کودکان مقدمند

Page 1

‫سردبير؛ سيامک بھاری‬

‫بھمن ‪١٣٩٤‬‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪siabahari@gmail.com‬‬

‫‪www.barnenforst.com‬‬

‫ ﯿ د ع از د ن ز ان ﯿ ‬ ‫ ‪ $%‬م و ه ز ا ﯿ ن ﯿ ﯾ ﯿ ر زاد !‬ ‫در اين شماره می خوانيد‪:‬‬ ‫يک مشت دروغ و فريب ‪ . . .‬سيامک بھاری‬ ‫وضعيت معلمان بازنشسته در ايران؛ شمس الدين امانتی‬ ‫تجمع اعتراضی بازنشستگان آموزش و پرورش مقابل مجلس‬ ‫بربريت جمھوری اسالمی‪ ،‬عليه باربی؛ مينو فتاحی‬ ‫اسم ما را از ليست بيانيه تان برداريد؛ بھنام ابراھيم زاده‬ ‫چشم طمع مقامات آموزش و پرورش به پفک و چيپس دانش آموزان؛ شھال خباززاده‬ ‫زبانھا ‪ . . .‬؛ رکسانا تالرمی‬ ‫بابا نان داد‪ ،‬مادر در باران آمد؛ ليلی پاکسار‬ ‫قحطی در شھر محاصر شده مضايا در سوريه‬ ‫مرگ تلخ دانش آموز پس از تنبيه مدير مدرسه‬ ‫قانون کار در مورد کار کودکان چه می گويد؟!‬ ‫کودکان انتحاری در پاکستان داد و ستد می شوند‬ ‫باز ھم اعدام کودکان ‪. . .‬‬ ‫خشونت جنسی به کودکان توسط کلسيای کاتوليک‬ ‫ھوای آلوده ضريب ھوشی کودکان را کاھش ميدھد‬ ‫‪٤٠‬درصد کودکان در مناطق جنگی خاورميانه به مدرسه نمی روند‬ ‫خبرھا و رويدادھا ‪ . . .‬تھيه و تنظيم‪ ،‬ليال يوسفی‬ ‫بيمارستان نوزاد را به گروگان گرفت ‪. . .‬‬ ‫وضعيت کودکان پناھجو در زندانھای کشور "چک" علی اصغر فريدی‪/‬راديو کوچه‬ ‫اپيزود؛ دريای سياه؛ ليال يوسفی‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٢‬‬

‫ﯾ‪ *+ ,‬دروغ و (ﯾ'!‬ ‫اجالس کميته حقوق کودک سازمان ملل و‬ ‫حضور ھيئت جمھوری اسالمی‬ ‫سيامک بھاری‬

‫در روزھای ‪ ١١‬و ‪ ١٢‬ژانويه برابر‬ ‫‪ ٢١‬و ‪ ٢٢‬ديماه سال جاری اجالس ساليانه‬ ‫کميته حقوق کودک سازمان ملل برای‬ ‫بررسی کارکرد حقوق کودکان در‬ ‫جمھوری اسالمی‪ ،‬بررسی گزارش دولت‬ ‫ايران به کميته حقوق کودک سازمان ملل‬ ‫بعنوان عضوی از کشورھايی که‬ ‫کنوانسيون حقوق کودک را پذيرفته اند و‬ ‫به اجرای مفاد آن ملزم ھستند‪ ،‬در ژنو‬ ‫برگزار گرديد‪ .‬نمايندگان جمھوری‬ ‫اسالمی يکی پس از ديگری ھمگی از‬ ‫شکنجه گران‪ ،‬زندانبانان و مقامات نظامی‬ ‫و امنيتی جمھوری اسالمی بودند که در‬ ‫وزرات دادگستری‪ ،‬آموزش و پرورش و‬ ‫ساير ادارات مامور به خدمت شده اند‪.‬‬ ‫محمود عباسی‪ ،‬معاون حقوق بشر و‬ ‫امور بينالملل وزير دادگستری‪،‬‬ ‫سرپرست ھيات ايرانی به ھمراه مظفر‬ ‫الوندی از چھره ھای شاخص حاضر در‬

‫نشست کميته حقوق بشر سازمان ملل در‬ ‫ژنو بودند‪.‬‬ ‫محمود عباسی پيش از انتصاب‪،‬‬ ‫معاونت دفتر بازرسی ويژه رئيس‬ ‫جمھوری را بعھده داشت‪ .‬مـظفر الوندی‬ ‫مدير کل زندانھای استان گيالن بود‪ ،‬باقی‬ ‫افراد گروه نيز ھمگی با سوابقی مشابه‪،‬‬ ‫دست چين شده ھای امنيتی برای ماست‬ ‫مالی کردن و فريب دادن اذھان مراجع‬ ‫بين المللی در اين اجالس شرکت کردند‪.‬‬ ‫در اين ميان مظفر الوندی زندانبان سابق‬ ‫در عين حال چھره شناخته شده تری‬ ‫است‪ ،‬نه فقط به خاطر سوابق سياھش در‬ ‫سرکوب زندانيان که برای اعالم مواضع‬ ‫مشعشع در باره حقوق کودکان‪ .‬در اذھان‬ ‫عموم جای ويژه ای دارد‪ .‬يکی از‬ ‫مھمترين اظھارات او در باره ناظم حزب‬ ‫اللھی مدرسه ای در تھران بود که بمدت‬ ‫پنج سال با تعدی جنسی به دانش آموزان‬ ‫باالخره با شکايت اوليای اين کودکان‪ ،‬به‬ ‫دام افتاد‪ ،‬الوندی بجای دفاع از حقوق‬ ‫کودکان‪ ،‬در دفاع از اين ناظم جنايتکار‪،‬‬ ‫اظھار کرد؛ "من اعتقاد دارم که تمامی‬ ‫اين موارد به زور نبوده و در برخی‬ ‫موارد گرايشی دوطرفه وجود داشته‬ ‫است‪ ".‬که باخشم و تنفر عمومی مواجه‬ ‫شد و وزرات دادگستری مجبور به رتوش‬ ‫و ماست مالی سخنان نماينده اش شد‪.‬‬ ‫در جای ديگری ايشان با بالھت‬ ‫اسالمی اش در باره مجازات قانونی‬

‫کودکان چنين افاضه ميکند‪" :‬در قانون‬ ‫جديد مجازات اسالمی تحول چشمگيری‬ ‫در زمينه حقوق کودک را شاھد ھستيم و‬ ‫بخش جداگانه ای در زمينه رسيدگی به‬ ‫جرايم اطفال در نظر گرفته شده است‪،‬‬ ‫بخصوص در سن مسووليت کيفری و‬ ‫اختيار قاضی در تعيين رشد کودک ‪. . .‬‬ ‫در باره تعيين ديه ميگويد‪" :‬در ھر‬ ‫سال نرخ احشام ثالثه )گاو‪ ،‬گوسفند و‬ ‫شتر( در نقاط کشور بصورت کارشناسی‬ ‫اخذ ميشود و با فرمولھای خاصی که‬ ‫برای تعيين نرخ ديه وجود دارد اين کار‬ ‫صورت ميگيرد‪ .‬با تاييد رييس قوه‬ ‫قضاييه نرخ ديه از سوی وزير دادگستری‬ ‫به صورت بخشنامه به دادگستريھای‬ ‫سراسر کشور ابالغ ميشود"‪.‬‬ ‫فقط اين ھيئت معلوم الحال با اين‬ ‫سوابق سياه و دستان خونين‪ ،‬ميتواند چنين‬ ‫ظرفيتی داشته باشد تا با پنھان کردن‬ ‫چھره کريه کودک سيتز جمھوری اسالمی‬ ‫مراجع بين المللی را فريب بدھند‪.‬‬ ‫وقتی که جمھوری اسالمی ناچار است‬ ‫کودک دوست بشود‬ ‫مرجع ملی کنوانسيون حقوق کودک در‬ ‫اساس بخشی از قوه قضاييه است که‬ ‫عالوه بر وزير دادگستری و دبير‬ ‫کنوانسيون‪ ،‬نمايندگانی از وزارت آموزش‬ ‫و پرورش‪ ،‬وزارت تعاون‪ ،‬کار و رفاه‬ ‫اجتماعی‪ ،‬وزارت بھداشت‪ ،‬درمان و‬


‫‪٣‬‬

‫آموزش پزشکی‪ ،‬وزارت علوم‪ ،‬تحقيقات‬ ‫و فناوری‪ ،‬وزارت امور خارجه‪ ،‬وزارت‬ ‫فرھنگ و ارشاد اسالمی‪ ،‬وزارت کشور‪،‬‬ ‫وزارت اطالعات‪ ،‬وزارت ورزش و‬ ‫جوانان‪ ،‬معاونت برنامه ريزی و نظارت‬ ‫راھبردی رييس جمھور‪ ،‬سازمان صدا و‬ ‫سيما‪ ،‬سازمان بھزيستی کشور‪ ،‬مرکز‬ ‫امور زنان و خانواده‪ ،‬نيروی انتظامی‪،‬‬ ‫سازمان زندانھای کشور‪ ،‬شھرداری‪ ،‬يک‬ ‫وکيل دادگستری‪ ،‬سه نفر از )ان جی او(‬ ‫ھای دست چين شده و مدعی حقوق‬ ‫کودک‪ ،‬اعضای شورای ھماھنگی مرجع‬ ‫ملی کنوانسيون حقوق کودک را تشکيل‬ ‫ميدھند‪.‬‬ ‫به يک بيان کل اين ارگانھای سرھم‬ ‫بندی شده‪ ،‬ھمه با ھم مقصرين درجه اول‬ ‫وضعيت مصيبت بار کودکان در‬ ‫جمھوری اسالمی اند‪ .‬چند دوجين نھاد‬ ‫دست روی دست گذاشته اند و نظاره گر‬ ‫نابودی کودکان در ايران اند‪.‬‬ ‫دبير مرجع ملی کنوانسيون حقوق‬ ‫کودک پس از بازگشت از ژنو ادعا کرد‬ ‫که "اقدامات جمھوری اسالمی ايران در‬ ‫زمينه ارتقاء حقوق کودک از سوی‬ ‫سازمان ملل مثبت ارزيابی شد" در‬ ‫حاليکه گزارش دولت جمھوری اسالمی‬ ‫مورد ترديد کميته بين المللی قرار دارد و‬ ‫با طرح سواالتی اساسی مشخصا برای‬ ‫روشن شدن مسايل مھمی مانند محروميت‬ ‫کودکان از تحصيل‪ ،‬تبعيض سازمان يافته‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫عليه کودکان بويژه از خانواده ھايی با‬ ‫اديان غير از اسالم‪ ،‬ختنه کودکان دختر‪،‬‬ ‫حجاب اجباری‪ ،‬آپارتايد جنسی در‬ ‫مدارس‪ ،‬اعدام کودکان‪ ،‬شيوع ازدواج‬ ‫کودکان‪ ،‬وضعيت مصيبت بار کودکان‬ ‫کار و خيابان‪ ،‬وضعيت کودکان با گرايش‬ ‫جنسی متفاوت‪) ،‬ال جی بی تی و ترانس‬ ‫جندر( و دھھا مساله پايه ای ديگر‪ ،‬ھيئت‬ ‫ايرانی مورد بازخواست قرار گرفت‪.‬‬ ‫نمايندگانی از اپوزيسون عليه‬ ‫جمھوری اسالمی توانسته بودند در اين‬ ‫اجالس حاضر شوند که ھر کدام به سھم‬ ‫خود تالش کردند با افشا و ارايه فاکت و‬ ‫سند به اعضای کميته حقوق کودکان‬ ‫سازمان ملل نشان دھند که اين ھيئت با‬ ‫وقت کشی و با به بيراھه بردن مباحث‬ ‫تالش دارند با فريبکاری‪ ،‬دروغپردازی و‬ ‫غير شفاف کاری‪ ،‬از زير سواالت شانه‬ ‫خالی کنند‪.‬‬ ‫عليرغم اينکه رای کميته حقوق کودک‬ ‫سازمان ملل کاربرد الزامی ندارد و‬ ‫بيشتر بعنوان ابزار فشار برای بھبود‬ ‫اعضای عضو پيمان نامه حقوق کودک‬ ‫مورد استفاده مجامع بين المللی قرار می‬ ‫گيرد‪ ،‬اما با اين وجود ھيئت جمھوری‬ ‫اسالمی برای انحراف افکار عمومی از‬ ‫ھيچ تالشی مضايغه نکرد‪.‬‬ ‫بی حقوقی کودکان‪ ،‬يک معرفه و‬ ‫مشخصه جدايی ناپذير جمھوری اسالمی‬ ‫است‪ .‬از وضع قوانين حقوقی‪ ،‬جزايی و‬

‫ د ن ‬ ‫کيفری‪ ،‬که با تقليل سن کودک و جدا‬ ‫کردن جنسيت او تعرض به کودک را‬ ‫شرعی و قانونی می کند‪ ،‬تا نپذيرفتن‬ ‫ھيچگونه مسئوليت قانونی توسط حکومت‬ ‫در دفاع از حقوق کودکان تا مھندسی‬ ‫کردن تبعيض سازمان يافته توسط‬ ‫نھادھای حکومتی از قبيل آموزش و‬ ‫پرورش و قوه قضاييه تا تخريب دوران‬ ‫کودکی توسط نھادھای امنيتی ـ مذھبی‬ ‫ھمه و ھمه اجزايی از کودک ستيزی‬ ‫سيستماتيک جمھوری اسالم است‪.‬‬ ‫اينکه جمھوری اسالمی ناچار است‬ ‫اعدام کودکان‪ ،‬شيوع ازدواج کودکان و‬ ‫ابعاد گسترده کار کودکان‪ ،‬تبعيض‬ ‫سازمان يافته در امر دسترسی به تحصيل‬ ‫و ميليونھا کودکی که ناچار از چرخه‬ ‫تحصيل به بازار بيرحم کار پرتاب شده‬ ‫اند و شيوع سوءتغديه ميليونی کودکان در‬ ‫ايران را پنھان کند و خود را موجه نشان‬ ‫دھد‪ ،‬بخشی از شکست رسمی آن در‬ ‫افکار عمومی است‪ .‬نمايندگان جمھوری‬ ‫اسالمی با خباثت بی نظيری که فقط از‬ ‫آنھا بر می آيد دارند دستان خونين خود را‬ ‫پشت سر پنھان می کنند‪.‬‬ ‫مسخره بازيھای مشمئز کننده‬ ‫نمانيدگان جمھوری اسالمی در مقابل‬ ‫سواالت کميته حقوق کودک سازمان ملل‬ ‫با چنين افاضاتی تالش دارند چھره کريه‬ ‫جمھوری اسالمی و کودک ستيزی‬ ‫سيستماتيک آنرا بپوشانند‪:‬‬ ‫ــ در ايران مجازات اعدام در مالء عام به‬ ‫ندرت انجام مىشود‪ ،‬شايد يک مورد در‬ ‫سال‪ ،‬تبليغ مىشود که کودکان براى‬ ‫تماشاى اعدام در مالء عام آورده نشوند و‬ ‫اعدامھا قبل از طلوع آفتاب است و‬ ‫کودکان در خوابند!‬ ‫ــ دختر و پسر حق ارث بردن دارند‪ ،‬اما‬ ‫پسران دو برابر ارث مىبرند!‬ ‫ــ جامعه ما بطور کلى ازدواج زير ‪١٨‬‬ ‫سال را نمىپذيرد‪ .‬اين موارد که به ندرت‬


‫‪٤‬‬

‫اتفاق مىافتد نبايد کارھاى خوب ما را‬ ‫تحت شعاع قرار دھد!‬ ‫ــ کتابھاى تفکر و سبک زندگى‪،‬‬ ‫زيستشناسى پايه سوم متوسطه‪ ،‬علوم‬ ‫پايه و آموزش مبانى جنسى براى‬ ‫آموزش جنسى در مدارس وجود دارد!‬ ‫ــ بسيارى از ايرانيان در خصوص‬ ‫ختنه دختران چيزى نمىدانند و در چھار‬ ‫استان کردستان‪ ،‬آذربايجان غربى‪،‬‬ ‫کرمانشاه و ھرمزگان ختنه دختران ميان‬ ‫اھالى "سنت شافعى" انجام مىشود و‬ ‫‪….‬‬ ‫اينھا مشتی از عوامفريبی حکومتی‬ ‫است که جز با دروغ و فريب نمی تواند‬ ‫اعمالش را توجيه کند‪ .‬ليستی بلند باال از‬ ‫کودکان اعدامی و تالشھای بی وقفه‬ ‫فعالين دفاع از حقوق کودک و عليه‬ ‫اعدام‪ ،‬کمپين ھا و امضای طومارھای‬ ‫چندين ھزار نفره برای متوقف کردن‬ ‫اعدام کودکان چيزی نيست که بتوان زير‬ ‫عبا و عمامه پنھان کرد‪ .‬ھم اکنون دھھا‬ ‫کودک در انتظار اجرای حکم اعدام در‬ ‫زندانھا در بدترين شرايط روانی قرار‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫آموزش و پرورش پولی و سراسر‬ ‫تبعيض آميز و وجود دھھا نوع مدارس‬ ‫خصوصی و غيردولتی و کسربودجه‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫ھای ميلياردی آموزش و پرورش‪،‬‬ ‫ھزارن کالس درس تخريبی و ناامن‪،‬‬ ‫قابل رتوش نيست!‬ ‫گرسنگی آشکار و سوءتغذيه ميليونھا‬ ‫کودک آنقدر شايع ھست که توسط‬ ‫درمان خود ھمين‬ ‫وزارت بھداشت و‬ ‫ِ‬ ‫حکومت بعنوان ھشدار اعالم می گردد‪.‬‬ ‫آمار شيوع ازدواج کودکان در ھمه‬ ‫نقاط ايران و ثبت قانونی آن توسط‬ ‫مراجع حقوقی و دولتی نظير ثبت و‬ ‫احوال و دادگستريھا و وجود فقط نود‬ ‫ھزار کودک مطلقه در کشور و ثبت‬ ‫صدھا فقره ازدواج کودکان زير ده سال‬ ‫قابل مخفی کردن نيست‪.‬‬ ‫دست درازی انواع نھادھای مذھبی ـ‬ ‫امنيتی به حريم کودکان و ايجاد نھادھای‬ ‫نظامی‪ ،‬انتظامی و خبرچينی از قبيل‬ ‫بسيج دانش آموزی و اردوھای راھيان‬ ‫نور و اجبارھای مذھبی قابل کتمان‬ ‫نيست!‬ ‫بی شناسنامه و بی ھويت کردن نيم‬ ‫ميليون دانش آموز به جرم افغان و‬ ‫عراقی بودن‪ ،‬و به ھمين بھانه‪ ،‬محروم‬ ‫کردن آنان از تحصيل بخشی از کارنامه‬ ‫سياه اين حکومت عليه مھاجرين و‬ ‫پناھجويان است‪.‬‬ ‫ھفده نھاد امنيتی و به اصطالح‬

‫ د ن ‬ ‫آموزشی برای نظارت به عفاف و‬ ‫حجاب دانش آموزان با حيف و ميل‬ ‫ميلياردھا تومان ثروت جامعه در سال‬ ‫مشغول سازمان دادن کنترل پليسی برای‬ ‫تحيمل حجاب اند‪.‬‬ ‫سقوط و افت ارزش تحصيلی در ھمه‬ ‫مراحل آموزشی چنان فاحش است که‬ ‫رتبه جمھوری اسالمی را به قعر جدول‬ ‫جھانی رانده است‪.‬‬ ‫دستگيری و پيگرد فعالين دفاع از‬ ‫حقوق کودک‪ ،‬مانند بھنام ابراھيم زاده‪،‬‬ ‫سعيد شيرزاد‪ ،‬آتنا دائمی و دھھا معلم‬ ‫زندانی و ھجوم پليسی به نھادھای دفاع‬ ‫از حقوق کودک‪ ،‬بخشی تعطيل ناپذير و‬ ‫سيستماتيک سرکوب توسط جمھوری‬ ‫اسالمی است‪.‬‬ ‫اجبار کودکان با گرايش ھای جنسی‬ ‫)ال جی بی تی و ترانس جندر( به‬ ‫آزمايشات روانی‪ ،‬شوک الکتريکی و در‬ ‫نھايت منزوی کردن و تحت آزار و اذيت‬ ‫قرار دادن آنان يک شيوه شناخته شده و‬ ‫روزمره حکومت اسالمی است‪.‬‬ ‫جمھوری اسالمی در لبه پرتگاه است‪.‬‬ ‫ھيچکدام از اين بازيھای مشمئز کننده‬ ‫نمی تواند حتی ذره ای از بی آبرويی و‬ ‫بی اعتباری آن چه در داخل و چه در‬ ‫اذھان بين المللی بکاھد‪ .‬اين حکومتی‬ ‫اسالمی و کودک ستيز است که در مقابل‬ ‫افکار مترقی جھانی خود را مجبور می‬ ‫بيند‪ ،‬ولو بصورت ظاھر ھم که شده‬ ‫دستان خونينش را پشت سر پنھان کند‪.‬‬ ‫اين عشوه ھای کودک دوستانه برای‬ ‫جمھوری اسالمی زيادی شتری است‪*.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٥‬‬

‫و‪ /‬ﯿ ‪ . +‬ن ز * ‪ -‬در اﯾ(ان‬ ‫شمس الدين امانتی‬ ‫"کاش می شد چند ماھی مسئولين در جای‬ ‫ما قرار می گرفتند تا آنھا ھم طعم تلخ‬ ‫نداری و فقر را بچشند تا بدانند شر مند‬ ‫گی خانواده يعنی چه؟ با اين حقوق‬ ‫بازنشستگی فقط می توان نفس کشيد و‬ ‫زنده ماند‪".‬‬ ‫)بر گرفته از سخن معلم‪ ،‬در مصاحبه با‬ ‫"نصراله خليلی" معلم بازنشسته(‬ ‫تأريخچه مختصری از بازنشستگی‪:‬‬ ‫در قرن ‪١٩‬ميالدی فكر كمك به افرادی‬ ‫كه سالھای متمادی در امور خدمات کار‬ ‫کردە بودند در برخی از كشورھای‬ ‫اروپايی شكل گرفت‪.‬‬ ‫از سال ‪١٨٦٩‬ميالدی قانونی در انگلستان‬ ‫وضع شد كه به موجب آن به مقامات‬ ‫سياسی پس از مدت معينی خدمت‪ ،‬حقوق‬ ‫بازنشستگی پرداخت می شد‪ ،‬اما‬ ‫بازنشستگی به شكل نمادين و قانونمند از‬ ‫نوامبر سال ‪ ،١٨٨١‬ابتدا در آلمان و به‬ ‫سرعت در ساير كشور ھا بوجود آمد‪.‬‬ ‫در ايران پس از انقالب مشروطه‪ ،‬در‬ ‫تاريخ ‪ ،٢/١/١٢٨٧‬شمسی در مجلس اول‬ ‫قانونی با نام"قانون وظايف"‪ ،‬وضع شد‬ ‫كه برای وراث ارباب حقوق ديوانی يعنی‬ ‫عائله كارمندان متوفای دولت حقوق‬ ‫برقرار شود‪ .‬طبق اين قانون افرادی كه‬

‫تحت تكفل مستخدم متوفی بودند جمعا ً از‬ ‫نصف حقوق ماھانه كارمند استفاده‬ ‫ميكردند‪.‬‬ ‫درسال ‪ ،١٣٠١‬قانون استخدام كشوری و‬ ‫در سال ‪ ،١٣٠٢‬قانون استخدام قضات به‬ ‫تصويب رسيد كه در ھر دو قانون‬ ‫پرداخت حقوق بازنشستگی منظور شد‪.‬‬ ‫در واقع می توان گفت در روز ‪ ٢٢‬آذر‬ ‫‪ ،١٣٠١‬روز پيدايش نظام بازنشستگی در‬ ‫ايران است که انواع آن عبارتند از‪-١ :‬‬ ‫توافقی ‪ - ٢‬اختياری)‪ -١‬اختيار دستگاه ‪-٢‬‬ ‫اختيار مستخدم( ‪ -٣‬قھری ‪ -٤‬اجباری ‪-٥‬‬ ‫مشاغل سخت و زيان آور‪ ،‬جانبازان و‬ ‫معلولين ‪ -٦‬حفاظت در برابر اشعه ‪-٧‬‬ ‫ازکارافتادگی ‪ -٨‬بازنشستگی ناشی از‬ ‫فوت ‪ -٩‬فوت بازنشسته‪.‬‬ ‫ھمچنين در سال ‪ ،١٣٢٨‬اولين قانون کار‬ ‫به تصويب رسيد و صندوقی به نام تعاون‬ ‫و بيمه کارگری تشکيل شد که به‬ ‫کارگران پير و از کار افتاده حقوق‬ ‫پرداخت می کرد‪ .‬قبل از اين در روابط‬ ‫استخدامی دولت و مستخدم حالتی كه‬ ‫مستخدم بدون انجام دادن كار از حقوق يا‬ ‫مقرری بھره مند شود وجود نداشت‪.‬‬ ‫شرايط بازنشستگی فرھنگيان درسال‬ ‫‪ ،١٣٩٤‬منطبق بر ماده ‪١٠٣‬قانون‬ ‫مديريت خدمات کشوری است که بر طبق‬ ‫اين ماده‪ ،‬تمام کارکنان آموزشی که دارای‬ ‫‪ ٣٠‬سال سابقه خدمت قابل قبول و بيشتر‬ ‫ھستند‪ ،‬می توانند بازنشسته شوند‪.‬‬

‫ د ن ‬

‫کارکنان زن نيز دارای حداقل ‪٢٥‬سال‬ ‫سابقه خدمت )بدون شرايط سنی(ميتوانند‬ ‫بازنشسته شوند‪.‬‬ ‫بازنشستگی فرھنگيان دارای مدرک‬ ‫کارشناسی ارشد و باالتر میتوانند تا ‪٣٥‬‬ ‫سال به خدمت ادامه دھند‪ .‬مدير‪ ،‬معاون و‬ ‫معلمان مورد نياز حين سال تحصيلی که‬ ‫سنوات خدمت آنھا به ‪٣٠‬سال رسيده باشد‬ ‫استحقاق بازنشستگی را دارند‪.‬‬ ‫بازنشستگی کارکنان رسمی و پيمانی‬ ‫تحت پوشش سازمان تأمين اجتماعی‪ ،‬تابع‬ ‫قوانين و مقررات سازمان مذکور است و‬ ‫احراز شرايط بازنشستگی و فرايند‬ ‫برقراری حقوق بازنشستگی برای اين‬ ‫بخش از کارکنان توسط سازمان تأمين‬ ‫اجتماعی صورت میپذيرد‪ ،‬که شامل‬ ‫بازنشستگی فرھنگيان يا کارکنان مشمول‬ ‫تأمين اجتماعی خواھد شد‪.‬‬ ‫اما با تمام اين تفاصيل و وضع اين قوانين‬ ‫دست و پا گير‪ ،‬پديده بازنشستگی معلمان‬ ‫و کارکنان آموزش و پرورش در رژيم‬ ‫سرمايه داری اسالمی‪ ،‬که بر اساس گفته‪:‬‬ ‫"فانی" وزير آموزش و پرورش رژيم‬ ‫اسالمی‪" ،‬تعداد كل آنھا در سال تحصيلی‬ ‫جاری به يك ميليون و ‪١٣‬ھزار و‬ ‫‪٦٥٥‬نفر رسيده است که تا پايان سال‬ ‫تحصيلی ‪ ٩٤-٩٣‬نيز ‪ ٣٨‬ھزار معلم‬ ‫ديگر به اين تعداد از بازنشسته ھا افزوده‬ ‫خواھد شد‪".‬‬ ‫در ايران تحت حاکميت رژيم اسالمی‪،‬‬ ‫بازنشستگی به پروسه ای پيچيده‪ ،‬دردناک‬ ‫و غير قابل تحمل تبديل شده است‪ ،‬به‬ ‫نحوی که افزايش ساالنه جمعيت‬ ‫بازنشستگان و تداوم نرخ باالی تورم‬


‫‪٦‬‬

‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫اقتصادی نيز‪ ،‬ھمانند عوامل خارجی به‬ ‫وضعيت اسفبار اين پروسه افزوده شده‬ ‫است‪ .‬به ھمين دليل و به دفعات فرھنگيان‬ ‫بازنشسته‪ ،‬جھت مطالبات واقعی خود‬ ‫تجمع ھای اعتراضی را در جلو مجلس و‬ ‫ادارات آموزش و پرورش رژيم اسالمی‬ ‫برگزار کرده اند‪ .‬اين تجمعات اعتراضی‪،‬‬ ‫عالوه بر خواسته ھای اقتصادی‪،‬‬ ‫برجستگی جنبه سياسی آن که اساسآ به‬ ‫محتوای ارتجاعی کتب درسی و نوع‬ ‫آموزش و پرورش در مدارس و مراکز‬ ‫آموزشی ارتباط مستقيمی دارد‪ ،‬مسئولين‬ ‫رژيم اسالمی را بيش از پيش نگران کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫گروه انتشاراتی نشريه آمريکايی‪،‬‬ ‫"اينترنشنال ليوينگ"که ھر ساله به‬ ‫بررسی وضعيت استاندارد زندگی در‬ ‫کشورھای دنيا میپردازد در گزارش‬ ‫جامع سال پيش خود در سال ‪،٢٠١٣‬‬ ‫اعالم کرد‪" ،‬کشور اکوادور براساس‬ ‫شاخص ساالنه بازنشستگی به عنوان‬ ‫بھترين کشور دنيا براي بازنشستگان‬ ‫معرفی شده است‪ ،‬پاناما و مالزی در‬ ‫ردهھای دوم و سوم ھستند‪ ،‬شاخص ساالنه‬ ‫بازنشستگی ‪ ٢٢‬سال پياپی است که‬ ‫محاسبه ميشود اين شاخص براساس‬ ‫ويژگی ھای مختلفی از جمله مسکن‪،‬‬ ‫زيرساخت ھای بازنشستگی‪ ،‬سرگرمی‪،‬‬ ‫امکانات‪ ،‬ھزينهھای زندگی‪ ،‬بھداشت و‬ ‫آب و ھوا در کشورھای مختلف به ويژه‬ ‫برای شرايط زندگی بازنشستگان محاسبه‬ ‫می شود‪".‬‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫ايران با کسب ‪ ٥٠‬نمره از ‪١٠٠‬نمره در‬ ‫رده ‪١٤٥‬قرار گرفته است‪ ،‬اين نمره و‬ ‫اين رده بندی که بر اساس شاخصھای‬ ‫علمی‪ ،‬در دنيا به رسميت شناخته شده‬ ‫است‪ ،‬تا کنون در ايران و با توجه به‬ ‫خصلت طبقاتی رژيم اسالمی‪ ،‬اساسآ‬ ‫تمايلی به صرف ھزينه و ارتقاء کيفی ھيچ‬ ‫کدام از بندھای مندرج در نشريه‬ ‫"اينترنشنال ليوينگ"‪ ،‬را نداشته و نخواھد‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫عليرغم اينکه معلمان بازنشسته در ايران‬ ‫از اعتبار‪ ،‬اتوريته و موقعيت خاصی در‬ ‫ميان دانش آموزان و والدين آنھا و قشر‬ ‫وسيعی از انسانھای سکوالر‪ ،‬آزاديخواه و‬ ‫برابری طلب در جامعە برخوردارند‪ ،‬اما‬ ‫اکثريت معلمان بازنشسته به دليل‬ ‫مشکالت اقتصادی‪ ،‬تورم و گرانی روز‬ ‫افزون در مقابل حقوق ناچيز ماھانه‪،‬‬ ‫دوران بازنشستگی آنھا به سخت ترين‪،‬‬ ‫دشوار ترين و آزار دھنده ترين دوران‬ ‫زندگيشان منجر شده است‪.‬‬ ‫عالوه بردشواريھای دوران باز‬ ‫نشستگی‪ ،‬بخشی از اين مشقت و سختی ھا‬ ‫را به ھنگامی که معلمان مشغول تدريس‬ ‫ھستند و ھنوز بازنشسته نشده اند را‬ ‫متحمل خواھند شد‪ ،‬به نحوی که ھميشه به‬ ‫فکر آينده نه چندان دوری ھستند که‬ ‫چگونه با اين حقوق ناچيز بازنشستگی‬ ‫آنھم اگر پرداخت شود از عھده خرج و‬ ‫مخارج زندگی روزانه خود و خانواده‬ ‫شان بر خواھند آمد؟‬ ‫پيامد اين شرايط سخت و دشوار برای‬ ‫معلمان شاغل منجر به نوعی نگرانی شده‬

‫ د ن ‬ ‫و در نتيجه تمايل چندانی به باز نشسته‬ ‫شدن ندارند‪.‬‬ ‫اين دغدغه روزانه و عدم دستيابی به‬ ‫آلترناتيو عملی و جايگزينی آن با وضع‬ ‫موجود‪ ،‬آسايش و آرامش را از اين قشر‬ ‫زحمتکش و فداکار که سه دھه از عمر و‬ ‫جوانی خود را در نقاط دور و نزديک‬ ‫کشور با کمترين امکانات و پشتوانه شغلی‬ ‫به فرزندان جامعە خدمت کرده اند‪ ،‬سلب‬ ‫کرده و عوارض نامطلوبی بر روح و‬ ‫جسم بازنشستگان خواھد داشت‪ .‬به نحوی‬ ‫که بخش عمده ای از اوقات استراحت‬ ‫خود را در فکر پيدا کردن کار جديدی‬ ‫ھستند تا از آن طريق بتوانند بخش کمی‬ ‫از فشار معيشتی ناشی از کاھش در آمد‬ ‫بازنشستگی خود را جبران کنند‪.‬‬ ‫اما عليرغم ھمه اين مشقات‪ ،‬معلمان‬ ‫بازنشسته اين انسانھای شريف و فداکار‬ ‫پروسه ياد گيری و آموزش و پرورش به‬ ‫فرزندان ما را طی ‪ ٣٠‬سال خدمت در اين‬ ‫عرصه را با مايه گذاشتن از جان‪ ،‬زندگی‬ ‫و جوانی خود را در طبق اخالص گذاشته‬ ‫اند‪ .‬اين دست آورد با ارزش و اين پيوند‬ ‫معنوی نه با خشونت و تھديد‪ ،‬نه با بسيج‬ ‫دانش آموزی و معلمان پرورشی و نه با‬ ‫موعظه آخوندھای مرتجع و اراجيف‬ ‫امامان مسجد و نه با تفکيک ارتجاعی و‬ ‫ضد انسانی جنسيتی و تقسيم انسانھا بر‬ ‫جنس برتر و کمتر و نه با زندان و‬ ‫شکنجه ھيچگاه گسستنی نشده و نخواھد‬ ‫شد‪.‬‬ ‫ترس و وحشت رژيم اسالمی‪ ،‬از پايبندی‬ ‫معلمان‪ ،‬اعم از شاغل و بازنشسته‪ ،‬از‬ ‫پيوند ناگستنی آنان با دانش آموزانی است‬ ‫که الفباء و متد مبارزه انقالبی و پايداری‬ ‫را در تقابل با سياست ارتجاعی آموزش‬ ‫بر مبنای دين و تفکيک بر مبنای جنسيت‬ ‫را برای دانش آموزان و جامعه ای را که‬ ‫درآن زندگی ميکنند‪ ،‬با جديت و فداکاری‪،‬‬ ‫ترويج‪ ،‬تبليغ و آموزش داده و خواھند داد‪.‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٧‬‬

‫ ز * ‪ 2-‬ن ‪ +‬زش و ‪(1‬ورش‬ ‫‪( 3 45 6.4+ 7 8+‬د ‬

‫ ز * ‪ $ : -‬؟‬ ‫ر د ‪ 5‬ر‪ +‬ـ ;(ا ‬ ‫د ‪? -‬ده زﯾ( >= ‪(8‬‬ ‫ه?ﯾ‪ $‬در‪ +‬ن ( @ ‬ ‫ه?ﯾ‪AB5 $‬ﯿ‪ @ ( 7‬‬ ‫صبح روز ‪ ٢٧‬دی ماه بازنشستگان‬ ‫آموزش و پرورش با قرار قبلی و در‬ ‫اعتراض به وضعيت نابسامان معيشتی‬ ‫خود مقابل مجلس تجمع کردند‪ .‬در اين‬ ‫تجمع اعتراضی بازنشستگان با در دست‬ ‫داشتن پالکاردھايی اعتراض خود را‬ ‫نسبت به وضعيت نامناسب شغلی و‬

‫معيشتی نشان دادند‪ .‬در رابطه با اين‬ ‫تجمع گزارشی از سايت تلگرامی کانون‬ ‫صنفی معلمان ارسال شده است که در‬ ‫زير ميخوانيد‪:‬‬ ‫درتبعيض‬ ‫فرھنگی‬ ‫"بازنشستگان‬ ‫مضاعف ھستن و يک سال است که مدام‬ ‫برای رفع اين تبعيض با ھمه مقامات‬

‫رايزنی ميکنن‪ ،‬اما موقع افزايش حقوق‬ ‫جناب نوبخت باچشم بستن روی ھمه اين‬ ‫تالش ھا‪ ،‬افاضات ميفرمايند که طبق‬ ‫قانون ميتوان تا ‪ ٥٠‬درصد به حقوق‬ ‫ثابت شاغلين اضافه کرد‪ ،‬اين يعنی اين‬ ‫که دور باطل ‪ ...‬يعنی ھمچنان در بر‬ ‫پاشنه خود می چرخد‪ .‬والبته ايندفعه بدتر‬ ‫ميچرخد‪ .‬چرا که فاصله حقوقی شاغلين‬ ‫و بازنشسته ھابيشتر خواھد شد و فاصله‬ ‫طبقاتی در نظام اسالمی! نمود بيشتری‬ ‫دارد‪ .‬ما به افزايش حقوق شاغلين‬ ‫اعتراضی نداريم‪ ،‬بلکه به اين فاصله و‬ ‫تبعيض آشکار معترضيم‪ .‬جناب نوبخت‬ ‫شما اول اين فاصله را پر کن‪ ،‬بعد کار‬ ‫بعدی را انجام بده‪ .‬جناب نوبخت آيا‬ ‫اعمال قانون ‪١٢٥‬خدمات کشوری که‬ ‫قانونگذار را مکلف کرده طبق نرخ تورم‬ ‫حقوق بازنشستگان افزايش يابد و از سال‬ ‫‪٨٦‬انجام نشده‪ ،‬به نظر شما قانون نيست‬ ‫که بايد اجرا گردد که ميگوييد ميتوانيم تا‬ ‫‪ ٥٠‬درصد به حقوق شاغلين مطابق‬ ‫قانون اضافه کنيم؟ و مجددا فاصله‬ ‫حقوقی را افزايش دھيد؟ ھر وقت‬ ‫صحبت از بازنشسته ھا ميشود پرداخت‬ ‫پاداش پايان خدمت را پيش می کشيد‪،‬‬ ‫مگر بازنشسته ھای آموزش و پرورش‬ ‫فقط ھمين يک درد را دارند؟ مشکل‬ ‫اصلی بازنشستگان آموزش و پرورش‬ ‫اينست که حقوق ماھانه آنان نسبت به‬ ‫حتی خود ساير پرسنل آموزش و‬ ‫پرورش به طرز ظالمانه ای فاصله دارد‪.‬‬ ‫چرا خود را به کوچه علی چپ می‬ ‫زنيد؟‪*...‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٨‬‬

‫ ( (ﯾ ‪ %‬ر ا ‪ +C‬اﯾ(ان‬ ‫و ‪ - (D‬ن د ‬ ‫‪.D‬ﯿ ر ‪. . .‬‬ ‫در‬

‫سال ‪ ٢٠٠٣‬کشور عربستان فروش باربی‬ ‫را ب ه دل ي ل ع دم ت ط اب ق ب ا ف رھ ن گ و‬ ‫انديشهھای اسالم غير قانونی کرد‪ .‬ھ ي ئ ت‬ ‫امر به معروف و ن ھ ی از م ن ک ر اع الن‬ ‫کرد که عروس کھ ای ب ارب ی ب ا پ وش ش‬ ‫آشکار و وضعيت نن گ ي ن و م ت ع ل ق ات و‬ ‫ابزارشان نمادی از فساد و انحراف غرب‬ ‫ھستند‪.‬‬ ‫و حاال خواھران اسالمی اي ران ی ب ا چ ن د‬ ‫س ال ت اخ ي ر ب ه ب رادران گش ت ارش اد‬ ‫سعوديشان پيوستند‪.‬‬ ‫اين "خواھران" مرتجع در اق دام ی ن ف رت‬ ‫انگيز با شستشوی م غ زی ت ع دادی دان ش‬ ‫آموز دختر‪ ،‬نمايشی سخ ي ف در ي ک ی از‬ ‫مدارس ابتدايی راه انداختند‪ .‬آن ھ ا ت ع دادی‬ ‫عروسک باربی را به عنوان س م ب ل ب ی‬ ‫حجابی و تفکر غربی به آتش انداخته و به‬ ‫دخترکانی که عروسکھايشان در آتش کينه‬ ‫و نفرت جھل خ واھ ران داعش ی س وخ ت‬ ‫عروسکھای محجبه پاداش داده شد‪.‬‬ ‫ح ک وم ت ھ ای اي ران و ع ربس ت ان ھ ر‬ ‫اختالفی که با ھم داشته باشند س ي اس ت ھ ای‬ ‫مشترکی ع ل ي ه زن ان دارن د و ب ارب ی ب ا‬

‫آراي ش و ل ب اس ھ ای رن گ ی و م وھ ای‬ ‫پريشانش‪ ،‬مورد تاييد آخون دھ ا وم ف ت ی ھ ا‬ ‫نيست‪.‬‬ ‫عروسک ‪ ۵٠‬ساله بارب ی ک ه اخ ي را ب ه‬ ‫آتش کشيده ش د س ال ھ اس ت م ورد ع الق ه‬ ‫دختر بچه ھاست‪ .‬چه تعداد زن ان ی ک ه از‬ ‫دوران کودکی خود خاطرات دلپ ذي ری از‬ ‫عروسکھايشان دارند و گ اھ ا آن ھ ا را ب ه‬ ‫رسم يادگار نگھداشته اند‪.‬‬ ‫ھ م ان ط ور ک ه ع روس ک ب ارب ی ب رای‬ ‫حکومتھای ب رادر ش ي ع ه و س ن ی اب ران‬ ‫وع ربس ت ان ف ق ط ي ک ع روس ک س اده‬ ‫نيست‪ ،‬برای کودکان ھم مع ن ی ف رات ر از‬ ‫پالستيک وپارچه دارد‪ .‬با اين ت ف اوت ک ه‬ ‫برای ھزاران کودکی که خاطره ھای ب ي اد‬ ‫ماندنی در ذھن خ ود دارن د ‪ ،‬ع روس ک ھ ا‬ ‫برای آنھا سمبل ھم دم ب ودن م ھ رب ان ی و‬ ‫دوستی است اما اسالميھ ا از اي ن ن گ ران‬ ‫ھستن د ک ه ع روس ک ھ ای ب ی ح ج اب ب ه‬ ‫کودکان ياد بدھند غيراز پوشش رايج در‬ ‫خ ان واده وم درس ه ت ل وي زي ون و خ ي اب ان‬ ‫ميتوان طور ديگری لباس پوشيد! کودک ان‬ ‫از زيبايی عروسکھا لذت می ب رن د‪ .‬ح ال‬

‫در اين تعرض وحشيانه به دنيای کودکان ه‬ ‫با سوزاندن عروسکھا فقط ميخواھند ي ک‬ ‫پيام به دختران بدھند که اگر حجابت ان را‬ ‫رعايت نکنيد آت ش ج ھ ن م در ان ت ط ارت ان‬ ‫است‪.‬‬ ‫خواھران وبرادران اسالمی ميخواھ ن د از‬ ‫س ن ي ن پ اي ي ن ح ج اب وپ وش ش را ب ا‬ ‫ابزارھای ترس وتنبيه در کودکان نھادي ن ه‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫اما تمام اين کارھا بيھوده است جز نف رت‬ ‫بيشتر مردم از اين اعمال چندش آورنتيجه‬ ‫ای ندارد‪ .‬پوشش فعلی زنان ودختران در‬ ‫ايران نشان م ي دھ د ک ه س ي اس ت ک ن ت رل‬ ‫زنان به جايی نرس ي د‪ .‬در ع ربس ت ان ن ي ز‬ ‫زنان عليرغم کنترل شديد حکومت اخ ي را‬ ‫اعتراضاتی عليه قواني ن زن س ت ي زم ان ن د‬ ‫دف اع از ح ق ران ن دگ ی وحض ور در‬ ‫انتخابات انجام داده اند‪.‬‬ ‫تعرض به عروسکھا ترويج خشونت و‬ ‫تنبيه کودکان و ترساندن آنھا از نافرمانی‬ ‫است‪.‬‬ ‫عروسکھای محجبه که بعنوان پاداش به‬ ‫کودکان داده شد مانند چادرھای سياھی‬ ‫است که در ادارات و مدارس و حتی‬ ‫مواردی در خيابانھا بعنوان تشويق برای‬ ‫داشتن حجاب به زنان ودختران داده شد‪.‬‬ ‫اما آنھا اين پوشش را نميخواھند ميخواھند‬ ‫زيبا باشند با لباسھای رنگی و موھای‬ ‫پريشان‪ ،‬نه مثل عروسکھا بلکه واقعی به‬ ‫مانند يک انسان آزاد و رھا‪.‬‬ ‫کودکان سياھی را نميخواھند بايد از آنھا‬ ‫حمايت کرد و دنيای بھتری را به آنھا‬ ‫ھديه کرد‪*.‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٩‬‬

‫ا ‪ + G‬را از ﯿ ا‪ ; $$ F+‬ن ﯿ ﯿ ‪ 5‬ن (دارﯾ ‬ ‫نام و نام خانوادگی‪ :‬بھنام )اسعد(‬ ‫ابراھيم زاده‬ ‫تاريخ تولد‪١٧ :‬مرداد ‪١٣۵۶‬‬ ‫اشنويه‬ ‫اتھامات‪ :‬تبليغات عليه نظام‬ ‫‪،‬اخالل در نظم عمومی ‪،‬اجتماع و‬ ‫تبانی عليه امنيت ملی‬ ‫محکوميت‪ :‬در دو پرونده به‬ ‫ترتيب بھپنج سال حبس تعزيری‬ ‫‪ +‬نه و نيم سال حبس تعزيری‬ ‫محکوم شده است‪.‬‬ ‫دادگاه اوليه‪ :‬شعبه ‪ ٢٨‬قاﺿی‬ ‫مقيسه—شعبه ‪ ١۵‬دادگاه انقالب‬ ‫– قاﺿی صلواتی‬ ‫مرجع تاييد حکم‪ :‬دادگاه تجديد‬ ‫نظراستان تھران‪.‬‬ ‫محل نگھداری‪ :‬زندان رجايی‬ ‫شھر‬ ‫تاريخ بازداشت ‪:‬‬ ‫‪٢٢‬خرداد‪١٣٨٩‬‬ ‫وﺿعيت پزشکی‪ :‬آسيب در قفسه‬ ‫سينه‪ ،‬گردن‪ ،‬پای چپ‪ ،‬دست چپ‬ ‫محکوميتھای پيشين ‪ :‬يازدھم‬ ‫ارديبھشت ماه ‪ ١٣٨٨‬ـ روز‬ ‫کارگرـ در پارک الله تھران‬ ‫بازداشت و پس از مدتی آزاد شد‪.‬‬ ‫سوابق فعاليت‪ :‬فعال حقوق‬ ‫کودک‪ ،‬فعال کارگری و عضو‬ ‫کميته پيگيری برای ايجاد تشکل‬ ‫آزاد کارگری‪ ،‬کارگر يک شرکت‬ ‫لولهسازی در تھران‪.‬‬

‫برای‬

‫انتخابات برای ما کارگران که‬

‫در‬

‫بيانيه‬

‫ھمبستگی‬

‫دمکراسی و حقوق بشر در اﯾران‬

‫نپرداختن دستمزد به روشی‬

‫در باره انتخابات مجلس دھم‪،‬‬ ‫اسم من بھنام ابراھيم زاده‬

‫معمول در جامعه تبدﯾل شده‬ ‫است و سی و چند سال است‬

‫کارگر زندانی در زندان رجاﯾی‬

‫که‬

‫فقر‬

‫شھر و پدرم رحمان ابراھيم زاده‬

‫فرزندانمان و جانمان را تباه کرده‬

‫ھمراه با اسامی دﯾگری آمده‬

‫است‪ ،‬معنا و مکانی ندارد‪ .‬اﯾن‬

‫است‪ .‬ما در جرﯾان متن کامل‬

‫چيزی است که دارﯾم با اعتراض‬

‫اﯾن بيانيه نبوده اﯾم‪ .‬خصوصا در‬

‫ھر روزه مان در کارخانجات‬

‫بخشی از اﯾن بيانيه با استناد به‬

‫مختلف فرﯾاد ميزنيم‪ .‬اﯾن چيزی‬

‫قانون اساسی از دولت خواسته‬ ‫شده است که شراﯾط انتخاباتی‬

‫است که من و امثال من‬ ‫بخاطرش در زندانيم‪ .‬ما در اﯾن‬

‫دمکراتيکی را فراھم کند‪ .‬ما آنرا‬

‫انتخابات شرکت نميکنيم‪.‬‬

‫توھمی بيش نميدانيم و شدﯾدا‬

‫ما به آنچه بر سر من کارگر و‬

‫مخالف آنيم‪.‬‬

‫توده محروم مردم آمده است‬

‫انتخابات ھا برای من به عنوان‬

‫اعتراض دارم‪.‬‬

‫زندگی‬

‫زﯾر‬

‫خط‬

‫کارگری که جوانيم را در زندان‬ ‫گذرانده‬

‫ام‪،‬‬

‫برای‬

‫من‬

‫که‬

‫ھمسرم و خانواده ام ھمراه با‬ ‫من در زﯾر فشار و آزار دائم قرار‬ ‫جاﯾی ندارد‪.‬‬ ‫داشته اند‪،‬‬

‫بھنام ابراھيم زاده زندانی‬ ‫سياسی از زندان رجاﯾی شھر‬ ‫رحمان ابراھيم زاده پدر زندانی‬ ‫سياسی بھنام ابراھيم زاده‬ ‫‪ ٢٦‬دی ماه‬


‫‪١٠‬‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫ د ن ‬

‫‪ + 8+ 3 I G*:‬ت ‪ +‬زش ‪(1‬ورش‬ ‫ ‪:‬ﯿ‪ 6L‬و ‪ ,K1‬دا ‪ + J‬زان‬

‫شھال خباززاده‬

‫شھداد عبدالھی معاون متوسط آموزش و‬ ‫پرورش استان اردبيل در گفتگو با‬ ‫خبرنگار مھر گفته است‪” :‬مدارس دولتی‬ ‫در استان اردبيل با کمبود تجھيزات‬ ‫مواجھند و متاسفانه اغلب در پيشبرد‬ ‫ھزينه ھای جاری دچار مشکل ھستند“‪.‬‬ ‫او اضافه کرده است که برخی از مدارس‬ ‫حتی در تھيه کاغذ امتحانی کمبود دارند‪.‬‬ ‫عبدالھی می گويد‪" :‬با وضعيت مالی‬ ‫فعلی‪ ،‬دولت سرانه مطلوبی به مدارس‬ ‫نمی دھد و ھمين ميشود که بسياری از‬ ‫مدارس با کمبود امکانات و تجھيزات‬ ‫موجه ھستند"‪ .‬او بار تھيه امکانات را به‬ ‫دوش خانواده ھا ميگذارد و می گويد‪:‬‬ ‫”انتظار ما در اين وضعيت مشارکت اوليا‬ ‫است“‪.‬‬ ‫او راه حل ديگری ھم ارائه ميدھد‪” :‬در‬ ‫وضعيتی که ساالنه باالی دو ميليارد ﷼‬ ‫صرف چيپس و پفک و ساير‬

‫خوراکیھای مصرفی دانش آموزان‬ ‫میشود چرا نبايد بخشی از ھزينهھا برای‬ ‫تجھيز مدارس اختصاص يابد‪”.‬‬ ‫چشمان حريص مقامات جمھوری اسالمی‬ ‫فقط به کيسه خالی خانواده ھای و اوليای‬ ‫دانش آموزان نيست‪ ،‬آنھا حتی به تنقالت‬ ‫ناچيز که شايد تنھا دلخوشی و برای‬ ‫لحظاتی مايه شادی بچه ھا باشد‪ ،‬چشم‬ ‫طمع دوخته اند‪ .‬عبدالھی ارقام ھزاران‬ ‫ميليارد دزدی سران رژيم را که رسما در‬ ‫رسانه ھا منتشر ميشود‪ ،‬نمی بيند‪.‬‬ ‫او ھزينه ھای سرسام آور ارگانھای‬ ‫سرکوب نظير سپاه و کميته ھا و بسيج و‬ ‫گروھھای مختلف اوباش جيره خور رژيم‬ ‫را نمی بيند‪ .‬او کاخ ھای مجلل آيت اله و‬ ‫سرداران سپاه ميليادر را نمی بيند‪ .‬او پول‬ ‫ھای گزافی که صرف مساجد‪ ،‬تکيه ھا‪،‬‬ ‫امامزاده ھا و ساير مراکز تبليغ جھل و‬ ‫خرافات می شود را نمی بيند‪ .‬عبدالھی‬ ‫نمی بيند که در ھمان شھر اردبيل دھھا‬ ‫ميليارد صرف ساختن ”موزه دفاع‬ ‫مقدس“ شده و قرار است دھھا ميليارد‬ ‫ديگر برای آن خرج شود تا مرکز ديگری‬ ‫برای توسعه جھل و مغز شويی جوانان‬ ‫ايجاد کنند‪ .‬چشم معاون آموزش و‬ ‫پرورش استان اردبيل ارقام ھزار‬ ‫ميلياردی را نمی بيند و ھزينه پفک و‬ ‫کيک و شير دانش آموران را می بيند‪.‬‬ ‫چشمان عبدالھی اشکالی ندارد‪ ،‬بلکه‬ ‫اشکال در مغز عقب افتاده و مرتجع او‬ ‫است که در خدمت منافع غارتگرانه‬ ‫جمھوری اسالمی است‪.‬‬ ‫وقتی سخنان عبدالھی را بشنويم متوجه‬ ‫ميشويم که در جمھوری اسالمی سخن‬

‫گفتن از امکانات اوليه و ضروری برای‬ ‫يک مدرسه بی معنی است‪ .‬تحصيل‬ ‫رايگان و امکاناتی از قبيل‪ :‬سالن و‬ ‫امکانات ورزشی‪ ،‬کالس ھای درس امن‬ ‫و راحت‪ ،‬ميز و صندلی مناسب‪ ،‬سالن‬ ‫غذاخوری و حداقل يک وعده غذای‬ ‫رايگان‪ ،‬سالن و وسايل و امکانات برای‬ ‫اجرای تئاتر و نمايش فيلم‪ ،‬آزمايشگاه و‬ ‫کارگاه ھای حرفه ای با تجھيزات مدرن‪،‬‬ ‫امکانات بھداشتی و درمانی‪ ،‬فضای کافی‬ ‫و امکانات برای تفريح و سرگرمی و‬ ‫فضای سبز و … حق مسلم دانش آموزان‬ ‫است‪ .‬داشتن اين امکانات بايد بعنوان حق‬ ‫اوليه ھمه دانش آموزان و از ضروريات‬ ‫ھر مدرسه ای بايد باشد‪.‬‬ ‫در کنار ھمه اينھا بايد تبليغات و تدريس‬ ‫چرنديات مذھبی در مدارس بايد ممنوع‬ ‫باشد‪ .‬ھر چند اين خواسته ھا در رژيم‬ ‫غارتگر جمھوری اسالمی دست يافتنی‬ ‫نيست ولی برای گرفتن ھر ذره آن بايد‬ ‫جمھوری اسالمی و مقامات آنرا تحت‬ ‫فشار قرار داد‪.‬‬ ‫صحبتھای عبدالھی وضعيت اسفبار و‬ ‫ناھنجار مدارس را نشان ميدھد‪ .‬والدين‬ ‫دانش آموزان و خانواده ھا بايد از‬ ‫پرداخت پول به مدارس خودداری کنند‪.‬‬ ‫اعتراض ھای دسته جمعی را سازمان‬ ‫دھند و خواستار شرايط بھتر و انسانی تر‬ ‫برای مدارس و برای فرزندان خود باشند‪.‬‬ ‫مدارس بايد تحت نظارت شورای اوليا و‬ ‫معلمان اداره شود و دولت بايد موظف‬ ‫باشد که کليه امکانات رفاھی و شرايط‬ ‫مناسب تحصيل را برای دانش آموزان‬ ‫فراھم کند‪* .‬‬


‫‪١١‬‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫ز نه ‪. . .‬‬

‫رکسانا تالرمی‬ ‫معلم مدارس سوئدی ھستم ولی گاھی‬ ‫برای اضافه كاری‪ ،‬زبان فارسی ھم‬ ‫تدريس می كنم‪ .‬چند سال قبل در‬ ‫دبيرستانی به شاگردان ايرانی تبار‪ ،‬ھفته‬ ‫ای چند ساعت‪ ،‬زبان فارسی درس می‬ ‫دادم ‪ .‬يادم می آيد آن سال‪ ،‬نام شاگردی‬ ‫در ليست أسامی شاگردانم داشتم كه ھرگز‬ ‫در دو جلسه اول كالس نيامده بود‪ .‬ھفته‬ ‫سوم شد‪ .‬پس از ده دقيقه ای كه از ساعت‬ ‫در كالس باز شد و‬ ‫كالس می گذشت‪ِ ،‬‬ ‫پسر جوان ِخوش چھره ای به داخل كالس‬ ‫ِ‬ ‫امد و زير لب بدون آنكه به من نگاھی كند‬ ‫گفت سالم‪ ،‬ببخشيد و درصندلي رديف‬ ‫جلو نشست ‪ .‬از او سوْ ال كردم آيا تو‬ ‫فالنی ھستی؟ با صورت تقريبا جدی و‬ ‫صدای بسيار آرامی گفت‪ :‬بله‪ .‬گفتم آيا‬ ‫ميدونی كه اين جلسه سوم است؟ با تكان‬ ‫دادن سر ولی اينبار با نگاه پر از شرم‪ ،‬و‬ ‫با لبخند تأييدم كرد‪ .‬درس آن رو ِز كالس‪،‬‬ ‫متنی از كتاب شازده كوچولو اثر آنتوان‬ ‫دو سنت اگزوپری ترجمه احمد شاملو بود‬ ‫كه در جلسات قبل نويسنده و مترجم را‬ ‫معرفی كرده بودم و قرار بود كه‬ ‫شاگردان در خانه اين متن را تمرين كنند‬ ‫و با صدای بلند در سر كالس بخوانند و‬ ‫به بحث بگذاريم‪ .‬وقتی كه ھمه شاگردان‬ ‫از روخوانی كردند‪ ،‬رو به شاگرد جديدم‬ ‫كردم و گفتم با اينكه ميدونم كه تو از قبل‬

‫درس را تمرين نكردی‪ ،‬اما برای اينكه‬ ‫سطح سواد از روخوانی ات دستم بيايد‬ ‫اگر مايلی تو ھم بخوان‪ .‬لبخندی زد و‬ ‫گفت من قبال كتاب شاھزاده كوچولو را‬ ‫خوانده ام‪ ،‬اشكالی ندارد‪ ،‬می خوانم‪ .‬از‬ ‫آنجايی كه شاگردانم تقريبا ھمگی متولد‬ ‫سوئد ھستند و يا از بچگی به سوئد آمده‬ ‫اند‪ ،‬خواندن و فھميدن اين گونه متن ھا‬ ‫برايشان بسيار سخت است و با اين سطح‬ ‫از متون به زبان فارسی‪ ،‬در كالس‬ ‫فارسی در دبيرستان آشنا می شوند و از‬ ‫اينكه شنيدند شاگردی می گويد كه قبال اين‬ ‫كتاب را خوانده‪ ،‬يك نگاه پر تعجبی ھم به‬ ‫من و به ھمديگر كردند‪ .‬او شروع به‬ ‫خواندن كرد‪ .‬و من پس از دو جمله ای كه‬ ‫خواند‪ ،‬متوجه شدم با اينكه متن را بی‬ ‫غلط و كامال درست می خواند اما از يك‬ ‫لھجه بسيار غليظی برخوردار است‪ .‬بچه‬ ‫ھای متولد و يا بزرگ شده سوئد‪ ،‬لھجه‬ ‫خاصی دارند‪ ،‬ولی لھجه ای كه او داشت‬ ‫با لھجه آنھا متفاوت بود‪ .‬ھر چه سعی‬ ‫كردم با لھجه ھای مختلف ايران ھم‬ ‫ربطش دھم نتوانستم‪ .‬كم كم شاگردان يكی‬ ‫پس از ديگری خنده ھای ريز و درشت‬ ‫شان شروع شد و كالس يك دفعه شلوغ‬ ‫شد‪ .‬او مكث كرد و چشم در چشم من‬ ‫دوخت و در نھايت آرامش گفت‪ :‬ادامه‬ ‫بدم؟ گفتم آره‪ ،‬حتما‪ ،‬تو ادامه ميدی و آنھا‬ ‫ھستند كه ساكت خواھند شد‪ .‬ھمزمان يك‬ ‫نگاه ِ بسيارتلخ سرزنش آلود و جدی به‬ ‫شاگردھا كردم و آنھا كم كم آروم شدند‪.‬‬ ‫وقتی كه كالس تموم شد‪ .‬سراغش رفتم و‬ ‫كارت دارم‪ ،‬جواب داد متاسفم‪.‬‬ ‫گفتم بمون ِ‬ ‫نمی تونم‪ ،‬عجله دارم بايد برم‪ .‬زودتر از‬ ‫ھمه كتابھاش را برداشت و رفت‪ .‬ھفته‬ ‫بعد شد‪ ،‬نيامد‪ .‬وقتی حاضر غايبی می‬ ‫كردم و فھميدم كه غائب است رو به‬

‫ د ن ‬ ‫شاگردان كردم و پرسيدم آيا امروز كسی‬ ‫او را در مدرسه ديده است يا نه ؟ يكی از‬ ‫پسرھای شيطون كالس جواب داد‪:‬‬ ‫ركسانا منظورت ھمون پسره است كه به‬ ‫جای مدرسه ميگه "مكتب"؟ و لبخندھا‬ ‫شروع شد‪ .‬ببخشيد ركسانا‪ ،‬چرا اينجوری‬ ‫فارسی حرف ميزنه؟ يكی ديگه گفت وای‬ ‫كه من دفعه قبل چقدر خنديدم وقتی كه از‬ ‫روخونی می كرد‪ .‬سومی گفت مكتب‬ ‫يعنی چی؟ چھارمی گفت ما اصال اين‬ ‫لغتھايی كه اون استفاده می كنه نه از پدر‬ ‫و مادرمون در خونه شنيديم نه حتی وقتی‬ ‫به ايران سفر رفته بوديم‪ ،‬و نه از شما‬ ‫ركسانا كه معلم فارسی ما ھستی‪ .‬من‬ ‫مبھوت به شاگردانم گوش می دادم و‬ ‫منتظر بودم سوْ االت و نطر دادنشان تمام‬ ‫شود تا بتوانم حرف بزنم ‪ .‬يكی از‬ ‫شاگردھا گفت راستش من ازش سوْ ال‬ ‫كردم و او جواب داد من مثل شما "گپ"‬ ‫نمی زنم )و دوباره ھمه زدند زير خنده(‪.‬‬ ‫از پدرم سوْ ال كردم كه "گپ زدن" يعنی‬ ‫چی و پدرم گفت يعنی حرف زدن‪.‬‬ ‫ببخشيد‪ ،‬ركسانا اين شاگرد جديد چرای‬ ‫اينجوری "گپ" می زنه؟ و )شليك خنده‬ ‫شاگردان(‪ .‬بدون آنكه حرفی بزنم در‬ ‫سكوت نگاھشان كردم و ھمگی ساكت‬ ‫شدند‪ ،‬و به شاگردان گفتم كه در واقع‬ ‫ايراد از من ھست و آن معلمھای فارسی‬ ‫ديگر كه قبال داشته اند كه نگفته ايم‪ ،‬زبان‬ ‫فارسی فقط در ايران صحبت نمی شود و‬ ‫بسياری از كشورھای ديگر فارسی زبان‬ ‫ھم ھستند مثل كشور افغانستان و اين‬ ‫شاگرد كه "افغان" ھست ‪ . . .‬دو مرتبه‬ ‫در كالس ھمھمه شد و بحث بين خودشان‬ ‫در گرفت‪ .‬می شنيدم كه بھم ديگر می‬ ‫گفتند‪ ،‬ديدی گفتم ايرانی نمی تونه باشه‪.‬‬ ‫آره منم حدس زده بودم ‪ . . .‬ايرانی ھا يك‬ ‫طور ديگه ‪ . . .‬و من در سكوت شاگردانم‬ ‫را نگاه می كردم و به آنھا گوش می دادم‪.‬‬ ‫يكی از دخترھا سوال كرد پس چرا پس‬ ‫مياد كالس ايرانی ھا؟ گفتم‪ :‬عزيز من‪،‬‬ ‫اون مياد كالس فارسی‪ .‬ما كالسی به اسم‬


‫‪١٢‬‬

‫كالس ايرانی نداريم‪ .‬ھمون اندازه اون از‬ ‫اين كالس حق داره كه شما كه ايرانی‬ ‫ھستيد حق داريد ‪.‬‬ ‫اينجا كسی منو برای ايرانيھا استخدام‬ ‫نكرده‪ ،‬منو برای آموزش زبان فارسی‬ ‫استخدام كردند‪ .‬و برايشان از تاريخ‬ ‫مشتركمان گفتم و برايشان از ادبيات‬ ‫مشتركمان گفتم و برايشان گفتم كه در‬ ‫ايران زبانھای ديگری وجود دارد به غير‬ ‫از زبان فارسی ھم كه صحبت می شود و‬ ‫ھمچنين گويشھا و لھجه ھايی ھست كه از‬ ‫زبان فارسی چقدر فاصله دارد‪ .‬برايشان‬ ‫گفتم بسياری از آن شاعران قديمی كه‬ ‫ايرانيان به آنھا افتخار می كنند متولد‬ ‫ھمان شھرھايی ھستند كه امروز در‬ ‫افغانستان واقع است و ھرچه كه بيشتر‬ ‫گفتم شاگردان عزيز من قيافه ھايشان‬ ‫جدی و جدی تر شد‪ .‬و با عالقه بيشتری‬ ‫گوش می دادند‪ .‬يكی از شاگردھای پسر‬ ‫دست بلند كرد و گفت تابستان كه ايران‬ ‫رفته بودم در خانه مادربزرگم‪ ،‬چند تا‬ ‫افغانی خانه را تعمير می كردند ولی‬ ‫چطور بگم‪ ،‬ببخشيد نظر خوبی در ايران‬ ‫به آنھا ندارند و فكر می كنند كه آنھا ‪. . .‬‬ ‫بقيه جمله اش را ادامه نداد و بنظر‬ ‫ميرسيد كه شرم دارد كه نطر احتماال‬ ‫زشت و راسيستی را كه شنيده است‪ ،‬را‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫بيان كند‪ .‬آنروز بحث ھای خوبی در‬ ‫كالس درگرفت و بيشتر حول و حوش‬ ‫راسيسم و بيگانه ستيزی بحث كرديم‪.‬‬ ‫شاگردانم كه نسل دوم مھاجر به حساب‬ ‫می آيند بسيار بحث ھای خوبی می كردند‬ ‫و خيلی راحت از نسل گذشته انتقاد می‬ ‫كردند كه چگونه وقتی در جمع بزرگترھا‬ ‫"ايرانی ھا" ھستند مرتب بحث ھايی كه‬ ‫رنگ و بوی راسيسم دارد ميشنوند و‬ ‫ناراحت ميشوند و اين طور كه فھميده اند‬ ‫اين حساسيت را آن بزرگترھا فقط به‬ ‫افغانھا ندارند‪ .‬نظرشان به مردمی كه از‬ ‫كشورھای افريقايی ھم می آيند خوب‬ ‫نيست‪ .‬و نظرشان به عربھا ھمچنين ‪. . .‬‬ ‫بچه ھا از اين نظرات خجالت می كشند و‬ ‫حتی عصبانی ميشوند و به آنھا اعتراض‬ ‫می كنند‪ .‬و در پايان بحث كالس به‬ ‫نظرات دست راستی يكی از احزاب‬ ‫بيگانه ستيز و راسيستی سوئد و شباھت و‬ ‫مقايسه اش با اين نظرات خاتمه يافت‪.‬‬ ‫ھفته بعد آن شاگرد افغان به كالس آمد و‬ ‫ھمه سعی كردند كه رابطه را طبيعی و‬ ‫عادی برگزار كنند‪ .‬وقتی كالس تمام شد‪،‬‬ ‫او ماند و ما با ھم بيشتر از يك يا دو‬ ‫ساعت حرف زديم‪ .‬آنوقت بود كه متوجه‬ ‫شدم كه او بسيار از سواد و دانش و‬ ‫اطالعات وسيعی ھم در رابطه با تاريخ و‬

‫ د ن ‬ ‫فرھنگ‪ ،‬ھم ادبيات و ھم سياست ايران‬ ‫دارد‪ .‬از آن به بعد در ان دو ترمی كه او‬ ‫را داشتم ھميشه كه كالس تمام ميشد به‬ ‫بھانه ای می ماند و ساعتی با ھم حرف‬ ‫ميزديم‪ .‬و من ميتوانم بدون ذره ای اغراق‬ ‫بگويم كه چقدر از اين شاگرد افغان ام در‬ ‫رابطه با تاريخ ادبيات و سياست و‬ ‫فرھنگ افغانستان و ھمچنين‪ ،‬تاجيكستان‬ ‫و ديگر ھمسايه ھايشان آموختم‪ .‬برايم‬ ‫ساعتھا از رابعه حرف ميزد از‪،‬‬ ‫ابوريحان بيرونی‪ ،‬و از شھر غزنين از‬ ‫مردم پارسی زبان آن ديار ‪ ...‬و شعرای‬ ‫معروف آن دوره حرف ميزد‪ .‬از سلطان‬ ‫محمود غزنوی و عالقه اش به ادبيات و ‪.‬‬ ‫‪ . .‬و چقدر شعر از حفظ بود‪ .‬تمامی‬ ‫شعرای بنام كالسيك فارسی زبان را‬ ‫ميشناخت‪ .‬وقتی كه با ھم حسابی رفيق‬ ‫شديم‪ .‬و شناخت و اعتماد كامل به من پيدا‬ ‫كرد راحت تَر از فرھنگ برتری طلبی و‬ ‫نژاد پرستی يرخی از ايرانيھا ھم حرف‬ ‫ميزديم و او با دليل و استدالل بحث می‬ ‫كرد‪ .‬گاھی احساس می كردم نقش و رل‬ ‫ما ِع َوض ميشود او معلم من بود و من‬ ‫شاگرد او ‪ . . .‬آنطور كه تعريف می كرد‬ ‫از خانواده سياسی و آكادميك می آمد‪ .‬آن‬ ‫سال‪ ،‬سال اخر دبيرستان بود‪ .‬ما در واقع‬ ‫كالس خصوصی داشتيم و من قلبا يك‬ ‫ساعت يا بيشتر می ماندم تا از مصاحبتش‬ ‫ھمانطور كه لذت ميبردم استفاده می‬ ‫كردم ‪ .‬اين روزھا كه اين اخبار رفتار‬ ‫زشت و غير انسانی و راسيستی معلمی‬ ‫در ايران را نسبت به شاگردان افغان و‬ ‫ھمچنين جلوگيری از حضور آنان در‬ ‫استان مازندران و چند استان ديگر را می‬ ‫خواندم "او" به يادم آمد‪ .‬ھمان شاگر ِد‬ ‫زرنگ ِتيز ھوش زيبای افغان‪ ،‬كه آن سال‬ ‫باالترين نمره زبان فارسی را از آن ِخود‬ ‫خاطر‬ ‫كرد و يادش را برای ھميشه در‬ ‫ِ‬ ‫معلمش به يادگار گذاشت‪.‬‬ ‫با آرزوی جھانی برابر!*‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪١٣‬‬

‫ د ن ‬

‫ ن داد‬ ‫‪ +‬در در ران ‪ +‬‬

‫ليلی پاکسار‬ ‫ھوای اتاق مهآلود است‪ .‬باران و‬ ‫باد آذرماه پاييزی آخرين برگھای‬ ‫درخت انجير را يکیيکی نقش بر کف‬ ‫حياط میکند و آمدن زمستانی سرد را‬ ‫خبر میدھد‪ ،‬عدسی چشمانش دوربين وار‬ ‫بابا را میپايد‪.‬‬ ‫اول دبستان است‪ .‬کتاب فارسی را آنچنان‬ ‫سفت به قفسه سينه نحيفش چسبانده است‬ ‫که مبادا کسی از دستش بربايد‪ .‬در‬ ‫عکسھای کتاب بابا نان در دست دارد‪.‬‬ ‫اينجا در اتاق غبارآلود و دودی‪ ،‬بابا فقط‬ ‫چوبکبريت در دست لرزانش‪ ،‬بیقرار و‬ ‫ھراسان طول و عرض اتاق را دور‬ ‫ميزند‪ .‬زير لبش غرولند میکند خطوط‬ ‫افقی نقش بسته بر پيشانی‪ ،‬موھای ژوليده‬ ‫جوگندمی بر فراز قوس چاله وار‬ ‫گونهھايش بابای ‪ ٣٥‬ساله را بسيار پيرتر‬ ‫نشان میدھد‪.‬‬ ‫پتوی سرمهای کھنه را کنار ميزند و از‬ ‫روی شيشهھای ترکخورده و غبارگرفته‬ ‫نگاھی نگران به حياط میاندازد »پس کی‬ ‫مياد؟ کدام گوری است‪«.‬‬ ‫سوزش سرما از الی درزھای‬ ‫پنجره سردی ناجوانمردانهای را به اتاق‬

‫وارد میکند پاھايش را جمع میکند تمام‬ ‫ھفته گذشته را مادر قرار بود برايش دفتر‬ ‫صد برگ و دستکش و جوراب بخرد‪.‬‬ ‫مامان قول داده بود و حتما ً امشب يادش‬ ‫میماند!‬ ‫»بابا خانم معلممون گفته فردا آگه مشقات‬ ‫رو ننويسی بايد مامان بابات بيان مدرسه‬ ‫پيش مدير«‪.‬‬ ‫»باشه شنيدم‪ ،‬مثالً ميخوای چکاره شی‬ ‫دکتر يا مھندس يا معمار! آخوند شو بايد‬ ‫آخوند بشی ميفھمی!«‬ ‫و چشمان بابا دارد از حدقه درمیآيد و‬ ‫بقيه حرفش با صدای مؤذن نماز مغرب‬ ‫که از تلويزيون می آيد قطع می شود‬ ‫»أشھد أن ال اله اال ﷲ‪ « ...‬ھمراه با‬ ‫تصاوير مختلف مشھد مقدس و‬ ‫ضريحھای سبز و براق و معماری لوکس‬ ‫مرقد و سيل مردمی که گريان اطراف‬ ‫حرم امام رضا بستهھای پول را داخل‬ ‫حرم میاندازد »حی علی اخير العمل‪«...‬‬ ‫بابا با دستان لرزانش کانال را عوض‬ ‫میکند‪ .‬کانال بعدی مرقد مطھر امام راحل‬ ‫با نوسازی چند ميليارد تومانی که حتی از‬ ‫کاخ نياوران و گلستان ھم زيباتر است و‬ ‫اينجا ھم صدای مؤذن که فرياد میزد‪:‬‬ ‫»حی علی الصالت حی علی الفالح‪«.‬‬ ‫بابا عصبانی و غرغرکنان تلويزيون را‬ ‫خاموش میکند‪.‬‬ ‫»اما بابا اون تو خيلی قشنگ بود‪ ،‬برق‬ ‫ميزد ميخوام نگاه کنم‪ ...،‬نه بابا من‬ ‫ميخوام نقاش بشم اين ديوارھای اتاقمومون‬ ‫رو مث حرم امام رضا و مرقد امام‬ ‫درخشان و رنگی کنم‪«.‬‬

‫بابا سکوت ميکند‪ .‬عرقی سرد بر‬ ‫پيشانیاش نقش میبندد و چشمانش بر‬ ‫مدرک قاب گرفته روی ديوار خيره‬ ‫میماند؛ »مجيد ميرزايی متولد ‪١٣٥٥‬‬ ‫دانشجوی ممتاز ليسانس معماری‬ ‫فارغالتحصيل دانشگاه صنعتی شريف‪«.‬‬ ‫نگاھش در قاب گم میشود و سکانسھای‬ ‫خاطرات بهسرعت نور روی ديوار به‬ ‫نمايش درمیآيند‪ .‬مجيد ميرزايی شاگرد‬ ‫ممتاز دبيرستان است‪ .‬مجيد با رتبه‬ ‫باال وارد دانشگاه میشود‪ .‬به پدر مادرش‬ ‫قول داده که آينده مملکت را به سھم‬ ‫خودش درست کند‪ .‬پدر میگويد »پسرم ما‬ ‫فريب خورديم انقالب کرديم ولی اسالم را‬ ‫آوردن ولی شما بايد انقالب کنيد تا‬ ‫انسانيت بر مردم حکومت کند‪ «.‬مادر‬ ‫مخالف بود »اينقدر تو گوش اين بچه‬ ‫نخون‪ .‬نذار به سرنوشت من و تو دچار‬ ‫شود‪ «.‬مادر از فعالين شرکتکننده در‬ ‫تظاھرات زنان ‪ ١٣٦٠‬بود‪ .‬معلم دبستان‬ ‫بود ولی دو سال بعد به دستور کميته و‬ ‫مدير مدرسه از کار اخراج و خانهدار شد‪.‬‬ ‫دانشگاه شلوغ میشود خردادماه است‪.‬‬ ‫مجيد میخواھد آرزوی ديرينه پدر و‬ ‫حسرت خانه ماندن مادر را جبران کند‪،‬‬ ‫بايد انقالب کرد بايد تغيير داد؛ و دو ھفته‬ ‫بعد مجيد در زندان است‪ .‬پدر از زندان‬ ‫خاطرات بسيار داشت ولی انگار شنيدن با‬ ‫ديدن فرسخھا فاصله دارد‪.‬‬ ‫ماهھا میگذرد؛ و سرانجام مجيد با قيد‬ ‫ضمانت و تعھد آزاد میشود‪ .‬چشمچپش‬ ‫تقريبا ً نابينا است‪ .‬لرزشی خفيف در‬ ‫دستانش است‪ .‬ھمھمه خانه و‬ ‫رفتوآمد اطرافيان و فاميل با گل و‬


‫‪١٤‬‬

‫شيرينی لبخندی بر لبان مجيد نمیآورد‪.‬‬ ‫سراپا سکوت است‪ ...‬سردردھای مزمن‪.‬‬ ‫نخھای سيگار را پیدرپی روشن‬ ‫میکند‪ ...‬باکسی حرف نمیزند گاھی‬ ‫پرخاشگری میکند‪ .‬بیخيال و بیتوجه‬ ‫فقط خيره میشود؛ و سرانجام گذارش‬ ‫دکتر می آيد؛ مجيد معتاد به ھروئين و‬ ‫مرفين است‪ .‬تالشھا بینتيجه میماند‪.‬‬ ‫پدر از دنيا میرود‪ .‬مادر به ستوه می آيد‪.‬‬ ‫چند ماه بعد مجيد در خيابان است‪.‬‬ ‫بازھره آشنا میشود‪ .‬دختر شيرازی که‬ ‫برای تحصيل در رشته بيوشيمی به‬ ‫تھران آمده است ولی فقر خانواده و‬ ‫ھزينه زندگی و دانشگاه او را وادار به‬ ‫يافتن کار میکند‪ .‬صاحب شرکت قول‬ ‫قبول کردن مخارج دانشگاه و کرايه‬ ‫منزلش را میدھد بهشرط صيغه‪ .‬زھره‬ ‫تن میدھد‪ .‬غيرشرعی نيست‪ .‬پيش‬ ‫والدينش شرمنده نمیشود؛ و تماموقت‬ ‫میتواند به درسش برسد و با سربلندی به‬ ‫شيراز برمیگردد تا سھمی در پيشرفت‬ ‫کشورش داشته باشد و عصر روز مبارک‬ ‫عيد فطر »دوشيزه مکرمه آيا وکيلم‬ ‫شمارا به عقد موقتت جناب آقای‪ «...‬بله‬ ‫را میگويد و دو ھفته به شمال میروند‪.‬‬ ‫زھره خوشبخت است‪ .‬آپارتمانی دوخوابه‬ ‫در مرکز شھر‪ ...‬کمکم شوھر صيغهای‬ ‫تماموقتش را میگيرد‪ ،‬پارتی و قليان و‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫گردش‪ .‬مريم نيمهوقت برايت کار خوبی‬ ‫پيدا کردم اگر مھندس بيوشيمی ھم بشوی‬ ‫اينقدر پول نمیگيری‪ .‬يک سايپای نو ھم‬ ‫دم در است‪ .‬عزيزم فقط روزی يکبار‬ ‫وسايل شرکت را جابهجا میکنی‪» .‬تو‬ ‫چقدر خوبی ھميشه آرزوی داشتن ماشين‬ ‫خودم را داشتم« و زھره شروع به کار‬ ‫میکند بیخبر از آنکه بداند چه چيزی را‬ ‫جابجا میکند؛ و شبھا ھم مھمانی و‬ ‫سيگار و مشروب و چند ماه بعد زھره‬ ‫معتاد است‪ .‬دوره صيغه به اتمام میرسد‬ ‫شوھر رييس باند مواد و فروش زنان‬ ‫جوان صيغهای است و زھره ی جوان به‬ ‫شيوهای جديد شروع به کار میکند‪ .‬دو‬ ‫سال بعد در گوشه خيابان با مجيد آشنا‬ ‫میشود‪ .‬ھمخانه میشوند زھره حامله‬ ‫است‪ .‬ماهھا میگذرد و در گوشهای‬ ‫زاغهنشين و اتاقی کھنه پسرشان به دنيا‬ ‫میآيد‪ .‬به زندگی اميدوار میشوند و‬ ‫بارھا سعی ميکنند که ترک کنند ولی‬ ‫تالشھا بینتيجه است‪ .‬علتھا فراواناند‬ ‫ھمهجا میفروشند‪ .‬راحتتر از نخود و‬ ‫لوبيا گير میآيد‪ .‬مجيد برای دورهای به‬ ‫مرکز اصالح میرود؛ اما ‪ 7‬ماه بعد‬ ‫پريشانحالتر برمیگردد‪ .‬چند بار زندان‬ ‫می افتد؛‬ ‫ــ زھره برام پول جور کن اينجا بخرم‬ ‫درد دارم‬

‫ د ن ‬ ‫مگر اينجا ھم میفروشند!‬ ‫ــ اينجا ارزانتر و راحتتر از بيرون‬ ‫گير میآيد‪.‬‬ ‫باش بينم امشب تا صبح اگر مشتری‬ ‫ِ‬ ‫ً‬ ‫حاجی و آخوند داشتم حتما جمعه ميام‬ ‫برات پول میآورم‪.‬‬ ‫چطور است؟ راستی ھنوز زنده‬ ‫ــ پسرم‬ ‫ِ‬ ‫است‪...‬‬ ‫ آره خوبه زياد نمیبينمش داره بزرگ‬‫ميشه ميره مدرسه امسال‪...‬‬ ‫و حاال پسرشان ‪ ٦‬ساله است‪ .‬کالس اول‬ ‫دبستان‪ .‬با صدای زنگ در مجيد به زمان‬ ‫حال برمیگردد‪ .‬زھره است‪» .‬آخ جون‬ ‫مامان اومد‪ «.‬مامان مثل عکس تو‬ ‫کتاب در باران آمد؛ و مادر در‬ ‫چھارچوب در ظاھر میشود‪ .‬با چشمانی‬ ‫کبود و قيافهای سرتاپا خيس‪ .‬چيزی در‬ ‫پسر‬ ‫برای‬ ‫ندارد‬ ‫دست‬ ‫خردسالش‪»...‬مامان مامان پس کو دفتر‬ ‫گرفتی برام‪ .‬مامان دستکش و جوراب‬ ‫آوردی؟« و بابا سيلی محکمی بر‬ ‫صورت بيجان زھره میخواباند کجا‬ ‫بودی چرا اينقدر دير آمدی؟ چيزی‬ ‫آوردی يا نه‪ .‬مادر پسرش را در آغوش‬ ‫میگيرد ببخش يادم رفت‪ ...‬و بابا ساک‬ ‫دستی مامان را بیصبرانه جستجو‬ ‫میکند‪ .‬چند آمپول و مقداری صدتومانی‬ ‫و دوتا زورق و پودر‪ ...‬اندکی بعد‬ ‫پسر خوابش میبرد بابا پيکنيک قرمز و‬ ‫قاشق استيل را میآورد و مادر آمپولھا‬ ‫را برای تزريق حاضر میکند‪...‬‬ ‫ــ يک تيکه کاغذ بيار زير قاشق بگيرم‪...‬‬ ‫کو کجاست ‪...‬آنجا اون چيه کنار بچه‬ ‫و بابا صفحه کتاب فارسی را پاره میکند‬ ‫و تمام نوشتهھای کتاب فارسی در ميان‬ ‫شعلهھای آتش خاکستر میشوند‪ ،‬نفسی‬ ‫میکشد و اندکی به خود میپيچد و‬ ‫خوابش میبرد‪ .‬مادر تزريق میکند و‬ ‫خيره در چھره معصوم پسرش‬ ‫چشمھايش را برھم میگذارد…‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪١٥‬‬

‫ د ن ‬

‫‪ OBP‬در ‪ F+ M(N B+ B5 (%‬ﯾ ‬ ‫در ?دﯾ@ د‪ *+‬‬

‫ھزاران نفر از مردم شھر محاصرهشدهی‬ ‫”مضايا“ در ‪ ٣٠‬کيلومتری غرب دمشق‪،‬‬ ‫پايتخت سوريه در معرض مرگ ناشی از‬ ‫قحطی و گرسنگی قرار دارند‪ .‬اين شھر با‬

‫‪ ۴٠‬ھزار نفر سکنه‪ ،‬از شش ماه قبل‬ ‫توسط نيروھای وفادار به بشار اسد به‬ ‫ويژه شبهنظاميان حزبﷲ لبنان محاصره‬ ‫شده و ذخيرهی غذايی آن مدتھاست که‬

‫به پايان رسيده است‪.‬تنھا چند سال قبل‪،‬‬ ‫”مضايا“ يک تفريحگاه محبوب در ميان‬ ‫قشر پولدار دمشق بود اما امروز در اين‬ ‫شھر‪ ،‬کودکان و سالخوردگان در اثر‬ ‫سوءتغذيه و قحطی میميرند آن ھم در‬ ‫حالی که با مينھا محاصره شدهاند و ھيچ‬ ‫راه فراری ندارند‪.‬در شرايطی که کمبود‬ ‫مواد غذايی باعث شده يک کيلو برنج به‬ ‫قيمت ‪ ٢۵٠‬دالر خريد و فروش شود‪،‬‬ ‫مردمی در اين شھر ھستند که برای رفع‬ ‫گرسنگی و زنده ماندن‪ ،‬علف را‬ ‫میجوشانند و میخورند‪.‬‬ ‫در اين ويدئو دو گزارش شبکهھای خبری‬ ‫”الجزيره“ و ”آی‪.‬تی‪.‬وی“ از وضعيت‬ ‫مردم شھر قحطیزدهی ”مضايا“ را‬ ‫میبينيد‪ .‬در آغاز گزارش ”الجزيره“‪،‬‬ ‫کودکی الغر که از سوءتغذيه رنج میبرد‬ ‫ديده میشود که قسم میخورد ‪ ٧‬روز‬ ‫است چيزی نخورده است‪ .‬اين گزارش از‬ ‫خوردن حشرات توسط مردم ”مضايا“‬ ‫برای زنده ماندن خبر میدھد‪ .‬مادر‬ ‫نوزادی ‪٧‬ماھه نيز میگويد که فرزندش‬ ‫يک ماه است شير نخورده و به جای شير‪،‬‬ ‫به او آب و نمک میدھد‪ .‬در بيمارستانھا‬ ‫نيز به بيمارانی که با افت فشار خون در‬ ‫اثر ضعف روبهرو ھستند‪ ،‬شکر و نمک‬ ‫تزريق میشود‪ .‬دکتر ”محمد يوسف“‬ ‫پزشک بيمارستان ”مضايا“ با بيان اينکه‬ ‫روزانه چند نفر در اثر گرسنگی در اين‬ ‫شھر میميرند‪ ،‬به ”آی‪.‬تی‪.‬وی نيوز“‬ ‫میگويد حدود ‪ ١٠٠٠‬نفر از ساکنان‬ ‫”مضايا“ در ”لبهی مرگ“ قرار دارند و‬ ‫درواقع »مردهی متحرک« ھستند‪.‬‬ ‫ويدئو ھمچنين حاوی تصاويری از‬ ‫تجمعات جوانان ”مضايا“ و شھرھای‬


‫‪١٦‬‬

‫ادامه از صفحه پيش ‪. . .‬‬ ‫ديگر تحت کنترل شورشيان در روزھای‬ ‫اخير است که از نھادھا و شخصيتھای‬ ‫بينالمللی ھمچون ”شورای امنيت سازمان‬ ‫ملل متحد“ و ”پاپ“ درخواست کمک‬ ‫میکنند‪.‬‬ ‫محاصرهی شھرھا و قربانی کردن مردم‬ ‫از طريق ايجاد قحطی‪ ،‬يکی از‬ ‫حربهھايی است که به ويژه از سوی‬ ‫نيروھای دولتی در جنگ داخلی اين‬ ‫کشور استفاده شده است‪ .‬پيشتر در ماه‬ ‫دسامبر ‪ ،٢٠١۵‬شورشيان و غيرنظاميان‬ ‫شھر ”زبدانی“ در مجاورت ”مضايا“‬ ‫پس از ماهھا محاصره اجازه پيدا کردند‬ ‫که اين شھر را تخليه کنند‪.‬‬ ‫تقاطع‪ :‬ھزاران نفر از مردم شھر‬ ‫محاصرهشدهی ”مضايا“ در ‪٣٠‬‬ ‫کيلومتری غرب دمشق‪ ،‬پايتخت سوريه‬ ‫در معرض مرگ ناشی از قحطی و‬ ‫گرسنگی قرار دارند‪ .‬اين شھر با ‪۴٠‬‬ ‫ھزار نفر سکنه‪ ،‬از شش ماه قبل توسط‬ ‫نيروھای وفادار به بشار اسد به ويژه‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫شبهنظاميان حزبﷲ لبنان محاصره شده‬ ‫و ذخيرهی غذايی آن مدتھاست که به‬ ‫پايان رسيده است‪.‬‬ ‫تنھا چند سال قبل‪” ،‬مضايا“ يک تفريحگاه‬ ‫محبوب در ميان قشر پولدار دمشق بود‬ ‫اما امروز در اين شھر‪ ،‬کودکان و‬ ‫سالخوردگان در اثر سوءتغذيه و قحطی‬ ‫میميرند آن ھم در حالی که با مينھا‬ ‫محاصره شدهاند و ھيچ راه فراری ندارند‪.‬‬ ‫در شرايطی که کمبود مواد غذايی باعث‬ ‫شده يک کيلو برنج به قيمت ‪ ٢۵٠‬دالر‬ ‫خريد و فروش شود‪ ،‬مردمی در اين شھر‬ ‫ھستند که برای رفع گرسنگی و زنده‬ ‫ماندن‪ ،‬علف را میجوشانند و میخورند‪.‬‬ ‫در اين ويدئو دو گزارش شبکهھای خبری‬ ‫”الجزيره“ و ”آی‪.‬تی‪.‬وی“ از وضعيت‬ ‫مردم شھر قحطیزدهی ”مضايا“ را‬ ‫میبينيد‪.‬‬ ‫در آغاز گزارش ”الجزيره“‪ ،‬کودکی‬ ‫الغر که از سوءتغذيه رنج میبرد ديده‬ ‫میشود که قسم میخورد ‪ ٧‬روز است‬ ‫چيزی نخورده است‪ .‬اين گزارش از‬

‫ د ن ‬

‫خوردن حشرات توسط مردم ”مضايا“‬ ‫برای زنده ماندن خبر میدھد‪ .‬مادر‬ ‫نوزادی ‪٧‬ماھه نيز میگويد که فرزندش‬ ‫يک ماه است شير نخورده و به جای‬ ‫شير‪ ،‬به او آب و نمک میدھد‪ .‬در‬ ‫بيمارستانھا نيز به بيمارانی که با افت‬ ‫فشار خون در اثر ضعف روبهرو ھستند‪،‬‬ ‫شکر و نمک تزريق میشود‪.‬‬ ‫دکتر ”محمد يوسف“ پزشک بيمارستان‬ ‫”مضايا“ با بيان اينکه روزانه چند نفر‬ ‫در اثر گرسنگی در اين شھر میميرند‪،‬‬ ‫به ”آی‪.‬تی‪.‬وی نيوز“ میگويد حدود‬ ‫‪ ١٠٠٠‬نفر از ساکنان ”مضايا“ در ”لبهی‬ ‫مرگ“ قرار دارند و درواقع »مردهی‬ ‫متحرک« ھستند‪.‬‬ ‫ويدئو ھمچنين حاوی تصاويری از‬ ‫تجمعات جوانان ”مضايا“ و شھرھای‬ ‫ديگر تحت کنترل شورشيان در روزھای‬ ‫اخير است که از نھادھا و شخصيت ھای‬ ‫بينالمللی ھمچون ”شورای امنيت سازمان‬ ‫ملل متحد“ و ”پاپ“ درخواست کمک‬ ‫میکنند‪*.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪١٧‬‬

‫ د ن ‬

‫‪(+‬گ ‪ Q.5‬د>‪ (-‬دا ‪ + J‬ز‬ ‫‪ 61‬از ‪S$5‬ﯿ ‪ +‬ﯾ( ‪ +‬ر ‬

‫روزنامه شھروند‪:‬‬ ‫دختر دبيرستانی پس از اينکه از سوی‬ ‫مدير مدرسهاش تنبيه شد‪ ،‬به طرز‬ ‫مرموزی در خانه خود جان باخت‪ .‬اين‬ ‫دختر پيش از مرگش به خاطر داشتن‬ ‫تلفنھمراه در مدرسه‪ ،‬از سوی مديرش‬ ‫تنبيه سختی شده بود ‪.‬‬ ‫روی تخت يکی از مراکز درمانی در‬ ‫رباط کريم دختر نوجوانی خوابيد که‬ ‫ديگر نفس نمیکشد‪ .‬اين دختر ‪١٥‬ساله سه‬ ‫روز بود که در اين مرکز بستری شده و‬ ‫پس از سه روز به دليل حال وخيمش جان‬ ‫سپرد‪ .‬اما گويا علت مرگ او عجيب و‬ ‫نامعلوم به نظر میرسد‪ .‬خانوادهاش از‬

‫مدير مدرسه اين دختر شاکی ھستند و او‬ ‫را مقصر مرگ دختر نوجوانشان‬ ‫میدانند ‪.‬‬ ‫آنھا داستان عجيبی را برای پزشکان‬ ‫تعريف میکنند‪ .‬ماجرا از اين قرار بود‬ ‫که سه روز پيش مھسا دختر ‪١٥‬سالهای‬ ‫که سال دوم دبيرستان در يک ھنرستان‬ ‫در رباطکريم درس میخواند‪ ،‬با حال بدی‬ ‫به خانهشان رفت‪ .‬مادر مھسا با ديدن‬ ‫دخترش ترسيد و سعی کرد کمی او را‬ ‫آرام کند‪ .‬مھسا زمانی که آرامتر شد در‬ ‫مورد حال بدی که داشت به مادرش گفت‪:‬‬ ‫»مديرم مرا تنبيه کرده و اصال حال‬ ‫خوبی ندارم‪ «.‬اين دختر در توضيح‬

‫ماجرا به مادرش گفت‪» :‬امروز در‬ ‫مدرسه مدير مدرسه تلفن ھمراھم را‬ ‫گرفت و در مقابل ھمه دانشآموزان و‬ ‫ھمکالسیھايم مرا تنبيه کرد‪ .‬اين زن مرا‬ ‫سه ساعت تمام سرپا نگه داشت و جلوی‬ ‫ھمه تحقيرم کرد»‪.‬‬ ‫مادر مھسا پس از شنيدن صحبتھای‬ ‫دخترش میخواست با شوھر خود تماس‬ ‫بگيرد تا موضوع را در مدرسه پيگيری‬ ‫کند‪ .‬ولی اين دختر مانع مادرش شد و به‬ ‫او گفت‪» :‬تحت ھيچ شرايطی موضوع را‬ ‫به پدرم نگو‪ .‬اگر او متوجه ماجرا شود‪،‬‬ ‫فکرش مشغول میشود و ممکن است‬ ‫اتفاقات بدتری بيفتد‪ «.‬با اين صحبتھا‬


‫‪١٨‬‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫ د ن ‬ ‫خانوادهاش به بيماران نيازمند اھدا شد‪ .‬با‬ ‫مرگ اين دختر بود که پروندهای پيش‬ ‫روی قاضی حسينپور بازپرس شعبه‬ ‫پنجم دادسرای جنايی تھران قرار گرفت‪.‬‬

‫مادر مھسا قبول کرد که موضوع را از‬ ‫شوھرش پنھان نگه دارد و با ھمين‬ ‫صحبتھا از خانه خارج شد تا به دکتر‬ ‫برود‪ .‬او میخواست مھسا را ھم ھمراه‬ ‫خود به دکتر ببرد تا شايد حالش کمی بھتر‬ ‫شود‪ .‬اما مھسا دراينباره ھم مخالفت کرد‬ ‫و از مادرش خواست تا اجازه دھد در‬ ‫خانه تنھا بماند و استراحت کند‪ .‬اين‬ ‫آخرين مکالمات بين مھسا و مادرش بود‪.‬‬ ‫صحنهای دردناک‬ ‫مادر مھسا برای رفتن به دکتر از خانه‬ ‫خارج شد و چند ساعتی از اين ماجرا‬ ‫گذشت‪ .‬حاال اين زن به خانه برگشته و در‬ ‫را باز میکند‪ .‬کليد که روی در چرخيد و‬ ‫در خانه باز شد صحنهای دردناک در‬ ‫مقابل چشمان اين زن ديده شد‪ .‬مھسا‬ ‫بیحال روی زمين افتاده بود و گويا‬ ‫نفسھای آخرش را میکشيد‪ .‬مادر مھسا‬ ‫با ديدن اين صحنه سراسيمه با اورژانس‬ ‫تماس گرفت‪ .‬دختر نوجوان به بيمارستان‬ ‫منتقل و در بخش مراقبتھای ويژه‬ ‫بستری شد‪ .‬آنجا بود که مادر مھسا‬

‫موضوع اتفاقی که در مدرسه برای‬ ‫دخترش افتاده بود را با شوھرش در ميان‬ ‫گذاشت‪ .‬تا آن لحظه اصال مشخص نبود‬ ‫که چه باليی سر مھسا آمده است‪ .‬تنھا‬ ‫پزشکان حال اين دختر را وخيم اعالم‬ ‫میکردند و حتی معده او را ھم شستوشو‬ ‫دادند‪.‬‬ ‫مرگ تلخ‬ ‫سه روز از اين ماجرا گذشت و مھسا‬ ‫حالش بھتر نشد‪ .‬او ھمچنان در بخش‬ ‫مراقبتھای ويژه به سر میبرد و‬ ‫پزشکان ھم خبرھای خوبی به خانواده اين‬ ‫دختر نمیدادند‪ .‬اين دختر که تا صبح‬ ‫پنجشنبه در مرکز درمانی در رباطکريم‬ ‫بستری بود به خاطر وخامت حالش به‬ ‫بيمارستان سينا منتقل شد تا اينکه‬ ‫درنھايت صبح ديروز قلب اين دختر از‬ ‫حرکت ايستاد و او به خاطر ايست قلبی‬ ‫جان سپرد‪ .‬او ديگر نفس نکشيد و بدون‬ ‫اينکه درباره علت بدحال شدن خود‬ ‫حرفی بزند‪ ،‬جان سپرد و بدين ترتيب‬ ‫اعضای بدن اين دختر با رضايت‬

‫شکايت از مدير مدرسه‬ ‫پدر مھسا که مدير مدرسه دخترش را در‬ ‫اين ماجرا مقصر میداند‪ ،‬صبح ديروز‬ ‫در شکايت خود به بازپرس گفت‪:‬‬ ‫»دخترم وقتی از مدرسه برگشت حال‬ ‫خوبی نداشت‪ .‬او به خاطر تنبيھی که از‬ ‫سوی مدير مدرسهاش شده بود‪ ،‬بیحال‬ ‫بود و بعد از اينکه مادرش از خانه خارج‬ ‫شده بود‪ ،‬بيھوش شد‪ .‬دخترم نخستينباری‬ ‫بود که تلفنھمراه مادرش را با خود به‬ ‫مدرسه میبرد که چنين اتفاقی برايش‬ ‫افتاد‪ .‬برای ھمين گمان میکنم که مدير‬ ‫مدرسه در جان سپردن دخترم نقش زيادی‬ ‫داشته باشد‪ .‬از آنجايی که چند سال پيش‬ ‫ھم پسر جوانم را به دليل خوردن‬ ‫داروھای نيروزا از دست دادم‪ ،‬برايم‬ ‫سخت است که مرگ دخترم را ھم باور‬ ‫کنم‪ .‬اين دختر ھيچ مشکل يا بيماری‬ ‫نداشت و اگر تنبيه نمیشد شايد االن زنده‬ ‫بود‪.‬‬ ‫برای ھمين از مدير مدرسه شکايت دارم‪.‬‬ ‫با اعالم اين شکايت بازپرس دستور‬ ‫تحقيقات بيشتر در باره مشخص شدن‬ ‫علت اصلی مرگ دختر نوجوان و ميزان‬ ‫تنبيه مدير مدرسه را صادر کرد‪*.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪١٩‬‬

‫ د ن ‬

‫‪ P‬ن ر در ‪ +‬رد‬ ‫ ر د ن ‪ ; + :‬ﯾ ؟!‬

‫در مسير ميدان شوش به سمت راهآھن‬ ‫محلهای وجود دارد به نام دروازه غار‪،‬‬ ‫از دروازه که خبری نيست‪ ،‬ھيچ در و‬ ‫پيکری ھم ندارد ‪.‬‬ ‫بعضی کودکان به قدری کوچکند که ھنوز‬ ‫کامل حرف نمیزنند‪ ،‬ولی اين دليل‬ ‫نمیشود که کار نکنند ‪.‬‬ ‫اين کودکان چارهای ندارند جز آنکه خرج‬ ‫اعتياد پدر عصبانی خود را بدھند و‬ ‫زندگی مادر مريض و معتاد خود را‬ ‫تأمين کنند‪ ،‬مادری که معلوم نيست آنھا را‬ ‫به دنيا آورده يا به قيمتی ناچيز خريده‬

‫است‪.‬‬ ‫در برخی محلهھای تھران بزرگ‪،‬‬ ‫ھمچون دروازه غار‪ ،‬کودکانی ھستند که‬ ‫دستھای کوچکشان‪ ،‬پينه بسته است‪،‬‬ ‫زيبايی صورتھايشان زير اليهھای‬ ‫چرک و سياھی پنھان شده و پاھای خسته‬ ‫آنان به کفشھای پاره و نامناسب عادت‬ ‫کرده است‪ ،‬اينھا کودکان کار ھستند‪.‬‬ ‫بر اساس آمار سازمان جھانی کار‪،‬‬ ‫ساالنه ‪ ٢۵٠‬ميليون کودک ‪ ۵‬تا ‪ ١۴‬ساله‬ ‫در جھان از کودکی محروم میشوند‪،‬‬ ‫طبق اين آمار ‪ ١٢٠‬ميليون نفر از آنھا‬

‫وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‬ ‫وقت ھستند‪ ۶١ ،‬درصد اين کودکان در‬ ‫آسيا‪ ٣٢ ،‬درصد در آفريقا و‪ ٧‬درصد در‬ ‫آمريکای التين زندگی میکنند‪.‬‬ ‫کودکانی که وظيفه دارند بخشی از‬ ‫زندگی پر مصيبت خانواده را بچرخانند‪،‬‬ ‫کودکانی که شناسنامه ندارند‪ ،‬گاھی‬ ‫اوقات در ازای مقداری پول معامله‬ ‫میشوند و ديگر مھم نيست‪ ،‬زيردست‬ ‫سرپرستان سنگدل و خشن‪ ،‬بر سر جسم‬ ‫و روح اين کارگران معصوم چه میآيد‪.‬‬ ‫ماده ‪ ٣٢‬پيمان جھانی حقوق کودک‬ ‫میگويد‪ :‬کودک بايد در برابر ھر کاری‬ ‫که رشد و سالمت او را تھديد میکند‬ ‫حمايت شود و دولتھا بايد حداقل سن کار‬ ‫و شرايط کار کودکان را مشخص کنند ‪.‬‬ ‫در ماده ‪ ٢٦‬اين پيمان نيز آمده است که‬ ‫ھر کودکی حق دارد از تامين اجتماعی از‬ ‫جمله بيمه اجتماعی برخوردار شود و‬ ‫ماده ‪ ٢٧‬آن تاکيد میکند که کودکان بايد‬ ‫از سطح زندگی که تامين کننده رشد‬ ‫جسمی‪ ،‬ذھنی و اجتماعی آنھا است‪،‬‬ ‫برخوردار شوند‪.‬‬ ‫پيمان جھانی حقوق کودک‪ ،‬يک پيماننامه‬ ‫بين المللی است که برای دفاع و حمايت‬ ‫ازحقوق کودکان تھيه شده است‪ ،‬اين‬

‫ ‪ * "#‬د* ن ( ه '&‪ $%‬و ‪ ، ! "#‬ه ‪ ،‬اد ‪ ،‬ا د ‪ ،‬ه و اﯾ ژﯾ م ا !‬

‫ﺑﻪ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﯾﺪ‬ ‫نھاد کودکان مقدمند‪ ،‬کمپين بين المللی دفاع از حقوق کودکان است‪.‬‬


‫‪٢٠‬‬

‫پيمان که پس از ‪ ١٠‬سال گفتگو ميان‬ ‫کشورھای عضو سازمان ملل در سال‬ ‫‪ ١٩٨٩‬ميالدی تدوين شد و در سال‬ ‫‪ ١٩٩٠‬به اجرا درآمد؛ به طور کلی چھار‬ ‫محور بقا‪ ،‬رشد‪ ،‬حمايت و مشارکت را‬ ‫در ارتباط با کودکان مورد توجه قرار‬ ‫میدھد ‪.‬‬ ‫تعريف کودکان کار در کشورھای مختلف‬ ‫يکسان نيست به گونهای که در برخی‬ ‫کشورھای آسيايی کار افراد در گروه‬ ‫سنی ‪ ٨‬تا ‪ ١٣‬ساله در زمره کار کودکان‬ ‫قرار میگيرد‪ ،‬اما عمده تعريفی که شامل‬ ‫بيشتر کشورھای جھان از جمله ايران‬ ‫میشود اشتغال کودکان زير ‪ ١٥‬سال‬ ‫است‪.‬‬ ‫کودکان کار به کودکان کارگری گفته‬ ‫میشود که به صورت مداوم و پايدار به‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫خدمت گرفته میشوند‪ ،‬کار کودک نزد‬ ‫بسياری از کشورھا و سازمانھای‬ ‫بينالمللی فعاليتی استثماری تلقی میشود ‪.‬‬ ‫در بيشتر کشورھای جھان‪ ،‬کار کودک‬ ‫شامل کار در مزارع‪ ،‬کارخانهھا‪ ،‬معادن‬ ‫و بخشھای خدماتی است و مشاغل کاذبی‬ ‫چون دستفروشی را ھم در بر میگيرد؛‬ ‫کودکان کار اکثرا به صورت آزاد يا‬ ‫خيابانی‪ ،‬نيمه وقت و تمام وقت‪ ،‬فصلی و‬ ‫کارمزد مشغول کار ھستند‪.‬‬ ‫کار کودکان بسيار معمول است و‬ ‫میتواند شامل کار در کارخانه‪ ،‬معدن‪،‬‬ ‫روسپیگری‪ ،‬کشاورزی‪ ،‬کمک در کسب‬ ‫و کار والدين‪ ،‬داشتن کسب و کار‬ ‫شخصی )مانند فروش غذا( يا کارھای‬ ‫نامتعارف باشد‪ ،‬ناپذيرفتنیترين شکلھای‬ ‫کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و‬

‫ د ن ‬

‫تنفروشی آنان است ‪.‬‬ ‫قاچاق انسان از راهھای عمده وارد کردن‬ ‫اين کودکان به بازار است‪ ،‬به جز‬ ‫کارگری بردهوار‪ ،‬روسپیگری و فروش‬ ‫اعضای بدن کودکان‪ ،‬از ديگر‬ ‫سرنوشتھای کودکان‪ ،‬قاچاق است‪.‬‬ ‫داليل و پيامدھای کار کودک‬ ‫بھرهکشی از نيروی کار کودک‪ ،‬ريشه‬ ‫در عوامل مختلف اقتصادی‪ ،‬فرھنگی و‬ ‫اجتماعی دارد به نحوی که فقر اقتصادی‪،‬‬ ‫بيکاری والدين‪ ،‬اعتياد و طالق و شکاف‬ ‫طبقاتی از مھمترين عوامل افزايش‬ ‫کودکان کار در يک جامعه به شمار‬ ‫میرود‪ ،‬خانواده فقيری که اکثر درآمد‬ ‫خود را برای خريد غذا صرف میکند‪ ،‬به‬ ‫درآمد کودک خود برای بقا نياز اساسی‬


‫‪٢١‬‬

‫دارد البته فقر تنھا دليل کار کودکان نيست‬ ‫و نمیتواند به تنھايی عاملی برای بردگی‬ ‫و ديگر انواع اشتغال باشد ‪.‬‬ ‫آسيب پذيری کودکان در برابر کار‬ ‫متاسفانه کودکان کاری که به منظور‬ ‫کسب درآمد به فعاليتھای توليدی‪،‬‬ ‫خدماتی يا مشاغل کاذب روی میآورند‪،‬‬ ‫از بسياری از حقوق اوليه انسانی‪ ،‬حق‬ ‫آموزش و تحصيل باز میمانند‪ ،‬سالمت‬ ‫جسمی و روانی اين کودکان به شدت در‬ ‫معرض انواع آسيبھا و خشونتھای‬ ‫جسمی و حتی جنسی قرار میگيرد و در‬ ‫آينده با افسردگی‪ ،‬سوء تغذيه و انواع‬ ‫بيماریھای روحی و جسمی مواجه‬ ‫میشوند ‪.‬‬ ‫فردی که از کودکی به جای تحصيل و‬ ‫تفريح‪ ،‬موظف به تامين اقتصادی و‬ ‫معيشتی خود و خانواده خود است‪،‬‬ ‫کودکی خود را تباه شده میبيند و ھيچگاه‬ ‫فرصتی برای آموزش و پرورش يا‬ ‫مھارت آموزی که بتواند تامين کننده‬ ‫ضمانت شغلی او در آينده باشد‪ ،‬پيدا‬ ‫نمیکند ‪.‬‬ ‫با آغاز سوادآموزی ھمگانی و تغييراتی‬ ‫که در شرايط کار‪ ،‬طی صنعتی شدن به‬ ‫وجود آمد و ظھور مفاھيم حقوق کارگر و‬ ‫حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی‬ ‫قرار گرفت‪ ،‬کار کودکان ھمچنان در اقسا‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫نقاط دنيا که سن ترک تحصيل پايين است‬ ‫شيوع دارد ‪.‬‬ ‫قانون ايران در مورد کار کودکان چه‬ ‫میگويد؟‬ ‫سال ‪ ،١٣٧٣‬دولت ايران پيمان نامه‬ ‫جھانی حقوق کودک را امضا کرد و‬ ‫تعھدات مربوط به کودکان کار و خيابانی‬ ‫را به صراحت پذيرفت‪ ،‬اما با گذشت‬ ‫‪١٧‬سال‪ ،‬ھنوز اين قشر به رسميت‬ ‫شناخته نشدهاند‪ ،‬دليل اين مدعی نيز نبود‬ ‫آمار دقيق از اين کودکان در کشور‬ ‫است ‪.‬‬ ‫مھمترين وظيفه دولت در اين خصوص‬ ‫ايجاد حق ھويت برای کودکان‪ ،‬صدور‬ ‫کارت شناسايی و اجازه تحصيل در‬ ‫مدارس است‪ ،‬اما در عمل جز‬ ‫سياستھای نافرجام ضربتی و سرکوبی‬ ‫گام ديگری برداشته نشده است ‪.‬‬ ‫در ايران ماد ه ‪ ٧٩‬قانون کار‪ ،‬اشتغال به‬ ‫کار کودکان زير ‪ ١٥‬سال را ممنوع‬ ‫دانسته است البته کارگران شاغل در‬ ‫کارگاھھای خانوادگی که کارفرمای آنھا‪،‬‬ ‫ھمسر يا بستگان و خويشاوندان نسبی‬ ‫درجه يک باشند‪ ،‬مشمول قانون کار‬ ‫نيستند در نتيجه حداقل سن کار در مورد‬ ‫چنين کارگرانی رعايت نمی شود؛ بر‬ ‫اساس قانون کار اگر يک کارفرما کودک‬ ‫زير ‪١٥‬سال را به کار بگيرد‪ ،‬متخلف‬

‫ د ن ‬ ‫خواھد بود و برای نخستين بار مجازات‬ ‫نقدی‪ ،‬بار دوم مجازات نقدی و حبس و‬ ‫بار سوم عالوه بر اين موارد‪ ،‬کارخانه يا‬ ‫کارگاه پلمپ و پروانه کار فرد متخلف‬ ‫ابطال خواھد شد ‪.‬‬ ‫از سوی ديگر ماد ه ‪ ٨٤‬قانون کار پيش‬ ‫بينی کرده است که در مشاغل و کارھايی‬ ‫که ماھيت آن برای سالمتی يا اخالق‬ ‫کارآموزان و نوجوانان زيان آور است‪،‬‬ ‫حداقل سن کار ‪ ١٨‬سال تمام خواھد بود‬ ‫که تشخيص اين امر با وزارت کار و‬ ‫امور اجتماعی است ‪.‬‬ ‫در حال حاضر آمار مشخص و دقيقی از‬ ‫تعداد کودکان کار در ايران وجود ندارد‬ ‫ھرچند که برخی منابع و سازمانھا از‬ ‫وجود دو ميليون کودک کار در ايران‬ ‫خبر میدھند ولی آمارھای غيررسمی‬ ‫تعداد کودکان کار ايرانی را ‪ ٧‬ميليون نفر‬ ‫تخمين میزند که گفته میشود ‪ ٤٠‬درصد‬ ‫اين کودکان را کودکان مھاجر تشکيل می‬ ‫دھد‪.‬‬ ‫با توجه به آمارھا و گزارشھای موجود‬ ‫حمايت از کودکان کار به عنوان قشری‬ ‫آسيبپذير امری ضروری است‪.‬‬ ‫آنچه مسلم است تمام انواع کار کودک به‬ ‫خصوص بدترين اشکال آن بايد ريشهکن‬ ‫شود چرا كه کار کودک نه تنھا بنيان‬ ‫طبيعی و حقوقی انسانی را پايمال میکند‬ ‫بلکه تھديدی جدی برای آينده اجتماعی و‬ ‫رشد و پيشرفت اقتصادی محسوب‬ ‫میشود ‪.‬‬ ‫پديده کودکان کار نيازمند يک اجماع‬ ‫واحد و تعامل ھمه جانبه از سوی‬ ‫دستگاهھای دولتی و نھادھای اجتماعی و‬ ‫غيردولتی است‪ ،‬تعاملی که میتواند‬ ‫ماحصل آن شناسايی کودکان کار‪ ،‬ايجاد‬ ‫مشاغل پايدار برای خانوادهھای آنان‪،‬‬ ‫گسترش حيطه نظارت سازمانھای دولتی‬ ‫نظير بھزيستی و معرفی کودکان کار به‬ ‫‪NGO‬ھا برای حمايت و پوشش باشد‪*.‬‬

‫رفتار ھر جامعه با کودکان‪ ،‬محک ارزيابی درجه انسانی بودن آن جامعه است!‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٢٢‬‬

‫ د ن ‬

‫ د ن ا ‪ B-‬ر ‬ ‫در ‪ - 1‬ن داد و ‪ + -‬‬ ‫روزنامه ديلی ميل در گزارشی از‬ ‫ربودن‪ ،‬شست و شوی مغزی و فروش‬ ‫کودکان پاکستانی برای انجام عمليات ھای‬ ‫تروريستی خبر داد‪.‬‬ ‫به گزارش ايرنا ديلی ِميل به نقل از يک‬ ‫شخصيت برجسته در مسجد جنوب الھور‬ ‫نوشت‪ :‬بھای ھر کودک بمب گذار‬ ‫انتحاری‪ ،‬حدود ‪ 30‬ھزار پوند است‪.‬‬ ‫روزنامه 'ديلی استار' چاپ انگليس نيز‬ ‫روز يکشنبه گزارش کودکی را منتشر‬ ‫کرد که از خانواده ای ثروتمند در الھور‬ ‫پاکستان ربوده شد‪ ،‬اما توانست به گونه‬ ‫ای شگفت انگيز از اردوگاه تربيت‬ ‫کودکان بمب گذار بگريزد‪.‬‬ ‫گزارش ھا از کشف ‪ ٢٠٠‬اردوگاه تربيت‬ ‫کودکان و نوجوانان شبه نظامی در‬ ‫پاکستان حاکی است‪.‬‬ ‫اين گزارش ھا در حالی منتشر می شود‬ ‫که خبرھای پيشين از فروش کودکان‬ ‫ربوده شده به بھای ‪٧‬ھزار دالر حکايت‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫کودک الھوری که گزارش آن در 'ديلی‬ ‫استار' منتشر شده‪ ،‬پس از آن ربوده شد‬ ‫که پيرزنی از او خواست تا وسايلش را‬ ‫پشت خودرو بگذارد‪ .‬ربايندگان که به‬ ‫زبان پشتون سخن می گفتند‪ ،‬کودک را به‬ ‫اردوگاه بردند و به وی گفتند خانواده اش‬

‫او را ترک کرده است‪.‬‬ ‫مديران اردوگاه ھا با بيان داستان ھايی از‬ ‫قھرمانانی که در بمب گذارھای انتحاری‬ ‫کشته شده اند‪ ،‬می کوشيدند فکر کودکان‬ ‫حاضر در اردوگاه را جھت دھی کنند‪.‬‬ ‫بر اساس اين گزارش‪ ،‬نيروھای طالبان‬ ‫در ھر دو سوی مرز )پاکستان و‬ ‫افغانستان(‪ ،‬کودکان از جمله دختران را‬ ‫برای انجام عمليات شبه نظامی استخدام‬ ‫می کنند‪ .‬پليس استان ھلمند بتازگی‬ ‫دختری ‪ ١٠‬ساله را در حال انجام عمليات‬ ‫انتحاری دستگير کرد‪.‬‬ ‫آموزش ھای تحريف شده مذھبی‪،‬‬ ‫جداسازی از اقوام و دوستان‪ ،‬تھديد و‬ ‫بيان داستان ھای حماسی از قھرمانانی که‬ ‫با عمليات انتحاری دشمن را شکست داده‬ ‫اند‪ ،‬رايج ترين روش ھا برای شست و‬ ‫شوی مغزی کودکان است‪.‬‬ ‫استخدام کودکان انتحاری‪ ،‬به جز پاکستان‬ ‫و افغانستان‪ ،‬در عراق و سوريه نيز‬ ‫گزارش شده است‪.‬‬ ‫به نوشته ديلی ميل‪ ،‬تروريست ھا به اين‬ ‫کودکان بمب گذار رغبت‬ ‫دليل برای خريد‬ ‫ِ‬ ‫دارند که کودکان‪ ،‬تاثيرپذيری بيشتری‬ ‫دارند و نيروھای امنيتی نيز کمتر به آنان‬ ‫مشکوک می شوند‪*.‬‬

‫‪ .5‬ﯾ?ﯾ ن‬ ‫‪ -D ٢٤‬‬ ‫ ل ﯾ ‬ ‫کانال جديد ب رن ام ه ھ ای ‪٢٤‬‬ ‫س اع ت ه خ ود را در ش ب ک ه‬ ‫"ن گ اه ش م ا" از م اھ واره‬ ‫ھاتبرد پخش ميکند‪.‬‬ ‫مشخصات شبکه "نگاه شما"‬

‫فرکانس‪١١٢٠٠ :‬‬ ‫پوالريزاسيون‪ :‬عمودی‬ ‫سيمبل ريت‪٢٧٥٠٠ :‬‬ ‫‪FEC: ٥/٦‬‬ ‫ب رن ام ه ھ ای ک ان ال ج دي د در‬ ‫شبکه نگاه شم ا را ھ م چ ن ي ن‬ ‫ميتوانيد از طريق ‪GLwiz‬‬ ‫در گزينه تلويزي ون ھ ای اي ران ی‬ ‫مشاھده کنيد‪:‬‬

‫‪www.glwiz.com‬‬ ‫سه شنبه شبھا از ساعت‬ ‫‪ ٢٣‬تا ‪ ٢٣ /٣٠‬بوقت ايران‬ ‫‪ ٢٠ /٣٠‬تا‪ ٢١‬بوقت اروپای مرکزی‬ ‫لطفا ساعت پخش برنامه کودکان مقدمند را به ھمگان اطالع دھيد!‬

‫ما را از کيفيت برنامه ھا مطلع کنيد‪.‬‬

‫‪ AW*+‬ت ل ﯾ ‬ ‫را دو ‪ -‬ن و ‪ $‬ﯾ ‪ -‬ن‬ ‫ا‪CI‬ع دهﯿ ‪.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٢٣‬‬

‫ د ن ‬

‫ ز ه‪ G‬ا‪ D‬ام د ن‬

‫ ﯾ ا‪+‬ﯿ( را از ‪ $I‬ب دار ‪ 4‬ت داد!‬ ‫ا‪(-D‬اض @‪ AP G‬ص ‪ ( 1‬در ‪ 2 ١٦‬ا‪ %5‬م ‪ 7-P‬د ‪2-‬ﯿ( ‬

‫خالصه خبر به نقل از روزنامه شرق‪:‬‬ ‫امير در نوجوانی وقتی که کمتر از ‪١٦‬‬ ‫سال داشت به اتھام ارتکاب به قتل‬ ‫دوستش مھران دستگير شد‪ ،‬بعد از ‪١١‬‬ ‫سال يک بار ديگر پای ميز محاکمه برده‬ ‫شد و به قصاص محکوم گرديد‪ .‬او حاال‬ ‫‪٢٦‬ساله است‪.‬‬ ‫امير در جريان بازداشت اتھام قتل را‬ ‫قبول کرد و گفت‪ :‬درگيری بين دوستم و‬ ‫مھران بود و من نقشی نداشتم اما وقتی‬ ‫آنھا به ما حمله کردند من کنترل خودم را‬ ‫از دست دادم‪ .‬خيلی ترسيده بودم و برای‬ ‫اينکه آنھا را دور کنم چاقو درآوردم‪.‬‬ ‫قصدم کشتن مھران نبود میخواستم او را‬ ‫بترسانم اما چاقو به بدنش برخورد کرد‪.‬‬ ‫در جلسه دادگاه رسيدگی به اين پرونده‪،‬‬ ‫خانواده مقتول خواستار صدور حکم‬

‫قصاص شدند‪ .‬امير اتھام قتل را رد کرد‬ ‫و گفت ضارب کس ديگری است و من‬ ‫اعتراف دروغ کردهام تا شايد بتوانم‬ ‫دوستم را نجات دھم‪ .‬اکثريت قضات امير‬ ‫را مجرم شناختند و اعالم کردند با توجه‬ ‫به اعترافات اوليه‪ ،‬نظريه پزشکی قانونی‬ ‫و گفتهھای شھود‪ ،‬رأی بر قصاص‬ ‫میدھند اما يکی از قضات نظر مخالف‬ ‫قصاص داد و داليل را برای‬ ‫محکومکردن متھم کافی ندانست‪.‬‬ ‫پرونده مرحله استيذان را نيز پشتسر‬ ‫گذاشت‪ .‬از آنجايی که متھم زير ‪ ١٨‬سال‬ ‫بود‪ ،‬تالش زيادی برای جلب رضايت‬ ‫اوليایدم آغاز شد اما آنھا حاضر به‬ ‫گذشت نشدند‬ ‫فرشيد رفوگران – وکيلمدافع امير‪ ،‬بر‬ ‫اساس ماده ‪ ،٩١‬اگر محکومين زير ‪١٨‬‬

‫سال باشند‪ ،‬بايد رشد عقلی نيز در کنار‬ ‫بلوغ جنسی داشته باشند‪ .‬درخواست‬ ‫اعمال ماده ‪ ١٨‬و نقض رأی صادره را‬ ‫کرد قضات ديوان اعالم کردند با توجه به‬ ‫اينکه امير در زمان قتل کمتر از ‪ ١٦‬سال‬ ‫داشته‪ ،‬بنابراين بايد وضعيت عقلی او در‬ ‫زمان حادثه بررسی شود‪ .‬وقتی امير‬ ‫موردبررسی پزشکی قانونی قرار گرفت‪،‬‬ ‫مشخص شد زمان وقوع جرم‪ ،‬رشد عقلی‬ ‫نداشته است‪.‬‬ ‫سپس جلسه رسيدگی مجدد تشکيل شد و‬ ‫قضات محاکمهکننده امير‪ ،‬او را ھمچنان‬ ‫مستحق قصاص تشخيص دادند و گفتند‬ ‫عليرغم نظريه پزشکی قانونی‪ ،‬اين جوان‬ ‫مرتکب قتل عمد شده است و با توجه به‬ ‫درخواست اوليایدم مستحق قصاص‬ ‫تشخيص داده میشود‪*.‬‬


‫‪٢٤‬‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫ د ن ‬

‫>* ‪ $‬د ن ‪. = 5‬ﯿ ‪ 5‬ﯿ‪!,‬‬

‫گزارشھای تکاندھنده از استفاده ھای‬ ‫جنسی از کودکان‪ ،‬توسط روحانيون‬ ‫کاتوليک منتشر شده اند‪ .‬در چند دھه ای‬ ‫اخير ده ھا ھزار کودک توسط روحانيون‬ ‫کليساھای کاتوليک مورد آزارھای جنسی‬ ‫قرار گرفته اند‪ .‬آزار جنسی کودکان در‬ ‫ھمه کليساھای کاتوليک در کشورھای‬ ‫اروپايی‪ ،‬آمريکا و استراليا صورت‬ ‫گرفته اند‪ .‬آمار ده ھا ھزار‪ ،‬بخشی از‬ ‫واقعيت است‪ ،‬نه ھمه واقعيت‪ .‬ابعاد‬ ‫استفاده ھای جنسی روحانيون کاتوليک‬ ‫بسيار بيشتر از گزارشھای منتشر شده‬ ‫اند‪.‬‬ ‫کارشناسان حقوق کودکان سازمان ملل‬ ‫متحد از واتيکان خواسته اند ھمه موارد‬ ‫استفاده ای جنسی از کودکان در‬ ‫کليساھای کاتوليک را علنی کند تا کسانی‬ ‫که مرتکب اين جنايات شده اند‪ ،‬به دادگاه‬ ‫معرفی شوند‪.‬‬ ‫کارشناسان حقوق کودکان سازمان ملل‬ ‫متحد ھمچنان کليساھای کاتوليک را متھم‬ ‫کردند که جزئيات مربوط به موارد سوء‬ ‫استفاده از کودکان را پنھان می کنند‪.‬‬ ‫حقيقت ھم ھمين است که ابعاد جنايات‬ ‫روحانيون کاتوليک در حق کودکان بسيار‬ ‫گسترده است ولی بخش از سوء استفاده‬ ‫ھای جنسی افشاء شده است‪.‬‬ ‫واتيکان اقرار نموده است که مواردی از‬

‫سوء استفاده ھای جنسی شديدی در‬ ‫کليساھای کاتوليک وجود دارند‪.‬‬ ‫تعداد از روحانيون بخاطر استفاده ھای‬ ‫جنسی از کودکان در آمريکا محاکمه شده‬ ‫اند ولی تعداد از آنھا بخاطريکه آبروی‬ ‫شان را حفظ نمايند‪ ،‬با پرداخت مبالغ‬ ‫ھنگفت به دادگاھا‪،‬جنايات شان را پوشانده‬ ‫اند‪.‬‬ ‫پاپ ھا و کاردينال ھا جنايتکار اند و به‬ ‫جرم جنايت ھای شان بايد محاکه شوند‪،‬‬ ‫ولی نظام سرمايه داری به چنين‬ ‫موجودات خبيث ضرورت دارد و در‬ ‫کشورھای مختلف به اين موجودات‬ ‫جنايتکار و خبيث احترام می گذارند و‬ ‫تقديس شان ميکنند‪.‬اين موجودات کثيف‪،‬نه‬ ‫تنھا سوء استفاده گر از کودکان اند بلکه‬ ‫ترويجگر خرافات ھم ھستند‪.‬‬ ‫زمانيکه بورژوازی بر عليه فيوداليسم‬ ‫مبارزه می کرد‪ ،‬مذھب را ھم بيرحمانه‬ ‫می کوبيد چونکه مذھب در آن زمان‬ ‫حافظ سيستم فيودالی بود و مانع رشد‬ ‫سيستم سرمايه داری‪ .‬اما زمانيکه جنبش‬ ‫کارگری و سوسياليستی بر عليه نظام‬ ‫سرمايه داری قد علم کردند‪،‬آنگاه‬ ‫بورژوازی از ھر وسيله و از جمله از‬ ‫ابزار مذھب استفاده نموده و می نمايد تا‬ ‫که اين نظام را حفظ بکند‪ .‬اکنون نظام‬ ‫سرمايه داری به مذھب شديدا نياز دارد و‬ ‫ھيچ وسيله ای به اندازه مذھب برای‬

‫سيستم سرمايه داری مفيد نبوده و‬ ‫نيست‪.‬چونکه مذھب مخالف مالکيت‬ ‫خصوصی و کارمزدی نيست و برای‬ ‫مطيع کردن کارگران و زحمتکشان‪،‬‬ ‫مذھب بھترين ابزاريست بدست‬ ‫بورژوازی‪.‬مفيديت مذھب را ايديولوگ ھا‬ ‫و سران نظام سرمايه داری عميقا درک‬ ‫نموده اند‪.‬به ھمين خاطر‪،‬نظام سرمايه‬ ‫داری به روحانيون و جريانات مذھبی باج‬ ‫ميدھند‪،‬تقديس شان ميکنند و به آنھا کمک‬ ‫ھای مالی زيادی ھم ميکنند و از آنھا در‬ ‫جھت رسيدن به اھداف اش استفاده ميکند‪.‬‬ ‫اگر روحانيون و رھبران مذھبی جنايت‬ ‫کنند‪،‬به جنايات شان اھميت نميدھند و می‬ ‫کوشند که قدسيت شان را حفظ بکنند‪.‬‬ ‫تعجب نبايد کرد که سرمايه داری غرب‬ ‫برای شکست دادن بلوک سرمايه داری‬ ‫دولتی که به اسم بلوک شرق معروف‬ ‫بود‪،‬از ابزار مذھب استفاده نمود و انواع‬ ‫جانوران مذھبی را وسيعا تقويت مالی و‬ ‫نظامی نمودند و سياه ترين نيروھا را‬ ‫مبارزان راه آزادی لقب دادند‪.‬‬ ‫در کشورھای غرب‪،‬دولت ھا پول ھای‬ ‫زيادی به کليسا ھا می پردازند‪.‬دولت ھا‬ ‫از پول ماليات مردم به مراکز ترويج‬ ‫خرافات و جنايت سوبسيد می دھند‪.‬نظام‬ ‫سرمايه داری در لجن غرق است‪.‬بجای‬ ‫که روحانيون جنايتکار کاتوليک و غيره‬ ‫محاکمه و مجازات شوند‪،‬به آنھا سوبسيد‬ ‫می پردازند‪.‬بجای که آموزش خرافات‬ ‫قدغن شوند و کودکان بايد فقط علم‬ ‫بياموزند‪،‬دولت ھای سرمايه داری به‬ ‫روحانيون مرتجع و جنايت کار اجازه‬ ‫ميدھند که خرافات را به کودکان آموزش‬ ‫بدھند و مغز کودکان را از خرافات پر‬ ‫بکنند و از کودکان استفاده ای جنسی ھم‬ ‫بکنند‪.‬واقعا ننگ آور است‪*.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٢٥‬‬

‫ د ن ‬

‫ه ا د‪M‬‬ ‫‪ '](/‬ه د ن را ه‪ + J‬ده ‬

‫رئيس انجمن ژنتيک پزشکی ايران از‬ ‫نبود عالئم ظاھر ناشی از مسموميت‬ ‫سرب خبر داد و گفت‪ :‬سرب بر عملکرد‬ ‫ذھنی و ھوشياری به خصوص در‬ ‫کودکان تأثير منفی میگذارد‪ .‬به گزارش‬ ‫فارس‪ ،‬سعيد رضا غفاری درباره اثرات‬ ‫منفی سرب گفت‪ :‬عالئم حاد سرب بسيار‬ ‫فوری است مثال فردی که برای کاربری‬ ‫صنعتی با مادهای که درصد بااليی از‬ ‫سرب دارد تماس داشته باشد خود به خود‬ ‫آسيب میبيند ولي بيشترين مسموميتی که‬ ‫با آن روبهرو ھستيم مسموميت مزمن‬ ‫سرب است‪ ،‬مسموميتی که انسان‬ ‫ناخواسته بدون اينکه خود اطالع داشته‬ ‫باشد در معرض آن قرار میگيرد؛ مثالً‬ ‫رنگھايی که در قديم استفاده میشد‬ ‫ترکيبات سرب در آن به کار میرفت به‬ ‫طوری که بعدھا مشخص شد افرادی که‬ ‫از اين رنگھا استفاده کرده بودند بعد از‬ ‫مدتی مسموميت مزمن به سرب پيدا‬ ‫میکردند‪ .‬به گفته وی‪ ،‬در گذشته لولهھای‬ ‫آب ترکيبات سرب داشتند به نحوی که‬

‫ھنوز ھم در محلهھای قديمی اين لولهھای‬ ‫آب وجود دارد و مشاھده شده کودکان در‬ ‫اين مناطق دچار مسموميت سرب شدهاند‪.‬‬ ‫غفاری‪ ،‬يادآور شد‪ :‬متاسفانه اين‬ ‫مسموميت در ابتدا عالئم ظاھری ندارد‬ ‫ولی بر عملکرد ذھنی و ھوشياری‬ ‫کودکان تاثير منفی میگذارد به ھمين دليل‬ ‫تنھا راه برای جلوگيری از اين موضوع‬ ‫پيشگيری است بعنوان مثال در بسياری‬ ‫از کشورھا استفاده از رنگھای ارزان‬ ‫قيمت ممنوع و مراکز استاندارد از فروش‬ ‫موادی که حاوی سرب بود جلوگيری‬ ‫کردند‪ .‬وی در ادامه با اشاره به اينکه‬ ‫منبع آلودگی بسياری از جمله محيط کار‬ ‫و گرد و خاک نيز میتوانند دارای سرب‬ ‫باشند يادآور شد‪ :‬در برخی مناطق برخی‬ ‫کشورھای به صورت محسوسی ضريب‬ ‫ھوشی کودکان نسبت به ساير مناطق‬ ‫پائينتر است که پس از بررسی مشخص‬ ‫شد سيستم لولهکشی حاوی سرب اين‬ ‫منطقه بازسازی نشده بوده است‪.‬‬

‫رئيس انجمن ژنتيک پزشکی ايران‬ ‫خاطرنشان کرد‪ :‬تنھا با استاندارد کردن‬ ‫صنعت غذا‪ ،‬اسباب بازی‪ ،‬رنگھا‪ ،‬مواد‬ ‫آرايشی‪ ،‬لباس و میتوان از عوارض‬ ‫مخرب سرب پيشگيری کرد‪ ،‬اگر ھوای‬ ‫شھر و مترو سرب داشته باشد مسئوالن‬ ‫بايد راھی برای اين معضل داشته باشند‬ ‫در واقع عوارض سرب در کوتاه مدت به‬ ‫صورت بیحالی و در بلند مدت در بدن‬ ‫رسوب کرده که بيماریھای ديگری را به‬ ‫وجود میآورد‪ .‬وی ادامه داد‪ :‬برخی افراد‬ ‫به دليل ژنتيکی آسيب پذيرتر از ديگران‬ ‫ھستند و به دليل وضعيت ژنتيکی آسيب‬ ‫پذيرتر ھستند؛ در واقع ژنھايی شناخته‬ ‫شدهاند که آسيب پذيری به سرب در آنھا‬ ‫مشاھده و بيماری در اين افراد‬ ‫خطرناکتر بروز میکند‪ .‬غفاری‪ ،‬در‬ ‫پايان افزود‪ :‬افراد در ھوای آلوده در‬ ‫صورت خستگی زودرس و فشار خون‬ ‫غير قابل توضيح‪ ،‬مشکالت حافظه و‬ ‫سردرد بايد به پزشک متخصص مراجعه‬ ‫کنند‪*.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٢٦‬‬

‫ د ن ‬

‫‪ 7%:‬در‪ N‬د ن‬ ‫در ‪ > 2$ I $+‬ور‪+‬ﯿ ‪ +‬ر رو ‬

‫طبق آخرين گزارش يونيسف‪ ۴٠ ،‬درصد‬ ‫کودکان در کشورھای سوريه‪ ،‬ليبی‪،‬‬ ‫عراق‪ ،‬يمن و سودان به دليل شرايط‬ ‫جنگی از رفتن به مدرسه محرومند‪٩ .‬‬ ‫ھزار مدرسه نيز در اين مناطق غير قابل‬ ‫استفاده ھستند‪.‬‬ ‫از ھر ‪ ١٠‬کودک خاورميانهای و شمال‬ ‫آفريقايی‪ ۴ ،‬نفر به دليل شرايط جنگی به‬ ‫مدرسه نمیروند‪ .‬يونيسف‪ ،‬صندوق کمک‬ ‫به کودکان سازمان ملل متحد در آخرين‬ ‫گزارش خود در اين باره اعالم کرده که‬ ‫مجموعا ‪ ١٣‬ميليون و ‪ ٧٠٠‬ھزار کودک‬ ‫در کشورھای سوريه‪ ،‬ليبی‪ ،‬عراق‪ ،‬يمن‬ ‫و سودان به علت شرايط جنگی از رفتن‬ ‫به مدرسه محرومند‪.‬‬ ‫در گزارش يونيسف که عنوان "آموزش‬ ‫زير آتش" را دارد‪ ،‬آمده است‪» :‬ما‬ ‫نزديک به شرايطی ھستيم که يک نسل‬ ‫کامل از کودکان در خاورميانه و شمال‬ ‫افريقا را از دست میدھيم«‪" .‬پتر سلما"‬ ‫مدير منطقه خاورميانه و شمال آفريقای‬

‫يونيسف روز پنجشنبه سوم سپتامبر ضمن‬ ‫اعالم اين خبر‪ ،‬فراخوانی برای اقدامی‬ ‫سريع در اين باره داده است‪.‬‬ ‫اصلیترين دليل نرفتن اين کودکان به‬ ‫مدرسه‪ ،‬حمالتی عنوان شده که در مناطق‬ ‫جنگی عليه مدارس صورت میگيرد‪ .‬از‬ ‫بسياری از مدارس در مناطق جنگی به‬ ‫عنوان پناھگاه خانوادهھای آواره و يا‬ ‫گروهھای شبهنظامی استفاده میشود‪.‬‬ ‫تنھا در سوريه‪ ،‬عراق‪ ،‬يمن و ليبی‬ ‫نزديک به ‪ ٩‬ھزار مدرسه به ھمين داليل‬ ‫نمیتوانند برای آموزش مورد استفاده‬ ‫قرار بگيرند‪ .‬ھزاران معلم نيز در اين‬ ‫مناطق از ترس جانشان‪ ،‬کار خود را رھا‬ ‫کردهاند و پدرھا و مادران به ھمين دليل‬ ‫به کودکان خود اجازه نمیدھند که به‬ ‫مدرسه بروند‪.‬‬ ‫مدير يونيسف ھمچنين گفته است که‬ ‫کشورھايی مانند ترکيه‪ ،‬لبنان و اردن که‬ ‫تعداد زيادی پناھجوی سوری را‬ ‫پذيرفتهاند نيز با مشکالت قابل توجھی‬

‫روبرو ھستند‪ .‬از جمله اينکه سيستم‬ ‫آموزشی اين کشورھا ظرفيت پذيرش‬ ‫تعداد زياد کودکان پناھنده را ندارد‪.‬‬ ‫گزارش يونيسف تاکيد کرده که در سودان‬ ‫و فلسطين نيز شرايط مشابھی‬ ‫حکمفرماست‪.‬‬ ‫کودکانی که به مدرسه نمیروند اغلب‬ ‫برای تامين مخارج خانوادهھايشان‬ ‫مشغول کار میشوند‪ .‬اين کودکان در‬ ‫خطر سوءاستفاده به عنوان نيروی کار‬ ‫ارزان قرار دارند و نيز خطر به‬ ‫کارگيری آنھا به عنوان کودک سرباز نيز‬ ‫وجود دارد‪.‬‬ ‫بررسیھای يونيسف نشان میدھد که‬ ‫ھرروز تعداد بيشتری از کودکان در‬ ‫سنين پايينتر توسط نيروھای مسلح‬ ‫شبهنظامی به کار گرفته میشوند‪.‬‬ ‫دانشآموزان و معلمان اغلب ربوده و يا‬ ‫دستگير شده و کشته میشوند‪*.‬‬


‫‪٢٧‬‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫ د ن ‬

‫گرد آوری و تنظيم‬ ‫ليال يوسفی‬ ‫اعتراف وحشتناک آموزش و پرورش به‬ ‫خطر سيستم گرمايشی کالسھا‬ ‫‪ ٢٠٠‬ھزار کالس درس سيستم‬ ‫گرمايشی استاندارد ندارند‬ ‫مرتضی رئيسی معاون عمرانی وزير‬ ‫آموزش و پرورش و رئيس سازمان‬ ‫نوسازی‪ ،‬توسعه و تجھيز مدارس‪:‬‬ ‫در مجموع از ‪ ٢٠٠‬ھزار کالس درس‬ ‫کشور که نياز به استانداردسازی سامانه‬ ‫ھای گرمايشی داشت ‪ ۶۴‬ھزار کالس‬ ‫درس به اين سيستم استاندارد مجھز شد‪.‬‬ ‫در سال جاری و تا پايان سال‪ ،‬فقط ‪۴٠‬‬ ‫ھزار کالس درس ديگر به سامانه‬ ‫گرمايش استاندارد مجھز خواھد شد‪٩۶ ،‬‬ ‫ھزار کالس درس ديگر نياز به‬ ‫استانداردسازی سامانه گرمايشی در‬ ‫کشور دارد که انجام آن تا سال ‪ ١٣٩۶‬به‬ ‫طول خواھد انجاميد‪.‬‬ ‫وی با اشاره به ھزينهھای مورد نياز‬ ‫برای استانداردسازی سيستم گرمايشی‬ ‫مدارس گفت‪ :‬ھر کالس درس برای‬ ‫استانداردسازی به ‪ ٧‬ميليون تومان نياز‬ ‫دارد که در مجموع چيزی حدود ‪٧٠٠‬‬ ‫ميليارد تومان اعتبار برای انجام اين کار‬ ‫نياز داريم‪.‬‬

‫آقامعلم در مسير ب رگش ت از م درس ه در‬ ‫سرمای شديد جان سپرد‬ ‫خبرگزاری فارس‪ :‬معلم استان کھگ ي ل وي ه‬ ‫و ب وي راح م د در مس ي ر ب ازگش ت از‬ ‫روستای محل خدم ت خ ود ب ه م ن زل در‬ ‫سرمای شديد‪ ،‬جان سپرد‪.‬‬ ‫به گزارش خبرنگ ار آم وزش و پ رورش‬ ‫خبرگزاری فارس‪ ،‬عل ی ب خ ش ن وروزی‬ ‫معلم مدرسه شھيدان سروش نژاد روستای‬ ‫طس وج از ت واب ع اس ت ان ک ھ گ ي ل وي ه و‬ ‫بويراحمد دارای ‪ ٢۵‬سال سابقه در مق ط ع‬ ‫ابتدايی بود‪.‬‬ ‫وی ‪ ٥‬فرزند داشت و در پايان ھ ر ھ ف ت ه‬ ‫به منزلش در شھر چ رام م یرف ت و در‬ ‫طول ھفته در روستا میماند‪.‬‬ ‫آقای نوروزی عصر چھارش ن ب ه ‪ ٢۵‬آذر‬ ‫امسال مانند ھر ھفته از روست ا ب ه س م ت‬ ‫منزل حرکت کرد اما اين ھفته با ھفتهھای‬ ‫گذش ت ه ت ف اوت داش ت ‪ .‬ف اص ل ه روس ت ای‬ ‫طسوج ب ي ش از ‪ ۶٠‬ک ي ل وم ت ر از چ رام‬ ‫م رک ز ش ھ رس ت ان اس ت و ح دود ‪٢٠‬‬

‫کيلومتر از جاده‪ ،‬خاکی و برفگير است‪.‬‬ ‫عصر چھارشنبه وقتی آقامعلم به ھمراه ‪٢‬‬ ‫نفر ديگر راھ ی چ رام ب ودن د‪ ،‬خ ودروی‬ ‫آنھا در مسير جاده خاکی و سرمای شدي د‪،‬‬ ‫متوقف شد‪.‬‬ ‫تا آمدن نيروھای کمکی‪ ،‬آقامع ل م و ي ک ی‬ ‫از سرنشينان خودرو فوت ک ردن د و ن ف ر‬ ‫سوم نيز در بيمارس ت ان دھ دش ت بس ت ری‬ ‫است‪.‬‬ ‫شھريه ‪ ١٠‬ميليون تومانی برخی مدارس‬ ‫غيردولتی در جمھوری اسالمی ايران‬ ‫ايسنا‪ :‬مرضيه ُگرد‪ ،‬معاون وزير آموزش‬ ‫و پرورش در حاشيه مراسم گشايش‬ ‫نخستين نمايشگاه »پيشگيری از‬ ‫آسيبھای اجتماعی ويژه مدارس‬ ‫غيردولتی« در کرمانشاه‪ ،‬از شھريه ھای‬ ‫ھشت ميليون تومانی و ده ميليون تومانی‬ ‫در مدارس غيردولتی ايران خبر داد‪.‬‬ ‫او دريافت شھريهھای ‪ ١٠‬ميليون تومانی‬ ‫از سوی برخی مدارس غيردولتی را رد‬


‫‪٢٨‬‬ ‫نکرد و گفت اين مدارس براساس‬ ‫"خدمات ويژهای" که ارائه میکنند‬ ‫میتوانند »"درصد و ميانگينی به شھريه"‬ ‫اضافه کنند‪ .‬پرداخت اين بخش از افزايش‬ ‫شھريه برای دانش آموزان "اختياری«"‬ ‫است و در صورت شرکت نکردن در‬ ‫برنامهھای ويژه از پرداخت اين افزايش‬ ‫شھريه معاف میشوند‪.‬‬ ‫در حال حاضر حدود ‪ ١٢‬ھزار مدرسه‬ ‫غيردولتی در ايران وجود دارد که شھريه‬ ‫آنھا متناسب »با فضا‪ ،‬امکانات و تعداد‬ ‫دانش آموزان و معلمين« توسط شورای‬ ‫نظارت استان تصويب میشود‪.‬‬ ‫دولت حسن روحانی از دو سال پيش‬ ‫طرح گسترش مدارس غيردولتی در‬ ‫ايران را بطور جدی تری در دستور کار‬ ‫خود قرار داده است‪ .‬ھدف از اجرای اين‬ ‫طرح‪" ،‬صرفه جويی در ھزينهھای‬ ‫آموزشی‪ -‬پرورشی و ھمچنين جبران‬ ‫کمبود نيرو بهويژه در منطقهھای محروم‬ ‫عنوان می شود‪.‬‬ ‫پليس ويژه اطفال و نوجوانان شروع‬ ‫بکار کرد‬ ‫فرمانده انتظامی تھران بزرگ از آغاز‬ ‫فعاليت پليس ويژه اطفال و نوجوانان خبر‬ ‫داد‪.‬‬ ‫حسين ساجدینيا فرمانده انتظامی تھران‬ ‫بزرگ از افتتاح پليس ويژه اطفال و‬ ‫نوجوانان در تھران خبر داد‪.‬‬ ‫بر پايه اين گزارش اين پليس ويژه بر‬ ‫اساس ماده ‪ ٣‬قانون کيفری تشکيل شده‪،‬‬ ‫در ھمه کالنتریھا پرونده کودکان و‬ ‫نوجوانان بزھکار و بزه ديده توسط اين‬ ‫پليس به صورت تخصصی رسيدگی‬ ‫خواھد شد‪.‬‬ ‫پليس ويژه اطفال و نوجوانان در تھران‬ ‫از بانوان بوده و تحصيالتی مرتبط با اين‬ ‫گروه سنی دارند‪.‬‬ ‫پليس ويژه اطفال و نوجوانان با سازمان‬ ‫بھزيستی‪ ،‬نھادھای مردم نھاد در بخش‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬ ‫کودک و نوجوان‪ ،‬معاونت اجتماعی پليس‬ ‫و پايگاهھای اجتماعی در ارتباط خواھند‬ ‫بود‪.‬‬ ‫صدور شناسنامه خير؟!‬ ‫انوشيروان محسنی بند پی رئيس سازمان‬ ‫بھزيستی کشور از صدور شناسنامه خير‬ ‫در قالب اجرای طرح شکرانه تولد با‬ ‫ھمکاری ثبت احوال خبر داد‪.‬‬ ‫ھر فرزند تازه متولد شده در فرايند‬ ‫اجرای اين طرح ‪ ،‬عالوه بر بھره مندی‬ ‫از سجل ھويتی از شناسنامه خير نيز‬ ‫بھره مند می شود‪.‬‬ ‫شناسنامه خير به صورت کارت‬ ‫ھوشمندی صادر می شود که والدين‬ ‫کودک می توانند ھر نوع کمک داوطلبانه‬ ‫خود را در اين کارت وارد کنند و اين‬ ‫کمک ھا در حوزه ايتام و زنان سرپرست‬ ‫خانوار استفاده می شود‪*.‬‬ ‫کودکان انتحاری در پاکستان داد و ستد‬ ‫می شوند‬ ‫روزنامه ديلی ميل در گزارشی از‬ ‫ربودن‪ ،‬شست و شوی مغزی و فروش‬ ‫کودکان پاکستانی برای انجام عمليات ھای‬ ‫تروريستی خبر داد‪.‬‬ ‫به گزارش ايرنا ديلی ِميل به نقل از يک‬ ‫شخصيت برجسته در مسجد جنوب الھور‬ ‫نوشت‪ :‬بھای ھر کودک بمب گذار‬ ‫انتحاری‪ ،‬حدود ‪٣٠‬ھزار پوند است‪.‬‬ ‫روزنامه 'ديلی استار' چاپ انگليس نيز‬ ‫روز يکشنبه گزارش کودکی را منتشر‬ ‫کرد که از خانواده ای ثروتمند در الھور‬ ‫پاکستان ربوده شد‪ ،‬اما توانست به گونه‬ ‫ای شگفت انگيز از اردوگاه تربيت‬ ‫کودکان بمب گذار بگريزد‪.‬‬ ‫گزارش ھا از کشف ‪ ٢٠٠‬اردوگاه تربيت‬ ‫کودکان و نوجوانان شبه نظامی در‬ ‫پاکستان حاکی است‪.‬‬ ‫اين گزارش ھا در حالی منتشر می شود‬ ‫که خبرھای پيشين از فروش کودکان‬ ‫ربوده شده به بھای ‪٧‬ھزار دالر حکايت‬

‫ د ن ‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫کودک الھوری که گزارش آن در 'ديلی‬ ‫استار' منتشر شده‪ ،‬پس از آن ربوده شد‬ ‫که پيرزنی از او خواست تا وسايلش را‬ ‫پشت خودرو بگذارد‪ .‬ربايندگان که به‬ ‫زبان پشتون سخن می گفتند‪ ،‬کودک را به‬ ‫اردوگاه بردند و به وی گفتند خانواده اش‬ ‫او را ترک کرده است‪.‬‬ ‫مديران اردوگاه ھا با بيان داستان ھايی از‬ ‫قھرمانانی که در بمب گذارھای انتحاری‬ ‫کشته شده اند‪ ،‬می کوشيدند فکر کودکان‬ ‫حاضر در اردوگاه را جھت دھی کنند‪.‬‬ ‫بر اساس اين گزارش‪ ،‬نيروھای طالبان‬ ‫در ھر دو سوی مرز )پاکستان و‬ ‫افغانستان(‪ ،‬کودکان از جمله دختران را‬ ‫برای انجام عمليات شبه نظامی استخدام‬ ‫می کنند‪ .‬پليس استان ھلمند بتازگی‬ ‫دختری ‪ ١٠‬ساله را در حال انجام عمليات‬ ‫انتحاری دستگير کرد‪.‬‬ ‫آموزش ھای تحريف شده مذھبی‪،‬‬ ‫جداسازی از اقوام و دوستان‪ ،‬تھديد و‬ ‫بيان داستان ھای حماسی از قھرمانانی که‬ ‫با عمليات انتحاری دشمن را شکست داده‬ ‫اند‪ ،‬رايج ترين روش ھا برای شست و‬ ‫شوی مغزی کودکان است‪.‬‬ ‫استخدام کودکان انتحاری‪ ،‬به جز پاکستان‬ ‫و افغانستان‪ ،‬در عراق و سوريه نيز‬ ‫گزارش شده است‪.‬‬ ‫به نوشته ديلی ميل‪ ،‬تروريست ھا به اين‬ ‫کودکان بمب گذار رغبت‬ ‫دليل برای خريد‬ ‫ِ‬ ‫دارند که کودکان‪ ،‬تاثيرپذيری بيشتری‬ ‫دارند و نيروھای امنيتی نيز کمتر به آنان‬ ‫مشکوک می شوند‪.‬‬

‫اپل‪ ،‬سامسونگ و سونی به کوتاھی در‬ ‫برخورد با پديده کودکان کار متھم شدهاند‬


‫‪٢٩‬‬

‫از کبالت در باتريھای ليتيم‪-‬يون‪ ،‬از انواع‬ ‫باتریھای قابل شارژ استفاده میشود‬ ‫عفو بينالملل‪ ،‬بزرگترين شرکتھای‬ ‫فنآوری دنيا را متھم کرده که تالش کافی‬ ‫نکردهاند تا در محصوالتشان از کبالتی‬ ‫استفاده نشود که توسط کودکان کار‬ ‫استخراج شده است‪.‬‬ ‫اين سازمان در گزارش خود مشخصا از‬ ‫شرکتھای اپل‪ ،‬سامسونگ و سونی نام‬ ‫برده است‪.‬‬ ‫اين سازمان در گزارش خود گفته است‬ ‫کودکان کار در استخراج کبالت در اين‬ ‫کشور به کار گرفته میشوند‪ .‬کودکان ‪٧‬‬ ‫ساله در اين معادن و در شرايط خطرناک‬ ‫به کار گرفته میشوند‪.‬‬ ‫از کبالت در باتريھای ليتيم‪-‬يون از‬ ‫باتریھای قابل شارژ استفاده میشود‪.‬‬ ‫شرکتھای نام برده شده در گزارش عفو‬ ‫بينالملل گفتهاند سياست آنھا در قبال‬ ‫کودکان کار‪ ،‬عدم تحمل چنين وضعيتی‬ ‫است‪.‬‬ ‫جمھوری دموکراتيک کنگو حداقل ‪۵٠‬‬ ‫درصد کبالت دنيا را تامين میکند‪ .‬در اين‬ ‫کشور‪ ،‬معدنکاران در شرايط بسيار‬ ‫سختی کار میکنند و مشکالت عمدهای‬ ‫سالمت آنان را درازمدت تھديد میکند‪.‬‬ ‫اين معدنکاران به گفته عفو بينالملل با‬ ‫خطرات بسياری مواجه ھستند‪.‬‬ ‫از سپتامبر ‪ ٢٠١۴‬تا دسامبر ‪٢٠١۵‬‬ ‫حداقل ‪ ٨٠‬معدنکار در اين کشور جان‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫خود را در حوادث کار از دست دادهاند‪.‬‬ ‫اين سازمان در گزارش خود به اظھارات‬ ‫و شھادت کودکان کار استناد کرده است‪:‬‬ ‫پل يک پسر ‪ ١۴‬ساله يتيم گفته است که‬ ‫از ‪ ١٢‬سالگی در اين معادن مشغول به‬ ‫کار بوده است‪.‬‬ ‫او ميگويد‪ ٢۴" :‬ساعت در زير زمين در‬ ‫تونلھا کار میکنم‪ .‬صبح میرسم و روز‬ ‫بعد معدن را ترک میکنم‪ .‬مادرخواندهام‬ ‫میخواست مرا به مدرسه بفرستد اما‬ ‫پدرخواندهام مخالف بود و از فرستادن من‬ ‫به کار‪ ،‬سود میبرد"‪.‬‬ ‫يونيسف میگويد نزديک به ‪ ۴٠‬ھزار‬ ‫کودک در معادن مناطق جنوبی کنگو به‬ ‫کار گرفته شدهاند‪.‬‬ ‫بوکوحرام يک ميليون کودک را از‬ ‫تحصيل محروم کرد‬ ‫صندوق حمايت از کودکان سازمان ملل‬ ‫)يونيسف( اعالم کرد که بيش از يک‬ ‫ميليون کودک به خاطر حمله ھای گروه‬ ‫تروريستی بوکوحرام از مدرسه رفتن‬ ‫بازمانده اند‪.‬‬ ‫در نتيجه شرايط ناآرامی که بوکوحرام‬ ‫ايجاد کرده‪ ،‬بيش از ‪ ٢‬ھزار مدرسه در‬ ‫سراسر نيجريه‪ ،‬کامرون‪ ،‬چاد و نيجر‬ ‫تعطيل يا به آتش کشيده شده و يا مورد‬ ‫غارت قرار گرفته است که به تبع آن يک‬ ‫ميليون کودک از مدرسه رفتن بازمانده‬ ‫اند‪.‬‬

‫ د ن ‬ ‫ھرچه دوره بازماندگی از مدرسه بيشتر‬ ‫باشد‪ ،‬احتمال مورد بدرفتاری قرار‬ ‫گرفتن‪ ،‬ربوده و به کار گرفته شدن آنھا‬ ‫توسط گروه ھای مسلح نيز بيشتر خواھد‬ ‫بود‪.‬‬ ‫بوکوحرام در آوريل ‪ ٢٠١٤‬به مدرسه ای‬ ‫در چيبوک در شمال شرقی نيجريه حمله‬ ‫کرد و ‪ ٢٧٦‬دختر دانش آموز را ربود‪.‬‬ ‫بوکوحرام که نامش نشان دھنده خصومت‬ ‫بنيادين اين گروه تکفيری با علم و دانش‬ ‫است‪ ،‬از سال ‪ ٢٠٠٩‬که جنگ خود با‬ ‫دولت نيجريه را آغاز کرد‪ ،‬شمار زيادی‬ ‫از مدرسه ھا‪ ،‬دانش آموزان و آموزگاران‬ ‫را ھدف قرار داده است‪.‬‬ ‫ريشه کنی بوکوحرام مساله آموزش در‬ ‫اين منطقه را حل نخواھد کرد؛ پيش از‬ ‫اين نيز مساله مدرسه رفتن منظم کودکان‬ ‫مطرح بود‪ ،‬اما با ظھور بوکوحرام اين‬ ‫مساله وخيم تر شد‪.‬‬ ‫‪۴٠‬درصد کودکان افغانستان از رفتن به‬ ‫مکتب بیبھره ھستند‬ ‫افغانستان از نظر آموزش و پرورش در‬ ‫ميان چھار کشور بد جھان قرار دارد‪،‬‬ ‫زيرا شمار بزرگی از کودکان در اين‬ ‫کشور به آموزش دسترسی ندارند‪.‬‬ ‫در بخشھای ناامن از چھار کودک يک تن‬ ‫آنان به مدرسه دسترسی ندارند و اين‬ ‫کودکان بيشتر ميان پنج تا ‪١۵‬سالگی قرار‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫سخنگوی وزارت معارف افغانستان‬ ‫میگويد که ناامنیھا‪ ،‬فقر و سنتھای‬ ‫ناپسند در جامعه سبب شده است که از‬ ‫ميان ‪ ١١‬ميليون کودک واجد شرايط‬ ‫آموزش در کشور حدود ‪ ٣‬ميليون تن آنان‬ ‫از دسترسی به مکتب محروم شوند‪.‬‬ ‫حتی در حالت باز بودن مدارس‪ ،‬کودکان‬ ‫به مدرسه نمیروند‪*".‬‬ ‫کودکان به ويژه بيشتر دختران‪ ،‬در‬ ‫واليتھای ناامن و بخش ھايی که در اداره‬ ‫دولت نيستند‪ ،‬به مدرسه دسترسی ندارند‪*.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٣٠‬‬

‫ د ن ‬

‫بيمارستان‪ ،‬نوزاد را گرو گرفت!‬ ‫بيمارستان برای زايمان يک ميليون و‬ ‫‪ ٧٠٠‬ھزار تومان پول خواستند که با‬ ‫کمک ھمسايهھا و دوستان ھزينه زايمان‬ ‫سزارين را تھيه کردم و به اتاق عمل‬ ‫رفتم‪.‬‬ ‫فردای آن روز وقتی برای ترخيص به‬ ‫حسابداری بيمارستان رفتم‪ ،‬آنھا گفتند به‬ ‫خاطر اين که دوقلو به دنيا آوردهام بايد‬ ‫دوباره پول به حسابشان واريز کنم‪ .‬شوکه‬ ‫شده بودم من برای ھزينه اوليه بيمارستان‬ ‫زندگیام را فروختم و ديگر پولی نداشتم‬ ‫تا ھزينهھای بيمارستان را پرداخت کنم‪.‬‬ ‫ھرچه به مسئوالن و مدير بيمارستان گفتم‬ ‫پولی ندارم آنھا باور نکردند و من و‬ ‫دخترم را از بيمارستان ترخيص کردند و‬ ‫پسرم را گرو نگه داشتند تا زمانی که‬ ‫ھزينه بيمارستان را بپردازم‪.‬‬

‫جام جم‪:‬‬ ‫مسئوالن بيمارستانی در تھران وقتی زنی‬ ‫نتوانست ھزينه زايمان دو قلوھايش را‬ ‫پرداخت کند‪ ،‬يکی از نوزادان را ‪٢٧‬‬ ‫روز در بيمارستان نگه داشتند و او را‬ ‫تحويل مادرش ندادند‪.‬‬ ‫زن جوان به نام جميله تبعه افغانستان با‬

‫مراجعه به دادسرای يافتآباد از گروگان‬ ‫گرفته شدن نوزادش در بيمارستانی در‬ ‫جنوب تھران به خاطر پرداخت نکردن‬ ‫ھزينه زايمان خبر داد و از مسئوالن‬ ‫بيمارستان شکايت کرد‪.‬‬ ‫‪٢٧‬روز قبل برای زايمان به بيمارستانی‬ ‫در جنوب تھران رفتم‪ .‬مسئوالن‬

‫در اين ‪ ٢٧‬روز خيلی تالش کردم تا‬ ‫ھزينه بيمارستان را فراھم کنم اما به‬ ‫نتيجه نرسيدم و حاال بايد حدود ھفت‬ ‫ميليون تومان پرداخت کنم‪ .‬چندبار به‬ ‫بيمارستان رفتم اما فرزندم را ترخيص‬ ‫نکردند‪.‬‬ ‫در بيمارستان به نوزاد ‪ ٢٧‬روزهام‬ ‫رسيدگی نمیشود و پسرم بشدت ضعيف‬ ‫شده و من نگران حالش ھستم‪ .‬من خودم‬ ‫بيمارم و قادر به کار کردن نيستم تا ھزينه‬ ‫بيمارستان را بدھم‪.‬‬ ‫نمیدانم چکار کنم تا فرزندم را بار ديگر‬ ‫در آغوش بگيرم به ھمين خاطر تنھا‬ ‫راھی که به ذھنم رسيد‪ ،‬شکايت از‬ ‫بيمارستان است‪*.‬‬

‫تضمين و تامين امکانات رفاھی‪ ،‬آموزشی‪ ،‬بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی‬ ‫بوسيله دولت‪ .‬دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان‬ ‫را‪ ،‬در باالترين سطح ممکن‪ ،‬تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و‬ ‫فرھنگی را مستقل از وﺿعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند‪.‬‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٣١‬‬

‫ د ن ‬

‫وﺿعيت کودکان پناھجو در زندانھای جمھوری چک‬ ‫علی اصغر فريدی ‪ /‬راديو کوچه‬ ‫ھجوم آوارگان سوری‪ ،‬مھاجران و‬

‫آنھا جدا میشوند و پليس حتا برای انتقال‬

‫شدهای‪.‬‬

‫پناھجويانی از کشورھای خاورميانه از‬

‫يک کودک زير ‪ ١٠‬سال ھم از يک‬

‫در اين زندان اگرچه شرايط نگھداری‬

‫جمله افغانستان‪ ،‬عراق‪ ،‬پاکستان و به‬

‫ماشين جداگانه به ھمراه يک مامور‬

‫برای بزرگساالن بسيار طاقتفرسا است‬

‫نسبت بسيار کمتری از آنھا ايران و ديگر‬

‫استفاده میکند‪.‬‬

‫اما وضعيت برای کودکان به مراتب‬

‫کشورھا‪ ،‬مورد توجه رسانهھای خبری‬

‫در اداره پليس جمھوری چک‪ ،‬پس از‬

‫سختتر است‪.‬‬

‫قرار گرفت که بيشتر خبرھا و گزارشھا‬

‫اينکه تمام وسايل پناھجو را از وی‬

‫در مورد خطرات و مشکالت راه از‬

‫میگيرند و با دقت بسيار بااليی آنھا را‬

‫آسيبھای جسمی و روحی که به کودکان‬

‫جمله غرق شدن در آبھای ميان ترکيه و‬

‫بازرسی میکنند که بيشتر ھم به دنبال‬

‫زندانی در جمھوری چک وارد میشود‬

‫يونان و يا ماندن در پشت مرزھای برخی‬

‫پول میگردند‪ ،‬در بازرسی بدنی‪ ،‬يک‬

‫کوچکترين پناھجوی زندانی در زندان‬

‫از کشورھای اين مسير در شرايط سخت‬

‫کودک ‪ ٣‬ساله را ھمانند يک فرد بالغ‬

‫»بیيال پود بزديهزم« جمھوری چک‬

‫و طاقتفرسا بود‪ ،‬در اين ميان اما کمتر‬

‫کامال لخت و بازرسی میکنند‪ .‬پس از آن‬

‫کودک افغانی است به نام "امير حسين"‬

‫به کودکانی که بنابه تصميم والدينشان‬

‫کودک يا کودکان را به ھمراه خانوادهاش‪،‬‬

‫که در ھنگام بازداشت ‪ ٢۵‬روز سن‬

‫مجبور به طی اين مسافت طوالنی‪،‬‬

‫در يک قفس فلزی که فقط يک نيمکت در‬

‫داشت و اکنون حدود چھار ماه و نيم سن‬

‫طاقتفرسا و پرخطر شدند و بيشتر از‬

‫آن قرار دارد و در کريدرھا قرار دارد و‬

‫دارد و ھنوز در زندان نگھداری میشود‪.‬‬

‫ھمه متحمل سختی و مشقت شدند‪،‬‬

‫معموال ھم محل تردد اربابرجوع است‬

‫اين کودک بعلت بیتفاوتی پرسنل پزشکی‬

‫پرداخته شد‪.‬‬

‫به مدت حداقل يک روز و گاھا بيشتر‬

‫زندان به مريض بودنش بمدت يک ھفته‪،‬‬

‫نگه میدارند برای انجام بازجويی که‬

‫پس از آنکه مريضیاش شدت گرفت و به‬

‫ھزاران پناھجوی گم شده در زندانھای‬

‫آنھم به صورت تکتک از والدين‬

‫علت تب و لرز شديد دچار تشنج شد‪ ،‬به‬

‫جمھوری چک‬

‫صورت میگيرد‪.‬‬

‫بيمارستان يرون از زندان منتقل شد که‬

‫جمھوری چک‪ ،‬اگرچه در مسير اصلی‬

‫پس از اتمام بازجويی و در حالی که‬

‫در آنجا به دليل عفونت کليه شش روز‬

‫پناھجويان و مھاجران قرار نگرفته‪ ،‬اما‬

‫تمامی وسايل شخصی و کمربند و‬

‫بستری و سپس به زندان بازگردانده شد‪.‬‬

‫ھستند ھزاران انسانی که به اشتباه وارد‬

‫بندکفشھا را گرفتهاند‪ ،‬پناھجوی بازداشت‬

‫"ھايين")ھاالن( دختربچه ‪ ۶‬ساله ديگری‬

‫اين کشور شده و يا ندانسته از طريق‬

‫شده را توسط خودروھايی با شيشهھای‬

‫بود که بدليل پرتاب پوست پرتقال از‬

‫قطار وين به برلين که از پراگ میگذرد‪،‬‬

‫تاريک و بازھم پدر و مادرھا و کودکان‬

‫روی شيطنت کودکانه‪ ،‬به سوی يکی از‬

‫گرفتار پليس شده و در بیخبری کامل‬

‫باالی ‪ ١۴‬سال را با دستبند در مقابل‬

‫محافظين زندان‪ ،‬مورد ضرب و شتم‬

‫رسانهای در زندانھای جمھوری به سر‬

‫چشمان کودکان خردسالشان به زندان‬

‫قرار گرفت و محافظ زندان چندين بار‬

‫میبرند که تعداد زيادی از آنھا را کودکان‬

‫»بیيال پود بزديهزم( »که در يکصد‬

‫پياپی سرش را به ديوار کوبيده بود که‬

‫تشکيل میدھند‪ .‬کودکانی که پس از طی‬

‫کيلومتری شمال پراگ قرار دارد‪ ،‬منقل‬

‫پرسنل پزشکی زندان با وجود اينکه‬

‫مسيری طوالنی و سخت ھم از لحاظ‬

‫میکنند‪.‬‬

‫پيشانیاش به دليل ضربات کامال کبود‬

‫جسمی به شدت خستهاند و ھم از لحاظ‬

‫در اداره پليس پراگ به پناھجوی‬

‫شده بود‪ ،‬اما وقتی دليل کبودی و‬

‫روحی بسيار آسيبپذير شدهاند‪.‬‬

‫بازداشت شده میگويند برای مدت بسيار‬

‫اعتراض والدين وی به اين عمل را‬

‫اين کودکان در اولين برخورد با پليس‬

‫کمی به يک کمپ منتقل میشوی‪ ،‬اما‬

‫ديدند‪ ،‬حاضر به عکسبرداری و حتی‬

‫جمھوری چک‪ ،‬عالوه بر اينکه شاھد‬

‫وقتی که وارد »بیيال پود بزديهزم«‬

‫معاينه و مداوای اين کودک نشدند‪ ،‬از‬

‫دستبند زدن به دست پدر و مادرشان‬

‫میشوی‪ ،‬متوجه خواھی شد که يک‬

‫لحاظ روحی اين کودک تا مدتھا از رفتن‬

‫ھستند‪ ،‬برای انتقال به اداره پليس نيز از‬

‫زندان با اقدامات امنيتی بسيار بااليی منقل‬

‫به طبقه اول و حتی رفتن به سالن‬


‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٣٢‬‬

‫ د ن ‬

‫غذاخوری خودداری میکرد‪ ،‬زيرا رفتن‬

‫کال نيمکت را شکستند‪.‬‬

‫به سالن غذاخوری به ھمراه بيش ‪ ٣‬نفر‬

‫يکی ديگر از دلخوشی کودکان زندانی‬

‫اسلحه‪،‬‬

‫از محافظان و دربانھای زندان صورت‬

‫اين بود که ھر روز منتظر آمدن گاری‬

‫صورتھای پوشيده وارد اتاق میشدند‪ .‬اين‬

‫میگرفت‪.‬‬

‫موتورداری میشدند تا بيايد و آشغالھا را‬

‫نه برای کودکان بلکه برای بزرگترھا ھم‬

‫"يوسف" کودک ‪ ٣‬ساله از سوريه که تنھا‬

‫ببرد‪ ،‬پس از بارگيری آشغالھا کودکان‬

‫واقعا رعبآور بود‪ .‬عالوه بر آن در‬

‫به ھمراه پدرش بيش از ‪ ۴٠‬روز را در‬

‫بر روی لبه گاری و کنار آشغالھا‬

‫زمان آمارگيری شبانه برخی از ماموران‬

‫زندان بیيال گذراند و پس از آن به اتريش‬

‫مینشستند تا به فاصله کمتر از ‪ ۴٠‬متر‬

‫پليس با برخوردی بسيار خشن ھمه را‬

‫ديپورت شدند‪ ،‬ھرجا که دربانھا برای‬

‫گاریسواری کنند که البته اين نيز بستگی‬

‫مجبور به ايستادن میکردند و حتا‬

‫کاری درھا را باز میکردند‪ ،‬خودش را‬

‫به تصميم راننده داشت‪.‬‬

‫کودکانی را ھم که در آن ساعت از شب‬

‫به آنھا میرساند و فقط بلد بود که با‬

‫سرگرمی ديگر کودکان زندانی اين بود‬

‫خوابيده بودند مجبور میکردند که بيدار‬

‫حالتی التماسی به خودش اشاره میکرد و‬

‫که ھرگاه پليس به ھمراه سگھايشان که‬

‫شوند و سرپا بیايستاند و در برخی موارد‬

‫میگفت‪“FREE” ،‬که منظورش اين بود‬

‫مشغول نگھبانی در اطراف زندان بودند‪،‬‬

‫کودکان از ترس گريه سر میدادند‪.‬‬

‫آزادم کنيد‪.‬‬

‫به نزديکی فنسھای محوطه میرسيدند‪،‬‬

‫آمارگيری شبانه به وحشتی برای ھمه و‬

‫"آرميتا" دختربچه ‪ ۵‬ساله ايرانی که به‬

‫با ھاپھاپ کردن و سروصدا سگھای‬

‫به ويژه برای خانوادهھايی که بچه داشتند‬

‫ھمراه مادرش حدود ‪ ٣‬ماه است در زندان‬

‫پليس را به پاس کردن وادارند و کمی‬

‫تبديل شده بود‪.‬‬

‫جمھوری چک ھستند‪ ،‬از مادرش که از‬

‫ذوق کنند‪ ،‬که البته اين نيز با پرخاش و‬

‫نوکيشان مسيحی است میپرسيد‪ ،‬مامان‬

‫بدويراه گفتن پليسھا به کودکان ھمراه‬

‫چرا خدا به دعاھای ما گوش نمیدھد که‬

‫بود‪.‬‬

‫حداقل ‪ ۴‬پليس ضدشورش با باتوم‪،‬‬ ‫اسپری‬

‫فلفل‪،‬‬

‫کالھخود‬

‫و‬

‫ما از اينجا آزاد شويم‪ ،‬مگر ما چه کار‬ ‫بدی انجام دادهايم؟!‬

‫کار کودکان در ازای دريافت مداد و دفتر‬

‫"مريم" کودک اتيوپيايی که ‪ ٢‬سال و نيم‬

‫پرسنل زندان بیيال برای اينکه کودکان‬

‫سن داشت و به ھمراه مادرش به مدت‬

‫را وادار به جمعآوری آشغالھای محوطه‬

‫‪ ٧٠‬روز در زندان جمھوری چک بود‪.‬‬

‫بکنند‪ ،‬به آنھا دستکش پالستيکی و‬

‫مادر مريم میگفت‪ ،‬پس از آزادی و‬

‫کيسهھای مخصوص جمعآوری آشغال‬

‫زمانی که به آلمان رسيده بوديم‪ ،‬مريم‬

‫میدادند و ھر کودکی از سه سال به باال‬

‫صبحھا که از خواب بيدار میشد‪ ،‬با چشم‬

‫که آشغال جمع میکرد و کيسه پر آشغال‬

‫خواب آلود اولين حرفش اين بود‪:‬‬

‫را تحويل میداد به او مداد‪ ،‬دفتر و‬

‫خانم ھانا چاپووا‪ ،‬روزنامهنگاری که‬

‫سکيوريتی در را باز کن‪.‬‬

‫مدادرنگی میدادند‪ ،‬البته ھمه اينھا را در‬

‫افکار عمومی را مطلع کرد‬

‫يک روز نمیدادند و ھر دفعه يک قطعه‬

‫يک نماينده پارلمان چک که در جريان‬

‫سرگرمی کودکان زندانی در جمھوری‬

‫را میدادند تا برای روزھای ديگر نيز‬

‫قرار گرفته بود‪ ،‬از اختياراتش برای‬

‫چک‬

‫بتوانند آنھا را تشويق به جمعآوری‬

‫بازديد از کمپ استفاده کرد و يک‬

‫ساختمانی که خانواده پناھجويان در آن‬

‫آشغالھا کنند‪.‬‬

‫روزنامهنگار را بعنوان دستيار‪ ،‬با خود‬

‫زندانی بودند يک محوطه چند صد متری‬

‫برد‪ .‬نتيجه اين ديدار‪ ،‬انتشار گزارشی به‬

‫داشت با دو نيمکت چوبی‪ ،‬کودکان اين‬

‫آمار شبانه و ايجاد رعب و وحشت برای‬

‫قلم خانم "ھانا چاپووا" با تيتر "زندانی‬

‫زندان يک سر تختهھای نيمکت را‬

‫کودکان و بزرگساالن‬

‫مخفی برای پناھجويان در بزديه زم" از‬

‫بازکرده و زمين گذاشته بودند و از آن به‬

‫در زندان از ساعت ‪ ٨‬شب درب اصلی‬

‫شرايط دھھا پناھجوی زندانی در اين‬

‫عنوان سرسره استفاده میکردند که بعد از‬

‫ساختمان بسته میشود و ساعت ‪ ٩‬شب‬

‫مرکز خبر داد و گفتگويش با "علیاصغر‬

‫مدتی دو کارگر تاسيساتی با تبر آمدند و‬

‫نيز دو مامور لباس شخصی به ھمراه‬

‫فريدی" را منعکس کرد‪*.‬‬


‫ د ن ‬

‫شماره ‪١٣٠‬‬

‫‪٣٣‬‬

‫اﻳ‬ ‫ﻦ‬ ‫ﺷ‬ ‫ﻤ‬ ‫ﺎره؛‬

‫ليال يوسفی‬

‫ا‬ ‫ﻳ‬ ‫ﻦ‬ ‫در‬ ‫ﻳ‬ ‫ﺎ‬ ‫ي‬ ‫ﺳﻴﺎ ه‬

‫در ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺎن را زدم‪ .‬آﻧﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻢ در ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻧﻪ ي ‪ -‬اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن‪.‬‬

‫ﺑﺮاﻳﺸﺎن ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﻢ ‪.‬‬

‫ﻛﻮﭼﻚ و ﻣﺤﻘﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ‪ .‬ﻣﻌﻤﻮﻻ اﻳﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎي ‪ -‬ﻛﻲ ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺮده‪ ،‬وﻗﺘﻲ ﺑﺮﮔﺸﺖ اﻳﻦ ﺑﺴﺘﻪ را ﻟﻄﻔﺎ…‬

‫ﻛﻤﻲ ﺑﻐﺾ در ﮔﻠﻮﻳﻢ آرام ﺷﺪ‪ .‬در راه ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮدم ﻓﻜﺮ ﻣﻲ‬

‫ﻏﺮوب ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮد و در را ﺧﻮدش ﺑﺎز ﻣﻲ ﻛﺮد و وﺳﺎﻳﻞ را ﺣﺮﻓﻢ را ﺑﺮﻳﺪ…‬

‫ﻛﺮدم ﭼﻄﻮر ﻣﻲ ﺷﻮد ﻛﻪ دﻳﮕﺮ ﺳﻬﻢ ﻣﺎ از درﻳﺎي آﺑﻲ و آﻓﺘﺎب‬

‫ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ‪ .‬ﮔﺎه ﮔﺎﻫﻲ ﻛﻤﻲ ﺧﺮت و ﭘﺮت دﺳﺖ ‪ -‬ﻧﺼﻴﺐ دﻳﮕﻪ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﮕﺮده‪.‬‬

‫درﺧﺸﺎﻧﺶ ﺳﻴﺎﻫﻲ ﺑﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺎن ﻧﺒﺎﺷﺪ؟‬

‫دوم اﻣﺎ ﺗﻤﻴﺰ و ﻣﺮﺗﺐ آﻣﺎده ﻣﻲ ﻛﺮدم و ﺑﺮاﻳﺸﺎن ﻣﻲ ﺑﺮدم‪- .‬ﭼﺮا؟‬ ‫ﻣﻲ ﮔﻔﺖ‪ :‬ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎﻳﺶ را اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲ ﻛﻨﻢ و ﺑﻌﻀﻲ‬

‫‪ -‬ﺑﺮادر ﺑﺰرگ ﺗﺮش ﻣﺴﺌﻮل ﺗﻤﺎم ﺧﺎﻧﻮاده اش ﺑﻮد‪ ،‬ﻳﻚ‬

‫ﻫﺎﻳﺶ را ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﻢ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺮاي ﺑﭽﻪ ﻫﺎ‪ .‬او ﻣﺜﻞ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ و ﺑﭽﻪ اش از راه درﻳﺎي ﺗﺮﻛﻴﻪ‬ ‫ي اﻓﻐﺎن ﻫﺎي ﺟﻮﻳﺎي ﻛﺎر ﭼﻨﺪان ﺧﻮش ﺷﺎﻧﺲ ﻧﺒﻮد‪ .‬ﻓﺮار ﻛﻨﺪ و ﺑﻪ آﻟﻤﺎن ﺑﺮود ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﻳﻘﺸﺎن در درﻳﺎ ﻏﺮق ﺷﺪﻧﺪ‪.‬‬ ‫دﻳﮕﺮان ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﺮاي ﺧﻮدﺷﺎن ﻛﺎري در ﺧﻴﺎﻃﻲ ﻳﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﭼﻨﺪ روز ﭘﻴﺶ ﺑﻮد‪ .‬ﺣﺎﻻ ﻣﺎدر ﻧﺼﻴﺐ ﻣﺎﻧﺪه و ﺧﻮاﻫﺮ و‬ ‫ﻛﺎرﮔﺎه ﻫﺎ ﺟﻮر ﻛﻨﻨﺪ‪ ،‬در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ ﺳﻬﻢ او از ﻛﺎر زﺑﺎﻟﻪ ﺟﻤﻊ ﺑﺮادر ﻫﺎي ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ‪ .‬ﻣﺎدرش زﻣﻴﻨﮕﻴﺮ اﺳﺖ‪ .‬ﺑﺮاي ﻫﻤﻴﻦ او‬ ‫ﻛﻨﻲ ﺷﺪه ﺑﻮد‪ .‬ﺣﻘﻮق ﻧﺎﭼﻴﺰ و ﺳﺎﻋﺖ ﻛﺎر ﻃﻮﻻﻧﻲ ﻣﻴﺎن ﺑﺮاي ﻫﻤﻴﺸﻪ رﻓﺖ‪.‬‬ ‫ﻣﺤﻴﻄﻲ آﻟﻮده و ﺧﻄﺮﻧﺎك‪ .‬ﺧﻮدش ﻳﻚ روز ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮدن زﺑﺎﻟﻪ آﻧﻘﺪر آرام و ﺷﻤﺮده ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮد ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻤﻪ ي‬

‫از صفحه فيسبوک کودکان مقدمند‬ ‫ديدن کنيد‪ ،‬عضو اين صفحه بشويد‬ ‫و با آن ھمکاری کنيد‪ .‬اخبار‪،‬‬ ‫مقاالت‪ ،‬عکس و ھر اطالعی از‬ ‫وﺿعيت کودکان را دراين صفحه‬ ‫منتشر کنيد‬ ‫)‪(Kodakan moghadamand‬‬

‫ﻫﺎ از ﻣﻦ ﺧﻮاﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺧﺮت و ﭘﺮت ﺑﻪ درد ﺑﺨﻮري دارم اﻳﻦ داﺳﺘﺎن ﻣﺼﻴﺒﺖ وار را اﺷﺘﺒﺎه ﺷﻨﻴﺪم‪ .‬ﺳﺮﺟﺎﻳﻢ ﺧﺸﻜﻢ‬ ‫ﺑﺮاﻳﺶ ﺑﺒﺮم‪ .‬ﺣﻘﻴﻘﺖ اش ﭼﻴﺰي در ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻢ‪ .‬آﺧﺮ ﻣﺎ زده ﺑﻮد ‪.‬‬ ‫ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﻪ زور وﺳﺎﻳﻠﻲ ﺑﺮاي زﻧﺪﮔﻲ ﺟﻮر ﻛﺮده ﺑﻮدﻳﻢ‪ .‬وﻟﻲ ‪-‬اﻳﻦ ﻫﺎ را ﺑﺮاي ﻧﺼﻴﺐ آورده ﺑﻮدي؟ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ دﻫﻲ؟‬ ‫ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم اﮔﺮ ﺑﺮآورده ﻛﺮدن اﻳﻦ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ‪ ،‬ﺑﺪون ﻛﻠﻤﻪ اي ﺣﺮف وﺳﺎﻳﻞ و ﻟﺒﺎس ﻫﺎ را ﺑﻪ دﺳﺘﺶ دادم ‪.‬‬ ‫ﻫﺮ ﺑﺎر ﻳﻜﻲ دو ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺮاﻳﺶ ﺟﻤﻊ و ﺟﻮر ﻛﻨﻢ‪ .‬از اﻳﻨﻜﻪ در ﺧﺎﻧﻪ‬

‫‪-‬ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻋﺮوﺳﻚ و ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻛﻪ اﻓﺘﺎد‪ ،‬دﻟﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﮔﺮﻓﺖ‬

‫را ﺷﺨﺺ دﻳﮕﺮي ﺑﺎز ﻛﺮد‪ ،‬ﻳﻜﻪ ﺧﻮردم ‪.‬‬

‫و ﭘﺮﺳﻴﺪم ‪:‬‬

‫‪-‬ﺳﻼم‬

‫اﻳﻦ اﺳﺒﺎب ﺑﺎزي ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ دردت ﻣﻲ ﺧﻮرﻧﺪ؟‬

‫ـ ﺳﻼم ﺑﻔﺮﻣﺎ‬

‫ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﭼﻬﺮه ي درﻫﻢ ﻛﺸﻴﺪه ام ﻛﺮد و ﺑﺎ ﺻﺒﻮري‬

‫‪ -‬ﻧﺼﻴﺐ ﺧﺎﻧﻪ اﺳﺖ؟‬

‫ﻟﺒﺨﻨﺪي زد‪.‬‬

‫ـﻨﺼﻴﺐ؟ ﻧﺼﻴﺐ رﻓﺘﻪ!‬

‫‪-‬ﺑﺮاي ﺧﻮاﻫﺮ و ﺑﺮادر ﻧﺼﻴﺐ داده ﺑﻮدي؟ ﺑﺎﺷﻪ‪ ،‬اﻳﻨﻬﺎ را‬

‫ـ ﻛﺠﺎ رﻓﺘﻪ؟‬

‫ﺟﺪا ﻣﻴﮕﺬارم‪ .‬اﻳﻦ ﺑﺎر اﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺳﺮ زد‪،‬‬

‫دبير نھاد کودکان مقدمند‬ ‫کريم شامحمدی‬ ‫‪shamohammadi3@gmail.com‬‬

‫تماس با نھاد کودکان مقدمند‬ ‫‪barnenforst@hotmail.com‬‬ ‫‪Tel: 0046-761888027‬‬ ‫‪Fax: 0046-706199054‬‬ ‫‪Address: Barnen Först‬‬ ‫‪Box 48‬‬ ‫‪151 21 Södertälje Sweden‬‬ ‫سردبيرنشريه فارسى‬ ‫سيامک بھاری‬ ‫‪siabahari@gmail.com‬‬ ‫نشريه فارسى ماھانه منتشر ميشود و در‬ ‫سايت كودكان مقدمند قابل دسترس است‪.‬‬

‫‪www.barnenforst.com‬‬


‫‪٣٤‬‬

‫شماره ‪١٢٠‬‬

‫ د ن ‬

‫خواستھای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان‬ ‫نھاد کودکان مقدمند به منظور تسھيل پيشروی و متشكل ش دن ھ رچ ه ب ي ش ت ر ج ن ب ش دف اع از‬ ‫حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زير را بعنوان خواستھای فوری و حداقل جن ب ش دف اع‬ ‫از حقوق کودکان در ايران اعالم ميدارد‪:‬‬ ‫‪١‬ــ تضمين و تامين امکانات رفاھی‪ ،‬آموزشی‪ ،‬بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی‬ ‫بوسيله دولت‪ .‬دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان‬ ‫را‪ ،‬در باالترين سطح ممکن‪ ،‬تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و‬ ‫فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند‪.‬‬ ‫‪٢‬ــ ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خالق تربيتی‬ ‫و اجتماعی‪ ،‬مستقل از شرايط خانوداگی ‪.‬‬ ‫‪٣‬ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد‪ ،‬انتساب به مليت يا مذاھب مختلف‪ .‬ممنوعيت‬ ‫ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر‪ ،‬مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫‪٤‬ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان‬ ‫‪٥‬ــ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان‪ ،‬ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان‪ .‬ايجاد مراکز‬ ‫بازآموزی با امکانات رفاھی‪ ،‬آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای‬ ‫نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان‪.‬‬ ‫‪۶‬ــ ممنوعيت حجاب کودکان!‬ ‫‪٧‬ــ کودک مذھب ندارد‪ .‬کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون‬ ‫باشند‪ .‬جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است‪.‬‬ ‫‪٨‬ــ ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح‬ ‫آموزشی ميان دختر و پسر‪ .‬مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی‬ ‫‪٩‬ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان‪ ،‬حتی تحت نام ازدواج‪ ،‬جرم سنگين جنايی محسوب ميشود‪.‬‬ ‫رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ‪ ١٨‬سال‪ ،‬ولو با رضايت آنھا‪ ،‬ممنوع است و جرم محسوب ميشود ‪.‬‬ ‫‪١٠‬ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده‪ ،‬مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی‪.‬‬ ‫ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی‪ .‬ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان‪.‬‬ ‫‪١١‬ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی‪ ،‬انتظامی و امنيتی‪.‬‬ ‫اين مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ايران و خواستھای حداقل و عاجل برای رھانيدن‬ ‫کودکان از محروميت و بيحقوقی و دست درازی مذھب و مقابله با کودک آزاری سيستماتيک توسط جمھوری‬ ‫اسالمی است‪ .‬نھاد "کودکان مقدمند" ھمه انسانھايی که قلبشان برای حقوق کودک ميطپد و کليه تشکلھا و‬ ‫نھادھای مدافع حقوق کودک را بمبارزه برای تحقق اين خواستھا فراميخواند‪.‬‬

‫برپايی يک دنيای بھتر برای کودکان ممکن است‪ ،‬به نھاد کودکان مقدمند بپيونديد!‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.