سردبير؛ سيامک بھاری
بھمن ١٣٩٤
شماره ١٣٠
siabahari@gmail.com
www.barnenforst.com
ﯿ د ع از د ن ز ان ﯿ $%م و ه ز ا ﯿ ن ﯿ ﯾ ﯿ ر زاد ! در اين شماره می خوانيد: يک مشت دروغ و فريب . . .سيامک بھاری وضعيت معلمان بازنشسته در ايران؛ شمس الدين امانتی تجمع اعتراضی بازنشستگان آموزش و پرورش مقابل مجلس بربريت جمھوری اسالمی ،عليه باربی؛ مينو فتاحی اسم ما را از ليست بيانيه تان برداريد؛ بھنام ابراھيم زاده چشم طمع مقامات آموزش و پرورش به پفک و چيپس دانش آموزان؛ شھال خباززاده زبانھا . . .؛ رکسانا تالرمی بابا نان داد ،مادر در باران آمد؛ ليلی پاکسار قحطی در شھر محاصر شده مضايا در سوريه مرگ تلخ دانش آموز پس از تنبيه مدير مدرسه قانون کار در مورد کار کودکان چه می گويد؟! کودکان انتحاری در پاکستان داد و ستد می شوند باز ھم اعدام کودکان . . . خشونت جنسی به کودکان توسط کلسيای کاتوليک ھوای آلوده ضريب ھوشی کودکان را کاھش ميدھد ٤٠درصد کودکان در مناطق جنگی خاورميانه به مدرسه نمی روند خبرھا و رويدادھا . . .تھيه و تنظيم ،ليال يوسفی بيمارستان نوزاد را به گروگان گرفت . . . وضعيت کودکان پناھجو در زندانھای کشور "چک" علی اصغر فريدی/راديو کوچه اپيزود؛ دريای سياه؛ ليال يوسفی
د ن
شماره ١٣٠
٢
ﯾ *+ ,دروغ و (ﯾ'! اجالس کميته حقوق کودک سازمان ملل و حضور ھيئت جمھوری اسالمی سيامک بھاری
در روزھای ١١و ١٢ژانويه برابر ٢١و ٢٢ديماه سال جاری اجالس ساليانه کميته حقوق کودک سازمان ملل برای بررسی کارکرد حقوق کودکان در جمھوری اسالمی ،بررسی گزارش دولت ايران به کميته حقوق کودک سازمان ملل بعنوان عضوی از کشورھايی که کنوانسيون حقوق کودک را پذيرفته اند و به اجرای مفاد آن ملزم ھستند ،در ژنو برگزار گرديد .نمايندگان جمھوری اسالمی يکی پس از ديگری ھمگی از شکنجه گران ،زندانبانان و مقامات نظامی و امنيتی جمھوری اسالمی بودند که در وزرات دادگستری ،آموزش و پرورش و ساير ادارات مامور به خدمت شده اند. محمود عباسی ،معاون حقوق بشر و امور بينالملل وزير دادگستری، سرپرست ھيات ايرانی به ھمراه مظفر الوندی از چھره ھای شاخص حاضر در
نشست کميته حقوق بشر سازمان ملل در ژنو بودند. محمود عباسی پيش از انتصاب، معاونت دفتر بازرسی ويژه رئيس جمھوری را بعھده داشت .مـظفر الوندی مدير کل زندانھای استان گيالن بود ،باقی افراد گروه نيز ھمگی با سوابقی مشابه، دست چين شده ھای امنيتی برای ماست مالی کردن و فريب دادن اذھان مراجع بين المللی در اين اجالس شرکت کردند. در اين ميان مظفر الوندی زندانبان سابق در عين حال چھره شناخته شده تری است ،نه فقط به خاطر سوابق سياھش در سرکوب زندانيان که برای اعالم مواضع مشعشع در باره حقوق کودکان .در اذھان عموم جای ويژه ای دارد .يکی از مھمترين اظھارات او در باره ناظم حزب اللھی مدرسه ای در تھران بود که بمدت پنج سال با تعدی جنسی به دانش آموزان باالخره با شکايت اوليای اين کودکان ،به دام افتاد ،الوندی بجای دفاع از حقوق کودکان ،در دفاع از اين ناظم جنايتکار، اظھار کرد؛ "من اعتقاد دارم که تمامی اين موارد به زور نبوده و در برخی موارد گرايشی دوطرفه وجود داشته است ".که باخشم و تنفر عمومی مواجه شد و وزرات دادگستری مجبور به رتوش و ماست مالی سخنان نماينده اش شد. در جای ديگری ايشان با بالھت اسالمی اش در باره مجازات قانونی
کودکان چنين افاضه ميکند" :در قانون جديد مجازات اسالمی تحول چشمگيری در زمينه حقوق کودک را شاھد ھستيم و بخش جداگانه ای در زمينه رسيدگی به جرايم اطفال در نظر گرفته شده است، بخصوص در سن مسووليت کيفری و اختيار قاضی در تعيين رشد کودک . . . در باره تعيين ديه ميگويد" :در ھر سال نرخ احشام ثالثه )گاو ،گوسفند و شتر( در نقاط کشور بصورت کارشناسی اخذ ميشود و با فرمولھای خاصی که برای تعيين نرخ ديه وجود دارد اين کار صورت ميگيرد .با تاييد رييس قوه قضاييه نرخ ديه از سوی وزير دادگستری به صورت بخشنامه به دادگستريھای سراسر کشور ابالغ ميشود". فقط اين ھيئت معلوم الحال با اين سوابق سياه و دستان خونين ،ميتواند چنين ظرفيتی داشته باشد تا با پنھان کردن چھره کريه کودک سيتز جمھوری اسالمی مراجع بين المللی را فريب بدھند. وقتی که جمھوری اسالمی ناچار است کودک دوست بشود مرجع ملی کنوانسيون حقوق کودک در اساس بخشی از قوه قضاييه است که عالوه بر وزير دادگستری و دبير کنوانسيون ،نمايندگانی از وزارت آموزش و پرورش ،وزارت تعاون ،کار و رفاه اجتماعی ،وزارت بھداشت ،درمان و
٣
آموزش پزشکی ،وزارت علوم ،تحقيقات و فناوری ،وزارت امور خارجه ،وزارت فرھنگ و ارشاد اسالمی ،وزارت کشور، وزارت اطالعات ،وزارت ورزش و جوانان ،معاونت برنامه ريزی و نظارت راھبردی رييس جمھور ،سازمان صدا و سيما ،سازمان بھزيستی کشور ،مرکز امور زنان و خانواده ،نيروی انتظامی، سازمان زندانھای کشور ،شھرداری ،يک وکيل دادگستری ،سه نفر از )ان جی او( ھای دست چين شده و مدعی حقوق کودک ،اعضای شورای ھماھنگی مرجع ملی کنوانسيون حقوق کودک را تشکيل ميدھند. به يک بيان کل اين ارگانھای سرھم بندی شده ،ھمه با ھم مقصرين درجه اول وضعيت مصيبت بار کودکان در جمھوری اسالمی اند .چند دوجين نھاد دست روی دست گذاشته اند و نظاره گر نابودی کودکان در ايران اند. دبير مرجع ملی کنوانسيون حقوق کودک پس از بازگشت از ژنو ادعا کرد که "اقدامات جمھوری اسالمی ايران در زمينه ارتقاء حقوق کودک از سوی سازمان ملل مثبت ارزيابی شد" در حاليکه گزارش دولت جمھوری اسالمی مورد ترديد کميته بين المللی قرار دارد و با طرح سواالتی اساسی مشخصا برای روشن شدن مسايل مھمی مانند محروميت کودکان از تحصيل ،تبعيض سازمان يافته
شماره ١٣٠
عليه کودکان بويژه از خانواده ھايی با اديان غير از اسالم ،ختنه کودکان دختر، حجاب اجباری ،آپارتايد جنسی در مدارس ،اعدام کودکان ،شيوع ازدواج کودکان ،وضعيت مصيبت بار کودکان کار و خيابان ،وضعيت کودکان با گرايش جنسی متفاوت) ،ال جی بی تی و ترانس جندر( و دھھا مساله پايه ای ديگر ،ھيئت ايرانی مورد بازخواست قرار گرفت. نمايندگانی از اپوزيسون عليه جمھوری اسالمی توانسته بودند در اين اجالس حاضر شوند که ھر کدام به سھم خود تالش کردند با افشا و ارايه فاکت و سند به اعضای کميته حقوق کودکان سازمان ملل نشان دھند که اين ھيئت با وقت کشی و با به بيراھه بردن مباحث تالش دارند با فريبکاری ،دروغپردازی و غير شفاف کاری ،از زير سواالت شانه خالی کنند. عليرغم اينکه رای کميته حقوق کودک سازمان ملل کاربرد الزامی ندارد و بيشتر بعنوان ابزار فشار برای بھبود اعضای عضو پيمان نامه حقوق کودک مورد استفاده مجامع بين المللی قرار می گيرد ،اما با اين وجود ھيئت جمھوری اسالمی برای انحراف افکار عمومی از ھيچ تالشی مضايغه نکرد. بی حقوقی کودکان ،يک معرفه و مشخصه جدايی ناپذير جمھوری اسالمی است .از وضع قوانين حقوقی ،جزايی و
د ن کيفری ،که با تقليل سن کودک و جدا کردن جنسيت او تعرض به کودک را شرعی و قانونی می کند ،تا نپذيرفتن ھيچگونه مسئوليت قانونی توسط حکومت در دفاع از حقوق کودکان تا مھندسی کردن تبعيض سازمان يافته توسط نھادھای حکومتی از قبيل آموزش و پرورش و قوه قضاييه تا تخريب دوران کودکی توسط نھادھای امنيتی ـ مذھبی ھمه و ھمه اجزايی از کودک ستيزی سيستماتيک جمھوری اسالم است. اينکه جمھوری اسالمی ناچار است اعدام کودکان ،شيوع ازدواج کودکان و ابعاد گسترده کار کودکان ،تبعيض سازمان يافته در امر دسترسی به تحصيل و ميليونھا کودکی که ناچار از چرخه تحصيل به بازار بيرحم کار پرتاب شده اند و شيوع سوءتغديه ميليونی کودکان در ايران را پنھان کند و خود را موجه نشان دھد ،بخشی از شکست رسمی آن در افکار عمومی است .نمايندگان جمھوری اسالمی با خباثت بی نظيری که فقط از آنھا بر می آيد دارند دستان خونين خود را پشت سر پنھان می کنند. مسخره بازيھای مشمئز کننده نمانيدگان جمھوری اسالمی در مقابل سواالت کميته حقوق کودک سازمان ملل با چنين افاضاتی تالش دارند چھره کريه جمھوری اسالمی و کودک ستيزی سيستماتيک آنرا بپوشانند: ــ در ايران مجازات اعدام در مالء عام به ندرت انجام مىشود ،شايد يک مورد در سال ،تبليغ مىشود که کودکان براى تماشاى اعدام در مالء عام آورده نشوند و اعدامھا قبل از طلوع آفتاب است و کودکان در خوابند! ــ دختر و پسر حق ارث بردن دارند ،اما پسران دو برابر ارث مىبرند! ــ جامعه ما بطور کلى ازدواج زير ١٨ سال را نمىپذيرد .اين موارد که به ندرت
٤
اتفاق مىافتد نبايد کارھاى خوب ما را تحت شعاع قرار دھد! ــ کتابھاى تفکر و سبک زندگى، زيستشناسى پايه سوم متوسطه ،علوم پايه و آموزش مبانى جنسى براى آموزش جنسى در مدارس وجود دارد! ــ بسيارى از ايرانيان در خصوص ختنه دختران چيزى نمىدانند و در چھار استان کردستان ،آذربايجان غربى، کرمانشاه و ھرمزگان ختنه دختران ميان اھالى "سنت شافعى" انجام مىشود و …. اينھا مشتی از عوامفريبی حکومتی است که جز با دروغ و فريب نمی تواند اعمالش را توجيه کند .ليستی بلند باال از کودکان اعدامی و تالشھای بی وقفه فعالين دفاع از حقوق کودک و عليه اعدام ،کمپين ھا و امضای طومارھای چندين ھزار نفره برای متوقف کردن اعدام کودکان چيزی نيست که بتوان زير عبا و عمامه پنھان کرد .ھم اکنون دھھا کودک در انتظار اجرای حکم اعدام در زندانھا در بدترين شرايط روانی قرار دارند. آموزش و پرورش پولی و سراسر تبعيض آميز و وجود دھھا نوع مدارس خصوصی و غيردولتی و کسربودجه
شماره ١٣٠
ھای ميلياردی آموزش و پرورش، ھزارن کالس درس تخريبی و ناامن، قابل رتوش نيست! گرسنگی آشکار و سوءتغذيه ميليونھا کودک آنقدر شايع ھست که توسط درمان خود ھمين وزارت بھداشت و ِ حکومت بعنوان ھشدار اعالم می گردد. آمار شيوع ازدواج کودکان در ھمه نقاط ايران و ثبت قانونی آن توسط مراجع حقوقی و دولتی نظير ثبت و احوال و دادگستريھا و وجود فقط نود ھزار کودک مطلقه در کشور و ثبت صدھا فقره ازدواج کودکان زير ده سال قابل مخفی کردن نيست. دست درازی انواع نھادھای مذھبی ـ امنيتی به حريم کودکان و ايجاد نھادھای نظامی ،انتظامی و خبرچينی از قبيل بسيج دانش آموزی و اردوھای راھيان نور و اجبارھای مذھبی قابل کتمان نيست! بی شناسنامه و بی ھويت کردن نيم ميليون دانش آموز به جرم افغان و عراقی بودن ،و به ھمين بھانه ،محروم کردن آنان از تحصيل بخشی از کارنامه سياه اين حکومت عليه مھاجرين و پناھجويان است. ھفده نھاد امنيتی و به اصطالح
د ن آموزشی برای نظارت به عفاف و حجاب دانش آموزان با حيف و ميل ميلياردھا تومان ثروت جامعه در سال مشغول سازمان دادن کنترل پليسی برای تحيمل حجاب اند. سقوط و افت ارزش تحصيلی در ھمه مراحل آموزشی چنان فاحش است که رتبه جمھوری اسالمی را به قعر جدول جھانی رانده است. دستگيری و پيگرد فعالين دفاع از حقوق کودک ،مانند بھنام ابراھيم زاده، سعيد شيرزاد ،آتنا دائمی و دھھا معلم زندانی و ھجوم پليسی به نھادھای دفاع از حقوق کودک ،بخشی تعطيل ناپذير و سيستماتيک سرکوب توسط جمھوری اسالمی است. اجبار کودکان با گرايش ھای جنسی )ال جی بی تی و ترانس جندر( به آزمايشات روانی ،شوک الکتريکی و در نھايت منزوی کردن و تحت آزار و اذيت قرار دادن آنان يک شيوه شناخته شده و روزمره حکومت اسالمی است. جمھوری اسالمی در لبه پرتگاه است. ھيچکدام از اين بازيھای مشمئز کننده نمی تواند حتی ذره ای از بی آبرويی و بی اعتباری آن چه در داخل و چه در اذھان بين المللی بکاھد .اين حکومتی اسالمی و کودک ستيز است که در مقابل افکار مترقی جھانی خود را مجبور می بيند ،ولو بصورت ظاھر ھم که شده دستان خونينش را پشت سر پنھان کند. اين عشوه ھای کودک دوستانه برای جمھوری اسالمی زيادی شتری است*.
شماره ١٣٠
٥
و /ﯿ . +ن ز * -در اﯾ(ان شمس الدين امانتی "کاش می شد چند ماھی مسئولين در جای ما قرار می گرفتند تا آنھا ھم طعم تلخ نداری و فقر را بچشند تا بدانند شر مند گی خانواده يعنی چه؟ با اين حقوق بازنشستگی فقط می توان نفس کشيد و زنده ماند". )بر گرفته از سخن معلم ،در مصاحبه با "نصراله خليلی" معلم بازنشسته( تأريخچه مختصری از بازنشستگی: در قرن ١٩ميالدی فكر كمك به افرادی كه سالھای متمادی در امور خدمات کار کردە بودند در برخی از كشورھای اروپايی شكل گرفت. از سال ١٨٦٩ميالدی قانونی در انگلستان وضع شد كه به موجب آن به مقامات سياسی پس از مدت معينی خدمت ،حقوق بازنشستگی پرداخت می شد ،اما بازنشستگی به شكل نمادين و قانونمند از نوامبر سال ،١٨٨١ابتدا در آلمان و به سرعت در ساير كشور ھا بوجود آمد. در ايران پس از انقالب مشروطه ،در تاريخ ،٢/١/١٢٨٧شمسی در مجلس اول قانونی با نام"قانون وظايف" ،وضع شد كه برای وراث ارباب حقوق ديوانی يعنی عائله كارمندان متوفای دولت حقوق برقرار شود .طبق اين قانون افرادی كه
تحت تكفل مستخدم متوفی بودند جمعا ً از نصف حقوق ماھانه كارمند استفاده ميكردند. درسال ،١٣٠١قانون استخدام كشوری و در سال ،١٣٠٢قانون استخدام قضات به تصويب رسيد كه در ھر دو قانون پرداخت حقوق بازنشستگی منظور شد. در واقع می توان گفت در روز ٢٢آذر ،١٣٠١روز پيدايش نظام بازنشستگی در ايران است که انواع آن عبارتند از-١ : توافقی - ٢اختياری) -١اختيار دستگاه -٢ اختيار مستخدم( -٣قھری -٤اجباری -٥ مشاغل سخت و زيان آور ،جانبازان و معلولين -٦حفاظت در برابر اشعه -٧ ازکارافتادگی -٨بازنشستگی ناشی از فوت -٩فوت بازنشسته. ھمچنين در سال ،١٣٢٨اولين قانون کار به تصويب رسيد و صندوقی به نام تعاون و بيمه کارگری تشکيل شد که به کارگران پير و از کار افتاده حقوق پرداخت می کرد .قبل از اين در روابط استخدامی دولت و مستخدم حالتی كه مستخدم بدون انجام دادن كار از حقوق يا مقرری بھره مند شود وجود نداشت. شرايط بازنشستگی فرھنگيان درسال ،١٣٩٤منطبق بر ماده ١٠٣قانون مديريت خدمات کشوری است که بر طبق اين ماده ،تمام کارکنان آموزشی که دارای ٣٠سال سابقه خدمت قابل قبول و بيشتر ھستند ،می توانند بازنشسته شوند.
د ن
کارکنان زن نيز دارای حداقل ٢٥سال سابقه خدمت )بدون شرايط سنی(ميتوانند بازنشسته شوند. بازنشستگی فرھنگيان دارای مدرک کارشناسی ارشد و باالتر میتوانند تا ٣٥ سال به خدمت ادامه دھند .مدير ،معاون و معلمان مورد نياز حين سال تحصيلی که سنوات خدمت آنھا به ٣٠سال رسيده باشد استحقاق بازنشستگی را دارند. بازنشستگی کارکنان رسمی و پيمانی تحت پوشش سازمان تأمين اجتماعی ،تابع قوانين و مقررات سازمان مذکور است و احراز شرايط بازنشستگی و فرايند برقراری حقوق بازنشستگی برای اين بخش از کارکنان توسط سازمان تأمين اجتماعی صورت میپذيرد ،که شامل بازنشستگی فرھنگيان يا کارکنان مشمول تأمين اجتماعی خواھد شد. اما با تمام اين تفاصيل و وضع اين قوانين دست و پا گير ،پديده بازنشستگی معلمان و کارکنان آموزش و پرورش در رژيم سرمايه داری اسالمی ،که بر اساس گفته: "فانی" وزير آموزش و پرورش رژيم اسالمی" ،تعداد كل آنھا در سال تحصيلی جاری به يك ميليون و ١٣ھزار و ٦٥٥نفر رسيده است که تا پايان سال تحصيلی ٩٤-٩٣نيز ٣٨ھزار معلم ديگر به اين تعداد از بازنشسته ھا افزوده خواھد شد". در ايران تحت حاکميت رژيم اسالمی، بازنشستگی به پروسه ای پيچيده ،دردناک و غير قابل تحمل تبديل شده است ،به نحوی که افزايش ساالنه جمعيت بازنشستگان و تداوم نرخ باالی تورم
٦
ادامه از صفحه پيش . . . اقتصادی نيز ،ھمانند عوامل خارجی به وضعيت اسفبار اين پروسه افزوده شده است .به ھمين دليل و به دفعات فرھنگيان بازنشسته ،جھت مطالبات واقعی خود تجمع ھای اعتراضی را در جلو مجلس و ادارات آموزش و پرورش رژيم اسالمی برگزار کرده اند .اين تجمعات اعتراضی، عالوه بر خواسته ھای اقتصادی، برجستگی جنبه سياسی آن که اساسآ به محتوای ارتجاعی کتب درسی و نوع آموزش و پرورش در مدارس و مراکز آموزشی ارتباط مستقيمی دارد ،مسئولين رژيم اسالمی را بيش از پيش نگران کرده است. گروه انتشاراتی نشريه آمريکايی، "اينترنشنال ليوينگ"که ھر ساله به بررسی وضعيت استاندارد زندگی در کشورھای دنيا میپردازد در گزارش جامع سال پيش خود در سال ،٢٠١٣ اعالم کرد" ،کشور اکوادور براساس شاخص ساالنه بازنشستگی به عنوان بھترين کشور دنيا براي بازنشستگان معرفی شده است ،پاناما و مالزی در ردهھای دوم و سوم ھستند ،شاخص ساالنه بازنشستگی ٢٢سال پياپی است که محاسبه ميشود اين شاخص براساس ويژگی ھای مختلفی از جمله مسکن، زيرساخت ھای بازنشستگی ،سرگرمی، امکانات ،ھزينهھای زندگی ،بھداشت و آب و ھوا در کشورھای مختلف به ويژه برای شرايط زندگی بازنشستگان محاسبه می شود".
شماره ١٣٠
ايران با کسب ٥٠نمره از ١٠٠نمره در رده ١٤٥قرار گرفته است ،اين نمره و اين رده بندی که بر اساس شاخصھای علمی ،در دنيا به رسميت شناخته شده است ،تا کنون در ايران و با توجه به خصلت طبقاتی رژيم اسالمی ،اساسآ تمايلی به صرف ھزينه و ارتقاء کيفی ھيچ کدام از بندھای مندرج در نشريه "اينترنشنال ليوينگ" ،را نداشته و نخواھد داشت. عليرغم اينکه معلمان بازنشسته در ايران از اعتبار ،اتوريته و موقعيت خاصی در ميان دانش آموزان و والدين آنھا و قشر وسيعی از انسانھای سکوالر ،آزاديخواه و برابری طلب در جامعە برخوردارند ،اما اکثريت معلمان بازنشسته به دليل مشکالت اقتصادی ،تورم و گرانی روز افزون در مقابل حقوق ناچيز ماھانه، دوران بازنشستگی آنھا به سخت ترين، دشوار ترين و آزار دھنده ترين دوران زندگيشان منجر شده است. عالوه بردشواريھای دوران باز نشستگی ،بخشی از اين مشقت و سختی ھا را به ھنگامی که معلمان مشغول تدريس ھستند و ھنوز بازنشسته نشده اند را متحمل خواھند شد ،به نحوی که ھميشه به فکر آينده نه چندان دوری ھستند که چگونه با اين حقوق ناچيز بازنشستگی آنھم اگر پرداخت شود از عھده خرج و مخارج زندگی روزانه خود و خانواده شان بر خواھند آمد؟ پيامد اين شرايط سخت و دشوار برای معلمان شاغل منجر به نوعی نگرانی شده
د ن و در نتيجه تمايل چندانی به باز نشسته شدن ندارند. اين دغدغه روزانه و عدم دستيابی به آلترناتيو عملی و جايگزينی آن با وضع موجود ،آسايش و آرامش را از اين قشر زحمتکش و فداکار که سه دھه از عمر و جوانی خود را در نقاط دور و نزديک کشور با کمترين امکانات و پشتوانه شغلی به فرزندان جامعە خدمت کرده اند ،سلب کرده و عوارض نامطلوبی بر روح و جسم بازنشستگان خواھد داشت .به نحوی که بخش عمده ای از اوقات استراحت خود را در فکر پيدا کردن کار جديدی ھستند تا از آن طريق بتوانند بخش کمی از فشار معيشتی ناشی از کاھش در آمد بازنشستگی خود را جبران کنند. اما عليرغم ھمه اين مشقات ،معلمان بازنشسته اين انسانھای شريف و فداکار پروسه ياد گيری و آموزش و پرورش به فرزندان ما را طی ٣٠سال خدمت در اين عرصه را با مايه گذاشتن از جان ،زندگی و جوانی خود را در طبق اخالص گذاشته اند .اين دست آورد با ارزش و اين پيوند معنوی نه با خشونت و تھديد ،نه با بسيج دانش آموزی و معلمان پرورشی و نه با موعظه آخوندھای مرتجع و اراجيف امامان مسجد و نه با تفکيک ارتجاعی و ضد انسانی جنسيتی و تقسيم انسانھا بر جنس برتر و کمتر و نه با زندان و شکنجه ھيچگاه گسستنی نشده و نخواھد شد. ترس و وحشت رژيم اسالمی ،از پايبندی معلمان ،اعم از شاغل و بازنشسته ،از پيوند ناگستنی آنان با دانش آموزانی است که الفباء و متد مبارزه انقالبی و پايداری را در تقابل با سياست ارتجاعی آموزش بر مبنای دين و تفکيک بر مبنای جنسيت را برای دانش آموزان و جامعه ای را که درآن زندگی ميکنند ،با جديت و فداکاری، ترويج ،تبليغ و آموزش داده و خواھند داد.
د ن
شماره ١٣٠
٧
ز * 2-ن +زش و (1ورش ( 3 45 6.4+ 7 8+د
ز * $ : -؟ ر د 5ر +ـ ;(ا د ? -ده زﯾ( >= (8 ه?ﯾ $در +ن ( @ ه?ﯾAB5 $ﯿ @ ( 7 صبح روز ٢٧دی ماه بازنشستگان آموزش و پرورش با قرار قبلی و در اعتراض به وضعيت نابسامان معيشتی خود مقابل مجلس تجمع کردند .در اين تجمع اعتراضی بازنشستگان با در دست داشتن پالکاردھايی اعتراض خود را نسبت به وضعيت نامناسب شغلی و
معيشتی نشان دادند .در رابطه با اين تجمع گزارشی از سايت تلگرامی کانون صنفی معلمان ارسال شده است که در زير ميخوانيد: درتبعيض فرھنگی "بازنشستگان مضاعف ھستن و يک سال است که مدام برای رفع اين تبعيض با ھمه مقامات
رايزنی ميکنن ،اما موقع افزايش حقوق جناب نوبخت باچشم بستن روی ھمه اين تالش ھا ،افاضات ميفرمايند که طبق قانون ميتوان تا ٥٠درصد به حقوق ثابت شاغلين اضافه کرد ،اين يعنی اين که دور باطل ...يعنی ھمچنان در بر پاشنه خود می چرخد .والبته ايندفعه بدتر ميچرخد .چرا که فاصله حقوقی شاغلين و بازنشسته ھابيشتر خواھد شد و فاصله طبقاتی در نظام اسالمی! نمود بيشتری دارد .ما به افزايش حقوق شاغلين اعتراضی نداريم ،بلکه به اين فاصله و تبعيض آشکار معترضيم .جناب نوبخت شما اول اين فاصله را پر کن ،بعد کار بعدی را انجام بده .جناب نوبخت آيا اعمال قانون ١٢٥خدمات کشوری که قانونگذار را مکلف کرده طبق نرخ تورم حقوق بازنشستگان افزايش يابد و از سال ٨٦انجام نشده ،به نظر شما قانون نيست که بايد اجرا گردد که ميگوييد ميتوانيم تا ٥٠درصد به حقوق شاغلين مطابق قانون اضافه کنيم؟ و مجددا فاصله حقوقی را افزايش دھيد؟ ھر وقت صحبت از بازنشسته ھا ميشود پرداخت پاداش پايان خدمت را پيش می کشيد، مگر بازنشسته ھای آموزش و پرورش فقط ھمين يک درد را دارند؟ مشکل اصلی بازنشستگان آموزش و پرورش اينست که حقوق ماھانه آنان نسبت به حتی خود ساير پرسنل آموزش و پرورش به طرز ظالمانه ای فاصله دارد. چرا خود را به کوچه علی چپ می زنيد؟*...
د ن
شماره ١٣٠
٨
( (ﯾ %ر ا +Cاﯾ(ان و - (Dن د .Dﯿ ر . . . در
سال ٢٠٠٣کشور عربستان فروش باربی را ب ه دل ي ل ع دم ت ط اب ق ب ا ف رھ ن گ و انديشهھای اسالم غير قانونی کرد .ھ ي ئ ت امر به معروف و ن ھ ی از م ن ک ر اع الن کرد که عروس کھ ای ب ارب ی ب ا پ وش ش آشکار و وضعيت نن گ ي ن و م ت ع ل ق ات و ابزارشان نمادی از فساد و انحراف غرب ھستند. و حاال خواھران اسالمی اي ران ی ب ا چ ن د س ال ت اخ ي ر ب ه ب رادران گش ت ارش اد سعوديشان پيوستند. اين "خواھران" مرتجع در اق دام ی ن ف رت انگيز با شستشوی م غ زی ت ع دادی دان ش آموز دختر ،نمايشی سخ ي ف در ي ک ی از مدارس ابتدايی راه انداختند .آن ھ ا ت ع دادی عروسک باربی را به عنوان س م ب ل ب ی حجابی و تفکر غربی به آتش انداخته و به دخترکانی که عروسکھايشان در آتش کينه و نفرت جھل خ واھ ران داعش ی س وخ ت عروسکھای محجبه پاداش داده شد. ح ک وم ت ھ ای اي ران و ع ربس ت ان ھ ر اختالفی که با ھم داشته باشند س ي اس ت ھ ای مشترکی ع ل ي ه زن ان دارن د و ب ارب ی ب ا
آراي ش و ل ب اس ھ ای رن گ ی و م وھ ای پريشانش ،مورد تاييد آخون دھ ا وم ف ت ی ھ ا نيست. عروسک ۵٠ساله بارب ی ک ه اخ ي را ب ه آتش کشيده ش د س ال ھ اس ت م ورد ع الق ه دختر بچه ھاست .چه تعداد زن ان ی ک ه از دوران کودکی خود خاطرات دلپ ذي ری از عروسکھايشان دارند و گ اھ ا آن ھ ا را ب ه رسم يادگار نگھداشته اند. ھ م ان ط ور ک ه ع روس ک ب ارب ی ب رای حکومتھای ب رادر ش ي ع ه و س ن ی اب ران وع ربس ت ان ف ق ط ي ک ع روس ک س اده نيست ،برای کودکان ھم مع ن ی ف رات ر از پالستيک وپارچه دارد .با اين ت ف اوت ک ه برای ھزاران کودکی که خاطره ھای ب ي اد ماندنی در ذھن خ ود دارن د ،ع روس ک ھ ا برای آنھا سمبل ھم دم ب ودن م ھ رب ان ی و دوستی است اما اسالميھ ا از اي ن ن گ ران ھستن د ک ه ع روس ک ھ ای ب ی ح ج اب ب ه کودکان ياد بدھند غيراز پوشش رايج در خ ان واده وم درس ه ت ل وي زي ون و خ ي اب ان ميتوان طور ديگری لباس پوشيد! کودک ان از زيبايی عروسکھا لذت می ب رن د .ح ال
در اين تعرض وحشيانه به دنيای کودکان ه با سوزاندن عروسکھا فقط ميخواھند ي ک پيام به دختران بدھند که اگر حجابت ان را رعايت نکنيد آت ش ج ھ ن م در ان ت ط ارت ان است. خواھران وبرادران اسالمی ميخواھ ن د از س ن ي ن پ اي ي ن ح ج اب وپ وش ش را ب ا ابزارھای ترس وتنبيه در کودکان نھادي ن ه کنند. اما تمام اين کارھا بيھوده است جز نف رت بيشتر مردم از اين اعمال چندش آورنتيجه ای ندارد .پوشش فعلی زنان ودختران در ايران نشان م ي دھ د ک ه س ي اس ت ک ن ت رل زنان به جايی نرس ي د .در ع ربس ت ان ن ي ز زنان عليرغم کنترل شديد حکومت اخ ي را اعتراضاتی عليه قواني ن زن س ت ي زم ان ن د دف اع از ح ق ران ن دگ ی وحض ور در انتخابات انجام داده اند. تعرض به عروسکھا ترويج خشونت و تنبيه کودکان و ترساندن آنھا از نافرمانی است. عروسکھای محجبه که بعنوان پاداش به کودکان داده شد مانند چادرھای سياھی است که در ادارات و مدارس و حتی مواردی در خيابانھا بعنوان تشويق برای داشتن حجاب به زنان ودختران داده شد. اما آنھا اين پوشش را نميخواھند ميخواھند زيبا باشند با لباسھای رنگی و موھای پريشان ،نه مثل عروسکھا بلکه واقعی به مانند يک انسان آزاد و رھا. کودکان سياھی را نميخواھند بايد از آنھا حمايت کرد و دنيای بھتری را به آنھا ھديه کرد*.
د ن
شماره ١٣٠
٩
ا + Gرا از ﯿ ا ; $$ F+ن ﯿ ﯿ 5ن (دارﯾ نام و نام خانوادگی :بھنام )اسعد( ابراھيم زاده تاريخ تولد١٧ :مرداد ١٣۵۶ اشنويه اتھامات :تبليغات عليه نظام ،اخالل در نظم عمومی ،اجتماع و تبانی عليه امنيت ملی محکوميت :در دو پرونده به ترتيب بھپنج سال حبس تعزيری +نه و نيم سال حبس تعزيری محکوم شده است. دادگاه اوليه :شعبه ٢٨قاﺿی مقيسه—شعبه ١۵دادگاه انقالب – قاﺿی صلواتی مرجع تاييد حکم :دادگاه تجديد نظراستان تھران. محل نگھداری :زندان رجايی شھر تاريخ بازداشت : ٢٢خرداد١٣٨٩ وﺿعيت پزشکی :آسيب در قفسه سينه ،گردن ،پای چپ ،دست چپ محکوميتھای پيشين :يازدھم ارديبھشت ماه ١٣٨٨ـ روز کارگرـ در پارک الله تھران بازداشت و پس از مدتی آزاد شد. سوابق فعاليت :فعال حقوق کودک ،فعال کارگری و عضو کميته پيگيری برای ايجاد تشکل آزاد کارگری ،کارگر يک شرکت لولهسازی در تھران.
برای
انتخابات برای ما کارگران که
در
بيانيه
ھمبستگی
دمکراسی و حقوق بشر در اﯾران
نپرداختن دستمزد به روشی
در باره انتخابات مجلس دھم، اسم من بھنام ابراھيم زاده
معمول در جامعه تبدﯾل شده است و سی و چند سال است
کارگر زندانی در زندان رجاﯾی
که
فقر
شھر و پدرم رحمان ابراھيم زاده
فرزندانمان و جانمان را تباه کرده
ھمراه با اسامی دﯾگری آمده
است ،معنا و مکانی ندارد .اﯾن
است .ما در جرﯾان متن کامل
چيزی است که دارﯾم با اعتراض
اﯾن بيانيه نبوده اﯾم .خصوصا در
ھر روزه مان در کارخانجات
بخشی از اﯾن بيانيه با استناد به
مختلف فرﯾاد ميزنيم .اﯾن چيزی
قانون اساسی از دولت خواسته شده است که شراﯾط انتخاباتی
است که من و امثال من بخاطرش در زندانيم .ما در اﯾن
دمکراتيکی را فراھم کند .ما آنرا
انتخابات شرکت نميکنيم.
توھمی بيش نميدانيم و شدﯾدا
ما به آنچه بر سر من کارگر و
مخالف آنيم.
توده محروم مردم آمده است
انتخابات ھا برای من به عنوان
اعتراض دارم.
زندگی
زﯾر
خط
کارگری که جوانيم را در زندان گذرانده
ام،
برای
من
که
ھمسرم و خانواده ام ھمراه با من در زﯾر فشار و آزار دائم قرار جاﯾی ندارد. داشته اند،
بھنام ابراھيم زاده زندانی سياسی از زندان رجاﯾی شھر رحمان ابراھيم زاده پدر زندانی سياسی بھنام ابراھيم زاده ٢٦دی ماه
١٠
شماره ١٣٠
د ن
+ 8+ 3 I G*:ت +زش (1ورش :ﯿ 6Lو ,K1دا + Jزان
شھال خباززاده
شھداد عبدالھی معاون متوسط آموزش و پرورش استان اردبيل در گفتگو با خبرنگار مھر گفته است” :مدارس دولتی در استان اردبيل با کمبود تجھيزات مواجھند و متاسفانه اغلب در پيشبرد ھزينه ھای جاری دچار مشکل ھستند“. او اضافه کرده است که برخی از مدارس حتی در تھيه کاغذ امتحانی کمبود دارند. عبدالھی می گويد" :با وضعيت مالی فعلی ،دولت سرانه مطلوبی به مدارس نمی دھد و ھمين ميشود که بسياری از مدارس با کمبود امکانات و تجھيزات موجه ھستند" .او بار تھيه امکانات را به دوش خانواده ھا ميگذارد و می گويد: ”انتظار ما در اين وضعيت مشارکت اوليا است“. او راه حل ديگری ھم ارائه ميدھد” :در وضعيتی که ساالنه باالی دو ميليارد ﷼ صرف چيپس و پفک و ساير
خوراکیھای مصرفی دانش آموزان میشود چرا نبايد بخشی از ھزينهھا برای تجھيز مدارس اختصاص يابد”. چشمان حريص مقامات جمھوری اسالمی فقط به کيسه خالی خانواده ھای و اوليای دانش آموزان نيست ،آنھا حتی به تنقالت ناچيز که شايد تنھا دلخوشی و برای لحظاتی مايه شادی بچه ھا باشد ،چشم طمع دوخته اند .عبدالھی ارقام ھزاران ميليارد دزدی سران رژيم را که رسما در رسانه ھا منتشر ميشود ،نمی بيند. او ھزينه ھای سرسام آور ارگانھای سرکوب نظير سپاه و کميته ھا و بسيج و گروھھای مختلف اوباش جيره خور رژيم را نمی بيند .او کاخ ھای مجلل آيت اله و سرداران سپاه ميليادر را نمی بيند .او پول ھای گزافی که صرف مساجد ،تکيه ھا، امامزاده ھا و ساير مراکز تبليغ جھل و خرافات می شود را نمی بيند .عبدالھی نمی بيند که در ھمان شھر اردبيل دھھا ميليارد صرف ساختن ”موزه دفاع مقدس“ شده و قرار است دھھا ميليارد ديگر برای آن خرج شود تا مرکز ديگری برای توسعه جھل و مغز شويی جوانان ايجاد کنند .چشم معاون آموزش و پرورش استان اردبيل ارقام ھزار ميلياردی را نمی بيند و ھزينه پفک و کيک و شير دانش آموران را می بيند. چشمان عبدالھی اشکالی ندارد ،بلکه اشکال در مغز عقب افتاده و مرتجع او است که در خدمت منافع غارتگرانه جمھوری اسالمی است. وقتی سخنان عبدالھی را بشنويم متوجه ميشويم که در جمھوری اسالمی سخن
گفتن از امکانات اوليه و ضروری برای يک مدرسه بی معنی است .تحصيل رايگان و امکاناتی از قبيل :سالن و امکانات ورزشی ،کالس ھای درس امن و راحت ،ميز و صندلی مناسب ،سالن غذاخوری و حداقل يک وعده غذای رايگان ،سالن و وسايل و امکانات برای اجرای تئاتر و نمايش فيلم ،آزمايشگاه و کارگاه ھای حرفه ای با تجھيزات مدرن، امکانات بھداشتی و درمانی ،فضای کافی و امکانات برای تفريح و سرگرمی و فضای سبز و … حق مسلم دانش آموزان است .داشتن اين امکانات بايد بعنوان حق اوليه ھمه دانش آموزان و از ضروريات ھر مدرسه ای بايد باشد. در کنار ھمه اينھا بايد تبليغات و تدريس چرنديات مذھبی در مدارس بايد ممنوع باشد .ھر چند اين خواسته ھا در رژيم غارتگر جمھوری اسالمی دست يافتنی نيست ولی برای گرفتن ھر ذره آن بايد جمھوری اسالمی و مقامات آنرا تحت فشار قرار داد. صحبتھای عبدالھی وضعيت اسفبار و ناھنجار مدارس را نشان ميدھد .والدين دانش آموزان و خانواده ھا بايد از پرداخت پول به مدارس خودداری کنند. اعتراض ھای دسته جمعی را سازمان دھند و خواستار شرايط بھتر و انسانی تر برای مدارس و برای فرزندان خود باشند. مدارس بايد تحت نظارت شورای اوليا و معلمان اداره شود و دولت بايد موظف باشد که کليه امکانات رفاھی و شرايط مناسب تحصيل را برای دانش آموزان فراھم کند* .
١١
شماره ١٣٠
ز نه . . .
رکسانا تالرمی معلم مدارس سوئدی ھستم ولی گاھی برای اضافه كاری ،زبان فارسی ھم تدريس می كنم .چند سال قبل در دبيرستانی به شاگردان ايرانی تبار ،ھفته ای چند ساعت ،زبان فارسی درس می دادم .يادم می آيد آن سال ،نام شاگردی در ليست أسامی شاگردانم داشتم كه ھرگز در دو جلسه اول كالس نيامده بود .ھفته سوم شد .پس از ده دقيقه ای كه از ساعت در كالس باز شد و كالس می گذشتِ ، پسر جوان ِخوش چھره ای به داخل كالس ِ امد و زير لب بدون آنكه به من نگاھی كند گفت سالم ،ببخشيد و درصندلي رديف جلو نشست .از او سوْ ال كردم آيا تو فالنی ھستی؟ با صورت تقريبا جدی و صدای بسيار آرامی گفت :بله .گفتم آيا ميدونی كه اين جلسه سوم است؟ با تكان دادن سر ولی اينبار با نگاه پر از شرم ،و با لبخند تأييدم كرد .درس آن رو ِز كالس، متنی از كتاب شازده كوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری ترجمه احمد شاملو بود كه در جلسات قبل نويسنده و مترجم را معرفی كرده بودم و قرار بود كه شاگردان در خانه اين متن را تمرين كنند و با صدای بلند در سر كالس بخوانند و به بحث بگذاريم .وقتی كه ھمه شاگردان از روخوانی كردند ،رو به شاگرد جديدم كردم و گفتم با اينكه ميدونم كه تو از قبل
درس را تمرين نكردی ،اما برای اينكه سطح سواد از روخوانی ات دستم بيايد اگر مايلی تو ھم بخوان .لبخندی زد و گفت من قبال كتاب شاھزاده كوچولو را خوانده ام ،اشكالی ندارد ،می خوانم .از آنجايی كه شاگردانم تقريبا ھمگی متولد سوئد ھستند و يا از بچگی به سوئد آمده اند ،خواندن و فھميدن اين گونه متن ھا برايشان بسيار سخت است و با اين سطح از متون به زبان فارسی ،در كالس فارسی در دبيرستان آشنا می شوند و از اينكه شنيدند شاگردی می گويد كه قبال اين كتاب را خوانده ،يك نگاه پر تعجبی ھم به من و به ھمديگر كردند .او شروع به خواندن كرد .و من پس از دو جمله ای كه خواند ،متوجه شدم با اينكه متن را بی غلط و كامال درست می خواند اما از يك لھجه بسيار غليظی برخوردار است .بچه ھای متولد و يا بزرگ شده سوئد ،لھجه خاصی دارند ،ولی لھجه ای كه او داشت با لھجه آنھا متفاوت بود .ھر چه سعی كردم با لھجه ھای مختلف ايران ھم ربطش دھم نتوانستم .كم كم شاگردان يكی پس از ديگری خنده ھای ريز و درشت شان شروع شد و كالس يك دفعه شلوغ شد .او مكث كرد و چشم در چشم من دوخت و در نھايت آرامش گفت :ادامه بدم؟ گفتم آره ،حتما ،تو ادامه ميدی و آنھا ھستند كه ساكت خواھند شد .ھمزمان يك نگاه ِ بسيارتلخ سرزنش آلود و جدی به شاگردھا كردم و آنھا كم كم آروم شدند. وقتی كه كالس تموم شد .سراغش رفتم و كارت دارم ،جواب داد متاسفم. گفتم بمون ِ نمی تونم ،عجله دارم بايد برم .زودتر از ھمه كتابھاش را برداشت و رفت .ھفته بعد شد ،نيامد .وقتی حاضر غايبی می كردم و فھميدم كه غائب است رو به
د ن شاگردان كردم و پرسيدم آيا امروز كسی او را در مدرسه ديده است يا نه ؟ يكی از پسرھای شيطون كالس جواب داد: ركسانا منظورت ھمون پسره است كه به جای مدرسه ميگه "مكتب"؟ و لبخندھا شروع شد .ببخشيد ركسانا ،چرا اينجوری فارسی حرف ميزنه؟ يكی ديگه گفت وای كه من دفعه قبل چقدر خنديدم وقتی كه از روخونی می كرد .سومی گفت مكتب يعنی چی؟ چھارمی گفت ما اصال اين لغتھايی كه اون استفاده می كنه نه از پدر و مادرمون در خونه شنيديم نه حتی وقتی به ايران سفر رفته بوديم ،و نه از شما ركسانا كه معلم فارسی ما ھستی .من مبھوت به شاگردانم گوش می دادم و منتظر بودم سوْ االت و نطر دادنشان تمام شود تا بتوانم حرف بزنم .يكی از شاگردھا گفت راستش من ازش سوْ ال كردم و او جواب داد من مثل شما "گپ" نمی زنم )و دوباره ھمه زدند زير خنده(. از پدرم سوْ ال كردم كه "گپ زدن" يعنی چی و پدرم گفت يعنی حرف زدن. ببخشيد ،ركسانا اين شاگرد جديد چرای اينجوری "گپ" می زنه؟ و )شليك خنده شاگردان( .بدون آنكه حرفی بزنم در سكوت نگاھشان كردم و ھمگی ساكت شدند ،و به شاگردان گفتم كه در واقع ايراد از من ھست و آن معلمھای فارسی ديگر كه قبال داشته اند كه نگفته ايم ،زبان فارسی فقط در ايران صحبت نمی شود و بسياری از كشورھای ديگر فارسی زبان ھم ھستند مثل كشور افغانستان و اين شاگرد كه "افغان" ھست . . .دو مرتبه در كالس ھمھمه شد و بحث بين خودشان در گرفت .می شنيدم كه بھم ديگر می گفتند ،ديدی گفتم ايرانی نمی تونه باشه. آره منم حدس زده بودم . . .ايرانی ھا يك طور ديگه . . .و من در سكوت شاگردانم را نگاه می كردم و به آنھا گوش می دادم. يكی از دخترھا سوال كرد پس چرا پس مياد كالس ايرانی ھا؟ گفتم :عزيز من، اون مياد كالس فارسی .ما كالسی به اسم
١٢
كالس ايرانی نداريم .ھمون اندازه اون از اين كالس حق داره كه شما كه ايرانی ھستيد حق داريد . اينجا كسی منو برای ايرانيھا استخدام نكرده ،منو برای آموزش زبان فارسی استخدام كردند .و برايشان از تاريخ مشتركمان گفتم و برايشان از ادبيات مشتركمان گفتم و برايشان گفتم كه در ايران زبانھای ديگری وجود دارد به غير از زبان فارسی ھم كه صحبت می شود و ھمچنين گويشھا و لھجه ھايی ھست كه از زبان فارسی چقدر فاصله دارد .برايشان گفتم بسياری از آن شاعران قديمی كه ايرانيان به آنھا افتخار می كنند متولد ھمان شھرھايی ھستند كه امروز در افغانستان واقع است و ھرچه كه بيشتر گفتم شاگردان عزيز من قيافه ھايشان جدی و جدی تر شد .و با عالقه بيشتری گوش می دادند .يكی از شاگردھای پسر دست بلند كرد و گفت تابستان كه ايران رفته بودم در خانه مادربزرگم ،چند تا افغانی خانه را تعمير می كردند ولی چطور بگم ،ببخشيد نظر خوبی در ايران به آنھا ندارند و فكر می كنند كه آنھا . . . بقيه جمله اش را ادامه نداد و بنظر ميرسيد كه شرم دارد كه نطر احتماال زشت و راسيستی را كه شنيده است ،را
شماره ١٣٠
بيان كند .آنروز بحث ھای خوبی در كالس درگرفت و بيشتر حول و حوش راسيسم و بيگانه ستيزی بحث كرديم. شاگردانم كه نسل دوم مھاجر به حساب می آيند بسيار بحث ھای خوبی می كردند و خيلی راحت از نسل گذشته انتقاد می كردند كه چگونه وقتی در جمع بزرگترھا "ايرانی ھا" ھستند مرتب بحث ھايی كه رنگ و بوی راسيسم دارد ميشنوند و ناراحت ميشوند و اين طور كه فھميده اند اين حساسيت را آن بزرگترھا فقط به افغانھا ندارند .نظرشان به مردمی كه از كشورھای افريقايی ھم می آيند خوب نيست .و نظرشان به عربھا ھمچنين . . . بچه ھا از اين نظرات خجالت می كشند و حتی عصبانی ميشوند و به آنھا اعتراض می كنند .و در پايان بحث كالس به نظرات دست راستی يكی از احزاب بيگانه ستيز و راسيستی سوئد و شباھت و مقايسه اش با اين نظرات خاتمه يافت. ھفته بعد آن شاگرد افغان به كالس آمد و ھمه سعی كردند كه رابطه را طبيعی و عادی برگزار كنند .وقتی كالس تمام شد، او ماند و ما با ھم بيشتر از يك يا دو ساعت حرف زديم .آنوقت بود كه متوجه شدم كه او بسيار از سواد و دانش و اطالعات وسيعی ھم در رابطه با تاريخ و
د ن فرھنگ ،ھم ادبيات و ھم سياست ايران دارد .از آن به بعد در ان دو ترمی كه او را داشتم ھميشه كه كالس تمام ميشد به بھانه ای می ماند و ساعتی با ھم حرف ميزديم .و من ميتوانم بدون ذره ای اغراق بگويم كه چقدر از اين شاگرد افغان ام در رابطه با تاريخ ادبيات و سياست و فرھنگ افغانستان و ھمچنين ،تاجيكستان و ديگر ھمسايه ھايشان آموختم .برايم ساعتھا از رابعه حرف ميزد از، ابوريحان بيرونی ،و از شھر غزنين از مردم پارسی زبان آن ديار ...و شعرای معروف آن دوره حرف ميزد .از سلطان محمود غزنوی و عالقه اش به ادبيات و . . .و چقدر شعر از حفظ بود .تمامی شعرای بنام كالسيك فارسی زبان را ميشناخت .وقتی كه با ھم حسابی رفيق شديم .و شناخت و اعتماد كامل به من پيدا كرد راحت تَر از فرھنگ برتری طلبی و نژاد پرستی يرخی از ايرانيھا ھم حرف ميزديم و او با دليل و استدالل بحث می كرد .گاھی احساس می كردم نقش و رل ما ِع َوض ميشود او معلم من بود و من شاگرد او . . .آنطور كه تعريف می كرد از خانواده سياسی و آكادميك می آمد .آن سال ،سال اخر دبيرستان بود .ما در واقع كالس خصوصی داشتيم و من قلبا يك ساعت يا بيشتر می ماندم تا از مصاحبتش ھمانطور كه لذت ميبردم استفاده می كردم .اين روزھا كه اين اخبار رفتار زشت و غير انسانی و راسيستی معلمی در ايران را نسبت به شاگردان افغان و ھمچنين جلوگيری از حضور آنان در استان مازندران و چند استان ديگر را می خواندم "او" به يادم آمد .ھمان شاگر ِد زرنگ ِتيز ھوش زيبای افغان ،كه آن سال باالترين نمره زبان فارسی را از آن ِخود خاطر كرد و يادش را برای ھميشه در ِ معلمش به يادگار گذاشت. با آرزوی جھانی برابر!*
شماره ١٣٠
١٣
د ن
ن داد +در در ران +
ليلی پاکسار ھوای اتاق مهآلود است .باران و باد آذرماه پاييزی آخرين برگھای درخت انجير را يکیيکی نقش بر کف حياط میکند و آمدن زمستانی سرد را خبر میدھد ،عدسی چشمانش دوربين وار بابا را میپايد. اول دبستان است .کتاب فارسی را آنچنان سفت به قفسه سينه نحيفش چسبانده است که مبادا کسی از دستش بربايد .در عکسھای کتاب بابا نان در دست دارد. اينجا در اتاق غبارآلود و دودی ،بابا فقط چوبکبريت در دست لرزانش ،بیقرار و ھراسان طول و عرض اتاق را دور ميزند .زير لبش غرولند میکند خطوط افقی نقش بسته بر پيشانی ،موھای ژوليده جوگندمی بر فراز قوس چاله وار گونهھايش بابای ٣٥ساله را بسيار پيرتر نشان میدھد. پتوی سرمهای کھنه را کنار ميزند و از روی شيشهھای ترکخورده و غبارگرفته نگاھی نگران به حياط میاندازد »پس کی مياد؟ کدام گوری است«. سوزش سرما از الی درزھای پنجره سردی ناجوانمردانهای را به اتاق
وارد میکند پاھايش را جمع میکند تمام ھفته گذشته را مادر قرار بود برايش دفتر صد برگ و دستکش و جوراب بخرد. مامان قول داده بود و حتما ً امشب يادش میماند! »بابا خانم معلممون گفته فردا آگه مشقات رو ننويسی بايد مامان بابات بيان مدرسه پيش مدير«. »باشه شنيدم ،مثالً ميخوای چکاره شی دکتر يا مھندس يا معمار! آخوند شو بايد آخوند بشی ميفھمی!« و چشمان بابا دارد از حدقه درمیآيد و بقيه حرفش با صدای مؤذن نماز مغرب که از تلويزيون می آيد قطع می شود »أشھد أن ال اله اال ﷲ « ...ھمراه با تصاوير مختلف مشھد مقدس و ضريحھای سبز و براق و معماری لوکس مرقد و سيل مردمی که گريان اطراف حرم امام رضا بستهھای پول را داخل حرم میاندازد »حی علی اخير العمل«... بابا با دستان لرزانش کانال را عوض میکند .کانال بعدی مرقد مطھر امام راحل با نوسازی چند ميليارد تومانی که حتی از کاخ نياوران و گلستان ھم زيباتر است و اينجا ھم صدای مؤذن که فرياد میزد: »حی علی الصالت حی علی الفالح«. بابا عصبانی و غرغرکنان تلويزيون را خاموش میکند. »اما بابا اون تو خيلی قشنگ بود ،برق ميزد ميخوام نگاه کنم ...،نه بابا من ميخوام نقاش بشم اين ديوارھای اتاقمومون رو مث حرم امام رضا و مرقد امام درخشان و رنگی کنم«.
بابا سکوت ميکند .عرقی سرد بر پيشانیاش نقش میبندد و چشمانش بر مدرک قاب گرفته روی ديوار خيره میماند؛ »مجيد ميرزايی متولد ١٣٥٥ دانشجوی ممتاز ليسانس معماری فارغالتحصيل دانشگاه صنعتی شريف«. نگاھش در قاب گم میشود و سکانسھای خاطرات بهسرعت نور روی ديوار به نمايش درمیآيند .مجيد ميرزايی شاگرد ممتاز دبيرستان است .مجيد با رتبه باال وارد دانشگاه میشود .به پدر مادرش قول داده که آينده مملکت را به سھم خودش درست کند .پدر میگويد »پسرم ما فريب خورديم انقالب کرديم ولی اسالم را آوردن ولی شما بايد انقالب کنيد تا انسانيت بر مردم حکومت کند «.مادر مخالف بود »اينقدر تو گوش اين بچه نخون .نذار به سرنوشت من و تو دچار شود «.مادر از فعالين شرکتکننده در تظاھرات زنان ١٣٦٠بود .معلم دبستان بود ولی دو سال بعد به دستور کميته و مدير مدرسه از کار اخراج و خانهدار شد. دانشگاه شلوغ میشود خردادماه است. مجيد میخواھد آرزوی ديرينه پدر و حسرت خانه ماندن مادر را جبران کند، بايد انقالب کرد بايد تغيير داد؛ و دو ھفته بعد مجيد در زندان است .پدر از زندان خاطرات بسيار داشت ولی انگار شنيدن با ديدن فرسخھا فاصله دارد. ماهھا میگذرد؛ و سرانجام مجيد با قيد ضمانت و تعھد آزاد میشود .چشمچپش تقريبا ً نابينا است .لرزشی خفيف در دستانش است .ھمھمه خانه و رفتوآمد اطرافيان و فاميل با گل و
١٤
شيرينی لبخندی بر لبان مجيد نمیآورد. سراپا سکوت است ...سردردھای مزمن. نخھای سيگار را پیدرپی روشن میکند ...باکسی حرف نمیزند گاھی پرخاشگری میکند .بیخيال و بیتوجه فقط خيره میشود؛ و سرانجام گذارش دکتر می آيد؛ مجيد معتاد به ھروئين و مرفين است .تالشھا بینتيجه میماند. پدر از دنيا میرود .مادر به ستوه می آيد. چند ماه بعد مجيد در خيابان است. بازھره آشنا میشود .دختر شيرازی که برای تحصيل در رشته بيوشيمی به تھران آمده است ولی فقر خانواده و ھزينه زندگی و دانشگاه او را وادار به يافتن کار میکند .صاحب شرکت قول قبول کردن مخارج دانشگاه و کرايه منزلش را میدھد بهشرط صيغه .زھره تن میدھد .غيرشرعی نيست .پيش والدينش شرمنده نمیشود؛ و تماموقت میتواند به درسش برسد و با سربلندی به شيراز برمیگردد تا سھمی در پيشرفت کشورش داشته باشد و عصر روز مبارک عيد فطر »دوشيزه مکرمه آيا وکيلم شمارا به عقد موقتت جناب آقای «...بله را میگويد و دو ھفته به شمال میروند. زھره خوشبخت است .آپارتمانی دوخوابه در مرکز شھر ...کمکم شوھر صيغهای تماموقتش را میگيرد ،پارتی و قليان و
شماره ١٣٠
گردش .مريم نيمهوقت برايت کار خوبی پيدا کردم اگر مھندس بيوشيمی ھم بشوی اينقدر پول نمیگيری .يک سايپای نو ھم دم در است .عزيزم فقط روزی يکبار وسايل شرکت را جابهجا میکنی» .تو چقدر خوبی ھميشه آرزوی داشتن ماشين خودم را داشتم« و زھره شروع به کار میکند بیخبر از آنکه بداند چه چيزی را جابجا میکند؛ و شبھا ھم مھمانی و سيگار و مشروب و چند ماه بعد زھره معتاد است .دوره صيغه به اتمام میرسد شوھر رييس باند مواد و فروش زنان جوان صيغهای است و زھره ی جوان به شيوهای جديد شروع به کار میکند .دو سال بعد در گوشه خيابان با مجيد آشنا میشود .ھمخانه میشوند زھره حامله است .ماهھا میگذرد و در گوشهای زاغهنشين و اتاقی کھنه پسرشان به دنيا میآيد .به زندگی اميدوار میشوند و بارھا سعی ميکنند که ترک کنند ولی تالشھا بینتيجه است .علتھا فراواناند ھمهجا میفروشند .راحتتر از نخود و لوبيا گير میآيد .مجيد برای دورهای به مرکز اصالح میرود؛ اما 7ماه بعد پريشانحالتر برمیگردد .چند بار زندان می افتد؛ ــ زھره برام پول جور کن اينجا بخرم درد دارم
د ن مگر اينجا ھم میفروشند! ــ اينجا ارزانتر و راحتتر از بيرون گير میآيد. باش بينم امشب تا صبح اگر مشتری ِ ً حاجی و آخوند داشتم حتما جمعه ميام برات پول میآورم. چطور است؟ راستی ھنوز زنده ــ پسرم ِ است... آره خوبه زياد نمیبينمش داره بزرگميشه ميره مدرسه امسال... و حاال پسرشان ٦ساله است .کالس اول دبستان .با صدای زنگ در مجيد به زمان حال برمیگردد .زھره است» .آخ جون مامان اومد «.مامان مثل عکس تو کتاب در باران آمد؛ و مادر در چھارچوب در ظاھر میشود .با چشمانی کبود و قيافهای سرتاپا خيس .چيزی در پسر برای ندارد دست خردسالش»...مامان مامان پس کو دفتر گرفتی برام .مامان دستکش و جوراب آوردی؟« و بابا سيلی محکمی بر صورت بيجان زھره میخواباند کجا بودی چرا اينقدر دير آمدی؟ چيزی آوردی يا نه .مادر پسرش را در آغوش میگيرد ببخش يادم رفت ...و بابا ساک دستی مامان را بیصبرانه جستجو میکند .چند آمپول و مقداری صدتومانی و دوتا زورق و پودر ...اندکی بعد پسر خوابش میبرد بابا پيکنيک قرمز و قاشق استيل را میآورد و مادر آمپولھا را برای تزريق حاضر میکند... ــ يک تيکه کاغذ بيار زير قاشق بگيرم... کو کجاست ...آنجا اون چيه کنار بچه و بابا صفحه کتاب فارسی را پاره میکند و تمام نوشتهھای کتاب فارسی در ميان شعلهھای آتش خاکستر میشوند ،نفسی میکشد و اندکی به خود میپيچد و خوابش میبرد .مادر تزريق میکند و خيره در چھره معصوم پسرش چشمھايش را برھم میگذارد…
شماره ١٣٠
١٥
د ن
OBPدر F+ M(N B+ B5 (%ﯾ در ?دﯾ@ د *+
ھزاران نفر از مردم شھر محاصرهشدهی ”مضايا“ در ٣٠کيلومتری غرب دمشق، پايتخت سوريه در معرض مرگ ناشی از قحطی و گرسنگی قرار دارند .اين شھر با
۴٠ھزار نفر سکنه ،از شش ماه قبل توسط نيروھای وفادار به بشار اسد به ويژه شبهنظاميان حزبﷲ لبنان محاصره شده و ذخيرهی غذايی آن مدتھاست که
به پايان رسيده است.تنھا چند سال قبل، ”مضايا“ يک تفريحگاه محبوب در ميان قشر پولدار دمشق بود اما امروز در اين شھر ،کودکان و سالخوردگان در اثر سوءتغذيه و قحطی میميرند آن ھم در حالی که با مينھا محاصره شدهاند و ھيچ راه فراری ندارند.در شرايطی که کمبود مواد غذايی باعث شده يک کيلو برنج به قيمت ٢۵٠دالر خريد و فروش شود، مردمی در اين شھر ھستند که برای رفع گرسنگی و زنده ماندن ،علف را میجوشانند و میخورند. در اين ويدئو دو گزارش شبکهھای خبری ”الجزيره“ و ”آی.تی.وی“ از وضعيت مردم شھر قحطیزدهی ”مضايا“ را میبينيد .در آغاز گزارش ”الجزيره“، کودکی الغر که از سوءتغذيه رنج میبرد ديده میشود که قسم میخورد ٧روز است چيزی نخورده است .اين گزارش از خوردن حشرات توسط مردم ”مضايا“ برای زنده ماندن خبر میدھد .مادر نوزادی ٧ماھه نيز میگويد که فرزندش يک ماه است شير نخورده و به جای شير، به او آب و نمک میدھد .در بيمارستانھا نيز به بيمارانی که با افت فشار خون در اثر ضعف روبهرو ھستند ،شکر و نمک تزريق میشود .دکتر ”محمد يوسف“ پزشک بيمارستان ”مضايا“ با بيان اينکه روزانه چند نفر در اثر گرسنگی در اين شھر میميرند ،به ”آی.تی.وی نيوز“ میگويد حدود ١٠٠٠نفر از ساکنان ”مضايا“ در ”لبهی مرگ“ قرار دارند و درواقع »مردهی متحرک« ھستند. ويدئو ھمچنين حاوی تصاويری از تجمعات جوانان ”مضايا“ و شھرھای
١٦
ادامه از صفحه پيش . . . ديگر تحت کنترل شورشيان در روزھای اخير است که از نھادھا و شخصيتھای بينالمللی ھمچون ”شورای امنيت سازمان ملل متحد“ و ”پاپ“ درخواست کمک میکنند. محاصرهی شھرھا و قربانی کردن مردم از طريق ايجاد قحطی ،يکی از حربهھايی است که به ويژه از سوی نيروھای دولتی در جنگ داخلی اين کشور استفاده شده است .پيشتر در ماه دسامبر ،٢٠١۵شورشيان و غيرنظاميان شھر ”زبدانی“ در مجاورت ”مضايا“ پس از ماهھا محاصره اجازه پيدا کردند که اين شھر را تخليه کنند. تقاطع :ھزاران نفر از مردم شھر محاصرهشدهی ”مضايا“ در ٣٠ کيلومتری غرب دمشق ،پايتخت سوريه در معرض مرگ ناشی از قحطی و گرسنگی قرار دارند .اين شھر با ۴٠ ھزار نفر سکنه ،از شش ماه قبل توسط نيروھای وفادار به بشار اسد به ويژه
شماره ١٣٠
شبهنظاميان حزبﷲ لبنان محاصره شده و ذخيرهی غذايی آن مدتھاست که به پايان رسيده است. تنھا چند سال قبل” ،مضايا“ يک تفريحگاه محبوب در ميان قشر پولدار دمشق بود اما امروز در اين شھر ،کودکان و سالخوردگان در اثر سوءتغذيه و قحطی میميرند آن ھم در حالی که با مينھا محاصره شدهاند و ھيچ راه فراری ندارند. در شرايطی که کمبود مواد غذايی باعث شده يک کيلو برنج به قيمت ٢۵٠دالر خريد و فروش شود ،مردمی در اين شھر ھستند که برای رفع گرسنگی و زنده ماندن ،علف را میجوشانند و میخورند. در اين ويدئو دو گزارش شبکهھای خبری ”الجزيره“ و ”آی.تی.وی“ از وضعيت مردم شھر قحطیزدهی ”مضايا“ را میبينيد. در آغاز گزارش ”الجزيره“ ،کودکی الغر که از سوءتغذيه رنج میبرد ديده میشود که قسم میخورد ٧روز است چيزی نخورده است .اين گزارش از
د ن
خوردن حشرات توسط مردم ”مضايا“ برای زنده ماندن خبر میدھد .مادر نوزادی ٧ماھه نيز میگويد که فرزندش يک ماه است شير نخورده و به جای شير ،به او آب و نمک میدھد .در بيمارستانھا نيز به بيمارانی که با افت فشار خون در اثر ضعف روبهرو ھستند، شکر و نمک تزريق میشود. دکتر ”محمد يوسف“ پزشک بيمارستان ”مضايا“ با بيان اينکه روزانه چند نفر در اثر گرسنگی در اين شھر میميرند، به ”آی.تی.وی نيوز“ میگويد حدود ١٠٠٠نفر از ساکنان ”مضايا“ در ”لبهی مرگ“ قرار دارند و درواقع »مردهی متحرک« ھستند. ويدئو ھمچنين حاوی تصاويری از تجمعات جوانان ”مضايا“ و شھرھای ديگر تحت کنترل شورشيان در روزھای اخير است که از نھادھا و شخصيت ھای بينالمللی ھمچون ”شورای امنيت سازمان ملل متحد“ و ”پاپ“ درخواست کمک میکنند*.
شماره ١٣٠
١٧
د ن
(+گ Q.5د> (-دا + Jز 61از S$5ﯿ +ﯾ( +ر
روزنامه شھروند: دختر دبيرستانی پس از اينکه از سوی مدير مدرسهاش تنبيه شد ،به طرز مرموزی در خانه خود جان باخت .اين دختر پيش از مرگش به خاطر داشتن تلفنھمراه در مدرسه ،از سوی مديرش تنبيه سختی شده بود . روی تخت يکی از مراکز درمانی در رباط کريم دختر نوجوانی خوابيد که ديگر نفس نمیکشد .اين دختر ١٥ساله سه روز بود که در اين مرکز بستری شده و پس از سه روز به دليل حال وخيمش جان سپرد .اما گويا علت مرگ او عجيب و نامعلوم به نظر میرسد .خانوادهاش از
مدير مدرسه اين دختر شاکی ھستند و او را مقصر مرگ دختر نوجوانشان میدانند . آنھا داستان عجيبی را برای پزشکان تعريف میکنند .ماجرا از اين قرار بود که سه روز پيش مھسا دختر ١٥سالهای که سال دوم دبيرستان در يک ھنرستان در رباطکريم درس میخواند ،با حال بدی به خانهشان رفت .مادر مھسا با ديدن دخترش ترسيد و سعی کرد کمی او را آرام کند .مھسا زمانی که آرامتر شد در مورد حال بدی که داشت به مادرش گفت: »مديرم مرا تنبيه کرده و اصال حال خوبی ندارم «.اين دختر در توضيح
ماجرا به مادرش گفت» :امروز در مدرسه مدير مدرسه تلفن ھمراھم را گرفت و در مقابل ھمه دانشآموزان و ھمکالسیھايم مرا تنبيه کرد .اين زن مرا سه ساعت تمام سرپا نگه داشت و جلوی ھمه تحقيرم کرد». مادر مھسا پس از شنيدن صحبتھای دخترش میخواست با شوھر خود تماس بگيرد تا موضوع را در مدرسه پيگيری کند .ولی اين دختر مانع مادرش شد و به او گفت» :تحت ھيچ شرايطی موضوع را به پدرم نگو .اگر او متوجه ماجرا شود، فکرش مشغول میشود و ممکن است اتفاقات بدتری بيفتد «.با اين صحبتھا
١٨
شماره ١٣٠
د ن خانوادهاش به بيماران نيازمند اھدا شد .با مرگ اين دختر بود که پروندهای پيش روی قاضی حسينپور بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنايی تھران قرار گرفت.
مادر مھسا قبول کرد که موضوع را از شوھرش پنھان نگه دارد و با ھمين صحبتھا از خانه خارج شد تا به دکتر برود .او میخواست مھسا را ھم ھمراه خود به دکتر ببرد تا شايد حالش کمی بھتر شود .اما مھسا دراينباره ھم مخالفت کرد و از مادرش خواست تا اجازه دھد در خانه تنھا بماند و استراحت کند .اين آخرين مکالمات بين مھسا و مادرش بود. صحنهای دردناک مادر مھسا برای رفتن به دکتر از خانه خارج شد و چند ساعتی از اين ماجرا گذشت .حاال اين زن به خانه برگشته و در را باز میکند .کليد که روی در چرخيد و در خانه باز شد صحنهای دردناک در مقابل چشمان اين زن ديده شد .مھسا بیحال روی زمين افتاده بود و گويا نفسھای آخرش را میکشيد .مادر مھسا با ديدن اين صحنه سراسيمه با اورژانس تماس گرفت .دختر نوجوان به بيمارستان منتقل و در بخش مراقبتھای ويژه بستری شد .آنجا بود که مادر مھسا
موضوع اتفاقی که در مدرسه برای دخترش افتاده بود را با شوھرش در ميان گذاشت .تا آن لحظه اصال مشخص نبود که چه باليی سر مھسا آمده است .تنھا پزشکان حال اين دختر را وخيم اعالم میکردند و حتی معده او را ھم شستوشو دادند. مرگ تلخ سه روز از اين ماجرا گذشت و مھسا حالش بھتر نشد .او ھمچنان در بخش مراقبتھای ويژه به سر میبرد و پزشکان ھم خبرھای خوبی به خانواده اين دختر نمیدادند .اين دختر که تا صبح پنجشنبه در مرکز درمانی در رباطکريم بستری بود به خاطر وخامت حالش به بيمارستان سينا منتقل شد تا اينکه درنھايت صبح ديروز قلب اين دختر از حرکت ايستاد و او به خاطر ايست قلبی جان سپرد .او ديگر نفس نکشيد و بدون اينکه درباره علت بدحال شدن خود حرفی بزند ،جان سپرد و بدين ترتيب اعضای بدن اين دختر با رضايت
شکايت از مدير مدرسه پدر مھسا که مدير مدرسه دخترش را در اين ماجرا مقصر میداند ،صبح ديروز در شکايت خود به بازپرس گفت: »دخترم وقتی از مدرسه برگشت حال خوبی نداشت .او به خاطر تنبيھی که از سوی مدير مدرسهاش شده بود ،بیحال بود و بعد از اينکه مادرش از خانه خارج شده بود ،بيھوش شد .دخترم نخستينباری بود که تلفنھمراه مادرش را با خود به مدرسه میبرد که چنين اتفاقی برايش افتاد .برای ھمين گمان میکنم که مدير مدرسه در جان سپردن دخترم نقش زيادی داشته باشد .از آنجايی که چند سال پيش ھم پسر جوانم را به دليل خوردن داروھای نيروزا از دست دادم ،برايم سخت است که مرگ دخترم را ھم باور کنم .اين دختر ھيچ مشکل يا بيماری نداشت و اگر تنبيه نمیشد شايد االن زنده بود. برای ھمين از مدير مدرسه شکايت دارم. با اعالم اين شکايت بازپرس دستور تحقيقات بيشتر در باره مشخص شدن علت اصلی مرگ دختر نوجوان و ميزان تنبيه مدير مدرسه را صادر کرد*.
شماره ١٣٠
١٩
د ن
Pن ر در +رد ر د ن ; + :ﯾ ؟!
در مسير ميدان شوش به سمت راهآھن محلهای وجود دارد به نام دروازه غار، از دروازه که خبری نيست ،ھيچ در و پيکری ھم ندارد . بعضی کودکان به قدری کوچکند که ھنوز کامل حرف نمیزنند ،ولی اين دليل نمیشود که کار نکنند . اين کودکان چارهای ندارند جز آنکه خرج اعتياد پدر عصبانی خود را بدھند و زندگی مادر مريض و معتاد خود را تأمين کنند ،مادری که معلوم نيست آنھا را به دنيا آورده يا به قيمتی ناچيز خريده
است. در برخی محلهھای تھران بزرگ، ھمچون دروازه غار ،کودکانی ھستند که دستھای کوچکشان ،پينه بسته است، زيبايی صورتھايشان زير اليهھای چرک و سياھی پنھان شده و پاھای خسته آنان به کفشھای پاره و نامناسب عادت کرده است ،اينھا کودکان کار ھستند. بر اساس آمار سازمان جھانی کار، ساالنه ٢۵٠ميليون کودک ۵تا ١۴ساله در جھان از کودکی محروم میشوند، طبق اين آمار ١٢٠ميليون نفر از آنھا
وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام وقت ھستند ۶١ ،درصد اين کودکان در آسيا ٣٢ ،درصد در آفريقا و ٧درصد در آمريکای التين زندگی میکنند. کودکانی که وظيفه دارند بخشی از زندگی پر مصيبت خانواده را بچرخانند، کودکانی که شناسنامه ندارند ،گاھی اوقات در ازای مقداری پول معامله میشوند و ديگر مھم نيست ،زيردست سرپرستان سنگدل و خشن ،بر سر جسم و روح اين کارگران معصوم چه میآيد. ماده ٣٢پيمان جھانی حقوق کودک میگويد :کودک بايد در برابر ھر کاری که رشد و سالمت او را تھديد میکند حمايت شود و دولتھا بايد حداقل سن کار و شرايط کار کودکان را مشخص کنند . در ماده ٢٦اين پيمان نيز آمده است که ھر کودکی حق دارد از تامين اجتماعی از جمله بيمه اجتماعی برخوردار شود و ماده ٢٧آن تاکيد میکند که کودکان بايد از سطح زندگی که تامين کننده رشد جسمی ،ذھنی و اجتماعی آنھا است، برخوردار شوند. پيمان جھانی حقوق کودک ،يک پيماننامه بين المللی است که برای دفاع و حمايت ازحقوق کودکان تھيه شده است ،اين
* "#د* ن ( ه '& $%و ، ! "#ه ،اد ،ا د ،ه و اﯾ ژﯾ م ا !
ﺑﻪ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﯾﺪ نھاد کودکان مقدمند ،کمپين بين المللی دفاع از حقوق کودکان است.
٢٠
پيمان که پس از ١٠سال گفتگو ميان کشورھای عضو سازمان ملل در سال ١٩٨٩ميالدی تدوين شد و در سال ١٩٩٠به اجرا درآمد؛ به طور کلی چھار محور بقا ،رشد ،حمايت و مشارکت را در ارتباط با کودکان مورد توجه قرار میدھد . تعريف کودکان کار در کشورھای مختلف يکسان نيست به گونهای که در برخی کشورھای آسيايی کار افراد در گروه سنی ٨تا ١٣ساله در زمره کار کودکان قرار میگيرد ،اما عمده تعريفی که شامل بيشتر کشورھای جھان از جمله ايران میشود اشتغال کودکان زير ١٥سال است. کودکان کار به کودکان کارگری گفته میشود که به صورت مداوم و پايدار به
شماره ١٣٠
خدمت گرفته میشوند ،کار کودک نزد بسياری از کشورھا و سازمانھای بينالمللی فعاليتی استثماری تلقی میشود . در بيشتر کشورھای جھان ،کار کودک شامل کار در مزارع ،کارخانهھا ،معادن و بخشھای خدماتی است و مشاغل کاذبی چون دستفروشی را ھم در بر میگيرد؛ کودکان کار اکثرا به صورت آزاد يا خيابانی ،نيمه وقت و تمام وقت ،فصلی و کارمزد مشغول کار ھستند. کار کودکان بسيار معمول است و میتواند شامل کار در کارخانه ،معدن، روسپیگری ،کشاورزی ،کمک در کسب و کار والدين ،داشتن کسب و کار شخصی )مانند فروش غذا( يا کارھای نامتعارف باشد ،ناپذيرفتنیترين شکلھای کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و
د ن
تنفروشی آنان است . قاچاق انسان از راهھای عمده وارد کردن اين کودکان به بازار است ،به جز کارگری بردهوار ،روسپیگری و فروش اعضای بدن کودکان ،از ديگر سرنوشتھای کودکان ،قاچاق است. داليل و پيامدھای کار کودک بھرهکشی از نيروی کار کودک ،ريشه در عوامل مختلف اقتصادی ،فرھنگی و اجتماعی دارد به نحوی که فقر اقتصادی، بيکاری والدين ،اعتياد و طالق و شکاف طبقاتی از مھمترين عوامل افزايش کودکان کار در يک جامعه به شمار میرود ،خانواده فقيری که اکثر درآمد خود را برای خريد غذا صرف میکند ،به درآمد کودک خود برای بقا نياز اساسی
٢١
دارد البته فقر تنھا دليل کار کودکان نيست و نمیتواند به تنھايی عاملی برای بردگی و ديگر انواع اشتغال باشد . آسيب پذيری کودکان در برابر کار متاسفانه کودکان کاری که به منظور کسب درآمد به فعاليتھای توليدی، خدماتی يا مشاغل کاذب روی میآورند، از بسياری از حقوق اوليه انسانی ،حق آموزش و تحصيل باز میمانند ،سالمت جسمی و روانی اين کودکان به شدت در معرض انواع آسيبھا و خشونتھای جسمی و حتی جنسی قرار میگيرد و در آينده با افسردگی ،سوء تغذيه و انواع بيماریھای روحی و جسمی مواجه میشوند . فردی که از کودکی به جای تحصيل و تفريح ،موظف به تامين اقتصادی و معيشتی خود و خانواده خود است، کودکی خود را تباه شده میبيند و ھيچگاه فرصتی برای آموزش و پرورش يا مھارت آموزی که بتواند تامين کننده ضمانت شغلی او در آينده باشد ،پيدا نمیکند . با آغاز سوادآموزی ھمگانی و تغييراتی که در شرايط کار ،طی صنعتی شدن به وجود آمد و ظھور مفاھيم حقوق کارگر و حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی قرار گرفت ،کار کودکان ھمچنان در اقسا
شماره ١٣٠
نقاط دنيا که سن ترک تحصيل پايين است شيوع دارد . قانون ايران در مورد کار کودکان چه میگويد؟ سال ،١٣٧٣دولت ايران پيمان نامه جھانی حقوق کودک را امضا کرد و تعھدات مربوط به کودکان کار و خيابانی را به صراحت پذيرفت ،اما با گذشت ١٧سال ،ھنوز اين قشر به رسميت شناخته نشدهاند ،دليل اين مدعی نيز نبود آمار دقيق از اين کودکان در کشور است . مھمترين وظيفه دولت در اين خصوص ايجاد حق ھويت برای کودکان ،صدور کارت شناسايی و اجازه تحصيل در مدارس است ،اما در عمل جز سياستھای نافرجام ضربتی و سرکوبی گام ديگری برداشته نشده است . در ايران ماد ه ٧٩قانون کار ،اشتغال به کار کودکان زير ١٥سال را ممنوع دانسته است البته کارگران شاغل در کارگاھھای خانوادگی که کارفرمای آنھا، ھمسر يا بستگان و خويشاوندان نسبی درجه يک باشند ،مشمول قانون کار نيستند در نتيجه حداقل سن کار در مورد چنين کارگرانی رعايت نمی شود؛ بر اساس قانون کار اگر يک کارفرما کودک زير ١٥سال را به کار بگيرد ،متخلف
د ن خواھد بود و برای نخستين بار مجازات نقدی ،بار دوم مجازات نقدی و حبس و بار سوم عالوه بر اين موارد ،کارخانه يا کارگاه پلمپ و پروانه کار فرد متخلف ابطال خواھد شد . از سوی ديگر ماد ه ٨٤قانون کار پيش بينی کرده است که در مشاغل و کارھايی که ماھيت آن برای سالمتی يا اخالق کارآموزان و نوجوانان زيان آور است، حداقل سن کار ١٨سال تمام خواھد بود که تشخيص اين امر با وزارت کار و امور اجتماعی است . در حال حاضر آمار مشخص و دقيقی از تعداد کودکان کار در ايران وجود ندارد ھرچند که برخی منابع و سازمانھا از وجود دو ميليون کودک کار در ايران خبر میدھند ولی آمارھای غيررسمی تعداد کودکان کار ايرانی را ٧ميليون نفر تخمين میزند که گفته میشود ٤٠درصد اين کودکان را کودکان مھاجر تشکيل می دھد. با توجه به آمارھا و گزارشھای موجود حمايت از کودکان کار به عنوان قشری آسيبپذير امری ضروری است. آنچه مسلم است تمام انواع کار کودک به خصوص بدترين اشکال آن بايد ريشهکن شود چرا كه کار کودک نه تنھا بنيان طبيعی و حقوقی انسانی را پايمال میکند بلکه تھديدی جدی برای آينده اجتماعی و رشد و پيشرفت اقتصادی محسوب میشود . پديده کودکان کار نيازمند يک اجماع واحد و تعامل ھمه جانبه از سوی دستگاهھای دولتی و نھادھای اجتماعی و غيردولتی است ،تعاملی که میتواند ماحصل آن شناسايی کودکان کار ،ايجاد مشاغل پايدار برای خانوادهھای آنان، گسترش حيطه نظارت سازمانھای دولتی نظير بھزيستی و معرفی کودکان کار به NGOھا برای حمايت و پوشش باشد*.
رفتار ھر جامعه با کودکان ،محک ارزيابی درجه انسانی بودن آن جامعه است!
شماره ١٣٠
٢٢
د ن
د ن ا B-ر در - 1ن داد و + - روزنامه ديلی ميل در گزارشی از ربودن ،شست و شوی مغزی و فروش کودکان پاکستانی برای انجام عمليات ھای تروريستی خبر داد. به گزارش ايرنا ديلی ِميل به نقل از يک شخصيت برجسته در مسجد جنوب الھور نوشت :بھای ھر کودک بمب گذار انتحاری ،حدود 30ھزار پوند است. روزنامه 'ديلی استار' چاپ انگليس نيز روز يکشنبه گزارش کودکی را منتشر کرد که از خانواده ای ثروتمند در الھور پاکستان ربوده شد ،اما توانست به گونه ای شگفت انگيز از اردوگاه تربيت کودکان بمب گذار بگريزد. گزارش ھا از کشف ٢٠٠اردوگاه تربيت کودکان و نوجوانان شبه نظامی در پاکستان حاکی است. اين گزارش ھا در حالی منتشر می شود که خبرھای پيشين از فروش کودکان ربوده شده به بھای ٧ھزار دالر حکايت داشت. کودک الھوری که گزارش آن در 'ديلی استار' منتشر شده ،پس از آن ربوده شد که پيرزنی از او خواست تا وسايلش را پشت خودرو بگذارد .ربايندگان که به زبان پشتون سخن می گفتند ،کودک را به اردوگاه بردند و به وی گفتند خانواده اش
او را ترک کرده است. مديران اردوگاه ھا با بيان داستان ھايی از قھرمانانی که در بمب گذارھای انتحاری کشته شده اند ،می کوشيدند فکر کودکان حاضر در اردوگاه را جھت دھی کنند. بر اساس اين گزارش ،نيروھای طالبان در ھر دو سوی مرز )پاکستان و افغانستان( ،کودکان از جمله دختران را برای انجام عمليات شبه نظامی استخدام می کنند .پليس استان ھلمند بتازگی دختری ١٠ساله را در حال انجام عمليات انتحاری دستگير کرد. آموزش ھای تحريف شده مذھبی، جداسازی از اقوام و دوستان ،تھديد و بيان داستان ھای حماسی از قھرمانانی که با عمليات انتحاری دشمن را شکست داده اند ،رايج ترين روش ھا برای شست و شوی مغزی کودکان است. استخدام کودکان انتحاری ،به جز پاکستان و افغانستان ،در عراق و سوريه نيز گزارش شده است. به نوشته ديلی ميل ،تروريست ھا به اين کودکان بمب گذار رغبت دليل برای خريد ِ دارند که کودکان ،تاثيرپذيری بيشتری دارند و نيروھای امنيتی نيز کمتر به آنان مشکوک می شوند*.
.5ﯾ?ﯾ ن -D ٢٤ ل ﯾ کانال جديد ب رن ام ه ھ ای ٢٤ س اع ت ه خ ود را در ش ب ک ه "ن گ اه ش م ا" از م اھ واره ھاتبرد پخش ميکند. مشخصات شبکه "نگاه شما"
فرکانس١١٢٠٠ : پوالريزاسيون :عمودی سيمبل ريت٢٧٥٠٠ : FEC: ٥/٦ ب رن ام ه ھ ای ک ان ال ج دي د در شبکه نگاه شم ا را ھ م چ ن ي ن ميتوانيد از طريق GLwiz در گزينه تلويزي ون ھ ای اي ران ی مشاھده کنيد:
www.glwiz.com سه شنبه شبھا از ساعت ٢٣تا ٢٣ /٣٠بوقت ايران ٢٠ /٣٠تا ٢١بوقت اروپای مرکزی لطفا ساعت پخش برنامه کودکان مقدمند را به ھمگان اطالع دھيد!
ما را از کيفيت برنامه ھا مطلع کنيد.
AW*+ت ل ﯾ را دو -ن و $ﯾ -ن اCIع دهﯿ .
شماره ١٣٠
٢٣
د ن
ز ه Gا Dام د ن
ﯾ ا+ﯿ( را از $Iب دار 4ت داد! ا(-Dاض @ AP Gص ( 1در 2 ١٦ا %5م 7-Pد 2-ﯿ(
خالصه خبر به نقل از روزنامه شرق: امير در نوجوانی وقتی که کمتر از ١٦ سال داشت به اتھام ارتکاب به قتل دوستش مھران دستگير شد ،بعد از ١١ سال يک بار ديگر پای ميز محاکمه برده شد و به قصاص محکوم گرديد .او حاال ٢٦ساله است. امير در جريان بازداشت اتھام قتل را قبول کرد و گفت :درگيری بين دوستم و مھران بود و من نقشی نداشتم اما وقتی آنھا به ما حمله کردند من کنترل خودم را از دست دادم .خيلی ترسيده بودم و برای اينکه آنھا را دور کنم چاقو درآوردم. قصدم کشتن مھران نبود میخواستم او را بترسانم اما چاقو به بدنش برخورد کرد. در جلسه دادگاه رسيدگی به اين پرونده، خانواده مقتول خواستار صدور حکم
قصاص شدند .امير اتھام قتل را رد کرد و گفت ضارب کس ديگری است و من اعتراف دروغ کردهام تا شايد بتوانم دوستم را نجات دھم .اکثريت قضات امير را مجرم شناختند و اعالم کردند با توجه به اعترافات اوليه ،نظريه پزشکی قانونی و گفتهھای شھود ،رأی بر قصاص میدھند اما يکی از قضات نظر مخالف قصاص داد و داليل را برای محکومکردن متھم کافی ندانست. پرونده مرحله استيذان را نيز پشتسر گذاشت .از آنجايی که متھم زير ١٨سال بود ،تالش زيادی برای جلب رضايت اوليایدم آغاز شد اما آنھا حاضر به گذشت نشدند فرشيد رفوگران – وکيلمدافع امير ،بر اساس ماده ،٩١اگر محکومين زير ١٨
سال باشند ،بايد رشد عقلی نيز در کنار بلوغ جنسی داشته باشند .درخواست اعمال ماده ١٨و نقض رأی صادره را کرد قضات ديوان اعالم کردند با توجه به اينکه امير در زمان قتل کمتر از ١٦سال داشته ،بنابراين بايد وضعيت عقلی او در زمان حادثه بررسی شود .وقتی امير موردبررسی پزشکی قانونی قرار گرفت، مشخص شد زمان وقوع جرم ،رشد عقلی نداشته است. سپس جلسه رسيدگی مجدد تشکيل شد و قضات محاکمهکننده امير ،او را ھمچنان مستحق قصاص تشخيص دادند و گفتند عليرغم نظريه پزشکی قانونی ،اين جوان مرتکب قتل عمد شده است و با توجه به درخواست اوليایدم مستحق قصاص تشخيص داده میشود*.
٢٤
شماره ١٣٠
د ن
>* $د ن . = 5ﯿ 5ﯿ!,
گزارشھای تکاندھنده از استفاده ھای جنسی از کودکان ،توسط روحانيون کاتوليک منتشر شده اند .در چند دھه ای اخير ده ھا ھزار کودک توسط روحانيون کليساھای کاتوليک مورد آزارھای جنسی قرار گرفته اند .آزار جنسی کودکان در ھمه کليساھای کاتوليک در کشورھای اروپايی ،آمريکا و استراليا صورت گرفته اند .آمار ده ھا ھزار ،بخشی از واقعيت است ،نه ھمه واقعيت .ابعاد استفاده ھای جنسی روحانيون کاتوليک بسيار بيشتر از گزارشھای منتشر شده اند. کارشناسان حقوق کودکان سازمان ملل متحد از واتيکان خواسته اند ھمه موارد استفاده ای جنسی از کودکان در کليساھای کاتوليک را علنی کند تا کسانی که مرتکب اين جنايات شده اند ،به دادگاه معرفی شوند. کارشناسان حقوق کودکان سازمان ملل متحد ھمچنان کليساھای کاتوليک را متھم کردند که جزئيات مربوط به موارد سوء استفاده از کودکان را پنھان می کنند. حقيقت ھم ھمين است که ابعاد جنايات روحانيون کاتوليک در حق کودکان بسيار گسترده است ولی بخش از سوء استفاده ھای جنسی افشاء شده است. واتيکان اقرار نموده است که مواردی از
سوء استفاده ھای جنسی شديدی در کليساھای کاتوليک وجود دارند. تعداد از روحانيون بخاطر استفاده ھای جنسی از کودکان در آمريکا محاکمه شده اند ولی تعداد از آنھا بخاطريکه آبروی شان را حفظ نمايند ،با پرداخت مبالغ ھنگفت به دادگاھا،جنايات شان را پوشانده اند. پاپ ھا و کاردينال ھا جنايتکار اند و به جرم جنايت ھای شان بايد محاکه شوند، ولی نظام سرمايه داری به چنين موجودات خبيث ضرورت دارد و در کشورھای مختلف به اين موجودات جنايتکار و خبيث احترام می گذارند و تقديس شان ميکنند.اين موجودات کثيف،نه تنھا سوء استفاده گر از کودکان اند بلکه ترويجگر خرافات ھم ھستند. زمانيکه بورژوازی بر عليه فيوداليسم مبارزه می کرد ،مذھب را ھم بيرحمانه می کوبيد چونکه مذھب در آن زمان حافظ سيستم فيودالی بود و مانع رشد سيستم سرمايه داری .اما زمانيکه جنبش کارگری و سوسياليستی بر عليه نظام سرمايه داری قد علم کردند،آنگاه بورژوازی از ھر وسيله و از جمله از ابزار مذھب استفاده نموده و می نمايد تا که اين نظام را حفظ بکند .اکنون نظام سرمايه داری به مذھب شديدا نياز دارد و ھيچ وسيله ای به اندازه مذھب برای
سيستم سرمايه داری مفيد نبوده و نيست.چونکه مذھب مخالف مالکيت خصوصی و کارمزدی نيست و برای مطيع کردن کارگران و زحمتکشان، مذھب بھترين ابزاريست بدست بورژوازی.مفيديت مذھب را ايديولوگ ھا و سران نظام سرمايه داری عميقا درک نموده اند.به ھمين خاطر،نظام سرمايه داری به روحانيون و جريانات مذھبی باج ميدھند،تقديس شان ميکنند و به آنھا کمک ھای مالی زيادی ھم ميکنند و از آنھا در جھت رسيدن به اھداف اش استفاده ميکند. اگر روحانيون و رھبران مذھبی جنايت کنند،به جنايات شان اھميت نميدھند و می کوشند که قدسيت شان را حفظ بکنند. تعجب نبايد کرد که سرمايه داری غرب برای شکست دادن بلوک سرمايه داری دولتی که به اسم بلوک شرق معروف بود،از ابزار مذھب استفاده نمود و انواع جانوران مذھبی را وسيعا تقويت مالی و نظامی نمودند و سياه ترين نيروھا را مبارزان راه آزادی لقب دادند. در کشورھای غرب،دولت ھا پول ھای زيادی به کليسا ھا می پردازند.دولت ھا از پول ماليات مردم به مراکز ترويج خرافات و جنايت سوبسيد می دھند.نظام سرمايه داری در لجن غرق است.بجای که روحانيون جنايتکار کاتوليک و غيره محاکمه و مجازات شوند،به آنھا سوبسيد می پردازند.بجای که آموزش خرافات قدغن شوند و کودکان بايد فقط علم بياموزند،دولت ھای سرمايه داری به روحانيون مرتجع و جنايت کار اجازه ميدھند که خرافات را به کودکان آموزش بدھند و مغز کودکان را از خرافات پر بکنند و از کودکان استفاده ای جنسی ھم بکنند.واقعا ننگ آور است*.
شماره ١٣٠
٢٥
د ن
ه ا دM '](/ه د ن را ه + Jده
رئيس انجمن ژنتيک پزشکی ايران از نبود عالئم ظاھر ناشی از مسموميت سرب خبر داد و گفت :سرب بر عملکرد ذھنی و ھوشياری به خصوص در کودکان تأثير منفی میگذارد .به گزارش فارس ،سعيد رضا غفاری درباره اثرات منفی سرب گفت :عالئم حاد سرب بسيار فوری است مثال فردی که برای کاربری صنعتی با مادهای که درصد بااليی از سرب دارد تماس داشته باشد خود به خود آسيب میبيند ولي بيشترين مسموميتی که با آن روبهرو ھستيم مسموميت مزمن سرب است ،مسموميتی که انسان ناخواسته بدون اينکه خود اطالع داشته باشد در معرض آن قرار میگيرد؛ مثالً رنگھايی که در قديم استفاده میشد ترکيبات سرب در آن به کار میرفت به طوری که بعدھا مشخص شد افرادی که از اين رنگھا استفاده کرده بودند بعد از مدتی مسموميت مزمن به سرب پيدا میکردند .به گفته وی ،در گذشته لولهھای آب ترکيبات سرب داشتند به نحوی که
ھنوز ھم در محلهھای قديمی اين لولهھای آب وجود دارد و مشاھده شده کودکان در اين مناطق دچار مسموميت سرب شدهاند. غفاری ،يادآور شد :متاسفانه اين مسموميت در ابتدا عالئم ظاھری ندارد ولی بر عملکرد ذھنی و ھوشياری کودکان تاثير منفی میگذارد به ھمين دليل تنھا راه برای جلوگيری از اين موضوع پيشگيری است بعنوان مثال در بسياری از کشورھا استفاده از رنگھای ارزان قيمت ممنوع و مراکز استاندارد از فروش موادی که حاوی سرب بود جلوگيری کردند .وی در ادامه با اشاره به اينکه منبع آلودگی بسياری از جمله محيط کار و گرد و خاک نيز میتوانند دارای سرب باشند يادآور شد :در برخی مناطق برخی کشورھای به صورت محسوسی ضريب ھوشی کودکان نسبت به ساير مناطق پائينتر است که پس از بررسی مشخص شد سيستم لولهکشی حاوی سرب اين منطقه بازسازی نشده بوده است.
رئيس انجمن ژنتيک پزشکی ايران خاطرنشان کرد :تنھا با استاندارد کردن صنعت غذا ،اسباب بازی ،رنگھا ،مواد آرايشی ،لباس و میتوان از عوارض مخرب سرب پيشگيری کرد ،اگر ھوای شھر و مترو سرب داشته باشد مسئوالن بايد راھی برای اين معضل داشته باشند در واقع عوارض سرب در کوتاه مدت به صورت بیحالی و در بلند مدت در بدن رسوب کرده که بيماریھای ديگری را به وجود میآورد .وی ادامه داد :برخی افراد به دليل ژنتيکی آسيب پذيرتر از ديگران ھستند و به دليل وضعيت ژنتيکی آسيب پذيرتر ھستند؛ در واقع ژنھايی شناخته شدهاند که آسيب پذيری به سرب در آنھا مشاھده و بيماری در اين افراد خطرناکتر بروز میکند .غفاری ،در پايان افزود :افراد در ھوای آلوده در صورت خستگی زودرس و فشار خون غير قابل توضيح ،مشکالت حافظه و سردرد بايد به پزشک متخصص مراجعه کنند*.
شماره ١٣٠
٢٦
د ن
7%:در Nد ن در > 2$ I $+ور+ﯿ +ر رو
طبق آخرين گزارش يونيسف ۴٠ ،درصد کودکان در کشورھای سوريه ،ليبی، عراق ،يمن و سودان به دليل شرايط جنگی از رفتن به مدرسه محرومند٩ . ھزار مدرسه نيز در اين مناطق غير قابل استفاده ھستند. از ھر ١٠کودک خاورميانهای و شمال آفريقايی ۴ ،نفر به دليل شرايط جنگی به مدرسه نمیروند .يونيسف ،صندوق کمک به کودکان سازمان ملل متحد در آخرين گزارش خود در اين باره اعالم کرده که مجموعا ١٣ميليون و ٧٠٠ھزار کودک در کشورھای سوريه ،ليبی ،عراق ،يمن و سودان به علت شرايط جنگی از رفتن به مدرسه محرومند. در گزارش يونيسف که عنوان "آموزش زير آتش" را دارد ،آمده است» :ما نزديک به شرايطی ھستيم که يک نسل کامل از کودکان در خاورميانه و شمال افريقا را از دست میدھيم«" .پتر سلما" مدير منطقه خاورميانه و شمال آفريقای
يونيسف روز پنجشنبه سوم سپتامبر ضمن اعالم اين خبر ،فراخوانی برای اقدامی سريع در اين باره داده است. اصلیترين دليل نرفتن اين کودکان به مدرسه ،حمالتی عنوان شده که در مناطق جنگی عليه مدارس صورت میگيرد .از بسياری از مدارس در مناطق جنگی به عنوان پناھگاه خانوادهھای آواره و يا گروهھای شبهنظامی استفاده میشود. تنھا در سوريه ،عراق ،يمن و ليبی نزديک به ٩ھزار مدرسه به ھمين داليل نمیتوانند برای آموزش مورد استفاده قرار بگيرند .ھزاران معلم نيز در اين مناطق از ترس جانشان ،کار خود را رھا کردهاند و پدرھا و مادران به ھمين دليل به کودکان خود اجازه نمیدھند که به مدرسه بروند. مدير يونيسف ھمچنين گفته است که کشورھايی مانند ترکيه ،لبنان و اردن که تعداد زيادی پناھجوی سوری را پذيرفتهاند نيز با مشکالت قابل توجھی
روبرو ھستند .از جمله اينکه سيستم آموزشی اين کشورھا ظرفيت پذيرش تعداد زياد کودکان پناھنده را ندارد. گزارش يونيسف تاکيد کرده که در سودان و فلسطين نيز شرايط مشابھی حکمفرماست. کودکانی که به مدرسه نمیروند اغلب برای تامين مخارج خانوادهھايشان مشغول کار میشوند .اين کودکان در خطر سوءاستفاده به عنوان نيروی کار ارزان قرار دارند و نيز خطر به کارگيری آنھا به عنوان کودک سرباز نيز وجود دارد. بررسیھای يونيسف نشان میدھد که ھرروز تعداد بيشتری از کودکان در سنين پايينتر توسط نيروھای مسلح شبهنظامی به کار گرفته میشوند. دانشآموزان و معلمان اغلب ربوده و يا دستگير شده و کشته میشوند*.
٢٧
شماره ١٣٠
د ن
گرد آوری و تنظيم ليال يوسفی اعتراف وحشتناک آموزش و پرورش به خطر سيستم گرمايشی کالسھا ٢٠٠ھزار کالس درس سيستم گرمايشی استاندارد ندارند مرتضی رئيسی معاون عمرانی وزير آموزش و پرورش و رئيس سازمان نوسازی ،توسعه و تجھيز مدارس: در مجموع از ٢٠٠ھزار کالس درس کشور که نياز به استانداردسازی سامانه ھای گرمايشی داشت ۶۴ھزار کالس درس به اين سيستم استاندارد مجھز شد. در سال جاری و تا پايان سال ،فقط ۴٠ ھزار کالس درس ديگر به سامانه گرمايش استاندارد مجھز خواھد شد٩۶ ، ھزار کالس درس ديگر نياز به استانداردسازی سامانه گرمايشی در کشور دارد که انجام آن تا سال ١٣٩۶به طول خواھد انجاميد. وی با اشاره به ھزينهھای مورد نياز برای استانداردسازی سيستم گرمايشی مدارس گفت :ھر کالس درس برای استانداردسازی به ٧ميليون تومان نياز دارد که در مجموع چيزی حدود ٧٠٠ ميليارد تومان اعتبار برای انجام اين کار نياز داريم.
آقامعلم در مسير ب رگش ت از م درس ه در سرمای شديد جان سپرد خبرگزاری فارس :معلم استان کھگ ي ل وي ه و ب وي راح م د در مس ي ر ب ازگش ت از روستای محل خدم ت خ ود ب ه م ن زل در سرمای شديد ،جان سپرد. به گزارش خبرنگ ار آم وزش و پ رورش خبرگزاری فارس ،عل ی ب خ ش ن وروزی معلم مدرسه شھيدان سروش نژاد روستای طس وج از ت واب ع اس ت ان ک ھ گ ي ل وي ه و بويراحمد دارای ٢۵سال سابقه در مق ط ع ابتدايی بود. وی ٥فرزند داشت و در پايان ھ ر ھ ف ت ه به منزلش در شھر چ رام م یرف ت و در طول ھفته در روستا میماند. آقای نوروزی عصر چھارش ن ب ه ٢۵آذر امسال مانند ھر ھفته از روست ا ب ه س م ت منزل حرکت کرد اما اين ھفته با ھفتهھای گذش ت ه ت ف اوت داش ت .ف اص ل ه روس ت ای طسوج ب ي ش از ۶٠ک ي ل وم ت ر از چ رام م رک ز ش ھ رس ت ان اس ت و ح دود ٢٠
کيلومتر از جاده ،خاکی و برفگير است. عصر چھارشنبه وقتی آقامعلم به ھمراه ٢ نفر ديگر راھ ی چ رام ب ودن د ،خ ودروی آنھا در مسير جاده خاکی و سرمای شدي د، متوقف شد. تا آمدن نيروھای کمکی ،آقامع ل م و ي ک ی از سرنشينان خودرو فوت ک ردن د و ن ف ر سوم نيز در بيمارس ت ان دھ دش ت بس ت ری است. شھريه ١٠ميليون تومانی برخی مدارس غيردولتی در جمھوری اسالمی ايران ايسنا :مرضيه ُگرد ،معاون وزير آموزش و پرورش در حاشيه مراسم گشايش نخستين نمايشگاه »پيشگيری از آسيبھای اجتماعی ويژه مدارس غيردولتی« در کرمانشاه ،از شھريه ھای ھشت ميليون تومانی و ده ميليون تومانی در مدارس غيردولتی ايران خبر داد. او دريافت شھريهھای ١٠ميليون تومانی از سوی برخی مدارس غيردولتی را رد
٢٨ نکرد و گفت اين مدارس براساس "خدمات ويژهای" که ارائه میکنند میتوانند »"درصد و ميانگينی به شھريه" اضافه کنند .پرداخت اين بخش از افزايش شھريه برای دانش آموزان "اختياری«" است و در صورت شرکت نکردن در برنامهھای ويژه از پرداخت اين افزايش شھريه معاف میشوند. در حال حاضر حدود ١٢ھزار مدرسه غيردولتی در ايران وجود دارد که شھريه آنھا متناسب »با فضا ،امکانات و تعداد دانش آموزان و معلمين« توسط شورای نظارت استان تصويب میشود. دولت حسن روحانی از دو سال پيش طرح گسترش مدارس غيردولتی در ايران را بطور جدی تری در دستور کار خود قرار داده است .ھدف از اجرای اين طرح" ،صرفه جويی در ھزينهھای آموزشی -پرورشی و ھمچنين جبران کمبود نيرو بهويژه در منطقهھای محروم عنوان می شود. پليس ويژه اطفال و نوجوانان شروع بکار کرد فرمانده انتظامی تھران بزرگ از آغاز فعاليت پليس ويژه اطفال و نوجوانان خبر داد. حسين ساجدینيا فرمانده انتظامی تھران بزرگ از افتتاح پليس ويژه اطفال و نوجوانان در تھران خبر داد. بر پايه اين گزارش اين پليس ويژه بر اساس ماده ٣قانون کيفری تشکيل شده، در ھمه کالنتریھا پرونده کودکان و نوجوانان بزھکار و بزه ديده توسط اين پليس به صورت تخصصی رسيدگی خواھد شد. پليس ويژه اطفال و نوجوانان در تھران از بانوان بوده و تحصيالتی مرتبط با اين گروه سنی دارند. پليس ويژه اطفال و نوجوانان با سازمان بھزيستی ،نھادھای مردم نھاد در بخش
شماره ١٣٠ کودک و نوجوان ،معاونت اجتماعی پليس و پايگاهھای اجتماعی در ارتباط خواھند بود. صدور شناسنامه خير؟! انوشيروان محسنی بند پی رئيس سازمان بھزيستی کشور از صدور شناسنامه خير در قالب اجرای طرح شکرانه تولد با ھمکاری ثبت احوال خبر داد. ھر فرزند تازه متولد شده در فرايند اجرای اين طرح ،عالوه بر بھره مندی از سجل ھويتی از شناسنامه خير نيز بھره مند می شود. شناسنامه خير به صورت کارت ھوشمندی صادر می شود که والدين کودک می توانند ھر نوع کمک داوطلبانه خود را در اين کارت وارد کنند و اين کمک ھا در حوزه ايتام و زنان سرپرست خانوار استفاده می شود*. کودکان انتحاری در پاکستان داد و ستد می شوند روزنامه ديلی ميل در گزارشی از ربودن ،شست و شوی مغزی و فروش کودکان پاکستانی برای انجام عمليات ھای تروريستی خبر داد. به گزارش ايرنا ديلی ِميل به نقل از يک شخصيت برجسته در مسجد جنوب الھور نوشت :بھای ھر کودک بمب گذار انتحاری ،حدود ٣٠ھزار پوند است. روزنامه 'ديلی استار' چاپ انگليس نيز روز يکشنبه گزارش کودکی را منتشر کرد که از خانواده ای ثروتمند در الھور پاکستان ربوده شد ،اما توانست به گونه ای شگفت انگيز از اردوگاه تربيت کودکان بمب گذار بگريزد. گزارش ھا از کشف ٢٠٠اردوگاه تربيت کودکان و نوجوانان شبه نظامی در پاکستان حاکی است. اين گزارش ھا در حالی منتشر می شود که خبرھای پيشين از فروش کودکان ربوده شده به بھای ٧ھزار دالر حکايت
د ن داشت. کودک الھوری که گزارش آن در 'ديلی استار' منتشر شده ،پس از آن ربوده شد که پيرزنی از او خواست تا وسايلش را پشت خودرو بگذارد .ربايندگان که به زبان پشتون سخن می گفتند ،کودک را به اردوگاه بردند و به وی گفتند خانواده اش او را ترک کرده است. مديران اردوگاه ھا با بيان داستان ھايی از قھرمانانی که در بمب گذارھای انتحاری کشته شده اند ،می کوشيدند فکر کودکان حاضر در اردوگاه را جھت دھی کنند. بر اساس اين گزارش ،نيروھای طالبان در ھر دو سوی مرز )پاکستان و افغانستان( ،کودکان از جمله دختران را برای انجام عمليات شبه نظامی استخدام می کنند .پليس استان ھلمند بتازگی دختری ١٠ساله را در حال انجام عمليات انتحاری دستگير کرد. آموزش ھای تحريف شده مذھبی، جداسازی از اقوام و دوستان ،تھديد و بيان داستان ھای حماسی از قھرمانانی که با عمليات انتحاری دشمن را شکست داده اند ،رايج ترين روش ھا برای شست و شوی مغزی کودکان است. استخدام کودکان انتحاری ،به جز پاکستان و افغانستان ،در عراق و سوريه نيز گزارش شده است. به نوشته ديلی ميل ،تروريست ھا به اين کودکان بمب گذار رغبت دليل برای خريد ِ دارند که کودکان ،تاثيرپذيری بيشتری دارند و نيروھای امنيتی نيز کمتر به آنان مشکوک می شوند.
اپل ،سامسونگ و سونی به کوتاھی در برخورد با پديده کودکان کار متھم شدهاند
٢٩
از کبالت در باتريھای ليتيم-يون ،از انواع باتریھای قابل شارژ استفاده میشود عفو بينالملل ،بزرگترين شرکتھای فنآوری دنيا را متھم کرده که تالش کافی نکردهاند تا در محصوالتشان از کبالتی استفاده نشود که توسط کودکان کار استخراج شده است. اين سازمان در گزارش خود مشخصا از شرکتھای اپل ،سامسونگ و سونی نام برده است. اين سازمان در گزارش خود گفته است کودکان کار در استخراج کبالت در اين کشور به کار گرفته میشوند .کودکان ٧ ساله در اين معادن و در شرايط خطرناک به کار گرفته میشوند. از کبالت در باتريھای ليتيم-يون از باتریھای قابل شارژ استفاده میشود. شرکتھای نام برده شده در گزارش عفو بينالملل گفتهاند سياست آنھا در قبال کودکان کار ،عدم تحمل چنين وضعيتی است. جمھوری دموکراتيک کنگو حداقل ۵٠ درصد کبالت دنيا را تامين میکند .در اين کشور ،معدنکاران در شرايط بسيار سختی کار میکنند و مشکالت عمدهای سالمت آنان را درازمدت تھديد میکند. اين معدنکاران به گفته عفو بينالملل با خطرات بسياری مواجه ھستند. از سپتامبر ٢٠١۴تا دسامبر ٢٠١۵ حداقل ٨٠معدنکار در اين کشور جان
شماره ١٣٠
خود را در حوادث کار از دست دادهاند. اين سازمان در گزارش خود به اظھارات و شھادت کودکان کار استناد کرده است: پل يک پسر ١۴ساله يتيم گفته است که از ١٢سالگی در اين معادن مشغول به کار بوده است. او ميگويد ٢۴" :ساعت در زير زمين در تونلھا کار میکنم .صبح میرسم و روز بعد معدن را ترک میکنم .مادرخواندهام میخواست مرا به مدرسه بفرستد اما پدرخواندهام مخالف بود و از فرستادن من به کار ،سود میبرد". يونيسف میگويد نزديک به ۴٠ھزار کودک در معادن مناطق جنوبی کنگو به کار گرفته شدهاند. بوکوحرام يک ميليون کودک را از تحصيل محروم کرد صندوق حمايت از کودکان سازمان ملل )يونيسف( اعالم کرد که بيش از يک ميليون کودک به خاطر حمله ھای گروه تروريستی بوکوحرام از مدرسه رفتن بازمانده اند. در نتيجه شرايط ناآرامی که بوکوحرام ايجاد کرده ،بيش از ٢ھزار مدرسه در سراسر نيجريه ،کامرون ،چاد و نيجر تعطيل يا به آتش کشيده شده و يا مورد غارت قرار گرفته است که به تبع آن يک ميليون کودک از مدرسه رفتن بازمانده اند.
د ن ھرچه دوره بازماندگی از مدرسه بيشتر باشد ،احتمال مورد بدرفتاری قرار گرفتن ،ربوده و به کار گرفته شدن آنھا توسط گروه ھای مسلح نيز بيشتر خواھد بود. بوکوحرام در آوريل ٢٠١٤به مدرسه ای در چيبوک در شمال شرقی نيجريه حمله کرد و ٢٧٦دختر دانش آموز را ربود. بوکوحرام که نامش نشان دھنده خصومت بنيادين اين گروه تکفيری با علم و دانش است ،از سال ٢٠٠٩که جنگ خود با دولت نيجريه را آغاز کرد ،شمار زيادی از مدرسه ھا ،دانش آموزان و آموزگاران را ھدف قرار داده است. ريشه کنی بوکوحرام مساله آموزش در اين منطقه را حل نخواھد کرد؛ پيش از اين نيز مساله مدرسه رفتن منظم کودکان مطرح بود ،اما با ظھور بوکوحرام اين مساله وخيم تر شد. ۴٠درصد کودکان افغانستان از رفتن به مکتب بیبھره ھستند افغانستان از نظر آموزش و پرورش در ميان چھار کشور بد جھان قرار دارد، زيرا شمار بزرگی از کودکان در اين کشور به آموزش دسترسی ندارند. در بخشھای ناامن از چھار کودک يک تن آنان به مدرسه دسترسی ندارند و اين کودکان بيشتر ميان پنج تا ١۵سالگی قرار دارند. سخنگوی وزارت معارف افغانستان میگويد که ناامنیھا ،فقر و سنتھای ناپسند در جامعه سبب شده است که از ميان ١١ميليون کودک واجد شرايط آموزش در کشور حدود ٣ميليون تن آنان از دسترسی به مکتب محروم شوند. حتی در حالت باز بودن مدارس ،کودکان به مدرسه نمیروند*". کودکان به ويژه بيشتر دختران ،در واليتھای ناامن و بخش ھايی که در اداره دولت نيستند ،به مدرسه دسترسی ندارند*.
شماره ١٣٠
٣٠
د ن
بيمارستان ،نوزاد را گرو گرفت! بيمارستان برای زايمان يک ميليون و ٧٠٠ھزار تومان پول خواستند که با کمک ھمسايهھا و دوستان ھزينه زايمان سزارين را تھيه کردم و به اتاق عمل رفتم. فردای آن روز وقتی برای ترخيص به حسابداری بيمارستان رفتم ،آنھا گفتند به خاطر اين که دوقلو به دنيا آوردهام بايد دوباره پول به حسابشان واريز کنم .شوکه شده بودم من برای ھزينه اوليه بيمارستان زندگیام را فروختم و ديگر پولی نداشتم تا ھزينهھای بيمارستان را پرداخت کنم. ھرچه به مسئوالن و مدير بيمارستان گفتم پولی ندارم آنھا باور نکردند و من و دخترم را از بيمارستان ترخيص کردند و پسرم را گرو نگه داشتند تا زمانی که ھزينه بيمارستان را بپردازم.
جام جم: مسئوالن بيمارستانی در تھران وقتی زنی نتوانست ھزينه زايمان دو قلوھايش را پرداخت کند ،يکی از نوزادان را ٢٧ روز در بيمارستان نگه داشتند و او را تحويل مادرش ندادند. زن جوان به نام جميله تبعه افغانستان با
مراجعه به دادسرای يافتآباد از گروگان گرفته شدن نوزادش در بيمارستانی در جنوب تھران به خاطر پرداخت نکردن ھزينه زايمان خبر داد و از مسئوالن بيمارستان شکايت کرد. ٢٧روز قبل برای زايمان به بيمارستانی در جنوب تھران رفتم .مسئوالن
در اين ٢٧روز خيلی تالش کردم تا ھزينه بيمارستان را فراھم کنم اما به نتيجه نرسيدم و حاال بايد حدود ھفت ميليون تومان پرداخت کنم .چندبار به بيمارستان رفتم اما فرزندم را ترخيص نکردند. در بيمارستان به نوزاد ٢٧روزهام رسيدگی نمیشود و پسرم بشدت ضعيف شده و من نگران حالش ھستم .من خودم بيمارم و قادر به کار کردن نيستم تا ھزينه بيمارستان را بدھم. نمیدانم چکار کنم تا فرزندم را بار ديگر در آغوش بگيرم به ھمين خاطر تنھا راھی که به ذھنم رسيد ،شکايت از بيمارستان است*.
تضمين و تامين امکانات رفاھی ،آموزشی ،بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی بوسيله دولت .دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را ،در باالترين سطح ممکن ،تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و فرھنگی را مستقل از وﺿعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند.
شماره ١٣٠
٣١
د ن
وﺿعيت کودکان پناھجو در زندانھای جمھوری چک علی اصغر فريدی /راديو کوچه ھجوم آوارگان سوری ،مھاجران و
آنھا جدا میشوند و پليس حتا برای انتقال
شدهای.
پناھجويانی از کشورھای خاورميانه از
يک کودک زير ١٠سال ھم از يک
در اين زندان اگرچه شرايط نگھداری
جمله افغانستان ،عراق ،پاکستان و به
ماشين جداگانه به ھمراه يک مامور
برای بزرگساالن بسيار طاقتفرسا است
نسبت بسيار کمتری از آنھا ايران و ديگر
استفاده میکند.
اما وضعيت برای کودکان به مراتب
کشورھا ،مورد توجه رسانهھای خبری
در اداره پليس جمھوری چک ،پس از
سختتر است.
قرار گرفت که بيشتر خبرھا و گزارشھا
اينکه تمام وسايل پناھجو را از وی
در مورد خطرات و مشکالت راه از
میگيرند و با دقت بسيار بااليی آنھا را
آسيبھای جسمی و روحی که به کودکان
جمله غرق شدن در آبھای ميان ترکيه و
بازرسی میکنند که بيشتر ھم به دنبال
زندانی در جمھوری چک وارد میشود
يونان و يا ماندن در پشت مرزھای برخی
پول میگردند ،در بازرسی بدنی ،يک
کوچکترين پناھجوی زندانی در زندان
از کشورھای اين مسير در شرايط سخت
کودک ٣ساله را ھمانند يک فرد بالغ
»بیيال پود بزديهزم« جمھوری چک
و طاقتفرسا بود ،در اين ميان اما کمتر
کامال لخت و بازرسی میکنند .پس از آن
کودک افغانی است به نام "امير حسين"
به کودکانی که بنابه تصميم والدينشان
کودک يا کودکان را به ھمراه خانوادهاش،
که در ھنگام بازداشت ٢۵روز سن
مجبور به طی اين مسافت طوالنی،
در يک قفس فلزی که فقط يک نيمکت در
داشت و اکنون حدود چھار ماه و نيم سن
طاقتفرسا و پرخطر شدند و بيشتر از
آن قرار دارد و در کريدرھا قرار دارد و
دارد و ھنوز در زندان نگھداری میشود.
ھمه متحمل سختی و مشقت شدند،
معموال ھم محل تردد اربابرجوع است
اين کودک بعلت بیتفاوتی پرسنل پزشکی
پرداخته شد.
به مدت حداقل يک روز و گاھا بيشتر
زندان به مريض بودنش بمدت يک ھفته،
نگه میدارند برای انجام بازجويی که
پس از آنکه مريضیاش شدت گرفت و به
ھزاران پناھجوی گم شده در زندانھای
آنھم به صورت تکتک از والدين
علت تب و لرز شديد دچار تشنج شد ،به
جمھوری چک
صورت میگيرد.
بيمارستان يرون از زندان منتقل شد که
جمھوری چک ،اگرچه در مسير اصلی
پس از اتمام بازجويی و در حالی که
در آنجا به دليل عفونت کليه شش روز
پناھجويان و مھاجران قرار نگرفته ،اما
تمامی وسايل شخصی و کمربند و
بستری و سپس به زندان بازگردانده شد.
ھستند ھزاران انسانی که به اشتباه وارد
بندکفشھا را گرفتهاند ،پناھجوی بازداشت
"ھايين")ھاالن( دختربچه ۶ساله ديگری
اين کشور شده و يا ندانسته از طريق
شده را توسط خودروھايی با شيشهھای
بود که بدليل پرتاب پوست پرتقال از
قطار وين به برلين که از پراگ میگذرد،
تاريک و بازھم پدر و مادرھا و کودکان
روی شيطنت کودکانه ،به سوی يکی از
گرفتار پليس شده و در بیخبری کامل
باالی ١۴سال را با دستبند در مقابل
محافظين زندان ،مورد ضرب و شتم
رسانهای در زندانھای جمھوری به سر
چشمان کودکان خردسالشان به زندان
قرار گرفت و محافظ زندان چندين بار
میبرند که تعداد زيادی از آنھا را کودکان
»بیيال پود بزديهزم( »که در يکصد
پياپی سرش را به ديوار کوبيده بود که
تشکيل میدھند .کودکانی که پس از طی
کيلومتری شمال پراگ قرار دارد ،منقل
پرسنل پزشکی زندان با وجود اينکه
مسيری طوالنی و سخت ھم از لحاظ
میکنند.
پيشانیاش به دليل ضربات کامال کبود
جسمی به شدت خستهاند و ھم از لحاظ
در اداره پليس پراگ به پناھجوی
شده بود ،اما وقتی دليل کبودی و
روحی بسيار آسيبپذير شدهاند.
بازداشت شده میگويند برای مدت بسيار
اعتراض والدين وی به اين عمل را
اين کودکان در اولين برخورد با پليس
کمی به يک کمپ منتقل میشوی ،اما
ديدند ،حاضر به عکسبرداری و حتی
جمھوری چک ،عالوه بر اينکه شاھد
وقتی که وارد »بیيال پود بزديهزم«
معاينه و مداوای اين کودک نشدند ،از
دستبند زدن به دست پدر و مادرشان
میشوی ،متوجه خواھی شد که يک
لحاظ روحی اين کودک تا مدتھا از رفتن
ھستند ،برای انتقال به اداره پليس نيز از
زندان با اقدامات امنيتی بسيار بااليی منقل
به طبقه اول و حتی رفتن به سالن
شماره ١٣٠
٣٢
د ن
غذاخوری خودداری میکرد ،زيرا رفتن
کال نيمکت را شکستند.
به سالن غذاخوری به ھمراه بيش ٣نفر
يکی ديگر از دلخوشی کودکان زندانی
اسلحه،
از محافظان و دربانھای زندان صورت
اين بود که ھر روز منتظر آمدن گاری
صورتھای پوشيده وارد اتاق میشدند .اين
میگرفت.
موتورداری میشدند تا بيايد و آشغالھا را
نه برای کودکان بلکه برای بزرگترھا ھم
"يوسف" کودک ٣ساله از سوريه که تنھا
ببرد ،پس از بارگيری آشغالھا کودکان
واقعا رعبآور بود .عالوه بر آن در
به ھمراه پدرش بيش از ۴٠روز را در
بر روی لبه گاری و کنار آشغالھا
زمان آمارگيری شبانه برخی از ماموران
زندان بیيال گذراند و پس از آن به اتريش
مینشستند تا به فاصله کمتر از ۴٠متر
پليس با برخوردی بسيار خشن ھمه را
ديپورت شدند ،ھرجا که دربانھا برای
گاریسواری کنند که البته اين نيز بستگی
مجبور به ايستادن میکردند و حتا
کاری درھا را باز میکردند ،خودش را
به تصميم راننده داشت.
کودکانی را ھم که در آن ساعت از شب
به آنھا میرساند و فقط بلد بود که با
سرگرمی ديگر کودکان زندانی اين بود
خوابيده بودند مجبور میکردند که بيدار
حالتی التماسی به خودش اشاره میکرد و
که ھرگاه پليس به ھمراه سگھايشان که
شوند و سرپا بیايستاند و در برخی موارد
میگفت“FREE” ،که منظورش اين بود
مشغول نگھبانی در اطراف زندان بودند،
کودکان از ترس گريه سر میدادند.
آزادم کنيد.
به نزديکی فنسھای محوطه میرسيدند،
آمارگيری شبانه به وحشتی برای ھمه و
"آرميتا" دختربچه ۵ساله ايرانی که به
با ھاپھاپ کردن و سروصدا سگھای
به ويژه برای خانوادهھايی که بچه داشتند
ھمراه مادرش حدود ٣ماه است در زندان
پليس را به پاس کردن وادارند و کمی
تبديل شده بود.
جمھوری چک ھستند ،از مادرش که از
ذوق کنند ،که البته اين نيز با پرخاش و
نوکيشان مسيحی است میپرسيد ،مامان
بدويراه گفتن پليسھا به کودکان ھمراه
چرا خدا به دعاھای ما گوش نمیدھد که
بود.
حداقل ۴پليس ضدشورش با باتوم، اسپری
فلفل،
کالھخود
و
ما از اينجا آزاد شويم ،مگر ما چه کار بدی انجام دادهايم؟!
کار کودکان در ازای دريافت مداد و دفتر
"مريم" کودک اتيوپيايی که ٢سال و نيم
پرسنل زندان بیيال برای اينکه کودکان
سن داشت و به ھمراه مادرش به مدت
را وادار به جمعآوری آشغالھای محوطه
٧٠روز در زندان جمھوری چک بود.
بکنند ،به آنھا دستکش پالستيکی و
مادر مريم میگفت ،پس از آزادی و
کيسهھای مخصوص جمعآوری آشغال
زمانی که به آلمان رسيده بوديم ،مريم
میدادند و ھر کودکی از سه سال به باال
صبحھا که از خواب بيدار میشد ،با چشم
که آشغال جمع میکرد و کيسه پر آشغال
خواب آلود اولين حرفش اين بود:
را تحويل میداد به او مداد ،دفتر و
خانم ھانا چاپووا ،روزنامهنگاری که
سکيوريتی در را باز کن.
مدادرنگی میدادند ،البته ھمه اينھا را در
افکار عمومی را مطلع کرد
يک روز نمیدادند و ھر دفعه يک قطعه
يک نماينده پارلمان چک که در جريان
سرگرمی کودکان زندانی در جمھوری
را میدادند تا برای روزھای ديگر نيز
قرار گرفته بود ،از اختياراتش برای
چک
بتوانند آنھا را تشويق به جمعآوری
بازديد از کمپ استفاده کرد و يک
ساختمانی که خانواده پناھجويان در آن
آشغالھا کنند.
روزنامهنگار را بعنوان دستيار ،با خود
زندانی بودند يک محوطه چند صد متری
برد .نتيجه اين ديدار ،انتشار گزارشی به
داشت با دو نيمکت چوبی ،کودکان اين
آمار شبانه و ايجاد رعب و وحشت برای
قلم خانم "ھانا چاپووا" با تيتر "زندانی
زندان يک سر تختهھای نيمکت را
کودکان و بزرگساالن
مخفی برای پناھجويان در بزديه زم" از
بازکرده و زمين گذاشته بودند و از آن به
در زندان از ساعت ٨شب درب اصلی
شرايط دھھا پناھجوی زندانی در اين
عنوان سرسره استفاده میکردند که بعد از
ساختمان بسته میشود و ساعت ٩شب
مرکز خبر داد و گفتگويش با "علیاصغر
مدتی دو کارگر تاسيساتی با تبر آمدند و
نيز دو مامور لباس شخصی به ھمراه
فريدی" را منعکس کرد*.
د ن
شماره ١٣٠
٣٣
اﻳ ﻦ ﺷ ﻤ ﺎره؛
ليال يوسفی
ا ﻳ ﻦ در ﻳ ﺎ ي ﺳﻴﺎ ه
در ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺎن را زدم .آﻧﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻢ در ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻧﻪ ي -اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن.
ﺑﺮاﻳﺸﺎن ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﻢ .
ﻛﻮﭼﻚ و ﻣﺤﻘﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ .ﻣﻌﻤﻮﻻ اﻳﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎي -ﻛﻲ ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺮده ،وﻗﺘﻲ ﺑﺮﮔﺸﺖ اﻳﻦ ﺑﺴﺘﻪ را ﻟﻄﻔﺎ…
ﻛﻤﻲ ﺑﻐﺾ در ﮔﻠﻮﻳﻢ آرام ﺷﺪ .در راه ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮدم ﻓﻜﺮ ﻣﻲ
ﻏﺮوب ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮد و در را ﺧﻮدش ﺑﺎز ﻣﻲ ﻛﺮد و وﺳﺎﻳﻞ را ﺣﺮﻓﻢ را ﺑﺮﻳﺪ…
ﻛﺮدم ﭼﻄﻮر ﻣﻲ ﺷﻮد ﻛﻪ دﻳﮕﺮ ﺳﻬﻢ ﻣﺎ از درﻳﺎي آﺑﻲ و آﻓﺘﺎب
ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ .ﮔﺎه ﮔﺎﻫﻲ ﻛﻤﻲ ﺧﺮت و ﭘﺮت دﺳﺖ -ﻧﺼﻴﺐ دﻳﮕﻪ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﮕﺮده.
درﺧﺸﺎﻧﺶ ﺳﻴﺎﻫﻲ ﺑﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺎن ﻧﺒﺎﺷﺪ؟
دوم اﻣﺎ ﺗﻤﻴﺰ و ﻣﺮﺗﺐ آﻣﺎده ﻣﻲ ﻛﺮدم و ﺑﺮاﻳﺸﺎن ﻣﻲ ﺑﺮدم- .ﭼﺮا؟ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ :ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎﻳﺶ را اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲ ﻛﻨﻢ و ﺑﻌﻀﻲ
-ﺑﺮادر ﺑﺰرگ ﺗﺮش ﻣﺴﺌﻮل ﺗﻤﺎم ﺧﺎﻧﻮاده اش ﺑﻮد ،ﻳﻚ
ﻫﺎﻳﺶ را ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﻢ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺮاي ﺑﭽﻪ ﻫﺎ .او ﻣﺜﻞ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ و ﺑﭽﻪ اش از راه درﻳﺎي ﺗﺮﻛﻴﻪ ي اﻓﻐﺎن ﻫﺎي ﺟﻮﻳﺎي ﻛﺎر ﭼﻨﺪان ﺧﻮش ﺷﺎﻧﺲ ﻧﺒﻮد .ﻓﺮار ﻛﻨﺪ و ﺑﻪ آﻟﻤﺎن ﺑﺮود ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﻳﻘﺸﺎن در درﻳﺎ ﻏﺮق ﺷﺪﻧﺪ. دﻳﮕﺮان ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﺮاي ﺧﻮدﺷﺎن ﻛﺎري در ﺧﻴﺎﻃﻲ ﻳﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﭼﻨﺪ روز ﭘﻴﺶ ﺑﻮد .ﺣﺎﻻ ﻣﺎدر ﻧﺼﻴﺐ ﻣﺎﻧﺪه و ﺧﻮاﻫﺮ و ﻛﺎرﮔﺎه ﻫﺎ ﺟﻮر ﻛﻨﻨﺪ ،در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ ﺳﻬﻢ او از ﻛﺎر زﺑﺎﻟﻪ ﺟﻤﻊ ﺑﺮادر ﻫﺎي ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ .ﻣﺎدرش زﻣﻴﻨﮕﻴﺮ اﺳﺖ .ﺑﺮاي ﻫﻤﻴﻦ او ﻛﻨﻲ ﺷﺪه ﺑﻮد .ﺣﻘﻮق ﻧﺎﭼﻴﺰ و ﺳﺎﻋﺖ ﻛﺎر ﻃﻮﻻﻧﻲ ﻣﻴﺎن ﺑﺮاي ﻫﻤﻴﺸﻪ رﻓﺖ. ﻣﺤﻴﻄﻲ آﻟﻮده و ﺧﻄﺮﻧﺎك .ﺧﻮدش ﻳﻚ روز ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮدن زﺑﺎﻟﻪ آﻧﻘﺪر آرام و ﺷﻤﺮده ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮد ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻤﻪ ي
از صفحه فيسبوک کودکان مقدمند ديدن کنيد ،عضو اين صفحه بشويد و با آن ھمکاری کنيد .اخبار، مقاالت ،عکس و ھر اطالعی از وﺿعيت کودکان را دراين صفحه منتشر کنيد )(Kodakan moghadamand
ﻫﺎ از ﻣﻦ ﺧﻮاﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺧﺮت و ﭘﺮت ﺑﻪ درد ﺑﺨﻮري دارم اﻳﻦ داﺳﺘﺎن ﻣﺼﻴﺒﺖ وار را اﺷﺘﺒﺎه ﺷﻨﻴﺪم .ﺳﺮﺟﺎﻳﻢ ﺧﺸﻜﻢ ﺑﺮاﻳﺶ ﺑﺒﺮم .ﺣﻘﻴﻘﺖ اش ﭼﻴﺰي در ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻢ .آﺧﺮ ﻣﺎ زده ﺑﻮد . ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﻪ زور وﺳﺎﻳﻠﻲ ﺑﺮاي زﻧﺪﮔﻲ ﺟﻮر ﻛﺮده ﺑﻮدﻳﻢ .وﻟﻲ -اﻳﻦ ﻫﺎ را ﺑﺮاي ﻧﺼﻴﺐ آورده ﺑﻮدي؟ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ دﻫﻲ؟ ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم اﮔﺮ ﺑﺮآورده ﻛﺮدن اﻳﻦ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ،ﺑﺪون ﻛﻠﻤﻪ اي ﺣﺮف وﺳﺎﻳﻞ و ﻟﺒﺎس ﻫﺎ را ﺑﻪ دﺳﺘﺶ دادم . ﻫﺮ ﺑﺎر ﻳﻜﻲ دو ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺮاﻳﺶ ﺟﻤﻊ و ﺟﻮر ﻛﻨﻢ .از اﻳﻨﻜﻪ در ﺧﺎﻧﻪ
-ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻋﺮوﺳﻚ و ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻛﻪ اﻓﺘﺎد ،دﻟﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﮔﺮﻓﺖ
را ﺷﺨﺺ دﻳﮕﺮي ﺑﺎز ﻛﺮد ،ﻳﻜﻪ ﺧﻮردم .
و ﭘﺮﺳﻴﺪم :
-ﺳﻼم
اﻳﻦ اﺳﺒﺎب ﺑﺎزي ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ دردت ﻣﻲ ﺧﻮرﻧﺪ؟
ـ ﺳﻼم ﺑﻔﺮﻣﺎ
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﭼﻬﺮه ي درﻫﻢ ﻛﺸﻴﺪه ام ﻛﺮد و ﺑﺎ ﺻﺒﻮري
-ﻧﺼﻴﺐ ﺧﺎﻧﻪ اﺳﺖ؟
ﻟﺒﺨﻨﺪي زد.
ـﻨﺼﻴﺐ؟ ﻧﺼﻴﺐ رﻓﺘﻪ!
-ﺑﺮاي ﺧﻮاﻫﺮ و ﺑﺮادر ﻧﺼﻴﺐ داده ﺑﻮدي؟ ﺑﺎﺷﻪ ،اﻳﻨﻬﺎ را
ـ ﻛﺠﺎ رﻓﺘﻪ؟
ﺟﺪا ﻣﻴﮕﺬارم .اﻳﻦ ﺑﺎر اﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺳﺮ زد،
دبير نھاد کودکان مقدمند کريم شامحمدی shamohammadi3@gmail.com
تماس با نھاد کودکان مقدمند barnenforst@hotmail.com Tel: 0046-761888027 Fax: 0046-706199054 Address: Barnen Först Box 48 151 21 Södertälje Sweden سردبيرنشريه فارسى سيامک بھاری siabahari@gmail.com نشريه فارسى ماھانه منتشر ميشود و در سايت كودكان مقدمند قابل دسترس است.
www.barnenforst.com
٣٤
شماره ١٢٠
د ن
خواستھای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان نھاد کودکان مقدمند به منظور تسھيل پيشروی و متشكل ش دن ھ رچ ه ب ي ش ت ر ج ن ب ش دف اع از حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زير را بعنوان خواستھای فوری و حداقل جن ب ش دف اع از حقوق کودکان در ايران اعالم ميدارد: ١ــ تضمين و تامين امکانات رفاھی ،آموزشی ،بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی بوسيله دولت .دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را ،در باالترين سطح ممکن ،تضمين کند و کمک ھزينه ھای الزم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند. ٢ــ ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خالق تربيتی و اجتماعی ،مستقل از شرايط خانوداگی . ٣ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد ،انتساب به مليت يا مذاھب مختلف .ممنوعيت ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر ،مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده باشند. ٤ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان ٥ــ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان ،ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان .ايجاد مراکز بازآموزی با امکانات رفاھی ،آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان. ۶ــ ممنوعيت حجاب کودکان! ٧ــ کودک مذھب ندارد .کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون باشند .جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است. ٨ــ ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح آموزشی ميان دختر و پسر .مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی ٩ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان ،حتی تحت نام ازدواج ،جرم سنگين جنايی محسوب ميشود. رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ١٨سال ،ولو با رضايت آنھا ،ممنوع است و جرم محسوب ميشود . ١٠ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده ،مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی. ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی .ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان. ١١ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی ،انتظامی و امنيتی. اين مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ايران و خواستھای حداقل و عاجل برای رھانيدن کودکان از محروميت و بيحقوقی و دست درازی مذھب و مقابله با کودک آزاری سيستماتيک توسط جمھوری اسالمی است .نھاد "کودکان مقدمند" ھمه انسانھايی که قلبشان برای حقوق کودک ميطپد و کليه تشکلھا و نھادھای مدافع حقوق کودک را بمبارزه برای تحقق اين خواستھا فراميخواند.
برپايی يک دنيای بھتر برای کودکان ممکن است ،به نھاد کودکان مقدمند بپيونديد!