تریبون آزاد - شماره 5

‫شعار سال جدید ایرانیان خارج از کشور‬ ‫هموطن از کاسب ایرانی حمایت کن‬

‫تریبـون آزاد ‪ ،‬شمـاره‌ی پنجم‪ 25 ،‬فروردین ماه ‪139۱‬‬ ‫‪1۳‬آوریل‪، 2012‬بهادرانگلستان‪ 80‬پنسودراروپا‪ 1‬یورو‬

‫هموطــن عزیــز‪ ،‬همه ما‬ ‫ایرانیان کــه در خارج از‬ ‫کشــور به دالیــل مختلف‬ ‫زندگی می‌کنیــم نیازمند‬ ‫برقــراری ارتباطــات و‬ ‫روابــط اجتماعی هســتیم‬ ‫کــه بتوانیــم بــه عنوان‬ ‫یــک اقلیــت خارجی در‬ ‫کشــورهایی کــه زندگی‬ ‫می‌کنیــم نمونه‌هــا و‬ ‫الگوهایــی از کشــورمان‬ ‫داشــته باشــیم کــه از‬ ‫آنــان اســتفاده کنیم‪ .‬از‬ ‫فعالیتهای هنری‪ ،‬فرهنگی‬ ‫گرفتــه تــا زمینــه تجاری‬ ‫و کســب و کار‪ .‬همگــی‬ ‫بر اســاس نیــاز جامعه‌ای‬ ‫خــارج از کشورنشــین به‬

‫سوپرمارکتها‌‪،‬رستورانهای ایرانی و سایر کسبهای جتاری‬ ‫به خاطر شما هموطن در غربت متحمل زحمات و مخارج‬ ‫فراوان شده‌اند‪ .‬آنان را حمایت و پشتیبانی کنید‪.‬‬ ‫وجود آمده است و هدف‬ ‫فعاالن و زحمتکشــان این‬ ‫مراکز خدمات و ســرویس‬ ‫دهی بــه هموطنان خود‬ ‫می‌باشد‪.‬‬ ‫این تالشگران حرفه کسب‬ ‫و کار از جمله سوپرمارکتها‬ ‫و رســتورانهای ایرانــی‬ ‫نیازمنــد حمایــت شــما‬ ‫عزیزان هستند و وظیفه هر‬ ‫یک از ماســت که با خرید‬ ‫از این فروشــگاهها و رفتن‬ ‫به این رســتورانها آنان را‬ ‫در بازار پررقابت و بســیار‬ ‫سخت و طاقت فرسا یاری‬ ‫رسانیم و به بهانه «قیمت و‬ ‫مبلغ» آنان را تنها نگذاریم‬ ‫‪.‬شــاید تصــور کنیــم که‬

‫ممکن اســت درصدی از‬ ‫ســایر مراکز دیگر به ظاهر‬ ‫گرانتر باشــد ولــی زیبایی‬ ‫عمــل و ارزش حرکت ما‬ ‫باالتــر از محاســبات چند‬ ‫پنــس و ســنت می‌باشــد‬ ‫زیــرا همین فروشــگاه یا‬ ‫رستوران ایرانی سمبلی از‬ ‫حال و هوای کشورمان را‬ ‫تداعی می‌کند با هموطنی‬ ‫همزبــان و هــزاران‬ ‫اشــتراکات دیگــر معامله‬ ‫می‌کنیــم که دیگــر جای‬ ‫حســاب و کتابهــای چند‬ ‫پوند و یــورو را نباید کرد‪.‬‬ ‫هدف حمایت و پشــتیبانی‬ ‫اســت‪ .‬تــاش و کمــک‬ ‫نمائیم چرخهای اقتصادی‬

‫این مراکز ایرانی به خوبی‬ ‫بچرخــد و ســایه یاس و‬ ‫ناامیدی و شکست از چهره‬ ‫ایــن عزیــزان زحمتکش و‬ ‫کم توقع زدوده گردد‪.‬‬ ‫به امید اینکه نشــان دهیم‬ ‫انســانهایی ایرانی هســتیم‬ ‫که به ارزشــها و معیارهای‬

‫همیــاری و حمایــت و‬ ‫تعاونی واقف می‌باشیم و با‬ ‫حمایت و پشتیبانی خود از‬ ‫مراکز تجاری ایرانی باعث‬ ‫ایجاد یک کانــون محکم‬ ‫ارتباطی هســتیم که هدف‬ ‫آن دســت پر مهــر یاری و‬ ‫دوستی و تعاون است‪.‬‬

‫‪QUALITY HOTEL‬‬ ‫‪WEMBLEY‬‬

‫‪Only 15 mins from central London by tube‬‬

‫‪0221 - 9247 133‬‬ ‫هتل کوالیتی در مجاورت ویمبلی‪ ،‬معروف‌ترین استادیوم جهان‪ ،‬پذیرای شما از سراسر اروپا می‌باشد‪.‬‬ ‫هتل کوالیتی با سرویس حرفه‌ای‪ ،‬امکانات برجسته و قیمت مناسب‪ ،‬در خدمت شما خواهد بود‬

‫با خیالی آسوده به لندن سفر کنید‪.‬‬

‫سالن زیبا و مجلل هتل کوالیتی با گنجایش ‪ 300‬نفر و پارکینگ رایگان و سیستم مجهز صدا بهترین‬ ‫مکان جهت برگذاری مراسم مختلف جشن ازدواج‪ ،‬جشن تولد‪،‬میهمانی‌های خصوصی‪ ،‬جشن اعیاد‪،‬‬ ‫مراسم مذهبی‪ ،‬سخنرانی و برگذاری کنفرانس‬

‫‪QUALITY HOTEL WEMBLEY‬‬ ‫‪ENQUIRIES & RESERVATIONS‬‬

‫‪t: 0044 (0) 20 8733 9000 f: 0044 (0) 20 8733 9001‬‬ ‫‪e: enquiries@hotels-wembley.com w: www.hotels-wembley.com‬‬ ‫‪QUALITY HOTEL WEMBLEY, EMPIRE WAY, WEMBLEY,‬‬ ‫‪MIDDLESEX HA9 ONH‬‬

‫‪Mauritiussteinweg 116 - 50676 Köln‬‬

‫‪Mauritiussteinweg‬‬ ‫‪- 50676‬‬ ‫‪Mauritiussteinweg‬‬ ‫‪116 116‬‬ ‫‪- 50676‬‬ ‫‪KölnKöln‬‬ ‫‪www.aeroplan.de‬‬ ‫‪info@aeroplan.de‬‬

‫صفحه ‪2‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫نکته ها و تکه ها‬ ‫نوروز چهره مالیان را برخاک مالید‬

‫وقتی مشتی مال و مالزاده که کینه ای دیرین و تاریخی با نوروز ما دارند‬ ‫و در اوایل انقالب هم از خمینی گرفته تا همه سران این حکومت شوم‬ ‫نوروز را ضد اسالم و طاغوتی اعالم کردند و ادعا داشتند عید ایرانیان باید‬ ‫روز یا بقولی این عرب زاده ها عید قربان باشد ولی امروز پس از ‪۳۳‬سال‬ ‫نوروز مانند همه دوران تاریخ پر از فراز و نشیب ایران اثر جادویی و‬ ‫جاودان خویش نشان داد بطور یکه از ریز تا درشت هرچی مال و بچه مال‬ ‫حکومتی در ایران وجود دارند با تحقیق و حقارت عقب نشینی کرده و هر‬ ‫چند تالش می کنند نوروز را هم بشکلی با اسالم هم نشان دهند ولی هم‬ ‫خودشان میدانند و هم همه ایرانیان که نوروز خاری در چشم این گروه‬ ‫ضد ایرانی بوده و هست و نوروز همان گونه که پوزه متجاوزان به ایران‬ ‫را در طرف تاریخ بخاک مالیده است این بار هم چهره کریه مالیان را‬ ‫بخاک مالید‪.‬‬

‫امان از دست شما ملت!‬ ‫شاه را دوست دارید ولی عاشق خمینی میشوید‪،‬واسه مصدق‬ ‫پس از ‪۲۰‬سال از مرگش غش می کنید‪.‬برای خاتمی جیغ‬ ‫میکشید؟دلباخته موسوی و کروبی میشوید!؟‬ ‫هراسان و نگران جان اکبر گنجی‪،‬شیرین عبادی و محسن‬ ‫سازگارا میشوید!؟ نوری زاده و بهنود و مخملباف و ‪...‬را‬ ‫مبارز و خواهان سرنگونی رژیم میدانید‪ .‬برای گوگوش کف‬ ‫میزنید و اشک می ریزید در صف بلیط و کنسرت‪۲۰۰-۱۰۰‬‬ ‫پوند و یورو ساعتها می ایستید!؟‬ ‫باالخره معلوم نیست شما ملت در سرتان !دلتان یا جای‬ ‫دیگرتان چه می گذرد!؟‬ ‫مبارزان سرنگونی رژیم در تالش سرنگونی خود هستند‪،‬وقتی‬ ‫برای فیلمهای تولیدی حکومت اسالمی کف میزنند و پیام‬ ‫تبریک مینویسند‪.‬‬ ‫وقتی محسن سازگارا و اکبر گنجی هم نشین و همکالم‬ ‫مدعیان حکومت فردای ایران میشوند‪.‬‬ ‫وقتی شیرین عبادی برای رهبران مدعی فردا آزادی ایران‬ ‫میشود پیامبر حقوق بشر!؟‬ ‫وقتی خط کشی و مرزی میان گماشته های رژیم با مبارزان‬ ‫ابوزیسیون وجود ندارد ‪.‬وقتی گوگوش اعتراف می کند با‬ ‫کمک ماموران وزارت اطالعات و نقشه آنان به خارج آمده‬ ‫ولی جریمه او تبدیل به جایزه میشود‪.‬‬ ‫وقتی‪...‬باشد تا شماره آینده!‬

‫هشداری به بعضی به اصطالح کاسب‬

‫بعضی ها زیر پوشــش کســب و کار تجاری در شــهرهای‬ ‫لندن‪،‬پاریس‪،‬فرانکفورت و‪ ...‬به کثیف ترین شــیوه آلوده‬

‫کــردن جامعه ایرانی می پردازند و بــا توزیع مواد مخدر‬ ‫«تریاک» که صد در صد از کانــال داللهای حکومتی هم‬ ‫میگذرد جــوالن میدهند و حتی در کمــال وقاحت ابایی‬

‫هم از نوکری رژیم ندارنــد و ادای نوکرهایی را در می‬ ‫آورند که به مال و منالی رســیده اند البته کام ً‬ ‫ال مشــخص‬ ‫اســت که این درآمدهــا از کجا آمده وگرنه چرا ســایر‬

‫کسبه و تجار شــریف که هم باسوادتر هم پرتالش تر و هم‬ ‫مردم دارتر هســتند به سختی روزگار می گذارندند‪.‬‬

‫این ارازل و اوباش این هشدار را جدی بگیرند و بدانند‬

‫که میدانند ما با کسی شوخی نداریم و خیلی راحت با‬

‫شاهد و دالیل پنبه ایشان را خواهیم زد‪.‬‬

‫‪ ۲۷‬آوریل شماره ‪۶‬‬ ‫تریبون آزاد‬ ‫منتشر خواهد شد‬

‫تریبون آزاد‬

‫نشریه ای مستقل و آزاد است که بوسیله گروهی از کسانی که در همسونگری مشترک با سرنگونی کلیت حکومت جمهوری اسالمی هستند‪.‬‬ ‫حفظ منافع مردم ایران‬ ‫تالش برای آزادی ایران‬ ‫روشنگری و افشاگری در رابطه با حکومت و مزدورانش‬ ‫حفظ حریم و موضع ایرانیان در خارج از کشور علیه حکومت مالیان‬ ‫همکاران‪ ،‬نویسندگان و ارسال کنندگان مقاالت در نشریه تریبون آزاد در بیان عقاید خود کام ً‬ ‫ال آزاد هستند و هر آنچه را می نویسند نظریه ؛ عقاید و اعتقادات شخصی آنان است‪.‬‬

‫سوپر مارکت ایران‬ ‫پرسپولیس‬ ‫‪IRIPO‬‬

‫قدیمی ترین فروشگاه ایرانی در سطح‬ ‫آلمان‬ ‫نزدیک کلنیک دورتموند‬ ‫با پارکینگ رایگان (خصوصی) جلوی‬ ‫درب مغازه‬

‫ارايه بهترین و مرغوبترین محصوالت غذایی‬ ‫ایرانی – انواع ترشیجات ‪ ،‬چای ‪،‬انواع میوه‬ ‫جات ‪ ،‬انواع شیرینی جات ‪ ،‬انواع برنج‬ ‫باسمانی ‪ ،‬جدیدترین سی دی های‬ ‫موزیک ‪ ،‬فیلم های ایرانی‪.‬‬

‫منتظر دیدارتان در فروشگاه خودتان سوپر ایران‬ ‫در پاریس ‪ ،۱۱‬شماره ‪ ۳۱‬خیابان رپوبلیک هستیم‬

‫‪BEURHAUSSTR.14‬‬ ‫‪44137 DOURTMUND‬‬ ‫‪TELEFAX 0231-1384000‬‬

‫تریبون آزاد زیر نظر‬ ‫شورای نویسندگان‬

‫نشریه آزاد برای ایرانی‬ ‫آزاد و ایـرانــی آزاده‬

‫تریبون آزاد در قبال مطالب و مقاالتی که به‌وسیله‬ ‫افراد دیگر نوشته می‌شود و آگهی‌ها مسئولیتی‬ ‫را نمی‌پذیرد و چنانچه نام و اسامی افرادی برده‬ ‫می‌شود آنان نیز حق خواهند داشت که جوابیه و‬ ‫نظریات خود را بر اساس قانون مطبوعات برای ما‬ ‫ارسال و ما نیز اقدام به چاپ آن خواهیم نمود‪.‬‬ ‫تریبون آزاد‬

‫‪P.O.Box 2821, LONDON NW2 1DS‬‬ ‫‪Tel: 020 8208 0010‬‬ ‫‪Email: rangarang_London@hotmail.com‬‬ ‫‪www.rangarang.co.uk‬‬

‫صفحه ‪3‬‬

‫آهای وطن‬ ‫چه کردیم با تو‬ ‫وطن سرزمینی که هر انسانی آنرا پاره ای‬ ‫از جان‪،‬هویت‪،‬شناسنامه خود میداند ‪.‬وطن‬ ‫به معنی آب‪،‬خاک‪،‬کوه و دره نیست‪ .‬وطن‬ ‫بخشی از جغرافیای جهانی است که بدون‬ ‫در نظر گرفتن عرض و طول آن برای هر‬ ‫کس که در آن قطعه حغرافیایی متولد‬ ‫میشود وابستگی احساسی و عواطف ملی و‬ ‫میهنی را در اونها د؟میشود‪،‬وطن قطعه ای‬ ‫در یک جهان پهناور است ولی انسانهای‬ ‫متعلق به هر قطعه ای که نام کشور یا وطن را‬ ‫یدک می کشدبرای مردمان آن کشور برگه‬ ‫هویت است زبان و فرهنگ مشترک وجود‬ ‫دارد ولی وطن مشترک وجود ندارد وطن‬ ‫تنها متعلق به مردمان همان قطعه جغرافیایی‬ ‫است تاریخ نشان داده است برای حفظ‬ ‫وطن در برابر تهاجم دشمنان چه جانها که‬ ‫فدا نشده است مردمان برای اعتبار افتخار و‬ ‫غرور بیشتر سرزمین شان از جان و مال خود‬ ‫گذشته اند و از مرگ هراسی بدل نداده اند‬ ‫تا تاریخ کشورشان با شکوه تر باشد ‪،‬وطن‬ ‫برای آن افریقایی پابرهنه همان معنی را دارد‬ ‫که برای آن انگلیسی یا سوئیسی دارد رایج‬ ‫ترین و ابتدایی ترین سوال جهانی اینست‬ ‫که کجایی هستی؟ یعنی شناسنامهه هویت‬ ‫انسانی و معرفی هر انسانی به اسم و فامیل‬ ‫تحصیالت و ثروت افتخار نیست بلکه ابتدا‬ ‫از کدام کشور می آید اولیت نخست است‬ ‫مردمان هر کشور یک احساس مشترک به‬ ‫سرزمین خود دارند و آن اینست که برای‬ ‫کشورمان چه باید بکنیم تا آبادتر ‪،‬سربلندتر‬ ‫و آزادتر باشد برای رسیدن به این اهداف‬ ‫ملی ‪،‬میهنی‪،‬تعهد ‪،‬مسئولیت‪،‬رسالت و‬ ‫تمامی ارزشهای انسانی بکار گرفته میشود‬ ‫زیر اهدف چه گیر من می آید نیست مهم‬

‫اینست که چه سودی عاید کشورم میشود‬ ‫مردمان تاریخ ساز سرزمینهای جغرافیایی‬ ‫این گونه فکر کرده اند و فکر می کنند هر‬ ‫انسانی در این سرزمینها به منافع و مصلحت‬ ‫خویش فکر نمی کند‬ ‫با سرنوشت و منافع ملی کشورش بازی‬ ‫نمی کند حتی اگر الزم باشد برای؟آزادی‬ ‫کشور ش جان خویش را فدا می کند‬ ‫چنین انسانهایی که کشور های خوشبخت‬ ‫تری در جهان دارند مردمان انسان تری هم‬ ‫داشته اند‪،‬مردمانی که در هر حرکتی که‬ ‫بنفع کشورشان بوده است با تمام وجود‬ ‫حضور پیدا کرده اند و از هیچ فداکاری‬ ‫گذشت و جانفشانی کوتاهی نکرده اند و‬ ‫حتی آن چنان به سرزمین خود اعتبار ‪،‬غرور‬ ‫و افتخار بخشیده اند که مردمانی دیگر از‬ ‫کشورهایی دیگر به انسان پناه می آورند و‬ ‫استدعا و التماس و تقاضا می کنند که آنان‬ ‫این کشور ها آنان را بعنوان انسانی بدون‬ ‫سرزمین بپذیرند!و اجازه دهند این آوارگان‬ ‫ی پناهندگان و یا هر اسمی دیگر که دارد‬ ‫انسان دراین کشورهای حیاتی جایی برای‬ ‫زندگی پیدا کنند‪.‬‬ ‫مردمان سرزمینهای باهویت و اعتبار و افتخار‬ ‫چه زحمات و فداکاریها و جانفشانی هایی‬ ‫برای کشور خود کرده اند که کشورشان به‬ ‫جایی برسد که میزبان انسانهایی آواره هم‬ ‫باشد و به این مردمان فراری درس بدهند‬ ‫که مااگر در امروز به کشور من پناه آورده‬ ‫اید بدان که ما برای کشورمان از جان و‬ ‫هستی مان مایه گذاشته ایم تا سرزمینی‬ ‫انسانی آزاد و قانونمند داشته باشیم که‬ ‫بتوانیم شما فراریان ‪،‬آوارگان را در کشور‬ ‫خود پذیرا باشیم ‪،‬ما برای وطن خود خونها‬ ‫‪،‬عمرها و فداکاریها کرده ایم به همیشه به‬ ‫سرزمین و کشور خود احساس بدهکاری‬ ‫کرده ایم که باید سهم ملی و میهن خود را‬ ‫با تالش و فداکاری بپردازیم و شما آورگان‬ ‫فراریان و پناهندگان به کشور ما آمده اید‬ ‫و تا سرپناهی داشته باشیم و فرصت پیدا‬ ‫کنید از ما یادبگیرید و برای آزادی وطن و‬ ‫سرزمین خود در همین جا تالش کنید‪،‬قرار‬ ‫نیست شما تا ابد اینجا بمانید شما مسافرانی‬ ‫هستید که باید برای رسیدن به مقصد نهایی‬ ‫که همان آزادی سرزمینتان است تالش‬ ‫کنید و همه امکانات را به شما میدهیم‪.‬‬ ‫ولی در میان همه آوارگان و فراریان و‬ ‫پناهندگان به این کشور ها مردمانی هم‬ ‫هستند که شناسنامه و هویت ملی شان نام «‬ ‫ایران » دارد که طول زمانی یا تاریخی آن‬ ‫از همه سرزمینهای جهان قدیمی تر است‬

‫دعوت به همکاری‬ ‫سازمان رسانه‌ای رنگارنگ جهت تکمیل کادر‬ ‫خود عالقه مندان در زمینه های زیر را دعوت‬ ‫به همکاری می مناید‪.‬‬ ‫‪ -1‬طراح جهت صفحه بندی مجله و روزنامه‬ ‫‪ -2‬طراح وب سایت‬ ‫‪ -3‬بازاریاب‬ ‫‪ -۴‬تایپیست‬ ‫تلفن متاس ‪02082080010‬‬

‫‪ .‬ایران نامی است که به جهانیان آموخته‬ ‫است که باید با هم انسانی زندگی کرد پس‬ ‫از دو هزار و اندی سال در دنیای پیشرفته‬ ‫و مدرن امروز جهان ‪.‬سرقفلی و اعتبار دنیا‬ ‫بنام منشور حقوق بشر کوروش بزرگ ثبت‬ ‫می گردد و همه مردمان سراسر جهان در‬ ‫برابر افکار بزرگ و انسانی مردمی سرتعظیم‬ ‫فرود می آورند که نام مقدس ایران را یاد‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫سازمان ملل متحده که نقش کدخدای‬ ‫دهکده جهانی را دارد به سردر خود پیام‬ ‫مردمی را دارد بنام سعدی که هویت او‬ ‫ایرانی است که می فرماید‪:‬‬ ‫بنی آدم اعضای یکدیگرند‬ ‫که در آفرینش ز یک گوهرند‬ ‫و هروز تمامی نمایندگان سراسر جهان که‬ ‫به ؟سازمان ملل متحد می روند چشم شان‬ ‫به پیام انسانی می افتد و با نهایت احترام‬ ‫و ستایش به آن نگاه به آن نگاه می کنند‬ ‫و شاید هم دردلشان آرزو می کنند که‬ ‫ایکاش این مرد متعلق به کشورشان بود‪.‬‬ ‫و اما وطن ‪،‬ایران ‪،‬دوران مردمان چند‬ ‫دسته گروه ‪،‬گروه شده !اندک مردمانی‬ ‫کماکان انسان‪،‬ایرانی مانده اند و مانند سایر‬ ‫مردم کشورهای دیگر در تالشند ایران را‬ ‫به آزادی و هویت برساندند این جماعت‬ ‫اندک که صدها هزار نفرشان سر به دار‬ ‫و سینه گلوله باران شده اند همان فرزند‬ ‫راستین و واقعی ایران هستند ‪،‬زندانهای‬ ‫مخوف حکومتی سیاه دل در ایران پرونده‬ ‫و کارنامه دردها‪،‬رنج ها‪،‬شکنجه ها و جان‬ ‫دادنهای فرزندان واقعی ایران است که شاید‬ ‫بسیاری حتی نام نشان را نمیدانند‪.‬‬ ‫در قلب تپنده ایران بسیاری از فرزندان‬ ‫راستین هستند چنگ در چنگ حکومتی‬ ‫فساد و جنایتکار انداخته اند و در این جنگ‬ ‫نابرابر برای رسیدن به آزادی کشورشان‬ ‫جان و آینده خود را تقدیم می کنند‪ ،‬اینان‬ ‫فرزندان واقعی وطن هستند که نه چرتکه‬ ‫و ماشین حساب بدستشان است که محاسبه‬ ‫چی بنفع من است بکنند و نه هرگز در‬ ‫اندیشه منافع شخصی بوده اند‪,‬در سرزمین‬ ‫ایران گروهی هم هستند که بخاطر ثروت‬ ‫‪،‬قدرت‪،‬شهرت در خدمت اهداف پلید‬ ‫و جنایتکارانه رژیم ضد انسانی مالیان در‬ ‫آمده اند و از هیچ جنایتی و خیانتی هم‬ ‫ابا ندارندو اما ‪،‬گروهی هم بار سسفر بسته‬ ‫اند و به سرزمینهایی با هویت انسانی پناه‬ ‫آورده اند اینان فرار کرده اند تا قاصدان و‬ ‫نمایندگان ظلم و ستم بر کشورشان باشند‬ ‫اینان فرار کرده اند تا از جنایتها خیانت ها‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫و پایمال شدن حقوق انسانی دیگر ایرانیان‬ ‫دربند در ایران فریاد بزنند‬ ‫اینان با مدارک و ادعاهای بسیار آمده اند تا‬ ‫ثابت کنند حکومتی حق زندگی را از اینان‬ ‫گرفته است و بهمین دلیل این جماعت چند‬ ‫میلیونی مجبور به فرار شده اند‪.‬‬ ‫وطن‪،‬چند حرف ساده بیشتر نیست‪،‬وطن‬ ‫هم مانند انسان‪،‬شرف‪،‬وجدان ‪،‬تعهد‬ ‫ومسئولیت حروفی ساده بیش نیستند ولی‬ ‫زمانی این حروف ارزش و اعتبار می یابند‬ ‫که در نهاد و وجودانسانهای برتر قرار می‬ ‫گیرند اینجاست که میتوان چند گروه شدن‬ ‫مردم ایران را ارزش گذاری کرد که انسان‬ ‫شایسته و ممتاز ایرانی کیست؟ و فرصت‬ ‫طلب و سوء استفاده چی مصلحت اندیش‬ ‫دزد نام وطن کیست؟ اگر نام و هویت‬ ‫ایران نبودچگونه کسی میتوانست بیاید و‬ ‫در این سرزمین ساکن شود‪.‬وطن در بند و‬ ‫درد هویتی شده است برای میلیونها آدم که‬ ‫ازنام وطن بهره ببرند تا جایزه بگیرند وطن‬ ‫چون مادری در عذاب و درد باعث شده‬ ‫این فراریان به پناه و آرامش و آسایش‬ ‫برسند‪،‬عجب تضادی در میان فرزندان این‬ ‫وطن هست وطنی که نفس‪،‬نفس میزند و‬ ‫گریان است از این همه ظلم و ستمی که بر‬ ‫گروهی از فرزندانش رفته و میرود و چشم‬ ‫راه و منتظر حرکتی خیزشی مانند سربزنگاه‬ ‫های تاریخ خود است ‪.‬‬ ‫گروه حکومتگران جنایتکار که بکار خود‬ ‫مشغول هستند‪ ،‬گروه مردمان اسیر و گرفتار‬ ‫زندگی روزمره در ایران بکار خود مشغول‬ ‫هستند گروه فرزندان راستین ایران در‬ ‫مبارزه ای بی امان بکار خود مشغول هستند‬ ‫و سرمایه شان جان و آینده شان است که‬ ‫خرج آزادی وطن می کنند‪ .‬ولی گروه‬ ‫دیگر بنام فراریان چرخ پنجم دشمن شده‬ ‫اند و لباس هویت ؟میهنی و انسانی از تن‬ ‫بدر کرده اند و در پناه سرزمینهای انسانی‬ ‫پرونده ای شرم آوربجا نهاده اند‪ .‬این گروه‬ ‫چند پناه میلیونی بدون نظر گرفتن آن درصد‬ ‫محدود که که تالش می کنند انسان ایرانی‬ ‫باقی بماندند سوهان روح وطن شده اند و‬

‫ایران چون مادری در عذاب از دیدن این‬ ‫فرزندان ناخلف از درد بخود می پیچید که‬ ‫چگونه چنین فرزندانی را میتواند باوز کند‬ ‫که اینان بگریزند و بدلیل خونهای ریخته‬ ‫شده فرزندان واقعی ایران اجازه پناه بگیرند‬ ‫ولی حتی حاضر نشوند اسمی از کسانی‬ ‫بیاورند که جان باختند تا این فراریان هویت‬ ‫پناهنده بگیرند و اگر اینان کشته نمی شدند‬ ‫چگونه این فراریان می توانند مجوز اقامت‬ ‫بدست بیاورند‪ ،‬اگر سینه های پر امید و‬ ‫آرزو آن گلوله باران نمیشد؟ اگر قامت‬ ‫های رشید آن به دار آویخته نمیشد چگونه‬ ‫این چند میلیون فراری میتوانستند ادعاهایی‬ ‫بر جنایات حکومت حاکم به کشوشان را‬ ‫داشته باشند؟‬ ‫این چند میلیون فراری در عوض وقتی زیر‬ ‫پایشان سفت شکم شان سیر شد‪ .‬دیگر‬ ‫هرگز یادی از سندهایی که گرو گذاشته‬ ‫اند نکردند دستهایی را که بوی مقدس‬ ‫قربانیان وطن را در لحظه ورود میداد در‬ ‫دست جنایکاران حکومت گذاشته اند تا‬ ‫زیر حکم پاسپورتهایی را امضاء کند که در‬ ‫لحظه ورود آن پاسپورت های خرچنگ‬ ‫نشان را به دلیل ظلم رژیم در سطل‬ ‫آشغال انداخته بودندولی حاال همین چند‬ ‫میلیون فراری به گدایی همان پاسپورتهای‬ ‫میروند و عجب آنکه چه عذر و بهانه‬ ‫هایی می تراشند که مسافران این سفرهای‬ ‫ییالقی‪،‬قشالقی باشند!؟ در طول تاریخ‬ ‫بشریت چند نمونه این چنین میتوان یافت‪.‬‬ ‫آهای وطن چه کردیم با تو اهای وطن چه‬ ‫کردیم فرزندان و پاره های تن تو که قربانی‬ ‫شدند‪.‬‬

‫‪ ۲۷‬آوریل شماره ‪۶‬‬ ‫تریبون آزاد‬ ‫منتشر خواهد شد‬

‫صفحه ‪4‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫آخرين گفت وگو با‬

‫رضا پهلوی‬

‫اگر انقالب سال ‪ ۵۷‬اتفاق نيفتاده بود‪ ،‬آبان ماه امسال جشن تولد‬ ‫‪ ۵۱‬سالگی اش با آغاز سی و دومين سال شاهنشاهی اش مصادف‬ ‫می شــد‪ .‬اما اين گونه نشــد‪ .‬به باور هواداران سرسخت سلطنت‪،‬‬ ‫فره ايزدی دارد و به اعتقاد منتقدانش‪ ،‬ميراث دار سياهی و تباهی‬ ‫رژيمی اســت که پدرش بر راس آن بــود‪ ،‬رضا پهلوی اين همه‬ ‫هست و هيچ يک نيست‪.‬‬ ‫او که دانش آموخته علوم سياســی از دانشگاه کاليفرنيای جنوبی‬ ‫اســت‪ ،‬دوره خلبانی جت‌های جنگی را در پايگاه نيروی هوايی‬ ‫ريس در بوالک تگزاس گذراند‪ .‬شايد نظرات سياسی او در باب‬ ‫اعتقادش به دمکراســی‪ ،‬نســبت او و سلطنت يا ديگر حوزه های‬ ‫سياســی ‪ -‬اجتماعی را در گفت و گوهای مختلفی که در ســال‬ ‫‪ ۱۳۹۰‬انجام داده خوانده يا شنيده باشيد‪.‬‬ ‫اما اين گفت وگو‪ ،‬گفت و گويی اســت متفاوت با رضا پهلوی‪،‬‬ ‫پسر ارشد محمدرضا پهلوی‪ ،‬آخرين شاه ايران درباره رضا پهلوی‪.‬‬ ‫شــما گفت و گوهای زيادی راجع به ديــدگاه ها و فعاليت های‬ ‫سياسی تان انجام داده ايد‪ .‬ما در اين گفت و گو می خواهيم راجع‬ ‫به خود شــما‪ ،‬شخص شما با شما صحبت کنيم و احتماال پرسش‬ ‫هايی را مطرح می کنيم که کمی برای شما غير عادی است و اين‬ ‫گفت و گو را کمی خصوصی تر از گفت و گوهای معمولی می‬ ‫کند که شــما تا به حال انجام داده ايد‪ .‬به عنوان اولين ســوال می‬ ‫خواستم از شما بپرسم شغل شما چيست آقای پهلوی؟‬ ‫از زمانی که پدرم فوت شدند و من وارد صحنه سياسی اپوزيسيون‬ ‫ايران به نظام جمهوری اســامی شــدم‪ ،‬االن بيش از ‪ ۳۰‬سال می‬ ‫گذرد‪ ،‬اسمش را نمی شود شغل گذاشت بلکه يک وظيفه عمری‬ ‫برای نجات کشــورم از اين وضعيت و رسيدن به آزادی و برابری‬ ‫کامل است‪ .‬برای رسيدن به آن آزادی که هم ميهنانم واقعا مستحق‬ ‫آنند و مســلما خيلی بيشتر از وضعيتی که االن با آن درگيرند‪ .‬در‬ ‫واقع شــغل من مبارزه سياسی برای آزادی بوده است در اين سال‬ ‫ها‪.‬‬ ‫برای اين شــغل کــه درآمدی نداريد؟ منظور من اين اســت که‬ ‫درآمدتان از چه محلی به دست می آيد؟‬ ‫نه خوب‪ .‬درآمدی ندارد‪ .‬به هر حال آدم هر کاری که بتواند بکند‬ ‫در حد توانش انجام می دهد‪ .‬من خوشبختانه با کمک خانواده ام‬ ‫تا به حال توانسته ام زندگی ام را بگذرانم‪ .‬برای اينکه بتوانم تمام‬ ‫وقتم را برای زندگی سياسی اختصاص بدهم‪.‬‬ ‫يعنی همسرتان شاغل هستند؟‬ ‫خير‪ .‬همسر من البته مدتی کار می کرد‪ .‬ولی به طور کلی خير‪ .‬ما‬ ‫االن فقط در حال مبارزه هســتيم و بيشتر هزينه ها را با کمک هم‬ ‫ميهنانی که از نظر هزينه ای در اين مسير کمک می کنند و خانواده‬

‫خودم به خصوص مادر خودم که تا به حال من را کمک کرده اند‬ ‫تا بتوانم تمام وقت به اين کار بپردازم‪.‬‬ ‫آقای رضا پهلوی خانه شما کجاست؟ در کدام شهر شما زندگی‬ ‫می کنيد؟‬ ‫واهلل مــن دائــم در حال جا به جايی هســتم‪ .‬بيشــتر کارهايم در‬ ‫اروپاســت ولی منزلی که با خانــواده در آن زندگی می کنيم در‬ ‫آمريکا و در ايالت مريلند است‪.‬‬ ‫خريدهای روزانه منزل شما را خودتان انجام می دهيد يا همسرتان‬ ‫انجام می دهند يا کس ديگری اين کار را می کند؟‬ ‫يکی دو نفر در منزل به ما کمک می کنند و بيشتر خريدها را آنها‬ ‫انجام می دهند‪.‬‬ ‫مغازه که می رويد شما را می شناسند؟ اگر ايرانی نباشند؟‬ ‫بعضی وقت ها می شناسند‪ .‬بعضی وقت ها هم نمی شناسند‪ .‬بيشتر‬ ‫ايرانی ها که غالبا می شناســند‪ .‬غالبا کسانی که با آنها سر و کار‬

‫بله‪.‬‬ ‫من ديده ام که شــما سه يا چهار کتاب هم نوشته ايد‪ .‬گويا دست‬ ‫به قلم هم هستيد‪ .‬اصوال عالقمند به خواندن چه نوع کتاب هايی‬ ‫هستيد؟ چه ژانری از کتابها را می پسنديد؟‬ ‫من بيشــتر کتاب های علمی و يا کتاب هايی که بيشتر مربوط به‬ ‫جغرافيا يا تاريخ يا مســائل علمی و فضايی هســتند‪ ،‬کتاب هايی‬ ‫راجع به کهکشــان ها‪ ،‬زمين‪ ،‬زيست شناســی و زيست محيطی‬ ‫توجه ام را جلب می کند‪.‬‬ ‫رمان هم می خوانيد؟‬ ‫گاهی‪.‬‬ ‫کدام نويسنده ايرانی را دوست داريد؟‬ ‫نمی خواهم اسم شخص خاصی را بياورم‪ .‬اما بستگی به کتاب و‬ ‫مطلب نوشــته شده دارد‪ .‬الزاما يک نويسنده خاصی را دنبال نمی‬ ‫کنم‪.‬‬

‫دارم آمريکايی هســتند‪ .‬ولی بيشتر مشــتری ها اگر ايرانی باشند‬ ‫می آيند جلو و احوالپرســی می کنند و برخی اوقات با همديگر‬ ‫صحبت می کنيم و اگر وقتی باقی باشــد راجع به مسائل مختلف‬ ‫صحبت می کنيم‪.‬‬ ‫فرموديد که همســرتان شاغل نيســتند و خانه دارند‪ .‬شما دوست‬ ‫نداريد که کار کنند يا اينکه خودشــان ايــن جوری ترجيح می‬ ‫دهند؟‬ ‫خير‪ .‬مدتی خودشــان در يک دفتر حقوقی کار می کردند برای‬ ‫بچه های محتاج کمک‪ ،‬در واقع در يک ســازمان غير انتفاعی و‬ ‫ايشان حدود هفت يا هشت سال در اين موسسه کار می کردند‪ .‬اما‬ ‫بعد از اينکه فرزند سوم مان به دنيا آمد کارشان را تعطيل کردند تا‬ ‫بتوانند بيشتر وقت شان را با بچه ها بگذرانند‪.‬‬ ‫آقای رضا پهلوی من به موزه خودروهای ســلطنتی رفته ام‪ .‬آنجا‬ ‫يک خودروی آبی رنگ پرنتر ليدر آبی رنگ است که گفته می‬ ‫شود متعلق به شما بوده است‪ .‬درست است؟‬ ‫خاطرم نمی آيد‪ .‬من به خاطر دارم اولين ماشينم يک مينی کوپر‬ ‫بود که تازه توليد شــده بود‪ ،‬حدود ســال ‪ ،۱۹۷۵‬اما ماشين های‬ ‫ديگر را واقعا به خاطر ندارم‪.‬‬ ‫االن چه ماشينی داريد؟‬ ‫من يک جيپ لندرور می رانم‬ ‫خودتان رانندگی می کنيد؟‬ ‫بله‪.‬‬ ‫لباس هايتان را از جای خاصی خريداری می کنيد؟ مارک خاصی‬ ‫می پوشيد؟‬ ‫نه از جای خاصی خريداری نمی کنم‪ .‬بستگی دارد‪.‬‬ ‫يعنی از فروشگاه های متفاوتی خريد می کنيد؟‬

‫آخرين اثری به زبان فارسی که خوانديد را به خاطر داريد؟‬ ‫بله‪ .‬آخرين کتابی که خواندم سياســی بود و بــه خاطرات زمان‬ ‫های گذشــته برمی گشت‪ .‬باز هم می گويم که نمی خواهم اسم‬ ‫نويسنده را بياورم که حساسيت ايجاد شود که چرا اين را خوانده‬ ‫ام و آن يکی را نخوانده ام‪ .‬ولی کتابی که خواندم در مورد شرايط‬ ‫امروز ايران و تجربيات داخل کشور بود‪.‬‬ ‫ميانه تان با شعر چطور است؟‬ ‫بدم نمی آيد‪ .‬شعر برايم چيز عجيب و غريب و خاصی نيست که‬ ‫بگويم خيلی خوشم می آيد‪ .‬شعرهای حافظ و سعدی را دوست‬ ‫دارم‪ .‬مولوی را دوســت دارم‪ .‬گاهی بستگی به شرايطم شعرهای‬ ‫معاصرتررا هم می خوانم‪.‬‬ ‫از شاعر مورد عالقه معاصرتان نام نمی بريد؟‬ ‫بيشتر همان شعرهای قديمی تر را دوست دارم‪ .‬چون سبک شعر‬ ‫نو می دانيد که خيلی متفاوت است از شعر کالسيک‪ .‬اما آن وزن‬ ‫و قافيه مقداری شعر را جذاب تر و زيباتر می کند‪ .‬از نظر محتوا از‬ ‫نظرهايی شعر معاصر جالب تر است‪.‬‬ ‫می شود خواهش کنم يک بيت شعر برای مان بخوانيد؟‬ ‫اذيت مان نکنيد ديگر( می خندد)‬ ‫چرا؟‬ ‫من بيشترين بيتی که از همه بيشتر دوست دارم اين شعر خيام است‬ ‫که می گويد‪:‬‬ ‫خيام اگر ز باده مستی خوش باش‬ ‫با ماهرخی اگر نشستی خوش باش‬ ‫چون عاقبت کار جهان نيستی است‬ ‫انگار که نيستی‪ ،‬چو هستی خوش باش‪.‬‬ ‫آقای پهلوی من مجالت ورزشی پيش از انقالب را که تورق می‬ ‫و وقوع انقالب در زمينه ارتباطات‪ ،‬جهان به دهكده‌اي‬ ‫كوچك تبديل شده‪ ،‬و جهانيان از هر واقعه‌اي كه دقايقي‬ ‫پيش در هر گوشه از دنيا روي داده مطلع مي‌گردند و ديگر‬ ‫براي فضاي بسته و استبداد و اختناق جايي باقي نمي‌ماند‪.‬‬ ‫نسل امروز وقتي مي‌بيند در كشورهاي داراي دموكراسي‬ ‫يك نخست‌وزير فقط به خاطر توصيه بر اجاره دادن يك‬ ‫آپارتمان مسكوني دولتي با اندكي تخفيف و قيمتي قدري‬ ‫كمتر از ارزش واقعي به يكي از افراد هم حزبش به عنوان‬ ‫تخلف مالي به دادگاه فراخوانده مي‌شود؛ چگونه مي‌تواند‬ ‫اختالس‌هاي هزاران ميليارد توماني و رانت‌خواريهاي‬ ‫بي‌شمار مقامات حاكم و آقازاده‌هايشان را باور و تحمل‬ ‫نمايد؟ يا وقتي مي‌بيند كه در كشوري ديگر يك رئيس‬ ‫جمهور به خاطر قرار دادن يك دستگاه استراق سمع در‬ ‫مركز حزب رقيب از اوج عزت به حضيض ذلت مي‌افتد و‬ ‫از اريكه قدرت به زير كشيده مي‌شود چگونه مي‌تواند اين‬ ‫همه فشار و مضيقه حاكميت بر دگرانديشان و مخالفان و‬ ‫حتي هم‌انديشان معتدل‌تر خود را پس از آن انتخابات سئوال‬ ‫برانگيز پذيرفته و قابل قبول بداند؟‬ ‫امروز نسل جوان ايران يعني اكثريت قاطع اين ملت وقتي به‬ ‫بركت وجود رسانه‌هاي همگاني گسترده زندگي خود را با‬ ‫زندگي جوانان در ساير كشورها مقايسه مي‌كند و امكانات‬ ‫رفاهي و تامین اجتماعي و تامين آموزش و شغل و مسكن و‬ ‫آزاديهاي سياسي و اجتماعي آنان را مي‌بيند آه از نهادش بلند‬ ‫مي‌شود كه چرا در اين كشور ثروتمند و پهناور با اين تنوع‬ ‫آب و هوا و محصوالت و تنوع معادن و ذخاير زيرزميني بايد‬ ‫در شرايطي دشوار زيست نمايد و با كمبودهاي آموزشي‪،‬‬ ‫بيكاري‪ ،‬فقدان امكانات درماني‪ ،‬نداشتن مسكن‪ ،‬تورم و‬ ‫گراني روزافزون دست به گريبان باشد و چرا بايد اين چنين‬ ‫گسترده دام‌هاي انحرافي مانند اعتياد‪ ،‬فحشا و جرم و جنايت‬ ‫در سر راهش گسترده باشند؟‬ ‫امروز نسل جوان اين مرز و بوم به حق اين پرسش را مطرح‬ ‫مي‌كنند كه چرا بايد بازارهاي اين كشور از كاالهاي بنجل‬ ‫چين‪ ،‬مواد غذائي و ميوه‌جات خارجي‪ ،‬انواع پوشاك‬ ‫وارداتي و صدها محصول غالباً غير ضروري انباشته گردد؛‬ ‫در حالي‌كه كارگاه‌ها و كارخانجات داخلي يكي پس از‬ ‫ديگري با ورشكستگي و تعطيلي روبرو شوند و كشاورزان‬ ‫و باغداران ايراني نتوانند محصوالت خود را آنطور كه‬ ‫باعث جبران هزينه‌ها و تامين‌شان شود به فروش برسانند‪.‬‬

‫اگــر زندگــی دوبــاره داشــتم‪،‬‬ ‫شــاید کارگــردان ســینما مــی شــدم‬

‫سرمقاله نشریه پیام جبهه ملی ایران‬ ‫شماره ‪186‬‬

‫اطالعیه برگزاری نشست چهارم‬ ‫اتحادچپایرانیاندرخارجازکشور‬ ‫رفقا‪ ،‬یاران‬ ‫اتحاد چپ ایرانیان در خارج از کشور که نهادی است مبارزاتی در‬ ‫خدمت همگرایی ‪ ،‬همسویی و اتحاد عمل فعاالن مستقل و متشکل‬ ‫چپ ‪ ،‬در آستانه سه سالگی تشکیل خود قرار دارد‪ .‬طی این مدت‬ ‫تالش کرده ایم تا با محترم شمردن اختالفات نظری لیک با تکیه بر‬ ‫اشتراکات موجود به سهم خود گامی هر چند کوچک در جهت‬ ‫تقویت صف مستقل چپ انقالبی ایران برداریم ‪.‬‬ ‫در گذری کوتاه به پروسه فعالیت مشترکمان و با مشاهده رفقایی‬ ‫تازه نفس بیشتر از پیش در می یابیم که به خطا نرفته ایم ‪ .‬ما به نیازی‬ ‫پاسخ گفته ایم که بسرعت بر مشارکت طیف وسیع فعالین چپ‬ ‫حول محورهای همکاری افزوده خواهد شد‪.‬‬ ‫توجه به دوره کنونی بمنظور باال بردن صف مشارکت در این اتحاد‬ ‫‪ ،‬خطرجنگ وتالش نیروهای راست بر آلترناتیوسازی ‪ ،‬تاکیدی‬ ‫دوباره بربوجودآوردن بستری مناسب برای حضور قدرتمند چپ‬ ‫انقالبی در شرایط حساس کنونی و تصریع مبانی این اتحاد ‪ ،‬سازمان‬ ‫یابی گسترده تر‪ ،‬ضرورت برگذاری نشستی دیگر را بوجود آورده‬ ‫است ‪ .‬لذا بدین وسیله نشست چهارم اتحاد چپ ایرانیان در خارج‬ ‫ازکشور را که در تاریخ های ‪۱۷-۱۸-۱۹‬ماه می سال جاری در شهر‬ ‫تورنتو (کانادا) برگزار خواهدشد فرامی خوانیم‪.‬‬ ‫باشد که شرکت یکایک فعالین اتحاد چپ و تمامی رفقایی که‬ ‫این اتحاد را از آن خود می دانند بر غنای بحث ها افزوده و بر‬ ‫سرعت گام ها یمان در جهت دفاع پیگیر از مبارزات کارگران و‬ ‫زحمتکشانبیفزاید‪.‬‬ ‫سرنگون باد رژیم جمهوری اسالمی‬ ‫محکوم باد هرگونه دخالت گری امپریالیستی در امور ایران‬ ‫زنده باد انقالب‬ ‫زندهبادسوسیالیسم‬ ‫هییت اجرائی اتحاد چپ ایرانیان خارج از کشور‬ ‫‪ ۲۷‬مارس ‪۲۰۱۲‬برابر با ‪ ۸‬فروردین‬

‫ريشه هيچ فسادي قطع نمي‌شود مگر به تيشه‬ ‫«آزادي» نسل جوان ایران چه میخواهد؟‬ ‫اول مهر ماه‪ ،‬با شروع سال تحصيلي جديد حدود بيست‬ ‫ميليون نوجوان و جوان دانش‌آموز و دانشجوي ايراني‬ ‫كالس‌هاي درس را آغاز كردند‪ .‬اين خيل عظيم‪ ،‬بخشی‬ ‫از نسل جديد اين سرزمين را تشكيل مي‌دهند كه در زمان‬ ‫وقوع انقالب سال ‪ 57‬هنوز پا به عرصه وجود ننهاده بودند‪.‬‬ ‫اگر به اين عده‪ ،‬افراد در شرايط سني بين ‪ 33‬تا ‪ 45‬ساله را‬ ‫كه در هنگام انقالب پايين‌تر از ‪ 12‬سال سن داشته‌اند بيفزائيم‬ ‫و هم‌چنين عده كودكان زير شش سال را كه هنوز مدرسه‬ ‫را شروع نكرده‌اند به آنها اضافه كنيم به جمعيت بيش از‬ ‫پنجاه ميليون ايراني مي‌رسيم كه اكثريت ‪ 70‬درصدي جامعه‬ ‫ايران را تشكيل مي‌دهند كه در رويداد انقالب و پي‌آمدهاي‬ ‫آن كمترين نقشي نداشته‌اند و اكنون خواهان اظهار عقيده‬ ‫و اعمال نظر در مورد وطن آباء و اجدادي خود مي‌باشند و‬ ‫مي‌خواهند كه جامعه‌شان بر طبق راي و نظر آنها اداره شود‪.‬‬ ‫از همين نقطه است كه تضاد و اختالف آنان با حاكميت‬ ‫تمامت‌خواه برقدرت نشسته جمهوري اسالمي شروع‬ ‫مي‌شود‪ .‬و از آنجا كه برقدرت نشستگان حاكم تحمل‬ ‫شنيدن فرياد تحول‌طلبي و آزاديخواهي و خواسته‌هاي‬ ‫اوليه انساني آنان را ندارند‪ ،‬هزاران جوان در سراسر كشور‬ ‫مورد شديدترين سركوب‌ها واقع شده و در پشت ميله‌هاي‬ ‫زندان‌هاي قرون وسطائي قرار گرفته و مي‌گيرند‪ .‬امروز با‬ ‫توجه به پيشرفت‌هاي جامعه بشري در زمينه‌هاي تكنولوژيك‬

‫کنم اخبار و عکس های زيادی از شما با ورزشکاران حوزه های‬ ‫مختلف به چاپ رسيده است‪ .‬از همه بيشتر با ورزشکاران فوتبال‪.‬‬ ‫گويا شــما حتی با فوتباليست های سرشناس آن زمان هم رفت و‬ ‫آمدی داشته و تمرين هايی هم می کرديد‪ .‬آيا همچنان اين ورزش‬ ‫مورد عالقه شماست و آن را انجام می دهيد؟‬ ‫بله‪ .‬من فوتبال را هميشــه دوست داشــته ام‪ .‬البته االن در حد ‪۹۰‬‬ ‫دقيقه دويدن برايم غير ممکن است‪ .‬ولی به هر حال در حد کمی‬ ‫تمرين و پرتاب چند شوت به عنوان ورزش اين کار را انجام می‬ ‫دهم‪ .‬اما خاطرات زيادی از آن دوران و با بچه های تيم ملی دارم‬ ‫که گه گاهی با هم تمرين مــی کرديم و برای من به عنوان يک‬ ‫نوجوان در حال رشــد خيلی جالب بود که بتوانم با قهرمانان تيم‬ ‫ملی کشــورم در يک زمين فوتبال بازی کنم‪ .‬آن زمان اين مسئله‬ ‫برايم خيلی مهم بود‪.‬‬ ‫بازی تان خوب بود يا اينکه به شما آوانس می دادند؟‬ ‫معلوم است که آوانس می دادند‪ .‬مگر می شد آوانس ندهند‪.‬‬ ‫جرات نداشتند مگر نه؟‬ ‫البته که نه (می خندد)‬ ‫حتما هم نمی گوييد که طرفدار تاج بوده ايد يا پرسپوليس؟‬ ‫من هر دو تيم را دوست داشتم ولی بيشتر در آن زمان طرفدار تيم‬ ‫تاج بودم‪ .‬که البته ربطی به تاج بودنش نداشــت و بيشتر به خاطر‬ ‫بازيکنانی که در آن زمان در اين تيم توپ می زدند بود‪.‬‬ ‫مثال؟‬ ‫مثال حسن نظری‪ ،‬حسن روشن‪ ،‬ناصر حجازی‪ ،‬دانايی فرد‪ ،‬قاسم‬ ‫پور – اگر اشتباه نکنم‪ -‬و بسياری ديگر‪..‬‬ ‫و اين روزها هم بازی های تيم استقالل را دنبال می کنيد؟‬ ‫از راه دور دنبــال می کنم‪ .‬به هر حــال روند تمام ورزش ايران را‬ ‫به ياد می آورم‪ .‬فوتباليســت های آن زمان و بچه های امروز را با‬ ‫وجود همه کمبودها و نارسايی هايی که وجود دارد‪ ،‬کارشان را‬ ‫دنبال می کنم چون ســعی خودشان را می کنند و اين جای بسی‬ ‫خوشحالی است‪ .‬گر چه می دانم با گرفتاری های مختلفی سر و‬ ‫کار دارند‪ .‬به خصوص وقتی که تيم ملی ايران يکی دو بار در اين‬ ‫اواخر به جام جهانی اعزام شد و باعث تاسف بود که نمی توانستند‬ ‫اينها را به بهترين شکل و بهترين وضعی نقش شان را ايفا کنند‪ .‬به‬ ‫هر حال تا حدی که بتوانم کارشان را دنبال می کنم‪ ..‬ادامه دارد‬ ‫آيا اتخاذ اين سياست اقتصادي ويرانگر جز باج دادن به‬ ‫چين به منظور جلب پشتيباني اين كشور از حاكميت منزوي‬ ‫جمهوري اسالمي و در ضمن پر كردن جيب واردكنندگاني‬ ‫كه اصلي‌ترين آنها وارداتچي‌هاي وابسته به حاكميت هستند‬ ‫چه هدفي را دنبال مي‌كند؟‬ ‫نسل جوان ايران به خوبي آگاه است كه همه اين‬ ‫نابساماني‌هاي سياسي‪ ،‬اقتصادي و اجتماعي از فقدان آزادي‬ ‫و عدم دسترسي به انتخابات آزاد و حاكميت ملي نشأت‬ ‫مي‌گيرد‪ .‬نسل جوان ايران به خوبي مي‌داند كه ريشه هيچ‬ ‫فسادي قطع نمي‌شود مگر به تيشه «آزادي» و ورود به عرصه‬ ‫ترقي و توسعه و رفاه هيچ راهي ندارد مگر طريق «آزادي»‬ ‫و براي دردهاي نفس‌گير و زخم‌هاي كهنه اجتماعي هيچ‬ ‫مرهمي وجود ندارد مگر مرهم «آزادي»‪ .‬و لذا در آغاز‬ ‫سال تحصيلي كه ميليون‌ها تن از نسل جوان اين سرزمين در‬ ‫مدارس و دانشگاهها‪ ،‬اين كانون‌هاي علم و معرفت گرد هم‬ ‫مي‌آيند و در ارتباط و تجمع روزانه با يكديگر قرار مي‌گيرند‬ ‫نيك مي‌دانند كه بايد تمامي خواسته‌هاي خود را در‬ ‫مطالبات آزاديخواهانه و رعايت حقوق بشر خالصه نمايند‪.‬‬ ‫تحقق آزادي‌ها مثل آزادي بيان‪ ،‬آزادي مطبوعات‪ ،‬آزادي‬ ‫اجتماعات‪ ،‬آزادي احزاب و آزادي انتخابات پاسخ‌گوي‬ ‫تمامي نيازهاي جامعه ايران و كليد اصلي گشودن درهاي‬ ‫سعادت و نيك‌بختي به روي ملت ايران است‪.‬‬ ‫با آغاز سال تحصيلي صدها هزار نفر معلم در سطوح‬ ‫مختلف از كالس‌هاي ابتدايي تا آخرين درجات دانشگاهي‬ ‫نيز همراه جوانان دانش‌آموز و دانشجو كار خود را آغاز‬ ‫مي‌كنند‪ .‬با اينكه حاكميت جمهوري اسالمي بسياري از‬ ‫معلمان شريف را اخراج و عده بسياري را زنداني نموده‬ ‫است و با اينكه در مورد استادان دانشگاهها نيز اخراج‌هاي‬ ‫مداوم و بازنشستگي‌هاي زودهنگام مستمرا ً انجام مي‌شود‬ ‫ولي باز هم اكثريت قاطع اين مربيان و هاديان نسل جوان‬ ‫را شخصيت‌هاي فرهيخته و ميهن دوست و وظيفه‌شناسي‬ ‫تشكيل مي‌دهند كه مسلماً در تربيت اين نسل و آموختن‬ ‫خواسته‌هاي آزادي‌خواهانه و استقالل‌طلبانه به آنان وظيفه‬ ‫حساس و نقش مهم ملي خود را ايفا مي‌نمايند‪ .‬به خاطر‬ ‫داشته باشيم جمالت تاريخي رهبر نهضت ملي ايران دكتر‬ ‫محمد مصدق را كه گفت‪«:‬اميد من به نسل جوان ايران است‬ ‫نسلي كه در آستانه تاريخ قرار گرفته و فرداي اين مملكت‬ ‫را خواهد ساخت»‪.‬‬

‫صفحه ‪5‬‬

‫اطالعیهشورایملیمقاومتایران‬ ‫شنبه‪ ۱۳ ،‬اسفند ‪۱۳۹۰‬‬

‫مریم رجوی به خانم کلینتون اطالع داد در صورتی‬ ‫که اطمینانهای حداقل در کمپ لیبرتی تأمین‬ ‫نشود‪،‬اگر دولت عراق جلوگیری نکند همه ساکنان‬ ‫اشرف و لیبرتی آماده اند در ماه مارس‪ ،‬عراق را با‬ ‫اموال منقولشان ترک کنند و با نظارت صلیب سرخ‬ ‫و کمیساریا‪ ،‬با هزینه خودشان‪ ،‬به‌طور موقت در منطقه‬ ‫مرزی اردن مستقر شوند‪،‬جایی که در زمان جنگ در‬ ‫سال ‪ ۲۰۰۳‬صلیب سرخ و سازمان ملل برای پذیرش‬ ‫دهها هزار پناهجو چادر زده بودند‬ ‫• برای کنترل و اطمینان دولت اردن‪ ،‬این قطعه زمین به‌وسیله ساکنان‬ ‫سیاج کشی می شود و ساکنان تا رفتن به کشورهای ثالث آن را ترک‬ ‫نمی‌کنندمگربیماریکهمعالجهاودرداخلسیاجامکانپذیرنباشد‪.‬‬ ‫• به این وسیله نیازی به بازداشتگاه لیبرتی و دردسرها و مشکالت‬ ‫زنجیرهییآننخواهدبود‪.‬منتهایانعطافوحسن‌نیتمقاومتایران‬ ‫و ساکنان اشرف اثبات می شود و دولت عراق نیز به حداکثر مطلوب‬ ‫خود می رسد‪.‬‬ ‫•این طرح نیازمند تصویب بودجه و هیچ هزینه یی از جانب سازمان‬ ‫ملل متحد‪ ،‬آمریکا و اتحادیه اروپا نیست‪ .‬تسطیح زمین‪ ،‬نصب چادر‪،‬‬ ‫تأمین لجستیک و خدمات و مصالح مورد نیاز تحت نظارت مقامهای‬ ‫اردنی به‌طور کامل با هزینه ساکنان انجام می شود و انتقال ژنراتورهای‬ ‫برق از اشرف صورت می‌گیرد‪ .‬داراییهای غیر منقول ساکنان اشرف‪،‬‬ ‫تحت نظر و با حکمیت سازمان ملل و آمریکا به فروش می‌رسد و‬ ‫صرف هزینه های جابه‌جایی و انتقال ساکنان به کشورهای ثالث می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫• خانم رجوی مصرانه از خانم کلینتون‪ ،‬دبیرکل بانکیمون‪ ،‬خانم‬ ‫اشتون‪ ،‬آنتونیو گوترز‪ ،‬خانم پیالی و رئیس صلیب سرخ خواست‬ ‫با اعالم موافقت و حمایت از این جابه‌جایی‪ ،‬برای همیشه به بحران‬ ‫اشرف و کشتار ساکنان آن خاتمه دهند‪.‬‬ ‫در حالیکه هنوز دو ماه به ضرب االجل بستن اشرف در پایان آوریل‬ ‫که نخست وزیر عراق اعالم کرده بود‪ ،‬باقی مانده است‪ ،‬مقامهای‬ ‫عراقی تهدید به جابه‌جایی اجباری ساکنان اشرف به لیبرتی را آغاز‬ ‫کردهاند‪.‬هیچیکازاطمینانهایحداقلکهساکناناشرفدرخواست‬ ‫کردهبودند‪،‬فراهمنشدهوآنهابه‌طورعملیدوگزینهبیشترندارند‪:‬قتل‬ ‫عام و مرگ یکباره در اشرف یا مرگ تدریجی در مکانی به نام لیبرتی‬ ‫آنهم تحت نام و نظارت ملل متحد‪ .‬محلی که از سوی اتحادیه جهانی‬ ‫وکال که بیش از دو میلیون حقوقدان را در ‪۱۱۰‬کشور نمایندگی می‬ ‫کند‪،‬ازسویکمیتهبینالمللیعدالتکهبیشاز‪۴۰۰۰‬پارلمانتررادر‬ ‫‪۴۱‬کشورازجملهاکثریتاعضای‪۳۰‬مجلسقانونگذارینمایندگی‬ ‫می کند‪ ،‬از سوی بیش از ‪۱۰‬هزار شهرداران اروپایی در فرانسه و‬ ‫بلژیک و ایتالیا و از سوی شخصیتهای برجسته سیاسی و نظامی و‬ ‫قضاییایاالتمتحدهیکزندانیاارودگاهکاراجباریتوصیفشده‬ ‫است‪ .‬کمیته بین المللی در جستجوی عدالت در اطالعیه اول مارس‬

‫تسلیت به مناسبت شهادت نخستین‬ ‫شهید زندان آزادی‬ ‫سه‌شنبه‪۱ ۰ ،‬فروردین ‪۱۳۹۱‬‬

‫مریم رجوی با درود به روان پاک مجاهد خلق شهید بردیا‬ ‫امیر مستوفیان و با تجلیل از ارزش‌های واالی انقالبی‪ ،‬قهرمانی‬ ‫و وفای عهد او‪ ،‬شهادت این مجاهد پاکباز را به خانواده او‪ ،‬به‬ ‫مردم شهر زادگاهش الهیجان‪ ،‬به مجاهدین خلق ایران به ویژه‬ ‫مجاهدان انتقال یافته به لیبرتی تسلیت گفت و ابراز اطمینان نمود‬ ‫که همرزمانش و نیز اشرف نشانها در ایران و سراسر جهان جای‬ ‫او را پر خواهند کرد‪.‬‬ ‫این اشرفی پاکباخته که همچون دیگر یارانش درسومین گروه‬ ‫اعزامی به لیبرتی‪ ،‬پس از دو شبانه روز تالش مستمر و پس از‬ ‫‪ ۱۶‬ساعت بازرسی های سخت و موهن مأموران عراقی‪ ،‬سحرگاه‬ ‫امروز وارد لیبرتی شده بود‪ ،‬اندکی بعد از ورود و ادای نماز صبح‪،‬‬ ‫دچار ایست قلبی شده و به دیار رفیق اعلی پرکشید‪.‬‬ ‫او که به تشخیص پزشکان عراقی در اثر ایست قلبی ناشی از‬ ‫خستگی و فشار جان بجان آفرین تسلیم کرد نخستین شهید «زندان‬

‫خودخاطرنشانکرد‪«:‬برخالفاطالعیه‪۳۱‬ژانویهووعدههاینماینده‬ ‫ویژهدبیرکل‪،‬بههیچوجهاستانداردهایانساندوستانهوحقوقبشریرا‬ ‫تأمین نمی‌کند و یک مجموعه به‌شدت فرسوده است که باید به طور‬ ‫کاملبازسازیشود‪.‬اینمحلباحضورگستردهنیروهایمسلحعراقی‬ ‫ودوربینهایمتعددجاسوسیوممنوعیترفتوآمدبواقعیکزندان‬ ‫است‪.‬اینهمانچیزیاستکهانزجارجامعهجهانیازکنگرهآمریکا‬ ‫تاپارلماناروپارابرانگیختهاست»‪.‬‬ ‫این در حالیست که کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد ساکنان‬ ‫اشرف را «به طور رسمی پناهجویان تحت قانون بین المللی» و «افراد‬ ‫مورد نگرانی مستقیم» شناخته که «باید از حمایتهای پایه ایی امنیت و‬ ‫رفاه برخوردار باشند‪ .‬این شامل هر گونه اخراج یا برگرداندن به مرزها‬ ‫و سرزمینهایی است که جان و آزادی آنها در خطر باشد»‪.‬‬ ‫کمیساریا در اطالعیه اول مارس‪ ۲۰۱۲‬خود اعالم کرد «هرگونه‬ ‫جابه‌جایی ساکنان به خارج از اشرف باید بر پایه داوطلبانه و با آزادی‬ ‫رفتوآمدکهمطلوبترینوضعیتدرمحلجدیداستهمراهباشد»‪.‬‬ ‫شایانیادآوریاستکهآقایمارتینکوبلر‪،‬نمایندهویژهدبیرکل‪،‬در‬ ‫نامه‪ ۲۸‬دسامبر‪ ۲۰۱۱‬خود به ساکنان اشرف نوشته بود‪:‬‬ ‫«دولتجمهوریعراق‪,‬درباالترینسطوح‪,‬بهمللمتحدتضمینهای‬‫خود را داده است که سالمت و امنیت شما را هم در رفت و آمد از‬ ‫کمپاشرفبهلیبرتیودرخودکمپلیبرتیتضمینمیکندتازمان‬ ‫آن فرا برسد که شما عراق را ترک کنید»‪.‬‬ ‫«به‌عنوان”پناهجو“‪،‬شماتحتقانونبینالمللسزاوارخواهیدبودکه‬‫ازحمایتهایپایه‌ییوسالمتیبرخوردارباشید»‪.‬‬ ‫«من از تقاضای شما برای محترم شمردن حریم خصوصی خودتان‪،‬‬‫بهویژه در رابطه با زنان‪ ،‬آگاه هستم‪ .‬من تالشهای خودم را با دولت‬ ‫جمهوری عراق در این زمینه برای ایجاد ترتیبات مناسب‪ ،‬با توافق‬ ‫دولتجمهوریعراق‪،‬کهحاکمیتعراقرانیزمحترمبشمارد‪،‬ادامه‬ ‫میدهم»‪.‬‬ ‫«در مورد سایر موضوعات‪ ،‬مانند داراییها و مایملک‪ ،‬ما به گفتگوها‬‫برایرسیدنبهیکراهحلکهبهحقوقساکنانبرمایملکشانبهنحو‬ ‫سازمانیافتهییبراساسقانونعراقاحترامبگذارد‪،‬ادامهمیدهیم»‪.‬‬ ‫متأسفانه هیچیک از این موارد تا به‌حال به نحوی که رضایت و اعتماد‬ ‫ساکنان را جلب کند‪ ،‬انجام نشده است‪.‬‬ ‫همچنین‪،‬آقایکوبلردرموردترتیباتانتقالاولینگروه‪۴۰۰‬نفریاز‬ ‫اشرف به لیبرتی‪ ،‬در نامه ‪۲۶‬بهمن خود به ساکنان اشرف فقط درباره‬ ‫یکایستگاهپلیسدرداخلکمپنوشتهبوددرحالیکهاکنونمعلوم‬ ‫شده است‪۶‬پست اضافی دیگر پلیس با مأموران عراقی مسلح به تیربار‬ ‫نیز در داخل کمپ وجود دارد که شبانه روز ‪ ۵۰‬الی ‪۶۰‬بار گشت‬ ‫یزنند‪.‬‬ ‫م‌‬ ‫آقای کوبلر نوشته بود‪ :‬کلیه اجناس‪۴۰۰‬نفر منتقل خواهد شد‪ .‬در‬ ‫حالیکه هنوز از روز ‪۲۸‬بهمن تا کنون بیش از دو سوم اجناس بار زده‬ ‫شده‪،‬منتقلنشدهاند‪.‬‬ ‫آقای کوبلر نوشته بود‪ :‬ساکنان تجهیزات پزشکی خود را به لیبرتی‬ ‫خواهند برد‪ .‬در حالیکه اکنون معلوم شده است عیناً با الگوی مشابه‬ ‫در اشرف دولت عراق می‌خواهد تجهیزات پزشکی را در اختیار خود‬ ‫بگیرد‪.‬‬ ‫هیچیک از قولهای پیشین در عمل محقق نشده است‪ .‬عالوه بر آن‬ ‫همچنانکه آلخو ویدال کوادراس‪ ،‬نایب رئیس پارلمان اروپا و رئیس‬ ‫کمیته بین المللی در جستجوی عدالت‪ ،‬در اول مارس اعالم کرد یک‬ ‫«کارزاردروغپردازیعلیهساکنانلیبرتیوزمینه‌سازیبرایجابه‌جایی‬ ‫اجباریسایرساکناناشرفبهلیبرتی»به‌راهافتادهاست«کهمی‌خواهد‬ ‫ساکنانلیبرتیرامقصراینوضعیتجلوهدهد»‪.‬‬ ‫«ادعا می‌شود‪ :‬ساکنان در منابع فاضالب به طور عمدی خرابکاری‬‫کرده و عکسهای آن را به سراسر دنیا مخابره کرده اند‪ .‬آنها ژنراتورها‬ ‫را هم خراب کرده اند‪ .‬منابع آب را تخلیه کرده اند‪ .‬زباله ها را به‬ ‫طور‌عمدیپراکندهاند‪.‬برخیحتیانگشتانخودراسمبادهکشیدهاند‬ ‫تا اثر انگشت آنها محو شود‪ .‬آنها در ابتدا مانع ورود دو تانکر فاضالب‬ ‫و دو تانکر آب و دو ماشین جمع آوری زباله به کمپ لیبرتی شدند‪.‬‬

‫آزادی» شد‪ .‬مجاهد خلق بردیا امیر مستوفیان از فرزندان دلیر مردم‬ ‫گیالن بود و از حدود ‪ ۲۰‬سال پیش به صفوف رزم و نبرد علیه‬ ‫دژخیم ضد بشر پرداخت و تا آخرین لحظه بر سوگند مجاهدت و‬ ‫بر عهد و پیمان خود با خدا و خلق پایدار و استوار ماند‪.‬‬ ‫مریم رجوی افزود‪ :‬این بسیار تأسف‌بار و غیرقابل توجیه است‬ ‫که قولهای داده شده در مورد چگونگی انتقال ساکنان اشرف‬ ‫نقض شده و این جابه‌جایی به یک پروسه غیرآزادانه‪،‬ناامن و‬ ‫سرکوبگرانه تبدیل شده است‪ .‬به نحوی که در سومین دور این‬ ‫جابه‌جایی مأموران عراقی عالوه بر طوالنی کردن طاقت‌فرسا‬ ‫و اهانت‌بار بازرسی‌های چندگانه‪ ،‬و عالوه بر تحمیل انواع‬ ‫ممنوعیت‌ها که ناقض استانداردهای حقوق بشری است‪ ،‬این بار‬ ‫حمله به اعضای مجاهدین توسط نیروهای ویژه با به کارگیری‬ ‫باتون‌های برقی را نیز افزودند‪.‬‬ ‫مریم رجوی مؤکدا ً از دبیرکل ملل متحد و وزیر خارجه ایاالت‬ ‫متحده خواست که به تعهدات خود در مورد تأمین شرائط یک‬ ‫انتقال امن و آزادانه و جلوگیری از زندان‌سازی کمپ جدید عمل‬ ‫کنند و دولت عراق را وادار سازند که اعمال محدودیت‌های‬ ‫سرکوبگرانه علیه مجاهدان آزادی و پیروی از دستورات رژیم‬ ‫والیت فقیه برای ایجاد یک فاجعه انسانی را متوقف کند‪.‬‬

‫مادر ِ شهابی با باری از غصه و درد درگذشت‬

‫«مادر صمدی زکریا» ‪ ،‬مادر رضا شهابی کارگر زندانی در شامگاه‬ ‫چهارشنبه دوم فروردین ‪ ۱۳۹۱‬در بخش اورژانس بیمارستانی در‬ ‫شهرستانشبستروبهدلیلایستقلبیدرگذشت‪.‬‬ ‫مادر زکریا که از بیماری قلبی رنج می کشید بعد از دستگیری رضا‬ ‫شهابی و مدتها به علت دوری و بیخبری از رضا بارها دچار مشکالت‬ ‫قلبی شد‪ .‬وی دائما از وضعیت رضا میپرسید و بی تابی میکرد‪ .‬اعضای‬ ‫خانواده به مدت چندین ماه به وی میگفتند چون رضا راننده است‬ ‫و اکنون در ماموریت کاری به سر میبرد امکان اینکه با شما تماس‬ ‫بگیرد و یا به دیدار بیاید را ندارد‪ .‬در چند مورد تماس تلفنی محدود‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫آنها با کمیساریا همکاری نمی‌کنند و درخواست نامه های آن را امضا‬ ‫نمی‌کنندوانگشتهایخودراسمبادهکشیدهاند»‪.‬‬ ‫این اتهامها آشکارا‪ ،‬غیرمنطقی و غیر عقالنی است و روشن است که‬ ‫این دروغهای ظالمانه و مغرضانه چه اهدافی را دنبال می کند‪ .‬اما پس‬ ‫از اینکه این اتهامها از سوی نماینده ویژه با نماینده ساکنان در خارج و‬ ‫در لیبرتی در‪ ۲۲‬و‪ ۲۳‬فوریه در میان گذاشته شد‪ .‬آنها جوابهای منطقی‬ ‫و قانع کننده مکتوب و شفاهی به او دادند‪ .‬اسناد موجود است»‪.‬‬ ‫« تحقیقات نشان می دهد که دروغپردازیها علیه ساکنان لیبرتی نه‬‫تنها به طور مطلق کذب است بلکه آنها به‌رغم امکانات بسیار محدود‬ ‫در‪۱۰‬روز گذشته از هیچ تالشی برای بهبود وضعیت کمپ کوتاهی‬ ‫نکردند‪.‬اتهامراهندادنتانکرهایآبوزبالهوفاضالبمسخرهاست‪.‬‬ ‫ورودیهایکمپبهطورکاملدردستنیروهایعراقیستوساکنان‬ ‫نمی‌توانند مانع ورود شوند‪ .‬حقیقت اینست که ‪۲۳‬فوریه همزمان با‬ ‫حضور آقای کوبلر و نماینده دولت عراق در یک اقدام نمایشی دو‬ ‫تانکرآبکشاورزیودوتانکرفاضالبکهپروغیرقابلاستفادهبوده‬ ‫و دو ماشین زباله به داخل لیبرتی رفته اند‪ .‬تانکرهای آب و فاضالب‬ ‫قابلاستفادهنبودهوخودرویزبالهبخشیاززباله‌هایباقیماندهازقبل‬ ‫از ورود ساکنان را با خود برده است»‪.‬‬ ‫«همزمان با این دروغپردازیها‪ ،‬تالشهای جدیدی از سوی دولت‬‫عراق برای انتقال گروههای دیگری از ساکنان به لیبرتی صورت‬ ‫گرفته است‪ .‬آنها اعالم کرده اند که گروههای بعدی باید به‌زودی‬ ‫به لیبرتی منتقل شوند و روز ‪۲۸‬فوریه نیز چند ساعت قبل از تماس‬ ‫آقای کوبلر با نمایندگان پارلمان اروپا یک ژنرال عراقی به ساکنان‬ ‫اشرف مراجعه کرده و آنها را به جابه‌جایی اجباری تهدید کرده است‪.‬‬ ‫برایمنسختاستارتباطیبینایندوموضوعقائلنباشم‪.‬ازیکسو‬ ‫باید بر خرابیهای لیبرتی سرپوش گذاشت و عکسهای روتوش شده‬ ‫از آن توزیع کرد و مدعی شد لیبرتی تا چند هفته پیش ‪۵۰۰۰‬سرباز‬ ‫آمریکاییراجامی‌دادهاستوازسویدیگرتقصیرخرابیهایکنونی‬ ‫را به گردن ساکنان انداخت و آنگاه مجوز سیاسی و اخالقی انتقال‬ ‫یک گروه جدید به زندان لیبرتی را صادر کرد» ‪.‬‬ ‫«کمیته بین المللی درجستجوی عدالت ضمن ابراز تأسف عمیق از‬ ‫کارزار پخش اطالعات دروغ علیه ساکنان لیبرتی و ضمن حمایت‬ ‫تمام عیار از اطمینانهای حداقل ساکنان و تأکید بر اینکه تا تضمین‬ ‫این حداقلها‪ ،‬به‌ویژه خروج کامل نیروهای مسلح عراقی و جمع‬ ‫شدن دوربینهای جاسوسی‪ ،‬دیگر کسی نباید به لیبرتی منتقل شود‪،‬‬ ‫از دبیرکل ملل متحد می خواهد یک گروه تحقیق مستقل که مورد‬ ‫اعتماد ساکنان هم باشد‪ ،‬تعیین نماید تا در مورد این اطالعات دروغ‬ ‫تحقیق کند و اجازه ندهد این کارزار شیطان سازی و عدم بیطرفی‬ ‫مقامهایرسمیمللمتحدزمینهسازجابه‌جاییاجباریویککشتار‬ ‫دیگر علیه ساکنان در اشرف باشد‪ .‬عالوه بر این ما از دبیرکل و نماینده‬ ‫ویژه می‌خواهیم‪ ،‬امکان بازدید یک هیأت از پارلمان اروپا را در اولین‬ ‫فرصتممکنازلیبرتیواشرففراهمکندتاآنهاخودبهطورمستقیم‬ ‫وضعراازنزدیکمالحظهنمودهوحقیقترابهطورمستقیمدریابند»‪.‬‬ ‫خانم مریم رجوی‪ ،‬رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران‪ ،‬در ‪۱۰‬‬ ‫و ‪ ۱۲‬اسفند با ارسال نامه های جداگانه برای دبیرکل بانکیمون ‪،‬‬ ‫بارونس اشتون‪ ،‬نماینده عالی اتحادیه اروپا؛ و آنتونیو گوترز‪ ،‬کمیسر‬ ‫عالی پناهندگان‪ ،‬با جلب توجه نسبت به کارزار شیطان سازی و‬ ‫پخش اطالعات دروغ برای جابه‌جایی اجباری و توسل به خشونت‬ ‫و مقصر جلوه دادن قربانی‪ ،‬خواستار مداخله بالدرنگ و حمایت‬ ‫آنها از اطمینانهای حداقل برای انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی شد‪ .‬از‬ ‫جملهخروجمأمورانعراقیمسلحبهتیرباراز‪۷‬نقطهدرداخلمحوطه‬ ‫تنگ و کوچک کمپ‪ ،‬که حدود‪۱۰۰۰‬زن مسلمان در آن سکونت‬ ‫خواهندکرد‪،‬دسترسیآزادانهومستقیمبهخدماتپزشکیووکیالن‬ ‫و خانواده‌هایشان‪ ،‬آزادی رفت و آمد‪ ،‬انتقال خودروها و اموال منقول‬ ‫از اشرف به لیبرتی یا انتقال آنها به خارج از عراق و فروش مالکیتهای‬ ‫غیرمنقول در اشرف تحت نظارت ملل متحد و بازپرداخت آن برای‬ ‫هزینه های انتقال و باز اسکان در کشورهای ثالث‪.‬‬ ‫این اطمینانهای حداقل‪ ،‬مشروع و قانونی هیچ تعارضی با حاکمیت‬

‫دولت عراق ندارد و موافقت نکردن با آن آشکارا حاکی از نیات شوم‬ ‫برای به زانو در آوردن و انهدام اپوزیسیون ایران یا قتل عام در اشرف‬ ‫است‪.‬‬ ‫از این رو‪ ،‬خانم مریم رجوی در ‪ ۱۲‬اسفند به خانم کلینتون اطالع داد‬ ‫در صورتی که اطمینانهای حداقل در کمپ لیبرتی تأمین نشود‪ ،‬همه‬ ‫ساکنان اشرف و لیبرتی اگر دولت عراق جلوگیری نکند‪ ،‬آماده اند‬ ‫درماه مارس عراق را با اموال منقولشان ترک کنند و با نظارت صلیب‬ ‫سرخوکمیساریا با هزینهخودشان به‌طور موقتدر منطقه مرزی اردن‬ ‫مستقر شوند‪ .‬جایی که در زمان جنگ در سال‪ ۲۰۰۳‬صلیب سرخ و‬ ‫سازمان ملل برای پذیرش دهها هزار پناهجو چادر زده بودند‪.‬‬ ‫برای کنترل و اطمینان دولت اردن ‪ ،‬این قطعه زمین به‌وسیله ساکنان‬ ‫سیاج کشی می شود و ساکنان تا رفتن به کشورهای ثالث آن را ترک‬ ‫نمیکنندمگربیماریکهمعالجهاودرداخلسیاجامکانپذیرنباشد‪.‬به‬ ‫اینوسیلهنیازیبهبازداشتگاهلیبرتیودردسرهاومشکالتزنجیره‌یی‬ ‫آن نخواهد بود‪ .‬منتهای انعطاف و حسن نیت مقاومت ایران و ساکنان‬ ‫اشرف اثبات می شود و دولت عراق نیز به حداکثر مطلوب خود‬ ‫می رسد‪ .‬این طرح نیازمند تصویب بودجه و هیچ هزینه‌یی از جانب‬ ‫سازمانمللمتحدوآمریکاواتحادیهاروپانیست‪.‬تسطیحزمین‪،‬نصب‬ ‫چادر‪ ،‬تأمین لجستیک و خدمات و مصالح مورد نیاز تحت نظارت‬ ‫مقامات اردنی به طور کامل با هزینه ساکنان انجام می شود و انتقال‬ ‫ژنراتورهای برق از اشرف صورت می‌گیرد‪ .‬داراییهای غیرمنقول‬ ‫ساکنان اشرف‪ ،‬تحت نظر و با حکمیت یونامی و سفارت ایاالت‬ ‫متحده در بغداد به فروش می‌رسد و صرف هزینه های جابه‌جایی و‬ ‫انتقالساکنانبهکشورهایثالثمیشود‪.‬‬ ‫خانمرجویمصرانهازخانمکلینتون‪،‬دبیرکلبانکیمون‪،‬خانماشتون‪،‬‬ ‫آنتونیو گوترز‪ ،‬خانم پیالی و رئیس صلیب خواست با اعالم موافقت‬ ‫و حمایت از این جابه‌جایی‪ ،‬برای همیشه به بحران اشرف و کشتار‬ ‫ساکنانآنخاتمهدهند‪.‬‬ ‫خانم رجوی افزود‪:‬‬ ‫انتقالهمهساکناناشرفبهلیبرتیهمچنینمی‌تواندبهبیابانهایمرزی‬ ‫دیگر کشورهای همجوار عراق (ترکیه‪ ،‬عربستان سعودی و کویت)‬ ‫صورتبگیرد‪.‬‬ ‫دبیرخانهشورایملیمقاومتایران‬ ‫‪ ۱۳‬اسفند ‪ ۳( ۱۳۹۰‬مارس ‪)۲۰۱۲‬‬

‫رضا‪ ،‬مادر صمدی بیتابی میکرد‪ .‬در مدت بستری شدن رضا شهابی‬ ‫در بیمارستان به دلیل اینکه مقامات امنیتی و قضایی مالقات با رضا را‬ ‫ممنوع کرده بودند‪ ،‬مادر رضا موفق نمیشد به اندازه ی دلخواه باالی‬ ‫سر رضا حاضر شده و فرزند خود را ببیند‪ .‬در اندک دیدارهای همراه با‬ ‫استرس و بسیار کوتاه‪ ،‬مادر صمدی که با چرخ ویلچر به بخش آورده‬ ‫میشد‪،‬رضارادرآغوشمیکشیدومیگریست‪.‬‬ ‫در اخرین شب حیات‪ ،‬مادر صمدی تا جایی که میتوانست سخن‬ ‫بگویددائماازرضامیگفتوناماوراصدامیزد‪.‬همراهانمادرصمدی‬ ‫اظهارداشتهاندکهویتااخرینلحظاتانتظارآمدنرضارامیکشیدو‬ ‫از واپسین کلماتی که موفق شد بر زبان بیاورد نام رضا بود‪.‬‬ ‫بدین ترتیب دستگیری و حبس و آزار و اذیت رضا شهابی که تنها‬ ‫جرمش دفاع از حقوق کارگران بوده است‪ ،‬باعث رنج و آزار دیگر‬ ‫اعضای خانواده اش نیز شد‪ .‬در جدیدترین تاثیرات این آزار و اذیت‪،‬‬ ‫مادر صمدی‪ ،‬مادر رضا شهابی‪ ،‬که زمینه ی نارحتی قلبی داشت‪ ،‬به‬ ‫علت رنج و عذابی که بابت رضا بر او وارد شده بود با قلبی آکنده از‬ ‫اندوه و غصه و با دلتنگی برای فرزندی که بسیار برایش عزیز بود‪ ،‬جان‬ ‫عزیز خود را از دست داد‪.‬‬ ‫کمیته ی دفاع از رضا شهابی که از این پس‪ ،‬یکی از اعضای خود‬ ‫یعنی « مادر صمدی زکریا « را همراه و هم گام خود ندارد‪ ،‬با تاثر از‬ ‫درگذشت این مادر عزیز‪ ،‬به تمامی اعضای خانواده ی رضا شهابی‬ ‫زکریاتسلیتمیگوید‪.‬‬ ‫ما همچنین خواهان پایان دادن به ظلم آشکاری هستیم که بر رضا‬ ‫شهابیکارگرزندانی‪،‬مسوولمالیوعضوهیاتمدیرهیسندیکای‬ ‫کارگران شرکت واحد تحمیل شده است‪.‬‬ ‫کمیته دفاع از رضا شهابی‪ .‬سوم فروردین‬

‫در ابتدا مسئول شاخه آقای داود عالسوند پس از خوش آمد گویی به‬ ‫میهمانان جلسه را با معارفه اعضای جدید آغاز کرد سپس در سالگرد‬ ‫جشنملیسدهتاریخچهمختصریازیکیازبزرگترینجشنهایملی‬ ‫ایرانیان توسط ایشان خوانده شد بعد از آن در اولین سالگرد درگذشت‬ ‫دکتر همایون آقای پاشایی شرحی از زندگی پر فراز و نشیب این‬ ‫بزرگوارازکودکیتامبارزاتناسیونالیستی‪,‬نویسندگیورسیدنبهمقام‬ ‫وزارت تا آخرین روز حیات ایشان را به باز گو کردند ‪.‬‬ ‫آقای نادر زاهدی صحبتهای خود را از خاطرات شیرین و به یادماندنی‬ ‫که در طول سفرهای زیادی که با زنده یاد همایون بودند بیان کردند و‬ ‫زندهنگاهداشتناندیشهایشانراباتوجهبهحساسیتهایکنونیچراغی‬ ‫برای عبور از جمهوری اسالمی و گذار به دموکراسی و مردم ساالری‬ ‫خواندند‪.‬‬ ‫پس از آن آقای فریدون فرحی تاریخچه دفتر پژوهش را توضیح و‬ ‫دفتر پژوهش را به یک دانشگاه سیاسی تشبیه کردند در ادامه ایشان از‬ ‫خطراتملتآفرینیوفدرالیسمزبانیوراهکارهاییبرایمقابلهبااین‬ ‫مسئلهصحبتنمودند‪.‬‬ ‫در بخش دوم جلسه خانم هایده توکلی در مورد وضعیت شاخه و‬ ‫استفاده بهینه از نیروهای بالقوه و جوان شاخه و نهوه مسئولیت پذیری‬ ‫اعضاتوضیحاتیدادند‪.‬‬ ‫در ساعات پایانی جلسه پرسش و پاسخ صورت گرفت که همه اعضا‬ ‫سئواالت و نکته نظراتشان را با دبیر کل و معاون دبیر کل در میان‬ ‫گذاشتندسرانجامجلسهدرساعت‪ 4‬بعدازظهربهکارخودپایانداد‪.‬‬ ‫حزبمشروطهایران(لیبرالدمکرت)شاخهانگلستان‬ ‫پایندهایرانوایرانی‬

‫نشست عمومی حزب مشروطه ایران‬ ‫(لیبرال دمکرات) شاخه انگلستان‬

‫نشستعمومیحزبمشروطهایران(لیبرالدمکرات)شاخهانگلستان‬ ‫در روز یکشنبه‪ 12‬فوریه‪ 2012‬با حضور دبیر کل حزب جناب آقای‬ ‫فوادپاشاییومعاوندبیرکلجنابآقاینادرزاهدیوخانمپریاثمردر‬ ‫لندنبرگزارشد‪.‬جلسهراسساعت‪ 12‬ظهرباسرودملیایراندرفضای‬ ‫بسیارصمیمیودوستانهشروعبکارکرد‪.‬‬

‫صفحه ‪6‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫هادیخرسندی‬ ‫در‬ ‫تریبون آزاد‬ ‫شادباش نوروزی و طرز کشتن‬ ‫اوباما!‬ ‫شب عید بود که تالش های دکتر‬ ‫مصدق به ثمر رسید و البته آیت اهلل‬ ‫کاشانی هم در ملی شدن نفت در‬ ‫کنار مصدق آب قاطیش میکرد!‬ ‫نوروز ایرانی را که فردای سالروز‬ ‫ملی شدن نفت ایران است‪ ،‬به شما‬ ‫که گاهی خوانندۀ من هستید‪،‬‬ ‫شادباش میگویم‪.‬‬ ‫امید که سالی خوش را برای خودمان‬ ‫فراهم کنیم‪.‬‬

‫چگونه یک اوباما را بکشیم؟‬

‫روزی که آقای اوباما شخصاً آمد توی تلویزیون‬ ‫و مژده داد که «بن الدن را کشتیم!» خیلی از‬ ‫آمریکائی ها با همۀ نفرتی که از اسامه داشتند ایراد‬ ‫گرفتند که چرا رئیس جمهور ما باید خبرآدمکشی‬ ‫– آنهم بدون محاکمه! – را بدهد‪ .‬حاال هنوز‬ ‫سالش سرنیامده خبر میرسد که اول بن الدن‬ ‫میخواسته اوباما را بکشد‪ .‬خوب پس تقصیر خودش‬ ‫بوده!‬ ‫»براساس گزارش رسانه های آمریکایی‪ ،‬بن الدن‬ ‫از دستیارانش خواسته بود تا حمله به هواپیمای‬ ‫حامل آقای اوباما و ژنرال دیوید پترائوس را طرح‬ ‫ریزی کنند‪«.‬‬ ‫»بن الدن از یکی از دستیارانش به نام الیاس‬ ‫کشمیری خواسته بود تا تدارکات این حمله را‬ ‫آغاز کند‪«.‬‬ ‫»بن الدن در یک یادداشت ‪ ۸۴‬صفحه ای نوشته‬ ‫است‪ :‬لطفا از برادر الیاس بخواهید تا مراحلی را که‬ ‫در این مورد انجام داده‪ ،‬برایم بفرستد‪«.‬‬ ‫»بر طبق این گزارش بن الدن قصد داشته باراک‬ ‫اوباما را از طریق ساقط کردن هلی‌کوپتر و یا‬ ‫هواپیمای وی از بین ببرد و تمایل داشته که دیوید‬ ‫پترائوس را نیز با شلیک موشک آر‪.‬پی‪‌.‬جی و‬ ‫یا موشک‌های دیگر به هلی‌کوپتر و یا هواپیمای‬ ‫حامل وی بکشد‪«.‬‬ ‫»گفته شده که طرح های مربوط به این ترور در‬

‫میان کاغذهایی در ساختمان محل سکونت بن‬ ‫الدن در ابیت آباد پاکستان پیدا شده است‪« .‬‬ ‫به آنها که حرف های مقامات آمریکائی و‬ ‫ادعای رسانه های آن دیار را باور نمیکنند‪،‬‬ ‫مژده میدهیم که یک نسخه از یادداشت‬ ‫های ‪ 84‬صفحه ای بن الدن به دست ما‬ ‫هم رسیده که با هم ورقش میزنیم‪.‬‬ ‫صفحۀ یک‬ ‫بســم اهلل الرحمــان الرحیــم‪ .‬من از امــروز در این‬ ‫دفترچــه‪ 84 ،‬صفحــه راجع به طرز کشــتن اوباما‬ ‫مینویسم و میگذارم سر طاقچۀ خانه ام در ابیت آباد‪.‬‬ ‫لطفاً مواظب باشید که بعد از کشته شدنم به دست‬ ‫رسانه های آمریکائی نیفتد‪ .‬آمین یارب العالمین‪.‬‬ ‫صفحۀ دو‬ ‫ایدۀ کشتن رئیس جمهوری آمریکا دیروز ناگهان‬ ‫به سرم زد‪ .‬چند بار تا حاال اوباما در تیررسم بوده اما‬ ‫اص ً‬ ‫ال عقلم نرسیده بکشمش‪ .‬شاید هم نابخودآگاه‬ ‫به زن و بچه اش رحم کرده ام‪ .‬ولی دیروز داشــتم‬ ‫فکر میکردم کی را بکشــم؟ یکهو دددنگ! یک‬ ‫چیزی توی کله ام صدا کرد‪ :‬او‪ -‬با ‪ -‬ما!‬ ‫صفحۀ سه‬ ‫ما از بچگی هر جانوری را که میکشــتیم میگفتیم‬ ‫«کشــتم با جفتت!»‪ .‬برج های نیویــورک هم اول‬ ‫یکیش را زدیم‪ .‬بعد دیدم پس تکلیف «کشــتم با‬ ‫جفتت» چی میشود؟ بنابراین زنگ زدم گفتم زود‬ ‫با هواپیما بروند دومیش را هم بزنند‪ .‬در مورد کشتن‬ ‫اوباما هم فکر کردم جفتش باید این سردار نظامی‬ ‫شان ژنرال دیوید پترائوس باشد‪.‬‬ ‫صفحۀ چهار‬ ‫برادر الیاس کشمیری – دستیار عزیز‬ ‫بدینوسیله به آن برادر گرامی مأموریت داده میشود‬ ‫که غیرنظامی بــاراک اوباما و نظامی ژنرال دیوید‬ ‫پترائــوس را در اســرع وقت بکشــید‪ .‬ضمناً موقع‬ ‫برگشــتن مواظب باشید رد شما را به این خانه پیدا‬ ‫نکنند‪.‬‬ ‫صفحۀ پنج‬ ‫خیلی باید مواظب باشید‪.‬‬ ‫صفحۀ شش‬ ‫برادر الیاس‬ ‫الزم است قبل از کشــتن اوباما اول تدارکات این‬ ‫حمله را آماده کنید‪.‬‬ ‫صفحۀ هفت‬ ‫برادر مضبغ‬ ‫بیزحمــت به برادر الیاس بگوئید مراحلی را که در‬ ‫مورد کشتن اوباما انجام داده‪ ،‬برایم بفرستد‪.‬‬ ‫ضمناً بگوئید مدارک را به این آدرس نفرســتد‪ .‬به‬

‫یک آدرس دیگر بفرستد من میروم میگیرم‪.‬‬ ‫صفحۀ هشت‬ ‫برادر الیاس‬ ‫در گفتگوی تلفنی امروز گفتــم باید اول اوباما را‬ ‫ختنه کنیم ولی منظورم خفه کردن او بود‪ .‬در تلفن‬ ‫نمیشود شفاف حرف زد‪ .‬بنابراین نیازی به دالک و‬ ‫سلمانی و لنگ نیست‪.‬‬ ‫صفحۀ نه‬ ‫خــب‪ .‬من فکــر میکنم هلــی کوپتــری بزنیمش‪.‬‬ ‫اینجــوری یــک هلی کوپتر هم به آنها خســارت‬ ‫میزنیم‪ .‬من با این طــرح برادر قیضغاض که برویم‬ ‫تــوی آپارتمان اوباما و ســرش را بــا کارد ببریم‬ ‫مخالفم‪ .‬این ترورهای حقارت بار‪ ،‬کار جمهوری‬ ‫اسالمی است‪ .‬ترور باید یک طیاره و هلی کوپتری‬ ‫تویش باشــد‪ .‬حاال که ما میتوانیــم‪ ،‬چرا کوتاهی‬ ‫کنیم؟‬ ‫صفحۀ ده‬ ‫ژنــرال را موقعی بزنید که لبــاس نظامیش به تنش‬ ‫باشــد‪ .‬چونکه عکس های جنازه اش چشمگیرتر‬ ‫میشود‪ .‬آنها به لباس نظامی میگویند یونیفرم‪ .‬او را‬ ‫با یونیفرم بزنید‪ .‬ســمت چپ ســینه اش یک مدال‬ ‫هست‪ .‬زیر مدال بزنید لطفاً‪.‬‬ ‫صفحۀ یازده‬ ‫البته آر‪.‬پی‪.‬جی هم بد نیســت‪ .‬من استخاره کردم‬ ‫هفت آمد‪ .‬به نظر من موشــک بــرای فاکس نیوز‬ ‫خوب اســت‪ ،‬آر‪.‬پی‪.‬جی‪.‬هفت برای واشــینگتن‬ ‫تایمــز‪ .‬ای‪ .‬بی‪‌.‬ســی نیوز البته از همه شــان جلوتر‬ ‫میفتد‪.‬‬ ‫صفحۀ دوازده‬ ‫به نظر من این آدم های جنایتکار و ‪( ......‬ناخوانا) را‬ ‫بهتر است اول هلی کوپترشان را با آر‪.‬پی‪.‬جی بزنیم‬ ‫بعد بریم جلو خفه شان کنیم‪.‬‬ ‫صفحۀ سیزده تا بیست و یک‬ ‫من میخواهم این اوباماها را بکشم چونکه او رحم‬ ‫بــه زنده ها ندارد‪ .‬یک ویزای آمریکا که آدم های‬ ‫ما میخواهند بگیرد اینها کلی پول میگیرند‪ .‬اول که‬ ‫باید تلفن کنیم وقت بگیریم‪ .‬هر تلفن را دقیقه ای‬ ‫پول میگیرند‪ .‬چند دقیقه آدم را عالف میکنند که‬ ‫زیادتر پول بگیرند‪ .‬بعد باید یک عالمه پول بریزیم‬ ‫به حساب بانک و دوباره با تلفن دقیقه ای فالنقدر‬ ‫وقت مصاحبــه بگیریم‪ .‬قب ً‬ ‫ال هم طــی میکنند که‬ ‫اگــر ویزا ندهند هم پولمان مالیــده‪ .‬روز مصاحبه‬ ‫دو ســاعت توی سرمای خیابان بایستیم و یخ کنیم‬ ‫وتحقیر شــویم‪ .‬تازه بعدش چند ساعت باید توی‬ ‫سالن بنشینیم تا صدایمان کنند دم سوراخی‪ .‬بعد هم‬ ‫باید یک پولی به پستخانه ای که خودشان درست‬ ‫کرده اند بدهیم که پاســپورت را با ویزا یا بی ویزا‬ ‫بیاورند‪ .‬خب آدم های ما چون تروریســت هستند‬ ‫ایــن وضع را تحمل میکننــد و همین که لو نروند‬

‫خدا را شــکر میکنند‪ .‬پول هم که حســابی داریم‪.‬‬ ‫اما دیگران چه گناهــی کرده اند‪ .‬آمریکا میگوید‬ ‫مــا برای تأمین امنیت ایــن کار را میکنیم‪ .‬من نمی‬ ‫فهمم برای تأمین امنیت چرا باید از یک پیرمردی‬ ‫کــه میخواهد از لندن برود به مکزیک اینهمه پول‬ ‫بگیرند؟ این بنده خدا اص ً‬ ‫ال با آمریکا کار نداشت‪.‬‬ ‫ایشان موقع رفت و برگشت مجبور بود در فرودگاه‬ ‫آمریکا طیاره عوض کند‪ .‬همین‪ .‬بگو پدرسگ ها‬ ‫شما که پول را گرفته اید چرا ویزای یکبار مصرف‬ ‫به او داده اید؟ او که برای شما توضیح داد که برای‬ ‫مراسم ازدواج برادرزاده اش میرود مکزیک و یک‬ ‫هفته بعد برمیگردد‪ .‬چرا فکر نکردید موقع برگشتن‬ ‫هم ویزا میخواهد؟ چرا باید روز آخر در فرودگاه‬ ‫مکزیک سرگردان باشد و آخرش کلی پول بدهد‬ ‫از نــو یک بلیت یکســرۀ گرانقیمت بگیرد و یک‬ ‫شب هم پول هتل بدهد که فرداش مستقیم به لندن‬ ‫برگردد‪ .‬کرم دارید مگر بیشــعورهای ‪( ...‬خوانده‬ ‫نشــد) حاال من دستم به شما میرســد‪ ،‬این بیچاره‬ ‫هــای بی گنــاه و بی پناه چه تقصیــری کرده اند؟‬ ‫حاال من خودم آدمکشم شماها را میکشم اما مردم‬ ‫بی گناه را چرا آزار میدهید؟ این پست فطرتی تان‬ ‫جنبۀ امنیتی داشت؟ این بابا تروریست بود‪ ،‬دوهزار‬ ‫دالر خرجش را اضافه کردید که تنبیه شود؟ حاال‬ ‫پیرمرد به کی میتواند شکایت کند؟ وقتی برگشت‬ ‫تلفن کرد به سفارت آمریکا برای شکایت یا ادعای‬ ‫خسارت‪ .‬دوازه پوند پول تلفن شهری شد که بعد از‬ ‫چند کلمه گفتگو‪ ،‬هی بوق بوق بشنود! ‪ ...‬بگذریم‪.‬‬ ‫این بنده خدا اگر ‪ 11‬سپتامبر توی برج های دوقلو‬ ‫بود کشته بودمش رفته بود پی کارش‪ .‬من که دلم‬ ‫برای او نســوخته‪ .‬گور باباش‪ .‬من میخواهم بگویم‬ ‫آمریکا مــن را بهانه کرده تا شــهروندان جهان را‬ ‫تحقیــر و تلکه کند‪ .‬ببین الیاس‪ .‬خیلی حرف زدم‪.‬‬ ‫کشتن اوباما یادت نره‪.‬‬ ‫صفحۀ بیست و دو‬ ‫برادر الیاس عزیز‬ ‫قبل از کشــتن اوباما لطفاً مراقب باشید دکتری که‬ ‫دســتگاه آورد از بواسیر من عکس گرفت عکس‬ ‫بواســیر مرا در اختیار مقامــات آمریکائی نگذارد‪.‬‬ ‫االن یکهو یادم افتاد‪.‬‬ ‫صفحۀ بیست و سه‬ ‫الیاس جــان من همۀ حرف ها و نقشــه هایم را به‬ ‫صراحت اینجا مینویســم که اگــر حادثه ای برایم‬ ‫پیش آمد شــما بهیچوجه نگذارید این یادداشــت‬ ‫ها به دســت مقامات آمریکائــی بیفتد! میدانی که‬ ‫مخفیکاری اولین شرط تروریسم و آدمکشی است‪.‬‬ ‫صفحۀ بیست و چهار‬ ‫برادر مضبغ‬ ‫من نصف ایــن دفترچه را پر کردم نمیدانم نصف‬ ‫دیگــر را چطــوری پر کنــم‪ .‬قربان دســتت باقی‬ ‫صفحاتــش را خــودت پر کن که اگــر زبانم الل‬ ‫یکوقت دســت آمریکائی ها افتاد‪ ،‬شرمندۀ دشمن‬ ‫نباشیم! اناهلل و اناالیه راجعون‪.‬‬

‫به ‪ BBC‬و ‪ VOA‬بخندیم!‬ ‫مردهبدمزندهشدمگریهبدمخندهشدم‬ ‫دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم‬

‫موالنا‬

‫بیا با همدگر هی هی بخندیم‬ ‫به ‪ BBC‬و ‪ VOA‬بخندیم‬ ‫به رهبرهای کاسبکار غربی‬ ‫از این ‪ Monday‬به آن ‪ Sunday‬بخندیم‬ ‫به آقای پرزیدنت اوباما‬ ‫که «*‪ »Bo‬را برده هالیدی بخندیم‬ ‫کنون که کار از گریه گذشته‬ ‫بیا تا گریه را از پی بخندیم‬ ‫اگر امروز خندیدن گناه است‬ ‫به یاد روزگار «**کی» بخندیم‬ ‫حضور رهبری وقتی رسیدیم‬ ‫همینطوری به ریش وی بخندیم‬ ‫دلم خواهد که بر هرچه ضریح است‬ ‫به قم‪ ،‬شیراز‪ ،‬مشهد‪ ،‬ری‪ ،‬بخندیم‬ ‫به مکه رفته و بر هرچه حاجی‬ ‫که تا « َمروه» رود لی لی بخندیم‬ ‫سر گلدستۀ مشرف به گنبد‬ ‫به کف بگرفته جام می بخندیم‬ ‫به هرچه فقه و توضیح المسائل‬ ‫به همراه سه چهارتا ‪ Gay‬بخندیم‬ ‫به هر روزی ز هر سالی که بوده‬ ‫***خصوصاً بیست و پنج دی بخندیم‬ ‫شکایت گرچه داریم از جدائی‬ ‫دمی با معذرت از نی بخندیم‬ ‫از این بدتر نگردد وضع عالم‬ ‫اگر حاال نخندیم کی بخندیم؟‬ ‫وگر گوئی نه بر اینها بخندم‬ ‫***اجازه ده که من تنها بخندم‬

‫هادی خرسندی‬

‫صفحه ‪7‬‬

‫اتاق فکر‬ ‫از محمود سرابی‬

‫جمهوری اسالمی را‪٢‬اتاق فکر (جهانی و داخلی)‬ ‫حفظ می کند ٌحکومت جمهوری اسالمی را چند آخوند‬ ‫عقب مانده اداره و کنترل نمی کنند بلکه نسل جوان‬ ‫و تحصیل کرده ای درپس پرده و در (اتاق فکر)‬ ‫حکومت را می چرخاند‪ .‬دهکده جهانی در پس پرده سناریو این گونه‬

‫حکومت جمهوری اسالمی را چند آخوند‬ ‫عقب مانده اداره و کنترل نمی کنندبلکه نسل‬ ‫جوان و تحصیل کرده ای درپس پرده و در‬ ‫(اتاق فکر) حکومت را می چرخاند‪ .‬اگر‬ ‫دنیای امروز را دهکده ای فرض کنیم این‬ ‫جغرافیای جهانی تقسیم بندی خود را دارد‬ ‫‪٥‬قاره جهان در شکل ظاهری به کشورهای‬ ‫مختلفی تقسیم بندیتقسیم شده اند و باز هم در‬ ‫ظاهر هر کشور حکومت و دولتی با ملیت‬ ‫مردمان آن کشور دارد که باید مدافع منافع‬ ‫ملی کشور خود باشد و روابط بین المللی‬ ‫خود راهم با تمام کشورهای جهان براساس‬ ‫داد و ستدهای اقتصادی در برابر اندیشه‬ ‫سود کشور خود قرار دهند و بازهم در ظاهر‬ ‫هیچ کشوری حق دخالت‪،‬تجاوز و به کشور‬ ‫دیگری را ندارد‪،‬ولی آیا واقعا روابط جهانی‬ ‫در پس پرده هم همین گونه است؟ یعنی در‬ ‫صحنه جهانی سیاست گذاری واقعا جایگاه‬ ‫مستقل یک کشور افریقایی‪،‬آسیایی و حتی‬ ‫بعضی از کشور های اروپایی همان گونه‬ ‫است که جایگاه امریکا‪,‬انگلستان‪،‬فرانسه‬ ‫‪ ،‬آلمان‪،‬ایتالیا‪ ،‬اسپانیا قــرار دارد؟ یعنی‬ ‫همانطور که یک امریکایی و انگلیسی و ‪...‬‬ ‫صاحب ثروت ملی کشور خودش میباشد یک‬ ‫عرب یا ایرانی با افریقایی و ‪ ...‬هم صاحب‬ ‫اصلی ثروت ملی خودش میباشد ؟همانطور‬ ‫که یک ایرانی یا افریقایی یا عرب و‪...‬‬ ‫هرگز نمیتواند تصور کند که امکان دارد‬ ‫آنــان بتوانند در امــور داخــلــی امریکا یا‬ ‫اروپائیان دخالت کنند در عمل آیا دولت‬ ‫گــذاران امریکایی و اروپایی هم اینگونه‬ ‫فکر می کنند؟ مسلما بر خالف شکل ظاهری‬

‫رقم خورده است که در این دهکده جهانی‬ ‫کدخدا و کدخدایانی هستند که باید اهالی‬ ‫دهکده به آنان احترام بگذارند و حرفشان‬ ‫را گوش کنند و هم سهم برتر بودن کدخدایی‬ ‫شــان را بپردازند‪ ،‬کدخداهای جهانی که‬ ‫چند کشور بیشتر نیستند به صدو اندی از‬ ‫کشورهای جهان بطور نامریی حکومت‬ ‫می کنند و منافع ملی آنان را به تاراج می‬ ‫برند ولی در ظاهر صورت مسئله اینگونه‬ ‫نیست ‪.‬حکومت هایی بــرای این کدخداها‬ ‫ایده ال است که چنانچه در ظاهر هم شعار‬ ‫مردم و منافع مردم را میدهند در پس پرده‬ ‫خود را مطیع اوامر کدخدایان نشان دهند و‬ ‫هرزمان که این حکومتگران دست نشانده‬ ‫هر زمان ادعای منافع ملی کردند کدخدایان‬ ‫جهانی با طرح و برنامه ترتیب سرنگونی‬ ‫آنان بدست گروهی دیگر از مردمان همان‬ ‫کشور خواهند داد و در ظاهر هــم هیچ‬ ‫دخالتی این کدخدایان ندارند برای مثال می‬ ‫توان به همین حوادث یکی ‪،‬دوسال گذشته‬ ‫در کشورهای یمن‪،‬مصر ‪،‬لیبی‪ ,‬سودان و‬ ‫‪...‬نگاه کرد بناگاه رهبران این کشورها با‬ ‫پیشینه دهها سال حکومت در اندک مدتی‬ ‫سرنگون شدند همان گونه که با شاه شد ولی‬ ‫حکومتی مانند مالیان جمهوری اسالمی که‬ ‫‪ ٣۳‬سال زیر تهدید جهانی است سرجایش‬ ‫نشسته است زیرا در پس پرده و توافق های‬ ‫رذیالنه منافع کدخدایان جهانی را تامین می‬ ‫کنند ولی در ظاهر؟تحریم ‪،‬؟تهدید ‪٣۳‬سال‬ ‫است رواج دارد‪ .‬دوستان عزیر در دهکده‬ ‫جهانی کدخدایان با تشکیل (اتاق فکر) که‬ ‫با حضور اساتید و صاحب نظران و ایده‬

‫لوگ های درجه اول جهان است می نشیند‬ ‫و بــرای هــر کــشــوری کــه صاحب ثروتی‬ ‫است بخشی دایــر می کنند و در آن بخش‬ ‫هر کشوری را بر اســاس مــردم آن کشور‬ ‫آنالیز و تجزیه و تحلیل می نمایند‪.‬تاریخچه‬ ‫‪ ،‬سابقه قومی ‪،‬ملی و مذهبی این کشورها را‬ ‫مالک طرحهای خود قرار میدهندکه فرصت‬ ‫تعصبات یا احساسات و عواطف مرمان‬ ‫این کشور ها چگونه تحریک و برانگیخته‬ ‫می گردد چگونه میتوان مردمان هریک از‬ ‫کشورهایی را که می خواهند به خیابانها‬ ‫بریزند و به محور موضوعات از قبل تعین‬ ‫شده قیام انقالب راه بندازند‪ .‬البته همیشه در‬ ‫کنار حکومت های دست نشانده خود عوامل‬ ‫و جاسوسهای داخلی خود را جاسازی می‬ ‫کنند که سربزنگاه اینان نقش تعیین کننده خود‬ ‫را بازی کنند که میتوان به حسین فدوست ‪،‬‬ ‫قره باغی در حکومت شاه اشاره کرد و آنچه‬ ‫مورد بحث ماست مسئله «اتــاق فکر» در‬ ‫جمهوری اسالمی است‪.‬اتاق فکری که در‬ ‫ارتباط مستقیم با سیاست جهانی و اتاق فکر‬ ‫کداخدایان قرار دارد و طی حداقل ‪۲۰‬سال‬ ‫گذشته تعداد بسیاری از جوانان تحصیل‬ ‫کرده و با استعداد از درون شکم همین رژیم‬ ‫راهی مهم ترین و بزرگترین مراکز علمی‬ ‫جهان شده و آموزش دیده اند هر ساله در‬ ‫دوره های دکترا‪،‬در دانشگاههای آکسفورد‬ ‫‪،‬کمبریح‪،‬؟لندن و تعداد بسیاری از همین‬ ‫فرستادگان حکومت اسالمی حضور دارند‬ ‫که با آخرین متدهای آموزشی تعلیم و تربیت‬ ‫و روانشناسی و روانکاری با جامعه آشنا‬ ‫می شوند و این زنجیره آموزشی جهانی به‬ ‫دانشگاههای هــاروارد و سوربن و سایر‬ ‫مراکز مهم علمی جهان کشیده میشود و‬ ‫همین آموزش دیدگان در اتاق فکر حکومت‬ ‫اسالمی می نشینند و با ارائــه نظریه ی‬ ‫طرحها و برنامه های گوناگون در زمینه‬ ‫تولید خــوراک فکری به ایرانیان داخل‬ ‫و خارج از کشور تالش می کنند و سپس‬ ‫این خوراک آماد ‪ ،‬گفتاری و سایت های‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫اینترنتی بخورد مردم میدهند و با افکار‬ ‫آنان بازی می کنند‪.‬‬ ‫و در این بازی افکار و قبول آن به مردم‬ ‫عــادی نقش رسانه هــای خــارج از کشور‬ ‫مهم ترین نقش را دارد تا مــردم آن قبول‬ ‫کنند چون گروهی بوسیله همین رسانه را‬ ‫توانسته اند چهر های قالب و دروغین برای‬ ‫خود بسازند که مخالف رژیم هستند و طبق‬ ‫طرح ‪ ۲۰-۸۰‬همین طراحان اتاق فکر که‬ ‫به گروهی خط میدهند که مثال تــا‪ ٪۸۰‬به‬ ‫رژیم حمله کنید تا مردم شما را مخالف قبول‬ ‫کنند و سپس ‪ ٪۲۰‬هم بخشی از حکومت‬ ‫را خوب و مبارزه نشان دهید تا مردم آنان‬ ‫را بپذیرند که اینان فردا بتوانند جایگزن‬ ‫نیروی تندرو حکومت باشند امثال ‪،‬خاتمی‬ ‫ها ‪،‬موسوی ها‪ ،‬کروبی ها‪...‬‬ ‫در اتــاق فکر حکومت اســامــی ابــزار و‬ ‫امکانات کامل مالی و بقولی سخت افزاری‬ ‫نرم افزاری وجود دارد و دست اینان برای‬ ‫اجرای طرحهای خود کامال باز است و هر‬ ‫چقدر که بخواهند میتوانند هزینه کنند‪ .‬در‬ ‫این اتاق فکر طی ‪۲۰‬ســال گذشته بتدریج‬ ‫اتفاقات و حوادثی هم بوقوع پیوسته است‬ ‫که در عمل به طراحان اتــاق فکر کمک‬ ‫شایانی نــمــوده از جمله ظهورسته الیت‬ ‫اتفاقی امریکا و از سوی تلویزیون پارس و‬ ‫‪ NITV‬که بدون برنامه ریزی روی بسته‬ ‫سایت تصادفی از ایران دیده شد و بیکباره‬ ‫موج سته الیــت ســواری راه افتاد که در‬ ‫نهایت اتاق فکر حکومت اسالمی توانست‬ ‫ایــن مــوج راکنترل و بنفع خــود بــازی را‬ ‫بگرداند ه امروز شاهد بیش از ‪ ۹۰‬کانال‬ ‫‪۲۴‬ساعته ؟هستیم که ‪ ٪۹۹‬آن در خدمت‬ ‫اهداف استراتژیک حکومت مالیان است که‬ ‫در شماره آینده به آن خواهیم پرداخت که‬ ‫چگونه از همین مسیر پولشویی و طرحهای‬ ‫حــذف فیزیکی مخالفان و ببازی گرفتن‬ ‫بسیاری از چهره های در خارج از کشور‬ ‫نشین وارد این جریان شده اند و نقش ‪BBC‬‬ ‫تلویزیونیهای دولتی مانند و صدای امریکا‬ ‫با رادیو زمانه و رادیو فردا و بسیاری از‬ ‫رسانه های دیگر چیست؟‬ ‫طراحان اتاق فکر رژیم اسالمی در زیر‬ ‫پوشش شرکتهای تجاری انتشار نشریات و‬ ‫تأسیس تلویزیونی یکی از طرحها تأسیس‬ ‫کالج های دانشجویی‬ ‫تأسیس رستوران ‪،‬کالب‪،‬سوپرمارکت و‬‫مغازه های تجاری مختلف‬ ‫تأسیس دفاتر تجاری واردات و صادرات‬‫جابه جایی دفاتر دولتی قبلی به اسامی‬‫جدید با تعیین هیأت مدیره هایی که در هر‬ ‫کشوری چند تایی از نمایندگان با نفوذ آن‬ ‫کشور که بازنشسته شده باشند وجود دارند‪.‬‬ ‫وزارت اطالعات ‪،‬سپاه و بسیج در ‪۳‬سال‬ ‫گذشته تنها در انگلستان متجاوز از ‪۸‬هزار‬ ‫نفر از اعضای خود را زیر پوشش پناهندگی‬ ‫به این کشور آورده و با ‪ ۲‬هویت و پاسپورت‬ ‫برای آنان اخذ پناهندگی کرده اند‬ ‫‪-۱‬خبرچینی و کسب اطالعات از ایرانیان‬ ‫ساکن هر کشوری‬ ‫‪-۲‬کنترل و هدایت سمت و سوی تظاهرات‬ ‫سیاسی‪...‬ادامه دارد‪....‬‬

‫ی جتـاری خود را در نشریه تریبـون آزاد به چاپ برسانید‪.‬‬ ‫آگـه ‌‬ ‫ی و ویژه را از دســـت ندهید و فراموش نکنید که نشـریه تریبـون آزاد با باالترین تیراژ‬ ‫ایـن فرصــت استثنای ‌‬ ‫در سراسر اروپـا به منـازل هزاران فارسـی زبـان می‌رود‪.‬‬ ‫‪۰۲۰۸۲۰۸۰۰۱۰‬‬

‫صفحه ‪8‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫کامران خطیبی مدیری هنرمند‬

‫چطور ‪ ،‬بهتر زندگي کنم ؟‬ ‫از پوپک حقیقی‬

‫شاید کمتر کسی بداند که کامران خطیبی‬ ‫مدیر موفق ایرو پالن در شهر کلن ‪،‬که‬ ‫همگان او را بعنوان یکی از چهره های‬ ‫موفق در امر کسب و تجارت می شناسند‬ ‫هنرمندی با احساس و صاحب سبک در‬ ‫هنر عکاسی نیز میباشد که آخرین نمونه‬ ‫کارهای او را در تولید ساک های دستی‬ ‫و تی شرت با آرم ایرپالن و کلیسای دم‬ ‫‪ DOM‬می توان دید‪.‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کامران خطیبی قصد دارد بزودی‬ ‫نمایشگاهی از کارهای عکاسی خود را‬ ‫برای عمومی به نمایش بگذارد و نشان‬ ‫دهد که خالقیت و استعداد بسیاری در‬ ‫عرصه هنر عکاسی دارد‪.‬‬

‫پرسيدم‪ ، .....‬چطور ‪ ،‬بهتر زندگي کنم ؟‬ ‫با كمي مكث جواب داد ‪:‬‬ ‫گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير ‪،‬‬ ‫با اعتماد ‪ ،‬زمان حالت را بگذران ‪،‬‬ ‫و بدون ترس براي آينده آماده شو ‪.‬‬ ‫ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز‬ ‫‪.‬‬ ‫شک هايت را باور نکن ‪،‬‬ ‫وهيچگاه به باورهايت شک نکن ‪.‬‬ ‫زندگي شگفت انگيز است ‪ ،‬در صورتيكه‬ ‫بداني چطور زندگي کني ‪.‬‬ ‫پرسيدم ‪ ،‬آخر ‪، ....‬‬ ‫و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود ‪ ،‬ادامه‬ ‫داد ‪:‬‬ ‫كوچك باش و عاشق ‪ ...‬كه عشق ‪ ،‬خود‬ ‫ميداند آئين بزرگ كردنت را ‪..‬‬ ‫بگذارعشق خاصيت تو باشد ‪ ،‬نه رابطه‬ ‫خاص تو با کسي ‪.‬‬ ‫موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان‬ ‫رسيدن ‪..‬‬ ‫داشتم به سخنانش فكر ميكردم كه نفسي‬ ‫تازه كرد وادامه داد ‪...‬‬ ‫دو چيز را هميشه فراموش كن‪:‬‬ ‫خوبي كه به كسي مي كني‬ ‫بدي كه كسي به تو مي كند‬

‫ميشه به ياد داشته باش‪:‬‬ ‫در مجلسي وارد شدي زبانت را نگه دار‬ ‫در سفره اي نشستي شكمت را نگه دار‬ ‫در خانه اي وارد شدي چشمانت را نگه دار‬ ‫دنيا دو روز است‪:‬‬ ‫يك با تو و يك روز عليه تو‬ ‫روزي كه با توست مغرور مشو و روزي كه‬ ‫عليه توست مايوس نشو‪ .‬چرا كه هر دو‬ ‫پايان پذيرند‪.‬‬ ‫به چشمانت بياموز كه هر كسي ارزش نگاه‬ ‫ندارد‬ ‫به دستانت بياموز كه هر گلي ارزش چيدن‬ ‫ندارد‬ ‫به دلت بياموز كه هر عشقي ارزش پرورش‬ ‫ندارد‬ ‫دو چيز را از هم جدا كن‪:‬‬ ‫عشق و هوس‬ ‫چون اولي مقدس است و دومي شيطاني‪،‬‬ ‫اولي تو را به پاكي مي برد و دومي به پليدي‪.‬‬ ‫در دنيا فقط ‪ 3‬نفر هستند كه بدون هيچ‬ ‫چشمداشت و منتي و فقط به خاطر خودت‬

‫خواسته هايت را بر طرف ميكنند‪ ،‬پدر و‬ ‫مادرت و نفر سومي كه خودت پيدايش‬ ‫ميكني‪ ،‬مواظب باش كه از دستش ندهي و‬ ‫بدان كه تو هم براي او نفر سوم خواهي‬ ‫بود‪.‬‬ ‫چشم و زبان ‪ ،‬دو سالح بزرگ در نزد تواند‪،‬‬ ‫چگونه از آنها استفاده ميكني؟‬ ‫مانند تيري زهرآلود يا آفتابي جهانتاب‪،‬‬ ‫زندگي گير يا زندگي بخش؟‬ ‫بدان كه قلبت كوچك است پس نميتواني‬ ‫تقسيمش كني‪ ،‬هرگاه خواستي آنرا ببخشي‬ ‫با تمام وجودت ببخش كه كوچكيش جبران‬ ‫شود‪.‬‬ ‫هيچگاه عشق را با محبت‪ ،‬دلسوزي‪ ،‬ترحم و‬ ‫دوست داشتن يكي ندان‪ ،‬همه اينها‬ ‫اجزاء كوچكتر عشق هستند نه خود عشق‪.‬‬ ‫هميشه با خدا درد دل كن نه با خلق خدا و‬ ‫فقط به او توكل كن‪ ،‬آنگاه مي‬ ‫بيني كه چگونه قبل از اينكه خودت دست به‬ ‫كار شوي ‪ ،‬كارها به خوبي پيش مي‬ ‫روند‪.‬‬ ‫از خدا خواستن عزت است‪ ،‬اگر برآورده‬ ‫شود رحمت است و اگر نشود حكمت است‪.‬‬ ‫از خلق خدا خواستن خفت است‪ ،‬اگر‬ ‫برآورده شود منت است اگر نشود ذلت‬ ‫است‪.‬‬ ‫پس هر چه مي خواهي از خدا بخواه و در‬ ‫نظر داشته باش كه براي او غير ممكن‬ ‫وجود ندارد و تمام غير ممكن ها فقط براي‬ ‫شماست‪.‬‬

‫داریوش الوند‪،‬هنرمند محبوب‬ ‫ایرانیان در لندن‬

‫داریوش الوند‪،‬هنرمند محبوب ایرانیان در‬ ‫لندن‬ ‫داریوش الوند بیش از ‪۲۵‬سال است در‬ ‫لندن به صحنه میرود‪.‬آلبوم « شب که میشه‬ ‫» شناسنامه هنری اوست که بسیار گل کرد‬ ‫و مورد توجه قرار گرفت‪.‬‬ ‫داریوش الوند در کنار خوانندگی توانایی‬ ‫قابل توجهی در عرصه بازیگری هم دارد‬ ‫و سالهاست بعنوان هنرپیشه در سریالها و‬ ‫میان پرده های تلویزیونی رنگارنگ وابسته‬ ‫به مجله رنگارنگ لندن به اجرای برنامه‬ ‫می پرداخت او همچنین در نمایشنامه های‬ ‫زیادی با هنرمندان سرشناس به صحنه رفته‬ ‫است‪.‬‬ ‫داریوش الوند در رستوران شهرزاد در‬ ‫خیابان گزینگتون به اجرای برنامه می پردازد‬ ‫و در کنار او دیهبم نوازنده خوب کیبورد‬ ‫هم حضور دارد‪.‬‬

‫ی خود را برای‬ ‫فرصت زیادی نیست ‪ ،‬تلفن را بردارید و همین اآلن جای آگه ‌‬ ‫شماره آینده نشریه تریبون آزاد مشخص کنید ‪.‬‬ ‫تلفن متاس ‪02082080010‬‬

‫خبرهای‬

‫هنری‬

‫شرافت و میهن دوستی در نزد‬ ‫امین حیایی ها‪ ،‬جایگاهی ندارند‬ ‫از سیروس پارسا‬

‫” قالده هــای طال ” تازه ترین فیلم ســاخته امت‬ ‫حزب اهلل در راســتای تخریب و لجن مال کردن‬ ‫جنبش مردمی ایرانیان در ســال هشتاد و هشت و‬ ‫پس از آن می باشد‪ .‬شوم بختانه کور دالنی چون‬ ‫مســعود دهنمکی و فرج اهلل سلحشور و ابولقاسم‬ ‫طالبی و چند تن دیگر از مزدوران رژیم‪ ،‬صنعت‬

‫ِ‬ ‫ســینمای ایران را نیز اشــغال کرده اند و در حال‬ ‫پخــش دروغ و شستشــوی مغــزی مردمــان می‬ ‫باشند‪ .‬آن ها چماق دارانی بودند که سینما ِرکس‬ ‫ها را به آتش کشیدند و شهروندان ایرانی را زنده‬ ‫– زنده ســوزاندند اما از بخت بد‪ ،‬امروز سینمای‬ ‫ایران دربست در اختیار ایشان است‪.‬‬ ‫این انســان های فرومایه در تالشند تا با تحریف‬ ‫تاریــخ و آنچه کــه واقعن در ســال ‪ ۸۸‬به وقوع‬ ‫پیوسته است‪ ،‬ایرانیان معترض به نتایج انتخابات و‬ ‫میلیون ها نفری را که شعار “مرگ بر دیکتاتور”‬ ‫‪“ ،‬مرگ بــر اصل والیت فقیــه” و… می دادند‬ ‫را مــزدوران آمریــکا و انگســتان نشــان دهند و‬ ‫بســیجیان‪ ،‬حزب اللهــی ها و نیروهــای انتظامی‬ ‫کــه مــردم را از پیر و جــوان‪ ،‬زن و مرد‪ ،‬بزرگ‬ ‫و کوچــک زدند و له و لورده کردند و کشــتند‬ ‫را سربازان راستین این کشور و میهن پرستانی از‬ ‫جان گذشته نشان دهند‪.‬‬ ‫فرتور کاور فیلم قالده های طال را نشان‬ ‫می دهد‪ .‬به راســتی این فبلم و دســت‬ ‫اندرکارانش مایه خجالت و شــرمندگی‬ ‫یکایک ایرانیان فرهیخته و میهن دوست‬

‫صفحه ‪9‬‬ ‫می باشــند‪ .‬بدون شک شــریفی نیا ها‪،‬‬ ‫حیایی ها‪ ،‬افتخاری ها و‪ ...‬از نسل افشین‬ ‫ها و ســلمان فارســی ها هستند و سمبل‬ ‫خود فروشی و بی شرافتی می باشند‪.‬‬ ‫به راســتی مایه ننــگ و خجالت اســت که یک‬ ‫بســیجی خــود فروخته که بــا موتور به ســمت‬ ‫جمعیــت معترض و غیر مســلح حمله می کرد و‬ ‫زنجیر دراز و ســنگینش را بلند می کرد و حیدر‬ ‫– حیــدر گویان آن را بر ســر و صــورت زنان و‬ ‫مردان ایرانــی می کوبید را ســرباز جان بر کف‬ ‫میهن بنامند؛ آن بســیجی هر چه هســت‪ ،‬ســرباز‬ ‫وطن نیســت و کمترین بویی از میهن پرســتی و‬ ‫ایران دوســتی نبرده است‪ .‬بسیجیان نوکران چشم‬ ‫و گوش بسته و بله – قربان گوی سید علی خامنه‬ ‫ای هســتند که هر چه سرورشان امر کند را چون‬ ‫سگانی مطیع‪ ،‬انجام می دهند‪.‬‬ ‫نکته ای بســیار قابل تأمل است حضور بازیگران‬ ‫و هنرمندان مشــهوری چون امین حیایی در فیلم‬ ‫ضــد مردمی “قالده های طال” اســت‪ .‬به راســتی‬ ‫زمانی که افراد شناخته شده ای چون امین حیایی‬ ‫در چنین فیلم های ســخیف و ضــد میهنی نقش‬ ‫آفرینــی می کنند‪ ،‬آدمی به شــعور این به اصالح‬ ‫هنرمندان شک می نماید‪ .‬باید از ایشان پرسید که‬ ‫آقای حیایی؛ مگر نه اینکه هنرمند هر چه دارد از‬ ‫مردم است و بدون مردم و پشتیبانی ایشان‪ ،‬هنرمند‬ ‫ارزش‪ ،‬اعتبــار و جایگاه خویش را از دســت می‬ ‫دهد؟‬ ‫مگر نه اینکــه اگر هنرمند مردم دار نباشــد و در‬ ‫طــول زندگــی اش در کنــار مردم نایســتد و از‬ ‫خواســته های ایشــان دفاع نکند‪ ،‬دیگــر هنرمند‬ ‫نیست و چون علی رضا افتخاری به ملیجک دربار‬ ‫ولی وفقیه تبدیل می شــود؟ امین حیایی پیشتر در‬ ‫فیلــم ضد مردمی و توهین آمیــز ” اخراجی های‬ ‫ســه ” نیز نقش آفرینی کــرده و در طی آن فیلم‪،‬‬ ‫به تمســخر جنبش سبز و رهبرانش پرداخته است‪.‬‬ ‫در آن فیلــم موهوم بهنــوش بختیاری‪ ،‬بازیگر بی‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫اســتعداد و خود فروخته نیــز در نقش خانم زهرا‬ ‫رهنــورد ظاهــر گردید و بــا کــردار و گفتاری‬ ‫سخیف‪ ،‬خانم رهنورد را مسخره نمود و به جنبش‬ ‫سبز و هوادارانش دهن کجی کرد‪.‬‬ ‫آیا هنرمندان ایران زمین و شــاغالن عرصه سینما‬ ‫و تلویزیــون نمی دانند که چنانچه با مردم باشــند‬ ‫و در راستای خواســته های مردمی گام بردارند‪،‬‬ ‫همچون اســتاد محمد رضا شجریان اسطوره شده‬ ‫و در جــان و دل تمامی ایرانیــان خانه می کنند؟‬ ‫آیا تجربه تلخ علی رضا افتخاری که با در آغوش‬ ‫کشیدن احمدی نژاد‪ ،‬یک عمر فعالیت هنری اش‬ ‫را بــه باد فنا داد و از آن روز بــه بعد مورد نفرت‬ ‫مردمان قرار گرفت‪ ،‬درس پند آموزی برای خود‬ ‫فروختگا ِن پول پرستی چون امین حیایی نیست؟‬ ‫امثال حیایی و شــریفی نیا ها‪ ،‬نــه تنها در دیدگاه‬ ‫مردم بازیگر و هنرمند نبوده‪ ،‬بلکه به عنوان خائن‬ ‫و مزدور شناخته می شوند و بدون شک در ایران‬ ‫آزاد‪ ،‬بایــد در دادگاهی ملی بــه خاطر خیانت به‬ ‫آرمــان هــای آزادی خواهانه یک ملــت‪ ،‬مورد‬ ‫محاکمه قــرار بگیرند‪ .‬در اینکه شــرافت و میهن‬ ‫دوستی در پیشگاه این نا مردما ِن جیره خوار رژیم‬ ‫کمترین جایگاهی ندارد‪ ،‬شکی نیست‪.‬‬ ‫فرتور مادر داغدیده ســهراب اعرابی را‬ ‫نشان می دهد‪ .‬آیا هیچ انسان نوع دوستی‬ ‫حاضر اســت با مــزدور و خودفروخته‬ ‫خوانــدن فرزند این بانوی ایرانی‪ ،‬نمک‬ ‫بر زخم وی بپاشد؟ آیا امین حیایی پیش‬ ‫از بازی کردن در فیلمی که سهراب های‬ ‫ما را جیره خوار انگلستان نشان می دهد‪،‬‬ ‫لحظــه ای به مادران داغدار آن جوانان‬ ‫فکر کرده است؟‬ ‫اما باید از ایشــان پرســید که آقایــان‪ ،‬زمانی که‬ ‫داشــتید جنبش مردمی را مســخره می کردید و‬ ‫معتریضــن را ســگان انگلیس و آمریــکا معرفی‬ ‫مــی نمودید‪ ،‬برای لحظه ای به یاد جوانان ناکامی‬ ‫چون ندا‪ ،‬سهراب‪ ،‬محمد‪ ،‬صانع‪ ،‬کیارش‪ ،‬بهنود‪،‬‬

‫محسن‪ ،‬امیر‪ ،‬شبنم و… افتادید؟ آیا توانایی چشم‬ ‫دوختن به نگاه پُر درد مادران داغدیده ایشــان را‬ ‫دارید؟‬ ‫بر یکایک ایرانیان میهن دوســت واجب است تا‬ ‫فیلم ضد مردمی “قالده های طال” را تحریم کرده‬ ‫و با تحریم گسترده این فیلم سخیف مشتی محکم‬ ‫بر دهان امت حــزب اهلل و بازیگران خودفروخته‬ ‫ای چــون امیــن حیایــی بکوبند‪ .‬پــس از این نیز‬ ‫ایرانیــان باید هــر فیلمی که محمد رضا شــریفی‬ ‫نیا‪ ،‬امین حیایی و دیگر بازیگران خودفروخته در‬ ‫آن نقش آفرینی می کنند و یا در تهیه آن دســت‬ ‫دارند را تحریم نمایند تا دیگر کارگردان و یا تهیه‬ ‫کننده ای قصد همکاری با آن مزدوران را نداشته‬ ‫باشد و در این صورت آن جیره خواران به سرعت‬ ‫از صعنت سینمای ایران بیرون خواهند رفت‪.‬‬

‫‪Efes‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪TUR KISH‬‬ ‫‪RESTAURANT‬‬

‫‪-‬‬

‫‪and successful directors of Efes‬‬ ‫‪2 Turkish Restaurant is one of‬‬ ‫‪the best Turkish restaurants in‬‬ ‫‪London that has an interna‬‬‫‪tional reputation and has been‬‬ ‫‪a resort for Iranians for many‬‬ ‫‪years. Why? Because there is‬‬ ‫‪live music seven days a week,‬‬ ‫‪its menu of food, starters and‬‬ ‫‪desserts are exemplary for‬‬ ‫‪their customers. All these‬‬ ‫‪good features are the result of‬‬ ‫‪its‬‬ ‫‪managements.‬‬ ‫‪The‬‬ ‫‪managers, being Kazem and‬‬ ‫‪Ibrahim who have made new‬‬ ‫‪changes in management.‬‬ ‫‪Ibrahim is one of the success‬‬‫‪ful directors who will do better‬‬ ‫‪and better for Efes 2‬‬ ‫‪restaurant.‬‬

‫‪Efes2‬‬

‫‪Efes2‬‬

‫‪Kazim Akkus, the Managing‬‬ ‫‪Partner of Efes 2 Turkish‬‬ ‫‪Restaurant‬‬ ‫‪located‬‬ ‫‪at‬‬ ‫‪175-177 Great Portland‬‬ ‫‪Streets, London were success‬‬‫‪fully founded the business‬‬ ‫‪since 1985. He went to Bolu‬‬ ‫‪School of Chefs to share his‬‬ ‫‪delightful culinary interest in‬‬ ‫‪food industry. Mr Kazim is a‬‬ ‫‪hardworking and passionate‬‬ ‫‪chef that reinvented on his‬‬ ‫”‪own the “Turkish food‬‬ ‫‪where created his valued‬‬ ‫‪customers for many years.‬‬ ‫‪Mr. Kazim’s commitment and‬‬ ‫‪creative partnership could‬‬ ‫‪simply say that he is one of‬‬ ‫‪the culinary trend-setter.‬‬

‫‪175-177 Great Portland Street, London, W1W 5PJ .‬‬ ‫‪Reservations: 020 7436 0600. Fax 020 7636 6293. Email: dine@efes2.com‬‬

‫صفحه ‪10‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫آجنلینا جولی خیلی احساس خوشبختی می کند‬ ‫گفته های انجلینا جولی در مورد کارهای غیر‬ ‫اخالقی که در نوجوانی انجام داده است‬ ‫آنجلینا جولی می گوید خیلی احساس خوشبختی‬ ‫می کنم که در سنین جوانی نمرده ام!‬ ‫این بازیگر برنده اسکار که بخاطر گذشته اش‬ ‫افسوس می خورد – او در زمان نوجوانی معتاد به‬ ‫مواد مخدر بود – اعتقاد دارد که خیلی خوشبخت‬

‫است که تا بحال نمرده است‪.‬‬ ‫‪ ،‬این بازیگر زیبای ‪ ۳۶‬ساله می گوید‪ ”:‬من اوقات‬ ‫بسیار سیاه و سختی داشتم ‪ ،‬ولی از آنها نجات پیدا‬ ‫کردم‪ .‬من در جوانی نمردم پس خیلی خوشبختم‪.‬‬ ‫هنرمندان و مردم دیگری هستند که به اندازه من‬ ‫خوشبخت نبوده اند و در جوانی جانشان را از‬ ‫دست داده اند”‪.‬‬

‫تام کروز» اعالم کرد که احتماال در کنار‬ ‫«بیانسه» در بازسازی فیلم «ستاره متولد می‬ ‫شود» حضور می یابد‪.‬‬ ‫این بازیگر گفت که برای نقش اول مرد‬ ‫با کارگردان این فیلم «کلینت ایستوود» در‬ ‫حال مذاکره است‪.‬‬ ‫«کروز» در این فیلم نقش یک خواننده‬ ‫دلسرد را که عاشق کاراکتر «بیانسه»‬ ‫خواننده ایی که به کمک او راه شهرت و‬ ‫ستاره شدن را می یابد‪ ،‬ایفا خواهد کرد‪.‬‬ ‫هنوز مشخص نیست که این نقش به‬ ‫«کروز» می رسد یا نه‪ ،‬هر چند که او‬ ‫برای دو فیلم دیگر «فراموشی» ساخته‬ ‫«جوزف کوسینسکی» و «ما فانی هستیم»‬ ‫به کارگردانی «داگ لیمان» قرارداد بسته‬ ‫است‪.‬‬ ‫کمپانی سازنده این فیلم قبال برای این نقش‬ ‫با «لئوناردو دی کاپریو»‪« ،‬ویل اسمیت»‪،‬‬ ‫«کریستین ب ِل» و « ا ِمی نم» مذاکره کرده‬ ‫است که هیچ کدام آنرا نپذیرفتند‪.‬‬ ‫«بیانسه» تابستان گذشته بازی در این فیلم‬ ‫را قبول کرد‪.‬‬ ‫به گزارش سینمانگار‪« ،‬ستاره متولد می‬ ‫شود» قبال در سال ‪ 1937‬ساخته شده بود‬ ‫و از روی این نسخه‪ ،‬دو نسخه دیگر در‬ ‫سالهای ‪ 1954‬و ‪ 1976‬بوجود آمد‪.‬‬

‫آلن دلون در بیمارستان بستری شد‬

‫از چارلیز ترون در مراسم کان ‪ 2012‬قدردانی خواهد شد‬ ‫در ماه آوریل و در مراسم سینماکان ‪ 2012‬از‬ ‫«چارلیز ترون» به خاطر یک دهه نقش آفرینی‬ ‫قدردانی خواهد شد‪.‬‬ ‫از جدیدترین کارهای این هنرپیشه خوش چهره‬ ‫سینمای هالیوود می توان به فیلم «سفید برفی و‬ ‫شکارچی» در کنار»کریستن استیوارت» هنرپیشه‬ ‫محبوب فیلم «گرگ و میش» اشاره کرد‪« .‬ترون»‬ ‫در این فیلم نقش ملکه بدجنس را بازی خواهد‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫همچنین فیلم «بزرگساالن جوان» نیز یکی دیگر‬ ‫از فیلمهای اوست که اخیرا در سینماهای آمریکا‬

‫اکران شده بود‪ .‬به عالوه «ترون» در مراسم گلدن‬ ‫گلوب امسال در بخش بهترین بازیگر زن نامزد‬ ‫دریافت جایزه شناخته شده بود‪.‬‬ ‫«میتچ نوهاسر» رئیس سینماکان درباره این انتخاب‬ ‫گفت‪« :‬در ده سال اخیر‪« ،‬چارلیز ترون» ثابت‬ ‫کرده است که یک بازیگر است‪ .‬او این کار را‬ ‫خوب انجام می دهد‪ ،‬چه وقتی که نقش هایش‬ ‫کمدی بوده یا دراماتیک‪ .‬او هیچ وقت از سرگرم‬ ‫کردن تماشاگرانش قافل نبوده و این استعداد ذاتی‬ ‫اوست که بینندگان را در هر کاراکتری که باشد با‬ ‫خود دنبال می کند و شیفته خود می کند»‪.‬‬

‫هیو جکمن ستاره «زندانیان» شد‬

‫«هیو جکمن» بازیگر استرالیایی تبار هالیوود‪ ،‬در‬ ‫فیلم «زندانیان» نقش اصلی را برعهده گرفت‪.‬‬ ‫آلکون اینترتینمنت اعالم کرد که کارگردانی این‬

‫فیلم دراماتیک را «دنیس ویله نوو» کارگردان فیلم‬ ‫«آتش افروزان» برعهده خواهد داشت‪.‬‬ ‫در این فیلم «جکمن» نقش یک نجار‪ ،‬در یک شهر‬ ‫کوچک با نام «کلر» برعهده دارد‪ .‬جایی که دختر‬ ‫جوانی که بهترین دوست اوست دزدیده می شود‪.‬‬ ‫وقتی که پلیس نمی تواند جفت گمشده را پیدا‬ ‫کند‪« ،‬کلر» ماجرا را خود به تنهایی دنبال می کند‬ ‫و تحقیقاتش را دربرابر پلیس شهر آغاز می کند‪.‬‬ ‫تولید این فیلم در سال ‪ 2013‬بعد از آنکه «جکمن»‬ ‫بازی در فیلم «گرگینه» را به پایان رساند‪ ،‬آغاز می‬ ‫شود‪ .‬ر حال حاضر «هیو جکمن» فیلم «بینوایان» را‬ ‫در حال فیلمبرداری دارد که قرار است در دسامبر‬ ‫‪ 2012‬اکران شود‪.‬‬

‫آیا تام کروز به فیلم جدید کلینت ایستوود می‌پیوندد؟‬

‫شبكه سراسری تلویزیون فرانسه گزارش داد‬ ‫كه این بازیگر بزرگ ‪ 76‬ساله سینمای فرانسه‬ ‫به دلیل اشكاالت جدی در فعالیت قلب به‬ ‫بیمارستان منتقل شد‪.‬‬ ‫بنابر این گزارش‪ ،‬مقامات بیمارستان ‹ نوی ‹‬ ‫اعالم كردند كه آنژوگرافی با موفقیت انجام شد‬ ‫و آلن دلون بزودی بیمارستان را ترك خواهد‬ ‫كرد‪.‬‬ ‫آلن دلون پس از عمل جراحی اعالم كرد كه از‬ ‫دو هفته پیش دچار تنگی نفس و كاهش ضربان‬ ‫قلب بوده و به همین دلیل نیز به بیمارستان منتقل‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫به گفته پزشكان معالج آلن دلون‪ ،‬بخش هایی‬ ‫از دو رگ قلب وی دچار انسداد بود كه با‬ ‫آنژوگرافی كرونر این مشكل مرتفع شده است‪.‬‬

‫کلینیک دندانپزشکی‬ ‫لموژ‬

‫‪Quality Dental care for all familly at affordable‬‬ ‫‪prices‬‬ ‫ان‬ ‫‪Free Consultation,‬‬ ‫ایگ‬ ‫هر‬ ‫‪Check up & X-Ray free of charge‬‬ ‫این‬ ‫مع‬ ‫‪Filling £25‬‬ ‫‪Extraction from £40‬‬ ‫‪Crown & Denture from £150‬‬ ‫‪Bridge from £150‬‬ ‫‪Whitening from £120‬‬ ‫‪We look forward to welcoming you‬‬ ‫‪to mak an appointment please contact on: 341‬‬ ‫‪kilburn High Road NW6 7QB‬‬ ‫‪02076256060 - 02076255500‬‬

‫صفحه ‪11‬‬

‫آغاز ساخت «هابیت»‪ ،‬پیتر جكسون گرا ن‌ترین‬ ‫فیلم تاریخ سینما را سرانجام كلید زد‬

‫پروژه سينمايي «هابيت» به كارگرداني پيتر جكسون‬ ‫پس از كــش و قوس‌هاي فــراوان باالخره هفته‌ي‬ ‫گذشته كليد خورد‪.‬‬ ‫«پيتر جكســون»‪ ،‬كارگردان و تهيه‌كننده سرشناس‬ ‫هاليوود فيلم دو قسمتي «هابيت» را براي نمايش در‬ ‫دسامبر ‪ 2012‬و ‪ 2013‬ميالدي آماده خواهد كرد‪.‬‬ ‫فيلم جديد پيتر جكســون پرهزينه‌ترين فيلم تاريخ‬ ‫ســينماي جهان خواهد بود كه بودجه‌ي آن بالغ بر‬ ‫‌‪ 500‬ميليون دالر برآورد شده است‪.‬‬ ‫بنا بر اعــام مووي وب‪ ،‬در صورتــي كه اين فيلم‬ ‫با چنين هزينه خيره‌كننده‌اي ســاخته شــود‪ ،‬عنوان‬ ‫پرخرج‌ترين پروژه فيلم تاريخ ســينماي جهان را به‬ ‫خود اختصاص خواهد داد‪ .‬پيش از اين فيلم «دزدان‬ ‫دريايي كارائيب؛ در انتهاي جهان» در سال ‪ 2007‬با‬ ‫بودجه ‪ 300‬ميليون دالري اين ركورد را در اختيار‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫ســاخت اين پروژه ســينمايي بعــد از جنجال‌هاي‬ ‫به‌وجود آمده ميان اتحاديه بازيگران نيوزلند و «پيتر‬ ‫جكســون »‪ ،‬متوقف شد و اين اتحاديه در اعتراض‬ ‫به اين‌كه بازيگري از اين كشور در فيلم جديد پيتر‬ ‫جكسون حضور ندارد‪ ،‬خواستار تحريم اين فيلم از‬ ‫سوي بازيگران استراليايي حاضر در اين پروژه شده‬ ‫بود‪.‬‬ ‫اما پس از آنكه جكســون در نامه‌ي سرگشــاده‌اي‬ ‫تهديد كرد اين پروژه را به كشور ديگري در شرق‬ ‫اروپا منتقل خواهد كرد‪ ،‬نخست‌وزير نيوزلند وارد‬

‫ماجرا شد و حمايت قاطع خود را از اين پروژه اعالم‬ ‫كرد‪.‬‬ ‫كمپاني برادران وارنر اعالم كرد‪ :‬فيلم دو قســمتي‬ ‫«هابيت» براساس رمان معروف «جي‪.‬آر تالكين» و‬ ‫به كارگرداني «پيتر جكسون» مقابل دوربين خواهد‬ ‫رفت‪.‬‬ ‫پيتر جكسون «مارتين فريمن» را براي نقش اول فيلم‬ ‫جديدش انتخاب كرد‪ .‬از ديگر بازيگران اين پروژه‌‬ ‫فيلــم مي‌توان به «كيت بالنشــت»‪« ،‬اورلندو بلوم»‪،‬‬ ‫«اليجاه وود»‪« ،‬جان كالن»‪« ،‬استفن هانتر» و «مارك‬ ‫هادلو» اشاره كرد‪.‬‬ ‫داستان فيلم «هابيت» در دنيايي روي مي‌دهد که پر‬ ‫از جادوگرها و کوتوله‌هايي به‌نام «هابيت» اســت‪.‬‬ ‫«بيلبو باگينز» شخصيت اصلي داستان‪ ،‬يکي از اين‬ ‫هابيت‌هاست که حلقه قدرت را از «گالم» مي‌گيرد‪.‬‬ ‫هابيت‌ها گونــه‌اي از موجودات تخيلــي در رمان‬ ‫«ارباب حلقه‌ها» هستند‪.‬‬ ‫پيتر جکسون ‪ 49‬ساله کارگردان‪ ،‬تهيه‌کننده‪ ،‬بازيگر‬ ‫و فيلم‌نامه‌نويس نيوزيلندي است كه بيشتر ب ‌ه دليل‬ ‫ساخت سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها» شهرت يافته است‪.‬‬ ‫وي همچنين به‌خاطر بازســازي «کينگ کنگ» در‬ ‫سال ‪ 2005‬و تهيه کنندگي «ناحيه ‪ »9‬مورد تحسين‬ ‫منتقدان قرار گرفته اســت‪ .‬ســاخت فيلــم «ارباب‬ ‫حلقه‌ها» توسط «پيتر جكسون» در نيوزلند كه فروش‬ ‫ســه ميليارد دالري به همراه داشــت‪ ،‬موجب رشد‬ ‫صنعت گردشگري و سينما در اين كشور شد‪.‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫مجله فوربس و انتخاب فهرست گران‌ترین بازیگران زن و مرد سال‬ ‫هرســال یکی از سردبیران مجله فوربس گران قیمت‌ترین بازیگران زن ومرد‬ ‫سال گذشته را اعالم می‌کند‪.‬‬ ‫امســال لئوناردو دی کاپریو با دستمزد ‪ 77‬میلیون دالری پیشتاز بازیگران مرد‬ ‫و آنجلینا جولی با دســتمزد ‪ 30‬میلیون دالری پیشــتاز فهرست بازیگران زن‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫‪ -1‬لئوناردو دی کاپریو ‪ 77 -‬میلیون دالر ‪ -1‬آنجلینا جولی ‪ 33 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -2‬سارا جسیکا پارکر ‪ 30 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -2‬جانی دپ ‪ 50 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -3‬جنیفر انیستون ‪ 28 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -3‬آدام سندلر ‪ 40 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -4‬ریس ویثرسپون ‪ 28 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -4‬ویل اسمیت ‪ 36 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -5‬کریستن استیوارت ‪20 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -5‬تام هنکس ‪ 35 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -6‬جولیا رابرتز ‪20 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -6‬بن استیلر ‪ 34 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -7‬کا‌ترین هایگل ‪19 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -7‬رابرت دونی جونیور ‪ 31 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -8‬کامرون دیاز ‪18 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -8‬مارک والبرگ ‪ 28 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -9‬ساندرا بوالک ‪15 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -9‬تام کروز ‪ 22 -‬میلیون دالر‬ ‫‪ -10‬مریل استریپ ‪10 -‬میلیون دالر‬

‫جولیا‬ ‫رابرتز‬

‫سارا‬ ‫جسیکا‬ ‫پارکر‬

‫صفحه ‪12‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫سعی کنید میوه را با معده خالی بخورید‬ ‫همه ما فکر میکنیم که خوردن میوه یعنی خرید‬ ‫میوه‪ ،‬پوست کندنش و فقط گذاشتنش توی دهان‬ ‫به این سادگی که فکر میکنید نیست بسیار مهم است‬ ‫که بدانیم چگونه و چه وقت باید میوه بخوریم …‬ ‫راه صحیح خوردن میوه ها چیست ؟‬ ‫این است که میوه ها را بعد از مصرف غذا‬ ‫نخوریدمیوه ها باید زمانی خورده شوند که معده‬ ‫خالی است‪.‬‬ ‫اگر میوه ها را به آن صورت بخورید‪ ،‬نقش مهمی‬ ‫در مسموم کردن سیستم بدنتان خواهند داشت‬ ‫بدنتان را با مقدار زیادی انرژی تامین میکنند که این‬ ‫انرژی به جای مفید بودن باعث از دست دادن وزن‬ ‫و کاهش قدرت برای انجام دیگر فعالیتهای زندگی‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫میوه مهم ترین خوراکهاست‬ ‫برای مثال درنظر بگیرید که دو تکه نان و یک تکه‬ ‫میوه خورده اید تکه میوه آماده است که مستقیما‬ ‫وارد معده تان و روده تان شود اما به دلیل آن دو تکه‬ ‫نان‪ ،‬از ورود سریع آن به معده جلوگیری می شود ‪.‬‬ ‫در این بین همه غذا فاسد شده‪ ،‬تخمیر میشود و به‬ ‫اسید تبدیل میشود به محض اینکه درون معده‪ ،‬میوه‬ ‫با غذا و آنزیمهای گوارشی تماس پیدا میکند‪ ،‬همه‬ ‫حجم غذا شروع به از بین رفتن و فاسد شدن میکند‬ ‫پس لطفا میوه های خود را زمانی مصرف کنید که‬ ‫معده تان خالی است و یا قبل از خوردن وعده های‬ ‫غذاییتان میل کنید ‪.‬‬ ‫شما بارها شنیده اید که بسیاری شکایت میکنند که‬ ‫هر زمان که هندوانه میخورم‪ ،‬غذا باال می آید‪ ،‬و یا‬ ‫هر زمان که میوه درخت قهوه سودانی را می خورم‬ ‫معده ام نفخ میکند‪ ،‬زمانی که موز میخورم همش‬ ‫حس اینکه باید فورا به دستشویی بروم را دارم و‬

‫غیره‪ -‬در حقیقیت همه اینها اتفاق نخواهند افتاد اگر‬ ‫میوه را زمانی بخورید که معده تان خالی است‪ .‬میوه‬ ‫ها با غذای فاسد شده ترکیب میشوند و گاز تولید‬ ‫میکنند و درنتیجه شما باال می آورید ‪.‬‬ ‫سفیدی مو‪ ،‬تاس شدن‪ ،‬عصبانیت و گودی های‬ ‫سیاه زیر چشم‪ ،‬هیچکدامشان اتفاق نخواهند افتاد‬ ‫اگر با معده خالی میوه میل کنید‪.‬‬ ‫با توجه به تحقیقات دکتر هربرت شلتون‪ ،‬بایستی‬ ‫بدانیم که چنین موضوعی صحیح نیست که بعضی‬ ‫از میوه ها مانند پرتقال‪ ،‬نارنج و لیمو خودشان‬ ‫اسیدی هستند‪ .‬چرا که همه میوه ها در بدن قلیایی‬ ‫میشوند اگر شما روش صحیح میوه خوردن را کامال‬ ‫بیاموزید شما به راز زیبایی‪ ،‬عمر طوالنی‪ ،‬سالمت‪،‬‬ ‫انرژی‪ ،‬شادابی و وزن طبیعی دست پیدا خواهید‬ ‫کرد‪ ،‬زمانی که نیاز دارید که آب میوه بنوشید‪-‬‬ ‫فقط آب میوه تازه بنوشید نه آب میوه کنسروها‪.‬‬ ‫حتی آب میوه هایی که بسیار سفت هستند را ننوشید‬ ‫میوه های پخته شده را نخورید چرا که هرگز ماده‬ ‫مغذی میوه ها را دریافت نخواهید کرد‪.‬‬ ‫تنها مزه شان را دریافت میکند پختن‪ ،‬تمام ویتامین‬ ‫ها را از بین میبرد اما به هرحال خوردن میوه کامل‬ ‫بهتر از نوشیدن آب آن است اگر باید آب میوه‬ ‫بنوشید طوری بنوشید که دهانتان پر شود و آن را‬ ‫آرام آرام غورت دهید چرا که باید اجازه دهید که‬ ‫آب میوه با بزاق دهانتان قبل از غورت دادن آن‬ ‫کامال ترکیب شودمیتوانید برای پاکسازی بدنتان ‪۳‬‬ ‫روز روزه ی میوه بگیرید ‪.‬‬ ‫به مدت ‪ ۳‬روز فقط میوه بخورید و در آخر متعجب‬ ‫میشوید از اینکه دوستانتان به شما میگویند که چقدر‬ ‫پوستتان درخشان و صاف شده است ‪.‬‬

‫جمعیت کمتر‬ ‫زندگی بهتر‬

‫درحالیکه این روزها همه صحبت از جمعیت‬ ‫کمتر و زندگی بهتر می کنند اما در سال ‪۱۷۰۷‬‬ ‫میالدی زن و شوهری زندگی می کردند که‬ ‫رکورددار بیشترین بارداری بودند‪ .‬خانم و آقای‬ ‫واسیلیو اهل روسیه و هردو کشاورز بودند‪ .‬آنها‬ ‫صاحب ‪ ۶۹‬فرزند شده بودند! …‬ ‫خانم واسیلیو‪ ۱۶ ،‬فرزند دوقلو(‪۳۲‬بچه) ‪ ۷‬سه قلو‬ ‫(‪۲۱‬نفر) و ‪ ۴‬چهار قلو (‪۱۶‬نفر) به دنیا آورده بود‪.‬‬ ‫این زوج این تعداد فرزند را در ‪ ۴۰‬سال زندگی‬ ‫مشترک به دنیا آورده بودند‪ .‬از بین این ‪۶۹‬‬ ‫کودک‪ ۶۷ ،‬نفر آنها زنده ماندند‪.‬‬ ‫اما در دنیای مدرن و امروزی رکورد بیشترین‬ ‫تعداد بارداری به یک زوج اهل کشور شیلی‬ ‫مربوط می شود که ‪ ۶۴‬فرزند دارند!‬

‫پیغام اردیوال به شکیرا !‬

‫نامزدپیکهمربیجوانبارسلوناپیغامروشنیبرایخوانندهکلمبیاییدارد‪.‬‬ ‫مدتی است که شکیرا‪ ،‬نامزد جرارد پیکه مدافع باتجربه بارسلوناست و همین موضوع باعث شده تا پیکه و شکیرا‬ ‫یکیازجنجالیترینزوجهایفوتبالیدراسپانیالقببگیرند‪.‬‬ ‫به گزارش گل‪،‬آشنایی پیکه و شکیرا به بعد از رقابت های جام جهانی‪ 2010‬برمی گردد؛ البته در طول این مدت‪،‬‬ ‫فوتبالپیکهدچارفرازونشیبهاییشدهوخیلیهامعتقدندکهآشناییونامزدیاوباشکیرا‪،‬باعثشدهتافوتبالش‬ ‫دچار افت شود‪.‬‬ ‫در طول این مدت پیکه بارها از ترکیب اصلی تیم گواردیوال کنار رفته و شنیده می شد که اختالفاتی میان این‬ ‫شاگرد و مربی وجود دارد‪ .‬با وجودی که رابطه پیکه و شکیرا باعث شد تا نام باشگاه بارسلونا هم بیش از پیش در‬ ‫میان کسانی که کمتر فوتبال را دوست دارند‪ ،‬برسر زبان ها بیفتد‪ ،‬اما گواردیوال چندان موافق این موضوع نیست‪.‬‬ ‫طبقگزارشیکهدرهفتههایاخیردررسانههایاسپانیاییبازتابیافتهوبهگزارشسایتفانیک‪،‬حتیشنیدهمی‬ ‫شد که شرط تمدید گواردیوال برای تمدید قراردادش با بارسا‪ ،‬فروش جرارد پیکه است‪ .‬و او اعالم کرده بود که‬ ‫اگر سران بارسا پیکه را نفروشند‪ ،‬او قراردادش را تمدید نخواهد کرد‪ .‬طبق صحبت های گواردیوال‪ ،‬شکیرا‪ ،‬عامل‬ ‫اصلی پرت شدن حواس پیکه است‪.‬‬ ‫اگر این روند ادامه یابد‪ ،‬چندان بعید به نظر نمی رسد که در ماه های آتی اخباری در مورد برهم خوردن رابطه این‬ ‫دو زوج جوان را بشنویم‪.‬‬

‫جلوگیری از صدور «سرم ویژه اعتراف‌گیری» به ایران‬

‫گمرک آلمان در بن از صادرات ‪ ۲ /۵‬کیلو داروی اعتراف‌گیری «تیوپنتال» به ایران جلوگیری کرد‪ .‬این محموله‬ ‫که تحت عنوان دارو راهی ایران می‌شد‪ ،‬از جمله می‌تواند در بازجویی و اعتراف‌گیری مورد استفاده قرار گیرد‪.‬‬ ‫اداره‌ی مرکزی گمرک در شهر کلن اعالم کرد که محموله‌ی تیوپنتال (‪ )Thiopental‬در قالب ‪ ۵‬هزار شیشه‬ ‫کوچک دارویی آماده‌ی ارسال به ایران شده بود‪ .‬این ماده‌ی دارویی مشمول بخشنامه «مقابله با شکنجه» در آلمان‬ ‫می‌شود و فروش آن به کشورهای خارجی به مجوز ویژه‌ی اداره‌ی فدرال آلمان در امور اقتصاد و کنترل صادرات‬ ‫نیاز دارد‪ .‬این مجوز برای محموله‌ی مورد نظر صادر نشده بوده است‪.‬‬ ‫بخشنامه‌ی مقابله با شکنجه در آلمان صادرات کاالهایی را ممنوع یا مشروط به صدور مجوزهای ویژه می‌کند که‬ ‫برای اجرای حکم اعدام‪ ،‬شکنجه یا دیگر صورت‌های رفتار یا مجازات غیرانسانی‪ ،‬تحقیرآمیز یا وحشیانه مورد‬ ‫استفادهقرارمی‌گیرند‪.‬‬

‫صفحه ‪13‬‬

‫عالئم رمزي بدن شما‬ ‫بدن انسان رو ش‌هاي جالب و جذابي را‬ ‫براي فرستادن عالئم هشدار دهنده دارد كه‬ ‫اين عالئم در واقع اسراري را از درون بدن‬ ‫فاش مي‌سازند‪ .‬به عنوان مثال آيا مي‌دانيد‬ ‫كه خنديدن پس از خوردن هر وعده‬ ‫غذايي چه تاثيري روي بدن دارد؟ يا اينكه‬ ‫آيا مي‌دانيد سفيد شدن زود هنگام موها‬ ‫نشانه چه فرآيندي در بدنتان است‪.‬‬ ‫بدن انسان در تمام طول عمر به شيو ه‌اي‬ ‫هوشمندانه و منحصر به فرد عالئم و‬ ‫نشانه‌هاي زيركانه و هشدار دهنده را بروز‬ ‫مي‌دهد اما اكثر افراد به دليل ناآگاهي از‬ ‫اين روابط و عالئم‪ ،‬پيغا م‌هاي حياتي بدن‬ ‫را ناديده مي‌گيرند كه حاصل آن به خطر‬ ‫افتادن سالمتي است‪.‬‬ ‫روزنامه «ديلي ميرور»‪ ،‬در گزارشي به چند‬ ‫راهكار جالب و شگفت‌انگيز به عنوان‬ ‫اسرار زندگي اشاره كرد كه بي‌ترديد‬ ‫در زندگي روزمره‪ ،‬قابل استفاده و مفيد‬ ‫خواهند بود‪:‬‬ ‫‪ -1‬دردناك شدن مچ پا مي‌تواند نشان‬ ‫دهنده مشكالت كلسترولي باشد‪ .‬به گفته‬ ‫متخصصان دردناك شدن مچ پا مي‌تواند‬ ‫نشانه ابتدايي از افزايش ارثي سطح‬ ‫كلسترول بد خون باشد‪ .‬در واقع تشكيل‬ ‫كلسترول در اطراف زردپي آشيل‪ ،‬موجب‬ ‫بروز اين درد مي‌شود‪.‬‬ ‫راه حل چيست؟‬ ‫اگر احساس كرديد كه مچ‌ پايتان مدت سه‬ ‫روز يا بيشتر به طور مداوم درد مي‌كند‪،‬‬ ‫حتما براي چكاپ كلسترول به پزشك‬ ‫مراجعه كنيد‪ ،‬بويژه اگر سابقه خانوادگي‬ ‫ابتال به بيماري قلبي را داريد‪.‬‬ ‫‪ -2‬قوي بودن ريه‌ها نشان دهنده كاهش‬ ‫خطر ابتال به آلزايمر است‪.‬‬ ‫مطالعات نشان مي‌دهد كه فعاليت ضعيف و‬ ‫نامطلوب ريه‌ها موجب مي‌شود كه اكسيژن‬ ‫كمتري به مغز برسد و در نتيجه خطر ابتال‬ ‫به زوال عقل و آلزايمر افزايش پيدا‬ ‫مي‌كند‪.‬‬ ‫براي جبران اين مشكل سعي كنيد تنفس‬ ‫عميق انجام دهيد به اين ترتيب كه پنج‬

‫ثانيه عمل دم و پنج ثانيه عمل بازدم هوا‬ ‫را انجام دهيد‪ .‬اين كار موجب تقويت‬ ‫ريه‌ها مي‌شود چون اكسيژن را به مقدار‬ ‫كافي و مناسب به مغزتان مي‌رساند‪ .‬اگر‬ ‫اين كار را شش نوبت در روز تكرار‬ ‫كنيد‪ ،‬ريه‌هاي شما ‪ 20‬درصد قو ي‌تر‬ ‫مي‌شوند‪.‬‬ ‫‪ -3‬سفيد شدن موها قبل از رسيدن به‬ ‫سن ‪ 30‬سالگي نشانه مهمي از ابتال به‬ ‫مشكالت تيروئيدي است‪.‬‬ ‫متخصصان تيروئيد تاكيد دارند كه عدم‬ ‫تعادل در فعاليت غده تيروئيد موجب‬ ‫اختالل در توليد رنگدانه‌ها در پياز مو‬ ‫مي‌شود‪.‬‬ ‫راه حل چيست؟‬ ‫اگر موهايتان در سن پايين‪ ،‬سفيد شده‬ ‫و هم چنين عالئم ديگري چون كاهش‬ ‫وزن‪ ،‬افسردگي و يا مشكالت عادت‬ ‫ماهانه داريد‪ ،‬حتما براي چكاپ كامل‬ ‫و درمان به موقع به يك متخصص غدد‬ ‫مراجعه كنيد‪.‬‬ ‫‪ -4‬بيماري لثه خطر و احتمال زايمان‬ ‫زودرس را افزايش مي‌دهد‪.‬‬ ‫باكتر ي‌هاي موجود در لثه‌هاي بيمار و‬ ‫عفوني‪ ،‬موجب بروز واكنشي مي‌شود‬ ‫كه حاصل آن باز شدن بي‌موقع و‬ ‫زودهنگام دهانه رحم در دوران‬ ‫بارداري است‪.‬‬ ‫راه حل چيست؟‬ ‫هر روز نخ دندان بكشيد‪ .‬هم چنين‬ ‫زنان باردار براي اطمينان از سالمت‬ ‫دندا ن‌هاي و لثه خود بايد مرتب به‬ ‫دندان پزشك مراجعه كنند‪ .‬مطالعات‬ ‫نشان مي‌دهد كه مشكل و بيماري لثه‬ ‫احتمال زايمان پيش از موعد را ‪70‬‬ ‫درصد افزايش مي‌دهد‪.‬‬ ‫‪ -5‬گرم نگه داشتن پاها احتمال‬ ‫سرماخوردگي را كاهش مي‌دهد‪.‬‬ ‫وقتي پاها سرد مي‌شوند‪ ،‬عروق خوني‬ ‫در بيني بسته و منقبض مي‌شوند كه‬ ‫در نتيجه گلبو ل‌هاي سفيد خون در‬ ‫اين منطقه از مبارزه با عفونت‌ها دست‬ ‫مي‌كشند و محل ورود ميكرو ب‌ها به‬

‫‪ATLAS ESTATES‬‬ ‫‪Sales, Lettings, Management‬‬

‫خدمات امالك اطلس‬

‫با سالها تجربه و سابقه‬ ‫فروش‪ .‬خريد‪ .‬اجاره‪ .‬مديريت مسكن‬ ‫ ‬

‫برای اطالعات بیشتر‪ ،‬با ما تماس بگیرید‬

‫‪02084506931‬‬

‫‪6 Gladstone Parade, Edgware Road‬‬ ‫‪London NW2 6JS T: 208 450 6931‬‬ ‫‪info@homeatlas.co.uk www.homeatlas.co.uk‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫بدن باز مي‌شود‪.‬‬ ‫بنابراين توصيه مي‌شود جوراب بپوشيد‬ ‫و مطمئن شويد كه با گرم نگه داشتن‬ ‫پاها‪ ،‬سيستم دفاعي بدنتان به طور كامل‬ ‫كار مي‌كند‪.‬‬ ‫‪ - 6‬خنديدن پس از صرف هر وعده‬ ‫غذايي‪ ،‬ميزان قند خون شما را پايين‬ ‫مي‌آورد‪.‬‬ ‫متخصصان معتقدند عضالتي كه ما از‬ ‫آنها براي خنديدن استفاده مي‌كنيم‬ ‫براي دريافت انرژي‪ ،‬قندخون را‬ ‫مصرف مي‌كنند و اين فرآيند خطر‬ ‫ابتال به ديابت‪ ،‬چاقي و حتي برخي از‬ ‫سرطا ن‌ها را كاهش مي‌دهد‪.‬‬ ‫بنابراين بعد از شام در آرامش كامل‬ ‫روي مبل بنشينيد و مدتي به تماشاي‬ ‫فيلم كمدي مورد عالقه‌تان بپردازيد‪.‬‬ ‫‪ - 7‬راه رفتن و حرف زدن همزمان‪،‬‬ ‫موجب كمردرد مي‌شود‪.‬‬ ‫وقتي در حين راه رفتن‪ ،‬صحبت هم‬ ‫مي‌كنيم اين كار مانع از همزماني تنفس‬ ‫ما با گا م‌هايمان در هنگام برخورد پاها‬ ‫به زمين مي‌شود‪ .‬اين عدم هماهنگي‪،‬‬ ‫موجب مي‌شود كه بخشي از ضربه‌هاي‬ ‫ناشي از برخورد گا م‌ها به زمين به كمر‬ ‫وارد شود و موجب بروز كمردرد‬ ‫مي‌شود‪.‬‬ ‫توصيه مي‌شود دفعه بعد اگر به هنگام‬ ‫خريد كردن موبايلتان زنگ زد‪ ،‬يك‬ ‫گوشه بنشينيد و با تلفن صحبت كنيد‪.‬‬ ‫‪ - 8‬فشار دادن پاها روي هم مانع از‬ ‫ضعف كردن و بي حالي مي‌شود‪.‬‬ ‫اگر بعد از سريع برخاستن از جاي خود‬ ‫احساس سرگيجه پيدا كرديد يا حس‬ ‫كرديد كه منگ شد ه‌ايد و چشمانتان‬ ‫سياهي مي‌رود با اين حركت ساده‬ ‫مي‌توانيد جريان خون را به سرعت به‬ ‫مغز بفرستيد و ضعف و سرگيجه خود‬ ‫را متوقف كنيد‪.‬‬ ‫ابتدا هر دو پاي خود را روي زمين قرار‬ ‫دهيد‪ .‬بعد يكي از پاها را روي پاي‬ ‫ديگر بياندازيد و تا جايي كه مي‌توانيد‬ ‫در اين وضعيت پاها را روي هم فشار‬ ‫دهيد‪ 30 .‬ثانيه در اين وضعيت بمانيد‬ ‫تا خون به مغزتان برسد و حالتان بهتر‬ ‫شود‪.‬‬ ‫‪ -9‬غفلت از كمردرد‪ ،‬تهديد جدي‬ ‫براي مغز است‪.‬‬ ‫پزشكان دريافته‌اند افرادي كه بيش از‬

‫يك سال مبتال به كمردرد هستند‪11 ،‬‬ ‫درصد از حجم سلو ل‌هاي مغزي آنها در‬ ‫ناحيه‌اي كه مربوط به كنترل يادگيري‬ ‫است‪ ،‬كاسته مي‌شود‪ .‬ظاهرا فشار مقابله‬ ‫با كمردرد اين تاثير نامطلوب را روي‬ ‫سلو ل‌هاي مغزي برجاي مي‌گذارد‪.‬‬ ‫در صورت بروز كمردرد‪ ،‬فورا از‬ ‫پزشك كمك بگيريد‪ .‬اكثر كمردردها‬ ‫در صورتي كه زودتر مورد توجه قرار‬ ‫بگيرند‪ ،‬قابل درمان هستند‪.‬‬ ‫‪ -10‬چاقي‪ ،‬احتمال بروز سردردها را تا‬ ‫دو برابر افزايش مي‌دهد‪.‬‬ ‫وزن زياد موجب التهاب در عروق‬ ‫خوني ناحيه سر مي‌شود كه مهمترين‬ ‫عامل بروز سردرد است‪.‬‬ ‫براي كاهش دردها‪ ،‬اقدام به كاهش‬ ‫وزن كنيد و براي درمان سردردها‬ ‫از راهكارهاي طبيعي استفاده كنيد‪.‬‬ ‫مصرف روزانه داروهاي مسكن در واقع‬ ‫موجب بروز سردرد مي‌شود‪.‬‬ ‫‪ -11‬مشكل در اندام تناسلي مردانه‬ ‫مي‌تواند عالمت عارضه قلبي باشد‪.‬‬ ‫آخرين مطالعات نشان داده است كه‬ ‫ناتواني جنسي در مردان مي‌تواند ناشي‬ ‫از تنگ شدن عروق خوني باشد‪.‬‬ ‫به درما ن‌هاي اينترنتي و ماهوار ه‌اي‬ ‫اعتماد نكنيد در عوض براي چكاپ‬ ‫كامل به متخصص مراجعه كرده و قبل‬ ‫از هر چيز به پزشك خود اطمينان كنيد‪.‬‬

‫‪ -12‬قوز كردن‪ ،‬ولع شما را به خوردن‬ ‫شيريني تشديد مي‌كند‪.‬‬ ‫پزشكان معتقدند كه قوز كردن جريان‬ ‫خون را به مغز كاهش مي‌دهد و در‬ ‫نتيجه ولع خوردن مواد قندي را تشديد‬ ‫مي‌كند چون در صورت كاهش جريان‬ ‫خون در مركز اشتها در مغز‪ ،‬گلوكز‬ ‫كمتري به اين عضو اصلي مي‌رسد در‬ ‫حالي كه گلوكز مهمترين غذاي مغز‬ ‫است‪.‬‬ ‫راه حل چيست؟‬ ‫هميشه صاف بنشينيد و پاهاي خود‬ ‫را روي زمين بگذاريد‪ .‬ستون فقرات‬ ‫خود را بكشيد و شكم خود را به داخل‬ ‫بكشيد طوري كه كمر شما به سمت‬ ‫صندلي كشيده شود‪.‬‬ ‫‪ -13‬داروهاي سرماخوردگي‪ ،‬تاثير‬ ‫نامطلوب روي توان باروري دارند‪.‬‬ ‫داروهاي سرماخوردگي كه براي‬ ‫خشك كردن ترشحات بيني استفاده‬ ‫مي‌شوند در عين حال مي‌توانند موجب‬ ‫كاهش مخاط دهانه رحم شود و در‬ ‫نتيجه باروري را مشكل مي سازد‪.‬‬ ‫بنابراين توصيه مي‌شود‪ :‬به جاي‬ ‫داروهاي ضد احتقان از درما ن‌هاي‬ ‫معمولي مثل ويكس استفاده كنيد‪.‬‬

‫صفحه ‪14‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫پسری که با تغییر جنسیت کاندید‬ ‫زیباترین دختر جهان شد‬

‫باالخره به اين سوپر مدل کانادايي که عنوان دختر شايسته کانادا را هم‬ ‫يدک ميکشد اجازه داده شد تا در رقابتهاي جهاني اين عنوان شرکت‬ ‫کند‪.‬جن تاالکوا باالخره توانست جواز حضور در رقابتهاي‪...‬‬ ‫باالخره به اين سوپر مدل کانادايي که عنوان دختر شايسته کانادا را هم‬ ‫يدک ميکشد اجازه داده شد تا در رقابتهاي جهاني اين عنوان شرکت‬ ‫کند‪.‬‬ ‫جن تاالکوا باالخره توانست جواز حضور در رقابتهاي جهاني را کسب‬ ‫کند‪ .‬او ‪ 23‬ساله است و ذاتا يک مرد متولد شده است اما به تازگي تغيير‬ ‫جنسيت داده و موفق به کسب عنوان دختر شايسته در کانادا شد‪ .‬ظاهرا‬ ‫به خاطر اينکه او اصالتا يک زن نبود اجازه حضور در رقابتهاي جهاني‬ ‫به وي داده نميشد اما با کميسيوني که سازمان مربوط به برگزاري اين‬ ‫رقابتها برگزار کرد نتيجتا اجازه داده شد تا او بتواند در رقابتهاي جهاني‬ ‫حضور پيدا کند‪.‬‬

‫عشق با ‪ 4‬روش‬ ‫جالب و حذاب‬

‫از دیدگاه یک روانشناس‬ ‫حضور فیزیکی به‌موقع و تنظیم‬ ‫رفتارها راز یک زندگی پایدار‬ ‫دکتر پات الو‪ ،‬روانشناس معروف‪،‬‬ ‫چهار نوع رفتار را که جز نیازهای‬ ‫اساسی انسان است‪ ،‬بر می شمارد و‬ ‫از آنها به عنوان پایه‌های مستحکم‬ ‫عشق نام می برد‪.‬‬ ‫بسیاری از زوج های جوان دنبال‬ ‫آنند که چگونه می توان یک‬ ‫رابطه عاشقانه را پی ریزی کرد‪.‬‬ ‫دکتر پات الو روانشاس معروف‪،‬‬ ‫چهار نوع رفتار را که جزء نیازهای‬ ‫اساسی گونه انسان است‪ ،‬بر می‬ ‫شمارد و از آنها به عنوان پایه های‬ ‫مستحکم عشق نام می برد‪.‬‬ ‫‪ -1‬حضور فیزیکی بموقع‬ ‫داشتن‬ ‫یک رابطه عمیق نیاز به حضور‬ ‫فیزیکی و به موقع دارد‪ .‬برای ایجاد‬ ‫این نوع رابطه زوج ها باسیتی زمان‬ ‫های زیادی را در کنار یکدیگر‬ ‫سپری کنند‪ .‬روزهای مهم سال‬ ‫مانند تولد و سالگرد ازدواج می‬ ‫تواند مثال خوبی برای حضور‬ ‫فیزیکی و به موقع باشد‪.‬‬ ‫‪ -2‬در لحظه بودن (‪)to in‬‬ ‫به عقیده دکتر الو‪ ،‬وقتی زوجین‬ ‫لحظات صمیمانه را در کنار هم‬ ‫سپری می کنند می بایست در لحظه‬ ‫باشند‪ .‬یعنی حضور فیزیکی و ذهنی‬ ‫داشته باشند و دغدغه های ذهنی را‬

‫وارد این لحظات نکنند‪ .‬در واقع‬ ‫وقتی زوج ها در گیر چیزهای‬ ‫مختلف هستند( ‪)multiple task‬‬ ‫مانند آن است که از هر طرف‬ ‫کشیده می شوند‪ .‬وقتی در حال‬ ‫باشید می توانید پیام های عاشقانه‪،‬‬ ‫لمس های صمیمانه و صدای گرم‬ ‫همسرتان را به درستی درک کنید‪.‬‬ ‫‪ -3‬من برای درک کردن در‬ ‫کنار تو هستم‬ ‫زوج هایی می توانند احساس عشق‬ ‫را به یکدیگر انتقال دهند که این‬ ‫پیام را به همسرشان بفرستند‪ ،‬من‬ ‫برای درک کرن در کنار تو هستم‪.‬‬ ‫در واقع این زوج ها با رفتار و بیان‬ ‫خود نشان می دهند که در پی‬ ‫درک فردیت مجزای همسرشان‬ ‫هستند‪ .‬آنها راه را برای خودافشایی‬ ‫بدون ترس باز می کنند و سعی می‬ ‫کنند وجود همسرشان را بشناسند‪.‬‬ ‫‪ -4‬تنظیم رفتار با دانسته ها‬ ‫کسانی می توانند عاشق هم باشند‬ ‫که مطابق دانسته های خود‪،‬‬ ‫رفتاشان را شکل دهند‪ .‬در واقع این‬ ‫افراد می توانند برای دوست داشتن‬ ‫تغییر کنند‪ .‬این افراد از دانسته هایی‬ ‫که از همسرشان بدست آورده اند‬ ‫در جهت بهبود روابط استفاده می‬ ‫کنند‪ ،‬نه برای چیرگی و تسلط‪.‬‬ ‫این افراد نسبت به حرکات‪ ،‬خواسته‬ ‫و در کل همسرشان حساس هستند‪.‬‬ ‫آنچه بعد از بدست آوردن عشق و‬

‫محبت الزم است‪ ،‬مراقبت‪ ،‬محافظت و تالش است‪ .‬این مرحله از عشق‬

‫چیزی است که از آن به عنوان عشق بدست آوردنی نام می برند‪.‬‬

‫صفحه ‪15‬‬

‫ماجرای پسر فرانسوی هیتلر‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫نامشروع طی مرخصی های وی‬ ‫از حضور در جنگ در ژوئن ‪1917‬‬ ‫اتفاق افتاده بود‪ .‬آدولف هیتلر در‬ ‫حال جنگ با فرانسویان در نزدیکی‬ ‫سبون کورت‪ ،‬در شمال منطقه ی‬ ‫پیکاردی بود‪.‬‬

‫هیتلر‬

‫پسرش‬ ‫البجویه به پسر خود گفته است‪:‬‬ ‫یک روز‪ ،‬با خامن های دیگر مشغول‬ ‫درو یوجنه ها بودیم که یک سرباز‬ ‫آملانی را در آن سوی خیابان دیدیم‪.‬‬ ‫او در دستش یک دفتر داشت و‬ ‫به نظر می امد که در حال نقاشی‬ ‫است‪.‬در چشم همه ی زنان این مرد‬ ‫جالب به نظر می رسید و همگی در‬ ‫مورد اینکه مشغول کشیدن چه‬ ‫چیزی است کنجکاو بودند‪ .‬من‬ ‫مصمم شدم و به او نزدیک تر شدم‪.‬‬ ‫هیتلر در حالی که به عنوان سرباز در‬ ‫جنگ جهانی اول حضور داشت‪،‬‬ ‫پسری از یک دختر فرانسوی‬ ‫داشت‪.‬‬

‫ژان ماریه لورت که در سن ‪67‬‬ ‫سالگی در سال ‪ 1985‬درگذشت‪،‬‬ ‫هرگز پدرش را مالقات نکرد اما در‬ ‫جنگ جهانی دوم شرکت کرد و با‬ ‫نازی ها جنگید‪ .‬گفته می شود که‬ ‫هیتلر با مادر لورت‪ ،‬که ‪ 16‬ساله‬ ‫و «شارلت البجویه» نام داشته‬ ‫است‪ ،‬رابطه ی نامشروع داشته‬ ‫است‪ .‬این روابط نامشروع طی‬ ‫مرخصی های وی از حضور در‬ ‫جنگ در ژوئن ‪ 1917‬اتفاق افتاده‬ ‫بود‪ .‬گفته می شود که هیتلر با‬ ‫مادر لورت‪ ،‬که ‪ 16‬ساله و «شارلت‬ ‫البجویه» نام داشته است‪ ،‬رابطه ی‬ ‫نامشروع داشته است‪ .‬این روابط‬

‫هیتلر پس از گرفنت مرخصی به‬ ‫شهر کوچکی به نام «فورنس این‬ ‫وپه» در غرب «لیله» رفت‪ .‬وی‬ ‫در اجنا با «البجویه» روبه رو شد‪.‬‬ ‫البجویه به پسر خود گفته است‪:‬‬ ‫یک روز‪ ،‬با خامن های دیگر مشغول‬ ‫درو یوجنه ها بودیم که یک سرباز‬ ‫املانی را در ان سوی خیابان دیدیم‪.‬‬ ‫او در دستش یک دفتر داشت و‬ ‫به نظر می امد که در حال نقاشی‬ ‫است‪.‬در چشم همه ی زنان این مرد‬ ‫جالب به نظر می رسید و همگی در‬ ‫مورد اینکه مشغول کشیدن چه‬ ‫چیزی است کنجکاو بودند‪ .‬من‬ ‫مصمم شدم و به او نزدیک تر شدم‪.‬‬ ‫هیتلر و این دختر فراسنوی رابطه‬ ‫ی کوتاهی داشتند که منجر به تولد‬ ‫جان ماریه در مارچ ‪ 1918‬شد‪.‬‬ ‫خامن البجویه مدت ها بعد به ژان‬ ‫ماریه گفت‪ :‬زمانی که پدرت به‬ ‫اینجا می امد که خیلی هم کم اتفاق‬ ‫می افتاد‪ ،‬او دوست داشت که مرا به‬ ‫اطراف شهر ببرد و باهم قدم بزنیم‪.‬‬

‫همسر هیتلر‬ ‫اما این پیاده روی ها پایان بدی‬ ‫داشت‪ .‬چراکه پدرت سخنرانی‬ ‫هایی را اغاز می کرد که من منی‬ ‫فهمید‪ .‬وی به فرانسوی صحبت‬ ‫منی کرد و آملانی سخن می گفت‪.‬‬ ‫مانند این بود که وی با یک مخاطب‬ ‫خیالی صحبت می کرد‪ .‬حتی اکر‬ ‫آملانی هم صحبت می کردم‪ ،‬قادر به‬ ‫فهم سخنان او نبودم‪ ،‬به این دلیل‬ ‫که تاریخ های پروس‪ ،‬اتریش و باورا‬ ‫را منی دانستم‪.‬‬ ‫همسر هیتلر خطاب به پسرش گفته‬ ‫است‪ :‬واکنش من باعث عصبانیت‬ ‫پدرت می شد‪ ،‬انقدر که من واکنشم‬ ‫را نشان منی دادم‪.‬‬ ‫به نوشته ی دیلی تلگراف‪،‬‬ ‫ژان ماریه به مانند هزاران بچه‬ ‫فرانسوی که پدران املانی داشتند‪،‬‬ ‫با هم کالسی های خود در مدرسه‬ ‫دچار درگیری بود‪ .‬وی از سوی‬ ‫هم کالسی هایش در مدرسه «پسر‬

‫دکتر عباس شیرافکن‬ ‫چروک صورت‬

‫‪LEMOGE CLINIC‬‬

‫کلینیک زیبایی‬

‫دکتر عباس شیرافکن‪ ،‬دکتر ویلیامز و بیوتراپیستهای با سابقه‬

‫همه راهها به کلینیک لموژ ختم میشود‪ ،‬می پرسید چرا؟‬

‫چون بهترین سرویس را با ارزانترین قیمت و بهداشتی ترین خدمات را به مشتریان خود عرضه می کند‪.‬‬ ‫جهت هرگونه راهنمائی در زمینه های زیبایی و بهداشتی به کلینیک ثمور و دکتر عباس شیرافکن تماس بگیرید‪.‬‬ ‫‪-1 .‬لیزر برای از بین بردن مو‪:‬‬ ‫صورت از ‪ - £45‬زیر بغل از ‪ - £35‬چانه از ‪ - £ 20‬باالی لب از‬ ‫‪- £ 20‬‬ ‫بیکینی از ‪ - £ 45‬پا از ‪ - £ 99‬پشت گردن از ‪ - £30‬گونه ها از ‪£30‬‬ ‫‪ -2‬تزریق بتاکس در ناحیه پیشانی و اطراف چشم ‪ ،‬اطراف دهان و‬ ‫کنــار بینی برای از بین بردن چروک از ‪ £100‬به باال ‪ -‬بزرگ کردن‬ ‫لب ‪£150‬‬ ‫‪ -3‬از بین بردن مویرگهای قرمز ‪ - £35‬الیه برداری پوست صورت‬ ‫‪،‬‬ ‫جوان کردن پوست ‪£35‬‬ ‫‪ -4‬متیز کردن صورت از ‪ £16‬الی ‪ - £50‬کلیه درمانهای زیبایی‬ ‫الکترولیز‬ ‫‪ -5‬الیه برداری پوست صورت ‪£35‬‬ ‫‪Contact Lens, Fresh look -6‬رنگی برای ایرانیان ‪£10‬‬ ‫‪ -7‬جدیدترین مدلهای آرایش و رنگ مو ‪ -‬آرایش عروس پوت‬ ‫آپ‬

‫‪TATOO‬‬

‫خریت و حقه بازی» خوانده می شد‬ ‫و برخی اوقات با آنها به منظور دفاع‬ ‫از پدرش دعوا می کند‪ .‬خامن البجویه‬ ‫پس از مدتی مجبور به واگذاری‬ ‫حضانت پسرش به خانواده ای به‬ ‫نام لورت شد‪ .‬این حضانت در ده‬ ‫دهه ‪ 1930‬اتفاق افتاد‪.‬‬ ‫هیتلر ژان ماریه را منی شناخت اما‬ ‫هنوز هم با البجویه در ارتباط بود‪.‬‬ ‫جالب انکه «لورت» در سال ‪1939‬‬ ‫به جنگ املان ها رفت ‪ .‬مادرش به‬ ‫او گفته بود که پدرش یکی از بدنام‬ ‫ترین دیکتاتورهای تاریخ بشر بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫پسر هیتلر می گوید‪ :‬برای اینکه‬ ‫افسرده نشوم‪ ،‬بی وقفه کار می‬ ‫کردم و هرگز به تعطیالت منی رفتم‬ ‫و سرگرمی نداشتم‪ .‬به مدت ‪20‬‬ ‫سال حتی به یک سینما هم نرفتم‪.‬‬ ‫بر اساس این گزارش‪ ،‬وی سپس‬ ‫شروع به حتقیق در خصوص گذشته‬ ‫خود کرد و داشمندان را به خدمت‬ ‫گرفت تا ثابت کند که هم خون‬ ‫هیتلر است‪ .‬وی همچنین دست‬ ‫خطی کامال شبیه به خط هیتلر‬ ‫داشت‪ .‬عکس های این دو همچنین‬ ‫شباهث زیاد این فرد را به یکدیگر‬ ‫منایان می کند‪.‬‬ ‫عنصر دیگری که صحت این‬ ‫موضوع را تقویت می کند‪ ،‬اسناد‬ ‫ارتش املان است که بر اسان آن نشان‬ ‫داده می شود که افسران ارتش نامه‬ ‫هایی با پول برای خامن البجویه در‬ ‫طول جنگ دوم اورده اند‪.‬‬

‫‪191 Kilburn High Road‬‬ ‫‪London NW6 7HY‬‬ ‫)‪(near Bingo‬‬ ‫‪Mon-Fri 9:30 – 7:00‬‬ ‫‪Sat 9:00-6 :00‬‬ ‫‪Sun 10:00-5:30‬‬

‫‪020 73720044‬‬ ‫‪020 73724433‬‬

‫بوجود آمدن شیارهای عـرضی در‬ ‫پیشانی و شیارهای طـولی در بین‬ ‫دو ابرو و نیز شــیارهای کنار چشم‬ ‫ها و دهان و بر روی گونه ها‪ .‬علل‬ ‫بوجود آورنده چروک‪ :‬در ایجاد‬ ‫چروک صورت علتهای گوناگونی‬ ‫وجود دارد‪.‬‬ ‫مســئول نگه داشــتن قوام پوست کالژن‬ ‫داخل درمی میباشــد‪ ،‬حال به هر علتی در‬ ‫روند کالژن ســازی اختاللی بوجود آید‬ ‫مــی تواند باعث چروک پوســت گردد‪.‬‬ ‫با افزایش سن کالژن ســازی دچار وقفه‬ ‫میگردد و افراد با ســنین باال پوستی افتاده‬ ‫دارنــد‪ .‬اختالالت ارثــی در تولید کالژن‬ ‫در بیماران ســندرم مارفان و ســندرم اهلر‬ ‫دانلس از ایــن جمله انــد در این بیماران‬ ‫پوست بعلت نقص در کالژن سازی دچار‬ ‫افتادگی زود رس میگردد‪.‬‬ ‫عالوه بر کالژن سازی علتهای دیگری نیز‬ ‫در ایجاد چروک پوست دخیلند از جمله‪:‬‬ ‫افزایش قـــدرت عـــضالنی زیر پوست‬ ‫میباشـــد‪ ،‬افراد عـــصبی و اخـمو بعـلت‬ ‫اســـتفاده زیاد از عضالت صورت دچار‬ ‫این حالت میشوند و با افزایش قدرت این‬ ‫عضالت چــروک زود رس پیدا میکنند‪.‬‬ ‫افرادی که قـــبال” چاق بــوده ولی دچار‬ ‫الغری میشوند بعلت از دست دادن چربی‬ ‫زیر پوستی دچار افتادگی پوست میشوند و‬ ‫چروک بوجود میآید‪.‬‬ ‫افراد سیگاری بعلت از دست دادن چربی‬ ‫زیر پوستی (عدم تغذیه مناسب و کاهش‬ ‫اشتها) و همچنین نقص در کالژن سازی و‬ ‫علتهای گوناگون دیگر دچار چروک زود‬ ‫رس میشوند‪.‬‬ ‫پوسـتهای خشـک نســـبت به پوسـتهای‬ ‫چـــرب زودتر دچـــار چروک میشوند‬ ‫که میتواند به دلیل علت زمینه ای پوســت‬ ‫خشــک باشــد (عدم نگهــداری آب در‬ ‫پوست به دالیل سرشتی) علتهای دیگری‬ ‫نیــز وجود دارد کــه از حوصله این بحث‬ ‫خارج میباشد‪.‬‬

‫برای پیشــگیری در ایجاد چروک باید‬ ‫عـــوامل ایجاد کننــده آن را از بین برد‬ ‫از جمله‪ :‬تغـذیه مناسب ‪ -‬عدم مصرف‬ ‫مواد مخدر و دخانیات ‪ -‬اعصاب آرام‬ ‫و غیره‪.‬‬ ‫روشــهای متنوعــی برای از بیــن بردن‬ ‫چروک صورت وجود دارد‪:‬‬ ‫‪ )۱‬مصــرف کرمهای مرطوب کننده تا‬ ‫حدودی میتوانند چروکهای ریز را بطور‬ ‫موقت از بین ببرند‪.‬‬ ‫‪ )۲‬انجــام پیلینــگ‪ :‬چــه بصـــورت‬ ‫تدریجـی با مصـرف کـرمهای حـاوی‬ ‫‪ AHA‬با درصـــدهای پائیــن و چه به‬ ‫صـورت پیلینگ در مطــب با داروهای‬ ‫پیلینگ با درصــــد باال‪ .‬با این روشــها‬ ‫تحریک کالژن سازی صورت میگیرد‪.‬‬ ‫‪ )۳‬انجــام لیــزر بــا انــواع گوناگــون‬ ‫لیزر(تحریک کالژن سازی)‬ ‫‪ )۴‬جدید ترین روش برای از بین بردن‬ ‫چــروک صورت تزریــق آمپول رقیق‬ ‫شده و غیرسمی شده ســم میکــروب‬ ‫بوتیلیسم (‪ )botox‬در داخـل عـضالت‬ ‫پوســت صـورت‪ .‬با این روش عضالت‬ ‫صــورت را فلــج یا ضعیــف میکنند و‬ ‫باعــث از بین رفتن چــروک صورت‬ ‫میگردد‪ .‬این روش موقتی میباشد و بسته‬ ‫به افراد از ‪ ۳‬ماه تا ‪ ۹‬ماه طول میکشد‪ .‬با‬ ‫تکرار تزریق این فاصله زمانی‬

‫صفحه ‪16‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫وقتی آخوندی مجازات می‌شود جریمه‌اش هم شکل مردم شدن است‬

‫روشنفکر دینی‪ ،‬مانند کمونیست مذهبی است!؟‬

‫هرچه از رویداد بزرگ و تاریخی ‪ 8‬ماه گذشته می‌گذرد‬ ‫تب و تاب و تن لرزه‌های رژیم و عواملش شدیدتر می‌گردد‪.‬‬ ‫با خیزش و قیام ملی جوانان سلحشور ایران در داخل کشور و‬ ‫برهم زدن تمام محاسبات و روابط پنهان رژیم با اروپا و آمریکا‬ ‫و شنیده شدن ناقوس سقوط رژیم همه در تالش هستند که با‬ ‫ترفندی جلوی شتاب و سرعت خیزش ملت ایران را سد کنند‪.‬‬ ‫دولتهای اروپایی به دلیل منافع سرشار و نجومی که به طور‬ ‫علنی در ایران دارند و دولت آمریکا هم به دلیل زد و بندهای‬ ‫پنهانی با رژیم آخوندی‪ ،‬تمایلی به سرنگونی این رژیم ندارند ‪.‬‬ ‫هر چندکه در ظاهر با به راه انداختن جنگ زرگری بازی اتمی‬ ‫با رژیم الس می‌زنند ولی در عمل خواهان حفظ این حکومت‬ ‫ضد ایرانی هستند که با دست و دلبازی سرمایه‌های ملت ایران را‬ ‫حراج کرده است‪ .‬ملت ایران به روشنی موضع و تصمیم‌گیری‬ ‫قاطع خود را در شعارهای اعتراضی اعالم کرده است‪.‬‬ ‫شعار کلیدی و محوری نه شرقی‪ ،‬نه غربی‪ ،‬جمهوری ایرانی‪.‬‬ ‫مرگ بر حکومت دینی‪ ،‬مرگ بر دیکتاتور‪ ،‬نه غزه‪ ،‬نه لبنان‪،‬‬ ‫جانم فدای ایران‪ .‬تکلیف همگان را روشن کرده است و به‬ ‫خوبی مسیر حرکت آینده ایران را ترسیم نموده است‪.‬‬ ‫حکومت اسالمی و همپالکی‌های آنان مانند محمد خاتمی‬ ‫و میرحسین موسوی و مهدی کروبی تالش دارند چهره زشت‬ ‫و کریه رژیم را بزک کنند و سوپاپ ایمنی حکومت باشند ‪،‬‬ ‫ملت ایران با ابراز تنفر و انزجار از این گروه آنان را دور زده اند‪.‬‬ ‫هرچند ممکن است با نبوغ و خالقیت و آگاهی از این چهره‌ها‬ ‫بهره‌مندی مقطعی کرده باشند‪.‬‬ ‫جوانان سلحشور ایران خواهان سرنگونی این حکومت در‬ ‫کلیت آن هستند که آن را در برخوردهای خیابانی و شعارهای‬ ‫تظاهراتی به روشنی اعالم کرده‌اند‪.‬‬ ‫رژیم اسالمی طی ‪ 15‬سال گذشته با صرف میلیاردها پوند و‬ ‫دالر تالش کرده است دیواره‌های ایمنی و حفاظتی از گروهها‬ ‫و آدمهای مختلف برای خود بسازد و در زمانهای الزم از اینان‬ ‫استفاده ابزاری کند که نمونه‌اش صدها چهره دانشگاهی و اساتید‬ ‫ارزان فروش در مراکز علمی و دانشگاهی اروپا و آمریکا و آسیا‬ ‫هستند که هر ساله اینان با تامین هزینه‌ها از سوی رژیم به ایران‬ ‫می‌روند و چند هفته‌ای مفت و مجانی سراسر ایران را می‌گردند‬ ‫و با کادو و هدایای بسیار به کشورهایشان بر می‌گردند تا نقش‬ ‫تمجیدکنندگان حکومت اسالمی را ایفا نمایند‪.‬‬ ‫رژیم با کمک سیاستهای حمایتی حکومتگران اروپایی‬

‫عبدالکریم سروش‪،‬عطا اهلل مهاجرانی‪ ،‬کدیور‪ ،‬محسن مخملباف‪ ،‬محسن سازگارا‪،‬‬ ‫اکبر گنجی‪ ،‬ابراهیم نبوی‪ ،‬حشمت‌اهلل طبرزدی و‪ ...‬حیوانات دست آموز باغ‬ ‫وحش نظام مالیان هستند و هدفشان حفظ رژیم است‪.‬‬ ‫تالش کرده از درون خود حکومت مالیان چهره‌هایی به ظاهر‬ ‫مخالف بسازد که مخالفتهای آنان تنها در حد شعار و بیان‬ ‫کلمات عوامفریبانه است و هرگز هیچیک از آنان کوچکترین‬ ‫حرف یا حرکتی جدی جهت آسیب رسانی به رژیم را ندارند‬ ‫زیرا اینان خود از ارکان اصلی ساختار حکومت والیت فقیه‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫این بازیگران روباه صفت چون خاتمی‪ ،‬کروبی‪ ،‬میرحسین‬ ‫موسوی و حجاریان‪ ،‬طبرزدی‪ ،‬طاعون‌های حکومت هستند که‬ ‫هدفشان ایجاد ساختن اپوزیسیونی ساختگی و پوشالی جهت‬ ‫گمراه کردن افکار عمومی هستند‪.‬‬ ‫یا دهها چهره‌ای که رژیم به خارج گسیل کرده است که به‬ ‫ظاهر مخالف شیوه حکومتی مالیان باشند و در عمل و به قولی‬ ‫در دقیقه ‪ 90‬همگی اینان با چهره‌های بزک کرده و نقابهای‬ ‫دروغین قصد حفظ ررژیم را دارند و انتهای حرفهایشان این‬ ‫است که جمهوری اسالمی ماندگار باشد ولی مث ً‬ ‫ال احمدی‌نژاد‬ ‫نباشد!‬

‫یعنی حکومت و قانون و ولی فقیه و شورای نگهبان شورای‬ ‫مصلحت و دهها ارگان شوم و نکبت‌بار حفظ شود و تنها یک‬ ‫رفرم سطحی ایجاد گردد ‪.‬‬ ‫طی همه این سالها هیچگونه تغییری هم به وجود نیامده‬ ‫و این الشخورهای سیاسی کماکان به این بازی عوامفریبانه‬ ‫مشغول هستند و با توجه به تامین مالی از سوی رژیم و منابع‬ ‫خارجی در بهترین شرایط با بیشترین امکانات رفاهی و مالی در‬ ‫کشورهای بزرگ دنیا زندگی می‌کنند و نگران هیچ کمبودی‬ ‫هم نیستندوگرنه امثال سازگاراها‪ ،‬گنجی‌ها و سروش‌ها‪،‬‬ ‫مهاجرانی‌ها‪ ،‬نبوی‌ها و مخملباف‌ها و‪ ...‬دهها چهره ریز و درشت‬ ‫دیگر از کجا می‌توانند در چنین شرایطی ممتاز قرار داشته باشند‬ ‫که تنها هزینه مسافرتهای کشور به کشور و قاره به قاره اینان در‬ ‫سال صدها هزار پوند و دالر می‌شود‪.‬‬ ‫موازی اینان افراد دیگری نیز زیر پوشش مخالفت سازی با‬ ‫رژیم با جیره‌خواران به خارج آمده همکاری می‌کنند و چنان با‬ ‫هم به اتحاد و همبستگی رسیده‌اند که گویی این گروه از روز‬

‫محمود سرابی‬ ‫اول همزاد و همفکر بوده‌اند مانند نوری‌زاده‌ها‪ ،‬بهنودها‪ ،‬خانبابا‬ ‫تهرانی‌ها‪ ،‬فرخ نگهدارها‪ ،‬پیروز مجتهدزاده‌‪ ،‬مجید تفرشی‌ها‬ ‫و‪ ...‬که بغل در بغل سازگاراها‪ ،‬گنجی‌ها‪ ،‬کدیورها و سروشها‪،‬‬ ‫مهاجرانی‌ها و مخملبافها و نبوی‌ها بهم چسبیده‌اند و تنها‬ ‫هدفشان انحراف افکار عمومی جامعه است که آنان را به طرف‬ ‫اپوزیسیون ساختگی در داخل کشور ببرند و اسیر چهره‌هایی‬ ‫فاسد و سابقه‌دار چون خاتمی‪ ،‬موسوی و کروبی و‪ ...‬نمایند و‬ ‫طوری وانمود کنند که اص ً‬ ‫ال هیچ نیرویی مخالف در خارج از‬ ‫کشور به نام اپوزیسیون وجود ندارد و مبارزانی چون مجاهدین‬ ‫خلق‪ ،‬مشروط ‌ه خواهان سلطنتی و نیروهای چپ اپوزیسیون در‬ ‫برابر رژیم نیستند!‬ ‫جالب‌ترین و مضحک‌ترین سوژه این روزها اعالم گروهی‬ ‫به نام روشنفکران مذهبی هستند‪.‬‬ ‫خنده‌دار است که کسانی اعتقاد به اراجیف شرعی داشته‬ ‫باشند که محور اصلی به روابط جنسی انسان و حیوان هم‬ ‫می‌کشد که صدها مورد آن در توضیح المسائل‌ها وجود دارد‪.‬‬ ‫کسانی مدعی این سوژه مضحک هستند که ‪ 30‬سال تالش‬ ‫کرده‌اند میخ‌های تابوت حکومت را محکم کنند اراذلی چون‬ ‫مهاجرانی در قالب وزیر و نماینده مجلس حکومت مالیان‪،‬‬ ‫عبدالکریم سروش پیشقراول بسته شدن دانشگاهها زیر پوشش‬ ‫انقالب فرهنگی که با دستمال یزدی به نوازش بیضه حکومتگران‬ ‫مشغول بوده و کماکان هستند امروز با بازی گردانی و بهره‌مندی‬ ‫از کمکهای سرشار مالی از امدادهای غیبی با برپایی جنبش سبز‬ ‫و کشاندن مردم ساده جلوی سفارتخانه‌های رژیم و نمایش‌های‬ ‫ساختگی و شعارهای آبکی در حمایت از قاتالنی چون موسوی‬ ‫و کروبی‪ ،‬قصد دارند باعث توقف و انحراف اعتراضات واقعی‬ ‫ایرانیان شوند ‪.‬‬ ‫به خوبی همگان شاهد هستند که طی چند ماه گذشته حتی‬ ‫یک شعار رادیکال و خواهان سرنگونی این حکومت از زبان‬ ‫جنبشی‌های وابسته و خط دار شنیده نشده است و بی جهت‬ ‫نیست که برادران سردارهای جنایتکار حکومتی چون طالیی‪،‬‬ ‫صفوی و احمد سام و ‪ ...‬تشکیل دهنده خطوط تظاهرات‬ ‫جنبشی می‌شوند تا بازی شوم خود را ایفا کنند‬ ‫این در حالی است که سیل خروشان و معترض داخل کشور‬ ‫پشیزی ارزش و اعتبار برای هیچیک از این چهره‌ها و بازی‌های‬ ‫ساختگی قائل نیست و محکم و استوار به سوی اهداف براندازی‬ ‫این حکومت شوم و ضدایرانی پیش می‌رود‪.‬‬

‫صفحه ‪17‬‬

‫توبه نامه نسل انقالب‬ ‫به نسل امروز‬ ‫ما جاهالن روزهای گمراهی ســال ‪ 57‬چه آبکی به دنبال دریا بودیم‪ ،‬چه کم‬ ‫سو و بی نور بسوی خورشید خیالی می دویدیم ‪.‬‬ ‫وقتی به نسل امروز کشــورم نگاه می کنم شالق سوزنده نگاههای شماتت‬ ‫بارشان دلم را درد می آورد‪.‬‬ ‫این نسل امروز اگر همه چیز سرجای خود بود عجب نسل خوشبختی می شد‬ ‫ولی لعنت بر من که کورکورانه دل بر تاریک افکارانی حیله گر بستم‪.‬‬ ‫من چه می دانستم بازیگر سناریویی از پیش نوشته هستم ‪ ،‬من بازیچه دل سر‬ ‫به هوایم بودم که چه آسان و احمقانه فریب خورد‪.‬‬ ‫آن روزها زمین و زمــان مبباران تبلیغاتی بود ‪.‬رادیو بی بی ســی خط دهنده‬ ‫روزانه منایشهای خیابانی بود‬ ‫روشنفکران ‪،‬متفکران و صحنه گردانان رژیم شاه همدوش و همگام بظاهر‬ ‫انقالبیون که من باشم براه افتاده بودند‬ ‫من چه می دانستم رویای آن ســید روحانی ‪،‬کابوس شیطان پلیدی خواهد‬ ‫بود که آتش بر هستی ایران خواهد زد ‪.‬مردی که قرانش از آیه ها و سروده های‬ ‫انتقام لبریز بود‪.‬‬ ‫می دامن حرفهایم مانیفســت سیاهی از پرونده نســل انقالب است نسلی که‬ ‫آن روزها امیدهای طالیی به مردان اســب چوبی سیاست خود داشتیم ‪.‬دون‬ ‫کیشوتهایی که در کیش اول سیاست مات شدند !‬ ‫مرد حیله گر از ماه آمد و نور را دزدید ‪ .‬من چه ســاده دل بر شاخسار درختان‬ ‫بدنبال چهره نورانی بی لبخند او بودم‪.‬‬ ‫شرمگینم و گناهکار‬ ‫می دامن توقع بی جایی است از نسل نو طلب بخشش داشنت‪ ،‬وقتی پتک بی‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫رحم آمارهای هولناک میلیونی اعتیاد‪،‬فقر‪،‬فحشاء و بیکاری و دربه دری چنان‬ ‫در هم می کوبدت که نفس در سینه حبس می شود ‪.‬‬ ‫ما چه کردیم با شما؟ ننگ و نفرین بر ما باد‬ ‫نعره زدیم ‪،‬دیو چو بیرون رود فرشــته درآید ! دیــوی در خانه نبود آنکه آمد‬ ‫اژدهایی آدمخور بود و دم آتشینش سراسر سرزمین مرا سوزاند‬ ‫منی دامن با چند خط چگونه می توامن از میلیونهــا صحنه درد و رجن و جنایت و‬ ‫چپاول و کشتار در طی این ‪ 31‬سال بنویسم و بابت هر یک پوزش بطلبم‬ ‫من مجری گمراه و گناهکاری هســتم که در ترور نسلهای بعد از خود شلیک‬ ‫نابخردی کردم‪.‬‬ ‫امروز در محضر تو نســل قربانی تهی شــده از امید به آینده ‪،‬بخاطر گناهامن‬ ‫پوزش می خواهم‪ ،‬هر چند شالق بی رحم ندامن کاری هایم چنان بر سر و رویم‬ ‫فرود آمده که توامن را طاق کرده و پیکرم را رجنور و دردمند ساخته است ‪.‬‬ ‫میدامن با نگاهت که سرشار از خشم ‪،‬نفرت و کینه است مرا مسبب همه ناکامی‬ ‫ها و تلخ کامی ها و سوزانده شدن آینده ات می دانی ‪.‬‬ ‫حق داری ولی امروز شرمنده و خجالت زده تو هستم‬ ‫شاید هم نسل سوخته و ویران من هستم که دیگر توانی برای جبران ندارم و‬ ‫امروز تو قاب عکس پرتوان دیروز من هستی ‪ ،‬و شاید امروز تو خوشبخت تری‬ ‫از من‪ ،‬زیرا دشمنت با چهره شناخته شــده در برابر تو ایستاده و حتی تو نیازی‬ ‫چون من به آقا و رهبر و ســید نداری و هر چه بدست آوردی پیروزی است زیرا‬ ‫تو از درون شکستها بپا خواهی ساخت و چون من از شکم سیری و پر توقعی به‬ ‫چراگاه ختیالت آبکی خنواهی رفت‬ ‫نسل بزرگ و شکوهمند امروز کشورم ‪ ،‬عزم و رزمت مبارکباد‬ ‫قیام تو سرنوشت ساز در تاریخ خواهد بود تو با شکست حکومت والیتی عرب‬ ‫تبار فعلی نامت بر تارک تاریخ ایران جاودان خواهد ماند بپا خیز‪ ،‬شورباش‪ ،‬شیر‬ ‫باش‪ ،‬حمله ور و جسور باش و مرا هم در رکابت اگر الزم داشتی بپذیر که تا پای‬ ‫جان برای جبران گذشته ام خواهم جنگید و در پیروزی بزرگت که حتمی خواهد‬ ‫بود امیدوارم توبه نامه مرا بپذیری‬

‫شهر نو‬

‫صفحه ‪18‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫« شهر نو» تنها فاحشه خانه رسمی در تهران بود‬ ‫که به برکت حضور رژیم خمینی ویران شد ولی‬ ‫فحشای دولتی خمینی به سراسر ایران صادر شد‬ ‫و همین جناب آقای کروبی بعنوان مسئول بنیاد‬ ‫شهید و جمع آوری زنان شهدا در ساختمانی در‬ ‫انتهای خیابان مالصدرا و یوسف آباد مرکزی‬ ‫عمال تأسیس کرد که زنان شوهر از دست داده‬ ‫به صیغه سربازان امام زمان در آینده و ساعتی‬ ‫خود را در اختیار مردان شرع قرار دهند!؟‬ ‫و این سنگ پایه فساد همانی شد که رژیم در‬ ‫سر داشت که نسل جوان و آینده ساز ایران را‬ ‫بسوی فحشا و اعتیاد دولتی سوق دهد و امروز‬ ‫آمار وحشتناک و دلهره آور چند میلیونی از زنان‬ ‫خیابانی و جوانان معتاد ثمره انقالب پر شکوه‬ ‫مردمی خمینی است که از دل تاریکی ها آمده‬ ‫تامنافع یغما گران جهانی را تأمین کند‪.‬‬ ‫در همان اوایل انقالب مقاله ای در باره شهر نو‬ ‫نوشته شد که در این روزها که فساد و تباهی‬ ‫از سرو روی این حکومت می ریزد میتواند پند‬ ‫آموز باشد!‬

‫تنها فاحشه خا نه ر مسی در تهرا ن بود که‬ ‫به بر کت حضو ر ر ژ یم خمینی و یر ا ن شد‬

‫اول سرقفلی داشت زيرا محل كسب نان از راه برده‬ ‫داری جنسی بود‪.‬‬ ‫بندرت پدر بچه هائی كه در خيابان دوم ولو بودند‬ ‫معلوم بود‪ .‬پسرها از همان ‪ ۱۰-۱۲‬سالگی جيب بری‬ ‫و قاچاق مواد مخدر را شروع می‌كردند و يا نوچه‬ ‫يكی از چاقوكش‌ها و دزدها و اوباش می‌شدند و تن‬ ‫به رابطه جنسی نیز می‌دادند‪ .‬بيشتر زندانيان كم سن‬

‫زير بينی يكديگر می‌گرفتند‪ .‬شب‌هائی كه تأمين كننده‬ ‫خرج زن و يا زنانی كه بصورت همسايه در اين نجيب‬ ‫خانه زندگی می‌كردند به خانه می‌آمدند تا يك شب را با‬ ‫يكی از اين زنان بگذرانند‪ ،‬اين پسر بچه‌ها را از خانه‬ ‫بيرون می‌كردند و آنها در كوچه شب را صبح می‌كردند‬ ‫و اين مالقات‌های شبانه در طول تمام شب‌های هفته‬ ‫ادامه داشت‪ .‬در همين خانه‌ها‪ ،‬دختران ‪ ۱۲-۱۴‬ساله‬

‫حقایقی درباره شهر نو‬ ‫«شهرنو» خشت و گلی كه ويران شد‬ ‫فساد و فحشائی كه همه جائی شد‬

‫هنوز شاه سقوط نكرده بود كه خانه‌های «زال ممد»‬ ‫در خيابان جمشيد تهران سقوط كرد‪ .‬در همان اولين‬ ‫روزهای سقوط نظام شاهنشاهی‪ ،‬شهرنو را با حكم‬ ‫آيت‌هللا خلخالی و با بلدوزر ويران كردند‪ .‬مالك اوليه‬ ‫زمين بسياری از آن ‪ ۱۰۰‬تا ‪ ۱۵۰‬خانه كوچك و پر‬ ‫اتاقی كه مثل النه زنبور ديوار به ديوار هم ساخته شده‬ ‫بود «زال محمد» بود‪ .‬از قمار بازها و پاانداز‌های‬ ‫قديمی‌و مشهور زمان پهلوی اول در تهران‪ .‬او نخستين‬

‫و سال دوران شاه در زندان‌های ايران را همين عده‬ ‫تشكيل می‌دادند‪ .‬جمشيد مركز توزيع مواد مخدر بود‪.‬‬ ‫هر روز صبح زود‪ ،‬كنار يكی از خانه‌های در بسته‬ ‫نجيب خانه عده‌ای از اين پسران جوان به زحمت روی‬ ‫زمين نشسته و برای بيداری و بر سرپا ايستادن هروئين‬

‫كسی بود كه در اين محله چند خانه برای زنان تن‬ ‫فروش ساخت تا هم در آن زندگی كنند و هم كسب و‬ ‫كار! بعد از كودتای ‪ ۲۸‬مرداد اين خانه‌ها زياد شدند و‬ ‫دو خيابان هم در آن كشيده شد‪ .‬در يك خيابان خانه‌های‬ ‫شخصی زنان تن فروش بود و در خيابان ديگر‬ ‫خانه‌های محل كسب و كارشان‪ .‬اولی را نجيب‌خانه‬ ‫جمشيد می‌گفتند و دومی‌ را شهرنو‪ .‬فرزندان خردسال‬ ‫زنانی كه در خانه‌های جمشيد «نجيب خانه» سكونت‬ ‫داشتند به خيابان دوم راه نداشتند‪ ،‬پليس بچه‌های كم‬ ‫سن و سال را اگر در شهرنو می‌ديد جمع می‌كرد‪ .‬آنها‬ ‫مثل كرم در خيابان دوم درهم می‌لوليدند‪ .‬اغلب وقتی‬ ‫به سن ‪ ۱۴-۱۵‬سالگی می‌رسيدند به جمع خيابان اول‬ ‫می‌پيوستند‪ .‬دختران در اختيار مردان گذاشته می‌شدند‬ ‫و پسران خود نان آلوده به انواع بزهكاری را در‬ ‫می‌آوردند‪ .‬خرج برخی از خانه‌های جمشيد را اغلب‬ ‫يكی از اوباش پولدار می‌پرداخت و خانه‌های خيابان‬

‫اين زنان مورد اولين تجاوزهای جنسی قرار می‌گرفتند‬ ‫و سپس در سال‌های بعد خود به زنی سابقه دار و آشنا‬ ‫با اين حرفه تبديل می‌شدند‪.‬‬ ‫بعضی از زنانی كه در جريان كودتای ‪ ۲۸‬مرداد به‬ ‫اوباش تهران كمك كرده بودند و همراه آنها با شعار‬ ‫زنده باد شاه و مرگ بر توده‌ای‪ ،‬مرگ بر مصدق از‬ ‫جنوب تهران خود را به مركز شهر و اطراف خانه‬ ‫مصدق در خيابان پاستور رساندند‪ ،‬بعدها صاحب چند‬ ‫صد متر زمين در همين محله شدند كه همه آنها نيز به‬ ‫خانه‌های محل كسب و كار و نجيب خانه اختصاص‬ ‫يافت! در این جمع پری بلنده‪ ،‬مهين بچه‌باز‪ ،‬عصمت‬ ‫بابلی و بعد از آنكه خانه‌های جمشيد را در دو خيابان‬ ‫شهرنو و نجيب‌خانه تهران ويران كردند‪ ،‬زنانی كه در‬ ‫آنها زندگی می‌كردند را ابتدا بردند در خانه ثابت پاسال‬ ‫در انتهای خيابان جُردن‪ .‬ثابت پاسال نيز از سرمايه‬ ‫داران بزرگ زمان شاه بود كه دستی قوی در واردات‬ ‫داشت و بازاری‌ها و تجار سنتی ايران كه نانشان در‬ ‫زمان شاه آجر شده بود تشنه به خونش بودند‪ .‬البته عده‬ ‫ای از زنان را نیز در خانه های شهر نو آتش زده‬ ‫و زنده زنده سوزاندند‪ .‬تصویر زیر یکی از این زنان‬ ‫نگونبخت را روی دست مردم نشان می دهد‪.‬‬ ‫خانه ثابت پاسال قصری بود با ديوارهای سنگی‪،‬‬ ‫نرسيده به خيابان فرشته‪ ،‬در كوچه‌ای با شماره ‪۱۴‬‬ ‫در انتهای خيابان جُردن و گاندی‪ .‬در اين خانه بر سر‬ ‫اين زنان آب تربت ريختند و چادر مشگی سرشان‬ ‫كردند‪ .‬حجت‌االسالم كم سن و سالی بنام هادی غفاری‬ ‫سرپرستی ارشاد مذهبی ‌آنها را برعهده گرفت‪ .‬بعد از‬

‫چند ماه‪ ،‬از ميان اين زنان عده‌ای را كه سن و سالشان‬ ‫زيادتر بود دستچين كردند و بعنوان زنان مدافع اسالم و‬ ‫مخالف مجاهدين و كمونيست‌ها فرستادند مقابل دانشگاه‬ ‫تهران و در هر متينگ و سخنرانی كه در تهران‬ ‫برپا می‌شد‪ .‬سرپرستی آنها را زنی بنام «زهراخانم»‬ ‫برعهده‌ داشت كه چادر به كمر می‌بست و به دختران و‬ ‫زنانی كه بحث سياسی می‌كردند حمله می‌كرد و حتی‬ ‫بعدها اطرافيان و همكارانش با چاقو به دخترها حمله‬ ‫می‌كردند‪ .‬فيلسوف فاحشه‌ها بود‪ ،‬چون می‌توانست چند‬ ‫كلمه‌ای در باره قرآن و بدی كومونيسم حرف بزند‪ .‬از‬ ‫جمله اينكه در كومونيسم زنان اشتراكی‌اند!‬ ‫> از ميان همين زنان‪ ،‬عده‌ای كه جوان‌تر بودند برای‬ ‫نگهبانی ‌زندان‌ها انتخاب شدند و تعليم ديدند و از‬ ‫جمع آنها‪ ،‬قوی ترينشان به شكنجه‌گران زندان زنان‬ ‫تبديل شدند‪ .‬به آنها گفته شده بود اگر شالق بزنيد و‬ ‫كمونيست‌ها را شكنجه كنيد‪ ،‬گناهانتان پاك شده و به‬ ‫بهشت خواهيد رفت!‬ ‫آنها كه طرح جمع آوری كودكان خيابانی و انتقال آنها‬ ‫به پادگان‌های ويژه مقاومت شهری را اجرا می‌كنند تا‬ ‫پس از اندكی آموزش مذهبی‌ به گاردهای محافظ واليت‬ ‫در خيابان‌ها تبديل شوند‪ ،‬اين تجربه را پشت سر دارند؛‬ ‫گرچه مانند «احمدی نژاد» شهردار حزب اللهی تهران‬ ‫نقش آفرين خانه ثابت پاسال نبوده باشند‪ .‬نقش آفرينان‬ ‫آن دوران امثال حجت االسالم غفاری بودند كه حاال‬ ‫صاحب كارخانه جوراب زنانه «استاراليت» است‪.‬‬ ‫نقش هژبر يزدانی‌ها را هم مؤتلفه اسالمی‌ برعهده گرفته‬ ‫است و بجای اداره و سلطه بر قصابخانه تهران‪ ،‬يك‬ ‫كشور را به قصابخانه تبديل كرده است‪ .‬خيابان جمشيد‬ ‫حاال شده سايت اينترنتی «صيغه» و در حاشيه همه‬ ‫خيابان‌های تهران‪ ،‬اتومبيل‌ها خيابان جمشيد را جستجو‬ ‫می‌كنند‪ .‬شايد «فاطمه قائم مقامی» هم برای دورانی‬ ‫نقش ملكه اعتضادی را در جمهوری اسالمی‌ داشت‪.‬‬ ‫همان خانمی‌كه معشوقه علی فالحيان بود و بدستور‬ ‫او توسط يكی از ايادی فالحيان بنام «سنجری» در‬ ‫اتومبيلش با اسلحه كمری مجهز به صدا خفه كن ترور‬

‫شد تا رابطه‌ها كور شود‪( .‬روزنامه‌های دوم خردادی‬ ‫را يكبار ديگر بايد از ابتدا خواند! تا كينه فالحيان و‬ ‫ياران سعيد امامی‌ از امثال عمادالدين باقی و گنجی و‬ ‫حجاريان و ‪ ...‬را دوباره پيدا كرد‪).‬‬ ‫خيابان جمشيد را خلخالی با ساده لوحی آلوده به قساوت‬ ‫بجای قضاوت ويران كرد تا فساد و فحشاء در ايران‬ ‫ريشه كن شود‪ .‬يا ندانسته پيشانی خاك را بوسيد و يا‬ ‫سرانجام فهميد فساد و فحشاء و اختالس و هر سقوط‬ ‫اخالقی ديگری در جامعه از دل حاكميت و نابرابری در‬ ‫آن جامعه بيرون می‌آيد‪« .‬ماهی از سر گنده گردد‪ ،‬نی‬ ‫زدم» فساد و تباهی اخالقی امروز جامعه ايران بازتاب‬ ‫همين فساد در حاكميت است‪ ،‬جامعه آينه حاكميت است‪.‬‬ ‫اين فساد و فحشاء و سقوط اخالقی بارها و بارها فراتر‬ ‫از دوران پيش از انقالب است‪.‬‬

‫روزهفته‬ ‫هفت روز‬ ‫هفته‬ ‫هفت‬ ‫یکشنبه‬ ‫ا ز پاریس آقای ناصر امینی زنگ کرد و گفت که از دفتر بنی صدر با او تماس گرفته اند‬ ‫و پیامی در دستگاه پیامگیر تلفن او گذاشته اند که به این شکل‬ ‫آقای امینی ‪ ،‬من ‪ ...‬هستم از دفتر اقای بنی صدر تماس می گیرم در رابطه با آقای سرابی‬‫که قرار بود ‪ 2‬هفته پیش به دیدار آقای بنی صدر بیاید و نیامد و زنگ زد کنسل کرد‪،‬‬ ‫ایشان نشریه شان را از لندن برای آقای بنی صدر فرستادند و آقای بنی صدر با خواندن‬ ‫مقاالتی در نشریه اعالم کردند که دیگر حاضر به مصاحبه نیستند‪.‬‬ ‫به آقای امینی گفتم که اوالً دلیل کنسل کردن قرار مالقات با ایشان کمبود وقت در‬ ‫پاریس بود‪،‬دوماً بسیار خوشحالم که ایشان در گوشه ای از پاریس زندگی می کنند و‬ ‫قدرت و زوری ندارند‪.‬‬ ‫وگرنه چنانچه ایشان در ایران بود حتماً دستور دستگیری ‪،‬شکنجه ‪،‬زندان بنده را صادر‬ ‫می کردچون هر چه باشد همین بنی صدر ها بودند که پایه و ستون حکومتی جنایتکار و‬ ‫ویرانگر را بنا نهادند‪.‬همین آقای بنی صدر بود که تا کمر مقابل امامش خم می‌شد و دست‬ ‫و پای امام را بوسه باران میکرد‪..‬‬ ‫این برخوردها و عکس‌العمل‌ها بخوبی ماهیت آدمها را نشان می‌دهد که در وجودشان چه‬ ‫دیو قدرت طلبی خوابیده است‪،‬کسی که ادعای کشور داری و حکومت گردانی می‌کند‬ ‫در برابر یک نشریه آنهم در خارج از کشور و خواندن مطلبی که مورد سلیقه او نیست‬ ‫بناگاه قهر می‌کند و پیغام وپسغام می فرستد!صد هزار مرتبه خدا را شکر که ابوالحسن‬ ‫جان در گوشه‌ای از پاریس جایش داده‌اند وگرنه !‬

‫دوشنبه‬ ‫امروز در آلمان هستم و آغاز کار طاقت فرسای توزیع نشریه هزاران نسخه نشریه باید در‬ ‫سراسر آلمان توزیع گردد و بدست عالقه‌مندانش برسد بخش زیادی را پست و بخش‬ ‫دیگری را دوستان َمحبت می‌کنند و شهر به شهر توزیع می نمایند ولی مهم همت ‪،‬معرفت‬ ‫و تالش همه این مجموعه است که می‌گذارند بار نشریه زمین بماند که درودی دارم بر‬ ‫همت و شرف و معرفت شان و سپاس و تشکری از آنان‬ ‫خانم ماندانا‪.‬مراد صرافیان ‪.‬شاهین نیا ‪.‬مجتبی وارث ‪.‬سیروس افهمی ‪.‬رضا شمشادیان‬

‫صفحه ‪19‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫بهرام معصومی ‪.‬سارا عباسی ‪.‬حسن متقیان ‪.‬قاسم روحانی‪.‬مهرداد ملکزاده‪.‬علی نجفی‪.‬‬

‫نشان دهید‪.‬‬

‫سه شنبه‬ ‫ساعت ‪ ۴‬صبح بطرف فرودگاه گت ویک میروم تا ساعت ‪ ۹‬صبح در شهر کلن باشم‬ ‫واقعاً شکل یک پازل است که دهها تکه دارد و باید حتماً همه تکه های آن بهم بچسبد تا‬ ‫شکل و تصویر کاملی نشان دهد که شامل‪:‬‬ ‫‪-۱‬تهیه مطالب نشریه نوشتن ها تماسها با ارسال کنندگان مطالب در کشورهای مختلف‬ ‫‪-۲‬هماهنگی در حداقل زمان با صفحه بند و تایپیست‬ ‫‪-۳‬آماده شدن آگهی های هر شماره از عکس گرفتن و دیزاین و متن آگهی ها‬ ‫‪-۴‬سرزمان تعیین شده برای ارسال نشریه به چابخانه‬ ‫‪-۵‬تهیه پول چابخانه ‪،‬صفحه بند‪،‬تایپیست‬ ‫‪-۶‬هماهنگی با شرکتی که ‪۵۰۰۰‬نشریه را به آلمان می برد و تهیه پول آن و مهم تر از همه‬ ‫در فاصله ‪۲‬ساعته هم نشریه از چابخانه به دفتر آمده باشد تا کمپانی مزبور آنرا به آلمان‬ ‫حمل کند‪.‬‬ ‫‪-۷‬مسئول توزیع نشریه در لندن سر زمان بیاید و بموقع‪ ۵۰۰۰‬نشریه را در لندن و سایر‬ ‫شهرهای انگلیسی توزیع کنیم و تهیه پول مسئول توزیع‬ ‫‪-۸‬تهیه بلیط رفت و برگشت به آلمان با در نظر گرفتن قیمت مناسب و زمان هایی که من‬ ‫می خواهم و تهیه پول بلیط‬ ‫‪-۹‬رسیدن به آلمان و حتماً نشریه که چهارشنبه از لندن راهی آلمان شده ‪.‬جمعه تحویل‬ ‫من شودتا فرصت توزیع در سراسر آلمان باشد که بخشی به وسیله پست و بخشی بوسیله‬ ‫خودم و بخشی را هم دوستانی که اجناس سوپرمارکتهای ایرانی را تحویل می دهند‬ ‫زحمت آنرا می کشند‪.‬‬ ‫تهیه هزینه های توزیع نشریه در آلمان‬ ‫‪-۱۰‬تهیه آگهی های جدید برای نشریه و مالقات تجار و کسبه برای متقاعد کردن آنان‬ ‫برای گرفتن آگهی با حداقل قیمت که متأسفانه در بازار ایرانی رژیم با دهها روزنامه و‬ ‫مجله همه چیز مجانی براه انداخته است‪.‬‬ ‫‪-۱۱‬برگشت به لندن برنامه ریزی برای رفتن به فرانسه ‪،‬اسپانیا یا تهیه لیستی بلند باال که با‬ ‫ارسال نشریه به کشورهای فرانسه ‪،‬اسپانیا‪ ،‬سوئد ‪،‬هلند ‪،‬بلژیک ‪،‬اتریش و تماس با دوستانی‬ ‫که زحمت توزیع نشریه را می کشند‪.‬‬ ‫رسیدن به لندن و تکاپو و تالش در کنار دلواپسی و نگرانی تهیه پول برای شماره بعد‬ ‫نشریه و اجاره دفتر و هزینه های دفتر مانند تلفن ‪،‬پست و ‪...‬و مسلماً نباید فراموش کرد‬ ‫منهم مانند همه آدمهای دیگر گرفتاریها و مشکالت خصوصی خودم را هم دارم‪.‬‬ ‫این نمونه ساده از زندگی یک شماره نشریه ای که بدست شما میرسد و شاید واقعا‬ ‫نمیدانید تربیون آزاد تفاوتش با همه ورق پاره ها ی حکومتی مجانی ‪،‬پیامی ملی و میهنی‬ ‫و مستقل است که امیدوارم شما هریک حداقل حس همکاری و همیاری را به این نشریه‬

‫چهار شنبه‬ ‫دوستی در شهر کلن با خنده میگفت‪:‬‬ ‫آقا سرابی ‪،‬کاراکتر شما برای من هم جالبه و هم عجیب !‬‫چرا؟‬‫واسه اینکه بسیاری از ما سالهاست در کلن زندگی می کنیم ولی روابط سرد و معمولی‬‫سایر هموطنانمان داریم ولی برای من جالبه که هر وقت می آیی همه با مهر و محبت‬ ‫و عالقه به استقبال شما می آیند و هر کس سعی می کند بنوعی به شما کمک کند و‬ ‫انگاری شما در کلن زندگی می کنی و عجیب هم اینکه سایر رفقا و دوستان می گویند‬ ‫در همه شهرهای آلمان با شما چنین برخوردی دارند‪.‬‬ ‫نگاهی به او کردم و گفتم‪:‬‬ ‫دوست من شما اگر دیگران را احمق فرض نکنی و بپذیری هم باهوش و زرنگ هستند‬‫و نخواهی سرشان را کاله بگذاری از آنان سوءاستفاده کنی آنان هم شما را قبول می‬ ‫کنند و صادقانه می پذیرند ‪ .‬من کاسبی و تجارت شخصی نمی کنم که برای منافع خودم‬ ‫بخواهم سر کسی کاله بگذارم من گزارشگری هستم که تالش می کنم زبان ملتی‬ ‫باشم که در درد‪،‬رنج و عذاب و زندان مالیان زندگی می کنند و چون هدف انسانی‬ ‫‪،‬ملی‪،‬میهنی است هر انسانی که ذره ای حس انسان دوستی ‪،‬وطنپرستی‪،‬شرف و وجدان‬ ‫داشته باشد از کمک کوتاهی نمی کند‪.‬‬

‫خدمات ارزی و بازرگانی‬

‫راوندى‬

‫‪RAVANDI‬‬ ‫‪TRADING COMPANY LTD‬‬

‫نامى مطمئن و آشنا‬ ‫‪Under New Licence No. 12113380‬‬

‫دفتر مركزى لندن‪:‬‬

‫‪Tel: 020 - 7499 5455‬‬ ‫‪Fax: 020 - 7629 2974‬‬

‫‪Oxford Street, 24 North Audley St‬‬ ‫‪London W1K 6WD‬‬ ‫‪e-mail: jravandi@btconnect.com‬‬

‫دوبى‪:‬‬

‫‪Tel: (9714) - 22 72 765‬‬ ‫‪Fax: (9714) - 22 77 920‬‬

‫‪email: jgravandi@gmail.com‬‬

‫پنج شنبه‬ ‫با دوستی بحث می کردیم درباره هنرمندنماهایی که بقچه شان را زیر بغل زدند و به‬ ‫درگاه آخوندی با توبه نامه رفتند‪ .‬بحث این نبود که این عمل زشت بوده یا نه و شغل به‬ ‫اصطالح مطربی بقول آخوندها که هنوز در ایران ممنوع است چطور ایشان فکر کردند‬ ‫میروند و آنجا می گذارند اینان بزن و برقص راه بیندازند و همین ساده لوحی در کنار‬ ‫زرنگی زیادی باعث شد بسیاری از اینان را در ایران گرفتند و زندان هم کردند و کتک‬ ‫هم زدند ولی بحث من با این دوست عزیز مسئله‪ ،‬حافظه و ؟جامه ایرانی است که چقدر‬ ‫زود یادش میرود و حتی کار به جدل و بحث می کشد مث ً‬ ‫ال از جمله کسانیکه به ایران‬ ‫رفتند و گرفتاریهای باال شامل حالشان شد میتوان‪،‬‬ ‫‪-۱‬محمد خردادیان‬ ‫‪-۲‬بهمن مفید‬ ‫‪-۳‬بیژن مرتضوی‬ ‫‪-۴‬مرحوم جهان‬ ‫‪-۵‬حبیب و مرتضی عقیلی ‪،‬هوشنگ توزیع ‪...‬ولی این دوست میگفت اینان اص ٌ‬ ‫ال به ایران‬ ‫نرفته اند!؟‬

‫صفحه ‪20‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫فردین هنرمندی که سینمای ایران به‌نام او ثبت شـد فریـدون فـرخ‌زاد‌‌شخصیـتی‌‌استـثنایی و‌‌‌یـگانـه‬

‫محمدعلی فردین قهرمان کشتی جهان و سلطان قلب‌های میلیون‌ها ایرانی اسطوره‌ای بود که همیشه و‬ ‫نسل به نسل در خاطره و قلب مردم جاودانه خواهد ماند‪.‬‬ ‫هفته‌ نامه‌ی تریبون آزاد به احترام و ستایش از این چهره‌ی بزرگ از اولین شماره‌ی خود اقدام به درج‬ ‫خاطرات فردین به زبان خودش می‌مناید‪ .‬امیدواریم به سهم خود قدمی در راه حفظ نام و احترام به او‬ ‫برداشته باشیم‪.‬‬

‫گفت و گو (بخش پنجم)‬ ‫موقعی که در آن روز کذا شاهپور غالم‬ ‫رضا وارد سالن کشتی شد همه او را‬ ‫دیدند و او خیلی آرام رفت در جایگاه‬ ‫مخصوص اش نشست؛ ولی لحظه‏ای بعد‬ ‫وقتی تختی وارد شد فریاد «غالم رضا‪،‬‬ ‫غالم رضا» تا مدتی توی سالن طنین‬ ‫انداخت‪ ،‬حتی سالن داشت به‏هم‏می‬ ‫ریخت‪.‬تختی یک گوشه‏ای نشست و‬ ‫وقتی جمعیت آرام شد آهسته از او‬ ‫خواستند که از سالن بیرون برود؛ یعنی‬ ‫محترمانه او را بیرون کردند‪ .‬این جور‬ ‫حوادث و برخوردها تختی را ناراحت‬ ‫و معذب می‏کرد‪ .‬همان‏طور که شاهپور‬ ‫غالم رضا نمی توانست بی‏توجهیِ‬ ‫توهین‏آمیز نسبت به خودش را تحمل‬ ‫کند غالم رضا تختی هم نمی‏توانست‬ ‫تحمل کند که از سالن ورزش‪ ،‬که در‬ ‫حقیقت خانۀ او بود‪،‬بیرونش کنند‪.‬تختی‬ ‫آدم سالمتی بود‪ ،‬اهل هیچ نوع آلودگی‬ ‫که بعضی کشتی گیرها داشتند نبود‪ .‬در‬ ‫رشتۀ ورزشی‏اش موفق بود‪ ،‬ولی به نظر‬ ‫من آگاهی سیاسیِ زیادی نداشت‪ ،‬ولی‬ ‫دوست داشت که غیر‏مستقیم در سیاست‬ ‫دخالت کند‪ .‬یکی از ضربه هایی هم که‬ ‫خورد از همین جا بود‪ .‬بارها که بحث‬ ‫می‏شد من به اعتراض می‏گفتم که او‬ ‫به دکتر بقایی و دکتر مصدق چه‏کار‬ ‫ِ‬ ‫شهرت به آن سنگینی که او دارد‬ ‫دارد‪ ،‬با‬ ‫سوارش می‏شوند و بار مسئولیتش سنگین‬

‫تر می‏شود و کمرش می‏شکند‪ .‬چرا‬ ‫گوش نمی‏کرد؟ چون ظرفت خودش‬ ‫را کام ً‬ ‫ال نمی‏شناخت‪ ،‬و یک دادگاه‬ ‫ذهنی برای خودش تشکیل نمی‏داد‪.‬‬ ‫آدم به هر حال خودش‪،‬گذشته‏اش و‬ ‫پرونده‏اش را می‏شناسد و می‏داند چه‬ ‫کرده و چه نکرده است‪ ،‬و می‏داند که‬ ‫از کجا شروع کرده تا به یک مقامی‬

‫رسیده‪ ،‬و چرا مث ً‬ ‫ال تختی‪ ،‬جهان پهلوان‬ ‫تختی شده‪ .‬یک مقدار از این مقام‬ ‫جهان پهلوانی را خود تختی با کشتی‏های‬ ‫قشنگش و با نظمی که در کارش داشت‬ ‫کسب کرد‪ ،‬و یک مقدارش هم به دلیل‬ ‫برقرار شد ِن ارتباط وسیع او با مردم بود‪،‬‬ ‫که نه او خودش کام ً‬ ‫ال دالیل آن را‬ ‫می‏‏دانست و نه تک تک مردم از آن به‬ ‫درستی سردرمی‏آوردند‪ .‬گاهی این بر‬

‫اثر یک اتفاق است و این اتفاق معموالً‬ ‫در مورد افرادی رخ می‏دهد که گذشتۀ‬ ‫جالب توجهی دارند و تختی هم این‬ ‫گذشته را داشت‪ .‬تندرست بود‪ ،‬قابلیت‬ ‫و محبوبیتش را داشت‪ ،‬کشتی ها و مدال‬ ‫هایش را هم گرفت‪ .‬مث ً‬ ‫الهمین اتفاق‬ ‫است که باعث می شود فردینِ گمنام‬ ‫صاحب شهرت بشود‪ .‬علت این اتفاق را‬ ‫بیشتر باید در مردم جست و جو کرد نه‬ ‫در خود من‪ .‬حاال این اتفاق چرا می‏افتد و‬ ‫چه‏روزی و چه‏طور می‏افتد هیچ‏کدام از‬ ‫ما نمی‏دانیم‪ .‬هنرپیشه ‏ای داریم که کار‬ ‫هنری‏اش به مراتب قوی تر از کار من‬ ‫است و موقع اجرای نقش‏اش مردم را‬ ‫سرجای‏شان میخکوب می‏کند‪ ،‬و اص ً‬ ‫ال‬ ‫طرف قیاس باکار من نیست‪ .‬ولی همان‬ ‫هنرپیشه از روزی که وارد کار هنری‬ ‫شده تا روزی که مُرده همان درجه‏ای‬ ‫را داشته که روز اول گرفته است‪ .‬از‬ ‫اینها خیلی زیاد داشتیم‪ .‬آدم بایستی‬ ‫خودش رعایت کار خودش را بکند‪.‬‬ ‫تختی هم زیر فشار تشویقِ مردم‪ -‬با آنچه‬ ‫که در وجود خودش بود‪ -‬تختی شد و‬ ‫زیر همین فشار هم به زندگی خودش‬ ‫خاتمه داد‪.‬او در سال آخر عمرش از‬ ‫جوانب مختلف زیر فشار بود‪ .‬دربار هم‬ ‫تحت فشارش گذاشته بود‪،‬و ناراحتی‬ ‫ِ‬ ‫جاری زندگی را هم داشت‪ ،‬که‬ ‫های‬ ‫البته مخصوص به خودش بود‪.‬عالوه بر‬ ‫همۀ اینها احساس می‏کرد که دارد زور‬ ‫و قدرت و شهامتش را در مسابقات‬ ‫از دست می‏دهد‪.‬همان‏طور که می‏دانید‬ ‫کشتی یک ورزش سنگین است که‬ ‫کشتی‏گیر تا حدود سی‏سالگی می‏تواند‬ ‫روی تشک مسابقات فعال باشد‪ .‬حاال‬ ‫فکرش را بکنید تختی بدون کشتی‪،‬‬ ‫بدون مسابقه‪ ،‬بدون ورزش‪ ،‬بدون مدال‬ ‫چه می‏شود؟وارد سالن‏های ورزشی هم‬ ‫که می شد او را‪ ،‬ظاهرا ً با احترام‪ ،‬بیرون‬ ‫می‏کردند‪ .‬این وضعیت پیچیده و بغرنجی‬ ‫بود که تختی در آن گیر کرده بود‪ ،‬و‬ ‫هیچ راه معقولی هم برای خارج شدن از‬ ‫این وضعیت پیش پایش نبود‪.....‬‬ ‫ادامه دارد‬

‫سوپر دنا‬

‫‪SUPER DENA‬‬ ‫کلیه مایحتاج یک خانواده ایرانی را‬ ‫زیر یک سقف گرد آوری منوده است‬

‫فــرخ زاد را در صحنـه به جـرات می‌تــوان در میان ‪ 10‬چهـره برتر جهان به‌عنــوان شــومن برگــزید‪.‬‬ ‫زندگی نامه (بخش پنجم)‬ ‫فاز آنجایی كه فوت وقت در آلمان معنی‬ ‫ندارد فردای همان روز به فریدون اطالع‬ ‫دادند كه باید برای تست تلویزیونی به آنجا‬ ‫برود‪ .‬فریدون تست بسیار دشوار آن شبكه‬ ‫تلویزیونی كه حاوی ده مورد مختلف بود‬ ‫را طی شش ساعت با نمره ممتاز گذراند و‬ ‫به او بیست روز وقت دادند تا برای ضبط‬ ‫اولین شوی تلویزیونی یك ساعته كلیه‬ ‫عوامل مورد نیاز را تهیه نموده و سناریو‬ ‫ی آنرا ارائه دهد‪ .‬بودجه این كار را هم‬ ‫در اختیارش گذاشتند‪ .‬بنابراین برای اولین‬ ‫بار یك ایرانی توانست مجری یك شو‬ ‫تلویزیونی در مهمترین شهر فرهنگی آلمان‬ ‫بشود‪ .‬چهار سال بعد از آن كه فریدون‬ ‫فرخزاد در ایران هم به شهرت و محبوبیت‬ ‫باالیی رسیده بود گروهی از همان شبكه‬ ‫تلویزیونی مونیخ برای تهیه یك روز از‬ ‫زندگی «فری فرخزاد» نامی كه فریدون در‬ ‫آلمان با آن نام معروف شده بود به طهران‬ ‫آمدند كه فیلم آن موجود می باشد‪.‬‬ ‫اكنون فریدون علیرغم تمام مسئولیت هایی‬ ‫كه داشت در عین حال وارد دوره دكترا‬ ‫نیز شده بود كه انجام مطالعات سنگین این‬ ‫دوره و تهیه برنامه برای رادیو و تلویزیون تا‬

‫روزی بیست ساعت وقت او را می گرفت‪،‬‬ ‫ولی او به خوبی از پس تمامی آنها بر می‬ ‫آمد چرا كه عشق به صحنه چون خون‬ ‫در وجودش می جوشید و به او توانایی‬ ‫انجام همه این كارها را می داد‪ .‬عشقی كه‬ ‫تا واپسین روزهای عمر كوتاهش با همان‬ ‫شدت در او باقی بود و صحنه را با هیچ چیز‬ ‫در دنیا عوض نمی كرد‪.‬‬

‫تا قسمت چهارم در چهارشنبه آینده همه‬ ‫شما عزیزان را به پناه یزدان پاك كه تا ابد‬ ‫نگهبان ایران و ایرانی خواهد بود می سپارم‪.‬‬ ‫همان طور كه می دانیم و قب ً‬ ‫ال نوشتم فروغ‬ ‫روز بیست و پنجم بهمن ‪ 1345‬بر اثر یك‬ ‫تصادف رانندگی مرگبار و مشكوك در‬ ‫پل رومی طهران فوت كرد‪ .‬بنا به گفته افسر‬ ‫كارشناس راهنمایی صحنه تصادف اگر‬ ‫فروغ تصمیم می گرفت به جای سقوط در‬ ‫رودخانه (آن زمان پلی را بر روی رودخانه‬ ‫باریك ولی پر آبی كه آب دربند را منتقل‬ ‫می كرد در محله ای موسوم به رومی زده‬ ‫بودند و برای همین هم اسم آنرا پل رومی‬ ‫گذاشته بودند كه هنوز هم به همان نام‬ ‫شناخته می شود) جیپی را كه با آن داشت‬ ‫بسر كارش می رفت به اتوبوس حامل بچه‬ ‫هایی كه در حال انتقال آنها به دبستان بود‬ ‫بكوبد به احتمال خیلی زیاد زنده می ماند‪.‬‬ ‫ولی فروغ كسی نبود كه به خاطر زنده‬ ‫ماندن خودش جان بچه یا بچه های دیگری‬ ‫را به خطر بیندازد‪.‬‬ ‫اگر چه خبر مرگ فروغ برای فریدون‬ ‫غیر قابل تحمل بود ولی با تمام سختی اش‬ ‫باید برای خاكسپاری او حاضر می شد‪ .‬لذا‬ ‫فریدون برای شركت در مراسم ختم به‬ ‫طهران آمد و بعد از اینكه در كلیه مراسم‬ ‫تدفین و ختم خواهر نامدارش شركت‬ ‫كرد‪ ،‬اجبارا ً برای اتمام قراردادهایی كه‬ ‫با رادیو و تلویزیون مونیخ منعقد نموده‬ ‫بود و نیز دفاع از تز دكترای خود كه در‬ ‫مورد تاثیر فلسفه ماركس بر مكاتب هم‬ ‫نوع آن بود و صحبت با همسرش آنیا برای‬ ‫احتمال زندگی در ایران و نیز تهیه مقدمات‬

‫بازگشت به وطن به آلمان مراجعت نمود‬ ‫كه انجام همه این كارها بیش از دو سال‬ ‫به طول انجامید‪.‬‬ ‫باالخره فریدون فرخزاد در اسفند ‪ 1347‬در‬ ‫سن سی و دو سالگی همراه با آنیا همسرش‬ ‫و رستم پسرش كه حاال هفت ساله بود به‬ ‫ایران بازگشت‪ .‬از آنجایی كه بیكاری و‬ ‫بی هدفی و وقت را به بطالت گذرانیدن‬ ‫برای فریدون بسیار سخت و بی معنی بود‬ ‫بالفاصله بعد از ورود برای پیدا كردن كار‬ ‫به نخست وزیری مراجعه نمود (قانون‬ ‫آنزمان كشور برای فارغ التحصیالنی‬ ‫كه به وطن باز می گشتند چنین بود كه‬ ‫نخست وزیری مسئول پیدا كردن شغل‬ ‫دلخواه برای آنهادر كادر دولتی بود و‬ ‫تازمانی كه شغلی مناسب برای این فارغ‬ ‫التحصیالن پیدا نماید موظف به پرداخت‬ ‫حقوق متوسطی به آنها بود‪ ،‬حتی اگر‬ ‫شغل پیشنهادی مورد پسند نبود می‬ ‫بایستی آنقدر این كار ادامه پیدا می كرد‬ ‫تا آن فارغ التحصیل به وطن بازگشته شغل‬ ‫دلخواه خود را بیابد‪ .‬تمام این قوانین برای‬ ‫ارتقاء جذابیت برای بازگشت دانشجویان‬ ‫خارج از كشور و خدمت به وطن و عدم‬ ‫استفاده از آنها توسط دول خارجی بود)‪ .‬به‬ ‫زودی به او اطالع دادند كه برای مصاحبه‬ ‫و استخدام باید به دانشگاه طهران مراجعه‬ ‫نماید‪ .‬مصاحبه برای استخدام اساتید را‬ ‫شخصاً خود دكتر هوشنگ نهاوندی‬ ‫رئیس وقت دانشگاه طهران انجام می داد‬ ‫كه فریدون در گفتگوی كوتاهی بالفاصله‬ ‫مورد قبول ایشان قرار گرفت و برگه‬ ‫موافقت با استخدام وی را به كارگزینی‬ ‫فرستادند‪ .....‬ادامه دارد‬

‫رستوران کندو ‬ ‫شبهای خاطره انگیز و‬ ‫بیاد ماندنی خود را در مناسب‌ترین مکان برای‬ ‫فضای صمیمی و متفاوت برگذاری مراسم جشنها‬ ‫و میهمانیهای شما‬ ‫رستوران کندو زنده کنید‬

‫محصوالت ایرانی به صورت عمده و خرده‬

‫‪Tel: 020 85 66 93 60‬‬

‫‪6 Ashbourne Parade (On Hanger Lane‬‬ ‫‪Roundabout) London W5‬‬

‫‪Geöffnet:‬‬ ‫‪Mo - Do: 12:00 - 22:00‬‬ ‫‪Fr, So: 12:00 - 23:00‬‬ ‫‪Sa: 13:00 - 23:00‬‬ ‫دوشنبه تا پنج شنبه از ظهر تا ‪ 10‬شب‬ ‫جمعه تا یکشنبه از ظهر تا ‪ 11‬شب‬ ‫شنبه از ‪ 1‬تا ‪ 11‬شب‬

‫‪Restaurant kandu‬‬ ‫‪Martinstraße 34, 40223‬‬ ‫‪Düsseldorf‬‬

‫‪1579 1541‬‬

‫‪Tel: 0211‬‬

‫صفحه ‪21‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫مروری بر پیـدایش سازمان‌های‬ ‫امنیتی در ایران تولد ساواک‬

‫‪ 3 7‬ر و ز نـخست و ز یر ی شا هپو ر بختیا ر‬ ‫سا یه ‪ ،‬ر و شن‌ها ی تا ر یـخ معا صر ایـران‬

‫ی ایشان محبت کردند و با‬ ‫قسمت اول گفتگوی اختصاصی با رحیم شریفی را خواندیم‪ .‬ول ‌‬ ‫ارسال جزوه‌ای به نام «شاپور بختیار را بهتر بشناسیم» اطالعات کامل و مفصل‌تری را در‬ ‫ی که‬ ‫اختیار ما قرار دادند که از این شماره به چاپ آن مبادرت می‌کنیم و از همه چهره‌های ‌‬ ‫روزگاری را در کنار شاپور بختیار گذراندند‪ ،‬تقاضا می‌کنیم برای هر چه بیشتر شدن ذهن‬ ‫عمومی مردم ایران بخصوص نسل جوان ‪ ،‬نشریه تریبون آزاد را همراهی کنید و وظیفه و‬ ‫مسئولیت خود را در قبال شاپور بختیار به اجنام برسانند‪.‬‬ ‫ی و میهنی‬ ‫هدف تشکیل دادگاه و دادن رای به برائت یا خیانت نیست بلکه تالشی است مل ‌‬ ‫ی جامعه که بداند واقعًا در پس پرده حوادث و اتفاقات‬ ‫در جهت شفاف سازی ذهن تاریخ ‌‬ ‫ی که به تقاضای ما جواب مثبت بدهند‪.‬‬ ‫سیاسی کشورمان چه گذشته است‪ .‬با سپاس از کسان ‌‬ ‫زبان فرانســه افزوده شد و اضافه می کند‬ ‫که تحصیالت متوسطه را با دیپلم ریاضی‬ ‫به پایان رساندم‪ ،‬احساس غرور می کردم‬ ‫زیرا برای یــک خارجی موفقیت در این‬ ‫امتحانات نوعی پیروزی بود‪».‬‬ ‫بختیــار بدنبال تحصیــل در بیروت عازم‬ ‫فرانسه می شــود و در دانشــگاه سوربن‬ ‫پاریس بدریافت لیسانس در فلسفه توفیق‬ ‫پیدا می کند‪.‬‬

‫بختیار از قلم نزدیک‌ترین یار و هم‌سنگر ‪ 50‬ساله‌اش رحیم‬ ‫شریفی‪ .‬برای آشنایی بیشتر با کارنامه‌ی بختیار مصاحبه‌ای‬ ‫اختصاصی داشتیم با رحیم شریفی‪ .‬در این بخش از زبان‬ ‫او سیر حتول و تاریخ جبهه ملی را می‌شنویم‪ .‬شریفی یک‬ ‫شاهد بی‌مانند در حساس‌ترین حلظات تاریخ جبهه‌ی ملی‬ ‫است‪ .‬امیدواریم این بررسی راه را برای تامل در زندگی و‬ ‫کارنامه‌ی بختیار هموار‌تر کند‪.‬‬ ‫شما هم در این بحث روشنگر شرکت کنید و چنانچه‬ ‫می‌توانید به پربارتر شدن بخشی از تاریخ معاصر ایران کمک‬ ‫کنید‪.‬‬

‫تولد و زادگاه او‬ ‫بختیار در ‪ ۱۴‬ژوئن ‪ ۱۹۱۴‬در دهکده ی‬ ‫کوتک که بعد ها چون پذرش از سران‬ ‫مشروطه لقب ســردار فاتح گرفت اسم‬ ‫زادگاهش به فاتح آباد تغییر یافت‪ .‬او در‬ ‫کتاب یکرنگی درباره ی زادگاهش می‬ ‫نویسد‪ « :‬من در ایل بختیاری در میان دو‬ ‫کوه کالر و سبزکوه که هر کدام ‪ ۴‬هزار‬ ‫متر ارتفاع دارند در طبیعتی که بر آدمی‬ ‫مســلط اســت زیر برف و باران و بوران‬ ‫بدنیا آمده ام‪ .‬در آنجا آدم سینه به سینه با‬ ‫آسمان است و هنگام شب سنگینی ستاره‬ ‫ها بر پلک چشم ها حس می شود»‪.‬‬ ‫او در ‪ ۷‬ســالگی مادرش را از دست داد‪.‬‬ ‫مادرش نازبگم دختر کوچک صمصام‬ ‫السلطنه بختیار بود‪.‬‬ ‫بختیار در کتابش می نویســد‪« :‬کتابهائی‬ ‫که در کودکی مــرا احاطه کرده بود بر‬ ‫من اثر عمیق گذاشت‪ .‬رشد حافظه ام را‬ ‫به پدرم مدیونم‪.‬چون اســب ســواری را‬ ‫دوست داشتم و پدرم در صورتی اجازه‬ ‫ی ســواری می داد که هــر روز برایش‬ ‫‪ ۲۰‬خط شــعر از بر بخوانم و من آنچه از‬ ‫ادب فارســی می دانم به همان دوران باز‬ ‫مــی گردد‪ ».‬او به همیــن دلیل با این که‬ ‫تحصیالتش بیشــتر در خــارج از ایران‬ ‫بوده اســت به شعر فارسی تسلط داشت‪.‬‬ ‫کمتــر روزی بود که کســی در پیش او‬ ‫شــعری از شاعری بخواند و او دنباله اش‬ ‫را ادامه ندهد‪ .‬بیــاد دارم روزی یکی از‬ ‫دوستان شعری خواند به این مضمون‪:‬‬ ‫هر بیشه گمان مبر که خالی است‬ ‫شاید که پلنگ خفته باشد‬ ‫او بالفاصلــه توضیح دادکــه پلنگ در‬ ‫کوهســتان زندگی می کند نه در جنگل‬

‫و درست شعر این است ‪:‬‬ ‫هر پیسه گمان مبر که خالی است‬ ‫شاید که پلنگ خفته باشد‬ ‫و شــرح داد در کوهســتانها روی سنگها‬ ‫گل های ریزی می رویند که گل پیســه‬ ‫نام دارند و شبیه پوست پلنگ هستند ‪ ،‬در‬ ‫نیمه دیگر هم مــراد از خالی ‪،‬تهی بودن‬ ‫نیســت ‪ ،‬خال‪ ،‬مانند خال سیاه مه رویان‬ ‫اســت‪ .‬یک روز نیز یکی از دوستان این‬ ‫شعر را خواند‪.‬‬ ‫الف از سخن چون در توان زد‬ ‫آن خشت بود که پر توان زد‬ ‫بالفاصله گفت نیم بند اول ســوالی است‬ ‫و طــرف می پرســد که آیا می شــود از‬ ‫ســخن چو در الف و گزاف زد؟ جواب‬ ‫می دهد نه‪ ،‬سخن چون در کالمی است‬ ‫قل و د ّل (کوتاه و پر معنی) و آن خشت‬ ‫است ککه می توان از آن پر زد‪.‬‬

‫تحصیالت بختیار‬ ‫چــون در دهکده ای کــه او زندگی می‬ ‫کرد مدرســه نبود تحصیل را با معلم سر‬ ‫خانه شــروع کرد‪.‬نوشــتن و خواندن را‬ ‫آموخت ســپس برای ادامــه ی تحصیل‬ ‫به شــهرکرد رفت‪ .‬در سال ‪ ۱۳۰۵‬در ‪۱۱‬‬ ‫ســالگی به اصفهان رفت و در دبیرستان‬ ‫صمصایه مشــغول تحصیــل در دوره ی‬ ‫دبیرســتان شــد و از آنجا راهــی بیروت‬ ‫گردید و در مدرســه فرانسوی که تحت‬ ‫نظارت گروهــی الئیک اداره می شــد‬ ‫مشغول تحصیل شد‪.‬او می نویسد ‪«:‬برای‬ ‫گذراندن امتحانات باید خود را آماده می‬ ‫کردم هم عربی می آموختم ‪،‬هم فرانسه‬ ‫را ادامــه مــی دادم‪.‬زبــان دوم را آلمانی‬ ‫انتخاب کردم که در برنامه ی درســی به‬

‫ترک تحصیل و برگشت به ایران‬ ‫پس از کشــته شــدن پدر ناچار از ترک‬ ‫تحصیــل و مراجعت به ایران می شــود‬ ‫و از طریق لهســتان بــرای عبور از خاک‬ ‫شــوروی سفری ‪ ۵‬روزه را آغاز می کند‬ ‫و با واگن های قدیمی دوران تزار به باکو‬ ‫می رسد‪.‬‬ ‫رسیدگی به امور خانواده او را دو سال از‬ ‫تحصیل باز مــی دارد‪ ۹ .‬ماه نیز در انتظار‬ ‫ویزای خروج از کشور ناچار از اقامت در‬ ‫تهران می شــود و به پاریس بر می گردد‬ ‫و به ادامه ی تحصیل در رشــته فلســفه و‬ ‫حقوق سیاسی مشغول می شود‪.‬‬ ‫او در کتاب یکرنگی می نویسد ‪«:‬امتحان‬ ‫جامعه شناســی و اخالق را در سوربن به‬ ‫پایان بردم و در رشــته علوم سیاســی نام‬ ‫نویسی کردم ‪ .‬من با یکدست سه هندوانه‬ ‫برداشته بودم‪.‬سه ســال دوره تحصیالت‬ ‫عالیه را با ســه مدرک به اتمام رســاندم‬ ‫(علوم سیاسی ـقلسقه و حقوق)»‪.‬‬ ‫ورود بــه ارتــش قرانســه برای‬ ‫جنگیدن با دیکتاتوری‬ ‫او داســتانی از دیــدن هیتلــر تعریف می‬ ‫کند و می نویســد ‪« :‬در بهار ســال ‪۱۹۳۸‬‬ ‫به لطف دوســتی که پدرش از کارمندان‬ ‫«فولکشــیر بئوباخــر » بــود در اجــاس‬ ‫نورنبرگ شرکت جستم‪.‬من در آن جلسه‬ ‫در ســی متری هیتلر بودم‪ .‬جلو چشمانم‬ ‫صورتی غیرانسانی قرار داشت ‪،‬عضالت‬ ‫صورتش چنان منقبض و آشــفته می شد‬ ‫که فقط می توانم آن را نشــانه ی جنوبی‬ ‫صمیمانه بنامم‪.‬‬ ‫وقتی جنگ آغاز شــد‪،‬من برای مبارزه با‬ ‫دیکتاتوری و فاشیسم به ارتش فرانسه رو‬ ‫آوردم‪.‬ماه ها مرا بالتکلیف گذاشــتند تا‬ ‫بالخره تقاضای مرا قبول کردند از آنجا‬ ‫که داوطلب بودم حق داشتم نوغ رسته ام‬ ‫را تعیین بکنم ‪.‬ابتدا توپخانه ‪ ۹۸‬ام و بعد به‬ ‫توپخانه ‪ ۹۶‬منتقل شدم‪ .‬ام‬ ‫بدنبال شکســت فرانســه و زمــان عقب‬ ‫نشینی ما را به پشت خط ماژینو فرستادند‬ ‫‪.‬شــب در جنگل انبوه و تیــره و تاریک‬ ‫محاصره شــدیم ‪ .‬من هنــوز نمی دانم به‬ ‫برکت چه معجزه ای توانســتم از چنگ‬ ‫آلمانی ها فرار کنم‪ .‬او ســپس به نهضت‬ ‫مقاومت ملی فرانسه پیوست‪.‬گرچه چند‬ ‫بار با خطر مرگ روبرو شد ولی توانست‬ ‫جان سالم بدر برد‪.‬‬ ‫بختیــار عالوه بر تحصیــل به کار تحقیق‬ ‫در باره احزاب و جمعیت های سیاســی‬ ‫پرداخــت و بــا شــخصیت هایــی مانند‬ ‫برگسون و پل والری آشنا شد ‪ .‬ادامه دارد‬

‫بخش چهارم‬ ‫در این دوران مسئله دانشجویان هم‬ ‫تحت عنوان کنفدارسیون ‪ ،‬برای بخش‬ ‫برون مرزی ساواک و اداره امنیت‬ ‫داخلی مطرح بود که ساواک بیشتر‬ ‫از کنفدراسیون به عنوان تحریک‬ ‫شده نام می بردند که آنان را بازیچه‬ ‫کشورهای خارجی توصیف می کرد‬ ‫که طعمه توسعه فعالیت های مسلحانه‬ ‫در کشورهای منطقه شده اند‪ .‬حسن‬ ‫ماسالی هم معتقد است ‪ « :‬ما در ارتباط با‬ ‫فدائيان خلق و براي حمايت از مبارزات‬ ‫مسلحانه در خاورميانه فعاليت ميکرديم‬ ‫و در خاورميانه در ارتباط باسازمانهاي‬ ‫فلسطيني در لبنان و عراق و يمن جنوبي‬ ‫و ظفار فعاليت می کرديم « ‪.‬روابط شان‬ ‫با ک گ ب را خود او در کتابش‬ ‫معترف بوده است‬ ‫در دوران نصیری‪ ،‬زندان اوین ساخته‬ ‫شد‪ .‬در زمینی به وسعت ‪ ۴۳‬هکتار که‬ ‫از دهه ‪ ۱۳۴۰‬آغاز گردید و در سال‬ ‫‪ ۱۳۵۰‬افتتاح شد و مستقیماً توسط‬ ‫ساواک اداره می شد‪ .‬که در ان عالوه‬ ‫بر برخورد شدید با زندانیان‪ ،‬اکثر اعدام‬ ‫های مخالفان رژیم در انجا صورت‬ ‫گرفته است‪ .‬و این زندان منفور‪ ،‬بعد از‬ ‫انقالب هم همچنان به عنوان بازداشتگاه‬ ‫از آن استفاده شد‪.‬‬ ‫از ریاست این دوره ساواک عمدتا ‪،‬‬ ‫نقد مثبتی وجود ندارد‪ .‬شهرت نصیری‪،‬‬ ‫برای بردن و اعالم وصول حکم‬ ‫برکناری مصدق از نخست وزیری در‬ ‫‪ 25‬مرداد ‪ 1332‬بود که از ان تاریخ به‬ ‫بعد‪ ،‬در میان چهره های ملی گرا از او‬ ‫به شیوه ای منفی یاد می کردند ‪ .‬شاپور‬ ‫بختیار می گوید‪ :‬نصیری‪ ،‬کسی که به‬ ‫خانه مصدق حمله کرد و ‪ 14‬سال در‬ ‫راس ساواک باقی ماند و از نظر شعور‬ ‫و اخالق‪ ،‬فرد پستی بود و امیر خسرو‬ ‫افشار می گوید ‪ :‬فهم و شعور زیادی‬ ‫نداشت‪ .‬و مصطفی الموتی می گوید ‪:‬‬ ‫ادم باهوش یا درخشانی نبود‪ ..‬و هرمز‬ ‫قریب می گوید «‪ :‬هیچی نمی دانست‪،‬‬ ‫سواد زیادی نداشت اما آدم خوبی بود‬ ‫و مصطفی الموتی معتقد است « دنبال‬

‫منافع خصوصی و شخصی بودند «‪.‬‬ ‫پرویز ثابتی هم معتقد است « نصیری‬ ‫متفکر و روشنفکر نبود اما حسن هایی‬ ‫داشت‪ ،‬اهل قمار بازی و عرق خوری‬ ‫و زن باره گی نبود‪ .‬حسن بزرگ او این‬ ‫بود که پست نبود و دشمنی و دوستی‬ ‫اش روشن بود و از پشت به مخالفانش‬ ‫شمشیر نمی زد و ریاکاری مقدم را‬ ‫نداشت‪ .‬و همگامی دوران او با سرکوب‬ ‫مخالفان مسلح ‪ ،‬ضرورت زمان بود و‬ ‫لزوم به کارگیری ان خشونت وجود‬ ‫داشته ‪ .‬اول که ما آدم نکشتیم ‪ .‬در‬ ‫دوران نصیری فعالیت های تروریستی‬ ‫شروع شد و در دوره پاکروان مخالفت‬ ‫ها علنی بود مانند جبهه ملی ‪ .‬اما اقدام‬ ‫های تروریستی در دوره نصیری بود‬ ‫‪.‬مساله شدت عمل روی ضرورت زمان‬ ‫پیش امد چون این گروه ها‪ ،‬تصمیم‬ ‫گرفتند با جنگ های چریکی به همه‬ ‫بگویند که قدرت حاکم قابل شکست‬ ‫است و ما هم در ساواک باییستی نشان‬ ‫می دادیم که این ها نمی توانند چنین‬ ‫کاری بکنند‪ .‬این ها تزشان این بود که‬ ‫این دستگاه ‪ -‬با چنین ارتش و ساواکی‬ ‫ را می شود شکست داد و متزلزل‬‫کرد که بعد مردم راه بیفتند ‪ .‬نباید این‬ ‫توطئه خنثی می کردیم ؟‪ ...‬کتاب خانم‬ ‫پاکروان – در سازمان جلب سیاحان‬ ‫بود – اشاره کرده که ثابتی آدم خوبی‬ ‫بود اما تعجب میکنم که یکهو ادم بی‬ ‫رحمی شد ‪ ،‬پاکروان هم در پاسخ گفته‬ ‫این ها مقتضیات زمان است ‪ .‬یعنی‬ ‫تشخیص اش درست بود و در ان زمان‬ ‫نمی توانست بماند و نه علوی کیا و اگر‬ ‫جلوی تروریست های را نمی گرفتند‬ ‫تشنج مملکت را فرا می گرفت و به‬ ‫ایران هم فعالیت های تروریستی سرایت‬ ‫کرده بود تهت این بود که شدت عمل‬ ‫به این علت بوده و دستگاه هم شدت‬ ‫عمل نشان داده و نصیری سیبل شد و‬ ‫گرنه نصیری چیزی از اصول شکنجه‬ ‫نمی دانست و نصیری به این علت که‬ ‫در این زمان امد و ساواک و نصیری در‬ ‫این زمان بیشتر مورد حمله اند»‬ ‫وی در ادامه می گوید « می گویند‬ ‫نعمت خره اما خیلی احمق نبود‪ ،‬فقط‬ ‫دربست مطیع شاه بود اما شخصی حاظر‬ ‫جواب بود‪ .‬انسانی بی تفاوت بود‪ .‬حتی‬ ‫اول که ازشهربانی به ساواک امد ‪،‬‬ ‫وضع نوشتن و سواد نوشتاری اش خیلی‬ ‫بد بود‪ .‬از نظر فساد مالی‪ ،‬مشکالتی‬ ‫داشت البته وقتی که زن دوم را گرفت‬ ‫این گرفتاری های مالی شروع شد‬ ‫‪.‬فردوست و نصیری در کار عملیاتی‬ ‫دخالت نمی کردند و کار پشتیبانی‬ ‫انجام می دادند اما راجع به مبارزه با‬ ‫فساد با نصیری مشکل داشتم «‪.‬‬ ‫«نصیری روزهای ‪2‬و ‪ 5‬شنبه به حضور‬ ‫شاه شرفیاب می شد» تا اینکه نصیری‬ ‫در ‪ 16‬خرداد ‪ 1357‬از ریاست ساواک‬

‫بر کنار شد و به سمت سفیر ایران در‬ ‫پاکستان‪ ،‬منصوب شد‪ .‬که البته مقدم‬ ‫به محض نشستن بر کرسی ریاست‬ ‫ساواک‪ ،‬نصيري را متهم مي‌كرد كه‬ ‫مشي سركوبگرانه و غير عقالنی و‬ ‫دور از منطق داشته است و استفاده و‬ ‫كارآمدي ساواك را به شدت كاسته‬ ‫است‪ .‬حتی از اين هم فراتر رفت و حتي‬ ‫ي گفت كه‬ ‫در گفت و گويی خصوص ‌‬ ‫نصيري به خاطر سوء مديريتش در رأس‬ ‫ساواك بايد به جوخه اعدام سپرده شود‬ ‫‪ .‬با پیروزی انقالب‪ ،‬نصیری دادگاهی‬ ‫شد و در نهایت دادگاه انقالب رای‬ ‫به اعدام وی داد‪ .‬که فیلم هایی از‬ ‫دادگاهی او از تلویزیون ایران‪ ،‬پخش‬ ‫شدند‪ .‬نصیری در ‪ ۲۶‬بهمن ‪ ، ۱۳۵۷‬در‬ ‫پشت‌بام مدرسه رفاه تیرباران شد‪.‬‬ ‫چهارم ‪ :‬دوران ناصر مقدم ( سال ‪) 1357‬‬ ‫تغییر رویکرد ساواک را می توان‬ ‫همزمان با ریاست جمهوری کارتر‬ ‫دانست که دولت‪ ،‬فضای باز سیاسی‬ ‫اعالم كرد‪ .‬یکی از مقام های امنیتی‬ ‫به آمدن گروه صلیب صلح و صلیب‬ ‫سرخ در زمستان ‪ 1355‬اشاره دارد که به‬ ‫بررسی اوضاع زندانیان و رعایت مسایل‬ ‫حقوق بشر در ایران پرداختند و آن را‬ ‫سرآغاز شروع زمینه انقالب اسالمی‬ ‫ایران در سال ‪ 1357‬توصیف می کند‪.‬‬ ‫که سرآغاز تماس جبهه ملی و نهضت‬ ‫آزادی با آمریکا بود‪ .‬به هر حال ‪ ،‬شاه‬ ‫ایران می خواست فضای باز سیاسی‬ ‫ایجاد کند و کم کم به سمت تعطیلی‬ ‫ساواک‪ ،‬قدم برمی داشت‪ .‬تعداد‬ ‫زندانیان در سال ‪ 3700 ، 1354‬بودند که‬ ‫با آمدن صلیب سرخ‪ 700 ،‬نفر از آنان‬ ‫آزاد شدند‪.‬‬ ‫اما در دوران نصیری‪ ،‬سازمان اعتماد و‬ ‫اعتبارش در میان مخالفان و جامعه ایرانی‬ ‫و جهانی به زیر سوال رفته بود و آوردن‬ ‫اسم ان توامان با وحشت و اضطراب بود‬ ‫اما هرگز فرصت بررسی واقعیت این‬ ‫جلوه اغراق آمیز پدید نیامد‪ .‬روحانیت‬ ‫معتقد بود که برخی از اطرافیان آیت اله‬ ‫خمینی زیر شکنجه ساواک جان داده‬ ‫اند و به آیتا‪ ...‬سعیدی» و «آیتا‪ ...‬غفاری»‬ ‫اشاره می کردند البته خود منتظری در‬ ‫خاطراتش صریحا می گوید که این‬ ‫ها دروغ و خالف وافع می گویند و‬ ‫به خاطر خونریزی بواسیر بوده است و‬ ‫از دیگر سو هم سازمان های چریکی‬ ‫و هواخواه فعالیت مسلحانه – مانند‬ ‫مجاهدین خلق و چریک های فدای‬ ‫خلق و کمونیست ها – هم که خود‬ ‫اخبار رسمی رسانه های داخلی درباره‬ ‫اعدامیان را مالک می گرفتند و فعاالن‬ ‫خارج از کشور هم به کمک رسانه های‬ ‫خارجی‪ ،‬این سازمان را شکنجه گاهی‬ ‫مخوف نامیدند که کارش سالخی‬ ‫و داغ و درفش انسان هاست‪ .‬حتی‬ ‫ادعاهایی گاه کذب از طرف ایرانیان‬ ‫خارج از کشور به رسانه های معتبر‬ ‫جهانی درز پیدا میکرد به عنوان مثال در‬ ‫سال ‪ 1350‬نیوزویک به اشتباه نوشته بود‬ ‫که ‪ 5‬میلیون نفر عضو این سازمان است‬ ‫اما در واقع رقمی در حدود ‪ 5300‬نفر‪،‬‬ ‫عقالنی بود‪.. .‬ادامه دارد‬

‫صفحه ‪22‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫پیام آوری از خاک پاک ایران زمین‬ ‫از‪ :‬بهرام معصومی‬

‫ششــمین روز از نخســتین مــاه ســال نو‬ ‫(فروردیــن) برابــر بــا روز یک‌شــنبه‬ ‫‪۲۵‬مارس‪ ۲۰۱۲‬ســالروز میالدی سالروز‬ ‫تولدآشــو زرتشت اســت که یک مثال‬ ‫آلمانی «پیامبران در سرزمین خود غریب‬ ‫هســتند» به راســتی و درســتی در مورد‬ ‫ایشــان صادق است ‪.‬به هر حال زرتشتیان‬ ‫همــه ســاله در چنیــن روزی ســالروز‬ ‫تولد اشــو زرتشــت را ارج می نهند و با‬ ‫اجــرای آیین‌های ویژه ای به آن شــکوه‬ ‫وزیبایــی خاصــی می بخشــد‪.‬در کتاب‬ ‫دبســتان مذاهب از « کیخسرو اسفندیار»‬ ‫می‌خوانیم ‪،‬چون زرتشت به معوره هستی‬ ‫خرامید‪،‬به مجــرد زادن ‪،‬خندید‪ ،‬چنانکه‬ ‫آوازه خنده او را زنان همسایه که در آن‬ ‫انجمن حاضر بودند‪،‬شنیدند‪.‬‬ ‫به دل گفت ‪:‬کاین فره ایزدیســت ‪ -‬جز‬ ‫ایــن هر که از مــا در آمد گریســت نام‬ ‫حقیقی زرتشــت به آنگونه که در گاتاها‬ ‫آمده اســت «زرتوشتره اســپیتامه» است‪.‬‬ ‫یونانیــان زرتشــت را «زر و آســتر» می‬ ‫نامیدندو اعتقاد داشتند که این نام از واژه‬ ‫آستر و یا ایستار بمعنی ستاره مشتق شده‬ ‫و مفهوم آن ســتاره شناسی است‪.‬دیوژن‬ ‫لرسیون‪،‬نویسنده یونانی از قول دبنوس که‬ ‫پسرش تاریخ نویسی از همراهان اسکندر‬ ‫بوده اســت نقل می‌کند که نام زرتشــت‬ ‫از نظر ادبی بمعنی ســتاره پرســت است‪.‬‬ ‫پرفسور گیلر‪ ،‬خاورشناس مشهور آلمانی‬ ‫معتقد است که برخی از یونانیها نام او را‬ ‫از ترکیبی از کلمات‬ ‫‪ZAATHAR-ASTAR‬‬ ‫بمعنی ستاره میدانستند و به همین جهت‬ ‫هم گاهی زرتشت را فرمانروای ستارگان‬ ‫می نامیدند‪.‬افالطون فیلسوف و دانشمند‬ ‫شهیر یونانی ‪،‬زرتشت را خادم ارومازس‬ ‫و یا اورمزد و در جایی نیز پسر ارومازوس‬ ‫نامیده اســت‪.‬یکی دیگر از خاورشناسان‬ ‫آلمانی به نام پروفسور هوزینگ‬ ‫(‪)HUESING‬‬ ‫نام اوراز دو واژه زئوترا بمعنی نیاز دهنده‬ ‫و واســتر بمعنی چراگاه مرکب دانسته و‬ ‫نتیجه می‌گیرد که زرتشت بمعنی مالک‬ ‫مزرعه شایســته برای نیاز اســت ‪.‬اعراب‬ ‫نام زرتشــت را «زر‪-‬وشــت» یا سلطنت‬ ‫زرین تعبیر کرده‌اند و در نهایت محققین‬ ‫زرتشتی نظیر آذرگشب و پورواال بر این‬ ‫باورند که نام اصلی زرتشت اسپیتامه بوده‬ ‫و هنگامی که به پیمبری مبعوث گردیده‬ ‫لقــب زرتشــت به او اعطا شــده اســت‪.‬‬ ‫شــادروان دهخدا در اثر بســیار با‌ارزش‬ ‫خود به نام «لغت نامه دهخدا» می نویسد‪:‬‬ ‫زرتشــت را گویند که پیشــرو و پیشوای‬ ‫آتش پرستان است و اصل آن « زرثوشتر»‬ ‫است‪.‬زردشــت نام شخصی است از نسل‬ ‫منوچهر ‪،‬شــاگرد افالدوس ‪ ،‬حکیم که‬ ‫شاگرد فیثاغورث بودودر زمان گشتاسب‬ ‫دعوی نبوت کرد و محبوس او را پیغمبر‬ ‫داننــد و زند را کتاب آســمانی گویند و‬ ‫زعم فردوسی آنست که او از نسل ابراهیم‬ ‫اســت ونامش اپراهام و زرتشت لقب او‬ ‫همچنان که نام حضرت ابراهیم ‪،‬اپراهام و‬ ‫زرتشت لقب او ‪،‬چنانکه میگوید‪::‬‬ ‫نهم پور زرتشت پیشین به او‬ ‫بر اهیم پیغمبر راست‌گو‬ ‫معنی ترکیبی آن ‪ ،‬زرتشــت یعنی آنکه‬ ‫زر پیــش او زشــت و مبغوض اســت و‬ ‫ایــن نام در زبان فارســی بــه صورتهای‬ ‫‪:‬زردشت‪،‬زرتشت‪،‬زرادشــت ‪،‬زراتشت‬ ‫و‪...‬آمــده اســت و معمــول تــر از همه‬ ‫زرتشت و زرتشت اســت‪.‬درباره موطن‬

‫زرتشــت نیــز نظریات محققین یکســان‬ ‫نیست‪.‬شــادروان دهخدا مینویسد‪:‬گویند‬ ‫وی از شــهر اردبیل و سیالن ظهور کرده‬ ‫و اصلش از شهری بوده در میانه مراغه و‬ ‫زنکان که شــیر نام داشته و به ری آمده و‬ ‫از ری رو به تختگاه شاهنشــاه لهراسب و‬ ‫گشتاســب نهاده که آن را ایران شهر می‬ ‫نامند و نیشــابور و ترشیز و کشمر اکنون‬ ‫بجای اوست و پادشاه عهد بوی گرویده‬ ‫ودین او را قبول کرده است‪.‬‬ ‫ینبــرگ مهتقد اســت کــه موطن اصلی‬ ‫زرتشــت خوارزم بوده و گاتاها در شهر‬ ‫ری یا راگا نوشــته شده است‪ .‬بار تولومه‬ ‫زادگاه زرتشــت را شــمال غربــی ایران‬ ‫می‌دانند که مکتب خود را در آذربایجان‬ ‫پایــه گــذاری کرده و ســپس مجبورا به‬ ‫شرق ایران ‪،‬منطقه خراسان عزیمت نموده‬ ‫است‪.‬پرفســور گلدنر ‪،‬شرقشــناس شهیر‬ ‫آلمانی ادعــا دارند که زبان گاتاها لهجه‬ ‫قدیمی بســیار خاصی است که متعلق به‬ ‫منطقه ای بین پارتیا و ایندوس می‌باشــد‬ ‫که می‌تواند تقریباً سیســتان کنونی را در‬ ‫دظر گرفت‪.‬بار تولومه به اتکأ نالهایی که‬ ‫در اوستا بکار برده شــده و انطباق آن‌ها‬ ‫با موفقیه کنونی مســلم میداند که منطقه‬ ‫گسترش دین زرتشت در اطراف دریاچه‬ ‫هامون و شــرق ایران بوده است‪.‬رودلف‬ ‫محقــق آلمانی نیــز بر اســاس مطالعات‬ ‫و پژوهشــهای دقیق زادگاه زرتشــت را‬ ‫در شــمال شــرقی ایران محتمل میداند‪.‬‬ ‫تاریــخ بلعمی پیرامون دعــوی پیغمبری‬ ‫زرتشت می نویسد‪ :‬بدانکه زرتشت بوقت‬ ‫پادشاهی گشتاســب بیرون آمد و دعوی‬ ‫پیغمبری کرد‪.‬از خدای تعالی وشــریعت‬ ‫نهــان او نهــاد و ملک گشتاســب او را‬ ‫پذیرفت و از پادشاهی او سی سال گذشته‬ ‫بود کــه زرتشــت بنزدیــک وی آمد ‪،‬‬ ‫آنگه ده ســال دیگر پادشاهی کرد و این‬ ‫زرتشــت چون بنــزد او تمکینی یافت و‬ ‫دانســت که در دل او قرار گرفت و بدو‬ ‫بگروید‪.‬دعــوی کرد که از آســمان بدو‬ ‫وحــی همی آیــد ‪ .‬گشتاســب دبیران را‬ ‫بنشاند ‪ ،‬تا آنچه زرتشت می‌گفت که از‬ ‫آسمان بمن وحی آمده است ‪ ،‬می نبشتند‬ ‫بآب زر و بار تولومه مینویســد‪ :‬نو آوری‬ ‫اساســی زرتشت این اســت که به جای‬ ‫خدایان متعددی که وجود داشــت یک‬ ‫خدای دانا ‪ ،‬اهورامزدا را جانشین ساخت‪.‬‬ ‫یتازونی دانشمند ایتالیایی بر این باور است‬ ‫که دین زرتشــت اصــوالً دین توحیدی‬ ‫است و شــفتلوویس دانشمند آلمانی نیز‬ ‫معتقد اســت که دین زرتشت یک آیین‬ ‫توحیدی است و بر خالف پتازونی اعتقاد‬ ‫دارد که نفــوذ دین یهود در دین ایرانیان‬ ‫قابــل اثبات نمی باشــد ‪ ،‬بلکه بر عکس‬ ‫عواملی از دین ایرانیان در دین یهود نفوذ‬ ‫نموده است‪.‬مارتینی هاوگ خاورشناس‬ ‫آلمــان که بــرای اولین بــار هفده هات‬ ‫گاتاها را بعنوان تنهــا باقی‌مانده اصیل از‬ ‫پیام زرتشــت جــدا نمود ‪ ،‬معتقد اســت‬ ‫که دین زرتشــت آیین توحیدی اســت‬ ‫و هم چنین مینویســد‪ :‬زرتشت توحیدی‬ ‫را تبلیــغ کرد کــه به مراتــب از توحید‬ ‫عبرانیان خالص تر است ‪ .‬هومیا خ معتقد‬ ‫اســت که در گاتاها فقط یک آفریدگار‬ ‫وجــود دارد و آن اهورامزدا اســت و در‬ ‫نهایــت هینتس اهورامزدا را ســرور همه‬ ‫ادیــان ترجمه نمــوده و می‌نویســد ‪ :‬در‬ ‫گاتاهــا خداوند بصورت عالــی ترین و‬ ‫بزرگترین جلوه میکنــد و از یگانگی او‬ ‫در هر مصرع شاهدی وجود دارد ‪.‬تصور‬ ‫زرتشــت از خداونــد عظیــم ‪ ،‬حقیقی و‬ ‫خالص اســت و فقط ابر مــردی بزرگ‬ ‫قادر بوده اســت که چنین پیامی را اعالم‬ ‫نماید و مفهوم خداوند در گاتاها از دیگر‬ ‫مذاهــب توحیدی از غنای روحی برتری‬ ‫بر خوردار اســت‪.‬کتاب مقــدس پیروان‬ ‫دین زرتشتی «اوستا» است که شامل پنج‬ ‫قسمت و از مبادی مختلف می باشند‪:‬‬ ‫‪. 1‬یسنا (سرودهای نماز و عبادت)‪.‬‬ ‫‪ .2‬ویسپرد( کتاب دیگری در آداب نماز‬ ‫و عبادت)‪.‬‬ ‫‪ .3‬وندیداد ( کتاب تشــریفات مذهبی و‬

‫قوانین اخالقی)‪.‬‬ ‫‪ .4‬یشــت ها ( سرودهای میتولوژیک در‬ ‫منقبت خدایان)‪.‬‬ ‫‪ .5‬خرده اوســتا ( کتــاب دعا برای کف‬ ‫نفس و عبادات فردی)‪.‬‬ ‫جلیل دوســت خواه در پیشگفتار کتاب‬ ‫«اوستا» مینویسد‪ :‬اوستا کهن ترین نوشته‬ ‫ایرانیان اســت‪ .‬زمان نــگارش این کتاب‬ ‫بزرگ گرچه بدرســتی روشــن نیست‪،‬‬ ‫دست کم تا ده سده بیش از مسیح میرسد‪.‬‬ ‫آنچــه امروز در دســترس ماســت و نام‬ ‫«اوستا» بر آن می گذاریم‪ ،‬همه آن کتابی‬ ‫نیست که در دوران های کهن در دست‬ ‫نیاگان ما بوده ‪،‬بلکه بخش بزرگی از این‬ ‫نوشته سترک در کشمکشهای گوناگون‬ ‫از دســت رفته و پایمــال درنده خویی و‬ ‫بی دانشی اهریمن صفتان گردیده است‪.‬‬ ‫اوســتای روزگار ساسانیان ‪ ۳۴۵۷۰۰‬واژه‬ ‫و زند آن ‪ ۲۰۹۴۲۰۰‬واژه بر آورده شــده‬ ‫و امروزه از متن «اوستا» فقط ‪۸۳۰۰۰‬واژه‬ ‫برای ما بجای مانده است‪.‬‬ ‫اوســتا در اصــل بیســت و یک نســک‬ ‫(کتاب) داشته‪ ،‬برابر با بیست و یک واژه‬ ‫نیانش های مهم آیین مزداپرســتی است‪.‬‬ ‫زبانی که «اوســتا» بدان نگاشته شده و به‬ ‫سبب وجود «اوستا» به نام زبان «اوستایی»‬ ‫نامیده شــده است یکی از زبانهای کهن‬ ‫ایران مخاوری است‪.‬‬ ‫و بــا دیگر زبانهای کهــن آریایی چون‬ ‫سنسکریت و پارسی باستانی خویشاوندی‬ ‫نزدیک داشته است و بسیاری از واژه‌های‬ ‫آن با اندک دگرگونی تا به امروز در زبان‬ ‫فارسی باقی اســت ‪ .‬خط اوستا که یکی‬ ‫از کاملترین خطهای جهان اســت ‪ ،‬دین‬ ‫دبیری نام دارد‪ ،‬یعنی خطی که نوشته‌های‬ ‫دینی را بدان می نوشته اند‪.‬نخستین بار که‬ ‫در اروپا کتابی درباره دین زرتشتی انتشار‬ ‫یافت‪،‬ســال ‪۱۷۰۰‬میالدی بود ‪.‬این کتاب‬ ‫را خاورشناس انگلیسی «توماس هاید» از‬ ‫نوشــته‌های یونانی و رومی و ایرانی گرد‬ ‫آوری نمود‪.‬به زبان آلمانی نیز کتاب‌های‬ ‫فراوان پیرامون دین زرتشت به نگارش در‬ ‫آمده است و معروف ترین آنان کتاب‪:‬‬ ‫‪ALSO SPRACH‬‬ ‫‪ZARATHUSTRA‬‬ ‫نوشــته« فریدریــش ویلهــم نیچــه»‬ ‫اســت کــه معنــی آن ‪(:‬چنیــن گفت‬ ‫زرتشــت ) می‌باشد و توسط شادروان‬ ‫شــجاع الدین شــفا به زبان فارسی نیز‬ ‫ترجمه شده است‪ .‬ســالروز تولد اشو‬ ‫زرتشــت را به همه زرتشتیان به ویژه‬ ‫خواننــدگان زرتشــتی نشــریه تریبون‬ ‫آزاد شادباش می گوییم‪.‬‬

‫ایران و استعمار سرخ وسیاه‬ ‫فرخ فروزین‬

‫در شماره سوم این نشریه (تربیون آزاد)‬ ‫مطلبی بود با تیتر «علی شعبانی نویسنده‬ ‫اصلی مقاله احمد رشیدی مطلق بود»‬ ‫که توجه و نظر مرا بسیار بخود جلب‬ ‫نمود و جندین بار آن مقاله بویژه‬ ‫عین نوشته نویسنده آن علی شعبانی‬ ‫را مرور نمودم و در هر بار مطالعه‬ ‫آن متوجه شدم که مطلب سرشار ار‬ ‫حقیقت گوئی بوده است و امروز در‬ ‫پس سی و سه سال بر همگان روشن‬ ‫است‪ .‬این نظر ‪،‬نطر و نگاه شخصی من‬ ‫است بی آنکه جهت گیری و تعصبی‬ ‫در آن وجود داشته باشد‪ .‬این نوشته‬ ‫به رأی من هشداری بود بر آنچه که‬ ‫در ایران گذشت و بی توجه به سطر‬ ‫سطرآن دورنگری هشداری‪ ،‬ایران را‬ ‫به جهت جاهلی هزار و چهارصدسال‬ ‫به عقب برگردانیده شد که نقش‬ ‫روشنفکران در آن هیاهو بیش از‬ ‫حد انتظار بود‪ .‬تصیح این اشتباهات و‬ ‫داوریهای نادرست در اذهان و افکار‬ ‫مردمی که هنوز در معرض دائمی‬ ‫تبلیغات شدید هستند وظیفه ملی‬ ‫ماست چرا که باید حاصل بررسیها‬ ‫و مطالعات خود را در معرض دید و‬ ‫قضاوت همگان بگذاریم و باورهای‬ ‫غیر حقیقی نسبت برویدادهای ایرانی‬ ‫را در اذهان هموطنان خود بشکنیم و‬ ‫زمینه هائی فراهم آوریم که در شرایط‬ ‫کنونی قاتع شوند که حداقل درباره‬ ‫دالیل افکار ناپذیر درباره حواث ایران‬ ‫اندیشه کنند‪.‬‬ ‫برای دستیابی به یک داوری صحیح‬ ‫‪،‬بنای نوشته را باید بر استدالل و‬ ‫توازن فکری را‪،‬بر انصاف متکی‬ ‫ساخت تا شاید در این فرصت ذره‬ ‫هائی از حق تاریخ ادا گردد و اوراق‬ ‫تاریخ در مقابل وسوسه های فرصت‬ ‫طلبان و دسترد نظرپردازان و ادعای‬ ‫واهی دروغپردازان با روشنی به آذین‬ ‫شود‪.‬یقیین است که انگاره های افراد‬ ‫نسبت به حوادث بهمن ‪ ۵۷‬در روابط‬ ‫با برداشتهای فکری و احساسی آنان‬ ‫قابل شناسائی است ولی از این حقیقت‬ ‫نمیتوان گذشت که انگاره ها و قیاسها‬ ‫وقتی قائم به حق است که مبانی آنها‬ ‫با آثار مترتب از رویدادهای شکل‬ ‫دهنده به حوادث ‪ ۵۷‬هم سنگ باشد‪.‬‬

‫در یک بررسی ابتدائی مشخص است‬ ‫در مسئله شورش‪ ۵۷‬مسبب مخالفت‬ ‫شورشیان با رژیم ‪ ،‬افکار ارتجائی‬ ‫آخوندها که در رأس آن خمینی قرار‬ ‫داشت‪ .‬کینه توزی و جهالت نهضت‬ ‫آزادی و جبهه ملی و تمام سازمانها و‬ ‫گروهائی که آخر اسامی آنها به ایران‬ ‫ختم میشود بوده و مأموریت خاص‬ ‫آنان تأمین منافع بیگانگان بوده است و‬ ‫متحدا به رهبری خمینی جنایت عظیمی‬ ‫را مرتکب که شاهد آثار آن هستیم‪.‬‬ ‫اما‪،‬کمتر سرزمینی را میتوان یافت که‬ ‫درآن مدعیان روشنفکری چنین خود‬ ‫پرست و بی اعتنا به مصالح میهن خود‬ ‫و تنها به خاطر سلیقه شخصی و عقده‬ ‫های ناشی از بی مایگی حاضر شوند بر‬ ‫همه چیز یک مملکت و یک سرزمین‬ ‫غنی به محض آنکه زمینه را از جانب‬ ‫بیگانه قدرتمند مساعد دیدند چوب‬ ‫حراج بزنند‪.‬‬ ‫متأسفانه بسیاری از این روشنفکران و‬ ‫مبارزان قالبی با طرز تفکر و اندیشه‬ ‫غلط‪،‬انحرافی و منحرف بسیار افراد‬ ‫و نیروهای گوناگون را تحت تأثیر‬ ‫قرار دادند و نابودی حیات سیاسی و‬ ‫استقالل کشور را فراهم نمودند ولی‬ ‫این جماعت باید مطمئن باشند تاریخ‬ ‫آن کسانی راکه به تجلیل از جهنم فقر‬ ‫و نکبت خمینی پرداختند و موجب‬ ‫عقب ماندگی و نتیجتا نابودی یک‬ ‫ملت گردیدند نخواند بخشید‪.‬هیچ‬ ‫ایرانی پاک سرشت تصور نمیکرد که‬ ‫گروهی گمراه و فاقد اصالت عقیده‬ ‫و اندیشه بیایند و به نام انقالب آنهم‬ ‫برهبری خمینی آزادی و امنیت را‬ ‫ازمردم بگیرند و هم نامشان را بستانند‬ ‫و دست آخر فرزندان این مرز و بوم‬ ‫رابه خاک و خون بکشند و تاریخ و‬ ‫فرهنگ یک کشور کهن را نابود‬ ‫سازند‪.‬‬ ‫بنابراین آقای علی شعبانی یا احمد‬ ‫رشیدی مطلق (چه تفاوت میکند نام‬ ‫چه باشد)از این بینش برخوردار بود‬ ‫که مقاله خود را با عنوان «ایرانی و‬ ‫استعمار سرخ و سیاه» جهت آگاهی ما‬ ‫برشته و تحریر در آورد که برنامه های‬ ‫سیاسی و اقتصادی حکومت وروش‬ ‫ضد انسانی و استبدادی و استبعادی‬

‫خمینی در برابر ملت ایران است‪.‬‬ ‫عنایت ذهن خمینی انقالب کردن بود‬ ‫و احساس وجود برای خمینی وقتی‬ ‫حاصل میشد ه در راه انقالب کردن‬ ‫باشد‪ ،‬هیچ راهی را اگر سرخ نباشد و‬ ‫خون در آن ریخته نشود نمی پسندید‪.‬‬ ‫استعمار که از دیرباز در معامله باملل‬ ‫شرق به انواع حیله ها و شیوه ها‬ ‫توسل جسته از عامل مذهب و متولیان‬ ‫رنگارنگ و سازشکار و حیله گر بیش‬ ‫از هر وسیله دیگر سود بوده است زیرا‬ ‫میدانست عامل مذهب اهرم نیرومندی‬ ‫است که هرکس آنرا در دست داشته‬ ‫باشد قادر است نیروهای میلیونی را با‬ ‫شعله های سوزان و ویرانگر احساسات‬ ‫و تعصب به حرکت درآورد و به سوی‬ ‫مقصود خاص خود سیردهد‪ .‬لذا در‬ ‫اویل قرن نوزدهم پیوند شوم استعمار‬ ‫و ارتجاع سیاه بسته شد و ثمره این‬ ‫تعاربت نامشروع و زنای سیاسی‪-‬‬ ‫مذهبی همچنان بالی خانمان برانداز‬ ‫و هستی سوز برجان و موجودیت‬ ‫ملل شرق گردید و خالق پلیدهای‬ ‫گوناگون برای مردم سرزمینهای‬ ‫اسالمی شد‪.‬‬ ‫نگاهی به سیرحرکتهای استعماری‬ ‫در جهان به ویژه در بخش اسالمی‬ ‫آسیا نشان میدهد که در طول زمان‬ ‫هدفهای استعماگران در پایه و اساس‬ ‫تغییری نکرده و فقط شیوه ها و‬ ‫تاکنیکها بوده که در هر زمان بنا به‬ ‫مقتضیات و شرایطی که بر اوضاع‬ ‫حاکم بوده دستخوش تغییر گردیده‬ ‫و بر حسب خصوصیات و توانائیها‬ ‫ی عوامل اجراء و شدت و ضعف‬ ‫مقاومت احتمالی ملتهای تحت ستم‬ ‫و مورد استعمار رنگ و راه عوض‬ ‫کرده است‪.‬البته خمینی به مقیاس‬ ‫وسیعی و بطور خودبخودی قدمهای‬ ‫موثر را برای اجرای طرح و استعمار‬ ‫برداشت و جهل را ترویج و تخم نفاق‬ ‫و دشتمنی را درمیان ملت پراکنده و‬ ‫توده مردم راکماکان در زنجیرهای‬ ‫اسارت جهل و نادانی نگاهدارد و هم‬ ‫افراد بیدار شده و تشنه ی رهائی و‬ ‫تحول را در بازیهای پیش ساخته و‬ ‫بدون خطر سرگرم سازد و حتی آنها‬ ‫را هم که دشمنان آشتی ناپذیر تسلط‬ ‫بیگانه استعمار هستند در خدمت‬ ‫اهداف خود که همانا خواسته استعمار‬ ‫بود قرارد دهد‪ .‬در اجرای چنین هدفی‬ ‫بود که مذهب بازی باشرکت گروهی‬ ‫از عناصر آخوند از اوایل قرن نوزدهم‬ ‫بنا نهاده شد و در تعقیب همین مقاصد‬ ‫نهضتهای قالبی نیز بوجود آمد‪.‬‬ ‫موضوع بهره برداری استعمار از عامل‬ ‫مذهب و سوءاستفاده به قلمرو آن به‬ ‫مناسبت الزمات و ضرورتها برای نیل‬ ‫به مقاصد یک امر غیر قابل اجتناب‬ ‫است منتها مهم اینست در هز زمان‬ ‫کسانیکه علم مذهب را به نفع استعمار‬ ‫سرخ و سیاه به دوش گرفته بتوانند‬ ‫جمعی از مردم را به عنوان مرید و‬ ‫مقلد پیرو و مومن و امثال آن با افسار‬ ‫تعصب وجهالت به دنبال خود بکشاند‬ ‫و قابلیت آنرا داشته باشند که به هر‬ ‫خیانتی و جنایتی تن دهند و توده مردم‬ ‫را فریب دهند که خمینی به بهترین‬ ‫وجه این مأموریت را در نهایت ریا‬ ‫وحیله انجام داد و بدین شناخت و‬ ‫آگاهی بوده که نویسنده «ایران و‬ ‫استعمار سرخ و سیاه» در تاریخ ‪۱۷‬‬ ‫دیماه سال ‪ ۱۳۵۶‬مارا از دنباله روی‬ ‫به سوی خمینی و نیات پلید او برخود‬ ‫داشت و سعی کرد چشم ها و افکار ما‬ ‫را باز نگهدارد‪.‬‬ ‫آری به گفته و نظر زیبا و ساطح علی‬ ‫شعبانی که نوشت‪«:‬روح اله خمینی‬ ‫عامل مناسبی برای این منظور بود و‬ ‫ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسبترین‬ ‫فرد برای مقابله با انقالب ایران یافتند‬ ‫و او کسی بو که عامل واقع ننگین ‪۱۵‬‬ ‫خرداد شناخته شد‪».‬‬ ‫و اما اگر تصور کنیم که انقالب نکبت‬ ‫بار اسالمی با اینگونه ماجراها بوقوع‬ ‫پیوست سخت در اشتبا هیم که شرح‬ ‫و تغییر این بحث زمان دیگری طلب‬ ‫میکند‪.‬‬ ‫چشمها را باید شست – جور دیگر‬ ‫باید دید‬

‫صفحه ‪23‬‬

‫زندگی هنری‬

‫سیروس افهمی‬

‫پهلوان نایب‬ ‫آن روزها بــه تازگی تلویزیون تهــران و آبادان‬ ‫یعنــی تلویزیــون ثابت پاســال افتتاح شــده بود‪.‬‬ ‫شــادروان روح اهلل مبشــر مدیــر تلویزیون بود و‬ ‫فرامرز شــاهتختی معاونت آن را بعهده داشــت‬ ‫نصرالدین ثابت ایمانی ســردبیر خبر و حبیب اهلل‬ ‫روشن زاده مسئول برنامه جوانان بودند‪ ،‬شادروان‬ ‫جواد بنائی و گلی یحیوی از گویندگان پرآوازه‬ ‫بشمار میرفتند‪ .‬من سال دوم هنرستان هنرپیشگی و‬ ‫سال سوم هنر های زیبا رشته نقاشی بودم و بیست‬ ‫و یک ســال ســن داشــتم ‪ ،‬با عالقه و دلبستگی‬ ‫فراوان کارهای هنــری را دنبال میکردم ‪.‬فن بیان‬ ‫و دکالماســیون را پی گیر بودم و استاد هنرستان‬ ‫در این رشته شادروان دکتر مهدی نامدار بود‪.‬‬ ‫یکرو ز شعری از شهریار بدستم افتاد‪ ،‬بنام مثنوی‬ ‫ٌشــب که ماجرای ســاخته شــدن و سوخته شدن‬ ‫تخت جمشید را بنظم کشیده بود‪.‬‬ ‫این شــعر آنچنان زیبا و موثر سروده شده بود که‬ ‫بــر آن شــدم آن را حفظ کــرده و در تلویزیون‬ ‫اجراءکنم ‪،‬شــعر کــه ابیات آن به ‪۱۰۰‬میرســید‪.‬‬ ‫تصمیم خود راجامه عمل پوشاندم و به تلویزیون‬ ‫رفتم و خواهان دیدار آقای مبشــر شدم سرانجام‬ ‫نزد ایشــان رفتم و باخوشــرویی ایشــان مواجعه‬ ‫شدم‪ .‬گفتم شعری از شهریار را حفظ کرده ام و‬ ‫میخواهم در تلویزیون اجرا کنم‪.‬‬ ‫شادروان مبشر از آقای شاهتختی خواست که از‬ ‫من آزمونی بگیرد‪ .‬زمانیکه کار من بپایان رســید‬ ‫آقای شاهتختی بسیار مرا تشویق نمود و قرار شد‬ ‫فــردای آن روز برنامه را بگونــه زنده اجرا کنم‬ ‫‪.‬من آن شــعر را بگونه ای تنظیــم کرده بودم که‬ ‫ســه قسمت آن گویندگی داشت ‪،‬گویندگی را‬ ‫آقای جواد بنایی اجرا کرد‪.‬‬ ‫برنامــه من فــروان توجه همــگان را جلب کرد‪.‬‬ ‫آنچنــان بــکار بازیگری دلبســتگی داشــتم که‬ ‫نخســتین شــب ورودم به تهران بــه تئأتر جامعه‬ ‫باربــد رفتم نام نمایشــنامه را هنــوز بخاطر دارم‬ ‫«فتنه» در آن نمایشــنامه دکورهای زیبایی بوسیله‬ ‫ولی اهلل خاکدان ســاخته شده بود من محو دکور‬ ‫نمایشنامه شده بودم بگونه ای که هیچ چیز دیگر‬

‫را نمیدیــدم ‪،‬باید بگویم که من بلیت دو تومانی‬ ‫گرفته بودم و انتهای ســالن نشسته بودم ‪،‬راهنمای‬ ‫ســالن که بعدا دانســتم نامش عارفــان بود به من‬ ‫گفت ردیف اول یک صندلی خالی اســت شما‬ ‫برویــد آنجا بنشــینید من تعجب کــردم که چرا‬ ‫جای ده تومانی را بمن داد اما دوماه بعدکه خودم‬ ‫بعنوان هنرآموز به تئاتــر باربد رفتم‪ ،‬عارفان بمن‬ ‫گفت شما ســخنان محو نمایشنامه بودید که من‬ ‫دو بار با شــما صحبت کردم ‪،‬شــما نفهمیدید در‬ ‫؟آمد که ردیف جلو یک جا باشد و شما از دور‬ ‫تماشاگر باشید‪.‬‬ ‫بگونه ایکه جناب مهندس هوشــنگ سیحون که‬ ‫برنامه را دیده بودند در دانشــکده معماری برای‬ ‫شاگردانشــان تعریف کردند و از آنها خواســتند‬ ‫مرا نزد ایشــان ببرند‪.‬زمانیکه جنــاب مهندس را‬ ‫دیدم آنچنان مرا تشویق نمودند که من از شادی‬ ‫سر از پا نمی شــناختم ایشان بمن گفتند این کار‬ ‫را ادامه بده و کار هائی ازشاهنامه را اجراء بکن‪.‬‬ ‫مــن از ده ســالگی بــا شــاهنامه آشــنا بــودم و‬ ‫سفارش جناب مهندس را بکاربستم و داستانهای‬ ‫شــاهنامه را برای اجرا آماده کــردم و برنامه ای‬ ‫بنام داســتانهای جاویدان ادب ایــران ادامه دادم‪.‬‬ ‫زمانیکه از هنرســتان هنرپیشــگی فارغ التحصیل‬ ‫شــدم به اداره تائتر رفتم و بعنوان بازیگر و طراح‬ ‫دکور شدم‪.‬‬ ‫در اینجــا باید چند ســالی به عقــب برگردم و به‬ ‫سالی برسم که تازه از کرمان برای ادامه تحصیل‬ ‫به تهران رفتم‬ ‫البته بعدها که ســریال پهلوانان را ســاختم آقای‬ ‫عارفان از بازیگران همیشگی سریال بودند‪.‬‬ ‫این سرگذشت اداممه دارد‪...‬‬

‫برنامه هنری‪ ،‬موسیقی‪ ،‬تئاتر و سینما ه سال‬ ‫گذشته در هامبورگ به اجرا درآمدند‪.‬‬ ‫برنامه های هنری که سال گذشته (‪)1390‬‬‫توسط برنامه گذاران ایرانی در هامبورگ به اجرا‬ ‫در آمدند «موسیقی‪ -‬تئاتر – سینما» از این قرار‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫ نوروز‪ 1390‬کنسرت معین و شادمهر عقیلی در‬‫سالن زیبای شماره ‪ 3 CCH‬توسط گروه هنری‬ ‫نگاه اینترتیمنت که کنسرت موفق و پرتماشاگری‬ ‫که تمام بلیتهای آن (دوهزارعددبفروش رسید‪.‬‬ ‫ کنسرت مستان «پروانه همای»با حضور سلی‬‫و گروه ‪40‬نفره در سالن شماره ‪2 CCH‬با‬ ‫گنجایش‪1500‬نفر‪ ،‬ولی این برنامه خوب و‬ ‫دلنشین بخاطر برنامه ریزی غلط برنامه گذاران‬ ‫فقط هفتصدنفر تماشاگر داشت‪.‬‬ ‫ کنسرت اکبر گلپایگانی در سالن ‪1500‬نفره‬‫آئودی ماکس که تعدادی ازبلیتهای آن بفروش‬ ‫نرسیده بود‬ ‫ کنسرت ابی در سالن شماره ‪ 3 CCH‬که این‬‫کنسرت هم بر خالف دیگر کنسرتهای ابی زیاد‬ ‫موفق نبودو تعدادی از صندلیها خالی بود‪...‬‬ ‫ کنسرت ایرج مهدیان همراه با شاهنامه خوانی‬‫سیروس افهمی رقص نادیا و نمایش فیلم کسی‬ ‫از گربه ها های ایرانی خبر نداره کار بهمن‬ ‫قبادی در سالن شماره ‪2‬البته که سالن پانصد نفره‬ ‫پر شده بود‬ ‫‪ -‬کنسرت گوگوش در تاریخ جمعه ‪23‬دسامبر‬

‫در سالن دوازده هزار نفره آرنا که فقط‬ ‫‪2500‬بلیط برای تماشای کنسرت گوگوش‬ ‫بفروش رفته بود‪.‬‬ ‫ برنامه عهدیه و ستار در تاریخ یکشنبه ‪25‬‬‫دسامبر در سالن شماره یک ( ‪)ELITE‬که قرار‬ ‫بود در آن شب تقدیر شود از پیشکسوتان سیمای‬ ‫ایران ولی بعللی که در این مختصر نمی گنجد با‬ ‫وجود اجرای خوب عهدیه و ستار در این برنامه‬ ‫قرار شد تقدیر از پیشکسوتان سینمای ایران بماند‬ ‫به زمانی دیگر با برنامه ریزی بهتر‪...‬‬ ‫هنگام اجرای این برنامه شاد و خوب مجروح‬ ‫شدن یک تماشاگر نوجوان افغانی توسط‬ ‫بادیگاردهای آونگ که از ورود او به سالن‬ ‫جلوگیری نموده بودند تبدیل شد به یک شب‬ ‫غمناک و ناشاد‪.‬‬ ‫مهرداد آسمانی هامبرگ‬

‫مهرداد آسمانی هم ایام نوروز را در هامبورگ‬ ‫بود که برای دیدار خواهرش که در اینجا زندگی‬ ‫می کند آمده بود و همچنین با هم به کلن رفتند‬ ‫که به آرامگاه فرزین خواننده معروف که (دائی‬ ‫مهرداد بود و چندی قبل در گذشت)بروند‪....‬‬ ‫ضمنا با مهرداد هم گفتگویی در هامبورگ‬ ‫نموده ام که بعدا برای شما در شماره های آتی‬ ‫ارسال خواهم نمود‪.‬‬

‫حسین پویا‬

‫رضا شمشادیان‬ ‫از هامبورگ گزارش‬ ‫می دهد‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫سال تولید ملی گاو ساندیس‬ ‫خور در ابعاد کالن تولید کن‬ ‫خامنه ای ســال گذشته سال جهاد اقتصادی نامیده‬ ‫بود‪ .‬از اونجایی که این نام گذاری کامال موفقیت‬ ‫آمیز بود و اقتصاد ایران شــکوفا شــد و مدیران و‬ ‫دست اندرکاران محترم اقتصاد‪ ،‬یک قلم در یک‬ ‫اختالس تاریخی ســه میلیارد دالر باال کشــیدند‪،‬‬ ‫امســال را هم ســال «تولید ملی» نام گذاشــته که‬ ‫منظورش البته شــکوفایی تولید داخلی اســت که‬ ‫حتما به نتیجه خواهد رسید‪.‬‬ ‫سال تولید است امسال ای فالن تولید کن‬ ‫روز و شب با هرچه داری در توان تولید کن‬ ‫سیدعلی فرموده دشمن مانع تولید ماست‬ ‫دور از چشم تمام دشمنان تولید کن‬ ‫اقتصاد ما شکوفا گشت در سالی که رفت‬ ‫اسکن بی پشتوانه همچنان تولید کن‬ ‫پارسال از اختالس ما جهان کف کرده بود‬ ‫دزد و گانگستر به مقیاس جهان تولید کن‬ ‫سال تولید است امسال ای بسیج روسیه‬ ‫بمب و موشک هدیه بر مستضعفان تولید کن‬ ‫سال تولید است برپا ای بسیج چین به پیش‬ ‫کشک و بادمجان و فرش و زعفران تولید کن‬ ‫آی دکتر احمدی بشنو تو از رهبر پیام‬ ‫بیشتر زحمت بکش‪ ،‬بیشتر چاخان تولید کن‬ ‫صنعت رمالی و تعبیر رویا مال توست‬ ‫چندتایی دیگه چاه جمکران تولید کن‬ ‫مشکل بیکاری و بی خانه بودن حل شده‬ ‫قبر و تابوت از برای مردگان تولید کن‬ ‫با برادرهای چینی مشورت کن بیشتر‬ ‫پرتقال چینی و موز بنان تولید کن‬ ‫بیش از این وارد نکن گوشت یخی از ترکیه‬ ‫گوشت مرغ و بیفتک بی استخوان تولید کن‬ ‫با عزیزان قاچاقچی شب به پا کن اسکله‬ ‫گندم و آرد قاچاق از بهر نان تولید کن‬ ‫گو به چین‪ ،‬سیخ کباب و بند تنبان و نبات‬ ‫سنگ پا و چرخ چاه و استکان تولید کن‬

‫صفحه ‪24‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫مبارزه در گروی وسوسه کمک بیگانه‬ ‫ازکاظم ودیعی‬ ‫نباید باشد‬

‫وسوســه کمک غرب به اپوزیســیون برونمرزی و( نیز به اپوزیسیون درون ایران) خوه‬ ‫جان بســیاری از مدعیان رهبری مخالفان نظام والیی و دوســتان دور و نزدیک و یاران‬ ‫صاحب نظر آنها شــده اســت ‪ .‬بحدی که در هر فرصت مصاحبه ای و در هر اعالمیه یا‬ ‫مقاله ضمن بهترین ادله و برهان محال اســت ســرانجام به این نتیجه نرسند که آنچه را‬ ‫مبارزان ایرانی برای ســرنگونی نظام والئی کم دارند همان(کمک)اســت که هنوز از‬ ‫دارندگان آن به گیرندگان نرسیده است‪.‬‬ ‫در ماهیت و کمیت این کمک مفروض که در ذهن بعضی دلسوزان رهبری اپوزیسیون‬ ‫با تبدیل به یگانه وســیله جنبیدن و جنباندن ها شــده است بحث الزم نیست زیرا هرچه‬ ‫را تصور کنید ســرانجام به دالر تبدیل میشــود‪.‬حتی اگر حرف از اصل دفاع از اعالمیه‬ ‫حقوق بشــر به میان آورید وناشــیانه وتوی آماده و پیش پرداخته شده روسیه و چین را‬ ‫نادیده انگارید و رفتن تا به آخر را که رئیس قوه قضائیه ایران می گوید‪:‬ما حقوق بشــر‬ ‫خود را داریم و چون نظام منکر اســت پس چنانکــه اخیرا ً هم گفتند گزارش مخالفان‬ ‫بیطرف عوض نمی شود و چنانچه فضا یا را کشدار میسازند تا وقت بکشند و مردم مبارز‬ ‫از مبارزه در خط اصلی خود وا بمانند‪ .‬زیرا محکومیت نظام در ســازمان جهانی مربوط‬ ‫یکی از وسایل است که الزاما نمی تواند به سقوط نظام منتهی شود‪.‬‬ ‫اگر بپذیریم که هیچ نظام ســقوط نمی کند مگر بدســت و بر اثر اراده مردم کشورش‬ ‫باین نتیجه میرسیم که ما به هیچ وسیله جز به بسیج مردم سخت ستم برای ساقط کردن‬ ‫نظام نیاز نداریم و بر اثر این اصل میرســیم به اینکه کار ایران با ایرانیان اســت و سپس‬ ‫میرســیم به اینکه بیگانگان هر چه کمتر (کمک)کنند اصالت مبارزه بیشتر مورد قبول‬ ‫مردم ایران قرار میگیرد‪.‬‬ ‫آنها که برین عقیده اند که در این سالها هر وقت کسی از میان مخالفان پا به میدان نهاد‬ ‫دیگران علیه او شدند و او را بهر وسیله در انظار سیاه کردند درست پرونده اوپوزیسیون‬ ‫را جلو چشم خود و مردم نمی نهندو‬ ‫که اگر درســت آن پرونده یا پرونده با بررســی شوند میرسیم به اینکه البد نقصس در‬ ‫کار بوده و هست‪.‬البد اساس کار بر کمک خارجی بوده است‪.‬یا اساس بر بی اعتنائی به‬ ‫؟و بسیج فکری بوده است و از همه مهمتر شاید دشمن را حقیر پنداشته و خود را توانا‬ ‫فرض کرده اند‪ .‬بهرحال اپوزیســیون متکی بر نفی دشمن کافی نیست بلکه الزم است‬ ‫سخت دشمن را خوب شناخت و سپس نقاط ضعف آن حمله برد ‪.‬ایران اسالمی و الئی‬ ‫مولود یک انقالب است‪.‬نیروی بسامان برنده هر انقالب و بخصوص این انقالب غرب‬ ‫ستیز و دین ورز را دست کم گرفتن وتکیه کردن به چند اظهار نظر دیگران که پرانتزی‬ ‫سیاه است و فراموش کردن اینکه غربی هرگز این حرکت و ماهیت آنرا درک نکردند‬ ‫یاران مبارز را به تفنن و سهل انگاری کشانیده است‪.‬‬ ‫انقــاب ایران بجز نیروی ذاتی خود از اشــتباه صدام و پیــروزی در دفاع از مرز مورد‬ ‫تجاوز صدام نیروئی دوم و اضافی گرفت و غرب در این واقعه بیشتر صدام را حمایت‬ ‫کرد تا اوپوزیسیون را و بجز این دو نیروی نظام از اشتباه غرب در اشغال عراق هم نیرو‬ ‫گرفت‪.‬پس جمع این ســه نیرو باضافه ثروت ملی مملکت موجب قدرت گیری نظامی‬ ‫شــد که تا به امروز سر پاســت و ظرف سی و چندسال اخیر همین نظام نه تنها حامیانی‬ ‫بزرگ از بین این قدرت های امروزی پیدا کرده است بلکه با استفاده از نیروی خزنده‬ ‫دین و مذهب و خرافات توانست یارانی موثر در منطقه و در عرصه بین المللی پیدا کند‬ ‫و به پیشرفتها برسد‪.‬‬ ‫چنین قدرت انسان مبارز را نمی ترساند بلکه او را به تامل عمیق وامیدارد که الجرم باید‬ ‫برسد به یک سلسه انتخاب در کار مبارزه ‪ .‬اما عرصه این مبارزه را تنها در برون کشور‬ ‫آنهم در شرایط پراکندگی جغرافیائی مبارزانی نیست‪.‬و هرکس میداند که صحنه و پهنه‬ ‫اصلی کارزار درون ایران اســت‪.‬و اما این درون نظامی دارد قاهر و نظامی و امنیتی که‬ ‫با این نســیم های سبک اپوزیسیون نمی لرزد اگر هم دمی بلرزد قدرت بازسازی ها را‬ ‫دارد‪.‬و تجربه بزرگ «جنبش سبز» نشان داد که برای به کرسی نشاندن حداقل تقاضا ها‬ ‫«انتخاب سالم و بی تقلب و خدشه» چه بهای گزافی باید پرداخت ‪.‬‬ ‫اراده مخالفت در درون و برون مرز وجود دارد‪ .‬شــمار مخالفان هم بســیار قابل اعتناو‬ ‫بحســاب گرفتنی است‪.‬ولی در شیوه های مبارزه و بسیج مرمان جای بحث بسیار است‪.‬‬ ‫در ایران مردم بارها بمیدان آمدند و هر بار دیدیم کار بسامان نرسید‪.‬حتی دیدیم رهبران‬

‫گاه از مردم جدا ماندند‪.‬زیرا احتمال شکســت در محاســبه آنها نبود یعنی سازمانی که‬ ‫پیش بینی شکســت را در نظر گیرد و چاره آنرا برای ادامه مبارزه این منظم به مبارزان‬ ‫ارائه کند وجود نداشته است‪ .‬اینست که می بینیم در کل جامعه مخالفت یا بجا می مانند‬ ‫اما مبارزه از نفس می افتد‪.‬‬ ‫شکســت این نظام والئی با اظهار مخالفت با در نهان و اشکار تامین نمی شود‪.‬شکست‬ ‫این نظام مستلزم نشــانیدن نیروهای مخالف در سازمان های مناسب است تا این نیروها‬ ‫هرز نروند‪.‬علت اینکه تا به امروز نیروهای مخالف شعار واحد خود رانیافته اند و از آن‬ ‫مهمتر کمترین تمایلی به درهم و با هم شدن ها ندارند اینست که هر یک از گرایش ها‬ ‫را که فرض کنید در همان موضع سیاسی قبل از انقالب در جای زنند و برهمان اسلوب‬ ‫حماســه های کوچک و بزرگ خود را تکــرار و تلقین می کنند ‪.‬بی هیچ گونه توفیق‬ ‫‪.‬اینکه مخالفان دیروز که بعضا در رکاب انقالب اسالمی هم بوده اند پس علیه نظام قبل‬ ‫انقالب پیوسته و هنوز خود را در موضع طلبکار انقالب و نظام برآمده از آن نگاهدارند‬ ‫هیــچ امید به دریافت آنهمه طلب را تضمین نمی کند زیــرا نظام والئی خود راوام دار‬ ‫هیچ یک از گروه های طلبکار نمی داند‪ .‬دیگر آنکه دنیا در این ‪33‬ســال چنان تحول‬ ‫یافته که مخالفت بر اساس شرایط پیشین مسموع هیچکس و هیچ قشر از مردم نیست‪.‬‬ ‫این پدیده در برون مرز تبدیل شــده اســت به منازعات بسیار بین گروههای مخالف و‬ ‫خدا داند که چه میزان وقت و مال و نیروز انسانی برسر آن نهاده شده و بهدر رفته است‬ ‫و نتیجــه ای جــز تضعیف گرو هها و خنثی کردن همدیگــر و بیزاری مردمان مخالف‬ ‫نداشته است‪.‬‬ ‫اما چون در نهان هر یک از مردمان میل به یکی و متحد شدن وجود دارد پس فرصت به‬ ‫ظهور اجالسمائی داده که هیچ یک از حاضران در آن معرف واقعی هیچ یک از گروه‬ ‫ها صاحب گرایش نیستند‪.‬پس بقول او که گفت‪:‬‬ ‫«یاران بازمانده زتوفان انقالب گرد هم آمدند و ندیدند ما همچنان روانه یک فصل سرد‬ ‫و سخت در جا نشسته ایم»‪.......‬جویان دامغانی‬ ‫نظام والئی همه گروهها و گرایش های سیاســی مخالفت را با قدرتی عظیم محکوم و‬ ‫منکوب کرده اســت در چنین شرایطی هر دفاع انفرادی بیفایده است و هر حمله ناشی‬ ‫از یک جبهه اتحاد ضرور است و از آنجا که هیچ کس نمی تواند طول مدت عمر نظام‬ ‫را پیش بینی کند بهتر اســت که پیک آمادگی همیشــگی برای برکندن هر نوع بیداد‬ ‫مهیا شود‪ .‬با همه اختالفات بین گروه ها و گرایشهای مربوط یک زمینه محکم و وسیع‬ ‫مشــترک بین همگان وجود دارد که میشود مددآن به توافقی وسیع رسید و این پهنه و‬ ‫عرصه همان دموکراسی است‪.‬‬ ‫در دنیای امروز دموکراسیها عین هم نیستند ولی هیچکدام هم ضایع کننده معنای اصلی‬ ‫آن که مردم گرائی است و نه مردم ساالری نمی باشند‪.‬‬ ‫نظام بر آمده از دموکراسی مشخصه اصلی و عمده اشت در نظر گرفتن تمایالت کلی‬ ‫مرمان اســت حرمت این تمایالت ما را از هر پسوند و پیشوندی بر واژه دموکراسی بی‬ ‫نیاز می دارد‪.‬و آن آرمان قدیم ایرانیان که در «مصلحت ملک بر ملت» خالصه میشد در‬ ‫معنای کلمه دموکراسی بقدر کافی نشسته است‪.‬‬ ‫امروز همه مخالفان نظام والئی از رفتن به دموکراسی حرف می زنند اما شاید توجه کم‬ ‫است به اینکه برای رسیدن به آن از هم امروز باید آنرا بعمل درآورد‪.‬‬ ‫احــزاب و گروههــا و انجمن ها و حتی کنگره ها واجالســهای کوچک و بزرگی که‬ ‫امروز از سرحسن نیت فعال اند الزاما به دموکراسی عمل نمی کنند پس قادر نمی شوند‬ ‫به ایجاد جاذبه ای کافی برای بســیج مردم عالوه بر این گاه دیده می شود ه عدم توفیق‬ ‫خود را در بیســج برسازمانناشــی از فقدان کمک می پندارند‪ .‬حال اگر برســیم به این‬ ‫شکست های کوچک و بزرگ می بینیم مردم اگر در مشارکت همه جانبه نیستند علت‬ ‫اصلی آنست که گردانندگان بخود برآمده بدنبال شرکت دادن مردم در تالشها نیستند‬ ‫و فقط حمایت آنها را می خواهند‪.‬‬ ‫یک مرد یک سیما به اضافه یک حرف خوشی و زیبا هرگز بمعنای دموکراسی نیست‪.‬‬ ‫مردم امروز در هر حال طالب سه چیز هستند‪:‬مشارکت –شفافیت‪-‬مسئولیت‪ .‬که بی آن‬ ‫هیچ جنبشی به مقصود نمی رسد‪.‬‬ ‫رهبران مبتکر و غالبا به خود و بر خود برآمده گاه به دلیل زحمت شــخصی که میبرند‬ ‫و سخنان دلنشینی که می پراکنند چنان خود را محق می دانند که عدم توفیق آنها را به‬ ‫افســردگی و یاس از استعداد مردم برای مبارزه می کشاند‪.‬چنین حالت آنها را میبرد به‬ ‫اینکه کمک کافی و ســرمایه مالی مهمترین عامل مبارزه است‪.‬غافل از این که اگر راه‬

‫نجــات ایران از چنگ والیت در‬ ‫«پول» خالصه میشــد سالها پیش‬ ‫این نظام از پس رفته بود‪.‬‬ ‫از آن بدتر وقتی اســت که چنین‬ ‫رهبران روبرو می شــوند با عدم‬ ‫سخاوت یا عدم مشارکت مردمان‬ ‫پس می پندارند چاره جز کمک‬ ‫گرفتن ازبیگانگان نیست‪.‬‬ ‫و رد هاله همین تشــخیص است‬ ‫کــه حتی ایــن فکــر را گردونه‬ ‫عادی ســازی می نهند و به یاران دور و نزدیک هم تلقین می کنند که «چاره نیســت»و‬ ‫در همین حال تجربه های سالهای ‪ 80‬و حتی ‪ 90‬را فراموش می نمایند‪.‬توجیهی که این‬ ‫رهبران بخود برآمده داشته و دارند این است که آن دسته از کشورهاکه مخالفت نظام‬ ‫والئی اند با ما هم هدف اند پس فصل مشــترکی دارند با ما پس متفق ما هســتند پس‬ ‫می شــود با آنها بود و با آنها کارکرد و با آنها در آمیخت این گونه توجیهات از بن و‬ ‫ریشــه گمراه کننده اس و کیست که نداند سرانجام ســر نهادن به دامان بیگانه رفتن به‬ ‫دام گسترده بیگانگان است ‪.‬به این معنی که هر قدرت سیاسی البته میتواند با هر قدرت‬ ‫سیاســی دیگر در مذاکره باشد و حتی به معامله رود ولی این آقایان به خود برآمده که‬ ‫جز میهمان ســرزمین این یا آن قدرت سیاسی نیستند تا قادر به مذاکره از سر مسئولیت‬ ‫باشند پس قابل دستکاری نخواهند شد‪.‬و در تاریخ معاصر بویژه در سالهای اخیر گواه و‬ ‫نمونه بسیار بر این فاجعه داریم‪.‬‬ ‫بســیاری در این سالهای دراز دشــمن را حقیر گرفتند و دشمن دشمن را کارساز خود‬ ‫فرض کردند‪.‬و فراموش کردند که مثال خصومت غرب با نظام والئی مساوی با دوستی‬ ‫آنها با مخالفان درون و برون نظام والئی نیســت آنها که فرض کردند که غرب میزند‬ ‫و ســر راه این زدن ما را هم به مراد خود می رســاند وقت بســیار در انتظار نهاند و گاه‬ ‫لغزیدند در عمق خطا و گاه تبدیل شــدند به مانع بزرگ ســر راه مبارزان ‪.‬اگر نگوئیم‬ ‫ننگ خبط بزرگ آنجاســت که این بزرگواران همه جا بنام ملت ایران حرف می زنند‬ ‫و در مقابل «کمک» ملت راگروهی میسپارند ‪.‬در حالی که هیچ اعتبار نامه ای از سوی‬ ‫مردم و ملت ندارند و درســت به همین دلیل است که قادر به بسیج مردمان نیستند‪.‬زیرا‬ ‫هیچ کنفرانس و کنگره ای معرف تمامیت ملت نیســت‪.‬امامعرف اراده حاضران بشرط‬ ‫تدوین یک منشور میتواند باشد‪.‬‬ ‫حرمت کشــور میزبان فراریان و پناهنده و مهاجران از تبعیت از کشور میزبانی مخالف‬ ‫نظام والئی که بظاهر و باطن مدافع حراست وطن خود است جداست‪.‬‬ ‫مادم که نیرو های مقاوم و مبارز با تعیین منشــوری به ثبت و ضبط رســیده در راســتای‬ ‫قواعد بین المللی رسمیت نگیرند و مسئولیت اعالم نکنند و به دموکراسی سازمان ندهند‬ ‫مبارزاتی در راه صحیح و سالم پای ننها ده پس در خطر آلودگیها هستند‪.‬‬ ‫ایرانیان ناراضی از نظام والئی بدلیل سیاست های خشن و سودجویانه غرب و شرق در‬ ‫کل منطقه ناگریز و بطور عریزی در ایران پشــت ســر نظام اند و در درون مرز به دلیل‬ ‫اختالط منافع کشــور میزبان امکان مخالفت با نظام درون میهن اصلی شان ناچیز است‬ ‫زیرا هر زمان ممکن است برچسب«همکاری با بیگانه» بر آنها نهاده شود‪.‬‬ ‫درســت برای ســامت مبارزه و مبارزان الزم اســت هر حرکت سیاسی مبتنی باشد به‬ ‫اصولی که نه دســتمایه نظام برای اتهام شــود و نه زیانی به حرمت قوانین کشور میزبان‬ ‫رساند‪.‬‬ ‫مســلم است که این شیوه ما را از دنباله رویهای شخصی مدعیان مصون میدارد و از هر‬ ‫سو شیوه های دموکراتیک را دیکته خواهد کرد‪.‬‬ ‫تطبیق دادن نبض حرکت مبارزان برونمرزی با درجه شدت مخالفت دول غرب با ایرانی‬ ‫والئی شــدنی نیست ‪.‬پس نبایدکوشید حرکت مخالفت ملی را دنباله روسیاستهای بین‬ ‫المللی کرد بی آنکه از بحساب گرفتن آن غافل بود‪.‬مردم ایران بسیار وطن دوست اندو‬ ‫نیــز بدالیل تاریخی بدبین به دخالت خارجی این مردم محال اســت به آنها که کاســه‬ ‫گدائی نزد بیگانه میبرند اعتماد کنند‪.‬‬ ‫ایرانیان بیش از قرنی اســت که در صدد اخذ علوم و فنون غرب اند پس تشنه رابطه ای‬ ‫ســالم با همه کشورهای غربی اند نباید از این ترقی و تجدد طلبی نتیجه گیریم که حق‬ ‫همیشه با غرب است حتی از باب حقوق بشر‪.‬‬

‫‪NN &SS Ltd‬‬ ‫‪Bridge Advisory Group‬‬ ‫مهاجرت به انگلستان و تحصیل در انگلستان‬

‫شرایط آسان ‪ ،‬مشاوری امین ‪ ،‬خدمات بی نظیر مهاجرت به انگلستان و تحصیل در قلب انگلستان‪.‬‬ ‫کادر مهاجرت به انگلستان این شرکت با عضویت در معتبرترین نهادهای قانونی و حقوقی بریتانیای کبیر‬ ‫وبهره گیری از وکالی با تجربه وکارآزموده در امر مهاجرت به انگلستان با افتخار در خدمت هموطنان عزیز‬ ‫هستند‪ .‬متخصصین و کارشناسان این شرکت با بررسی دقیق وکارشناسی شرایط متقاضیان و دسترسی‬ ‫به آخرین تغییرات و تحوالت قوانین مهاجرت به انگلستان ‪ ،‬میتواند کمک قابل توجهی به متقاضیان‬ ‫گروههای ‪ .1‬تجار ‪ .2‬متخصصین ‪ .3‬ازدواج ‪ .4‬سرمایه گذاری ‪ .5‬کاری ‪ .6‬اخذ ویزای دوساله کار برای فارغ‬ ‫التحصیان از انگلستان ‪ .7‬انواع ویزاهای دیدار ‪ .8‬افتتاح حساب بانکی در کشورهای مختلف ‪ .9‬اخذ و تمدید‬ ‫ی از بهترین مراکز آموزشی در همه مقاطع تحصیلی‌ از ابتدایی تا مقطع دکترا با بهترین و‬ ‫ویزای دانشجوی ‌‬ ‫مناسب‌ترین هزینه و مج ّرب‌ترین کادر ‪ .10‬ثبت نام برای انواع امتحانات زبان انگلیسی‪.‬‬ ‫برای انتخاب بهترین راه با ما تماس بگیرید‬ ‫مشاوره رایگان همه روزه‬

‫شعبه لندن‪:‬‬ ‫تلفن‪ ۰۰۴۴۲۰۸۵۶۰۴۴۷۷ ، ۰۰۴۴۸۴۵۸۷۲۶۶۶۰ :‬فکس‪۰۰۴۴۲۰۸۵۶۰۳۳۴۰ ، ۰۰۴۴۸۴۵۸۷۲۶۶۶۱ :‬‬

‫صفحه ‪25‬‬

‫ایستگاه جدی و خنده‬

‫پا به پای کودکی هایم بیا‬ ‫کفش هایت را به پا کن تا به تا‬ ‫قاه قاه خنده ات را ساز کن‬ ‫باز هم با خنده ات اعجاز کن‬ ‫پا بکوب و لج کن و راضی نشو‬ ‫با کسی جز عشق همبازی نشو‬ ‫بچه های کوچه را هم کن خبر‬ ‫عاقلی را یک شب از یادت ببر‬ ‫خاله بازی کن به رسم کودکی‬ ‫با همان چادر نماز پولکی‬ ‫طعم چای و قوری گلدارمان‬ ‫لحظه های ناب بی تکرارمان‬ ‫مادری از جنس باران داشتیم‬ ‫در کنارش خواب آسان داشتیم‬ ‫یا پدر اسطوره دنیای ما‬ ‫قهرمان باور زیبای ما‬ ‫قصه های هر شب مادربزرگ‬ ‫ماجرای بزبز قندی و گرگ‬ ‫غصه هرگز فرصت جوالن نداشت‬ ‫خنده های کودکی پایان نداشت‬ ‫هر کسی رنگ خودش بی شیله بود‬ ‫ثروت هر بچه قدری تیله بود‬ ‫ای شریک نان و گردو و پنیر !‬ ‫همکالسی ! باز دستم را بگیر‬ ‫مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست‬ ‫آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟‬ ‫حال ما را از کسی پرسیده ای؟‬ ‫مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟‬ ‫حسرت پرواز داری در قفس؟‬ ‫می کشی مشکل در این دنیا نفس؟‬ ‫سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟‬ ‫رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟‬ ‫رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟‬ ‫آسمان باورت مهتابی است ؟‬ ‫هرکجایی شعر باران را بخوان‬ ‫ساده باش و باز هم کودک بمان‬ ‫باز باران با ترانه ‪ ،‬گریه کن !‬ ‫کودکی تو ‪ ،‬کودکانه گریه کن!‬ ‫ای رفیق روز های گرم و سرد‬ ‫سادگی هایم به سویم باز گرد!‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫این جماعت کثیف تر از آخوند‬ ‫درد دل یک خواننده‬

‫در این مدت کوتاهی که «تریبون آزاد» شروع‬ ‫به انتشار کرده‪ ،‬مســعود تهرانی‪ ،‬مقاالتی را در‬ ‫مورد دوز و کلک های رژیم آخوندی در لندن‬ ‫نوشته و دست وزارت اطالعات و حوزه تبلیغات‬ ‫آیت ال ها را رو کرده و افشــاگری می کند که‬ ‫این رژیم بی اصل و نســب چــه برنامه هایی را‬ ‫در قلب انگلســتان و وسط لندن اجرا می کند و‬ ‫چه دام و تله ای برای جلب آدم های ســاده دل‬ ‫و قشــری پهن کرده است‪ .‬به قول بچه ها دمش‬ ‫گرم و امیدوارم موفق باشد‪ .‬بقیه مطالب و نوشته‬ ‫های تریبون آزاد هم پر است از افشاگری درباره‬ ‫جنایت ها‪ ،‬دزدی ها‪ ،‬آدمکشی ها و خیانت های‬ ‫این رژیم ضد ایرانی که هست و نیست ایرانی ها‬ ‫را به باد فنا داده است‪ .‬دست همه اینها که از روی‬ ‫وطن پرستی و به خاطر خدمت به هموطنان خود‬ ‫این مقاالت را می نویسند درد نکند و خدا به همه‬ ‫توفیقبدهد‪.‬‬ ‫ایــن کار وظیفه همه ماســت کــه خیانت ها و‬ ‫جنایت های آخوندها و جیره خــواران آنها را‬ ‫برای اطالع ایرانی ها فاش کنیم و نگذاریم این‬ ‫ها مملکت ایران و جامعه فلک زده ما را بیشتر از‬ ‫این به فالکت بکشند‪.‬‬

‫گفتن این مطالب و روکردن دســت آخوندها‬ ‫و نوکرهایشــان کار واجبــی اســت‪ .‬ولی این‬ ‫بی شــرافتی و بی حیایــی و رذالت آخوندها و‬ ‫مزدوران آنها چیز تازه ای نیست‪ .‬حاال به تاریخ‬ ‫چندین قرن پیش تا زمان سقوط رزیم شاه کاری‬ ‫نداریم که این دشمنان ایران و ایرانی به نام اسالم‬ ‫و شیعه چه جنایت هایی کردند‪ ،‬چه ثروت هایی‬ ‫را چاپیدند و چطور جان و مال و ناموس مردم را‬ ‫به باد دادند‪ .‬در همین ســی و سه ساله که تاریخ‬ ‫آن جلوی چشــم همه ما هست و مسن ترها آن‬ ‫را خوب به خاطر دارند و خودشان هم شاهد آن‬ ‫بوده اند‪ ،‬آخوندها آتشی به جان مردم و مملکت‬ ‫ایران انداخته اند که هســت و نیست مردم را به‬ ‫باد داده اســت‪ .‬این ها را باید گفت و افشا کرد‪.‬‬

‫نوشته ‪ :‬بهنام پیروان‬ ‫دوستان دیگر هم دارند همین کار را می کنند‪.‬‬

‫ولی بگذارید من درد دل خودم را بگویم‪ .‬شاید‬ ‫به من بخندید یا از من ایراد بگیرید‪ .‬عیب ندارد‪.‬‬ ‫چه بخندید و چــه ایراد بگیرید من می خواهم‬ ‫حرف خــودم را بزنم‪ .‬راســتش را بگویم‪ ،‬من‬ ‫بیشتر از آنکه دلم از دست آخوندها خون باشد و‬ ‫بیشتر از آنکه از مالها و نوکرانشان دلخور باشم‪،‬‬ ‫بیشتر از همه از دست این هایی که خودشان را‬ ‫اپوزسیون جا می زنند ولی از آخوندها هم خائن‬ ‫تر هستند دلم پر از خون است‪ .‬آخوند قدرت را‬ ‫به دست گرفته و سوار اسب مراد است‪ .‬قدرت‬ ‫را در دست دارد‪،‬می زند و می کشد و به زندان‬ ‫می اندازد و شــکنجه می کند و علناً هم چماق‬ ‫را گرفته و بر ســر ما می کوبد‪ .‬تکلیف ما با این‬ ‫آدم ها روشــن است‪ .‬ما با آنها دعوا داریم و در‬ ‫جنگ هستیم‪ .‬قدرت و پول در دست آنهاست‪،‬‬ ‫ما هم دســت خالی هســتیم‪ .‬یا جان خود را در‬ ‫این راه از دســت می دهیم یا باالخره ما هم اگر‬ ‫نتوانستیم‪،‬نسل بعدی و بچه های ما حساب آنها را‬ ‫خواهندرسید‪.‬‬

‫ولــی چه کنیــم بــا آدم هایی که صــد درجه‬ ‫از آخوندهــا بدتر هســتند و خودشــان را میان‬ ‫اپوزســیون جا زده اند و یا با مزد یا بی مزد آب‬ ‫به آســیاب آخوند می ریزنــد‪ .‬این ها‪ ،‬مقابل ما‬ ‫نایستاده اند‪ ،‬کنار ما هستند‪ .‬خودشان را دوست‬ ‫و هم نوع معرفی می کنند‪ ،‬ظاهرا ً علیه آخوندها‬ ‫شــعاری می دهند‪ ،‬اسمشــان را هم گذاشــته‬ ‫اند اپوزســیون‪ .‬رنگ عوض کــرده اند‪ ،‬لباس‬ ‫اپوزســیون پوشیده اند‪ ،‬شــعارهای دهن پرکن‬ ‫می دهند‪ ،‬ولی در حقیقت مأموریت آنها ایجاد‬ ‫تفرقــه در بین اپوزســیون و جلوگیری از اتحاد‬ ‫و همبســتگی مخالفان رژیم است‪ .‬در میان این‬ ‫جماعــت همه جور آدمی پیدا می شــود‪ .‬نمی‬ ‫خواهد راه دور بروید و ذره بین بردارید و دنبال‬ ‫ایــن جور آدم ها بگردیــد‪ .‬یک نگاهی به دور‬ ‫و اطرافتان بکنید‪ .‬به آدم هایی که در جلســات‪،‬‬

‫کنسرت ها‪ ،‬فروشــگاهها دیده اید فکر کنید‪.‬‬ ‫به قلم به دســت ها و نویسندگانی که این سالها‬ ‫در این روزنامه و آن مجله مطلب نوشــته اند‪ ،‬به‬ ‫کسانی که جلسه سیاســی می گذارند و شعار‬ ‫آزادی و دمکراســی می دهند نگاهی بیندازید‪.‬‬ ‫حاال به سابقه کارشان هم یک کمی فکر کنید‪.‬‬ ‫دائم از ســرتاپای رژیم والیت فقیه ایراد گرفته‬ ‫اند‪ ،‬شعار داده اند‪،‬به آخوند و حزب اللهی فحش‬ ‫داده اند‪ .‬ولی همین ها وقتی موقعیت حساس می‬ ‫شود و حکومت آخوندها به خطر می افتد فورا ً‬ ‫چهره خود را عوض می کنند و کنار آخوند می‬ ‫ایستند‪ .‬اص ً‬ ‫ال یادشان می رود که تا حاال در کنار‬ ‫ما و همراه مــا بوده اند‪ .‬تا دلت بخواهد روزنامه‬ ‫نگار‪ ،‬سیاسی کار‪ ،‬شاعر‪ ،‬فعال حقوق بشر‪ ،‬مدافع‬ ‫حقوق زن‪ ،‬طرفدار فدرالیسم‪ ،‬اندیشمند سیاسی‪،‬‬ ‫استاد دانشگاه و نویسنده و مفسر در بین این آدم‬ ‫ها فراوان اســت‪ .‬یک عده زیادی هم این سال‬ ‫ها به اســم جنبش سبز آمده اند و میان ایرانی ها‬ ‫برخورده اند‪ .‬تکلیف این ها هم روشن است و‬ ‫هرکس که فکر می کند این ها آمده اند با رژیم‬ ‫مبارزه نمایند جدا ًاز مرحله پرت است‪.‬‬

‫آن موقعی که دادگاه رژیم مالها را تروریست‬ ‫شناخت و همه اروپا که جمع شده بود از رابطه‬ ‫با آخوندها دست بکشد و اوضاع حکومت بی‬ ‫ریخت شــده بود آن حقه بازی و شــیادی دوم‬ ‫خرداد را شروع کردند و دیدیم که چقدر از این‬ ‫نوکرهای قلم به دســت سیاسی با چندرغاز چه‬ ‫پاچه خواری هایی کردند و آنقدر دمب خاتمی‬ ‫را توی بشقاب گذاشتند که هشت سال مردم را‬ ‫خواب کردند‪ .‬امروزه همان خاتمی چی ها آمده‬ ‫اند که یک خیانت دیگر بکنند‪ .‬حاال می بینیم باز‬ ‫آن مزدوران دارند برای اصالح طلب های تفاله‬ ‫شده خوش رقصی می کنند‪.‬‬ ‫باز هم می خواهم بگویم که دلم از دســت این‬ ‫خیانــت کارها بدجوری خون اســت‪ .‬آخوند‪،‬‬ ‫دشمن است تکلیف ما با دشمن هم روشن است‪.‬‬

‫هفت صفتی که احمدی نژاد‬ ‫از پیامبران به ارث برده است‬ ‫از پیامبر اسالم بی سوادی را‬ ‫ازعیسی بی پدری را‬ ‫از موسی جادوگری را‬ ‫از آدم نافرمانی از خدا را‬ ‫از نوح جمع آوری حیوانات‬ ‫به دور خود را‬ ‫از سلیمان مشورت با جانوران را‬ ‫و در آخر از یوسف زیبایی را‬

‫ی جتـاری خود را‬ ‫آگـه ‌‬ ‫در نشریه تریبـون آزاد به‬ ‫چاپ برسانید‪.‬‬ ‫ایـن فرصــت استثنایی‌‬ ‫و ویژه را از دســـت‬ ‫ندهید و فراموش نکنید‬ ‫که نشـریه تریبـون آزاد‬ ‫با باالترین تیراژ در سراسر‬ ‫اروپـا به منـازل هزاران‬ ‫فارسـی زبـان می‌رود‪.‬‬ ‫‪۰۲۰۸۲۰۸۰۰۱۰‬‬

‫صفحه ‪26‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫کاش ما هم‬ ‫«معمولی» باشیم‬ ‫این داستا ِن یک دکتر است‪ .‬دکتر داستان ما در‬ ‫حال حاضر در استرالیا زندگی می کند‪ .‬زندگی‬ ‫بسیار مرفه ای دارد‪ ،‬زندگی که هیچیک از‬ ‫همکالسی هایش خواب آن را هم نمی دیدند‪.‬‬ ‫همه ی ما می خواهیم در زندگی به باالترین‬ ‫چیزها دست یابیم‪ .‬در هر کالس می خواهیم‬ ‫شاگرد اول باشیم‪ ،‬گرانترین لباس های بازار را‬ ‫بخریم‪ ،‬کفشهایمان جزء کفش های تک باشد‪،‬‬ ‫بلندترین و گرانترین اتومبیل شهر را می خواهیم‪،‬‬ ‫زیباترین و خوشگلترین دختر شهر را می خواهیم‪،‬‬ ‫دوست داریم بچه هایمان از زیباترین و بهترین‬ ‫بچه های مدرسه خود باشند‪ .‬می خواهیم بهترین‬ ‫پست ها را داشته باشیم‪ ،‬دلمان می خواهد اگر‬ ‫کاری را شروع کردیم‪ ،‬یک شبه به اوج برسیم‬ ‫و همه ما را به عنوان الگوی «موفقیت» بشناسند‪.‬‬ ‫اما دکتر داستان ما انسان کام ً‬ ‫ال متفاوتی بود‪ .‬او می‬ ‫خواست یک زندگی «معمولی» داشته باشد‪ .‬در‬ ‫هیچ امتحانی قصد نداشت رتبه ی اول را کسب‬ ‫کند‪ .‬هنگامی که همکالسی هایش کل شب‬ ‫مشغول حفظ کتاب و جزوه بودند‪ ،‬یا در حال‬ ‫جا کردن خود در دل اساتید برای گرفتن نمره‬ ‫ای باالتر‪ ،‬او تنها ‪ 2‬یا ‪ 3‬ساعت مطالعه می کرد‬ ‫و سپس بدون هیچ استرسی به خواب عمیقی فرو‬ ‫می رفت و عقیده داشت که نمی تواند برای چند‬ ‫نمره اضافی خواب خود را «فدا» کند‪ .‬همکالسی‬ ‫هایش «ساده زیستی و معمولی» بودن او را مورد‬ ‫تمسخر می گرفتند و او را «احمق» می نامیدند‪ ،‬اما‬ ‫دکتر راضی و خوشحال بود‪ .‬با نمره ای متوسط‬ ‫‪( MBBS‬پزشکی عمومی در کشورهای هند و‬ ‫پاکستان) خود را گرفت‪.‬‬ ‫تمام همکالسی هایش بعد از اخذ مدرک‬ ‫پزشکی عمومی‪ ،‬تالش خود را چند برابر کردند‬ ‫تا بتوانند تخصص خود را بگیرند و جزء بهترین‬ ‫های جامعه باشند ولی دکتر تصمیم گرفت درس‬

‫خواندن را متوقف کند و در یک بیمارستان‬ ‫کوچک به عنوان دکتر شیفت شروع به کار کرد‪.‬‬ ‫دوستان او بعد از کار در شیفت صبح به کلینیک‬ ‫های خصوصی می رفتند و ناهار خود را با عجله‬ ‫به اتمام می رساندند تا مریض های بیشتری را‬ ‫ویزیت نمایند و شبها نیز مشغول خواندن جزوه‬ ‫های تخصصی خود بودند‪ .‬اما دکتر بعد از‬ ‫برگشت از بیمارستان با آرامش کامل ناهار می‬ ‫خورد‪ ،‬کمی استراحت می کرد و عصر هنگام‬ ‫به پیاده روی می رفت‪ ،‬تلویزیون نگاه می کرد‪،‬‬ ‫کتاب می خواند‪ ،‬موسیقی گوش می کرد‪ ،‬به‬ ‫دیدن دوستان و آشنایان خود می رفت‪ ،‬و اگر‬ ‫مریضی به در خانه او مراجعه می کرد بدون هیچ‬ ‫شکایتی به صورت رایگان او را معالجه می کرد‪.‬‬ ‫او به فکر افزایش درآمد خود نبود و با همان‬ ‫حقوق اندک تالش می کرد از زندگی لذت‬ ‫ببرد‪ .‬خانه ی کوچی کرایه کرد‪ ،‬کولر گازی هم‬ ‫وصل نکرد‪ .‬یخچال کوچکی برای آشپزخانه ی‬ ‫کوچکش خرید و با موتور به سرکار رفت‪.‬‬ ‫در این هنگام پدر و مادرش از او خواستند ازدواج‬ ‫کند‪ .‬دکتر در این باره نیز «معمولی» رفتار کرد‪.‬‬ ‫هنگامی که تمامی دوستانش به دنبال زیباترین‪،‬‬ ‫پولدارترین و خانواده دارترین دختران می گشتند‪،‬‬ ‫دکتر با دختری معمولی از خانواده ای ساده و‬ ‫متوسط ازدواج نمود‪ .‬با هم به خانه ی کوچک‬ ‫خود رفتند و با شادی به زندگی ادامه دادند‪ .‬بعد‬ ‫از چند سالی بچه ها هم وارد زندگی دکتر شدند‪.‬‬ ‫بچه هایی بسیار عادی‪ .‬دکتر به جای ثبت نام بچه‬ ‫های خود در گرانترین مدارس خصوصی‪ ،‬آن ها‬ ‫را در مدرسه ی دولتی محله خود ثبت نام کرد‪.‬‬ ‫دکتر هیچگاه از آنها نمی خواست که شاگرد اول‬ ‫مدرسه شوند و به آنها فهماند که درس خود را‬ ‫در حد نیاز فرا گیرند و قبول شوند‪ .‬بچه ها هم‬ ‫با نمرهای متوسط کالس ها را قبول می شدند و‬ ‫از شیوه زندگی خود لذت می بردند‪ .‬از مدرسه‬ ‫برمی گشتند‪ ،‬در کنار پدر و مادر خود ناهار می‬ ‫خوردند‪ ،‬کمی استراحت می کردند‪ ،‬سپس درس‬ ‫می خواندند‪ ،‬عصر هم بازی می کردند و شب‬ ‫قبل از خواب به همراه پدر خود به پیاده روی می‬ ‫رفتند‪ .‬اما زندگی دکتر اینگونه به پایان نرسید‪.‬‬ ‫پیچ کوچکی در جاده ی زندگی دکتر به وجود‬ ‫آمد‪ .‬تصمیم گرفت از کشورش خارج شود و به‬ ‫کشور دیگری مهاجرت کند‪ .‬دوستان دکتر هم‬

‫در تالش بودند تا مهاجرت کنند و در کشورهای‬ ‫جهان اول به بهترین ها برسند‪ .‬لذا روزها را در‬ ‫صفهای بلند سفارتخانه های آمریکا‪ ،‬بریتانیا و‬ ‫استرالیا می گذراندند و مدام به دنبال آشنایی‬ ‫بودند تا چند روز زودتر از بقیه به آرزوهایشان‬ ‫برسند‪ .‬اما دکتر کشوری بسیار « معمولی» را‬ ‫انتخاب نمود که هیچگونه صفی در سفارتخانه‬ ‫های آن وجود نداشت‪ .‬او به کشور مالدیو رفت‬ ‫و در بیمارستانی مشغول به کار شد‪ .‬خانه ی ساده‬ ‫ای کرایه کرد و همسر و بچه هایش را به آنجا‬ ‫برد‪ .‬دوچرخه ای برای خود و بچه هایش خرید و‬ ‫بعد از اتمار کار به همراه خانواده از مناظر زیبای‬ ‫مالدیو لذت می بردند‪ .‬آخر هفته ها به مسافرت‬ ‫می رفتند و دوستان فراوانی پیدا کردند‪ .‬تا اینکه‬ ‫دکتر روزی اطالعیه ای در روزنامه دید که در‬ ‫آن سازمان بهداشت جهانی (‪ )WHO‬از چند‬ ‫دکتر عمومی‪ ،‬بدون مدرک تخصص و با تجربه‬ ‫چند ساله خواسته بود تا به یکی از روستاهای دور‬ ‫افتاده در استرالیا رفته و در بیمارستانی مشغول به‬ ‫کار شوند‪ .‬دکتر برای این شغل اقدام نمود و به‬ ‫استرالیا مهاجرت کرد‪.‬‬ ‫دولت خانه ای در روستا به او داد و او در‬ ‫بیمارستان مشغول به کار شد‪ .‬بعد از چند سال‬ ‫به خاطر حسن برخورد و حس نوع دوستی و‬ ‫پشتکارش به ریاست بیمارستان رسید‪ .‬دولت‬ ‫‪ 2000‬متر زمین زراعی به او اختصاص داد و‬ ‫دکتر نیز به کمک فرزندان معمولی خود آنجا را‬ ‫به مزرعه ای آباد تبدیل نمود‪ .‬در حال حاضر او‬ ‫در خانه ای با ‪ 5000‬متر مربع مساحت زندگی می‬ ‫کند و جگوار خود را در کنار پورشه ی همسرش‬ ‫در پارکینگ اختصاصیشان نگه می داردو بچه ها‬ ‫و همسر معمولی او در کنارش هستند‪.‬‬ ‫می خواهم بگویم عالوه بر بهترین شدن‪ ،‬شاگرد‬ ‫اول شدن‪ ،‬پولدارترین شدن‪ ،‬راه دیگری هم در‬ ‫زندگی وجود دارد‪ .‬راه «اعتدال» و «معمولی»‬ ‫بودن‪ .‬این همان راهی است که تمام شادی در‬ ‫آن وجود دارد‪ .‬اما ما راه بهترین ها را انتخاب‬ ‫می کنیم و در این راه آنقدر با سرعت می رویم‬ ‫که شادیهای زندگی را یکی پس از دیگری جا‬ ‫می گذاریم و در آخر راه تنها می مانیم‪ ،‬بدون‬ ‫شادی و لذت‪.‬‬ ‫کاش ما هم شاد بودن و لذت بردن از زندگی را‬ ‫بر موفقیت و بهترین شدن ترجیح دهیم‪.‬‬

‫{‪¸ÃÀI‬‬ ‫‪k¹±M ¾ºHj ÂUIµwIM [ºoM‬‬ ‫‪NET WT: 5 Kg‬‬ ‫‪LONG KORN BASMATI RICE‬‬

‫‪SHAHIN‬‬ ‫‪www.shahin-food.com‬‬ ‫‪info@shahin-food.com‬‬ ‫‪Tel.:(+49) 02131 - 59 69 299‬‬ ‫‪(+49) 0177 - 450 90 58‬‬ ‫‪BEST BEFORE: 30.12.2014‬‬ ‫‪KEEP IN DRY PLACE‬‬

‫فرار از جهنم آخوندی‬

‫یکی ازفراریان جهنم آخوندی جوانی‬ ‫است بنام هامون میررحیم که پس از‬ ‫قیام خونین جوانان ایرانی در برابر رژیم‬ ‫جنایتکار آخوندی موفق به فرار شده‬ ‫است هامون می گوید با نفرتی که از این‬ ‫حکومت پلید و ضد ایرانی داشتم دست‬ ‫به مبارزه ای افشاگرانه زدم و بدنبال رسوا‬ ‫کردن کسانی رفتم که دستشان به خون‬ ‫هموطنانم آغشته بود من با تهیه عکس ها‬ ‫و بیوگرافی این افرداد جنایتکار و خائن‬ ‫تالش می کردم چهره واقعی آنان را به‬ ‫مردم بشناسانم کسانی که در ظاهر خود‬

‫‪ ۲۷‬آوریل شماره ‪۶‬‬ ‫تریبون آزاد‬ ‫منتشر خواهد شد‬

‫را آدم هایی مسلمان و خیر خواه نشان‬ ‫میدادند و با ساختن مسجد و مدرسه‬ ‫ژست عوام فریبی میگرفتند ولی در‬ ‫جریانات کشتار مردم بیگناه و بی پناه‬ ‫فعاالنه حضور داشتند و دستشان بخون‬ ‫انسانهای بیگناه بیشماری آغشته بود‪.‬‬ ‫من نیمه های شب عکس های از قبل‬ ‫تهیه شده را به محل زندگی خانواده یا‬ ‫آشنایان این افراد می بردم و به در و دیوار‬ ‫می چسباندم تا مردم چهره واقعی آنان را‬ ‫بشناسند ولی با لو رفتن بعضی از دوستانم‬ ‫‪ ،‬من هم دستگیر شدم و به زندان افتادم و‬ ‫پس از طی کردن دورانی بسیار سخت و‬ ‫عذاب آور که نیازی به توضیح آن نیست‬ ‫با تالشهای خانواده ام و دادن رشوه‬ ‫های کالن و گذاردن وثیقه چند روزی‬ ‫مرخصی دادند که از این فرصت استفاده‬ ‫کردم و از ایران فرار نمودم ولی متاسفانه‬ ‫نمیدانم به سر خانواده ام بخصوص پدرم‬ ‫چه آمده است!‬ ‫هامون میر رحیم‬

‫صفحه ‪27‬‬

‫ورزش‬

‫فوتبال سپاهی ‪،‬اطالعاتی‬ ‫از‪:‬محمود سرابی‬

‫از ســال‪ ۱۳۸۰‬از آغاز شروع لیگ سراســر‪،‬فصل جدیدی در ورزش ایران‬ ‫گشوده شد‪.‬‬ ‫دستور و برنامه طراحی شده بر اســاس کنترل تماشاگران فوتبال و کاهش‬ ‫نگرانی رژیم از مردم در استادیوم ها بود‪.‬مجوز ها نشریه اختصاصی فوتبال‬ ‫بر اساس ایجاد خط انحرافی شایعه سازی در ورزش فوتبال صادر شد‪.‬‬ ‫ده‬ ‫رژیم جمهوری اسالمی در ایران از همان های بی اصل و نسب بنام‬ ‫سال اول به اصطالح انقالب دچار وحشت و سرداری در رأس همه امور باشگاهها وکیل‬ ‫نگرانی از حضور مردم در استادیوم ها داشت و صدها سپاهی اطالعاتی ‪ ،‬بسیجی به ورزش‬ ‫همه گاه کوشش و تالش خود را بکار برده تا فضایی مافیایی‪،‬پلیسی بوجود آورد تا فوتبال‬ ‫بتواند این اجتماع عظیم را کنترل نماید از سال ایران در مسیره سقوط و عقب ماندگی قرار‬ ‫‪ ۱۳۵۹‬با طرح من در آوردی بنام «طرح منطقه بگیرد‪.‬تا شکستها و ناکامی ها باعث شود مردم‬ ‫ای ورزشی» قصد داشت تمامی باشگاهها را دلسرد شوند و فوتبال را رها کنند‪.‬‬ ‫منحل و ورزش به محالت و کوچه ‪،‬خیابانها هر چند در بخش موفق شده اند که در‬ ‫منتقل کند که این طرح با حضور تنی چند بعضی مواقع حتی برای مسابقات تیم ملی هم‬ ‫از کارشناسان و مربیان صاحب نام آن زمان هزار نفر هم به استادیوم نمیروند یا بازیهای‬

‫تغییر ساختار باشگاهها بر اساس بودجه دولتی و حضور گماشتگان والیت‬ ‫فقیه بر رأس همه امور هدف قرار دادن چهر ه های محبوب و محترم‬ ‫فوتبال در سالهای گذشته و اخیر که باید مورد اهانت و توهین ‪،‬نشریات زیر‬ ‫پوشش وزارت اطالعاتی و سپاهیانی که زیر پوشش «لیدر» معرفی مشدند‪.‬‬ ‫در جنگی دو ساله باالخره نتوانست اجرا شود‬ ‫سپس رژیم به سراغ طرح ‪ ۲۷‬ساله رفت و‬ ‫هدفش حذف و خانه نشین کردن چهره های‬ ‫محبوب و مورد عالقه مردم بود مانند‪:‬علی‬ ‫پروین‪،‬ناصر حجازی‪،‬حسن روشن‪،‬محمد‬ ‫صادقی‪،‬عبدالهی‪،‬غفور جهانی و دهها چهره‬ ‫بود که آنان را خانه نشین کرد ولی باز هم‬ ‫مردم چهره هایشان را برگرداندند هر چند‬ ‫در لباس بازیکن تیم ملی ولی در باشگاهها‬ ‫حضور پیدا کردند‪.‬‬ ‫رژیم همواره در صدد کشیدن فتیله فوتبال به‬ ‫سوی خاموشی بوده و هست و از شروع لیگ‬ ‫به اصطالح حرفه ای با طرحی جدید به میدان‬ ‫آمدند و مهم ترین نقش را هم به «پول»دادند تا‬ ‫با سرازیری کردن پول عشق‪،‬عالقه و تعصب‬ ‫را در میان بازیکنان ‪،‬مربیان و تماشاگران از‬ ‫بین ببرند و هر کس را ؟حال و شخصیتش‬ ‫آلوده کنند‪.‬‬ ‫پول مسموم و بی رویه و بدون حساب و کتاب‬ ‫آن هم در مملکتی که اکثریت مطلق آن در‬ ‫می برد فضایی جدید و آلوده‬ ‫فقر بسر‬ ‫را بوجود آورد‪ .‬حضور الت ها و چاقوکش‬

‫باشگاههایی مانند‪:‬پرسپولیس و استقالل که‬ ‫در هر بازی معمولی و ساده هم حداقل سی‬ ‫تا چهل هزار نفر به استادیوم میرفتند امروز در‬ ‫بسیاری از مواقع به یکی‪،‬دو هزار نفر هم نمی‬ ‫رسد‪.‬‬ ‫هدف بعدی حکومت آخوندی چهره های‬ ‫محترم و محبوب فوتبال گذشته ایران بود که‬ ‫هر کدام را بنوعی بوسیله نشریات زیر کنترل‬ ‫خود یا افرادی مأمور زیر پوشش لیدر در خط‬ ‫بمباران توهین‪ ،‬اهانت قرار دادند تا هیچ چهره‬ ‫ای سالم از گزند حکومت نماند و امروز شاهد‬ ‫هستیم فوتبالی در ایران جریان دارد که فاقد‬ ‫هر گونه پشتوانه و سرمایه جوان و سازنده می‬ ‫باشد ‪ .‬لیگی وجود دارد که حتی در مقایسه با‬ ‫کوچکترین کشورهای همسایه در سطح پائین‬ ‫تری قرار گرفته است و سالهاست باشگاههای‬ ‫ایران در حسرتی جام در آسیا هستند یا رفتن‬ ‫به جام جهانی با حضور ده تیم که چهار تیم و‬ ‫نیم آن به جام جهانی میروند آرزویی رویایی‬ ‫شده است‪.‬قبل از حضور این حکومت ضد‬ ‫ایرانی فوتبال ایران با قدرت و ابهت بعنوان‬ ‫تنها نماینده ‪۲‬قاره به جام جهانی آرژانتین‬

‫رفت و تیمهای کشورهایی چون استرالیا‪ ،‬کره‬ ‫جنوبی‪ ،‬ژاپن ‪،‬عربستان‪ ،‬کره شمالی و ‪ ...‬همه‬ ‫تالش می کردند که پس از ایران دوم شوند‬ ‫حاال فوتبال ایران چهارمی و پنجمی در آسیا‬ ‫برایش آرزو شده است ‪.‬‬ ‫جرا فوتبال پس رفت ولی رشته های دیگر‬ ‫پیشرفت کرده اند؟‬ ‫در مقاله کوتاهی که در همین صفحه زیر‬ ‫عنوان «فوتبال سپاهی وزارت اطالعاتی»نوشته‬ ‫ام درباره فوتبال و نگاه رژیم به آن بحث‬ ‫کوتاهی را مطرح ساختم ولی در بخش‬ ‫دیگری در همین حکومت چگونه است رشته‬ ‫های دیگر پیشرفت کرده اند؟ دو دلیل بسیار‬ ‫ساده و روشن جواب این سوال را میدهد‪.‬‬ ‫‪-۱‬رشته های دیگر تماشاگر به اندازه فوتبال‬ ‫ندارند که رژیم را نگرانن سازند‪.‬‬ ‫‪-۲‬پولی که در رشته های دیگر وجود دارد‬ ‫درحد درآمد حتی یک مربی و فوتبالیست‬ ‫گران در فوتبال نیست‪.‬‬ ‫ورزشهایی چون وزنه برداری والیبال بسکتبال‬ ‫‪،‬ورزشهای رزمی‪ ،‬دو و میدانی تا حدودی‬ ‫کشتی رشته هایی هستند که تماشاگران‬ ‫زیادی را در مقایسه با فوتبال در ایران جذب‬ ‫نمی کنند بسیاری از مسابقات این رشته ها‬ ‫در سالنهای خالی یا با اندک تماشاگرانی‬ ‫برگذار می گردد به همین دلیل رژیم آن‬ ‫نگاه پلیسی‪،‬مافیایی را به این رشته های کم‬ ‫بضاعت از تماشاگر را ندارد چون احساس‬ ‫خطری نمی کند بهمین دلیل با وجود‬ ‫پیشرفت تکنولوژی مانند سته الیت اینترنت‬ ‫و ارتباطات بیشتر با جهان ورزش این رشته‬ ‫آهسته و پیوسته کار خود را دنبال کرده اند‬ ‫و کسی هم به کارشان خیلی دخالت نکرده‬ ‫است و بودجه های مالی هم در این رشته ها‬ ‫اص ً‬ ‫ال قابل مقایسه با فوتبال نیست یک باشگاه‬ ‫درجه چندم در فوتبال حداقل صاحب بودجه‬ ‫ای ‪ ۱۵-۱۰‬میلیارد تومانی است و این در‬ ‫حالیست که یک فدراسیون ورزشی مانند‬ ‫وزنه برداری والیبال بستکبال یا کشتی بودجه‬ ‫اش شاید یک میلیارد هم نباشد بهمین دلیل‬ ‫چشم طمع دیگران هم به این رشته ها درویش‬ ‫شده است‪.‬همین آسودگی و کم توجهی‬ ‫رسانه ای و حکومتی باعث شده است اهالی‬ ‫این رشته ها به مسیر پیشرفت خود ادامه دهند‬ ‫تا زمانی که سربزنگاه و افتخارات قهرمانی که‬ ‫میرسد از رهبر دست شکسته گرفته تا هر عمله‬ ‫کره ای سر و کلهاش پیدا میشود‪.‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫پارس و عقاب در دیداری دوستانه‬

‫یکشنبه ‪ ۱۹‬مارچ دیداری دوستانه میان تیمهای پارس و عقاب برگذار شد و دو تیم دسه‬ ‫تایم ‪۳۰‬دقیقه ای مسابقه دادند و در شصت دقیقه ای اول بازی پارسیها ‪۲‬بر صفر پیش‬ ‫افتادند ولی عقابی ها موفق شدند با سه گل پی در پی سه برد و از پارسیها پیش بگیرند ولی‬ ‫باز هم این پارسیها بودند که گل آخر بازی را به ثمر رساندند و دو تیم سه بر سه به رختکن‬ ‫رفتند‪.‬‬ ‫مهم ترین نکته این دیدار برخورد بسیار دوستانه و روحییه ورزشی دو تیم بود که در پی هر‬ ‫برخوردی که در جریان بازی پیش می آمد بازیکنان باخوشرویی تمام باهم دست داده و‬ ‫ببازی ادامه میدادند‬ ‫در تصویر دو تیم را در پایان بازی در کنار هم می بینید‪.‬‬

‫مانچینی‪ :‬ممکن بود با مشت به صورت بالوتلی بکوبم!‬

‫سرمربی منچسترسیتی گفت که اگر به جای مربی‪ ،‬هم‌بازی بالوتلی بود هر روز‬ ‫با او درگیر می‌شد‪.‬‬ ‫به نقل از دیلی میرر‪ ،‬ماریو بالوتلی روز گذشته در نزدیکی محل تمرین باشگاه با اتومبیل‬ ‫خود تصادف کرد و هفته گذشته نیز در جریان دیدار با ساندرلند با هم‌تیمی خود الکساندر‬ ‫کوالروف بر سر زدن ضربه ایستگاهی درگیر شد‪.‬‬ ‫روبرتو مانچینی در مورد مهاجم پر حاشیه خود گفت‪ :‬به ماریو گفته‌ام که اگر ‪ ۱۰‬سال پیش با‬ ‫من در یک تیم بازی می‌کرد‪ ،‬ممکن بود هر روز با مشت به او ضربه بزنم‪.‬‬ ‫بالوتلی اکنون یکی از بازیکنان پر حاشیه دنیای فوتبال است ولی سرمربی او هنوز هم معتقد‬ ‫است می‌تواند این بازیکن با استعداد را درک کرده و به بهترین شکل از او بازی بگیرد‪.‬‬ ‫سرمربی من‌سیتی تاکید کرد‪ :‬مشکل او نداشتن تمرکز است‪ .‬در این زمینه هر روز با او کار‬ ‫می‌کنم‪ ،‬البته این بدان منظور نیست که هر روز با او صحبت می‌کنم‪ .‬اگر این کار را انجام دهم‬ ‫به یک روان شناس نیاز خواهم داشت‪ .‬اگر با بالوتلی صحبت کنم تنها به این دلیل است که‬ ‫نمی‌خواهم او کیفیت بازی خود را از دست بدهد‪ .‬ماریو می‌تواند به یکی از بهترین بازیکنان‬ ‫اروپا تبدیل شود‪ .‬به هیچ وجه نمی‌خواهم استعدادش هدر برود‪.‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫صفحه ‪28‬‬

‫واقعي و نوع تفکرتان ميباشيد ‪ .‬اين‬ ‫روش بسيار خوبي است و نشانه ای از‬ ‫بالغ شدن ‪ ،‬ولي سعي کنيد در اين مورد‬ ‫مثل شخص ثالثي بدون تعصب قضاوت‬ ‫نمائيد پيشنهاد شراکت و همکاری‬ ‫کساني که دوستتان دارند را رد نکنيد‬ ‫‪ .‬در روابط عشقي و زناشوئي آسايش‬ ‫بيشتری پيدا خواهيد نمود ‪.‬‬ ‫فروردین‬ ‫کسي در اطراف شما وجود دارد ‪،‬‬ ‫همکالسي ‪ ،‬همکار و يا قوم و خويشي‬ ‫که با شما زندگي ميکند ‪ ،‬دوست ندارد‬ ‫که شادی شما را ببيند و بهمين دليل نيز‬ ‫هر کالمي از دهانتان بيرون بيايد ‪ ،‬به هر‬ ‫اقدامي که دست بزنيد ‪ ،‬مورد انتقاد او‬ ‫قرار خواهيد گرفت ‪ .‬سعي کنيد نگذاريد‬ ‫اين مسائل نااميدتان سازند‬ ‫اردیبهشت‬ ‫در دوره شناختن خود ‪ ،‬شخصيت‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪4‬‬

‫خرداد‬ ‫احساس ميکنيد پيشرفت چشم گيری‬ ‫نميکنيد ‪ .‬شايد احتياج داريد که رشته‬ ‫تحصيليتان را تغيير دهيد و شايد هم‬ ‫احتياج داريد محل کارتان را عوض‬ ‫نمائيد ‪ .‬ولي در رابطه با زندگي احساسي‬ ‫‪ ،‬سعي کنيد وقت بيشتری را برای بررسي‬ ‫موقعيت عشقي صرف نماييد ‪ .‬عجوالنه‬ ‫در ادامه و يا قطع آن تصميم نگيريد ‪.‬‬ ‫تیر‬ ‫توانائي و استعدادهای شما مورد‬ ‫پرسش قرار خواهد گرفت ‪ .‬ورزش‬ ‫ممکن است يکي از تفريحات مورد‬ ‫عالقه شما باشد ولي در اين دوره بهتر‬

‫‪5‬‬

‫‪6‬‬

‫‪7‬‬

‫‪8‬‬

‫‪9‬‬

‫است از برداشتن و استفاده از وسائل‬ ‫بسيار سنگين پرهيز کنيد ‪ .‬فرصت‬ ‫مسافرتهای تفريحي را ار دست ندهيد ‪.‬‬ ‫در زندگي عشقي با همه پستي و بلندی ‪،‬‬ ‫رضايت را تجربه خواهيد نمود ‪.‬‬ ‫مرداد‬ ‫بار ديگر آرامش خود را بدست‬ ‫آورده و ميتوانيد قضاوت صحيح نموده‬ ‫و در تصميم گيريهايتان از قلب و منطق‬ ‫‪ ،‬يکسان استفاده ميکنيد ‪ .‬همين باعث‬ ‫ميشود که در عشق بتوانيد روزهای‬ ‫شادی را تجربه نمائيد ‪ .‬بسياری از شماها‬ ‫عالقمند به فعاليتهائي خواهيد گشت که‬ ‫رابطه مستقيم به بچه ها و تعليم و تربيت‬ ‫آنها دارد ‪ .‬نامه های شادی دريافت‬ ‫خواهيد نمود ‪.‬‬ ‫شهریور‬ ‫عشق ميتواند برايتان بيشتر لذت‬ ‫بخش باشد بشرطي که خودخواهي و‬ ‫خودپرستي در روابط احساسي بکلي‬ ‫تخفيف يابد ‪ .‬دست به ولخرجي نزنيد ‪.‬‬

‫از سرمايه گذاريها و ريسکهای مالي که‬ ‫نتيجه شان برايتان مبهم است ‪ ،‬خودداری‬ ‫نمائيد ‪ .‬با ديدار دوستان دوران کودکي‬ ‫خوشحاليتان فوق العاده خواهد بود ‪ .‬اگر‬ ‫نميخواهيد از شما بدگويي نشود پشت‬ ‫سر ديگران بدگوئي نکنيد‬

‫برای رسيدن به قله هميشه مفيد و آينده‬ ‫ساز است و در غير اينصورت ويرانگر‬ ‫شخصيت سازنده انسانها ‪ .‬ازداواج‬ ‫عجوالنه ای که اينروزها برای معدودی‬ ‫پيش آمده بايد به مسير عاقالنه تری‬ ‫رهنمون گردد ‪.‬‬

‫مهر‬ ‫تالش شبانه روزی و خستگي ناپذير‬ ‫بعضي از متولدين اين ماه برای رسيدن‬ ‫به مقام و منزلت ايده آل ‪ ،‬بهر حال قابل‬ ‫تقدير است ولي نبايد به مسير جاه طلبي‬ ‫افراطي برسد چرا که تالش برای رسيدن‬ ‫به قله هميشه مفيد و آينده ساز است‬ ‫و در غير اينصورت ويرانگر شخصيت‬ ‫سازنده انسانها ‪.‬‬

‫آذر‬ ‫بعضي از متولدين اين ماه بداليلي‬ ‫روابط شان با اطرافيان تا حدودی کدر و‬ ‫تيره شده است ‪ ،‬البته بايد ريشه اين تيره‬ ‫شدن ها را در بعضي آدمهای دو رو و دو‬ ‫بهم زن دانست خوشبختانه همت پاک‬ ‫و خيرخواه اکثر متولدين اين ماه سبب‬ ‫ميشود مشکالت خيلي ريشه دار نشود ‪.‬‬

‫آبان‬ ‫تالش شبانه روزی و خستگي ناپذير‬ ‫بعضي از متولدين اين ماه برای رسيدن‬ ‫به مقام و منزلت ايده آل ‪ ،‬بهر حال‬ ‫قابل تقدير است ولي نبايد به مسير جاه‬ ‫طلبي افراطي برسد ‪ ،‬چرا که تالش‬

‫بهمن‬ ‫به ساده زيستي ادامه دهيد‪ ،‬يکي از‬ ‫مشخصه هاي شما همين است ‪ .‬به ظاهر‬ ‫خوب افراد بسنده نکنيد‪ ،‬بلکه در مورد‬ ‫آنها خوب تحقيق کنيد ‪ .‬راز خود را‬ ‫برای هر کسي بيان نکنيد ‪ .‬از گفتگوهاي‬ ‫احساسي دوری جوييد ‪ .‬سفری خواهيد‬ ‫داشت که قسمتي از آن در آب طي‬ ‫خواهد شد ‪.‬‬ ‫اسفند‬ ‫شرايط فعلي خود را در محيط کار‬ ‫حفظ کنيد ‪ .‬تغيير و تحول در اين مقطع‬ ‫زماني براي شما مفيد نيست ‪ .‬با افراد‬ ‫خانواده بحث و جدل نکنيد چرا که‬ ‫ممکن است باعث دلخوری يکي از آنها‬ ‫شويد ‪ .‬کمي قرار و آرام داشته باشيد و‬ ‫در کارها عجله نکنيد تا به آرامش الزم‬ ‫دست يابيد‬

‫‪14 13 12 11 10‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬

‫افقى‪:‬‬

‫‪5‬‬

‫‪-1‬مقولــه‌اي مهــم در زندگي اقتصادي‬ ‫خانواده كــه در بنيان اقتصــادي جامعه‬ ‫تأثيــر دارد ‪ /‬ادامــه دادن و دنبال كردن‬ ‫‪ -2‬اقتصــاددان اســكاتلندي كه وي را‬ ‫پــدر علم اقتصــاد مي‌داننــد ‪ /‬گياه حنا‬ ‫‪ -3‬پيشوند روز و شب ‪ /‬درس نخوانده ‪/‬‬ ‫نشانه شادماني و سرور ‪ /‬سرسلسله اعداد‬ ‫‪ -4‬حــل كــردن ‪ /‬تكرار يــك حرف ‪/‬‬ ‫چادر و خرمنگاه ‪ /‬پيشوند يوناني به معني‬ ‫ده ‪ -5‬ايستگاه دريايي شهر مكه ‪ /‬سنگ‬ ‫انداختــن ‪ /‬تكرار شــده ‪ -6‬چاره‌جويي‬ ‫و انديشــه ‪ /‬نام فرشــته مــوكل بر مهر و‬ ‫محبت ‪ /‬باز و گشــاده ‪ -7‬آغاز بي‌ســر‬ ‫و ته ‪ /‬اشــرف مخلوقات ‪ /‬كنايه از پول‬ ‫ناچيــز و كم‌ارزش ‪ -8‬چين و چروك ‪/‬‬ ‫شــهري در آلمان ‪ /‬ديــدار نظامي ‪ /‬گلو‬ ‫و حلقوم ‪ -9‬عنصري كــه مادام كوري‬

‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪15‬‬

‫آگـهی‌ جتـاری خود را در‬ ‫نشریه تریبـون آزاد به چاپ‬ ‫برسانید‪.‬‬ ‫ایـن فرصــت استثنایی‌ و‬ ‫ویژه را از دســـت ندهید‬ ‫و فراموش نکنید که نشـریه‬ ‫تریبـون آزاد با باالترین‬ ‫تیراژ در سراسر اروپـا به‬ ‫منـازل هزاران فارسـی‬ ‫زبـان می‌رود‪.‬‬

‫‪۰۲۰۸۲۰۸۰۰۱۰‬‬

‫دی‬ ‫در محيط کار و يا تحصيل به شايعات‬ ‫توجه نکنيد و به کار خود مشغول شويد‬ ‫در مورد تصميمي که بايد بگيريد‪ ،‬راه‬ ‫خود را برويد و منافع خود را در نظر‬ ‫بگيريد تا بهترين نتيجه را بدست آوريد ‪.‬‬ ‫راز سوالهای کنجکاوانه ای که در مورد‬

‫ازدواج از شما مي پرسند‪ ،‬يکه نخوريد‪،‬‬ ‫بلکه زمينه را براي يک انتخاب مناسب‬ ‫فراهم کنيد ‪.‬‬

‫لهســتاني كشــف كرد ‪ /‬نام قديم شــهر‬ ‫آستانه‌اشرفيه ‪ /‬نتي در موسيقي ‪ -10‬ساز‬ ‫موالنــا ‪ /‬در قديم به داروغــه ديوانخانه‬ ‫مي‌گفتنــد ‪ /‬در رياضيــات مي‌گيريــد‬ ‫‪ -11‬نوعي خليجهــاي دراز و باريك و‬ ‫عميق كه نتيجــه تأثير حركات يخچالي‬ ‫دورانهاي گذشــته اســت ‪ /‬رســتگار و‬ ‫نجات‌يافته ‪ /‬پســوند رنگها ‪ -12‬رودي‬ ‫در افغانســتان ‌‪ /‬جــوراب ورزشــي ‪/‬‬ ‫افسانه‌گويي در شــب ‪ /‬كمي و كاستي‬ ‫‪ -13‬حرف انتخاب ‪ /‬برآمده و آماسيده‬ ‫‪ /‬روش و طريق ‪ /‬تعجــب خانمانه ‪-14‬‬ ‫موش‌خرمــا ‪ /‬عالمــت مرغوبيت و قابل‬ ‫اســتفاده بــودن كاال ‪ -15‬معضــل مهم‬ ‫جوانان ‪ /‬رســيدن بــه آن در گرو همت‬ ‫يك‌يك اعضاء جامعه است‪.‬‬

‫عمودی ‪:‬‬ ‫‪ -1‬درآمد ارزي حاصل از اين امر به حد‬ ‫مطلوب نرســيده است ‪ -2‬پشت سرهم ‪/‬‬ ‫يكي از اجزاء ســتون راست ترازنامه ‪-3‬‬

‫در نهم افقي گفته شــد ‪ /‬شگفتي و بهت‬ ‫‪ /‬اســم تركي ‪ /‬درخت زبان گنجشك ‪/‬‬ ‫عيب و عار ‪ -4‬پرنده خوشبختي ‪ /‬زنگ‬ ‫و جرس ‪ /‬دوســت و رفيق ‪ /‬شب هنگام‬ ‫‪ -5‬صنــف و توده‌اي از مــردم ‪ /‬خوب‬ ‫و زيبــا ‪ /‬فرمان ‪ -6‬پهناور و گســترده ‪/‬‬ ‫اينگونه هم به طور حتم و قطعاً مي‌باشد‪/‬‬ ‫ضمير غايــب ‪ -7‬درياي عــرب ‪ /‬لقب‬ ‫باباطاهــر شــاعر ايرانــي ‪ /‬بازگشــت به‬ ‫عقب ‪ -8‬ســال آذري ‪ /‬مقابل حاشــيه ‪/‬‬ ‫طرح منســوخ شــده دبيرســتان ‪ /‬كتاب‬ ‫مشــهور فرانتس كافكا ‪ -9‬فرايندي در‬ ‫علم شــيمي ‪ /‬از فرآورده‌هاي گوشــتي‬ ‫‪ /‬داخــل و درون ‪ -10‬مكــر و حيلــه ‪/‬‬ ‫نــام قومي از سرخپوســتان و نــام نوعي‬ ‫چرخبــال جنگــي ‪ /‬مقصــود و مطلوب‬ ‫‪ -11‬مخزن برق موتور ‪ /‬مادر در گويش‬ ‫تركي ‪ /‬پول كشــور موناكو ‪ -12‬يكپاي‬ ‫شــيريني ‪ /‬وسيله اكثر ورزشــها ‪ /‬ظاهر‬ ‫ساختمان ‪ /‬آماج و نشــانه ‪ -13‬دل‌آزاد‬ ‫كهنه ولي واژگون ‪ /‬دور كردن مزاحم ‪/‬‬ ‫لحظــه و دم ‪ /‬راهب بودايي ‪ /‬يازده ‪-14‬‬ ‫بزرگترين شــركت رايانه‌اي جهان ‪ /‬يار‬ ‫كتري ‪ -15‬صرف حداقــل هزينه براي‬ ‫توليد هر ميزان معين توليد را گويند‪.‬‬

‫صفحه ‪29‬‬

‫مراکز توزیع نشریه تریبون آزاد بازارچه اروپایی‬

‫آلمان‪ -‬کلن‬ ‫رستوران شیراز‬ ‫رستوران تهران‬ ‫بستنی منصور‬ ‫سوپر کیوسک‬ ‫سوپر چی چی نی‬ ‫سوپر کاکتوس‬ ‫سوپر ارکیده‬ ‫سوپر ژاله‬ ‫سوپر ایران‬ ‫لندن‬ ‫رستوران خیام‬ ‫سوپر تهران‬ ‫آژانس حمید‬ ‫رستوران تهران‬ ‫سوپر گلدرزگرین‬ ‫سوپر ترکی‬ ‫فرهنگسرا و هرمز‬ ‫سوپر سهند‬ ‫سوپر گیشا‬ ‫سوپر هما‬ ‫سوپر دحجله‬ ‫سوپر آری‬

‫سوپر اصفهان‬ ‫رستوران ‪5 STAR‬‬ ‫رستوران االچیق‬ ‫رستوران آذربایجان‬ ‫قنادی عسل‬ ‫رستوران شیراز‬ ‫سوپر آلما‬ ‫سوپر پرشیا‬ ‫سوپر دنا‬ ‫سوپر مازندران‬ ‫رستوران پرشین باالس‬ ‫رستوران موالنا‬ ‫سوپر تواضع‬ ‫رستوران کوچک‬ ‫رستوران شبهای تهران‬ ‫سوپر زمان‬ ‫قنادی بهار‬ ‫رستوران آپادانا‬ ‫قنادی رضا‬ ‫سوپر المپیا‬ ‫رستوران شهرزاد‬ ‫رستوران نبشی‬ ‫رستوران یاس‬

‫قنادی عسل‬ ‫رستوران عسل‬ ‫رستوران پردیس‬ ‫رستوران کندو‬ ‫رستوران ‪rice‬‬ ‫رستوران کیش‬ ‫رستوران فانوس‬ ‫رستوران پرشیا‬ ‫رستوران زیتون‬ ‫رستوران میالد‬ ‫رستوران پرنس پرشیا‬ ‫سوپر آران‬ ‫سوپر زاگرس‬ ‫سوپر فردیس‬ ‫سوپر منصور‬ ‫سوپر دنا‬ ‫سوپر مازندران‬ ‫سوپر ‪SAVE TO‬‬ ‫‪SAVE‬‬ ‫کلینیک لموژ‬ ‫دفتر بازرگانی راوندی‬ ‫آرایشگاه بهرام‬ ‫ساندویچ پاپیون‬

‫آگـهی‌ جتـاری خود را در نشریه تریبـون آزاد به چاپ برسانید‪.‬‬ ‫ایـن فرصــت استثنایی‌ و ویژه را از دســـت ندهید و فراموش‬ ‫نکنید که نشـریه تریبـون آزاد با باالترین تیراژ در سراسر اروپـا‬ ‫به منـازل هزاران فارسـی زبـان می‌رود‪.‬‬ ‫‪۰۲۰۸۲۰۸۰۰۱۰‬‬

‫نامه‌ها‪،‬ایمیل‌ها‪ ،‬فکس و تلفن‌های شما‬

‫مهین از لندن‬

‫آقای سرابی چرا ول نمی کنی!‬ ‫سالهاست شما را می شناسم‪،‬مجله داشتی‬ ‫‪،‬تلویزیون داشتی‪،‬روزنامه ‪،‬رادیو کاست‪DVD،‬‬ ‫به مردم دادی‪.‬ولی حاال می بینی که حرفات‪،‬داد و‬ ‫بیداد کردنات‪،‬فحش دادنات وقت تلف کردن بوده‬ ‫‪،‬خوب بابا برو دنبال کارت‪،‬خودت میگی مربی‬ ‫و فوتبالیست بودی‪،‬برو به همون توپ بازیت‬ ‫بچسب‪،‬ولمون کن بابا ‪ .‬ما که داریم حالمون را می‬ ‫کنیم تو یکی ول کن نیستی! بابا خودت را زدی به او‬ ‫ن راه‪،‬ببین هیجکس دو روبرت نیست! واسه اینکه به‬ ‫همه چیز گیر میدادی‪،‬اون رفقای جون جونیت کجا‬ ‫هستند ؟ خیابان شیرلندرود و ؟که بودی همه شهر‬ ‫در دفترت آمد و رفت می کردند‪،‬‬ ‫حاال چی!‬ ‫بابا جون مادرت ول کن‪،‬آقا جون ما دلمون نمی‬ ‫خواد شما واسمون موعظه کنی‪ .‬چه کسی را باید‬ ‫دید؟ناراحتی ؟باش‪،‬ما داریم حالش را می بریم!‬

‫بهرام از فرانکفورت‬

‫تربیون آزاد را نشریه ای مفید و سالم دیدم‪،‬امیدوارم‬ ‫هر شماره بهتر شود تا بتواند تأثیرات بیشتر و‬ ‫بهتری در میان ایرانیان داشته باشد‪.‬موفق باشید ‪.‬‬ ‫روزبه از آمستردام‪:‬‬ ‫درود به مسئولین نشریه بسیار خوب تربیون‬ ‫آزاد‪،‬اولین بار است که این نشریه را می بینم‬

‫ولی قبال مجله رنگارنگ را دیده بودم که با اشاره‬ ‫سردبیر نشریه متوجه شدم تریبون آزاد هم متعلق‬ ‫به خانواده فرهنگی رنگارنگ است در مجموعه‬ ‫بسیار پسندیدم و واقعا باید گفت خسته نباشید ‪،‬‬ ‫ولی چند نکته بنظرم رسید که باید یادآور شوم‪.‬‬ ‫‪-۱‬متأسفانه غلط تایپی بسیار زیاد است بطوریکه‬ ‫خواننده را عصبی می کند و بعضی مواقع از هدف‬ ‫نوشته خواننده را دور می سازد‪.‬‬ ‫‪-۲‬استفاده از بعضی کلمات و جمالت خیلی زیبا‬ ‫نیست شاید بهتر باشد با لحنی آرامتر و متین تر‬ ‫نوشت‪.‬‬ ‫‪-۳‬داستانهای دنباله دار‪،‬گفتگو و مصاحبه اگر‬ ‫بیشتر باشد جالب تر خواهد بود ‪.‬‬

‫علیرضا از هانوفر در آلمان‬

‫گل کاشتی‬ ‫با سالم به آقای سرابی عزیز‪،‬من شما را از ایران‬ ‫می شناسم فامیلی ام را ننوشتم چون فکر کردم‬ ‫شاید مرا بشناسی و این نوشته را حمل بر دوستی‬ ‫بدانی‪ ،‬ولی به همان امجدیه ‪،‬زمین شماره‪ ۳‬شهباز‬ ‫و همه زمینهای خاکی قسم‪ ،‬از همان زمانها هم با‬ ‫همه فرق داشتی‪،‬یک جوری انگاری دنیا آمدی که‬ ‫خودت را سینه سپر کن همه بدانی‪،‬هر کس آن موقع‬ ‫دعوا ئی می کرد تو می پریدی وسط هر کس کمک‬ ‫می خواست اگر می توانستی تو اولین نفری بودی‬ ‫که کمک می کردی ‪.‬وقتی بازیکن باشگاه اقبال شدی‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬

‫‪0044 208 731 9333‬‬ ‫تریبون آزاد کلید طالیی دروازه کسب و کار و تجارت است‪.‬‬ ‫شما می‌توانید با پیام تجاری و یا نیازمندی خود در تریبون آزاد به دهها هزار نفر فارسی زبان‬ ‫در سراسر اروپا معرفی شوید‪.‬‬ ‫تنها با پرداخت ‪ 20‬پوند یا یورو آگهی خود را در این اندازه به دهها هزار خواننده تریبون‬ ‫آزاد در اروپا معرفی نمائید‪.‬‬ ‫آشنایی فروشنده و خریدار‪ ،‬جوینده و یابنده و ‪...‬‬ ‫هر کس به دنبال ارائه یا خواهان مطاعی باشد آن را خواهد یافت‪.‬‬ ‫شما هم امتحان نمائید و چون هزاران نفر از عواید پرخواننده این صفحات بهره مند شوید‪.‬‬ ‫جهت تماس لطف ًا با بخش بازاریابی تریبون آزاد تماس حاصل نمائید‪.‬‬

‫خرید خانه یا ویال در اسپانیا‬

‫هتل آپولو در قلب فرانکفورت‬

‫ماباشناختوتجربهکافیازمناطقجنوبیاسپانیا‬

‫خدمت هموطنان و فارسی زبانان گرامی در‬

‫(ماالگا) بهترینقیمتها را به شما ارایهمینماییم‬

‫با بهترین سرویس و مناسبترین قیمت در‬ ‫سراسر اروپا میباشد‬

‫شعر‬

‫‪0034 65014 89 45‬‬

‫‪0049 (069) 43 22 28‬‬

‫فرصت طالیی جهت خرید و‬ ‫فروش خانه یا آپارتمان در لندن‬

‫شعر‬

‫ما با تجربه سی ساله در امور خرید وفروش‬ ‫امالک در انگلستان درخدمت هموطنان و‬ ‫فارسی زبانان گرامی در سراسر اروپا میباشیم‬

‫‪0044 (078)25834408‬‬

‫نوگل من رفت و در پائیز دل‬ ‫آتشی زد برتنم بر این دلم‬ ‫نوگل من تا که بود گل بود و گل‬ ‫من کنارش باغبانی بودم و او یک باغ گل‬ ‫حال در خلوت خلوت دل حاصل عمرم جهنم میشود‪.‬‬ ‫عمرم کوتاهم شود فانی بهشتم در دو چشمانم جهنم میشود‬ ‫گل دگر هرگز نروید در گلستان دلم‬ ‫سوته میگردد همه جانم تنم و این دلم‬ ‫من وداع آخرین گفتم به آن گل‬ ‫با دو چشمانی پر از اشک و دریای اشک‬ ‫خرد شد یک بار دیگر پیکرم این پیکرم‬ ‫ذره شد در سوگ ولی جان و تنم این پیکرم‬ ‫شعر از مهدی اخوان‬

‫و می توانستی در بسیاری از باشگاههای پر اسم‬ ‫و رسم و معروف بازی کنی‪ ،‬از اقبال باشگاه کم‬ ‫بضاعت هیچ جا نرفتی‪ ،‬دمت گرم‪.‬واقع ًا نمی دانم‬ ‫چی بگویم ‪.‬اوایل انقالب هم که در فدراسیون فوتبال‬ ‫و جامعه مربیگری برو بیایی داشتی سرشناس و‬ ‫معروف تر از بسیاری از پرادعاها بودی باز هم در امتداد شب سحریست‬ ‫سر نساز و لجوج خودت را داشتی ! حرف خیلی در امتداد شب سحری است میدانم‬ ‫بیدار میمانم‬ ‫دارم و یاد و خاطره از تو بیشتر‪ ،‬میدانم تا اینجا هم‬ ‫در سحر آرامشی است میدانم‬ ‫کسی‬ ‫سخت کنجکاو و حیرت زده هستی که من چه‬ ‫در سحر موجی آرام در ذهنم موج میزند‬ ‫چه‬ ‫من‬ ‫می توانم باشم و لی آقا محمود‪ ،‬مهم نیست‬ ‫و من در امتداد شب میمانم بیدار‬ ‫خوشا‬ ‫هستی‪،‬‬ ‫کسی باشم‪.‬مهم است تو چه کسی‬ ‫تا سحر را ‪ ....‬کنم و تازگی را از سحر یاد بگیرم‬ ‫وجدان‬ ‫با‬ ‫چقدر‬ ‫به سعادت و معرفت تو که شبها‬ ‫سحر نه تاریک است چون شب و نه روشن ‪ .....‬چون روز‬ ‫مهم‬ ‫نه‬ ‫یا‬ ‫میداند‬ ‫کسی‬ ‫آسوده می خوابی‪ ،‬مهم نیست‬ ‫در سحر میشود خوب دید خوب تولد شد‬ ‫خود تو و خدای توست که باید بداند‪،‬نشریه تربیون باید سحر را دید در آن لحظه ها خوش تنفس داشت‬ ‫آزاد را از فروشگاهی در شهر هانوفر گرفتم و و تازه و باطراوت دید آن صبح روشن را‬ ‫جشمم به عکس و اسمت افتاد باور نمی کنی حداقل هر چیز با سحر اگر در امتداد شب بمانم زندگی خوشی خواهد‬ ‫ده بار مطلب آنرا خواندم و هر بار انگاری ترا با داشت‬ ‫همان شکل و قیافه در سی ‪،‬چهل سال پیش مجسم چه زیباست با سحر بیدار ماندن طلوع را خواهم دید‬ ‫همیشه میشود سحر را دید فقط باید در امتداد شب بیدار ماند‬ ‫می کردم‪.‬شاید آقا محمود در زندگی ورزشی گل‬ ‫شعر ازمجتبی وارث‬ ‫زیاد زده باشی ولی خدا وکیلی این نشریه بهترین‬ ‫گلی بوده که در زندگیت زده ای و جامعه ایرانیان‬ ‫را به وجه و شادی در آوردی به هر کس تربیون میر حسینی نخست وزیر جنایتکار خمینی‬ ‫موسوی میرحسینی‬ ‫میرغضب خمینه‬ ‫آزاد را نشان دادم با نظر من موافق بود ‪ .‬برایت ‬ ‫آرزوی سالمت و موفقیت دارم‪،‬دوست سالهای وقتی نخست وزیر بود‬ ‫جوانی علیرضا‬ ‫خونخوار بی نظیر بود‬ ‫ ‬ ‫اسم زنش زهره بود ‬ ‫اونم فقط مهره بود‬ ‫ ‬ ‫ ‬ ‫بی نام از بن در آلمان‬ ‫اسم دیگش زری بود ‬ ‫یک‬ ‫و‬ ‫ام‬ ‫دیده‬ ‫بار‬ ‫‪،‬سه‬ ‫دو‬ ‫روزنامه تربیون آزادرا‬ ‫هرزه درون شهری بود‬ ‫ ‬ ‫تلویزیونها‬ ‫و‬ ‫نشریات‬ ‫همه‬ ‫سوأل دارم ‪ .‬شما به‬ ‫اون وقتیکه هیپی بود ‬ ‫گیرند‬ ‫می‬ ‫پول‬ ‫اسالمی‬ ‫جمهوری‬ ‫تهمت میزنید که از‬ ‫دامناش همه زیبپی بود‬ ‫ ‬ ‫وگرنه نمی توانند از عهده مخارج خود بربیایند‪ ،‬بعد از شورش سال ‪ ۵۷‬و نخست وزی موسوی‬ ‫سوأل من از شما این است که شما از کجا پول می چاره قد سرش کردم ‬ ‫دامن تنش کردم‬ ‫ ‬ ‫ً‬ ‫گیرید که تربیون آزاد را چاپ می کنید!؟ لطفا و در خمینی نه بینه پاشو ‬ ‫بدهید‪.‬‬ ‫هر زمان که مناسب بود در این باره توضیح‬ ‫دست نکشه یجاشو‬ ‫ ‬ ‫سایر‬ ‫و‬ ‫در جواب این خواننده عزیز توجه ایشان‬ ‫وقتیکه سبز می بنده ‬ ‫به ریش ملت می خنده‬ ‫دوستان را به صفحه ‪....‬مقاله ‪،‬همت عالی جلب می ‬ ‫اسماعیل مقربی لندن‬ ‫کنیم‪.‬‬

Triboon Azad, No.5rd, April 13, 2012 Page 30

First Word

My Dear Friends

professional magazine tries to reflect all the reader’s expectations aiming to appealing to all ages and interests. Teribun Azad includes star signs, crosswords, and articles on music, cinema, science, political, social, interesting facts, fiction and fashion.

Sweet words are easy to say,

Teribun Azad sounds the first statement of Iranian publishing throughout Europe with 1040 issues published during the last 21 years and is the most effective newscast that can take your advertising and deliver it to tens of thousands of Iranian homes.

It opens doors and gives opportunity to improve and create successful businesses in the city or country that you are located in. It can broadcast your commercial messages to all of Europe.

Hope ends when U stop believing,

Teribun Azad has been currently published for 21 years and is the only Iranian magazine that has been widely dispersed throughout Europe. It also produces a high circula- Traders and business owners that have tion and attracts a vast worked with Teribun Azad have been very majority of customers. pleased with their outcome and as a result of this; they continue this alliance for years Teribun Azad has no to come. connections with any We hope that in the future issue, you try to political groups or or- send your commercial adverts to Teribun ganisations and as a Azad.

Efes2 Turkish Restaurant

Iranian new year celebrated yearly every 20th of March which is popularly known as “Nowruz” – meaning “New Day” in the first day of spring, has been traditionally celebrated for almost 3,000 years not only in Iran but around the world where people of Iran lives.

To be part of it and witnessed the traditional Persian new year, Efes 2 Restaurant located at 175-177 Great Portland Street, London organised an event on 23rd of March to celebrate this special occasion to gather all Iranians of all religions, beliefs and ethnicities to come together. The celebration started with songs, miniconcert, and at the middle of the celebration are the traditional Iranian dance where everybody are delightful, happy and participated on this event. The lovely starter, main dish, desserts and drinks were served with high quality of services, wellpresented served by their friendly waiters and waitresses. Even Efes 2 managers, Mr. Ibrahim and Mr. Kazim served everybody’s food, everything are well-managed for this special occasion. We Iranian customers are highly appreciated their work hard to make sure that the quality of foods and services is at high standard. We are satisfied and happy celebrated our traditional occasion. Through the management of Mr. Ibrahim and Mr. Kazim in cooperation of their nice and friendly staffs, waiters and waitresses made this event successful!

By: V. Sacayan

Sweet things are easy 2 buy, But sweet people are difficult to find Life ends when U stop dreaming,

Love ends when U stop caring, Friendship ends when U stop sharing.

So share this with whom ever you consider a friend.

To love without condition, To talk without intention, To give/ forgive without reason, And to care without expectation is the heart of a true friend...

Forward this to all the people whom you consider as your true friend.

Triboon Azad, No.5rd, April 13, 2012 Page 31 She may have made her name by shedding most of her clothes, but Irina Shayk says she will never model for Playboy magazine. Funnily enough, she made this bold statement while posing topless for men’s magazine Esquire The Russian model, girlfriend of football superstar Cristiano Ronaldo, said Hugh Hefner’s infamous magazine offered her ‘so much money’ but she turned them down. They had been talking about marriage. Cristiano wanted something very special and romantic, and on Valentine’s Day he travelled to New York to surprise Irina.

He asked her to marry her. The friend said Ronaldo’s mum Dolores wants the couple to marry in the footballer’s home town of Funchal, on the Portuguese island of Madeira.

Model Irina Shayk Will Keep Her Clothes On

The Real Madrid star is already father to a baby boy. Ronaldo became a father on June 17 when a mystery woman gave birth to Cristiano Ronaldo Jr. His mother Dolores is helping raise the baby between Madrid and Portugal. The identity of the baby’s mother has never been revealed.

Shayk, bagged the honour of gracing the cover of Sports Illustrated’s 2011 Swimsuit Issue, met Ronaldo last year after they modeled together for the Armani Exchange campaigns.

Hannah Modeling Agency Makes You Professional and Rich

Super models sign for Juicy Salaries

Supermodel has been named the world›s top earning model

by Forbes for the seventh straight year.

Bundchen has been topping the list since 2004. Her income this year was $45 million, an increase by a whopping $20 million.

Contactmusic.com reports that proof of Bundchen›s star-status enhancing brands is easy to find, as after she became the face of hair care brand Pantene in March 2010, the company›s sales went up by 40 percent in Latin America.

In second place was German model Heidi Klum, who earned $20 million through her recent partnership with Amazon.com and launching her own clothing line with sportswear brand New Balance.

The third place went to British model Kate Moss, who made $13.5 million from deals, including her own bag collection with brand Longchamp, and a campaign for Christian Dior.

The Forbes 2011 list for the world›s top-earning models: Gisele Bundchen - $45 million Heidi Klum - $20 million Kate Moss - $13.5 million Adriana Lima - $8 million Alessandra Ambrosio - $5 million Daria Werbowy - $4.5 million Lara Stone - $4.5 million Carolyn Murphy - $4.3 million Natalia Vodianova - $4 million Candice Swanepol - $2 million

Tel: 0208 208 0010

The attractive and glamour fashion world is attracting millions of young people in the world of fashion.

Every year the most famous stars of cinema and music world, politics and business wear the last designs of the designers. The fashion world has its own place in the world. Hundreds of thousands of modelling agencies in the world are trying to introduce the newest face and talent to the fashion world. The astronomical income and fame and success is waiting for those young people who wants to be a famous model but the important point is that these youth find the right path and find the fame through the right and known canals to continue their profession.

Hanna Modelling is one of the known modelling agencies in Europe, is standing side by side to Rangarang Magazine, and has been successful to discover and introduce many new faces to the fashion world.

In today Fashion World, many talented and interested Iranian young people have been able to propound themselves in the international world which you can see some of them in this issue.

If you are interested to try your chance in the fashion world, you can contact with Hana modelling agency and hope you would be able to be successful.

‫صفحه ‪32‬‬

‫شماره‌ی پنجم ‪ 25 -‬فروردین ماه ‪139۱‬‬