬اما‬ ‫روز ها یک ی پی دیگری سپری می شدند ولی او را هیچکسی از کمیتۀ مرکزی نزد خود دعوت نمی کرد‪ .‬پس از انتظار‬ ‫‪28‬‬ ‫بی فرجام هارازوف خود گوشی تلفون را برداشته و به سوسلوف زنگ زد‪:‬‬ ‫"رفیق سوسلوف‪ ،. . .‬از مأموریت نهایت مهم برگشته ام و میخواهم گذارش ‪". . .‬‬ ‫سوسلوف‪ " :‬نی‪ ،‬نی این مربوط من نیست‪ .‬پونوماریف بزودی از رخصتی برمیگردد‪ ،‬به او گذارش بدهید‪".‬‬

‫‪28‬‬

‫در مورد سوسلوف شایعاتی زیادی وجود دارند‪ .‬گفته میشود که شخص مذکور دیر زمانی نفر دوم در حزب کمونیست شوروی پس از ل‪ .‬بریژنیف بشمار میرفت و تأثیر فیصله کنی‬ ‫باالی او داشت‪.‬‬


‫مدتی بعد هارازوف در شفاخانه بستری گردید‪ .‬پونوماریوف که در این میان از رخصتی برگشته بود خود به هارازوف‬ ‫در شفاخانه تلفون کرد‪:‬‬ ‫"چطور‪ ،‬کوه های افغانستان سرت را به چرخ آوردند؟"‬ ‫هارازوف‪" :‬من قبل از سفر به افغانستان هم صحتم خوب نبود‪".‬‬ ‫پونوماریوف‪" :‬تو میتوانی فورأ به کمیتۀ مرکزی بیائی؟"‬ ‫از اینکه باالخره از او یاد کردند به هارازوف احساس شادمانی دست داد‪ .‬او فکر کرد که میخواهند نظریات او را‬ ‫بشنوند‪" :‬بلی‪ ،‬رفیق پونوماریوف‪ ،‬حرکت کردم‪".‬‬ ‫پونوماریوف بمجردی داخل شدن هارازوف به دفترش گفت‪" :‬تو میدانی من خود به کابل رفتنی استم‪ .‬برایم بگو که تره‬ ‫کی چی را دوست دارد‪ ،‬ودکا را یا کنیاک را؟ امین چی را ترجیح میدهد‪ ،‬چون در امریکا تحصیل کرده غالبأ ویسکی را‬ ‫باید دوست داشته باشد؟‬ ‫پونوماریوف دیگر هیچ سؤالی از هارازوف نداشت‪ .‬در یکی از لحظات هارازوف کوشش کرد چیزی بگوید‪ ،‬مگر‬ ‫مسؤول روابط بین المللی حزب دستش را تکان داد‪:‬‬ ‫" الزم نیست‪ ،‬من از تمام مسائل از طریق تیلگرام ها آگاهی دارم‪ ،‬ما آنجا منابع خوبی داریم‪".‬‬ ‫معاون پونوماریوف‪ ،‬اولیانوفسکی نیز عالقمندی به شنیدن حکایات هارازوف نشان نداد‪ .‬دلچسپ تر آنکه یکی از معاونین‬ ‫دیگر پونوماریوف به نام زاگالدین‪ ،‬همینکه هارازوف دهن به حکایت گشوده بود او را متوقف ساخته خود به حکایت‬ ‫اوضاع در کابل پرداخت‪ ،‬در حالیکه هیچ گاهی به افغانستان سفر نکرده بود‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫طی دو نیم ماه که از پیروزی انقالب ثور سپری شده بود‪ ،‬در افغانستان در حدود سی توطئه برای سرنگونی حاکمیت‬ ‫جدید افشاء گردید‪" .‬توطئه گران" را فورأ دستگیر می نمودند‪ ،‬از آنها به سرعت "اعترافات الزم" را بدست آورده و‬ ‫سپس معموالً بدون تحقیق و محاکمه تیر باران شان میکردند‪.‬‬ ‫در م اه آگست‪ ،‬لوی درستیز شاه پور و رئیس شفاخانۀ مرکزی داکتر علی اکبر توقیف گردیدند‪ .‬این دو نفر‪ ،‬هر دو غیر‬ ‫حزبی بودند‪ ،‬اما چرخ فشارها و تضییقات دیگر فرا گیر شده بود و هر آنکسی که اندکی هم در برابر بی اطاعتی از نظام‬ ‫جدید مظنون معلوم می شد‪ ،‬جزا می دید‪ .‬مدتی بعد نوبت وزیر دفاع نیز رسید‪.‬‬ ‫عبدالقادر قبالً هم عکس العمل منفی خود را در برابر کشمکش های درون حزبی ابراز داشته بود‪ .‬او درک می کرد که‬ ‫تداوم کشمکش ها برای شخص او عواقب ناگواری در بر خواهد داشت‪.‬‬ ‫پس از آنکه در کابل دستگاه محرم ارتباط مخابره جابجا شد‪ ،‬وزیر دفاع شوروی مارشال اوستینوف با استفاده از این‬ ‫دستگاه به قادر زنگ زد‪ .‬قادر پس از آنکه مراتب تبریکات و آرزوهای مؤفقیت را از مارشال اوستینوف شنید در جواب‬ ‫گفت‪:‬‬ ‫"رفیق مارشال‪ ،‬من حاضر هستم زندگی خود را بخاطر انقالب فدا نمایم‪ .‬من دوست صمیمی و وفادار اتحاد شوروی‬ ‫هستم‪ .‬ول ی شما باید بدانید که در داخل حزب ما بی نظمی ها و تضاد های دوامدار وجود دارند‪ .‬اکنون ما امید زیاد به‬ ‫مشاورین شما بسته ایم‪ ،‬به تجربه و ارادۀ آنها‪".‬‬ ‫قادر همچنان از اوستینوف خواهش کرد تا نقشه های مفصل افغانستان در اختیار او قرار داده شوند‪.‬‬ ‫اوستینوف‪" :‬نقشه ها فورأ به شما سپرده خواهند شد‪ ،‬آنچه که ارتباط می گیرد به تضادها‪ ،‬شما تشویش نکنید‪ ،‬همه چیزها‬ ‫سر به راه می شوند‪ .‬ما عندالموقع مشاورین جدید و با تجربه تر را به افغانستان خواهیم فرستاد‪ .‬ما فکر می کنیم که‬ ‫لیدران شما به توصیه های آنها گوش خواهند داد‪".‬‬ ‫شاید اوستینوف به آنچه که می گفت واقعاً باور داشت‪ .‬وزیر دفاع اتحاد شوروی اوستینوف هیچگاهی قبالً به افغانستان‬ ‫سفر نکرده بود و در آینده نیز‪ ،‬حتی پس از اعزام قوا به آنجا نخواهد رفت‪ .‬او واقعیت های افغانستان را بدرستی درک‬ ‫‪29‬‬ ‫نمی کرد‪ ،‬ولی در عین حال معتقد بود که در برابر بلشویک ها هیچگونه حصار ها ایستادگی کرده نمی توانند و آنها‬ ‫در افغانستان نیز کامیاب خواهند شد‪ .‬او باور داشت که با ارسال متخصصین هوشیار تمام دشواری ها حل و فصل می‬ ‫شوند‪ .‬اوستینوف جدال ها و خصومت های داخل حزب را جدی نمی گرفت‪ ،‬و این یکی از ضعف های او بود‪. . .‬‬ ‫نقشه ها را قادر به گمان اغلب فردای همان روز بدست آورد‪ .‬این نقشه ها محرم بودند و پس از ختم وظایف باید به‬ ‫جنرال گوریلوف مسترد می شدند و از تسلیمی امضای او گرفته میشد‪ .‬مشاورین جدید به افغانستان هر روز می آمدند‪،‬‬ ‫اما وضعیت در داخل حزب وخیمتر می شد‪ .‬آنعده از پرچ می های که به خارج نرفته بودند و هنوز به زندان انداخته نشده‬ ‫بودند‪ ،‬در اواسط تابستان به حالت اخفا درآمدند‪.‬‬

‫‪29‬‬

‫بلشویک به عضو جناح انقالبی ‪ -‬افراطی حزب سوسیال دیموکرات کارگری روسیه خطاب می شد‪ .‬حزب سوسیال دیموکرات کارگری روسیه بعدتر نام حزب کمونیست اتحاد‬ ‫شوروی را به خود گرفت‪ .‬بلشویک ‪ -‬اکثریت معنی میدهد‪.‬‬


‫قادر پرچمی نبود‪ .‬او تپ و تالش زیاد بخرچ می داد تا دور از جناح ها باقی بماند‪ .‬اما وضعیت طوری بود که کسی بی‬ ‫طرف باقی مانده نمی توانست‪ .‬آنهائیکه به تره کی و امین سوگند وفاداری یاد نمیکردند‪ ،‬فورأ در قطار دشمنان قرار‬ ‫گرفته و باید از بین می رفتند‪.‬‬ ‫در ماه مارچ امین شوخی گونه از قادر خواهش نموده بود تا به وی رتبۀ جنرالی را تفویض نماید‪.‬‬ ‫قادر در جواب به امین خاطر نشان ساخته بود‪ " :‬اینکار از صالحیت های من نیست‪ .‬رتبۀ جنرالی را صرف رئیس دولت‬ ‫می تواند تفویض نماید‪".‬‬ ‫امین در حالیکه با انگشت اش قادر را تهدید میکرد گفته بود‪ " :‬آه‪ ،‬قادر‪ ،‬تو اصالً عالقمند نیستی که نقش برازندۀ مرا در‬ ‫پیروزی قیام مسلحانه به رسمیت بشناسی‪".‬‬ ‫مقارن همین زمان در کابل نشریه ای به چاپ رسید که در آن تمام امتیازات در راه پیروزی انقالب ثور به امین و خلقی‬ ‫ها پیوست داده می شدند‪ ،‬نشریۀ مذکور وسیعاً تکثیر یافت‪.‬‬ ‫در یکی از روز های ماه آگست امین قادر را نزد خود به مهمانی دعوت کرد‪ .‬بهانۀ خوبی برای اینکار دست داده بود‪.‬‬ ‫قادر مورد اعتماد بزرگ قرار گرفته ب ود‪ ،‬او را به عضویت کمیتۀ مرکزی حزب پذیرفته بودند‪ .‬دختر امین در جام ها‬ ‫برای هردوی آنها ویسکی قیمت بها میریخت‪.‬‬ ‫در دیوار مهمانخانۀ امین نقشۀ افغانستان که از سنگ های نیمه قیمتی ساخته شده بود آویزان بود‪.‬‬ ‫امین قادر را مخاطب قرار داده پرسید‪" :‬این نقشه را می بینی؟ از بلوچستان تا سیستان از تو است‪ .‬دیگر تو مالک این‬ ‫زمین استی‪ .‬اما به یک شرط‪ ،‬که علیه من اقدام نکنی‪ .‬در غیر آن‪ ،‬مرگ‪".‬‬ ‫قادر در حالیکه به امین اطمینان میداد‪" :‬من علیه تو اقدام نمی کنم‪ .‬اما به من بگو‪ ،‬چرا مرا فریب دادی؟ به یاد داری تو‬ ‫یکجا با تره کی نزد من آ مده بودید و سوگند یاد می کردید که حزب متحد باقی خواهد ماند‪".‬‬ ‫امین به شدت جامش را کنار برد‪ ،‬طوریکه ویسکی باالی میز ریخت‪ .‬سپس کامالً به قادر خود را نزدیک ساخته‪ ،‬کف‬ ‫دست او را گرفته و در حالیکه مستقیماً به چشمانش میدید‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫"باالی من اعتبار داشته باش‪ ،‬و همه چیزها خوب خواهد شد‪".‬‬ ‫قادر دستش را آزاد ساخته و قدمی به عقب گذاشت‪:‬‬ ‫" من میدانم‪ ،‬تو میتوانی مرا دستگیر کنی و حتی بکشی‪ .‬من به خود خواهی ها و بازی های تو نمیتوانم پی ببرم‪ .‬من به‬ ‫آرمانهای انقالب خدمت میکنم‪".‬‬ ‫‪ . . .‬قادر در بارۀ گفتگوی خود با امین برای ما (نویسندگان) همینگونه حکایت کرد‪ .‬او همچنان سوگند خورد که‬ ‫هیچگونه اقدامی را علیه امین و تره کی انجام نداده بود‪ .‬دشوار است گفته شود که آیا قادر با ما تا آخر صادق بوده یا‬ ‫خیر؟ نظر به روایت های رسمی‪ ،‬پرچمی ها و عده ای از جنرال ها در وزارت دفاع‪ ،‬احتماالً هر کدام بطور جداگانه‬ ‫برای براندازی رژیم آمادگی می گرفتند و پالن هایی را طرح ریزی می نمودند‪ .‬در منابع افغانی حتی از تأریخ یک‬ ‫"انقالب" دیگر‪ ،‬یعنی ‪ ۵۸‬سپتمبر ‪ ۵۷۹۲‬یاد آوری می شود‪ .‬گفته می شد که لوی درستیز شاه پور و برخی از افسران‬ ‫عالی رتبه در وزارت دفاع وظیفه داشتند تا حمایت قطعات نظامی را تأمین نموده و قوماندانی خلقی ها را خنثی بسازند‪.‬‬ ‫سلطان علی کشتمند و پرچمی های سرشناس دیگر باید با اهالی غیر نظامی کار می کردند‪ ،‬آنها باید پس از دریافت‬ ‫دستور مردم را به پشتیبانی از مخالفین تره کی و امین به کوچه ها می کشیدند‪ .‬همه به آن نظر بودند که کارگردان‬ ‫عمومی درام آینده در صحنۀ سیاسی کابل کسی دیگری جز قادر نبود‪ .‬ولی قادر هنگام صحبت با ما این حدسیات را رد‬ ‫کرد‪ .‬اما حقایق ذیل قابل انکار نیستند‪ :‬به تاریخ ‪ ۵۹‬آگست ‪ ،۵۷۹۲‬یعنی یکصد و دوازده روز پس از "انقالب" ثور‪ ،‬یکی‬ ‫از مجریان عمده یی این انقالب به زندان انداخته میشود‪( .‬هدف قادر است)‬ ‫در آستانۀ حوادث‪ ،‬شامگاهان به وزیر دفاع عبدالقادر تیلگرامی را که از طرف قوماندان فرقۀ بیست که در شمال‬ ‫افغانستان در والیت کندز مستقر بود‪ ،‬می آورند‪ .‬در تیلگرام آمده بود‪ " :‬شورشیان میدان هوائی را اشغال کرده اند‪،‬‬ ‫خواهش میکنیم به ما کمک برسانید‪".‬‬ ‫قادر با خود گفت‪" :‬اینجا کدام کاسۀ زیر نیم کاسه است" و به ظابط امر خود هدایت داد تا یکبار دیگر با کندز در تماس‬ ‫شده و راپور رسیده را تأئید نماید‪ .‬دقایقی بعد روی میز قادر تیلکسی دیگری را مبنی بر خواهش کمک به کندز‬ ‫میگذارند‪ .‬قادر نزد تره کی میرود‪" :‬اوضاع در کندز وخیم است‪ ،. . .‬من پیشنهاد میکنم یک کندک کوماندو از‬ ‫باالحصار به آنجا فرستاده شود‪ ".‬در همین موقع به اتاق رئیس دولت‪ ،‬امین با دو تن از قهرمانان دیگر انقالب گالب زوی‬ ‫و وطنجار وارد می شوند‪ .‬تره کی به آنها تیلگرام رسیده از کن دز را نشان می دهد و از پیشنهاد قادر که به آنجا باید‬ ‫کندک کوماندو اعزام شود یاد آور می گردد‪ .‬امین گوشی تلفون را برداشته‪ ،‬شخصأ با کندز تماس می گیرد‪ .‬سپس گوشی‬ ‫را گذاشته میگوید‪" :‬در کندز آرامش حکمفرما است‪ .‬در آنجا هیچکسی بغاوت نکرده‪ .‬اینها همه دسایس قادر است‪ .‬به‬ ‫گمان اغلب او میخواست قوای کوماندو را برخیزاند تا بدینترتیب کودتای دیگری را به راه اندازد‪ .‬همه میدانند که قادر در‬ ‫اینکارها ماستر است‪".‬‬ ‫قادر برسم احترام در برابر تره کی تیارسی ایستاده گفت‪" :‬شما باالی کی حساب میکنید؟ این شخص (امین) نهایت‬ ‫خطرناک است‪ ،‬خطرناکتر از هر دشمن دیگر‪ ".‬قادر پس از ادای جملۀ فوق به تره کی رسم تعظیم نموده‪ ،‬شاگرس‬ ‫نموده و اتاق را ترک کرد‪.‬‬


‫قادر کامالً درک می کرد که چه چیزی بعد از این واقع خواهد شد‪ .‬او ملتفت بود که قصۀ "کندز" ماهرانه بافته شده بود‪.‬‬ ‫برادر امین‪ ،‬عبداهلل فقط چندی پیش به حیث مسؤول شورای انقالبی در شمال کشور تعیین گردیده بود؛ شایعات در بارۀ‬ ‫اشغال میدان هوائی را از طرف "شورشیان" غالباً او سازماندهی نموده بود‪.‬‬ ‫صبح روز بعد‪ ،‬طبق معمول‪ ،‬گوریلوف و زاپالتین قبل از شروع کار نزد وزیر دفاع افغانستان سر زدند‪ .‬قادر با صدای‬ ‫بشاش به آنها گذارش داد که هیچگونه حادثۀ خاصی طی شب گذشته بوقوع نپیوسته‪ ،‬همه قطعات نظامی در وضع الجیش‬ ‫خویش قرار داشته و به تمرینات معمول مصروف استند‪ .‬در اینوقت دفعتاً زنگ تلفون به صدا می آید‪ .‬قادر گوشی را بلند‬ ‫نموده‪" :‬فهمیدم‪ ،‬حرکت میکنم‪ ".‬و خطاب به مشاورین‪ " :‬مرا رئیس دولت نزد خود می خواهد‪ .‬اگر می خواهید‪ ،‬همینجا‬ ‫منتطر برگشتن من بمانید‪ ".‬سپس مکثی نموده‪ ،‬به اطرافش نگریسته افزود‪" :‬برای مبادا میخواهم برایتان بگویم‪:‬‬ ‫خداحافظ !" قادر نقشه های محرم شوروی را به گوریلوف داده اتاق را ترک نمود‪.‬‬ ‫یک ساعت سپری شد‪ ،‬ساعت دیگری‪ .‬باالخره یاور قادر در دفتر او هویدا شده خطاب به مشاورین خبر داد‪" :‬وزیر دفاع‬ ‫به ظُن خیانت ملی تحت توقیف قرار گرفته‪".‬‬ ‫گوریلوف در حالیکه رنگ از رخش پریده بود پرسید‪" :‬چی؟ آخر او رفیق من است! او قهرمان انقالب است‪ ".‬و با‬ ‫رکیک ترین کلمات به دشنام دادن لیدران افغانستان پرداخت‪.‬‬ ‫زاپالتین او را به سختی توانست آرام بسازد‪ .‬ولی گوریلوف لحظۀ بعد باز شروع کرد‪" :‬آنها‪ ،‬در آنجا‪ ،‬همه عقل خود را‬ ‫از دست داده اند‪ .‬آنها در وجود هر وزیر دفاع فقط دسیسه گر و جاسوس را می بینند‪ .‬برخیز‪ ،‬فوراً نزد امین میرویم‪".‬‬ ‫زاپالتین‪" :‬نی حاال‪ ،‬نی‪ .‬تو اکنون سرحال نیستی‪ .‬از روی خون گرمی و احساسات می توانی چیزهای بیجا بگوئی‪ ،‬باز‬ ‫یک جنجال دیگر را چگونه رفع بسازیم‪ .‬بیا مکثی کرده و بعد از ظهر نزد رفیق امین می رویم‪".‬‬ ‫امین مشاورین را باچهرۀ مالقات کرد که تو گوئی هیچ چیزی رخ نداده بود‪ .‬او قصداً زاپالتین را که رتبه و مقامش‬ ‫پائینتر از گوریلوف بود مخاطب قرار داده گفت‪ " :‬دوستان عزیز شوروی‪ ،‬من هدف آمدن شما را حدس میزنم‪ ".‬امین در‬ ‫حالیکه نشان می داد که سخت متعجب است دست هایش را باال برده و چهرۀ اندوهگینانه ای بخود گرفته گفت‪" :‬بلی‪،‬‬ ‫دشمن از پیش ما تیر شده بود‪ ،‬او کامالً در زیر زنخ ما قرار داشت‪ .‬میخواهم رسماً به شما خبر بدهم که وزیر دفاع‬ ‫اسبق‪ ،‬عبدالقادر خائن ملی و در رأس توطئۀ علیه حزب و انقالب قرار داشت‪".‬‬ ‫گوریلوف با هیجان اعتراض کنان گفت‪" :‬آیا تعداد این دسیسه گران نهایت زیاد نشده‪ ،‬دو روز قبل شما لوی درستیز را‬ ‫نیز به همین اتهام دستگیر نمودید‪". . .‬‬ ‫امین با خونسردی کالم گوریلوف را قطع نموده گفت‪ " :‬رفیق جنرال عزیز‪ ،‬به اطالع شما می رسانم که لوی درستیز‬ ‫شاه پور و همکار وی داکتر علی اکبر به جرم خود‪ ،‬یعنی اینکه مرتکب خیانت ملی شده اند‪ ،‬اعتراف نمودند‪ .‬آنها هر دو‬ ‫جواسیس سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬بوده و به اساس فیصلۀ محکمۀ انقالبی تیر باران خواهند شد‪ .‬شما شکی نداشته باشید که قادر نیز‬ ‫اعتراف خواهد کرد‪".‬‬ ‫گوریلوف بار دیگر با خون گرمی اظهار داشت ‪ :‬من شکی ندارم‪ .‬خبر دارم که شما چگونه هر اعترافی را که خواسته‬ ‫باشید به دست می آورید‪ .‬اما اکنون ما از شما ر سمأ خواهش میکنیم تا ثبوت مشخص جرم وزیر دفاع را در اختیار ما‬ ‫قرار بدهید‪ .‬شما باید دالیلی نهایت جدی برای تؤقیف او داشته باشید‪".‬‬ ‫امین مجدداً نظرش را باالی زاپالتین متمرکز ساخته در جواب گفت‪" :‬ما اینگونه دالیل را داریم‪ ،‬و به رهبری خود‬ ‫برسانید که ما آنها را در زودترین فرصت ارائه میکنیم‪".‬‬ ‫بمجردی ورود قادر به یکی از عمارات ارگ‪ ،‬ناگهان از عقب باالی او چهار مرد تنومند از ادارۀ امنیت حمله ور شده‪،‬‬ ‫باالی زمین افگنده‪ ،‬دست و پای بسته به زیر زمینی انتقالش داده بودند‪ .‬شام همان روز یونیفورم جنرالی را از تن او‬ ‫بیرون ساخته و در زیر دریشی عادی سربازان گذاشته و با اعمال فشار و شکنجه اولین تحقیق را از او بعمل آورده‬ ‫بودند‪ .‬قادر از چگونگی اینگونه تحقیقات آگاهی داشت‪ ،‬بنابرین او آماده بود‪ .‬برق دادن توسط سیم تلفون که در انگشتان‬ ‫زندانی می بستند و بدینترتیب از وی "تحقیق میکردند" "دعوت کردن والدیمیر" نامیده می شد‪.‬‬ ‫این نوع شکنجه حتی انسانهای نهایت نیرومند را وادار به تاب و پیچ خوردن می کرد‪ ،‬تو گوئی باالی تاوۀ داغی قرار‬ ‫گرفته باشد‪ .‬اسداهلل سرو ری‪ ،‬مادون قبلی قادر و پیلوت سابق که اکنون در رأس ادارۀ امنیت قرار داشت شخصاً "هندل"‬ ‫تلفون را به حرکت درمی آورد و مکرراً می پرسید‪:‬‬ ‫" به خیانت خود اعتراف کو‪ ،‬بگو که چگونه میخواستی انقالب ما را به امریکائی ها بفروشی؟"‬ ‫قادر از شدت درد تقریباً به سقف اتاق می پرید و چیغ میزد‪:‬‬ ‫" هر چی می خواهید در پروتوکول بنویسید‪ ،‬من همه را امضاء می کنم‪ ،‬با تمام اتهامات موافق استم‪".‬‬ ‫سروری‪" :‬کی در عقب تو است؟ کی ترا همراهی می کند؟"‬ ‫قادر‪ " :‬تو خو مرا می شناسی من با هیچیک از جناح ها ارتباط ندارم‪ ،‬من مستقل هستم‪".‬‬ ‫چند روز بعد قادر را به زندان پل چرخی که در بیست کیلومتری شهر کابل قرار دارد انتقال دادند‪ .‬بزودی او از‬ ‫موجودیت دو پرچمی مشهور دیگر کشتمند و رفیع که در همسایگی او بودند‪ ،‬آگاهی یافت‪ .‬به اساس روایت ادارۀ‬ ‫تحقیقات‪ ،‬قادر رهبری نظامی توطئه را به عهده داشته و دیگران ادارۀ سیاسی آنرا بدوش داشتند‪.‬‬


‫عضو بیروی سیاسی و وزیر پالن سلطان علی کشتمند را روزیکه باید برای اشتراک در کنفرانس ممالک رو به انکشاف‬ ‫‪30‬‬ ‫به کشور وینزویال سفر می کرد‪ ،‬دستگیر کردند‪ .‬به او سکرتر امین تلفون کرده گفته بود‪ " :‬فوراً به ارگ بیائید‪ ،‬رفیق‬ ‫تره کی می خواهد شما را ببیند‪ ".‬کشتمند بدون هرگونه شک و شبهه ای به ارگ رفته بود‪.‬‬ ‫جگړن تړ ون که به استقبال او برآمده بود‪ ،‬به او خبر داده بود‪ " :‬تو توقیف استی؟" کشتمند‪" :‬بخاطر چی؟" تړون‪" :‬بعداْ‬ ‫میدانی‪".‬‬ ‫سر و صورت کشتمند را با خریطۀ پوشانیدند و او را دیر زمان در جیپی پائین و باال در شهر چرخ می دادند و سرانجام‬ ‫در زیر خانه ای انداختند‪ .‬نیمه های شب نزد کشتمند سروری‪ ،‬تړ ون‪ ،‬آمر ادارۀ ضد کشف عزیز اکبری و اسد اهلل برادر‬ ‫زادۀ امین آمدند‪ .‬کشتمند نمیخواست پنهان کند که در عدم موجودیت ببرک کارمل او مسؤولیت پرچمی ها را بدوش داشته‬ ‫و رهبری جناح برای جر و بحث باالی مسائل جاری مخفیانه گردهم آمده بود‪ .‬به گفتۀ وی چون تجمع علنی امکان نداشت‬ ‫زیرا همه فوراً دستگیر میشدند بنابرین گردهمائی مخفیانه به راه انداخته شده بود‪ .‬در عین حال کشتمند تأکید می کرد که‬ ‫آنها هیچگونه توطئه یا اقدامی را برای براندازی حاکمیت پالن گذاری ننموده‪ ،‬برعکس او رفقایش را دعوت می کرد تا‬ ‫از تعقل کار گرفته و با حاکمیت بازی نکنند‪ .‬اما کسانیکه وظیفه گرفته بودند تا از کشتمند تحقیق بعمل بیآورند‪ ،‬عالقمند‬ ‫اینگونه اعترافات نبودند‪ ،‬آنها چیزهای دیگری می خواستند‪.‬‬ ‫تحقیقات کشتنمد از همان شروع با شکنجۀ برقی همراه بود‪ .‬سروری با رضایت خاطر شیوۀ مذکور را باالی او تطبیق‬ ‫میکرد‪ .‬کشتمند از شدت درد پیچ و تاب می خورد‪ .‬دردها آنقدر جانگداز بودند که کشتمند در شب دوم تحقیقات از شکنجه‬ ‫کنندگان خواهش کرد تا او را از بین ببرند‪.‬‬ ‫سروری در حالیکه باالی او می خندید گفته بود‪" :‬هر چیز وقت خود را دارد‪ .‬اول تو به ما حکایت کن که چگونه علیه‬ ‫حزب توطئه اندوزی میکردی‪ .‬معلوم است که تو از ما تنفر داری‪ ،‬بلی؟"‬ ‫کشتمند موافقت کنان‪" :‬حاال تنفر دارم‪ ،‬شما خود را کمونیست می نامید‪ ،‬در حالیکه در واقعیت شما فاشیست استید‪".‬‬ ‫سروری‪" :‬از سهم خود در توطئۀ مسلحانه حکایت کو‪".‬‬ ‫کشتمند‪" :‬من یک فرد غیر نظامی هستم‪ ،‬از کدام سهم مسلحانه شما حرف می زنید؟ کی باالی شما باور خواهد کرد؟"‬ ‫کشتمند را ده روز پی در پی لت و کوب کرده و با برق شکنجه می دادند‪ .‬باری یکی از محافظین در گوش او گفته بود‬ ‫که گویا در اتاق همجوار خانم او‪ ،‬کریمه را زیر شکنجه قرار داده اند‪ .‬پس از شنیدن خبر مذکور کشتمند آماده بود‬ ‫هرگونه اعترافی را به امضاء برساند‪ .‬و به امضاء رساند‪ .‬در پروتوکول تحقیقات ضمناً آمده بود که "کشتمند قصد داشت‬ ‫طرفداران خود را به کوچه ها بکشد و تظاهرات ضد رژیم را به راه اندازد‪".‬‬ ‫موج دستگیری ها همه کشور را فراگرفته بود‪ .‬اینکه در واقعیت کودتائی زیر دست قرار داشت یا خیر‪ ،‬دیگر مهم نبود‪،‬‬ ‫مهم آن بود که امین از وضعیت بوجود آمده وسیعاً به نفع خود استفاده میکرد‪ .‬موقع مناسبی به او دست داده بود تا‬ ‫مخالفین داخلی خود را به یکبارگی قلع و قمع نماید‪ .‬در اخیر تابستان و شروع خزان اضافه از سه هزار پرچمی و‬ ‫هواخواهان آنها به زندان ها انداخته شده و بدون تحقیق و محاکمه تیرباران شدند‪ .‬منابع رسمی در افغانستان تأکید میکنند‬ ‫که در مجموع از اپریل ‪ ۵۷۹۲‬الی سپتمبر ‪ ۵۷۹۷‬بیش از دوازده هزار نفر دستگیر و سپس از بین برده شدند‪.‬‬ ‫طی ماه سپتمبر حکومت افغانستان اسناد تحقیقات دستگیر شدگان و "اعترافات" آنها را به نشر رساند‪ .‬اسناد انتشار یافته‬ ‫نشان میدهند (میدادند) که اهداف کودتای در حال تدوین عبارت بودند از‪" :‬براندازی حکومت خلقی ها که از خط‬ ‫"سوسیالیزم عدول" نموده بود‪ ،‬ایجاد رژیمی که جواب دهندۀ تقاضاهای توده های وسیع مردم باشد و تأمین حمایت همه‬ ‫کشورهای جهان از این حکومت‪".‬‬ ‫سرکردگان توطئه به اعدام محکوم شده و سائرین حبس های طویل المدت‪ ،‬الی بیست سال بدست آوردند‪.‬‬ ‫جنرال کوماندو گوریلوف یگانه کسی در جمله ای شوروی ها نبود که تالش میکرد "توطئه گران" را نجات داده یا حد‬ ‫اقل وضعیت آنها را بهبودی بخشد‪ .‬اما همۀ آنها با استدالل تره کی و مخصوصاً موضع قاطع امین روبرو می شدند؛‬ ‫شوروی ها معموالً پس از شنیدن حرفهای تره کی و امین عقب نشینی نموده و از مطمئن بودن قبلی آنها اثری هم باقی‬ ‫نمی ماند‪ .‬آنها دیگر ملتفت شده بودند که کی صاحب خانه است‪ ،‬و آرزو نداشتند با صاحب خانه سر دشمنی را باز‬ ‫نمایند‪). . .( .‬‬ ‫هنگامیکه سفیر پوزانوف با لحن نهایت محتاطانه از رئیس دولت افغانستان علت زندانی ساختن وزیر دفاع قادر را‬ ‫پرسید‪ ،‬تره کی در برابر این سؤال پوزانوف نطق قهر آلودی را سر داده گفته بود که آنها در کابل توطئۀ ضد دولتی را‬ ‫که در آن کشورهای چ ون ایاالت متحدۀ امریکا‪ ،‬چین‪ ،‬ایران‪ ،‬عربستان سعودی و آلمان فدرال سهیم بودند خنثی ساختند‪.‬‬ ‫توطئه گران می خواستند تره کی و امین را از بین ببرند‪ .‬تره کی در ادامه گفته بود که لوی درستیز شاه پور و داکتر‬ ‫علی اکبر به همه حقایق اعتراف نموده و نامهای خاینین دیگر را ک ه در جملۀ آنها قادر و سائر افراد سر شناس نیز قرار‬ ‫دارند بر مال ساخته اند‪.‬‬

‫‪30‬‬

‫جمهوری بولیواریان وینزیویال در شمال امریکای جنوبی موقعیت دارد‪ .‬از یک طرف با اقیانوس اتلس و بحیرۀ کاریب و از جانب دیگر با کشورهای گایانا‪ ،‬برازیل و کولمبیا‬ ‫همسرحد میباشد‪ .‬پایتخت این کشور شهر کاراکس میباشد‪.‬‬


‫سفیر با خود داری سرش را تکان داد‪ .‬آمر دفتر کشف نظامی (جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ ).‬در کابل پیچونینکو به سفیر خبر داده بود که‬ ‫مطابق اطالعات که از اجنتان رسیده ‪ ،‬لوی درستیز شاه پور در زندان آنقدر شکنجه دیده بود که دایماً گریه می کرد و‬ ‫خواهش می نمود تا او را هر چه زودتر از بین ببرند‪.‬‬ ‫تره کی در این میان به صحبتش با پوزانوف ادامه داد‪ " :‬رفقای شما از ما خواهش می کنند تا قادر را رها نمائیم‪ ،‬اما شما‬ ‫می دانید که او نیز به بعضی از اشتباهات خود اعتراف کرده است‪ .‬حاال کار با او ادامه دارد‪ ،‬شک نداشته باشید‪ ،‬ما حتماً‬ ‫اعترافات او را نیز بدست می آوریم‪ ".‬با شنیدن این حرفها لرزه به تمام اندام پوزانوف افتاده بود‪ .‬تره کی در ادامه‪" :‬شما‬ ‫رفیق پوزانوف از همکاران خود خواهش خواهید کرد تا مبارزۀ ما را درک کنند‪ .‬به یاد بیاورید انقالب خود تانرا‪ ،‬تعداد‬ ‫دشمنان شما نیز زیاد بود و مسؤولین امور حزبی شما آنها را تا دیر زمانی با بی رحمی از صفوف خویش دور می‬ ‫‪31‬‬ ‫ساختند‪ .‬آیا مبارزۀ ما با بعضی از اپورچونیست ها در داخل حزب‪ ،‬مبارزۀ شما را با مینشویک ها به یاد نمی آورد؟‬ ‫ما تجارب شما را بخوبی آموخته ایم‪".‬‬ ‫سفیر با لحن نرمتر‪ " :‬با اینهمه رفیق تره کی‪ ،‬من میخواهم خواهش رهبری شوروی را مبنی بر آنکه در برابر زندانیان‬ ‫از ترحم و شفقت کار گرفته شود و حیات شان حفظ شود‪ ،‬به شما برسانم‪".‬‬ ‫نور محمد تره کی از جایش برخاست‪ ،‬در در دفتر خود به قدم زدن پرداخته‪ ،‬سینه اش را با غرور به پیش انداخته و‬ ‫چهرۀ یک رهبر واقعی را بخود گرفته گفت‪:‬‬ ‫" ما به نظریات رفقای شوروی احترام نهایت زیاد داریم‪ ،‬هر کلمۀ شما برای ما حیثیت قانون را دارد‪ .‬اما سخنان لینین را‬ ‫به یاد بیاورید که گفته بود در مقابل دشمنان انقالب باید بی رحم بود‪ .‬به یاد بیاورید که برای پیروزی نهائی انقالب اکتوبر‬ ‫شما مجبور شدید ملیونها دشمن را از بین ببرید‪ .‬من موافق استم که تضییقات‪ ،‬سالح بسیار برنده است‪ .‬مگر همه تأریخ‬ ‫شما نشان میدهد که از این سالح باید قاطعانه استفاده کرد‪".‬‬ ‫پوزانوف پس از برگشت به سفارت تلگرامی را با متن آتی به مرکز نوشت‪" :‬به عقیدۀ ما رهبری حزب دیموکراتیک خلق‬ ‫در پی استحکام حاکمیت انقالبی میباشد و تالش دارد نقش حزب را در همه عرصه های جامعۀ افغانی و قبل از همه در‬ ‫قوای مسلح تشدید بخشد‪ .‬آنچه که به دستگیری وزیر دفاع عبدالقادر ارتباط میگیرد‪ ،‬بررسی های ما نشان میدهند که فرد‬ ‫مذکور فاقد پختگی سیاسی‪ ،‬خود سر و کوچک منش می باشد‪".‬‬ ‫****************‬ ‫به تأریخ دوم آگست "رفیق والدیمیروف" مخفیانه به کابل سفر نمود‪ .‬تحت این نام منبعد رئیس ادارۀ "کشف خارجی" کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬شوروی کریوچکوف از کابل دیدن بعمل می آورد‪ .‬کریوچکوف را در این سفر دګروال بوگدانوف که به حیث‬ ‫اولین آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل تقرر یافته بود و همچنان جوان ترین جنرال در ادارۀ "کشف خارجی" اولیگ‬ ‫‪32‬‬ ‫کالوگین که آمریت شعبۀ "ضد کشف" را در ریاست نامبرده به عهده داشت‪ ،‬همراهی میکردند‪.‬‬ ‫میگفتند که درمورد آیندۀ اولیگ کالوگین بنابر دالیلی تصامی می صورت گرفته و آفتاب او رو به غروب نهاده بود‪.‬‬ ‫همکاران به کریوچکوف راپور میرساندند که کالوگین‪ ،‬این " درخت زود رس در باغ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ".‬در عقب او را‬ ‫تخریب میکند‪ . . .‬والدیمیر کریوچکوف مدتی اینرا به روی خود نمی آورد و انتظار موقع مساعد را داشت‪ .‬طی این‬ ‫مدت کریوچکوف توانست اسناد و شواهد زیادی را علیه جنرال کالوگین جمع آوری نماید‪ .‬کالوگین را حتی در ارتباط‬ ‫داشتن با سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬که وحشتناک ترین جرم به شمار میرفت متهم میساختند‪ .‬همه منتظر بودند که "مقامات" در بارۀ او‬ ‫چی تصمیمی خواهند گرفت‪ .‬جنرال که هنوز اصالً از پالن ها ی پشت پرده دربارۀ خود بوی نمی بُرد‪ ،‬اینک آمر خود‬ ‫را در اولین سفرش به افغانستان همراهی میکرد‪.‬‬ ‫والدیمیر کریوچکوف شخصی عجیبی بود ‪ .‬او دوست داشت همکاران خود را از نزدیک مطالعه نماید‪ .‬بطور مثال او با‬ ‫عالقمندی در محافل خوشی به مناسبت دریافت رتبۀ جنرالی همکارانش اشتراک میکرد‪ .‬اشتراک نمودن و تجلیل از چنین‬ ‫مواردی در حلقۀ آنها کاری بود حتمی و از آن در "تاالر محافل" که در جنب طعام خانۀ "جنگل"‪ 33‬قرار داشت‪ ،‬جشن‬ ‫میگرفتند‪ .‬کریوچکوف تقریباً الکهول نمی نوشید‪ ،‬اما از فرصت ها (محافل) استفادۀ "اعظمی" میکرد‪ :‬او همکاران خود‬ ‫ر ا به دقت در حالت مست بودن میدید و طرز برخورد آنها را بررسی میکرد و سپس نتیجه گیری های خود را بعمل می‬ ‫آورد‪ .‬دلچسپ آنکه این میتود او نتایج جالبی میداشتند‪.‬‬

‫‪31‬‬

‫آنعده از اعضای حزب فوق الذکر که با ستراتیژی و تکتیک بلشویک ها مخالفت ورزیدند به نام مینشویک ها یا اقلیت یاد میشدند‪.‬‬

‫‪32‬‬

‫این جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در نیمۀ دوم سالهای ‪ ، ۵۷۲۱‬هنگامیکه رئیس دولت آنوقت شوروی میخائیل گورباچوف بود به جنبش "روسیۀ دیموکراتیک" پیوست‪ .‬او یکی از‬ ‫مبتکرین و فعالین پروسۀ افشا سازی فعالیت های جنایتکارانۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در سراسر جهان بشمار میرود‪ .‬کالوگین در سال ‪ ۵۷۷۲‬در قلمرو اضالع متحد ۀ امریکا اثری را تحت‬ ‫عنوان "ریاست اول عمومی" ("کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ).‬به نشر رساند و در آن یکبار دیگر اسناد و شواهد گستردۀ فعالیت های پشت پردۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬را در کشورهای‬ ‫مختلف دنیا ارائه نموده و پرده از اسرار زیادی برداشت‪ .‬کالوگین در سال ‪۵۷۷۱‬روسیه را برای همیشه ترک نموده و در قلمرو اضالع متحد ۀ امریکا پناه گزین گردید‪ .‬قابل یاد‬ ‫آوری است که جنرال کالوگین در سال ‪ ۸۲۲۸‬از طرف محکمۀ روسیه به اتهام ارتکاب خیانت ملی محکوم شناخته شده است‪.‬‬

‫‪33‬‬

‫چون در زمان حوادثی که در کتاب از آنها یاد آوری میشود‪ ،‬عمارت "کشف خارجی" کی‪.‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی در حاشیۀ جنوب غربی مسکو‪ ،‬آنسوی جادۀ حلقوی شهر در‬ ‫میان جنگلی قرار داشت‪ ،‬مأمورین این اداره میان خود آنرا "جنگل" می نامیدند‪.‬‬


‫کریوچکوف اینبار نیز از شیوه های غیر معمولی خود استفاده کرده کالوگین را عمداً همراه خود به سفر خطیر افغانستان‬ ‫برده بود تا ببیند که او در این سفر غیر عادی چی عکس العملی از خود تبارز خواهد داد‪ ،‬و سر انجام اینکه او زیر‬ ‫نظارت آمر مستقیم اش( یعنی خود کریوچکوف‪-‬غ ‪.‬ج‪ ).‬قرار خواهد داشت‪.‬‬ ‫اگر برای رئیس ادارۀ کشف خارجی رفتن به کابل سفری بود کوتاه مدت (امروز کابل‪ ،‬فردا مسکو و پس فردا پراگ‪،‬‬ ‫وارسا‪ ،‬هاوانا‪ ). . .‬مگر برای همراه دیگر او دګروال بوگدانوف سفر به افغانستان "لذت" دیگری داشت‪ .‬نامبرده قرار‬ ‫بود برای مدت نامعلومی در این کشور باقی بماند‪ .‬بوگدانوف هیچ نمیخواست به افغانستان برود‪. . .‬‬ ‫لئونید بوگدانوف هیچگونه احساسی در برابر این کشور نداشت‪ ،‬افغانستان برای او چی از نظر اجرای وظیفه در آنجا و‬ ‫چی هم از دیدگاه اقامت طویل المدت دلچسپ نبود‪ .‬او تمایالت دیگری در سر داشت‪ .‬بوگدانوف قبل از این بدون ناکامی‬ ‫در هندوستان و اندونیزیا کار کرده و در جنوری ‪ ۵۷۹۹‬مؤفقانه از تهران برگشته بود‪ .‬چند سال قبل وقتی بوگدانوف را‬ ‫میخواستند برای کاری به شعبۀ هشتم ریاست عمومی اول (ادارۀ "کشف خارجی") که مسائل مربوط به شرق میانه را در‬ ‫بر میگرفت‪ ،‬معرفی کنند‪ ،‬او موافقت خود را مشروط به آن ساخته بود که اگر بخواهند او را به کدام مأموریت طویل‬ ‫المدت بفرستند‪ ،‬افغانستان باید در این ردیف نباشد‪ .‬معاون آمر ریاست "کشف خارجی" سولوماتین که وظیفه داشت با‬ ‫بوگدانوف در بارۀ تقررش در افغانستان صحبت کند در حالیکه نشان میداد او را درک میکند و تبسم بر لبان داشت‪،‬‬ ‫‪34‬‬ ‫گفت‪" :‬به این ‪( ...‬افغانستان) هیچکس نمیخواهد برود‪ ".‬سولوماتین عادت داشت‬ ‫جمالت رکیک به زبان بیاورد‪ ،‬در تمام "جنگل" کسی به او در این زمینه رسیدگی کرده نمیتوانست‪ .‬در عین حال به‬ ‫سولوماتین کسی در امور استخدام اجنت ها نیز نمیتوانست برابری کند‪ .‬شخص آندروپوف باری سولوماتین را در محضر‬ ‫عام "نابغۀ کشف" نامیده بود‪ .‬پس از این جملۀ آندروپوف همه فکر میکردند که جنرال سولوماتین بدون تردید به زودی به‬ ‫سمت رئیس ریاست "ادارۀ کشف" گماشته خواهد شد‪ .‬اما "نابغۀ کشف" نتوانست در بازی های بیروکراسی مؤفق بدر آید‬ ‫و به زودی از طرف کریوچکوف به حیث آمر دفتر "کشف" به اضالع متحدۀ امریکا فرستاده شد‪.‬‬ ‫بلی‪ ،‬رفتن به افغانستان قطعاً در پالن های بوگدانوف جا نداشت‪ .‬برای او مأموریت در این کشور اگر تنزیل نبود‪ ،‬ترقی‬ ‫هم حساب نمیشد‪ .‬او فکر میکرد سزاوار چیز بهتری بود‪ .‬از جانب دیگر بوگدانوف بسیار میخواست ستارۀ جنرالی را به‬ ‫دست بیاورد‪). . .( .‬‬ ‫اما ‪ . . .‬در اواسط تابستان مسؤول امور کدر و پرسونل او را نزد خود دعوت کرده پس از سالم علیکی گفت‪ " :‬رفیق‬ ‫بوگدانوف ! چطور‪ ،‬نمیخواهید در راه دفاع از انقالب ثور سهم بگیرید؟"‬ ‫بوگدانوف‪" :‬چگونه باید سهم بگیرم؟"‬ ‫مسؤول کدر و پرسونل‪" :‬میدانید‪ ،‬رف یق تره کی از ما خواسته است تا در حصۀ ایجاد ارگانهای امنیتی با آنها کمک کنیم‪.‬‬ ‫ما در پروسۀ ترتیب دسته ای از مشاورین برای اعزام به آنجا قرار داریم‪ ،‬نظریات طوری است که شخص شما باید در‬ ‫رأس این دسته قرار بگیرد‪".‬‬ ‫بوگدانوف با حوصله مندی و به نظر وی نهایت معتقدانه کوشش کرد به مسؤول کدر و پرسونل تفهیم نماید که چرا‬ ‫نمیتواند این پیشنهاد را بپذیرد‪ .‬در زمرۀ سائر علل‪ ،‬او یاد آور شده بود که فقط چندی قبل بعد از مأموریت "طوالنی" از‬ ‫ایران برگشته است و حاال حق دارد کمی هم خستگی های خود را رفع نماید‪ .‬او همچنان از مشکالت خانوادگی و تکالیف‬ ‫صحی خویش یاد آور شده بود‪ . . .‬افزون برهمه او تأکید کرده بود که در ریاست افراد شایسته ایکه به این کار گماشته‬ ‫شوند فراوان است‪ .‬ادارۀ کدر و پرسونل دالیل او را کافی و معتقد کننده پنداشته و مسئاله ظاهراً در همینجا به پایان‬ ‫رسیده بود‪.‬‬ ‫پس از سپری شدن یک هفته‪ ،‬بوگدانوف که فکر میکرد موضوع خاتمه یافته است‪ ،‬کریوچکوف او را عاجل نزد خود‬ ‫احضار نمود‪ .‬کریوچکوف بدون حاشیه روی و همچنان بدون آنکه از حال و احوال شخصی و وضع خانوادۀ بوگدانوف‬ ‫چیزی پرسیده باشد‪ ،‬مستقیماً خاطر نشان ساخته بود‪:‬‬ ‫"رهبری کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬فیصله بعمل آورده تا شما به حیث آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬به افغانستان اعزام گردید‪".‬‬ ‫بوگدانوف‪ " :‬اما من قبالً عرایض خود را در کدر و پرسونل ارائه کرده بودم‪ ،‬من با مشکالت فراوان مواجه استم‪" .‬‬ ‫کریوچکوف سخنان او را قطع نموده گفت‪ " :‬من از همه چیزها خبر دارم ولی صرف شما بنابر خصوصیات شخصی و‬ ‫حرفوی خویش به این مأموریت می توانید گماشته شوید‪".‬‬ ‫بوگدانوف عذرکنان‪" :‬حد اقل یک روز برای فکر کردن بدهید‪".‬‬ ‫کریوچکوف به سرعت گفت‪ :‬شما می توانید هرقدر که خواسته باشید فکر کنید‪ ،‬ولی به یاد داشته باشید که فیصلۀ تقرر‬ ‫شما اتخاذ گردیده و تغییری در آن نمی آید"‪ .‬پس از ادای جملۀ فوق الذکر نگاهش را باالی اسنادی که روی میز قرار‬ ‫داشتند متمرکز ساخته بدینترتیب فهماند که صحبت پایان یافته است‪.‬‬ ‫‪34‬‬

‫در اینجا کشور عزیزم افغانستان با کلمۀ رکیک و توهین آمیزی از جانب مأمور دستگاه جهنمی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬یاد شده‪ ،‬و من به مثابۀ فرزند افغانستان و یک افغان به هیچکس‬ ‫اجازه نمیدهم وطنم را با چنین عناوینی ناپسندیده یاد کند‪ .‬و شجاعانه آنرا حین ترجمه از متن حذف نمودم‪ .‬در عین حال استعمال همچون کلمات ناجایز از طرف مأمورین عالی‬ ‫رتبۀ شوروی وقت و بخصوص کارمندان دستگاه جهنمی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬چهره و ماهیت واقعی این اشخاص را در مورد وطن و ملت ما برمال میسازد‪.‬‬


‫بوگدانوف یک سلسله کوشش های دیگری را نیز به خرچ داد تا از اعزامش به افغانستان صرف نظر کنند‪ ،‬ولی در اخیر‬ ‫جوالی کریوچکوف او را مجدداً نزد خود احضار نموده گفت‪ " :‬به تأریخ دوم آگست به کابل پرواز میکنیم‪ .‬من هم‬ ‫میروم‪ ،‬قرار است با جانب افغانی توافقنامه ای در بارۀ همکاری ها در امور امنیتی به امضاء برسد و ضمناً شما هم باید‬ ‫به افغانها معرفی شوید‪".‬‬ ‫بوگدانوف‪" :‬رفیق کریوچکوف‪ ،‬امیدوار استم ما یکجا به مسکو برگردیم؟ من حتی رخصتی های قانونی خود را تا کنون‬ ‫سپری ننموده ام‪".‬‬ ‫کریوچکوف با صدای قاطعانه‪" :‬نخیر‪ ،‬شما در آنجا باقی میمانید‪ ،‬یکی دو ماه کار میکنید‪ ،‬سپس مینگریم‪".‬‬ ‫به تأریخ چهارم آگست نمایندگان کشف خارجی شوروی کریوچکوف‪ ،‬بوگدانوف و یرشوف از طرف تره کی پذیرفته‬ ‫شدند‪ .‬تره کی سراپا نشاط و خوشبینی بود‪ .‬همه چیزها مطابق پالن پیش میرفتند‪" ،‬انقالب" پیروز شده بود‪ ،‬اتحاد‬ ‫شوروی‪ ،‬همانطوریکه تره کی پیش میکرد حاضر بود کمک های اقتصادی و نظامی بکند‪ .‬سفر رئیس ادارۀ "کشف‬ ‫خارجی" اتحاد شوروی ثبوت معتقدانۀ بود که مسکو هیچگونه خواهش کابل را منتفی نمیکند‪.‬‬ ‫کریوچکوف حین مالقات با رئیس دولت افغانستان‪ ،‬هنگامیکه هدیۀ بریژنیف را که عبارت از یک میل تفنگ با پوش‬ ‫چوبی و کارت ویزیت منشی عمومی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بود به او پیشکش میکرد‪ ،‬خبر داد که‬ ‫خواهش تره کی مبنی بر ایجاد نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل پذیرفته شده و قرار است فردا موافقت نامه ای‬ ‫در این زمینه میان اداره های زیربط دو کشور به امضاء برسد‪ .‬سپس با استفاده از کلمات تعریف آمیز تره کی را به‬ ‫مناسبت پیروزی "انقالب" تبریک گفته‪ ،‬بالفاصله عالوه نمود‪:‬‬ ‫" ما به آن عقیده استیم که شما هنوز در شروع راه قرار دارید‪ ،‬در این راه شما با دشواری های فراوانی که غالباً خصلت‬ ‫عینی دارند مواجه خواهید شد‪ .‬طوریکه دیده میشود هنوز همه شرایط برای اصالحات "انقالبی" بوجود نیامده اند‪ .‬در‬ ‫عین حال هدف تعیین شده‪ ،‬یعنی اعمار سوسیالیزم‪ ،‬آنهم طی مدت کوتاه شک و تردید زیاد بعضی از دوستان را‬ ‫برانگیخته است‪ ".‬کریوچکوف سپس احترامانه افزود‪ " :‬احتماالً ما هنوز از تمام واقعیت ها آگاهی نداریم‪ ،‬بنابرین ما از‬ ‫رفیق تره کی شکر گذار خواهیم بود‪ ،‬اگر پالن های خویش را در اینباره با ما در میان بگذارند‪".‬‬ ‫تره کی با شفقت به حرفهای مهمانش گوش داده‪ ،‬تبسم گستردۀ کرده سپس هر دو دسش را طوری باال برد‪ ،‬تو گوئی‬ ‫میخواست کریوچکوف را عفو کند‪ .‬تره کی در عکس العمل به گفته های کریوچکوف نطق طویلی را که محتوایش‬ ‫بازگو کنندۀ تعجب او در بارۀ آنکه مسکو هنوز هم به ارزش واقعی آنچه که در ماه ثور در افغانستان بوقوع پیوسته پی‬ ‫نبرده است‪ ،‬بود‪ .‬تره کی ضمناً گفت‪:‬‬ ‫" بلی‪ ،‬من توصیه های رفقای شوروی را بخوبی به یاد دارم‪ ،‬شما تأکید میکردید که با "انقالب" کردن عجله نکنیم و با‬ ‫نظام داوود همکاری داشته باشیم‪ ،‬اما اکنون همه میدانند که حق به طرف ما بود نه به طرف شما‪ .‬نظر به عوامل متعدد‬ ‫انقالب ما مشابه به انقالب کبیر اکتوبر است‪ ،‬اما‪ ،‬ما پیروزی خود را نه در شب تاریک بلکه در روز‪ ،‬زیر آفتاب روشن‬ ‫و در نتیجۀ نبرد آشکار بدست آوردیم‪ .‬این عامل به "انقالب" ما ماهیت خاصی میدهد‪ .‬آنچه که امروز در افغانستان اتفاق‬ ‫می افتد‪ ،‬این شروع دیکتاتوری پرولیتاریا است‪ ،‬چیزیکه یک زمان در کشور شما رخ داده بود‪ .‬مگر آنچه را که شما طی‬ ‫شصت سال بدست آورده اید ما طی پنج سال به آن دسترسی خواهیم یافت‪ .‬بعد از پنج سال به افغانستان بیائید و شما‬ ‫خواهید دید که افغانستان چقدر تغییر نموده است‪ .‬مساجد ما خالی از نماز گذارن خواهند شد‪ .‬دهاقین ما کوپراتیف های را‬ ‫مشابه کلخوزهای‪ 35‬شما خواهند ساخت‪" .‬انقالب"‪ 36‬ما راهگشائی پیروزی سوسیالیزم برای همه مردم مشرق خواهد بود‪.‬‬ ‫من امیدوار هستم که به مثابۀ یک کمونیست‪ ،‬شما با چنین یک موضع موافق استید؟"‬ ‫کریوچکوف با آ مادگی سرش را تکان داده و نظر پر معنی به طرف بوگدانوف انداخت‪ .‬ډګروال بوگدانوف نظر اندازی‬ ‫کریوچکوف را به زعم خود تعبیر کرد‪ ،‬برداشت او طوری آتی بود‪ " :‬منبعد تو هر روز اینگونه نطق ها را خواهی شنید‬ ‫و تو مکلف استی در برابر آنها عکس العمل "درست" نشان بدهی‪ ".‬کریوچکوف بنابر عادت همیشگی از احتیاط کار‬ ‫گرفته و از جر و بحث با شخص اول مملکت خودداری کرد‪ .‬او با حرمت تمام به مونولوگ طویل تره کی گوش داده و‬ ‫در عکس العمل به آن جمالت عمومی را به زبان آورده و بدینترتیب مالقات پایان یافت‪.‬‬ ‫کریوچکوف با امین‪ ،‬لیدر دیگر "انقالب"‪ ،‬سه بار مالقات کرد‪ .‬بعد تر کریوچکوف بخاطر می آورد که "شاگرد محبوب‬ ‫تره کی"‪ ،‬امین‪ ،‬باالیش تصور خوبی به جا گذاشته بود‪ :‬جوان‪ ،‬با انرژی‪ ،‬دارای فصاحت کالم و وفادار به اتحاد‬ ‫شوروی‪ .‬در عین حال بعضی از جزئیات در او تشویش برانگیز بودند‪ .‬بطور مثال دیده میشد که امین از همان وقت‪،‬‬ ‫خود را مالک غیر علنی کشور احساس میکرد‪ ،‬او قصد داشت تضییقات وسیع و گسترده را تحت بهانۀ محو دشمنان‬ ‫علنی و غیر علنی انقالب ادامه دهد‪ ،‬اگر چه در سخن‪ ،‬او سوگند وفاداری به اتحاد شوروی یاد میکرد‪ ،‬اما میخواست‬ ‫بازی خود را به پیش ببرد‪ ،‬مشکل بود پی برد که او تا کجا می خواهد دور برود‪.‬‬ ‫‪35‬‬

‫این اصطالح در زبان روسی ترکیبی بوده و از دو کلمه کولیکتیف (اشتراکی‪ ،‬دسته جمعی) و خوزیایستوه (اقتصادی) بوجود آمده است‪.‬‬ ‫اتحادیه های بزرگ دهاقین را برای بهره برداری از زمین های زراعتی به نام کلخوز یاد میکردند‪.‬‬ ‫‪36‬‬ ‫ایزن ها در دور کلمۀ "انقالب" در همۀ این بخش و همچنین در بخش های آینده از طرف اینجانب گذاشته شده اند‪ ،‬زیرا رویداد هفت ثور ‪ ۵۰۱۹‬کودتای بیش که از طرف‬ ‫نابکاران خلق و پرچم به راه افتید و در نتیجۀ آن نظام قانونی جمهوری سردار شهید محمد داوود خان سقوط داده شد‪ ،‬نبوده است‪.‬‬


‫حین برگشت از ارگ بطرف سفارت‪ ،‬کریوچکوف خاموشانه به صحنه های زندگی شهر کابل از کلکین موتر‬ ‫مینگریست‪ .‬کریوچکوف شخصی بود پراگماتیک و تمایلی به بروز عواطف نداشت‪ .‬بازارهای قرون اوسطی کابل توجه‬ ‫او را به خود جلب نمی نمودند‪ ،‬او با بی اعتنائی مغازه های قالین فروشی‪ ،‬پوستین فروشی‪ ،‬تخنیک رادیو الکترونیک‬ ‫جاپانی و سگرت های امریکائی وغیره اشیای وارداتی را از نظر میگذراند‪ .‬او در آنوقت به چیزهای دیگری می‬ ‫اندیشید‪ ،‬کوشش میکرد انکشاف حوادث را در این کشور پیش بینی کند‪ .‬او به آن فکر میکرد که کشورش تا چی حدی در‬ ‫افغانستان درگیر خواهد شد؟ شاید معجزه ای شود و این "انقالبیون" باالخره پیروز شوند؟ سپس دوباره خود را‬ ‫وامیداشت تا منطق را از دست نداده و با خود میگفت‪" :‬نی‪ ،‬نی در این دنیا معجزه ای وجود ندارد‪ ،‬بنظر میرسد که ما‬ ‫مجبور خواهیم شد تا این بار را باالی شانه های خود بکشیم‪ ".‬احتماالً کریوچکوف در همان لحظات سخنان معاون خود‪،‬‬ ‫جنرال میدیانیک را به یاد می آورد که گفتگوی تره کی را که چهارده سال قبل از آنروز با یکی از کارمندان کشف‬ ‫خارجی بعمل آورده بود‪ ،‬نقل قول میکرد‪ ،‬تره کی در آن گفتگو با اطمینان گفته بود‪" :‬ما‬ ‫"انقالب" میکنیم و شما که وفادار به دین انترناسیونالیستی خود هستید‪ ،‬به ما کمک خواهید کرد‪ .‬و حتی اگر ما خواهش‬ ‫کنیم قوا را نیز به اینجا اعزام خواهید نمود‪".‬‬ ‫ادامه دارد‬


‫فصل سوم‬ ‫دشمن اصلی‬ ‫روز جمعه صبح وقت"انارشیست" به منزل ستاراستین تلفون کرد‪ .‬ستاراستین با این نام مستعار (دوست) امریکایی‬ ‫تبارش را که با او شش ماه قبل معرفی شده بود یاد میکرد و در راپورهای خود عنوانی "مرکز" نیز او را چنین می‬ ‫نامید‪.‬‬ ‫"انارشیست"‪ )hi(" :‬سالم ‪ ،‬والیری ! این من ‪ . . .‬استم‪ ، .‬دیروز از اضالع متحده از طریق لندن به کابل رسیدم‪".‬‬ ‫ستاراستین با دلگرفتگی پس از شب پار که برایش نهایت خفقان آور‪ ،‬نامطلوب و بیخوابی بود‪ ،‬پرسید‪" :‬هوا در لندن‬ ‫چطور بود؟‬ ‫حتماً غبار آلود‪ ،‬باران و خنک بوده؟"‬ ‫"انارشیست"‪" :‬هوا در لندن تقریباً مشابه اینجاست‪ .‬گرم و بسیار خفقان آور‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬یعنی که تنها ما زیر شکنجه قرار نداریم‪".‬‬ ‫"انارشیست"‪" :‬والیری‪ ،‬ما میتوانیم امروز شام مالقات نمائیم؟ من به تو از امریکا "سالم" و تحایفی آورده ام‪".‬‬ ‫‪1‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬بیشتر از این چیزی نگو‪ .‬من حدس زدم‪ .‬تو از لینگلی برای من "سالم" آورده ای‪ ،‬این پیشنهادی است که‬ ‫من آنرا رد کرده نمیتوانم‪ ،‬بلی‪ ،‬و تو باید یک ملیون دالر که در بکسی از پوست کرگدن جابجا شده باشد هم برایم آورده‬ ‫باشی‪".‬‬ ‫"انارشیست"‪ " :‬برای من جای خوشبختی میبود اگر میتوانستم ترا این قدر خوشحال بسازم‪ ،‬مگر تحایف من به مراتب‬ ‫عادی استند‪".‬‬ ‫ستاراستین در حالیکه می خواست به گفت و گوی تلفونی خاتمه دهد گفت‪ " :‬به هر حال‪ ،‬بیا که امروز ساعت هفت و‬ ‫پانزده دقیقه در مقابل دروازۀ ورودی باغ وحش ببینیم‪".‬‬ ‫ستاراستین از "انارشیست" خوشش می آمد‪ .‬او شخصی بود نهایت دلچسپ‪ .‬در سالهای ‪۰۶۹۱‬که برای غرب طوفانی‬ ‫بودند‪" ،‬انارشیست" تحصیالتش را در پوهنتون هارورد به پایان رسانید‪ .‬در پوهنتون مذکور او زبان های دری و روسی‬ ‫را آموخته بود‪ .‬او می توانست شوروی شناس شود‪ .‬اما به دالیل سیاسی از وظیفۀ مملو از امتیازات دولتی دوری جست‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫حین تحصیل او آنقدر تحت تأثیر و مجذوب ایدیالوژیست های تفکر "انارشیزم" میخائیل باکونین و شهزاده‬ ‫‪4‬‬ ‫کروپوتکین قرار گرفته بود که دیگر فکر خدمت کردن به "دولت امپریالیستی امریکا" برایش بد اخالقی می نمود‪ ،‬در‬ ‫تفاوت با سائر هم دوره هایش که به وظایف مهم در وزارت امور خارجۀ امریکا و سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬پرداختند‪" ،‬انارشیست"‬ ‫"هرکاره شد"‪)...( .‬‬ ‫هنگام جنگ سال ‪ ۰۶۹۶‬عرب و اسرائیل "انارشیست" با کمرۀ فلم برداری به خط جنگ میان قوای اسرائیل و سوریه‬ ‫شتافته و فلم مستند بی همتای را تهیه نمود که همزمان هم درآمد معین و نیز جنجال های برای او در پی داشت‪ .‬پس از‬ ‫آن‪ ،‬مدتی به پرچون فروشی پرداخته و حتی در خیاط خانه ای یخن های مود روز را برای پیراهن های مردانه دیزاین‬ ‫میکرد‪ .‬مقاالتی را در بارۀ هنر مشرق زمین و همچنان در ساحۀ چشم بندی ‪ practical magic‬نوشته و به نشر رساند‪.‬‬ ‫در اخیر سالهای ‪" ۰۶۹۱‬انارشیست" عالقمند جعل کاری های آثار و اشیای باستانی و عرضۀ آن به بازار گردید‪ .‬یکی‬ ‫از استقامت های عمدۀ این جعلکاری ها و "کهنه سازی" عمدی و تصنعی قالین های افغانی و ایرانی بود‪ .‬او در شهر‬ ‫هارورد مغازۀ اشیای عتیقۀ مربوط به فرهنگ پشتونها و بلوچها را باز نموده‪ ،‬ادارۀ آنرا به شخص معتمدی سپرده و خود‬ ‫عازم افغانستان گردید تا در آنجا دستگاه های کوچکی را برای تولید قالینه ها و سائر اشیای جعلی بسازد‪)...( .‬‬ ‫پس از مالقات با "انارشیست" در پهلوی باغ وحش او را با خود به منزل آورد‪ .‬جائیکه غذای مکمل‪ ،‬شراب ناب و چمن‬ ‫معطر آب پاشی شده با طراوت خوشایند بهاری‪ ،‬انتظار آنها را می کشید‪ .‬ستاراستین مهمان امریکائی خود را برای‬ ‫نشستن به پشه خانه دعوت کرد‪.‬‬ ‫تمارا (همسر ستاراستین) طبق معمول پس از آنکه غذا را باالی میز چید خواست مردها را تنها بگذارد‪ ،‬اما "انارشیست"‬ ‫تو گوئی قصد تمارا را خوانده باشد از او خواهش کرد تا مجلس مردها را ترک نکرده و مدتی بماند و به حکایتش گوش‬ ‫دهد‪" .‬انارشیست" در حالیکه دیر زمانی پیشانی مملو از زخش را چروک دار می ساخت‪ ،‬دستش را به زانو زده و در‬ ‫حالیکه کوشش می کرد کلمات روسی را دریابد به زبان روسی گفت‪" :‬میدانید‪ ،‬دنیا چقدر کوچک است !" سپس از‬ ‫خریطۀ قالینی پوپک دارش که هیپی ها از آن استفاده میکردند کتاب شرق شناس امریکائی ریچارد فرای "میراث ایران"‬ ‫را بیرون نموده آنرا به ستارستین پیشکش نمود‪" .‬انارشیست" در ادامه گفت که با مؤلف کتاب پروفیسور پوهنتون‬ ‫هارورد‪ ،‬ریچارد فرای بخوبی آشنا بوده و مدتی از او زبان دری را می آموخت‪ .‬اکنون او با پسر فرای که یکی از‬ ‫متخصصین هنر قالین بافی در امریکا بوده دوست است‪ .‬پروفیسور فرای عالقمندی وافری برای درک حوادث که در ماه‬ ‫اپریل در افغانستان اتفاق افتیده بود نشان داده و می خواست در این باره نظریات "انارشیست" را که در ماه جوالی از‬ ‫کابل برگشته بود‪ ،‬بداند‪ .‬هنگام مالقات فرای و "انارشیست" دیر زمانی در بارۀ چگونگی رویداد اپریل در افغانستان‬ ‫‪1‬‬

‫نام ناحیۀ در قلمرو امریکا که در آن ادارۀ سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬قرار دارد‪.‬‬ ‫طرفداران نظریات انارشیزم را عقیده بر ان است که جامعه میتواند و باید بدون حاکمیت و قوت دولتی فعالیت نماید‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫متفکر انقالبی روسی‪ ،‬یکی از ایدیالوزیست های جریان انارشیزم‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫یکی از دولتمردان و عضو اکادمی علوم روسیۀ تزاری‪.‬‬

‫‪2‬‬


‫گفت و گو نموده‪ ،‬از چگونگی انکشاف اوضاع در آنجا یاد آور شده و اینکه عکس العمل اضالع متحدۀ امریکا در این‬ ‫زمینه چطور خواهد بود نیز با همدیگر تبادل نظر کردند‪ .‬حین حکایات "انارشیست" معلوم شد که شرق شناس و باستان‬ ‫شناس اتحاد شوروی والیری ستاراستین‪ ،‬اکنون دیپلومات شوروی در کابل و هم مسلک او از امریکا ریچارد فرای با‬ ‫همدیگر آشنا استند‪ .‬آنها در سال ‪ ۰۶۹۹‬در جمهوریت تاجکستان شوروی در حفریات مشترک برای دستیابی به شهر‬ ‫قدیمی پینجکینت و کاخ های شاهان سغدی که در ساحل دریای زرافشان و در سی کیلومتری شهر سمرقند قرار دارد‪،‬‬ ‫شرکت ورزیده بودند‪ .‬به یاد همان حفریات تأریخی ریچارد فرای کتاب خود را از طریق "انارشیست" به ستاراستین به‬ ‫عنوان تحفه رسانیده بود‪.‬‬ ‫(‪). . .‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬خوب‪ ،‬جن اب پروفیسور رویداد هفت ثور در افغانستان و آیندۀ روابط میان افغانستان و اضالع متحدۀ امریکا‬ ‫را چگونه ارزیابی میکند ؟"‬ ‫تصادفی نبود که ستاراستین این سؤال را از "انارشیست" مطرح میکرد‪ ،‬زیرا پروفیسور فرای در آنوقت یکی از‬ ‫متخصصین پر آوازه در امریکا در رابطه به مسائل آسیای میانه بحساب میرفت و مشاور سیاسی قصر سفید بود‪ .‬به مثابۀ‬ ‫مشاور او میتوانست تا حدودی باالی فیصله های رئیس جمهور امریکا تأثیر داشته باشد‪.‬‬ ‫"انارشیست" که لبخند زرنگی بر لب داشت گفت‪ " :‬من حدس میزدم که تو از من در این باره میپرسی‪ .‬تا جائیکه من از‬ ‫حرفهای فرای توانستم درک کنم‪ ،‬حکومت امریکا تأسف خاصی در رابطه به سقوط حکومت محمد داوود ندارد‪ .‬به نظر‬ ‫آنها (امریکایی ها) داوود شخصی یکه تاز‪ ،‬و چندان طرفدار اصول دیموکراسی آنها نمی باشد‪ .‬فرای بمن گفت ‪ :‬داوود‬ ‫قانون اساسی ایرا به تصویب رسانید که در نتیجۀ آن سیستم سیاسی یک حزبی مثل کشور شما (اتحاد شوروی) را در‬ ‫افغانستان پایگذاری کرد‪ .‬در عین حال او یک ملی گرای افغان بود و آرزو داشت افغانهای هر دو سوی خط "دیورند" را‬ ‫متحد بسازد‪ .‬حدس زده می شد که احتماالً در اثر فشارهای محمد داوود‪ ،‬اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در وقت و زمانش‬ ‫به "پیمان بغداد" ملحق نگردید‪ .‬البته اینکار بخاطر آن صورت نگرفته که گویا شهزاده داوود‪ ،‬شما شوروی ها را‪،‬‬ ‫کمونیست و مارکسیست ها را دوست داشت‪ .‬داوود هیچگاه شما را درک نمی کرد و دوست نداشت‪ .‬داوود نه لینین شما‬ ‫را‪ ،‬نه ستالین شما را‪ ،‬و نه هم خروشیوف شما را دوست داشت‪ .‬او در وجود شما صرف متحدین سیاسی را میدید تا بدین‬ ‫ترتیب دولت افغانستان را استحکام بیشتر بدهد‪ .‬با استحکام پایه های دولت و قبل از همه اردو داوود به عنوان یک‬ ‫وطنپرست بیشتر به نیرومند شدن میهنش امید بسته بود‪.‬‬ ‫در افغانستان‪ ،‬ما امریکائی ها اسیر پالیسی های انگلیس ها شدیم‪ .‬انگلیس ها یک زمانی افغانستان را تقسیم کردند و بدین‬ ‫ترتیب مشکالت عظیمی را هم برای اراکین دولت افغانستان و هم برای پاکستان ایجاد نمودند‪ ".‬به عقیدۀ فرای‪ ،‬ادارۀ‬ ‫امریکا تا اکنون به یاد دارد که " صدراعظم محمد داوود در زمان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه از طریق نمایندۀ خود در‬ ‫پشتونستان‪ ،‬اختر محمد قیام های نیرومندی مسلحانۀ افغانها را در ایالت شمال غربی سرحدی علیه رژیم پاکستان به راه‬ ‫انداخت‪ .‬محمد داوود سیاست مدار مجربی بود‪ ،‬او نیروی خود را دقیقاً درک می کرد و ضربات قاطعانه وارد می نمود‪".‬‬ ‫"انارشیست" در حالیکه مکثی کرد تا سخنان فرای را درست تر به یاد آورد‪ ،‬به نقل قول از وی ادامه داد‪ " :‬فرای معتقد‬ ‫است که اگر محمد داوود یکی دو سال دیگر هم بر سر اقتدار باقی میماند‪ ،‬او به استحکام قابل مالحاظۀ دولت افغانستان‬ ‫دست می یافت‪ ،‬می توانست اردو و ادارات امنیتی خود را هرچه بهتر تسلیح و تجهیز نماید‪ .‬پس از دسترسی به اهداف‬ ‫فوق الذکر‪ ،‬با استفاده از روابط دوستانه با شما‪ ،‬شوروی ها‪ ،‬با تمام قوت و توانمندی مبارزه را برای الحاق مجدد‬ ‫پشتونستان به افغانستان شروع میکرد‪ .‬احتمال آن می رود که اتحاد شوروی با دشواری های متعدد و غیر قابل پیش بینی‬ ‫روبرو گردد‪.‬‬ ‫محمد داوود واقعاً یک سیاست مدار جدی بود‪ .‬او هم از نسل شاهان افغان‪ ،‬یعنی یک نجیب زاده بود و هم بیوگرافی منزه‬ ‫سیاسی داشت‪ .‬به نظریات محمد داوود لیدران بسیاری از کشورها گوش می دادند‪ ،‬منجمله کشورهای که طرفدار سیاست‬ ‫کشور من‪ ،‬امریکا استند‪ ".‬فرای مکثی پر معنی نموده افزوده بود‪" :‬خوب شد که داوود را به قتل رساندند‪".‬‬ ‫ستاراستین کوشش کرد "انارشیست" را تحریک کند‪ " :‬این بدان معنی است که شما محمد داوود را یک لیدر نامناسب می‬ ‫پینداشتید؟"‬ ‫"انارشیست"‪ " :‬امیدوارم شما به این عقیده نیستید که این ما هستیم که محمد داوود را از بین بردیم؟"‬ ‫ستاراستین‪" :‬در اینصورت فرای و سائر متخصصین مسائل سیاسی امریکا به قدرت رسیدن تره کی و حزب او را‬ ‫چگونه ارزیابی میکنند؟"‬ ‫"انارشیست"‪ " :‬با خونسردی‪ .‬اضالع متحدۀ امریکا هیچگاهی در افغانستان منافع جدی اقتصادی یا سیاسی نداشته است‪.‬‬ ‫سیاستمداران ما د ر قصر سفید همیشه با تمکین عقیده داشته اند که افغانستان ساحۀ نفوذ منافع حیاتی و جیوپولیتیکی کشور‬ ‫شما است (اتحاد شوروی)‪ ،‬نه از ما‪ .‬شما سرحد نهایت طویل با افغانستان دارید‪ .‬جمهوریت های آسیای میانۀ شما با‬ ‫افغانها نزدیکی های اتنیکی دارند‪ .‬با شما‪ ،‬روسها در اینجا بیشتر آشنائی دارند‪ .‬و اما‪ ،‬ما؟ ما چی کرده میتوانیم؟ ما‬ ‫صرف می توانیم مانند هیپی ها در این دیار کوهستانی به جست و جوی واقعیت و معنی ناپیدای زندگی بپردازیم‪ ،‬یا هم‬ ‫قالین های مصنوعی را تولید کنیم‪ ،‬چیزیکه من اکنون میکنم‪".‬‬ ‫ستاراستین درحالیکه دیدگانش را باال می انداخت گفت‪ " :‬آه‪ ،‬شما بیچاره ها! "‬ ‫"انارشیست" ادامه داد‪ " :‬شما میتوانید اینجا سوسیالیزم را اعمار کنید‪ .‬فکر میکنم برای افغانستان نظام اعمار شده بر بنیاد‬ ‫اقتصادی و اجتماعی سوسالیستی نباید یک نظام بدی باشد‪ .‬روسیه زمانی که در آنجا انقالب اکتوبر بوقوع پیوست در‬


‫همینگونه یک سطح رشد قرار داشت‪ .‬احتماالً پنجاه سال بعد شما افغانستان را در قطار جمهوریت های اتحاد شوروی‬ ‫خواهید پذیرفت‪ .‬اما این کوشش های شما برای شوروی سازی افغانستان می توانند منجر به برهم خوردن توازن در‬ ‫آسیای میانه و بروز جنگ های داخلی گردد‪ .‬چنین یک انکشاف اوضاع کامالً در مطابقت با منافع امریکا قرا دارد‪ .‬هر‬ ‫که هر چی می خواهد می تواند بگوید‪ ،‬مگر اکثریت اهالی افغانستان در سطح انکشاف خود برابر با قرن چهارده استند‪.‬‬ ‫بدین ترتیب والیری‪ ،‬به قدرت رسیدن تره کی و طرفدارانش نه تنها سیاستمداران امریکائی را آشفته نمی سازد‪ ،‬بلکه‬ ‫معکوسأ آنها را امیدوار می سازد که با مصروف شدن با چنین یک کار بزرگ و بی نتیجه‪ ،‬یعنی اعمار سوسیالیزم در‬ ‫این کشور عقب ماندۀ آسیائی‪ ،‬این "انقالبیون" برای همیشه برادر های خود را در پشتونستان فراموش خواهند کرد‪ .‬حداقل‬ ‫تا وقتیکه آنها در نتیجۀ کدام حادثۀ مهم‪ ،‬خود به آنها مراجعه ننمایند‪ .‬افزون بر آن‪ ،‬شما روسها‪ ،‬و در واشنگتن در این‬ ‫مورد باور دارند که شما تره کی و پیروانش را نخواهید گذاشت تا دست به اقدامات تند روانه زده و وضعیت موجود را‬ ‫در آسیای میانه برهم بزنند‪ ،‬این چیزی است که در شرایط کنونی امریکا به آن نیاز دارد‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬یعنی آقای فرای و خودت دوست من به آن نظر استید که دولت امریکا به منافع و امکانات اتحاد شوروی در‬ ‫این نقطۀ جهان احترام خواهد گذاشت و افغانستان را در حیطۀ منافع حیاتی کشور من میگذارد؟"‬ ‫"انارشیست"‪" :‬به عقیدۀ اینجانب‪ ،‬پروفیسور ریچارد فرای غالبأ دانشمندی است شرق شناس و بیشتر متخصص در تأریخ‬ ‫باستان ایران‪ ،‬او سیاستمداری نیست که بتواند گره ها و پیچیدگی های معاصر افغانستان را درک کند‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬و اما نظر شخصی تو چی است؟"‬ ‫"انارشیست" ‪ " :‬من فکر میکنم که افغانستان‪ ،‬مانند سائر کشورهای جهان سوم صرف صحنه ای برای تقابل کشورهای‬ ‫کبیر ما است‪ .‬حکومت ما بالفاصله پس از جنگ دوم جهانی تالش کرد تا افغانستان را شامل یکی از پیمان های نظامی‬ ‫بسازد تا بدینترتیب تهدید های را در سرحدات جنوبی اتحاد شوروی ایجاد نماید‪ .‬زمانیکه وسیلۀ عمدۀ انتقال اسلحۀ اتومی‬ ‫طیاره های ست راتیژیک بم افگن بودند‪ ،‬واشنگتن میدان هوائی معاصری را در کندهار اعمار نمود‪ .‬افغانها در حالیکه به‬ ‫این میدان هوائی نهایت ضرورت داشتند‪ ،‬ولی برای اعمار آن حتی یک سنت را هم سرمایه گذاری ننمودند‪ .‬چندی قبل در‬ ‫رسانه های ما مطالبی به نشر رسید که در نزدیکی های میدان هوائی مذکور در کوه ها‪ ،‬مأمورین کشف نظامی شما‬ ‫صُوف های را کشف کرده اند که در آنها گویا قرار بود طیاره های بم افگن ستراتیژیک ما پنهان شوند‪ .‬دلچسپ است که‬ ‫مبدع این همه شتهیات کی است؟"‬ ‫صوف ها" در ناحیۀ قندهار به مسکو‬ ‫والیری ستاراستین شخصاً با آنعده از "همسایگان دور" که معلومات را د ربارۀ " ُ‬ ‫خبر داده بودند آشنائی داشت‪ .‬آنها محرمانه به او یاد آور شده بودند که برای چه‬ ‫منظوری این "جعل" را به آمریت رسانده بودند‪ .‬میخواستند ترقی کنند ! سخت آرزو داشتند تا نامهای آنها را "مقامات"‬ ‫مالحظه نمایند‪ .‬مواصلت این "معلومات مهم" شورماشور زیادی را در وزارت دفاع شوروی به راه انداخته بود‪.‬‬ ‫نیروهای قابل مالحظۀ کشف نظامی (جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ ).‬برای تثبیت صُوف ها (انگرهای) که باید برای توقف پنهانی طیاره‬ ‫های بم افگن ستراتیژیک امریکا در قلمرو افغانستان بکار میرفتند‪ ،‬به افغانستان گسیل گردیده بودند‪ .‬سرانجام همه چیزها‬ ‫روشن شد‪ ،‬تثبیت گردید و سپس به خاموشی سپرده شد‪ .‬و آنهائیکه به اصطالح "بیداری" نشان داده بودند و خبر مذکور‬ ‫را که از "اجنت ها" بدست آورده بودند به راستی هم "ترقی" کردند‪.‬‬ ‫"انارشیست" در ادامه گفت‪ " :‬اما زمانیکه راکت های قاره پیما بوجود آمدند‪ ،‬میدان هوائی کندهار مفهوم خود را از دست‬ ‫داد‪ ،‬دیگر هیچکسی به آن ضرورت نداشت‪ .‬در شرایط کنونی که میان کشورهای ما جنگ روانی جریان دارد‪ ،‬برای ما‬ ‫بسیار مهم است تا رژیم کمونیستی تره کی رسوا شود و به شما جال ها و بندش ها گذاشته شوند "‪.‬‬ ‫ستاراستین به یاد آورد که کلمۀ "جال" را او در نوشتۀ یکی از همکارانش که راپور گفتگویش را با یک دیپلومات‬ ‫امریکائی در کابل ماریک وارین به "مرکز" میفرستاد نیز خوانده بود‪.‬‬ ‫پس از صحبت باا "انارشیسات"‪ ،‬ستارساتین او را در ماوتر خاود الای مرکاز شاهر رساانده و خاود مجاددًا بخاناه برگشات‪.‬‬ ‫ستاراستین که در بار ۀ گفته های دوست امریکاائی خاود فکار میکارد ذهناًا باا او کاه افغانساتان صارف از دیادگاه تقابال باا‬ ‫اتحاد شوروی برای امریکا دلچسپ است‪ ،‬موافق بود‪ .‬درعین حاال ستاراساتین از خاود مای پرساید‪" :‬اماا بارای ماا‪ ،‬بارای‬ ‫اتحاااد شااوروی‪ ،‬افغانسااتان چاای ارزش دارد؟ آیااا افغانسااتان باارای شااوروی یااک متحااد سااتراتیژیک اساات؟ میاادانی باارای‬ ‫پیشااروی هااای احتمااالی بااه طاارف جنااوب اساات؟ کشااوری قاباال اعتماااد و بیطرفاای اساات کااه مااانع تهدیااد حملااۀ اتااومی در‬ ‫سرحدات ما شود ؟ پولیگونی برای آزمایش نقشه های عظیم سیاسی باوده کاه در صاورت کامیاابی از آن میتاوان در تماام‬ ‫آسیا استفاده کرد؟ یا شاید افغانستان همزمان از همۀ این ارزشها برخوردار باشد؟‬ ‫بلی‪ ،‬سیاستمداران ماا کاه از هیچگوناه قاوه و منباع صارفه جاوئی نمای کنناد تاا افغانساتان را در حیطاۀ نفاوذ خاویش داشاته‬ ‫باشند غالباً مجموعه ای از عوامل را در نظر دارند که هر کدام آن قابل غور و تأمل است‪".‬‬ ‫والیاری ستاراساتین در افکااار خاود باه ایاان نتیجاه مای رسااید کاه قاوانین عیناای جیوپاولیتیکی ای وجاود دارنااد کاه اهااداف و‬ ‫وظایف دولت ها و روابط میان آنها را در نقاط مختلاف جهاان تعیاین مای نمایاد‪ ،‬صارف نظار از آنکاه کشاورهای ماذکور‬ ‫دارای چگونه رژیم های سیاسی‪ -‬اقتصادی می باشند‪ .‬افغانستان مدتها قبال‪ ،‬در نیماۀ سادۀ نازدهم میادان تقابال سرساختانه‬ ‫میان روسیۀ تزاری و امپراتوری برتانیه بود‪.‬‬ ‫ستاراستین در ذهنش به جست و جوی گوشه هایی از این تقابل تأریخی میان قاویترین دولات هاای آن زماان پرداخات‪ .‬در‬ ‫حالیکه منافع روسیه و برتانیه در اینجا تا حدودی قابل درک بود‪ :‬روسیه در شمال افغانستان با این کشور همسارحد باود‬


‫و ملکیت های هند برتانوی در جنوب و شرق با آن همجواری داشتند‪ .‬ولی این دو دولت تنهاا کشاور هاایی نبودناد کاه باه‬ ‫این ناحیه عالقمندی نشان می دادند‪ ،‬بطور مثال جرمن ها نیاز توجاه خااو خاود را باه ایان منطقاه مباذول نماوده بودناد‪.‬‬ ‫حکومات آلماان در اینجاا در آغااز ‪ ۰۶۹۰‬شابکه هاای وسایع اسااتخباراتی را ایجااد کارده باود‪ .‬و بایاد گفات کاه تاالش هااای‬ ‫برلین در آنوقت بی اثر نبودند‪ :‬وقتیکه آلمان باالی اتحاد شوروی حملاه کارد‪ ،‬عکاس العمال کابال در شاروع باه ایان اقادام‬ ‫مثباات بااود‪ .‬رهبااری افغانسااتان معتقااد بااود کااه شااوراها باازودی مغلااوب شاده و بااه مثابااۀ یااک دولاات متحااد سااقوط نمااوده و‬ ‫افغانستان بلوسیلۀ جمهوریت های آسیای میانه قلمرو خود را توسعه خواهد بخشید‪.‬‬ ‫جرمنی به افغانستان دقیقاً به مثابۀ مَیدانی برای حمله باالی هند برتانوی مای دیاد‪ .‬پاالن هاای بارلین‪ ،‬دشامنان قبلای‪ ،‬لنادن‬ ‫و مسکو را واداشت تا مساعی خویش را علیه فعالیت های شبکه های جاسوسی آلمان در منطقه هماهنگ بسازند‪.‬‬ ‫با شروع "جنگ سرد" تقابلۀ استخبارات کشورها در منطقه ادامه یافت‪.‬‬ ‫در اواسط سالهای ‪ ۰۱‬ادارۀ "کشف نظامی" اتحاد شوروی (جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ ).‬دسته ای را که متشکل از ‪ ۰۹‬تن از اجنتاانی‬ ‫که اهالی جمهوریت های تاجکستان و ازبکستان بودناد باه افغانساتان اعازام کارد‪ .‬در برابار دساتۀ ماذکور وظیفاه گذاشاته‬ ‫شده بود تا در صورت شروع جنگ جهانی به عملیات دهشت افگنانه علیه منافع اضاالع متحادۀ امریکاا و متحادین آن در‬ ‫قلمرو افغانستان بپردازند‪ .‬اما پس از آنکه دستۀ مذکور در خاک افغانستان جابجا شد‪ ،‬معاون قومانادان و مساؤول مخاابرۀ‬ ‫این دسته با مقامات افغاان در تمااس شاده خاود را تسالیم آنهاا نماوده و باه وظیفاه داشاتن بخااطر اجارای وظاایف جاسوسای‬ ‫اعتااراف کردنااد‪ .‬دسااتۀ مااذکور "سااراپا" تساالیم افغانهااا شااد‪ .‬بنظاار ماای رسااید کااه مقامااات افغااانی از اعترافااات آنهااا چناادان‬ ‫راضی نبودند‪ .‬آنها قطعًا نمی خواستند از چگونگی تشاکیل ایان دساته و اینکاه بخااطر اجارای کادام وظاایف داخال قلمارو‬ ‫افغانستان گردیده بودند‪ ،‬تشبث نمایند‪ .‬افغانها آگاهی داشتند که فعالیت هاای احتماالی دهشات افگناان علیاه نظاام افغانساتان‬ ‫نبود‪.‬‬ ‫در این میان اجنت های رساوا شاده را هیچکسای محاکماه نمای کارد‪ .‬در ماورد ناکاامی دساتۀ ماذکور هیچگوناه خباری در‬ ‫رسانه ها انتشار نیافت‪ .‬اما جالاب آن باود کاه هماه اعضاای ایان دساته بشامول آنادویی کاه آنارا تسالیم کارده بودناد در یاک‬ ‫محبس زندانی شدند‪ .‬اتحاد شوروی از دست داشاتن در قضایۀ ماذکور بالفاصاله انکاار کارد‪ .‬مساکو اعاالم نماود کاه گویاا‬ ‫سوء تفاهمی اتفاق افتیده و اینکار تحریکی است از جانب شبکه های استخباراتی کشاورهای غربای‪ .‬آشاوبگران ده ساال‪،‬‬ ‫شاید هم بیشتر را در زندان دهمزنگ کابل سپری کردند‪ .‬آنها را همه به بادِ فراموشی سپرده بودند‪ ،‬هم مقامات‬ ‫شوروی و هم افغانها‪ .‬پس از آنکه طی ساالهای شصات در رواباط باین المللای دورۀ کااهش تشانجات رونماا گردیاد و آمار‬ ‫جدید دفتر "کشف خارجی" ایریاک نیکراساوف باه کابال اعازام گردیاد‪ ،‬وی اقاداماتی محسوسای را بارای رهاائی آنهائیکاه‬ ‫هنوز حیات داشتند روی دست گرفت‪ .‬بعضی از اجنتاان اسابق پاس از آزادی باه شاوروی برگشاتند‪ ،‬ولای عاده ای تارجیح‬ ‫دادند در افغانستان باقی بمانند‪.‬‬ ‫اتحاد شوروی طی سالهای شصت به همکاری های وسیع و همه جانبه با افغانساتان پرداخات‪ .‬امریکاایی هاا نیاز کاه نمای‬ ‫خواستند میدان را کامالً به اتحاد شوروی واگذارند‪ ،‬یک سلسله پروژه ها را به جانب افغان پیشنهاد نمودند‪ .‬به گونۀ مثال‬ ‫واشنگتن با سر وصدای فراوان به اعمار پاروژۀ قیمتای آبیااری وادی هلمناد شاروع کارد‪ .‬در اطاراف ایان پاروژه بازودی‬ ‫جار و جنجال های رخ داد‪ ،‬مأمورین افغان و امریکایی متهم به فساد و سرقت پول های تخصایص یافتاه شادند‪ .‬در نتیجاۀ‬ ‫‪5‬‬ ‫محکمه ایکه در این رابطه صورت گرفت یک تن از مأمورین افغان مجرم شناخته شده و حتی محکوم به اعدام گردید‪.‬‬ ‫اتحاد شوروی در جریان همین سالها ایجاد پروژه هایی چون "مجموعه ای زراعتی جالل آباد"‪" ،‬هایادرو الکتارو ستیشان‬ ‫نغلو"‪ ،‬انستیتوت پولیتخنیک و پروژه های کوچک تر را به پایان رسانید‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫ستاراستین حین اندیشیدن در بارۀ امریکاایی هاا‪ ،‬سافیر آنکشاور تئاودر ایلیاوت را باه یااد آورد‪ .‬ایلیاوت انساان خاوبی باود‪،‬‬ ‫کوشش میکرد روابط دوستانه با دیپلوماتان شوروی داشته باشد‪ ،‬مالقات هاای دلچساپی را میاان آنهاا باه راه مای اناداخت‪،‬‬ ‫همیشه در بارۀ دوستی میان کشورها با سیستم های مختلاف سیاسای ‪ -‬اقتصاادی حارف میازدز از روی انصااف بایاد گفات‬ ‫کااه دورۀ ساافارت ایلیااوت مصااادف بااا کاااهش تشاانجات در روابااط بااین المللاای گردیااده بااود‪ .‬در همااین زمااان اولااین پاارواز‬ ‫مشترک فضانوردان امریکایی و شوروی صورت گرفتاه و معاهادات نهایات مهام در رابطاه باه خلاع تسالیحات زروی باه‬ ‫امضاء رسیدند‪)...( .‬‬ ‫رویهمرفته حتی در زمان مورد بحث روابط میان دو کشور آنقدر هم بی ابر نبود‪ .‬ستاراستین صحبت خاود را باا ساکرتر‬ ‫ال روس‬ ‫دوم سفارت امریکا در کابل مالینوفسکی باه یااد آورد‪ .‬ایان دیپلوماات امریکاایی باا غارور تمکیاد مای کارد کاه اصا ً‬ ‫تبار بوده و با مارشال شوروی و قهرمان جنگ دوم جهانی مالینوفسکی قرابات دارد‪ .‬در عکاس العمال راجاع باه بهباودی‬ ‫روابط میان اتحاد شوروی و اضالع متحدۀ امریکا مالینوفسکی مختصراً به ستاراستین یاد آور شده باود‪ " :‬مان عجالتااً باه‬ ‫موجودیت اشباح ‪ witches‬میتوانم باور کنم تا به خوب شدن روابط میان کشورهای ما‪ .‬ما دشمنان ستراتیژیک بودیم‪،‬‬ ‫استیم و برای همیشه باقی خواهیم ماند‪ ،‬منجمله در اینجا در افغانستان‪ .‬واقعیت ها همین گونه استند و هر کسیکه از عقال‬ ‫سلیم برخوردار است این را باید بپذیرد‪".‬‬ ‫‪5‬‬

‫تا جائیکه پرس و پال اینجانب از اهل خبره میتواند گواهی بدهد کسی از مأمورین افغانستان در پروژۀ وادی هلمند محکوم به اعدام نشده است‪.‬‬


‫قابل یاد آوری است که در زمان صعود کاهش تشنجات میان شرق و غرب‪ ،‬امریکاایی هاا کماک هاای اقتصاادی خاود را‬ ‫به افغانستان به سطح قابل (مالحظه ای) کم ساختند‪ .‬طی این مدت آنهاا در هیچیاک از پاروژه هاای بازرگ ساهم نداشاتند‪.‬‬ ‫احتمال می رود که در این وقت آنها براستی هم افغانستان را سااحۀ مناافع حیااتی اتحااد شاوروی پذیرفتاه بودناد‪ .‬شااید هام‬ ‫دالیل دیگری وجود داشت‪ . . .‬سردار محمد داوود در ایان ایاام ساخت باه اتحااد شاوروی متکای باود‪ .‬مقاارن هماین زماان‬ ‫اطالعات بدست آمده گواهی میدادند که سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬روابط نزدیکی را با مخالفین تناد رو اساالمی کاه باه پاکساتان فارار‬ ‫کرده بودند‪ ،‬تأمین کرده است‪.‬‬ ‫سفیر ایلیوت باا آنکاه ظااهرًا احسااس دوساتانۀ خاود را در برابار سافیر پوزاناوف اباراز مای داشات‪ ،‬اماا وظاایف خاود را‬ ‫طوریکه الزم بود اجرا انجاام میاداد‪ .‬او مسااعی زیاادی بخارا داد تاا سافر رسامی محماد داوود باه اضاالع متحادۀ امریکاا‬ ‫صورت بگیرد (سفر مذکور باید در ماه می ‪ ۰۶۹۱‬انجام میشد)‪ .‬در یکی از تیلگرام های که ایلیوت به واشنگتن فرستاده‬ ‫بود‪ ،‬وی نتایج سال ‪ ۰۶۹۹‬را به شرح ذیال ارزیاابی میکارد‪ " :‬رواباط امریکاا و افغانساتان طای ایان مادت در ساطح عاالی‬ ‫خود قرار داشتند‪ .‬رئیس جمهور محمد داوود از موضع اضالع متحدۀ امریکا در سازمان ملل متحاد روی مساائل مرباوط‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫به گووام و پویرتو ریکو حمایت کرد‪ .‬او دعاوت جاناب امریکاا را مبنای بار انجاام یاک سافر رسامی باه اضاالع متحادۀ‬ ‫امریکا پذیرفت‪ .‬کشور ما سهم خود را در پروگرام تربیۀ نظامیاان افغاان دو برابار سااخت‪ .‬رهباری افغانساتان چنادی قبال‬ ‫تأکید نمود که آرزو دارد تا کماک هاای امریکاا باه کشاور شاان هرچاه بیشاتر محساوس گاردد‪ ،‬تاا بادین ترتیاب باا حضاور‬ ‫اتحاد شوروی مقابله صورت گرفته باشد‪".‬‬ ‫به تاریخ ‪ ۴۹‬اپریل ‪ ،۰۶۹۱‬یک روز قبل از دستگیری لیدران حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬سفیر ایلیوت که دورۀ کاارش در‬ ‫کابل به پایان رسیده بود برای مالقات خدا حاافظی نازد رئایس جمهاور داوود رفتاه باود‪ .‬چنادی بعاد از حلقاات نزدیاک باه‬ ‫ریاست جمهوری راپور دادند که سفیر ریچارد ایلیوت که "طرفدار سرسخت" کاهش تشنجات بحساب می رفت باه داوود‬ ‫مشوره داده بود تا اقدامات نهایت جدی علیاه لیادران حازب دیموکراتیاک خلاق کاه امنیات نظاام موجاود را تهدیاد مای کنناد‬ ‫اتخاذ شوند‪ .‬در مقابل سفیر وعده داده بود که همکاری های وسیع و همه جانبۀ واشنگتن در این صورت با کابال افازایش‬ ‫قابل مالحظه خواهند یافت‪ .‬البته مشکل اسات تأکیاد کارد کاه سافیر حاین اباراز نظار فاوق الاذکر دیادگاه خاود را اباراز مای‬ ‫داشت یا ارادۀ حکومت امریکا را منعکس می ساخت‪.‬‬ ‫سارانجام در آسااتانۀ تاارک کاباال ایلیااوت بااه وزارت خارجااۀ کشاور خااود توصاایه کاارد تااا هرچااه زودتاار موضااع اش را در‬ ‫رابطه به حکومت تره کی روشن بسازد‪ ،‬او نوشته باود‪ " :‬ماا نمای تاوانیم باا باورمنادی قطعای بگاوئیم کاه حکومات جدیاد‬ ‫افغانستان "کمونیستی" است یا "غیر کمونیستی"‪ ،‬با در نظار داشات ماتن فقارۀ قاانون "کماک هاا باه کشاورهای خاارجی"‬ ‫شکی نیست که رهبری جدید در نتیجۀ خشونت و ریختن خون به قدرت رسیده‪ ،‬مگر حکومت ادعا دارد که ریختن خاون‬ ‫امری بود اجتناب ناپذیر در راه سرنگون ساختن "نظام مساتبد و دیکتااتور" داوود‪ .‬چناین باه نظار مای رساد کاه اهاداف و‬ ‫مقاصد اصلی حکومت جدید مدتی پشت پرده خواهند بود‪".‬‬ ‫سفیر امریکا ادارۀ واشنگتن را فرا میخواند تا از کابل رو نگرداناد‪ ،‬زیارا در "اینصاورت رژیام جدیاد افغانساتان کاامالً باه‬ ‫دامان اتحاد شوروی خواهد افتاد‪".‬‬ ‫سفیر پیام خود را با جملۀ خوشبینانۀ ذیل خاتمه می بخشید‪" :‬ما میتوانیم در آیندۀ نهایت نزدیک مسیر "بازی" را در اینجاا‬ ‫تعیین نمائیم‪".‬‬ ‫الیوت در ماه می ‪ ۰۶۹۱‬کابل را ترک گفته و عوض او یکی از دیپلوماتان عالیرتبۀ امریکائی ادولف دابس تقارر یافات‪.‬‬ ‫در تفاوت با ایلیوت‪ ،‬دابس باه نظار ستاراساتین شاخص کمرناگ و بادون برازنادگی هاای خاصای رساید‪ .‬باا آمادن ادولاف‬ ‫دابس تماس های دیپلومات های امریکایی و شوروی در کابل صرف شکل پروتوکولی بخود گرفتند‪.‬‬ ‫عکس العمل ا مریکایی ها در مورد به قدرت رسیدن رژیم کمونیستی حزب دیموکراتیک خلق خونساردانه باود‪ .‬واشانگتن‬ ‫مکلفیت های نه چندان زیاد خود را در قسمت کمک هاای اقتصاادی باه افغانساتان تأئیاد کارد‪ .‬درعاین حاال واشانگتن کادام‬ ‫اقدامی را بخاطر شروع یک جنگ مطبوعاتی علیه حاکمیت تره کی‪ -‬امین نیز به راه نمی انداخت‪ .‬واشانگتن انتظاار مای‬ ‫کشید و مشاهده می کرد که سرنوشت این "انقالب" به کجا می کشد و منتظار باروز شارایط عینای بارای ضاربه زدن باه‬ ‫اتحاد شوروی باقی ماند‪ .‬در این میان واشنگتن فعالیت های خود را با لیدران گروپ های افراطای اساالمگراء مساتقر در‬ ‫پاکستان شدت بیشتر بخشیده و دست به ایجاد دسته های چریکی که از فدائی های گوناگون مذهبی و مارگینال ها ترکیاب‬ ‫یافته بودند‪ ،‬پرداخت‪.‬‬ ‫آنچه که مشخصاً به فعالیت های کشفی امریکا طی سالهای مورد بحث در کابل ارتباط مای گیارد‪ ،‬واشانگتن کوشاش مای‬ ‫کرد زیاد "جلوه گر" نباشد‪ ،‬و محتاطانه عمل میکرد‪ .‬البته شبکه های اجنتوری سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬کار خود را پیش می بردند‬ ‫و شکی نیست که در سطح حکومت و رهبری حزب دیموکراتیک خلق گماشتگانی داشتند‪.‬‬

‫‪6‬‬

‫جزیره ای در غرب اوقیانوس آرام‪.‬‬

‫‪7‬‬

‫جزیرۀ مذکور در بحیرۀ کاریبین موقعیت دارد ‪Commonwealth of Puerto Rico.‬‬


‫(‪)...‬‬ ‫*****************‬ ‫در شروع سپتمبر ‪ ۰۶۹۱‬مسؤول نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل بوگدانوف پیشانهادات خاود را راجاع باه سااختار آینادۀ‬ ‫ارگان های امنیتای جمهاوری دیموکراتیاک افغانساتان باه رهباری حازب دیموکراتیاک خلاق ارائاه کارد‪ .‬هنگامیکاه لئونیاد‬ ‫بوگاادانوف و گااروپ او بااه فعالیاات هااای خااود شااروع کردنااد‪ ،‬امااین از آنهااا صاارف یااک خااواهش داشاات‪" :‬امنیاات دولتاای‬ ‫افغانستان باید مانند کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬نیرومند باشد‪ ".‬شوروی ها مطابق نظر اماین عمال مای کردناد‪ .‬تشاکیالت پیشانهاد شاده‬ ‫از طرف گروپ بوگدانوف قرار ذیل بود‪:‬‬ ‫در مطابقت با "ریاست اول عمومی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪"( .‬کشاف خاارجی") قارار باود ادارۀ "کشاف خاارجی" کاه در مراحال‬ ‫اول باید در استقامت های ایران و پاکستان که تهدیدات اساسی را متوجه جمهوری دیموکراتیک نموده بودند کار میکرد‪،‬‬ ‫ایجاد میشد‪.‬‬ ‫باز هم به اساس تجربۀ شوروی "ریاست دوم عمومی" ("ضد کشاف") بایاد ادارۀ مشاابه در کابال باه میاان مای آماد‪ .‬ادارۀ‬ ‫مذکور برعالوۀ فعالیت ها برای ایجاد موانع در راه رخنه نمودن عناصار خرابکاار از خاار ‪ ،‬وظیفاه داشات باه مطالعاۀ‬ ‫"حال و احوال " روحانیون پرداخته و با قبایل کار میکرد‪.‬‬ ‫ادارۀ "ضد کشف نظامی" باید از تشکیل وزارت دفاع بیرون و به ادارۀ در حال ایجاد امنیت دولتی سپرده میشود‪.‬‬ ‫وساایل و منااابع اوپراسایونی و تخنیکاای وزارت داخلااه نیاز بایااد بااه ادارۀ ناو بنیاااد انتقاال ماای یافاات‪ .‬قبال از "انقااالب" ثااور‬ ‫مشاورین کشور آلماان غارب از وزارت داخلاۀ افغانساتان حمایات میکردناد‪ ،‬منجملاه وساایل تخنیکای را در اختیاار افغانهاا‬ ‫قرار میدادند‪.‬‬ ‫قرار بود ادارۀ "تعقیب بیرونی"‪ ،‬شعبات تحقیق و تحلیلی‪ -‬اطالعاتی در تشکیل امنیت دولتی ایجاد گردند‪.‬‬ ‫ارگان مذکور را ادارۀ دفاع از منافع افغانستان (د افغانستان ګټی ساتونکی اداره – اګسا) نامیدند‪ .‬در رأس این اداره یکای‬ ‫از "قهرمانان انقالب" اسداهلل سروری قرار داده شد‪.‬‬ ‫موازی با آن نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل نیز اساتحکام هرچاه بیشاتر مای یافات‪ .‬بوگادانوف بارای شاخص خاود ماوتر‬ ‫"میرسیدس بنز" را از تهران وارد و برای ضاروریات اوپراسایونی نماینادگی چنادین عاراده ماوتر‪ ،‬درایاور اوپراسایونی‪،‬‬ ‫رمزگذار و همچنان معاون نمایندگی والدیمیر چوچوکین به کابل انتقال یافتناد‪ .‬چوچاوکین کاه در امریکاا کاار میکارد فقاط‬ ‫چندی پیش از طرف مأمورین سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬افشاء گردیده و مجبور شده بود آنجا را قبل از ختم مأموریت ترک نماید‪.‬‬ ‫زندگی آهسته آهسته رنگ و رونق میگرفت‪ ،‬و چیز ها آنقدر هم که بوگدانوف در مسکو تصور میکارد باد نباود‪ .‬بطاور‬ ‫مثال به کابل بالوقفه مسؤولین عالی رتبۀ شوروی سفر میکردند‪ :‬معاونین صادراعظم‪ ،‬وزرا‪ ،‬قومانادانان بلناد رتباۀ اردو‪،‬‬ ‫لیدران حزبی‪ . . .‬آشنائی و صحبت با اکثر آنها برای ارتباطات آینده مفید بود‪ .‬بوگدانوف نظر به مؤقفی که داشت مکلاف‬ ‫بود در مالقات هائی پروتوکولی مأمورین عالی رتبه حضور داشته باشد‪.‬‬ ‫در اخیر ماه سپتمبر منشی کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیسات و عضاو علای البادل بیاروی سیاسای باوریس پونومااریوف باه‬ ‫کابل سفر کارد‪ .‬چاون سافر غیار رسامی باود‪ ،‬در میادان هاوائی هیچگوناه تشاریفاتی باه راه انداختاه نشاد‪ .‬طیاارۀ حکاومتی‬ ‫پونوماااریوف را پااس از مواصاالت بااه دورتاارین پااارک باارای طیاااره هااا بردنااد‪ ،‬اسااتقبال کنناادگان پوزانااوف‪ ،‬بوگاادانوف‪،‬‬ ‫سااروری و عضااو کمیتااۀ مرکاازی شاااه ولاای نیااز بااه همانجااا انتقااال یافتنااد‪ .‬پونوماااریوف پااس از آنکااه در مااوتر نشساات‪،‬‬ ‫بالفاصله خبر داد که بنابر هدایت رهبری شوروی باه افغانساتان آماده و میخواهاد باا تاره کای و اماین مالقاات نماوده و باه‬ ‫آنها تفهیم نمایاد کاه اداماۀ فشاارها و تضاییقات نتاایج وخایم در پای خواهاد داشات‪ .‬مساکو از تعقیاب و تضاعییقات کاه علیاه‬ ‫پرچمی ها صورت میگرفت سخت ناراحت بود‪.‬‬ ‫نمایندۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بوگدانوف پس از شنیدن حرفهای بوریس پونوماریوف با خود فکر کارد‪" :‬بلای‪ ،‬مأموریات ثقیلای را‬ ‫به دوش این مهمان مساکو انداختاه اناد‪ ".‬خاود بوگادانوف دیگار درک کارده باود کاه لیادران افغانساتان از گفتگاو پیراماون‬ ‫اینگونااه مسااائل بااا وضاااحت تمااام کناااره گیااری میکننااد‪ .‬موضااوع وحاادت حاازب از دیاار زمااان بسااته شااده بااود‪ ،‬از اواسااط‬ ‫تابسااتان در اینباااره سااخن زده نماای شااد و اکثاار متخصصااین شااوروی آرزو نداشااتند بااا اینگونااه صااحبت هااا خلقاای هااا را‬ ‫عصبانی بسازند‪ ،‬برای شان قیمت تمام میشد‪. . .‬‬ ‫پونوماریوف پس از آنکه در آپارتمان مخصوو برای مهمانها که در محوطۀ سفارت قرار داشت جابجاا شاد‪ ،‬شاامگاهان‬ ‫برای گردش به باغچه برآمد و بوگدانوف از این موقع استفاده نمود تا مهمان را با چگونگی اوضاع آشنا بسازد‪.‬‬ ‫حین قدم زدن باالی راهک هاای تمیاز میاان باغچاه کاه از دو طارف آن باوی عطار گاالب باه مشاام مای رساید بوگادانوف‬ ‫مسائلی را که به نظر او مهم بودند قرار ذیل برشمرد‪:‬‬ ‫" اول‪ ،‬رهبران کنونی افغانستان نهایات تنادرو باوده و میخواهناد اصاالحات بنیاادی را فاوراً عملای نماوده و واقعیات هاای‬ ‫موجود کشور را در نظار نمیگیرناد‪ .‬بادینترتیب آنهاا بخاش قابال مالحظاۀ اهاالی را علیاه خاود قارار داده و کمیات دشامنان‬ ‫خود را افزایش میدهند‪ .‬افغانها با آنکه در سخن با استدالل ماا موافقات میکنناد کاه بایاد متحادین خاویش را در میاان اقشاار‬ ‫وسیع جامعه توسعه دهند‪ ،‬اما در عمل آنها بنیۀ اجتماعی "انقالب" را با گذشت هار روز محادودتر مای ساازند‪ .‬تضاییقات‬ ‫و تعزیرات علیه همۀ آنهائیکه اندکی بی اطاعتی نشان بدهند بالفاصله عملی مای شاود‪ .‬ماردم را بادون تحقیاق و محاکماه‬ ‫اعدام می کنند‪ ،‬اینگونه اعمال را عمدتاً همسلکان ما از ادارۀ امنیت انجام می دهند‪)...( ".‬‬


‫پونوماریوف سخنان بوگدانوف را خاموشانه شنید و سپس چند سؤوالی را که زیاد مهم نبود مطرح نمود‪.‬‬ ‫به تاریخ ‪ ۴۹‬سپتمبر پونوماریوف با تره کی و امین مالقات کرد ه و با رعایت نزاکات هاا تشاویش مساکو را باه آنهاا بیاان‬ ‫داشت‪ .‬پونوماریوف که میخواست باالی محرم بودن محتویاات مالقاات تأکیاد نماوده باشاد حتای سافیر پوزاناوف را نیاز باا‬ ‫خود نبرد‪ .‬تره کی و امین که از قبل می دانستند حرف از چی خواهد رفت‪ ،‬به اندازۀ کافی مضطرب بودند‪ .‬دیده مای شاد‬ ‫که آنها به سختی خودداری می کنند تا جمالت شدید را اساتعمال ننمایناد‪ .‬در یکای از لحظاات تاره کای بااالخره بای طاقات‬ ‫شد‪:‬‬ ‫" ما هیچگاه باالی پرچمی ها اعتمااد نداشاتیم‪ ،‬اتحااد ماا صارف در روی خاط باود‪ .‬پرچمای هاا در قیاام مسالحانه هیچگوناه‬ ‫سااهمی نگرفتااه انااد‪ ،‬در حالیکااه پااس از "انقااالب" خواسااتند تااا چااوکی هااای رهبااری دولتاای میااان خلقاای هااا و پرچماای هااا‬ ‫مساویانه تقسیم شوند‪ .‬آیا این عادالنه است؟ و زمانیکه خواهشات آنها رد شد‪ ،‬تهدید کردند که به قیام متوسل خواهند شاد‪.‬‬ ‫در چنین یک وضعیتی ما صرف یک راه داشتیم‪ ،‬یا آنها‪ ،‬یا ما‪".‬‬ ‫تره کی با تمام وجودش نشان میداد که این صحبت برایش خوش آیند نیست‪ ،‬او در برابر مهمان مسکو روی کاوا لمیاده‪،‬‬ ‫پایش را باالی پای دیگر انداخته و چهرۀ همیشه مالیم و مهربانش در آن دقایق تسخیر ناپذیر به نظر میرسید‪.‬‬ ‫از نظر فورمالیتی پونوماریوف مأموریت خود را میتوانست اجرا شده خوانده و صحبت را ختم نماید‪.‬‬ ‫مسؤول شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی (پونوماریوف) به لیدران حزب دیموکراتیاک خلاق تحاایف یادگااری‪ ،‬ساالم‬ ‫های اعضای بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی و "تمنیات نیاک شاخص بریژنیاف" را رساانید‪ .‬پونومااریوف‬ ‫از مالقات با سائر اعضای کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق خاود داری کارد و باا ایان کاار خاود آنهاا را ساخت از‬ ‫خود رنجاند‪ .‬در عین حال مهمان مسکو شاامگاهان حلقاۀ کوچاک "آمارین" سافارت را جماع نماوده از آنهاا یکباار دیگار‬ ‫خواساات تااا "اوضاااع را صااادقانه و اصااولی ارزیااابی" نماینااد‪ .‬جلسااه تااا آن لحظااه کااه بوگاادانوف رشااتۀ سااخن را بدساات‬ ‫نگرفته بود بخوبی پیش میرفت‪ .‬دگروال بوگادانوف باا تمساخر از اردوی افغانساتان یااد آور شاده تأکیاد کارد کاه ایان اردو‬ ‫حتاای تااوان دفاااع از خااود را هاام ناادارد‪ .‬در براباار سااخنان بوگاادانوف جناارال زاپالتااین بااا هیجااان و عصاابانیت از جااایش‬ ‫برخاسته گفت‪:‬‬ ‫" ایاان واقعیاات ناادارد ! بلاای‪ ،‬شااکی نیساات کااه قااوای مساالح افغانسااتان را بایااد اسااتحکام بخشااید‪ ،‬امااا ایاان اردو کااامالً قابلیاات‬ ‫جنگیدن را داراست‪ .‬رفیق پونوماریوف میخواهم توجه شما را به آن جلب نمایم که اینگونه ارزیابی ها رهباری ماا را در‬ ‫مسکو به سمت نادرست هدایت داده و میتواند عواقب بس ناگوار به بار آورد‪".‬‬ ‫بوگدانوف نخواست عقب بماند‪:‬‬ ‫" من نمیدانم جنرال محترم از کدام ارزیابی ها سخن میزند‪ ،‬مگر منابع ما‪ ،‬طوریکه شما میدانیاد بااالی ایان مناابع میتاوان‬ ‫اعتماد کرد‪ ،‬کامالً عکس گفته های او را نشان میدهند‪".‬‬ ‫میان بوگدانوف و زاپالتین کشمکش شدید لفظی به راه افتید‪ .‬زاپالتاین کاه از دیار زماانی دل خوشای از "ایان بوگادانوف‬ ‫عیاش" نداشت در محضر عاام اعاالم کارد کاه ماأمورین کای‪ .‬جای‪ .‬بای‪ .‬در کابال در نوشایدن الکهاول افاراط مای کنناد و‬ ‫افزود‪ " :‬اگر این کارمندان کمتر بنوشند‪ ،‬در آنصورت مفکورۀ شان هم ابر آلود نخواهد باود‪ ".‬نمایادۀ کای‪ .‬جای‪ .‬بای‪ .‬باه‬ ‫نوبۀ خود جنرال زاپالتین را به بیسواد بودن و مداخله در امور دیگران متهم نمود‪" :‬شما را به اینجا فرستاده اناد تاا اماور‬ ‫سیاسی را به پیش ببرید‪ ،‬پس همین وظایف را اجرا کنید‪ ".‬پونوماریوف به دشواری توانست این دو را آرام بسازد‪.‬‬ ‫عضاااو علااای البااادل کمیتاااۀ مرکااازی بلنااادترین مقاااام اتحااااد شاااوروی باااود کاااه در ‪ ۰۶۹۱‬باااه افغانساااتان سااافر کااارده باااود‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫حااین تاارک کاباال در میاادان هااوائی‪ ،‬پونوماااریوف بااه ساافیر و نمایناادۀ کاای‪ .‬جاای‪ .‬باای‪ .‬بوگاادانوف لکچاار مفصالی در مااورد‬ ‫اهمیت "انقالب" ثور سر داده و تأکید کرد کاه ایان رویاداد بارای هماه جنابش هاای انقالبای و مخصوصاًا آسایا نهایات مهام‬ ‫میباشد‪ .‬او همچنان اظهار امیاداوری کارد کاه صاحبت هاای او در کابال در راه اتحااد و اساتحکام حازب و هماه نیروهاای‬ ‫مترقای در افغانسااتان مفیاد خواهنااد بااود‪ .‬معلاوم نیساات کااه برداشات واقعاای مساؤول روابااط خااارجی کمیتاۀ مرکاازی حاازب‬ ‫کمونیسات از نتااایج ساافرش باه افغانسااتان چاای باوده‪ ،‬امااا قواعااد حتمای و تغییاار ناپااذیر باازی هااای معمااول اداری را او از‬ ‫زمان ستالین به خوبی آموخته بود و او در این زمینه نقش خود را بدرستی باازی کارد‪ .‬او باا ایان طارز برخاورد خاود باه‬ ‫مأمورین کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬رساند که "مبارز کهنه" به افکار خود وفادار باقی مانده و بگذار در اینباره در رمزهای خود باه‬ ‫مرکز بنویسند‪.‬‬ ‫سفر پونوماریوف هیچگونه تأثیری از خود بجا نگذاشت‪ .‬تضییقات کمافی السابق ادامه یافتناد و "انقالبیاون" در افغانساتان‬ ‫طوریکه می خواستند عمل می کردند‪.‬‬ ‫افازون برهماه‪ ،‬اماین شخصاًا شاروع باه تعارض نماود‪ ،‬چیزیکااه بوگادانوف نیاز بازودی بااالی خاود احسااس کارد‪ .‬امااین‬ ‫هنگام مالقات ها با بوگدانوف کتابچۀ یادداشت سیاه رنگ خاود را بااز نماوده و ناام کساانی را از میاان کارمنادان ادارات‬ ‫شوروی میگرفت و تأکید میکرد که شخص مذکور "دست به اعمال تخریبکارانه علیه افعانستان میزند‪ ".‬باری اماین بادین‬ ‫ترتیب اسم افسر دفتر "کشف خارجی" که تحت پوشش در شعبۀ قونسلی کاار میکارد و باار دیگار از آمار مرکاز کلتاوری‬ ‫شوروی یاد آور شد‪ .‬بررسی ها نشان میدادند که دلیال اینگوناه "تعرضاات" همیشاه تمااس هاای مخفای یاا علنای ماأمورین‬


‫"دفتر" با پرچمی ها می بود‪ .‬طوریکه پسان ها معلاوم شا د‪ ،‬باه دساتور اماین گاروپ خااو از افساران ادارۀ امنیات بارای‬ ‫تعقیب و نظارت از شوروی ها که گفتگوها و تماس های شان را ثبت میکرد‪ ،‬ایجاد گردیده بود‪.‬‬ ‫بلی‪ ،‬حفیظ اهلل امین های شاباهتی باا آنعاده از دوساتان اتحااد شاوروی کاه در کشاورهای دیگار اعماار سوسایالیزم را روی‬ ‫دسات گرفتاه بودناد و مااأمورین اساتخبارات شاوروی مای دانسااتند "از کادام در باا آنهاا پاایش آیناد" شاباهت نداشات‪ .‬مطااابق‬ ‫هاادایات مرکااز بوگاادانوف بارهااا از امااین خااواهش ماای کاارد تااا ایاان یااا آن شااخص را کااه قاابالً خاادماتی را بااه اسااتخبارات‬ ‫شاوروی انجاام داده بودناد از توقیاف آزاد بساازد‪ .‬بعضااً باه اماین مسااتقیماً گف تاه میشاد کاه چارا مساکو مای خواهاد تاا فااالن‬ ‫شخص از بند آزاد ساخته شود‪ .‬در جملۀ اینگونه اشخاو میتاوان از معااون اسابق صادراعظم حسان شارق‪ ،‬رئایس اسابق‬ ‫ارکان پولیس و ژاندارم صمد ازهر‪ ،‬عضو اسبق شورای انقالبی رفیع و دیگران یااد کارد‪ .‬اماین معماوالً از ارائاۀ جاواب‬ ‫مستقیم طفره رفته یا هم استدالل می کرد که شخص مذکور عضو یکی از گروپ تروریستی است‪.‬‬ ‫حین این صحبت ها امین مستقیمًا به چشامان نماینادۀ شاوروی مای دیاد و باا لحان زنناده مای گفات‪" :‬ماا آمااده هساتیم هماین‬ ‫اکنون شخص مطلوب شما را آزاد بسازیم‪ .‬ما میتوانیم این شخص را حتی وزیر مقرر نمائیم‪ .‬مگر به یک شارط کاه شاما‬ ‫شخصاً مسؤولیت او را بدوش بگیرید‪ .‬آیا شما موافقید چنین یک گامی را بردارید؟"‬ ‫بوگاادانوف کااه انتظااار چنااین چاارخش هااا را نمیداشاات‪ ،‬محتاطانااه میگفاات کااه شخص ااً هیچیااک از ایاان اشااخاو را نماای‬ ‫شناسد‪ ،‬بنابرین نمیتواند مسؤولیت آنها را بدوش بگیرد‪.‬‬ ‫امین در عکس العمل دست هایش را باال انداخته میگفت‪" :‬می بینید‪ ،‬در اینصورت ما بایاد مطاابق قاانون باا آنهاا برخاورد‬ ‫نمائیم‪".‬‬ ‫البته حرف از کدام قانونی در میان نبود‪ ،‬اشخاو توقیف شده را دیر زمان در حبس نگاه مای داشاتند‪ ،‬بیرحماناه شاکنجه‬ ‫میدادند‪ ،‬و شب هنگام تیر باران می کردند‪.‬‬ ‫در ایاان میااان نمایناادگی کاای‪ .‬جاای‪ .‬باای‪( .‬تحاات رهبااری بوگاادانوف) بااا گذشاات هاار روز وسااعت بیشااتر ماای یافاات‪ .‬باارای‬ ‫سااازماندهی امااور مربااوط بااه محافظاات افااراد اول دولاات و قباال از همااه نااور محمااد تااره کاای مشاااور ریاساات نهاام یااوری‬ ‫کوتیپوف به کابل آمد‪ .‬همکار اساسی کوتیپوف قوماندان گارد یعقوب که بعدتر به حیث لوی درستیز تقرر می یابد‪ ،‬بود‪.‬‬ ‫باارای ایجاااد قااوای ساارحدی و چگااونگی محافظاات از ساارحدات دولتاای گروپاای از منصااب داران ارشااد قااوای ساارحدی‬ ‫شوروی به کابل مواصلت کردند‪ .‬پیرمردان کرملین دلیل آنرا که چرا افغانها سارحد باا پاکساتان را کاه از آنجاا شورشایان‬ ‫به قلمرو افغانستان نفوذ میکردند نمی بندند‪ ،‬نمی توانستند درک کنند؟ ! این رهبران شوروی در کشوری زندگی میکردناد‬ ‫که تقریباً بالفاصله پس از انقالب اکتوبر ‪ ۰۶۰۹‬هماه سارحدات کشاور شاان باا سایم خاار دار احاطاه شاده باود و بیسات و‬ ‫چهار ساعت بلوسیلۀ پوسته هاا و واحاد هاای قاوای سارحدی حفاظات میشادند‪ .‬در افغانساتان در جناوب ایان کشاور سارحد‬ ‫اصالً نمیتوانست وجود داشته باشد‪ .‬در قدم اول بخاطر آنکه حکومت افغانستان هیچگاه خط "دیورند" را که افغانها را از‬ ‫همادیگر جاادا میساازد برساامیت نماای شاناخت‪ .‬در صااورت ایجااد پوسااته هااا در "خاط" معناای آنارا میااداد کااه افغانهاا بااا باای‬ ‫عدالتی تأریخی که به گناه انگلیسها بوجود آمده بود موافقت کرده اند و مبادا خاک خود را به اسالم آباد واگذار کنند‪.‬‬ ‫دوم آنکااه‪ ،‬افغانهااا عم االً از داشااتن وسااایل کااه در ارتفاعااات بلنااد و صااعب العبااور پوسااته هااا و چیاازی را بااه نااام موانااع‬ ‫اعمارنمایناد محاروم بودناد‪ .‬مشااورین اماور سارحدی اصاالً نمای دانساتند کادام راه را بارای رفاع ایان معضاله روی دسات‬ ‫بگیرند‪.‬‬ ‫هنگام مواصلت بوگدانوف به کابل‪ ،‬یعنی در تابستان ‪۰۶۹۱‬تعداد کارمندان نمایندگی صرف هشت تان باود در حالیکاه در‬ ‫خزان همان سال کمیت آن به پنجاه نفر میرسید‪.‬‬ ‫مطابق مقرره ایکه در "ریاست عمومی اول" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( .‬کشف خارجی) معمول بود در صورت موجودیت آمر دفتر‬ ‫"کشف خارجی" و نمایندۀ رسمی کی‪ .‬جی‪ .‬بی آمر ارشد اوپراسیونی باید مسؤول دفتار "کشاف خاارجی" میشاد‪ .‬اماا حاین‬ ‫عزیمت به کابل بوگدانوف توانسته بود کریوچکوف را معتقد بسازد تا برای او استثنی قایل شود‪ .‬چاون آمار دفتار "کشاف‬ ‫خاارجی" در کابال اوسااادچی مادتی در مساکو مااادون بوگادانوف باود‪ ،‬دلیاال ماذکور حاین قناعاات دادن کریوچکاوف تعیااین‬ ‫کننده واقع شد‪ .‬اما در عمل اوسادچی مدتی با مادون بودن خود مقاومت میکرد‪ .‬ا صطکاک مذکور زمانی رفع گردید کاه‬ ‫مطابق امریۀ آندروپوف مقام آمریت نمایندگی را باید شخصی با رتبۀ جنرالی به دوش می گرفت‪.‬‬ ‫در سال ‪ ۰۶۹۱‬افسران کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و مشاورین نظامی شوروی در افغانساتان خاود را تاا هناوز در امنیات احسااس مای‬ ‫کردند‪ .‬بوگدانوف برای شکار و ماهیگری حتی به مصافات ‪ ۰۰۱-۴۱۱‬کیلومتر دورتر از کابل میرفات‪ .‬اماا فضاا رو باه‬ ‫تیره شدن نهاده بود‪ .‬نارضایتی در برابر حاکمیت "کافران" که از جاناب متنفاذین ماذهبی تحریاک میشاد‪ ،‬اینجاا و آنجاا در‬ ‫محالت به شورش و حمالت می انجامید‪.‬‬ ‫دفتاار "کشااف خااارجی" کاای‪ .‬جاای‪ .‬باای‪ .‬در پاکسااتان و منااابع اگسااا در پیشاااور خباار میدادنااد کااه ادارۀ اسااتخبارات نظااامی‬ ‫پاکستان آی‪ .‬اس‪ .‬آی‪ .‬تالش دارد فعالیت های پاارتیزان هاای افغاان را هماهناگ کناد‪ .‬توجاه کشاور هاایی چاون عربساتان‬ ‫سعودی‪ ،‬مصر و اسرائیل نیز به اپوزیسیون اسالمی معطوف می گردیاد‪ .‬اماا روشان باود کاه بزرگتارین خطار از طارف‬ ‫اضالع متحدۀ امریکا برمیخاست‪ ،‬از "دشمن اصلی" طوریکه این کشور در اسناد آنوقت ریاست "کشاف خاارجی" نامیاده‬ ‫میشد‪ .‬روی همین ملحوظ به دفتر "کشف خارجی" و نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل هدایت داده شد تا امریکایی ها زیر‬ ‫نظارت ممتد گرفته شوند‪.‬‬


‫در اپریاال ‪ ۰۶۹۱‬ماأمور ادارۀ کشااف خااارجی بااه نااام والدیمیاار شااووالوف کااه امریکااا شااناس بااود بااه کاباال اعاازام گردیااد‪.‬‬ ‫مأمور مذکور به سطح عالی باه انگلیسای تکلام مای کا رد و در یکای از پوهنتاون هاای امریکاائی تحصایالتش را باه اتماام‬ ‫رسانیده بود‪ .‬قبل از مواصلت شووالوف‪ ،‬همکاران دیگر او از ادارۀ کشف خارجی توانساته بودناد "گوشاهای شانونده" را‬ ‫در عمارت سفارت امریکا در کابل جابجا سازند‪ .‬شووالوف وظیفاه داشات کاه طای سااعات متماادی گفتگوهاای دیپلوماات‬ ‫های امریکائی را که از طریق میکروفون های تعبیاه شاده مای شانید روی کاغاذ بیااورد‪ .‬بایاد خااطر نشاان شاود کاه کادام‬ ‫خبر قابل توجهی از این مکالمات بدست نمی آمد‪.‬‬ ‫در ایام مورد بحث‪ ،‬چند مأمور اوپراسیونی سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬که در رأس آنهاا ماأموری باه ناام تورکاو قارار داشات در کابال‬ ‫فعالیت می کرد‪ .‬خود تورکو تحت پوشش مشاور سفیر ایفای وظیفه مای نماود‪ .‬نماینادگی سیاسای امریکاا در کابال مرکاب‬ ‫از حدود بیسات دیپلوماات و پنجااه تان پرساونل تخنیکای باود‪ .‬هام دیپلوماتهاا و هام ماأمورین اساتخباراتی از نهایات احتیااط‬ ‫حین اجرای وظایف شان کار می گرفتند‪.‬‬ ‫در اخیر ‪ ۰۶۹۱‬زمانیکه خانم سفیر امریکا ادولف دابس نزد او به کابل آمد‪ ،‬سفیر شوروی که شیخ السافراء باود‪ ،‬باه ایان‬ ‫مناسبت ضیافتی ترتیب داد‪ .‬حین صرف قهوه بوگدانوف یکی از دیپلوماتان امریکائی را مخاطب قرار داده پرسید‪" :‬کادام‬ ‫منافع را امریکایی ها در افغانستان دنبال می کنند؟" دیپلومات امریکائی با سادگی جواب داده بود‪" :‬هیچگونه منافع را‪".‬‬ ‫*****************‬ ‫در تلگرام هایی که از کابل سافیر و آمارین شابکه هاای اساتخباراتی شاوروی باه مساکو مای فرساتادند‪ ،‬دیگار از ناام اماین‬ ‫بیشتر از تاره کای یااد آوری صاورت میگرفات‪ .‬تاره کای کاه صارف در روی خاط رئایس دولات حسااب میشاد عماالً هماه‬ ‫روزه مواضع و صاالحیت هاایش را یکای پای دیگار باه "شااگرد محباوب" خاود واگاذار میکارد‪ .‬ایان واگاذاری هاا ظااهراً‬ ‫طوری وانمود میشادند کاه گویاا خاود تاره کای مبتکار ایان هماه اسات‪ .‬بطاور مثاال او باه اطرفیاان خاود تأکیاد میکارد‪" :‬او‬ ‫(امین) میتواند‪ .‬تمام امید صرف به او است‪ ".‬از یک طرف در این گفتۀ تره کی حقیقت معینی وجاود داشات‪ :‬اماین واقعااً‬ ‫هم میتوانست بیست و چهار ساعت کار کند و حتی اتفاق می افتاد که بعضاً در دفتر خود شاب هاا را نیاز ساپری میکارد‪.‬‬ ‫اما از جانب دیگر وضعیت آنقدر هم ساده نبود که بتوان تصور کرد‪ .‬تره کی به رضایت خود اماین را بااال نمای بُارد‪ ،‬او‬ ‫از دیاار زمااانی بااود کااه بااه بازیچااه ای در دساات "شاااگرد وفااادار" تباادیل گردیااده بااود‪ .‬امااین بااا مهااارت تمااام "اسااتادش" را‬ ‫استعمال میکرد و او را به اتخاذ تصامیم به نفع خود ترغیب می نمود‪.‬‬ ‫در مسکو بسیاری ها معتقد بودند که بزودی در افغانستان با رئیس جدید دولت سرو کاار خواهناد داشات‪ .‬شاخص ماذکور‬ ‫بخاطر رسیدن به قدرت به هی چیزی حاضر بود‪.‬‬ ‫رئیس ادارۀ "کشف خارجی" کریوچکوف‪ ،‬آمر نمایندگی کی‪ .‬جای‪ .‬بای بوگادانوف را کاه بارای انجاام کارهاایی باه مساکو‬ ‫آمده بود به دفتر خود احضار کرده و در حالیکه بوگدانوف هناوز در چاوکی بدرساتی جابجاا نشاده باود باا لحان خشاک و‬ ‫رسمی پرسید‪" :‬ما چی معلوماتی در بارۀ امین در اختیار داریم؟"‬ ‫بوگدانوف دوسیه هایی را که با خود آورده بود باز نموده شروع به خواندن کرد‪:‬‬ ‫"حفایظ اهلل امااین در سااال ‪ ۰۶۴۶‬در ولسااوالی پغمااان در خااانوادۀ یااک ماامور عااادی دولاات بااه دنیااا آمااده اساات‪ .‬او از قااوم‬ ‫کوچک خروت می باشاد‪ .‬چاون پادرش وقات وفاات یافات‪ ،‬عمادتم از طارف بارادر بازرگش تربیاه مای شاد‪ .‬دارلمعلماین و‬ ‫فاکولتۀ فزیک و ریاضیات پوهنتاون کابال را باه اتماام رساانیده اسات‪ .‬باه حیاث اساتاد و معااون مادیر دارلمعلماین و ساپس‬ ‫مدیر لیسۀ "ابن سینای" کابل ایفای وظیفه نموده‪.‬‬ ‫طوریکه می بینید طی زمان یاد شده کدام فعالیت قابل توجهی از او سر نزده است‪)...( ".‬‬ ‫کریوچکوف در حالیکه عکس العمل اش به سختی فهمیده میشد‪ ،‬سرش را تکان داد‪.‬‬ ‫بوگدانوف ادامه داد‪" :‬در سال ‪ ۰۶۰۹‬امین برای تحصیل عازم امریکا گردید‪ .‬توجه خاو شما را به آن جلاب مای نماایم‬ ‫که او در پوهنتاون "کولمبیاا" تحصایالتش را باه اتماام رساانیده اسات‪ .‬پوهنتاونی کاه از طارف ادارات اساتخباراتی امریکاا‬ ‫مورد توجه زیاد قرار دارد‪ .‬سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬پوهنتون ماذکور را باه مثاباۀ ذخیاره گااهی بارای دریافات محصالین باا اساتعداد‬ ‫خارجی می داند‪ ،‬آنها را در نظر می گیرند و سپس از ایشان "نفوذی ها" را تربیه می کنند‪".‬‬ ‫کریوچکوف با بی طاقتی‪" :‬میدانم‪ ،‬ادامه بدهید‪".‬‬ ‫بوگدانوف‪" :‬در امریکا دیپلوم ماستری را بدست آورد‪ .‬او یکی از فعالین اجتماع افغانها در آنجا باود و مان توجاه شاما را‬ ‫به این مشخصه نیز جلب میکنم‪ ،‬چون هم مسلکان امریکایی ما اشخاصی را کاه فعالیات هاای اجتمااعی میداشاته باشاند از‬ ‫نظر دور نمی سازند‪ .‬شواهد مستقیم دال به همکاری امین با سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬و اف‪ .‬بی‪ .‬آی‪ .‬نازد ماا وجاود نادارد‪ .‬اماا اگار‬ ‫جد و جهد صورت بگیرد و امکانات ما در اضالع متحدۀ امریکا به راه بیافتند‪". . .‬‬ ‫چشاامان کریوچکااوف از عقااب شیشااه هااای فربااه عینااک هااا ج اان تااازۀ گرفتنااد‪ .‬رئاایس ادارۀ "کشااف خااارجی" از جااایش‬ ‫برخاسته‪ ،‬میزش را دور زد و در دفتر به قدم زدن پرداخت‪.‬‬ ‫معلوم می شد که معلومات مذکور توجه والدیمیر کریوچکوف را به خود جلب نموده بود‪.‬‬ ‫آناادروپوف و سااائر رهبااران شااوروی بااا امااین بااه مثابااۀ وزیاار امااور خارجااه و معاااون اول صاادراعظم افغانسااتان مالقااات‬ ‫میکردند‪ ،‬شخص کریوچکوف هنگام سفرش به کابل به او ابراز احترام نموده بود‪ .‬اماین رساماً باه عناوان قهرماان اصالی‬ ‫"انقالب" ثور‪ ،‬الهام بخش و سازمان دهنادۀ آن شاناخته شاده باود‪ .‬حاین گفتگوهاا باا اراکاین شاوروی او مکاررًا باه اهاداف‬


‫سوسیالیزم سوگند وفاداری یااد مای کارد‪ ،‬بارهاا در گفتاارش از لیناین نقال قاول مینماود و خاود را دوسات متعهاد باه اتحااد‬ ‫شوروی می نامید‪ .‬و اکنون چنین مسائلی‪. . .‬‬ ‫کریوچکوف گوئی با خود حرف می زد و در حالیکه به آنسوی ارسی می نگریست‪ ،‬گفت‪" :‬شاید خطا هاای جاوانی باوده‬ ‫باشند‪ ،‬با هرکسی می تواند اتفاق بیافتد‪ . . .‬ولی به هر حال‪ ،‬شما ادامه بدهید‪".‬‬ ‫بوگدانوف درک کرد که اصرار بیشتر بخاطر احتمال جاسوس بودن امین مناسب نیست‪ .‬باه راساتی هام در ایان موضاوع‬ ‫ابهامات زیاد بودند‪ ،‬ثبوت در دست نبود‪ .‬بهتر بود به اسناد و شواهد غیر قابل تردید اتکاء میشد‪.‬‬ ‫بوگدانوف در ادامه‪ " :‬پس از برگ شت به وطن امین مدتی در پوهنتون به تدریس پرداخات و ساپس مجادداً باه حیاث مادیر‬ ‫لیسۀ "ابن سینا" تقرر یافت‪ .‬در همین زمان با تره کی نزدیک شد‪ .‬معلوماتی که نزد ما است نشان میدهد که آشانائی تاره‬ ‫کی و امین مدتها قبل طی سالهای ‪ ۰۱‬در چوکات "کلاوب ملای پشاتو" بوقاوع پیوساته باود کاه در زماان صادارت ساردار‬ ‫محمد داوود خان ایجاد گردیده بود‪ .‬بعد تر امین به صفت آمر بخش کدرهای پیاداگوژیک وزارت معاارف تعیاین گردیاده‬ ‫و در سال ‪ ۰۶۹۴‬مجدداْ عازم اضالع متحد ۀ امریکاا بخااطر کساب درجاۀ دوکتاورا باه هماان پوهنتاون یااد شادۀ "کولمبیاا"‬ ‫میشود‪ .‬اینبار امین با فراگی ری علوم مشکالت پیدا میکند‪ ،‬درجۀ دوکتورا را بدست نمای آورد‪ ،‬اماا در عاین حاال مؤفقیات‬ ‫هایی را در ساحۀ فعالیت های اجتماعی داشته و رئیس اجتماع محصلین افغان انتخاب میگردد‪".‬‬ ‫کریوچکوف در حالیکه رو از ارسی بر نمیگرداند پرسید‪" :‬هدف شما از "فعالیت های اجتماعی" چیست؟"‬ ‫بوگدانوف‪" :‬قبل از همه به راه اندازی محافال و گردهماائی هاا بخااطر آزادی پشتونساتان‪ .‬حارف از دکتارین محماد داوود‬ ‫برای متحد ساختن پشتونهای هردو طرف "خط دیورند" میرود‪ .‬بنظر میرسد که امین در همین وقت به لذت فعالیت هاای‬ ‫سیاسی پی برده باشد‪ .‬او در اینکار خود واقعاً مؤفق بود‪ ،‬او میتوانست مردم را به عقب خود بکشاند‪.‬‬ ‫در سال ‪ ۰۶۹۰‬او به کابل برمیگردد‪ .‬به اساس اظهارات خود او که در بیوگرافی رسمی خود نیز آنرا جا داده است‪" ،‬باه‬ ‫علاات فعالیاات هااای سیاساای او را از امریکااا بیاارون ساااختند‪ ".‬او ادعااا دارد کااه مظاااهره ای را بخاااطر حمایاات از خلااق‬ ‫فلسطین به راه انداخته بود‪ .‬مقارن همین زمان امین به صفوف حزب نو بنیاد دیموکراتیک خلق می پیوندد و تالش میکند‬ ‫تا به حیث وکیل در پارلمان انتحاب گردد‪ ،‬ولی ناکام می شود‪ .‬در یکی از لیسه هاای انااث باه حیاث معلام و انادکی بعادتر‬ ‫به صفت مامور در ریاست تعلیمات ابتدائی وزارت معارف تعیین میگردد‪ .‬در تابستان ‪ ۰۶۹۹‬نظار باه پیشانهاد تاره کای‪،‬‬ ‫امین عضویت علی البدل کمیتۀ مرکزی و پس از انشعاب حازب‪ ،‬عضاو کمیتاۀ مرکازی خلقای هاا میشاود‪ .‬در ساال‪۰۶۹۱‬‬ ‫پلینوم جناح "خلق" فیصله نمود تا حفیظ اهلل اماین باه دلیال داشاتن خصالت هاای فاشیساتی و شووینیساتی از کمیتاۀ مرکازی‬ ‫خار گردد‪ .‬اما یک سال بعد تره کی اصرار می ورزد تا امین مورد عفو قرار گیرد‪".‬‬ ‫کریوچکوف که در فکر فرو رفته بود و آرام آرام بطرف چوکی خود در عقب میز برمیگشت‪ ،‬گفات‪" :‬دلچساپ اسات کاه‬ ‫چی چیزی ایندو را با هم نزدیک ساخته است؟ چرا منشی عمومی (تره کی) به این شخص عالقمندی خاصی دارد؟"‬ ‫بوگدانوف‪" :‬در اینجا جواب را باید در طرز برخورد خود امین جست و جو کارد‪ .‬اماین در برابار تاره کای از تملاق هاای‬ ‫بی همتا استفاده میکناد‪ .‬تاره کای باه نوباۀ خاود در برابار چناین چاپلوسای هاا و شایرین زباانی هاا تااب نمای آورد‪ .‬اماین باا‬ ‫مهارت تمام از ضعف های استاد خود استفاده میکند‪ .‬همیشه بجا یا بیجا او را "پدر ملت"‪" ،‬رهبر کبیر انقالب" و "اساتاد‬ ‫محبوب" خطاب میکند‪".‬‬ ‫کریوچکوف‪" :‬خوب‪ ،‬خوب ادامه بدهید‪".‬‬ ‫در هماان زماان اماین بااالخره باه پارلماان افغانساتان راه مای یاباد‪ .‬او یگاناه کسای از جنااح "خلاق" در آنجاا باود‪ .‬از جناااح‬ ‫"پرچم" قبالً به آنجا ببرک کارمل راه یافته بود‪ ،‬کسی را که امین سخت بد میدید‪.‬‬ ‫پس از سقوط شاهی و به قدرت رسیدن سردار محمد داوود به امین وظیفه داده میشود تا باه فعالیات هاای مخفای در اردو‬ ‫بپردازد‪ .‬در همین جاسات کاه توانمنادی هاا و اساتعداد اماین باه صافت یاک لیادر نمایاان مای شاوند‪ .‬طای مادت کوتااهی او‬ ‫توانست تعداد زیادی از منسوبین گارنیزون کابل را به طرف جناح "خلق" که بیشاتر از قاوم پشاتون بودناد ترغیاب نمایاد‪.‬‬ ‫همین افسران قوۀ اساسی او را در حادثۀ هفت ثور هنگامیکه قوماندۀ آغاز کودتای نظامی صاادر شاد‪ ،‬تشاکیل دادناد‪ .‬در‬ ‫اوایاال امااین قهرمااانی و نقااش اساساای را در پیااروزی ایاان بااه اصااطالح "انقااالب" بااا اشااخاو همچااون قااادر‪ ،‬وطنجااار و‬ ‫دیگاران تقسایم میکارد‪ ،‬ولای بازودی باه نظاار خاود تغییار داده و حاال باه جاز خااود‪ ،‬کسای دیگاری را قباول نادارد‪ .‬باه ایاان‬ ‫مناسبت حتی فلم هنری ایرا تهیه و به نمایش گذاشاتند‪ ،‬در فلام ماذکور اماین نقاش خاود یعنای "قهرماان اصالی" یاا باه گفتاۀ‬ ‫خود او "قوماندان انقالب" را بازی کرده است‪ .‬حین تهیۀ سناریوی فلم او شخصااً بعضای از حقاایق تاأریخی را تکاذیب و‬ ‫حوادث را به نفع خود تغییر داد‪ .‬هکاذا بروشایوری کاه حکاایتگر "نقاش سرنوشات سااز" اماین در ساقوط نظاام جمهاوری‬ ‫محمد داوود می باشد از طرف او به نشر رسیده اسات‪ .‬هار آنکسای کاه در اینبااره کاوچکترین شاک و تردیادی بخاود راه‬ ‫بدهد از طرف امین بی رحمانه مورد تعقیب قرار گرفته و حتی از بین برده میشد‪".‬‬ ‫کریوچکوف که لحنش غالباً تأکید آمیز بود گفت‪" :‬اما هویداست که او در هفت ثور نقش کلیدی داشته است‪".‬‬ ‫بوگدانوف بدون آنکه موافقت کند‪" :‬در پهلوی سائر رفقای حزبی خود‪".‬‬ ‫کریوچکوف‪" :‬دیگر چی؟ زندگی شخصی او از چی قرار است؟"‬ ‫بوگادانوف‪" :‬او دارای خاانم باوده‪ ،‬ساه پسار و چهاار دختار دارد‪ .‬وفااداری خاصای در برابار همسار خاود نادارد‪ ،‬البتااه در‬ ‫همچو حلقات اینکار کدام خطای بزرگای شامرده نمای شاود‪ .‬شاما خاود خبار داریاد کاه ببارک کارمال باا اناهیتاا راتاب زاد‬ ‫زندگی می کند‪ ،‬در عین حال اگر "دستش برسد" مخالف نیست با دیگری نیز "تاری بداوند‪".‬‬


‫کریوچکوف که از همچون ضعفات شدیدًا بد مای بارد چهاره اش را باا نارضاایتی چاروک دار سااخته گفات‪ " :‬آهاا‪ ،‬اداماه‬ ‫بدهید‪".‬‬ ‫"به زبان انگلیسی بخوبی تکلم میکند‪ .‬گفته میشود که احتماالً عادت به استعمال مواد مخدره داشته باشد‪ .‬به گفتاۀ اعضاای‬ ‫سابقه دار حزب‪ ،‬عمدتاً پرچمی ها‪ ،‬امین شخصی است مکار‪ ،‬انتقامجو و نهایت خود خواه‪ .‬فکر میکنم تماام معلوماات را‬ ‫خدمت شما رسانده باشم‪".‬‬ ‫رئیس ادارۀ "کشاف خاارجی" پاس از اساتماع معلوماات بوگادانوف باا لحنای کاه کلماات را مای کشاانید گفات‪" :‬بلای‪ ،‬شاکی‬ ‫نیست کاه اماین آدم پار درخششای اسات‪ .‬ماا بایاد بررسای کنایم کاه چقادر او صاادق اسات وقتیکاه از عشاق خاود در برابار‬ ‫شوروی و وفاداری به داعیۀ طبقۀ کارگر سخن می زند‪".‬‬ ‫بوگدانوف‪" :‬باری امین حین مالقات ها با یکی از هئیت های ما گفته بود‪" :‬من شاوروی تار از شاما شاوروی هاا هساتم‪".‬‬ ‫هیچکسی و هیچگاهی حتی یک کلمۀ بدی را هم در بارۀ کشور ما از زبان او نشنیده اسات‪ ،‬ایان مسائلۀ کاامالً ثابات شاده‪.‬‬ ‫افزون بر این اگر کسی در حضور امین حتی غیر مستقیم باه برخای از کمباودی هاای کاه در شاوروی وجاود دارد اشااره‬ ‫نماید‪ ،‬ا و فورأ حرفهاای شاخص ماذکور را قطاع نماوده تأکیاد مای نمایاد‪" :‬در آیناده هیچگااه همچاون چیزهاای را باه زباان‬ ‫نیاور‪ ".‬منبع ما در اطراف امین خبار میدهاد کاه او احتارام خاصای باه ساتالین دارد و حتای کوشاش میکناد در پااره ای از‬ ‫موارد از او تقلید نماید‪ .‬اکثراً با هیجان از فیادل کاساترو کاه باا او در کیوباا هنگاام اشاتراک در کنفارانس کشاورهای غیار‬ ‫منسلک آشنا شده اسات یااد آوری مای نمایاد‪ .‬اماین حاین اباراز رضاایت منادی از کاساترو یااد آور شاد کاه از او باا گرمای‬ ‫استقبال نموده و حتی اجازه داد تا در جلسۀ بیروی سیاسی آنکشور حضور داشته باشد‪".‬‬ ‫بوگدانوف سکوت کرد‪ ،‬تا بد ین ترتیب آمرش موقع آنرا داشته باشاد تاا چیزهاایی را کاه شانیده باود تحلیال و تجزیاه نمایاد‪.‬‬ ‫آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل میخواست از یک مسئلۀ دیگر نیز یاد آور شود‪ ،‬مگر یقیین نداشات کاه کریوچکاوف‬ ‫از آن خوشش خواهد آمد‪ .‬دگروال بوگدانوف با کرکتر آمر خود بخوبی آشنائی داشات و میدانسات کاه عباور از کادام خاط‬ ‫میتواند تهدید آمیز باشد‪ .‬بوگدانوف میخواست در بارۀ مسئلۀ آتی به کریوچکوف یاد آور شود‪ " :‬معلوم میشد کاه تاره کای‬ ‫و امین درسهای انقالب اکتوبر و مخصوصاً سالهای اول پس از آنرا به خوبی فرا گرفته بودند‪ .‬و حین مالقات هاای غیار‬ ‫رسمی با شو روی ها بخاطر آنکه فشارها و تضییقات خود را علیه مخاالفین خاویش تبرئاه کارده باشاند باه یااد مای آوردناد‬ ‫که چگونه نخست لینین و سپس ستالین با مخالفین خویش از قبیل منشویک هاا‪ ،‬تروڅکیسات هاا و طرفاداران زینوویاف و‬ ‫سائر عناصری که کوچکترین بی اطاعتی را از خود نشان میدادند به شکل بی رحمانه برخورد می نمودند‪ ".‬بارای تأکیاد‬ ‫هرچه بیشتر و خلع ساالح سااختن "رفقاای شاوروی" تاره کای و اماین مای پرسایدند‪" :‬آیاا کتااب هاای درسای شاما در باارۀ‬ ‫تااأریخ حاازب کمونیساات اتحاااد شااوروی خااط مشاای لینااین و سااتالین را مااورد شااک و تردیااد قاارار میدهنااد؟" بوگاادانوف‬ ‫میخواست بگوید که امین در مطابقت کامال باا تکتیاک و ساتراتیژی بلشاویک هاا عمال میکارد‪ :‬در قادم اول او مخاالفین و‬ ‫هوادارن آنها را از بین بارده‪ ،‬و در قادم دوم غالباًا آنعاده از همکااران نزدیاک خاود را کاه ساد راه او بارای دسترسای باه‬ ‫مطلق العنانی شوند‪ ،‬دور خواهد کرد‪ .‬کاری که ستالین‪ ،‬قهرمان دوسات داشاتنی وی در وقات و زماانش انجاام داده باود‪".‬‬ ‫اما بوگدانوف از بیان این حرفها به کریوچکاوف خاود داری کارد‪ .‬مشاکل باود تصاور نماود کاه حاوادث چگوناه انکشااف‬ ‫خواهند یافت؟ شاید همین امین برای سالهای متمادی به یکی از بهترین دوستان و وفادار تارین همکااران اتحااد شاوروی‬ ‫مبدل گردد‪ ،‬چیزیکه با فیدل کاسترو صورت گرفت‪ . . .‬شاید امین قطعۀ اساسی کرملین شود‪ . . .‬هر چیز امکان دارد‪. .‬‬ ‫‪ .‬روی این ملحوظ الزم است تا حرف صرف از حقایق برده شده و راپورهای اجنتان و اشخاو معتمد فلتر شوند‪.‬‬ ‫چون کریوچکوف هنوز هم خاموش بود‪ ،‬و دربارۀ معلوماتی که از بوگادانوف بدسات آورده باود مای اندیشاید‪ ،‬بوگادانوف‬ ‫از دوسیه اش چند ورق را بدر آورده و آنها را روی میز در برابر آمر خود گذاشت‪:‬‬ ‫" به این نوشته ها نظر اندازید‪ ،‬شما در آن طرز کالم و صحبت های منوط به امین را در میابیاد‪ .‬در ایان اوراق صاحبت‬ ‫امین با هیأت اکادمی علوم شوروی که چندی پیش اتفاق افتاده در گردیده است‪ .‬سندی است نهایت نمونه ای‪.‬‬ ‫کریوچکوف ورق ها را بطرف خود نزدیکتر ساخته و به خواندن پرداخات‪ " :‬پاس از اظهاار خاوش آمدیاد باه هئیات اتحااد‬ ‫شااوروی‪ ،‬حفاایظ اهلل امااین افاازود کااه "انقااالب" ثااور حاصاال انقااالب کبیاار سوسیالیسااتی اکتااوبر بااوده و مثااالی اساات باارای‬ ‫بسیاری از کشورهای جهان‪ .‬انقالب اکتوبر ما را همیشه الهاام میاداد و بسایاری از "انقالبیاون" افغانساتان در اثار مطالعاۀ‬ ‫اثار لینین کبیر تربیت یافته اند‪ .‬امین سپس مکثی در مورد روابط اتحاد شوروی و افغانساتان نماوده گفات کاه "ماا همیشاه‬ ‫نهایت نزدیک و صمیمی با رفقای شوروی که به ما کمک های همه جانبه نموده و حمایت میکنند‪ ،‬بوده ایم‪ .‬از روز اول‬ ‫تأسیس حزب ما همیشه تکرار کرده ایم که استفاده از تجارب اتحاد شوروی شرط اساسای پیاروزی هاای ماا باوده اسات‪".‬‬ ‫حفیظ اهلل امین وعده داد تا با هئیت اتحاد شوروی همکاری های الزمی را مبذول خواهاد داشات و در اخیار عاالوه نماود‪:‬‬ ‫" ما اسراری از رفقای شوروی خود نداریم‪ ،‬زیرا ماا همیشاه کوشاش کارده ایام چهاار خصالت را در اعضاای حازب خاود‬ ‫تربیه کنیم‪ :‬وطندوستی‪ ،‬مارکسیزم‪ ،‬سویتیزم و انتیرناسیونالیزم‪".‬‬ ‫کریوچکوف پس از آنکه خواندن را به پایان رسانید گفت‪ " :‬چیاز جدیادی را نیاافتم‪ .‬تقریبااً هماین چیزهاا را هنگاام سافرم‬ ‫به کابل شخصاً از او شنیدم‪".‬‬ ‫بوگدانوف موافقت کنان‪" :‬اصوالً همینطور است‪ .‬ولی من هرچه بیشتر به این فکر می افتم که این شخص آنقدر هام سااده‬ ‫نیست‪ .‬مرا احساسی که اینهمه بیانات بلند و باالی او پوششی بیش نیست رها نمیکند‪ ،‬بنظر میرساد کاه اماین در سار یاک‬ ‫بازی ایرا که تا کنون برای ما مجهول است‪ ،‬دارد‪".‬‬


‫بوگدانوف در حالیکه کمی بی جرئت شده بود ولی رویهمرفته به رئیس ادارۀ "کشف خارجی" یاد آور شد که در یکای از‬ ‫مالقات ها امین به او مستقیماً گفته بود که آرزو دارد در کابل سفیر دیگری را ببیند‪ .‬به عقیدۀ امین پوزاناوف نمای تواناد‬ ‫مورد اعتماد باشد زیرا هم در زمان شاهی‪ ،‬هم در زمان ریاست جمهوری محمد داوود کار میکرده‪ ،‬او ماهیت "انقاالب"‬ ‫ثور را درک نمیکناد و معلوماات نااقص را در باارۀ جریاناات افغانساتان باه مساکو خبار میدهاد‪ .‬بوگادانوف از شانیدن ایان‬ ‫حرفهای امین به حیرت افتیده بود‪ .‬زیرا تا جائیکه او میدانسات سافیر پوزاناوف باه اماین عالقمنادی وافاری داشات و غالبااً‬ ‫در تلگاارام هااای خااود حتاای بیشااتر از آنچااه ضاارورت میبااود از فعالیاات هااای امااین صاافت میکاارد‪ .‬امااین مطماائن بااود کااه‬ ‫خواهش او بالفاصله باه مساکو رساانیده خواهاد شاد‪ ،‬اماا اماین در ایان قسامت باه خطاا رفتاه باود‪ .‬دگاروال بوگادانوف نیاز‬ ‫شخص سادۀ نبود‪ ،‬او درک کرد که اشتراک و میاانجیگری در اینگوناه دساایس بارای شاخص او خطرنااک تماام میشاوند‪.‬‬ ‫عالوه بر آن هنوز معلوم نیست که امین در بارۀ خود او (بوگدانوف) و سائر شوروی ها چی افکاری در سر دارد‪.‬‬ ‫اما خود اماین گفتگاوی خاود را باا بوگادانوف فر اماوش نمیکارد و از طریاق چینال هاای دیگار کوشاش مای نماود بداناد کاه‬ ‫خواهش او به مسکو رسانیده شده یا خیر؟‬ ‫کریوچکاوف پااس از آنکاه صااحبتش بااا بوگادانوف بااه پایاان رسااید‪ ،‬معاااون جنارال میاادیانیک را کاه اسااتقامت شاارق را در‬ ‫ریاست "کشف خارجی" اداره می نمود نزد خود احضار کارد‪ .‬از وی نیاز خواسات تاا نظریاات و تصاوراتش را در باارۀ‬ ‫امین با او شاریک ساازد‪ .‬میادیانیک از خاواهش کریوچکاوف تعجاب نکارد‪ ،‬او درک میکارد کاه حاوادث باه کادام ساو در‬ ‫حرکت استند و پس از ورود به دفتر رئیس ادارۀ "کشف خارجی" گذارش داد‪:‬‬ ‫" ما همین اکنون یکجا با همکاران از بخش امریکا روی ایان مسائل ه بحاث داشاتیم‪ ،‬هادفم جزئیاات در باارۀ اقامات اماین در‬ ‫اضالع متحده است‪ .‬باید گفت که معلومات در اینباره زیاد نیست‪ .‬حین تحصایل در پوهنتاون "کولمبیاا" او باا وزیار اسابق‬ ‫معاارف باه ناام پاژواک کااه یکای از مخاالفین سرساخت کمااونیزم اسات نزدیاک باود‪ .‬آنهاا یکجااا مای نوشایدند و تفاریح ماای‬ ‫کردند‪ .‬هنگام برگشت از اضالع متحده امین توقفی در آلمان نموده و در آنجاا باا سافیر افغانساتان در بان علای احماد پوپال‬ ‫که شخصی است کامال طرفدار غرب و انتی سویتیست مالقات کرده بود‪ .‬جزئیات این مالقات در دسترسی قارار ندارناد‪.‬‬ ‫سؤال بوجود می آید که یک کمونیست واقعی‪ ،‬طوریکه امین خود را مینامد که از سال ‪ ۰۶۹۰‬عضویت حزب را دارد‪،‬‬ ‫ال واضاح ضاد آنارا دارناد‪ ،‬میتواناد داشاته باشاد؟ بیشاتر‪ .‬حاین کمپااین‬ ‫چی چیز مشترکی باا ایان اشاخاو کاه مواضاع کاام ً‬ ‫انتخاباتی امین برای راه یابی به پارلمان افغانستان او از شخصی به نام سرورناشر که رئیس شارکت ساهامی "ساپین زر"‬ ‫اساات و از نزدیکااان و طرفااداران شاااه اساابق افغانسااتان محسااوب ماای شااود کمااک هااای مااالی بدساات آورده بااود‪ .‬پااس از‬ ‫"انقالب" امین ناشر را از محبس رها نموده و حتی موتر و دریور را نیز در اختیار او قرار داد‪ .‬همچناان گفتاه مای شاود‬ ‫که امین مالقات های مخفی با امریکائی های مجهولی داشته است‪ .‬فعالً این تمام معلومااتی اسات کاه در اختیاار مان قارار‬ ‫دارد‪".‬‬ ‫کریوچکوف با نارضایتی‪" :‬بلی‪ ،‬معلومات واقعاً هم زیاد نیست‪ .‬شما در این استقامت به فعالیت های تان ادامه بدهیاد‪ .‬اماا‬ ‫احتیاط را از دست ندهید‪ .‬خدا نخواسته باشد که رفیق امین از چیزی باوی ببارد‪ .‬فراماوش نکنیاد کاه حارف از اراکاین پار‬ ‫نفوذ یک دولت و همکار ما در میان است‪".‬‬ ‫میدیانیک ضرورت به چنین یاد آوری ها نداشت‪ ،‬او شخصی بود نهایت مسلکی‪.‬‬ ‫رئیس ادارۀ "کشف خارجی" روز بعد در ماورد ایان مسائلۀ "ظریاف" باه آمار مساتقیم خاود رئایس کای‪ .‬جای‪ .‬بای‪ ،.‬یعنای‬ ‫آندروپوف گذارش داد‪ .‬کریوچکاوف مطاابق عاادت کوشاش میکارد از نتیجاه گیاری هاا و ارزیاابی هاا خاودداری نماوده و‬ ‫میخواست صرف معلوماات خاالص را باه سامع آمار خاود برسااند‪ .‬کریوچکاوف کاه باه خصاایل رهباری شاوروی بخاوبی‬ ‫آشنائی داشت گذارش خود را نخست از صفات مثبت حفایظ اهلل اماین شاروع نماوده گفات کاه او شخصای اسات پرکاار‪ ،‬باا‬ ‫پشتکار و انرژی زیاد و تالش میکند تا بیشتر بیاموزد‪ .‬سپس از کمبودی ها یاد آور شد‪" :‬بسیار خاود خاواه‪ ،‬قادرت طلاب‬ ‫بوده تحمل نظریات مخالف را اصالً ندارد‪ ،‬بعضااً صاادق نمای باشاد‪ .‬همکااران ماا ساؤاالتی در باارۀ زماان اقامات او در‬ ‫امریکا نیز دارند‪ ،‬حسابات بانکی او نیز از شفاف یت کامل برخاوردار نمای باشاند‪ ،‬تماام ایان مساائل را زیار بررسای گرفتاه‬ ‫ایم‪".‬‬ ‫کریوچکوف در اخیار گذارشاش عاالوه کارد‪ " :‬در مجماوع بایاد بگاویم کاه رفیاق اماین از منشای عماومی (هادف تاره کای‬ ‫است) اطاعت نموده و بدون شک بیشتر از هرکس دیگر بارای آرماان هاای "انقاالب" ثاور زحمات میکشاد‪ .‬او باه مسایر‬ ‫درست‪ ،‬یعنی اعمار سوسیالیزم به پیش میرود‪".‬‬ ‫آندروپوف در حالیکه با کریوچکوف موافقت میکرد‪" :‬و این مهمتر از هماه چیزهاسات‪ .‬ولای تاو ولودیاا (هادف والدیمیار‬ ‫کریوچکاوف اساات) از یاااد نباار کااه هرقاادر افغانهااا در فعالیاات هااای خااویش کامیاااب تاار باشااند‪ ،‬دشاامنان مااا و قباال از همااه‬ ‫امریک ایی ها به ایان منطقاه توجاه بیشاتر خاود را معطاوف خواهناد داشات‪ .‬راساتی‪ ،‬تاو فعالیات هاای امریکاا را در کشاور‬ ‫همسایۀ افغانستان‪ ،‬پاکستان زیر نظر داری؟ انکشافات در آنجا چگونه استند؟"‬ ‫کریوچکااوف‪" :‬بنظاار میرسااد کااه در پاکسااتان باارای عملیااات وساایع آمااادگی گرفتااه ماای شااود‪ .‬یکاای از افغانسااتان شناسااان‬ ‫مجرب امریکائی به نام لوی دوپری که در ماه ناوامبر از کابال اخارا گردیاده باود باه اساالم آبااد تغییار مکاان نماود‪ .‬در‬ ‫اسالم آباد گروپ مکملی از مأمورین سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬که در ترکیب آن کارمندان تثبیت شدۀ این اداره لیسارت‪ ،‬روبینساون‪،‬‬ ‫دیوید‪ ،‬بروک و دیگران قرار دارند نیز مستقر گردیده است‪ .‬اطالعات اوپراسیونی نشان میدهند که گاروپ ماذکور تاالش‬ ‫میااورزد تااا ارتباطااات خااود را بااا رهبااران شوروشاایان برقاارار نمااوده و آرزو دارنااد روابااط نزدیااک بااا آنهااا داشااته باشااند‪.‬‬ ‫همچنان منابع ما خبر میدهناد کاه سای‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬دفتار منطقاوی خاود را از تهاران باه اساالم آبااد منتقال نماوده اسات‪ .‬قارار‬


‫اطالعات منابع ما و همچنان "کشف نظامی" (جی‪ .‬آر‪ .‬یاو‪ ).‬در اردوگااه هاای پاکساتان الای چهال هازار جنگجاو از جملاۀ‬ ‫مهاجرین افغان در حال آماده شدن استند‪".‬‬ ‫آندروپوف تو گوئی حتای خشانود شاده باود گفات‪" :‬میبینای‪ ،‬میبینای ! و ایان صارف شاروع اسات‪ .‬دسات تاانرا بااالی ناب‬ ‫حوادث داشته باشید‪".‬‬ ‫*****************‬

‫در ماه آگست محمود بریالی‪ ،‬برادر کارمل از سمت سفیر در پاکستان برطرف گردید‪ .‬مانند سائر پرچمی هاای سرشاناس‬ ‫او نیز از هدایت امین سر پیچی نموده "برای اشغال به وظیفۀ جدید" مطابق امریه به کابل برنگشت‪ .‬او بخاوبی میدانسات‬ ‫که این "وظیفۀ جدید" چای خواهاد باود‪ ،‬بناا ًء تارجیح داد نازد بارادرش ببارک کارمال کاه در ایان زماان در ناواحی غربای‬ ‫کشور چکوسلواکیا از ترس " افراد " امین به سر می بُرد رهسپار شد‪.‬‬ ‫کارمل نهایت مضطرب به نظر می رسید‪ .‬او آیندۀ خود را بسیار تاریک میدید‪ ،‬خطااب باه بارادرش گفات‪ " :‬فعاالً رفقاای‬ ‫چکوساالواکیا در قساامت امنیاات ماان از خااود شاافقت نشااان ماای دهنااد‪ ،‬امااا ایاان همااه هاار لحظااه ماای توانااد خاتمااه یابااد‪".‬‬ ‫حال و احوال پرچمی ها در آنزمان براستی هم تقریباً بادون امیاد مای نماود‪ .‬لیادران اساسای ایان جنااح مجباور بودناد در‬ ‫کشورهای مختلف مخفی شوند‪ .‬آنهایی که در ک ابل بااقی ماناده بودناد گرفتاار مای شادند و ماورد شاکنجه قارار میگرفتناد‪.‬‬ ‫پرچمی های عادی کوشش می کردند تعلق داشتن به جناح "پرچم" را پنهان نگهدارند‪ .‬مسکو نیز عمالً از دوستان سابقۀ‬ ‫خاود رو گرداناده و آنهااا را باه حاال خااود رهاا کارده بااود‪ .‬کارمال بااه یااد مای آورد کااه چطاور فقاط چناادی پایش‪ ،‬قباال از‬ ‫عزیمتش به پراگ تالش های عبثی بخرا داد تا با سفیر شوروی پوزانوف مالقات کند‪.‬‬ ‫در حالیکه بازهم برادرش را مخاطب قرار داده بود با خشم افزود‪" :‬آیا او را میتوان کمونیست نامیاد !؟ (هادف پوزاناوف‬ ‫است) او یک ترسو و مقام پرست است‪ ،‬با رفقای مبارز خود اینطور برخورد نمی کنند !"‬ ‫بریالی پرسید‪ " :‬پس حاال ما چی کنیم؟ شاید بهتر باشد که فعالً مخفی شویم؟ و از هرنوع فعالیت ها علیه تره کای و اماین‬ ‫دست بکشیم؟"‬ ‫کارماال بفکاار فاارو رفاات‪ ،‬سااگرتش را تااا فلتاار کشاایده و بالفاصااله سااگرت نااوی را در داد‪ .‬کارماال عااادت داشاات صاارف‬ ‫سگرت کِنت بکشد‪ ،‬او پس از مکثی نظریاتش را در مورد تکتیک نزدیک به شرح ذیل ابراز داشت‪:‬‬ ‫ال آنهاا فقاط چناین عکاس العملای را از ماا انتظاار‬ ‫"بلی‪ ،‬برای ما صالح نیست تا اکناون اوضااع را متشانج بساازیم‪ .‬احتماا ً‬ ‫داشاته باشااند‪ ،‬تااا باادینترتیب " پاارچم " را بصااورت قطااع از بااین باارده و همااۀ مااا را نااابود بسااازند‪ .‬فلهااذا بهتاار اساات تااا از‬ ‫تکتیک انتظار کاار بگیاریم‪ ".‬کارمال از کاوچی کاه در آن نشساته باود برخاساته و باا قاوت در اتااق باه قادم زدن پرداختاه‬ ‫ادامه داد‪ " :‬من میدانم‪ ،‬من مطمئن استم که بزودی اوضاع برای ما بهبود خواهد یافت‪ .‬چیزیکه این بی عقل ها باا کشاور‬ ‫می کنند‪ ،‬بالترد ید موجی از خشم مردم را برخواهد انگیخت و آنهاا زیار هماین اماوا غارق خواهناد شاد‪ .‬شاادمانی هاای‬ ‫پس از پیروزی " انقالب " دیگر خاتمه یافته‪ ،‬مردم می خواهند تغییارات وعاده داده شاده را ببینناد‪ ،‬اماا ماردم چای را مای‬ ‫بینند؟ یک مسخره از خود "رهبر کبیر" میتراشد‪ ،‬و آندیگر در عقب او معاملگری های سیاه خود را به پیش می بَرد‪ .‬تاو‬ ‫خواهی دید که تعداد نارضی ها از این رژیم بسیار زیاد خواهند بود‪".‬‬ ‫بریالی‪ " :‬مگر چرا دوستان ما در مسکو طوری برخورد می کنند که گوئی کر و کور باشند؟"‬ ‫کارمل‪" :‬این برای من نیز یک معماای بازرگ اسات‪ .‬احتمااالً سافیر پوزاناوف و ساائر رفقاا باه مساکو معلوماات نادرسات‬ ‫میدهند؟ بلی‪ ،‬غالباً همینطور است‪".‬‬ ‫بریالی‪" :‬در اینصورت به من اجازه بده تا فوراً باه مساکو سافر کانم و باا اشاخاو "ضاروری" مالقاات نماوده و چشامان‬ ‫آنها را باز نمایم‪".‬‬ ‫پس از غور و مکثی نچندان طوالنی کارمل باا سافر بریاالی باه مساکو موافقات کارد‪ .‬او صارف یاک شارط را در برابار‬ ‫بریالی گذاشت‪ " :‬از این سفر به هی صورت نباید سفارت افغانستان در مسکو آگاه شود‪".‬‬ ‫به مجرد رسیدن به مسکو بریالی اولین کاری که کرد به منزل ایریاک نیکراساوف زناگ زد‪ .‬بریاالی باا نیکراساوف کاه‬ ‫در وقت و زمانش آمار دفتار "کشاف خاارجی" در کابال باود رواباط نزدیاک داشات‪ .‬نیکراساوف از احتیااط کاار گرفتاه از‬ ‫مالقات با دوست افغانی خود‪ ،‬خود داری نموده ولی در تلفاون باا بریاالی صاحبت طاوالنی و باا تفصایل انجاام داد‪ .‬بریاالی‬ ‫از استعمال هرگونه کلمات و احساسات برای ترسیم وضع فالکت بار پرچمی ها دریغ نمیکرد‪ .‬بطور مثال او به مربای‬ ‫اسبق خود گفت‪:‬‬ ‫"اگر شما مداخله نکنید‪ ،‬رفیق کارمل و همۀ ما را خطر مرگ تهدید میکند‪".‬‬ ‫بریالی همچنان به اطالع مربی خود رساند که هیچگونه پولی برای امرار حیات ندارد و خبر داد که ناماه ایارا از جاناب‬ ‫کارمل عنوانی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست با خود آورده است‪ .‬در خاتمه بریالی به گریستن شروع کرد‪:‬‬ ‫"بخاطر انسانیت ما را نجات بدهید !"‬ ‫نیکراسوف کوتاه گفت‪" :‬با شما تماس خواهند گرفت‪".‬‬ ‫مأمور ادارۀ "کشف خارجی" در بارۀ صحبت مذکور فورأ به رهبری خود گذارش داد‪ .‬خبر به باالها انتقال یافت و در‬ ‫همان روز منشی کمیتۀ مرکزی پونوماریوف با آن آشنا گردیده بود‪ .‬پونوماریوف معاون خود یعنای اولیانوفساکی را نازد‬ ‫خویش احضار کرد‪:‬‬ ‫" شما ببینید که کی میتواند با این بریالی مالقات کند و به حرفهای او گوش بدهد‪ .‬اما اینکار بایاد باا احتیااط کامال صاورت‬ ‫گرفته و کسی از آن آگاهی نیابد‪ ،‬مخصوصاً هیچکسی نباید در کابل خبر شود‪".‬‬


‫اولیانوفسکی درک میکرد که شخص خود او نباید در ایان مسائله ذیادخل شاود‪ .‬در نتیجاه تصامیم گرفتاه شاد کاه باا بریاالی‬ ‫یکی از مربیان شعبۀ روابط بین المللی به نام گینریخ پولیاکوف مالقات کند‪ .‬بریالی حتی از دیادن ایان شاخص هام راضای‬ ‫بود‪ .‬او نامۀ کارمل را به پولیاکوف سپرده و یکبار دیگر تمام چیزهایی را که به نیکراسوف در تلفون گفته بود به او نیز‬ ‫تکرار کرد‪ .‬او با بیچارگی تمام خاطر نشان ساخت‪:‬‬ ‫" در افغانستان کشتار کمونیستهای واقعی به راه افتیده است‪ .‬تمام دوستان حقیقی اتحااد شاوروی در زنادانها میگندناد‪ ،‬عاده‬ ‫ای زیادی از آنها تیر باران شده اند‪ .‬سفیر پوزانوف آشکارا به جعل حقایق مصاروف اسات‪ ،‬چاون بارای او قبال از هماه‬ ‫مقاام و کرسای اش مهام اسات‪ .‬رفیاق پولیااکوف ماان چای بایاد بکانم؟ آیاا مان باه کاباال برگاردم‪ ،‬یاا بهتار اسات تاا در جااائی‬ ‫دیگری مخفی بمانم؟"‬ ‫پولیاکوف که از آمریت خود هدایت گرفته بود تا به بحث نپردازد‪ ،‬شانه هایش را باال انداخت‪:‬‬ ‫"در این مورد شما خود باید تصمیم بگیرید‪".‬‬ ‫با شنیدن سخنان پولیاکوف بریالی از ناخشنودی تو گوئی منفجر شد‪:‬‬ ‫"فقط چندی پیش رفقای شوروی به ما میگفتند که در شرایط و اوضاع مختلف چی بگوئیم و چی بکنیم‪ .‬ما حتای یاک گاام‬ ‫را باادون مشااورۀ شااما برداشااته نماای توانسااتیم‪ .‬شااما بااه مااا آموختیااد کااه باارادران کوچااک بایااد همیشااه از باارادران باازرگ‬ ‫(شوروی) اطاعت نمایند‪ .‬مگر اکنون شما از ماا رو گردانیاده ایاد و ماارا رهاا کارده ایاد‪ .‬شاما اکناون بااالی نابکاار هاای‬ ‫های معلوم الحال که نظریۀ سوسیالیزم و نتیجتاً شما را بدنام می سازند‪ ،‬حساب می کنید‪". . .‬‬ ‫پولیاکوف پیشانی اش را ترش ساخت‪ .‬پالن گفتگوی او با بریاالی چناین چرخشای را در نظار نداشات‪ .‬بایاد گفتگاو را خاتم‬ ‫میکرد‪ .‬او به بریالی اطمینان داد که هر آنچه از قدرتش بیاید‪ ،‬انجام خواهد داد‪ .‬و خدا حافظی کرد‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫واقعیت آن بود که مأمورین شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسات شاوروی دیگار وقات آنارا نداشاتند کاه‬ ‫اشکهای مخالفین تره کی ‪ -‬امین را پاک کنند‪ ،‬در مسکو در این زمان برای اولین سفر رسمی نور محمد تاره کای رئایس‬ ‫دولت افغانستان‪ ،‬رئیس شورای انقالبی‪ ،‬منشی عماومی حازب دیموکراتیاک خلاق و صادراعظم جمهاوری دیموکراتیاک‬ ‫آمادگی گرفته میشد‪.‬‬ ‫‪8‬‬ ‫به تأریخ ‪ ۴۹‬نوامبر معاون وزیر اماور خارجاۀ شاوروی کوزیریاف سافیر افغانساتان در مساکو پکتاین را بخااطر توافاق‬ ‫نهائی روی جزئیات سفر قریب الوقع تره کی دعوت کرد‪ .‬راز محمد پکتاین کاه فقاط چنادی پایش نطااق رادیاو افغانساتان‬ ‫بود‪ ،‬اعتماد نا مه اش را به عنوان سفیر جمهاوری دیموکراتیاک در مااه جاوالی باه رهباری شاوروی تقادیم کارد‪ .‬در عاین‬ ‫زمان او خواهش نمود تا برایش یک استاد انفرادی بخاطر فراگیری علوم اجتماعی و روابط بین المللای تادارک ببینناد‪ ،‬تاا‬ ‫بدینترتیب با تجارب فعالیت های سیاسی که او از آن محروم بود آشنا گردد‪ .‬پکتین به رهبری شوروی اطمینان داده باود‬ ‫که منبعد نه تنها وی با تمام قوت به آموختن مارکسیزم‪ -‬لینینیزم خواهد پرداخت‪ ،‬بلکاه هماۀ محصالین افغاان کاه در اتحااد‬ ‫شوروی مصروف تحصیل بودند نیز همینطور خواهند کرد‪ ،‬او همچنان وعده داد که از چگونگی اینکار شخصااً نظاارت‬ ‫خواهد کرد‪.‬‬ ‫او خاطر نشان ساخت‪ " :‬اگر قبالً پنجاه فیصد محصلین افغان پس از برگشت بوطن کمونیست مای شادند‪ ،‬اکناون ایان رقام‬ ‫به صد فیصد خواهد رسید‪".‬‬ ‫در آساتانۀ سافر رسامی تااره کای‪ ،‬پکتاین حاین دیاادار باا کوزیریاف تأئیاد نمااود کاه جاناب افغاان آماااده اسات تاا ماتن از قباال‬ ‫هماهنگ شدۀ "معاهدۀ دوستی‪ ،‬همسایگی نیک و همکاری"‪ " ،‬موافقتنامۀ ایجااد کمیسایون دایمای همکااری هاای اقتصاادی‬ ‫افغان‪ -‬شوروی " و مسودۀ اعالمیۀ مشاترک در باارۀ سافر تاره کای باه مساکو را باه امضااء برسااند‪ .‬معااون وزیار اماور‬ ‫خارجۀ شوری به سفیر پکتین خبر داد که مسکو آرزو دارد تا تاره کای در تلویزیاون شاوروی بیاناۀ را ایاراد نماوده و در‬ ‫یکاای از کلینیااک هااای ریاساات چهااارم وزارت صااحت عامااه بطااور رایگااان معاینااات طباای خااود را سااپری نمایااد‪ .‬کلینااک‬ ‫مذکور مسؤولیت مراقبت از صحت و سالمت مأمورین عالی رتبۀ حزبی و دولتی شوروی را بدوش داشت‪.‬‬ ‫در خود افغانساتان نیاز بارای اولاین مالقاات رسامی ساران دو کشاور آماادگی میگرفتناد‪ .‬ماتن "معاهادۀ دوساتی‪ ،‬همساایگی‬ ‫نیک و همکاری" با اراکین دولت افغانستان هماهناگ میگردیاد‪ .‬حاین تهیاه و ترتیاب معاهادۀ ماذکور هاردو جاناب عقیاده‬ ‫داشتند که اساس آنرا باید اصول لینینی که در "معاهدۀ ‪ "۰۶۴۰‬میان دو کشور منعکس گردیده بودناد‪ ،‬تشاکیل بدهاد‪ .‬البتاه‬ ‫با در نظر داشت شارایط جدیاد سیاسای‪ .‬متخصصاین دو کشاور در ایان میاان در باارۀ کلماات‪ ،‬جملاه بنادی هاا‪ ،‬کاماه هاا و‬ ‫پاراگراف های معاهدۀ آینده جر و بحث می کردند‪ .‬پوزانوف متاواتر باه وزارت اماور خارجاۀ افغانساتان میرفات و وزیار‬ ‫امور خارجۀ افغانستان را با ماتن آشانا میسااخت‪ .‬حفایظ اهلل اماین در حالیکاه صافحات ترجماه شاده باه زباان دری را ورق‬ ‫میازد همیشاه از اساتعداد دیپلوماتاان شاوروی و ترجماۀ خاوب مااتن توصایف میکارد‪ .‬در عاین زماان بنظار میرساید کاه بااه‬

‫‪8‬‬

‫حسب معلومات دقیقی که از طرف آگاهان بی طرف وقایع مورد بحث این کتاب در اختیار اینجانب قارار گرفتاه اسات‪ ،‬نویساندگان دچاار اشاتباهی فاحشای شاده اناد‪ .‬از کسایکه در‬ ‫اینجا به نام راز محمد پکتین نامبرده شده‪ ،‬هیچگاهی با مطبوعاات کشاور منجملاه رادیاو افغانساتان سار و کاار نداشاته اسات‪ .‬راز محمدد پکتدین از اعضاای فعاال حازب خلاق باوده‪ ،‬در‬ ‫سال های مختلف حاکمیت احزاب خلق و پرچم این شخص به حیث وزیر آب و بارق‪ ،‬وزیار اماور داخلاه‪ ...‬ایفاای وظیفاه نماوده اسات و بااالخره ایان هماان راز محماد پکتاین اسات کاه‬ ‫پس از وقوع حوادث هفت ثاور ‪ ۰۵۰۹‬باه حیاث سافیر در مساکو تعیاین گردیاده باود‪ .‬در عاین حاال شخصای دیگاری باه ناام نبدی پکتدین در رادیاو افغانساتان نطااق باود‪ ،‬ساپس مادتی در‬ ‫رادیوی مسکو که برای افغانستان نشرات داشت نطاقی میکرد و پس از برگشت به افغانستان به حیث رئیس رادیو افغانستان تعیین گردیده بود‪.‬‬


‫محتوای متن چندان توجه عمیق معطوف نمیداشت‪ .‬او فکر میکرد که چون متن را رفقای شوروی آماده ساخته اند‪ ،‬پاس‬ ‫در آن تمام چیزها باید درست باشد‪.‬‬ ‫از جانب دیگر‪ ،‬اراکین دولتی افغانستان کدام عالقمندی خاصی به این معاهده و سائر قرار دادها و موافقت نامه هایی کاه‬ ‫آنها به امضاء می رساندند از خود نشان نمی دادند‪ .‬افغان ها پابند موافقت نامه ها صرف تا زماانی مای باشاند کاه باه نفاع‬ ‫‪9‬‬ ‫شان باشد نه تنها سیاسیون شوروی برای سفر تره کی به مساکو آماادگی مای گرفتناد‪ .‬افساران "ریاسات نهام" کای‪ .‬جای‪.‬‬ ‫بی‪ .‬معلومات کردند که کدام غذا ها مورد عالقاۀ تاره کای و اعضاای هیاأت هماراه اش مای باشاد‪ ،‬تاا غاذاهای ماورد طباع‬ ‫شان آماده شوند‪ .‬معلوم شد که افغانها به چگاونگی خوراکاه هاا زیااد اهمیات نمای دهناد‪ .‬بطاور مثاال از طارف صابح آنهاا‬ ‫ناان‪ ،‬چااای و پنیار گوساافند ناوش جااان میکننااد‪ ،‬ناان چاشاات را دوسات دارنااد تااا از شاوربای ترکاااری دار کاه حاااوی مُلاای‪،‬‬ ‫زردک و پیاز باشد صرف نمایند‪ .‬شام می توانند اندکی گوشت جوش دادۀ گوسفند یا تخم مرغ با همان گوشت جوش دادۀ‬ ‫گوسفند و پیاز که آنرا کرائی مینامند صرف نمایند‪ .‬اگر دسترخوان جشنی باشد در آن پلو و کباب هم دیده میشود‪.‬‬ ‫ترجمااانی گفتگوهااا هنگااام مسااافرت تااره کاای باادوش بهتاارین دیپلوماتااان شااوروی کااه بااه زبااان دری تکلاام میکردنااد د‪.‬‬ ‫ریوریکوف و س‪ .‬گاوریلوف انداخته شد‪)...( .‬‬ ‫باه تااریخ ‪ ۴۹‬نااوامبر پلناوم حاازب دیموکراتیاک خلاق کااه باازگو کنناادۀ سارکوبی نهاایی اپوزیساایون داخال حاازب باود دائاار‬ ‫گردید‪ .‬روز بعد روزنامۀ "کابل تایمز" در این باره نوشت‪ " :‬پلنوم‪ ،‬گام کبیر و تااریخی در راه انکشااف جنابش کاارگری‬ ‫اساات"‪ " ،‬پلنااوم وفاااداری حاازب دیموکراتیااک خلااق را بااه اصاال انتیرناساایونالیزم پرولیتااری و حمایاات از صاالح همگااانی‬ ‫تبارز داد"‪ " ،‬پلنوم ثابت ساخت که رفیق نور محمد تره کی بصورت عالی رهبری حزب و ملت را پیش میبرد‪".‬‬ ‫اشتراک کنندگان پلنوم مذکور فرمان شماره هشتم شورای انقالبی " در بارۀ اصالحات ارضی" مورد بحاث و ساپس تأئیاد‬ ‫قرار دادند‪ .‬اما مهمترین جزء آجندی پلنوم مذکور‪ ،‬موضاوعی دیگاری باود کاه در حقیقات پلناوم بخااطر آن دعاوت شاده‬ ‫بود‪ .‬طوریکه در باال تذکر یافت نتیجۀ اساسی پلنوم ماه نوامبر سارکوبی کامال پرچمای هاا را در بار داشات‪ .‬هفات عضاو‬ ‫کمیتااۀ مرکاازی و دو عضااو شااورای انقالباای (بباارک کارماال‪ ،‬نااور احمااد نااور‪ ،‬ساالطان علاای کشااتمند‪ ،‬اناهیتااا راتااب زاد‪،‬‬ ‫بریالی‪ ،‬وکیال‪ ،‬نجیاب‪ ،‬قاادر‪ ،‬رفیاع) باه اتهاام دسات داشاتن در توطئاۀ خائناناه علیاه " انقاالب کبیار ثاور"‪ ،‬علیاه جمهاوری‬ ‫دیموکراتیک و علیه حزب "پر افتخار" دیموکراتیک خلق از صفوف حزب اخرا گردیده اند‪ ".‬چهار عضاو دیگار کمیتاۀ‬ ‫مرکزی به جزاهای خفیف تری محکوم شدند‪ ،‬آنها را به عضویت علی البدل کمیتۀ مرکزی تنزیل داده و تأکیاد کردناد کاه‬ ‫باید از "اصل "انتقاد و انتقاد از خود" استفاده نموده تجدید تربیت شوند‪".‬‬ ‫بیانۀ تره کی در پلنوم در مطبوعات کشور انعکاس یافت‪ .‬در بیانۀ مذکور جای مرکزی باه "توطئاه گرانای" کاه از حازب‬ ‫اخرا شده بودند‪ ،‬داده شده بود‪ .‬درست با تقلید از ستالین که زمانی همه مخالفین خاود را باه ناام "مازدوران و جاسوساان‬ ‫امپریالیزم" سرکوب میکرد‪ ،‬تره کی نیز از همان کلیشه های آزموده شده استفاده کرد‪ .‬در قسامتی از بیانیاۀ تاره کای آماده‬ ‫بود‪" :‬امپریالیزم دست به سازماندهی توطئه علیه " انقالب ثور " زده و حلقات امپریالیستی در کابل با اجنت های خاویش‬ ‫ارتباط برقرار نمودند‪ .‬ارگانهای امنیتی ما در این باره اطالع بدست آورده و کشف کردند که در توطئاه رفقاای ماا تحات‬ ‫رهبری ببرک کارمل‪ ،‬قادر و دیگران دست داشتند‪ .‬بخاطر آنکه به محتاوای اوضااع بهتار پای بارده باشایم و نقاش حلقاات‬ ‫امپریالیستی را واضحتر ساخته باشیم‪ ،‬و با در نظر داشت آنکاه توطئاه گاران تحات نظاارت قارار دارناد‪ ،‬فیصاله صاورت‬ ‫گرفته بود تا کارمل در پراگ‪ ،‬نور در واشنگتن‪ ،‬وکیل در لندن‪ ،‬اناهیتاا در بلگاراد‪ ،‬نجیاب در تهاران و بریاالی در اساالم‬ ‫آباد به حیث سفراء فرستاده شوند‪.‬‬ ‫‪9‬‬

‫باا آگااهی ایکاه بنااده از مساائل روابا ط باین المللای‪ ،‬تاأریخ بااین المللای و حقاوق باین المللای دارم‪ ،‬ایاان جملاۀ نویساندگان را بای بنیااد‪ ،‬غیار منطقاای‪ ،‬غیار واقعای‪ ،‬غیار دوساتانه و غیار‬ ‫صادقانه میدانم‪.‬‬ ‫کشور ما افغانستان و اراکین آ ن همیشاه باه تعهادات‪ ،‬معاهادات‪ ،‬موافقات ناماه هاا و قارار داد هاای دو جانباه‪ ،‬منطقاوی و میثااق هاا ی باین المللای وفاادار و صاادق بااقی ماناده و رعایات‬ ‫مسؤولیت های بدوش گرفته را مدام الوقت مانند مردمک چشم نگهداری نموده اند‪ .‬البته در بارۀ دوستان وفادار شوروی‪ ،‬یعنی کودتاچیان و جنگ اندازان مزدور خلق و‬ ‫پرچم‪ ،‬قضاوت را میگذارم به خود شوروی ها‪.‬‬ ‫شوروی ها این را باید ب هتر از هر کس دیگری بدانند که در شروع و پس از آنکه جنگ دوم جهانی شدت زیاد کسب کارده باود‪ ،‬و بسایاری هاا احتماال شکسات اردوی اتحااد شاوروی‬ ‫را بواسطۀ لشکر جرمن ها امری میدانستند قریب الوقوع و مشهود‪ ،‬کشور پر افتخار ما افغانستان و رهبری مادبر آن باه اصال برگزیادۀ بای طرفای خاویش وفاادار و بطاور قطاع پابناد‬ ‫باقی ماندند و هیچگونه تزلزلی بخود راه نداده و همه تالش های دول محور را مبنی بر اعالم جانبداری از آنهاا در جناگ دوم جهاانی رد کارد‪ .‬اینگوناه مثاال هاا را میتاوان فاراوان باه‬ ‫یاد آورد‪.‬‬ ‫ذکر اینگونه بی حرمتی های ناجوانمردانه و دور از منطق و حقیقت در حق دولت و ملت افغانستان نشان دهندۀ تکبر و بازرگ منشای حلقاات معاین در اتحااد شاوروی مای باشاد‪ .‬ایان‬ ‫حلقات چون با مزدوران خلق و پرچم خود به شکل آمر و مادون‪ ،‬بارادر کاالن و بارادر کوچاک عاادت کارده اناد‪ ،‬نابخرداناه مای انگارناد کاه باا هماه افغانهاا چناین روش هاا بای پاساخ‬ ‫خواهند ماند‪.‬‬ ‫به عنوان یک افغان به جواب بی حرمتی نویسندگان میخواهم به دو موضوع تأریخی که عدول شاوروی هاا را از مکلفیات هاای بادوش گرفتاه باه وضااح ت ثابات میساازد اشااره داشاته‬ ‫باشم‪:‬‬ ‫‪ .۰‬شوروی ها ) بعد از انعقاد معاهدۀ سال ‪ ۰۶۴۰‬با شااه افغانساتان‪ ،‬اعلیحضارت اماان اهلل خاان‪ ،‬در هماه موافقات ناماه هاا‪ ،‬قارار دادهاا‪ ،‬معاهادات و توفقناماه هاای کاه فای ماابین دو‬ ‫کشور به امضاء میرسید همواره مکرراً تأکید و تأئید میکردند که به نظام شاهی در افغانستان احترام داشته و روابط خود را با افغانساتان مطاابق اصال همکااری و دوساتی کشاورهای‬ ‫دارای نظام های مختلف اقتصادی ‪ -‬سیاسی تدوین نموده و احترام میکنند‪ .‬ولی و اما شوروی ها در خفا از اعتمااد و نیات صاادق رهباری افغانساتان ساوء اساتفاده نماوده‪ ،‬لشاکری از‬ ‫کودتاچیان را بعوض تدریس فن نظامی‪ ،‬طوریکه به حکومت افغانستان قول داده بودند در قلمرو خود تربیه و آماده ساختند‪ .‬همی ن دسات پروردگاان شاوروی هاا باه اشاارۀ آنهاا کودتاای‬ ‫سیاه هفت ثور را به راه انداخته‪ ،‬نظام قانونی را در کشور برانداختند‪. . .‬‬ ‫‪ .۴‬زمانی وینستون چرچیل صادراعظم برتانیاۀ کبیار در عکاس العملای باه یاک حادثاۀ تاأریخی گفتاه باود‪ . . ." :‬موافقتناماۀ امضااء شاده باا روساها باه انادازۀ کاغاذی کاه روی آن‪ ،‬ایان‬ ‫موافقتنامه نوشته شده ارزش دارد‪".‬‬


‫پس از آنکه ما قادر‪ ،‬میرعلی اکبر و شاه پور را تؤقیف نماودیم‪ ،‬ماا اساناد زیاادی را بدسات آوردیام‪ .‬عاالوه بار اشخاصای‬ ‫که فوقاً از آنها یاد آوری شد‪ ،‬شرکت داشتن سلطان علی کشتمند و رفیع نیز در توطئه ثابت گردیده است‪ .‬هدایت داده شد‬ ‫تا سفرای نامبرده به وطن برگردند‪ ،‬مگر آنها نه تنها برنگشاتند‪ ،‬بلکاه خزاناه هاای سافارت خاناه هاا را نیاز باه یغماا بارده‬ ‫اند‪".‬‬ ‫درست مانند اتحاد شوروی طی سالهای ‪ ۵۱-۰۱‬خبر افشا شدن توطئه از طرف اشتراک کنندگان پلنوم باا کاف زدن هاای‬ ‫ممتد استقبال گردیده و شعار داده شد تا مرتکبین به اشد مجازات محکوم گردند‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫میگویند‪" ،‬هر انقالبی اوالدهای خود را نوش جان میکند" (میبلعد)‪" .‬انقالب ثور" را میتوان نمونۀ نهایات باارز ایان گفتاه‬ ‫دانساات‪" .‬انقالبیااون" افغانسااتان پااس از اجاارای کودتااا در قاادم اول همااه مخااالفین سرشااناس خااود را در نظااام قبلاای از بااین‬ ‫بردند‪ ،‬در عین حال‪ ،‬با استفاده از سرو صدای کاه باه راه انداختناد خاموشاانه باا آنهائیکاه خصاومت هاای شخصای داشاتند‬ ‫تصفیۀ حساب کردند‪ .‬سپس به سرکوبی مخاالفینی کاه در صافوف حازب خاود شاان بودناد پرداختناد‪ .‬انقالبیاون ماذکور کاه‬ ‫دیگر لذت تحمیل فشارها و تضایی قات همگاانی را چشایده بودناد و باوی خاون آنهاا را مسات سااخته باود و ترسای از آنکاه‬ ‫گاهی به مسؤولیت کشانیده شوند در سر نداشتند‪ ،‬چون دیگر خود را ماالکین جدیاد کشاور میپنداشاتند‪ ،‬هماۀ آنهاائی را کاه‬ ‫حتی مورد کوچکترین سوء ظن قرار میگرفت‪ ،‬باه "مصارف" میرسااندند‪ .‬زمیناداران بازرگ‪ ،‬تجاار‪ ،‬بانکاداران و ساائر‬ ‫متشبثین که به گفتۀ "انقالبیون" در "مواضع مخاالف طبقااتی" قارار داشاتند تیار بااران میشادند‪ .‬متنفاذین دینای نیاز از باین‬ ‫میرفتند‪ ،‬زیرا حکومت چیزی مشترکی با ماذهب نداشات‪ .‬عاده ای زیاادی از روشانفکران نیاز ماورد فشاار قارار داشاته و‬ ‫حتی از بین میرفتند‪ ،‬همینطور‪ ،‬برای مبادا‪ ...‬بسیاری از دهاقین به قتل میرسیدند‪ ،‬باه عقیادۀ "انقالبیاون" دهقاان عنصاری‬ ‫است‪ ،‬غیر قابل باور‪ ،‬زیرا هرلحظه میتواند در جهت ضد انقالبیون قرار بگیرد‪.‬‬ ‫از طیاره های بم افگن مناطق زیست اقوام پشتون مورد بمباردمان قارار میگرفات‪ ،‬دهکاده هاا ذریعاه اناداخت توپخاناه از‬ ‫بین میرفتند‪ .‬با دریافت گذارش از مخبران‪ ،‬دسته های خاو به محالتی که در آنجا گروپ های کوچک مقاومت که تازه‬ ‫ایجاد شده بودند برای سرکوبی اعزام میشدند‪.‬‬ ‫وقتیکه کسی از میان مشاورین شوروی "انقالبیون" را فرا میخواند تا این بی بند و بااری هاا را متوقاف بساازند‪ ،‬باه آنهاا‬ ‫گفته میشد‪ " :‬ما اینرا از شما آموخته ایم‪ ،‬به یاد بیاورید که طی سالهای که در کشور شما جنگ داخلی جریاان داشات و ده‬ ‫سال بعد از آن حکومت شما با شدت و بی رحمی تمام همه مخالفین علنی و مخفی خود را از بین می بارد‪ ،‬و بادینترتیب‬ ‫زمینااه را باارای اعمااار سوساایالیزم در کشااور شااما تااأمین نمااود‪ ".‬مشاااورین در عکااس العماال‪ " :‬ولاای مااا اعمااال خااود را‬ ‫محکوم کردیم‪ ،‬به اشتباهات خود اعتراف نمودیم‪ ".‬اراکاین دوائار مختلاف دولتای آن وقات افغانساتان تاو گاوئی باا یکادیگر‬ ‫شرط بسته بودند که کای قاادر باه کشاتن هار چاه بیشاتر اتبااع کشاور خاود اسات‪ .‬در "بااال" آنهاا تشاویق بیشاتر مای یافتناد‪:‬‬ ‫"همینطور ادامه بدهید !"‬ ‫باری مشاور شوروی در امور "باندیتیزم و جرایم جناائی" دگاروال کلیوشانیکوف باا هیجاان زدگای تماام باه سافارت آماد‪.‬‬ ‫همینکااه چشاامش بااه بوگاادانوف آماار نمایناادگی کاای‪ .‬جاای‪ .‬باای‪ .‬در کاباال خااورد‪ ،‬بااه او از حکایاات آتاای یاااد آور شااده بااود‪:‬‬ ‫"چندی قبل به مرکز والیت پکتیاا کاه در جناوب کشاور قارار دارد‪ ،‬تعادادی از فعاالین حازب دیموکراتیاک خلاق مساافرت‬ ‫کرده بودند‪ .‬آنها جوانان همسن و سال خود را در یکی از میدان های شهر جمع کردند‪ ،‬در باارۀ "انقاالب" باه آنهاا گفتناد‪،‬‬ ‫نشان های را که در آن تصویر تره کی حک شده بود به آنها توضیع نموده و از آنها دعوت بعمل آوردند تاا در ساازمان‬ ‫اولیۀ حزب که در آنجا تشکیل گردیده بود شامل شوند‪ .‬جوانان محلی با عالقمندی زیاد به مهمان کابل گاوش میدادناد و باا‬ ‫حیرت دختران آمده را با آنها که چادر به سر نداشتند مینگریساتند‪ .‬بعضای از جواناان محال نشاان هاا را بااالی یخان هاای‬ ‫خویش نصب نمودند‪ .‬اما بالفاصله پس از عاودت مهماناان‪ ،‬ایان "ملحادین" در محضار عاام ماورد مجاازات قارار گرفتناد‪:‬‬ ‫افراطیون مذهبی بدن های هفت تن این جواناان را پارچاه پارچاه نمودناد‪ .‬اماین امار کارد هماۀ کساانی کاه در ایان کشاتار‬ ‫دست داشتند به کابل آورده شوند‪ .‬عساکر شروع به دستگیری نموده و در نتیجه در حدود صد تن توقیاف گردیاد‪ ،‬در ایان‬ ‫میان معلوم نمیشد که کی براستی در این جنایت دست داشت و کی هم به حیث سیل بین در همان نزدیکی قرار داشت‪.‬‬ ‫ناوقت همان شب بخانۀ کلیوشنیکوف یکی از آمرین څارندوی سر زده گفات‪" :‬در وزارت داخلاه میخواهناد همزماان صاد‬ ‫تن را محاکماه کنناد‪ .‬بهتار مای باود اگار شاما هام مای بودیاد‪ ".‬وقتای کلیوشانیکوف وارد دهلیاز څارنادوی گردیاد در برابار‬ ‫چشمان خود صحنۀ ذیل را مشاهده نموده بود‪ :‬روی زمین ده ها تن که لباس های محقر به تن داشاتند‪ ،‬بااالی پاهاای شاان‬ ‫نشسته بودند‪ ،‬آنطرف تر‪ ،‬باالتر از اینها در کاوچی جگاړن تاړون کاه آمار څارنادوی باود قارار داشات‪ .‬معااون تاړون باه‬ ‫سختی خود را نزد کلیوشنیکوف رسانیده گفت‪" :‬اینها همان باندیت ها استند و باید محکوم به مرگ شاوند"‪ .‬کلیوشانیکوف‬ ‫نظر داده بود تا با هر کدام آنها بطور انفرادی صاحب صاورت گرفتاه ‪ ،‬تحقیاق شاود و انادازۀ ارتکااب جارم هار کادام آنهاا‬ ‫تثبیت گاردد‪ ،‬و بهای صاورت در صادور حکام عجلاه نشاود‪ .‬ماامورین څارنادوی همانجاا در دهلیاز شاروع باه تحقیاق از‬ ‫توقیف شده ها نمودند‪" :‬سوال‪ ،‬جواب‪ ،‬در جایت بنشین !" مشاور به دفتر خود برگشت‪ .‬پس از مدتی صادائی چااالن شادن‬ ‫سرویس به گوشش رسید‪ ،‬وقتی از ارسی به بیرون نگریست مشاهده کرد که عسااکر آخارین دساتگیر شادگان را باه زور‬ ‫قنداغ ها داخل سرویس میکردند‪.‬‬ ‫صبح وقت معاون څارندوی که از او قبالْ یاد آوری صورت گرفت با دو تن از مامورین دیگار نازد کلیوشانیکوف آمدناد‪.‬‬ ‫همۀ آنها رنگ و رخ پریده و بی جرئت داشتند‪ .‬بوتل ودکایی را که با خود آورده بودند باز نماوده و باا دساتان لارزان در‬


‫گاایالس هااا ریختااه‪ ،‬در حالیکااه مشاااور را مخاطااب قاارار میدادنااد‪ ،‬گفتنااد‪" :‬همااۀ شااان را تیاار باااران کااردیم‪ .‬از آنهااا تحقیااق‬ ‫کردیم‪ ،‬طوری که شما گفته بودید و سپس همۀ آنها را محکوم به مرگ نموده و حکم را جابجا تطبیق نمودیم‪".‬‬ ‫بوگدانوف حکایت مشاور څارندوی را شنید ولی تعجاب نکارد و باه نوباۀ خاود حکایات دیگاری را سار داد‪" :‬صابحگاهان‬ ‫وقتی بعضًا به دفتر اسداهلل سروری می آیم‪ ،‬اکثارًا او را خساته‪ ،‬کام خوابیاده و آثااری از کثافاات در لبااس و باوت هاایش‬ ‫می یافتم‪ .‬متدرجاً معلوم شد که حرف از چی قرار است‪ .‬رئیس "اگسا" شخصاً تقریبااً هار شاب در پولیگاون هاایی کاه در‬ ‫حاشاایۀ کاباال قاارار داشاات میرفاات و در کشااتار دسااته جمعاای اشااتراک ماای ورزیااد‪ .‬بااا گذشاات ماادت زمااانی سااروری ایاان‬ ‫"فعالیت" های خود را از نمایندۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬پنهان نمیکرد‪ .‬صرف می خندیاد‪" :‬اماروز نیاز صاد خااین را باه پاکساتان‬ ‫فرستادیم" آنها بدینترتیب کشتارهای دسته جمعی را می نامیدند‪".‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫طی تابستان از قیامی در نورستان خبر رسیدز این قیام به امر امین باه بای رحماناه تارین شاکل آن سارکوب گردیاد‪ ،‬محال‬ ‫مذکور را سراپا زیر بمباردمان قرار دادند‪ .‬متعاقبًا قیام ها و نا آرامی هاا والیات همجاوار کنار را نیاز فارا گرفات‪ .‬مقاارن‬ ‫همین زمان از تنگای پنجشایر نیاز اخباار مشاوش کنناده مای رساید‪ .‬تاا آن لحظاه مقاومات بیشاتر شاکل پراگناده داشات‪ ،‬اماا‬ ‫اطالعاات اجنتاوری ماای رسااند کاه مهاااجرین افغاان در پاکسااتان شاروع باه ایجاااد ائاتالف از میاان احاازاب معتبار اسااالمی‬ ‫‪10‬‬ ‫کردند‪ .‬اولین اتحادیۀ مجاهدین افغان "جبهۀ نجات ملی افغانستان" نامیده شد‪)...( .‬‬ ‫****************‬ ‫تره کی به تاریخ ‪ ۹‬دسمبر عازم مسکو گردید‪ .‬برای سفر مذکور مقامات شوروی طیاارۀ مخصاوو حکاومتی ناوع "ایال‬ ‫‪۹۴‬صالون دار" را که برای استفادۀ مقامات ارشد دولت شوروی قارار میگرفات تخصایص داده باه کابال انتقاال دادناد‪ .‬دو‬ ‫روز قبل از سفر تره کای باه مساکو‪ ،‬نماینادگان شاوروی باا مسائلۀ غیار مترقباه ای روبارو شادند کاه بایاد باه حال آن مای‬ ‫پرداختناد‪ .‬قباال از ایان روشاان باود کااه در عاادم موجودیات تااره کای در کاباال وظااایف او را بایاد حفاایظ اهلل اماین کااه دیگاار‬ ‫مواضع خود را به تمام معنی در دولت و حزب به حیث شخص دوم استحکام بخشیده بود‪ ،‬به عهده بگیرد‪ .‬اما ناگهان‬ ‫زمانیکه همه جزئیات پروتوکولی حل و فصل گردیده و لست ها ترتیب شده بودند‪ ،‬امین به بوگدانوف خبر داد کاه او نیاز‬ ‫میخواهد "بطور غیر رسمی‪ ،‬بدون سر و صدا" به مسکو مساافرت کناد‪ .‬آمار نماینادگی کای‪ .‬جای بای‪ .‬در کابال باا حیارت‬ ‫زایدالوصفی گفت‪ " :‬آیا این به نظر شما درست می رسد که دو مقام عمده کشور را در چنین یاک اوضااع حسااس رهاا‬ ‫میکنند؟"‬ ‫جواب امین طوری بود که جر و بحث بعدی را بی معنی میساخت‪:‬‬ ‫" ما رفقای شایستۀ دیگر نیز داریم‪ ،‬بطور مثال سروری و وطنجار‪ .‬افزون برهمه شما رفیق بوگدانوف نیز در اینجا بااقی‬ ‫می مانید و در صورت ضرورت همیشه کمک و مشوره خواهید داد تا کارها باه درساتی باه پایش بروناد‪ .‬مان شخصااً از‬ ‫شما خواهش میکنم که در عدم موجودیت ما در ادارۀ دولت ما همکار باشید‪ ".‬سپس امین "قطعۀ" فیصله کن خاود را باه‬ ‫‪11‬‬ ‫زبان آورده عالوه کرد‪" :‬من میخواهم با رفیق آندروپوف ببینم‪".‬‬ ‫ال از طریاق چینال هاای دیگار در باارۀ مالقااتش باا آنادروپوف باه توافاق رسایده باشاد‪،‬‬ ‫بوگدانوف فکر کرد کاه اماین احتماا ً‬ ‫بنابرین به جر و بحث پیرامون این موضوع ادامه نداد‪.‬‬ ‫در میاادان هااوائی بااه مناساابت عزیماات هیااأت افغااان مراساام بااا شااکوه مشااایعت بااه راه افتادنااد‪ :‬قطعااۀ تشااریفات‪ ،‬آرکسااتر‪،‬‬ ‫نمایندگان کاور دیپلوماتیاک مقایم کابال‪ ،‬اعضاای حکومات‪ . . .‬هماه حضاور بهام رساانیده بودناد‪ .‬بوگادانوف نیاز در قطاار‬ ‫مأمورین سفارت شوروی ایستاده بود و انتظار میکشید که چی وقت نوبت او خواهد رسید تا دست "رهبر" عازم سفر را‬ ‫بفشارد‪ .‬در گرما گرمی مراسم مشایعت او از گوشۀ چشم مشاهده کرد کاه از زیناۀ دور تار‪ ،‬اماین بااال رفتاه داخال طیااره‬ ‫شد‪ ،‬تو گوئی خرگوشی داخل سالون طیاره گردیده باشد‪.‬‬ ‫در مسااکو‪ ،‬در ترمیناال دوم میاادان هااوائی بااین المللاای "ونوکااووه" نیااز هیااأت افغااانی را اسااتقبال بااا شااکوه انتظااار داشاات‪.‬‬ ‫مهمانان افغان را منشی عمومی کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیسات اتحااد شاوروی ل‪ .‬بریژنیاف و ساائر اراکاین عاالی رتباۀ‬ ‫شاوروی اسااتقبال کردنااد‪ .‬طبااق معمااول در آغااوش کشاایدن هااا و بوسااه زدن هااا بااه راه افتادنااد‪ ،‬ساارودهای ملاای دو کشااور‬ ‫نواخته شدند و قطعۀ تشریفات رژه رفت‪ .‬رئیس دولات شاوروی تاره کای را باه ماوتر خاود دعاوت کارد‪ .‬ماامور مادیریت‬ ‫افغانستان در وزارت امور خارجۀ شوروی گاوریلوف ترجماانی دو لیادر را میکارد‪ .‬در جریاان راه از میادان هاوائی الای‬ ‫کرملین بریژنیف کوشش میکارد چیزهاای باه تاره کای بگویاد‪ .‬گااوریلوف باا آماادگی ساخنان بریژنیاف را باه دری ترجماه‬ ‫مینمود‪ .‬اما از قیافاۀ مهماان افغاان معلاوم میشاد کاه حرفهاای گااوریلوف را نمای فهماد‪ .‬بریژنیاف باا مهرباانی خااطر نشاان‬ ‫میساخت‪" :‬رفیق تره کی غالباً خسته شده است‪ ،‬بگذار استراحت کند‪ ،‬تا میرسیم حتی میتواناد یاک چشام خاواب هام بکناد‪،‬‬ ‫هر چه نباشد‪ ،‬اندکی کم هفت ساعت در هوا بوده است‪".‬‬ ‫‪10‬‬

‫‪11‬‬

‫جبهۀ مذکور به ریاست سبغت اهلل مجددی برای اولین برای بعد از کودتای ‪ ۹‬ثور ‪ ۰۵۰۹‬ایجاد گردیده و در حقیقت اولین تنظیم جهادی علیه حاکمیت خلق و پرچم بود‪.‬‬

‫حین وقوع کودتای هفت ثور در افغانستان‪ ،‬یوری اندروپوف رئیس کی جی بی(کمیتۀ امنیت دولتی) اتحاد شوروی بود‪.‬‬


‫روز بعاد پروگارام رسامی بازدیاد آغاااز گردیاد‪ .‬ترجماانی دو لیادر را باه سااکرتر دوم سافارت شاوروی در کابال دیمیتااری‬ ‫ریوریکوف سپردند‪ .‬اما در شروع مذاکرات تره کی پیشنهاد کرد تا ماذاکرات باه زباان پشاتو باه پایش بارده شاوند و بادین‬ ‫مناسبت یکی از صاحب منصبانی را کاه در ترکیاب هیاأت قارار داشات و در اتحااد شاوروی تحصایل کارده باود باه حیاث‬ ‫ترجمان پیشنهاد نمود‪ .‬ل‪ .‬بریژنیف که به مقصاد گفتاه هاای تاره کای بدرساتی پای نبارده باود‪ ،‬حرفهاای او را باا آراماش و‬ ‫بدون ابراز عکس العملی شنید‪ .‬رئایس شاورای وزیاران شاوروی الکسای کاسایگین باه اسانادی کاه روی میاز قارار داشات‬ ‫میدید و گوئی در بارۀ محتاوای آن فکار میکارد‪ .‬چهارۀ وزیار اماور خارجاه آنادری گرومیکاو از حیارت کشایده شاده باود‪.‬‬ ‫سفیر پوزانوف نخست رنگش پرید و سپس رنگ سرخ به خود اختیار کرد‪.‬‬ ‫ریوریکوف به سارعت خاود را نازد گرومیکاو رساانیده یااد آورشاد‪ " :‬در کابال‪ ،‬باا جاناب افغاانی‪ ،‬باا شاخص اماین توافاق‬ ‫صورت گرفته بود که ترجمه از زبان دری صورت خواهد گرفت‪ ".‬گرومیکو که دوست نداشات از مقاررات پروتوکاول‬ ‫عدول شود غُم غُم کنان گفت که توافق مذکور را باه یااد دارد‪ .‬ساپس گرومیکاو پُاس پُساک کناان باه گاوش مساؤول شاعبۀ‬ ‫روابااط بااین المللاای کمیتااۀ مرکاازی کااه در پهلااویش نشسااته بااود‪ ،‬گفاات‪" :‬هماارای اینهااا قاارار داد کاان‪ .‬امااروز بااه امضاااء‬ ‫میرسانند‪ ،‬فردا آنرا نق میکنند‪".‬‬ ‫تورن ضعیف الجثۀ قوای توپچی که از طرف هیأت افغانی به حیث ترجمان پیشنهاد شده بود‪ ،‬از مسؤولیتی کاه بادوش او‬ ‫"رهباار کبیاار" انداختااه بااود هراسااان شااده بااه نظاار میرسااید‪ .‬او بااا دنیااایی از دشااواری هااا در حالیکااه مفااهیم اصااطالحات‬ ‫حقوقی و سیاسی را درک نمیکرد شروع باه ترجماانی کارد‪ .‬در وضاع و احاوالی کاه ترجماان ماذکور قارار داشات واقعاًا‬ ‫حس ترحم انسان را بر می انگیخت‪ .‬گرومیکوی رنجیده خاطر به عالمۀ "انتقاام" از افغانهاای زرناگ تاورن ترجماان را‬ ‫مخاطب قرار داده گفت‪" :‬بلند سخن بزن ! حرفهای تو فهمیده نمیشوند‪ ".‬اما تورن بیچاره به کلی خالو بود و صدای بای‬ ‫جرئت او دیگر به سختی باه گاوش میرساید‪ .‬در چناین حاالتی گرومیکاو باا صادای بلنادی کاه در تماام تااالر طناین اناداخت‬ ‫خاطر نشان ساخت‪" :‬دیده میشود که رفیق ترجمان امروز نان کم خورده است !" با شانیدن جملاۀ گرومیکاو در قیافاه هاای‬ ‫اعضای هئیت شوروی تبسم های تمسخر آمیزی پدیدار گشتند‪ .‬سپس گرومیکو با همان پُسک پُسکی قبلی از همکار خاود‬ ‫از موجودیت یک ترجمان الیق زبان پشتو در وزارت امور خارجاۀ شاوروی معلوماات خواسات‪ .‬همکاار پاس از مشاوره‬ ‫با گاوریلوف به گرومیکو خبر داد که چنین ترجمانی وجود دارد و موصوف حاال مصروف تحصایل فاوق ماساتری خاود‬ ‫در اکااادیمی دیپلوماساای اساات‪ .‬گرومیکااو کوتاااه و واضااح هاادایت داد‪" :‬ایاان ترجمااان را فااوراً بااه کاارملین احضااار کنیااد‪".‬‬ ‫محصل دورۀ فوق ماستری والدیمیر کوزین یکی از قلیل ترین افرادی در شوروی بود که لسان کم یاب و دشوار پشتو‬ ‫را بخوبی یاد داشت‪ .‬خود کوزین را نیز این مسئله متحیر میساخت‪ .‬پشتونها قوم عمادۀ افغانساتان را تشاکیل میدادناد‪ ،‬آنهاا‬ ‫در کشور مذکور قوم اکثریت بوده ‪ ،‬نمایندگان این قوم غالبًا رهبری کشاور را بعهاده داشاتند‪ ،‬زباان پشاتو در پهلاوی زباان‬ ‫دری زبانی بود معمول در این کشور‪ ،‬منجمله در سطوح بلناد دولتای و در در کاوی و بارزن‪" .‬پاس چارا ماا شاوروی هاا‬ ‫طی همه این سالهای دوستی و برادری نتوانستیم ترجمانان باا صاالحیت ایان زباان را آمااده بساازیم‪ ".‬ایان ساؤالی باود کاه‬ ‫کوزین اکثراً از خود می پرسید‪.‬‬ ‫حین تحصیل در انستیتوت دولتی روابط بین المللی مسکو‪ ،‬کوزین لسان های پشاتو‪ ،‬دری و انگلیسای را مؤفقاناه آموختاه‬ ‫بود‪ .‬در کورس او صرف دو تن دیگر نیز زبان پشتو را می آموختند‪ ،‬مگر آنها پس از دریافت دیپلوم کدام طرفای غیاب‬ ‫شدند‪ .‬پس از شامل شدن به صفت مأمور در وزارت امور خارجۀ شاوروی حیارت وی بیشاتر گردیاد‪ .‬او دریافات کاه در‬ ‫تمام این وزارت خانۀ عظیم او یگانه کسی است که به زبان پشتو تکلم میکند‪.‬‬ ‫بعاد از یاک ماااه پاس از خااتم تحصایالت در انسااتیتوت کاوزین بارای کااار باه ساافارت شاوروی در کاباال اعازام گردیااد‪ .‬در‬ ‫سفارت نیز او یگانه کسی بود که با فصاحت تمام با پشتو زبانان میتوانست حرف بزند‪.‬‬ ‫پس از چهار سال‪ ،‬در خازان ‪ ۰۶۹۹‬کاوزین باه شاوروی برگشات و باه حیاث ماأمور در شاعبۀ شارق میاناۀ وزارت اماور‬ ‫خارجۀ اتحاد شوروی به کار پرداخت‪ .‬چندی بعد در افغانستان حادثۀ هفات ثاور کاه در دهلیزهاای وزارت اماور خارجاۀ‬ ‫شوروی از آن با گرمی استقبال میکردند‪ ،‬بوقوع پیوست‪ .‬مامورین وزارت خارجه میگفتند‪" :‬در افغانستان کاار و باار ماا‬ ‫خوب بود‪ ،‬حاال از آنهم بهتر میشود‪ ،‬طرفداران ما‪ ،‬تقریباً کمونیست ها‪ ،‬در آنجا به قدرت رسایدند‪ .‬انادکی بعادتر کاوزین‬ ‫به حیث محصل فوق ماستری در اکادیمی دیپلوماسی شامل گردید‪.‬‬ ‫ترجمانی در قصر کرملین‪ ،‬آنهم اشخاو اول دولت را‪ ،‬از این تجربه والدیمیر کوزین قابالً محاروم باود‪ .‬افازون بار هماه‬ ‫مطابق مقررات آنزمان‪ ،‬او نمیتوانست مورد چنین یک اعتبار مهمی قرار بگیرد‪ ،‬زیرا کاوزین مجاوز دسترسای باه "آثاار‬ ‫و اسااناد" را نداشاات‪ .‬باارای تهیااۀ همچااون یااک مجااوزی وقاات در کااار بااود‪ :‬کاای‪ .‬جاای‪ .‬باای‪ .‬بایااد پاانج پشاات تاارا از نظاار‬ ‫میگذراند‪ .‬اما‪ ،‬امر عضو بیروی سیاسی (گرومیکو) باالتر از هر مقررۀ باود‪ .‬محصال فاوق ماساتری کاوزین بازودی در‬ ‫صالون های فیشنی کرملین خو گرفت‪ ،‬و در تفاوت با آن تورن بیچارۀ توپچی وظیفه اش را طی همه مادت اقامات هئیات‬ ‫بخوبی انجام داد‪.‬‬ ‫پروسۀ امضای "معاهدۀ دوستی‪ ،‬همسایگی نیک و همکاری" مطابق پروتوکول از قبل آماده شاده بادون هرگوناه بنادش و‬ ‫جنجالی به پایان رسید‪ .‬هنگام تأئید این سند مهم‪ ،‬لیدران دو کشور در حالیکه جام هاای پار از شاامپاین در دسات داشاتند از‬ ‫وزرای خارجۀ دو کشور‪ ،‬امین و گرومیکو و همۀ کسانیکه باالی معاهده کار کرده بودند سپاسگذاری نمودند‪.‬‬


‫سپس کاسیگین و امین و همچنان مسؤولین ادارات و وزارت خاناه هاای مربوطاه موافقات ناماه هاای‪" :‬افازایش صاادرات‬ ‫نظامی و اعزام متخصصین بیشتر نظامی شوروی باه افغانساتان"ز " توساعۀ حجام رواباط تجاارتی و کمکهاای هماه جانباۀ‬ ‫اقتصادی به همسایۀ جنوبی" را به امضاء رسانیدند‪.‬‬ ‫حین مالقات سران دو کشور پالن ارتباطات حزبی میان حزب دیموکراتیک خلاق و حازب کمونیسات اتحااد شاوروی نیاز‬ ‫منعقد گردید‪.‬‬ ‫امین در این میان وقت را هدر نمی گذراند‪ .‬در روز دوم مسافرت او برای یک مالقات شخصی نزد صدراعظم شوروی‬ ‫کاسیگین رفت‪ .‬صحبت ایندو را ریوریکوف ترجمه میکرد‪ .‬امین موضوع را با یک پس منظر تاأریخی مطارح کارد‪ .‬او‬ ‫به یاد الکسی کاسیگین آورد که در ساال ‪ ۰۱۶۵‬هنگاام جناگ دوم افغاان‪ -‬انگلایس‪ ،‬برتانیاه بخشای از کشاور افغانساتان را‬ ‫بزور اشغال نموده که در نتیجۀ آن یکی از بهترین شاهرهای افغانساتان‪ ،‬پیشااور در ترکیاب هناد برتاانوی درآماد‪ .‬اکناون‬ ‫این شهر و قلمرو اشغال شدۀ افغانستان ایالات شامال غربای سارحدی پاکساتان نامیاده میشاود‪ .‬تقریبااً هفات ملیاون پشاتون‪،‬‬ ‫که این کمیت مساوی به تعداد پشتونها در افغانستان است‪ ،‬مجبور استند خود را اتباع یک کشور دیگر بنامند‪ ،‬در حالیکاه‬ ‫آنها اینرا قطعاً نمیخواهند‪ .‬امین سپس مراتب تشویش خود را در مورد جنارال ضایا الحاق کاه چنادی پایش در پاکساتان باه‬ ‫قدرت رسیده بود به صادراعظم اتحااد شاوروی بیاان کارد‪ .‬باه گفتاۀ اماین ایان جنارال مرتجاع و طرفادار امریکاا باه کماک‬ ‫مربی های امریکاایی خاود میخواهاد "انقاالب" جاوان ماا را از باین ببارد‪ .‬اماین افازوده باود‪ " :‬پاکساتان باه تربیاه و اعازام‬ ‫باندهای تروریستی و فدایان مذهبی به افغانساتان خواهاد پرداخات‪ .‬در چناین یاک اوضااعی رفیاق تاره کای و مان (اماین)‬ ‫بخوبی درک میکنیم که نباید دست زیر االشه نشست‪ ".‬به عقیدۀ امین با تحلیلی که از طرف تاره کای "رهبار انقاالب" و‬ ‫او صورت گرفته‪ ،‬میتوان نتیجه گیری بعمال آورد کاه رژیام ضایا الحاق بنیاۀ پایاداری نداشاته و صارف باه زور سار نیازۀ‬ ‫بخشی از نظامیان اردوی پاکستان پا برجاست‪ .‬علیه وی در صورت بند وبست همه جانباه و شارایط بهتار و قبال از هماه‬ ‫ارسااال سااالح خفیفااه‪ ،‬راکاات اناادازها‪ ،‬وسااایل مخااابراتی‪ ،‬ترانسااپورت‪ ،‬مهمااات پشااتونها‪ ،‬بلوچهااا‪ ،‬طرفااداران صاادراعظم‬ ‫برطرف شدۀ اینکشور ذولفقار علی بهوتو و کمونیست های پاکستان میتوانند قیام نمایند‪ .‬در صورتیکه اتحاد شوروی ایان‬ ‫کمک را انجام بدهد‪ ،‬افغانها میتوانند مسؤلیت انتقال و تقسایم اینهماه را در منااطق قبایال بادوش بگیرناد‪ .‬الکسای کاسایگین‬ ‫که در تفاوت با بریژنیف در وضع بهتری صحی در میان اعضای بیروی سیاسی قرار داشت‪ ،‬بدون شک یاک "ماذاکره‬ ‫چی" خوبی بود‪ ،‬او فوراً دلیل نمایشات دیروز تره کی را درک کرد‪ )...( .‬معلوم میشد که مسئلۀ پشتونساتان بارای هئیات‬ ‫افغانی مهمتر از "معاهدۀ دوستی‪ ". . .‬بود‪ ،‬زیرا افغانها آنرا یک موضوع حل شده می پنداشتند‪ ،‬تره کی و اماین هیچگااه‬ ‫شک و تردید نداشتند که مسکو دوست و سپونسر اصلی آنها خواهد شاد‪ .‬اماا معلاوم میشاد کاه تماایالت افغانهاا باه مراتاب‬ ‫فراتر از سرحدات‬ ‫امروزی افغانستان میباشد‪ .‬البته طرز العمل افغانها عجیب بودز از یک طرف خود از موجودیت دشواری های عظایم کاه‬ ‫ساار راه شااان قاارار داشاات سااخن میزدنااد‪ ،‬از جانااب دیگاار وضااع درون حزباای را نماای شااد خوشاابینانه نامیااد‪ ،‬و حااال ایاان‬ ‫پیشنهاد زورگویانه که در واقعیت اعالم جنگ به دولت همسایه معنی میداد‪ .‬و آنهم با اشتراک روشن شوروی‪ .‬بمجردی‬ ‫که مسکو باه ارائاۀ کماک هاا باه پشاتونها‪ ،‬بلوچهاا و ساائر مخاالفین در پاکساتان بپاردازد‪ ،‬از ایان موضاوع بالفاصاله تماام‬ ‫جهان آگاهی می یابد‪ .‬حکومت پاکستان مراتب نارضایتی خود را نسابت فعالیات هاای خرابکاراناۀ کاه شاوروی در قلمارو‬ ‫آن به پیش می برد ابراز خواهد داشت‪ .‬روابط با اضاالع متحادۀ امریکاا و متحادین آن باه تیرگای کشاانیده میشاوند‪ .‬چاانس‬ ‫پیروزی در اینگونه ماموریت ها نهایت قلیل بوده در حالیکه درد سرها از بابت آن ده ها سال طول خواهد کشید‪.‬‬ ‫کاسیگین با دقت تمام بطرف امین نگریسته به خاود گفات‪ " :‬ایان آدم یاا اینکاه در درک مساائل بازرگ سیاسای بسایار سااده‬ ‫لوح است و یا در اینجا ‪ . . .‬کدام تحریکی وجود دارد‪".‬‬ ‫رئاایس حکوماات اتحاااد شااوروی بااا لحاان آرام ولاای در عااین حااال ق ااطع بااه امااین جااواب داده بااود‪ " :‬اجاارای فعالیاات هااای‬ ‫خرابکارانه در قلمرو دولت های مستقل‪ ،‬ولو اگر این دولت ها در برابر شوروی و متحدین آن موضعگیری خصمانه هم‬ ‫داشته باشند‪ ،‬در تضاد با اصول سیاست خارجی شوروی قرار دارد‪".‬‬ ‫در همااان روز تااره کاای و بریژنیااف در "باااغ زمسااتانی" قصاار کاارملین بااا یکاادیگر مالقااات نمودنااد‪ .‬سااکرتر اول ساافارت‬ ‫شوروی در کابل ریوریکوف که در اینجا نیز نقش ترجمان را به عهده داشت‪ ،‬ذهنااً انتظاار هرگوناه پیشاامدی را داشات‪.‬‬ ‫اما رئایس دولات افغانساتان کاه دیاده میشاد اماین او را از موضاع قاطعاناۀ کاسایگین خبار داده باه کادام موضاوعی خاصای‬ ‫اشاره نکرد‪ .‬تره کی صرف مسائلی را که معاون او یکی دو ساعت قبل اظهار داشته بود تکرار کرد‪ .‬در عین حال تاره‬ ‫کی به تأریخ جنگ افغان و انگلیس تمااس نگرفات‪ .‬لئونیاد بریژنیاف حرفهاای تاره کای را شانیده سارش را تکاان داده‪ ،‬اماا‬ ‫دیده میشد که غالباً به هی چیزی پی نبرده باود‪ ،‬او همچناان درک نکارده باود کاه مهماان از او چای توقاع دارد‪ .‬در باارۀ‬ ‫محتاوای صااحبت تااره کاای‪ ،‬بریژنیاف هاای عکااس العملاای از خاود نشااان نااداد‪ ،‬امااا وعاده داد کااه مسااائلی را کااه "رهباار"‬ ‫مطرح نموده بود با تمام دقت مورد غور و بررسی قرار میگیرند‪.‬‬ ‫بخاطر آنکه لیدر جمهوری دیموکراتیک افغانستان موقع آنرا دریافته باشد تا در برابر نماینادگان غارب بیاناۀ بدهاد و خاود‬ ‫را بشناساند‪ ،‬به ابتکار گرومیکو در پروگرام مسافرت زمینۀ مالقات با دیپلوماتان خارجی مقیم مساکو شاامل گردیاد‪ .‬تاره‬ ‫کی که زبان انگلیسی را با فصاحت تمام تکلم میکرد‪ ،‬ترجیح داد در برابر دیپلوماتان به زبان پشاتو صاحبت کناد‪ .‬سافیر‬ ‫افغانساتان در مساکو‪ ،‬راز محمااد پکتاین ساخنان تااره کای را کمرنااگ و ضاعیف ترجماه میکاارد‪ .‬معلاوم میشاد کااه تاره کاای‬ ‫نمیدانست در مورد چی باید با دیپلوماتاان صاحبت شاود‪ .‬شااید پاس از صارف غاذای شاام دیاروز خاوب نخوابیاده باود‪ .‬باه‬


‫دلیلی نامعلومی تره کی به صحبت در بارۀ مصؤنیت دیپلوماتیک پرداخت‪ .‬پکتین که از هیجاان میلرزیاد حرفهاای لیادرش‬ ‫را به شرح ذیل ترجمه کرد‪:‬‬ ‫"سفیر مورد توقیف و حبس قرار نمیگیرد‪ .‬فلهذا سفیر باید خوب کار کند و معلومات عینی را به حکومت خود برساند‪".‬‬ ‫‪12‬‬ ‫پس از شنیدن این حرفها در سالون خنده هائی بگوش رسیدند‪ .‬آنعده از دیپلوماتانی که با تئوری فروید "در ماورد آثاار‬ ‫و گفته ها" آشنا بودند‪ ،‬فوراً به موضوع پی بردند‪" :‬در افغانستان رژیم مستبد در تبانی با تضییقات حکمفرماا گردیاده‪ ،‬و‬ ‫سفیر پکتین از بابت حیات خود مشوش است‪".‬‬ ‫در خااتم مسااافرت‪ ،‬جانااب اتحاااد شااوروی ضاایافتی را در تاااالر یاااقوت قصاار کاارملین کااه در آن اعضااای بیااروی سیاساای‬ ‫شوروی و همه اعضای هئیت افغانی شرکت ورزیدند‪ ،‬برپا نمود‪ .‬برای ترجمانی بخاطر جلوگیری از پیشامدهای غیار‬ ‫مترقبه همه مترجمین را (ریوریکوف‪ ،‬گاوریلوف و کوزین) را دعوت نمودند‪ .‬محصل فوق ماستری اکادیمی دیپلوماسای‬ ‫کوزین (همانیکه به پشتو حرف میزد) را بریژنیف در پهلوی خود نشاند‪)...( . . .‬‬ ‫در میمرونادومی محرمای کاه از طاارف کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیساات شاوروی در رابطاه باه نتااایج سافر هئیات افغااانی‬ ‫ترتیب شد ‪ ،‬بازدیاد ماذکور در مجماوع مثبات ارزیاابی شاده باود‪ .‬ساند تأکیاد میکارد کاه رواباط میاان شاوروی و افغانساتان‬ ‫کیفیاات جدیاادی بخااود گرفتااه‪ ،‬اساااس آناارا منبعااد تعلقااات مشااترک طبقاااتی تشااکیل داده و روح رفاقاات حزباای و همبسااتگی‬ ‫انقالبی در آن دمیده است‪ .‬به جانب افغان خاطر نشان شده بود کاه میتواناد باه کماک و حمایات بیادریغ حکومات شاوروی‬ ‫در راه اعمار مجدد انقالبی جامعۀ افغانی حساب کند‪.‬‬ ‫دلچسپ تر آنکه مؤلفین این سند محرم خواهشات "ظریاف" تاره کای و اماین را کاه از حکومات شاوروی در راه مباارزه‬ ‫بخاطر تعیین سرنوشت پشتونستان کمک خواسته بودند نیز از یاد نبارده بودناد‪ .‬در بخشای از ساند در ایان بااره آماده باود‪:‬‬ ‫"لیدران افغان تشویش خود را از بابت فعالیت های ضد افغانی پاکستان اباراز داشاته و مصارانه تأکیاد کردناد کاه در باارۀ‬ ‫مسئلۀ تعیین سرنوشت پشتونها و بلوچها با پاکستان اختالف نظار دارناد‪ ".‬در ماورد عکاس العمال جاناب شاوری در ساند‬ ‫جمالت ذیل قید شده بود‪:‬‬ ‫"جانب شوروی باا رعایات احتارام بجاناب افغاانی یاادآور شاد کاه اساتفاده از هرگوناه اقادامات تندرواناه مصالحت نباوده‪،‬‬ ‫زیرا اقدامات مذکور میتوانند به سود دشمنان داخلی و خارجی افغانستان تمام شوند‪".‬‬ ‫باری شبانگاهان به ستاراستین خبار دادناد کاه قارار اسات فاردا ذریعاۀ پارواز ایروفلاوت نیکاوالی دووریاانکوف پروفیساور‬ ‫پوهنتون دولتی مسکو به کابل بیاید‪ .‬ستاراستین همه کارهای دیگر را کنار گذاشته و به استقبال این دانشمند رفت‪.‬‬ ‫طی سال های ‪ ۹۱‬و ‪ ۹۱‬سدۀ بیستم میالدی پروفیسور دووریانکوف اکثراً به افغانستان سفر میکارد‪ .‬وی کاه باا زباان پشاتو‬ ‫با فصاحت تمام تکلم می نمود و با تأریخ افغانستان بخوبی آشنائی داشت‪ ،‬اکثراً مهمان گردهمائی های مختلف در کابل مای‬ ‫بااود و بیانیااه هااای او مااورد توجااه افغانهااا قاارار ماای گرفتنااد‪ .‬حااین ایاان بازدیاادها دووریااانکوف بااا عالقمناادی وافااری بااا‬ ‫خبرنگاااران رادیااو افغانسااتان مصاااحبه میکاارد‪ .‬صااحبت هااای رادیااوئی دووریااانکوف همیشااۀ حادث اه ساااز بااوده و اذهااان‬ ‫شنوندگان را تکان میداد‪ .‬تکلم آزاد و با فصاحت دووریاانکوف خاارجی باه زباان پشاتو افغانهاا را باه حیارت مای اناداخت‪.‬‬ ‫این دانشمند نه تنها به زبان پشتو میتوانسات صاحبت کناد‪ ،‬بلکاه همچناان باه زباان پشاتو شاعر مای نوشات و اشاعار شاعرای‬ ‫روسی همچون پوشکین و مایاکوفسکی را به زبان پشتو ترجمه میکرد‪.‬‬ ‫دووریانکوف دوست سابقۀ تره کی بود‪ .‬وقتای ایان دو باا همادیگر آشانا شادند‪ ،‬تاره کای هناوز یاک نویساندۀ جاوان باود‪ ،‬کاه‬ ‫داستان های اشک آور را در بارۀ زندگی مشقت بار مردم می نوشت‪.‬‬ ‫باری پروفیسور و تره کی لیدر آیندۀ افغانستان به ناحیۀ خاط "دیورناد" باه پشتونساتان رفتناد‪ .‬دووریاانکوف باا تاره کای بار‬ ‫سر یک بوتال قیمتای شاراب کُنیااک شارط بسات کاه او در ایان منطقاه خاود را پشاتون تباریکاه در کاودکی منطقاه را تارک‬ ‫نموده معرفی میکند و هیچکسی در بارۀ اصلیتش شک بر نخواهد شد‪ .‬دووریانکوف شرط مذکور را در قسمت تکلم عاالی‬ ‫به زبان پشتو بدون شک برد‪ ،‬اما او "افسانۀ" تباری خود را ضعیف سااخته باود‪ ،‬و نتوانسات قناعات پشاتون هاای محال را‬ ‫در مورد معرفی نیکه‪ ،‬جد‪ ،‬پدرکالن‪ ،‬پدر‪ ،‬ماما ها‪ ،‬کاکا ها‪ . . .‬فراهم نماید‪ .‬معمول است که هر افغان پشاتون تباار بایاد‬ ‫حد اقل هفت پشت پدری خود را بشناسد‪ .‬دلیل مذکور باعث شد تا پشتون هاای محال بااالی دووریاانکوف اشاتباهی شاده و‬ ‫خارجی بودن او را برمال سازند‪ .‬اما تره کای باا آنهام پیاروزی پروفیساور را در ایان شارط پاذیرفت و باوتلی کُنیااکی را باه‬ ‫دووریانکوف که هر دو آنرا یکجا نوشیدند‪ ،‬تحفه داد‪.‬‬

‫‪12‬‬

‫‪ Sigmund Freud‬یکی از روان شناسان معاروف جهاان باوده کاه در ساال ‪ ۰۱۰۹‬مایالدی در کشاور اتاریش باه دنیاا آماده و در سااحۀ روان شناسای و رواباط اجتمااعی انساانها‬ ‫آثاری ارزشمندی از خود بجا گذاشته است‪.‬‬


‫دووریاانکوف پروفیساوری باود باا شاهرت جهاانی‪ ،‬آثاار زیاادی را تاألیف نماوده باود‪ .‬همزماان باا آنکاه در پوهنتاون مسااکو‬ ‫تدریس میکرد‪ ،‬کارهای اجتماعی را نیز به پیش میبرد‪ ،‬او معاون آمر "جمعیت دوساتی شاوروی‪ -‬افغانساتان" باود‪ .‬ایان آدم‬ ‫آگاه‪ ،‬جذاب و هدفمند دوستان زیادی در دهلیزهای حاکمیت اتحاد شوروی داشات کاه عمادتاً از جملاۀ شااگردان و محصالین‬ ‫او بودند‪ .‬در برابر این شخص در وازه های بسایاری دفااتر در وزارت اماور خارجاه و کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیسات باا‬ ‫سهولت گشوده میشدند‪.‬‬ ‫هنگامیکه تره کی هنوز صرف در آغااز فعالیات هاای سیاسای خاویش قارار داشات‪ ،‬هماین دووریاانکوف بناد و بسات او را‬ ‫برای مسافرت به اتحاد شوروی گرفته بود‪ .‬لیدر آیندۀ افغانستان را گاهی اتحادیۀ ژورنالیستان و گاهی هم "اجتمااع دوساتی‬ ‫شوروی – افغانستان" دعوت می نمودند‪ .‬پروفیسور با استفاده از ارتباطات خود تداوی دوست افغان خاود را در آسایشاگاه‬ ‫های ناحیۀ قفقاز مهیا می نمود‪ ،‬نوشته های او را در جمهوریت آزربایجان شوروی به نشار میرسااند‪ .‬باه عباارۀ دیگار تاره‬ ‫کی را در مسکو از برکت دووریانکوف شناختند‪.‬‬ ‫و اکنون زمانیکه تره کی دیگر در رأس دولت افغانستان قرار گرفته بود‪ ،‬او خوبی های "استاد شوروی" (در ماتن روسای‬ ‫کلمۀ استاذ آمده است) خود را فراموش نکرده بود‪ .‬تره کی از طریق ادارۀ خود به وزارت اماور خارجاۀ شاوروی دعاوت‬ ‫نامۀ فرستاده خواهش کرد تا دووریانکوف مهمان شخصی وی شود‪.‬‬ ‫در میدان هوائی کابل از دووریانکوف عده ای از مأمورین وارخطای ادارۀ رئیس دولت استقبال کردناد‪ .‬در زمارۀ اساتقبال‬ ‫کنندگان نورزی رئیس اکادیمی علوم افغانستان (محصال اسابق فاوق ماساتری دووریاانکوف) نیاز حضاور داشات‪ .‬والیاری‬ ‫ستاراستین با گرمی تمام از دووریانکوف استقبال نماوده باه وی خااطر سااخت کاه پاس از هوتال او را مساتقیمًا باه سافارت‬ ‫میبرد‪.‬‬ ‫دووریاانکوف مانناد اکثار آنهائیکاه از شاوروی باه افغانساتان مای آمدناد در هوتال "کابال" جابجاا گردیاد‪ .‬از آنجاا ستاراساتین‬ ‫دانشمند را برای مالقات با پوزانوف به سفارت برد‪ .‬ولای مالقاات دووریاانکوف باا پوزاناوف دیار دوام نکارد‪ .‬دانشامند‪ ،‬باا‬ ‫رنگ سرخ شده و در حالیکه دشنام و بد و رد میگفت‪ ،‬از دفتر سفیر خار شد‪.‬‬ ‫در راه برگشت به طرف هوتل او گفتگوی ناخوشایندی خود را با پوزانوف به شرح ذیل حکایت کرد‪:‬‬ ‫پوزانوف‪" :‬خوب آقای دووریانوکوف قرار ما و شما در بارۀ دیدار با تاره کای چگوناه اسات؟ او چای وقات میتواناد ماا را‬ ‫بپذیرد؟"‬ ‫دووریانکوف‪" :‬شاید من مقصد شما را درست ملتفت نشده باشم‪ .‬شما میخواهید یکجا با من نزد تره کی بروید؟"‬ ‫پوزانوف‪ " :‬بلی‪ ،‬یک چیز واضح است‪ ،‬یا چطور؟"‬ ‫دووریانکوف‪" :‬تره کی تنها مرا به حیث دوست نزدیک و شخصی خود دعوت نموده است‪ .‬شما در اینجا چی تعلقی‬ ‫دارید؟ با معذرت‪ ،‬اما برای مالقات با تره کی من تنها میروم‪ ،‬در غیر آن من هی جا نمیروم !"‬ ‫ستاراستین پس از استماع حکایت دووریانکوف‪" :‬بلی‪ ،‬شما از شدت زیاد کار گرفتید‪ ،‬باید گفت که دشامن خطار نااکی را‬ ‫برای خود پیدا کردید‪".‬‬ ‫به مجرد ورود به اتاق مهمانخانه تلفون زنگ زد‪ ،‬معلوم میشد که در عدم موجودیت دووریاانکوف ایان اولاین زناگ نباوده‬ ‫است‪ .‬در آنسوی لین تلفون مأمور دفتر رئیس دولت خاطر نشان میسااخت کاه ماوتر و محاافظین آمااده اساتند تاا دانشامند را‬ ‫به اقامتگاه تره کی انتقال دهند‪.‬‬ ‫هنگام انتظار تا رسیدن موتر‪ ،‬ستاراستین توجه دووریانکوف را به شمارۀ تازۀ روزنامۀ "کابل تاایمز" کاه در افغانساتان باه‬ ‫زبان انگلیسی نشر میشود جلب کرد‪.‬‬ ‫در صفحۀ اول روزنامه عکسی به نظر میخورد‪ :‬در عقب میاز عظیمای "ریاساتی" تاره کای باا قاد و انادام "عظایم اش" در‬ ‫حالیکه لبخند سعادت بر لبان داشت نشسته بود و در میز دیگری که شکل حارف تای (‪ )T‬التاین را داشات "قاد بلساتی هاا"‪،‬‬ ‫یعنی سائر اعضای حکومت جمهاوری دیموکراتیاک کاه باا خوشای زایدالوصافی باه "رهبار" خاود مینگریساتند‪ ،‬جابجاا شاده‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫ستاراستین که به تصویر در اخبار اشاره میکرد‪ ،‬دووریانکوف را مخاطب قرار داده باا عصابانیت گفات‪ " :‬باه ایان عکاس‬ ‫ها در روزنامه ببینید‪ ،‬حماقتی بیش نیست‪ .‬وقتای ماا و شاما اماروز از میادان باه طارف سافارت میارفتیم در مسایر راه مان‬ ‫تصاویر "رهبر کبیر" را که در نقاط مختلف شهر نصب شاده اناد باه شاما نشاان دادم‪ .‬باه یااد داریاد؟ شاما توجاه کردیاد کاه‬ ‫چهرۀ رئیس دولت در این تصاویر در زمینۀ رنگ های سبز و آبی بدرستی مالحظاه نمیشاود‪ ،‬تاو گاویی سار و تناۀ وی از‬


‫‪13‬‬

‫یخن پیراهن های شاهان قرون اوسطی بدر آمده باشد‪ .‬میتوان فکر کارد کاه او یاک تاارتیوف تماام عیاار اسات‪ .‬در عاین‬ ‫حال در صورت او کمافی السابق تبسم احمقانه ایرا حک نموده اند‪ .‬این همه چی معنی میدهد؟ شاید تکثیر گستردۀ این همه‬ ‫تصااویر باا ایان چهارۀ مضاحک تاالش کسای از حلقاۀ نزدیاک تاره کای باشاد تاا بادینترتیب رئایس دولات را بادنام سااخته در‬ ‫محضر عام وی را به حیث یک کودن و پیرمرد بیکاره معرفای نمایناد‪ .‬شااید تاره کای براساتی هام دیگار نمیتواناد واقعیات‬ ‫های پیرامونش را بدرستی درک کند؟"‬ ‫دووریانکوف‪" :‬والیری ‪ ،‬تو عادت داری‪ ،‬همه چیز و همه کسان را مورد شک و تردید قرار بادهی‪ .‬مان میادانم مسالک تاو‬ ‫اینرا ایجاب میکند‪ .‬اما من تقریباً مطمئن استم که این یک تصویر مرد عادی و برخاسته از میاان ماردم اسات کاه از طارف‬ ‫مراجع پروپاگندی عمداً ایجاد گردیده تا بدینترتیب تفاوتی میان رئیس جمهور محماد داوود کاه کمتار میخندیاد‪ ،‬جادی میباود‬ ‫و غرور اشرافی داشت بوجود آمده باشد‪ .‬من به آن عقیده هستم کاه چناین یاک تصاویر میتواناد ماورد پساند "اقشاار پاائینی"‬ ‫جامعۀ افغانستان‪ ،‬کارگران و دهاقین قرار گیرد‪".‬‬ ‫ستاراستین با نیشخندی پرسید‪" :‬این روزنامۀ "کابل تایمز" به زبان انگلیسی برای کارگران و دهاقین به نشر میرسد؟"‬ ‫دووریانکوف مجال جواب دادن را نیافت‪ ،‬زیرا کسی نهایت مؤدباناه دروازه را تاک تاک زد‪ .‬یااور رئایس دولات‪ ،‬صااحب‬ ‫منصب جاوانی باا باروت هاای انباوه از پروفیساور د عاوت بعمال آورد تاا باه ماوتر تشاریف ببارد‪ .‬دووریاانکوف در حالیکاه‬ ‫بکس کالن مملو از تحایف را با خود برمیداشت‪ ،‬حین رفتن به طرف در خروجی کلیدهای اتاق هوتل را تسالیم ستاراساتین‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫هنگام خداحافظی ستاراساتین از پروفیساور خواسات تاا پاس از خاتم مالقاات وی باا رئایس دولات و برگشاتن باه هوتال باا او‬ ‫تماس بگیرد‪.‬‬ ‫زنگ تلفون پروفیسور صرف صابح روز دیگار حاوالی سااعت ده فارا رساید‪ .‬دووریاانکوف در حالیکاه صادایش وارخطاا‬ ‫بود به ستارستین خبر داد که ده دقیقه قبل وقتی او از "خاناۀ خلاق" در ماوتر تاره کای بطارف هوتال برمیگشات در مسایر‬ ‫راه حادثۀ ترافیکی رخ داد‪ .‬احتماالً حملۀ تروریستی علیه تره کی آمااده میشاد‪ .‬در ایان حادثاه باه کسای صادمه نرسایده باود‪.‬‬ ‫دریور موتری که با لیموزین رئیس دولت تصادم نموده بود‪ ،‬گرفتار و تحت تعقیب قرار داشت‪.‬‬ ‫ستاراستین بالفاصله نزد پروفیسور به هوتل رفته در مسیر راه نخست سری باه منازل خاود زده خریطاۀ یخچاال دار پُار از‬ ‫بیر را با خود گرفت‪.‬‬ ‫دووریااانکوف در اتاااق خااود تنهااا نبااود‪ ،‬پروفیسااور مصااروف صااحبت هااای داغ بااا مهمانااان خااود منجملااه نااورزی رئاایس‬ ‫اکادیمی علوم افغانستان و دیگر افغانها که مانند گنجشکان در زمستان باالی شاخه های بی برگ درختان در چاوکی هاا و‬ ‫چپرکت نشسته بودند صحبت میکرد‪ .‬معلوم میشد که این افغانها از دیدار با پروفیسور که در کاوچی جابجاا گردیاده باود و‬ ‫درباارۀ مساائل مهمای باا آنهاا گفتگااو میکارد بسایار خوشاوقت بودناد‪ .‬مهماناان گاااه گااهی باه زباان پشاتو میگفتناد‪" :‬اسااتاذ !"‪،‬‬ ‫"استاذ !" (مطابق متن روسی)‪.‬‬ ‫دووریانکوف از آمدن ستاراستین بسیا ر خوشحال گردیده‪ ،‬از ایان موقاع اساتفاده نماوده باه مهماناانش فهماناد کاه بایاد بارای‬ ‫یک مالقات مهم فوراً به سفارت برود‪ .‬مهمانان بزودی هوتل را ترک کردند و ستاراستین دووریاانکوف را ناه باه سافارت‬ ‫و نه هم به منزل خود‪ ،‬بلکه از جاوار انساتیتوت پولیتخنیاک گذشاته باه یکای از پاارک هاای پغماان بارد کاه در شاروع سادۀ‬ ‫بیستم (حین حکومت اعلیحضرت امان اهلل خان) از طرف یکی از مهندساین ایتاالوی طارح ریازی شاده باود‪ .‬ستاراساتین باه‬ ‫پروفیسور بیر سردی را که انادکی سار او را باه چارخش آورد تعاارف کارد‪ .‬ساپس آنادو بادون آنکاه عجلاه داشاته باشاند باه‬ ‫گفتگو و قدم زدن در این محل آرام پرداخته‪ ،‬برگ های سرخ و زرد را که از درختان به زمین افتیاده بودناد باا ناوک باوت‬ ‫هایشان میزدند‪.‬‬ ‫دووریاانکوف باا انادکی خجالات زدگای گفات کاه مالقااتش باا تاره کای بسایار گارم ساپری شاد‪ .‬طای تماام شاام و شاب آنااروز‬ ‫ویسکی "کووین آن" مینوشیدند و کباب و پلو میخوردند‪ .‬به گفتۀ دووریانکوف تره کی باا او بسایار عاادی باود‪ ،‬مثال ساابق‬ ‫یک دیگر را "تو" خطاب میکردند‪ .‬گذشته ها را به یاد می آوردند‪ ،‬به زبان پشتو شعر میخواندند و شوخی میکردند‪.‬‬ ‫دووریانکوف محتوای صحبت خود را که در آستانۀ مالقات با تاره کای باا ستاراساتین صاورت گرفتاه بگوناۀ ساوال از تاره‬ ‫کی باه شارح ذیال مطارح کارده باود‪ " :‬فعالیات هاای تبلیغااتی را در رابطاه باا تارویج شخصایت خاود در میاان اذهاان عاماه‬ ‫چگونه ارزیابی میکنای؟" ساوال دووریاانکوف معلاوم میشاد کاه تاره کای را باه بُان بسات مواجاه سااخته باود‪ .‬او از جاواب‬

‫‪13‬‬

‫اسم یکی از پرسوناژ های کمیدی است‪ .‬نویسندۀ مشهور فرانسوی مولئیر در سال ‪ ۰۹۹۹‬درامۀ را نوشات کاه در آن پرساوناژ تورتیاف‪ ،‬کاه شاخص باود درغگاو‪ ،‬متظااهر و فتناه در آن‬ ‫جا یافته بود‪ .‬دولت شاهی آنوقات فرانساه نماایش درام ماذکور را ممناوع قارار داد‪ .‬ایان دراماه بارای اولاین باار در ساال ‪۰۹۹۶‬روی صاحنه باه نماایش گذاشاته شاد و بازودی شاهرت جهاانی‬ ‫کسب کرد‪.‬‬


‫مستقیم به سوال طفره رفته و مشوره داد تا در اینمورد با حفیظ اهلل امین صحبت شود‪ .‬تره کی افزوده بود که امین در این‬ ‫رابطه به وزارت اطالعات کلتور وظیفه میدهد و این او است که از تطبیق دساتیرش نظارت بعمل می آورد‪.‬‬ ‫ستاراستین که میدید شرق شناس دووریانکوف به اندازۀ کافی هوای تازۀ کوهستانی را استشمام نموده او را باه منازل خاود‬ ‫برای صرف غذای چاشت دعوت کرد‪ .‬ستاراستین یقین داشت که خانم او تمارا دیر زمانی اسات کاه غاذا را آمااده نماوده و‬ ‫انتظار آمدن آنها را میکشد‪.‬‬ ‫در مناازل ستاراسااتین حااین صاارف غااذا بحااث و گفتگااو میااان مااأمور کشااف و دووریااانکوف بااا شاادت تمااام ادامااه یافاات‪.‬‬ ‫دووریانکوف با جرئات و اطمیناان گفات‪ " :‬مالقاات باا تاره کای یکباار دیگار بااور مارا مبنای بار آنکاه "انقاالب ثاور" هرچاه‬ ‫بیشتر استحکام می یابد‪ ،‬قوت بخشید‪ .‬ثبوت این ادعای من قبل از همه سرکوبی مرگ بار دشمنان داخلی که خطر نااکترین‬ ‫دشمنان خط اول استند‪ ،‬یعنی پرچمی ها‪ ،‬میباشد‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬خوب گیاریم کاه خلقای هاا نایال باه سارکوبی ایان "خاط اول" گردیدناد‪ ،‬بعاد چای؟ باه دنباال آن خاط دوم‪ ،‬ساوم‪،‬‬ ‫چهارم‪ . . .‬یکی پی دیگر خواهد آمد‪ .‬حاکمیت جدید هنوز بسیار ضعیف است‪ ،‬و من فکر میکانم کاه تاره کای و طرفاداران‬ ‫او در خطا استند کاه حمایات کارمال و همکااران او را از دسات دادناد‪ .‬در شارایط کناونی بهتار مای باود اگار آنهاا باه جبهاۀ‬ ‫وسیع نیرو های دیموکراتیک و وطنپرست اتکاء میکردند و امکانات خود را محدود به اعضای جنااح سکتاریساتی "خلاق"‬ ‫نمیساختند‪.‬‬ ‫کلمااۀ "سیکتاریسااتی" دووریااانکوف را آزرده ساااخت‪ .‬در حالیکااه در لبااان پندیااده اش قااف ساافید پیاادا شااده بااود‪ ،‬گفاات‪" :‬در‬ ‫اینصورت مرا نیز سیکتاریست حساب کن‪ .‬بلی‪ ،‬من کمونیست و بلشویک شوروی و یک خلقی معتقد هستم !"‬ ‫تمارا که احساس میکرد گفتگوهای مردها میتواند سبب رنجیدن از یکدیگر شود‪ ،‬باه موقاع مداخلاه نماوده از دووریاانکوف‬ ‫در بارۀ انستیتوت شرق شناسی‪ ،‬جائیکه او قبالً کار میکرد پرسید‪ .‬اما دووریانکوف که در جر و بحث ها ماستر بود و ناو‬ ‫شروع به یک بحث داغ سیاسی کرده بود‪ ،‬به تمارا توجهی ننموده تصمیم گرفت مخاطب خود را بصورت قطعای مغلاوب‬ ‫بسازد‪.‬‬ ‫پروفیسور با لحن عادی از ستاراستین پرسید‪:‬‬ ‫"والیری‪ ،‬تو اصالً یک آدم عاقل استی یا چطور؟"‬ ‫ستاراستین‪" :‬نمیدانم‪ ،‬من به عقل زیاد ضرورت نادارم‪ .‬مان باا علاوم سارو کاار نادارم‪ .‬در انساتیتوت هاای علمای نیاز ایفاای‬ ‫وظیفه نمیکنم‪".‬‬ ‫دووریانکوف‪" :‬اکنون تو درست مانند سفیر خود‪ ،‬یعنی پوزانوف حرف میزنی‪ .‬آیاا تاو تاأریخ را نیمموختاه ای؟ تاو نمیادانی‬ ‫که یک انقالب واقعی نمیتواند به جبهۀ وسیع و دیموکراسی اتکاء داشته باشد؟ این اصل در همه گوشه های جهان‪ ،‬در هار‬ ‫کشور و مخصوصاً در افغانستان یک سان است‪ .‬در صورتیکه در اینجا دیموکراسی شروع شود‪ ،‬انقالب هیچگاه پا برجا‬ ‫نخواهد ماند‪ ،‬صرف سخنان میان تهی در بارۀ ضرورت و چگونگی به راه اندازی انقالب باقی خواهناد ماناد‪ .‬یاک انقاالب‬ ‫واقع ی زمانی میتواند صورت بگیرد کاه در بخاش معینای از جامعاه از طارف یاک حازب سیاسای احتارام بالقیاد و شارط و‬ ‫آهنین به ارادۀ آنهایی که میخواهند انقالب کنند تأمین گردد‪ .‬انقالب یکی از بزرگترین خشاونت هاا اسات‪ .‬بعضااً الزم اسات‬ ‫نهایت بی رحماناه عمال کارد‪ ،‬زیارا هار فارد بایاد بداناد کاه اگار از انقاالب حمایات نکناد‪ ،‬از باین خواهاد رفات‪ .‬بارای یاک‬ ‫‪14‬‬

‫انقالب واقعی در کار است که در میدان های بزرگ شهرها بالوقفه گیوتین ها فعالیت داشته باشند‪.‬‬ ‫ستاراستین که از چنین شدتی متحیر شده بود با لحن کشیده گفت‪" :‬بلی‪ ،‬شما میگوئید که انقالب باه قرباانی ضارورت دارد‪.‬‬ ‫باید گیوتین ها سر ببرند‪ .‬اما بخاطر چی؟ چارا نظامیاان در افغانساتان یکادیگر خاود را از باین میبردناد؟ بارای چای اینهماه‬ ‫خون ریختانده شد؟ من اینهمه را با چشمان خود مشاهده نمودم‪ .‬من از دیدن آن احساس درد و وحشت میکردم‪ .‬به نام چی‬ ‫این همه مردم به قتل رسیدند؟ کدام نتایج مثبت پس از گذشات مااه هاا بعاد از هفات ثاور باه دسات آماده اناد؟ کجاا اسات آن‬ ‫گلهای که در زمین خون آلود باید سر میکشیدند؟"‬ ‫دووریانکوف‪ " :‬همۀ این قرباانی هاا بخااطر آن صاورت گرفتناد تاا معاصار تارین پروگارام بارای افغانساتان‪ ،‬یعنای "خطاوط‬ ‫اساسی انقاالب" بتواناد تطبیاق گاردد‪ .‬اگار باه یااد دا شاته باشای پروگارام ماذکور در دوازدهماین روز پاس از "انقاالب" باه‬ ‫تصویب رسید‪".‬‬ ‫ستاراسااتین‪" :‬بلاای ایاان پروگاارام را بتصااویب رسااانیدند‪ ،‬ماان آناارا خوانااده ام و حتاای کمااک کااردم تااا قساامتی از آن بااه زبااان‬ ‫روسی ترجمه شود‪ .‬پروگرام واقعاً خوب است‪ ،‬اگر چه نام آن چندان دقیق نیست و در متن آن نیز بی نظمی های بنظار‬ ‫‪14‬‬

‫‪ Dr. Guillotine‬یکی از انقالبیون در سال ‪( ۰۹۱۶‬سال وقوع انقالب کبیر فرانسه) برای "انسانی ساختن" پروسۀ اعدام ها کاه در ایان زماان بای شامار شاده بودناد‪ ،‬آلاۀ خاصای را‬ ‫برای اعدام ابداع نمود که دیر زمانی از آن برای اجرای اعدام ها استفاده میشد‪ .‬آلۀ مذکور به نام همین شخص‪ ،‬یعنی گیوتین یاد میگردد‪.‬‬


‫میرسند‪ .‬اما در شرایط کنونی این پروگرام اعالمیه ای بیش نباوده و بیشاتر باه ساوگندهای جاادوگران شاباهت دارد‪ .‬کاار و‬ ‫تاااااالش بخااااااطر تطبیاااااق ایااااان پروگااااارام در عمااااال بنظااااار نمیخاااااورد‪ .‬فقاااااط حرفهاااااا اساااااتند کاااااه بگاااااوش میرساااااند‪"...‬‬ ‫دووریانکوف با لحن استادانه توضایح داد‪ " :‬محتاوای ایان پروگارام را بایاد قبال از هماه در صادور فرماان هاای نهایات مهام‬ ‫شورای انقالبی اینکشور مالحظه نمود‪ .‬والیری ‪ ،‬آیا تو نمی بینی کاه اصاالحات بای ساابقه در افغانساتان باه راه افتااده اناد؟‬ ‫این کشور بزودی تغییر خواهد کرد‪ ،‬و از یک کنج فراموش شدۀ فقر و فالکت به یک کشور انکشاف یافتاۀ سوسیالیساتی‬ ‫مبدل خواهد شد !"‬ ‫ستاراستین‪ " :‬در کجا من باید اینهمه را ببینم؟ در تلگرام های که مشاورین امور حزبی ما به مسکو می فرساتند؟ در بیاناه‬ ‫های "رهبران" افغانی؟ در فرمان های آنها؟"‬ ‫دووریانکوف‪" :‬چرا تو از این فرمان ها اینقدر خوشت نمی آید؟"‬ ‫ستاراسااتین از الماااری کتاااب هائیکااه میااان دهلیااز و اتاااق نااان خااوری قاارار داشاات دوساایۀ را برداشااته گفاات‪" :‬خااوب بیائیااد‬ ‫بخوانیم ! فرمان شماره اول‪ .‬این فرمان اعالم میدارد که افغانستان جمهوری دیموکراتیک باوده و بالفاصاله تأکیاد میکناد کاه‬ ‫در این کشور سیستم یک حزبی عملای مای شاود‪ .‬البتا ه صاادقانه بگاویم‪ ،‬مان باه مثاباۀ یاک انساان شاوروی و عضاو حازب‬ ‫کمونیست مخالف سیستم یک حزبی نیستم‪ .‬من به آن عقیاده اساتم کاه دیموکراسای یاک حزبای نیاز میتواناد مانناد سیساتم دو‬ ‫حزبی و کثیر الحزبی معمول در کشورهای سارمایه داری مثمار باشاد‪ .‬سیساتم یاک حزبای باه عناوان حرباه ای کاه میتواناد‬ ‫جوابگوی تقاضاها و عرف مردم افغانستان باشد‪ ،‬قبل از "انقالب ثور" در قاانون اساسای جمهاوری محماد داوود خاان نیاز‬ ‫تسجیل یافته بود‪ .‬تره کی در اینجا هی چیز جدیدی را ابداع ننموده‪ .‬تأسف اسات کاه ایان سیساتم یاک حزبای در افغانساتان‪،‬‬ ‫یاران سابقه‪ ،‬یعنی پرچمی ها و سائر عناصر را سرکوب کرد‪".‬‬ ‫دووریانکوف‪ " :‬بلی‪ ،‬اما فراموش نکن که این پرچمی ها دست به توطئه زده بودند‪ .‬تره کای دیاروز شاام در ایان بااره باه‬ ‫من حکایت کرد‪ .‬آنها قرار بود کودتای نظامی را به راه بیاندازند‪.‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬به هر حال بیائید این پرچمی ها را کنار بگذاریم‪ .‬پیش برویم و فرمان شماره دوم را بررسی نمائیم‪ .‬به تأسی‬ ‫از فرمان مذکور ملکیت های آنعده از اعضای خانوادۀ شاه سابق افغانستان که زنده باقی مانده اند ضبط و تابعیت افغانی‬ ‫ایشان سلب گردیده است‪ .‬شما چی فکر می کنید آیا چنین یک عملی مانند سلب حقوق مدنی و مخصوصاً غصب ملکیت‬ ‫های اعضا ی خانوادۀ شاهی مربوط قوم محمد زائی با رسوم و غرور ملی افغانها مطابقت دارد؟ شما بهتر ازهر کس‬ ‫دیگر میدانید که سران قوم محمد زائی طی یک و نیم صد سال برای استقالل کشور مبارزه کرده اند‪ .‬از برکت فداکاری و‬ ‫وطنپرستی همین خانواده‪ ،‬افغانستان هیچگاه مستعمرۀ برتانیه نگردید‪ .‬قوای افغانی تحت رهبری قهرمانان همین قوم در‬ ‫برابر انگلیس ها طی سه جنگ ایستادگی نمودند‪ .‬و اکنون یک شخص مجهول الهویۀ (هدف تره کی است) بر می خیزد و‬ ‫اوالدهای سران ملی را خائنین ملی اعالم می کند و ملکیت های ایشان را غصب می نماید‪ .‬به نظر شما افغان ها به‬ ‫اینهمه حرکات با کدام نظر خواهند دید؟"‬ ‫دووریانکوف عمیقاً بفکر فرو رفت‪ ،‬او آنقدر در اندیشه ها غرق شده بود که نه تنها پیشانی سقراط مانند و پر زخ او بلکه‬ ‫حتی سر تاس وی نیز از فرط افکار چروک دار شده بود‪.‬‬ ‫ستاراستین در ادامه‪" :‬پس از اعالم فرمان شماره دوم‪ ،‬نمایشگاه فروش اشیا و لوازم خانوادۀ شاهی و رئیس جمهور داوود‬ ‫دائر گردید‪ .‬من و تمارا از آن بازدید کردیم‪ .‬در برابر دروازۀ دخولی این نمایشگاه باالی زمین قالین دست کاری شدۀ‬ ‫(تحفۀ اهالی بغالن یا مزار شریف) که در آن تصویر بافته شدۀ رئیس جمهور اسبق کشور قرار داشت فرش شده بود‪.‬‬ ‫برگذار کنندگان نمایشگاه به این فکر بودند که مراجعین حین دخول به سالون نمایشگاه باالی صورت رئیس جمهور داوود‬ ‫قدم گذاشته و بوت های خود را با آن پاک خواهند کرد‪ .‬معنی این بی حرمتی را در برابر دشمنی که مغلوب گردیده من‬ ‫نتوانستم درک نمایم؟ ! تا جائیکه من می توانم قضاوت کنم میان افغان ها اینگونه بی حرمتی معمول نیست‪ .‬من و همسرم‬ ‫و بسیاری از افغان ها باالی قالین واضح است که پا نگذاشتیم‪.‬‬ ‫در نمایشگاه مذکور اشیای مختلف از قبیل‪ :‬لباس‪ ،‬پاپوش ها‪ ،‬ظروف‪ ،‬جواهرات‪ ،‬عمدتاً چیزهای ارزان قیمت و مستعمل‬ ‫به نمایش گذاشته شده بودند‪ .‬منظرۀ اندوهگینی بود‪ .‬همۀ مراجعین‪،‬اعم از افغان ها و خارجی ها از متواضع بودن‬ ‫اعضای خانوادۀ شاهی افغانستان به حیرت افتاده بودند‪ .‬در آنجا من با آشنای سابقۀ خود لینوکس برخوردم‪ ،‬او مأمور‬ ‫دفتر "سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬سفارت امریکا در کابل است‪ .‬لینوکس از من پرسید‪" :‬چیزی خریدی؟" من کرتی دریشی خواب محمد‬ ‫داوود را که میگویند داوود وقتی از کار به خانه بر می گشت به تن می کرد به او نشان دادم‪ .‬من این کرتی را به قیمت‬ ‫نهایت ناچیز خریدم‪ ،‬البته کرتی ارزش آن پول را هم نداشت‪ ،‬کرتی برایم به مثابۀ یک یادگار جالب بود‪ .‬لینوکس به نوبۀ‬ ‫خود دو انگشتر نقره ای را که در آن سنگ های الجورد کار شده بودند و یک پیالۀ قهوه ساخت فابریکه چینی از تولیدات‬ ‫فابریکۀ لومونوسوف شهر لیننگراد شوروی را که در همین نمایشگاه خریداری نموده بود برایم نشان داد‪ .‬من به لینوکس‬


‫گفتم‪" :‬بلی‪ ،‬طوریکه دیده می شود خانواده های شاهی و رئیس جمهور داوود چندان ثروتمند نبودند‪ ".‬اما لینوکس مخالفت‬ ‫کرده گفت که ارزش ملکیت های خانوادۀ شاهی افغانستان ملیون ها دالر تخمین می شود‪ ،‬و این ثروت به این نمایشگاه را‬ ‫نیافته‪ ،‬چون آنرا "انقالبیون" به غارت بردند‪". . .‬‬ ‫دووریانکوف نخست خواست از خود عصبانیت نشان بدهد‪ ،‬ولی سپس با لحن آرام گفت‪:‬‬ ‫"تو میخواهی بگوی که تره کی دست به چور و چپال زده؟"‬ ‫ستاراستین‪ " :‬نی‪ ،‬من اینطور فکر نمی کنم‪ .‬اما در عین حال من نفی نمی کنم که کسان دیگری مثالً امین و یا سائر‬ ‫منصب داران‪ ،‬به اشیای قیمتی دستبُرد زده باشند‪ .‬ولی این مبحث دلچسپ نیست‪ .‬بیائید به بحث پیرامون فرمان ها‬ ‫برگردیم‪.‬‬ ‫مطابق مندرجات فرمان شماره سوم‪ ،‬قانون اساسی نظام جمهوری محمد داوود ملغی اعالم می گردد و همه قوانینی که‬ ‫قبالً جریان داشتند "به استثنای آنهائیکه در تضاد با اهداف و وظایف "انقالب ثور" قرار نداشته باشند نیز لغو می شوند‪".‬‬ ‫جملۀ عجیبی است‪ .‬تو گوئی سردار محمد داوود حین تصویب قانون اساسی خود در بارۀ "اهداف و وظایف انقالب" فکر‬ ‫می کرد که در نتیجۀ آن از بین برود‪ .‬مطابق فرمان یاد شده وظایف و صالحیت های ستره محکمه به شورای عالی عدلی‬ ‫که در برابر شورای انقالبی جمهوری دیموکراتیک مسؤولیت دارد‪ ،‬سپرده میشود‪ .‬صالحیت های قاضی القضات به‬ ‫وزیر عدلیه تفوی میگردد‪ .‬محکمۀ نظامی ‪ -‬انقالبی نیز در برابر شورای انقالبی جوابگو می شود‪ .‬اینهمه بدان معنی‬ ‫است که رژیم جدید افغانستان از اصل سه گانۀ تقسیم قدرت عدول نموده و تمام قدرت را در دست شورای انقالبی‪،‬‬ ‫یعنی در دست یک شخص‪ ،‬تره کی متمرکز می سازد ‪".‬‬ ‫دووریانکوف‪" :‬والیری! من از تو سؤال دارم‪ ،‬آیا ما در کشور خود نایل به اعمار سوسیالیزم و کامیابی در جنگ دوم‬ ‫جهانی می شدیم اگر تمام قدرت در دست یک شخص‪ ،‬یعنی ستالین متمرکز نمی بود؟"‬ ‫ستاراستین‪" :‬اما اتحاد شور وی و افغانستان کشورهای متفاوت استند‪ .‬ما تأریخ دیگر و سرنوشت متفاوت داریم‪ .‬افزون بر‬ ‫آن از یاد نبرید که انقالب ما چی وقت به پیروزی رسید و کودتای ثور در افغانستان چی زمانی رخ داد؟ طی این مدت‬ ‫زمان جهان تغییر یافته است‪ .‬به نظر من موازی شمردن این حوادث تاریخی معقول نیست‪ .‬اگر دقیق تر گفته باشم‪ ،‬ما‬ ‫نمیتوانیم و حتی حق نداریم تجارب اتحاد شوروی را در افغانستان عملی نمائیم‪".‬‬ ‫دووریانکوف نخست به فکر فرو رفت‪ ،‬سپس دیده می شد که صحبت خسته کننده با ستاراستین او را ذله ساخته رو به‬ ‫تمارا نموده و در بارۀ عروسی دوم خویش به وی شروع به حکایت کرد‪ .‬دووریانکوف در پنجاه و چهار سالگی پس از‬ ‫وفات همسرش برای بار دوم ازدوا نموده بود‪ .‬ستاراستین با خشم بطرف همسرش نگریسته به بحث ادامه داد‪:‬‬ ‫" و حاال بیائید که در مورد فرمان شماره چهارم صحبت کنیم‪ .‬فرمان مذکور نشان و سمبول دولتی کشور را تعیین می‬ ‫نماید‪ .‬رنگ بیرق دولتی افغانستان سرخ اعالم شدهز این رنگ متعلق به پشتون ها و همه اقوام که ریشۀ آریائی دارند می‬ ‫باشد‪ .‬تا جایی که من میتوانم قضاوت کنم افغانها این رنگ را با رضایتمندی می پذیرند‪ .‬اما به نشان بنگرید‪ ،‬چرا در آن‬ ‫کلمۀ "خلق"‪ ،‬یعنی نام حزب را حک نموده اند؟ تصور کنید که در بیرق دولتی اتحاد شوروی رسم می بود‪" :‬حزب‬ ‫کمونیست شوروی"‪ .‬به عقیدۀ من در بیرق افغانستان باید سمبولی مثلی عقاب کوهستانی‪ ،‬پلنگ برفی یا بزغاله جابجا می‬ ‫شد و یا هم قسمتی از شعر حماسی شاعری مانند اجمل خټک یا کدام شاعر مشهور دیگر افغانستان در میگردید‪".‬‬ ‫دووریانکوف با صدای متفکر‪ " :‬بلی‪ ،‬در این قسمت دوستان ما اندکی بی توجهی نموده اند‪ ،‬کار درستی نکرده اند‪ .‬و من‬ ‫نیز در این مورد به آنها کمک نکردم‪ .‬انتخاب بهتری می شد جستجو شود‪ ".‬و در حالیکه میخواست توتۀ کباب را با پنجه‬ ‫اش در قاب بقابد گفت‪" :‬به هر حال‪ ،‬برو به فرمان شماره پنجم‪".‬‬ ‫ستاراستین‪ " :‬فرمان شماره پنجم سرنوشت اعضای خانوادۀ اسبق شاهی را که اکنون در ایتالیا اقامت دارند حل و فصل‬ ‫می کند‪ .‬بیست و سه تن از اعضای این خانواده منجمله اعلیحضرت ظاهر شاه‪ ،‬ملکه حمیرا‪ ،‬شاهزاده احمد شاه و سائر‬ ‫قریبان شاه و قب ل از همه داماد اعلیحضرت و قوماندان اسبق قوای مرکز عبدالولی خائن بوطن اعالم شده و تابعیت افغانی‬ ‫ایشان سلب گردیده است‪ .‬آیا صدور چنین یک فرمانی که در بطن آن اینقدر ترس و جعل است‪ ،‬کاری بود ضروری؟‬ ‫هیچکس از اعضای خانوادۀ شاهی آرزو نداشت به افغانستان برگردد‪ ،‬چی رسد به آنکه به مبارزه علیه رژیم خلقی ها‬ ‫بپردازد‪ .‬در اروپا آنها خود را در امان احساس می کنند‪ .‬در عین زمان اگر کسی از آنها می خواست علیه خلقی ها‬ ‫اقدامی بکند‪ ،‬بدون در نظر داشت فرمان تره کی به مبارزه می پرداخت‪ .‬چیزیکه یک زمانی در بهار سال ‪ ۰۶۴۶‬اتفاق‬ ‫افتاد‪ :‬هنگامیکه سپهساالر محمد نادر خان با برادرانش شاه محمود خان و مارشال شاه ولی خان غازی اقوام پشتون را‬ ‫جمع آوری نموده و به صوب کابل حرکت نموده تا ادارۀ باندید بچۀ سقاء را از میان ببرد‪".‬‬ ‫چون دووریانکوف در این مورد استداللی نکرد‪ ،‬ستاراستین به او پیشنهاد نمود تا فرمان شماره ششم را که در ماه جوالی‬ ‫به نشر رسیده بود با تفصیل بیشتر بررسی نمایند‪ .‬به اساس فرمان مذکور دهاقین افغان از پرداخت قرضه ها به مالکین و‬ ‫سود خواران آزاد می شدند‪ .‬دهاقین بی زمین و مزدورکاران کامال ً از پرداخت قروض در برابر مالکین و سود خوران‬


‫صرف نظر از میعاد اخذ قرض ها و فیصدی های آن آزاد اعالم می شدند‪ .‬تخفیف مشابه را دهاقین کم زمین و فاقد زمین‬ ‫که در برابر اشخاو انفرادی به اساس معاملۀ گرو الی سال ‪ ۰۶۹۹‬قرض داشتند نیز بدست آوردند‪.‬‬ ‫ضمیمۀ فرمان شماره شش‪ ،‬در نظر داشت تا برای حل مشکالت دهاقین در سطح والیات‪ ،‬ولسوالی ها و در صورت‬ ‫ضرورت در قریه جات بزرگ کمیته هایی ایجاد شوند‪ .‬در ترکیب این کمیته ها معموال ً رئیس کمیته (که از طرف‬ ‫حاکمیت جدید تعیین میشد)‪ ،‬مسؤول امور ملکیت ها‪ ،‬نمایندۀ څارنوالی‪ ،‬نمایندۀ معارف‪ ،‬نمایندۀ وزارت زراعت و همچنان‬ ‫دو شخص متنفذ از میان دهاقین قرار می داشتند‪" .‬کمیته های حل مشکالت دهاقین" مخصوصاً در ولسوالی ها مناقشات‬ ‫میان مالکین و دهاقین را حل و فصل نموده‪ ،‬زمین های گرو داده شده را به مالکین قبلی آن مسترد نموده‪ ،‬تعیین اندازۀ‬ ‫زمین برای مالکین به اساس قباله های ثبت شده‪ ،‬چگونگی اخذ مالیات از زمین وغیره را بررسی و رسیدگی می نمودند‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫دراکتوبر ‪" ۰۶۹۱‬کمیته های حل مشکالت دهاقین" در ‪ ۴۹‬والیت و ‪ ۰۹۶‬ولسوالی ایجاد گردیده بودند‪ ،‬اما درست در‬ ‫همین زمان اعتراضات جدی دهاقین در والیات مختلف علیه حاکمیت نیز به راه افتید‪.‬‬ ‫ستاراستین در ادامۀ حرفهایش‪" :‬بلی این فرمان در حقیقت بنیاد روابط اجتماعی – اقتصادی را که در قریه های افغانستان‬ ‫طی سده ها معمول است‪ ،‬از بین می برد‪.‬‬ ‫فرمان میتواند تمام افغانستان را بشوراند‪ ،‬زیرا نه تنها نارضایتی مالکین و سود خوران را به بار خواهد آورد بلکه در‬ ‫میان دهاقین نیز سر و صدا هایی را تحریک خواهد کرد چون مالکین و سود گیران از دادن قرض به آنها امتناع خواهند‬ ‫ورزید‪ .‬در صورتیکه حاکمیت خلقی ها در تطبیق این فرمان از شدت کار بگیرد و در حیات روزمرۀ قریه مداخالت نا‬ ‫عاقبت اندیشانه بنماید عواقب ناگواری را باید انتظار داشت‪ ".‬دووریانکوف در حالیکه قاطعانه اعتراض میکرد‪" :‬فکر‬ ‫میکنم این کار صورت نخواهد گرفت‪ .‬تو خود بهتر میدانی که به اصطالح ایجاد کمیته ها در والیات‪ ،‬ولسوالی ها و در‬ ‫قریه ها برای "حل مشکالت دهاقین" هنوز صرف یک اعالمیۀ بیش نیست‪ .‬در عین حال والیری‪ ،‬قبول کن که همۀ ما‬ ‫میخواهیم تا مشکالت دهاقین افغان باالخره رفع شوند‪ ،‬خودت قضاوت کن جهان گام به گام با قرن بیستم در حرکت است‬ ‫در حالیکه آنها در شرایط قرون اوسطی به سر می برند‪ .‬این دهاقین نباید برای همیشه زیر یوغ مالکین و سود خوران‬ ‫قرار داشته باشند‪ .‬در صورت کامیابی پروگرام مذکور حاکمیت جدید اتکاء نهایت جدی اجتماعی را بدست می آورد‪".‬‬ ‫ستاراسااتین کااه در آوازش تااردد و دلهااره احساااس میشااد پرسااید‪" :‬اگاار ایاان پروگاارام ناکااام شااود؟ بایااد در نظاار داشاات کااه‬ ‫نارضایتی از بابت درهم شکنی روابط عنعنوی در قریه میتواند با ناخشانودی ماردم از اقادامات دیگار حاکمیات جدیاد یکجاا‬ ‫شود‪ ،‬مثالً نارضایتی در مورد فرمان شماره هفتم !؟"‬ ‫دووریانکوف بازهم عمیقاً بفکر فرو رفت‪ .‬سپس با نا امیدی آه کشید‪:‬‬ ‫"بلی‪ ،‬این فرمان میتواند دشواری های زیادی را به بار آورد‪".‬‬ ‫فرمان شماره هفتم که به تأریخ ‪ ۰۹‬اکتوبر نشر شد هدف آنرا دنباال میکارد تاا‪ " :‬حقاوق زن و مارد در حصاۀ دسترسای باه‬ ‫حقااوق ما دنی مساااویانه تااأمین شااود‪ ،‬روابااط فئااودالی و پاادر ساااالرانه میااان زن و شااوهر از میااان باارود و روابااط صاامیمانۀ‬ ‫خانوادگی هرچه بیشتر تحکیم یابد‪".‬‬ ‫سند مذکور پرداخت مالی یا پولی را در برابر عروس محدود می ساخت‪ .‬منبعد این پرداخت نمی توانست مبلغ باالتر از‬ ‫ده درهم که معادل سیصد افغانی در اسعار افغانستان باشد که به اصطالح‪ ،‬شریعت آنرا تعیین کرده است (البته معلوم نبود‬ ‫که این ده درهم به اساس کدام حساب و منطق تعیین گردیده بود‪ ،‬بطور مثال مبلغ مذکور مساوی به قیمت یک گُرز‬ ‫سگرت امریکائی در بازارهای افغانستان بود)‪ .‬در این باره استدالل میکردند‪" :‬چون پیغمبر مسلمین ده درهم پرداخته‬ ‫بود‪ ،‬بناءً هی مسلمانی حق ندارد بیشتر از وی بپردازد‪ ،‬در غیر آن معنی آنرا خواهد داشت که چنین شخصی خود را‬ ‫سخاوتمند تر از پیغمبر میداند‪ ".‬همچنان این فرمان اعطای تحایف و سوغات را از طرف داماد به مناسبت اعیاد‪ ،‬جشن‬ ‫ها و همچنان وفات اقارب عروس به عروس و اعضای خانوادۀ وی منع قرار میداد‪ .‬هکذا مجبور ساختن عروس یا داماد‬ ‫برای برپا نمودن عروسی یا تهدید‪ ،‬توصل به خشونت یا به دلیل درخواست مصارف گزاف تا بدین ترتیب از عروسی‬ ‫صرف نظر نمایند‪ ،‬منع قرار داده میشد‪ .‬سن قانونی ازدوا برای دختران شانزده سال و پسران هژده سال تعیین‬ ‫میگردید‪ .‬نق مقررات تسجیل شده در فرمان حبس از شش ماه الی سه سال با ضبط هرگونه پرداخت ها را در رابطه‬ ‫به عروسی در نظر داشت‪.‬‬


‫‪15‬‬

‫ستاراستین‪" :‬به یاد دارید چگونه جنبش "باسماا ها " در آسیای میانۀ ما شروع شد؟ و خود به سوال خود جواب داد‪:‬‬ ‫"از همین به اصطالح "آزاد ساختن" زنان‪ .‬از منع قرار دادن ازدوا های متعدد‪ ،‬از دور کردن حجاب‪ ،‬مجبور ساختن‬ ‫اناث برای فراگیری سواد‪ ،‬کسب حرفه و مسلک‪ .‬من تأریخ مقاومت "باسماا ها" را به دقت آموختم‪ .‬حاکمیت شوراها دیر‬ ‫زمانی با آنها در مبارزه بود و اینکه آن ها باالخره مغلوب شدند دلیل آن در کثیر القومی و کثیر المذهبی بودن کشور ما‬ ‫است‪ .‬با "باسماا ها" عمدتأ روسها‪ ،‬اوکرائینی ها و التویائی ها می جنگیدند‪ .‬موازی با این مبارزه‪ ،‬نفوس آسیای میانه را‬ ‫بلوسیلۀ اقوام غیر مسلمان "افزایش" می بخشیدند‪" .‬افزایش" مذکور نه تنها در شهر ها بلکه در قریه جات نیز صورت‬ ‫میگرفت‪ .‬به دهکده های بومی ها داکتران و معلمین روسی که طرز زندگی خود را به دهاقین محلی یاد میدادند اعزام‬ ‫میشدند‪.‬‬ ‫در افغانستان اضافه از نود و نه فیصد مردم مسلمان هستند‪ .‬در صورتیکه در اینجا جنبش مقاومت همگانی‪ ،‬مانند‬ ‫"باسماا ها" جان بگیرد حاکمیت در برابر آن ایستادگی کرده نمیتواند‪.‬‬ ‫من همچنان فکر میکنم که به افغانها مانند اکثر مردم در جهان مهم نیست که چی حاکمیتی در کشور آنها وجود دارد‪ ،‬تا‬ ‫زمانیکه این حاکمیت به جیب های شان دست درازی نکند و به منازل شان سر نزند و درس آنرا ندهد که چگونه باید‬ ‫روابط خانوادگی خود را بسازند‪ .‬هرگاه چنین اتفاقی بیافتد‪ ،‬نارضایتی مردم شدت خواهد گرفت و عواقب نهایت‬ ‫خطرناکی را در قبال خواهد داشت‪".‬‬ ‫دووریانکوف‪" :‬در این قسمت والیری تو حق بجانب استی‪ .‬من در بارۀ همین موضوع دیروز با تره کی صحبت داشتم‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬تره کی چی میگفت؟"‬ ‫دووریانکوف‪" :‬تره کی به آن باور است که فرمان شماره هفت باید خصلت مترقی "انقالب" آنها را به مردم و به جهانیان‬ ‫ثابت بسازد‪ .‬من فکر میکنم که تطبیق این فرمان و نظارت از آن خیلی دشوار خواهد بود‪ ،‬بنا برین فرمان مذکور عجالتأ‬ ‫بیشتر شعاری و پروپاگندی است‪ ،‬و ارزش عملی ندارد‪".‬‬ ‫ستاراستین در حالیکه قیاقۀ متفکر به خود گرفته بود‪" :‬حرف اساسی هم در همین جاست که نتایج عملی از این همه‬ ‫مساوی به صفر خواهد بود‪ ،‬در حالیکه دشمنان "انقالب" امکان مناسبی بدست خواهند آورد تا از این سند در تبلیغات‬ ‫خویش استفادۀ سوء کنند‪".‬‬ ‫سپس دووریانکوف و ستاراستین متن پر حجم فرمان شماره هشتم را در برابر خود گذاشته و به تحلیل محتوای آن‬ ‫پرداختند‪.‬‬ ‫فرمان مذکور مسائل مربوط به اصالحات ارضی را در بر می گرفت‪ .‬در فرمان اندازۀ تصاحب زمین درجه اول (باغ‬ ‫ها‪ ،‬تاک ها‪ ،‬زمین آب دار که سال دو مرتبه حاصل میدهد) برای یک خانواده در سراسر افغانستان ‪(‎۵۱‬سی) جریب یا‬ ‫شش هکتار تعیین گردیده بود‪ .‬هرنوع زمین ها بیشتر از اندازۀ معین شده بدون پرداخت قیمت آن حذف میگردید‪ .‬زمین‬ ‫های بالعوض را دهاقین‪ ،‬مزدور کاران و کوچیان فقیر که بدون زمین و کم زمین می بودند و تعهد می بستند که شخصاً‬ ‫از آن بهره برداری می کنند بدست می آوردند‪.‬‬ ‫در صورتیکه دهقان پس از دریافت زمین طی مدت سه ماه از آن استفاده بعمل نمی آورد‪ ،‬زمین از او واپس گرفته می‬ ‫شد‪ .‬کسانیکه زمین ها را به اساس فرمان شماره هشتم بدست آورده بودند حق نداشتند آنرا کمتر از پنج جریب بخش بندی‬ ‫نمایند‪ ،‬به گرو بگذارند‪ ،‬کرایه بدهند و یا هم بفروش برسانند‪ .‬طفل یا زن که یگانه عضو خانواده می بود و توانائی بهره‬ ‫برداری از زمین را نمیداشتند از این امر مستثنی بودند‪ .‬در اینصورت اجازه داده می شد تا زمین به قیمت معینی به‬ ‫اجاره داده شود‪ .‬افزون بر کودک ان و زنان که قادر نبودند از زمین به بهره برداری بپردازند‪ ،‬حق به اجاره دادن زمین را‬ ‫مأمورین دولتی و کسبه کاران نیز داشتند‪.‬‬ ‫زمین های قابل تقسیم در برگیرندۀ زمین های ذیل بودند‪ :‬زمین های ضبط شده از کسانیکه بیشتر از سی جریب زمین‬ ‫میداشتند‪ ،‬زمین های دولتی‪ ،‬زمین ه ای متعلق به خانوادۀ شاهی و همچنان زمین های که در نتیجۀ ایجاد پروژه های‬ ‫آبیاری سروی می شدند اما برای تأسیس فارم های دولتی مناسب نمی بودند‪ .‬زمین های واقوف قابل ضبط نبودند‪ .‬برای‬ ‫توضیع زمین ها سلسله ای ترتیب گردیده بود‪ :‬در قدم اول زمین را دهاقین فاقد زمین که برای زمین داران و مالکین کار‬ ‫می کردند بدست می آوردند و سپس دهاقین و کوچی های بی زمین از والیات دیگر در صورتیکه برای آنها در والیات‬ ‫خود شان زمین پیدا نمی شد‪.‬‬

‫‪15‬‬

‫کلمۀ "باسماا" ریشۀ ترکی داشته به کسیکه حمله و تاخت و تاز میکند اطالق میشاود‪ .‬جنابش نظاامی ‪ -‬سیاسای ‪ -‬پاارتیزانی اهاالی آسایای میاناه کاه پاس از پیاروزی انقاالب اکتاوبر ‪۰۶۰۹‬‬ ‫در روسیه طی سالهای متمادی به مبارزۀ مسلحانه علیه بلشویک ها (کمونیست ها) و شوروی سازی آسیای میانه پرداختند نیز به "باسماچی ها" مشهور است‪.‬‬


‫طی اصالحات ارضی در نظر بود تا دهاقین هرچه زودتر در کوپراتیف ها متحد گردیده و برای دهاقین به صورت‬ ‫ان فرادی و کوپراتیف ها قرضه های بانکی با تخفیف برای خریداری تجهیزات و ابزار زراعتی‪ ،‬کود کیمیاوی و تخم های‬ ‫درجه بندی شده ارائه می شد‪). . .(.‬‬ ‫دووریانکوف پس از آنکه خواندن متن را ختم کرد گفت‪" :‬به نظر من سند بدی نیست‪ ،‬البته کاستی ها در آن وجود دارند‪،‬‬ ‫اما با آنهم اهداف خیر خواهانه در آن گذاشته شده اند‪ .‬فرمان مذکور باید زمین داری را نظم و نسق بدهد‪ ،‬استثمار فقیر‬ ‫ترین اقشار جامعه را خاتمه ببخشد‪ ،‬انکشاف زراعت را نفس تازه بدهد و نتیجتأ سطح زندگی مردم را باال ببرد‪ .‬حاال مهم‬ ‫آن است تا این فرمان صادقانه عملی گردد‪".‬‬ ‫ستاراستین‪ " :‬شما فکر نمی کنید که ضبط زمین های اضافی می تواند سبب برهم خوردن و افالس زمین های بزرگ‬ ‫مالکین که حاصالت عظیم به بار می آوردند‪ ،‬گردد؟"‬ ‫دووریانکوف‪ " :‬من قبالً تذکر دادم که در تطبیق اصالحات ارضی باید از عقل کار گرفته شود‪ .‬بهتر خواهد بود تا چنین‬ ‫زمین ها بالفاصله در کوپراتیف ها درآیند‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬آیا مالکی که قبالً مالک این زمین بود عضو کوپراتیف می شود؟"‬ ‫دووریانکوف‪" :‬چنین یک مالک را میتوان به کوپراتیف نگرفت‪".‬‬ ‫ستاراستین‪" :‬خوب ‪ . . .‬پس این مالک چی باید بکند؟ نباید از نظر دور داشت که بسیاری از زمین داران بزرگ دارای‬ ‫نوکرهای بی شمار و دسته های مسلح استند که از مالکین معاش بدست می آورند‪ ،‬افزون بر آن اوالدهای ایشان معموال ً‬ ‫در اردو منصب دار استند‪ .‬مالکین روابط خوبی با روحانیون متنفذ دارند‪ ،‬میرآب های که آب را در زمین ها تقسیم‬ ‫میکنند به آنان ار می گذراند‪ ،‬میدان ید بعضأ من به آن فکر می افتم که این اصالحات عمداً مردم را برای مبارزه با رژیم‬ ‫جدید تحریک می کنند‪".‬‬ ‫دووریانکوف‪" :‬والیری‪ ،‬تو در این قسمت مبالغه میکنی‪ .‬من قبول دارم که شتاب وجود دارد‪" ،‬انقالبیون" تالش می کنند‬ ‫در همه مسائل از تجارب انقالبی ما شوروی ها تقلید کن ند‪ ،‬همچنان خصوصیات جامعۀ افغانی به اندازۀ کافی مد نظر‬ ‫گرفته نمی شوند‪ .‬فعالیت های توضیحی در ولسوالی ها و والیات قلیل اند‪ ،‬اما با گفتۀ شما که فرمان های مذکور می‬ ‫توانند دهاقین را به ضد حاکمیت تحریک کنند‪ ،‬نمی توانم موافقت نمایم‪".‬‬ ‫پس از صرف غذای چاشت ستاراستین پروفیسور را به هوتل "کابل" انتقال داد‪.‬‬ ‫هنگام خداحافظی با دووریانکوف ستاراستین یک نوع ناراحتی وجدان احساس می کرد‪ .‬او ناگهان درک کرد که در جر‬ ‫و بحث ها با این عالم چندان صادق نبود‪ .‬مأمور دفتر "کشف خارجی" در آنوقت معلومات مکمل یا تقریباً مکمل را در‬ ‫بارۀ قیام های ضد حکومتی که در والیات کشور شروع شده بودند داشت‪ .‬او میدانست که در قلمرو پاکستان رؤسای‬ ‫تنظیم های جهادی به تعلیم و آماده سازی دسته های مسلح برای اعزام به افغانستان آغاز کرده اند‪ .‬او از فعالیت های جدی‬ ‫که میان سران اقوام پشتون و متنفذین دینی‪ ،‬شبکه های استخباراتی امریکا و پاکستان به راه انداخته بودند و همچنان از‬ ‫آمادگی مردم برای مبارزه علیه رژیم کابل بخوبی آگاهی داشت‪ .‬او هکذا از ضعف اقدامات متقابل حکومت جمهوری‬ ‫دیموکراتیک نیز مطلع بود‪.‬‬ ‫برخی از خبرها در بارۀ ناآرامی ها در بعضی از والیات کشور البته از طریق آژانس خبر رسانی "تاس" نیز به نشر می‬ ‫رسیدند‪ .‬اما در مجموع مطبوعات شوروی با جمالت مبالغه آمیز و آفرین گفتن ها از پیشروی و کامیابی "انقالب ثور" و‬ ‫اینکه تحوالت جدید از طرف "اکثریت مردم عادی " افغانستان حمایت می شود و ملت از انکشاف دوستی افغان‪ -‬شوروی‬ ‫استقبال میکند حکایت میکردند‪ .‬چنین بود هدایت کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی! دووریانکوف بدون شک‬ ‫به معلومات محرمی که "تاس" در اختیار حلقۀ محدود از نومینکالتور حزبی – دولتی شوروی قرار می داد دسترسی‬ ‫داشت‪ .‬مگر او حتی تصور نمی کرد که افغانستان در اخیر سال ‪ ۰۶۹۱‬با چه تهدیدی عظیمی مواجه گردیده بود‪.‬‬ ‫پس از برگشت به مسکو پروفیسور دووریانکوف به ستارستین و همسرش نامه ای نوشت که در آن آمده بود‪:‬‬ ‫" رهبری افغانستان چند مرتبه از من خواهش کرد تا من برای حل پاره ای از مسائل مشخص به آن کشور بروم‪ .‬اما این‬ ‫خواهشات خلقی های "سرخ" باالی سفیر سرخ قیافه (هدف سفیر شوروی در کابل پوزانوف است) مانند پارچۀ سرخ‬ ‫باالی یک نر گاو بد ذات تأثیر منفی بجا می گذاشت‪".‬‬ ‫پروفیسور دووریانکوف به تاریخ ‪ ۰۹‬دسمبر ‪ ۰۶۹۶‬از سکت ۀ قلبی وفات یافت‪ ،‬او دو ماه بیشتر از دوست خود‪ ،‬تره کی‬ ‫زندگی کرد‪.‬‬ ‫ادامه دارد‬


‫فصل چهارم‬

‫هوتل "کابل"‬ ‫اسرار اتاق شماره ‪۱۱۱‬‬ ‫صبح هارشنبهح ‪ ۴۱‬فببریشخ رحرنگبرش ژاننبخ رحببر ش برن "تببر " (نصبً ابرا ش تف ببر "کشب ربرش " کب ‪ .‬ب ‪ .‬بب ‪).‬‬ ‫لئ نید بیری ک ف برنخ اًقرت بر یک تی ت نفغرن ر ت ک قحً بر نی یعدۀ اًقبر ذاننب بب ت بب ارکب نبار ژابد‪ .‬نیب‬ ‫تی ت ن هت نی نح ت‪ ،‬نار بر عًقمهدخ اعل ار ت ت تنن نش شن بر بیری ک ف نریک ا بررت‪ .‬نکثبر نفغبرن یبرخ کب‬ ‫صرتقرن ن شیخ یر شن تی ت تنن هد یمیهطب ش اب کرتنبد‪ .‬نبرید نیب نفغرنابر یمبب نتحبرو نب شیخ شن نف برنن "کشب " اب‬ ‫پهدنن هد ی بهرء تَیـ ر ت ا نمرتند تر بب ژنابر کمبک کههبد‪ .‬نح مبرً نیهابر ف بر اب کرتنبد‪" :‬تب بب ژنابر کمبک ای هب ‪ ،‬تش‬ ‫اقربل نی ن شیخ یرخ پر قدش ب ت کمک ر نیهد کرت‪"...‬‬ ‫نی تی ت ک بیری ک ف تش ژن صبح برت ی ژف برب بب تیبدنشش ژابد بب ت تش یالنش ن ًعبر ی کل ب ش نی برخ ی ی ب‬ ‫ای رت‪ ،‬نی ارب ژاننخ رحر ش رن نفغرن رن ب ت‪ .‬پخ نال ژن نیهدی تش تف ر کرش ارا ش کب تش یموب نشخ ی تبل " بیی‬ ‫الش" قرنش تننت ربور ذرتید ی بدین عول ب ن نیدن هرخ صح نریو کرتند‪ ،‬نرذارن ب ارا ش رحر تنتند ک برید فب ش‬ ‫ب تل ن نب بدید‪ .‬پخ نال ر م صححت تش تل ن اأا ش ااک ش تش حرلی ب ریلب ییوبرن ت بب نیبر ایر بید نب ت اامبرن‬ ‫ن شیخ ر ت برذشت‪:‬‬ ‫"بحخشید‪ ،‬شفیق بیری ک ف‪ ،‬لحیرت پیش یر نضًو ا حدۀ ناری ر نتیل تنب نال رف نفبرنت نبراعل ا ذریذبرن ذرف ب‬ ‫ند ن ت‪ .‬نر طرفچیرن نی شن ب ی تل "کربل" برت نند‪.‬‬ ‫بیری ف بر ژینال بلهد‪" :‬بل ‪ ،‬نی ینقعر یک رحر غیر ا رقح ن ت‪ ".‬بیری ف نمرشۀ ب رش شن تنیبل نمب ت ی بب ب رش‬ ‫نال یق و حرتثب ک بر تنب شخ تنت ب ت رحر ندننت‪.‬‬ ‫ن شیخ النگ الت‪ ،‬ژنور یه ال ییچ‬ ‫صح ژنریال یر ناری ر حق اعم ل نال نقرا گریش ک تش ی نال ن نح نیک نار کربل "نار ن " قرنش تننت برژابد‬ ‫ی بطرف ا تر ک نن یرشش شن ای شید شفت‪ .‬تنب یک تییل ار تمرم عیرش ب ت نی یم پل یرخ ارا شیت یرخ ا بل شن‬ ‫نم ت ی برًرر ب اقرم رش ش ید ب ت‪ .‬تش ک ‪ . .‬بب ‪ .‬اطمبئ ب تنبد کب تنبب ببر نتنشۀ کشب کشب شش نشتحبر‬ ‫تنشت‪ ،‬نار ریر بی ذرنف تنب کراً ن رف ب ت‪ ،‬صرف ننوبرم ی ی ب تش یالنش ناب ش ررش بب ناری بر بری ببرنخ ب نل‬ ‫برق نمیمرند‪.‬‬ ‫بموبرت ژن ب تنبب ن تیبک لیمب الی بً تنشش ذرتیبد‪ ،‬قیرفب ی قبد نی تغییبر نم تنبد‪ .‬هبری یبرخ اارببرن تش کهبرش یببرخ‬ ‫کببش نبد برنبد‪ ،‬ا ب قیم تببر ی ش برتر ذرتیبد‪ .‬ح ب تشرشببش‬ ‫هشبمرن ی همل ب یبر تش لحبر نش نرپدیببد ذرتیدنبد‪ .‬تب ذب‬ ‫عیهک یرخ نی نی بدین یرذ ن ردنب تی تر ند ی تش یک نقطب اعی تمرک یرف ب ت‪ .‬یمب ا بر ل نخ ب تش بر‬ ‫تحت ذیهش نل برذشت اودت ب اه ل پهارن ندند‪.‬‬ ‫تشی ش نفغرن تحرش یر بر ا ن حت تمرم تشینالۀ عقح لیم الی شن تش برنبر تب برال نم ت ی یر تنرل ا تر ذرتیبد حبق‬ ‫اعم ل بورخ یمیشگ ر ت نش ت‪ .‬یخ ذل احمد (تشی ش ب یر) نبرییبریش شن کب بب نقبر نخ نبدن ا مریبل ب تنبد ببرً‬ ‫نندنرت‪:‬‬ ‫"ب رش ؟"‬ ‫یر بر لح نرم یل پر قدش ‪ ،‬شی نری ب یر ی نمریهدۀ فب نلعبرتۀ نضبًو ا حبدۀ ناری بر بریبد برنبد ذ بت‪" :‬بلب ‪،‬‬ ‫حرکت ک ‪".‬‬ ‫ا تر یر ک بیر پر رش ی شت تنش برًخ برل شن ت ژن تش نی نال ب ت بر یقرش تمرم تش بر یبرخ پ نبید نال ببرف‬ ‫کربل حرکت کبرت‪ ،‬نال برنببر فرینبگر "حمیبدخ" کب تش ت بت شن بت بب ت ذانب ‪ ،‬بب رنبا هبپ ب رش پرک ب رن‪ ،‬ننبدک‬ ‫پیش ر برال یم ب رف هپ "ک هب ارغار" ب نیر ر شتند نال ژن ذان برال یم بطبرف هبپ تکبرن یبرخ نن یبک فرینب‬ ‫"عحدنلقی م" ی "عحدنل ریم" نمریرن ندند‪ .‬ی نی یم هارش شنیی تش ن تی ارک فریهگ ناری ر قرنش تننت‪...‬‬ ‫ت ق ک !‪...‬‬ ‫نندنم یر شن لرالۀ فرن ذرفت‪ ،‬تش ت اثل ک ی بخ نید ر ت شن ب ژب رت پرترب نمرید‪.‬‬ ‫پ لیخ ترنفیک ک ی نی شم ف ًتخ شنگ ب ت ی ه ب تش ت ت تننت نار کرت‪:‬‬ ‫"ت ق ک !"‬ ‫تشی ش نال یشنخ ژ یهب عقا نمر ب ژار ر ت پر ش ذ ن نیر نندنرت‪ .‬یر رش شن ت رن تنت‪" :‬نی رت ن !"‬ ‫"پ لیخ ترنفیک" رش شن پر ی کرت ب البرن تشخ ذ ت‪:‬‬ ‫"ار برید ا تر نمر شن تًن نمر یم صرحا‪".‬‬


‫تنب ک ک نش ای رت ع حرنی ش شن اارش کهد نال نرهرشخ ذ ت‪" :‬تًنب کهیبد‪ ".‬تنبب ای نن بت رب نیش پب لیخ ترنفیبک‬ ‫ابر یبرخ نریبر ت قب یبرخ نال نیب قحیبل تش برت یبرخ‬ ‫شن شت کهد‪ .‬ا نیت تییل ارتیک ب نی ههی حق شن ایدنت‪ ،‬نار‬ ‫کربل ب یرش اعم ل ند ی یر ژنرن ب اثربب یک رش نت ن هرب نرپایر پایرف ب ت‪ .‬نی ف ر ای رت ک ترنفیبک نگبری بب‬ ‫تنرل ا تر نندنر یخ نح مرً نال تشی ش ر نید ر ن ت تر ت ل ب خ شن برال نمرید‪ .‬ی یمیه اع قد ن ند ک یم هی یبر‬ ‫تش ت ن ت ب ا تر ن رال ر نیهد تنت حرکت کهد‪ ،‬ییچ اش ل تید نمیشد‪ .‬نار نیهحرش حرکبر پب لیخ ترنفیبک بب نیبر نی‬ ‫غیر عرتخ ش ید‪ .‬ترنفیک نرذارن بر ند ی بر ب نح یبر تشینال ۀ عقحب لیمب الی شن کب بب تلیبل نبراعل ا ق بل نحب ت ببرال‬ ‫نم ت ی پخ نال لحیب تش یت پشت ر تش پال خ یر‪ ،‬ت هگچ ب ت ت قرنش ذرفت‪ .‬بر ذانت لمح نخ تی ت تیگر کب‬ ‫لحر ال ب ت تنن هد ی اعل م نشد نال کور ر کشیدند نی بر اابرش تمبرم تنربل اب تر ذرتیدنبد‪ .‬ی ب نال نیب تی تب تش‬ ‫حرلی هرخ ت هگچ شن ب تیشنن ا ژیشت ی نال یشنخ بری یبرخ بب نیمبش تح بم نبرایم ن نی تیبد ایشبد بب تشیب ش‬ ‫ژارنن ذ ت‪:‬‬ ‫"ب ی تل "کربل"بری‪".‬‬ ‫ذل احمد تش حرلی نال ت رن ک ر شت بب ت یهب ال بخب ت نیهابد بب ت ببر تمبرم قب ننب رنگ اب تر شن اح بم ذرفبت‪ .‬نی ببر‬ ‫هارۀ اًات ب ژ یهب عقا نمر نگری ت‪ .‬نار یر تش رخ یمیشگ نش ژشنم نش ب ت ی ح ب بهیبر ایر بید کب تح بم‬ ‫ب لا تننت‪.‬‬ ‫تنب بر ب ت ریت ذ ت‪" :‬حرکت ک ‪".‬‬ ‫ا تر بر ژشنا نال ریش حرکت کرت ی ب الیتخ تش اقربل تشینالۀ عمب ا ی تبل "کرببل" ت قب نمب ت‪ .‬نر طبرف هیبرن تش‬ ‫ً ح ژارت ب ژتش تش ت ت تنن هد یر شن ب تیلی ی تل برتند‪.‬‬ ‫حرلی‬ ‫تش عقا ای پایرن کب بطبرف شن بت تشینالۀ ترب ل قبرنش تننبت ابرا ش برلخ شتۀ یب نش تحبرش نی ب رت بب ت‪ .‬پیبر ابرت‬ ‫ااک ش لحخهد نحمقرنب بر لحرن تننت‪ .‬بر اأا ش پایرن ‪ ،‬ننی تش حدیت بی ت ی ب برل عمبر تننبت ی میبر فر ب تۀ‬ ‫نن بمورت ژن ب نر طبرف هیبرن ینشت ی تبل نبدند‪ ،‬ررا نبرن تش کهبرش ژنابر‬ ‫ژب ترشیک ب ت کرت ب ت صححت کرت‪ .‬نی‬ ‫قرنش ذرف ب ی بب شنیهمبر ژنابر پرتنربت‪ .‬لحیبرت بعبد نر طبرف هیبرن ی وبر ببر تنبب بب اهب ل تیم ببرً شف ب ی تنربل نتبر‬ ‫نبمرش ‪ ۴۴۱‬ذرتیدنبد‪ .‬یهگرای ب نال ریببق الیهبب ارابرخ بب بببرً ایرف هبد ب یر ببرنخ لحیب نخ بب عقبا نگری ببت‪ .‬نی نال‬ ‫یشنخ کل ی تیلی اشرید نم ت ک ا تر نی بدین ا ننع ب رف هارش شنی پښ ن رن بب ن ب قرات ب رش ناری بر تش‬ ‫حرکت ب ت‪.‬‬ ‫رعت تیلی ی تل ‪ ۰::۸‬صح شن نشرن ایدنت‪.‬‬ ‫****************‬ ‫یرذ بخ شی ژنریال بمورت ش یدن ب رش پ بـُرت ک کدنم حرتثبب ررصب‬ ‫اأا ش رش ن شیخ تش نا ش ناهی‬ ‫شخ تنت ن ت‪ .‬هارۀ ن کری نل اضطرب ب ت‪ .‬یم ینشرطر ی ع حرن ب نیر ایر یدند‪ .‬بخ شی تش تیلیب ب رش ببر‬ ‫کرشاهد شیر ت نام کب ‪ .‬ب ‪ .‬بب ‪ .‬ګب ن ک تییب ف کب ا ب یلیت احرفیبت لیبدشنن عرلیرتحبب نفغرن ب رن شن ببدیش تننبت‬ ‫برر شت‪ .‬ک تیی ف نی اش ش ب ت‪.‬‬ ‫بخ شی رطرب ب ک تیی ف‪ " :‬ی شخ هی خ نرذ نشخ شخ تنت ؟"‬ ‫ک تیی ف‪" :‬ت تر یه ال نال ییچ هی رحر ندنشخ؟ یر ناری ر تنب نال رف ننخرص نرنهر نر طرف ذرتیبد ن بت‪ .‬نی‬ ‫نال رعت ‪ ۹‬صح تش ی تل "کربل" ذریذرن ن ت‪".‬‬ ‫برر شی کم ب ت نال ییورن ی ینشرطرخ نال خ التن بیرف د‪" :‬ژ ‪ ،‬یر !"‬ ‫ی تل "کربل" تش ارک نار ا قعیت تنن ی ی نال احً تی ت تنن ه ن شیخ یر برنخ نقرات ب ت‪ .‬نکه ن نیب تش‬ ‫ژنوببر تش حببدیت ب تحعببب ن ب شیخ النببدذ ای رتنببد‪ :‬اشببریشی ‪ ،‬رحرنگببرشنن‪ ،‬تییل ارت برن‪ ،‬نیرایببرن‪ ...‬بعض ب نال ژناببر بببر‬ ‫ررن نت یرخ ر یش‪ .‬تذرا بخ شی نال قضرء یمرن ک ب ت ک ا یلیت ناهیت ن مرو ن شیخ یبر شن بعابد تننبت‪.‬‬ ‫نلح ب رن نببت ب یر ناری ببر ببرنخ نی نیب بب ت ببری نحب ت‪ ،‬ناببر نن برفأ بریببد ذ بت کب نی بیشب ر تش اب شت نتحبرو نب شیخ‬ ‫اش ش ب ت‪.‬‬ ‫بخ شی ‪" :‬ی شخ (ک تیی ف) ت ن ت ب ذدنن ف شف ی تش ا شت نیضرو ب نی ذانشش بد ‪ ،‬ا ب ن بب ر ت پیش ب یر ی‬ ‫نی رته ایریم‪".‬‬ ‫یر پ النن ف نًت نضرف ن رت‪:‬‬ ‫" یرذ (بخ شی )‪ ،‬ب ی تل بری ی ک نش ک نتحرو نب شیخ شن بب احبل ناهب تخلیب نمبر ‪ .‬نذبر کمبک ی حمریبت اب‬ ‫ضریش ند ف ش تمر بگیر‪".‬‬


‫ک تیی ف ی بخ شی تش "ت ی ترخ" شی یرش ارک نار ذرتیدند‪ .‬یم شن یرخ ک ب تنربل ی تبل اب برتنبد تش نیب ایبرن‬ ‫رر هد یل پخ نال ژن نب شیخ یبر شن ایدیدنبد‪،‬‬ ‫نال رف څرشندیخ احرصر ند ب ت‪ .‬ا تر حرال ژنار شن تی برش ا ق‬ ‫ن رال ایدنتند حرکت کهد‪.‬‬ ‫پببخ نال تنرببل نببدن ب ب تیلی ب ی تببل تذببرینل کلی نببهی ف اشببریش احببرشال بببر ببرنیم هببر تش یالنش تنرل ب شن ن تیببک‬ ‫ش ییش (ای پایرن ) تیدند‪ .‬نی اخ رن ریرن حرتث ی هگ نگ نن شرف نیضبرو شن تش ی تبل بب بخ ب شی ی ک تییب ف‬ ‫برالذ نمب ت‪ .‬بب ذ بب کلی نبهی ف نر طبرف کههبدذرن تادیبد ای ههبد کب تش صب ش شت تقرضبر یبرخ نبرن ی تبل شن اه وبر‬ ‫ای رالند‪.‬‬ ‫ژنار ایخ نیهد تر ک ب نرم بحر الدین باعث ک ی ب نال برتادنشنن برالارن نفرن ب " ب م الب " کب یمچهبرن بب ذبری‬ ‫" ریر بدرش " نی نار تنشت نال الندنن ژالنت ذرتت‪ .‬ذریذرن ذیرنن یمچهرن تقرضبر تننب هد تبر بب ژنابر الایهبب صبححت تش‬ ‫تل ی ی ن ی یخ ر ب کش ش تیگر ی ور بر یر تنب ا رعد ن ت‪.‬‬ ‫بخ شی ‪" :‬نی باعث ک ن ت ی تش کور بهدخ ن ت؟"‬ ‫اشریش څرشندیخ تش حرلی نرن یریش شن ت رن ایدنت‪" :‬ا تش ریرن نی م‪ ،‬ت ین ایگ یبد کب باعثث تقریحبر یبک پرهمب‬ ‫ن ت ی ننرش ای هد ک نراحرت تش ییچ ر نی ت‪ .‬ا نیهط ش تش کرتم ک نی ادتار ت ک ب "ا رف" ش ید ن ت‪".‬‬ ‫تش ن تی ژنار مع نال ناری ری یر نی رت ب تند‪ ،‬نف ر بخش ناهی ب ب رش ناری بر بب نبرم هبرشل نب ت بخ ب شی ژابد‬ ‫ذ ت‪:‬‬ ‫"یبم ا بلک‪ ،‬اب نال نبمر یبک رب نیش تنشم‪ :‬لط بر ییچگ نب نقببدنا شن کب حیبر ژقبرخ تنبب شن بب رطبر بب ننبدنالت ننوببرم‬ ‫ندیید‪".‬‬ ‫بخ شی تش ب نب‪ " :‬اب نیهبرن ای ب ننم بب نبمر یعبد ببدیم‪ ،‬نابر تش بت تبر اب بب ت نذبر نبمر رب نیش رب ت شن بب نفغرنابر‬ ‫ایر رندید‪ ،‬ژنار صرححرن نی الک ن هد‪".‬‬ ‫بخ شی نال ای پایرن لی ت نتر یرخ شن ک تش ژن نتحرو ن شیخ النبدذ ای رتنبد بد بت ژیشت ی شفبت تبر یمبب ژنابر‬ ‫شن ک تش ژن قت تش ی تل ب تند نال رطر بررحر ب رالت‪ .‬فی ل بعمل ژاد ب ت ک برنهدذرن ی تل ا ق بر بب برل ن ش ب شنن‬ ‫ک تش حقب نیل ا قعیت تنن ی ربرل بب ت نن قبرل یربهبد‪ .‬حبی ارن عب بب نتبرق کب تش یم بریگ نتبر نبمرش ‪ ۴۴۱‬قبرنش‬ ‫تننبت ی نر طببرف کههببدذرن تش ژن ربوببر نببد ب تنبد اشب ًت بببریال کببرت‪ .‬تش نیب نتبر اشببریش نشنببد ح بب یی ببیل ف بببر‬ ‫یم ببرش النببدذ ای ببرت‪ .‬ر ب ت اشببریش صببح یقببت ب ب کببرش شف ب ب ب ت ی یم ببرش قطعببر نمیخ ن ببت تش شن بگشببرید‪ .‬نی نال‬ ‫صدنیرخ ک تش تی لی نهید ایشد ی نال نفرنت ا عدت ا لح ک تش الیر نش ب یبر ربوبر نبد ب تنبد بب نبد تر بید بب ت‪.‬‬ ‫بخ شی بر اش ً الیرت برًرر ا فق ذرتید تر ررنم ااک ش شن شنض ب رالت ک نال نتر ر ت ررشج نبد ی ببرنخ بیرخ‬ ‫ندن تقریق رطرنر ب ش شنن بریت‪.‬‬ ‫عد نخ تیگرخ نال برنهدذرن ی تل نمیخ ن هد ی تل شن تبر بگ یهبد نب بخبر ر ژن ب نال نر طبرف کههبدذرن یبرن تننب هد‪،‬‬ ‫بل نال تر ژن احرتن ننیر ینا نل شن ک تش کربل رریدنشخ نم ت ب تنبد حبی عملیبر نح مبرل نیبرا نال ت بت بدیهبد‪.‬‬ ‫نفغرن ب رن نلح ب کشب ش ثریتمهببدخ نحب ت‪ ،‬ناببر تش برالنشیببرخ ژن قببت ژن ای نن ب یمب ضببریشیر رب ت شن بد ببت بیببریشخ‪،‬‬ ‫هی خ ک تش نتحرت ن شیخ ژن قت ب هشم نم ر شت ی ن شیخ یبر بخت ژشالیخ ت برحا ژن شن تننب هد‪ :‬شنتیب ک بیت‪،‬‬ ‫رعت یرخ نل رینی ‪ ،‬پ ل ن یرخ یهخ (ک برخ) پ یهچ ‪ ...‬ب یمی تلیل ب ت ک نتحرو ن شیخ یهگبرم تبر نتبر یبر‬ ‫رریط یر ی ب خ ی رخ عییم شن ببر رب ت نال الیهب پبر ی اب برتنبد ی برعبا حیبر ن رنفیبرن اخ صبر ناری بری یبر اب‬ ‫ذرتیدند‪.‬‬ ‫شیحرخ عملیر شن تش ی تل اه بی څرشندیخ ب عاد تنن هد ک تش ش ژن ژار څرشندیخ ګ ن تنییت ت ین ی ش یخ‬ ‫نشکرن ژن ی نلدی قرنش تنن هد‪ .‬نل برندش کلی نبهی ف تش نیب ایبرن نیب بی برش نحب ت‪ ،‬اه ب بی څرشنبدیخ ا ب نتر نال نی‬ ‫اش ش ایخ ن هد ی نی ژنار شن شی ًالم ایدنن ت اش ش ایدنت‪ .‬بط ش اثرل یق ی تریشی بت یبر تقرضبر کرتنبد تبر بب‬ ‫ژنار ت هگچ تنت ن ت‪ ،‬کلی نهی ف نیر تنت تر بر ر ن ت ااک ش ا نفقت ص ش بگیرت‪ .‬تش عی حرل ت هگچب ااک ش پخ‬ ‫نال "ت ت کرشخ" تیگر فیر کرت نمی نن ت‪ .‬پًن شخ ب ت ک تش ت یهگبرم پیشب ش ت هگچب بب نر طبرف کههبدذرن بریبد‬ ‫برًخ نتر حمل ص ش ایگرفت ی ب یر ژالنت برر ایشبد‪ .‬نابر تش ژربری لحیب نر طبرف کههبدذرن ببد ذمبرن نبد نال ببرال‬ ‫نم تن تشینالۀ ن ر نا هرو یشالیدند‪.‬‬ ‫ا دش أ شیحرخ عملیر ی ی ور بر ژنار کلی نهی ف‪ ،‬بخ شی ی ک تیی ف نال اه ل تیم ب اه ل م ک ب صبدن تبر بب ت‬ ‫شف ی تش ژنور ربور ندند‪ .‬هبرشل بًیق ب بخ ب شی شن اخر با قبرنش تنت یبرت ژیش ایشبد‪" :‬ک نبش کهیبد یوب م صب ش‬ ‫ب یر‬ ‫نگیرت‪ ،‬یقت شن ترل بدیید‪ ،‬بر نر طبرف کههبدذرن ذ گب کهیبد‪ ".‬تش عبی حبرل هبرشل کبدنم پبًن رب ت شن ببرنخ شیبر‬ ‫پیشهارت نمی رت‪.‬‬


‫تش نی ایرن تش تیلی ی تل نرذارن حرکرت نبریو ذرتیبد‪ ،‬نیب اه ب بی "نذ بر" ب تنبد کب تش لحبر یبرخ ال ب بب تنربل‬ ‫ههد اری ک نال نیورت ژن ذان بب ت ت نن ب بب ت یبرن بب بربق شن ببر یمب ‪ ،‬اخ صبر‬ ‫ی تل ژادند‪ .‬نتنشۀ "نذ ر"‬ ‫برًخ ژنار ی ب نی یر ژن تلیل ای نن هد "تنبمهرن ننقبًب" نرایبد نب ند بب ایبرن بیبریشت‪ .‬پیبدنیش اه ب بی "نذ بر" بحا‬ ‫تش یش گ ن ت ین ذرتید‪ .‬ت ین کب نخ ب بب ت رب ت رب ن ‪ ،‬ا یبریر یلب تش عبی حبرل بررب شتنش نال نع مبرت نبخ‬ ‫خ اه بی نتنشۀ شقیا (نذ ر) ن رفت‪.‬‬ ‫رش ناری ر قطع نم ت ی بر عول ب‬ ‫نای ‪ ،‬ذ گ یش شن بر نف ر نا ش ناهی‬ ‫ایرن ژنار صححت یرخ ذرا ب البرن پش نریو ذرتید ‪ ،‬لحیرت بعد کرشاهدنن "نذ ر" یمرنط شخ ک نرذارن پدیدنش نبد‬ ‫ب تند‪ ،‬یمیهط ش غیر ا رقح نرپدید ذرتیدند‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫الا رن ژن رل ذی تییل ارترن ررش شن هی خ اشرب یهدشیم "تبا ً ب " فبرن ذرف ب بب ت‪ .‬نف برش ناری بری یبر‪،‬‬ ‫ننگلیخ یر ی ر ر ررش یر شن ذهج ً ک نال برف بر ب رن نبهر نب شیخ بیریرنیدخ تش نرحیبب نبحرغرن تش نبمرل‬ ‫کش ش کش ذرتید ب ت‪ ،‬فرن ذرف ب ت‪ .‬نی ذهج ک تی یب نش برل قبدنات تبرشیخ تننبت ا علبق بب نبش نبا نتۀ تیلبت‬ ‫تأشیخ برک ریر ب ت ی تش حدیت ی ت کیل ذرنم الی شن عرل شن تش بر ایگرفت‪.‬‬ ‫صححت پیرنا ن نی ذهج ا ألب اعم ل تش احرفل تییل ارتیک کربل ژن قت ذرتید ب ت‪ .‬عًقمهدنن نً ر ت شن تش نیب‬ ‫برش عمدتأ ب ینلیرخ رشن ی ک تش برشۀ برک ریر‪ ،‬ح ریر ی کش ذهج اعل ار کرف تننت شن ع ا رر هد‪.‬‬ ‫ب تأشیخ ‪ ۴۱‬فحریشخ ب اهر حت ر م تیشۀ کرش قه ل ب رش هبی تش کرببل ضبیرف برپبر ذرتیبد بب ت‪ .‬رشن ب ی تش نیب‬ ‫ضبیرفت نبرکت یشالیبد ی فعرلیبت یببرخ رب ب شن تش ژن ننوبرم تنت‪ .‬نی ببر نخ ب بب نبرم "ینن" اًقبر نمب ت ی نال قه ببل‬ ‫نیرنن تیحر (ر یشریند تیش نر نیرنن ک فقط ههدخ پیش نال قدش تیش ند بب ت) اعل ابر اعیهب تش ببرشۀ ننقبًب ن بًا‬ ‫تش نیه ش ش بد ت ژیشت ‪ ،‬ی تش اوم و "تید ی ینتید یرخ" ا یدخ بر تییل ارترن ژنهر نال کش شیرخ ک هک ی بب ش ننوبرم‬ ‫تنت‪ .‬تش ی نال لحیرت ک رش ی ارنهد یک ن رشه تمرم عیرش نال یک تییل ار ن ت تیگبر تغییبر ا برن ایبدنت‪ ،‬لب ی ن‬ ‫ب ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬تش ب رش ناری بر اب‬ ‫ت شک ررنم ا شرش رش ناری بر تش کرببل کب ابأا شی "تف بر" نی شن ژابر کشب‬ ‫ررت‪ .‬نی ررنم نن ب رشن ی یرت ژیش ند ک یک الارن ب ژا ر بر رن نهر پرتنر بب ت ی‬ ‫پهدنن هد‪ ،‬ا ق‬ ‫ایخ نید بدنند ک ه یقت ی تش کور ای نند ببر بر رنشبهر نب شیخ برشیرنیدخ اًقبر کهبد‪ .‬رشن ب ی ب شخ یننمب ت‬ ‫کرت ک ذ یر ی ن ال با ری تی رن نی تننشبمهد بب ت ی یعبد تنت کب تمبرم ک نبش یبریش شن بخبر تنت ی فبرتن صبح بب‬ ‫ل ی ت شک ن ریج شن رحر ایدید‪.‬‬ ‫صح ‪ ۴۱‬فحریشخ رشن ی نریق ر نال اعم ل ب رش ژاد‪ .‬شیال کرشخ نریو ند ب ت‪ .‬شن بطرف تفرتر "تییل ارتابرخ‬ ‫تف بر" نال پالب خ تشینالۀ نببعحب تشببری ر ایگانببت‪ .‬ینلیبرخ ببرخ بب ژنوببر الت تببر ببر تی ب رن ببًم ی علی ب نمب ت ی نال‬ ‫ژرری نرحرش ژذری یربد‪ .‬اأا شی نعحب تشری ر ناریت ییورن ی ح ب اشب ش بب نیبر ایر بیدند‪ .‬ی ب نال ژنابر کب قیرفبب‬ ‫ب یر ناری بر نتیلب تنبب نال برف‬ ‫ن رنش ژای بخ ت ذرف بب ت پُبخ پُ بک کهبرن بب رش ب ی نال حرتثبب ذریذبرن ذبرف‬ ‫نر طرف کههدذرن ح ریت کرت‪ .‬ارا ش تیگرخ نال ایرن نرا یرخ ش یدۀ ژنریال‪ ،‬پرکت رط شن ک نال رش ناری ر ش بید‬ ‫بب ت بب رش ب ی تنت‪ .‬رشن ب ی تش حرلی ب شنیبش شن بب ببرف "نتبر عمب ا " نتناب ایبدنت ببر ی ب نال یم برشننش ببر‬ ‫و خ ت ن ت‪ ،‬ن ت نی بری‪".‬‬ ‫ر شت ی یم رش ب یخ ذ ب ت‪" :‬ژار تش‬ ‫رشن ی ف شن ب رف نتر نی رته حرکت کرت‪.‬‬ ‫ییلی ش نی رته ک اش ش بهیر ا ش بید‪ ،‬ببر ژنابم حبق اعمب ل نال تیبدن رشن ب ی ببر رشبه تخ ن ب قحرل کبرت ی بب نی‬ ‫تح م نم ت‪ .‬نی رته بر ننرشۀ نح رنم ژای خ نال رش ی تع کرت تر بهشیهد کب صبحح ش ببر نف بر ناب ش ناهی ب بیرذ‬ ‫بخ شی پریرن یربد‪.‬‬ ‫تش ه ک یم ارن ب تی کرش پرتنرت‪ :‬نریو ب ر ننبدن نراب نخ نمب ت کب تش نبعحب تشبری ر‬ ‫رشن ی پخ نال نش‬ ‫ب نی تنت ب تند ی ب نهیدن ذ گ خ نی رته ی بخ شی پرتنرت‪.‬‬ ‫نی رته ‪ " :‬یر حق بورنا ن ت برید ف ش ب ی تل "کربل" شفت‪ .‬ژنوبر نیب اشبریشی ح بب ‪ "،...‬نی برته ذبرتنش شن ببر‬ ‫ت ببت لمببخ تنت ی تی ب رن بب بخ ب شی هشببمک الت نتناب تنت‪" :‬رببدن نخ ن ب کببدنم نت ببرق بببر ژناببر بیرف ببد‪ ،‬شیال ر ب ب شن‬ ‫نخ نیم تید‪ .‬نذر ت میم ترن بر ژن ند ک نتحرو ن شیخ برید نال ی تل تخلی ن ند‪ ،‬بر ییچ خ تش نیهحرش ذ گ ن هید‪ ،‬ر ت‬ ‫ا قًن ت میم بگیرید‪".‬‬ ‫بخ ب شی ک ب بببر نرببً ژنعببد نال ن ب شیخ یببر کب ب ب ا ببرفر یببرخ کببرشخ ب ب نفغرن ب رن اب ژادنببد بخ ب ب ژنببهر ب ب ت بببر نببر‬ ‫ر ش هدخ ذ ت‪" :‬ایدننم‪ ،‬نیهار ننیر ی ل نالا شن ک رریدنشخ نم ت نند اح م ر نیهد ذرفبت‪ ،‬ی بب یبیچ قیمبت حرضبر بب‬ ‫ررشج ندن نخ نیهد ند‪ ،‬ح نذر نر طرف کههدذرن ی تل شن اه ور یم ب رالند‪.‬‬


‫نی رته تش حرلی لحهش ژیهی تر ند ب ت‪ ،‬ذ ت‪ " :‬نار نمر نال ر ت بدیت نشبرن بدییبد‪ ،‬یمچهبرن ناری بری یبر شن الیبر‬ ‫نیر تنن برنید‪ ،‬اق دم شن ا فامید‪ .‬بحیهید ک ک یر ب احل حرتث ا ژیهد‪ ،‬ه اب کههبد‪ ،‬ببر کب نشتحبر ایگیرنبد‪ ،‬بب‬ ‫یر حرل نمر ر ت تمرم هی یر شن با ر ایدننید‪ ،‬کرایرب ترنرن ایخ نیم !"‬ ‫بخ شی حی برنادن ت ت رش ی شن فشرت‪ .‬رشن ی تش رخ بخ شی نش ت‪.‬‬ ‫نی رته بر عًقمهدخ پر ید‪" :‬اًقر تیریال بر "ینن" هط ش ذانت؟"‬ ‫رشن ی بر ت بیل ی نبرید یبم بیشب ر ییوبرن تش اب شت اًقبر ببر نخ ب کب نتنشۀ "کشب ربرش " نب شیخ نال یخ‬ ‫ایخ ن ت ا دش أ ن هت ناریت بر نشالش ب رالت ب نی رته ذبانشش تنت‪ .‬نی یمچهبرن نال صبححت رب ت ببر لب ی ن ت شکب نیب‬ ‫یرت ژیش ند‪.‬‬ ‫‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬تش کربل ن ت؟"‬ ‫نی رته ‪" :‬ت رحر تنشخ ک ن یر نی ژار تف ر کش‬ ‫ا نال نی ررنم ناریال صح نراب تشیرف م‪".‬‬ ‫رش ی ‪" :‬بل ‪ ،‬نمر تش نی ا شت تش ل یرت ژیشخ کرت ب تید‪ .‬شن‬ ‫رشن ی کرغا اهیم شن تش برنبر نی رته ذاننت‪ .‬ل ی ن تش نرا نش ی حرش تیگر نال اًقر تیریال رب ت یبرت ژیش نبد‬ ‫ی ا رش ب ن ًو ا ش رنید ک ایخ نید بر رن نهر ن شیخ رشیرندخ شن تعب نمریبد تبر تش برنببر ربرنم یبرخ بخبش‬ ‫نر نهر "کل ب بی نلملل النرن ناری ر " بیرنی نخ نیرنت نمرید‪.‬‬ ‫نی رته ‪" :‬ینلیرخ ! یر ه الیتتر تش برشۀ رشیرنیدخ اعل ار ذرف ی ببر نیب ربرنم تمبر بگیبر‪ .‬ببر یخ ب شخ صبححت‬ ‫ک ک ذ یر نال ذریذرن ندن یر ییچ رحرخ ندنشخ‪".‬‬ ‫یم تش نیهحرش هی خ نمیدننم‪".‬‬ ‫رشن ی بر ژالشتذ پهارن ندۀ تشیغ ذ ت‪" :‬ا برن‬ ‫نی رته ‪ " :‬ینقعیت نی ن ت ک ا نی یمی لحی بیشب ر نال تب نمیبدننم ی نمی ب ننم هیب خ الیبرتخ بب تب بگب یم‪ .‬بب یبر‬ ‫حرل‪ ،‬ب نی ل ی ن تل ن ک ی یخ ف شن ن ت ا برذرت‪".‬‬ ‫رشیرنیدخ حدنقل تی ی بعبد ای ننبد بب کرببل بیریبد‪ .‬بیخ نی پبر ی‬ ‫ههد تقیق ب رشن ی رحر تنتند ک بر رنشهر‬ ‫ب نعحب تشری ر (النگ یرخ تل ن ب نار صرف نال ژنور ص ش ایگرف هد) شف ب ی بب اهب ل لب ی ن ت شکب النبگ الت‪.‬‬ ‫ذ نب تل ب ن شن نب یر لب ی ن برتننب ی ببر ژینال النبد ی اارببرن رحبر تنت کب ربرنم نش تش حمبرم بب ت ی رب نیش کبرت تبر‬ ‫تقیقب ‪ ،‬تقریحبر برعت ‪ ۴۸:۰۸‬رش ب ی اوبدتن بب اهب ل ت شکب تل ب ن کبرت‪.‬‬ ‫بی ت یر تقیق بعد النگ ب ند‪ .‬پخ نال‬ ‫ذ ن شن برال یم ن یر ل ی ن برتنن رحر تنت ک ررنمش یه ال تش حرل نرن کرتن ا یریش ن ت‪.‬‬ ‫نار پخ نال ادت ل ی ن برًرر ذ ن شن برتنن ی صححت رش ی بر یخ ص ش ذرفت‪.‬‬ ‫رشن ی اودت ب تف ر نی رته ژاد‪.‬‬ ‫رش ی ببر ننبدک تم بخر بب نی برته ذبانشش تنت‪" :‬نیب یبم ا بل رن ابر نال ب ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬النبدذ بب غبم برنب تنشنبد‪.‬‬ ‫یهگرای ب ًل مببرب نیشببرن (یببدف ب یر تنب ب ن ببت) ن ب ت نر طببرف کههببدذرن الیببر ن ب هو قببرنش تنشت‪ ،‬ژاببر تف ببر "کش ب‬ ‫ررش " ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬بر ررنمش ک تر ی ترال نال حمرم ررشج ذرتید ا ریف ن ت‪ .‬تلچ پ ن ت‪...‬‬ ‫نی رته ب ر فری شفت ی ررا نرن ر اه ی تر ش شن لمخ کرت‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫ژنریال تشرشش ژف رب کربل ناریت ند تننت‪ .‬برف ک ههدخ پیش برشید ب ت بًفرصل بب ذبل ی ًخ برتخ کب یبر ب‬ ‫پرنببید ایشببد‪ ،‬احببدل ایگرتیببد‪ .‬ناببر تش ببری یببر یه ب ال یببم رهببک نببحرن ر ب ت شن پهاببرن نم ب ت ب ب ت‪ .‬تش یمببی تهر ببا یببرخ‬ ‫شینهر ‪ ،‬ترشی ‪ ،‬رتخ ی ذرا ک هب یبرخ ی بیع ارکب نبار کرببل ی یمچهبرن ذ نب یبرخ نال نیبر تیش نف برت ی پبخ‬ ‫ک ه یرخ نی نار الیحر ررص نا ب ت‪ .‬بر فرنال ک یرخ تشۀ پغمرن ک بیش ر ب ه برخ ببرًخ کرببل نبحریت تننب هد‬ ‫صرف برف ی شینه ح م رار ب ت‪ً .‬خ نعرو ژف رب صححگریرن تر تناه یرخ ک یرخ ببرف ژلب ت پبر ی ژابد ی بب ژن‬ ‫شنگ ژشنم ذًب ا بخشیدند‪.‬‬ ‫تش نار الندذ اعم ل ریرن تننت‪ .‬ژنار ی برنخ ت ر ب لقم نرن یم شیال کرش ی الحمت ا کشیدند‪ ،‬تش ف ر‬ ‫ریرخ نرن شن بر‬ ‫ا ر ل یر کش ش ک بعضأ م ی شینن شن ب ت رن ا ژیشت‪ ،‬نح تند‪ .‬لحلح فرینرن تش حرلی‬ ‫ا ن حت تمرم بر ت یرخ پشم پیچرنید ب تند ب خ کرنه یرخ ک هک نرنرن پیش نندنر ی نلپ نلپ کهرن برًخ‬ ‫برف ک تش حرل ژب ندن ا ب ت بر هیل یر ی پریرخ بدین رنب شن ا پیم تند‪ .‬اأا شی "ت نفغرن رن برنک" ک تش‬ ‫اقربل ی تل "کربل" ا قعیت تننت پخ نال ربور ندن تش عقا ای یرخ کرش بر اارش تمرم ب نمرشش بهدل یرخ برن ه‬ ‫یرخ دید الارن رلق یر ک صًبت ررص ندنن هد ی‬ ‫یرخ ربق ی ا عمل بر ت یر احمد تنییت ی یمچهرن برن ه‬ ‫ترال هر ند ب تند پرتنر هد‪.‬‬


‫ر ا التند‪ ،‬نی‬ ‫تش تیلی یرخ ی تل "کربل" یک ن و ب نیم غیر اعم ل ح م رار ب ت‪ .‬اه بی څرشندیخ یر‬ ‫څرشندییرن ب ژن یمقطرشنن ب لیق ‪ ،‬پر نال الخ بر ص ش ی پیشرن ی رت ل ح ک تش ذ ن یرخ اخ ل نار بر‬ ‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫ارنیهدنش یرخ پ ‪ .‬پ نر یر یم ت هگ یرخ قدیم بیرتنن بهیر ایخ شتند نحریت ندنن هد‪ .‬نیهور صرف څرشندییرن‬ ‫بخ ت‪ ،‬بر ی نی شم اه ‪ ،‬بری یرخ ننح نفغرن ی اوا بر ی ریل نیرا تید ا ندند‪ .‬برر نال‬ ‫ش ر‪ ،‬ته اهد‪ ،‬ا‬ ‫اه بی څرشندیخ ا ل بر ت هگچ یرخ اشا ش تری کمیه یرخ ً ح رالخ ب تند ی نال نی بربت نح ر غریش ا‬ ‫نم تند‪ .‬بعض نال نی څرشندییرن ایل یرخ ت هگچ یرخ نرنرن عقا کمربهد یر نندنر ی عد نخ یم پ ش یرخ ت هگچ‬ ‫یرخ نرن شن ب حرلت ژارت برش برال نگ تنن ب تند‪.‬‬ ‫رش ناری ر ک دن نال تیگرنن ذرتیم ژاد ب تند برذشت‪ .‬هرشل ا شرش رش ناری ر ژا څ‬ ‫ت ین ن ت اه بی‬ ‫)‪(Amstutz‬شن ب ت ین اعرف کرت‪ .‬ت ین ک نش کرت ب اخر حش نشرن بدید ک ب البرن ننگلی حرف ای ند ی تش‬ ‫حرلی کلمرت شن نال فلم یرخ پ لی ناری ری ب یرت ا ژیشت ریرن نیضرو شن ب ژا څ ت ضی تنت‪ .‬نی ی حرش تیگر‬ ‫ک تریشی ت یر ذانن نند یرت ژیشخ کرت‪:‬‬ ‫ب نی تییل ار نال نری‬ ‫"ژنار ایخ نیهد تر شفیق نرن بحرالدین باعث نال الندنن ژالنت ند ی ف ش ب ی تل ژیشت ن ت‪ .‬ا عرقحر ژنار ایخ نیهد بر‬ ‫اًقر نم ت ی ضمرنت پرینال شن ی ور بر یر ناری ر ب کش ش ا تیگر بد ت بیریشند‪".‬‬ ‫ایشنرلی رن ررش‬ ‫ت ین تش حرلی بر احریر بطرف رعت ارش "نایگر‪ -‬انی " ر یش ک ههدخ قحل نای ب یخ تح تنت ب ت نگری‬ ‫ذ ت‪" :‬برنخ ن رنخ نی یم نری نر طرف کههدذرن ب ار نندک بیش ر نال تی رعت ایدیهد‪".‬‬ ‫ژا څ بر ب ایل پر ید‪" :‬نمر کدنم نقدنار شن ایخ نیید ننورم تیید؟"‬ ‫شخ یننم ت کرت ک حرفارخ ژا څ شن شخ تیگر فامید ی ذ ت ک تی نشیرخ ی تل ب یرش ضخیم‬ ‫ت ین بر الشنگ‬ ‫ب ت ی تش ژن نال رشت کرش ذرف ند ی تشینال یر نال تخ یرخ اطمئ بید رر ند ی ق ل یرخ ا ح م تش ژنار‬ ‫یر ناریت تادید‬ ‫ن ا ند ‪ .‬ب عقیدۀ ت ین یو م نال رف تیلی برًخ نتر ‪ ۴۴۱‬ب یرش تن نش ب ت ی برنخ حیر‬ ‫ژای نشالیرب ایگرتت‪ .‬تش عی حرل ت ین رر ر نشرن ررت ک نی بهد ی ب ت ر ر نقدنار شن ذرف ی عهقریا نشرن‬ ‫الن یر برید بر هد‪ .‬نی نشرن النار تش عمرش "ت نفغرن رن برنک" شیبریخ نترق ک تش ژن یر قرنش تنشت ربور ر نیهد‬ ‫ند‪ .‬ت ین یمچهرن ذ ت ک اه بی نی ب تنحرل "ذرال اخ ص " شف نند‪ .‬نی ذرال برید بط ش غیر ا رقح نال الیر‬ ‫تشینال ب تنرل نتر شره ای رت ی نر طرف کههدذرن شن ب ی ش ای ررت‪ .‬تش نریر بخر ر ژن صححت شن کراً ب‬ ‫رش ناری ر یر ند ک ژنار ب ن بب ر ت کدنم‬ ‫ص ب ک نی ایخ ن ت ن قرات تید‪ ،‬ت ین نال نف ر نا ش ناهی‬ ‫نقدنار شن ایخ نیهد عمل نمریهد‪.‬‬ ‫ب ت ًغر نندنم‪ ،‬ح هار (اطربق ا شی ؟) ک ا یریش شن‬ ‫رش ناری ر (هرشل ) نخ‬ ‫نف ر نا ش ناهی‬ ‫ارنهد ررشپش ک نصً ح نم ت ی ژن رشن ع ح ب ت ی نن یرش ژنرن ای شید تر برًرر ب نی ن رال بدیهد ک تنرل نقدنم‬ ‫ن ت‪ .‬صححت نف ر نراحرت اخ ر ب ت‪ .‬نی پایرفت ک حمل بر نتر نال رنا تیلی ناریت رطرنر ب ت ب ن بب ر ت‬ ‫پیشهارت نم ت‪" :‬ع رکر ق نخ بحرخ ار نال ینحدخ ک احرفیت رش شن بدیش تنشند‪ ،‬بخر ر ژنهر اقدارت بر یضعیت‬ ‫عم ا نال ریق تی نش بیرین ی تل نل کل ی حقب تیم برً ر نیهد شفت‪ .‬نف ر پخ نال ر م صحح ش بًفرصل ب هارش‬ ‫ت نال ننرن ک تشیش یرخ اهیم ب ت تنن هد ی نندک تیش تر نی رت ب تند ننرش کرت ی ی ور بر ژنار بطرف تشینالۀ‬ ‫نخ نال اه بی پ لیخ ک تشینالۀ تر ل ی تل "کربل" شن ب احرصر ذرف ب تند ی ن رال‬ ‫رری ی تل شفت‪ .‬ت‬ ‫یل بی یر شن ب ر ت لا ای رت‪ .‬ههد‬ ‫نمیدنتند تر عربری تش ن تی تشینالۀ عم ا قرنش تنن برنهد‪ ،‬ا دش أ ت‬ ‫ی بر ح صل اهدخ نن یرش کدنم "حرتثب ررش نلعرت " شن ا‬ ‫ت نال ن ننرن بی رش تش پال خ برنک هارش النن نش‬ ‫کشیدند‪ .‬تشی شنن ا تریرخ ک نال اقربل ی تل ا ذانن هد بر ق تشت ژ ر ر یرخ نرن شن نال کل ی یرخ ا تر یر بیرین‬ ‫کرت ی بر تعوا ب پ لیخ یرخ ا ل لُق لُق ا نگری هد‪ ،‬شی ح رطر ت رتار ترنفی شن ب ایرن ا‬ ‫ژیشتند‪.‬‬ ‫برًرر صحر یل بی یر ثمر تنت‪ .‬نخ ت تش اقربل تشینالۀ تر ل ی تل ب رعت ذریپ نال ررش یر ی اه بی‬ ‫نن ته اهد‪ ،‬قد بلهد‪ ،‬الیهب ب شذ تش ت ت تش حرلی رم رم‬ ‫پ لیخ نفغرن تش یل ذرتید‪ .‬یخ نال ایرن نی ذری‬ ‫‪1‬‬

‫اخ رو نی ن لح ک ژنرن " ت هگچ ‪ -‬ارنیهدنش " نی ا نراهد‪ ،‬تحعب نتحرت ن شیخ ب نرم نیرذی ن ت‪ .‬نال نی ارنیهدنش تش نشتیخ ن شیخ یهگرم هگ تیم ارن ی یعر‬ ‫ن رت ص ش ایگرفت ی ت رتف نی ت ک تش کش ش ااک ش ژن شن ً ح پیـریالخ بر "ی لر" ا نرایدند‪ .‬ن شیخ یر ب نشتیخ نفغرن رن ارنیهدنش یرخ ا عمل پ ‪ .‬پ ‪ .‬نر‪.‬‬ ‫شن نش رل ایدنن هد‪.‬‬

‫‪2‬‬

‫اخ برو نیب ت هبگ یبک تیبرۀ قبدیم ییبرنم ببرتنن ‪ Hiram Berdan‬ناری بر‬ ‫ااک ش ً ح نصل نشتیخ شی یب ت نشخ بشمرش ایرفت‪.‬‬

‫بب ت کب ژنبرن ببرنخ نشتیخ شی بیب تب نشخ بر ح کبرت بب ت ‪ .‬ب‬

‫برلارخ ‪ 1988 – 1981‬ت هبگ‬


‫ایرف هد ی برًخ ریریشرن ا نگری هد ی ک نش ا کرتند ر ت شن یر ه بیش ر ب تی نش ی تل بچ یرنهد‪ ،‬تر نقطب‬ ‫اعیه پیش شف هد‪ .‬تش نی نقط ژنار الیه شن بر نح یر بر تی نش ذانن ی ی نال ژنار نل کل ی حقب تیم برً شفت‪.‬‬ ‫ر ت نمی رت ب تنرل کل ی نیر بیرندنالت‪.‬‬ ‫نن ااک ش بر ژن ر ت شن ب کل ی ش رنید ب ت یل ب ییچ ش‬ ‫ک رنی نال ا ض و ژذری ندنن هد صحهب ااک ش شن ریل رهد ژیش ا یرف هد‪ .‬حرکر ااک ش ن تهار تش ژنطرف ر‬ ‫یمامب بر بیر کرت بل تش تنرل برنک نی ر یصدنیرخ بلهد ند‪ .‬اأا شی ی ارن عی برنک بر ب ت ا ب اعراً‬ ‫ارل بر کهو ریخ النیدنل ص حرکر عویا ررش یر شن تعقیا ای رتند‪.‬‬ ‫نن برًخ الیه ب ییچ قیم حرضر نی ت ب تنرل کل ی نیر بیرندنالت‪ .‬الیرن‬ ‫ژاری عملیر ب یتخ تش کرتند ک‬ ‫ی یدن ب ت ک ژنطرف کل ی ‪ ،‬تش تنرل نتر ار پهارن ند ب ت‪ .‬یک نگر ب تنرل نتر ‪ ،‬یک ارا بر پیشرن اعه‬ ‫ایدنت‪ .‬نار برنخ ه ؟ ع رکر ق نخ بحرخ ناری ر نم ر ن هد الندذ ر ت شن فدنخ ر یر نمریهد‪.‬‬ ‫****************‬ ‫نیه تش اوم و یک ذریذرن شن هگ ن برید نال ههگ ذریذرن ذیرنن ژالنت ررت‪ ،‬یم ایدننهد‪ .‬نتنشن ررص ناهی تش‬ ‫نی الایه نی یری شن تدیی نم ت ی ق نعدخ شن یضع کرت نند‪ .‬تش نی برش ک رب یرخ ا ل ی فلم یر رر ند ‪،‬‬ ‫تعلیم نرا یر ی ت تنن ی تعدنت ی ریل ک نال ژن برید تش ب شن نندنالخ ههی عملیر ن رت ن ت تعیی ذرتید ی‬ ‫یمچهرن رال نلعمل یر یک نال نن رن کههدذرن عملیر تثحیت ند ن ت‪ .‬تمرم نی هی یر ضریشخ ن هد‪ ،‬یل بعضر‬ ‫کرف نح ت ی تش نرنیط اشخ قربل ن رت نمیحرنهد‪ .‬الندذ ذر ذری نمیخ نید تش بهد نقش یرخ تئ شی ی تعری یر‬ ‫برق بمرند‪.‬‬ ‫یق اأا شی نح یرخ ناهی نال ننگی ‪ ،‬ی نال اهطق نشت رب هریت نال رف نر طرف کههدذرن ژذری ایدنن برنهد‪،‬‬ ‫اثمریت عملیر ژیهد با ر نشالیرب ا ن ت‪ .‬ر ب ن ت یق نال حرلت شینن ژنار ی ذریذرن ا ذیرند ژنهر ی ت‬ ‫تنن برند‪ .‬ب عحرشۀ تیگر ر ب ن ت نیضرو حد نقل شینه تنن برند‪ .‬تش نیه ش ای نن نن شرف نیضرو شن تر‬ ‫حدخ اعیه پیش بیه نم ت ی نقدنار اعیه شن برنخ تفع حرکر نر طرف کههدذرن ننورم تنت‪ .‬ر ب ن ت یق ی تش ژالنت‬ ‫رر ذریذرنرن‪ ،‬اأا شی بر تورب ‪ ،‬کرش کش ی بر یک شیحرخ ا یل نن رن کههد‪ .‬فی ل یر برید تش یک ارک‬ ‫ینحد‪ ،‬ا قل‪ ،‬تقیق ی یمریهگ نتخرذ ن ند‪ .‬ر ب ن ت یق نرنیط بیرین برنخ ک رنی تش عملیر ژالنت رالخ ام‬ ‫تنشند ا رعد برند‪.‬‬ ‫تش حرتث نی بر نتیل تنب شخ تنت تمرم هی یری ک تش برً ذکر ذرتیدند اطل ب نح تند‪.‬‬ ‫بخ شی ی کلی نهی ف ب یتخ تش کرتند ک نر طرف هیرن بیش ر نال یر ر ت شن ذریذرن نح ر ا کرتند‪،‬‬ ‫ذریذرن نیضرع ک ژنار تش ژن قرنش ذرف ب تند‪ .‬ژنار فامیدند ک ب یک عمل ناریت ثقیل ک الیش نرن ب ژن نم ش ید‬ ‫ا صل ند نند‪ .‬ب نیر ا ش ید ک تش نیهور تش نتر نمرش ‪ ۴۴۱‬ی تل "کربل" نی تریشی ت یر نح تند ک ت میم ا‬ ‫ذرف هد‪ ،‬بل ژنار نشنتۀ ب شحمرنب کخ تیگرخ شن عمل ایهم تند‪ .‬نذر تش ژغرال ذریذرنگیرخ یر‪ ،‬تریشی ت یر ژشنم ی‬ ‫ب ت‪ ،‬بریم ر شت ب ت‪ ،‬ژنار تیگر صحهب شن ک ب ژن ف ر‬ ‫رر ر مع بهیر ا ش یدند‪ ،‬حرً تیگر یم هی یر ن‬ ‫ن رت ب تند‪ ،‬ب یضرحت ا تیدند‪ .‬نح ر ا ند ک ذریذرنگیرنن یره بیش ر ذیب ا ن ند‪ ،‬که ریل بر نع رب‬ ‫ر ت شن نال ت ت ا تیهد ی ح یک حرکت عرتخ ا ت نن ت ژنار شن کراً بیخ ت ب رالت ی ارنهد تشند یرخ ک ب‬ ‫یر ژاد نند حمل کههد‪.‬‬ ‫کهو کشرنید ند برنهد برًخ ژنار ی برنخ ژالنت رر‬ ‫بیش ر نال ژنچ ب ن شیخ‬ ‫نال رنا تیگر حرکر ناری ری یر نی تعوا ژیش ب ت‪ .‬ژنار شخ یننم ت ا کرتند ک ذ‬ ‫ژنار نن یرش نن شرف نیضرع شن تنن هد ک بط ش یک هرشی خ نال قحل پًن ند ک‬ ‫یر ذ ب تند‪ ،‬ایدنن هد‪ ،‬ذ‬ ‫شخ ر نید ب ت ک ژنار ژشالی تنشند‪ .‬ح ب نیر ا‬ ‫یر ژنرن صرف ژنار ا تنن هد ی نک ندنن هد ک ن یو‬ ‫یر برنخ ژنار ا ألـب ن ر نح ت‪ ،‬اام هی خ تیگرخ ب ت‪ ،‬هی ی تیگرنن نال ژن رحر ندنن هد‪.‬‬ ‫ش ید ک شیر‬ ‫نار فار ت هی یرخ عویح ک صح ‪ ۴۱‬فریشخ تش ی تل "کربل" شخ ایدنت تش یمیهور ررتم نم یرفت‪.‬‬ ‫یر شن ب عاد تننت‪ ،‬نی یم ارن یک شن حل شن نال‬ ‫اعل م ایشد ک گ ن ت ین ن تهار شیحرخ عملیر ژالنت رر‬ ‫و ای رت‪ .‬نی ههد برش نال ننیرش ناری ری یر ی ارتینرن ر یش‬ ‫یضع نراهر ا ی ناریت ح ر ک نیورت ذرتید ب ت‬ ‫نرپدید ذرتید ی یر برش ک برایگشت بی ش ر نال ذان نندییگی ی ت ت ی پره تر ا ب ت‪ .‬نی بر یم رشنن ن تیک ر ت‬ ‫تش ذ نب ا نی رت ب ژنار ت ضیحرت ایدنت ی اش ش ای رت‪ .‬نل ژا څ نال ت ین تش برش ژن ژیر لیدشنن کش ش نال‬ ‫تشند‬ ‫ب ذریذرن نف یدن یر ژذری تنن ی ع خ نلعمل ژنار تش نی برش ه ن ت؟ ت ین شن ینشرطر ررت‪ ،‬ت ذ‬ ‫نخ صدنخ رطر شن نهید برند‪.‬‬


‫ت ین بر لحه ک فامید نم ند‪ ،‬ب نی ترتیا ایخ ن ت تأثر ی نندی ر ت شن نبرنال نمرید‪ ،‬ذ ت‪" :‬ا ب شفیق نای‬ ‫النگ التم یل نی شن تش ییچ رخ نمی ننهد بیربهد‪".‬‬ ‫شن ب یرت‬ ‫تش تیلی یر ی ترًشیرخ ی تل نفرنت عویح بهیر ا ر شتند‪ .‬ینقع نی تش ی تل ریرن تننت بیش ر شق‬ ‫ا ژیشت‪ :‬شق ‪ -‬برالخ‪ ،‬شق ‪ -‬شا ‪ ،‬شق عهعه خ ک تیش ژتش قربرن ک نال رف ههد رتی ذر ا خرصم ن رن ا‬ ‫ند‪ .‬نی رتیذرنن نال شی م یری ن رعت ا کرتند ک صرف ر ت نرن ا نهیدند‪ .‬ژنار ب کمک حرکر ی ا ت یرخ‬ ‫ن رنش ژای ک تیگرنن ب اش ل ا تیدند ب ردنیرن ر ت ش و ا کرتند ی رلا کمک ی پیریالخ ند ‪ ،‬ن دعر ا‬ ‫کرتند تر نشین ح رحیث نال ژنور شنند ن ت‪ .‬ب نن رن ت ش ژن ت ت ایدنت ک تش ی تل الندذ تیگرخ نیورت ذرتید ن ت‪،‬‬ ‫الندذ ک بر تعقل ژنرن نم ند تش کرت‪ ،‬الندذ ایرن ار ی الندذ ‪.‬‬ ‫صرف اه بی عرتخ پ لیخ‪ ،‬ژنار ی برنخ ررنب ی کش رش ت ی ایگرتند تش نی ایرن عرتخ ی اعم ل بهیر ا‬ ‫نیریخ ر ت شن نا حرن ای رتند ب تشینالۀ عییم نتر نمرش ‪ ۴۴۱‬ا‬ ‫ش یدند‪ .‬ژنار بر نگر یرخ حرف خ‪ ،‬ت ذ‬ ‫نگری هد‪ .‬ههی ب نیر ا ش ید ک اه بی ف نلاکر بریش ندنن هد ک تش کش ش ژنار شی تش امرلک پیشرف تر‬ ‫اعم ل ن ت ای نن نال اعرتً ی هرل یرخ ررص حی بریال ههی ح نتث ن رت کرت‪ .‬نندیش یرخ ژنار غرلحر نال ینقعیت‬ ‫تیش نح ت‪.‬‬ ‫ما شخ ژلمرن فدشنل ب پ لیخ نفغرن رن تش الارن ح ات احمد تنییت ررن ی نرید یم‬ ‫برل ن یرخ "ذرال ررص" شن ک‬ ‫پیش ر تنت ب ت ب ی تل ژیشتند‪ .‬پیپ یر شن ب برل ن یر یصل نم ت ی نیر تی یر شن هرخ تنتند‪ .‬هی خ ریرن پیدن کرت‪.‬‬ ‫نرنر ضعی بگ ش ش ید‪ .‬ب یتخ اعل م ند ک ایعرت ن عمرل "ذرال ررص" ر م ذرتید ب ت‪ .‬تیش نال نح مرل نح ت ک‬ ‫ارتۀ ااک ش نال یمرن ژغرال ههدنن بر کی یت نح ت ن ت‪.‬‬ ‫نشرن النارخ نفغرن ش یدند‪ .‬ژنار شن تش عمرش " ت نفغرن رن برنک " ک ژنطرف ر تش اقربل ی تل "کربل" قرنش تننت‬ ‫ربور رر هد‪ .‬نشرن الن یر تیر الارن نال ریق الش بی یرخ ت هگ یرخ ر یش ب کل یه ک ب ژنار نشرن تنتند ا‬ ‫نگری هد یل ب تلیل ژن ژف رب نال رنا ی تل ناریت ب ند ا تشرشید ی ب هشمرن ژنار ا نحمت رلق ا کرت نال‬ ‫ن رنخ فعرلیت نا هرو یشالیدند‪.‬‬ ‫ت ین ی ی نلدی یق أ ف ق أ ب تشینالۀ نتر نمرش ‪ ۴۴۱‬ن تیک ند ی بر نر طرف کههدذرن نال ریق ل تی یی ر ذ گ‬ ‫ا کرتند‪ .‬اه بی پ لیخ ک نش ا کرتند ذریذرن ذیرنن شن اع قد ب رالند ک "برنخ تطحیق تقرضریرخ نرن یم‬ ‫نقدنار ص ش ا ذیرت‪ ،‬یل برنخ شفع بعض اش ً تخهی ب یقت نیرال ن ت‪ ".‬تش ینقعیت ییچ خ ق د ندننت‬ ‫تقرضریرخ نر طرف کههدذرن شن عمل کهد‪ .‬تش عی حرل عمل ندن ر نیشر ذریذرن ذیرنن نصً نا رن پایر نح ت‪ ،‬الیرن‬ ‫ک شیر نی شن نر طرف کههدذرن ایخ ن هد تیگر الند نح ت‪ .‬پ لیخ بدیه رتیا ایخ ن ت یقت بط تر‬ ‫باعث ‪ ،‬ک‬ ‫بگاشت ب ناید ژن کدنم شن حل پیدن ن ت‪ .‬تشیغ ک ریرن تننت غرلحر یرتی رنا نال ژن ژذری تنن هد ی اانکرن شن‬ ‫ایرن تا ‪ ،‬ف شارلی ی ب نشنت ای ررت‪.‬‬ ‫رعت تینالتۀ شیال ناری ری یر نال ریق ت ین نال تریشی ت یر ر ن هد تر ب ژنار ن رالۀ صححت بر یر تنت ن ت‪.‬‬ ‫تریشی ت یر ا نفقت کرتند‪ ،‬اشری ب ژن صححت ب البرن ننگلی ص ش بگیرت‪ .‬حی صححت تید ند ک تنب ب‬ ‫ییچ ش ر ت شن نحرر ب ت‪ ،‬نی بر الند تل بر تییل ارترن ر ت صححت ا کرت ی شی ب نیر ا ش ید ح‬ ‫ک نش تننت تر بر ژنار ن ر کهد‪ .‬تنب رحر تنت ک ر ت شن ر ب نح ر ا کهد ی " ه لم " یری ک نی شن ذریذرن‬ ‫ذرف نند بر نی برر شت ر ب تنشند‪ .‬بخ شی ی کلی نهی ف نگر یری شن بر ی دیگر شت ی بدل کرتند‪ .‬نی تی ف ر ا‬ ‫کرتند‪ " :‬ب ربق ب نیر ا ش د ک نخ ذریذرن ند تش ههی یک یضعی نیهقدش برًخ ر ت نع مرت تنن ی‬ ‫ییچ ترتیدخ ندننت ک ا ئل بخ ب پریرن ر نید یرفت‪.‬‬ ‫ییچه و رکش نمی هد‪ ".‬تنب ت ذ‬ ‫تشهج نع رب ک یر تی رفِ تشینالۀ بیدخ شن فرن ذرف ب ت یر لحی ندیدتر‪ ،‬رنگدنال تر ی رقت فر ر تر ا ند‪.‬‬ ‫نح ر ا ند ک نی تشنم تیگر برعا ر گ نن رن کهههدذرن ایش ت ی یم ب صحرنن نن یرش تنشند تر نیهام‬ ‫برًرر ب یک ن ل پریرن یربد‪.‬‬ ‫تریشی ت یر نال رف ر ت ک نش کرتند نیل نی ذر شن برال نمریهد‪ .‬ی نال ژنار ک ژنطرف تی نش بطرف شن ت‬ ‫تشینال نی رت ب ت بر صدنخ بلهد فغرن ننگی فریرت الت ک الارن تعیی ند برنخ عمل رر تقرضریرخ ژنار ب پریرن‬ ‫ر ت ن تیک ا ن ت ی تش ص شتی ر نیشر نرن ف ش راب عمل نی ند ذریذرن ب ق ل ر نید ش ید‪ .‬ت ین تش‬ ‫نب ب تریشی ت یر تش حرلی کلمر شن ق دن تقیق ر ب البرن ا ژیشت ی یهگرم خ التن ا ا یرخ یل ا کرت‬ ‫رحر تنت ک تن نشخ یر ا فقرن شفع ا ن ند‪ " :‬نمر ب یتخ ثح نشنتۀ نیک ار شن ر نیید تید‪ ،‬بحرالدین باعث شن یمی‬ ‫نکه ن ب رف ی تل نن قرل ایدیهد‪".‬‬


‫ا نفقت ص ش ذرفت تر ت تقیقب تیگر نی نن یرش کشید ن ت‪ .‬تش ژن خ تشینال قدم التن یر ی ژینالیرخ بلهد بگ ش‬ ‫ش یدند‪ .‬ب نیر ا ش ید ک ذریذرن ذیرنن تش ا شت هی خ ر ی بحا تنن هد ی کدنم ا ض ع شن ب تنب ت ضی‬ ‫ایدنتند‪.‬‬ ‫یخ ت ین ژا څ ی هرشل شن اخطرب قرنش تنت ذ ت‪" :‬برید نال ریق تشینال ب نتر حمل برت‪ .‬ا ف ر ای هم ار‬ ‫برید یو م شن لحیرت بعد نریو کهیم‪ .‬کدنم نا رن تیگرخ شن برنخ ژالنت رر ژقرخ تنب نمی نن رنغ کرت‪".‬‬ ‫ایخ ن ت بدی ن ل اخرل ت ندید ر ت شن نبرنال نمرید‪.‬‬ ‫رش بر ت ش حرک شن ننورم تنت ت ذ‬ ‫نف ر نا ش ناهی‬ ‫نار حرفارخ شن ک هرشل ب البرن ژیشت تش تضرت بر نی حرک ش قرنش تننت‪ .‬هرشل بر صدن ک نال ژن ب بریشخ‬ ‫نح ر ا ند ذ ت‪" :‬ک نش کهید یقت شن بیش ر ترل بدیید‪".‬‬ ‫ت ین‪" :‬ههی یک رال نلعمل ب ار ه ا تید؟ بر یرخ ندن یر تقیق رطر نال بی شف یر ه بیش ر ا ذرتت‪ .‬برید‬ ‫تنرل نقدنم ند‪" .‬‬ ‫ژا څ تش حرلی ناریت ییورن ب ت پر ید‪ " :‬تش نیه ش هگ ن ناهیت ژقرخ تنب تأای ر نید ذرتید؟"‬ ‫کلی نهی ف تنرل صححت ذرتید ذ ت‪" :‬یک شن ی ت تنشت‪".‬‬ ‫اشریش یالنش تنرل (کلی نهی ف) تش نی ایرن یقت شن بیا ت تل نم کرت‪ .‬نی نتر اشرب شن ک تش ژن تنب شن‬ ‫رر ب تند اعریه کرت ی بر تقت تمرم بر رر مرن ژن ر ت شن ژنهر رر ب ت‪ .‬کلی نهی ف پخ نال تیدن نتر‬ ‫احح‬ ‫ر نب ی تشهرب پًن عملیر ژالنت رر تنب شن تش ذیهش ر ی رارن تنت ب ت‪ .‬برنخ ب شن نندنالخ پًن کلی نهی ف‬ ‫یر تنب برید تش یقت ا عد نال ذریذرنگیرنن ن رالۀ شف ب تشهرب شن ک تش عمق نتر بطرف ت ت شن ت تشینال‬ ‫قرنش تننت ایخ ن ت‪ .‬تش یمی یقت ت ب یو ا برید بر فیریرخ ام د ق ل تشینال شن نال بی برت ی ب رعت ب تنرل‬ ‫نتر ا شف هد‪ . . .‬پًن ر ب ب ت‪ ،‬اگر اش ل تش ژن ب ت ک هگ ن یر شن برید ژذر ا رر هد ک تش یقت ًالم نال‬ ‫نر طرفچیرن ن رالۀ ب تشهرب شف شن تشیرفت کهد‪ .‬ک رنی تنب شن نر طرف کرت ب تند بدین نک بر البرن ننگلی‬ ‫ژنهر تنن هد‪ ،‬بهرء ن عمرل البرن ننگلی شت ایشد‪.‬‬ ‫تذرینل کلی نهی ف نال ریق بخ شی نال ناری ری یر پر ید‪ " :‬تنب برعًیۀ البرن ننگلی بر کدنم البرنارخ تیگر بلد‬ ‫ن ت؟"‬ ‫نب تنت‪" :‬بر البرن شی ‪".‬‬ ‫رش ب نرم فلئی ی‬ ‫ی نال اشریشی‬ ‫ژا څ عًی کرت‪ " :‬بر البرن ژلمرن نی بلدیت تنشت‪ ،‬نی ارنهد ا شیش یرخ را تحرشخ تنشت‪".‬‬ ‫کلی نهی ف بر رشه تخ‪ " :‬ب یرش ر ب‪ ،‬تش نیه ش ا نال نمر ر نیش ای هم ی حرش تیگر بر یر نال ریق تشینال‬ ‫حرف ب نید‪ .‬ذ گ شن ب البرن ننگلی نریو کهید ی یخ شی نی تشند ر یرن ب نحرند ی تی مل شن ب البرن‬ ‫ژلمرن بگ ید‪ً .‬الم ن ت تر یر تشت اعد شن ک ب ش غیر ا رقح عرید حرلش ذرتید تمثیل نمرید‪ .‬اق دم شن تش‬ ‫ای هید؟ بارن بیریشت ک ب تلیل فشرشیرخ شینن تل بدخ‪ ،‬ن رنغ ی ن ارل عرید حرلش ذرتید ن ت‪ .‬پخ نال ژن نی ب‬ ‫تشهرب شن ا یربد برید تش ژنور تر الارن ر م عملیر برق بمرند‪".‬‬ ‫یر پًن ااک ش ژنهر ند‪ ،‬ری ص شتش ترالذ قربل اًحیب یرفت‪.‬‬ ‫ت ین یق بر‬ ‫ت ین ل ت یی ر شن ب ا شرش تنت ذ ت‪" :‬ار ا نفق ن یم‪ ،‬بریید ی ب ژقرخ تنب بگ ید ک تش کور برید پهارن ن ت‪ ".‬یخ‬ ‫ت ین ب تلیل نراعل ا تش حرلی اخر حش ا شرش رش ناری ر ب ت ب البرن شی عًی کرت‪" :‬نیهط ش ذپ یر‬ ‫ن ت‪".‬‬ ‫تش هارۀ ا شرش ری نخ تیید ی اطیعرن ل ت یی ر شن ذرف ی بر یر تش ا شت صحت ی ًا یخ صححت نم ت‬ ‫یخ ب البرن ژلمرن ب رعت ههد مل شن نتن کرت‪ .‬ت لم ا شرش ب ژلمرن ژنقدش ریع ی غیر قربل تش ب ت ک ژنرن‬ ‫صرف ک ی البرن ارتشخ نش برند ای نن ت ب امد‪ .‬نار نر طرف کههدذرن ف شن ب نیرنگ پ برت حرفارخ ا شرش شن‬ ‫قطع نم ت ی بر ر ی صدن ی فریرت یر نع رنض ر ت شن نبرنال تنن هد‪ .‬تش یر حرل ناید ینشخ ب ایرن ژاد ب ت ک نی‬ ‫پًن ن یو بدید‪.‬‬ ‫نابر نیب نایببد بب یتخ نال بببی شفبت‪ .‬اه ب بی پب لیخ کب عقببا ارنبیهدنش ت ب شف ب ب تنبد بب تلیبل نببراعل ا تیبر کببرت ی‬ ‫ًتش ب تنببد‪ .‬ژناببر صببرف بعببد نال بی ببت تقیق ب تش برنبببر تشینالۀ نتببر نببمرش ‪ ۴۴۱‬پیببدن نببدند‪ ،‬الارنی ب تنب ب اوحبب ش‬ ‫"پهریگر " ر ت شن تر کرت ب ت‪ .‬کلی نهی ف پیشهارت کرت تر تش ا شت کدنم پًن تیگرخ بیرندیشهد‪.‬‬ ‫ص ش ذرف ی تش اقربل‬ ‫تع‬ ‫تش نی ایرن تریشی ت یر تشر ن ت نم تند تر نال ایشنرلی رن کش شیرخ ررش‬ ‫تشینالۀ تر ل "کربل" مع ن ند‪ .‬نر طرف کههدذرن یمچهرن تقرضر کرتند تر ش یخ تیلت نی برنخ اانکر بر ژنار حرضر‬ ‫ن ت‪.‬‬ ‫ت ین بر الیر رهدخ ذ ت‪" :‬تیگر ه ایخ نیید‪ ،‬کرش نی یر شن برید یک رف کرت‪ .‬یو م !"‬


‫ر ت غ ش نمر یم‪ ،‬یل ن تش نیهور‪ ،‬نیهور ذ ش یرخ بیگرن‬

‫کلی نهی ف نع رنض کهرن‪ " :‬بیر ید ی حرش تیگر شیخ نقدنار‬ ‫ریل الیرت ن ت‪".‬‬ ‫ت ین‪ ،‬ی نلدی ‪ ،‬کلی نهی ف‪ ،‬بخ شی ی ک تیی ف ب تف ر نتنشۀ ی تل شف هد‪ .‬ژار څرشندیخ بًفرصل پیشهارت کرت تر‬ ‫نقدنار قر عرن ب شن نندنر ند ‪ ،‬بر تمرم ق برشنن فیر یر بر تشینال ص ش ذ رف ی ب تنرل نتر شف ی تش ژنور‪،‬‬ ‫اطربق نیضرو عمل ص ش بگیرت‪.‬‬ ‫یر تنب بر تادید ب شذ ا ن ر نید ند‪ ،‬نذر نیضرو ب نی‬ ‫کلی نهی ف‪" :‬تش نیه ش نمر برید بدننید ک حیر‬ ‫ص ش نن شرف یربد تنب هرنخ الند ارندن شن نخ نید تننت‪".‬‬ ‫ت ین تش حرلی ذ ن شن برتنن ب ت تر ب ک تل ن کهد ذ ت‪ " :‬نار شن تیگرخ ی ت ندنشت‪".‬‬ ‫اعل م ا ند ب "ک " ک ت ین النگ ای ت برید نخ بلهد شتح نخ ب ت برند‪ .‬ژنار ب البرن پش صححت ا کرتند‪.‬‬ ‫بعد یر اعل م ند ک ت ین ب نی "کخ" بلهد شتح نال "اشریش ر ت ر" ن ریت کرت ب ت‪ .‬ب عقیدۀ ت ین تذرینل‬ ‫یر رلل نیورت ا کرت‪ .‬ت ین پخ نال ژن ذ ن تل ن شن ذاننت‪ ،‬خهرن‬ ‫کلی نهی ف تش پری ب عملیر ژالنت رر‬ ‫ژار پر ن ذ ر ت شن ک بر نی تش تل ن صححت کرت ب ت ب نر ح ذیل ب مع کلی نهی ف ش رند‪" :‬بگانش نی "ن شیخ"‬ ‫تش نا ش تنرل ار ادنرل ن هد‪".‬‬ ‫کلی نهی ف ک عمیقر ع حرن ند ب ت نتر شن تر کرت ی تش تیلی هشماریش شن ب ت ی تی شن برال کرت‪:‬‬ ‫"ت میم رطرنر ی غیر عرقًن نتخرذ ذرتید ک یهگرم تطحیق ژن یر ناری ر ندیدن ای نند صدا بحیهد‪ .‬ا ک نش‬ ‫کرتم نع رنض نمریم یل ارن بر تنهرم نال ریرن عملیر تیش رر هد‪ .‬ب عقیدۀ ا با ر ا ب ت نذر ب نر طرف کههدذرن‬ ‫یرش تنت ا ند تر ی ور بر ژقرخ تنب ب کدنم کش ش ا ایرف هد‪".‬‬ ‫ت ین اودت ب حقب تیم شفت‪ .‬تیگر یخ یگرن ک ب ت ک رن نت یر شن تعیی ای رت‪ .‬پخ نال ا ث نی ب یمب‬ ‫ام ندنن هد فامرند تر نال تشینال تیش ن ند‪.‬‬ ‫ژنار ک تش عملیر‬ ‫ژا څ نح ر ای رت ک حرً ینقع نخ شخ ر نید تنت ک نحرید ژنرن بحیهد ی نحرید تش ژن نن رن کهد‪ ،‬نی ت ت ی پره‬ ‫ند ی ب حرکت اعل م ا ند الیرن ر م نی عملیر شن بخ ب ت ش ا کرت‪ ،‬هشمرنش شن بخر ر ژن بر ک ا ن‬ ‫نش ت پر ی نندنر بطرف تیلی عم ا شفت‪.‬‬ ‫صرحا اه حرن الحخ بر ین ت یرخ الش تنش ی کً یرخ ژیه الارن هگ تیم ارن اح ر رن یل بر رعت‬ ‫ن تیک تشینالۀ نتر نمرش ‪ ۴۴۱‬ژادند‪ .‬ی نال اه حدنشنن ک ته اهد تر نال تیگرنن ب ت بر ارنیهدنش ن و "کًنیه ف"‬ ‫پریدند‪ .‬صرحا اه ا تیگرخ‬ ‫بطرف ق ل تشینال فیریرخ ک تر کرت‪ .‬رق یر ی پرشه یر نال یشنخ تیت برشی یر‬ ‫بر ذُـُرال ثقیل تشینال شن ک بید‪ .‬یم ارن بر نی نشرن النارخ ک تش برندۀ عمرش "ت نفغرن رن برنک" (تش اقربل ی تل)‬ ‫نال‬ ‫قرنش تنن هد ب ذش تن ژتش پرتنر هد‪ .‬تشینال ب ند برال ند‪ .‬اه بی پ لیخ نال شنی ک برال ند ب ت ا‬ ‫‪3‬‬

‫فیریرخ ارنیهدنش شن ب شن نندنر ی یخ بر اارش تمرم ب تنرل شف هد‪ .‬ا عرقا ژنار ت ین ک ت هگچب "ب لدی " تش‬ ‫ت ت تننت ی ا نتر فیر ا کرت ب رعت تنرل نتر ند‪.‬‬ ‫یو م بیش نال پرن ت ثرنی تینم ن رت‪.‬‬ ‫نر طرف کههدذرن اعل م ا ند ک ح اورل تش نیضرو شن نی نیرف ب تند‪ :‬ی نال ژنار تخ ب پشت ی پریر بطرف‬ ‫تشینال نف رت ب ت‪ .‬تید ا ند ک ند فیریر نی شن حد نقل یک ا ر تیش پرترب نم ت ب ت‪ .‬نی رُر رُر ا کرت ی بخ ت‬ ‫ی نندک ب رف ک رم ند ب ت ی ن مش شن بر ت رن اح م ا فشرت‪ ،‬نی‬ ‫ا پیچید‪ .‬تیگرخ برًخ قرلی نش‬ ‫الرم یل یه ال الند ب ت‪ .‬نی نال فر تشت ی یحشت ب حرکت ارند ب ت‪ .‬هشمرن نی فرت ارنهد نیش ب حرکت ب تند ی‬ ‫الیر لحرن هی خ شن بدین صدن الا ا ا کرت‪ .‬ت ین بدین نک ی ترتیدخ ب ریرخ یرتی فیر کرت ی ر م نرن کرت‪.‬‬ ‫ا ‪ ،‬ژنطرف ر نال قرلی برًخ ن م نف ید ب ت‪ ،‬نی ت رن یرخ ار ژ ر ا ر شت ی نال ت رن یرخ ااک ش کُرخ ب تش ک‬ ‫ب ه ک ایخ شت ر ی صدن نیورت ا کرت‪ .‬تش ن تی نی نخ ‪ ،‬بطرف شن ت تشینالۀ تشهرب‪ ،‬یر نتیل تنب ب‬ ‫حرلت تی قر ند ی ر نری خ الیرت تش حرلی ص شتش ب کهج کشرنید ند ب ت‪ ،‬ی ب خ ن خ ای شید‪ ،‬نف رت ب ت‪.‬‬ ‫ت ین اشرید کرت ک ر ن یر بر ر ن ی نال تریشی ت یریی ن تی ش نف رت ی تش حرل رن تنتن ب ت‪ ،‬ی ور ایش ت‪.‬‬ ‫تنک رنن ناری ر بعدتر پخ نال اعریهب م تنب رحر تنتند ک ب بدن نی ت ارا ارنیهدنش ی ت هگچ نصربت کرت ب ت‪.‬‬ ‫یر ذ نی‬ ‫ر تش بدن ی لحر‬ ‫ارا ب نرحیب ر نی ر شت ب تند‪ .‬ژثرش برشی‬ ‫نال ژنومل تی ارا ب یه ی‬ ‫ایدنتند ک بر یر ا قیمر فیر ند ن ت‪ .‬نار نل نی ب ت ک فیریر شن ک کرت ب ت؟ ناری ری یری ک تش ی تل ب تند‬ ‫‪3‬‬

‫نی ت هگچب یح تش نریر قرن ن ت ی ژغرال دۀ بی م ی یعر ا شت ن‬

‫رت قرنش تننت ‪.‬برنخ نیلی برش ت هگچب ‪ Bulldog‬تش ‪ 1981‬تش برترنی ت لید ذرتید ن ت‪.‬‬


‫یر یهگرم یو م‬

‫یم بر یک صدن تأکید ا کرتند ک ییچگ ن صدنخ فیرخ شن تش نتر نشهید نند‪ .‬بهرء اعل م ایشد ک‬ ‫تیربرشنن ند برند‪ ،‬ی غرلحر نی کرش عمدخ ص ش ذرف برند‪.‬‬ ‫اه بی پ لیخ ً ح یری شن ک تش ن رنف کش ندذرن نف ید ب ت ب رعت مع ژیشخ کرتند‪ .‬ژنار عیهک یر شن‬ ‫دش قرنش تننت برال نم تند‪ .‬تش ب خ اعل م نح ت‬ ‫ک ب ژن صدا نر ید ب ت نی برتنن ی ب خ نی شن ک تش ن تی‬ ‫ب ه تلیل شیخ پر ‪ ،‬بر تندنن ی ر ر ننیرخ ک ژتم حی شف ب ر یل نلمد بر ر ت ایگیرت‪ ،‬قرنش تنن هد‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫یر ناری ر بًفرصل تش تمرم نار پخش ذرتید‪ ،‬نخ ت ب ش نریع ‪ ،‬یخ رحر ااک ش نال ریبق شنتیب ی‬ ‫رحر ار‬ ‫نراگریرن نال تل ی ی ن نفغرن رن نن شرش یرفت‪ .‬فرتنخ ژنریال یم شیالنرا یرخ کش ش شینیبت ش بم حرتثبب اباک ش شن بب‬ ‫نر ش رندند‪.‬‬ ‫تحلیلگببر نتنشۀ "کش ب رببرش " یًتیمیببر ر تیببری پببخ نال ش ببیدن ب ب تف ببر کببرشش شیالنراببب تببرالۀ "ننببیخ" شن برتنن ب ی‬ ‫یر ژنار نیر نندنالت‪.‬‬ ‫ک نش کرت بر تقت تمرم ت رییر تنب ی نر طرف کههدذرن کش ند شن اشرید نم ت ی ب‬ ‫"تش تی ت یر اشرب ت ت ری نرپیبدن شن بریبد تش اب یرفبت"‪.‬‬ ‫ر تیری ت رییر شن بر ههرن ذش بیه ا نگری ت ت ذ‬ ‫یخ ب رعت رحر حرتثب ی تل "کربل" شن نال نیر ذان رند‪ .‬شیالنرا یر بیب ذرنف تنبب شن نیب بب نشبر ش برند‬ ‫ر تیری‬ ‫ژن ند کب تش اب تشخ نبرم نبارخ تش کشب ش ژلمبرن کب تش ژن الابرن‬ ‫ب تند‪ .‬حی ر نندن بی ذرنف تنب ‪ ،‬ر تیری ا‬ ‫تنب نی رخ ی ی نم ت ب ت نح مرً غلط ن ن ند ب ت‪ .‬ر تیری تهحل نهم ت برنخ یضرحت قضبی بب ک ربخرنبب ب رش‬ ‫و خ نراارخ اشرب تش ژلمرن پرتنرت‪ :‬ذ لمحرخ‪ ،‬ک لحرخ‪ ،‬ک لمحرخ‪...‬‬ ‫شف ی نال ژنور نتلخ ارن شن برتنن ی ب‬ ‫پخ نال ژن رحر شن ر نند‪ ،‬ب تحلیل ی نشالیرب اح نخ ژن پرتنرت‪ .‬ر تیری ههدی ارتح ا شن بدین عولب ر ننبد‪ ،‬بب‬ ‫یر کلم تقیق ند ی ک نش کرت نال یشنخ ط ش شی نیت ش م بب هیب خ پب بحبرت کب تش عقبا رحبر ش بم پهابرن نبد‬ ‫ب ت‪ .‬تش رحر ژاد ب ت‪:‬‬ ‫" ًل مرب نتیل تنب نال رف تنمهرن ارتم نفغرن رن ب ق ل ش ید‪.‬‬ ‫بببر تببأثر ی تأ ب ن ببًو حرصببل نمبب تیم ک ب تیببریال ببرعت‪11:21‬تش ن یو بب تیببر ننببدنالخ یر ی بب نال ببرف ههببد تبب نال‬ ‫تریشی ار‪ ،‬تنمهرن ارتم نفغرن رن ن رن ند‪ً ،‬ل مرب نتیل تنب ‪ ،‬یر ی نمریهبدۀ فب نلعبرتۀ نضبًو ا حبدۀ ناری بر تش‬ ‫کربل ب ق ل ش ید‪".‬‬ ‫ر تیری بر ر ت ف ر کرت‪ " :‬یر تش ن یوب تیر نندنالخ نی نال رف تعدنتخ نال نر طرف کههدذرن ص ش ذرفبت بب ق بل‬ ‫ش بید‪( ". . .‬اطبربق اب رحبر‪ -‬بببرًخ نی فیبر نبد ن ببت)‪ .‬نابر ب نل نیب ن ببت کب ب یر شن کب بب ق ببل ش برند ؟ ژیببر نی شن‬ ‫نر طرف کههدذرن کش نند یر اه ب بی ناهی ب ؟ اراب یبرخ کب نی شن کشب ن بت؟ تش رحبر بب نیب ب نل اابم ب نب تنت‬ ‫نمیش ت‪ ".‬ر تیری ب ر نندن ا نتنا تنت‪:‬‬ ‫ًل مرب یر نال نقرا گبر رب یش بب صب ب ب رش حرکبت کبرت‪ ،‬اب تر حرابل یخ تش‬ ‫" ح نل رعت ن صح الارنی‬ ‫ن تی "ارک کل شخ" نیرً ا حدۀ ناری ر ت ق تنت ند ‪ .‬هارش ت نال تریشی بت یبر کب ی نی ب شم پب لیخ ترنفیبک شن‬ ‫ب ت نم ت ب تند یر شن ذریذرن ذرف ی بر الیش تشی ش شن اوح ش رر هد تبر بب ی تبل "کرببل" ببریت‪ .‬نر طبرف کههبدذرن‬ ‫ا ببل ب یر شن اوح ب ش ببرر هد تببر ی وببر بببر ژناببر تنرببل ی تببل ذببرتت ی ببیخ نی شن تش ی ب نال نتببر یببر ب ب الیش ی تادیببد‬ ‫نگادنن هد‪".‬‬ ‫‪" ...‬ح نل رعت ن صح ‪ "...‬الارن نال برف تریشی ب ار تقیبق نن خبرب نبد بب ت‪ .‬تش نیب یقبت شیال نبار تش حرکبت ی‬ ‫بر نیبرش نمریهبد‬ ‫هحیدن قرنش ایدنن برند‪ ،‬ی ش ی بیدنشخ نفرنتخ کب ی ی ب تنشنبد تبر نال ناهیبت تش ک هب یبر ی ا‬ ‫کُهد تر ایش ت‪ .‬نن رنار ا تن شیالنن ن هد‪ .‬ترشی ژنار شن اشب ش ای برالت‪ ،‬تش حرلی ب شینبهر شیالننب ژنابر شن ژشنم‬ ‫ی ب غم ای رالت‪".‬‬ ‫ر تیری ب تحلیل ا نتنا تنت‪" :‬ا تر حرال یر تش ن تی "ارک کل شخ" نیرً ا حدۀ ناری ر ت ق تنت ند‪"...‬‬ ‫" رخ عویح برنخ ذریذبرن ذیبرخ ن بت‪ .‬اعمب ً نال برف صبح نیهوبر عبد نخ الیبرتخ نال ناری بری یبر حضب ش ایدننب‬ ‫برنهد‪ .‬ژنار ب تفرتر رب ت اب ژیهبد‪ ،‬اب تر یبرخ رب ت شن پبرش ای ههبد‪ .‬ربرش یبرخ الیبرت تیگبر نیب تش نیب احبل بب هشبم‬ ‫ایشد ک پ لیخ ترنفیک لیم الی بیر تنش یر شن بر ذ رر ت ق ایدیبد‬ ‫ایخ شند‪ .‬فرض کهیم نذر ک نال ژنار ا‬ ‫ی بیخ تنرببل اب تر نی ایشب ت؟ نح مببرً ادنرلب ای ببرت‪ ،‬ک نببش ای ببرت ببر ی صبدنی شن بببر پببر کهببد‪ ،‬یضببرحت قضببی شن‬ ‫ایطلحید‪ .‬نرید ح فیر یری ص ش ایگرفبت‪ ،‬الیبرن تش یموب نشخ "ارکب فریهگب " ناری بر غرفبب ناهی ب پب لیخ ی ب ت‬ ‫تنشت‪ .‬تش نیه ش تریشی ار ب رتذ نمی نن هد احل شن تر کههد‪ .‬نرید تًیل ی ت تنن برند ک ژنابر تش یشب‬


‫نال برپببر نببدن ببر ی صببدن ندنن ب هد؟ ی نببرید یببم تریشی ببت یببر بببرًخ ببرعت ی غیببر ا رقح ب ب ب تن نعمببرل ر ب یش ح ببرب‬ ‫ای رتند؟"‬ ‫ر تیری نتنا تنت‪:‬‬ ‫"هارش ت تریشی ت"‪" ،‬ر ب ! ن ی هدذرن شینیت ش م ایخ نیهد بگ یهد ک یر هارش تریشی ت نال یمرن ژغرال نلب ژربر‬ ‫ی ور ب تند‪ .‬ضریش نی کرش تش ه ن ت؟ بر پایرش شینیت "هارش ت " ب تن تریشی ار تیگر ضریشت ببرنخ ت ضبی‬ ‫علت ب ق ل ش یدن قرصدخ ک حی یو م ب نتر نمرش ‪ ۴۴۱‬تش ژنور قرنش ندننبت‪ ،‬نمب ارنبد‪ .‬ابر ی ب بیرشخ نال تیگبرنن‬ ‫یر شن رحر تید‪ .‬اگر‬ ‫نرید ژن ب تیم ک قرصد الند ی ًات ر ت شن ت لیم اه بی ناهی نم ت ن ت تر نری شیر‬ ‫نی شن ذرف هد ی نال بی برتند‪ .‬هرن؟ نذر قرن ن ی عقل لیم شن تش نیر بگیریم فرت ااک ش برید اب شت تحقیبق قبرنش ایگرفبت‬ ‫ی یخ احرکم ایشد‪ .‬نار نذر نرذارن نی حی تحقیبق یبر احرکمب ن ابرشنت بعمبل اب ژیشت کب یبیچ خ ژال ژن نحریبد ژذبری‬ ‫بمرند‪".‬‬ ‫پیدن کهد؟ نی غرلحر یمرن تلیل ن ت ک نی شن نال بی برتند‪ .‬بخر ر ژن نی ا‬ ‫ر تیری ایخ نند‪:‬‬ ‫" یر شن ذریذرن ذرف ی تشی ش شن تادید نم تند تر ب ی تل "کرببل" ببریت‪ "...‬عویبا ن بت‪ ،‬نصبً هبرن تنبب بب تشیب ش‬ ‫ن ببرال تنت تببر اب تر شن ت ق ب بدیببد‪ ،‬هببرن تشینال شن بببرال کببرت؟ ا ب ب یر نی ب م‪ ،‬ناببر هب ن ا ب ترم نمحببر پلیببت ببرخ شنببگ‬ ‫تییل ارتیک تنشت‪ ،‬ب ههی یک نار پ لیخ ترنفیک ب نع هر ی ب ن رع ای رتم‪ .‬عویا ن ت‪"...‬‬ ‫‪" ...‬ی تل "کربل" رخ اطل ب برنخ نگادنشخ ذریذرن نی ت‪ .‬ژنریال اح ر ت ی تبل شن بب اهر بحت یشیت یئیبت ش بم‬ ‫ا ر ببرل ن "ت نفغرن ب رن برنبک"‬ ‫ررش ب ارنتا ند بخشید ب تند‪ .‬تش ت تش برنبر نتر نمرش ‪ ۴۴۱‬تش فرصلب‬ ‫قرنش تنشت ی نال ژنور یم تید ی یم ای نند نتر یرخ ی تل الیر فیر قرنش بگیرنبد‪ .‬ببرنخ نر طبرف کههبدذرن یبم اهر با ی یبم‬ ‫ب رطر تر ا ب ت نذر تش نتبر ی تبل ق بل نبد ببرق نمب ارندنبد‪ ،‬بل ب تش اب تر اب ب تنبد‪ .‬ببدیه رتیا ژنابر ا حبر تبر‬ ‫ب ت ‪ ،‬یر ر ایخ ن هد بر یر حرکت ا کرتند‪ ،‬پخ نال بد ت ژیشتن تی ت نرن بحرنلدی برعا‪( ،‬تر نقطب پبیش شف ب )‬ ‫یر شن پیرت ا نم تند ی ر ت ب ا تر تیگرخ ا نش هد‪"...‬‬ ‫"نشذرن یرخ ذی ً ح تمرم ا رع ر ت شن بخر تنتند تر ب یر شن النبد ی بًات نال ههگبرل تریشی ب ار نوبر بدیهبد‪ ،‬نابر‬ ‫تریشی ار نگانن هد نیه رش ص ش بگیرت"‪ .‬ر ب‪ ،‬ش تیگر ب ت نمی نند‪ ،‬ینض ن ت‪ ،‬یچ خ نع رنف نمی هد کب بب‬ ‫هی خ ش یدذ ن نن ت یر کدنم نن حری نال نی ر الت‪.‬‬ ‫ر تیری ب کریش رحر نتنا ایدنت‪:‬‬ ‫"تریشی ب ار تقرضبر تننب هد تبر ک ب شن بب نبرم ب حرنلبدی برعببا‪ ،‬کب نصبً تش نفغرن ب رن نحب ت ی برخ نقرابت نی نیب اعلب م‬ ‫نی بت نب ت ژناببر بیریشنبد‪ .‬صببرف نیبر نال اببانکرن کب بب پبیش ببرت ایشببد تریشی ب ار اببدنم نل قبت بببرًخ تقرضبریرخ رب ت‬ ‫نصرنش تنن هد‪ ،‬نار نی تقرضر یر غیر عمل ب ت‪ ".‬تلچ پ ن ت پر ید ن ت‪ ،‬نصبً هبرن نیهبدی رنبا ر ن ب هد ههبی یبک‬ ‫ک بدین نک ایدنن ت کب "برعبا نصبً تش نفغرن ب رن ی ب ت نبدنشت" نال‬ ‫برالخ نحمقرنب شن نریو کههد‪ .‬هرن ت ین نخ‬ ‫تریشی ار نیر ید‪ " :‬برنتشنن ع ی بگ ید ک نی بحر نلدی برعا نمر شن ا تش کوبر ب و نمبر یم ی هگ نب نی شن نب ت‬ ‫نمر بیریشم؟" فرض کهیم ت ی ن نال نی ۀ نتًف یقت ن رت ای رت ی ب نر طرف کههدذرن ایگ ت ک نی نیرال ب یقبت تنشت‪.‬‬ ‫نار هرن نر طرف کههدذرن تقرضریرخ رب ت شن ناریبت "ف شارلی ب " نببرنال اب تننب هد‪ .‬هبرن نمب پر بیدند‪ " :‬نی بچب ‪( ،‬اطبربق‬ ‫ا شی ) تقرضریرخ ار هط ش عمل ایش ند ی تطحیق ژن تش کدنم ط قرنش تنشت؟"‬ ‫"ح نل رعت ‪ 11:21‬نر طرف کههدذرن تادید نم تند ک نذر پخ نال یرخ ندن ت تقیق تقرضرخ نرن راب عمل نی نبد‪،‬‬ ‫برعت رب نب ب تنبد ی نرذابرن بیبدنش نبدند‪ .‬برلح ر ژن ب‬ ‫ژنار یر شن ب ق ل ایر رنهد‪ "...‬نی بدنن اعه ن ت ک ژنار‬ ‫رعت عمل نشد ن رن نمب ت؟ نیب تلیبل شن نمی ب نن بدخ ذرفبت‪ .‬نابر نیب‬ ‫ت تقیق هی خ شن ک‬ ‫هگ ن ایش ت‬ ‫ب یر ی نر طبرف کههبدذرن ایبریت‪ .‬هطب ش‬ ‫عدم دیت ببر فر عب ییچگ نب یفقب نمی ننبد تننب برنبد الیبرن حبرف نال حیبر‬ ‫ای نن تش ههی یک حرلت دخ نح ت؟"‬ ‫ر تیری نتنا تنت‪:‬‬ ‫ب یر شیخ ت ببت‬ ‫" اببأا شی ناهی ب پببخ نال تشیرفببت نیب تادیببد قببر ع اوح ب ش نببدند ب ت تقیقب نقببدنارت شن بببرنخ نوببر‬ ‫بگیرند‪ .‬تش ن یو نر طرف کههدذرن ب یر فیر کرتند ی نی الرم ذرتید‪ ".‬یمب تش نیب ملب نبحریت بب ینقعیبت تنشت بب‬ ‫"‪ ...‬نر طرف کههدذرن ب یر فیر کرتند‪ "...‬ارا شی ار (یدف ن شیخ یر ن ت) ایگ یهبد کب نیب صبرف پب لیخ یبر‬ ‫ب تند ک فیر ای رتند‪ .‬نابر تشیغ شن ایشب ت تش کبرت‪ .‬اقرابر ش بم نمی نن ب هد به ی بهد‪" :‬تی ب رن ناری بر بحخشبید‪،‬‬ ‫اه بی ار نن حر کرتند ی یم شن بر مبع بب ق بل ش برندند‪ ،‬یبم ژنابر شن کب ذریذبرن ذرف ب ب تنبد ی یبم ک ب شن کب‬ ‫ذریذرن ب ت‪".‬‬ ‫ب یر ناری بر‬ ‫ر تیری پخ نال ژن تحلیل اقدارت رحر ش م شن ب پریرن ش رنید‪ ،‬بر تقبت تمبرم بب اطرلعبب اب بیب ذرل‬ ‫پرتنرت‪:‬‬


‫تش ژذ بت ‪ ۴۹۰۰‬تش نیبرً نیلیهبریخ نضبًو ا حبد ناری ببر هشبم بب تنیببر ذشب ت‪ .‬تش ‪ ۴۹۱۰‬تح بیل تش کببرلج شن بب پریببرن‬ ‫ش برنید‪ .‬نال ببرل ‪ ۴۹۱۰‬نلب ‪ ۴۹۱۱‬نف ببر قب نخ بحببرخ ناری ببر‪ .‬تش ببرل ‪ ۴۹:۸‬بب کببرش تش یالنش ناب ش ررش بب ناری ببر‬ ‫نببریو نم ب ت‪ .‬نال ‪ ۴۹:۸‬نل ب ‪ ۴۹:۰‬تش نببار ک لمحببرخ )?‪ (Kolmbah‬ژلمببرن ب ب حیببا ا بأا ش نی ببرخ ی ی ب ایهم ب ت‪ .‬نال‬ ‫‪ ۴۹:۰‬نل ‪۴۹:۱‬اأا ش نعحب نق رتخ رش ناری ر تش ا نریخ (ًیحیریر)‪ .‬نال ‪ ۴۹:۱‬نل ‪ ۴۹:۱‬عضب بخبش یر ب‬ ‫رش ناری ر تش نترین (کرنرتن)‪ .‬نال ‪ ۴۹:۰‬نل ‪ ۴۹۱۴‬اأا ش نعح شینبط بی نلملل تش یالنش نا ش ررش بب ناری بر‪ .‬نال‬ ‫رل ‪ ۴۹۱۴‬نلب ‪ ۴۹۱۱‬ژابر نبعحب یر ب ب رش ناری بر تش ا ب (نتحبرت نب شیخ)‪ .‬نال ‪ ۴۹۱۱‬نلب ‪ ۴۹۱۱‬تش ی ب نال‬ ‫کرلج یر کرش ای رت‪ .‬نال ‪ ۴۹۱۱‬نل ‪ ۴۹۱۰‬ا شرش نعحب یر ب ب رش ناری بر تش بیلگبرنت (ی ذ بًییر)‪ ،‬نال ‪ ۴۹۱۹‬نلب‬ ‫‪ ۴۹۱۴‬ژابر بخبش نتحبرت نب شیخ تش یالنش ناب ش ررش بب ناری بر بب ت‪ .‬ب ‪ ۴۹۱۰-۴۹۱۴‬اح بل ی ب نال ببیمیهرشیرخ‬ ‫یر ب – بببی نلملل ب ب ب ت‪ .‬نال ‪ ۴۹۱۰‬نل ب ‪ ۴۹۱۱‬ا شببرش ب رش ناری ببر تش ا ب (ن ب شیخ )‪ ،‬نال ‪ ۴۹۱:‬نلبب ‪۴۹۱۰‬‬ ‫اعرین ادیر بخش نر ن تیک ی ژ یرخ ه ب تش یالنش ناب ش ررش بب ناری بر ی ببرًرر بب تبرشیخ ‪ ۴۰‬ب ًخ ‪۴۹۱۰‬‬ ‫ب ص ت یر ی نمریهدۀ ف نلعرتۀ نضًو ا حد ناری ر تش کربل تعیی ذرتید‪".‬‬ ‫پخ نال ر نندن بی ذرنف تنب تحلیلگر تف ر "کش ررش " بر ر ت ف ر کبرت‪ " :‬نیب بیب ذرنف ببرنخ یبک تییل ابر پهوبر‬ ‫ی یشت رل ک تر ن ت‪ ،‬ح بیش نال حد ک تر ن ت‪ .‬نال رنا تیگر ناری ری یر اوح ش نی هد ب رنا نفغرن اعل ار‬ ‫بیش ر بدیهد؟ یمی یم کرف ن ت‪ .‬هی خ ک ب هشم ایخ شت یمرنر نقر اخ ل تنیر ن ت ک تنبب تش ژنوریبر نی برخ ی ی ب‬ ‫کرت ن ت‪ .‬ژیر نی ای نند تلیل برنخ نک ی ترتید برند؟ بل ‪ ،‬تش ص شتی نک ی ت تنن برند ک تنب ابأا ش ب ‪.‬‬ ‫نخ‪ .‬نخ‪ .‬ن ت‪ .‬نذر ههی ن ی ت ندنن برند‪ ،‬پخ ت مرم هی یر تش ت ن ت‪ ،‬یک اأا ش یالنش ررش برید یمیهگ ن‬ ‫یک بی ذرنف تنن برند‪".‬‬ ‫ت ب رببرص تحلیلگببر "کش ب " شن تیشۀ کببرش ب یر تش ببرل ‪ ۴۹۱۱‬ب ب ر ب ت لببا کببرت‪ .‬ر تیببری تش ی ب نال اول ب یببرخ‬ ‫ننگلی یک یق ر نند ب ت (الارن ژن شن ب یرت ندننت) ک ذ یر تنب ادت شن تش کش ش هیلب بب بر ببرت بب ت ی ذ ب‬ ‫‪4‬‬

‫‪5‬‬

‫ایشد ک ح شنیهمرخ ت ئب پیه هیت علی ش بیخ ماب ش قبرن ن ژن کشب ش بل نتیش ژلیهبدخ بب ت ن بت‪ .‬ببر ن ب هرت بب‬ ‫بی ذرنف ش م نی نتعر نمی نن ت ینقعیت تنن برنبد‪ ،‬بخبر ر ژن ب تش برل ‪ ۴۹۱۱‬تنبب تش کشب ش تیگبرخ ی ژنابم تش‬ ‫نتحرت ن شیخ نی رخ ی ی ای رت ی الیر نیر "کش ررش " ب ت‪.‬‬ ‫یم ابرن بببر نندیشببیدن بببرًخ ا ببر ل کب تش شیالنراب یببر ر ننبد بب ت ر تیببری ح ببا عببرت بببرنخ احببرتن اعل اببرت شن تش‬ ‫ک ربچب یرتتننت ر ت تشج ایهمب ت‪ .‬نیب یبک کبرش ضبریشخ بب ت‪ ،‬الیبرن بب پری بب تحلیبل اهبربع اعل ابر "ببرال" کمبک اب‬ ‫ش رند‪.‬‬ ‫ش ذیل مع بهدخ کرت‪:‬‬ ‫ر تیری تش نریر ن ریج تحلیً ر ت شن ب‬ ‫"ناریال صح تش ل نی رته رحر تنت ک بر نقل ق ل نال اعل ارت ک نال "یم ریگرن تیش" بد ت ژابد ذ ب ایشب ت کب‬ ‫یر تنب شن ب شیال ‪ ۴۱‬فریشخ‪ ،‬یعه تش ژ رنب ذریذرن ندن تش ی تل "کربل" تش مع ننخرص ک ب یرش نبحریت بب‬ ‫ای ننبد تننب‬ ‫نر طرف کههدذرن تنن هد تید ب تند‪ .‬یر نضًو ا حدۀ ناری ر ه هی اش رک ببر نیب ننبخرص اشب‬ ‫برند؟ هرن ژنریال یهگرای اثل یمیشب شی بیرش تف بر بب ت ننبیری شن تش ب بخ رب ت ذاننب بب ت کب اعمب ً ببرنخ ب ر‬ ‫ًن بر ر ت ایگیرند؟ ب کدنم تلیل یر بر ههی ا ل ب ننخرص بیگرن ن رال تنت تر تنرل ا تر نی ذرتند؟ ن میهبرن‬ ‫نی شن ک یمب هی یبر بخب ب ررتمب اب یرببد ی یمچهبرن ر ن برتخ نی شن یهگبرم ذریذبرن نبدن هگ نب بریبد ت ضبی کبرت؟‬ ‫هریبت کرشننبب ژابر "کشب " ب ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬شن تش‬ ‫نًت نال یم رشنن ناری ری نی ی ت تنشند‪ ،‬بط ش اثرل‪ :‬ب نع هر‬ ‫کربل هگ ن برید تعحیبر کبرت؟ هبرن نب شیخ یبری کب تش ی تبل ب تنبد ی نال ینقعب نیبرش ای رتنبد بب ژن ببریش ن ب هد کب‬ ‫هی خ شن تر ژرر نمیخ ن هد بگ یهد؟‬ ‫حرکر ناری ری یر تی ذرن ب ت‪ ،‬ت ذ‬ ‫ی برًرر ب ق ل ش رنیدن نر طرف کههدذرن بر نی ق ری ه اعه ای نند تنن برند؟ نال بی برتن الرم یبر ی بب ق بل‬ ‫ش رندن قرصد؟ نرید نخ ژرر نصً قرصد ن بل ک تیگرخ ب ت برند؟ ب نیر ایر د کب تب ین بب العبم رب ت ی یبر‬ ‫یم ب یدنیت کخ تیگرخ عول تننت تر ر کًی نال بی برت ن ت‪.‬‬ ‫بل ‪ ،‬نلار ب یرش ن هد‪ ،‬ی یمب نی ذر یر برید ذش ت ن ند‪"...‬‬ ‫‪4‬‬

‫هبرنل نیذ ب پیه هیبت ی ب نال نخ بت یبرخ تیل ب ی یر ب کشب ش هیلب اب برنبد‪ .‬برل یبرخ حیبر ‪ .۰۸۸۱ - ۴۹۴: :‬نال ‪ ۴۴‬بی محر ‪ ۴۹۱۱‬نلب ‪ ۰۱‬ب ن ‪ ۴۹۱۱‬تش ش‬ ‫ک تهیرن نیرا تش هیل قرنش تنن ی عمً ش یخ تیلت نی کش ش ب ت‪ .‬بیخ نال ‪ ۴۱‬ت بمحر ‪ ۴۹۱۱‬نلب ‪ ۴۴‬ابرش ‪ ۴۹۹۸‬ش بیخ ماب ش (تی برت ش) هیلب بب ت‪ ،‬تش عبی الابرن بر‬ ‫ق ارندنن نعل ق نخ ا ل هیل شن نی ب عاد تننت‪.‬‬

‫‪5‬‬

‫ل نتیش ژلیهدخ‪ ،‬ی نال نخ یت یرخ یر ی تیل کش ش هیل ب ت ی مت ش یخ ما ش نی کش ش شن نال م ن ناحر ‪ ۴۹۱۸‬نل ‪ ۴۴‬ی محر ‪ ۴۹۱۱‬ب‬ ‫تیش تننت‪ .‬تش ‪ ۴۴‬ی محر ‪ ۴۹۱۱‬تش نثر ک تترخ نیرای نال رف نیرایرن ب رکرتذ هرنل پیه هیت ب شن نف ید ب ق ل ش ید‪.‬‬


‫*****************‬ ‫‪ ،‬رشن ی اعم ً بر ن ه رن تیدنش نم کرت‪ .‬ب تی تلیل‪:‬‬ ‫شیالیرخ پهوشهح تش ژ رنب شر‬ ‫ک تننت ب ژن ف ر ای رت ک پخ نال ی ب کرشخ‪ ،‬ببرنخ ن ه برن با بر ن بت ببر نقبرشب ی ن تی برن‬ ‫نیل‪ -‬نی بر نن رن تی‬ ‫ر ت برنهد تر تش ن مرو اأا ش نتنشۀ "کش ررش "‪ .‬ن رنحت یک نارخ ن بت ح مب ی نحریبد تیگبرنن شن عحبا ر ب ی‬ ‫نرشنحت ررت‪.‬‬ ‫یر "بهیبب ربً " ن ه ابر ضبعی ایگبرتت‪ ،‬بب عحبرشۀ عبرتخ‪ ،‬ابرتم‬ ‫ند ب ت ک تش نریو شر‬ ‫تیم ‪ -‬رشن ی ا‬ ‫یر تش برشۀ ا ر ل اام ف ر کههد‪ ،‬عول تنن برنهد‪ ،‬نف رش ر ت شن بیور ب رالند‪.‬‬ ‫ژشالی ندنشند تش ژ رنب شر‬ ‫تش ههی نرم یر رشن ی بخر ر ژن یقت شن عحا یرخ ن رت برند اعم ً بر ک برن اًقبر ای برت کب تش "کشب "‬ ‫ژنار شن "نشتحر یبرخ نیپرن بی ن " ایهراهبد‪ ،‬یعهب ربرش یبری کب ببرنخ بعضب نال فعرلیبت یبر اثمبر ن ب هد یلب ن ه برن‬ ‫اخ نم برنهد‪ .‬اًقر یری نال نی قحیل اعم ً تش اه ل بعد نال صرف غان ی یر یم تش کدنم ش شنن تلهشیه کب تش‬ ‫ژن نیرم تش کربل ب یرش ب تند ص ش ایگرفت‪.‬‬ ‫ب تبرشیخ پهوشبهح ‪ ۴:‬فحبریشخ رشن ب ی ت بمیم ذرفبت ببر "ننرشنی بت" بحیهبد‪ .‬صبح ژن شیال رشن ب ی نال تل ب ن ب‬ ‫نندنال ب ی تل ک نی ناری ر تش ژن نقرات تننت النگ الت ب ت‪ .‬پخ نال ژن تش تل ن ر ت شن " یم کرشتر" ی ش بیخ‬ ‫ما ش ناری ر اعرف نم ت‪ ،‬ب "ننرشنی ت" پیشهارت کرت تر ناریال ی ور بر نی ب تیدنش "اعلم" اارببرن ی بر ب ید ببریت‪.‬‬ ‫”‪ “Teachers‬شن ا ژیشت‪.‬‬ ‫نی ملب رشن ی ننرشۀ ری ب ژن تننت ک رشن ی بر ر ت ب تل یی‬ ‫رعت ‪ 19:81‬اأا ش نیپرن ی ن ‪ ،‬رب ت شن بب احلب کب تش ژن بریبد اًقبر صب ش ایگرفبت ش برند‪ .‬اب تر رب ت شن تش‬ ‫پببرشکیهگ ک ب اقربببل ببیهمر قببرنش تننببت پببرش نم ب ت ی ر ب ت پیببرت نال ریببق پببرش بطببرف شن شیخ شینن نببد‪ .‬نذببر ه ب‬ ‫نراگریرن ی ن رت تر ند ب ت‪ ،‬نار تش فضر ن تیک ندن عطر ب یم ر ی اًیم بارش کربل شن ایشد ن شمرم کرت‪.‬‬ ‫نال رنا اقربل ر ی تهب نخ بلهد قبرا نمریبرن ذرتیبد‪" .‬ننرشنی بت" ببرً پب ش نبیم تهبب بح تیبر شنبگ نال ت بب پشبم‬ ‫ضخیم ی پ ل ن ک برخ فر ت ند ب ت ی ا ال یرخ شنبرخ ضد ژب ب پر تننت‪ .‬ببر بر "ننرشنی بت" اثبل یمیشب کبً‬ ‫نی ب ت‪ .‬تش ر ی ص ش کم ر ارتبا "ننرشنی بت"‪ ،‬تش حرکبر بب ر بت ی ح ب ننبدک رهبد ژیش نی کب ببر بت ی‬ ‫ری یر نال برًخ رهد یرخ یخ الت یمرن ب ت هی غیر عبرتخ کب ب ننبد بب تشب یش بیرنبدنالت بهیبر نمب رب شت‪ .‬یبرتی بب‬ ‫یک تیگر تح م نم ت ًم ی علی کرتند ی تنرل ش شنن ک ه ندند ک تش یمرن ن تی یر قرنش تننت‪.‬‬ ‫رشن ب ی نال پرکبت پً ب ی ب تبل یعبد نبدۀ یی ب شن بیببرین ژیشت ی ببر پیشبخدات ش ب شنن بب ا نفقبت ش بید کب‬ ‫قیمت برال ندن ب تل شن اب پبرتنالت‪ .‬غبان شن الیبرت فرابریش ندنتنبد یلب ژنبک شن کب تش نیب ش ب شنن ببر اب ۀ ربرص ژابرت‬ ‫ای رتند فرنا ش ن رتند‪.‬‬ ‫یر ناری ر تنب ب "ننرشنی ت" نبرنال تننت‪ .‬بیخ نی بب نفبرتۀ مبً نال‬ ‫رشن ی ارنتا ت لیت ر ت شن ن حت یفر‬ ‫قحل ژارت ند ی برً بلهدخ ب البرن ننگلی پرتنر تأکید کرت ک تریشی م ی نال ب شذ ری رش نت یرخ ع بر بب ت ی‬ ‫نال ژن یم ارتم ی یم کش شیر صرف نیر نال رر رش ن مرع – یر تش عانب ن هد ی نتحرت ن شیخ ی وبر ببر تمبرم‬ ‫راعب بی نلملل ‪...‬‬ ‫"ننرشنی ت" ب رشن ی ا قع ندنت تر مل نش شن ب پریرن بر رند ی خهرن نی شن قطع کرت ‪ ،‬تقریحر بر تم خر ذ ت‪:‬‬ ‫"ننب ب ارخ تبببرنرن پبببر کهیبببد‪ ،‬ژقبببرخ تنبب ب تنبببم ب ب ذهد رب ب شتۀ نبببمر بب ب ت ی یق ب ب تنبببم ایمیبببرت‪ ،‬نیب ب رب ب ب ن بببت‪".‬‬ ‫یر ب‬ ‫رشن ی ک ب خ کلمر ننگلی شن پال خ یم تیگر ایگاننت ذ ت‪" :‬تنم نح ت‪ ،‬با ر ن ت بگ یم اخبرل‬ ‫بببب ت‪ ".‬رشن ببب ی ینقعببببر یببببم نال نگببببر نن ببببرن تی ببب نال ژنچبب ب بببببر ببب یر ناری ببببر نت ببببر نف یببببد نح ببببر تببببأثر ای ببببرت‪.‬‬ ‫"ننرشنی ت" ‪ " :‬ب یر حرل نذر تنب تی ت نخ ب نبمر ایحب ت تش نیه ب ش اب نح بر نبمر شن تش ای برتم‪ ،‬قحب ل‬ ‫کهید ک نمر ارنتا ت لیت ر ت شن ن ن حت یفر کرکرخ رلخ شت ی الُنگ الُنگ ب نرم تنب نببرنال ایدنشیبد بل ب بخبر ر‬ ‫ب یر نتیلب تنب ب ‪ .‬ی نیه ببرش شن صببرف بخببر ر ژن ای هیببد کب ش ببم پریت کب ل ههببی ن ببت‪ .‬نرببً نری ب نی ب شن‬ ‫اببر‬ ‫نیورب ای هد‪ .‬یر‪ ،‬یعه اأا شخ کب تش نیهوبر نال نضبًو ا حبدۀ ناری بر نمریهبدذ ای برت بب ق بل ش بید ن بت‪ .‬تمبرم نیب‬ ‫هورل بخر ر یمی تلیل ب شن نف ید ‪ .‬تنبب ذریذبرن ی قرببرن ا قب رب یش ذرتیبد‪ .‬بب عهب نن یبک فبرت نی بب یبیچ کبخ‬ ‫تلچ پ نح ت‪ .‬ا ح ف ر ای هم ک تش نی هی خ نح ت ک ب اثربب یک نخ تلچ پ برنبد‪ .‬ژیبر نی یبک نن برن بب ت؟ کب‬ ‫تش نی برش ای نند اعل ار بدید؟ نمر ای ننید؟ ژیر نی ک بیش ر نال یک شیب یمیش فعبرل ی یبک ابأا ش بیریکبرن‬ ‫یر کب ک ب ژنبرن نر برنو ی ت لیبد نمب ت ‪ ،‬بب ت؟ بلب ‪،‬‬ ‫فهرخ‪ ،‬نب نشخ تش ارنی ب ش‬ ‫ک تیگرخ ب ت؟ ژیر نی ب‬ ‫نلح نی تش اقرم یر نضًو ا حدۀ ناری ر نی رخ ی ی ای رت‪ .‬نی نقش ن مرع ی یر ر ت شن برالخ ایهم ت‪ .‬نی تننب‬ ‫یک برالخ پیچید تش کربل قربرن یر برر نبد‪ .‬نی ببر نبد ‪ ،‬بر ی صبدن ی ییوبرن ی بب‬ ‫نخ ب ت برًخ تخ ب نطرنج ک‬ ‫ن ل نال قحل پًن ند شفت‪".‬‬


‫رشن ب ی بخببر ر ژن ب ت ب یببم صببححت رب ت شن یبر هب بیشب ر ا مرکب ببرر برنببد ذ ببت‪" :‬قرببرن ‪ ...‬یببر برر ب نببد؟"‬ ‫"ننرشنی ت" ‪" :‬بل ‪ ،‬تقیقر یمیهط ش ن ت‪ .‬نی شن ای نن هد بحرالند نی شن ای نن هد قربرن نمریهد‪ .‬تش تخ بب نبطرنج یر ب‬ ‫‪6‬‬

‫نی هارۀ ک ه ب نندنالۀ یک "تن م" بب ت‪ ،‬ب نی ب ببرنخ هبرخ ایدیهبد‪ ،‬نلح ب ژنابر کب ببرًتر نال نی قبرنش تنشنبد نیب‬ ‫یمیهطببببب ش ن ببب ب هد تبببببر رببب ب ت ش بببببیخ ماببب ب ش رببب ب ب ش بببببیخ ماببب ب ش نبببببرید‪ ...‬یبببببک تنلبببببر نشالش تننببب ب برنبببببد‪".‬‬ ‫تش یمرخ امل نال شیش ب نیم ش ید ی الشت شنگ "ننرشنی ت" تح بم کب نمریبرنگر تم بخر ببرًخ ش بیخ ماب ش یبر‬ ‫برًخ تنلر ناری ری ب ت پدیدنش ذشت‪.‬‬ ‫"ننرشنی ت" نتنا تنت‪ " :‬یمب ژنار برالیگرنن ن هد ک نقبش یبرخ ح بد نبد شن تمبرم النبدذ ت برنش ای ههبد‪ .‬ژنابر ببرت یبرخ‬ ‫ق نعد اعی ی راع نخ ن هد ک نال نی ق نعبد پیبریخ ای ههبد‪ .‬یمبب ژنابر فهریبرخ تش ارنبی ابهیم یر ب ن ب هد کب ب‬ ‫ن ببل یببر ربوببر نببد ننببد‪ .‬یمببب ژناببر نمشببیر النببرن تش ا ببربقرت ن ب هد کب رب ت بببر رب ت تحمیببل نمب ت ننببد‪ .‬ژناببر ییچگببری‬ ‫شی ژشالی تنشند عمل نمی ههد‪ .‬تش حقیقت ژنابر هیب خ کب ربًف ق نعبد ی اقبرشن ببرالخ برنبد ر ن ب نمی ننهبد‪ .‬ژنابر‬ ‫صًحیت نتخرذ ت رایم شن ب ش ا قًن ندنشند‪ .‬تمرم هی یبر نال قحبل تعیبی نبد ی یمبب فی بل یبر ابدتار قحبل صب ش‬ ‫ذرف نند نن رن یری اثل تنب برنخ ژن ب کر یر ذمرنب نمب نب ند کب النبدذ کههبد‪ ،‬ژنابر النبدذ اب کههبد تبر تش نیب‬ ‫کر ب یببر قببرنش تننب برنببهد‪ .‬النببدذ نیهگ نب ننببخرص یعهب ن ببرنخ تنیمب ا ل یببت یببرخ نرًقب ‪ ،‬ن مببرع یببر ی ی ب خ‬ ‫ایحرند‪ .‬ژنار یمیش بیش نال ن رن کههدذرن نی هد‪ ،‬رب ب یبر ببد‪ ،‬صبرف ن برن کههبدذرن‪ ...‬یبر یبم قرببرن نقبش یر ی ب اطبربق‬ ‫هرشی ب ژنار ایر د‪".‬‬ ‫کرت‪ .‬بهیر ایر ید ک تش برشۀ هی خ ب ر فری شفت‪.‬‬ ‫"ننرشنی ت" پخ نال ر م ذ رش یل ر ت‪،‬‬ ‫غان شن ژیشتند‪ .‬پبخ نال ژن ب ذبیً نیل یی ب شن بر کشبید ی تیبد کب رشن ب ی ا بریف شیخب تش ذبیً تیگبرخ‬ ‫ن ت‪ ،‬نی ررا نرن ژن شن ید‪ .‬یخ دی ر ی تمرک یرف تر ب خهرنش نتنا تنت‪:‬‬ ‫"ا بعضر صحه یرخ یحش هر یک فلم شن بخر ر ا ژیشم‪ .‬یدفم "کرن ل اخ شنیش م" ن ت‪ .‬ت یر ت نال ی لرخ یبر‬ ‫صدیر‪ ،‬ی نشنن ن ر شن ب ک ش یرخ ذرالخ ایحرند‪ .‬تقریق بعبد یمبب نیب ابرتم ایمیرنبد‪ .‬نابر یحشبت تش ژن نی بت کب نیهابر‬ ‫ا ایرند‪ .‬یحش هر ژن ن ت ک ژنار ب رف ار بر قدم یرخ ژی ‪ ،‬ژشنم‪ ،‬اطیع ی بر ارنعت کرتن ن بت ایریند‪.‬‬ ‫کهد تیگرنن ژالشت ر نیهبد نبد ی ر نیهبد ذ بت‪" :‬نی بچب هبرن بب‬ ‫ههی بهیر ایر د ک نذر ک نال ژنار بخ نید پیشد‬ ‫ن ب ای ه ‪ ،‬ا پیش ر نال ت نی رت ب تم‪ ".‬ت نی صحه یرخ فلم شن تید نخ‪ ،‬بخر ر تنشخ؟"‬ ‫رشن ی رش شن بر عًات تأ ید ت رن تنت‪.‬‬ ‫"ننرشنی ت" ب ا ن ل ذش نتنا تنت‪:‬‬ ‫" هرن ژنار قیرم نم کههد؟ هرن ژرری تًش شن برنخ نور ر یش ننوبرم نمیدیهبد؟ هبرن یمب ی وبر ی ی حبرش ببرًخ احبرفیی‬ ‫حمل یش نم ن ند‪ .‬ژنار تیگر یم هی شن نال ت ت تنت ب تند‪ .‬هرن ههی ند؟ ا ف ر ای هم نیب بخبر ر ژن ب ژنابر ی وبر‬ ‫شخ نم نندیشیدند ک یر کدنم نرن دن‪ ،‬دن‪ .‬یق ژنار ی ور ن هد برًخ ژنابر غریضب یبرخ تیگبرخ ا بلط ننبد‪ ،‬کب نال‬ ‫غریی یرخ نن رنتخ ا ری ن هد‪".‬‬ ‫رشن ی برًرر نال "ننرشنی ت" ا قیمر نل کرت‪" :‬ت تش برشۀ نی تریشی ار ه اعل ار تنشخ؟"‬ ‫"ننرشنی ت" ‪ " :‬نل شن تش ت اطر ح رر ‪ .‬نر طرف کههبدذرن کب تنبب شن نال ببی ببرت ننبد ی ب ت ندنشنبد‪ .‬تب با بر نال‬ ‫ا ایدنن ک یر شن اه بی پ لیخ نفغرن رن کش هد‪ ،‬پ لیخ یرخ بد اهش‪ ،‬نحمق‪ ،‬رلم ی بی نت‪ .‬نار نرید یم برلع خ؟‬ ‫‪7‬‬

‫نی پ لیخ یر ب یرش عرقل‪ ،‬اریر ی شینه ر ب تند ک ت نن هد ار ی نمر ناری ری یر ی شی یبرخ ‪ intelligence‬شن‬ ‫ایخ ن ت رشن ب ی شن‬ ‫فریا بدیهد‪" ".‬ننرشنی ت" اثل یمیش کلمب نن یلیویهخ شن ق دن ههد ارتح ت رنش کرت‪ ،‬ت ذ‬ ‫بر نتنخ ژن ژالنش بدیبد‪" .‬ننرشنی بت" تش نتناب ‪ ..." :‬نیب یمب بخبر ر ژن ب پب لیخ یبرخ نفغبرن ژالنت تبر نال ابر ن ب هد‪ ،‬ژنابر نال‬ ‫ق نعدخ ک ار برنخ ر ت رر نیم ن رت ن رتند‪".‬‬ ‫ک تش نیهور برالخ نخ تش ایرن ب ت ن ت؟"‬ ‫رشن ی ‪" :‬یعه ه ؟ ت ایخ نی بگ‬ ‫"ننرشنی ت" ‪" :‬نرید‪ .‬ت ایدنن ‪ covert action‬ه اعه تنشت؟"‬ ‫شخ نشرن تنت ذ یر اعه تقیق ژنرن نمیدننبد تبر ببدی ترتیبا نال‬ ‫رشن ی نریو کرت ب نفرتۀ کلمر ب البرن شی یل‬ ‫ا لط ب تن برًخ ترایه ل اخ ن خحرشنت ر ت تنشخ کرت برند‪" :‬اخ ‪ ،‬ب ‪"...‬‬ ‫رشن ب ی شن نصبً ح کبرت‪" :‬عملیبر اخ ب‬ ‫"ننرشنی ت" بط ش غیر ا رقح بر صدنخ ناریت بلهد ی ینض ب البرن شی‬ ‫اعه ایدید‪".‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬

‫ب ک هک ت‬

‫ه‬

‫شن تش ناری ر "تن م" ذ یهد‪.‬‬

‫نصطً ح ااک ش بر تش نیر تننت ا‬

‫اشخ‬

‫تش البرن ننگلی‬

‫ای نند اعرن عقل‪ ،‬فام ی ن خحرشن شن تنن برند‪.‬‬


‫ک ب نی ب یببک عملیببر‬

‫اخ ب نببح‬

‫یببرخ‬

‫رشن ب ی ا ث ب نم ب ت یببر ه ب بببرتن بببرت ذ ب پر ببید‪" :‬ت ب ایخ ب نی بگ ب‬ ‫ن خحرشنت ب ت ؟ عملیر ن خحرشن ناری ر؟ یر ن خحرشن نفغرن رن؟"‬ ‫"ننرشنی ت" اودتن ب البرن ننگلی نف یت‪" :‬هرن ن ؟ هبرن نح ریبد پهدننبت کب ژنچب کب ب قب و پی بت یبک عملیبر اخ ب‬ ‫نرکرم ب ت‪ ،‬یر عملیر اخ نی تش ن یوب ژن بط ش غیر اه یر قیمت ب شذ پرتنر ند؟ هرن برید نی حرتثب شن ی ب نال‬ ‫صحه یرخ تشنم عییم ک ت ط نفرنت اعیه تش نفغرن رن نریو ند ‪ ،‬نیهدنشیم؟"‬ ‫رشن ی تش حرلی نی نی ارنهد یم صحح ش قیرفب یک برالیگر تشناب شن بخب ت اب ذرفبت پر بید‪" :‬تش نیه ب ش یبدف‬ ‫نی تشنم ه ن ت؟"‬ ‫"ننرشنی ت" بر لح اشرب ب صدنخ رشن ی تش نب یخ نلارخ ذیبل شن اطبر ح بررت‪ " :‬بهرشی خ تشنم هب بب ت‬ ‫ن ببت؟ پریتی ببر ژن ک ب ن ببت؟ هببرن النببدذ ب یر بریببد ب ب رطببر نندنر ب ا ب نببد؟ نی ب تریشی ببت یببر ک ب ب تنببد؟ هببرن‬ ‫تریشی ت ک ر ت شن تنی رلحرن ب ا یلی ناهی ت لیم کرت نی نال بی شفت؟ نرید کدنم حرتثبر تش صبحه یبرخ بعبدخ‬ ‫ر نییم ب ت؟ نمیدننم‪ .‬اش ل ن ت تش نی برش هی خ ذ ت‪ .‬ا تش نی برش ف ر ای هم‪ .‬ی یق ف ر ای بهم ی یی ب نمب‬ ‫رم ب تشت اب ژیبد‪ .‬تی بت ع یب ی نبلب اب ‪ ،‬نبرید تش ببرشۀ نیب ن برنش یحشب هر ییچگبری بب تب‬ ‫ن نم تش نیه ش‬ ‫هی خ نگ یم‪".‬‬ ‫ب ت‪ ،‬ا نندیشید‪ .‬ب نمع ک برًخ ای قرنش‬ ‫"ننرشنی ت" ذیً ش شن ر کشید ی برنخ ر ت تیگر شیخت‪ .‬نی ا‬ ‫تننت بر تقت ایدید‪ ،‬کهرش یرخ ژنرن بر ننگشت لرالنن لمخ کرت ی نمع الیب ند شن نال ژن تیش کرت‪ .‬یخ تح م کوب‬ ‫نم ت نتنا تنت‪:‬‬ ‫"تیریال پخ نال ژن ا نال ار ژقرخ تنب ببررحر نبدم فب شن بب ب رش ابر شفب م‪ .‬نیضبرو تش تنربل ب رش ب بیرش ا شبهج‬ ‫نمی رت‪ :‬ک ا ریف ب ت ی ک یم نمیخ ن ت حبرف ب نبد‪ .‬یمب تش عقبا ی بدیگر پهابرن‬ ‫ب ت‪ .‬ییچ ک ب ا ت‬ ‫ایشدند‪ .‬ا اخ رن ببر ارلیه ف ب صبححت کبرتم‪ ،‬تب یخ شن ایشهر ب ‪ .‬نی تش نبعحب یر ب کبرش ای هبد‪ .‬تبر ر ی ب اب‬ ‫ت نن م تش کهم نی الیرت ذرف نح ت یل قار ب ت‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬برًخ ک ؟"‬ ‫"ننرشنی ت" ‪" :‬برًخ نفغرنار‪ .‬نی نمیدنن ت ک ب کدنم تلیل عملیر ژالنت رالخ ب یر شن پب لیخ پبیش ایحبرت‪ ،‬نب ابأا شی‬ ‫ن خحرشنت ‪ .‬بیش ر نال تیگرنن ارشیک یشین حرف ای ت‪ .‬نی قه ل ن ت‪ ،‬ت نی شن نی ایشهر ‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬نی ه ایگ ت؟"‬ ‫"ننرشنی ت" ‪" :‬تقیقر؟"‬ ‫رشن ی ‪" :‬بل ‪".‬‬ ‫"ننرشنی ت" ‪ " :‬ک ا نال ت ل ب خ ا تر نی نی کر یرخ ر ت شن بگیرم ی تیگر نال نی نل ن هم‪ .‬نی تقیقر هی خ بب ت‬ ‫ک نی ب ا ذ ت‪ .‬برعًی یشین ذ ت ک نی ی ی تنشت تر د یر شن ب نضًو ا حدۀ ناری ر نن قرل تید‪ .‬نی یمچهبرن‬ ‫رر ر نشرن ررت ک تنب شن ن تریشی ار بل اه بی پب لیخ نفغرن ب رن بب ق بل ش برندند‪ .‬عمبدن‪ .‬بب نابر نابی یبر تبر‬ ‫ک ‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬نار بخر ر ه ؟"‬ ‫"ننرشنی ت" ‪" :‬تش نی برش نی هی خ نگ ت‪ .‬ا ف ر ای هم نی تش نی برش اعل ار ندنشت‪ .‬تر ر ی ا ت نن م اًحی‬ ‫نمریم‪ ،‬ارشیک یشین کم ر ژذری تنشت‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬ک یم هی یر شن ایدنند؟"‬ ‫"ننرشنی ببت" ‪" :‬نح مبببرً ت شکبب بریبببد نال تمببرم هی یبببر بببر رحبببر برنبببد‪ .‬ناببر ابب بببر یخ "ف تحبببرل ناری ببر ببببرالخ نمی بببهم‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬ت نی شن تش رش تیدخ؟"‬ ‫"ننرشنی ت" ‪" :‬نخیر ا ب تف ر نی شفت ی ژاد ندنشم‪ ،‬نی برنخ ا یک نخ ناریت شینه ر ن ت‪".‬‬ ‫رشن ی نال نی اًقر ر ت برید یک ن یوب تشیرفت ای رت تر نشالش فر ب رتن شن بب "ارکب " ایدننبت‪ .‬فلابان نی ر ن بت‬ ‫تمرم هی یرخ شن ک "ننرشنی ت" تش برشۀ ب ق ل ش یدن تنب ذ ب ت مع بهدخ نمرید‪:‬‬ ‫ک ق ل یر تش نثر نرکرا یبک‬ ‫‪ ،‬ارشیک ی ر ر کرشاهدنن رش ت ب ژن نیر ن‬ ‫"بر ن هرت ب ذ یرخ ارلیه ف‬ ‫ن ت‪ .‬ژیر یمیهط ش ن ت؟"‬ ‫عملیر اخ ک نال رف نح یرخ ررص ژارت ذرتید ب ق و پی‬ ‫رش شن ارنهد یهر پیش یر ب عقا ا نندنرت ی بر ننگش رن نبرم ی اهب نش شیبش الشت رب ت شن‬ ‫"ننرشنی ت" تش حرلی‬ ‫اح م ذرفت ب البرن شی ذ ت‪ " :‬ژ ‪ ،‬نی برالیگ نارخ ب نصطً ح الشنگ ی ی نیرش !"‬ ‫رشن ی ی "ننرشنی ت" پخ نال صرف غان تش حرلی ب هابل تقیقب بب قیب ت نبحگرتخ ببرق ارنبد بب ت ش ب شنن شن تبر‬ ‫شن ت ق تنت ی شی یرش ی تل ر ت ند‪.‬‬ ‫کرتند‪" .‬ننرشنی ت" ت‬


‫رشن ی تش حرلی ببر لبا تمبرم یب نخ برت ی پبر شن تبه خ ای برت نال ریبق شن شییبرخ پبرش بب برف پرشکیهبگ‬ ‫شفت‪ .‬رش یر تش ژ مرن ا تشرشیدند‪ ،‬رش یرخ ن تیک‪ ،‬رش یرخ ب ش ‪ ،‬رش یرخ شین ‪ ،‬رش یبرخ ببر نبح‬ ‫یرخ اعه تنش‪ .‬تش ژ مرن الندذ تیگرخ‪ ،‬الندذ رییدنن ی پر نال ن ش ریرن تننبت‪ .‬نرذابرن ب رشۀ شینب ی بب نبرا‬ ‫نال ایرن ر ر رش یر دن ند نیم ژ مرن شن پیم ت ی ررا ش ند‪.‬‬ ‫رشن ی بر ر نحریشخ ی نندی ف ر کرت‪" :‬نح مرً یمی نکه ن ک یفبر یرفبت‪ .‬نب ‪" ،‬ننرشنی بت" حبق بورنبا نی بت‪.‬‬ ‫ح ننخرص ارنهد تنب یر ا ک اأا شی تیلت ن یم‪ ،‬ن تهار تنن یرخ شیخ تخ ب نطرنج یر برالیچ یرخ ک ک ن ب یم‪.‬‬ ‫یل یر قدش نیهگ ن ننخرص ن مرع ی تحت نتنش قرنش تنن برنهد‪ ،‬یر یک ب رشیرخ ر تنبرن شن تنشنبد‪ .‬نیب یمب بب‬ ‫رشۀ ر تش تننت‪ ،‬نح مرً یخ نیهرن ا ق ر فرنا ش کرت ب ت‪".‬‬ ‫اعه نی ت‪ .‬نتیل تنب نی‬ ‫فرتنخ شیال ب ق ل ش یدن تنب اشریش یالنش نا ش تنرل ډذرینل نل رندش کلی نهی ف بر هورل یرخ عییم شیبری‬ ‫ذرتید‪ .‬اطح عر غرب تأکید ای رتند ک نخ کلی نهی ف ب حیا اشریش تش یالنش تنرلب نفغرن رن کرش ای رت‪،‬‬ ‫یر نال قید تریشی رن ب عاد تنن بهربری ا یلیت فر رم نرایم ن‬ ‫نتنشۀ تمرم عملیر شن تش شنبط ب ژالنت رر‬ ‫ب تیش نی ت‪ .‬نار تشت ریرخ اشریش ررتم نم یرفت‪ .‬یالیر نا ش ررش ب نضًو ا حدۀ ناری ر ن‪ .‬کری فیر یرتننت‬ ‫یر نتحرت ن شیخ تش یننهگ ژ‪ .‬تنبریهی فر رت‪ .‬تش یرتتننت ا قیمر ذ ا ند ک‬ ‫ندید نلحه شن ب ژتش‬ ‫شیحرخ ناری ر ارنتا نرشضری ندید ر ی ش شن تش شنبط ب نقش اشریشی ن شیخ تش ب ق ل ش یدن یر تنب ک‬ ‫تش احل ینقع ی ور بر پ لیخ کربل فعرلیت ا نم تند نبرنال ایدنشت‪ .‬رحر ااک ش ژاری کلی نهی ف شن تش یالنش تنرلب‬ ‫ن شیخ ت ت ی پره ررت‪.‬‬ ‫ه ن تش "برًیر" فی ل بعمل ژاد ب ت ک کلی نهی ف برید "ب ا رف" ایر ید‪ ،‬بـهـرء بر نی الیرت ر ی بحا ن رتند‪.‬‬ ‫ب ترشیخ ‪ ۴۱‬فحریشخ نی شن ا ق ر نال ی ی بر رف ی تش اح ب رش تحت نیرش ررنگ قرنش تنتند‪ .‬تش ا ‪،‬‬ ‫تش یالنش تنرلب نتحرت ن شیخ ناری ني احه بر نن ر کلی نهی ف نال کرش تش یالنش تنرل ی ته یل شتحب‬ ‫ډذرینل نال نی الیر ت ت قرنش تننت‪ .‬برنخ نتخرذ ت میم نار ی تحقیق تش نی ا شت یئیت عرل شتحب یالنش تنرلب‬ ‫ن شیخ ینشت نفغرن رن ذرتید‪ .‬نخ ااک ش تش تف ر پ النن ف ربور ذرتید ی ب یتخ کلی نهی ف شن برنخ صححت‬ ‫ن ت ر ت نحضرش نم ت‪ .‬ډګرینل تش حرلی ر ت شن ب خ ایگرفت تش برشۀ ژنچ تش ی تل "کربل" نت ر نف ید ب ت ب‬ ‫ح ریت پرتنرت‪ .‬یق ب نقطب ک ډګرینل شن نال شیحرخ عملیر بر رف رر هد ش ید‪ ،‬نی ذ ت‪" :‬نی یک یدنیت‬ ‫قیرف نش شن ترش‬ ‫ا قیم ب ت‪ ،‬یدنی ک بر لح ت یی ژای ب ا ذ ند‪ ".‬بر نهیدن ملب ف اأا ش ژاد نال ا‬ ‫رر پر ید‪" :‬تیگر ک ای نند نی ذ یرخ نمر شن تأ ید نمرید؟"‬ ‫اشریش بر ژینال ژشنم رر ر نشرن ررت‪" :‬ا ثح تنشم ی نندک بعد ژنرن ب نمر نشن ا نمریم‪".‬‬ ‫یخ ډګ رینل تش ا شت هگ نگ یو م ح ریت نم ت ذ ت ک تش شیحرخ عملیر ی نال ن شیخ یر ینقعر ام تنن‬ ‫‪ .‬ب ‪ .‬ب ت ک ب حیا اشریش نا ش احرفیت اقرار بلهد تیل‬ ‫گ ن نال شیر ت نام ک ‪.‬‬ ‫ی ژن نی ن بل‬ ‫ما شخ تیم کرنتیک نفغرن رن نی رخ ی ی ایهمرید‪ .‬ه ن گ ن ااک ش ژنریال ارنهد کلی نهی ف برًپ ش یر‬ ‫شنگ ب ت نم ت ب ت ی بر نراحرت تقریحر یم قد ایحرند‪ ،‬بهرء ههی یک ء ت ریم شخ تنت ن ت‪ .‬گ ن ک تیی ف حی‬ ‫یو م تش نتر یمو نش بر نتر ‪ ۴۴۱‬قرنش تنن ی نال ژنور ب نشرن الن یر ی تش اقربل ی تل تش عمرش برنک اخ‬ ‫ند ب تند ننرش ایر رند‪ .‬ب ذ ب کلی نهی ف یمی ک تیی ف ا عرقحر یدنیت تنت ب ت تر ب کرشاهدنن رش ناری ر‬ ‫ب نترق ک تش ژن یر تنب قرنش تننت ن رالۀ یشیت تنت نش ت‪.‬‬ ‫ک‬

‫شن پیش ش نم ت ذ ت‪" :‬ی نی‬

‫پخ نال ژن کلی نهی ف ح ری ش شن ب پریرن ش رنید نی ب یئیت ژاد نال ا‬ ‫یم ثح ا ‪".‬‬ ‫یئیت بر اح یر ک ت ژنهر ند ی تش ژن خهرن ندید نلح کلی نهی ف شن ک تش تیلی ی تل پخ نال ن ارشن ت ین‬ ‫ک "اشریشی ن شیخ نحرید تش نا ش تنرل نفغرن رن ادنرل نمریهد" ب البرن ژیشت ب ت‪ ،‬نی نهید‪ .‬نال ژنچ ک تش ک ت‬ ‫ثحت ذرتید ب ت ب یضرحت تید ایشد ک کلی نهی ف نال شیحرخ عملیر بر رف ذرتید ی نی بر پًن یو م ب نتر‬ ‫نال رحرنگرشنن کش ش ه ل نکیر ک ژنریال تش احل ینقع حض ش تننت ب‬ ‫اخرل ب ت‪ .‬ک ت ااک ش شن ی‬ ‫رعت بعد نال ذ گ بر اأا ش ا‬ ‫کلی نهی ف یرت ب ت‪ .‬تش حقیقت ک ت ااک ش کلی نهی ف شن نور تنت‪.‬‬ ‫ف ب نی تل ن نم ت‬ ‫ت قی ررنگ نال کلی نهی ف لغ ند ی یک شیال بعد اعرین یالیر نا ش تنرلب ن شیخ یل‬ ‫رحر تنت ب ت ک شیحرخ یالنش تنرل ییچگ ن نع رنض تش ا شت نی ندنشت‪.‬‬ ‫یر ناری ر تش ل ب بیریخ یر ح ب‬ ‫بعدیر کلی نهی ف ژذری یرف ب ت ک ینقعب ذریذرن ذیرخ ی نال بی شف‬ ‫کم نی ت ن شیخ ا شت بحا قرنش ذرف ب ت‪ .‬پخ نال ل ب ااک ش ش یخ ک ‪ . .‬ب ‪( .‬ژندشیپ ف) ب کری ه ف‬ ‫(ش یخ "کش ررش " تش نتنشۀ ک ‪ . .‬ب ‪ ).‬تل ن نم ت یدنیت تنت ب ت تر ف شن عه نن کمی ب ارک خ نراب ترتیا‬ ‫تنت ی تش ژن تقرضر نمرید تر نمریهدذ یالنش تنرلب ن شیخ تش کربل نال نیر نیپرن ی ن تحت نیر نمریهدذ ک ‪. .‬‬ ‫ب ‪ .‬قرنش تنت ن ت‪.‬‬


‫‪ .‬ب ‪ ).‬تش شقربت یرخ ادنیم ی ربق تنش ر ت بر یالیر تنرل نی ل ک ف‬

‫بدیه رتیا ژندشیپ ف (ش یخ نتنشۀ ک ‪.‬‬ ‫پیریالخ تیگرخ شن نی ن یا ذرتید‪.‬‬ ‫عًی بر ژن بر تش نیر تننت نیضرع ک تش نفغرن رن ر ی رارن ا یرفت "ارک " فی ل کرت تر برنخ احرفیت‬ ‫رش ن شیخ ی اشریشی نشند نیرا ن شیخ‪ ،‬اه بی ک ‪ . .‬ب ‪ .‬نال ینحد احرم ”‪ ،“A‬یمرن ینحدخ ک بعدیر‬ ‫ب نرم ذری ضد تریش "ژل ر" نار پیدن ای هد ب ر د‪ .‬بدیه رتیا ا نضع ک ‪ . .‬ب ‪ .‬تش نفغرن رن یره بیش ر‬ ‫ن ح رم یرف هد‪.‬‬ ‫*********‬ ‫کربل نارخ ن ت ک تش ژن یم هی یر تید ایش ند‪ .‬الندذ تش نی نار شی م عرتخ تنن ی بدین کدنم عول ریرن‬ ‫ی نال فر بی رشخ ب ژنچ تش پیرنا نش نت ر ا نف د‬ ‫تنشت‪ .‬ژنور‪ ،‬تش ن تیک تشینال ه کیدنشخ برًخ ه ک نش‬ ‫ایهگرت‪ .‬تش ذ نب تیگرخ برب ذک پیرخ عیهک یر ب هشم‪ ،‬کل ش یرخ ن ب پر‪ ،‬بطرف ا ود ایریت تر قحل نال ر نب‬ ‫فرض ردنیند شن نتن کرت برند‪ .‬ی نیهام اأا ش یالنش ارلی ید نحمد ک ا تر کاهب "ف ل خ ینذ ن" ر ت شن ک یر‬ ‫ع نشض پیدن کرت ی یر یم تیل رًص نم ت تیل کهرن ب ررن ا ژیشت‪ .‬ی نیهام کً برال اشا ش احمد عل تق ک‬ ‫پری شن ک نال ه ب‬ ‫یر ر ای ند ی پیشهارت ای هد تر نال نی ه ب بخرند‪ .‬نی ترنالی یرخ عییم‬ ‫ب اهرالل ررش‬ ‫رر ند ی پل یرخ ژن تش هرب یر ژییخ ند ب تند بر ر ت ایدننت‪ .‬نی ترنالی یر هی خ ک نی ایخ ن ت یمرن شن‬ ‫نشرن ایدنت‪ ،‬نیه هگ ن نی ب نیه رش نریل ایشد‪ ،‬اعم ب ت؟‬ ‫ژ نطرف ر تش یمو نشخ اه ل پ لهدخ یرخ ر ش ا نج ذل نخ نال گ یرخ یلگرت ن کری نل تنشند‪.‬‬ ‫ی نی نرنهر ک ن ت؟‪ ...‬هارۀ دید‪ .‬برید نی شن بخر ر یرت‪.‬‬ ‫تقریحر یم نن رنار تش کربل نهرر ایش ند‪ .‬ح نذر ن م ک شن یم نمیدنن بر تیدنش ای نن ف شن تشیرب ک یخ نال‬ ‫کدن م ق م ی تحرش ن ت‪ ،‬کور الندذ ای هد‪ ،‬ه کرش ای هد‪ .‬ب یمی تلیل ن ت ک ژتم ت رتف ف شن نهرر ایش ت‪.‬‬ ‫شخ شن‬ ‫اخ صر ررش ‪ .‬ن هح یر ارنهد کربل یر لحر ب ت ندنشند‪ ،‬ارنهد ژنار حرف نمی نهد‪ ،‬ژنار ینشرطر ب ت‬ ‫الای شن ایشگرفهد ‪ ،‬نمیدننهد ه تش کور فریر ایش ت‪ ،‬ههد قیمت تنشت ی هگ ن برید هه الت‪.‬‬ ‫ایریند ت ذ‬ ‫نال تیدذر ن خحرشنت ا ض و نهررت‪ ،‬ی نال عهرصر اام "نیضرو نیپرن ی ن " ب ح رب ایریت‪ .‬تش کور ی هگ ن‬ ‫برید بر یک نخ اًقر کرت ک بعدتر نگ یهد ک فًن ی ب مدنن بر یمدیگر کدنم نشتحر ترشیک تنشند‪ .‬نرید با ر‬ ‫ی نرپر ؟ تش‬ ‫نی اًقر ص ش بگیرت؟ تش پرشک ک ه ک ندنشت؟ تش ک هب رل‬ ‫برند تش یک ش شنن رل‬ ‫یهمرخ پر نال پ ت لغ ال ؟ ف ر نمی م‪ ...‬با ری نن خرب یمرنر "ژپرشتمرن اخ " ن ت‪ .‬کرشاهدنن ن خحرشنت‬ ‫ژن رلار تش کربل نال یمی نن خرب نریر ن رت ای رتند‪.‬‬ ‫ن شیخ‬ ‫نرم ‪ ۴۰‬فحریشخ رشن ی تش نیر تننت بر ن هت "ژشتی م" اًقر نمرید‪ .‬قحل نال ار نی تش برشۀ پًن اًقر ر ت بر‬ ‫نی ن هت ب نی رته ذانشش تنت‪ .‬ژار "تف ر" قُر قُر کهرن ی تش حرلی پیشرن نش شن پر اعه هری تنش رر ب ت‬ ‫ذ ت‪:‬‬ ‫"ک نش ک ‪ ،‬نال "ژشتی م" تش برشۀ ک رن ک تنب شن ب ق ل ش رندند اعل ار بد ت بیریشخ‪ .‬ژنار ک ن هد؟ تر که ن‬ ‫ییچ ک ژنار شن نم نهر د‪ .‬نی ب ل ا ررفر ن ت‪ .‬بریش ن رتن ن ت ! ار نمی ننیم تش نفغرن رن ن مرخ ژناری شن‬ ‫ک تش احرشالۀ یر ذیدرل ن هد تثحیت نمر یم‪".‬‬ ‫رشن ی ‪ " :‬ر ر اهربع ار تش نی برش ه ایگ یهد؟"‬ ‫عملیر ژالنت رالخ‬ ‫نی رته ‪" :‬ت بر ن هرتخ ک ار ب "ارک " فر رتیم ژنهر ن ‪ ،‬نی اعل ار عمدتر ننا تخهی‬ ‫یر شن تش بر ایگیرت‪ .‬نار ژنچ ار ایدننیم ا ئل شن یضرحت نم بخشد‪ ،‬بل برع خ نل یرخ دیدخ شن ب ایرن‬ ‫ا ژیشت‪ .‬ار نمی ننیم یک ت یر ا مل شن بحیهیم‪ ،‬تش نعمرل نفرنت ت ل ل اهطق ب نیر نمیخ شت‪ .‬شی ایگ یهد‬ ‫"علت نشت رب هریت" ب هشم نمیخ شت‪ .‬اام ر ژن تلیل یر نی عمل فامید نمیش ت‪ ،‬ا فام ه ایگ یم؟"‬ ‫رشن ی ‪" :‬ب یرش ر ب ا تش نی برش بر "ژشتی م" صححت ر نیم کرت‪.‬‬ ‫یر‬

‫ژنریال برنخ رشن ی شیال تن نشخ ب ت‪ ،‬ت مرم شیال شن تش تییدن یر یرخ نم ت‪ ،‬ی نی ن تهار نال بربت ژارتذ‬ ‫برنخ اًقر بر ن هت "ژشتی م"‪ ،‬بل ب علت ر ر پیش ژاد یرخ غیر ا رقح ‪.‬‬ ‫تش ژ رنب یمب نی ح نتث‪ ،‬ینحد یرخ نشتیخ ما شخ ارتم هی ب تعدنت حد نقل نش د ی نش ن ر ب قلمری یی هرم‬ ‫یو م برتند‪ .‬نرید نل ن ت ک نفغرن رن کور ی یی هرم کور؟ نار ک ا اعل ار تش برشۀ ع خ نلعمل یر تش ا شت‬ ‫ارن تش ژن ارن ی نال ا ل یت یرخ اام تییل ارترن ی اأا شی ن خحرشنت ن شیخ شن صرف نیر نال‬ ‫ح ن تث اخ ل‬ ‫رش شفیق‬ ‫نیه تش کدنم کش ش نی رخ ی ی تنن هد‪ ،‬تش یل ایدنت‪ .‬ینلیرخ رخ ب رش یی هرم ن ت ا شرش نی‬ ‫ک ک تی ت نی ب ت الت‪.‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫یهگرم صححت بر تییل ار یی هرا ذ گ بط ش ر ت بخ تخ بطرف حرتثب کش ندن تنب کشرنید ند‪ .‬ا شرش رش‬ ‫تش نی ا شت هی الیرتخ نمیدنن ت‪ ،‬صرف هی خ ک تش شیالنرا یر ر نند ب ت‪ .‬تید ایشد ک خت ایخ نید تر‬


‫تی ت ن شیخ نش تش نی برش ب نی اعل ار بدید‪ .‬رشن ی نی ژشالیخ شفیق ک شن نال کش ش یی هرم برژیشت‬ ‫یر‬ ‫رر ی ر تش تش نقش اهحع ن ًعر قرنش ذرف ی برر نال ت یً شن پیرنا ن ریرن عملیر شیری‬ ‫ایخ ن ت بگ ید ‪" :‬ح نال یمی یم‬ ‫ناری ر برالذ کرت‪ .‬ک بر ا ن حت رش شن ت رن ایدنت ی نل نمی رت‪ ،‬ت ذ‬ ‫تش ر !"‬ ‫(‪)...‬‬ ‫نرم فرن ش ید‪ .‬ن هت "ژشتی م" بر تح م نح رنم ژای ی تقریحر ژایخ بر نراهدذ ب نتر "اه ل اخ " تنرل ذرتید ‪ ،‬ب‬ ‫ب ت نن‪ ،‬بر قرات بلهد ی‬ ‫پیرنا ن ژنهر نیر نندنر ی تش ک ه ک اعم ً ا نش ت ربور ذرتید‪" .‬ژشتی م" نخ‬ ‫ناریت ق خ‪ .‬یق نی حرف ای ت هشمرنش ایدشرشیدند‪ ،‬شنخ یرخ بیه نش ت شم نم ت ی بر ند ی ن شن تش ر ت‬ ‫تش مً نی ب ر ایحرتند‪ .‬تش ههی لحیرت نی رن پر ن دًل ی ثح نن رش‬ ‫فری ایحرتند‪ ،‬هار ی م یخ ذ‬ ‫نرپایر ایشد‪.‬‬ ‫نال ژغرال تضییقر ک نای ب شن نندنر ب ت "ژشتی م" ذری بری یریش شن ا ترننید ی ذری یم ایگاننت‪ ،‬نی تأکید‬ ‫ای رت ک نی نی ۀ " ر ی نر ر" برنخ ناهیت نی کمک ای هد‪ ،‬نلح نی ن دًل نی ب خ قربل تش ب ت‪ .‬نیهحرش‬ ‫"ژشتی م" بری ندننت‪.‬‬ ‫پخ نال ذ گ خ اخ ر تش برشۀ برر نال ا ض عر نیپرن ی ن "ژشتی م" نال بغل یا کرت نش بهدل نال کرغا یری‬ ‫شن ک تی قر ند ب ت ی تش ژنار ن ن یرخ ب نیر ایخ شتند بیرین نم ت ی تش حرلی یش یر شن برال ای رت بر‬ ‫غریش ژنار شن برًخ ای ک ه تش برنبر رشن ی ذاننت‪ " :‬شی نمر تفعب قحل ر ن ب تید نی یم ن هرت تش‬ ‫برشۀ "نر نن یر"‪ .‬تش نیهور نمر ای ننید ترکیا بعض نال رالارن یرخ ژنار شن تشیربید‪" ".‬ژشتی م" یش یر شن ی پ‬ ‫تیگر برتنن ب رشن ی اعل ار ایدنت‪" :‬نی تش برشۀ ژقرخ ذلحدی ح م یرش ن ت‪ ،‬نی تش برشۀ بریرن نلدی شبرن ی‬ ‫نی یم تش برشۀ ا نصلت حغت نهلل اودتخ نال کش ش یدن ب پرک رن ی اًقر یرخ نی بر شی رخ ر ر رالارنارخ‬ ‫نر نن یر‪ .‬ی نی یم ن هرت تش ا شت نقدنار ک ژنار ایخ نیهد تش یًیر نفغرن رن یمچ ن کهدیرش ی یرن عمل‬ ‫نمریهد‪ .‬تش نیشن تیگر اعل ار تش ا شت ننخرص ارب ب نر نن یر تش نشتی ی پ لیخ نفغرن رن تشج ایحرند‪".‬‬ ‫رشن ی تش حرلی ن هرت شن ب رعت نال نیر ایگاشنند ی ضمهر نال "ژشتی م" نل ای رت ی تش ا شت بعض ا ر ل‬ ‫یضرحت ایخ ن ت‪ .‬ن هت بدین ژن نح ر بیگرنگ کرت برند برنخ ر ت هرخ شیخ ی کلچ نخ شن شیخ بشقرب‬ ‫نیر رشن ی ب ت ی ع ای رت ق مت یری شن ک اأا ش‬ ‫ذاننت‪ .‬یهگرم هرخ ن نیدن نی بر تقت تمرم ا‬ ‫ن هت ر ت شن ب ا ر ل لا‬ ‫نیپرن ی ن نال نیر ایگاشنند او م نمرید‪ .‬پخ نال ژنهری بر کرغا یر‪ ،‬رشن ی ت‬ ‫مع ژیشخ ایشد‪ .‬یرتی تش برشۀ ژن هگ ن ی ه یقت ن هت‬ ‫کرت ک برید برنخ اًقر ژیهد تش ا شت ژنار اعل ار‬ ‫ی ری تعیی ند شن ن رن نمرید ا نفقت کرتند‪ .‬الارن ی احل اًقر بعدخ شن نی تعیی نم تند‪.‬‬ ‫علی یر ناری ر لا ب خ ذش ت اعل ار ت ت تنن نش شن بر ژشنا ب نر ح‬ ‫"ژشتی م" تش برشۀ عمل تریشی‬ ‫ذیل نشن نم ت‪:‬‬ ‫" تش نرحرش ش م ذ ایش ت ک یگرن تقرضرخ تریشی رن شیر فرتخ ب نرم بحر الدین باعث ب ت ن ت‪ .‬ژیر نمر نی‬ ‫یم ژنقدش ب بحر الدین باعث‬ ‫شن عویا نم یربید؟ نی تقرضر هگ ن ای نن ت ب ت بیرید؟ نذر نی تریشی ار برن‬ ‫ن تیک ا ب تند ک ب رر ر ژالنتخ نی رن ر ت شن فدن ای رتند‪ ،‬پخ ژنار برید ایدنن هد ک باعث ادتار ت حیر‬ ‫ندنشت‪ .‬ا ییچ عًقمهدخ ب باعث‪ ،‬ب ریر بدرش ی ب ذری " م ال " ندنشم‪ ،‬اگر ح ا تیر الارن ن ت ایدننم‬ ‫ک باعث رل ذان تش الندنن نال بی شف ن ت‪".‬‬ ‫رشن ی ک ایخ ن ت تأ ید یر شت ذ یریش شن تشیربد نل کرت‪" :‬پخ هرن ژنار نال نی ا ئل ژذری ندنن هد؟"‬ ‫"ژشتی م"‪" :‬بخر ر ژن نی نفرنت ییچگ ن نشتحر بر برعا ندنن هد‪ .‬ژنار نال نرم نی بخر ر ژن ن رت کرتند تر ینب گ‬ ‫نرن شن ب یک ذری یر نشرن بدیهد‪ .‬تش نی ایرن ه کر " م ال " برنخ ژنار ب یرش اهر ا ب ت‪ .‬تقریحر ییچ‬ ‫نال ترکیا تقیق نی رالارن ژذر نی ت‪ ،‬اخ صأ پخ نال نیهام تغییر ی تحدیل یر‪ ،‬نیورت ذری یرخ ا نالخ‪ ،‬فری پرن‬ ‫یر ی ننشعربر ک تش نی رالارن ب ق و پی هد‪ .‬اعل ار تش ا شت ذری بحر الدین باعث نی ب یرش نند ن ت‪.‬‬ ‫ا ب نمر ذ ب تم ک قحً بر باعث اعرفت ن تیک تنن م‪ ،‬تی ت نی ب تم؟"‬ ‫شن‬ ‫رشن ی ‪" :‬نخیر‪".‬‬ ‫"ژشتی م" ‪ " :‬یهگرای ا تش پ یه ن کربل تح یل ای رتم نی نی تش ژنور ب ت‪ .‬تش ترکیا ن شنخ اح لی قرنش‬ ‫تننت‪ .‬نی نال فرک ل ب نرعیر نمریهدذ ای رت ی ا نال فرک ل ب حق ‪ .‬تش نینیل نف رش باعث بر ذری " ننرن ا لمرن"‬ ‫ن تی تننت‪ ،‬نی شن ح اً رطرب ای رتند‪ .‬بعدتر نی بر ریر بدرش ژنهر ذرتید ی نرال رالارن " م ال "‬ ‫ذرتید‪".‬‬ ‫د بریه شن ب "ژشتی م" نشرن ایدنت پر ید‪" :‬نمر نی تریشی ار شن نم‬ ‫رشن ی تش حرلی ت یر هارش‬ ‫نهرر ید؟"‬ ‫"ژشتی م" تش حرلی ب ت یرخ ک قحً تید ب ت نگر ر رخ نندنر بر بریشاهدخ ذ ت‪:‬‬


‫ح‬

‫" ب یرش تعوا ژیش ن ت‪ ،‬اگر ا ییچگر ی تش ییچ رخ قحً نی ننخرص شن ندید نم‪ .‬نذر نی نفرنت تش ذان‬ ‫تش فعرلیت یرخ اعدیت یر نن رن ایدنن هد ا ژنار شن ح مر ایدیدم‪ ،‬ا نال تیگرنن اهومل نال نیرل بدرشرن نی تش‬ ‫برشۀ ژنار یر ندم اگر ییچ خ ژنار شن نمیشهر د‪ ،‬عویا ن ت؟"‬ ‫"ژشتی م" ا ث کرت تر بدیه رتیا ب رشن ی ا قع بدید ک تش برشۀ هی یری ک نهید ف ر نم ت ی یخ نلارخ‬ ‫تیگر ر ت شن اطر ح ب رالت‪ .‬ه ن نال رف رشن ی کدنم نل ص ش نگرفت نی ب نشن ب ء بعدخ ذانشش ر ت‬ ‫پرتنرت‪:‬‬ ‫"تریشی ار تقرضرخ تیگرخ تنن هد‪ .‬نی یمرن تقرضرخ ب ت ک ینقعر اح نخ یر تننت‪ .‬ژنار ایخ ن هد تر ب ی تل‬ ‫ایشنرلی رن نفغرن ی ررش ‪ ،‬رحرنگرشنن تل ی ی ن ی شفیق ح ید نهلل نای بیریهد‪".‬‬ ‫نررشه تخ ب البرن ژیشت‪" .‬ژشتی م" تش نتنا‬ ‫"ژشتی م" کلمب "شفیق" شن تش شنبط ب نای بر یک ن و تم خر ی ح‬ ‫ذ ت‪:‬‬ ‫نلارخ شن تش حض ش یر ناری ر اطر ح ب رالند‪ .‬نال ر ت یر ی نال‬ ‫" تریشی ار ایگ هد ک ایخ نیهد نال نای‬ ‫نل ندنن هد‪".‬‬ ‫ناری ر ژنار ییچگ ن‬ ‫رشن ی ‪" :‬نمر نی شن نال کور ایدننید؟"‬ ‫"ژشتی م" "نال قرتش‪ .‬ب یرت ترن ن ت‪ ،‬ا تش برشۀ نر ح الندذ نی برنی رن اعل ار ا مل تنت ب تم‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬نی تش ژنور حض ش تننت؟"‬ ‫"ژشتی م"‪" :‬بل نی ژنور ب ت ی تر نریر تش پال خ ت ین قرنش تننت‪".‬‬ ‫رشن ی ‪ " :‬عویا ن ت‪ ،‬اگر نی تقرضرخ تریشی ار نی ههدنن دخ بهیر نمیر د‪".‬‬ ‫"ژشتی م" ‪" :‬برنخ ار ی نمر بل ‪ ،‬نار برنخ نای ؟‬ ‫رشن ی ‪" :‬یعه ه ؟"‬ ‫"ژشتی م" ‪ " :‬ا ف ر ای هم ک تریشی ار ایخ ن هد کدنم ا ئل نخ شن ب یرت شفیق نای بیریشند‪".‬‬ ‫ف ر ای هید ک تریشی رن بریش تنن هد ک ح ید نهلل نای ‪ ،‬نخ تیم تش تیلت ب ی تل‬ ‫رشن ی ‪" :‬ژیر نمر برن‬ ‫نً ژنار نب بدید؟"‬ ‫"کربل" بیرید تر ب‬ ‫"ژشتی م"‪" :‬ینض ن ت ک ن ‪ .‬نصً احرل ب نیر ایر د ک نی تریشی ار تش برشۀ هی خ ف ر ا کرتند‪ .‬ژنار کرشخ‬ ‫ای رتند ک ن رنخ ژن برنخ نرن ی ی تنت ند ب ت‪ .‬نی نفرنت نشنت ی فراریش ناری ر یار شن عمل ایهم تند‪ .‬تش ریرل‬ ‫نرن یم نم ژاد ک ژنار شن ر نیهد کُشت‪ .‬ن تریشی رن ی ن یم ناری ر یار ف ر نم کرتند ک شفیق نای ب حملب‬ ‫ن ت ک تادید شن نم پایرت‪ ،‬نی تر ی ایدید‬ ‫ا قربل ا صل ر نید ند‪ .‬ناری ر یار فرنا ش کرتند ک نای نخ‬ ‫بمیرت تر نیه ک بر نی نال ا ضع تادید صححت کهد‪ .‬نای ب ت ین یدنیت تنت تر تمرم ک رن شن ک تش نتر ‪ ۴۴۱‬ب تند‬ ‫نش بی بحرت‪ .‬بدیه رتیا نای نن قرم ر ت شن نال ناری ر یار ک یک الارن ک نش ای رتند نی شن نرن را کههد ذرفت‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬ناری ر یار ه هی خ شن ایخ ن هد بدیه رتیا ب یرت نای بیریشند؟"‬ ‫"ژشتی م"‪ " :‬نمر بدین نک ب یرت تنشید ک شفیق نای یهگرم تح یل تش نضًو ا حدۀ ناری ر ا یل ن مرو نفغرنار‬ ‫ب ت‪ .‬نمر ه ف ر ای هید ژ یر تش کش ش پ لی ه ن ناری ر ک ای نند بدین او ال نتنشن ررص تش ش ن مرعر‬ ‫‪8‬‬ ‫ررش یر قرنش بگیرت؟ نی غیر قربل ت ش ن ت‪".‬‬ ‫نل کرت‪ " :‬نمر ایخ نیید بگ ید ک‬ ‫رشن ی ح ا عرت یمیشگ ر ن ت قضی شن یضرحت کرال تنت بهربری‬ ‫تیگرخ ناری ر نشتحر تنشت؟"‬ ‫ر‬ ‫نای بر ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬یر کدنم نح‬ ‫"ژشتی م" ‪" :‬تًیل تی گرخ نی ی ت تنشند ک نای ب ن ر ژن ای نند ایه ن ب نشت رب ریرنت نهرر ن ت‪ .‬ب‬ ‫ن ن یرخ نی قحل نال ‪ ۴۹۱:‬نیر بیرندنالید‪ .‬اقرل یرخ نی شن ک تش شیالنرا یر ی اوً ذ نرذ ن نشر ایشدند‬ ‫ب ت تهگ نیر‪ ،‬نر ی نرلی ت ر شت ب شاین ی ضد‬ ‫بخ ننید‪ .‬بر اطرلعب تقیق بر یضرحت تشر نیید یرفت ک نای نخ‬ ‫ن شیخ‪ .‬نار شی یم ایدننهد لیدشنن ننقًب ار تش نریر ‪ ۴۹۱۱‬ب ت نفق ش یدند تر ح ب تیم کرنتیک رلق‬ ‫شی برنخ یم غیر اه یر ب ت نرذارن ب یک "کم نی ت اع قد " ی یک‬ ‫نفغرن رن شن تأ یخ نمریهد‪ .‬شفیق نای‬ ‫یر نی ا ح ل‬ ‫ی تر یحیر‬ ‫"ننقًب ژتشی " احدل ایگرتت‪ .‬نیه هگ ن بر ههی یک رع عقرید نیدی ل ای‬ ‫تنن برنید‪ ،‬عقرید یک نخ پخ ی ب ثمر ش ید ! نال یمی الارن ب بعد نای‬ ‫ذرتیدند ب ک اعل م نی ت‪ .‬ت‬ ‫"نرذرت یفرتنش ی پیری" تر ک ایگرتت‪ .‬ژیر نمر نیهام شن عویا نم یربید؟" "ژشتی م" کلمر "نرذرت یفرتنش ی پیری"‬ ‫‪8‬‬

‫تش نی برش ایخ نیم ب ت ضی تی ا ض و بیرتنالم‪:‬‬

‫نیل ‪ -‬نی ن هت "ژشتی م" نر م ک ب العم ن ی هدذرن ک رب برید نفغرن نًصل برند نال کور ایدنند ک نضًو ا حدۀ ناری ر کش شخ ن ت پ لی ؟ !؟ ژیر "ژشتی م" ب نی کش ش ر نم ت ؟‬ ‫رف‬ ‫تش ژنور ب ر برت ‪ ،‬تح یل نم ت ن ت؟ ن هرت ی ن دًل ک برید نی نتعرتخ نی شن ثربت ب رالت تش ک رب نشن نمیگرتت‪ .‬اطرلع ی تحلیل نیهورنا ی نیر ر ر تننشمهدنن ب‬ ‫ع خ نتعرخ ژقرخ "ژشتی م" شن ( ک ب ذمرن نغلا عقیدۀ ر ت ن ی هدذرن ن ت) ثربت ای رالت‪.‬‬ ‫تیم ‪ -‬بهیرایر د ک ن ی هدذرن ناری ر شن بر کش شر ت‪ ،‬یعه نتحرت ن شیخ اغرلط کرت برنهد ی نرر ت ژذر (یر ژذریرن ) نی بره پ شن برًخ نضًو ا حدۀ ناری ر (شقیا ر خت‬ ‫رالخ یرخ ن خحرشنت ‪ ،‬یررش یر تش‬ ‫ی امل نال ت ی‬ ‫نند‪ .‬ینقعیت یر ی تورشب نشرن ایدیهد ک نتحرت ن شیخ تیل ب ت رنپر پ لی‬ ‫نتحرت ن شیخ یهگرم هگ رت) ب‬ ‫ژن ش ش ینقعر یم ا شت تعقیا ی نیرش بً یق قرنش تنن هد‪.‬‬


‫شن بر لح پر ا نخ ب البرن ژیشت نتنا تنت‪ " :‬ب تأشیخچب ننشعربر تش ح ب نیر بیهدنالید‪ ،‬تش یر بخش ژن احر‬ ‫یم کشم ش یر ی یم اشر ر یر ک ن ت؟ ک نقش احر ی اخرب شن برالخ ای رت؟ نای !"‬ ‫رشن ی ‪" :‬نار نیهار یم ن نیدغیر ا قیم ن هد‪".‬‬ ‫"ژشتی م"‪" :‬تقیقر‪ .‬ن ا ی ن یم شفقرخ ا یل یر قدش ب نیم ن هرتخ شن تنل بر نشتحر اخ نای بر ناری ر یار‬ ‫بد ت ژیشت نمی ننیم‪ .‬ح نمر یم بر تش نیر تننت تمرم نا رنر عییم ترن تشیرف نمی ننید‪ .‬غرلحر ههی ن هرتخ ی ت‬ ‫ندنشند‪ .‬نار نیه نای ن هت ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬ن ت ح تشایرن رلق یر نی نال ژن یرت ژیش ایش ند‪".‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬پخ نی هگ ن ت نن ت ب شیحرخ ح ب تیم کرنتیک رلق شره کهد؟"‬ ‫"ژشتی م"‪" :‬نی شن یمیش شفیق تر ک پیش ای شید‪ .‬نای ی تر ک ‪ ،‬نال الارنی اهش عم ا ح ب ار (یدف تر ک‬ ‫ن ت) ب حیا ژتشب کل شخ ی نمریهدۀ اطح عرت تش رش نفغرن رن اقیم یننهگ کرش ای رت ی نای مت ا یل‬ ‫ن مرو نفغرنار شن تش ژن کش ش ب عاد تننت بر یم تی ت ب تند‪ .‬ایرن نی ننخرص شینبط ناریت عویا ک ژنرن نمیش ت‬ ‫تش کرت ی ت تنشت‪".‬‬ ‫"ژشتی م" نگر پر اعه ب یم صححت ر ت نندنرت‪ .‬بهیر ایر ید ک نی هی خ ب یرش اام شن ب یرت ژیشت ن ت‪ .‬یخ ت‬ ‫ت میم ذرفت نقدنم اام شن ننورم تید نتنا تنت‪:‬‬ ‫ذ‬ ‫" ا نمیخ نیم بگ یم ک تر ک ن هت نح ب ن خحرشت ننگل رن ن ت‪ ،‬نذره بعض نال شفقرخ پرهم ا شیخ نی‬ ‫ا ئل تأکید تنشند‪ .‬نار تش یر حرل نشت حر ی پی ند نای ی تر ک ندید ی عییم ن ت‪".‬‬ ‫(‪)...‬‬ ‫رشن ی ‪" :‬ر ب‪ ،‬برًرر نر ح نمر تش ا شت فر ع نی تش ی تل "کربل" شخ تنت ه ن ت؟"‬ ‫"ژشتی م" ‪ " :‬ا ف ر ای هم شفیق ح ید نهلل نای پخ نال ژن ب اقرم یرخ عرل تیل ت ر پیدن کرت‪ ،‬ت ش کرت ک‬ ‫ناریت ا قل ن ت‪ .‬تش عی حرل بهیر ایر د ک نی ب نقدنار ا قًن نریو نم ت بدین‬ ‫ذ یر اهحعد هارۀ یر‬ ‫ژن ب نیریر ی اهرفع ارب یرخ قحل ر ت نال ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬یقع بگانشت‪ .‬پخ نال ژن نی یرخ تیگر کرشیگر ینقع‬ ‫نشدند ناری ر یار نال ژرری نی ن رت نم ت ی هرشی خ یر شن بر تریشی ار ب شن نندنر هد‪ .‬برید ب یرت تننت ک‬ ‫نای اقرم ناریت اام شن تش ح ات بد ت تنشت‪ .‬نار پًن ژنار ب یم ر شت‪ .‬نای ‪ ،‬تش نریو ب یرن نف ید یل یخ‬ ‫ب غضا ژاد نار کرت تر یم شن نرب ت کههد‪ ،‬یم تریشی ار شن‪ ،‬یم ک ک ر ت شن ت لیم اه بی پ لیخ نم ت ب ت ی‬ ‫‪9‬‬ ‫یم یر شن‪ .‬تشری تیگرخ شن برنخ نی ینقع ا نم بیهم‪".‬‬ ‫تش نتر ررا ن ح م رار ذرتید‪ .‬اأا ش نیپرن ی ن تش برشۀ ژن ف ر ای رت ک هگ ن ب شینیت "ژشتی م" ع خ‬ ‫نلعمل نشرن بدید‪ .‬ب اثربب یک فرت ا ل ی یر نی ا ل ب ت "ریرل پرتنالخ یرخ تحریک ژای " ن هت شن ک ب‬ ‫حیثیت لیدشنن کش ش تی ت ی تقریحر برنتش لطم ای ت شت کهد‪ .‬نار ب حیا یک اأا ش ن خحرشن نی ی ی تننت نال‬ ‫نصل ً پیریخ کهد‪ " :‬ییچگر تیدذر اه ر ت شن تش برنبر اعل ارت ک بد ت ا ژیشخ ب ن هت نشرن ند ‪".‬‬ ‫رشن ی تش حرلی ب ر فری شف ب ت تش ص ح نخ نال ک ربچب یرتتننت نش ک شیخ ای قرنش تننت ت یر‬ ‫نراهر ح شن ش م کرت‪ .‬یخ بر ررا ن هرخ رت ند شن رکشید ی ب بر یرخ ک هک هرخ تش عمق پیرل ریر‬ ‫ند‪ .‬ا ا ًن ند‪.‬‬ ‫"ژشتی م" ب رعت ر ت نگری ت‪:‬‬ ‫‪9‬‬

‫تشنی ا شت نشن ب ت ضیحر ذیل شن ضریشخ ایدننم‪:‬‬

‫‪ .۴‬بر تش نیر تننت ژن ح ید نهلل نای ی‬ ‫برید ذ ت ک نشتحر نای بر نح یرخ ر‬

‫رفدنشننش تش برنبر الت‪ ،‬تأشیخ ی نشالش یرخ نفغرن رن هریر ب نمرش ی نربخش تن ی عییم شن ارت ا ذرتید نند‪ ،‬نال شیخ نن رف‬ ‫ررش (ناری ر‪ ،‬ن شیخ‪ )...‬تر ناریال تش ط نریع برق ارند ی کدنم هد ی ثح اقهع ی بهیرتخ تش نی برش نشن نشد ن ت‪.‬‬

‫‪ .۰‬تش عی حرل تلچ پ ن ت ک ن ی هدذرن ریرل پرتنالخ یرخ ر ت شن نال البرن ن ه ک ینب گ یرخ "پرهم " تنشت بیرن ای ههد‪ ،‬نیهگ ن بیرن یر نی ای ننهد ا شت نل بریند‬ ‫الیرن ر ات (با ر ن ت ذ ن ت نفرت ) "پرهم یر" ی "رلق یر" تش برنبر ی دیگر برنخ یمگرن ارنهد ژف رب شین ن ت‪ .‬نیهار تش اقربل ی دیگر ییچگ ن ترحم ی ذانت ندنن هد ی‬ ‫نال یر ن و با رن‪ ،‬ت یی ‪ ،‬نف رنء تشیغ ی عل ‪ . . .‬نبرء نم یشالیدند‪.‬‬ ‫ر‬

‫ات نی تی "قحیلب" نرایم ن یر‬

‫برنخ ت ر‬

‫ب قدش‬

‫حا بربرتخ الت ی ی‬

‫ار ذرتید‪.‬‬

‫‪ .۱‬ق مت ا شت بحا تش تضرت بهیرتخ بر اعل ارت ک تش ص حر پیش ر تش یمی بخش ب نشر ش ید نند قرنش تنشت‪.‬‬ ‫ب نیر ایر د ک ن ی هدذرن بر بیرنر "ژشتی م" ق د تنشند نقش اه بی نح یرخ "ررص" نتحرت ن شیخ‬ ‫یمو نشخ نتر نمرش ‪ ۴۴۱‬ربور ذرتید ی ب نشرن الن یر ی تش عمرش "ت نفغرن رن برنک" هگر ذرف‬ ‫ک تیی ف ب ق ل اشریش تیگر ن شیخ کلی نهی ف پخ نال ر م عملیر ب تییل ارترن ناری ر ن رال ندنت تر ب‬ ‫کرش ب ت برنهد پخ نی یم صًحیت یر شن اشریش ک ‪ . .‬ب ‪ .‬ک تیی ف نال کور بد ت ژیشت ب ت ی تش ژنور‬

‫شن ک تش‬ ‫ی قحل نال یم اأا ش ک ‪ . .‬ب ‪ .‬ک تیی ف‪ ،‬یمرن نخ‬ ‫ب تند عًار اخ ص برنخ فیر کرتن ایدنت الیر ری بحرنهد‪ .‬یمی‬ ‫تنرل نتر ‪ ۴۴۱‬بریند‪ .‬نذر بیایریم ک ت ین ی نای تش نی عملیر یر‬ ‫ه ای رت؟‬

‫رت ی کم نت نمرت‪ .‬نای بخ ب‬ ‫‪ .۱‬بر یم ً تخ یر ی تتاهشیارخ ک بًترتید تش ر لت نخ ر ت ر ن ی ر ت اح ش ه ن ح ید نهلل نای ی ت تننت‪ ،‬نی شن نمیش ت نخ‬ ‫یر یک کش ش ب ش تنیر ن ت‪ ،‬بهرء احرل ب نیر ایر د ک نی عمدن نار ب ق ل ش رندن یر شن ی ور بر تریشی رن صرتش نم ت برند‪.‬‬ ‫تش ای رت ک ژتیل تنب‬


‫"ا برید بریم‪ .‬ا بر یم رم ناریال ن ت برنتشم اامرن ن یم‪ .‬ررنمم رحر ندنشت ک ا تش کور ن م‪ ،‬ح مر ب تش یش‬ ‫نف ید ‪".‬‬ ‫***************‬ ‫ن ش احمد تر ک ی ح ید نهلل نای ب یرش تی ت تنن هد تر بر ژنار ا رحح ن ت‪ .‬ا رحح ی نال نی یرخ ب ت ک ب‬ ‫ی یلب ژن‪ ،‬ژنار ا ت نن هد نح ر ر تشین ی نرذ ب نرنرن برالذ نمریهد‪ .‬ژنار نال نی برالذ ی یر ناریت لا ا برتند‬ ‫الیرن ادتار نن یرش ههی لحیرت شن تنن هد‪ .‬تید ا ند ک نیهدی رلار ایخ ن هد تر نهید ن ند‪ ،‬نار صرف پیرینن‬ ‫ن تیک ی شفقرخ ن شیخ حرضر ب تند ب حرفارخ ژنار ذ ش بدیهد‪ .‬تش عی حرل نکثر ک رن ک تش ن رنف نای ی تر‬ ‫ک قرنش تنن هد ب ن بب ر ت‪ ،‬ر ت شن نخ یت یرخ ب ش ا نمرتند ی ب نی تلیل ژنار نی ا ر ن هد تر تیگرنن‬ ‫ب خهرن نرن ذ ش بدیهد‪ ،‬تش حرلی ر ت نرن ب تیگرنن ذ ش نمیدنتند‪ .‬نکه ن تیگر "شیحر کحیر" ی "نرذرت‬ ‫یفرتنشش" نا رنر نراحدیت شن ب ت ت ژیشت ب تند تر حرف ب نهد‪ ،‬حرف ب نهد ی برال یم حرف ب نهد ی ایدنن هد ک ب‬ ‫حرفارخ ژنار ذ ش ایدیهد‪ ،‬ذ یرخ نرن شن ب نشر ا ش رنهد برًخ ژنار تح ر ی تحلیل ا ن ی هد‪ .‬ژنار نح ر‬ ‫ا ر ا کرتند ک نف رش عراب نفغرن ی ارن خهرن ژنار شن بر عًقمهدخ ی نح رنم ا نهیدند‪.‬‬ ‫رشن ی ی ق یهگرم ا رحح یر ب تر ک ی نای ا نگری ت بر تم خر پهارن خهرن "ژشتی م" شن ک برشخ نال‬ ‫ک نقل ق ل کرت ب ت ب یرت ا ژیشت‪ " :‬ر شت ب شاین‪ ،‬ک شن ذ یهد ک یمیش ی ب یر قیم ک ن ت برید تش‬ ‫قرنش تنن برند‪ ،‬ب یمی تلیل ن ت ک نفرنت ااک ش تش عری یر ایخ نیهد تنارت برنهد ی‬ ‫ننیرش عرم‪ ،‬تش ارک ت‬ ‫تش فرتح ر نن یر ایت‪".‬‬ ‫ب ترشیخ ‪ ۴۹‬فحریشخ ح ید نهلل نای بر رحر نگرشنن غرب ا رححب ننورم تنت‪.‬‬ ‫ا ض و ن ر ا رحح شن ح نتث ی تل "کربل" تش یل ایدنت‪ .‬ا ا رححب ااک ش شن شیال بعد یم شیالنرا یرخ‬ ‫کربل ب نشر ش رندند‪.‬‬ ‫سوال رحرنگرش "یننهگ پُ ت"‪:‬‬ ‫ب نیر نمر‪ ،‬ژیر ق ل یر ناری ر برًخ شینبط نفغرن رن ی نضًو ا حدۀ ناری ر تأثیر ر نید ذاننت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫یدف نل نمر ژن ن ت ک تأثیر حرتثب کش ندن یر نضًو ا حدۀ ناری ر برًخ شینبط تی رن ایرن کش ش یرخ‬ ‫ار هگ ن ر نید ب ت ی یننهگ کدنم نقدنار شن شیخ ت ت ر نید ذرفت؟‬ ‫ر ب‪ ،‬نضًو ا حدۀ ناری ر یک کش ش قدشتمهد تش رن ر ارن ن ت‪ .‬ا بریش تنشم ک ییچ خ نمی نند برًخ‬ ‫نیریر لیدشنن نی کش ش تأثیر بگانشت‪ .‬ا تش برشۀ هگ نگ ع خ نلعمل ح ات ناری ر تش شنبط ب نی حرتث‬ ‫ایرن‬ ‫ژذری ندنشم‪ .‬نار تش نیهور ب نمریهدذ نال ح ات نفغرن رن‪ ،‬ایخ نیم ن میهرن بدیم ک بر نت رء ب نصل تی‬ ‫یر ی نمریهدۀ ف نلعرتۀ نضًو ا حدۀ ناری ر نال‬ ‫ًل مهب نتیل تنب‬ ‫تیلت یرخ ار‪ ،‬یم نقدنار برنخ شیر‬ ‫ههگ تریشی رن عمل ذرتیدند‪ .‬ار تش ارن م نش رل ترب ی یتنو بر ایت یر ب کش شش نن رن یشالیدیم‪ .‬تش پیرم‬ ‫ر ت شن ن حت ب نضًو ا حدۀ ناری ر نعًم تنن یم‪ .‬ار ب ژن‬ ‫نح ر تی‬ ‫یر ی ی ان یهگرم ارن م نش رل ترب‬ ‫بریش ن یم ک نی یم برید تأثیر اثحت برًخ شینبط ایرن کش شیرخ ار تنن برند‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش اولب "نیب یرییر"‪:‬‬ ‫تحقیقر تش ا شت نی تی ی ب کور ش ید ؟ ه ن ریج بد ت ژاد ن ت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫ار ا فق ب ت گیرخ ک نال تریشی ار نشدیم‪ .‬نار اعل م ند ن ت ک ژنار بر نخ اعل م نلحرل ب نرم بحرالدین‬ ‫باعث نشتحر تنشند‪ .‬نخ ااک ش یک نن رن یرغ ‪ ،‬تنشنخ عقرید نفرن هی ی ق اگرن تهگ نیرنن ایحرند‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش ژاننخ رحر ش رن "ن نی ید پریخ"‪:‬‬ ‫ع ایخ نیم‪ ،‬اگر بعض نال اامرنرن تش ی تل "کربل" نرید ت گیرخ ی نال تریشی ار نال رف اأا شی ناهی‬ ‫ب تند‪ .‬ژیر نخ ااک ش تحت تحقیق قرنش تنشت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫اأا شی ناهی ههد ت شن نن حریر ت گیر نم ت ب تند‪ .‬اگر بعدتر ثربت ذرتید ک تش ایرن ژنار تریشی ت یر نح تند‪ .‬ب‬ ‫یمی تلیل ننخرص ااک ش ف شن شیر ندند‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "یننهگ پُ ت"‪:‬‬ ‫نمر ف ر نمی هید ک تریشی ار بر کدنم نیریخ تش ررشج نال کش ش ینب ن هد‪.‬‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫نر م بحرم‪ ،‬نار بعض نیرییرخ ررش تًش تنشند تش نا ش تنرل کش ش ار‬ ‫ا نمیخ نیم نال کدنم کش ش اشخ‬ ‫ادنرل کههد‪.‬‬ ‫سوال رحر نگرش "فریهشهل تریم "‪:‬‬ ‫برر نال تییل ار یر ادع ن هد ک تش ریرن نر طرف یر ناری ر نال رف تریشی ار نمر شن نمیشد پیدن کرت‪ .‬نی‬ ‫تییل ار یر ب ژن عقید ن هد ک نمر تش ا شت نی ینقع ب نع هر ب ت نید‪.‬‬ ‫جواب‪:‬‬


‫ایدننهد ک ا یر تش "ررنب رلق"‪ ،10‬یر تش عمرش ح ات‪ ،‬یر تش یالنش نا ش‬ ‫برنم‪ .‬پخ ه اش ل تش پیدن نم تن ا ی ت تنن ای نن ت؟ ذیریم ک ا تش‬ ‫ش یرک ک بر ا کرشخ ایدننت ای نن ت ب یم رش ا ارن ع نمرید ی یر‬ ‫شفیق فقیر تمر بگیرت‪ .‬نی تش نیهحرش ا قیمر ب شیحر کحیر (یدف نای ‪ ،‬تر ک‬

‫تفرتر کرش ا کراً اعل م ن هد‪ .‬یم‬ ‫ررش ی یر یم تش یالنش تفرو ا‬ ‫تف ر کرش ر ت قرنش ندنن م‪ .‬تش نیه‬ ‫یم بر ژار تف ر ش یخ ن شنخ ننقًب‬ ‫ن ت) ار رحر ایدنت‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "نیب یرییر"‪:‬‬ ‫یالنش ن ا ش ررش ب نضًو ا حدۀ ناری ر نعًم تنن ن ت ک تش احل یق و حرتث یهگرم پیشحرت عملیر برر نال‬ ‫ی ن شیخ نی قرنش تنن هد‪ .‬تح رۀ نمر تش نیهحرش ه ن ت؟‬ ‫اخ‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫ی تل "کربل" ی نال قدیم تری ی تل یرخ نفغرن رن ن ت‪ .‬بعد نال ی تل "نن ر کرن یهیه رل" نی ب شذ ری ی تل کش ش‬ ‫ن ت‪ .‬نکه ن تش ژنور تعدنت الیرتخ نال نتحرو کش شیرخ تیگر اهومل نتحرو نتحرت ن شیخ نقرات تنشند‪ .‬فلاان حض ش نتحرو‬ ‫ن شیخ تش ژن شیال تش ی تل نمی نند نل بر ننگی برند‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "نیب یرییر"‪:‬‬ ‫ژیر تش ژنور ک نال ارب یرخ ن شیخ برنخ نشن ب کمک حض ش تننت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫نل نمر ارن ژالشت ا رالت‪ .‬هرن تمرم کرشیرخ شن ک ار ا قًن ننورم ایدییم تش بعض نال کش شیر ب ژن نیمیت‬ ‫نمیدیهد‪ .‬ب ژن ب تیدۀ نک ی ترتید ا نگرند‪ .‬ار ننقًب ث ش شن شخ ب پیریالخ ش رندیم ک نال ژارتذ یر برنخ ژن‬ ‫تش نفغرن رن ب ا رف ا‬ ‫تش ارن رحر ندننت‪ .‬ح کش شیرخ ک الی ن یر تنلر شن برنخ ر‬ ‫ییچ‬ ‫ش رندند نال ژن ن ًو ندنن هد‪ .‬یق نفغرنارخ نن "ننقًب" کرتند‪ ،‬بعض نال حلقر تش ررشج نال کش ش ذ هد ک تش‬ ‫نی ا ض و نتحرت ن شیخ ذیدرل ن ت‪.‬‬ ‫ار یم تًش یر شن برنخ نور ژقرخ تنب بخر تنتیم‪ .‬نار ک نش یرخ ار برالیم ب ا رعد یرخ نتحرت ن شیخ نشتحر‬ ‫تنت ایش ند‪ .‬نیهام ار شن ژالشت ا رالت‪.‬‬ ‫برال یم بر کمک یرخ نتحرت ن شیخ‬ ‫ار یم ک نش یر شن برنخ نور ژقرخ تنب ننورم تنتیم‪ .‬نار ک نش یرخ ار‪ ،‬بر تأ‬ ‫نشتحر تنت ایش ند‪.‬‬ ‫نی برعا ژالشتذ ار ایش ت‪.‬‬ ‫سوال رحرنگرش "نیب یری یر"‪:‬‬ ‫نب نل ر ت شن تش ت تشیرفت ن رت برنم‪ .‬نمر ایخ نیید بگ ید ک تش احل ینقع یک ن ر‬ ‫نح مرل تنشت ا‬ ‫اشریش ررش یم ی ت ندنن ن ت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫برنخ یدف کمک کرتن ب ار تش ژنور یک ن ر اشریش ررش اهومل اشریش ن شیخ ی ت ندنن ن ت‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "ن نی ید پریخ"‪:‬‬ ‫ع خ نلعمل ی نب نمر تش برنبر یرتتننت نح ور یب نضًو ا حدۀ ناری ر ه ن ت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫بر نضًو‬ ‫ار نع رنض ااک ش شن کراً ب ن ر ا نمرشیم‪ .‬بر نت رء ب نص ل نح رنم ب کرنات نن رن ی تی‬ ‫ا حدۀ ناری ر ار تمرم تًش یر شن بخر ر نور حیر ژقرخ تنب بخر تنتیم‪ .‬ا ییچگ ن فعرلی شن ک برالذ کههدۀ ب‬ ‫پرین یر اه عل ب تن ار ب ت برند اشرید نمی هم‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "یننهگ پُ ت"‪:‬‬ ‫شن ک تریشی ار ن رتنتش شن ایخ ن هد‪ ،‬ژیر ن ت نمر قرنش تنشت؟‬ ‫نخ‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫نخیر‪ .‬ار ح نال احل ب ت ی برش یخ یم رحر ندنشیم‪ .‬نخ ااک ش یهگرم ح ات تنییت ب الندنن نندنر ند ب ت نار‬ ‫تش شیالیرخ نیل ننقًب نال الندنن فرنش کرت‪.‬‬ ‫سوال رحرنگرش "شیی رال"‪:‬‬ ‫ژیر ت نن نید ی یت تریشی ار ی نشتحر ژنار شن بر کدنم کش ش ررش تثحیت نمر ید؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫شی اعم ل ن ت تریشی ار تحت نرم یرخ ا عرش ب ر ایحرند‪ ،‬لاان ی یت ژنار تر که ن اعل م نگرتید ن ت‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "ن نی ید پریخ"‪:‬‬ ‫ژیر تعلقر ژنار شن بر تش نیر تننت لاوب ذ رشخ نرن نمیشد تعیی کرت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫‪10‬‬

‫‪ .‬رلق یر ی پرهم یر پخ نال غ ا قدش ‪ ،‬نش تأشیخ نریرن نفغرن رن شن "ررنب رلق" نرایدند‪ .‬نار تلچ پ ژن نی "نب رش" پر مطرن "ننقًبی ن" ییچگ ن شنی تش‬ ‫ی ترشی خ ی ار کمرف نل ربق تش ایرن ارتم ی یم بط ش ش م ب نرم نصل نش‪ ،‬یعه ارگ برق ارند ن ت‪.‬‬ ‫نذیرن ی اخ صر قل ب نفغرنار پیدن ن رت‪.‬نی اوم عب بر ن‬


‫ژنار هارش ت ب تند ی ار نمی نن یم تثحیت نمر یم ک کدنم یک نرن حرف ای ند‪ .‬ار ف ر ای هیم ک حدنقل یک ت ژنار‬ ‫برید برنهدۀ بدرشرن برند‪.‬‬ ‫سوال رحرنگرش شیی رال‪:‬‬ ‫تریشی رن نال کدنم ً ح ن رت ای رتند؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫ب تند ک احل ت لید ژن تثحیت نگرتید ‪ .‬ژنار نال‬ ‫ژنار ا ل بر ت هگچ یر‪ ،‬یک ارنیهدنش بدین ارش ی یک بما ت‬ ‫ت هگچ یر ی ارنیهدنش ن رت ای رتند‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "ن نی ید پریخ"‪:‬‬ ‫ژیر ً ح ااک ش تش قلمری نفغرن رن رر ند ب ت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫ار تش نفغرن رن ً ح ت لید نمی هیم‪.‬‬ ‫سؤال رحرنگرش "یننهگ پُ ت"‪:‬‬ ‫رش ناری ر تش کربل‬ ‫یهگرم بریال ههی ینقعر اعم ً ریرن ذ گ یر شن بر تریشی ار ًن ای رالند‪ .‬اأا شی‬ ‫ب اه بی ناهی نمر یمی اش ش شن ایدنتند‪ .‬هرن نقدنا برنخ ًن رر ذ گ یر ص ش نگرفت؟‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫نایدینشم نمر حرفاریم شن بر تقت نهید برنید‪ .‬ار تمرم تًش یر شن برنخ ژن یقت شن نال ت ت ندییم ننورم تنتیم‪ .‬تش‬ ‫ی نیم رعت ب شرنیم‪ .‬نار یق ی نی الارن ب پریرن ش ید تریشی ت یر‬ ‫ن یو ار ا فق ندیم ک ریرن ذ گ یر شن ب‬ ‫ا نفقت نم تند تر ژنرن صرف برنخ ت تقیقب تیگر تمدید نمریهد‪ .‬ژنار پ تش پ تادید ای رتند ک نم ر نیهد تیگر‬ ‫نن یرش ب شهد‪ .‬ب یمی تلیل ب ت ک ک نش یرخ ار احه بر یل رر ذ گ یر ن یوب اطل ب ندنتند‪ .‬ار تر ژرری‬ ‫لحی برنخ نور الندذ ژقرخ تنب یم نا رنر شن ب رش ب یم‪.‬‬ ‫سوال رحرنگرش "ن نی ید پریخ"‪:‬‬ ‫ب نیر ا نذر نمر ب تریشی ت یر نعًم ای رتید ک ذ یر تقرضرخ نرنرن قح ل تنشید‪ ،‬نار نخ اطل ب فعً تش یک‬ ‫احل تیش ت ت قرنش تنشت‪ ،‬ژنار ب ق ل ش رندن یر شن اعطل ای رتند‪.‬‬ ‫جواب‪:‬‬ ‫ار نال تریشی ت یر ک مرن کرتیم ک نخ اطل ب نرن ن ت ار نی ت‪ .‬ار برشیر ب ژنار ذ یم ک نی تش شن ن ت ی‬ ‫ب یتخ ا ش د‪ .‬ناری ری یرخ ک تش ژنور قرنش تنن هد ای ننهد نی ا ض و شن تأ ید کههد‪ .‬نار تریشی ت یر قح ل‬ ‫ن رتند اه یر بمرنهد ی الارن شن ک ر ت تعیی نم ت ب تند‪ ،‬تمدید ن رتند‪.‬‬ ‫تش شنبط ب نی ا ض و ایخ نیم ب یک ا ئلب تیگر نی تمر بگیرم‪ .‬ا تر حرال ژقرخ تنب ا أ رن تش ر ی‬ ‫ک ی ن شم‬ ‫ت ق اهع ن ت ا ق ذرتید ب ت‪ .‬با ر ایح ت نذر نی ا تر ر ت شن تش ژنور نی رت نمی رت‪ .‬تریشی‬ ‫پ لیخ ترنفیک شن ب ت تنن ذ ب ت ک ایخ نید ا تر شن تًن کهد‪ .‬نار نی ا تر یک یر ب ت ک نال ا نیت‬ ‫تییل ارتیک برر شتنش ن ت‪ .‬یر نحرید ن رال ایدنت تر ا تر ا شت تًن قرنش بگیرت‪ ،‬نف ین بر نیهام ‪ ،‬ا تر تنشنخ‬ ‫یر ناری ر قرنش تننت‪ ،‬بهربری‬ ‫نمحر پلیت تییل ارتیک ی بیر نضًو ا حدۀ ناری ر نی ب ت‪ .‬تش تنرل ا تر نخ‬ ‫یر ب نی برشیر ذ ب تند ک ا تر نی الیر تعقیا قرنش‬ ‫ییچ خ حق تًن ژنرن ندننت‪ .‬ب ق ل تشی ش‪ ،‬احرفیی‬ ‫تنشت‪.‬‬ ‫نشذرن یرخ ناهی ار ههد ار قحل پیشهارت کرت ب تند تر ا تر یر نال رف اه بی بر صًحیت څرشندیخ بدشق ن ت‪.‬‬ ‫ا أ رن یر بر نی پیشهارت ا نفقت ن رت ب ت‪.‬‬ ‫************************‬ ‫پخ نال ژن‬

‫ا رححب نای شن ههد برش ر نند ی ا‬

‫ژنرن بر ارشکر الشت‬

‫تحلیلگر تف ر "کش ررش " یًتیمیر ر تیری‬ ‫شنگ کرت‪ ،‬ژنرن کهرش ذانن ب ر فری شفت‪:‬‬ ‫"بل ‪ ،‬نای ژتم رت نخ نی ت‪ .‬ی نیرشنن ن دًل ای هد ی ای نند نال ا قعیت یرخ نراهر ا ب ر ب بدش ژید‪".‬‬ ‫ر تیری شنپ شیرخ صححت یر بر "ژشتی م" ی "ننرشنی ت"‪ ،‬ن ًعر نف ر ناهی بخ شی ی ر ر اهربع شن ک‬ ‫رشن ی برنیش یرت ب ت ذرف ی ک ربچب یرتنن شن بر ص حر نمرش بهدخ ند تش اقربل ر ت ذاننت‪ .‬تش ص حب‬ ‫ترال عه نن شنپ ش ژیهد شن ب نر ح ذیل ن نت‪" :‬علل یر ب ق ل ش یدن یر ناری ر نتیل تنب "‪ .‬تش ژغرال نی ب‬ ‫تحلیل اقدارت بعض نال ا ر ل اام پرتنرت‪:‬‬ ‫یر شن قحً نال الیر تعقیا ب تن بر رحر رر ب تند‪ ،‬پخ نی ب کدنم تلیل نال بدشق ندن نال رف‬ ‫"‪ .۴‬تش ص شتی‬ ‫اه بی پ لیخ نفغرن ی یر یم ع رکر ق نخ بحرخ کش ش ا ح و نش نا هرو یشالید ب ت؟‬


‫‪ .۰‬هرن یر ب ننرشۀ پ لیخ ترنفیک ا تر شن ت ق تنت ب ت؟‪ 11‬ژیر نی ت ت ی پره ند ب ت؟ تر ید ب ت؟ ژیر ر ح‬ ‫ههی ب ت ن ت؟ هرن تریشی ار شن ب تنرل ا تر ن رال تنت؟ هرن ر ی صدن ی هورل برپر ن رت؟ ژیر تریشی ار نی شن‬ ‫بر ً ح تادید ای رتند؟ ژیر نی نن یرش نی اًقر شن تننت؟ تلچ پ ن ت ک تشی ش تش نی شنبط ه نیر تنشت؟‬ ‫اه بی څرشندیخ ب بخ شی رحر تنت ب تند ک نال تشی ش ااک ش تحقیق بعمل ژیشت نند‪ .‬بخ شی بًفرصل نال ت ین‬ ‫ب ت تر بر تحقیق ااک ش نی شن ژنهر ب رالت‪ .‬ت ین تش حرلی تید ایشد ههدنن عًقمهد نی ت یعد تنت ب ت ک‬ ‫ر ن‬ ‫‪12‬‬ ‫ن هرت شن ب نی ر نید تنت‪.‬‬ ‫یر ک حق اعم ل ب‬ ‫‪ .۱‬اح یر ب خ یر ک تش نتر ی تل بد ت ژاد ‪ ،‬ه اعه ایدید؟ بخر ر کدنم یدف‬ ‫ی ی ایریت بر ر ت بورخ نیشن ی ن هرت‪ ،‬ننیری ک برنخ ر نال ژن ن رت ایش ت ذرف ب ت؟ نرید یر ق د تننت‬ ‫‪13‬‬ ‫تش ی تل بیش ر نال ادت ک نی ت نن ت برق بمرند؟‬ ‫شخ صححت ای رت ت ذ ی تش ایل نخ ب ت ن ت؟ ایخ ن ت نشرن بدید‬ ‫‪ .۱‬هرن یر تش نریو نال ریق تشینال‬ ‫ک ارت تلیرخ ن ت؟ دخ ب تن نیضرو شن یه ال تش نمی رت؟ بریش تننت ک ییچگ ن ینقع نخ بر نی شخ نمیدید؟‬ ‫رش ناری ر تش برنبر ایشنرلی ت یر خهرنن ن رتند تر برًخ حرتثب‬ ‫‪ .:‬هرن ییچ خ نال تییل ارترن ی ارا شی‬ ‫شخ ریرن‬ ‫بر پی ر تنب‬ ‫ااک ش شینه نندنر برنهد‪ ،‬ژنرن نشالیرب ی ت یر کرت برنهد؟ ارن م اشریعت ترب‬ ‫ب نی حرتث ل ذیرخ ص ش بگیرت‪ .‬نریع ن ت ک ررنم‬ ‫رش ناری ر عمدن ای نید تر نال ت‬ ‫تننت ت ذ ی‬ ‫تنب ر نیش کرت ب ت تر ر ی صدنخ الیرت بر پر نش ت‪ .‬اگر نل تش نیهور ن ت ک ژیر نی ررنم تنب ن ت ک تش برشۀ‬ ‫‪14‬‬ ‫ههی ا ریل ت میم ایگیرت؟‬ ‫‪ .۱‬نرکت ع رکر بحرخ ی نف ر نا ش ناهی تش نی ا ض و ناریت ضعی ن ت‪ .‬هرن ا یل نعحب ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫یهگرم حرتث تش ی تل "کربل" حض ش ندننت؟ نف ین بر ژن نی تش رش ناری ر نی ب نیر نم ر شت؟‬ ‫‪ .۱‬تریشی ت یر ک ی هد؟ غرلحر ژنار برید ننخرص برنهد ک برنخ ن رنخ یک ی ی ب ررص ن خدنم ند ب تند‪ .‬هرن‬ ‫ژنار شن ییچ خ نمی نند بشهر د؟ تعوا "ژشتی م" شن ینقعر ای نن تش کرت یق نی ایگ ید‪" :‬ژنار ر ت شن شفقرخ‬ ‫بحرالدین باعث ا نرایدند‪ ،‬نار نیه نی حیر ندنشت ژذری ندنن هد‪ .‬نای نی نشرن ایدید ک نال ار باعث رحر‬ ‫ندنشت‪ ،‬تش حرلی غرلحر ر ت نی یدنیت نعدنم یخ شن تنت ن ت‪".‬‬ ‫ک ر ت‬ ‫‪ . ۰‬هرن یم تریشی ت یر ب ق ل ش رنید ندند؟ ر ب ‪ ،‬فرض کهیم ک حرف نای شن تش ا شت ژن تریشی‬ ‫شن برنخ بیرن نرنیط ب اه بی پ لیخ ت لیم کرت ب ت ی ت ندنن ن ت‪ .‬نار پخ نال یو م یق ی ت ین تنرل نتر‬ ‫ذرتید تی ت نال تریشی ار صرف الرم ب تند‪ .‬ب کدنم تلیل نی ژنار شن نال بی برت؟ ژیر نی ژنقدش تش یضعیت هگیدن‬ ‫قرنش تننت ک نمیدنن ت ه ای هد؟‬ ‫‪ .۹‬هرن عملیر ااک ش شن څرشندیخ پیش ا برت ن "نذ ر"؟ نرید ب تلیل ژن تش ش نتنشۀ "نذ ر" نخ یفرتنش ب‬ ‫تر ک ی ن تیک ب اشریشی ار‪ ،‬ریشخ قرنش تنشت‪ ،‬تش حرلی ق ارندنن څرشندیخ شن تی ت نای ت ین ب عاد‬ ‫تنش ن ت؟ حرتث نخ ک بر یر نت ر نف ید یک ا ئلب ریل ح ر ن ت‪ .‬پیشحرتن ژنرن ای نن صرف ب یک نخ‬ ‫ن تیک ی اع مد ینذانش کرت‪.‬‬ ‫یر تش ی تل "کربل" قرنش تننت‪ ،‬نای کور ب ت؟ هرن‬ ‫اد الارن ک‬ ‫رلا ن ت بدننیم ک‬ ‫‪ .۴۸‬شییامرف‬ ‫ناری ری یر نم ت نن هد بر یخ نشتحر بگیرند؟ نمی نن ت ش کرت ک یو م ب نتر ی تل بدین او ال نی ص ش‬ ‫‪11‬‬

‫‪ .‬ب نیر ا ‪ ،‬نل " تحلیلگر " نا ش ن خحرشنت حدنقل عویا ب نیر ایر د‪ .‬تش تمرم کش شیر‪ ،‬ه ک هک‪ ،‬ه ب ش ‪ ،‬ه ضعی ی ه ق خ تییل ارتار ب ق ننی کش ش‬ ‫رنء‪ ،‬نرشاتنفیریر‪ ،‬ا شرشیر ‪ )...‬شنیهمر ی یدنیر اأا شی ناهی ( اخ صر پ لیخ ی ترنفیک‪ )...‬شن ن رعت ی شعریت‬ ‫ای برن د نح رنم ایگاشنند‪ .‬تییل ارتار ( اهومل‬ ‫ایهمریهد‪ ،‬اشری بر ژن یدنیر ی شنیهمر یرخ اه بی ناهی ن ل عم ا تنن ی برنخ نعرتۀ نیم ن مرع تش یک اقطع الارن ی ا رن اشخ ضریشخ برنهد‪ .‬تش عی‬ ‫حرل تش ص شتی تییل ارتار ی ر ر پر نل نمریهدذ یرخ تییل ارتیک بر ادنرلب صری ی ژن رش تش نا ش ی ی خ ی تییل ارتی ر یش ا ن ن ند حق تنشند اطربق ا نذی‬ ‫که نن ی ن یرخ بی نللمل بر ننرش ب ا نیت تییل ارتیک نال ن رعت نینار اه بی کش ش ای برن ر ت تنشخ نمریهد‪ .‬تش ریرن ینقعب ا شت بحا‪ ،‬یر نتیل تنب ب اثربب یک‬ ‫تییل ار بر تورب کراً تش ه کر نرً ی نح رنم ب اقرشن عم ا کش ش ای برن برق ارند ب ت‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪ .‬تش نی ا شت ت ضی ذیل نال رف ن ی هدذرن ک رب نشن ذرتید ن ت‪ " :‬تمرم ک نش یرخ بعدخ اأا شی ن شیخ تش شنبط ب ت ر ب ن ریج تحقیقر ی یر‬ ‫حقیقت نال نفغرنار بر ررا ن اطلق نفغرنار ا ن ایشد‪ .‬تش ه شخ ‪ ۴۹۰۸‬پخ نال برکهرشخ نای ی ب قدش ش یدن ننخرص دید‪ ،‬بخ شی کهو ریخ‬ ‫یم تنن‬ ‫شن ک حریخ ثحت ریرن تحقیق نال تشی ش ا تر نتیل تنب ب ت ی برید تش ژشنی یر ا ت ایح ت تش نر یرش نی‬ ‫نم ت ی نال ا یل نتنشۀ ناهی ر ن ت تر ک‬ ‫قرنش بدید‪ .‬ا یل نتنشۀ ااک ش ت ت یریش شن برً نندنر ذ ب ت‪" :‬ن ت ار ییچ هی خ تش ا شت ق ل تنب ی ت ندنشت‪ .‬ییچگ ن نثرخ برق نمرند ن ت‪".‬‬ ‫‪13‬‬

‫ربرش‬

‫" کب ‪ .‬ب ‪ .‬بب ‪ .‬ناریبت ببطح ی ریرلیرتنالننب بب نیبر ایر ببهد‪ .‬نشن بب اطرلببا بدیهگ نب صببرف ای ننهببد‬

‫‪ .‬ب نلارخ اطببر ح نبد نال ببرف ابأا ش ی "تحلیلگببر" تف بر "کشب‬ ‫نبارار شن تش قضیب ق ل نتیل تنب نف نیش تیهد‪.‬‬ ‫رن پر یر ننیرخ نال نی قح یل شن تش ب خ کرش ر ت ذانن ب ت نل نار اعه ژنرن نمیدیبد کب نی ق بد ارنبدن شن ببرنخ ابدت الیبرتخ تش‬ ‫یر بر ی کریم تندنن‪ ،‬یر شیخ پر ‪ ،‬ح‬ ‫نیه‬ ‫ری تش ر تننت‪ .‬یم ایدننهد ک نکثر برنهدذرن کش شیرخ غرب شیالنن ی تی برش پخ نال صرف غان تندننارخ ر ت شن بر بر ا ن یهد‪.‬‬ ‫رش ناری ر تش کربل ی نال اوا تری عمرشن ب ت‪ ،‬یر ی ان ای نن ت تش ص ش ل یم ح نریش بگیرت ی تش ص ش ترنکم کرشیر ح ب نبا شن تش ژنوبر بگاشننبد‪ ...‬بهبربری‬ ‫ن دًل ژقرخ "تحلیلگر" شن ا دخ نم پهدنشم‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫نمیدننم‪ .‬پخ نال ر نندن نل پهوم "تحلیلگر" ف شن پ ایحرخ ک ت ری فریهگ ایرن ناع نشیپرخ غرب ‪،‬‬ ‫‪ .‬تش نی ق مت نی "تحلیل یرخ" اأا ش "کش " شن تش ر ش ت‬ ‫نشیپرخ نرق ی ر ر کش شیر هقدش ری ی ح ر ای نند برند‪ .‬نیل‪ ،‬تش کش شیرخ غرب ک عهعهب ارت رًشخ ادتار ن ت ب تأشیخ یرت ند ن ت ب نیریر النرن ینقعر یم‬ ‫(الندذ ر ص ) نال قحیل‬ ‫نح رنم ذانن ایش ت‪ .‬تیم‪( ،‬هی ی تش نی شنبط نرید اام ر برند) عحرش نال احدیتیت ی ح امه عیت حق ادنرلب غیر تش نا ش الندذ نخ‬ ‫شن اطربق ب‬ ‫یر ‪ ،‬اعی بیت‪ ...‬ننخرص ا برند‪ .‬بهربری ای نن نذعرن کرت ک یم ر تنب ههی تشر ن‬ ‫ار ‪ ،‬بیمرشخ‪ ،‬اهشب نژنتخ ی ق ا ‪ ،‬تعلقر‬ ‫حق الندذ ر ص کرت برند‪ .‬نتشن نیهگ ن ر صیر برنخ نیل ر ر فریهگ یر نح مرً کرش اش ل برند‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫کش شیرخ اق دش ارن (اخ صر ک ‪ . .‬ب ‪ . ،.‬ژخ‪ .‬نخ‪ ،.‬ا رت (ن رن یل)‪ ،‬م‪ .‬ژخ‪۱ .‬‬ ‫‪ .۱ .‬بر تش ن یر تننت فعرلیت یرخ ناریت اخ ی تحت پرتۀ نح یرخ ر‬ ‫(ننگل رن) یغیر ) " تحلیلگر" "کش ررش " ک ‪ . .‬ب ‪ .‬نال کور ایدنن ت ک یمی نخ ژار نعحب ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬ب ت ی ن کخ تیگرخ‪ ،‬ک ی "تحلیلگر" ی یم رشننش تش‬ ‫برشۀ یخ نرید ح حد یم نمی تند !؟‬


‫ذرف برند‪ .‬ت ین ییچگر ا قًن ت ت ب ههی یک نقدنا الت نمی نن ت‪ .‬نی بدنن اعه ن ت ک نی بر نای تش‬ ‫تمر ب ت‪ .‬نرید نای ایدنن ت ک ه هی خ نت ر ر نید نف رت؟ ژیر نر طرف یر تحری نال رف نای نح ت؟ تش‬ ‫نیه ش برید ب یک نل نب تنت‪ :‬نی ب نی کرش ه ضریش تننت؟‬ ‫‪ .۴۴‬شینیت "ننرشنی ت" ک حرتثب ااک ش شن "عملیر اخ " ‪ .‬ژخ‪ .‬نخ‪ .‬ایدنند هقدش ای نند دخ برند؟ بیر ید ر ت‬ ‫شن تش رخ ناری ری یر قرنش تییم‪ ،‬برالخ نشالش ژنرن تنشت‪ .‬یق ت تنشنخ ن ه بر ا ق ک ناریال نای تش تیلت‬ ‫کًی یر شن‬ ‫ب ن ًعر اام تنشخ‪ ،‬بل ای نن ن‬ ‫تنشت ن ‪ ،‬نی بدنن اعه ن ت ک ت ن تهار ت ر‬ ‫ژنط شی بخ نی بحرکت بیریشخ ی پری یرخ یر شن ن تهار تش نفغرن رن نتنش نمری ‪ .‬تش عی حرل تأثیر یر‬ ‫نفغرن رن تش برنبر‬ ‫ا ئل شن برنخ نیورت نف رش عرا نی نحرید طح ذرفت‪ :‬ذ یر نی ن ت برر شت شایم کم نی‬ ‫نمریهدذرن نضًو ا حدۀ ناری ر‪ .‬نار نذر قح ل کهیم ک نی یک "عملیر اخ " ب ت ن ت‪ ،‬تش نی ص ش ناریت پر‬ ‫رطر‪ ،‬پر ر ی صدن ی ر ن ژل ت ب ت ن ت‪ .‬اگر شینیت ااک ش شن نحرید کراً شت کرت‪ .‬تش عی الارن ع خ نلعمل‬ ‫نای شن تش نی شنبط نی ای نن تش کرت‪ .‬ب نیر ایر د ک ق مت الیرت نیریر "ننرشنی ت" صحت تنشت‪" .‬نشتی م"‬ ‫نی عمً یمی ذ یر شن تأ ید ای هد‪".‬‬ ‫نب ن تش الیرت‬ ‫ر تیری پخ نال ن ن نی یم په ل نش شن کهرش ذاننت‪ .‬کراً نرشنحت ند ب ت‪ .‬نل یرخ ب‬ ‫برق ارند ب تند‪ .‬نار نذر بر شینیت "عملیر اخ " ناری ری یر ا نفقت ن ت ک ب تلیل ع خ نلعمل ندید ی غیر‬ ‫نلار نب تنت‪ .‬ای نن ت یر ینض ح نتث شن اشرید کرت‪.‬‬ ‫ا رقحب نای ب پیریالخ نر ید‪ ،‬ای نن ب یریک نی‬ ‫یر شن‬ ‫ب ن ثهرخ صحهب نریر‪ .‬نی صحهب نریر ب العم ناری ری یر برید هگ ن ایح ت؟ نح مرل نیه ژنار ژذریرن‬ ‫"قربرن " کرت برنهد کم ن ت‪ .‬ینض ن ت ک نای ب ییچ قیم نخ ر ب ی تل نم ژاد‪ .‬پخ کدنم نقدنار شن نی ا‬ ‫ت نن ت شیخ ت ت بگیرت؟ ک شن ب عه نن بحرنلدی برعا ب تریشی ت یر ایدنت ی بدی ترتیا ننرش ایر رند ک نی‬ ‫اطیع ن ت؟ تیش نال نا رن نی ت ک نح مرً فر رم یرخ تیگرخ ک نال قحل ژارت ند ب تند ب نای پیشهارت ند ب تند‪".‬‬ ‫نلار ی نبارار ب ل ذیچ ند ب ت ی ح تل بدخ برنیش ت ت ایدنت بر ر ت ذ ت‪" :‬‬ ‫ر تیری تش حرلی نال نیهام‬ ‫کًی تش ت ت ک ن ت ی اام نی ت ک ک ژنرن حرکت ایدید‪ ،‬برید ذ ت‬ ‫ه برالخ یرخ‪ !...‬صرف نیر نال نیه ن‬ ‫رلمرن ‪ ،‬یقیحرن ‪ ،‬رکشرن ی ناریت نیطرن ب ت ن ت‪.‬‬ ‫ک هرشی خ نی عملیر‬ ‫نذر ا نیهام شن تش شنپ ش ر ت بگهورنم رلا ن ت ع خ نلعمل نی رته هگ ن ر نید ب ت؟ ژیر ن ن یرخ ارن تش‬ ‫"ارک " تش ر نیهد کرت؟ بًترتید ک هورل برپر ر نید ند‪ .‬پخ شن حل هی ت؟ نرید با ر برند ییچ هی ن ن‬ ‫نش ت؟‬ ‫ب نشتحر نح مرل نای بر ناری ری یر ا مرک نگرتت‪ ،‬تش نی‬ ‫تش ص شتی تش ا ئلب ب ق ل ش یدن تنب ت‬ ‫ص ش "ارک " شنپ ش شن رت ذرف ژنرن بر ا لت "قُ ش " ر نید کرت‪ .‬شنپ ش شن ب اثربب یک تن رن پ لی ی‬ ‫هر ک اعم ً یهگرم ت ری بعد نال غانخ هرنت ایخ ننهد ر نید پهدننت‪ .‬نار نذر ن ن ن ت ک نای ن هت ‪ .‬ژخ‪.‬‬ ‫نخ‪ .‬ن ت‪ ،‬نیه رش هورل برپر ر نید کرت‪ .‬هورل عییم ! بر تعوا نل ر نیهد کرت‪" :‬نی هط ش نا رن تنشت؟ نخ‬ ‫ناری ر برژاد ! بر ک ک تییل ار یر‪ ،‬نف رنن ک ‪ . .‬ب ‪ .‬ی اشریشی ح ب ار نال‬ ‫تیم تش کش ش تی ت‪ ،‬ر‬ ‫ن تیک کرش ای ههد‪.‬؟ !"‬ ‫غرلحر برید بر ژار "تف ر" (یدف نی رته ن ت) اش ش کهم‪ ،‬ی فعً ییچ هی خ نه ی م‪ ".‬ر تیری ک ربچب یرتتننت نش شن‬ ‫ب ی ت ش شن بطرف گر تشنال کرت‪...‬‬ ‫‪ ...‬تعوا ژیش ن ت‪ ،‬اگر تن رن ااک ش ب الیتخ ب برت فرنا ن یرت ند‪ .‬ناری ری یر ب تلیل نراعل ا نخ ن هد‬ ‫ر ی صدن خ الیرتخ شن بلهد نمریهد ی ب نش رل یرت تننت یرخ ش م نک ر کرتند‪ .‬تش اطح عر غرب ا ض و ااک ش‬ ‫نی ب کدنم رحر تنغ احدل نگرتید‪ 16.‬تلیل نیهام تش ه ب ت؟ ژیر ای نن ذ ت ک تلیل ژن صرف تش ژن ب ت ک تنیر شن‬ ‫کًی شن تش ژب پهارن‬ ‫ح نتث ر نی تیگر اثً ننقًب ضد نر تش نیرنن فرن ذرفت ؟ یر ک ب یرش ایخ ن ت تر ن‬ ‫نمرید؟‬ ‫نمریهدذ تییل ارتیک نضًو ا حدۀ ناری ر تش کربل برنخ رلیرن ا مرتخ بدین یر برق ارند ی تعدنت تییل ار یرخ نی‬ ‫کش ش کریش قربل اًحی یرفت‪ .‬ب‪ .‬ژا څ ب حیا نرشا تنفیر رش تش کربل تعیی ذرتید‪ .‬ادت بعد ب نی ادنل‬ ‫یالنش نا ش ررش ب نرم "تقدیر ب ش " شن ت ی نم تند‪.‬‬ ‫یک ی پخ نال ار تنب ‪ ،‬بخ شی ب رر ر نن رن تش ضیرف تش ی نال رش ررن یرخ کش شیرخ غرب‬ ‫رش ناری ر تش کربل ب نرم هرشل ژاد‪ .‬نی ب بخ شی ذ ت ک‬ ‫قرنش تننت‪ .‬تش ژنور ن ت نی یمرن نف ر نا ش ناهی‬ ‫بر عه یری ک یالنش نا ش ررش ب نضًو ا حدۀ ناری ر تش برشۀ اشریشی ن شخ‬ ‫نخ ر نی ییچگ ن نشتحر‬ ‫نبرنال تنن ن ت ندنشت‪ .‬هرشل بر کم ر نف یت ب ت‪" :‬نی یم یر ت ن ت‪ .‬بچ یر تش یننهگ برالخ یرخ ر ت شن‬ ‫پیش ایحرند‪".‬‬

‫‪16‬‬

‫‪ .‬نیهور برال یم اعل ار " تحلیلگر " نرق ب نیر ایر د‪ .‬نریدنن عیه نی تش ژن نیرم تش کش شیرخ غرب اهومل فرنن ی ننگل رن ب ر ایحرتند ع خ نتعرخ "تحلیلگر" شن‬ ‫نبرنال تنن هد‪ .‬ژنار تأکید کرتند ک رحر ار تنب برنخ ههد شیال ر البرنار ب ت ی نال شیخ ص حر نیل اع حر تری شیالنرا یرخ نی کش شیر ب عه نن یک رحر تنغ تیش نم‬ ‫ند‪.‬‬


‫ررت ذ ت" ییچ ن و ژالشتذ ی ت ندنشت‪ .‬بیر به نیم‪ .‬ی شن‬

‫بخ شی تش حرلی نی شن ژشنم ا‬ ‫ت ه تأثیرخ تننت؟"‬ ‫هرشل بر تأثر ژ کشید‪:‬‬ ‫‪17‬‬ ‫"ارن نال نیهور بر ته یل شتح ب کش ش ب لی یر ای ر هد‪.‬‬ ‫نتنا تنشت‬

‫‪17‬‬

‫‪ .‬کش ش ااک ش تش ح‬

‫ار ک خ ناری رخ ه ب ا قعیت تنن بر برنالیل‪ ،‬پرشنذ نخ‪ ،‬نش ه ری ‪ ،‬هیل ی پیری یم رحد ب ت ی پری خت ژن نار‬

‫ینقعب ااک ش برًخ‬

‫کرخ نرم تنشت‪.‬‬


‫فصل پنجم‬ ‫‪1‬‬

‫قیام در هرات‬ ‫اولین خونریزی‬ ‫تعداد مجموعی متخصصین شوروی در اخیر بهار ‪ ۹۱۹۱‬به اضافه تر از دو هزار تن رسیده بود‪ .‬این متخصصین به افغان ها کمک‬ ‫می نمودند تا از درختان سیتروس و زیتون در مجموعه های زراعتی که اتحاد شوروی آنها را در نزدیکی جالل آباد ساخته بود‬ ‫حاصل بردارند‪ ،‬در پوهنتون کابل‪ ،‬انستیتیوت پولی تخنیک و تخنیکم ترمیم موتر (مشهور به "جنگلک"‪ -‬غ‪ .‬ج‪ ).‬درس می دادند‪ ،‬در‬ ‫تفحص منابع گاز در والیات شمالی افغانستان کار می کردند‪ ،‬تولید کود کیمیاوی را در مزار شریف ایجاد می نمودند‪ ،‬به حیث‬ ‫داکتران طب و مشاورین در دوایر دولتی و ارگان های حزبی ایفای وظیفه می نمودند‪.‬‬ ‫برخالف نظریات م وجود‪ ،‬نمیتوان ادعا کرد که تمام مشاورین شوروی که به افغانستان اعزام می شدند افرادی بودند کودن و سرتمبه‬ ‫که افغان ها را با زور و فشار وا میداشتند تا از همه کارهای شوروی ها تقلید کنند‪.‬‬ ‫مشاورین با در نظر داشت تحصیالت‪ ،‬شعور‪ ،‬اخالق و فرهنگ انفرادی (یا عدم موجدیت آن)‪ ،‬تخصص و وظیفه شناسی‪ ،‬اشخاصی‬ ‫بودند مختلف‪.‬‬ ‫در میان مشاورین کسانی هم بودند که سفر به افغانستان را سزای الهی میدانستند‪ .‬این دسته مشاورین غالباً در منازل یا آپارتمان‬ ‫خویش می بودند و گاه گاهی به بازارها برای خریداری سر میزدند‪ .‬آنها نه به انقالب عالقه مند بودند‪ ،‬نه به اصالحات و نه هم به‬ ‫افغانهای که باید به آنها مشوره های معین میدادند‪ .‬آنها از همه چیز هراس داشتند‪ :‬از غذای ناپاک‪ ،‬از افراطیون مذهبی‪ ،‬از خاکبادی‬ ‫که به هر سو رخنه میکرد‪ ،‬از فریب خوردن ها در بازارها‪ ،‬از دسیسه ها از طرف شبکه های جاسوسی (از متن روسی چنین بر می‬ ‫آید که هدف باید شبکه های جاسوسی خود شوروی باشد ‪ -‬غ‪ .‬ج‪ ،).‬از راپور رسانی هم مسلکان‪ .‬آنها همه سو خطر را میدیدند‪ .‬پس‬ ‫از ختم میعاد تعیین شده یا به اصطالح "قرار داد های کاری" که میعاد های مختلف داشتند‪ :‬کسی سه ماه‪ ،‬کسی شش ماه کسی یک‬ ‫سال و کسی هم حتی دو سال را باید سپری نموده و خدا را شکر کرده به شوروی بر میگشتند‪ .‬احساس این اشخاص پس از رسیدن به‬ ‫وطن اگر قهرمانی نبود پس خوشبختی دقیقاً آنرا میتوان نامید‪.‬‬ ‫در میان مشاورین‪ ،‬مفت خورانی معلوم الحال نیز بنظر می رسیدند‪ .‬اینها از چانسی که زندگی در اختیار شان گذاشته بود استعداد و‬ ‫مهارت های خارق العاده ایرا برای پولدار شدن از خود نشان می دادند‪ .‬بطور مثال آنها ده پوستینچۀ افغانی را به شوروی می‬ ‫فرستادند یا با خود انتقال میدادند و با پول های بدست آمده به سادگی موتر "آرزو" ژیگولی‪ 2‬را خریداری می نمودند‪ .‬همه اشیا و‬ ‫اسبابی که در شوروی آنوقت قلت آن به شدت محسوس بود بخوبی مورد خرید و فروش قرار می گرفتند‪ :‬رادیو کسیت ها‪ ،‬پتلون های‬ ‫کوبای‪ ،‬زیر پیراهنی های زنانه‪ ،‬تکه های ناب‪ ،‬سنگ های نیمه عتیقه‪ ،‬ساعت های الکترونیکی‪.‬‬ ‫اما رویهمرفته‪ ،‬از روی انصاف باید گفت که اکثر مشاورین در افغانستان اشخاصی بودند زحمتکش‪ ،‬صادق و وظایف سپرده شده را‬ ‫طوریکه می توانستند و در سطح که یاد داشتند اجرا می نمودند‪ .‬البته این مالمتی مشاورین نبود که آنها هر مسئله را از دیدگاه‬ ‫"شوراها" می دیدند‪ .‬این مشاورین که نسل دوم و حتی سوم سیستم شوراها بودند با چیز دیگری جزهمین سیستم آشنائی نداشتند‪ .‬اینها‬ ‫با شیر مادر شیوه های ادارۀ زندگی را به رقم شوراها آموخته بودند‪ ،‬و از همین شیوه ها در همه عرصه های زندگی‪ :‬حزبی‪،‬‬ ‫کمسمول‪ ،3‬اتحادیۀ صنفی‪ ،‬تولیدی‪ ،‬نظامی‪ . . .‬مشاورین وقتیکه دهاقین افغان را معتقد می ساختند تا چیزی را مشابه "کلخوز ها"‪ 4‬در‬ ‫کشور خود ایجاد نمایند‪ ،‬این نه بخاطر آن بود که آنها بد یا بی رحم بودند‪ ،‬دلیل آن صرف در آن بود که اینها چیز دیگری را برای‬ ‫سازماندهی تولیدات زراعتی یاد نداشتند‪.‬‬ ‫مشاورین با غرور به "باالها" ارقام "درشت" را راپور می دادند چون در کمسمول و اتحادیه های صنفی که آنها عضویت می داشتند‬ ‫همیشه همینگونه بود‪ .‬مشاورین در قطعات نظامی "اتاق های لینین"‪ 5‬را با جریده ها‪ ،‬روزنامه های مصور دیواری و عکس های‬ ‫رهبران حزبی ایجاد می کردند بخاطر آنکه در هر تولی اردوی شوروی اینکار معمول بود‪ .‬آنها حتی فکر آنراهم به خود اجازه نمی‬ ‫دادند که در افغانستان به جز حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬حزب یا سازمان سیاسی دیگری می تواند وجود داشته باشد‪ ،‬چون خود در‬ ‫سیستم یک حزبی و "مرکزیت دیموکراتیک" متولد و بزرگ شده بودند‪ .‬سیستم مذکور به اساس اصل افقی ایجاد گردیده بود و هر نوع‬ ‫عدول از آن شدیداً مجازات میشد‪.‬‬ ‫بسیاری از آنها صادقانه به ایدیال های "انقالب ثور" باور کرده بودند‪.‬‬ ‫پدیده هایی از قبیل آزادی‪ ،‬برادری‪ ،‬برابری‪ . . .‬در کشور خود آنها (اتحاد شوروی) دیگر به خاطره نویسان‪ ،‬کتاب ها و افسانه ها‬ ‫سپرده شده بود‪ .‬اما در اینجا‪" ،‬انقالب" کرده بودند‪ ،‬همینکه از لخک دروازه خارج میشدی مبارزۀ کهنه با جدید و روشنی با تاریکی‬ ‫را مشاهده میکردی‪ .‬شعارهای مرگ به بردگی! زنده باد آزادی! همه سو به چشم میخوردند‪.‬‬ ‫مشاورین شامگاهان پس از ختم کار و نوشیدن پیک ودکای روسی اکثراً با عالقمندی آهنگ آتی را سر میدادند‪:‬‬ ‫‪1‬‬

‫تحلیل و ارزیابی عینی و واقعبینانه نشان میدهد که وقایع اواسط مارچ ‪ ۹۱۹۱‬در هرات یک قیام مردمی اهالی غیور و وطنپرست این والیت باستانی افغانستان بوده است‪ .‬در نتیجۀ‬ ‫این قیام خود جوش و بزرگ‪ ،‬مردم ضربات محسوس و بنیادی را بر پیکر رژیم کودتاچیان "خلق" و "پرچم" و حامیان شوروی آن وارد نمودند‪.‬‬

‫‪2‬‬

‫‪ .‬موتر مذکور در کشور ما بیشتر به نام "الدا" مشهور است‪ .‬اتحاد شوروی سال ها قبل انجن این موتر را از کارخانۀ موتر سازی (‪ - FIAT‬ایتالیا) خریداری نموده بود‪.‬‬

‫‪3‬‬

‫‪ .‬هر عضو حزب کمونیست اتحاد شوروی قبل از پذیرش به حزب به صورت حتمی باید چندین سال را در سازمان جوانان متعلق به حزب یاد شده که آنرا کمسمول یاد میکردند‬ ‫سپری میکرد‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪ .‬این اصطالح در زبان روسی ترکیبی بوده و از دو کل مه کولیکتیف (اشتراکی‪ ،‬دسته جمعی) و خوزیایستوه (اقتصادی) بوجود آمده است‪ .‬اتحادیه های بزرگ دهاقین را برای بهره‬ ‫برداری از زمین های زراعتی به نام کلخوز یاد میکردند‪.‬‬ ‫‪5‬‬ ‫ال جلساات‪ ،‬گاردهم آئای هاا‪ ،‬مالقاات هاا و کنفارانس هاای اعضاای حازب یاا‬ ‫‪ .‬خلقی ها و پرچمی ها به اینگونه اتاق ها "اتاق هاای تناویر سیاسای نیاز میگفتناد‪ .‬در اینگوناه اتااق هاا معماو ً‬ ‫کمسمول (یا برای آنها و به اشتراک آنها) دایر میگردید‪ .‬اتاق های ماذکور مملاو از ماواد مصاور‪ ،‬صاوتی‪ ،‬فلمای وغیاره در باارۀ فعالیات هاای ایادیالوژیکی حازب کمونیسات شاوروی در‬ ‫گذشته‪ ،‬حال و پالن های آینده میبود‪.‬‬


‫" قافلۀ ما به پیش‬ ‫پرواز کن‪،‬‬ ‫در کابل توقفی کن‪،‬‬ ‫ما راه دیگر نداریم‪،‬‬ ‫در دستان ما تفنگ است‪".‬‬ ‫از مشاورین (مذکور) بیشتر از آنچه یاد داشتند کاری دیگری ساخته نبود‪)...( .‬‬ ‫مشاورین بیش از هر جایی دیگر در قوای مسلح افغانستان مترکز گردیده بودند‪ :‬جنرال ها‪ ،‬ډگروال ها و جگړن های شوروی در‬ ‫عقب هر جنرال‪ ،‬ډگروال و جگړن افغان ایستاده بودند‪ .‬مشاورین نظامی در همه قطعات نظامی‪ ،‬قرار گاه ها‪ ،‬مکاتب و اکادیمی های‬ ‫نظامی نصب گردیده بودند‪.‬‬ ‫واضح است در چنین شرایطی وزن سیاسی مشاور ارشد نظامی گوریلوف افزایش قابل مالحظه می یافت‪ .‬لیف گوریلوف هرچه بیشتر‬ ‫به یک شخص پر نفوذ در مسائل افغانستان مبدل میگردید‪.‬‬ ‫گوریلوف بطور آ شکارا از امین طرفداری میکرد‪ ،‬او را حکمران واقعی افغانستان می پنداشت (عمالً همینطور هم بود)‪ .‬امین از نظر‬ ‫گوریلوف در موردش بخوبی اگاهی داشت‪ .‬در عین حال طی این مدت او میتودهای تعقیب و نظارت از متخصصین شوروی را‬ ‫پیشرفته تر ساخته بود‪ ،‬مخصوصاً مشاورین که وزن بیشترداشتند‪.‬‬ ‫باری امین از مشاور ارشد نظامی شوروی (گوریلوف) خواست تا هر هفته به او علوم نظامی را تدریس نماید‪ .‬گوریلوف بدون تعلل‬ ‫به تدریس ستراتیژی و تاکتیک نظامی‪ ،‬خصوصیات نظامنامه های اردو‪ ،‬انواع تسلیحات‪ ،‬مهمات و تخنیک نظامی به امین پرداخته‪،‬‬ ‫بعضاً درس های آنها ساعتها طول میکشید‪ .‬این یک دلیل دیگری بود که احترام به امین پُر انرژی را بیشتر ساخته و وی را از سائر‬ ‫وزرای کابینه (که) خود را برای آموختن علوم زحمت نمیدادند متمایز میساخت‪.‬‬ ‫امین با آزردگی هرچه بیشتر از گوریلوف و زاپالتین می پرسید که چرا رفقای شوروی در مسکو پرچمی ها را جا داده اند‪ ،‬بجای‬ ‫آنکه فوراً با آنها قطع رابطه نمایند و بهتر از همه آنها را تسلیم ارگان های امنیتی افغانستان نمایند تا به محکمۀ انقالبی سپرده شوند‪.‬‬ ‫باری امین به زاپالتین و گوریلوف لکچر مفصلی را در مورد محتوای تضادهای آشتی ناپذیر با پرچمی ها خواند و کوشش کرد آنها‬ ‫را قناعت بدهد‪ .‬امین آنها را مخاطب قرار داده سؤال کرد‪:‬‬ ‫"شما چی فکر می کنید‪ ،‬علت جنجال های درون حزبی از زمان تأسیس آن در چی بوده است؟"‬ ‫کارمند امور سیاسی زاپالتین محتاطانه جواب داد‪:‬‬ ‫"تفاوت نظرها در تاکتیک و ستراتیژی‪".‬‬ ‫گوریلوف در ادامه‪ " :‬خلقی ها عمدتاً از اقشار پائین جامعه برخاسته اند و پرچمی ها بلعموم منشه های بورژوازی متوسط و بزرگ‬ ‫و حلقات فیودالی دارند‪ .‬یعنی اساس مخالفت ها را تفاوت های طبقاتی تشکیل میدهد‪".‬‬ ‫امین موافقت کنان‪" :‬این همه درست است‪ .‬اما من حاال به شما از دلیل اصلی نام می برم و امیدوارم که شما نظر مرا به آمرین خود‬ ‫در مسکو برسانید و چشمان آنعده از رفقا را که در مسکو کور کورانه به کارمل باور می کنند باز کنید‪ .‬افتراق در حزب‪ ،‬کار دست‬ ‫ارتجاع امپریالیستی و فئودالی است‪ .‬پرچمیزم بصورت مص نوعی در اعماق ادارۀ مخفی آنوقت کشور در چوکات پولیس مخفی و‬ ‫ادارۀ نظامی "ضد کشف" ایجاد گردید‪ .‬کارمل و یاران نزدیکش اجنت های استخدام شده ای استند که از زمان شاه به این وظیفه‬ ‫گماشته شده اند‪ .‬افزون برهمه من یقیین دارم که باداران حقیقی آنها در جاه های دور از کابل قرار دارند‪ .‬بطور مثال در واشنگتن یا‬ ‫بن‪".‬‬ ‫جنرال ها نگاه پر معنی به یکدیگر رد و بدل نمودند‪ .‬لیف گوریلوف بخوبی به یاد داشت که باری در حمام‪ ،‬یکی از روسای کالن کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬به او یاد آور شده بود که کارمل‪ ،‬تره کی و خود امین از مدتها قبل تحت "مواظبت" همه جانبۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬قرار دارند‪.‬‬ ‫امین ادامه داد‪" :‬بلی‪ ،‬من میدانم برای شما مشکل است به اینهمه باور کنید‪ .‬اما اگر تمام تأریخ حزب ما تعقیب شود‪ ،‬با سهولت میتوان‬ ‫معتقد شد که همین پرچمی ها از هر گونه شیوه ها استفاده میکردند تا جنبش انقالبی را منهدم بسازند‪ .‬کارمل بارها از همکاری با‬ ‫رژیم مرتجع شاهی یاد آوری میکرد‪ .‬او مسقیماً تأکید میکرد‪" :‬ما باید رنگ سرخ خود را کاهش بدهیم و شاه را معتقد بسازیم که ما‬ ‫کمونیست نیستیم‪ ".‬شما فکر کرده می توانید؟ آیا این چیزی جز همدست بودن با رژیم شاهی نیست؟‬ ‫من حاال از مثالی یاد آور میشوم که برای سابقه داران حزب ما اسراری بشمار نمی رود‪ ،‬اما احتماالً موجبات تحیر رفقای شوروی را‬ ‫به بار خواهد آورد‪ .‬کارمل طی سال های متمادی‪ ،‬الی اپریل سال قبل به حیث مخبر محمد داوود‪ ،‬این مستبد و نوکر امپریالیزم‪ ،‬کار‬ ‫میکرد‪ .‬در برابر خدماتی که کارمل انجام میداد‪ ،‬مأمورین امنیتی داوود پرچمی ها را غرض نمی گرفتند‪ ،‬خود رئیس جمهور داوود‬ ‫کرد‪".‬‬ ‫تعیین‬ ‫خویش‬ ‫کابینۀ‬ ‫در‬ ‫وزرا‬ ‫حیث‬ ‫به‬ ‫را‬ ‫ها‬ ‫پرچمی‬ ‫از‬ ‫بعضی‬ ‫حتی‬ ‫امین مکثی کرد و از تأثیر سخنان خود باالی مشاورین لذت برد‪ .‬اما دیده میشد که این هنوز پایان حرفهای او نبود‪ .‬مسائل اساسی را‬ ‫او به آخر گذاشته بود‪:‬‬ ‫" پس از کودتای ضد شاهی‪ ،‬وقتیکه داوود نمیدانم چرا دفعتاً در برابر مخبر خود سرد شد‪ ،‬کارمل بخاطر آنکه توجه او را جلب نموده‬ ‫باشد و خدماتی را به رئیس جمهور انجام بدهد‪ ،‬پالن دستگیری و از بین بردن تمام رهبری جناح "خلق" را ترتیب و به او پیشکش‬ ‫کرد‪ .‬این صرف ارادۀ خداوند‪ 6‬و آن قدرتی را که ما در جامعه بدست آورده بودیم به ما کمک کرد تا از مرگ نجات یابیم‪".‬‬ ‫هر دو مشاور واضحاً از آنچه می شندیدند سراسیمه شده بودند‪ .‬البته‪ ،‬آنها قبالً نیز شنیده بودند که پرچمی ها عناصری استند گندیده و‬ ‫غیر قابل اعتماد‪ ،‬اما حقایق جدید اکنون آنها را کامالً معتقد ساخت که هیچگونه وحدتی با کارمل و پیروانش بوده نمی تواند‪ .‬امین که‬ ‫روان شناس خوبی بود به تغییر در اذهان مشاورین پی برده و به سخنان اثر گذار خود ادامه داد‪ .‬او طی این مدت کرکتر و‬

‫‪6‬‬

‫‪ .‬افغانها بسیار دقیق گفته اند‪" :‬درغگو حافظه ندارد‪ ".‬همین امین چند سطر باال به شوروی ها دستش را به سینه میکوبید و تأکید میکرد که یک کمونیست واقعی است و اکنون از‬ ‫"ارادۀ خداوند " (چیزیکه یک کمونیست واقعی به آن عقیده نمیداشته باشد) سخن بر زبان می آورد‪ .‬سؤال در اینجاست که این جالد مردم افغانستان چی وقت راست میگفت؟‬


‫خصوصیات دوستان شوروی خود را بخوبی مطالعه نموده بود‪ .‬بطور مثال او میدانست که زاپالتین شدیداً پابند مواذین اخالقی بوده و‬ ‫هیچگونه عدول را از آن تحمل نمیکرد‪ .‬به همین دلیل رو به او نموده افزود‪:‬‬ ‫" و این رابطۀ او را (هدف کارمل است) با اناهیتا راتب زاد در نظر بگیرید! شما میدانید شوهر او کی بود؟ شخصی به نام کرام‬ ‫الدین‪ ،‬داکتر شخصی پادشاه‪ .‬و کارمل این زن نابکار را به کمیتۀ مرکزی حزب می کشانید‪".‬‬ ‫زاپالتین دست هایش را تکان داده و وانمود ساخت که در ناراحتی امین خود را شریک میداند‪ .‬امین در این میان با طمطراق هرچه‬ ‫بیشتر ادامه داد‪:‬‬ ‫"ما همیشه بر مواضع محکم طبقاتی ایستاده بوده و به مستضعف ترین اقشار دهاقین و پرولیتاریا اتکاء داشته ایم‪ ،‬در حالیکه پرچمی‬ ‫ها همیشه در مورد اتحاد با روشنفکران‪ ،‬بورژوازی ملی و حتی فئودالها تأکید کرده اند‪ .‬آنها آثار لینین را بدرستی نه آموخته اند‪.‬‬ ‫اینهمه باالخره به چی انجامید‪ .‬نتیجه آن شد که جناح "خلق" انق الب کبیر ثور را به ثمر رسانید و رفقای ما در صف اول مبارزه قرار‬ ‫گرفتند‪ .‬شما حداقل از یک تن پرچمی ایکه در آن روز فیصله کن کدام نقشی قابل مالحظه ای را بازی کرده باشد نام ببرید! رئیس‬ ‫ارکان قوای چهار زره دار رفیع‪ ،‬هنگامیکه منصب داران پائین رتبه جان های شان را برای گرفتن ارگ به مخاطره انداخته بودند‪،‬‬ ‫آرام در دفتر خود نشسته بود‪ .‬و پرچمی مخفی شدۀ دیگر جگړن ضیا قوماندانی گارد را بعهده گرفته و شخصاً باالی رفقای ما فیر‬ ‫میکرد‪ .‬سائر پرچمی ها در مغاره های خویش پنهان شدند‪ .‬نخیر‪ ،‬آنها این انقالب را کار نداشتند‪".‬‬ ‫اینکه قهرما ن اصلی خود امین بود دیگر هیچ کسی در این رابطه شک نمیکرد‪ ،‬او در حالیکه با غرور تمام سینه اش را پیش می‬ ‫انداخت در ادامه گفت‪" :‬حاال همه میدانند که قهرمان اصلی ثور کی است‪ .‬مگر وقتیکه سی سال قبل رفیق تره کی مرا به عضویت در‬ ‫کمیتۀ مرکزی حزب پیشنهاد کرد‪ ،‬کی مخالف بود؟ کارمل! او و رفقایش از هرگونه تالش ها استفاده کردند تا مانع عضویت من در‬ ‫حزب شوند‪ .‬حتی یک ماه قبل از انقالب‪ ،‬این افراد یکبار دیگر تقاضا نمودند تا مرا از ترکیب کمیتۀ مرکزی بیرون نموده و از‬ ‫رهبری سازمان نظامی حزب برکنار بسازند‪ .‬از اینهمه چی نتیجه گیری میتو ان کردد؟ آنها علیه انقالب‪ ،‬علیه حزب و علیه‬ ‫اصالحات دیموکراتیک بودند‪ .‬اما این کارمل و پیروان وی اکنون کجا استند! من‪ ،‬اینجا در برابر شما ایستاده استم‪ ،‬شخص دوم در‬ ‫دولت استم‪ ،‬منشی کمیتۀ مرکزی استم‪ ،‬وزیر و معاون صدراعظم استم‪ .‬لیدران طراز اول اتحاد شوروی و جنبش های بین المللی‬ ‫کمونیستی با من مالقات میکنند‪ ،‬همه جهان مرا می شناسد‪.‬‬ ‫شما به افسانه هایی از قبیل آنکه گویا کارمل "تیوریسن کبیر جنبش انقالبی در افغانستان" است باور نداشته باشید‪ .‬بلی‪ ،‬طی همه سال‬ ‫های گذشته او مقاله های زیادی به تحریر درآورده است‪ ،‬اما اگر همۀ آنها را با دقت مطالعه نمائید چهرۀ تهوع آور یک‬ ‫ریویزیونست‪ ،7‬کامپرادور‪ 8‬بورژازی و دسیسه گر را مشاهده خواهید کرد‪ .‬حرفهای مرا به رفقای خویش در مسکو برسانید و نگذارید‬ ‫آنها در مورد او خطا کنند‪".‬‬ ‫گوریلوف و زاپالتین بدون هرگونه تعلل نظریات مثبت خود را در بارۀ "شخص دوم در جمهوری دیموکراتیک افغانستان" به رهبری‬ ‫خود گذارش میدادند‪ .‬آنها بارها با شعف تمام از استعداد و کوایف خارق العادۀ امین به همکاران خود یاد آور می شدند‪ .‬اما عجیب‬ ‫آنکه خود امین نتوانست باالی مشاور ارشد نظامی گوریلوف اعتماد پیدا کند‪ .‬امین به مثابۀ یک انقالبی واقعی نمیتوانست دوستی‬ ‫گوریلوف را با محمد داوود به او ببخشد‪ ،‬او میدانست که گوریلوف بارها بخاطر سر سالمتی داوود جام خود را باال برده بود‪.‬‬ ‫تقریباً تمام افغانهای سرشناسی که در نظام قبلی ایفای وظیفه میکردند طی سال که گذشت یا از بین رفتند یا در وضعیت رقبت باری‬ ‫در زندان ها به سر میبردند و یا هم بخارج از کشور متواری شدند‪ .‬نتیجۀ منطق بی رحمانۀ مبارزۀ انقالبی و درس های اکتوبر کبیر‬ ‫را که امین آموخته بود چنین بودند‪ .‬به همین علت بود که گوریلوف و سفیر پوزانوف این "ریوزیونیست های" دورۀ بریژنیف در‬ ‫زندگی نوینی که "انقالبیون" آرزو داشتند در افغانستان اعمار نمایند به درد نمی خوردند‪.‬‬ ‫اما لیف گوریلوف از بدبینی امین در بارۀ خود خبر نداشت و با کمال بال تکلیفی به وظایفش ادامه میداد‪ .‬این قوماندان اسبق قوای‬ ‫کوماندو آرزو داشت در اینجا نیز چیزی را مشابه به "پیادۀ بال دار" (قوت های خاص کوماندو) ایجاد نماید‪ .‬روی این هدف او از تمام‬ ‫افغانستان سه صد جوان نیرومند را جمع آوری نموده و افسران شوروی زیر نظر گوریلوف به تدریس آنها پرداختند‪.‬‬ ‫این قوت های خاص بزودی به کار گوریلوف آمدند‪ .‬جوانان مذکور را در اواسط مارچ ‪ ۹۱۹۱‬به هرات‪ ،‬در غرب افغانستان جائیکه‬ ‫شورش مسلحانه آغاز گردید اعزام نمودند‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫هرات را بسیاری ها به حق یکی از زیبا ترین شهرهای افغانستان می شمارند‪ .‬این شهر که هم سرحد با ایران و ترکمنستان است از‬ ‫دوره های پارینه از بابت کسبه کاران ماهر‪ ،‬تجار ثروتمند‪ ،‬شعرا و نوازندگان بی مانند خود شهرت داشته است‪ .‬طبیعت بی همتای‬ ‫هرات خود مایۀ پیدایش و رشد استعدادها در آنجا بوده است‪ :‬در هیچ جایی از دنیا درختان کاج به این زیبای را نمیتوان مشاهده کرد‪.‬‬ ‫از گوشه های مختلف جهان مردم رهسپار این شهر بی مانند می گردیدند تا از تماشای مناره های مشهور مجموعۀ موساله‪ ،‬نقاشی‬ ‫های آبی رنگ مسجد جامع هرات ( در وقت و زمانش یکی از بزرگترین مسجد در تمام مشرق زمین)‪ ،‬باالحصار قرون اوسطی که‬ ‫در مرکز شهر باالی تپه اعمار گردیده‪ ،‬تولیدات دست دوزی‪ ،‬قالین بافی و زرگری محلی را خریداری نموده و باالخره از تماشای‬ ‫مرغ جنگی های بی نظیر آن لذت ببرند‪.‬‬ ‫هرات برای افغانستان همان موقفی را دارد که سنکت پیتیرزبورگ برای روسیه داراست‪ .‬هرات شهری است متوازن‪ ،‬روشن و با‬ ‫آثار تأریخی‪.‬‬ ‫متخصصین شوروی با رضایت برای کار به هرات میرفتند‪ .‬در قدم اول‪ ،‬با در نظر داشت شرایط افغانستان‪ ،‬این شهر را میشد محل‬ ‫کامالً متمدن نامید‪ .‬در آنجا هوتل عصری سه منزله ای با رستوران‪ ،‬حوض آب بازی و هواکش ها‪ ،‬سینماها‪ ،‬موزیم ها‪ ،‬آثار معماری‬ ‫های قدیمه و سائر دیدنی ها وجود داشتند‪ .‬دوم آنکه از این شهر سرک مستقیم‪ ،‬مانند تیر بطرف یکی از جنوبی ترین شهرهای اتحاد‬ ‫شوری‪ ،‬یعنی کُشک میرفت‪ .‬این راه تقریباً یک ساعت را در موتر در بر میگرفت‪ .‬و باالخره در قدم سوم‪ ،‬چیزیکه اهمیت کمتر‬ ‫‪7‬‬

‫‪.‬این اصطالح از کلمۀ التین ‪ revisio‬که بازنگری معنی میدهد گرفته شده است‪.‬‬

‫‪8‬‬

‫‪ .‬این اصطالح از کلمۀ التین ‪ comparare‬که معامله گری و موافقت گرائی معنی میدهد گرفته شده است‪.‬‬


‫نداشت‪ ،‬هرات یک شهر آرام و بی خطر بشمار می رفت‪ .‬از "آشیانۀ خشونت" ‪ ،‬یعنی پاکستان دور قرار داشته و مردم در اینجا به‬ ‫کارهای صلح آمیز روز مرۀ خویش مشغول بودند‪.‬‬ ‫در بهار ‪ ۹۱۹۱‬در ترکیب فرقۀ (‪ )۹۹‬هرات بدون احساس کدام تکلیفی مشاورین نظامی و چند تن متخصص ملکی شوروی کار‬ ‫میکردند‪ .‬عالوه بر شوروی ها متخصصین از کشور های بلغاریا‪ ،‬چکوسلواکیا و هندوستان نیز در این شهر وجود داشتند‪ .‬چون‬ ‫هرات محل با امنیت بشمار می رفت تقریباً همه متخصصین شوروی در اینجا با خانواده های شان زندگی می کردند‪.‬‬ ‫وظایف مشاورین نظامی کدام پیچیدگی خاصی نداشت‪ .‬زد و خوردهای مسلحانه در نزدیکی ها جریان نداشتند‪ .‬در این شهر حتی قبل‬ ‫از "انقالب" در فرقۀ یاد شده یکی از سازمان های اولیۀ قوی حزبی فعالیت میکرد‪ .‬در ترکیب این سازمان اولیه اکنون نه تنها منصب‬ ‫داران بلکه خورد ضابطان و حتی سربازان نیز شامل گردیده بودند‪.‬‬ ‫تا هنوز علت اصلی که جرقۀ اساسی برای شروع ناگهانی نا آرامی ها در این شهر گردید معلوم نیست‪.‬‬ ‫گفته میشود که غالباً اعمال نهایت صریح "انقالبیون" در این شهر احساس مردم متدین آنرا جریحه دار ساخته باشد‪ ...‬حاکمیت جدید‬ ‫فکر میکرد که با دور انداختن چادری ها از باالی سر زنان این "عنعنۀ قرون اوسطی" کار خوبی میکند‪ ،‬و یا هدایت آنکه منبعد‬ ‫دختران و پسران در مکاتب یکجا درس بخوانند‪ ،‬و به نور محمد تره کی که تصاویرش در همۀ شهر آویخته شده بودند بیشتر از‬ ‫خداوند سجده نمایند‪ ،‬کار خوبی میکند‪.‬‬ ‫گفته میشد که علت دیگر شورش ها آغاز به زور و خشونت اصالحات ارضی بوده باشد‪.‬‬ ‫در عین حال از یک عامل عمدۀ دیگر نیز در بروز نا آرامی ها در شهر یاد آوری می کردند و آن وقوع انقالب ضد شاهی یک ماه‬ ‫قبل در کشور ایران‪ ،‬همسایۀ افغانستان بود‪ .‬هرات همیشه با ایران روابط نزدیک تجارتی‪ ،‬فرهنگی و بشری داشته است‪ .‬سرحد در‬ ‫این ناحیه بیشتر ماهیت مشروط دارد‪ ،‬رفت و آمد به هردو طرف بدون ممانعت صورت میگیرد‪ .‬در فبروری قدرت را در ایران‬ ‫پیروان آیت اهلل خمینی بدست گرفتند‪ .‬طرفداران خمینی تأ مین مواذین دین اسالم را در تمام ساحات زندگی اعالم داشتند‪ ،‬شاید موج‬ ‫مذکور به اینجا نیز رسیده بود؟‬ ‫صرف نظر از اینهمه به تأریخ ‪ ۹۱‬مارچ ‪ ۹۱۹۱‬با استفاده از راه های مختلف که به شهر منتهی میشدند دسته های از دهاقین ناراضی‬ ‫به طرف شهر حرکت کردند‪ .‬پس از رسیدن به کوچ ه های هرات اهالی شهر با آنها یکجا شده و همۀ این تودۀ عظیم مردم که با دنده‬ ‫های چوب و سنگ مسلح بودند و فریادهای اهلل اکبر سر می دادند به مرکز شهر ریختند‪ .‬کمیتۀ حزبی و دفاتر دولتی مورد حمله قرار‬ ‫گرفتند‪ .‬فعالین حزبی پارچه پارچه می شدند و منازل آنها به آتش کشانیده میشد‪ .‬هراتی که فقط دیروز آرام و صلح آمیز بود اکنون به‬ ‫یک دوزخ تمام عیار مبدل گردیده‪ .‬تالشهای نظامیان فرقۀ پیاده که در تانکها و ماشین های محاربوی به کوچه ها برآمده بودند و فیر‬ ‫های هوایی میکردند تا بدینترتیب مردم را به آرامش دعوت نمایند تأثیر برعکس از خود به جا گذاشت‪ :‬این عمل نظامیان مردم را‬ ‫هرچه بیشتر عصیانی ساخته و در میان آنها شعار های هجوم به مقر فرقه و غصب سالح از سالح کوت ها بگوش رسید‪.‬‬ ‫بتاریخ ‪۹۱‬مارچ مشاور ارشد نظامی شوروی در فرقۀ ‪ ۹۹‬ډګروال ستانیسالف کاتی چیف از کابل کمک خواست‪ .‬جنرال گوریلوف به‬ ‫نوبۀ خود به کاتیچیف هدایت داد تا برای فیر باالی شورشیان از توپخانه کار بگیرد و وعده داد که "اوضاع را تحت کنترول خواهد‬ ‫داشت‪ ".‬منسوبین جز و تام توپخانه از توپ ها مستقیماً بطرف دسته های مردم به فیر کردن شروع نمودند‪.‬‬ ‫در این میان اجتماع شوروی مقیم هرات اولین قربانی ها را متقبل شد‪ .‬یکی از متخصصین آماده سازی پشم به نام یوری بوگدانوف در‬ ‫خانه اش به قتل رسید و خانم او را با جراحات متعدد همسایه های افغان معجزه آسا نجات داده در خانۀ خود پناه دادند‪ .‬در یکی از‬ ‫کوچه های هرات مشاور معاون قوماندان فرقه به نام جگړن نیکالی بیزیوکوف بدست شورشیان افتیده به قتل رسید‪.‬‬ ‫واقعۀ هرات در حقیقت طوفانی بود که در یک روز کامالً روشن بوقوع پیوست‪ .‬قبالً تصور می شد که شوروی ها نباید در افغانستان‬ ‫از چیزی هراس داشته باشند‪ ،‬همه باور داشتند که افغان ها شوروی ها را دوست دارند و در صورت بروز خطر همیشه و در هر جا‬ ‫از آنها دفاع میکنند‪...‬‬ ‫خانواده های مشاورین شوروی و همه پرسونل ملکی بالفاصله به میدان هوائی هرات تخلیه شده و از آنجا بزودی به کابل منتقل‬ ‫گردیدند‪ .‬متخصصین ملکی‪ ،‬خانم ها و کودکان آنها را الی رسیدن طیارۀ مسافربری "ایرفلوت" در تاالر "مرمری" سفارت که برای‬ ‫ضیافت ها مد نظر گرفته شده بود جابجا ساختند‪ .‬بسیاری از آنها فاقد غذا‪ ،‬اسناد بوده‪ ،‬چپلک به پا و لباس های خانگی به تن داشتند‪.‬‬ ‫اما بزودی معلوم شد که این آخرین ضربه نیست‪ .‬بلی‪ ،‬در فرقۀ ‪ ۹۹‬پیاده مواضع حزب دیموکراتیک خلق همیشه قوی بوده و از‬ ‫قطعات مطمئن و جنگی بشمار میرفت‪ .‬اما تأثیر مخفی مالها در این قطعه بیشتر بوده است‪ .‬پس از آنکه فیرهای توپخانه باالی دسته‬ ‫های مردم که به شهرک نظامی نزدیک میشدند آنها را سر درگم ساخت‪ ،‬میله های توپ ها ناگهان دور خورده و مقر فرقه و قاغوش‬ ‫ها را هدف قرار دادند‪ .‬بعد از دو روز همه واحد های فرقه با نظامیان توپخانه متحد شده‪ ،‬یا تسلیم شورشیان گردیدند و یا هم فرار را‬ ‫برقرار ترجیح دادند‪.‬‬ ‫به تأریخ ‪ ۹۱‬فبروری هرات بدست قیام کنندگان افتید‪ .‬آنعده از اعضای حزب که زنده مانده بودند‪ ،‬قوماندان های وفادار به رژیم و‬ ‫متخصصین شوروی به میدان هوائی هرات که در ده کیلومتری شهر موقعیت دارد عقب نشینی نمودند‪.‬‬ ‫پنج روز بعدی را بدون شک و تردید میتوان برای جمهوری دیموکراتیک افغانستان سرنوشت ساز نامید‪ .‬در حلقات حکومتی ترس و‬ ‫وحشت حکمفرما گردیده بود‪ .‬اگر هرات که تا کنون شهر مطمئن و شگوفان بشمار میرفت به این سادگی پس از اولین فشار دسته های‬ ‫بی سالح مردم‪ ،‬از دست رفت پس چی انتظاری از سائر نقاط‪ ،‬جائیکه از مدتها بدینسو دسته های ضد "انقالب" فعالیت دارند میتوان‬ ‫داشت؟ آیا این شورش زنگ خطری برای دیگران بخاطر شروع یک قیام بزرگ مسلحانه نخواهد شد؟ در اینصوت ضد "انقالبیون"‬ ‫مانند برف کوچ از سرحدات به کابل رسیده و با گذشت هر روز وسعت بیشتر کسب نموده و حاکمیت نچندان قوی را یکجا با‬ ‫مشاورین شوروی‪ ،‬تانکها‪ ،‬طیاره ها‪ ،‬عقاید و پالن هایشان قلبه خواهند کرد‪.‬‬ ‫تره کی با دستپاچگی جنرال گوریلوف را مخاطب قرار داد‪" :‬ما به کمک فوری نظامی اتحاد شوروی نیاز داریم‪ ".‬و در حالیکه‬ ‫درخواستش را دقیق تر میساخت افزود‪" :‬کمک قوای کوماندوی شما ضرورت است‪".‬‬ ‫امین به نوبۀ خود هدایت داد تا همه طیاره ها را به هوا بلند نموده و هرات را به خاکروبه مبدل نمایند‪...‬‬ ‫بوگدانوف حین ورود به دفتر سروری‪ ،‬او را که شخصی بود عظیم الجثه ‪ ،‬با حرکات هنرمندانه و عادت به خود نمائی داشت با‬ ‫تفنگچه ای در دست یافت‪ ،‬تو گوئی شورشیان زیر کلکین های دفتر او رسیده بودند‪.‬‬


‫سروری با صدای لرزان و با تأسف گفت‪" :‬فرقۀ هرات دیگر وجود ندارد‪ ،‬اردو را میتواند وایروس ترس و وحشت فرا بگیرد‪ .‬در‬ ‫صورت ادامۀ حوادث به همین شکل طی پنج روز کابل نیز به همین سرنوشت دچار خواهد شد‪".‬‬ ‫بوگدانوف که قبالً هیچگاهی سروری را چنین مضطرب ندیده بود پرسید‪ " :‬در چنین یک اوضاعی شما کدام اقداماتی را میخواهید‬ ‫روی دست بگیرید؟"‬ ‫سروری‪" :‬به کوه ها میرویم و همه چیرها را از سر شروع میکنیم‪ .‬از کوه ها مانند سیالب باالی کشور پائین می آئیم‪".‬‬ ‫دگرمن بوگدانوف در حالیکه با خود می اندیشید‪ " :‬بلی‪ ،‬شما میروید‪ ،‬شما را پنهان خواهند کرد‪ ،‬اما ما کجا برویم؟ زن و اوالدهای ما‬ ‫را کی نجات خواهد داد؟" اما به آمر ادارۀ "اگسا" جواب داد‪" :‬بهتر می بود اگر شما اوضاع را آرام و با عقل سلیم تحلیل و ارزیابی‬ ‫می نمودید‪ .‬تا جایی که من معلومات دارم کابل هنوز هیچ کاری بخاطر آنکه کمک واقعی به هرات برسد انجام نداده است‪ .‬آیا کسی از‬ ‫مسؤولین به هرات پرواز نموده؟"‬ ‫سروری در حالیکه با وارخطایی دست هایش را به دو طرف می برد گفت‪" :‬نخیر‪ ".‬به نظر می رسید که این نظر حتی بفکر سروری‬ ‫هم خطور نکرده بود‪ .‬سروری در ادامه‪ " :‬همه اراکین ما منتظر استند که اتحاد شوروی به ما کمک خواهد رساند‪".‬‬ ‫دست و پاچگی در آنروز همه سو حکمفرما بود‪ :‬در کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق‪ ،‬در حکومت‪ ،‬در "خانۀ خلق" (ارگ‬ ‫شاهی افغانستان) جایی که اقامتگاه تره کی قرار داشت‪ .‬گوریلوف و زاپالتین با مشکالت فراوان توانستند رهبری وزارت دفاع را سر‬ ‫حال بیاورند‪ .‬آنها واحد اوپراسیونی را تحت قوماندانی دگروال انځرګل که قوماندان قطعۀ توپچی بود ایجاد نموده‪ ،‬طیاره های جبهه‬ ‫ای بم افگن ‪ IL-28‬را از میدان هوائ ی شیندند که در جنوب هرات موقعیت داشت به هوا بلند نموده و ترتیبات آماده سازی جزو تام‬ ‫مخصوص را برای اعزام متعاقب آن به محل شورش روی دست گرفتند‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫قیام در فرقۀ هرات نه تنها لیدران افغانستان را به شدت به هراس انداخت بلکه بسیاری از شوروی ها را در کابل نیز به لرزه آورد‪.‬‬ ‫این لرزۀ آنها به مسکو رسیده و اعضای بیروی سیاسی راهم فرا گرفت‪ .‬آنها چند روز پی در پی‪ ،‬منجمله روزهای شنبه و یکشنبه‬ ‫(چیزیکه برای زمان صلح غیر قابل تصور بود) گردهم می آمدند تا باالی واقعۀ بوجود آمده بحث نمایند‪ .‬اسناد محرمی این جلسات که‬ ‫اکنون مهر محرم از آنها برداشته شده نشان میدهد که هیجانات هنگام تبادل نظریات نهایت شدت داشته و سردمداران کرملین با‬ ‫دشواری های متعددی در حصۀ اتخاذ تصامیم مناسب روبرو بودند‪.‬‬ ‫رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی آندروپوف روز شنبه ‪ ۹۹‬مارچ به عمارت وزارت امور خارجه نزد گرومیکو آمد‪ .‬ایندو دیر‬ ‫زمانی در دفتر وزیر باقی ماندند و در جریان گفتگو چند بار با وزیر دفاع شوروی مارشال اوستینوف تماس های تلفونی گرفتند‪.‬‬ ‫گرومیکو (همچنان وقتاً فوقتاً) مسؤولین و معاونین بخش های مختلف شرق میانه را برای دریافت معلومات به دفتر احضار میکرد‪.‬‬ ‫پس از ختم گفتگوها گرومیکو و آندروپوف برای اشتراک در جلسۀ بیروی سیاسی رهسپار کرملین شدند‪ .‬گرومیکو حین ترک دفتر به‬ ‫مسؤولین دعوت شده اکیدأ گفت تا در دفتر باقی مانده و منتظر برگشت او باشند‪.‬‬ ‫در جلسۀ بیروی سیاسی از اشخاص مهم صرف بریژنیف‪ ،‬سوسلوف و چیرنینکو به نظر نمیرسیدند‪ .‬منشی عمومی (هدف بریژنیف‬ ‫است) در آستانۀ جلسه به ناحیۀ زاویدووه‪ 9‬برای شکار رفته بود‪ .‬بریژنیف به سرعت به طرف فرسوده شدن میرفت‪ ،‬شدت بیماری ها‬ ‫‪10‬‬ ‫او را شکنجه میداد؛ روز های جمعه بعد از ظهر او به طبیعت میشتافت و همکاران وضع او را درک میکردند‪ .‬آنروز چیرنینکو‬ ‫نیز با او به زاویدووه رفته بود‪ .‬سوسولوف (دوست جدا ناپذیر بریژنیف) در این میان در رخصتی قرار داشت‪ .‬منشی کمیتۀ مرکزی‬ ‫به حاضرین جلسه خاطر نشان ساخت که رفیق بریژنیف فردا برمیگردد و در بحث پیرامون موضوع اشتراک میورزد‪ .‬و اکنون بنابر‬ ‫هدایت او (بریژنیف) ‪ ،‬صرف نظر از آنکه همه بی وقت دعوت شده اند باید در بارۀ آنکه چی راهی انتخاب گردد فکر شود ‪ .‬اعضای‬ ‫بیروی سیاسی همه سرهای سفید خود را با عالمت موافت تکان داده و به کاغذ های که از قبل در برابر هر یک شان گذاشته شده بود‬ ‫دقیق شدند‪.‬‬ ‫کی ریلینکو‪ 11‬که در عدم بریژنیف ج لسۀ بیروی سیاسی را پیش میبرد با دقت حاضرین را از نظر گذراند‪:‬‬ ‫"شاید بهتر باشد که در شروع رفیق گرومیکو را بشنویم؟"‬ ‫مخالفتی شنیده نشد‪ .‬گرومیکو (وزیر امور خارجه) سرفۀ کم صدائی نموده و با آواز پائین خود بدون هیجان اوضاع را بشکل ذیل‬ ‫ترسیم کرد‪:‬‬ ‫"نظر به اطالعاتی که ما از افغانستان به شکل رمز و همچنان گفتگوهای تلفونی از مشاور ارشد نظامی گوریلوف و شارژ دافیر‬ ‫سفارت خویش رفیق الکسییف بدست آورده ایم مبین آن است که اوضاع در آنجا وخیم گردیده‪ .‬شهر هرات که در غرب کشور در‬ ‫سرحد ایران قرار دارد (به) مرکز قیام مبدل گردیده‪ .‬ما معلومات بدست آورده ایم که یکی از فرقه های اردوی افغانستان مستقر در‬ ‫این شهر عمالً فروپاشیده است‪ .‬یک کندک توپچی و یک کندک پیاده هردو به قیام کنندگان پیوسته اند‪ .‬در شهر دسته های تخریبکار و‬ ‫دهشت افگن که از ایران رخنه نموده اند به چور و چپال متوصل میشوند‪ .‬ضد انقالبیون داخلی که عمدتاً از مذهبیون تشکیل یافته نیز‬ ‫با آنها پیوسته اند‪ .‬تعیین تعداد قیام کنندگان مشکل است‪ ،‬اما رفقای ما تأکید میکنند که آنها هزاران تن استند‪ ".‬گرومیکو در اینجا مکثی‬ ‫نموده بدینترتیب به حاضرین موقع داد تا اهمیت موضوع را بهتر درک نمایند‪ .‬در ادامه تأکید کرد‪" :‬میخواهم به شما برسانم که امروز‬ ‫صبح ساعت یازده من با امین گفتگوی تلفونی داشتم‪ ،‬موصوف در صحبت با من با آرامی تمام خاطر نشان ساخت که اوضاع آنقدرهم‬ ‫پیچیده نیست و اردو وضعیت را کنترول میکند‪".‬‬ ‫‪9‬‬

‫ناحیۀ مذکور در والیات مسکو و تو ویر در شمال غرب مسکو قرار داشته و در آنجا قبالً یکی از اقامت گاه های رئیس دولت اتحاد شوروی و اکنون رئیس جمهور فدراسیون روسیه‬ ‫به نام "روس" موقعیت دارد‪ .‬ناحیۀ مذکور مملو از جنگالت انبوه بوده و اراکین بند رتبۀ شوروی و اکنون روسیه معموالً در آنجا به شکار حیوانات مختلف وحشی میروند‪.‬‬ ‫‪10‬‬

‫شخص مذکور یکی از معتمدین نزدیک ل‪ .‬بریژنیف بحساب میرفت‪ .‬او مانند بریژنیف از حلقۀ محافظه کاران در رهبری حزب کمونیست برمیخاست‪ .‬چیرنینکو حین کودتای ثور‬ ‫درافغانستان عمالً شخص دوم (البته بعضاً از آندروپوف‪ ،‬رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬نیز در این سمت یاد میکردند ) در سلسلۀ مراتب رهبری شوروی قرار داشت‪ .‬تصادفی نبود که پس از‬ ‫مرگ بریژنیف در سال ‪ ۹۱۹۱‬همین شخص به حیث منشی عمومی حزب کمونیست اتحاد شوروی تعیین شد‪.‬‬ ‫‪11‬‬

‫حین کوتای ثور در افغانستان عضو بیروی سیاسی و منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی بود‪.‬‬


‫کی ریلینکو خواست در بارۀ این خبر وضاحت بیشتر بدست آورد‪:‬‬ ‫" یعنی اینکه مطابق گفته های امین رهبری افغانستان هیچگونه تشویشی از انکشاف اوضاع احساس نمیکند؟"‬ ‫گرومیکو بدون هیجان جواب داد‪" :‬بلکل همیطور است‪ .‬امین به من گفت که اوضاع در پرنسیپ عادی است‪ .‬تمام والی ها از‬ ‫حکومت طرفداری میکنند‪ .‬اما گذارش های رفقای ما طور دی گری اند‪ ،‬آنها از وخامت اوضاع در هرات و نقاط دیگر نگران استند‪.‬‬ ‫من از امین پرسیدم که او از ما (شوروی ها) کدام اقدامات را انتظار دارد‪ .‬او با قاطعیت اظهار داشت که تهدیدی برای رژیم وجود‬ ‫ندارد‪ .‬در پایان گفتگو او خواهش کرد تا سالمهایش را به اعضای بیروی سیاسی و به شخص لئونید بریژنیف برسانم‪.‬‬ ‫اما دو‪ ،‬سه ساعت بعدتر از این صحبت رفقای ما خبر دادند که هرات را ناآرامی ها فرا گرفته است‪ .‬منابع ما همچنان خبر میدهند‬ ‫طی چند روز آینده دسته های دیگر از شورشیان که در پاکستان و ایران آموزش دیده اند داخل قلمرو افغانستان میشوند‪ .‬خبر جدید که‬ ‫نیم ساعت بعد از آن به ما رسید گویندۀ آن است که رفیق تره کی مشاورین ما گوریلوف و الکسییف را نزد خود دعوت کرده است‪ .‬او‬ ‫از اتحاد شوروی خواسته تا در اختیار حکومتش تحنیک نظامی‪ ،‬مهمات جنگی و مواد خوراکه قرار داده شود‪ .‬تمام این خواسته های‬ ‫تره کی در اسناد که مقابل شما قرار دارند درج گردیده اند‪ .‬تره کی همچنان بطور غیر مستقیم اشاره کرد که احتماالً به کمک های‬ ‫اتحاد شوروی از طریق هوا و از طریق زمین ضرورت پیدا شود‪ .‬این بدان معنی است که آنها اعزام قوای پیاده و هوایی ما را‬ ‫میخواهند‪.‬‬ ‫پس از ادای جملۀ واپسین که هم ه حاضرین را به تشویش انداخته و واداشت تا سرهای شان را بلند کنند‪ ،‬گرومیکو الزم دید در این‬ ‫مورد تبصرۀ کند‪:‬‬ ‫" به عقیدۀ اینجانب هنگام کمک به این کشور ما باید در نظر داشته باشیم که به هیچ قیمت نمیتوانیم افغانستان را از دست بدهیم‪.‬‬ ‫شصت سال است که ما با این کشور در صلح و همسایگی نیک زندگی میکنیم‪ .‬و اگر اکنون ما افغانستان را از دست بدهیم‪ ،‬این یک‬ ‫ضربۀ شدیدی باالی سیاست ما خواهد بود‪.‬‬ ‫در اتاق مجالس برای مدتی خاموشی حکمفرما گردید‪ .‬حاال دیگر همه اعضای بیروی سیاسی بطرف وزیر دفاع میدیدند‪ .‬اوستینوف‬ ‫(وزیر دفاع) که طبق معمول مشوش و خسته بنظر میرسید تأئید کرد که اوضاع رهبری افغانستان را مضطرب ساخته است‪ .‬وزیر‬ ‫دفاع طی این مدت چند بار به وسیلۀ دستگاه خاص مخابره با جنرال گوریلوف ارتباط گرفته و از وقایع که اتفاق افتیده بود بخوبی‬ ‫آگاهی داشت‪ .‬معلوم میشد که مشاور ارشد شوروی (گوریلوف) چ یزی که در توان داشت انجام داده بوده وشخصاً ادارۀ قوماندانی‬ ‫دست و پاچه شده و مورال باختۀ رژیم را به عهده گرفته بود‪ .‬بطور مثال این او بود که امر به پرواز درآمدن طیاره های بم افگن نوع‬ ‫‪ IL-28‬و سوق آنها را بطرف هرات داده و به کندک توپچی قومانده داده بود تا باالی دسته های قیام کنندگان فیر کند‪ 12.‬اما وخامت‬ ‫اوضاع بیشتر میشد‪ .‬دیروز وزیر دفاع در حالیکه شدیداً عصبانی بود هدایت داده بود تا طبقۀ کارگر را مسلح ساخته و به جنگ‬ ‫بفرستند‪ .‬مشاور ارشد در تلفون کوشش کرده بود به وزیر دفاع اعتراض نماید‪" :‬من یک فرد نظامی استم نه سیاستمدار‪ ".‬اما‬ ‫اوستینوف چنان باالی او فریاد کشیده بود که گوریلوف صرف گفته بود‪" :‬اطاعت میشود صاحب!" تعجب گوریلوف را که از اوضاع‬ ‫داخل افغانستان بخوبی اگاهی داشت و شعار های از قبیل "طبقۀ کارگر افغانستان" که بیشتر قصه های برای ساده لوحان بود‪ ،‬میتوان‬ ‫تصور کرد‪.‬‬ ‫اوستینوف در حالیکه اعضای مسکوت شدۀ بیروی سیاسی را مخاطب قرار میداد گفت‪" :‬فردا صبح یک گروپ اوپراسیونی از کابل‬ ‫به هرات برای مبارزه با شورشیان اعزام میشود‪ .‬ما به رفیق تره کی مشوره دادیم تا به محل شورش قطعاتی را بفرستد‪ ،‬مگر او‬ ‫خاطر نشان ساخت که چنین کاری امکا ن پذیر نیست زیرا نقاط دیگر نیز نا آرام استند‪ .‬خالصه اینکه آنها منتطر اعزام قوای زیاد از‬ ‫طریق زمین و هوا استند‪".‬‬ ‫آندروپوف با تعجب‪" :‬یعنی اینکه آنها امیدوار هستند که ما باالی شورشیان حمله خواهیم کرد؟"‬ ‫کی ریلینکو رشتۀ سخن را گرفته افزود‪" :‬بلی‪ ،‬رفقای عزیز‪ ،‬سؤا ل این است که اگر ما قوای خود را به آنجا بفرستیم‪ ،‬آنها در آنجا با‬ ‫کی جنگ خواهند کرد؟ طوریکه ما حاال شنیدیم شماری زیادی از روحانیون با شورشیان یکجا شده اند‪ ،‬این ها مسلمان بوده و مردم‬ ‫عادی استند‪ ،‬بدینترتیب ما با مردم به جنگ خواهیم پرداخت؟"‬ ‫رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬توضیح داد‪ " :‬منابع ما خبر میدهند که از پاکستان به قلمرو افغانستان در حدود سه هزار نفر که عمدتاً مذهبیون‬ ‫استند در حال حرکت میباشند‪ .‬سوال در اینجاست که اینها تا کدام سطح پشتیبانی مردم را دارند؟‬ ‫گرومیکو موافقت کنان‪" :‬هنوز توازن قوا میان طرفدران حکومت و شورشیان وضاحت ندارد‪ .‬حوادث در هرات سر و صدای زیادی‬ ‫بر پا کرده‪ ،‬آنجا بیشتر از هزار تن کشته شده‪ ،‬ولی با آنهم چگونگی اوضاع وضاحت کامل ندارد‪".‬‬ ‫در این میان کاسیگین با شدت داخل گفتگو گردیده گفت‪:‬‬ ‫" به نظر من مسودۀ مصوبه در مورد افغانستان که به ما داده شده است باید بطور جدی اصالح شود‪ .‬قبل از همه ارسال تسلیحات نباید‬ ‫الی اپریل معطل گردد‪ ،‬باید در اختیار آنها هرچیزی که میخواهند قرار داده شود‪ ،‬همین اکنون‪ ،‬بالفاصله‪ .‬عالوه بر آن‪ ،‬من پیشنهاد‬ ‫میکنم تا اقدامات ذیل نیز روی دست گرفته شوند‪ :‬باید به تره کی خبر داده شود که ما قیمت گاز وارداتی را از افغانستان از ‪ ۹۱‬به‬ ‫‪ ۱۱‬روبل در بدل ‪ ۹۱۱۱‬متر مکعب باال میبریم‪ .‬اینکار به دوستان افغانی امکان آنرا مساعد میسازد تا مصارف خرید تسلیحات را‬ ‫بپوشانند‪ .‬اگرچه به نظر من‪ ،‬این تسلیحات به افغانها باید بطور بالعوض سپرده شود‪".‬‬ ‫اعضای بیروی سیاسی همه یکجا نعره سردادند‪" :‬بلی‪ ،‬درست است نباید از خود کوچکی نشان بدهیم‪".‬‬ ‫صدراعظم شوروی در ادامه‪ " :‬در مسوده درج گردیده است که ما به آنها ‪ ۹۱‬هزار تُن گندم میدهیم‪ .‬به عقیدۀ من در این عدد باید‬ ‫تجدید نظر صورت بگیرد و به افغانستان ‪ ۹۱۱‬هزار تن گندم صادر شود‪ .‬بدینترتیب ما کمک بزرگ روانی به مردم افغانستان‬ ‫خواهیم کرد‪ .‬ما باید بخاطر افغانستان مبارزه نمائیم‪".‬‬ ‫‪12‬‬

‫در حق یقت این پاراگراف اعتراف صادقانه و روشنی اسات در باارۀ آنکاه مشااورین شاوروی در افغانساتان صارف وظیفاۀ مشاوره دادن را در قطعاات اردوی افغانساتان نداشاتند‪ ،‬باه‬ ‫آنها عمالً پس از کودتا وظیفۀ داده شده بود تا حوادث را به نفع مسکو تغییر بدهند‪ ،‬و برای دسترسی به این هدف حتی طیااره هاا را باه امار خاود !! باه پارواز در مای آوردناد و شاهرها‬ ‫و مردم را بمبارد میکردند‪ .‬بدینترتیب کوشش هاا بخااطر آنکاه شاوروی هاا را در آغااز و اداماۀ جناگ هاای بعادی بیطارف نشاان بدهناد حاد اقال جادی نیساتند‪ .‬حاوادث بعادی در هارات‬ ‫نشان داد که سرکوب قیام قبل از همه به امر شوروی ها صورت گرفت بود‪.‬‬


‫کی ریلینکو‪ " :‬بیائید به رفیق کاسیگین پیشنهاد کنیم تا تعدیالتی را با در نظر داشت مسائلی که در اینجا مطرح گردید در مسودۀ‬ ‫شورای وزیران شوروی درج نموده و فردا سند آماده شده را در اختیار ما قرار بدهد‪".‬‬ ‫کاسیگین موافقت کنان‪" :‬خوب است‪ ،‬من صبح تمام کارها را انجام میدهم‪ .‬در عین حال میخواهم یک مسألۀ دیگر را نیز خاطر نشان‬ ‫بسازم‪ .‬دیده میشود که تره کی و امین حقیقت را در بارۀ اوضاع از ما پنهان مینمایند‪ .‬ما تا همین اکنون بدرستی نمیدانیم که در‬ ‫افغانستان چی اتفاق افتیده‪ .‬اینها غالباً اشخاص خوبی استند ولی بسیاری چیزها را از ما پنهان میدارند‪ .‬اینکه دلیل آن چی است‪ ،‬واضح‬ ‫نیست‪ ".‬و در حالیکه رویش را بطرف گرومیکو دور میداد گفت‪" :‬رفیق گرومیکو من فکر میکنم که موضوع سفیر را باید یکطرفه‬ ‫نمائیم‪ .‬در حقیقت سفیر ی که اکنون در کابل قرار دارد از اعتبار زیاد برخوردار نبوده و کاری را که باید بکند انجام نمیدهد‪ .‬افزون‬ ‫بر آن به عقیدۀ من الزم است تا تعدا دیگری از متخصصین ورزیدۀ نظامی به آنجا فرستاده شود‪ .‬درعین حال وقت آن فرا رسیده است‬ ‫تا یک فیصلۀ همه جانبۀ سیاسی اتخاذ گردد‪ .‬شاید بهتر باشد مسودۀ چنین یک فیصله از طرف رفقای وزارت امور خارجه‪ ،‬وزارت‬ ‫دفاع‪ ،‬کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی ترتیب گردد‪ .‬شکی وجود ندارد که کشورهای چون ایران‪ ،‬چین‪ ،‬پاکستان‬ ‫و بالتردید کارتر‪13‬علیه افغانستان موضع خواهند گرفت و از هر طریق مم کن سد راه فعالیت های حکومت قانونی آن خواهند شد‪ .‬این‬ ‫همان نقطۀ است که پشتیبانی سیاسی ما ضرورت خواهد بود‪".‬‬ ‫کاسیگین سپس نفسی تازه نموده و به مسئلۀ پرداخت که دیگران تا کنون از ابراز آن ابأ میورزیدند‪:‬‬ ‫"من به آن عقیده استم که ما باید رهبری افغانستان را تشویق ن کنیم که از ما اعزام قوا را درخواست نمایند‪ .‬ما در افغانستان با کی‬ ‫جنگ خواهیم کرد؟ همۀ آنها مسلمان هستند‪ ،‬اهل یک دین استند‪ ،‬اعتقاد به دین در آنها آنقدر قوی است که میتوانند به دور همین محور‬ ‫متحد شوند‪ .‬تصور من این است که ما باید مستقیماً به تره کی و امین در مورد اشتباهاتی که آنها مرتکب شده اند بگوئیم‪ .‬شما خود‬ ‫فکر کنید‪ ،‬آنها تا همین اکنون به کشتار مخالفین ادامه میدهند‪".‬‬ ‫از محتوای سخنان صدراعظم شوروی دیده میشد که موصوف برای جلسۀ کنونی بخوبی آمادگی گرفته و تلگرام های کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪، .‬‬ ‫جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ ،.‬اسناد وزارت امور خارجه و کمیتۀ مرکزی حزب را بخوبی آموخته بود‪ .‬حاضرین جلسه متوجه این موضوع شدند‪ .‬اما‬ ‫همۀ آنها بخوبی درک میکردند که اختیار کردن سکوت درمورد اعزام قوا امکان پذیر نخواهد بود‪ .‬پس از آنکه کاسیگین نظریاتش را‬ ‫ارائه نمود رشتۀ سخن را اوستینوف بدست گرفت‪ .‬اوستینوف که طی س الهای متمادی در دستگاه دولتی کار کرده بود (وی مانند‬ ‫کاسیگین در زمان ستالین به مقام کمیسار مردمی‪ 14‬رسیده بود) و در بیروکراسی اداری مهارت زیاد داشت‪ ،‬از اظهار مستقیم موضع‬ ‫اش خود داری نموده از راه دیگری پیش آمد‪:‬‬ ‫" در رابطه به عمل نظامی ما باالی دو انتخاب کار کرده ایم‪ .‬اول‪ ،‬ما میتوانیم در جریان یک شبانه روز به افغانستان فرقۀ ‪۹۱۱‬‬ ‫کوماندوی هوایی را داخل ساخته و کندک موتوریزه را به کابل برسانیم‪ .‬در عین حال فرقه های ‪ ۹۱۱‬و ‪ ۹۱۹‬را در نزدیکی‬ ‫سرحدات مستقر میسازیم‪ .‬اما طوریکه قبالْ خاطر نشان گردید الزم است تا یک فیصلۀ سیاسی اتخاذ گردد‪".‬‬ ‫کی ریلینکو عجله کرد تا از پیشنهاد وزیر دفاع پشتیبانی نماید‪:‬‬ ‫"طرح موضوع از طرف رفیق اوستینوف معقول است‪ :‬ما باید علیه شورشیان اقدام کنیم‪ .‬در عین حال در صورتیکه حرف از اعزام‬ ‫عساکر ما به افغانستان به میان بیاید ما باید باالی تره کی فشار آورده و تفهیم نمائیم که بدون درخواست رسمی حکومت افغانستان‬ ‫چنین کاری را کرده نمیتوانیم‪ ،‬بگذار تره کی در جریان باشد‪".‬‬ ‫اوستینوف مطمین تر از قبل ادامه داد‪ " :‬اما‪ ،‬ما شیوۀ دوم را نیز در نظر گرفته ایم‪ ،‬باالی آن نیز کار شده است‪ .‬حرف از اعزام دو‬ ‫فرقه میرود‪".‬‬ ‫آندروپوف ظریفانه از بحث روی موضوع اصلی خود داری نموده گفت‪ " :‬آنچه که به صحبت با تره کی ارتباط میگیرد به نظر من‬ ‫بهتر خواهد بود اگر همرای او رفیق کاسیگین حرف بزند‪".‬‬ ‫اعضای بیروی سیاسی که آوازهای شان یکبار دیگر زنده تر شده بود تائید کنان اظهار داشتند ‪" :‬درست است‪ ،‬بگذار کاسیگین با او‬ ‫صحبت کند‪".‬‬ ‫رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬با آواز آرام افزود‪" :‬من موافق استم که باید یک سند سیاسی ترتیب یابد‪ .‬ولی باید در نظر داشت که در این‬ ‫صورت برچسپ اشغالگر را بر ما خواهند زد‪ ".‬سپس در حالیکه چشمانش را باال میبرد و رفقای حاضر را از نظر میگذراند عالوه‬ ‫نمود‪" :‬ما بهیچ صورت و نباید افغانستان را از دست بدهیم‪".‬‬ ‫کاسیگین سرش را پائین انداخته و چهرۀ جدی بخود گرفت‪ .‬خریطه های زیر چشمان وی هرچه بیشتر متورم شده به نظر میرسیدند‪.‬‬ ‫عضو علی البدل بیروی سیاسی پونوماریوف با آنکه لحنش مشخص نبود از اعزام قوا طرفداری کرد‪ .‬باید مجدداً به خط مشی عمومی‬ ‫رجوع میشد و امپلقی باالی بینی این الفوک که یونیفورم مارشالی به تن کرده بود (منظور اوستینوف است) زده میشد‪ .‬کاسیگین وزیر‬ ‫دفاع را به چند دلیل چندان دوست نداشت‪ :‬بخاطر موضعگیری های تند روانۀ او در قبال بسیاری از مسائل مربوط سیاست خارجی‪،‬‬ ‫بخاطر آنکه اوستینوف پی در پی برای وزارت دفاع پول میخواست و همیشه در تفاوت با عرصه های اقتصادی آنرا بدست می آورد‪،‬‬ ‫بخاطر آنکه او به منشی عمومی کمیتۀ مرکزی (بریژنیف‪ ،‬رئیس دولت آنوقت شوروی) نزدیک بود و میتوانست مسائل را‬ ‫"اندیواالنه" بدون بحث مقدماتی در بیروی سیاسی حل و فصل کند‪ .‬طرز پوشیدن بی سلیقۀ یونیفورم مارشالی نیز کاسیگین را‬ ‫عصبانی میساخت‪ :‬کاله پانگ دار‪ ،‬گره لرزان و لغزیدۀ نکتائی‪ ...‬او میدانست که بسیاری از نظامیان عالی رتبه و مسلکی که دور‬ ‫اوستینوف قرار داشتند نیز او را بحیث یک وزیر نپذیرفتند‪ ،‬در عقبش غیبت میکردند و با القاب نامناسب یاد مینمودند‪.‬‬ ‫صدراعظم‪ " :‬سؤال به میان می آید که جامعۀ بین المللی چی عکس العملی از خود نشان خواهد داد؟ در صورتیکه ما تصمیم اعزام قوا‬ ‫را بگیریم باید اساس آنرا بسنجیم و استدالل قوی در زمینه ارائه نمائیم‪ .‬شاید بهتر باشد تا کسی از مسؤولین شخصاً به افغانستان سفر‬ ‫کند و اوضاع را از نزدیک بررسی نماید‪ ،‬احتماالً این شخص رفیق اوستینوف میتواند باشد‪ ".‬و پس از مکثی افزود‪" :‬یا رفیق‬ ‫آگارکوف‪".‬‬ ‫‪13‬‬

‫‪14‬‬

‫هنگام وقوع کودتای هفت ثور جیمی کارتر رئیس جمهور اضالع متحدۀ امریکا بود‪.‬‬

‫طی سالهای اول بعد از پیروزی انقالب اکتوبر ‪ ۹۱۹۹‬از کلمۀ "کمیسار مردمی" به جای کلمۀ "وزیر" استفاده میشد‪ .‬مث الً به وزیر امور خارجه میگفتند‪" :‬کمیسار مردمی وزارت‬ ‫امور خارجه" وغیره‪.‬‬


‫این حرکت کاسیگین خیلی عالی بود‪ ،‬و همه حاضرین به جز مارشال اوستینوف در ذهن خود به او کف زدند‪ .‬آنها بخوبی میدانستند‪،‬‬ ‫کسی که اکنون برای چنین یک مأموریتی به کابل برود‪ ،‬در آینده مسؤولیت بزرگ را از چگونگی اوضاع بدوش خواهد داشت‪ .‬چنین‬ ‫یک دورنمائی خطرناک برای وزیر دفاع هیچ خوشایند نبود‪ .‬اوستینوف که در حقیقت غافلگیر شده بود کوشش های ضعیفی کرد تا‬ ‫عقب نشینی کند‪:‬‬ ‫" بنظر من در شرایط کنونی بهتر است از اقدامات سیاسی حرف زده شود‪ ،‬هنوز تمام امکانات از دست نرفته اند‪ .‬از ظرفیت اردوی‬ ‫افغانستان باید فعالتر استفاده صورت بگیرد‪ .‬مسافرت من به افغانستان احتماالً بموقع نباشد‪ .‬شاید مناسبتر باشد تا کسی از اعضای‬ ‫حکومت به آنجا سفر نماید‪ ".‬اوستینوف از فرط وارخطایی عینک هایش را از چشم کشیده و (به) پاک کاردن آن با دستمال بینی‬ ‫پرداخت‪.‬‬ ‫اما کاسیگین "ماندن واال نبود" و خواست ضربۀ آخری را باالی رقیب قدیمی خود وارد نماید‪:‬‬ ‫"نخیر‪ ،‬رفیق اوستینوف ‪ ،‬الزم است تا شخص شما به آنجا مسافرت نمائید‪ .‬شما میدانید که ما تسلیحات بزرگی به افغانستان میفرستیم و‬ ‫باید دیده شود که این همه تسلیحات چگونه مورد استفاده قرار میگیرن د‪ ،‬آیا سالح بدست شورشیان نمی افتتد‪ .‬ما در افغانستان در حدود‬ ‫پنجصد مشاور نظامی داریم‪ ،‬باید آنها از نزدیک دیده شوند‪ ،‬و از اوضاع در داخل قطعات خبر گیری صورت بگیرد‪".‬‬ ‫وزیر دفاع که خود را باخته بود غُم غُم کنان گفت‪ " :‬حتی در صورت سفر به افغانستان در ظرف چند روز اوضاع را نمیتوان درک‬ ‫کرد‪".‬‬ ‫آندروپوف‪ ،‬دوست قدیمی و وفادار وزیر دفاع به کمک او شتافته گفت‪ " :‬در مورد فیصله های که در اینجا اتخاذ شدند باید بطور‬ ‫مفصل رفیق بریژنیف باخبر ساخته شود‪ ".‬سپس روبه گرومیکو نموده پرسید‪" :‬نظر تو آندری چی است؟"‬ ‫گرومیکو که مانور را بالفاصله درک کرده بود با لهجۀ مخصوص بیالروسی خود گفت‪:‬‬ ‫" بدون شک‪ .‬برای بسیاری از ما اوضاع هنوز بخوبی روشن نیست‪ .‬صرف یک چیز روشن است‪ ،‬و من قبالً نیز در این باره اظهار‬ ‫نظر کردم‪ :‬ما افغانستان را به دشمن داده نمیتوانیم‪ .‬اینکه وظیفۀ مذکور چگونه صورت بگیرد در این باره باید خوب فکر کرد‪ .‬شاید‬ ‫ما مجبور نشویم که قوا را به آنجا داخل نمائیم"‬ ‫کاسیگین مت وجه شد که افکار همکاران تغییر نموده تصمیم گرفت قدمی بطرف آنها بردارد‪:‬‬ ‫"ما همه به یک نظر استیم که افغانستان را نباید از دست بدهیم‪ .‬ما باید از تمام امکانات سیاسی استفاده نمائیم تا رهبری افغانستان‬ ‫استحکام یابد‪ ،‬کمک های معین شده را به آن برسانیم و به عنوان آخرین اقدام اعزام قوا را نیز از نظر دور نداشته باشیم‪".‬‬ ‫کی ریلینکو پیشنهاد کرد تا جمع بندی همه گفته ها و نظریات ارائه شده در جلسه صورت بگیرد و خود در ده جز همۀ مسائل و‬ ‫موضوعات جلسۀ بیروی سیاسی را جمع آوری نموده پرسید‪ " :‬در صورتی که اعتراضی نباشد‪ ،‬من همین اکنون کوشش میکنم با‬ ‫کنستانتین چیرنینکو تماس بگیرم و پیشنهادات خود را به او ارائه میکنم‪".‬‬ ‫کی ریلینکو به اتاق دیگر‪ ،‬جائیکه دستگاه مخابرۀ حکومتی قرار داشت رفته پس از لحظاتی برگشته گفت‪:‬‬ ‫"رفیق چیرنینکو خبر داد که پیشنهادات ارائه شده معقول بوده و او سعی می کند لئونید بریژنیف را از آن باخبر بسازد‪ .‬بیائید جلسه را‬ ‫در همینجا ختم نمائیم‪".‬‬ ‫گرومیکو پس از آنکه شامگاهان به وزارت امور خارجه برگشت‪ ،‬مادونان خود را به جلسه دعوت کرد‪ .‬طوریکه اشتراک کنندگان آن‬ ‫مالقات به یاد می آورند‪ ،‬گرومیکو آنروز گرفته تر از ابر بود‪ .‬او از جزئیات جلسۀ بیروی سیاسی که لحظاتی قبل پایان یافته بود به‬ ‫همکارانش چیزی نگفته و مستقیماً به تقسیم وظایف پرداخت‪ .‬او هدایت داد تا یاداشتی را عنوانی پاکستان ترتیب داده ودر آن درج‬ ‫نمایند که مداخله در امور کشور همسایه (افغانستان) نباید صورت بگیرد‪ .‬گرومیکو همچنان به مأمورینش هدایت داد تا در بارۀ‬ ‫استدالل ها در صورت اعزام قوای شوری نیز بیاندیشند‪ .‬او با قاطعیت در حالیک به حاضرین مینگریست گفت‪:‬‬ ‫" اینهمه را به شکل یک گذارش به کمیتۀ مرکزی الی فردا صبح ترتیب نمائید‪".‬‬ ‫مادونان که از مزاج تند آمر خویش بخوبی آگاه بودند‪ ،‬می دانستند که بهتر است سؤالی نکنند‪ ،‬اما معاون اول او کورنیینکو جرئت‬ ‫نموده پرسید‪:‬‬ ‫" آیا براستی بیروی سیاسی فیصلۀ اعزام قوا را اتخاذ نموده است؟"‬ ‫وزیر با لحنی بطی جواب داد‪ " :‬فعالً چنین یک فیصلۀ صورت نگرفته‪ ،‬اما در صورتیکه اوضاع بخواهد‪ ،‬اعزام قوا در نظر گرفته‬ ‫شده است‪ .‬ما بهیچ صورت نمیتوانیم افغانستان را از دست بدهیم‪ .‬بدانید‪ ،‬اگر ما امروز افغانستان را از دست بدهیم‪ ،‬فردا سرحدات‬ ‫خود را از لشکرهای افراطیون مذهبی در نقاط مثلی تاجکستان و ازبکستان دفاع خواهیم کرد‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫فردای آنروز اعضای بیروی سیاسی باز هم در همان ترکیب دور هم گرد آمدند‪ .‬رئیس شورای وزیران شوروی (الکسی کاسیگین)‬ ‫در بارۀ صحبتش با تره کی گذارش داد‪:‬‬ ‫" طوریکه ما وشما به توافق رسیده بودیم‪ ،‬من دیروز دو مرتبه با رفیق تره کی تماس داشتم‪ .‬او خبر داد که اوضاع در هرات نهایت‬ ‫پیچیده است‪ .‬و ضمناً افزود‪" :‬اگر اتحاد شوروی داخل اقدام نشود آنها قادر به حفظ شهر نمیباشند ‪ .‬در صورت سقوط هرات همه چیز‬ ‫خاتمه می یابد‪ ".‬پس از شنیدن حرفهای تره کی من از او سؤال کردم‪ " :‬اگر در افغانستان همین اکنون اردوی صد هزاری وجود دارد‬ ‫پس چرا نمیتوان چند فرقه را ترتیب داده و به هرات اعزام نمود؟" تره کی در جواب استدالل کرد که اگر آنها حاال مصروف ترتیب و‬ ‫تنظیم فرقه ها شوند در اینصورت از گارنیزون هرات که به حکومت وفادار است هیچ چیزی هم باقی نخواهد ماند‪ .‬روی این ملحوظ‬ ‫آنها تقاضا دارند تا بخاطر استحکام قوت های شان به آنها تانک و ماشین های محاربوی فرستاده شوند‪ .‬من باز هم پرسیدم‪ " :‬آیا شما‬ ‫به اندازۀ کافی تانکیست دارید تا تانک ها را به حرکت بیاورند؟" تره کی در جواب گفت‪" :‬نخیر‪ ،‬به همین دلیل است که ما از شما‬ ‫میطلبیم تا عملۀ تانکها را از مردمان تاجک که در اردوی شما خدمت میکنند ترتیب نموده‪ ،‬آنها را از قبل با یونیفورم نظامیان افغان‬ ‫ملبس نموده به افغانستان اعزام کنید‪ ".‬من در عکس العمل به او گفتم‪ " :‬اما اینکار پنهان نمیماند‪ ،‬تمام جهان بالفاصله آگاهی خواهد‬ ‫یافت که تانکیستهای شوروی در افغانستان میجنگند‪".‬‬ ‫سپس من از رفیق تره کی پرسیدم‪ " :‬آیا امکان ندارد تا از اهالی کابل چن د واحد نظامی تجهیز و مسلح شده را ترتیب داده و آنها را به‬ ‫کمک والیات که اوضاع در آنجا ناآرام است فرستاد؟" او به من جواب میدهد‪ " :‬ما کسی نداریم که به آنها درس بدهند‪ ".‬من با تعجب‬ ‫به او گفتم که این چطور امکان دارد‪ ،‬آخر چقدر افغانها در مؤسسات عالی تحصیلی نظامی شوروی درس خواندند‪ ،‬افزون بر آن‬


‫بسیاری از کدر های نظامی حکومت سابقه به رژیم مردمی پیوستند‪ ،‬اینها همه کجا شدند؟ پس اگر وضعیت اینطور است‪ ،‬کی از شما‬ ‫حمایت میکند؟ شما میدانید تره کی در جوابم چی گفت؟ او بدون آنکه فکر کرده باشد جواب داد که تقریباً هیچکس از آنها حمایت‬ ‫نمیکند و در عین حال مکرراً خاطر نشان میساخت‪ " :‬اگر هرات سقوط کند‪ ،‬در اینصورت انقالب مورد تهدید قرار خواهد گرفت‪ .‬به‬ ‫کمک و حمایت شما ضرورت است‪".‬‬ ‫کی ریلینکو آوازش را بلند کرد‪" :‬در فرقۀ (‪ )۹۹‬نه هزار نظامی است‪ .‬آیا همۀ آنها منفعل گردیده اند یا با دشمن یکجا شده اند؟"‬ ‫کاسیگین‪" :‬مطابق گفته های تره کی‪ ،‬نیم منسوبین فرقه به مخالفین پیوسته اند‪ .‬آنهایی که باقی مانده اند چندان مورد اعتماد نیستند‪،‬‬ ‫احتمال آنکه اینها از حکومت حمایت کنند کم است‪".‬‬ ‫کی ریلینکو رویش را به طرف وزیر دفاع نموده پرسید‪" :‬رفیق اوستینوف‪ ،‬نظر شما چی است؟"‬ ‫اوستینوف‪ " :‬امین ضمن صحبت با من گفت که نجات انقالب شان کامالً بدست اتحاد شوروی است‪".‬‬ ‫کی ریلینکو‪" :‬یعنی آنها صرف به یک چیز امید بسته اند‪ :‬به تانکها و ماشین های محاربوی ما؟"‬ ‫کاسیگین موافقت کنان‪" :‬غالباً همینطور است‪ .‬اما حین اتخاذ فیصله در بارۀ کمک ها‪ ،‬ما باید در مورد تمام عواقب آن خوب فکر کنیم‪.‬‬ ‫این یک عمل نهایت جدی است‪".‬‬ ‫در اینوقت رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بطور غیر مترقبه به کمک صدراعظم شتافت‪ .‬معلوم میشد که در جریان شبی که گذشته در ذهن‬ ‫آندروپوف چیزی تغییر خورده بود‪ .‬اگر دیروز او بیشتر خاموش میبود امروز افکارش یکصدو هشتاد درجه تحول کرده بود‪ ،‬طوریکه‬ ‫تمام جریان جرو بحث ها را پیرامون موضوع دگرگون ساخت‪ .‬دور از امکان نبود که قبل از جلسه آندروپوف با خود بریژنیف‬ ‫صحبت کرده بود و آنها در بارۀ چیزی به توافق رسیده بودند‪ .‬توضیحی دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد‪ :‬احتماال صبح روز‬ ‫یکشنبه گرومیکو‪ ،‬آندروپوف و اوستینوف مالقات مختصری انجام داده و هر سه تن بطور آشکارا در بارۀ اوضاع بحث نموده بودند‪.‬‬ ‫آندروپوف در حالیکه عینک هایش برق میزدند با صدای نرم گفت‪" :‬رفقا‪ ،‬من به نتیجۀ آتی رسیدم‪ .‬ما باید نهایت‪ ،‬نهایت جدی به آن‬ ‫فکر کنیم که به خاطر و به نام چی قوای خود را به افغانستان اعزام خواهیم کرد‪ .‬برای همۀ ما روشن است که کشور مذکور هنوز‬ ‫آماده نیست تا تمام مسائل خود را به شکل سوسیالیستی آن حل و فصل نماید‪ .‬در آنجا نفوذ مذهب خیلی عمیق است‪ ،‬بیسوادی تقریباً‬ ‫همگانی است‪ ،‬اقتصاد عقب مانده و همینطور در سائر عرصه ها‪ .‬درس های لینین را در بارۀ "وضعیت انقالبی" به یاد بیاورید‪ .‬از‬ ‫کدام "وضعیت انقالبی" در افغانستان میتوان حرف زد؟ در آنجا چنین یک اوضاعی به چشم نمیخورد‪ .‬ما صرف به کمک سرنیزه‬ ‫های خویش میتوانیم انقالب آنها را حفظ نمائیم‪ ،‬در حالیکه ما اینکار را نباید بکنیم‪ .‬ما نمیتوایم به چنین یک عمل خطرناکی متوصل‬ ‫شویم‪".‬‬ ‫وزیر امور خارجه تو گوئی انتظار چنین گفته ها را داشت‪ ،‬او با رضایت نفس تازه نموده بالفاصله رشتۀ سخن را بدست گرفت‪:‬‬ ‫" من کامالً از پیشنهاد یوره (یوری آندروپوف) در مورد آنکه اقدام اعزام قوای ما رد شود پشتیبانی میکنم‪ .‬اردوی ما پس از دخول به‬ ‫افغانستان به یک اشغالگر مبدل میشود‪ .‬قوای ما علیه کی خواهد جنگید؟ علیه مردم افغانستان! همه فعالیت های را که ما طی سالهای‬ ‫اخیر با تمام دشواری در عرصۀ کاهش تشنجات بین المللی‪ ،‬کاهش تسلیحات انجام داده ایم‪ ،‬باالی تمام اینها خط بطالن کشیده خواهد‬ ‫شد‪ .‬همه کشورهای غیر منسلک علیه ما قرار خواهند گرفت‪ .‬چین تحفۀ خوبی بدست می آورد‪ .‬موضوع مالقت لیئونید بریژنیف با‬ ‫جیمی کارتر از آجندای روابط دوجانبه دور میشود‪ ،‬سفر رئیس جمهور فرانسه والیری ژیسکار دیستن به مسکو که قرار است در‬ ‫اخیر ماه مارچ صورت بگیرد مورد تهدید قرار میگیرد‪ .‬مگر ما چی بدست خواهیم آورد؟ همچنان باید به یاد داشت که از نظر حقوقی‬ ‫نیز ما اعزام قوا را مستدل ساخته نمیتوانیم‪ .‬مطابق منشور سازمان ملل متحد هر کشوری میتواند از ما طالب کمک نظامی شود و ما‬ ‫میتوانیم چنین کمکی را بکنیم‪ ،‬اما‪ "...‬و در حالیکه تأکید آمیز انگشت شهادتش را باال برد افزود‪" :‬صرف در صورتیکه که کشور‬ ‫مطالبه کننده مورد تهاجم قرار گرفته باشد‪ .‬افغانستان مورد هیچگونه تهاجمی قرار نگرفته است‪ ،‬این مسـئـلـۀ داخلی آنها است‪".‬‬ ‫تحول در ذهن آندری گرومیکو واقعاً حیرت انگیز بود‪ .‬کمتر از بیست و چهار ساعت قبل او در همینجا در تاالر جلسات بیروی‬ ‫سیاسی همینطور با اطمینان تأکید میکرد‪" :‬ما بهیچصورت نمیتوانیم افغانستان را از دست بدهیم‪ ".‬و حاال‪ ،‬اگر حاشیه روی ها را کنار‬ ‫بگذاریم‪ ،‬او عمالً فرامیخواند تا به افغانستان بخاطر منافع واالتر پشت خود را دور بدهیم‪ .‬همه میدانستند که گرومیکو نظر به تغییر‬ ‫اوضاع میتوانست دیدگاهش را تغییر دهد‪ .‬جالبتر آنکه از موضگیری جدید خود که غالباً در تضاد کامل با دیگاه قبلی اش قرار‬ ‫میداشت با شدت تمام دفاع میکرد‪ .‬اما دلچسپ بود که طی شب گذشته چی اتفاقی افتیده بود؟ کی ریلینکو که از بیانیه های آندروپوف و‬ ‫گرومیکو راه گُمک شده بود نیز کوشش کرد به قافله ای در حال عبور بپیوندد‪:‬‬ ‫" اکنون اوضاع در افغانستان روبه بهبودی نهاده و واضح است که بحث ما دیگر رنگ خود را تغییر داده است‪ .‬همۀ ما به آن عقیده‬ ‫استیم که هیچگونه اساسی برای اعزام قوا وجود ندارد‪".‬‬ ‫وزیر دفاع اوستینوف با شنیدن سخنان مذکور عمداً قیافۀ ترشی بخود گرفت‪ .‬و رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬با لحن زنندۀ به تصحیح منشی‬ ‫کمیتۀ مرکزی پرداخت‪:‬‬ ‫" اوضاع در آنجا بهتر نشده‪ ،‬حاال دیگر نه چند کندک بلکه تمام فرقه به دشمن پیوسته است‪ .‬طوریکه از صحبت امروزی رفیق‬ ‫کاسیگین با تره کی دیده میشود مردم از حکومت حمایت نمی کند‪ .‬آیا در چنین یک اوضاعی قوای ما قادر به کمک است؟ نخیر‪ ،‬در‬ ‫چنین شرایطی تانکها و وسایط زره دار نمیتوانند ممد واقع شوند‪ .‬نظر من آن است که ما باید در اینباره مستقیماً به رفیق تره کی‬ ‫بگوئیم‪".‬‬ ‫کاسیگین پیشنهاد کرد‪ " :‬شاید بهتر باشد تا او را به اینجا دعوت نموده و تفهیم نمائیم که ما حاضر استیم کمک های خود را افزایش‬ ‫بدهیم‪ ،‬مگر قوا را اعزام نمیکنیم‪ ،‬به دلیل آنکه قوا در برابر مردم قرار خواهد گرفت‪ .‬ضرر از این عمل ما عظیم خواهد بود در‬ ‫حالیکۀ فایدۀ از آن اصالً به نظر نمیرسد‪".‬‬ ‫کی ریلینکو مجدداً خواست ابتکار را به دست خود بگیرد‪:‬‬ ‫"ما همه چیز را در اختیار آنها قرار دادیم‪ .‬اما این همه چی نتیجه داد؟ هیچ‪ .‬آنها تیر باران انسانهای بیگناه را به راه انداختند‪ ،‬و‬ ‫وقتیکه ما از آنها انتقاد میکنیم گذشته های ما را به رخ ما کشیده میگویند که در زمان لینین نیز تیر باران میکردند‪ .‬شما این‬ ‫مارکسیستها را ببینید! من فکر میکنم ما باید از این ابتکار خویش لئونید بریژنیف را باخبر ساخته‪ ،‬رفیق تره کی را به مسکو دعوت‬ ‫نمائیم تا او از توافقات که در اینجا صورت گرفت با خبر شود‪".‬‬


‫در این میان چیرنینکو که بیماری نفس تنگی داشت و دیروز ناوقت شام از زاویدوه برگشته بود نیز صدای نحیف و بریده بریده اش را‬ ‫کشید‪:‬‬ ‫" اگر ما قوا را داخل افغانستان بسازیم و مردم را هدف قرار بدهیم بالتردید به تهاجم متهم خواهیم شد‪ .‬راه فرار وجود نخواهد داشت‪".‬‬ ‫کاسیگین پیشنهاد کرد‪" :‬به نظر من باید بالفاصله با رفیق بریژنیف مشوره صورت بگیرد و همین امروز طیارۀ به کابل به دنبال تره‬ ‫کی فرستاده شود‪ .‬آنچه که ارتباط میگیرد به تصامیم دیروز ما در مورد کمک‪ ،‬از این ناحیه هیچ چیزی تغییر نمی یابد‪ ،‬بجز اعزام‬ ‫قوا‪".‬‬ ‫وزیر دفاع عجله کرد از خط عمومی حمایت نماید‪" :‬بلی‪ ،‬این نظر را باید رد کرد‪".‬‬ ‫روز دوشنبه به تاریخ ‪ ۹۱‬مارچ پس از آنکه منشی عمومی (لئونید بریژنیف) تر و تازه پس از استراحت به دفتر آمد‪ ،‬چیرنینکو همه‬ ‫اشتراک کنندگان جلسۀ دیروزی و همچنان لوی درستیز آگارکوف را برای یک مجلس جدید دعوت کرد‪ .‬بریژنیف که با رضایت تمام‬ ‫به رفقایش از شکار هایش در ناحیۀ زاویدووه حکایت میکرد‪ ،‬با تأثر توقف کرده و در بحث روی مسائل افغانستان شریک شد‪ .‬بخاطر‬ ‫آنکه هیچکسی از آگاه بودن او در بارۀ جریانات شک و تردیدی بخود راه نداده باشد تأکید کرد که با تمام دقت حوادث کشور همسایه‬ ‫را زیر نظر دارد‪ .‬سپس بریژنیف پیشنهاداتی را که اعضای بیروی سیاسی طی روزهای شنبه و یکشنبه ارائه نموده بودند مورد تأئید‬ ‫قرار داده و موافقت کرد که‪ " :‬در شرایط کنونی برای ما الزم نیست تا در این جنگ ذیدخل شویم‪ ".‬او از گرومیکو‪ ،‬اوستینوف‪،‬‬ ‫آندروپوف و کاسیگین خواهش کرد تا یکبار دیگر نظریا ت خویش را ارائه داشته و اتخاذ تصامیم روی مسائل عاجل در همینجا خاتمه‬ ‫داده شود‪.‬‬ ‫گرومیکو یکبار دیگر چیزهای را که قبالً گفته بود تکرار نموده از "دست داشتن ایاالت متحدۀ امریکا" در قضایا یاد آوری نموده تأکید‬ ‫کرد که کشور مذکور بدون شک تمام این حوادث را اداره میکند‪".‬‬ ‫کاسیگین از آخرین تماس های خود با تره کی گذارش داد‪ .‬به گفتۀ کاسیگین رئیس دولت افغانستان باز هم سرش را زیر ریگ پنهان‬ ‫نموده گفت‪" :‬ما را نجات بدهید‪ ،‬در غیر آن همه چیزها فرو می پاشد‪ ".‬من از تره کی پرسیدم‪" :‬آیا در هرات طبقۀ کارگر وجود‬ ‫دارد؟" تره کی در جواب گفت که در هرات در کُل دو هزار تن کارگر است‪ .‬تره کی به آن نظر است که در صورت سقوط هرات‬ ‫همه ناراضیان متحد گردیده و بطرف کابل هجوم خواهند برد و این پایان حکومت او خواهد بود‪ .‬به همین دلیل است که او اعزام قوا‬ ‫را میطلبد‪ .‬صدراعظم پیشنهاد کرد تا به کشور های پاکستا ن و ایران بطور جدی اخطار داده شود تا از مداخله در امور داخلی‬ ‫افغانستان خودداری نمایند و اینبار در حضور بریژنیف مسئأله تعویض سفیر شوروی را در کابل بار دیگر مطرح ساخت‪.‬‬ ‫وزیر دفاع به نوبۀ خود در مورد آخرین صحبت خود با امین حکایت کرد‪ .‬به گفتۀ اوستینوف امین نیز بر اعزام قوا اصرار داشت‪.‬‬ ‫وزیر دفاع در عین حال خاطر نشان ساخت که اوضاع در هرات امروز اندکی بهبودیافته است‪ .‬او هکذا گذارش داد که در همجواری‬ ‫سرحدات افغانستان در ترکمنستان و آسیای میانۀ شوروی دو فرقۀ نظامی در حال جابجا شدن قرار دارند‪ .‬سه کندک در ظرف سه‬ ‫ساعت میتوانند به قلمرو افغانستان منتقل شوند‪ .‬وزیر دفاع اجازه خواست تا در مناطق سرحدی تطبیقات تکتیکی نظامی را با استفاده‬ ‫از غندها و فرقه ها به راه اندازد و در اخیر اظهار داشت که او نیز مانند سائر رفقا مخالف اعزام قوا است‪.‬‬ ‫آندروپوف نیز گفته های دیروز خود را تکرار نموده و از رهبری افغانستان که نمیتواند بدرستی اوضاع را تحت کنترول خود داشته‬ ‫باشد‪ ،‬نیروهای را که باید باالی آنها اتکاء کند نمیشناسد‪ ،‬فعالیت های توضیحی و تبلیغاتی را میان مردم به راه نمی اندازد و به‬ ‫تضییقات ادامه میدهد به شدت انتقاد کرد‪ .‬آندروپوف همچنان نظر داد تا مشاور ارشد حزبی ویسیلیوف از سمت اش برکنار و به جای‬ ‫او شخص با نفوذ و اعتبار تری ازدستگاه مرکزی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی تعیین گردد‪ .‬منشی کمیتۀ مرکزی کپیتونوف‬ ‫بالفاصله با نظر آندروپوف مخالفت کرده گفت‪" :‬ویسلیوف کارمند خوبی است‪ .‬او سمت های مفتش دستگاه مرکزی کمیتۀ مرکزی و‬ ‫سکرتر دوم ایالت باشقر‪ 15‬را کار کرده است‪ ،‬او شخصی است با انرژی‪".‬‬ ‫دیده میشد که بریژنیف از جرو بحث های به راه افتاده راضی است‪ .‬بریژنیف دوست داشت وقتی همکاران نزدیک او با یکدیگر‬ ‫مناقشه نمیکردند و در بیروی سیاسی اتفاق نظر کامل حکمفرما می بود‪ .‬او جلسات طویل را خوش نداشت‪ .‬جلسۀ امروزی نیز بیشتر‬ ‫از یک ساعت طول نکشید و فیصله های اتخاذ شده همه متوازن بودند‪.‬‬ ‫بریژنیف به عنوان سخن اختتامیه گفت‪ " :‬به نظر من ما باید اقداماتی را که طی روزهای اخیر در نظر گرفتیم مورد تأئید قرار بدهیم‪.‬‬ ‫فیصلۀ ما قرار ذیل است‪ :‬رفیق تره کی فردا بیست مارچ به اتحاد شوروی دعوت شود‪ .‬و مذاکرات را با وی کاسیگین‪ ،‬گرومیکو و‬ ‫اوستینوف پیش ببرند و سپس من با او مالقات خواهم کرد‪.‬‬ ‫***************‬ ‫وقتیکه صبح روز سه شنبه به والدیمیر کوزین محصل سی سالۀ دورۀ فوق ماستری در اکادمی دیپلوماسی شوروی خبر دادند که برای‬ ‫کار در شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی با مهمانان عالی رتبۀ افغان آماده باشد تعجب خاصی نکرد‪ .‬این بار دوم بود که کوزین‬ ‫بخاطر ترجمانی از زبان پشتو در مذاکرات نهایت مهم به کرملین احضار میشد‪.‬‬ ‫به تاریخ ‪ ۱۱‬مارچ‪ ،‬بعد از ظهر کوزین در سالون ترمینل ‪ -۱‬میدان هوائی حکومتی ونوکووه (در حاشیۀ غربی شهر مسکو) قرار‬ ‫داشت‪ .‬چون مسافرت تره کی غیر رسمی بود‪ ،‬در حقیقت مخفی بود‪ ،‬از مسؤولین حکومت شوروی صرف کاسیگین در ترمینل‬ ‫حضور داشت‪.‬‬ ‫رئیس شورای وزیران اتحاد شوروی (کاسیگین) الی مواصت طیاره در اتاقی خلوت گردیده در آنجا به مطالعۀ اسنادی که قبل از‬ ‫رسیدن تره کی با آنها باید آشنا میشد پرداخت‪ .‬اولین سندی که در میان انبوهی از اوراق قرار داشت معلوماتی بود در بارۀ بیوگرافی‬ ‫تره کی که در اثر تقاضای کاسیگین آماده شده بود‪ .‬اما سند مذکور صرف از معلومات خُشک و عمومی در بارۀ تواریخ‪ ،‬وظایف‬ ‫‪15‬‬

‫قبالً در زمان شوروی یکی از جمهورت های خود مختار مسلمان نشین در ترکیب روسیۀ شوروی بوده پس از فروپاشی اتحاد شوروی تغییر نام داده اکنون به نام باشقورتستان یاد‬ ‫میشود‪ .‬جمهوریت مذکور در ترکیب فدراسیون روسیه قرار داشته میان کوه های اورال و سائیبریا موقعیت دارد‪.‬‬


‫و کتاب های را که تره کی نوشته بود‪ ،‬یا آوری میکرد‪ .‬مشکل بود با اینگونه معلومات در بارۀ شخصی که با او باید صحبت نهایت‬ ‫جدی صورت میگرفت قضاوت کرد‪.‬‬ ‫کاسیگین‪ ،‬کوزین را نزد خود خواست‪:‬‬ ‫"شما در افغانستان کار کرده اید؟ در مورد تره کی برایم معلومات بدهید‪".‬‬ ‫کوزین با آمادگی تمام شروع کرد‪ " :‬او در سال ‪ ۹۱۹۹‬متولد گردیده‪"... ،‬‬ ‫کاسیگین با عصبانیت کوزین را متوقف ساخته خاطر نشان ساخت‪" :‬نخیر‪ ،‬نخیر الزم نیست از تواریخ و دیپلوم ها یاد آوری کنید‪ ،‬از‬ ‫خصوصیات انسانی او بگوئید‪ ،‬جزئیاتی که مبین کرکتر و فطرت او باشند‪".‬‬ ‫کوزین با خجالت زدگی عرض کرد‪" :‬فهمیدم رفیق کاسیگین‪ ،‬کوشش میکنم‪ .‬نور محمد تره کی در سال پیروزی انقالب اکتوبر در‬ ‫یک خانوادۀ دهقان و چوپان پشتون تبار به دنیا آمده است‪ .‬سرنوشت او طوری بود که باید راه پدرش را تعقیب میکرد‪ ،‬یعنی تمام‬ ‫زندگی باید بیسواد باقی میماند و از طریق قاچاق بری های کوچک امرار حیات میکرد‪ 16.‬اما بخت با تره کی یاری کرد که درس‬ ‫بخواند و تحصیل کند و به مقامی برسد‪ .‬پدر از میان اوالدهای دیگر نور محمد را انتخاب نموده و او را برای درس خواندن در مکتب‬ ‫به شهر غزنی روان کرد‪ .‬بعدتر او بحیث مأمور در قندهار کار کرده و مدتی هم به کتابت در بمبی پرداخت‪ 17‬حین اقامت در‬ ‫هندوستان نه تنها زبان های انگلیسی و اردو را آموخت بلکه با نظریات ملی و آزادیبخش و همچنان مارکسیزم آشنائی پیدا کرد‪.‬‬ ‫بعدتر به کابل برگشته‪ ،‬در یکی از کالج ها درس خوانده سپس نخست در وزارت اقتصاد و متعاقباً در وزارت اطالعات و نشرات به‬ ‫حیث مأمور بکار شروع کرد‪ .‬غالباً او به خوبی رشد میکرد‪ .‬کسیکه فقط دیروز پا برهنه بود امروز به مقام معاون آژانس عمدۀ خبر‬ ‫رسانی افغانستان "باختر" ارتقا یافت‪ .‬او چند اثر ادبی را که بالفاصله نام او را مشهور ساخت نوشته و به نشر رساند‪ .‬در همین دوره‬ ‫فعالیت های سیاسی او نیز شروع میشوند‪ .‬تره کی شامل ترکیب هیأت رهبری جنبش "ویښ ځلمیان" (جوانان بیدار) میگردد‪ ،‬مقاالت‬ ‫پُر سر و صدا مینویسد و از اصالحات دیموکراتیک در جامعه و بهتر شدن زندگی مردم سخن میزند‪".‬‬ ‫کاسیگین توضیح خواست‪" :‬یعنی اینکه او پس از جنگ (هدف جنگ دوم جهانی است) به فعالیت های انقالبی پرداخته است؟"‬ ‫ترجمان تائید کنان‪" :‬بلی‪ ،‬دقیقاً همینطور است‪ .‬جالبتر آنکه در تفاوت با لیدر دیگر حزب دیموکراتیک خلق رفیق کارمل‪ ،‬او در برابر‬ ‫کدام تضییقات جدی قرار نگرفته و هیچگاه زندانی نشده است‪ .‬حتی در سال ‪ ۹۱۱۱‬زمانیکه حکومت ضربات شدید را باالی‬ ‫اپوزیسیون نو بنیاد وارد میکرد‪ ،‬تره کی به علت ناپیدای از مجازات شدید جان به سالمت برد و افزون بر آن بزودی به حیث آتشۀ‬ ‫مطبوعاتی سفارت افغانستان در امریکا تقرر یافته و رهسپار واشنگتن گردید‪ .‬اما پس از نیم سال‪ ،‬حکومت افغانستان به ترقی های‬ ‫دیپلوماتیک وی به علت نشر مقاله های ضد نظام شاهی و ضد سردار محمد داوود خان در رسانه های امریکایی خاتمه میدهد‪ .‬تره‬ ‫کی از امریکا تقاضای پناهندگی سیاسی میکند‪ ،‬اما در این تالش خود ناکام میماند‪ :‬به او جواب رد میدهند و او بوطن برمیگردد‪.‬‬ ‫بع د از آن تره کی طی ده سال مکمل‪ ،‬الی سال ‪ ۹۱۹۱‬با انجام کارهای مختلف امرار زندگی مینماید‪ :‬ترجمانی امریکائیها در کابل‪،‬‬ ‫نوشتن مقاله ها و کتب‪ ،‬در عین حال با جدیت تمام به آموختن و مطالعۀ مارکسیزم‪ -‬لینینیزم میپردازد‪ .‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬طی دهۀ‬ ‫دیموکراسی حین حکومت محمد یوسف او خود را کامالْ وقف فعالیت های انقالبی میسازد‪ .‬او از جوانان مخالف حکومت حلقات‬ ‫مارکسیستی ایجاد نموده و به فکر تأسیس یک حزب واقعی چپگرا برای مبارزه با نظام شاهی می افتد‪ .‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬تره کی را به‬ ‫حیث منشی اول حزب نو بنیاد دیموکراتیک خلق افغانستان انتخاب میکنند‪ .‬یک سال بعد‪ ،‬به دلیل اختالف نظر پیرامون فعالیت های‬ ‫انقالبی او از انقالبی معتقد دیگر‪ ،‬ببرک کارمل جدا میشود‪".‬‬ ‫کاسیگین با ژست آمرانه ای مترجم را مخاطب قرار داده گفت‪" :‬صبر کنید‪ ،‬زیاد عجله نکنید‪ .‬از همین نقطه لطفاً تفصیل بیشتر‬ ‫بدهید‪ ".‬و در حالیکه رویش را بطرف یاور خود دور میداد پرسید‪" :‬راستی ما هنوز وقت داریم؟"‬ ‫یاور‪" :‬طیاره ده دقیقه بعد فرود می آید‪".‬‬ ‫کاسیگین‪" :‬بسیار خوب‪ .‬رفیق ترجمان‪ ،‬به من محتوای تضادها میان این دو شخص را توضیح دهید‪ .‬همه میگویند "خلق"‪" ،‬پرچم"‬ ‫ولی هیچکس به درستی نمیتواند توضیح نماید که به چی دلیلی آنها با چنین شدتی با یکدیگر مبارزه میکنند‪".‬‬ ‫کوزین در حالیکه باالی خود احساس فشار میکرد‪" :‬کوشش میکنم‪ ،‬رفیق کاسیگین‪ .‬میخواهم تأکید کنم که موضوع مذکور بسیار‬ ‫حساس و غیر عادی است‪ .‬به دلیل کمی وقت من مجبور استم از بسیاری از جزئیات بگذرم‪ .‬هردوی این دو تن چی تره کی و چی‬ ‫هم کارمل موافقت میکردند که هدف مشترک آنها اعمار یک افغانستان دیموکراتیک بوده و باید از زنجیرهای شاهی و فئودالی رها‬ ‫یابد‪ .‬اما هریک آنها طُرق دسترسی به این هدف را بشکل مختلف می دیدند‪ .‬تره کی و بسیاری از روشنفکران خالق که فطرت اً‬ ‫احساساتی استند آرزو داشتند از زور کار گرفته شود‪ .‬به نظر من او طرفدار میتودهای انقالبی حل و فصل همه مسائل است‪ ،‬یعنی‬ ‫توصل به قیام مسلحانه‪ ،‬تعمیل ترور سرخ و تطبیق جابرانۀ اصالحات اجتماعی و اقتصادی انتخاب او است‪ .‬تصادفی نبود که اولین‬ ‫گام های وی پس از قرار گرفتن در رأس حزب ایجاد هسته های مخفی در قوای مسلح کشور بود‪ ،‬تشکیالتی که نقش فیصله کن را در‬ ‫حوادث ‪ ۱۹‬اپریل ‪ ۹۱۹۹‬بازی نمودند‪( .‬تأریخ مذکور مصادف است با ‪ ۹‬ثور ‪)۹۱۱۹‬‬ ‫رقابت و سپس دشمنی های آشکار با ببرک کارمل همزمان در چند استقامت صورت میگرفت‪ .‬هردوی آنها با حسادت تمام مواضع‬ ‫فرکسیون های خویش را در صحنۀ سیاسی زیر نظر داشتند‪ .‬تره کی نمیتوانست رقیب خود را ببخشد که‪ ،‬رئیس جمهور داوود پس از‬ ‫برکناری شاه مشخصاً به پرچمی ها (یا به کسانیکه به آنها تمایل داشتند) تعدادی از کرسی های حکومتی را واگذار شد‪ .‬کارمل که به‬ ‫‪16‬‬

‫‪ .‬با چنین یک طرز دید محقر‪ ،‬سطحی و غیر صادقانۀ نویسندگان کتاب که مدعی افغانستان شناسی هم اساتند‪ ،‬باه صاورت قطاع نمیتاوانم موافاق باشام‪ .‬دهااقین و چوپاان هاای مایهن مان‬ ‫همیشه از با عزت ترین و سارافراز و زحمات کاش تارین اقشاار جامعاۀ افغانساتان باوده و کماافی ساابق اساتند‪ .‬اینهاا کساانی اساتند کاه متقبال شااقه تارین تکاالیف در شارایط افغانساتان کاه‬ ‫وسایل تولید و کار متاسفأنه هنوز در سطح پائین قرار دارند شاده و لقماه ناان حاالل و مشاروع را بارای خاود و خاانواده هاای خاود باا کماال سار بلنادی کماائی کارده و مای کنناد‪ .‬بناابرین‬ ‫استدالل نویسندگان را از بنیاد مردود می شمارم‪.‬‬

‫‪17‬‬

‫‪ .‬اهل خبره که اینجانب به آنها اعتماد کامل دارم در این زمینه معلومات آتی را در اختیار من گذاشتند‪ :‬نور محمد تاره کای در آغااز جاوانی در تجاارت خاناۀ "شارکت میاوۀ قنادهار" کاه‬ ‫مالک آن تاجر مشهور افغاان آقاای موسای خاان "کنادهاری" باود باه حیاث کارمناد اساتخدام شاد‪ .‬مادتی بعاد باه حیاث مساتخدم در نماینادگی تجاارتی هماین شارکت باه شاهر بمبای هندوساتان‬ ‫فرستاده شد‪.‬‬


‫نوبۀ خود میخواست قسمت اساس ی کمک های اتحاد شوروی را بدست بیاورد همیشه مراتب ناراحتی خود را به مناسبت مسافرت های‬ ‫لیدر "خلق" به اتحاد شوروی ابراز میداشت‪ .‬تره کی این مسافرت ها را قبل از حوادث ثور ‪ ۹۱۱۹‬بالعموم به دعوت اتحادیۀ‬ ‫نویسندگان شوروی انجام میداد‪ .‬علت دیگری که تره کی کارمل را دوس ت نداشت همانا منشۀ خانوادگی کارمل بود که در هر صورت‬ ‫نزدیکی های با شاه و داوود داشت‪ .‬کارمل به نوبۀ خود تره کی را به قومگرائی متهم میساخت‪.‬‬ ‫در یک کلمه دالیل آنکه این دو با هم خصومت داشته باشند بیشتر از آن بود تا با هم دوستی کنند‪ ،‬البته من تأکید میکنم که این صرف‬ ‫نظر اینجانب است‪.‬‬ ‫چون شما خواهش کردید تا با شما رُک و راست باشم و طوریکه من درک میکنم صحبت ما در کمال اعتماد صورت میگیرد‪ ،‬پس‬ ‫میخواهم اضافه نمایم که‪ :‬همه می پذیرند که تره کی در دورۀ پس از تأسیس حزب دیموکانیک خلق ادارۀ حزب را بطور شایسته پیش‬ ‫میبرد‪ ،‬مگر ح اال حتی بسیاری از پیروان نزدیک او تأکید دارند که پس از پیروزی انقالب ثور‪ ،‬هنگامیکه حزب با تهدید های جدید‬ ‫روبرو است‪ ،‬منشی عمومی و رئیس دولت افغانستان نتوانست خود را به حیث یک لیدر نیرومند و قوی به اثبات برساند‪ .‬او فاقد‬ ‫استعداد و تجربه ای است که در شرایط مبا رزه با عناصر مختلف ضد انقالب به آن ضرورت احساس میشود‪ ،‬او تصور معقولی از‬ ‫تطبیق اصالحات اجتماعی و اقتصادی ندارد و باالخره توان مقابله با دسیسه ها را در داخل رهبری حزبی نیز ندارد‪ .‬عالوه بر آن‬ ‫خبر میدهند که او دوست دارد بنوشد‪ ،‬از تملق و چاپلوسی سرش به چرخش می افتد‪ ،‬در حصۀ انجام وظایف دولتی چندان احساس‬ ‫مسؤولیت نمی کند‪ ،‬بیشتر ترجیح میدهد نقش نمایشی داشته باشد‪ .‬واضح است که در چنین یک اوضاعی رفیق امین به سادگی وزن‬ ‫بیشتر سیاسی کسب میکند‪".‬‬ ‫در این وقت یاور صدراعظم با مراعت نزاکت نزدیک آمده خبر داد‪" :‬رفیق کاسیگین‪ ،‬طیاره به زمین نشست‪".‬‬ ‫طیاره به طرف ترمینل برای مهمانان دولتی دور خورده متوقف شد و تره کی بدون آنکه کسی او را همراهی کند از آن پائین آمد‪.‬‬ ‫صدراعظم شوروی‪ ،‬تره کی و مترجم سپس در یک موتر نشسته و بالفاصله به طرف کرملین برای مذاکرات رفتند‪ .‬کاسیگین به تره‬ ‫کی خبر داد که شامگاهان او را بریژنیف میپذیرد‪ .‬کاسیگین در راه به طرف کرملین شروع کرد به اظهار تشویش خود در مورد‬ ‫اوضاع در افغانستان‪:‬‬ ‫"شما دیگر قسمت قابل مالحظۀ قلمرو کشور خود را کنترول نمی کنید‪ .‬شورشیان در همه اسقامت ها پیشروی می کنند‪".‬‬ ‫تره کی اندوهگینانه موافقت میکرد‪" :‬بلی همینطور است‪ .‬اما در عقب دشمنان ما همه ارتجاع بین المللی قرار دارد‪ .‬اضالع متحدۀ‬ ‫امریکا‪ ،‬پاکستان‪ ،‬ایران‪ ،‬چین‪ ،...‬ما با مشکالت مواجه استیم‪".‬‬ ‫کاسیگین گفت‪" :‬موافق استم‪ .‬اما تا جائیکه ما خبر داریم شما در پالیسی های داخلی خویش اشتباهاتی را مرتکب می شوید‪ ،‬برخی از‬ ‫فعالیت های شما مردم را به خشونت وامیدارد و کمیت دشمنان انقالب را بیشتر می سازد‪".‬‬ ‫تره کی مسکوت بود‪ .‬او درک میکرد که گفتگوها‪ ،‬عنقریب ساده نخواهند بود‪ ،‬حدس میزد که او را بخاطر آن به مسکو نیاورده اند تا‬ ‫پیشنهاد اعزام قوا را بپذیرند‪ .‬تره کی از بحث کردن خو د داری نموده خواست دالیل خود را برای بعدتر نگهدارد‪.‬‬ ‫پس از آنکه موتر حامل آنها به مرکز شهر رسید کاسیگین خواست فضا را تغییر بدهد‪:‬‬ ‫"رفیق تره کی میخواهم به اطالع شما برسانم که شورش هرات سرکوب گردیده است‪".‬‬ ‫مهمان افغان تکان خورد‪:‬‬ ‫"شما این را از کجا میدانید؟"‬ ‫کاسیگین در حالیکه به ترجمان چشمک میزد گفت‪:‬‬ ‫"از روزنامه ها‪".‬‬ ‫تره کی که به شوخی پی نبرده بود گفت‪ " :‬این یک خبر خوش است‪ ،‬بسیار یک خبر خوش است‪".‬‬ ‫مترجم کوزین هنگامیکه در سالون ترمینل میدان هوائی بود‪ ،‬از کنار چشم متوجه تلگرام جنرال گوریلوف شده بود‪.‬‬ ‫در تلگرام کوتاه آمده بود‪" :‬شورش هرات سرکوب گردید"‪.‬‬ ‫در کرملین مهمان افغانی را دیر زمانی بود انتظار داشتند‪ .‬کاسیگین‪ ،‬گرومیکو‪ ،‬اوستینوف و پونوماریوف در یک سو‪ ،‬تره کی و‬ ‫مترجم کوزین به سوی دیگری میز نشستند‪ .‬اندکی آنطرفتر مأمور وزارت خارجه ستنیسالف گاوریلوف که وظیفه داشت جریان‬ ‫مذاکرات را ثبت نماید جابجا گردید‪ .‬در اینگونه مذاکرات محرم از ستینوگرافیر استفاده نمی کردند‪.‬‬ ‫رئیس شورای وزیران شوروی خاطر نشان ساخت که آنها آرزو داشتند تا نخست رئیس دولت افغانستان را بشنوند‪ ،‬مگر سپس بر آن‬ ‫شدند که در آغاز موضع اتحاد شوروی بیان گردد‪ .‬پس از یا د آوری های معمول در مورد متعهد بودن به اصل دوستی کاسیگین به‬ ‫اصل موضوع پرداخت‪:‬‬ ‫" طُرق حل و فصل دشواری های که در راه شما قد بلند کرده اند می توانند مختلف باشند‪ ،‬اما بهترین آن راهی است که اعتبار‬ ‫حکومت شما را در میان مردم حفظ نماید‪ ،‬روابط افغانستان را با دول همسایه صدمه نرساند و باالخره حیثیت کشور در عرصۀ بین‬ ‫المللی لطمه نبیند‪".‬‬ ‫کاسیگین برای آنکه سخنانش را مستدل ساخته باشد از مثال کشور ویتنام یاد آوری نموده گفت که دولت مذکور توانست در جنگ ثقیلی‬ ‫با اضالع متحدۀ امریکا ایستادگی نماید و اکنون مستقالنه تهاجم چین را دفع میکند‪ .‬کاسیگین با صدای آرام ادامه داد‪:‬‬ ‫" شما در کشور خویش نیز نیروی کافی دارید که در برابر حمالت ضد انقالبیون مقابله نماید‪ .‬همین هرات میتواند در این زمینه مثال‬ ‫خوبی باشد‪ .‬زمانی که شما واقعاً شروع بکار کردید‪ ،‬کار تان نتیجه داد‪ .‬همین اکنون خبر رسید که امروز ساعت یازدۀ قبل از ظهر‬ ‫شهرک نظامی‪ ،‬جائیکه یکی از قطعات شورشی فرقۀ ‪ ۹۹‬پیاده مستقر میباشد‪ ،‬پس از بمباردمان هوائی از طرف غند کوماندو به‬ ‫حمایت تانکهای که از قندهار رسیدند اشغال شده است‪.‬‬ ‫ما از هر طریق و امکان به شما کمک خواهیم رساند‪ .‬اعزام قوای ما بداخل کشور شما جامعۀ بین المللی را به هیجان آورده و عواقب‬ ‫نهایت منفی را با ابعاد وسیع از خود بجا خواهد گذاشت‪ .‬دشمنان مشترک ما فقط انتظار همین را دارند تا در قلمرو افغانستان قوای‬ ‫شوروی پدیدار گردد‪ ...‬نباید از نظر دور داشت که عساکر ما نه تنها با مهاجمین خارجی به نبرد خواهند پرداخت بلکه با بخشی از‬ ‫مردم افغانستان نیز درگیر خواهند شد‪ .‬و مردم اینگونه اعمال را عفو نمی کند‪".‬‬


‫کاسیگین تمام این سخنان را بدون آنکه مکثی نموده باشد به رئیس دولت افغانستان بیان داشت و صرف بعضاً به اوراقی که در مقابلش‬ ‫گذاشته شده بودند می نگریست‪ .‬ترجمۀ او به زبان پشتو مشکل نبود‪ ،‬چون صدراعظم عندالموقع توقف میکرد و موقع میداد تا‬ ‫حرفهایش ترجمه شوند و با حوصله مندی انتظار میکشید‪.‬‬ ‫باید گفت که زبان پشتو برای ترجمانی زبان مشکلی بوده و روایت های پیچیده دارد‪ .‬تا زمانیکه تمام جمله شنیده نشود‪ ،‬مقصد را نمی‬ ‫توان ترجمه کرد‪ .‬فعل در آخر جمله قرار دارد‪ .‬کلمات مانند دانه های شطرنج تغییر جا میخورند‪.‬‬ ‫پس از ادای آخرین جمله‪ ،‬ترجمان متوجه شد که چهرۀ تره کی پر از تشنج شد‪ ،‬در چشمان معموالً مهربان او برقک های برقصیدن‬ ‫پرداختند‪ .‬دیده میشد که خبر خوش از هرات او را معتقد نساخته بود که از نظر دعوت قوا باید صرف نظر کند‪.‬‬ ‫کاسیگین در این میان ادامه داد‪ " :‬ما به این نتیجه رسیده ایم که در مرحلۀ کنونی کمک مثمر و بهتر ما به شما در راستای حمایت از‬ ‫شما شیوه های ورود فشار باالی کشورهای همسایه بوده و رساندن کمک های عظیم و همه جانبۀ ما باید باشد‪)...( .‬‬ ‫رئیس شورای وزیران شوروی پس از ادای جمالت فوق با رضایت بر پشتی چوکی تکیه زده و با ژستی از تره کی دعوت بعمل‬ ‫آورد تا نظر خود را ابراز دارد‪.‬‬ ‫از اولین کلمات تره کی معلوم شد که وی بطور همه جانبه به این گفتگو آمادگی گرفته بود‪ .‬تره کی در حالیکه مستقیماً به کاسیگین‬ ‫مینگریست گفت‪:‬‬ ‫" من هم به مثابۀ یک دوست تان با شما بی پرده صحبت خواهم کرد‪ .‬ما در افغانستان با آن موافق استیم که دشواری های بوجود آمده‬ ‫باید قبل از همه از طریق سیاسی حل و فصل شوند و عملیات نظامی خصلت ممد را داشته باشند‪ ...‬از جانب خود میخواهم تأکید نمایم‬ ‫که روابط میان کشورهای ما روابط عادی بین الدولتین نیستند‪ .‬این روابط بر بنیاد طبقاتی و مشترکات ایدیالوژی و سیاسی استوار‬ ‫میباشند‪ .‬در کشور ما مثل کشور شما حاکمیت به کارگران و دهاقین تعلق دارد‪".‬‬ ‫کوزین با خود فکر کرد‪" :‬آه‪ ،‬ها‪ ،‬کجا میرود‪ .‬میخواهد از شعارهای همبستگی پرولیتری سود بجوید‪ .‬اینکه در کشور ما وضعیت از‬ ‫چی قرار است نمیدانم‪ ،‬ولی من دقیقاً خبر دارم که در افغانستان اصالً کدام طبقۀ کارگری وجود ندارد و حاکمیت آنجا نمی تواند به‬ ‫دهاقین تعلق داشته باشد‪ .‬چرا باید لیدران ما فریب چنین دماگوژی آشکار را بخورند؟"‬ ‫مهمان افغانی تو گوئی کدام متن نوشته شده را میخواند ادامه داد‪ " :‬انقالب عکس العمل خشونت بار دشمنان طبقاتی ما را برانگیخت‪".‬‬ ‫تره کی سپس به شدت از پاکستان‪ ،‬ایران و اضالع متحدۀ امریکا انتقاد نموده و آنها را عاملین همه بدبختی های امروزی نامید‪ .‬او‬ ‫ضمناً افزود‪ " :‬شاید زا ید باشد تا به علل فعالیت های تخریبکارانۀ پاکستانی ها‪ ،‬ایرانی ها‪ ،‬امریکائیها و چینائیها علیه ما با تفصیل در‬ ‫اینجا پرداخته شود‪ .‬من فقط میخواهم تأکید نمایم که ما دوستان شما بودیم و استیم‪ ،‬ما از لینین آموخته ایم و منبعد هم می آموزیم‪.‬‬ ‫میخواهم از احتیاجات اردوی افغانستان یاد آور شوم‪ .‬ما امیدوار هستیم از شما هیلیکوپترهای زره دار‪ ،‬تعداد دیگری از وسایط‬ ‫محاربوی‪ ،‬تانکها و زرهپوش ها و دستگاه های جدید مخابره را بدست بیاوریم‪".‬‬ ‫اوستینوف در اینباره توضیح داد‪" :‬هدف شما غالباً هیلیکوپترهای نوع می‪ ۱۱ -‬است که زره ضد مرمی دارند‪ .‬قرار است اینگونه‬ ‫هیلیکوپترها طی ماه های جون و جوالی به تعداد شش بال و در ربع ششم سال جاری شش بال دیگر نیز در اختیار شما قرار گیرند‪".‬‬ ‫تره کی به تهاجم پرداخت‪ " :‬بهتر میبود اگر هیلیکوپترهای مذکور همراه با پیلوتان به افغانستان مواصلت میکردند‪".‬‬ ‫مارشال اعتراض کنان‪ " :‬شما باید پیلوت های خود را تعلیم بدهید‪ .‬در مؤسسات تحصیلی نظامی ما افغانها درس میخوانند‪ ،‬ما میتوانیم‬ ‫پروسۀ تدریس و فراغت آنها را سرعت ببخشیم‪".‬‬ ‫اما تره کی تسلیم نمیشد‪" :‬شاید پیلوتها را برای هیلیکوپترها ما از هانوی (پایتخت کشور ویتنام) یا از کدام کشور دیگر گرفته بتوانیم‪،‬‬ ‫مثالً از کیوبا؟"‬ ‫کاسیگین در عکس العمل به سخنان تره کی خواست هیجان او را کاهش ببخشد‪:‬‬ ‫" در اتحاد شوروی چهار صد افسر افغان مشغول تحصیل استند‪ ،‬شما لیست آنها را دارید‪ .‬از جملۀ آنها اشخاص ضروری را انتخاب‬ ‫نموده و ما میتوانیم پروسۀ تدریس آنها را سرعت بخشیده به اساس پروگرام مستعجل آنها را فارغ بسازیم‪".‬‬ ‫اما مهمان قصد نداشت تسلیم شود و در حالیکه به فکر رفته بود گفت‪ " :‬اگر ما پیلوت ها را در کشور خود نیابیم‪ ،‬آنها را در‬ ‫کشورهای دیگر پیدا خواهیم کرد‪ ،‬جهان بزرگ است‪ .‬ما به افراد وفادار ضرورت داریم‪ ،‬در حالیکه در جملۀ آنهائیکه در شوروی‬ ‫درس میخوانند بسیاری از آنها اخوانی بوده و همچنان کسانیکه پیرو چین استند‪".‬‬ ‫اوستینوف‪ " :‬در سال روان یکصدو نود افسر افغان تحصیل شان را پایان میبخشند‪ .‬در میان آنها شانزده پیلوت طیاره های عمومی و‬ ‫سیزده پیلوت هیلیکوپتر استند‪ ".‬دیده میشد که اوستینوف به سختی خود را میگرفت‪ .‬او در ادامه گفت‪" :‬ما از طریق مشاور ارشد‬ ‫نظامی جنرال گوریلوف لیست فارغین را با مسلک هایشان به شما میفرستیم‪ .‬شما خود تان میتوانید افراد مورد ضرورت خویش را‬ ‫انتخاب کنید‪".‬‬ ‫در ادامه کاسیگین در مورد آنکه اتحاد شوروی کدام کمک های نظامی و اقتصادی را در آیندۀ نزدیک به افغانستان خواهد کرد با‬ ‫تفصیل بیان داشت‪ .‬او با حوصله مندی از انواع و اقسام وسایط نظامی‪ ،‬هیلیکوپترها‪ ،‬توپ ها و همچنان از صدور صد هزار تن‬ ‫گندم که قرار بود به افغانستان در زودترین فرصت فرستاده شود یاد آور شد‪ .‬تره کی بالفاصله خاطر نشان ساخت که آنها خواهان سه‬ ‫صد هزار تن گندم دیگر بوده و خواهش میکنند تا معیاد پرداخت قرضه های قبلی به بعدتر موکول گردد‪ .‬کاسیگین در حالیکه پیشانی‬ ‫اش را چروک دار میساخت وعده داد که پرداخت قرضه ها را معطل خواهد کرد‪ .‬مارشال اوستینوف به نوبۀ خود خاطر نشان ساخت‬ ‫که چون قرار است تخنیک جدید نظامی به افغانستان فرستاده شود بنابرین ضرورت است تا دسته ای از مشاورین و متخصصین‬ ‫اضافی نظامی به افغانستان اعزام شود‪.‬‬ ‫تره کی با نارضایتی‪ " :‬در صورتیکه شما به این عقیده باشید‪ ،‬ما البته که آنها را خواهیم پذیرفت‪ .‬آیا شما اجازه میدهید تا ما از پیلوت‬ ‫ها و تانکیست های سائر کشورهای سوسیالیستی استفاده کنیم؟"‬ ‫کاسیگین اینبار با عصبانیت آشکار گفت‪" :‬من نمیدانم شما چرا باز هم از این موضوع یاد آور میشوید‪ .‬کشورهای سوسیالیستی به‬ ‫اینکار مبادرت نخواهند ورزید‪ .‬موضوع اعزام افرادی که در تانکهای شما بنشینند و بطرف مردم شما فیر کنند‪ ،‬یک موضوع جنجال‬ ‫برانگیز سیاسی است‪".‬‬ ‫کاسیگین با بکار اندازی پالن گفتگو با تره کی که قبالً ترتیب یافته بود‪ ،‬به تربیۀ مهمان در رابطه به حمایت از کدرها پرداخت‪:‬‬


‫" قبل از اینکه به یک کدر برچسپی را زد باید اول بصورت همه جانبه و با دقت تمام از او تحلیل و ارزیابی بعمل آورد‪ ".‬کاسیگین با‬ ‫این مشوره های خود میخواست توجه تره کی را به تضییقات دوامدار در کشورش معطوف دارد‪.‬‬ ‫تره کی طوری نشان داد که گویا مقصد هم صحبت را نمی فهمد‪:‬‬ ‫"حوادث هرات نشان دادند که در اجتماع ما اخوانی ها رخنه ن موده اند‪ ،‬و ما باالی آنهایی که واقعاً با ما استند برچسپ نمی بندیم‪".‬‬ ‫صدراعظم شوروی ترجیح داد در این موضوع عمیق نشود‪.‬‬ ‫در اخیر مذاکرات مهمان کوشش دیگری نیز به خرچ داد تا افکار مخاطبین اش را بداند‪ .‬تره کی پرسید که در صورت حمله به‬ ‫افغانستان از طرف یک کشور دیگرع کس العمل شوروی چگونه خواهد بود؟ اما سیاستمدار با تجربه کاسیگین این حمله را با آسانی‬ ‫دفع نمود‪:‬‬ ‫" در اینصورت وضعیت کامالً دیگر خواهد بود‪ .‬اما اکنون ما تمام مساعی را بخاطر آن بخرچ میدهیم که چنین اتفاقی نیافتد‪".‬‬ ‫تره کی گفت‪ " :‬اعضای بیروی سیاسی از مسافرت من به مسکو آگاهی دارند‪ .‬پس از بازگشت‪ ،‬من باید از نتایج سفرم گذارش بدهم‪.‬‬ ‫آیا من میتوانم به آنها بگویم که اتحاد شوروی از ما صرف حمایت سیاسی نموده و سائر کمک ها را ارائه خواهد کرد؟"‬ ‫کاسیگین تأئید کرد‪ " :‬بلی‪ ،‬حمایت سیاسی و کمک های بزرگ در عرصۀ نظامی و سائر صادرات‪ .‬این فیصلۀ بیروی سیاسی ما است‪.‬‬ ‫در اینباره رفیق بریژنیف ضمن مالقاتش با شما که ده دقیقه بعد شروع میشود خبر خواهد داد‪".‬‬ ‫*****************‬ ‫مستشار وزارت امور خارجه گاوریلوف که ثبت جریان مذاکرات را به عهده داشت از هم مسلک جوان خود‪ ،‬یعنی کوزین با خود‬ ‫داری تعریف نموده گفت‪ " :‬آفرین‪ ،‬وظیفۀ ترجمانی را به بسیار خوبی انجام دادی‪".‬‬ ‫گاوریلوف دست راست مسؤول بخش افغانستان در وزارت امور خارجۀ شوروی بود‪ ،‬او سالهای متمادی در کابل کار کرده بود‪ ،‬و‬ ‫تجربۀ ترجمانی مذاکرات را با اشتراک شاه افغانستان و سردار محمد داوود خان داشت‪ .‬بنابرین توصیف او برای کوزین زیاد اهمیت‬ ‫داشت‪:‬‬ ‫" اما آزمایش اساسی هنوز در پیشرو است‪ .‬به من وظیفه دادند تا جریان گفتگو را فوراً آماده بسازم‪ ،‬بناءً صحبت با منشی عمومی را‬ ‫تو باید تنها هم ترجمه کنی و هم ثبت نمائی‪ .‬وارخطا نشوی‪ ،‬دوست عزیز‪".‬‬ ‫لئونید بریژنیف مهمان افغانی را در دفتر کرملین خود پذیرفت‪ .‬رئیس دولت افغانستان تنها بود‪ .‬با در نظر داشت حساسیت اوضاع و‬ ‫بروز احتمالی دشواری ها حین مذاکرات‪ ،‬حتی سفیر (افغانستان) را نیز دعوت نکرده بودند‪ .‬ولی طی این مالقات هیچگونه مسائل‬ ‫داغی بروز ننمودند‪ .‬تره کی با آنکه با جرئت معلوم میشد‪ ،‬از جر وبحث با بریژنیف خودداری میکرد‪ .‬کاسیگین‪ ،‬اوستینوف‪،‬‬ ‫گرومیکو و پونوماریوف در حضور منشی عمومی غالباً مسکوت میبودند‪ ،‬در آنزمان همین طور معمول شده بود‪.‬‬ ‫رئیس دولت شوروی با کوشش تمام تفاهمنامه ای را که همکارانش ترتیب داده بودند قرائت کرد‪ .‬این تفاهمنامه توصیه های متعددی‬ ‫را که استوار بر تجارب تأریخی بلشویک ها بود در بر داشت‪ .‬بطور مثال او به افغانها مشوره داد تا توجه خود را به ایجاد جبهۀ‬ ‫متحد ملی معطوف بدارند و در قریه جات "کمیته های مستضعفین" را "برای مجادله با فئودالها و زمینداران سرمایه دار" به میان‬ ‫بیاورند‪ .‬بریژنیف همچنان توصیه میکرد تا "فعالیت های سیاسی‪ -‬تبلیغاتی را میان توده ها هر چه وسیعتر" آغاز نمایند‪ .‬منشی عمومی‬ ‫از افغانها دعوت میکرد تا سرحدات شان را با پاکستان و ایران ببندند‪ .‬و در اخیر توضیح داد که چرا اعزام قوا به افغانستان مصلحت‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫تره کی که به رن گ و بوی صحبت درست پی برده بود در سخنرانی جوابیۀ خویش با مهارت تمام به دروغ پراگنی پرداخته خاطر‬ ‫نشان ساخت که "جبهۀ متحد ملی" دیر زمانی است که عمالً به شکل سازمان های حزبی‪ ،‬سازمان های جوانان و اتحادیه های صنفی‬ ‫ایجاد گردیده است‪ .‬یکبار دیگر از مداخالت دشمنان خارجی شکوه کرد‪ .‬در قسمت انسداد سرحدات توصیه ها را رد نموده گفت‪:‬‬ ‫" اینکار نارضایتی پشتونها و بلوچهای هر دو طرف خط "دیورند" را به بار آورده و در آخرین تحلیل صدمۀ بزرگی را به اعتبار‬ ‫حاکمیت کنونی وارد خواهد کرد‪ ".‬در پایان نطق مختصر خویش تره کی خوددارانه از "رفیق عزیز بریژنیف" امتنان خود را از‬ ‫اینکه زمینۀ تبادل نظریات را مساعد ساخت ابراز داشت‪.‬‬ ‫پس از خدا حافظی تره کی به سفارت خود رفت تا یکجا با وطندارانش جشن نوروز را تجلیل نماید‪ 18.‬بریژنیف که به سختی راه‬ ‫میرفت به کمک یاورانش به طرف دروازۀ خروجی حرکت کرد‪ .‬کوزین وظیفه داشت جریان مذاکرات را ترتیب نماید‪ .‬یاور‬ ‫بریژنیف‪ ،‬ساموتیئکین کوزین را در تاالر همجوار جابجا ساخته و کتابچۀ یادداشت را در اختیارش گذاشت‪ .‬در همین وقت دختر‬ ‫پیشخدمت که حرف نمیزد و پتنوسی به دست داشت و در آن چای‪ ،‬کلچه و توست گذاشته شده بود آورده در برابر ترجمان گذاشت‪.‬‬ ‫کوزین کوشش میکرد حتی یک کلمه را هم از یاد نبرد و شروع به نوشتن کرد‪.‬‬ ‫در جلسۀ نوبتی مورخ ‪ ۱۱‬مارچ موضوع "اوضاع در افغانستان" باز هم در آجندا جای اول را داشت‪ .‬بریژنیف مجدداً تأکید کرد که‬ ‫موضعگیری آنها و تمام اقداماتی که روی دست گرفته شده اند کامالً درست بوده و در بارۀ جزئیات مالقاتش با تره کی به همکاران‬ ‫حکایت کرد‪ .‬بریژنیف خاطر نشان ساخت که لیدر افغانستان به مسکو " اندکی با وارخطائی آمده بود ولی در اخیر مذاکرات او جرئت‬ ‫گرفته و دیگر آرام بود‪".‬‬ ‫بریژنیف گفت‪ " :‬طوریکه به من گذارش دادند‪ ،‬رفیق تره کی بسیار راضی بود و با خوشنودی بوطنش برگشت‪ ".‬دیده میشد که خود‬ ‫بریژنیف از انکشاف اوضاع بدین ترتیب نیز راضی است‪ .‬بریژنیف در ادامه خاطر نشان ساخت‪" :‬شاید رفقائیکه در مالقات حضور‬ ‫داشتند میخواهند چیزی اضافه نمایند؟"‬

‫‪18‬‬

‫‪ .‬در شروع این قسمت نویسندگان کتاب از جلسۀ بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی یاد آور می شوند که در آن رهبران شوروی فیصاله مای نمایناد تاا تاره کای را آناأ و مخفای‬ ‫به مسکو احضار کنند‪ .‬ولی جالب آنکه پس از " این همه مذاکرات اشد محرم‪ ،‬فوری و مخفی" که به آن حتی سفیر افغانستان را هم اجازۀ حضاور ندادناد (عملای کاه در تضااد صاریح باا‬ ‫مواذین حقوق بین الدول قرا دارد) تره کی آشکارا به سفارت افغانستان در مسکو می رود تا در جماع افغانها ا از جشان باساتانی ناوروز تجلیال بعمال بیااورد‪ .‬پاس اینهماه خفاا‪ ،‬محرمیات ‪...‬‬ ‫به چی معنی بوده است؟ !‬


‫کاسیگین با آمادگی گفت‪" :‬من رفیق تره کی را در میدان هوائی مشایعت میکردم‪ .‬او از بیروی سیاسی و از لیونید بریژنیف مراتب‬ ‫عمیق امتنان خود را بخاطر پذیرائی خوب و توجه دوستانه به افغانستان ابراز داشت‪ .‬مطابق جنتری افغانستان‪ ،‬اکنون سال نو آنها‬ ‫شروع شده است‪ .‬تره کی از این روز در مسکو تجلیل بعمل آورد‪ .‬او انتظار نداشت که طی مدت کوتاه میتوان اینهمه مسائل متعدد را‬ ‫حل و فصل نمود‪.‬‬ ‫***************‬ ‫قیام هرات غالباً خود جوش و فاقد کدام ادارۀ مرکزی بوده و کسی آنرا هم آهنگ نمی ساخت‪ .‬در غیر آن دشوار است درک کرد که‬ ‫شهری که به این سرعت بی مانند به تصرف درآمده بود چگونه با چنین سادگی دوباره مسترد گردید‪.‬‬ ‫به تأریخ ‪ ۹۹‬مارچ از کابل جزوتام به شدت تجهیز شدۀ کوماندو‪ ،‬سربازان افغانی که از طرف جنرال گوریلوف برای نبرد های‬ ‫کوماندو تعلیم دیده بودند به هرات اعزام شد‪ .‬یکجا با آنها چند عمله ای از تانکیست ها که از اعضای حزب دیموکراتیک خلق تشکیل‬ ‫یافته بودند نیز به آنجا فرستاده شدند‪ .‬تانکیست ها در ترکیب فرقۀ ‪ ۹۹‬وجود داشتند اما آنها با شروع قیام همه فرار کردند‪ .‬قوماندانی‬ ‫تانکیست های آمده از کابل را جګړن شهنواز تڼی به عهده داشت‪ .‬این همان شهنواز تڼی بود که هنگام کودتای هفت ثور تورن امام‬ ‫الدین را با متن اولتیماتوم نزد رئیس جمهور محمد داوود فرستاده بود و بعدتر حین حکومت نجیب اهلل به کرسی وزیر دفاع کشور‬ ‫رسیده‪ ،‬ولی درسال ‪ ۹۱۱۱‬به شورش ضد پرچمی ها پرداخته و پس از سرکوبی آن به پاکستان فرار کرد‪.‬‬ ‫گروپ تڼی‪ ،‬و همچنان سربازان و افسران فرقۀ ‪ ۹۹‬وفادار به نظام که تعداد مجموعی آنها تقریباْ به سه صد تن میرسید در میدان‬ ‫هوائی هرات متمرکز گردیده و منتظر قومانده باقی ماندند‪.‬‬ ‫در خود فرقه افسرانیکه به قیام کنندگان پیوسته بودند نیز به آن می اندیشیدند که از کدام اقدامات بعدی کار بگیرند‪ .‬در میان آنها تورنی‬ ‫به نام اسمعیل که قوماندانی توپچی را به عهده داشت متبارزتر از دیگران به نظر می رسید‪ .‬اسمعیل بدون شک افسری بود شجاع و‬ ‫با استعداد‪ .‬هنگام جنگ او شخصاً یکی از طیاره هایی ریاکتیفی را که قصد بمباری مواضع قیام کنندگان راداشت‪ ،‬سقوط داد‪.‬‬ ‫سرنوشت برای سال های متمادی این دو افسر اردوی افغانستان تڼی و اسمعیل را به جوانب مختلف سنگر کشاند‪ .‬توپچی اسبق (تورن‬ ‫اسمعیل) پس از سرکوبی قیام مخفی شده سپس‬ ‫در رأس یک گروپ جنگی مجاهدین قرار گرفته و یکی از قوماندانان برجستۀ محلی مجاهدین در غرب افغانستان می شود‪ .‬در‬ ‫‪19‬‬ ‫تآریخچۀ مبارزۀ مجاهدین با قوای شوروی او به نام تورن اسمعیل خان مشهور است‪.‬‬ ‫مشاور ارشد نظامی دګروال کاتی چیف با استفاده از قوت های رسیده اولین کسی بود که تصمیم حمله بر مواضع قیام کنندگان را‬ ‫اتخاذ می کند‪ .‬کاتی چیف پس از فعالیت های اکتشافی‪ ،‬پنج زنجیر تانک را با عمله های قابل اعتماد به عقب فرقه فرستاده و آنها‬ ‫بمجرد رسیدن به آن نقطه مواضع توپچی را زیر ضربه میگیرند‪ .‬همینکه جزوتام توپچی میله ها را برای جواب متقابل به طرف‬ ‫تانکها دور میدهند‪ ،‬فرقه را بالفاصله نظامیان کوماندو تحت قوماندانی تڼی زیر حمله قرار می دهند‪ .‬افغانها از کمین ها خوب‬ ‫میجنگند‪ ،‬در حالیکه تحمل نبردهای باز را ندارند‪ .‬تڼی و جزوتام مخصوص او بدون دشواری خاصی وارد شهرک نظامی شده و آناً‬ ‫آنرا تحت کنترول خود می آورند‪ .‬قوای پیاده درست مانند پنج روز قبل یکبار دی گر مطیعانه دست ها را به عالمت تسلیمی بلند‬ ‫نمودند‪ ،‬البته اینبار در برابر نمایندگان حکومت مرکزی‪.‬‬ ‫پس از سرکوبی قیام‪ ،‬عساکر کوماندو در حدود سه صد افسر و سرباز را بالفاصله تیر باران نمودند‪ ،‬منسوبین متباقی فرقه کسی به‬ ‫قریه های همجوار فرار نمود کسی هم مجدداً به قاغوش های خویش برگشته موافقت کردند که به خدمت ادامه میدهند‪ .‬کاتی چیف‬ ‫صبح ‪ ۱۱‬مارچ با جنرال گوریلوف تماس گرفته گذارش داد‪" :‬قیام در هرات سرکوب گردید‪".‬‬ ‫پس از واقعۀ مذکور والیت هرات برای سالیان متمادی‪ ،‬الی عودت قوای اتحاد شوروی از افغانستان یکی از مشکل آفرین و خطر‬ ‫ناکترین نقاط کشور باقی ماند‪ .‬هم در داخل شهر و هم در اطراف آن دایم الوقت جنگهای شدید و خون آلود جریان داشتند‪ .‬بهشت سر‬ ‫سبز دیروز به دوزخ آتشین مبدل گردید‪.‬‬ ‫هوتل "هرات" که یکی از مهمانخانه های عصری و زیبا بشمار میرفت و در آن مشاورین شوروی اقامت می داشتند به یک دژ‬ ‫تسخیر ناپذیر مبدل گردیده بود‪ :‬در کلکین های آن بوجی های ریگ گذاشتند‪ ،‬باالی بامها تسلیحات را جابجا کردند و در مقابل دروازۀ‬ ‫ورودی زرهپوش را ایستاده کردند‪ .‬مشاورین منبعد صرف از طرف روز در شهر گشت و گذار می کردند‪ .‬با فرا رسیدن تاریکی‬ ‫حاکمیت در شهر به آنهایی که مشاورین شوروی آنها را "دوشمان")‪ 20(DUSHMAN‬می نامیدند تعلق می گرفت‪.‬‬ ‫در صورت کامیابی قیام هرات‪ ،‬غالباً حدسیات تاریک اسد اهلل سروری در مورد "عکس العمل زنجیری" به واقعیت می پیوست‪ .‬در‬ ‫حقیقت عکس العمل های "زنجیری" دیر زمانی بود که آغاز یافته بودند‪ .‬قیام های مسلحانه یکی پی دیگر در والیات ننگرهار‪ ،‬بغالن‪،‬‬ ‫فراه و دیگر محالت اتفاق می افتادند‪ .‬اما این ق یام ها بیشتر خصلت پراگنده داشته و با تمام بی رحمی از طرف حکومت سرکوب می‬ ‫شدند‪ .‬بطور مثال مقارن همین زمان لوی درستیز اردو محمد یعقوب بخاطر "آرام سازی سر کشی ها" در گارنیزون جالل آباد به آنجا‬ ‫سفر کرد‪ .‬هنگامیکه نزد یعقوب قیام کنندگان و هواخواهان دستگیر شده را آوردند او شخصاً به تیر باران آنها پرداخت‪ .‬یاوران یعقوب‬ ‫جاغور های ماشیندارها را که از فرط فیر کردن های بالوقفه گرم می آمدند تبدیل می کردند‪ .‬لوی درستیز یعقوب یک بار دو صد تن‬ ‫را به آن دنیا فرستاد و از این عمل خود تقدیر خاص امین را دریافت کرد‪.‬‬ ‫‪19‬‬

‫نویسندگان کتاب در پاورقی در مورد تورن اسمعیل می نویسند‪ " :‬پس از سقوط رژیم نجیب اهلل در ‪ ۹۱۱۱‬اسمعیل خان به حیث والی هرات تقرر می یابد‪ .‬بعدتر حین حکومت طالب‬ ‫ها او به زندان انداخته شده مګر موفق به فرار از آنجا می ګردد‪ .‬در حکومت کنونی (‪ )۱۱۹۹‬او سمت وزیر آب و برق را دارد‪.‬‬ ‫‪20‬‬

‫کلمۀ "دوشا" در زبان روسی معانی متعدد دارد‪ .‬معمول ترین آنها‪ :‬روح ‪ ،‬روان می باشد‪ .‬شوروی ها مجاهدین افغان را به نام دوخی که مشاتق شاده از هماان کلماۀ دوشاا مای باشاد مای‬ ‫نامیدند‪ .‬دوخی هکذا جمع کلمۀ دوشا بوده و به دری ارواح ترجمه می شود‪ .‬نظامیاان شاوروی بادینترتیب باا یااد آوری از مجاهادین افغاان ساخت باه لارزه مای افتادناد زیارا همیشاه فکار مای‬ ‫کردند که واقعاً هم با ارواح می جنگند‪ .‬زیرا صرف نظر از تمام قوت عظیم نظامی مقاومت افغانها در برابر آنها خاتمه نمی یافت‪.‬‬


‫تره کی به تاریخ ‪ ۱۱‬مارچ از مسکو به کابل برگشت‪ .‬یک روز پس از رسیدن او به کابل ادارۀ جدیدی تحت نام "شورای عالی دفاع‬ ‫افغانستان" تحت ریاست نور محمد تره کی ایجاد گردید‪.‬‬ ‫پس از رسیدن به افغانستان تره کی با تعجب دریافت که در میان خلقی ها نیز دیگر وحدت دلخواه وجود ندارد‪ .‬قهرمانان "انقالب"‪،‬‬ ‫وطنجار و گالب زوی در جلسۀ شورای انقالبی به طور آشکارا امین را متهم به فعالیت های نادرست در برابر قوای مسلح نموه تأکید‬ ‫میکردند‪ " :‬امین از قوا علیه مردم عادی استفاده می کند‪ ،‬در حالیکه این وظیفۀ منسوبین وزارت داخله است‪ ".‬رهبران شوروی برای‬ ‫تأمین آرامش میان خلقی ها اقدامات "تربیوی" را روی دست گرفتند‪ :‬از تره کی خواسته شد تا عکس العملی از خود نشان بدهد‪ .‬و تره‬ ‫کی باالخره این عکس العمل را نشان داد‪ :‬امین از سمت مربی قوای مسلح بر طرف گردیده به او وظیفه داده شد تا مساعی خود را‬ ‫در حل و فصل مسائل اقتصادی و سیاست داخلی متمرکز بسازد‪ .‬وطنجار به حیث وزیر دفاع و یکی از مخالفین دیگر امین مزدوریار‬ ‫به صفت وزیر امور داخله تعیین گردیدند‪.‬‬ ‫امین چیز زیادی را از دست نداد‪ .‬با آنکه از امور نظامی او را بر طرف ساختند‪ ،‬اما تره کی غم "شاگرد محبوب" خود را خورده‬ ‫بود‪ :‬تره کی صالح یت های صدراعظم را از خود دور ساخته و به امین وظیفه داد تا مؤقتاً به حیث صدراعظم ایفای وظیفه کند‪.‬‬ ‫جابجایی های جدید در کرسی های عالی دولتی باعث آن شد تا یک سلسله تعدیالتی در قوانین "شورای انقالبی و حکومت" وارد‬ ‫گردد‪ .‬مقام صدراعظم حذف میشد و بجای آن پُست "لومړی وزیر"‪( 21‬وزیر اول) که دارای صالحیت های کمتر بود ایجاد می شد‪.‬‬ ‫مطابق تغییرات جدید رئیس شورای انقالبی‪ ،‬رئیس دولت افغانستان اعالم میگردید و کابینۀ وزیران مسقیماً تحت قیادت او قرار می‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫از دیگاه فورمالیتی چنین به نظر می رسید که تره کی مواضع اش را استحکام بخشیده بود و بدینترتیب امین را که تالش داشت تا‬ ‫قدرت مطلق را در کشور بدست آورد مغلوب ساخته بود‪ .‬اما انکشاف بعدی حوادث نشان دادند که مسائل در حقیقت رنگ و بوی‬ ‫دیگری داشتند‪...‬‬ ‫*****************‬ ‫بتاریخ ‪ ۹۹‬مارچ به علت وخامت اوضاع در افغانستان‪ ،‬گروپ اوپراسیونی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬تحت ریاست جنرال بوریس س‪ .‬ایوانوف‬ ‫به کابل آمد‪ .‬ایوانو ف که معاون اول کریوچکوف در "ریاست عمومی اول" (کشف خارجی) بود مسؤولیت "کشف سیاسی" را به‬ ‫عهده داشت‪ .‬مقام او مساوی به مقام شخص دوم در ادارۀ سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬فرنک کارلوچی بود‪ ،‬کسیکه بعدتر مشاور امور امنیتی و‬ ‫وزیر دفاع در ادارۀ رئیس جمهور ریگان گردید‪ .‬بوریس ایوانوف متخصص ورزیده در مسائل امریکا و اروپا محسوب میشد‪.‬‬ ‫ایوانوف دو مأموریت طویل المدت در اضالع متحدۀ امریکا به حیث مسؤول "کشف" و "اشتراک" در ترکیب هیأت های رسمی اتحاد‬ ‫شوروی حین مذاکرات با روسای جمهور اضالع متحدۀ امریکا نیکسن‪ ،‬فورد و کارتر‪ ،‬طرح و تطبیق معاملۀ تعویض کمونیست‬ ‫کشور چیلی لوئیس کاروالن‪ ،‬اشتراک در عملیات "دونای" ( هجوم قوای اتحاد شوروی به قلمرو جمهوری چکوسلواکیا و تعویض‬ ‫رهبری این کشور)‪ ،‬ایجاد شعبۀ خاص "کشف اقتصادی" و باالخره رهبری موقت "دفتر ‪ "۹۱‬مخفی ترین شعبۀ "ریاست عمومی اول"‬ ‫(کشف خارجی) این همه برخی از برهه های بیوگرافی غنی مسلکی بوریس ایوانوف بودند‪ .‬اما احتماالً اینکه ایوانوف در اخیر‬ ‫سالهای ‪ ۹۱۹۱‬توانست یکی از معتمد ترین اشخاص برای رئیس ادارۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬شود یکی از مهم ترین دست آوردهای او به‬ ‫حساب می آید‪ .‬ایوانوف در صورت لزوم دید میتوانست بدون آنکه آمر مستقیم خود (کریوچکوف) را در جریان قرار بدهد با‬ ‫آندروپوف و با بعضی از اعضای بیروی سیاسی تماس بگیرد‪.‬‬ ‫دور از امکان به نظر نمی رسد که مالحظات فوق الذکر حین تقرر او به حیث شخصی که همه امور امنیتی را در افغانستان زیر نظر‬ ‫بگیرد فیصله کن واقع شدند و مهمتر از همه آنکه رهبری سیاسی شوروی انتظار داشت تا ایوانوف حقیقت را در مورد اوضاع‬ ‫افغانستان به آنها بازگو کند‪ .‬آندروپوف به کسی در کابل ضرورت داشت که باالیش به تمام معنی اعتماد داشته باشد‪ ،‬شخصیکه‬ ‫وابس ته به تغییرات سلیقوی در اجتماع شوروی ها در افغانستان نبوده از اعتبار مساوی میان دیپلومات ها‪ ،‬سیاست مداران و نظامیان‬ ‫برخوردار باشد‪ .‬سر انجام این شخص باید کسی می بود که در شرایط پیچیده وقت گرانبها را بخاطر هماهنگ ساختن ها با مرکز و‬ ‫دریافت توصیه ها و مشوره ها مصرف نکرده و خود جابجا تصامیم جدی اوپراسیونی را اتخاذ کند‪ .‬غالباً همین دالیل سبب شدند که‬ ‫"امریکا شناس" ایوانوف به این کار گماشته شود و نه معاون دیگر کریوچکوف‪ ،‬میدیانیک‪ ،‬در حالیکه اخیرالذکر ادارۀ استقامت شرق‬ ‫میانه را در "کشف خارجی" به عهده داشت‪.‬‬ ‫تقرر ایوانوف برای کریوچکوف غیر مترقبه بود‪ .‬او باید می پذیرفت که منبعد رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪(.‬آندروپوف) اطالعاتی را که‬ ‫آمر"دفتر کشف خارجی" و مادون وی اوسادچی و آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل بوگدانوف به مرکز می فرستادند با معلوماتی‬ ‫که نمایندۀ شخص آندروپوف در اختیار وی قرار میداد مقایسه میکرد‪ .‬اما از جانب دیگر رئیس ادارۀ "کشف خارجی" باید سرنوشت‬ ‫را از این هدیۀ غیر منتظره تشکر میکرد‪ .‬جنرال ایوانوف شخصی بود نهایت مستقل‪ ،‬با وقار و نهایت مسلکی؛ بنابرین دالیل متذکره‬ ‫برای او مشکل بود به صفت یک معاون عادی ریاست ایفای وظیفه نماید‪ .‬کریوچکوف مشاهده میکرد که ایونوف همیشه با دیدۀ شک‬ ‫و تردید به فعالیت های او می نگرد‪ .‬کریوچکوف درک میکرد که ایوانوف به مراتب مسلکی تر از وی بود‪ .‬شخصی با اینهمه روابط‬ ‫در "باالها" باید از "جنگل" دور نگهداشته میشد‪ .‬و اینکه بخت به کریوچکوف لبخند زده و در نتیجۀ فیصلۀ بیروی سیاسی ایوانوف به‬ ‫افغانستان فرستاده میشد‪ 22.‬کریوچکوف باید از این هدیۀ غیر منتظرۀ سرنوشت شکر گذار می بود‪.‬‬ ‫‪21‬‬

‫این "لمړی وزیر" متأسفانه همان ترجمۀ نامناسب و تقلید کور از (نخست وزیر) ایران است که حتی بعضی از پشاتون تبارهاای نااخود آگااه زباان پشاتو را هام باا چناین دسات کااری‬ ‫های نا شایسته ماذموم مای ساازند‪ .‬ساؤال پیادا میشاود کاه چارا نبایاد از کلماۀ زیباا‪ ،‬انعطااف پاذیر‪ ،‬معتبار و تاأریخی و بااالخره معماول بارای هاردو زباان ملای ماا‪ ،‬پشاتو و دری صدرراظمم‬ ‫استفاده صورت بگیرد و ما حتماً باید دنبال "فرهنگستان" بیگانه برویم؟‬ ‫‪22‬‬

‫در مورد جنرال بوریس ایوانوف نویساندگان کتااب در پااورقی معلوماات ذیال را ارائاه مینمایناد‪ " :‬ج الاب اسات کاه حاین جماع آوری اساناد و مادارک بارای کتااب هاذا ماا باه مسائلۀ غیار‬ ‫مترقبۀ برخوردیم‪ .‬بوریس ایوانوف در تفاوت با سائر هم مسلکان خویش در ادارۀ کای‪ .‬جای‪ .‬بای کاه بیشاتر آنهاا باه خااطره نویسای پراختناد‪ ،‬مصااحبه هاای متعادد باا ژورنلیساتات روسای و‬ ‫خارجی انجام دادند (مخصوصاً طی سالهای ‪ ،)0991‬بوریس ایوانوف حتی یکبار هم در هیچ جای بصورت علنی به چشم نمیخورد‪".‬‬


‫عکس العمل خود ایوانوف در مورد تقررش در کابل آرام بوده و آنرا به مثابۀ یک مأموریت مهم وظیفوی و حزبی که "دفاع از منافع‬ ‫اتحاد شوروی را در یکی از خطوط پیشقدم مبارزۀ سیاست بین المللی" در بر میگرفت‪ ،‬می پنداشت‪ .‬البته او بخوبی درک میکرد که‬ ‫پس از عزیمت وی به افغانستان کرسی اش در مسکو خالی نمانده و او دیگر هیچگاه به وظیفۀ قبلی اش برنخواهد گشت‪ .‬احتماالً او‬ ‫حتی خوشحال بود که به کابل فرستاده می شود‪ ،‬زیرا بن ا بر بعضی از دالیل شخصی می خواست فضایی را که به آن عادت کرده بود‬ ‫تغییر بدهد و از دل و جان و با تمام افکار به کارهای جدید بپردازد‪ .‬ایوانوف فقط چندی قبل همسرش را از دست داده بود‪ ،‬با کسیکه‬ ‫قسمت بیشتر زندگی خود را سپری نموده بود و جنرال مذکور این ضایعه را به سختی تحمل میکرد‪.‬‬ ‫ایوانوف بدون سرو صدا به کابل آمد‪ ،‬طوریکه در خور شغل اینگونه اشخاص باید باشد‪ .‬در میدان هوائی از نمایندۀ "مرکز"‬ ‫بوگدانوف و اوسادچی استقبال نمودند‪ .‬ایوانوف را در اپارتمان دو اتاقه (برای مهمانها) که در ترکیب اقامتگاه سفیر قرار داشت جابجا‬ ‫ساخته و برای اجرای کار های رسمی دفتر محقر معاون آمر "دفتر" را در مسائل "ضد کشف" که در طبقۀ دوم عمارت اداری‬ ‫سفارت قرار داشت در اختیار وی قرار دادند‪ .‬ایونوف قبل از همه به نوبت با نمایندۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل بوگدانوف و آمر دفتر‬ ‫"کشف خارجی" اوسادچی مالقات کرد‪ .‬او به گذارشات مفصل آنها در مورد اوضاع سیاسی افغانستان گوش داد‪ .‬هنگام شنیدن‬ ‫گذارشات ایوانوف میخواست در بارۀ چگونگی فعالیت های ضد حکومتی که مخالفین اکثراً به آن متوصل می شوند معلومات بیشتر‬ ‫بدست بیاورد‪ .‬نظر آنها را در مورد استفاده از امکانات "کشف" بخاطر خنثی ساختن نیروهای ضد انقالب از داخل خواست‪ .‬ایوانوف‬ ‫همچنان خواهش کرد تا در بارۀ لیدران افغانستان‪ ،‬نظریات آنها‪ ،‬کوایف شخصی و کاری آنها معلومات بدهند‪ .‬سوالهای زیادی از‬ ‫اوسادچی و بوگدانف در بارۀ دفاتری که آندو ادارۀ آنها را به عهده داشتند کرد‪ .‬به توافق رسیدند که همه اطالعات و معلومات جاری‬ ‫را که همه به شکل اسناد جمع آوری شده است این دو دگرمن شخصاً یا هم معاونین شان به ایوانوف گذارش خواهند داد‪ .‬در عین حال‬ ‫فیصله صورت گرفت که اگر کسی از مأمورین اوپراسیونی کدام اطالع مهم و فوری را به دست بیاورد‪ ،‬بخاطر جلوگیری از شیوۀ‬ ‫"بگو به من تو چی شنیده ای؟!" اوسادچی و بوگدانوف مکلف می شدند این مأمور را فوراً نزد او در هر وقت روز یا شب بفرستند‬ ‫صرف نظر از اینکه او در آن وقت در کجا میتوانست موقعیت داشته باشد‪.‬‬ ‫بوریس ایوانوف بخوبی درک میکرد که آمدن او به افغانستان قسماً به تمایالت بوگدانوف که میخواست اوسادچی را مادون خود ساخته‬ ‫و آمر ارشد اوپراسیونی استخبارات در کابل باشد صدمه میرساند‪ .‬روی این ملحوظ هنگام مالقات ها با آمر نمایندگی از دیپلوماسی و‬ ‫احترام کار میگرفت‪ .‬آنچه که ارتباط میگرفت به اوسادچی در اطاعت او شک و تردیدی نداشت‪.‬‬ ‫به تاریخ ‪ ۹۱‬مارچ ایوانوف با تره کی و امین مالقات کرد‪ .‬طوریکه در مسکو فیصله صورت گرفته بود ایوانوف فوراً خود را‬ ‫معرفی نموده گفت که او نمایندۀ شخص رئیس ادارۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬آندروپوف بوده و برای آن به کابل فرستاده شده تا به لیدران‬ ‫جمهوری دیموکراتیک افغانستان در زمینۀ مسائل امنیتی مشوره بدهد‪.‬‬ ‫تره کی پس از شنیدن حرفهای مهمان به وی صمیمانه تبسم نموده و با عالمت موافقت سرش را تکان داد‪ ،‬تو گوئی این او بوده که‬ ‫درخواست فرستادن جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬را از مسکو نموده بود‪ .‬امین نتوانست آشفتگی خویش را پنهان کند‪ .‬در چهرۀ او با وضاحت‬ ‫خوانده میشد‪ " :‬ما از آنها خواهش می کنیم تا به ما قوا بفرستند‪ ،‬مگر آنها به ما یک مشاور دیگر و همراه با وی سالم های برادرانۀ‬ ‫اعضای بیروی سیاسی را روان می کنند‪ ".‬اما "شخص دوم دولت" بزودی احساسات منفی را در خود خفه ساخت‪.‬‬ ‫امین در حالیکه به چهرۀ خود رنگ خشنود و آفتابی میداد گفت‪" :‬شما نزد ما در شرایط نهایت خطیر آمده اید‪ .‬اوضاع در هرات اکنون‬ ‫طوری است که اگر ما از اتحاد شوروی کمک به دست نیاوریم‪ ،‬قیام کنندگان میتوانند تمام والیت را اشغال نموده و سپس به پیش‬ ‫روی ادامه بدهند‪".‬‬ ‫در بارۀ ایوانوف که بعضی از مادونان می گفتند که او ا ستعداد خواندن افکار مخاطبین را دارد درک کرد که امین ناراضی است‪ .‬او‬ ‫گفت‪:‬‬ ‫" من باور دارم که هنگام سفر رفیق تره کی که قرار است فردا به مسکو صورت بگیرد‪ ،‬رهبری دولت ما موضع اتحاد شوروی را‬ ‫در رابطه به ارائۀ کمک های مشخص بخاطر مبارزه با ضد انقالب به شما توضیح خواهند داد‪ .‬بنابرین اجازه بدهید که مسئلۀ مذکور‬ ‫را در این مالقات بحث ننمایم‪".‬‬ ‫تره کی در حالیکه با مهربانی تبسم می کرد سرش را به عالمت تأئید تکان داد‪ .‬امین نیز بر احساسات خویش حاکم گردیده و به‬ ‫صورتش ظاهر شادمان داد‪ .‬او در حالیکه تبسم بی مانند "امریکائی اش" دندان های منظم او را نمایان می ساخت گفت‪:‬‬ ‫" من اتحاد شوروی را بسیار دوست دارم‪ ،‬عمیقاً به رهبران شما احترام دارم و‪ ،‬اگر صادقانه گفته باشم بسیار میخواهم با رفیق تره کی‬ ‫به مسکو پرواز کنم‪".‬‬ ‫ایوانوف در حالیکه به طرف امین مانند یک معلمی که به شاگرد بازیگوش اش از ورای عینک ها با نظر سخت گیرانه میدید با لحن‬ ‫خشک گفت‪ " :‬متأسفانه باید خاطر نشان بسازم که رهبری شوروی حین تصمیم گیری بخاطر دعوت غیر رسمی از رفیق تره کی به‬ ‫آن عقیده بود که در شرایط نا آرام کنونی‪ ،‬شما رفیق امین باید در کشور قرار داشته باشید و پروسۀ سرکوبی قیام کنندگان را اداره‬ ‫نمائید‪".‬‬ ‫تبسم بالفاصله از چهرۀ امین ناپدید گردید‪ .‬توصیفی که او از اتحاد شوروی و رهبران آن بعمل آورده بود مورد درک قرار نگرفت‪.‬‬ ‫افزون بر آن او به سخنان مهمان شوروی نمی توانست اعتراضی بکند‪.‬‬ ‫باید خاطر نشان گردد که بسیاری از کسانیکه با ایوانوف هم صحبت می شدند نمی خواستند با او مخالفت کنند‪ .‬و این نه بخاطر آنکه‬ ‫او موقف بلند خود را به رخ دیگران می کشید‪ ،‬نخیر‪ .‬صدای ایوانوف هنگام صحبت بلند نمی بود‪ ،‬مؤدبانه‪ ،‬آرام و به اندازۀ کافی‬ ‫مهربانانه حرف می زد‪ .‬افکار خود را با وضاحت تمام و با ادبیات صحیح ابراز می داشت‪ .‬بعضاً با شنیدن او تصور میکردی که با‬ ‫یک مأمور کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬نه بلکه با یک دانشمند زبان و ادبیات مواجه استی‪ .‬هنگام صحبت از طریق ترجمان ایوانوف معموالً‬ ‫جمالت مختصر و ساده را به زبان می آورد و بدین ترتیب کمک می کرد تا ترجمه دقیق صورت بگیرد‪ .‬راز معتقد ساختن او در آن‬ ‫بود که او می توانست آناً و همه جانبه معلومات را ارزیابی نموده‪ ،‬نه تنها خود حوادث را‪ ،‬بلکه آنرا در متن اوضاع ببیند و نتیجه‬ ‫گیری های دقیق و بدون تردیدی از دیدگاه منطق بعمل بیاورد‪.‬‬ ‫ایوانوف شدیداً مورد پسند امین قرار نگرفت‪.‬‬


‫احتماالً این بخاطر آن اتفاق افتاد که امین بصورت غیر مترقبه درک کرد‪ :‬به کابل شخصی آمده که جذابیت ها و انرژی بی پایان وی‬ ‫باالی او اثر گذار نیست‪ .‬امین در صحبت با رفقای شوروی همیشه از این "سالح" خویش استفاده میکرد و به خطا نمی رفت‪ .‬بطور‬ ‫مثال امین مشاهده می کرد که چشمان سفیر پوزانوف با شنیدن توصیف ها از اتحاد شوروی و اطمینان دادن های او (امین) که‬ ‫افغانستان بزودی کشور سوسیالیستی خواهد شد به گرمی می گرائیدند‪ .‬او در بدست آوردن دل های مشاورین حزبی و نظامی موفق‬ ‫بود‪ .‬بسیاری از مهمانان عالی رتبۀ که از مسکو به کابل می آمدند پس از مالقات با "شخص دوم" افغانستان قاطعانه معتقد می شدند‬ ‫که این همان کسی است که کشور را به سوی آیندۀ درخشان برده و او متحد وفادار و دوست مطمئن شوروی است‪ .‬ولی هنگام مالقات‬ ‫با ایوانوف این آزمایش های امتحان شده به دلیل نا معلومی مثمر واقع نشدند‪ .‬آشکار بود که فرستادۀ آندروپوف تحت تأثیر جذابیت‬ ‫های او قرار نگرفته است‪ .‬ایوانوف امین را ترساند‪ .‬هنگام همان مالقات اول‪ ،‬امین درچهرۀ ایوانوف یک روان شناس تمام عیار‬ ‫رامی دید که به سخن ارزش قایل نبود و استعداد پی بردن به درون اشخاص را داشت‪ .‬امین تصور کرد که ایوانوف او را به تمام‬ ‫معنی می بیند‪.‬‬ ‫ایوانوف نیز از امین خوشش نیامد‪ .‬این استخبارات چی مجرب مالحظه کرد که امین صادق نبوده و عجالتاً از اشخاصی است که‬ ‫میخواهند در شروع مورد عالقۀ هم صحبت قرار گرفته و سپس به سوء استفاده از وی بپردازد‪ .‬در جریان همان مالقات اول میان‬ ‫آنها عدم برداشت یک دیگر بوجود آمد که با گذشت زمان هر چه بیشتر شدت کسب کرد‪.‬‬ ‫ایوانوف در مأمورین استخباراتی کوایف چون تعهد به وظیفۀ سپرده شده و صالحیت داشتن را ارزش میداد‪ .‬فریب دادن وی کار سادۀ‬ ‫نبود‪ .‬او نتایج سر سری و جعلی را از کار های واقعی بخوبی تفکیک می کرد‪ .‬از این خصائل ایوانوف هم بوگدانوف و هم اوسادچی‬ ‫آگاهی داشتند‪ .‬هر کدام آنها آرزو داشت مادونان خود را بهتر و با استعداد تر نشان بدهند‪ .‬در عین حال بوگدانوف با دشواری های‬ ‫عینی رو برو بود‪ ،‬نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬فقط چندی پیش تشکیل شده بود‪ ،‬کمبود متخصصین مسائل افغانستان در "مرکز" محسوس‬ ‫بود‪ .‬به همین دلیل بود که اکثراً افرادی را می فرستادند که با زبان بلدیت نمیداشتند و از واقعیت های محل با خبر نمی بودند‪.‬‬ ‫مالحظات مذکور باعث شده بود که برای گذارش دهی نزد ایوانوف غالباً خود بوگدانوف یا معاون او چوچوکین یا هم افسر مخابره‬ ‫میرفت‪.‬‬ ‫با بسیاری از مسؤولین دفتر "کشف خارجی" و نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل ایوانوف از دوران کار در مسکو به خوبی آشنائی‬ ‫داشت‪ .‬والدیمیر چوچوکین هنگامیکه ایوانوف در اضالع متحدۀ امریکا آمر دفتر "کشف خارجی" بود در آنجا به حیث یکی از‬ ‫مادونان او ایفای وظیفه مینمود‪.‬‬ ‫اوسادچی بمجرد دریافت گذارش جالب از کدام کارمند اوپراسیونی در بارۀ مالقات با اجنتی یا اطالع مهم دیگری فورًا به جنرال‬ ‫ایوانوف زنگ میزد و خواهش می کرد تا شخص مذکور را بپذیرد‪ .‬ایوانوف صرف نظر از سن و سال‪ ،‬رتبه و مقام مأمورین "دفتر"‬ ‫را با تمام دقت می شنید‪ .‬باالی آنها فشار نمی آورد تا گذارش شان را بصورت تقریری بیان دارند‪ .‬در اخیر گفتگو هدایت می داد تا‬ ‫چگونه معلومات و اطالعات رسیده عملی گردند و کدام تصمیم اوپراسیونی گرفته شود‪ .‬بدینترتیب ایوانوف شخصاً طی مدت زمان‬ ‫کوتاه با اکثریت کارمندان "دفتر کشف خارجی" در کابل آشنا گردیده و همزمان به ارزیابی اوضاع پیچیدۀ افغانستان که مسکو را‬ ‫سخت به تشویش انداخته بود پرداخت‪.‬‬ ‫مدتی بعد‪ ،‬پس از مواصلت ایوانوف بکابل و ضیافت هایی که به افتخار وی از طرف سفیر‪ ،‬بوگدانوف و سائر مأمورین عالی رتبه‬ ‫ترتیب یافتند‪ ،‬اوسادچی آمر ارشد اوپراسیونی (هدف ایوانوف است) را برای صحبت "خودمانی" دعوت کرد‪ .‬در منزل آمر "دفتر"‬ ‫برعالوۀ خودش دو کارمند اوپراسیونی و دو تن از مامورین غیر استخباراتی (دیپلومات و ژورنالیست) با همسران شان حضور به هم‬ ‫رسانده بودند‪ .‬غذای چاشت بطور غیر منتظره دریک فضای گرم و دوستانه بپایان رسید‪ .‬پس از آن صحبت های "خودمانی با‬ ‫ایوانوف" بطور متواتر صورت می گرفتند‪ ،‬نه تنها در منزل اوسادچی بلکه در سائر خانه ها‪ .‬معلوم شد که بوریس ایوانوف فطرتاً‬ ‫شخصی است که دوست دارد صحبت کند و در گفتگوهای دلچسپ سهم داشته باشد و فکاهی های دلچسپی حکایت کند‪ .‬البته در عقب‬ ‫میز هیچگاهی در بارۀ وظیفه‪ ،‬مأموریتی که بخاطر آن ایوانوف به کابل آمده بود صحبت نمیشد‪ .‬ایوانوف در مورد خود نهایت کم‬ ‫حرف میزد‪ .‬بطور مثال باری در جواب سؤالی که چرا او مُلی میده شده را با زردک که با روغن آفتاب پرست مخلوط شده باشد‬ ‫دوست دارد‪ ،‬گفته بود که در شهر لینینگراد‪ ،‬جائیکه او تولد یافته است غذای مذکور بسیار مشهور است‪.‬‬ ‫بسیاری از خانم های کارمندان "دفتر" احساس "ناآرامی" می کردند که چنین یک مرد با اتوریته‪ ،‬جذاب و متمول "تنها" است و‬ ‫"بیهوده از دست میرود‪ ".‬در یکی از "مجالس خودمانی با ایوانوف"‪ ،‬تمارا همسر مسؤول امور امنیتی سفارت با خود رفیقۀ خود را‬ ‫که زن "تنهائی" بود به نام رئیسه که به حیث داکتر دندان در کلینیک سفارت کار میکرد آورد‪ .‬همین زن پس از دوسال به عقد‬ ‫ایوانوف درآمد‪.‬‬

‫دو روز پس از پس از سرکوبی قیام هرات‪ ،‬اوسادچی (آمر دفتر "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل) آرلوف‪-‬‬ ‫موروزوف‪ ،‬خوتیایف‪ ،‬و ستاراستین را نزد خود احضار کرد‪ .‬پس از ورود آنها به اتاق‪ ،‬اوسادچی دروازۀ دفترش را بست‬ ‫تا کسی مزاحم صحبت آنها نگردد‪ .‬باالی میز کوچکی که پهلوی میز کار آمر "دفتر" قرار داشت چای تازه دم شده‪،‬‬ ‫بوره‪ ،‬بشقابک کریستالی با کشمش و سائر خوردنی ها چیده شده بودند‪ .‬اینهمه گویندۀ آن بود که صحبت ها در دفتر‬ ‫اوسادچی متداوم و مفصل خواهند بود‪.‬‬ ‫اوسادچی رشتۀ سخن را بدست گرفته گفت‪ " :‬باید گفته شود که در رابطه به قیام هرات ما طوریکه می توانستیم وظایف‬ ‫خود را اجرا نمودیم‪ .‬نه بسیار بد و نه هم بسیار خوب‪ .‬اطالعات جاری را به سرعت به مرکز می رساندیم‪ .‬بطور مثال ما‬ ‫به آمرین خود خبر میدادیم که در فالن روز در فالن منطقه‪ ،‬فالن قطعه به شورشیان پیوست‪ .‬یا چی وقت دسته های‬ ‫ناراضی و خشمگین مردم به فالن نقاط حمله ور گردیدند‪ .‬تشکر از کارمندان ادارۀ "ضد کشف خارجی"‪ ،‬آنها اطالعات را‬ ‫از افراد قابل اعتماد بدست می آوردند‪ .‬هنگامیکه خانه را حریق فرا گرفته باشد و تو به آن فکر میکنی که از کدام جانب‬ ‫باید آتش را خاموش نمائی اینگونه اطالعات نهایت مهم ارزیابی می شود‪ .‬خوب‪ ،‬این صرف یاد آوری از وقایعی است که‬


‫اکنون اتفاق افتاده اند‪ .‬اطالعات مشابه را بوگدانوف و "همسایگان دور" نیز به مرکز می فرستادند‪ .‬در برابر آنها وظایف‬ ‫دیگری قرار دارند‪ .‬اما اطالع رسانی ما نباید به"مرکز" به این شکل باشد‪ .‬ما نمی توانیم صرف آنچه را که می بینیم خبر‬ ‫بدهیم‪ .‬اطالعات ما باید پیش گوئی و انکشاف اوضاع را در بر داشته باشد‪ .‬ما ادارۀ استیم که پیش برد امور کشف سیاسی‬ ‫را به عهده داریم!‬ ‫اوسادچی پس از ادای جملۀ آخر در حالیکه تبسم تمسخر آمیزی بر لب داشت همکاران حاضر در دفترش را از نظر‬ ‫گذراند‪ .‬آرلوف ‪ -‬موروزوف کمافی السابق با دیدگان بی تفاوت‪ ،‬آرام آبی و فوالدی خود بطرف آمرش می نگریست‪ ،‬اما‬ ‫انگشتان منزه او به چرخ دادن قاشق نقره ای چای پرداختند‪ .‬ستاراستین با دقت تمام به بشقابک که در آن کشمش بود خیره‬ ‫شده بود‪ ،‬گوئی می خواست تمام کشمش ها را بشمارد‪ .‬در میان آنها صرف خوتیایف حرفهای آمر را به آدرس خود طعنه‬ ‫آمیز پنداشته هیجانی گردیده و بالحن جنجال برانگیز گفت‪:‬‬ ‫"ما بارها پیش بینی ها را آماده کرده بودیم‪ .‬ما درست دو ماه قبل وقوع قیام هرات را پیشگوئی نمودیم‪".‬‬ ‫اوسادچی تعجب نموده اعتراض کرد‪ " :‬من کدام سندی را در این مورد به یاد ندارم‪".‬‬ ‫خوتیایف‪ " :‬گذارشی را که ما پس از دریافت امضای شما به "مرکز" فرستادیم مستقیماً از قیام در هرات یاد نمیکرد این‬ ‫گذارش از سناریوی حکایت میکرد که می توانست در کابل یا در هر شهر دیگر افغانستان اتفاق بیافتد‪ .‬سناریوی مذکور‬ ‫بصورت مکمل در هرات عملی گردید‪ .‬گذارش مذکور را ما به مسکو از طریق پُست فرستادیم‪ .‬دیده میشود که همسلکان‬ ‫ما در مسکو به آن هیچگونه توجهی نکردند‪".‬‬ ‫اوسادچی پیشنهاد نمود‪" :‬خوب‪ ،‬بیائید منبعد این قبیل اسناد را ذریعۀ تلگراف به "مرکز" ارسال بداریم‪".‬‬ ‫خوتیایف با لجاجت پرسید‪ " :‬شما فکر می کنید در این صورت آنها سرنوشت دیگری خواهند داشت؟"‬ ‫اوسادچی استدالل کنان‪" :‬در اینصورت اینگونه گذارشات را حداقل کریوچکوف یا میدیانیک خواهند خواند‪".‬‬ ‫ارلوف‪ -‬موروزوف با آواز بدون هیجان و آرام گفت‪" :‬رفیق اوسادچی! من درک میکنم که مسئلۀ ارسال گذاراشات ذریعۀ‬ ‫پُست یا تلگرام به مرکز نهایت مهم است‪ .‬اما من تصور می کنم که مهم تر از همه محتوای گذارشاتی است که ما به‬ ‫"مرکز" می فرستیم‪ ،‬کدام پیش بینی ها را در اختیار آمرین خویش قرار می دهیم‪ .‬در شرایط کنونی از طریق کانال های‬ ‫مختلف اطالعات بدون معطلی به مسکو فرستاده می شوند‪ .‬در معلومات مذکور گفته می شود که گویا انقالب قوت می‬ ‫گیرد‪ ،...‬رفقای افغان ما‪ ...‬در راه پیاده نمودن اصالحات انقالبی مؤفقیت های چشمگیری را بدست می آورند‪ ،‬بنیۀ‬ ‫اجتماعی خویش را هرچه بیشتر وسعت می بخشند‪ .‬اما ما و شما میدانیم‪ ...‬که اینطور نیست‪ ،‬ما می دانیم و آگاه استیم که‬ ‫اوضاع‪ ...‬در این کشور نهایت وخیم است‪ .‬در چنین یک فضای اطالعات ما چگ ونه به نظر خواهند رسید‪ ،‬آیا آمرین ما‬ ‫آنرا به درستی درک خواهند کرد؟‬ ‫اوسادچی معتقدانه گفت‪" :‬این ارتباط می گیرد به آنکه ما چی را و چگونه بنویسیم‪ .‬بطور مثال والیری‪( ،‬مخاطب‬ ‫ستاراستین است) پیشگوئی های تو در مورد انکشاف انقالب ثور چی است؟"‬ ‫ستاراستین دست از حساب کردن کشمش های کوچک در بشقابک شیشه ای برداشته اندوهگینانه خاطر نشان ساخت‪:‬‬ ‫"من در اینباره هیچگونه نظر خوشبینانه ابراز کرده نمیتوانم‪".‬‬ ‫سپس در حالیکه میخواست نظر خود را توضیح نماید‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫" شما میدانید‪ ،‬من در وقت و زمانش تئوری مارکسیزم‪ -‬لینینیزم را عمیقاً آموختم‪ .‬من خبر دارم که مبارزۀ طبقاتی و‪ ...‬از‬ ‫این قبیل چیزها وجود دارد‪ .‬خواهش میکنم مقصدم را بخوبی درک کنید‪ ،‬من به هیچ صورت قصد ندارم تئوری مارکسیزم‪-‬‬ ‫لینینیزم را رد نمایم‪ .‬من عقل خود را از دست نداده ام‪ .‬مگر من فکر می کنم که در افغانستان اصول جهانی تئوری قابل‬ ‫تطبیق نبوده یا هم اصول مذکور در اینجا طوری عملی می شود که من از درک آن عاجز استم‪ .‬تره کی و امین از‬ ‫پیروزی حتمی طبقۀ کارگر یاد آور می شوند‪ .‬اما این طبقۀ کارگر در افغانستان کجا است؟ آیا نفرهای (در متن روسی‬ ‫کلمۀ دری نفر بکار رفته است) که در مؤسسۀ ترمیم موتر "جنگلک" واشل ها را چرخ می دهند یا در مطبعۀ دولتی کار‬ ‫می کنند‪ ،‬می توانند کارگر نامیده شوند؟ یا شاید کارگرها آنهائی باشند که در ورکشاپ های کوچک موترهای عوارض دار‬ ‫و پس از تصادم را ترمیم می نمایند؟ مشاورین حزبی ما به مرکز گذارش می دهند که انقالب ثور خصلت کارگری و‬ ‫دهقانی دارد‪ ،‬پروفیسور دووریانکوف در مورد کثیرالبعدی بودن جامعۀ افغانی حرف می زند‪ ،‬از ظرافت ها و پیچیدگی‬ ‫های این بُعدها یاد آور می شود‪ ،‬به " موجودیت اقشار در میان طبقات" اشاره می کند‪ .‬ولی با اینهمه در آخرین تحلیل او‬ ‫تأکید می کند که طبقۀ کارگر و دهاقین زحمتکش تحت رهبری خلقی ها پیروز می شوند‪ .‬نظر به قواعد جامعه شناسی همه‬ ‫چیزها درست به نظر می رسند‪ ،‬مگر وقتیکه من عقل سلیم خود را بکار می اندازم و شرایط مشخص قریه جات‬ ‫افغانستان را که من در آنها بوده ام تصور می کنم‪ ،‬دکانداران مشخص کابل را در نظر می گیرم‪ ،‬افغانهای مشخص را که‬ ‫با آنها آشنا استم به یاد می آورم‪ ،‬من اصالً نمی توانم درک کنم که اصالحات انقالبی را که تره کی وعده داده است چگونه‬ ‫می توانند در این کشور عملی شوند‪ .‬من به آن عقیده استم که فرمان های شماره ‪ ۹‬و شماره ‪ ۹‬اگر قبول کنیم که صدور‬ ‫آنها نتیجۀ کدام دسیسه نبوده است‪ ،‬فرمان هایی استند تا عمداً اوضاع را در این کشور بی ثبات بسازند‪ ،‬زیرا آنها نتیجۀ‬ ‫افکار معیوب و عدم آگاهی از شرایط افغانستان را به وضاحت نشان می دهند‪ .‬من باور دارم که طی چند ماه‪ ،‬و این با در‬ ‫نظر داشت آنکه تحوالت اجتماعی در افغانستان بسیار بطی رخ می دهند‪ ،‬جنگ مردم به ضد خلقی ها شروع می شود‪.‬‬ ‫اگر به یاد داشته باشید رفیق اوسادچی من در اینباره به شما در شروع خزان گذارش داده بودم‪.‬‬ ‫اوسادچی که پیشانی اش را چملک ساخته بود و با دقت به پیالۀ چای سرد شده مینگریست با گرفتگی سرش را تکان داد‪.‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف در حا لیکه چهرۀ تسخیر ناپذیرش را حفظ کرده بود‪ ،‬بشاش تر از قبل قاشق چای را اینبار نه با‬


‫انگشتان یک دست بلکه با هر دو دست چرخ می داد‪ .‬خوتیایف به نوبۀ خود با دقت عکس العمل آمرینش را زیر نظر‬ ‫گرفته بود‪.‬‬ ‫اوسادچی پس از مکث طوالنی گفت‪" :‬والیره (ستاراستین) تحلیلی را که ت و از انکشاف اوضاع در افغانستان بعمل آوردی‬ ‫بنیاد کافی ندارد‪ ،‬نهایت احساسی است‪ ،‬بی حد بد بینانه است‪ ،‬اما در هر حال این تحلیل نیز حق دارد وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫در صورتیکه کسی از منابع معتبر و قابل باور ما به این نظر باشد پس بگذار "مرکز" در سطح بلند ترین مقامات در‬ ‫جریان این نظر قرار داشته باشد‪".‬‬ ‫جملۀ اخیر معنی میداد‪ " :‬تو میتوانی پیشگوئی های خود را در مورد انکشاف اوضاع سیاسی در افغانستان ارائه نمائی‪،‬‬ ‫مگر مشروط با آنکه نظریات مذکور از طرف اجنت های بلند رتبه و قابل اعتماد خبر داده شده باشند‪".‬‬ ‫ارلوف‪ -‬موروزوف که به سخ تی جرئت می کرد لب به سخن بگشاید تشویش خود را در اینباره چنین ابراز داشت‪" :‬نشود‬ ‫که پس از چنین پیشگوئی ها‪ ...‬همۀ ما را منفک کنند‪ ...‬بگو مگو ها حاکی از آن استند که "مرکز" در مورد ضرورت و‬ ‫موجودیت دفتر "کشف خارجی" در کابل به فکر افتاده است‪ ...‬بعضی ها‪ ...‬به آن باور استند که‪" ...‬اگسا" بزودی قابلیت‬ ‫آن را خواهد داشت تا خود معلومات مورد ضرورت را به مسکو بفرستد‪ ،‬بنابرین "دفتر" زاید خواهد بود‪.‬‬ ‫هنگام شنیدن سخنان معاون همه حاضرین متوجه شدند که ستاراستین نتوانست از پوزخند زدن خودداری نماید‪.‬‬ ‫اوسادچی در حالیکه بطرف کارمند جوان اوپراسیونی (ستاراستین) نگاه هراس آمیزی می اندخت با جدیت پرسید‪" :‬چی‬ ‫گپ است؟"‬ ‫ستاراستین‪" :‬میدانید در بارۀ چی من اکنون فکر میکردم؟" من در مورد آن فکر می کردم که جلسۀ مشابه جلسۀ ما ده هزار‬ ‫‪23‬‬ ‫سال قبل جا داشته است‪ .‬هنگام شنیدن حرفهای رفیق ارلوف ‪ -‬موروزوف من به یاد یکی از بخش های شاه نامۀ‬ ‫فردوسی افتیدم‪ .‬شرح مختصر این بخش قرار ذیل است‪ " :‬ضحاک شاهی بود ظالم‪ .‬او عادت داشت همۀ کسانی را که به‬ ‫او خبر های بد را می آوردند اعدام کند‪ .‬باری نزد او فالبین ها‪ ،‬کسانیکه آینده را پیشگوئی می کنند آمدند‪ .‬آنها باید خواب‬ ‫ضحاک را تعبیر میکردند‪( .‬نویسندگان در این بخش از زبان فالبین ها شعری را به شرح ذیل نقل میکنند)‪:‬‬ ‫"زبان فالبین ها به خشکی گرائیده‪ ،‬چهره های شان نمناک‪،‬‬ ‫آنها در شتاب اند‪ ،‬تا از هراسی که دارند به یکدیگر بگویند‪،‬‬ ‫اسرار را به شما‪ ،‬ای پیروان حقیقت باز میکنیم‬ ‫زندگی از دست رفته‪ ،‬زندگی بی ارزش است‪،‬‬ ‫و اما اگر حقیقت را از ترس کتمان نمائیم‬ ‫بدون آنهم ما را به دار خواهند آویخت‪".‬‬ ‫اوسادچی با آواز بلند قهقهه سر داد‪ .‬تبسمی در صورت ارلوف ‪ -‬موروزوف پدیدار گشت‪ .‬خوتیایف با دستش دوستانه به‬ ‫شانۀ ستارستین زد‪ .‬همه حاضرین به صرف چای پرداختند و مدت طوالنی گفته های حکیمان را از کتاب های قدیم نقل‬ ‫قول میکردند‪.‬‬ ‫‪24‬‬ ‫اوسادچی نقل قول های تأریخی را جمع بندی نموده گفت‪" :‬بلی‪ ،‬به گفتۀ یکلی سیآ ست ‪" :‬چیزی که قبالً بوده‪ ،‬باز هم‬ ‫اتفاق میافتد‪ ،‬چیزیکه شده بود باز هم خواهد شد‪ ،‬در زیر این آسمان کبود هیچ چیز نوی وجود ندارد‪ "...‬اوسادچی ادامه‬ ‫داد‪" :‬اما بیائید که از اصل موضوع دور نرویم‪ .‬من با پیشگوئی های ناخشنودانه ای که شما ارائه می کنید موافق استم‪ .‬من‬ ‫هم فکر می کنم که افغانستان در لب پرتگاه قرار داشته و در اینجا به زودی جنگ شروع می شود‪ .‬اما این جنگ‪ ،‬جنگ‬ ‫میان یک قشر اجتماعی علیه قشر دیگر اجتماعی نخواهد بود‪ .‬جنگ میان استثمار شوندگان و استثمار کنندگان نخواهد بود‪.‬‬ ‫اینجا‪ ،‬جنگ اکثریت مردم علیه رژیم حاکم در می گیرد‪ .‬طوریکه حوادث هرات نشان داد‪ ،‬رژیم کنونی در آینده نخواهد‬ ‫توانست به اندازۀ کافی به وفاداری اردو و پولیس اتکاء داشته باشد‪ .‬من به آن باور استم که وظیفۀ ماست تا اطالعات و‬ ‫معلوماتی را به مسکو ارسال داریم تا آمرین مسکو را نه کر بسازد و نه هم به وجد بیاورد‪ .‬ما باید کاری بکنیم که‬ ‫نیازمندان معلومات ما بتدریج و آرامی به آن نتیجه برسند که اندوخته های تره کی و طرح های بعضی از مشاورین حزبی‬ ‫شوروی میان تهی استند‪ .‬بدینترتیب در روز های نزدیک ما باید یک گذارش تحلیلی مفصلی را که به شکلی از اشکال‬ ‫پیشگوئی های ما در آن منعکس شوند ترتیب نمائیم‪ .‬گذارش مذکور نباید اشد محرم باشد‪ .‬بهتر است تا در مسکو با آن‬ ‫هرچه بیشتری از اشخاص آشنا شوند‪ .‬قبل از آنکه به آمرین چیزی را ثابت کنیم باید با آنها فعالیت های مقدماتی را به راه‬ ‫اندازیم‪ .‬به نظر شما گذارش متذکره باید در بر گیرندۀ کدام موضوع باشد؟"‬ ‫خوتیایف پیشنهاد نمود‪ " :‬با در نظر داشت آنکه در حوادث هرات نقش نیروی محرکه را روحانیون مسلمان بازی کردند‪ ،‬به‬ ‫نظر من باید سندی را در بارۀ تأثیر اسالم بنیادگرا و روحانیون در انکشاف اوضاع در افغانستان ترتیب داد‪".‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف محتاطانه سؤال کرد که " آیا در اینباره معلومات کافی وجود دارد؟"‬ ‫‪23‬‬

‫‪.‬در بارۀ شاهنامه نویسندگان روسی در پاورقی چنین نوشته اند‪" " :‬شاهنامه" داستانی افسانوی است که در قرن دهم میالدی به زبان شعر توسط شاعر کبیر زبان دری فردوسی‬ ‫نوشته شده است‪ .‬در داستان مذکور ضمناً از زمانه های حکایت میشود که حتی در کتاب مقدس زردشت ها )‪ (X-VI‬قبل از میالد نیز بیشتر باستانی شمرده میشوند‪".‬‬ ‫‪24‬‬

‫‪ .‬کتاب جامعة بن داود نام یکی از بخشهای عهد عتیق کتاب مقدس و در باره سلیمان پسر داوود است‬

‫‪Ecclesiastes.‬‬


‫خوتیایف برای آرامش خاطر معاون آمر "دفتر" خاطر نشان ساخت‪" :‬فکر میکنم برای ترتیب گذارش مورد بحث میتوان نه‬ ‫تنها از اطالعات اجنتوری‪ ،‬بلکه از معلومات باز نیز استفاده کرد‪ .‬افزون بر آن والیری (ستاراستین) نیز اسناد و مدارکی‬ ‫را که برای رسالۀ فوق لیسانس خویش جمع آوری نموده با ما شریک خواهد ساخت‪".‬‬ ‫چند روز بعد ارلوف ‪ -‬موروزوف در دفتر خود‪ ،‬عینک های " معلم ماآبانه بر نوک بینی و در حالیکه پیپ اش را پُف پُف‬ ‫میکرد گذارشی را که خوتیایف " در مورد تأثیر روحانیون باالی انکشاف اوضاع سیاسی در افغانستان" تهیه نموده بود‪،‬‬ ‫می خواند‪ .‬در عقب میزکی همجوار‪ ،‬مؤلف گذارش (خوتیایف) که با دل لرزان سگرت های ارزان قیمت "یاووا" را یکی‬ ‫پی دیگر می کشید‪ ،‬نشسته بود و انتظار عکس العمل همکاران را در مورد گذارش خود می کشید‪.‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف می خواند‪ " :‬طوریکه چندی قبل قیام هرات با تمام وضاحت نشان داد مخالفین رژیم جدید قصد داشتند‬ ‫در فعالیت های تبلیغاتی خویش با تمام قوت از شعار های دفاع از اسالم در برابر بی خدا ها و کمونیست هایی که قدرت‬ ‫را بدست گرفته اند استفاده نمایند‪ .‬در فعالیت های تشکیالتی خویش ضد انقالبیون قصد دارند باالی امکانات وسیع‬ ‫روحانیون دینی اتکاء کنند (مانند ایران)"‪.‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف در اینجا مکثی نموده گفت‪" :‬ولودیا (خوتیایف) در اینجا اندکی‪ ...‬باید تصحیح گردد‪ .‬و دیگر اینکه‪:‬‬ ‫در یک پاراگراف‪ ...‬بنویس‪ ...‬که چطور آیت اهلل های ایران از موقف خویش ‪ ...‬برای وسعت دادن انقالب اسالمی استفاده‬ ‫نمودند‪".‬‬ ‫خوتیایف سرش را با عالمت مؤافقت تکان داد‪.‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف به خواندن ادامه داد‪" :‬اسالم‪ ،‬دینی است که توده های وسیع افغانها‪ ،‬مخصوصاً دهاقین آنرا با شیر‬ ‫مادر جذب نموده و از آن کور کورانه پیروی می کنند‪ .‬دین مذکور طی قرن ها مردم را به روحیۀ برادری عمومی‬ ‫مسلمان ها تربیه نموده‪ ،‬اینکه همه چیزها از قبل از طرف خداوند تعیین گردیده و بدین ترتیب تضادهای موجود را در‬ ‫شعور مردم می زداید‪ .‬دین اسالم همیشه به افغان ها تلقین می کند که یک مسلمان با عزت باالتر از پیروان مذاهب دیگر و‬ ‫مخصوصاً باالتر از آتی ایست ها (بی خدا ها) می باشد‪ .‬این مذهب به افغان ها هکذا نظریۀ عادل بودن امت اسالم را و‬ ‫مردود بودن اصول ادارۀ مدنی را ک ه در سائر کشورها و قبل از همه در کشورهای اروپای معمول است تلقین میکند‪.‬‬ ‫سطح پائین سواد مردم (در حدود ‪ ۱۱‬فیصد باشندگان افغانستان از فیض سواد بی بهره اند)‪ ،‬محدویت تماس اهالی والیات‬ ‫با اقشار تعلیم یافتۀ کشور و همچنان اینکه از زمان ایجاد دولت افغانستان دین اسالم‪ ،‬دین رسمی این کشور بوده و هرگونه‬ ‫امکان برای به راه اندازی تبلیغات آتی ایستی منع بوده است‪ .‬عوامل مذکور باعث شدند که افغانها تقریباً بدون استثنی‬ ‫مذهبی شده و نفوذ روحانیون دینی باالی آنها همگانی گردد‪ .‬با گذشت قرن ها هدایات دین اسالم شدیداً با رسوم و عنعنات‬ ‫افغان ها گره خورده و در نتیجه چیزی مشابه به یک "فلتر" به میان آمده که از طریق آن نظریات و عقاید جدیدی که از‬ ‫بیرون داخل جامعۀ افغانی می شوند‪ ،‬میتوانند باید "بگذرند" یا "نگذرند‪".‬‬ ‫اضافه از ‪ ۱۹‬فیصد اهالی افغانستان پیروان دین اسالم استند‪ .‬آمار ادارۀ احصائیۀ اف غانستان کمیت سنی ها را ‪ ۹۱‬در صد و‬ ‫شیعه ها را ‪ ۹۹‬در صد تخمین نموده است‪ .‬تعداد روحانیون دینی در این کشور حد اقل به ‪ ۱۱۱‬هزار می رسد‪ .‬یکی از‬ ‫خصوصیات مهم روحانیون در افغانستان ترکیب کثرت طبقاتی آن می باشد‪ .‬روحانیون برخاسته از میان همه طبقات و‬ ‫اقشار اجتماعی جامعۀ افغانی بوده و در میان آنها فعالیت می کنند‪.‬‬ ‫تأثیر روحانیون در میان بورژوازی ملی چشمگیر است‪ .‬بسیاری از متشبثین در افغانستان منشه های روحانی داشته یا از‬ ‫جملۀ سر سپرده های دینی بوده اند‪ .‬در این زمره میتوان از تاجرین کالن مانند آق مراد‪ ،‬قاری یمن وغیره یاد آوری کرد‪.‬‬ ‫برخی از روحانیون که عواید مقدماتی خویش را از فعالیت های دینی ‪ -‬تبلیغاتی بدست آوردند‪ ،‬سپس در مؤسسات مختلف‬ ‫تجارتی سرمایه گذاری نموده و بدینترتیب روابط محکمی را با سرمایه داران در داخل و خارج از کشور ایجاد نمودند‪.‬‬ ‫روحانیون به اصطالح "رسمی"‪ ،‬در برگیرند ۀ آنهائی بوده و استند که در خدمت دستگاه دولتی قرار دارند‪ :‬اعضای‬ ‫ریاست عمومی شئون اسالمی شورای وزیران جمهوری دیموکراتیک افغانستان‪ ،‬روحانیونی که در تشکیالت وزارت خانه‬ ‫های عدلیه‪ ،‬اطالعات و کلتور‪ ،‬استادان فاکولتۀ شرعیات پوهنتون کابل قرار دارند‪ .‬چنین به نظر می رسد که‬ ‫روحانیون "رسمی" بیشتر از دیگران متمایل به همکاری با رژیم جدید استند‪ .‬در عین حال نباید از یاد برد که روحانیون‬ ‫مذکور می توانند در ظاهر با خلقی ها همکاری نموده در حقیقت نقش "گماشتگان" متنفذین دینی‪ ،‬دشمنان جمهوری‬ ‫دیموکراتیک را بازی کنند‪.‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف با آوازی که به سختی شنیده میشد کلمات باال را در متن تصریح ساخته گفت‪" :‬کلمۀ "گماشتگان"‪ ...‬را‬ ‫تعویض کن‪ ...‬به یک کلمۀ که نه تنها برای مأمورین استخبارت مفهوم باشد‪".‬‬ ‫خوتیایف سرش را باز با عالمت مؤافقت تکان داد‪.‬‬ ‫"روحانیون در اردو و پولیس نیز وجود دارند‪ .‬سران اقوام‪ ،‬فئودال ها در قریه جات یا در ارتباط نزدیک با روحانیون‬ ‫قرار دارند یا هم خود شان از آنها نمایندگی می کنند‪ .‬سر انجام نفوذ قشر پائین روحانیون (مالهای گذر و مالهای قریه ها)‬ ‫باالی توده های وسیع مردم نهایت عمیق است‪ .‬مالهای مذکور ادارۀ نمازها و دعا خوانی های روزمرۀ را به عهده داشته و‬ ‫خطبه های روز جمعه را در مساجد پیش می برند‪.‬‬ ‫مال هنگام تولد کودک حضور می داشته باشد‪ ،‬پس از آنکه کودک اندکی رشد می یابد مال او را سنت می کند‪ ،‬سپس مال به‬ ‫او در مدرسه سبق می دهد‪ .‬وقتیکه زمان تشکیل خانواده فرا می رسد‪ ،‬مال مراسم عقد نکاح را به پیش می برد‪ .‬در‬ ‫صورت بیمار شدن یک افغان دهقان بازهم همین مال نقش طبیب مردمی را بازی کرده به تداوی او می پردازد‪ .‬طبق‬ ‫معمول مال ها یگانه اشخاص با سواد در قریه ها‪ ،‬گذرها و ولسوالی ها می باشند‪ .‬اکثر افغان ها بخاطر نوشتن و قرائت‬


‫مکاتیب و نامه ها‪ ،‬ترتیب س ند رسمی یا عریضه عنوانی دوایر دولتی مجبور استند نزد مال بروند‪ .‬روحانی‪ ،‬قاضی‪ ،‬در‬ ‫حقیقت همان مال بوده که عدالت را در پائین ترین سطح به دسترسی مردم قرار می دهد‪.‬‬ ‫عمالً در همه مناطق افغانستان رسمی وجود دارد که مطابق آن مؤمنان به نوبت هر روز مال را به خانه های خویش برای‬ ‫صرف غذا دعوت می کنند ( این رسم مشابه رسمی است که یک زمانی در قریه های روسیه چوپان را به منزل دعوت‬ ‫کرده به او غذا می دادند‪ ).‬این معمول به مال زمینۀ آنر فراهم می سازد تا با زندگی شخصی اعضای جماعت خویش از‬ ‫نزدیک آشنا باشد و بطور متواتر هر مؤمن را "ذهن شوئی" نماید‪".‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف باالی کلمۀ "ذهن شوئی" تأکید نموده قیافه اش را ترش ساخت‪.‬‬ ‫" با تأسف باید گفت که مالحظات فوق الذکرغالباً از طرف فعالین حزب دیموکراتیک خلق و مأمورین استخباراتی جمهوری‬ ‫دیموکراتیک که تالش دارند فعالیت های تبلیغاتی روحانیون را تحت کنترول درآورند در نظر گرفته نمی شوند‪ .‬بطور‬ ‫مثال‪ ،‬فعالین حزبی و اجنت های "اگسا" معموالً برای تشخیص فعالیت های ضد حکومتی این یا آن روحانی به مسجد‬ ‫جائیکه مال خطبه می خواند می روند‪ .‬این قبیل فعالیت ها هیچگونه نتیجۀ بدست نمی دهد‪ ،‬زیرا هنگام حضور تعداد زیاد‬ ‫مردم مال از دست زدن به تبلیغات ضد دولتی هراس دارد‪ .‬مال ها اینگونه کارها را با مؤفقیت زیاد حین صحبت های‬ ‫انفرادی با هر باشندۀ قریه پیش می برند مخصوصاً وقتیکه مال در منزل اعضای جماعت خویش قرار می داشته باشد‪.‬‬ ‫اجتماع مسلمان ها مانند سائر جوامع دینی دارای سلسلۀ مراتب می باشد‪ ،‬اگرچه این سلسلۀ مراتب مثل مسیحی ها آنقدر‬ ‫سخت گیرانه نیست‪ .‬دلچسپ تر آنکه سلسلۀ مراتب یاد شده ارتباط به آن ندارد که مال در کدام سطح موقعیت اجتماعی قرار‬ ‫دارد‪ ،‬بلکه به اعتبار و حیثیت وی رابطه دارد‪ .‬اعتبار روحانی یا مال به نوبۀ خود وابسته به عناصری است مانند‪ :‬قدامت‬ ‫و افتخارات خانوادۀ او‪ ،‬نزدیکی اجداد وی به خانوادۀ محمد یا به کسی از اصحاب‪ ،‬داشتن تحصیالت عالی در مسائل‬ ‫دینی‪ ،‬با عزت بودن‪ .‬بدین ترتیب محال است تصور کرد که کسی از جملۀ به اصطالح "روحانیون رسمی" که کرسی‬ ‫های بلند را در ریاست عمومی شئون اسالمی و دیگر ارگان های دولتی جمهوری دیموکراتیک دارند‪ ،‬مراجعی باشند برای‬ ‫تقلید برای آنعده از مالهای که در سطوح پائین قرار دارند‪ .‬می خواهیم توجه خاص مأمورین مسؤول دستگاه مشاورین را‬ ‫که در میان حزب دیموکراتیک خلق کار می کنند و قبل از همه دقت کسانی را که پیشنهادات سیاسی را برای رهبری‬ ‫جمهوری دیموکراتیک افغانستان ترتیب می نمایند به آن جلب نمائیم که در واقعیت جایگاه یک روحانی در جامعۀ افغانی‬ ‫برابر با مقام یک مامور در دستگاه دولت است‪.‬‬ ‫پیشتازان طریقت های قدیمی صوفی در میان روحانیون مذهب سنی افغانستان از اعتبار قابل مالحظه برخوردار استند‪.‬‬ ‫پرستش "پیر مقدس" از طرف مریدان و پیروان سرحد ندارد‪ .‬هرسخن "پیر" یا حضرت" به مثابۀ گفتار خداوند پنداشته می‬ ‫شود‪ .‬امر "پیر" یا "حضرت" بدون چون و چرا اجرا می شود‪ ،‬ولو اگر به قیمت حیات پیروان هم تمام شود‪.‬‬ ‫در زمرۀ حضرت های پر نفوذ افغانستان میتوان از «سبغت اهلل مجددی» (رهبر طریقت نقشبندی) که حد اقل چهار هزار‬ ‫پیرو و مرید در میان روحانیون متوسط و پائین دارد نام برد‪ .‬تعداد مریدان رهبر طریقت صوفی قادریه‪« ،‬سید احمد‬ ‫گیالنی» (افندی جان) حد اقل به ‪ ۹۱‬هزار تن تقرب می کند‪ .‬در میان پیروان گیالنی تعداد معین از سران اقوام پشتون‬ ‫والیات ننگرهار و قندهار قرار داشته که در عقب هر کدام آنها صدها و حتی هزاران تن طرفدار ایستاده اند‪ .‬یکی از‬ ‫دشمنان آشتی ناپذیر رژیم کنونی به نام «میاگل تگابی» الی ‪ ۹۱۱۱‬مرید در والیت لغمان دارد‪ .‬مریدان سر به کف‪ ،‬در‬ ‫حقیقت هستۀ اصلی ضد انقال بیون را که آمادۀ انجام هر گونه کارها علیه رهبری افغانستان و اتباع شوروی استند و اکنون‬ ‫در قلمرو جمهوری دیموکراتیک افغانستان فعالیت می کنند تشکیل میدهد‪.‬‬ ‫شیعه گان افغانستان که تعداد شان از ‪ ۱ -۱‬ملیون بوده بیشتر از خانواده های حضرت ها بسته و متحد استند‪ .‬پیروان‬ ‫مذهب شیعه اکثراً مردم قوم هزاره می باشند‪ .‬دشواری هائی را که قوم هزاره طی قرن ها متقبل گردیده است‪ ،‬آنها را مبدل‬ ‫به یک گروپ خاص اجتماعی در جامعۀ افغانستان نموده‪ .‬هزاره های پیرو مذهب شیعه در ساختار داخلی اجتماعی ‪-‬‬ ‫اقتصادی خویش غالباً اصول تئوری خمینی را که می گوید‪" :‬از هر کس به اندازۀ استعدادش و برای هر کس مطابق‬ ‫صداقت و پاکی اش"‬ ‫اما بیشتر از همه بسته و در عین حال اسرار آمیز تر از سائرین در این کشور پیروان مذهب اسماعلیه می باشند‪ .‬قشر‬ ‫مذکور تحت رهبری اعضای خانوادۀ «کیانی ها» قرار دارند‪".‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف در ح الیکه به فکر فرو رفته بود با خود زمزمه کرد‪" :‬در چنین یک جامعۀ‪" ...‬مشاورین هوشیار" ما‬ ‫می خواهند سوسیالیزم بسازند‪".‬‬ ‫خوتیایف از فرط سگرت کشیدن زیاد سرفه کرده و فلتر را با قوت فشار داد‪.‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬موروزوف به خواندن ادامه داد‪" :‬باری یکی از متنفذین دینی حین صحبت با یک تن از کارمندان ما سعی کرد تا‬ ‫ما را و از طریق ما رهبری رژیم جدید را از گام های ناعاقبت اندیشانه بپرهیزاند‪ .‬این متنفذ دینی خاطر نشان ساخته بود‪:‬‬ ‫"در این کشور میتوان هر کاری را کرد‪ .‬مگر سه کار را نباید کرد‪ :‬به دین‪ ،‬به عزت و به مال افغان ها نباید تعرض‬ ‫صورت بگیرد‪".‬‬ ‫اما حکومت تره کی ‪ -‬امین کارهای بی شماری را برخالف هشدار های این شخص محترم و متنفذ نموده است‪.‬‬ ‫با صدور فرمان شماره ‪ ۹‬که قرضداری های دهاقین را در برابر سودخوران و فئوداالن لغو قرار داد‪ ،‬در حقیقت مناسبات‬ ‫اقتصادی که طی سده ها در قریه های افغانستان اسقر ار یافته بودند صدمه دید‪ ،‬بعضی از خانواده های قوم پشتون بدین‬ ‫ترتیب درآمد های خود را از دست دادند‪ .‬فرمان شماره ‪" ۹‬در بارۀ اصالحات ارضی"‪ ،‬فرمان مذکور اوضاع را در قریه‬ ‫ها و در میان اقوام افغانستان هرچه بیشتر متشنج ساخت‪ .‬این فرمان ها بیشتر خصلت سرکشانه‪ ،‬و حتی تحریک کننده‬


‫داشته و تطبیق اصالحات مهمی را که حاکمیت جدید روی دست داشت به ناکامی مواجه ساخت‪ .‬میتوان تأکید کرد که‬ ‫فرمان های مذکور با شتاب زدگی ترتیب شده‪ ،‬قبل از وقت بوده و به مردم در مورد آنها توضیحات الزم داده نشده است‪.‬‬ ‫فرمان های مذکور در واقعیت به سود خوران و فئوداالن ضرر خاصی نرساندند‪ ،‬در حالیکه دهاقین عادی در اکثر موارد‬ ‫قرضه ها‪ ،‬کمک ها و وسایل تولید را که قبالً از سود خوران و فئوداالن می گرفتند از دست دادند‪".‬‬ ‫پس از آنکه ارلوف ‪ -‬موروزوف به این نقطه رسید به خوتیایف توصیه کرد‪ " :‬باالی سبک نوشته در این قسمت کار کن‪".‬‬ ‫و در حالیکه در حاشیۀ سند نشانی می گذاشت مجدداً به خواندن غرق شد‪.‬‬ ‫" طبیعی است که شرایط بوجود آمده در قریه ها و میان اقوام افغانستان منافع روحانیون را در برگرفته است‪ .‬مالهای‬ ‫ناراضی از حاکمیت جدید‪ ،‬با مهارت تمام توده های مردم را به ضد رژیم تحریک می کنند‪.‬‬ ‫حین خزان سال پار تظاهرات ضد حکومتی در دامنه های پامیر و در میان برخی از اقوام پشتون شدت کسب نمود‪.‬‬ ‫حکومت برای سرکوبی این تظاهرات تضییقات بی رحمانه را الی پرتاب بم های پنجصد کیلوگرامه از هوا به راه انداخته‬ ‫و قریه های مکمل را از بین بردند‪.‬‬ ‫همزمان اقداماتی عملی شدند که گیالنی آنرا "تعرض به عزت مردم افغانستان خواند‪ ".‬مطابق فرمان شماره ‪ ۹‬آنعده از‬ ‫فعالین حزبی که از کابل به والیات اعزام گردیده بودند شروع به با سواد ساختن زنان دهات نموده و می طلبیدند تا آنها از‬ ‫پوشیدن لباس های عنعنوی مسلمان ها بپرهیزند‪ .‬فعال ین مذکور با عکس العمل شدید شوهران‪ ،‬پدران و برادران این زنها‬ ‫مواجه شدند‪.‬‬ ‫گردهم آئی های اقوام پشتون در جرگه های عنعنوی منع قرار داده شد‪ .‬تالش های مردم برای به راه اندازی جرگه ها در‬ ‫بعضی از مناطق از طرف حکومت با استفاده از تسلیحات زمینی و هوائی سرکوب گردیدند‪ .‬مطابق امر برادر‬ ‫ارشد «حفیظ اهلل امین»‪« ،‬عبداهلل امین» که به حیث مسؤول امور امنیتی والیت کندز مقرر گردیده است در برابر چشمان‬ ‫اهالی محل ده ها تن از مخالفین بی گناه رژیم را در رود های این والیت غرق ساخت‪« .‬عبداهلل امین» از فرط دسترسی به‬ ‫قدرت و زور الیتنهائی عقل خود را کامالً از دست داده است‪ ( .‬الزم است خاطر نشان ساخته شود که قتل و اعدام مردم و‬ ‫حیوانات بدینترتیب و همچنان از طریق خفک کردن مطابق هدایات دین اسالم گناه کبیره محسوب میشود‪ ،‬زیرا در نتیجۀ‬ ‫چنین یک قتلی از جسم خون که در آن روح جا دارد بیرون نمی شود‪ ).‬در والیات و حتی در کابل مواردی تجاوز جنسی‬ ‫از طرف فعالین حزبی‪ ،‬کارمندان امنیتی و اردو جا داشته اند‪ .‬تمام این واقعات برق آسا در اختیار عامه قرار گرفته و قهر‬ ‫و غضب توده های مسلمان را تحریک میکند‪ .‬موارد مذکور در تبلیغات مال ها نهایت مؤثر واقع شده و آنها یکبار دیگر‬ ‫معتقدانه و با ثبوت از خصلت "غیر انسانی"‪" ،‬ضد اسالمی" حاکمیت کنونی یاد آور می شوند‪.‬‬ ‫طی زمستان ‪ ۹۱۹۱ -۹۱۹۹‬حکومت تصمیم گرفت فعالیت های مخرش کننده و تحریک کنندۀ روحانیون را متوقف بسازد‪.‬‬ ‫روی این هدف آنها کمپاین بی رحمانۀ تضییقات را علیه روحانیون مشهور افغانستان به راه انداختند‪ .‬بخش عمده ای از‬ ‫اعضای خانوادۀ «مجددی» به قتل رسید (در حدود ‪ ۹۱‬تن)‪ .‬اما زمانیکه اقارب و خویشاوندان دست دوم «مجددی» را از‬ ‫بین می بردند خود «سبغت اهلل مجددی» در مسجد جامع کوپن هاگن (دنمارک) به مسلمان ها موعظه می خواند‪ .‬این را‬ ‫چی می شود نامی د؟ بی دقتی خلقی ها یا اعمال عمدی تا بدین ترتیب اوضاع در کشور به بی ثباتی بگراید؟‬ ‫متنفذ دیگری دینی به نام «سرور واعظ» یکجا با اقاربش و سائر روحانیون دینی دستگیر و به قتل رسیدند‪ .‬در همین وقت‬ ‫پسر سرور واعظ‪« ،‬واعظ زاده» در کشور ایران در شهر مشهد قرار داشته و در آنجا نزد یکی از آیت اهلل های ایرانی به‬ ‫نام «شریعت مداری» علوم اسالمی را فرامی گرفت‪« .‬واعظ زاده» یکی از سرکردگان اصلی قیام در هرات بود‪.‬‬ ‫تضییقات حکومت علیه روحانیون دینی باعث بروز مناقشه میان حاکمیت جدید و حلقات دینی کشور گردید‪ .‬آنعده از‬ ‫روحانیون که از کش ور فرار نموده بودند و مخصووصاً آنهائیکه در نتیجۀ تضییقات اقارب نزدیک خود را از دست دادند‪،‬‬ ‫به فعالیت های وسیع ضد انقالبی پرداخته و کتله های بزرگی از مهاجرین را که از رژیم خلقی ها متضرر گردیده بودند‬ ‫به صفوف خویش جلب کردند‪ .‬همزمان با این روحانیون دینی با بکار اندازی ارتباطات وسیع خویش فعالیت های ضد‬ ‫حکومتی را در داخل افغانستان آغاز نمودند‪.‬‬ ‫در جنوری ‪« ۹۱۹۱‬سبغت اهلل مجددی» از کوپن هاگن به پیشاور آمده و به تاریخ ‪ ۹‬فبروری ‪ ۹۱۹۱‬موصوف جهاد را‬ ‫علیه رژیم جدید افغانستان اعالم نمود‪ .‬از اعالمیۀ مجددی روحانیون متنفذ و با نام مذاهب سنی و شیعۀ افغانستان حمایت‬ ‫کردند‪ .‬همه نیروهای ضد انقالبی کشور و کسانیکه در نتیجۀ تبلیغات و همچنان آنهائی که از تضییقات رژیم تره کی ‪ -‬امین‬ ‫صدمه دیده بودند‪ ،‬یعنی اقشار وسیع زحمتکشان تحت بیرق روحانیون دینی قرار گرفتند‪.‬‬ ‫طوریکه حوادث هرات نشان دادند‪ ،‬در اثر قیام های مشابه افراطی گری دینی میان اقشار وسیع مردم شدت مییافت‪ .‬قابل‬ ‫یاد آوری است که افراطیت مذکور با مهارت خاص از طرف ضد انقالبیون علیه حکومت و علیه اتحاد شوروی استقامت‬ ‫داده می شود‪ .‬اعتراضات مردم را نه تنها می توان در مظاهرات آشکار دید بلکه آنرا در فعالیت های خرابکارانه‪،‬‬ ‫سوبوتاژ‪ ،‬فریب و خیانت ها نیز مشاهده کرد‪ .‬مشاهدات ما نشان می دهد که برخی از افغانهای که قبل از بروز بحران در‬ ‫مورد رژیم انقالبی و اتباع شوروی خوشبین بودند‪ ،‬در جریان حوادثی که اتفاق افتادند و همچنان در اثر عصبیت های‬ ‫دینی قادر اند اعمالی از خود بروز بدهند که قبالً از شخصیت آنها انتظار نمی رفت‪.‬‬ ‫طوریکه از آنچه در باال ذکر گردید بر می آید روحانیون دینی یکی از نیروهای عمدۀ محرکۀ انکشاف اوضاع سیاسی در‬ ‫افغانستان معاصر می باشد‪ .‬در این ارتباط ما پیشنهاد می کنیم‪:‬‬ ‫‪ .۹‬در وظایف خویش‪ ،‬مخصوصاً حین مش وره دهی ها از طرف مشاورین ما باید همیشه عکس العمل احتمالی روحانیون‬ ‫دینی در مورد این یا آن اقدام مقامات افغانی در نظر گرفته شود؛‬


‫‪ .۱‬بلوسیلۀ امکاناتی که نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل در اختیار دارد مقامات افغانی باید به توقف دادن هرگونه تضییقات‬ ‫بی اساس و غیر موجه علیه روحانیون دینی تشویق شوند؛‬ ‫‪ .۱‬کار با نمایندگان به اصطالح "روحانیون رسمی" فعالتر گردد‪ .‬از امکانات رسانه های افغانی و خارجی (دول اسالمی)‬ ‫برای بلند بردن اعتبار آنها در میان حلقات روحانی افغانستان استفاده صورت بگیرد؛‬ ‫‪ .۱‬سفرهای مقامات بلند رتبۀ روحانیون دینی اسالمی اتحاد شوروی به افغانستان سازمان داده شوند‪ .‬حین سفرهای مذکور‬ ‫مالقات های با هم تاهای افغانی آنها صورت بگیرد و خطبه های مشترک در مساجد جامع خوانده شود؛‬ ‫‪ .۱‬با استفاده از امکانات اجنتوری تماس های غیر رسمی با «سید احمد گیالنی» بخاطر تشویق وی برای برگشتن به‬ ‫کشور و تأمین همکاری با رژیم جمهوری دیموکراتیک افغانستان ادامه یابند‪".‬‬ ‫ارلوف ‪ -‬مورورزوف پس از خواندن گذارش خاطر نشان ساخت‪" :‬بلی‪ ،‬ولودیا (خوتیایف) گذارش بسیار‪ ...‬دلچسپ است‪.‬‬ ‫صرف بهتر است تا باالی سبک نوشته کار شود و بعضی ‪ . . .‬از قسمت ها منطقی تر درج گردند‪ .‬به نظر من‬ ‫پیشنهاداتی را که تو در اخیر بیان داشته ای‪ ،. . .‬بهتر است با مکتوب جداگانۀ ارسال گردد‪ .‬حتمی نیست‪ ،. . .‬آنهائیکه سند‬ ‫مذکور را می خوانند‪ ،‬بدانند که ما تماس های با گیالنی داریم‪".‬‬ ‫خوتیایف در حالیکه ورق ها را از روی میز جمع آوری می کرد و پاکت تقریباً خالی شدۀ سگرت را در جیب می گذاشت‬ ‫با آواز آرام گفت‪" :‬بسیار خوب رفیق ارلوف ‪ -‬موروزوف‪ ،‬من همه چیزها را فهمیدم‪".‬‬ ‫*****************‬ ‫مسکو هرچه عمیقتر در گردآبی که در اثر "انقالب" ثور بوجود آمده بود گیر می آمد‪ .‬این دیگر به یک پروسۀ برگشت‬ ‫ناپذیر مبدل گردیده بود که در آن سیاستمداران‪ ،‬نظامیان‪ ،‬مأمورین استخبارات‪ ،‬دیپلومات ها‪ ،‬اقتصاددانان‪ ،‬نمایندگان ده ها‬ ‫مرجع مدنی و صدها ارگان دولتی داخل بودند‪.‬‬ ‫اتحاد شوروی که خود با قلت و کمبودی ها مواجه بود سخاوتمندانه به افغانستان تجهیزات نظامی‪ ،‬تسلیحات‪ ،‬مواد خوراکه‪،‬‬ ‫موا د سوخت‪ ،‬کود کیمیاوی‪ ،‬تخنیک زراعتی‪ ،‬عراده جات‪ ،‬مواد ساختمانی و سرانجام به مصرف خود صدها متخصص را‬ ‫به افغانستان می فرستاد‪.‬‬ ‫هفته ای نب ود که مسائل مربوط به افغانستان در جلسات بیروی سیاسی یا سکرتریت آن مورد بررسی قرا نمی گرفتند‪.‬‬ ‫به تأریخ اول اپریل‪ ،‬یعنی ده روز ب عد از سرکوبی قیام هرات تحلیل خود را در مورد افغانستان گرومیکو‪ ،‬آندروپوف‪،‬‬ ‫اوستینوف و پونوماریوف به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست فرستادند‪ .‬این چهار تن منبعد مسؤولیت افغانستان را به عهده‬ ‫داشتند‪ .‬گذارش مفصل آنها کوششی بود برای درک اوضاع و همزمان از اقداماتی که در آیندۀ نزدیک باید از آنها در‬ ‫اینکشور کار گرفته می شد یادآوری می کرد‪.‬‬ ‫گذارش مذکور با مقدمۀ ایدیالوژیکی که در آنزمان معمول بود بطور ذیل آغاز می یافت‪ " :‬در شرایط آغاز یک مبارزۀ‬ ‫شدید طبقاتی که در یک طرف آن حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که بیانگر منافع زحمتکشان می باشد و در جانب‬ ‫دیگر نیروهای که از زمین داران‪ ،‬فئودالها‪ ،‬بورژوازی کامپرادور و بخش مرتجع روحانیون نمایندگی می کنند قرار‬ ‫گرفتند‪ ".‬متعاقب تبصرۀ مذکور بصورت واضح از عواملی نام برده می شد که باعث تشنج اوضاع گردیده بودند‪ :‬روابط‬ ‫پیچیده میان اقوام‪ ،‬افراطیگرائی ه ای دینی‪ ،‬قوم گرائی ها‪ ،‬مشکالت اقتصادی‪ ،‬یکجا شدن همه نیرو های ضد انقالب‪.‬‬ ‫مؤلفین گذارش اعتراف می نمودند که تطبیق پروگرام اعالم شدۀ اصالحات وسیع سیاسی و اجتماعی ‪ -‬اقتصادی که صرف‬ ‫چندی قبل آغاز یافته است بخش اساسی مردم هنوز از مزایای نظام جدید مستفید نگردیده و محتوای مترقی آنرا احساس‬ ‫ننموده اند‪.‬‬ ‫چون گذارش مذکور اشد محرم بود و برای آ گاهی یک حلقۀ نهایت محدود در نظر گرفته شده بود‪ ،‬مؤلفین آن ضعف های‬ ‫رژیم جدید را نیز کتمان نکردند‪ .‬در گذارش تأکید می شد که حاکمیت جدید فاقد بنیه در محالت بوده و آرزو ندارد با‬ ‫روحانیون و سران اقوام مخالف گفتگو کند‪ .‬با آنکه در گذارش قید گردیده بود که حزب دیموکراتیک خلق هنوز به یک‬ ‫سازمان همگانی سیاسی مبدل نگردیده است‪ ،‬اما تهیه کنندگان گذارش در عین حال تمایالت خود را به خصوصیات طبقاتی‬ ‫نشان داده خاطر نشان می ساختند‪" :‬کارگران پیشتاز و مستضعف ترین اقشار دهاقین به صفوف حزب دیموکراتیک خلق‬ ‫نهایت بطی داخل می شوند‪ ".‬حزب‪ ،‬کمافی السابق نه تنها به کمیت اش افزوده نشده بلکه در اثر مبارزه میان گروپ های‬ ‫"خلق" و پرچم" نهایت ضعیف گردیده است‪ ".‬در گذارش همچنان گفته می شد که بسیاری از پرچمی های مشهور یا از بین‬ ‫ر فته اند یا از فعالیت های سیاسی دور شده اند‪ ،‬از صفوف اردو و دستگاه دولتی کشیده شده اند و بعضی از آنها به خارج‬ ‫از کشور پناهندۀ سیاسی شدند‪.‬‬ ‫توجه زیاد در گذارش به موضوع زیاده روی ها و تضییقات معطوف گردیده بود‪" :‬بسیاری از قوماندانان با مشاهدۀ آنکه‬ ‫همکاران آنها دستگیر می شوند و سپس ناپدید می گردند‪ ،‬احساس بی اعتمادی نموده و از دستگیری ها هراس دارند‪.‬‬ ‫حوادث هرات این گفته ها را تائید نمودند‪ ،‬جائیکه نه تنها قسمت قابل مالحظۀ اهالی بلکه برخی از واحد های اردو به‬ ‫دستور قوماماندان شان در صفوف قیام کنندگان قرار گرفتند‪".‬‬ ‫مؤلفین گذارش با یأس اذعان می کردند که آنها بارها توجه لیدران حزب دیموکراتیک خلق را به اشتباهات و زیاده روی‬ ‫ها معطوف می داشتند اما افغان ها " به علت فقدان تجربه و انعطاف پذیری کافی سیاسی به مشوره های ما غالباً گوش‬ ‫نمیدادند و مشوره های ما را نمی شنیدند‪".‬‬ ‫و اکنون‪ ،‬دقت کنید! مهمترین پاراگراف این گذارش دربرگیرندۀ خواهشات لیدران حزب دیموکراتیک خلق در مورد اعزام‬ ‫قوای شوروی به افغانستان بود‪ .‬گذارش قید می کرد‪ " :‬تصمیم ما مبنی بر عدم اعزام قوای شوروی به هرات کامالً درست‬


‫بود‪ .‬در صورت تظاهرات جدید ضد حکومتی در افغانستان که امکان آنها بعید به نظر نمی رسد نیز باید از همین پالیسی‬ ‫کار گرفت‪".‬‬ ‫در زمرۀ اقدامات فوری در رابطه به ثبات بخشیدن اوضاع در داخل افغانستان اقدامات ذیل پیشنهاد می گردید‪:‬‬ ‫ارتقای سطح جنگی اردوی افغانستان و مؤثریت ارگان های امنیتی‪ ،‬منجمله ارسال جدید تسلیحات و تخنیک نظامی؛‬‫ حل و فصل فوری مسائل مربوط به رسانیدن کمک های اقتصادی به این کشور "مخصوصاً در ساحاتی که به استحکام‬‫موضعات سیاسی رژیم دیموکراتیک و انقالبی مؤثر واقع شود"؛‬ ‫ توسعۀ بنیۀ سیاسی انقالب‪ " .‬الزم است تا باه لیادران حازب دیموکراتیاک خلاق ضارورت تطبیاق پیگیراناۀ اصاالحات روی‬‫دست گرفته شده تفهیم گردد‪ ،‬منجمله اصالحات ارضی‪ .‬فعالیت باید در این عرصه سنجیده شده باشد‪ ،‬بدون انحراف و زیااده‬ ‫روی ها‪ . . .‬بطور مثال به ذهن دهاقین باید رسانیده شود که آنهاا زماین را از برکات "انقاالب" ثاور بدسات مای آورناد و در‬ ‫‪25‬‬ ‫صورتیکه آنها از حاکمیت مردمی ‪ -‬انقالبی دفاع ننمایند آنرا از دست خواهند داد‪".‬؛‬ ‫ استحکام وحدت و همبستگی رهبری حزب در پهلوی ازدیاد کمیت اعضای حزب؛‬‫ کار در میان روحانیون مسلمان‪" ،‬آنها را منقسم ساختن‪ ،‬دفع و خنثی سازی نفوذ لیدران ارتجاعی دینی در توده ها؛"‬‫ رعایت شدید نظمی که بر اساس قانونیت انقالبی معین گردیده است‪ .‬استفادۀ سنجیده شده از اقدامات تضییقاتی؛‬‫ اتخاذ اقدامات بخاطر دفع مداخالت کشورهای خارجی در امور داخلی افغانستان‪.‬‬‫به تاریخ ‪ ۹۱‬ا پریل در جلسۀ بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی یاداشت مذکور مورد بررسی قرار گرفته و‬ ‫مندرجات آن معقول نامیده شدند‪.‬‬ ‫اما لیدران حزب دیموکراتیک خلق مانند کودکان کرملین را با ارسال نامه های خویش زیر بمبارد گرفته بودند و به‬ ‫خواهشات خود مبنی بر اشتراک قوای نظامی اتحاد شوروی در عملیات جنگی علیه مجاهدین ادامه می دادند‪ .‬در شروع‬ ‫ماه اپریل «امین» پیشنهاد مذکور ر ا حین مالقاتش با رئیس عمومی امور سیاسی قوای مسلح اتحاد شوروی جنرال یپی‬ ‫شیف که در رأس یک هئیت نظامی به کابل آمده بود مطرح ساخت‪ .‬باید گفت که این تنها مسئلۀ نبود که جنرال یپی شیف‬ ‫را هنگام مذاکرات به تعجب انداخته بود‪ .‬پس از برگشت به مسکو او گذارش ذیل را به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست‬ ‫شوروی ارائه کرد‪ " :‬درخواست رفیق امین هنگام مذاکرات محرم مبنی بر بدست آوردن حمایت متخصصین نظامی‬ ‫شوروی یگانه چیزی نبود که موجب شگفتی گردید‪ .‬به گفتۀ امین لیدران جمهوری دیموکراتیک در قلمرو پاکستان دوستانی‬ ‫دارند که فعالیت های برهم زنی نظام دولتی را در آن کشور پیش می برند و آنها باالی بدست آوردن کمک های‬ ‫انترناسیونالیستی از طرف اردوی افغانستان حساب می کنند‪ .‬بنابرین «امین» اظهار امیدواری کرد تا مشاورین نظامی‬ ‫شوروی نیز به این موضوع ملتفت ساخته شوند‪ .‬در این رابطه به امین خاطر نشان ساخته شد که توصیه هائی از این قبیل‬ ‫را ما به متخصصین نظامی خویش داده نمی توانیم‪ .‬نظریۀ راه یافتن به بحر افغان ها را آرام نمی گذارد‪".‬‬ ‫رئیس امور سیاسی قوای مسلح اتحاد شوروی از مسافرت خویش به افغانستان شاکی گردیده بود‪ .‬فقط یک ماه پیش حین‬ ‫سفر تره کی به مسکو به او از غیر مصلح ت بودن نظر اعزام قوا به افغانستان از طرف لئونید بریژنیف مفصالً تذکر داده‬ ‫شده بود‪ .‬اما اینک بازهم همان آهنگ ها سر داده شده اند‪. . .‬‬ ‫به تاریخ ‪ ۹۱‬اپریل «امین» از «گوریلوف» می طلبد تا خواهش او را مبنی بر ارسال از ‪ ۹۱‬الی ‪ ۱۱‬هیلیکوپتر جنگی با‬ ‫عملۀ شوروی به مسکو برساند‪ .‬در جواب مشاور ارشد نظامی شوروی هدایت در میابد تا با صدراعظم افغانستان «امین»‬ ‫مالقات نموده و معلومات ذیل را به او خبر بدهد‪" :‬قبالً به رهبری افغانستان توضیحات الزمه در مورد عدم مصلحت‬ ‫بودن اشتراک مستقیم واحد های نظامی شوروی در عملیات جنگی علیه ضد انقالبیون داده شده بود‪ .‬اشتراک نظامیان‬ ‫شوروی در عملیات از این قبیل به دشمنان انقالب افغانستان و نیروهای خصمانۀ خارجی موقع خواهد داد تا کمک های‬ ‫انترناسیونالیستی شوروی به افغانستان را جعل و بدنام ساخته و به تشدید تبلیغات ضد حکومتی و ضد شوروی میان‬ ‫باشندگان افغانستان خواهند پرداخت‪ .‬خاطر نشان بسازید که طی ماه های مارچ و اپریل سال جاری ‪ ۱۱‬بال هیلیکوپتر‬ ‫جنگی به افغانستان ارسال گردیده است‪ . . .‬کوشش کنید «امین» را معتقد بسازید که با هیلیکوپترهای جنگی که همین‬ ‫حاال در اختیار آنها قرار دارند می توانند با عملۀ افغانی وظایف مربوط به سرکوبی ضد انقالبیون را حل و فصل نمایند‪".‬‬ ‫اما «امین» "ایال دادنی نبود"‪ . . .‬او به فشارهای خود کمافی السابق باالی مشاورین شوروی ادامه می داد و آنها باالخره‬ ‫به فکر یک راه حل مقطعی افتادند‪ :‬تا در افغانستان یک مرکز بزرگ تعلیمی نظامی را مانند چیزی که قبالً در کیوبا‬ ‫اعمار گردیده بود ایجاد نمایند‪ .‬نیرنگ "مرکز تعلیمی نظامی" در کیوبا در آن بود که "مرکز" مذکور بر بنیاد لوای موتور‬ ‫ریزۀ قوای مسلح اتحاد شوروی تأسیس یافته بود‪ .‬در تیلگرامی که به امضای سفیر پوزانوف‪ ،‬مشاور ارشد نظامی‬ ‫گوریلوف و نمایندۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬ایوانوف به مسکو فرستاده می شود‪ ،‬نامبردگان محتاطانه‬ ‫خواهش می کنند تا "امکان ایجاد یک مرکز مشابه" در افغانستان نیز ارزیابی گردد‪.‬‬ ‫باید خا طر نشان شود که طی بهار و تابستان ‪ ۹۱۹۱‬لیدران حزب دیموکراتیک خلق دالیل جدی برای تشویش داشتند‪.‬‬ ‫صرف نظر از آنکه اقداما ت وسیع و همه جانبه برای استحکام اردو‪ ،‬پولیس و ارگانهای امنیتی گرفته شده بودند و کمک‬ ‫های زیادی برای بهبودی وضع اقتصادی افغانستان به آن کشور گسیل میگردید‪ ،‬اوضاع در کشور بهتر نه بلکه بدتر می‬ ‫شد‪ .‬این معلومات را به مسکو مشاور ارشد حزبی وی سیلیوف گذارش می داد‪ ،‬موصوف در عین حال در راپورهای خود‬ ‫‪25‬‬

‫‪ .‬مثال هذا با وضاحت تمام ثابت میسازد که راهنماهای شوروی بخوبی درک میکردند که کودتای ثور حرکتی است غیر مردمی و قال بی که به اشارۀ آنها صورت گرفته و اکنون‬ ‫صرف با توصل به زور‪ ،‬شانتاژ‪ ،‬تطمیع و نیرنگ میتوان تداوم آنرا ابقا بخشید و طی این مدت به اهداف ستراتیژیک خویش در افغانستان و منطقه دسترسی پیدا کرد‪.‬‬


‫دیدگاه "طبقاتی" را نیز فراموش نمی کرد‪ " :‬اساس ضد انقالبیون را فئودالها و مالکین بزرگ‪ ،‬سودخوارن‪ ،‬روحانیون‬ ‫مرتجع‪ ،‬گروپ های مائویستی و دیگران که در "جبهۀ نجات ملی" که از طرف امریکا‪ ،‬عربستان سعودی و چین تمویل‬ ‫میگردد تشکیل می دهند‪".‬‬ ‫برچسپ ایدیالوژیکی "فئودال ها‪ ،‬روحانیون مرتجع‪ ،‬مائویست ها" برای سالیان دراز به عنوان یکی از دالیل اصلی‬ ‫پیروزی های مخالفین نظامی در اسناد باقی ماند‪.‬‬ ‫مشاور ارشد حزبی در ادامۀ راپورش آشکارا اعتراف می کرد‪ " :‬صرف نظر از تأکیدات دوامدار و همیشگی لیدران آن‪،‬‬ ‫حز ب دیموکراتیک خلق از حلقۀ بسیار معدود باشندگان این کشور نمایندگی می کند‪ .‬در شرایط کنونی کمیت این حزب‬ ‫باالتر از پانزده هزار نفر نیست‪ .‬مشاور وی سیلیوف به عنوان اقدامات عاجل پیشنهاد می کرد تا تعداد قوای مسلح‬ ‫افغانستان الی دو صد هزار نفر برسد‪.‬‬ ‫جنرال ای‪ .‬دروزدیڅکی ر ئیس ادارۀ کدر و پرسونل وزارت داخلۀ اتحاد شوروی که برای یک مسافرت کوتاه مدت به‬ ‫افغانستان رفته بود‪ ،‬پس از برگشت تصویر نهایت مکدر را از اوضاع داخلی افغانستان ترسیم کرد‪" :‬اعمال دهشت افگنانه‬ ‫تقریباً در همه والیات این کشور اتفاق می افتند‪ .‬در ده والیت‪ ،‬منجمله والیت کابل‪ ،‬ساحات قابل مالحظۀ از طرف قیام‬ ‫کنندگان کنترول می شوند‪ .‬در عین حال آنها اضافه از ‪ ۱۱‬شهر و مناطق سکونت را در محاصرۀ خود دارند‪ .‬کمیت‬ ‫بعضی از گروه های ضد انقالبی به الی ‪ ۹۱‬هزار تن می رسد‪ .‬اعضای این گروه ها تسلیحات ساخت شوروی منجمله‬ ‫ماشیندار های ‪ ۹۱‬میلی متری و توپخانۀ خفیفه با خود حمل می کنند‪ .‬در رأس بعضی از گروپ های ضد انقالب افسران‬ ‫اردوی افغانستان قرار گرفته اند‪ .‬از سه راه که کابل را با سایر شهرهای کشور وصل می کند دو راه تحت کنترول قیام‬ ‫کنندگان قرار دارد‪ .‬با در نظر داشت آنچه در باال ذکر گردید می توان نتیجه گیری کرد که اوضاع در افغانستان نهایت‬ ‫پیچیده بوده و وخامت اوضاع بیشتر خواهد شد‪".‬‬ ‫بلی‪ ،‬گِره ریسمان فشرده تر گره می خورد‪.‬‬ ‫در ماه می بیوروی سیاسی به ادارۀ دولتی پالنگذاری و وزارت تجارت خارجی اتحاد شوروی هدایت داد تا فوراً به‬ ‫افغانستان ‪ ۹۱۱۱‬عراده موتر صادر گردد‪ .‬همچنان فیصله صورت گرفت تا "کمک های انترناسیونالیستی" به افغانستان‬ ‫توسعه یافته و به افغانستان بطور بالعوض مال و اجناس خاص به ارزش ‪ ۱۱‬میلیون روبل منجمله ‪۹۱۱‬توپ و راکت‬ ‫انداز‪ ۱۱ ،‬زرهپوش محاربوی‪ ۱۹ ،‬هزار سالح خفیفه‪ ۹۱۱۱ ،‬راکت انداز‪ ۹۹۱ ،‬بمب هوایی‪ ۹۱۱ ،‬باک آتش باری و‬ ‫‪ ۹۹۱‬بم کست دار یک مرتبه ای صادر گردد‪ .‬افغانها هکذا خواسته بودند تا چیز چیزکی از سالح کیمیاوی نیز برایشان‬ ‫فرستاده شود‪ ،‬اما به آنها جواب سردرگم کننده داده شده بود‪" :‬صدرو بم های گاز دار بدون مادۀ غیر توکسیک و مصموم‬ ‫کننده امکان ندارد‪".‬‬ ‫پوزانوف از مرکز هدایت گرفت تا با تره کی مالقات نموده و به او برساند که مسکو در تشویش رهبری افغانستان در‬ ‫رابطه به فعال شدن نیرو های ارتجاعی خود را شریک می داند‪ .‬اما آنچه که ارتباط می گیرد به خواهش های لیدران‬ ‫حزب دیموکراتیک خلق در مورد ارسال هیلیکوپترها و طیاره های ترانسپورتی نظامی با عملۀ شوروی و همچنان پرتاب‬ ‫احتمالی کوماندوی شوروی به کابل‪ ،‬موضع مذکور با تمام جزئیات و همه جانبه حین اقامت رفیق تره کی در ماه مارچ‬ ‫سال جاری در مسکو مورد غور و بررسی قرار گرفته بود‪.‬‬ ‫هم در ماه مارچ و هم در اپریل ‪ ۹۱۹۱‬رهبری شوروی باالی موضعگیری قبلی خویش ایستاده بود‪ " :‬هیچگونه واحدهای‬ ‫نظامی از اتحاد شوروی به افغانستان اعزام نمی شوند‪ .‬اما ماه می فرا رسید‪ .‬برای انجام مأمورت مخفی دو صاحب‬ ‫منصب ارشد ادارۀ جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬لوی درستیز قوای مسلح اتحاد شوروی واسیلی کولیسنیک و اولیگ شویڅ به شهر‬ ‫چرچیک ازبکستان آمدند‪ .‬به اشخاص مذکور هدایت داده شد تا بر بنیاد لوای خاص شماره ‪ ۹۱‬جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬واحد مستقل و‬ ‫خاصی را با کمیت ‪ ۱۱۹‬نفر ایجاد نمایند‪ .‬این همان کندک مشهور "مسلمان" است که بعدتر در حوادث ماه دسمبر ‪۹۱۹۱‬‬ ‫نقش مهم را بازی می کند‪.‬‬ ‫در آنوقت هنوز هیچکس‪ ،‬نه دگروال کولیسنیک‪ ،‬نه هم قوماندان کندک "مسلمان ها" جگرن خالبایف‪ ،‬و نه هم آمرین آنها‬ ‫در مقر زون نظامی ترکستان و نه هم حتی جنراالن در دستگاه مرکزی جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬کوچکترین تصوری هم در بارۀ آنکه‬ ‫این واحد جنگی برای چی آماده می شود نداشتند‪ .‬صرف با گذشت زمان اشخاص مسلکی حدس می زدند که کندک مذکور‬ ‫برای فعالیت هائی در قلمرو کشور همسایه آماده می شود‪ .‬کندک مذکور تقریباً بصورت مکمل از اهالی آسیای میانه‪،‬‬ ‫ازبکها‪ ،‬تاجکها و ترکمنها متشکل گردیده بود؛ برای منسوبین کندک مذکور یونیفورم خاصی را آماده نمودند که از‬ ‫یونیفورم نظامیان افغان ه یچگونه تفاوتی نداشت؛ و باالخره کندک را با شدت با پروگرام اشغال مراکز مهم و ستراتیژیک‬ ‫مانند میدان های هوائی‪ ،‬مقرهای نظامی‪ ،‬اقامتگاه های دولتی تمرین میدادند‪ .‬قوماندان کندک خالبایف برای مدت کوتاهی‬ ‫بخاطر شناسائی با محل به کابل فرستاده شد‪.‬‬ ‫از اینهمه می توان است نباط نمود که حین بهار طرز تفکر در مسکو به نفع استفاده از قوت نظامی تغییر یافته بود‪.‬‬ ‫یا شاید این ابتکار شخصی وزیر دفاع بوده که برای "مبادا" اقدام مذکور را روی دست گرفته بود؟‬ ‫ادامه دارد‬


‫فصل ششم‬ ‫"باند چهار نفری"‬ ‫بههتعقیب ه عبههیس اعو یوفههی ع کههتعالهههیچعچه معت ه عا ههائک عبههنعاشههنمأعوههئلعف ووه دعاه ایسعبم ه عسقهه ع ههئ عبههتعفههن عووس ه م ع‬ ‫سنفئوفچیکع کتعووعف عبش نسعوزعووضنععوفغنفشاننعوعاشنمأعائبیطعبهتعننعع وسعبهی عبهتعکنبهأعفئسهان عوه ع‪.‬عسهنفئوفچیکععبهتع‬ ‫ح ثعاینونعنائع شکع و عوسوپن عوزوستعوایسعخنسج عوقحن عویسو عو فن عوظ فتعفمی عوععم قنچعبهنعبئقنف ه عکه هئعسهئعوع‬ ‫کنسع وو ‪.‬عوانعگئوا کیع ووعسوعف عخهی عبهئو عبهحه عوح هنسعفمهی عقیضه کع و عکهتعسچههئ عوفغنفشهاننعخهیوچ عفمهی عقهنع‬ ‫وخص عبتعکمکعنفهنعفئسان عوی عکتعوزعاشنمأعب نعولممم عبخیب عنگن عبی عوعبنعت یف عفینل ه عسهنزاننعچهن عبه نعولمممه ع‬ ‫بم ع وواتعوعبنعلشننعوف م ش عنزو وفتعبحه عکئ عبایوف ‪.‬‬ ‫گرومیکو در حالیکه لحنش تائید کننده بود خطاب به سافرونچوک گفت‪" :‬شما در کابل قبالً بوده اید؟"‬ ‫سااافرونچوک موافقاات کنااا ‪" :‬بل ا م م ا در نوااا دو بااار میااافره مااای کوتاااه م اده داش ا ‪ .‬یک ا ام میااافره مااا من ااا‬ ‫حکومت محمد داوود و دوم پارسال صوره گرفت‪ .‬مردو بار ما نا د دوسا ا افیاان بارای مهاوره ماا در رابطاه باه‬ ‫ال باا ت ما‬ ‫اجالس عموم سامما ملل م حد سر مده بود ‪ .‬اما باید صادقانه ب وی که با میاائل ایا منطقاه میچ اام قاب ً‬ ‫برخورد نکرده ا ‪".‬‬ ‫گرومیکو در حالیکه حیب عاده لب مایش را میووید گفت‪" :‬پروا نداردم ایا کااری اسات قابال ت احی ‪ .‬راسا باا کا‬ ‫ام میؤولی بلند رتبۀ افیانی ا سال پار شما مالقاه کرده بودید؟‬ ‫سافرونچوک‪" :‬با ومیر امور خارجهم رفی امی ‪".‬‬ ‫گرومیکو‪ " :‬ای شخص چ ت وری ام خود باالی شما به جا گذاشت؟"‬ ‫دیپلوماه مورب سافرونچوک در ان خاب جواب اندک دست و پاچه شد اما به مودی فورمول مناسب را یاف ه گفت‪:‬‬ ‫" در مورد میائل که م با رفی امی صحبت کرد او را یک مر با صالحیت و با انرژی یاف ‪".‬‬ ‫گرومیکو با رضایت خاطر گفت‪" :‬بییار خوب‪ .‬شما در مورد پیهنهاد ماا ما توانیاد فکار کنیاد ولا باا داد جاواب ت لال‬ ‫نکنید و نرا ممی فردا بدمید‪ .‬جانب افیا اصرار م ورمد که ما مرچه مودتر به خوامش شا لبیاک ب اوئی ‪ .‬راسا‬ ‫به اطالع تا م رسان که شما در موقف می هار خوامید بود و امکا نرا خوامید داشت که میاائل مها را میا قیماً باا‬ ‫شخص م حل و ف ل کنید‪".‬‬ ‫ب دمام حی اقامت در کابل سافرونچوک به رام نکه چرا گرومیکو شخص او را به ای مأموریات فرسا ادم پا بارد‪ .‬ام‬ ‫مبا سفیر پومانوف ناخود گاه برامده بود که امی چنی خاوامش کارده باود‪ .‬امای خااطر نهاا سااخ ه باود کاه اسا دادم‬ ‫طرم صحبت کرد و سط یااد داشا مباا ان لییا دیپلومااه شاوروی کاه در گیات ‪ ۸۸۱۱‬باه کابال ماده باود بیایار‬ ‫مورد عالقۀ او م باشد‪ .‬امی پا ام تح ایل در اضاالع م حادر امریکاا باه ان لییا ماد صاحبت ما کاردم در حالیکاه‬ ‫روس را قط اً نم دانیت‪.‬‬ ‫سافرونچوک حی مادگ گرف به میاافره ج ئیااه مالقااه خاو د را باا ومیار اماور خارجاۀ افیانیا ا باه خااطر ورد‪.‬‬ ‫ط مالقاه ماذکور نهاا در ماورد میاائل مرباوب باه برگا اری عنقریاب اجاالس عماوم ساامما ملال م حاد و مواضا‬ ‫اتحاد شوروی و جمهوری دیموکراتیک افیانی ا بحث کردند‪ .‬روی میائل عمادر سیاسات بای المللا مواضا دو کهاور‬ ‫طب اً مطابقت داشتم در عی حال سافرونچوک توجه کرد که در برخ ام میائل افیانی ا م (که یک چی طبی باود)م‬ ‫مواض افیانی ا باه کهاورمای جنابش عاد انیاالکم کاه افیانیا ا عواو باود ن دیکا بیها ر داشات‪ .‬اماا امای م کاه‬ ‫موجب ت وب سافرونچوک گردید با وی مؤافقت نکرده با شده گفت‪:‬‬ ‫"ما ایا را طبی ا نما دان ا ‪ .‬افیانیا ا راه رشااد سوسیالیی ا را در پاایش گرف ااه و ام دی اااه سیاسا کهااور مااا اکنااو‬ ‫ن دیک ر به کهورمای سوسیالیی است تا به کهورمای جنبش عد انیالک‪".‬‬ ‫پ ام ای گف ه ما امی رو به طرف م ی سیاس خود شاه محمد دوست که دیپلوماه کار که ه و ساابقه دار باود نماوده‬ ‫و با لح تند و مننده یاد ور شد که وی ای تیییراه بنیادی را در پالیی خارج کهور در نظر ن رف ه است‪.‬‬ ‫شاه محمد دوست با لح را اع راض کرد‪ " :‬ول ما رویهمرف ه عوو جنابش عاد انیاالک بااق ما ماانی و انقاالب ماا‬ ‫تطبی اصالحاه مل و دیموکراتیک را اعال نموده است‪"...‬‬ ‫امی عمداً رویش را ام م او خود برگرداندهم دس ش را تکا داده گفت‪:‬‬ ‫"رفی سافرونچوک م شما باه ایا گف اه ماا توجاه نداشا ه باشاید‪ .‬م ااو ما فقان چنادی پایش عواویت حا ب را باه دسات‬ ‫کاف مارکییی برخوردار نییت و چی مای میادی را در مامیات "انقاالب" ثاور درک‬ ‫ورده است‪ .‬او منوم ام پخ‬ ‫نم کند‪ .‬اما ما به او م مومی ‪.‬‬ ‫در ممی وقت سفیر پومانوف به بیل سافرونچوک فهار ورده و پُا پُیاک کناا تفهای کارد کاه باه ومیار اماور خارجاه‬ ‫اع راض نکند‪.‬‬ ‫در اخیر ماه م ‪ ۸۸۹۸‬سافرونچوک برای بار سو به کابل مدم ای بار در موقف می هار و نمایندر شاخص گرومیکاوم‬ ‫عوو بیروی سیاس ‪.‬‬


‫بود اج ماع م دوست داشت م صحبت شودم انیان باود باام‪ .‬او با ودی توانیات ما در اج مااع‬ ‫سافرونچوک شخ‬ ‫شوروی ما و م خارج ام دوس ا میادی بیابد‪ .‬ای شیوه و طرم برخورد او در تفااوه فااحش باا سافیر پوماناوف کاه‬ ‫ممیهه تما تکمه مایش مانند یک مأمور نومینکالتور بی ه م بود قرار داشت‪ .‬سافرونچوک حیب عاده ما توانیات‬ ‫ح ا در جلیااۀ جاادی نی ا فکااام تااامه را بااه حاضااری بااامگو نمایاادم در ضاایافت مااا او را دس ا ه مااای ام دیپلوماااه مااام‬ ‫ژورنالیی ا و ماموری محاصره م نمودند و سخت ما خواسا ند تاا باا ایا روس تباار کاه باه شاده باه شاوروی ماای‬ ‫دی ر شبامت نداشت صحبت کنند‪.‬‬ ‫امریکای ماا پا ام راور و بررسا در باارر ساافرونچوک فی الۀ خاود را ب مال وردناد‪ .‬نهاا عقیاده داشا ند کاه شاخص‬ ‫ماذکور بااه کاباال باارای اجاارای یااک مأموریاات خااای کاه ماادف ت ااویت رمبااری افیانیا ا اساات فرسا اده شااده اساات‪.‬‬ ‫امریکای ما بیوگراف سافرونچوک را تحلیل و ارمیاب نموده مهامده نمودند که او در نماینادگ اتحااد شاوروی در ملال‬ ‫م حد (که ممیهه "چ ری" بود برای ک ‪ .‬جا ‪ .‬با ‪ ).‬کاار کارده و اینکاه او تاوجه باه مقارراه وضا نهادر نمینکالتاور‬ ‫نداردم فی له نمودند که‪ ":‬سافرونچوک با صالحیت مای با ر باه کابال ماده اسات‪ .‬رالبااً او بایاد نفار انادروپوف باشاد‪.‬‬ ‫دلچیپ است که فرس ادر خای اندروپوف در ن ما م بوری ایوانوف ام طرف امریکائیها کهف ن ردید‪.‬‬ ‫ارسال م گردیدند گف ه م شد که سافرونچوک اح ماالً مماا‬ ‫در تل را مای که ام سفاره امریکا در کابل به واشن‬ ‫است که در عقب پر ده کارگردان درامۀ ت ویت رمبری افیانی ا را به عهده داردم که رالباً "برکناری یا چاه‬ ‫شخ‬ ‫به رم ام بی برد امی را در بر خوامد داشت"‪.‬‬ ‫در خور اممیت است تأکید شود که سفاره امریکا در کابل صرفنظر ام ک بود پرسونل و فهارمای شابکۀ اسا خبارات‬ ‫افیانی ا در تابی ا ‪۸۸۹۸‬اوضاع را در ای کهور به حاد کااف دقیا ارمیااب ما کارد و ضامنا ً تیییاراه عنقریاب را‬ ‫در رمبری ای کهور پیش بین م نمود‪.‬‬ ‫در یک ام تل را ما قیاد گردیاده باود‪" :‬روساها ام رو باه وخامات نهااد اوضااع در افیانیا ا و اینکاه رژیا ام حمایات‬ ‫ض یف مرد برخوردار است و کن رول را باالی اوضاع کهور ام دست م دمد بییار ناراحت اس ند‪ .‬امای کاه شخ ااً‬ ‫ادارر حکوماات را بااه عهااده دارد خطامااای فاحه ا را مرتکااب م ا شااود‪ . . .‬بااه عقیاادر میااکو بایااد صاادراعظ جدیااد و‬ ‫نیرومندی که با سیاست کنون رابطه نداش ه باشد وارد صحنه شود‪ .‬منب ما خبار ما دماد کاه باه ساافرونچوک وظیفاه‬ ‫داده شااده اساات تااا اماای را ت ااویت نمایااد‪ . . .‬منبا ضاامناً ما اف ایااد‪" :‬در شااراین کنااون مااا خااری ف اال ف الیاات ای ا‬ ‫حکومت را م بینی و اما ماه گیت گر خوامد بودم الب ه مدف ما موا نییت‪".‬‬ ‫ب و ام مناب تأئید نهده تأکید م کنند که سفیر جمهوری لما دیموکراتیک در کابل خ‪ .‬شوییااو مماا "منبا مخفا "‬ ‫بوده است که به امریکای ما ج لیاه را در مورد سافرونچوک تیذیه م نماود‪ .‬اح مااالً در اینواا کادا باامی پهات پاردر‬ ‫شاابکه مااای اس ا خبارات جریااا داش ا ه اساات‪ .‬بااه ماار حااالم روایاات دی اار نی ا در اینوااا بااه نظاار میخااورد‪ :‬ساافیر لمااا‬ ‫دیموکراتیک عمداً با امریکای ما ممکااری میکارد و بخااطر نکاه در ن ااه نهاا ارمر بیها ر پیادا نمایاد ق اۀ مأموریات‬ ‫مخف سافرونچوک را ابداع نموده بود‪ .‬صحت ای روایت را اتفاق که با خ‪ .‬شوییاو در ماه گیت اف ااد تأئیاد ما کناد‪.‬‬ ‫شوییاو گویا پای خود را شکی اند و در ن یوۀ برای ممیهه کابل را ترک گفت‪ .‬ممه م دانی ند کاه ادارر ضاد کهاف‬ ‫لما دیموکراتیک در چنی موارد به شده کار م کرد‪.‬‬ ‫در ای میا صرف نظر ام روایت ما سافرونچوک به انوا مأموری که برایش سپرده بودند اداماه ما داد‪ .‬او باه امای‬ ‫که پُیت ومیر امور خارجه را به خاود واگذاشا ه باود مهاوره ماای در ماورد میاائل بای المللا ما داد‪ .‬بخااطر تطبیا‬ ‫مدایاه کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییت شوروی بالوقفه به قناعت رمبری افیانی ا میپرداخات تاا فاوراً مناقهااه و ب او‬ ‫م ومای درو ح ب را خاتمه بخهیده و به توس ۀ بنیۀ اج ماع "انقالب" بپردامند‪ .‬ساافرونچوک میخواسات تاا پرچما‬ ‫ما مورد عفو قرار ب یرند و در دس اه ح ب و دول مودداً به کار گماش ه شاوند‪ .‬ساافرونچوک ممچناا باه شااه محماد‬ ‫دوست یاری م رساند تا ف الیت وماره امور خارجه سر و ساما پیدا کند‪.‬‬ ‫سافرونچوک به مثابۀ یک دیپلوماه موارب باا مهااره تماا روابان دوسا انه را باا مماه حفا ما کارد‪ .‬او کاه ب اوره‬ ‫منظ م حداقل یکبار در مف ه با امی مالقاه م نمود در شروع تحت تأثیر ای انیا پر انرژی و پُار کاار قارار گرفاتم‬ ‫ول به مودی درک کرد که صدراعظ افیانی ا کدا د ت ادف نبوده و عقاید او (یا نچه را که باه عناوا عقایاد بیاا‬ ‫م دادشت) نهایت خطرناک اس ند‪ .‬اما می هار با نکه با امی گاه گام جر و بحث م کردم ول میچوقت خن سارخ‬ ‫را عبور نمیکرد و حرف اخیر را به امی می ذاشت‪.‬‬ ‫باری ایندو در بارر مقاله ایکه به قل م ی بخش امور بای المللا کمی اۀ مرکا ی حا ب کمونییات شاوروی اولیانوفیاک‬ ‫در مااورد مامیاات انقااالب ثااور نوش ا ه شااده بااود و در مولااۀ "کمونییاات" بااه نهاار رساایده بااود ساار صااحبت را گهااودند‪.‬‬ ‫اولیانوفیک جمهاوری دیموکراتیاک افیانیا ا را در قطاار دولات ماای ملا و دیموکراتیاک مانناد الوسم برماام ای وپیاام‬ ‫جمهوری دیموکراتیک یم قرار میداد‪ .‬امی با چنی یک طرم دید مؤافقت نم کرد‪:‬‬ ‫" ماا را بایاد در قطااار کهاورمای کااه در گاذار باه سوساایالی م بادو کپی ااالی انکهااف یاف اه صااوره می یارد شاامرد‬ ‫مانندم وی نا م کوریای شمال و کیوبا‪".‬‬ ‫میه ار کنوکاوی نموده پرسید‪ " :‬یا شما بیه ر رموی خود را واق یت نم پندارید؟"‬ ‫امی با قاط یت جواب داد‪" :‬الب ه که ن ! شما چطور م توانید افیانی ا و ای وپیا را در یک ردیف قرار بدمیدم در نواا‬ ‫ح ب پیهامنگ صارف پا ام ر اب قادره شاروع باه تادوی یااف نهاادم در حالیکاه حا ب مارکیییا ‪ -‬لینییا ماا‬ ‫چهارده سال قبل به میا مده است‪".‬‬


‫سافرونچوک در اداماه گفات‪ " :‬شاما در مار جاا نقاش اساسا طبقاۀ کاارگر را اعاال ما داریادم ح ا مهماناا خاود را در‬ ‫میدا موائ کابل با ش ار "خور مدید به کهوری که در پرولی اریا پیروم گردیاده اسات !" اسا قبال ما کنیاد‪ .‬اماا در‬ ‫ماه مارچم من ا "قیا مراه" وق ماا باه شاما پیهانهاد نماودی تاا طبقاۀ کاارگر را علیاه ضاد انقاالب برخی انیادم شاما در‬ ‫جواب گف ید که ت داد کارگرا محدود بوده و نها اکثراً بییواد اس ند‪".‬‬ ‫امی در جواب خاطر نها ساخت‪ " :‬من ا انقالب نقاش طبقاۀ کاارگر را در کهاور ماا اردو باامی نماودم بلا م ممینطاور‬ ‫است‪ .‬اما مم ما با انکهاف پروسه ماای انقالبا ماا مرچاه بیها ر باه پرولی اریاا و دمااقی می وا ف اتکااء میکنای ‪ .‬ماا‬ ‫درس مای لینی را بخوب موخ ه ای و میدانی که باید خالقانه عمل کرد‪ .‬ای کدا دگ نییت‪ .‬شاما خاود خوامیاد دیاد کاه‬ ‫مااا چ ونااه بااه کمااک اتحاااد شااوروی راه را ام فسااودالی بااه سوساایالی خااوامی پیمااود‪ .‬ایا سااه مااا در انکهاااف تسااوری‬ ‫مارکییی – لینینیی خوامد بود‪".‬‬ ‫با گذشت مما سافرونچوک مرچه بیه ر مل فت م شد و درک م کارد کاه امای صارف نظار ام نکاه خاود را پا ام‬ ‫است دارای دانش سطح م عالقمناد جمااله پُار طمطارا و‬ ‫تره ک تسوریی دو در ح ب م نامید در حقیقت شخ‬ ‫ش ارمای پُر صدا‪ .‬در افیانی ا جای که ت داد با سودا میاد نبود او می وانیت تسوریی ب ر پنداش ه شود‪.‬‬ ‫پ ام نکه در ماه جو پومانوف و ساافرونچوک دسا ور ال مال دی ار میاکو را بدسات وردناد کاه در در رابطاه باه‬ ‫اوضاع افیانی ا اظهار تهویش شده بود و توصیه مای به رمبری افیانی ا داشتم نامبردگا یکبار دی ر با تاره کا و‬ ‫امی مالقاه کردند‪ .‬تره کا و امای باا کماال راماش موموعاه ای ام توصایه ماای م ماول را ام قبیال‪" :‬اصال رمباری‬ ‫دس ه جم را رعایت نمائیدم سیی منظ و مؤثر ادارر ارگانهای محل را ایواد کنیادم قاانو را نقاص نکنیادم ام ت میال‬ ‫توییقاه عموم خود داری نمائیدم م نفذی دین را باه طارف خاود جلاب کنیاد" شانیدندم اماا وق ا حارف ام توسا ۀ بنیاۀ‬ ‫اج ماع رژی جدید و اتحاد ممه نیرومای سال به میا مدم امی با لح تند رفقای شوروی را مخاطب قرار داده گفت‪:‬‬ ‫" شما اکنو بام م خوامید گفت که برای ما به ر اسات تاا کادا جبهاۀ ملا پادر وطا را ایوااد نماائی ‪ .‬ولا ما باه شاده‬ ‫مخالف اس ‪ .‬ح ب مام جبهۀ مل است‪ .‬ما با میچک قدره سیاس را تقیی نخوامی کرد‪ .‬بخااطر نکاهم اول – ایا ماا‬ ‫بودی م و نه کدا ک دی ری که "انقالب کبیر" را به پیرومی رساند‪ .‬میچک در ای مبارمه به ما کمک نکرد‪ .‬دو ‪ -‬ما‬ ‫و صرف ما نیروی اس ی که مناف بنیادی ممه اقهاار افیانیا ا را مان ک مییاامی ‪ .‬میچ وناه ساامما دی اری باه جا‬ ‫ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا در کهور ما بوده نم تواند‪".‬‬ ‫پومانوف مثل ممیهه میکوه بود‪ .‬سافرونچوک در حالیکه تبی مهربانانۀ در چهره داشت کوشش کرد اس دالل نماید‪:‬‬ ‫" شما توجاه کنیاد کاه حارف ام کادا ساامم ا رسام نییاتم مادفم اتحااد سیاسا مماه نیروماای دیموکراتیاک و م رقا‬ ‫است‪ .‬یا ای یک موضوع ضروری برای افیانی ا در شراین کنون نییت؟"‬ ‫امی با تما قوه به مخالفت ادامه م داد‪" :‬کی نییت که ما با نها اتحاد کنی ‪ .‬در افیانی ا قبالً و اکنو نی احا اب و‬ ‫سامما مای دی ری که امداف شا ترق و سوسیالی باشد نداشات و نادارد‪ .‬شاما رفیا ساافرونچوک در اینواا ناو ماده‬ ‫ایدم با گذشت مماا و شانائ باا محاینم شاما درک خوامیاد کارد کاه بایش ام ناود فی اد مارد ام حا ب ماا و اصاالحاه‬ ‫انقالب په یبان م کنند‪".‬‬ ‫سافرونچوک‪" :‬پ چ ونه می وا شورر مای را که در اینوا و نوای کهور رخ م دمند توضی داد؟"‬ ‫امی چهرر شاخص م حیار را بخاود گرفات‪ .‬باه طارف پوماناوف کاه قیافاه ار مانناد سانگ با حرکات باود ن رییات‪ .‬باا‬ ‫اشارر چه ام تره ک دعوه کرد تا در صحبت سهی شود‪:‬‬ ‫" یا شما ام علت خبر ندارید؟ در ای باره ممه م دانناد‪ .‬بطاور مثاال رفیا پوماناوف نیا خبار دارد و رفیا تاره کا‬ ‫م در جریا اس ند‪ ".‬سفیر باشنید نا خود با مادگ تما سرر را با عالمت تائید تکا داد‪ .‬امی اداماه داد‪" :‬ما دانیاد‬ ‫تما مهکاله ما ام خارج وارد ما شاود‪ .‬ام اینکاه ماا راه مادی را ان خااب نماوده ایا م پاکیا ا و ایارا میچ ااه باه‬ ‫مؤافقت نخوامند کرد‪ .‬اف و بر امریکام عربی ا س ودیم چی و اسرائیل‪ ...‬را نی نباید ام یاد بردم م می اوان ایا‬ ‫نا ما را میاد یاد ور شو ‪".‬‬ ‫تره ک در ای میا لب به سخ گهوده و به عنوا حرف اخ امیه گفت‪:‬‬ ‫" ما ام شما و ام رفقای کمی ۀ مرک ی ح ب شاما ممناو اسا ی کاه ماا را مهاوره ما دمیاد‪ .‬لطفااً باه نهاا برساانید کاه ماا‬ ‫کماف الیاب کمک مای اتحاد شوروی را بییار حیات م دانای و باا ام ناا تماا مرگوناه مهاوره ماای بارادرا کاال‬ ‫خود را لبیک خوامی گفت‪".‬‬ ‫در ماه جوالی بوای جبهۀ مل م ایواد "سامما مل دفاع ام انقالب" اعال گردید‪ .‬نهاد ماذکور باه عقیادر ایواادگرا بایاد‬ ‫در صفوف خویش اعوای اتحادیه مای صانف (چی یکاه مناوم وجاود نداشات)م کمی اه ماای دمااقی (کمی اه ماای ماذکور‬ ‫تامه به میا م مدند) سامما مای جوانا و منا (ای سامما ما نی صرف به نا وجود داش ند)م اتحادیه مای ایوااد‬ ‫گرا و سائر نهاد ما را م حد مییاخت‪ .‬به میکو ای عمل کامالً فورمالی را طوری وانمود ساخ ند که گویاا "یکا ام‬ ‫ممه نیرومای دیموکراتیک و م رق برداش ه شده است‪".‬‬ ‫گامهای مه دی ری در راه بییج و ممبی‬ ‫امی بیه ر ام ممه در توطسه مای اداری و ترکیب کدرمای حکومت که شخ اً به او وفادار بودند مهاره خای داشت‪.‬‬ ‫به این ونه کارما او رومانه یک عال وقت و انرژی خود را م رف میکرد‪.‬‬ ‫در ماه م وق یکه سافرونچوک تامه به ایفای وظایفش شروع کرده بودم ومیر امور خارجه (امی ) م او جدید خاود را‬ ‫به او م رف نموده و بدو احیاس خوالت گف ه بود‪" :‬ای برادر مادر م اسداهلل است‪ .‬با نکه منوم جاوا اساتم ولا‬ ‫در مبارمر انقالب بدیده است‪ .‬رفی مموده شده و وفادار است‪".‬‬


‫ب دتر م لو شد کاه اساداهلل کادا تورباۀ خاای مباارمر انقالبا نداشاتم ولا تاا سارحد جناو باه کاکاایش وفاادار باود‪ .‬او‬ ‫چندی پیش ام مک ب نرسنگ ف ارغ گردیده باود و باا مایب مباا خاارج بلادیت نداشاتم باا کارماای رسام و اداری شانا‬ ‫نبودم ام میائل بی الملل بییار دور بود‪ .‬امی در بارر برادر ماده ار باری باه ساافرونچوک یاا ور شاده باود‪" :‬شاما ام‬ ‫او م خ ص ب ر بیامید‪ .‬کماک کنیاد تاا او لیاا خاارج را فراب یارد و باا کارماای میالک شانا شاود‪ .‬او جاوان باا‬ ‫‪1‬‬ ‫اس دادی استم خوامید دیدم ح ومیر خوامد شد‪".‬‬ ‫پ ام ای گف ه مای امی ن د ساافرونچوک شاک و تردیاد پیادا شاد کاه مباادا امای میخواماد ام او "کاکاا گکا " بارای‬ ‫برادرماده ار در کابل بیامد‪.‬‬ ‫امی م او دو خود را ( مدف شاه محمد دوست است که عمالً م او اول باود) شاکارا دوسات نداشاتم او را ام ن ااه‬ ‫داردم باه وی ناسا ا می فات‬ ‫سیاس قابل اع ماد نمیدانیت‪ .‬امی شک داشت که شاه محمد دوست به پرچم ما وابیا‬ ‫که ب حد لیبرال است و اممیت "انقالب" ثور را باه درسا درک نما کناد‪ .‬دیپلومااه کاار کُها ه شااه محماد دوسات کاه‬ ‫بیش ام بییت سال در وماره امور خارجه ایفای وظیفه نموده بودم با تحمل و برده بااری مماه ط ناه ماای ریار عادالناۀ‬ ‫ال ادارر تماا وماره باود اداماه‬ ‫ومیر را م شنید و میچ اه به می هار شکایت نم کارد و باه کاار رومماره ار کاه عما ً‬ ‫م داد‪ .‬باری امی به طور ریر می قی به می هار یاد ور شد که میخوامد دوسات را ام وماره اماور خارجاه برطارف‬ ‫سامد‪ .‬سافرونچوک بر حیب عاده شوخ گونه به امی گف ه باود‪ " :‬در ایا صاوره دروامر وماره اماور خارجاه را‬ ‫نی باید بیتم میرا در نوا دی ر کی باق نم ماند‪".‬‬ ‫در ماااه جااوالی اماای صااالحیت مااای ومیاار امااور خارجااه را ام خااود دور ساااخت و سااراپا خااود را در کارمااای ریاساات‬ ‫حکومت م روف ساخت‪ .‬جا نهی او در وماره اماور خارجاه خلقا مهاهوری دی اری باه ناا شااه ولا ت یای گردیاد‪.‬‬ ‫ومیر تامه با سافرونچوک برخورد رسم م کردم فاصله را در نظر ما گرفاتم برخاورد او طاوری باود تاو گاوئ ام‬ ‫می هار احیاس کدا خطری م کرد‪ .‬دور ام امکاا نییات کاه چنای طارم برخاورد ام طارف امای باه او توصایه شاده‬ ‫بود‪ .‬در مر حالم روابن سافرونچوک با امی مانند ساب دوس انه بود‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫ب اریخ ‪ ۵‬جو مأمور اوپراسیون "دف ر کهف خارج " ویک ور بوبنوف با گذارش ن د مرخود اوسادچ ماد‪ .‬بوبناوف‬ ‫ام موق که اوسادچ در تلفو با کی صحبت م کرد اس فاده نمودهم با دقت تما روی می سه یادداشت را که با خان‬ ‫ریر قابل تهخیص و پیچیده نوش ه شده بودند گذاشت‪ .‬وق اوسادچ گوش تلفو را گذاشت بوبنوف شروع کرد‪:‬‬ ‫"دیروم مالقات داش با اجنت "محمود"‪ .‬به اسا س گف ه مای او در رده مای بااالی خلقا ماا اح ماال وقاوع اف ارا جادی‬ ‫به نظر م رسد‪".‬‬ ‫اوساادچ بالفاصااله پا ام شاانید ایا کلماااهم مواددًا گوشا تلفاو را برداشا ه و شامارر داخلا سافاره را دایاال نمااوده‬ ‫گفت‪:‬‬ ‫"رفی ایوانوف اجامه م دمید ن د شما بیائی م بوبنوف با م است و م لوماه بییار مهم دارد‪".‬‬ ‫ایوانوف‪" :‬بیائید‪".‬‬ ‫بوبنوف با ان ه ا ب ر و نیرومند خود یاداشت مایش را ام روی می جم وری نمودهم نها را قاه کارد و در جیاب‬ ‫بیل کرت ار گذاش ه و به ت قیب اوسادچ نف کها بطرف دف ر جنرال ایوانوف روا شد‪.‬‬ ‫پ ام داخل شد به اتا ایوانوفم بوبنوف کارذ ما را ام جیبش بیرو نکرد تا باا ان قااد ماری در ماورد عاد مراعااه‬ ‫مقررر س ر و اخفا مواجه نهده و م ه به تکلیف فراموش نهود‪.‬‬ ‫بوبنوف شروع کرد‪" :‬رفی ایوانوف دیروم م با یک ام ارتباط مای قابل اع ماد به نا "محمود" مالقاه داشا ‪ .‬بایاد‬ ‫تأکید کن که شخ ص مذکور ما را میچ اه قبالً فریب نداده استم به گف ۀ او در رده مای باالی رمباری خلقا ماا عنقریاب‬ ‫اف را جدی رخ خوامد داد‪".‬‬ ‫ایوانوف در حالیکه قف دست راس ش را بطرف بوبنوف درام میکرد حرفهائ او را قط نموده گفت‪" :‬یک لحظاه رفیا‬ ‫بوبنوف‪".‬‬ ‫بوبنوف سکوه کرد و جنرال ایوانوف به بوگدانوف تلفاو کارده و ام او نیا دعاوه کارد تاا باه نهاا بپیونادد‪ .‬بوگادانوف‬ ‫تبی در دم م با قیافۀ مهربا مهابه به کارلیو * که باالی با ما مندگ م کند فوراً به دف ر ایوانوف مد‪.‬‬ ‫ایوانوف با دید بوگدانوف به او گفت‪ :‬بفرمائیدم بنهینیدم شما باید در جریا ای خبر باشید‪".‬‬ ‫بوبنوف برای بار سو به گذارر داد پرداخت‪ .‬مح وای اصل م لومات را که بوبنوف بدست ورده بود قرار ذیل بود‪:‬‬ ‫" ام اخیاار ممی ا ا و شااروع بهااار سااال جاااری ماار "اگیااا" اسااداهلل سااروری شاادیداً در مااورد بفکاار اف اااده کااه شاابکۀ‬ ‫اس خبارات افیانی ا ک ما را و به کدا مدف تحت ت قیب قرار م دمد و ام بی م برد‪ .‬قابالً ساروری بادو چاو و‬ ‫چرا مدایاه امی را اجرا م کرد‪ .‬بطور مثال امی م گفات‪" :‬بایادم فاال نقطاه و بیامدا جاای "پااک" شاودم اینهاا باه‬ ‫مندا انداخ ه شوند و اینها به "پاکی ا " فرس اده شوند (ی ن تیر بارا شوند)‪ .‬و سروری ام تما اوامر مذکور اطاعت‬ ‫م کرد‪ .‬اتوری ۀ امی برای او میچ ونه سؤال بر نم ان یخت‪.‬‬ ‫‪.1‬ع عا ی عکتعسسمعوفاصنبعووال چندعبئو سعزو عچندعخیوچئعزو عچندعپشئونعوع خائونععمتعوعخنلتعوووعبتعتیک عوعابنانتعبم ع ولا عکتعفظن عوائوز عو وچعوعوحامنالچععبطیسعغ ئع‬ ‫النبأعبتعننععاصنبعگئ عوس دع سعحب ب عبنعبتعا ننعنا نعسژ معب عب ن عوعغ ئعاشمک عوعغ ئعام عخمب عچنعوعپئتم عچنع سعک یسعانعایمیلعگئ عوس ‪.‬‬


‫امی کی بود که ساروری را باه حا ب وردهم او را در داخال حا ب مطاره سااخ ه و تقارر وی در مقاا کناون نیا ام‬ ‫برکت امی صوره گرف ه است‪ .‬اما ط روممای اخیار شاک و تردیاد ماای شادید روه و روا مار "اگیاا" را ناراحات‬ ‫ساخ ه است‪ .‬م مول طوری باود کاه امای در ماورد گرف ااری ماا و اعادا ماا مادایت ما دادم در حالیکاه مایچک او را‬ ‫مالمت نم کند که ام بیرحم مای ب موجب کاار ما گیاردم امای پااک و منا ه بااق ماناده اسات‪ .‬باه اسااس صاالحیت‬ ‫مای اداری امای عرصاه ماای سیاسات خاارج م اق ااد و قاوای میال را پایش ما بارد‪ .‬در حالیکاه اوم ی نا ساروری‬ ‫اوامر مخف امی را اجرا م کرد و تماا کهاور او را (ساروری را) جاالد خاو شاا ما شامارد‪ .‬بارای او مخ وصااً‬ ‫مار دمنده است که به ای دلیل ام او بییاری ام دوس ا ن دیک و اقارب رو گه انده اند‪.‬‬ ‫اف و بر ای پیلوه اسب (ساروری) باه فکار اف ااده کاه پا ام "انقاالب" چا رخ داده و او باه ایا ن یواه رسایده‬ ‫است که اوامر امی در مورد ت میل توییقاه اشخای مخ لفم خانواده ما و گروپ مای مارد ناه تنهاا اوضااع را ثبااه‬ ‫نم بخهدم بلکه م کوساً نرا مرچه بیه ر وخی مییاامد‪ .‬ب طاور مثاال ساؤال باه میاا ما یاد کاه چارا امای امار باه ق ال‬ ‫رساااند باشااندگا "قل ااۀ جااواد" را کااه اعوااای خااانوادر روحااان مهااهور افیانیا ا صابیت اهلل موااددی اسا ندم داده بااود‬ ‫(روحان مذکور را در ای کهور بیه ر به ناا حواره شاوربامار ما شناساند)‪ .‬در جریاا ایا عملیااه کاه میا قیماً باا‬ ‫اش راک سروری به راه اف اده بودم مژده نفر دس یر و بدو مرگونه تحقی و محاکمه تیر بارا شدند‪ .‬اما بخااطر چا ؟‬ ‫ن یوۀ ای عمل کامالً برعک بود‪ :‬خود موددی که در ای وقت در دنماارک قارار اشاتم پا ام گاام یااف ام واق اۀ‬ ‫که با اعوای خانواده ار رخ داد فوراً به پیهاور مده و جهاد را علیه رژی جدید اعاال کارد‪ .‬اکناو او یکا ام لیادرا‬ ‫اساس ضد انقالبیو است‪.‬‬ ‫عملیاات کاه علیاه روحااان دی ار شایخ سااید احماد گیالنا (افناادی جاا ) باه راه انداخ ااه شاد احمقاناه تاار ام اولا باود‪ .‬ایا‬ ‫روحان م نفذ که در رأس طریقت قادریۀ افیانی ا قرار دارد پ ام به پیرومی رسید "انقاالب" ثاور ام طریا رئای‬ ‫اسب پومن و کابل کوشش کرد تماس مای را با تره ک و امی تأمی نماید‪ .‬گیالن میخواست موقف خود را در شراین‬ ‫جدید م لو بیامد‪ .‬اما تما کوشش مای مثبت و صاقانۀ او با جاواب ماندناد‪ .‬امای امار کارد گیالنا و اعواای خاانواده‬ ‫ار را دس ا یر و ام باای ببرنااد‪ .‬سااروری بااه مادونااا خااود وظیفااه داد تااا ماادایت مااذکور را عمل ا نماینااد‪ .‬امااا بااه دلیاال‬ ‫موهول م قبل ام نکه دس اه سرکوب گری شروع به کار نماید گیالن ام پال مذکور گام م یابد‪ .‬گیالنا کاه دی ار‬ ‫به مر نوع چرخش مای سرنوشت ماده بود فوراً به م حل بائ خاود در ولیاوال سارخرود کاه در ن دیکا ماای جاالل‬ ‫سارحد‬ ‫باد قرار دارد رف ه و سپ باه ممراما صادما تا ام مریادا میال و سار باه کاف خاود بادو مرگوناه مماان‬ ‫افیانی ا و پاکی ا را عبور نمود‪ .‬میؤولی سرحدی افیانی ا و پاکی ا جرئت نکردند به او م احم ایواد نمایند‪.‬‬ ‫تما ای واق اه را میهد که "میاده روی مای" انقالبا امای نامیاد‪ .‬اماا در عای حاال اتفاقااه دی اری نیا جاا داشا ند کاه‬ ‫باعث تحیر سروری م شدند‪ .‬بطور مثاال مادوناا ساروری در ن یواۀ انواا ف الیات ماای ت قیبا دشامنا شاکار کهاور‬ ‫ی نا اجن ااا پاکیا ا و ایاارا م ترورییاات مااام محارکی و مخااربی و اشا راک کنناادگا شااورر مااای ضااد حکااوم را‬ ‫بالف ل دس یر م نمودندم ول امی بنابر دالیل نام لوم بطور قط تقاضا م کرد تا نها فوراً رما گردند‪.‬‬ ‫مر "اگیا" شک و تردید جدی را در مورد امی پیدا نموده که مبادا "شاگرد وفادار رمبار ملات افیانیا ا " ثبااه اوضااع‬ ‫را در افیانی ا نم خوامد؟ شاید او عمداً که را به لرمه م ورد؟ اما بارای چا ؟ شااید بخااطر نکاه سارانوا در‬ ‫رأس ادارر کهور قرار ب یرد؟ در این وره با رمبر ما رفی تره ک چ خوامد شاد؟ چا سرنوشا را امای بارای او‬ ‫در نظر گرف ه است؟‬ ‫ام شااروع بهااار سااروری بااه بهانااه مااای مخ لااف کوشااش م ا کاارد ام اجاارای اواماار اماای خااودداری نمایااد‪ .‬او بااه بهانااۀ‬ ‫دس رس ا بااه عالی ا بیه ا رم ضااروره تفکیااک و ت قیااب رواباان مظنااونی وریااره کوشااش کاارد ام اقااداماه شاادید ماننااد‬ ‫"فرس اد به پاکی ا " (تیر بارا کرد ) اج ناب ورمد‪ .‬امای مار "اگیاا" ساروری را نا د خاود احواار و او را شادیداً‬ ‫م وجه مکلفیت مایش م ساامد‪ .‬او باا اسا فاده ام کلمااه تحقیار میا ساروری را باه ام دسات داد بیاداری انقالبا ما ه‬ ‫ساخ هم ب ظرفیت و ب خاصیت م نامد‪ .‬اسداهلل سروری ای مماه تاومی ماای تلاخ را قُاوره کارد اماا عقادر ساخ را‬ ‫علیه امی به دل گرفتم چی ی که افیانها میچ اه به میچک نم بخهند‪ .‬ساروری کاه باا خ وصایت "شاخص دو " در‬ ‫دولت به خوب شنا بود درک کرد که به ت قیب اینهمه او را در به ری صوره ام وظیفه برطارف سااخ ه و باه عناوا‬ ‫سفیر اع امی باه کادا کهاور خوامناد فرسا ادم اماا در بادتری صاوره‪ . . .‬نااراح ماای بیها ری را بایاد ان ظاار داشا ه‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫سروری در یک صحبت خ وص ام اندوه خاود باه دوسات ن دیاک خاود گاالب موی ومیار مخاابراه یااد ور شاده باود‬ ‫(من ا وقوع "انقالب" ثور سروری حیاه او را نواه داده بود)‪ .‬گالب موی کاه خاود را پیار فرمنادی تاره کا حیااب‬ ‫ما کاارد پا ام شاانید حکایااه دوساات خاودم سااروری بیها ر ام او بخاااطر تهدیادی کااه رئای دولاات باا مواجااه بااود‬ ‫تهویش داشت‪ .‬گالب موی با سروری م نظر بود که امی با ای اعمال راه خود را برای دس یاب به قادره مماوار ما‬ ‫سامد‪".‬‬ ‫بوگدانوف ممینکه بوبنوف مکث کرد گفت‪" :‬رفی ایوانوف به یاد دارید که در شروع ماه ما ما در باارر مالقااه خاود‬ ‫با سروری به شما خبر داده بود ‪".‬‬ ‫ایوانوف به نوبۀ خود پیهنهاد کرد‪ ":‬به رفقا م یاد ور شویدم ب ذار نها نی در جریا باشند‪".‬‬ ‫بوگدانوف شروع کرد‪ ":‬در شروع ماه م پ ام نکه م و سروری در دف ر او دو به دو باق مانادی م ساروری مرچاه‬ ‫است بییار چاالکم ظاال م‬ ‫بیه ر خود را به م ن دیک ساخ ه و می ه طوریکه میچک نم شنید گفت‪" :‬امی شخ‬


‫خود در حا ب و دولات دسات باه مرکااری ب ناد‪ ".‬ساروری‬ ‫مکار و خطرناک‪ .‬او ماده است برای تحکی قدره شخ‬ ‫ام نقاب منف دی ری نی در مورد امی یاد ور شد ولا ما منظاور او را درسات درک ن وانیا ‪ .‬چی ماای را کاه شانید‬ ‫برای کامالًریر من ظره بود‪ .‬در ومله مای اول م فکر م کرد که مبادا ای کدا دسییه ای باشد و بدی ترتیاب او ما‬ ‫خوامد بداند که عک ال مل م در قبال چنی یک خبری چ ونه خوامد بود‪ .‬سپ به نظر رسید که شااید ساروری ایا‬ ‫سخنا را به اشارر تره ک به م گف ه باشد‪ .‬واق یت ای است که م به راس دست و پاچه شده بود ‪ .‬ترجمان که در‬ ‫ممی وقت داخل اتا شد مرا نواه داد‪ .‬با مد او سروری مودداً بوای خود رفت و تو گوئ میب چی ی اتفا نیاف ااده‬ ‫بود شروع کرد به صحبت در بارر میائل عموم ‪".‬‬ ‫ایوانوف در پایا صحبت بوگدانوف در حالیکه قیافه ار بفکر رف ه م نمود گفت‪ " :‬م بینید رفی بوگدانوف م لومااه‬ ‫شااما در مااورد مناقهاااه میااا خلق ا مااا اکنااو تائیااد تااامر یافاات‪ ".‬و سااپ رویااش را بطاارف بوبنااوف دور داده گفاات‪:‬‬ ‫"بفرمائیدم ادامه بدمید رفی بوبنوفم ببخهید که ما شما را قط کردی ‪".‬‬ ‫در بخش دو گذارر خود بوبنوف چی مای که جالب ر ام بخش اول بودند به اطالع حاضری رساند‪:‬‬ ‫"در قطار سائر مخالفی امی م اسل وطنوار ومیر دفاع ای کهور و قهرما "انقاالب" کاه تاانکش در برابار "خاناۀ خلا "‬ ‫و ام م قطارا او است گاام یاف اه‬ ‫ایی اده است نی شامل گردیده است‪ .‬وطنوار ام یاورا تره ک که رفی شخ‬ ‫که امی ب وره دوامدار باالی تره کا فهاار ما ورد تاا او را ام چاوک ومیار دفااع برطارف بیاامد‪ .‬دلیال برطرفا‬ ‫بیایار ساااده اساات‪ " :‬ومیاار ماایب چیا ی علیااه ضااد انقالبیااو کاارده نما تواناادم اردو در حااال فروپاشا اسااتم در قط اااه‬ ‫نظاام اکثااراً شااورر ماا بااه راه ما اف ناادم بیایاری ام افیاارا بااه مخاالفی ما پیوندنااد‪ .‬ایا مماه بخاااطر نکااه وطنوااار‬ ‫تح ایل الم نظااام نداشا هم فاقاد توربااۀ ماادیریت ح با اسااتم و بااه مکلفیات مااای وظیفااوی خاود کم اار توجااه میکنااد و‬ ‫ترجی م دمد بیه ر اوقاه خود را در حالت نهه با فاحهه مای جوا و وام خوانا ب ذراند‪".‬‬ ‫اوساادچ ساخنا بوبنااوف را قطا نماوده خاااطر نهاا ساااخت‪ " :‬می اوا ت اور کاارد کاه س راتیژییات مااا و مامادان بااا‬ ‫تح یاله عال که شب و روم را در محل وظیفه ب ذرانند و نقهه مای نظام را پائی و باال کنندم برای احرام کرس‬ ‫ومیر دفاع نوبت گرف ه باشند‪".‬‬ ‫بوبنوف که م وجه ن اه کنوکاوانۀ ایوانوف گردیده بودم ادامه داد‪" :‬طبی است که وطنوار چنی یک تومی را به امی‬ ‫بخهیده نم توانیت‪.‬‬ ‫به گف ۀ "محمود"م وطنوار در اینباره با تره ک صحبت واض داشا ه و تاره کا باه او گف اه باود‪" :‬تاا وق یکاه ما رئای‬ ‫دولت باش م تو نباید ام میب چی ی تهویش داش ه باش ‪".‬‬ ‫گف ه م شود که رفی سابقۀ وطنوار (مانند وی قبالً تانکییت)م ومیر داخلۀ ف ل م دوریار نیا باه او پیوسا ه اسات‪ .‬او‬ ‫نی ام امی ناراض است بخاطر نکه اجامه نم دمد تا باند مای گی اخ و جنایت پیهۀ کابال کاه ام جملاۀ خویهااوندا‬ ‫اعوای کمی ۀ مرک ی ح ب دیم وکراتیک خل افیانی ا عالمیار و صاحرائ اسا ند و ام طرفادارا سرساخت امای ما‬ ‫باشند ام بی برده شوند‪".‬‬ ‫بوبونوف گذارشش را با جملۀ ت پایا بخهید‪ " :‬تاا مناوم مهاکل اسات گف اه شاود کاه ایا ومیارا در یاک گاروپ واحاد‬ ‫م حد شده اند یا خیرم ول اینکه نها خراالمر اینکار را خوامند کردم "محمود" در ای مورد شک و تردیدی ندارد‪".‬‬ ‫ایوانوف پرسید‪ " :‬یا تره ک م لوماه مکمل را در بارر ای مخالفت ما دارد؟"‬ ‫بوبنوف توضی داد‪" :‬بدو شک او در جریا است‪ .‬امی شخ اًا ام تاره کا خواسا ه تاا وطنواار برطارف شاود‪ .‬ومیار‬ ‫دفاع (مدف وطنوار است) برای م لو ساخ میسله ن د تره ک رف ه بودم اما "محمود" نمیداند که تاره کا تاا کادا حاد‬ ‫با ج ئیاه شنا است‪".‬‬ ‫اوسادچ در حالیکه ایوانوف را مخاطب قرار م داد چنی اظهار نظر نمود‪ " :‬شاما فکار نما کنیاد کاه ایا باه اصاطاله‬ ‫"اپومیییو " عمدًا ام طارف خاود تاره کا ایوااد شاده باشاد تاا بادی ترتیاب در راه نفاوذ امای سادی گاردد‪ .‬ب یاد باه نظار‬ ‫میرسد که کی ام جملۀ ای ومرا نظریاه می قل سیاس م مناف سیاس یا تمایالت ام ای قبیل داش ه باشند‪".‬‬ ‫بوگدانوف ام اوسادچ حمایت نموده گفت‪ " :‬م نی ممنظر اوسادچ اس ‪".‬‬ ‫ایوانوف "اوم " که مطلب ار را نم رساند ام دم ک هیده و سپ در اتا برای چناد دقیقاه ساکوه حکمفرماا گردیاد‪.‬‬ ‫نمایندر خای اندروپوف با ن یوه گیری ما عوله نم کرد‪.‬‬ ‫ایوانوفم اوسادچ را مخاطب قرار داده گفت‪" :‬بیائید که صحبت ما را جم بندی نمائی ‪:‬‬ ‫"بر بنیاد گذارر رفی بوبنوف و مالحظاه شمام فوراً تل رام را به مرک عنوان اندروپوف مااده بیاامید‪ .‬در تل ارا‬ ‫ام گف ه مای سرروی که در شروع ماه م به بوگدانوف گف ه بود یاد وری کنید‪ .‬تل را را م به اموا میرسان ‪.‬‬ ‫ده روم ب د "محمود" اطالع داد که اف را در میا خلق ما ت می مرچه بیه ر یاف اه اسات‪ .‬منبا ما رسااند کاه گاروپ‬ ‫ضد امی دی ر بطور کل ترتیب یاف ه بود و ترکیب ا قرار ذیل بود‪:‬‬ ‫‪ ‬مر ادارر "اگیا" سروریم‬ ‫‪ ‬ومیر دفاع وطنوارم‬ ‫‪ ‬ومیر مخابراه گالب مویم‬ ‫‪ ‬ومیر داخله م دوریار‪.‬‬


‫نها ق داً ام ممکاری با امی دست کهیدند و برای رسیدگ به امور می قیماً به تره ک مراج اه ما نمودناد‪ .‬افا و بار‬ ‫حفی اهلل امی کوشش م کرد ام مر نوع مالقاه با وطنوار دوری بوویاد‪ .‬بااری رئای حا ب و دولات من اا یکا‬ ‫ام جلیاه شورای انقالب او را در جم حاضری نیاف هم به او تلفو کرد‪:‬‬ ‫"رفی امی شما چندمی بار است که در جلیاه شورای انقالب اش راک نم ورمید‪ .‬علت چ است؟"‬ ‫امی با مردگ گف ه بود‪" :‬وطنوار گف ه که بمورد نکه مرا ببیندم مرا ام بی میبرد‪".‬‬ ‫تره ک در حالیکه لبخند به لب داشت و به اعوای شورای انقالب م ن رییت گفت‪" :‬خوبم باید گفت که وطنواار د‬ ‫جدی استم اگر او کدا وعدر بدمد ح ماً نرا عمل م کند‪".‬‬ ‫امی در ادامه‪" :‬پ در چنی شرایط م نم توانی وظایف خود را اجرا نمای ‪".‬‬ ‫تره ک در حالیکه لحنش را جدی ر م ساخت گف ه بود‪" :‬به مر حالم بیائید که در مورد اوضاع میا خود بحث نمائی ‪".‬‬ ‫در مورد موضوع دوم تل را دی ری به "مرک " به اموای ایوانوفم بوگدانوف و اسادچ فرس اده شد‪.‬‬ ‫در تفاوه با بوگادانوف و اوساادچ کاه ماری باه نهاا صارف در مواقا خاای اجاامه میدادناد تاا کابال را تارک ب وینادم‬ ‫جنرال ایوانوف اکثراً نه تنهاا باه میاکو بلکاه باه کهاورمای دی ار ما سافر میکارد‪ .‬طا مااه جاو ایواناوف در ترکیاب‬ ‫‪2‬‬ ‫میأه اتحاد شوروی برای مالقاه باا رئای جمهاور اضاالع م حادر امریکاا جیما کاارتر کاه بایاد در ویاناا صاوره ما‬ ‫گرفت شامل گردید‪ .‬در مالقاه مذکور قرار بود م امدر مه کامش تیلیحاه س راتیژیک (ساالت‪ )۲ -‬میاا دو کهاور باه‬ ‫اموا برسد‪.‬‬ ‫دو‬

‫صوره ما گرفاتم میارا قبال ام‬ ‫در حقیقت مطاب رسو پروتوکول مراس عقد م امدر مذکور باید در واشن‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫رئی جمهور اضالع م حدر امریکام مر یک نیکی و فورد به اتحاد شوروی سفر کارده بودناد و اکناو نوبات رئای‬ ‫دولت شوروی بود تا به نیوی اقیانوس ما بارود‪ .‬اماا داک ارا م االج باه صاوره قطا مخاالف بودناد کاه منها عماوم‬ ‫ح ب کمونییت شوروی به ممچو یک سفر طاوالن بپاردامد‪ .‬با ه ممای دلیال طارفی پا ام جار و بحاث ماای طاوالن‬ ‫موافقت کردند تا مالقاه در ویانا صوره ب یرد‪.‬‬ ‫میأه شوروی با ترکیب نهایت بلند رتبۀ در ریل به ویانام پای خات اتاریش ماد‪ .‬در ترکیاب میاأه بارعالور بریژنیافم ساه‬ ‫عوااو دی اار بیااوروی سیاسا (گرومیکااوم اوسا ینوف و چرنینکااو) قاارار داشا ند‪ .‬ام کا ‪ .‬جا ‪ .‬با ‪ .‬بطااور ریاار رساام‬ ‫بوری ایوانوف که در لییت اعواای میاأه تحات پوشاش م خ اص و می هاار وماره اماور خارجاه درج گردیاده باود‬ ‫نمایندگ م کرد‪.‬‬ ‫ایوانوف در ممه مراحل مذاکراه که چند روم دوا داشت و باالخره به عقد م امده انوامیدم حوور داشت‪ .‬او باا تأساف‬ ‫و تهویش مهامده م کرد که وض صح لسونید بریژنیف در ای اواخر شدیداً رو به وخامت نهااده باودم و بادو "نقال‬ ‫دمندگا " ح صحبت مای عادی را نی با رئی حمهور امریکا پیش برده نم توانیت‪ .‬بریژنیف ممه بیانیه ماای خاود‬ ‫را ام روی ور مای که جماله با حروف کال با ماشای مخ اوی در چااپ ما شادند ما خواناد‪ .‬او ممچناا باه‬ ‫سوال مای که کارتر ام او مطره ما سااخت نیا ام روی کاراذ جاواب ما دادم ممکاارر ام عقاب باه او ورقا را کاه‬ ‫حاوی جاواب ما باود ما داد و بریژنیاف بادو ابارام احیاسا مانناد یاک روباوب ما را رُا رُا کناا ما خوانادم در‬ ‫حالیکه رالباً اصالً به مح وای پ نما بارد‪ .‬حای این وناه "ماذاکراه" لی شا رخ داد‪ .‬بااری پا ام نکاه کاارتر ام‬ ‫بریژنیف سؤال را مطره ساخت که جواب مخ ری بایاد باه داده ما شادم ممکاار بریژنیاف ام روی صافحۀ کاه ام‬ ‫قبل بارای جاواب داد مااده شاده باود کلمااه اضااف را خان مده و ور را بدسات بریژنیاف داد‪ .‬بریژنیاف باه خواناد‬ ‫پرمه پرداخ ه وق یکه به جای که خن مده شاده باود رساید رو باه طارف ترجماا نماوده پرساید‪" :‬ی نا چا م ب اد ام اینواا‬ ‫الم نییت خوانده شود؟"‬ ‫کارتر و ممکارانش در ای میا ن اه مای م ن داری به ممدی ر رد و بدل نمودند‪.‬‬ ‫در یک ام شا ما قرار بود ام اوپارای مهاهور ویاناا بامدیاد ب مال بیایاد‪ .‬مماه ما دانیا ند کاه لسونیاد بریژنیاف در برابار‬ ‫منرمای باال و مخ وصًا به موسیق کالساک با تفااوه اسات و باه مار شاکل کوشاش خواماد کارد تاا رفا باه این وناه‬ ‫‪5‬‬ ‫محافل را رد نماید‪ .‬اما کارتر با اصرار میااد بریژنیاف را قناعات داد تاا اقاالً قیامت اول اوپارای موڅااره "سارقت ام‬ ‫سیرال" را تماشا کند تا فاردا مطبوعااه ام یااد نمایاد‪ .‬مق اد کاارتر ام اینکاار در اصال تبلیار بارای خاودر باود‪ .‬ولا‬ ‫ایکار منه عموم ح ب کمونییت شوروی با ای پیهنهاد مؤافقت نما کارد‪ :‬حای نمایهانامهم او چناد باار واضاحاً باه‬ ‫خواب رفت و چنا پر سر و صدا خُر م مد کاه ممکاارا او را وق اًا فوق اًا باه شاده تکاا ما دادناد تاا رمبار فرساودر‬ ‫خود را به حال بیاورند‪.‬‬ ‫در عی حال دیده م شد که سائر اعوای میاأه شاوروی ام این وناه "ج ئیااه" احیااس نااراح خاصا نما کردناد‪.‬‬ ‫ضروره بحث مای جدی با امریکای ما وجود نداشتم م م امده قبالً به تواف رسیده باودم صارف باه امواا رسااند‬ ‫‪۱‬عج م عکنسقئعس عوعفهم نعسم اعجمهیسعوضیععااح ۀعوائ کنعوزعح بع" میکئوتعچن"عبی عوعوزعسنلع‪۱۷۱۱‬عول ع‪۱۷۹۱‬عو وسۀعوائ کنعسوعبتععه ع وو ‪.‬ع‬ ‫‪ ۲‬عس چنس عف کشنعس عوعچف عوعا نعسم اعجمهیسعوضیععااح ۀعوائ کنعوزعح بع"جمهیس عخیوچن"عبی عوعوزعسنلع‪۱۷۹۷‬عول ع‪۱۷۱۱‬عو وسۀعوائ کنعسوعبتععه ع وو ‪ .‬ع‬ ‫‪ ۳‬عج ئول عفیس عس عوعچ عوعا نعسم اعجمهیسعوضیععااح ۀعوائ کنعوزعح بع"جمهیس عخیوچن"عبی عوعوزعسنلع‪۱۷۱۱‬عول ع‪۱۷۱۱‬عو وسۀعوائ کنعسوعبتععه ع وو ‪.‬ع‬ ‫‪ ۱‬عکمپیز ایسعایئو عایس ب عکیس کعولفعگنفگعنان م عایڅنست دعبنو ۀعک یسعوقئ عبی عوعب نعسنلهن ع‪-۱۱۷۹‬ع‪۱۱۷۱‬عا عز ش ‪.‬ع‬


‫ام طرف مقا مای عال دو کهورم سپ بلند نمود جا مای شامپای به سر سالم طرفی و رف بطرف خانه ما‬ ‫باق مانده بود‪ .‬مهکل صرف یک بار در مالقات که در سفاره شوروی صوره گرفت بروم نماود‪ .‬کاارتر کاه م ماوالً‬ ‫کوشااش میکاارد ام چوکاااه میااائل عمااوم خااارج نهااودم بااه موضااوعاه جاادی تماااس نما گرفاات و واضااحاً بااه رمباار‬ ‫ض یف شوروی ترح خود را ابرام م داشتم ب وره ریر م رقبه یک ام میائل مه و ظریف را بلند نموده گفت‪:‬‬ ‫"به ار ما باود اگاار کاامش تهاانواه کااه اکناو در اروپااا جریاا داردم مناااط دی ااری را کاه در نوااا مخالفات مااا میااا‬ ‫امریکا و شوروی وجود دارند نی در بر م گرفت‪ .‬در ب و ام ای مناط منااف مها حیاات ماا قارار دارناد و اتحااد‬ ‫شوروی نرا باید به رسمیت بهناسد‪ ".‬کارتر مکث کرد و دیده م شد که میخوامد گف ه ماای خاود را باا ابارام موضاوع‬ ‫نهایت مهم ادامه دمد‪ .‬ن ده ام اعواای میاأه شاوروی کاه قابلیات درک اوضااع را داشا ند دسات و پاچاه شادند‪ .‬کاارتر‬ ‫ادامه داد‪ " :‬یک ام مناطق که ام اممیت حیات بارای ماا برخاوردار اسات کهاورمای حاومر خلایج فاارس و شابه ج یارر‬ ‫عرب م باشند‪ .‬ما ام شما دعوه ب مل م وری تا در ای ناحیه ام خود داری کار ب یرید تاا بادین رتیب تاوام موجاود‬ ‫برم نخوردهم امنیت مل ماا باا تهدیاد مواجاه نهاود‪ .‬دشاواری ماای میاادی در ایارا و افیانیا ا نیا وجاود دارناد ولا‬ ‫اضالع م حدر امریکا در امور داخل ای کهور ما مداخله نم کند‪ .‬ما امیدوار می ی که اتحاد شوروی نی ممی راه را‬ ‫ت قیب خوامد کرد‪".‬‬ ‫پ ام نکه کارتر سخنانش را به اتماا رساانیدم باا دیادگا من ظار باه بریژنیاف ن رییاتم اماا لسونیاد بریژنیاف میاکوه‬ ‫بود‪ .‬ای بار او میچ ونه جواب ام قبل ماده شاده نداشات‪ .‬او باا امیادواری رو باه طارف گرومیکاو (ومیار اماور خارجاۀ‬ ‫شوروی) نموده تو گوئ به او می فت‪" :‬نواه بده رفی گرومیکو‪ ".‬اما جالب نکه گرومیکو نی مانند یاخ ساکوه کارده‬ ‫بود‪ .‬پیهنهاد کارتر تقیی "مناط نفوذ" م ن م داد و این ونه میائل دف اً حل و ف ل نم شدند‪.‬‬ ‫بخاطر نکه ام وض یت بوجود مده بیرو شده باشند لسونید بریژنیف جملۀ را که مدتها پیش بخاطر ساپرده باود باه مباا‬ ‫ورده گفت که "اتحاد شوروی میچ اه در امور داخل افیانی ا مداخله ننموده و ممی را ام امریکاا نیا ان ظاار دارد"م‬ ‫گف وما در ممینوا به پایا رسیدند‪.‬‬ ‫ب دما مهاور رئی جمهور امریکاا در اماور امنی ا مبی نیاف بژی ینیاک کاه شخ ا باود ما موشایار و ما مکاار در‬ ‫خااطراتش ما نوییاد کااه در ویاناا نهااا موفا نهاادند تااا روساها را بطااور مف ال بااه بحاث در رابطااه باه تهااویش مااای‬ ‫جیوپاولی یک اضاالع م حاادر امریکاا بکهااانند‪ .‬رالبااً در اثاار پیهاهاد ممای بژی ینیااک موضاوع تقیاای "سااحاه نفااوذ" ام‬ ‫طرف رئی جمهور کارتر مطره شده بود‪ .‬خری بار موضوع مذکور را سرا دو کهاور در شاهر یال اا بالفاصاله پا‬ ‫ام خ جنگ دو جهان به بحث گرف ه بودند‪.‬‬ ‫امام میأه اتحاد شوروی بهمول بوری ایوانوف پ ام عوده به کهور در حلقۀ بییار کوچک سخنا کاارتر را ماورد‬ ‫تحلیال و ارمیااب قاارار داد‪ .‬اوسا ینوف و انادروپوف بااه عقیاده بودناد کااه امریکاای ماا م املااۀ تا را پیهانهاد کردنااد‪:‬‬ ‫حومر خلیج فارس و شبه ج یرر عرب به نها واگذاش ه شود و اتحاد شاوروی ایارا و افیانیا ا را باه دسات ما ورد‪.‬‬ ‫اوس ینوف باور داشت که پیهنهاد مذکور باید بالفاصله پذیرف ه شودم اما خون رم او را گرومیکاو سارد سااخ ه گفات‪" :‬‬ ‫مدف کارتر در ویانا به میب صوره تقیی "ساحۀ نفوذ" نباودهم او صارف فراخواناد تاا مار دو جاناب ام یاک طارف در‬ ‫رابطه به افیانی ا و ایرا ام خود داری کار ب یرند و ممچنا موافقه شود که دول حاومر خلایج فاارس در حیطاۀ منااف‬ ‫اضالع م حدر امریکا قرار دارند‪ ".‬اندروپوف نی طرفدار مذاکراه باا امریکاای ماا در ایا ماورد نباودم او عقیاده داشات‬ ‫ال چا بارای امریکاا و چا ما بارای شاوروی ام دسات‬ ‫که افیانی ا بدو نه ام اقمار اتحاد شوروی باوده و ایارا ف ا ً‬ ‫رف ه‪.‬‬ ‫پ ام جر و بحث مای طوالن فی لۀ ت ب مل مده بود‪:‬‬ ‫"پیهنهاداه کارتر بدو توجه بااق بمانناد م در عای حاال اوضااع در حاومر شار میاناه تحات توجاه شادید قارار ب یارد‪".‬‬ ‫میکو را در لحظاه اف ایش ف الیات ماای روم افا و امریکاای ماا در پاکیا ا و مخ وصاًا حمایات شاکار نهاا ام‬ ‫ضد انقالبیو افیا بیه ر ام مر چی دی ر به تهویش انداخ ه بود‪.‬‬ ‫ب اااریخ ‪ ۲۲‬جااو اعوااای بیااوروی سیاس ا شااوروی گااذارر دی ااری را ام ممااا چهااار ت ا (گرومیکااوم اناادروپوفم‬ ‫اوس ینوف و پونوماریوف) دریافت داش ه و نرا مورد ارمیاب قرار دادند‪ .‬پ ام شانائ باا گاذارر موافقات کردناد کاه‬ ‫پیچیاادگ اوضاااع در افیانی ا ا ادامااه دارد‪ .‬سااند مااذکور تهااویش روم اف ا و دوایاار مخ لااف اتحاااد شااوروی را در قبااال‬ ‫اوضاع افیانی ا من ک م ساخت‪.‬‬ ‫اعوای بیوروی سیاس اتحاد شوروی حی تباادل نظریااه در ماورد علال وخامات اوضااع میا قیمًا تأکیاد ما کردناد کاه‬ ‫تره ک و امی تما قادره را در دسا ا خاویش م مرکا سااخ ه انادم رالباًا مرتکاب خطاماا شاده و قاوانی را میار پاا ما‬ ‫کنندم حما یت گی ردر حاکمیات جدیاد در میاا مارد وجاود ناداردم ارگاا ماای ادارر محلا ایوااد ن ردیاده اناد و "توصایه‬ ‫مای مهاوری شوروی در ای ممینه ام جانب لیدرا افیا عمالً در نظر گرف ه نما شاود‪ ".‬در اداماۀ گاذارر ماده باود‬ ‫کااه اقااداماه حکوماات جمهااوری دیموکراتیااک افیانی ا ا بخاااطر ثباااه بخهااید اوضاااع مثمریاات ض ا یف داش ا هم و ضااد‬ ‫انقالبیو بخاطر فرو پاش اردوی افیانی ا تالر مای خاود را فهارده تار ما ساامد‪ " .‬در ایا راسا ا ام طُار و شایوه‬ ‫مای مخ لف کار گرف ه م شود‪ :‬ام افراطی اری ماذمب م تطمیا و تهدیاد‪ .‬مکاذا باا افیارا اردو ب اوره انفارادی نیا‬ ‫"کار" صوره م گیرد تا نها را به ارتکاب خیانت در برابر نظا وادارند‪ .‬این ونه ف الیات ماای ارتوااع اشاکال وسای‬ ‫به خود گرف ه و م توانند عواقب خطرناک برای "انقالب" در پ داش ه باشند‪".‬‬


‫ما توانیا ند اوضااع را‬ ‫گذارر مذکور باه رسا م ماولم م اقباًا ام اقادامات یااد وری ما کارد کاه باه معا ماؤلفی‬ ‫بهبود ببخهند‪ .‬پیهنهاد م شد تا ام نا بیوروی سیاس حا ب کمونییات شاوروی باه کمی اۀ مرکا ی حا ب دیموکراتیاک‬ ‫خل ا افیانی ا ا نامااۀ ارسااال شااود و بااا لح ا رفیقانااه ام تهااویش و ناااراح رمبااری شااوروی در یاااد وری گردیااده و‬ ‫توصیه مای در رابطه به تحکی حاکمیت مردما اظهاار گاردد‪ .‬در گاذارر ممچناا پیهانهاد ما شاد تاا ادارر مهااوریت‬ ‫ح با در کاباال ماار چااه بیها ر اسا حکا یاف ااه و اجااامه داده شاود تااا مهاااوری امااور ح با بااه ارگااا مااای حاکمیاات در‬ ‫والیاه و شهرما نی اع ا شاوند‪ .‬ممچناا پیهانهاد ما شاد تاا بخااطر کماک باه مهااور ارشاد نظاام جنارال موربا باا‬ ‫گروپ ام افیرا برای کار در قط اه فرس اده شود و ممچنا پنواه مهاور دی ر نظام منوملاه ف االی اماور ح با و‬ ‫افیرا ضد کهف به افیانی ا اع ا گردند‪.‬‬ ‫اما ام ممه مهم ر ج چهار ای پیهنهاداه که محار نامیاده شادهم باود‪" :‬بارای تاأمی و مداف اۀ طیااره ماای شاوروی در‬ ‫مید ا موای ب را م در صوره موافقات جاناب افیانیا ا نظامیاا رناد کومانادوی پراشاوت شاوروی یونیفاور پرساونل‬ ‫‪6‬‬ ‫تخنیکا مااوائ بااه تا بااه ای ا کهااور اعا ا گااردد‪ .‬باارای حفاظاات ساافاره اتحاااد شااوروی بااه ت ااداد ‪ ۸۵۲ -۸۲۵‬ت ا ام‬ ‫منیوبی ج وتا خای ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬تحت پوشش پرسونل خدمات فرس اده شود‪ .‬در شروع ماه گیات ساال جااری پا‬ ‫ام اخ ا دورر مادگ ما به افیانی ا (به میدا موای ب را ) گاروپ خاای ادارر جا ‪ .‬ر‪ .‬یاو‪ .‬لاوی درسا ی یت قاوای‬ ‫میل شوروی بخاطر اس فاده ام نها در صوره وخامت شدید اوضاع و برای حفاظت و مداف اه ام دوایار مها و حیاات‬ ‫حکوم فرس اده شود‪".‬‬ ‫ال نظامیا میل شوروی در صحنه ظامر شادند‪" .‬وق ا در جاای سااله‬ ‫اینهمه بدا م ن بود که در اخیر ماه جو عم ً‬ ‫‪7‬‬ ‫باشدم ای ساله یک رومی ح ماً فیر م شود‪".‬‬ ‫برعالوهم ممی جلیۀ بیوروی سیاس م فی له ب مل ورد تاا منها کمی اۀ مرکا ی پونومااریوف موادداً باه کابال "بخااطر‬ ‫صحبت با لیدرا افیانی ا " فرس اده شود‪.‬‬ ‫بادین رتیب اساساااه وجااود دارد تاا گف ااه شااود کاه در شااروع تابیا ا ما اج " مااری " در میااکو بطارف اتخاااذ اقااداماه‬ ‫شدیدتر در قبال افیانی ا تیییر یاف ه بود‪.‬‬ ‫اعوای بیوروی سیاس ح ب کمونییت شوروی تره ک را کاودک م اوم ما پنداشا ند کاه ظرفیات ادارر کها را‬ ‫خود ممه را مرچاه بیها ر ع ابان ما‬ ‫در موای طوفان نداشت‪ .‬امی با دسییه اندومی ما و پیش برد بامی شخ‬ ‫م رفات کاه کها مار لحظاه باه عما بحررف اه ساقوب کناد‪ .‬الم باود تاا یاک‬ ‫ساخت‪ .‬در چنی یک وض ی امکا‬ ‫کاری صوره می رفتم اما کدا کارم ای میسلۀ بود که منوم وضاحت کاف نداشت‪.‬‬ ‫ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬ماده بود ارتباطاه منومد شده را با لیدرا فراری جناه "پرچ " که عمادتاً در کهاورمای اروپاائ مهااجر‬ ‫‪8‬‬ ‫شده بودند احیاا نمایاد‪ .‬ادارر اساخبارات اردو جا ‪ .‬ر‪ .‬یاو‪ .‬در ایا میاا "رناد میالما " خاود را در ناحیاۀ چیرچیاک باه‬ ‫شاده تحات تربیاه قارار داده بااود‪ .‬باه دف ار "کهاف خااارج " در کابال وظیفاه داده شاد کاه توجااه مرچاه بیها ر خاود را بااه‬ ‫مخالفی در حال احیا در داخل جناه "خل " مبذول دارند‪.‬‬ ‫***************‬ ‫مذاکراهم اما به ر است گف ه شود "چنه من ما" میا تره ک و امی در رابطه به "باناد چهاار نفاره" بیها ر ام یاک مااه‬ ‫تداو پیدا کرد‪ .‬امی اصرار م ورمید تا رئی ادارر "اگیا" و ومیرا باه حیاث سافرا باه خاارج اعا ا گردناد‪ .‬تاره کا‬ ‫که ام وفاداری ای افیرا باه شاخص خاود مل فات باودم ما خواسات حالات موجاود را ن هادارد و یاا ما حاد اقال ظاامرًا‬ ‫ش ا را بااا اماای حف ا نمایااد‪ .‬امااا وطنوااار و سااروری کااه ام چ ااون بااامی بااه راه اف یااده درک کاااف داش ا ند بااه ماایب‬ ‫صوره با چنی یک ش موافقت نم کردند‪ .‬خراالمرم تره ک اندک (او فکر م کرد کاه بیایار کا ) در برابار امای‬ ‫عقب نهین نمود‪ .‬به تأریخ ‪ ۲۹‬جاوالی باه اسااس فرماا فاو ال اادر شاورای انقالبا جمهاوری دیموکراتیاک افیانیا ا م‬ ‫رئی دولتم قوماندان اردوی کهور را به عهدر خود گذاش ه در عی حال به "شاگرد با اس داد و محباوب خاود" امای م‬ ‫وظیفااه داد تااا پیهاابرد ممااه امااور اردو را بااه دور ب یاارد‪ .‬وطنوااار بااه حیااث ومیاار امااور داخلااه و م دوریااار ام کرس ا‬ ‫وماره امور داخله برطرف و به حیث ومیر امور سرحداه و قبایل ت یی گردید‪.‬‬ ‫فی لۀ جابوای مای جدید را تره ک و امی به اعوای شورای انقالب و کمی ۀ مرک ی حا ب طاوری اعاال نمودناد کاه‬ ‫گویا در ای رابطه موافقۀ رمبری شوروی بدست مده است و به گف ومای محرمانه با عوو عل البدل بیاروی سیاسا‬ ‫ح ب کمونییت شوروی پونوماریف که در ای من ا ط یک بامدید ریر رسام در کابال قارار داشاتم اشااره نمودناد‪.‬‬ ‫امااا در حقیقاات حاای مالقاااه مااای تااره ک ا و اماای بااا پونوماااریوف در مااورد تیییااراه کاادری در رمبااری افیانی ا ا و‬ ‫مخ وصاً موضوع رام اف را در ردر باالی خلق ما مطره ن ردیده بود‪.‬‬ ‫‪6‬‬

‫عفی ش گننعبتع ل أعفنایمیا عبئ عوزع یف فیس عپئسیفأعقخ ک ع ن عنوس عا ک ‪.‬ع ویوچ عوعوس ن عفنشعو عف ننعا چ عکتعا شیب نعغ عکیانف و عویسو ع یف فیس ععفظنا ننع‬ ‫وس و عوفغنفشاننعسوعبتعقنع ووا عوعچمئو عبنع سا ع ئ عائبیطعبتعو وسۀعج ‪.‬عنس‪.‬ع ی‪.‬ع وس و ععویسو ع سععمم نتعبتعالاأعسسنف نعحف ظعوهللعوا نعوعسپاعبتعال ستعسسنف نعبهئکع‬ ‫کنساأعسهمعبتعس وع ووا ‪.‬ع‬ ‫‪7‬عضئبعولمثأعسوس ‪.‬ع‬ ‫‪8‬‬ ‫عولشیول عع سعوال عقنوک عک یسعوزبکشانندعکتع سع‪۳۲‬عک میاائ عومنلعوئلعقنوک عالئوسع وس ‪.‬ع‬


‫اح ماالً گذارشات را که مأموری ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬ط ماه جو به "مرک " ارسال داش ه بودندم میکو نرا به انادامر کااف‬ ‫نی م رود که اسناد مذکور طوریکه الم بود به مقاماه "باال" رساانیده نهادند‪ .‬در‬ ‫قابل تهویش نپنداش ه بود‪ .‬امکا‬ ‫عی مما اح مال نی وجود دارد که در م ما در میکو میچک ماده نباود تاا بطاور شااید و بایادم عمیا و جادی‬ ‫اطالعات را که ام کابل م رسید درک نموده و ت اور نمایاد کاه تقابال شاروع یاف اه میاا تاره کا و امای بااالخره چا‬ ‫عواقب در قبال خوامند داشت‪.‬‬ ‫رمبرا شوروی با در نظر داشت رسو ب رحمانه ایکه در افیانی ا م مول بودندم تقریباً بطور ت فکار ما کردناد‪:‬‬ ‫" خوبم گیری که یک دو ت ام افیرا جوا را به حیث سفرا به خارج خوامند فرس اد‪ .‬برای نهاا اینکاار نقادر ما باد‬ ‫نییت‪ .‬مدت برای خوش خود مندگ خوامند کاردم جهاا بینا خاود را وسا ت داده و تواارب خاود را افا ایش خوامناد‬ ‫بخهید‪ .‬اف و بر ممه تیییر و تبدیل کدرما موضاوع داخلا دوسا ا افیاان باوده و ذیادخل شاد بارای شاوروی ماا در‬ ‫ای جنوال ما م لحت نییت‪ .‬اما موضوع اسالمییت مای افراط م میسلۀ کامالً دی ری است‪ .‬نها یک لحظه ما دسات‬ ‫ام ساله برنم دارندم پنج مرتبه در یک شبانه روم نمام م خوانندم دارای چند ممیر اس ند و ام مر مراس ندارنادم‬ ‫میرا اع قاد دارند که نهائیکه در جنگ با کافرما که ه م شوند ح ماً به بههت م روند‪ .‬ایا مارد ام دنیاای اسا ند کاه‬ ‫برای شوروی ما قابل درک نییتم ای مما جای است که تهدید اصل برای پیهرفت افیانی ا نهف ه است‪".‬‬ ‫پونوماریوف من ا مالقاه مای خود با لیدرا افیا عمیق ری مراتب تهویش رمباری شاوروی را در رابطاه باه تهادید‬ ‫ف الیت مای گروپ مای ضد انقالب و قبل ام ممه افا ایش نفاوذ روحاانیو ارتوااع در اردو ابارام داشات‪ .‬ما صاحبت‬ ‫مای افیا پونوماریوف بالفاصله تهویش رفقای بیوروی سیاس ح ب کمونییت شوروی را با تماا جدیاده تأئیاد نماوده‬ ‫و بام م موضوع اعا ا قاوای شاوروی را باه افیانیا ا بلناد ما کردناد‪ .‬پونومااریوف ام بحاث بااالی میاائل نظاام باا‬ ‫مهااره طفاره ما رفاات و توجاه افیاا ماا را بااه ضاروره توسا ۀ بنیااۀ اج مااع انقاالب باه وساایلۀ دعاوه اقهاار وساای‬ ‫محم کهاا باه مثاباۀ م حدیااد طبی ا حا ب دیموکراتیااک خلا جلااب ما کارد‪ .‬پونوماااریوف ممچناا در مااورد ف الیاات‬ ‫مهاوری امور ح ب که ام طرف کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییت شاوروی باه افیانیا ا فرسا اده ما شادند باا افیاا ماا‬ ‫صحبت کرد‪ .‬لیدرا جمهوری دیموکراتیک باا بلناد تاری الفاا کاه موجاب رضاایت کامال پونومااریوف گردیاد ام ف االی‬ ‫ح ب یاد وری نموده م ذکر شدند که مهاوری مذکور " دارای توارب ب مم ا و حکمت کمونییت ماای اتحااد شاوروی‬ ‫بوده و در راه اعمار ساخ ارمای ح ب به نها کمک مای ب رگ مبذول میدارند‪".‬‬ ‫ام قرای چنی بر م مد که بامدید ریر رسم پونوماریوف ام افیانی ا ای بار نی چنادا مثمار نباود‪ .‬صاحبت ماا باا‬ ‫جانب افیان بیه ر ب رنگ بودند‪ .‬افیانها به ای مهما شوروی کدا م لوماه جدیدم دلچیپ و مه را ندادناد‪ .‬موافقات‬ ‫نامه مای جدی و مهخص به اموا نرسیدند‪.‬‬ ‫نییت که در میاکو صاالحیت ت امی گیاری را دشا ه‬ ‫م تره ک و م امی ام قبل م دانی ند که پونوماریوف شخ‬ ‫باشد‪ .‬نها او را منحیث یک مأمور بند رتبۀ ح ب ول شخص که فاقد مرگونه صالحیت بودهم اب کار شخ ا نداشا ه و‬ ‫قادر نبود ام موض خاود دفااع کناد ما پنداشا ند‪ .‬لیادرا حا ب دیموکراتیاک خلا بادو نکاه کادا امیادی داشا ه باشاند‬ ‫حیااب م م اول ام پونوماااریوف خااوامش کردنااد تااا قااوای شااوروی بطااور می ا قی در نبردمااا بااا مخااالفی سااه ب یرنااد‪.‬‬ ‫پونوماریوف به نوبۀ خود در حالیکه م دانیت کی به حارف ماایش گاور نما دماد ام افیاا ماا خاوامش ما کارد تاا‬ ‫یکوا کار کنند و به اصل رمبری دس ه جم در ح ب پابند باشند‪.‬‬ ‫الب ه پونوماریوف نی قابل ممدردی است م چه بیوروی سیاس که او عوویت نرا داشت به وی مأموری را سپرده بود‬ ‫کااه پیاارومی در اص االً م ااور نبااود‪ .‬اوضاااع افیانی ا ا در تابی ا ا ‪ ۸۸۹۸‬دی اار نقاادر سااردرگ م دشااوار و م واااد‬ ‫گردیده باود کاه رمبارا شاوروی را واق اًا دسات و پاچاه سااخ ه باود‪ .‬وق یکاه در جلیااه کارملی و مقار کمی اۀ مرکا ی‬ ‫‪9‬‬ ‫ح ب در "س ارایا پلوشاد" حرف ام میائل افیانی ا به میا م مدم در سخنران مای لیدرا شاوروی مرچاه بیها ر‬ ‫‪10‬‬ ‫ع بانیت احیاس م شدم مر یاک رمو داشات تاا میاؤولیت را باه دور دی اری ب اذارد‪ .‬در " نیاوی دریاای ماو"‬ ‫بواای اعمااار سوسایالی وعااده داده شااده مرچاه بیها ر با نظما و خااونری ی باه نظاار میخاورد و در رمبااری افیانیا ا‬ ‫جنگ تما عیار رام یاف ه بود‪.‬‬ ‫نچه که ارتباب م گرفت به اف را در بی خلق ما و خطری که تاره کا را تهدیاد ما کاردم بایاد گفات کاه دسات بکاار‬ ‫نهد فوری میکو علت دی ری نیا داشات‪ .‬در پهلاوی اطالعاات کاه ام طریا "اساخباراه چا ماا" ما رسایدم میاکو‬ ‫م لوماه را ام مناب دی ر نی بدست م ورد‪ .‬بطور مثال مهاوری نظام گوریلوف و ماپالتی در گذارشااه خاویش‬ ‫پیوسا ه ام نبااوغ سااامماندم حفاای اهلل اماای یاااد وری نمااوده و ام او در مبااارمه ار بااا "بانااد چهااار نفااری" حمای ات م ا‬ ‫کردند‪ .‬پونوماریوف من ا اقام ش در کابل با کمال تمکی جویای نظر مهااور ارشاد ح با در اردو (ماپالتای ) در باارر‬ ‫مناقهۀ امی با ومرا گردیدم ماپالتی به وی حکایت ذیل را بامگو نمود‪" :‬دف ار ما در ت میار وماره دفااع در طبقاۀ دو‬ ‫قرار داش ه و دف ر وطنوار در من ل اولم م ام طری کلکی می وان ببین که ومیر دفاع وطنوار م روف چا اسات‪.‬‬ ‫‪9‬‬

‫ع ک عوزعا ونعچن عال م ع سعائک عوهئعاشکیعکتع سعح و عستعب عاائعوزعالصئعکئام نعفنبمتع وواتعوع سعننعکم ا عائک عح بعکمیف ش عوقحن عویسو عایالی ع وو ‪.‬ع سع‬ ‫و ب نتعاینبئعس نس عسوس عوالا عوزعکم ا عائک عح بعکمیف ش ع ن عا ک دعبئ عفن عوزعچم نعا وندع ی ع(سانسو نعپمیون )عا هئف ‪.‬ع‬ ‫‪10‬‬ ‫عچ عوفغنفشاننعوس ‪.‬ع سعو ب نتعاینبئعس نس عسوس عبتعوفغنفشاننععغنلهنچع"نفطئ ع س ن"عف عا ی دعوعچ عچمننع س ن عایئو ع"نای"عوس عکتع کعزانف عسئح عطه ی ع‬ ‫ا ننع وعک یسعوفغنفشاننعوعوقحن عویسو عسوعا شنخ ‪.‬ع‬


‫ال حاوال ظهار نا د او گالبا وی و م دوریاار ماده و نهاا مماه یکواا باه کادا طارف ناام لو ما روناد‪ .‬بااری ما‬ ‫م مو ً‬ ‫خواس م لو کن که ای "قهرمانا انقالب" ب د ام ظهر چ م کنندم بنابری بدو اطالع قبل داخل دف ار ومیار شاد ‪.‬‬ ‫گالب موی در ای میا کوشش کرد در عقب پرده پنها شود و م او را ام نوا مثل یک بچۀ بامی ور بیارو ورد ‪.‬‬ ‫در جواب مالحظاه ماپالتی ومرا خاطر نها ساخ ند‪ " :‬ماا جاوا میا ی م ماا انقاالب کاردی و ماا حا داریا کاه ب واًا‬ ‫وقت خود را بخوش ب ذرانی ‪".‬‬ ‫بدی ترتیب دیده م شد که نها تقریباً مر روم وقت خود را خور م گذراندند و صرف ال ظهر کار م نمودند‪.‬‬ ‫ام اینوا م توا اس باب کرد که امی نی دالیل جدی داشا ه کاه ام ت یینااه تاره کا ناراضا باشاد‪ .‬خاود امای بارخالف‬ ‫ناپاذیر کاار ما کارد و ام مادوناا خااویش نیا ممای را ما خواسات‪ .‬نا م در‬ ‫اکثریات مطلا افیااا ماام بطاور خیا‬ ‫مناقهۀ مذکورم میائل نقدر م روش نبودند‪.‬‬ ‫***************‬ ‫قیا مراه نقطۀ عطف بود برای س ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬تا ف الیت مای خود را در اس قامت افیانی ا تهادید بخهاد‪ .‬در مااه ماارچ‬ ‫س ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬پیهانهاداه خاود را در ماور د حمایات مخفا ام نیاروی ماای ضاد حکاوم افیانیا ا باه ق ار سافید ارائاه‬ ‫نمود‪ .‬در سند مذکور مده بود که رمبری شوروی در رابطه به اوضاع در افیانی ا شدیداً مهور است‪ .‬میاکو پیوسا ه‬ ‫کوشاش ما کنااد ناکااام ماای خااود را در افیانیا ا بااه حمایات ف االنااۀ مخااالفی میاال ام طارف اضااالع م حادر امریکااام‬ ‫پاکی ا و م ر ارتباب بدمد‪ .‬در حقیقت امریکای ما در ای مما م حد اقل در سط حکومت در میائل افیانی ا کم ار‬ ‫ذیاادخل بودنااد‪ .‬س ا ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬در مماای پیهاانهاداه ماااه مااارچ خااود درخواساات م ا کاارد تااا کمااک مااا بااه نیرومااای ضااد‬ ‫"انقالب" اف ایش قابل مالحظه یابند‪.‬‬ ‫اس خباراه امریکا افیانیا ا را در ما تماا اوضااع کاه در مماا در منطقاه حکمفرماا باود ما دیاد‪ .‬امریکاای ماا‬ ‫شکیات دردنااک را فقان چنادی قبال در ایارا م قبال گردیااده و پا ام سارن ون شااه موباور شادند ایا کهاور را تاارک‬ ‫نماینااد‪ .‬طرفاادارا خُمینا کااه قاادره را در تهاارا ر ااب نمودنااد بااا شااده تماا ام امریکااا ان قاااد ما کردنااد‪ .‬یااک بخااش‬ ‫ب ر جها که سرشار ام نفت بود و ام مر نقطۀ نظر اممیت س راتیژیک داشتم اکنو ب صااحب ماناده باود و عماالً‬ ‫م توانیت تحت کن رول شوراما دراید‪ .‬صاحب نظرا میائل سیاسا امریکاا سااحه ای ام ای وپیاا و شار ن دیاک الا‬ ‫ایرا م پاکی ا و افیانی ا را "کما بحرا " نامیاده بودناد و کوشاش ما کردناد اتبااع خاود را م قاعاد بیاامند کاه اتحااد‬ ‫شوروی تالر دارد تا در ای ناحیۀ مه حوور یابد‪.‬‬ ‫چو در نوقت کدا ثبوه جدی برای تمایاله مژمونیی اتحااد شاوروی پیادا نما شادم بناا ًء در رشایف ماا حکاای را‬ ‫‪11‬‬ ‫در ماورد موجودیات وصایت ناماۀ پی اار کبیار م کاه گویاا ایا امپراتاور روس باه باممانادگا خااود وصایت نماوده باود تااا‬ ‫مرچه بیه ر به قیطنطنیه و مندوس ا ن دیک شوندم میرا " کی که در ای ناحیه حاک باشدم سلطا مماه جهاا خواماد‬ ‫بود‪ ".‬رومنامه ن ارا امریکای م تو گوی کی به نها دس ور داده باشد دف اً شروع به اس ح ال ایا حکایات نماوده و‬ ‫به ترسانید مرد ام مارر عیاکر شوروی که اینک باالی کهورمای "کما بحرا " و قبل ام ممه بااالی حاومر خلایج‬ ‫فارس یورر خوامند برد شروع نمودند‪.‬‬ ‫دورر کامش تهنواه پایا م یافت و جای نرا دورر طویل مناقهاه م گرفت‪" .‬جنگ سرد" به نقطۀ (پیاک) صا ودی‬ ‫خویش ن دیک میهد‪.‬‬ ‫اس خباراه با پیهنهاد راه انادامی عملیااه وسای مخفا بخااطر حمایات ام شورشایا اماداف طویال الماده را ت قیاب ما‬ ‫کرد‪ .‬یک ام ای امداف عباره ام وادار سااخ شاوراما بارای اشا راک در مباارمر میالحانه باود تاا بادی ترتیاب دشام‬ ‫اساس (شوروی) را ض یف بیامند‪ .‬تحلیل را سا ‪ .‬ی ای‪ .‬بااور داشا ند کاه در صاوره اسا حکا مواضا پاارتی ا‬ ‫مام میکو ناچار م شود کمک مای نظام خود را به رژی افا ایش دمادم و ح ا میا قیمًا باه افیانیا ا مواو ببارد‪ .‬و‬ ‫ایا ممااا جاال بااود بارای شااوروی کاه پا ام دخاول نخیا ی قط ااه نظااام ار باه افیانیا ا و در گیار شااد نهاا بااا‬ ‫مخالفی میل م در بند خوامد ماند‪.‬‬ ‫پیه وئ مای ادارر اطالعات امریکا قرار ذیل بودند‪:‬‬ ‫‪ ‬اول ‪ -‬شوراما بال تردیاد باا پاارتی ا ماا درگیار نبردماای خاونی شاده و بادی ترتیاب امکاا تحات کن ارول در ورد‬ ‫ممه جانبۀ حومر پر ام نفت خلیج را ام دست م دمند؛‬ ‫‪ ‬دو ‪ -‬جنگ قریب الوقوع مدیه ای خوامد بود برای مأموری امور تبلییات م نها باالخره ثباوه مهاهود مکاارگ و‬ ‫پال مای عظمت طلبانۀ شوراما را بدست م وردند‪ .‬در عی حال در صورتیکه جنگ ما طوالن م شادندم وضا یت‬ ‫مذکورم اتحاد شوروی را تو یف ساخ ه و در این وره امریکای ما در "جنگ سرد" پیروم م گردیدند‪.‬‬

‫‪11‬‬

‫‪.‬عپ ائعکه ئع نع(پائعوول)ع‪,‬ع نخئ نعون عسوس تعوزع و اننعسوانفی عچنعبی عوعوول نعواپئوقیسعقمن عع نسع ول عسوس تعبحشنبعا ئو ‪.‬ع‬ ‫پ ائع سعسنلع‪۱۹۹۲‬زانف کتع عسنلع وو عپن ون عسوس تعوعی عګئ عوعوزعسنلع‪۱۹۹۷‬عول ع‪۱۱۲۷‬عاشابیفتعبتعو وسۀعسوس تعبتعح ثعپن ون عوعسپاعبتعواپئوقیسعسوس تعپئ وخاتعوس ‪.‬ع‬ ‫ویوچ عق س خ عف ننعا چ عکتعقح عزعنا عچم نعواپئوقیسععظم عطمه عسوس تعبئو عووهغنلعسهئزا نعچهن عب نفهتع سعوهئلعوعج هیبعطهئشعس ه عوه عوععطه ع چهتععچهنعوس و عسوسه تع‬ ‫کیو عا کئ عنفهنعسوعبتعقصئ عخی ع سنوس ‪ .‬ع‬


‫ب ااریخ ‪ ۶‬مااارچ کمی اۀ خااای ممااامن ( کمی ااۀ مااذکور محار بااوده و در جنااب حکوماات امریکااا ف الیاات ما کاارد و ام‬ ‫عملیاه مای مخف برای رئی جمهور نظاره ب مل ما ورد و باه وی گاذارر ما داد‪ ).‬ام سا ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬خواسات تاا‬ ‫پال مف ل اش راک امریکا را در افیانی ا تدوی نماید‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫باه ناحیاۀ شار میاناه اعا ا شادند تاا اوضااع را ام ن دیاک بررسا نماوده و پیهانهاداه مهااخص را‬ ‫ماأموری لین لا‬ ‫ترتیب نمایند‪ .‬حی سفر به پاکی ا مأموری مذکور ده ما م ار مهاجر افیا را در کمپ ما مهاامده نمودنادم بیایاری ام‬ ‫نها م اده بودند تا سااله باه دسات باه وطا خاود برگردناد و "رژیا کاافر" را دور بیاندامناد‪ .‬بناابری م کاار کاوچک بایاد‬ ‫صااوره می رفاات‪ :‬ساااله در اخ یااار نهااا قاارار داده میهااد‪ .‬رواباان بااه سااردی گرائیااده میااا ضاایاء الح ا و جیما کااارتر‬ ‫تالر م شد‪ .‬ررب به شده ام ضایاء الحا م رئای جمهاور پاکیا ا بخااطر‬ ‫موضوع دی ری بود که باید برای رف‬ ‫نقت حقو بهرم عد رعایت مادی مای دیموکراتیک و تالر مخفیانه بارای دسا یاب باه سااله اتاوم ان قااد ما کارد‪.‬‬ ‫فاورًا فورماول کهناۀ خاود را بکاار بیا ند‪" :‬بلا رئای‬ ‫اما ای مما موردی بود که ماأموری اسا خبارات ادارر واشان‬ ‫جمهور پاکی ا یک حرام اده استم ول ای حرام اده ام ما است"‪ .‬با ضیاءالح م شد اگار ناه بار سار مماه میاائلم‬ ‫ول باالی نهای که به چ ون ف الیت مقاومت افیان ارتباب م گرفت به تواف رسید‪.‬‬ ‫بااه دورا اف ااادهم ب ا ودی ساارعت گرف ااه و دی اار قاادرت نبااود کااه ناارا م وقااف‬ ‫چاارخ ماشاای بیوروکراس ا در واشاان‬ ‫بیامد‪.‬‬ ‫ب اااریخ ‪ ۰۲‬مااارچ در جلیاۀ مخفا "کمی ااۀ خااای ممااامن " نمایناادر وماره امااور خارجااۀ امریکااا خاااطر نهااا ساااخت‪:‬‬ ‫"ادارر کارتر موافقت دارد تا اضالع م حدر امریکا در میائل افیانی ا سهی گردیده و سد راه توس ۀ نفوذ شاوراما در‬ ‫ای ناحیه و سائر نقاب جها گردد‪ ".‬اما منوم واض نبود که کدا اقاداماه بایاد روی دسات گرف اه ما شادند‪ .‬یاا باه قیاا‬ ‫کنندگا ساله و البیۀ نظاام داده شاود ؟ کماک ماال در اخ یاار نهاا گذاشا ه شاود؟ عکا ال مال میاکو در ایا رابطاه‬ ‫چ ونه خوامد بود؟ کمونییت ما در اقداماه م قابل خویش تا چ حد پیش خوامند رفت؟‬ ‫خطر تحریک جنگ سو جهان نهایت میاد بود و به ممی دلیال امریکاای ماا عملیااه مخفا خاود را باا اح یااب فاراوا‬ ‫رام م نمودند‪ .‬مطاب مهورر مبی نیف بژی ینیک به قیا کنندگا در شروع ساله داده نم شدم به نهاا ادویاهم اله‬ ‫مخابرهم وسایل تخنیک و پول توضی ما گردیاد‪ .‬بارای اماداف م اذکره و ممچناا بارای راه انادامی تبلییااه و عملیااه‬ ‫روان در سال ‪ ۸۸۹۸‬مبلر پنو د م ار دالر تخ یص داده شد‪ .‬الب ه ای یک مبلر خنده وری در تناساب باه میلیاارد‬ ‫مای که ب دتر به قیا کنندگا سرامیر م شدند بود‪ .‬امریکاای ماا این وناه مخفا کااری ماا و اح یااب را در طاول تماا‬ ‫مده جنگ مای ینده در افیانی ا رعایت م نمودند‪.‬‬ ‫مطاب شرط که رئی جمهور ضیاء الح گذاش ه باودم کماک ماای امریکاا نبایاد میا قیمًا باه پاارتی ا ماا فرسا اده ما‬ ‫شدم اینکار بایاد صارف باه وسااطت ادارر اسا خبارات ایا کهاور صاوره ما گرفات‪ .‬طارم ال مال ماذکور جنواال ماای‬ ‫م ین را در برداشتم میرا سط فیااد در پاکیا ا با حاد بلناد باود و قیام ام کماک ماا بادو قیاد و شارب در دسات‬ ‫ادارر ی‪ .‬اس‪ .‬ی‪ .‬م اف ادم اما در عوض "گوشهای" امریکا در جنگ افیانی ا به نظر نم خوردند‪.‬‬ ‫موامی با ف الیت م اذکره ماأموری اماور کهاف سا ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬میا قر در کابال وظیفاه دریاف ناد تاا جریانااه داخلا را در‬ ‫جمهوری دیموکراتیک افیانی ا با دقت مرچه بیه ر میر نظر ب یرندم سط ذیدخل بود شاوراما را تهاخیص نمایناد و‬ ‫ظرفیت نیرومای در حال قوه گرف ضد انقالب را م ی بیامند‪.‬‬ ‫شای ه ایرا که دشمنا امی در داخل ح ب دیموکراتیک خل در مورد اینکه "شاخص دو "م اجنات ساابقه دار سا ‪ .‬ی‪.‬‬ ‫ای‪ .‬م باشد به راه انداخ ه بودند در شروع ‪ ۸۸۹۸‬به سفاره امریکا در کابل رسید‪ .‬سفیر امریکاا ادولاف دابا بااری باا‬ ‫کنوکاوی ام مر دف ر س ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬در کابل پرسیده بود که یا ای حرف ما واق یت دارند؟‬ ‫تورکو در حالیکه م خندید جواب داده بود‪" :‬با تأسف باید ب وی که صرف در فل مای مالیوود چنی اتفاقات م توانناد‬ ‫رخ بدمندم ای بییار خوب ساخ ه شده است تا واق یت داش ه باشد‪".‬‬ ‫‪13‬‬ ‫داب مودداً پرسیده بود‪" :‬شاید تو در جریا نباش م ممک او با اف‪ .‬ب ‪ .‬ای‪ .‬در ارتباب بوده باشد‪. . .‬؟"‬ ‫تورکو در حالیکه موافقت م کرد عالوه نموده باود‪ " :‬امکاا داردم ولا در این اوره بایاد کیا ح ماًا ام امریکاا بارای‬ ‫تأمی ارتباب با اجنت م مدم طوریکه دیده م شود کی نیامده‪ .‬میدان م ای امی م قبال ام نکاه ام جملاۀ "نفرماای" ماا‬ ‫‪14‬‬ ‫باشد بییار به پیروا پول پوه شبامت دارد‪".‬‬ ‫میا وڅ کااه پا ام ماار داب ا در رأس نمایناادگ دیپلوماتیااک امریکااا در کاباال قاارار گرف ااه بااودم پاانج بااار بااا اماای تنهااا‬ ‫مالقاه نموده بود‪ .‬اینها مالقاه مای ریر رسم و بدو پروتوکول بودندم در مورد مالقاه مای مذکور مطبوعاه خبار‬ ‫نم داد و ح ام حلقۀ ن دیک امی کم ر کی ام ای تماس ما گام داشت‪ .‬طوریکه ب دما می وڅ به یاد‬

‫‪12‬‬

‫ععمنستعک یف عو وسۀعس ‪.‬عن ‪.‬عو ‪.‬ع سعفنح عل م عکتع سعچ عا م عووو انعایالی ع وس ‪.‬ع‬ ‫‪13‬‬ ‫ع‪Federal Bureau of Investigation, FBI‬ع ک عوزعو وسوتعوساخهنسوق ‪-‬عقحب بنق ع سعوضیععااح ۀعوائ کنعبی عکتع سعقئک عوزوستعع ل عو نعک یسعالئوسع وواتعوعقح ع‬ ‫سچهئ علی عڅنسفیولعوائ کنعفینل ع وس ‪.‬ع‬ ‫‪14‬‬ ‫عپیلعپیتع(سنلیتعسنس)ع س نس عا وسعوعب سوعظمعوسهقعک یسعکمهی ن‪.‬عووعل سعسژ معتپ ئو ننعوفئوط ع" کخم ئچن عسئخ"ع بی عوعط عستعوعف معسنلع‪۷‬د‪۱‬عام ینعوفشننعسوع سع‬ ‫ک یسعخی عبتعالاأعسسنف ‪.‬عسنلهن عح نتعووع‪-۱۷۲۷‬ع‪ .۱۷۹۷‬ع‬


‫ما وردم اماای ط ا ایا مالقاااه مااا ممیهااه "دشاامن خدشااه ناپااذیر خااود را در براباار اضااالع م حاادر امریکااا اباارام م ا‬ ‫داشت‪ ".‬مالقاه مای مخف امی سرانوا به ضرر امی تما شادند میارا ام نهاا ماأموری کا ‪ .‬جا ‪ .‬با ‪ .‬گاام یاف اه و‬ ‫ن یوه گیری کردند‪" :‬لیدر افیانی ا بامی را در عقب میکو به راه انداخ ه استم بنابری او را باید خ کرد‪".‬‬ ‫باه بیمااری ساوء ظُا و باد گماان م قابال‬ ‫چنی به نظر م رسد که برخ ام مری در ایا مماا در میاکو و واشان‬ ‫دچار بودند‪ :‬شوراما گما م کردند که امر یکای ما در خفاا پاال اشایال افیانیا ا را در سار ما پروراننادم امریکاای‬ ‫ما به نوبۀ خود م کوساً خود و م حدید خود را قناعت م دادند که روسها در مودتری فرصت قطار ماای تاناک خاود‬ ‫را برای اشیال مناط نفت خی در مموواری خلیج فارس در جنوب داخل خوامند کرد‪.‬‬ ‫بدین رتیب در تابی ا ‪۸۸۹۸‬مخالفی میل (موامدی ینده و م اقباً طالبهاا) شاروع باه بدسات ورد کماک ماای امریکاا‬ ‫ام طری ا ادارر جاسوس ا پاکی ا ا ی‪ .‬اس‪ .‬ی‪ .‬نمودنااد‪ .‬ام ای ا موضااوع اس ا خباراه شااوروی تقریب ااً بالفاصااله گااام‬ ‫یافات‪ .‬پا ام تحلیال و ارمیااب اطالعااه رسایده باه کمی ااۀ مرکا ی حا ب کمونییات شاوروی مادایت داده شاد تاا جااواب‬ ‫م قابل ام طری رسانه ما ارائه گردد‪ .‬درنظر گرف ه شاد تاا باه اینکاار ناه تنهاا رساانه ماای گروما شاورویم کهاورمای‬ ‫اروپای شرق وجها سو م بلکه رسانه مای چپ گرا در کهورمای ررب نی ترریب و تهاوی شاوند‪ .‬وق یکاه امریکاا‬ ‫در برابر موج ام اتهاماه قرار گرفتم وماره امور خارجۀ ای کهور مدایت داد تاا ام طریا چینال ماای دیپلوماتیاک‬ ‫عک ال مل الم ارائه شود‪.‬‬ ‫شارژدافیر سفاره امریکا در افیانیا ا فلسی ای بارای مالقااه نا د پوماناوف ماد‪ .‬او اظهاار داشات کاه میاؤول نماینادگ‬ ‫گردیاده و او فلسی ای وظیفاه دریافات کارده تاا‬ ‫دیپلوماتیک امریکا در کابل می وڅ برای دریافت مهوره ما عام واشن‬ ‫یادداشاات وماره امااور خارجااۀ امریکااا را " در بااارر تأکیااداه ج لا مااداخاله امریکااا در افیانی ا ا " بااه ساافیر شااوروی‬ ‫بیپارد‪ .‬سند مذکور یادداشت کوتام بود که بطور نهایت ب رنگ در تأکید ب مال ما ماد کاه اضاالع م حادر امریکاا‬ ‫کدا ق وری ندارد‪ .‬پومانوف پ ام شنائ با یادداشت با اس فاده ام جماله تند مرگونه اتهاماه را در ماورد کهاورر‬ ‫تکذیب نموده و کوشش کرد به مهمانش اطمیناا دماد کاه رساانه ماای گروما شاوروی جریاا حاوادف را در افیانیا ا‬ ‫درست خبر م دمند و درست تفییر م کنند‪ .‬نامبرده ضمناً خاطر نها ساخت‪:‬‬ ‫" خبرن ارا ما ام سخنا رفی تره ک و رفی امی نقل قول ما کنناد کاه بارماا ام ماداخاله اضاالع م حادر امریکاا در‬ ‫امااور داخل ا افیانی ا ا یاااد ور شااده انااد‪ ".‬پومانااوف سااپ بااا اس ا فاده ام تک یااک خااود فلسی اای عااالوه نمااود‪ " :‬اطالعاااه‬ ‫خبرن ارا رومنامه ما و مواله ررب منومله امریکائ که نم شود نها را به شای ه پراگن ما در مورد کهور شما‬ ‫م ه نمودم نی به ای موضوع اشاره م کنند‪".‬‬ ‫فلسی ی با شنید ای جماله اندک الجواب ماند میرا باه یااد ورد کاه یکا ام مف اه ناماه ماای پُار نفاوذ ایا کهاور چنادی‬ ‫پایش براسا ب وا ام ج ئیاااه عملیاااه ماای مخفا سا ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬را در افیانیا ا بااه خوانناادگا خاود خباار داده بااود‪.‬‬ ‫پومانوف در ای میا به شده حرفهایش اف وده گفت‪:‬‬ ‫" مداخاله خود را قط کنیدم در این وره میب دلیل به اتهاماه وجود نخوامد داشت‪ .‬م ممچنا به یاد شما بیاور که‬ ‫مول سنای امریکا پیهنهاد رئی جمهاور کاارتر را مبنا بار اعطاای کماک مفاده ملیاو دالاری باه افیانیا ا رد نماوده‬ ‫است‪ .‬ول حکومت افیانی ا صرف نظر ام م روابن دوس انۀ خود را با شما حف م نماید‪ .‬ثبوه ای ادعا ما تواناد‬ ‫حوااور مااأموری عااال رتبااۀ افیااا بااه شاامول دو ومیاار کابینااه و دو م اااو ومیاار در ضاایاف کااه ب اااریخ ‪ ۴‬جااوالی بااه‬ ‫مناسبت روم اس قالل اضالع م حدر امریکا بر پا گردیده بود باشد‪".‬‬ ‫فلسی اای در حالیکااه موافقاات م ا کاارد گفاات‪" :‬بل ا ای ا واق یاات داردم و مااا این ونااه برخااورد مااای مثباات را نهایاات عااال‬ ‫ارمیاب م نمائی ‪ .‬اما در عی حال م خوام توجه شما را به جلب نمای که حکومت اضالع م حدر امریکا باه علات‬ ‫یک سلیله اخ الفاه دو جانبه نم تواند باالی ادارر نظاام پاکیا ا فهاار بیااوردم منوملاه تواادمای ماا باا اینکهاور در‬ ‫رابطه به دس رس پاکی ا به ساله اتوم ام میچک پنها نییت‪".‬‬ ‫پومانوف و فلسی ی با سردی با ممدی ر خداحافظ کردند‪.‬‬ ‫چو درجۀ حراره مناقهاه باال م رفاتم وماره اماور خارجاۀ اضاالع م حادر امریکاا فی اله کارد تاا ت اداد کارمنادا‬ ‫سفاره خود را در کابل مرچه بیه ر کامش داده و اعوای خانواده مای نها را ام کهور تخلیه نمایاد‪ .‬پای خات افیانیا ا‬ ‫را باید در حدود صاد امریکاائ تارک ما کردنادم و در ایا بااره شاارژدافیر میا وڅ عنادالموق باه م ای وماره اماور‬ ‫خارجه شاه محمد دوست خبر داده بود‪ .‬حی گف و با دوست میؤول نمایندگ دیپلوماتیاک امریکاا تأکیاد ورمیاده باود کاه‬ ‫اقدا مذکور کدا علت سیاس نداش ه و قط اً بخاطر تأمی امنیت اتباع امریکا روی دست گرف ه شده است‪ .‬اف و بار‬ ‫می وڅ به جانب افیا اطمینا داد که موضوع مذکور رسماً اعال نم شودم ول در عی حال نرا مهروب ساخت‪:‬‬ ‫" الب ه واض است اگر کی ام خبرن ارا می قیماً بپرسدم در این وره ما موبور خوامی بود تا جواب دقی بدمی ‪".‬‬ ‫پُیات" باه نماینادر وماره‬ ‫بدبخ انه چنی یاک سا ؤال فاردای مماا روم ام طارف خبرن اار رومناماۀ پار نفاوذ "واشان‬ ‫اماور خارجاۀ امریکاا داده شاد‪ .‬افیانهااا پا ام شانائ باا تب ااره ایکاه در رومناماۀ ماذکور باه نهاار رسایده باود شادیدًا بااه‬ ‫روب مدند‪ .‬م او وماره امور خارجۀ افیانی ا فوراً شارژدافیر می وڅ را ن د خود خواست و مرچه در دل داشت‬ ‫به او گف ه ضمناً عالوه نمود‪:‬‬ ‫" ای گونه نهریاه ت ور نادرست را در بارر افیانی ا ایواد م کنند‪ .‬شما تواف خود را در بارر نکه موضاوع تخلیاۀ‬ ‫اتباع امریکا را به رسانه ما نم رسانید نقت نمودید‪".‬‬


‫اما ای خری اقدا جانب افیان نباود‪ .‬در مماا روم سافاره امریکاا یادداشات وماره اماور خارجاۀ افیانیا ا را مبنا‬ ‫بر تقاضای کامش مرچه بیه ر دیپلوماتا سفاره ای کهور در کابل بدست وردند‪.‬‬ ‫ب اریج ‪ ۲۵‬جوالی می وڅ یکوا با فلسی ی ن د پومانوف مدند‪ .‬نها باور داش ند که اینهمه "کارمای" روسها است‪.‬‬ ‫می وڅ پ ام ادای سال و اح را م ماول پروتوکاول پوماناوف را مخاطاب قارار داده گفات‪" :‬ت اور ماا ایا اسات کاه‬ ‫جانب افیا را موضوع تأمی امنیت اتباع امریکا خیل ناراحت ساخ ه است‪ .‬مأموری رسام ماا بارماا اعاال داشا ه اناد‬ ‫که اضاالع م حادر امریکاا ام قیاا کننادگا در افیانیا ا حما یات نما کنادم باه نهاا سااله یاا پاول نما دماد‪ .‬دو ساال قبال‬ ‫افیانی ا با ممه کهورما روابن بییار خوب داشتم به شمول ایرا م پاکی ا م چی و امریکاا‪ .‬در حالیکاه اکناو روابان‬ ‫با ممیای ا و کهورمای ررب به خراب گرایده‪ .‬ما ب واً ت ور م کنی که امی ق اداً در جیات و جاوی مناقهاه‬ ‫با اضالع م حدر امریکا است‪".‬‬ ‫ساافیر شااوروی پومانااوف در حالیکااه مخالفاات ما کاارد گفاات‪ " :‬قااای میا وڅ م شااما حا بااه جانااب نییا ید‪ .‬افیانیا ا بااه‬ ‫میچوجه عالقمند خراب روابن افیانی ا ‪ -‬امریکا نییت‪ ".‬و یکبار دی ر ام ضایاف کاه در سافاره امریکاا باه مناسابت‬ ‫تولیل ام روم اس قال ل ای کهور برپاا شاده باود و حواور ماأموری بلناد رتباۀ حکومات افیاا در یااد وری کارد‪ .‬در‬ ‫رابطه به خراب روابن افیانی ا با ممیای انش پوماناوف تأکیاد کارد کاه ایا میاسله میا قیمًا امماداخاله شاکار نهاا در‬ ‫امور داخل افیانی ا سرچهمه م گیرد‪.‬‬ ‫ط مالقاه مذکور مریک ام دیپلوماتا باید نقش ام قبل تمری شدر خود را بامی م کردندم و ممه نارا باامی نمودناد‪.‬‬ ‫اما در اخیر گف و میؤول سفاره امریکا در کابل طاقت نیاورده اظهار نظر کرد‪:‬‬ ‫" در مر حال م توجه شما را بدا جلب م نمای که حکومت افیانی ا اخیراً میل میاادی بارای ممکااری در ب وا ام‬ ‫میائل با سفاره ما ام خود نها نم دمدم بطور مثال در رابطه به ق ل سفیر امریکا قای داب ما چهاار یادداشات را باه‬ ‫وماره امور خارجۀ افیانی ا ارسال داش ی و خوامش کردی تاا باه ب وا ام ساؤال ماای ماا منوملاه در ماورد نوعیات‬ ‫سالح که تروریی ا ام اس فاده کرده بودند م لوماه بدمندم اما میچ ونه جواب بدست نیاوردی ‪".‬‬ ‫پومانوف با خود گفات‪" :‬ماا ما عالقمناد اسا ی بادانی ‪ ".‬اماا در جاواب باه میا وڅ گفات‪" :‬پروساۀ بهباودی روابان بایاد دو‬ ‫جانبه باشد‪ .‬درست نخوامد بود ما مورد ان قااد قارار ب یاری ‪ .‬در رابطاه باه موضاوع تخلیاۀ اتبااع امریکاا ام افیانیا ا ماا‬ ‫نم توانی باالی جانب افیان فهار بیاوری ‪ .‬ما به اینکار میب ارتبااط ناداری ‪ .‬رمباری افیانیا ا خاود فی اله ما نمایاد‬ ‫ام کدا شیوه ما اس فاده نموده و چ ونه نرا انوا دمد‪".‬‬ ‫می وڅ در حالیکه لبخند پر م ن بر لب داشتم فهماند که موضوع مذکور برای او خاتمه یاف ه است‪.‬‬ ‫*****************‬ ‫در یک ام روممای ابر لود ماه اک وبر ‪ ۸۸۹۸‬سرنوشت لمایی بریادم کا ‪ .‬جا ‪ .‬با ‪ .‬والیاری کوریلاوف تحاول بنیاادی‬ ‫‪15‬‬ ‫نمود‪ .‬در ای رومم کوریلوف را که در ریاست اس خبارات والیت اریول به حیث یک کارمند عاادی اوپراسایون کاار‬ ‫م کرد مر بخش ن د خود احوار نموده و باا لحا را باه او خبار داد کاه رمباری ت امی گرف اه اسات تاا او را بارای‬ ‫تح یل به میکو بفرس ند‪ .‬خبر مذکور کارمند جاوا را خوشاحال سااختم میارا ت اور ما کارد کاه او را باه انیا ی وه‬ ‫م روف (الب ه در میا حلقاه خای) "س ارر سرخ" م فرس ندم جائیکه افیرا برای "ریاست عموم اول" ی نا ادارر‬ ‫کهف خارج ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬ت لی م دیدند‪ .‬افیرا "کهف خارج " "یخ سفیدما"م نخب ا اس خباراه نامیده م شادند‬ ‫و پیوس به قطار نها پیرومی ب ر و نادر برای یک کارمند عادی و ب واسطه ام اطاراف حیااب ما شاد‪ .‬اماا مار‬ ‫بخش تخیاله کوریلوف را ب ودی سرد ساخ ه عالوه کرد که او برای فراگیری ت لیمااه باه "کاورس ماای میا ول بلناد‬ ‫‪16‬‬ ‫برد مهاره افیارا " کاه در ناحیاۀ "باالشایخه" والیات میاکو قارار دارناد و در قیمومیات ادارر "کهاف ریار رسام "‬ ‫بودند اع ا م گردد‪.‬‬ ‫در مورد ای کورسها بدو سر وصدای میاد ما گف ناد کاه در نواا تخریبکاارا و شاوب را )‪ (diversant‬ت لای داده‬ ‫م شوند و م اقباً به عم عقب جبهۀ دشم در صوره شروع یک جنگ ب ر اع ا م گردیدند‪ .‬کیان را که در‬ ‫ای کورس ما م پذیرف ند باید ام نظر ف یک قوی م بودنادم ح ماًا درجااه ساپورت ما داشا ندم حاد اقال باا یاک مباا‬ ‫خارج بلد م بودندم اخال حمیده و ارادر قوی م داش ند‪.‬‬ ‫کوریلوف با خود فکر م کرد‪" :‬ی ن اینکه بوای کار ساده در میر چ ر کدا سفارهم م باید ت لیمااه جن واو شاد را‬ ‫فراگیر ‪ ".‬به مر حال او فکر کرد را میاد طاوالن نیااخت‪ .‬پیهانهادی کاه باه او نماوده بودناد دلچیاپ تار ام باود تاا‬ ‫بیهوده دریک والیت دور اف اده مخبرا را جی وو کند‪ .‬در روممای اول ماه جنوری ‪ ۸۸۹۸‬او در مرکا مخفا ت لیما‬ ‫در "باالشایخه" یکوااا باا سااائر ل مایی بریاادم مااا و تاور مااا کاه ام ممااه قلماارو شاوروی ان خاااب گردیاده بودنااد بااه درس‬ ‫خواند پرداخت‪.‬‬ ‫مک ب "دیویرسانت ما" ده سال بود که ایواد گردیده بود و تا ن ما صدما افیر ام نوا فارغ شده بودند‪ .‬افیرا ماذکور‬ ‫پ ام خ کورس مای مفت مامه م موالً به اداراه محل خود برم گه ندم اما "مرک " نهاا را در لییات خاای درج‬ ‫‪15‬‬

‫عوهئعوس یلع سع‪۳۹۹‬عک میاائ عج یبععئبعاشکیعالئوسع وس ‪.‬ع‬ ‫‪16‬‬ ‫ع وهئکعکیتک ع سعائک عو نل عاشکی‪.‬ع‬


‫م کرد‪ .‬ای دس ۀ خای وظیفه داشت تا ممیهه در حالت ماده بار قرار داشا ه و بموارد رساید مادایت فاوراً باه نقطاۀ‬ ‫ت یی شده رف ه و ام نوا مخفیانه به کهورمای مخ لف پرتااب ما شادند‪ .‬ما تاوا حادس مد کاه نهاا بارای اسا راحت و‬ ‫تفری به ای کهورما اع ا نم شدند‪ .‬در کهورمای دی ر نها م موالً بطور ریر رسم ف الیات ما کردنادم و وظاایف‬ ‫شا مخ لف م باود‪ :‬ام ممکااری باا اج نات ماای محلا الا ام بای بارد مراکا سا راتیژیک و مها دشام م مقار نهاام‬ ‫پای اه مای راک م مواصاله مخابروی‪.‬‬ ‫مومر در مک ب "باالشیخه" برای کوریلوف دلچیپ بود‪ .‬او مانند سائر م صنف مایش میااد بااور نداشات کاه مهااره‬ ‫مای را که نها در اینوا فرام گیرند در ینده عمالً بکار خوامند ماد‪ .‬او ممچناا فکار نما کارد کاه جن ا برپاا خواماد‬ ‫شاد و او ریاال مااا را ام خطاوب بیوااا خوامااد ساااختم پهاره دارا را ام باای خوامااد باارد و فریااد خوامااد مد‪" :‬مااورام بااه‬ ‫پیش !"‬ ‫در عی حال ت لیماه در کورسهای مذکور مک ب شواعت بود‪ :‬در نوا تخنیک جنگ ماای تا باه تا م اسا فاده ام سااله‬ ‫سردم نها من م پرتاب شد ام پراشوه مام ب بامی در عم میاد با لۀ کواالنگ ‪...‬م مای گاذاری م ماساک انادامی‬ ‫ما (س ر و اخفا)‪ ...‬را تدری میکردند‪.‬‬ ‫کوریلوف شخص نادان نبودم او بخوب درک م کرد که ام نها در حقیقت فدائ و ان هاری تربیه م کنند‪ .‬خوبم چ‬ ‫فر میکند؟ واض است که جن شروع نخوامد شدم اما ممچو سرگرم ن یب مرک نم شاود و بایاد ام سرنوشات‬ ‫مهکور بود‪.‬‬ ‫ول ای کوریلوف بود که فکر م کرد "جن شروع نخوامد شد‪ ".‬اما نهائ که مک اب دیویرساان ها را در "باالشایخه"‬ ‫تأسی نموده بودند و ط تما ای سالها ام با دقت سرپرس و حمایت ما کردناد اینطاور فکار نما کردناد‪ .‬شاخص‬ ‫اندروپوف و جنرالهای او در ریاست تحت نا "‪( "C‬کهف ریر رسم ) به مرک مذکور توجه خای مبذول م داشا ند‪.‬‬ ‫قوماندان کورس مای خاای و میا ول دیورساان ها را باه دگارم بویاارینوف کاه دیویرساانت موارب و اشا راک کننادر‬ ‫جناگ دو جهاان باود ساپرده بودناد‪ .‬ایا دگاروال بدیااده تواارب دسا ه ماای اک هااف ‪ -‬دیویرساان داخلا و خااارج را‬ ‫ای‬ ‫قطره قطره جم وری نموده و به شاگردا خاویش تادری ما کارد‪" .‬علاو مخ اوی" را در ایا مک اب م خ‬ ‫نهایت مامر و مورب در عرصه مای اجن وریم انفواارم کهاور شناساا م نهاا مناا درس میدادناد‪ .‬بارعالور مواامین‬ ‫که در پال درس گنوانیده م شد به مح لی احیاس برتر بود باالی دی را تلقی م گردیاد و اینکاه در برابار نهاا‬ ‫میب گونه مان و دشواری نم تواند وجود داش ه باشد‪.‬‬ ‫پ ام گذشت شش ماه در شروع جو م مح لی مک ب"باالشیخه" در طارم برخاورد اسا ادا خاود تحاوالت را مهاامده‬ ‫نمودند‪ .‬موضوعاه دروس تیییر خوردند‪ :‬اکنو توجه بیه ر به میائل که در حیطۀ ف الیت ماای دسا ه ماای اک هااف و‬ ‫بودم مبذول م گردید‪.‬‬ ‫تخریبکار مثل ماد ساخ اسیرمام اشیال یک نقطه و حف‬ ‫ب ودی تما چی ما روش گردید‪ :‬ام "ریاست عموم اول" (کهف خارج ک ‪ .‬ج ‪ .‬با ‪ ).‬یکا ام میاؤولی بلناد رتباه‬ ‫ن د نها مد‪ .‬موصوف بدو نکه خود را م رف کرده باشد باه مح الی "مک اب" خبار داد کاه قارار اسات ام نهاا دسا ۀ‬ ‫خاص ترتیب گردیده و به افیانی ا اع ا شود‪ .‬وظیفۀ دس ه عباره خوامد بود ام‪ :‬تأمی امنیات اتبااع شاوروی کاه در‬ ‫نوا کار م کنندم کمک به شبکه مای اسا خبارات محلا در راه مباارمه باا قیاا کننادگا م و بااالخره در حاال مااده باار‬ ‫قرار داش برای اجرای سائر وظایف نظر به اوضاع‪ .‬ای مقا بلند رتبه در اخیر توضی داد که‪ " :‬اجارای وظیفاۀ یناده‬ ‫داوطلبانه بوده و مریک م تواند بدو نکه عواقب برای او به میا بیاید پیهنهاد را رد نماید‪".‬‬ ‫کوریلوف بامم میاد فکر نکرد‪ .‬سایری نی نم خواس ند پیهنهاد را رد کنند‪ .‬برای ای جوانا که تقریباً مایب کادا نهاا‬ ‫قبالً به خارج سفر نکرده بودندم اصالً امکا سفر و دید یاک کهاور دی ار میاسله ای باود نهایات پار کهاش‪ .‬تهدیاد ماای‬ ‫اح مال را به دلیل نکه تقریباًمیچکدا نها با افیانیا ا و اوضااع کاه در نواا حکمفرماا باود شانا نبودناد ماد نظار نما‬ ‫گرف ند‪.‬‬ ‫در شروع ماه جوالی دس ه ای مرکب ام سا و مهات تا تحات ناا شافری "مینیات" بارای انواا وظاایف مااده گردیاد‪.‬‬ ‫اولی بار پ ام سالهای م مادی واحد خای ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬که با خود سالهم توهی اه مربوطه و وساایل مخاابره داشات‬ ‫باه خاارج اعا ا ما گردیاد‪ .‬قوماناادا دسا ۀ ماذکور گری ااوری بویاارینوف و م ااونی وی واساایل گلوتاوف و الکیاااندر‬ ‫دولماتوف ت یی گردیدند‪ .‬منیوبی دس ۀ "مینیت" به تاریخ ‪ ۴‬جوالی در تاریک شب ام میدا موائ "چکالوفیک " کاه‬ ‫در والیت میکو قرار دارد به افیانی ا پروام نمودند‪.‬‬ ‫در شروع ممۀ نها را در عماره مک ب سفاره که تابی ا ما بادو درس ما باودم جابواا سااخ ند‪ .‬در مماا روم اول‬ ‫دس ۀ تامه مده را در قطار ایی اده نماوده و در برابار دگارم بخ اوری کاه او را باه حیاث افیار اماور امنی ا سافاره‬ ‫شوروی در کابل م رف نمودناد ساخنران کارد‪ .‬بخ اوری کاه انادا درشاتم قاد نچنادا بلناد و کرتا سایاه چرما باه تا‬ ‫داشت با جدیت تما نخب ا دس ۀ خای ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬را ام نظر گذرانده بدو سال وعلیکا گوشا د کارد کاه نهائیکاه‬ ‫به "دنبال دخ را مورد سفاره چه چران بکنندم نه تنها ام افیانی ا بلکه ام "کمی ه" نی خوامند "پرید"‪".‬‬ ‫"مدیۀ" دی ر ام طرف ممیر سفیر پومانوف به اعوای دس ۀ "مینیت" رسید‪ .‬خاان سافیر را درسافاره باا مخلاوب تارس‬ ‫و اح را "مادر" م نامیدناد‪ .‬پا ام نکاه "ماادر" ام مواصالت منیاوبی "مینیات" گاام یافاتم او باه صاوره قطا باه‬ ‫"ای عیکر منش ما" من کرد تا ام حوض و میامر سفاره اس فاده نمایندم و در موموع در برابر دیپلوماتا م خان ما و‬


‫اوالدمای نها مویدا شوند‪" .‬مادر" اکثراً با ب عالق تکرار م کرد‪" :‬ای عیکر منش ما"‪ .‬کوریلوف ام طرم برخورد‬ ‫"مادر" خود را شدیداً تومی شده احیاس م کرد و به خود ما گفات‪ " :‬ایا چطاور امکاا داردم ماا اینواا بخااطر تاأمی‬ ‫امنیت سفاره و تما اج ماع شوروی ما مده ای م ما مندگ خود را به خطر م اندامی م در حالیکه اینوا ماا را ناه تنهاا‬ ‫انیانهای درجه دو م بلکه سو م نم شمارند‪".‬‬ ‫در واق یت بییاری ام چی ما در ای مندگ جدید در خارجم طوری نبود که در میکو ت ور م شد‪ .‬در شروع به نها‬ ‫که افیرا خای و نخبۀ ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬بحیاب م رف ندم وظیفاۀ م ماول حفاظات ام محوطاۀ سافاره را ساپردند‪ .‬نهاا‬ ‫در حاشاایه مااای ساافاره ماننااد ساارباما عااادی قااد م ا مدناادم پهااره داری ما کردنااد و مااری را من ااا رفا بااه شااهر‬ ‫ممرام ا م ا نمودنااد‪ .‬در اینهمااه ف الیاات مااا کاادا شااواع درکااار نبااود‪ .‬صاارف یکبااار نهااا فهااار را احیاااس کردناادم‬ ‫من امیکااه رنااد کوماناادوی اردوی افیانیاا ا می ا قر در باااال ح ااار دساات بااه قیااا مده و شااهر را وامه مااای مخااوف‬ ‫سراسیمه ساخ ه بود‪" :‬قیا کنندگا م روند تا کمونییت ما و شاوروی ماا را ام بای ببرناد‪ ".‬منیاوبی "مینیات" پا ام‬ ‫دریافات امار در نقاااب ام قبال تثبیات شااده سان ر گرف ناد و مااادر نبارد شادند‪ .‬امااا جن ا رخ نادادم قیااا طا ممااا روم ام‬ ‫طرف خود افیا ما سرکوب گردید‪.‬‬ ‫یک روم پ ام ای رویداد قوماندا دس ه کوریلوف را ن د خود خواس ه خبر داد‪ " :‬ماده شوم حاال به عقبات ماوتر ما‬ ‫ید و ترا به من ل دولماتوف ان قال م دمد‪ .‬جای مییت و وظیفۀ تو منب د ممانوا خوامد بود‪".‬‬ ‫بخه ام دس ۀ "مینیت" در عقب دیوارمای محک و سن یک ام منامل دو طبقه ای که به "ویاالی اول" ما گف ناد‬ ‫جابوا گردیده بود‪ .‬من ل مذکور در ن دیک مای سفاره شوروی موق یت داشتم در ایا ناحیاه عمادتاً ویاال ماای مهاابه‬ ‫که در نها مأموری عال رتبهم تاجرا و برخ ام مأموری سفاره شوروی مندگ م کردند قرار داش ند‪.‬‬ ‫بدین رتیب برای کوریلوف مرحلۀ جدید مندگ در افیانی ا که دلچیپ تر ام قبل بود رام یافت‪ .‬او در اخ یاار الکیااندر‬ ‫دولماتوف که با او ام دورا تح یل در "مک ب عال ک ‪ .‬ج ‪ .‬با ‪ ".‬شانائ داشات قارار گرفات‪ .‬دولمااتوف در مک اب‬ ‫مذکور "تربیت بدن " را پیش م بردم مح الی را باا تخنیاک نبارد ماای تا باه تا شانا ما سااختم اسا فاده ام سااله‬ ‫سرد و سائر وسایل و اسباب که برای "اجرای وظیفۀ نظام " برای یک جن ووی دس ۀ "مینیت" ضروری میبودند شانا‬ ‫م ساخت‪ .‬به عقیدر دولماتوف ای وسایل و اسباب م توانی ند جااروب و ح ا بارس دنادا باشاند‪ .‬ممای علا را او باه‬ ‫بود مندهم تنومندم چهار شانه و درشات‪ .‬او‬ ‫نها در کورس مای می ول "باالشیخه" تدری م کرد‪ .‬دولماتوف شخ‬ ‫یک ام محبوب تری مربیا در مک ب "باالشیخه" در میا افیرا جوا محیوب م شد‪ .‬میا کوریلاوف و دولمااتوف‬ ‫روابن خاص که م موالً میا اس اد با فراست و شاگرد ذک م باشند ایواد گردیده بود‪.‬‬ ‫دولماتوف در حالیکه با قوه تما دست کوریلوف را که ام فارب درد پیهاان ار را تارر سااختم فهارد و بادی ترتیاب‬ ‫با او سال علیک نماوده گفات‪" :‬والیارهم پهاره داری با اساتم حااال بایاد باه کارماای واق ا پرداخات‪ .‬در ت لای و تربیاۀ‬ ‫کارمندا اس خبارات محل با م ممکاری خوام کرد‪ .‬نها جوانا خوب اس ندم اماا بکلا فاقاد تورباه ما باشاندم مایب‬ ‫کاری را پیش برده نم توانندم ح صدمه رساند عادی را نی یاد ندارندم میفهم ؟"‬ ‫کوریلوف در حالیکه ام خوشحال اندا خود را راست م کرد گفت‪" :‬بل م رفیا دگاروالم اطاعات ما شاودم ام اوامار‬ ‫تخط نخوام کرد‪".‬‬ ‫دولماتوف دس ش را با مهربان تکا داده گفت‪ " :‬م دان م م ام دیر مما ترا در نظر دار ‪".‬‬ ‫ام‬

‫در ناحیه ای بنا پیما که در ن دیک مای کابل قرار دارد درس ماا بارای کارمنادا ادارر "اگیاا" شاروع شادند‪ .‬پا‬ ‫نکه دولماتوف ممۀ شاگردا را فیل کرد با لح خدشه ناپذیر خاطر نها ساخت‪:‬‬ ‫"درساات پ ا ام سااپری شااد یااک مااا شااما ماس ا را واق ا نبردمااای ت ا بااه تا م ا شااوید‪ .‬در براباار شااما ماایب دشاامن‬ ‫ایی ادگ کرده نخوامد توانیت‪ .‬کاراتییت ماای جاپاان را کاه شاما در فلا ماا دیاده ایاد در مقاییاه باا شاما ساایه ماای با‬ ‫رنگ خوامند بود‪".‬‬ ‫بخاطر نکه اطمینا مرچه بیه ر حاضری را جلب ن ماوده باشادم میا قیمًا بااالی چمناک تمثیال نبارد تا باه تا را باه راه‬ ‫انداخ ند‪ .‬کوریلوف در حالیکه چاقو بدست داشت باالی دولماتوف حمله م برد و تالر داشت او را با چاقو بدردم باه او‬ ‫ام عقب حمله مای رافل یرانه م کردم اما در مر صوره مار باار خاود روی ممای ما رلطیاد‪ .‬افیاا ماا نماایش ماای‬ ‫مذکور را با عالقمندی مایدلوصف تماشا م کردند‪.‬‬ ‫ج ئیااه بلاد ما شادندم‬ ‫درس ما در پیما با سفرمای منظ به شهر کابل ممراه م بودندم نها باید با پای خت باا تماا‬ ‫مواصاله را برای تما مندگ (در صوره ضروره به تخلیۀ ناگهان م مالقاه سری با منب وریره)م و مییرما را باه‬ ‫برخ ام مراک مه بخاطر م سپردند‪ .‬بل م ای دی ر براس م به اجرای وظایف واق شبامت داشت‪.‬‬ ‫کوریلوف برای خود نی "کارک " پیدا کرد‪ .‬او که یک مامور میالک اماور ضاد کهاف باودم بادو نکاه توجاه کیا را‬ ‫جلب نموده باشد افیا مای را که تحت تدری قرار داش ند بخاطر اس خدا میر نظار گرف اهم ریار میا قی و باا دقات ام‬ ‫نها در بارر خود نها م لوماه جم وری م کردم کرک رمای شا را بررس م نمودم عاداه و ض ف مای شاا را‬ ‫مطال ااه ما کااردم بااه ارتباطاااه و عقایااد سیاسا شااا پا میبااردم و تمااا ایا م لوماااه را در ک ابچااۀ یاداشاات خااود م ا‬ ‫خود را با او شریک م سااخ ند و‬ ‫نوشت‪ .‬افیا ما ب ودی به ای مرب اع ماد کامل پیدا کرده و شکارا اسرار شخ‬ ‫ام خ وصیاه وظایف خویش حکایت م کردند‪.‬‬


‫وظایف ای افیا ما طوریکه کوریلوف ام سخنا نها اس نباب کرد عباره ام تثبیت و موااماه م اقاب دشامنا انقاالب‬ ‫بود‪ .‬دشمنا نها رالباً نه اخوان مای ظال و اسرار می م بلکه رفقاای ح با نهاا ام جنااه "پارچ " ما بودناد‪ .‬پرچما‬ ‫مای دشم را تقریباً ممه رومه دس یر م کردند‪ :‬در قط اه نظاام م دوایار دول ا م در بیا رمای خاواب‪ .‬طاالب سااده‬ ‫لوحانه ام خود توصیف م کردند‪" :‬امروم یک دی ر را نی اعدا کردی ‪".‬‬ ‫ب واً بخاطر نکه مرب مای شوروی را خور ساخ ه باشند تذکر م دادند که حای دسا یری ماا شایوه ماای را کاه ام‬ ‫دالماتوف موخ ه بودند حی اجرای وظیفه برای شا بییار مفید و ممد واق شدند‪ .‬منیوبی "مینیت" باه یکادی ر باا دیاده‬ ‫مای م حیر م ن ریی ندم مداخله در کارمای افیا ما برای نها ب وره قط ممنوع بود‪.‬‬ ‫کوریلوف که ام خ وصیاه و ظرافت مای محل سیاس بییار دور بودم ب واً واق اً فکر م کارد کاه ایا پرچما ماا‬ ‫بدتری دشمنا "انقالب" ثور بودند‪ .‬کوریلوف مرچاه بیها ر باا خاود ما اندیهاید‪" :‬ماا ما در تاأریخ خاویش گاروپ ماای‬ ‫‪18‬‬ ‫‪17‬‬ ‫مخ لف مانند تروڅکییت ما م مینوویی ها و دی ر فرکیوینیت ما را داش ی و ح ب ما دقیقاْ ممی طور با نها با‬ ‫رحمانه مبارمه م کردم در اینوام در ای شر پیچیده و افیانوی ک م داند که ک کییت‪"...‬‬ ‫کوریلوف یک چی را دقیقاً درک کرده بود‪" :‬افیانی ا ساحۀ سیاست ب ر شوروی بوده و او با کمک خود به انقالب‬ ‫ثور ام مناف مل کهور خود دفاع م کند‪".‬‬ ‫کوریلوف که م درجاً طالب افیان خود را مطال ه م کردم دف اً پ برد که نه ممۀ نها "قهرما اصل " "انقالب" ثاور‬ ‫و شخص دو دولتم ی ن امی را پرس ش م کنند‪ .‬اف و بر م ب و ما ام او به شده م نفار بودناد‪ .‬بااری یکا ام‬ ‫طالب موق را میاعد دانی ه ب ور کوریلوف گفت‪" :‬به رفقای خود برسانید تا نها بااالی امای اع مااد نداشا ه باشاند‪ .‬او‬ ‫دشم است‪ .‬فاشییت واق است ! و میخوامد تره ک را ام بی ببرد‪ ".‬کوریلاوف باا شانید ساخنا ماذکور ام گاپ مد‬ ‫بام مانده بودم افیا مذکور در ادامه گف ه باود‪ " :‬ماا م لومااه بدسات ورده ایا کاه او ایا ق ال را در میادا ماوائ انواا‬ ‫خوامد داد‪".‬‬ ‫کوریلوف ام چی مای که شنید واق اً مبهوه گردید‪ .‬ای یک اطالع جدی بود و ام باید پی یری صوره می رفت‪.‬‬ ‫پاا ام نکاااه دولمااااتوف در جریاااا خبااار ماااذکور قااارار گرفااات او کوریلاااوف را فاااوراً ناا د قومانااادا گاااروپ "مینیااات"‬ ‫بویااارینوف باارد‪ .‬موصااوف بااه نوبااۀ خااود شاامارر تلفااو کی ا را در ساافاره دایاال نمااوده پ ا ام خ ا گف ااوی تلفااون‬ ‫کوریلوف را مخاطب قرار داده گفت‪" :‬به من ل دو باال شوم نوا ترا ن د م او مر "دف ر" رامنمائ م کنند‪".‬‬ ‫ارلوف‪ -‬ماوروموف بادو باروم میواا باه حرفهاای کارمناد گاروپ "مینیات" گاور داد‪ .‬کوریلاوف پا ام نکاه ک ابچاۀ‬ ‫یادداشت خود را که حاوی م لوماه تثبیت کننده بود در اخ یار ارلوف – موروموف قرار دادم م او اوساادچ ام خاود‬ ‫اندک ت وب نها داده و در حالیکه طب عاده مکث مای طویل میا کلماه م کرد پرسید‪:‬‬ ‫"به شما‪ . . .‬در میکو وظیفه داده بودند‪ . . .‬تا ام مأموری اس خبارات محل م لوماه جم وری نمائید؟"‬ ‫کوریلوف فکار کارد کاه اب کاار او ماورد پیاند ایا روشانفکر کاه پیاپ در دما داشات قارار ن رفاتم و در جاواب گفات‪:‬‬ ‫"نخیرم ای اب کار خود است‪ .‬م صرف در اینوام جن ووی گروپ خای اس م اما وظیفه و میالک اصال ما اماور‬ ‫ضد کهف است‪ .‬به ممی دلیل ما فکار کارد به ار خواماد باود اگار کارمنادا اسا خبارت کهاور خاارج ماورد مطال اه‬ ‫قرار ب یرندم ک م داند فردا حوادف چ ونه پیش خوامند رفت‪".‬‬ ‫ارلوف‪ -‬موروموف‪ " :‬کی دی ری‪ . . .‬در بارر ای ‪ . . .‬اب کار شما م داند؟"‬ ‫کوریلوف‪" :‬قومندا گروپ ما دگروال بویارینوف‪ .‬م به اجامر او کار م کرد ‪".‬‬ ‫ارلوف – موروموف که دیده م شد مهربان ر شده اسات گفات‪ " :‬بیایار خاوبم ک ابچاۀ یاداشات را نا د ماا ب ذاریاد‪ .‬کاار‬ ‫شروع شده را‪ . . .‬اداماه بدمیاد‪ .‬اماا‪ . . .‬مح ااب باشاید‪ .‬و بارای نوشا م لومااه بدسات ماده اینواا بیائیاد‪ .‬در منا ل‪...‬‬ ‫دی ر میچ ونه نوش ه را با خود نبرید‪".‬‬ ‫کوریلوف در ای لحظاه با خود م اندیهید‪ " :‬عویب اساتم چارا او میچ وناه عکا ال ملا در ماورد ساوء ق ادی کاه‬ ‫علیه تره ک در حاال مااده شاد اسات ام خاود نهاا نما دماد؟" ارلاوف‪ -‬ماوروموف تاو گاوئ افکاار او را ما خواناد‬ ‫اف ود‪:‬‬ ‫"در ماورد اح مااال انوااا عمال ترورییا ‪ . . .‬در میاادا مااوائ ‪ . . .‬ماا قاابالً اطااالع یاف ااه باودی ‪ .‬اطااالع شااما‪ . . .‬تأئیااد‬ ‫دی ری ای موضوع است‪ .‬ما در ای اس قامت کار م کنی ‪".‬‬ ‫با ودی روم ام حاناااه کارمناادا اسا خبارات افیانیا ا کااه مربا مااای گااروپ "مینیاات" نهااا را تاادری ما کردنااد فاارا‬ ‫رسااید‪ .‬باارای ارمیاااب سااط مااادگ مااای نهااا شااخص رئاای ادارر "اگیااا" اسااداهلل سااروری بااه پیمااا مااد‪ .‬کوریلااوف‬ ‫سروری را یک خان ادر جذابم تنومند کاه سار صاب ام او باوی شادید الکهاول باه مهاا ما رسایدم یافات‪ .‬در مار حاالم‬ ‫سروری ام سط ت لیمات که کارمندا او بدست ورده بودناد رضاایت نهاا داد‪ .‬ساط ماادگ ماای تساوریک و عملا‬ ‫نها را بلند ارمیاب کرد‪ .‬دولماتوف شا مما روم به ای مناسب تقریباً جا لبری الکهول را به کوریلوف ریخت‪.‬‬ ‫اما برای کوریلوف اینهمه منوم صرف ش وفه مای بیش نبودندم به ثمر رسید میوه ما پیهرو بود‪.‬‬ ‫‪17‬‬

‫دع ک عوزعاخنلف نعو نلیژ ک عوال م ئعل نع وعح بعبم ی کهنع سعسنلهن ع‪۲۲‬ع س عب شامعل فعقئوڅک عا عبنو ‪.‬عپ ئوونعقئوڅک عسوعقئوڅک ش عچنع‬

‫عب ننعگذوسعقئیس عقئو څک‬ ‫گی ‪.‬ع‬ ‫‪18‬‬ ‫ع گئ یس عز یو فدع ک عوزعس نسام وسونعوعوفبیب ینعسنلهن عط عسنلعچن عب ش عوعوئوععس عس ۀعب شامعسوس عویسو عبی دعووعف عبنعخطعا‬ ‫سعاخنلف عو عالئوسع وو ‪.‬عطئف وسونعووعسوعز یو شاهنعگی ‪ .‬ع‬

‫عل ش عچنعوعقئیس عبم ی‬

‫ع‬


‫در ممی تابی ا م دقیق ر در شروع جوالی ذری ۀ طیاره ماای ترانیاپورت در پای ااه ماوائ ب ارا رناد کومانادوی فرقاۀ‬ ‫‪19‬‬ ‫‪ ۸۲۵‬کومانادو ام والیاات وی یبیاک پیاااده گردیااد‪ .‬باه ایا واحااد نظاام وظیفااه ساپرده شااده بااود امنیات پای اااه ب اارا و‬ ‫تحویل گیری بارمای را که ام اتحاد شوروی مواصلت م کردند تأمی نماید‪ .‬جوام اشا راک در نبردماا باا قیاا کننادگا‬ ‫را رند مذکور نداشت‪.‬‬ ‫****************‬ ‫به تأریخ ‪ ۸۸‬گیت س اراس ی و ممیرر به طرف میدا موائ بی الملل میکو "شایری می یاوه" ما رف ناد‪ .‬رخ ا‬ ‫ما به اتما رسیده بود و باید به کابل بر م گه ند‪ .‬در تکی ایکه نها را به میادا ماوائ ما بارد مماه خاامور بودناد‪.‬‬ ‫موج س اراس ی ام اینکه با پیر مهت سالۀ شا جدا م شدند احیااس انادوم ین ما کردناد‪ .‬نهاا موباور بودناد نیابت‬ ‫پیچیدگ اوضاع در افیانی ا پیرک شاا را در میاکو نا د ماادر کاال و پادر کاال رماا کنناد‪ .‬پا ام حاوادث کاه در‬ ‫مراه بوقوع پبوست بییاری ام اتباع اتحاد شوروی کاه در افیانیا ا کاار ما کردناد اوالد ماا و ب وا ماام ح ا خاان‬ ‫مای شا را نی ام ای کهور بیرو کرده بوط فرس ادندم تا حیاه نها را به خطر نیاندامند‪.‬‬ ‫دریور تکی پ ام نکه درک کرد که میافرینش چندا "گپ چرا " نییا ند رادیاوی ماوتر را چااال کارد‪ .‬رادیاو خبار‬ ‫‪20‬‬ ‫میااداد کااه امااروم در فوااای نچناادا دور ام شااهر دنیپرودمیرژینیااک دو طیااارر میااافر بااری ت اااد نمودنااد‪ .‬ت اااد‬ ‫‪21‬‬ ‫مذکور قربانیا میادی ام خود به جا گذاشت‪ .‬در جملۀ قربانیا تقریباً تما اعواای تای فوتباال "پخ اه کاار" باه مالکات‬ ‫رسیده بودند‪ .‬س اراس ی با شنید خبر مذکور با مخلوط ام اندوه و طن فکر کرد‪" :‬بل م خبار "خوشا " اسات و بیایار‬ ‫م "سر وقت"م م و خانم ممی اکنو ت ادفاً نخیت به تاشکند پروام داری ‪". . .‬‬ ‫‪22‬‬

‫در عاای حااال س اراس ا ی سااخنا ماار "اس ا قامت افیانی ا ا " را بااه یاااد ورد کااه حاای میلااه ای در فوااای ماد کااه بااه‬ ‫مناسبت مد س اراس ی و خانمش برپا کرده بود گف ه بود‪ " :‬م دی ر میب ت واب نما کان کاه ریال ماا در کهاور ماا دو‬ ‫سه ساعت ناوقت م یند‪ .‬م ت وب نم کن که طیاره مای ما سقوب م کنند‪ .‬م ت وب م کن که ریل مای ما منوم‬ ‫حرک ت م کنندم و طیاره ما قبل ام نکه بیاف ند به ماوا بلناد ما شاوندم در کهاور با نظما حکمفرماا اسات‪ .‬تماا اماور‬ ‫بخاطر گذارر دم انوا م شوندم نه برای بهبودی وض مندگ ‪ .‬در روی کارذ ممه چی ماا خاوب اسات اماا در عمال‬ ‫ما با بدتری وض یت روبرو اس ی ‪ .‬مه است که خوب "گذارر" بادم ‪ .‬والیاریم فارض کنای تاوم تاو کوشاش کاردی باه‬ ‫‪23‬‬ ‫مری اوضاع عین را در افیانی ا خبر بدم م میدان م ای "بی انۀ ما" م منظور پولونیک اساتم پا ام براماد تاو‬ ‫ام دف ر به ما چا گفات‪" :‬چارا ایا س اراسا ی اینقادر باد بای اسات؟ در سا و ساال او ! جرئات ما کناد و خان و مها‬ ‫مهاوری ح ب را در مورد توس ۀ بنیۀ اج ماع ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا ان قاد م کناد‪ . . .‬شااید او فکار ما‬ ‫کند که عاقل ر ام ممه است؟‪".‬‬ ‫س اراس ی براس م در گذارش که عنوان مریت خود ترتیب داده بود اوضاع افیانی ا را بدبینانه ترسی نموده بود‪.‬‬ ‫او کوشاایده بااود ثاباات بی اامد کااه رژیا ح با مااا در افیانیا ا ظرفیاات سیاس ا نداشا ه و تأکیااد ما کاارد کااه تااالر مااای‬ ‫مهاوری امور سیاس شوروی مبن بر توس ۀ صفوف حا ب باا پاذیرر باه صافوف کاارگرا و دمااقی اشا باه محا‬ ‫است‪ .‬اکثریت مطل ای افراد ک سواد یا کامالً ب سواد و ام نظر سیاس ریر ف ال بوده کاه ناه ام تاأریخ خباری دارناد‬ ‫و نه م با اسناد شنا اسا ند‪ .‬س اراسا ی میخواسات رمباری خاود را م قاعاد بیاامد کاه ایا مماه گاذارر ماای "مثبات"‬ ‫صرف بخااطر "راپاوردم " باه مقامااه بااال صاوره ما گیارد‪ .‬اماا ضارر ام این وناه حرکااه شاکار اسات‪ :‬بادین رتیب‬ ‫ح ب تو یف گردیدهم نفود و تأثیر گذاری کامش میافت‪.‬‬ ‫یاد وری ام صحبت با مر بخاشم س ارسا ی را مرچاه بیها ر رنویاده خااطر سااخ ه و گوشا دمای پار سار وصادای ایا‬ ‫جنرال امریکا شناس را به یادر ورد !‬ ‫بطور مثال جنرال پولونیک به س اراس ی گف ه بود‪ " :‬به شما والیری به ر ما باود تاا ناه در باارر خطاماای مهااوری ماا‬ ‫در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا فکر م کردیدم بلکه به م اندیهیدید که چ ونه م توانید مرچه به ر برای حال‬ ‫و ف ل وظایف اساس ادارر "کهاف" شاوروی مفیاد باشاید‪ .‬میاائل افیانیا ا نقادر ما بارای ماا مها نییا ند‪ .‬در شاراین‬ ‫‪19‬ع وهئ ع سعومنلعوئلعک یسعسوس عسف ع(ب یسوس)‪.‬ع‬ ‫‪20‬ع وهئعاذکیسع سعسنحأعسوس ع س ن عا هیسع" ف پئ"ع سعو نل ع ف پئوپ ائوفشکعک یسعووکئو نعایالی ع وس ‪.‬ع‬ ‫‪21‬عبتعق س خع‪۱۱‬عنگش ع‪۱۷۱۷‬ع سعف ن عجمهیس عووکئو نع وعفئوف عط نس عبنع ک ئعقصن عفمی ف ‪.‬ع سعفا ج عقصن عاذکیسع‪۱۱۹‬عاشنفئعچئ وعط نس عبتعچیک عسس ف ‪.‬ع سعجمم ع‬ ‫الئبنف ننعو نعقصن عوح ا نکعقمن عوع ن عق معفیقهنلع" پخاتعکنس"ع(وزبکشانن )ع کتعبئو عووائوکع سعاشنببنتعفیقهنلععنز عوهئعا شکدعپن اخ عجمهیس عب یسوسعبی ف عچیکعو ف ‪.‬ع‬

‫‪22‬عقیض کعاؤلف نعکانب‪:‬ع"عنائعوسابنا "عبتعکش ع سعق ک یتعک فعخنسج عک ‪.‬عج ‪.‬عب ‪.‬عگفاتع ا‬ ‫ک فعاحم عسوعز ئعفظئعا وو ‪ ".‬ع‬ ‫‪23‬عقیض کعاؤلف نعکانب‪:‬ع"ع سعو وسۀعک فعخنسج عکشنف کتعکتعوزع ئعبخ عچن عک ‪.‬عج ‪.‬عب ‪ .‬سعو نعو وس عبکنسعگمنواتعا ف عوعز ن عبتع‬ ‫خصیب نتع"ک ف"عبم عفم عبی ف ع"ب نفت"عخیوف عا ف ‪.‬عبطیسعاثنلعج ئولع ‪.‬عپیلیف کعالهأعوزعقبئسشعبتعح ثعاشؤولعبخ عوئلعا نفتع‬ ‫چ چ یفتعوسقهنط عبنعوئلعف وو دعوعبنعاشنمأعائبیطعبتعوضیععااح ۀعوائ کنعسئوعکنسع وو ‪ ".‬ع‬

‫عکتع سعپنم ائ نعسطکعفینل عچن ع کع فائع‬


‫کنون نها مؤفقانه به کمک دس اه مهاوری که در محل قرار دارند و به افیانها در تما اس قامت ما کمک م کنند حل‬ ‫و ف ل خوامند شد‪ .‬اطالعاه را در مورد اوضاع افیانی ا به ر ام دف ر "کهاف خاارج " نماینادگ کا ‪ .‬جا ‪ .‬با ‪ .‬کاه‬ ‫در نوا می قر است و در تماس میقی با ادارر اس خبارات افیانی ا قرار دارد م تواند جم وری نماید‪.‬‬ ‫به دف ر "کهف خارج " و شما بطور خای الم است تا کارماای خاود را علیاه "دشام اصال " (منظاور اضاالع م حادر‬ ‫امریکا است) و چینای ما م مرک بیامید‪ .‬طوریکه شما م دانید انوا داد ای وظیفۀ اساس کهاف شاوروی را مناوم‬ ‫کی لیاو ننماوده اسات‪ .‬بناابری توصایۀ ما باه شام ا چا خواماد باود؟ وق ا باه کابال رسایدیدم ضایاف برپاا نمائیادم ام‬ ‫نمایندگا کوردیپلوماتیک در سط خودتا م سکرترمای دو م سو و تهه ما دعوه ب مل بیاورید‪ .‬پول برای ای امداف‬ ‫در "دف اار" وجااود دارد‪ .‬ط ا ایا ضاایافت اب کااار را بدساات خااود گرف ااه بطااور مثااال در بااارر ایواااد "کلااوب دیپلوماتهااای‬ ‫جاوا " یااد ور شاوید‪ .‬باا نماینادگا کهاورمای رارب ف اال ر صااحبت کنیاد‪ .‬ماا باه اجن اا باا یناده ام امریکاا و کهااورمای‬ ‫عوو پیما ناتو ضروره داری ‪ .‬اگر موف به اس خدا یک امریکائ مورد نظر یا چینائ شوید م به شما وعده میدم‬ ‫که مدال بدست م ورید‪".‬‬ ‫س ارسا ی پ ا ام نکااه بااه کاباال رساایدم می ا قیماً ن ا د ماار "دف اار رفاات‪ .‬اوسااادچ بااا دقاات تمااا گااذارر او را در مااورد‬ ‫در وماره امور خارجه و "ریاست عموم اول" (کهف خارج ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ ).‬شنید‪.‬‬ ‫گف ومای او حی رخ‬ ‫ویلیور اوسادچ در حالیکه با کف دست سر تاسش را لم م کرد م فکرانه گفت‪" :‬بل م به نظر ما رساد کاه رفقاا در‬ ‫میکو بدرس درک نم کنند که ایا نمایهانامۀ افیانیا ا چا انکهااف خواماد داشات‪ .‬نهاا باه فکار یاک پایاا مؤفقاناه‬ ‫اس ندم اما م ترس دار که فرجا اینهمه المناک خوامد بود‪".‬‬ ‫در عی حال نظریۀ مری در مورد نکه س اراس ی بیه ر به "کار" با نمایندگا کهورمای ررب و چی بپاردامد خاور‬ ‫اوسادچ مد‪ .‬او بالفاصله به جای تلفو نموده و امر کرد تا برای ترتیب ضایافت "دیپلوماتهاای جاوا " پاول تخ ایص‬ ‫‪24‬‬ ‫گااردد و پیهاانهاد کاارد تااا باارای اشا راک در ضاایافت ام دیپلوماتهااای "پاااک" و خبرن ااارا ژانا خباار رسااان "تاااس"‬ ‫دعوه ب مل بیاید‪ .‬سپ تو گوئ میخواست ام درد سرما و م روفیت مای بیهاوده خاود را ماد سااخ هم باه س اراسا ی‬ ‫م ارانه توصایه نمااود تاا در مودتااری فرصات باا اجن ا باه نااا "کای " کااه چنادی قبال اسا خدا گردیاده بااود و میا قیماً بااا‬ ‫مخالفی رژی و ضد انقالبیو که در اردوی افیانی ا ف الیت م کردند ارتباب داشت مالقاه نماید‪.‬‬ ‫ای مدایت مر "دف ر" نهایت بواا باودم میارا در شاروع مااه گیات در کنادک ‪ ۲۶‬پراشاوت و رناد ‪ ۴۴۴‬کومانادو کاه در‬ ‫باالح ار می قر بودند قیا مای بوقوع پیوس ه بود‪ .‬در ن یوۀ اقداماه شدید و قاط انۀ که ام طرف شاخص لاوی درسا ی‬ ‫ی قوب عمل شدند قیا مای مذکور سرکوب گردیدند‪ .‬عملیاه ماذکور باا اناداخت ماای ماوج ساا و تلفااه انیاان مماراه‬ ‫بود‪.‬‬ ‫ای‬ ‫ای قیا ما تأثیر شدید و ح شاک کننده ای را باالی دیپلوماه ما و کارمندا سفاره شورویم مهاوری و م خ‬ ‫که در پای خت افیانی ا کار م کردندم بوا گذاشت‪ .‬حماله قبل ضد انقالبیو عموماً در نقااب دور دساتم نیاوی کاوه‬ ‫ما جا م داش ندم در حالیکه تپۀ باالح اار در ساه کیلاوم ری سافاره شاوروی قارار داشات‪ .‬در قهالۀ نظاام باالح اار‬ ‫نظامیا عادی خدمت نم کردندم بلکه نوا کیان خادمت عیاکری را پایش ما بردناد کاه تربیاه و ماومر خاای دیاده‬ ‫بودند و اس د اد که را داش ندم نها در ظرف چند دقیقه م توانیا ند تماا کیاانیکه را کاه در سافاره یاا در مار مرکا‬ ‫دی ری که در شوروی ما قرار داش ند با برچه ما بدرندم بدو نکه م وصل به یک فیر شوند‪.‬‬ ‫ب اااریخ ‪ ۲۲‬گیاات اوسااادچ م س اراس ا ی را ن ا د خااود احوااار کاارد‪ .‬نخیاات باارای نکااه فو اای مناسااب را باارای ادامااۀ‬ ‫صااحبت ایواااد نمااوده باشاادم ام تل اارا "مرک ا " کااه در ام ف الیاات مااای س اراس ا ی بخاااطر اس ا خدا اجناات "کاای " کااه‬ ‫م لومااه کااف در مااورد ف الیات مااای عناصار مخاارب و ضاد "انقااالب" در اردوی افیانیا ا دارد یاااد ور شادهم ام ایا‬ ‫پیاارومی س اراس ا ی بااا کلماااه بلنااد یاااد وری کاارد‪ .‬سااپ در حالیکااه تبی ا اح رامانااه ای در چهااره داشاات ام صااحت و‬ ‫سالمت س اراس ی جویا شده پرسید که او اکنو م روف کدا کارما است و با کدا یک ام اجنت مای که در ارتباب با‬ ‫او قارار دارنااد در روممااای ن دیاک ما خوامااد مالقااه کنااد‪ .‬س اراسا ی ام ساؤال مااای ماار "دف ار" درک کاارد کااه او‬ ‫م درجاً به موضوع اصل که باید خیل مه باشد ن دیک م شود‪.‬‬ ‫سرانوا اوسادچ به ت ارفاه خاتمه داده گفت که دیروم در محفل جه روم اس قالل افیانیا ا م نا د یکا ام دیپلومااه‬ ‫مای "پاک" سفاره شورویم ومیر مخابراه افیانی ا سید محمد گالب وی مده خاطر نهاا سااخ ه باود کاه ما خواماد‬ ‫بطاور محرماناه باا سافیر شاوروی مالقااه نمایاد‪ .‬او ممچناا خاوامش کارده تاا در باارر تقاضاای وی رفقاای شاوروی باه‬ ‫میچ وره به میب یک ام افیانها خبر ندمند‪ .‬سفیر پومانوف پ ام گام یاف ام پیهنهاد گالب وی ب وره قط ام‬ ‫مالقاه با وی ام ناع ورمید‪ .‬باید گفت که پومانوف در ای ممینه حا باه جاناب باود‪ .‬بارای سافیر و نماینادر دیپلوماتیاک‬ ‫اتحاد شوروی م لحت نییت تا روابن صمیمانۀ خود را با تره ک و امی برم ب ند و با افراد سوم بادو مواوم نهاا‬ ‫مالقاه محرمانه نماید‪ .‬اماا سافیر رویهمرف اه ایواناوف و اوساادچ را نا د خاود دعاوه نماوده و موضاوع را باا نهاا در‬ ‫میا گذاشت‪ .‬مأموری "کهف خارج " ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب اتحاد شوروی فوراً به دلیال اح ماال خاوامش گالبا وی پا بردناد‪:‬‬ ‫او میخواسات خباار اف اارا را در میاا رمبااری خلقا مااا باه رمبااری اتحاااد شاوروی برساااند‪ .‬ایوانااوف و اوسااادچ درک‬ ‫‪24‬عفی ش گننعکانبدع" پمیانقهن عپنک"ع بتعنفهن عخطنبعا ک عکتعبتعوهکتعچن عوساخهنسوق عویسو عائبیطعفم عبی ف ‪.‬ع‬


‫نمودند که امکا مذکور ممینۀ نرا میاعد م سامد تا نها باالخره باا تف ایاله اوضااع کاه در حاال شاکل گارف‬ ‫پ ببرند‪.‬‬

‫باود‬

‫س اراس ی حدس م مد که "دف ر" باه او وظیفاه خواماد داد تاا باا ومیار ماذکور (گالبا وی) مالقااه نمایاد‪ .‬س اراسا ی باا‬ ‫خود بدو احیاس تأساف فکار کارد‪" :‬ف الیات ماای اسا خبارات مارا علیاه امریکاای ماا و چیناای ماا ب بارد‪ ".‬حدسایاه‬ ‫س اراس ی دقی بودند‪ .‬مر "دف ر" او را مخاطب قرار داده گفت‪:‬‬ ‫"والیاریم تاو بایااد مرچاه مودتاار باا گالبا وی مالقااه نمااائ ‪ .‬ایا اساات شامارر تلفااو او‪ ".‬اوساادچ ورقا را باا شاامارر‬ ‫م هکل ام پنج عدد روی می گذاش ه ادامه داد‪ " :‬امروم ناوقت مای شا به او منگ ب م مر قدر ناوق رم به رم الب ه نه‬ ‫شب من ا ‪ .‬به ر م بود اگر موف شوی و با او وعدر مالقاه را برای فردا بدست بیاوری‪".‬‬ ‫س اراس ی در عک ال مل‪" :‬رفی اوسادچ م م طوری عمل خوام کرد کاه مادایت شاما باشادم ولا در عای حاال ما‬ ‫احیاس ب جرئ م کن م گالب موی یک ومیر است ! در حالیکه م ک اس ؟ صرف سکرتر سو سفاره‪".‬‬ ‫اوسااادچ در جااواب گفاات‪ " :‬ممینطااور به اار اساات‪ .‬فاارض کناای اگاار بااا او ساافیر یااا ایوانااوف و یااا ح ا ما کااه می هااار‬ ‫سفاره اس مالقاه نمائی م ای مالقات خوامد بود در سط قابل توجه دیپلوماتیک و نرا م توانند کوشه بارای پایش‬ ‫برد مذاکراه در عقب رمبری افیانی ا تلق نمایند‪ .‬مالقاه جوان مثل تو با ویم که سکرتر سو سفاره است حالت‬ ‫کامالً فر م کند‪ .‬در صوره برمال شد ای مالقاهم نرا م توا یک عمل ریر میؤوالنۀ ام طرف تو یاا گالبا وی‬ ‫نامیده و نرا سوء تفامم ب ارمر خواند‪".‬‬ ‫اوسادچ حیب عاده با کف دس ش سر تاس خود را لم نمودهم ام قیافه ار چنی بر م ماد تاو گاوئ بخااطر اظهاار‬ ‫کدا موضوع مهم احیاس شک و تردید میکند‪:‬‬ ‫" میدان م ما م ایق نییا ی کاه گالبا وی در ماورد مالقااه اح ماال ار باا ماا اشاخای ساوم را نیا در جریاا ن ذاشا ه‬ ‫ال مویادا اسات‪ .‬باا فرسا اد تاو باه ایا مالقااه ماا‬ ‫باشد‪ .‬بناابری اح ماال "باه خطاا رفا " در ن یواۀ چنای مالقااه ماا کاام ً‬ ‫میخوامی امکا بروم جنوال سیاس را به ساط حاداقل برساانی ‪ .‬بلا م ایا واق یات دارد کاه در میاسلۀ ماذکور خطار‬ ‫بیه ر م وجه تو است‪ .‬در صوره برپا شد جنوال رمبری افیانی ا تما مالم ا را بادور تاو خواماد اناداخت‪ .‬خاوب‬ ‫چاره چییت؟ کی باید اینکار را انوا دمد"‪ .‬اوسادچ در حالیکه با چهرر مالمت به کارمند اوپراسایون خاود ما دیاد‬ ‫اف ود‪" :‬تو به گالب وی در مورد وظیفۀ اصل اه در سفاره چی ی ن و‪ .‬فقن خاطر نهاا بیاام کاه تاو مادایت رمباری‬ ‫خود را اجرا م کن م اینکه رمبری تو ک است ب اذار خاودر حادس ب ناد‪ .‬حای صاحبت ام او ساؤال ماای کاه مرباوب‬ ‫خود را ابرام مدارم و میچ ونه ضمان به او نده‪ .‬فقن یک چی‬ ‫موضوع نیی ند ام وی مطره نیامم نظریاه شخ‬ ‫را دقیقًا وعده بده که تما چی مائیکه او خبر م دمد باه عاال تاری ساط رمباری شاوروی رساانده ما شاود‪ .‬موضاوع‬ ‫ایا مالقااه را باا مایچک جا ما و ایواناوف شااریک نیاام‪ .‬میاائل اوپراسایون ساامماندم تمااس ماذکور را خااوده‬ ‫تنظی ک م با توربۀ که تو در کابل داری ای برایت دشوار نییت‪ .‬به ر خوامد بود اگر ب وان ومیر را م قاعد بیاامی تاا‬ ‫او نا د تاو بخاناه بیایاد‪ .‬کوشاش کا ماورد پیاند او قارار ب یااریم حای گف او باا وی مها جلاوه کنا م ولا در عای حااال‬ ‫صمیم و شاد بار‪ .‬مورد اع ماد او قرار ب یر‪ .‬راس او چهار سال ام تو کوچک ر است‪ .‬اگر تما چی ما مؤفقانه پایش‬ ‫بروندم ممرایش موافقه ک که تماس مای محر در ینده به اب کار ما صاوره خوامناد گرفات‪ .‬والیارهم ما مطمای اسا‬ ‫که تو ام ممه کارما موف بدر خوام مد‪".‬‬ ‫اوسادچ پ ام نکه صحبت مای خود را به پایا رسااند د ر حالیکاه احیااس سابک ما کارد باه طارف المااری کاه در‬ ‫ج به مای قاموس ما و دایر ال م ارف ما به نظر م خوردند رفت‪ .‬ام بار شیهه ای پورتااتیف بوتال باام شادر کُنیااک‬ ‫ناب فرانیوی و کاسۀ کوچک را که در جلیومهم اش و کهمش بود برداشت‪.‬‬ ‫س اراس ی سؤال را که در ذمنش دور م مد و به نظر او کامالً بوا م نمود ام اوسادچ مطره ساخت‪:‬‬ ‫"به نظر شمام گالب وی چرا م خوامد با ما تماس ریر رسم ب یرد؟"‬ ‫اوسااادچ ‪ " :‬م ا در اینباااره حدساایاه خااود را دار م ول ا بااه تااو در مااورد نهااا نم ا گااوی م ام م ا مرده نهااوی‪ .‬اصاال‬ ‫موضوع است که م نم خوام م دیدار تو و ومیر را ام قبل ت یی کرده باش و پیش ام مالقاه تو با گالب وی‬ ‫چی ی ب وی ‪ .‬به نظر م ط ای مالقاه صرف کلمات را که شاما باه یکادی ر ما گوئیاد ارمر نخوامناد داشاتم بلکاه‬ ‫عک ال مل صادقانۀ مریک شما در بارر چی مای که در مالقاه به مبا ورده خوامند شد مه خوامند بود‪ .‬کوشش ک‬ ‫م اج ومیار را درک کنا م باه میوانااه درونا وی پا بباری‪ .‬و اکناو بیاا والیاره تاا باه اصاطاله "یاک چهال قطاره را‬ ‫بخاطر پیرومی اقدا ب امید خود سر بکهای ‪ ".‬بایاد ب اوی کاه کُنیااک خاوب رناگ صاوره را بهباودی میبخهادم جریاا‬ ‫خو و مو را رون بخهیده و عمر را طوالن مییامد‪".‬‬ ‫نهااا جااا مااای خااود را ساار کهاایدندم ام کهاامش و جلیااومه خوردنااد‪ .‬س اراسا ی ام نوشااید قهااوه خااود داری نمااودهم در‬ ‫حالیکه میرفت تا دف ر را ترک ب وید که در عقب خود کلماه اندوم ی اوسادچ را شنید‪:‬‬ ‫" میدان م ب واً م فکر م کن که ما رییمان را که کی دی ری صابو مده است به گرد میاندامی ‪".‬‬ ‫س اراس ی در جواب گفت‪" :‬تهکرم شما با ای گف ه مای ا مرا بییار "خور" ساخ ید‪".‬‬ ‫*****************‬


‫جنرال ماپالتی ام قیا مای که به ضد حاکمیت جدید در والیاه مخ لف افیانی ا بوقوع م پوس ند بییار رنج م باردم‬ ‫مخ وصاً او سخت ناراحت م شاد کاه قیاا ماا در قط ااه اردوی افیانیا ا رخ ما دادناد‪ .‬جنارال ماذکور ساخت پابناد‬ ‫مواض ایدیالوژیک بودم تا سرحد تقدس به درست باود مارکیای ‪ -‬لینینیا و قاوه میلاوب ناپاذیر تساوری کمونییا‬ ‫اع قاد داشتم بنابری میب درک کرده نما توانیات کاه چارا "انقاالب" در ایا کهاور باا اینقادر موانا مواجاه ما گاردد‪.‬‬ ‫ماپالتی با خود م اندیهید‪ " :‬رژی "ضد مردم " داوود سارن و گردیاد‪ .‬باه مارد عاادی وعادر مادی داده شاده اسات‪.‬‬ ‫منا باالخره م توانناد چاادری ماای خها قارو اوساطای را ام خاود دور نمایناد‪ .‬دمااقی ممای بدسات ورده و ام‬ ‫مطاب میل خود بهره ب رداری خوامند کردم مماه اطفاال باا ساواد ما شاوندم کهاور ام عقاب مانادگ فساودال میا قیمًا باه‬ ‫سوسیالی گاا بار میاداردم ی نا کهاور باه طارف اعماار عاادل تاری جام اه در سراسار دنیاا و فاقاد اسا بداد در حرکات‬ ‫است‪ .‬الب ه واض است که در راه رسید به ای رما دشواری مای میاادی را بایاد عباور کاردم دشامنا میاادی را بایاد‬ ‫میلوب ساخت مخ وصاً کیان را که مناف مخالف طبقات داش ه و اصالحاه انقالب به نف شاا نییاتم مانناد فساودال‬ ‫مام ممیندارا م روحانیو مرتو و سرمایه دارا ب ر و م وسن‪".‬‬ ‫مهاور به اس دالل و قناعت داد به خود ادامه میداد‪ " :‬بل م ممینطور است‪ . . .‬انقاالب ممچناا دشامنا فراوانا خاارج‬ ‫ام سارحداه افیانیا ا داردم مماای دشاامنا گااروپ ماای اخااوان را میاال ساااخ ه بااه داخال افیانیا ا ما فرسا ند‪ ".‬امااا‬ ‫چی ی را که ای جنرال شوروی یه میب صوره نم توانیت درک کند و ام خود بارما در ای باره م پرسایدم باود‬ ‫که‪ " :‬چرا عیاکری که ام میا توده مای عاادی مارد برخاسا ه انادم گاام در اینواا و مماان ما در نواا علیاه حاکمیات‬ ‫انقالب دست به قیا م مدند؟ چرا ای شورشهای ک لوی در مراهم جالل باد و ممچناا در کُنار بوقاوع ما پیوسا ند؟"‬ ‫برای جنرال جالب ر بود که کمی ه مای والی ح ب م ف الی ح ب را نه فساودال ماا و ناه ما جناراال نظاا گذشا ه ام‬ ‫بی م بردندم و م مای را که چادری ما را ام خود دور م کردند نی نه اینها سن یار م کردنادم بلکاه ایا باامم م‬ ‫ممی مرد عادیم دماقی م دکاندارا و سرباما ‪ . . .‬بودندم ی ن ای ما درست کیان بودناد کاه بخااطر شاا "انقاالب"‬ ‫شده بود‪.‬‬ ‫چرا اینطور م شد؟‬ ‫کیانیکه که در اطراف جنرال ماپالتی قرار داش ند‪ :‬مهاوری شوروی و اعواای حا ب دیموکراتیاک خلا م دسا ه ماای‬ ‫ضد انقالب را "باندما" و قیا کنندگا را "بانادیت ماا" ما نامیدناد‪ .‬ماپالتای باا خاود باا تأکیاد ما گفات‪" :‬پا نهاائ کاه‬ ‫علیه مادی و ترق اس ندم کهور خود را موددًا به تااریک ما کهاانند چ وناه بایاد نامیاده شاوند؟" و خاود جاواب میاداد‪:‬‬ ‫"بل م "باندیت" ما باید نامیده شوند‪".‬‬ ‫برخاورد کاه او را باه شاده تکاا داد و واداشات‬ ‫اما باریم من ا میافره به شر افیانی ا جنرال ماپالتی با شخ‬ ‫تا سخت بفکر فرو برود‪ .‬ای شخص ج ی عادی ای بود ام گارنی و قط اۀ اسامار کاه باه حیاث میاؤول اماور سیاسا‬ ‫پیهنهاد گردیده بود‪ .‬ج ی مذکور ام طرف قومانادا لاوای پیااده عبادالروف توصایه شاده باود‪ .‬عبادالروف در عای حاال‬ ‫خاطر نهاا سااخ ه باود کاه‪" :‬ج ای مناوم ریار ح با باودهم ولا او بیایار مطال اه ما کنادم انیاا باا ساواد و صااد‬ ‫است‪ ".‬ناگف ه نماند که خود قوماندا لوا نی ریر ح ب بودم ولا طوریکاه باه ماپالتای در کابال اطمیناا داده بودنادم ام‬ ‫" دیر مما به ح ب عالقمندی داش ه و محک در مواض مطمس قرار دارد‪".‬‬ ‫ماپالتی با در نظر داشت وض یت مذکور با خود فکر کرد‪" :‬خوبم وق یکه حالت چنی است پ صحبت ما باا کارمناد‬ ‫یناادر سیاس ا نی ا صاارف شااکل فورمالی ااۀ خوامااد داشاات‪ ".‬امااا گف ااوی ماپالتاای بااا ج ای ام سااؤال مااا و جااواب مااای‬ ‫م ماول در باارر بیاوگراف م با ودی رناگ ریار م رقباۀ بخاود گرفات‪ .‬پا ام نکاه جنارال ام ما صاحبت خاود در باارر‬ ‫ت داد "باندمای" تثبیات شاده در والیات کُنار پرسایدم ج ای کاه پایش ام ایا میا قیمًا باه چهاما مهااور ما دیادم اکناو‬ ‫سرر را پائی انداخت و بفکر فرو رفت‪.‬‬ ‫ماپالتی کوشش کرد به ج ی جرئت بدمدم گفت‪" :‬شما حد اقل ت داد تقریب "باند ما" را ب وئیاد و ام سارکردگا دسا ه‬ ‫نا ببرید‪".‬‬ ‫مای اساس‬ ‫ج ی سر انوا با لح بطا لاب باه ساخ گهاود‪" :‬ماا در اینواا میچ وناه "باناد" و "بانادیت" ناداری ‪ .‬بلا م اماا دمد و‬ ‫رم داری م نها قبالً م بودندم اما با نها ما نم جن ی م برای ای کار ما پولی داری ‪".‬‬ ‫ماپالتی فکر کارد کاه م ارج ساؤال او را دقیا ترجماه ننماوده و یاا ما جاواب را رلان برگرداناده اسات و باا ناخهانودی‬ ‫بطرف م رج نظر اناداخت‪ .‬اماا بریادمن کاه فاارغ ال ح ایل انیا ی وه نظاام مباا ماای خاارج باودم دسات ماایش را‬ ‫تکا داده بدین رتیب فهماند که تما سخنا دقی ترجمه شده اند‪.‬‬ ‫ماپالتی کوشش کرد سؤالش را واض تر مطره بیامد‪ " :‬مادف ما دسا ه ماای میال ضاد انقاالب اساتم نهائیکاه علیاه‬ ‫حاکمیت قانون م جن ند‪".‬‬ ‫چهرر ج ای بیاان ر مباارمه ایکاه در درو او جریاا داشات باود‪ .‬دیاده ما شاد کاه او تردیاد دارد تاا باه ایا "شاوروی"‬ ‫راست ب وید و به جواب مای که ان ظار دارد اک فا کند‪ .‬ج ای در حالیکاه باا ناا رام فی اۀ کااله عیاکری خاود را فهاار‬ ‫م داد و به پهلوی مهاور م ن رییت گفت‪:‬‬ ‫" شنیده ا که ت داد نها در والیت به اضافه ام پنوه ار نفر م رسد‪".‬‬ ‫ماپالتی حمای رانه گفت‪" :‬م فکر م کن شما با ای عدد مبالیه م کنید‪ .‬ای م لوماه را ام کوا بدست ورده اید؟"‬


‫ج ی که م لو م شد ت می گرف ه بود ُرک و راست باشدم گفت‪" :‬مأموری امنیت خبر دادند‪ .‬ولا ما فکار ما کان‬ ‫که ت داد نها ام ای م بیه ر است و طوریکه شما خود م فهمید تما نها را به میچ وره "باندیت" گف ه نم تاوانی ‪.‬‬ ‫پنوه ار به اصطاله "باندیت" برای والیت کوچک ما بییار میاد است‪".‬‬ ‫ماپالتی تو گوئ بیخود شده بود‪ .‬تا کنو میچک م نه در کابل و نه در والیات که او سفر م کارد مامیات جنای کاراناه‬ ‫و خ مانۀ "ضد انقالبیو " را مورد شک و تردید قرار نم داد‪ .‬تا د ممیهه وق ام قیا کنندگا سخ به میا ما‬ ‫مد مخاطبی او ام نها با ان جار یاد م کردند و در مورد شا ام ناا میباا تاری و خها تاری کلمااه و صافاه اسا فاده‬ ‫م کردند‪ .‬ام "درنده خوی " نها یاد م کردناد و ما گف ناد کاه نهاا وجادا ماای شاا را باه باادارا خاارج فروخ اه‬ ‫‪25‬‬ ‫اند‪.‬‬ ‫ماپالتی در حالیکه کوشش م کرد خونیردی خود را حف نماید مودداً پرسید‪" :‬اگر نها دشم نییا ندم پا کا اسا ند؟‬ ‫خر نها علیه "انقالب" ثور برخاس ه اندم "انقالب " که به افیانی ا مادی و به اتباع کهور شما امیاد منادگ به ار را باه‬ ‫ارمیا ورده است‪".‬‬ ‫ج ای در حالیکااه م ا خواساات ن اکاات را رعایاات کنااد عولااه نمااوده جااواب داد‪" :‬م ا کاادا مخااالف ب اا مادی ناادار م و‬ ‫بییاری ام پال مای حاکمیت جدید مورد پیند م اس ند‪ .‬بطور مثال پال مای که در رابطه به کهید کهاور ام قارو‬ ‫اوسط م ام فقر و عقب مان قرار دارند‪ .‬ای کار باید ح ماً صوره ب یرد‪ .‬اح ماالً طُر و شیوه مای که حاکمیت جدیاد‬ ‫برای تطبی ای پالنها بکار م اندامد مورد پیند بییاری ما نییت‪".‬‬ ‫ماپالتی اینبار سخ را بطرف میسله ایکه برای او مطمس تر بود برده پرسید‪" :‬شما با تسوری طبقات شنا اس ید؟"‬ ‫ج ر ‪" :‬در کل‪".‬‬ ‫ماپالتی ‪ " :‬پ در این وره م به شما عرض کن که در شراین کنون در افیانی ا جنگ واق ا میاا اسا بدادگرا و‬ ‫‪26‬‬ ‫اسا بداد شااوندگا م میااا فسااودال مااا و دماااقی م بااورژوامی و کااارگرا جریااا دارد ‪ .‬مبااارمر طبقااات پروسااه ای اساات‬ ‫بالوقفه که میچ اه م وقف نم شود و تا ممان تداو خوامد یافات کاه بی ادال اج مااع وجاود داشا ه باشادم تاا ممانیکاه‬ ‫یک داد مرد در اثر محماه دی را مندگ کنند‪ .‬در کهور ما در اتحاد شوروی اینطور نییت میرا ماا توانیا ی جام اۀ‬ ‫عادل را با امکاناه میاوی اعمار نمائی ‪ .‬در کهور ما ممیندارا و کپی الییت ما وجاود ندارنادم بناابری اسا ثمار فارد ام‬ ‫فرد نییتم ممه مرد برای دولت کار م کنند و دولت به نها میاویانه م د م پردامد‪".‬‬ ‫ج ی در عک ال مل گفت‪ " :‬م در کهور شما نبوده ا م اما در مورد بییار مطال ه دار و ام دوسا ا خاود کاه در‬ ‫نوا تح یل کرده اند نظریات خوب در بارر کهور شما شنیده ا م باور کنید م به شوروی میاد اح را دار ‪".‬‬ ‫ماپالتی ‪" :‬خوبم به مر حالم اما اجامه بدمید که م سخنا خود را به اتما برسان ‪ .‬در اینوا در افیانی ا ماا اکناو باه‬ ‫دلیال انقالبا کااه رخ داده شااامد تهاادید مبااارمر طبقااات اسا ی ‪ .‬و وظیفااۀ قااوای میاال م ی نا شااما در اساات تااا ام دساات‬ ‫وردمای "انقالب" دفاع نموده و دشمنا نرا سرکوب نمائید‪".‬‬ ‫ال جرئات‬ ‫پ ام نکه ای افیا په و تباار درک کارد کاه جنارال شاوروی ق اد نادارد او را جابواا تیار باارا کنادم کاام ً‬ ‫گرف ه بدو عوله خاطر نها ساخت‪:‬‬ ‫"بدبخ انه بییاری ام نهای را که شما "باندیت" م نامید م شخ اً م شناس م و نها کدا فساودال و کپی الییات نییا ند‪.‬‬ ‫با ب و ام نها م یکوا مک ب رف ه ا م کی م ممیایۀ م بوده‪ . . .‬مرد عادی اس ند‪ .‬برخا ام نهاا را ما تاوا‬ ‫به طبقۀ "تحت اس بداد" منیوب کرد‪ .‬باور کنید که نها نی وط خود را بییار دوسات دارناد و خاوب نارا ما خوامناد‪.‬‬ ‫شما م دانید که "مرد ام راه مای مخ لف به بههت م روند"م و اینها راه دی ر را ان خاب کردند‪".‬‬ ‫ماپالتی با روب فریاد کهید‪" :‬بییار یک راه خوب است ! ای راه ساراپا مملاو ام خاو اساتم اینهاا درنادگا اسا ندم ناه‬ ‫انیا !"‬ ‫ج ی ‪" :‬اما رفی جنرالم ما ما خاوام ام شاما ساؤال کان ‪ :‬اینهماه باه مباارمر طبقاات چا ارتبااط دارد؟ شااید به ار‬ ‫باشد ام یک جنگ داخل حرف م ده شودم وق یکه یک بخش جام ه علیه بخش دی ری ام جام ه م جن اد؟ شااید باه ماا‬ ‫و شما به ر باشد تا بدانی که چه چی ی نها را ام م جدا م سامدم و دشم یکدی ر م سامد؟ نچاه کاه باه با رحما‬ ‫ارتباب م گیرد باید ب وی در ای قیمت مر دو جانب ام یکدی ر کم ندارند‪ .‬م ای را م دان ‪"...‬‬ ‫مهاور شوروی با خود فکر کارد‪ " :‬بلا م ایا ج ای واق ااً ما یاک د عاادی نییات‪ .‬واضا اسات کاه ام او یاک ف اال‬ ‫امور سیاس سااخ ه نما شاودم ام نقطاۀ نظار ایادیالوژیک او اساساًا باه اینکاار مااده نییات‪ ".‬حای صاحبتم در یکا ام‬ ‫لحظاه جنرال سخت دلش خواست گوش تلفو را برداش ه و به افیر امنیت منگ ب ند و ب ذارد تا با ایا ج ای طاور‬ ‫دی ر "حرف" ب نند‪ .‬الب ه افیر امنیت میاد حرف نخوامد مدم او فوراً او را ن د دیاوار بارده و تیرباارا میکارد و خا ‪.‬‬ ‫اما ماپالتی خود را گرف ه به یاد ورد که او خود ج ی را به صحبت ب رل و رش دعوه نمودهم تحریکش کردم بناءً‬ ‫اکنو وظیفۀ خود م دانیت تا با ج ی "کار" کند و او را ام "خطامایش" برماندم م قد بیامد کاه حا بواناب نییات‬ ‫و کمک کند تا به "اش باماتش" پ ببرد‪.‬‬ ‫‪25‬عسوس عگفاتعوفه ع‪:‬ع"کهیسعخهی دعب هن ع هئونع"‪.‬ع وع هن عحه بع میکئوق هکعخمهقعال هن عک ه گننعسوعفئوخاهتعوه عا نا فه عوعو هنعحهئ عسوعبهتع هکعج هئولعخهنسج عا فا ه ع‪.‬عبهتعفظهئ عو هنعسوع‬ ‫ا ی عنخئ نعفبط عب عا طب عوعوالنح ‪.‬ع‬

‫‪26‬عوالا عحئ عچن عو نعج ئولدع"ااخصصعوایسعس نس "عسوعا خیوفمعچ وسعبن سعبتعسئفیو عوفغنفشاننعوعائ عننعوفشیسعا خیس ‪.‬عایمی عف ش عکتع‬ ‫و نعج ئولعوایسعس نس عت یفتعبتعو نعابن عقبئسع نفاتعبی ‪.‬ع ووعحا عنگنچ عح والأعوزعق س خعک یسعانعوعا نسهنتعحکمفئانع سعننعسوعف وو عووعبتعزبننع‬ ‫چن عانعبم عفهی دعووعفم وفش عکتع سعوفغنفشاننعت عبتعفن عسئان تع وس عوعطهب عکنسگئع سعنف اننعوبیچعوجی عف وس ! ع‬


‫ماپالتی ‪" :‬خوبم چو شما ام "مبارمر طبقات خور تا نم یدم پ بیائید به مبارمر ایدیالوژیک ب اوئی ‪ .‬امیادوار‬ ‫اس شما مواف باشید که چنی یک مبارمر وجود دارد؟ ایدیالوژی م رق را یاک حا ب ملا و دیموکراتیاک مادف خاود‬ ‫قرار م دمد و ای ایدیالوژی جواب وی خواسا ه ماای تاوده ماای وسای مارد اسات؛ در عای حاال ایادیالوژی ارتوااع م‬ ‫نظریاه کیان است که عقاید راس را دارند‪ .‬بل م م مواف اس کاه بخاش م ینا ام مارد فریاب تبلییااه دشامنانه را‬ ‫خوردناد و باه عقاب ارتواااع رف ناد‪ .‬در کهاور مااا نیا وضا یت مهاابه پا ام انقاالب اک اوبر جااا داشاتم ممانیکاه جناابش‬ ‫‪27‬‬ ‫"سفیدما" با اس فاده ام اروا و ت ویر ت داد میادی ام امال عادی را بطرف خود کهانید‪ .‬اما بلهویک ما با نه پیاروم‬ ‫شدندم ی ن نهائیکه ملب با ایدیالوژی م رق بودند‪".‬‬ ‫ج ی موافقت کنا ‪" :‬م دان م خوانده ا ‪ .‬م ر حاال سخنا مرا م بهنوید و کوشش کنید فراخ ر ام عقایاد م ماول خاود‬ ‫بن ریدم شما باید بدانید که واق یات بااالتر ام عقایاد اسات‪ .‬عقایادم ب وااً اشا باه میا ما باشاند‪ .‬افیانیا ا روسایه نییات‪.‬‬ ‫نباید به افیانی ا ام موایای خاود ن ااه کنیاد‪ .‬ح ا ماا کیاانیکه در ایا سارممی باه دنیاا ماده ایا ب واًا قاادر باه درک و‬ ‫بررس تما سیی پیچیدر مندگ خویش نم باشی ‪.‬‬ ‫در کهور ما اقوا مخ لف مییت دارند که روابن میا شا ط سده ما به شکل بخ وی و ب مم اا بافات یاف اه اسات‪.‬‬ ‫یا شما ای ممه را در نظر م گیرید؟ نخیرم نم گیرید ! شما صرف با یک مبا با ممۀ ماا حارف ما منیادم باا مباان‬ ‫که برای کم ر کی در کهور ما قابل درک استم با مبا ش ارمای ح ب ‪.‬‬ ‫مندگ ما نهایت پدرساالرانه است‪ .‬ما سخت پابند ر سو و عن نات اس ی که ام پدر کال ما به ما باه میاراف رسایده اناد‪.‬‬ ‫در حالیکه شما اینهمه را تاریک قرو اوسط اعال داش ه ایادم و بادین رتیب باه ریهاه ماا و اساسااه میا ماا ت ارض‬ ‫م نمائید‪ .‬شاید برای شما شاوروی ماا بیایاری چی ماا در کهاور ماا ریار قابال درک و ح ا وحها باه نطار برسادم اماا‬ ‫اجااامه بدمیااد کااه مااا خااود در ایا مااورد ت اامی ب یااری ‪ .‬افیااا مااا دوساات ندارنااد کااه بااه باورمااا و مقدساااه شااا مداخلااه‬ ‫صوره ب یرد‪.‬‬ ‫و باالخره اکنو ما چیا ی را باه مباا خاوام ورد کاه بارای شاما رالباًا قابال درک نخواماد باود‪ .‬شامام تیییات میا یدم‬ ‫خدای شما لینی است‪ .‬شما مرگونه دین را مرتو م پندارید‪ .‬م نما خاوام در ایا بااره باا شاما بحاث کان ‪ .‬اماا یاک‬ ‫چی را بخاطر داش ه باشید‪ :‬ممه اتباع کهور مام صرف نظر ام یک ت داد نهایت ناچی م بییار دیندار اسا ندم اح ارا باه‬ ‫اسال را ما یکوا با شیر مادر ما ماومی ‪ .‬ح ا بیایاری ام اعواای حا بم ما ایا را شخ ااً ما دانا م مخفیاناه نماام‬ ‫می ذارند‪ .‬اما ببینید که رفی تره ک چ ما گویاد؟ او تأکیاد ما کناد کاه ساه ساال ب اد میااجد ماا خاال ام نماام گاذارا‬ ‫خوامند بود‪ .‬این ونه ب اح یاط م و ب واً خ ومت شکار با دی حاکمیت را برای اکثریات افیاا ماا ریار قابال پاذیرر‬ ‫م سامد‪ .‬شاید کدا رام ب رگ را به شما برمال نیاخ ه باش اگر ب وی که شما شوروی ما و حاکمی کنون افیانیا ا‬ ‫را در کابل پهت سر کفار م نامند‪ .‬ای یک شروع خوب نییتم گا ب دی اعال جهاد در برابر مماۀ شاما خواماد باود‪.‬‬ ‫در برابر جهاد نه تره ک و نه م امی ایی ادگ کرده نم توانند‪".‬‬ ‫ماپالتاای رالب ااً بطااور اتوماتیااک ام دماانش برامااد‪" :‬ح ا اگاار اتحاااد شااوروی ماار چااه ف ااال ر بااه حاکمیاات جدیااد ساااله و‬ ‫توهی اه بدمد و مهاوری بیه ر بفرس د؟"‬ ‫ج ی با باورمندی گفت‪" :‬واض است ! ح اگر شما قوای خود را م داخال کنیاد‪ .‬میلاوب سااخ افیانهاا چیا ی اسات‬ ‫ریر ممک م نها را م شود ام بی برد‪". . .‬‬ ‫بحث می ه می ه رو به خاموش م نهاد‪ .‬مهاور درک م کرد که ادامۀ بحث دی ر مفهوم نداردم چو دالیل او در‬ ‫برابر اس دالل ج ی افیا ب وره قط بامنده بودند‪ .‬ماپالتی برای اولی بار با ت وب مهامده م کارد کاه یاک افیار‬ ‫افیا مر کلمه ایکه ام دم او به عنوا مهاور شوروی م برامد دی ر نرا مانند یک جادو نما پنداشاتم سارر را باا‬ ‫شور و ش ف به عالمت تأئید حی شنید حکایاه در مورد مبارمر طبقات تکا نما داد‪ .‬صارف نظار ام سا و ساال و‬ ‫رتبه نها میاویانه صحبت م کردند‪ .‬الب ه ج ی افیا قاط یات و اع قااد ماپالتای را باه درسات باود راه ان خااب شاده‬ ‫م ل ل نیاخت‪ .‬اما وجدا او دیر ممان پ ام صحبت مذکور ب قرار بود‪.‬‬ ‫ج ی افیا حی خداحافظ لح کامالً ریر رسم به خود اخ یار نمودهم تبیم کرد و با محووبیت گفت‪:‬‬ ‫" شمام رفی جنرال مرا ام اینکه سلیالۀ مراتاب را نقات نماود عفاو کنیاد‪ .‬ما ما بیان کاه شاما شاخص نهایات خاوب و‬ ‫صاد اس ید‪ .‬در خر م خوام به شما یک مهوره بدم ‪ .‬به میچک ام مموطناا ما اع مااد نکنیادم ح ا اگار نهاا باه‬ ‫تما مقدساه م سوگند یاد کنندم در میا ما حرف ما تقریباً میب م ن ندارند‪".‬‬ ‫ماپالتی دف اً به یاد ورد که ممی کلماه را به وی ومیر دفاعم قادر نی گف ه بود و ام خود ساؤال کارد‪" :‬راسا م ایا‬ ‫قادر کواست؟ در مندا است یا در روی ممی م پوسد؟"‬ ‫ج ی و جنرال با یکدی ر خداحافظ کردند‪.‬‬ ‫قومندا لوا شام اما حی نوشید چای ام ماپالتی پرسید‪" :‬ج ی را دیدیدم در بارر او چ نظر دارید؟"‬ ‫جنرال ام جواب طفره رف ه صرف خاطر نها ساخت‪" :‬براس م انیا با سوادی است‪".‬‬ ‫قوماندا لوا عبدالروف با بلند پروامیا مایدالوصاف گفات‪ " :‬باه شاما اطمیناا میادم کاه در لاوای ما مماه سارباما و‬ ‫افیرا ماده اند جا خود را در راه پیرومی انقالب فدا نمایند‪".‬‬

‫‪27‬عج ه عفظنا عس نس عکتعوزعف ئوچن عفنااجنفاعض عب ی کعچنعق ک أعگئ عبی ‪.‬عج ه عاذکیسعط عسنلعچن ع‪۱۷۱۱-۱۷۲۳‬ععم تعطئف وسونعل نع(بم ی کعچن)ع کتعبنعخی عب ئلع‬ ‫سئخعا ووا عوعخی عسوع"سئخعچن"عا نا ف دعاهنسزۀعاشمحنفتعسوعپ عا عبئ ‪.‬ع وع ن عج ه عاذکیسعخی عسوع"سف چن"ع ا عخیوف ف ‪.‬ع‬


‫پ ام برگهت به کابل به ماپالتی خبر دادند که تقریباًا بالف اله پا ام عاوده او در گاارنی و اسامار قیاا میالحانه‬ ‫رخ داد‪ .‬بیش ام صد سربام و افیر که به طرفداری ام حاکمیت ح ب ما ماورد ساوء ظا بودناد باه ق ال رسایدند‪ .‬تقریبااً‬ ‫تما لوای پیاده تیلی قیا کنندگا شده و م اقباً سائر قط اه فرقۀ نه پیاده کوم می قر در کُنر به نها پیوس ند‪.‬‬ ‫در رأس قیا قومندا لوا عبدالروف قرار داشت‪.‬‬ ‫سرنوشت ج ی به ماپالتی موهول باق ماند‪ .‬یا او با قیا کنندگا در کوه ما پیوست؟ به ق ل رساید؟ شااید فارار کارده‬ ‫‪28‬‬ ‫و در کهور ممیایه پاکی ا مخف شد؟ ممه چی ما امکا دارد‪.‬‬ ‫شام اما نروم که افیانها پ ام یک روم خودداری ام صرف رذام نوشید ب و خوش ما با کمال میره به افطار‬ ‫م پرداخ ندم س اراس ی یکوا با ممیر و دوس انش که اس ادا انی ی وه پولی خنیک کابل بودند به کباب ای در مرک‬ ‫شهر رف ند‪ .‬س اراس ی ام موق اس فاده نموده ط مدت که دوس انش م روف خورد کباب لذیذ افیان بودند که باالی‬ ‫رورر ان ور و ب نارنج م ریخ ندم ام کباب بر مده و ام تلفو سکه اندام که در مموواری قرار داشت به‬ ‫گالب وی منگ مد‪ .‬ام قوا گوش را خود ومیر برداشت‪ .‬ام اتاق که گالب وی حرف می د صدای شوخ اطفال که‬ ‫به خواب مادگ می رف ند و وام من که کوشش میکرد کودکا را را بیامد ب ور میرسید‪ .‬س اراس ی با اس فاده ام‬ ‫جماله ریر می قی به گالب وی ام صحب که او دیروم در محفل ب رگداشت ام اس قالل افیانی ا با یک ام‬ ‫دیپلوماتا شوروی داشت یاد وری کرد‪ .‬سپ بدو نکه خود را م رف نموده باشد به گالب وی پیهنهاد کرد تا فردا‬ ‫ساعت ‪ ۹:۰۲‬دقیق ۀ شا در پهلوی یک ام رس ورانها در مرک شهر کابل با ممدی ر ببینند‪ .‬گالب موی پرسید‪" :‬شما‬ ‫اس که شما با او دیروم صحبت کرده بودید‪.‬‬ ‫افیا اس ید؟" س اراس ی ‪" :‬نخیر‪ .‬م ام دوس ا ن دیک شخ‬ ‫" گالب وی‪" :‬م م ی ‪".‬‬ ‫س اراس ی روم ب د در ساعت موعود در حالیکه مثل یک م ل عادی مکاتب اب دائ افیانی ا م پ لو فرسودهم پیرام‬ ‫اتو ناشده ام تکۀ جین م بوه مای ارما قیمت و چملک به ت کرده بود به محل مالقاه مد‪ .‬ی انه چی یکه به ای نقش‬ ‫نمیخواند عینک مای قیمت بهای س اراس ی که شیهه مای مامیلیو دار داشت بود‪ .‬س اراس ی موتر "وال ای" فوالدی‬ ‫رنگ خود را در یک ام پ کوچه مای نچندا دور ام محل مالقاه پارک کرد و خود در سرک به قد مد پرداخ ه‬ ‫و طرف را که گالب وی باید اح ماالً ام سو م مد میر نظر گرفت‪ .‬تقریباً دو دقیقه ب د س اراس ی م وجه شد که در‬ ‫برابر رس ورانت موعود موتر "تویوتای‪ -‬کورونا" که رنگ ریر قابل تهخیص ول روش داشت م وقف گردیده و ام‬ ‫که بروه و ظامرر به ومیر مخابراه شبامت داشت بیرو مد‪ .‬بمورد نکه "تویوتای‪ -‬کورونا" محل را‬ ‫شخ‬ ‫ترک کرد س اراس ی با قد مای سری خود را ن دیک ای افیا رسانیده گفت‪:‬‬ ‫"اسال و علیک رفی گالب وی ! بیائید که به رس ورانت نروی م در نوا ممه مرد شما را میهناسند‪".‬‬ ‫ومیر در شروع دست و پاچه گردیده ول فوراً به موضوع پ برد‪.‬‬ ‫والیری پیهنهاد کرد‪" :‬بیائید بروی به من ل م و در نوا در مورد ممه میائل صحبت کنی ‪".‬‬ ‫در حرکاه گالب وی صرف نظر ام روشنائ ض یف چراغ مای روی سرک اندک ب اع مادی به نظر میرسیدم او‬ ‫دقیقاً منوم سراسیمه بود‪.‬‬ ‫گالب وی یکبار دی ر سؤال را که در تلفو نموده بود به مبا ورد‪" :‬شما افیا اس ید؟"‬ ‫س اراس ی با اندک ع بانیت جواب داد‪" :‬نخیرم نخیر م روس اس م روس‪ .‬م مأمور سفاره شوروی اس ‪ .‬نا م‬ ‫والیری است‪ .‬به تقیب م بیائیدم در موتر بنهینیدم ما و شما به من ل م میروی ‪".‬‬ ‫وق یکه گالب وی در موتر نهیتم س اراس ی چهار اطرافش را ام نظر گذراند تا مطمس شود که یا میر ت قیب قرار‬ ‫دارند یا خیر؟ سپ ام مهما خود پرسید که یا محافظی او به تهویش نخوامند اف ید؟ ومیر در حالیکه لبخند بر لب‬ ‫داشت گفت که او خود محاف خود است و اف ود‪ " :‬تفن چۀ مرا در رالف م بینید و ای م بروه مای افیان م م‬ ‫اینهمه کامالً کاف اس ند‪ .‬مرجا که م خوامید مرا ببرید‪ .‬برای م مه است تا شما در جریا چی ی که م برای ا‬ ‫خوام گفت باشید‪ .‬راه دی ری وجود ندارد‪".‬‬ ‫در خانۀ س اراس ی گالب وی کامالً م قد شد که او را به جای که میخواست ورده اند‪ .‬روی می پلوم سالتۀ ام ج ر‬ ‫مام م میوه و سب ی جاه افیان چیده شده بودند و در وسن اینهمه بوتل پر ام ودکای "س ولیچنایا" ایی اده بود‪ .‬مردو‬ ‫پیک را به مناسبت " شنائ " سر کهیدند‪ .‬س اراس ی به مهما خود توضی داد که سفیر شوروی بنابر موقف خود ام‬ ‫تماس مای ریر پروتوکول اج ناب م ورمد و میچ اه با میچکی محرمانه مالقاه نم کند‪ .‬به ممی دلیل است که‬ ‫به م وظیفه داده اند تا با شما صحبت بام داش ه و در مورد مر نچی ی که میخوامند با شما صحبت کن ‪ .‬مهما افیا‬ ‫ام س اراس ی نپرسید که او ام کدا ارگا نمایندگ میکند و وظیفۀ او در سفاره چ است‪ .‬او برای لحظه ای بفکر‬ ‫فرو رفتم طوری م ل و میهد که میخواست افکارر را جم نماید‪ .‬سپ در حالیکه چهمانش درخهش بخ وص‬ ‫داش ند با میوا و با سرعت شروع به سخ مد کرد‪:‬‬ ‫"رفی والیری ! "انقالب" ثور در خطر است‪ .‬در افیانی ا کودتای در حال اجرا شد است‪ .‬رفی تره ک مورد تهدید‬ ‫ام بی رف ف یک قرار دارد‪ .‬ای توطسه را امریکای ما توسن اجنت نهایت مورب و سابقه دار خودم ی ن حفی اهلل‬ ‫امی به راه انداخ ه اند‪ .‬امی شخص دسییه گر و خای به ملت افیانی ا و "انقالب" ثور استم در ای میچ ونه شک‬ ‫‪28‬عوگئعوزعسو عچ وسعوقفنلعوعوحامنلعو نعج ړنعوفغننعوک ینعو نعسطیسعسوعا خیوف ع هنعکشهع ع وزعخیوف ه گننعع ه عووعسوعا نسه عوعووعسوع سعجئ هننعخیوچ ه عگذووه دعبهئو عاهنعبهتعح هثع هکع‬ ‫فئزف ععن عوفغننعجن عخیوهخا عوع اشئتعب عپن ننعخیوچ عبی عقنعوحیول عوزعووع وواتعبنومعوعبتعع یونعوحائو عسئعقیظ مع سعبئوبئعووعفئو عنوس ‪.‬ع‬


‫وجود ندارد‪ .‬او ق د دارد تره ک را برطرف نموده و در کهور دیک اتوری خونبار خود را حکمفرما بیامد‪ .‬او‬ ‫میخوامد افیانی ا را به پای اه نظام امریکا در سرحداه جنوب شما مبدل بیامد‪ .‬برای دس رس به ای مدف امی‬ ‫م خوامد در کهور جنگ داخل را به راه بیاندامد و مرد را به ضد ح ب دیموکراتیک خل و سائر نیرومای م رق‬ ‫تحریک کند‪ .‬او م خوامد کمک مای برادرانۀ اتحاد شوروی را بد نا بیامدم به ممیای نیکم دوس و روابن‬ ‫سابقه دار ما و شما صدمه برساند‪ .‬روی ای ملحو با در نظر داشت نه تنها مناف مام بلکه مناف شما و ممه جنبش‬ ‫مای بی الملل کمونیی م اتحاد شوروی مکلف است بدو اتالف وقت فوراً قوای خود را وارد افیانی ا بیامدم حداقل‬ ‫یک یا دو فرقۀ کوماندو‪ .‬ای اقدا شوروی پال مای پلید امی را خنث خوامد ساختم میرا در این وره قوماندان‬ ‫‪29‬‬ ‫ن ده ام قط اه اردوی افیانی ا که ام امی حمایت میکنند جرئت نخوامد کرد ام ای خائ دفاع کنند‪ ".‬گالب موی‬ ‫در حالیکه به قل و ک ابچۀ یادداش که روی می بودند اشاره نموده به س اراس ی سپ بیه ر با لح یک ومیر تا یک‬ ‫دوست خاطر نها ساخت‪ " :‬شما بنویییدم بنوییید چی مای را که م به شما می وی ‪".‬‬ ‫ادعای وقوع عنقریب کودتا ام طرف امی که به شکل واض و قط ام طرف نه کدا تحلیل ر رسم یا ژورنالیی‬ ‫که ام ن دیکا تره ک بحیاب میرفت و ومیر کابینۀ‬ ‫که ام شای اه م مول اس فاده میکندم بلکه ام طرف شخ‬ ‫افیانی ا و "قهرما انقالب" که ت اویرر در صفحاه اول رومنامه مای افیانی ا دیده میهدندم برای لحظات‬ ‫س اراس ی را کامالً گیب ساخت‪ .‬او با خود فکر م کرد‪ " :‬یم رفی اوسادچ م چرا برای ن ف ید که ای "عارض"* با‬ ‫چ م لومات ن د ما میاید! شما بدو شک م دانی یدم یا حد اقل حدس م مدید که ای شخص حی مالقاه کدا‬ ‫میائل را مطره خوامد ساخت‪ .‬حاال م اینوا خود را احم احیاس نم کرد و دمن ام ت وب بام نم ماندم وقت م‬ ‫مادگ ب یر ‪ ".‬س اراس ی به مور مده ک ابچۀ یادداشت ار را برداش ه و چی ی را در مورد‬ ‫داش تا برای‬ ‫مح وای گف ه مای گالب وی نوشت‪ .‬مم ما باالی خود فهار ورد تا افکار خود را جم نموده و به گف و ادامه داد‪:‬‬ ‫"رفی گالب ویم شما در مورد میائل بییار مه صحبت م کنید‪ .‬این وناه اتهامااه باه درس یکا ام لیادرا دولات کاه‬ ‫شخص دو در ادارر کهور است طالب ثبوه مای عین م مف ل و عمل م باشند‪ .‬یا شما ثباوت بارای گف اه ماای خاود‬ ‫ورده م توانید؟"‬ ‫گالب وی گفت‪ " :‬م خبر دار که امی ممه رومه با افیرا م ددی مالقاه میکند و در میا نها کیان اس ند که م‬ ‫قبالً با نها یا یکوا خدمت کرده ا یا م ام جملۀ م صنف مای م بوده اند‪ .‬پ ام دیدارما با امی نها مخفیانه ن د م‬ ‫م یند و برای نچه امی به نها می وید بامگو میکنند‪ .‬امی کوشش میکند به نها بفهماند که تره ک دی ر پیر استم که‬ ‫او مریت استم عقل خود را ام دست داده و حوور ب دی او در رمبری کهور و ح ب به ضرر انقالب تما میهود‪.‬‬ ‫اما م با میؤولیت تما اعال میدار که تره ک کامالً سرحال و صح مند بوده و پُر ام قوه است‪ .‬او بییار کار م‬ ‫کند و با فراست تما امور دول و ح ب را پیش م برد‪ .‬او حاضر به میچ ونه عقب نهین در راه دس یاب به امداف‬ ‫"انقالب ما" نییت‪ .‬ادعای مخالفی تره ک مبن بر ب کفای او اصالً قابل پذیرر نییت‪ .‬او اکثراً با دیپلوماتا‬ ‫خارج و ژورنالییت ما م بیند و تا اکنو میچکدا نها در موجودیت ظرفیت و توانمندی وی شک و تردیدی ام خود‬ ‫نها نداده اند‪ .‬امی می قیماً ام افیرا تقاضا م کند تا ام تالر مای وی بخاطر برکناری تره ک ام مقا مای دول‬ ‫و ح ب حمایت کنندم و اگر تره ک نخوامد کرس مای مذکور را ب ذاردم در این وره امی م وصل به مور شده و‬ ‫او را دور خوامد ساخت‪ .‬امی به ب و ام مأموری و افیرا که بخوامند ام او طرفداری کنند پرداخت پول را وعده‬ ‫دادهم او حاضر است به نها پنواه م ار ح یک لک افیان بدمد‪ .‬او ممچنا به ای اشخای تفهی نموده که ب داً به‬ ‫مقا مای مه دول مقرر خوامند شد یا م ارتقاع قابل مالحظه در رتبه خوامند کرد‪".‬‬ ‫س اراس ی ‪ " :‬رفی گالب ویم شما م توانید گف ۀ اخیر خود را مف ل تر بیا دارید؟ برای رمبری م دلچیپ خوامد‬ ‫بود ام حقای م اعداد و جماله مهخص گام پیدا کند‪ .‬بطور مثال‪ :‬امی ک را بطور مهخصم چ وقتم در بدل‬ ‫کدا مبلر به حمایت ام خود تهوی میکرد؟ وعده مای که ا می داده به چ شکل ترتیب یاف ه اند؟ ک ما با امی داخل‬ ‫توطسه شده اندم اشخای مذکور در کدا ارگانها و در کدا مقامها ایفای وظیفه م نمایند؟ افیران را که امی عمالً در‬ ‫بدل پول خریداری نموده در کدا قط اه نظام خدمت م کنند؟ در صورتیکه امی بخوامد تره ک را با اس فاده ام‬ ‫مور ام قدره برکنار کند کدا قط اه نظام در ن یوۀ تحریک افیران که امی نها را خریداری نموده است به‬ ‫طرفداری ام امی برخوامند خواست؟ نها در این وره چ ونه اقدا خوامند کرد؟ ام میا اعوای شورای انقالب و‬ ‫اعوای ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا ک ماده است ام امی در مناقهه ار با تره ک حمایت کند؟"‬ ‫گالب وی به فکر فرو رفت‪ .‬او بطور ریر ارادی م ی را که م لو نبود ام کوا شده بود و ن دیک پلو فرود مد با‬ ‫پهت دس ش راند‪ .‬بر چهما سیاه او کمرنگ شد‪.‬‬ ‫گالب موی‪" :‬ف الً م م توان صرف قیماً اوضاع را به صوره کُل به شما بیا نمای ‪ .‬اما م لوماه مف ل را فکر‬ ‫م کن ب د ام دو روم در اخ یار تا قرار داده ب وان ‪".‬‬ ‫س اراس ی ورق را ام ک ابچۀ یادداشت کندهم نرا به ومیر ممراه با قلم پیهکش نموده گفت‪" :‬اگر محمت نهود‬ ‫سؤالهای که برای ما اممیت دارند یاداشت کنید‪".‬‬

‫‪29‬ع عا ی عکتعگیب و ع سعپهمی عبهئکعکنساأعوعسنمئعوفئو ع س عوولع"خمق"عوع"پئتم"ع وزعاهئ عچن عوبم عوعوسنس عبی عوف عکهتع سعاغهن ئتعوه عبهنعا هنفاععم هن عک هیسدعقه س خع‬ ‫وعوسزشعچن عننعقمن عقیشعچنعسوعبخئچع و ف عکتعالیو عوقحن عویسو عبهتعوفغنفشهاننعچجهی عبهئفه عقهنعبه ائق عوزع هکعطهئ عاله ستعوخصه عنفههنعوسهعاحکن عب نبه عوعوزعجنفه ع هئعزا ه ع‬ ‫ق ا نعووغنلعوفغنفشاننعقیسطعالیو عویسو عق ا نعگئ عبنو ‪.‬عع‬


‫س اراس ی یک بار دی ر پرسههای خود را تکرار نموده و مهما نها را در ور تقریباً به شکل ذیل درج کرد‪" :‬ک ؟‬ ‫چقدر؟ با کدا جماله؟ وعده ما؟ رتبه ما و مقا ما؟ شماره ما؟ شماره ما؟ اعوای شورای انقالب ؟ کمی ۀ مرک ی و‬ ‫دی را ؟"‬ ‫گالب وی در حالیکه ور را در ک ابچۀ یادداشت خود جابوا م ساخت گفت‪" :‬م م لوماه مورد عالقۀ شما را ب ودی‬ ‫فرام م سام ‪".‬‬ ‫س اراس ی ‪ " :‬شما م توانید م لوماه مذکور را ب وره تحریری به مبا دری ترتیب نمائید؟ م میخوام ای‬ ‫م لوماه شما را با تما تف یاله و ممه جانبه در اخ یار رمبری اتحاد شوروی قرار بدم ‪".‬‬ ‫گالب وی در حالیکه دیده میهد چی ی را در ذم ارمیاب میکند گفت‪" :‬م کوشش خوام کرد‪ .‬اما برای اینکار م‬ ‫موبور اس ام کیا دی ری م طالب کمک شو ‪".‬‬ ‫س اراس ی پرسید‪ " :‬اشخای مذکور قابل اع ماد اس ند؟ نها به امی یا به افراد دی ر ام تماس مای ما یاد وری نخوامند‬ ‫کرد؟"‬ ‫گالب وی‪" :‬به میب صوره‪ .‬نها اشخای نهایت قابل اع ماد اس ند‪ .‬به کی خبر نم دمند‪".‬‬ ‫س اراس ی ‪ " :‬نها ک اس ند؟"‬ ‫گالب وی در حالیکه نم خواست نا مای ممقطارانش را فار نماید مکرراً گفت‪ " :‬نها اشخای نهایت قابل اع ماد‬ ‫اس ند‪".‬‬ ‫س اراس ی ‪" :‬شما به نها چ ونه تفهی خوامید کرد که ق د دارید لییت مای را ترتیب نمائید؟"‬ ‫گالب وی‪" :‬ای کار ماست‪ .‬م به نها میب توضیح نخوام داد‪ .‬م باور دار که نها میب سؤال ام م نخوامند‬ ‫کرد‪".‬‬ ‫س اراس ی ‪ " :‬شما م توانید مواد م ذکره را پ فردا که روم عیدالفطر است در اخ یار م قرار بدمید؟"‬ ‫گالب وی‪ :‬بییار خوب‪ .‬ای عید رموا است و مرد با خوش افطار م کنندم یک ام به ری روممای شادمان برای‬ ‫افیانهای م دی است‪ .‬در ای روم برای مناسب خوامد بود تا با شما ببین ‪".‬‬ ‫س اراس ی ‪ " :‬شما با شکل مالقاه که امروم به راه اف اد مواف اس ید؟"‬ ‫گالب وی‪" :‬بل م خوب است‪".‬‬ ‫س اراس ی ‪ " :‬در این وره بیائید وعده ب ذرای که مالقاه ب دی ما روم شنبه ‪ ۲۰‬گیت ساعت ‪ ۱‬و ‪ ۸۲‬دقیقه در‬ ‫سرک که ام میکروریا در ن دیک پُل که باالی دریای کابل اعمار گردیده است صوره می یرد‪ .‬م ام طرف‬ ‫میکروریا م ی ‪ .‬بناءً شما بطرف راست قرار داش ه باشید‪".‬‬ ‫گالب وی با ت وب پرسید‪" :‬چرا دقی ساعت ‪ ۱‬مالقاه نکنی م ای ‪ ۱‬و ‪ ۸۲‬دقیقه برای چ ؟"‬ ‫س اراس ی جواب موهول داد‪" :‬برای دقی بود ‪*".‬‬ ‫*****************‬ ‫گذارر س اراس ی در مورد مالقاه با گالب وی تأثیر شدیدی باالی ایوانوف و اوسادچ بوا گذاشت‪ .‬میؤول نمایندگ‬ ‫قرار اشت‪.‬‬ ‫ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬بوگدانف در ای وقت در رخ‬ ‫ایوانوف در حالیکه در صدایش تهویش احیاس م شد گفت‪" :‬بل م به نظر م رسد که اوضاع در رمبری جمهوری‬ ‫دیموکراتیک شدیداً به وخامت نهاده است‪ .‬امی عوله دارد به مر قیم که شده تره ک را به دلیل نکه نم تواند‬ ‫اوضاع را در کهور تحت کن رول داش ه باشدم دور کند‪ .‬موان اصل برای امی در راه تحق ای پال سروری و سه‬ ‫ومیر دی ر است‪ .‬در چنی یک اوضاع ما باید با تما اح یاب در مورد منامعۀ در حال وقوع به رفی اندروپوف خبر‬ ‫بدمی ‪ .‬ما نباید چی ی را میر سایه ن هداری م ممه میائل را صری و می قی م با مما جمالت که گالب وی حی دیدار با‬ ‫س اراس ی خاطر نها ساخ ه بود برسانی ‪ .‬در شروع گذارر عنوان میکو پیه ف ار کوتام را در نظر ب یرید‪ .‬به‬ ‫"مرک " یاد وری نمائید که ما قبالً نی در ای رابطه چندی بار به نها نوش ه بودی ‪ .‬م لوماه مخ ری را در مورد‬ ‫گالب وی ارائه نمائید و مخ وصاً ام وفاداری او به تره ک تأکید کنید‪ .‬در اخیر گذارر بنوییید که در مورد صحت و‬ ‫سق م لومات که ومیر در اخ یار ما قرار داده ما کدا شک و تردیدی نداری م بناءً با در نظرداشت مح وای گذارر‬ ‫من ظر توصیه مای "مرک " بخاطر رف ای منامعه و جلوگیری ام انکهاف خطرناک اوضاع اس ی ‪ .‬ممچنا بنوییید‬ ‫که ج ئیاه مهخص در بارر اشخاص که امی نها را برای به راه اندامی کودتا اس خدا نموده است در تل را‬ ‫جداگانهم ال تأریخ ‪ ۲۴‬گیت ارسال خوامد شد‪ .‬حی ابرام ای جماله مر ارشد اوپراسیون (ایوانوف) را و مطمس‬ ‫به نظر م رسید‪ .‬اما در عی حال اوسادچ و س اراس ی مالحظه م کردند که ارسال سندی با چنی یک م حیاس‬ ‫به میکو برای ایوانوف کار ساد ای نبود‪ .‬شاید در اعما ذم او منوم شک و تردیدمای داشت‪...‬‬ ‫تل را مذکور که ایوانوف نرا به امواء رسانده بود ام طرف شخص اندروپوف به بریژنیف و ب و ام اعوای‬ ‫بیروی سیاس گذارر داده شد‪ .‬قرای نها میدادند که تل را رمبری شوروی را تحت تأثیر قرار داده بود‪ .‬اسنادی که‬ ‫تا کنو ام طرف ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬در مورد مخالفت مای موجود در رمبری افیانی ا به میکو مواصلت میکردند به‬ ‫اطالع "باالتری " مق ا دولت رسانیده نم شدندم نها تا منوم به ای اندامه دراماتیک نبودند‪ .‬تل رامهای قبل اح مال‬ ‫مبالیه را در رابطه به خطراه که م وجه لیدر افیانی ا بودند در بر داش ندم و بیه ر باالی منامعۀ در حال تدوی میا‬


‫خ لت مخالفت مای که با اس فاده ام "ت اماله روممره" میهد در حل و ف ل‬

‫تره ک و امی روشن انداخ هم به‬ ‫اقدا کرد‪.‬‬ ‫رمبری اتحاد شوروی برای مده ممان بفکر فرو رفت‪ .‬اح ماالً در دفاتر "مقاماه" پروسۀ مطال ۀ تما ج ئیاه میسلهم‬ ‫مهوره ما با صاحب نظرا م ارمیاب اوضاعم تدویر موال و ترتیب پیهنهاداه به راه اف اده بود‪.‬‬ ‫تهویش "مرک " را تل را دوم که عنوان کریوچکوف به تأریخ ‪ ۲۴‬گیت ام کابل مواصلت کرد مر چه شدیدتر‬ ‫ساخت‪ .‬در تل را مذکور اسام ن ده ام اعوای کمی ۀ مرک ی ح ب دیموکراتیک خل م "کدر" مای ح ب م افیرا‬ ‫و مأموری عال رتبۀ دول شامل توطسۀ ضد تره ک درج بودند‪ .‬در سند مکذا نا ما و نقاب وض الویش قط اه‬ ‫نظام که باید در ساعت موعود ام شورشیا حمایت م کردند نوش ه شده بود‪ .‬قیمت مای ام تل را که در نها امی‬ ‫با طرفدار خود می قیماً ام ع خود در مورد دور کرد تره ک ام قدره و ام بی برد ف یک او صحبت م کرد‬ ‫رمبرا شوروی را سخت تحت اثر خود قرار داد‪ .‬در تل را دوم مثل اول با نقل قول ام گالب وی گف ه م شد که‬ ‫امی اح ماالً با س ‪ .‬ی‪ .‬ای‪ .‬ارتباب داش ه و او ق د دارد قدره را بخاطر ر ب کند تا بدین رتیب سیاست اتحاد‬ ‫شوروی را در قبال کهورمای روبه انکهاف بدنا ساخ ه و اف یانی ا را مبدل به پای اه نظام در سرحداه جنوب‬ ‫شوروی بیامد‪.‬‬ ‫مقاماه "باخبر" در میکو با درد سر فراوا فکر م کردند که چ اقدام را در اوضاع بوجود مده روی دست‬ ‫ب یرند؟ مویدا بود که وقت نباید تلف م شدم اما در عی حال مری ارگا مای مخ لف بخوب درک م کردند‪:‬‬ ‫مرگونه فی له ای ناسنویده شده عواقب ریر قابل پیش بین به بار خوامد ورد و تأثیر نه تنها باالی روابن شوروی‬ ‫و افیانی ا بلکه بر منطقه نی خوامد بود ‪ .‬خبر مادگ مای امی برای کودتا را ح المقدرو پنها ن هداش ند‪.‬‬ ‫ی و تحلیل را در ش بۀ روابن بی الملل کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییتم در وماره‬ ‫درعی حال به به ری م خ‬ ‫امور خارجهم وماره دفاع و ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬وظیفه داده شد تا نظریاه و توصیه مای خود را ترتیب دمند‪.‬‬ ‫ام "ریاساات عمااوم اول" (ادارر کهااف خااارج ) ک ا ‪ .‬ج ا ‪ .‬ب ا ‪ .‬سااند مهم ا عنااوان اناادروپوف باارای اس ا ماع م اقااب‬ ‫اعوای بیروی سیاس فرس اده شد‪ .‬سند مذکور را شخص کریوچکوف به امواء رسانیده بود‪ .‬در سند با نکه ام توطسۀ‬ ‫امای میا قیماً یاااد وری نما گردیاادم ولا در پیهاانهادات کاه مامیاات وسا ی ر داشا ند درج گردیااده بودنااد‪ .‬اح ماااالً سااند‬ ‫مذکور تهداب بود برای توصیه مای ب دی سیاس که ام طرف رمبری شوروی ان هار م یاف ند‪ .‬در سند ماذکور ضامناً‬ ‫مده بود‪:‬‬ ‫" وخامت شدید اوضاع سیاس در داخل افیانی ا ادامه دارد‪ .‬حرکاه دس ه مای میل ضد انقالب که ام کمک مای‬ ‫ممه جانبۀ اضالع م حدر امریکام جمهوری مرد چی م ان لی ا م پاکی ا م ایرا و عربی ا س ودی برخوردار اس ندم‬ ‫وس ت مرچه بیه ر کیب میکند‪ .‬در ن یوۀ عملیاه مای ف ال ت رض م قیا کنندگا توانی ند کن رول کامل خود را‬ ‫باالی والیاه سرحدی با پاکی ا تأمی نمایندم بخش قابل مالحظۀ مرک افیانی ا را به ت رف خود در ورندم اکثر‬ ‫والیاه را که در مموواری کابل قرار دارند مورد تهدید قرار بدمندم حرکاه خود را در صفحاه شمال کهور که‬ ‫ممیرحد با اتحاد شوروی است نی شده ببخهند و به تحریکاه خود در محاله ممیرحد با ایرا ادامه بدمند‪ .‬قابل‬ ‫تأمل است که ارتواع ط روممای اخیر در خود پای خت نی به ف الیت مای شکار میلحانه م وصل میهود‪ .‬بطور مثال‬ ‫ط چند ماه اخیر در کابل کوشش مای جدی صوره گرفت تا نظا حاک سرن و گردد‪ .‬اوضاع در کابل به علت نه‬ ‫وخی شده که عمالً ام ارتباب با اکثر والیاه قط شده است که اح یاجاه شهر را با ارسال مواد ارت اق تأمی میکنند‪.‬‬ ‫ام سه شامرام که کابل را با جها خارج ارتباب مید مد تا روممای اخیر صرف یک م ی ن "سالنگ" که ام طری‬ ‫سلیله کوه مای مندوکش به طرف سرحداه شوروی میرود ک و بیش ف ال بود‪ .‬اما قابل تذکر است که ط روممای‬ ‫اخیر شامراه مذکور نی چند بار ام طرف قیا کنندگا محاصره گردیده بود‪.‬‬ ‫تطبی اصالحاه اج ماع ‪ -‬سیاس که با ش ا ب دگ و عد مادگ مای الم به راه اف یدم در شراین کنون که نرا‬ ‫می وا ن دیک به جنگ داخل نامید عمالً م وقف گردیده است‪ .‬حکومت تره ک ‪ -‬امی محبوبیت خود را شکارا در‬ ‫میا مرد ام دست میدمدم در میا مرد مرچه بیه ر افکار و نظریاه ضد شوروی اوج می یرد‪.‬‬ ‫توصیه م ا و مهوره مای که به تره ک و امی در سطوه مخ لف پیرامو تهدید و ت می کار در توده ما و اس حکا‬ ‫بنیۀ اج ماع حاکمیت داده میهوند در عمل مد نظر گرف ه نمیهوند‪ .‬تره ک و امی کماف الیاب ت میل اصل اس فاده ام‬ ‫مور نظام را برای حل مرگونه مهکاله درون سیاس ترجی میدمندم ایندو تما فی له مای حیات را بدو مهوره‬ ‫و مد نظر گرف نظریاه سائر اعوای بیوروی سیاس ح ب ب مل ورده و سیاست توییقاه ب بنیاد عموم را ادامه‬ ‫میدمند‪"...‬‬ ‫سپ رئی ادارر "کهف خارج " ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬در گذارر خویش ام سرکوب پرچم مام توویقاه علیه افیرا‬ ‫و طنپرستم روحانیو و روشنفکرا یاد وری نموده تأکید میکرد که لیدرا کنون افیانی ا فاقد برنامۀ بخاطر کار با‬ ‫اقوا په و و بلوچ اس ند‪ .‬کریوچکوف ن یوه گیری مولناک میکردم او تأکید داشت که تره ک و امی دی ر خود م‬ ‫باور ندارند که اردو ام نها اطاعت خوامد کردم ب ه ممی دلیل است که مکرراً به اتحاد شوروی مراج ه نموده و‬ ‫خواس ار اع ا قوای شوروی به کهور شا ح برای محافظت خود شا میهوند‪.‬‬ ‫در اخیر گذارر کریوچکوف پیهنهاداه ت را به رمبری خود ارائه میکرد‪:‬‬ ‫" در شراین بحران ف ل دور ام امکا نییت که دست وردمای "انقالب" ام دست بروند و به مناف اتحاد شوروی در‬ ‫ای نقطۀ مه جها صدمۀ سن ی وارد شودم بناءً در شراین کنون پیهنهادات ذیل می وانند در نظر گرف ه شوند‪:‬‬


‫‪ .۸‬راه ما و طُر دور ساخ امی ام رمبری کهور جی وو گردیده و میؤولیت تما تواییقاه با بنیاادم اشا باماه در‬ ‫میائل سیاست داخل باالی شخص او انداخ ه شود؛‬ ‫باید اعوای ح ب‬ ‫‪ .۲‬تره ک بخاطر ضروره ایواد حکومت دیموکراتیک ائ الف که نقش کلیدی را در‬ ‫دیموکراتیک خل م منومله نمایندگا جناه "پرچ " داش ه باشند م قد ساخ ه شود‪ .‬برای کار در حکومت ام روحانیو‬ ‫وطنپرست و م نفذی قوم م نمایندگا اقلیت مای قوم و روشنفکرا دعوه ب مل بیاید؛‬ ‫‪ .۰‬کیانیکه ب وره ریار قاانون باه منادانها اف ناده شاده اناد ام نواا ماد سااخ ه شاده و اعاادر حیثیات گردنادم باه شامول‬ ‫اعوای گروپ "پرچ "؛‬ ‫‪ .۴‬مالقاه ریر رسم با ببرک کارمل لیدر "پرچ " که در مهاجره در جمهوری سوسیالیی چکوسلواکیا به سر‬ ‫میبرد به راه انداخ ه شود‪ .‬ط مالقاه مذکور موضوعاه ثباه بخهید سیاس در داخل افیانی ا با او در میا گذاش ه‬ ‫شوند؛‬ ‫‪ .۵‬در صورتیکه اوضاع بحران به وخامت شدید ب رایـدم ری رف مای رمبری جدید دول و ح ب ماده شونـد‪".‬‬ ‫امل خبرر محدودی که با ای گذار ر شنا گردیده بودندم فوراً به ج ء اول ای گذارر که در ام جی ووی شایوه ماا و‬ ‫طُر برکناری امی ام قدره گف ه م شد و اف ناد تماا میاؤولیت ماا بخااطر اوضااع فالک باار در افیانیا ا بادور او‬ ‫توجه نمودند‪ .‬کریوچکوف که بیاوروکراه موربا باود بادی ترتیاب باا یاک تیار دو فاخ اه را شاکار میکارد‪ :‬امای را کاه‬ ‫دی ر برای ممه مبدل به یک مخ ناسور گردیده بود ام صحنه دور م ساخت و ممه مالم مای بوجود مده را بدور‬ ‫وی م انداخت‪.‬‬ ‫اما ت داد کیانیکه براس اوضاع را بدرس درک م کردند در میا اشخاص که در جریا رام قرار داش ند نهایت‬ ‫قلیل بود‪ .‬بریژنیف در مما مورد بحثم دی ر به سخ پ م برد که پیرامونش چ اتفا میاف دم و ممکارا او را‬ ‫ام خبرمای ناخوشایند دور ن ه م داش ند‪ .‬اوس ینوف که اطالعاه را نه تنها ام "ادارر کهف خارج "م بلکه ام ج ‪.‬‬ ‫ر‪ .‬یو‪ .‬و مهاوری نظام خود نی بدست م وردم ط ماه گیت منوم نم دانیت ک را ان خاب نماید‪ .‬گرومیکو‬ ‫نی صرف تل را مای "ممیای ا ن دیک" را نم خواندم او ممچنا گذارشات را که پومانوف و مهاوری ح ب م‬ ‫فرس ادند مطال ه م کرد‪ .‬ام اسنادی که او بدست م ورد بر م مد که کدا خطری تره ک را تهدید نم کند‪ .‬اما‬ ‫گرومیکو حیب عاده با ن یوه گیری ما عوله نم کردم او "خن رمبری" را میر نظر داشت و من ظر بود تا در لحظۀ‬ ‫مناسب ام حمایت کند‪ .‬باخبر تری ک در نوقت در میا اعوای بیوروی سیاس رئی ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬اندروپوف‬ ‫بود‪ .‬ول او نی بخوب مل فت بود که ت می گیری ما در ای بامی چقدر م توانند قیمت بها تما شوندم به ممی دلیل‬ ‫ام ش اب و حرکاه صری کار نم گرفتم مح اطانه عمل میکرد‪.‬‬ ‫می وا با اطمینا کامل اذعا نمود که ط ماه گیت منوم کدا پال مهخص در رابطه به دور ساخ امی وجود‬ ‫نداشت‪ .‬بذری را که کریوچکوف کاش ه بود تا منوم سر نکهیده بود‪ .‬م ر با م ب و اقداماه را میکو روی دست‬ ‫گرف ه بود‪ .‬بطور مثال کارمل را به یاد وردند‪ .‬اندروپوف مدایت داد‪ " :‬با اح یاب تما ام طری شبکه مای اجن وری‬ ‫و اشخای مورد اع ماد م لوماه ممه جانبه را در مورد مندگ امرومی لیدر پرچم ما تثبیت نمائید‪ :‬محل اقامت‬ ‫ف ل او رام چ حال داردم با ک م صحبت استم صحت و سالم او چطور است‪"...‬‬ ‫*****************‬ ‫در شروع تابی ا ‪ ۸۸۹۸‬ماموری شبکۀ اس خبارات چکوسلواکیا ببرک کارمل و اعوای خانوادر او را به پنام اه‬ ‫جدید من قل ساخ ند‪ .‬او موبور شد ط ماه مای قبل ممان که در روممای خ ان به خاطر نواه ام ت قیب اجنت مای‬ ‫امی اقام اه سفیر را ترک گف ه و در یک ام منامل مخفی مربوب به وماره امنیت چکوسلواکیا در حاشیۀ کارلوف‬ ‫‪30‬‬ ‫وار سپری کند‪ .‬اکنو او و اعوای خانواده ار را دورتر ام پرا که دی ر برایها خطرناک بودم به سوی‬ ‫‪31‬‬ ‫سلواکیا میبردند‪ .‬در سلواکیا نها را در اتا مای مولل با ممۀ ضروریاه در سناتوریم که م ل به یک فابریکۀ‬ ‫دول تولید المونی بود جابوا ساخ ند‪ .‬کارمل و ممرامانش اجامه داش ند به طور رای ا ام ط ا خانهم حوض ببامی و‬ ‫م ایناه طب بهره ببرند‪.‬‬ ‫ای منطقه ام چنا کوایف وقایوی‬

‫رفقای چکوسلواک باری به کارمل گف ند‪ " :‬ام موق اس فاده نمائیدم ب م دن‬ ‫برخوردار است که ح به مرده ما جا میبخهد‪".‬‬ ‫کارمل در جواب نها صرف تبی تلخ به لب ورده بود‪ .‬او عاده نداشت ام بابت سالم ار شکایت کند‪ .‬بیکاری‬ ‫برای او خفقا ور بود‪ .‬اما ام روی ان اف بای د خاطر نها گردد که در شروعم ی ن یک سال قبلم کارمل خروج‬ ‫اجباری خود را ام افیانی ا به مثابۀ یک نواه م پنداشت‪.‬‬ ‫‪30‬‬

‫ع‪-Karlovy Vary‬عوهئ ع سعجمهیس عتکعوائوز ‪.‬ع‬ ‫‪31‬‬ ‫کهوری در اروپای مرک ی‪ .‬ب د ام سقوب چکوسلواکیای کمونیی‬ ‫عل کرد‪.‬‬

‫ع‬

‫در ن یوۀ یاک انقاالب مخملا م ام اول جناوری ‪ ۸۸۸۰‬ام چکوسالواکیا جادا گردیاده و باه مثاباۀ کهاور میا قل قاد‬


‫وق یکه در جوالی ‪ ۸۸۹۱‬کارمل به پرا مدم و به وظایفش به حیث سفیر شروع کردم احیاس ب سابقۀ رامش و‬ ‫راح به او دست داده بود‪ .‬تو گوئ یک بار سن ی و نا خوشآیند ام شانه مایش به دور اف اده بود‪ .‬بل م او یک انقالب‬ ‫میلک بودم حد اقل ‪( ۰۲‬س ) سال مندگ خود را وقف مبارمه کرده بودم و بدو شک ماده بود به ای مییر پر خطر‬ ‫ادامه دمد‪ .‬اما ممۀ حوادف ط ماه مای اخیر که شروع تأریخ ‪ ۲۹‬اپریل (‪ ۹‬ثور) بود او را سخت ناراحت م‬ ‫ساخت و وض بوجود مده برایش ریر طبی بود‪ .‬او به ای فکر بود که اوضاع مذکور در بط خویش م به او و‬ ‫م به افیانی ا خطرناک است‪ .‬الب ه او کی بود که در نبرد ما بدیده شده بودم و م قدانه مبارمه م کردم کارمل‬ ‫رالباً ایدیالییت بود و اصول اخالق "م مارا کمونی " را بییار می قی ت ور م کرد‪.‬‬ ‫یک سال قبلم ممانیکه او در مرک اروپا در پرا در ای شهر ب مثل و تأریخ قرار گرفتم دف اً درک کرد که‬ ‫امی م فرد منفورم دی ر در پهلویش نییت‪ .‬راض بود که دی ر ام ممه تحقیرما و تومی ما ماد گردیده استم‬ ‫دی ر م یؤولیت وقای که در افیانی ا رخ میدمند به دور او نییت‪ .‬او دی ر صرف دیپلومات بود که باید ام‬ ‫کهورر نمایندگ کند‪ .‬او احیاس م کرد که وقفه ای برایش مییر گردیده تا ام دشمن مای "خل " و "پرچ " به دور‬ ‫باشدم دشم ایکه ام برکت ف الیت مای امی دی ر به یک جنگ تما عیار و داغ و خونی علیه طرفدارا او مبدل‬ ‫گردیده بود‪ .‬در اندیهه مایش او مهکور سرنوشت بود که تا منوم منده باق مانده و فرصت دارد تا به خود بیاید‪ .‬او‬ ‫ضروره داشت تا نف تامه کندم افکارر را تنظی کند و در بارر ینده باندیهد‪.‬‬ ‫برای کارمل به عنوا سفیر افیانی ا یک ت میر مولل سه طبقه ای در یک ام نواح ع ری شهر پرا اخ ای‬ ‫داده شده بود‪ .‬ممچنا برای او یک عراده موتر نوع "تاترا" با رانندر پاک و من ر چک تبار مؤظف گردیده بود‪ .‬یک‬ ‫عراده موتر دی ر (کوچک ر) در خدمت سائر اعوای خانواده ار قرار داشت‪ .‬با کارمل یکوا ممیرر محبوبهم دو‬ ‫وی عبداهلل بهار به سر م بردند‪.‬‬ ‫پیرم دو دخ ر و سکرتر شخ‬ ‫کارمل به مودی مطاب به تهریفاه م مولم اع بارنامۀ خود را به رئی جمهور چکوسلواکیا گوس اف موساک تقدی‬ ‫کرد‪ .‬گوس اف موساک در حالیکه به اف خار تقرر او جا شامپای را بلند م کرد با عالقمندی تما و ام ته دل ام کارمل‬ ‫در بارر افیانی ا و انقالب که در نوا صوره گرف ه سوال مای کرد و صحبت طویل براه انداخت‪ .‬کارمل بدو نکه‬ ‫به ج ئیاه برود با شور و ش ف به رئی جمهور چکوسلواکیا م لوماه ارائه م کرد‪.‬‬ ‫ط مف ه مای اخیر ممه چی ما به خوب م گذشت‪ .‬وض یت نقدر دلخواه بود که نم توانیت دیر ممان اینطور باق‬ ‫بماند‪ .‬کارمل به قد مد مای طوالن م پرداختم با اوالدمایش ام مومی ما دید م کردم یکوا با اعوای خانواده‬ ‫ار در موتر به اطراف میبای پرا سفر م کردم ام م ابد و کاخ مای تاریخ دید ب مل م ورد‪ .‬امام به مودی در‬ ‫اواسن گیت وض او ن ها به شده رو به وخامت نهاد‪ .‬خور بین او مودداً تبدیل به بدبین و نارضای گردید‪ .‬او‬ ‫شف ه خاطر و گرف ه شدم ساع ها در اتاقش قفل شده باق میماند‪.‬‬ ‫در ای میا ام کابل احوال رسید که پرچم مای باق مانده در نوام تحت رمبری که مند گویا تالر ورمیده بودند تا‬ ‫کودتای را به راه اندامند‪ .‬خبر مذکور مکمل نبود‪ :‬فهمیده نم شد که یا پرچم ما صرف نقهۀ به راه اندامی کودتا را‬ ‫علیه خلق ما روی دست گرف ه بودندم یا ف الیت مای را برای ای منظور به راه انداخ ه بودندم یا م تره ک و امی‬ ‫فوراً ام طره کودتا خبر یاف ه و به سرکوب قط مخالفی خود پرداخ ه بودند‪ .‬خبر مذکور ممچنا حاک ام بود‬ ‫که که مند و ممرامانش دس یر گردیده و به مندا انداخ ه شده اند‪ .‬در مندا نها مورد شکنوه و ت ذیب قرار گرف ه و‬ ‫به عنوا دشمنا ش ناپذیر "انقالب" و مرد و اجنت مای امپریالی و ارتواع اعال شده بودند‪.‬‬ ‫کارمل به خوب مل فت گردیده بود که مندگ را او در ممی جا به پایا رسید‪ .‬او درک م کرد که سائر میؤولی‬ ‫دست اول "پرچ " که اکنو منحیث سفراء ت یی گردیده بودند به نا توطسه گرا اصل قلمداد خوامند شد‪ .‬او با بریال‬ ‫(در اسال باد)م نویب (در تهرا )م انامی ا راتب اد در بل رادم نور (در واشن )م وکیل (در لند ) تماس مای تلفون‬ ‫حاصل نموده و در مورد اوضاع بوجود مده بحث نمود‪ .‬مقار ممی مما ممۀ سفرای پرچم ام کابل مدایت به دست‬ ‫وردند تا به مرک (کابل) بیایند ‪ :‬کی به خاطر "مهوره ما"م کی برای "تقرر جدید" ‪...‬‬ ‫کارمل با رفقای شوروی تماس حاصل کرده پرسید ‪" :‬چه باید کرد؟"‬ ‫ب د ام دو روم دو مین ب به اقام اه او مد‪ .‬در ب مای مذکور بار و بی رر خانوادر کارمل جابوا گردیدهم سفیر و‬ ‫اعوای خانواده ار نی در یک ام ب ما نهی ند و با سرعت به ثوب نام لوم حرکت کردند‪.‬‬ ‫مأموری امنیت دول چکوسلواکیام کارمل و اعوای خانواده ار را به محل به نا "من ل شکارچ " که در حدود‬ ‫‪ ۸۲۲‬کیلوم ر ام پرا فاصله داشت ان قال دادند‪" .‬من ل شکارچ " که در گوشۀ را و ناپیدای موق یت داشت ام‬ ‫شراین مناسب مندگ برخوردار بود‪ :‬بخاری دیواریم کله مای خهکیدر موما در مهمانخانه و اتا دی ر در طبقۀ‬ ‫دو ‪ .‬ح ت ور نکه بی انۀ ای خلوت اه را یاف ه ب واند دشوار بود‪.‬‬ ‫بود کار‬ ‫ارتباب با بیرو صرف ام یک طری م ام طری تلفو م ممک بود‪ .‬کارمل که در ف الیت مای مخف م شخ‬ ‫که هم به خوب درک م کرد که حی تماس مای تلفون چ ب وید و ام کدا حرف ما پرمی نماید‪ .‬ح اشخای‬ ‫بییار ن دیک به ببرک کارمل دیر ممان نم دانی ند که مر نها را در کوا پنها نموده اند‪.‬‬ ‫مقار ممی مما اشخای ن دیک به کارمل نی وظایف خویش را در سفارتخانه ما رما نمودهم نخیت در بیل راد و‬ ‫سپ در پاری مخف شدند‪.‬‬


‫‪32‬‬

‫خانوادر کارمل مدت نم دانیت با اوالدما چ کند؟ نها باید به درس ما ادامه م دادند‪ .‬پیر ارشد کارمل وس وک‬ ‫( ای نا را به او به اف خار که فوانوردی شوروی داده بودندم که مهر م ن م دمد) شامل پومن و در پاری‬ ‫گردیدم و دخ رر انامی ا رمو داشت به تح یل در پومن و دول میکو ادامه بدمد‪ .‬در فرجا با در نظر داشت‬ ‫خطراه اح مال اوالدما را برای ادامۀ تح یل بدو محافظی رما نمودند‪.‬‬ ‫امی تالر کرد تا دس ه ای ام قاتلی را به چکوسلواکیا فرس اده و به نها وظیفه بدمد تا رقیب سیاس او را ام بی‬ ‫ببرند‪ .‬اما در اثر ف الیت مای ممآمنگ یاف ۀ مأموری شبکه مای اس خبارات شوروی و چکوسلواک گروپ م ذکره به‬ ‫دا اف اد‪.‬‬ ‫در نومبر "رفیق " ام ش بۀ روابن بی الملل ح ب کمونییت چکوسلواکیا با ببرک کارمل دید نمود‪ .‬شخص مذکور‬ ‫در حالیکه خود را در مویقه احیاس م کردم پیا م میلکا میکو خود را به ای فراری سیاس ارائه کرد‪ .‬در پیا‬ ‫توجه کارمل به جلب م گردید که " شخ یت ممچو او نباید به ف الیت مای دست ب ند که منور به اف را گردد و‬ ‫الم نییت علیه رژی م رق می قر در کابل مبارمه نماید‪ .‬به کارمل ممچنا م رساندند که در شراین کنون توییقاه‬ ‫علیه پرچم ما و اعوای خانواده مای نها خاتمه یاف ه و ح ب ف الیت مای ممآمنگ یاف ه را به خاطر اعمار یک‬ ‫جام ۀ نوی به پیش م برد‪ .‬ام ای لحا رفی کارمل باید ام وض یت پیدا شده ن یوه گیری مای بنمایدم ام اعمال‬ ‫ضد دول خود داری نموده و طرفدارانش را نی به ممی امر دعوه نماید‪".‬‬ ‫کارمل در حالیکه چهره ار به یک د سن ک شده شبامت پیدا کرده بود باخود فکر کرد که سر بحث را با شخ‬ ‫مذکور بام کرد و رد مالحظاه او میب مفهوم نخوامد داشتم میرا او قاصدی بیش نبود‪ .‬کارمل باور داشت که‬ ‫مح وای نامه من ک کنندر افکار واق رمبری شوروی نبود‪ .‬حی خدا حافظ با مرد چک کارمل ب طاقت شده گفت‬ ‫‪ " :‬یاد تا باشدم رفقای شوروی به مودی با م با مبا دی ری صحبت خوامند کرد‪".‬‬ ‫اما فرا رسید ای روم به دراما کهید‪...‬‬ ‫مقار ممی مما انامی ا راتب اد ن د نها مده و مده درامی در من ل نها مهما ماند‪ .‬سائر رفقای وفادار به کارمل‬ ‫مانند بریال و نویب نی به دید او مدند‪.‬‬ ‫کارمل ب واً دچار مالیخولیا م شدم در چنی لحظاه او ینده را تاریک و نا م ی م دید‪ .‬باری در چنی یک وض‬ ‫در حالیکه با پیر کوچکش کاوه قد م مد گفت ‪:‬‬ ‫"میدان ما چرا انقالب شدی م م و رفقای ؟ به خاطر نکه ظل باالی مرد قلب مای ما را نار و جریحه دار ساخ ه‬‫بود‪ .‬ما نم توانی ی دی ر ای وض یت را با دیدگا را بن ری ‪ .‬اما به موردیکه به مبارمه رام کردی م تو گوئ پا به‬ ‫یک جن ل تاریک گذاش ه باشی م دی ر مرک خودر راه خود را م یافت‪ :‬در ای میا کی به راس توانیت رام‬ ‫را ان خاب نماید و ام منحرف نهودم ول کی م در نیمه راه سر درگ شد‪ .‬کار انیا م توانیت ام قبل ببیند که‬ ‫ای مییر چقدر تاریک و ص ب ال بور است‪"...‬‬ ‫حی اقامت جبری در سناتوری "وقایه با بهای م دن " در کومی ا مای چکوسلواکیام کارمل برخالف پیه وی‬ ‫داک را محل م رومتا روم خود را بدتر احیاس م کرد‪ .‬بهای قوی م دن قادر نبودند مخ مای روه ای افیا را‬ ‫ال یا بخهند‪ .‬او با حری تما به خبرمای افیانی ا گور م دادم شب ما شبکۀ رادیوئ ب ‪ .‬ب ‪ .‬س ‪ .‬را م شنیدم‬ ‫ای اخبار حالت روح وی را بدتر ام دیروم م ساخ ند‪.‬‬ ‫کارمل ح حدس نم مد که در میکو او را به فراموش سپرده باشندم منب د اشخای مهم در دملی مای قدره‬ ‫‪33‬‬ ‫شورویم عمدتاً در یاسینیوا و لوبیانکه‪ 34‬ام مر گام که او بر میداشت گام م یاف ند‪ .‬او ح گما م نمیکرد که‬ ‫به مودی ای بیکاری اجباری او به پایا م رسد‪.‬‬ ‫****************‬ ‫در اواسن گیت ومیر دفاع شوروی نی نمایندر خای خود را به کابل فرس اد‪ .‬ای نمایندر خای که مم ما م او‬ ‫ومیر دفاع و قوماندا قوای پیادر اردوی شوروی م بودم جنرال پاولوفیک نا داشت‪ .‬جنرال مذکور را گروپ‬ ‫اوپراسیون م ددی که در ترکیب جنراال و من ب دارا عال رتبۀ اردو بودند ممرام م کرد‪ .‬گروپ م ذکره‬ ‫به مورد رسید به کابل فوراً رمیپار والیاه مخ لف برای بررس و ارمیاب اوضاعم ظرفیت نظام قوای میل‬ ‫افیانی ا و خطرات که ام جانب ضد انقالبیو م وجه بودم گردیدند‪.‬‬

‫‪32‬‬

‫‪33‬‬

‫کلمۀ مذکور در لیا‬

‫روس‬

‫شر م ن میدمد‪.‬‬

‫عفن عفنح تعو ع سعج یبع‪-‬عغئبعاشکیدعو وسۀعک فعخنسج عویسو ع سعنفجنعایالی ع وو ‪.‬ع‬ ‫ع‬ ‫‪34‬‬ ‫یک ام نواح مرک ی و تاریخ میکوم دف ر مرک ی ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬شوروی در ممی جا موق یت داشت‪.‬‬

‫ع‬


‫جنرال پاولوفیک در س انۀ سفرر به کابل به وسیلۀ مخابرر سری با ومیر دفاع شوروی اوس ینوف که در ایا در‬ ‫سوچ * اس راحت م کرد تماس تلفون گرف ه پرسیده بود ‪ " :‬یا پال اع ا قوای ما به افیانی ا روی دست قرار‬ ‫دارد؟" ومیر دفاع در جواب با قاط یت گف ه بود ‪" :‬به میب صوره"‪.‬‬ ‫بیوگراف کاری پاولوفیک ضم سائر خدماه در عرصۀ نظام م توربۀ مداخلۀ نظام را در کهور دی ر نی داشت‪.‬‬ ‫او در سال ‪ ۸۸۶۱‬قوماندان قوای ‪( ۵۲۲‬پنو د) م اری شوروی را حی مداخلۀ نظام در چکوسلواکیا به عهده‬ ‫داشت‪ .‬یک سال ب د ام مداخله در چکوسلواکیام پاولوفیک لقب "قهرما اتحاد شووری" را دریافت نموده بود‪ .‬ممانوا‬ ‫در چکوسلواکیا لیف گوریلوف که اکنو در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا به صفت مهاور ارشد نظام ایفای وظیفه‬ ‫میکردم قوماندان فرقۀ کوماندو را به دور داش ه و ام مادونا پاولوفیک بود‪ .‬جالب ر اینکه در چکوسلواکیا یک ام‬ ‫چهره مای ف ال حوادف امرومی افیانی ا جنرال بوری ایوانوف نی قرار داشت‪ .‬پ حلقه دی ر بی ه شده بود؟‬ ‫چو جنرال پاولوفیک عوویت کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییت شوروی را داشتم وکیل شورای عال شوروی و‬ ‫بلندتری من بدار نظام بود که به افیانی ا فرس اده شده بودم بناءً فوراً در یک قطار با سفیر شووری و نمایندر ک ‪.‬‬ ‫ج ‪ .‬ب ‪ .‬در کابل در ارتباب با مقاماه عال رمبری شوروی قرار گرفتم با نان که ت مامی اساس را در کابل‬ ‫می رف ند‪.‬‬ ‫رمبری نوقت افیانی ا م شخص حفی اهلل امی به ای میسله فوراً مل فت گردید‪ .‬امی در اولی مالقاتش با پاولوفیک‬ ‫ام او خواس ه بود تا "خوامش شخ " او را مبن بر اع ا یک لوای کوماندو به افیانی ا به مقاماه میربن شوروی‬ ‫برساند‪ .‬پاولوفیک حی تماس با اوس ینوف موض خود را در اینباره به ومیر چنی بیا داش ه بود‪ :‬که "اع ا قوا‬ ‫موجه نییت‪ ".‬ومیر دفاع به نوبۀ خویش به پاولوفیک مهوره داده بود تا در ینده نی ام موض ش عدول نکند‪.‬‬ ‫ام اولی ساعاه مواصلت گروپ پاولوفیک به خاک افیانی ا اعوای گروپ مهامده کردند که م در میا رمبری‬ ‫افیانی ا و نی در میا نمایندگا شوروی مقی کابل تهنو وجود دارد‪ .‬حی نخی ی مالقاه ت ارف که در سفاره‬ ‫صوره گرفتم ایوانوف ن د م او ای گروپ جنرال میریمیک رف ه به او خبر داد که ن در اسنادی وجود دارد که‬ ‫بدو تردید مورد عالقۀ گروپ نها قرار م گیرد‪ .‬او ام امی یاد کرده گفت که حی تح یل در امریکا توجه س ‪ .‬ی‪.‬‬ ‫ای‪ .‬را به خود جلب کرده بود و اح ماالً ام جانب ای اداره اس خدا گردیده است‪ .‬اکنو امی در نظر دارد رفی تره‬ ‫ک را ام قدره دور سامدم ی ن کودتاه کند‪ .‬چو برای میریمیک (و طوریکه ب دما م لو شد برای پاولوفیک نی )‬ ‫خبر مذکور کامالً ریر م رقبه بودم جنرال در جواب صرف به میائل عموم پرداخت‪ .‬به طور مثال او خاطر نها‬ ‫ساخت که اطالعاه مهم ام ای قبیل باید به طور جدی کن رول شوند‪ .‬ایوانوف در جواب گف ه بود‪" :‬الب ه بدو شک"م‬ ‫و فوراً ام ممه حاضری خواست تا در ای باره به میچک چی ی ن ویند‪ .‬اما شا مما روم وق یکه نظامیا در‬ ‫اقام ام که برای نها در نظر گرف ه شده بود تنها ماندند گوریلوف ن د میریمیک رف ه به او گفت ‪:‬‬ ‫"خواس بدان در بارر چ ایوانوف با شما سرگوش م کرد؟"‬‫"اح ماالً تالر داشت تا شما را م قد بیامد که حفی اهلل امی جاسوس امریکاست‪".‬‬‫"ای م خرفاه است‪ .‬ماموری "کمی ه" (مدف ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬است) در مر شخص و مر طرف جواسی و مخربی را‬‫م بینند‪ .‬ام جانب خود به شما اطمینا م دم که رفی امی مثل ئینه یک انقالب پاک بودهم رفی وفادار و صاد‬ ‫به اتحاد شوروی است‪ .‬شما بارما امکا نرا خوامید داشت که به گف ۀ مای م م قد شوید‪".‬‬ ‫شای ه در بارر نکه "شخص دو " در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا جاسوس امریکاست به طور گی رده در کابل‬ ‫دورا داشت‪ .‬در ای مورد در شهر ح شب نامه ما پخش م شدند‪ .‬اینکه مؤلف ای شب نامه ما ک ما بودندم در‬ ‫کوا نها نهر و تکثیر م یاف ند در ای باره می وا صرف ح مد‪.‬‬ ‫در اخیر گیت گوریلوف و ایوانوف به میکو جهت اش راک در جلیۀ کمیییو بیروی سیاس ح ب کمونییت‬ ‫فراخوانده شدند‪ .‬قرار بود نظریاه نها پیرامو اوضاع افیانی ا شنیده شود‪ .‬در جریا جلیه م لو گردید که توادما‬ ‫میا مهاور عموم نظام (گوریلوف) و نمایندر ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪( .‬ایوانوف) خیل عمی بوده و منور به تقابل شکار‬ ‫میا نها گردید‪.‬‬ ‫گرومیکوم ندروپوفم اوس ینوف و لوی درس ی گارکوف ام جنرال مای احوار شده پ در پ در بارر بنیۀ ضد‬ ‫انقالبیو و نیروی اردوی افیانی ا و وض در داخل رمبری افیانی ا و علل ناکام ما سوال م کردند‪ ...‬گوریلوف‬ ‫بر نظر خود ایی اده بود ‪ " :‬توادما در رمبری افیانی ا بیه ر کاری بوده و به مودی رف م شوندم برای دس رس‬ ‫به ای مدف ما باید بیه ر باالی رفی امی اع ماد داش ه باشی ‪ .‬قوای میل افیانی ا قابلیت نرا دارند تا ام دست‬ ‫وردمای انقالب دفاع نمایندم ح اگر پاکی ا جرئت کند و به مداخلۀ شکار در امور داخل افیانی ا دست ب ند‪.‬‬ ‫ضروره به اع ا قوای ما به افیانی ا وجود ندارد‪".‬‬ ‫درعی حال تحلیل و ارمیاب نمایندر ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬در کابل (ایوانوف) کامالً برعک بود‪ .‬ایوانوف به اعوای‬ ‫کمیییو بیروی سیاس ام انه اب در رمبری خلق ما خبر دادم ام توادمای خطرناک که میا تره ک و امی بمیا‬ ‫مده بود سخ مد‪ .‬او ممچنا ظرفیت و قابلیت جن اردوی افیانی ا را میر سُوال برد‪ .‬در عی حال ایوانوف نی‬ ‫اش راک قوای شوروی را در مناقهاه بی االفیان رد کرد‪.‬‬


‫به مرور تداو جلیۀ کمیییو بیروی سیاس م چهره مای اشخای طرام اول مرچه بیه ر ناراض تر م گردیدند‪ .‬اما‬ ‫پاره ای ام مالحظاه و ج ئیاه ثابت م ساخ ند که موض ایوانوف بیه ر مورد پذیرر اعوای بیروی سیاس م‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫پ ام بامگهت به کابلم گوریلوف در رمبری عملیاه ماد سامی ولیوال ارگو در جنوب افیانی ا ام ضد‬ ‫انقالبیو سه گرفت‪ .‬در قرار گاه قوماندان یکوا با او ډګر جنرال پاولوفیک نی حوور داشت‪ .‬حی عملیاه مر دو‬ ‫جنرال ت می گرف ند در میلیکوپ ر ام صحنۀ نبرد دید نمایند‪ .‬ول در پائی نها نه ته را دیدند و نه م دودی را‪.‬‬ ‫میلیکوپ ر به ممی نهیت‪ .‬در ای میا قوماندانا افیان شروع کردند به داد توضیحاه‪" :‬پیرموی کامل ن یب ما‬ ‫گردید ! وق یکه مخالفی میل گام یاف ند که علیه نها ام دو فرقه کار گرف ه خوامد شدم نها فوراً مواض خویش را‬ ‫ترک نموده به پاکی ا فرار کردند‪ .‬تلفاه ام مردو طرف وجود ندارد‪".‬‬ ‫اش راک کنندگا جنگ کبیر میهن (جنگ دو جهان را در روسیه به نا جنگ کبیر میهن یاد میکنندم ‪ ).‬و موو بر‬ ‫چکوسلواکیا در سال ‪ ۸۸۶۱‬پاولوفیک و گوریلوف به یاد گذش ه ما به یکدی ر ن ریی ه و ممدی ر را در رور‬ ‫کهیدند‪ .‬پاولوفیک در ای میا گفت‪ " :‬لیفم (نا اول جنرال گوریلوف) ای خوب است که تلفاه وجود ندارند‪ .‬کاف‬ ‫تلفاه دادی ‪ .‬به ر است ام راه صل می به حال میائل پرداخ ه شود‪".‬‬ ‫بل م شاید ت وب ان ی باشدم اما اینهام دو جنرال جن دیده رموی جنگ را در افیانی ا در سر نداش ند‪ .‬شاید ام‬ ‫جن ید سیر شده بودند و شاید م درک م کردند که با جن ید در افیانی ا نم شود به کدا ن یوۀ رسید‪...‬‬ ‫اح ماالً ذیدخل بود می قی نها در حوادف چکوسلواکیا که به "بهار پرا " م روف است باعث گردیده بود که مردو‬ ‫مخالف مداخلۀ نظام شوروی در امور افیانی ا باشند‪ .‬در حافظۀ نها منوم صحنه مای ان جار عموم باشندگا در‬ ‫کوچه مای پرا ام تانک مای شوروی منده مانده بود‪.‬‬ ‫پاولوفیک در اوایل مانند گوریلوف و ماپالتی طرفدار شدید امی بود و به باور بود که امی کی است که می واند‬ ‫در برابر مرگونه تهدیدما ایی ادگ نماید و مخالفی او ممه یک سرهم دسییه کارا کوچک بیش نیی ند (سروری و‬ ‫ممۀ ای گروپ خلق ما)‪ .‬در عی مما کارمل و سائر پرچم ما به نا ریوی یونییت مای خورده بورژوا نامیده م‬ ‫شدند‪ .‬ب دما این ونه خوشبی ما ح به ضرر پاولوفیک تما شدند‪.‬‬ ‫ق ه ام ای قرار بود‪ .‬در اخیر گیت ایوانوف که میخواست ام اشخای دست اول م لوماه را در مورد کودتای که‬ ‫ب ه راه اف اده بود به دست بیآورد با سروری و وطنوار مالقاه کرد‪ .‬افیانها به ایوانوف اطمینا دادند که بالفاصله ب د‬ ‫ام ع یمت تره ک به ماوانا برای اش راک در "کنفران کهورمای جنبش عد انیالک" امی به توقیف و دس یری‬ ‫ممه مخالفینش در کابل و والیاه رام خوامد کرد‪ .‬مر دوم سروری و وطنوار به ایوانوف یاد ور شدند که رمو دارند‬ ‫پیهدس کرده و به کمک افیرا وفادار دو لوای مرمدار که در حاشیۀ کابل قرار داش ندم به امی ضربه وارد نمایند‪.‬‬ ‫ایوانوف با دقت تما به حرفهای سروری و وطنوار گور داده و بنابر عاده ممیه ام نها دعوه کرد تا ام صبر و‬ ‫حوصله کار گرف ه و دس خور تحریکاه نهوند‪ .‬افیا ما لح ایوانوف را طوری یاف ند که گویا او ام ماموریت نها‬ ‫حمایت م کند‪ .‬نها مطمس شده بودند که رفقای شوروی کدا مخالف با اقداماه قاط انۀ نها ندارند‪.‬‬ ‫سافرونچوکم نمایندگا ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬و ج ‪ .‬ر‪ .‬یو‪( .‬ادارر عموم کهف‬ ‫ب د ام گرد ممائ ن د سفیر که در‬ ‫نظام اتحاد شوروی) فی له صوره گرفت تا تیل رام به میکو فرس اده شود و در موجودیت پال مای مکارانۀ‬ ‫صدراعظ افیانی ا (منظور امی است) تائید گردد‪ .‬پومانوف پیهنهاد کرد تا پیا مذکور را جنرال پاولوفیک م‬ ‫امواء کند‪ .‬ام جنرال پاولوفیک دعوه صوره گرفت تا به سفاره مده و با م ام قبل ماده شده شنا شود‪ .‬اما‬ ‫پاولوفیک ام خود عک ال مل نها داد که ممه حاضری را م حیر ساخت‪ .‬او ام اموای پیا اج ناب ورمید ‪:‬‬ ‫" م در اینوا ام شبکۀ کهف خویش برخوردار نیی م بناءً م لومات را که ممایش نهده باشد م امواء نمیکن ‪".‬‬‫ت وب ان ی بود که جنرال پاولوفیک به چ دلیل ام عد موجودیت کهف خود حرف م مدم پ ج ‪ .‬ر‪ .‬یو‪.‬‬ ‫م ل به کییت؟ یا ای اداره در ترکیب لوی درس ی اردو قرار نداشت؟ ایوانوف وقفۀ ب موق را که ایواد گردیده‬ ‫بود قط کرد ‪:‬‬ ‫" خوبم در این وره تیل را را به دو درس م فرس ی به وماره امور خارجه و به ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬به وماره دفاع‬‫نرا ارسال نم کنی ‪".‬‬ ‫ممینطور کردند‪ .‬روم ب د‪ ،‬کریوچکوف به وسیلۀ تلفو خای تماس گرفت‪ .‬چو ایوانوف در دف ر نبودم گوش را‬ ‫جنرال نیهوموف که میؤول امور سرحداه بود برداشت‪ .‬کریوچکوف با لح خهک پرسید ‪:‬‬ ‫"رفی نیهوموفم یا جنرال پاولوفیک ام ارسال تیل را دیرومی گام داشت؟"‬‫"بل صاحبم گام داشت‪".‬‬‫"تهکر رفی نیهوموف‪ .‬به رفی ایوانوف ب وئید که پاولوفیک دیروم تیل رام را ام نا خود فرس اده و در‬‫پیهنها د م کند تا به شای اه در بارر توطسه ما علیه تره ک باور نهود‪ .‬او امی را دوست وفادار اتحاد شوروی نامیده‬ ‫و ان ظار دارد تا ام او حمایت صوره ب یرد‪ .‬بل ‪ ...‬ممینطور‪ ...‬ممچنا به ایوانوف برسانید که ندروپوف و‬ ‫اوس ینوف مریک ب د ام دریافت تیل را مام مکلف گردیده اند اعوای بیروی سیاس را با نها شنا بیامند‪ .‬شما‬ ‫ت ور کنید ! در یک روم ام کابل دو تیل را کامالً م واد به میکو م رسد‪ .‬شما در ای باره تحقی کنید و ب ذار‬


‫رفی ایوانوف تا شا برای در ای باره گذارر بدمد‪ ".‬کریوچکوف حی ادای ای جماله به سخ‬ ‫جلوگیری م کرد‪.‬‬ ‫*****************‬

‫ام ع بیت خود‬

‫در اجالس نوب کنفراس عوو کهورمای جنبش عد انیالک به نمایندگ ام افیانی ا قرار بود مانند سال مای گذش ه‬ ‫صدراعظ ای کهور اش راک نماید‪ .‬اما صدراعظ افیانی ا (حفی اهلل امی ) ام شروع تابی ا کوشش مای م رانه‬ ‫به خرچ داد تا تره ک را تهوی نماید شخ اً به کیوبا سفر کند و در برابر ممه جهانیا به مثابۀ لیدر جدید جنبش‬ ‫انقالب بیاس د‪ .‬تره ک باید حد اقل ام ممی حرکت امی به شک و تردید م اف ید‪ .‬او (تره ک ) بخوب گاه بود که امی‬ ‫قبالً میچ ام ح کوچک ری موق و امکا را م ام دست ن میداد تا شخ اً در سط بی الملل نمایا گردد و‬ ‫مخ وصاً در اج ماع شخص نامداری ممچو فیدل کاس رو قرار ب یرد‪ .‬اما اکنو او ای اف خار را به طور داوطلبانه‬ ‫به "م ل " خود م داد‪ .‬تره ک که موذوب تمل م شدم نیرنگ امی را ن وانیت ببیند‪.‬‬ ‫کریوچکوف ام میکو به دف ر ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬تیل رام فرس اد و در توصیه کرد تا تره ک را ام سفر به ماوانا‬ ‫من رف سامند‪ .‬در میکو حدس م مدند که امی م تواند ام عد موجودیت طوالن تره ک در کابل اس فاده کرده و‬ ‫تما قدره را ر ب کند‪ .‬م أسفانه رئی دولت افیانی ا به اس دالل ادارر کهف گور نداد‪ .‬اف و بر تره ک م به‬ ‫مهورر امی اعال کرد که ق د دارد به ماوانا در طیارر "بوینگ" که چندی قبل ام امریکا خریداری گردیده بود سفر‬ ‫کند‪ .‬تهویش میکو مرچه بیه ر شدم میرا اطالعاه حاک ام بودند که باالی تره ک شاید حمالت صوره ب یرند‪.‬‬ ‫به مأموری شوروی مقی کابل مدایت داده شد تا یکبار دی ر با تره ک مالقاه نموده و او را م قد بیامند تا ام طیارر‬ ‫مخ وی حکومت شوروی و با عملیۀ پروام شوروی برای سفرر اس فاده نماید‪ .‬با دشواری مای فراوا تره ک‬ ‫پیهنهاد میکو را پذیرفت‪.‬‬ ‫مسیت افیا به تأریخ ‪ ۰۲‬گیت عام کیوبا گردید‪ .‬در ترکیب مسیت به اس ثنای خود تره ک عمدتاً طرفدارا امی‬ ‫بودند‪ :‬ومیر امور خارجه شاه ول م یک ام من ب دارا اسب پولی و اکنو مر دف ر رئی دولت تیو م قوماندا‬ ‫گارد رئی دولت جانداد و دی را ‪ .‬چو در بامگهت ام کیوبا مسیت افیان در میکو قرار بود توقف داش ه باشدم امی‬ ‫به "نفرمای" خود مخفیانه وظیفه داد تا با افرادی در اتحاد شوروی مالقاه نموده و به نها خبر بدمند که گروپ ام‬ ‫خلق مای برجی ه در حال به راه اندامی کودتاه علیه او (امی ) می ند‪.‬‬ ‫بود که‬ ‫چنی به نظر م رسید که امی ام پال مای ومراً و ممچنا سروری به خوب گام داشت‪ .‬حاال دی ر مه‬ ‫ک در ای بامی سبقت خوامد جیت؟‬ ‫صب ‪ ۸۲‬سپ مبرم طیارر نوع ‪ IL-62‬مربوب پارک طیاره مای حکومت اتحاد شوروی در بامگهت ام ماونا در میکو‬ ‫توقف کرد‪ .‬ام پیش طوری پال گردیده بود که رئی دولت افیانی ا من ا اقام ش در میکوم اس راحت نموده و‬ ‫مالقات با لیونید بریژنیف ب مل بیاورد‪ .‬شا مما روم مالقاه دو رئی دولت در کرملی صوره گرفت‪.‬‬ ‫اما دیدار بریژنیف و تره ک مالقاه عادی و پروتوکول دو رئی دولت نبود‪ .‬سندی را که بریژنیف قرار بود به سم‬ ‫تره ک برساند حاوی میائل نهایت دار در مورد اوضاع در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا بودم مم ما تره ک‬ ‫جداً فراخوانده م شد تا در حکوم ش نظ را تأمی نماید‪.‬‬ ‫مهما افیان که حی پروام طویل و خی ه ک ام ماوانا ال میکوم توصیف ما و خوشخدم ما را در کیوبا و ح‬ ‫در داخل طیارر حکوم کاف دیده بودم حی اقامت در میک و اوضاع را عادی پنداش ه و فکر م کرد که یک مالقاه‬ ‫م مول جا خوامد داشت‪ .‬تره ک ح ام اینکه او را تنها بدو ممراما به کرملی فراخوانده بودند ت وب نکرد‪ .‬در‬ ‫پهلوی بریژنیف کامالً رسم و جدیم ومیر امور خارجۀ شوروی ندری گرومیکو و ممکار منه عموم‬ ‫که حی مالقاه مای قبل در کرملی نی ای‬ ‫الکیاندروف – گین وف نهی ه بودند‪ .‬ترجمان را گاوریلوف م شخ‬ ‫وظیفه را به دور داشت به پیش م برد‪ .‬بریژنیف ب د ام به رور گیری ما و بوسه ما با تره ک م فورًا به اصل‬ ‫موضوع پرداخت و در حالیکه چهمانش ام کارذ دور م شدند شروع کرد به برشمرد اش بامات که انقالبیو افیا‬ ‫که باید در مودتری فرصت رف شوند‪.‬‬ ‫نرا مرتکب گردیده بودند و نقای‬ ‫در شروع بریژنیف ام ساخ ار نظا ح ب م اف ایش کمیت اعوای ح ب ام میا کارگرا م دماقی و روشنفکرا‬ ‫پیه ام یاد وری نمود‪ . . .‬در بارر ضروره اع ا اعوای جدید ح ب به جبهاه جنگ داخل سخ گفت‪.‬‬ ‫بدین رتیب به عقیدر بریژنیف امدیاد کمیت و اس حکا صفوف ح ب مم ما با مبارمه علیه ضد انقالبیو رف می ردید‪.‬‬ ‫تر ه ک پ ام شنائ با مالحظاه بریژنیف گفت ‪:‬‬ ‫"بییار عال "‪ .‬ول در عی مما با خود فکر کرد‪" :‬ای دماقی پیهرف ه و کارگرا پیهامنگ را ما ام کوا دریابی ؟"‬‫بریژنیف به خواند "نقل نامه ار" ادامه داد ‪:‬‬ ‫" تهدید کار و ف الیت مای سیاس ‪ -‬تربیوی و تبلییات در میا مرد اممیت فو ال اده دارد‪ .‬رفی تره ک میخوام‬‫ام یک مورد مرتبن یاد ور شو ‪ :‬ممی اکنو در یامده والیت شما مهاوری امور ح ب ما دوشادور منه مای‬ ‫کمی ه مای والی ح ب دیموکراتیک خل کار م کنند‪ .‬م ر در عی حال بییاری ام ای منه ما مم ما دو وظیفه‬ ‫را به پیش م برندم ی ن وال ممی والیاه م می ند‪ .‬به نظر ما کار ما ن ایج به ر م داش ند اگر پُیت مای دول ام‬ ‫ح ب جدا م بودند‪.‬‬


‫با در نظر داشت خ وصیاه کهور شمام تبلیر و ترویج به ر پالیی ح ب و حکومت در بارر دی و مادی مای‬ ‫اجرای مناسک مذمب نهایت مه می ند‪ . . .‬در شرایط که مبارمه با ضد انقالبیو وجود دارد خیل مه است تا به‬ ‫ان خاب و جابوا ساخ کدرما در قوای میل و دس اه دول و ح ب ام دقت و توجه خای اس فاده صوره ب یرد‪.‬‬ ‫م باخبر می که شما در ای مورد توارب بییار تلخ دارید‪ :‬موارد خیانت به وط ام طرف ب و ام قوماندانا‬ ‫وجود داش ه استم وال ما و کارمندا ارشد ح ب ب واً ام موامی عدول م نمایند‪". . .‬‬ ‫تره ک با ان قاداه بریژنیف موافقت نموده م گفت ‪:‬‬ ‫ " تهکرم تهکر رفی بریژنیف‪ .‬م ب دتر در بارر مواردی که شما به اشاره نمودید ابرام نظر خوام کرد‪ .‬م‬‫خوام ام شما خوامش کن تا در صوره امکا ترجمۀ سخنا کنون خود را ام طری سفیر شوروی در کابل به‬ ‫شخص م بفرس ید‪ .‬اگر چه م گف ه ما ی شما را یاد داشت م گیر م ول م خوام م کامل صحبت شما را داش ه‬ ‫باش تا نرا به فرصت و بدو عوله بخوان ‪".‬‬ ‫بریژنیف در حالیکه سرر را ام کارذ بلند نموده بود گفت‪ " :‬ما ترجمۀ م را به شما م فرس ی ‪ ".‬و فوراً به خواند‬ ‫بقیۀ "نقل نامه" ادامه داد‪ .‬بریژنیف دی ر اکنو به مما نقطۀ رسیده بود که به ای انقالب باید "چی ی" را ب ویدم که به‬ ‫خاطر امروم به کرملی فراخوانده شده است‪ .‬بریژنیف خطاب به تره ک گفت ‪:‬‬ ‫" ما بارما در صحبت ما و در مکاتبه ما با شما باالی اممیت رمبری مه رک و واق در ح ب و رعایت بالقید و‬ ‫شرب اصول تأکید نموده ای ‪ . . .‬م گاه می که بیروی سیاس شما در ای راس ا م وبه مای خوب را ت ویب‬ ‫نموده استم ول طوریکه دیده م شود تطبی نها در عمل نهایت بط بوده است‪ .‬رفی تره ک م خوام با شما بام‬ ‫صحبت نمای ‪ .‬عد رف م واله که به اشاره شد و ممچنا تداو عدول و تخلف ام مواذی دیموکراس درو‬ ‫ح ب م سرکوب مای ب موجب رفقای ح ب به باور کامل مام نیروی ح ب را تو یف ساخ هم خالقیت نرا سلب‬ ‫نموده و ن یو اً در میا کدر ما و مرد اوضاع را م هنج م سامد‪". . .‬‬ ‫بریژنیف پ ام ایراد مونولو طویلش مکث کرد و با دیدگا جدی ام باالی عینک به تره ک که در مقابلش نهی ه‬ ‫بود ن رییت‪ .‬نهایت خی ه به نظر م رسید‪ .‬رنگ چهرر گاوریلوفم ترجما که ام قبل با م "نقل نامۀ" بریژنیف‬ ‫شنا ساخ ه شده بود نی پریده بود؛ او با ع بیت کارذما را در دس هایش سر وساما میداد‪ .‬اکنو دی ر لحظه ای فرا‬ ‫رسیده بود که بریژنیف باید تره ک را ام خطر که عمالً تهدیدر م کرد باخبر م ساخت‪ .‬اما سؤال ای بود که یا‬ ‫منه عموم ح ب دیموکراتیک خل به خطر پ خوامد برد؟ به مل فت خوامد شد؟ بریژنیف در ادامه گفت ‪:‬‬ ‫ " رفی تره ک م با اع ماد که میا ما و شما وجود داردم م خوام دی خود را در برابر شما تا اخیر ادا نموده و‬‫میسله ای را که نه تنها موجباه تهویش ما را بلکه تا جای که ما گاه می ی رمبری ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا‬ ‫را نی نا را ساخ ه است با شما در میا ب ذار ‪ .‬در شراین انقالب افیانی ا م ما نقش شما را رفی تره ک به مثابۀ‬ ‫منه عموم ح ب و رئی شورای انقالب کامالً درک م کنی م ی ن در ح ب و در دولت نرا مه ارمیاب م‬ ‫نمائی ‪ .‬ول در عی حال باید تأکید کن که م لحت نییت تا کی به اس ثنای شما نقش فی له ک را در رمبری کهورم‬ ‫قوای میل و ارگا مای امنیت دول بامی کند‪ .‬در صوره بروم شراین م ی وض م تواند انکهاف و عواقب‬ ‫ناگوار داش ه باشد‪".‬‬ ‫تره ک در حالیکه صدایش به سخ شنیده م شد میر لبا گفت ‪ " :‬درست است‪".‬‬ ‫مهاور وماره امور خارجه (نوییندگا در پاراگراف قبل ام گاوریلوف به نا ترجما یاد میکنند) حی وقفۀ که ایواد‬ ‫ش ده بود کوشش کرد درک کند که یا مهما افیان جماله منه عموم را به درس فهمیده یا خیر؟ در اصل به‬ ‫خاطر ممی چند جمله مالقاه کنون سامما یاف ه بود‪ .‬بریژنیف با تما وضاحت به مم ای افیان خویش رسانید ‪ " :‬با‬ ‫تش بامی نک م تقیی قدره را با امی م وقف بیامم او را ام سر رامت دور ک ‪ .‬ام ظامر تره ک نم شد ن یوه‬ ‫گیری کرد که یا او واق اً ممۀ خطری که م وجه ار بود درک کرده یا منوم م در ب خبری ساده لوحانه به سر م‬ ‫برد‪ .‬ی انه چی ی که ام مبا تره ک در جواب به مهدارمای جدی بیرو بر مد کلمات "درست است"م بودند‪.‬‬ ‫سپ لیونید بریژنیف توجه تره ک را به مادگ ض یف قوای میل افیا جلب کرده ام مورال پائی سیاس نظامیا‬ ‫حرف مد و ام ض ف اردو در راه مبارمه علیه ضد انقالب یاد ور شد‪.‬‬ ‫قابل تذکار است که اتحاد شوروی ط شش ماه اخیر به افیانی ا صدما تانکم بیردی م توپخانهم طیاره و میلیکوپ ر‬ ‫ارسال داش ه بود‪ .‬بریژنیف با لح ط نه می عالوه کرد ‪ " :‬با تأسف توصیه مای مهاوری نظام ما که در اردوی شما‬ ‫اضافه ام یک م ار و پنو د ت می ندم به صوره مکمل در نظر گرف ه نم شوند‪ ".‬سپ مودداً لحنش را تیییر داده‬ ‫عالوه کرد‪" :‬اتحاد شوروی در ینده نی به کمک مای ممه جانبه و حمایت خود ام ح ب و مرد افیانی ا ادامه خوامد‬ ‫داد‪ ".‬بریژنیف وق خری صفحۀ را که باید قرائت م کردم خواند تو گوئ بار گران ام شانه مایش دور شد‪.‬‬ ‫اکنو دی ر نوبت تره ک بود تا رش ۀ سخ را به دست ب یرد‪ .‬تره ک که در مد و بند ما و بامی مای دس اه اداری‬ ‫توربۀ کاف داشت در شروع با کلماه کج و وج ام بریژنیف به خاطر ان قاداه و مهوره ما اظهار ام نا نمود‪ .‬سپ‬ ‫بر پاره ای ام قیمت مای صحبت بریژنیف مکث کرد‪ .‬مثالً در بارر جدا سامی پُیت مای ح ب و دول ‪ " :‬ما ای کار‬ ‫را ممایش نمودی م ول با تأسف که د ر شراین افیانی ا چنی یک طرم ال مل ن یوه نداد‪ .‬در شراین جنگ ما موق اً‬ ‫موبور می ی قدره را بیه ر در یک دست م مرک بیامی ‪ ".‬تره ک در عی حال موافقت کرد که الم است سیی و‬ ‫ادارر منظ ارگانهای حاکمیت در محاله ایواد گردد‪ " :‬منوم ماشی ادارر فسودال را سرن و ن وانی ه ای ‪".‬‬


‫تره ک پ ام وقفۀ ادامه داد‪ " :‬قوای مام مخ وصاَ قط اه پیادر اردوی ما تحت تأثیر شدید مالما و افراطیو دین که‬ ‫خود را "اخوا المیلمی " م نماند قرار داش ند‪ .‬ما اینها را "اخوا الهیاطی " م نامی ‪ .‬بدیه است که مورال نظامیا‬ ‫در چنی قط اه باید پائی باشد‪ .‬اکنو ت می گرف ه شده است تا دس ا ای "اخوا الهیاطی " را کوتاه ساخ ه و‬ ‫اوضاع را به نف خود تیییر دمی ‪ .‬جالب است که ما تا منوم ام طرف یک سربام م با موارد خیانت مواجه نبوده ای ‪.‬‬ ‫خیانت ما عمدتاً ام جانب افیرا رخ م دمند‪ ".‬گف ه مای اخیر تره ک دروغ محت بودم بدی رتیب او م خواست‬ ‫تمایاله پرول اری رمبرا شوروی را تحریک و برجی ه بیامد‪ .‬جالب بود که تک یک تره ک بییار کارگر واق شدم‬ ‫میرا ح گرومیکو که تا لحظه کامالً خامور نهی ه بودم تو گوئ ام خواب بیدار شده باشد ‪:‬‬ ‫ "بل م بییار دلچیپ است‪ .‬ای یک پدیدر طبقات است‪".‬‬‫تره ک با مالحظۀ بریژنیف که گویا رمبری افیانی ا ب واً به مهوره ما و توصیه مای مهاوری گور فرا نم دمد‬ ‫موافقت ننمودهم اطمینا داد که سرکوب مای ب بنیاد دی ر در کهور به پایا رسیدهم و باالخره به میسلۀ اصل تماس‬ ‫گرفت‪ .‬چنی به نظر م رسید که تره ک تا اخیر ام عم خطراه که او را تهدید م کرد گام نداشت ‪:‬‬ ‫ " شما اشاره نمودید که کی دی ری م تواند ام صالحیت مای منه عموم ح ب و رئی شورای انقالب که م‬‫ام نها برخوردار می سوء اس فاده نماید‪ .‬شما میسلۀ نهایت مه را مطره ساخ ید‪ .‬منب د به ای موضوعم که در عقب‬ ‫م چ چی مای رخ م دمند توجه خای مبذول خوام داشت‪".‬‬ ‫ای تما حرفهای بود که تره ک در اینباره ام یاد کرد‪ .‬بریژنیف نخواست مودداً در ای مورد به صحبت بپردامدم‬ ‫گرومیکو نی خود داری کرد‪ .‬اما در پایا صحبت بریژنیف یکبار دی ر به "نقل نامه ار" ن ریی ه و در ج ء‬ ‫دی ری را که ام توجه ار بام مانده بود و ام یاد وری ننموده بود دریاف ه و در جواب به خوامش تره ک مبن بر‬ ‫بحث روی ممکاری مای ب دی نظام به افیانی ا گفت ‪:‬‬ ‫ "میخوام با شما بام صحبت کن ‪ .‬شما باور دارید که در میا اعوای بیروی سیاس ح ب شما وحده کامل وجود‬‫دارد؟"‬ ‫تره ک با نکه سوال بریژنیف رافل یرر کرده بودم تالر کرد رام خانه را بیرو نکهیدهم و در حالیکه چندا مطمس‬ ‫نبود گفت ‪:‬‬ ‫ " به باور م چنی یک وحدت وجود دارد‪ .‬قبل ام انقالب میا ب و ام اعوای بیروی سیاس ح ب روابن ریر‬‫به نظر م رسیدندم اکنو که ح ب بر سر اق دار استم‬ ‫دوس انه وجود داشتم کدوره ما و بدبین مای شخ‬ ‫عناصر مذکور دی ر نفوذ ندارند‪".‬‬ ‫در پایا مالقاهم تره ک مثل گذش ه ما یکبار دی ر ال ماسانه ام بریژنیف خواست تا تخنیک جدید نظام م مهماه و‬ ‫مده‬ ‫توهی اه جن به کهورر ارسال گردد‪ .‬او (تره ک ) لیت طوالن ای ام اح یاجاتش را که برشماری‬ ‫طوالن را در برگرفت و خفقا ور بودم به سم بریژنیف رسانید‪ " :‬یامده م ار الریم ده طیارر ب اف نوع ‪TU-‬‬ ‫‪22‬م ده طیارر شکاری نوع ‪ MIG-21‬م یک دو پنواه منویر ماشی محاربویم ش ت و دو عراده مرمپورم یک د‬ ‫م ار پاپورم ‪ ۲۲‬م ار کمپلم ‪ ۰۲‬م ار خیمه‪ .‬تره ک مکذا خوامش نمود تا مبلر ‪ ۰۲‬میلیو دالر در سال جاری برای‬ ‫پرداخت م اشاه و سایر تأ میناه افیرا و سرباما به کهورر تخ یص داده شود‪ ".‬او ممچنا خوامش کرد تا‬ ‫م ارا عیکر و افیر مخم افیا برای تداوی در شفاخانه مای تاجکی ا و امبکی ا پذیرف ه شوند‪.‬‬ ‫بریژنیف که دی ر خی ه به نظر م رسید و حوصلۀ ادامۀ گف و را در خود نم دیدم م خواست مرچه مودتر با‬ ‫انقالب افیا خدا حافظ کند و اطمینا داد که اداره مای میربن اتحاد شوروی ممۀ تقاضامای جانب افیا را بررس‬ ‫کرده و ام ن ایج با خبر خوامند ساخت‪.‬‬ ‫ام نیمه مای شب گذش ه بود که تره ک به مهمانخانۀ مخ وی در ناحیۀ "لینینیک گوری"* رسید‪ .‬در من ا او‬ ‫صرف یک رمو داشت‪ :‬مرچه مودتر خود را به بی ر خواب برساند‪ .‬تفاوه وقت میا ماوانا و میکو مهت ساعت‬ ‫بود‪ .‬تره ک بالفاصله پ ام پروام خی ه کننده و ر سید به میکو در برابر مح لی افیا در میکو سخنران کردم‬ ‫و ب د م ای مالقاه پر ام تهنج در کرملی با بریژنیف‪ .‬تره ک من امیکه به طرف اتا خواب م رفت در یک ام‬ ‫دملی مای اقام اه ناگها شنای قدیم خود را به نا الکی پی روف که بروه مای انبوه و گی رده ار دی ر مار و‬ ‫برنج شده بود و در کابل در ن ما "رسماً" به حیث خبرن ار ژان "تاس" کار م کردم دید‪ .‬نها یکدی ر را فوراً‬ ‫شناخ هم در رور کهیدند و تره ک لیوشه ( م یر نا الکی بوده که صرف به دوست و قریب ن دیک خطاب م‬ ‫شود) را ن د خود برای نوشید "گیالس " دعوه کرد‪ .‬الکی بدو تأمل دعوه تره ک را پذیرفت‪ .‬ت ادف نبود که‬ ‫ای شخص (الکی پی روف) در ای ناوق مای شب به اقام اه حکوم مده بود‪.‬‬ ‫علت مد الکی به اقام اه در بود که رمبری ریاست اول ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬مطمس نبود که تره ک ممه سخنا‬ ‫بریژنیف را طوری که الم بود درک کند‪ .‬ترس وجود داشت که مبادا تره ک به موشدارمای نهایت جدی بریژنیف‬ ‫مل فت نهده باشد؟ روی ای منظور برای کیب اطمینا قط ن د تره ک الکی پی روف که سالیا م مادی با منه‬ ‫عموم ح ب دیموکراتیک خل شنائ ن دیک داشت فرس اده شد‪ .‬الکی به لیا دری بلدیت کاف داشتم بناءً‬ ‫صحبت نها خودمان و سری باق میماند‪.‬‬ ‫پ ام جا گرف در عقب می کوچک م مهماندار نچه نها فرمایش داده بودند ورد‪ .‬الکی ام تره ک در بارر مالقاه‬ ‫با بریژنیف پرسید‪.‬‬


‫تره ک با عالقمندی و صادقانه گفت‪ " - :‬سخنا بریژنیف باالی م اثر بییار خوب گذاش ند‪ .‬لیونید بریژنیف و فیدل‬ ‫کاس رو انقالبیو واق می ند !"‬ ‫سپ الکی با کمال اح یاب پرسید ‪ " -:‬میخوام بفهم که شما سخنا بریژنیف را در بارر نکه "نباید کی دی ری ج‬ ‫شما در رمبری کهور ام مواض فی له ک برخوردار باشد" چ ونه درک نمودید؟‬ ‫ تره ک به فکر فرو رفت‪ .‬سپ اندک وییک نوشیده گفت ‪:‬‬‫ " م فهم م ای پروام ما ام اینیو به سو و ام سو به ای سو ‪ . . .‬کمبربند مای مخ لف ساع ‪ .‬م ک خوابیده‬‫ا ‪ .‬بییار خی ه می و تما حرفهای لیونید بریژنیف را گرف ه ن وانی ‪ .‬م ر او وعده داد تا م مکمل سخنانش را‬ ‫برای بفرس د‪".‬‬ ‫الکی پ ام نکه حرفهای تره ک را شنید بطور مخ ر ول با صراحت به "رمبر کبیر" گفت‪ " - :‬در افیانی ا‬ ‫یک کودتا در حال تدوی است‪ .‬حفی اهلل امی شما را م وامد ام قدره برکنار بیامد‪ .‬کودتاه اح ماالً ط چند روم‬ ‫ن دیک به وقوع خوامد پیوست‪ .‬رفی بریژنیف ممی موضوع را م واست به اطالع شما برساند‪ .‬ول شما م انید که‬ ‫موقف رفی بریژنیف به او اجامه نم اد تا با شما میائل را شکاراتر مطره سامد‪.‬‬ ‫تره ک م حیر شده بود‪ .‬ول ترسیده به نظر نم سید‪ .‬دیده م د که که او منوم م ممۀ خطرات را که واق اً او را‬ ‫تهدید م نند به خوب درک نکرده است‪ .‬تره ک پرسید ‪" :‬پ ام رسید به کابلم چ باید بکن ؟"‬ ‫ " شما باید دالیل مقن را بیابید تا امی را ام ممه کرس ما برکنار کنیدم شاید ح به ر باشد تا او را به نیبت‬‫جنایات که مرتکب گردیده به محکمه م رف کنید‪".‬‬ ‫تره ک در حالیکه خوشباوری ام چهره ار پیدا بود ام جایش برخاس ه گفت ‪:‬‬ ‫ "ایم بابام الکی ! م فکر م کن که با امی ممه مهکاله رف م شود‪ ".‬الکی نی ام جایش برخاستم او درک‬‫میکرد که رئی دولت افیانی ا خی ه است و باید تنها گذاش ه شود تا اس راحت کند‪.‬‬ ‫دوس ا قدیم حی خداحافظ یکدی ر را در رور کهیدند‪.‬‬ ‫***‬ ‫مما رومم ی ن به تاریخ ‪ ۸۲‬سپ مبر افراد امی که رئی دولت را در سفرر ممرام م کردندم نی وقت خویش را‬ ‫بیهوده نم گذراندند‪ .‬نها وظیفه داش ند تا به رمبری روسیه خبر بدمند که ت دادی ام "قهرمانا منحرف شدر انقالب"‬ ‫علیه صدراعظ افیانی ا (مدف امی است) میخوامند توطسه نمایند‪.‬‬ ‫رئی ادارر اس خباراه ع ی اکبریم وق چهمش در اقام اه به بوگدانوف خورد فوراً ن د او رف ه گفت که میخوامد‬ ‫با او صحبت کند‪ .‬بوگدانوف یک ام کارمندا اداره ار را که به مبا دری بلد بود ن د خود فراخواند تا ترجمان کند‪.‬‬ ‫اکبری خطاب به بوگدانوف خاطر نها ساخت که او وظیفه دارد مدایت شخص امی را به اطالع او برساند وعالوه‬ ‫کرد که علیه حفی اهلل امی در کابل کودتای در راه اجراً قرار دارد که در رأس چهار ت ام خلق مای عال رتبه‬ ‫قرار دارند‪ .‬اکبری پ ام نکه نامهای ای چهار ت را به مبا ورد به سخنانش چنی ادامه داد‪ " :‬رفی امی خوامش‬ ‫کرد تا صحبت نها را جګی تیو که لیا روس را به سط عال بلد است ترجمه کند‪ ".‬اما جماله ب دی اکبری‬ ‫بوگدانوف را کامالً تکا داد و شدیداً م وب ساخت ‪ " :‬شما باید بدانید که مر نچه که م در حوور تیو خوام گفت‬ ‫دروغ محت است‪".‬‬ ‫بوگدانوف که کنوکاوی ار شدید تر شده بود و مرچه مودتر م خواست اکبری را بهنودم تیو را که تو گوئ فقن‬ ‫من ظر یک اشاره بود فرا خواندند تا ترجمان کند‪.‬‬ ‫وق ای سه نفر تنها ماندندم ع ی اکبری یکبار دی ر موضوع موجودیت توطسه را تکرار نموده و نامهای طراحا‬ ‫نرا گرفت‪ .‬بوگدانوف طوری نها داد که گوئ اولی بار است در ای باره چی ی م شنود‪ .‬وق یکه اکبری ب د ام‬ ‫صحبت اتا را ترک گفتم مر نمایندگ ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬در کابل (ایوانوف) رو به تیو نموده پرسید‪ " :‬شما در ای‬ ‫باره چه نظر دارید؟" تیو گف ه مای اکب ری را کامالً تائید نموده و نرا واق یت نامیدهم اف و بر گفت که دسییه‬ ‫چینا نه تنها م خوامند امی را ام قدره برطرف نمایندم بلکه م خوامند او را به ق ل برسانند‪ .‬نچه تیو گفت‬ ‫برای بوگدانوف چی نوی نبودم اما سپ صحبت رنگ کامالً دی ری به خود گرفت ‪ :‬تیو با اس فاده ام کلماه رکیک‬ ‫به دشنا داد تره ک پرداختم او را پیر مردی که عقلش را ام دست داده نامید و اضافه کرد که کودتا چیا ق د‬ ‫دارند او را (تیو ) نی ام بی ببرنند‪ .‬تیو حی خداحافظ به مبا روس گفت‪" :‬اینطور گپ ماست‪".‬‬ ‫بوگدانوف طب م مول مر دف ر تره ک را فراخواند تا دس خور تحریک ما ن ردیدهم بلکه برعک تما تالر خود را‬ ‫به خرچ دمد تا اف را در رمبری به وجود نیآید‪.‬‬ ‫بوگدانوف پ ام خداحافظ با تیو به دملی بر مده و مودداً به جی ووی اکبری پرداختم وق او را پیدا کرد با‬ ‫اشاره به یک ام اتا مای خلوه او را برای گف و فراخواند‪ .‬اکبری در ان های میوا و مراس قرار داشتم در‬ ‫حالیکه جمالتش قط و وصل م شدند اظهار داشت که اگر حرف ام توطسه ای در میا باشدم ای امی است که نرا به‬ ‫راه انداخ هم او میخوامد تره ک را براندامد و خودر تما قدره را در افیانی ا به دست ب یرد‪ .‬به گف ۀ اکبری امی‬ ‫توانی ه لوی درس ی و سایر اعوای کمی ۀ مرک ی ح ب را طرفدار خود بیامد‪ .‬چو ای سه ومیر سد راه او گردیده‬ ‫اندم امی م خوامد در قد اول کار نها را یکطرفه کند‪ .‬کودتا به مودی به وقوع م پویندد‪.‬‬


‫ار را در میکو سپری م کرد؛ حاال دی ر روش بود که مرچه مودتر باید عام‬ ‫بوگدانوف خری روممای رخ‬ ‫کابل گردد‪ .‬صب م وق به "یاسینیووا" (دف ر مرک ی کهف خارج اتحاد شوروی) مد راپور مف ل را در بارر‬ ‫گف ومای شبانه با افیانها ماده ساخت‪ .‬ن یوه گیری عموم راپور او قرار ذیل بود ‪ " :‬امی ط روممای ن دیک‬ ‫گامهای قاط را برای ر ب قدره خوامد بر داشت‪".‬‬ ‫شبم حی جلیۀ که در دف ر کریوچکوف دایر گردیدم ایوانوف مر دف ر ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬تحلیل خود را ام اوضاع ارائه‬ ‫کرد‪ .‬او ضمناً خاطر نها ساخت که " در صوره پیرومی کودتام امی به ترور و سرکوب عموم خوامد پرداخت‪ .‬او‬ ‫کوشش خوامد کرد تا باقیمانده مای پرچم ما و خلق مای را که اطاعت نم کنند ام بی ببرد‪ .‬در حقیقت ای ام بی‬ ‫رف ح ب خوامد بود‪ .‬او جنگ ما را به پښ ونی ا ان قال خوامد دادم چی ی که ح موجب در گیری جنگ ب ر‬ ‫میا افیانی ا و پاکی ا خوامد شد‪ .‬چو کمک مای نظام ما به کابل خیل ع ظی می ند بناءً انکهاف اوضاع بدی‬ ‫منوال خطر نرا که ت ادماه می قی میا امریکا و شوروی در منطقه رخ بدمندم نف نمیکند‪".‬‬ ‫بوگدانوف پ ام ترسی ت ویر تاریک ام اوضاع عالوه کرد که ام رفقای که طرفدار اقداماه شدید علیه امی می ند‬ ‫حمایت م کند‪.‬‬ ‫کریوچکوف در حالیکه با او موافقت م کرد گفت‪ " :‬تأثیر ای شخص باالی پروسه مای سیاس باید محدود گردد‪".‬‬ ‫جنرال میدینیاک به نوبۀ خود گفت‪ " :‬گا اول ام جانب ما برداش ه شده است‪ .‬ما تره ک را ام خطر که می قیماً او را‬ ‫تهدید م کند باخبر ساخ ی ‪ .‬اگر او خودکش نییتم پ باید تدابیری را روی دست ب یرد‪".‬‬ ‫کریوچکوف که لحنش ناراض به نظر م رسید سؤال کرد‪ " :‬چه کارمای ضروری دی ر باید صوره ب یرند؟ در ای‬ ‫مورد فکر کنید‪ .‬شاید به ر باشد تا پارلما برای حل حقوق م وله ذیدخل ساخ ه شود؟"‬ ‫رفقا ممه شانه مای خویش را با ت وب باال انداخ ند‪ .‬ای رئی صاحب چ م گفتم کدا پارلما ؟ او شاید افیانی ا‬ ‫را با سوی میالطه کرده بود‪...‬‬ ‫به مر صورهم حک در مورد امی صادر گردیده بودم ای را دی ر ممه م دانی ند‪ .‬اما سؤال اساس ای بود که حک‬ ‫مذکور چ ونه باید تطبی شود؟ ک باید او را ام بی ببرد؟ در نوقتم در دف ر میچک نم خواست جمالت را به‬ ‫کار ببرد که در صوره ناکام باعث ام دست داد مقامش گردد‪.‬‬ ‫بوگدانوف خاموش را که حکمفرما گردیده بود شکی ه گفت‪ " :‬به مر حال بیائید اینطور قرار ب ذاری ‪ .‬م به کابل‬ ‫پروام م کن ‪ .‬با مردو جانب م خاص موض تیییر ناپذیر قبل ما را یک بار دی ر در میا م گذار ‪" :‬ما طرفدار‬ ‫وحده در صفوف ح ب و رمبری م باشی ‪ .‬اگر مخالفی بام م میسلۀ امی را باال م کنندم م با عالم به نها‬ ‫خوام فهماند که نها خود باید ای مهکل را رف کنند‪ .‬ما در امور داخل جمهوری دیموکراتیک افیانی ا مداخله نم‬ ‫کنی ‪".‬‬ ‫ممینطور فی له صوره گرفت‪.‬‬ ‫کریوچکوف چند روم قبل نی مول ب رگ را روی میائل افیانی ا به راه انداخ ه بودم ای یک مول بی االداری‬ ‫نمایندگا ادارر کهف خارج م ریاست عموم اول (رئی ادارر عموم اولم ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪.‬م‬ ‫بود‪ :‬در‬ ‫کریوچکوف)م ریاست عموم کهف نظام (رئی ای اداره ایواشوتی ) شرکت داش ند‪ .‬ممۀ شبکه مای اس خبارات‬ ‫نامبرده انکهاف اوضاع را در افیانی ا تاریک ارمیاب م کردند‪ .‬بطور مثال کریوچکوف با اس ناد ام راپورمای‬ ‫نمایندر خای ک ‪ .‬ج ‪ .‬ب ‪ .‬در کابل ایوانوف یاد ور گردید که امی با توطسه اندومی ما و خود خوام مایشم ریر‬ ‫قابل پیهبین گردیده و تهدیدی است در راه رشد سوسیالی برای افیانی ا و خطر جدی است برای مناف اتحاد‬ ‫شوروی در ای کهور‪ .‬رئی ادارر کهف نظام به نوبۀ خود ام موارد م دد تهدید حوور نظام امریکا در منطقه‬ ‫یاد وری کرده اضافه نمود که او خیانت را ام طرف امی دور نم بیند‪ .‬او ممچنا م لوماه طویل در مورد ام دست‬ ‫داد مواض در شر میانه به حاضری ارائه کرد‪ .‬به عقیدر رئی کهف خارج شورویم ی انه راه که ام طری‬ ‫می وا کن رول اوضاع را در افیانی ا حف کردم اع ا قوا به ای کهور است‪.‬‬ ‫گف ه مای رئی کهف خارج موجب گردید تا برای لحظات در اتا خاموش خفقا وری می ول گردد‪ .‬اش راک‬ ‫کنندگا ای مول سری ممه به خوب ایواشوتی را م شناخ ند و درک م کردند که او میچ اه چی ی را خود سرانه‬ ‫ام مبا بیرو نم ورد‪ .‬ای بدا م ن بود که پر قدره تری ومیرم ی ن اوس ینوف م مایل به حل نظام میسله‬ ‫گردیده بود‪ .‬دور ام امکا نبود که ام طری گف ه مای ایواشوتی در ای مول م خواس ند نظریاه سائر میؤولی‬ ‫شبکه مای اس خبارات را بفهمند‪.‬‬ ‫کریوچکوف ام ابرام نظر خویش ابا ورمیدم چو وظیفه داشت نظر مر می قی خود رام ی ن ندروپوف را ابرام کند‪:‬‬ ‫" یوری ندروپوف به ای عقیده بود که در شراین کنون ما نباید به چنی عمل م وسل شوی ‪".‬‬ ‫ن یوه گیری مای میؤولی شبکه مای م دد اس خباراه شوروی ای بود که اوضاع در موموع در منطقه و خاص اً در‬ ‫افیانی ا موجباه تهویش میادی را به بار ورده است‪ .‬ممه موافقت کردند که ف الیت مای امی را به وسیلۀ تهریک‬ ‫میاع تحت کن رول ب یرندم مخ وصاً امکا تأمی تماس او با امریکائیها میر نظاره گرف ه شود‪ .‬به ادارر "ف الیت‬ ‫مای اوپراتیف " وظیفه داده شد تا مداخاله ایااله م حدر امریکا در امور داخل افیانی ا افهأ شده و ضد انقالبیو به‬ ‫عنوا اجیرا امپریالی و صهیونی نامیده شوند‪ .‬اح مال اع ا قوای شوروی به افیانی ا صرف به محالت که‬ ‫تهدید به حیاه اتباع اتحاد شوروی در نوا وجود داشت در نظر گرف ه شد‪.‬‬


‫دلچیپ است که کریوچکوف ام مانورمای اداره ار (ریاست عموم اول) در اروپا در رابطه به ماده سامی پرچم‬ ‫ما برای کودتای ینده در مول ح یادی م نکرد‪ .‬ای م لوماه ح ام رفقای ادارر کهف نظام نی در خفأ‬ ‫ن هداش ه شده بود‪.‬‬ ‫ادامه دارد‬


‫فصل هفتم‬ ‫کرونولوژی کودتا‬ ‫‪۱۱‬سپتمبر‬ ‫به ت أریخ ف ق لذ ر ر ر قر د م ه ت رو أ مر أش مم رلمو له دا لق ب ه گب ن ب ر د أ ت ه‪ .‬در طر گر کلقد ا لت گد‬ ‫فرهر هل ش گ ه گه‬ ‫شقر ی یلجگ بگ آرهگ د گ رین د أدقرین د لی ر لر گ م گی دتتف ش ش قر ی ب گ مما رل‬ ‫لفغگراتگ بقدره ررز کضقردلش ت ه‪ .‬لذبت ه لش تگع گدی در تا ما لطر ر طر گرو گحرل ه د گفشرن رو ط هدا م گ د أ‬ ‫بگش ه گ دلدو شهو بقدره ره در س گذق دتو قع ب رلی لش تگع گذأ رتب ه‪ .‬در آرزد گ س ر در ی ی طر گرو ب گ رمب ری‬ ‫گذأ قر لفتتگر بزرگ د اقب دأ شه‪ .‬ل رچه لدر ه مم چ رن لسا‪.‬‬ ‫برلی لستقبگل له رحرس د ذا کزب هو لی ( ه ) ثرری له لشتگع دهم در درهل مقلحأ گبن مع ردیهو بقدره‪.‬‬ ‫ل ضگی مرتۀ در زی ک زب دیمق رلتر ی طف وز هرل ز دا ن ذرن ت قلی دا فاز س رل مم ۀ آره گ ت مر دلش ت ه درلت‬ ‫لکترل طقد رل به رفرو ترو أ لبرله دلرره‪ .‬دیپفقدگتگ طگر أ س تا متم ه بقدر ه دلفقد گتأ رل در د قرد چگ قرگأ‬ ‫کت أ ر ر تگب ن‬ ‫ل ض گ در س حقب بف ه کگ مر ا لفغگرا تگ بهس ا برگ رر ه‪ .‬آرر هم گ گب ن دمف ق له ش گیلگش قر گ ق‬ ‫توقر بقد‪ :‬دأ ت ه ه لدرن ل ا سأ‪ .‬آی‪ .‬لی‪ .‬لسا ه بز دی له تهرش برطرف طقلمه شه‪ .‬در رن ک گل ت ه د أ‬ ‫شه ه ر همگی ترو أ مم به لتمگ رسرهو لدر ه یگ فردل قدتگیأ فره ی صقرش طقلمه رفا‪....‬‬ ‫لذلاگرهر قهلرقفز س رر شقر ی ه در آرقتا شرخ لذا رلی قردیپفقدگتری در گبن بقد ررز در درهل م قلحأ کض قر‬ ‫دلشا‪ .‬د رلد ر قهلرقف دسته لی له دیپفقدگتگ لرشه له قرمگی دتتفش کفقه هدره‪ .‬آرهگ دأ طقلس ت ه له هب گ س رر‬ ‫ممتأ لست گدو دأ رد ه له آ‬ ‫شقر ی در دقرد ل ضگ لفغگراتگ ب قره‪ .‬لدگ س رر شقر ی دثن ممر ه له فمگش‬ ‫هل د هق دلر أ رل رمأ شه درک رد‪.‬‬ ‫در مفۀ دیپفقدگتگ شقر ی ه به درهل مقلحأ آدهو بقدره د اقبرن دستۀ مجقدأ "هی را" ه دری أ مگی دفل أ ب ه ت ن‬ ‫ردو بقدره ررز ترلر دلشت ه‪ .‬آرهگ به درهل مقلحأ دافا ذأ ب گ یر ۀ رد هل د تس فرس تگدو ش هو بقدر ه‪ .‬ب ه آره گ ت ه‬ ‫شهو بقد‪" :‬رشگرش رهز رشر به ل ضگ من رمگحرهز ت ریلگش لکتمگذأ رل دفع ره‪".‬‬ ‫لسقبگل ه گ در درهلرأ تلمرر د قر درهل مقلحأ رد آدهو بقدره در کگذرله به آسمگ صگف لفغگراتگ دأ رگریا ت ه‬ ‫لرتشگر طرگرو رل ه بگیه در دتگیو رزدیی به هدرن فر د دأ آده دأ رهره‪.‬‬ ‫در لفغگراتگ مرآرده ه رهل دأ شقد کتمگً له آراقی قو مگ هیهلر دأ ردد‪ :‬ل ذ رن لش لۀ آفت گب ص ب گگمگ ز لب ری ه‬ ‫هد رن تر ر هو رل له ف ر رد أ هی ر ب گرل د أ ر رد‪ .‬له آرا قی قو م گ بگدم گی ت گهو ط ی د أ هر ه ممد گ‬ ‫ردبگدمگی بأ رکمأ ه در سر رلو طقیو ممه چرزم گ رل ر گبقد د أ س گهره رر ز له آرا قی قو م گ مج ق د أ آ رر ه‪.‬‬ ‫بگالطرو له آراقی قو مگ رلو رمگمگ آدهو طرگرو مگ فر د دأ آی ه‪.‬‬ ‫هد گ ف ر د آد ه طر گر کگد ن ر گل گذأ د ذت أ رزدی ی د أ ش هز ذ أ تلج آ ر ب قد ه در در گ لس تقبگل ه گ‬ ‫"شتس د " د ذا لفغگراتگ ه ممً ریگسا کلقداز رمبری تقلی دافاز لر گ مگی لد رتأز هلرش لدقر طگر هز‬ ‫ه دق قدی ا ل س ب لض حرلب کگض رین‬ ‫تهردگ لصفأ "لرقمب" ث قرز رفر و ک رهلل لم لد رن ب ه رش ر رم أ ط قرد‬ ‫ره‪" :‬ش گیه له مم ه‬ ‫سر قشأ لستقبگل ه گ ردیه‪ .‬اأ له درگ دیپفقدگش مگ کهسرگش رر تگبن توقر رل به درگ‬ ‫دقگ مگ برطرف شهو بگشه؟ یگز لکتمگال (لکتمگال ً) در یلأ له لتگ مگی دتوقع درهل مقلحأ ه ت ا ک گی ا ت رلر‬ ‫دلرد دت أ ردیهو تگ هدگ دق قد رمأ طقلمه طقد رل به دیگرل ر گ بهمه؟‬ ‫لی یز سرلرجگ آه لراقی قو مگ طرگر داگفر بری ه بگل مگی رقرو لی ررگو ب ر د أ هدر ه رمگی گ ردی ه‪ .‬رتا ا‬ ‫به رشر رسره ه طرگرو شر به ر اتن ردز ذأ سپس تق قحأ رفقت گ ص رف رش ر ردو بگش ه طر گرو ب ه ر له در‬ ‫ک گذ ا م قدی ردلطت هز لر ه أ آرا قتر له تردر ن رفت ه در ق تف ه م گ له دی هو م گ رگ هی ه ا‪ .‬ذ ش گتأ بل ه طر گرو‬ ‫دجهدًل ه دلفق شه لی بگر تو مرم ب ه ف ر د آد ه رفت ه ب ه د ر دیگ ری رف ا‪ ُ .‬رر طر گرو آرق هر هی گد ب قد ه لس تقبگل‬ ‫ه گ فلر دأ ردره ه دقتقر مگی طرگرو بگ آطرین تهرش بلگر لفترهو لره‪.‬‬ ‫لی همه جر به رشر دأ رسره‪ .‬مقلی فضگی گبن صگف به لبر بقدز به تۀ رفقش مگ ‪" :‬دفرق در دفرق دیهو د أ‬ ‫شه"‪ .‬ر ی طط ررقی ررز دقلرلأ به چ م رمأ طقرد‪ .‬لدگ طرگرو مرچ رمأ طقلسا به هدرن ب ر ه‪ .‬تق قحأ هل ت هرش‬ ‫رگدرحأ ل رل به هدرن ل گهو رمأ دلد‪.‬‬ ‫لیحرلب در درگ آرهگحأ ه برلی لس تقبگل آد هو بقدر ه در دقگب ن م گرش در هل م قلحأ ص ش با ته بقدر ه مرچ ه بر تر‬ ‫شه‪ .‬د گ رین دیپفقدگتهگی طگر أ له یلهیگر دأ رسرهره‪" :‬چأ پ لسا؟" صرف س له قشو س ق طر گر کگد ن‬ ‫ترو أ دترقگً بگالی طط رر قی ت رلر رفت ه ب گ الطرو ب ه هد رن ر ا ته بح رف لیا تگگو کر ا رد‪ .‬درس ا در مم رن‬ ‫لث أ یی دقتر فقذلس ل ق به درهل مقلحأ آدهو له آ ک رهلل لم لدرن رگدو ردیهو ب ر آس گ ط قد رل ر زد لس تقبگل‬ ‫ه گ رسگرهو در آطرین ذ شه گیأ طقد رل بگالی تگذرن ریرلیأ رفا‪.‬‬ ‫ترو أ در کگذرله د ثن ممر ه تبام ر درط و دهربگ در دمن دلشا طبو دقررلش ل ل به گحرن شه له هی ه م گی‬ ‫فرل أ رم قدو‬ ‫یگرل طقد ه ممه ب گ م گل لکت رل در تح گر لیا تگدو بقدر ه س م‬ ‫رد‪ .‬ل بگ مملگرل‬ ‫طرگرو شر‬ ‫"شگ رد فگدلر" طقد رل بگ ردأ در آ قر ره‪ .‬لت گتگً بله مگ برطأ له کگضرین تأ ره دأ ردره ه ترو أ در ش ر‬ ‫بگ دیه لدرن در مع لستقبگل ه گ رهگیا بها هدو شهو بقدز تق قحأ دیه ل در تحگر دیگ رل ب رلی ل ر ر د ش رو‬


‫بقد‪ .‬در رن کگل یگمرلًز له د ر ممه چرزمگ طبو دلمقل دأ رمقدره‪" :‬شگ رد" د لقرلره س ر تلش رم ف ر د د أ آ رد‬ ‫دسا "لستگد" طقد رل بقسه دأ هدز آرهگ یلهیگر رل دگر ه رزدیلترین طقی گ رهل در آ قر رهره‪ .‬ت رو أ ه لکتم گالً‬ ‫له لکقلل هرلی دتگذش قیگ دأ شه رسره‪" :‬دن لدرهل ر ماتمز ممه لی جگ لست ه؟" لدرن بگ دقلیبا تم گ ت رو أ رل له‬ ‫آررج رفته ا‪" :‬ت قیو رل رهز ممه در گی طقد لست ه‪ .‬ممه بگ بأ صبری لرتشگر بر ا شمگ رل دلشت ه‪".‬‬ ‫ترو أ بگ سگحر لرل رن د ذا بگ ط قددلری لکقلذپرس أ رم قدو تمثر ن رد ه آره گ رل رر ز د أ بقس ه‪ .‬س پس ب گ گ م گی‬ ‫ب گر ف ری (سپررگ دلر) به طرف دیپفقدگتگ طگر أ ر ل ردیه‪ .‬بگ شهش لکا گ هی گد دس ا س رر ش قر ی رل‬ ‫ف ردو ب ه دا ن ذرن رمگی ه أ م گی سرگس أ س گحر قرمگ س م دلد‪ .‬س له ط تم درلس م ر تق قذأز گر ل ریگس ا‬ ‫مهقری رماپگر "طگرۀ طفو" (لرگ تأریتأ شگمأ لفغگراتگ ) گحرله ترلر بقد فا ۀ د ترک مرت ۀ در زیز ش قرلی‬ ‫لرقمبأ کلقدا دلحر رددز به رلو لفتگد‪ .‬ترو أ لدرن در یی دقتر بقدره‪.‬‬ ‫لد گز آر ر ه در در هل م قلحأ گب ن چ أ لت گتأ لفتر ه؟ چ رل لد رن رگ ت ا آد ه؟ چ رل لی ق هر دی ر طر گر کل قدتأ در فض گی‬ ‫گیتتا لفغگراتگ د ر دأ هد؟ أ برد به قلب لین سنلل مگ تا رفا‪.‬‬ ‫به لدرن طقری طبر دلدو بقدره ه بمجرد رسره ل به درهل مقلحأ دسته لی له لفارل طگع ه له طرف هلرل "یگ ر گ‬ ‫بگره چهگر ر رو" لست ه له دگشر هلرمگ بر لدرن فرر طقلم ه رد ت گ ل رل له ب رن ببرر ه‪ .‬د لن لس ا ا ه لی ن تههی ه ت گ‬ ‫هل که لتلر ا دلش تهز لد گ لد رن ب ه ر رم گی ف گدلر ط قد م هلیا دلدو ب قد ت گ س گکۀ ررلد ق در هل م قلحأ تردر ن رل‬ ‫چ رل‬ ‫" گک" رمقدو د گفشرن له سرک درهل مقلحأ لذأ در ز شهر تلقیض شقره‪ .‬ممه لشتگع دش ق ب ه چ ق‬ ‫دستگرر شهوز تمشأ دأ شهره له ل تمگ لذ أ لد ر ث گرأ تجری ه د أ ردیهر ه‪ .‬لد ر ط قری ب قد ه لت هلدگش د ر قر بگی ه‬ ‫د تگطگره دت رگره ص قرش درگرفت هز ت گ بگ و ب ر ه تگقم گی ر ر ض ر ری ر قد‪ .‬لد رن ت گ تترل ه لطمر گ گد ن‬ ‫ررگفته بقد ه گدو درهل مقلحأ ت ا تر ل درآدهو لرهز تگ آرقتا تومرم به ترک لتگدتگ گو ط قد رگرف ا‪ .‬س له آرل ه‬ ‫طبر "لد را لسا" فرل رسرهز لدرن بم فگصفه س قلر د قتر "ففل س ل ق " ردی هو ب ه مر قر ه د گفشأ در کگذرل ه‬ ‫طقد در ق لشتررگ ر اته بقد رفا تگ له "لستگد د بقب" طقد ریرلحأ ه‪.‬‬ ‫تبن له لینز طبر د گبه تههیه به گر دیگرز به آدر "ل اگ" لسهلم سر ری رسرهو بقد‪ .‬مگشتگگ در ررلدق لدرن طب ر‬ ‫دلدره ه ‪ :‬طرگر کگدن ترو أ له طرف ت قلی دهلفل ۀ م قلحأ دا تقر در در هل م قلحأ د قرد م هف ت رلر طقلم ه رف ا‪.‬‬ ‫سر ری به مر قر ه لت مف ت ا ر ی م گیأ ل رلس رقرأ رل ب ه تم گ رق گ ه له آره گ د أ تقلرا ا طح ری لکا گ‬ ‫ردد فرستگد‪ .‬ل دسته مگی رق ریقلل رل در ستر ن م گی رلدلر تل قیض رم قدو تقریب ًگ مم ه لفا رلرأ ه در ممج قلری‬ ‫در هل م قلحأ ص مکرا ص ه ر "ل ر" رل دلش ت ه له ی گیش ش گ برط رف س گطا‪ .‬ص رف س له آرل ه دحم ن ش ه ه‬ ‫طرگرو رل مرچ چرزی تههیه رم أ ه ل گهو دلد ت گ طر گرو ف ر د آی ه‪ .‬ط قد س ر ری رر ز در آط رین دت گیو ب ه م ع لس تقبگل‬ ‫ه گ رقسا‪.‬‬ ‫قر رب قدز مردگقر ه کگدث ه لی بقت ق رپرقس ته ب قدز مم ه‬

‫لدرن کو به گر بقد‪ :‬طأ دهش هدگرأ ه رحرس د ذ ا در‬ ‫لرل رن دلفق لذ گل در گمگی طقیو ترلر دلشت ه‪.‬‬ ‫ته دأ تقلررم ه آرر ه مر د گر داگ ی دگرهرهز ذأ در رن کگل بهگی بگهی آرهگ رهگیا بزرگ بقد‪.‬‬ ‫بهین ترتر‬

‫فاه لی ه دتلگتبگً در "طگرۀ طفو (لرگ شگمگ لفغگ ) دلحر ردیه ررز دبرل له مر قره د گت ه بقد‪ .‬ت رو أ ب گ ش گددگرأ‬ ‫کلگیا طقیفأ رل در بگر رلرس مگ لرگ س ر دلدو دتوقص گً له رق و "لفغگرا تگ لرقمب أ" در بو قرمگی ه‬ ‫لرامک یگدآ ری رمقدوز توریا رد ه ژ ررگذراتگ طگر أ ب ه ل تق ه هلیهذقص أ دب ر ل د أ دلش ت ه‪ .‬لد رن قش و‬ ‫رد تگ در لین دارر کلگیگش شررین ترو أ گرچه لی درچأ رل برگرهلهد‪ .‬ل له ترو أ سنلل رد ه چ رل بریژرر ش در‬ ‫دالق ل رل به سگحر ل ضگی مرأش ریرفا؟ لدگ ترو أ ب گ ده گرش رش تۀ س تن رل بح رف م ی م گی رش گدأ لت گد‬ ‫شقر ی بردو ت رو أ در کگذرل ه ب گ ش هد م گیأ دمت ه کگض رین بهرت ه د أ ش ه طب ر دلد ه د أ م قدأ ک زب‬ ‫مقرراا لت گد شقر ی ذ قرر ه بریژرر ش ب ه تم گ تقگض گی م گی گر لفغ گ دب أ ب ر لف زلیو تگب ن دمکش ۀ م ی م گی‬ ‫رشگدأ د جمفه تافر گشز تت ریز تجهرزلش لذباه قلب دثب ا دلد‪ .‬ت رو أ در لطر ر ص بتو لد رن رل دتگط ت رلر‬ ‫قر مگی لضگفأ کن فون دأ شقره‪".‬‬ ‫دلدو بگ ذ ن ترکم آدرز به لدرن تقضرا دلد‪ " :‬ار ز لین تبرن داگحن به‬ ‫لدگ لدرن گذبگً که دأ هد ه ترو أ ره ت هگ ر ی دا گحن م ی م گی رش گدأ در ردفرن ب گ بریژرر ش ب و ردو ب قدز‬ ‫بفله له ره أ مگیأ دق قد ررز یگد آ ر شهو بقد‪.‬‬ ‫‪ ۲۱‬سپتمبر‬ ‫طأ دهش هدگررله رحرس د ذا در زیر د ر لفتگد "آهلدی" ‪ 1‬طقد رل دور ف تت رمش س گطته ب قدز لد رن لس ا ت ا‬ ‫طقد رل بو رمأ ررلره‪ .‬در لی ن دو ر ه ه در ه ت رو أ ل م مً "دگذ ی" قر ب قدز ل ر چ ه ل دنف و ر ه ه‬ ‫دا فۀ "بگره چهگر ر رو" رل یلحرفه رمگی هز ذ أ تقلرا ا دقلض ع ط قد رل در رمب ری د ذ ا ک زب لس ت لگ بت ه‪ .‬ب ه‬ ‫‪1‬‬

‫مقرراا مگ‬

‫قر رقبگ رل ه در کقرقا زیر لسا در ب رر گرلبرن در رزدیلأ مگیأ لضم دت ه لدریلگ ترلر دلرد به رگ " زیر آهلدی" یگد درلردره‪.‬‬


‫می برلدرهلد طقد لسهلم لدرن (ممگ رل ه دات گر س گرش شقر ی سگفر ردقک بگیه به رس أ م گی بف ه آد گدو د أ‬ ‫س گطا) ل ب ه لس تتهل دا تقرم لف رلد له مف ۀ ل ض گی مرت ۀ در زی هرلی ده م ردلط ا‪ .‬لس تتهل ب ه ش لن ی ن‬ ‫صقرش دأ رفا‪ :‬لسهلم لدرن یلأ له دأدقرین رل دأ طقلسا داتقرمگً له ل سنلل دأ رد ه آیگ ل تو ه دلدر گرد‬ ‫له لدرن در رلو دبگرهو بگ دتگذ رن طگی رن کمگیا ه؟ لسهلم لدرن کرن "ص با" ت گد ۀ آد گدو ب ه فر ر ط قد رل ب ه ل‬ ‫ی گ ب ه تت ن رس گره‬ ‫ر گ دأ دلد تتأ د گمهو دأ رد ه مم ص بتو شی تردیه دلرد ل رل به لفگ ه ب ه هر هل‬ ‫تههیه دأ رد‪ .‬لدگ در آ تا دیگر متر اأ شی دلشا ه تقله تهرش به ر ع راا‪.‬‬ ‫تتأ لدرن یی ر ه بله له بر ا ت رو أ ر زد ی ب ه لتگدتگ گو رف از بمفگص فه له لی گی رق و "ش گ رد" کفق ه بگ قر‬ ‫دسا ره‪ .‬ل ضگ گدمً ضگکا دلشا‪ :‬یگ لدرن بگیه ممرن ل ق فروفۀ برطرفأ طفقأ مگی ی گ أ رل بهس ا د أ آ رد‬ ‫یگ طقد ل رل له برن دأ بردر ه‪ .‬ل ر د م ت ه رو رت گیج لی ن ملو م قه دجه قل ب قدز دگ ر ک گال تترل ه ل دت رگر ه‬ ‫کمگیا ل ثریا ل ضگی مرتۀ در زی رل بهسا آ ردو بقد دیگر تومرم رفته بقد ت گ آط ر ب ر د‪ .‬لد رن ب گ ص رلکا تم گ‬ ‫له د أ مقدأ تقگضگ رد تگ ل ل ضگی بگره "چهگر ر ری" رل له ممه رسأ مگ دقگ مگ برطرف سگطته لد گ رد‬ ‫ه آرهگ دتهم به تقط ه فره ل "لرقمب" لست ه‪.‬‬ ‫لدرن برلی ص با در قر بتقبأ آدگد أ رفته بقد‪ .‬بحقر دثگل تتأ کرف له سر ری به درگ آد هز لد رن له تض ررقگش‬ ‫م قدأ ب أ رکمگر ه لی ه لدلر "ل ا گ" ب ه رلو د أ لر هلطا ی گدآ ری رد‪ .‬ل لدلر "ل ا گ" رل ب گ "ژلر هلر " رح رس‬ ‫کت أ له س أ‪ .‬آی‪ .‬لی‪ .‬ر گ‬ ‫مهقر دل د ت بره رم قدوز ممد گ له لدلر ر ر لرا گرأ لس تتبگرلتأ هد گ ش گو در لی رل‬ ‫برد‪ .‬ل بگ ر ری ترین دش گ م گ له درتقدم گی ثر ش ه قی گ س ر ری در "ل ا گ" له آ گر د أ رف ا ی گد آ ر ش هو‬ ‫لصرلر رد ه صرف برطرفأ سر ری دأ تقلره تگ ۀ شر آ ری رل ه به ر ی لین لدلرو طقردو لسا د ر باگهد‪.‬‬ ‫لدرن تقریبگٌ به رن شلن له دیگرل ز مبز یز دزد ریگرز ط جگر ررز یگد آ ر شه‪.‬‬ ‫گدش قشو رد تگ ص با بر تر دگمر ا ص فا آدر ز بت قد بگر ردز در یل أ له ذ ش گش ب أ‬ ‫ترو أ ه در آ گه کا‬ ‫طگتا شهو ا‪:‬‬ ‫" شگیه بهتر بگشه ه تق طقد لره أ له گرمگ دسا بل أ آرل أ؟ بر به کرو س رر به مر قر ه د أ ط قلمأ‪.‬‬ ‫آرجگ تا طقلمأ دلشا تگ فلر أ تقش برگبأ‪".‬‬ ‫لدرن بگ ت ر به طرف د أ مقدأ رگریا ته س پس مف ه لی رل ب ه هب گ آ رد ه دیگ ر مر قر ه لدلد ۀ تگ ق رل ب أ‬ ‫دل أ دأ سگطا‪:‬‬ ‫"برلی تق بهتر لسا تگ سلقش أ‪ .‬ر گأ بر سن گدمً ترل بأ قن سگطته لره‪".‬‬ ‫لدرن به آرله طهلکگفشأ ه لتگ رل ترک ا‪ .‬دیگر تمگ ُن مگ یرل شهو بقدره‪ .‬لدرن ممگ ر ه ب ه ت رو أ تف ق‬ ‫ردو ا‪:‬‬ ‫" ل ر تق لین چهگر تن طگین رل برطرف راگهی آرهگ رل تافرم دن رل أز در لی وقرش دن له ل لدر ت ق ب ه کر و رح رس‬ ‫د ذا لطگ ا رتقلمم رد‪.‬‬ ‫‪ ۲۱‬سپتمبر‬ ‫کگل دگ رشتۀ ستن رل به آرهگیأ دأ دمرم ه داتقرمگً شگمه یگ لشترلک‬

‫ه آ کقلدث دگ سپتمبر بقدره‪.2‬‬

‫ل‪ .‬پ‪ .‬بوگدانوف‪ ،‬آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در افغانستان‪:‬‬ ‫شبأ ه فردلی آ ‪ ۱۱‬سپتمبر بقد دن در طرگر داگفربری لیر ففقش گه گبن شه ‪ .‬دلگ دن الدیمرر چقچق رن ه‬ ‫هو رلش ترم ه ت و رمش بر تر رل ب رلیم‬ ‫له دن در درهل مقلحأ ریرلحأ رد ل ضگ رل قتگو ب رلیم ت ریا رم قدو‬ ‫در د زل دن م گگ صرف ر گ چگش ا تقض را بهم ه‪ .‬س له ص رف رلی چگش ا د ن درله ره ت گ لر ه أ لس ترلکا‬ ‫مز لدگ بز دی برهلر شه ‪ .‬رزد دن رحرس لدلر "ل ا گ" لس هلم س ر ری آد هو ب قدز با رگر د أ طقلس ا ت گ ب گ د ن ص با‬ ‫ه‪ .‬تتأ دن له لتگ طقلب گحرن آده ز تق ه رد ه س ر ری رهگی ا مرج گرأ ب قد‪ .‬ب ه آرل ه ب ه لک قلل رس أ م گیأ‬ ‫د ر درله دلمقل در درگ لفغگ مگ بپردلهدز ا ه لدرن لدر ه لدر صگدر رمقدو تگ ل سه هیر دیگر رل دس تگرر‬ ‫ه‪ .‬دن به ل د قرو دلد تگ مر چهگر آرهگ ممرن کگال به لرگ رزد ترو أ رفته ممگرجگ بگتأ بمگر ه طقد ف قرلً گه‬ ‫س گرش ردیه ‪.‬‬ ‫له س گرش به ریقچلقف تف ق ردو تم‪ " :‬بگیه به مر قره لتمف تا لدرن ط ث أ ش قدز در ر ر آ رگ ت ا طقلم ه‬ ‫بقد‪".‬‬ ‫ا‪" :‬‬ ‫لدگ در ممرن تا لیقلرقف دلطن لتگ شه‪ .‬ل قشأ رل له دن رفته قشو رد تگ ق رل رردت ر با گهدز ل‬ ‫ل گهو بهمره تگ دگ یی تمر دیگر رل مم برلی کن صفا آدرز لین د گت ه بترچ ب همرم‪ ".‬س پس د گ م رد ر زد س رر رفت رم‬ ‫تگ در دقرد لتهلدگش بلهی د قرو رمگحرم‪.‬‬ ‫ذ شگتأ بله قهلرقف یلجگ بگ گ ذقفالأز قریفقفز لیقلرقف ریقریلقف رزد ترو أ رفت ه‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫تقضرا رقیا ه گ‬ ‫ربأ گ دلشته لره‪".‬‬

‫تگب‪" :‬بگ اگررله تقضر گش شگ رل ی مً طقلمر ه طقلر ه د گ ط أ س گذهگی ‪ ۰۲۱۲ - ۱۱۹۱‬ص با ردو لی م‪ .‬دو گکبه م گ در گب نز دا لق‬

‫قرمگی لر گی‬


‫کقلذأ س گ ا شو شگ به دن طبر دلدره ه س ر ری ب گ س ه هی ر ب ه لک قلل تبف أ ب ه س گرش آد هو لر ه‪ .‬آره گ دو رلره‬ ‫طقلمو دأ ردره تگ دن به کرفهگی ش گ قر ب همم‪ .‬د ن ب ه گحرن رف تم‪ .‬در رزدیل أ در له دمفر ز د قتر"ب ز" ه در‬ ‫فق آ سر ری در سرا مگی دیگر مبز یز دزد ریگر ط ج گر ر ا ته بقدر ه ت رلر دلش ا‪ .‬س ر ری یلب گر‬ ‫ق‬ ‫دیگر تل رلر رد ه لد ر تقتر ش له ب رن ب رد آره گ ص گدر ردی هو آره گ آد هو لر ه ت گ ت ا کمگی ا ت رلر بگررر ه‪ .‬د ن‬ ‫قشو رد دهمگرگ رگطقلرهو رل آرل باگه تر ر دلد ه ممرن کگال س رر ممرل بگ سگحر رفقگی شقر ی ب گ ت رو أ‬ ‫لدرن در کگل تگق ترلر دلشته بگیه لدره لر بقد ه ممه چرزمگ بتقبأ طگتمه طقلمه یگفا‪.‬‬ ‫در لین تا به تفمر س گرش بحقر رر دترتبه دهمگ دیگ ری رر ز آد هز ش تس د ر قر آد ر بت و "ض ه ش" زی ز‬ ‫ل بری بقد ه رگ لدرن رل در دقرد تقط ۀ "بگره چهگر ر ری" بگ طقد دلشا‪ .‬ممر له رشرر به دقتر "ب ز" ط قرد ب ه آ‬ ‫تق ص بتأ رمقدو سپس س گرش رل ترک رد‪.‬‬ ‫رزدیی شهو بگ سر ری به هبگ‬ ‫دن درک دأ رد ه رگههلش تن هرلی لفغگرا تگ در د قتر گر شگیا تۀ ررا از ب گ ً له آره گ د قش بلم ن آ رد ت گ ب ه‬ ‫دلطن تلمرر آدهو ب ه باا چگی رل رفتم‪ .‬در یلأ له ذ شگتأ ه دن سر ری د به د دگرهیمز سر ری آما ته له‬ ‫دن سنلل رد‪ " :‬لس لذلمن شقر ی چگقره طقلم ه ب قد ل ر د گ لد رن رل له ب رن بب ریم؟" د ن یلب گر دیگ ر له فقرد قل‬ ‫ممر گأ لست گدو رمقدو تم‪ " :‬دگ طرفهلر کهش در رمبری لفغگراتگ لسترمز لین دقضع لصقذأ دگ لسا‪ .‬شتوگً دن به‬ ‫آ قرهو لستم ه به مردلس بگیه ل گهو دلدو ر قد تگ کزب رل دت ر با گهد‪ .‬له لی ن بر تر د ن ب ه ش مگ چر زی ت ه رم أ‬ ‫تقلرم‪ .‬لین دقضق دلطفأ شمگ لسا‪ ".‬دگر سر ری طقریله دن تقلراتم درک م کرفهگی د رل ط قری فهمر ه ه قی گ‬ ‫دگ دتگذش م مگیأ ت ه ر لرۀ ی رراترم‪ .‬بح قر دث گل س ر ری ط گطر ر گ س گطا‪ " :‬آخز چ رل د گ رتقلرا ترم لی ل گر رل‬ ‫تبمً لرجگ دمرم‪ .‬دن بگیه بگ دستگ طقد لدرن رل ط ی دأ رد ز تترله ل رزد ترو أ آدهو بقد‪".‬‬ ‫در لی ن ت ا ب ه د ن طب ر دلدر ه ه تف ق لس ا‪ .‬در آرح رف ذ رن ت ړ ب قد‪ .‬دی هو د أ ش ه ه ل ب ری ب ه ل در د قرد‬ ‫"دهمگرگ " دگ طبر دلدو بقد‪ .‬تړ بگ تماتر رسره‪ " :‬لد ر ه در س گرش هل ض رگفتأ بر گ ردی هو لس ا؟" د ن قش و‬ ‫تم چق فقط لدر ه به گبن رسرهو ل م قه له مرچ چرز طبر رهلر ‪.‬‬ ‫رد ط رو بر‬ ‫ط جگر ل گهو طقلسا تگ له تف ق س گرش لست گدو ه‪ .‬ممرل بگ یلأ دیپفقدگتگ س گرش ل ر زد رق ری قلل رفت ه له آرج گ‬ ‫طقریله دلفق شه به تقدگرهل مگی تحلگش رشگدأ ه در ممجقلری گب ن دا تقر بقدر ه هر گ هدو له آره گ طقلس ا ت گ‬ ‫تق ص با د أ رد دیپفقد گش د گ تم گ ک رف م گی ط ج گر رل‬ ‫فره لدرن برطرزره‪ .‬بگیه ا ه ط ج گر ب ه هب گ‬ ‫ر همرهو بقد‪ .‬بلهتر مقیهل شه ه س له تگقمگ بگ ط جگر تقریبگً ممه تقدگرهل مگ بگ ذقی درسترز لرد یلققب ب ه تم گ‬ ‫دأ شهره د تقلی تقگضگمگی ط جگر رل به ل طبر دأ دلدره‪ .‬ص با م گیأ رل ه ط ج گر له س گرش د أ رد ب رلی‬ ‫دگ رهگیا رگطقشگی ه بقدز هیرل ل له ذرن بگهز ه به لکتمگل تقی له طرف مما گرل لدرن تر ل دأ شه هرگ د أ هد‪.‬‬ ‫لین بهل دل أ بقد ه تقط ه رل له تفم ر س گرش فر ه ص هرل شم لی ن قر تحل گش رش گدأ رل د قش ب ه تر گ د أ‬ ‫ردره‪.‬‬ ‫لره أ بلهتر رمگی ه گ د گ ب ه س گرش بر ته ش ر ب ه رقش تن تفگ رل در ب گر رت گیج د رل رلش ش گ در لرگ قلرأ‬ ‫"در ز" رمقدر ه‪ .‬در لی ن در گ تف ق رق ری قلل ب گه ب ه ص هل درآد هز ا رله هر گ هدو ب قد ط ج گر رل درتقلس ا‪ .‬ب گ‬ ‫ط جگر رتاا بگ ذ ن رهگیا ط ن لدرن ص با ردو ا‪" :‬طقبز "تهردگرگ "لرقمب" دثن دقر م گ ترس رهیه"‪ .‬س پس‬ ‫م و رد ه‬ ‫ترو أ قشأ رل رفت ه قش و رد هرل رل آرل با گهد تقص ره رم قد ت گ ب ه د گهل ط قد بر ر ه‬ ‫هره أ آرهگ رل مرچ چرزی تههیه رمأ ه‪.‬‬ ‫ا‪ .‬م‪ .‬پوزانوف‪ ،‬سفیر شوروی در کابل‪:‬‬ ‫"در لطرر آ اا لدرن "لستگد" طقد رل له مر طرف ت ا د گصرو درآ ردو بقدز ل ضگ دیگر ره بگ رشا ر همگز بفله‬ ‫بگ رشا سگ ا مگ مر چه بر تر تههیه آدرز دأ شه‪ .‬ترو أ به م رچ ص قرش ربگی ه گب ن رل ت رک د أ ا‪ .‬لد گ ل دث ن‬ ‫ممر ه بأ ر ل بقد‪.‬‬ ‫برلی س ر به رقبگ ل له دگ طرگرو درطقلسا رد‪ .‬لدگ رگ هگ یی ر ه رو له ر له ل ب ه د گ طب ر د أ دم ه‪" :‬د ن در‬ ‫طرگر طقد ر له دأ م‪ ".‬لفغگ م گ فق ط چ هی رو له لدریل گیأ م گ طر گر دا تلمفأ طری هلری ردو بقدر هز ت رو أ‬ ‫ممرن طرگرو رل در رشر دلشا‪ .‬دگ له ط قد رس رهیم‪ " :‬چ رل ت رو أ تو مرم ط قد رل ب گ چ گ ش هش تغرر ر دلد؟" د گ ب ه آ‬ ‫رشر بقدیم ه در لین گ هل دقضق أ لسا‪ .‬طرگرو لیله ترو أ بگیه در آ ر له دأ ردز ه ه بقدز مر لت گتأ ب گ آ‬ ‫دأ تقلراا رخ دمهز مفۀ آ تگبن بگ ر ربقد‪ .‬دن به دتقگ ه سگطتن ی ردلطتم‪ " :‬لی ح قر ط قب ررا ا رفر و ت رو أ‪.‬‬ ‫طرگر کلقدتأ دگ برلی لرتقگل شمگ مم رن ل ق در تگش ل ه ت رلر دلرد‪ .‬ل س لذلم ن رمب ری ش قر ی در رلبح ه ب ه رد‬ ‫طرگر شقر ی د أ طقلمه بقد‪ ".‬فردل صبا به دن لدرن هرگ هدو طگطر ر گ سگطا‪ " :‬می ش مگ ض ر رش ررا از‬ ‫دگ له طقد طرگرو دلریم‪ ".‬دن بأ طگتا شهو به ل بگ ذ ن ت ه تم‪" :‬رترر ! طقری طقلمه شه ه له ل ل م شهو بقد‪".‬‬ ‫لی له در ق لی همه ملو مگ چه چرزی بقدو لساز کگال دیگر رمأ تقل أ برد‪ .‬شگیه مرچ چرزی ربقد ذأ شگیه م م‬ ‫لدرن دأ طقلسا هل دگ رلی رل به رلو برگرهلهد‪.‬‬ ‫کرن دمتگش در ردفرن بریژررش در ُن طح ری ه ت رو أ رل تههی ه د أ رد ب ه ی ترس رم رم قد‪ .‬لد گ ش مگ ط قد فل ر‬ ‫رهز س له قدش به طنز ترو أ مردگقره لتهل دتقگبن رل هی ر دس ا رگرف ا‪ .‬دش قلر لس ا ت ه ش قد ه دذر ن لی ن‬ ‫چأ بقدو‪ .‬یگ لی له لدرن ت قلراته بقد ترو أ رل دلتق ه با گهد ه م رل ل ب أ ب ر گد لس ا ی گ م م ل ب ه مقش هلرمگی د گ‬ ‫مردگقره تلأ رگرلشا‪ .‬در یی فمه تمگ چرزمگ دثن سگبو لدلده یگفت ه‪ .‬بگی ه ا ه ت رو أ بت قبأ د أ تقلرا ا ب گ‬


‫لست گدو له طُر رسمأ تگرقرأ "دسا گی لدرن رل قتگو با گهد‪ ".‬د أ م قدأ د أ تقلرا ا لد رن رل له دق گ م گی‬ ‫بف ه بحقر دثگل بتگطر تلمرن تضررقگش مقدأ برطرف باگهد‪ .‬لدگ رأ‪...‬‬ ‫تترله دگ درک ردیم ه لدرن دیگر تقتش رمأ هز در لی ن ب گرو ب ه "در ز" لض گً تفگ رل دلدی م‪ .‬دل گ ل ل هی ر‬ ‫لدقر طگر ۀ شقر ی قررأ ی لق بگ دن له طریو دتگبر دت أ به تمگ ردیهو قلب تفگرل د گ رل ب ه ش رب ی ن دلد‪:‬‬ ‫لک قلذأ لت گد‬ ‫گ ری گ دلرد‪ .‬در چ رن ی ی ل ض گ‬ ‫" فقرلً رزد رفرو لدرن رفته ب ه ل بگقحر ه ه در لفغگرا تگ‬ ‫شقر ی هلً رگرلکا لسا ه در رمبری لفغگراتگ لت گد قد رهلشته هد ط قرد م گ لدلد ه دلرر ه‪ .‬د گ یر ۀ ط قیو‬ ‫دأ دلررم ه بگ تمگ تگطلرا به ش مگ برس گررم ه در ص قرش ه لتت گ لت هلدگش ف قری ف ق لذل گدوز قلت د أ تقلر ه‬ ‫رهگیا رگ قلر بگشه‪ ".‬لذبته دن د تقلی آ تفگرل رل به شمگ بگه ق دأ مز چق طط به طط آررل به یگد رهلر ‪.‬‬ ‫شگدگگمگ به لت گ گ ذقفالأز قریفقفز لیقلرقف دتر م ریقریلقف به لرگ رفترم‪ .‬به ترو أ طگطر ر گ س گطترم‪:‬‬ ‫" دگ له رمبری لت گد شقر ی مهلیا رفته لیم تگ ب ه ش مگ دی ه گو کلقد ا ط قد رل بر گ دلری مز ذ أ ط قلمو د أ رم ت گ‬ ‫کرن برگ لین دقضق رفر و لد رن رر ز کض قر دلش ته بگش ه‪ ".‬ت رو أ ب ه مر قر ه مرج گرأ ا‪" :‬ل در ممر ج گز در‬ ‫کقیفأ لساز کگال ل رل د قش دأ ه‪".‬‬ ‫لدرن برلستأ در کگذرله ذبگ مگی لفغگرأ چپفی به گ دلشا دلطن آدهز تق قحأ ل در لت گ مما گیه ت رلر دلش ته د گ‬ ‫ل رل له باتر بف ه ردیم‪ .‬به چأ دذرفأ ل در آرجگ بقد؟ چرل در لین ذبگ مگ به لین شلن ت رلر لش ا؟ لی ن ی ی دلم گی‬ ‫دیگری بقد‪.‬‬ ‫دن رگدۀ دالق رل به لطم آره گ رس گره ‪ .‬ت رو أ در ل س لذلم ن ط گطر ر گ س گطا‪ " :‬بف أز در رمب ری د گ دتگذ ا‬ ‫مگی فرل لرأ قد دلرد‪ .‬لدگ دتگذ ا م گ در م ر گ قد د أ دلش ته بگش ه‪ .‬ب ه رفق گی ش قر ی برس گرره ه د گ له س هم‬ ‫رری آرهگ د لقریم بگ تگطلرا لطمر گ دأ دمرم‪ :‬تمگ چرزمگ سر برلو طقلم ه شه‪".‬‬ ‫م آرل ب گالی ط قد دحم ن ب ه رش ر د أ رس رهز ت ق قحأ لی ن مم ه ب ه ل م رچ‬ ‫لدرن ررز در ری گ ص با د ر قر گد ً‬ ‫لرتبگ رهلشا‪ .‬ل ررز رشتۀ ستن رل رفته ا‪ " :‬د ن ب گ تم گ چرزم گی ه در لی ج گ رفر و ت رو أ زی ز ا دقلف و‬ ‫لستمز صرف دأ طقلمم م و م ه‪ :‬ل ر ترلر بگشه ه دن بگیه رماپگر "آ دررگ" شق در هب گ د ن ص رف ی ی فم ه‬ ‫طقلمه بقد‪" :‬ترو أ"‪ .‬ل ر فروفۀ سررقشا طقری بگشه ه ترو أ تبن له دن لین دررگ رل ترک بگقیهز در لین ص قرش‬ ‫دن بگ تمگ لیمگ دلری ممه صرا مگی رمبر لستگد رل ل رل طقلمم رد‪".‬‬ ‫تق ه شمگ رل به آ‬

‫ف‬

‫دأ م ه برلی تق کگدثۀ "لصفأ" فقط چ ه سگ ا بگتأ دگرهو بقد‪.‬‬

‫تتأ دگ به س گرش بر ترم در آرج گ دهمگر گ رگطقلس ته رل دری گفترمز چه گر ت ن له طفق أ م گ رل‪ .‬د ن ر هگد رد ت گ آره گ‬ ‫فقرلً له س گرش لطرلج شقرهز لدگ رفقگ به شهش دتگذش بقدره‪ .‬بگیه بت گطر دلش ا ه لی ن لفغ گ م گ در آ ذ ش ه لش تگع‬ ‫رسمأ د ذا بقدرهز سه تن آرهگ ضق گبر ۀ لین قر بقدر ه له رش ر کق قتأ ک و دلش ت ه کت أ در لی ن ر گ تتأ م گ رر ز‬ ‫برلی د قرو به س گرش برگی ه‪.‬‬ ‫سید محمد گالبزوی‪ ،‬وزیر مخابرات جمهوری دیموکراتیک افغانستان‪:‬‬ ‫رفقگی شقر ی دتگذش رفتن ترو أ به رقبگ بقدره‪ .‬دن ررز دتگذش بقد ‪ .‬طقد ترو أ در تردد بقد ه بر د یگ طرر؟ لد گ‬ ‫در لی جگ لدرن له ررررگ گر رف ا‪ .‬در فا ۀ فل گذرن کزب أ در کض قر جو ه ی گ ش و ه ر ر ل ل م رد‪" :‬رمب ر‬ ‫قرمگی ضق ه لرامک ر ره رقبگ لسا‪ ".‬کگضرین بگ ش ره لی ن طب ر‬ ‫برر دگ بتگطر لشترلک در ل م سرل‬ ‫ممه به ش هد مگیأ دمته فریگدمگی "مقرل"ز "مقرل" ردلطت ه‪ .‬ترو أ ر به دن ردو ا‪ " :‬ط قبز ک گال چح قر‬ ‫دأ شقد ه رر ز لین ُر ق به ممه دررگ طبر دلد‪ ".‬دن به ترو أ د قرو دلد ت گ بگقی ه ه د ریض لس از دگ ر ل رد‬ ‫هو‬ ‫رد‪ .‬دن برلیو تم‪" :‬در لی وقرش بر ز دگر ره برلی دو ر هز بفله برلی ج ر ه"‪ .‬ت رو أ دقلفق ا ردو‬ ‫دلد ه ه د بردأ رددز دگر به هه طقد ف گ رل رد در لی ن دا گفرش درس ا دو ر ه ب گتأ دگر ه‪ .‬ط أ لی ن د هش لد رن‬ ‫تمگ گرمگ رل برلی لرد رمقد ضربۀ آطر لرجگ دلد‪ .‬به ت أریخ ‪ ۱۰‬س پتمبر رزدیل أ م گی ش د ن س ر ری تقلرا ترم‬ ‫رزد ترو أ رلو یگبرم بگ ل ص با رم‪ .‬دگ له طحر ه ل رل تههیه دأ رد بگ طبر سگطته م ط قد رل دب أ ب ر له‬ ‫برن برد طقد لدرن به ل ر هگد ردیم‪ .‬ترو أ کرف مگی دگ رل ب گ لر ه و ش رهو س پس د رل دتگط ت رلر دلدو ا‪" :‬‬ ‫ار ز دن تمگ هره أ له لدرن دفگ دأ رد له لین بگبا ممر ه درل دمدا دأ ردرهز شگیه شمگ کو بجگر بگشره‪".‬‬ ‫س له آرله بهین ترتر دگ دقلفقا ترو أ رل بهسا آ ردیمز ر ه ج به دگ بگی ه م ط قد رل مف أ د أ ردیم‪ .‬رو‬ ‫بر أ مگی دگ طقری بقد ه ممه چرزم گ بگیه م گگ صرف رگ چگشا صقرش د أ رف از د گ ممر ه ر گ چگش ا رل ر زد‬ ‫ترو أ صرف دأ ردیم‪ .‬بگ تأسش در درگ آرهگیأ ه له زحرگش آ گمأ دلشا یی ر ر ط گین قد دلش ا‪ .‬ل لد رن رل‬ ‫بگطبر سگطته بقد ل برلی صرف رگ چگشا ررگده‪ .‬تتأ به ل تف ق ردرهز ل به در غ ا ه دطترر دریض ش هو‬ ‫لسا‪.‬‬ ‫ردیم به فلر رد ه له هل لتهلدگش بلهی گر بگرریم‪ .‬دن به ترو أ تم‪" :‬بفأز گر ط قبأ ر هز ذ أ ب ه‬ ‫دگ شر‬ ‫مر کگل دگ بگیه م طقد رل کتمگً تحبرو رم‪ ".‬ترو أ ا‪" :‬دن طقد ممه چرزمگ رل سر به رلو دأ سگه ‪ ".‬ل قش أ‬ ‫رل بردلشته به لدرن هرگ هد‪ " :‬برن شمگ چأ لت گ لفترهو؟ لی ج گ ر زد د ن مب ز ی دیگ رل لس ت هز بر گ ت گ دث ن دردم گ‬ ‫کرف بزررم‪ .‬شمگ بگیه آشتأ ره‪ ".‬لدرن در قلب ا‪ " :‬تگ تترله تق مب ز ی س ر ری رل برط رف رل أ د ن رم أ‬


‫آیم‪ .‬که لتن لی ه رل برطرف ن‪ .‬مبز ی رل س رر باگه‪ ".‬لدگ ترو أ بگالی کرف مگی ط قد گف گری د أ رد‪ " :‬بر گز‬ ‫دأ طقلمم شمگ رل آشتأ برگرهله ‪".‬‬ ‫ممگ ر ه لدرن شتوگً به ترو أ تف ق ردو مقشهلر دلد ه رسمگً له به رس مرا ش گطتن ی ب ه کر و رح رس د ذ ا‬ ‫کزب لرلگر دأ ه‪ .‬ترو أ ه رمأ تقلراا تهر طقد رل هگ رمگیه ب گ ش ره لی ن ک رف م گ قش أ رل لر هلطا‪ .‬د ن ب گ‬ ‫طقد ت گدۀ قچلأ دلشتم آررل به د أ م قدأ دلد ‪ .‬ت رو أ رتا ا ت گد ه رل در لب ۀ در ز رلش از س پس ص رف‬ ‫رشر رمقدو آررل به دن داترد رمقدو ا‪ " :‬ار ز بهتر لسا رزد تق بگشه‪".‬‬ ‫ط جگر ر هگد رد‪" :‬رفرو ترو أز به دگ دو دترقه تا بهمره دگ لین د لن رل ک ن فو ن د أ س گهیم‪ .‬د گ م م م‬ ‫دلریم ممه ارله لین م رل مفأ ه‪ ".‬لدگ ترو أ ل ترلض گ ‪" :‬رتررز لین درسا ررا از ش مگ رش گدأ لس تره ر ه‬ ‫سرگستمهلرز شمگ فقط فرر رد رل طقب یگد دلریه‪ ".‬دن ر هگد رد ‪" :‬در لی و قرش فا ۀ ف ق لذل گد ش قرلی لرقمب أ‬ ‫یگ شقرلی هیرل رل د قش رمگحره‪ .‬در فاۀ در قر دگ له رلو تگرقرأ لدرن رل سبی د ر دأ سگهیم‪ ".‬ترو أ ا‪" :‬‬ ‫لین مم رلو کن رراا‪ ".‬مبز ی‪ :‬گسخ دلد "یی رلو دیگر مم قد دلرد‪ .‬له طریو رلدیق تفقیزیق ل م ره ه لد رن‬ ‫له تمگ دقگ مگی د ذتأ کزبأ برطرف د أ ش قد‪ .‬س پس فا ۀ بر قر ی سرگس أ ک زب رل ف رل بتقلرر ه در آرج گ مم ه‬ ‫طرفهرلرو رل تجریه رمگحره‪".‬‬ ‫لدگ رمبر دگ سرر رل صرف به مدا دتگذ ا تلگ دأ دلد‪ .‬سپس ل ر به دن رمقدو رسره‪" :‬رلستأز تقدگر هل گرد‬ ‫ر ر رااز له تق یگ له لدرن لسا؟" دن در قلب تم‪" :‬مر س ل ل به ل لدر صگدر ه ل لطگ ا طقلم ه رد‪ ".‬ت رو‬ ‫أ‪ " :‬در لین صقرش تق درهل رل ب گطتأز ا ر ‪ .‬ب ه ی گد دلش ته بگش ره د س تگ ز د ن ب ه ط گطر رج گش کر گش ط قد کت أ‬ ‫دگس رل مم به تتن رتقلمم رسگره‪ .‬بگرلر در دقرد سررقشا دن کزب درد تومرم بگررره‪".‬‬ ‫س له آ دگ ممه رماپگر دفگتر طقد شهیم‪ .‬ش گدگگم گ ز ک قلذأ س گ ا م ا ب ه د ن طب ر دلدر ه ه قی گ لد رن له طری و‬ ‫رلدیق ل م دلشته ه دسراه لی رل به لشترلک دگ ش رمقدو به لدر ل دگ چهگر تن له ی گیش ط قیو برط رف ش هو‬ ‫لیم‪ .‬دن فقرلً به لرگ هرگ هد ‪ .‬ترو أ س له ش ره کرف مگی دن فریگد هد‪" :‬لدلگ رهلرد !"‬ ‫به‬

‫لتمف تا دگ رماپگر س گرش شقر ی شهیم تگ در آرجگ بگ رفقگی شقر ی د قرو رم‪.‬‬

‫***‬ ‫آرر ه لذرری ستگرلسترن ترتربگش ضرگفتأ رل برلی دیپفقدگتگ قل طگر أ ه ت رلر ب قد ب ه ت أریخ ‪ ۱۱‬س پتمبر بر زلر‬ ‫ن‬ ‫ردد دأ رفا‪ .‬ل به بگهلری در رگکرۀ ن ط تأ رفته در آرجگ ر ی مگی رل ه در سرم رو د أ بقدر ه‬ ‫ر شن دأ شهره طریهلری رد‪ .‬ل دأ طقلسا چرلغ مگی در قر رل در برلبر چمن سبز ه دقگبن طگره لر ت رلر دلش ا‬ ‫بگالی بته مگی بف ه لربقو آ یزل رمگیه‪ .‬ممزدگ بگ فرل رسره ر ب هرگ تف ق در دهم گ طگر ه ب ه ص هل آد ه‪ .‬ص هلی‬ ‫دلمقالً آرل دتقله مبز ی لی بگر بحقر رر گدی مرج گرأ ب قد‪ .‬مب ز ی طب ر دلد ه هی ر دلطف ه ط ج گرز آد ر‬ ‫لدلر لد را د ذتأ سر ری هیر سرکهلش دزد ریگر ممرن ل ق در ل گرتم گ ل لس ت ه‪ .‬ل م و رد ه مم ۀ آره گ‬ ‫دأ طقلم ه فقرلً بگ ی (ستگرلسترن) دمتگش رمگی ه طبر رهگیا دهمأ رل در دقرد طرم شه ل ضگ سرگسأ در قر‬ ‫لطم دم ه‪ .‬در رن کگل هیر دتگبرلش رتقلراا طقد رل بگررد بگ آ له لذم گ أ فریگد ره ه "در قر قدت گ در‬ ‫ک گل ل رل ش ه لس از ه "لرق مب" در طح ر لس ا رفر و ت رو أ در ش رلیط قرأ د قرد تههی ه له ب رن رف تن ت رلر‬ ‫دلرد‪".‬‬ ‫ستگرلسترن سنلل رد‪ " :‬در جگ چگقره دگ دأ تقلررم بگ شمگ د ستگ شمگ دمتگش رمگحرم؟" مبز ی آدر طقد رل در‬ ‫رگکرۀ درلر ریگ به ستگرلسترن از لدگ م و رد تگ دلطن د زل رگردد د تشر بمگره ه ل برر برآدهو ب ه گیأ‬ ‫ه اله لسا رم مگحأ ه‪.‬‬ ‫لذرری بمفگصفه گه س گرش شه‪ .‬ل سگدچأ که دأ هد ه مبز ی لکتم گالً ب ه ستگرلس ترن هر گ طقلم ه هدز له لی ن‬ ‫طگطر له لطم دگد طقد مردگقره تلجبأ رل رد‪ .‬ل س گدچأ ا‪ " :‬ب ه لی ن هرل بگ ق ه ت گ هدگررل ه ت رو أ کر گش‬ ‫دلردز لت گد ش قر ی مردگ گو له م ردلس دیگ ر ه بتقلم ه ت هرش رل بگر رد کمگی ا رتقلم ه ردز ر ه لد رن رل ر ه م م‬ ‫ش تس دیگ ری رل د گ گر ر هلریم‪ .‬قهلر قف در لی ن د قرد تفگرلد أ رل بهس ا آ ردو ش تس بریژرر ش ط أ ص با‬ ‫تف قرأ ه بگ س رر دلشا بگالی دقضق در قر تأ ره رمقد لسا‪".‬‬ ‫ستگرلسترن س له آرله رلرر طقد رل به ل سگدچأ رسگره بگ سر ا تمگ گه درلر ریگ شه‪.‬‬ ‫ل گرتمگ مبز ی در بم أ ت رلر دلش ا ه ررم ۀ بگش ه گ آر رل ش قر ی م گ ت لرن د أ دلدر ه‪ .‬ب گبرین ر هلیو گرد ه‬ ‫س گرش در لین رگکره ربگیه سنلل برلرگرز دأ بقد‪ .‬ستگرلسترن دقتر طقد رل در هفقی بمک ممجقلر گرک رم قدو ط قد‬ ‫به طرف دمفر زی ه مب ز ی ت ه ب قد ر ل ش ه‪ .‬در چه گر لط رلف لف رلد د لق أ ه لی ن رقح ه رل هی ر تلقر د أ‬ ‫دلشت ه به رشر رمأ طقردره‪ .‬درتقل ا ه ل ضگ گدمً دذتقلو بقد‪ .‬در برلبر بمک هیر دتگبرلش سر مگی س ر ب گهی‬ ‫قد دلشا ه ممرن ل ق در آ ففم د هقر شقر ی "آفتگب س ره ص رل"‪ 3‬به هبگ ر سأ به رمگیو رلشته شهو ب قد‪.‬‬ ‫ستگرلسترن در ق تمگشگچرگ ترلر رفته بگ یی چ م طقد به ففم دأ رگریاا ب گ چ م دیگ ر ب ه دمفر زی د أ دی ه ه‬ ‫له آ بگیه مبز ی دأ برآده‪ .‬تقریبگً یی سگ ا بهین ترتر سپری شه لدگ له هیر طبری ر ه‪.‬‬ ‫‪ 3‬ففم در قر در لت گد شقر ی تا ر سرۀ قرأ رهگیا د هقر بقدو‬ ‫رژیم مقرراتأ بگ لمگذأ د حقه درج گرهره‪.‬‬

‫در آ له‬

‫گ مگی بف قیی مگ بگ درد بقدأ آسرگی درگره کلگی ا در قد‪ .‬بف قیی م گ بت گطر برت رلری‬


‫ش سرگو لفغگرأ بر ممه سق داتقذأ ردیه‪ .‬در ر ش گحأ م گ فلرن مگ چرلغ مگی قچه لراگ م گ بر تر ب ه س گیه‬ ‫شقر ی له بگذلن مگ ل الد مگی ط قد رل ه ب ه‬ ‫مگی لشبگب شبگما دأ دلشت ه‪ .‬ففم ر به طمصأ بقد‪ .‬طگرم مگی لفغگ‬ ‫دیه ففم رفته بقدره یگ مم در د قطه دور ف بگهی بقدره بگ صهل م گیأ بف ه ب ه طگر ه ف رل طقلرهر ه‪ .‬لذر ری فل ر رد‬ ‫ه لرتشگر بر تر بأ دل أ لسا‪ .‬در من ی سنلل مگی دتلهدی طحقر دأ ردره‪ :‬لکتمگالً مب ز ی م م تح گرلرو رل‬ ‫دستگرر ردو لره؟ شگیه به ممرن دذرن سگکه ررز ت ا تلقر ترلر رهلرد؟‬ ‫ستگرلسترن دجهدلً به س گرش بر ا‪ .‬در برلب ر م گرش رس مأ س گرش ل د قتر "ب ز" رل ب گ رمب ر فر ا لفغ گرأ د گمهو‬ ‫ردو در کگذرله له د فۀ هی ه طرز درزد طقد رل به طبقۀ سق رس گرهو ز دلط ن دفت ر ل س گدچأ ردی هو رلرر دلد ه‬ ‫دمتگش ل بگ طفقأ مگ به دذرن دجهقذأ صقرش رگرفا‪ .‬ل م و رد ه ل گدمً دحگبو م من رد دگر مب ز ی‬ ‫له د زل طگرج ر ه‪.‬‬ ‫هو ا‪ " :‬آرهگ ممرن گ لس ت ه‪ .‬تم گ "بگر ه چه گر ر رو" در س گرش ت رلر دلرد لرتش گر ک ن‬ ‫آدر "دفتر" بگ ذ ن آرل‬ ‫فون دقضق رل دلرره‪ ".‬ل سگدچأ لره أ رد لتگ رل د ر رمقدو در کگذرله به "ب زی" ه در برلب ر تلمر ر لیا تگدو ب قد‬ ‫لشگرو دأ رد ا‪ " :‬آدهو لره تگ بگ س رر ص با هز لد گ س رر در گیو ررا از ل ب رلی دمت گش ب گ ت رو أ لد رن‬ ‫ال برطرف أ ط قد ت رو أ له ت هرش‬ ‫آرهگ رل له برن بب رد ف ردل لکتم گ ً‬ ‫رفته‪ .‬دهمگرگ تأ ره دلرره ه لدرن توه دلرد لد‬ ‫صقرش طقلمه رفا‪".‬‬ ‫ستگرلسترن‪" :‬شمگ بگ ر دلریه ه چ رن چرزی لدلگ دلرد؟"‬ ‫ل سگدچأ یلبگر دیگر له فلرن به دقتر ه ت ه گ لیا تگدو ب قد رگریا ا‪ .‬س پس در کگذرل ه ترگف ۀ هی ب ه ط قد رفت ه ب قد‬ ‫ر به ستگرلسترن رمقدو ا‪" :‬بفأز دن فلر دأ م ه چ رن چرزی لدلگ دلرد‪".‬‬ ‫ستگرلسترن بگ له گ رشتگأ طگطر ر گ سگطا‪ " :‬آط ر در چ رن ی ی ک گذتأ د گ رم أ ت قلررم دس ا هی ر لالش ه ب ر رمز‬ ‫بگیه یی گری بل رم‪"...‬‬ ‫ل سگدچأ در کگذرله به رگریاتن به طرف فلرن لدلده دأ دلد بگ رگتقلرأ ا‪ " :‬چأ گری د أ ت قلررم بل رم؟ قهلر قف‬ ‫فقط ذ شگتأ تبن بگ دالق تمگ رفته بقدز به ل بگ صرلکا ته شه تگ قشو ه ب ه م ر ترمت أ ه ش هو آره گ رل آش تأ‬ ‫باگهد ! بفأز به مرترما‪"...‬‬ ‫ستگرلسترن‪" :‬کتأ به ترما کرگش لین هرل ه در قر به تهردگرگ "لرقمب" ثقر د هقر لست ه؟"‬ ‫ل سگدچأ‪" :‬بفأ ممرحقر لسا‪".‬‬ ‫ستگرلسترن‪ " :‬لت گد شقر یز یل أ دگ شمگ بگ لی هگ طرگرا طقلمرم ردز درسا دثن آرله دگ شمگ در تا هدگرو ب گ‬ ‫گردن رچمأ مگ طرگرا ردیم؟"‬ ‫ل سگدچأ طگدقشگره ذأ بگ لر ه و ا‪ " :‬لذر رو ز د ن ت ق در رص ۀ ش سرگس أ لی گی یر ه د أ رم‪ .‬در سرگس ا‬ ‫اله دأ لفته تگ بلضگً له لصقل لطم ه ل صقرش بگررد‪ ".‬سپس ردو رل و رمقدو له فلرن د رتر رفت ه در ق‬ ‫درز ر اته طگدقشگره به رگریاتن گ رمگ ردلطا‪ .‬لین بهل دل أ ب قد ه تگ ق طگتم ه یگفت ه لس ا ستگرلس ترن بگی ه‬ ‫لتگ آدر رل ترک درلرد‪.‬‬ ‫کرن ترک تلمرر س گرشز ستگرلسترن د گمهو رد ه د قتر "ب ز" ه هرلی لفغ گ در در گ آ بقدر ه در کگذرل ه چ رلغ‬ ‫مگی آ بگر ضترم گبن رل گرو دأ رد بحرف شهر ر ل شه‪.‬‬ ‫لشتگع در قر ذ شگتأ تبن لطمر گ شتس ترو أ رل بهسا آ ردر هز ب ه آره گ ت ه ش ه ه مردلا أ رض ش گ رم أ‬ ‫ررد آرهگ دأ تقلر ه بگ آرلدأ بتقلب بر ره‪ .‬لدگ ستگرلسترن دیگر بگ "لرهر" لی گقره لطمر گ دمأ مگ بتقبأ آش گ ب قد‪.‬‬ ‫یلأ له لستتبگرلتدأ مگی دجرب دلرگ ه دیر هدگرأ در شر رزدیی گر ردو بقد ب گری ت ه ب قد‪ " :‬ربه گ رل رم أ‬ ‫تقل طریه‪ .‬رب مگ رل رمأ تقل بگ قل طریه‪ .‬آرهگ رل صرف دأ تقل برلی دهتأ به رلیه رفا‪ ".‬هوز ت قلز ت رلر‬ ‫دلد‪ . . .‬ه بگ سق ه یگ کتأ طق توهیو ردیهو بگش ه در د ر هد رن د أ تقلر ه مف أ ش قد د أ تقلر ه مف أ ر قد‪.‬‬ ‫لی همه لرتبگ دأ ررد به د گفع تغررر ریر طرفرن‪.‬‬ ‫طقد لین هرلی م بتا ررز ترما هو مگی رمبرل طقد رل درک دأ ردره‪ .‬به یی چرز دیگر ررز بتقبأ دفت ا‬ ‫بقدره‪ :‬در جگ هل گو مگ برلی آرهگ مرن رفته لره أ شتوگً بر آرهگ فرر طقلمه رد‪ .‬به ممرن دذرن آرهگ ره به‬ ‫طگره مگی طقدز بفله رماپگر ش گطگرۀ لرد شهره‪ .‬سر ری در آرجگ لشتگع تگبن ل تمگدی رل در بتو لدرلض سگری‬ ‫دأ ش گطا در آرجگ دأ شه ش رل ررلره‪.‬‬ ‫ر رقذقژی قدتگ‬ ‫‪ ۲۱‬سپتمبر‬ ‫جر لسا ه ممه ت قالش دهم تأریتأ در لفغگراتگ ر ه مله رخ دأ دمه‪ .‬ش گیه لی ن ی ی تو گدفأ ب رو ربگش ه‪ .‬لد گ‬ ‫هو لی رل‬ ‫شگیه دنذ رن طرلکگ ت قالش توهًل لین ر ه رطوتأ رل لرتتگب د أ رمگی ه آره دلرر ه ت گ ب هین ترتر‬ ‫له کگ مرا د ر سگطته لفرلد دیگری رل در قض به تهرش برسگر ه‪ .‬تگریخ ‪ ۱۱‬سپتمبر رر ز ر ه مل ه ب قد‪ .‬ر هرگد ه‬ ‫م گی ه در آس تگرۀ لی ن ت گریخ ب ه ر ر رس رهرهز ب رلی ل ذ رن ب گر س له ‪ ۰۱‬ل ری ن ‪ ۱( ۱۱۱۹‬ث قر ‪ )۱۱۳۱‬در ص گش‬ ‫طقیو به مر قره یگددمگرأ له رگ ت رو أ ب ه چ گی رس رهره‪ .‬چ رن ی ی لرل گف ل ض گ ب رلی "دگذ ی" آرقت ا لرگ‬ ‫مدۀ بهی بقد‪.‬‬


‫صبا ر ه مله بگ ص با ت ه تف قرأ درگ لدرن ترو أ آ گه یگفا‪ .‬ترو أ در کگذرله به ستتأ د أ تقلرا ا ط م‬ ‫وبگررا طقد رل دهگر هز له صهرل شم (لدرن) طل ه آدرز رسره ه چرل ل د لفا ر تگرلرا ا رل ه ی ی ر ه رو‬ ‫برلی هل گری طوقصأ رزد ل (ت رو أ) آد هو بقدر ه له ت لرمش لرد د ی ردو لس ا‪ .‬س پس ت رو أ له لد رن‬ ‫قیگی آ شه ه چرل ل دیر ه شگ به د زل ل بگ د گفشرن دافا آدهو بقد؟ لدرن در قلب ته ب قد ‪ " :‬ب ه ط گطر آرل ه‬ ‫کرگش دن در طحر بقد‪ ".‬ترو أ‪" :‬رتررز تق در آی هو ربگیه لی حقر بل أ ! کگل مرچه ه دتر رزد دن برگ به مر قر ه‬ ‫د گفشرن‪ ".‬لس لذلمن لدرن در برلبر کرف مگی د أ مقدأ لر له لین ترلر بقد ‪ " :‬مردلس طقد رل دل طفبگره ب ه‬ ‫گ درگ رمأ لفگ ه‪".‬‬ ‫بله له لین تگق بگ ترو أز لدرن به تحلگش تقلی در ز مهلیا دلد تگ به کگذا لکضگرلش در ه یی ترلر بگررره‪.‬‬ ‫شتس فگدلر به لدرنز ګړ تړ در بگر مر آرده در لطرلف ترو أ رخ دأ دلد به لطم لد رن د أ رس گرره‪ .‬ت ړ‬ ‫سگ ا سه بله له یهر طبر دلد ه ترو أ س رر شقر ی رل رزد طقد طقلسته لسا‪ .‬ررم س گ ا بل هز م گگدرل ه س رر ب گ‬ ‫ممرلمگرو به لرگ رسرهرهز لدرن به ګړ تړ لدر رد تگ آره گ رل ل گهو دم ه ه ر زد د أ م قدأ بر ر ه‪ .‬ت رو أ‬ ‫دیگر صرف به رگ رحرس د ذا بقد‪ .‬تر ل ل ضگ مرچه بر تر به دسا "شگ رد" دیر ه ترلر دلشا‪.‬‬ ‫ل ‪ .‬ی ‪ .‬بق هلرقف‪:‬‬ ‫"صب گگمگ ز کقلذأ سگ ا م ا در دفت ر رح رس "ل ا گ" لش تگع دا فا هی هلر ش هره‪ :‬یل أ له دل رن م گی لدلر لد ر ا‬ ‫رقلب (له لتگرب د ر لدرن)ز رحرس لدقر سرگسأ ممرن لدلرو س فحگ ز ی ی لفا ر ه لی ن د رل ممرلم أ درل رد‪ .‬ق‬ ‫درز در لین م گگ ز یگ ر رحرس "ل اگ" تگسم ه بتگطر شجگ ا مگی بأ سگبقه به ل ذق "شرر" دلدو بقدر هز ت رلر دلش ا‪.‬‬ ‫آره گیأ ه لرد دفت ر دق گ ریگس ا ش هو بقدر ه رس رهره ‪" :‬س ر ری در دفت ر لس ا؟" تگس م ه له ط رف ش تس رح رس‬ ‫"ل اگ" چ هی رو در ریگ داگحن ترلر دل دو شهو بقد به لردی ن ا ه دلط ن ش ه ب ه لی ج گ ب گ س مب د ع لس ا‪ .‬لد گ‬ ‫لشتگع دافا بگ بأ کردتأ یگ ر رل له سر رلو ط قد د ر س گطته ب ه ط رف در له دفت ر رح رس رفت ه‪ .‬تگس م دگش ر هلر‬ ‫قد رقلب گبجگ به هدرن لفتگدز ذأ ط قد ل رر ز له فررم گی‬ ‫طقد رل بف ه رمقدو به سقی آرهگ فرر رد‪ .‬له آت أ ه ل‬ ‫دتقگبن ه سفحگ ل رل رد به تتن رسره‪ .‬سفحگ س له ر د به لتگ رحرس آررل طگذأ یگفا‪.‬‬ ‫له کگدثۀ در قر لدرن رل در ریگ رلشت هز لد رن ب ه ف قش ت ا ب گ س گرش ش قر ی تم گ رفت ه ط قلمو رد ت گ‬ ‫دمتگش ل رل بگ لیقلرقف آدگدو باگهره‪.‬‬ ‫دن (بق هلرقف)‪ .‬لد رن در لی ن هد گ له م گرش کلقد ا‬ ‫دگ ممه یلجگ برلی دمتگش بگ لدرن رفترم ‪ :‬لیقلرقفز تر مگ‬ ‫به مگرش ترلر گو ذقی درسترز ه ممد گ در سگکۀ سرع لرگ دقتلر ا دلش ا د تق ن ردی هو ب قد‪ .‬لد رن ب هی ترتر در‬ ‫ق کوگر دحم ن دات لم لرگ گ رفته بقد‪ .‬در کگذلره تبام ممر گأ بر ذ دلش ا له د گ لس تقبگل ردوز له د ن‬ ‫رسره ه چ ه ت ا له رطو تأ بر ته ل ‪ .‬د ن در چ ه فم ۀ دتتو ر در د قرد ت گیع دی ر ه ی گد آ ر ش ه ز ممد گ‬ ‫طگطر ر گ سگطتم ه دت گذ رن ل له س گرش دی ه ب ه م ن آ ردو لر ه‪ .‬لد رن در کگذرل ه ذبت ه کمگیتگرلر ه ب ه ذ دلش ا‬ ‫ا ‪" :‬دن له تمگ ریگ آ گو ماتمز‪ -‬د ن کت أ طب ر دلر ه ط ج گر له س گرش ب ه ت قلی چه گر ت قلی گرزدو تف ق‬ ‫ه‪".‬‬ ‫ردو طقلسته بقد تگ آرهگ فره دن ترگ‬ ‫لیقلرقف درلت ممهردی طقد رل له بگبا درگ رقلب لبرله دلش ا‪ .‬لد رن س پس ب ه ترس رم ل ض گ ردلط ا‪ .‬له س ت گرو‬ ‫دلفق دأ شه ه ل دیر ه س له آرله رفقگی شقر ی لتگدتگگو ترو أ رل ترک ت ه ب گ رح رس د ذ ا تگ قی ط قالرأ‬ ‫دلشته ه ط أ آ له ت رو أ تقگض گ ردو ب قد ت گ دت گذ رن رل له ت هرش برط رف رمگی ه‪ .‬ت رو أ ب گ لد رن ص رف در ی ی‬ ‫دقرد دقلفقا رمقدو بقدز ل ریرفته بقد ه سر ری رل له ریگسا لدلر "ل اگ" بر طرف به گی ل شتو أ دیگ ری‬ ‫رل به رگ ل بری دقرر ه‪ .‬لدرن به رقبۀ طقد به رسأ ریگس ا "ل ا گ" ت ړ رل ر هگد رم قدو لص رلر د أ رهی ه ت گ‬ ‫تمگ ل ضگی " ر ی چهگر ر ری" له گر برطرف شقره‪ .‬بهی ترتر لدرن ترو أ به هل تقلفقأ رگین ر هره‪.‬‬ ‫ک رن تگ قی د گ ب گ لد رن ذ قی درس ترز یلق قب ب رلی دمت گش ب گ لد رن لرد دفت ر ردی ه‪ .‬یلق قب لد رن ممت أ رل ب گ‬ ‫یلهیگر رد بهل رمقدره‪ .‬سپس لدرن به دگ ا در صقرترله رفقگی شقر ی گف گری دلشته بگش ه تگ ل (لد رن) لس تل أ‬ ‫هز ل آدگدو لسا لین گر رل بل هز ل رچه به بگ ر یز بهتر دأ بقد تگ ف ق فق لذلگد کزب د قش دأ ش ه ط أ آ‬ ‫ممه لطتمفگش دق قد رفع دأ ردیه‪ .‬لدرن م و رمقد ه آدگدو لسا قر رل ترک رمگیه ب ه لت گد ش قر ی ب ر دز‬ ‫یگ کتأ دسا به طقد أ بزره‪ .‬ل طگطر ر گ سگطا ه کگضر لسا ب ه مر گری لت هل رمگی ه ه در دحگبق ا ب گ د گفع‬ ‫"لرقمب" ترلر دلشته بگشه‪.‬‬ ‫ذ شگتأ بله ګړ تړ به دفتر ل آدهو چرزی رل بگ مرجگ به لد رن ا‪ .‬لد رن دتق ه ر گرلکتأ د گ ردی هو ب ه ت ړ‬ ‫ا تگ به ذاگ ر سأ ه آررل طقب بفه بقد کرف بزره‪.‬‬ ‫ا‪" :‬دن رفرو لدرن رل بگ طبر س گطتم ت گ لد ر ه له رف تن ب رلی ص رف رلی چگش ا ر زد رفر و ت رو أ ص رف‬ ‫تړ‬ ‫رشر رمگیه‪ .‬ل ر ل در لرگ هیهلر رددز ته طقلمه شه‪ .‬در دفت ر ت رو أ ی ی در ن دگش ر هلر مش ر لقف در لب ۀ‬ ‫درز گر ل یی درن ت گدۀ آدگدو به آتو رلشته شهو لره‪ ".‬لدرن در کگذرله به ستتأ دأ تقلراا دارتو رل تم گ رمگی ه‬ ‫به دگ دأ رگریااز بگالطرو ا ‪" :‬طقبز کگال چأ دأ قحره؟ رلستأ چ ه ذ شه روز تمگ لین زحرگش رل به دن در‬ ‫تف ق یلققب ررز طبر دلد‪ .‬لدگ رشر شمگ چراا" برلی صرف رلی چگشا رزد ترو أ بر یگ طرر؟ د تش ر قلب ش مگ‬ ‫ماتم‪".‬‬


‫ا‪" :‬ل ر د ن ب ه گی ش مگ د أ‬

‫دن لیقلرقف به یلهیگر رگریاترم‪ .‬در ضلرا کاگسأ ترلر رفته ب قدیم‪ .‬لیقلر قف‬ ‫بقد ز دأ رفتم‪ .‬ذأ فروفۀ رهگحأ رل بگیه طقد شمگ لتتگ رمگحره‪".‬‬ ‫دگ به س گرش بر ترم‪ .‬تگ گحرله دن درک رد ز دالق به رمبری دگ مهلیا دلدو بقد تگ دجهدلً بگ لدرن ترو أ دمتگش‬ ‫رمگیه قشو ه تگ آرهگ رل دلتق ه با گهد ه تم گ دتگذ ا م گ تض گد م گ رل ب ه ط قر ص فا آدر ز رف ع رمگی ه‪ .‬یل أ له‬ ‫لرلحگف ت گمم گر رفته شقد‪ .‬دن ل ر رلستو رل بپرسرهز دیگر به فر گ صفا آدرز ب گ ر رهلش تم‪ .‬لد رن با رگر " رو"‬ ‫رفته بقد‪ .‬ل آدر لدلر لد را رل له دق گدو برط رف قش و ردو ب قد ت قتر و رمگی ه‪ .‬ب هتر لی ل ه در لث ر ل م گل لد رن‬ ‫گب ن) ه له ل لد ر ل لطگ ا‬ ‫طق ریتته بقد‪ . . .‬لدرن مهلیا دلد ت گ تقدگر هل م گ دا ن ذرن ت قلی در ز ( گرررز‬ ‫رمأ رمگی ه دستگرر شقره‪ .‬دن لکاگ رد ه لدرن لرتتگب طقد رل ردو بقد کگضر بقد تگ لطرر بر د‪.‬‬ ‫کقلذأ سگ ا ‪ ۱‬صبا مبز ی یلبگر دیگر به ستگرلسترن تف ق ردو بگ صهلی رگم جگر ه رزدیی به فغگ ب قد ا‪:‬‬ ‫"رفرو لذرری ! کقلدث به شهش در ک گل تغرر ر لس ا‪ .‬لد رن ط أ س گ ا م گی رزدی ی م دلرد د ن رفق گیم رل له ب رن‬ ‫ببردز سپس ل دأ طقلمه رفرو ترو أ رل له تهرش برطرف رمگیه‪ .‬شمگ بگیه ممرن ل ق داتقرمگً به د زل دن برگحره‪ .‬ل ر‬ ‫شمگ بمفگصفه ررگحرهز دیگر دیر طقلمه بقد‪".‬‬ ‫دلفق دأ شه ه هرگ تف ق مبز ی یلأ له آط رین ر هر ۀ لدر ه لری م گی ل ب قدو‪ .‬فق ط ر ه تب ن هدگررل ه هرل در‬ ‫س گرش بقدره به آرهگ در بف هترین سحا لطمر گ دلدو شه ه دیگر مردگقره تههیهی دتق ه آرهگ ررااز ترو أ لد رن ب ه‬ ‫رمبری لت گد شقر ی هو دلدو بقدره ه ممه دتگذ ا م گ رل در فض گی د س تگره ص فا آدر ز ک ن فو ن د أ رمگی ه‪.‬‬ ‫ل ق یلأ له لین هرل به یی دأدقر گدی س گرش تف ق دأ ه طقلمو دلرد تگ ل رل له درگ کتم أ رج گش بهم ه‪.‬‬ ‫گذبتر لی له لین گرد ه گدی بگی ه تو مرم بگر رد‪ :‬ی گ بگی ه ل مم رن ل ق ب ه طگر ۀ مب ز ی ه تف قرو ب ه ش ی له‬ ‫طرف طرفهلرل لدرن ش رهو دأ شقدز بر دز ه بهی ترتر لین گرد ه گدی به رگ ستگرلسترن بمفگصفه به دشمن ش تس‬ ‫د لین قر ه ر تهرش ترین فرد در شرلیط قرأ د اقب دأ ردد دبهل دأ شقدز یگ م م لی ن د أدقر گدی بهگر ه‬ ‫لی رل دأ یگبه له ل رلی لین دأدقریا ر طحر لبگ دأ رهد‪ .‬در لین صقرش هرل آطرین لدر ه ط قد رل له دس ا د أ‬ ‫دم ه‪.‬‬ ‫ستگرلسترن بله له آرله قشأ تف ق رل رلشاز به طرف لذمگری ه بل س ذب گ م گیو در آ ت رلر دلش ت ه رف ا له‬ ‫درگ بلس ت گد ۀ قچ ی ر ق "برل رر گ" رل بر ر آ رد‪ .‬گ قر ت گد ه رل ه ر له درد أ ب قد له رش ر ررلر ه‪.‬‬ ‫ت گده رل در ر رتأ ه ه لر ه طر گ گب ن ب رلیو د طت ه ب قد رلش ا‪ .‬رلت گحأ رل تو هن ربا از هی رل درتقلس ا‬ ‫بر تر به یی دلفم گدی دلت لفغگراتگ شبگما دلشته بگشه‪ .‬سپس به طرف س گرش کر ا رد‪.‬‬ ‫به دجرد آرل ه ل س گدچأز له ستگرلس ترن در ب گر تف ق ص ب گگمگ مب ز ی ب گ طب ر ش هز ل رل بمفگص فه ر زد لیقلر قف‬ ‫برد‪.‬‬ ‫لیقلرقف به طقر دتتور ذأ بگ ضگکا طگطر ر گ سگطا تگ به هرلی فرلری رس گرهو ش قد ه س رر قهلر قفز ل ز‬ ‫لیقلرقف سگحر "رفقگی شقر ی" لدر ه ررز به درل رلش رهگیا هی بگ ترو أ لدرن لدلده طقلم ه دلد‪ .‬کرن درل رلش‬ ‫ب ه لکر گی ک هش در رمب ری لفغگره گ لش گرو طقلم ه ش ه‪ .‬لیقلر قف ممد گ طقلس ا ت گ ب ه هرلی د ر قر ت ه رم ردد ه‬ ‫دقفقرا لین درل رلش دهم تأریتأ تگ که هیگدی به کان ررا آرهگ ررز لباتگأ طقلمه دلشا‪ .‬در رن کگل لیقلر قف ب ه‬ ‫طقر طگع طقلمو رد تگ به هرل بگ صرلکا رسمأ قشزد شقد ه آده دجهد لی گ به س گرش ش قر ی ب ه ط قر‬ ‫تحع دوف ا دجگه ررااز " ذق مر لت گتأ رخ دمه"‪.‬‬ ‫ستگرلسترن در دارر رلو به طرف درلر ریگ بگ طقد دأ لرهی ره ‪ . . ." :‬لین ب هل دل أ لس ا ه د گ له لی ن طفق أ م گی‬ ‫یگ أ دسا دأ رم"‪ .‬لدرن در رزدیی ترین فرصا آرهگ رل رگبقد طقلمه رد‪.‬‬ ‫رلل مگی گذأ رتبه بگ ترو أ لدرن در بگر ک هلل ک هشز لص م ً هل چگرا أ ب رلی ر ر هی بل ه‬ ‫درل رلش س رر‬ ‫له آرله هرل به تتن برس هز رتقلم ه دلش ا‪ .‬لد رن آد گدو لس ا ت گ قدت گ رل ب ه رلو لر هلهد‪ .‬ل م ع ثر ری رل در دسرا ه‬ ‫یهطن سگطته لسا‪ .‬برلی ل دیگر رلو بر ا قد رهلرد‪ .‬ل تگ لطر ر طقلم ه رف از در ر ر آ له ب رن د أ ر د‪ .‬لد رن‬ ‫در رزدیلترین فرصا ترو أ رل له تهرش د ر ردو طقد در رن رمبری لفغگراتگ ترلر طقلمه رفا‪.‬‬ ‫رمبرل ش قر ی له لی ن بگب ا در ل لی ن م ب ر و لب رله رگرض گیتأ طقلم ه رد ذ أ س رلرجگ ذر هر هی ه د ذ ا رل ب ه‬ ‫رسمرا دأ ش گس ه‪.‬‬ ‫گ لدرن به آرج گ برس ه‪.‬‬ ‫طقب لسا ه ت گده رل بگ طقد بردلشتم‪ .‬بف رض دن رزد مب ه ی برگیم ذ شگتأ بله آد‬ ‫گ کتأ رتقلم ه رسره ه دن أ ماتم‪ .‬طقب طقلمه بقد ل ر درل به شل جه فقرن بل ه‪ .‬دن مرچ لس گدی‬ ‫لین آد‬ ‫بگ طقد رهلر دثن یی دلفم گدی لفغگ ذبگ به تن ردو ل ‪.‬‬ ‫در س گرش طقلم ه ا ه م ردلس له مف ۀ د أدقرین س گرش د ق قد رگردی هو لس ا‪ .‬در ص قرش ض ر رش ب گالطرو‬ ‫طقلم ه ا ه یی دیپفقدگش به رگ ستگرلسترن چ ه ر ه تبن ب گبر دالین شتوأ گه دا لق ردی ه‪ .‬لی ن مم ه دا گحفأ‬ ‫ررات ه ه هیگد به آرهگ تق ه شقد‪ .‬لدگز ل ر د ن رلک ا ب ردلر ؟ بف أز د ن گر ط قبأ رد ه لی ن ت گد ه رل ب گ ط قد‬ ‫رفتم‪ .‬د لن لسا ه له لین ت گده ی اأ به تتن برسهز ذأ طقد رل ریلۀ آ درتقلرم له برن ببر ‪".‬‬ ‫هدگررله ستگرلسترن به طبقۀ سق بمک بگال شهز هر گ در لهو رل ف گر دلد‪ .‬ص گک طگر ه شتو گً در لهو رل ب ه ر ی ل‬ ‫قدز ل له آده دهمگ رهگیا طرس ه بقد له ل د قش رد تگ دلطن ل گرتمگ چهگر لتگته لر شهو بگ د س تگرو آش گ‬ ‫ردد‪ .‬در طگره له سگحر ل ضگی طگرقلدو طهده طبری ربقد‪ .‬لذرری له قد أ بگ لی گقره بمک م گ آش گحأ دلش از ب ه‬ ‫طقبأ دأ دلراا ه لتگ مگ در آرهگ چگقره دقتلرا دلرره‪ .‬ل یی هدگرأ تقریبگً در چ رن یی ل گرتمگرأ به سر د أ ب رد‪.‬‬


‫لذرری له دمفرز ت گأ ه ب ه ط رف چ پ آ ت گب آش پزطگره ت رلر دلش ت هز رش ته لرد دهمگرتگر ه ردی ه‪ .‬ب ه ط رف‬ ‫رلس ا لتگ در ممجقلری لذمگری قچ لرهل ترمتأ ه دلف ق د أ ش ه له تقذر هلش د ف أ ب قدز ت رلر دلش ا‪ .‬ب گالی قچ‬ ‫قل ته قتگمأز گذبًگ ال ری ه ذب گ رش گدأ ت قلی م قلحأ لفغگرا تگ ب ه ت ن‬ ‫طقین " مد درد لفغگراتگ " سر ری‬ ‫دلشا ستگرلسترن ل رل رمأ ش گطا ر اته بقدره‪ .‬له لتگ دیگر صهلحأ هیر لدقر دلطفه ط جگر به قر دأ رس رهز‬ ‫تق رل بح قر ل گددر ی ررگدقطت ه ب قدز له‬ ‫ل در کگل ص با تف قرأ لکتم گالً ب گ ت رو أ ب قد‪ .‬ب گ آرل ه ستگرلس ترن هب گ‬ ‫تگقی ط جگر بگ ترو أ درک رد ه له ط جگر تقگضگ دأ رد تگ یلجگ بگ رفقگیو رزد ل ب ه لتگدتگ گو برگی ه لد قر‬ ‫ک گیا رمبر کزب د ذا رل سگهدگرهمأ ه‪.‬‬ ‫طأ دهش هدگررله مبز ی در آشپزطگره دور ف تهرۀ چگی بقدز شتس رگ آش گ در یقرر قر رفقتأ در لتگ فغ قهو‬ ‫دأ طقرد ر گ دأ دلد ه قی گ ل در ری گ مم ه ک قلدث لس از س ر ری ب ه ف قش ت ا ب ه تگ ق ب گ ستگرلس ترن‬ ‫رد‪:‬‬ ‫شر‬ ‫"رفرو لذرریز له دگ ط ه ربگشره‪ .‬دیر ه دگ رتقلراترم بگ شمگ دمتگش رم‪ .‬لین طحگی دن بقد‪ .‬دگ ب ه س گرش ش مگ ب ه لدر ه‬ ‫دریگفا کمگیا درک دتقگبن رفته بقدیم‪ .‬دگ لش تبگو ردیم‪ .‬آرج گ ب گ م ردلس درب گر م رچ چر زی ک رف هدو رم أ ش ه‪.‬‬ ‫دیر ه در طقل ر ه تا دگ در سر ردلرأ رشاز دگ در اتجقی برر رف ا له ض لرتأ ه ب ه در گ آد هوز ب قدیم‪.‬‬ ‫دگ دأ طقلسترم لین د لن بزرگ سرگسأ رل ه برلی دگ دتوقصگ ً برلی قر دگ رهل ردیهو کن فون رم‪ .‬ش مگ‬ ‫بگیه بهلرره ه لدرن دأ طقلمه رفرو ترو أ رل له سر رلو طقد د ر هز ب گ ً بردگسا تگ ممۀ داگ أ رل به ط رج دم رم‬ ‫ه چ رن چر زی ص قرش رگر رد‪ .‬د گ ک گال در لی ج گ ت رلر دلری مز دگ ر لکتم گل آ د أ ر د ه بل ه له د دترق ه د گ کر گش‬ ‫رهلشته بگشرم‪ .‬برلی د گ لرقمبر ق ز هر ه أ هل لرهر طگص أ ر هلرد‪ .‬ب رلی د گ ده م لس ا ت گ ب ه لم هلف لال دس ا ی گبرم‪.‬‬ ‫لدر ه صبا تگسم شررز یگ ر د رلز ب ه تت ن رس گرهره‪ .‬ل در دفت ر دق گ رح رس "آ ا گ" ر ا ته ب قد لرتش گر آد ه د رل د أ‬ ‫ره‪ .‬شمگ دأ دلرره ه لف رلد لد رن ب رلی آ ررگد هو بقدر ه ه تگس م ش رر رل بل ه‪ .‬آره گ د رل د أ طقلس ت ه‪ .‬د ن له د رگ‬ ‫ترسأ رهلر ز ذأ دن له آ مرل دلر ه رتقلرم دین طقد رل در برلبر لرقمب لفغگراتگ لدل رمگیم‪ .‬د ن دلف ش ما تم لی ن‬ ‫فر دگیۀ لدریلگحأز ک رهلل لم لدرن رل له برن ببر ز بله مرچه بگدل بگد‪.‬‬ ‫دگ له شمگ رفرو لذرری د قش ردیمز تگ س له بر ا به س گرشز ف قرلً ب ه دا لقز ب ه ش تس بریژرر ش در ب گر تم گ‬ ‫داگحن ه دن لی جگ به لطم شمگ دأ رسگرم طب ر دمر ه‪ .‬ش مگ در رن هد گ در ترفگرلد أ ه قلرأ دا لق ترتر د أ‬ ‫ره به صقرش طگع تأ ره ره ه مر قره درل رلش بگ لدرن در بگر کهش بگ ترو أز کتأ ل ر د گ رل ب ه تت ن برس گر ه‬ ‫به هل رترجه لی رمأ لرجگد ه‪ .‬لدرن به طگطریز لی گقره درل رلش بگ س رر ش مگز ب گ رفر و لیقلر قف س گحر رلل م گ ت ن‬ ‫دأ دمهز چق دگ تگ م قه هرهو ماترم‪ .‬ب ه دجردیل ه ه د گ له ب رن ب ر یمز ل بمفگص فه ب ه تحبر و درکف ۀ د م ط قد‬ ‫آ گه درل هز یل أ به له برن برد ترو أ‪".‬‬ ‫ستگرلسترن فحرتگً به کرف مگیأ ه لین لفغگ به ل دأ از ب گ ر دلش ا‪ .‬بف أز لض ا ب قد ه س ر ری در ب گر س حا‬ ‫طحری ه هرل رحرس د ذا رل تههیه درلرد دبگذغه رمأ رد‪.‬‬ ‫م گگدأ ه سر ری به ست گ مرجگ لرگرزر طگتمه دلدز دن تم ‪ " :‬دن فم ه ب ه فم ه س ت گ ش مگ رل ب ه رمب ری ط قد‬ ‫طقلمم رسگرره‪ .‬در رن کگل رمبری دن رر ز له ش مگ ط قلمو دلرد ت گ در ش رلیط دق قد له ک ه ل ث ر تلق ن گر رفت ه‬ ‫دستتقر مردگقره تقط ه مگ ت ریلگش ر قیه‪".‬‬ ‫لذرری کرن لیهگر ست گ ف ق درک د أ رد ه ک رف م گیو چ هل ب ه گ ب ه دقت ع ررا ت ه‪ .‬لد گز لد رز لد ر لس ا‪.‬‬ ‫شتس لیقلرقف به ل لدر ردو بقد تگ ست گ فق رل به آرهگ یگد آ ری رمگیه‪ .‬ل دلفش بقد یر ه لی ه له آدرر به ل‬ ‫سپردو شهو بقد لرجگ دمه ست گ آدرر رل ذق برلیو دشقلر مم بقد لیه گر دلرد‪ .‬ستگرلس ترن کرفه گیو رل ب گ م مش‬ ‫رگدقبقل ین طگتمه دلد ‪:‬‬ ‫"رمبری دن هل ً مهلیا دلدو تگ به شمگ برسگرم ه به مرچ صقرش دیگر به س گرش شقر ی ررگحره‪".‬‬ ‫سر ری در کگذرله ذ و متر به آ دأ دگره ه سقلل ردو بگشه ا ‪" :‬لین بهل دل أ لسا ه شمگ دگ رل تافرم لد رن‬ ‫دأ رهز تگ ل ممۀ دگ رل له برن ببرد‪ .‬شمگ طقلمره دیه ه در یرف د سگ ا مردلاأ له دگ هر هو رتقلم ه دگر هز آره گ‬ ‫ممۀ دگ رل رگبقد دأ ه‪ .‬به لی جگز به لی ن آ گرتم گ کمف ه طقلم ه رد در ر ه ر ش نز در برلب ر لرش گر مما گیه م گی‬ ‫شقر یز ممۀ دگ رل ترر بگرل طقلم ه رد‪ .‬لین بهل دل أ لسا ه رفرو ترو أ دیگر مردگقره دهلفع رتقلمه دلشا‪".‬‬ ‫ستگرلسترن در لین درگ فلر دأ رد ‪ " :‬آرهگ کتمأ درل یی رگ س دأ هلرره‪ .‬ممه سق طرگرا در ریگ لسا‪ .‬ممه ب ه‬ ‫یی دیگر طرگرا دأ ه‪ .‬مم شقر ی مگ مم لفغ گ م گ‪ .‬گذ لس ا ه مم ه لس تهالل د أ رمگی ه ه ل م گل لی گ در‬ ‫دحگبقا بگ لمهلف گذراأ مگی لال ترلر دلرره‪".‬‬ ‫ستگرلسترن لفلگرر رل تحع رمقدو لرگ تو رل به طرف مبز یز رفته ب ه س ر ری ا " ل د أ دلر ه ه د ن در‬ ‫جگ هره أ دأ م‪".‬‬ ‫رت أ‬ ‫ستگرلس ترن له گیو برطگس از ب گ لفغ گ م گ ط هلکگفشأ ردو در کگذرل ه دس ا ر ردو لر در دلط ن ر‬ ‫دستۀ ت گده رل دأ ف رد له آ گرتمگ برر برآده‪".‬‬ ‫قهلرقف‪:‬‬ ‫" ر درلق س له آرل ه له ط قد س ری م گی ب أ س گبقۀ لد رن له طری و تفگرلده گی د گ آ گمأ یگفت ه ب قدز م هلیا دلد ت گ د گ‬ ‫دجهدلً به "طگرۀ طفو" (لرگ شگمأ لفغگراتگ کرن کلقدا طفقأ مگ به ممرن رگ دامأ ردیهو بقد) ب ر یم ب گ رمب ری‬


‫لفغگ مگ دحگبو م هلیا دی ر ه بر ر ی سرگس أ ک زب مقررا ا لت گد ش قر ی تگ ق رم گحرم‪ .‬د گ ر زد لفغ گ م گ ب گ مم گ‬ ‫تر ر تبف أ رما پگر ش هیم‪ .‬ت رو أ د گ رل بمفگص فه در یل أ له لت گ م گی لتگدتگ گمو در طبق ۀ د ریرفا‪ .‬د گ له ل‬ ‫رسرهیم ه آیگ له به رفتگری مگی ه در برلبر دتگذ رن آ گه ردیهو لره آ گو ماا؟ دلفق شه ه ت رو أ ب گطبر ب قد‪ .‬در‬ ‫لی وقرش دگ ر هگد ردیم‪ :‬برگحره یلبگر دیگر ل ضگ دق قد رل بررسأ رمگحرم‪ .‬ل ر ش مگ اله د أ دلرر ه د گ د أ ت قلررم‬ ‫رفرو لدرن رل ررز به لی جگ د قش رم‪.‬‬ ‫ترو أ قشأ رل بردلشا در ترف ق بگ لدرن تگق ردو ا‪" :‬کگال دأ آی ه‪ ".‬ت رو أ رگ ه گ له م م گی لد رن در‬ ‫دقرد و تهرش به دگ کلگیا رد‪ .‬ل ا‪ " :‬دن رمرهلرم بگ ل چه شهو‪ ".‬ب گ لیه گر تأس ش در ب گر لد رن س تن د أ‬ ‫هد‪ .‬ت رو أ تأ ر ه د أ رد ه "لد رن لرتق گد ریر ررا از مم ۀ دت گذ رن ط قد رل یگذمگر ه ت ا تلقر ت رلر دلدو کت أ‬ ‫سر قب دأ هز در ممۀ رسأ مگی فرهی طقی گ رهل طقد رل گبجگ دأ سگهدز ب رلدر هلد قل ل ب ه ر گ لس هلم‬ ‫لدرن ل ق ‪( ۱‬ره) اا د ذتأ کزبأ رل لک رله ردو‪ .‬لی ن ل م گل لد رن ثگب ا د أ س گهد ه قر د گ له ط رف ی ی‬ ‫طگرقلدو لدلرو دأ شقد‪".‬‬ ‫لدگ دیگر رگ تا شهو بقدز بارگر دیر چ مگ ل بگه ردیهو بقدره‪.‬‬ ‫در لین تا رگ هگ له ق در لهو صهلی فرر ت گده ب ه قر رس رهز س پس فررم گی دگش ر هلر رر ز ش رهو ش هره‪ .‬د گ له‬ ‫گمگی طقیو برطگسترم‪ .‬تمر ردیم مرچه رزدیلتر به دیقلرم گ ب أ لیا ترم‪ .‬فررم گ با رگر رزدی ی بقدر ه درد أ م گ ب ه‬ ‫سگد أ دأ تقلرات ه در له رگهک رل سقرلخ ه‪.‬‬ ‫قریفقف به طرف فلرن شتگفا فریگد هد ‪ " :‬لدرن به طرف د قتر د أ د د !" ت رو أ له مم ۀ کگض رین رزدیلت ر ب ه‬ ‫در لهو لیا تگدو ب قدز د ن ل رل له آرج گ د ر س گطتم‪ .‬له ریقریل قف ه له مم ۀ د گ قلرتر ب قد ط قلمو ردیم ت گ ب گ‬ ‫لکترگ در لهو رل بگه رمقدو به دمفرز ب گردز له ض لرا در آرج گ آ گمأ یگب ه‪ .‬در مم رن ت ا د گفشرن مرج گ هد‬ ‫ترو أ دلطن لتگ شتگفت ه چرزی رل ب گ قش و تم گ ب ه ل ب گه ق رمقدر ه‪ .‬ت رو أ ب ه د گ ا ‪ " :‬آد ر دفت ر د گفهلل‬ ‫لرشه دن دل د تړ به تتن رسرهو لسا‪".‬‬ ‫م گگدرله لرگ رل ترک دأ ردیمز دقتقل رل ب گ دت ا له رش ر ررلر هیم‪ .‬ا ه ت ړ در دمفر ز رزدی ی هی ه لفت گدو ب قدز‬ ‫درسا در هفقی در له دفتر ترو أ‪ .‬صقرش دقتقل به طرف بگال بقدز دسا رلس تو ب ه م رر رو ط قردو ب قدز ب ه‬ ‫رشر دأ رسره ه کرن قشو به رفتن ت گده بگالیو فرر رمقدو بقدره‪.‬‬ ‫بله مگ دگ بگرمگ قشرهیم تگ ص ۀ فررمگ رل در دمفرز بگ زحرگش آ دجام رمگحرم‪ .‬لرهی گبأ م گ ت فر ن م گ د گ رل ب ه رت گیج‬ ‫ین دأ رسگره ‪ :‬س له ص با تف قرأ ب گ ت رو أز ص هرل شم (لد رن) ب ه ممرلم أ س ه ت ن له د گفشرن ط قد ب ه "طگر ۀ‬ ‫طفو" (لرگ لسبو شگمأ لفغگرا تگ ) آد ه‪ .‬د قتر کگد ن ص هرل شم در رزدیل أ دقترم گی د گ تقت ش رد‪ .‬س ه لفا ر ت قلی‬ ‫سرکهی شقر ی یی ډګردن رمگی ه أ أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬در گبن بگ دن آدهو بقدره‪ .‬لدرن بگ ط قدی ب گ لفا رل د گ لک قلل‬ ‫رسأ رمقدو در کگذرله یلأ له د گفشر و رل رزدیی دقتر مگ رمگ رد بگ د تن دیگر دلط ن تو ر رف ا‪ .‬در آرج گ در‬ ‫طبقۀ ل ل تور تړ له ل ریرلحأ رد‪ .‬لدرن به ل (تړ ) به یلأ له د گفشرن دیگرر ل گهو دلد تگ به رو بر ر هز‬ ‫طقدر بگ د گفهلل سق بگ ک هلل لره أ دوگفه به تلقر آرهگ رفا‪ .‬آرهگ له طریو هی ه به طبقۀ د بگال رفت ه‪ .‬م گگدرل ه د‬ ‫ت ن ل ذ أ ب ه طبق ۀ ب گالی ت ه رهگدر ه فررم گ ش ر ش ه‪ .‬چ أ ا أ ل ل دگش ه رل ف گر دلدو ب قد؟ گذب گ ً ت ړ درتقلس ته‬ ‫د گفشرن ترو أ رل له دقگبن در لهو د ر رمگی ه ک رن تههی ه ب ه آره گ دس ا ب ه دگش ه ب ردو ب قد‪ .‬آره گحأ ه در ب گال ت رلر‬ ‫دلشت ه شلربگحأ طقیو رل له دسا دلدو داتقرمگً به سقی لی هگ آتو قدره‪.‬‬ ‫ذأ در مر کگل بگیه تأ ره شقد ه لین کرفهگی صرف یی ر لیا لسا‪ .‬یی ر ه بل ه د گفشرن ت رو أ ب ه لد ر لد رن‬ ‫تقترش ردیهو به مر قره لثری رگ هیه شهره‪.‬‬ ‫رو له آرل ه تو ر رل ت رک بگ قحرمز د ن ب ه د أ م قدأ تم‪" :‬چ رن ب ه رش ر د أ رس ه ه د گ بگی ه ر زد رفر و لد رن‬ ‫بر یم‪ ".‬ترو أ دتگذ ا رمأ رد‪ .‬دگ طهلکگفشأ رم قدو ذ ش گتأ بل ه ب ه تلمر ر ذ قی درس ترز رس رهیم‪ .‬لد رن ی گمرل ً له‬ ‫آده دگ تفبگً طقش گل بقد‪ .‬ل دسا درل رفاز دن در ممرن تا دتق ه تحرلش طق بگالی آس ترن رت أ لر ش ه ‪" .‬‬ ‫شمگ هطم بردلشته لیهز رفرو لدرن؟" – " رتررز دن به یلأ له د گفشر م ه هطم بردلشته بقد می رد ‪".‬‬ ‫قشو رد به لدرن ت هرم رمگیم ه سق ت گممأ به تق رقسته لساز د گفشرن له مر د طرف دمد ا ما ت ه‪ .‬لد رن‬ ‫کرف مگیم رل بمفگصفه تحع رد ‪ " :‬رترر رفرو قهلرقف ز لین تمش أ ب قد ب رلی له ب رن ب رد د نز لد گ د ن دلج زو آس گ‬ ‫گ به سمدا برد ‪".‬‬ ‫لدرن سپس ر به لیقلرقف رمقدو ا‪" :‬طقبز کگال دیگر دلتقه شهیه ه فره دن تقط ه لی ب ه رلو لفت گدو ب قد‪ .‬ل س پس‬ ‫به تحرلش طق بگالی آسترن رتأ لر لشگرو رمقدو ا "لین طق رل صرف بگ طق دأ تقل شاا‪".‬‬ ‫در ممرن تا در رقحۀ بارگر رزدیی صهلی تق أ ه له تگر ی فر ر ش هو ب قد ب ه قر رس رهو ممزد گ ب گ آ یل أ له‬ ‫دقترمگحرله هیر فلرن مگی تور لیاتگدو بقد گرچه گرچه ردیه‪ .‬دگ درک ردیم ه بگتأ دگره بلهی دگ در لین گ ب أ‬ ‫طحر رتقلمه بقد‪ .‬م و بر آ لدرن به صقرش تحع بگ لستهالل د گز ه ب ه د گت ه له رلو ص فا س فم طگتم ه دلدو ش قد‬ ‫دقلف و رب قد‪ .‬دگذ ی ل ض گ د بل ه ل ب قد‪ .‬ک رن ط هلکگفشأ لد رن ا ‪ " :‬ل ر ش مگ بتقلمر ه در آی هو رفر و ت رو أ رل‬ ‫دمتگش ره یگ بگ ل تگ قی دلش ته بگش هز بگی ه د بل ه لی ن ل گهو رل له د ن بگرری هز س پس همرط هی هدو م و رد‪:‬‬ ‫"بتگطر فق رری له سق ت گممگش درگ د گفشرن‪".‬‬ ‫د‪ .‬ب‪ .‬ریقریلقفز سلرتر د‬

‫س گرش شقر ی در گبن‬


‫ررگ ریه ترو أ بله له فررمگ ر گ دأ دلد ه کگدثه ل رل ستا تل گ دلدو ب قد‪ .‬چ رن ب ه رش ر د أ رس ره ه ل د أ‬ ‫فهمره ه ر همگیو دیگر به آطر رسرهو لسا‪.‬‬ ‫دن ل ذرن اأ بقد ه به طقلمو س رر دگ به دمفرز برآده ز آرجگ رل دمفق له د د بقی فرهلل بگر ش فررم گی دگش ر هلر‬ ‫ر در طق لفتگدو بقد‪ .‬یلأ له د گفشرن ت رو أ ب گ ت ه م گی‬ ‫رل یگفتم‪ .‬تړ در دمفرز قچی درگ طبقۀ ل ل د‬ ‫ذرهل بگ شتگب رزد ل رفته ا‪" :‬بگالی دگ فرر ردره دگ دجبقر بقدیم در قلب آتو بگ گحرم‪".‬‬ ‫یک مشخصۀ دیگر‪ :‬ل ر رلکگتأ رل ه تړ بردلشته بقد در رشر بگرریم دأ بر رم ه فرر مگی دگشر هلر آرق هر دمت ه‬ ‫بم ت ه بقدو لره ه ل ر لدرن در آ رزدیلأ مگ دأ بقد کتمگً دقرد لصگبا فقذه ترلر دأ رفا‪ .‬د أ ت قل تو قر رم قد‬ ‫ه دردأ مگ در لی وقرش ل رل بگیه سرل گ دأ قشگرهره‪ .‬به بگ ر دن لدرن ـر تر له د زل ل ل ررفت ه ب قدز یل أ ی در‬ ‫سگکۀ آتو ترلر رهلشا‪.‬‬ ‫تترله دگ س له دمتگش بگ لدرن به س گرش بر ترمز س رر قهلرقف ه تبم ً مردگگمأ کتأ س گرش رم أ رهز بل ه له‬ ‫م دفت ا ب قد ه در م ر ک گل بگی ه‬ ‫دلطن شه به دفتر سرگگری رل ر شن رد‪ .‬ل ررز ستا تلگ طقردو ب قدز دگ ر گد ً‬ ‫یر ه لر رل لرجگ دمه‪ .‬بگ لست گدو له سرفۀ دتوقع تف قرأ ب گ هی ر لد قر طگر ۀ ش قر ی تم گ رفت ه در ب گر‬ ‫لتله رلرر دلد‪ .‬ر درلق له ل رسره‪" :‬طق ریتته لسا؟" – " بفأ ریتته شهو لسا‪ – ".‬ر درل ق‪ " :‬گر با رگر ب ه‬ ‫شهو لسا‪".‬‬ ‫بهلذلریم درثگ ز ضق برر ی سرگسأ کزب دیمق رلتری طفوز هیر دگذره ‪:‬‬ ‫"درهلرره لین یی دقضق بارگر دبهم لسا‪ .‬دن رمأ تقلرم بگقیم ه آیگ لین یی سق توه لتلأ فره لدرن برلی له برن‬ ‫برد ل بقدز یگ یی ص ه سگهیأ برو ربقد‪ .‬کتأ بگ رشا لین ممه سگذهگ دن رمأ تقلرم به لین سقلل قلب بهمم‪.‬‬ ‫طقد لدرن لتله رل به دن به شرب ین بگه ق ردو بقد‪ :‬ر هی ه ترو أ به ل (لدرن) تف ق رد ل رل رزد طقد به‬ ‫تور د قش رمقدز رو له رفتن به آرجگز بگ د ستو تړ تمگ تف قرأ رفا‪ .‬لین تړ رگ چ هی رو به کرو د گفهلل‬ ‫لرشه د أ مقدأ (ترو أ) تلررن ردیهو بقدز ل رل به ممرن دذرن کتأ ضق فأ لذبهل مرتۀ در زی کزب‬ ‫قیگی آ ردیهو بقد‬ ‫سگطت ه‪ .‬له دهتأ بقد ه لدرن بگ ل ر لبط رهگیا رزدیی دلشا‪ .‬کرن تمگ تف قرأز لدرن له تړ‬ ‫ه در صقرش ریرر د قش ترو أ آیگ طحری دتق ه ی رتقلمه بقد؟ تړ لدرن رل آرل سگطته ته بقد ‪" :‬چق‬ ‫رفقگی شقر ی ررز در لین تا در تور کضقر طقلم ه دلشاز ب گ ً دذرفأ برلی ت قیو قد رهلرد‪ ".‬لدرن به‬ ‫کلگیتو چ رن لدلده دلد ‪ " :‬تړ له دن در گحرن تور لستقبگل ردز سپس ل بگ یگ ر دن هیر هیرک به رو رفت هز‬ ‫دن بگ یگ ر دیگر به تلقر آرهگ در چ ه تهدأ ر ل شهیم‪ .‬م گگدرله به طبقۀ د رسرهیمز در دقگبن در له لتگ ه ترو‬ ‫أ در آ بقد د لفاری رل ه دگشر هلر به دسا دلشت ه دیهیم‪ .‬تړ به آرهگ لدر رد تگ رلو بهم ه بگ صهلی بف ه به‬ ‫آرهگ طبر دلد ه رفرو لدرن بگ ل آدهو لسا‪ .‬لدگ د گفشرن رگ هگ دگشر هلرمگ رل بف ه رمقدو آتو قدره‪ .‬تړ بمفگصفه‬ ‫به تتن رسرهز دردأ مگ به هیر هیرک ه درل بگ ام طقد کمگیا درلرد ررز لصگبا ردو بقدره‪ .‬لدرن به آرله‬ ‫رلکتأ بردلرد له تور طگرج ردیهو د ن رل به ممرلمأ د گفشر و ترک ته بقد‪.‬‬ ‫به رشر دن بریژررش ترو أ م گگ دمتگش در دالق دقلفقا ردو بقدره تگ لدرن رل له ص ۀ سرگسأ د ر سگهره‪ .‬بگیه‬ ‫به شلفأ له لشلگل ل به کگشره رلرهو دأ شه‪ .‬ممه به لین بگ ر بقدره ه ل دگرع لسگسأ در رلو دسترگبأ به کهش کزب‬ ‫دأ بگشهز م و بر آ ت ه ر ی مگی لدرن ررز درلت رگرضگیتأ دالق رل فرلمم سگطته بقد‪ .‬دلمگی ه مگ گ بگتأ‬ ‫دگرهو لساز بگرش له آ لسا ه به چأ دذرفأ ترو أ له رلو صفا آدرز رو ررآدهز چرل ف ق مرتۀ در زی یگ فاۀ‬ ‫برر ی سرگسأ رل دلحر رلر د؟ شگیه ل بگ ر رهلشا ه در دبگره آشلگر دأ تقلره رر ه ردد یگ ل مم دگر ه لدرن‬ ‫بر تر به تقط ه مگ دتمگین بقد؟ بفأز دن دلتقه ماتم ه مر د به لسگس گده بگ رد ه ربقدره لطم ضلرش دلشت ه‪.‬‬ ‫برگحره له که هد مگ در بگر لی له ر فررمگ در رزدیلأ دفتر ترو أ به د ر أ لساز طقد دلری رمگحرم‪ .‬آیگ لین‬ ‫گر یی تقط ۀ سگهدگ یگفته له طرف لدرن بقدز یگ تړ تربگرأ سق ت گممگش درگ د گفشرن ردیه یگ مهف‬ ‫د گفشرن د أ مقدأز شتس لدرن بقد‪ . . .‬ذأ چرزی ه لتلرا دلرد لین لسا ه کگدثۀ در قر گدمً به ر ع‬ ‫"شتس د در د ذا" تمگ شهز س له آرله طق ریتته شه لدرن دیگر دسا مگیو رل گدمً بگه دأ دیه‪.‬‬ ‫گبن لکضگرلش مقدأ ل م ردیهو آرهگ فقرلً ممۀ رقگ دهم گیتتا رل ت ا‬ ‫به لدر لدرن در تحلگش گرررز‬ ‫تر ل طقیو درآ ردره‪ .‬لکهمگی طگعز تور رحرس د ذا رل د گصرو رمقدو آرلهو له د اقبرن گرد رل ه به‬ ‫رشر شگ دحم ن رمأ رسره طفع سمب سگطت ه‪ .‬ترو أ به ه دی در لرز لی گدن ترلر رفا‪ :‬تف ق مگیو تحع‬ ‫ا ه قدتگ ممً‬ ‫ردیهرهز مردلس به دریگفا دجقه له شتس لدرن رمأ تقلراا بگ ل دمتگش ه‪ .‬دأ تقل‬ ‫دقرد ل رل ترلر رفته بقد‪.‬‬ ‫به مر کگل بگیه به ل رل ه قدتگ لرج رلشته شقد ‪ :‬ل به تمگ دل أ برلی لین ر ه آدگد أ رفته بقد‪ .‬ذاا لفرلدی‬ ‫رل ه بگیه دستگرر دأ ردیهره له تبن تهره رمقدو بقد؛ لی هگ مهتگً اگرأ بقدره ه لدرن له لطگ ا آرهگ در برلبر طقد‬ ‫لطمر گ رهلشا‪ .‬ممۀ آرهگ در ممگ ر ه ر لرۀ هرهل مگ شهره‪ .‬هیر لدقر سرکهلشز دزد ریگرز یلأ له چهگر تن ه‬ ‫دتهم به بغگ ش بقدره ررز دستگرر ردیه‪ .‬دزد ریگر در ت گ ش بگ سگحر رفقگیو رتقلسا دت أ شقد برلی سپری رمقد‬ ‫ر ه رطوتأ بگ طگرقلدو لر به غمگ رفته بقد‪ .‬ممۀ طقی گ رهل " بگره چهگر ر ری" رل ر لرۀ هرهل ردره‪.‬‬


‫لذرری ستگرلسترن م گگ بر ا له "دلر ریگ " ز س له دمتگش بگ سر ری هرلز تبن له رفتن به س گرش تومرم‬ ‫رفا برلی دهش قتگمأ سری به د زل طقد بزره‪ .‬در طگره به ممارر از لکتمگل آ دأ ر د ه یی تلهلد لفغگ‬ ‫مگی "دهم" د جمفه هیر دتگبرلش مبز ی ه ل ممرلیو دلرفا دلردز به د زل آرهگ برگی ه‪ .‬اله لسا تگ آرهگ فقرل ً‬ ‫دلطن طگره شقره ر ی چمن دقگبن طگره هیگد دلحن رمگر ه‪ .‬ستگرلسترن به ممارر ت هرم رد ه به دجرد رسره لفغگ‬ ‫مگز ل بگیه به س گرش هرگ بزره طبر بهمه ه "رگ چگشا آدگدو لسا‪".‬‬ ‫لذرری آدر "دفتر" رل در د ن گرر ررگفا‪ .‬لیقلرقف ررز در گیو ربقدز تومرم رفا سری به رزد دلگ آدر آرذقف‬ ‫– دقر ه ف بزره‪ .‬لذرری له رلی ص با بگ آرذقف ‪ -‬دقر ه ف أ برد ه رگدبردو در ریگ لرل گف کقلدث‬ ‫ترلر رهلرد‪ .‬لذرری در لین درگ ترفگرلدأ رل در دقرد دمتگش در آ گرتمگ مبز ی رقشا آررل به دلگ دان ل‬ ‫دفتر أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬سپردو ر لرۀ د زل شه‪ .‬له دمفرز س گرش ستگرلسترن به ممارر تف ق ردو رسره‪:‬‬ ‫"چه کگل دلری؟"ز تمگرل در قلب طبر دلد ‪ " :‬رلی چگشا دیر تا لسا آدگدو شهوز دن له رق ریقلل س گرش طقلمو‬ ‫رد تگ به تق در لی بگرو بگقیه‪ ".‬ستگرلسترن به قلب ممارر ا‪" :‬کر ا رد " بگ رگرضگیتأ به طرف رق ریقلل‬ ‫رگگو رد‪.‬‬ ‫تمگرل به دجرد آرله رر رزدیی شه لذگگ رل ش ره به طرف در لهو رفته آررل فقرلً بگه رد‪ .‬در رلو بگریلأ ه به‬ ‫طرف رلج دأ رفاز "تقیقتگی‪ -‬قر رگی" س ره ررگ لیاتگدو بقد‪.‬‬ ‫ستگرلسترن بگ طقد لرهی ره ‪ " :‬به مگرم ه شهیهلً رر دگرهو ل ‪ .‬به مر کگل طقد ردو رل ره درد لسا ره دردگ ‪ .‬کگال‬ ‫دیگر ربگیه شهگدا دردلرگأ رل له دسا دلد !"‬ ‫ل به دمفرز دلطن ردیه‪ .‬در آرجگ لسهلم سر ری رل بگالی تگذرن دیه ه ذبگ دفأ ذمرهو بقد ردأ بأ تا طزلرأ به‬ ‫ت گو آ ردو بقد‪ .‬به طرف رلسا ل بقتن آب دلهرأ "بقرژ دأ" ه تقریبگً تمگ آررل رقشرهو بقد ترلر دلشا‪ .‬یی تبضه‬ ‫دگشر هلر ررز در هفقیو ترلر دلشا‪ .‬بگالی قچ در ق درز دجفه مگز ط جگر ر اته بقد‪ .‬ل ررز ذبگ دفأ به تن‬ ‫ردو بقد‪ .‬در هفقی ط جگر ررز یی تبضه دگشر هلر چ ه شگ قر دردأ به رشر دأ رسرهره‪ . . .‬یی دگشر هلر دیگر‬ ‫ررز ه دهل آررل ستگرلسترن رتقلسا ت ترس ه بگالی لذمگری تگبهگ تلره دلدو بقد‪ .‬مبز ی ه دثن رفقگیو ذبگ دفأ‬ ‫به تن دلشا در لین تا بگ تمگرل در آشپزطگره می دأ رد‪.‬‬ ‫ستگرلسترن بگ طقد ا‪" :‬بفأز لین قلرگ طقب دافا شهو لره‪ .‬به آسگرأ کگضر ررات ه گ مگی شگررل له دسا بهم ه‪.‬‬ ‫ل ر لفرلد لدرن برگی ه د زل دگ د گصرو شقدز ر شن لسا ه هد طقرد شهیه داف گرۀ شر طقلمه شه‪ .‬ذأ دن‬ ‫تمگرل چه بگیه بل رم؟ به مملگرل لی هگ دبهل شهو دردأ برلی گ برسگررم؟ شگیه بهتر بگشه تگ در هیر هی ه هگ شقیم؟‬ ‫یگ قشو رم له طریو تبرستگ ه آرحرف دیقلر تلمرر دگ ترلر دلرد رزد مماگیگگ بر یم؟ ! به مر کگلز ببر رم ه‬ ‫چأ دأ شقد‪ .‬مرچه بگدل بگد‪ .‬لدگ ل ر هرهو بگتأ بمگررم طرفهلرل لدرن دگ رل دستگرر هز در لی وقرش به آرهگ‬ ‫طقلمرم ا ه لین طفقأ مگ دگ رل ر گ رفته بقدره"‪...‬‬ ‫ستگرلسترن در کگذرله صهلیو له رگرلکتأ کلگیا دأ ردز دهمگرگ طقد رل دتگط ترلر دلدو ا ‪" :‬دقتر رل چرل در‬ ‫در ز لرشگر ممه گرک ردو لیه؟ آررل بگیه به رلج دأ بردیه‪".‬‬ ‫سر ری فقرلً له ر ی تگذرن برطگسا در کگذرله فره "تقیقتگ" در دستو بقد به طرف دقتر رفا‪ .‬ستگرلسترن‬ ‫سر ری رل دتقتش سگطا‪ " :‬فره رل به دن بهمره‪ .‬دن طقد دقتر رل به رلج دأ بر ‪ .‬شمگ برر رر یه‪ .‬ل رچه دلطن‬ ‫د هقر ماترهز بهتر لسا ممرن گ بمگرره‪".‬‬ ‫د زل درل مماگیه مگ دیهو رمأ تقلر هز ذأ شمگ لشتگع سرش گ‬ ‫سر ری سرر رل به مدا دنلفقا تلگ دلدو فره رل به لذرری سپرد‪.‬‬ ‫ستگرلسترن در له رلج رل بگه رمقدو "تقیقتگی" س ره رل به دلطن آ برد‪ .‬سپس در له د زل رل د لم باا برلی‬ ‫لطمر گ بر تر بگتأ دگره ط ا مگ رل به د ر بر آ چره‪.‬‬ ‫س له بر ا به صگذق طحگب به دهمگرگ ر هگد ر د تگ لذأ آدگدو شه رلی لسگسأز بالقیا سگره یچ بگ یی‬ ‫ه‪ .‬لفغگ مگ بگ ط قدی ر هگد صرف برالقیا سگره یچ رل ریرفت هز ذأ له رقشره‬ ‫ری ُ رگک رقر گ‬ ‫ُ رگک شهیهلً لبگ رهیهره‪ .‬ط جگر بگ آ له بف ه ذأ در رن کگل م رحتو ه بگ چهر ر له شهگدا تق تبگرر‬ ‫شبگما رهلشا ا‪ " :‬در شرلیط قرأز دثن مر تتأ دیگرز دغز مگی دگ بگیه فلگل ر شن بگش ه‪".‬‬ ‫ستگرلسترن در لین درگ له دهمگرگ رسره ‪" :‬طقبز شمگ چأ م مگی دلریه؟ چأ لتهلدگتأ ر ی دسا رفته لیه؟"‬ ‫سر ری بم ت ه قلب دلد‪" :‬تمگ لدره دگ به طرف رفقگی شقر ی لسا‪ .‬دگ بگ ر دلریم ه رمبری شقر ی له یی‬ ‫طریقأ لین ضع ردرهو طحررگک رل برلی لرقمب لفغگراتگ کن فون رمگیه‪ .‬لی له رمبری شقر ی له هل شرقو‬ ‫مگ لست گدو طقلمه ردز دگ چرزی ته رمأ تقلررم‪ .‬ل زل فقری قدگره ی شقر ی به گبن بهترین تومرم طقلمه بقد؛‬ ‫کگل در بگر م مگی دگ‪ .‬لذرری ! به شمگ لطمر گ درهمرم ه دگ کگضر ماترم له ُاا مگی د ذتأ دسا بل رمز‬ ‫لفغگراتگ رل ترک بگقحرم به طگرج بر یمز کگضریم به د بس بر یمز ل ر هل ردأ دلشته بگشرم‪ .‬لدگز دگ لی لگر رل‬ ‫صرف هدگرأ طقلمرم رد ه لرلد رفرو ترو أ چ رن بگشه‪ .‬ذأ ل ر لدرن ترو أ رل له دقگدو د ر ه تهرش رل‬ ‫و رمگیهز دگ به قو مگ دأ ر یمز در آرجگ دت أ طقلمرم شهز یگ مم به ښتقراتگ طقلمرم رفا‪ .‬در آرجگ دسته مگی‬ ‫دافا رل لیجگد رمقدو به گ مگی گرترزلرأ طقلمرم ردلطا"‪ .‬صهلی سر ری کرن ص با رهگیا دغر رلره بقد‪.‬‬ ‫ط جگر بگ ردأ تمگ رشتۀ ستن رل رفته م و رد‪" :‬رفرو لذرریز شمگ ببر ره‪ :‬کرف لصمً له دگ در درگ ررااز‬ ‫شمگ رفقگی شقر ی به مر ترمتأ ه شقد بگیه رفرو ترو أ رل رجگش دمره‪ .‬شمگ دأ دلرره ه رفرو ترو أ برلی‬


‫لرقمبرق لفغگراتگ کرثرا درفو لرد یأ رل دلرد ه در کگل ربرد بگ دشمن بگشه‪ .‬ل ر دگ درفو طقد رل ک گیا رم لین‬ ‫بهل دل أ لسا ه له لرقمب دفگ ردو لیم‪".‬‬ ‫لذرری س له ش ره رشر لفغگ مگ درک رد ه آرهگ مردگقره م د توأ ر ی دسا رهلرره‪ .‬آرهگ ل فبگً تومرم‬ ‫دلرره چ ه صبگکأ در د زل ل بگتأ بمگر هز تگ هدگررله طرفهلرل لدرن له اتجقی آرهگ در گبن دسا بل ه سپس به‬ ‫یلأ له الیگش یگ مم به تقراتگ رفته دت أ ردره‪ .‬ستگرلسترن دفلتگً به یگدر آده ه لدر ه صبا بگالی قچ‬ ‫شتس در ذبگ رفقتأ در د زل مبز ی ر اته بقد‪ .‬له طقد رسره‪" :‬لین شتس ل ق در جگسا؟ فرض رم ل‬ ‫رفته بگشه رزد طرفهلرل لدرن به آرهگ طبر بهمه ه رفقگیو ممرن ل ق در جگ مات ه؟"‬ ‫ستگرلسترن له سر ری رسره‪" :‬چرل رفرو دیگر شمگ لی جگ دیهو رمأ شقد؟"‬ ‫ "دزد ریگر؟"‬‫ " رتررز اأ ه لدر ه صبا در یقرر قر لفار تقلی مقلحأ در طگرۀ مبز ی بقد؟"‬‫سر ری‪" :‬شمگ ل فبگً لتبگل رفقش رل در رشر دلریه؟ ل گه یر ه لر ردیه‪ .‬مردگقره تههیهی دتق ه ل رراا‪.‬‬ ‫طرفهلرل لدرن بگ ی رضأ رهلرره‪ .‬آرهگ دحم ن مات ه ه ل شتوأ لسا د ر له سرگسا بأ طرف‪".‬‬ ‫ستگرلسترن‪" :‬دگر ل ص با مگی دگ شمگ رل ش رهو بقد‪ .‬ل دأ دلره ه شمگ رزد دن آدهو لیه‪".‬‬ ‫سر ری بگ ذ ن رد هل دحم ن ا‪" :‬ل در لی بگرو به مردلس چرزی رتقلمه ا‪".‬‬ ‫ستگرلسترن دتهر گً به دلغ بقد ل ضگ سرگسأ ه د جمفه در لثر فلگذرا مگی ل به قد آدهو بقد أ دأ برد‪ .‬ل به‬ ‫طقبأ درک درلرد ه رمبری طقد رل در برلبر ضر رش لتتگ توگدرم هی رهگیا رر گدی ترلر دلدو لسا‪.‬‬ ‫ستگرلسترن کتأ توقر رمأ رد ه طقد سهرم لی گقره فلگذرا مگ شقد‪ .‬ل بگ طقد دأ لرهی ره‪ " :‬لشتگصأ رل ه‬ ‫لر گرهگی لد رتأ لستتبگرلتأ قر د ساز کتأ برلدرز اتجق دأ هز "دجردرن د ذتأ" رلز در د زل طقد هگ‬ ‫ردو ل ز دهمتر آرله شتوگً آرهگ رل به د زل طقد د قش رمقد ‪ .‬به شی ه لین لتله جگل مگی بزر أ رل در أ‬ ‫طقلمه دلشا‪ .‬لس لذلمن لدلر ش چگقره طقلمه بقد؟ لضا لسا ه در دقرد لین کگدثه به بگالترین دقگ طبر دلدو‬ ‫شهو فروفۀ بلهی در سحا برقر ی سرگسأ لتتگ طقلمه شه‪ .‬لین چگقره یی فروفه طقلمه بقد؟ آیگ برقر ی سرگسأ‬ ‫بتگطر آرله ر لبحو رل بگ لدرن طهشه دلر راگهد د گفع فرگی د ذا ر گیا ردیهو بگشهز یگ رگ رل تربگرأ طقلمه‬ ‫رد؟ یگ بر لسز دقتع داگ ه شمردو شهو تگ له لین طقد سر ه بگ هیر گ رمقد تمگ لصقل دأ طقلمه ممۀ تهرش رل‬ ‫و رمگیه د ری اا‪ .‬ل ر لی حقر بگشه س دن بگیه یلبگر دیگر به آرهگ ر گ بهمم ه لدرن أ لسا بهی ترتر‬ ‫ضر رش دان ذرا سرگسأ رل ه به ر رفته ل یلبگر دیگر ثگبا باگه ‪".‬‬ ‫ستگرلسترن در کگذرله تگبدۀ یگددلشا به دسا دلشا در قچ درگ سر ر ی ط جگر گ رفا ا‪:‬‬ ‫ "شمگ ممه لدرن رل در لرتبگ دلشتن بگ سأ‪ .‬آی‪ .‬لی‪ .‬دتهم دأ سگهیه‪ .‬بارگری له ر ر مگی ل ز برق رلفأ یز‬‫طوقصرگش لطمتو هلً دلل بر لد گمگی شمگ مات ه‪ .‬دأ طقلمم برلیتگ یی رله رل لف گ رمگیم‪ :‬دن رفقگیم در لی بگرو‬ ‫تبمً به دالق طبر دلدو لیم‪ .‬لدگ ثبقش د تس لرتبگ لدرن بگ سأ‪ .‬آی‪ .‬لی‪ .‬هل مگ مات ه؟"‬ ‫لفغگ مگ بگ تگطلرا ت ه‪ " :‬قد دلررهز چ رن ثبقش مگ قد دلرره !"‬ ‫ستگرلسترن بگر دیگر به فلر لفتگد‪ " :‬طقبز شگیه لین یگگره بگری در هره أ دن بگشه ه دأ تقلرم ممزدگ له د هیر‬ ‫له رحرس لدلر لد را دلفقدگش "د ستگره" رل در بگر لرتبگ شتس د لین قر به سگهدگ لستتبگرلتأ سأ‪ .‬آی‪.‬‬ ‫لی‪ .‬به دسا برگ ر ‪ .‬لین تفگرل دن به در ز ممه رل تلگ طقلمه دلد‪".‬‬ ‫دهمگرگ در کگذرله کرن تگق ست گ یلهیگر رل تحع دأ ردرهز شر رمقدره به لرلحۀ دالین ثبقش مگ در بگر‬ ‫فلگذرا مگی ضه د ذتأز ضه کزبأ لدرن سر قبأ رچمأ مگ‪ .‬آرهگ در دقرد مملگری مگی دت رگرۀ ل بگ لدریلگیأ مگ‬ ‫رد‬ ‫دأ ت ه له لرتبگطگش ل بگ گیتلگرل د هقر گبن یگد آ ر دأ شهره‪ .‬ستگرلسترن گبجگ در کضقر آرهگ شر‬ ‫به رقشتن ترفگرل به دالق‪.‬‬ ‫د ققرن داگحن لفغگراتگ "س ه" در قر رل (مهف ترفگرل ستگرلسترن به دالق لسا) در آثگر‬ ‫بلهمگ تگریخ رقیاگ‬ ‫رقشته مگی طقیو به شرب ین یگد طقلم ه رد‪( ۱۲ " :‬دو) وری ه لرتبگ ک رهلل لم لدرن رل بگ شبلۀ لستتبگرلتأ‬ ‫سأ‪ .‬آی‪ .‬لی‪ .‬کفقگش گیا ر ۀ گبن به ثبقش دأ رسگر ه"‪ .‬در لتلرا ترفگرل ستگرلسترن قل دیگری دلشا ه‬ ‫قتگو د تس بقد‪ .‬در ترفگرل له هبگ سر ری سگحر هرل طبر دلدو دأ شه ه لدرن به طقر د شم دت أ بگ‬ ‫گرد هل س گرش لدریلگ در گبن ه لکتمگالً دأدقرین لستتبگرلتأ آرل قر بقدرهز دمتگش دأ رد‪ .‬در ترفگرل کتأ له‬ ‫د حقۀ غمگ رگ رفته دأ شهز گحرله لدرن بگ لدریلگیأ مگ دمتگش دأ رد‪ .‬سر ری ممد گ یگد آ ر شه ه لدرن تبمً‬ ‫ررز قشو ردو بقد تگ "رمبر برر" طقد رل له برن ببرد‪ .‬ترلر بقد طرگر کگدن ترو أ کرن دقلصفا به گبن مهف‬ ‫رل ا تقلی مقلحأ ه له درهل مقلحأ کرلسا دأ ه "سهقلً" ترلر بگررد‪ .‬سر ری در آ م گگ شتوگً طگی رن رل‬ ‫دستگرر ردو بقد‪ .‬ط جگر به رقبۀ طقد کلگیا رد ه یلأ له فلگذرن دلر ف کزب دیمق رلتری طفوز درر ل بر طربر‬ ‫به لدر داتقرم "شتس د " به لسحۀ گیتلگرل کرفه یأ به تتن رسره‪ .‬ت أ لسا ه تگتن طربر له تریبگ صگد‬ ‫گذمرگر ضق مرتۀ در زی کزب له د ستگ رزدیی لدرن لسا‪ .‬درر ل بر طربر ه یلأ له بگ ل تبگر ترین دت ر‬ ‫ترین ضق در لین کزب به شمگر دأ رفاز ل ثرلً رقو "کگین" رل در د گت گش هد طقردمگی ه درگ ترو أ‬ ‫ضقیا در کزب ممر ه تمر دلشا تگ لفترل رل‬ ‫گردن به تق دأ رقست ه بگهی دأ رد‪ .‬لدرن له ر ه ل ل ا‬ ‫در آ به قد برگ رد گردن رل له سر رلمو د ر ه‪ .‬هرل در دقرد د ستأ رزدیی لدرن (چرزمگی ه متر اأ‬ ‫له آ آ گمأ دلشا) بگ بلضأ له شتورا مگی طرفهلر لدریلگ در دلطن لفغگراتگ یگد آ ر شهره‪.‬‬


‫دأدقر لستتبگرلش ستگرلسترن ز س له رقشتن ترفگرل دتن آررل به دهمگرگ طقد ترلحا رمقدو قیگی آ شه ه آیگ ممه‬ ‫رشریگش دمکشگش لی گ ر ی گ ر درسا لرللگ یگفته لره یگ طرر؟‬ ‫سر ری ا‪" :‬ل ر اله بگشه دگ سه تن کگضر ماترم هیر گی لین یگددلشا لدضأ رم‪".‬‬ ‫رد ه دهمگرگرو رگ آرل به رشر دأ‬ ‫ستگرلسترن سپس به هرل یگد آ ر شه ه ل بگیه فقرن گه س گرش ردد لکاگ‬ ‫رس ه‪.‬‬ ‫سر ری رسره‪" :‬آیگ ممار شمگ ررز بگ شمگ دأ ر د؟"‬ ‫"ل ر رلستو رل دأ طقلمرهز د قطۀ س گرش برلی ی لد تر لسا‪ .‬س له آرله له س گرش بر رد ز ل رل به آرجگ طقلمم‬ ‫فرستگد‪ .‬تگ آرقتا تمگرل برلی دگ شمگ درغ بررج طقلمه تا تگ برلی چگشا چرزی برلی طقرد دلشته بگشرم‪.‬‬ ‫ترفگرل ستگرلسترن ه به رقبا به دالق رسرهو بقدز فقرن به لطم رمبری گذأ شقر ی رسگررهو شه‪ .‬لدگ اله لسا‬ ‫تر ر یگبه ه رمگی ه أ أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬دفتر ش بر دتن ترفگرل دمکشگش طقد رل رلشته بقدره‪ .‬له لین دمکشگش‬ ‫تر ل دترو دلررهز هیرل‬ ‫بردأ آده ه دلفقدگش به دسا آدهو له سر ری سگحر هرلز ضر رش به لرهیگبأ‬ ‫لشتگع دتر رو مردگقره ثبقش داتقرم دتوقصأ لس گد لرلحه ردو رمأ تقلرات ه‪.‬‬ ‫مم دافلگ ستگرلسترن در دالق به ل کلگیا دأ ردره ه ترفگرل ل تأثرر ر ه آسگ دلشا‪.‬‬ ‫بله مگ مملگرل‬ ‫دقلهی بگ "س هی" ستگرلسترن ز لطبگر رگرلکا هو رگطقشگی ه له سگحر د گبع به دالق دقلصفا ردره‪ :‬در دقرد‬ ‫فررمگ در "طگرۀ طفو" (لرگ شگمأ لفغگراتگ ) ز تجریه فزیلأ ترو أ ممد گ لطم گش در بگر سگحر طقد سری مگی‬ ‫لدرن‪ .‬تمگ لین داگحن گذبأ گسۀ صبر رمبرل لت گد شقر ی رل ذبریز سگطته بقد‪.‬‬ ‫ستگرلسترن م گگدرله در دفتر آرذقف ‪ -‬دقر ه ف ترلر دلشاز ترفگرل دیگری رلز لی بگر د تس به آدر لدلر ش‬ ‫لت گد شقر ی رقشاز در لین رگده ررز له آده د هیر رحرس لستتبگرلش به د زذو طبر دأ دلد‪ .‬در ترفگرل ممد گ‬ ‫به طقر د ون در بگر ل ضگ ل رلتر أ ( گذبأ دل أ فمۀ ل رلتر أ در لین گ بگیه لد رتأ بگشه) یگد آ ری ردیهو بقد‬ ‫ش‬ ‫ل ضگ رل گدی طقلرهو شهو بقد‪ .‬به تأسأ له تگق مگ بگ سر ریز ط جگر مبز یز ستگرلسترن به لدلر‬ ‫در دقرد م مگی بلهی لین سه تن طبر دأ دلد‪ .‬له برگ لی له لین سه تن چرل د توگً رزد ل آدهو بقدرهز ره رزد‬ ‫بق هلرقف رفته بقدرهز ستگرلسترن طقد دلری رد‪ .‬ل رزد طقد فروفه ردو بقد‪" :‬ل ر در ز هلً طقلستگر درک لین‬ ‫دقضق بگشهز در آروقرش قشو طقلمم رد تگ دذرن م برو رزدیی به لتلرا رل یگفته آررل لرلحه رمگیم‪".‬‬ ‫ستگرلسترن مهلً تمگ رد ه لفغگ مگ به د قش ی به د زل ل رفته بقدرهز هیرل ل بتقبأ دأ دلراا ه به دثگبۀ‬ ‫شز ل مردگقره صمکرتأ برلی چ رن یی لتهل رهلشا‪ .‬لین من ستگرلسترن ره ت هگ رقض‬ ‫یی دگدقر گدی لدلر‬ ‫دسپفرنز بفله سق لست گدو له صمکرا مگی ضع شهو ررز بقد‪ .‬چ رن یی من ستگرلسترن درتقلراا قلت رگ قلر‬ ‫دلشته بگش ه‪.‬‬ ‫تلج آ ر بقد ه ره آرذقف ‪ -‬دقر ه ف ز اأ ه ترفگرل رل به در ز لرسگل رد ره مم دأدقرین در در زز‬ ‫مردلاأز مردگگمأ رپرسره ه لین ر ی چهگر ر ری در د زل ل ه دأدقر لدلر ش بقد چگقره رهل شهو بقدره‪.‬‬ ‫در آ م گگ ز در ‪ ۱۱‬سپتمبر ‪ ۱۱۱۱‬دلگ آدر دفتر ش در گبن لصمً در چ رن فلری ربقد‪ .‬کقلدث به سر ا در‬ ‫کگل لرل گف بقدره‪.‬‬ ‫بگ لین طفقأ مگ ه طگرقلد ستگرلسترن ر گ به رگکو آرهگ ردیهو بقدز چه بگیه رد؟ بگ لدرن ه در قرر قدتگ رل‬ ‫به رلو لرهلطته رحرس د ذا کزبز ترو أ رل ه فقط چ ه ر ه رو شتس بریژررش در آ قر رهو بقدز ممً له‬ ‫تهرش بر گر سگطته بقدز چه بگیه در ه؟ چگقره بگیه هره أ ترو أ له طحر رجگش دأ یگفا؟ لین ل ذرن بگر بقد ه‬ ‫دلگ آدر ش بگ تمگ ضگکا ممه درلدگتری ل ضگ رل لکاگ دأ رد‪ .‬چهر ل ریهو تقریبگً ممه س ره ررگ‬ ‫بقدز ذ مگی رگه و ذره ط ر أ دلشاز بگ لره أ ب هر هبگ له ل رسره‪:‬‬ ‫ " لذرری تق بگه مم به آرجگ درر ی؟"‬‫ "بفأ صگک ز کتمأ دأ ر ز آرجگ ممار لسا‪".‬‬‫ "برگ لی حقر ترلر بگرلریمز تتأ تق به د زل رسرهیز دن دربگل ممارش دأ آیم‪".‬‬‫ "اله رراا‪ .‬بهتر لسا ل به س گرش رگدو برگیه‪ .‬له آرجگ تگ س گرش رلو هیگد ررااز شگیه در که د م توه دتر بگشه‪.‬‬‫چق رهلر د ن ررز ف رمأ شقد‪".‬‬ ‫بهی ترتر تق ه مماگیگگ‬ ‫م گگدرله ستگرلسترن له دفتر دلگ آدر دفتر ش برر دأ آدهز در دمفرز دأدقر دتگبرو رل دیه ه بگ سر ا ر ه‬ ‫دأ د یه تگ تفگرل مگ رل به در ز ب رسته‪.‬‬ ‫ممگ ر هز کقلذأ سگ ا م ا شگ ز رمگی ه گ شقر ی بگ تر ر دلمقذأ برلی دمتگش رزد لدرن رفت ه‪ .‬لدرن آرل‬ ‫دحمرن به رشر دأ رسره‪ .‬به ت ورمش طگع له درگ تړ یگد رد‪ .‬له ته مگی ل چ رن بر دأ آده ه قحأ‬ ‫کگدثه لی ه لت گ لفترهو بقد در کقرقا سق توهی بقدو فره شتس ل ‪ .‬لدرن لیهگر دلشا ه د گفشرن بگرلرأ له‬ ‫دردأ مگ رل فرر ردرهز به تۀ ل لضگفه له صه دردأ به طرف آرهگ فرر شهو بقد‪ .‬لدرن تأ ره دأ رد‪" :‬لدگ دن له لین‬ ‫م آ گمأ دلشتم‪ .‬ترلر بقد د ر ه تبن در درهل مقلحأ کرن بر ا ترو أ له دالق دن به دل برگفتم‪ .‬شگیه کضقر‬ ‫رفقگی شقر ی دگرع آ شهو بگشه تگ رفرو ترو أ له سق توه فره دن ل ت گب رهدز لدگ دیهو دأ شقد ه ل فرلدقر‬ ‫ردو بقد تگ به لفرلدر لدر ذغق مهلیا تبفأ طقد رل بهمهز ممگ بقد ه آرهگ شر به فرر ردره‪ ".‬به قره لدرنز‬ ‫ق دگرهز سب شه تگ رجگش یگبه‪ .‬کرن فرر فقذه مگز ل سرر‬ ‫لی له ل مهلً کرن بگال رفتن به طبقۀ د لره أ له تړ‬


‫در کگذرله د گفهلل هطمأ طقد رل (به رگ‬

‫هیر) له هدرن بف ه دأ رد له طریو‬

‫رل طم رمقدو بگ شتگب گحرن رفا‬ ‫گرک به طرف دقترر شتگفا‪.‬‬ ‫در چ رن ل ضگ رفقگی شقر ی چه بگیه دأ ردره؟ آرهگ یلبگر دیگر تأسش مرو طقد رل لبرله دلشته لدرن رل د قش‬ ‫کهش رل ک هلل رمگیه‪ .‬لین ممگ دسگترری بقد ه دالق به س گرش دلدو بقد‪.‬‬ ‫ردره تگ له فرلسا تلقن گر بگررد‬ ‫لصقالً له هل کهش دأ تقلراا دیگر کرفأ در درگ بگشه؟ لدرن در لس لذلمن به ست گ شقر ی مگ لبمغ دلشا‬ ‫ه د بله ل سر تقدگرهل ل فأ تقلی دافا قر رحرس د ذا لسا‪ .‬ترو أ له تمگ رسأ مگ برطرف طقلمه شه‪.‬‬ ‫چ رن به رشر دأ رسره ه دهمگرگ تگ م قه دل أ کرفهگی لدرن رل تگ لطرر درک ر مقدو بقدرهز چق آرهگ به تأسأ له‬ ‫دسگترر رمبری طقیو لیهگر دلشت ه‪ " :‬ممه داگحن بگیه دگر ه سگبو گ بر گ بگتأ بمگرهز یل أ ترو أ ‪ -‬به دثگبۀ د أ‬ ‫مقدأ کزب رحرس د ذاز لدرن به قل شتس د در د ذا‪.‬‬ ‫قهلرقف در لین درگ طگطر ر گ سگطا‪ " :‬ل ر رفرو لدرن دان ذرا برطرفأ رفرو ترو أ رل به د ر طقد بگرردز‬ ‫لین من ل ز مم برلی رمبری لت گد شقر ی مم برلی ل ضگی گدی کزب دیمق رلتری طفوز تگبن درک رتقلمه بقد‪.‬‬ ‫لدرن در قلب بگ تماتر آشلگر ا‪ " :‬در لفغگراتگ دان ذرا ممه لدقر به د ر شمگ شقر ی مگسا‪ .‬ففهرل دن آدگدو‬ ‫ماتم مر قره د قرو مگی شمگ رل بپریر آررل تحبرو رمگیم‪ .‬کتأ ل ر دن شتوگً بگ آرهگ دقلفقا رهلشته بگشم‪ .‬لدگ در لین‬ ‫دقرد د تس دگ رمأ تقلررم فروفۀ کزب طقد رل در رشر رگرریم‪ .‬کزب طبر دلرد ه بگالی دن صه بگر فرر صقرش‬ ‫سگحر رفقگی دگ به تتن رسرهره‪ .‬کزب به تهر آدهو طقلستگر لرتقگ‬ ‫رفته لسا‪ .‬ممه درهلر ه ه رفرو زیز دگ تړ‬ ‫لسا‪ .‬ب گبرین در ر همگی رزدیی ف ق مرتۀ در زی د قش طقلمه شه طأ آ ترو أ به دذرن طگدا ضع ص أ‬ ‫له دقگ د أ مقدأ کزب لستل أ طقلمه دلد‪ .‬در رن کگل ل به کرو رحرس شقرلی لرقمبأ بگتأ طقلمه دگره‪".‬‬ ‫لی گقره طره برطقرد لدرن در کقرقا س گأ بقد ه لدرن آررل ستگ تم هلره رو گی د ستگ شقر ی دأ لرهلطا‪.‬‬ ‫شقر ی مگ م برو به قشو مگی طقیو دب أ بر تغررر د لقر ل لدلده دلدرهز له ل طقلست ه تگ ضلرا رل به‬ ‫کگل طقد بگرلرد‪ .‬شقر ی مگ مر هل دذرن برمگ دتتفش دأ آ ردرهز یلأ دأ ا‪" :‬شرلیط دلطفأ رهگیا ردرهو‬ ‫مات هز لیجگب د رل ه تگ در برلبر ف گرمگی ر ه لفز ضه لرقمب کهش من ر گ دلدو شقدز مر قره بأ لت گتأ‬ ‫ت هد ضربۀ درد آ ری بر کرثرا قر در سحا برن لذمففأ لرد دأ هز دشم گ له آ به ر ع طقد لست گدو طقلم ه‬ ‫گستر دقرد‬ ‫ردز ترو أز رمبر ش گطته شه بو مگی گر ری لساز ل فقط چ هی تبن له طرف بریژررش‬ ‫لستقبگل ر ترلر رفا‪. . .‬‬ ‫لدرن بگ به گر رری هررگأ ممر گأ لر ا‪" :‬طقبز رریم ه دن ترو أ رل در چق أ د أ مقدأ بگتأ بمگرمز‬ ‫چ رن یی ضلرا به شی ب رل شهیه رل در دلطن کزب بر دأ لرگرزد‪ .‬در لی وقرش شمگ دان ذرا قلت آررل‬ ‫دأ تقلرره به د ر بگرریه؟" لدرن طگدقشأ دهمگرگ رل دیهو بگ شهش مرچه بر تر لفز د‪ " :‬لذبته دن دقلفو ماتم ه‬ ‫رفرو ترو أ در تا هدگرو برلی بو لرقمبأ در لفغگراتگ فلگذرا مگی هیگدی لرجگ دلدو لسا‪ .‬دگر دیر هدگرأ‬ ‫لسا ه دیگر له گر لفترهو‪ .‬ل تمگ تهرش رل در دس ا طقد دتمر ز سگطتهز رو شتورا طقد رل بگال بردوز دسا به‬ ‫یفم لستبهلد فره درد دأ هرهز در لین ل لطر تر ر آشلگر لتلأ رل فره ل ضگی کزب به رلو لرهلطته لسا‪.‬‬ ‫ضع دیپفقدگش مگی س گرش شقر ی کرن ترک لتگدتگگو لدرن رهگیا لس گک بقد‪ .‬یگگره دسا آ رد آرهگ له لین تگقز‬ ‫ه لدرن در بگر بگتأ رلشتن ترو أ در ُاا رحرس شقرلی لرقمبأ بقد‪.‬‬ ‫در دمفرز لین سق‬

‫آراق‬

‫س له بر ا به د زلز ستگرلسترن سر ری رل در کگذأ دیه ه آذۀ دتگبرو در دسا دلشا‬ ‫ته دأ هد‪.‬‬ ‫سر ری بگ دتا تمگ به تگقمگی شبله مگی تلقربأ "ل اگ" ه در اتجقی شگ دور ف بقدز ل فریلقرس آررل‬ ‫رگر رمقدو بقدز قر فرل دأ دلد‪ .‬ط جگر لذبق مگی دوقر بگ ر رتأ رل ه کلگیتگر هره أ در شهرمگی دتتفش‬ ‫لت گد شقر ی بقد دأ رگریاا‪ .‬تمگرل به می مبز ی رل رل ر ی درز سر یس دأ رد‪ .‬لذرری له ممارر‬ ‫طقلسا تگ بگ ل به برر به چمن برآیه‪:‬‬ ‫ ذبگ مگیا رل تبهین ن به س گرش بر ‪ .‬تگ هدگررله دهمگرگ لی جگ مات هز ممگرجگ بمگ ‪.‬‬‫تمگرل در قلب بگ سرتمبگأ ا‪" :‬دن مرچ گ رمأ ر ‪ .‬دن ترل ت هگ رمأ رلر "‪.‬‬ ‫ستگرلسترن قشو رد له هررگأ گر بگررد‪ " :‬ببرنز لین ره ت هگ طقلمو دن له تق لساز بفله لدر رمبری لسا‪".‬‬ ‫لدگ تمگرل تافرم رگ ریر بقد‪ " :‬آرهگ آدرین تق مات هز ره له دن‪ .‬آرهگ برلی دن مردلس لره‪".‬‬ ‫" تق در همأ ه لی جگ چأ لت گتأ دأ تقلره رخ بهمه؟"‬ ‫قد دلرد ه دگ ته شقیم‪".‬‬ ‫" دأ فهمم‪ .‬طحر آ‬ ‫"طقب س چرل بگیه یلجگ ته شقیم؟"‬ ‫" دن به مرچ گ رمأ ر ز لی جگ دأ دگرم‪".‬‬ ‫ستگرلسترن ه له طوقصرگش ر تر ممارر به طقبأ بگ طبر بقدز درک رد ه لدلدۀ ب و دیگر مرچ دل أ رهلرد‪.‬‬ ‫رشر طگرمو تغررر رمأ طقرد‪ .‬له ر ی لروگف بگیه ا ه ستگرلسترن طقش گل بقد ه ممارر در طگره بگتأ بمگرهز‬ ‫هیرل در دق قدیا تمگرل له ل مردگقره بزدذأ یگ م رحتأ سر رتقلمه هد‪.‬‬


‫ممه شر به صرف رلی چگشا رمقدره‪ .‬در ق درز فقط درد مگ ر اته بقدره‪ .‬تمگرل تر را دأ دلد رقو یی‬ ‫صگک طگرۀ دهمگ رقله رل بگهی ردو رمأ طقلسا بگ دردمگ در ق درز رگ ب ر ه‪ .‬کرن صرف رل ص با مگ‬ ‫مهتأ مقدأ بقدره‪ .‬ط جگر ه م قه ت ا تأثرر توگ یر لذبق مگ ترلر دلشاز له ستگرلسترن رسره‪:‬‬ ‫" رفرو لذرری شمگ در هل شهر لت گد شقر ی به دررگ آدهو لیه؟"‬‫‪4‬‬ ‫"در شهر ذر ر گرلد‪".‬‬‫ ط جگر بگ دارش ا‪" :‬دن در ذر ر گرلد بقد ز له لین شهر بارگر طقشم دأ آیه‪".‬‬‫گمگی دیهرأ ذر ر گرلد بر تر له ممه به یگد تگ دگرهو لسا؟"‬ ‫" هل رقگ‬‫‪5‬‬ ‫ " تأ گأ "ل ر رل" ‪ .‬چأ تق هگیأ در آ رو مات ه ! دتوقصگً تقی ‪ ۱۳۰‬درفأ دتری آ ‪".‬‬‫ستگرلسترن در کگذرله ستا بها هدو شهو بقد ب گ ط قد د أ ا‪" :‬بف أز م ر س ش هر ذر ر گ رلد رل ب گ دی ه گ ط قد د أ‬ ‫رگرد‪ .‬اأ رل آثگر دلمگرل برر به شگ ا دأ آ ردز اأ دأ طقلمه مرچه ه دتر کقیفأ م گی ت گ لی ن ش هر رل ه‬ ‫بر تر به چگمگ شبگما دلرره ببر ه‪. . .‬ز ذأ ط جگر له تقی ‪ ۱۳۰‬درفأ درتری به طقد د غقل سگطته بقد‪.‬‬ ‫مبز ی به ی ب قگب مگی طگذأ رل دأ رسگرره‪ .‬ط جگر‬ ‫س له صرف طلگ ز تمگرل به شاتن یر ف ردلطا‬ ‫دجهدلً بگالی قچ ر اا به ر هد لذبق مگی دوقر لدلده دلد‪ .‬سر ری در کگذرله آذۀ دتگبرو رل مگ گ به دسا‬ ‫دلشا در لتگ سگذق به ته هد ردلطتهز قشو رد رقحۀ د گسبأ رل برلی رگر شه دقج دریگبه‪ .‬ستگرلسترن دأ دیه‬ ‫ه ضع سر ری ر به رگ آرلدأ رهگدو بقد‪:‬‬ ‫ "چأ دأ قی ه؟ ل ضگ ل رلتر أ چگقره لسا؟"‬‫ " دن به تگقمگی ر ی مگی ل رلتر أ بگ در ز بگ یلهیگر قر دأ دمم‪ .‬سه سگ ا رو تلهلد دسته مگ تقریبگً د‬‫برلبر بقد‪ .‬در آرقتا آرهگ مهتگً در رگکرۀ درلر ریگ فلگذرا دأ ردره‪ .‬ل ق در کقلذأ س گرش شقر ی لطرلف آ‬ ‫ترلر دلر رهز گحرله د گهل دیپفقدگش مگی شقر ی تلمرر شمگ دقتلرا دلرد‪ .‬سه یگ چهگر دسته ممرن ل ق در رزدیلأ‬ ‫مگی دگ شمگ فلگذرا دلرره"ز صهلی سر ری د قر به رشر دأ رسره‪.‬‬ ‫تمگرل به طبقۀ د رفته بقد‪ .‬س له ص با بگ ستگرلسترنز تقریبگً براا دترقه بلهترز سر ری بگ شهش آذۀ دتگبرو رل له‬ ‫قشو د ر سگطته به رفقگیو چرزی ا‪ .‬گذبگً لین هل مهلیا رشگدأ بقد‪ .‬مبز ی دگشر هلر رل به دسا رفاز‬ ‫ط جگر کتأ سمکو رل آدگدو به آتو قد سگطا‪ .‬سر ری یلبگر دیگر آذۀ دتگبرو رل بگ دسا چپو رزدیی قر‬ ‫طقد بردو در کگذرله لرگ ا شهگدش دسا رلستو رل بف ه رمقدو بقدز ا‪ :‬تـِااسز طگدقرز صبر ره‪ .‬ستگرلسترن‬ ‫ه در قچ ر اته بقد بگ طقد دأ لرهی ره‪ " :‬شر شه دیگر"‪ .‬ت ۀ ر له ت ج در رن کگل ط قگ آ ری ه بر تر‬ ‫به بگهی"طگدقر بگر !" شبگما دلشاز ذ شگتأ د ل رهل رد‪ .‬له رلی دتگبرو صهلمگ بگ ضگکا ش رهو دأ شهره‪.‬‬ ‫سپس صهلمگ دتهر گً طگدقر شهره‪ .‬سر ری آذۀ دتگبرو رل له قر د ر سگطته به دذرن رگدلفقدأ بگ سر قشأ ا‪:‬‬ ‫رد ه کتأ در برلبر تلمرر شمگ تقتش رمقدره‪ .‬ل ق به قچۀ‬ ‫" آرهگ له سرک دقگبن د زل شمگ ترر شهرهز دن لکاگ‬ ‫دیگری رفت ه‪ .‬چ رن به رشر دأ رسه ه دسته مگی دیگر در لین رزدیلأ مگ ترلر رهلرره‪".‬‬ ‫رزدیلأ مگی شگ ممه آرل ردیهو بقدره‪ .‬کرن رقشره چگی ستگرلسترن بگ لکترگ تمگ در دقرد سر قبأ مگز به هرهل‬ ‫لفگ ه مگ تتن مگ ستن هدو له دان ذرا "ل اگ" در لین هدر ه یگد آ ر شه‪.‬‬ ‫ "رفرو سر ریز ذح گً آهردو ر قیه‪ .‬دن بگ قش هگی طقد ش رهو ل ه بلضأ له لفغگ مگ شمگ رل به رگ مد درد‬‫لفغگراتگ یگد دأ هز آرهگ دأ ت ه ه دستگ شمگ تگ آررج مگ در طق لسا‪ .‬لین ته مگ تگ هل که درساز یگ رگدرسا‬ ‫مات ه؟"‬ ‫چ رن دلفق دأ شه ه سر ری لرتشگر لین سنلل رل دلشا‪ .‬ل ا‪:‬‬ ‫ "دن آهردو رمأ شق ‪ .‬لین لتلرا دلردز دسا مگی دن در طق مات هز ره ت هگ تگ آررج ره بفله بگالتر له آ ‪ .‬لدگ‬‫فلگذرا مگیأ ه فره لشتگع بفقسرفۀ "ل اگ" به رلو لفتگدو بقدره ممرو به لدر شتس لدرن صقرش دأ رفت ه‪ .‬ره دن‬ ‫مملگرل دن مردلس رل تقترش رلردو لیمز به ر بگر ره باته لیمز لین گر صرف در کگالتأ ه لدر له "بگال" دأ رسره‬ ‫صقرش دأ رفا‪ .‬دأ طقلمم صگدتگره ل ترلف رمگیم ه دن رچمأ مگ رل چ هل د سا رهلر ‪ .‬متم ه رراتم بگ آرهگ‬ ‫لضا لدرنز دن مردلاأ له آرهگ رل کتأ لره أ مم رگ آرل‬ ‫سر د ستأ دلشته بگشم‪ .‬لدگ به دریگفا مهلیا داتقرم‬ ‫راگطته ل ‪ .‬لذبته در صقرش دق قدیا لس گد لرلگر رگ ریر لشترلک فردی در فلگذرا مگی ضه د ذتأز ه در لین صقرش‬ ‫برطقرد بگ ل هل گره دأ بقد‪ .‬دن به لین بگ ر ماتم ه کفقگش لرتجگ أ درمبأز قر دگ رل به سقی تر ل سحأ‬ ‫دأ گر ه‪ .‬ذأ بگهمم تلرلر دأ م ه به مهلیا داتقرم ر شن لدرن کتأ رحا آررل رهلشتم تگ له لتگرب سبغا‬ ‫لم دجهدی یی ت قرو گدی رمگیم؛ لذبته به لستث گی دق قدیا شقلمه دات ه لرلگر رگ ریر دسا دلشتن آرهگ در فلگذرا‬ ‫مگی تر ریاتأ‪ .‬تگ یی هدگرأ دن به لین قرهو بقد ‪ " :‬مر آرده ه دن لرجگ دأ دممز به ر ع لرقمب لسا‪ .‬لرهی ره در‬ ‫بگر داگحن سرگسأ رل گر طقد رمأ دلراتم‪ .‬تومرم رری در لدقر سرگسأز یر ۀ رفقگ‪ :‬ترو أز لدرن ل ضگی برر ی‬ ‫سرگسأ لسا‪ .‬گر دن ل رلی مهلیگش رمبری بقد‪ .‬لین شرقو لذأ هدگرأ لدلده رهل رد ه دن بگالطرو درک رمقد ز لدلر‬ ‫‪4‬‬

‫‪5‬‬

‫در سگل ‪ ۱۱۱۱‬به تگسأ له فردگ رح رس مهقر آرقتا ر سره (یفڅرن) به شهر ذر گرلد رگ لصفأ‬

‫تگریتأ آ یل أ سگرلا رترربقرگ بر ردلررهو شه‪.‬‬

‫تأ گأ شرم ه در سگل ‪ ۱۹۱۱‬ل مگر ردیهو ل ق له آ به دثگبۀ دقهیم لست گدو در قد‪ .‬کرن‬ ‫لست گدو صقرش رفا‪ .‬فرر تق تگرۀ تأ "ل ر رل" مدتأ بقد برلی آ گه لرقمب ل تقبر‪.‬‬

‫گ ل ل هگرأ‬

‫کقلدث لرقمبأ سگل ‪ ۱۱۱۱‬له لین‬

‫تأ سرلگْ‬


‫ط قرا در دستگ لدرن دبهل ردیهو لسا‪ .‬لی له لین لدرن أ مااز دگ تبمً به شمگ در بگر ل‬

‫"ل اگ" به لبزلر تر ر‬ ‫کلگیا ردیم‪".‬‬ ‫ستگرلسترن س له ش ره ست گ سر ری بگ شگ تأ لرهی ره‪ " :‬تأریخ تلرلر دأ شقدز هدگررله برریگ‪ 6‬رل دستگرر ردرهز‬ ‫ل ررز تأ ره دأ رد ه "لرلد کزب رل تحبرو دأ رمقد"‪ .‬ممۀ دگ د ر یی کفقه دأ چرطرم‪".‬‬ ‫مقل ر به تگریلأ رهگدو بقد‪ .‬رقشره چگی به گیگ طقد رزدیی دأ شه‪ .‬رلدیقی گبن طبر به تتن رسره ګړ تړ‬ ‫در "طگرۀ طفو" (لرگ شگمأ لفغگراتگ ) سق توه فره لدرن رل تو رد‪ .‬رحگ در لدلده طگطر ر گ سگطا ه رقر‬ ‫د مه ترو أ در لتگدتگگمو به د شقر "تأدرن لد را لر" له طرف ررر مگی لرد د گصرو ردیهو لسا‪ .‬در لطرر طبر‬ ‫رحگ رلدیق له سبله شأ مگ تلرر گش آتأ در رمبری لفغگراتگ طبر دلد ‪ " :‬زیز ل بری به قض لسه لم سر ری‬ ‫طقلمر هلد رگدبردوز غ‪ .‬ج‪ ).‬به کرو آدر لدلر "ل اگ"ز فقرر د مه به قض لسفم ط جگر به کرو هیر‬ ‫(دلگ‬ ‫دلطفهز د مه یریش به قض سره د مه مبز ی به کرو هیر دتگبرلش صگکبجگ ص رلیأ به قض شرر گ‬ ‫دزد ریگر به کرو هیر لدقر سرکهلش‪".‬‬ ‫تلرر گش هیه دهمگرگ ستگرلسترن رل به شقر آ رد‪ .‬آرهگ له لی له تړ به تتن رسرهو بقد لیهگر طرس هی ردرهز لدگ له‬ ‫لی له لدرن س له سق توه گ به سمدا بردو بقد لره مگرن بقدره‪ .‬در رن کگل طبر آرله ترو أ در لتگدتگگمو در‬ ‫د گصرو دأ بگشهز آرهگ رل تلگ دلد بقد‪ .‬س له تو لطبگر له رلدیقز سر ریز ط جگر مبز ی ق درز برلی‬ ‫دجفه مگ ترلر رفته به فاه ردلطت ه‪ .‬ستگرلسترن بگ لست گدو له فرصاز به طبقۀ د رزد ممارر رفا‪ .‬س له‬ ‫بر ا ستگرلسترن به دهمگ طگرهز سر ری ل رل رزد طقد برلی ب و ر ی زحرگتأ د قش رد‪.‬‬ ‫سر ری به رمگی ه أ له طقد رفقگیو بگ صرلکا تگطلرا تمگ طگطر ر گ سگطا‪" :‬یی ر ه بله ترو أ رل له‬ ‫ممه دقگ مگ بر گر سگطته سپس ل رل به تتن دأ رسگر ه‪ .‬لین بهل دل أ لسا ه لرقمب ثقر به رگ گدأ دأ لرجگده‪ .‬بگ‬ ‫بگ لتلگ به ممباتگأ لرقمبأ رفرو لذرریز دگ ممه له شمگ دأ طقلمرم تگ یلجگ بگ دگ در‬ ‫در رشر دلشا دمکشگش فق‬ ‫مفرگش شجگ گرۀ برلی رجگش ترو أ سهم بگرریه‪.‬‬ ‫م رجگش ترو أ به شرب ین بقد‪ :‬ممۀ آرهگ به طقر داف گره در دقتر " لذگگی" ستگرلسترن گ دأ ررره‪ :‬مبز ی‬ ‫در هفقی رلر هو (ستگرلسترن)ز ط جگر سر ری در چق أ قبأ دأ رر ر ه‪ .‬ستگرلسترن دقتر رل به سقی لتگدتگگو‬ ‫ترو أ دأ برد‪ .‬در د ن تر ل لفغگ مگ سرمگی شگ رل گحرن رمقدو ستگرلسترن به هرو دلرل دأ قیه ه ل رگ‬ ‫گ ن دهمأ له گر شتس س رر شقر ی بگ طقد دلرد بگیه به شتس ترو أ باپگرد‪ .‬هرو دلرل به دقتر ل گهو‬ ‫ط جگر له‬ ‫دأ دم ه تگ رو بر د‪ .‬ستگرلسترن دقتر رل داتقرمگً رزدیی در له لتگدتگگو دأ برد‪ .‬سر ریز مبز ی‬ ‫دقتر برر شهو فقرلً به د ن لتگدا د أ مقدأ رفته ل رل لطتحگف رمقدو سپس ممه گه س گرش شقر ی‬ ‫دأ شقره‪.‬‬ ‫ستگرلسترن بگ طقد دأ لرهی ره‪" :‬آرهگ قن طقد رل گدمً له دسا دلدو لره"ز درگ ا‪:‬‬ ‫لکقلل قرأ د گل لسا‪ .‬ل ل لی لهز دگ کتأ تگ‬ ‫" رفقگ به رشر دن به رلو لرهلهی چ رن یی مفرگش در ل ضگ‬ ‫لتگدتگگو ترو أ رتقلمرم رسره‪ .‬ل ذرن زده دگ رل در گد دلرالدگ بگهدلشا طقلمه رد؛ د لی له درل مردلس به‬ ‫دلطن لتگدتگگو ل گهو رمأ دمهز ذق ش مگ مرتهر سرمگیتگ رل کرن بقر له قستۀ تر ذأ گحرن رمگحره‪ .‬لکتمگل آرله دگ‬ ‫شمگ ممه به چ گ طرفهلرل لدرن برگفترم رهگیا هیگد لساز قلت بگهدلشا رل شمگ طقد دأ تقلرره توقر رمگحره‪ .‬سق ز‬ ‫رریم ه شمگ به می دن به رفرو ترو أ دسترسأ یگفترهز ل رل بگ طقد رفترهز به مر قره د لفأ ل رل به‬ ‫س گرش لرتقگل دلدیه‪ .‬آیگ شمگ دأ تقلرره ر بر أ ره ه لس لذلمن بلهی لدرن چگقره طقلمه بقد؟ ل به تردیه‬ ‫طقلمه ا ه رحرس د ذا لفغگراتگ له طقد مهذأ ر گ دلدز فرلر رد ل ق در س گرش یی قر طگر أ دت أ‬ ‫ردیهو لسا‪ .‬درد لف غگراتگ در لی بگرو چأ طقلم ه ا؟ آیگ طقد رفرو ترو أ چ رن یی ر ر رل طقلمه ریرفا؟‬ ‫قر‬ ‫بگالطرو چهگر ز دن یی دیپفقدگش طگر أ ماتمز به هل کو صمکرا دأ تقلرم در مفرگش داف گره در تفمر‬ ‫دیگری لشترلک رمگیم؟ له لین بقی د گت ۀ برن لذمففأ به د گ دأ رسه!‬ ‫تق ا‪.‬‬ ‫مبز ی بگ رگگو طل ه آدرز به طرف سر ری رگریاته چرزی به هبگ‬ ‫تگ گحأ ه ستگرلسترن دأ تقلراا درک رمگیهز د تقلی ست گ مبز ی به سر ری ترلر ین بقد‪" :‬دن به تق ته بقد‬ ‫ه م تق بأ دل أ لسا‪ ".‬بله له ش ره لین کرف مگ سر ری در کگذرله در قچ ر اته بقد آذۀ دتگبرو رل در‬ ‫دسا دلشا به رشر دأ رسره ه مرقگً به هل فلری فر رفته یگ مم طقلبو بردو بقد‪.‬‬ ‫ستگرلسترن بگ لست گدو له فرصا به تگق بگ ط جگر ردلطا‪ .‬ط جگر رهگیا طاته ذه به رشر دأ رسره‪ .‬بگیه لره أ‬ ‫به کگل دأ آده‪ .‬لذرری به هیر لسبو دتگبرلش د ستگره طگطر ر گ سگطا ه ربگیه طقشبر أ رل له دسا دلدز هیرل ترو‬ ‫أ به ه دی د بگرو به فلگذرتو لدلده دلدو ممۀ آرهگ رل به چق أ مگی گ برطقلمه ردلرره‪.‬‬ ‫ط جگر در کگذرله آو دذترلشأ له سر ه دأ ره ا‪" :‬لدلگ لین گر بارگر ضلرش لسا‪ .‬دأ دلرره رفرو لذرریز‬ ‫تترله د ن در لت گد شقر ی بقد در آرجگ درل هیر دلطفۀ شقر ی رفرو شقذق قف‪ 7‬ریرفا‪ .‬ل به مدۀ د ستأ به‬ ‫‪6‬‬

‫ال ری تأ برریگ در کلقدا قهیش س تگذرن تگ رتبۀ دگرشگذأ رسرهو بقد‬

‫‪7‬‬

‫ررلمی شقذق قفز در هدگ کلقدا ذرقرره بریژررش سما هیر دلطفۀ لت گد شقر ی رل به د ر دلشا‪.‬‬

‫به کرو مراگر مقدأ لد را د ذتأ لت گد شقر ی لی گی یر ه درلرد‪.‬‬


‫دن دُهل قچلأ له تگری رق ‪ T-134‬رل لمهل رد‪ .‬آخز بگ چه یرلفتأ لین دُهل سگطته شهو لسا! هرجررمگز درفۀ‬ ‫تقیز دریده‪ . . .‬به تمگ دل أ یی تگری لتلأ رل در رشر آد دجام دأ سگطا‪ .‬تترله دن به گبن بر تمز تگری‬ ‫در قر رل در دفتر طقد بگالی درز گر رلشتم له تمگشگی آ کهلل دأ برد ‪ .‬ل ق لین تگری به دسا آددأ دثن‬ ‫فقرر لفترهو لساز لین لراگ فر دگیه‪".‬‬ ‫ستگرلسترن بگ تلج تمگ د بگرو به فلر لفتگد‪ " :‬آیگ آرهگ به فأ قن طقد رل له دسا دلدو لره؟ یلأ م رجگش رحرس‬ ‫د ذا رل ر هگد دأ رمگیهز چرزی ه بر تر به بگهی "چ م تلگ " شبگما دلردز لین دیگرر به طگطر آرله بگهیده‬ ‫لر رل له ل رفته لره لشی دأ ریزد‪".‬‬ ‫ش فرل رسره‪ .‬س له ر هی ه مم ر بقد مم ر له ت قیوز ممه به شهش طاته به رشر دأ رسرهره‪ .‬سر ری در‬ ‫کگذرله مگ گ در قچ ترلر دلشاز گو گو طُر دأ هد‪ .‬تمگرل برلی دهمگرگ در سه لتگ هل گره در طبقۀ د باترمگ‬ ‫رل آدگدو رمقدو بقد‪ .‬لذرری به لفغگ مگ ر هگد رد تگ بر ره بتقلب ه‪ .‬دهمگرگ سمب مگی طقیو رل بردلشته به‬ ‫سقی طبقۀ د رفت ه‪ .‬در آرجگ سر ری ا‪ " :‬دگ به لتگ مگی هل گره رمأ ر یمز ممۀ دگ در یی باتر در ذبگ بگتأ‬ ‫دأ دگررم (دحگبو دتن ر سأ غ‪ .‬ج‪ .).‬ستگرلسترن ا‪" :‬مر طقریله درن شمگسا‪".‬‬ ‫س له آرله دهمگرگ به باتر رفت هز ستگرلسترن ت گده لر رل به ق مر ب ه لرهلطته به کقیفأ رفا تگ سگ رل رل‬ ‫رلشته بقدره‪ .‬سگ بردگرو ممۀ ر ه رل در‬ ‫بهمه‪ .‬رگ سگ رلز ه له طگرقلد (بق ار) مگی فرلراقی بقدز دگرطق‬ ‫قد رهلشا ه ل رل به دلطن تلمرر رلو بهم ه‪ .‬لفغگ مگ‬ ‫طگره لو سپری رمقدو بقدز چق در طقل ر ه لدلگ آ‬ ‫تگ سرکه درگ له سگ دأ ترس ه (دحگبو دتن ر سأ غ ‪ .‬ج‪ .).‬ستگرلسترن رو له آرله رزد سگ بر د ل ذرن گری ه‬ ‫رد سگرتأ رل له ربو برآ رد تگ آررل در مقلی تگهو د د ه‪ .‬م قه ل ذرن و سگرش رل به درستأ به لتمگ ررسگررهو‬ ‫بقد ه دفلتگً در تگریلأ ش صهلی د لق أ به قشو رسرهز ل فلر رد ه قیگ اأ له برر ز له ق دیقلر دأ‬ ‫طقلمه طقد رل به دلطن کقیفأ رتگب ه‪ .‬بر هگی بته مگی بف ه ه در ممجقلری دیقلر سر هدو بقدره در کر ا شهره‪.‬‬ ‫ستگرلسترن فقرلً سگرش رل به د ر لرهلطتهز برل رر گ رل له ق مرب هر برر آ ردو در گیو ر اا‪ .‬در درگ بته‬ ‫مگ سگیه لی هیهلر ردیه‪ .‬لذرری تقصر ۀ هرر رل ه بگری به ل کرن شلگر قشزد ردو بقد به طگطر آ رد‪" :‬‬ ‫مردگگو به مهفأ ه به طقبأ دیهو رمأ شقد فرر رلن‪ ".‬لین د قرو رهگیا به دقتع به یگدر آده‪ .‬رگ هگ سگیه له درگ بته‬ ‫مگ آدهو به لفار لدلر لد را س گرش شقر ی در گبنز سرر أ بتتقرین دبهل ردیه‪ .‬لذرری بگ تمگ ته د بگرو در گیو‬ ‫لیاتگد طحگب به بتتقرین ا‪:‬‬ ‫ "شمگ ترلر لسا د بله به د گهل له رلو دیقلرمگ برگحره؟" طهل رگطقلستهز تفق تگ گرو ر قد‪ .‬لفز بر آ م بقد‬‫بگالی شمگ فرر م‪".‬‬ ‫بتتقرین در کگذرله ذ و گدمً رسمأ بقدز به آرله به دمکشگش ستگرلسترن تلأ رلشته بگشه ا‪:‬‬ ‫ "دهمگ مگ ممرن گ مات ه؟"‬‫ "بفأ"‪.‬‬‫ "له دالق مهلیا رسرهو ه آرهگ له رزد تق رفته شقره‪".‬‬‫ "آرهگ رل به جگ دأ برره؟"‬‫ "ترلر لسا به تلمرر "هی را"‪ 8‬د تقن شقره‪".‬‬‫ " بله؟"‬‫ "بله به لت گد شقر ی فرستگدو طقلم ه شه‪".‬‬‫"ذح گً درل درک رم گحرهز دن هل جلگ ی طگصأ رهلر ز اله لسا داگحن بگ تمگ زحرگش به لفغگ مگ فهمگرهو شقدز تگ‬‫ذج رل ه‪".‬‬ ‫ "لین مهلیا لیقلرقف لسا‪ .‬دن صرف چرزی رل ه ل لدر ردو بقد به تق رسگره ‪".‬‬‫ "بارگر طقبز برگحره ه به دلطن بر یم‪".‬‬‫ستگرلسترن به بگال رفا لفغگ مگ رل در ریگ توگدرم دالق ترلر دلد‪ .‬لفغگ مگ تترله به دمفرز طبقۀ ل ل گحرن‬ ‫شهرهز ستگرلسترن آرهگ رل بگ بتتقرین دلرفأ رد‪ .‬سپس ستگرلسترن له چگقرگأ تلررن سررقشا آرهگ به لفغگ مگ‬ ‫دلفقدگش دلدو کرن ص با چ ه بگر لسم لیقلرقف رل ه سر ری ل رل به طقبأ دأ ش گطا به هبگ آ رد‪.‬‬ ‫هرلی بر گر شهو ست گ ستگرلسترن رل بگ طقش گذأ در رن هدگ بگ لره أ بأ‬ ‫رحرس لسبو لدلر لد را د ذتأ‬ ‫ل تمگدی ش رهره‪.‬‬ ‫سر ری در کگذرله بگ دستهگیو شگره مگی ستگرلسترن رل کفقه ردو بقدز ل رل گر بردو رسره‪:‬‬ ‫ " لذرریز دگ رل به لدرن تافرم رمأ دم ه؟"‬‫ممً کرگش طقد ممار رل به طحر‬ ‫ستگرلسترن بگ وبگررا ا‪ " :‬آیگ دن برلی آ تمگ ر ه لی جگ بگ شمگ بقد‬ ‫لرهلطته بقد ه در لطرر شمگ رل تافرم دمم‪".‬‬ ‫تق‬ ‫سر ری بگ د با دسا لذرری رل ف ردو ا‪ " :‬دن بگالی تق بگ ر دلر برلدر‪ .‬فمۀ برلدر رل سر ری به هبگ‬ ‫" ر رو" لدل رد‪.‬‬

‫‪8‬‬

‫لکه طگع مجقدأ ه برلی ر بری مفرگش مگی دتوقع در تر ر‬

‫أ أ بأ لیجگد ردیهو بقد‪.‬‬


‫ط جگر) در هیر ر ش گحأ دهتگب له لرشگر هگ ردیهره‪ .‬له ق‬ ‫مر چهگر تن (بتتقرینز سر ریز مبز ی‬ ‫دیقلر صهلی چگال شه د دقتر رق "ل له" ش رهو شه‪ .‬در دقتر ل ذأ بتتقرین لفغگ مگ گبجگ ردیهره در دقتر‬ ‫د دأ گجقیگ ر و "هی را" ر اته بقدره‪.‬‬ ‫صب گگمگ ستگرلسترن رل صهلی دذترلشأ هرگ در لهو برهلر سگطا‪ .‬دگرطق (رگ سگ طگرقلد ستگرلسترن) ه‬ ‫رگ تا مگی ش بگالطرو طقرل و رل یگفته بقدز بگ صهلی رفته ه هو ره‪ .‬لذرری چپن لفغگرأ لر رل بگالی دری أ‬ ‫طقلب لرهلطتهز چپفی مگ رل به گ ردو در کگذرله له رگرضگی تأ هیر ذبگ دش گ دأ دلد به طرف در له کقیفأ رفا‪.‬‬ ‫الری ه در آرهگ رشگدرگ دافا لفغگرأ دیهو دأ شهره لیاتگدو بقدره‪.‬‬ ‫تتأ در لهو رل قدز در دقگبن طگره د ر‬ ‫رزدیی در لهو تقر ته قتگمأ ه یقرر قر هیه بگ دتا لتق شهو به تن دلشا ترلر دلشا‪ .‬تقر تلشرم رمقدو بگ‬ ‫صهلی آرل رسره‪:‬‬ ‫ "در لین د زل أ هره أ دأ ه‪.‬؟"‬‫لذرری در کگذرله ذ ن طقد رل مهلً رسمأ سگطته بقد ا‪" :‬دن هره أ درل م‪ .‬لسم دن لذرری ستگرلسترن مااز‬ ‫دیپفقدگش شقر ی ماتمز سلرتر سق س گرش لت گد مگمرر شقر ی سقسرگذراتأز شمگ أ ماتره؟"‬ ‫ "دن تقر گ د مه ماتم‪".‬‬‫ "شمگ چأ دأ طقلمره؟"‬‫ " رر له شمگ اأ دیگری مم در د زل ماا؟"‬‫ "ممار سگ دن در د زل مات ه‪".‬‬‫در لین تا تق قحأ مهن در له کقیفأ بگه شه له آرجگ سر فۀ تمگرل بگ دقمگی برمم طقردو دگرطق (سگ)‬ ‫ه دیر ه در طقل ر ه در طگره لو ت ن دگرهو بقد م قه وبأ به رشر دأ رسره هیهلر ت ه‪ .‬لذرری بگ صهلی‬ ‫بف ه به طگرمو ا‪ " :‬سگ رل د ر ن !‪ ...‬تمگرل به ق به طرف کقیفأ بر ته دگرطق رل بگ ریامگ بگ طقد‬ ‫و رد‪ .‬دگرطق در لین درگ دقگ دا دأ رد طر طر درزد تش مگ له دم و بگد دأ شه‪.‬‬ ‫ "تقر یلبگر دیگر بگ ذ أ ه له آ بأ ل تمگدی لکاگ دأ ردیه رسره‪" :‬یل أ دیگر مردلاأ در د زل رراا؟"‬‫ " ل ر دگ ممرن ل ق تقران لت گد شقر ی رمگی ه هلرش لدقر طگر ۀ لفغگراتگ رل لی جگ د قش رمگحرم شمگ در‬‫کضقر لی گ له د زل بگهرسأ بلمن برگ ریهز دلتقه طقلمره شه ه دن شمگ رل فری رهلدو ل ‪ ".‬ست گ فق رل‬ ‫ستگرلسترن در کگذرله داتقرمگً به چ مگ فقالدی ررگ تقر دأ رگریاا بگ شهش لدل رد‪.‬‬ ‫"رأز رأز لین شمگ چأ درگقحره‪ .‬ببت ره‪".‬‬‫‪ ۱۳‬سپتمبر‬ ‫ل‪ .‬ی‪ .‬بق هلرقف‬ ‫"صبا تا رحرس هیه لدلر لد را زیز ل بری درل ر زد ط قد د قش رم قدو در کگذرل ه قش و د أ رد له لب رله‬ ‫ممش شهیه طقددلری رمگیه طگطر ر گ سگطا‪" :‬له دیر ه بهی اق تمگ تهرش در قر دتلفو به ک رهلل لم لد رن لس ا‪.‬‬ ‫فا ۀ‬ ‫ل رمبری د ذاز کزبز لرد لر گره گی لد رت أ رل بهس ا ط قد رفت ه لس ا‪ .‬گذب گً ف ردل ف ق مرت ۀ در زی‬ ‫شقرلی لرقمبأ دلحر طقلمه ردیه تهلبرر در قر رسمگً شلن تگرقرأ طقلم ه رفا‪ .‬آرده ه لرتبگ دأ ررد به ترو أ‬ ‫بگیه ا ه ل در لتگدتگگمو د گص رو ب قدوز تف ق م گی ل تح ع ش هو ل ب گ بر ر لرتب گ ر هلرد‪ .‬تحل ۀ گرد ت ا‬ ‫تقدگرهلرأ گرهلد فگدلری طقد رل له لدرن ل م دلشته صرف له ی لطگ ا دأ ه‪".‬‬ ‫زیز ل بری بگ رحرس د ذا برطرف شهو دمتگش رمقدو ب قد دقص قف ب رلیو قی گ ت ه ب قد ه یگگر ه رلو رج گش ی‬ ‫دهلطفۀ د ستگ شقر ی طقلمه بقد؛ ترو أ در رن کگل طگطر ر گ سگطته بقد ه شقر ی م گ له م رل لته گ دهلطف ه‬ ‫در لدقر دلطفأ لفغگراتگ به لین گر دبگدرش رتقلم ه رهیه‪.‬‬ ‫ترلین شقلمه ر گ دأ دم ه ه رمبری ش قر ی له کگذ ا بق قد آد هو رهگی ا د قر ب قد‪ .‬ص با ر ه ف ق لذ ر ر در‬ ‫دالق فاۀ برقر ی سرگسأ دلحر ردیهو به د گ م هلیا رس ره ت گ ف قرًل ب گ لد رن دمت گش رم قدو ب ه ل دو رلره تقص ره‬ ‫طرفهلرل ی طقددلری شقد‪ .‬رمگی ه گ د گ دج هدلً ر زد‬ ‫ردد تگ له تلمرن مر قره تضررقگش فره ترو أز طقی گ رهل‬ ‫لدرن رفته یلبگر دیگ ر ب ه ی مم گ دجمق ۀ ممر گأ رو ر ا م گ تقص ره م گ در د قرد "ک هلل لت گد در رمب ری"‬ ‫طگطر ر گ ردیه‪ .‬لدرن لطمر گ دلد ه به کرو یی د سا لتلأ لت گد شقر ی تمگ قشو مگ رل بترچ طقلمه دلد ت گ‬ ‫د قرو مگ تقصره مگی دگ رل مفأ رمگیه د ستأ لفغگ ‪ -‬شقر ی رل مرچه بر تر لست لگ بت هز لدگ در لدلده تأ ر ه‬ ‫رد ه برطرف شه ترو أ ره ت هگ کهش کزب رل برمم رمأ هره بفله دللقسگً آررل لست لگ دأ بت ه‪.‬‬ ‫قهلرقف مملگرل ل ب ه دریگف ا ض مگرتأ در د قرد آرل ه ب گ ت رو أ چر زی رخ رم أ دم هز رم أ تقلرا ت ه لد رن رل‬ ‫ترک هز آرهگ دلفش بقدره فقرًل س له گیگ یگفتن درل رلش بگ لدرن در بگر رتگیج آ به دا لق رلرر بهم ه‪ .‬لد رن در‬ ‫لین درگ بگالی دگ لض گً ری ت ه دأ هد‪ .‬ل ا ه ل ضگی بر قر ی سرگس أ در فا ه لی ه چ ه س گ ا رو دلح ر‬ ‫ردیهو بقد برلی برطرفأ ترو أ له تمگ دقگ مگ رنی دلدره‪ .‬قهلرقف قشو رد ل ترلع ه‪ " :‬لی ن چح قر لدل گ‬ ‫دلردز شمگ فقط دیر ه هو دلدیه ه ل به کرو رحرس شقرلی لرقمبأ بگتأ درمگره‪ ".‬لدرن ب گ تمثر ن دس ا م گیو رل تل گ‬ ‫دلدو ا‪ " :‬دن تمگ قشو مگی ط قد رل بترچ طقلمم دلدز لدگ لرلد کزب برلی دن کرثرا تگرق رل دلرلسا‪.‬‬


‫در ممرن ر ه دن دمکشگش طقد رل ررلدق هرلی ف رلری لفغگرا تگ ه م قه م م در ی می "هی ر ا" بقدر ه رلرر‬ ‫دلد ‪ .‬بز دی رحرس لدلر " ش" ( ریقچلقف) تف ق ردو طگطر ر گ سگطا‪ " :‬در "بگالمگ" فروفه ص قرش رفت ه ت گ‬ ‫لین لفغگ مگی فرلری دت رگره به لت گد شقر ی لرتقگل برگب ه‪ ".‬دن بمفگصفه رزد آرهگ به ی م رفت ه رش ر دقلفق ا آره گ رل‬ ‫در دقرد لرتقگل شگ به لت گد شقر ی قیگ شه ‪ .‬طقشبتتگره هل ضر رتأ برلی دلتقه سگطتن لین فرلری م گ رب قد‪ .‬آره گ‬ ‫در آ ذ شگش بتقبأ درک دأ ردره ه رلو دیگری برلی هرهو دگره برلی شگ بگتأ رمگرهو لسا‪".‬‬ ‫رمبری شقر ی س له به مقر آد ه ش ق أ ه له بگب ا طرگر ا لد رن ب ه آره گ دس ا دلدو ب قدز در ش ر ک ن فو ن‬ ‫دلضفه رل له طُر لست گدو له ه ر دقرد لرهیگبأ ترلر دلدره‪ ُ :‬ه قدگره ی شقر ی ه د گفش ا در هل م قلحأ بگ رل‬ ‫رل ب ه ر دلش ا ب ه کگذ ا آد گدو ب گر درآ ردو ش هز لفا رل لک ه ط گع أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬رل ه در یل أ له قش ه م گیأ‬ ‫د قطۀ س گرش تجمع دلشت ه ررز لکضگر رمقدره‪ .‬لدگ لدر آهلد سگطتن ترو أ فرل ررسره‪" .‬در ز" س له لرهی گبأ ت قله‬ ‫لتلأ تقش مگ به آ رترجه رسرهو بقد ه طحر رگ گدأ مفرگش رهگیا هیگد لسا‪".‬‬ ‫و‪ .‬ن‪ .‬کوریلوف‪ ،‬افسر واحد خاص ادارۀ کشف خارجی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪" .‬زینیت" گفت‪:‬‬ ‫" دگ آدگد أ گدن برلی ط ثأ سگطتن لدرن آهلد سگطتن ترو أ دلشترم‪ .‬دگ مم له رش ر ر لر أ م م له دی ه گو تجهر زلش‬ ‫د أ تقلرا ترم لی ن یر ه رل ل رل رم گحرم‪ .‬د گ هلذمقتع رلو م گیأ رل ه ب ه ط رف لتگد ا گو لد رن د أ بردر هز چگ قرگأ‬ ‫ردیم‪ .‬لد گ دا لق له ط قد بحگذ ا ر گ‬ ‫سگطتمگ لتگ مگ دمفرزمگ رل ش بررسأ رم قدو ب قدیمز م رل ترتر‬ ‫دأ دلد‪. . .‬‬ ‫مرأ رل ه دگ ترتر رمقدو بقدیم ترلر ی ن ب قد‪ :‬در لک ه د گ بگی ه س ه ر ی لیج گد د أ ردی ه‪ :‬ر ی لش غگلز ر ی‬ ‫کمگیه ر ی ریزرف (لکتر گ )‪ .‬چ ق در آرقت ا د گ م قه س گیط هرم هلر رهلش ترمز ففه رل در د ر پ در د الری‬ ‫گجقی گ س قلر در آ له‬ ‫بگیه شبگرگگو به لتگدتگ گو لد رن د أ رفت رم‪ .‬الری ل ل ب گ ی ی مج ق ت قچ در لهو رل بردلش ته‬ ‫رل ا لرهلهمگ دگشر هلرمگ بگرل فرر رل بگالی د گفشرن شر رمقدو دقرلل آرهگ رل له برن دأ برد‪ .‬سپس الری د ر قر‬ ‫د ر مگرش چرخ طقردو رقگ لکتمگذأ دقگ دا رل له برن بردوز گجقیگ دقلضع تهلفلأ لطترگر رم قدو لتگدتگ گو رل‬ ‫ج تن ( ر ی‬ ‫به د گصرو درد أ آ ردر ه‪ .‬ر پ ه در آ ر ی لش غگل ت رلر دلش ا ب ر آس گ رزدی ی دمفر ز آد هو‬ ‫لشغگل بگیه له ج ر ر دت لن دأ بقد) دلطن مگرش دأ ردره‪ .‬طقریله دگ دلفقدگش رم قدو ب قدیم له ط رف ش تل هلد‬ ‫د گفشرن در آرجگ لرهک دأ بقدره‪ .‬سپس گجقیگ در قر به لتگ طقلب لدرن در طبقۀ د مجق ب ردو ل رل دم ن با ته‬ ‫بگیه دلط ن ب ق أ د أ لرهلطت ه‪ .‬گجقی گ دا تقر در ر پ د یر ه دلش ت ه ت گ آره گحأ رل ه تلمر ر رل د گص رو ردو‬ ‫بقدره کمگیه رمقدو در صقرش ضر رش کممش لکتم گذأ لک ه م گیأ لفغ گرأ رل دف ع ه‪ .‬آرل هو له د ا قبرن دا فا ب گ‬ ‫گبج گ بقدر ه بگی ه چه گر رلم أ مم ه رلو م گی برر ر أ رل بح رف لتگدتگ گو‬ ‫رل ا لرهلهمگ دگشر هلرمگ ه در الری د‬ ‫ت ا درلتبا دأ رفت ه‪ .‬تمگ لین م بگیه لضگفه له دو دترقه د ل رمأ رد‪.‬‬ ‫رله دنفقرا لین م به رشر دگ در ل رلی رگ هگرأ آ بقد‪ .‬دگ در آرقتا لفغگ م گ رل دحگذل ه رم قدو ب قدیم د أ دلرا ترم‬ ‫ه در شرلیط رردترتب ه آره گ ط قد رل د أ بگهر ه تمگی ن ب ه سرلس رمگأ ر هل د أ ه‪ .‬د گ دحم ن ب قدیم ه ر ر ه د أ‬ ‫شقیم‪.‬‬ ‫بهیترتر لدرن رل به گیگگو مقلحأ بگرل ه در شوا رفقدتری گبن ترلر دلرد لرتقگل دلدو دلطن طر گر ه بگی ه آد گد‬ ‫ر له دأ بقد رمقدو ممۀ دگ یلجگ بگ " گیز " (لدرن لسرر شهو) طقدز به طگرهز به شقر ی ر له دأ ردیم‪.‬‬ ‫تگ گحرله دن طبر دلر م در قر در ُن له طرف دالق تأحره ردیهو بقد‪ .‬دگ د تشر تقدگرهو بقدیم‪.‬‬ ‫صرف س له آرله دالق له برطرفأ دلگرلرۀ ترو أ طحری ه هره أ ل رل تههیه د أ رد دفت ا ش هز لی ن کگدث ه‬ ‫اأ رل در آرجگ تلگ دلدو بقد‪ .‬به تگریخ ‪ ۱۳‬سپتمبر به دگ مهلیا رس ره ت گ لک ه ط قد رل در ک گل لکض گرلش در ه ی ی‬ ‫م آد گد أ‬ ‫آ ردو آدگد ل رلی " یر ه بگالی لدرن" بگشرم‪ .‬دأ طقلمم دلررًل بگقیم ه له رش ر ر لر أ د گ ب ه لی ل گر گد ً‬ ‫دلشترمز ب گبرین آدگدو شه له ذ گظ رشگدأ تا هیگد دگ رل در بر رگرفا‪.‬‬ ‫کقلذأ سگ ا دو صبا دستقر لذلم ن م گیأ دیگ ری رل ب گ د گ در در گ رلش ت ه بلض أ له زحر گش رل دتر و س گطت ه‪ .‬در‬ ‫لی قتا آش گی تهیمأ دگز لفار لد را بتتقرین (ممگ ه م لطم دگ رل د أ ط قرد) در کگذرل ه ب گ ط قد چ ه بقت ن د گ‬ ‫آ ردو بقد رزد دگ آده‪ .‬طبو دلمقل رو له گ رقشرهیم‪ .‬د تشر دگرهیم‪ .‬ر ه گی گ د أ یگف ا ش گ د أ رس رهز ذ أ‬ ‫له "تقدگرهو" لثری مم ربقد‪ .‬بلهمگ به دن کلگیا دأ ردره ه دقضق در قر در "بگالمگ" بگ طقد بریژررش کن فو ن‬ ‫دأ شه‪ .‬مفرگش در قر هل گر گدی ربقد‪ .‬لکه طگع أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬ب ه لتگدتگ گو ص هرل شم ی ی قر د س ا بگی ه‬ ‫مجق دأ بردز ل رل لسرر دأ سگطا‪ . . .‬رمبرل سگذتقرد دگ بگیه در لین دقرد له تلمو گر دأ رفت ه‪.‬‬ ‫رگ تا مگی ش به دگ تقدگرهو رسره‪" :‬آرل سأ !"‬ ‫ردفرن ر ر گ رتقلرات ه تومرم بگررره له لین چگرس لست گدو ه‪ .‬گی تأس ش ب قد‪ .‬رم أ دلر م چ رلز دگ ر دحم ن لس تم‬ ‫ه مفرگش در قر بتقبأ رو دأ رفا‪ .‬در آی هو دگ له بارگری رگرلکتأ مگ رمگحأ دأ یگفترم‪ .‬ش گیه ض ر رش آ ر هل‬ ‫رمأ شه تگ تقل رل دلطن لفغگراتگ دأ ردیم‪.‬‬


‫رو له آرله بتقلب بر ز رلدیق رل چگال رمقدو دقج بأ‪ .‬بأ‪ .‬سأ‪ .‬رل رگر رمقد ‪ .‬در رلدی ق در مم رن ذ ش ه طب ری‬ ‫له گبن ر ر دأ شه‪ " :‬به فا برمگری رقر د مه ترو أ رحرس مه قر (دح گبو د تن ر س أ)ز مه قری دیمق رلتر ی‬ ‫لفغگراتگ له تهرش بر طرف ردیهو لسا‪".‬‬ ‫دگ رل به طقلب رگرلشت ه‪ .‬تقدگره "ترگر سأ !" بگه رسره‪ .‬دگ برطگسترم در دقلضع طقد ترلر رفترم‪ .‬ته دأ ش ه‬ ‫آر‬ ‫ه لکتمگل یی سفافه ت ریلگش د اق لسا ب گبرین بگیه آدگدو بقد‪".‬‬ ‫***‬ ‫صباز تبن له آرله ستگرلسترن به طرف گر بر د طحلأ رل ه ب گالی آ ر ل در له رلج چ رخ د أ ط قرد له بقگی گی‬ ‫ط ا مگ گک رمقدو سگذق دقتر "تقیقت گی ر ر گ" رل له رش ر تر ر رم قدو س پس ت قل بل س آر رل ب گه رد‪ .‬در س گذق‬ ‫دقتر ل ت گدۀ قچی رق "دگیگدأ" رل دریگفا در تقل بلس ل بگ باته لی س گر أ ه له دستمگل هرگرۀ س بز رر گ‬ ‫سگطته شهو ب قد در آ ف ی م گیأ ب أ رش م د طت ه ش هو بقدر ه برط قرد‪ .‬تت أ ستگرلس ترن با ته رل ب گه رد ب هل م گی‬ ‫دتلهد بگرل قش م گیأ لفغ گرأ دلذ ر رل در آ یگف ا ه ب گ الش تی م گ با ته ش هو بقدر ه‪ .‬ل در کگذرل ه مم ه چرزم گ رل ب ه‬ ‫کگذا طقد رمگ رد به دلط ن طگر ه آد ه س مب م گیأ رل ه دی ر ه "دهمگر گرو" ب گ ط قد آ ردو بقدر ه م ع آ ری رم قد‪.‬‬ ‫سپس بگال قشو رل له قش ب ه بردلش ته در آ دگش ر هلرمگ رل ردگر هو ب ه رلج ب ردو در دلط ن ت قل بل س "تقیقت گ"‬ ‫رلشا‪ .‬ستگرلسترن بحقر یگد گر صرف لقل لفغگرأ سر ری رل برلی طقد رلشا‪ .‬سپس در له رلج رل د لم با ا‬ ‫طقریلهز رق رر به رگ رستم ه دتگیقأ بله بگیه دأ رسره رتقلره د قتر رل ببر ه‪ .‬ستگرلس ترن ر لر ۀ س گرش ردی هو در‬ ‫بگر قل مگ لس ف ه ب ه ل س گدچأ لیقلر قف طب ر دلد‪ .‬ب ه م هلیا لیقلر قف ف قرلً مرا رقرأ ب رلی ترتر ذرا ا درج‬ ‫مرا رق ل س گدچأز بتت قرین‬ ‫لش رگیأ ه دهمگر گ دی ر هی ب ه "در رلث" رلش ته بقدر ه لیج گد ردی ه‪ .‬در تر ر‬ ‫هو رلش ت ه ه س له آرل ه رس تم د زل رل ت رک بگقی ه آره گ ب ه د زل‬ ‫ستگرلسترن ش گدن ردیهر ه‪ .‬ل ض گی مرا رق‬ ‫ستگرلسترن دأ ر ره‪.‬‬ ‫بله له چگشا س له آرله رستم گک گری رل به لتمگ رس گرره طگر ه رل ت رک ردز مرا رق ش ر بل گر رم قد‪ .‬آره گ‬ ‫تقل بلس "تقیقتگ" رل ه به تۀ ل سگدچأ دتلفو ب ه لدلر "ل ا گ" ب قد ب گ دت ا تم گ له رش ر‬ ‫یلجگز یلبگر دیگر سگذق‬ ‫ررلرهره‪ .‬سمب مگ رل در دقتر بتتقرین رلشت ه‪ .‬باتۀ قذهگ رل به دهمگرتگره بردره‪ .‬لفار لد را بتتقرین لذر ری دث ن‬ ‫دافمگ مگ ر ی تگذرن چهگر هلرق ر ات ه به کاگب رد قل مگ ردلطت ه‪ :‬بتتقرین ب گرل قش م گی دتتف ش فرس قدو‬ ‫دا تلمن دلذ ر رل کا گب د أ رد ستگرلس ترن ب گرل قش م گی لفغ گرأ رل ه با رگر رگ گک بقدر ه د أ ش مرد‪ .‬ل س گدچأ‬ ‫رتقلسا در شمرد قل سهم بگررد‪ .‬ل در کگذرل ه در قچ ب گ رلکت أ گد ن ر ا ته ب قد ُ ر گک لرد أ د أ رقش ره له‬ ‫فلگذرا مگی دگد رگ رشگرش بلمن دأ آ رد لطمتگٌ ممرلمأ شگ دأ رد‪.‬‬ ‫ل سگدچأ بگری به ستگرسترن شقطرگقره ا‪" :‬بفأز لذرری لیلگر لین قذهگ رل تق به ط قد درگرفت أ‪ .‬ل ر ب رلی ت ق لی ن‬ ‫قل مگ هیگدی دأ ردرهز دأ تقلراتأ بگ رفقگیا تقارم أ‪ .‬تق کتأ توقر رمأ أ چأ درد سری ک گال ب رلی د گ ب ه‬ ‫شلبۀ دگذأ "ریگسا مقدأ ل ل" طفو ردی‪ .‬لی له لین قل مگ له جگ شهره شلبۀ د گذأ ربگی ه بهلر هز دگ ر لی هم ه رل بگی ه‬ ‫به یی شلفأ تقضرا بهمرم‪ .‬به چأ ش لفأ؟ ش گیه ب قیا رم ه د گ بت گطر لکترگ گش ل رلس رقرأ ط قیو بگر ی رل س رتا‬ ‫ردیم؟"‬ ‫ل سگدچأ بگ رگتقلرأ ا‪" :‬رفرو ل سگدچأز شمگ درل بگه مم فط ردیهز کگال بگیه له سر کاگب م‪".‬‬ ‫بتتقرین ه ررز کاگب رل فط ر دو بقد بگ رگرضگیتأ لرگ تگرو رل ه له ف ر چ رک ب گرل قش م گ س رگو ش هو بقدر ه ت ش‬ ‫هدو شمرد رل له سر رفا‪.‬‬ ‫ل سگدچأ دحرلگره مملگرل طقد رل آرل سگطته ا‪" :‬طقبز طقب دیگر صهلیم رمأ برلیه‪".‬‬ ‫(‪ )۰۰۲‬مزلر لفغگرأ رلش ته‬ ‫س له شمگرر بگرل قش مگ دلفق شه ه در باته (‪ )۳۱۱۳۲‬دلذر لدریلگیأ (‪ )۱‬دفرق‬ ‫شهو بقد‪ .‬س هی ه در لین دقرد ترتر یگف ا له ط رف م ر س ه ر ر ب ه لدض گ رس ره‪ .‬قل م گ رل در گرتن ط گذأ د گ‬ ‫رلش ته ب گالی آ س ر م گ رل چرهر ه‪ .‬ل س گدچأ گرتن رل ب گ ط قد رف ا‪ ُ .‬ر گک رل ت گ لطر ر رقش رهره‪ .‬ل س گدچأ‬ ‫بتتقرین برطگست ه تگ بر ره‪.‬‬ ‫ستگرلسترن آرهگ رل دتقتش سگطته ا‪" :‬برگحره ه ل ل له دقتر آرهگ رمبر فرا رل د ر باگهیم‪".‬‬ ‫ل سگدچأ در کگذرله بگ دستو به ر گرأ طقد دأ هد ا‪" :‬آخز بفأز چحقر له ل ل لین گر رل رلردیم‪.‬‬ ‫س له آرله آدر "دفتر" لفار لد را رفت هز ستگرلسترن دجهدلً در له رلج رل د لم باا‪.‬‬ ‫‪ ۲۱‬سپتمبر‬ ‫عبدالکریم کریم میثاق میگوید ‪:‬‬ ‫"شبأ ه فردلی آ ‪ ۱۱‬سپتمبر ب قد لد رن کفق ۀ رزدی ی مم ل رل ط قد رل م ع آ ری رم قدز رد م م آح أ د ر قر رس مًگ‬ ‫ف ق مرت ۀ در زی ک زب دیمق رلتر ی طف و دلح ر ردی ه‪ .‬له مف ه لی‬ ‫فاۀ برقر ی سرگسأ رگدرهو شه؛ ف ردلی آر‬ ‫سأ یی ضق مرتۀ در زی در ف ق براا شو تن کضقر دلش ت ه‪ .‬لد رن ب گ طمح رل طگص أ له س ق تو هی ه‬


‫"به لدر ترو أ فره ل سگهدگ یگفته بقد" به کگضرین یگدآ ر شه‪ .‬لدرن بگ ص هی بف ه لکاگس گتأ ا‪ " :‬رفر و زی ز‬ ‫ته شه‪ .‬ممر گقره یی فر گ لرتشگر درل ررز دأ ره‪ .‬آره گ ب ه م ی چه گر‬ ‫دگز ضق فأ لذبهل مرتۀ در زی تړ‬ ‫طگین فر دگیه ترسق ه دگ ش مگ آره گ رل چ ه ر ه تب ن له دق گ م گی ش گ برط رف ردیمز د أ طقلس ت ه قدت گ رل در‬ ‫د ذا کزب به رلو لرهلهره‪ .‬آرهگ بگالی "لرقمب" دگ دسا بگال ردرهز ب گ ً لین دسا مگ بگیه تحع شقره‪".‬‬ ‫له ر ی لروگف بگیه ا ه در ت گ ش بگ ترو أ لدرن ست رل بارگر دگمری بقد‪.‬‬ ‫ل به کگضرین ف ق ر هگد رد تگ ترو أ رل له ص قف کزب لطرلج رمگی ه‪ .‬لطرلج ترو أ له ک زب بح قر لتقدگتر ی‬ ‫برطرفأ ل له ممه رسأ مگی د ذتأ کزبأ دل أ دأ دلد‪.‬‬ ‫ضق دیگ ر بر قر ی سرگس أ ج رری ر هگد رم قدیم ت گ له ط قد ت رو أ د قش ص قرش بگر رد ه برگی ه در‬ ‫دن‬ ‫دقرد کقلدث تقضر گش بهمه‪ .‬لدرن به ض آدهو ا‪" :‬ترو أ بگ مردلس رمأ طقلمه ص با هز ب ه تف ق قلب‬ ‫رمأ دمه به د گفشرن طقد لدر ردو بر مر آرلاأ ه بلقشه رزدیی لتگدتگگو ی برگیه فرر ه‪ .‬ل ر شمگز رفرو درث گ‬ ‫لی قهر شجگ لستره س بر یه رزد ترو أ ل رل لی جگ بتقلمره‪ ".‬دن دل أ فمگش لدرن رل دترو درک رد ‪ " :‬ل ر د ن‬ ‫بر ز لفرلد ل درل له برن طقلم ه برد دمدتأ رل بر د گفشرن ترو أ دأ لرهلهره‪".‬‬ ‫ف ق ک زب در یل أ له ت گالر م گی تو ر "دذل گ" دلح ر ردی هو ب قد‪ .‬چه گر ط رف تو ر رل تگر ی م گز هرو قر م گ‬ ‫د اقبرن گرد گرد هل لد را د ذتأ در د گصر طقیو درآ ردو بقدره‪ .‬فاۀ ف ق رل هی ر لد قر طگر ه ش گو ذ أ‬ ‫ه فقط چ ه ر ه تبن به کرو د أ مرتۀ در زی ررز تلررن ردیهو بقد رو دأ برد‪.‬‬ ‫سرلرجگ ممه به لت گ آرن ب رلی لط رلج ت رو أ له ک زب رنی دلدر ه‪ .‬در فرو فه ض م گً آد هو ب قد‪ " :‬ب ه دذر ن س گهدگرهمأ‬ ‫سق توه فره د أ مرت ۀ در زیز ض ق بر قر ی سرگس أ ص هرل شم لفغگرا تگ ک رهلل لم لد رن ب ه تت ن رس گره‬ ‫دیگ ر فلگذر ا م گی ر ر لص قذأ ر قر د م ه ت رو أ له ص قف ک زب لط رلج‬ ‫ضق مرتۀ در زی س ره دل د ت ړ‬ ‫ردد‪ ".‬بر م و ف ق ممۀ ل ضگی ر ی چهگر ر ری رل ررز به دذرن " ضقیا در ر و تر ریاتأ ه به رمبری ت رو‬ ‫أ فلگذر ا دلش ت ه" له ک زب لط رلج رم قد‪ .‬ف ق ب ه مرګقر ه ش ی تری هی لد رن رل ب ه کر و د أ م قدأ ک زب‬ ‫لرتتگب رد‪ .‬در فا ۀ ش قرلی لرقمب أ ه بمفگص فه س له ف ق دلح ر ش ه لد رن ب ه کر و رح رس ش قرلی لرقمب أ تلر رن‬ ‫ردیه‪".‬‬ ‫ل‪ .‬ن‪ .‬گوریلوف‪ ،‬مشاور ارشد نظامی میگوید‪:‬‬ ‫" یلأ له شلبگش د گ ریا دگ در ممگ تلمرری ترلر دلشا ه ف ق در آ دلحر ردیهو بقد‪ .‬درسا به طگطر ر هلر ه‬ ‫فاۀ ف ق چقهر د ل دلشاز یی سگ ا یگ بر تر له آ ز لدگ طقب به یگد دلر ه له تگالر چ هین بگر آ لهم گی "م قرل !"‬ ‫به قر دگ دأ رسره‪ .‬ل ضگی ف ق بهین ترتر رمبر هیه طقد رل لستقبگل دأ ردره‪.‬‬ ‫د أ مقدأ لسبو به دذرن "فلگذرا مگی تر ریاتأ" ز به تت ن رس گره ش و ر ر س گهدگرهمأ س ق تو ه ب رلی له ب رن‬ ‫برد لدرن دیگر گیگش له دقگدو برطرف سگطته شه‪.‬‬ ‫در دفتر دگ س رر ررز کضقر دلشا د گ مم ه ب ه آ فل ر د أ ردیم ه لی ن د گ رل چگقر ه گی گ طقلم ه یگف ا‪ .‬ب گالطرو‬ ‫ش رهو ش ه ه لش ترلک ه گ ف ق ت گالر فا گش رل ت رک د أ قی هز د گ ب ه لس تقبگل آره گ کر ا ردیم‪ .‬هی ر لد قر‬ ‫طگر ه شگو ذأ ه دلفق ربقد به چ أ دذرف أ س رل گ ب ر د أ هد قهلر قف رل دتگط ت رلر دلدو ا‪ " :‬ب ه رفر و لد رن‬ ‫تبریی بگقحرهز ل کگال د أ مقدأ کزب لسا‪ ".‬قهلرقف ز آرله تبریی بگقیهز گری دیگری ردو رمأ تقلرا ا‪.‬‬ ‫‪..‬‬ ‫دذداپ لسا طگطر ر گ ردد ه فروفۀ ف ق در رلبحه به ترو أ هگ رگههلشته ش هو ب قد له آ کفق ۀ رهگی ا ت گ‬ ‫ل ضگی مرتۀ در زی دأدقرین رزدیی به آرهگ آ گمأ دلشت ه‪ .‬رسگره مگ طبر دلدر ه ه رفر و ت رو أ ب گبر درطقلس ا‬ ‫شتس طقدر له ممه دقگ مگ بر گر ردیهو لسا‪ .‬ته دأ ش ه ه ت رو أ رش ر ب ه د لمش ص أ ه دلرد ی گیش‬ ‫دهم د ذتأ کزبأ رل طقریله اله لسا رو بردو رمأ تقلره‪".‬‬ ‫‪ ۲۱‬سپتمبر‬ ‫در لین ر ه در د زل ستگرلسترن ترلر بقد ضرگفتأ به لفتتگر دی پفقد گش م گی قل دق رم گب ن بر گ ردد‪ .‬در مف ه م گی‬ ‫ل ل لیقلرقف ل سگدچأ بتگطر به دقتع بقد بر گ رمقد ضرگفا در قر در شرلیط بق قد آدهو شی تردیه ر گ دأ‬ ‫دلدرهز لفز بر آ "تقیقتگی ر رگ" م قه مم در رلج ستگرلسترن لیاتگدو بقد‪ .‬س له لر ه أ فل ر ب ه آ رترج ه رس رهره‬ ‫ه د گل لسا تگ اأ له دیپفقدگتگ به رلج م گ س طگر ه س ر بزر ه‪ .‬ب ر م وز ض رگفا د ر قر ط قد بت قد س ق ی ن‬ ‫لفغگ مگ رل در دقرد دسا دلشتن ستگرلسترن در دقضق رگ هیه شه هرلی لسبو سر ری د ر دأ سگطا‪.‬‬ ‫ش گدگگمگ در ک ه د چه ن دیپفقد گش قل له س گرش طگر ه م گیأ دتتف ش ب ه د زل ستگرلس ترن آدهر ه‪ .‬در در گ دهمگر گ‬ ‫ص رف لدریل گیأ م گ لرگف رس م گ ربقدر ه‪ .‬تم گ س رک دقگب ن د زل ستگرلس ترن دمف ق له دقترم گ ب گ رمب ر فر ا م گیأ‬ ‫قردیپفقدگتری بقد‪.‬‬ ‫دهمگرگ تق ه طگصأ به ت ان لیرل ز لیرج دیبگ ه له لتگرب ط گرم ش گو لی رل ب قد در د گو فب ر ری له ت هرش برط رف‬ ‫شهو بقد دبر ل دأ دلشت ه‪ .‬لیرج دیبگ بگ لره و آطرین ر همگیأ طقد رل در گبن دأ ررلره د تشر ط تم یر ه لر ب قد‪.‬‬ ‫ل گذبگً به آ فلر دأ رد ه س له آرله دقگدگش تهرل له ی بتقلم ه تگ به درهن بر رددز به ج گ ب ر د‪ :‬ب ه لر گ ی گ‬


‫لدریلگ؟ دیبگ کرن تگق بگ ممافلگ بگ متم هی له ل ذرن گ مگیأ ه کلقدا طُمر أ بردلش ته ب قد ی گدآ ری د أ رد‪.‬‬ ‫ل بگ آرله له لرتقگد داتقرم رژیم هیه طقددلری دأ رمقد لدگ له رلی کلگیگش ی توقیر رهگیا تگریلأ طفو دأ شه‪.‬‬ ‫و‬ ‫به شی ممه کگضرین در دقرد تگیع لطرر گب ن ر ب و د أ ردر ه‪ :‬برطرف أ ت رو أ له دق گ م گیو‬ ‫تهرش له طرف لدرن‪ .‬ممۀ دیپفقدگش مگ ر لیا رسمأ رل در بگر آرله قیگ ترو أ به فا برمگری ثقرن ه گی ه ک گذو‬ ‫ردیهو بقد له تهرش گرو رفته لسا دقرد شی تردیه ترلر دأ دلدر ه‪ .‬بلض أ له دهمگر گ آش لگرل تل قیض ت هرش رل‬ ‫قدتگ دأ رگدرهره‪.‬‬ ‫دهمگرگ له لذرری دلررلً دأ رسرهره‪ " :‬آتگی ستگرلسترن رشر ش مگ در لی ن ب گرو چ أ لس ا؟" لذر ری لرتش گر چ رن ی ی‬ ‫سنلذأ رل دلشاز ب گبرین قلب مگیأ به ررگ بقی قهلرقف دأ دلد‪ " :‬درهلررهز کقلدثأ ه لت گ لفترهوز داگحن دلطف أ‬ ‫لفغگ مگ لسا تلقیگشتگص ض ذرهرل لفغگراتگ به مر شلفأ ه صقرش بگررد بر لرل گف ل قی ر لبط شقر ی‬ ‫لفغگراتگ تأثرری رمأ رلرد‪ ".‬ممو با مگی ستگرلسترن در لس لذلمن به س ت گ ی ب ه ط رف ل یری گر ه تبا م د أ‬ ‫ردره‪ .‬مر هل له لین دیپفقدگش مگ ل ر در چ رن شرلیحأ ترلر دأ رفا قلب د گبه دأ دلد‪.‬‬ ‫ضرگفا به گیگ طقد رزدیی دأ شه دیپفقدگش مگ شر به ترک ضرگفا رمقدرهز تگ مرچه ه دتر به د گهل ط قد رفت ه‬ ‫در ب گر چرزم گیأ ه لد ر ه ش رهو بقدر ه رلرر م گیأ ط قد رل ترتر رمگی ه‪ .‬ص رف د س تگ شتو أ ستگرلس ترن‬ ‫ق قف یلأ له دیپفقدگتهگی س گرش بفغگریگ بگ ط گرمو د گرترن ب گتأ‬ ‫شگرژدلفرر س گرش یت گ رفرو ق بگ تر مگرو ذرگ‬ ‫دگرهو بقدره‪ .‬لذرری ل م ردو ب قد‪ " :‬آط رین ا أ ه د زل د رل ت رک بگقی ه بهت رین د س ا آت گد ش قر ی ب ا گب‬ ‫طقلمه رفا‪ ".‬یت گدأ مگ دیر هدگرأ ر اته بقدره‪ .‬ذأ سر لرجگ برطگست ه به بفغگریگیأ مگ دقگ ل ل رل در لین دا گبقۀ‬ ‫شقطرگقره ل رلر رمقدره‪ .‬ق قف بارگر طقش گل بقد‪ .‬کگال ل بگ رفرقو (ستگرلسترن) ت هگ دگرهو بقد (ل ر ط گرم م گ رل در‬ ‫گ مگیأ یالأ شگررل تگهو ردره‪.‬‬ ‫رشر رگرریم)‪ .‬مر د در دقگبن بتگری دیقلری ترلر رفته‬ ‫دیپفقدگش بفغگریگیأ د تگطگره شر به ص با رد‪" :‬درهلرأ لذرری ز س رر د گ ب ه آ ب گ ر لس ا ه لی ن و طگی گر ۀ‬ ‫بو برن لذمففأ سقسرگذراتأ رراا‪ .‬لفز ب ر آ برطرف أ ت رو أ رل‬ ‫تهرش له طرف لدرن به طرر لرقمب لفغگراتگ‬ ‫به د لن دأ تقل یی من تگرقرأ رگدره‪ .‬در لی ن دلگدف ه مم ه چرزم گ ب گ تگرم گی س ره د طت ه ش هو لر ه‪ ".‬ق قف س له‬ ‫یگدآ ری له "تگرمگی س ره" بگ ر ر به طرف ستگرلسترن رگریاته بهین ترتر ب ه ل ر گ دلد ه هب گ ر س أ رل ب ه‬ ‫سحا گذأ بفه لسا‪ .‬ق قف لدلده دلد‪ " :‬آرده ه در گبن رخ دلد ره ت هگ مقرراا مگی لفغگراتگ رل دلهر د أ س گهدز‬ ‫قرمگیأ سقسرگذراتأ رل دقرد سنلل ت رلر د أ دم ه‪ . .‬لذر رو ز ب ه کر و ی ی د س ا رش رش رل ب رلیم در لی ن‬ ‫بفله تمگ‬ ‫بگرو بگق‪".‬‬ ‫ستگرلسترن‪ " :‬بگ تمگ صهلتا دأ طقلمم طگطر ر گ باگه ه دن تقریبگً دگر ه س رر شمگ فلر د أ م‪ .‬د ن لی ن قدت گ رل‬ ‫تأحر ه رم أ م‪ .‬شتو ًگ د ن طرس ه رت قلمم ش ه ل ر لت گد ش قر ی لد رن رل د ر و رح رس د ذ ا لفغگرا تگ ب ه رس مرا‬ ‫متم هی م گی شتو أ قد‬ ‫ب گسه‪ .‬لدگ در رن ک گل د ن درک درل م ه دالیف أ رهگی ا هیز هیتر له تم گیمش‬ ‫دلرره ه رمبری لت گد شقر ی رل دجبقر دأ سگهره ت گ ممل گری م گ رل ب گ رژی م هی ه لدلد ه بهم ه‪ .‬لی ن دالی ن ری ه در‬ ‫لتلرا مگی ر أ رق قذرترلأ د گفع طقین لذمهش دگ در رگکرۀ شر درگره دلرد‪ .‬دن ممد گ ب گ ر دلر ه لفغگرا تگ‬ ‫در دق قدیا مر قره رژیمأ به دلشتن ر لبط رزدی ی د س تگرۀ لتتو گدی سرگس أ ب گ مما گیۀ ش مگذأ ط قیو رم أ‬ ‫تقلره بوقرش درسا لرل گف رمگیه‪".‬‬ ‫س له لبرله لکترل به رشریگش درزبگ ز دیپفقدگش بفغگریگیأ له ل م م ر تر رف ا‪ .‬دلف ق ش ه ه ق قف ش تس گدی‬ ‫رراا‪ .‬ل ا‪ " :‬در صقرترله شمگ توه دلری ه لرتبگط گش ط قد رل ب گ رژی م لد رن لرل گف بهمر ه تل قیض ل در م‬ ‫مگی شمگ ت رلر ر هلردز س چ رل " ر ی چه گر ر ری" رل ه گ س گطترهز یل أ ش مگ در کقرق ا آره گ رل له تلقر رج گش‬ ‫دلدیه؟ شمگ آرهگ رل برلی ر ه دبگدل دت أ س گطته لی ه؟ ت گ در ص قرش ت ق کگدث ۀ ر ر دترتب ه ب رلی لد رن ب هیفأ دلش ته‬ ‫بگشره؟"‬ ‫ستگرلسترن بگ وبگررا رسره‪ " :‬شمگ چرل فلر دأ ره ه دگ آرهگ رل هگ رمقدو لیم؟"‬ ‫ق قف قلب دلد‪ " :‬بارگری له دیپفقدگتهگی طگر أ لفغگرهگی بگطبر ه دن بگ آرهگ طأ لین یلأ د ر ه ص با دلش ته‬ ‫ل تردیهی رهلرره ه آرهگ در س گرش شمگ دت أ شهو لره ممرن ل ق در آرجگ ترلر دلرره‪".‬‬ ‫ستگرلس ترن در کگذرل ه ط م لر رل ه گ رم أ رد قلب دلد‪" :‬لکتم گالً آرل هو له ل ض گی قردیپفقدگتر ی دق رم گب ن‬ ‫لفغگ مگی لمن طبرو ه تق بگ آرهگ ص با ردو لی بهت ر د أ دلر هز ذ أ د ن ب ه کر و ی ی د أدقر س گرش ش قر ی لی ن‬ ‫هرل رل در آرجگ رهیهو ل ‪ .‬تق فلر رم أ أ ه رح رس لس بو "ل ا گ" لی ن هرلی لس بو در گب ن ی گ در کگش رۀ آ د أ‬ ‫تقلر ه در رقگ د ر له لرشگر دت أ شهو تگ تتأ در آرجگ بمگر ه ه کگ مر ا هی ه دس ا له تلقر ش گ بل ه؟ لف ز‬ ‫بر آ ربگیه فرلدقر رد ه د گه ۀ لین چهگر ر ر بگ لدرن طقالرأ بقدو آرهگ ت ا گفأ دلش ت ه ت گ لت هلدگش قر گ ق رل‬ ‫در صقرش لرل گف ل ضگ به لشلگل دتتفش ر ی دسا بگررره‪".‬‬ ‫ق قف ق ر ر أ رمقدو ا‪ " :‬بفأ دن ررز دحم ن لستم ه آرهگ له لین تبرن گو مگ دلرره‪ .‬لذرریز تق آهردو ر ق‪ .‬د ن‬ ‫صگدتگره به تق له چرز مگی ه له آرهگ طبر دأ شق به تق یگدآ ر دأ شق ‪ .‬تتأ تق دأ قحأ "رأ" یل أ ه "ر أ"‪ .‬ل ر‬ ‫تق بگقیأ "بفأ"ز یل أ ه "بفأ"‪ .‬دن بگالی تق بگ ر دلر ‪".‬‬ ‫‪ ۲۱‬سپتمبر‬


‫طأ تمگ لین دهش گجقیگ "هی را" در ت ج دلیمأ به سر دأ بردره‪ .‬آرهگ کتأ م گ گ طقلبر ه یقرر قر رش گدأ ط قد‬ ‫رل له تن برر رمأ ردرهز سمب مگ رل هیر چپر ا مگی طقد رگه د أ دلش ت ه‪ .‬ش بأ ه ف ردلی آ ‪ ۱۳‬س پتمبر ب قد ب ه‬ ‫"تور رمب ر ی ی" س ه لفغ گ تب گری رل ه لر ه أ ترس رهو ب ه رش ر د أ رس رهره آ ردر ه‪ .‬د ذم گتقف ب ه د ا قبرن "هی ر ا"‬ ‫تقضرا دلد ه لی هگ فلگذرن دهم کزب دیمق رلتری طف و ب قدو هرلی لس ت ه ه ب گ لد رن لط تمف دلرر ه ب گبرین بگی ه ب ه‬ ‫شهش له لی گ د گفشه صقرش بگررد‪.‬‬ ‫لذرری قریفقفز رحرس "ل اگ" رل ه چ هی رو برلی رشگرش له آدگد أ م گی د ا قبرن لر ه له ط رف درب أ م گیأ‬ ‫شقر ی م ر گ مگیأ تن به تن رل دأ آدقطت ه به غمگ آدهو بقد بمفگصفه ش گطا‪.‬‬ ‫فرلریگ در قر رل در لت گتأ در طبق ۀ ل ل ه فل رن رهلش ا گبج گ س گطت ه‪ .‬س ه چ ق أز س ه چپر ا ت گطلأ رل رر ز در‬ ‫هلً طگطر ر گ سگطت ه تگ آرجگ رل ترک رل ه‪.‬‬ ‫لطترگر آرهگ ترلر دلدو‬ ‫د ا قبرن "هی ر ا" ف قرًل لکا گ ردر ه ه لف رلد د ر قر ت ا تلقر ت رلر دلرر ه‪ .‬آره گ گبرین گدیز فر ش ه گ‬ ‫س بزیجگش رل له گرد هل ش بله م گی لس تتبگرلتأ د أ تقلرا ت ه ت لر ی رمگی ه‪ .‬بقی گری قف طب ر دلد ه لدلر تلقر‬ ‫د مش رل در شهر گبن ه در آرهگ لتبگ شقر ی دتوقصگً گرد هل أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬لتگد ا دلرر ه‬ ‫"ل اگ" تمگ رقگ‬ ‫ر ه ت ا قشو مگیأ قرگ ق در ممجقلری‬ ‫شهیهلً ت ا تر ل رفته لره‪ .‬دأدقرین لدلر ضه ش لفغگراتگ ش‬ ‫"تور رمبر یی" گحرن بگال دأ رفت ه کتأ قشو دأ ردره له طریو سقرلخ مگ در دیقلر در لهو ب ه دلط ن رش ر‬ ‫برگرهلهره‪ .‬د اقبرن "هی را" دجبقر شهره لتهلدگش بر تری رل برلی کمگیۀ ط قد ر ی دس ا بگررر ه‪ :‬ب ه لدت هلد تم گ دی قلر‬ ‫دستگگو هرگ طحر رل رو ردره‪.‬‬ ‫دهمگرگ رگطقلسته دتهر گً در "تور" طق رفتهز م رل ط قد رل هد دوز ب گ آ له بف هتر ب ه ک رف هد ردلطت هز د زلب‬ ‫شقطأ دأ ردره‪ .‬بز دی طقلمو ردره تگ به آرهگ بر درهل ز دگشرن ریو ترلشأ هیر گد ه بهم ه‪ .‬هر ه أ رر گ‬ ‫ررو دأ رفا‪.‬‬ ‫قریفقف رل دجهدلً به "دفت ر" لکض گر رمقدر ه‪ .‬لی ب گر ب گ ل ش تس دیگ ری ه با رگر ب ر ط قد دحم ن ب قدوز ت ه دتقس ط‬ ‫دلشته سرر شهیهًل تگ بقد ب گ ل ص با د أ ردز فهمر هو د أ ش ه ه لی ن ش تس بگی ه هل آد ر ده م بگش ه‪ .‬ش تس‬ ‫در قر له قریفقف رسره‪:‬‬ ‫"به دگ ت ه ه شمگ طقب رسگدأ دأ ره؟"‬ ‫قریفقف دقلفقا گ ‪" :‬بفأز م برو بفه لستمز چرل؟"‬ ‫شتس فه تگ در کگذرله سنلل ل رل بأ تق ه دأ رلشا ا‪ " :‬در لی ن ص قرش ک س د گمه ش مگ بگی ه با رگر ت قی‬ ‫بگشه‪ .‬دگ له شمگ طقلمو دأ رم توقیر لین هرلی لفغگراتگ رل ه فلمً در "تور رمب ر ی ی" دت أ لس ت ه در فم گش‬ ‫به دگ برگ دلریه‪ .‬درتقلرره؟ به یی شر ه لین توقیر بگیه کتأ لذمقه ر دلمن بگش ه‪ .‬یل أ د للس ه طوقص رگش‬ ‫ررو رل د للس باگهد‪".‬‬ ‫لصفأ شتس رل د جمفه ر رز طره برطقردز ستن هد‬ ‫گذأ أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬ت هریس رم قدو بقدر ه‪ .‬ذ أ ب ه‬ ‫قریفقف ا‪ " :‬بگیه بگ قیم ه لی گقر ه دا گحن رل ب ه د گ در دلت‬ ‫طگطر آرله دن تقلراته بگشم لین یر ه رل به ه درسا لرجگ بهمم بگیه بگ آرهگ رزدیلتر آش گ شهوز مم ص با شق ‪".‬‬ ‫فه تگ ر یو رل به ط رف د ذم گتقف ه قریف قف رل ممرلم أ د أ رد رم قدو ا‪" :‬با رگر ط قبز ش رلیط اله رل‬ ‫برلی ل تأدرن رمگحره‪".‬‬ ‫بهی ترتر قریفقف لدلگ آررل دریگفا تگ بگ فرلریگ له رزدیی آش گ شقد‪ .‬قریفقف چ ه بگر س ر ری رل له ط رف ش‬ ‫کرن ته هد در کقیفأ ممرلمأ رد رحرس لسبو "ل اگ" دیگر به در رشر دلشا سفا فۀ درلت ب گ لی ن لفا ر گحرن‬ ‫رتبه ص با دأ رد‪ :‬له لد رن ش لقو د أ ردز ل رل گس ق لدریل گ د أ رگدر هز تأ ر ه د أ رد ه مرط رف دتب رل‬ ‫لست ه بگیه آرهگ رل بأ رکمگره له برن برد‪ .‬سر ری ت گ لر هله لی ب ه ر س أ بهت ر ت ر ب ه لرگفرا أ ک رف د أ هد‪ .‬ب گری‬ ‫کرن "دذگ گیأ مگ" ل به قریفقف ت ه ب قد ه آره دلرد ال ر ش قد اللت ن برا ا رف ق رل ه ط قد رل م ه‬ ‫م و رمقدو بقد ه ر ی لین مهف ل له یی د لی دقد ر ه ربأ لست گدو دأ ه‪.‬‬ ‫مبز ی رر ز ب گ متم هی م م ص با د أ ش ه‪ .‬ب ه مب ز ی ل گهو دلدر ه ت گ ت گد ه لر رل ب گ ط قد دلش ته بگش ه‪ .‬س مب‬ ‫ال آره گ رل ب ه رلل م گ‬ ‫در قر ت گدۀ قچلأ سگطا شقر ی بقد ه هیهًل س گطته ش هو م قه مر گب ب قد دلم ق ً‬ ‫ردو د أ ا‪" :‬ببر ر هز لی ن ت گد ه رل هی ر دلطف ۀ ش مگ‬ ‫بلض أ د ر لل م گ د أ دلدر ه‪ .‬مب ز ی ت گد ه رل بر ر‬ ‫شقذق قف به دن ت ه دلدو لسا‪ .‬شمگ طبر دلریه ه رفرو شقذق قف د سا رزدیی رفرو بریژررش لس ا؟ لی ن لش تگع‬ ‫دگ رل در بهبتتأ رمگ رتقلم ه رد‪ .‬ممر حقر رراا؟"‬ ‫دهمگ سقدأز یل أ ط جگر بر تر طگدقر دأ بقد‪ .‬شگیه به دذرن آرله ر سأ رل طقب رمأ دلراا‪.‬‬ ‫قریفقف تگ هدگ دق قد توگ یر د ون فرلری گ رل یلج گ ب گ رس م م گی ص قرش لش بگب ترگف ه م گیأ آره گ ه ب گ ا ن‬ ‫ترتر رمقدو بقد به س گرش سپرد‪ .‬لی له لین توگ یر برلی چأ بلگر بقدره ی بلهمگ أ برد‪.‬‬ ‫طأ تمگ لین دهش درگ گب ن دا لق له طری و دت گبر د ر تگقم گی رهگی ا فل گل در د قرد مفر گتأ ه ب ه آ ر گ‬ ‫ردزی " ررگرن مگ " دلدو بقدره ریگ دلشا‪ .‬کرف در آ بقد ه چگقر ه بگی ه دت رگر ه لس ه لم س ر ری د س تگرو‬ ‫له گبن رهو شقره‪ .‬بگ آرله در هدگ دقرد ب و أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬دقلضع تقی در لفغگراتگ دلشا ذأ بگ آرهم چ رن ی ی‬ ‫مفرگش طحر بزر أ رل در بردلشا‪ .‬لین طفقأ م گی ی گ أ رس مًگ ط گی رن دف أ تقط ه رل ل م ش هو ت ا تلقر‬ ‫ترلر دلشت ه‪ .‬به لی ن دذر ن رگ گدأ در مفر گش "لرتق گل" د أ تقلرا ا ج گل م گی بزر أ رل ب ه ب گر آرد‪ .‬لی ن م ن لت گد‬ ‫شقر ی رل دأ تقلرات ه دهلطفه در لدقر دلطفأ یی قر داتقن ب گد ه‪ .‬در لی وقرش د گت ۀ بزر أ بر گ در ه‪.‬‬


‫س له ت لر هیگد د قرو مگیأ دتهل طره ذلمن ین رل بر زیهره‪:‬‬ ‫له تضگ در ممگ ر ه بگیه تا متأ له د ا قبرن "هی ر ا" ه دح گبو ر رل درل گد ط هدا ش گ در لفغگرا تگ ب ه لتم گ‬ ‫ال بگ د اقبرن هیه بگرمگی دتو قع له تبر ن لس ف هز دهم گش تت ر ی رش گدأ رر ز‬ ‫رسرهو بقد تلقیض دأ شهره‪ .‬دلمق ً‬ ‫لرد دأ شه‪ .‬درسا ممر گقره بگرمگ بگ آرلهو له د اقبرن "هی را" ه س له طتم د ر طهدا به شقر ی‬ ‫قدش دأ ردره ررز ممرلو دأ بقد‪ .‬گرتن مگ ت ا رگ بگرمگی دیپفقدگتری ه د قرد بگهرس أ ت رلر رم أ رفت ه ترتر‬ ‫دأ شهره‪ .‬تمگ لدره لری بگالی ممرن سرفه دتمر ز ردیهو بقد‪.‬‬ ‫در ش هرک "بگالش رته" در ممج قلری دا لقز گحرل ه گیگ گو لص فأ "هی ر ا" ت رلر دلش ا ف قرلً س ه گرتر ر چ قبأ رل‬ ‫سگطت هز لرهله لین گرتر رمگ طقری بقد ه در آ یی شتس دأ تقلرا ا گبج گ ش قد‪ .‬در گرتر رم گ س قرلطأ رل ب رلی‬ ‫گرتر رم گ رل ب ه رر گ‬ ‫ردوز تقش ی م گ رل مم قلر رمقدر ه‪ .‬له بر ر‬ ‫ت س لیجگد رم قدوز آذ ه م گیأ ل ا رجن رل رو‬ ‫رشگدأ سبز ررگ دلدره‪ .‬لین گرتر رمگ لصمً له ص ه مگیأ چقبأ ه در آ بگرمگیأ رش گدأ رل کم ن رق ن د أ ردر ه‬ ‫ت ریو رمأ شه‪.‬‬ ‫تمگ لین لتهلدگش بحقر لشه د ر ل رل د أ ش ه‪ .‬شتو أ ب ه ر گ د ردن فقت قف ه در بت و م تم لدلر " ش ر ر‬ ‫لش ه د ر رل رو د أ ب ردز ب رلی تحبر و‬ ‫ال مفرگش م گیأ کا گ‬ ‫رسمأ" ریگسا ل ل مقدأ" گر دأ رد دلمق ً‬ ‫لین یر ه مگشته شهو بقد‪ .‬ریقچلقف کرن صه ر لدر برلی مفرگش د قرد رش ر ب ه فقت قف ط گطر ر گ س گطته ب قد‬ ‫ه در صقرش رگ گدأ شتس طقد ی قلبگقی تمگ قلت طقلمه بقد‪ .‬در صقرش رگ گ شه مفرگش أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪.‬‬ ‫له دسا دلشتن در لین مفرگش لرلگر دأ رد‪.‬‬ ‫فقتقف بلهمگ طگطر ر گ دأ سگطا ه ت ه م گی ف ق لذ ر ر ل رل س تا ری گ د أ س گطا ذ أ ل ت ر را د أ دلد‬ ‫دالقش بمگرـه‪ .‬هلرش دفگ دحگبو لدر ذقی درسترز ل گر قف د فـر رـه طرگرو رل تتو رس دلد‪ :‬طر گر لص فأ ‪IL-76‬‬ ‫س له ر له له دالق بگیه برلی ترن رری در "فر گره" د أ ر ا ا‪ .‬در مم گ گ طر گر ریزرف أ ‪ AN-12‬لرتش گر آر رل‬ ‫دأ ره تگ در صقرش تق لتله لی بگ طرگر لصفأ می د أ ش ه‪ .‬مم رلو ب گ فقت قف دو ت ن له گجقی گ "هی ر ا"‬ ‫ه بگیه رفقگی طقد رل تلقیض دأ ردره شو دأدقر بتو مگیأ دتتفش أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬ه مر هل یر ۀ دلر أ دلشا‬ ‫گه گبن شهره‪ .‬مردلس له مهف لصفأ داگفرین لین ر له آ گمأ رهلشا‪.‬‬ ‫به تگریخ ‪ ۱۹‬سپتمبر کقلذأ سگ ا چه گر ص با له دا لق طر گر ثقر ن ‪ IL-76‬ه در آ د قتر الری ‪ Gaz-66‬گبج گ ش هو‬ ‫بقد به سقب درهل م قلحأ بگ رل ر له رم قد‪ .‬در الری در گ بگرم گی گدی " گرتر رم گی دتو قع" رر ز رلش ته ش هو‬ ‫‪9‬‬ ‫بقدر ه‪ .‬در آط رین ذ ش ه چ ه ت ن له لفا رل ریگس ا م تم أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬ه دتتوو رن ل ن لس گد تغرر ر ی گمر‬ ‫لشتگع بقدره در لطتر گر فقت قف ت رلر دلدو ش ه‪ .‬لفا رل د ر قر ب گ ط قد س ه ر ق د قی س گطتگأز رر گ د قی س گحر‬ ‫س گدگ م گیأ آرلی و رل کم ن د أ رمقدر ه‪ .‬تغرر ر ترگف ۀ فرلری گ ی ی م لکتر گطأ ب قدز در کگذرل ه دح گبو م لص فأ‬ ‫فرلریگ بگیه در گرتر ر مگی سر باته لرتقگل دلدو دأ شهرهز ب گبرین تغررر چهرو مگی آره گ لد ر ض ر ری رب قد‪ .‬دلف ق ش ه‬ ‫ه رقگش أ م گ تو قیر أ م گی قریف قف ه در "تو ر رمب ر ی ی" ه گرأ لرج گ دلدو ب قد رر ز ب رلی مم رن م هف‬ ‫صقرش رفته بقدره‪.‬‬ ‫ر ی د گبهأ به تر ر لفا ر لد ر ا بتت قرینز گرد ه رمگی ه أ أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬گب گرقفز د گ ر آد ر ض ه ش در‬ ‫گیگگو بگرل دلدیلرن چهگر گجقی "هی ر ا"ز در گب ن رر ز لیج گد ردی ه‪ .‬طر گر ‪ IL-76‬ک قلذأ س گ ا ی گهد تب ن له‬ ‫یهر به مر قره دگرلأ در درهل مقلحأ بگرل فر د آده‪.‬‬ ‫ل ق دانالره ترین طحررگ ترین بتو مفرگش "ررگرن مگ " شر شهو بقد‪.‬‬ ‫بمفگصفه س له فر د آده طرگروز " ر ی گبن" له رق آده گ لستقبگل ردو ممه به ل رلی یگیش ط قیو ردلطت ه‪:‬‬ ‫بقریس گبگرقف به فقت قف ذرا ا ُا تۀ دیپفقدگتر ی رل س پردو رمب ر فر ا لفغ گرأ رل ب رلی د قتر الری ب ه ی س پرد‪.‬‬ ‫یل أ له د ا قبرن ر ی "هی ر ا" له بهر ۀ طر گرو الری رل بر ر آ ردوز در ی رف چ ه دترق ه رمب ر فر ا رل ب گالی آ‬ ‫فق ر اا‪ .‬لفارل هیه ر ی "هی را" رل در س ر یس س گرش گبج گ س گطت ه‪ .‬بگرم گ ب ه‬ ‫رو رمقدو طقد در ق‬ ‫سر ا له طرگرو رهو شهو گر ل به مر قره تلفن به طرف گبن کر ا رد‪ .‬تبن له کر ا فقتقف ب ه رفقت گ‬ ‫مقشهلر دلد‪ " :‬دگ س له سه ررم سگ ا بر درگردیمز دارر دطقل به درهل مقلحأ رل هیر ترصه دلشته بگشرهز بمجردی‬ ‫ه دیهیه ه دقترمگی دگ بر درگردرهز فقرلً دقتقر طرگرو رل چگال ردو به ر له بمفگصفه آدگدو بگشره‪".‬‬ ‫کرن طگرج شه دقترمگ له سگکۀ در هل م قلحأ چر زی ر ر د تش رو لی رخ ر هلد‪ .‬لفغ گ م گ دیگ ر گدش ردو بقدر ه ه‬ ‫تقریبًگ مر ر ه له لت گد شقر ی طرگرو مگی ثقرن ب گربری د أ آدهر ه له آره گ بگرم گیأ رل بر ر د أ ردر ه‪ ...‬دلم قالً‬ ‫مردلاأ هل متم هیأ به تمشأ لین بگر مگ ر گ رمرهلد‪ .‬فلر درلردره ه بگرمگی رسرهو " م ی م گیأ برلدرلر ۀ لت گد‬ ‫شقر ی به لفغگراتگ لسا‪".‬‬ ‫دقترمگ به آرله در دارر رلو بگ دقلرلأ دقل ه شهو بگش ه بر آسگ له برلب ر قس ته م گ ب قر ردو ب ه تقت ش ب ه‬ ‫گیتتا رسرهوز دحگبو م رو بر أ شهوز س له یل رم سگ ا سر یس الری ه له طرف دقتر تر ز رفت گر بتت قرین‬ ‫م در‬ ‫بهرته دأ ش ه ب ه رزدیل أ "تو ر رمب ر ی ی" رس رهره‪ .‬س ر یس رل ف قرًل دلط ن ک قیفأ تو ر بردر ه الری رل گد ً‬ ‫ردو‬ ‫برلبر در له بگه رلج لیاتگد ردره‪ .‬د اقبرن ر ی "هی را" ب گ کر گش ب ر آس گ گرتر رم گ رل له الری بر ر‬ ‫‪9‬‬

‫تقضرا رقیا ه گ ‪ " :‬ریگسا م تم أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬یر ۀ تلقر برر رأ رل به ههو دلشا‪".‬‬


‫به دلطن تور بردره‪ .‬سر ری ه ثۀ شرمأ دلشا بگ د لمش دلر أ دلطن گرتر ر گبجگ ش هز در کگذرل ه ب گ مب ز ی‬ ‫ط جگر د لفأ بر ه ر مقد‪ .‬به مر هل له فرلری مگ لسف هز ترد قه آب دلدو ت ه رم رمقدر ه ه چگقر ه‬ ‫قچی لرهل‬ ‫در ص قرش ض ر رش له آذ ۀ ت س ره لس ت گدو رمگی ه‪ .‬گرتر رم گ رل ب گ د رخ م گی م قبرهر ه‪ .‬ل ق ی گمرلً لی ن‬ ‫گرتر رمگ گدمً به بگرمگی دلمقذأ رشگدأ شبگما دلشت ه سنلل برلرگرز ربقدر ه‪ .‬ب ه لت مف ت ا گرتر رم گی ثقر ن رل‬ ‫گجقیگ "هی را" در چق أ مگیأ بغف أ الری گ رفت ه‪ .‬م ر ی ی له گجقی گ س مب‬ ‫دجهدلً دلطن الری رمقدو‬ ‫دهم گش د درتب ه لی رش گدأ ب گ ط قد کم ن د أ رد‪ .‬تر گل الری رل گحرن آ ردو د ل م با ت ه‪ .‬در س ر یس آرل هو له‬ ‫د اقبرن ر ی "هی را" ه بگیه گبن رل ترک دأ ت ه در کگذرل ه ذب گ دفل أ ب ه ت ن دلش ت ه گبج گ ش هره‪ .‬در ص قرش‬ ‫تقتش آرهگ له طرف دنی رن لفغگ م آرهگ ترلر ین بقد‪:‬‬ ‫"دسته لی له دتتوورن شقر ی گه درهن شگ لست ه در بهرۀ الری بلس مگ سگحر لشرگی گری آره گ ت رلر دلرر ه‪.‬‬ ‫بگ لره أ فگصفه الری س ر یس د ر قر رل س ه د قتر تر ز رفت گر ه در آره گ د أدقرین ل رلس رقرأ أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬ت رلر‬ ‫دلشت ه ممرلمأ دأ رمقدره‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫دقتر مگی "تلقربأ" لفغگرهگ تقریبگً فقرًل س له رسره گر ل "هی را" به گد دلرلالدگ در ق آ ت رلر رفت ه‪ .‬له‬ ‫شهر به بر ه هل د لفأ رشت هز لدگ در رقحۀ طگرج شه له گبنز دقتری ه گر ل رل تلقر دأ رد در هف قی‬ ‫یلأ له قسته مگی لد رتأ لیا تگدو ب قد‪ .‬م گ د أ رف ا ه لدلر "ض ه ش" لد ر ردو ب قد ت گ گر ل در لی ن قس ته‬ ‫دقرد تمشأ ترلر بگرردز ب گ ً آررل تقتش دلدره‪.‬‬ ‫د ذمگتقف گذأ رتبه ترین لفار در لین الری بقد‪ .‬به ل له سر یس له طریو دت گبرو طب ر دلدر ه ه زد ۀ دا فا لفغ گ‬ ‫مگ داتقرمگً به طرف الری دأ آیه‪ .‬به د ذمگتقف مهلیا دلدره تگ ب ه رب رد آد گد أ بگش هز لد گ ص رف در ص قرش لد ر آت و‬ ‫بگ گی ه‪.‬‬ ‫قریفقف ه ررز در الری بقد دگر ه سگحرین در چق أ درشا ر اته بقد ش ره ه رشگدأ لفغگ له دری قر د أ رس ره‪:‬‬ ‫" جگ دأ ر یه؟ هل بگر رل لرتقگل دأ دمره؟"‪ .‬دریقر به می دتر م ه در هف قیو ر ا ته ب قد دح گبو م قلب‬ ‫دأ دلد‪ .‬سپس لین لفار لفغگ رزدیی سر یس آدهو "دتتوورن" شقر ی بگ تمگ ستگ ش به ل سگرش تلگرف رم قدو‬ ‫د قش ردره تگ به لت گد ش قر ی برگی ه‪ .‬قریف قف له رلی درهم گی در گ تر گل س تق د أ دی ه ه لفا ر لفغ گ له‬ ‫دریگف ا س گرش دت لر ب قد لد گ در م ر ک گل د أ طقلس ا لد ر تقدگر هلرأ لر رل مف أ رمگی هز ب گبرین س له آرل ه ب گ‬ ‫رد به بگه رمقد تر گل قبأ‪.‬‬ ‫داگفرین سر یس سگرش د د ردز دجهدلً به طرف الری آدهز آررل د ر هد شر‬ ‫قریفقف بگ لرطحگحأ در کگذرله صهلیو به ستتأ ش هیهو دأ شه ا‪" :‬رفرو د ذمگتقف !"‬ ‫د ذمگتقف بگ ذبهگیو تقریبگً بأ صهل ا‪" :‬دأ بر م !"‬ ‫رد ب ه دلتلق ه س گطتن ی گبط ه قی گ در بهر ۀ الری چر زی‬ ‫له گبرن دقتر دتر م برلد هو بگهمم بگ مرجگ تم گ ش ر‬ ‫تگبن ت قی أ قد رهلشتهز در آ صرف لدقلل لسبگب دتتوو رن ه گه د رهن لس ت ه ت رلر دلرد‪ .‬لد گ لفا ر لفغ گ‬ ‫به آرله کرفأ بزره به بگه رمقد ط گب تر گل لدلده دلد‪ .‬س له آرله ط گب رل ب گه رم قد ل قش ۀ تر گل رل ب گال ب ردو‬ ‫له آمن بگدی د لم رفته لره أ بگال آده تگ دلطن رل دیهو بتقلره‪ .‬ل در تگریلأ به رگریاتن بهرۀ الری ردلطا‪.‬‬ ‫د ذمگتقف در کگذرله بگ لست گدو له مدا دتوقع به ممه فهمگره تگ در گو م گی ش گ ب گتأ بمگر ه ط قد ب ر آس گ ب گ‬ ‫دقهو مگیأ ثقرن قدگره یو دسا لفار لفغگ رل هیر ف گر رفا‪ .‬لفار له فر تلج بأ کر ا دگر هو ب قدز ذ ش ۀ بل ه‬ ‫ممر له به بگال رگریااز سقرلخ ک ت گک درفۀ دگشر هلر رل در رزدیلأ صقرش لر دیه‪ .‬له درگ تگریلأ چ ه ت ن دیگ ر‬ ‫ررز به طرف ل درفه مگیأ ت گ مگی گ رل رفته ل رل مهف ترلر دلدو بقدره‪.‬‬ ‫د ذمگتقف در کگذرله دقهو مگیو رل له بگالی دسا لفار د ر رمأ ردز لرگ تو رل ب ه ذ م گ ب رد‪ .‬مد ا تگب ن درک‬ ‫ی‬ ‫ب قد دل أ د أ دلد ه‪" :‬ل ر درت قلمأ هر هو بم گرأز ط گدقر ب گر !" ی گبط ب ه لط رلف ط قد رگ گو رد‪ .‬در ق‬ ‫"دتتوور أ" ه ذ شگتأ رو به ل سگرش تل گرف رم قدو بقدر ه له س ر یس ر گدو ش هو ب گ ترگف ه م گیأ تههی ه آدر ز ب ه‬ ‫چ رل ط ی ه‪ .‬ل ب گ ترگف ه لیل ه‬ ‫طرف ل دأ رگریات ه‪ .‬لفار لفغگ درک رد ه لی هگ آدگدو لست ه ل رل ب ه چ ق‬ ‫له آ رگتقلرأ د گمه دأ شه به د ذمگتقف فهمگره ه ل مردگقره سر صهلی بر گ رمأ ه‪.‬‬ ‫یگبط به دگد رگ طقد لدر رد تگ دگرع رل بردلشته تحگر به کر ا ط قد لدلد ه دم ه‪ .‬لذ أ بگ رل دیگ ر مردگقر ه لت گتأ‬ ‫در دارر رلو رخ رهلد‪.‬‬ ‫ممر له دقترمگ بگالی سم ا درهل مقلحأ رسرهره رفقش مگ بمفگصفه دقتقرمگی طر گرو رل چ گال ردر ه‪ .‬در له ب زرگ‬ ‫قبأ طرگر ‪ IL-76‬بگه ردیهو الری داتقرمگً دلطن بهرۀ طرگرو ش ه‪ .‬در دلط ن بهر ه تت رلرم گی دنی ش ف قرلً الری رل‬ ‫بگ هرجررمگی دتوقع بات ه‪.‬‬ ‫د ذم گتقف یلج گ ب گ گجقی گ "هی ر ا" له طری و هی ۀ لرتق گذأ گحرن آدهر ه‪ .‬ل ب ه قریف قف ه یر ه دلش ا "ب گر‬ ‫دیپفقدگتری" رل لذأ لت گد شقر ی ممرلمأ ه مهلیا دلد‪ " :‬گرتر رمگ رل بمفگصفه س له ر له ب گه نز ش لأ ررا ا‬ ‫ه آرهگ در لین فضگی ط قگ آ ر بأ طگتا شهو لره‪ .‬ل ق دیگر تق قلب دو آرهگ لستأ‪".‬‬ ‫قریفقف دستو رل برلی ط هلکگفشأ ب ه ط رف د ذم گتقف درله رم قدو ا‪ " :‬ت قیو رهلش ته بگش ره رفر و د ذم گتقف‪".‬‬ ‫گدش ش دسا قریفقف رل بگ چ گ شهش ف گر دلد ه م بقد لشلهگی ی سرلهیر شقد‪.‬‬ ‫د ذمگتقف کا‬ ‫‪10‬‬

‫له تر رلش رقیا ه گ درسا درک رمأ شقد ه آرهگ له هل "تو ر رمب ر ی ی" ک رف درزر ه‪ .‬ت گ گحرل ه ب ه لی جگر (غ‪ .‬ج‪ ).‬دلف ق لس ا "تو ر رمب ر ی ی" در ممج قلری لرگ‬ ‫ردرهز فهمرهو رمرتقلرم‪ .‬لکتمگل آ ررز قد دلرد ه ش قر ی م گ یل أ له دت أ گو م گی ط قد‬ ‫شگمأ ترلر دلرد‪ .‬لی له د اقبرن ر ی "هی را" چگقره سر له گد دلرلالدگ برر‬ ‫رل در رزدیلأ مگی س گرش شگ ( ه دتون به گد تأریتأ دلرالدگ لسا) بگ ردز "تور رمبر یی" رگدرهو بگش ه !؟‬


‫شگیه مم لشلهگ ب ه دذر ن آ در چ مگ ل ی گمر د أ ش هره ه ل گه طگر ه ب قد‪ .‬فق ط ی ی س گ ا تب ن ل له رگدمیم گش‬ ‫شرمأز لکتمگال له برن رفتن رجگش یگفته بقد‪ .‬ل م قه رم أ دلرا ا ه ص رف د د گو بل ه لی ن قو م گی د گ ش هو در‬ ‫بگرمگز گبن رلز د ذمگتقف سگحر ممقحگرلرو رل دجهدلً طقلمه دیه‪ .‬بگه مم سمب به دسا طقلمه رفاز لی بگر بت گطر‬ ‫آرله بج گه‪.‬‬ ‫تت رلرم گ در لهو م گی طر گرو رل با ت ه ت قربرن م گی طر گر "‪ "IL-76‬ب ه رر آد هو تگیرم گ ب ه چ رطو لفترهر ه ت گ‬ ‫ر له ه‪.‬‬ ‫قریفقف در کگذرله مرجگرأ رل در قد طقد لکاگ دأ رد بگ برچه لیله له تبن آدگدو ردو بقد به قد گرتر رم گ‬ ‫شر رمقد‪ .‬فقتقف دیگرل ب ه ی م ی ردر ه‪ .‬له هد گ "هر هلرأ" س گطتن هرل در لی ن گرتر رم گ لض گفه له د‬ ‫سگ ا رگرشته بقدز دأ تقل توقر رد ه در چ رن ی ی فض گی ط ق گ آ ر ت گ دی ر هد گرأ رم أ ت قل ت گب آ رد‪.‬‬ ‫ممه دأ طقلست ه مر چه ه دتر بهلر ه ه آرهگ چحقر لست ه؟ طقشبتتگره ممه کرگش دلشت ه‪ .‬د لفتر له مم ه در لی ن در گ‬ ‫به سر ری شرم لذجثه بقد‪ .‬ل به دج رد آرل ه له گرتر ر برآد هز در کگذرل ه ر رلم و ر ر ب قد ب گ ش تگب رزدی ی‬ ‫فلر د ۀ طر گرو رفت ه رس ره‪ " :‬د گ ل ق در ج گ ت رلر دلری م؟" ب ه ل ت ه ش ه ه م قه ب گالی تفم ر لفغگرا تگ لس ت ه‪.‬‬ ‫ط ن رل رم گ رد؟ لد گ د ن ب ر‬ ‫سر ری بگ ذ ن ر له کرلرش ط م ا‪ " :‬چحقر د أ ت قل در چ رن ش رلیط کا گ‬ ‫دأ رد ! دن لین مد رل ر گبقد ط قلمم رد ! د ن شتو گً ل رل ب ه دلر د أ هر م !" ص قرش س ر ری رر گ س رخ بت قد‬ ‫رفته بقدز ر له ر گرأ لر گحرن دأ آده‪ .‬قریفقف بگ ت قیو فلر رد‪ " :‬لین آد رل ن رزره !" به ل ترد قه آب‬ ‫رل دلدو به آرل سگطتن ل ردلطا‪ .‬لدگ سر ری دیر هدگرأ به "لدرن د قر" دش گ مگی ر ری دأ فرستگد تههی ه د أ‬ ‫رد ه به ل شهیه ترین زلمگ رل طقلمه دلد‪ .‬سر ری صرف س له آرله فقتقف مم ه رل ب ه ص رف رل د قش رد‬ ‫آرل شه‪ .‬د تقیگش رلی آرهگ رل د گز سگسچ د تقیگش ار مگ ت لرن درهلد‪.‬‬ ‫در سرکهلش لت گد شقر ی له طرگر کگدن فرلریگ د فر ره ا ش لگری ه آره گ رل لذ أ ف ر د آد ه در در هل م قلحأ‬ ‫رشگدأ "تقهین" در رزدیلأ مگی تگشل ه بهرته دأ ردره لستقبگل رمقدره‪.‬‬ ‫در گیتتا لهبلاتگ فرلری مگ رل بگ لکترل تمگ در یلأ له لتگدتگگو مگی د ر مرت ۀ در زی لی ن مهقری ا ش قر ی‬ ‫گبجگ سگطت ه‪ .‬اله لسا تر ر یگبه ه در مگرش در قر تبن له آد ه فرل ری گ آذ ه م گی دتو قع ثب ا ص هل رل رو‬ ‫رمقدو بقدره‪ .‬تگقی لفغگ مگ رل براا چهگر سگ از لذأ رفتن آرهگ له تگشل ه ثب ا درلردر ه‪ .‬له دا لق د س ا س گبقۀ‬ ‫‪12‬‬ ‫‪11‬‬ ‫ه شگدن لین مفرگش ردیهو بقدر ه له لفغ گ م گ ب گ‬ ‫سر ری ډ ر لل یرشقف رزد آرهگ آده‪ .‬یرشقف یلجگ بگ رتگیش‬ ‫تمگ ت ورمش قیگی دا گحن دتتف ش دتل هد ش هره‪ .‬د أدقرین ش متم هی هی گدی ب ه کفق ۀ رزدی ی لد رن ر گ د أ‬ ‫دلدره‪ :‬أ در لین کفقه چأ گرو لسا؟ آیگ در درگ آرهگ رگ رلضأ مگ مات ه؟ بگ أ د أ ت قل لرتب گ ر ر دا تقرم برت رلر‬ ‫رد؟ ممزدگ بگ مفرگش در قرز رمبری "ریگسا مقدأ ل ل" در دالق بگ مملگرل بفغگریگیأ ط قیو در ک گل د رل رو‬ ‫بقدره تگ به فرلریگ در بفغگریگز در د ن د ر له لرشگر در سقلکن ب رر سرگو دنتتگً گم ه أ بهم ه‪ .‬ب ه ت أریخ ‪ ۱۱‬ل ت قبر‬ ‫به ممرلمأ یرشقف رتگیش در طرگر دتوقع فرلریگ لفغگرأ به شهر لررگ (بفغگریگ) د تقن ردیهره‪.‬‬ ‫تگریتدۀ "بگره چهگر ر ری" در ممر جگ به گیگ رسره‪ .‬لدگ یی ز آ م قه بگتأ دگر هو ب قدز آ ب گرش له د قتری ب قد‬ ‫ه در د زل ستگرلس ترن ب گتأ دگر هو ب قد‪" .‬تقیقت گ" م گفأ لذا گبو در رلج ستگرلس ترن لیا تگدو ب قد د هر أ ب قد رهگی ا‬ ‫طحررگک‪ .‬به ممرن د شقر لیقلرقف صبا ‪ ۱۹‬سپتمبر ل سگدچأ ستگرلس ترن رل ر زد ط قد د قش رم قدو ت گ یلج گ ب گ آره گ‬ ‫میم دتوقص گً‬ ‫دقضق دقتر رل کن فون رمگی ه‪ .‬ر هگد ستگرلسترن در لین رلبحه ترلر ین بقد‪ :‬دن تمگ آثگر‬ ‫ر گره م گیأ لرگ تگ رل در "تقیقت گ" له ب رن د أ ب ر ز س له آ رمب ر فر ا دیپفقدگتر ی یل أ له د قتر م گیأ س گرش‬ ‫شقر ی رل ه له آ برلی لکترگ گش ر هدرو لست گدو دأ شقد بر آ رو رمقدو به طرف رگکرۀ قتۀ س گأز گحرل ه‬ ‫درد ررات ه درر ‪ .‬آرجگ دقتر رل ر به طرف ر دی ط ی شهو دتقت ش س گطته رمب ر فر ا م گ رل له آ بر ر آ ردو‬ ‫دقتر رل در ممگرجگ رمگ دأ م‪ .‬سپس ب ه رقح ۀ ه بقب قف لرتش گر د رل طقلم ه دلش ا آد هو ل د رل دج هدًل ب ه س گرش‬ ‫طقلمه آ رد‪.‬‬ ‫لیقلرقف ل سگدچأ ر هگد در قر رل رهگیا طحررگک طقلرهره‪ .‬آدر "دفتر" به رقبۀ طقد م لر طقد رل ب ه ش رب ی ن‬ ‫ر هگد رد‪:‬‬ ‫"یلأ له دأدقرین رمگی ه أ تج گرتأ د گ در گب ن ب ه ر گ ب گرلرقف درس ا ممر گقر ه ی ی "تقیقت گی ر ر گی" س ره رر گ‬ ‫دلرد‪ .‬دن بگ ل ص با طقلمم رد دگ لدر ه س له طتم گر کقلذأ شگ در دقترمگی طقد به د زل ل در ر یم‪ .‬ب گالی‬ ‫چمن ل ر اته ر گ طقلمرم دلد ه د فأ ر سر صهلیأ رل بر گ رمقدو لیم‪ .‬در لین در گ رمب ر فر ا د قتر ب گرلرقف‬ ‫رل هل سگطته آررل به "تقیقتگی" لفغگ مگ رو دأ رم‪ .‬سپس بگرلرقف دقتر رل به رلج م گی درب ق ب ه "دفت ر" در‬ ‫د قطۀ س گرش لرتقگل دلدو ممگرجگ گرک دأ ه‪ .‬به تلقر بگرلرقف دن گه س گرش در ق ‪ .‬ب گرلرقف رل یلج گ ب گ رمب ر‬ ‫فرا دقتر لر رفته دجهدلً به طگرۀ ستگرلسترن دأ آحرم‪ .‬در طگرۀ ستگرلسترن دگ تمثرن آررل لدلده طقلمرم دلد ه قی گ د قلد‬ ‫طقرل ۀ دگ طمع شهو بقد لی ی س له ل مگالش د ن مگ گ لدلده دلرد‪ .‬دهتأ بله بگرلرقف در دقتر "طقد" د ن در‬ ‫دقتر طقد د زل سترلسترن رل ترک دأ قحرم‪ .‬طأ ممرن ش دریقرل ل رلسرقرأ دگ دقتر "تقیقت گی" د س تگ لفغ گرأ‬ ‫‪11‬‬

‫ممد گ آدر لسبو دفتر " ش طگر أ" در تهرل ‪ .‬در گبن شتس در قر ت ا قشو‬

‫تقضرا رقیا ه گ تگب‪" :‬لیقل یرشقف آدر لسبو " ش طگر أ " در گبن‬ ‫"دأدقر" شلبۀ تقرافأ گر درلرد‪".‬‬ ‫‪12‬‬ ‫تقضرا رقیا ه گ تگب‪ " :‬کرن تق قدتگی م ا ثقر ‪ ۱۱۳۱‬شتس در قر گرد ه لدقر لد رتأ دفتر " ش طگر أ" در گبن بقدو‬ ‫شقر ی در لین قر درپردلطا‪".‬‬

‫به فلگذرا مگی دت أ درگ لتبگ‬


‫دگ رل رهو رهو رمقدو به گرچه مگی قچی د قام سگطته در یلأ له قشه مگی س گرش در هف قی رلج م گ دف ن د أ‬ ‫رمگی ه‪.‬‬ ‫لیقلرقف بگ م د ر قر دنلفق ا ردوز ص رف ط قلمو رد ت گ د ن هی گد "لفا گرقی" ر قدز در ر ر آ ل رر ز ب ه آ‬ ‫طقلمه رقسا در لدلده شقطرگقره رسره‪ " :‬رلستأز لین بگرلرقف چگقره آددأ لسا؟"‬ ‫ل سگدچأ بگ ذ ن دبهمأ قلب دلد‪ " :‬یی دأدقر گدی در رمگی ه أ تجگرتأ دگ لسا‪".‬‬ ‫لیقلرقف‪ " :‬آیگ ل دنلفقا طقلمه رد در لین دا فه لشترلک ه؟"‬ ‫ل سگدچأ ذهجۀ بتوقع یهقد تبگری ط قد رل لطتر گر رم قدو ط گطر ر گ س گطا‪ " :‬دنلفق ا د أ ه‪ .‬مردگقر ه تردی هی‬ ‫رمأ تقلره قد دلشته بگشه‪ .‬دن در دقرد ل له چرزمگی هیگدی طبر دلر ‪ .‬ل له لین طهدا رگچرز ب ه د گ ل ت گب رتقلم ه‬ ‫رهیه‪".‬‬ ‫لیقلرقف تأ ره گ ‪ " :‬ل ربگیه له مهف لصفأ دگ در رلبحه به "رمبر فرا مگ" ب قی بب رد‪ .‬دتوقص گً ل ربگی ه بهلر ه ه‬ ‫لی همه به شلفأ له لشلگل بگ رگ هیه شه هرلی لفغگراتگ لرتبگ دلرد‪".‬‬ ‫شگ ممگ ر ه م در قر مفأ ردیه‪.‬‬ ‫ش گیه طقلر ه د گ بگقی ه‪" :‬لی ن چ أ بربری ا لس ا ه ی ی د قتر هی ه "تقیقت گی‪ -‬قر ر گ" بگی ه هی ر هد رن قر ش قد !"‬ ‫دریقرل ل رلسرقرأ ه یر ۀ دفن دقتر برلی گ سپردو شهو بقد ررز تقریبگً ممر حقر فلر دأ ردره‪ .‬به ممرن دذرن ب قد‬ ‫ه آرهگ له لین دقتر گ گرأ مر آردرزی رل ه دأ شه له آ در دقترمگی سگطا شقر ی لست گدو رد بر ر آ ردو ب گ‬ ‫طقد به شقر ی لرتقگل دلدره‪ .‬سگحر گرچه مگ رهو مگی دقتر رل بگ دیه گ ر له لشی هیر هدرن هگ رمقدره‪.‬‬ ‫در بگر یگ أ چهگر ز هیر لسبو سرکهلش دزد ریگر بگیه ا ه طرفهلرل لدرن ص رف بت گطر آ ل رل ف قرلً له ب رن‬ ‫ربردره چق دأ طقلست ه له ی به کرو طلمۀ برلی برلی دسترسأ به آ سه ت ن م هو لس ت گدو رمگی ه‪ .‬ل رل ب ه هر هل‬ ‫لرهلطت ه‪.‬‬ ‫ش طگر أ لت گد شقر یز ریقچلقف رلرر دلدر ه ه طر گر کگد ن دت گذ رن لد رن ب گ دنفقر ا‬ ‫تتأ به رحرس لدلر‬ ‫گیگگو بگرل رل ترک رد ل رتقلراا دارش طقد رل هگ رمگیه‪ .‬بگ آرله طقد له رقش ره رهگی ا ط قددلری درل رد له‬ ‫اگررله در رقشره لذلهقل لفرل دأ ردره ستا به دأ بردز آرر ه در تف ق به بق هلرقف ا‪ " :‬لد ر ه ی ی ر ی‬ ‫رل ب قش رهز ش مگ س زل لر لس تره‪ ".‬بق هلرقف ب گ آد گد أ طقش گذأ قلب دلد‪" :‬لطگ ا د أ ش قد ص گک !" ط قد‬ ‫ریقچل قف رما پگر ذقبرگرل ه ش ه ت گ ب ه لر هر قف رلرر بهم ه‪ .‬چ ق در ب گر تتفر ۀ دت رگر ۀ طفق أ م گ در بف ه ت رین‬ ‫سحا تومرم رفته شهو بقد دجقه رهگحأ رل به لین لتهل شتس بریژرر ش ص گدر رم قدو ب قد ب گ ً بر قر ی سرگس أ بگی ه‬ ‫له رتگیج مفرگش فقرلً بگ طبر سگطته دأ شه‪.‬‬ ‫در دارر رلو له یگسر رق ل به طرف ذقبرگرلهز ریقچلقف بگ طقد در بگر لکتمگل لرل گف ل ضگ در لفغگراتگ فلر د أ‬ ‫رد‪ .‬ر شن بقد ه ممزدگ بگ "رجگش دلد " دتگذ رن لدرنز رمبری شقر ی ه ل تمگد طقد رل ب ه ذر هر هی ه لفغگرا تگ‬ ‫لب رله درهلش ا‪ .‬آرد ه ه لرتب گ د أ رف ا ب ه رس مرگشز دا لق ل م رد ه رژی م هی ه رل ب ه رس مرا د أ ش گس ه‪.‬‬ ‫ریقچلقف له آدر طقیو در لین بگرو آ گمأ یگفا فردل له رگ بریژررش تقرر ذر هر هی ه لفغگرا تگ رل ب ه تم گ رس أ‬ ‫م گ تبری ی ت ه‪ .‬لد گ لی هم ه م رچ دل أ رم أ دلد‪ .‬طرگر ا لد رن لر هر قف رل ب ه ط م آ ردو ب قدز ل له ه ص هلتا‬ ‫ردلر ر ر تگب ن رو بر أ لد رن رهگی ا رگرلک ا ب قد‪ .‬دلف ق د أ ش ه ه تفگ رل م گی ه لطر رلً له گب ن قلرأ مم ه‬ ‫ل ضگی برقر ی سرگسأ دقلصفا رمقدو بقدره به ر ع لدرن ربقدره‪.‬‬ ‫ریقچلقف بگ طقد دأ لرهی ره‪" :‬د لن لسا رو بر أ رد ه در "بگالمگ" چأ فروفه لی بلمن طقلمه آدهز ذأ دگ بگیه‬ ‫برلی مر قره چرطو کقلدث آدگدو بگشرم‪ .‬بگیه له لر هر قف دج قه ت هیه فلگذر ا م گ ب گ رچم أ م گی دت قلری تب ن له‬ ‫ممه ببرک گردن رل رفا‪ .‬سر ری هرلی لسبو ربگیه آرل شقرهز تا آرهگ ررز ب ز دی ف رل رس رهرأ لس ا‪ .‬د گ ک گال‬ ‫سه تق (یگ ری لسترم)‪ .‬لی له له هل تحله شر طقلمرم رد لین رل به ه دی طقلمرم دیه‪ .‬تگ گیأ ه د ن تض گ ش‬ ‫ردو درتقلرمز بارگر ه د طقلمرم دیه‪".‬‬ ‫ش طگر أ أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬بگ لکترل تمگ لستقبگل رد‪ .‬ل در کگذرله گ ا بگفت ه ش ه تقریب گً‬ ‫لرهر قف له رحرس لدلر‬ ‫طگرگأ به تن دلشا رو رلتگحأ طقد رل ساا رمقدو بقد له ق در ز برلد هو ب گ تبا م دس ا ریقچل قف رل ف ردو‬ ‫ا‪:‬‬ ‫" چحقر ذقدیگ (دوغر رگ الدیمرر)ز دن ت ق گری ط قبأ ردیم ه له تب ن لک ه ط گع " ش ط گر أ" (د ش قر‬ ‫لرهر قف لیجگد ر ی تهگ مأ "هی را" لسا) رل لیجگد ردیم؟ قلرگ یر ۀ طقد رل طقب لرجگ دلدره !"‬ ‫ریقچلقف‪ " :‬بفأز رفرو لرهر قفز طقب من ردره‪ .‬لدگ بگیه طگطر ر گ باگه ه در آرجگ ر ه ت ه گ ر ی "هی ر ا"‬ ‫له طقد شگیاتگأ ر گ دلد‪ .‬گر هل دفت ر " ش ط گر أ" رمگی ه أ أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬در گب ن رر ز له ط قد برلهر ه أ‬ ‫ر گ دلدره‪ .‬دن فلر دأ م له آرهگ بگیه به شلفأ له لشلگل تقهیر صقرش بگررد‪ .‬آرهگ لتلگً مم هر ه أ ط قد رل ب ه طح ر‬ ‫لرهلطته بقدره‪".‬‬ ‫رحرس أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬ب لر فر رفته سپس ا‪:‬‬ ‫"بفأز تق کو بجگر لس تأ له آره گ بگی ه تق هیر ص قرش بگر رد‪ .‬لد گ چگقر ه؟ ل ر د گ ب ه مر أش رحرا ۀ ش قرلی گذأ لت گد‬ ‫شقر ی ر هگد لرلحه رمز لین بهل دل أ لسا ه دگ رگطقد آ گو مفرگش رل لف گ طقلمرم سگطا‪ .‬ش گیه بگ ق دگقم گی له‬ ‫تبرن‪ :‬لین تقهیرمگی دسته ملأ گرد هل أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬بتگطر چأ لسا؟ آرهگ چ أ گر ط گر لذل گد لی لرج گ دلدو لر ه؟‬ ‫برگز بگ تقهیرمگ لره أ صبر رم‪ .‬در یلأ له ن مگ تق مم "شم رر هرگ " ط قد رل در ذرا ا م قدأ ش گدن با گه‪ .‬آرد ه‬


‫ه لرتبگ دأ ررد به لدلگرگش لدلر طقد دگ ( أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ ).‬د تشر ر هگدلش تق ماتمز تقهیر رگده مگز ت گیشز د لفأ‬ ‫رهلرد‪ .‬درسا لسا؟ کگال برلیم له آطرین لطبگر گبن بگقز ترو أ در چ أ ض لرتأ ت رلر دلرد؟ د رد در ب گر لد رن‬ ‫چأ دأ قی ه؟"‬ ‫آره در ق درز قچلأ در برلبر یلهیگر ر ات ه‪ .‬ریقچلقف آدر طقد رل بگ ل ضگ آش گ س گطته ا‪ " :‬ت رو أ ب گ‬ ‫مما رر م گفأ لذا گبو در کگذ ا تجری ه ت رلر دلرر ه‪ .‬دسترس أ بآره گ د ع لس ا‪ .‬له چگ قرگأ ص ا س مدتأ ی‬ ‫مردگقره لکقلذأ در دس ا ررا ا‪ .‬له طری و لدلگر گش ط قد ممد گ له طری و س رر د گ در گب ن دلیم ًگ قش و درل رم‬ ‫لدرن رل دلتقه باگهیم تگ له تلمرن تضررقگش فره ترو أ ه ل ق له ممه دقگده گ بر گر ردی هو لس ا گر رگر رد‪ .‬آرد ه‬ ‫ه لرتب گ درگر رد بگ ض گ در رمب ری ک زبز بگی ه ت ه ش قد ه ل ق درآ هل دتگذ ا آش لگر بض ه لد رن ب ش ر‬ ‫رمررسه‪ :‬برطأ له ل ضگی مرتۀ در زی شقرلی لرقمب أ ب گ تگطلر ا ش لقرًل له لد رن کمگی ا درل هز در رن ک گل‬ ‫مات ه اگررله لی لگر رل له تر کرگش ط قد درل ه‪ .‬لد گ تگ گحرل ه د گ لفغگره گ رل د أ ش گس رم ب گ رش ا ک هلتن یلم گو در‬ ‫لطرلف لدرن کتمگً آهردو طگطرل ز رگرلضأ مگ اگررله له دقگدهگ د ر دگرهو لره رهل طقلم ه شه‪.‬‬ ‫دق قدی ا طرف هلرل ت رو أ در لرد ز ب ث أ لس ا هل گر ه‪ .‬بگی ه ا ه چ رن طرف هلرلرأ لتل گً قد دلرر ه ت گ‬ ‫گحرله دگ دأ دلررم در صقرش ضر رش آرهگ دأ تقلر ه به دفگ رمبر طقیو برطرزره‪ .‬لد گ د ن ت ر دلر ه تر گ م گی‬ ‫در قر رل هو طقلم ه بقد به سر ا سر قب طقلم ه شه‪".‬‬ ‫لرهر قف بگ ترگفۀ دت لرلره رسره‪" :‬یل أ لی له هدگ ترو أ دیگر به گیگ رسرهو لسا؟"‬ ‫ریقچل قف‪" :‬بف أز رفر و لر هر قف‪ .‬لی ن رل بگی ه دیگ ر ب ه ت أریخ ل رلر رد‪ .‬در رن ک گل ب گ کض قر لد رن د گ رر ز‬ ‫دقلفقا ردو رمأ تقلررم‪ .‬ذق ل ر ل داتقرمًگ ب گ لدریل گیأ مگممل گری رم أ هز ل م گل ل ر یهمرفت ه ض رر ف رل ل ب ه‬ ‫ر سۀ لرقمبأ کزب رسگرهو د گفع دگ رل در لفغگراتگ دقرد ضربه ترلر درهمه‪".‬‬ ‫لرهر قف بگ ذ ن رر ریقچلقف رل دتنتش رمقدو ا‪ " :‬لی ن د ن ت ق ما ترم ه لی ح قر فل ر د أ رمز در کگذرل ه‬ ‫چ رن توگدرم رل بگیه صرف برقر ی سرگسأ کزب دگ لتتگ رمگیه‪ .‬آیگ تق دحم ن لس تأ ه مم ه ل ض گی بر قر ی سرگس أ‬ ‫لدرن رل ممرن طقر لرهیگبأ دأ ه؟" ریقچلقف دستهگیو رل به مدا رگدلر أ ب گال لر هلطا‪ .‬لر هر قف لدلد ه دلد "‬ ‫لصمً‪ . . .‬پ ممرن لسا ! دن ررز لطمر گ رهلر ‪ .‬تگ گحرله دن دأ دلرم لطم گتأ رل ه هیر دفگ ل ستر قف ب ه دس ا‬ ‫‪13‬‬ ‫د أ آ رد د ت قلی دیگ ری دلرر ه‪ .‬ر درل ق ت گ آط رین ذ ش ه له ط قد ت ردد ر گ طقلم ه دلد‪ .‬قرقد گریقف ؟ د ر له‬ ‫لدلگ رراا ه لین درد سگذتقردو طرف هلر "لرتررگس رقرگذرز ب رن لذمفف أ مقررا تأ" ش ر تۀ ذ گیأ م گیأ لف أ لرقمب أ‬ ‫لدرن ردیهو بگشه‪ .‬قرقدگریقف ستا متم ه طرفهلر ش لگر م گیأ له تبر ن " مم ه دا گحن رل ب گ لس ت گدو له ر ر م گی‬ ‫ستگذرن به سر ا کن فون رد " لسا‪ .‬ففهرل برگ ه جفه رل رم‪ .‬د ن له ت ق ی ی ط قلمو دلر ‪ :‬دلفقد گش رل مرچ ه‬ ‫بر تر م ع آ ری ر ه ل ض گ رل هی ر ت ر ل دلش ته بگش ره‪ .‬در د قرد م ر آرد ه ه ب ه رش ر ت گ هی برس ه بم ن‬ ‫رلرر بهمره‪ .‬در ممه ل مگل طقد تقصره مگی "دقگ " رل در رشر دلشته بگشره‪".‬‬ ‫در آ لیگ مرتۀ در زی کزب رل دلمقالً "دقگ " دأ ت ه‪ .‬ریقچل قف تقص ره م گی د ر قر رل بت گطر دلش ا‪ .‬بح قر‬ ‫دثگل در آرهگ ته دأ شه ه "شرلیط ر أ رل بگیه در رشر دلشاز بهل دل أ ه‪ " :‬در درکفۀ گری له دلشتن ر لب ط ب گ‬ ‫لد رن ربگی ه ل ت گب ص قرش بگر رد‪ .‬در رن ک گل بگی ه ت مر م گی رگررلر ه ب ه ط رچ دلدو ش قد ت گ له تض ررقگش فر ه‬ ‫طرفهلرل ترو أ سگحر دتگذ رن فق رری ردد‪ .‬له تمگ مگ بگ رمبری هی ه بگی ه مرچ ه بر تر ب رلی ش گطا دگمر ا‬ ‫سرگسأ لمهلف آ لست گدو ردد‪ .‬به د گ رین رشگدأ سگحر دتتوورن مهلیا دلو شقد تگ در د مش گر طقیو ب گتأ‬ ‫دگرهو ب ه ل رلی یگیش طقد لدلده دلدو له لشترلک در فلگذر ا م گیأ تض ررقگتأ فر ه دت گذ رن لد رن ط قددلری رمگی ه‪.‬‬ ‫لرس گل تا فر گش تت ر ی رش گدأ "ب رلی د هتأ دتقت ش ردر ه‪ ".‬له لد رن ط قلمو ش قد ت گ فر ه ت رو أ له مردگقر ه‬ ‫لتهلدگش تضررو هو گر رگررد د لق به هل زل ر قد‪ .‬در رس گره م گی ر م أ ص رف له ک قلدث ب ه مر قر ه‬ ‫تبورو مگ ت اررمگ در دقرد ل ضگ طبر دلدو شقد‪.‬‬ ‫***‬ ‫طأ دگو سپتمبر رمبری شقر ی دور ف دحگذله ت فرن ل ضگ در لفغگراتگ بقد‪ .‬در مرتۀ در زی کزب مقررا ا‬ ‫هلرش لد قر طگر ه لطم گش د قر هو لی رل ه م ر ر ه له گب ن‬ ‫ش قر یز أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪.‬ز هلرش دف گ‬ ‫دقلص فا درل رد ت فر ن لرهی گبأ د أ رمقدر ه‪ .‬رلرش گش ر هگدلش دتتف ش ت ری ر ترتر د أ ش هره در ق‬ ‫در لهو مگی شهیهلً باته فا گش ب ه رلو د أ لفتگدر ه‪ .‬م قه مردگقر ه فرو فۀ س ترلترژیی ب ه لرتب گ تل قیض کگ مر ا در‬ ‫لفغگراتگ لتتگ رگردیهو بقدز لدگ ل ضگ ممگ سق در کر ا بقد‪.‬‬ ‫به تگریخ ‪ ۰۱‬سپتمبر فاۀ مرأش رمبری أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬ش قر ی رل ش تس لر هر قف دلح ر رد‪ .‬ل ب ه ش هش له لد رن‬ ‫بتگطر و ت هرش لرتق گد رم قدوز لد گ در رن ک گل له مم ه ش بله م گیأ ه در لفغگرا تگ گر درلردر ه طقلس ا ت گ در‬ ‫رژیم گدی به فلگذرا طقد لدلده دلدو دستتقر مردگقره ت ریلگتأ ر قره‪ .‬رحرس أ‪ .‬أ‪ .‬ب أ‪ .‬ب گ ذ ن دیپفقدگتر ی‬ ‫م و رد‪ " :‬د گ بگی ه ل ض گ ر أ رل در رش ر دلش ته بگش رم در ر ش گحأ آ مر قر ه لت هلدگش اله رل لتت گ رم گحرم‬ ‫بهین ترتر به مملگری طقد بگ رژیم هیه لدلده دلدو ر ق طقد رل بگالی لدرن ک هلل رمقدو بگشرم‪".‬‬

‫‪13‬‬

‫کرن کقلدث دقرد ب و شتس در قر سما دان ل ر لبط برن لذمففأ مرتۀ در زی کزب مقرراا لت گد شقر ی رل به ههو دلشا‪.‬‬


‫یی م ته بله برلی رلرر دمأ در دقرد ل ض گ لفغگرا تگ د گ رین رش گدأ قریف قف هل مت رن ب ه دا لق طقلس ته‬ ‫شهره‪ .‬رلرشگش آرهگ رل به رقبا رحرس مقدأ لدقر سرگسأ تقلی دافا یپأ شرشز ذقی درسترز آ گر قفز هی ر دف گ‬ ‫ل س تر قف د أ مرت ۀ در زی قرقد گریقف لس تمگ رمقدر ه‪ .‬م ر هل له لی ن د أدقرین گذأ رتب ه دتوقص گً ب گ‬ ‫جلگ ی تمگ له د گ رین در دقرد لدرن سنلل درلردره‪ :‬چهر لصفأ لدرن هل لسا؟ آیگ درتقل بگالی ل ل تمگد رد؟‬ ‫فگدلری ل به لت گد شقر ی تگ هل که صگدتگره لسا؟‪...‬‬ ‫رلذهگی د قش شهو به دقضلگرری تبفأ طقیو فگدلر ب گتأ دگرهر ه‪ .‬آره گ قلی ش گری ذر هر هی ه لفغگرا تگ رل رهگی ا‬ ‫بف ه لرهی گبأ رم قدوز ض م گً له تمگی ن ب ه گدلش رمگی أ تمثرف أ ی رر ز ی گد آ ری رم قدو ب أ رکم أ م گیأ ل رل در‬ ‫برلبر دتگذ رن سرگسأ ررز ر أ رمأ ردره‪ .‬آرده لرتبگ درگرف ا ب ه "س ق یترز " لد رنز در لی ج گ قریف قف هل مت رن ب گ‬ ‫ی ی ص هل قش و ردر ه م م ص بتگ ط قد رل دلتق ه با گهره ه‪" :‬ل د س ا دحم ن آهد گیو ش ه ش قر ی لس ا‪".‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪ ۱‬د أ ‪".‬‬ ‫هل مت رن ب گ رد أ د أ ا‪ :‬لد رن در هر ه أ ط قد د ر ه رل دق ه د أ دلر ه‪ :‬ت گریخ ‪ ۱‬ر قلدبر‬ ‫ل ستر قف س له ش ره لی ن مم ه ب ه دذر ن ر گدلفقدأ رفت ه ط گطر ردی هو ب ه رلل م گی ط قد تقص ره رم قد ت گ س له‬ ‫بر ا به گبن مرچه رزدیلتر بگ "مماگیگگ رزدیی" ممل گری دلش ته بگش ه‪ ".‬ب گ ر گرلکتأ لف ز د‪" :‬له آره گ لطم گش‬ ‫دیگر دأ رس ه‪ .‬شمگ در آرجگ بگ یلهیگر در تقلفو ترلر رهلریه دگ بگیه لی جگ تومرم بگرریم‪".‬‬ ‫هل مترن ه شتوأ بقد لصقذأ قشو رد له بق هلرقف ذ ب ه ش لگیا قدو بگقی ه‪" :‬بگ رلر ش رلب م ب قش هز در‬ ‫لی وقرش لطم گش مم ر أ طقلم ه بقد‪ ".‬ذأ ل ستر قف ب أ ل ت گحأ ر گ دلدو دس تگرو رل تل گ دلدو ب هین ترتر‬ ‫فهمگره ه آرهگ درتقلر ه بر ره‪...‬‬ ‫قریفقف یلجگ بگ لیقلرقف قهلرقف به فاۀ مرارق برقر ی سرگس أ رر ز د قش ش هره‪ .‬در مرا رق د ر قر ب رلی‬ ‫گدش ک رن لب رله رش ر در‬ ‫ل ذ رن ب گر لدل گ ل زل ت قلی ش قر ی ب ه لفغگرا تگ بررس أ د أ ردی ه‪ .‬قهلر قف کا‬ ‫مرارق ( شگیه مم در لثر تقصرۀ آدر داتقرم طقد ر درلق) بگ مفۀ دبهمأ له تبرن "له یی سق‪ . . .‬ذأ له سقی‪. .‬‬ ‫‪ ".‬کرف طقد رل هد "رفع دان ذرا رد"‪ .‬لیقلرقف لدلگ ل زل تقل رل ر أ رلردو ذأ تقض را دلد ه لی ل گر ت ا‬ ‫چأ شرلیحأ بگیه صقرش بگررد‪ .‬ص رف قریف قف ب گالی دقض ع ط قد لیا تگد أ درل رد‪" :‬کض قر رش گدأ ش قر ی در‬ ‫لفغگراتگ ربگیه ت هیه ردد‪ .‬تقلی دافا لین قر دأ تقلر ه یگیش طقد رل لرجگ دم ه‪".‬‬ ‫قر رل رمرتقل ا ه د جمه شهو ذأ دتقتش ردی هو بقدر ه‪ .‬ر درل ق هی ر‬ ‫در لین درگ تمگ مگ درگ رمبری د‬ ‫لدقر طگر ۀ شقر ی یگگره ضق بر قر ی سرگس أ ب قد ه ط أ لی ن د هش ب گ ممت گی لفغ گرأ ط قد ش گو ذ أ ک رن ل م‬ ‫مقدأ دفن دت ه در ررقیقرک دمتگش رمقدو بقد‪ .‬آرهری ر درلق له ممتگی لفغگ طقد طقلسته بقد ت گ در ب گر ل ض گ‬ ‫لفغگراتگ دلفقدگش بهمه‪.‬‬ ‫شگو ذأ به ر درلق لطمر گ دلدو ته بقد‪ " :‬ل ق ل ضگ گدمً آرل لسا‪ .‬لدگ چ هی رو دگ بگ دش قلری م گی ه در‬ ‫برلبر دارر لرقمب رض لرهل رمقدو بقدره بگیه طُر کن آرهگ اتجق در ه دقل ه ش هو ب قدیم‪ .‬ل ض گ بت گطر آ ب ه‬ ‫ر ر دحم ن رل‬ ‫ردره أ درگرلحره ه ترو أ رو شتو را ط قد رل ت ر یج رم قدو ر أ له گص ر فگت ه تجرب ه‬ ‫د ر ط قیو م ع ردو ب قد‪ .‬تگرقرر ا رق ض درگردی ه‪ .‬لدلر لد ر ا د ذت أ ب ه دذر ن ب ه دس تگرری لش تگع ب أ ش مگر‬ ‫دور ف بقد‪ .‬ر ی داگحن در قر در رمبری کزب دبگکثه صقرش رفا‪ .‬م گگدأ ه ت رو أ دفت ا ش ه ه رمب ری‬ ‫کزب دیگر له ل تربگرأ رمأ ه ل تقط ۀ رل بتگطر له برن برد لدرن به رلو لرهلطا‪".‬‬ ‫ر درلق سنلل رد‪ " :‬چگقره تثبرا ردیهو لسا ه تقط ۀ گ دلشته لساز یگ لین صرف کهسرگش لسا؟"‬ ‫ردی هو ب قد یل أ له ل ض گی ص گد ک زب در د قرد م‬ ‫ش گو ذ أ‪ " :‬ط رب م تت ن در دق ر لدلر "ل ا گ" ترتر‬ ‫در قر رفرو لدرن رل بگطبر سگطته بقد‪ ".‬شگو ذأ سپس بگ ت ورمش به ر درلق در بگر کگدث ه لی ه در لرگ رخ دلدو‬ ‫بقد در رترجۀ آ تړ به تت ن رس رهو ب قد کلگی ا رد‪ .‬ل بح قر ط گع تأ ر ه رم قد ه س رر قهلر قف ک رن ص با‬ ‫تف قرأ بگ لدرن لطمر گ دلدو بقد ه در صقرش رفتن لدرن رزد ترو أ مرچ چرزی ل رل تههیه رمأ ه‪.‬‬ ‫ر درلق بگ دذت گأ تقضرا طقلسا‪" :‬شمگ فلر دأ ره ه لی لگر مهلً در آرقتا صقرش رفته بقد ه س رر ش قر ی‬ ‫ه در ریگ کقلدث ربقد در آرجگ ترلر دلشا؟"‬ ‫شگو ذأ‪ " :‬س له آرله س رر شقر ی به لدرن لطمر گ دلد ه کرگش ل رل مرچ چرزی تههیه رمأ هز لد رن ب ه آرج گ آد هز‬ ‫لدگ ل بگ د گفشرن طقد بقد‪".‬‬ ‫ر درلق دقضق رگطقشگی ه رل تغررر دلدو رسره‪ " :‬ترو أ ل ق در جگ لسا؟"‬ ‫شگو ذأ قلبأ دبهمأ دلد‪" :‬در گبن لسا‪".‬‬ ‫سپس ر درلق له چگقرگأ ل ضگ در دلط ن ک زبز در الی گش ل ض گ رش گدأ قی گ ش ه‪ .‬ش گو ذ أ لطمر گ دلد ه‬ ‫ل ضگ ل ق بهتر له یی دگو تبن ب قدو م و رم قد‪ " :‬س له آرل ه در رن رمب ری هلرش دف گ ش تس رفر و لد رن‬ ‫ترلر رفاز تقلی د ذتأ در ربردمگ چ هین رر هی بزرگ رل بهسا آ ردرهز بحقر دثگل تقلی دافا تقلرا ت ه چ ه رگکر ه‬ ‫رل در قب قر له شقرشرگ دجهدلً بهسا برگ رره‪".‬‬ ‫ر درلق به تغررر کگ مرا لشگرو رمقدو رسره‪ " :‬بارگر طقب‪ .‬لس لذلمن لضم دت ه لدریل گ در رلبح ه ب ه ک قلدث‬ ‫لطرر در لفغگراتگ چگقره لسا؟"‬

‫‪14‬‬

‫دحفبو تققیم هیهز ر ه رر هی لرقمب سقسرگذراتأ ل تقبر در شقر ی سگبو‬ ‫‪15‬‬ ‫ر ه برن لذمففأ ممباتگأ گر رل ‪.‬‬

‫ر سرۀ قرأ به تأریخ (‪ )۱‬رقلدبر تجفرن درگردد‪.‬‬


‫د أ ش قد ه لض م دت ه لدریل گ م قه‬

‫شگو ذأ‪ " :‬رسگره مگی ر مأ در دقرد د گ با رگر د أ رقیا ه ذ أ لکا گ‬ ‫دقضع طقد رل در تبگل دگ تگ لطرر تلررن ر مقدو لسا‪".‬‬ ‫گدش ذبهگیو رل قیهو ا‪ " :‬بفأز توقر دگ ررز ممر حقر لسا ه لدریل گیأ م گ م قه دت ردد لس ت هز‬ ‫ر درلق کا‬ ‫رمرتقلر ه ر ر دلر أ رل لرتتگب ه‪".‬‬

‫لین یی لتلرا بقد ه قدتگ در گبن برلی لضم دت هو رر دترتب ه ب قد‪ .‬قدت گی د ر قر ل ض گ ب ه آره م د بهم رل‬ ‫سردر م تر سگطا‪ .‬له لس گد لشه د ر آرقتا ه ل ق دهر د ردرا له آرهگ بردلشته شهو لسا سر تگأ دیپفقدگته گ‬ ‫دأدقرین لستتبگرلتأ لدریلگ رل درتقل دمکشه رد (تفگرلدهگ له س گرشز رلرشگش ت فرفأ شبله مگیأ لس تتبگرلتأ)‪ .‬ب گ‬ ‫آرل ه لس گد د ر قر دلفقد گش د و ن رل در د قرد آرد ه رخ در هلد در ب ردلردز لد گ د نذ رن آره گ در لرهی گبأ م گی ط قیو‬ ‫رهگیا رلته س ج بقدو دتوقصگً در ر گقحأ مگی ط قیو له لکتر گ گر رفت ه لر ه‪ .‬بح قر دث گل آدا تقڅ در رلرر‬ ‫د قرخ ‪ ۱۱‬س پتمبر ط قیو ب گ رق ن ت قل له رشری گش دیپفقدگته گ لفغگره گی طب رو ب ه هلرش لد قر طگر ۀ قر ط قیو‬ ‫رقشته بقد‪ " :‬شقر ی مگ بگ آرله له لدرن دل طقر رهلررهز لدگ چ رن به رشر دأ رس ه ه در ش رلیط قرأ آره گ لرتت گبأ‬ ‫بأ رکم رل رهلرره‪ . . .‬کگال دیگر لدرن برلی شقرلمگ ممه چرزی ه برلی گ ب گتأ دگر هو‬ ‫ز تربگرأ له لدرن گو طف‬ ‫لسا دأ بگشه‪ . . .‬ل یگگره لبزلری لسا ه له طریو آ دالق دأ تقلره له "کزب ب رلدر لرق مب دترت أ " کمگی ا‬ ‫ک گیا ه‪".‬‬ ‫ش گرژ دلفرر س گرش لدریل گ در گب ن در رگد ۀ بل هی ط قد قلرأ هی ر لد قر طگر ۀ لدریل گ رح ا ردو ب قد بلض أ‬ ‫ر گقحأ مگی رل بل ه‪ " :‬ب رل م قه طگتمه ررگفته لسا‪ .‬لکتمگل هیگد دأ ر د ه در گ تحل گش لص فأ لرد ی لفغگرا تگ‬ ‫ت ا رمبری طرفهلرل ترو أ یگ سگحر گصر رر لدر أ گ دلطفأ به رلو برگفته‪ .‬یلأ له د أدقرین رس مأ کلقد ا‬ ‫لفغگراتگ دیر ه طأ ص بتأ بگ یلأ له د اقبرن س گرش دگ رمبری قرأ لفغگرا تگ رل د تأ له ژد م گ ه یل هیگر‬ ‫رل در بگر ررو دأ هر هز رگدره‪ ".‬آداتقڅ در رگد ۀ در قر بگ ه ل له رزل ا مگی دیپفقدگتری در بگر لدرن رقشته بقد‪" :‬‬ ‫لکتمگل لی له لدرن به رری برسه در باتر طقلب بمررد داگ ی به ص ر لسا‪".‬‬ ‫لین دیپفقدگش لدریلگحأ تق قحأ فم ر دلشا‪.‬‬ ‫آداتقڅ در ل لطر سپتمبر به لش گتن طبر دلد ه له کفقۀ رزدیی به ذرهر هیه لفغگراتگ مدگتأ در د قرد "بهت ر ش ه‬ ‫ر لبط بگ کلقدا لدریلگ دیهو دأ شقره"‪ .‬چر ن مگی لستتبگرلتأ ررز طبر در قر رل به لش گتن رسگرهو بقدره‪.‬‬ ‫ت فرفگرل سأ‪ .‬آی‪ .‬لی‪ .‬سگحر لدلرلش أ لضم دت ه لدریلگ در ممرن تا درمقرلره د ردأ رل ترتر دلدو‬ ‫در آ قشو ردره آرحرف لفو رل رگریاته لرل گف ل ضگ رل در ُن در شر درگره ر گقحأ رمگی ه لی ل ه لت گد‬ ‫شقر ی هل لتهلدگش رل ر ی دسا طقلمه رفا‪ .‬صرف رشر له آرله س ه در قر در ممش رهگی ا د گفش ه گرلر ه‬ ‫سگدو ترتر ردیهوز در آ داتقرمگً ته شهو لسا ه " کضقر رشگدأ لت گد شقر ی بز دی لفزلیو طقلم ه یگف ا‪ ".‬در‬ ‫رن کگل مفۀ بلهی در ممرن ب ه رلرر تۀ ف ق رل ر أ درل رد‪ " :‬د گ مردگقر ه می م آر رل ه لت گد ش قر ی ت قلی‬ ‫هدر أ رل برلی یی مجق سرع به تفمر لفغگراتگ آدگدو باگهد د گمهو رمأ رم‪".‬‬ ‫ل ر لین س ه در آرزدگ بهسا رلل مگی شقر ی دأ لفت گدز آره گ رل ش هیهلً به ا هدو د أ س گطا‪ .‬له یلح رف س ه طب ر‬ ‫دأ دلد ه لت گد شقر ی ی ی ذ قلی قدگر ه رل دلط ن لفغگرا تگ رم قدو آر رل در رگکر ۀ بگ رل دا تقر س گطته قی گ ب ه‬ ‫مفه مگیأ مرفرلق ترمگی گأ تگری مگ داتقرمًگ ل گهو دلدو ش هو ب قد ت گ در مفر گش گ أ لش ترلک رمگی ه‪ .‬له گر‬ ‫دیگر در س ه آدهو بقد‪ " :‬دگ بگ ر رهلریم ه دالق در دبگرهو بگ شقرش رگ له ت قلی ط قد لس ت گدو طقلم ه رد‪ ".‬رمب ری‬ ‫شقر ی له یلحرف " بتقبأ درک دأ ه ه در ص قرش ل زل ت قل ب گ چ أ دش قلری م گی ب أ گی گ رش گدأ سرگس أ‬ ‫دقل ه طقلمه شه‪ ".‬له گر دیگرز "ر شن لسا ه د گفع شقرلمگ در لفغگراتگ لدر ه در دقگیاه بگ تبن له س گل ‪۱۱۱۹‬‬ ‫بر تر گو طفبگره لسا‪ .‬دالق لیجگد یی د ذا دگر اراتأ رل در لفغگراتگ به کرو گدن تحبرو م م گی س ترلترژیی‬ ‫د گفع سرگسأ طقیو در د حقه دأ دلره‪".‬‬ ‫چ رن به رشر دأ رسه ه ت فرفگرل شبله مگی لستتبگرلتأ ه در ته ین ترتر لی ن س ه س هم رفت ه بقدر ه ب هی ترتر‬ ‫دأ طقلست ه طقد رل در صقرش لرل گف ل ضگ در آی هو ب ه لش لگل قر گ ق برم ه ه‪ .‬آره گ هل تو قری ر ش أ له‬ ‫طره لذلمن دالق در د ررمگحأ تری لذقتع رهلشت ه‪.‬‬ ‫بگیه ا ه لین تلج لرگرز ررااز هیرل دالق در آ لیگ م قه طقدر مم طره دیه دلر أ رهلشا‪.‬‬ ‫در رن کگل د تقیگش درمرلره در قر دأ رسگره ه دأدقرین س أ‪ .‬آی‪ .‬لی‪ .‬دل گر ط قد رل د ا بهس ا رم أ آ ردر ه‪.‬‬ ‫آرهگ تمگ مگی أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬رل بگ رچمأ مگیأ ه در لر گی رب أ دت قلری بقدر ه تلقر د أ ردر ه‪ .‬در لی ن د قرد‬ ‫رقیا ه گ س ه ی گدآ ر د أ ش قره ه د أدقرین ش قر ی دت گذ رن (د ش قر رچم أ م گ لس ا) رل دلتق ه د أ س گطت ه ت گ ب ه‬ ‫لفغگراتگ بر ردرهز به آرهگ هو دلدو دأ شه ه دقرد کمگیا ترلر رفته کتأ در س گهدگرهمأ قت گدی رش گدأ ب ه آره گ‬ ‫یگری برسگر ه‪.‬‬ ‫د ر له لدلگ رراا ه دلفقدگش دتر رو رل اأ له درگ رمبری " رچم" آ گمگره یگ رگطقد آ گو به لدریلگیأ مگ طبر د أ‬ ‫دلد‪.‬‬ ‫لضم دت هو رس مًگ ب گ لفغگرا تگ ر لب ط د س تگره دلش ته کت أ ب ه ل ح گی م ی م گ ب ه لی ن قر لدلد ه د أ دلد‪ .‬ذ أ‬ ‫هیر لد قر طگر ۀ لض م دت ه لدریل گ آط رین‬ ‫لروگفگً بگیه ا ه کجم لین می مگ طرفأ د قر بقد‪ .‬ررقسق دلگ‬ ‫دأدقر گذأ رتبۀ لین قر بقد ه در د گو قالی له لفغگرا تگ بگهدی ه بلم ن آ ردو ب قد‪ .‬ررقس ق ک رن لت گدتو ب گ گر‬ ‫لفغگ دقلفقت گده مگیأ در دقرد " گیگ رسگره گر ل مگر دجمق ۀ لررژی آبرگری" در مفم ه می در تقذره ه رل به‬


‫لدض گ رس گرره‪ .‬ذ أ در رن ک گل در ق گذرا أ رس مأ ب گ تم گ ت قش س ترلترژی کمگی ا له دت گذ رن دا فا گ د أ‬ ‫رفا‪ .‬لش گتن شر به کمگیا له ت ه ر ل لسمدأ رد ه براا س گل بل ه ب ه دش م گ لص فأ لض م دت ه لدریل گ‬ ‫دبهل ردیهره‪ .‬ن له بقتن طگرج شهو بقد‪.‬‬ ‫***‬ ‫در دقرد آطرین ر همگی کرگش دنسس کزب دیمق رلتر ی طف و لفغگرا تگ دلفقد گش هی گدی در دس ا ررا ا‪ .‬برط أ له‬ ‫دهل رک ش قلمه ر گ د أ دم ه ه دا لق له دس ا دلد ت رو أ رل ب ز دی ریرفت ه ب قد‪ .‬مردگقر ه لس گد ی گ کلگی گش‬ ‫هل م هی لس تلمگل رر ر ی رش گدأ ب رلی آهلد س گطتن ت رو أ بگش ه در‬ ‫تقری ری ه ب گه ق ه ت ه ین ی گ ترتر‬ ‫دستر ترلر رهلرد‪ .‬أ‪ .‬أ‪ .‬بأ‪ .‬گذبگً تحلۀ ترو أ رل دیگر بگطته شهو تفقأ رمقدو بقد‪.‬‬ ‫به تأریخ ‪ ۱۳‬سپتمبرز یل أ بمفگص فه س له قدت گ در لفغگرا تگ ز بر قر ی سرگس أ ک زب مقررا ا ب ه د أ م گی ل ل‬ ‫کزبأ در مهقریا م گز لیگذ ا م گ الی گش تفگ رل د رد أ رل ت ا قل " در ب گر ل ض گ لفغگرا تگ " فرس تگد‪ .‬در‬ ‫تفگرل در قر ضم گً آدهو بقد‪:‬‬ ‫" دهتأ لسا ه در رمبری کزبأ‪ -‬د ذتأ لفغگرا تگ دتگذ ا م گی هی در گ طرف هلرل ت رو أ لد رن بت گطر ت هرش‬ ‫ریگ دلشته ل ق شلن دبگره مفأ رل به طقد لطترگر رمقدو لسا‪.‬‬ ‫بگ در رشر دلشا لرل گف ل ضگ دگ فقرلً له رگ برقر ی سرگسأ شتوگً له رگ ذ قرره بریژرر ش ب ه ر قر د م ه ت رو أ‬ ‫هلً طقلمو ردیم تگ دت ه شقره‪ . . .‬مم ترو أ مم لدرن ل م دلشت ه ه درطقلس ا‬ ‫ک رهلل لم لدرن رگ فرستگدیم‬ ‫دگ رل دأ ریرره‪ .‬لدگ در من ل ضگ به شهش به طگدا رلحره‪. . .‬‬ ‫ل ق در لین قر دان ذرن هلرش دلطفه ریگسا لد را تلقیض ردیهو لره‪ .‬تلقیض تقدگرهل مگی تحل گش لک ه‬ ‫مگی رشگدأ لدلده دلرد‪ .‬میم ر گ دأ دمه ه ترو أ له دقگ مگیو برطرف سگطته طقلمه شه‪.‬‬ ‫بگیه طگطر ر گ سگطته شقد ه رحرس شقرلی لرقمبأ د أ مقدأ کزب دیمق رلتری طف و لفغگرا تگ ط أ ر هم گی‬ ‫لطرر دتوقصگً له طقد بأ لرلد أ ر گ دلد‪ .‬د قرو مگ تقصره مگیأ رل ه مرت ۀ در زی ک زب مقررا ا ش قر ی‬ ‫ب ه ی بت گطر لرتش گ فلگذر ا رمب ری د ذت أ د أ دلدز در م ن ر گدو رم أ ردی هز ل ر چ ه در ک رف طب و دلم قل ل ب گ‬ ‫دمکشگش دگ دنلفقا دأ رد‪.‬‬ ‫گر ط قلمرم دلش ا‪ .‬دقص قف ل م‬ ‫کگال دیگر ر شن لسا ه د گ د بل ه ب گ ذر هر هی ه لفغگرا تگ ک رهلل لم لد رن س ر‬ ‫دلشته لسا ه رژیم دق قد در قر رل ک هلل طقلمه رد‪".‬‬ ‫در کقرقا در تفگرل در قر مفۀ " ترو أ له طقد بأ لرلد أ ر گ دلد" دل أ د أ دلد ه رمب ری ش قر ی ب گالی ت رو‬ ‫أ چفرپگ رهو بقد‪.‬‬ ‫در دقرد لی له ب گ دنس س ک زب بل هتر چ أ ص قرش رف ا بر ق ی ر قر ب أ ب أ ت رو أ ب ه د گ کلگی ا رد‪ .‬یل أ له‬ ‫رقیا ه گ لین تگب در یلأ له ر همگی دگو دسمبر ‪ ۱۱۹۱‬در د زل ر شن د طبق ه لی در رگکر ۀ د ن گب ن ب گ ی‬ ‫دمتگش رد‪.‬‬ ‫نور بی بی تره کی‪ ،‬بیوۀ منشی عمومی حزب دیموکراتیک خلق‪:‬‬ ‫"آرر ه ه شقمر برلی آطرین بگر در دفتر طقد رفقگی شقر ی رل دأ ریرفا د ن در لت گ ط قلب ه ر ه آرق هر د رت ر‬ ‫له دفتر د أ مقدأ ترلر دلشا بقد ‪ .‬رگ هگ له آراقی در لهو صهلی فررمگ بگقر رسره‪ .‬دن له لتگ طقلب ب گ د ر‬ ‫به دمفرز برلده آرجگ تړ رل ه در طق فط دأ هد دیه ‪ .‬یگمرلً دلفق دأ شه ه یی دردأ ب ه ف رتو دیگ ری‬ ‫به بغفو لصگبا رمقدو بقد‪ .‬د گفشرن به دن ت ه‪ " :‬لین گر ر رمگی لدرن لسا‪ ".‬بر م و دردأ ب ه ش گرۀ یل أ له لف رلد‬ ‫دیگر دگ به رگ شرم ررز لصگبا رمقدو ل رل دجر ب سگطته ب قد‪ .‬ش رم ه دل ت ر د گ ب قد در آ ذ ش ه در ک گل ب رد‬ ‫چگی بقد توگدفگً هیر فررمگ ترلر رفته بقد‪.‬‬ ‫لی همه کقلذأ سگ ا چهگر یهر به تق رقسا‪ .‬رفقگی شقر ی فقرلً آرجگ رل ترک ردره‪ .‬ترو أ ب ه لد رن تف ق رم قدو‬ ‫له ل رس ره ه چ رل لی ن م ن رل لرج گ دلد؟ د ن رم أ دلر م ه لد رن ب ه ش قمر چ أ قلب دلدو ب قد‪ .‬ت رو أ له لد رن‬ ‫طقلمو رد تگ اه ت ړ رل له لرگ بردلش ته م هلیا بهم ه ت گ ب ه با ا ت هفرن ل رل بگررر ه‪ .‬لد رن در قلب ت ه‬ ‫بقد‪" :‬فردل" ‪ .‬ترو أ بگ طقلمو د گبه به ذقی درسترز تقدگرهل گرد ررز درل له رمقدو ذ أ آره گ رر ز در قلب ت ۀ‬ ‫لدرن رل تلرلر ردره‪" :‬فردل‪ ".‬بز دی مر قر ه لرتب گ د گ ب گ درر گی بر ر له تو ر تح ع ردی ه‪ .‬مم ه تف ق م گ ط گدقر‬ ‫بقدره مردلس رزد دگ رمأ آده‪.‬‬ ‫در شر شقمر دن هیگد رگآرل به رشر رمأ رسره‪ .‬ل بگ ر دلش ا ه ق ن س فرم ر ر ه طقلم ه ش ه مم ه دش قلری م گ‬ ‫رفع دأ شقره‪ .‬لی له د ستگ شقر ی به لدرن ل گهو رتقلم ه دلد تگ گرم گی لکمقگر ه بل ه‪ .‬ش قمر طرف هلر ط قرریزی‬ ‫ط قرا ربقدز به صهلتا تقش لکاگ رفرقگره بگ ر دلشا‪ .‬لین یی کقرقا گدمً ر شن لسا ه ل لد رن رل با رگر‬ ‫بگ لستلهلد طقد کاگب دأ رد‪.‬‬ ‫د سا دلشاز ل رل شگ رد رهگیا فگدلرز صگد‬ ‫ر ه بله له لدرن رهو طحأ بگ دتن ین رسره‪ " :‬به د گفشرن طقد لدر ره تگ سمب رل ب ه هد رن بگرلرر ه‪ ".‬ب گ د گ د ت ن‬ ‫د گفهلل به رگدهگی ببرک تگسم بگتأ دگرهو بقدره‪ .‬در شر آرهگ به تگطلرا ت ه ه رمأ طقلم ه له ل لد ر لد رن لطگ ا‬ ‫ه‪ .‬ترو أ به ت گ ا آرهگ ردلطا‪ " :‬لرقمبز یل أ رشمز ب گبرین شمگ بگیه لطگ ا ره‪ ".‬د گفشرن ل ت رلض گ تأ ر ه‬ ‫دأ رمقدره‪ " :‬به ک رف م گی لد رن ل تم گد رهلش ته بگش ره‪ .‬ل مم گرحقری ه دی ر ه د س ا ط قد رلز یل أ ت ړ رل هی ر‬


‫دردأ مگ ترلر دلد شمگ رل ررز طقراردلره له برن طقلمه برد‪ .‬ل تگ آطر رو طقلمه رف ا‪ ".‬ت رو أ ب گ ذ ن ر ر دتگذ ا‬ ‫ف گدلر لس ترم‪ .‬د ن تم گ‬ ‫دأ رد‪ " :‬رترر رفقگز شمگ کو بجگر رراتره‪ .‬لین لدلگ رهلرد‪ .‬دگ د ستگ سگبقه دلر ص گد‬ ‫هره أ طقد رل تش لرقمب ردو ل ز مهف دیگری در هره أ رهلشته ل ز لین رل ممه دأ دلر هز س برلی چأ درل بگی ه له‬ ‫برن ببرره؟"‬ ‫ببرک تگسم بتگطر آرله طقد رل تافرم ر رمگی لدرن رلردو بگش ه تو مرم رفت ه ت گ یل هیگر رل بل ه‪ .‬ت رو أ ب گه م م‬ ‫قشو رد تگ آرهگ رل له لی لگر د ورف باگهد ‪ " :‬لین گر درسا رراا‪ .‬ممه فلر طقلم ه رد ه شمگ تقط ه ر بقدو‬ ‫لیه بهی ترتر طقلستره له دان ذرا طقد رل برمگرره‪ .‬دن ررز آرهگ رل دلتقه دأ سگطتم تگ به چ رن لتهلدأ دتقصن ر قره‪.‬‬ ‫دن شقمر به آ بگ ر بقدیم ه ممه چرزمگ سر به رلو طقلم ه شه‪.‬‬ ‫لی ه طقد رل تافرم رمقدره‪ .‬د گ ب گ ک ا تم گ د گمهو رم قدیم ه چگقر ه مدل لد رن آره گ رل دث ن بز گذ ه م گ م گ گ‬ ‫گ هل طرف بردره‪ .‬لراگ مگ رل صرف تترله به ل هل دأ برر ه ممر ح قر و د أ ه‪ .‬برلس تأ‬ ‫بز أ گ‬ ‫مم آرهگ رل تقریبگً بمفگصفه له برن بردره‪.‬‬ ‫طأ سه ر ه بلهی بگ دگ اأ گری رهلشا‪ .‬دگ به مر قره تمگسأ بگ طگرج در شرلیط کبس طگرگأ به سر د أ ب ردیم‪.‬‬ ‫آش پز م م مم رلی د گ بقدر ه‪.‬‬ ‫بگ دگ برلدر ترو أ ب گ د قد وز یل أ له ب رلدر هلدو م گیو رر ز بقدر ه‪ .‬طگر ه س گدگ‬ ‫رسقرن رل به هل طرفأ بردره‪ .‬دیگر ب گ د گ ص رف آش پزی ب ه ر گ را رم ب گتأ دگر هو ب قد‪ .‬چ ه‬ ‫بلهتر ممه طقی گ رهل‬ ‫ر ه بله ش م گگ لفارل لدلر لد را دگ رل له طقلب بر هلر س گطته ت ه‪ " :‬فرو فه بلم ن آد هو لس ا ت گ ش مگ در تلمر ر‬ ‫دیگری گبجگ شقیهز ه د آدگدو شقیه‪".‬‬ ‫در د قطۀ لرگ طگرۀ لسا ه هل له سگحر مگرلش دقتلرا دلرد به آ "سما مله" دأ ت هز دگ رل در ممرن طگره‬ ‫م طگذأ ب قدز لذبت ه ل ر چپر ا س تا رل در رش ر رگر ریم‪ .‬هد رن لت گ ب گ رد‬ ‫دقرم سگطت ه‪ .‬به لتگتأ ه دگ رل آ ردره گد ً‬ ‫ضترمأ قشرهو شهو بقد‪ .‬لی همه بر تر به لتگ هرهل شبگما دلشا‪ .‬دن له ترو أ رسره ‪ " :‬آیگ دگر دگ هل رد أ رل‬ ‫درتل شهو لیم؟" ترو أ بگ ذ ن ممر گأ فرفاقف دآبگره ا‪ " :‬ر ل رهلرد‪ .‬ممه چرزمگ سر به رلو د أ ش قد‪ .‬لی ن ی ی‬ ‫لتگ دلمقذأ لسا‪ .‬دن دأ دلرم ه تبمً در لی جگ اگ ر بقد بگر دلشت ه‪ .‬فر رمأ ه ل ق دگ هره أ طقلمرم رد‪".‬‬ ‫دن رد طگک رل گک رد ‪ .‬در لین طگره دگ م ا ر ه به سر بردیم‪ .‬ش قمر گدمً آرل ب قد‪ .‬ذ أ م ر ر ه ط قلمو‬ ‫دأ رد تگ ل گهو بهم ه ه بگ لدرن دمتگش ه‪ .‬ممر ه تلرلر دأ رد‪ " :‬لرق مب تم گ هر ه أ د رل ت لرن د أ دلد‪ .‬د ن‬ ‫شگ ردلرأ له طقد بگتأ رلشته ل ه آردگ درل به سر طقلم ه رسگره‪ .‬دن دی ن ط قد رل لدل رم قد ‪ ".‬ل شو ا د س گل‬ ‫دلشاز برمگری رهلشا‪ .‬صرف دقمگیو سرل گ س ره شهره‪.‬‬ ‫لره أ بلهتر به دن طبر دلدره ه دأ طقلم ه د رل ر زد دل ت ر ببرر ه‪ .‬د ن لتل ًگ ط قد رل ط قب لکا گ رم أ رد ‪ :‬ف گر‬ ‫بارگر بگال رفته بقد‪ .‬ش دل تر لفار آدهره‪ .‬ش قمر رس ره‪ " :‬ش مگ چ رل د أ طقلمر ه ل رل ش ب گ ط قد ببری ه؟" ب ه ل‬ ‫ت ه‪ " :‬له طرف ر ه درد دأ تقلر ه ببر ه " پ مگی" رر ضر ری بر طقلم ه طقلسا‪".‬‬ ‫درل به یی تلمرر دیگر ه ممر جگ در لرگ ترلر دلشا آ ردره‪ .‬تلمرر د ر قر " قت ۀ ن" ر گ دلش ا‪ .‬در آرج گ د ن س گحر‬ ‫ل ضگی طگرقلد طقد رل دیه ‪ .‬دن سنلل رد ‪ " :‬چرل درل لی جگ آ ردیه؟ شمگ هو ردو بقدیه ه د رل ت هل ی د أ ر ه؟"‬ ‫آرهگ در قلب ت ه‪ " :‬تگ فردل صبا صبر ن‪ .‬دگ بز دی ب ر د أ ردیم‪ ".‬لد گ آره گ ر ه ف ردل ص باز ر ه ر ه ر ه م م ش گ‬ ‫بر ت ه‪ .‬دن دیگر لین لفرلد رل مردگگو رهیه ‪.‬‬ ‫ص ا دن طقب ربقد‪ .‬طقلمو رد تگ به دن د ل بهم ه‪ .‬به دن ب گ ذ ن ت قمرن آدر ز د أ ت ه‪ " :‬له ج گ بگر ریم؟ د رد‬ ‫مرچ چرز رهلرره تق بهوز بهو‪ ".‬تتأ اأ رل له مفه لی طرفهلرل لدرن دأ دیه ز لذتمگ دأ رد ت گ د رل د ب گرو ر زد‬ ‫ممار ببرره‪ .‬لدگ آرهگ در قلب صرف دأ ط هیهره‪.‬‬ ‫یلأ له شبهگ دگ رل به هرهل فدرطأ لرتقگل دلدره‪ .‬ممگرجگ د ن له د رگ ش قمر طب ر ش ه ‪ .‬ذ أ ص رف س له س ه د گوز‬ ‫س له رمگحأ بگ سگحر ت ورمش آش گ شه ‪ .‬به دن کلگیا ردره ه بگه مم ش م گگ رزد ش قمر س ه د و دلر گرد‬ ‫به رگ مگی لتبگلز ر هی د د آدهو بقدره‪ .‬ل در برلبر آرهگ در چپن طقد آرل لیاتگدو ب قد‪ .‬لفا رل ب ه ش قمر ت ه ت گ‬ ‫بگ آرهگ له تلمرر طگرج شقد چق قیگ دأ طقلم ه ل رل به تلمرر دیگری د تقن باگهره‪ .‬شقمر آب طقلسته بقد‪ .‬ذ أ ب ه‬ ‫ل ت ه‪" :‬کگال تتو رراا‪ ".‬ترو أ دیگر به ممه چرز أ بردو بقد‪ .‬ل به لفارل لبۀ قچلأ رل ه در آ در که د‬ ‫ج مزلر لفغگرأ بقدز چرزیله طأ تمگ هره أ تقلراته بقد س لرهله رمگی ه دلدو ط قلمو ردو ب قد آر رل ب ه د ن‬ ‫چهن‬ ‫بهم ه‪ .‬سپس له دستو سگ ا رل رهو گرش کزبأ رل له ربو برر رم قدو ا‪ " :‬لی ن رل ب ه رفر و لد رن بهمر ه‪".‬‬ ‫لف ارل دسا گی ترو أ رل بات ه ل رل ر ی هدرن لرهلطت ه ب گالی س رر بگذ ا رل رلش ت ه‪ .‬ب گ مم رن بگذ ا ل‬ ‫رل ط ی ردره‪ .‬لره أ بله در دقرد درگ ترو أ شتس تقدگرهل گرد گرهلد طبر دلد‪.‬‬ ‫لی له شقمر رل در جگ دفن ردره دن طبر رهلر ‪.‬‬ ‫هو دلدو بقدر ه‪.‬‬ ‫بل هتر د ن بگرم گ س نلل د أ رد ‪ " :‬چ رل رفق گی ش قر ی م ی رلردر ه؟ م م س رر م م رلال‬ ‫مردلس برلیم قلب دلدو رمأ تقلراا‪.‬‬


‫فصل هشتم‬ ‫حکم اعدام‬ ‫" کابل شهر آفتاب و گلوله هاست ‪"...‬‬ ‫ریدیارد کیپلینگ ‪ 1‬برندۀ جایزۀ "نوبل" شاید حتی در خیالش هم نمی آمد که این جملۀ شاعرانۀ وی پس‬ ‫هر بانها خواهد بود‪.‬‬ ‫آفتاب کابل مثل گذشته ها خیری کنندی بودی و روشنائی جشن گونۀ دارد‪ .‬آفتاب در این شهر بامدادان ا آنسوی کوی ها هر‬ ‫میکشد و بالفاصله خبر میدهد که امرو آهمان آبی‪ ،‬هوا گرم و فرارهیدن یس نوع مسرتی را که به دشواری میتوان بسا‬ ‫کلمات بیان کرد نوید میدهد‪.‬‬ ‫در این شهر کمتر رو ی را میتوان هسرا نمسود کسه آسی آن صسدای فیسر ماشسیندار یسا راکسب انسدا ی ب سو نرهسد‪ .‬و ۀ‬ ‫گلوله ها در کابل به مراتب معمولی تر ا نوای پرندگان اهب‪.‬‬ ‫در افغانسستان تسو گسوئی مسسان بسه ارادۀ نسامریی توهسسس نمسودی اهسب‪ .‬ماننسسد هسدی هسای پسسار نسر گساو هسسا یسر آفتساب درشسسب و‬ ‫هو ان توهط دهقانی پا برهنه و لباس فرهودی به تن برای هلبه به پیش انداختسه مسی شسوند‪ .‬مرکسب هسای کو سس انسدام در‬ ‫کو ه های پر ا گرد و خاک وب و بته های خشس را برای هوخب در اجاق ها حمل می کنند‪ .‬کو ی گر در دوکسانش‬ ‫در برابسسر انرسسار سسرا باهسستانی کسسو ی گسسری خسسود را دور مسسی دهسسد‪ ،‬در هم سسواری وی در دوکانسسس مشسسابه‪ ،‬افغسسان ه سیس‬ ‫تباری با لن ی بلند ‪ ،‬دهب ها به کمر در میان توپ های تکه های جال دار نشسته اهب‪ .‬جمعی ا بچسه هسای ول سرد در‬ ‫هارراهی پر ا گرد به دور دو خروهسی در حساج جن یسدن کسه پاهایشسان را بسا آنساب بسسته انسد حلقسه دی انسد‪ .‬دوکانسدار‬ ‫هالخوردۀ دواهای یونانی‪ ،‬با آوا بلند محصوالت هاخب خود را تبلیغ می کند‪ .‬هسزاری هسا بسا تحمسل مشسقات کرا سی هسای‬ ‫پر ا بار و ثقیل خود را کش می کنند‪ .‬ا مس د آوا پر ارتعا و آویل مال که مسلمان هسا را بسرای ادای نمسا دعسوت‬ ‫می کند به گو می رهد‪ .‬کودکان دهب ن ر‪ ،‬با تن های ناپاک و لباس های پاری ا هر هو هسر مسی ننسد و دهسب هسای‬ ‫الغر خود را درا نمودی می گویند‪ " :‬یس روپیه بدی‪ ،‬یس روپیه بدی‪". . .‬‬ ‫نین احساس می شود که هرنوشب بدی این کشور را در ن اج خویش گرفته اهب‪ .‬هرنوشب آنهسا بیشستر بسه یسس هسیای‬ ‫ای شباهب دارد‪. . .‬‬ ‫نرام شاهی توهط رژیم جمهورت تعویض یافب‪ ،‬هپ کمونیسسب هسای محلسی کسه ا آسرا شسوراها حمایسه مسی شسدند بسه‬ ‫هدرت رهیدند‪ .‬پ ا آن ها نوبب به م اهدین رهید‪ ،‬به تعقیب اینها‪ ،‬بنیادگراهسای دینسی بسه نسام آالبهسا روی صسحنه هسور‬ ‫کردند‪ .‬هپ حکومتی که این بار آنرا امریکایی ها حمایب می کند به هدرت رهید‪ .‬اما وهتی به پیرامون خویش نرسر مسی‬ ‫اندا ی‪ ،‬همان فقر بدون امید‪ ،‬عقب مانی هرون وهطایی و تاریکی را می بینی‪. . .‬‬ ‫ا یسس هسدی نیسز‬

‫های خاصی را در جامعۀ افغانی تحریس نکرد‪ .‬باشسندگان ایسن کشسور کسه بسا تسورین خسونین‬ ‫برآرفی و هتل تری کی لر‬ ‫وآن خود کم و بیش آشنائی دارند‪ ،‬تو گوئی ملتفب اهتند که حاکمان آنها را یا حتماً به ور هرن ون می ها ند یسا هسم بسا‬ ‫هصاوت به هتل می رهانند‪ .‬ا آغا هرن بیستم هیچ یس ا حاکمان افغانستان داوآلبانه ا هدرت دهب نکشیدی اهب‪.‬‬ ‫امیر افغانستان حبیب اهلل در هاج ‪ ۹۱۹۱‬هن ام هفر به جالج آباد پس ا برگشسب ا شسکار بسه خیمسه ا ناجوانمردانسه‬ ‫به هتل رهید‪ .‬پسر وی اعلیحضسرت امسان اهلل خسان کسه یسس اصسالم آلسب مترهسی و شسناخته شسدی و دوهسب رئسی جمهسور‬ ‫آنوهب ترکیه کماج پادشای (اتا تورک) بود ا آرا یس رهزن مشهور به نام "بچۀ هقاء" مخلسوع و م بسور بسه فسرار ا‬ ‫کشور شد و باالخری در کشور ایتالیا وفسات یافسب‪ .‬در اخیسر هسالهای شصسب مسیالدی بسه اهساس فرمسان اعلیحضسرت ساهر‬ ‫شای میب اعلیحضرت امان اهلل خان با حرمب و شکوی تمام به وآن آوردی شدی و در جسالج آبساد در کنسار مسزار پسدر شسان‬ ‫‪2‬‬ ‫"اعلیحضرت حبیسب اهلل خسان هسرال الملسب والسدین" دفسن شسدند ‪ .‬شسای دی سر افغانسستان اعلیحضسرت محمسد نسادر شسای را بسه‬ ‫‪3‬‬ ‫تورین (‪ )۸‬هپتمبر ‪ ۹۱۱۱‬یس متعلم لیسۀ ن ات به هتل رهانید ‪ .‬پسر او محمد اهر شای‪ ،‬آوریکه هسبالً ککسر گردیسد ا‬ ‫آرا هردار محمد داوود ا هدرت برکنار شد‪ .‬اهر شای بدون هرگونه هر و صدا در موهعیب یس پناهندۀ هیاهسی در‬ ‫ایتالیا حیاتش را به پایان رهانید‪ .‬رئی جمهور محمد داوود مطابق عرا موجود در ایسن کشسور حسین کودتسای هفسب ثسور‬ ‫به وهیلۀ یس افسر عضو حزب دیموکراتیس خلق به هتل رهید‪ .‬و اینس نوبب بسه تسری کسی رهسید‪ .‬آیسا اینهمسه هابسل تع سب‬ ‫اهب؟‬ ‫غالبًا ملیونها افغانی که در هریه های دور دهب به هر می برند ا تغییر نام هسا و عالمسات در صسحنۀ کابسل حتسی بسا خبسر‬ ‫هم نشدند‪ .‬در کشوری که بیسوادی تقریبساً عمومیسب دارد‪ ،‬بسرق و هسرک وجسود نسدارد و فقسر بیسداد مسی کنسد‪ ،‬مسردم عسادت‬ ‫کردی اند که به ندگی خویش مانند صد‪ ،‬دو صد و حتی شاید هه صد هساج هبسل ادامسه بدهنسد‪ .‬آنهسا ا همسین نسدگی محقسر‬ ‫هم راضی اهتند‪ .‬وهتی به افغان ها می ن ری آنها را بدبخب نمی یابی‪ .‬آنها با مطابعسب شس فب ان یسزی ایسن همسه مشسقات‬

‫‪1‬‬

‫جو یس ریدیارد کیپلینگ‪ :‬نویسندی‪ ،‬شاعر و ناوج نوی ان لیسی اهب‪ .‬هالهای حیات‪ ۹۸۸۱-۹۱۱۸ :‬آثار مشهور این نویسندی عبارتند ا ‪ " :‬کتاب جن ل ها" ‪" ،‬کیم " ‪ ،‬و اشعار‬ ‫متعدد او می باشند‪ .‬کیپلینگ اولین ان لی تباری اهب که در هاج ‪ ۹۱۹۱‬جایزۀ نوبل را در عرصۀ ادبیات به دهب آورد‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫نویسندگان اشتباهاً در کتاب ککر نمودی اند که گویا بقایای اعلیحضرت امان اهلل در شهر کابل دفن گردیدی اند‪ .‬اصالم متن ا مترجم اهب‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫نویسندگان کتاب مدعی اهتند که اعلیحضرت محمد نادر شای ا آرا یس محصل انقالبی به هتل رهیدی اهب‪ .‬منابع معتبر و مؤثق حاکی ا آن اند که اعلیحضرت محمد نادر شای‬ ‫توهط یکی ا متعلیمن لیسۀ ن ات به نام عبدالخالق بخاآر انتقام گیری ا جنراج غالم نبی خان رخی که خانوادۀ عبدالخالق نزد موصوا کا ر میکرد کشته شد‪.‬‬


‫ندگی را می پذیرند و افزون بر آن هر رو دهب به آرا اهلل بلند کسردی و ا ایسن وضسعیب خسویش شسکر گسذار اهستند‪.‬‬ ‫در هیمای افغان ها لبخند بیشتر ا عالیم شکن ه و اندوی دیدی می شود‪.‬‬ ‫بلی‪ ،‬و فیرها نیز تقریباً همیشه ب و میرهند‪...‬‬ ‫به تورین ‪ ۹۱‬اکتوبر ‪ ۹۱۱۱‬کابل را یکبار دی ر شلیس تانس ها و ماشیندارهای ثقیل تکان داد‪ .‬اما این اخوانی هسا نبودنسد‬ ‫که به شهر ه وم می آوردند‪ .‬اینبار منسوبین فرهسۀ هفسب پیسادی بسه آرفسداری ا نسور محمسد تسری کسی هیسام نمسودی و آرامسش‬ ‫شهر را برهم دی بودند‪ .‬البته آنها می دانستند که رهبر شان دی ر حیات ندارد و هوای مسلح دی ر کامالً ا آرا امسین‬ ‫تحب کنتروج هرار داشب‪ ،‬و ان اینکه حمایب هائر هطعات را بدهب بیاورند نهایب ضعیس بود‪ .‬این حرکسب منسسوبین‬ ‫فرهۀ هفب بیشتر به ا خود گذری می ماند تا به یس عمل خوب هن یدی شدی‪.‬‬ ‫نزدیکی های شام ند ن یسر تانسس ا تسوپ هسای شسان هسرار گسای فرهسه را آمسال آتسش هسرار دادی و هسپ بسه آسرا کابسل‬ ‫حرکب کردند‪ .‬اینکه بخاآر کدام هدفی هیام کنندگان به آرا مرکز شهر می آمدند و ی مسی خواهستند بسه هسؤاج مسذکور‬ ‫کسی جواب دهیق دادی نمی توانسب‪ .‬اما هفارت شوروی مشو بود‪ .‬گوریلوا بسا بسی هسراری بسه هسفیر پو انسوا خساآر‬ ‫نشان هاخته بود که آرفداران تری کسی مس ی تواننسد نسیم شسهر را ا بسین ببرنسد و در ایسن صسورت شسوروی هسا نیسز جسان بسه‬ ‫هالمب نخواهند برد‪ .‬گوریلوا عالوی نمودی بود‪:‬‬ ‫‪4‬‬ ‫" من هدایب دادی ام تا لوای کوماندو برخیزد و همچنان ا هوا بر باغیان حمله صورت ب یرد‪".‬‬ ‫بوگدانوا که نیز در همان لحره نزد هفیر بود به گوریلوا اعتراض کنان گفب‪:‬‬ ‫" نرسسر بسسه معلومسسات کسسه مسسا در اختیسسار داریسسم ایسسن تانکیسسسب هسسا بسسا شسسعارهای‪ " :‬نسسدی بسساد رفیسسق تسسری کسسی"‪ ،‬نسسدی بسساد اتحسساد‬ ‫شوروی" برخاهته اند‪ .‬شما بدینترتیب میخواهید دوهتان اتحاد شوروی را تیرباران کنید؟ به نرسر مسن مسا نبایسد در اینکسار‬ ‫مداخله نمائیم‪ .‬ب ذار خود شان مسئله را حل و فصل کنند‪".‬‬ ‫احتماج آن می رود که نمایندۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( .‬بوگدانوا) در خفا امیداوار بود تا هیام کنندگان به یسس شسکلی موانسع را در‬ ‫شهر ا هسر رای خسویش برداشسته خسود را بسه "خانسۀ خلسق" (ارگ شساهی افغانسستان) رهسانیدی‪ ،‬آنسرا بسه تصسرا درآوردی و‬ ‫امین را ا بین خواهند برد‪ .‬البته ان آنها نهایب کم بود‪ ،‬اما کی می داند‪ . . .‬بطور مثاج‪ ،‬هاج گذشته بسه تسورین ‪ ۱‬ثسور‬ ‫وآن ار نیز شور را علیه نرام محمد داوود با ند ن یر تانس آغا نمود و نتی ه داد‪. . .‬‬ ‫بوگدانوا برای مبادا با کریو کوا در مسکو تماس گرفته و موضع خود را به او خبر داد‪ .‬کریو کسوا کسدام مخسالفتی‬ ‫ابرا نداشب‪.‬‬ ‫اما گوریلوا رویهمرفته همانطوریکه خسود مسی خواهسب عمسل کسرد‪ :‬او و دی سر مشساورین نرسامی اوامسر ال م را دادی و‬ ‫بعضی ا آنها حتی مستقیماً در جنگ بخاآر هرکوبی هیام کنندگان اشتراک ور یدند‪4.‬‬ ‫تلفون محرمی که گو نمی شد در اتاق بدون کلکین‪ ،‬پهلوی دفتر هفیر هرار داشسب‪ .‬سون دروا ی را بکلسی نبسسته بودنسد‬ ‫هفیر پو انوا آنچه دی ران در تلفون می گفتند می شنید‪ .‬معاون و یر دفاع پاولوفسکی به اوهستینوا تلفسون نمسودی و در‬ ‫مورد اوضاع کابل یس نرر را ارائه می کرد‪ .‬دهایقی بعدتر آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بوگدانوا با کریو کوا تمساس‬ ‫گرفته به او راپور کامالً متغیر را می داد‪ .‬آی آن رو مخالفب های پنهسانی میسان نماینسدگان دوایسر مختلسس شسوروی در‬ ‫کابل به نقطۀ اول خود رهیدی بود‪ .‬مطسابق اصسوج یسس درامسه‪ ،‬پس ا آنکسه حسواد در آن بسه نقطسۀ هسعودی مسی رهسند‪،‬‬ ‫متعاهباً گری رو به گشودن می نهد‪.‬‬ ‫گوریلوا معتقد بود که در عقب هیام نرامی آرفدران تری کی‪ ،‬کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬هرار دارد‪ .‬او تا حدی به ایسن روایسب بساور‬ ‫داشب که وهتی فردای رو حادثه در اتاق پذیر هفیر با یکسی ا مسومورین نماینسدگی کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬کسه شسم هسایش را‬ ‫پاک می کرد برخورد‪ ،‬نتوانسب ا نیشخند جلوگیری نماید و گفب‪ " :‬طور‪ ،‬بخاآر ناکسامی اشسس مسی ریزیسد؟" مسومور‬ ‫مذکور با تع ب به هوی گوریلوا ن ریسته پرهیدی بود‪ " :‬مقصد شما ی اهب؟" شاید خسسی در شسم آن مسومور رفتسه‬ ‫بود‪. . .‬‬ ‫در این میان هطعات وفادار به امین به کمس مشاورین شوروی هیام را کامالً هرکوب کردند‪.‬‬ ‫البته این ونه هرکوبی ها در هائر نقاط افغانستان صورت گرفته نمی توانسب‪ ،‬ون دی ر تمسام ایسن کشسور بسه یسس جبهسۀ‬ ‫ال این ونسه‬ ‫تمام عیار مبدج گردیدی بود‪ .‬مخالفین مسلح با اهتفادی ا تغییر حاکمیب در پایتخسب و بسی نرمسی هسای کسه معمسو ً‬ ‫پروهه ها را همراهی می کند‪ ،‬مناآق تحب کنتروج خود را وهعب هابل مالحره بخشیدند‪ .‬در بعضی ا والیسات جنسوبی‬ ‫و شمالی افغانستان مخالفین تا (‪ )۱۹‬فیصد هلمرو را در تصرا خود داشستند‪ ،‬من ملسه مواصسالت و ولسسوالی هسا را‪ .‬البتسه‬ ‫مراکسسز والیسسات نیسسز صسسرا تحسسب کنتسسروج نسسسبی مرکسسز هسسرار داشسستند‪ :‬بسسا فسسرا رهسسیدن غسسروب مخسسالفین حاکمسسان کامسل ایسسن‬ ‫محالت می شدند‪.‬‬ ‫ارگان های هدرت در محالت که بدون آنهم ضعیس بودنسد اکنسون مسورد "پاکسسا ی" جدیسدی هسرار مسی گرفتنسد‪ :‬ا آن سا نسه‬ ‫تنها بقایای پر می های مخفی شدی را دور می کردند‪ ،‬بلکه تمام کسانیکه بر آنها شکی وجود داشب کسه عالهمنسد تسری کسی‬ ‫‪4‬‬

‫ا هارات گوریلوا نشان میدهند که شوروی ها همانطوریکه مستقیماً در ان ام کودتای ه فب ثور دهب داشتند و بدیترتیب گماشست ان خسود را ا جملسۀ "خلسق" و "پسر م" در اردوی‬ ‫افغانستان به هدرت رهاندند و در هرن ونی حکومب هسانونی افغانسستان دهسب درا ی کردنسد‪ ،‬پس ا اجسرای کودتسای ثسور آنقسدر بسر نفسوک و نیرومنسدی خسود در افغانسستان و مخصوصساً‬ ‫نرامیان مطیع "خلق" و پر م" اعتماد داشتند که به خود اجسا ی میدادنسد تسا بسه هومانسدانان هطعسات افغسانی امسر و هسدایب بدهنسد‪ .‬اعترافسات گوریلسوا هکسذا ثابسب میسسا د کسه جنسراج هسای‬ ‫ارشد شوروی در دامن دن جنگ های بین االفغانی ههم تحریس کنندی و فعاج داشته اند‪ .‬این ونه فعالیسب هسا در داخسل هلمسرو یسس کشسور مسستقل در مغسایرت صسریح بسا اصسوج حقسوق‬ ‫بین المللی و و ایس یس مشاور یا متخصص نرامی خارجی در خاک یس کشور دارای حاکمیب ملی هرار دارد‪.‬‬


‫اهستند نیسز برکنسار مسی شسدند‪ .‬ا مسین هن سام ایسراد خطابسه هسا در برابسر مسردم همیشسه توکیسد مسی کسرد کسه "هانونیسب در مسان‬ ‫حاکمان گذشته نقض می گردید و تعمیل ترور و تضییقات را علیه مردم بی گنای محکوم می کرد‪ ".‬بخاآر آنکه ا تسورین‬ ‫صسفحات شسرم آور گذشستۀ نچنسدان دور را حسذا کسردی باشسد او حتسی نسام ادارۀ امنیسب را بسه "کسام" (د کسارگرانو د امنیسسب‬ ‫مؤهسه‪ ،‬یا مؤهسۀ امنیب کارگران) تغییر داد‪.‬‬ ‫اما با تغییر لوحه تضییقات نه تنها پنهان نیافتند‪ ،‬بلکه برعک ‪ ،‬شدت بیشتر کسب نمود‪.‬‬ ‫عزیز اکبری در مقامش دیر مانی بساهی نمانسد‪ .‬امسین بساالی او اعتمساد کامسل نداشسته و " نسدان نفسر خسود" نمسی شسمرد‪ .‬بسه‬ ‫همین دلیسل نسامبردی را م سددًا بسه و یفسۀ هبلسی ا ‪ ،‬یعنسی آمسر بخسش " ضسد کشسس" برگردانسدی و بسه کرهسی ریاهسب "کسام"‬ ‫اهسداهلل امسین‪ ،‬بسرادر ادۀ خسود را گماشسب‪ .‬ایسن جسوان کسه فقسط یسس و نسیم هساج هبسل بسه حیسم نسرس کسار مسی کسرد‪ ،‬اکنسسون‬ ‫همزمان ند پُسب کلیدی را بدو داشب‪ :‬او معین و ارت امور خارجه بسود‪ ،‬رئسی ادارۀ "کسام" بسود‪ ،‬منشسی اوج کمیتسۀ‬ ‫شهری حزبی شهر کابل بود‪ ،‬رئی هیوت رئیسۀ اجتماع دوهتی افغان – شوروی‪ ،‬عضو کمیتۀ مرکزی و عضو شورای‬ ‫انقالبی بود‪ .‬سون عامسل اصسلی رشسد بسرق آهسای اهسداهلل امسین‪ ،‬شسخص حفسیب اهلل امسین بسود بنسابرین وفساداری بسدون سون‬ ‫رای خود را در هرگونه حاالت به او به اثبات می رهاند و هرگونسه مطالبسات کاکسایش را بالفاصسله درک مسی کسرد‪ .‬بسه‬ ‫نرر می رهید که امین با این انتخاب خود به خطا نرفته بود‪.‬‬ ‫در آنرو ها "دفتر کشس خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل ندین مرتبه ا تشدید تضسییقات بسه "مرکسز" خبسر دادی بسود‪ .‬در‬ ‫یکی ا تل رام ها بطور مثاج آمدی بسود کسه مطسابق راپسور منبسع هابسل اعتمساد‪ ،‬امسین هسدایب دادی اهسب تسا هسه صسد محبسوس‬ ‫هیاهی ا بین بردی شوند‪ .‬در میان محبوهین هری های هسر شسناس حسزب دیموکراتیسس خلسق ماننسد کشستمند‪ ،‬هسادر‪ ،‬رفیسع‬ ‫‪ ...‬بودند‪ .‬امین هتل این اشخاص را آوری آرم ریزی کردی بود تا مسؤولیب آن به دو " اگسا" انداخته شود‪ ،‬که گویسا‬ ‫آنها هبالً‪ ،‬حین حاکمیب تری کی ا بین رفته اند‪ .‬بدینترتیب امین می خواهب با یس تیسر دو فاختسه را شسکار کنسد‪ :‬مخسالفین‬ ‫را در داخل حزب کامالً ا بین بردی و رهبری هبلی را بدنام بسا د‪ .‬در تل رام آمر "دفتر" به "مرکز" توصیه می کرد تسا‬ ‫به "هفیر پو انوا و یفه دادی شود که با امین مالهات نماید و " آوری که ال م اهب" صحبب کند‪ .‬در عین حاج خاآر‬ ‫نشان می گردید تا هن ام "صحبب" منبع خبر رهان نباید مورد تهدید هرار گیرد‪".‬‬ ‫هـُر و مان ه اینکار در آن بود تا امین نداند که معلومسات در مسورد پسالن هسای هسرکوب گرانسۀ او را شسوروی هسا ا ک سا‬ ‫بدهب آوردی اند؟‬ ‫در رابطه به موضوع مورد بحم میان امین و شبکه های اهتخباراتی شوروی با ی بزرگسی آغسا یافتسه بسود‪ .‬اهستخبارت‬ ‫شوروی ا هر آسرا امسین را در محاصسری هسرار دادی‪ ،‬هسر گسام او را یسر نرسر داشسب‪ .‬در عسین حساج خسود امسین نیسز بسا‬ ‫اهتفادی ا امکانات که کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬برایش فراهم نمودی بود اکثراً کوشش های موفقانسه مسی کسرد تسا "دوهستان" را تحسب‬ ‫کنتروج داشته باشد‪ .‬آله های ثبب آوا در بسیاری ا جاهای که شوروی ها حضور داشتند نصب شدی بود‪ .‬آلۀ ثبسب آوا‬ ‫را حتی در پیزارۀ دیسوار مهمانخانسۀ مخصسوص بسرای مسومورین عسالی رتبسۀ شسوروی کسه بسه کابسل هسفر مسی کردنسد نصسب‬ ‫نمسسودی بودنسسد‪ .‬مسسومورین کسسی‪ .‬جسسی‪ .‬بسسی‪ .‬پ س ا کشسسس آلسسۀ مسسذکور نخواهسستند آنسسرا ا بسسین ببرنسسد‪ ،‬بلکسسه ا آن منبعسسد بسسرای‬ ‫دیزانفرمیشن کسار مسی گرفتنسد‪ .‬هابسل ککسر اهسب کسه آلسۀ ثبسب آوا در تعمیسر مسذکور حسین اهامسب جنسراج پاولوفسسکی در آن‬ ‫کشس گردیدی بود‪.‬‬ ‫ال وفسادار بسه او ای ساد‬ ‫عالوی بر آن مطابق هدایب شخص امین در ترکیب "کام" گسروپ خساص اوپراهسیونی ا افسراد کسام ً‬ ‫گردیدی بود‪ .‬این گروپ اوپراهیونی و یفه داشب تا در آوج رو به نقاآی که در آن متخصصسین شسوروی هسرار داشستند‬ ‫"هر بزنند" و ا آریق اجنب های خود معلومات ا هبیل‪ " :‬کی مصروا کدام کار ها اهب؟ " و " کی ی می گویسد؟"‬ ‫را جمع آوری نمودی و اهم آنرا هر شام روی میز امین ب ذارند‪.‬‬ ‫البته "دوهتان شوروی" نیز دهب یر االشه ننشسته بودند‪ .‬برای جمع آوری معلومات نه تنها کارمندان "دفتر" و شصب‬ ‫مومور نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬جلب گردیدند‪ ،‬بلکه بسیاری ا منسوبین گروپ " ینیب" و همچنان تمام شبکۀ اجنتوری‪،‬‬ ‫صدها مشاور و متخصص نرامی نیسز گماشسته شسدند‪ .‬بخساآر "فعالیسب هسا در رابطسه بسه امسین" بوگسدانوا توانسسب کمیسب‬ ‫نمایندگی خود را افزایش هابل مالحرۀ بدهد‪ :‬بطور مثاج تعداد مومورین او در مای آگسسب یکصسد و هفتساد و پسنر نفسر بسود‬ ‫در حالیکه در مای دهمبر این رهم به هه صد و پن ای نفر افزایش یافب‪ .‬کرهی آمر دفتر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬جنرالی نامیسدی مسی‬ ‫شسد‪ .‬کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬در خسارل ا هسرحدات شسوروی صسرا در کشسور آلمسان دیموکراتیسس بطسور رهسمی ا نسین یسسس‬ ‫تشکیل عریمی برخوردار بود‪.‬‬ ‫کارمندان ادارۀ کشس اتحاد شوروی با دهب خاصی تماس های مومورین حکومب افغانستان را با مومورین اضسالع متحسدۀ‬ ‫امریکا‪ ،‬ین و پاکستان مراهبب میکردند‪ .‬اما در فعالیب های مذکور دهب آوردهای ندان یسادی نداشستند‪ :‬همسه مالهسات‬ ‫ها با امریکایی ها بطور رهمی و با م و نمایندگان شسوروی بسه رای مسی افتادنسد‪( .‬معمسوالً ایسن نمانیسدی هسافرونچوک مسی‬ ‫بود) کوشش ها بخاآر بهبود روابط با پاکستان نیز مطابق توصیه ها و راهنمائی های کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب و‬ ‫و ارت امور خارجۀ اتحاد شوروی صورت می گرفتند‪ .‬به نفع کابل و مسکو بود تا ا مساعی ضسد افغسانی اهسالم آبساد و‬ ‫واشت تن بکاهند‪ .‬در رای تال بخاآر بهتر هاختن روابط با همسسایۀ جنسوبی (پاکسستان) امسین حتسی ا مواضسع هبلسی خسود‬ ‫عقب نشینی نمودی اعالم کرد که حاضر اهب حل هضیۀ "پشتونستان" را معطل نماید‪ .‬نسین یسس آر العمسل را "دوهستان‬ ‫شوروی" دیر مسانی بسود کسه بسه ا مسین پیشسنهاد مسی کردنسد‪ ،‬ولسی امسین بسه آن گسو نمسی داد‪ .‬امسا اهسالم آبساد پیرامسون ایسن‬ ‫ابتکسار کابسل کسسدام عکس العمسل مثبتسسی نشسان نسسداد‪ .‬در آن سا بسا ی دی سسری بسه رای افتسسادی بسود و هسر کسسالوی دی سر در دهسسب‬


‫العمسسل‬

‫امریکسسایی هسسا بسسود‪ .‬اضسسالع متحسسدۀ امریکسسا نیسسز بسسه درخواهسسب رهبسسری کابسسل مبنسسی بسسر بهتسسر هسساختن روابسسط عکس‬ ‫خوددارانه ا خود نشان دادی و ا دادن کدام وعدی ای آفری رفتند‪.‬‬ ‫در مای اکتوبر شارژدافیر هفارت امریکا در کابسل آمسستوڅ را دیپلومسات دی سری بسه نسام آر یسر بلسود تعسویض نمسود‪ .‬امسین‬ ‫هن ام مالهات با این دیپلومات جدیسد خسواهش کسرد تسا واشسن تن کمسس هسای اهتصسادی را بسه افغانسستان ا هسر ب یسرد‪ .‬امسا‬ ‫آر یر بلود با هردی جواب دادی بسود‪ " :‬مسا خسواهش شسما را صسرا در آن صسورت بررهسی خسواهیم کسرد کسه توضسیحات‬ ‫هناعب بخش در رابطه به هتل آهای دابز دریافب داریم‪".‬‬ ‫آمستوڅ بعدها در کتاب خاآرات خود می نویسد‪ " :‬امین تمایالت امریکایی نداشب‪ .‬هن امیکه امین معساون صسدراعرم و‬ ‫و یر امور خارجه‪ ،‬هپ صدراعرم و بساالخری رئسی جمهسور (مطسابق مستن روهسی) بسود‪ ،‬او اهسدامات انسدکی را بخساآر‬ ‫بدهب آوردن اعتماد امریکا برداشب‪".‬‬ ‫امین با آنکه ا خط مشی تری کی در بسیاری ا موضوعات خود را جدا هاخته و او را فوراً به خاموشی هسپرد ( ا نسام‬ ‫تری کی در هیچ جای یادآوری نمی شد) ‪ ،‬اما با آنهم‪ ،‬کمافی السابق ا اتحاد شوروی خواهش می کرد تا هوای خسود را بسه‬ ‫افغانستان اعسزام کنسد‪ .‬امسین گسای لسوایی را بسرای حفا سب شسخص خسود و گساهی هسم غنسد تشسدید یافتسه ای را بسرای مقابلسه بسا‬ ‫مخالفین مسلح در شماج افغانستان ا مسکو آلب می کرد‪ .‬جواب های مسکو بسه این ونسه درخواهسب مختلسس مسی بودنسد‪،‬‬ ‫ولی محتوای آنها همیشه مشابه و بدون تغییر بود‪ " :‬امکان اعزام هوا وجود ندارد‪ ،‬ا امکانات خود اهتفادی کنید‪".‬‬ ‫آیا امین درک می کرد کسه هتسل المانسۀ تسری کسی را بسه وی نخواهنسد بخشسید؟ و اینکسه لیسدران کسرملین دی سر نمسی توانسستند‬ ‫مانند هسابق بسا او معاملسه کننسد؟ مسسکو عالیسم آشسکار هسردی عالیسق خسود را نسسبب بسه رهبسری جدیسد نشسان مسی داد‪ .‬امسین‬ ‫هردی مذکور را در ن ای های هفیر پو انوا و مستشار هافرونچوک مشاهدی می کرد‪. . .‬‬ ‫امین که این هردی را احساس می کرد شروع به تپ و تسال هس ایی بسرای برگردانیسدن اعتمساد هبلسی نمسود و کوشسش کسرد‬ ‫به " کرملین نشینان" ثابب بسا د که او ا "خود" اهب‪.‬‬ ‫با آنکه برای "کرملین نشینان" او پ ا غصب هدرت شخصسی شسد مرتسد‪ ،‬سالم و "پسدر کسش"‪ ،‬خسود امسین اینطسور فکسر‬ ‫نمی کرد و کردی های خود را جنایب نمی پنداشب‪ .‬عذاب وجدان او را رنسر نمسی داد‪ ،‬معکوهساً‪ ،‬او صسادهانه بساور داشسب‬ ‫که برآرفی و هپ ا بین بردن "اهتاد" کاری بودی اهب به نفع حزب و افغانستان‪.‬‬ ‫این ونه حواد در امتسداد هسرن هسا در اآسراا "تسال و تخسب" معمسوج بسودی انسد‪ :‬حساکم بسه درد نخسور را نخسسب برآسرا‬ ‫کردی و هپ معموالً بیرحمانه ا بین می بردند‪ .‬امین در این مینه کدام یز جدیدی را ابداع نکردی بود‪...‬‬ ‫اما مسکو دی ر اعتمادی که باالی هلس او داشب باالی وی نداشب‪ .‬امین این تغییر را در آسر برخسورد‪ ،‬در جزئیسات و‬ ‫حرکات مکرر شوروی ها با گذشب هر رو هر ه بیشتر احساس میکرد‪.‬‬ ‫در اواهط مای اکتوبر مشاورین نرامی گوریلوا و اپالتین هدایب به دهسب آوردنسد تسا بسرای راپسوردهی نسزد و یسر دفساع‬ ‫‪5‬‬ ‫اوهتینوا و مسؤوج ریاهب عمومی دهم و ارت دفاع جنراج وتوا به شسوروی بیاینسد‪ .‬در مسورد هسفر هریسب الوهسوع‬ ‫آنها هفیر را با خبر هاخته و هپ هردو نزد رئی دولب رفتند‪ .‬امین در حالب خوبی هرار داشب‪ ،‬به آنها غسذای شسام را‬ ‫تعارا نمودی بسیار مزام میکرد و در مورد گذشتۀ جنرالها ا آنها میپرهید‪.‬‬ ‫هن ام خداحافری پرهید‪:‬‬ ‫" شما ی فکر میکنید‪ ،‬اگر من یس نامۀ شخصی به رفیق لئونید بریژنیس بنویسم؟"‬ ‫گوریلوا به نمایندگی ا خود و اپالتین جواب داد‪ " :‬ما شما را درک میکنیم‪".‬‬ ‫امین‪ " :‬اگر من ا شما خواهش کنم تا این نامه را مستقیماً به آدرس برهانید؟"‬ ‫جنرالها ن ای های به یکدی ر رد و بدج نمودند‪ .‬تا حاج هیچ اهی رئی دولب ا آنها نین خواهشی ننمودی بود‪.‬‬ ‫گوریلوا با لحن نا مطمسئن گفسب‪ " :‬مسا وعسدی نمیسدهیم کسه نامسه را بسه دهسب بریژنیسس بسدهیم‪ .‬امسا مسا میتسوانیم نامسه را بسه‬ ‫اشخاصی بسپاریم که اینکار را حتماً ان ام خواهند داد‪".‬‬ ‫امسسین در حالیکسسه تبسسسم میکسسرد‪ " :‬بسسسیار خسسوب اهسسب‪ ".‬و در حالیکسسه بسسه دلیسسل نسسامعلومی اپالتسسین را مخاآسسب هسسرار میسسداد‬ ‫افزود‪:‬‬ ‫" فردا در آیاری این نامه را به شما رفیق اهباج میرهاند‪".‬‬ ‫پ ا آنکه جنراج ها "خانۀ خلق" (ارگ شاهی افغانستان) را ترک گفتند‪ ،‬گوریلوا را احسساس شسس و تردیسد در مسورد‬ ‫معقولیب موافقب به ان ام این موموریب حسساس فسرا گرفسب؟ او ا خسود مسی پرهسید‪ " :‬آیسا اینکسار موجسب هسر دردی هسا‬ ‫برای ما نخواهد شد؟" گوریولوا پ ا تفکر رو به اپالتین نمودی گفب‪ " :‬رفیق اپالتین‪ ،‬بیسا بسرای مبسادا مسن بسا هسفیر‬ ‫پو انوا مشوری می کنم‪".‬‬ ‫با آنکه ناوهب شدی بسود امسا پو انسوا او را فسورًا پسذیرفب و حسسب معمسوج هن سام مالهسات هسایی ا ایسن هبیسل نماینسدۀ کسی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬را نیز دعوت کرد‪ .‬بوگدانوا بعسدها بسه خساآر مسی آورد کسه پس ا اهستماع گوریلسوا او فکسر مسی کسرد‪ " :‬در‬ ‫نامسه حتمساً ا رهبسری شسوروی خسواهش شسدی اهسب تسا هسفیر شسوروی را در کابسل بسه مسسکو فسرا بخواننسد‪ .‬خسود هسفیر ا‬ ‫روایب دی ری یاد آور شد‪ " :‬امین ا رهبری ما خواهش می کند تا او را رهماً به مسکو دعوت و در هسطح یسس رئسی‬ ‫دولب بپذیرند‪ .‬صرا پ ا نین یس هفری او می تواند خود را آرام احساس کند‪".‬‬ ‫‪5‬‬

‫توضیح نویسندگان‪ :‬ریاهب روابط و همکاری های بین المللی در عرصۀ نرامی و ارت دفاع اتحاد شوروی ‪.‬‬


‫بوگدانوا با لحن هر نش کنندۀ مشاور ارشد را مخاآسب هسرار دادی گفسب‪ " :‬شسما بیهسودی تسن بسه هچسو اهسدامی دادیسد‪ .‬شسما‬ ‫کدام پُسته رهان مراهالت دیپلوماتیس نیسستید‪ .‬بسرای ارهساج این ونسه اهسناد ینسل هسای معسین رهسمی وجسود دارنسد‪ .‬بطسور‬ ‫مثاج هفارت افغانستان در مسکو‪". . .‬‬ ‫گوریلوا در حالیکه خود را تبرئه می کرد گفب‪ " :‬من نمی توانستم به رئی دولب جواب رد بدهم‪" .‬‬ ‫بوگدانوا با نیشخندی افزود‪ " :‬شما منبعد هر رو به دهل او خواهید رهصید‪".‬‬ ‫گوریولوا با عصبانیب و حتی با خشم گفب‪ " :‬شما مسی خواهیسد تسا رئسی دولسب مناهسب و حسرا شسنو باشسد‪ .‬سی بهتسر‬ ‫اگر ا هر صبح مسب باشد‪ .‬مثل تری کی‪".‬‬ ‫این ونه کشمکش های لفری در این اواخر میان نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و مشاور ارشد نرامی هر ه بیشستر را میدادنسد‪.‬‬ ‫گوریلوا بهیچ صورت آر و نداشب به "جبهۀ هم انی" ضد امین بپیوندد‪ .‬روحیۀ ضد امین هر سه بیشستر در صسحبتهای‬ ‫خصوصی و تل رام هایی که عنوانی رهبری به مسکو ارهاج می گردیدند‪ ،‬دیسدی مسی شسد‪ .‬پو انسوا داخسل صسحبب شسدی‪،‬‬ ‫بوگدانوا را مخاآب هرار دادی گفب‪:‬‬ ‫" رفیق بوگدانوا آیا امکان آن وجسود دارد کسه پاکسب خسط را بسا " آهسست ی " بسا کنسیم و ا محتسوای داخلسی آن آگساهی‬ ‫یابیم‪.‬؟"‬ ‫بوگسدانوا‪ " :‬ا نرسسر تخنیکسسی ایسسن امکسان دارد‪ ،‬مشسسروط بسسه آنکسسه مسا پاکسسب را هسسبالً بدهسسب بیساوریم و وهسسب کسسافی داشسسته‬ ‫باشیم‪".‬‬ ‫پو انوا که ا این نامه نویسی پنهانی خوشش نمسی آمسد و هسیچ یسزی خسوبی را بسرای خسود ا آن انترسار نداشسب تقریبساً‬ ‫التماس کنان گفب‪ " :‬باید کوشش کرد‪".‬‬ ‫صبح رو بعد کارمندان بوگدانوا هبل ا پروا به میدان هوائی آمدند‪ .‬به آنها و یفه دادی شدی بود تا با محتوای مکتوب‬ ‫آشنا شدی و هپ باید آنرا م دداً به جنراج هایی که رهسپار مسکو بودند تسلیم می دادند‪ .‬اما امین ماهرتر ا آنها برامد‪.‬‬ ‫همه مسافرین در آیارۀ ایروفلوت جا گرفتند‪ ،‬اما ا هاصد خبری نبود‪ .‬گوریلوا و اپالتسین دی سر نمسی توانسستند منترسر‬ ‫بمانند‪ .‬آنها آخرین کسانی بودند که داخل صالون آیاری می شدند و ن ای های محکومانۀ هتیوردس ها را بر خود احسساس‬ ‫می کردند‪ .‬درهب در همین لحره موتری با هرعب تمام نزدیسس آیساری توهسس کسردی و ا آن رئسی امسور هیاهسی هسوای‬ ‫مسلح اهباج و یری پیادی شد‪ .‬او بسرق آهسا خسود را بسه مشساورین رهساندی و پاکسب هسرغچ شسدی را بسه دهسب آنهسا داد‪ .‬هسپ‬ ‫دروا ی های آیاری مسدود شدی و آیاری به آرا خط رنوی حرکب کرد‪.‬‬ ‫در داخل هالون آیاری اپالتین پاکب معتبر خط را در دهتانش را دادی آنرا به گوریلوا دادی گفب‪ " :‬تو پیشستر ا مسن‬ ‫لوی درهتیز را مالهات خواهی کرد‪ ،‬آنرا به وی بدی‪".‬‬ ‫پاکب واهعاً هم همان رو به دهب لوی درهتیز رهید‪ .‬هرنوشب بعدی مکتوب م هوج ماند‪ .‬هیچک و هیچوهب یسادآور‬ ‫نمی شد که آیا بریژنیس با محتوای مکتوب امین آشنا شدی بود یا خیر؟ هیچک دهیقاً نمی دانسب که نامۀ مسذکور در بسارۀ‬ ‫ی بودی اهب؟ آیا در آن ا تقاضای دعوت رهمی به اتحاد شوروی یادآوی می شد؟ یا در بسارۀ برگردانیسدن پو انسوا؟‬ ‫شاید امین در این نامه علل دور هاختن تری کی را توضیح می داد؟‬ ‫خواهش های امین در مورد مسافرت رهمی به مسکو ا آریق ینسل هسای دی سر نیسز مواصسلب مسی کسرد‪ .‬بایسد گفسب کسه‬ ‫فعالیب او در کرهی رئی دولب محدود به این کوشسش هسا نبسود‪ .‬صسرا نرسر ا آنکسه بعسدًا در مسورد امسین سی خواهنسد‬ ‫گفب‪ ،‬آی صد رو که او در رأس کشور هرار داشب فعالیب های او در همه اهتقامب های دولتی محسوس بودی اند‪ .‬بسه‬ ‫اشتراک او پروگرام انکشاا اهتصادی دی هالۀ کشور و پالن پن ساله آرم و تصویب گردیسد‪ .‬امسین حسسب عسادت توجسه‬ ‫یاد خود را به مسائل بین المللی مبذوج مسی داشسب‪ ،‬او کوشسش مسی کسرد رای هسای تفساهم را بسا پاکسستان بیابسد‪( .‬ولسی همسه‬ ‫تال هایش بی نتی ه ماندند)‪ .‬امین توانسب توافسق جانسب شسوروی را مبنسی بسر ای ساد مکتسب تحصسیالت هیاهسی (حزبسی)‬ ‫بدهب بیاورد‪ ،‬موافقب نامۀ اعمار خانۀ علم و فرهنگ اتحاد شوروی را در کابل بسه امضساء برهساند‪ ،‬شخصساً در آمسادگی‬ ‫ها برای عملیات های نرامی علیه ضد "انقالب" ههم می گرفب و حتی در ون ی مبار ی علیه ملن ها نرر می داد‪.‬‬ ‫حین حکومتداری امین کمیسیون مشورتی که و یفۀ آن آسرم و تسدوین هسانون اهاهسی کشسور بسود ای ساد گردیسد‪ .‬کمیسسیون‬ ‫مذکور باید الی اوج جنوری ‪ ۹۱۸۹‬آرحسی را بسرای مباحثسه ارائسه مسی کسرد‪ .‬بسرای ایسن هسدا دانشسمندان هرشسناس اتحساد‬ ‫شوروی در عرصه ه ای دولسب و حقسوق‪ ،‬من ملسه یکسی ا مسومورین هیسوت رئیسسۀ شسورای عسالی اتحساد شسوروی و معسین‬ ‫هسای دو انسستیتوت بسسزرگ ایسن کشسور بسسه افغانسستان اعسسزام گردیدنسد‪ .‬دانشسمندان مسسذکور حسین اهامسب شسسان در افغانسستان بسسا‬ ‫دشواری های معینی روبرو بودند یرا لیسدر افغانسستان بسا تمسام هسوت مسی خواهسب هسهم شسخص خسود را در تسدوین هسانون‬ ‫اهاهی ب یرد‪ .‬بطور مثاج امین توکید می کرد که هانون اهاهی باید نرام هیاهی افغانستان را به مثابۀ دولب هوهیالیسستی‬ ‫تس یل نماید‪ .‬او با پیروی ا مثاج "برادر بزرگ" (اتحاد شوروی) پیشنهاد می کرد در هلمرو افغانستان هار جمهوریسب‬ ‫هوهیالیستی به میان بیایند‪ .‬اندکی بعدتر او ا این نرر خود منصرا گردید‪.‬‬ ‫***‬ ‫پ ا آنکه پیام رهمی تبریکیه به رفیق امین به مناهبب انتخاب وی در پُسب های حزبسی و دولتسی ا مسسکو مواصسلب‬ ‫کسسرد‪ ،‬الکسسساندر پو انسسوا مطمسسئن شسسد کسسه دی سسر همسسه یزهسسا ماننسسد هسسابق پسسیش خواهنسسد رفسسب‪ .‬بطسسور مثسساج او در حلقسسات‬ ‫خودمانی می فب‪ " :‬خود تری کسی در آنچسه کسه را داد مالمسب اهسب‪ .‬او ا مسدت هسا بسود کسه صسرا ب ونسۀ فورمالیتسۀ در‬ ‫رأس دولب هرار داشب‪ ،‬در حالیکه ادارۀ حقیقی کشور در دهب رفیق امین بود‪".‬‬


‫هسسفیر توکیسسد مسسی نمسسود‪ " :‬مسسا بایسسد مطسسابق اوامسسر مقامسسات بسساال عمسسل نمسسائیم‪ .‬لیسسدر افغانسسستان را رهبسسری اتحسساد شسسوروی بسسه‬ ‫رهمیب شناخته اهب‪ ،‬بناءً ما نیز باید مطابق همین خط مشی عمل کنیم‪".‬‬ ‫نخیر‪ ،‬غالبسو ایسن نرسر کسه گویسا هسفیر شسوروی بسه امسین عالهمنسدی داشسته و بساالی وی حسساب مسی نمسودی‪ ،‬واهعیسب نسدارد‪.‬‬ ‫درهب تر خواهد بود اگر گفته شود که پو انوا م سرب‪ ،‬کسسیکه در آسوج نسدگی ا میسان آتسش‪ ،‬آب و آهسن دا گذشسته‬ ‫بود‪ ،‬ا این ونه ضعس ها مبرا بود‪ .‬اگر فرض کنیم که پو انوا دارای نین عالهمندی بسه امسین بسودی باشسد در هسر حساج‬ ‫او آنسسرا عمیقساً بسسا خسسود ن سسه مسسی داشسسب و کسسسی در مسسورد آن حسسدس دی نمسسی توانسسسب‪ .‬پو انسسوا دورۀ " پاکسسسا ی هسسای"‬ ‫هتالین و توآئه های خطرناکی را در حلقات بلند حاکمیب حزبسی‪ -‬دولتسی شسوروی کسه مسی توانسستند بسه هیمسب نسدگی ا‬ ‫تمام شوند به خوبی به یاد داشب و هواعد وضع شدی در این ونه "بسا ی هسا" را رعایسب مسی کسرد‪ .‬او مسی دیسد کسه امسین بسا‬ ‫ی هاآعیب و مهارتی رای را برای تسخیر هدرت پاک می کند و همزمان بسه ایسدیاج هسای مارکسسیزم‪ -‬لینینیسزم هسوگند یساد‬ ‫میکرد‪ .‬پو انوا ا کوایسس کساری امسین و نقسش او در ای ساد هسوای مسسلح و ارگانهسای امنیتسی و تسومین روابسط بسین المللسی‬ ‫تحسین بعمل می آورد‪ .‬هفیر پو انوا که مومور مکتب کهنه بود ههم امسین را در انکشساا تئسوری انقالبسی برجسسته مسی‬ ‫دانسب یرا همین امین رهاله های هدفمند را در مورد مرام های "انقالب" ثور نوشته بود‪.‬‬ ‫در یس کلمه "شخص دوم" مدت ها هبل در بسیاری ا اهتقامب ها "شخص اوج" را عقسب گذاشسته بسود و ایسن را صسرا‬ ‫کورها نمی دیدند‪.‬‬ ‫در تل رام های عنوانی مسکو‪ ،‬پو انوا به مثابۀ یس دیپلومات مس اهر ا ابسرا نرریسات هطعسی کسه بعسدًا مسی توانسسب بسه‬ ‫ضد او ا آنها اهتفادی شود خودداری می کرد‪ .‬او ترجیح می داد تا صرا ا حقسایق خشسس یسادآوری کنسد‪ .‬امسا در حلقسۀ‬ ‫تنسسگ حاکمیسسب فوهسسانی شسسوروی کسسه در مسسورد حسسواد کابسسل تصسسمیم مسسی گرفتنسسد او را بصسسورت هطسسع آرفسسدار امسسین مسسی‬ ‫دانستند‪ .‬اما این تنها او نبود که ا نین تمایالتی به امین برخوردار بود‪ .‬جنسراج هسای اردو اپالتسین و گوریلسوا نیسز ا‬ ‫امین توصیس می کردند‪ .‬همین مسیر را معاون و یر دفاع شوروی پاولوفسکی نیز پ ا رهسیدن بسه کابسل تعقیسب کسرد‪.‬‬ ‫ا شایست ی های کاری امین مستشار هافرونچوک که با وی ا نزدیس آشنا شدی بود نیز یادآور می شد‪.‬‬ ‫پو انوا بالوهفه‪ ،‬تقریباً هر رو نزد لیدر جدید می رفب و با وی در مورد مسسائل جساری ا هبیسل تسدوین آسرم هسانون‬ ‫اهاهی‪ ،‬عفو عمومی م رمین‪ ،‬اعمار پروژی های جدید در وکات همکاری شوروی و افغانستان مذاکری می کرد‪.‬‬ ‫و اما رعد ناگهان فرا رهید‪.‬‬ ‫بسساری در شسسروع مسسای اکتسسوبر مشسساور ارشسسد نرسسامی گوریلسسوا بسسه پو انسسوا تلفسسون نمسسودی و خسسواهش کسسرد تسسا فسسوراً بسسا وی‬ ‫مالهات نماید‪ .‬ون آوا جنراج گوریلوا هی انی بود‪ ،‬می شسد تصسور کسرد کسه موضسوع مالهسات نبایسد خسو آینسد باشسد‪.‬‬ ‫پو انوا ا بوگدانوا نیز خواهش کسرد تسا هن سام مالهسات بسا گوریولسوا حضسور داشسته باشسد‪ .‬ایوانسوا در مسان مسورد‬ ‫بحم برای ان ام کاری به مسکو رفته بود‪.‬‬ ‫پ ا ورود به دفتر‪ ،‬گوریولسوا بالفاصسله بروشسیوری نسا کی را بسه بسان دری بسه پو انسوا داد‪ .‬ا بروشسیور مسذکور‬ ‫بوی تا ۀ توپوگرافی می آمد و احساس می شد که تا ی ا اپ برامدی اهب‪.‬‬ ‫گوریلوا توضیح داد‪ " :‬بروشیور مذکور در توپوگرافی ریاهب عمومی هیاهی هوای مسلح افغانستان به اپ رهیدی و‬ ‫" حقیقب در مورد هوء هصد تری کی علیه رفیق امین و ناکامی آن" عنوان دارد‪ .‬آنرا بخوانید‪ ،‬روایسب نهایسب دلچسسپ در‬ ‫آن درل گردیدی اهب‪.‬‬ ‫پو انوا فوراً مترجم را احضار نمودی و موصوا شروع به خوانسدن بروشسیور کسرد‪ .‬ا محتویسات بروشسیور برمسی آمسد‬ ‫که به تورین ‪ ۹۱‬ه پتمبر هن امیکه امین گویا مع زی آهسا جسان بسه هسالمب بسردی بسود ولسی تسړون آسی آن واهعسه کشسته شسد‪،‬‬ ‫شخص هفیر شوروی ا آریق مترجم به صدراعرم (امسین) تلفسون کسردی و خسواهش نمسودی بسود تسا فسوراً بسه ارگ بیایسد و‬ ‫امنیب کامل او را تضمین نمودی بود‪ .‬بسه عبسارۀ دی سر هسند مسذکور نماینسدۀ رهسمی اتحساد شسوروی را بسه هسا ماندهی هسوء‬ ‫هصد علیه لیدر کنونی افغانستان متهم می هاخب‪ .‬هرۀ پو انوا پ ا شنیدن متن ترجمه شسدی تغییسر کسرد‪ .‬همسه درک‬ ‫می کردند که بروشیور مذکور کدام ابتکار شخصی ریاهب هیاهی هوای مسلح نبودی‪ ،‬بلکه هندی اهب کسه م سو آن ا‬ ‫آرا شخص رئی دولب و حزب صادر گردیدی اهب‪.‬‬ ‫بوگدانوا بالفاصله خاآر نشان هاخب‪ " :‬باید به مسکو راپور دادی شود‪".‬‬ ‫پو انوا با هرۀ باخته رو به آرا مشاور ارشد نرامی نمودی گفسب‪ " :‬رفیسق گوریلسوا‪ ،‬آخسر ایسن همسه واهعیسب نسدارد‪.‬‬ ‫شما خود آن ا بودید و می دید که ونه همه یز اتفاق افتید‪".‬‬ ‫گوریلوا که خود نیز متع ب بود با لحن نچندان مطمئن گفب‪:‬‬ ‫" بلی‪ ،‬ع یب اهب‪".‬‬ ‫رو بعسد‪ ،‬اوضسساع دی سسر هسم داغتسسر شسد‪ .‬و یسسر امورخارجسسه و عضسسو بیسسوروی هیاهسی‪ ،‬شسسای ولسسی ا هسسفرای کشسسورهای‬ ‫هوهیالیستی دعوت بعمل آوردی و حین مالهات به آنها " حقیقب در مورد هوء هصد تسری کسی علیسه رفیسق امسین و ناکسامی‬ ‫آن " را هرائب نمود‪ .‬ون امین در هاعب موعود هفیر پو انوا را برای کدام موضوعی عادی نسزد خسود دعسوت کسردی‬ ‫بود‪ ،‬مستشار هافرونچوک در مالهات مذکور ا هفارت شوروی نمایندگی می کرد‪ .‬پ ا آنکه شای ولسی بیانساتش را بسه‬ ‫پایان رهانید‪ ،‬دیپلوماتها همه با یس صدا ا مستشار هفارت شوروی پرهسیدند‪ " :‬ایسن همسه سی معنسی دارد؟ مسی خواهنسد‬ ‫هفیر شوروی در کابل ا همب ا دور شود؟ یا لیدر جدید می خواهد به مسکو اهتقالج خود را نشان دادی و کدام خط‬ ‫مشی جدیدی را اعالم نماید؟"‬


‫مستشار هافرونچوک در خاموشی مطلقی که حکمفرما گردیدی بود ا و یر امور خارجۀ افغانستان پرهید‪ " :‬شما شخصاً‬ ‫هن ام به اصطالم هوء هصد علیه رفیق امین حضور داشتید؟"‬ ‫و یر با دهب و پا ی جواب داد‪ " :‬نخیر‪ ،‬اما یزهایی را کسه مسن بیسان داشستم نتی سۀ تحقیقساتی اهسب کسه صسورت گرفتسه‬ ‫اند‪".‬‬ ‫و یر بالفاصله ختم مالهات را اعالم نمود‪.‬‬ ‫هسفراء بسا هراهسیم ی مالهسات را تسرک مسی کردنسد‪ .‬بلسی‪ ،‬در کشسسوری کسه تحسب کنتسروج شسوراها هسرار مسی داشسب نسسین‬ ‫اتفاهی نمی توانسب را بدهد‪ .‬شکی وجود نداشب که اتفاق مذکور در تضاد با عرا موجود بود‪.‬‬ ‫گرومیکو تل رام خشم آلودی را عنوانی پو انوا فرهتادی و به وی هدایب داد تا با امین مالهات نمودی احت ال مسسکو را‬ ‫به همع او برهاند‪ .‬گرومیکو توصسیه کسردی بسود نسزد امسین بسا ترکیسب همیشس ی‪ :‬پو انسوا‪ ،‬پاولوفسسکی‪ ،‬گوریلسوا و بسه‬ ‫عوض ایوانوا که برای گذار دهی در مسکو بود‪ ،‬بوگدانوا بروند‪.‬‬ ‫در عین حساج آمسر نماینسدگی کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬توکیسد مسی کسرد کسه رفستن نسین یسس هیسوت عرسیم عکس العمسل منفسی امسین را‬ ‫بران یخته‪ ،‬آنرا باالی خود فشسار تلقسی خواهسد کسرد‪ ،‬و پیشسنهاد نمسود تسا هسفیر تنهسا نسزد رئسی دولسب افغانسستان بسرود‪ .‬امسا‬ ‫پو انوا این پیشنهاد را رد نمودی گفب‪ " :‬آخر این ا به بان روهی نوشته شدی اهب که همۀ ما یک ا برویم‪".‬‬ ‫همانطوریکه بوگدانوا پیش بینی نمودی بود امین بسا دیسدن نسین یسس هیسوت کثیسر فسورًا وارخطسا گردیسدی و درک کسرد کسه‬ ‫"حرا های" باید در میان باشد‪.‬‬ ‫مهمانان ا دور شروع کردند‪ .‬پو انوا کن کاوی نمودی نرر منشی عمومی (امین) را در مورد نمونه هسای مسداج هسای‬ ‫آیندی برای افغانستان که در فابریکۀ هکه ها ی مسکو آرم ریزی گردیدی بودند و امین همان رو با آنها آشسنا شسدی بسود‬ ‫پرهید‪.‬‬ ‫امین در حالیکه ا فرط رضایب آب می شد گفب‪ " :‬بلی‪ ،‬من هدایب دادم تا آنها توئید شوند‪ ".‬پ ا آن هسفیر فرصسب را‬ ‫مناهب شمردی به اصل موضوع پرداخته گفب‪:‬‬ ‫" ما هدایتی را ا مسکو به دهب آوردیم که آنرا رفیق ریوریکوا حاال هرائب می کند‪".‬‬ ‫هیافسۀ امسین پس ا اهستماع یاداشسسب و ارت امسور خارجسۀ شسوروی تغییسر کسسرد‪ .‬او بسا هاآعیسب پیالسۀ سای را ا خسسود دور‬ ‫هاخته گفب‪:‬‬ ‫" تمام یزهای که این ا نوشته شدی واهعیب ندارد‪".‬‬ ‫ال هیچ سای اتفساق نیفتسادی بسود کسه رئسی دولسب یسس کشسور‬ ‫نمایندگان شوروی خامو بودند‪ .‬نین یزی بی هابقه بود‪ :‬هب ً‬ ‫دوهسب شسسوروی اعالمیسه ای را کسسه ا آسرا عضسسو بیسوروی هیاهسسی حسزب کمونیسسسب شسوروی بسسه امضساء رهسسیدی باشسسد‬ ‫درو بنامد‪ .‬این در هیچ وکاتی جور نمی آمد‪ .‬امین هپ لحنش را اندکی دوهتانه هاخته گفب‪:‬‬ ‫" اجا ی بدهید‪ ،‬تا با شما بدون در نررداشب پروتوکوج به حیم یس رفیق و برادر صحبب کنم؟ و همین را ا شسما نیسز‬ ‫انترار دارم‪.‬‬ ‫شوروی ها در حالیکه نف راحتی می کشیدند گفتند‪ " :‬البته‪ ،‬البته رفیق امین‪".‬‬ ‫امین ادامه داد‪ " :‬یزهایی را که شای ولی حین مالهات با هسفرای کشسورهای هوهیالیسستی یساد آوری نمسود‪ ،‬موضسع یری‬ ‫ما را تشکیل می دهد‪ .‬این موضع ما هبالً در بیوروی هیاهی و کمیتۀ مرکسزی حسزب دیموکراتیسس خلسق افغانسستان اعسالم‬ ‫گردیدی بود‪ .‬یس مای ا آن رو که تری کی هوء هصد بی رحمانه را برای ا بین بردن مسن هسا ماندهی کسرد مسی گسذرد‪.‬‬ ‫شسسما سسرا هسسبالً اعتسسراض نمسسی کردیسسد؟ سسرا هسسیچ یکسسی ا شسسما نسسزد مسسا نیامسسد و مشسسوری نسسداد کسسه ونسسه مسسا بایسسد در نسسین‬ ‫اوضاعی عمل کنیم‪ ،‬ی ب وئیم؟"‬ ‫پاولوفسکی کوشش کرد اعتراض کند" م ر رفیق امین‪ ،‬ما همسه آنسرو در دفتسر تسری کسی حضسور داشستیم و مسی دانسیم کسه‬ ‫ی‪ ،‬ونه اتفاق افتاد‪. . .‬‬ ‫امین با خشونب حرا های او را هطع نمودی گفب‪ " :‬من به شما اآمینان می دهم کسه واهعسه در اصسل آسوری بسود کسه در‬ ‫هند ما هید گردیدی اهب‪ .‬در یس اتاق با من رفقای افغان بودند آنها می توانند توئیسد کننسد کسه‪ :‬شسخص رفیسق پو انسوا مسرا‬ ‫توهط مترجم به ارگ دعوت نمودی و خاآر نشان هاخب که امنیب کامل مرا تضمین می نماید‪ .‬اما من هبالً ا موجودیب‬ ‫خطر اآالع یافته بودم و بسا محسافرین آمسدم‪ .‬آوریکسه مسی بینیسد ایسن اهسدامات مسن اضسافی نبسودی انسد‪ ".‬امسین ا عقسب میسز‬ ‫برامدی و با تمثیل به وهط اتاق رفته در آن ا ایستادی شدی افزود‪ " :‬دور ا امکان نیسب که من در خطسا باشسم و شساید شسما‬ ‫به این عقیدی باشید که خطای من به ضرر جنبش بین المللی کمونیستی تمام می شود؟ اگر بیوروی هیاهی شما بسه همسین‬ ‫نرر اه ب‪ ،‬در اینصورت من آوری عمل خواهم کرد که رفقای شوروی بخواهند‪ .‬در این صورت شما باید ا یساد نبریسد‬ ‫که‪ :‬مالمتی دی ران هم بدو من اهب‪ ،‬بخاآر آنکه من حواد را آوری بیان نمودی ام که آنها در حقیقب جا داشتند‪".‬‬ ‫امسین ا هسسخنان خسسود لسذت مسسی بسسرد‪ .‬او دوهسسب داشسب ا تعسسامالت دیماگوژیسسس در مباحسسم اهستفادی نمایسسد و بسسا مهسسارت و‬ ‫هرتمب ی آنها را عملی می کرد‪.‬‬ ‫امین در ادامه‪ " :‬شما اصرار می ور ید که من رفقای خود را جمع آوری نمودی و به آنها ب ویم که تمام یزهسای کسه ا‬ ‫نام من تا الحاج گفته شدی انسد واهعیسب نسدارد‪ ،‬شسما همسین را مسی خواهیسد؟ البتسه مسن بسه هرکسدام شسما عمیقساً احتسرام دارم و‬ ‫آمادی اهتم همینطور عمل کنم‪ .‬اما بیائید یک ا بیاندیشیم که آیا این یسس کسار خسوب خواهسد بسود؟ آیسا معقسوج خواهسد بسود تسا‬ ‫بروشیور "حقیقب در بارۀ هسوء هصسد‪ ". . .‬را کسه اکنسون بسه تمسام هطعسات اردو ارهساج گردیسدی اهسب دوبساری جمسع آوری‬ ‫نمائیم؟ آیا این عمل به تمام حزب و به شخص من منحیم منشی عمومی آن ضرر نخواهد رهاند؟"‬


‫پو انوا کوشش کرد هخن بزند‪ " :‬اما روابط شوروی ‪ -‬افغانستان را بطور آشکارا متضرر هاختند‪".‬‬ ‫امسین‪ " :‬تشسسویش نداشسسته باشسسید‪ ،‬رفیسسق هسفیر ! هسسیچک نمسسی توانسسد دوهسستی مسا را متضسسرر بسسسا د‪ .‬ب سسذار دشسسمنان امیسسدوار‬ ‫نباشند‪ .‬آنها هیچ ونه انسی ندارند‪ .‬من به شما هوج می دهم‪ :‬ما هدم به هدم به آسرا اعمسار کمسونیزم در حرکسب اهستیم‪.‬‬ ‫در حقیقب همین موضوع محتوای تمام مسئله را در شرایط کنونی تشکیل می دهد‪".‬‬ ‫بوگدانوا داخل گفت و شسدی گفسب‪ " :‬و مسا ایسن را بسسیار عسالی ار یسابی مسی کنسیم‪ .‬امسا اکنسون حسرا ا مسسئلۀ دی سری در‬ ‫میان اهب‪ .‬رهبری ما در مسکو منترر اهب که شما به یس شکلی هوء تفاهم بوجود آمدی را تصحیح خواهید هاخب‪"...‬‬ ‫امین حرفهای او را هطع نمودی گفسب‪ " :‬هسوء تفساهم؟ نخیسر‪ ،‬هسوء تفساهم کوشسش شسما اهسب کسه مسی خواهیسد حقیقسب را رد‬ ‫کنید‪ .‬این کار شما نه کمونیستی اهب و نه هم لینینیستی‪ .‬البته‪ ،‬شما حق دارید موضع ما را مسورد شسس هسرار بدهیسد و مسا‬ ‫را متوجه اشتباهات ما بسا ید‪ .‬بطور مثاج‪ ،‬شما می توانید ب وئید که هسار و یسر دولسب افغانسستان در آهستانۀ حسواد بسه‬ ‫هفارت شما نیامدی بودند و تال نکردی بودند ا آن سا هطعسات نرسامی را برعلیسه مسن برخیزاننسد‪ ".‬امسین حسین ادای کلمسات‬ ‫مذکور پیرو مندانه به هوی مهمانان خود که هرهای شان را پائین انداخته بودند ن ریسسته توکیسد کسرد‪ " :‬بسرای شسما بهتسر‬ ‫اهب تا بر رد این همه پافشاری نکنید‪ .‬رد ایسن مسسئله هسم در حسزب و هسم در کشسور انعکساس بسدی در پسی خواهسد داشسب‪.‬‬ ‫خواهند گفب که اینکار در اثر فشار اتحاد شوروی صورت گرفته اهب‪ .‬من به شما رای دی ری را پیشنهاد مسی کسنم‪ .‬شسما‬ ‫در مورد موضع یری خویش هفرای کشورهای هوهیالیستی را باخبر بسا ید‪ ،‬ما در مقابل اعتراضی نخواهیم کرد‪".‬‬ ‫امسین در پایسسان هسخنان آتشسسین خسود بسسا هم ا تعسامالت غیسسر معمسوج کسسار گرفسب‪ .‬او گفسسب‪ ،‬در صسورتیکه رفقسسای شسسوروی‬ ‫باالی هخنان خود اصرار کنند‪ ،‬او آمادی اهب اآاعب کند‪ ،‬ولی این بدان معنی خواهد بود که رهبر حزب و رئی دولسب‬ ‫افغانستان علیه وجدان‪ ،‬ارادی و حقیقب عمل کردی اهب‪ .‬و بسه عنسوان کسالم اختتامیسه عسالوی نمسود‪ " :‬اینکسار مسرگ هیاهسی‬ ‫من معنی خواهد داشب‪ .‬آیا شما می خواهید تا من خودکُشی کنم؟"‬ ‫ولو اگر رفقای شوروی این را آر و داشتند اما نرر خود را در این مورد نزد خود ن ه داشتند‪ .‬آنها با هردی با همسدی ر‬ ‫خداحافری کردند‪ .‬هریس ا مهمانان به آن فکر می کرد که فسردا بسه آمسر خسود در مسسکو سی جسوابی ارائسه نمایسد‪ .‬هسفیر‬ ‫پو انوا دی ر درک کردی بود که باید بار و بستری ا را جمع کند‪.‬‬ ‫بعد ا هه رو اجنب ها ا حلقۀ نزدیس رئی دولب افغانستان خبر دادند‪ " :‬امسین حسین گفت سو هسا بسا آرفسداران نزدیسس‬ ‫خود به هفیر پو انوا دشنام می دهد و ا کلمات رکیس اهتفادی می کنسد‪ .‬هسخنان امسین همسه بسه دور هسوء هصسد نافرجسام‬ ‫علیه او می رخند‪ ".‬اجنب ها هخنان امین را که ا هی ان مسی جوشسید بسه شسرم کیسل نقسل هسوج مسی کردنسد‪ " :‬مسن آر و‬ ‫ندارم با او مالهات کنم و حرا بزنم‪ .‬من نمی دانم طور شد که این انسان دروغ و و بی نزاکب این هدر دیر در کشسور‬ ‫ما هفیر ماندی بود‪".‬‬ ‫تل رام با متن فوق الذکر که ا آرا بوگدانوا به امضاء رهیدی بود فوراً بسه مسسکو مخسابری شسد‪ .‬احتمساج آن نیسز وجسود‬ ‫رنگ دولب افغانستان همچو یس عک العملی را ا خدا می خواهب‪ .‬هیچ نوع شکی وجود نداشب کسه‬ ‫دارد که رئی‬ ‫و ارت امور خارجۀ شوروی پ ا دریافب تل رام فوق الذکر ا خود یسس عکس العملسی را بایسد نشسان مسی داد‪ ،‬و ایسن‬ ‫عک العمل برق آها صورت گرفب‪:‬‬ ‫پو انوا بزودی ا گرومیکو یادداشتی را به شرم کیل بدهب آورد‪ " :‬با در نرر داشب تقاضاهای مکسرر شسما مبنسی بسر‬ ‫هبکدوشی تان ا و یفۀ هسفیر شسوروی در کابسل‪ ،‬شسما بسه و یفسۀ دی سری تقسرر یافتسه ایسد‪ ".‬البتسه پو انسوا هیچ سای نسین‬ ‫تقاضاهای را ننمودی بود‪ ،‬بلکه برعک با تمام هوت ا کرهی خسود محکسم گرفتسه بسود‪ ،‬سون مسی دانسسب کسه در هفتساد و‬ ‫هه هال ی کسی به او وکی دی ری را پیشنهاد نمی کند‪.‬‬ ‫به تسورین ‪ ۷۱‬اکتسوبر پو انسوا بسا شسای ولسی و یسر امسور خارجس ۀ افغانسستان مالهسب کسرد‪ ،‬بسا همسان شسای ولسی کسه او را در‬ ‫برابر هفرای کشورهای هوهیالیستی " مشهور" هاخته بسود‪ .‬ایسن مالهسات آخسرین نقسش درامسۀ شخصسی پو انسوا بسود کسه‬ ‫باید آنرا خوب با ی می کرد‪ .‬پو انوا در حالیکه به شای ولی مستقیماً ن ای نمی کرد‪ ،‬جمالتی را که ا هبسل آمسادی نمسودی‬ ‫بود به بان آورد‪:‬‬ ‫" بر اهاس تقاضای من و ارت امور خارجسۀ اتحساد شسوروی فیصسله بعمسل آورد تسا مسرا ا مقسام هسفیر اتحساد شسوروی در‬ ‫افغانستان هبکدو بسا د‪".‬‬ ‫با شنیدن خبر مذکور هیچ ونه تغییری در هرۀ و یر رونما ن ردید‪ .‬شسای ولسی صسرا بسه عالمسب آنکسه خبسر مسذکور بسه‬ ‫گو هایش رهید هر را با احترام پائین آورد‪.‬‬ ‫پو انوا با صدای گرفته و لحن رهمی افزود‪ " :‬به من همچنان هدایب دادی شسدی تسا بسه شسما خبسر بسدهم کسه بسه مقسام هسفیر‬ ‫شوروی در افغانستان رفیسق فیکریسب احمسد جسانوویچ تسابییس پیشسنهاد گردیسدی و بسرای موصسوا اگریمسان درخواهسب شسدی‬ ‫اهب‪".‬‬ ‫پو انوا هپ شایست ی های تابییس را برشمردی و مخصوصًا تآکیسد نمسود کسه نسامبردی آسی نسزدی هساج بسه حیسم هسکرتر‬ ‫اوج ایالب تاتار ایفای و یفه نمسودی‪ ،‬عضسو کمیتسۀ مرکسزی حسزب بسودی‪ ،‬وکیسل و حتسی عضسو هیسوت رئیسسۀ شسورای عسالی‬ ‫اتحاد شوروی می باشد‪ .‬هپ شای ولسی رشستۀ هسخن را بدهسب گرفتسه و دهیقسًا یسزی را کسه در نسین حساالتی معمسوج مسی‬ ‫باشد به بان آورد‪ .‬شای ولی بدون آنکه پلس دی باشد درو گفب‪:‬‬ ‫" این خبر برای ما غیر مترهبه اهب‪ .‬شما ههم نهایب بزرگ در رای تحکیم روابط افغان ‪ -‬شوروی گرفتسه ایسد‪ .‬مسی تسوان‬ ‫با اآمینان کامل توکید کرد کسه آسی دی هساج اخیسر نرریسات مسردم افغانسستان در مسورد اتحساد شسوروی تحسوج بنیسادی نمسودی‬


‫اهب‪ .‬در این همه ما نقش و شایسست ی بسزرگ شسخص شسما را مشساهدی مسی کنسیم‪ .‬آنچسه کسه ارتبساط مسی گیسرد بسه اگریمسان‬ ‫رفیق تابییس‪ ،‬این خواهش شما فوراً به حکومب رهانیدی می شود‪".‬‬ ‫هسپ بسسه گفت وهسسا پیرامسسون مسسسائل رو مسری پرداختنسسد‪ .‬پو انسسوا بسسه و یسسر ا مؤافقسب جانسسب شسسوروی در مسسورد پسسذیر‬ ‫‪ ۷۱۹‬مسسؤوج ارگسسان هسسای حاکمیسب محلسسی بسسرای تحصسسیل در مؤهسسات تعلیمسسی شسسوروی‪ ،‬افتتسسام کسورس هسسای جدیسسد بسسان‬ ‫روهی در افغانستان با معلمین ا اتحاد شوروی‪ ،‬گشایش هفتۀ فلم های شوروی در کابل خبر داد‪ .‬پو انوا همچنان ا‬ ‫شای ولی و همسر برای اشتراک در محفل ت لیل ا ‪ ۸۷‬هال رد انقالب هوهیالیستی اکتوبر دعوت بعمل آورد‪.‬‬ ‫شای ولی در حالیکه دهب راهتش را باالی هلبش مسی گذاشسب گفسب‪ " :‬تشسکر‪ ،‬مسن حتمسی مسی آیسم‪ .‬ایسن رو بسرای مسا نیسز‬ ‫یس جشن بزرگ اهب‪".‬‬ ‫مستشسار هسافرونچوک بسه نوبسۀ خسود همسان رو بسا حفسسیب اهلل امسین مالهسات نمسودی و اگریمسان هسفیر جدیسد تسابییس را آلسسب‬ ‫نمود‪ .‬در تفاوت با شای ولی رئسی دولسب افغانسستان بسه اجسرای تمثیسل نپرداختسه‪ ،‬رضسایتمندی آشسکار خسود را ا ایسن خبسر‬ ‫ابرا داشته و بالفاصله اعالم کرد که با تقرر هفیر جدید مؤافقب می کند و خواهش کرد تا مسکو را ا فیصلۀ وی فوراً‬ ‫مطلع بسا ند‪.‬‬ ‫هافرونچوک که ا عک العمل امین بهب دی شدی بود گفب‪ " :‬امسا‪ ،‬رفیسق امسین اینطسور معمسوج نیسسب‪ .‬حسد اهسل بخساآر‬ ‫ملحو ات فورمالیتی ال م اهب با اعضسای شسورای انقالبسی‪ ،‬حکومسب و و ارت امسور خارجسه مشسوری صسورت گرفتسه و‬ ‫مؤافقب آنها دریافب گردد‪ .‬آر العمل معموج در روابط بین الدوج یس وهفۀ مانی را میسان آلسب اگریمسان و دریافسب آن‬ ‫مد نرر گرفته اهب‪".‬‬ ‫امین گفب‪ " :‬این ونه آر العمل ها می توانند در شرایط عادی عملی باشند‪ .‬اما در کشور ما فرامو نکنید که انقسالب و‬ ‫جنگ اهب‪ ،‬ما نمی توانیم وهب را ا دهب بدهیم‪ .‬من همین امرو هدایب مسی دهسم تسا یاداشسب رهسمی را ارهساج نماینسد‪.‬‬ ‫فکر می کنم رفیق پو انوا آی یس هفته می تواند آمادۀ ترک افغانستان گردد‪ .‬شما ی فکر می کنید؟"‬ ‫هسسافرونچوک کسسه دی سسر بسسا برخوردهسسای تحریسسس آمیسسز امسسین عسسادت کسسردی بسسود جسسوابی نسسدادی‪ ،‬شسسانه هسسایش را بسسه عالمسسب‬ ‫م هولی باال انداخب‪.‬‬ ‫***‬ ‫مومورین "کشس خسارجی" در کابسل (ایوانسوا‪ ،‬بوگسدانوا‪ ،‬اوهساد ی) در اخیسر مسای اکتسوبر دی سر کسامالً مسی دانسستند کسه‬ ‫جهب باد کدام آرا اهب‪ .‬دی ر روشن بود که امین نباید ندی بماند‪ .‬در تل رام های که ا کابل بسه "مرکسز" ارهساج مسی‬ ‫شدند هر ه بیشتر توجه به ا هارات ضد شوروی که در هار آرا لیدر جدید مشساهدی مسی شسد‪ ،‬معطسوا مسی گردیسد‪.‬‬ ‫بطور مثاج ا اآالعات یکی ا منسابع بسر مسی آمسد کسه بعضسی ا نزدیکسان امسین بسه آن عقیسدی اهستند تسا افغانسستان هیاهسب‬ ‫مستقل ا شوروی را دنباج نماید‪ .‬هوهیالیزم شوروی مورد انتقاد هرار گرفته‪ ،‬فقیر و بدون آیندی نامیسدی میشسد‪ .‬گفتسه مسی‬ ‫شد که برای افغانستان به مراتب بهتر می بود اگسر بسه جهسان اهسالم رو مسی کسرد‪ ،‬یسا ا کشسور مصسر پیسروی کسردی و ا‬ ‫کمسسس هسسسای وهسسیع اتحسسساد شسسوروی خسسسودداری مسسسی نمسسود‪ .‬در تل سسسرام دی سسری ا برخوردهسسسای غیسسر دوهسسستانۀ مسسسومورین‬ ‫اهتخبارات افغانستان در برابر اتباع شوروی که در افغانستان کار می کردنسد یسادآوری مسی شسد‪ .‬در ایسن تل سرام گفتسه مسی‬ ‫شد که گویا شوروی ها یر تعقیب هرار داشته‪ ،‬کوشش می شود آنها را بدنام هاخته و حتی بعضی ا شوروی هسا مسورد‬ ‫تهدید هرار می گیرند‪ .‬در اآالع دی ری هید گردیدی بود که گویا یکسی ا افسراد امسین تسال مسی کسرد تسا بسا نماینسدگان ضسد‬ ‫انقسسالب‪ ،‬افراآیسسون مسسذهبی گفت وهسسای را بسسه رای بیانسسدا د‪ .‬حسسین ایسسن گفت وهسسا گویسسا وعسسدی دادی شسسدی بسسود (بسسه نماینسسدگی ا‬ ‫رهبری افغانستان) که متخصصین شوروی ا کشور خارل هاخته خواهند شد‪ .‬بسا در نررداشسب اآالعسات مسذکور نتی سه‬ ‫گیری صورت می گرفب‪ " :‬امین و حلقسۀ نزدیسس آرفسداران وی مسی خواهنسد حسزب را درهسم بشسکنند و انقسالب را ناکسام‬ ‫بسا ند‪".‬‬ ‫هویدا بود که "مرکز" باید به این نگ های خطر به یس شکلی عک العمل نشان بدهد‪ ،‬و نشان داد‪ .‬مومورین کشس که‬ ‫بسسه کشسسورهای اروپسسایی اعسسزام گردیسسدی بودنسسد مالهسسات هسسای " ضسسروری" را بسسا نماینسسدگان اپو یسسسیون ا جملسسه بسسا کارمسسل‪،‬‬ ‫هروری‪ ،‬گالب وی و هائر اعضای هرشناس حزب دیموکراتیس خلق که در مهاجرت بسه هسر مسی بردنسد ان سام دادنسد‪.‬‬ ‫مخالفین مذکور هرکدام به نوبۀ خود نامه هسایی را عنسوانی کمیتسۀ مرکسزی حسزب کمونیسسب اتحساد شسوروی فرهستادند‪ .‬در‬ ‫نامسه هسسا ضسسمناً آمسسدی بسسود‪ " :‬مسسا آمسسادی هسسستیم هسسر آن بسه وآسسن برگسسردیم و هیسسام را علیسسه رژیسسم ضسسد مردمسسی و خسساین بسسه رای‬ ‫اندا یم‪".‬‬ ‫در اوایل مای اکتوبر رهبسری شسوروی هنسو در رابطسه بسه اعسزام هسوا بسه افغانسستان موضسع یری هبلسی خسود را دنبساج مسی‬ ‫ال بسدون هسهم هسوای‬ ‫کرد‪ .‬نامه هسای ا ایسن هبیسل در تصسور کسرملین نشسینان خیساج آنسرا ای ساد مسی کسرد کسه افغسان هسا احتمسا ً‬ ‫شوروی مسئله را حل و فصل خواهند کرد‪.‬‬ ‫برای "کار" با ببرک کارمل هسرار بسود شسخص کریو کسوا بسه کوهسلواکیا مسسافرت نمایسد‪ .‬امسا در آخسرین دهسایق رئسی‬ ‫کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( .‬اندروپوا) هسفر او را لغسو کسرد‪ .‬انسدروپوا بسه کریو کسوا گفتسه بسود‪ " :‬افشسا شسدن هسرۀ تسو مسی توانسد‬ ‫ونه انکشاا خواهند یافب‪ ".‬ال م به تذکر اهسب کسه‬ ‫خطرات یادی را در هباج داشته باشد‪ .‬هنو معلوم نیسب حواد‬ ‫هرۀ کریو کوا در آن ایام اشد محرم بود‪ .‬فیصله به عمل آمد کسه بسه کوهسلواکیا دوهسب هسابقه دار پر مسی هسا همسان‬ ‫الکسی پیتروا معلوم الحاج برود‪.‬‬


‫کارمل ا مرگ تری کی ا آریق رادیوی بی‪ .‬بی‪ .‬هی‪ .‬آگاهی یافب‪ .‬صبح‪ ،‬هن ام صرا ای صبح او بسا غصسه گفسب‪:‬‬ ‫" من او را هوشدار دادی بودم‪ .‬و به یاد داشته باشید‪ ،‬این فقط شروع اهب‪ .‬اجساد دی ری نیز خواهند بود‪".‬‬ ‫بسا دیسسدن پیتسروا کارمسسل فسسوراً درک کسرد کسسه در هرنوشسب وی بسسه ودی تحسسوالتی رونمسا خواهنسسد گردیسد‪ .‬مسسومور کشسسس‬ ‫خارجی و کارمل بالفاصسله بسه یکسی ا هسار اتساهی هسناتوریم کسه خسانوادۀ کارمسل در آن اهامسب داشسب رفتسه و دو بسدو بسه‬ ‫صحبب پرداختند‪ .‬رو بعد کارمل به اعضای خانوادۀ خود اعالم کرد که او راهی هفر اهب‪ .‬اینکه بسه ک سا و بسرای سی‬ ‫مسسدتی مسسی رود در ایسسن بسساری یسسزی ن فسسب‪ .‬بسسا خسسودداری خسسداحافری نمسسودی و یک سسا بسسا پیتسسروا هسسناتوریم را تسسرک کسسرد‪.‬‬ ‫خسسانوادۀ کارمسسل را بالفاصسسله بسسه شسسهرک بانسسسکه‪ -‬بیسسسترڅه در هسسلواکیا انتقسساج دادی‪ ،‬در هصسسر مسسستریحی جاب سسا هسساخته و‬ ‫ال تغییسر‬ ‫ن هبانان را برای محافرب آنها گماشستند‪ .‬ا اینهمسه برمسی آمسد کسه موهسس ببسرک کارمسل ا آن لحرسه بسه بعسد کسام ً‬ ‫یافته بود‪.‬‬ ‫در شسروع مسای نسوامبر در یکسی ا بناهسای محسسرم کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬در حاشسیۀ مسسسکو لیسدران آینسدۀ افغانسستان من ملسه ببسسرک‬ ‫کارمل‪ ،‬اناهیتا راتب اد‪ ،‬اهداهلل هروری‪ ،‬هید محمسد گسالب وی‪ ،‬عبسدالوکیل گسردهم آمدنسد‪ .‬آنهسا تحسب نرسر راهنماهسای‬ ‫خویش به گرفتن هدرت شروع نمودند‪ :‬لیسب های ارگان های رهبری آیندی‪ ،‬اهسامی آنهسایی کسه بایسد دهست یر مسی گردیدنسد‬ ‫ترتیب شدی و کرهی ها تقسیم شدند‪ ،‬پسالن اشسغاج مراکسز مهسم و حیساتی تسدوین و آسرم گردیسد‪ . . .‬ایسن " کمیتسۀ نرسامی –‬ ‫انقالبی" به اشارۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب اتحاد شوروی به اتفاق آرأ کارمل را رئی خویش برگزید‪ .‬کارمل آسی‬ ‫آنرو های خزانی ا خود فعالیب غیرعادی نشسان مسی داد و همیشسه رفقسای شسوروی را وامیداشسب تسا ع لسه کننسد‪ " :‬بایسد‬ ‫ع له کرد تا که امین ا آمادگی های ما بوی نبرد‪ .‬انقالب را خطر عریمی تهدید می کند‪ ".‬کارمل هراس داشب که امین‬ ‫امرو یا فردا ا همه یز آگاهی یافته و در اینصورت ضربۀ اوج را او وارد خواهد کرد‪.‬‬ ‫بخاآر آنکه ارتباط مطمئن با آرفسداران مخفسی تسومین شسدی باشسد کارمسل پیشسنهاد کسرد تسا گالبسزوی محرمانسه بسه افغانسستان‬ ‫انتقاج دادی شود‪ .‬آمر اهبق دفتر "کشس خارجی" در کابل یرشوا که آی آنرو ها تقریباً هیچ ای ا افغان هسا جسدا نمسی‬ ‫شد نرر مذکور را معقوج یافب‪ .‬اما گالبزوی بطور غیر مترهبه این نرریه را رد نمسودی و نخواهسب تسا جن سوی پیشستا‬ ‫باشد‪ .‬او به جای خود برای این موموریسب وآن سار را پیشسنهاد کسرد‪ .‬در ایسن بساری میسان افغسان هسا بحسم پسر هسر و صسدای‬ ‫برو کرد‪ .‬امیدواری کارمندان کی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬در مسورد آنکسه در برابسر حسواد هرنوشسب هسا پر مسی هسا و خلقسی هسا‬ ‫مخالفب های هبلی خود را فرامو خواهند کرد و یک ا کار خواهند نمود به ودی ا بین رفب‪ .‬تمام صحبب های افغسان‬ ‫ها در آن بنای محرم کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬توهط وهایل تخنیکی ثبب گردیدی و با تمام وضاحب دیدی می شد که آنها خصومب و‬ ‫حسادت را مهار نکردی بودند‪ .‬این "انقالبیون" فقط انترار هاعتی را می کشیدند تا یکدی ر را خفس نمایند‪.‬‬ ‫باالخری فیصسله بسر آن شسد کسه عبسدالوکیل پر مسی‪ ،‬اوج تسر ا دی سران بسه افغانسستان مخفیانسه فرهستادی شسود‪ .‬هبسل ا اعسزام‬ ‫متخصصین تغییر هیافه باالی او خوب کار کردند و اکنون دی ر حتی مادر هکۀ او هم وکیل را نمی توانسب بشناهسد‪ .‬بسه‬ ‫کمسسس لینزهسسا رنسسگ شسسمان او را تغییسسر دادنسسد‪ ،‬شسسکل معمسسولی صسسورت او را متحسسوج هسساختند‪ ،‬در میسسان بسسوت او مسسانعی‬ ‫مخصوصسسی ای سساد نمسسودی و بسسدینترتیب آسسوری وانمسسود هسساختند کسسه او مسسی لن سسد‪ .‬در مرحلسسۀ اخیسسر آمسسادگی هسسا وکیسسل بسسه‬ ‫مومورین بخش هشتم ریاهب ”‪ “C‬هپردی شد‪ .‬بخش مذکور آوریکه هبالً نیز یادآوری صسورت گرفتسه بسود و یفسۀ اجسرای‬ ‫عملیات های حساس را در خارل ا هلمرو اتحاد شوری به دو داشب‪ .‬ډگسرواج گلوتسوا‪ ،‬همسان کسسی کسه نسدی پسیش‬ ‫مخفیانه خلقی ها را ا کابل به شوروی انتقاج دادی بود‪ ،‬حاال به وکیل درس فیر کردن ا تفن چسۀ بسی صسدا و جنسگ هسای‬ ‫تن به تن را با اهتفادی ا اهلحۀ هرد می داد‪.‬‬ ‫انتقاج محرمانۀ وکیل به افغانستان به واهیلی گلوتوا هپردی شد که مهم ترین مرحلۀ این عملیات بود‪ .‬فیصله بعمل آمد تسا‬ ‫با هم ا همان کانتینرهای وبی آ مودی شسدی اهستفادی صسورت ب یسرد‪ .‬در صسورت بسرو هسوالی بایسد گفتسه شسود کسه در‬ ‫کانتیننر " پر ی های مسوتر بسرای جیسپ هسای شسوروی هسرار دارنسد‪ ".‬کسانتینر سوبی در یکسی ا جیسپ هسا جاب سا گردیسدی و‬ ‫جیپ به نوبۀ خود در بدنۀ آیاری داخل شدی و بدون هرگونه تکلیفسی آیسارۀ مسذکور ا یسس میسدان هسای هسوایی نرسامی در‬ ‫حاشیۀ مسکو به کابل پروا کرد‪ .‬در پایتخب افغانستان بار را آبق معمسوج هسیچک تالشسی نکسرد و "جیسپ کسانتینر دار"‬ ‫مسستقالنه بسه تعمیسسر " ینیسب" رهسسید‪ .‬در تعمیسر " ینیسسب" وکیسل نسدی و هسسالمب بسه اوهسساد ی هسپردی شسسد‪ .‬وکیسل در منسسزج‬ ‫اوهاد ی اهامب گزین گردیدی و بزودی ا آرا شب به برآمدن به شهر شروع نمودی تا بدینترتیب ارتباآات را با هسائر‬ ‫حزبی ها تومین نماید‪ .‬در هدم اوج او با مسؤوج ها مان نرامی "پر م" تماس گرفب‪.‬‬ ‫***‬ ‫ا محتوای اهن اد محرمی که اکنون مهر محرمیب ا آنها برداشته شدی اهب برمی آید که هم دیپلومات ها و هم مسومورین‬ ‫شبکه های اهتخباراتی کشورهای غربی در خزان ‪۹۱۱۱‬توجه خاص خود را به اوضاع افغانسستان و پیرامسون آن مبسذوج‬ ‫داشته بودند‪ .‬بطور مثاج در شروع مای اکتوبر هسفارت برتانیسۀ کبیسر بسه لنسدن گسذار داد کسه روهسها در اروپسا بسه فعالیسب‬ ‫های مخفی با لیدران " پر م" که آنها را منحیم رهبران آیندۀ "حکومب تعویضی" می شمارند پرداخته اند‪.‬‬ ‫با در نررداشب آنکه عملیات مذکور بطور اشد محرم ان ام می شسد‪ ،‬مسی تسوان حسدس د کسه اآالعسات را بسه ان لسی هسا‬ ‫باید کسی ا میان پر می های که بسا ی دوگانسه را پسیش مسی بسرد رهساندی باشسد و یسا هسم کسسی ا " رفقسای" کوهسلواکی‬ ‫اینکار را کردی باشد‪.‬‬


‫در اواهسسط مسسای نسسوامبر آتشسسۀ نرسسامی هسسوائی برتانیسسه خبسسر داد‪ " :‬عملیسسات تعرضسسی کسسه در نیمسسۀ دوم مسسای اکتسسوبر علیسسه هیسسام‬ ‫کننسدگان بسسه رای افتساد‪ ،‬نهایسسب موفسسق بسود‪ .‬اهسسداا اصسلی ایسسن عملیسسات را پاکسسا ی منسساآق و مواصسالت در نزدیکسسی هسسای‬ ‫هرحدات با پاکستان و همچنان رهاندن صسدمۀ عرسیم بسه مخسالفین تشسکیل میسداد‪ .‬هسردوی ایسن اهسداا بدهسب آمدنسد‪ .‬نقسش‬ ‫اهاهی را در رای دهتیابی به پیرو ی مذکور هوای هوائی‪ ،‬مخصوصاً هیلیکوپترهای جن سی نسوع ‪ MI-24‬کسه در برابسر‬ ‫آنها هیام کنندگان ایستادگی کردی نمی توانند با ی نمودند‪.‬‬ ‫در آویل المدت من پیش بینی می کنم که هیام کنندگان مغلوب خواهند شد یرا تکتیس و ت هیزات هوای حکسومتی بهبسود‬ ‫هابسسل مالحرسسۀ کسسسب نمسسودی اهسسب‪ .‬پسسارتیزان هسسا ا دیسسدگای هیاهسسی متفسسرق بسسودی و هسستراتیژی آنهسسا ا نقطسسۀ نرسسر نرسسامی‬ ‫هماهنگ نیسب‪".‬‬ ‫آتشۀ نرامی هوائی برتانیه در ادامه خاآر نشان می هساخب کسه تعسداد متخصصسین شسوروی در هطعسات اردوی افغانسستان‬ ‫افزایش هابل مالحرسۀ یافتسه و بسه کمسس و ادارۀ همسین هسا عملیسات هسای نسدی هبسل در والیسب پکتیسا کسه ا آن در بساال یساد‬ ‫آوری صورت گرفب آسرم ریسزی گردیسدی بسود‪ .‬در گسذار آتشسۀ برتانیسه در مسورد امسین گفتسه مسی شسد کسه موهعیسب وی‬ ‫پیچیدی بودی‪ ،‬اما او ا حمایب اردو برخوردار می باشسد‪ .‬در بخسش دی سری ا ایسن راپسور آمسدی بسود‪ " :‬افسزون بسر آن امسین‬ ‫توانسته اهب پشتیبانی مخالفین هابق خود را نیز بدهب بیاورد‪ ،‬و به آنها وعدی دادی اهب که بم سرد بوجسود آمسدن شسرایط‬ ‫مناهب او ا روهها خود را رها می ها د‪ " .‬به عقیدۀ آتشۀ مسذکور در شسرایط کنسونی تغییسرات جسدی در افغانسستان پسیش‬ ‫بینی نمی شود‪ .‬روهها م بور اهتند ا امین پشتیبانی نمایند‪ ،‬به همین علب اهب که وی امیدواری های خوبی برای آیندۀ‬ ‫درخشان دارد‪ .‬آتشه گذار را با جملۀ آنز گونۀ کیل خاتمه می بخشید‪ " :‬این امیدواری ها حداهل تا "انتخابات" آینسدی در‬ ‫داخل ارگ دوام خواهد داشب‪".‬‬ ‫ا اهناد متذکری برمی آید که نه تنها کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬ا دو روی امسین آگساهی داشسب‪ ،‬بلکسه آوا ی هسا در مسورد پسالن هسای‬ ‫مکارانسسۀ لیسسدر جدیسسد ا هبیسسل ( " بسسا فسسرا رهسسیدن لحرسسۀ مناهسسب مسسا ا روهسسها خسسود را رهسسا مسسی هسسا یم") بسسه گسسو هسسای‬ ‫دیپلوماتان و مومورین اهخباراتی غرب نیز می رهیدند‪ .‬صرا باید گفب که نتی ه گیسری هسفارت برتانیسه نادرهسب بسود‪:‬‬ ‫آی مای نوامبر که این گذار به فورین آفی * فرهتادی شدی بود‪ ،‬امین دی ر آیندۀ درخشانی نداشسب‪ .‬هرنوشسب او دی سر‬ ‫معلوم بود‪.‬‬ ‫امکانات برای فعالیسب هسای هسی‪.‬آی‪ .‬ای‪ .‬در هلمسرو افغانسستان محسدود بسود‪ ،‬ولسی در کشسور همسسایه پاکسستان اهستخبارات‬ ‫امریکا فعالیب های خود را همزمان در ند اهتقامب تشسدید مسی بخشسید‪ :‬جمسع آوری و تحلیسل اآالعسات کسه ا جمهسوری‬ ‫دیموکراتیس مواصلب می کرد‪ ،‬ها ماندهی پای ای های آمادگی م اهدین‪ ،‬ارائۀ کمس ها و هائر مساعدت هسا بسه لیسدران‬ ‫احسزاب اهسالمی مخسالس رژیسم کابسل‪ .‬عسالوی بسر آن مسسومورین حکومسب امریکسا ت معسی را ا کشسورهای مختلسس کسه آمسسادی‬ ‫بودنسسد ا ضسسد انقالبیسسون در مبسسار ۀ آنهسسا علیسسه نفسسوک شسسوروی حمایسسب نماینسسد‪ ،‬ای سساد کردنسسد‪ .‬کشسسورهای همچسسون عربسسستان‬ ‫هعودی‪ ،‬مصر‪ ،‬ین آمادی بودند داخل ت مع مذکور شوند‪ .‬کشور کمونیستی ین ون ا افزایش نفوک اتحاد شوروی در‬ ‫ناحیۀ آهیای میانه که برای آن بسیار مهم بود هراس داشب با ریاکاری تمام ا مواضع آبقاتی عدوج نمودی و آشسکارا بسه‬ ‫حمایب ا مالهای مرت ع پرداخب‪.‬‬ ‫آیا امریکایی ها ا آمادگی های نرامی اتحساد شسوروی بسه صسوب جنسوب آگساهی داشستند؟ البتسه بسدون شسس کسه ا بسسیاری‬ ‫یزهسا خبسر داشسستند‪ .‬بطسور مثساج در تل سسرام هسای دیپلومسات هسسا و مسومورین هسی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬ارهسسام متخصصسین و مشسساورین‬ ‫شوروی در افغانستان تقریباً دهیق آوردی می شدند‪ .‬اندکی بعدتر منابع آنها معلومات مؤثق تشدید هوای نرامی شسوروی را‬ ‫در نزدیکی های هرحدات افغانستان‪ ،‬افسزایش پسروا هسای هسوای هسوائی و جلسب هسوای احتیساط را گسذار دادنسد‪ .‬در این سا‬ ‫سرا هسر و صسدا را بلنسد نمسی هساخب‪،‬‬ ‫هؤاج به میان می آید کسه وهتسی واشسن تن ا ایسن همسه جریانسات آگساهی داشسب پس‬ ‫مسکو را با اهدامات متقابل تهدیسد نمسی کسرد و کمپساین وهسیع تبلیغساتی را علیسه اتحساد شسوروی بسه رای نمسی انسداخب؟ شساید‬ ‫نرر برخی ا تحلیل ران صحب داشته باشد که واشن تن با بکار گیری این ونه تکتیس متدرجاً می خواهب مسسکو را بسه‬ ‫" دام افغانستان" بیاندا د‪.‬‬ ‫امکان دارد‪ .‬در جنگ همه وهایل خوب اهتند‪.‬‬ ‫فصل هشتم‬ ‫حکم اعدام‬ ‫کمیسیون بیوروی هیاهی حزب کمونیسب اتحاد شوروی در مورد افغانستان پ ا هرن ونی تری کی فعالیب خود را‬ ‫شدت هر ه بیشتر بخشید‪ .‬کمیسیون‪ ،‬بصورت منرم ‪ ،‬تقریباً هر هفته تشکیل جلسه می داد‪ .‬بریژنیس پ ا آنکه ا به‬ ‫هتل رهیدن تری کی با این همه هصاوت آگاهی یافب‪ ،‬با آنکه شخص کینه تو نبود و بیشتر بردی بار بود‪ ،‬کنتروج را‬ ‫باالی خود ا دهب داد‪.‬‬ ‫او خطاب به اعضای کمیسیون می گفب‪ " :‬می دانید‪ ،‬این یس واهعۀ ناهن اری اهب‪ .‬ما فقط یس مای پیش ا رفیق تری‬ ‫کی در این ا اهتقباج کردیم‪ ،‬یکدی ر را در آغو کشیدیم‪ ،‬ا او حمایب و پشتیبانی خود را اعالم نمودیم‪ ".‬بریژنیس در‬ ‫حالیکه ا افادۀ کلمات نندی معذرت می خواهب افزود‪ " :‬و اکنون‪ ،‬این شخص ماجراجو گرفب او را خفس کرد‪ .‬این‬


‫ال کدام اعتمادی وجود ندارد؟ یعنی هخنانی را که منشی عمومی حزب‬ ‫همه بدان معنی اهب که به وعدی های ما اص ً‬ ‫بودی و صدایی هسب میان تهی‪".‬‬ ‫کمونیسب اتحاد شوروی به بان می آورد بی ار‬ ‫آی خزان آن هاج وضعیب صحی بریژنیس هناعب بخش نبود‪ .‬داکتران به وی توصیه نمودی بودند تا ا فشارهای یاد‬ ‫باالی خود اجتناب ور د‪ ،‬بیشتر اهتراحب نماید و به هیچ صورت هی انی نشود‪ .‬باید خاآر نشان هاخب که بریژنیس‬ ‫توصیه های داکتران را همیشه با دهب تمام عملی می کرد‪ .‬اما یکی ا عادات مضر خود را‪ ،‬یعنی ه رت کشیدن را‬ ‫نتوانسب رها نماید‪ .‬او کمافی السابق‪ ،‬در خفا ا داکتران ه رت دوهب داشتنی خود را به نام "نووهب" دود می کرد‪.‬‬ ‫هائر مشوری های داکتران را بدون ون و را اجرا می نمود‪ .‬کمتر کسی بریژنیس را که د ار عصبانیب یا هی ان‬ ‫بودی باشد به خاآر داشب‪ .‬اآرافیا ن کوشش می کردند او را ا اخبار ناخوشایند دور ن ه دارند‪ ،‬اعضای خانوادی نیز‬ ‫یاد خسته ا نمی هاختند‪ .‬و اما اکنون نین یس خبر ناخوشایند و ناهن ار ا دهب این امین ! ون حادثه ارتباط می‬ ‫گرفب به شخص اوج یس کشور دوهب‪ ،‬حلقۀ نزدیس به بریژنیس نمی توانسب جریان واهعه را ا او پنهان نماید‪ .‬باید‬ ‫در هطح عالی کشور در این مورد تصمیمی اتخاک می ردید‪ .‬عالوی بر آن ون موضوع بسیار حساس بود‪ ،‬حلقۀ‬ ‫نزدیس به بریژنیس جرئب نمی کرد نین مسؤولیتی را بدو ب یرد‪ ،‬این معموج نبود‪ .‬به همین دلیل بریژنیس را ا‬ ‫تمام جزئیات حادثه مطلع هاختند‪ .‬بریژنیس که دی ر به دلیل کبر هن هم فرهودی و هم مریض بود وهب کار داشب تا به‬ ‫کنُه موضوع پی ببرد‪ .‬منشی عمومی هرهدر بیشتر در موضوع تعمق می کرد به همان پیمانه وضع صحی او وخیم تر‬ ‫می شد‪.‬‬ ‫آنچه که اتفاق افتاد تع ب ان یز بود‪ .‬رفقای افغان‪ ،‬هن ام مالهات ها هوگند وفاداری به ایدیاج های هوهیالیزم یاد می‬ ‫کردند‪ ،‬بر دوهتی خدشه ناپذیر خویش با اتحاد شوروی توکید می ور یدند‪ ،‬خود را برادران کو س می نامیدند‪ .‬ولی در‬ ‫هایل نبودند‪ .‬به افغانستان هزاران مشاور در همه عرصه ها اعزام گردیدی‪ ،‬به‬ ‫حقیقب به شوروی ها دو توت هم ار‬ ‫ملیون ها روبل کمس های اهتصادی و نرامی ارائه میشد‪ .‬شوروی ها به این فکر بودند که حد اهل به دالیل فوق‬ ‫ار‬ ‫الذکر باید اوضاع را در افغانستان تحب کنتروج داشته باشند‪ ،‬همانطوریکه هائر کشورهای متحد را کنتروج می کردند‪.‬‬ ‫و اکنون این واهعۀ دلخرا ‪ . . .‬باید یس تصمیمی گرفته شود‪ ،‬اما کدام تصمیم؟ مدت ها بود که به جای بریژنیس‬ ‫دی ران تصمیم می گرفتند و او به وضعیب مذکور عادت کردی بود‪ .‬فیصله های اتخاک شدی معموالً به شکل اهناد ترتیب‬ ‫یافته روی میز وی هرار می گرفتند و او بدون آنکه کدام توجه خاصی به محتویات آن کردی باشد صرا آنها را به‬ ‫امضاء می رهاند‪ .‬م ر اکنون وضعیب متفاوت بود‪ .‬همکاران به هوی او می ن ریستند و تو گوئی می گفتند‪ " :‬بیائید‪،‬‬ ‫رفیق بریژنیس که یک ا تصمیم ب یریم‪ ،‬مسئله نهایب حساس اهب و هیچکسی نمی خواهد پیشدهتی نماید و تصمیم‬ ‫ب یرد‪".‬‬ ‫بریژنیس خطاب به اندروپوا با لحن آعنه آمیز گفب‪ " :‬یوری‪( ،‬مصغر نام یوری) تو وعدی کردی بودی که موهع نمی‬ ‫دهی تا حتی یس مو ا هر رفیق تری کی بیافتد‪ ،‬که افراد تو اوضاع را کامالً تحب کنتروج دارند‪ .‬تو می توانی به من‬ ‫توضیح بدهی که را نین واهعه ای را داد؟‬ ‫رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬که لحنش گویای پذیرفتن مسؤولیب بود گفب‪ " :‬ما نتوانستیم این امین را بدرهتی درک کنیم‪ .‬آا‪ ،‬او‬ ‫بسیار مکار ا آب برامد ! همۀ ما را فریب داد‪ .‬اهراً به مومورین ما یس یز می گفب‪ ،‬در حالیکه در خفا کارهای‬ ‫هیای خود را پیش می برد‪".‬‬ ‫گرومیکو در ادامۀ هخنان اندروپوا خاآر نشان هاخب‪ " :‬ما به او به مناهبب احرا کُرهی های بلند تبریس گفتیم‪.‬‬ ‫اکنون هفیر ما در کابل خبر می دهد که امین خواهتار هفر رهمی به عنوان رئی دولب به مسکو اهب‪".‬‬ ‫بریژنیس ابروهای مشهور خود را (ابروهای بریژنیس نهایب انبوی بودند) فشردی تر و خشم ین تر هاخته گفب‪:‬‬ ‫" این بدان معنی اهب که من باید با این ماجراجو روبوهی کنم؟"‬ ‫و یر دفاع در حمایب ا بریژنیس ‪ ،‬مانند یس افسر نرامی کوتای ولی پُر معنی گفب‪ " :‬به هیچ صورت در مسکو‬ ‫پذیرفته نشود‪".‬‬ ‫گرومیکو در ادامۀ گفته های و یر دفاع پیشنهاد کرد‪ " :‬می توانیم به وی اآالع بدهیم که گراا هفرهای رهمی و‬ ‫کاری برای هاج جاری کامالً تکمیل گردیدی و م الی برای پذیر او در آیندۀ هریب وجود ندارد‪ .‬ب ذار هاج آیندی بیاید‪.‬‬ ‫تا آنوهب کی ندی و کی مردی‪".‬‬ ‫بریژنیس با غصۀ بی پایان خاآر نشان هاخب‪ " :‬بلی‪ ،‬اوضاع در این افغانستان به پیچیدگی ان امید‪ ،‬هه بار لعنب به‬ ‫این امین‪ .‬بیائید در مورد آن فکر کنیم که ی کاری باید ان ام بدهیم‪ .‬یوری‪ ،‬تا جائیکه من ا حرا های تو توانستم‬ ‫بفهمم‪ ،‬ادارۀ تو ندان اعتمادی باالی این امین ندارد؟"‬ ‫اندروپوا در حالیکه کاغذهایی را باالی میز پائین و باال می کرد در جواب بریژنیس گفب‪ " :‬بلی‪ ،‬ما اآالعات ن ران‬ ‫کنندی ای بدهب آوردی ایم‪ .‬من هبالً نیز به شما گذار دادی بودم که امین ناپاکی های متعدد و مختلس دارد‪ .‬او عمالً‬ ‫فعالیب های هرکوب رانه را علیه اعضای متنفذ حزب به رای انداخته اهب‪ .‬ما همچنان عالیمی در مورد ارتباآات‬ ‫احتمالی وی با اهتخبارات امریکا نیز در دهب داریم‪ .‬معلومات اخیر را به شدت و دهب بررهی می کنیم‪ .‬می خواهم‬ ‫توکید کنم که امین شخصی اهب غیر صادق‪ ،‬مکار و الم‪ .‬اتحاد با نین یس فردی بدان معنی اهب که باالی ماینی‬ ‫نشسته باشی که هر لحره می تواند منف ر شود‪ .‬من هکذا دور ا امکان نمی دانم که امین خیاج پیوهتن را با دشمن در‬ ‫هر داشته باشد و هران ام به ما خیانب کند‪".‬‬


‫اندروپوا می توانسب دی ر ادامه ندهد‪ .‬کسانیکه در آن لحره یه دور اندروپوا هرار داشتند توریخچۀ خیانب های‬ ‫نچندان دور را بخوبی به یاد داشتند‪ .‬حواد وابسته به خیانب ها در اکهان آنها مانند خم ناهور جا گرفته بودند‪ .‬آنها به‬ ‫یاد داشتند که ونه یس مانی مصر در یس شم به هم دن ا مسکو دور شدی و به آرا غرب رو گرداند‪ ،‬در‬ ‫‪6‬‬ ‫حالیکه دوهب وفادار شوروی پنداشته می شد‪ .‬به عین ترتیب دو هاج هبل لیدر کشور هومالی بارئی به امریکایی ها‬ ‫پیوهته و بخاآر آنکه اعتبار را نزد واشن تن پخته تر هاخته باشد بالفاصله علیه ایتوپیا که متحد اتحاد شوروی بود به‬ ‫جنگ پرداخب‪ .‬یس کمونیسب متعهد در یس لحره به یس ضد کمونیسب تمام عیار مبدج گردید‪ .‬کرملین نشینان درک‬ ‫می ک ردند که دشمن را خواب نبردی اهب‪ ،‬او به شدت علیه شوروی ها در همه جبهات فعالیب می کند‪ .‬اصالً کی گفته‬ ‫که جنگ هوم جهانی آغا ن ردیدی اهب؟ جنگ مذکور دیر مانیسب که جریان دارد‪ ،‬ا نیمۀ دوم هالهای هل و آی‬ ‫تمام این مدت حتی برای یس رو هم توهس ننمودی اهب‪ .‬تنزیل هطح تشن ات‪ ،‬کاهش تسلیحات اتومی‪ ،‬اهدامات برای‬ ‫کسب اعتماد متقابل همه افسانه های اهتند برای هادی لوحان و خو باوران‪ .‬رهبران شوروی دیر مانی صرا یس‬ ‫مسئله را با تمام هوت در برابر خود می دیدند‪ " :‬یا ما باالی آنها پیرو می شویم و یا هم آنها ما را نابود می ها ند‪".‬‬ ‫آنچه که ارتباط می گرفب به امین‪ ،‬او واهعاً هم یس شخص م هوج بود‪ .‬احتماالً او ا دیر مانی که با امریکایی ها‬ ‫همکاری مینمودی‪ .‬حتی اگر این ادعا واهعیب نداشته باشد‪ ،‬اعتمادی بر وی وجود ندارد‪ .‬او به شوروی خیانب خواهد‬ ‫کرد و فریب خواهد داد‪.‬‬ ‫و یر دفاع اوهتینوا به نوبۀ خود خاآر نشان هاخب‪ " :‬مشکل این اهب که امین به تنهائی نزد دشمن نمی رود‪ ،‬او‬ ‫افغانستان را نیز با خود می برد‪".‬‬ ‫گرومیکو با او موافقب کردی عالوی نمود‪ " :‬این برای ما یس فاجعۀ بزرگ خواهد بود‪ ،‬ما افغانستان را ا دهب دادی‬ ‫نمی توانیم‪".‬‬ ‫روی میز در برابر و یر امور خارجۀ شوروی (گرومیکو) اهنادی که بیان ر اوضاع در حو ۀ آهیا بود و ا آرا‬ ‫آگاهان امور و صائب نرران ترتیب گردیدی بود هرار داشب‪ .‬اوضاع مذکور ندان به نفع مسکو نبود‪ .‬روابط اتحاد‬ ‫شوروی با ین پُر ا تشنر بود‪ .‬هاج پار حتی تصادم نرامی میان دو کشور در هرحد را دادی بود‪ .‬هپ هوای ین‬ ‫به ویتنام که ا متحدین اتحاد شوروی به حساب می رود حمله کرد‪ .‬با آنکه در جنگ مذکور به ین صدمات یادی‬ ‫رهید‪ ،‬ولی اهراً دیدی می شد که ین به پیش روی های خود ادامه خواهد داد‪ .‬اضالع متحدۀ امریکا ین را فعاالنه‬ ‫علیه اتحاد شوروی تحریس میکرد‪ :‬واشن تن روابط دیپلوماتیس را با ین م دداً تومین نمودی و پروهۀ صدور تسلیحات‬ ‫را به این کشور ا هر گرفب‪ .‬شواهد کامالً انکار ناپذیری وجود دارند که ین موا ی با امریکا ا عناصر ضد‬ ‫انقالب افغانستان فعاالنه حمایب می کند‪ .‬رژیم خُمینی که پ ا انقالب اهالمی در ایران روی کار آمدی بود نیز‬ ‫موضع یری ضد شوروی خود را اعالم نمودی و ا پارتیزان های افغان پشتیبانی می کرد‪ .‬در مورد کشورهای عربی‬ ‫‪7‬‬ ‫می توان یاد فکر نکرد‪ ،‬ون تقریباً همۀ آنها حاضر بودند مقاومب افغان ها را تمویل نمایند‪ .‬رهبری شوروی به آن‬ ‫باور بود که با ا دهب دادن اف غانستان‪ ،‬در آن ا یا با امریکا و نیروهای ناتو و یا هم با افراآیون اهالمی روبرو خواهد‬ ‫شد‪ ،‬و ویروس مذکور بالفاصله به جمهوریب های آهیای میانۀ شوروی هرایب خواهد کرد‪.‬‬ ‫در تفاوت با اندروپوا و اوهتینوا که هر ه بیشتر متمایل به مداخلۀ نرامی بودند‪ ،‬گرومیکو نمی خواهب هوای اتحاد‬ ‫شوروی در معضله اشتراک مستقیم داشته باشد‪ .‬او معتقد بود که انکشاا اوضاع بدین ونه برباد رفتن تمام مساعی‬ ‫شخص او منحیم و یر امور خارجۀ شوروی که آی دهه های اخیر بخاآر کاهش تشنر و تومین اعتماد متقابل ان ام‬ ‫دادی بود معنی خواهد داشب‪ .‬گرومیکو درک می کرد که توضیح ضرورت این اهدام جبری به جهانیان نه تنها دشوار‪،‬‬ ‫بلکه ناممکن اهب‪ .‬او ملتفب بود که به و ارت امور خارجه و تمام پالیسی بین المللی شوروی در این مینه صدمات‬ ‫یادی خواهد رهید‪.‬‬ ‫گرومیکو یکبار دی ر یادآور شد‪ " :‬ما نمی توانیم افغانستان را ا دهب بدهیم‪ .‬اما من همه را فرا می خوانم تا گام های‬ ‫هن یدی بردارند‪ ،‬یرا هرگونه خطا می تواند نهایب هیمب تمام شود‪".‬‬ ‫بریژنیس با شتابزدگی گفب‪ " :‬آندری‪ ( ،‬نام گرومیکو) ما این را شنیدیم‪ ،‬شنیدیم ما این را‪ .‬واضح اهب که ما نمی‬ ‫توانیم افغانستان را ا دهب بدهیم‪ ،‬اینکار مطابق منافع ملی ما نیسب‪ .‬ولی پیشنهاد مشخص تو یسب؟"‬ ‫گرومیکو جواب داد‪ " :‬باید وهفه گرفب‪ .‬بیائید ببینیم که امین ی می کند‪ .‬او را م بور بسا یم تا به اصوج لینینی در‬ ‫رهبری حزب رو آورد‪ .‬امین باید پر می ها را ا محاب رها کند‪ ،‬به مخالفین خود اجا ی دهد تا ا خارل به بوآن‬ ‫برگردند‪ ،‬فرکسیون با ی را ختم نماید‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬وهتی در اآراا امین هائر اشخاص ا جنام های خلق و پر م‬ ‫وجود داشته باشند‪ ،‬ما می توانیم او را به آهانی تحب کنتروج داشته باشیم‪ .‬هکذا رفیب جن ی هوای مسلح افغانستان‬ ‫باید باال برود‪ .‬ا آرا خود کوشش خواهیم کرد تا فشارهای دیپلوماتیس را بر کشورهای که ا ضد انقالب حمایب‬ ‫می کنند تشدید ببخشیم‪".‬‬

‫‪6‬‬

‫محمد صیاد بارئی‪ ،‬شخصیب دولتی و نرامی هومالی بودی و موصوا آی هاج های ‪ ۹۱۱۹ - ۹۱۸۱‬به حیم رئی جمهور‪ ،‬جمهور ی دیموکراتیس هومالی کار میکرد‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫این اعتراا صادهانۀ نویسندگان روهی که مبار ی وایستادگی هموآنان ما را در برابر ه وم و ت او هوای اشغال ر اتحاد شوروی به نام اصلی و به حق آن‪ ،‬یعنی مقاومب ملی‬ ‫افغانها نامیدی اند میتوان اهتقباج کرد‪ .‬اعتراا مذکور به وضاحب نشان میدهد که تحوج عریمی در اکهان محافل هیاهی‪ ،‬صاحب نرران‪ ،‬تحلیل ران مسائل بین المللی اینکشور آی‬ ‫هاج های اخیر را دادی و آنها د ی ر به کُنه فاجعۀ افغانستان که مسکو در آن مستقیماً کیدخل بودی پی بردی اند و درک کردی اند که ه وم هوای شوروی به افغانستان یس عمل اشغال رانه‬ ‫بودی که در نتی ه با هیام و مقاومب عمومی مردم افغانستان مواجه گردید‪.‬‬


‫بریژنیس مسؤوج روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب پونوماریوا را مخاآب هرار دادی پرهید‪ " :‬آیا امکان‬ ‫دارد که امین را ا تمایالت دیکتاتور ما آبانه ا با داشب و وادار هاخب تا با مخالفین خود در داخل حزب به تفاهم‬ ‫‪8‬‬ ‫برهد؟"‬ ‫پونوماریوا‪ " :‬رفیق بریژنیس‪ ،‬ما مساعی یادی در این رای به خرچ دادیم‪ .‬شما در جریان اهتید که من شخصاً دو بار‬ ‫به کابل هفر نمودم‪ .‬اما با توهس‪". . .‬‬ ‫اندروپوا ا پونوماریوا حمایب نمودی عالوی کرد‪ " :‬دهترهی به تفاهم میان آنها اصالً امکان ندارد‪ .‬تضادها میان آنها‬ ‫ال برعک‬ ‫بسیار عمیق اهتند‪ .‬دور ا امکان نیسب که امین اهراً با توصیه های ما موافقب کند‪ ،‬ولی عمل او کام ً‬ ‫خواهد بود‪ .‬به اهاس اآالعاتی که ما در اختیار داریم پ ا تصفیۀ " حساب " با پر می ها‪ ،‬امین اکنون به جان رفقای‬ ‫خود ا جنام "خلق" افتیدی اهب‪ ،‬به جان کسانیکه ا نرر او مطمئن نیستند‪ ،‬تمام آنها را می خواهد ا بین ببرد‪.‬‬ ‫آوریکه می دانید لیدران حلقات مخالس امین‪ ،‬آنهائی که در مهاجرت در اروپا به هر می برند‪ ،‬ا هار آمادگی نمودی اند‬ ‫تا در یس جبهۀ واحد علیه رژیم کنونی اهدام کن ند‪ ،‬حزب و دولب را به مواکین دیموکراهی و رعایب هانون برگردانند‪.‬‬ ‫می خواهم توکید کنم که هدا من ا "لیدران حلقات مخالس" اعضای هردو جنام "خلق" و "پر م" می باشد‪ .‬ما در این‬ ‫راهتا کار می کنیم‪".‬‬ ‫بریژنیس کن کاوی نمودی پرهید‪ " :‬هدا تو ا جملۀ "در یس جبهه علیه رژیم اهدام کنند" یسب؟" آنها در اروپا‬ ‫هستند‪ ،‬این کار طور متصور اهب؟"‬ ‫رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬که دیدی می شد دی ر نمی خواهب منشی عمومی را یر بار جزئیات آمادگی ها برای کودتا غرق‬ ‫کند گفب‪ " :‬رفیق بریژنیس ‪ ،‬آنها در مهاجرت نیز ارتباط نزدیس خود را با رفقا و همر مان خود که در داخل افغانستان‬ ‫اهتند هطع ننمودی اند‪ .‬به م ردیکه مان مناهب گردد‪ ،‬ما به آنها کمس خواهیم کرد تا فوراً به کابل برهند‪ .‬در صورت‬ ‫ضرورت هائر کمس ها نیز به آنها ارائه خواهد شد‪".‬‬ ‫بریژنیس‪ " :‬یوری ‪ ،‬یعنی تو می خواهی ب وئی که نیروهای هالم در داخل حزب می توانند دشواری های پیدا شدی را رفع‬ ‫نمایند؟"‬ ‫اندروپوا‪ " :‬بلی‪ ،‬رفیق بریژنیس می توانند‪ ،‬اگر به آنها کمس شود‪".‬‬ ‫بریژنیس در حالیکه ا موجودیب یس رای حل خشنود گردیدی بود گفب‪ " :‬این یس کار بسیار خوب اهب‪ .‬بیائید تا در‬ ‫این راهتا فعالتر عمل کنیم‪ .‬راهتی‪ ،‬اردوی افغانستان ا کی حمایب خواهد کرد؟" بریژنیس هؤاج آخر خود را به و یر‬ ‫دفاع راجع هاخته پرهید‪ " :‬رفیق اوهتینوا‪ ،‬تو را خامو اهتی؟"‬ ‫و یر دفاع به فکر آن نبود تا خامو بماند‪ .‬معکوهاً‪ ،‬آی تمام این مدت او در کهنش جمالتی را برمی گزید تا آنها را‬ ‫به بان بیاورد‪ .‬و یر دفاع یزهای یادی برای گفتن داشب‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫اوهتینوا تمام عمر خود را در جنگ ها هپری نمودی بود‪ .‬او که در ‪ ۱۱‬هال ی به حیم "کمیسار مردمی تسلیحات" (‬ ‫به بان امرو ی و یر جنگ یا و یر دفاع) مقرر گردیدی بود حین جنگ با جرمن ها هعی به خرچ داد تا جبهات جنگ‬ ‫ا هر نوع هالم تومین باشند‪ .‬بعدتر‪ ،‬پ ا آغا "جنگ هرد" اوهتینوا کسی بود که در انس ام و ارائۀ یس‬ ‫جواب متوا ن به امریکایی ها در رای ای اد هالم اتومی و هپ هالم هایدروژنی ههم بار گرفب‪ .‬او در کرهی هایی‬ ‫ا هبیل و یر تسلیحات‪ ،‬و یر صنایع دفاعی‪ ،‬معاون صدراعرم و منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب ایفای و یفه‬ ‫نمودی بود‪ .‬هه هاج هبل ا امرو او به حیم و یر دفاع اتحاد شوروی تقرر یافب‪ .‬و ایس اوهتینوا معموالٌ مربوط به‬ ‫امور تسلیحات‪ ،‬دفاع‪ ،‬امنیب هرحدات شوروی بودی و در کُل تومین امنیب کمپ هوهیالیستی را به عهدی داشب‪.‬‬ ‫اوهتینوا مانند اندروپوا به آن باور بود که ندگی صلح آمیز خیالی بیش نبودی و صرا اهر هضیه اهب‪ .‬به نرر‬ ‫وی واهعیب ندگی را ادامۀ جنگ تشکیل می داد‪ ،‬جن یدن تا مانیکه یکی ا آرفین کامالً ا بین نرود‪ .‬ان شب‬ ‫اوهتینوا آی تمام این هاج ها باالی ماشه هرار داشب‪.‬‬ ‫اندروپوا به حیم رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬به نوبۀ خود ریاهب عمومی اوج را در اختیار داشب (ادارۀ کشس خارجی)‪،‬‬ ‫موهسۀ ای که بالوهفه به وی در مورد پالن های غیر مترهبه و مکارانۀ " دشمن اصلی" (هدا اضالع متحدۀ امریکا‬ ‫اهب) گذار می داد‪ .‬اوهتینوا نیز در این مینه ا معلومات دهب اوج برخوردار بود یرا در اختیار خویش جی‪.‬‬ ‫آر‪ .‬یو‪( .‬کشس نرامی) را داشب‪ .‬شبکه های اهتخباراتی جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬در تمام دنیا جاب ا گردیدی و شب و رو دشمن را‬ ‫یر نرر داشتند و ا کو کترین جزئیاتی که می توانستند هوء ن ای اد نمایند به مرکز گذار می دادند‪.‬‬ ‫در شرایط کنونی احتماالً جنگ بزرگی بوهوع نخواهد پیوهب‪ ،‬این خطر به شکلی ا اشکاج رفع خواهد شد‪ ،‬اما و یفۀ‬ ‫کنونی اوهتینوا و تمام ندگی موهبل او‪ ،‬آر تفکر وی‪ ،‬عادات و کرکتر او را آوری عیار هاخته بودند که همیشه‬ ‫باید نه تنها حمالت دشمن را دفع می کرد‪ ،‬بلکه به وی ضربۀ هرکوب کنندی و تالفی جویانه ای هبل ا وهوع وارد‬ ‫نماید‪.‬‬ ‫آخرین اآالعات رهیدی به ادارۀ "کشس خارجی" مشو کنندی بود‪ .‬کشتی های جن ی امریکا داخل خلیر فارس (عرب)‬ ‫گردیدند‪ .‬مانورهای متذکری بدان معنی بودند که امریکایی ها تصمیم داشتند کوماندوی خود را در هلمرو ایران پیادی‬ ‫‪8‬‬

‫یس دیکتاتوری که نیم هرن یس ملب را ا نف کشیدن با داشته بود و مکتب دیکتاتوری را به معراجش رهانیدی بود نین نرر میداد !!!! ع یب اهب !!!!‬ ‫‪9‬‬ ‫در هاج ‪ ۹۱۱۸‬در ترکیسب حکومسب آنوهسب شسوروی بسر بنیساد "کمیسساری صسنعب دفساعی" (و ارت دفساع) کمیسساری هسای دی سری ا هبیسل‪ :‬صسنعب هسوائی‪ ،‬صسنعب کشستی هسا ی و‬ ‫همچنان تسلیحات و مهمات ای اد گردیدند که هر کدام صالحیب و ارت حانه ها را داشتند‪.‬‬


‫نمایند‪ .‬در صورت وهوع نین یزی توا ن هوا در منطقه به ضرر منافع شوروی تغییر می یافب‪ .‬اگر واشن تن افزون‬ ‫بر همه افغانستان را نیز تحب کنتروج در می آورد‪ ،‬این دی ر یس فاجعۀ تمام نما می بود‪ .‬در این صورت حلقۀ دولب‬ ‫های دشمن در جنوب اتحاد شوروی گری می خورد‪ :‬ترکیه‪ ،‬ایران‪ ،‬افغانستان و ین‪ .‬تمام خاک اتحاد شوروی تحب‬ ‫پوشش راکب های امریکایی هرار می گرفب‪.‬‬ ‫اوهتینوا با لحن خشس گفب‪ " :‬رفقای ما‪ ،‬من مله هوماندان عمومی هوای پیادی پاولوفسکی گذار می دهد که هوای‬ ‫مسلح جمهوری دیموکراتیس افغانستان کامالً در دفع حمالت شورشیان متمرکز بودی و ا جنگ هیچ فراغب ندارند‪.‬‬ ‫مشکل اهب گفته شود که هوا ی مسلح در صورت برو مناهشۀ احتمالی با امین آرا کی را خواهند گرفب؟ اآالعات‬ ‫ما می رهانند که امین موضعات خوبی در اردو دارد‪ .‬او ا هبل تشکیل افسران را ا وجود پر می ها و هائر عناصر‬ ‫مشکوک به تصور امین پاک کردی اهب‪ .‬بدین ترتیب من هراس دارم که مشکل به مراتب پیچیدی تر ا آن باشد که ما‬ ‫تصور می کنیم‪ .‬غالباً بدون اشتراک مستقیم هطعات نرامی‪ ،‬ما هادر نخواهیم بود آنرا حل و فصل نمائیم‪".‬‬ ‫گرومیکو م دداً پرهید‪ " :‬به عبارۀ دی ر تو پیشنهاد می کنی تا هوای شوروی به هلمرو افغانستان اعزام شود؟ ولی ما‬ ‫باید درک آنرا داشته باشیم که نین یس گامی ی عواهبی را در پی خواهد داشب؟"‬ ‫اوهتینوا در حالیکه هیافه ا به یس هنگ شباهب داشب گفب‪ " :‬من تا هنو هیچ یزی را پیشنهاد نمی کنم‪ .‬من‬ ‫صرا واهعیب را اکعان کردم‪ :‬بدون حمایب فعاج ما‪ ،‬نیرو های "هالم" در حزب دیموکراتیس خلق افغانستان پیرو‬ ‫نخواهند شد‪ .‬اگر ما به آن نتی ه برهیم که به حمایب ا مخالفین امین می پردا یم‪ ،‬در اینصورت باید تمام منابع و‬ ‫امکانات کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و ما (و ارت دفاع) بکار انداخته شوند‪ .‬اگر ما داخل این مسئله می شویم‪ ،‬پ باید دهیق و بدون‬ ‫اشتبای عمل کنیم‪".‬‬ ‫بریژنیس در حالیکه ا و یر دفاع پشتیبانی می کرد گفب‪ " :‬اوهتینوا حق به جانب اهب‪ .‬مغلوبیب برای ما غیر هابل‬ ‫پذیر اهب‪ .‬در عین حاج آندری (آندری گرومیکو‪ ،‬و یر امور خارجه) نیز درهب فکر می کند‪ ،‬واهعاً هم باید تمام‬ ‫عواهب را هن ید‪ .‬البته ی بهتر اگر هوای شوروی به هلمرو افغانستان اعزام نشود و مشکل بوجود آمدی کامالً توهط‬ ‫خود رفقای افغانی حل و فصل گردد‪ .‬اما در صورتی که نین یس کاری عملی نباشد‪ ،‬در این صورت به جلسۀ آیندۀ‬ ‫کمیسیون پیشنهاد های مشخص تانرا پیرامون حضور نرامی ما در آن ا ارائه نمائید‪".‬‬ ‫منشی عمومی دی ر واهعاً خسته شدی بود و وضعیب او را همه می دیدند و به همین علب ادامۀ مباحم را دی ر مصلحب‬ ‫ندیدی به آن خاتمه بخشیدند‪.‬‬ ‫نتایر این مباحم در پروتوکوج جلسۀ مورا ‪ ۱۹‬اکتوبر ‪ ۹۱۱۱‬بیوروی هیاهی منعک گردیدی و هابل دهترهی اهتند‪.‬‬ ‫در پروتوکوج مذکور ا کارنامه های لیدر جدید افغانستان به شدت انتقاد صورت گرفته اهب‪ .‬در پروتوکوج ضمناً هید‬ ‫گردیدی که‪ :‬امین تضییقات را وهعب یاد بخشیدی‪ ،‬او می خواهد دهتۀ ای ا اعضای کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیس‬ ‫خلق را ا بین ببرد و اعماج او نارضایتی های رو افزون را حتی در میان خلقی ها به میان آوردی اهب‪ .‬در هسمتی ا‬ ‫هند مذکور آمدی اهب‪ " :‬عالیم آن که امین تماس هایی را با نمایندگان مخالفین راهت رای مسلمان و هران اهوام که‬ ‫مخالس حکومب اهتند تومین می نماید موجب ن رانی می گردد‪ .‬در عین حاج به نرر می رهد که رهبری جدید هصد‬ ‫دارد " هیاهب متوا نتر" را در روابط با کشورهای غربی در پیش گیرد‪.‬‬ ‫در آر برخورد حفیب اهلل امین در عرصۀ روابط با اتحاد شوروی با وضاحب تمام دو رویی و غیر صادق بودن وی‬ ‫به نرر می رهد‪. . .‬‬ ‫حفیب اهلل امین نه تنها کدام اهدامی را بخاآر ممنوع هرار دادن افکار ضد شوروی در اکهان عامه روی دهب نمی گیرد‪،‬‬ ‫بلکه خود عمالً این ونه افکار را تشویق می کند‪".‬‬ ‫بدین ترتیب نتی ه گیری بعمل می آمد که اتحاد شوروی با یس فرد هدرت آلب‪ ،‬بی رحم و مکار مواجه گردیدی اهب‪.‬‬ ‫‪ ...‬و خطر آن وجود دارد که امین برای حفب هدرت شخصی خود متوصل به تغییر اهتقامب هیاهی رژیم نیز گردد‪.‬‬ ‫هند بیوروی هیاهی پیشنهاد می کرد تا در اوضاع بوجود آمدی خطوط کیل در نرر گرفته شوند‪:‬‬ ‫" ‪ .۹‬روابط فعاالنه با امین و در م موع با رهبری کنونی ادامه بیابد‪ .‬امین نباید تصور کند که ما باالی او اعتماد‬ ‫نداریم و نمی خواهیم با او هر و کار داشته باشیم‪ .‬ا تماس ها با امین برای توثیر گذاری معین باالی وی اهتفادی‬ ‫صورت ب یرد و همزمان ماهیب اصلی او کشس گردد‪.‬‬ ‫‪ .۷‬با در نرر داشب خط مشی عمومی ما در رابطه با امین در مرحلۀ کنونی و خواهشات مکرر امین بخاآر مسافرت‬ ‫رهمی یا کاری به اتحاد شوروی و مالهات با لئونید بریژنیس و هائر لیدران شوروی‪ ،‬خوب اهب به او در پرنسیپ‬ ‫جواب مثبب دادی شود‪ ،‬ولی تورین و مدت مشخص این مسافرت تعیین ن ردد‪.‬‬ ‫{‪}...‬‬ ‫‪ .۱‬به تمام مؤهسات شوروی در هلمرو افغانستان و یفه دادی شود تا مطالعۀ اوضاع و همچنان مسؤولین حزبی‪ ،‬ارگان‬ ‫های دولتی‪ ،‬تشکیل هوماندانی های اردو و دوایر امنیتی را در این کشور شدت ببخشند‪.‬‬ ‫‪ .۱‬مقدار کمس های نرامی به افغانستان در شرایط کنونی محدود گردد‪ . . .‬ا تداوم صدور تسلیحات ثقیل و تخنیس‬ ‫نرامی تا امر ثانی جلوگیری شود‪.‬‬


‫‪ ... .۸‬ا اعزام جزوتام های نرامی شوروی به کابل به اهاس خواهش امین‪ ،‬برای حفا ب شخصی امتناع صورت‬ ‫ب یرد‪.‬‬ ‫{‪}...‬‬ ‫‪ .۹۹‬به هفارت شوروی در کابل‪ ،‬کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ، .‬و ارت دفاع و شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب‬ ‫کمونیسب و یفه دادی می شود تا هیاهب و عمل حفیب اهلل امین و افراد نزدیس به او را در مورد انترناهیونالیسب های‬ ‫‪10‬‬ ‫افغانستان‪ ،‬وآنپرهتان‪ ،‬کدرهای که در اتحاد شوروی و کشورهای هوهیالیستی تحصیل نمودی اند‪ ،‬روحانیون‬ ‫مرت ع‪ ،‬هران اهوام‪ ،‬روابط خارجی افغانستان را با غرب و مخصوصاً با اضالع متحدۀ امریکا و ین را تحب مطالعه‬ ‫هرار بدهند‪.‬‬ ‫در صورت مالحرۀ عالیم ضد شوروی در آر العمل امین‪ ،‬پیشنهادات بعدی در مورد اتخاک اهدامات ضروری ا‬ ‫جانب شوروی ارائه گردند‪".‬‬ ‫در حقیقب می توان گفب که اگر هند مذکور هنو حکم اعدام امین نبود‪ ،‬اما بدون شس مسودۀ آن را تشکیل میداد‪.‬‬ ‫بدین ترتیب بخش اخیر فاجعۀ افغانستان به نام " مرحلۀ اوج "انقالب" ثور" آغا یافب‪.‬‬ ‫اما مطابق هناریوی درامه‪ ،‬اوج باید صحنه با غبار ضخیم و انبوی پوشانیدی می شد‪.‬‬ ‫یس رو بعد هفیر شوروی هدایب دریافب کرد‪ " :‬به امین خبر بدهید که مسکو ا خواهش حفیب اهلل امین مبنی بر‬ ‫مسافرتش به اتحاد شوروی اهتقباج میکند‪ .‬رهبری شوروی به م رد آنکه شرایط مناهب باشند ا حفیب اهلل امین‬ ‫پذیرائی خواهد کرد تا در فضای رفیقانه و کاری روی مسائل کیعالهه تبادج افکار صورت ب یرد‪".‬‬ ‫***‬ ‫در این میان میعاد موموریب نمایندۀ و ارت دفاع اتحاد شوروی جنراج پاولوفسکی و گروپ اوپراهیونی وی در‬ ‫افغانستان به پایان رهید‪ .‬هوماندان هوای پیادۀ شوروی (همین پاولوفسکی) در گذارشات خویش به مقامات عالی شوروی‬ ‫موضع همیش ی خود را تکرار می کرد‪ " :‬اوضاع در صفوا هوای مسلح افغانستان کامالً هناعب بخش بودی‪ ،‬هطح‬ ‫آمادگی های نرامی این هوا توانمندی آنرا دارد تا در برابر فشارهای مخالفین مسلح ایستادگی نماید‪ .‬پاولوفسکی مشاهدی‬ ‫می کرد که ار یابی های وی مورد عالهۀ اوهتیونس نیستند‪ .‬و یر حین تماس های تلفونی ند بار معاون خود را‬ ‫(پاولوفسکی) به شدت متوجه هاخته بود‪ .‬اما پاولوفسکی ا آن جنراج های کم یابی بود که بیان واهعیب را (البته‬ ‫آوریکه او این واهعیب را تصور می کرد) باالتر ا مقام و کرهی می دانند‪ .‬جنراج پاولوفسکی به تورین ‪ ۱‬نوامبر به‬ ‫مسکو برگشته منترر ماند تا و یر دفاع او را برای گذار نهائی نزد خود بخواهد‪ .‬اما یزیکه او را متحیر هاخب آن‬ ‫بود که این انترار دو هفته آوج کشید تا باالخری او را دعوت کردند‪ .‬پ ا آنکه اوهتینوا وهب آنرا دریافب تا نمایندۀ‬ ‫خاص خود را که آی دو مای اوضاع را در افغانستان مطالعه و ار یابی کردی بود بشنود‪ ،‬ا گذارشات پاولوفسکی‬ ‫نتی ه گیری آتی را بعمل آورد‪ " :‬تو به هیچ یز پی نبردی‪ .‬تو نباید نزد امین می رفتی‪".‬‬ ‫اوهتینوا دیر مانی پ ا این گفت و با جنراج پاولوفسکی حرا نمی د‪.‬‬ ‫پاولوفسکی که ا نین یس آر برخورد و یر دفاع به حیرت افتیدی بود‪ ،‬نزد لوی درهتیز آگارکوا رفته تا م ر او‬ ‫وی را درک کند‪ .‬آگارکوا نیز به نوبۀ خود دهتش را با عصبانیب تکان دادی گفب‪ " :‬و یر در مورد مسائل مربوط به‬ ‫افغانستان با من نیز مشوری نمی کند‪ .‬او اآالعات خود را ا منابع دی ری به دهب می آورد‪".‬‬ ‫آگارکوا که بعضاً به جلسات کمیسیون بیوروی هیاهی دعوت می شد‪ ،‬می دانسب که این منابع کدام اند و درک می‬ ‫کرد که را نرریات او و یر را عصبانی می هاخب‪ .‬معلوم بود که در "باالها" تصمیم گرفته می شد تا حفیب اهلل امین‬ ‫را ا صحنه دور بسا ند و ا جانشین وی حتی اگر برای حمایب ا وی ضرورت باشد ا هوای شوروی نیز اهتفادی‬ ‫شود‪.‬‬ ‫اهناد هلیلی در مورد آنکه آی آنرو های خزانی در آبقات باالیی هدرت کرملین ی را می داد‪ ،‬ونه نرریۀ عدم‬ ‫مداخلۀ نرامی در امور افغانستان به ه وم مستقیم نرامی به اینکشور تحوج می کرد به جا ماندی اند‪ .‬می توان بدون‬ ‫ش س و شبه توکید کرد که در اخیر مای دهمبر‪ ،‬یعنی پ ا اعزام هوا و به هتل رهاندن امین اکثر اهناد ادارۀ "کشس‬ ‫خارجی" به امر مستقیم اندروپوا ا بین بردی شدند‪ .‬شواهد نشان می دهد که اهناد مربوط به کشس نرامی (جی‪ .‬آر‪.‬‬ ‫یو‪ ).‬و در کُل و ارت دفاع نیز به همین هرنوشب د ار گردیدند‪ .‬بنابرین ما در ارائۀ رویدادها ا اهناد اندکی که در‬ ‫آرشیس ها باهی ماندی اند اهتفادی می نمائیم و همچنان صحبب ها و خاآرات آنهائی را که هنو در هید حیات اهتند و‬ ‫اشتراک کنندگان آن وهایع دور بودند نقل می کنیم‪.‬‬ ‫در پایان خزان حلقۀ نزدیس به و یر دفاع احساس کرد که اوهتینوا ا فعالیب های فرهتادگان خود در کابل ا هار‬ ‫نارضایتی می کند‪ ،‬او می خواهد امین ا بین برود و در بارۀ اعزام واحد های نرامی برای هرکوبی هطعی ضد‬ ‫‪10‬‬

‫البته شنیدن و خواندن کلم ۀ وآنپرهتان ا بان کرملین نشینان و مومورین اهتخباراتی آنکشور میتواند صرا باعم خندی و تبسم گردد‪ .‬شوروی ها با بکار گیری این ونه‬ ‫کلمات و جمله های پر آمطراق وا بست ان هیاهی و آرفداران خود را در نرر داشتند‪ ،‬نه ملی گرایان و وآنپرهتان واهعی افغانستان را‪.‬‬


‫"انقالبیون" و تومین یس ثبات دلخوای در افغانستان می اندیشد‪ .‬اما و یر دفاع می دانسب که تطبیق این نرریه کار‬ ‫دشواری خواهد بود‪ .‬اوهتینوا همچنان درک می کرد که لوی درهتیز و معاونین وی مخالس این نرریه هستند‪ ،‬بنابرین‬ ‫برای یس مدتی پالن های خود را در خفا ن ه میداشب‪ .‬اآرافیان اوهتینوا صرا ا ورای برخی ا جزئیات حدس‬ ‫می دند که بزودی تغییرات فاحشی رونما خواهند گردید‪.‬‬ ‫در یس حلقۀ تنگ و محرم لیدران شوروی (بریژنیس‪ ،‬اوهتینوا‪ ،‬اندروپوا‪ ،‬گرومیکو و پونوماریوا) روی آن بحم‬ ‫می کردند تا ونه "رهبری حزب دیموکراتیس خلق به اصوج ادارۀ لینینی" برگرداندی شود‪ .‬لیدران مذکور باالی آن‬ ‫فکر می نمودند تا در رهبری حزبی به پر می های مخالس و خلقی های آ ردی خاآر جا دادی شود‪ .‬کرملین نشینان‬ ‫هر ه بیشتر توجه خود را به " ریاهب عمومی اوج کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( ".‬کشس خارجی) معطوا داشته و هر ه بیشتر‬ ‫معتقد می شدند که این و یفۀ حساس را باید مومورین همین اداری ان ام دهند‪.‬‬ ‫جنراج ایوانوا که به تورین ‪ ۹۹‬اکتوبر ا مسکو به کابل برمی ردد‪ ،‬به همکاران نزدیس خود بوگدانوا‪ ،‬اوهاد ی و‬ ‫و وکین بطور اشد محرم خبر می دهد که در "باال" فیصله بعمل آمدی اهب تا به "نیروهای "هالم" در حزب‬ ‫دیموکراتیس خلق افغانستان کمس صورت ب یرد‪".‬‬ ‫بوری ایوانوا در ادامه توضیح می دهد‪ " :‬این بدان معنی اهب تا امین ا کرهی های باالیی هدرت تعویض گردد و‬ ‫احتماالً ببرک کارمل به هدرت رهاندی شود‪ .‬اما در اینباری هکوت کامل را حفب کنید ! ا این موضوع به جز شما هه‬ ‫نفر کسی دی ری آگاهی ندارد‪".‬‬ ‫این هه نفر فیصله بعمل می آورند که "دفتر کابل" و نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در اوضاع جدید کدام کارها را باید ان ام‬ ‫دهند‪ .‬در پایان گفت و ایوانوا یکبار دی ر اکیداً خاآر نشان می ها د تا موضوع فا ن ردد و عالوی می کند‪" :‬حتی‬ ‫هفیر ا این پالن ها نباید مطلع باشد‪".‬‬ ‫ال م به تذکر اهب که بوری ایوانوا حین اهامتش در مسکو به کرهی جدید تقرر یافته بود‪ ،‬او به حیم آمر "بورد‬ ‫مشورتی مشاورین رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ".‬تعیین گردیدی و جنراج کیرپیچینکو که پیش ا این در رأس ریاهب ”‪“C‬‬ ‫(کشس غیر رهمی) هرار داشب به عوض وی به صفب معاون اوج " ریاهب عمومی اوج کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ( ".‬کشس‬ ‫خارجی) تعیین گردیدی بود‪ .‬آگاهان امور این تغییر و تبدیلی ها را پیرو ی کریو کوا تعبیر می نمودند‪ :‬بوری‬ ‫ایوانوا که شخصی بود برای کریو کوا نامناهب و در عین حاج با اتوریته‪ ،‬بدینترتیب ا امور اوپراهیونی ادارۀ‬ ‫کشس خارجی دور هاخته شدی بود‪ .‬مشاورین "بورد مشورتی رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ".‬را شوخی ونه "بورد بهشتی" می‬ ‫نامیدند‪ .‬بورد مذکور در حقیقب "تبعید گای اعزا ی" بود‪ .‬در رابطه به ارتقاء کیرپیچینکو باید گفب که آیندۀ نزدیس‬ ‫نشان میدهد که تقرر مذکور کامالً در هماهن ی با پالن های اندروپوا و کریو کوا هرار داشب که می خواهتند‬ ‫معضلۀ پیدا شدی در افغانستان را با اهتفادی ا اهدامات نرامی حل و فصل نمایند‪ .‬همین ادارۀ ”‪ “C‬و یفه داشب تا‬ ‫"حساس ترین" هدایات را بخاآر تعویض صحنۀ هیاهی در کابل اجرا نماید‪.‬‬ ‫اهدام بعدی مسکو برگردانیدن مشاور ارشد نرامی گوریلوا ا جمهوری دیموکراتیس افغانستان بود‪ .‬نخسب او را در‬ ‫مای اکتوبر برای گزار دهی به کمیسیون بیوروی هیاهی در مورد افغانستان دعوت نمودند‪ .‬گوریلوا برای اشتراک‬ ‫در جلسۀ مذکور با لوی درهتیز مارشاج آگارکوا یک ا به کرملین آمد‪ .‬گوریلوا منحیم یس افسر ون ی اوضاع‬ ‫هیاهی و نرامی ر ا در افغانستان دهیقاً به همع حاضرین رهاندی و ار یابی مفصلی را ا وضعیب هوای مسلح این‬ ‫کشور ارائه نمود‪.‬‬ ‫به باور گوریلوا هوای مسلح افغانستان کامالً هادر بود تا هرگونه حمالت شورشیان را دفع نماید‪.‬‬ ‫مشاور ارشد نرامی توکید میکرد‪" :‬در شرایط کنونی در ترکیب هوای مسلح افغانستان دی فرهه وجود داشته و هوای‬ ‫هوائی این کشور م هز با هه صد فروند آیاری می باشد‪ .‬اردوی این کشور دارای ششصد ن یر تانس اهب‪ .‬اردوی‬ ‫افغانستان یکی ا نیرومند ترین اردوها در منطقۀ آهیا بودی و ا عهدۀ پیچیدی ترین و ایس برامدی می تواند‪ .‬در عین‬ ‫حاج مشکالتی را که اردوی مذکور باید رفع نماید هرار کیل اند‪:‬‬ ‫‪ ‬کمبودی وهایل مخابراتی‪ ،‬هیلیکوپترهای ترانسپورتی و جن ی‪.‬‬ ‫‪ ‬هطح پائین آمادگی جن ی منسوبین اردو‪ .‬اما ما باالی مسائل مذکور کار میکنیم‪".‬‬ ‫بریژنیس که فکر می کرد مراتب امتنان مشاور را برخواهد ان یخب با هادی دلی گفته بود‪ " :‬ما به شما کمس ارهاج‬ ‫خواهیم داشب‪ ،‬برخی ا هطعات را به آن ا اعزام خواهیم کرد‪".‬‬ ‫اما گوریلوا در جواب اعتراض کردی بود‪:‬‬ ‫" نین یس اهدامی مصلحب نیسب‪". . .‬‬ ‫اعضای بیوروی هیاهی در حالیکه به اوراهی که باالی میز در برابر شان هرار داشب میدیدند به حرفهای گوریلوا‬ ‫گو می دادند‪.‬‬ ‫بریژنیس با تع ب ابروهای انبوی خود را باال بردی پرهید‪ " :‬یعنی‪ ،‬شما به آن باور اهتید که افغان ها می توانند در برابر‬ ‫باندهایی که ا پاکستان به این کشور گسیل می شوند‪ ،‬بدون کمس ما ایستادگی کنند؟"‬ ‫گوریلوا‪ " :‬بلی‪ ،‬رفیق بریژنیس من به این باور دارم‪ .‬این هم نرر شخصی من بودی و معاون و یر دفاع پاولوفسکی‬ ‫نیز به این موضوع معتقد اهب‪ ،‬کسیکه برای تفتیش به افغانستان اعزام گردیدی بود و مدت آوالنی را در آن ا بود‪.‬‬ ‫افغان ها می توانند مستقالنه عمل کنند‪ .‬ضرورت به اعزام هوای ما نیسب‪".‬‬


‫منشی عمومی با شمان بهب دی حاضرین را ا نرر خویش گذراندی پرهید‪ " :‬آخر را؟" معلوم می شد که بریژنیس‬ ‫انترار نین یس رخشی را نداشب‪ .‬آی تمام رو های اخیر به وی توکید کردی بودند که انقالب در افغانستان در یس‬ ‫مو بند اهب‪ .‬بریژنیس می دانسب که گوریلوا یس جنراج جن ی هوای کوماندو بودی و کسی اهب که در هرکوبی‬ ‫مؤفقانه ضد انقالب در کوهلواکیا ههم گرفته بود‪ .‬بریژنیس ا گوریلوا به هیچ وجه انترار شنیدن همچو یس گذار‬ ‫" صلح آمیز" را نداشب‪.‬‬ ‫گوریلوا در ادامه‪ " :‬دالیل متعددی وجود دارند که ما باید ا مداخلۀ نرامی اجتناب ور یم‪:‬‬ ‫‪ ‬اوج‪ ،‬آوریکه من هبالً خاآر نشان هاختم افغان ها خود توان هرکوبی دهته های شورشیان را دارند‪.‬‬ ‫ به افغان ها باید صرا در حصۀ اهتحکام هوای هرحدی مساعدت صورت ب یرد‪،‬‬‫ وهایل مخابری ارهاج گردد‪،‬‬‫ و هیلیکوپترهای جن ی در اختیار شان هرار دادی شود؛‬‫‪ ‬دوم‪ ،‬ا حضور نرامی ما در اینکشور امریکایی ها بطور آشکارا بخاآر حمایب ا شورشیان اهتفادی خواهند کرد‪،‬‬ ‫آنها را هخاوتمندانه تمویل نمودی مسلح خواهند هاخب‪ .‬این بدان معنی خواهد بود که در نتی ه ما نه با دهته های پراگندۀ‬ ‫مقاومب یزی که حاال وجود دارد‪ ،‬بلکه با یس تهاجم واهعی علیه جمهوری دیموکراتیس افغانستان مواجه خواهیم شد‪.‬‬ ‫پیشبرد عملیات جن ی را در مناآق کوهستانی ندارد‪".‬‬ ‫و هر ان ام به نرر من اردوی ما آمو‬ ‫مارشاج اوهتینوا هر را با خشم ا کاغذ ها بلند نمودی گفب‪ " :‬به شما هیچک صالحیب آنرا ندادی اهب تا به‬ ‫نمایندگی ا تمام اردو هخن بزنید‪".‬‬ ‫گوریلوا‪ " :‬رفیق اوهتینوا‪ ،‬من این نرریۀ خود را بر بنیاد صحبب ها با افسرانیکه ا هطعات مختلس هوای مسلح‬ ‫شوروی به حیم مشاور به افغانستان می آیند عرض کردم‪ .‬همۀ آنها اصالً ا هنر جن یدن در کوهستان ها خبری‬ ‫ندارند‪ .‬هیچک آنها را به این کار آمادی نساخته اهب‪ .‬علل دی ری که به نرر من نیز بسیار مهم اهب و باید در نرر‬ ‫گرفته شود عبارت ا آن اهب که اعزام هوا مصارا نهایب عریم را آلب می کند‪ .‬ا جانب دی ر این یس خیاج اهب‬ ‫که هوا داخل هلمرو گردیدی و در آن ا در گارنیزون ها باهی خواهند ماند‪ .‬شکی نیسب که هوا تقریباً بالفاصله به جنگ‬ ‫کشیدی خواهند شد‪ .‬در نتی ه تلفات هم در میان هوای ما و هم در میان اهالی ملکی برو خواهد کرد‪ .‬این یس امر‬ ‫اجتناب ناپذیر اهب‪ .‬بدین ترتیب ما خود دشمنان جدیدی به میان خواهیم آورد‪".‬‬ ‫اوهتینوا یکبار دی ر با خشونب به آرا مشاور ارشد نرامی ن ریسب‪ ،‬دی ران خامو بودند‪.‬‬ ‫بریژنیس آوریکه ا لحنش می شد اهتنباط کرد ا گوریلوا با عصبانیب پرهید‪ " :‬شما دی ر یزی به گفتن دارید؟ در‬ ‫اینصورت شما را بیش ا این معطل نمی ها یم‪ .‬به اتاق پهلو بروید و ای بنوشید‪ .‬ما به گذار نمایندۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪.‬‬ ‫گو خواهیم داد‪".‬‬ ‫یس هاعب بعد ا اتاهی که در آن جلسۀ کمیسیون جریان داشب مارشاج آگارکوا خارل شد‪ .‬گوریلوا و آگارکوا در‬ ‫یس موتر نشستند‪ .‬لوی درهتیز گرفته خاآر بود‪.‬‬ ‫لوی درهتیز گوریلوا را مخاآب هرار دادی کوتای گفب‪ " :‬گپ خالص اهب لیس (اهم گوریلوا) ما باختیم‪".‬‬ ‫گوریلوا پ ا با گشب به کابل بزودی درک کرد که او نیز باید بار و بستری ا را ببندد‪ .‬کسی ا جملۀ همکاران به‬ ‫گوریلوا خبر داد که یس هفته اهب در افغانستان گروپی ا افسران شوروی تحب رهبری معاون هوای کوماندو جنراج‬ ‫گوهکوا فعالیب خود را آغا نمودی‪ .‬مطابق مقرری های جاری جنراج گوهکوا باید بالفاصله پ ا ورود به کابل‬ ‫نزد گوریلوا که مشاور ارش د نرامی و نمایندۀ و ارت دفاع شوروی بود می آمد و خود را به او معرفی می کرد‪.‬‬ ‫عالوی بر آن گوریلوا و گوهکوا دوهب بودند‪ ،‬هردو یس مانی یک ا هوماندانی هطعات کوماندو را به عهدی داشتند‪،‬‬ ‫بارها با هم دی ر نوشیدی بودند‪ . . .‬بدین معنی که آنها حتی ا دالیل غیر رهمی هم باید با یکدی ر مالهات می کردند‪.‬‬ ‫گوهکوا و یفه داشب تا "محل" را هبل ا اعزام احتمالی هوا شناهائی نماید‪ .‬و به او به احتماج هوی گوشزد شدی بود تا‬ ‫ا گفت و با گوریلوا که گمان می رفب به امین عالهمندی دارد اجتناب ور د‪ .‬بلی‪ ،‬این دی ر یس عالمب بد بود‪.‬‬ ‫ند رو بعد به گوریلوا ا دفتر لوی درهتیز تلفونی کردی خبر دادند‪ " :‬عوضی تو به کابل می آید‪ ،‬کارها را تسلیم او‬ ‫کن‪".‬‬ ‫‪11‬‬ ‫جنراج ماگومیتوا که هبل ا آن به حیم معاون هوماندان هوج اردوی حو ۀ فرا "بایکاج" ایفای و یفه می کرد به‬ ‫حیم عوضی گوریلوا تعیین گردیدی بود‪.‬‬ ‫اندکی بعدتر‪ ،‬جنراج دی ر شوروی‪ ،‬واهیلی اپالتین که مشاور رئی عمومی امور هیاهی هوای مسلح افغانستان بود و‬ ‫تمایالت خود را به امین پنهان نمی کرد نیز ا صحنۀ هیاهی دور هاخته شدی شد‪ .‬برکناری اپالتین ا مقامش و‬ ‫برگردانیدن او به مسکو بیشتر به یس داهتان پولیسی شباهب داشب‪.‬‬ ‫در آنرو مای دهمبر اپالتین به خورد ابطان افغان در مکتب حربی لکچر می داد‪ .‬دفعتاً در جریان لکچر به او خبر‬ ‫می دهند تا فوراً برای گفت وی مهم با دفتر لوی درهتیز به مرکز مخابرۀ محرم حاضر شود‪ .‬اپالتین ا محصلین‬ ‫‪11‬‬

‫ډګرجنراج ماگومیتوا (هلطان محمدوا) منشۀ مسلمان داشته و ا تبار کارا ایس اهالی هفقا شمالی می باشد‪.‬‬ ‫موصوا هبل ا تقرر خویش به حیم مشاور ارشد نرامی در افغانستان صحبب آویلی با رئی کی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬اتحساد شسوروی داشسب‪ .‬مساگومیتوا (محمسدوا) و یفسه داشسب بسسیاری‬ ‫ا اهتقامب های عملیات اعزام هوای شوروی را به هلمرو افغانستان تنریم و اداری نماید‪.‬‬ ‫پ ا دخوج هوا به افغانستان مطابق امریۀ مورا ‪ ۷۱۱۹۹۱۹۱۱۱‬هوماندانی واحد تکام هطعات و مشاورین شوروی در کشور مسا ای ساد گردیسدی و همسین مساگومیتوا در رأس آن هسرار‬ ‫گرفب‪.‬‬


‫معذرت خواهته‪ ،‬لکچر را هطع نمودی و با هرعب به " کلوب عسکری" جائیکه مخابرۀ محرم نصب گردیدی بود می‬ ‫رود‪ .‬در مرکز محرم مخابری فوراً تماس او را با معاون ریاهب عمومی دهم و ارت دفاع جنراج اوشورکوا تومین می‬ ‫نمایند‪.‬‬ ‫اوشورکوا خطاب به اپالتین‪ " :‬حرا های مرا با دهب بشنوید و هیچ گونه هؤاج های اضافی را مطرم نسا ید‪.‬‬ ‫دختر شما به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب اتحاد شوروی مراجعه نمودی و خواهتار مالهات با پدر خود‪ ،‬یعنی با شما‬ ‫شدی اهب‪ .‬به درخواهب دختر شما جواب مثبب دادی شدی اهب‪ .‬شما بدون هرگونه اتالا وهب به مسکو پروا کنید‪.‬‬ ‫فهمیدی شد؟"‬ ‫اپالتین که هراپا دهب و پا ه شدی بود گفب‪ " :‬نخیر‪ ،‬هیچ یز فهمیدی نشد‪ .‬را دختر من؟ با او ی شدی؟"‬ ‫صدا در آنسوی الین‪ " :‬من به شما گفته بودم‪ ،‬هیچ ونه هؤاج نکنید‪".‬‬ ‫اپالتین‪ " :‬اما آیارۀ مسافر بری به مسکو پروا نمودی و آیارۀ بعدی صرا بعد ا دو رو خواهد آمد‪".‬‬ ‫" این مشکل شما نیسب‪ .‬شما باید هاعب (‪ )۸‬شام به پای ای نرامی ب رام خود را برهانید‪ ،‬آن ا آیارۀ مخصوص به‬ ‫دنباج شما فرهتادی خواهد شد‪.‬‬ ‫اپالتین با کماج هردرگمی و هراس ا وضعیب دختر گوشی ثقیل تلفون محرم را گذاشته و رهسپار هفارت گردید‪،‬‬ ‫به این امید که شاید در آن ا برایش معلوماتی خواهند داد‪ .‬اما هفیر تابییس جنراج را با همدردی شنیدی و خاآر نشان‬ ‫هاخب که به هفارت در اینباری هیچ ونه معلوماتی نرهیدی اهب‪ .‬اپالتین ا خود می پرهید‪ " :‬آخر ی را دادی؟" تا‬ ‫جایی که او دختر خود را می شناخب او حتی فکر آنرا هم نمی کرد که دختر جرئب نماید و به کمیتۀ مرکزی حزب‬ ‫مراجعه کند‪ .‬ا جانب دی ر اپالتین درک می کرد که او کدام مقام خاص و عالیرتبه ای نیسب که عقبش آیارۀ خاص‬ ‫فرهتادی شود‪ .‬افکار گوناگون کهن اپالتین را ناآرام هاخته بود‪ " :‬این ونه شفقتی اهب در مورد من که دخترم با من‬ ‫می خواهد صحبب کند‪ .‬نخیر‪ ،‬این ا گپ های دی ری باید در میان باشند‪ ".‬اپالتین یکبار دی ر مستقیماً ا دفتر هفیر به‬ ‫همان اوشورکوا تلفون کردی پرهید‪:‬‬ ‫" ب وئید‪ ،‬دخترکم حیات دارد؟ با وی ی اتفاهی افتیدی؟"‬ ‫اوشورکوا‪ " :‬بلی دختر شما در هید حیات اهب‪ .‬م ر دی ر هیچ یزی نپرهید‪ .‬به تمام مسائل در مسکو پی خواهید‬ ‫برد‪".‬‬ ‫هیلیکوپتر آی بیسب دهیقه اپالتین را به ب رام انتقاج داد‪ .‬او م بور شد در آن ا معطل بماند‪ :‬آیاری ا اتحاد شوروی‬ ‫هار هاعب دیرتر رهید‪ ،‬پروهۀ تیل گیری نیز مدت یادی را در برگرفب‪ .‬در یس کلمه آیاری به صوب شوروی‬ ‫نزدیکی صبح پروا کرد‪.‬‬ ‫بم رد رهیدن به تاشکند او در آیارۀ نرامی ‪ IL-18‬که ی انه مسافر آن بود نشسته به مسکو پروا کرد‪ .‬ا میدان‬ ‫هوائی اپالتین را به ریاهب عمومی امور هیاهی و ارت دفاع شوروی انتقاج دادند و در آن ا وی را جنراج یپی‬ ‫شیوا (رئی ‪ ،‬ریاهب عمومی امور هیاهی هوای مسلح شوروی) پذیرفب‪ .‬یپی شوا دو هاعب ا اپالتین در مورد‬ ‫اوضاع در افغانستان هؤاج می کرد و پی در پی در کتابچۀ یاداشب خویش یزی می نوشب‪.‬‬ ‫اپالتین را مخاآب هرار دادی گفب‪:‬‬ ‫در مورد دخترک او حتی یکبار هم یاد نکرد‪ ،‬هپ‬ ‫" من باید برای اشتراک در جلسه به کمیتۀ مرکزی حزب بروم‪ .‬تو همین جا انترار مرا داشته با ‪".‬‬ ‫اپالتین ا وهفۀ که بوجود آمدی بود اهتفادی کردی به دخترکش تلفون نمودی پرهید‪:‬‬ ‫" حاج و احواج تو خوب اهب‪ ،‬دخترکم؟"‬ ‫دخترک‪ " :‬بلی تمام یزها خوب اهب‪ .‬را هؤاج میکنی؟"‬ ‫فردای آنرو یپی شیوا اپالتین را بالفاصله نزد و یر دفاع برد‪ .‬اوهتینوا در حالیکه با لوی درهتیز آگارکوا بود‬ ‫و باالپو به تن داشب به اتاق پذیرائی برامدی گفب‪:‬‬ ‫" شما اوج به رفیق آگارکوا تمام مسائل را گذار بدهید‪ ،‬وهتی من برگردم هر دو را دعوت میکنم‪".‬‬ ‫اپالتین تصور کرد که لوی درهتیز ار یابی های وی را با همدردی و درک شنید‪ ،‬اگر ه کوشش می کرد ا ابرا‬ ‫نرر خودداری کند‪ .‬اندکی بعدتر اوهتینوا ا کمیتۀ مرکزی برگشته و لوی درهتیز را مخاآب هرار دادی پرهید‪:‬‬ ‫" طور‪ ،‬در بارۀ اوضاع با رفیق اپالتین صحبب کردید؟"‬ ‫آگارکوا‪" :‬بلی صاحب ! در مورد تمام مسائل با رفیق اپالتین صحبب کردیم‪ ،‬اما وی باالی مواضع هبلی خویش‬ ‫ایستادی اهب‪ ،‬یعنی با نرریۀ اعزام هوا موافق نیسب‪".‬‬ ‫اوهتینوا به آرا مشاور ارشد دور خوردی نرر خشونب باری به او انداخته پرهید‪:‬‬ ‫" توضیح بدهید که را به این نرر هستید؟"‬ ‫اپالتین یکبار دی ر تمام یزهای را که هبالً ندین مرتبه گفته و نوشته بود بیان کرد‪ .‬او توکید کرد که اردوی افغانستان‬ ‫کامالً آمادی اهب مستقالنه و ایس خود را اجرا کند‪ ،‬که موضع یری های رفیق امین درهب بودی و وی کمافی السابق‬ ‫دوهب وفادار اتحاد شوروی می باشد و ال م اهب تا به او اعتماد هر ه بیشتر صورت ب یرد‪ .‬هرۀ و یر پ ا‬ ‫شنیدن هخنان اپالتین رنگ هرا به خود گرفته پرهید‪:‬‬ ‫" شما به یاد دارید دفعۀ هبل به من ی وعدی دادی بودید؟ شما گفته بودید‪ " :‬یس موی هم ا هر تری کی نمی افتد‪ ".‬گفته‬ ‫بودید؟ در این صورت این وعدی های شما ی هیمب می تواند داشته باشد؟" اوهتینوا تل رام رمزی را که ا آرا‬ ‫آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل ارهاج گردیدی بود به آرا اپالتین درا نمودی گفب‪ " :‬این را ب یرید و بخوانید‪".‬‬


‫تل رام رمزی متن کوتاهی داشب‪ ،‬در نیم صفحه‪ .‬در آن مستقیماً ا اعزام هوا حرا دی نمی شد ولی تمام دالیلی که در‬ ‫آن ککر گردیدی بودند بر ضرورت همین امر اشاری می کردند‪ .‬بطور مثاج گفته می شد که "اوضاع در افغانستان کامالً‬ ‫به بن بسب مواجه شدی اهب‪".‬‬ ‫اپالتین در حالیکه تل رام را م دداً به و یر مسترد می کرد با هاآعیب گفب‪ " :‬شخصاً من یر نین یس متنی امضاء‬ ‫نمی کنم‪ .‬معلوماتی که در آن درل شدی واهعیب ندارد‪".‬‬ ‫مارشاج اوهتینوا در حالیکه ا خشم بیخود شدی بود گفب‪ " :‬واهعیب ندارد؟ شما میدانید که آنها ا معلومات خود‬ ‫هرهای شان را می توانند ا دهب بدهند‪".‬‬ ‫اپالتین شروع کرد ب وید که‪ " :‬ایکا ‪ ،‬این هرها مسب نمی بودند‪ ". . .‬اما لوی درهتیز آگارکوا با حرکب پا در‬ ‫یر میز به اپالتین فهماندی بود تا جدی نشدی و ا خودداری کار ب یرد‪ .‬و اپالتین توهس کردی بود‪ .‬در دیدگان‬ ‫اپالتین اشس حلقه دی بود‪ ،‬او نمی توانسب درک کند که را و یر دفاع بیشتر به "همسایه ها" (مومورین‬ ‫اهتخباراتی) اعتماد می کند و نه به جنراج های و ارت خود‪ .‬این بدان معنی بود که اهتخباراتچی ها راهب می گویند و‬ ‫نرامیان نی‪ .‬اوهتینوا بار دی ر ن ای هراس ان یزی به اپالتین انداخته‪ ،‬هپ رویش را به آرا آگارکوا و یپی‬ ‫شوا دور دادی‪ ،‬دهتش را تکان دادی گفب‪:‬‬ ‫" در این باری دی ر بحم اید اهب‪ ،‬حاال دی ر ناوهب اهب‪ ".‬و یکبار دی ر‪ ،‬تو گوئی به خود می فب عالوی نمود‪" :‬‬ ‫دی ر ناوهب اهب‪".‬‬ ‫پ ا گ ذشب هاج ها اپالتین آگاهی می یابد که بیوروی هیاهی حزب کمونیسب شوروی در همان رو فیصلۀ هطعی‬ ‫را در مورد اعزام هوای نرامی اتحاد شوروی به افغانستان بعمل آوردی بود‪ .‬مالهات و یر با اپالتین درهب پ ا‬ ‫ختم همین جلسۀ بیوروی هیاهی صورت گرفته بود‪.‬‬ ‫آی آنرو های مای دهمبر اپالتین را ا یس دفتر به دفتر دی ر "می دواندند"‪ . . .‬هپ او را نخسب برای اجرای‬ ‫موموریتی به شهر ادیسه * و هپ به ایالب لووا برای به اصطالم مطالعۀ اکهان افغان هائی که در مؤهسات تعلیمی‬ ‫نرامی آن ا درس می خواندند‪ ،‬فرهتادند‪.‬‬ ‫باری در دهلیز و ارت دفاع اپالتین همان جنراج ریاهب عمومی دهم را که به او در مورد دختر درو گفته بود‬ ‫مالهات کرد‪ .‬جنراج مذکور با خ الب دگی گفته بود‪ " :‬میدانید‪ ،‬من هیچ یز را ا خود ن فته بودم‪ .‬آوریکه آمرین به‬ ‫من دیکته کردند من همان جمالت را به شما رهاندم‪ ،‬کلمه به کلمه‪".‬‬ ‫اپالتین دی ر به کابل برن شب‪ .‬در پایتخب افغانستان در میان مشاورین شایعه بود که واهیلی اپالتین را ا حزب‬ ‫اخرال و ا اردو منفس نمودی اند‪ .‬اما این همه جعلیاتی بیش نبود‪ .‬او دیر مانی در داخل کشور به خدمب پرداخب‪،‬‬ ‫البته بدون هرگونه ارتقاء رتبه و منصب‪.‬‬ ‫***‬ ‫فیکیریب احمد جانوویچ تابییس به حیم هفیر اتحاد شوروی در کابل تقرر یافب‪ .‬در کابل انترار او را با وهواس های‬ ‫هابل درک می کشیدند‪ .‬حضور هفیر جدید همیشه مرحلۀ مهمی در حیات یس نمایندگی هیاهی بشمار می رود‪ .‬همه‬ ‫دیپلوماتان "پاک" با دهب تمام برای آمدن تابییس آمادگی می گرفتند‪ ،‬مخصوصاً آنهائی که هابقه دار تر بودند‪ .‬هر دو‬ ‫مومور دفتر کشس و مسؤوج نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬به آن فکر می کردند تا ونه روابط هر ه بهتر را با هفیر جدید‬ ‫تومین نمایند‪ :‬کدام گذار ها را به او برهانند و ا کدام ها اجتناب بور ند‪.‬‬ ‫اما بییشتر ا همه مدیر محاهبه‪ ،‬تحویل دار‪ ،‬آشپز و باغبان هفارت ا خود ناآرامی نشان می دادند‪ .‬اینها تشویش های‬ ‫خود را داشتند‪ :‬می خواهتند بدانند که تابییس تا کدام حد در مسائل پولی و مالی توجه می کند‪ ،‬کدام غذاها را ترجیح می‬ ‫دهد‪ ،‬و نرر او در مورد آنکه هلس او هسمتی ا اهامت اهش را مثل هریه ها برای کردهای بادرنگ و ردک تخصیص‬ ‫دادی بود ونه خواهد بود؟‬ ‫تحویلدار هفارت نزد خبرن ار آژان خبر رهانی شوروی "تاس" به نام راویل موهین رفب‪ .‬این تحویلدار دیر مانی‬ ‫جرئب نمی کرد به اصل موضوع بپردا د‪ .‬هران ام جرئب نمودی پرهید‪ . . ." :‬راویل‪ ،‬تا جائیکه من خبر دارم شما ا‬ ‫هوم تاتار اهتید‪".‬‬ ‫راویل موافقب کنان‪" :‬بلی‪ ،‬من یس تاتار اصیل هستم‪".‬‬ ‫تحویلدار‪ " :‬در اینصورت به من ب وئید که تاتارها کدام حمام ها را می پسندند؟ نرر تو ی اهب‪ ،‬آیا هاونای هفارت ما‬ ‫مورد عالهۀ تابییس هرار خواهد گرفب؟"‬ ‫راویل‪ " :‬من در این هاونا هیچ ای نبودی ام‪ .‬لیاهب دعوت شدن را نداشته ام‪ .‬اما تقریباً با اآمینان می توانم ب ویم که‬ ‫هاونای مذکور مورد پسند تابییس هرار نخواهد گرفب‪ .‬ما تاتار ها معموالً دوهب داریم به حمام های که اکنون به " حمام‬ ‫روهی" مشهور اهتند و در آن ا جاروب ها و بخار دا اهتفادی میشود برویم‪ .‬راهتی آنچه اکنون به نام "حمام روهی"‬ ‫یاد می شود در حقیقب "حمام تاتاری" اهب‪ ،‬روس ها این حمام را در مانه های هابق ا ما تاتار ها اهتباس کردی اند‪".‬‬ ‫تحویلدار به هیر توریخی عالهۀ یادی نداشب‪ .‬اما ا صحبب راویل یس یز را درک کرد‪ " :‬حمام باید فوراً اعمار‬ ‫م دد گردد‪".‬‬


‫تحویلدار‪ " :‬راویل آشپز هفارت بسیار می خواهد نزد تو بیاید‪ .‬آیا تو می توانی به او در مورد غذاهای تاتاری معلومات‬ ‫بدهی؟"‬ ‫راویل‪ " :‬ب ذار بیاید‪ .‬باید ب ویم که در مسائل آشپزی من مهارت یاد ندارم‪ .‬با نام های غذاهای هوم تاتار آشنا اهتم‪ ،‬به‬ ‫مزۀ آنها بلد هستم‪ .‬ولی اینکه ا ی و ونه آنها را آمادی می ها ند برایم مشکل اهب معلومات بدهم‪.‬‬ ‫در آهتانۀ آمد آمد هفیر تابییس ‪ ،‬شایعات مختلفی در مورد وی در کابل هر بان ها بود‪ .‬اهل خبری می گفتند که تابییس‬ ‫‪12‬‬ ‫در هن هی و دو هال ی در رأس ها مان حزبی ایالب تاتار هرار گرفب‪ .‬نین لیدرهای جوان در ایام پ ا جنگ‬ ‫‪13‬‬ ‫دوم جهانی در شوروی هابقه نداشتند‪ .‬دلچسپتر آنکه هکرتر اوج کمسموج یس و نیم هاج بزرگتر ا منشی اوج‬ ‫حزبی بود‪ .‬ایالب تاتار حتی در مان اتحاد شوروی نیز یکی ا نواحی کلیدی و پیشرفتۀ صنعتی اتحاد شوروی به‬ ‫حساب می رفب‪ .‬تابییس با داشتن پنر مداج لینین ‪ ،‬عضویب در هیوت رئیسۀ شورای عالی اتحاد شوروی‪ ،‬عضویب در‬ ‫کمیتۀ مرکزی حزب یکی ا ت ابناک ترین هتاری های آهمان نومینکالتور اتحاد شوروی بود‪ ،‬و ناگهان پ ا نزدی هاج‬ ‫هرار داشتن در رأس یس ایالب‪ ،‬تقرر به حیم هفیر در کابل‪ .‬نرریات مختلس بود‪ :‬کسی می گفب که تقرر تابییس در‬ ‫کابل در حقیقب تبعیدی بیش نیسب‪ ،‬یرا بریژنیس بدین ترتیب خود را ا یس شخصیب پر نفوک در ها ان که ا خود‬ ‫اهتقالج یاد نشان می داد خالص هاخب‪ .‬دی ران می گفتند که این رخش در هرنوشب تابییس بخاآر داشتن "منشۀ‬ ‫مسلمانی" او بوهوع پیوهته اهب‪.‬‬ ‫بعدها تابییس به یکی ا نویسندگان این کتاب ا هار داشب که پیشتر ا وی کرهی هفارت درکابل به ند تن ا‬ ‫شخ صیب های هرشناس شوروی پیشنهاد گردیدی بود ولی همۀ آنها تحب بهانه های مختلس آن را رد کردی بودند‪ .‬در‬ ‫کمیتۀ مرکزی شخصی را جست و می کردند که هم منشۀ اهالمی داشته و حتماً ا جملۀ مومورین عالی رتبۀ حزبی می‬ ‫بود‪ .‬گفته می شد که گویا بر این ونه مشخصات حفیب اهلل امین توکید می کرد‪ .‬وهتی تابییس را برای صحبب به کمیتۀ‬ ‫مرکزی دعوت کردند‪ ،‬منشی کمیتۀ مرکزی هوهلوا بالفاصله به او یادآور شدی بود که اوضاع در افغانستان نهایب‬ ‫پیچیدی بودی‪ ،‬و ا وی خواهش می شود تا به آن ا رفته و اوضاع را ار یابی کند‪" ،‬گویا برای مدت کوتاهی‪".‬‬ ‫تابییس در عک العمل گفته بود‪ " :‬من ا ترهو ها نیستم‪ .‬وهتی حزب امر می کند‪ ،‬من آمادی هستم هدایب آنرا اجرا‬ ‫نمایم‪".‬‬ ‫هوهلوا‪" :‬بسیار خوب‪ .‬شما یکی ا اراکین هرشناس هیاهی هستید و رهبری افغانستان غالباً تقرر شما را مثبب‬ ‫ار یابی خواهد کرد‪".‬‬ ‫به تابییس تقریباً وهب ندادند تا بار و بستری ا را بخوبی آمادی نماید‪ .‬به او خاآر نشان هاختند‪ " :‬باید فوراً و یفه ا‬ ‫را احرا نماید‪ ".‬به او حتی موهع آنرا ندادند تا با اوضاع افغانستان بصورت کُل آشنا گردد‪ .‬به او گفتند‪ " :‬همه یزها‬ ‫را در محل اهامب مطالعه خواهید کرد‪ ".‬بریژنیس حین صحبب خداحافری به وی مشوری دادی بود‪ " :‬با نتی ه گیری ها‬ ‫ع له نکنید‪ .‬نخسب با ون ی اوضاع بخوبی آشنا شوید‪ ،‬ندگی آن ا را درک کنید‪ ،‬هپ ا ار یابی های خود‬ ‫گذار بدهید‪".‬‬ ‫با پیروی ا توصیۀ مذکور تابییس الی اخیر هاج ‪ ۹۱۱۱‬یس تل رام را هم به امضاء نرهاند‪.‬‬ ‫هفیر جدید با همسر به تورین ‪ ۷۸‬نوامبر به پایتخب افغانستان رهیدی و پ ا ند رو اعتبار نامه های خود را به‬ ‫امین هپرد‪ .‬پو انوا پنر رو هبل ا آن کابل را ترک گفته بود‪ .‬در مسکو او بالفاصله احساس حقارت کرد‪ :‬نه و یر‬ ‫امور خارجه و نه هم معاونین وی ا هفیر اهبق به خاآر فعالیب های آویل المدت وی به حیم هفیر ا هار امتنان‬ ‫ننمودی‪ ،‬نرر او را در مورد افغانستان نپرهیدند‪ .‬به پو انوا فهماندند که "مقامات" ا نتایر فعالیب های او در افغانستان‬ ‫ناراضی اهتند‪ .‬پو انوا بزودی تقاعد خود را گرفته و در بلند منزج مشهور و توریخی که در هاحل دریای مسکو‬ ‫مقابل کرملین هرار دارد تا آخرین دهایق حیات به هر برد‪.‬‬ ‫یس رو پ ا ارائۀ اعتبار نامه ها هفیر تابییس م دداً به دیدار امین رفته به او خبر داد که رهبری شوروی با‬ ‫مسافرت رهمی رئی دولب افغانستان به مسکو موافقب نمودی اهب‪ .‬البته مسکو در این وهب حکم اعدام امین را صادر‬ ‫کردی بود ولی هفیر نباید ا این موضوع در جریان گذاشته می شد‪ .‬تابییس با صداهب تمام با امین روی جزئیات‬ ‫مسافرت هریب الوهوع وی من مله گرافیس مالهات ها و پروگرام کلتوری بحم می کرد‪ .‬تابییس بزودی پی برد که در‬ ‫ی یس وضعیب پیچیدۀ هرار گفته اهب‪ .‬او هیچ معلوماتی در مورد افتراق در حزب دیموکراتیس خلق نداشب‪ ،‬هبالً‬ ‫هیچ اهی نه ا " خلق" شنیدی بود و نه هم ا " پر م" ‪ ،‬حساهیب ها و کشیدگی های موجود در میان لیدران افغانستان‬ ‫را درک نمی کرد و باالخری ا به هتل رهانیدن بی رحمانۀ تری کی حدس نمی د‪ .‬در حقیقب همین مسائل فوق الذکر‬ ‫بودند که بیشتر محتوای اوضاع این کشور را تشکیل می دادند‪ .‬صرا در آخرین رو های مای دهمبر فیکریب تابییس‬ ‫پی می برد که مخالفین امین «کارمل‪ ،‬گالبزوی‪ ،‬هروری‪ ». . .‬در مسکو بودند و انترار برگشتن به کابل را داشتند‪ ،‬و‬ ‫اینکه پالن ا بین بردن امین ا اخیر تابستان در " لوبیانکه"( مقر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ).‬و " یاهینیووا" (مقر ادارۀ کشس‬ ‫خارجی) نسر می گرفب‪ .‬تابییس به یزهای یادی دی ر نیز ا ندگی افغانستان پی می برد‪ ،‬او برای آن‪ ،‬وهب کافی‬ ‫‪14‬‬ ‫خواهد داشب‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪14‬‬

‫ایالب مردم تاتار که در میان کوی های اوراج و هواحل دریای مشهور وال ا هرار دارد اکنون جمهوریب خود مختاری در ترکیب فدراهیون روهیه اهب‪.‬‬ ‫اعضای حزب کمونیسب هبل ا دریافب حق شمولیب در این حزب باید مدت آوالنی را در ها مان جوانان که به نام " کمسموج" یاد می ردید‪ ،‬هپری مینمودند‪.‬‬ ‫توضیحات نویسندگان‪ :‬فیکریب تابییس آی مدت هفب هاج هفیر شوروی در افغانستان باهی ماند‪.‬‬


‫تابییس هن ام مالهات ها با امین کوشش می کرد ا وکات رهمیات خارل ن ردد و فاصله داشته باشد‪ .‬رئی دولب‬ ‫افغانستان نیز ع له نمی کرد با وی روابط نزدیس را تومین نماید‪ .‬او نیز تابییس را مطالعه می کرد‪ .‬امین صرا یس‬ ‫بار نتوانسب ا تهدید مستقیم خودداری کند‪ ،‬او گفب‪:‬‬ ‫" من امیداوار هستم شما ا فعالیب های هلس خود درس های خوبی را گرفته باشید؟‬ ‫تابییس بدون آنکه خود را باخته باشد ا ارتفاع هد کوتای خود باال‪ ،‬به منشی عمومی ن ای کرد‪ .‬نین احساس می شد که‬ ‫کنتروج را باالی خود ا دهب خواهد داد و حرا هختی به امین خواهد گفب‪ .‬اما دروس مکتب کهنه به هدر نرفته‬ ‫بودند‪ ،‬او بدون توصل به تفصیالت گفته بود‪:‬‬ ‫" ندگی نشان خواهد داد‪".‬‬ ‫***‬ ‫در یکی ا رو های مای نوامبر لومړی بریدمن والیری کوریلوا مومور اوپراهیونی ریاهب کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬والیب‬ ‫اریوج نزد رئی ارگان متذکری احضار گردید‪ .‬احضار یس لومړی بریدمن توهط شخص رئی که رتبۀ جنرالی داشب‪،‬‬ ‫مخالس مقررات بود‪ :‬جنراج معموالً با معاونین‪ ،‬آمرین بخش ها‪ ،‬مدیران شعبات در ولسوالی ها و نواحی مالهات می‬ ‫کرد‪ .‬اما مالهات با لومړی بریدمن والیری کوریلوا نرر به ملحو ات فوق العادی صورت می گرفب‪.‬‬ ‫رئی پ ا هؤاج های عمومی به تل رام رمزی که ا " مرکز" رهیدی بود اشاری نمودی آنرا به دهب کوریلوا داد‪.‬‬ ‫در تل رام هید گردیدی بود که بریدمن کوریلوا بدون اتالا وهب به مرکزی تحب نام محرمی "‪ "N‬اعزام گردد تا‬ ‫متعاهباً به یس موموریتی الی شش ماهه به خارل ا کشور اعزام شود ‪ .‬البته رئی عالهمند بود تا بداند که مومور ک ا و‬ ‫بخاآر کدام هدا می رود‪ ،‬اما ون شخص با دهپیلینی بود‪ ،‬توانسب کن کاوی خود را مغلوب هاخته و به کوریلوا‬ ‫آر وی موفقیب نمودی و ا هار باورمندی کرد که وی اعتماد رهبری را برآوردی خواهد هاخب‪.‬‬ ‫کوریلوا در عک العمل مختصراً خاآر نشان هاخب‪ " :‬اآاعب می شود‪ ،‬شایستۀ اعتمادی که باالی من شدی خواهم‬ ‫بود‪ ".‬هپ دهب آمر را که به آرا او درا گردیدی بود فشردی و نزد مدیر محاهبه رفب تا هفر خرل خود را تسلیم‬ ‫شود‪.‬‬ ‫کوریلوا بالفاصله پی برد که او را م دداً به افغانستان می فرهتند‪ .‬او با خشنودی‪ ،‬یا بهتر اهب گفته شود با یس نوع‬ ‫راحتی این خبر را شنید‪ .‬او هوت هحر آمیز افغانستان را احساس کردی بود‪ .‬واهعاتی که او آی تابستان شاهد و اشتراک‬ ‫کنندۀ آنها شدی بود او را بطور ع یبی بطرا خود کش می کردند‪ .‬در مقایسه با و ایس روتین که کوریلوا در یس‬ ‫ادارۀ والیتی ان ام می داد‪ ،‬جائیکه او باید ا " آلوع تا غروب آفتاب" هرار می داشب و پطلون خود را فرهودی می‬ ‫هاخب و به اصطالم " پالن ها " را تطبیق می کرد و کاغذ ها را با گذار های میان تهی پُر می هاخب و در برابر‬ ‫آمرین هر خم می کرد و در یس کلمه یس ندگی بدون مفهموم را (ولو که افسر هم نامیدی می شد) پیش می برد‪،‬‬ ‫افغانستان جایی بود که در آن واهعات بزرگ و هیبتناک‪ ،‬غیر هابل تصور و احتماالً مرگ آور را می داد‪.‬‬ ‫کوریلوا با خود می اندیشید‪ " :‬ون ا آریق تل رام رمز شدی احضارم می کنند‪ ،‬آنهم عاجل‪ ،‬این بدان معنی اهب که‬ ‫در آن ا یز جدی در حاج وهوع اهب‪.‬‬ ‫کوریلوا صرا با یس مشکل هبل ا عزیمب مواجه شد‪ .‬خانم او تاتیانه‪ ،‬تو گوئی ش ون بدی را احساس کردی بود به‬ ‫او هاآعانه گفب‪ " :‬تو هیچ جا نمی روی‪ ".‬اما وهتی درک کرد که شوهر به حرا او نمی کند و در هر صورت‬ ‫خواهد رفب‪ ،‬مهر هکوت به ده ن د و الی مشایعب وی تا هتیشن ریل با وی تقریباً هیچ حرا نمیزد‪ ،‬ا او آ ردی‬ ‫‪15‬‬ ‫بود‪.‬‬ ‫در مرکز "‪ "N‬که در باالشیخه (حاشیۀ شرهی مسکو) هرار داشب پ ا ورود به بالک لیلیه او بالفاصله در میان دهته‬ ‫ای ا "دیورهانب های" آشنای خویش هرار گرفب‪ .‬این ها کسانی بودند که با آنها یا یک ا درس خواندی بود و یا هم ا‬ ‫کورس های هبلی بودند‪ .‬منسوبین مذکور ا همه هلمرو شوروی بودی ‪ ،‬همه بسیار هی انی بودی و پیشنهاد می کردند تا‬ ‫به افتخار دیدار م دد بنوشند و با هر و صدا بحم می کردند که آنها را ک ا خواهند فرهتاد‪ .‬کلمۀ " افغانستان" بیشر به‬ ‫گو می رهید‪.‬‬ ‫رو بعد آمر مرکز "‪ "N‬دگرواج بویارینوا جن ویان را فراخواندی توئید کرد‪ " :‬روندۀ افغانستان هستیم‪ .‬همه در‬ ‫جاهای خود هرار داشته‪ ،‬مرکز را ترک ننمائید و در حالب دایمی آمادی با هرار داشته باشید‪ ".‬یس رو بعد‬ ‫دیویرهانتها ( تخریبکاران) را داخل هرویسی نمودی و به "یاهینیووا" ‪ ،‬به مقر ریاهب عمومی اوج (کشس خارجی)‬ ‫برای تدارکات ضروری انتقاج دادند‪ .‬معاون اوج رئی " کشس خارجی" کیرپیچینکو خاآر نشان هاخب که جن ویان‬ ‫" ینیب" در افغانستان و یفۀ نهایب مهم دولتی را ان ام خواهند داد‪ .‬اینکه این " و یفه ی اهب‪ ،‬در این باری به آنها‬ ‫بعدتر توضیحات دادی خواهد شد‪ .‬منسوبین " ینیب" به دهته های مختلس منقسم گردیدند‪ .‬در دهته ای که کوریلوا‬ ‫شامل آن گردید‪ ،‬افسران با ت ربه و افغانستان شناس ا " ریاهب عمومی اوج" و مومورین ضد کشس نرامی بیشتر‬ ‫بودند‪ .‬هوماندانی دهتۀ متذکری را به دو دگرواج الکساندر گولوبیس انداختند که بالفاصله به اعضای دهته معرفی‬ ‫گردید‪ .‬الکساندر گولوبیس که بیالروس تبار آرام و با اتوریته ای بود فوراً مورد پسند کوریلوا هرار گرفب‪ .‬دگرواج‬ ‫مذکور عادت نداشب کومه های خود را باد دادی و نشان بدهد که آمر اهب‪ .‬در عین حاج گولوبیس ند مشورۀ خیلی مفید‬

‫‪15‬‬

‫حین عملیات برای ا بین بردن امین ( ه وم بر هصر تال بیس) والیری کوریلوا خم شدیدی برمیدارد‪.‬‬


‫در مورد آنکه جن ویان ی را باید با خود ب یرند‪ ،‬ی را باید بپوشند‪ . . .‬داد‪ .‬کوریلوا با خود فکر می کرد‪ " :‬با‬ ‫‪16‬‬ ‫نین یس شخصی می توان به "عملیات اکتشافی" رفب‪.‬‬ ‫هوماندان دهته نیز کدام یز مشخصی در مورد عملیات عنقریب به بان نیاورد‪ .‬در عین حاج توکید کرد که منسوبین‬ ‫" ینیب" مسؤولیب خطیری بدو دارند و باید شایست ی اعتمادی را که حزب و حکومب باالی آنها نمودی به اثبات‬ ‫برهانند‪ ،‬و هائر حرا هایی ا همین هبیل‪. . .‬‬ ‫جنراج کیرپیچینکو به عنوان هخن اختتامیه ا عقب میز برخاهته در حالیکه همه منسوبین را ا نرر جدی خویش می‬ ‫گذراند افزود‪ " :‬باید خاآر نشان بسا م که ان ام و یفۀ آیندۀ شما احتماالً خطر ندگی را برای شما در هباج داشته باشد‪.‬‬ ‫بنابرین ما هصد داریم واحد شما را بصورت هطع بر بنیاد اصل داوآلبی ترتیب نمائیم‪ ".‬جنراج صدایش را بلندتر‬ ‫هاخب‪ " :‬من توکید می کنم‪ ،‬هر یس شم ا بدون آنکه هراهی ا عواهب داشته باشد می تواند ا اشتراک در این عملیات‬ ‫اجتناب ور ید‪ .‬خوب فکر کنید‪ .‬با اهتفادی ا عقل هلیم‪ ،‬توانائی و امکانات خود را توج و ترا و کنید‪ ،‬در مورد عواهب‬ ‫فکر کنید‪ .‬مکرراً خاآر نشان می ها م هر کسیکه بخواهد نرر به دالیلی ا ان ام موموریب در افغانستان صرا نرر‬ ‫نماید‪ ،‬موضع وی ا آرا رهبری درک خواهد شد‪ .‬نین کسانی اهتند؟"‬ ‫در تاالر خاموشی تشنر باری حکمفرما گردید‪ .‬هیچک دهتش را باال نکرد‪ ،‬ا جایش برنخاهب‪.‬‬ ‫جنراج با راحتی آشکار هخنانش را به پایان رهانیدی گفب‪ " :‬هیچک نیسب؟ در اینصورت به همه آر وی موفقیب می‬ ‫کنم‪".‬‬ ‫حین برگشب به باالشیخه ناوهب های شب در هروی یکی ا منسوبین " ینیب" کوریلوا را مخاآب هرار دادی گفب‪:‬‬ ‫" بیادت اهب‪ ،‬تو می گفتی یزهایی را که به ما می آمو انند در ندگی واهعی به درد نمی خورند‪ ،‬اینس ثابب می شود‬ ‫که به درد می خورد‪".‬‬ ‫کوریلوا موافقب کرد‪ " :‬بلی همینطور اهب‪ .‬به نرر می رهد که مان ما فرا رهیدی اهب‪".‬‬ ‫کسی ا میان تاریکی هروی صدایش را بلند نمودی گفب‪ " :‬ای بابا‪ ،‬پشب این گپ ها نروید‪ ،‬خواهید دید‪ ،‬با در کابل‬ ‫مومورین هفارت را حفا ب خواهیم کرد‪".‬‬ ‫ند رو بعد منسوبین گروپ " ینیب" را نخسب به شهر تاشکند بردی و در آن ا یونیفورم عادی هربا ان را به تن همه‬ ‫نمودی و هپ به پای ای نرامی هوائی افغانستان در ب رام انتقاج دادند‪ .‬مطابق پالن گروپ " ینیب" گویا برای ان ام‬ ‫و ایس ان ینیری و تخنیکی به کمس جزوتام مستقل و خاص جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪( .‬کشس نرامی شوروی) که بعدها آنرا به نام‬ ‫" کندک مسلمان ها" یاد خواهند کرد فرهتادی شدی بود‪ .‬کندک مذکور مدت ها پیش داخل افغانستان گردیدی و در ب رام‬ ‫مستقر شدی بود‪.‬‬ ‫افراد " کندک مسلمان ها" با تع ب ا منسوبین " ینیب" می پرهیدند‪ " :‬اگر شما ان ینران مین پاج اهتید‪ ،‬پ وهایل‬ ‫تخنیکی شما ک اهب؟"‬ ‫گولوبیس با اآمینان کامل به آنها می گفب‪ " :‬می رهند‪ ".‬در تفاوت با " هربا ان عادی" گروپ " ینیب"‪ ،‬گلوبیوا‬ ‫باالی شانه های خود پلیب های خورد ضابتی داشب و بعضاً جایی می رفب و دیر مانی ا انرار ناپدید می بود‪.‬‬ ‫در این میان در پای ای نرامی ب رام هر رو آیاری های ثقیل ترانسپورتی فرود آمدی و با خود نرامیان‪ ،‬اهلحه‪،‬‬ ‫ت هیزات نرامی و رهپو ها را انتقاج می دادند‪ .‬فارغان کورههای " باالشیخه" را ا هراهر شوروی جمع آوری‬ ‫می کردند و با شتاب به افغانستان اعزام می داشتند‪ .‬همه یزها گویای آن بود که بزودی در این ا شورماشور عریمی‬ ‫برپا می شود‪.‬‬ ‫***‬ ‫دو هفته ا صحبب ایوانوا با اوهاد ی و بوگدانوا که آی آن او بطور اشد محرم خبر دادی بود که در " باال" فیصله‬ ‫بعمل آمدی اهب تا منبعد " باالی نیروهای هالم در حزب دیموکراتیس خلق" حساب شود‪ ،‬می گذشب‪ .‬اما ا مسکو‬ ‫هیچ ونه هدایب مشخصی در این رابطه مواصلب نمی کرد‪ .‬آمر دفتر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کابل می دانسب که اوضاع باید‬ ‫دگرگون گردیدی و گری گشودی شود‪ .‬عالیم یادی به این ادعا اشاری می نمودند‪ ،‬و هبل ا همه ا ورود همۀ رو ۀ هری‬ ‫های جدید ا "مرکز"‪ :‬منسوبین واحد های خاص‪ ،‬افسران ادارۀ ضد کشس‪ ،‬عدی ای ا جنراج های اهرار آمیز ا‬ ‫و ارت دفاع شوروی‪ .‬می شد درک کرد که بند و بسب عملیات بزرگی گرفته شدی اهب‪ .‬اما این عملیات ونه خواهد‬ ‫بود و به کدام نتی ه خواهد ان امید؟ آیا نیروهای مخالس دهب به هیام خواهند د؟ یا تمام کارهای هیای را شوروی ها‬ ‫پیش خواهند برد؟ "مرکز" خامو بود‪ ،‬و به همین دلیل بوگدانوا و اوهاد ی با وجود دلهری ای که داشتند در پی آن‬ ‫شدند تا مواضع اوپراهیونی خود را پیرامون امین ای اد نمایند‪ .‬آنها متیقن بودند‪ :‬باید برای هرگونه رخش ها آمادی بود‪.‬‬ ‫اینکه حوادثی اتفاق خواهند افتید آنها شس نداشتند‪.‬‬ ‫به منسوبین " ینیب" پ ا رهیدن به کابل و یفه دادند تا به کشس مراکز مهم در کابل بپردا ند‪ :‬و ارت دفاع‪ ،‬و ارت‬ ‫داخله‪ ،‬عمارات حکومتی‪ ،‬مواصالت مخابراتی‪ ،‬رادیو و تلویزیون‪ ،‬محاب ‪ ،‬میدان های هوائی‪ . . .‬مسیر های دهترهی‬ ‫به این مراکز‪ ،‬ون ی ه وم به آنها و آُرق عقب نشینی ا آنها با دهب تمام مطالعه و بررهی می شدند‪.‬‬ ‫‪16‬‬

‫یعنی باالی این شخص میتوان اعتماد کامل داشب‪.‬‬


‫معلوم شد که مشکلتر ا همه دهترهی به خود امین اهب‪ .‬با آنکه در حلقۀ نزدیس امین ند تن ا متخصصین شوروی‬ ‫هرار داشتند‪ ،‬اما این اشخاص با کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در ارتباط نبودند و باالی آنها نمی شد حساب کرد‪ .‬شوروی های مذکور‬ ‫متخصصین رژیم غذایی ای بودند که به رئی دولب و اعضای خانوادۀ او مشوری می دادند‪ .‬وهتی این متخصصین به‬ ‫هفارت می آمدند در مورد غذاهای دوهب داشتنی امین‪ ،‬نقاط ضعس وی و تقسیم اوهات رو انۀ ا با دهب و احتیاط‬ ‫تمام ا آنها پرهیدی می شد‪ .‬هرار بود در آیندۀ نزدیس کمیب متخصصین مذکور ا دیاد بیابد‪ ،‬انترار رهیدن یس آشپز را‬ ‫ا مسکو داشتند‪.‬‬ ‫ج ړن یوری کوتیپوا منسوب ریاهب نهم کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬یکی ا اشخاص دی ری بود که بنابر مکلفیب های و یفوی‬ ‫مستقیماً در نزدیکی امین هرار داشب‪ .‬اما با او هم که مشاور « جانداد» آمر گارد رئی دولب بود مشکلی پیش آمد‪:‬‬ ‫موصوا ا آمریب (ریاهب نهم) خویش هیچ ونه هدایب مستقیمی دریافب نمی کرد ( به دلیل آنکه تا این حد تمام‬ ‫یزها در خفا هرار داشته ومحرم بود)‪ .‬به همین دلیل بود که کوتیپوا و ایس خود را‪ ،‬یعنی تومین امنیب رئی دولب‬ ‫را به درج ۀ اعلی مسؤوالنه و با صداهب تمام اجرا می کرد‪ .‬او آور دی ری اصالً عمل کردی نمی توانسب‪ ،‬به او‬ ‫صرا یس یز را آموخته بودند‪ " :‬هیچ یزی نباید هبب خطر و تهدید برای حیات کسی که حفا ب میکنی شود‪".‬‬ ‫فیصله به عمل آمد که کوتیپوا شخص مطلوبی برای ان ام و ایس ریس و حساس نیسب و مراجعه به وی رد گردید‪.‬‬ ‫این همه مخفی گری ها و محرمیب ها در نتی ه با بسیاری ا پرهوناژ درامۀ در حاج وهوع‪ ،‬با ی بی رحمانۀ را‬ ‫خواهد کرد‪.‬‬ ‫آی مای دهمبر هرار بود اهامت ای رئی دولب ا ارگ به حاشیۀ کابل در آخر جادۀ داراالمان انتقاج یابد‪ .‬آن ا دور ا‬ ‫آبادی های شهر‪ ،‬باالی تپۀ بلندی هلعۀ‪ ،‬تقریباً کاخی باشکوی هر به فلس کشیدی بود‪ .‬ا هلعۀ مذکور هبالً به حیم مقر‬ ‫گارنیزون کابل اهتفادی می شد‪ .‬بالفاصله پ ا "انقالب" به کمس متخصصین آلمانی ترمیم م دد وعمومی آنرا شروع‬ ‫نمودی و با وهایلی که برای یسب و کار رئی دولب ضروری اهب م هز هاختند‪ .‬بخاآر اعمار کاا مذکور ا‬ ‫هرگونه مصرا دریغ نمی کردند‪ :‬در کاا ا هنگ های نیمه هیمتی همچو گرانیب‪ ،‬مرمر و عقیق وهیعاً اهتفادی‬ ‫صورت گرفته بود‪ .‬اتاق ها کریعۀ هندیل های عالی کریستاج روشن می شدند و فر ها ا پارکب هاخته شدی بودند‪.‬‬ ‫این تعمیر صرا یس یان هابل مالحره داشب‪ .‬در تفاوت با ارگ که در مرکز کابل هرار داشب‪ ،‬و به وهیلۀ دو دیوار‬ ‫عریض محاط گردیدی بود‪ ،‬هصر "تال بیگ" (نام هصر) در مین هموار و باالی تپه اعمار شدی بود‪ .‬به همین دلیل ا‬ ‫نقطۀ نرر امنیتی کافی آهیب پذیر بود‪ .‬اما به دلیل نامعلومی امین ا این بابب تشویش نداشب‪ ،‬او فعاالنه به انتقاج به‬ ‫آن ا آمادگی می گرفب‪ ،‬شخصاً جریان جاب ا ها ی موبل ها را در اهامت ای‪ ،‬دیزاین اتاق ها و مهمانخانه ها را کنتروج‬ ‫می کرد‪.‬‬ ‫در اخیر مای نوامبر بوگدانوا با جانداد هوماندان گارد ج ړن مالهات کرد‪ .‬فقط ندی پیش همین شخص مسؤولیب‬ ‫حفا ب تری کی را به عهدی داشب‪ .‬اما به موهع به " رخش" اوضاع پی بردی و در رو های کودتای مای هپتمبر نه تنها‬ ‫"هنرمندانه" ا امین جانبداری کرد‪ ،‬بلکه عمالً به وی وفاداری خود را ثابب هاخته و مستقیماً در هتل منشی عمومی و‬ ‫مؤه حزب دیموکراتیس خلق ههم گرفب‪.‬‬ ‫بوگدانوا ا آریق ترجمان جانداد را خطاب هرار دادی گفب‪ " :‬رفیق جانداد‪ ،‬ما آر و داریم به اهامت ای آیندۀ رئی‬ ‫دولب نرری بیاندا یم و ببینیم که آیا همه یزها ا نرر امنیتی مد نرر گرفته شدی اند یا خیر؟ رهبری ما در مسکو ا‬ ‫این بابب مشو اهب‪ ،‬مخصوصاً که تروریستها و شورشیان فعالیب های خویش را افزایش دادی اند‪ .‬اگر خدا نخواهته‬ ‫با رفیق امین یزی را بدهد‪ ،‬به ما این را نخواهند بخشید‪".‬‬ ‫جانداد با وارخطائی مطیعانه گفب‪ " :‬بلی‪ ،‬بلی من خود می خواهتم به شما این را پیشنهاد کنم‪ .‬هر وهتیکه به شما مناهب‬ ‫باشد من حاضر هستم شما را رهنمائی کنم‪.‬‬ ‫فردای همان رو ایوانوا‪ ،‬بوگدانوا و دی ر ند تن ا افسران نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در حالیکه جانداد آنها را‬ ‫همراهی میکرد به "تماشای" هصر رفتند‪ .‬عمارت مذکور دور نبود‪ ،‬تقریباً در حدود هه کیلومتر ا هفارت ا آریق‬ ‫جادۀ داراالمان که مستقیماً به خود هصر می ان امید فاصله داشب‪ .‬هصر مذکور م موعه ای ا دو تعمیر علیحدی بود‪.‬‬ ‫ج ړن جانداد توضیح داد‪ " :‬در این ا ما و ارت دفاع و مقر لوی درهتیز را جاب ا خواهیم هاخب‪".‬‬ ‫هپ هرک به آرا دهب پ می رفب و در آن ا فوراً با مانعی که گذاشته بودند روبرو می شد‪ .‬در پهلوی مانع‬ ‫پوهتۀ ت هیز یافتۀ نرامی هرار داشب‪.‬‬ ‫جانداد گفب‪ " :‬ا این نقطه‪ ،‬یعنی یس کیلومتر هبل ا هصر "تال بیگ" هاحۀ ممنوعه آغا می شود‪ ،‬دخوج صرا‬ ‫موترهایی که جوا خاص داشته باشند امکان پذیر اهب‪ .‬دی ر هیچ ونه راهی که به هصر بیان امد وجود ندارد‪".‬‬ ‫آنرو مومورین کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬توانستند با دهب تمام اهامت ای آیندۀ دیکتاتور افغانستان را هراپا ا نرر ب ذرانند‪ :‬ا یر‬ ‫مینی ها تا اتاق های شخصی من مله اتاق های خواب‪ ،‬حمام و بارها را نیز مشاهدی نمودند‪.‬‬ ‫مومورین اهتخبارات شوروی که ا هبل آمادی هاخته شدی بودند کوشش می کردند حتی کو کترین یز را هم ا نرر‬ ‫نیاندا ند‪ :‬موهعیب دروا ی ها‪ ،‬کلکین ها‪ ،‬ینه ها‪ ،‬دهلیزها‪. . .‬‬ ‫هصر ا اویۀ احتماج اشغاج مسلحانۀ آن‪ ،‬نصب وهایل خاص و رای های مخفی رخنه به آن مطالعه می گردید‪ .‬تمام‬ ‫این معلومات در همان رو با تفصیالت تمام نوشته شدی‪ ،‬پالن هر یس ا آبقات تعمیر تهیه گردیدی و الی درخواهب‬ ‫ثانی در هیفی پنهان گردیدند‪.‬‬


‫" مرکز" ا این اهدام " دفتر کابل" خوددارانه توصیس بعمل آوردی و توصیه نمود تا فعالیب ها بخاآر " دهترهی هر ه‬ ‫بیشتر به شخص مورد نرر" ادامه یابند‪.‬‬ ‫بخب با بوگدانوا در این ا نیز یاری کرد‪.‬‬ ‫هن امیکه بوگدانوا به حیم آمر دفتر "کشس" در ایران ایفای و یفه میکرد‪ ،‬نزد وی برای هپری نمودن دورۀ هتاژ‬ ‫مومور آیندۀ ادارۀ "کشس غیر رهمی" را ا ریاهب (‪ )C‬به نام میخائیل ت فرهتادند‪ .‬پ ا ختم موموریب‪ ،‬حسب‬ ‫معموج هتاژیر مذکور به مناهبب عودت خود به وآن ضیافتی برپا کرد‪ .‬واضح بود که حرفی ا کدام رهتورانی نمی‬ ‫توانسب در میان باشد‪ .‬آوریکه معلوم شد‪ ،‬مومور آیندۀ ادارۀ کشس هبل ا آن شغل آشپزی داشته و بنابرین پیشنهاد نمود‬ ‫تا ضیافب و صرا غذا در منزج رهنمای وی (یکی ا مومورین"دفتر") برپا گردد‪ .‬همه تکالیس را در رابطه به تهیه و‬ ‫آمادی هاختن غذاها هتاژیر به دو خود گرفته بود‪ .‬ضیافب خوبی برپا شد‪ .‬این جوان اهتعداد مع زی آهای حرفۀ‬ ‫‪17‬‬ ‫آشپزی را ا خود نشان داد‪ ،‬مخصوصاً غذاهای مردم آ ربای ان را او بسیار مزی دار تهیه کردی بود‪ .‬ا آن مان‬ ‫بوگدانوا در مورد هرنوشب این جوان هیچ یزی نمی دانسب‪.‬‬ ‫و اینس مالهات ناگهانی با همان جوان‪ .‬بوگدانوا برای رفتن به شهر درخواهب کرد تا منسوبین مسلح گروپ " ینیب"‬ ‫او را همراهی نمایند‪ ،‬آی هفته های اخیر این امر دی ر در کابل معموج شدی بود‪ .‬منسوبین گروپ " ینیب" در موتر‬ ‫"وال ایی" به هفارت آمدی و در برابر دروا ۀ ورودی ا موتر برامدی‪ ،‬انترار آمدن بوگدانوا را داشتند‪ .‬در همان لحرۀ‬ ‫ای که بوگدانوا می خواهب در "میرهیدس بنز" خود بنشیند‪ ،‬یکی ا منسوبین " ینیب" با آوا نچندان بلند او را به نام‬ ‫صدا کرد‪ .‬بوگدانوا هر را دور دادی و با حیرت تمام همان هتاژیر را که دو هاج هبل "دورۀ هتاژ" خود را در‬ ‫تهران هپری می کرد در برابر خود دید‪ .‬حیرت ان یز آن بود که این مومور آیندۀ ادارۀ " کشس غیر رهمی " را به‬ ‫" ینیب" رای دادی بودند‪ ،‬معموالً این هبیل اشخاص را ا انرار "اضافی" حتی در داخل ریاهب (‪ )C‬پنهان ن ه می‬ ‫داشتند‪ .‬ا این برمی آمد که هتاژیر اهبق در موموریب های آویل المدت "بند " های داشته اهب‪ .‬غالباً هربانی خیانب‬ ‫باید شدی باشد‪.‬‬ ‫بوگدانوا هتاژیر اهبق خود را مخاآب هرار دادی پرهید‪ " :‬میخائیل تو ک ا و این جا ک ا؟"‬ ‫میخائیل‪ " :‬ون من با ند بان شرهی‪ ،‬من مله با دری بلد اهتم مرا به کابل فرهتادند‪ ،‬آنها باور دارند که من در این ا‬ ‫به درد خواهم خورد‪".‬‬ ‫بوگدانوا فوراً درک کرد که میخائیل واهعاً هم به درد می خورد‪ .‬بسیار به درد می خورد ! پالن برق آها در کهن‬ ‫بوگدانوا تدوین یافب‪.‬‬ ‫همان رو پ ا برگشتن ا شهر‪ ،‬او پیشنهاد خود را به شرم کیل به "مرکز" ارهاج داشب‪ " :‬اعزام آشپز واهعی را‬ ‫که هرار بود برای خدمب به امین و خانوادۀ او فرهتادی شود‪ ،‬متوهس کنید و عوض وی منسوب گروپ " ینیب" به نام‬ ‫میخائیل ت را معرفی نمائید‪ .‬جنراج ایوانوا پ ا آشنائی با این پالن بالفاصله آنرا توئید کرد‪.‬‬ ‫ایوانوا خطاب به بوگدانوا‪ " :‬بسیار عالی رفیق بوگدانوا‪ ،‬پیش بروید‪ .‬تا جایی که من می توانم درک کنم‪ ،‬این "‬ ‫مومور غیر رهمی" شما در را هه رو می تواند ادارۀ آشپزخانۀ امین را بدهب ب یرد‪".‬‬ ‫بوگدانوا اعتراض کنان‪ " :‬نخیر‪ ،‬بیائید تا یس پالن آهنین بسا یم‪ .‬ب ذار او فردا خاموشانه‪ ،‬بدون عبور ا کنتروج‬ ‫پاهپورت ا ب رام پروا نمو دی و به شوروی برگردد‪ ،‬آن ا فوراً اهناد او را به نام یس مومور "کمیتۀ دولتی روابط‬ ‫بین المللی اهتصادی"* ترتیب نمودی و هپ " پاک و صفا" با دیگ و کاهه و توصیه های رژیم غذایی و اینکه امین‬ ‫ی را و ونه نو جان کند م دداً به این ا بر می گردد‪.‬‬ ‫ایوانوا در شروع اعتراض کمرن ی نمودی گفب‪ " :‬وهب را تلس می کنیم‪ ".‬اما در نتی ه با دالیل آمر نمایندگی کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬موافقب کرد‪.‬‬ ‫ند رو بعد خانمی که نزد امین به حیم متخصص رژیم غذایی کار می کرد تصادفاً با بوگدانوا در هفارت‬ ‫هرخوردی با خوشحالی گفب‪" :‬‬ ‫" ما همکار تا ۀ ای دریافب داشته ایم‪ .‬شما بخاآر دارید که ما منترر یس آشپز بودیم‪ .‬او باالخری آمد‪ ،‬به او آپارتمانی‬ ‫را در میکروریان دادند‪ ،‬ما به او کمس می کنیم تا جاب ا شود‪ .‬معلوم می شود که در حرفۀ خود خوب بلد اهب‪ ،‬م ر‬ ‫اندکی بی جرئب به نرر می رهد‪ ،‬ا رفتن به شهر هراس دارد‪".‬‬ ‫بوگدانوا با خود فکر کرد‪ " :‬بی جرئب اهب؟ آفرین‪ ،‬او باید آوری نشان بدهد که اولین بار اهب به کابل آمدی‪ ،‬و در‬ ‫این ا کامالً نابلد اهب‪ .‬ا جانب دی ر برای او واهعاً هم بهتر اهب یاد در کو ه و با ار ن ردد‪ ،‬مبادا کسی ا منسوبین‬ ‫" ینیب" او را ببیند و هالم علیکی و در آغو گیری شروع شود‪ .‬در این صورت تمام پروگرام به هم خواهد خورد‪".‬‬ ‫یس رو بعد بوگدانوا توانسب با " آشپز" شخصی امین ارتباط مطمئن خود را تومین نماید‪ .‬آشپز منبعد به وی‬ ‫معلومات ال م را در مورد تقسیم اوهات رو انۀ رئی دولب‪ ،‬اینکه کدام غذاها را ترجیح می داد‪ ،‬ون ی موهعیب‬ ‫اتاق ها در اهامت ای‪ ،‬مهمانانی که نزد او می آمدند‪ ،. . .‬می رهاند‪ .‬تا مان معینی هفار های دی ری به " آشپز" نمی‬ ‫دادند‪ .‬هاعب موعود هنو نرهیدی بود‪.‬‬

‫‪17‬‬

‫آ ربای ان هبل ا هاج ‪ ۹۱۱۷‬یکی ا پانزدی جمهوریب اتحاد شوروی بودی ‪ ،‬اکنون کشور مستقلی اهب که در ناحیۀ هفقا جنوبی در هواحل بحیرۀ کسپین موهعیب دارد‪.‬‬


‫برعالوۀ "هالم مرگ آور"‪ ،‬یعنی " آشپز" هائر آُرق ا بین بردن امین نیز تحب نرر گرفته شدی بود‪ .‬بطور مثاج به‬ ‫تخریبکاران گروپ " ینیب" و یفه دادی شدی بود تا امکان بمب گذاری را با هوت یاد در یکی ا جای ها بررهی‬ ‫نمایند‪.‬‬ ‫بوگدانوا پ ا آنکه به وی گفتند که در میان منسوبین " ینیب" نشان ن خوبی اهب‪ ،‬خواهب شخصاً با وی مالهات‬ ‫کند‪.‬‬ ‫نشان ن حین مالهات با بوگدانوا وعدی دادی بود‪" :‬می توانم هدا را در فاصلۀ الی دو کیلومتر بزنم‪.‬‬ ‫بوگدانوا‪ " :‬فیصدی احتمالی کدام اهب؟"‬ ‫نشان ن‪ " :‬در روشنائی رو ‪ ،‬صد فیصد‪".‬‬ ‫به تورین ‪ ۱‬دهمبر جنراج کیرپیچینکو معاون اوج جدید رئی "کشس خارجی" بطور غیر مترهبه به کابل آمد‪.‬‬ ‫این دی ر یس عالمب کامالً روشن بود‪ :‬بزودی شروع می شود‪.‬‬ ‫در آغسسا مسسای دهسسسمبر لسسوی درهسسستیز آگسسسارکوا یک سسسا بسسا معسسساون ا آخرومییسسسس و رئسسی عمسسسومی ریاهسسسب اوپراهسسسیون‬ ‫وارینیکوا یس بار دی ر کوشش کردند تا و یر دفاع را ا نرریۀ اعزام هوای شوروی به افغانستان منصرا بسا ند‪.‬‬ ‫اوهتینوا پ ا آنکه به بیانات مفصل و آویل آگارکوا که ا اهتدالج های همه جانبه برای صسحب و معقولیسب نقطسۀ‬ ‫نرر خویش اهتفادی کرد‪ ،‬گو داد‪ ،‬رئی عمومی امور هیاهسی اردو یپسی شسیس را کسه همچنسان در ایسن مالهسات حضسور‬ ‫داشب مخاآب هرار دادی پرهید‪:‬‬ ‫" رفیق یپی شیس‪ ،‬تو در این مورد ی نرر داری؟"‬ ‫یپی شیس که در این مان در مورد آر دید و توا ن هوا در "باال" معلومسات کسافی داشسب و آنسرا خسوب مطالعسه نمسودی‬ ‫بود‪ ،‬برای مبادا ا جواب مستقیم آفری رفته گفب‪:‬‬ ‫" دفتر لوی درهتیز همیشه نرر خاص خود را دارد‪".‬‬ ‫اوهتینوا در حالیکه لحن صدایش را آویل میساخب گفب‪ " :‬بلی‪ ،‬بلی من نرر لوی درهتیز را مد نرر می یرم‪".‬‬ ‫آگارکوا در پایان گفت و ا یاد بردی بود که او یس نرامی اهب و تقریباً بسا تسزرع ا و یسر دفساع خسواهش میکسرد‪ " :‬مسا‬ ‫به شما بسیار امید بسته ایم‪ ،‬رفیق اوهتینوا !"‬ ‫اوهتینوا عک العملی نشان نداد‪".‬‬ ‫به تارین ‪ ۸‬دهمبر لوی درهتیز آگارکوا را به جلسۀ کمیسسیون بیسوروی هیاهسی در مسورد افغانسستان دعسوت نمودنسد‪ .‬در‬ ‫جلسۀ مذکور که در تاالر " ارمغزی" کرملین دایر گردیدی بسود بسه دلیسل نسامعلومی بسه جسای پونومساریوا (مسسؤوج امسور‬ ‫روابط بین اللملی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب شوروی)‪ 18،‬حضسور بهسم رهساندی بسود‪ .‬بریژنیسس نیسز غیسر حاضسر بسود‪.‬‬ ‫لسوی درهستیز م سدداً اعتراضسسات خسود را ارائسه کسرد‪ .‬هسسپ اعضسای کمیسسیون دیسر مسسانی بسا تفصسیالت اهسدامات آینسسدی را‬ ‫مورد بحم هرار دادی و وهتاً فوهتاً ا لوی درهتیز هؤاج هایی را مطرم می هساختند‪ .‬در مسورد هرنوشسب حفسیب اهلل امسین‬ ‫ال فیصسلۀ هطعسی بعمسل آمسدی بسود‪ .‬مباحسم‬ ‫در این جلسه بحم صسورت ن رفسب‪ ،‬بسه نرسر مسی رهسید کسه در رابطسه بسه او هسب ً‬ ‫عمدتًا روی آن را مسی خسورد کسه در صسورت ا دهسب دادن افغانسستان سی را خواهسد داد‪ .‬آیسا در خساک افغانسستان "‬ ‫‪19‬‬ ‫پیرشینگ های" امریکایی پدیدار خواهند شد؟ ا دهب دادن افغانستان ی تسوثیری بساالی جمهوریسب هسای آهسیای میانسۀ‬ ‫شوروی به جا خواهد گذاشب؟ پاکستان و ایران ی اهداماتی را روی دهب خواهند گرفب؟‬ ‫پ ا آنکه آگارکوا را مرخص کردند‪ ،‬اعضای بیوروی هیاهی فیصله کردنسد‪ " :‬بسه هسوت هسای کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬و یفسه‬ ‫دادی مسسی شسسود تسسا امسسین را ا بسسین ببرنسسد و "نیروهسسای هسسالم را در حسسزب" بسسه هسسدرت برهسسانند‪ ،‬در صسسورتیکه اینکسسار بنسسابر‬ ‫‪20‬‬ ‫عواملی صور ت گرفته نتواند‪ ،‬در آنصورت برای تطبیق عملیات ا هوای نرامی شوروی اهتفادی شود‪".‬‬ ‫اوهستینوا کسسه آسسی تمسسام ایسسن مسدت خسسامو بسسود جملسسۀ مسسذکور را تصسسحیح نمسودی گفسسب‪ " :‬هسسوای محسسدود‪ ،‬منبعسسد نیروهسسای‬ ‫شوروی را به نام " هوای محدود شوروی" یاد میکنیم‪".‬‬ ‫یس رو بعد هن امیکه آگارکوا با هم تال کرد تا و یر را به غیر ضروری بودن این اهدام معتقد بسسا د‪ ،‬اوهستینوا‬ ‫این بار نتواهب با او ا در مدارا پیش آید و با خشم بر مارشاج خود فریاد د‪:‬‬ ‫" اعضای بیوروی هیاهی را درس ندهید ! امر را اجرا کنید !‬

‫‪18‬‬

‫"هوهلوا" منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب شوروی و یکی ا اشخاص نزدیس به بریژنیس‪ .‬او را ایدیالوژیسب غیر رهمی حزب‬ ‫کمونیسب شوروی نیز می نامیدند‪.‬‬ ‫‪19‬‬ ‫راکب دو آبقه ای بالیستیس امریکایی؛ یکی ا خصوصیات راکب مذکور موبیل بودن آن به شمار میرفب‪( MGM-31C Pershing II) .‬‬ ‫‪ 20‬اعتراا مذکور با تمام وضاحب ثابب می ها د که اتحاد شوروی وهب ا مدتها هبل پالن ه وم به افغانستان و اشغاج متعاهب آنرا در کهن‬ ‫داشب و پالن مذکور را ا مدتها هبل پروگرام نمودی بود‪ .‬پ ا آنکه کودتای ثور را توهط وابست ان خویش ا میان خلق و پر م ان ام داد‪،‬‬ ‫در وهله های اوج کامالً آرامش خاآر احساس میکرد و شکی نداشب که به اهداا دیرینۀ خویش‪ ،‬یعنی کسب کنتروج بر افغانستان و در م موع‬ ‫بر ناحیۀ وهیع شرق میانه و بخشی ا آهیای جنوب را بدهب آوردند‪ .‬ولی بم رد آنکه درک کردند که امین شخصی اهب که در خود کام ی‬ ‫ها و هدرت آلبی های خویش حتی در برابر شوروی ها هم مقاومب خواهد کرد‪ ،‬پالن ا بین بردن و ه وم تمام عیار را به میهن ما روی دهب‬ ‫گرفتند‪.‬‬


‫آگارکوا در عک العمل خاآرنشان هاخب‪ " :‬اما دفتر لسوی درهست یز نمسی توانسد بسی تفساوت بمانسد‪ ،‬وهتسی همچسو تصسامیم‬ ‫مهم برای کشور اتخاک می شوند‪".‬‬ ‫و یر با هیـبب تمام ا عقب میز کار خود برخاهته گفب‪ " :‬شما بی ادبی مسی کنیسد‪ ،‬مسی خواهیسد ا فیصسلۀ رهبسری عسالی‬ ‫کشور و ارادۀ حزب هرکشی نمودی و کار شکنی نمائید؟ من دیر مانی اهب متوجه شدی ام که در عقب و یر دفاع دایم‬ ‫توآئسه هسای را مسی بافیسد‪ .‬بس اهسب ! امسر را اجسرا کنیسد !" اوهستینوا هصسداً پشستش را بسه آگسارکوا دور دادی فهمانسد کسه‬ ‫گفت و به پایان رهیدی اهب‪.‬‬ ‫لوی درهتیز پ ا آنکه ا دفتر و یر دفاع برامسد بسا رئسی شسورای و یسران اتحساد شسوروی الکسسی کاهسی ین و معساون‬ ‫اوج و یر امور خارجه کورنی ینکو تماس تلفونی گرفب‪ .‬هر دو با آر دید آگارکوا موافق بودند‪.‬‬ ‫آگارکوا با ناامیدی به آنها گفب‪ " :‬هیچ نتی ه نمی دهد‪ .‬اوهتینوا آر و ندارد حرا های مرا بشنود‪ .‬بساالی هسخن خسود‬ ‫اصرار دارد‪".‬‬ ‫طور اتفاق افتاد که اعضای بیوروی هیاهی فقط ندی پیش جداً و بصورت هطعی مخالس مداخلسۀ نرسامی در افغانسستان‬ ‫بودند‪ ،‬م ر اکنون دفعتاً مواضع خویش را یکصد و هشتاد درجه تغییر دادند و فیصله کردند تا "هطعات محسدود" خسود را‬ ‫به کشور همسایه اعزام بدارند‪ ،‬یعنی مستقیماً در افغانستان داخل جنگ شوند؟ این همسان هسؤالی اهسب کسه تسا کنسون تسورین‬ ‫نویسان و تحلیل ران را آرام نمی گذارد‪ .‬ارائۀ جواب دهیق به این هؤاج امکسان پسذیر نیسسب یسرا تمسام اشخاصسیکه کسه در‬ ‫اتخاک این تصمیم هرنوشب ها کیدخل بودند دیسر مانیسسب جهسان فسانی را وداع گفتسه انسد‪ ،‬و بسسیاری ا اهسناد یسا ا بسین‬ ‫بردی شدی اند و یا هم هنو مهر "اشد محرم" ا آنها برداشته نشدی اهب‪.‬‬ ‫روی هم رفته مطالعۀ دهیق آنچه باهی ماندی اهب‪ ،‬تحلیل یادداشب ها‪ ،‬کتب‪ ،‬خاآرات‪ ،‬اهسناد آرشسیس‪ ،‬گفت وهسا ثابسب مسی‬ ‫ها ند که‪ :‬فیصلۀ مذکور در اثر تالهی م موعه ای ا شرایط وعوامل جدی اتخاک گردیدی و با ی ران اصلی ایسن فیصسله‬ ‫و یر دفاع اتحاد شوروی مارشاج دمیتری اوهتینوا و رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬این کشسور یسوری انسدروپوا مسی باشسند‪ .‬در‬ ‫حقیقب همین دو تن توانستند اعضای بیسوروی هیاهسی و هبسل ا همسه منشسی عمسومی حسزب کمونیسسب شسوروی را معتقسد‬ ‫بسا ند که رای دی ری وجود ندارد‪ ،‬و تمام رای های دی ر من ر بسه ا دهسب دادن افغانسستان شسدی و جسدی تسرین مغلوبیسب‬ ‫در مقابله با جهان غرب معنی خواهد داشب‪.‬‬ ‫اهناد و مدارکی که روی میز اندروپوا گذاشته می شدند بدون هرگونسه شسس و شسبهه بسه آن اشساری مسی کردنسد کسه امسین‬ ‫شخصی اهب غیر مطمئن‪ ،‬مبهم‪ ،‬کسی اهب که ا او انترار اعماج غیر پیش بینی شدی را باید داشب و باالخری گفته مسی‬ ‫شد که او ا کنتروج خارل شدی اهب‪ .‬باالی امین‪ ،‬در مای اکتوبر‪ ،‬بالفاصله پ ا به هتل رهیدن المانۀ تسری کسی لیپسا‬ ‫کشیدی شدی بود‪ .‬دی ر باید یس کار کو کی صورت می رفب‪ :‬یعنی باید باالی آن فکر می شد تا ا نرر تخنیکسی ونسه‬ ‫امسسین دور هسساخته شسسو د؟ در شسسروع هسسرار بسسود بسساالی آنهائیکسسه بطسسور علنسسی و مخفسسی در داخسسل حسسزب دیموکراتیسسس خلسسق‬ ‫مخالس امین بودند اتکساء صسورت ب یسرد و آنهسا بسرای اینکسار آمسادی شسوند‪ .‬هسپ وهتسی ملتفسب شسدند کسه مخسالفین مسذکور‬ ‫نهایب ضعیس و پراگندی اهتند‪ ،‬فیصله بعمل آمد تا امکان تشسریس مسساعی بسرای حسل ایسن کسار مطالعسه گسردد‪ :‬هسرار بسود‬ ‫افغان ها به حمایب واحد های خاص کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬شوروی عمل کنند‪ .‬امسا در یکسی ا لحرسات پسی بردنسد‬ ‫ال کسافی نخواهسد بسود‪ ،‬و پسالن مسذکور بسه احتمساج هسوی باعسم بسرو‬ ‫که این آریق نیسز بسرای پیسرو ی صسد در صسد احتمسا ً‬ ‫تلفات یاد خواهد گردید‪ .‬صرا پ ا آن اندروپوا با عملیات نرامی موافقب کرد‪.‬‬ ‫هؤاج این اهب که‪ :‬اندروپوا مؤافقب کرد یا خود آنرا پیشنهاد نمود؟‬ ‫در گذارشی کسه رئسی کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬در شسروع مسای دهسمبر بسه بریژنیسس فرهستادی بسود نسامبردی اوضساع را در افغانسستان‬ ‫وخیم ار یابی میکرد‪ .‬در راپور مذکور با ه م ا تماس های مخفی امین با اهالم رایان تنسد رو و مالهسات هسای محسرم بسا‬ ‫نمایندگان امریکایی یادآوری شدی بود‪ .‬در راپور پیش بینی می ردید که در هطوم بساالیی حاکمیسب افغانسستان تمسایالت در‬ ‫مورد تغییر اهتقامب یس جانبۀ افغانستان به اتحاد شوروی جان می گیرد‪ .‬در عین حاج بسرای ثبسوت ایسن ادعسا مثساج هسای‬ ‫ا انتقادات پشب پردی که ا هیاهب و آر العمل اتحاد شوروی در افغانستان‪ ،‬متخصصین و مشاورین شوروی مسی شسد‬ ‫یسسادآوری صسسورت مسسی گرفسسب‪ .‬انسسدروپوا بسسار دی سسر بسسر آمسسادگی هسسای لیسسدران مخسسالس در داخسسل حسسزب ماننسسد کارمسسل‪،‬‬ ‫هروری‪ ...‬برای هیام کسردن توکیسد نمسودی و بس ا نقسل هسوج ا افغسان هسای نسامبردی خساآر نشسان مسی هساخب کسه پیسرو ی در‬ ‫نین یس عملیاتی صرا در صورت حمایۀ نرامی هوای شوروی امکان پذیر خواهسد بسود‪ .‬یسوری انسدروپوا توکیسد مسی‬ ‫کرد که در مرحلۀ کنونی نیروها و وهایل کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و و ارت دفاع که همین اکنسون در افغانسستان هسرار دارنسد بسرای‬ ‫اشتراک در عملیات کافی خواهند بود‪ .‬موا ی با اهدامات فوق الذکر اندروپوا پیشنهاد می کسرد تسا در مساورای هسرحد بسا‬ ‫افغانستان هطعات احتیاآی جاب ا گردند تا در صورت ضرورت در عملیات آنسوی دریای آمو ا آنها اهتفادی شود‪.‬‬ ‫شواهد دهب داشته نشان میدهند که اندروپوا آی آنرو ها اکثراً با اوهتینوا مالهات می کسرد و گفت وهسای آسوالنی بسا‬ ‫او می داشب‪.‬‬ ‫در عین حاج حقایق گویندۀ آن اهسب کسه انسدروپوا در ایسن ایسام حالسب ناهن سار روانسی داشسته و اضسطراب او را آ ار مسی‬ ‫داد‪ .‬او ا م هولیب رنر می برد و بر مؤفقیب عملیات هریب الوهوع باور نداشب‪.‬‬ ‫آنچسسه کسسه ارتبسساط می رفسسب بسسه و یسسر دفسساع اوهسستینوا‪ ،‬بایسسد گفسسب کسسه او ضسسرورت بسسه آن نداشسسب تسسا ا اصسسل " کمسسس‬ ‫انتراناهیونالیستی" و " احیای اصوج لینینیستی در رهبری افغانستان" به او یادآوری شسود‪ .‬در آن دم دی سر او خسود کسامالً‬


‫معتقد شدی بود که حل معضلۀ بوجود آمدی در افغانستان بدون اشتراک مستقیم هوای نرامی شسوروی اجتنساب ناپسذیر اهسب‪.‬‬ ‫او نیز دالیل نهایب جدی برای این آر دید خود داشب‪.‬‬ ‫و یر دفاع شوروی آی هالیان متمادی ا آن نرارت می کرد تا میان دو بر هسدرت آنزمسان ( اتحساد شسوروی و اضسالع‬ ‫متحسدۀ امریکسا) تسوا ن هستراتیژیس حفسب گسردد‪ .‬ایسن تسوا ن‪ ،‬ولسو نسسبی‪ ،‬در تعسداد هسرگلوله هسای اتسومی‪ ،‬آیساری هسای بسسم‬ ‫اف ن‪ ،‬کشتی های تحب البحری‪ ،‬راکب ها‪ ،‬پای ای های نرامی‪ ،‬تسلیحات عادی‪ ،‬مراکز نرسارت ا یسس دی سر وغیسری کسه‬ ‫رفیب تعرضی و دفاعی دو کشور را تشکیل می دادند تا مدتی میان دو کشسور حفسب مسی شسد‪ .‬البتسه هسؤاج دی سری اهسب‬ ‫که اتحاد شوروی ی هیمتی را برای این همه می پرداخب‪ ،‬و تا کدام حد م بسور بسود اهتصساد خسود را یسر ضسربۀ عرسیم‬ ‫هرار بدهد تا م موعۀ (کسومپلیک ) صسنعتی و نرسامی عقسب نمانسد‪ .‬مصسارا اردو السی هشستاد فیصسد درامسد خسالص اتحساد‬ ‫شوروی را نو جان می کرد‪ .‬اما ا مدتی بدینسو " دشمن اصلی" (هدا اضالع متحدۀ امریکاهب) ابتکار عمل بیشستر‬ ‫ا خود نشان می داد‪ ،‬و در بعضی حصص حتی مواضسع برتسری را کسسب مسی کسرد‪ .‬در ایسن رابطسه هبسل ا همسه بایسد ا‬ ‫نیروی های اتومی امریکا یادآوری کرد‪ ،‬رفیب کمی و کیفی آن‪ ،‬همچنان عصری ترین تسلیحات عادی که بسا اهستفادی ا‬ ‫آخرین دهب آوردهای تکنولوژی تولید گردیدی بود‪ .‬دفتر لوی درهتیز شوروی گسذار مسی داد‪ " :‬آسی بیسسب هساج اخیسر‬ ‫کمیب تسلیحات اتومی هتراتیژیس امریکا ا هار هزار به دی هزار رهیدی اهسب‪ ،‬یعنسی دو نسیم مرتبسه افسزایش یافتسه انسد‪.‬‬ ‫در اروپا تعداد همچو تسلیحات به هفب هزار میرهد‪ .‬افزون بر آن تسلیحات دارای عامل اتومی در امتداد همسه هسرحدات‬ ‫اتحساد شسسوروی جاب سسا گردیسدی انسسد‪ ".‬اوهسستینوا را بیشستر ا همسسه راکسسب هسای بسساج دار بُعسسد دور بسا اصسسابب دهیسسق ناراحسسب‬ ‫هاخته بود‪ .‬امریکایی ها در نرر داشتند تا اضافه ا دوا دی هزار ا این نوع راکتها را جاب ا بسا ند‪.‬‬ ‫واضح بود که نصب ای ن ونه راکتها و همچنان راکتهای عادی بُعد متوهسط در نزدیکسی هسرحدات شسوروی تهدیسد عریمسی‬ ‫را بسسه ایسسن کشسسور متوجسسه مسسی هسساخب‪ .‬راکسسب هسسای مسسذکور هسسادر بودنسسد در سسرا نسسد هسساعب تمسسام رفیسسب دفسساعی اتحسساد‬ ‫شوروی را ا کار بیاندا ند‪ ،‬هرار گای ها‪ ،‬مراکز هوق و اداری و مراکز مخابراتی را منهدم بسا ند‪.‬‬ ‫ندی هبل حین ت معی‪ ،‬اوهستینوا هومانسدان هسای خسود را مخاآسب هسرار دادی پرهسیدی بسود‪ " :‬آیسا هسوای هسوائی و مدافعسۀ‬ ‫هوائی اتحاد شوروی رفیب آنرا دارند که در را هه‪ -‬هار دهیقه پ ا آنکه راکسب هسای نسوع " پیرشسینگ –‪ "۷‬ا‬ ‫هلمرو اروپای غربی فیر شوند‪ ،‬آنها را دریابند؟" به او جواب دادی بودند‪ " :‬نخیر‪ ".‬و یر بالفاصله هدایب دادی بود تسا بسه‬ ‫هر هیمتی که شود هیستم مدافعۀ راکتی را ای اد نمایند‪.‬‬ ‫به دفتر لوی درهتیز هوای مسلح اتحاد شوروی هدایب دادی شد تا پالن اهسدامات پیشس یرانۀ عملیسات هسای تعرضسی را در‬ ‫اروپا ترتیب نماید‪ .‬در نرس ر بسود اهسدامات مسذکور در صسورت بسرو عالیسم حملسۀ راکسب هسای اتسومی هسوای نساتو بسر اتحساد‬ ‫شوروی عملی شوند‪.‬‬ ‫در صورت پیادی نمودن اهدامات مذکور هرار بود دی ها راکب اتسومی تکتیکسی بسه اهسدافی در هلمسرو اروپسا پرتساب گسردد و‬ ‫همزمان با آن هطعات عریم تانس به تعرض در عمق خاک دشمن در تمام جبهات بپردا ند‪.‬‬ ‫بدین ترتیب‪ ،‬به عبارۀ دی ر جهان در اخیر هاج های هشتاد در آهتانۀ فاجعۀ هم انی هرار داشب‪ .‬هردو جانب (شسوروی‬ ‫و امریکسسا) بسسا شسسس و تردیسسد بیمسسار گونسسه و حتسسی جنسسون آمیسسز متوجسسه تحرکسسات و آمسسادگی هسسای نرسسامی یکسسدی ر بودنسسد و‬ ‫کو کترین تغییر را در توا ن جیوهتراتیژیس هوا یر نرر داشتند‪ .‬در روشنائی عوامل مذکور‪ ،‬اوضساع در شسرق میانسه‬ ‫تشویش هابل درک اوهتینوا را بران یخته بود‪.‬‬ ‫یس مسئلۀ مهم دی ری نیز بود که و یسر را ناراحسب مسی هساخب‪ .‬در تفساوت بسا اتبساع عسادی کشسور شسوراها کسه پروپاگنسد‬ ‫رهمی کرملین آنها را معتقد هاخته بود که گویا هوای مسسلح اتحساد شسوروی هابلیسب آنسرا دارد تسا هرگونسه تهساجم دشسمن را‬ ‫دفع نماید و پیرو ی را در جنگ های آینسدی ا آن خسود بسسا د‪ ،‬اوهستینوا شسس و تردیسد شسدیدی در حصسۀ آمسادگی هسای‬ ‫عملی و نرامی اردو و نیروهای بحری شوروی داشب‪ .‬او می دانسسب‪ ،‬کسه در جریسان تطبیقسات بسزرگ اخیسر بسسیاری ا‬ ‫تانکها‪ ،‬رهپو ها و وهایط نقلیه نمی توانستند ا پارک های خویش به علب عوارض تخنیکی بیرون شوند‪.‬‬ ‫و آنعدی ا وهایطی که روی هم رفته ا هاحات وضع ال یش خویش توانستند خارل شوند‪ ،‬هادر نبودنسد بسه اهسداا تعیسین‬ ‫شدی برهند‪ :‬ان ن های وهایط تخنیکسی حسین حرکسب در مسسیر ر ای ا کسار مسی ماندنسد‪ ،‬عسساکر و خسورد ابطسان آمسادگی‬ ‫های پائین داشته و در شرایط نچندان مغلق خود را مسی باختنسد‪ . . .‬راکسب هسا بسه هسدا اصسابب نمسی کردنسد‪ ،‬کومانسدو در‬ ‫مناآق ا هبل تعیین شدی پرتاب نمی شد‪ ،‬وهایل مخابراتی دیر مان بود که دی ر کهنسه شسدی بودنسد‪ ،‬همساهن ی هسای ال م‬ ‫میان جزوتام ها و هطعات اصالً به نرر نمی خورد‪ ،‬هفر بری های منسسوبین در هسطح پسائین هسرار داشسب‪ .‬سی در هسوای‬ ‫پیادی و ی هوای بحری روابط مغایر تعلیم نامه های نرامی میان منسوبین حکمفرما بسود‪ ،‬خسورد ابطسان همسه یزهسا را‬ ‫می د دیدند‪ ،‬افسران می نوشیدند‪...‬‬ ‫در عین حاج امری کایی ها مؤفق شدند اردوی مسلکی خود را ای اد نمایند‪ ،‬در حصۀ آمادگی های نرامی‪ ،‬تعلیم و پخت سی‬ ‫نرامی‪ ،‬هماهن ی و ادارۀ هطعات نهایسب پسیش رفتنسد‪ .‬اشستراک در جنسگ ویتنسام و هسائر مناهشسات منطقسوی میسدان خسوبی‬ ‫برای تمرین و کسب ت ارب برای آنها شد ‪ .‬امریکایی ها متحرک بودی‪ ،‬وهایل معاصر ارتباط فضای داشتند‪ ،‬بسا اآمینسان‬ ‫تمام و بعضاً حتی گستاخانه در هر گوشۀ جهان عمل میکردند‪.‬‬ ‫به همین دلیل بود که و یر دفاع اوهستینوا مسی خواهسب تسا در افغانسستان‪ ،‬در شسرایط عینسی جنسگ اردوی خسود را مسورد‬ ‫آ مسسایش هسسرار دادی‪ ،‬و در مثمریسسب انبارهسسای تسسسلیحات و ت هیزاتسسی کسسه آسسی دهسسه هسسا انباشسسته شسسدی بودنسسد معتقسسد گسسردد‪ .‬و‬ ‫"عضالت" را تمرین بدهد‪ .‬در یس کلمه نرریات ارکان ها را در " میدان" ببیند‪ .‬مسوا ی بسا اهسداا فسوق السذکر‪ ،‬هسوا بایسد‬


‫یکی ا و سایس مهسم هیاهسی را نیسز ان سام بدهنسد‪ " :‬بسه افغسان هسا کمسس کننسد تسا ا امسین خساین ن سات یابنسد‪ ،‬شورشسیان را‬ ‫هاآعانه شکسب بدهند و با افتخار م دداً به وآن برگردند‪".‬‬ ‫مارشاج اوهتینوا بدون شس و شبهه معتقد بود که هوا در آن ا دیر نخواهند ماند‪ .‬او فکر می کرد شش مای کسافی خواهسد‬ ‫بود‪ ،‬او تقریباً به شکل کیل فکر می کرد‪ " :‬داخل مسی شسویم‪ ،‬و سایس تعیسین شسدی را ان سام مسی دهسیم و خسارل مسی شسویم‪،‬‬ ‫‪21‬‬ ‫احتماالً یکی دو پای ای را در هلمرو افغانستان می گذاریم‪".‬‬ ‫و یر دفاع درهب همین آور تصور می کرد و رئسی کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬انسدروپوا بسا او کسامالً مؤافسق بسود‪ .‬امسا همکساران‬ ‫نزدیس وی و هبل ا همه لوی درهتیز نیکوالی آگارکوا نین فکر نمی کردند‪ .‬در تفاوت با آمر خسود (اوهستینوا) کسه‬ ‫دنیسسا و موجسسودات را در آن ا مواضسسع هم سسانی و گلوبسساج مسسی دیسسد‪ ،‬لسسوی درهسستیز آگسسارکوا بسسه مثابسسۀ یسسس رئسسی ارکسسان‬ ‫م رب‪ ،‬اوضاع مشخص را در افغانستان بخوبی مطالعه نمودی بود‪ ،‬با توریخچۀ تلن مهساجمین ان لسی در اینکشسور آشسنا‬ ‫گردیسسدی و بسسا صسسائب نرسسران هلیلسسی مسسسائل شسسرق میانسسه کسسه در کمیتسسۀ مرکسسزی‪ ،‬و ارت امسسور خارجسسه و انسسستیتوت هسسای‬ ‫اکادیمیسسس کسسار میکردنسسد مالهسسات نمسسودی نرسسر آنهسسا را در مینسسه گرفتسسه بسسود‪ .‬بسسه خسسواهش وی دانشسسمندان و متخصصسسین‬ ‫گذارشاتی را در مورد افغانستان ترتیب دادی که در آنها من مله نرر خویش را پیرامون حضور نرسامی شسوروی در آن سا‬ ‫نیز ابرا نمودی بودند‪ .‬نتی ه گیری های صسائب نرسران مسذکور خوشسبینانه نبسود‪ " :‬حضسور نرسامی اتحساد شسوروی تشسدید‬ ‫بعدی جنگ را در پی خواهد داشب که من ر به اشتراک هوای شوروی در آن خواهسد شسد‪ .‬غسرب بسدینترتیب بهانسۀ خسوبی‬ ‫درخواهد یافب تا کمس های خود را به مخالفین مسلح افزایش هابل مالحره ببخشد‪ .‬حیثیب اتحاد شسوروی در صسحنۀ بسین‬ ‫الملسسی آهسسیب جسسدی خواهسسد دیسسد‪ ،‬حتسسی دشسسوار خواهسسد بسسود تسسا حقانیسسب ایسسن اهسسدام را بسسه دوهسستان شسسوروی در کشسسورهای‬ ‫هوهیالیستی توضیح کرد‪ .‬در یس کلمه باخب ها ا همچو یس اهدام به مراتب بیشتر ا دهب آوردها خواهند بود‪".‬‬ ‫آگارکوا با رها کوشش کرد موضع خود را بسه و یسر دفساع توضسیح بدهسد و هسر بسار دالیسل جدیسدتر مسی آورد‪ .‬در شسروع‬ ‫اوهتینوا اهتدالج لوی درهستیز را خاموشسانه مسی شسنید و نسین بسه نرسر میرهسید کسه هسایۀ شسس و تردیسد در صسورت او‬ ‫پدیدار می گشب‪ ،‬اما در آغا دهمبر‪ ،‬یزی کهن وی را متحوج هاخته بود‪ ،‬او با شدت هخنان لوی درهتیز را هطع می‬ ‫کرد و نمی خواهب یزی بشنود‪.‬‬ ‫روحیۀ و یر امور خارجه نیز تغییر هابل مالحرسه ای یافتسه بسود‪ .‬حسین برگشستن هسا ا مقسر کمیتسۀ مرکسزی حسزب هیافسۀ او‬ ‫هر ه بیشتر گرفته‪ ،‬عصبی می بود و در برابر هواج هسای محتاآانسۀ حلقسۀ نزدیسس همکساران هسکوت اختیسار مسی کسرد‪.‬‬ ‫موضع و یر امور خارجه در رابطه به اعزام هوا هنو هم روشن نبود‪ ،‬اگر ه آندری گرومیکسو مثسل همیشسه " درهسب"‬ ‫رأی" می داد‪ ،‬یعنی آوریکه لئونید بریژنیس می خواهب‪.‬‬ ‫***‬ ‫ببرک کارمل و یاران نزدیس او بیش ا یس مای بود که در یکی ا مراکز " ریاهب اوج عمومی" (کشسس خسارجی کسی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ ).‬در نزدیکی های مسکو به هر می بردند‪ .‬در این میان تمام و ایس تعیین شدی و نقش ها تقسیم گردیدی و اهسناد‬ ‫ترتیب یافته بودند‪ .‬خطابسۀ کارمسل عنسوانی مسردم افغانسستان کسه هسرار بسود فسورًا پس ا تعسویض حاکمیسب ا آریسق رادیسو‬ ‫پخش گردد در کستی ثبب شد‪ .‬در عین حاج لی سسب ترکیسب جدیسد شسورای انقالبسی‪ ،‬بیسوروی هیاهسی و حکومسب افغانسستان‬ ‫در حاج به توافق رهیدن بود‪ .‬در تمام ارگان های فوهاً یاد شدۀ دولتی و حزبی مواضع اوج به کارمل واگذار میشد‪ .‬بحسم‬ ‫‪22‬‬ ‫روی آنکه کی ها باید ا حلقۀ نزدیس به امین اعدام گردد و کی ها به ندان اف ندی شوند جریان داشب‪.‬‬ ‫در شمان کارمل حین مالهات ها با "راهنماها" ا ادارۀ " کشس خارجی" همیشه یس هسواج گنسگ خوانسدی میشسد‪ " :‬سی‬ ‫وهب؟" انترار باالی کارمل توثیر خفقان آور میکرد‪.‬‬ ‫بیشتر ا همه‪ ،‬الکسی پیتروا ا آنها دیدن میکرد‪.‬‬ ‫او خطاب به افغانهای فراری می فب‪ " :‬اوضاع باید آمادی شود‪ .‬اندکی دی ر هم صبر کنید‪".‬‬ ‫در اخیر مای نوامبر هروری‪ ،‬گالب وی و هائر مخالفین داخل حزب که ا هراهر جهسان جمسع آوری گردیسدی بودنسد بسه‬ ‫نزدیکی های هرحد با افغانستان انتقاج یافتند‪.‬‬ ‫و اینس‪ ،‬در یکی ا رو های فوالدی رنگ مای دهمبر پیتروا خبر داد‪:‬‬ ‫" فردا به تاشکند پروا میکنیم و ا آن ا نرر به اوضاع به ب رام خواهیم رفب‪".‬‬ ‫هرۀ تاریس کارمل‪ ،‬تو گوئی به یس بارگی روشن شدی بود‪ .‬او ا فرط خشنودی الکسی را در آغو‬ ‫حالیکه تبسم جال داری در هری ا نقش بسته بود رو به اناهیتا راتبزاد نمودی گفب‪:‬‬

‫کشیدی‪ ،‬هپ‬

‫در‬

‫‪ 21‬اینکه ی دلیلی برای ه وم و اشغاج افغانستان نرامیان و رهبری کمونیستی اتحاد شوروی در هر داشتند‪ ،‬اهمیب ندارد‪ ،‬مهم آن اهب که ا‬ ‫جنبۀ حقسوهی تمسام مسسؤولیب بسدو رهبسری اتحساد شسوروی میباشسد کسه فیصسلۀ ه سوم و اشسغاج غیسر هسانونی و فاهسد هرگونسه بنیساد حقسوهی را بسر‬ ‫افغانستان روا داشتند‪.‬‬ ‫‪22‬‬ ‫حیس و صد افسوس که تصامیم هرنوشب ها در مورد ادارۀ آیندۀ افغانستان در دفاتر مخفی اهتخبارت کشورهای بی انه بعمل می آیند و‬ ‫برخی ا "وآنداران" مانند کارمل‪ ،‬هروری‪ ،‬وآن ار‪ ...‬تن به نین شرمساری های توریخی میدهند‪.‬‬


‫" مسن همیشسه بساور داشستم کسه عسدالب در ایسن دنیسا وجسود دارد‪ .‬لسم مغلسوب خواهسد گردیسد‪ .‬امیسد بسه افغانسستان بسا مسا یک سسا‬ ‫‪23‬‬ ‫برخواهد گشب‪".‬‬ ‫‪24‬‬ ‫راتب اد که نیز با تبسم به آرا کارمل میدید گفب‪ " :‬انشااهلل ! خسدا مهربسان اهسب ‪ .‬ایسن یسس خبسر خسو اهسب‪ .‬مسا بسه‬ ‫مبار ۀ خویش ادامه خواهیم داد‪".‬‬ ‫شبی که فردا باید حرکب میکردند‪ ،‬کارمل نتوانسب یس لحره هم شمانش را ببندد‪ .‬در برابر شسمان او حسواد ماهسای‬ ‫اخیر مکرراً می ذشتند‪ :‬انقالب ثور که غیر مترهبه صورت گرفته بود‪ ،‬تحقیرهای که متعاهباً ا همکساران حزبسی خسود ا‬ ‫جنام " خلق" دیدی بود‪ ،‬برکناری ها و هپ اعزام وی به پراگ‪ ،‬تهدید های که ا امین بسه او مواصسلب میکردنسد‪ ،‬اخبسار‬ ‫مشو کنندۀ که ا افغانستان می رهیدند‪ ،‬تضییقات که علیه رفقای او عملی میشدند‪ ،‬هتل بی رحمانۀ مؤه حزب‪ ...‬اما‬ ‫اکنون دی سر همسه یزهسا دگرگسون خواهنسد شسد‪ .‬حسزب بسه کمسس رفقسای شسوروی ا دشسمن پساک خواهسد شسد‪ ،‬و بسه مسسیر‬ ‫‪25‬‬ ‫درهب روان خواهد شد‪ .‬مردم افغانستان باالخری ا مستبد رهائی خواهند یافب‪ .‬کارمل کسدام آیدیالیسسب هسادی ای نبسود‪،‬‬ ‫او دشواری های مغلقی را که در برابر میهنش هرار داشب بخسوبی درک میکسرد‪ :‬ا حمسالت بالوهفسۀ مخسالفین مسسلح کسه‬ ‫ا آرا بیرونی ها تحریس می ردیدند آگساهی داشسب‪ ،‬ا فسرار دهسته جمعسی منسسوبین اردو بسا خبسر بسود‪ ،‬ا هلسب بودجسۀ‬ ‫دولتسسی‪ ،‬گرهسسن ی‪ ،‬فقسسر‪ ،‬بیسسسوادی فراگیسسر‪ ،‬کمبسسود آبیبسسان‪ ،‬معلمسسین‪ ،‬ان ینیسسران‪ ...‬آگسساهی داشسسب‪ .‬امسسا اکنسسون کسسه هنسسو در‬ ‫مسکو بود و برای گرفتن بار هن ین مسؤولیب ادارۀ دولب آمادگی می رفب‪ ،‬او باور داشب که مشکالت مسذکور و هسائر‬ ‫دشواری ها حتم ًا رفع خواهند شد یرا هدرت به دهب اشخاص صسادق و مسسؤوج‪ ،‬وآنپرهستان واهعسی کسه ا آنهسا بسدون‬ ‫‪26‬‬ ‫شس تودی های وهیع حمایب خواهند کرد هپردی میشود‪.‬‬ ‫کارمل آنقدر به حمایب مردم ا خود باور داشب که او در این مسورد حتسی نامسه ایسرا عنسوانی رهبسری شسوروی نوشسب‪" :‬‬ ‫‪ ...‬اهدامات را علیه امین معطل نسا ید‪ ،‬همین که ما حزبی هسا آشسکارا ا مسردم دعسوت نمسائیم تسا هیسام کننسد‪ ،‬امسین در اثسر‬ ‫‪27‬‬ ‫فشار تودی ها هرن ون خواهد شد‪".‬‬ ‫ببرک کارمل در آنرو ها ا یس یز می شرمید‪ .‬باری در مرکز محرم کی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬کسه آنهسا بسه هسر میبردنسد‪" ،‬رفیسق‬ ‫والدیمیروا" آمد‪( .‬کریو کوا ‪ ،‬رئسی ادارۀ " کشسس خسارجی را بسه همسین نسام مسستعار یساد میکردنسد)‪ " .‬والدیمیسروا"‬ ‫هن ام صرا ای بطور غیر مستقیم اشاری نمسود کسه اگسر اوضساع ای ساب کنسد هسوای محسدود اتحساد شسوروی بسه افغانسستان‬ ‫اعزام خواهند شد‪.‬‬ ‫"والدیمیروا" با لحن م هولی افزودی بود‪" :‬برای حمایب ا مبار ۀ "نیروهای هالم"‪".‬‬ ‫کارمل حدس د که "مهمان" غالباً باید ا مقامات عالی رتبۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬باشد و کوشش کرد اعتراض کند‪ ،‬او گفب‪:‬‬ ‫" م سسر مسسا خسسود نیسسز مسسی تسسوانیم ا عهسسدۀ نسسین یسسس کسساری بسسدرآئیم‪ .‬مسسن در نامسسه ایکسسه بسسه آدرس کمیتسسۀ مرکسسزی حسسزب‬ ‫کمونیسب فرهتادم خاآر نشان هاخته ام که بم رد دعوت بسه هیسام‪ ،‬امسین فسورًا ا آسرا رفقسای مسا کسه اکنسون در شسرایط‬ ‫مخفی هرار دارند و هم ا آرا تودی هایی وهیع مردم که ا وی متنفر اهتند هرن ون خواهسد شسد‪ .‬شسما افغانهسا را نمسی‬ ‫‪28‬‬ ‫شناهید‪ .‬من به شما اآمینان میدهم‪ :‬مردم ما دی ر آاهب تحمل همچون یس ماجراجو و مستبد را ندارد‪".‬‬ ‫‪23‬‬

‫حرکات کارمل ثابب میسا د که او واهعاً انسان کو س و فاهد توانمندی هرگونه دور اندیشی و تحلیل عمیق حاج و آیندی بود‪ .‬در حقیقب او ا‬ ‫امین در هسمب دهترهی به هدرت کامل و یکه تا ی صرا فرق اهری و بیشتر تفننی و ماجراجویانه داشب‪ .‬در رای رهیدن به هدرت او نیز‬ ‫حاضر بود هوار بر وهایط نرامی بی انه داخل وآن خود شود و ا خوشی آنها را حتی در آغو بکشد‪.‬‬ ‫‪ 24‬ههههه‪ ،‬پ آنها به خداوند هم باور داشتند؟ !‬ ‫‪ 25‬با مطالعۀ این پاراگراا به آدم احساس دو گانه دهب میدهسد‪ :‬یسا اینکسه نویسسندگان روهسی و در م مسوع رهبسری آنوهسب شسوروی ا ماهیسب‬ ‫اصلی کارمل آگاهی نداشتند و فریب او را خوردی بودند‪ ،‬یا اینکه آنها عمداً نین جعلیات را در این اثر مهم تحقیقی خود جا میدهند‪ .‬آوریکه در‬ ‫باال تذکر یافب‪ ،‬رهبران هر دو جنام خلق و پر م ا دیدگای های فطرتی و عملی هیچ ونه تفاوتی با یکدی ر نداشتند‪ .‬کارمل همانقدر در برو‬ ‫و افتراق داخل حزبی به همان اندا ی مقصر اهب که امین و تری کی‪ .‬کارمل هیچ ای گامهای عملی و ا خود گذری را بخاآر وحدت این حزب‬ ‫در عمل ا خود نشان نداد‪ ،‬معکوهاً‪ ،‬تمام عمر تال کرد تا حریفان خود را بکوبد‪ ،‬تحقیر کند و تمام هعی خود را بخرچ میداد تا یکسه تسا و‬ ‫ی انه شخص مطرم در حزب و نزد شوروی ها باشد‪ .‬البته اینکه شوروی ها و دهت ای اهتخباراتی شان ال م دیدند تا در یکی ا مراحل توجه‬ ‫بیشتر خود را بطرا خلقی ها معطوا دارند و آنها را در همان لحره برای اجرای کودتای هفب ثور مناهبتر یافتند‪ ،‬حادثه ای اهب اتفاهی‪ .‬این‬ ‫انتخاب هر لحره میتوانسب پر می ها باشد‪ ،‬و هیچکسی در میان رهبری این گروی به شموج کارمل پیدا نمیشد و جرئب نمیکسرد کسه ب ویسد‪" :‬‬ ‫نی‪ ،‬ما خون ملب خود را نمی ریزیم‪ ،‬ما اردو را علیه مردم و نرام ه انونی جمهوری شهید محمسد داوود هسوق نمیسدهیم‪ ،‬مسا آرفسدار خشسونب و‬ ‫ورگوئی نیستیم‪ ،‬ما به ور خارجی ها به هدرت نمی رهیم‪ .‬ما به اصطالم "انقالب" نمی کنیم و با اهتفادی ا رای های هانونی و دیموکراتیس‬ ‫و برو شرایط مناهب هدرت را بدهب می یرم و تا آن دم به مبار ۀ صلح آمیز خویش ادامه میدهیم‪ .‬بنابرین فرق تفکری‪ ،‬اخالهی‪ ،‬ایدیالوژیکی‬ ‫میان تری کی‪ ،‬امین و کارمل وجود نداشب‪.‬‬ ‫‪ 26‬این ونه تذکرات صرا می توانند تبسم تلن هر افغان یز فهم را تحریس کند‪ .‬کارمل دهیقاً تشنۀ یسس یسز بسود‪ :‬انتقسام ا امسین و برخسی ا‬ ‫حریس های خویش در میان خلقی ها و دهترهی کامل به هدرت در کشور‪ .‬او نه پالن و پروگرامی در کهن هصیر برای افغانستان داشب و نه‬ ‫ارادی و فهم برای تدوین‪ ،‬ترتیب و تطبیق پالن های حیاتی برای افغانستان‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫این گفتۀ کارمل یس بار دی ر نشان میدهد که در جعل ها ی‪ ،‬تراهر و بزرگ منشی او به هیچصورت کمتر ا امین نبسود‪ .‬حسواد بعسدی‬ ‫نشسان دادنسد کسه تغییسر حاکمیسب در افغانسستان ا امسین بسه او (کارمسل) توهسط نرامیسان و منسسوبین اهستخبارات شسوروی صسورت گرفسب و مسردم‬ ‫افغانستان همانطوریکه در برابر امین خون آشام ا خود بی تفاوتی نشان دادند‪ ،‬به کارمل نیز وهعی ن ذاشتند و فقط ند رو بعسد هیسام گسستردۀ‬ ‫وآنی علیه وی و حامیان خارجی ا را آغا نمودند‪.‬‬ ‫‪28‬‬ ‫با هم حسب عادت ماجراجوئی‪ ،‬جعل و تفنن ! حتی یس افغان عادی هم (ا میان تودی ها) به دعوت کارمل ا جایش تکان نخورد و نمی خورد‪.‬‬ ‫یرا برای مردم عادی هری های همچون کارمل‪ ،‬تری کی و امین در اصل فرهی نداشتند‪.‬‬


‫"مهمان" در حالیکسه مطیعانسه هسر را بسه عالمسب حرمسب پسائین مسی آورد گفسب‪ " :‬در ایسن هیچ ونسه شسکی وجسود نسدارد‬ ‫رفیق کارمل‪ .‬و من یکبار دی ر می خواهم توکید کنم‪ :‬این آخسرین انتخساب مسا خواهسد بسود و مسا بسه آن صسرا در صسورتی‬ ‫متوهل خواهیم شد که درک کنیم که و یفۀ مذکور را بلوهسیلۀ امکانسات کنسونی نمسی شسود ان سام داد‪ .‬ایسن در هسدم اوج؛ در‬ ‫هدم دوم‪ ،‬ولو اگر به هلمرو افغانستان بعضی ا هطعات نرامی شوروی داخسل هسم شسوند‪ ،‬آنهسا در آن سا صسرا آسی مسدتی‬ ‫تغییر حاکمیب باهی خواهند ماند‪ .‬بم رد آنکه اوضاع ثبات بیابد‪ ،‬هوا فسورًا بسه نقساط وضسع ال سیش دایمسی خسویش در اتحساد‬ ‫شوروی برمی ردند‪".‬‬ ‫پ ا مالحضۀ هیافۀ گرفته خاآر لیدر آیندۀ افغانستان‪ " ،‬رفیسق والدیمیسروا" هسخنان خسود را بسا نقسل هسوج ا گفتسه هسای‬ ‫"بزرگان" مستدج تر هاخته‪ ،‬افزود‪:‬‬ ‫" باور کنید‪ ،‬رفیق کارمل رهبری شوروی هبل ا اتخاک نین یس فیصله ای اوضاع را دهیق و همه جانبه مطالعسه نمسود‪.‬‬ ‫و باالخری به این نتی ه رهید که هر خطا به معنی مغلوبیب انقالب ثور و ا دهب دادن افغانستان به مثابۀ یس دوهسب و‬ ‫متعاهب ساً حضسسور نیروهسسای امپریسسالیزم در کابسسل خواهسسد بسسود‪ .‬حسسین اتخسساک تصسسمیم مسسا ملحو سسات فسسوق را در نرسسر داشسستیم‪".‬‬ ‫کارمل در حالیکه شمان ههوۀ رن ش به شدت به آرا " مهمان" می دیدند گفسب‪ " :‬شسما در بسارۀ آن فکسر کسردی ایسد کسه‬ ‫اگر من همزمان با تانس های شوروی وارد وآنم شوم و در رأس دولب هسرار ب یسرم‪ ،‬مسردم افغانسستان بسا کسدام دیسدی بسه‬ ‫‪29‬‬ ‫من خواهند ن ریسب؟"‬ ‫"مهمان" (کریو کوا) در حالیکه معلوم می شد خ الب دی شدی اهب‪ ،‬ن ای هر نش آمیسزی بسه آسرا الکسسی پیتسروا‬ ‫که ترجمانی گفت و را میکرد انداخب‪ .‬پیتروا در حالیکه دهتهایش را تکان دادی و آهسته‪ ،‬گسوئی بسا خسود صسحبب میکنسد‬ ‫گفب‪ " :‬بلی در این صورت او محبوبیتی در میان مردم نخواهد داشد‪".‬‬ ‫رئی ادارۀ کشس شوروی که انترار نین یس رخش را نداشب کوشش کرد گفت و را تغییر بدهد‪:‬‬ ‫" امیدوار هستیم که ضرورت به اتخاک اهدامات حاد برو نکند‪ .‬نرر به معلومساتی کسه مسن در اختیسار دارم‪ ،‬در کابسل همسه‬ ‫یزها برای عملیات آمادی اهتند‪ .‬و من به این ا آمدی ام تا به شما مؤفقیب آر و نمایم‪ ،‬و به نماینسدگی ا حسزب و بیسوروی‬ ‫هیاهی آن ب ه شما اآمینان بدهم که ما مصمم هستیم با تمام جدیب ا مسساعی شسما بسه خساآر برگشسب بسه اصسوج رهبسری‬ ‫لینینی در ندگی حزبی و پاک هاختن صفوا حزب تان ا وجود افراد ماجراجو و خاین حمایب کنیم‪".‬‬ ‫کارمل با هردو دهتانش‪ ،‬کس دهب "مهمان" را که به آرا او درا شدی بود فشردی گفب‪ " :‬هپاهیبه !" (تشکر)‬ ‫اکنون که دی ر فقط ند هاعب معدود به پروا باهی مانسدی بسود‪ ،‬تشسویش مبهمسی کهسن کارمسل را مکسدر مسی هساخب‪ .‬ایسن‬ ‫تشویش نه ا خطرهای هریب الوهوع‪ ،‬نه ا آنکه به امسر امسین مکسار و رنسگ آیسارۀ حامسل آنهسا در فضسای شسهر کابسل‬ ‫هقوط دادی خواهد شد‪ ،‬و نه هم ا آنکه بم رد پا گذاشتن به خاک افغانستان دهت یر خواهسد شسد‪ ،‬ارتبساط نداشسب‪ .‬تشسویش‬ ‫او ا بابب آن بود که مسی توانسد آشسکارا آلسۀ دهسب کسرملین گسردد‪ ،‬و بسا بدرهسۀ تانکهسای شسوروی بسه تخسب برهسد‪ .‬کارمسل‬ ‫شخص بیسواد و کودن نبود‪ ،‬او بخوبی ا تورین میهن خود آگاهی داشب‪ ،‬با آر تفکر مسردم خسود بلسد بسود‪ .‬او میدانسسب‬ ‫‪30‬‬ ‫که افغانها اینکار را به او نخواهند بخشید‪ .‬هیچ ای نخواهند بخشید‪.‬‬ ‫اگر تصور کنیم که تمام عملیات هریسب الوهسوع بخساآر تغییسر حاکمیسب در افغانسستان در خفسای عمیسق هسرار داشسب‪ ،‬انتقساج‬ ‫رئی آیندۀ دولب افغانستان در عقب اشد ترین پردۀ مکدر و محرمیب جاب ا شدی بود‪.‬‬ ‫کریو کسسوا افسسسران دهسستۀ خسساص "‪ "A‬تحسسب رهبسسری ج سړن ایزوتسسوا را نسسزد خسسود بسسه " یاهسسینیووا" (مقسسر ادارۀ کشسسس‬ ‫خارجی در جنوب غرب مسکو) احضار نمودی هدایب را مختصر به شرم کیل به همع آنها رهانید‪:‬‬ ‫" به شما و یفۀ محافرب عدی ای ا لیدران کشور دوهب هپردی میشود‪ .‬در صورت وهوع اندک ترین حادثه با آنهسا شسما‬ ‫تحب محاکمه هرار خواهید گرفب‪ .‬فهمیدید؟ فردا ا مسکو پروا میکنید‪".‬‬ ‫کسانی را که دهتۀ مذکور باید حفا ب میکردند‪ ،‬دو تن بودند‪ :‬یکی مسردی بسود بسا هسرۀ تاریسس و هسد متوهسط بسا پروفیسل‬ ‫عقابی و دومی نی بود هبزینه‪ ،‬با هامب شاهانه که هری ا همیشه دوهتانه مینمود‪.‬‬ ‫اینکه این اشخاص کی ها اهتند و ک ا باید پروا نمایند‪ ،‬به ایزوتوا و افسران وی ن فته بودند‪ .‬ج ړن دهتۀ خود را که‬ ‫‪31‬‬ ‫ا هار نفسر تشسکیل یافتسه بسود بسرای مبسادا تسا حسدی کسه امکسان داشسب مسسلح هساخب‪ .‬در میسدان هسوائی " ونوکسووی" دو‬ ‫مومور ادارۀ "کشس خارجی" پیتروا و یچیرین به آنها ملحق گردیدند‪ .‬اینها نیز تا یس مانی مهر هکوت بر لب بسسته‬ ‫بودند‪ .‬پیلوت شخصی اندروپوا به نام ناگانوا پ ا آنکه مهمانان را در هالون آیارۀ ‪ Tu-134‬اهتقباج کرد گسذار‬ ‫داد‪:‬‬ ‫" رفیق ببرک کارمل ! عملۀ آیاری برای پروا ا مسکو به تاشکند و متعاهباً به ب رام آمادی اهب‪".‬‬

‫‪ 29‬ههههههه‪ ،‬احسنب به این وهاحب‪ .‬شخصی که هاعاتی پیش یک ا با مومورین کشس خارجی شوروی ترکیب ادارۀ آیندۀ خود را ترتیب میداد‪،‬‬ ‫به توصیۀ آنها فیصله میکرد که کی به ندان و کی به دار آویخته شود‪ ،‬خسوب میدانسسب کسه امسین و آرفسدارانش نسه توهسط افغانهسا بلکسه توهسط‬ ‫نرامیا ن شوروی عنقریب ا بین می روند و او متعاهباً صرا و فقط میتواند هوار بر تانسس شسوروی بسه کابسل برهسد و بساالی " تخسب" بنشسیند‪،‬‬ ‫اکنون هیافۀ مهم‪ ،‬حق ب انب و حتی "اندوه ین" بخود می یرد و می وید‪ " :‬مردم به آرا من ونه خواهند ن ریسب؟"‬ ‫‪30‬‬ ‫بلی‪ ،‬این درهب اهب‪ ،‬مردم افغانست ان مزدوران و دهب نشاندی های بی ان ان را نمی پذیرند و هیچ ای نمی بخشند‪ .‬آوریکه م‪.‬اد بعدی‬ ‫نشان داد مردم افغانستان الی برکناری رژیم دهب نشاندۀ خلقی ها و پر می ها به مبار ی پرداختند‪.‬‬ ‫‪31‬‬ ‫میدان هوائی مذکور عمدتاً برای مشایعب و پذیرائی مهمانان عالی رتبۀ خارجی بکار گرفته میشد و در حاشیۀ غربی مسکو هرار دارد‪.‬‬


‫شخصی که هیافسۀ تاریسس داشسب و او را بسه نسام ببسرک خطساب کردنسد دهسب پیلسوت را دوهستانه فشسردی و در حالیکسه خسانم‬ ‫همراهش را پیش ا خود رای می داد‪ ،‬به هالون اولی‪ ،‬جائیکه برای اشخاص آرا اوج مد نرر گرفته شدی اهب رفب‪.‬‬ ‫پیتروا به عقب آنها رفته و همکار وی اندکی معطل گردیدی و ایزوتوا ا موهع اهتفادی نمودی پرهید‪:‬‬ ‫" شما اهالً به ما ب وئید که این ب رام در ک ا موهعیب دارد؟ در کدام کشور؟"‬ ‫یچیرین با تع ب تمام اعضای گروپ را ا نرر خود گذراندی گفب‪:‬‬ ‫" یعنی ی؟ آیا به شما ن فته اند؟ در افغانستان موهعیب دارد‪".‬‬ ‫یکی ا دگرواج های ادارۀ کی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬جمهسوری ا بکسستان کسه ا آنهسا در میسدان هسوائی تاشسکند مسستقیمًا در نزدیکسی‬ ‫ینۀ آیاری اهتقباج کرد‪ ،‬خبر داد که پروا به آرا ب رام فعالً معطل اهب‪ .‬او افزود‪:‬‬ ‫" هسدایب دادی شسسدی اهسب تسسا شسما در یکسسی ا ویالهسای هسسکرتر اوج کمیتسۀ مرکسسزی حسزب کمونیسسسب جمهسوری ا بکسسستان‬ ‫جاب ا شوید‪.‬‬ ‫‪32‬‬ ‫مسافرین همه در هه عرادی "وال ا" که کلکین هسای آن بسا پسردی بسسته شسدی بسود نشسسته و بسه اهامت سای رشسیدوا کسه در‬ ‫حاشیۀ شهر هرار داشب رفتند‪ .‬انترار پروا بعدی ند رو آوج کشید‪ .‬آی این مدت مسان منسسوبین دهستۀ ”‪( “A‬آلفسا)‬ ‫بدون هرو صدا تثبیب نمودند که ا رئی جمهور آینسدۀ (مطسابق مستن روهسی) افغانسستان و رفیقسۀ هرهسپردۀ وی حفا سب‬ ‫می کنند‪ .‬به همه‪ ،‬من مله اناهیتا راتب اد یونیفورم هربا ی بدون پلیب و نشان که شامل‪ :‬بساالپو هسای فسوالدی رنسگ‪،‬‬ ‫مو ی‪ ،‬کمربند‪ ،‬یرپیراهن و پتلون بود تو یع شد‪.‬‬ ‫ویالی رشیدوا توهط منسوبین کی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬جمهسوری ا بکسستان بخسوبی حفا سب مسی شسد و بسدین ترتیسب ایزوتسوا و‬ ‫همکارانش ا این بابب تشویش خاصی نداشتند‪ .‬هاعتیری عمسدۀ آنهسا آسی مسدت انترسار مساهی یری در جویبسار ویسال بسود‪.‬‬ ‫البته واضح بود که " مهمانان" را یس لحرسه هسم نبایسد ا نرسر دور داشسته باشسند‪ .‬ضسابط جسوان میشسا گولوواتسوا بساری‬ ‫کارمل را حین هدم دن در صحن محاط شدۀ ویال همراهی می کسرد‪ .‬در همسین اثنسا بسه آسرا آنهسا ا رای دی سری محسافب‬ ‫محلی هوار بر بایسکل آمد‪ .‬بم رد دیدن افغان‪ ،‬محافب مذکور‪ ،‬مطابق امر‪ ،‬فوراً ا بایسکل پائین آمسدی خسود را بسه مسین‬ ‫انداخته‪ ،‬صورتش را کامالً با دهتانش پنهسان نمسودی و تسا مانیکسه "مهامانسان" ا انرسار پنهسان نشسدی بودنسد همسین آسور بسه‬ ‫مین افتیدی بود‪ .‬بدین ترتیب هطح محرمیب را میتوان تصور کرد‪.‬‬ ‫ناگفته نماند‪ ،‬پ ا آنکه آنها م و پروا را دریافتند‪ ،‬این محرم با ی ها کم بود بسه هیمسب حیسات آنهسا تمسام شسود‪ .‬آیسارۀ‬ ‫شخصی ‪ Tu-134‬اندروپوا ناوهب های شب در میدان هوائی ب رام فرود می آمد‪ .‬بنابر دالیل امنیتی را های نشسسب‬ ‫را در میدان هوائی خامو هاخته بودند‪ .‬با وجود آنکه آیاری برک های پراشوتی خود را با نمسودی بسود‪ ،‬امسا بسا هم کسم‬ ‫بود آیاری ا خط رنوی خسارل شسود‪ .‬صسرا مع سزی و مهسارت پیلسوت باعسم شسد تسا ا وهسوع فاجعسه جلسوگیری صسورت‬ ‫ب یرد‪ .‬پ ا آنکسه آیساری در دورتسرین کسنر میسدان هسوائی توهسس کسرد‪ ،‬منسسوبین گسروپ "آلفسا" ا آریسق ینسۀ متحسرک‬ ‫پائین آمدی و هالم به دهب به هار اآراا آیاری پراگندی شدی کمین گرفتند‪ .‬دهیقۀ بعسدتر جیسپ هسای کسه در آنهسا افسسران‬ ‫مؤ س " کشس نرامی" هوای مسلح شوروی در پای ای نرامی ب رام و معاون هوماندان هوای کومانسدو جنسراج گوهسکوا‬ ‫هسرار داشسستند بسرق آهسسا رهسیدند‪ .‬همسسه مسسافرین آیسساری را فسسوراً بسا اشسسیا و اهسباب شسسان در موترهسا جاب سسا نمسودی و بسسه مقسسر‬ ‫"کندک مسلمان" بردند‪.‬‬ ‫کارمل و اناهیتا را در یر مینی همنتی جاب ا هساختند‪ ،‬در آن سا بسرق بسود ولسی هسردی آاهسب فرهسا بیسداد مسی کسرد‪ .‬آن‬ ‫هاج مستان به افغانستان وهتر ا هالهای دی ر فرا رهیدی بود‪ .‬در مای دهمبر‪ ،‬شبها حسرارت هسوا بسه منفسی بیسسب درجسه‬ ‫تقرب می کرد‪.‬‬ ‫پیتسسروا در تسساریکی منسسسوبین " آلفسسا" را مخاآسسب هسسرار دادی گفسسب‪ " :‬در حالسسب آمسسادی بسسا نرسسامی باشسسید‪ .‬شسسب بسسه کابسسل‬ ‫میرویم"‪ ،‬و در تاریکی ناپدیید گردید‪.‬‬ ‫***‬ ‫مارشاج آگارکوا (لوی درهتیز هوای مسلح شوروی) آخرین تال خود را به خرچ داد تا اعضای بیوروی هیاهی را‬ ‫معتقد بسا د که ا نرریۀ اعزام هوا به افغانستان منصرا شوند‪ .‬هبل ا آن آگارکوا یس بار دی ر با هوماندان عمومی‬ ‫هوای پیادی پاولوفسکی‪ ،‬معاون خود آخرومییس و رئی عمومی اوپراهیون وارینیکوا مشوری کرد‪ .‬پاولوفسکی که‬ ‫هنو هم به علب گو ندادن به اهتدالج های وی ا و یر دفاع آ ردی خاآر بود‪ ،‬یکبار دی ر با هردی یزهایی را‬ ‫که در نتی ۀ هفر دو ماهۀ خود در افغانستان دیدی بود و هبالً در راپورها و گذارشات خود تذکر دادی بود برشمردی در‬ ‫خاتمه توکید کرد‪:‬‬ ‫" عک العمل اکثر افغان ها در برابر هطعات و جزوتام های اردوی خارجی در هلمرو آنها منفی خواهد بود‪ .‬آنها فطرتاً‬ ‫با نین یس یزی موافقب کردی نمی توانند‪ .‬بنابرین آنها هالم بدهب خواهند گرفب و علیه ما به پا خواهند خاهب‪ .‬در‬ ‫عین حاج آنها به ضد این انقالبی های افغان که هوای ما را به آن ا دعوت کردی اند نیز هیام خواهند کرد‪ .‬این بدان معنی‬ ‫اهب که اوضاع در آن ا وخیمتر خواهد شد‪".‬‬

‫‪32‬‬

‫شرا رشیدوا در این مان به حیم عضو هیوت رئیسۀ شورای عالی اتحاد شوروی‪ ،‬عضو کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب و هکرتر اوج‬ ‫جمهوری ا بکستان در ترکیب شوروی ایفای و یفه می نمود‪.‬‬


‫وارینیکوا به نوبۀ خود توئید کرد‪ " :‬نبردها شکل یس جنگ واهعی و بزرگ را به خود خواهند گرفب‪ .‬بنابرین من‬ ‫شس دارم که این هوای محدودی را که ما به آن ا می فرهتیم پیرو خواهد شد‪ .‬ما م بور خواهیم شد آنرا افزایش بدهیم‪،‬‬ ‫یعنی هوای بیشتر اعزام بداریم‪ .‬به اهاس پیش وئی های ما‪ ،‬بخاآر آنکه اوضاع را در آن ا بدرهتی تحب کنتروج داشته‬ ‫باشیم‪ ،‬ال م اهب الی دو صد هزار منسوب نرامی در این کشور داشته باشیم‪ ،‬یزی که در شرایط کنونی اصالً امکان‬ ‫ندارد‪ .‬ما حاال فاهد نین امکانات بودی و در آیندۀ نزدیس نیز فاهد آن خواهیم بود‪".‬‬ ‫آخرومییس محتاآانه خاآر نشان هاخب‪ " :‬اما رهبری ما دلیلی بسسیار هسوی دارد‪ ،‬و آن تشسویش ا خیانسب احتمسالی امسین‬ ‫اهب‪ .‬دهت ای اندروپوا به آن عقیدی اهب که امین مخفیانه با امریکایی ها همکاری می کند‪ .‬ا هرائن نین برمی آید که‬ ‫امین آخرین رو های خود را در کرهی های عسالی افغانسستان هسپری مسی نمایسد و رفقسای مسا در کمیتسۀ مرکسزی در مسورد‬ ‫تعویض حاکمیب ن ران هستند‪ .‬اردوی افغانستان ا کی آرفسداری خواهسد کسرد؟ آیسا شورشسیان ا اوضساع مسذکور بسرای‬ ‫تحکیم مواضع خویش اهتفادی نخواهند کرد؟" و در حالیکه آگارکوا را مخاآب هرار مسی داد گفسب‪ " :‬شسما بهتسر ا مسن‬ ‫با موضع " همسای ان" (هدا مومورین امور اهتخباراتی اهب) آشنائی دارید‪".‬‬ ‫آگارکوا هر را تکان دادی مختصراً گفب‪ " :‬بلی‪ ،‬من در جریان اهتم‪".‬‬ ‫پاولوفسکی با نا امیدی دهتش را تکان دادی گفب‪" :‬یعنی اینکه موضع "همسای ان" پیرو شد ! در کابل کوشش کردنسد مسا‬ ‫را معتقد بسا ند که امین اجنب هی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬اهب‪ ،‬اما کدام ثبوت برای این ادعا آوردی می شد؟ فقط یسس یسز‪ :‬کسه حسین‬ ‫تحصیل در پوهنتون امریکا‪ ،‬او رئی اتحادیۀ محصلین افغان بود‪ .‬گفته مسی شسد کسه گویسا این ونسه محصسلین را امریکسایی‬ ‫ها بالفاصله اهتخدام می کردند‪ .‬دی ر ثبوتی آوردی نمی شد‪ .‬این تمام ثبوت ها اهب‪ .‬من مسی خسواهم مکسرراً خساآر نشسان‬ ‫بسا م که بارها با امسین مالهسات کسردی ام‪ ،‬هساعب هسا بسا او گفت سو داشسته ام و ا صسحبب هسایی خسود بسه ایسن نتی سۀ راهسن‬ ‫رهیدی ام که امین شخصی اهب وفادار به اتحاد شوروی‪ .‬او ندین مرتبه ا رهبسری شسوروی خواهسته بسود تسا در مسسکو‬ ‫او را بپذیرند‪ ،‬هم در مان تصدی صدرات و هم بعدتر وهتیکسه در رأس دولسب هسرار گرفسب‪ .‬او مسی خواهسب تسا عامسب‬ ‫شوروی با او مالهات کند‪ ،‬به حرا هایش گو بدهد و حمایب نماید‪ .‬اما‪ ،‬ما در جسواب ایسن همسه ا او مخبسر هساختیم‪. .‬‬ ‫‪ ،.‬هی‪ ،‬هی‪ ،‬ی ب ویم‪". . .‬‬ ‫وارینیکوا در حالیکه با گرمی تمام ا حرا های پاولوفسکی پشتیبانی می کرد به نوبۀ خود افزود‪ " :‬و این باور واهسی‬ ‫که گویا هوای ما در صورت دخوج به این کشور صرا در گارنیزیون ها مسقر بساهی مسی ماننسد و بسه اشستراک در جنسگ‬ ‫کشانیدی نمی شوند !؟ نخیر‪ ،‬هوا حتمی به جنگ کشانیدی مسی شسوند‪ .‬تسابوت هسا خواهنسد رهسید‪ .‬مسا سی دلیلسی بسه مسردم خسود‬ ‫خواهیم داشب؟ و به جامعۀ بین المللی موضع خسود را ونسه توضسیح خسواهیم کسرد؟ مسا را فسورًا بسه تهساجم مستهم خواهنسد‬ ‫کرد‪".‬‬ ‫آگارکوا بارها اهتدالج های مشابه را شنیدی بود‪ .‬و کامالً با آنها موافق بود‪ .‬لوی درهتیز اکنون در وضعیب هخب و‬ ‫پیچیدی ای هرار داشب‪ .‬ا یس آرا‪ ،‬به حیم لوی درهتیز و معاون اوج و یر دفاع‪ ،‬او مکلس بود ا امر اآاعب‬ ‫نماید و فوراً به اجرای آن بپردا د‪ .‬ا جانب دی ر‪ . . .‬به مثابۀ یس هوماندان م رب و آگای امور هیاهی‪ ،‬تمام عواهب‬ ‫این اهدام را برای اردوی خود‪ ،‬برای کشور و برای آیندی بخوبی تصور می کرد‪ .‬پیش بینی های بدی کهن او را‬ ‫مغدو می هاختند‪ .‬آگارکوا ‪ ،‬کسیکه که شخصاً در تدوین و تصویب پالن های حمالت هوشدارانه بر کشورهای‬ ‫عضو پیمان ناتو ههم گرفته بود ( در صورت برو عالیم آمادگی های حملۀ اتومی بر اتحاد شوروی) و باور داشب که‬ ‫ضربات مذکور موفقانه خواهند بود‪ ،‬در وهب و مانش در جبهات جنگ دوم جهانی با نا ی های آلمانی ش اعانه‬ ‫جن یدی بود‪ ،‬و دی ها هاج ندگی خود را در رای اهتحکام هوت دفاعی اتحاد شوروی وهس نمودی بود‪ ،‬باور نداشب که‬ ‫پیرو ی در کوهستان های افغانستان نصیب آنها خواهد شد‪ ،‬او نامالیمات فراوانی را ا این اهدام انترار داشب‪ .‬بلی‪ ،‬او‬ ‫نیز به این عقیدی بود که افغانستان نباید ا دهب برود‪ ،‬او این موضوع را درک می کرد‪ ،‬و آمادی بود تا ا آریق‬ ‫تطبیق نقشه های مختلس رژیم دوهب در این کشور باهی بماند‪ .‬ولی بدون اعزام و اشتراک هوای شوروی در آن ا‪ .‬او‬ ‫نمی خواهب افغانستان برای شوروی به یس ویتنام مبدج گردد‪ ،‬به هیچوجه نمی خواهب‪ ،‬او آرفدار یس جنگ بزرگ‬ ‫نبود‪ .‬آگارکوا اهتدالج می کرد‪ " :‬ون مومورین اهتخبارات ما یقیین دارند که امین اجنب امریکایی ها اهب‪ ،‬پ‬ ‫ب ذار آنها خود ا یس آریقی او را دور بسا ند‪ .‬به نرر من بهتر اهب اگر ا امکانات هانونی و با اهتفادی ا مخالفینی‬ ‫که در داخل حزب آنها وجود دارند اینکار صورت ب یرد‪ .‬ب ذار عوض وی ک دی ری را که مطمئن تر باشد نصب‬ ‫نمایند‪ .‬ما در کابل کسانی را داریم که اینکار را ان ام دادی می توانند‪ .‬پاولوفسکی به من یادآور شدی بود که کی‪ .‬جی‪.‬‬ ‫بی‪ .‬و جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬در آن ا پرهونل هابل مالحره ای در اختیار دارند‪ ،‬افزون بر آن همین اکنون در آن ا به تعداد‬ ‫پن صد تن ا جن ویان دهته های خا ص اعزام گردیدی اند‪ ،‬و در ب رام هرار دارند و انترار هوماندی را می کشند‪. . .‬‬ ‫در صورت حضور هوا در آن ا‪ ،‬ا هر آرا مورد ضربه هرار خواهد گرفب‪ ،‬و این درد آور خواهد بود‪".‬‬ ‫آگارکوا صحبتش را با همکاران خود خاتمه بخشیدی خاآر نشان هاخب‪ " :‬بسیار خوب‪ ،‬من نرریات شما را گرفتم‪،‬‬ ‫تشکر‪ ".‬او باید م دداً به بیوروی هیاهی می رفب‪.‬‬ ‫اینبار جلسه ا آرا شخص لئونید بریژنیس پیش بردی می شد‪ .‬وهتیکه رشتۀ هخن را به لوی درهتیز دادند‪ ،‬آگارکوا‬ ‫احساس کرد که اوهتینوا دو شمش را به او دوخته اهب‪ ،‬این ونه ن ریستن ها یز خوبی را به آگارکوا مژدی نمی‬ ‫دادند‪ .‬ن ای های و یر دفاع گوئی به او هوشدار می داد‪ " :‬با آتش با ی نکن‪ ،‬ور نه پشیمان می شوی‪ ".‬آگارکوا‬ ‫هی ان خود را که هابل درک بود دفع نمودی دهیق و با اهتدالج آر دید خویش را ارائه نمود‪ .‬او به عنوان حسن تفاهم‬


‫پیشنهاد کرد تا به افغانستان جزوتام های کو کی برا ی حفا ب ا مراکز حیاتی اعزام گردد‪ ،‬و معضلۀ بوجود آمدی ا‬ ‫آریق هیاهی‪ ،‬نه ا آریق نرامی حل و فصل گردد‪.‬‬ ‫اندروپوا حرفهای آگارکوا را هطع نمودی گفب‪ " :‬کی به شما صالحیب دادی اهب تا در مورد مسائل هیاهی این ا‬ ‫حرا بزنید‪ .‬به اجرای و ایس مستقیم خویش بپردا ید‪ ،‬هیاهب را به ما ب ذارید‪".‬‬ ‫آگارکوا کوشش کرد اعتراض کند‪ " :‬آخر من لوی درهتیز اهتم‪". . .‬‬ ‫اندروپوا که برخالا معموج تند بود گفب‪ " :‬فقط‪ ،‬لوی درهتیز اهتید‪ .‬شما را به این ا نه بخاآر آن دعوت نمودی اند‬ ‫تا نرریات شما را بشنوند‪ ،‬بلکه برای آن احضار شدی اید تا فیصلۀ بیوروی هیاهی به شما ابال گردد‪ .‬تا متعاهباً مورد‬ ‫اجرا هرار گیرد‪ .‬بیوروی هیاهی نرر دی ری دارد و شما ا آن آگای هستید‪".‬‬ ‫منشی عمومی (بریژنیس) حاضرین را ا نرر گذراندی پرهید‪ " :‬رفقا‪ ،‬نرریات دی ری وجود دارد؟"‬ ‫هوهلوا صدای جغد مانند را بلند نمودی گفب‪ " :‬پیشنهاد می کنم تا ا نرر رفیق یوری اندروپوا حمایب صورت‬ ‫ب یرد‪ ".‬به تعقیب هوهلوا هائر اعضای بیوروی هیاهی نیز ابرا نرر کردند‪.‬‬ ‫آنرو فیصلۀ نهائی که درل کاغذ گردیدی باشد بعمل نیامد‪ .‬صرا موافقب صورت گرفب که " برای مبادا" هوا باید‬ ‫برای اعزام به هلمرو افغانستان در حالب آمادی با درآوردی شود‪.‬‬ ‫تع ب آور اهب‪ ،‬اما حتی در این حالب نیز موضع یری هاآعانۀ آگارکوا خدشه دار نشدی و او کمافی السابق باالی‬ ‫نرر پافشاری می کرد‪ .‬احتماالً این اولین بار آی هاج های یاد بود که بیوروی هیاهی با نین یس مقاومب‬ ‫پی یرانۀ یکی ا رجاج عالی رتبۀ دولب روبرو می شد‪.‬‬ ‫به تارین ‪ ۹۹‬دهمبر لوی درهتیز آخرین تال خود را بخرچ داد تا اوضاع را دگرگون بسا د‪ .‬او گذار مفصلی را که‬ ‫در برگیرندۀ عناصر عمدی در بارۀ اوضاع جاری افغانستان و آُرق رفع دشواری ها در آن منعک گردیدی بود ترتیب‬ ‫داد‪ .‬در اخیر گذار نتی ه گیری هختی بعمل آمدی بود‪ " :‬پیدایش هوای اتحاد شوروی در هلمرو یس کشور مستقل‬ ‫عواهب ثقیل هیاهی‪ ،‬اهتصادی‪ ،‬اجتماعی و نرامی را در هباج خواهد داشب‪ ".‬گذار مذکور برعالوۀ لوی درهتیز ا‬ ‫آرا آخرومییس و وارینیکوا نیز به امضاء رهیدی بود‪ .‬بدینترتیب همین هه تن هند مذکور را به اوهتینوا آوردند‪.‬‬ ‫آگارکوا حین هپردن گذار خود به اوهتینوا آخرین "هطعه ای" خود را بکار انداخته گفب‪ " :‬آیا شما فکر نمی کنید‬ ‫که امریکایی ها هصداً ما را به یس جنگ بزرگ میکشانند؟ تا در نتی ه اتحاد شوروی را ضعیس هاخته و به حیثیب آن‬ ‫در برابر جامعۀ بین المللی لطمه بزنند؟ برخی ا رفقای ما به آن عقیدی هستند که اهتخبارات امریکا خاین بودن امین و‬ ‫تحب کنتروج هرار دادن افغانستان را ماهرانه جعل نمودی و دیزنفورمیشن مذکور را عمداً به ما تلقین میکنند‪".‬‬ ‫وارینیکوا افزود‪ " :‬توجه داشته باشید که امریکایی ها با ی آرامش‪ ،‬حتی می توان گفب با بی تفاوتی به آمادگی های‬ ‫نرامی ما عک العمل نشان می دهند‪ .‬من شس دارم که آنها ا آمادگی های ما خبر ندارند‪ .‬اما هاکب هستند‪ ،‬اعالمیه‬ ‫های رهمی منتشر نمی کنند‪ ،‬و هر و صدا را در مطبوعات نیز به رای نمی اندا ند‪ .‬آنها معموالً اینطور نمی کنند‪".‬‬ ‫اوهتینوا به یزهای که شنید‪ ،‬هیچ ونه عک العملی ا خود نشان نداد‪ .‬البته او نیز در مورد نین یس روایتی حدس‬ ‫میزد‪ .‬باری در جمع راپورهای اوپراهیونی ادارۀ کشس که باالی میز او گذاشته شدی بودند‪ ،‬توجه او را اآالعی که منبع‬ ‫آن م هوج بود جلب کرد‪ .‬در خبر مذکور گفته می شد که امریکایی ها گویا به خواهش امین مصمم هستند کوماندوی‬ ‫متعددی را در ناحیۀ میدان هوائی کندهار پیادی بسا ند‪ .‬این راپور واهعاً هم بیشتر به یس دیزینفرمیشن شباهب داشب‪.‬‬ ‫و یر دفاع در حالیکه خاموشی خود را حفب می کرد‪ ،‬تمام گذار آگارکوا را ا نرر گذراند‪ .‬در حاشیه های آن‬ ‫یادداشب های را نوشب‪ .‬هپ در صفحۀ اوج آن امضاء نمودی‪ ،‬گذار را در دوهیه گذاشته و آنرا م دداً به لوی‬ ‫درهتیز برگرداندی خاآر نشان هاخب‪:‬‬ ‫" این را برای څارنواج نزد تان داشته باید‪".‬‬ ‫اوهتینوا روی خود را ا آگارکوا دور دادی‪ ،‬در دفتر وهیع خویش به هدم دن پرداخب‪.‬‬ ‫هپ در حالیکه مستقیماً به شمان لوی درهتیز می ن ریسب گفب‪ " :‬دی ر ناوهب شدی‪ ،‬ناوهب اهب‪ .‬فیصله اتخاک‬ ‫گردیدی‪ .‬و ما و شما باید آنرا اجرا نمائیم‪".‬‬ ‫‪ ...‬نیکوالی آگارکوا دی ر با این موضوع مزاحم و یر دفاع نمی شد‪ .‬ا آنرو به بعد او و مادونان وی شب و رو‬ ‫مصروا آن گردیدند تا بند و بسب آمادی هاختن اعزام هوای عریم نرامی را که بزودی به آن نام " هوای محدود اتحاد‬ ‫شوروی در افغانستان" دادی شد ب یرند‪.‬‬ ‫حتی بعدترها‪ ،‬پ ا هاج ها‪ ،‬وهتیکه هوای شوروی هلمرو افغانستان را ترک گفتند و دورۀ آ ادی بیان و علنیب به میان‬ ‫آمد و بسیاری ا هیاهیون‪ ،‬نرامیان‪ ،‬مسؤو لین امور اهتخباراتی با شتاب دگی اعالم می نمودند که در اتخاک فیصله‬ ‫های اشتبای آمیز هبلی شریس نبودی اند‪ ،‬و آنرا محکوم کردند‪ ،‬آگارکوا ترجیح داد هکوت را حفب کند‪ .‬آگارکوا ا‬ ‫خود نه خاآراتی و نه هم مصاحباتی به جا گذاشب‪ .‬او همینطور تربیه دیدی بود‪.‬‬ ‫***‬ ‫رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( .‬اندروپوا) در حالیکه با هیافۀ پر ا انترار به آرا مسؤوج ریاهب عمومی اوج کی‪ .‬جی‪.‬‬ ‫بی‪(.‬ادارۀ کشس خارجی) می ن ریسب گفب‪ " :‬طور ولودیا‪( ،‬مصغر نام والدیمیر) وهب آن فرا رهیدی اهب تا داخل‬ ‫اهدام شد‪ .‬تصور کن که امر شدی اهب‪ .‬منبعد همه یزها‪ ،‬یا بیشتر یزها صرا به عمل تو و منسوبین تو مربوط‬ ‫خواهد بود‪".‬‬


‫حتی در تصور کریو کوا هم خطور نمی کرد تا ا اندروپوا بپرهد‪ " :‬ک اهب این امر؟ کی آنرا به امضاء رهانیدی‬ ‫اهب؟ کدام جمالت در آن درل گردیدی اند؟ کریو کوا آنقدر به اندروپوا هرهپردی بود‪ ،‬که بدون آنکه هخنی به لب‬ ‫آوردی و تردید ا خود نشان دادی باشد هرگونه دهتور وی را اجرا می کرد‪ .‬دالیل یادی باعم نین یس هرهپردگی‬ ‫کریو کوا گردیدی بود‪ :‬ا برکب حمایب اندروپوا او به مقام های بلند دولتی رای یافته بود و به وی صادهانه احترام‬ ‫داشب (هابل تذکر اهب که رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بدون شس شخصیب پر نفوکی در دولب بود)‪ .‬و باالخری در میان‬ ‫مومورین اهتخبارات شوروی بطور عنعنوی معموج نبود ا آمرین یاد هؤاج شود‪.‬‬ ‫هخنان رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬برای آمر بخش کشس خارجی غیر مترهبه نبودند‪ .‬خود کریو کوا شخص هاآع نبودی و‬ ‫فاهد کدام اهتعداد خاص تحلیلی بود‪ .‬اما آی هالیان خدمب به حیم مومور دولب او مهارت درک انترارات یس آمر را‬ ‫بخوبی آموخته و یس م ری ماهر بود‪ .‬اکنون نیز آر وی آمر روشن بود‪ ،‬و آن عبارت ا بین بردن این امین بد اد و‬ ‫به هدرت رهاندن "شخص هالم" و هرهپردی در افغانستان بود‪ .‬باید کاری می شد تا افغانستان رای رشد هوهیالیزم را‬ ‫ادامه می داد‪ ،‬دوهب و متحد مطمئن شوروی باهی می ماند‪ .‬کارهای بسیاری صورت گرفته بود‪ .‬کارمل‪ ،‬هروری و‬ ‫هائر لیدران حزب دیموکراتیس خلق ترینینگ های خوبی دیدی بودند‪ ،‬و آنها مدت ها بود که می خواهتند داخل معرکه‬ ‫شوند‪ .‬افغان های مذکور عمداً به تاشکند‪ ،‬در نزدیکی هرحد بردی شدند‪ ،‬تا بم رد مواصلب هوماندی در را یس یا‬ ‫یس و نیم هاعب به کابل انتقاج بیابند تا به اجرای و ایفی که هبالً برایشان تعیین شدی بود بپردا ند‪ .‬در خود پایتخب‬ ‫افغانستان مومورین کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬دوشادو پر می های مخفی و مخالفین ا جملۀ خلقی ها کار می کردند‪ .‬در پای ای‬ ‫هوائی ب رام و در کابل جزوتام های بزرگ جن ویان خاص کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و اردوی شوروی که تعداد شان به پن صد‬ ‫نفر مسلح می رهید متمرکز گردیدی بودند‪ .‬در حلقۀ نزدیس امین افسر کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪" .‬کار" می کرد‪.‬‬ ‫آوریکه تذکر یافب کارهای یادی صورت گرفته بود‪ ،‬ولی نه همه یزها‪ .‬هؤالهای یادی‪ ،‬من مله هواج های پیچیدی‬ ‫ای هنو بی جواب باهی ماندی بودند‪ .‬در حقیقب ا کریو کوا خواهته شدی بود تا آرم یس کودتای هیاهی و تعویض‬ ‫رژیم را در کشور همسایه بریزد‪ .‬کشور مذکور (افغانستان) با آنکه ا هاتیلیب های اتحاد شوروی به شمار می رفب‪،‬‬ ‫ولی دولت ی بود کامالً مستقل‪ ،‬ونه به جهانیان توضیح دادی خواهد شد که اتحاد شوروی بر اهاس درخواهب رهبری‬ ‫این کشور هوایش را داخل هلمرو آن نمودی و پ ا دخوج بالفاصله رئی دولب آنرا ا بین برد؟ کریو کوا با خود‬ ‫می اندیشید‪" :‬اگر مخالفین درون حزب بتوانند کارهای "ناپسند" را ان ام دهند بهتر خواهد بود‪ .‬در این صورت می‬ ‫توان اکعان کرد که این یس مسئلۀ داخلی آنها اهب‪ .‬اما اگر آنها ا عهدۀ ان ام این کار بدر نیایند؟ ا جانب دی ر با‬ ‫امین ی باید کرد؟ او را دهت یر کرد و به محاکمه کشانید و بخاآر ارتکاب همه جنایات به اعدام محکوم کرد؟ یا شاید‬ ‫او را حین عملیات تعویض هدرت ا بین برد؟ به اتحاد شوروی آورد و در این ا در حالب ت رید شدی هرار داد؟‬ ‫بیوروی هیاهی به این ونه "جزئیات" نخواهد پرداخب‪ ،‬ارگان مذکور فیصلۀ اصولی را اتخاک نمودی‪ ،‬و تمام کارهای‬ ‫بعدی را باید آنها‪ ،‬مومورین کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬ان ام دهند‪ .‬و ارتکاب هرگونه خطا‪ ،‬نهایب هیمب تمام خواهد شد‪".‬‬ ‫پیچیدگی موضوع در آن بود که کریو کوا برای بحم روی این مسئله می توانسب صرا حلقۀ بسیار تنگ ا افراد‬ ‫را دعوت نماید‪ .‬هطح محرمیب به حدی بود که حتی بعضی ا معاونین نیز ا عملیات روی دهب باخبر نبودند‪.‬‬ ‫البته بهتر بود تا امین در جریان غصب هدرت ا بین بردی شود‪ .‬این همان موهع اهب که می ویند‪ " :‬عدم موجودیب‬ ‫شخص‪ ،‬عدم موجودیب مشکل اهب‪ ".‬پالن ترتیب یافته در کهن کریو کوا هرار کیل بود‪ " :‬دلیل ا بین بردن امین‬ ‫حکم محکمۀ فوق العادۀ انقالبی اعالم گردد‪ .‬در افغانستان روایب مذکور هؤاج های یادی به میان نخواهد آورد یرا‬ ‫همه می دانند که دهب های امین الی آرنر ها غرق خون اهتند‪ .‬متعاهباً باید با دهب تمام و ا هبل جواب به هؤاج های‬ ‫حساهی که جامعۀ جهانی‪ ،‬دوهتان ما در کشورهای هوهیالیستی‪ ،‬لیدران کشورهای جنبش عدم انسالک که افغانستان‬ ‫عضویب آن را دارد حتماً مطرم خواهند هاخب آمادی شوند‪ ".‬در همین وهب اندروپوا تو گوئی افکار کریو کوا را‬ ‫خواندی بود به او نگ د‪ " :‬ولودیا ‪ ،‬من آرم های رفقای ما را ا کمیتۀ مرکزی در مورد حواد هریب الوهوع به تو‬ ‫فرهتادم‪ .‬آنها را با غور ببین و نررت را بدی‪".‬‬ ‫بزودی ا اتاق ه کرتریب پاکب هن ینی را که مملو ا اهناد بود به او آوردند‪ .‬تمام این آرم ها در مورد همان مسائل‬ ‫پیچیدی ای بود که رئی ادارۀ " کشس خارجی" را گیچ هاخته بود‪ .‬یکی ا اهناد مربوط "توضیح مسئلۀ تعویض‬ ‫رهبری در افغانستان و اعزام هوای شوروی به این کشور بود"‪ .‬این هند‪ ،‬اهاهی بود که بر بنیاد آن به هؤاج های‬ ‫متعددی که برو می کردند می شد جواب ارائه کرد‪.‬‬ ‫در اهناد آمدی بود که ا مای مارچ ‪ ۹۱۱۱‬لیدران افغانستان تری کی و امین‪ ،‬بارها‪ ،‬حداهل هاردی بار ا رهبری اتحاد‬ ‫شوروی خواهته بودند تا هوای خود را به دلیل دفع مداخالت خارجی در امور داخلی افغانستان داخل این کشور بسا ند‪.‬‬ ‫اعزام هوا بر مواکین حقوق بین المللی که اهاس آنرا " معاهدۀ دوهتی‪ ،‬همسای ی نیس و همکاری میان اتحاد شوروی و‬ ‫جمهوری دیموکراتیس افغانستان‪ ،‬منشور ملل متحد و تقاضاهای مکرر رهبری افغانستان تشکیل می داد گذاشته می شد‪.‬‬ ‫آنچه که ارتباط می گرفب به لیدر جدید افغانستان‪ ،‬این موضوع باید به شکل کیل ارائه می شد‪ " :‬کارمل در اواهط مای‬ ‫اکتوبر ‪ ۹۱۱۱‬ا مهاجرت اجباری به وآن برگشته بود‪ ،‬یعنی بالفاصله پ ا آنکه رفیق تری کی ا آرا امین به هتل‬ ‫رهید‪ .‬کارمل که خود در حالب مخفی هرار داشب نخسب با ها مان های که مخفیانه فعالیب می کردند ارتباط خود را‬ ‫تومین نمودی هپ در رأس رهبری این فعالیب ها هرار گرفب‪ .‬رژیم امین توهط اعضای مخفی حزب دیموکراتیس خلق‬ ‫که ا آرا همه نیروهای وآنپرهب کشور مورد پشتیبانی هرار گرفب هقوط دادی شد‪ .‬بدین ترتیب توجیه خواهد شد که‬ ‫عملیات علیه امین کریعۀ خود افغان ها صورت گرفته‪ ،‬من مله به اشتراک بعضی ا کسانیکه در رهبری حزبی و‬


‫دولتی در حکومب امین بودند‪ .‬هطعات نرامی اتحاد شوروی در ا بین بردن امین هیچ ونه ههمی نداشته اند‪ .‬این‬ ‫هطعات صرا بخاآر آن آمدی اند تا ا تمامیب ارضی‪ ،‬اهتقالج و حاکمیب ملی افغانستان در برابر تهاجم خارجی دفاع‬ ‫نمایند‪".‬‬ ‫هند دی ری که در آن نیز امضاء های اندروپوا‪ ،‬گرومیکو‪ ،‬اوهتینوا و پونوماریوا وجود داشتند حاوی معلومات‬ ‫مفصل در مورد اوضاع در داخل حزب دیموکراتیس خلق و فعالیب های تخریبکارانه و افتراق آمیز حفیب اهلل امین‪،‬‬ ‫متمایل شدن او به آرا غرب‪ ،‬تضییقات متداوم و علل اعزام هوای شوروی به افغانستان بود‪ .‬کریو کوا ا مطالعۀ‬ ‫هند مذکور آوری درک کرد که آن باید دهتورالعملی برای اهتفادی در داخل کشور باشد و در فعالیب های تبلیغاتی و‬ ‫توضیحاتی در ها مانهای پائینی حزب کمونیسب باید مورد اهتفادی هرار گیرد‪.‬‬ ‫رئی ادارۀ کشس هپ نرر گذرایی باالی اهناد دی ری ا هبیل " تومین جوانب تبلیغاتی اهدام شوروی در افغانستان"‪،‬‬ ‫"آرم هدایات به هفرای شوروی در کشورهای هوهیالیستی" ‪" ،‬آرم نامه به نمایندۀ دایمی اتحاد شوروی در ها مان‬ ‫ملل متحد"‪" ،‬آرم نامه به اعضای اصلی و علل البدج کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب‪ ،‬اعضای کمیته های مرکزی‬ ‫حزب کمونیسب جمهوریب های شوروی‪ ،‬والیات و مناآق" و همچنان آرم تل رام تبریکه به آدرس رئی شورای‬ ‫انقالبی‪ ،‬منشی عمومی حزب دیموکراتیس خلق افغانستان‪ ،‬صدراعرم این کشور رفیق کارمل ببرک (مطابق متن‬ ‫روهی) به مناهبب انتخاب وی به کرهی های فوق الذکر‪ ،‬انداخب‪.‬‬ ‫نزد کریو کوا در رابطه به اهناد متذکری هیچ ونه مالحراتی بوجود نیامد‪ ،‬تمام آنها بطور اهاهی آمادی شدی بودند و‬ ‫رفقا ا کمیتۀ مرکزی باالی آنها خوب حمب کشیدی بودند‪ .‬کریو کوا در این باری به رئی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اآمینان‬ ‫داد‪.‬‬ ‫پ ا آشنائی با نرر رئی ادارۀ کشس‪ ،‬اندروپوا به وی خاآر نشان هاخب‪ " :‬در این صورت عمل کن !"‬ ‫برای شروع عملیات باید اشاری ای صورت می رفب‪.‬‬ ‫اما کریو کوا ع له نمیکرد‪ .‬او میدانسب که با کدام خطر مواجه اهب‪ .‬تعلل وی بخاآر آن نبود که در مناهب بودن‬ ‫عملیات هریب الو هوع شس داشب؛ نخیر‪ ،‬در این هسمب مواضع او نهایب محکم بود‪ .‬او فکر میکرد‪ " :‬در صورتیکه‬ ‫فیصله به عمل آمدی اهب اهدام مذکور در مطابقب با منافع اتحاد شوروی‪ ،‬جنبش بین المللی کمونیستی هرار دارد‪ ،‬پ‬ ‫شس و شبهۀ در آن وجود داشته نمی تواند‪ ".‬او بخاآر آن بطی عمل میکرد که می خواهب ا هرگونه ناکامی ها در‬ ‫امان باشد‪ ،‬هیچ یزی نباید در رای تطبیق عملیات روی دهب مزاحمب ای اد کند یا آنرا یر ضربه هرار بدهد‪.‬‬ ‫مطابق هدایب وی بوگدانوا و اوهاد ی تمام منابع را که در اختیار خویش داشتند در حاج آمادی با هرار دادند‪،‬‬ ‫من مله اجنب ها را ا جملۀ اتباع اتحاد شوروی در افغانستان‪ .‬به افراد مذکور بدون توضیح دلیل هدایب دادی شد که در‬ ‫آمادگی بیسب و هار هاعته هرار داشته باشند و معلومات را در مورد همه یز هایی که در بارۀ امین‪ ،‬شبکه های‬ ‫امنیتی و ارگان های حکومتی‪ ،‬فعالیب مومورین دولتی و تحرکات هطعات نرامی بدهب می آورند جمع آوری نمایند‪.‬‬ ‫به رئی ریاهب عمومی اوج گذار دادند‪ " :‬برای جمع آوری معلومات و اآالعات اضافه ا ‪ ۹۸۹۹‬مشاور و‬ ‫متخصص‪ ،‬همه کارمندان نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و دفتر "کشس خارجی" در کابل‪ ،‬منسوبین اوپراهیونی دهتۀ " ینیب"‬ ‫و همچنان اجنب ها ا میان شوروی های مقیم افغانستان‪ ۹۹۱ ،‬اجنب و ‪ ۹۹۱‬شخص هابل اعتماد جلب گردیدی اند‪.‬‬ ‫ا "یاهینیووا" (مقر ادارۀ کشس خارجی در مسکو) به کابل منسوبین شبکۀ ‪ ۸‬ریاهب ”‪( “C‬کشس غیر رهمی "غیر‬ ‫علنی") و عمالً تمام مومورین ریاهب عمومی کشس خارجی که در بخش افغانستان کار میکردند فرهتادی شدند‪ .‬منسوبین‬ ‫دهتۀ " ینیب" که ا ریاهب های مختلس منطقوی کی‪ .‬جی‪ .‬بی احضار شدی بودند هبالً به افغانستان اعزام گردیدی بودند‪.‬‬ ‫افزون بر اینهمه کریو کوا توانسته بود اندروپوا را معتقد بسا د تا در اختیار وی منسوبین اهتحکام یافتۀ گروپ‬ ‫» ‪ ( ،« A‬دهتۀ ضد ترور) که در تشکیل ریاهب هفتم کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بود هرار بدهد‪ .‬یک ا با گروپ مذکور رئی‬ ‫اهتنوا نیز به کابل آمد‪.‬‬ ‫ریاهب متذکری جنراج بی‬ ‫***‬ ‫به تارین ‪ ۹۱‬دهمبر " آشپز" ی که نزد امین تو یس گردیدی بود‪ ،‬و در حقیقب مومور ادارۀ کشس خارجی به نام ت‪.‬‬ ‫میخائیل بود‪ ،‬هدایب دریافب کرد مادۀ خاصی را که ا مسکو رهیدی بود (به عبارۀ دی ر هر) تطبیق نماید‪ .‬بدینترتیب‬ ‫فعالیب حفیب اهلل امین و اهداهلل برادر ادی ا را که رهبری ریاهب "کام" را بدو داشب ا کار بیاندا د‪ .‬پالن عملیات‬ ‫مذکور هرار کیل بود‪:‬‬ ‫پ ا آنکه این هری های کلیدی خنثی می شدند‪ ،‬باید همه مراکز مهم در کابل مورد حملۀ نیروهای خاص اردو و کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬و همچنان جزوتام های حمایوی کوماندو و هوتهای هرحدی شوروی که جدیداً به افغانستان رهیدی بودند هرار‬ ‫می گرفتند‪ .‬به "نیروهای هالم در حزب دیموکراتیس خلق" نقش کمکی دادی می شد‪ .‬آنها باید نقش "هتون پن م" را ایفا‬ ‫می نمودند‪ ،‬یعنی ا داخل باید در اشغاج مراکز مهم ههم خود را ادا کنند‪.‬‬ ‫مشاور ارشد نرامی ماگومیتوا ا عملیات هریب الوهوع صرا در آهتانۀ شروع آن آگاهی یافب‪ .‬در حقیقب این آگاهی‬ ‫یافتن وی نیز بیشتر تصادفی بود‪ .‬حین صحبب تلفونی‪ ،‬و یر دفاع اوهتینوا کن کاوی نمودی پرهید‪ " :‬آمادگی ها برای‬ ‫برآرفی امین ا هدرت طور پیش می رود؟"‬


‫اوهتینوا پ ا آنکه شنید که مشاور ارشد ا موضوع هیچ ونه آگاهی ندارد‪ ،‬امر کرد فوراً با نمایندۀ اندروپوا در‬ ‫کابل مالهات نماید‪ .‬اما جنراج ایوانوا بدون آنکه خمی به ابرو آوردی باشد به ماگومیتوا گفب که هیچ یزی در مورد‬ ‫آمادگی ها برای عملیات برآرفی امین نشنیدی اهب‪ .‬و صرا پ ا آنکه ماگومیتوا با خشم ا هدایب و یر دفاع و‬ ‫عضو بیوروی هیاهی شوروی یادآور شد‪ ،‬ایوانوا او را با پالن عملیات روی دهب آشنا هاخب‪.‬‬ ‫ماگومیتوا پ ا مطالعۀ پالن با تع ب پرهید‪ " :‬شما‪ ،‬براهتی امیدوار هستید که با این نیروهای معدود علیه گارد ند‬ ‫هزار نفری امین‪ ،‬منسوبین "کام" و خلقی های هر هپردی به امین ا جملۀ فعالین حزبی پیرو خواهید شد؟ در عین‬ ‫حاج‪ ،‬هنو معلوم نیسب که عک العمل اردو ونه خواهد بود‪ .‬آیا شما مطمئن هستید که هطعات نرامی به دفاع ا‬ ‫لیدر خویش برنخواهند خاهب؟"‬ ‫بوری ایوانوا با لحن خشس مشاور ارشسد را تصسحیح نمسودی گفسب‪ " :‬حساال دی سر بایسد ب سوئیم "مسا" نسه "شسما"‪ .‬شسما کسه‬ ‫دی ر در جملۀ معدود کسانی که در جریان جزئیات عملیات هرار دارنسد‪ ،‬اهستید‪ ،‬بنسابرین تمسام بخسش هسایی کسه مربسوط بسه‬ ‫اردو در ایسن عملیسسا ت مسی باشسسد مسسؤولیب شسسما را تشسکیل میدهسسد‪ ،‬و همچنسان جنسسراج گوهسکوا‪ ،‬نیسسز بایسد ا پسسالن بسساخبر‬ ‫هاخته شود‪".‬‬ ‫افسر کوماندو گوهکوا پ ا آنکه هخنان ماگومیتوا را در ب رام شنید‪ ،‬نتوانسب مراتب تع ب خود را پنهان نماید‪:‬‬ ‫" این کارهای کدام عاهل اهب؟ در ک ا دیدی شدی اهب که بدون برتری های کمیب و دی ر مسائل‪ ،‬دشمنی را که بخوبی‬ ‫برای مدافعه آمادگی گرفته اهب مورد تهاجم هرار داد؟ اگر مورد غیر مترهبه بودن را در نرر ن یریم‪".‬‬ ‫اینکه این شخص "عاهل" کی بود تا امرو هم م هوج باهی ماندی اهب‪ .‬هیچ ونه هدایب کتبی در مورد به رای اندا ی‬ ‫عملیات ا کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬و هم ا و ارت دفاع مواصلب نکردی بود‪ .‬مؤلس پالن عملیات کمافی السابق در هایه ماندی‬ ‫اهب‪.‬‬ ‫یس رو هبل‪ ،‬یعنی به تورین ‪ ۹۷‬دهمبر بیوروی هیاهی شوروی فیصلۀ خود را اتخاک نمودی بود‪ .‬با در نرر داشب‬ ‫محرمیب و حساهیب موضوع‪ ،‬مصوبۀ ( یزی که در تورین فعالیب اداری کمیتۀ مرکزی شوروی هابقه نداشب)‬ ‫‪33‬‬ ‫بیوروی هیاهی را کنستانتین یرنینکو شخصاً با دهب نوشب‪ .‬شرم مصوبۀ مذکور هرار کیل بود‪:‬‬ ‫" رئی جلسه لئونید بریژنیس‪.‬‬ ‫حاضرین در جلسه‪ :‬م‪ .‬هوهلوا‪ ،‬و‪ .‬گریشین‪ . ،‬آ ‪ .‬کیری لینکو ‪ .،‬آ‪ .‬پیلشی‪ ،‬د‪ .‬اوهتینوا‪ ،‬ک‪ .‬یرنینکو‪ ،‬ی‪.‬‬ ‫‪37‬‬ ‫اندروپوا‪ ،‬آ‪ .‬گرومیکو‪ ،‬ن‪ .‬تیخونوا‪ ،‬ب‪ .‬پونوماریوا‪.‬‬ ‫مصوبۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی شماره ‪۵۷۱/۵۲۱‬‬ ‫در بارۀ اوضاع در ”‪( "A‬افغانستان)‬ ‫‪ .۹‬نرریات و اهداماتی پیشنهاد شدی ا آرا رفقا هریس‪ :‬اندروپوا اوهتیونس‪ ،‬گرومیکو مورد توئید هرار ب یرد‪.‬‬ ‫اشخاص مذکور اجا ی دارند تا حین تطبیق اهدامات مذکور در آن تغییراتی که محتوای اصولی نداشته باشند وارد نمایند‪.‬‬ ‫مسائلی که آالب اتخاک فیصله ا آرا کمیتۀ مرکزی باشند باید عندالموهع به بیوروی هیاهی هپردی شوند‪ .‬مسؤولیب‬ ‫تطبیق تمام این اهدامات بدو رفقا اندروپوا‪ ،‬اوهتینوا و گرومیکو گذاشته می شود‪.‬‬ ‫‪ .۷‬به رفقا‪ :‬اندروپوا‪ ،‬اوهتینوا‪ ،‬گرومیکو و یفه دادی می شود تا اعضای بیوروی هیاهی را ا جریان تطبیق‬ ‫اهدامات تصریح شدی باخبر بسا ند‪.‬‬ ‫منشی کمیتۀ مرکزی‪ ،‬لئونید بریژنیس‪".‬‬ ‫‪34‬‬

‫‪35‬‬

‫‪36‬‬

‫تفصسسیالت انسسدکی در مسسورد آن جلسسسۀ هرنوشسسب هسسا بیسسوروی هیاهسسی بسساهی مانسسدی اهسسب‪ .‬رئسسی شسسورای و یسسران اتحسساد‬ ‫شوروی الکسی کاهی ین به دلیل بیماری در جلسۀ مذکور حاضر نبود‪ .‬کاهس ین بطسور پی یرانسه ا رفقسای خسود خسواهش‬ ‫می کرد تا در هسمب افغانستان موهس معتدج ب یرند و همیشه مخالس اعزام هوا به آن کشور بسود‪ .‬دلچسسپ اهسب‪ ،‬اگسر او‬ ‫آنرو در کرملین می بود در رابطه به اعزام هوا سی مسوهفی را مسی گرفسب ؟ هابسل یسادآوری اهسب کسه همسه اعضسای بساهی‬ ‫مانسدۀ بیسوروی هیاهسسی هسند مسسذکور را بسه اتفساق آراء توئیسسد کردنسد‪ .‬در همسسان رو ‪ ،‬یعنسی بسه تسسورین ‪ ۹۷‬دهسمبر‪ ،‬امریکسسا و‬ ‫متحدین آن اعالم نمودند که راکتهای جدید بُعد متوهسط خسویش را در اروپسا جاب سا مسی هسا ند‪ ،‬ایسن یسزی بسود کسه تسوا ن‬ ‫هسستراتیژیس را بسسرهم مسسی د و رهبسسری شسسوروی را بسسه شسسدت ناراحسسب مسسی هسساخب‪ .‬هسسؤاج بسسه میسسان مسسی آیسسد کسسه راپسسور‬ ‫مشسسترکی را کسسه گویسسا اوهسستینوا و انسسدروپوا ترتیسسب نمسسودی بودنسسد و "مالحرسسات و اهسسدامات" نامیسسدی مسسی شسسد‪ ،‬ک اهسسب؟‬ ‫احتماالً هیچ ونه راپوری وجود نداشته اهب‪ .‬ایندو غالباً تمام اهس تدالج هسای خسود را تقریسری بسه هسمع رهسانیدی بودنسد‪ .‬در‬ ‫‪ " 33‬یرنینکو" در این مسان هسمب عضسو بیسوروی هیاهسی کمیتسۀ مرکسزی حسزب کمونیسسب را داشسب‪ .‬ا‬ ‫شخص مذکور منشی عمومی کمیت ۀ مرکزی‪ ،‬یعنی عمالً رئی دولب اتحاد شوروی بود‪.‬‬ ‫‪" 34‬گریشین" حین وهایع که در کتاب ا آنها یادآوری صورت می گیسرد هسمب عضسو بیسوروی هیاهسی کمیتسۀ مرکسزی حسزب کمونیسسب اتحساد‬ ‫شوروی ر ا داشته و همچنان هکرتر اوج کمیتۀ حزبی شهر مسکو بود‪.‬‬ ‫‪35‬‬ ‫"کیری لینکو" در این وهب همب عضو بیوروی هیاهی و منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب را داشب‪.‬‬ ‫‪36‬‬ ‫پیلشی حین وهایع که در کتاب ا آنها یادآوری صورت می گیرد همب عضو بیوروی هیاهسی و مسسؤولیب بخسش نرسارت و کنتسروج کمیتسۀ‬ ‫مرکزی حزب کمونیسب را بدو داشب‪.‬‬ ‫‪37‬‬ ‫تیخونوا در این وهب همب عضو بیوروی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب اتحاد شوروی را داشب‪.‬‬ ‫فبسروری ‪ ۹۱۸۱‬السی مسارچ ‪۹۱۸۱‬‬


‫کُل مومورین محتساط آسی آنرو هسا کوشسش مسی کردنسد در روی کاغسذ آثساری را ا فعالیسب هسای خسویش ا هبیسل یادداشسب‬ ‫های و یفوی‪ ،‬اوامر‪ ،‬پالن ها‪ . . .‬باهی ن ذارند‪ .‬حتی کلمۀ افغانستان در آن هند‪ ،‬که با دهب نوشته شدی بود‪ ،‬شرم ینانه‬ ‫صرا با حرا ”‪ “A‬نوشته شدی بود‪.‬‬ ‫اما برای کریو کوا همین عالمب کافی بود تا داخل اهدام شود‪ .‬و به کابل هدایب "ال م" دادی شد‪.‬‬ ‫" آشسپز" ت‪ .‬میخائیسسل‪ .‬مطسسابق پسسالن‪ ،‬مسادۀ مخصسسوص را در کوکسساکوال مخلسسوط هسساخته و آنسرا حسسین صسسرا غسسذای اشسسب‬ ‫باالی میز رئی دولب گذاشب‪ .‬امین به هیچ یزی بوی نبسرد‪ :‬او بسا کمساج میسل کوکساکوال را مینوشسید و بسا اشستهای تمسام‬ ‫غذای آمادی شدی را نو جان می کرد‪ " .‬آشپز" پ ا آنکه متیقن شد که مسادۀ خساص بسه جائیکسه بایسد میرفسب‪ ،‬رهسید‪ ،‬ا‬ ‫داخل ارگ به نوکریواج دفتر آتشۀ اهتصادی شوروی تلفون کردی و جملۀ رمزی کیسل را کسه ا هبسل تعیسین گردیسدی بسود ادا‬ ‫کسرد‪ " :‬لطفسًا ب وئیسسد کسه موضسسوع بقیسۀ موبسل بسسرای اپارتمسان مسسن در میکروریسان طسور حسسل و فصسل مسسی شسود؟" جملسسۀ‬ ‫مذکور معنی آنرا می داد که او و یفۀ هپردی شدی را ان سام دادی و بسرای رفستن بسه موضسع ا هبسل تعیسین شسدی آمسادی اهسب‪.‬‬ ‫یکی ا مومورین نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬کسی که گوشی را برداشته بود بسه میخائیسل بسا اهستعماج جملسۀ رمسزی اجسا ی داد‬ ‫ارگ را ترک ب وید و در هفارت شوروی مخفی گردد‪.‬‬ ‫گفته می شد که مادۀ خاص باید بعد ا پنر‪ ،‬شسش هساعب پس ا اهستعماج کسردن شسروع بسه تسوثیر گسذاری نمایسد‪ .‬آسی ایسن‬ ‫مسسدت واحسسد هسسایی کسسه بسسرای عملیسسات تعیسین گردیسسدی بودنسسد ( "کنسسدک مسسسلمان هسسا"‪ ،‬گسسروپ " ینیسسب"‪ ،‬دو تسسولی کومانسسدو و‬ ‫جزوتام منسوبین هرحدی) و یفه داشتند تا به آرا مراکزی که باید اشغاج شوند حرکب کنند‪ :‬اهامب گای امسین‪ ،‬عمسارت‬ ‫و ارت دفاع‪ ،‬مقر هوج اردوی مرکز‪ ،‬عمارت و ارت امور داخله‪ ،‬عمارت رادیو و تلویزیسون‪ ،‬تعمیسر "کسام"‪ ،‬نسدان پسل‬ ‫رخی‪. . .‬‬ ‫در این میان ت‪ .‬میخائیل بدون هرگونه خطر به هفارت آمدی و ا ان ام و یفسۀ کسه بسه وی هسپردی شسدی بسود بسه بوگسدانوا‬ ‫گذار داد‪ .‬بوگدانوا او را به اپارتمان یکی ا کارمندان خود بردی گفب‪ " :‬فعسالً همین سا بسا ‪ .‬شسام مسا تسرا بسه ب سرام و‬ ‫متعاهباً به مسکو انتقاج میدهیم‪".‬‬ ‫خود بوگدانوا پ ا آن به اهامت ای خود برگشسب‪ ،‬جائیکسه ا هبسل صسرا غسذای اشسب بسا اهسداهلل امسین پسالن شسدی بسود‪.‬‬ ‫هن ام صرا غذای اشب هرار بود مادۀ خاص اینبار علیه رئسی شسبکۀ امنیتسی افغانسستان (کسام) تطبیسق گسردد‪ .‬در عقسب‬ ‫میز بسرعالوۀ مهمسان افغسانی هسرار بسود ایوانسوا‪ ،‬بوگسدانوا و ترجمسان شسوروی هسا حضسور بسه هسم برهسانند‪ .‬امسا بسوری‬ ‫ایوانوا در آخرین لحره فکر کرد که برای او که یس جنراج و نمایندۀ خساص انسدروپوا اهسب‪ ،‬معقسوج نیسسب در نسین‬ ‫یس مسئلۀ حساس اشتراک نماید‪ .‬او به نمایندۀ کریو کوا خاآر نشان هاخب‪ " :‬به اهسداهلل (امسین) ب سو کسه مسن مسریض‬ ‫شدی ام و داکتر کلینیس هفارت به من جداً توصیه نمودی تا در بستر بمانم‪ ".‬بوگدانوا ساری ای جسز آنکسه مسستفالنه عمسل‬ ‫کند نداشب‪.‬‬ ‫بدینترتیب به تارین ‪ ۹۱‬دهمبر ‪ ،۹۱۱۱‬بعد ا هر‪ ،‬هر دو دشمن اصلی با هر ملوس شسدی بودنسد‪ .‬اکنسون بایسد دیسدی مسی‬ ‫شسد کسه آیسسا مسادۀ خسساص مثمسر بسسودی یسا خیسسر و حفسیب اهلل و اهسد اهلل امسسین را ا کسار انداختسسه یسا نسسی‪ .‬صسرا در اینصسسورت‬ ‫مرحلۀ بعدی عملیات می توانسب شروع شود‪ .‬ولی هؤاج در این سا بسود کسه ونسه بایسد دانسسب کسه کاکسا و بسرادر ادی در‬ ‫ی وضعیتی هرار دارند؟‬ ‫" مرکز" در این مورد آر العمل آتی را پیشنهاد کرد‪ " :‬بوگدانوا تل رام عاجلی را در مورد آنکه گویسا امریکسایی هسا‬ ‫در ودترین فرصب کوماندوی خود را در هلمرو ایران پیادی می ها ند‪ ،‬بسه دهسب مسی آورد‪" .‬مرکسز" امسر مسی کنسد تسا بسا‬ ‫متن این تل رام مشو کنندی رفیق امسین را آشسنا بسسا د‪ ،‬و همزمسان بسا آن پسی ببسرد کسه در اهامت سای اوضساع ا سی هسرار‬ ‫بودی و هالمتی امین ونه اهب‪".‬‬ ‫حوالی نیمه شب بوگدانوا همرای با ترجمان به ارگ می آیند‪ .‬ا آریق همان ینۀ که باالی آن هه مای هبل تړون به هتسل‬ ‫رهیدی بود به منسزج دوم بساال شسدند‪ .‬حفسیب اهلل امسین ا آنهسا اهستقباج کسرد‪ .‬اهسداهلل (امسین) نیسز آنشسب در همسان جسا بسود‪ ،‬او‬ ‫برای لحره ای ا اتاق خواب بیرون آمد تا با مهمان دیر آمدی هالم و علیکی نماید و هپ ا اتاق خارل شسد‪ .‬بوگسدانوا‬ ‫پ ا آنکه ا رئی دولب بخاآر آمدن در نین یسس هساعب ناوهسب معسذرت خواهسب او را بسا محتویسات تل سرام رهسیدی‬ ‫آشنا هاخب‪ .‬امین در وضعیتی خوبی نبود‪ :‬یر شمان او خریطه ها دیدی می شدند‪ .‬رنگ پوهتش فوالدی می نمود‪ .‬امسا‬ ‫ایسن همسه مسسی توانسستند عالیسم کسسسالب معمسولی باشسسند‪ .‬او بسا دهسب تمسسام هسخنان دگسرواج بوگسسدانوا را شسنیدی‪ ،‬ا او ا هسسار‬ ‫امتنان نمسودی و خسواهش کسرد تسا در آینسدی نیسز وی را همینطسور‪ ،‬بطسور عاجسل ا انکشساا حسواد در ناحیسۀ خلسیر فسارس‬ ‫باخبر بسا د‪ .‬حین ترک اهامت ای بوگدانوا را هر دوُ‪ ،‬حفیب اهلل امین و اهداهلل امسین مشسایعب کردنسد‪ .‬بسا توهسس بایسد گفسب‬ ‫که آنها به بیماران وخیم شباهب نداشتند‪.‬‬ ‫بوگدانوا پ ا آنکه ناوهب های شب به هفارت برگشب‪ ،‬تل رامی رمزی به "مرکز" در مورد آنچه در ارگ دیدی بسود‬ ‫نوشته و رهسپار بستر خواب گردید‪.‬‬ ‫مادۀ خاص اثری خود را به جا گذاشب‪ .‬ولسی ع یسب آنکسه اثسر آن صسرا بساالی بسرادر ادۀ امسین کساری ر واهسع شسدی بسود‪.‬‬ ‫صبح ‪ ۹۱‬دهسمبر خبسر دادنسد کسه داکتسران‪ ،‬من ملسه آبیبسان شسوروی را ا شسفاخانۀ نرسامی بسه ارگ احضسار نمسودی بودنسد‪.‬‬ ‫وهتی با آنها تماس گرفته شد‪ ،‬معلوم گردید کسه اهسداهلل امسین بسا عالیسم شسدید تصسمم غسذا بسه شسفاخانه انتقساج دادی شسدی اهسب‪.‬‬ ‫حوالی شام همانرو تصمیم بر آن شد تا موصوا برای تداوی بعدی به مسکو انتقاج بیابد‪.‬‬ ‫ال بسدان معنسی بسود کسه مرحلسۀ‬ ‫در عین مان "مرکز" هدایب داد تا ببرک کارمل ا تاشکند به ب رام پروا نماید‪ .‬ایسن عمس ً‬ ‫دوم عملیات آغا یافته اهب‪.‬‬


‫ایوانوا حین یس تماس تلفونی با رئی ریاهب عمومی اوج (کریو کوا) اوضاع را به شرم کیل گذار داد‪:‬‬ ‫" اهداهلل امین در شفاخانه یر هیروم هرار دارد‪ .‬داکتسران کوشسش مسی کننسد معسدۀ او را شستشسو نماینسد و خسونش را پساک‬ ‫کنند‪ ،‬وضعیب او هناعب بخسش نیسسب‪ .‬آنچسه کسه ارتبساط مسی گیسرد بسه حفسیب اهلل امسین‪ ،‬وضسعیب او بسا گو کننسدۀ هیچ ونسه‬ ‫خطری نیسب‪ .‬او در محل کار خود بودی و در رژیم معمولی هرار دارد‪".‬‬ ‫کریو کوا با شدت پرهید‪ " :‬را؟ شما می توانید به من توضیح بدهید که این ی معنی می دهد؟ ک اهب نفسر شسما کسه‬ ‫حین صرا غذای اشب حضور داشب؟ او ی می گوید؟"‬ ‫مومور اوپراهیونی ت‪ .‬میخائیل (کسی را که کریو کسوا در نرسر داشسب) در ایسن مسان بسا هم در جائیکسه بایسد مسی بسود‬ ‫هرار اشب‪ ،‬یعنی در آشپزخانۀ امین‪ .‬او را م دداً صبح اهان ا ب رام به کابسل برگرداندنسد‪ ،‬سون امسین ا وی هیچ ونسه‬ ‫شکایتی نداشب‪ " .‬آشپز" تمام کارها را مطابق پالن ان ام دادی بود‪ :‬او بدون آنکه کسی متوجه شود به گیالهسی کسه در آن‬ ‫کوکسساکوال بسسود هسسر خسسود را انداختسسه و شخص ساً نرسسارت کسسرد کسسه امسسین گسیالس مکمسسل کوکسساکوال را بسسا مسسادۀ مسسموم کننسسدی‬ ‫هرکشید‪ .‬یزیکه ایوانوا به رئی ادارۀ کشس خارجی گذار دادی بود‪.‬‬ ‫ایوانوا توضیح دادی بود‪ " :‬این ا دو روایسب مسی توانسد وجسود داشسته باشسد‪ .‬یسا مسادۀ خساص هنسو بسه تسوثیر گسذاری شسروع‬ ‫نکردی و باید انترار کشید‪ .‬یا هم کوکاکوال مثمریب مادی را خنثی هاخته اهب‪ .‬در اینصورت اوضاع بطور بنیادی تغییر‬ ‫میکند و باید کدام فیصلۀ اتخاک نمود‪".‬‬ ‫کریو کوا که معموالً به هختی کنتروج را باالی خود ا دهب مسی داد‪ ،‬هسکوت کسردی بسود‪ ،‬ولسی در عقسب ایسن هسکوت‬ ‫یزهای یادی نهفته بود‪.‬‬ ‫کریو کسوا هسران ام گفسب‪ " :‬شسما مسی فهمیسد کسه مسا همسسه را آمسادی هساخته ایسم؟ کسه ا تاشسکند آیسارۀ حامسل رفیسسق "ک"‬ ‫(هدا کارمل اهب) به آرا شما حرکب نمودی و به نیروهای خاص امر شدی اهب تا حرکب کنند؟"‬ ‫ایوانوا وعدی داد‪ " :‬ما شما را در مورد اوضاع در داخل ارگ باخبر خواهیم هاخب‪".‬‬ ‫کریو کوا با لحن نارضایب مندانه گفب‪ " :‬در جریان ب ذارید" و گوشی را انداخب‪.‬‬ ‫در این میان جن ویان "کندک مسلمان ها"‪ ،‬گروپ " ینیب" و منسوبین کوماندو بسه راهستی هسم هسدایب کسسب کردنسد تسا‬ ‫در وهایط نرامی جاب ا شوند و برای مار جن ی به آرا کابل آمادی باشند‪.‬‬ ‫***‬ ‫والیری کوریلوا در مورد هدا اصلی انتقاج آنها به ب رام ‪ ،‬و اینکه عملیات بسزودی شسروع مسی شسود تصسادفاً پسی بسرد‪.‬‬ ‫باری شام ا هان هن ام هدم دن در نزدیکی های خیمه ای خویش او متوجه شد که کاغو های هم وار را بسا هسیم خسار‬ ‫دار محاط هاختند و دروا ی ها را با جاج های مصنوعی پوشانیدند‪ .‬کوریلوا با خود فکر کرد‪ " :‬ایسن بسدان معنسی اهسب‪،‬‬ ‫که مومورین عالی رتبه آمدی اند‪ ".‬وهتی او نزدیکتر رفب‪ ،‬مشاهدی کرد‪ :‬در صحن که محاط گردیدی بود‪ ،‬در هسار آسرا‬ ‫کاغو ها‪ ،‬افراد ع یبی با باالپو های آویل هربا ان‪ ،‬که فهمیدی می شد ا خود شان نیسب به تن نمسودی انسد و بسدون‬ ‫پلیب و تسمه اهستند‪ ،‬پسائین و بساال مسی رونسد‪ .‬کوریلسوا در میسان ایسن هسری هسا‪ ،‬آشسنای هسابقۀ خسود را‪ ،‬یعنسی هسروری را‬ ‫شناخب‪ .‬در پهلوی او گالب وی هرار داشب‪ .‬رئی اهبق "اگسا" نیز در هرۀ کوریلوا یکی ا ن ات دهندگان نسدی‬ ‫هبل خود را شناخته و خوشحاج پرهید‪:‬‬ ‫" تو برگشتی؟ رفقای دی ر شما نیز این ا اهتند؟"‬ ‫کوریلوا با آرامی گفب‪" :‬همه این ا اهتند‪ ،‬تمام دهته بسته اهب‪".‬‬ ‫هروری در حالیکه می خندیسد گفسب‪ " :‬بسسیار خسوب‪ .‬در اینصسورت پیسرو ی ا آن مسا خواهسد بسود‪ .‬مسرگ بسه امسین خسون‬ ‫آشام !"‬ ‫کوریلوا همین کسه خواهسب بسه آسرا خیمسۀ خسود برگسردد‪ ،‬در همسین اثنسا نسزد وی یکسی ا منسسوبین نسا آشسنای نیروهسای‬ ‫خاص‪ ،‬با هد بلند که تا دندانها مسلح بود آمد‪ .‬کوریلوا تا آن لحره هنو ا موجودیسب جزوتسام خساص ضسد تسرور بسه نسام‬ ‫”‪( “A‬آلفا) خبر نداشب‪ ،‬همان آوریکه جن ویان "آلفسا" نیسز ا گسروپ خساص ریاهسب " کشسس خسارجی" " ینیسب" آگسای‬ ‫نبودنسد‪ .‬اینسسدو خسسود را بسسه یکسسدی ر معرفسسی کردنسد‪ .‬هسسسمیکه معلسسوم شسسد ایسسن مسسرد عرسیم ال ثسسه بسسرای تسسومین امنیسسب اعضسسای‬ ‫حکومسسب آینسسدۀ افغانسسستان تو یسسس گردیسسدی بسسود‪ .‬او در حالیکسسه بسسا هسسر بسسه آسسرا افغانهسسا اشسساری مسسی کسسرد ا کوریلسسوا‬ ‫خواهش کرد‪:‬‬ ‫" تو دی ر نزدیس آنها نشو‪ .‬و به هیچک ن و که آنها را دیدی ای‪ .‬این موضوع محرم اهب !"‬ ‫پ ا شنیدن این هخنان کوریلوا با خود نتی ه گیری کرد‪" :‬فهمیدی شسد‪ ،‬ایسن بسدان معنسی اهسب کسه بسزودی بسرای جنسگ‬ ‫رهسپار کابل خواهیم شد و امین را هقوط خواهیم داد‪".‬‬ ‫فسردای همسسان رو حسسدس او توئیسسد گردیسسد‪ .‬نخسسسب هومانسسدان تیتسیچ منسسسوبین گسسروپ خسسود را در میسسان وهسسایط نقلیسسۀ نرسسامی‬ ‫کندک" مسلمان ها" تقسیم نمودی و امر کرد تا در حالب آمادی با برای مسار بسه آسرا کابسل هسرار داشسته باشسند‪ .‬هسپ‬ ‫یاشا هیمیونوا هوماندان یکی ا دهته های گروپ " ینیب" آمدی خاآر نشان هاخب که حوالی شام همه برای جلسسه بسه‬ ‫خیمۀ هوماندان دعوت اهتند‪ .‬اشتراک کنندگان جلسۀ مذکور که در یر یس ترپاج نا ک و روشنی سرا ضسعیس برهسی‬ ‫دایر گردیدی بود تصویر وحشتناکی را در برابر خود می دیدند‪ .‬همۀ آنها‪ ،‬هسم کسسانی کسه در عقسب میسز "هیسوت رئیسسه" و‬ ‫هم افراد عادی‪ ،‬همه کالی ها و باالپو های همسان هربا ان را به هسر و تسن کسردی بودنسد‪ .‬آمسرین را صسرا مسی شسد بسا‬ ‫عالیم که در پلیب های باالی شانه آنها بود تفکیس کرد‪ .‬بطور مثاج عالیم ضابطی در پلیب نشان می داد که ایسن شسخص‬


‫دگرمن یا دگرواج اهب‪ ،‬عالیم خورد ضابطی میرهاند که حساملین آنهسا افسسران پسائین رتبسه اهستند‪ .‬ریسش هسای تقریبساً همسۀ‬ ‫آنها رهیدی بود و نشانۀ خست ی در هری های پُر پشم آنها دیدی مسی شسد‪ .‬هومانسدان هسای جزوتسام هسا و تسولی هسای "کنسدک‬ ‫مسلمان ها" افسران کوماندو و منسوبین " ینیب" نیز در جلسه حضور داشتند‪.‬‬ ‫یس تن ا نا آشنا هایی که مُسن تر به نرر می رهید و پلیب های لمری بریسدمنی بسر شسانه داشسب ( کوریلسوا فکسر کسرد‬ ‫که احتماالً جنراج باید باشد) لکچر مفصلی را در مورد آنکه امین ی انسانی بد کاری بودی و که او احتمساالً بسا هسی‪ .‬آی‪.‬‬ ‫ای‪ .‬ارتباط داشته و مطابق منافع ایاالت متحدۀ امریکا عمل می کند به حاضسرین خوانسد‪ .‬ا گفتسه هسای ایسن شسخص برمسی‬ ‫آمد که امین باید ا بین بردی شسود‪ .‬یاشسا هسیمیونوا کسه متعاهبسًا رشستۀ هسخن را بدهسب گرفسب ایسن حسدس و گمسان را توئیسد‬ ‫نمودی و در برابر جن ویان و یفۀ مشخص نرامی را گذاشب‪ .‬هسیمیونوا ا شسماری هسای رهپسو هسا و وهسایط نقلیسۀ‬ ‫نام برد که و یفه داشتند اهداا مشخص را در کابل بایسد یسر آتسش ب یرنسد‪ .‬رهپسو کوریلسوا در مسرۀ گروپسی هسرار‬ ‫گرفب که باید به خاآر اشغاج ارگ ه وم می برد‪.‬‬ ‫وهتی کوریلوا به این توصیه ها و راهنمایی ها گو می داد فکر می کرد کسه ایسن همسه بسه هسذیان شسباهب دارد‪ ،‬خسواب‬ ‫هن ینی اهب و افسانۀ غیر هابل تصور‪ .‬این میدان هوائی ناپیدا در کوهستان های بی انه‪ ،‬خیمۀ ترپالی ضعیس بسا بخساری‬ ‫در وهط آن‪ .‬این هری های که یس هفته ریش هایشان را نتراشیدی اند‪ ،‬به هیچوجه به "هسوپرمن" هسا شسباهب نداشستند‪ .‬و‬ ‫مهمتر ا همه و یفۀ نرامی را که آنها باید عملسی مسی کردنسد‪ . . .‬ایسن طسور امکسان دارد کسه بسا دهسته ای ا جن ویسان‬ ‫خاص اردو‪ ،‬یس تولی حمایوی کوماندو و بیسب نفر منسوب گسروپ " ینیسب" ارگ را کسه م موعسۀ ا عمسارات خسوب‬ ‫اهتحکام یافته در مرکز شهر کابسل اهسب بسه اشسغاج درآورد‪ .‬گفتسه مسی شسد کسه ارگ را دو هسزار نرسامی هرهسپردۀ گسارد‬ ‫حفا ب می کنند‪ .‬افزون بر آن حلقۀ نزدیسس محسافرین ا جملسۀ خویشساوندان امسین بودنسد‪ .‬و بساالخری هطعسات اردو کسه در‬ ‫مرکز شهر کابل مستقر اهتند‪.‬‬ ‫مطابق پالن هسرار بسود پسنر عسرادی رهپسو بسا تمسام هسرعب بسه دروا ۀ ارگ ه سوم بسردی‪ ،‬دروا ی را ا بسین بسردی داخسل‬ ‫صحن ارگ شوند‪ ،‬در آن ا برق آها نقاط تدافعی را امحا هاخته و ترجمان ا آریق لودهپیکیر اعالن کند کسه رژیسم ضسد‬ ‫مردمی امین ا بین رفته و به منسوبین گارد پیشنهاد شود تا بدون مقاومب تسلیم شوند‪ .‬تصور می شد که آنها بالتردید با‬ ‫دهتهای باال به اهتقباج ناجیان خویش خواهند شتافب‪.‬‬ ‫کوریولوا بدون آنکه توجه کسی را جلب کردی باشد هری های همر مان خود را ا نرر گذراند‪ .‬همۀ آنها هراهیمه بسه‬ ‫نرر می رهیدند‪ .‬هیمیونوا و گولوبیس نیز کوشش می کردنسد مسستقیماً بسه جن ویسان نن رنسد‪ ،‬آنهسا هسم واضسحاً احسساس‬ ‫ن رانی می کردند‪.‬‬ ‫کسی ا هطارهای اخیر فریاد د‪ " :‬آیا می توان با نقشۀ هاختمان عمارات در ارگ آشنا شد؟"‬ ‫‪38‬‬ ‫آمرین در عقب میز بطرا یکدی ر ن ریسته‪ ،‬هپ مردی مُسنی که پلیب های لومری بریدمنی به شسانه داشسب بسا بسی‬ ‫اآمینانی وعدی داد‪:‬‬ ‫" ما شما را با این نقشه بعدتر آشنا می ها یم‪".‬‬ ‫ک دی ری هؤاج کرد‪ " :‬با امین‪ ،‬پ ا اشغاج ارگ ی باید بکنیم؟ آیا او را اهیر ب یریم؟ یا جاب ا نابود شود؟"‬ ‫تیتسسیچ جسسواب داد‪ " :‬ایسسن کسسار شسسما نیسسسب‪ ،‬در آن سسا اشخاصسسی خواهنسسد بسسود کسسه غسسم امسسین را مسسی خورنسسد‪ .‬من ملسسه اعضسسای‬ ‫بیوروی هیاهی کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیس خلق‪ .‬آنها می دانند ی کنند‪".‬‬ ‫یکسی ا منسسوبین گسسروپ " ینیسسب" کسسه معلسسوم مسسی شسسد هسبالً در کابسسل بسسودی اهسسب پرهسسید‪ " :‬اگسسر نرامیسسان گسسارد هرهسسختانه‬ ‫مقاومب کنند و واحد های کوماندو مستقر در باالحصار به کمس آنها بشتابند؟"‬ ‫"لومری بریدمن" اآمینان داد‪ " :‬اآالعات اکتشافی نشان می دهند که منسسوبین گسارد در مسورد نرامیسان شسوروی روحیسۀ‬ ‫مثبب دارند و باالی شما فیر نخواهند کرد‪".‬‬ ‫در این میان صداها در یر خیمه بلندتر و پرتحرکتر گردیدند‪ ،‬آنها مُصرانه می پرهیدند‪ " :‬فرض کنیم اگر فیر کننسد؟ در‬ ‫اینصورت ی کنیم؟"‬ ‫لومری بریدمن با شدت جواب داد‪ " :‬در اینصورت شما باید تمام یزهایی را که آموختسه ایسد در عمسل نشسان بدهیسد‪ .‬و بسه‬ ‫هر هیمتی که شدی و یفۀ خود را ان ام دهید‪ ".‬هپ ا جایش برخاهته افسران را ا نرر گذراندی افسزود‪ " :‬حتسی اگسر بسه‬ ‫هیمب جان شما هم تمام شود‪ .‬هؤالی دی ر وجود دارد؟"‬ ‫حاضرین جلسه دی ر هؤالی نداشتند‪ .‬همه خاموشانه خیمه را ترک گفتند‪.‬‬ ‫به میدان هوائی ب رام یکی پی دی ری آیاری های حامل منسوبین هطعۀ ‪ ۱۱۱‬کوماندوی پراشوتی اردوی شسوروی فسرود‬ ‫می آمدند‪ .‬بدین ترتیب به تسولی لسومړی بریسدمن وهستروتین کسه هسبالً بسه افغانسستان اعسزام شسدی بسود یسس غنسد و یسس بلسوک‬ ‫اکتشافی نیز اضافه شدند‪ .‬اما با این همه هوت ها برای اشغاج یس شهر کافی نبود‪.‬‬ ‫مقارن همین مان مشاور ارشد نرامی جنراج ماگومیتوا با و یر دفاع شوروی اوهتینوا تماس تلفونی گرفب‪:‬‬ ‫" رفیق و یر‪ ،‬من به سون ی اوضساع پسی بسردم و بسا تمسام مسسؤولیب بسه شسما اعسالم میسدارم‪ :‬در شسرایط کنسونی مسن فاهسد‬ ‫وهایل و هوای کافی برای اجرای و یفۀ تعیین شدی و تومین نرم متعاهب در کابل اهتم‪".‬‬ ‫اوهتینوا که احساس می شد بسیار هاآع اهب پرهید‪ " :‬این بدان معنی اهب که شما بی غیرتی می کنید؟"‬ ‫‪38‬‬

‫توضیح نویسندگان‪" :‬غالب اً این شخص باید معاون هوای کوماندوی هوائی جنراج ن‪ .‬گوهکوا بودی باشد‪.‬‬


‫مشاور که ا فرط هی ان آناً پُر ا عرق شدی بسود جسواب داد‪ " :‬رفیسق مارشساج اتحساد شسوروی‪ ،‬مسن صسرا در بسارۀ یسس‬ ‫یز فکر می کنم‪ ،‬و آن اینکه ونه و یفۀ تعیین شدی را ان ام بدهم‪".‬‬ ‫مارشاج اوهتینوا‪ " :‬پ امر را اجرا نمائید !"‬ ‫پ ا آنکه مشاور ارشد نرامی با گوهکوا تماس گرفب و متسیقن شسد کسه کومانسدو مواصسلب نمسودی اهسب‪ ،‬امسر کسرد تسا‬ ‫هطار نرامیان به آرا کابل حرکب کند‪.‬‬ ‫اما هنو اولین وهایط نقلیه ا دروا ۀ پای ای خارل نشدی بود که ا آریق مخابری هدایب رهید‪ " :‬توهس کنید !"‬ ‫در مسسسکو ت مسسع نرامیسسان عالیرتبسسه و آمسسرین کسسی‪ .‬جسسی‪ .‬بسسی‪ ،‬یکبسسار دی سسر اوضسساع موجسسود را مسسورد بررهسسی هسسرار دادی‪،‬‬ ‫هابلیسسب فزیکسسی امسسین را در نرسسر گرفتسسه و پس ا مشسسوری بسسا مسسومورینی کسسه در کابسسل ه سرار داشسستند‪ ،‬فیصسسله بعمسسل آورد تسسا‬ ‫عملیات معطل گردد‪ .‬در حقیقب اینکار معنی آن را می داد که عمالً روایب دوم‪ ،‬که در هیچ کاغذی رهسماً درل ن ردیسدی‬ ‫بود‪ ،‬اما بطور شفاهی در بیسوروی هیاهسی تصسویب شسدی بسود روی دهسب گرفتسه شسدی اهسب‪ .‬مطسابق پسالن مسذکور نخسسب‬ ‫هطعات نرامی داخل افغانستان می شد‪ ،‬هپ مراکز حکومتی مورد تهاجم هرار می گرفتند و حاکمیب تعویض می ردید‪.‬‬ ‫در ب رای اندا ی پالن دوم هراس ا اینکه احتماالً با شکسب در افغانستان روبرو خواهند شسد نقسش اهاهسی را بسا ی کسرد‪.‬‬ ‫ناکسسامی بسسه نرسسر متفقان سۀ همسسه‪ ،‬هسسقوط مواضسسع اتحسساد شسسوروی در افغانسسستان‪ ،‬ا دهسسب رفسستن آن‪ ،‬نسسابودی هطعسسی حسسزب‬ ‫دیموکراتیس خلق و به احتماج هوی ا بین رفتن هفارت شوروی در کابسل معنسی مسی داد‪ .‬در عسین حساج هسرائن نشسان مسی‬ ‫دهند که آمرین عملیات در مسکو و در کابل عمالً هیچ ونه امیدواری هسای جسدی را بخساآر دریافسب حمایسب ا اعضسای‬ ‫حزب دیموکراتیس خلق نداشتند‪ .‬فعالیب های انترام یافتۀ مخفی وجود نداشب‪ .‬گروپ های علیحدۀ ا پر می ها و خلقسی‬ ‫های که ا امین ناراض بودنسد‪ ،‬بسدون آنکسه بسا یکسدی ر در ارتبساط باشسند بطسور پراگنسدی فعالیسب مسی کردنسد‪ .‬افسزون بسر آن‬ ‫گروپ های متذکری کدام تال جدی برای همکاری های نزدیس نمسی کردنسد‪ .‬افسزون بسر آن ههرمانسانی کسه بخساآر ن سات‬ ‫"انقالب" بخواهند خسود را فسدا نماینسد‪ ،‬غالبساً وجسود نداشستند‪ .‬مثساج کیسل ادعسای مسا را بسه اثبسات مسی رهساند‪ :‬هومانسدۀ "توهسس‬ ‫کنید !" که ناوهب های شام تورین ‪ ۹۱‬دهمبر مواصلب کردی بود ا نقطۀ نرسر تخنیکسی نساممکن بسود بسه همسه گسروپ هسای‬ ‫مخفی که صبح همسان رو اشسارۀ شسروع بسه هیسام کسردن را دریافتسه بودنسد رهسانیدی شسود‪ .‬امسا مسومورین کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬بسا‬ ‫تع ب دریافتند که شسام و شسب آنسرو هیچ ونسه تصسادمات مسسلحانه در کابسل را نسداد‪ .‬بسا فسرا رهسیدن شسب البتسه فیرهسای‬ ‫پراگندی ب و می رهید‪ ،‬اما این فیرها بیشتر معمولی بودند‪ .‬صرا حوالی هاعب نه در پایتخسب بصسورت غیسر مترهبسه‬ ‫برق ها گل شدند‪ .‬تمام شهر را تاریکی و هیاهی در برکرد‪ .‬تخریب شبکه های برق در پالن عملیات مد نرر گرفته شسدی‬ ‫بود‪ .‬اما اکنون دی ر این یس کار غیر ضروری بود‪.‬‬ ‫حوالی نیمه شب جنراج کیر پیچینکو در دفتر اوهاد ی افسران عالی رتبۀ کشسس خسارجی را جمسع کسرد‪ .‬دیسدی مسی شسد کسه‬ ‫او ناخشسسنود اهسسب‪ .‬فقسسط لحرسساتی هبسسل او بسسا "مرکسسز" تماهسسی داشسسب‪ :‬نخسسسب کریو کسسوا و متعاهب ساً انسسدروپوا مراتسسب‬ ‫نارضایتی خود را در رابطه به ناکامی پالن بخاآر ا بین بردن امین به کمس نیروهای که در کابل وجسود داشستند ابسرا‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫معاون رئی ادارۀ کشس خارجی امر کسرد تسا همسه کارمنسدان کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬و اجنسب هسا‪ ،‬مشستغل در عملیسات بسه اجسرای‬ ‫و ایس عادی خویش ادامه بدهند‪ ،‬الی دریافسب هسدایب جدیسد‪ .‬هسیچک هسؤاج نکسرد کسه سی وهسب نسین یسس هسدایتی دادی‬ ‫خواهسسسد شسسسد و محتویسسسات آن سسسی خواهسسسد بسسسود‪ .‬در خاموشسسسی کسسسه حکمفرمسسسا گردیسسسدی بسسسود جنسسسراج کیرپیچینکسسسو گفسسسب‪:‬‬ ‫" کسی واضحاً با ما با ی می کند‪".‬‬ ‫صبح رو بعد کارمل‪ ،‬اناهیتا و هائر اعضای حکومب آیندۀ افغانستان در آیارۀ ‪ An-12‬م دداً به تاشکند برگشتند‪.‬‬ ‫نسد رو تقریبساً همسه واحسد هسایی کسه بسه ب سرام مواصسلب کسردی بودنسد‪ ،‬ا هبیسل " کنسدک مسسلمان هسا" منسسوبین کومانسسدو‪،‬‬ ‫گروپ " ینیب" هدایب دریافتند تسا بسه حاشسیۀ کابسل‪ ،‬در عمسارت ناتکمیسل شسدۀ نرسامی کسه در هم سواری هصسر تسال بیسگ‬ ‫موهعیب داشب برای حفا ب ا اهامت ای آیندۀ رئی دولب آیندۀ افغانستان رفته در آن ا مستقر شودند‪.‬‬ ‫درهب در همین موهع والیری کوریلوا به بی معنی بودن تمام پالن که آنها باید به تورین ‪ ۹۱‬دهمبر اجرا می کردند پسی‬ ‫برد‪ .‬ورود شب هن سام آنهسا بسه کابسل‪ ،‬دی سر آن مسار هسریعی نبسود کسه آمسرین آنهسا هسبالً در نرسر گرفتسه بودنسد‪ .‬ثلسم تمسام‬ ‫وهایط ری دار حین حرکب باالی جادۀ خوب هیر شدی ا کار افتیسد‪ ،‬و آنهسا بسه کمسس وهسایط دی سر نقیلسه کسش مسی شسدند‪.‬‬ ‫وهایل مخابری با هکت ی فعالیب داشته و یا هم اصالً کار نمی کردند‪ .‬هربا ان "کندک مسلمان هسا" حتسی در هسادی تسرین‬ ‫شرایط خود را ا دهب می دادند‪ ،‬عادی ترین عوارض را رفع هاخته نمسی توانسستند‪ ،‬ا اوامسر هومانسدانان هسرپیچی مسی‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫هطار مسذکور فاصسلۀ شصسب کیلسومتری را بسا دشسواری هسای عرسیم در هسار هساعب آسی نمسودی و پس ا ورود بسه کابسل‬ ‫وضعیب رهبب باری داشب‪ .‬صرا منسوبین کوماندو در رهپو های جدید کومانسدوی خسویش در وضسع بهتسری هسرار‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫جنراج ماگومیتوا پ ا آنکه به وی ا مشکالتی که هوا با آن در مسیر رای مواجسه گردیسدی بسود گسذار دادنسد بسه خشسم‬ ‫آمد‪ .‬او امر کرد هوماندان کندک "مسلمان ها" جګړن خالبسایس را فسوراً ا مقسامش برآسرا بسسا ند‪ .‬بسا مشسکالتی فسراوان‬ ‫ا بر آرفی جګړن مذکور جلوگیری صورت گرفب‪ .‬آرفداران خالبایس بسه مساگومیتوا ضسرب المثسل روهسی را بسه یساد‬ ‫آوردند‪" :‬اهپ ها را در گذر گای تعسویض نمسی کننسد"‪ .‬امسا رهبسری جسی‪ .‬آر‪ .‬یسو‪ .‬در مسسکو روی همرفتسه تصسمیم گرفسب‬ ‫مواضع خود را تقویسب بخشسد و بالفاصسله دگسرواج کولیسسنیس و دگسرمن شسویڅ را بسه افغانسستان اعسزام نمودنسد‪ .‬اشسخاص‬


‫داشستند و کسسانی بودنسد کسه در ترتیسب و تنرسیم "کنسدک‬

‫مذکور در "مرکز" مسؤولیب آمادگی نیروهای خساص را بسدو‬ ‫مسلمان ها" دهب داشتند‪.‬‬ ‫ریاهسسب عمسسومی اوج کسسی‪ .‬جسسی‪ .‬بسسی‪ .‬نیسسز رهبسسری عملیسسات هریسسب الوهسسع را تقویسسب بخشسسید‪ :‬بسسه تسسورین ‪ ۹۱‬دهسسمبر جنسسراج‬ ‫درو دوا که ندی هبل به حیم رئی ادارۀ )‪" (C‬کشس غیر رهمی (غیر علنی) تقسرر یافتسه بسود بسه کابسل پسروا کسرد‪.‬‬ ‫یوری درو دوا ا افسسران جنسگ دیسدی بسودی و در برخسی ا عملیسات دا اکتشسافی اشستراک کسردی بسود‪ .‬انسدروپوا حسین‬ ‫مشایعب او به افغانستان جدی بودن اوضاع را در افغانستان کتمان ننمودی گفب‪ " :‬اوضاع در آن سا پیچیسدی اهسب‪ ،‬و سایس‬ ‫مهمی باید حل و فصل شوند‪ ،‬و تو یکی ا آنهایی هستی که به راهتی جن یدی اهب‪".‬‬ ‫***‬ ‫اما آیا امین‪ ،‬که انسانی بود کری بین و رنگ‪ ،‬نمی دید که ابرها باالی هر او تیری می شوند‪ ،‬که خطر مرگ بساری او را‬ ‫تهدید مسی کنسد؟ او امکانسات یسادی را در اختیسار داشسب تسا فعالیسب هسای " دوهستان شسوروی"‪ :‬مسومورین کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪،.‬‬ ‫نرامیان و دیپلوماتها را یر نرارت داشته باشد‪ .‬ونه می توان توضیح داد که فعالیب های اهرار آمیز شوروی هسا در‬ ‫پای ای نرامی هوائی ب رام او را مشو نساخب – این همه فرود آمدن هایی شبانۀ آیاری ها؟ شوروی ها بعضاً حتی بسا‬ ‫تهدید اهتفادی ا اهسلحه افسسران افغسانی را کسه در پای سای خسدمب مسی کردنسد اجسا ی نمسی دادنسد تسا نزدیسس آیساری هسا شسوند‪.‬‬ ‫افسران افغان مطابق الیحۀ و ایس شسان مکلسس بودنسد ا همسه آیساری هسا اهستقباج نمسودی‪ ،‬بارهسای آنهسا را تالشسی نماینسد و‬ ‫اهناد مسافرین را س کنند‪ ،‬ولی نرامیان شوروی این اجا ی را به آنها نمی دادند‪ .‬و باالخری فضای متشسن ی انترسار کسه‬ ‫در آن واحد های نرامی شوروی که به اصطالم برای محافرب او آمدی بودند‪ ،‬را امین را نا آرام نمی هاخب؟‪...‬‬ ‫هکذا پرهش بران یز اهب که امین ا اوضاع در خود شهر کابل را احساس تشویش نمی کسرد؟ آسی آن رو هسا مسوارد‬ ‫پخش شب نامه ها با محتویات ا هبیل "بیائید تا مسستبد و اجنسب هسی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬را هسرن ون بسسا یم" وغیسری افسزایش یافتسه‬ ‫بودند ولی امین ا این همه ناراحب نبود؟ در عین حاج اجنب های امین به او گذار می دادند که در میان پر مسی هسای‬ ‫مخفی نیز تحرکاتی به نرر مسی رهسند‪ . . .‬و هسران ام ایسن واهعسۀ بسی مفهسوم و غیسر مترهبسه بسا بیمسار شسدن اهسداهلل امسین و‬ ‫انتقاج او برای تداوی به اتحاد شوروی؟ ‪...‬‬ ‫در رابطه به برادر ادۀ امین (اهداهلل امین) باید گفب که در شروع بوگدانوا مورد هوء سن هسرار گرفسب‪ ،‬سون درهسب‬ ‫بعد ا صرا غذای اشب در اهامت ای با وی وضعیب اهداهلل امین به خرابی گرائید‪ .‬امسا تحقیقسات نتسایر غیسر منترسری و‬ ‫ن سات دهنسدی بسرای بوگسدانوا بدهسسب دادنسد‪ :‬معلسوم شسد کسسه شسام همسان رو رئسی ادارۀ "کسسام" بسا دختسران هبکسسر وهسسب‬ ‫گذرانی نمودی بود و در آن ا نیز خوردی و نوشیدی بود‪ .‬نهای مذکور فوراً دهت یر شدی و با تمام شدت مورد تحقیق هرار‬ ‫گرفتند‪.‬‬ ‫رفقای شوروی با نقل هوج ا داکتران شوروی به امین دلداری دادی می گفتند‪ " :‬یسزی هابسل تشویشسی اتفساق نیفتیسدی‪ .‬یسس‬ ‫تس سمم عسسادی غسسذایی اهسسب‪ .‬وضسسع رفیسسق اهسسداهلل امسسین حسساال بهتسسر اهسسب و او عنقریسسب مسسی توانسسد بسسه افغانسسستان برگسسردد‪".‬‬ ‫بوگدانوا حتی اشاری می کرد که "خدا شری را پیش کرد که در آن خیری وی بود‪ ،‬رفیق اهسداهلل امسین مسدتها بسود کسه ا‬ ‫ما می خواهب تا مالهات او را با اندروپوا ترتیب دهیم‪ ،‬و اینسس نسین یسس مالهساتی مسی توانسد کسامالً صسورت ب یسرد‪".‬‬ ‫‪39‬‬ ‫اهتدالج مذکور به رئی دولب افغانستان آرامش می بخشید‪.‬‬ ‫تحرکات در ب رام‪ ،‬من مله کثسرت فسرود آمسدن آیساری هسای ثقیسل ترانسسپورتی بسا منسسوبین نرسامی و بارهسا را بسه امسین بسه‬ ‫عنوان آمادگی ها بخاآر اعزام هریب الوهوع هوای نرامی توضیح دادند‪ ،‬یزی که خود رئی دولسب افغانسستان بساالی آن‬ ‫اصرار می کرد‪.‬‬ ‫ماگومیتوا‪ ،‬مشاور جدید ارشد نرامی شسوروی بسه امسین توضسیح مسی داد‪ " :‬رهبسری شسوروی بساالخری مؤافقسب نمسود کسه‬ ‫ضربۀ فیصله کن و هلع و همع کنندی را بساالی شورشسیان وارد نمایسد‪ .‬شسما رفیسق امسین حسق ب انسب بودیسد‪ ،‬وهتسی توکیسد مسی‬ ‫کردیسد کسه بسسدون حمایسب وهسیع نرسسامی شسوروی اینکسار را نمسسی شسود ان سام داد‪ .‬همسسه در حکمسب دولتسداری‪ ،‬دور اندیشسسی‬ ‫هیاهی و پی یری شما بخاآر دفاع ا دهب آوردهای انقالب ثور معتقد شدند‪".‬‬ ‫امین که معلوم می شد ا حرا های مشاور نهایب بخود می بالید پرهید‪ " :‬در رابطه به اعزام هریب الوهوع هسوا مسا بایسد‬ ‫ی بکنیم؟"‬ ‫‪40‬‬ ‫ماگومیتوا در جواب گفب‪ " :‬بهتر می بود اگر شما نمایندۀ با صالحیب خود را به ترمز برای فعالیسب هسای هماهنسگ‬ ‫کنندی با هوماندانی هوای ما مسی فرهستادید‪ ".‬مساگومیتوا بسا ایسن هسخنان در خ فسا امیسداوار بسود کسه امسین رئسی ارکسان هسوای‬ ‫ال بسه وی هرهسسپردی بسود بسرای ان سسام ایسن موموریسب بسسه ترمسز اعسزام خواهسسد کسرد‪ .‬یعقسوب خطسسر‬ ‫مسسلح یعقسوب را کسسه کسام ً‬ ‫بزرگسسی بسسرای هسسا ماندهندگان کودتسسای در حسساج اجسسرا بسسه حسسساب مسسی رفسسب‪ .‬اگسسر یعقسسوب آسسی آنرو هسسا در هلمسسرو اتحسساد‬ ‫شوروی هرار می گرفب احتماج پیرو ی به مراتب افزایش می یافب‪.‬‬ ‫امین گفب‪ " :‬من اینکار را خواهم کرد‪ .‬رئی اوپراهیون دفتر لوی درهتیز‪ ،‬جنراج بابه جان به ترمز اعزام خواهد شد‪.‬‬ ‫به رهبری خود خبر بدهید که جنراج مذکور ا آرا من تمام صالحیب ها را خواهد داشب‪".‬‬ ‫‪39‬‬

‫میشود و‬

‫توضیح نویسندگان‪ :‬بعد ا حواد ‪ ۷۱‬دهمبر اهد اهلل امین "مطابق خواهش شخص ببرک کارمل" در توهیس خانۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬حب‬ ‫هپ به افغانستان مسترد گردیدی و در شروع ‪ ۹۱۸۹‬تیر باران میشود‪.‬‬ ‫‪40‬‬ ‫ترمز در هم واری شهر هرحدی حیرتان افغانستان‪ ،‬آنسوی دریای آمو که هرحد میان افغانستان و اتحاد شوروی آنوهب را تشکیل میداد هرار‬ ‫دارد‪ .‬پ ا فروپاشی اتحاد شوروی شهر ترمز در هلمرو جمهوری ا بکستان هرار گرفب‪.‬‬


‫رهبری شوروی یس تعداد ا اهسدامات دی سری را نیسز بسرای در خفسا هسرار دادن عملیسات در حساج آمسادی شسدن و مخشسو‬ ‫هسسساختن کهسسسن امسسسین روی دهسسسب گرفسسسب‪ .‬دهسسست یر پن شسسسیری منشسسسی کمیتسسسۀ مرکسسسزی و عضسسسو بیسسسوروی هیاهسسسی حسسسزب‬ ‫دیموکراتیس خلق مطابق پروگرام ا هبل ترتیسب شسدۀ همکساری هسا میسان احسزاب دو کشسور عسا م اتحساد شسوروی گردیسد‪.‬‬ ‫مبادالت هیوت ها پی در پی در همه عرصه ها ا هبیل اهتصسادی‪ ،‬کلتسوری‪ ،‬محصسلین‪ ،‬نرسامی ادامسه یافسب‪ .‬هسفیر تسابییس‬ ‫حین مالهات با رئی دولب افغانستان رهماً به وی خبر داد که رهبری شوروی به خواهشات افغانستان مبنی بسر اعطسائی‬ ‫کمس های نرامی من مله اعزام برخی ا هطعات نرامی شوروی ب ه اینکشور کامالً جسواب مثبسب دادی اهسب و کمسس هسا‬ ‫بصورت کامل صورت خواهند گرفب‪ .‬تورین دخوج هطعات نیز تعیسین گردیسدی بسود‪ ۷۱ -‬دهسمبر‪ .‬امسین در مقابسل خسواهش‬ ‫کرد تا مراتب احترامات عمیق وی را به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب و به شخص رفیق بریژنیس برهانند‪.‬‬ ‫به اهاس ا هارات همکاران نزدیس وی‪ ،‬امین آی آنرو ها با انرژی‪ ،‬مملو ا توانمندی و خوشبینی به نرر می رهید‪.‬‬ ‫معلوم می شد که او ا هیچ یز خبر ندارد‪ .‬او فکر می کرد که همه یرها آبق معموج پیش می روند‪ :‬او جلسات‬ ‫شورای انقالبی و حکومب را پیش می برد و اعضای بیوروی را دور خود جمع می کرد‪.‬‬ ‫به تارین ‪ ۷۹‬دهمبر باالخری کوچ کشسی رئسی حسزب و دولسب بسه اهامت سای جدیسد در هصسر م سددًا تسرمیم شسدۀ "تسال بیسگ"‬ ‫صسسورت مسسی گیسسرد‪ .‬یکسسی ا اولسسین مهامانسسانی کسسه در هصسسر نسسو بسسه دیسسدن امسسین آمسسد‪ ،‬مستشسسار هسسفارت شسسوروی واهسسیلی‬ ‫هسسافرونچوک بسسود‪ .‬هسسافرونچوک کسسه مسدت مسسوموریتش در افغانسسستان بسسه پایسسان رهسسیدی بسسود ا امسسین خسسواهش کسسرد تسسا او را‬ ‫بپذیرد‪.‬‬ ‫هافرونچوک و هسفیر تسابییس ا کسسانی بودنسد کسه ا اهسرار عملیسات هریسب الوهسوع در جریسان هسرار دادی نشسدی بودنسد‪ .‬در‬ ‫غیسر آن او در آخسسرین تل سسرام خسسویش ا کابسل عنسسوانی گرومیکسسو در م مسسوع ار یسسابی هسای مثبسسب را ا امسسین بعمسسل نمسسی‬ ‫آورد‪ .‬هافرونچوک در تل رام واپسین خود یادآور شدی بود‪ . . . " :‬تا وهتیکه امین در هدرت باشد ما نباید بخاآر احتمساج‬ ‫تیسری شسدن روابسط بسا افغانسستان تشسویش داشسته باشسیم‪ ،‬ایسن کشسور همکسار خسوبی بسرای مسا خواهسد بسود‪ ".‬هسافرونچوک بسه‬ ‫گرومیکو موکداً یادآور می شسد کسه او مسوموریتش را ان سام یافتسه مسی پنسدارد و درخواهسب مسی کسرد تسا السی هساج نسو بسه او‬ ‫اجا ی بدهند به مسکو برگردد‪ . . .‬گرومیکو پ ا دریافب تل رام هافرونچوک بر آن نوشب‪ " :‬موافق اهتم‪".‬‬ ‫و اینسس مستشسار آمسسدی بسود تسا بسسا امسین مالهسات تسسودیعی بعمسل بیساورد‪ .‬رفیسسق امسین کارهسای رو مسسری را کنسار گذاشسته و بسا‬ ‫رضایب مندی به هافرونچوک اهامت ای جدید خود را نشان می داد‪ :‬تاالرهای باشکوی برای مالهات های رهمی‪ ،‬دفاتر‪ ،‬و‬ ‫اتاق های نشیمن که در آن موبل هیمتی جاب ا گردیسدی بسود‪ .‬امسین بسه هسافرونچوک حتسی اتساق حمسام را کسه در آن ا هسنگ‬ ‫اونیک هبز رنگ به آور وافر کار گرفته شدی بود نشان داد‪.‬‬ ‫امین پ ا ختم "هیرعلمی" در اهامت ای خطاب به هافرونچوک پرهید‪ " :‬اگر رفیق بریژنیس بیاید و مسا ا او در همچسو‬ ‫یس تعمیری پذیرائی نمائیم‪ ،‬کم نخواهیم آمد؟"‬ ‫مستشار با اآمینان گفب‪ " :‬البته که نی‪ ،‬این تعمیر مطابق بلندترین معیارهای بین المللی اعمار گردیدی اهب‪".‬‬ ‫امین ا فرط رضایب برق د‪ .‬او بشا به نرر می رهید و پُر ا پالن های خو بینانه بود‪.‬‬ ‫او بدون هرگونه تعصسبی بسه هصسر "تسال بیسگ" کسوچ کشسی کسرد‪ ،‬اگر سه برخسی ا نزدیکسانش بسه او مسی گفتنسد تسا ا ایسن‬ ‫تصمیم خود منصرا شود‪ " :‬این محسل بسا اهسب‪ ،‬هسار آسرا آن کسوی هسا و تپسه هسا هسرار دارنسد‪ ،‬امنیسب در همچسو یسس‬ ‫محلی به هختی می تواند تومین گردد‪ ".‬اما امین در اهتدالج خود محکم بود و می گفب‪ " :‬رفقای شوروی امنیسب صسد در‬ ‫صد را تضمین می نمایند‪ .‬آنها وعدی دادی اند تمام اآراا محل را با هیم خاردار و نگ خطر محاط بسا ند‪ ،‬و بیسسب و‬ ‫هار هاعب نوکریوالی داشته باشند‪".‬‬ ‫احتماالً دلیل دی ری نیز که او میخواهب هر ه ودتر ارگ را ترک کند وجود داشسب‪ .‬در آن سا همسه یزهسا فاجعسه هسای‬ ‫ندی پیش را به یاد او می آوردند‪ :‬به هتل رهیدن تړون‪ ،‬ا بین بسردن تسری کسی‪ . . .‬در میسان دیوارهسای ارگ او احسساس‬ ‫ناراحتی می کرد‪.‬‬ ‫امسسین بسسا فخسسر‪ ،‬تسسو گسسوئی توکیسسد مسسی کسسرد کسسه او نیسسز ماننسسد پادشسسای اهسسبق افغانسسستان یسسس هسسرۀ بسسزرگ تسسوریخی اهسسب بسسه‬ ‫هافرونچوک یادآور می شد‪ " :‬رفیق واهیلی‪ ،‬شما می دانید که هصر " تسال بیسگ" مطسابق آر وی پادشسای مترهسی مسا امسان‬ ‫اهلل خان آرم و اعمار گردیدی اهب؟"‬ ‫پ ا آنکه با گرمی تمام با مستشا ر خداحافری نمود‪ ،‬امین به مرکز شسهر‪ ،‬جائیکسه هسرار بسود بسا کارمنسدان صسحب عامسه‬ ‫مالهات نماید رهسپار گردید‪ .‬حین ایراد بیانه در برابسر آنهسا‪ ،‬او بسه شسدت هیاهسب اضسالع متحسدۀ امریکسا را و مخصوصساً‬ ‫مانورهای اخیر آنرا در ناحیۀ خلسیر فسارس ( خلسیر عسرب) محکسوم نمسود‪ .‬همسان رو امسین در جلسسۀ شسورای و یسران ا‬ ‫افزایش هابل مالحضۀ کمس های اتحاد شوروی خبر داد‪.‬‬ ‫امین با صدای بلند خطاب به یاران خود گفب‪ " :‬رفقای شوروی باالخری به خواهشات ما مبنی بسر اعسزام هطعسات و واحسد‬ ‫های نرامی برای دفاع ا دهب آوردهای انقالب ثور گو دادند‪ ".‬حاضرین ا شنیدن خبر مذکور کس دند‪.‬‬ ‫لوی درهتیز یعقوب فریاد د‪ " :‬خدا را شکر ! باید تابستان هوای اتحاد شسوروی داخسل مسی شسدند‪ ،‬ورنسه مسن ا دهسب ایسن‬ ‫شورشیان کامالً هر هفید شدم‪".‬‬ ‫ال امریکسائی هسا بسه مسا کمسس کردنسد؟ تهدیسد آنکسه‬ ‫و یر مالیه عبدالکریم میثاق به نوبۀ خود پیش وئی نمسودی گفسب‪ " :‬احتمسا ً‬ ‫هوای آنها در هلمرو ایران پیادی شود کامالً در هوت خود باهی ماندی اهب‪".‬‬ ‫امین توضیح داد‪ " :‬رهبری شوروی اعزام هوا را به افغانستان‪ ،‬ادای "دین انترناهیونالیستی" می نامد‪".‬‬


‫پ ا دو رو مطابق پالن ا هبل آمادی شدی میان دو دولب‪ ،‬هیوت بزرگی تحب ریاهسب و یسر مخسابرات اتحساد شسوروی‬ ‫تالیزین به کابل آمد‪.‬‬ ‫با دهب بیشتر مسی تسوان دریافسب کسه اعسزام عضسو حکومسب شسوروی و هیسوت همسرای وی در آنرو هسا بسه افغانسستان بسدون‬ ‫شس تهدید بزرگی بود‪ .‬آ نهائی کسه عملیسات تعسویض رژیسم را پالن سذاری نمسودی بودنسد تسا اخیسر بسه پیسرو ی اهسدامات خسود‬ ‫مطمئن نبودند‪ ،‬هیچک نمی دانسب این همه به ی خواهد ان امید‪ ،‬با ریختاندن ی مقدار خونی امکان پذیر خواهد شد‪.‬‬ ‫غالبساً بسه ایسن اهسسدام (اعسزام هیسوت بسسه افغانسستان) بسرای آن متوهسسل شسدند سون منسسافع علیسای شسوروی مطسسرم بسود‪ ،‬تسا امسسین‬ ‫بدینترتیب به هیچ یزی پی نبرد‪ ،‬و بیداری او را خواباندی باشند‪.‬‬ ‫اگر صرا همین هدا بودی باشد‪ ،‬پ مسکو در این رای کامالً پیرو بسود‪ .‬در مرحلسۀ اخیسر ایسن درامسۀ وهسیع و تسوریخی‬ ‫ال بسرای برخسی ههرمسان نباشسد‪ ،‬البتسه ایسن‬ ‫معلوم می شد که مسکو‪ ،‬میدان را ا ههرمان اصلی بردی اهب‪ .‬البته امسین احتمسا ً‬ ‫یس موضع کوق و هلیقه اهب‪.‬‬ ‫***‬ ‫مسکو ع له می کرد و هصد داشب "مشکل" امین را الی ختم هاج جاری (‪ )۹۱۱۱‬رفع نماید‪ .‬آوریکه همیشه اتفساق مسی‬ ‫افتید‪ ،‬وهتی که دولب می خواهب تا نرامیان و ادارات اهتخباراتی کدام موضسوع بزرگسی را حسل و فصسل نمایسد‪ ،‬در ایسن‬ ‫صورت دولب برای دهترهی به این هدا ا هیچ گونه مصارا مالی‪ ،‬بشری‪ ،‬مسادی و خالصسه هسیچ یسزی دریسغ نمسی‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫در والیب ترمز ‪ ،‬جائیکسه بسا تمسام هسوت اردوی شسماری هلسم اتحساد شسوروی بسا ارکسان هسا‪ ،‬مراکسز اکتشسافی‪ ،‬هطعسات عقسب‬ ‫جبهسه و دی سسر تشسسکیالت‪ ،‬بسسه منرسسور پسسیش بسردن نبردهسسای واهعسسی بسسرای اعسسزام بسسه افغانسستان آمسسادی مسسی شسسد‪ ،‬معسساون لسسوی‬ ‫درهتیز شوروی‪ ،‬جنراج آخرومییس با گروپی ا جنراج ها و بسه تعقیسب وی معساون اوج و یسر دفساع مارشساج هسوکولوا‬ ‫فرهتادی می شوند‪.‬‬ ‫ا دهت ای مرکزی ادارۀ کی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬اتحساد شسوروی مسسؤولین بخسش هسای مختلسس یکسی پسی دی سر بسه کابسل مسی آمدنسد‪.‬‬ ‫تعداد این مسؤولین دی ر آنقدر شدی بسود کسه " کهن سی هسا" (ایوانسوا‪ ،‬بوگسدانوا و اوهساد ی) دی سر خاموشسانه عصسبانی‬ ‫شدی بودند‪ .‬کسانیکه ا مسکو می آمدند همه آمرین بودند‪ ،‬آنها باید در جائی جاب ا می شسدند‪ ،‬افسزون برهمسه هرکسدام آنهسا‬ ‫خود را مهمتر ا دی ر مسی دانسسب و امسر و نهسی مسی داد و نرریسات جدیسد ارائسه مسی کسرد‪ .‬اوضساع در داخسل هسفارت بسا‬ ‫گذشب هر رو آاهب فرها می گردید‪.‬‬ ‫بوگدانوا هنسو هسم امیسدوار بسود کسه امسین را مسی تسوان بسدون هسر و صسدای یساد ا بسین بسرد‪ ،‬تسا ا بسه رای انسدا ی یسس‬ ‫عملیسسات بسسزرگ نرسسامی جلسسوگیری شسسود‪ .‬یک سسا بسسا ایوانسسوا و کیسسر پیچینکسسو آنهسسا روایسسب هسسای مختلسسس را مسسورد بحسسم و‬ ‫ار یابی های آوالنی هرار می دادند‪ .‬بوگدانوا به آور مثاج بخاآر می آورد کسه حسین تابسستان داکتسران دنسدان شسوروی‬ ‫به تداوی دندان هایی تری کی پرداخته بودند‪ ،‬و تری کی ا آنهسا بسسیار راضسی بسود‪ .‬بوگسدانوا بختسورین را احضسار کسردی‬ ‫پرهید‪:‬‬ ‫" ب و‪ ،‬دندان های امین در ی وضعیتی هرار دارند؟ مشکل ندارند؟ او آر و ندارد که ما در کلینیس هفارت خسود دنسدان‬ ‫او را پروتیز بدهیم‪".‬‬ ‫افسر امور امنیتی (بختورین) که هنو بسه اصسل موضسوع پسی نبسردی بسود گفسب‪ " :‬مسن مسی تسوانم ایسن موضسوع را مطالعسه‬ ‫کنم‪ ".‬به بختورین توضیح دادند‪ " :‬تو این موضوع را مطالعه کن و همزمان ا داکتران ما محتاآانه بپسرس کسه آیسا حسین‬ ‫تداوی دندان ها امکان گذاشتن آمپولی با مادۀ خاص (هدا هر اهب) وجود دارد یا خیر؟"‬ ‫یکبار دی ر مورد اهتفادی ا نشان ن ها را نیز ار یسابی کردنسد‪ .‬کریو کسوا پیشسنهاد مسی کسرد تسا در کسر گردشسی هسای‬ ‫محل‪ ،‬در نزدیکی هصر " تال بیگ" کمینی را ها مان دهی نمسودی و مسوتر حامسل امسین و محسافرین ا را توهسط راکسب‬ ‫اندا ها تیر باران نمایند‪ .‬متخصصین " رنگ" بخش هشستم میتسود هسای دی سری را نیسز پیشسکش مسی نمودنسد‪ . . .‬امسا هسر‬ ‫پیشنهاد پ ا ار یابی های همه جانبه و با تمام جزئیات ضمانب صد در صسدی نمسی داد و بسه همسین دلیسل رد مسی شسد‪.‬‬ ‫در یکی ا لحرات بوری ایوانوا بی آاهب شدی پیشنهاد کرد‪:‬‬ ‫" من خودم می روم‪ ،‬به من یس ترجمانی که م رد بودی و حاضر باشد تا برای ان ام و یفۀ نرامی جان خود را فسدا کنسد‬ ‫بدهید‪ .‬ما خود را به امین کسامالً نزدیسس هساخته و خسود و او را منف سر مسی هسا یم‪ ".‬ایسن پیشسنهاد ایوانسوا رفقسایش را ا‬ ‫فرط تع ب بی خود هاخته بود‪.‬‬ ‫البته پُرواضح بود که "مرکز" هیچ ای با نین یس آر العملی مؤافقب نمسی کسرد‪ .‬ا جانسب دی سر دیسدی مسی شسد کسه خسود‬ ‫جنراج ایوانوا نیز هی انی شدی بود‪ ،‬فشارهای رو های اخیر‪ ،‬امسر و نهسی "مرکسز"‪ ،‬مشساجرات بسا همکساران‪ ،‬م هولیسب‬ ‫ها‪ . . .‬کهن او را تحب شعاع هرار دادی بودند‪.‬‬ ‫اوضاع به تورین ‪ ۷۱‬دهمبر وضاحب یافب‪ ،‬مانیکسه بسه وهسیلۀ پُسل "پونتسون" کسه بساالی دریسای آمسو مسستولی گردیسدی بسود‬ ‫هطعات فرهۀ ‪ ۹۹۸‬پیادی و ا آریق هوا هطعات فرهۀ ‪ ۹۹۱‬کوماندوی اردوی شوروی به هلمرو افغانستان داخل گردیدند‪.‬‬ ‫ا شهر کشس‪ 41‬به مسیر هرات ‪ -‬کندهار واحسد هسای فرهسۀ ‪ ۱‬پیسادی حرکسب کردنسد‪ .‬همزمسان بسا آنهسا کنسدک مسستقل پیسادی‪،‬‬ ‫‪41‬‬

‫منطقۀ کوشکه)‪ (Kushka‬که هم هرحد با والیب هرات افغانستان بود ا جنوبی ترین نواحی اتحاد شوروی به شمار میرفب‪ .‬پ‬ ‫شوروی منطقۀ مذکور در هلمرو دولب مستقل ترکمنستان هرار گرفب‪.‬‬

‫ا فروپاشی‬


‫لوای کوماندوی تهاجمی و ند هطعۀ دی ر نیز شروع به مار به آرا افغانستان کردند‪ .‬اکنون دی ر هیچ هسؤالی بساهی‬ ‫نماندی بود‪ :‬رهبری شوروی فیصله نمودی بود به افغانستان ه وم نرامی ببرد‪.‬‬ ‫ببرک کارمل یک ا با دی ر اعضای رهبری آیندۀ کشور م دداً به ب رام انتقاج یافتند‪.‬‬ ‫به تورین ‪ ۷۸‬دهمبر کمیسیون بیوروی هیاهی حزب کمونیسب شوروی در مورد افغانستان این بار با اشتراک یرنینکسو‬ ‫در ویالی اریچی‪ 42‬بریژنیس تشسکیل جلسسه داد‪ .‬و یسر دفساع در بسارۀ جریسان اعسزام هسوا گسذار داد‪ .‬اگسر حادثسۀ هسقوط‬ ‫آیارۀ ثقیل ترانسپورتی ‪ IL-76‬که حین نشستن در میدان هوائی ب رام بسا کسوی تصسادم نمسودی بسود در نرسر گرفتسه نشسود‬ ‫مشکالت خاصی در این مینه وجود نداشتند‪ .‬هوا به اهتقامب های ا هبل تعیسین شسدی در حرکسب بسودی و در مسسیر رای بسا‬ ‫هیچ ونه مقاومتی ا آرا مردم محل مواجه نمی شدند‪ .‬اوهتینوا که رضایب مندی خود را پنهان نمی کرد گفب‪:‬‬ ‫" همه یزها مطابق پالن پیش می روند‪ ".‬آندری گرومیکسو بسه نوبسۀ خسود ا فعالیسب هسای و ارت امسور خارجسه و هسائر‬ ‫دوایر برای توضیح دلیل حضور هسوای اتحساد شسوروی در آنطسرا دریاهسای آمسو و پسنر بسه جامعسۀ جهسانی یسادآوری کسرد‪.‬‬ ‫متعاهباً رشتۀ هخن را اندروپوا بدهب گرفب‪ .‬او بدون آنکه بسه جزئیسات پرداختسه باشسد اآمینسان داد کسه ادارۀ وی بسرای‬ ‫اجرای مرحلۀ نهائی عملیات آمادی اهب‪ .‬و وعدی داد‪ " :‬فردا در افغانستان منشی عمومی جدید خواهد بود‪".‬‬ ‫لئونید بریژنیس صحبب ها را جمع بندی نمودی گفب‪ " :‬خوب رفقا‪ ،‬به نرسر مسن ال م اهسب تسا آنچسه کسه صسورت گرفتسه و‬ ‫کارهای که در نرر اهب باید مورد توئید هرار ب یرنسد‪ .‬بسا همسین ترکیسب بسه صسورت مسنرم در آینسدی نیسز گسرد هسم خسواهیم‬ ‫آمد‪ .‬من ا شما صرا یس خواهش دارم‪ " :‬هر گام خود را با دهب تمام مطالعه نمائید‪".‬‬ ‫همان رو نرامیان و کارمندان شبکه های اهتخباراتی در کابل پالن نهائی اشغاج مراکز مهم حکومتی و دی ر جسای هسا و‬ ‫در هدم اوج اهامت ای رئی دولب را مورد توئید هطعی هرار دادند‪ .‬آمر نمایندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( .‬ایوانسوا) شخصساً "آشسپز"‬ ‫را رهنمائی نمودی بسه وی و یفسه هسپرد تسا فسردا بسا هم "غسذای اهاهسی" را بسرای اهسداماتی کسه در پایتخسب افغانسستان روی‬ ‫دهب گرفته شدی آمادی بسا د‪ .‬به جن ویان گروپ های " ینیب" و "آلفا" ا هفارت صندوق مملسو ا بوتسل هسای ودکسای‬ ‫ناب را آوردند تا آبق عنعنه هبل ا رفتن به جنگ بنوشند‪.‬‬ ‫دی ر راهی برای عقب نشینی نماندی بود‪.‬‬ ‫***‬ ‫شام ‪ ۷۱‬دهمبر هتاراهتین با همسر تمارا برای ت لیل ا میالد مسیح در منزج دوهتش بسه نسام هتانیسسالا هسمولین کسه‬ ‫یکی ا دیپلومات های هفارت پولند در کابل بسود و بسا خسانمش هانسه و پسسر کسو کش گرومیسس نسدگی میکردنسد آمسادگی‬ ‫می گرفتند‪ .‬تمارا در حاج پوشیدن لباس و آرایش هر و صورت بود که دروا ۀ منزج آنها را تس تس دند‪ .‬این ویکتسور‬ ‫بوبنوا بود که نزد آنها آمدی بود‪ .‬او بسیار ع له داشب‪ ،‬پ ا آنکه داخسل دهلیسز گردیسد‪ ،‬خریطسۀ تکسه ای را بسا نمسودی‬ ‫ا داخل آن ماشیندار هاخب جرمنی "شمائیسیر" را با جعبۀ ا مرمی ها بیرون آوردی به هتاراهتین گفسب‪ " :‬ب یسر‪ ،‬شساید‬ ‫این به کار تو بیاید‪ ".‬متعقباً بوبنوا به هتاراهتین یادآور شد که او اکنون به اهاس هسدایب رهبسری بسه ب سرام مسی رود تسا‬ ‫ا کارمندان که ا شوروی می آیند پذیرائی نماید‪ .‬او خسواهش کسرد تسا در عسدم حضسور وی در شسهر در صسورت بسرو‬ ‫جنگ ها در کابسل بسه همسسر او توجسه داشسته باشسد و ا وی محافرسب کننسد‪ .‬هتاراهستین بسه دوهستش اآمینسان دادی گفسب‪" :‬‬ ‫تشویش نداشته با ‪ ،‬باالی من اعتماد کن‪".‬‬ ‫پ ا خدا حافری با بوبنوا‪ ،‬والیری (هتاراهتین) و تمارا دو بوتل " شامپاین شوروی"‪ ،‬دهته گلسی گسالب جسالج آبساد و‬ ‫پاکب کاغذی را که در آن تصویر هانتا کالوس در آن رهم شدی بود و موترکی یبا برای بسا ی (تحفسه بسرای گرومیسس‪،‬‬ ‫پسر دیپلومات پولندی) در آن گذاشته شدی بود برداشته به مکروریان رفتند جای که پولندی ها ندگی می کردند‪.‬‬ ‫هوا تاریس شدی بود‪ .‬آهمان هیای رنگ با هتاری هسای بسزرگ افغسانی میسان آن مسی درخشسید‪ .‬بسرا در کابسل هنسو نباریسدی‬ ‫بود‪ .‬ولی آن شب هردی شدت یاد دشب‪.‬‬ ‫باالی کوی آهمائی و خانه هایی گلی ناحیۀ شوربا ار و در مناآق شسهر کهنسۀ کابسل در ارتفاعسات کسم آیساری هسای کو سس‬ ‫که را های آنها خامو و روشن می شدند در پسروا بودنسد‪ .‬آیساری هسای مسذکور در عقسب خسود راکسب هسای روشسنی‬ ‫اندا را آویخته در پراشوت های کو س پرتاب می کردند‪ .‬راکب های مذکور که برای نسد دهیقسه در آهسمان آرام شسبانه‬ ‫معلق می ماندند کو ه ها و خانه ها را روشن می هاختند‪.‬‬ ‫تمارا با تع ب پرهید‪ " :‬ببین‪ ،‬قدر یباهب‪ .‬دلچسپ اهب‪ ،‬آنها این راکب ها را برای ی رها می کنند؟"‬ ‫هتاراهتین به همسر خود جواب داد‪ " :‬احتماالً می خواهنسد بداننسد کسه اوضساع شسهر کابسل طسور اهسب‪ .‬ا هیسامی کسه هسر‬ ‫لحره می تواند برپا شسود بسسیار هسراس دارنسد‪ .‬بسه اهسالی شسهر مسی خواهنسد نشسان بدهنسد‪ " :‬ببینیسد مسا در بساال هسرار داریسم‪،‬‬ ‫دورها را می بینیم‪ ،‬و شما را هم می بینیم‪ ،‬خبر داریم که شما در این پائین ها ی در هر دارید‪".‬‬ ‫پولنسسدی هسسا بسسرای عیسسد مسسیالد مسسسیح آمسسادگی خسسوبی گرفتسسه بودنسسد‪ .‬روی میسسز خوراکسسه هسسای تنسسد‪ ،‬من ملسسه هسسمارق شسسور کسسه‬ ‫هتاراهتین آنها را بسیار دوهب داشب و هتانیسالا آنرا ا پولند آوردی بود گذاشته شدی بودند‪ .‬بوتل های ودکسای پولنسدی‬ ‫"ویبوروی" نیز روی میز دیدی می شدند‪ .‬لحراتی بعد پا نکیسس کچسالو‪ ،‬گوشسب بریسان شسدۀ گوهساله و مساهی کسارپ کسه بسه‬ ‫شکل عنعنوی آن پختسه شسدی بسود‪ ،‬و پوهسب آنسرا میسان همسه مهمانسان بسه عنسوان " شسم بسد دور" تقسسیم کردنسد نیسز پدیسدار‬ ‫‪42‬‬

‫این ویالی بزرگ بریژنیس در دی کیلومتری شماج غرب مسکو در هریه ای به همین نام‪ ،‬یعنی " اریچی" موهعیب داشب‪.‬‬


‫گشتند‪ .‬گرومیس پوهب ماهی خود را در موترکی که به وی خانوادۀ هتاراهتین تحفه دادی بود گذاشته با فریادهای بلنسد و‬ ‫متداوم هارن کنان دورادور اپارتمان را می د‪ .‬پسرک ا همه بیشتر بخاآر فرارهیدن عید میالد مسیح خشنود بود‪.‬‬ ‫برعالوۀ خانوادۀ هتاراهتین‪ ،‬در مهمانی آنشب دوهتان نزدیس هتانیسالا‪ :‬یکی ا دیپلومات های دی ر هفارت پولند بسه‬ ‫نام پان ویش نیفسکی و مومور دفتر ملل متحد در کابل پان مو الیفسکی حضور داشتند ( همسران و اوالد های هردو این‬ ‫دو دیپلومات به علب خطرناک بودن اوضاع در کابل در وارها باهی مانسدی بودنسد)‪ .‬ایسن پولنسدی هسای مسؤدب و بسا نزاکسب‬ ‫آی آن شب حتی در میان خویش نیز صرا به روهی حرا می دند‪.‬‬ ‫پان ویش نیفسکی پس ا هرکشسیدن پیسس دی سری ودکسا ا کلسس دهسب سپ خسویش حلقسۀ ع یبسی پسیچ خسوردۀ آالئسی را‬ ‫کشید‪ .‬او حرکتی را که نمی شد با شمان هابید اجرا نمودی و حلقۀ مذکور به نوبۀ خود به شش حلقۀ نسا ک دی سر منقسسم‬ ‫گردید‪ .‬ویش نیفسکی توضیح داد کسه حلقسۀ مسذکور را در یسس دکسان ینسائی در تایلنسد خریسداری نمسودی اهسب‪ .‬خسانم جسوان‬ ‫ینائی تبار دو رو به وی آریقۀ جدا ها ی و جمع آوری م دد حلقه ها را یاد می داد‪ .‬هن سام ان سام و یفسه در هسفارت‬ ‫پولند مقیم مسکو پان ویش نیفسکی برای خود هرگرمی خارق العادۀ اختراع نمودی بود‪ .‬او بسه رهستوران "آراگسوی"* مسی‬ ‫آمسسد‪ ،‬خوراکسسۀ ار ان هیمتسسی بسسرای خسسود فرمسسایش مسسی داد و در برابسسر حاضسسرین رهسستوران بسسه " بسسا ی بسسا حلقسسه هسسا" مسسی‬ ‫پرداخسسسب‪ .‬بالفاصسسسله کسسسسی ا باشسسسندگان هفقسسسا نزدیسسسس او مسسسی آمسسسد و مسسسی گفسسسب‪ " :‬گینسسساڅوالی‪( ،‬ای دوهسسسب‪ ،‬بسسسه بسسسان‬ ‫گرجستانی) به هر هیمب که می شود این حلقه را به من بفرو ‪ ،‬قسدر پسوج مسی خسواهی؟" ویسش نیفسسکی در جسواب مسی‬ ‫گفب‪ " :‬من حاضر اهتم حلقه را به تو رای ان بدهم‪ ،‬به شرط آنکه آی مدت مانی که من میخورم و مسی نوشسم تسو هسادر‬ ‫بسسه جمسسع ایسسن حلقسسه هسسا در یسسس حلقسسه شسسوی‪ .‬امسسا اگسسر تسسو مؤفسسق بسسه ایسسن کسسار نشسسوی تسسو پسسوج مصسسرا غسسذای شسسام مسسرا مسسی‬ ‫پردا ی‪ ".‬بسدینترتیب پسان ویسش نیفسسکی بارهسا در رهستوران " آراگسوی" بسدون آنکسه شخصسًا پسوج آنسرا پرداختسه باشسد غسذا‬ ‫صرا میکرد‪.‬‬ ‫همه باالی این حکایب ویش نیفسکی می خندیدند و پان مو ولیفسکی را که ا فرط حرص موتر مستعمل فولک واگسون‬ ‫را با پوج "نا یز" در هفارت شوروی خریداری نمودی بود مورد تمسخر هرار می دادند‪ .‬حاال دی ر این پولنسدی نسه آنقسدر‬ ‫در این موتر هوار می بود بلکه بیشتر آنسرا در کو سه هسا و میسدانی هسایی کابسل تیلسه مسی کسرد تسا بسه نزدیکتسرین ورکشساپ‬ ‫برهاند‪.‬‬ ‫هتاراهتین کوشش می کرد ا صحبب ها "دور نماند" و همیشه نشسان مسی داد کسه خشسنود و آهسودی خساآر اهسب‪ .‬امسا در‬ ‫عین حاج او فکر می کرد‪ " :‬پ اینکار آخراالمر شروع می شود؟ ی وهب" امشب؟ فردا؟"‬ ‫هتانیسالا با تشویش رو به هتارهتین نمودی پرهید‪ " :‬والیسری ‪ ،‬تسو تقریبسًا هسیچ یسز نمسی نوشسی؟ شساید تسو دی سر ا تبسار‬ ‫هالو ها* نباشی و به اهالم رو آوردی ای؟ شاید تو می خواهی یزی دی ری بنوشی؟"‬ ‫هتاراهتین در جواب‪ " :‬ببخش دوهب عزیز‪ ،‬احساس می کنم که گاهتریب معدۀ من یاد شدی اهب‪ .‬دج جو هستم‪ .‬می‬ ‫ترهم شدت بیشتر پیدا نکند‪".‬‬ ‫هتانیسالا‪ " :‬در این صورت ا صر همارق های شور نیز منصرا شو‪".‬‬ ‫هانه داخل صحبب شدی گفب‪ " :‬همارق ها را او خوردی می تواند‪ ،‬آنها صسرا شسور بسودی امسا تقریبساً تسا ی اهستند‪ ،‬در آنهسا‬ ‫حتی یس هطری هرکه هم نیسب‪ .‬مادرم آنها را تهیه نمودی‪".‬‬ ‫والیری که هبالً هیچ اهی دوهتانش را بخاآر ننوشیدن آ ردی نمی هاخب‪ ،‬آنشب صرا پیس شراب را نزدیس لبان مسی‬ ‫برد و ب ‪ .‬او احساس می کسرد کسه او را مسی تواننسد هسر لحرسه بسرای اجسرای کسدام و یفسۀ مهسم احضسار کننسد‪ .‬بسسیاری ا‬ ‫عالیم نشان می داد که فاینل نزدیس اهب‪ .‬هفر غیر مترهبۀ بوبنوا به ب رام‪ .‬جنراج های متعدد که آسی رو هسای اخیسر‬ ‫ا "مرکز" مواصلب می کردند‪ .‬صرا ا آرا ادارۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بسی‪ .‬تعسداد آنهسا بسه دی نفسر مسی رهسید‪ .‬ایسن آیساری هسا بسا‬ ‫راکب های روشنی اندا ‪ ،‬این هر و صدا ها و هی انات در هفارت‪...‬‬ ‫هتاراهستین در حالیکسه در منسزج پولنسدی هسا در عقسسب میسز عیسد مسیالد مسسیح هسرار داشسسب بسه یساد آورد کسه در شسروع مسسای‬ ‫نومبر او به درخواهب اجنب "خوهب" با وی مالهات کسرد‪" .‬خوهسب" همیشسه روابسط بسسیار تن سا تنسگ بسا ببسرک کارمسل‬ ‫داشب و شخص بسیار نزدیس و معتمد او بود‪ .‬کارمسل هن سام تسرک کابسل بسه "خوهسب" صسالحیب هسای مسسؤوج هسا مان‬ ‫نرامی جنام "پر م" را هپردی بود‪ .‬آی آن مالهات "خوهب" به هتاراهتین یاد آور شدی بود که اعضسای هسا مان نرسامی‬ ‫وی به کمس فالن و فالن هطعات‪ ،‬و به امید حمایب عمومی مردم کابل و والیات هصد دارند به تورین ‪ ۱‬نومبر هیسامی را‬ ‫به رای بیاندا ند و "رژیم منفور و فاشیستی امین" را هقوط بدهنسد‪ .‬و بسه تسورین ‪ ۱‬نومبرکسه رو پیسرو ی انقسالب اکتسوبر‬ ‫حمتکشان افغانستان را در من حضوری برپا نمایند‪.‬‬ ‫در شوروی اهب آر و دارند رهم گذشب نرامی و مار‬ ‫پ ا دریافب اآالع مذکور‪ ،‬هتاراهتین بدون کسو کترین اتسالا وهسب نسزد اوهساد ی رفسب‪ .‬آمسر "دفتسر" پس ا شسنیدن‬ ‫خبر مذکور معلوم می شد که عصبانی شدی اهب امر کرد‪ " :‬فوراً به میکروریان برو‪ ،‬به کلوب‪ ،‬ایوانوا در تاالر اهسب‬ ‫و در کنسرت آماتور متخصصین شوروی حضور دارد‪ ،‬به وی موضوع را گذار بدی‪".‬‬ ‫هتاراهتین آی بیسب دهیقه بوری ایوانوا را پیدا نمودی و ا جنراج خواهش کرد تا با او برای " اهتشسمام هسوای تسا ی"‬ ‫به بیرون براید‪ .‬آندو باالی رای رو های که میان بالک های پنر منزله بودند به هدم دن پرداختند‪ .‬وهتی به آن دو ا دور‬ ‫می ن ریستی نین به نرر می رهید که یس پدر مو هفید با پسر ضعیس ال ثه که ا آهتین پسدر گرفتسه در مسورد مسسائل‬ ‫خانوادگی صحبب می کنند‪.‬‬ ‫اآالع "خوهب" ایوانسوا را نیسز نساآرام هساخب‪ ،‬او خطساب بسه هتاراهستین گفسب‪ " :‬والیسری‪ ،‬هر سه ودتسر بسا " خوهسب"‬ ‫مالهات کنید و ب وئید که هنو برای هیام کردن وهب اهب‪ .‬تحرکات هبسل ا وهسب مسی تواننسد من سر بسه ناکسامی شسوند‪ .‬در‬


‫صورتیکه ما به اشتراک و کمس ها مان نرامی پر می ها ضرورت پیدا نمائیم مسا بسه آنهسا ا آریسق شسما خبسر خسواهیم‬ ‫داد‪".‬‬ ‫فردا صبح وهب هتاراهتین م دداً با اجنب مالهات کردی و با اشاری به توصیه های "مرکز" و ا "خوهب" خسواهش کسرد‬ ‫تا هیام مسلحانه را فعالً معطل بسا ند‪ .‬هتاراهتین کوشش کرد با اهتفادی ا رنگ و بوی فلکور افغانی متلسی را کسه خسود‬ ‫در همان لحره هاخته بود به عنوان حسن توئید حرفهایش به بان بیاورد‪ " :‬میوۀ نارهیدی مسی توانسد بسه معسدی مضسر واهسع‬ ‫شود‪" ".‬خوهب" ا هخنان والیری خشنود گردید‪ " :‬یعنی اینکس ه شسما ا مسا حمایسب خواهیسد کسرد؟ یعنسی کسه بسزودی رو‬ ‫ن ات خواهد رهید؟ من تمام ندگی معتقد بودم که شوروی ها هیچ ای دوهتان خود را در رو بد رها نمی کنند‪".‬‬ ‫هتاراهتین در جواب با تواضع گفب‪ " :‬من دهیق نمی دانم که مسائل ونه پسیش خواهنسد رفسب‪ .‬اینکسه کسرملین سی پسالن‬ ‫های در رابطه به افغانستان دارد خبر ندارم‪ .‬من صرا یزهایی را که ا من خواهتند به شما ب ویم‪ ،‬به شما رهاندم‪".‬‬ ‫تقریباً یس هفته بعد ا آن اوهاد ی در پایان رو کاری ا هتاراهتین خواهب تا بسه دفتسر هسری بزنسد و بسا وی " یسس‬ ‫پیاله ههوی با یس پیس ُکنیاک" بنوشد‪ .‬آنها در مورد مسائل یادی صحبب کردند‪ ،‬من ملسه نسه تنهسا در بسارۀ کسار‪ .‬در یکسی‬ ‫ا لحرات آمر "دفتر" بطور غیر مترهبه ا والیری پرهید‪:‬‬ ‫" به نرر تو کدام آریقۀ ا بین بردن امین که در مطابقب با خصوصیات ملی افغان ها باشد دلخوای تر خواهد بود؟"‬ ‫والیری جواب داد‪ " :‬به عقیدۀ من او را با یسد وآنپرهستان افغسان ا بسین ببرنسد‪ ،‬و بهتسر مسی بسود اگسر ایسن کسار را خلقسی هسا‬ ‫ان ام بدهند‪ .‬او باید در انرار عام‪ ،‬با فیر های پی در پی به روی او ا بین بردی شود‪ ،‬یا اینکه جالد خود را یک ا بسا وی‬ ‫با بمب دهتی منف ر بسا د‪ .‬هاتل باید نیز ا بین برود‪ .‬نین یس عملی نهایب اثر کذار و ش اعانه بودی و در مطابقسب بسا‬ ‫عنعنات افغانها هرار دارد‪".‬‬ ‫اوهاد ی گفب‪ " :‬نین یس شخصی را ا ک ا می توان پیدا کرد؟"‬ ‫هتاراهتین در جواب گفب‪ " :‬اگر ال م باشد در را ند رو پیسدا مسی کنسیم‪ ".‬شسما مسی دانیسد کسه مسردم یسادی ا امسین‬ ‫متضسرر گردیسدی انسد و بسسیاری ا آنهسا حاضسسر هسستند حتسی بسه هیمسب جسسان خسویش ا وی انتقسام ب یرنسد‪ .‬در ایسن صسسورت‬ ‫صرا به هالم و بوجود آوردن صحنۀ معین ضرورت خواهد بود‪".‬‬ ‫اوهاد ی گفب‪ " :‬در مورد آنکه امین مسموم شود ی فکر می کنی؟"‬ ‫هتاراهتین پاهن داد‪ " :‬تا جائیکه من می دانم ا هر در افغانستان صرا نهسا اهستفادی مسی کننسد‪ .‬آنهسم نسان هسالخوردی‪.‬‬ ‫هتل امین به وهیلۀ هر می تواند ترحم را در مقابل وی بران یزد و باعم تنفر علیه هاتل او شود‪".‬‬ ‫اوهاد ی هپ تبسمی نمودی گفب‪ :‬بسه هسر صسورت‪ ،‬والیسری ایسن موضسوع را مسن همسین آسور‪ ،‬تصسادفی یساد آور شسدم تسا‬ ‫نرر شرق شناهی مانند تو را داشته باشم‪ .‬ب ذار این امین فعالً بدون هرگونه بیماری ندی باشسد‪ ".‬و در حالیکسه موضسوع‬ ‫صحبب را تغییر می داد افزود‪ " :‬تو فکسر نمسی کنسی کسه کُنیساک ههسوی را خسراب مسی هسا د یسا ههسوی کُنیساک را خسراب مسی‬ ‫ها د؟ شاید بهتر باشد آنها را جداگانه نوشید؟"‬ ‫هتاراهتین یکی ا خاآرات اندوی بار هاج در حاج تمام شدن‪ ،‬یعنی ‪ ۹۱۱۱‬را به یاد آورد‪ .‬بسه گمسان اغلسب بسه تسارین ‪۹۱‬‬ ‫دهسمبر او را جنسسراج کیسر پیچینکسسو معساون جدیسسد ریاهسب عمسسومی اوج (کشسسس خسارجی) کسسه ا مسسکو آمسسدی بسود نسسزد خسسود‬ ‫خواهته نرر او را پرهیدی بود‪:‬‬ ‫" والیسسری‪ ،‬شسسما مسسی توانیسسد در ود تسسرین فرصسسب بسسه اجنسسب خسسود بسسه نسسام "خوهسسب" برهسسانید تسسا او اهسسداماتی را بسسرای هیسسام‬ ‫اعضای ها مان نرامی پر می ها علیه رژیم امین روی دهب ب یرد‪ .‬امرو شب کار این رژیم باید یس آرفه شود‪".‬‬ ‫والیری جواب دادی بود‪ " :‬فکر می کنم کسه بسا "خوهسب" آسی یسس یسا دو هساعب مسی تسوانم تمساس ب یسرم‪ ،‬البتسه اگسر او در‬ ‫کابل باشد‪ .‬بطور مشخص به او باید ی ب ویم؟ کدام عالمب باید نشانۀ شروع هیسام بسرای پر مسی هسا باشسد؟ در ک سا آنهسا‬ ‫تمرکز بیابند؟ هالم های که آنها بکار خواهند برد در ک ا می باشد؟"‬ ‫کیر پیچینکو‪ " :‬به آنها خبر بدهید که رژیم امین امشب هقوط دادی خواهد شد‪ .‬اعضسای هسا مان نرسامی مکلسس نیسستند در‬ ‫عملیات ه ومی به هصر اشتراک کنند‪ .‬و یفۀ عمدۀ آنها عبارت ا آن خواهد بود تسا بسه و سایس خسود در هطعسات اردو و‬ ‫پولی بیایند و اوضاع را در هوای مسلح عادی هاخته و هپ در اهدامات بخاآر تسومین نرسم در کابسل و دی سر شسهرهای‬ ‫افغانستان ههم ب یرند‪".‬‬ ‫هتاراهتین که ا فرط درک اهمیب و یفه بی حرکب ماندی بود گفب‪ " :‬اآاعب می شود‪ .‬من فهمیدم‪".‬‬ ‫هتاراهتین بزودی در یکی ا پ کو ه های خلوت کابل در ناحیۀ کوی آهمائی با اجنسب "خوهسب" مالهسات کسرد‪ .‬بم سرد‬ ‫شسسنیدن هسسخنان مسسومور اهسستخباراتی "خوهسسب" کسسم بسسود بسسه رهصسسیدن بپسسردا د‪ ،‬او گفسسب‪ " :‬مسسن فسسوراً رفقسسایم را در جریسسان‬ ‫می ذارم‪".‬‬ ‫پ ا آنکه هتاراهتین به هفارت برگشب اوهاد ی او را بالفاصله نزد خود احضسار نمسودی خساآر نشسان هساخب‪ " :‬عفسو‬ ‫کن والیری‪ ،‬و یفۀ را که برای تسو کیرپیچینکسو گذاشسته بسود فعسالً ملغسی مسی گسردد‪ .‬عاجسل اجنسب خسود را پیسدا کسن و ب سو‬ ‫توهس کند‪ .‬هرن ونی امین موکوج می شود‪".‬‬ ‫والیری فریاد کشید‪ " :‬شما مرا ی فکر کردی اید ! یس هاعب پیش من به "خوهب" یس یز گفتم و حاال بسا هسپری شسدن‬ ‫فقط نیم هاعب باید به وی یز دی ری ب ویم؟ من حاال ی کنم؟ بروم خودکشی کنم؟"‬


‫اوهاد ی‪ " :‬تو کی هستی که من باید ا تو نسین حسرا هسا را بشسنوم؟ مسن بسه هی سان هسای تسو ضسرورت نسدارم‪ .‬تسو بایسد‬ ‫بدانی که در ی حالتی ما هرار داریم ( در متن آمدی اهب‪ :‬در ی حلوای ما غوآه میزنیم‪ .‬جانبا )‪ .‬برو بسدون اتسالا‬ ‫وهب "خوهب" خود را ا هر جا که می شود پیدا کن و برایش تفهیم نما که شور نخورد‪".‬‬ ‫بلی‪ ۹۱ ،‬دهمبر رو ی ثقیلی بود‪. . .‬‬ ‫هتاراهتین به یاد آورد که در مهمانی نزد پولندی هسا مسی باشسد‪ ،‬پسیکش را بلنسد نمسودی گفسب‪ " :‬شسانوونی پسانی ای پسانوی !‬ ‫(خانم ها و آهایان عزیز ! (پولندی) بیائید به خاآر رو یبای میالد مسیح‪" :‬خسدا‪ -‬فر نسد و مسادر" بنوشسیم‪ .‬ب سذار عسدالب‬ ‫خداوندی صورت ب یرد ! ابلی به هزای اعماج خود برهد ! ب ذار عیسی ما را ببخشاید و گنای های ما را عفو کند !"‬ ‫بالفاصسله پس ا هسخنان والیسری صسداهای مهیبسی را شسنیدند‪ .‬سسروا بساالی میسز بسه لسر ی در آمسدی و هسر و صسدا بسسه رای‬ ‫انداختند‪ .‬این صدای آیاری های ثقیل و مملو ا بارهای عریم بود که در کابل فرود می آمدند‪.‬‬ ‫هتاراهتین درک کرد‪ " :‬شروع شد‪".‬‬ ‫دیپلومات پولندی شوخی ونه گفب‪ " :‬می بینی والیری‪ ،‬دیدی می شود که خداوند شعار ترا شنید‪".‬‬ ‫***‬ ‫پن شنبه ‪ ۷۱‬دهمبر حفیب اهلل امین یاران نزدیسس خسود را ا هبیسل اعضسای بیسوروی هیاهسی و و راء بسرای صسرا غسذای‬ ‫اشب به اهامت اهش دعوت کرد‪ .‬برخی ا مسدعوین بسا خسانم هسای خسویش آمسدی بودنسد و بسرای آنهسا در میزهسای جداگانسه‬ ‫غذا یدند‪ .‬بهانۀ فورمالیتۀ این ضیافب برگشتن عضسو بیسوروی هیاهسی دهست یر پن شسیری ا هسفر بسه مسسکو اعسالم شسدی‬ ‫بود‪ .‬اما امین یس دلیل مهم دی ری نیز برای دعوت مهمان داشب‪ .‬او با بی آساهتی مسی خواهسب هسر سه ودتسر اهامت سای‬ ‫جدید خود را به همه نشان بدهد و ا دفاتر رهمی و اتاق های نشمین آن تعریس کند‪.‬‬ ‫هبل ا صرا غذای اشب امسین مهمانسان را بسه صسفۀ وهسیعی کسه در برابسر دفتسر کساری او هسرار داشسب دعسوت نمسودی و‬ ‫بدین ترتیسب منرسرۀ منطقسه را بسه آنهسا نمسایش داد‪ .‬در تپسه ای کسه هصسر را محساط نمسودی بسود ُکردهسای گسل و درختسان کسال‬ ‫شاندی شدی و در عمارت بلند منزج که در هم وار هاخته شدی بود رهتوران عصری برای محافسل هسرور و خوشسی هسای‬ ‫آیندی اعمار گردیدی بود‪ .‬در هربا خانۀ کسه هنسو تعمیسر آن بسه پایسۀ اکمساج نرهسیدی بسود نرامیسان گسارد و دی سر واحسد هسای‬ ‫جن ی جاب ا شدی بودند‪ ،‬تانس های نیمه گور در مین نیز به نرر می رهیدند‪ .‬نمسای خسارجی هصسر را واحسد هسای هسوت‬ ‫های خاص اتحاد شوروی محافرب می کردند‪.‬‬ ‫امین توضیح داد‪ " :‬دیوار های حصار گونه مانند ارگ در این ا نیستند‪ .‬اما امنیب هصر توهط نسد حلقسۀ محسافرین تسومین‬ ‫هم داخل شدی نمی تواند‪".‬‬ ‫می شود‪ .‬م‬ ‫اعضای بیوروی هیاهی با تحسین و تحیر به این همسه شسکوی و یبسایی مسی ن ریسستند‪ .‬اینکسه در آن لحرسه آنهسا در مسورد‬ ‫خود منشی عمومی حزب ی فکر می کردند‪ ،‬صرا به خدا معلوم اهب‪.‬‬ ‫اندکی بعدتر همه عقب میزها جا گرفتند‪ .‬صرا غذای اشب در یسس فضسای دوهستانه و بالتکلیفسی صسورت مسی گرفسب‪.‬‬ ‫صاحب خانه با خشنودی تمام شخصاً مراهب همه یز بود‪ .‬وهتیکه دهت یر پن شیری به دلیل توصسیۀ اکیسد داکتسران مبنسی‬ ‫بر مراعات رژیم غذائی ا صرا هوپ گوشب خودداری نمود‪ ،‬امین بسا او دوهستانه شسوخی نمسودی گفسب‪ " :‬شساید تسو در‬ ‫مسکو به غذاهای کرملین عادت کردی باشی‪ ".‬همه با صدای بلنسد خندیدنسد‪ .‬پن شسیری نیسز تبسسم مالیمسی کسردی و بسه معنسی‬ ‫شوخی پی برد‪ .‬پن شیری با دهتماج کاغذی لب هایش را پاک نمودی و یکبار دی ر یزهایی را که هبالً به امین گفتسه بسود‬ ‫به همه تکرار کرد‪ " :‬رهبری شوروی ا روایب مرگ تری کی و تعویض حاکمیب در کشور که من به آنها ارائسه نمسودم‬ ‫راضی بودی و هفر این انب به مسسکو روابسط میسان دو کشسور را هر سه بیشستر اهستحکام بخشسید‪ ".‬پن شسیری هکسذا عسالوی‬ ‫نمود که اتحاد شوروی کمس های وهیع نرامی را به افغانستان اعطا خواهد کرد‪.‬‬ ‫صاحب خانه با ن ای پیرو مندانه همه حاضرین را ن ریسته گفب‪:‬‬ ‫" فرهه های شوروی همین اکنون در رای رهیدن به این ا هرار دارند‪ .‬من به شما همیشه می گفتم که همسایۀ کبیر هیچ ای‬ ‫ما را در بدبختی نمی گذراد‪ .‬همه یز ها بسیار عالی پیش می روند‪ .‬من در تماس دایمی با رفیق گرومیکو هسرار دارم و‬ ‫ما یک ا روی آن کار می کنیم که ونه به شکل بهتر موضوع کمس های نرامی اتحاد شسوروی را بسه افغانسستان بسرای‬ ‫جهانیان بیان داریم‪".‬‬ ‫پن شیری به یاد آورد‪ " :‬بلی‪ ،‬رفیق امین‪ ،‬رهبری کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب شوروی خواهش کسرد تسا بسه شسما هسالم‬ ‫برادرانه و کمونیستی آنها را برهانم‪ ،‬آنها همچنان ههم شما را در داعیۀ انقالب نهایب بلند ار یابی می کنند‪".‬‬ ‫امین به نوبۀ خود یاد آور شد‪ " :‬من حتماً این موضوع را در خطابۀ رادیوی خود به مردم افغانستان که امرو شام پخش‬ ‫خواهد شد خاآر نشان می ها م‪ .‬راهتی کارمندان تلویزیون این ا اهتند؟"‬ ‫جانداد توضیح داد‪ " :‬آنها منترر اهتند تا شما بیکار شوید‪ ،‬پائین در منزج اوج اهتند‪ .‬با آنها رئسی عمسومی امسور هیاهسی‬ ‫اهباج هرار دارد‪".‬‬ ‫امین هرار بود در خطابۀ خود عنوانی مردم علل حضور عساکر اتحاد شسوروی را در هلمسرو افغانسستان بیسان دارد‪ ،‬ضسمناً‬ ‫او بایسد بسسا صسراحب اعسسالم مسسی داشسب کسسه عسسساکر مسذکور بسسر اهسساس خسواهش رهبسسری افغانسسستان بخساآر دفسساع ا تمامیسسب‬ ‫ارضی‪ ،‬حاکمیب ملی کشور در برابر تهاجم خارجی آمدی اند‪.‬‬


‫پس ا صسرا پلسسو همسه بسسه تساالر دی سسری کسه در آن سسا سای را آمسسادی نمسودی بودنسسد رفتنسد‪ .‬برخسسی ا مهمانسان بسسا اشساری بسسه‬ ‫کارهای عاجل در شهر هصر را ترک گفتند‪.‬‬ ‫در همین اثنا اتفاهی غیسر هابسل توضسیحی را داد‪ .‬تقریبساً همسه همزمسان احسساس بسدی کردنسد‪ :‬همسه را احسساس بسی هسابقه و‬ ‫وحشتناک اینکه می خواهند بخوابند فرا گرفته بود‪ .‬و یر مالیه میثاق با تشویش ا امین پرهید‪:‬‬ ‫" شاید غذا خوب نبودی باشد؟ و یزی را در آن مخلوط کردی باشند؟"‬ ‫امین جواب داد‪ " :‬تشویش نکن‪ ،‬آشپز و داکتران رژیم غذای اتباع شوروی اهستند‪ .‬آنهسا ا هسر خوراکسه هبسل ا آنکسه آنسرا‬ ‫روی میز ب ذارند کنتروج بعمل می آورند‪".‬‬ ‫میثاق صرا شانه هایش را تکان دادی و در حالیکه ا دیوار محکم گرفته بود با ع لسه بسه بیسرون رفسب تسا هسوای تسا ی را‬ ‫اهتشمام نماید‪ .‬هوا هرد بود‪ ،‬برا باریدی بود‪ ،‬میثاق در هوای آ اد اندکی خود را بهتسر احسساس کسرد‪ .‬او در مسوتری کسه‬ ‫انترار وی را می کشید نشسته و به آرا و ارت خانۀ خویش رفب‪ .‬در دفتر خود در کوچ غلطیدی و بخواب عمیق فرو‬ ‫رفب‪.‬‬ ‫در داخل هصر در این وهب حواد غیسر عسادی جریسان داشسب‪ .‬مهمانسان امسین یکسی پسی دی سر در کسوچ هسا یسا هسم مسستقیماً‬ ‫باالی هالین می غلطیدند و فوراً بی هو می گردیدند‪ .‬بعضی ها را خندی های عصبی دوامدار فرا گرفتسه بسود‪ .‬محسافرین‬ ‫داخل هصر که ا ترس بسه وحشسب افتیسدی بودنسد بسه تلفسون هسا حملسه بردنسد تسا ا هسفارت شسوروی و شسفاخانۀ هسوای مرکسز‬ ‫داکتران را بخواهند‪.‬‬ ‫بیماری ع یبی به یکبسارگی همسه را ا کسار انداختسه بسود‪ .‬صسرا پن شسیری بسه حساج خسود بساهی مانسدی بسود و بسا تع سب بسه‬ ‫یاران خود می ن ریسب‪ .‬امین اهتثنا نبود‪ :‬محافرین در حالیکه جسم نسرم شسدۀ امسین را محکسم گرفتسه بودنسد بسه وی کمسس‬ ‫کردند تا به پرکب برهد‪ .‬به م رد رهیدن به پرکب صاحب خانه بالفاصله به خواب عمیق فرو رفب‪.‬‬ ‫دیدی می شد که " آشپز" این بار اشتبای نکردی بود‪ .‬مادۀ خاص که بسا هسوپ مخلسوط شسدی بسود اینبسار همسان اثسری را کسه در‬ ‫نرر گرفته شدی بود ا خود به جا گذاشب‪ .‬ولی این دفعه نیز بند های توهس باری را دادند‪ .‬اوج‪ ،‬هر بالفاصله تسوثیر‬ ‫کرد‪ ،‬نه حوالی شام‪ ،‬مانیکه اشغاج هصر پالن شدی بود‪ .‬دوم‪ ،‬آنهائی که این عملیات را پالن کردی بودند‪ ،‬مداخلۀ عنصسر‬ ‫"کو کی" را به نام داکتر‪ ،‬ا نرر انداخته بودند‪ .‬دکتران افغان و همچنسان داکتسران شسوروی کسه در رأس شسان « جنسراج‬ ‫والیب حبیبی» هر آبیب شفاخانۀ هوای مرکز هرار داشب فوراً به محل واهعه رهیدند‪ .‬آنها آمدی بودنسد تسا رئسی دولسب و‬ ‫حزب را ن ات بدهند‪ .‬ترکیب گروپ عاجل آبیبانی که به هصر " تال بیگ رهید هرار کیل بود‪ :‬جنراج حبیبسی و معساون‬ ‫وی‪ ،‬دو دگرواج شوروی (داکتسران نرسامی)‪ ،‬دو داکتسر ا هسفارت شسوروی و نسرس هسا‪ .‬داکتسر هسفارت را شسخص هسفیر‬ ‫تابییس که تا هنو ا عملیات آغا شدی در جریان نبود فرهتادی بود‪.‬‬ ‫برخسسی ا مهمانسسان را فسسوراً بسسه شسسفاخانه انتقسساج دادنسسد‪ .‬بسسرای بعضسسی هسسا مراهسسم امالسسۀ معسسدی را مسسستقیماً در هصسسر بسسه رای‬ ‫انداختند‪ .‬البته واضسح بسود کسه توجسه بیشستر داکتسران بسه هسوی رفیسق امسین معطسوا بسود‪ .‬معسدۀ او را پساک کساری کردنسد و‬ ‫هیروم را برایش گذاشتند‪ .‬ج رن جانداد امر کرد تا فوراً تمام پرهونل آشپزخانه و پیشسخدمتان کسه غسذا را هسروی کسردی‬ ‫بودند دهت یر شوند‪ ،‬خوراکه ها و نوشیدنی ها برای آ مایش فرهتادی شوند‪ .‬تمام پرهونل افغانی را دهست یر نمودنسد‪ ،‬امسا‬ ‫" آشپز" ت‪ .‬میخائیل و متخصصین رژیم غذائی توانستند عندالموهع هصر را ترک گفتند‪.‬‬ ‫حفیب اهلل امین پ ا ند هاعب بی هوشی‪ ،‬شمانش را با نمودی بسا تع سب ا داکتسران پرهسید‪ " :‬سرا اینهمسه در خانسۀ‬ ‫من اتفاق افتید؟ اینکار را کی کرد؟" کسی به او جواب نمی داد‪ .‬اما خاموشی دیر دوام نکرد‪ .‬درهسب هساعب ‪ ۱:۱۹‬شسام‬ ‫وهتیکه تاریکی مستان در عقب کلکین ها غلیب تر گردید‪ ،‬ند انف ار مهیب دیوارهای هصر را بسه لسر ی درآوردنسد‪ .‬گسچ‬ ‫ا ب ها ریخب‪ ،‬آنین شیشه های شکسته ب سو رهسید‪ ،‬فریادهسای هسراس ان یسز پسیش خسدمتان و محسافرین ا هسر هسو‬ ‫شنیدی می شد‪ .‬و تقریباً بالفاصله به تعقیب آن مرمی های روشنی اندا که تاریکی شبانه را مختل مسی هساختند فیسر شسدند‪.‬‬ ‫این مرمی های ردیابی کنندی ا هرهو به آرا هصر انداخب می شدند و هر و صدای انف ارها بال وهفه گردید‪.‬‬ ‫تمام یزهایی که هبل ا آن وجود داشب‪ ،‬آناً‪ ،‬فوراً‪ ،‬بسدون هرگونسه گسذاری بسه حیسات خسود پایسان داد‪ .‬بساالی هصسر آوفسان‬ ‫نان یس آتشی شروع شدی بود که حتی م اج فکر کردن در بارۀ کدام تروریستی که به عمارت رخنه نمسودی باشسد دهسب‬ ‫نمی داد‪ .‬م ر این ی اهب؟ آیا کسی به خیانب متوهسل شسدی بسود؟ هیسام پر مسی هسا؟ حملسۀ شورشسیان؟ یسا ایسن همسه یسس‬ ‫خواب وحشتناکی بیش نبود؟‬ ‫امسین هسسر هسسن ین شسدی ا را ا بالشسسب بلنسسد کسرد‪ .‬در نزدیکسسی پرکسسب او دو نفسر هسسرار داشسستند‪ :‬خسانم او‪ ،‬پتمنسه و و یسسر‬ ‫داخله فقیر که لحراتی پیش ا شهر رهیدی بود‪ .‬با دیدن و یر داخله امین با صدای که به هختی شنیدی می شد گفب‪:‬‬ ‫" فقیر‪ ،‬به گمانم من عقل خود را ا دهب می دهم‪".‬‬ ‫صدای فیرها و انف ار بمب های دهتی در این میان دی ر در منزج اوج ب و می رهیدند‪.‬‬ ‫امین کوشش کرد ا جایش برخیزد و با صدای نحیس خواهش کرد‪ " :‬به من ماشیندار بدهید‪".‬‬ ‫همسر ا وی پرهید باالی کی تو می خواهی فیر کنی؟ باالی شوروی ها؟"‬ ‫همسر امین دی ر همه یز را درک کردی بود‪.‬‬


‫در عملیات ه وم بسه هصسر "تسال بیسگ" تقریبساً همسه هسوت هسای عمسدی ای کسه در آن مسان بسه کابسل اعسزام شسدی بودنسد هسهم‬ ‫گرفتند‪" :‬کندک مسلمان ها" بسا ترکیسب مکمسل آن‪ ،‬تسولی کومانسدو تحسب هومانسدنی وهستروتین‪ 43،‬گسروپ هسای " ینیسب" و‬ ‫”‪( “A‬آلفا)‪ .‬برای حمایۀ آنهسا منسسوبین فرهسۀ ‪ ۹۹۱‬کومانسدو اردوی شسوروی کسه نسدی هبسل کریعسۀ آیساری مواصسلب کسردی‬ ‫بودند حرکب می نمودند‪.‬‬ ‫امین هیچ ونه انسی برای آنکه جان به هالمب ببرد نداشب‪.‬‬ ‫وهتیکه د و خورد ها در هصر به منزج دوم رهسیدند امسین در وجسود خسود هسوت یافتسه ا پرکسب برخاهسته و در حالیکسه‬ ‫در هر دو دهتش تیوب های هیروم بود که با هیم ها پیچانیدی شدی و هو ن های آن در رگ های او داخل بودند به دهلیز‬ ‫برامد‪ .‬یکی ا داکتران نرامی بسه نسام الکسسییس بعسدها بخساآر مسی آورد‪ " :‬امسین در حالیکسه نیکسر و یسر پیراهنسی بسه تسن‬ ‫داشب و جرهه های آتش ا او بر میخاهتند با دهتهای بلند گرفته کسه ( تسو گسوئی بمسب هسای دهستی را گرفتسه بسود) در آنهسا‬ ‫تیوب هیروم هرار داشب در دهلیز این هو و آنسو می دوید‪ .‬در همین اثنا هر و صدای گریۀ کودکی به گو رهید و ا‬ ‫یکی ا اتاق های هم وار پسر پنر هالۀ امین که اشس ها به رویش می ریخب بیرون آمد‪ .‬آفلس وهتی پدر را دید به‬ ‫آسسرا او دویسسد و پاهسسایش را محکسسم گرفسسب‪ .‬پسسدر و پسسسر هسسردو کوشسش کردنسسد در عقسسب بسسار (میسسزی بسسرای نوشسسابه هسسای‬ ‫الکولی) ا آوفان آتش پنهان شوند‪ ،‬در عقب همان باری که هاعاتی هبل امین با افتخار انرا به مهمانسانش نشسان مسی داد‪،‬‬ ‫پار سسه هسسای بسسم هسسای دهسستی بسسه آنسسدو اصسسابب کسسرد‪ .‬پس ا لحرسساتی‪ ،‬وهتیکسسه نتی سسۀ نبردهسسا دی سسر روشسسن بسسود‪ ،‬تعسسدادی ا‬ ‫اشخاص نزدیس جسم بی نف آمدند‪ :‬دو تبعۀ شوروی و دو افغان‪ .44‬آنها امین را بسه پشسب دور دادی‪ ،‬عکس هسای را کسه‬ ‫با خود آوردی بودند با هیافۀ جسد مقایسه نمودند‪ .‬پ ا آنکه معتقسد گردیدنسد کسه اشستباهی صسورت ن رفتسه اهسب‪ ،‬یکسی ا‬ ‫افغان ها ا تفن چه باالی صورت کسیکه که لحراتی پیش رئی دولب افغانستان و "هوماندان" انقالب ثور بود فیر کرد‪.‬‬ ‫آمر عملیات دگرواج کولیسنیس (مربوط جی‪ .‬آر‪ .‬یو‪ .‬یا کشس خارجی هوای مسلح شوروی) و مسووج دهته های خساص‬ ‫جنراج درو دوا (کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ).‬هند شناهائی جسد حفسیب اهلل امسین را بسه امضساء رهساندند‪ .‬هسپ جسسد امسین را کسه در‬ ‫پردی پیچانیدی شدی بود بالفاصله برداشتند و در محل اهتقرار "کندک مسسلمان هسا" گسور کردنسد‪ .‬در نزدیکسی او اجسساد دو‬ ‫فر ند او را که حین ه وم به هصر به هتل رهیدی بودند نیز دفن نمودند‪.‬‬ ‫‪45‬‬ ‫در م موع در هصر "تال بیگ" بیسب و پنر افغسان‪ ،‬من ملسه همسسر عضسو بیسوروی هیاهسی شسای ولسی بسه هتسل رهسیدند‪.‬‬ ‫تلفات جانب شوروی هرار کیل بود‪ :‬پنر تن در گروپ های خاص کی‪ .‬جی‪ .‬بسی‪ ،.‬هساردی تسن کشسته در " کنسدک مسسلمان‬ ‫ها" و منسوبین کوماندو‪ ،‬تعداد خمی ها به بیشتر ا صد تن مسی رهسید‪ .‬آمسر مرکسز "باالشسیخه" دگسرواج بویسارینوا کسه‬ ‫شخصس ساً ادارۀ گسسسروپ " ینیسسسب" را بسسسدو داشسسسب حسسسین عملیسسسات کشسسسته شسسسد‪ .‬داکتسسسر نرسسسامی بسسسه نسسسام دگسسسرمن ویکتسسسور‬ ‫کو نیچینکوا که برای ن ات امین آمدی بود توهط مرمی تصادفی به هتل رهید‪.‬‬ ‫هن امیکسسه جنسسگ هنسسو در اول خسسود بسسود و ا داخسسل هصسسر بسسه هسسفارت شسسوروی معلومسسات ضسسد و نقسسیص مسسی رهسسید‬ ‫کریو کوا به وهیلۀ مخابرۀ مخفی با بوگدانوا تماس گرفب‪ .‬او با وضاحب تمام به بوگسدانوا خساآر نشسان هساخب کسه‬ ‫امین ندی را آنها کار ندارند‪ .‬رئی کشس خارجی کسی‪ .‬جسی‪ .‬بسی‪ .‬شسوروی بسا رمسز توکیسد کسردی بسود‪ " :‬خسط اوج" را بایسد‬ ‫ختم کرد"‪.‬‬ ‫حوالی هاعب ‪ ۸:۱۹‬شام به وهب محلی همزمان ا ند ینل به مسکو خبر دادند‪ " :‬نفر اهاهی ختم گردید‪".‬‬ ‫اما این ختم نبود‪.‬‬ ‫صرا یزیکه بعد تر به آن " مرحلۀ اوج "انقالب" ثور می گفتند خاتمه یافته بود‪.‬‬ ‫ادامه دارد‬

‫‪ 43‬توضیح نویسندگان‪ " :‬به وهتروتین ندی بعد ا این حواد لقب "ههمرمان شوروی" و رتبۀ دگر جنرالی تفویض گردید‪ .‬او همچنان به حیم‬ ‫معین و ارت ضد حواد و وکیل "دومای" روهیه ( معادج ولسی جرگه در افغانستان) نیز کار کرد‪".‬‬ ‫‪44‬‬ ‫توضیحات نویسندگان‪ " :‬این دو تن افغان هروری و گالب وی بودند که در عملیات اشغاج هصر در ردیس دوم هرار داشتند‪".‬‬ ‫‪45‬‬

‫توضیحات نویسندگان‪ " :‬حرا ا تلفات صرا در داخل هصر میرود‪ .‬اینکه ی تعداد افغانها در هار اآراا هصر "تال بیگ" تلس شدی بودند‬ ‫دهیقاً معلوم نیسب‪ .‬به اهاس بعضی ا احصائیه ها تعداد آنها به ند صد نفر میرهد‪".‬‬


‫به عنوان سخن آخر‬ ‫گفتگوی نویسندگان‬ ‫والدیمیر سنیگریوف‪:‬‬ ‫والیری‪ ،‬نمی دانم شما چی فکر می کنید‪ ،‬اما من با احساس دوگانه کار مربوط خود را باالی کتاب مشتتر متا بته یانتا‬ ‫رساندم‪ .‬از نک طرف رضانتمندی معینی وجود دارد که نک کار بزرگ و دشواری به یانتا رستید‪ .‬قابت نتادآوری است‬ ‫که اننکار ثمر جس و جوی سالهای دراز‪ ،‬مالقات ها‪ ،‬مصتاحهه هتا‪ ،‬ملالعتن منتاب گونتاگو ‪ ،‬اندنشته هتا و افکتار ختودم‬ ‫می باشد‪ .‬اما از سوی دنگر احساس آنکه موضوع یانا نیافته و تمام چیزها گفته نشده اند مرا رهتا نمتی کنتد‪ .‬متن هتراس‬ ‫دارم که نزد خوانندگا سؤالهای زنادی باقی بمانند‪ .‬و در انن زمره‪ ،‬نکی از سؤالهای اساسی عهارت از آ اس کته‪ :‬آنتا‬ ‫مسکو باند در برابر امین اننلور ظالمانه عم میکترد‪ ،‬و بتدننترتین ناخواستته در حلقتن بالوقفتن سترنگونی هتای خشتون‬ ‫آمیز لیدرا افغتا ستهیم میگردنتد؟ آنتا ستنارنوی دنگتری امکتا داشت ‪ :‬رههترا شتوروی در رابلته بته موضتوع از بتین‬ ‫برد تره کی چشم یوشی میکنند و تو گوئی هیچ چیزی اتفاق نیفتیده به همکتاری هتای ختونا بتا امتین ادامته میدهنتد؟ در‬ ‫اننصورت‪ ،‬احتمتاالا بانتد از اعتزام قتوای متا بته افغانستتا جلتوگیری متی شتد و از بتروز اننهمته عواقتن نتاگوار جلتوگیری‬ ‫صورت میگرف ‪ .‬شما بهینید‪ :‬استعداد های کاری امین به مراتن باالتر از لیدر قهلی افغانستا بود‪.‬‬ ‫جر و بحث ها در رابله به انن موضوع تا کنو هم ادامه دارند‪ .‬آنا امین اجن سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬بود؟ اگر چنین بوده باشتد‪،‬‬ ‫یس مسکو در آنزما که "جنگ سرد" قوس صعودی خود را می ییمود به راستی هتم دالنت جتدی بترای مداخلتن ناتامی‬ ‫داش ‪ ،‬تا از مناف خونا در انن ناحین ستراتیژنک دفاع نماند‪ .‬اما‪ ،‬اگر موضوع اجن بود امین واقعی نداشته باشد؟‬ ‫با تأسف باند خاطر نشا بسازم که ییرامو موضوع مذکور میا ما و شما نیز اختالف نارات جدی بروز نمودنتد‪ .‬شتما‬ ‫به صورت قل به آ ناتر هستتید کته رههترا شتوروی دالنلتی بترای آنکته امتین را در همکتاری هتای م فتی بتا اضتالع‬ ‫متحدۀ امرنکا مانو بدانند‪ ،‬نزد خود داشتند‪ .‬من به نوبن خود باور محکم به برعکس آ دارم‪ ،‬و تأکیتد میکتنم کته افستانن‬ ‫اجن بود امین را در اعماق دستگاه کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬اختراع نمودنتد تتا بتدننترتین کترملین را بترای ات تا‬ ‫اقدامات قاطعانه تر در افغانستا وادار نماند‪ .‬بیائید‪ ،‬تا نارنات و استدالل خونا را به قضتاوت خواننتده بگتذارنم‪ .‬بگتذار‬ ‫او در مورد ما قضاوت کند‪.‬‬ ‫والیری ساموونین‪:‬‬ ‫موافق هستم‪ .‬من نیز مانند شما که نونسندۀ محترم و مشتر انن کتاب هستتید بته همتین عقیتده هستتم کته موضتوع ارتهتاط‬ ‫داشتن (نا نداشتن) حفیظ اهلل امین به شهکه های است هاراتی سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬بدو شک موضوع بسیار دلچست است ‪ .‬الهتته‬ ‫انن موضوع قاب در اس چو روان هتای استرار آمیتز و " هیجتا انگیزجاسوستی" همیشته توجته متردم را بته ختود‬ ‫جلن می نماند‪ .‬متن همچنتا بتا انتن ناتر نیتز موافقت دارم (طورنکته بستیاری هتا فکتر میکننتد)‪ :‬در صتورتیکه امتین بته‬ ‫راستی اجن سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬بوده باشد‪ ،‬یس فیصلن رههری شوروی در رابلته بته از بتین بترد ختانن درست بتوده است ‪.‬‬ ‫الهته اننکه انن فیصله به جا بوده نا خیر‪ ،‬عاقالنه بوده نا نه‪ ،‬بحثی اس جداگانه‪ .‬ولتی اگتر امتین بتا شتهکه هتای جاسوستی‬ ‫امرنکا ارتهاط نداشته‪ ،‬بنابرنن رههرا کرملین اشتهاه بزرگ و شاند بهتر باشد گفته شتود کته جنانت را مرتکتن شتده انتد‪.‬‬ ‫امتا متتن موضتتوع "جاستوس بتتود " امتتین را بتا ضتتروری بتتود نتتا یتر ضتتروری بتتود از بتین بتترد او نمتتی ختتواهم در‬ ‫ارتهاط مستقیم قرار بدهم‪ .‬من باور دارم‪ :‬انن موضوعات تفاوت دارند‪ ،‬با آنکه به شکلی با همدنگر مرتهط استند‪.‬‬ ‫بیائید‪ ،‬به ناد بیاورنم که چی معلوماتی را ییرامو متهم بود امین به تعلق داشتن وی به شهکه های جاسوسی امرنکتا در‬ ‫اختیار دارنم‪.‬‬ ‫والدیمیر سنیگیریوف‪:‬‬ ‫در آ از می واهم بگونم که حین ملالعن تأرنخ معاصر افغانستا ‪ ،‬من با اشت ا کتامالا م تلتف مالقتات کتردم‪ :‬بتا فعتالین‬ ‫حتتزب دنموکراتیتتک خلتتق‪ ،‬لیتتدرا ایوزنستتیو استتالمی‪ ،‬سیاستتتمدارا شتتوروی‪ ،‬دن لوماتهتتا‪ ،‬متتأمورنن استتت هاراتی‪ ،‬بتتا‬ ‫جنرالهتا‪ .‬اکثتر آنهتتا (اکثرنت مللتتق !) هیچگتاه روانت "جاستوس" بتود امتتین را جتدی تلقتتی نمتی کردنتتد‪ .‬بستیاری از انتتن‬ ‫اش ا که نزد من اعتهار زناد دارند‪ ،‬بصتورت قلت انتن نارنته را متردود متی شتمارند‪ .‬اگتر الزم بیافتتد میتتوانم از نتام‬ ‫های نادآور شوم‪.‬‬ ‫والیری ساموونین‪:‬‬ ‫می توانم حدس بزنم که حرف از کی ها در میا اس ‪ .‬به احتمال قوی برخی از قهرمانا کتاب ما در ناتر استتند ماننتد‪:‬‬ ‫معاو وزنر دفاع یاولووفسکی‪ ،‬جنرالها هرنتک گورنلتوف و زایالتتین‪ ،‬مشتاور حزبتی هتارازوف‪ ،‬مشتاور وزارت امتور‬ ‫خارجه سافرونچو ‪ ...‬بنابر خصوصیات وظیفوی اشت ا متذکور تقرنهتا هتر روز بتا حفتیظ اهلل امتین مالقتات میکردنتد‪.‬‬ ‫امین همیشه از آنها با آ وش باز و تهسم "هالیوودی اش" استقهال میکرد و نشا میداد که آمتاده است هتر مشتورۀ آنهتا را‬


‫در نار بگیرد و هرگونه توصین شانرا دنهال کند(الهته صرف در ظاهر چنین بود)‪ .‬افسوس کته امتین ماننتد نتک ستگ دم‬ ‫نداش ‪ .‬در اننصورت دم مذکور هر بار با دند انن مشاورنن احترامانه به شور خورد می رداخ ‪ .‬مشاورنن متذکور‬ ‫از چنین نک "محه " امین بسیار راضی و خشنود بودند‪ .‬الهته نه همه‪ ،‬بعضی ها مستثنی بودند‪.‬‬ ‫توجه ختا بانتد بته روابتط ستفیر یوزانتوف بتا امتین معلتوف گتردد‪ .‬در انتن روابتط هیچگونته رنتگ و بتوی " ش صتی"‬ ‫وجود نداش ‪ .‬الکساندر یوزانوف میگف ‪ " :‬من باند وظیفن خود را انجام دهم‪ .‬به من هدان میرسد تا به امتین کته رئتیس‬ ‫دول اس انن و آ ییشنهادات و نارنات جانن شوروی را برسانم‪ .‬من باند سعی به ختر بتدهم تتا او را در متورد انتن‬ ‫نا آ موضوع معتقتد بستازم‪ .‬متن اننکتار را انجتام داده و متعاقهتا بته مرکتز رایتور مفصت را در متورد تلهیتق هتدان متی‬ ‫فرستم‪ .‬من مسکو را در جرنا نارنات امین ییرامو موضوعات م تلف قرار میدهم‪ ،‬در بتارۀ موافقت نتا عتدم موافقت‬ ‫وی با جانن شوروی‪ ،‬من نمی توانم اقدامات تشرنفاتی را انجام دهم‪ .‬من باند یروگرام مهتادالت کلتتوری را فتراهم ستازم‪.‬‬ ‫انن کار من اس ‪ .‬انن وظیفن من اس ‪ .‬اننکه امین جاستوس ستی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬است نتا خیتر‪ ،‬اننکته بته "انقتالب" ثتور خیانت‬ ‫کرد نا خیر‪ ،‬به من ارتهتاط نتدارد‪ .‬بگتذار بتاالی انتن موضتوع "اشت ا ختا مستلکی" کتار کننتد‪ .‬اننگونته اشت ا در‬ ‫سفارت ما کافی وجود دارند‪".‬‬ ‫والدیمیر سنیگیریوف‪:‬‬ ‫امتتا حتتتی " اش ت ا مستتلکی"‪ ،‬بلتتور مش ت ی بستتیاری از مستتؤولین رناس ت عمتتومی اول کتتی‪ .‬جتتی‪ .‬بتتی‪ ،.‬نعنتتی کشتتف‬ ‫خارجی حین صحه ها با من هیچگاه صد در صد تأکید نمی کردند که شتهکه هتای استت هاراتی امرنکتا امتین را استت دام‬ ‫نموده اند‪ .‬الهته آنها چنین امکا را می یذنرفتند ولی نه بیشتر از انتن‪ .‬الهتا موضت انتن اشت ا بته طتور توحیتدی قترار‬ ‫ن بود‪ :‬حدس زد در مورد آنکه لیدر افغانستا جاسوس بود نا خیتر معنتی نتدارد‪ .‬حترف اساستی در آ است کته امتین‬ ‫بصورت عینی با تمام اعمال و کردار خود بته داعیتن "انقتالب ثتور" و همچنتا بته منتاف ملتی متا ضترر میرستاند‪ .‬همتین‬ ‫مسئله نقا عمده را در ات تا تصتمیم ب تاطر از بتین بترد لیتدر افغانستتا و تعتونش وی بته ش صتی کته از متا اطاعت‬ ‫میکرد و قاب ییا بینی بود بازی کرد‪.‬‬ ‫والیری ساموونین‪:‬‬ ‫امتا آنتتا شتتما واقعتا فکتتر میکنیتتد کته "اشت ا ختتا " ‪ ،‬م صوصتا مستتؤولین امتتور کشتف کتتدام وقتتتی همتته واقعیت را بتته‬ ‫ژورنالیس نا به تأرن نونس بیا خواهند داش ؟ و آنهم با کر منابعی که به آنها معلوم باشد؟ انن کار امکتا نتدارد‪ .‬متن‬ ‫بتتا شتتما نکجتتا انتتن کتتتاب را نوشتتتم‪ ،‬مگتتر متتن نیتتز بستتیاری از چیزهتتا را در انتتن کتتتاب ننوشتتتم‪ ،‬گونتتا "فرامتتوش" کتتردم‪.‬‬ ‫چیزهای زنادی اس که با من نکجا به گور خواهند رف ‪.‬‬ ‫در عین حال من به شتما اطمینتا میتدهم کته متأمورنن دفتتر "کشتف ختارجی" کتی‪ .‬جتی‪ .‬بتی‪ .‬کته در آنوقت در کابت کتار‬ ‫میکردند‪ ،‬منجمله الکسی ییتروف که قه از "انقالب" ثور به اساس هدان کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شتوروی‬ ‫با حفیظ اهلل امین کار میکرد‪ ،‬باالی امین مشکو بودند و گما میهردنتد کته امتین ختانن و جاستوس ستی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬است ‪.‬‬ ‫عالنم زنادی بیانگر انن ادعا اس ‪ .‬عالوه بر آ ش ی مذکور از طرف ارگا هتای اکتشتافی کتی‪ .‬جتی‪ .‬بتی‪ .‬متدتها قهت‬ ‫از آنکه وی در جملن رههرا طراز اول حزب دنموکراتیک خلق قرار بگیرد تح ملالعه قرار گرفته بود‪ .‬بتا تمتام دقت‬ ‫و ره بینی بیوگرافی او بررسی شده بود‪ .‬حین انن بررسی ها نک مسئلن سوال برانگیز نمانا شده بود‪ :‬قهت از رفتتن بته‬ ‫اضالع متحدۀ امرنکا برای تحصی ‪ ،‬امین در روزنامه های چاپ کاب مقاالتی که بیشتر ماهی ملی گرانانته و حتتی ضتد‬ ‫شوروی داشتند به نشر رسانیده بود*‪ .‬با در نار داش محتونتات انتن نوشتته هتا دنتده میشتود کته او در آنزمتا هیچگونته‬ ‫تمتانلی بتته اتحتاد شتتوروی نداشت ‪ .‬اگرچتته در آنوقت او دنگتتر متترد ی تته و بتته ثمتر رستتیده و دارای نارنتات تتتدونن نافتتتن‬ ‫سیاسی بود‪ .‬حتین اقامت در امرنکتا او متدتی موفقانته در رسس اتحادنتن محصتلین افغتا بتود‪ ،‬امتا ست س‪ ،‬بالفاصتله بعتد از‬ ‫کنگرۀ مؤسس حزب دنموکراتیک خلق‪ ،‬به دلی مجهتولی بتدو آنکته تحصتیالتا را بته اتمتام رستانیده باشتد بته افغانستتا‬ ‫برمیگردد‪ .‬در کابت در زود تترنن فرصت اعتمتاد تتره کتی را بدست آورده و بته بتدترنن دشتمن بهتر کارمت مهتدل متی‬ ‫شود‪ ،‬چیزنکه به دو یارچگی در حزب دنموکراتیک خلق می انجامد‪.‬‬ ‫از همتین زمتا بتته بعتد چینت هتانی کتتی‪ .‬جتی‪ .‬بتتی‪ .‬از ارتهتاط داشتتتن امتین بتتا استت هارات امرنکتتا دانمتا خهتتر میدادنتد‪ .‬انتتن‬ ‫رایورها هم از مناب افغانی و هم از اجن ها در سائر کشورها مواصل میکرد‪ .‬اما‪ ،‬دنر زمتانی متا اتهامتات علیته امتین‬ ‫را ادعاهای میا تهی دشمنا او و تقابالت در داخ حزب می ینداشتیم‪.‬‬ ‫والدیمیر سنیگیریوف‪:‬‬ ‫قهول کنید که برای داشتن شک و تردند هرگونه اساسات وجود داش ‪ .‬ما و شما در کتاب بارها تأکیتد نمتودنم کته مهتارزه‬ ‫میا جناح ها از هر دو طرف با استفاده از چنا اتهامات و رن تن کثافات علیه نکدنگر همراهی میشتد کته تهمت بستتن‬ ‫ال کتار مشتکلی نهتود‪ .‬بلتور مثتال آنعتده از رههترا "خلتق" کته‬ ‫به خانن بود به جانن مقابت بترای حزبتی هتای افغتا اصت ا‬ ‫هنوز در قید حیات استند تا اکنو تأ کید میکنند که بهر کارمت بته رئتیس جمهتور محمتد داوود کته حتین کودتتای ثتور از‬ ‫قدرت برکنار شد م هتری میکترد‪ ،‬نعنتی خهتر رستا یتولیس خفیته بتود‪ .‬یرچمتی هتا بته نوبتن ختود از استتعمال دشتنام هتای‬


‫کته‬

‫رکیک و اتهامات تقرنها در همین سلح علیته اعضتای جنتاح دنگتر هیچگونته کمتی نداشتتند‪ .‬اننهمته آنقتدر هونتدا است‬ ‫اصالا ضرورت به ثهوت ندارد‪.‬‬ ‫آنچه که ارتهاط میگرد به تأکیدات شما در رابله به آنکه مسؤولین است هاراتی هیچگاه تمام واقعی را برمال نمی ستازند‪،‬‬ ‫انن خوب اس اگر واقعا هم همین طور باشد‪ .‬به همین دلی اس که ادارات مذکور "محرم نتا م فتی" نامیتده متی شتوند‪.‬‬ ‫اما در اننجا نیز "تأم " قاب توجهی وجود دارد‪ .‬در صورتیکه حرف از مناب محرم اطالعاتی خود انتن ادارات در میتا‬ ‫باشد‪ ،‬حرف شما را میتوا تأئید کرد‪ .‬اما مسؤولین ارگا های اکتشافی چی مجهورنت دارنتد راز هتای ستی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬را‬ ‫م فی نگهدارند؟‬ ‫والیری ساموونین‪:‬‬ ‫‪ ...‬من ادامه میدهم‪ .‬یس از مدتی بته نکتی از دانشتمندا معتهتر شتوروی در ستاحن روا شناستی وظیفته ست رده میشتود تتا‬ ‫تصونر سیاسی امتین را ترتیتن دهتد‪ .‬دانشتمند متذکور یتس از آشتنائی بتا متواد و اطالعتاتی کته در اختیتار او قترار میدهنتد‬ ‫صرنحا نتیجه گیری ن را بعم می آورد‪" :‬امتین کستی نیست کته ظتاهرا ختود را نشتا میدهتد‪ ".‬مستؤولین استت هارات‬ ‫شوروی فیصله میکنند‪ " :‬امین الها جاسوس است هارات امرنکا اس ‪".‬‬ ‫با اسداهلل سروری و دوستانا‪ ،‬وزنرا فراری در قلمرو شوروی و بلغارنا "کار هتای نهانت دقیتق" اویراتیفتی صتورت‬ ‫گرف که در آنها نه تنها کارمندا کشف خارجی سهم گرفتند بلکته تحلیلگترا ‪ ،‬روا شناستا ‪ ،‬داکتترا ‪ ،‬زبتا شناستا و‬ ‫دنگرا نیز اشترا ورزندند‪ .‬ده ها نفر‪ ...‬با تمام ره بینتی بته جمت آوری حتتی کتوچکترنن معلومتات در متورد اوضتاع‬ ‫داخ حزب یرداختند‪ .‬از انن فراری ها در مورد تواز قوا در حزب اطالعات همته جانهته جمت آوری‪ ،‬تجزنته و تحلیت‬ ‫میشد‪ .‬در همن انن فعالی ها نک موضوع برجسته بود‪ " :‬امین جاسوس سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬اس ‪".‬‬ ‫اما من نک دلی دنگری نیز دارم که به نارم مهمترنن از همه اس ‪ .‬هدفم کتابچن نادداش امین است کته نتک روز بعتد‬ ‫از کشته شد او‪ ،‬من صفحات آنرا ش صا ورق میزدم و با محتونات آ آشنا شتدم‪ .‬متن بته هتدان رههتری شتوروی تمتام‬ ‫چیزهای را که در کتابچن ناداش بودند بته زبتا روستی ترجمته کتردم‪ :‬نتام هتای اشت ا م تلتف‪ ،‬شتماره هتای تلفتو و‬ ‫بعضی چیزهای دنگر‪ .‬در نکی از صفحات من نادداشتی را که به قلم امین نوشته شتده بتود خوانتدم‪ CIA :‬و ست س شتمارۀ‬ ‫تلفو در امرنکا‪...‬‬ ‫والدیمیر سنیگیریوف‪:‬‬ ‫من انن حکان را از مأمورنن متقاعد است هارات شنیده بودم‪ .‬و باند ختاطر نشتا بستازم کته دلیت متذکور همتا ضتعیف‬ ‫تترنن حلقتته در زنجیتتر استتدالل هتتای شتتما است ‪ .‬شتتما ختتود بگوئیتد‪ ،‬کتتدام جاستتوس شتمارۀ تلفتتو " راهنمتتای" ختتود را در‬ ‫ارگا های " خا " در کتابچن نادداشتی کته در جیتها باشتد میگتذارد؟ اگتر چنتین نتک چیتزی هتم وجتود داشتته‪ ،‬آنترا بته‬ ‫کمال سهول مت صصین خط شناسی از ادارۀ کشف ختارجی متی توانستتند جعت نماننتد‪ .‬تتا جائیکته متن متی دانتم اننگونته‬ ‫مت صصین در نکی از گروپ هانی شام بودند کته بته قصتر "تتا بیتگ" هجتوم بردنتد‪ .‬بانتد بگتونم کته متقاعتدنن ارگتا‬ ‫های است هاراتی با در دلی ناشیانه بود و یر معتقد بتود آ از کتابچتن نادداشت در ختاطرات ختونا هیچگونته نتاد‬ ‫آوری نکرده اند‪ .‬کتاب های بوگدانوف‪ ،‬کیر ییچینکو‪ ،‬شیهرشین‪ ...‬را از نار بگذرانید‪ .‬همتن آنهتا جنترال هتای کتی‪ .‬جتی‪.‬‬ ‫بی‪ .‬استند‪ ،‬بلور مستقیم نا یر مستقیم از اشترا کنندگا آ حوادث بتوده انتد‪ .‬آنتا آنهتا متی توانستتند چنتین نتک عنصتر‬ ‫مهم و مفید را نهینند‪ .‬چرا؟‬ ‫والیری ساموونین‪:‬‬ ‫تذکر شما برای من قاب در اس ‪ .‬جواسیس ارگا های کشفی نادداش هتای از انتن قهیت را در کتابچته هتای نادداشت‬ ‫نهاند در نمانند‪ .‬موافق هستم‪ .‬در انن باره من نیز به اجن هتای ختود میگفتتم‪ .‬آنهتا همیشته بتا متن موافقت میکردنتد و‪...‬‬ ‫ولی همانجا در حضور من کوشا میکردند‪ ،‬حداق در دستمال کا ذی رستتورا چیتزی نادداشت بگیرنتد‪ ،‬و ست س گونتا‬ ‫بدو آنکه من متوجه شده باشتم در جیتن متی گذاشتتند‪ .‬ختوب چتی بانتد کترد‪ ،‬متردم بته حافاتن ختود بتاور ندارنتد‪ .‬دور از‬ ‫امکا نیس که مأمورنن اویراسیونی سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬با امین زناد کار نمیکردند و توجه زنتاد بته تتدرنس رعانت مقتررات‬ ‫محرم مهذول نمیداشتند‪.‬‬

‫والدیمیر سنگیریوف‪:‬‬ ‫متتن نتتک م الف ت جتتدی دنگتتر نیتتز دارم‪ .‬طورنکتته هونداس ت ستتی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬هیچگتتاه اجن ت هتتای ختتود را رهتتا نمتتی کنتتد‪،‬‬ ‫م صوصا اگر انن اجنتا از ارزش زناد برخوردار باشند و بتا طهقتات بتاالنی حاکمیت ارتهتاط داشتته باشتند‪ .‬در صتورت‬ ‫مرگ چنین نک اجنتی‪ ،‬خونشاوندا نزدنک وی متورد توجته و حمانت قترار میگیرنتد‪ .‬امتا بتا اعضتای ختانوادۀ انتن لیتدر‬ ‫افغانستا چی شد؟ بالفاصله یس از هجوم به قصر "تا بیتگ" همستر و اطفتال او را بته زنتدا یت چرختی افگندنتد‪ ،‬آنهتا‬ ‫در آنجا الی سال ‪ ۹۱۹۱‬باقی ماندند‪ .‬بعد از آ دو سال دنگر آنها در منتزل زنتر حتهس قترار داشتتند‪ .‬در ستال ‪۹۱۹۹‬بیتوۀ‬


‫امین از وزارت معارف افغانستا خواها کرد تا اجازه بدهند کته اوالدهتانا شتام مکتتن شتوند‪ .‬بته درخواست متذکور‬ ‫جواب مثه داده شد‪ :‬دو دختتر و یستر امتین بترای تحصتی عتازم اتحتاد شتوروی گردندنتد و ختود یتمنته (ختانم امتین) التی‬ ‫آمد مجاهدنن در کابت بتاقی مانتده بتود‪ .‬ست س بته هندوستتا رفتته‪ ،‬متدتی در روستیه زنتدگی میکترد و اکنتو بتا نکتی از‬ ‫دخترهانا در شهر هامهورگ (آلما ) به سر می برد‪ .‬الزم به تذکر اس که او صرف از برکت کمتک نتاچیز اجتمتاعی‬ ‫که به یناهندگا سیاسی داده می شود امرار حیات میکند‪.‬‬ ‫حاال بیائید به فعان های عملی امین‪ ،‬ن س در مقام عضو کمیتتن مرکتزی حتزب دنموکراتیتک خلتق‪ ،‬ست س شت ی دوم‬ ‫در دول ت و آخراالمتتر در کرستتی رئتتیس دول ت افغانستتتا ناتتر انتتدازنم‪ .‬اگتتر بعضتتی از "خصوصتتیات معمتتول در میتتا‬ ‫افغانها" مانند مکارگی شرقی‪ ،‬بی رحمی ‪ ...‬را مدنار نگیرنم‪ ،‬امین طی سالیا متمادی به مثابتن نتک دوست سرست ردۀ‬ ‫اتحاد شوروی و نک انقالبی حرفوی عم می کرد‪ .‬حتی آنهائیکه به وی عالقمندی نداشتند از نقا بتزرگ وی در انجتاد‬ ‫ستتازما ناتتامی در داخ ت جنتتاح "خلتتق" تأکیتتد میکننتتد‪ ،‬و از قاطعی ت وی در روزهتتای کودتتتای ثتتور نتتادآور متتی شتتوند‪.‬‬ ‫بسیاری ها صداق انن گفتن امین را که‪ " :‬من بیشتر‪ ،‬از بستیاری از شتوروی هتا سونتیست هستتم" متورد شتک و تردنتد‬ ‫قتترار نمتتی دهنتتد‪ .‬الهتتته انتتن نتتک بحتتث جداگان ته اس ت کتته "ستتونتیزم" او بیشتتتر رنتتگ و بتتوی افراطی ت چ تتی داش ت ‪ ،‬از‬ ‫شتابزدگی کار می گرف و ستالین را ب خود ساخته بود‪...‬‬ ‫و نک مستئلن دنگتر‪ ،‬اگتر او بته امرنکان یهتا کتار میکترد‪ ،‬در اننصتورت یتس چترا بالوقفته قتوای شتوروی را بته افغانستتا‬ ‫دعوت میکرد؟ برای حفاظ جا ختود؟ بترای دفت حمتالت شورشتیا ‪ ،‬بترای دفتاع از استتقالل افغانستتا ‪ ...‬ختوب‪ ،‬الهتته‬ ‫می توا گما برد که انن گونا ترکیهی از تعامالت متعدد بوده است ‪ ،‬تتا بتدننترتین کشتورما بته نتک جنتگ فرسانشتی در‬ ‫قلمرو نک کشور دنگر کشانیده شود‪ .‬اما انن روان ‪ ،‬مرا عفتو کنیتد‪ ،‬بته متن بستیار خیال ردازانته معلتوم متی شتود‪ .‬ناگفتته‬ ‫محدود ساخ ‪.‬‬ ‫نماند که حضور شوروی ها در موجودن وی افزانا می ناف ‪ ،‬در حالیکه امرنکانیها را س‬ ‫والیری ساموونین‪:‬‬ ‫اول‪ ،‬من چندا ملمئن نیستم که " سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬هیچگاه اجن های خود را رها نمی کند‪ ".‬دوم‪ ،‬متن نمیتتوانم در قستم‬ ‫امین تعرنفاتی مث ‪ " :‬دوس سرس ردۀ اتحاد شوروی" و " انقالبی حرفوی" را بکار بهندم‪ .‬ب اطر آ که به عنتوا نتک‬ ‫دوست شتتمرده شتتوی‪ ،‬بانتتد حتتداق در آنتترا داش ت کتته بتتا کتتی دوس ت استتتی‪ .‬امتتین در متتورد اتحتتاد شتتوروی بستتیار کتتم‬ ‫معلومات داش ‪ .‬آنهم عمدتا از طرنق نشرات مغرضانن که در امرنکا چاپ می شدند و همین ملتالهی کته در ملهوعتات‬ ‫افغانستا تجدند چاپ می گردندند‪ .‬به همین دلی او فکر میکرد که رههتری اتحتاد شتوروی‪ ،‬شتما ختود تصتور کنیتد‪ ،‬آنهتم‬ ‫در اخیر سالهای هفتاد‪ ،‬به اصول و میتودهای دورۀ ستالینی اتکاء دارد‪ .‬به همین دلی بود که او در هتر جتا ختود را نتک‬ ‫"ستالینیس " قلمداد میکرد‪.‬‬ ‫تأکید آ که امین نک "انقالبی حرفوی" اس نیز "مشک " دارد‪ .‬در اخیر سال های شس ‪ ،‬وقتیکه من در افغانستتا کتار‬ ‫و زندگی میکردم و با افغانهای نهان معام و روشنفکر از نزدنک هم صحه بتودم‪ ،‬متن کستی را در میتا آنهتا ب تاطر‬ ‫ندارم که حداق نک بار به من نام حفیظ اهلل امین را در زمرۀ انقالبیو به زبا آورده باشد‪ .‬آنها از تره کی‪ ،‬النتق‪ ،‬بتارق‬ ‫شفیعی‪ ،‬خیهر‪ ،‬کارم ‪ ،‬ینجشیری‪ ،‬محمودی‪ ،‬هار‪ ،‬طاهر بدخشتی نتادآور متی شتدند‪ ،‬در حالیکته در متورد امتین هتیچکس‬ ‫هیچ چیزی نمی دانس ‪ .‬انن ش ی به شک مرموزی به داخت حتزب "خزنتد"‪ ،‬الهتته روابتط استرار امیتز و عجیتن او بتا‬ ‫تره کی در انن راه مثمر واق شدند‪ .‬امین به مجرد آنکه قدرت را احساس کرد‪ ،‬بالفاصله قهر خترد کننتدۀ "انقالبتی" ختود‬ ‫را نه علیه " نیروهای ارتجاع و ام رنالیزم"‪ ،‬بلکه به ضد یرچمی ها سوق داد‪.‬‬ ‫و حاال در بارۀ خواهشات مکرر وی در رابله به اعزام قتوای شتوروی بته افغانستتا ‪ .‬ینهتا نیست کته امرنکتانی هتا در‬ ‫ماه متی ‪ ۹۱۹۹‬امکتا " بنتد مانتد " حتداکثر اتحتاد شتوروی را در حتوادث افغانستتا بررستی میکردنتد‪ .‬آنهتا انتن را نتک‬ ‫چانس مناسن برای صدمه رسانید بته یرستتیژ بتین المللتی شتوروی و اننکته متا وادار شتونم تتا تلفتات ستنگین بهینتیم‪ ،‬متی‬ ‫ینداشتند‪ .‬الهته واضح اس که اعزام ناامیا به افغانستا نمی توانس باالی تواز ستراتیژنک قوا در جهتا تتأثیر زنتاد‬ ‫داشته باشد‪ ،‬نمی توانس به مناف امرنکا صدمن جدی برساند‪ ،‬در حالیکه می توانس عواقن نهان نتاگوار بته کشتوردر‬ ‫یی داشته باشد‪ .‬چیزنکه عمالا صورت گرف ‪ .‬به همین دلی بود که امین دانم از قوای ما "دعوت" میکرد تا به جمهتوری‬ ‫دنموکراتیک افغانستا بیانند‪.‬‬

‫والدیمیر سنیگیریوف‪:‬‬ ‫در اننصورت آخرنن استدالل خود را برانتا بیا میدارم‪ .‬روان بازی دوگانن حفیظ اهلل امین یس از حضور "بانتد چهتار‬ ‫نفری" در صحنن سیاسی فعاالنه ترونج گردند‪ ،‬آنا شما اننرا نمی یذنرند؟ زمانیکته خلقتی هتای سرشتناس ماننتد ستروری‪،‬‬ ‫گتتالب زوی‪ ،‬وطنجتتار و مزدورنتتار بتتا متتأمورنن استتت هاراتی اتحتتاد شتتوروی در کاب ت تمتتاس برقتترار نمودنتتد‪ .‬متتأمورنن‬ ‫اویراسیونی ما از زبا همین ها متن تلگرامهای خود را عنوانی رههری شوروی می نوشتند‪ ،‬چیزی که مرکتز را ست‬ ‫به تشونا انداخته بود‪ ،‬در همین تلگرام ها بتود کته روانت تعلتق داشتتن امتین بته استت هارات امرنکتا بکتار رفتته بتود‪ .‬در‬


‫آنوق م الفین همه اتهامات را بر دنکتاتور می افگندند‪ ،‬و می خواستند خود را نجات بدهند‪ ،‬آنها همچنتا هتراس داشتتند‬ ‫که تند روی های چ گرانانن امین می تواند " انقالب" را به شکس مواجه سازد‪ .‬اما سه دهه از آ حوادث س ری شتدند‪.‬‬ ‫وطنجتار و مزدورنتار دنگتر در قیتد حیتات نیستتند‪ .‬ستروری حتهس ابتد را در زنتدا کابت ست ری متی نمانتد ( اشتتترا در‬ ‫تضییقات دستجمعی را به وی نه شیدند)‪ .‬گالب زوی دورۀ بحرانی را در خار از کشور به سر بترده بته کابت برگشتته‬ ‫و کمافی السابق در زندگی سیاسی افغانستا سهم می گیرد‪ .‬وقتی از او می یرسند که آنا او حاال هتم بتاور دارد کته حفتیظ‬ ‫اهلل امین اجن امرنکا بود‪ ،‬انن کار کشتن نهرد های سیاسی بدو شتک و شتههن جتواب متی دهتد‪" :‬متن هتیچ وقت اننلتور‬ ‫فکر نمی کردم‪".‬‬ ‫والیری ساموونین‪:‬‬ ‫بلی‪ ،‬گالب زوی نسه به گذشتن دور تغییر زنتادی نمتوده است ‪ .‬متن اننترا متی دانتم‪ .‬امتا روانت بتازی دوگانتن حفتیظ اهلل‬ ‫امین به هیچصورت با روی کار آمد " باند چهار نفری" در صحنه به میا نیامده و متعاقهتا معمتول ستاخته نشتده است ‪،‬‬ ‫من در انن باره قهالا تذکر دادم‪ .‬اطالعتات خلقتی هتای فتراری و معلومتات دست داشتته " نکتی بتاالی دنگتر بستیار ختوب‬ ‫قرار گرف ‪".‬‬ ‫اکنو می خواهم به موضوع اساستی نتی اشتاره داشتته باشتم‪ .‬اننکته امتین اجنت ستی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬بتود نتا نهتود‪ ،‬بستیار بته آ‬ ‫شهاه دارد که انسا بته موجودنت یدنتده هتای ناییتدا از قهیت ‪ )OVNI( ...‬بتاور دارد نتا خیتر؟ نکتی خواهتد گفت ‪ " :‬نتی‬ ‫باور ندارم"‪ ،‬دنگری میگوند‪ " :‬باور دارم"‪ ،‬و سومی خواهد گف ‪ " :‬من ش صا آنها را دنده ام و نکجتا بتا آنهتا بته ستیارۀ‬ ‫آنها یرواز نموده ام‪ ".‬برای عده ای انتن موضتوع بیشتتر ستؤال باورمنتدی است ‪ ،‬در حالیکته بترای برختی موضتوع در‬ ‫می باشد‪.‬‬ ‫امحای رژنم حفیظ اهلل امین ( و نتیجتتا از بتین بترد ختود او) ب تاطر آ صتورت نگرفت کته کستی در رههتری شتوروی‬ ‫وی را بتتته ارتهتتتاط داشتتتتن بتتتا ستتتی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬مانتتتو متتتی دانستت ‪ .‬در سیاستت ‪ ،‬م صوصتتا در سیاستت کتتتال ‪ ،‬اننگونتتته‬ ‫"جزئیات" مانند کار به است هارات خارجی کمتر مد نار گرفته می شود‪ .‬ثهوت انتن گفتتن متن چتی در تتأرنخ کشتور متا و‬ ‫چی هم در تأرنخ دول های دنگر فراوا اس ‪.‬‬ ‫رههری شوروی‪ ،‬از ‪ ۹۹‬جوالی ‪ ، ۹۱۹۱‬وقتیکه سردار محمتد داوود ختا در افغانستتا بته قتدرت رستید‪ ،‬ملتابق برنامتن‬ ‫که از طرف تئورنسن های سیاسی و شرق شناس های ما تدونن و ترتین نافته بود به آ نتیجه رستیده بتود کته در همچتو‬ ‫نک کشور عقن مانده و قرو وسلی‪ ،‬صرف انجاد نتک " جههتن نیروهتای مترقتی و وطن رست " میتوانتد ورود ارتجتاع‬ ‫طرفدار ام رنالیزم را مان شتود‪ .‬بته همتین دلیت بتود کته رههتری شتوروی مصترانه کوشتا میکترد تتا داوود را وادار بته‬ ‫اتحاد با حزب دنموکراتیک خلق‪ ،‬سازما های "نامنهاد" اجتماعی روشنفکرا اسهق‪ ،‬مدافعین حقتوق بشتر‪ ،‬بتا روحتانیو‬ ‫مترقتی و دنگترا میکترد‪ .‬اننکته عکتس العمت داوود در برابتر انتن همته چتی بتود متا بتا تفصتی در کتتاب از آ نتادآوری‬ ‫کردنم‪.‬‬ ‫یس از "انقالب ثور" مسکو به سرود هما آهنگ قهلی ختود ادامته داد‪ " :‬بیائیتد‪ ،‬رفقتای انقالبتی‪ ،‬هرچته زودتتر " جههتن‬ ‫نیروهای مترقی و وطن رس " را انجاد کنید‪ .‬اما تره کی نه تنها تن به انجاد چنین نتک جههته نتداد‪ ،‬بلکته بته توصتین امتین‬ ‫دوستتا قهلتتی و متحتتدنن یرچمتتی ختتود را بتته شتتمول هتتزارا نفتتر را کتته متتی توانستتتند از اصتتالحات مترقتتی در افغانستتتا‬ ‫حمان نمانند‪ ،‬از بین برد‪.‬‬ ‫یس از آنکه امین تره کی را برکنار نموده و متعاقها از بین برد‪ ،‬اوضاع سیاسی در افغانستا بهه هیچوجه بهتر نشد‪.‬‬ ‫قت تره کی و نجات حیات نتارا نزدنتک وی از "بانتد چهتار نفتری" تتواز قتوا را در افغانستتا بته صتورت قلت تغییتر‬ ‫داده و انکشاف بعدی روابط افغا ‪ -‬شوروی را تعیین نمود‪ .‬کرملین نشینا به آ بتاور شتدند کته دنگتر امکتا انجتاد نتک‬ ‫"جههن متحد نیروهای مترقی و وطن رس " بوجود آمده اس ‪ :‬قه از همه بر بنیاد طرفدارا تره کی مقتول و کارم که‬ ‫در ختار از کشتور قترار داشت ‪ ،‬کارهتتای معینتی در انتن عرصته صتتورت گرفت ‪ .‬ستروری‪ ،‬وطنجتار و گتتالب زوی از‬ ‫نار فورمالیتن با کارم آشتی کرده بودند و برنامن "جههتن متحتد نیروهتای مترقتی و وطن رست " از طترف رههتری آننتدۀ‬ ‫افغانستا روی دس گرفته شد‪.‬‬ ‫اما حفیظ اهلل امین و طرفدارا وی در انن نقشن "وحدت ملی" به هیچوجه جور نمی آمدند‪ .‬امین هیچگاه و به هتیچ قیمتتی‬ ‫کسانی را که با تمام قوت کوشا میکرد از بین بهرد حاضر به همکاری شود‪ .‬حتی بته ختاطر نجتات "انقتالب" افغانستتا‬ ‫او تن به چنین نک عملی نمی داد‪ .‬در عین حال دنگرا نیز به وی کارنامه های قهلی وی را نمی ب شیدند‪.‬‬ ‫مرحلن اول "انقالب ثور" در افغانستا بلور قل بدنام شد‪ ،‬بنابرنن ضرورت بتود نتا از اصتالحات انقالبتی صترف ناتر‬ ‫شود و نا به مرحلن دوم یرداخته شود‪.‬‬ ‫والدیمیر سنیگیریوف‪:‬‬ ‫خوب‪ ،‬به هر حال‪ ،‬نتک چیتز دقیقتا وضتاح دارد‪ :‬نهانتد درمتورد رههترا متا و افغانستتا از مواضت امتروزی قضتاوت‬ ‫کترد‪ .‬نهترد میتا دو سیستتم جهتانی جرنتا داشت ‪ .‬بشترن در لهتن فاجعتن اتتومی بتود‪ ،‬هتیچ نتک از طترفین در انتن مقابلتته‬ ‫نمی واس عقن نشینی کند‪ .‬حاالت طوری آمد که امین میا دو آتا قرار گرف ‪ ،‬او قربانی تقابالت کال گردند‪.‬‬


‫در کتتاب ختود متا صترف انتدکی یترده از استرار "مرحلتن اول" "انقتالب ثتور" برداشتتیم‪ .‬داغ هتای ستفید در انتن تارن چته‬ ‫هنوز نهان زناد اس ‪ ،‬هم در قسم افغانستا و هم چیزهائیکه بته اعمتال شتوروی هتا ارتهتاط میگیترد‪ .‬بنتابرنن گذاشتتن‬ ‫نقلن اخیر هنوز وق اس ‪.‬‬ ‫عالوه بر آ ‪ ،‬اکنو که افغانستا نک بار دنگر منه خهرهای داغ گردنده اس ‪ ،‬و امرنکانی ها بتا متحتدنن شتا در آنجتا‬ ‫درگیر مانده اند‪ ،‬درس های تتأرنخ نچنتدا دور را بتا دقت بیشتتر بانتد آموخت و کوشتا کترد از آنهتا نتیجته گیتری هتانی‬ ‫درس بعم آورد‪.‬‬

‫گالیری تصاونر‬

‫آخرنن شاه افغانستا ‪ ،‬اعلیحضرت‬ ‫محمد ظاهر شاه‬

‫اولین رئیس جمهور افغانستا شهید محمد داوود‬

‫کاب در دهـن ‪ ۹۱۹۱‬میالدی‬

‫تصاونری برخی از با یا کودتای نامیمو ‪ ۹‬ثور‪:‬‬


‫نور محمد تره کی‪ ،‬منشی عمومی‬ ‫حزب دنموکراتیک خلق‬

‫حفیظ اهلل امین یس از آنکه استاد "بی همتانا"‬ ‫به امر او با بالش خفک گردند‪ ،‬خود را رئیس‬ ‫دول اعالم کرد‬

‫عیدالکرنم میثاق‪ ،‬وزنر مالیه در‬ ‫حکوم خلقی ها‬

‫بهر کارم‬ ‫(‪)۹‬‬

‫دستگیر ینجشیری‬ ‫(‪)۲‬‬

‫میراکهر خیهر‬ ‫(‪)۱‬‬

‫اسداهلل سروری‬ ‫(‪)۴‬‬

‫جنرال عهدالقادر(دس چ )‬ ‫(‪)۱‬‬

‫شهنواز تنی‬ ‫(‪)۶‬‬

‫محمد اسلم وطنجار‬ ‫(‪)۹‬‬

‫شیرجا مزدور نار‬ ‫(‪)۹‬‬


‫سلیما النق‬ ‫(‪)۹‬‬

‫امام الدنن‬ ‫(‪)۹۱‬‬

‫داوود تړو‬ ‫(‪)۱‬‬

‫سیدمحمدگالب زوی‬ ‫(‪)۹۹‬‬

‫شوروی ها‪:‬‬

‫لئونند برنژنف‬ ‫(‪)۹۲‬‬

‫دمیتری اوستینوف‬ ‫(‪)۹۱‬‬

‫نوری اندرویوف‬ ‫(‪)۹۴‬‬

‫اندری گرو میکو‬ ‫(‪)۹۱‬‬

‫وال دنمیر کرنوچکوف‬ ‫(‪)۹۶‬‬

‫لئونید بوگدانوف‬ ‫(‪)۹۹‬‬

‫ونلیور اوسادچی‬ ‫(‪)۹۱‬‬

‫نیکوالی آگار کوف‬ ‫(‪)۲۱‬‬

‫واسیلی سافرونچو‬ ‫(‪)۹۹‬‬

‫(دس راس )‬


‫جنرال لیف گورنلوف‬ ‫(‪)۲۹‬‬

‫الکساندر یوزانوف‬ ‫(‪)۲۲‬‬

‫سایر تصاویر مرتبط‪:‬‬

‫نمای بیرونی ارگ تأرن ی شاها افغانستا‬ ‫در دورۀ رناس جمهوری شهید محمد داوود‪ ،‬مقر رناس جمهوری افغانستا‬ ‫********************‬

‫نمای بیرونی قصر تأرن ی کرملین در مسکو‬

‫جنرال واسیلی زایال تین‬ ‫(‪)۲۱‬‬


‫اولین کابینن خلقی ها و یرچمی‬

‫حفیظ اهلل امین تره کی را "استاد" می نامد‬

‫سفر نور محمد تره کی به مسکو‬

‫حفیظ اهلل امین ( ردنف اول دس چ )‬

‫هجوم قوای شوروی بر افغانستا ‪ ،‬آ از تراژندی النتنهائی افغانستا‬


‫قصر ت ن تا بیگ حین جنگهای داخلی‬

‫رههرا کمونیستی س‬

‫دوس داشتند نک دنگر را در آ وش بکشند‪ ،‬م صوص ا دوس داشتند همدنگر را بوسه بارا‬ ‫نمانند‪ ،‬ولی همیشه در خفا علیه نکدنگر خنجر میداشتند‬


‫اسداهلل سروری در برابر محکمه ‪ -‬کاب‬

‫اسد اهلل سروری‪ ،‬رئیس ادارۀ است هاراتی جهنمی " اگسا"‬

‫نمانندۀ خا‬ ‫عمارت سفارت اتحاد شوروی حین جنگ های کاب‬

‫سفیر اضالع متحدۀ امرنکا در کاب ادولف دابز‪.‬‬ ‫در رابله به قت اسرار آمیز انن دن لومات‬ ‫هنوز هم سؤالهای زنادی الجواب مانده اند‪.‬‬

‫مناب که مورد استفاده قرار گرفته اند‬

‫رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کاب جنرال بورنس انوانوف ( دس‬ ‫راس با گوشی تلفو )‬


‫کتاب ها‪:‬‬ ‫و‪ .‬ای‪ .‬ابالزوف‪ " ،‬افغانستا ‪ :‬چهارمین جنگ" مارکو یا ‪ ،‬کیف‪۲۱۱۲ ،‬؛‬ ‫"مسائ مهم انقالب افغانستا افغانستا "‪ ،‬ناووکه‪ ،‬مسکو‪ (۹۱۹۴ ،‬بدو کر اسم نونسنده)؛‬ ‫پ‪ .‬آال ‪ ،:‬د‪ .‬کلیی " دام افغانستا ‪ :‬حقیق در بارۀ هجوم اتحاد شوروی" میژدونارودنی اتناشینیا‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۱ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬ای‪ .‬آندوگسکی‪ ،‬نو‪ .‬ای‪ ،.‬و‪ . .‬کورنلوف‪ ،‬س‪ .‬گ‪ .‬ب تورنن " باز هم افغا " ونن انزداد‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۲ ،‬؛‬ ‫درس های افغانستا ‪ :‬نتیجه گیری های برای آننده در روشنائی آثار آ‪ .‬ی‪ .‬سنیسارنوف‪ ،‬یوهنتو ناامی‪ ،‬مسکو‬ ‫روسکی یوت‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫س‪ .‬ف‪ .‬آخرومییف‪ ،‬گ‪ .‬م‪ .‬کورنیینکو‪" ،‬از دندگاه نک دن لومات و نک مارشال‪ :‬نگاه منتقدانه به یالیسی اتحاد شوروی‬ ‫قه و بعد از ‪ ، "۹۱۹۱‬میژدونارونی اتناشینیا‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۲ ،‬؛‬ ‫ز‪ .‬بژنزننسکی "تحتن کهیر شلرنج" میژدونارودنی اتناشینیا‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬م‪ .‬بیالنوگوف‪ " ،‬در صحنن اول دن لوماسی‪ :‬ناداش های نمانندۀ دانمی اتحاد شوروی در سازما مل متحد"‪،‬‬ ‫انستیتوت دولتی روابط بین المللی مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫م‪ .‬بیردنن‪ ،‬د‪ .‬رائیزنن‪ " ،‬دشمن اصلی‪ :‬تأرن چن اسرار سال های اخیر تقاب سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ .‬و کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪،.‬‬ ‫میژدونارودنی اتنشینیا‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۴‬؛‬ ‫ف‪ .‬د‪ .‬بوبکوف‪ " ،‬بیس سال اخیر‪ :‬نادداش های آمر ب ا ضد کشف سیاسی"‪ ،‬روسکونی سلووه‪۹۱۹۱ ،‬؛‬ ‫ل‪ .‬بوگدانوف‪ " ،‬کتابچن افغانستا " ناڅیونالنوی اوبرازووانی‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۴ ،‬؛‬ ‫‪ . .‬بروتینڅ " سی سال در ستارانا یلوشاد" (مقر کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی)‪ ،‬میژدونارودنی‬ ‫اتنشینیا‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۹ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬وارننیکوف‪ " ،‬تکرار ناشدنی" در هف جلد‪ ،‬جلد ینجم‪ " :‬افغانستا ‪ .‬هم شجاع و هم اندوه" سونتسکی ییساتی ‪،‬‬ ‫مسکو ‪۲۱۱۹‬؛‬ ‫ی‪ .‬واسیلیف‪ " ،‬خلیج فارس در محراق طوفا "‪ ،‬یولی انزداد‪۹۱۹۱ ،‬؛‬ ‫‪ .‬ای‪ .‬ییکوف‪ " ،‬جنگ در افغانستا "‪ ،‬ونن انزداد‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۹ ،‬؛‬ ‫" جنگ و جامعه در قر بیستم‪ :‬در سه جلد‪ .‬جلد سوم‪" :‬جنگ و جامعه هنگام جنگ هانی منلقوی در نیمن دوم قر‬ ‫بیستم"‪ ،‬ناووکه‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫ب‪ .‬ودورد‪" ،‬اعتراف آمر کشف"‪ ،‬یولی انزداد‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۱ ،‬؛‬ ‫د‪ .‬گائی‪ ،‬و‪ .‬سنیگیرنوف‪ " ،‬تجاوز‪ :‬صفحات ناییدای جنگ اعالم ناشده" ان که‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۹ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬گرننیفسکی‪ " ،‬اسرار دن لوماسی شوروی"‪ ،‬واگرنوس‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬ب‪ .‬گروموف " قوای محدود"‪ ،‬یروگرس‪ -‬کلتور‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۴ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬گرومیکو " آندری گرومیکو‪ ،‬یرواز تیر او‪ :‬خاطرات و تفکرات یسر" ناوچنانا کنیگه‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫"گروپ عملیات خا کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی " ونم ی "‪ :‬انجاد‪ ،‬فعالی ‪ ،‬ییروزی ها و شکس ها‪ ،‬از بین رفتن و‬ ‫رستا خیز"‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫نو‪ .‬دروزدوف‪ ،‬و‪ .‬کورنلوف‪ " ،‬عملیات " طوفا ‪ ،"۱۱۱‬مسکو‪ ،‬ونم ی ‪۹۱۱۱ ،‬؛‬ ‫مأمورن بین المللی‪ :‬خاطرات مشاورنن وزارت داخلن اتحاد شوروی در بارۀ حوادث افغانستا (‪،)۹۱۹۹-۹۱۱۲‬‬ ‫مسکو ‪۹۱۱۱‬؛‬ ‫سللا علی کشتمند‪ " ،‬ناداش های سیاسی و حوادث تارن ی‪ :‬خاطرات ش صی و صحنه هانی از تارنخ معاصر‬ ‫افغانستا " جیگی یرنن ‪ ،‬لند ‪ ،‬به زبا دری‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬کیرییچینکو‪ " ،‬کشف‪ :‬چهره ها و ش صی ها"‪ ،‬میژدونارونی اتناشینیا‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬و‪ .‬کیسیلیوف‪ " ،‬محهوب ستالین در لوبیانکه"‪ ،‬نیوا‪ ،‬سن ییتیرزبورگ‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫س‪ .‬کوزلوف و دنگرا ‪ " ،‬قوای خا جی‪ .‬آر‪ .‬نو‪ : .‬ساع عرش قوای خا "‪ ،‬روسکانا یانورامه‪ ،‬مسکو‪،۲۱۱۱ ،‬‬ ‫گ‪ .‬م‪ .‬کورنینکو‪ ،‬جنگ سرد"‪ :‬گواهی نکی از اشترا کنندگا آ " اولما یرنس‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬آ‪ .‬کوستیرنا‪ " ،‬تارنخ ‪ ،‬مناب ‪ ،‬و فهرس آثار در بارۀ عملیات خا در اتحاد شوروی و افغانستا (‪،)۹۱۹۱-۹۱۹۱‬‬ ‫چاپ دوم‪ ،‬دونیڅک‪ ،‬یرومین لمتد‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫‪ .‬کرائ ‪ " ،‬جنگ جارلی اونلسو " سونرشینه سیکرنتنه‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫س‪ .‬کراخمالوف‪" ،‬ناددات های آتشن ناامی"‪ ،‬روسکانا رازوندکه‪ ،‬مسکو ‪۲۱۱۱‬؛‬ ‫و‪ .‬کرنوچکوف‪ " ،‬دوسین ش صی"‪ ،‬انکسمو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬کرنوچکوف‪ " ،‬با میعاد النتنهائی" در دو جلد‪ ،‬یروسونشینی‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۶ ،‬؛‬ ‫ل‪ .‬کوچیرووا‪ " ،‬کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در افغانستا "‪ ،‬انکسمو‪ ،‬ناووزا‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬آ‪ .‬لیاخوفسکی‪" ،‬تراژندی و شجاع افغا "‪ ،‬نورد‪ ،‬ناروسالول‪۲۱۱۴ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬م‪ .‬مائیوروف‪ " ،‬حقیق در بارۀ جنگ افغانستا "‪ ،‬یراووا چیلوکه‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۶ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬ای‪ .‬ماکاروف‪ " ،‬در دفتر لوی درستیز در آستانن تغییرات قرنن الوقوع "‪ ،‬کوچکوووه یولی‪ ،‬ژوکوفسکی‪۲۱۱۴ ،‬؛‬


‫ر‪ .‬میدوندنیف‪ " ،‬اندرویوف مجهول"‪ ،‬فینیکس‪ ،‬روستوف نه دونو‪۹۱۱۱ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬آ‪ .‬میرنمسکی " معماهای جنگ افغانستا "‪ ،‬ونچی‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۶ ،‬؛‬ ‫ل‪ .‬ملیچین‪ " ،‬دوسین خا ‪ :‬ادارۀ کشف خارجی"‪ ،‬ناووزا‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫نو‪ .‬آ‪ .‬نی شوموف‪ " ،‬سرحدات افغانستا ‪ ،‬فاجعه و درس ها"‪ ،‬کوچکووه یولی‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۶ ،‬؛‬ ‫ی‪ .‬ییشکوف‪ " ،‬ساده تر باش"‪ ،‬می ائیلیچ‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫‪ .‬نا‪ .‬ییکوف‪ " ،‬من جنگ را آ از می کنم"‪ ،‬انکسمو‪ ،‬مسکو‪۲۱۹۱ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬یالستو ‪ ،‬و‪ .‬آندرنانوف‪ " :‬نجین اهلل‪ :‬افغانستا در کشمکا هانی جیویولیتیکی" ‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۹ ،‬؛‬ ‫امرنن شماره ‪ "۱۱۹۱‬مسلک ”‪ ،“A‬خاباروفسک‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫ل‪ ،‬سیهیاکین‪ " ،‬افغانستا در آستانن فاجعه‪ :‬خاطرات مشاور ناامی" چاپ یوهنتو دولتی اجتماعی مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫صهور اهلل سیاه سنگ‪ " ،‬و آ گلوله بارا بهار" ترجمن وث جانهاز‪ ،‬نیکیتسکی وروت‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫ای‪ .‬ی‪ .‬سینیڅین‪ " ،‬اندرویوف در نزدنکی هاس "‪ ،‬رسیسکانا گازنته‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۴ ،‬؛‬ ‫م‪ .‬ف‪ .‬سلینکین‪ " ،‬حزب دنموکراتیک خلق افغانستا بر سر اقتدار اس ‪ :‬دورۀ تره کی‪ -‬امین" (‪،)۹۱۹۹-۹۱۹۱‬‬ ‫سیمفیروی ‪۹۱۱۱ ،‬؛‬ ‫م‪ .‬ف‪ .‬سلینکین‪ " ،‬افغانستا ‪ :‬ایوزنسیو و حاکمی " (سالهای ‪ ۹۱ -۶۱‬قر بیس )‪ ،‬سیمفیروی ‪۲۱۱۴ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬سنیگیرنوف‪ " ،‬سرخه"‪ ،‬نووانا گازنته‪ ،‬سنک ییتیرزبورگ‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬ی‪ .‬سنیسارنوف‪ " ،‬افغانستا " روسکانا یانورامه‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۲ ،‬؛‬ ‫و‪ . .‬س ولنیکوف‪ " ،‬افغانستا ‪ :‬ضد انقالبیو اسالمی"‪ ،‬ناووکه‪ ،‬مسکو‪۹۱۹۹ ،‬؛‬ ‫س‪ .‬تانیر‪ " ،‬افغانستا ‪ :‬تأرنخ جنگ ها از اسکندر مقدونی تا سقوط طالها " انکسمو‪ ،‬مسکو ‪۲۱۱۴‬؛‬ ‫‪ .‬تینی (به همکاری ب‪ .‬هارلوو)‪ " ،‬در مرکز طوفا ‪ :‬اعترافات رئیس اسهق سی‪ .‬آی‪ .‬ای‪ ".‬انکسمو‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫نو‪ .‬تی ونوف‪ " ،‬جنگ افغانی ستالین‪ :‬نهرد ب اطر آسیائی میانه" ناووزه‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫ای‪ .‬نو‪ .‬توخارننوف‪ " ،‬قوماندا م فی اردو" مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬څونتکوف‪ ،‬و‪ .‬سورودنن‪ " ،‬تمام زندگی‪ ،‬نعنی نورش برد "‪ ،‬گرانیڅه" مسکو‪۲۱۹۱ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬خرنستوفوروف‪ " ،‬افغانستا ‪ :‬حزب بر سر اقتدار و اردو"‪ ،)۹۱۹۹-۹۱۹۱( ،‬گرانیڅه‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫ی‪ .‬چازوف‪ " ،‬صح و قدرت‪ :‬خاطرات داکتر کرملین"‪ ،‬نووستی‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۲ ،‬؛‬ ‫" چیکیس های ( کارمندا است هاراتی)لینینگراد در افغانستا "‪ ،)۹۱۹۱-۹۱۹۱( ،‬سنک ییتیرزبوگ‪۲۱۱۱ ،‬؛‬ ‫آ‪ .‬چیرنیانف‪ " ،‬خرو مشتر ‪ :‬نادداش های دو دوره"‪ ،‬روس ین‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۶ ،‬؛‬ ‫ل‪ .‬و‪ .‬شیهارشین‪ " ،‬دس مسکو‪ :‬نادداش های آمر کشف شوروی"‪ ،‬تیرا‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۶ ،‬؛‬ ‫ل‪ .‬شینکارنوف‪ " ،‬من انن همه را تقرنها به خاموشی س رده ام‪ "...‬حکان های روانی حوادثی که در چکوسلواکیا در‬ ‫سال ‪ ۹۱۶۹‬اتفاق افتیدند"‪ ،‬سوبرانیی‪ ،‬مسکو‪۲۱۱۹ ،‬؛‬ ‫و‪ .‬شیرونین " جواسیس ییروسترونکه (بازسازی)‪ :‬دوسین مفتوح شدۀ کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ،".‬انکسمو‪ ،‬مسکو‪۲۱۹۱ ،‬؛‬ ‫‪ .‬اندرنو‪ ،‬و‪ .‬گوردنفسکی‪ " ،‬در مورد کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ :.‬تارن چن عملیات هانی خارجی سیاسی از لینین تا گورباچوف"‬ ‫نوتا بینی‪ ،‬مسکو‪۹۱۱۲ ،‬؛‬ ‫‪Andrew C. Mitrokhin V. The Archive II: The KGB & the World. London: Penguin Books,2006‬‬ ‫‪Coll S. Ghost Wars: The Secret History of the CIA, Afghanistan & Bin Laden, from the Soviet‬‬ ‫‪Invasion to September 10,2001. London: Penguin Books, 2005.‬‬ ‫‪Feifer G. The Great Gamble: The Soviet War in Afghanistan. New York: Harper Perennial,‬‬ ‫‪2009.‬‬

‫مقاالت‬ ‫و‪ .‬آ‪ .‬ونستاد‪ " ،‬در آستانن اعزام قوای شوروی به افغانستا "‪ //‬تارنخ جدند و جدندتر‪ ،‬شماره ‪.۹۱۱۲ ،۲‬‬ ‫اسناد رههری شوروی در بارۀ اوضاع افغانستا ‪ //‬همانجا‪ ،‬شمارۀ ‪ ،۱‬سال ‪.۹۱۱۶‬‬ ‫و‪ .‬آ‪ .‬میرنمسکی‪ " ،‬جنگ در افغانستا ‪ :‬نادداش های نک اشترا کننده" ‪ //‬تارنخ جدند و جدندتر‪ ،‬شمارۀ ‪ ۱‬سال‬ ‫‪.۹۱۱۱‬‬ ‫و‪ .‬س‪ .‬سافرونچو ‪ " ،‬افغانستا در دورۀ تره کی" ‪ //‬میژدونارودنانا ژنز ‪ ،‬شمارۀ ‪۹۲‬سال ‪.۹۱۱۱‬‬ ‫و‪ .‬س‪ .‬سافرونچو ‪" ،‬افغانستا در دورۀ امین"‪ //‬همانجا‪ ،‬شمارۀ ‪ ۹‬سال ‪.۹۱۱۹‬‬ ‫افکار ینهانی نک مأمور وزارت امور خارجه حین دخول قوای شوروی به افغانستا ‪ //‬نی زاونسیمانا گازنته‪۹۱ ،‬‬ ‫س تمهر ‪.۹۱۱۴‬‬

‫دنگر مناب‬ ‫آرشیف رئیس جمهور فدراسیو روسیه‬ ‫آرشیف دولتی تأرنخ معاصر روسیه‬


‫‪The National Archives. UK mission to Afghanistan‬‬ ‫آرشیف امنی ملی (واشنگتن)‬

‫مصاحهه ها‬ ‫عهدالقادر نکی از مهتکرنن و اجرا سازماندهندگا کودتای هف ثور ‪ ۹۱۱۹‬در افغانستا ‪ ،‬متعاقهاْ وزنر دفاع جمهوری‬ ‫دنموکراتیک افغانستا ‪.‬‬ ‫آ‪ .‬م‪ .‬الکساندروف‪ -‬آگینتوف‪ ،‬همکار چه ار منشی عمومی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی (برنژنیف‪،‬‬ ‫اندرویوف‪ ،‬چیرنینکو‪ ،‬گورباچوف)‪.‬‬ ‫احمد شاه مسعود‪ ،‬طی سالهای ‪ ۹۱۱۲ -۹۱۹۹‬قوماندا محلی مجاهدنن‪ ،‬متعاقهاْ وزنر دفاع در حکوم مجاهدنن‪.‬‬ ‫جنرال آ‪ . .‬بابوشکین‪ ،‬طی سالهای هفتاد میالدی کارمند ادارۀ معلوماتی و تحلیلی رناس عمومی اول (کشف خارجی)‬ ‫کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ،.‬متعاقها آمر سکرترن کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی‪.‬‬ ‫و‪ .‬و‪ .‬بآاسوف‪ ،‬نکی از افغانستا شناسا مشهور شوروی‪.‬‬ ‫س‪ .‬گ‪ .‬ب تورنن‪ ،‬دگروال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ،.‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱ -۹۱۹۹‬افسر امور امنیتی سفارت شوروی در کاب ‪.‬‬ ‫ل‪ .‬ای‪ .‬بیرنوکوف‪ ،‬دګروال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ،.‬ېی سالهای ‪ ۹۱۹۹-۹۱۹۱‬مأمور دفتر " کشف" در کاب ‪.‬‬ ‫ل‪ .‬پ‪ .‬بوگدانوف جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ،.‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱ -۹۱۹۹‬آمر نمانندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کاب ‪.‬‬ ‫و‪ .‬ت‪ .‬گاورنلین‪ ،‬دگروال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬طی سالهای هفتاد در کاب آمر ب ا کشف بود‪.‬‬ ‫م‪ .‬و‪ .‬گولوواتوف‪ ،‬طی سال ‪ ۹۱۹۱‬کارمند گروپ ضد ترور ”‪ “A‬متعاقها قوماندا جزوتام ”‪ “A‬رناس هف کی‪ .‬جی‪.‬‬ ‫بی‪ .‬اتحاد شوروی‪.‬‬ ‫آ‪ .‬ت‪ .‬گولوبیف‪ ،‬جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬نکی از اشترا کنندگا عملیات " طوفا ‪ "۱۱۱‬در سال ‪.۹۱۹۱‬‬ ‫ل‪ . .‬جنرال‪ ،‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱-۹۱۹۱‬مشاور ارشد ناامی در افغانستا ‪.‬‬ ‫سید محمد گالب زوی ‪ ،‬نکی از اشترا کنندگا فعال کودتای ثور‪ ،‬متعاقها وزنر در کابینه های تره کی‪ ،‬کارم ‪ ،‬نجین‬ ‫اهلل‪ ،‬سفیر جمهوری دنموکراتیک افغانستا در اتحاد شوروی (‪.)۹۱۱۱ -۹۱۹۹‬‬ ‫عهدالحکیم شرعی جوزجانی‪ ،‬نکی از فعالین سرشناس حزب دنموکراتیک خلق‪ .‬موصوف طی سالهای ‪۹۱۹۹-۹۱۹۱‬به‬ ‫حیث لوی څارنوال افغانستا بوده‪ ،‬عضو بیوروی سیاسی حزب دنموکراتیک خلق‪ ،‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬به حیث معاو اول‬ ‫رئیس محکمن انقالبی جمهوری دنموکراتیک افغانستا انفای وظیفه مینمود‪.‬‬ ‫ل‪ .‬م‪ .‬زامیاتین طی سالهای ‪ ۹۱۹۹-۹۱۹۱‬مس ؤول ب ا اطالعات بین المللی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد‬ ‫شوروی‪.‬‬ ‫و‪ .‬پ‪ .‬زایالتین‪ ،‬جنرال‪ ،‬مشاور در رناس عمومی امور سیاسی قوای مسلح جمهوری دنموکراتیک افغانستا (‪۹۱۹۹-‬‬ ‫‪.)۹۱۹۱‬‬ ‫آ‪ .‬ت‪ .‬ابراهیموف‪ ،‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱-۹۱۹۲‬کارمند دفتر کشف کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کاب ‪.‬‬ ‫و‪ .‬د‪ .‬کالوگین‪ ،‬جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬به حیث مسؤول ادارۀ ضد کشف خارجی رناس عمومی اول کی‪.‬‬ ‫جی‪ .‬بی‪ .‬انفای وظیفه میکرد‪.‬‬ ‫بهر کارم ‪ ،‬نکی از بنیا گذارا حزب دنموکراتیک خلق‪ ،‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱-۹۱۹۶‬منشی عمومی حزب‬ ‫دنموکراتیک خلق و رئیس شورای انقالبی بود‪.‬‬ ‫کاوه کارم ‪ ،‬یسر بهر کارم ‪.‬‬ ‫سللا علی کشتمند‪ ،‬حزب بیوروی سیاسی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی‪ ،‬در سال ‪ ۹۱۹۹‬وزنر‬ ‫یالنگذاری جمهوری دنموکراتیک و یس از سال ‪ ۹۱۹۹‬ر ئیس حکوم جمهوری دنموکراتیک افغانستا ‪.‬‬ ‫و‪ .‬پ‪ .‬کوزنن مأمور سفارت شوروی در کاب طی سالهای (‪ ،)۹۱۹۱-۹۱۹۹‬س س محص فوق ماستری اکادنمی‬ ‫دن لوماسی‪ ،‬مترجم زبا یشتو حین مسافرت نور محمد تره کی به مسکو‪.‬‬ ‫و‪ .‬ا‪ .‬کرنوچکوف‪ ،‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬رئیس‪ ،‬رناس عمومی اول‪ ،‬متعاقها رئیس رئیس کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی‪.‬‬ ‫ا‪ .‬م‪ .‬کوزنیڅوف‪ ،‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱ -۹۱۹۹‬مترجم ناامی‪ ،‬مشاورنن ناامی شوروی در کاب ‪.‬‬ ‫نو‪ .‬ای‪ .‬کوتی وف‪ ،‬کارمند رناس نهم کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ ،.‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱ -۹۱۹۹‬مشاور امور امنیتی اش ا اول در‬ ‫کاب ‪.‬‬ ‫‪ .‬س‪ .‬لیونوف‪ ،‬جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬مسوول اداره اطالعات و تحلی های رناس عمومی اول کی‪.‬‬ ‫جی‪.‬‬ ‫آ‪ .‬و‪ .‬لوزووی‪ ،‬نواسن جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬بورنس انوانوف‪.‬‬ ‫عهدالکرنم میثاق‪ ،‬نکی از فعالین سرشناس حزب دنموکراتیک خلق‪ ،‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱ -۹۱۹۹‬وزنر مالیه و از سال‬ ‫‪ ۹۱۹۱‬الی ‪ ۹۱۱۱‬شاروال کاب ‪.‬‬ ‫نو‪ .‬گ‪ .‬میشین‪ ،‬سکرتر سفارت شوروی در کاب ‪ ،‬متعاقها راهنمای ب ا مسائ بین المللی کمیتن مرکزی حزب‬ ‫کمونیس شوروی‪.‬‬ ‫س‪ .‬و‪ .‬اوسادچی دن لومات شوروی‪ ،‬یسر آمر دفتر کشف کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کاب اوسادچی ونلیور‪.‬‬


‫گ‪ .‬آ‪ .‬یولیاکوف‪ ،‬طی سالهای ‪۹۱۹۹-۹۱۱۹‬کارمند ب ا امور بین المللی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد‬ ‫شوروی‪.‬‬ ‫ب‪ . .‬یونومارنوف‪ ،‬عضو عل الهدل بیوروی سیاسی‪ ،‬منشی کمیتن مرکزی حزب کمونیس شوروی‪ ،‬مسؤول ب ا‬ ‫روابط بین المللی کمیتن مرکزی‪.‬‬ ‫ا‪ .‬م‪ .‬یوزانوف‪ ،‬سفیر اتحاد شوروی در کاب طی سالهای ‪.۹۱۹۲-۹۱۹۱‬‬ ‫د‪ .‬ب‪ .‬رنورنکوف‪ ،‬ېی سالهای ‪ ۹۱۹۹-۹۱۹۱‬سکرتر دوم سفارت شوروی در کاب ‪ ،‬بعدتر همکار رئیس جمهور‬ ‫فدراسیو روسیه بورنس نلڅین‪.‬‬ ‫ب‪ .‬آ‪ .‬سولوماتین‪ ،‬جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬معاو رئیس‪ ،‬رناس عمومی اول کی‪.‬جی‪ .‬بی‪.‬‬ ‫ف‪ .‬آ‪ .‬طی سالهای ‪ ۹۱۹۱-۹۱۹۶‬سفیر اتحاد شوروی در کاب ‪.‬‬ ‫نور بی بی تره کی‪ ،‬بیوۀ نور محمد تره کی‪.‬‬ ‫شاه ولی‪ ،‬نکی از فعالین حزب دنموکراتیک خلق‪ ،‬در سال ‪ ۹۱۹۱‬وزنر امور خارجه بود و در سال ‪ ۹۱۹۱‬به حیث‬ ‫وزنر بی کرسی انفای وۍنفه نمود‪.‬‬ ‫ل‪ .‬و‪ .‬شیهارشین‪ ،‬جنرال کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬طی سالهای ‪ ،۹۱۱۹ -۹۱۹۹‬رئیس‪ ،‬رناس عمومی اول کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪.‬‬ ‫والن حهیهی آمر شفاخانن مرکزی ناامی در کاب ( اخیر سالهای هشتاد)‪.‬‬ ‫و‪ .‬ای‪ .‬هارازوف‪ ،‬اولین مشاور امور حزبی که در سال ‪ ۹۱۹۹‬به کاب آمده بود‪.‬‬ ‫و‪ .‬ا‪ .‬چوچوکین‪ ،‬جنرال‪ ،‬معاو اول آمر نمانندگی کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬در کاب طی سالهای ‪.۹۱۹۱ -۹۱۹۱‬‬ ‫توضیحات در مورد تصاونر‪:‬‬ ‫‪ .۹‬بهر کارم لیدر جناح "یرچم"‪ ،‬یس از به قت رسید امین توسط شوروی ها به کاب انتقال نافته و بر مسند حاکمی نشانده شد‪.‬‬ ‫‪ . ۲‬دستگیر ینجشیری‪ ،‬نکی از وزنرا کابینن حفیظ اهلل امین‪ .‬در آستانن مسموم ستازی امتین او بلتور مرمتوزی بته مستکو میترود و یتس از برگشت ‪ ،‬از‬ ‫صرف شوربای مسموم شده در منزل امین به دلی "زخم" معده اجتناب میورزد‪.‬‬ ‫‪ .۱‬میر اکهر خیهر‪ ،‬نکی از بنیا گزارا حزب دنموکارتیک خلق در آستانن کودتای خانه برانداز ‪ ۹‬ثور به گونن مرموزی به قت میرسد‪.‬‬ ‫‪ .۴‬اسد اهلل سروری‪ ،‬رئیس ادارۀ جهنمی "اگسا" در شروع حکوم خلقی و یرچمی ها‪.‬‬ ‫‪ .۱‬جنرال عهدالقادر (دس چ ) نکی از اجرا کنندگا کودتای سیاه ثور منه ‪(:‬سان رادنو صدای روسیه)‬ ‫‪ .۶‬افسرا ند کوماندوی باالحصار شهنواز تڼی به مادونا امام الدنن امر میکند تا برود و "ییام" با یا را به رئیس جمهور محمد داوود برساند‪.‬‬ ‫‪ .۹‬اسلم وطنجار وزنر دفاع در شروع حکوم خلقی ها و یرچمی ها‪.‬‬ ‫‪ .۹‬به دلی نامعلومی شعراء و نونسندگا در افغانستا به سیاس بازی رو می آورند و نتیجت ا سهن تهاهی خود و مل میشوند‪ .‬آقای سلیما النق نمونن بارزی‬ ‫آنهاس ‪.‬‬ ‫‪ .۱‬داوود تړو (در وسط) با جمعی از مشاورنن شوروی‪.‬‬ ‫‪ .۹۱‬امام ادنن‪ ،‬ش صی که یس از وقوع کودتا با مهاهات تأکید میکرد که رئیس جمهور محمد داوود را به قت رسانیده اس ‪ ،‬اما با تغییر "شرانط" از کردۀ خود‬ ‫ظاهرا نادم گردنده و گفته های قهلی خود را رد میکند‪.‬‬ ‫‪ .۹۹‬سید محمد گالب زوی در شروع حکوم خلقی ها و یرچمی ها وزنر م ابرات بود‪.‬‬ ‫‪ .۹۲‬لئونند برنژنیف منشی عمومی حزب کمونیس اتحاد شوروی (رئیس دول اسهق آ کشور)‪.‬‬ ‫‪ .۹۱‬دمیتری اوستینوف وزنر دفاع اسهق اتحاد شوروی ‪.‬‬ ‫‪ .۹۴‬نوری اندرویوف رئیس ادارۀ اسهق کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪ .‬اتحاد شوروی‪.‬‬ ‫‪ .۹۱‬اندری گرومیکو وزنر اسهق امور خارجن اتحاد شوروی ‪.‬‬ ‫‪ .۹۶‬والدنمیر کرنوچکوف رئیس اسهق‪ ،‬رناس عمومی اول کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪( .‬کشف خارجی) اتحاد شوروی‪.‬‬ ‫‪ .۹۹‬لئونید بوگدانوف‪ ،‬نمانندۀ خا کرنوچکوف رئیس " کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی اتحاد شوروی‪.‬‬ ‫‪ .۹۹‬واسیلی سافرونچو مشاور حفیظ اهلل امین در مسائ سیاس و روابط بین المللی و نمانندۀ خا گرومیکو در کاب ‪.‬‬ ‫‪ .۹۱‬ونلیور اوسادچی آمر دفتر "کشف خارجی" کی‪ .‬جی‪ .‬بی‪(.‬رنزندنن ) در کاب ‪.‬‬ ‫‪ .۲۱‬نیکوالی اگارکوف لوی درستیز اسهق قوای مسلح اتحاد شوروی‪.‬‬ ‫‪ .۲۹‬مشاور ارشد ناامی جنرال لیف گورنلوف‪.‬‬ ‫‪ .۲۲‬الکساندر یوزانوف‪ ،‬سفیر اسهق اتحاد شوروی در کاب ‪.‬‬ ‫‪ .۲۱‬جنرال واسیلی زایالتین مشاور امور سیاسی برای قو ای مسلح جمهوری دنموکراتیک افغانستا ‪.‬‬

‫(ختم)‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.