Ruznamak 01 1393 02 ماهنامه روزنامک شماره ۱ اردیبهشت ۱۳۹۳

Page 1


‫سرمقاله‬

‫‪www.rooznamak.com‬‬ ‫‪info@ journalistnushiravan.com‬‬ ‫‪editor@iraniashistoryonthisday.com‬‬

‫ماهنامه فرهنگی‪ -‬معلومات عمومی‬ ‫گستره توزیع‪ :‬سراسری‪ -‬بین المللی‬ ‫دارنده پروانه و مدیر مسئول‪ :‬نوشیروان کیهانی زاده‬ ‫نشانی‪ :‬تهران‪ -‬خیابان دماوند‪ -‬خیابان شهید علی صدیقیان‪ -‬کوچه سوم‪ -‬شماره ‪6‬‬ ‫کدپستی‪17458 -43831 :‬‬ ‫تلفن‪)98-21(77425717 :‬‬ ‫مدیر اجرایی (داخلی)‪ :‬کوروش کیهانی زاده‬ ‫صفحه آرا و گرافیست‪ :‬حمیده خواجوی راد‬ ‫چاپ‪ :‬موسسه ایران‬

‫‪ ...‬و روزنامک آنالین «ماهنامه چاپی» هم شد‬

‫ماهنامه «روزنامک» که نخستين شماره آن ـ شماره فروردين‬ ‫‪ 1393‬که پس از چاپ‪ ،‬از ارديبهش��ت به توزيع داده شده است‬ ‫يک نش��ريه غير انتفاعيِ فرهنگي و هدف از انتشار آن‪ ،‬آموزش‬ ‫عمومي و کمک به ارتقاء س��طح آگاهي ها اس��ت ک��ه گفته اند؛‬ ‫«دانس��تن» عامل و ابزار «توانستن» است‪ .‬بيان مستقيم و يا غير‬ ‫مستقيم هر اشتباه ـ درسي براي همگان است و پيشگيري از تکرار‬ ‫آن‪ ،‬درس براي بهتر زيستن و رفتار و روش درست داشتن در هر‬ ‫زمينه و تقويت خصلت هاي حسنه انساني و اخالقيات‪ ،‬که هدف‬ ‫آموزش عمومي و تکليف هر رس��انه است و همچنين افزودن بر‬ ‫معلومات عمومي مخاطبان‪ .‬قلمرو فرهنگ بسيار گسترده است‬ ‫و تعاريف آن را مي توان در لغت نامه ها و تأليفات انديشمندان‬ ‫يافت و خواند‪ .‬بازنويس��ي رويدادهاي گذش��ته و حال به زبان و‬ ‫گرامر ژورناليستي‪ ،‬علل و نتايج هر رويداد ـ گفتار و عمل‪ ،‬تحليل‬ ‫آنها از ديدگاه مورّخ و صاحبنظر‪ ،‬نظرات ابراز شده انديشمندان‬ ‫و بزرگان در طول زمان‪ ،‬پيش��رفت هاي علمي و ادبي و تحوالت‬ ‫رسانه ها‪ ،‬انعکاس زشتي ها و زيبايي ها از وظايف آموزشگر و هر‬ ‫دوستدار انسان است و همچنين شرح تجربه و مشاهدات و نيز‬ ‫بازگو کردن خاطرات (تلخ و شيرين)‪.‬‬ ‫تجربه ‪ 58‬ساله ناشر و نويسنده اين ماهنامه از روزنامه نگاري‪،‬‬ ‫تاريخ نويس��ي و تدريس ـ راههاي بهتر و آسانت ِر کمک به ارتقاء‬ ‫مدنيّت‪ ،‬پيشرفت هاي فرهنگي و افزايش معلومات عمومي در‬ ‫چارچوب آن پيشه را به دست داده است‪ .‬بنابراين‪ ،‬اين ماهنامه‬ ‫در همين چارچوب انتش��ار خواهد يافت‪ ،‬به اميد اينکه بتواند به‬ ‫سهم خود به ايرانيان و پارسي زبانان کمک کند‪.‬‬ ‫اين ناش��ر با همين انديشه‪ ،‬انگيزه و آرزو از آغاز شهريور ماه‬ ‫‪( 1335‬آگوست ‪ )1956‬گام به دنياي رسانه ها ـ و همزمان در‬ ‫همه شاخه هاي آن‪ :‬روزنامه‪ ،‬مجله‪ ،‬راديوتلويزيون‪ ،‬عکس‪ ،‬کتاب‬ ‫و دس��تگاه کمکي آنها؛ خبرگزاري گذارد‪ ،‬شبانه روز کار کرد و‬ ‫نیاسود زیراکه عاشق بی قرار پیشه خود بود‪ .‬يک لحظه از افزودن‬ ‫بر معلومات خود در همه اين رش��ته ها ب��ه عالوه «تاريخ» که با‬ ‫ژورناليسم قلمرو مشترک دارد غفلت نکرد و با تحمّل سختي ها‬ ‫به آن ادامه داده است‪.‬‬ ‫مروري بر نوش��ته هاي ناش ِر «روزنامک» در طول ‪ 58‬سال و‬ ‫بويژه در ‪ 23‬سال اخير‪ ،‬هدف اورا که آموزش عمومي و خدمت‬ ‫فرهنگي است نشان مي دهد‪ .‬اين ماهنامه تنها يک نويسنده دارد‬ ‫و اين نويس��نده ـ شخص ناشر اس��ت و بنا براين‪ ،‬هزينه تحرير‬ ‫و تحريريه ن��دارد‪ .‬اين نگارنده از پانزده��م ماه مي ‪25( 2002‬‬ ‫ارديبهش��ت ‪ )1381‬روزنگار (کرونيکل) تاريخ ايران و عمومي‬ ‫براي ايرانيان و پارس��ي زبانان را به ص��ورت آنالين داير کرده‬ ‫اس��ت که بزرگترين آنالين فارسي از اين دس��ت در اينترنت‬ ‫(ش��بکه شبکه ها) است که از آن در نش��ريات و نطق ها نقل مي‬ ‫روزنامک آنالين از ‪ 12‬نوامبر ‪ 21( 2003‬آبان ‪)1382‬‬ ‫ِ‬ ‫ش��ود‪.‬‬ ‫به صورت يک روزنامه کوچک و ش��رح برخ��ي از رويدادهاي‬ ‫روز و گذش��ته داير ش��ده اس��ت که از اين پس‪ ،‬ا ِديشِ ن آنالينِ‬ ‫ماهنامه «روزنامک» خواهد ب��ود‪ ،‬با اين تفاوت که هر لحظه که‬ ‫يک رويداد جالب و يا مهم اتفاق افتد‪ ،‬شرح واقعه بر مطالب آن‬ ‫اضافه خواهد شد‪.‬‬ ‫چرا اين نگارنده از فکر انتشار روزنامه به ماهنامه روي آورده‬ ‫است؟‪ .‬اين پرسشي است که در اين يکي ـ دو ماه از او شده است‬ ‫‪1‬‬

‫و اين است پاسخ‪« :‬در فروردين ‪ 1359‬که از روزنامه اطالعات‬ ‫هم اخراج ش��ديم که هش��ت ماه پيش از آن مصادره شده بود و‬ ‫در دست بنياد مستضعفان بود‪ ،‬به مقامات دولتي وقت مراجعه‬ ‫کرديم که علت را بگويند و طبق قانون و اس��تانداردها غرامت‬ ‫اخراج بدهند‪ .‬گفتند که اخراج شما (همه) کار ما نبوده است‪ .‬ما‬ ‫مي توانيم درصورتي که واجد ش��رايط باشيد و تقاضا‬ ‫کنيد پروانه نشريه به شما بدهيم‪[.‬قبال و با شماري ديگر‬ ‫از همکاران‪،‬از خبرگزاري و راديوتلويزيون اخراج شده‬ ‫بوديم‪ .].‬طبق مقررات وقت‪« ،‬حقوق بگير دولت نبودن‬ ‫و روزنامه نگار بودن» از شرايط دريافت پروانه بود‪.‬‬ ‫اين نگارنده تقاضا ک��رد و در تيرماه ‪ 1359‬پروانه‬ ‫انتشار روزنامه «سپيده دم» را به دست آورد‪ .‬مقدمات‬ ‫کار از ساختمان و ميز و ‪ ...‬را آماده کرد و در شهريورماه‬ ‫براي خريد «تايپ ستينگ» که دس��تگاه نوینی بود و‬ ‫مشکالت «الینو تایپ» را نداشت به لندن رفت که جنگ آغاز‬ ‫ش��د و خبردادند که چون کمبود کاغذ و مرکّب اس��ت دس��ت‬ ‫نگهدارد‪ .‬پس از جنگ‪ ،‬مراجعه شد گفتند که بايد پروانه قبلي با‬ ‫شرايط قانون مصوّب در ‪ 1364‬تطبيق داشته باشد که تقاضاي‬ ‫تطبيق ش��د‪ .‬چندی بعد خبر دادند و بازهم بدون ذکر دليل‪ ،‬که‬ ‫این نگارنده [با مدرک دکترا در تاریخ‪ ،‬لیسانس و فوق لیسانس‬ ‫در روزنامه نگاری‪ ،‬فوق لیسانس در علوم کتاب و ‪ ...‬و چهار دهه‬ ‫تجربه کار روزنامه نگاری و بدون پیشینه بد] صالحيت روزنامه‬ ‫دادن ندارد‪ .‬به این رای اعتراض ش��د ولی هيات نظارت ـ پس‬ ‫از س��الها انتظار ـ در یک جلسه خود در تابستان ‪ ،1384‬به رغم‬ ‫داش��تن س��تون هاي متعدد با ذکر نام او و مقاالتش در روزنامه‬ ‫ها ازجمله دو روزنامه دولتی ايران و همشهري‪ ،‬رأی قبلی مبنی‬ ‫بر «صالحيت نداش��تن» را تاييد کرد!‪ ،‬بازهم بدون ذکر علت‪.‬‬ ‫نگارنده ضمن اعتراض به رای تازه و دنبال کردن اين اعتراض تا‬ ‫به امروز‪ ،‬و گرفتن وکيل و رفتن به ديوان عدالت اداري‪ ،‬کميسيون‬ ‫اسالمي حقوق بشر و ‪ ...‬به نوشتن براي روزنامه هاي تهران ادامه‬ ‫داد‪ .‬يکي از انگيزه هاي او از اين کار (نوش��تن براي روزنامه هاي‬ ‫تهران) اين بود که به رغم آراء صادره‪ ،‬ثابت شود که «صالحيّت»‬ ‫روزنامه نگاري داشته است‪.‬‬ ‫نگارنده چندي پس از انتصاب عليرضا ملکيان ـ مقاله نويس‬ ‫بنام و داراي تجربه سردبيري يک روزنامه بزرگ و زماني همکارـ‬ ‫به معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد به ديدار او شتافت و مشکل‬ ‫را درميان گذارد‪ .‬ملکي��ان گفت که اگر هدف‪ ،‬خدمت فرهنگي‬ ‫و ارتقاء معلومات عمومي و سطح آگاهي هاست و به تنهايي مي‬ ‫خواهد مطالب را بنويسد بهتراست که درخواست يک ماهنامه‬ ‫و يا دوماهنام��ه کند‪ .‬نگارنده چندی بعد و در ش��هريور ‪1390‬‬ ‫درخواست «ماهنامه روزنامک» را داد ولي خبري نشد‪ .‬به وزير‬ ‫وقت نامه نوش��ت که چون از مرز ‪ 70‬سالگي گذشته نمي تواند‬ ‫زيادتر از این‪ ،‬در ليس��ت انتظار بماند که جوابي نشنيد و به رغم‬ ‫اينکه وزير گفته بود که رسيدگي به درخواست ها به «روز» شده‬ ‫است يعني که ليست انتظار وجود ندارد‪ ،‬اقدامي صورت نگرفت‬ ‫تا اينکه دولت تغيير کرد و نگارنده به وزير تازه که مردي شجاع‬ ‫به نظر مي رسد نامه نوشت و پروانه صادر شد‪.».‬‬ ‫اين نگارنده سپس با چند چاپخانه و توزيع کننده تماس گرفت‬ ‫و به اين نتيجه رسيد که اگر کاررا به منصف ترين آنها بدهد هر‬

‫نس��خه مجله (اجرت صفحه آرا‪ ،‬ليتوگرافي‪ ،‬چاپ‪ ،‬بهاي کاغذ و‬ ‫هزينه توزيع) مي ش��ود هزار تومان (‪ 33‬پني آمريکا ـ يک سوم‬ ‫يک دالر) و مجله که غير انتفاعي است به همين بها عرضه شده‬ ‫اس��ت و اگر در آينده بتواند اعالن (آگهي) کسب کند‪ ،‬به همان‬ ‫نسبت ارزانتر عرضه خواهد شد‪.‬‬ ‫کار آرايش صفحات را حمي��ده خواجوي راد‬ ‫(دختر صفر خواج��وي راد روزنامه نگار قديمي و‬ ‫همکار دهها س��اله در روزنامه اطالعات) برعهده‬ ‫گرفت و اين قسمت از مسئله حل شد ولي مسئله‬ ‫معرفي مجله و آش��نايي با آن باق��ي مانده بود که‬ ‫‪ 16‬فروردين ب��ه ديدار حس��ين انتظامي معاون‬ ‫مطبوعاتي وزارت ارشاد رفت‪ .‬نگارنده با انتظامي‬ ‫از ‪ 23‬س��ال پيش آشناس��ت‪ ،‬س��ردبير جام جم‪،‬‬ ‫همشهري و خبر بوده و مشکالت کار را به خوبي و‬ ‫بيش از هرکس ديگر مي داند‪ .‬از کارها و اظهارات او در دو دهه‬ ‫گذشته چنين برمي آيد که وي آرزويي جز ارتقاء مطبوعات ايران‬ ‫ندارد‪ ،‬نماينده انتخابي مديران مطبوعات در هيات نظارت بوده‬ ‫و دو دهه پيش که مدير کل مطبوعات داخلي بود دوره آموزش‬ ‫ضمن کار براي خبرنگاران تش��کيل داد‪ ،‬داد کتاب هاي متعدد‬ ‫روزنامه نگاري برايش��ان نوشتند و ترجمه کردند و خودش هم‬ ‫چند کتاب در اين زمينه نوش��ت‪ .‬وی در طبقه پايين س��اختمان‬ ‫روزنامه خبر يک باشگاه کوچک براي روزنامه نگاران ايجاد کرد‬ ‫و به موقع‪ ،‬روزنامه خبر را «آنالين» کرد زيرا که کثرت ش��مار‬ ‫روزنامه هاي تهران مسئله ساز شده است‪.‬‬ ‫نگارنده در مالقات ‪ 16‬فروردين ‪ 1393‬با انتظامي به او گفت‪:‬‬ ‫مي دانيد که يک مجله فرهنگي و يا مجله اي با مطالب س��نگين‬ ‫بايد به جامعه معرفي شود‪ .‬در کشورهاي ديگر اين کاررا نه تنها‬ ‫ش��بکه هاي تلويزيوني بلکه مقامات فرهنگي دولت مي کنند‪ .‬به‬ ‫اين ترتيب که شماره نخست مجله را بدون پرداخت بها(رایگان)‬ ‫از ناشر دريافت مي کنند و با نامه و پيک براي مقامات و اعضاي‬ ‫پارلمان‪ ،‬رس��انه ها و مدارس‪ ،‬کتابخانه های عمومي و پژوهشي‬ ‫(دانش��گاهي) مي فرستند تا از محتواي آن اطالع حاصل کنند و‬ ‫در ترتيب دادن توزيع آن هم کمک مي کنند‪.‬‬ ‫وی به انتظامي گفت همان طور که مي دانيد طبق يک ضابطه‬ ‫قديمي‪ ،‬روزنامه اي که پس از صد شماره به «دخل مساوي خرج»‬ ‫نرسد «شکس��ت خورده» تلقي مي شود و در مورد مجله هفتگي‬ ‫و هفته نامه تا ‪ 16‬ش��ماره و براي ماهنامه تا ‪ 4‬شماره و اين قاعده‬ ‫درباره «روزنامک» رعایت خواهد ش��د و اگر تا شماره چهارم از‬ ‫آن اس��تقبال نشود‪ ،‬تا تصميم بعدي‪ ،‬انتش��ار آن تنها به صورت‬ ‫آنالين که هزينه چاپ و مشکل توزيع ندارد ادامه خواهد يافت‬ ‫و چاپي آن در آمريکا و کانادا که در آنجا نياز به دريافت پروانه‬ ‫نيست‪ .‬دولت براي معرفي يک کار فرهنگي که هزينه هم برايش‬ ‫ن��دارد بايد کمک کند‪ .‬نگارنده به انتظامي تاکيد کرد که «مجله‬ ‫روزنامک» مطلق��ا از دولت و منابع ديگر کم��ک مالي دريافت‬ ‫نخواهد کرد زي��را که دريافت چنين کم��ک هايي مغاير اصول‬ ‫روزنامه نگاري است که قوه چهارم يک دمکراسي بشمار آمده و‬ ‫اين قوا بايد منفک از هم باشند‪« .‬روزنامک» به اصول ژورناليسم‬ ‫وفادار خواهد بود‪.‬‬ ‫نوشيروان کيهاني زاده‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫پاسخ به پرسشها‬

‫‪n.Keihanizadeh@ gmail .com‬‬ ‫مسائل مطبوعات و راه حل ها‬ ‫اگر حسين انتظامي با اين همه تجربه و آگاهي نتواند مسائل‬ ‫مطبوعات را حل کند هيچکس ديگر نخواهد توانست‬ ‫راه حل مسائل نشريات در ايران چيست؟‪ :‬پرسشي است که شماري بسيار‬ ‫از ناش��ر روزنامک و مؤل��ف تاريخ آنالي��ن ايرانيان (نوش��یروان کیهانی زاده)‬ ‫کرده اند که ‪ 6‬دهه روزنامه نگار بوده است‪.‬‬ ‫پاسخ‪:‬‬ ‫مس��ائل جاري نش��ريات ايران‪ ،‬عمدتا از نيمه دهه ‪ 1370‬گسترش يافته‬ ‫اس��ت‪ .‬تا آن زمان مس��ائل زياد نبود‪ .‬تهران داراي ‪ 2‬روزنامه قديمي وابسته به‬ ‫حکومت‪ ،‬يک روزنامه دولتي (ايران)‪ ،‬يک روزنامه متعلق به شهرداري تهران و‬ ‫چند روزنامه کوچک ديگر با تيراژ کم بود‪ .‬از نيمه دهه ‪ 1370‬شمار روزنامه ها‬ ‫چندبرابر ش��د و اين افزايش ـ که در سایر نقاط جهان مشاهده نمی شود ـ ظاهرا‬ ‫ادامه دارد‪ .‬يک سبب اين افزايش به نظر من‪ ،‬قانون مطبوعات مصوّب سال ‪1364‬‬ ‫است که شرايط صدور مجوّز براي انتشار روزنامه را داشتن حداقل ليسانس از‬ ‫دانشگاه‪ 25 ،‬سال سن و نداشتن پيشينه و شهرت بد قرار داده است‪ .‬به اين ترتيب‬ ‫همه ايرانيان (ميليون ها ت َن) که داراي مدرک دانش��گاهي ليس��انس و نداشتن‬ ‫پيشينه بد و سن معيّن باشند مي توانند درخواست مجوّز دهند و روزنامه ـ مجله‬ ‫دار ش��وند!‪ .‬حال آنکه قوانين مطبوعاتي قبلي ايران از جمله قانون مصوّب سال‬ ‫‪ ،1334‬حقوق بگير دولت نبودن و روزنامه نگاربودن (اهل این حرفه بودن) را از‬ ‫شرايط صدور مجوّز نشريه قرار داده بودند‪ .‬غير روزنامه نگار و حقوق بگير دولت‬ ‫تنها مي توانست نشريه تخصّ صي داشته باشد‪ .‬بيشتر کشورها قانون مطبوعات‬ ‫ندارند و آنهايي هم که دارند داراي ش��رط مالي هس��تند يعني که متقاضي بايد‬ ‫سرمايه کافي براي انتشار دست کم ‪ 6‬ماه روزنامه خودرا داشته باشد‪ .‬در برخي‬ ‫از کشورها (از جمله اياالت متحده آمريکا)‪ ،‬براي انتشار نشريه‪ ،‬نياز به دريافت‬ ‫پروانه نيس��ت‪ .‬براي مثال‪ :‬در ش��هر واش��نگتن و حواش��ي آن که شمار پارسي‬ ‫زبانان به ‪ 200‬هزار تن هم نمي رسد چهار نشريه فارسي زبان! منتشر مي شود‪.‬‬ ‫‪ ‬يکي از مسائل هم نبود نظام نامه مطبوعاتي در جمهوری اسالمی ایران است‬ ‫ک��ه در آن انواع روزنامه‪ ،‬روزنامه نگار‪ ،‬س��ردبير اجرايي‪ ،‬دبي��ر ميز‪ ،‬خبرنگار‪،‬‬ ‫خبرگير‪ ،‬نويسنده س��تادي و ‪ ...‬تعريف و شرايط احراز مشخّ ص مي شود‪ .‬مثال با‬ ‫چند س��ال کار خبرنگاري و دبيريِ ميز مي توان سردبير اجرايي شد ـ با نوشتن‬ ‫صرف ًا مقاله و رساله و نيز ترجمه تفس��یر و خبر نمي توان روزنامه نگار بود‪ .‬نظام‬ ‫نامه مطبوعات‪ ،‬همچنین چگونگي س��ازمان روزنامه و سلسله مراتب را در آن‬ ‫روشن مي کند‪.‬‬ ‫مسئله ديگر در ايران اين اس��ت که دولت به نشريات کمک مالي مي کند و‬ ‫با اين کار امکان مي دهد که روزنامه با تي��راژ کم و محتواي ضعيف باقي بماند‪.‬‬ ‫سراغ ندارم که در کشوري ديگر به نش��ريات عمومي (غير دولتي) کمک مالي‬ ‫دهند‪ .‬بررسي مقايسه اي مطالب نشريات نش��ان مي دهد که نشریه حرفه اي‬ ‫به مفهوم واقعي کلمه نيس��تند و به نظر «حزبي» مي آيند يعني که هرکدام و هر‬ ‫دسته‪ ،‬از يک فکر و يک جناح خاص حمايت مي کنند ـ مستقيم و يا غير مستقيم‪.‬‬ ‫اصول ژورنالیس��م از پلکان ترقی فرد و افراد کردن نشریه حرفه ای (روزنامه و‬ ‫مجله)‪ ،‬منظور خاص و فردی داشتن از انتشار و یا حزبی نویسی منع و نهی کرده‬ ‫و همچنین روزنامه نگار حرفه ای را از کارکردن به صورت اس��تخدامی (ثابت‪،‬‬ ‫نه حق التحریری و فری لنس بودن) برای چنین نش��ریات و نش��ریات دولتی‪.‬‬ ‫‪ ‬قرارگرفت��ن ده ه��ا روزنام��ه در کن��ار هم بر ک��ف خيابان يا مي��ز بیرونی‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫کيوس��ک ها ـ که منظره اجس��اد را در ذهن تداعي مي کن��د ـ به نظر من نوعي‬ ‫«کاالی معمولی» جلوه دادن روزنامه و مقام ژورناليس��م اس��ت و انبوه روزنامه‬ ‫در کنار ه��م‪ ،‬روزنامه خ��وان را براي انتخ��اب يکي از آنه��ا دو دل و منصرف‬ ‫مي کند مخصوصا که انتخاب تيتر و مطالب صفحات اول‪ ،‬تقريب ًا مشابهت دارد‪.‬‬ ‫‪ ‬در روزنامه داری؛ ش��خص «سردبير اجرايي» و در کس��ب و کار روزنامه و‬ ‫مجله؛ «توزیع» حرف اول را می زنند و عامل پیروزی هس��تند و سپس انتخاب‬ ‫دبیر و خبرنگاران که از وظایف سردبیر اجرایی است‪ .‬آگهی ها و انتخاب آژانس‬ ‫آگهی عامل بعدی پیروزی یک نش��ریه هستند‪ .‬ميزان س��رمايه و حدّ (سقف)‬ ‫تحمل زیان برای ش��ماره های اولیه در بقاء و پيشرفت یک نشریه موثر هستند‪.‬‬ ‫‪« ‬توزيع نش��ريات» که اهميت درجه اول را در کس��ب و کار روزنامه داری‬ ‫دارد‪ ،‬در ايران يک مس��ئله اس��ت‪ .‬ما «هوم دليوري» نداريم و موسسات توزيع‬ ‫کننده متعدد هس��تند و ايجاد کيوس��ک ها در س��ال ‪ 1371‬به داليلي صورت‬ ‫گرفت و يکي از دس��ت اندرکاران آن اينک پناهنده آمريکاست‪ .‬تا امر «توزیع»‬ ‫در چارچوب اصول و اس��تاندارد قرار نگیرد و از تجربه کشورهای دیگر استفاده‬ ‫نش��ود مس��ئله فروش و در نتیج��ه روزنامه خوانی حل نخواهد ش��د و کش��ور‬ ‫نخواهد توانس��ت از «قلم» برای دفاع از خود و ارتقاء س��طح فرهنگ و مدنیّت‬ ‫توده ها از طریق انتقال دانش و اندیش�� ِه اهل عل��م و تجربه بهره الزم را برگیرد‪.‬‬ ‫‪ ‬در جمهوري اس�لامي يک مس��ئله ديگر روزنامه هاي عمومي (حرفه اي)‪،‬‬ ‫قبول و چاپ اعالن تجاري و آگهي هاي کالس��ه شده [اصطالحا نيازمندي ها]‬ ‫در مطبوعات دولتي و وابس��ته به موسسات دولتي و شهرداري است ـ عملي که‬ ‫در هيچ کش��وري ديده نمي ش��ود‪ .‬آگهي دولتي و قضايي‪ ،‬بله‪ .‬ولي ورود به کار‬ ‫رقابت با روزنامه هاي عمومي عملي درست نيست و تاريخ قضاوت منفي خواهد‬ ‫کرد‪ .‬انتش��ار اعالن تجاري و کالسه شده در روزنامه هاي دولتي مانع پيشرفت‬ ‫ژورناليسم عمومي ايران شده است‪ .‬اگر اين عمل موسسات عمومي توجيه پذير‬ ‫باش��د‪ ،‬چرا نمي روند رستوران و خياطي هم باز کنند؟‪ .‬اگر سازمان تلفن شهري‬ ‫پيش شهر تهران داراي دفتر راهنماي تلفن و‬ ‫بمانند ساير کشورها و يا چند دهه ِ‬

‫حسین انتظامی‬

‫‪2‬‬


‫پاسخ به پرسشها‬

‫يلوپيج (معرفي کسب و کار) بود آگهي هاي کالسه شده به اين حد نبود‪.‬‬ ‫همچنين نبود «شاپر ـ نشريات رايگان ويژه چاپ آگهي هاي کالسه شده»‬ ‫باعث افزايش تيراژ ولي «بي توجهي خريدار روزنامه به خبرها و مطالب»‬ ‫نشريات دولتي و شهرداري شده که آسيبي بزرگ به ژورناليسم حرفه اي‬ ‫ايران است‪ .‬نبود وسيله اينترنتي بمانند ‪ E. Bay‬به زبان فارسي که خريد و‬ ‫فروش را تسهيل و افراد را از دادن اعالن هاي کالسه شده به روزنامه ها بي‬ ‫نياز مي سازد (تا نشريات مجبور باشند بروند به نشر خبر و نظر بپردازند)‪،‬‬ ‫مزيد بر علت‪« .‬اي بي» را يک ايراني جوان مقيم آمريکا س��اخته اس��ت‪.‬‬ ‫‪ ‬اين��ک يک روزنامه نگار باتجربه و عالقه مند به پيش��رفت و اعتالي‬ ‫روزنامه نگاري ايران و قبال سردبير چند روزنامه بزرگ‪ ،‬معاون مطبوعاتي‬ ‫وزارت ارشاد شده است که از جزييات مشکالت و راه حل ها آگاه است‪.‬‬ ‫اگر حس��ين انتظامي (معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد) نتواند مشکالت‬ ‫مطبوعات ايران را حل کند‪ ،‬هيچ کس ديگر نخواهد توانس��ت‪ .‬بنابراين‪،‬‬ ‫ضرورياستکهازاودراجرايبرنامهها‪،‬طرحهاوکارهايشحمايتکامل‬ ‫و بي دريغ شود‪ .‬او با وزیری کار می کند که مردی شجاع به نظر می رسد‪.‬‬ ‫‪ ‬اينک چند راه حل‪:‬‬ ‫‪ -1‬اصالح وضعيت توزيع و در چارچوب استاندار جهاني قراردادن آن‪.‬‬ ‫‪ -2 ‬در خبرگيري‪ ،‬الگو قراردادن نس��خه ه��ای روزنامه هاي داخلی‬ ‫(اطالع��ات و کیه��ان) از نيمه دوم دهه ‪ 1330‬و تمام��ي دهه ‪ 1340‬در‬ ‫زمینه تولید مطلب (مت��اع روزنامه) و چگونگی عرضه آنها‪ .‬در آن زمان‬ ‫خبرنگاران در ش��هر پراکنده و مستقيما خبر جمع آوري مي کردند‪ .‬مثال‬ ‫روزنامه اطالعات يک خبرنگار بيمارس��تان ها داش��ت ک��ه باید از این‬ ‫بیمارستان به آن بیمارستان می رفت و جزئیات را گزارش می کرد‪ ،‬يک‬ ‫خبرنگار اتوبوسراني داشت که بايد دائما با اتوبوس های شهری رفت و آمد‬ ‫مي کرد تا از مشکالت با خبر شود و برنگارد و يک خبرنگار مدارس که با‬ ‫معلم و شاگرد و پدر و مادر ها مصاحبه و مشکالت را گزارش مي کرد و ‪....‬‬ ‫‪ -3 ‬قطع هرگونه کمک دولتي به مطبوعات‪.‬‬

‫قواع��د مطبوعاتي مي گويد‪ :‬اگر يک روزنامه تا ‪ 100‬ش��ماره خرج =‬ ‫دخل نکند‪ ،‬مش��کل است که بتوان آن را نجات داد يعني که بيمار شده و‬ ‫بيماري آن سرطان است‪ .‬روزنامه عمومی (غیر دولتی و غیر حزبی) دادن‬ ‫عالوه بر خدمت فرهنگی‪ ،‬يک کس��ب و کار است یعنی که باید درآمدزا‬ ‫باش��د لذا‪ ،‬اداره آن باید طبق اصول اقتصادی صورت گیرد‪ .‬اگر يک فرد‬ ‫بخواهد روزنامه بدهد که نظرات خودرا به گوش برساند و يا اينکه براي‬ ‫نش��ر افکار خود و همفکرانش روزنامه داشته باشد ـ این‪ ،‬روزنامه نگاری‬ ‫عمومی نیس��ت و خارج از تعاریف ژورنالیس��م است ـ در سابق به چنین‬ ‫فرد و یا افراد توصیه می شد که بروند ستون و یا صفحه ای از یک روزنامه‬ ‫معمولی را برای نشر افکار خود کرایه کنند و امروزه توصیه راه اندازی یک‬ ‫آنالین می شود که ساختن آن و اداره کردنش کم هزینه و آسانتر است‪.‬‬ ‫‪ 4 ‬ـ الزم است که در هيات نظارت‪ ،‬از متقاضيان انتشار نشريه مصاحبه‬ ‫حضوری به عمل آيد ـ همانطور که سابقا براي انتصاب يک مدير دبستان‬ ‫از فرد داوطلب (متقاضی) در شوراي آموزش و پرورش شهر مصاحبه به‬ ‫عمل مي آمد‪ .‬در اين مصاحبه ها؛ هدف متقاضي‪ ،‬ميزان سرمايه گذاري‬ ‫او و سردبير اجرایی که در نظر گرفته باشد باید سئوال شود‪ .‬بايد سردبیر‬ ‫اجرایی مشخص ش��ود زیراکه پیروزی و یا شکست نشریه به مهارت او‬ ‫بستگی دارد‪ .‬نتيجه اين مصاحبه بايد مالک تصميم گيري در تاييد و يا رد‬ ‫درخواس��ت قرار گيرد‪ .‬بدون داشتن يک سردبير اجرايي ماهر‪ ،‬با تجربه‬ ‫و معروف نمي شود به پيروزي روزنامه اميدوار بود‪ .‬در کشورهای دیگر‬ ‫برای جلب یک سردبیر اجرایی [با سردبیر کل اشتباه نشود]‪ ،‬روزنامه ها و‬ ‫شبکه های تلویزیونی باهم وارد رقابت و حتی مبارزه می شوند و انتصاب و‬ ‫کناره گیری چنین فردی «خبر اول رسانه ها» قرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪ 5 ‬ـ ممنوع کردن روزنامه هاي دولتي و وابسته به موسسات عمومي از‬ ‫قبول آگهي هاي تجاري و کالسه شده که کار دولت نيست و چنين وظيفه‬ ‫اي ندارد‪ .‬يا تش��ويق «موسسات عالقه مند» به انتشار شاپر و راه اندازي‬ ‫يک «اي بي» فارسي‪.‬‬

‫کاریکاتور ‪ 43‬ساله‬

‫ترسیم مورد اشاره مخاطب از این نگارنده‬ ‫(نوشیروان کیهانی زاده) کار روزنامه نگار‬ ‫و هنرمند بنام احمد سخاورز‬

‫‪3‬‬

‫یک مخاطب وبسایت ‪ 11‬ساله روزنامک که از اردیبهشت ‪1393‬‬ ‫آنالین مجله بین المللی روزنامک شده است با ارسال ای ـ میل پرسیده‬ ‫است‪ 11" :‬سال است که در وبسایت «روزنامک» کاریکاتور مردی را‬ ‫می بینم که اطراف اورا باندهای کاغذ شبیه طومار و تلِکس فراگرفته‬ ‫اند‪ .‬این مرد کیست و کاریکاتور را چه کسی کشیده است و چرا از آنجا‬ ‫برداشته نمی شود؟‪.".‬‬ ‫پاس��خ‪ :‬این کاریکاتور را احمد سخاورز در فروردین ‪ 1351‬از من‬ ‫کشیده است‪ .‬در آن زمان‪ ،‬او مترجم انگلیسی اخبار خبرگزاری ها برای‬ ‫رادیوتلویزیون دولتی ایران ب��ود [مترجم خبرگزاری رادیوتلویزیون‬ ‫و این��ک دفتر مرک��زی خبر] و من س��ردبیر اخبار بام��دادی رادیو و‬ ‫آخرین بخش اخبار تلویزی��ون ‪ 2‬و باهم کار می کردیم‪ .‬من اخباررا از‬ ‫تلکس ها به صورت باندهای بلند و گاهی چندین متری جدا و خبرهایی‬ ‫را که انتخاب کرده بودم به تایپیس��ت دیکت��ه می کردم و گوینده می‬ ‫آمد مرور می کرد و می ب ُرد استودیوی پخش و می خواند‪ .‬سخاورز مرا‬ ‫در این وضعیت و حالت ترسیم کرد‪ .‬س��خاورز که از چهار دهه پیش‬ ‫در کانادا زندگی می کند و به کار هنر ادامه می دهد در این کش��ور به‬

‫‪ Alan Sakhavarz‬معروف اس��ت‪ .‬او که در دانشگاه‪ ،‬رشته ادبیات‬ ‫انگلیسی را به اتمام رسانیده از ‪ 1340‬برای مطبوعات و بویژه نشریات‬ ‫موسسه اطالعات کاریکاتور می کشید و ازجمله برای مطالب من زیر‬ ‫عنوان «در گوش��ه و کنار ش��هر» که در روزنامه اطالعات و اطالعات‬ ‫هفتگی چاپ می شد‪.‬‬

‫احمد سخاورز در سال‪ 1970‬و در سال‪2012‬‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫پاسخ به پرسشها‬

‫ضعف جهانی روزنامه نگاری و فقر تاریخنگاری و قرارگرفتن‬ ‫جهانیان در تاریکی و بی خبری ـ تحلیل نشدن رویدادها‬ ‫یک مخاطب روزنامک آنالین از ناشر خواسته است که از دیدگاه خود‪ ،‬دست‬ ‫کم یک مورد از علل ریشه ای مسائل امروز جامعه جهانی را بگوید‪.‬‬ ‫پاس��خ‪:‬به نظر من که یک نظر صرفا شخصی اس��ت؛ضعف جهانی روزنامه‬ ‫نگاری و فقر تاریخنگاری و تحلیل نشدن رویدادها؛ یک مورد از علل پدیدآمدن‬ ‫مسائل امروز جهان است و مورد اصلی و ریشه ای ‪.‬‬ ‫روزی نیس��ت که مشاهده تداوم ضعف روزنامه نگاری و فقر تاریخنگاری و‬ ‫رو ب��ه کاهش گذاردن مورّخ به معنای واقعی کلمه مرا رنج ندهد‪ .‬این ضعف و‬ ‫فقر‪ ،‬از پایان جنگ جهانی اول رو به گسترش بوده است؛ بسیاری از خبرنگاران‬ ‫در گوش��ه و کنار جهان دیکته نوی��س‪ ،‬رونویس بردار (کُپی کننده)و پش��ت‬ ‫میزنشین شده‪ ،‬گزارشگران مشخّ ص‪ ،‬انگشت ش��مار و عمدتا انگلیسی مامور‬ ‫پوش��ش رویدادهای بزرگ بویژه تظاهرات و قیام ها می ش��وند‪ ،‬تفسیرنگاران‬ ‫دارندبی طرفی خودرا از دس��ت م��ی دهند‪ ،‬تحلیلگران رو به کاهش هس��تند‬ ‫زیرا که متقاضی (رس��انه ها) برای خرید نظرات و محصول کار آنان بسیار کم‬ ‫شده اس��ت و تاریخدان تقریب ًا کاری نمی کند جز رفتن به کالس درس و تکرار‬ ‫شرح رویدادهای سابق (در طول تاریخ بش��ر) ـ بدون ذکر واقعی علل‪ ،‬نتایج و‬ ‫اندرزهای��ی که هر رویداد می دهد و یا اینکه هم��ان مطالب تکراری را با قلمی‬ ‫دیگر کتاب می س��ازد و میلیاردها انسان در تاریکی و بی خبری باقی می مانند‪.‬‬ ‫این تضعیف جهانی که تعمّدی و خواس��ت مقام دوس��تان و پول پرستان است‬ ‫« دمکراسی» رادر بس��یاری از جوامع به صورت واژه ای مدفون در کتاب های‬ ‫لغت درآورده‪ ،‬مقام هارا حرفه ای و تقریبا موروثی ساخته و کمپانی های بزرگ‬ ‫و اصحاب منافع را قادر به آوردن و بردن دولت ها کرده است‪.‬‬ ‫این دمکراس��ی (حکومت مردم در لغت)‪ ،‬آن نیست که افالتون و ارسطو و‬ ‫اندیش��مندان عصر روشنگری اروپا و پدران ایجاد ایاالت متحده بیان کردند و‬ ‫تاکید بر آن داشتند که حقوق انسان نباید وجه المصالحه منافع قرار گیرد و ‪....‬‬

‫مقامات دولتی کشورهای توانمند تحوالت و رویدادها و علل و نتایج آنهارا از‬ ‫تحلیل های سازمان های اطالعاتی ـ امنیتی خود که سوابق را در آرشیوهایِشان‬ ‫و در محل نیز مامور و عامل دارند بدس��ت می آورند ولی مردم معمولی آنچه‬ ‫را که رس��انه ها به آنها بدهند که عمدتا اشاره است و ناقص و یا تبلیغ است و یا‬ ‫برای تلقین‪ .‬برخی از اندیشمندان‪ ،‬رسانه های همگانی را فروشگاه متاع نامعلوم‬ ‫لقب داده اند زیراکه مخاطبان (خریداران) س��فارش متاع آنها (خبر و نظر)را‬ ‫ن��داده اند و «ندید» خرید می کنند و اعتماد به روزنامه نگار بس��ته اند که همه‬ ‫واقعیات یک رویداد را کش��ف کند و برایش��ان به زبانی ساده و واژه های قابل‬ ‫درک و مأنوس بگوید‪ ،‬آنان را در صحنه قراردهد تا روشن شوند و برای زندگی‬ ‫خ��ود برنامه ریزی کنن��د و مثالتصمیم بگیرند ک��ه در انتخابات بعدی به چه‬ ‫کسی رای دهند و این تصمیمی نیست که در شب انتخابات گرفته شود‪ ،‬باید از‬ ‫مدت ها پیش روی آن تفکّر و کار شده باشد‪.‬‬ ‫دقّت نظرسنجی ها و بنگاههای سنجش نظرات و عقاید کم شده است‪ .‬اشتباه‬ ‫دقّت در نظر س��نجی ها (‪ +‬و ‪ ) -‬معروف به ‪ Margin of Error‬باال اس��ت‪.‬‬ ‫کار نظر س��نجی از ایالت پنسیلوانیای آمریکا و از س��ال ‪ 1824‬آغاز شد و آن‬ ‫استعالم نظر مردم منطقه درباره نامزدهای انتخابات آن سال ریاست جمهوری‬ ‫آمریکا بود که نتایج این نظرس��نجی حاکی از پیروزی اندرو جکس��ون بود که‬ ‫به حقیقت پیوس��ت‪ .‬در آن زمان هنوز «صداقت» به معنای واقعی کلمه وجود‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫بنیادگ��ذار روزنامه ای��ران با هدف جمع آوری نظرات م��ردم پیرامون هر‬ ‫موضوع حیاتی و مس��ئله روز‪ ،‬در اطاق خبر این روزنامه‪ ،‬یک میز« نظرسنجی»‬ ‫ایجاد کرد با شماری عضو که هنوز باقی است و ‪ ...‬الزم است که همه رسانه های‬ ‫همگانی چنین میزی داشته باشند و محصول کار آن را منتشر کنند تا مردم با ابراز‬ ‫نظر‪ -‬در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند‪ :‬مشارکت در دموکراسی‪.‬‬

‫وضعیت مطبوعات ایران تا سال ‪1357‬‬ ‫پرسش یک مخاطب روزنامک آنالین‪ :‬وضعیت روزنامه های ایران تا سال‬ ‫انق�لاب چگونه بود‪ .‬برای پای��ان نامه تحصیلی ام آن را الزم دارم که اس��تادم‬ ‫خواسته است نظر چند آگاه را بنویسم و شما‪ ،‬یک انتخاب من هستید‪.‬‬ ‫پاس��خ اين اس��ت كه ايرانيان‪ ،‬هيچگاه روزنامه کامل به مفهوم واقعي کلمه‬ ‫نداشته اند‪ .‬تا ش��هريور ‪ 1320‬كه روزنامه هاي ايران« دولتي نگار» بودند و از‬ ‫اصول و روشهاي درس��ت روزنامه نگاري هم آگاهي نداشتند‪ .‬بعد از شهريور‬ ‫‪ 1320‬تا پايان جنگ جهانی دوم كه ايران تحت اشغال نظامي و مقررات زمان‬ ‫جنگ بود و سپس كش��مكش جناحهاي سياسي آغاز شد و در دوران حكومت‬ ‫دكتر مصدق هم كه مطبوعات آزادي عمل داشتند مسئله نفت آنها را به خود‬ ‫مشغول كرده بود‪ .‬پس از براندازي ‪ 28‬امرداد وضعيت تازه اي حكمفرما شد و‬ ‫س��ختگيري ها تا نيمه دوم سال ‪ 1356‬كه شاه در ديدار از واشنگتن تحقير شد‬ ‫هر روز بيشتر مي شد‪.‬‬ ‫در اين دوره‪ ،‬ايران روزنامه نگار خوب داش��ت ولي دستشان جز در دوران‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫نسبتا کوتاه دولت علی امینی بسته بود‪ .‬لذا؛حادثه نويسي‪ ،‬ورزشي نويسي‪ ،‬هنري‬ ‫نويسي و ترجمه از منابع خارجي به ويژه از زبان انگليسي در اين زمينه ها رونق‬ ‫يافت‪ .‬از اواخر سال ‪ 1356‬و به تدریج روزنامه هاي ايران با اينكه به چند خانواده‬ ‫و افرادي معيّن تعلق داشتند كه به خاطر حفظ سرمايه خود احتياط را از دست‬ ‫نمي دادند به تدريج آزادي عمل به دس��ت آوردند و همين آزادي به پيروزي‬ ‫انقالب كمك بس��يار كرد‪ .‬اگر اين روزنامه ها تظاهرات قم را در صفحات اول‬ ‫خود منتشر نكرده بودند كه تبريزي ها بپا نمي خاستند و انتشار تظاهرات تبريز‬ ‫باعث تشويق اصفهاني ها‪ ،‬شيرازي ها‪ ،‬كرماني ها و مشهدي ها به بپاخيزي شد‬ ‫و ‪ ....‬آزادی عمل مطبوعات از تابستان ‪(1357‬سال انقالب) بیشتر شد و فشار‬ ‫چندانی درکار نبود‪ ،‬اما خودسانسوری (سانس��ور توسط ناشر‪ ،‬سردبیر و دبیر‬ ‫میز) تا حدی وجود داشت‪ .‬تضعیف قدرت ناشران از مهرماه سال ‪ ،1357‬سبب‬ ‫توانمندی سندیکای روزنامه نگاران شد و کمک کرد که از نیمه آبان اعتصاب‬ ‫‪ 62‬روزه صورت گیرد و ‪...‬‬

‫‪4‬‬


‫گشتی در رویدادهای ماه‬

‫درگذشت گابریل گارسیا مارکز که روزها خبر اول رسانه ها بود‬

‫درگذشت گابریل گارس��یا مارکز داستان نگار‪ ،‬روزنامه‬ ‫ن��گار و مؤل��ف ـ از نویس��ندگان ب��زرگ ق��رن ‪ 20‬و برنده‬ ‫چندی��ن جایزه ادبی ازجمل��ه جایزه ادبی نوبل س��ال ‪1982‬‬ ‫هفدهم اپری��ل ‪ 28( 2014‬فروردی��ن ‪ )1393‬در خانه اش‬ ‫در مکزیک درگذش��ت‪ .‬مارکز که در آمریکای التین به گابو‬ ‫‪ Gabo‬معروف اس��ت ‪ 87‬س��اله بود‪ .‬مرگ او از ذات الریه‬ ‫اعالم ش��ده بود‪ .‬وی پس از ترک بیمارس��تان و بازگش��ت‬ ‫به خانه فوت ش��ده بود‪ .‬مارکز در س��ال ‪ 1999‬به س��رطان‬ ‫مبت�لا ش��ده بود ول��ی بر ای��ن بیم��اری فائ��ق آم��ده بود‪.‬‬ ‫مارکز ـ متولد کشور کلمبیا ـ نویسنده ای پُرکار بود و کار قلم‬ ‫را از دوران دانش��جویی و از روزنامه نگاری آغاز کرده بود‪ .‬او‬ ‫در روزنامه های متعدد کار کرد ازجمله یونیورسال (از ‪1948‬‬ ‫تا ‪ ،)1949‬هرالدو (از ‪ 1950‬تا ‪ ،)1952‬اسپکتادور (از ‪1954‬‬ ‫تا ‪ 1955‬و نیز ‪ ،)1957‬مومِنتو (از ‪ 1957‬تا ‪ )1958‬و ‪ ...‬ـ ‪ ‬در‬ ‫کلمبیا و ونزوئ�لا‪ .‬وی در ونزوئال به س��ردبیری روزنامه هم‬ ‫ارتقاء یافته بود ـ روزنام��ه گرافیکا‪ .‬اخبار کودتای ضد ژنرال‬ ‫‪ Marcos Perez Jimez‬را که ‪ 6‬سال دیکتاتوری کرده بود‬ ‫و ونزوئالیی ها از دست پلیس مخفی او آرامش نداشتند برای‬ ‫روزنامه های کلمبیا پوشش داده بود‪ .‬دولت ژنرال جیمِز ‪23‬‬ ‫ژانویه‪1958‬سرنگونوخوداوبهجمهوریدومینیکنتبعیدشد‪.‬‬ ‫مارکز پس از اینکه واقعیت غرق ش��دن یک کش��تی نیروی‬ ‫دریایی کلمبیارا در قالب گزارش ژورنالیس��تی اینوستیگیتیو‬ ‫افشاء کرد خش��م دولت این کش��ور را برانگیخت و روزنامه‬ ‫مربوط بناچ��ار وی را به عنوان «خبرن��گار اعزامی به اروپا»‬ ‫فرس��تاد و از امری��کای التین دور س��اخت‪ .‬مارک��ز در اروپا‬ ‫بود که کار خاطره ن��گاری را آغاز کرد‪ .‬کش��تی مورد بحث‬ ‫براثر نق��ص فنی ناش��ی از بی مباالت��ی غرق ش��ده بود ولی‬ ‫مقام��ات دولتی غرق آن را نتیجه توف��ان اعالم کرده بودند‪.‬‬ ‫مارکزمی کوشید که همیش��ه در میان مردم باشد تا واقعیت‬

‫ه��ا و کمبودها را لمس کن��د‪ .‬او غالبا با اتوب��وس رفت و آمد‬ ‫می ک��رد و حت��ی هنگامی که به ای��االت متح��ده می رفت‪.‬‬ ‫مارکز در سال ‪ 1958‬با «مرس��دس» که ‪ 11‬سال انتظار اورا‬ ‫کشیده بود ازدواج کرد‪ .‬این دو در دانشگاه ‪ ‬باهم آشنا شده و‬ ‫وعده ازدواج داده بودند‪ .‬مرسدس تا پایان عمر در کنار مارکز‬ ‫بود و ایندو دارای دو پسر شدند‪.‬‬ ‫جوانی و میانس��الی مارک��ز در ج��وّی در آمریکای التین‬ ‫گذش��ت که نزاع چپ و راس��ت ‪ ‬و هرج و مرج ناش��ی از آن‬ ‫قطع نمی شد و او پس از س��بک و سنگینی کردن واقعیت ها‬ ‫و خواس��ت ها‪ ،‬در کنار چپ ها قرار گرفت و این موضع خود‬ ‫را تا پایان عمر ترک نکرد‪ .‬او در همین راستا‪ ،‬با فیدل کاسترو‬ ‫دوست و معاشر شده بود‪ .‬مارکز چند بار به کوبا رفته بود‪.‬‬ ‫کاس��ترو درب��اره مارک��ز گفت��ه ب��ود‪ ... :‬مردی اس��ت‬ ‫که به واقعیت ها وفادار اس��ت و عاش��ق خوش��بختی بش��ر‬ ‫و زندگ��ی انس��ان ه��ا در آرام��ش و براب��ری‪ .‬مارکز ‪ ‬یک‬ ‫ض��د امپریالیس��ت ب��ود و متمای��ل ب��ه سوسیالیس��م‪.‬‬ ‫مارکز پس از اینکه در یک مقاله نوش��ت که دولت واشینگتن‬ ‫جنگ با مواد مخدررا با هدف مداخله در امور آمریکای التین‬ ‫به راه انداخته است خشم آن دولت را برانگیخت و صدور ویزا‬ ‫برای دیدار از آمریکا برایش تا مدتی ممنوع شده بود‪ .‬با وجود‬ ‫این‪ ،‬ویلیام کلینتون رئیس جمهوری پیش��ین آمریکا خودرا‬ ‫دوستدار مارکز می خواند و اوباما در اعالمیه خود به مناسبت‬ ‫مرگ او‪ ،‬از وی با بهترین جمالت ستایش کرد‪.‬‬ ‫مارکز در یک مقاله پُر سر و صدا ثابت کرده بود که در هر‬ ‫تغییری در کشورهای ضعیف باید انگشت قدرت هارا مشاهده‬ ‫کرد‪ .‬وی نوشته بود‪ :‬قدرت ها درصدد هستند که از پیدایش هر‬ ‫مسئله در یک کشور‪ ،‬به صورت فرصت و برای اجرای سیاست‬ ‫های خود استفاده کنند و لذا‪ ،‬مسئله بزرگتر و بزرگتر می شود‪.‬‬ ‫داس��تان نویس��ی او س��بک وِیژه داش��ت که این س��بک را‬

‫گابریل گارسیا مارکز‬

‫‪ Magic Realism‬گوین��د ک��ه مخلوط��ی از واقعی��ات و‬ ‫تخیّ�لات اس��ت‪ .‬معروفتری��ن داس��تان او «صد س��ال تنها‬ ‫‪ » One Hundred Years of Solitude‬اس��ت (ش��رح‬ ‫‪ 7‬نس��ل و در محیطی مشابه و نزدیک به زادگاه خود اوست)‪،‬‬ ‫«توفان برگ» که نخستین داستان او بود‪« ،‬کسی به سرهنگ‬ ‫نامه ننوشت»‪« ،‬عش��ق در زمان وبا»‪« ،‬خاطرات زنبازی های‬ ‫مالیخولیایی (خیالی)»‪« ،‬روزشمار پیش بینی»‪« ،‬خزان رئیس‬ ‫‪ »The Autumn of Patriarch‬و ‪ ...‬هستند و داستانهای‬ ‫کوتاه متعدد ازجمله داس��تان مرد ‪ 90‬ساله و دختر ‪ 14‬ساله‪.‬‬ ‫مارکز در نوجوان��ی عمدتا با پدر ب��زرگ و مادر بزرگ خود‬ ‫زندگی کرده ب��ود و پدر بزرگش یک س��رهنگ لیبرال بود‪.‬‬ ‫مارکز پس از اینکه از آش��تی و س��ازش ‪ ‬گروههای سیاسی‬ ‫کلمبیا و جنگ داخلی این کش��ور ناامید ش��د به مکزیک نقل‬ ‫مکان کرده بود‪.‬‬

‫‪ ...‬مداخله دوباره غرب در مسئله اوکراین یک اشتباه محاسبه بود‬ ‫و جهان را وارد یک دوره تاریخی تازه کرد ـ اوضاع جهان آن نخواهد بود که در ‪ 29‬سال گذشته شاهد بودیم‬

‫تاریخ نگاران تاریخ جهان رابه دوره های متعدد تقس��یم‬ ‫کرده اند که پیش از قرن ‪ 02‬دوره های آن طوالنی بود‪ .‬برای‬ ‫مثال‪ :‬افتادن قس��طنطنیه در س��ال ‪ 3541‬به دست تُرکان‬ ‫عثمانی را پایان قرون وس��طی و آغاز قرون جدید نوشته اند‪.‬‬ ‫همین تاریخ نگاران‪ ،‬برای تاریخ معاصر بویژه در ‪ 541‬س��ال‬ ‫اخیر(از زمان پیروزی آلمان بر فرانسه و تامین وحدت آلمان‬ ‫در ‪ )1781‬دوره های فرعی کوتاه مدت قائل شده اند‪ .‬انتخاب‬ ‫گورباچف به رهبری ش��وروی در ‪ 5891‬را آغاز یک دوره‬ ‫فرعی تازه نوشته اند که به فروپاشی بلوک شرق و جماهیریه‬ ‫ش��وروی منجر ش��د و جهان به دوران پیش ازجهانگشایی‬ ‫اسکندر مقدونی ـ جهان دارای یک ابرقدرت ـ بازگشت کرد‪.‬‬ ‫پیش از اس��کندر‪ ،‬ایران تنها ابرقدرت جهان به مدت بیش‬ ‫از ‪ 002‬س��ال بود‪ .‬مرحله تازه مسئله اوکراین که از زمستان‬ ‫‪ 4102‬آغاز شده دارد جهان را وارد یک دوره تاریخی نوین‬ ‫می کند و به نظر می رسد که راه بازگشت ندارد‪.‬‬ ‫مروری بر تاریخ نشان می دهد که تحوالت بزرگ تاریخ‪،‬‬ ‫ناشی از یک اشتباه ـ اشتباه یک نفر و یا یک گروه بوده است‪.‬‬ ‫برای مثال‪ :‬اگر غرورپیروزی ها و شوق قدرت نبود‪ ،‬ناپلئون‬ ‫دچاراشتباه محاسبه نمی شد‪ ،‬به روسیه پُربرف و یخ و پهناور‬ ‫حمله نمی ب ُرد و از میان نمی رفت‪ .‬هیتلر این اشتباه ناپلئون را‬ ‫فراموش کرده بود که همان را تکرار کرد‪ ،‬به روسیه حمله برد‬ ‫و نابود شد‪ .‬گردانندگان حزب كمونيست شوروی با اشتباه‬ ‫محاس��به و کم دقتی و احیانا غفل��ت‪ ،‬يازدهم مارس ‪5891‬‬ ‫«ميخائيل گورباچف» ‪ 45‬ساله را در جاي چرننکو قراردادند‬ ‫‪5‬‬

‫و اورا رهبر شوروي ـ يکي از دو ابرقدرت وقت کردند و با این‬ ‫اشتباه‪ ،‬جهان وارد یک دوره تاریخی تازه ‪ 92‬ساله شد‪ .‬اشتباه‬ ‫حزب حاکم شوروی این بود که چون نمي خواست چند ماه‬ ‫بعد‪ ،‬باز هم يك مراس��م تدفين ديگر برگزار كند گورباچف‬ ‫‪ 45‬ساله ولی از نسل دوم انقالب و با تجریه ای کمتر و تفکری‬ ‫دیگر و روانشناسی ضعیفرا برگزید ـ انتخابی که آغاز پايان‬ ‫عمر اتحاد جماهير ش��وروي سوسياليستي‪ ،‬حاكميت حزب‬ ‫كمونيس��ت‪ ،‬فروپاشي بلوك شرق بود (كه ايجاد اين بلوك‪،‬‬ ‫به قولی ب��ه بهاي خون ‪ 72‬ميليون تن از مردم ش��وروي در‬ ‫جریان جنگ دوم جهانی تمام ش��ده بود) و نیز عقب نشيني‬ ‫مارکسيسم (سوسياليس��م مطلق)‪ .‬گورباچف به نظر قريب‬ ‫ب��ه اتفاق تحلیلگران ـ م��ردي زودباور و فاق��د دورنگری و‬ ‫معلومات عمومی الزم بود‪ ،‬شايستگي رهبري جماهيريه اي‬ ‫پهناور همچون شوروي را نداشت‪ ،‬در كار سياست سادگي مي‬ ‫كرد و مشاورانش بهتر از او نبودند‪ .‬سادگی های گورباچف و‬ ‫باور وعده های غرب به فروپاشی بلوک شرق (پیمان ورشو)‬ ‫و خروج نیروهای ش��وروی از کش��ورهای عضو این پیمان‬ ‫انجامید‪ .‬غرب وعده داده بود که پس از انحالل پیمان ورشو‪،‬‬ ‫ناتو منحل و یا تبدیل به یک گروه سیاسی خواهد شد!‪.‬‬ ‫در پ��ی این فروپاش��ی ب��ود که يلتس��ين‪ ،‬شوش��کويچ و‬ ‫کرافچ��وک س��ران وقت جمهوري هاي (اس��ما) روس��يه‪،‬‬ ‫اوكراي��ن و بالروس هفت��م دس��امبر ‪ 1991‬در يك محفل‬ ‫خصوصي در استراحتگاه «بلوژفسکايا» واقع در بالروس‪ ،‬ودکا‬ ‫نوشیدند و تصميم به انحالل شوروي گرفتند‪ .‬به اين ترتيب‬

‫يک امپراتوري بزرگ با آن همه دندان اتمي ـ موشکي‪ ،‬دهها‬ ‫هزار تانک‪ ،‬صدها زيردريايي و رزمناو و پيشرفتهاي فضايي‬ ‫همانند برف بر شيرواني داغ ذوب شد و از ميان رفت‪.‬‬ ‫دوماي روس��يه انحالل اتحاد شوروي ‪ 96‬ساله مركب از‬ ‫‪ 51‬منطقه (اسما کش��ور) را به آن ترتيب غير قانوني اعالم‬ ‫كرد زیرا که رفراندم سراس��ری ص��ورت نگرفته و از مردم‬ ‫نظرخواهی نش��ده بود‪ ،‬ولی هنوز درباره اين مصوبه اقدامي‬ ‫صورت نگرفته است‪ .‬بلشویک ها پس از پیروزی در انقالب‬ ‫‪ 7191‬و جنگ داخلی پس از آن‪ ،‬بر روسیه تزاری که اوکراین‬ ‫بخش اصلی آن بود نام «روسیه سوسیالیستی» گذاشته بودند‬ ‫که بعدا و با هدف ساخت یک جهان تک دولتی و به عضویت‬ ‫درآوردن همس��ایگان‪ ،‬آن را به ‪ 51‬منطقه اس��ما جمهوری‬ ‫تقس��یم کردند و نام اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر‬ ‫آن نهاده بودند‪ .‬نام روس��یه از کی اف یان روس (روس های‬ ‫منطقه کی اف ش��امل بخ��ش هایی از اوکرای��ن‪ ،‬بالروس و‬ ‫روسیه) گرفته شده است‪.‬‬ ‫روسیه پس از فروپاشی شوروی‪ ،‬طبق برنامه غرب غرق‬ ‫در فساد اداری ـ اقتصادی شد و نتوانست بپاخیزد‪ .‬یلتسین‬ ‫«والدیمیر پوتین» را برجای خود نشانید و تصور می رفت که‬ ‫همرنگ او باشد ولی اخیرا حرکت های ناسیونالیستی از وی‬ ‫به چشم می خورد ازجمله ایستادگی در قبال مسئله سوریه‬ ‫و اوکراینو اس��تقرار ناوگان در مدیترانه‪ .‬گرفتن عکس‪ ،‬زیر‬ ‫تصویر تزار نیکالی دوم نخستین جرقه او بود‪.‬‬ ‫بقیه در صفحه‪48‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫گشتی در رویدادهای ماه‬

‫روزی که پروفسور باستانی پاریزی مورّ خ‪ ،‬مؤلف‪ ،‬روزنامه نگار و شاعر بزرگ معاصر ایران فوت شد ـ‬ ‫كارهاي او ـ چند خاطره پندآموز با او‬ ‫دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی مورخ‪ ،‬روزنامه نگار‪،‬‬ ‫نویس��نده‪ ،‬پژوهشگر‪ ،‬شاعر و استاد تاریخ در دانشگاه تهران‪،‬‬ ‫پنجم فروردین ‪ 25( 1393‬مارس ‪ )2014‬و در ‪ 89‬س��الگی‬ ‫در تهران درگذشت‪ .‬وی س��وم دی‌ماه ‪ 24( 1304‬دسامبر‬ ‫‪ )1925‬در پاریز س��یرجان (استان کرمان) به دنیا آمده بود‪.‬‬ ‫استاد باس��تانی در ماههای آخر عمر از بیماری کبد رنج می‬ ‫ب ُرد‪.‬‬ ‫اس��تاد باس��تانی که در« تاریخ» دکترا داش��ت مراحل‬ ‫تدریس از دبستان و دبیرستان تا دانشگاه را طی کرده بود‪ .‬او‬ ‫‪ 49‬سال در دانشگاه تهران (از ‪ 1338‬تا ‪ ،)1387‬تاریخ تدریس‬ ‫کرد‪ .‬اس��تاد باس��تانی از جوانی ـ همزمان با تدریس به کار‬ ‫روزنامه نگاری پرداخته بود و این کار را از کرمان آغاز کرده‬ ‫بود‪ .‬وی نیز عقیده داشت که تاریخ نگاری و روزنامه نویسی در‬ ‫یک قلمرو واحد هستند و هرچه که امروز خبر نامیده می شود‬

‫بود و رفتاری بسیار دوستانه و خودمانی داشت‪ .‬در نخستین‬ ‫جلس��ه کالس به مبص��ر گفت که هن��گام ورود او به کالس‬ ‫«برپ��ا» نگوید‪ ،‬هرکس بخواهد به ه��ر طریق احترام بگذارد‬ ‫آزاد اس��ت ولی نه به «برپا» گفتن مبصر که یک امریه است‬ ‫و الزام آور‪ .‬روش تدریس او نیز کتابی نبود‪ ،‬باید یادداش��ت‬ ‫بر می داش��تیم‪ .‬در نخستین جلس��ه گفت‪« :‬تاریخ ادبیات»‬ ‫یعنی تاریخ اندیش��ه‪ ،‬دانش و هنر ـ همه چیز کتاب می شود‬ ‫[ادبیات]‪ .‬جهانیان به عظمت تمدن و فرهنگ ما ـ ایرانیان ـ‬ ‫اذعان دارند‪ ،‬مدیون آن هستند و در برابرش سر تعظیم فرود‬ ‫می آورند‪ .‬این توجه ویژه‪ ،‬تنها به خاطر ابرقدرت بودن ما در‬ ‫دوران هخامنشیان‪ ،‬اشکانیان و ساسانیان و گسترش قلمرو ما‬ ‫تا اواسط لیبی در غرب و داشتن سواره نظام زرهپوش نبوده‪،‬‬ ‫به داشتن مردان فکر و خدمت ما به تمدن بشر است‪ .‬ما بودیم‬ ‫که کتابخانه عموم��ی‪ ،‬دارالترجمه و دارالتحریر دایر کردیم‪،‬‬

‫پروفسور باستاني پاريزي در ‪ 5‬مرحله عُمر‬

‫فردا و فرداهای دور می شود تاریخ‪ .‬او همچنین به خبرنگاران‬ ‫اخبار پلیسی و قضایی توصیه می کرد که یادداشت های خودرا‬ ‫دور نریزند تا بعدا بتوانند آنهارا به داستان کوتاه بدل کنند و‬ ‫داستان نویس شوند و کارفرمای خودشان باشند و از معاریف‬ ‫جامعه‪ .‬استاد باستانی به کرمان و کرمانیان عالقه ویژه داشت‬ ‫و این عالقه دو طرفه بود‪ .‬استاد عالوه بر نوشتن هزاران خبر و‬ ‫مقاله برای نشریات‪ ،‬بیش از ‪ 60‬کتاب ازجمله تاریخ کرمان‬ ‫و کرمان شناس��ی و داس��تان های متعدد تألیف کرده است‪.‬‬ ‫اشعار او نیز معروف هستند‪.‬‬ ‫این نگارنده (نوش��یروان کیهانی زاده) در دبیرس��تان و‬ ‫دانش��کاه از شاگردان استاد باستانی بود و خاطرات متعدد از‬ ‫شاگردی و تماس او دارد که الزم می داند به مواردی از آنها‬ ‫اشاره کند تا در «تاریخ» بمانند‪:‬‬ ‫“دوران حکوم��ت دکتر مصدق بود که گام به دوره دوم‬ ‫دبیرس��تان ـ دبیرستان پهلوی ش��هر کرمان ـ نهادم‪ .‬استاد‬ ‫درس «تاریخ ادبیات» ما‪ ،‬محمدابراهیم باستانی پاریزی بود‬ ‫ـ فردی متفاوت از دیگران؛ کراوات به گردن نداشت‪ ،‬فروتن‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫دانشگاه ساختیم‪ ،‬رصد خانه تاسیس کردیم‪ ،‬برای زبان عرب‬ ‫ال پس��تخانه و راه آسفالته ساخته‬ ‫«صرف و نحو» نوشتیم‪ ،‬قب ً‬ ‫ایم‪ ،‬آبراه در مصر و یونان‪ ،‬در دوران اشکانیان « دموکراسی»‬ ‫داشتیم و ‪ ....‬آیا می توانید حدس بزنید که در هر بیت حافظ‬ ‫و ه��ر جمله س��عدی چقدر پن��د و اندرز و حکمت اس��ت؟‪.‬‬ ‫م��ا دانش ش��یمی و ریاضیات عالی (جب��ر و مثلثات و اصول‬ ‫لگاریتم) به وجود آوردیم‪ ،‬فضاشناس��ی را تکمیل و گردش‬ ‫زمین را محاس��به کردیم‪ .‬همچنین فلسفه و علم مدیریت را‬ ‫بروید اصول مدیریت دولتی را در کتاب خواجه نظام الملک‬ ‫(سیاست نامه) و کارنامک اردشیرپاپکان بخوانید‪ .‬همه اینها‬ ‫در کتاب آمده است و تاریخ ادبیات شرح این تالیفات و افکار‬ ‫و به وجودآورندگان آنهاس��ت‪ .‬ش��رح «ادبیات فارسی» به‬ ‫همین نام (پرشین لیترِچر) در همه کشورها تدریس می شود‬ ‫و این کتابهای ما به زبانهای دیگر ترجمه و بعضا تدریس می‬ ‫ش��وند‪ .‬این را گفتم که به اهمیت ای��ن درس (تاریخ ادبیات‬ ‫ایران) پی ببرید‪.‬‬ ‫س��ال بعد با رای دانش آموزان‪ ،‬دبی��ر روزنامه دیواری‬

‫دبیرس��تان شدم‪ .‬احتماال برنده شدن من به خاطر اسمم بود‪،‬‬ ‫دبیرس��تانی ها از دیرزمان مرا «کیهان ـ اطالعات» صدا می‬ ‫کردند‪ .‬مصاحبه با استاد باستانی پاریزی‪ ،‬مطلب اول نخستین‬ ‫ش��ماره این روزنامه دیواری بود که گفت��ه بود دیماه ‪1304‬‬ ‫هجری خورشیدی به دنیا آمده است‪.‬‬ ‫وی در این مصاحبه از روش تالیف کتابهای درسی تاریخ‬ ‫که به علل و نتایج هر رویداد توجه نکرده بودند انتقاد کرده بود‬ ‫و گفته بود که شرح رویدادها به تنهایی کافی نیست باید علل و‬ ‫نتایج ـ نتایج رویداد تا به امروز ـ منعکس شود تا درس دهد‬ ‫و اشتباهات تکرار نشود‪ .‬برای مثال‪ :‬اگر هیتلر شرح شکست‬ ‫ناپلئون از لشکرکشی غیر ضروری سال ‪ 1812‬به روسیه و از‬ ‫دس��ت دادن آن ارتش عظیم فرانسه را به دقت خوانده بود‬ ‫اشتباه اورا تکرار نمی کرد و در تابستان سال ‪ 1941‬به روسیه‬ ‫حمله نمی ب ُرد و از می��ان نمی رفت‪ .‬وی دهها مثال دیگر زده‬ ‫ب��ود و درس تاریخ را در عین حال درس «میهن شناس��ی» و‬ ‫«جهان شناسی» خوانده بود‪ .‬استاد باستانی در همین مصاحبه‬ ‫از منوچهر نیس��تانی (یکی از شاگردانش) که در آن سن کم‪،‬‬ ‫مجموعه شعر ـ شعر انتقادی ـ به چاپ رسانده بود یادکرده و‬ ‫بر مضمون (از نیس��تان تا مرا ب ُبریده اند ‪ )...‬گفته بود نیستانی‬ ‫در اشعار خود‪ ،‬از جدایی ها (اختالف طبقاتی پولدار و بی پول‬ ‫و ‪ )...‬روایت کرده است‪.‬‬ ‫در آن زمان در ایران‪ ،‬دانش آموز با قبول شدن در کالس‬ ‫پنجم دبیرستان‪ ،‬دیپلم متوس��طه می گرفت و کالس ششم‬ ‫برای ورود به دانش��گاه و پایه این کار بود و سه شاخه داشت‪:‬‬ ‫ادبی‪ ،‬ریاض��ی و طبیعی‪ .‬دیپلمه های ریاضی نمی توانس��تند‬ ‫وارد دانشکده ادبیات و حقوق شوند و یا پزشگی بخوانند و به‬ ‫همین ترتیب دیپلمه های ادبی و طبیعی راهی به دانش��کده‬ ‫فنی و یا رشته علوم ریاضی نداشتند‪ .‬در سال تحصیلی ‪1333‬‬ ‫ـ ‪ ،1334‬من به اصرار پدرم که رشته ادبی را آغاز کار «پشت‬ ‫میزنش��ینی» و [به زعم او] مُفتخوری می پنداش��ت‪ ،‬بناچار‬ ‫[بدون داشتن عالقه و حتی استعداد] در ششم ریاضی ثبت نام‬ ‫کرده بودم‪ .‬اوایل آن سال تحصیلی‪ ،‬استاد باستانی در محوطه‬ ‫دبیرستان پهلوی کرمان مرا دید و از وضعیت تحصیل پرسید‬ ‫گفتم در رش��ته ریاضی ثبت نام کرده ام‪ .‬متاسف شد و گفت‬ ‫که در من استعداد تاریخ و «نوشتن» یافته و خوب بود که در‬ ‫شش��م ادبی به تحصیل ادامه می دادم‪ ،‬و افزود که تحصیل و‬ ‫اشتغال در رشته خالف ذوق و استعداد نه تنها پیشرفت ندارد‬ ‫بلکه شادی و خوشوقتی هم در فرد به وجود نمی آورد و ناشاد‬ ‫و ناراض��ی بودن از خود در طول عم��ر‪ ،‬یعنی عمر بی حاصل‬ ‫و ‪ ....‬ولی من باید میان خواس��ت پدر و رشته ادبی‪ ،‬یکی را بر‬ ‫می گزیدم و من خواس��ت پدرم را ترجیح دادم و سال بعد در‬ ‫تهران به دانشکده مهندسی مخابرات (تلفن‪ ،‬تلگراف‪ ،‬بی سیم‬ ‫و ‪ )...‬وارد شدم‪ ،‬اما تأسف استاد باستانی همچنان در ذهن من‬ ‫باقی مانده بود و در تابس��تان بعد (تابستان ‪)1956 = 1335‬‬ ‫همینکه آگهی پذیرش دانش��جو برای ش��رکت در نخستین‬ ‫دوره آموزش روزنامه نگاری ایران (به مفهوم کالسیک آن)‬ ‫را دیدم‪ ،‬برای شرکت در امتحان ورودی آن (کنکور) ثبت نام‬ ‫کردم و به رغم شرکت صدها نفر در آن کنکور‪ ،‬قبول شدم و از‬ ‫خیر مهندس شدن گذشتم‪ .‬یکی از دروس این دوره‪ ،‬تاریخچه‬ ‫و چگونگی کار خبرگزاری ها و ش��بکه های تهیه و ارسال خبر‬ ‫از نقاط دوردست بود‪.‬‬ ‫یک قس��مت از این درس‪ ،‬تش��ریح ابتکار استاد باستانی‬ ‫پاری��زی بود که در اس��تان کرمان یک ش��بکه خبرنگاری و‬ ‫مطلب نویس��ی برای روزنامه اطالعات وق��ت ایجاد کرده‬ ‫بود که تحول بزرگی در ژورنالیسم ایران بشمار می رود و به‬ ‫مراتب بهتر از کار خبرگزاری های جهانی از قبیل رویترز بود‪.‬‬ ‫طبق این روش‪ ،‬استاد باستانی کار خبرگیری و خبرنویسی را‬ ‫از دس��ت بقال و کفّاش که مشاهدات خود از وقایع را به یک‬ ‫‪6‬‬


‫گشتی در رویدادهای ماه‬ ‫نفر دیگر دیکته می کردند تا بنویسد و می فرستادند و عموما‬ ‫ناقص و جنبه تبلیغ برای یک مقام معیّن داشت خارج ساخته‬ ‫و به تحصیلکردگان با استعداد و صاحب ذوق [پس از دیدن‬ ‫آموزش مربوط در محضر خود او ـ اس��تاد باستانی] سپرده و‬ ‫ا ِدیت این اخبار و مطالب را شخصا انجام می داد و می فرستاد‪.‬‬ ‫پس از اتمام نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران‪،‬‬ ‫ورود به این پیش��ه مادام العمر و اس��تخدام شدن‪ ،‬بر تابلوی‬ ‫اعالنات تحریریه روزنامه اطالعات(اطاق خبر) بخش��نامه‬ ‫ای به امضای س��ناتور عباس مس��عودی ناشر این روزنامه و‬ ‫پی نوشت نورالدین نوری دبیر مربوط دیدم که همگان را از‬ ‫دست بردن در مطالب دریافت شده از کرمان (با ادیت استاد‬ ‫باستانی) ممنوع و تاکید کرده بود که استاد باستانی در تنظیم‬ ‫ژورنالیس��تیِ مطالب همتا ندارد و مطالب ارسالی او باید عینا‬ ‫به چاپخانه فرستاده شود‪ .‬عالقه و احترام به استاد باستانی در‬ ‫موسسه اطالعات که همچنان ـ تا دم واپسین او ـ ادامه داشته‬ ‫خارج از هرگونه توصیف اس��ت‪ .‬استاد باستانی پس از انتقال‬ ‫به تهران هم برای روزنامه اطالعات مقاله و تفسیر می نوشت‬ ‫و خالصه برخی از مقاالت او به سراسر دنیا مخابره می شد‪.‬‬ ‫استاد باستانی در پایتخت‪ -‬با مدرک دکترا و سالها تجربه‬ ‫تدریس‪ ،‬تحقیق و نوشتن‪ ،‬در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران‬ ‫تدریس تاریخ را برعهده گرفت و در اینجا هم‪ ،‬من شاگرد او‬ ‫شدم و مش��اهده کردم که همان روشی را در تدریس که در‬ ‫مصاحبه با روزنامه دیواری دبیرستان پهلوی کرمان گفته بود‬ ‫دنبال می کند‪ :‬توجه به علل و نتایج هر رویداد ـ زنجیره نتایج‬ ‫تا به امروز‪ ،‬و باز تاکید دارد که روزنامه نگاری و تاریخنگاری‬ ‫دارای یک قلمرو هس��تند [پیشه مترادف] و هرچه که امروز‬ ‫خبر است فردا تاریخ می شود و اگر روزنامه نگار خبر را کامل‬ ‫ننویسد و به همه عناصر آن بویژه دو عنصر «چرا و چگونه؟»‬ ‫پاسخ ندهد‪ ،‬کار تاریخنگار که باید رویداد را در آینده ای دور‬ ‫و یا نزدیک دنبال کند سخت و پُرهزینه خواهد کرد‪ .‬آنگونه‬ ‫که من از درس استاد دکتر باستانی پاریزی استنباط کرده ام‪،‬‬ ‫وی داشتن روزنامه نگار و تاریخنگار ماهر را از عوامل قدرت‬ ‫یک ملت می دانس��ت ـ غرب را همین قدرت در جنگ سرد‬ ‫نیمه دوم قرن ‪ 20‬پیروز کرد‪.‬‬ ‫دکتر باس��تانی پاریزی همچنین از هواداران تحقیق یک‬ ‫مسئله معاصر (نه زیاد قدیمی) به سبک کارآگاه بود (مورّخ در‬ ‫نقش کارآگاه پلیس)‪ .‬او می گفت که ریشه تداوم یک مسئله‬ ‫در یک کش��ور نتیجه نبود روزنامه نگار خوب و ماهر و تاریخ‬ ‫نویس عالقه مند به انس��ان و میهن دوست است زیراکه اگر‬ ‫به محض پدید آمدن یک مس��ئله‪ ،‬آن را اعالم و عیان کنند‪،‬‬ ‫ابعاد پیدا نمی کند‪ ،‬حل می ش��ود و پایان می یابد‪ ،‬ریشه نمی‬ ‫دواند و سرطان جامعه نمی شود‪.‬‬ ‫س��الها پس از اتمام دوره فوق لیسانس تاریخ در دانشگاه‬ ‫ته��ران‪ ،‬برای گرفتن دکترا در این رش��ته به آمریکا (ش��هر‬ ‫سانفرانسیس��کو) رفتم‪ .‬پس از گذرانیدن واحدهای الزم در‬ ‫طول دو س��ال‪ ،‬چند عنوان (تاپیک) برای نوشتن تز (رساله ـ‬ ‫پایان نامه) به من پیشنهاد کردند که از میان آنها «تاریخ ادیان‬ ‫ایران» را انتخاب کردم‪ .‬باید س��ه استاد راهنما می داشتم که‬

‫نصرت اهلل معینیان در دهه ‪1340‬‬ ‫‪7‬‬

‫تز به تأیید‪ ،‬تصحیح و امضای هر س��ه می رس��ید‪ .‬یک استاد‬ ‫سوئدی تبار و یک استاد فلسطینی تبار از میان استادان شاغل‬ ‫مدرسه را که مطالعات وسیع در ادیان داشتند برایم انتخاب‪،‬‬ ‫و نیز پیش��نهاد کردند که از دو اس��تاد ایرانی؛ دکتر باستانی‬ ‫پاریزی و دکتر زریاب خویی ـ یکی را انتخاب کنم و رساله من‬ ‫باید در تهران به تصحیح و امضای یکی از این دو برس��د تا دو‬ ‫استاد آمریکایی بررسی کنند و جلسه دفاع از آن تز تشکیل‬ ‫شود و بعد یک نسخه از آن به کتابخانه فرستاده شود تا مورد‬ ‫اس��تفاده ارباب رجوع قرارگیرد‪ .‬دلیل انتخاب استاد ایرانی‬ ‫این بود که استادانِ خودشان نمی توانستند منابع ـ مآخذ من‬ ‫به زبان فارس��ی را بخوانند‪ .‬استاد باستانی پاریزی را انتخاب‬ ‫کردم و او هم پذیرفت‪ .‬دیدار با او و مشورت اقتضا می کرد که‬ ‫گاهی به خانه اش بروم‪ .‬تعجب کردم که یک استاد دانشگاه‬ ‫با آن همه تجربه و شهرت‪ ،‬روزنامه نگار و مولف دهها کتاب‬ ‫ـ در کوچ��ه ای در خیابان گرگان و در یک خانه ارزان قیمت‬ ‫و به قول فرنگیها؛ وُرکینگ کالس زندگی می کرد‪ ،‬البته مملو‬ ‫از کتاب‪[ .‬وی س��الها بعد خانه اش را به کوی فرحزاد منتقل‬ ‫ک��رد‪ .].‬در اظهار نظر و اصالح رس��اله م��ن مالحظه را کنار‬ ‫گذاشت‪ ،‬س��ختگیری فراوان کرد بگونه ای که مجبور شدم‬ ‫چندبار آن را تجدید تایپ کنم و دو بار از مدیر گروه مربوط‬ ‫بخواهم که جلس��ه طرح رس��اله و دفاع از آن به تعویق افتد‬ ‫و باالخ��ره با اصالحیات و امضای دکتر باس��تانی به تصویب‬ ‫رسید و دکترا گرفتم‪.‬‬ ‫مراس��م دو هزار و پانصدمین سال تاسیس دولت واحد‬ ‫ایرانیان (امپراتوری = شاهنشاهی ایران) در مهرماه ‪ 1350‬و‬ ‫استقبال از نوش��ته من‪« :‬دوره های تاریخ ایران در یک نگاه»‬ ‫که تمامی صفحه ‪ 14‬روزنامه اطالعات وقت به آن اختصاص‬ ‫داده شده بود‪ ،‬تصمیم مرا به ایجاد یک برنامه اصطالحا تقویم‬ ‫تاریخ (شرح یک رویداد گذشته ـ به مناسبتی ‪ -‬به روش و با‬ ‫گرامر ژورنالیستی) در تلویزیون دولتی انداخت‪ .‬برای انجام‬ ‫این کار س��راغ همشهری عزیز و چش��م و چراغ کرمانیان ـ‬ ‫دکتر باس��تانی پاریزی که نام اورا بر یک بولوار این ش��هر و‬ ‫کتابخانه عمومی گذارده اند رفت��م‪ .‬آنقدر مرا در اجرای آن‬ ‫تصمیم تشویق و تحس��ین کرد که دیگر درنگ نکردم‪ .‬او در‬ ‫عین ح��ال منابع متعدد و مصوّر به م��ن معرفی کرد زیراکه‬ ‫مطالب تلویزیون باید تصویر داش��ته باش��د و این برنامه از‬ ‫بهمن ‪ 1350‬ت��ا بهمن ‪ 1351‬به صورت روزانه ـ هر ش��ب‬ ‫در پای��ان آخرین بخ��ش اخبار از کان��ال ‪( 2‬تلویزیون رنگی‬ ‫وقت به مدیریت ایرج گرگین) پخش ش��د و در سال ‪1353‬‬ ‫روز به روز در بولتن خبرگزاری پارس (ایرنا) ـ برای نقل در‬ ‫روزنامه ها قرار گرفت‪ .‬مدتی نیز در صفحه شش��م روزنامه‬ ‫اطالعات چاپ شد‪.‬‬ ‫در جریان تهیه این مطالب که کاری آسان نبود دهها بلکه‬ ‫صدها بار به دکتر باس��تانی تلفن کردم و کمک خواستم‪ ،‬دقّت‬ ‫منابع و نیز تلفظ اس��امی و امالء آنهارا پرسیدم و ‪ ....‬این را هم‬ ‫ناگفته نگذارم که به تاکید نصرت اهلل معینیان مسئول رسانه‬ ‫های کشور (وزارت ارشاد کنونی) تا نیمه دهه ‪ 1340‬و معاون او‬ ‫عباس فروتن ـ همشهری دکتر باستانی پاریزی ـ دبیران اخبار‬ ‫خبرگزاری‪ ،‬رادیو دولتی و تلویزیون غیر دولتی‪ ،‬اگر ضمن کار‪،‬‬ ‫خبری از خارج دریافت می کردند که خبرگزاری مربوط سابقه‬ ‫تاریخی اش را بر آن نوشته بود باید تایید آن سابقه را از دکتر‬ ‫باستانی جویا می شدیم و در اجرای این تأکیدیه بارها حتی در‬ ‫ساعات بامدادی (ش��ش تا ‪ 8‬بامداد) به خانه او تلفن کردیم و‬ ‫پاسخ شنیدیم که کمک بزرگی به آموزش عمومی مردم بود‪.‬‬ ‫پس از ‪ 11‬س��ال اقامت در آمریکا ب��رای تجدید دیدار‬ ‫مادر و بس��تگان به ایران بازگش��ته بودم که این دیدار نسبتا‬ ‫کوتاه مصادف بود با دعوت غالمحسین کرباسچی شهردار‬ ‫وقت از جمعی از روزنامه نگارانِ خانه نش��ین و بیکارش��د ِه‬ ‫فروردین ‪ 1359‬برای راه اندازی روزنامه همشهری متعلق‬ ‫به شهرداری تهران در آذرماه ‪ .1371‬دوستان روزنامه نگار‬ ‫مرا هم برای شنیدن حرف های شهردار وقت با خود بردند‪ .‬در‬ ‫این جلسه‪ ،‬کرباسچی گفت که «نشریه همشهری» سیاسی و‬ ‫سراسری نخواهد بود و هدف از تاسیس آن‪ ،‬رساندن پیامهای‬

‫غالمحسین کرباسچی‬

‫ش��هرداری و نیز راهنمایی کردن تهرانی ه��ا در زمینه های‬ ‫بهداشت‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬خانه س��ازی‪ ،‬اتومبیلرانی و اتومبیلداری‬ ‫و آم��وزش عمومی در همه زمینه های زندگانی و رس��اندن‬ ‫اخبار به صورت مطلق (نه تفسیر و اظهار نظر) است و هدف‬ ‫ارتقاء مدنیّت است‪ .‬مثال رعایت نوبت در ایستادن درصف‪،‬‬ ‫احترام به حق عبور از معابر‪ ،‬نریختن آشغال در جوی آب و ‪....‬‬ ‫ای��ن اظهارات م��را تحت تاثیر قرارداد ول��ی از آنجا که‬ ‫روزنامه نگار حرفه ای از کارک��ردن در روزنامه دولتی منع‬ ‫ش��ده اس��ت زیراکه از کِس��وَت «روزنامه نگار» خارج و به‬ ‫کس��وت کارمند (مامور) در می آید‪ ،‬از قبول نوش��تن برای‬ ‫همش��هری ولو به ص��ورت «فری لنس» و مکاتب��ه ای اکراه‬ ‫داشتم که به ذهنم رسید در این زمینه با دکتر باستانی پاریزی‬ ‫مشورت کنم‪ .‬به دانشکده ادبیات رفتم‪ .‬دکتر باستانی داشت‬ ‫به خانه می رفت و در کنار اتومبیل پسرش که بدنه تصادفی‬ ‫داشت ایستاده بود‪ .‬پس از شنیدن داستان دودلی من گفت‪ :‬تو‬ ‫نباید علم و تجربه ات را به گور ببری‪ .‬ایرانیان نیاز به استفاده‬ ‫از تجربه‪ ،‬دانش و نظرات تو دارند‪ ،‬نباید آنان را محروم کنی‪.‬‬ ‫دانش‪ ،‬تجربه و مهارت های هر ایرانی س��رمایه کشور است‬ ‫و این س��رمایه باید بکار افتد و ‪ ....‬برو قبول کن ولی بهداشتی‬ ‫بنوی��س‪ ،‬مطالبی در زمینه آموزش عموم��ی بنویس‪ ،‬همان‬ ‫مطالب تقویم تاریخ را به روز کن و بنویس و ‪ ...‬حتما پیشنهاد‬ ‫را رد نکن‪ ،‬امروزه با وسائلی که هست الزم نیست که در دفتر‬ ‫روزنامه حضور یابی ـ از همان آمریکا با فاکس بفرس��ت [در‬ ‫آن زمان هنوز ایمیل عمومیت نیافته بود]‪ ،‬اگر بازهم تردید‬ ‫کردی‪ ،‬حق التحریر نگیر که امضاء بدهی‪.‬‬ ‫با ش��نیدن توصیه او یکراست به ساختمان همشهری در‬ ‫خیابان ج��ردن رفتم و گفتم که می توانم در هرجا که باش��م‬ ‫برایش��ان یک پرسش و پاسخ پزش��کی‪ ،‬یک صفحه تاریخ و‬ ‫پاورقی (پاورق)‪ ،‬یک درمانگاه اتومبیل و یک ستون گشتی در‬ ‫دنیای خبرها ـ شامل خبرهای آموزشی غیر سیاسی درست‬ ‫می کنم که محمد عطریانفر ـ سردبیر کل پذیرفت و انتشار‬ ‫آنها سالها ادامه یافت و اینک دیگران آن را دنبال می کنند‪.‬‬ ‫دکتر باس��تانی پاریزی محبوب مردم کرمان بوده است‬ ‫که ‪ 55‬سال پیش در تحریریه روزنامه اطالعات از او شنیدم‬ ‫که گفت‪« :‬زادگاه ی��ک فرد همانند م��ادر‪ ،‬هیچگاه حمایت‬ ‫خودرا از فرزند سلب و دریغ نمی کند‪ ،‬آرامش بخش است و‬ ‫پناهگاهی اطمینان بخش‪” .‬‬ ‫الزم است با خدماتی که اس��تاد باستانی کرده است نام‬ ‫اورا در همه ش��هرها بر تاالرها‪ ،‬م��دارس و خیابانها بگذارند‪.‬‬ ‫دهها بلکه صدها سال طول خواهد کشید تا ایران یک باستانی‬ ‫پاریزی دیگر به وجود آورد‪ .‬در آمریکا‪ ،‬شهری نیست که در‬ ‫آن خیابانی به نام «دورانت ـ یک تاریخ نگار» نباشد‪ .‬به نظر‬ ‫من‪ ،‬دکتر باستانیِ ما در نوشتن و پژوهش از «ویل دورانت»‬ ‫کمتر نیس��ت‪ .‬در کش��ورهای دیگر‪ ،‬به مناس��بت زادروز و‬ ‫سالمرگ اس��تادان‪ ،‬نویس��ندگان و اندیش��مندان همطراز‬ ‫پروفسور باستانی پاریزی مراسم عمومی برگزار و تمبر پُست‬ ‫چاپ می شود و در آرامگاه ویژه مدفون می شوند و ‪ ....‬به امید‬ ‫چنین روزی در ایران‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫مشاهدات ناشر روزنامک و تجربه‪ ،‬با هدف حل مسائل‬ ‫مشاهدات و تجربه های روزانه افراد ـ صرف نظر از کار و مقام آنان ـ اگر انعکاس یابد به حل مسائل و پیشگیری از‬ ‫مشکل کمک می کند‪ .‬این مشاهدات و تجربه ها ممکن است به صورت خاطره‪ ،‬روزهای زندگی‪ ،‬تجربه‪ ،‬تاریخ شفاهی‪،‬‬ ‫نظرسنجی‪ ،‬گَ پی با همسایه و ‪ ...‬انعکاس یابد‪.‬‬ ‫تاریخ نگاران از همین مطالب بسیار عادی سر نخ به دست می آورند و یک قضیه را دنبال و بررسی می کنند و برای اطالع‬ ‫نسل های بعد بر می نگارند تا اشتباه تکرار نشود ‪ .‬از سال ‪ 1995‬که اینترنت همگانی شده و از طریق آن خبر رسانی می‬ ‫شود‪ ،‬این خاطرات و شرح سفر و مشاهدات روزانه به صورت مطلب و متاع رسانه های نوشتاری درآمده است‪ .‬به نظر می‬ ‫رسد که انتشار خاطرات و مشاهدات نه تنها از نظر جالب و بعضا بی سابقه بودن بلکه به لحاظ کمک به رفع مسائل جوامع‬ ‫بشری امروز و فردا ادامه خواهد یافت‪.‬‬ ‫در زیر شرح چند مشاهده و تجربه نوشیروان کیهانی زاده روزنامه نویس و تاریخ نگار‪ -‬ناشر روزنامک آمده است‪:‬‬

‫جیب بری در اتوبوس‪ ،‬گرفتن امضاء و اثر انگشت برای گرفتن سلفون!‬

‫بی توجهی چند ساله به قطع پیاده رو در یک خیابان پُر رفت و آمد و بر زمین افتادن و‬ ‫مجروح شدن من در شب بارانی در این خیابان‬

‫چند تجرب��ه و خاط��ره از رف��ت و آمد در ته��ران در‬ ‫اسفندماه ‪:1392‬‬

‫جیب بری در اتوبوس‬

‫در تهران‪ ،‬رفت و آمد من در شهر‪ ،‬معموال با اتوبوس و مترو‬ ‫صورت می گیرد‪ .‬این بار [اسفند ‪ ]1392‬به رغم تداوم افزایش‬ ‫اتومبیلدارها‪ ،‬مسافران اتوبوس و مترو هم به گونه ای چشمگیر‬ ‫زیادتر از گذشته به نظر می آمدند و در واگن ها و اتوبوس ها‪،‬‬ ‫حتی جا برای ایستادن نبود‪ .‬رعایت در صف نوبت ایستادن‪،‬‬ ‫ضعیف تر از گذشته به نظر می رسید‪ .‬با وجود نصب «عالمت‬ ‫ویژه» در باالی صندلی های مخصوص سالخوردگان و عصایی‬ ‫ها در اتوبوس های خطوط سراس��ری ک��ه در تهران «بارت»‬ ‫گفته می ش��وند (اصطالحی که در منطقه سانفرانسیسکو هم‬ ‫در مورد متر ِو بی ا ِریا = قطار انتقال مس��افران در ناحیه خلیج‬ ‫سانفرانسیس��کو = بی ا ِریا رَپید تراتزیت بکار برده می شود)‪،‬‬ ‫قاعده توجه به سالخوردگان‪ ،‬از سوی مسافران دیگر رعایت‬ ‫نمی ش��د و جوانترها برای نشستن روی این صندلی ها هجوم‬ ‫می بردند‪ .‬از لهجه های مکالمات اتوبوس سوارها چنین بر می‬ ‫آید که مهاجرت روستانش��ینان به تهران و شهرهای بزرگ‬ ‫ادامه دارد‪ .‬در اتوبوس و مترو‪ ،‬فعالیت دستفروش ها و گدایان‬ ‫هم مشاهده می شد‪ .‬تنها چند خط سراسری همچنان متعلق به‬ ‫شهرداری هستند و مابقی غیر دولتی شده اند و بمانند ‪ 60‬سال‬ ‫پیش( پیش از نوروز ‪ ،)1337‬از مس��افران پول نقد و یاکارت‬ ‫پیش خرید م��ی خواهند ـ و این بار ‪ 400‬تومان که در س��ال‬ ‫‪ 1336‬یک قران (ی��ک ریال) بود‪ .‬به خاطر دارم که صاحبان‬ ‫خطوط برای مخالفت با دولتی شدن (به صورت شرکت واحد‬ ‫درآمدن خطوط اتوبوسرانی ش��هری) در سال های ‪ 1335‬و‬ ‫‪ 1336‬و تا نوروز ‪ 1337‬چه تظاهرات و سر و صداهایی به راه‬ ‫انداخت��ه بودند که برای روزنامه ه��ا و خبرنگارانی چون من‪،‬‬ ‫یک منبع خبر بود‪.‬‬

‫جیب مرا زدند!‬

‫هجده��م اس��فند ‪( 1392‬نهم م��ارس ‪ )2014‬در یک‬ ‫صرّافی میدان فردوسی‪ 120 ،‬دالری را که در جیب داشتم‬ ‫با ریال مبادله کردم‪ 372 ،‬هزار تومان ش��د (درآن روز؛هر‬ ‫دالر ب��رای خرید ـ ‪ 3‬هزار و ده تومان که یک ماه بعد ‪ 3‬هزار‬ ‫و ‪ 100‬تومان ش��د)‪ .‬از آنجا برای دیدار دوس��تی به خیابان‬ ‫مطهّری (تخت طاووس) رفتم و در آنجا ـ در س��اعت ‪ 5‬بعد‬ ‫از ظهر وارد ایستگاه مترو در خیابان مفتّح (خیابان روزولت‬ ‫شمالی سابق) شدم‪ ،‬مملو از مسافر بود‪ .‬مسافر به حدی زیاد‬ ‫بود که ورودی واگن مترو بس��ته نمی ش��د‪ .‬میان مسافرانِ‬ ‫ایستاده‪ ،‬فاصله نبود‪ .‬در ایستگاه «دروازه دولت» پیاده شدم‬ ‫و در ‪ 77‬سالگی پس از باال رفتن از دهها پله به خیابان رسیدم‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫خواس��تم از پلکان برقی خیابان باال و پایین روم تا بر اتوبوس‬ ‫خط سراسری میدان آزادی ـ سه راه تهران پارس سوار شوم‬ ‫و ب��ه خانه بروم که پلکان از کار افتاده بود و باال و پایین رفتن‬ ‫از آن به علت ارتفاع هر پله‪ ،‬دش��وار‪ .‬در باالی پلکان نگاهی‬ ‫به س��اختمان های مُش��رف بر خیابان کردم‪ ،‬بالکن ها رو به‬ ‫خرابی رفته بود‪ ،‬شیشه پنجره ها کثیف و تعمیر و تمیز نشده‬ ‫بود‪ ،‬تعجب کردم‪.‬‬ ‫اتوبوس هم بمانند مترو‪ ،‬بسیار شلوغ و پُر بود و مسافران‬ ‫به هم فشرده ایستاده بودند‪ .‬با اینکه بر بدنه درونی اتوبوس‬ ‫اخطار نصب کرده بودند که مس��افران مواظب جیب خود‬ ‫باش��ند‪ ،‬به علت کثرت مسافر نتوانس��تم دست روی جیب‬ ‫بگ��ذارم و هنگامی که به خانه رس��یدم‪ ،‬از ‪ 372‬هزار تومان‬ ‫اثری نبود و معل��وم بود که جیب��م را زده بودند‪ ،‬کجا؟ ـ در‬ ‫مترو و یا اتوبوس ‪ -‬نمی دانم‪ .‬با کارت بر اتوبوس سوار شده‬ ‫بودم‪ ،‬نه دادن پول نقد تا از وضعیت جیب آگاه شوم‪ .‬آن شب‬ ‫مهمان بودم و چون تا روز بعد که صرّافی ها باز می شدند پول‬ ‫نداشتم‪ ،‬مجبور ش��دم از یک دوست بخواهم که مرا به خانه‬ ‫میزبان برساند و دوست دیگری بازگرداند‪.‬‬

‫دادن امضاء‬ ‫و اثر انگشت برای گرفتن سلفون!‬ ‫ترافیک سنگین تهران سبب شد که چندبار‪ ،‬سر وقت به‬ ‫مطب دندانپرشک (دکتر شهرام کیهان ـ خیابان قائم مقام‬ ‫فراهانی ـ کوچه دهم ـ شماره ‪ 22‬ـ طبقه دوم) نرسم و چون‬ ‫در تهران‪ ،‬سلفون (تلفون موبایل) ندارم‪ ،‬مُنشی دکتر نتوانست‬ ‫تماس بگیرد و بداند که کجا هس��تم‪ .‬سرانجام‪ ،‬دندانپزشک‬ ‫تصمیم گرفت برایم یک سلفون با «سیم کارت» کوتاه مدت‬ ‫بخ��رد (گویا به مبلغ ‪ 75‬هزار تومان) تا در صورت داش��تن‬ ‫تاخیر در نوبت بعدی بداند که چرا دیر کرده ام‪ .‬دکتر به من‬ ‫گفت که باید ش��خصا به یک نمایندگی «ایرانسِ ��ل» بروم تا‬ ‫کارت را فعّال کنند و شماره بدهند‪.‬‬ ‫بیست و چهارم اسفند ‪ 1392‬به یک نمایندگی ایرانسِ ل‬ ‫در پاس��اژ ماندانا (خیابان دماوند) رفتم‪ ،‬متصدی آن گفت‬ ‫ک��ه باید یک فتوکپی از کارت ملّی خودرا ببرم و فُرم مربوط‬ ‫را هم امضاء کنم و ‪ ....‬فتوکُپی گرفتم و ب ُردم‪ .‬گفت که تصویر‬ ‫کارت بای��د باالی صفحه باش��د و پایین آن تا حدی س��فید‬ ‫(خالی) و جا برای نوش��تن‪ .‬در عین تعجب‪ ،‬چنان کردم‪ .‬در‬ ‫فُرم‪ ،‬نام و مش��خصات مرا از روی کارت ملّی‪ ،‬آدرس پُستی‬ ‫و مشخصات کامل محل سکونت نوش��تند و در منتهی الیه‬ ‫زیر برگه فتوکُپی و درگوشه سمت راست آن با فاصله چند‬ ‫س��انتیمتری از تصویر کارت ملی‪ ،‬از من امض��اء گرفتند و‬ ‫خواستند که در کنار امضای خود انگشت هم بزنم! و مرکّب‬

‫انگشت زنی (انگش��ت نگاری) هم داشتند‪ .‬گفتم که این کار‬ ‫مطابق استاندارد نیست‪ .‬وقتی که یک فرد با در دست داشتن‬ ‫کارت شناس��ایی در حضور یک متصدی ورقه ای را امضاء‬ ‫کند‪ ،‬نیاز به انگشت زدن ندارد‪ .‬انگشت زدن‪ ،‬چرا؟‪ .‬به عالوه‪،‬‬ ‫چرا باید باالی امضاء (یک فاصله چند س��انتیمتری) سفید‬ ‫باشد و این‪ ،‬یعنی گرفتن نوعی «سفید امضاء» که می شود در‬ ‫آن قسمت سفید و خالی از نوشته‪ ،‬هرگونه تعهد و قول و قراری‬ ‫را نوشت که ممکن است درد سر قضایی ببار آورد‪ .‬متصدی‬ ‫گفت‪ :‬همینکه هس��ت‪ .‬ورقه را امضاء کردم و انگش��ت زدم‬ ‫ولی گفتم که باید بروم و مشورت کنم‪ ،‬اگر پشیمان شوم می‬ ‫آیم و فتوکُپی را پس می گیرم‪.‬‬ ‫تلفنی با دو قانوندانِ آشنا مشورت کردم گفتند که بهتر‬ ‫است امضا و اثر انگشت خودرا پس بگیرم و اگر قرار باشد که‬ ‫سِ لفون (موبایل) داشته باشم‪ ،‬تلفن یک آشنا را برای چند روز‬ ‫که الزم است عاریه بگیرم‪ .‬به نمایندگی ایرانسِ ل بازگشتم و‬ ‫پس از ج ّر و بحث‪ ،‬ورقه انگشت زده شده را پس گرفتم‪ ،‬ولی‬ ‫فُرم را نداد‪ .‬به او گفتم که این س��لفون (بدون کنترات) را در‬ ‫آمریکا از هر مغازه می ش��ود خرید و بعدا و در صورت لزوم‬ ‫از طریق اینترنت تمدید کرد‪.‬‬ ‫ماجرا را با دو روزنامه نگار (اس��ماعیل عباسی نویسنده‬ ‫همشهری و کاظم رهبر دبیر تحریریه شرق) در میان گذاشتم‬ ‫که هر دو در این باره از قول من مطلبی در ستون «مخاطبان»‬ ‫چاپ کردند تا ش��اید مقامات مرب��وط بخوانند و در ضوابط‬ ‫دریافت ش��ماره سِ لفون ایرانسِ ل در ایران بازنگری شود‪ .‬در‬ ‫زیر کُپی مطلب روزنامه شرق در ستون مخاطبان آمده است‪:‬‬

‫‪8‬‬


‫مشاهدات ناشر روزنامک و تجربه‪ ،‬با هدف حل مسائل‬

‫بیش از دو دهه از وضعیت پیاده رو نالیدم‪ ،‬اقدامی نشد تا اینکه در شب بارانی بر زمین‬ ‫افتادم و مجروح شدم‪ .‬امید است این بار« گوش شنوا» باشد!‬ ‫چندین س��ال بود که گفتم و نوش��تم که پیاده رو جنوبی‬ ‫خیابان بس��یار پُر رفت و آمد دماوند‪ ،‬در ایستگاه داریوش ـ‬ ‫میان یک میوه فروش��ی و یک نمایش��گاه و تعمیرگاه خودرو‬ ‫و ی��ک بانک ـ به علت جلو آمده بودن یک س��اختمان قطع‬ ‫می شود و افراد پس از رسیدن به ساختمانِ جلوآمده باید از‬ ‫روی ش��بکه آهنی روی جوی آب که در برخی نقاط‪ ،‬فاصله‬ ‫میله های آن از هم زیاد اس��ت بگذرند‪ ،‬وارد خیابان شوند و‬ ‫پس از طی کردن چند ق��دم دوباره به پیاده رو بازگردند که‬ ‫برایشان مخاطره آمیز است‪ .‬قطعا دیگران هم این مسئله را‬ ‫مطرح کرده بودند که هر روز در دیدرس کارکنان شهرداری‬ ‫هم بوده اس��ت‪ .‬در دهه قبل حتی قضی��ه را به گوش رئیس‬ ‫وقت ش��ورای شهر تهران رس��انده بودم که دست اندر کار‬ ‫روزنامه نگاری بود و با هم آش��نا بودیم‪ ،‬ولی مسئله همچنان‬ ‫باقی مانده است!‪.‬‬ ‫خانه من در کوی «تهران ش��رق» قرار دارد و بناچار هر‬ ‫روز دو ـ س��ه بار باید از این پیاده رو بگذرم‪ .‬در سال ‪1390‬‬ ‫(‪ 2011‬میالدی) در همین محل پای من میان آن میله های‬ ‫آهنی [فاصله دار] گیر کرد و آس��یب دید و قضیه بیان شد‬ ‫ولی موث��ر نیافتاد‪ .‬به همگان گفتم که این پیاده رو در همانجا‬ ‫به دیوار یک ساختمان ختم! و قطع می شود و راهی نیست جز‬ ‫گام گذاردن به سواره ر ِو بسیار پُرترافیک‪ .‬در همان نزدیکی‪،‬‬ ‫خط کشی ویژه عبور پیادگان وجود دارد که اتومبیلرانان به‬ ‫حق تق��دّ م پیادگان به عبور از آن‪ ،‬چن��دان اعتناء نمی کنند‬ ‫(ضعف مدنیّت)‪.‬‬ ‫اوایل شهریور س��ال ‪ 2013( 1392‬میالدی) یک روز‬ ‫پس از خروج از خانه که در کوی «تهران شرق» قرار دارد‪ ،‬در‬ ‫همان محل [ضلع جنوبی پیاده رو خیابان دماوند در ایستگاه‬ ‫داریوش ـ مقابل ورودی بانک و نمایشگاه خودرو] و این بار‬ ‫به علت پله ی شیب دار داشتن پیاده رو (غیر مهندسی ساخته‬ ‫ش��دن آن) بر زمین افتادم که جریان آن رسانه ای هم شد‬ ‫[کُپی زیر]‪ .‬معموال پیاده روهای غیر مس��طح‪ ،‬یا پلّه معمولی‬ ‫کم ارتفاع دارند و یا ش��یب سراس��ری نه پلّ��ه ی مورّب با‬ ‫شیب های متناوب (مشابه دست انداز)‪.‬‬ ‫همان روز (اوایل ش��هریور ‪ )1392‬خواستم با روزنامه‬ ‫ش��رق تماس بگیرم‪ ،‬قضیه را بگویم تا برنگارند شاید مسئله‬ ‫در سطح وسیع تری مطرح و حل شود و نیز از احوال همکاران‬ ‫آش��نا‪ ،‬در آن روزنامه جویا شوم ولی اطالعات تلفن (‪)118‬‬

‫شماره تلفن روزنامه شرق ـ با آن شهرت جهانی را نداشت!‪،‬‬ ‫تعجب کردم‪.‬‬ ‫[ تهران تنها ش��هری اس��ت که دفتر تلفن ندارد و تشابه‬ ‫اسمی افراد مانع از آن می شود که بدون دادن نشانی‪ ،‬بشود‬ ‫از ‪ 118‬شماره تلفن یک فرد را بدست آورد‪ .‬قبال تهران بمانند‬ ‫همه ش��هرهای جهان دارای دفتر تلفن و یلوپیج بود که یک‬ ‫رِفرِنس است ـ وسیله رفع نیاز برای همگان و ابزار کار برای‬ ‫خبرنگاران‪ .‬نبو ِد «یلوپیج» است که مردم به خرید روزنامه‬ ‫های دارای «صفحات و یا ضمیمه آگهی های کوتا ِه معروف‬ ‫به نیازمندی ها» روی می آورند]‪.‬‬ ‫به رغم اعت��راض به وضعیت پی��اده رو‪ ،‬بازهم اقدامی‬ ‫صورت نگرفت و ظاهرا ًگوش شنوا نبود‪ .‬وضعیت این قسمت‬ ‫از خیاب��ان که هر روز هزاران نفر از آن عبور می کنند نه تنها‬ ‫به همان صورت باقی مانده اس��ت بلکه در طرف شرقی آن‬ ‫و چند قدمی میوه فروش��ی هم یک چهارچرخه جمع آوری‬ ‫زباله قرار داده اند که مزید بر علت است و گاهی کثرت میوه‬ ‫ها و س��بزی های گندیده که در چهارچرخه ریخته می شود‬ ‫به حدی زیاد اس��ت که به خیابان می افتن��د و یکی از همین‬ ‫میوه ها بود که ‪ 22‬اسفندماه ‪ 1392‬باعث زمین خوردن من‬ ‫و آسیب رسیدن به پایم شد‪.‬‬ ‫در این ش��ب بارانی و کم روشنایی (‪ 22‬اسفندماه ‪)1392‬‬ ‫در همان محل (محلی که پیاده رو قطع می شود ـ میان میوه‬ ‫فروش��ی و نمایندگی خودرو) پایم در خیابان پُر از آب باران‬ ‫و انعکاس نور چراغ اتومبیلها پ��س از برخورد به آب‪ ،‬روی‬ ‫یک نصفه پرتقال گندی��ده که از جایگاه چرخدار محل جمع‬ ‫آوری زباله بی��رون افتاده بود قرار گرف��ت و لیز خورد و بر‬ ‫زمین افتادم و زانویم آس��یب دید ـ زخم برداشت و متورّم‬ ‫شد [عکس زیر]‪.‬‬ ‫دکتر به من ‪ 77‬ساله ـ فردی که با دانش‪ ،‬قلم و مهارت‬

‫های خود‪ 57 ،‬سال و ‪ 9‬ماه به ایرانیان و پارسی زبانان خدمت‬ ‫کرده‪ ،‬بدون چشمداشت مالی بزرگترین تاریخ ژورنالیستی‬ ‫آنالین را برای ایرانیان به وجود آورده‪ ،‬کمک بس��یار کرد تا‬ ‫همشهری‪ ،‬روزنامه شهرداری تهران پا بگیرد که غالمحسین‬ ‫کرباسچی شهردار وقت به ما روزنامه نگاران قدیمی گفته بود‬ ‫که هدف از تاسیس آن ارتقاء مدنیّت و فرهنگ درجامعه و‬ ‫رفع مسائل شهری است ـ گفت که ممکن است به غضروف‬ ‫زیر کاسه زانو آسیب وارد شده باشد‪.‬‬ ‫عکس های زیر وضعیت هر دو سوی قسمت قطع شده‬ ‫پیاده رو در شب بارانی ‪ 22‬اسفند ‪ 1392‬و یک روز معمولی‬ ‫[شرق و غرب ساختمانی که پیاده رو را قطع کرده و زباله دانی‬ ‫‪4‬چرخه کنار میوه فروش��ی] و زخم پای مرا نشان می دهد‪.‬‬ ‫اگر این حادثه در کش��وری دیگر روی داده بود‪ ،‬فرد آسیب‬ ‫دیده به دادگاه درخواست می داد و صدها و میلیون ها دالر‬ ‫غرامت مطالبه می کرد‪.‬‬

‫انعکاس حادثه شهريور ‪1392‬‬ ‫‪9‬‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫مشاهدات ناشر روزنامک و تجربه‪ ،‬با هدف حل مسائل‬

‫مشاهدات شخصی از فرودگاه تا خانه‪ ،‬از مِترو شهر تا اتوبوس‬ ‫از کتابخانه ملی که به تپه های شمالی شهر منتقل شده است! تا واژه های «من درآوردی» و ‪....‬‬ ‫در جوالی ‪( 2013‬تابس��تان ‪)1392‬در ف��رودگاه بین المللی‬ ‫تازه تهران که تا شهر دهها کیلومتر فاصله دارد و اگر شهر ری از‬ ‫تهران جدا شود در حومه شهری دیگر قرار خواهد گرفت نخستین‬ ‫چیزی که جلب نظر کرد غلطک های انتقال جامه دان ها بود که‬ ‫بر خالف فرودگاههای دیگر مس��طّ ح و افقی هس��تند و دیده شد‬ ‫که به دفع��ات جامه دان های بزرگتر به دریچه ورودی آنها گیر‬ ‫می کنند و دریچه عمال مسدود می شود‪ .‬در فرودگاههای دیگر‪،‬‬ ‫غلطک ها هرمی شکل هس��تند و جامه دان ها از باال سرازیر می‬ ‫شوند و مشکلی پیش نمی آید‪.‬‬ ‫پس از برداشتن جامه دان ها از روی غلطک‪ ،‬نوبت به عبور از‬ ‫بازرسی گمرک رسید که برای آن کار‪ ،‬دو صف طوالنی تشکیل‬ ‫ش��ده بود‪ .‬در فرودگاههای دیگر این بازرس��ی های الکترونیک‬ ‫متعدد اند که متناس��ب با شمار مس��افران بکار می افتند و صف‬ ‫طوالنی آنچنانی مشاهده نمی شود‪.‬‬ ‫تهران مقصد نهایی بیشتر مسافران نیست و باید (به صورت‬ ‫کان ِکشِ ن) به فرودگاه مِهرآباد (فرودگاه پروازهای داخلی) منتقل‬ ‫و به ش��هر مورد نظر پرواز کنند ولی می��ان دو فرودگاه که دهها‬ ‫کیلومتر فاصله اس��ت وس��یله نقلیه رابط (خط اتوبوس و تراموا)‬ ‫وجود ندارد‪ .‬در س��ایر فرودگاهها اتوبوس و تراموا وسیله انتقال‬ ‫هس��تند اما در تهران تنها تاکسی و اتومبیل سواری‪ .‬بانویی که از‬ ‫مس��افران هواپیمای ما بود و مقصد نهایی اش اصفهان‪ ،‬می گفت‬ ‫که ‪ 45‬هزار تومان مطالبه کرده اند تا وی را به فرودگاه مهرآباد‬ ‫برس��انند‪ ،‬حال آنکه کرایه پرواز از تهران به اصفهان حدود صد‬ ‫هزار تومان اس��ت یعنی فق��ط دو برابر کرایه تاکس��ی میان دو‬ ‫فرودگاه‪ .‬چرا نباید فرودگاه بین المللی تهران س��رویس اتوبوس‬ ‫انتقال به شهر و فرودگاه مهرآباد را داشته باشد؟!‪ .‬وی گفت اگر‬ ‫به گفته او تردید باش��د به تلفن ‪ 1833‬که برای متقاضی تاکسی‬ ‫می فرس��تد تماس بگیرند و بپرسند‪ ،‬خواهند شنید که کرایه ‪45‬‬ ‫هزار تومان است‪.‬‬

‫کتابخانه مرکزی شهر برفراز تپه و به دور از‬ ‫مرکز شهر!‬

‫از دیرزمان می خواس��تم از مطلبی ک��ه در آذر ماه ‪ 1339‬در‬ ‫صفحه حوادث روزنامه اطالعات نوش��ته ب��ودم و به خاطر آن‬ ‫ش�لاق خورده و سرم را تراش��یده بودند کُپی بگیرم‪ .‬به من گفته‬ ‫شد که کتابخانه ملی سالهاس��ت و از زمان محمد خاتمی به یک‬ ‫تپه ش��مالی ـ آن س��وی تپه های عباس آباد منتقل شده است‪،‬‬ ‫تعجب کردم!‪ .‬معموال کتابخانه های ملی ـ مرکزی ش��هرها در‬ ‫وسط شهر و در دسترس عالقه مندان قرار دارند و کتابخانه ملی‬ ‫تهران قبال در خیابان قوام السلطنه (میان شهر) بود‪ .‬به هر ترتیب‬ ‫که بود خودرا به تپه محل استقرار کتابخانه ملّی رساندم‪ ،‬تاکسی‬ ‫در نقطه ای مشخّ ص مرا پیاده کرد که تا مدخل کتابخانه صدها‬ ‫متر فاصله (س��رباالیی) بود با شیبی تند‪ ،‬افتان و خیزان خودرا به‬ ‫ورودی کتابخانه رسانیدم گفتند که باید کارت عضویت داشته‬ ‫باش��م و کارت عضویت در س��اعات معیّن روز صادر می شود‪.‬‬ ‫گفتم مراجعه من فقط برای یک بار اس��ت‪ .‬در سایر کشورها اگر‬ ‫کسی نخواهد کتاب عاریه بگیرد‪ ،‬نیاز به داشتن کارت عضویت‬ ‫ندارد‪ .‬چ��ون اصرار من به جایی نرس��ید از همان راهی که آمده‬ ‫بودم بازگشتم‪.‬‬

‫واژه های «من درآوردی»‬

‫همان بامداد در وبس��ایت یک خبرگزاری داخلی با واژه «من‬ ‫درآوردی» دیگری رو به رو شده بودم ـ واژه «چینِش» که به جای‬ ‫گزینش بکار رفته بود‪ .‬در اینجا «چینش» به صورت اسمِ مصدر‬ ‫چیدن بکار رفته بود که چیدن عمدتا به معنا و مفهوم کَندن (مثال‬ ‫چیدن میوه از درخت) و یا روی هم قرار دادن (چیدن آجرها روی‬ ‫هم) اس��ت و در منطقه کرمان‪ ،‬دیوارهای گِلی و خشت و گِلی را‬ ‫«چینه و چینه ای» می گویند‪ .‬به خیابان بوخارست (اینک خیابان‬ ‫احمد قصیر) ساختمان فرهنگستان رفتم تا بپرسم که این واژه های‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫«من درآوردی» ازجمله گفتمان و ‪ ...‬را چه کسانی و چگونه و چرا‬ ‫س��اخته اند و اگر مجموعه ای از آنها چاپ شده است خریداری‬ ‫کنم‪ .‬در اینجا به من گفتند تا آنجا که می دانند ساخت این واژه کار‬ ‫فرهنگستان نیست ـ کار فرهنگستان یافتن جایگزین برای واژه‬ ‫های خارجی اس��ت و واژه های همچون کارب َر و ‪ ...‬ساخت دست‬ ‫اندرکاران فنون کامپیوتر اس��ت و کتابی از مجموعه این واژگان‬ ‫ندارند‪ .‬گفت��م ‪ :‬پس چرا فرهنگس��تان مانع بکارب��ردن واژگان‬ ‫ال نمی گویدکه واژه‬ ‫خارجی«فاز»‪ «،‬س��ناریو» و ‪ ..‬نمی ش��ود و مث ً‬ ‫فارسی پیشنهاد را نباید جمع عربی ببندند و پیشنهادات کنند‪« .‬‬ ‫س��بدکاال» که هر روز بکار برده می شود ترجمه از خارجی است‪،‬‬ ‫چرا باید روشن سازی را شفاف سازی بنویسند‪ « ،‬سامانه بارش»‬ ‫یعنی چی؟ بکارب��ردن این واژه ها در روزنام��ه ها باعث ریزش‬ ‫مخاطبان می ش��ود و ‪ ...‬که گفت باید عیب کار به مسئوالن گفته‬ ‫ش��ود‪ .‬چند قدم پایین تر به کتابفروشی «ش��هر کتاب» رفتم و از‬ ‫متصدی آن که مرا می شناخت پرسیدم که آیا کتابی در معرفی‬ ‫آن واژگان تدوین و انتشار یافته است؟‪ ،‬که پاسخ او هم منفی بود‪.‬‬ ‫تعج��ب من عمدتا از این بود که چرا رس��انه ها این واژگان را که‬ ‫بیشتر مردم با آنها آشنا نیستند و باعث ریزش مخاطب می شود‬ ‫بکار می برند‪ .‬درروزنامه‪ ،‬کتاب و در صورت بکاربردن واژه تازه‬ ‫باید واژه قدیمی اش هم در پرانتز نوش��ته شود‪ .‬نشریات عمومی‬ ‫باید با ساده ترین واژگان که قابل درک و فهم مردم باشند نوشته‬ ‫شوند تا خواندنش سریع و آسان و بدون مکث و جستجوی معنای‬ ‫کلمه در ذهن باشد‪.‬‬

‫صرافی و بانک و آژانس هوایی!‬

‫از آنجا تا خیابان تخت طاووس (خیابان مطهّری) راهی طوالنی‬ ‫نیس��ت و سراشیب اس��ت‪ ،‬آن را پیاده طی کردم و پیاده رفتن را‬ ‫در خیابان مطهری به س��مت شرق خیابان تا چند چهارراه ادامه‬ ‫دادم‪ .‬به فاصله های کوت��اه از هم‪ ،‬دهها بانک دیدم و صرّافی و یا‬ ‫آژانس مسافرتی و بانک ها عمدتا غیر دولتی و تازه تاسیس بودند‬ ‫(که اصل ‪ 44‬قانون اساسی جمهوری اسالمی بانک ها را از جمله‬ ‫موسسات دولتی بشمار آورده است)‪ .‬یک موسسه ترجمه مدارک‬ ‫و ترتیب دادن مهاجرت به کانادا هم به چش��م خورد‪ .‬از مشاهده‬ ‫آن همه آژانس مسافرتی و صرّافی تعجب کردم‪ .‬یکی از صرّافی‬ ‫ها (محل خرید و فروش پول کشورهای دیگر) در یک خانه ایجاد‬ ‫ش��ده بود!‪ .‬تا ‪ 4‬ـ ‪ 5‬سال پیش‪ ،‬در تهران تنها یک صرافی به چشم‬ ‫می خورد ـ بس��یار کوچک در خیابان فردوس��ی که در یک زیر‬ ‫پله و به عرض یک متر دایر بود و به کس��انی ارز می فروخت که‬ ‫دارای حساب ویژه بودند و مجاز‪ .‬در اواسط دهه ‪ 1370‬صرافی‬ ‫ها تعطیل و خرید و فروش ارز به آن صورت ممنوع و دشوار شده‬ ‫بود‪ .‬مش��اهده آن همه بانک و صرافی‪ ،‬این نظر سفرنامه نگاران‬ ‫فرنگی را به ذهن من آورد که متفق القول نوش��ته اند روانشناسی‬ ‫ایرانی به مروز زمان و پ��س از چند بار مورد تهاجم خارجی قرار‬ ‫گرفتن و حکوم��ت آلتائیک ها به گونه ای درآمده که اگر یکی از‬ ‫آنان از جوی آب بپرد مابقی هم خود را به جوی آب خواهند زد‪.‬‬ ‫همین روزنامه دادن ها‪ ،‬بانک باز کردنها‪ ،‬مهاجرت کردن ها و ‪. ...‬‬ ‫پایتخت آمریکا دارای دو روزنامه و تهران نزدیک به ‪ 20‬روزنامه‪.‬‬

‫داستان اطاق شماره ‪ 13‬مترو تهران‬

‫معموال هربار که به تهران می روم سری به ساختمان قدیمی‬ ‫روزنام��ه اطالعات (واقع در خیابان خیام) می زنم که ‪ 24‬س��ال‬ ‫جوانی خودرا در آنجا س��پری کردم‪ ،‬تا ببینم بر سر آن ساختمان‬ ‫چه آمده است و نیز خاطرات خودرا زنده کنم‪ .‬به این محل رفتم‬ ‫همچنان خالی و بدون استفاده است‪( .‬موسسه اطالعات به جای‬ ‫دیگری در شمال شهر نقل مکان کرده است)‪ .‬مقابل این ساختمان‪،‬‬ ‫ورودی مترو تهران قرار دارد که برای ساخت آن قورخان ِه تاریخی‬ ‫را خراب کردند‪ .‬وارد راهروهای مترو ش��دم‪ ،‬بانویی سالخورده‬ ‫را دیدم که با یک مامور مترو ج ّر و بحث داش��ت‪ .‬ایس��تادم و به‬ ‫بحث آن��ان گوش فرادادم‪ .‬آن بانو می خواس��ت کارت ‪ 6‬ماهه‬

‫مترو بگیرد ـ ظاهرا کارت ویژه سالخوردگان‪ .‬اورا به اتاق شماره‬ ‫‪ 13‬ـ ویژه این قبیل امور ـ فرستاده بودند و متصدی مربوط گفته‬ ‫بود که باید فتوکپی کارت شناس��ایی بی��اورد‪ .‬در راهروهای این‬ ‫ایستگاه چند فروشگاه و محل کس��ب و کار وجود دارد ولی تنها‬ ‫یکی از آنها دارای ماشین فتوکپی است‪ ،‬که بابت هر فتوکپی ‪30‬‬ ‫تومان دریافت می کند‪ .‬این محل میان دو ورودی مترو قرار گرفته‬ ‫است که برای عبور از آنها باید بلیت داشت و جر و بحث آن بانو‬ ‫با مامور مترو این بود که او نمی خواهد بر مترو سوار شود که بلیت‬ ‫داشته باشد‪ ،‬می خواهد که چند قدم آن طرف‪ ،‬تنها یک فتوکپی‬ ‫تهیه کند و بازگردد‪ ،‬ولی مامور زیر بار نمی رفت‪ .‬با این بانو صحبت‬ ‫کردم خودش را [یو‪ ]..‬معرفی کرد‪ .‬گفت اگر فتوکپی الزم باش��د‬ ‫باید همان اتاق ‪ 13‬دارای ماشین فتوکپی باشد ـ پولی و یا رایگان‪.‬‬ ‫نباید برای مردم درد س��ر و زحمت درس��ت کنند‪ .‬اگر شهردار‬ ‫شهر‪ -‬بمانند شهردار نیویورک‪ -‬اتوبوس و مترو سوار شود از این‬ ‫مشکالت آگاه خواهد شد و مرتفع خواهد ساخت‪.‬‬

‫زحمت باالرفتن از ‪ 72‬پله و بافت قدیمی شهر‬

‫هوس مترو س��واری کردم و در ایس��تگاه دروازه دولت پیاده‬ ‫ش��دم برای باال آمدن و رس��اندن خودم به سطح خیابان مجبور‬ ‫ش��دم در این سن و سال و مشکل قلب؛ ‪ 72‬پله را بپیمایم‪ ،‬زیراکه‬ ‫تنها قسمتی از راه‪ ،‬دارای اسکلیتور بود‪.‬‬ ‫برخالف شمال شهر تهران که تا ارتفاعات البرز امتداد یافته‬ ‫است ساختمان های رو به خیابان در خیابان های انقالب‪ ،‬فردوسی‬ ‫و ‪ ...‬زیبایی سابق را ندارند‪ ،‬فرسوده و بی رنگ و رو شده اند و بعضا با‬ ‫پنجره های شکسته و بدون پرده به نظر می آیند‪ .‬بافت قدیمی شهر‬ ‫تقریب ًا به همان صورت باقی مانده است حال آنکه می شد مجتمع‬ ‫های مسکونی را به جای حومه ش��هر؛ در آنجا ساخت‪ .‬انقالبات‬ ‫سالهای ‪ 1342‬و ‪ 1357‬را جنوب شهری ها آغاز کرده بودند‪.‬‬

‫و اتوبوسرانی شهر‬

‫تهران تنها چند خط اتوبوسرانی دولتی دارد‪ .‬به یاد دارم که در‬ ‫سالهای ‪ 1335‬و ‪ ،1336‬با چه مشکالتی اتوبوسرانی تهران دولتی‬ ‫ش��د و بعدا ً در اختیار شهرداری قرار گرفت‪ .‬در آن سالها مالکان‬ ‫و رانندگان خطوط ‪( 14‬خیابان ژاله)‪( 12 ،‬خیابان ش��اه و امروزه‬ ‫خیابان جمهوری) و خط یک (خیابان نواب) برای ابراز مخالفت با‬ ‫دولتی کردن‪ ،‬تظاهرات خونین کرده بودند‪ .‬دوباره همان پرداخت‬ ‫پول نقد و مش��کالت خُرد کردن پول و ‪ ...‬تا آنجا که می دانم هیچ‬ ‫ش��هر بزرگی در دنیا ـ به دالیل متعدد ازجمله قطع رفت و آمد‬ ‫در صورت اعتصاب ـ اتوبوسرانی غیر دولتی ندارد‪.‬‬ ‫تصمی��م گرفتم با اتوبوس دولتی ـ اتوبوس دو ـ کابین به خانه‬ ‫باز گ��ردم‪ .‬در اینجا دیدم که صندلی ماقب��ل آخر خالی بود ولی‬ ‫میله ای که در کنار آن قرار داش��ت مانع از نشستن آسان روی‬ ‫آن صندلی بود که می ش��ود این میله را چند س��انتیمتر جا به جا‬ ‫کرد تا نشستن روی صندلی آسان باشد‪ .‬پرسیدم که آیا همه این‬ ‫اتوبوس��ها دارای چنین میله هایی در کنار دو صندلی ماقبل آخر‬ ‫هستند که پاس��خ‪ ،‬مثبت بود‪ ،‬تعجب کردم و به درستی نظ ِر بانو‬ ‫«یو‪ »...‬پی بردم که گفت ش��هردار باید با اتوبوس و مترو رفت و‬ ‫آمد داشته باشد تا مشکالت مردم را لمس کند‪ .‬اتوبوسی که من‬ ‫بر آن س��وار شده بودم ایس��تگاهها را اعالم نمی کرد و مسافران‬ ‫که در میان آنان غی ِر تهرانی هم بود ایس��تگاهها را از یکدیگر می‬ ‫پرسیدند!‪ .‬مسافران برای س��وار شدن اگر کارت «پیش خرید»‬ ‫نداشته باش��ند‪ ،‬هنگام سوارش��دن باید پول نقد بدهند‪ ،‬درست‬ ‫همانند نیم قرن پیش‪ .‬تاکس��ی ها تاکسیمتر ندارند و باید قبال با‬ ‫راننده درباره کرایه چانه زد‪.‬‬ ‫وقتی به خانه رس��یدم دو نفر آمده بودند و می گفتند توصیه‬ ‫بهداشتی شده اس��ت که باید خانه ها دستگاه تصفیه آب داشته‬ ‫باشد زیرا آب تهران دارای مشکل است و با دریافت ‪ 265‬هزار‬ ‫تومان دستگاه تصفیه خانگی برایم نصب کردند که پس از مدتی‬ ‫کوتاه از کار افتاد‪.‬‬ ‫‪10‬‬


‫مشاهدات ناشر روزنامک و تجربه‪ ،‬با هدف حل مسائل‬

‫راه ایرانی گرفتن دکترا و مدارک تحصیلی دیگر از تاجیکستان!‬

‫نگرانی تاجیک ها از اقامت و ازدواج چینیان با زنان تاجیک ـ تاجیکستان و نفت‬ ‫چند س��ال پیش ایمیل های متعدد از پارسی زبانان بخارا و‬ ‫سمرقند و چند پیام هم از تاجیکستان دریافت شد که خواسته‬ ‫بودند «تاریخ آنالین ایرانیان» به خط س��یریلیک هم برگردان‬ ‫شود تا بتوانند آسانتر بخوانند‪ .‬در این زمینه با سفارتخانه های‬ ‫تاجیکس��تان در واشنگتن و در تهران تماس گرفته شد‪ .‬وابسته‬ ‫فرهنگی تاجیکستان در تهران‪ ،‬بانو منیژه رحیموا را برای این کار‬ ‫معرفی کرد‪ .‬وی با دریافت حق التحریر (از این جانب نوشیروان‬ ‫کیهانی زاده مولف تاریخ آنالین برای ایرانیان و پارس��ی زبانان‬ ‫به آدرس ‪،)www.iranianshistoryonthisday.com‬‬ ‫چن��د ماه این کار را انجام داد‪ .‬پس از قطع ناگهانی کار برگردان‬ ‫مطالب به س��یریلیک‪ ،‬بار دیگر دریافت ایمیل ها از سر گرفته‬ ‫ش��د‪ .‬به من توصیه ش��ده بود که در این زمینه‪ ،‬موضوع با بنیاد‬ ‫(انیستیتو) شرق شناس��ی و زبان های شرقی در شهر دوشنبه‪،‬‬ ‫یا پژوهش��کده تاریخ و فرهن��گ تاجیک و همچنی��ن اتحادیه‬ ‫نویسندگان تاجیکس��تان (اتفاق نویسندگان) درمیان گذاشته‬ ‫ش��ود‪ ،‬کمک خواهند ک��رد‪ .‬بنابراین‪ ،‬راهی نب��ود جز رفتن به‬ ‫تاجیکستان‪ .‬این سفر در هجدهم آگوست‪ 2013‬آغاز شد‪ .‬برای‬ ‫رفتن به تاجیکستان نیاز به گرفتن ویزا بود‪ .‬سفارت تاجیکستان‬ ‫در نیاوران اس��ت‪ .‬روز مراجعه‪ ،‬چند نفر دیگر در آنجا در صف‬ ‫نوبت تسلیم مدارک برای دریافت ویزا بودند‪ .‬در طول دو ـ سه‬ ‫ساعت انتظار‪ ،‬با تنی چند از منتظرین گفت و گوی خودمانی شد‪.‬‬ ‫استنباط من از این گفت و شنود این بود که این جماعت که‬ ‫مشاغلی در تهران داشتند برای تکمیل کار خود و گرفتن دکترا‬ ‫از یک دانش��گاه تاجیکستان می خواستند که به دوشنبه بروند‪.‬‬ ‫ویزاها یک ماهه بود!‪ .‬از اظهارات این عدّ ه چنین برمی آمد که می‬ ‫شوددر مواردی با دادنهدیه‪،‬دریافت مدرک دکتریرا تسهیل‬ ‫کرد!‪ .‬این گفت و شنود نشان داد که مدرک گرایی در جمهوری‬ ‫اسالمی رو به افزایش بوده است که نتیجه اش ارتقا مقام اداری ـ‬ ‫آموزشی افراد به استناد مدارک تحصیلیِ کاغذی است و زاینده‬ ‫بوروکراسی‪ ،‬انواع مشکالت مدیریتی و ‪....‬‬ ‫پس از دریافت ویزا‪ ،‬دیدار این جانب برای یک هفته برنامه‬ ‫ریزی ش��د و چون روز بازگش��ت دقیقا معیّن نشده بود‪ ،‬بلیت‬ ‫یک طرفه پرواز از تهران به دوشنبه خریداری شد ولی آژانس‬ ‫مربوط گفت که نمی تواند کمکی در رزرو جا در پرواز از دوشنبه‬ ‫به تهران کند! و همچنین فهرستی از هتل های دوشنبه و ترتیب‬ ‫انتقال از فرودگاه به هتل را بدهد ـ کاری که آژانس های فروش‬ ‫بلیت در کشورهای دیگر انجام می دهند‪.‬‬ ‫رفتن ازخانه به ف��رودگاه بین الملل��ی تهران(فرودگاه امام‬ ‫خمین��ی) با تاکس��ی و پرداخت چهل و پنج ه��زار تومان انجام‬ ‫ش��د زیرا که این فرودگاه چند ساله هنوز سرویس اتوبوس و یا‬ ‫شات ِل ندارد که مس��افران از یک ترمینال در تهران به فرودگاه‬ ‫بروند و یا بیایند‪ .‬کرایه تاکس��ی از شهر به فرودگاه امام خمینی‬ ‫‪ 45‬هزار تومان ولی در آن زمان بلیت پرواز با هواپیما از تهران‬ ‫به کرمان (بی��ش از ‪ 500‬مایل) ‪ 138‬هزار تومان بود! ـ ضعف‬

‫این عکس در تابستان ‪ 1392‬از من و بهروزیان‪ ،‬متصدی‬ ‫پژوهشگاه فرهنگ فارسی تاجیکی گرفته شد‬ ‫‪11‬‬

‫منطق قیمت گذاری‪.‬‬ ‫در س��الن انتظار فرودگاه‪ ،‬در محلی که به گیت ش��ماره ‪26‬‬ ‫ختم می ش��د و در آن روز‪ ،‬ویژ ِه پرواز به شهر دوشنبه بود با تنی‬ ‫چند از منتظرین صحبت ش��د که هدف برخی از آنها‪ ،‬رفتن به‬ ‫تاجیکستان برای گرفتن مدرک دکترا بود (به همان ترتیبی که‬ ‫از گفت و ش��نود با منتظرین دریافت ویزا استنباط شد)‪ .‬تقریبا‬ ‫همه ویزای یک ماهه داش��تند‪ .‬در این ویزاها روز ورود و خروج‬ ‫مسافر درج شده بود‪ .‬با یک ماه اقامت که نمی شود در دانشگاه‬ ‫تحصیل کرد!‪.‬‬ ‫پس از انجام تش��ریفات ورود و گمرکی در فرودگاه ش��هر‬ ‫دوشنبه‪ ،‬از آنجا که آژانس فروش بلیت هواپیما راهنمایی نکرده‬ ‫بودکهخطتاکسیرانیشماره ‪ 8‬مسافرانراازفرودگاهبهشهرمی‬ ‫رساند‪،‬ازیکاتومبیلران کهدرجستجویمسافربودپرسیدمکه‬ ‫برای بردنم به شهر چه مبلغی باید بپردازم؟‪ .‬گفت بیست و پنج‬ ‫سامانی (‪ 5‬دالر آمریکا)‪ .‬راننده مرا به هتلی ب ُرد که برای اقامت‬ ‫روزانهچهلویکدالرمطالبهمیکرد‪.‬همانروزمتوجهشدمکه‬ ‫اگر آژانس فروش بلیت در تهران که تخصّ ص در فروش بلیت‬ ‫پرواز به تاجیکستان و آگاهی از شهر دوشنبه باید داشته باشد و‬ ‫اعالمکردهاستتورتاجیکستانترتیبمیدهد‪،‬راهنماییکرده‬ ‫بود می توانستم با خط تاکسیرانی شماره ‪ 8‬و پرداخت ‪ 3‬سامانی‬ ‫(‪ 60‬سنت) خودرا به شهر برسانم و در یک هتل ارزانتر اقامت‬ ‫کنم‪ .‬فردی که در آژانس مسافرتی برای من بلیت صادر کرده‬ ‫بود با اینکه گذرنامه ام را به وی داده بودم‪ ،‬التین نام مرا اشتباه‬ ‫نوشتهبودکهدرفرودگاهمقصددچارمختصرمشکلیشدهبودم‪.‬‬

‫سردردانشگاهملیتاجیکستاندرخیابانرودکی‬

‫اینها نشانه ضعف مسئولیت و بی اعتنایی است‪.‬‬ ‫برای م��ن‪ ،‬موضوع مراجعه برخ��ی از ایرانیان برای گرفتن‬ ‫دکت��را تقدم یافته بود‪ .‬به دانش��گاه ملّی تاجیکس��تان واقع در‬ ‫خیابان رودکی و س��اختمان های دیگر این دانش��گاه مراجعه‬ ‫کردم‪ .‬موضوع گرفتن دکترا به آن ترتیب (که ش��نیده بودم)‬ ‫همه جا به گوش رس��ید‪ .‬به سفارت جمهوری اسالمی ایران در‬ ‫خیابان ته��ران مراجعه کردم‪ ،‬و مطلب را ب��ا یکی ـ دو کارمند‬ ‫س��فارت درمیان گذاش��تم‪ ،‬تلویح ًا تائید کردند و گفتند چنین‬ ‫مطالب��ی را ش��نیده اند و احتم��االً به تهران هم گزارش ش��ده‬ ‫اس��ت‪ .‬روز بعد به ساختمان «اتفاق نویسندگان تاجیک» رفتم‬ ‫ـ س��اختمانی بزرگ و مجهز بود که دولت ش��وروی در س��ال‬ ‫‪ 1934‬آن را ساخته است‪ .‬نویسندگان عضو این اتحادیه از همه‬ ‫امکانات و تسهیالت تحقیق و کار برخوردارند‪ .‬این اتحادیه یک‬ ‫روزنامه ارگان تحت عنوان ادبی��ات و ‪ ...‬دارد‪ .‬رئیس اتحادیه‬ ‫قول کمک به برگردان کردن مطالب بقیه ماه های تاریخ آنالین‬ ‫ایرانیان را به حروف سیریلیک داد‪ .‬از آنجا به بنیاد شرق شناسی‬ ‫واقع خیابان رودکی رفتم‪ .‬در آنجا از خواس��ت من استقبال شد‬ ‫و اف��رادی برای انجام آن کار معرفی ش��دند (البته‪ ،‬با پرداخت‬ ‫حق التحریر به دالر از سوی این جانب)‪ .‬به پژوهشگاه فرهنگ‬ ‫مشترک ایران و تاجیکس��تان که در چند قدمی سفارت ایران‬ ‫قرار دارد رفتم‪ .‬متصدی آن یک ایرانی به نام بهروزیان اس��ت‬ ‫که قبال در فرهنگس��تان ایران در ته��ران کار می کرد‪ .‬وی نیز‬

‫تابلویانستیتوزبان‪ ،‬ادبیاتوشرقشناسی‬ ‫درآکادمیعلومتاجیکستان‬

‫وعده یافتن فردی برای تبدیل مطالب تاریخ آنالین به حروف‬ ‫سیریلیک داد‪.‬‬ ‫روز چهارشنبه ضمن دیدار از پارک های متعدد شهر دوشنبه‬ ‫و بوتانیکال گاردن کم نظیر این شهر که درخت هایی از سراسر‬ ‫جهان در آن جمع آوری ش��ده اس��ت‪ ،‬به کسب نظرات مردم‬ ‫پرداختم‪ .‬با آن ش��مار از تاجیکیان که گفت و گو ش��د‪ ،‬از ورود‬ ‫چینیان به کش��ور خود و ازدواج با زنان تاجیک و فرزند دو رگه‬ ‫آوردن ابراز نگرانی می کردند‪ .‬می گفتند شرط پکن به فعالیت‬ ‫های اقتصادی چینیان در تاجیکس��تان این اس��ت که این امور‬ ‫به دس��ت اتباع چینی انجام گیرد‪ ،‬و این اتب��اع در طول اقامت‪،‬‬ ‫احتماال به توصیه دولت متبوع (چی��ن) با زنان تاجیک ازدواج‬ ‫می کنند‪ .‬چینیان از این کار دو هدف دارند‪1 :‬ـ افزایش جمعیت‬ ‫چینی تبار تاجیکستان‪2 .‬ـ خرید خانه و زمین در تاجیکستان که‬ ‫مقررات خاص دارد‪ .‬تاجیکستان با چین مرز طوالنی مشترک‬ ‫دارد و با کوچانیدن چینیان (هان ها) به مناطق مس��لمان نشین‬ ‫و تُرکیک زبان نزدیک به مرز تاجیکس��تان از جمله کاش��غر و‬ ‫ارومجی‪ ،‬اکثریت ساکنان این مناطق را چینی کرده است و می‬ ‫تاجیکس��تان استراتژیک تکرار شود و‬ ‫ِ‬ ‫خواهد این وضعیت در‬ ‫ماهیت کشور تغییر یابد‪.‬‬ ‫موضوع دیگر که در کالم بیش��تر این تاجیکیان شنیده شد‬ ‫انتقاد از دولت های پیشین مسکو بود که مناطق تاجیک نشین‬ ‫سمرقندوبخارارابهازبکستاندادهاندونیزبرخیمناطقتاجیک‬ ‫نشین را به ترکمنستان( از جمله منطقه « مَرو» را)‪ .‬آنان همچنین‬ ‫خواستار ایجاد یک خط اتوبوس��رانی میان ایران و تاجیکستان‬ ‫بودند و نیز طرد طالبان از مناطق شمالی افغانستان و امن شدن‬ ‫اینمناطق(مناطقتاجیکنشینافغانستان)تارفتوآمدزمینی‬ ‫میان ایران و تاجیکس��تان بی دغدغه باشد‪ .‬بس��یاری از آنان‬ ‫می گفتند که سرزمینشان دارای ذخایر نفتی است ولی تاکنون‬ ‫تالشی جدّ ی برای استخراج آن نشده است‪.‬‬ ‫تاجیکستان استراتژیک و مَطمَح نظر قدرت ها فعال کشور‬ ‫ثروتمندی نیست ولی دارای ثبات اقتصادی است‪ .‬در ‪ 22‬سال‬ ‫گذشته نرخ برابری سامانی (پول ملی تاجیکستان) با دالر آمریکا‬ ‫تغییرنیافتهوهردالربرابرپنجسامانیاست‪.‬تعجبدرایناست‬ ‫که در خیابان های دوشنبه اتومبیل آخرین سیستم و مرسدس‬ ‫بنز فراوان اس��ت‪ .‬خیابان رودکی که ب��ه صورت یک بولوارد و‬ ‫مشابه بولوارد کش��اورز (نهر کرج) ایران است به لحاظ زیبایی‬ ‫شاید در سراسر جهان کم سابقه باشد‪ .‬این خیابان بسیار طوالنی‬ ‫است و تا ارتفاعات مُشرِف بر دوشنبه امتداد دارد‪ .‬طرح ساخت‬ ‫این خیابان‪ ،‬ابتکاری و بی نظیر است‪.‬‬ ‫علیمحمدی کارمند وزارت امورخارجه ایران که در آن وقت‬ ‫ماموریت تاجیکستان داشت کمک فراوانی به من در دیدار از‬ ‫شهر دوشنبه و مراکز فرهنگی و پارک های آن کرد‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫ایجاد تاریخ آنالین ایرانیان‬ ‫‪www.iranianshistoryonthisday.com‬‬

‫لوگوی تاریخ آنالین برای ایرانیان و فارسی زبانان‬

‫‪ 18‬آگوست ‪ 27( 1971‬اَمُرداد ‪ )1350‬قرار شده بود که‬ ‫خبرگزاری پارس به مناسبت سالگشت درگذشت اُن ُره بالزاک‬ ‫‪ Honore de Balzac‬نویسنده مبتکر و برجسته فرانسه ـ‬ ‫از بنیادگذاران رئالیسم در ادبیات اروپا که در عمر کوتاه خود‬ ‫‪ 37‬داستان نوشت و نوشته هایش انعکاس واقعیات زندگانی‬ ‫م��ردم بود ـ مطلبی تهیه کند که روزنامه ها و رادیو تلویزیون‬ ‫هم آن را نقل کنند‪ .‬در آن زمان از یکی شدن رادیو ـ تلویزیون‬ ‫ایران نزدیک به دو ماه گذش��ته بود‪ ،‬امّا هنوز پخش رادیو از‬ ‫میدان ارگ به ساختمان جام جم منتقل نشده بود و خبرگزاری‬ ‫از آن خود نداشت‪ .‬در آن تاریخ‪ ،‬مآخذ سوابق مطالب علمی‬ ‫ـ ادبی‪ ،‬تاریخ و بیوگرافی نویسی خبرگزاری عبارت بودند از‪:‬‬ ‫دائرةالمعارف کلمبیا‪ ،‬ورلد بوک در ‪ 22‬جلد‪ ،‬کتاب آکسفورد‬ ‫درب��اره افراد مه��م‪ ،‬کرونیل آو ِد ورلد‪ ،‬پیپل��ز آلماناک و آن‬ ‫قسمت از فرهنگنامه دهخدا که در دسترس بود‪.‬‬

‫دکتر فریدون وردی نژاد‬

‫یک دبیر خبر ـ بدون داشتن سابقه مطالعات تاریخ ـ مامور‬ ‫تنظیم آن مطلب شده بود و وی به اشتباه «ژان لوئی دو بالزاک»‬ ‫نویس��نده فرانس��وی قرن هفدهم ـ هجدهم (متول ّد هجدهم‬ ‫فوریه س��ال ‪ )1654‬را که برخی از مطالبش به نام «نامه های‬ ‫وارده» نوشته شده اس��ت به جای اُن ُره بالزاک نویسنده قرن‬ ‫نوزدهم آن کشور گرفته بود‪ .‬مطلب به همان صورت پخش‬

‫ش��ده بود و یک استاد دانشگاه که از رادیو اتومبیل خود آن را‬ ‫ش��نیده بود‪ ،‬تلفن کرده بود و خبرگزاری مجبور شده بود که‬ ‫نس��خه های بولتن خودرا جمع آوری کن��د تا روزنامه ها نقل‬ ‫نکنند و آبروریزی نش��ود‪ .‬در آن زمان هنوز در ایران ارسال‬ ‫خبر با تلکس باب نشده بود و خبرها در بولتن قرار می گرفت‬ ‫و برای روزنامه ها ارسال می شد‪.‬‬ ‫این رویداد مرا بر آن داش��ت که مطلب «امروز در تاریخ»‬ ‫تهیه کنم که زمینه کار را از دوران دانش��جویی ام در دانشگاه‬ ‫تهران (گروه تاری��خ) آماده کرده بودم و گاهی به مناس��بت‬ ‫هایی که عالقه داش��تم مثال کارهای برجسته ایران باستان‪،‬‬ ‫رویدادهای جهانی سرنوشت س��از و یادبود معاریف مطلبی‬ ‫برای روزنامه اطالعات و خبرگ��زاری تهیه می کردم و یا در‬ ‫قالب «خبر روز» به رادیو می دادم‪.‬‬ ‫مراسم ‪ 2500‬ساله شدن اعالمیه کوروش بزرگ و ایجاد‬ ‫جامعه مشترک المنافع جهانی به مرکزیت ایران در مهرماه‬ ‫‪ 1350‬و پخ��ش مطلب یک صفحه ای ام[ نوش��ته ی من ]در‬ ‫روزنامه اطالعات درآن باره توسط ایرج گرگین و به صورت‬ ‫مس��تقیم از رادیو و تلویزیون که مروری ب��ر تاریخ ایران بود‬ ‫کمک بسیار به تحقق آن اندیشه من کرد‪.‬‬ ‫کانال ‪ 2‬تلویزیون (تلویزیون رنگی وقت) ابتکار مرا پذیرفت‬ ‫و از بهمن ‪( 1350‬ژانویه ‪ )1971‬پخش «تاریخ در روزی چون‬ ‫امروز» در آخرین بخش اخبار مش��روح این کانال آغاز شد و‬ ‫ابوالحسن کمالی مدیر عامل وقت خبرگزاری پارس خواست‬ ‫که آن را برای درج در بولتن روزانه این خبرگزاری هم تنظیم‬ ‫کنم‪ .‬روزنامه اطالع��ات نیز چندی بعد درج روزانه آن را در‬ ‫صفحه ششم خود آغاز کرد‪.‬‬ ‫در ده��ه ‪( 1370‬ده��ه‪ 1990‬میالدی) دکت��ر فریدون‬ ‫وردی نژاد کارشناس مدیریت و رسانه ها‪ ،‬مدیرعامل وقت‬ ‫خبرگزاری ملی‪ ،‬موس��س روزنامه ایران و دانش��کده خبر از‬ ‫من خواست از آنجا که دانستن تاریخ َخرَد و توان اندیشیدن‬ ‫و درنتیجه انگیزه برنام��ه ریزی و اجرا را باال می بَرَد‪ ،‬از تکرار‬ ‫اشتباه پیشگیری می کند‪ ،‬برای روزنامه تازه تاسیس او ستون‬ ‫تاریخ بنویس��م که سالها به چاپ می رس��ید‪ .‬نخست زیر این‬ ‫عنوان که خود او طرح کرده بود ‪« :‬دانایی ـ توانی» که چندی‬

‫بعد این عنوان ب��ه «دانش و زندگی» تغییر یافت و در صفحه‬ ‫آخر چاپ می شد‪.‬‬ ‫وردی نژاد عقیده دارد که از یک کش��ور و یک نظام تنها با‬ ‫تفنگ‪ ،‬بلکه با «قلم و تفنگ» باید پاسداری کرد‪ -‬قلم هم ابزار‬ ‫آموزش است و هم دفاع‪-‬تعرض ها پس از جنگ جهانی دوم‬ ‫عمدت ًا رس��انه ای‪ -‬نطق و نوشته ای اس��ت‪ .‬وی با این نظرات‬ ‫یک سازمان کتاب هم در جوار تاسیسات خبرگزاری موسسه‬ ‫مطبوعاتی ایران به وجود آورد تا مولفان کتاب مشکل یافتن‬ ‫ناشر نداشته باشند‪.‬‬ ‫پ��س از کنار رفتن وردی ن��ژاد از روزنامه ایران بود که به‬ ‫اندیشه آنالین کردن کرونیکل ژورنالیستی خود برآمدم که‬ ‫از ماه می ‪ 2002‬در شبکه شبکه ها قرار گرفته است و روزانه‬ ‫تکمیل می ش��ود و در نوع خود بزرگترین آنالین اس��ت‪ .‬این‬ ‫آنالین عظیم از احدی‪ -‬فرد ی��ا دولت‪ -‬کمک مالی دریافت‬ ‫نمی کند‪.‬‬ ‫روزی ک��ه کار تهی��ه فن��ی‬ ‫وبسایت آن را در تهران به «حمید‬ ‫معین» س��پردم که همچنان وِب‬ ‫مَس��تِر آن اس��ت و «هوس��ت»‬ ‫آن در آمری��کا (موسس��ه اکتیو‬ ‫س��رویس در ایالت واشینگتن)‪،‬‬ ‫مورد انتقاد دوس��تان و همکاران حمید معین‬ ‫قدیم قرارگرفت��م که چرا پس از‬ ‫اخراج ب��دون ذکر دلی��ل از کار‬ ‫مطبوعاتی‪ ،‬د اوطلبانه می خواهم دست به این کوشش بزنم‪.‬‬ ‫در جری��ان تاس��یس هم‪ ،‬بس��یاری بودن��د ازجمله چند‬ ‫روزنامه نگار قدیمی و بس��یار معروف که در آن زمان با کار‬ ‫من موافقت نداش��تند و می گفتند که دیگران پول نفت ایران‬ ‫را م��ی برند و می خورند و تو م��ی خواهی از جیب خود هر ماه‬ ‫چند هزار دالر هزینه کنی و برایش تاریخ بنویسی و همه هنر‬ ‫خ��ودت را در بزرگنمایی ایران و ایرانی بکار بری تا س��ودش‬ ‫نصیب آنان شود!‪ .‬هیچکس باور نخواهد کرد که به تو کمک‬ ‫مالی نمی شود‪ .‬در ایرانِ امروز هیچکس کار رایگان و ملّی نمی‬ ‫کند‪ .‬صبر کن ببین پروانه روزنامه تو ـ س��پیده دم ـ را تجدید‬ ‫م��ی کنند‪ ،‬غرامت اخراج ازربع قرن روزنامه نگاری تا س��ال‬ ‫‪ 1359‬را به تو می دهند‪ ،‬سپس تاریخ بنویس‪.‬‬ ‫گفتم این تاریخ را برای ایرانیان و پارس��ی زبانان ـ به زبان‬ ‫و گرامر روزنامه نگاری می نویس��م تا مفهوم و جاذب باش��د‪.‬‬ ‫اخراج ما و رد صالحیت به داش��تن «سپیده دم» کار یک و یا‬ ‫چند نفر است نه دهها میلیون ایرانی و پارسی زبان‪ .‬از راه خود‬ ‫بازنگش��تم و تاریخ آنالین ایرانیان (برای ایرانیان) اینک ‪12‬‬ ‫ساله شده است و همه جا از آن نقل می شود‪.‬‬

‫روزی که به جای «ثابت ایمانی» مرا جریمه کردند‬

‫در ژوئن ‪ ،1960‬فرانسه به مس��تعمره خود ماداگاسکار ـ‬ ‫چهارمین جزیره بزرگ جهان و اینک کشوری ‪ 22‬میلیونی ـ‬ ‫واق��ع در جنوب قاره آفریقا و در اقیانوس هند اس��تقالل داده‬ ‫بود و خبر روز شده بود‪.‬‬ ‫قرار بر این بود که گوین��ده اخبار رادیو‪ 20 ،‬دقیقه پیش از‬ ‫پخ��ش به اطاق خبر ( اطاق تنظیم خبر برای رادیو و تلویزیون‬ ‫غیردولتی وقت ) در خبرگزاری پارس که تا اس��تودیو پخش‬ ‫چند قدمی بیش فاصله نداشت بیاید و خبرهارا با حضور دبیر‬ ‫و یا سردبیر بخواند‪ ،‬اشکال را بپرسد و با خود ببرد‪.‬‬ ‫دبیر خبر‪ ،‬التین اس��امی و کلمات بیگان��ه را در کنار آنها و‬ ‫کَس��رِه‪ ،‬ضمّه و فتحه هارا در باال و پایین می نوش��ت و با خط‬ ‫مایل مکث‪ ،‬عبارات را از هم جدا می کرد تا در خواندن مطلب‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫اشکالی پیش نیاید‪.‬‬ ‫نورالدین ثابت ایمانی همان روزها وارد کار خبر و گویندگی‬ ‫شده بود و جوانی بود بسیار زیبا و مؤدب‪ .‬وی آن روز در خبر‬ ‫اس��تقالل ماداگاسکار که از س��ال ‪ 1895‬مستعمره فرانسه و‬ ‫قبال پادش��اهی بود‪ ،‬پایتخت این کشور‪ ،‬شهر ‪Tananarive‬‬ ‫را ‪ Tananario‬تلف��ظ کرد‪ .‬با اینک��ه در آن زمان در ایران‪،‬‬ ‫شمار کسانی که تلفظ درست این نام را می دانستند از انگشتان‬ ‫دست تجاوز نمی کرد‪ ،‬مرا ـ نه ثابت ایمانی را ‪ 5‬روز دستمزد‬ ‫جریمه کردند حال آنکه من التین اس��م را نوشته بودم‪ .‬وقتی‬ ‫اعتراض کردم گفتند یک نفر هم که متوجه اش��تباه شود پی‬ ‫به ضعف معلومات ما و در نتیجه ضعف وطن می بَرَد و ایران‬ ‫زمانی بزرگترین امپراتوری جهان بود و مهد تمدن‪ ،‬نباید اشتباه‬

‫کنیم‪ .‬سالها از این واقعه گذشت‪ ،‬رادیو و تلویزیون در هم ادغام‬ ‫ش��دند و ما به ساختمان خیابان جام جم نقل مکان کردیم‪ .‬در‬ ‫اینجا یک روز ثابت ایمانی (متوفی در لس آنجلس در سپتامبر‬ ‫‪ )2012‬ش��تابان نزد من آمد و گفت‪ :‬در خبرها آمده بود که‬ ‫نام پایتخت ماداگاسکار را به ‪( Antananarivo‬شهر هزار‬ ‫نگهبان) تبدیل کرده اند که در تلفظ تقریبا همان است که من‬ ‫خوانده بودم‪ ،‬برو ‪ 5‬روز جریمه ات را پس بگیر!‪ .‬غرض از ذکر‬ ‫این خاطره این بود که بیاد بماند که آن روزها چه دقتی برای‬ ‫تنظیم خبر وجود داشت بگونه ای که نباید یک اسم نامأنوس‬ ‫به اشتباه تلفظ می شد‪ ،‬مبادا که از اهمیت ایرانی کاسته شود‪.‬‬ ‫به عالوه ‪ ،‬استخدام دس��تمزدی خدمه کار خبر برای این بود‬ ‫که بیم اخراج داشته باشند و دقت کنند‪.‬‬ ‫‪12‬‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫سرنوشت ویرجینیاسیتی‬ ‫در انتظار کشورهای نفتدار که پول بادآورده خودرا هدر می دهند‬ ‫افزای��ش درآمد ایران از فروش نفت از پاییز ‪1352( 1973‬‬ ‫هجری) و در پی تحریم صدور نفت کشورهای عربی‪ ،‬ناگهان آن‬ ‫را پولدار کرد و چون از قاعده اس��تاندارد طال خارج شده بود به‬ ‫چاپ ریال به صورت انبوه دست زد تا دستمزدها را باال ببرد که‬ ‫تورّم زا بود و بهای مستغالت چند برابر شد و چون نرخ برابری‬ ‫دالر و ارزهای دیگر ثابت نگهداشته شده بود مسافرت ایرانیان‬ ‫جهت س��رمایه گذاری و تحصیل در کش��ورهای دیگر و خرید‬ ‫خودرو دس��ت دوم از آلمان چندین برابر ش��د ـ به گونه ای که‬ ‫تنها از آگوست ‪ 1976‬تا سپتامبر ‪ 1977‬هفتاد و سه هزار ایرانی‬ ‫برای تحصیل وارد آمریکا ش��ده بودند‪ .‬خروج دالرهای نفتی از‬ ‫آغاز ناآرامی ها و از زمس��تان ‪( 1978‬زمستان ‪ 1356‬هجری)‬ ‫فزونی یافت و از به��ار ‪ 1357( 1978‬هجری و س��ال انقالب)‬ ‫به صورتی که به فرار تعبیر ش��ده ب��ود‪ .‬این وضعیت و اینکه این‬

‫ساختمانهاییدرویرجینیاسیتیکهکسیدرآنهازندگینمیکند‬

‫پاراگراف های نخست مقاله ویرجینیاسیتی در شماره ‪ 15573‬روزنامه اطالعات‪ -‬صفحه ششم‬

‫پول از محل فروش نفت و مواد معدنی که ذخایری تمام ش��دنی‬ ‫هستند و مناطق نفتدار مدعیانی هم دارند مرا در فروردین ‪1357‬‬ ‫هجری (و در آن زمان فروردین ‪ )2537‬برآن داشت تا ماجرای‬ ‫سرنوشت ویرجینیاس��یتی ایالت نوادای آمریکا را برای صفحه‬ ‫ششم روزنامه اطالعات (صفحه نظر و اندیشه و امروز درتاریخ)‬ ‫بنویسم که شاید درس عبرت شود که نشد و خارج ساختن ارز‬ ‫از ای��ران ادامه یافت و از نیمه دوم دهه ‪ 1380‬چند برابر ش��د و‬ ‫طبق گزارش های رسانه ای در طول شش سال در آن دهه ‪630‬‬ ‫میلیارد دالر هزینه شد و شمار مهاجران از ایران از رقم ‪ 5‬میلیون‬

‫فراتر رفت‪ .‬ایران پهناور می تواند با جزیی تالش بی نیاز از واردات‬ ‫محصوالت کشاورزی‪ ،‬دارو و ‪ ...‬شود‪ .‬ویرجینیاسیتی زمانی از پرتو‬ ‫معادن طال و نقره کوههای مجاور آن ش��هری بزرگ‪ ،‬ثروتمند و‬ ‫خوشگذران بود که پس از تهی شدن این معادن‪ ،‬به صورت شهر‬ ‫ارواح درآمده و تنها توریس��ت ها از آن دیدن می کنند‪ .‬مولف‬ ‫تاریخ آنالین ایرانیان این ش��هر ارواح دارای هزاران ساختمان‬ ‫خالی از سکنه از جمله هتل ها‪ ،‬زندان‪ ،‬اطاق اعدام با گاز و ‪ ...‬را در‬ ‫س��ال ‪ 1977‬که خبرنگار اعزامی روزنامه اطالعات به آمریکا و‬ ‫مقیم سانفرانسیسکو بود دیدن کرده بود‪.‬‬

‫شخص خود» توجه کنند‪ -‬حمایت از جامعه نه فرد‬ ‫ِ‬ ‫ایرانیان به «مدیریت نَفس =‬ ‫شش��م آبان ‪( 1335‬اکتبر ‪ ،)1956‬دو ماه و ش��ش روز از‬ ‫روزنامه نگار شدن من گذشته بود که برای شنیدن اظهارات‬ ‫کارشناس اعزامی سازمان ملل‪ ،‬مامور تنظیم و ارتقاء مدیریت‬ ‫مخابرات ایران و پروفسور دانش مدیریت ـ به باشگاه دانشگاه‬ ‫تهران رفتم‪ .‬مجید دوامی سردبیر وقت روزنامه اطالعات این‬ ‫ماموریت را به من داده بود‪ .‬این اس��تادرا« دکتر رنه» خطاب‬ ‫می کردند‪ .‬دکتر رن��ه [که نام کام��ل اورا فراموش کرده ام]‬ ‫در آغاز س��خنانش گفت که تجربه او در ایران برایش مسلّم‬ ‫ساخته که ایرانیان به مدیریت نفس (مدیریت شخص خود‪-‬‬ ‫برنام��ه ریزی برای زندگی خود‪ -‬کنت��رل خود) توجه کامل‬ ‫ندارن��د و ف��ردی که برای خ��ودش هدف‪ ،‬برنام��ه و بودجه‬ ‫تنظیم نکند (و به قول آمریکایی��ان‪ :‬پالنینگ‪ ،‬پروگرامینگ و‬ ‫باجِتینگ)‪ ،‬ممکن است عمری را در عذاب بگذراند مخصوصا‬ ‫در دو دهه آخر عمر که عمر متوس��ط ـ طبق یک آمار جهانی‪،‬‬ ‫فعال (در آن سال ـ سال ‪ 67 )1956‬سال است [در سال ‪2012‬‬ ‫هفتاد و هش��ت سال و چند ماه]‪ .‬بنابراین‪ ،‬اندرزهای امروز من‬ ‫«مدیریت نفس» است‪ .‬اجتماع امروز‬ ‫ِ‬ ‫(پروفسور رنه) درباره‬ ‫ما کوچک و ‪ 60‬ـ ‪ 70‬نفری اس��ت و من از رس��انه های تهران‬ ‫خواسته ام خبرنگار بفرستند و حرف های مرا منتشر کنند تا به‬ ‫گوش صدها هزار تن برسد که این‪ ،‬هدف و ماموریت من است‪.‬‬ ‫عادت ایرانی��ان ـ آن طور که من دیده ام [تجربه کرده ام]‬ ‫ـ حمایت کامل و توجه به بس��تگان و دوستان نزدیک است تا‬ ‫جامعه ـ جامعه شهری‪ ،‬کش��وری و جهانی‪ .‬تجربه نشان داده‬ ‫است که حمایت از بس��تگان و نزدیکان [افراد معدود] پاسخ‬ ‫مورد انتظار را نمی دهد زیراکه جوامع بسته و فئودالیته از میان‬ ‫رفته‪ ،‬پراکندگی به وجود آمده و ‪....‬‬ ‫وی س��پس پاندولی را به دست گرفت و تا مقابل چهره اش‬ ‫باال ب ُرد و گفت طبق یک اصل فیزیک ـ مکانیک‪ ،‬هر نیرویی با‬ ‫‪13‬‬

‫به وجود آورنده خود مخالفت می کند و این مخالفت درس��ت‬ ‫در جهت عکس آن نیرو اس��ت‪ .‬وی سپس پاندول را به سمت‬ ‫راست و به اندازه ‪ 90‬درجه باال ب ُرد و رها ساخت که در جهت‬ ‫مخالف (مقابل) تقریبا تا ‪ 90‬درجه باال رفت‪ .‬وی گفت که این‬ ‫آزمایش در انس��ان هم صادق اس��ت و بنابراین باید به جای‬ ‫تمرکز بیش از ح��د در حمایت از فرد [دوس��ت و فامیل]‪ ،‬به‬ ‫حمایت و پیش��بُرد جامعه پرداخت که به جای پشیمانی آخر‬ ‫عمر‪ ،‬شادمانی و انبساط دست می دهد و جامعه همواره و حتی‬ ‫پس از مرگ قدردان خواهد بود و «تاریخ» حافظه جامعه است‪.‬‬ ‫به عالوه‪ ،‬حمایت از فرد ـ دوست و فامیل ـ گاهی فرد حامی را‬ ‫به سوء استفاده و فساد آلوده می سازد که بدنامی ببار می آورد‬ ‫و احتماال گرفتاری قضایی‪.‬‬ ‫وی س��پس گفت‪ :‬مس��ئله دیگ��ر ایرانیان ک��ه در منطقه‬ ‫خاورمیانه عمومیت دارد «ازدواج به اصطالح با چشم بسته»‬ ‫است‪ .‬رس��یدن به س��عادت در این نوع ازدواج شانسی است‬

‫مجید دوامی‬ ‫سردبیر وقت روزنامه اطالعات‬

‫زیراکه ش��ناخت کامل قبلی وج��ود ن��دارد و ترتیب دادنی‬ ‫(اَرِنجمِنت) است‪ .‬باید دانست که ازدواج مهمترین و سرنوشت‬ ‫س��ازترین اقدام یک انس��ان در طول عمر است‪ .‬ممکن است‬ ‫یک انس��ان با زن و ش��وهر ناهماهنگ و نامتناسب بسازد که‬ ‫این تحمّل را نمی توان شادی‪ ،‬رضا و سعادت نام نهاد‪« .‬تحمّل‬ ‫و شکیبایی در طول ازدواج» خس��تگی آور و کوتاه کننده عُمر‬ ‫است‪ .‬اگر ازدواجِ اول مطلوب نباش��د ازدواج های بعدی هم‬ ‫تعریف نخواهند داشت و ممکن اس��ت چند بار در طول عمر‬ ‫تکرار ش��وند و هربار بر گرفتاری قبلی بیافزایند‪ .‬جامعه نیز از‬ ‫این ازدواج ها آس��یب می بیند زیرا که فرزندان محصول این‬ ‫نوع ازدواج ها دارای مش��کل هستند‪ .‬معموال ازدواج های زیر‬ ‫‪ 23‬س��الگی برای دختران و زیر ‪ 27‬سالگی برای پسران خالی‬ ‫از مسئله نخواهد بود‪.‬‬ ‫وی ک��ه به زبان فرانس��ه س��خن می گفت و ی��ک مترجم‬ ‫اظهارات اورا ترجمه می کرد آنگاه به انتخاب ش��غل و رشته‬ ‫تحصیل و گریز از انواع اعتیاد ازجمله سیگار و الکل و معاشرت‬ ‫بیش از ح��د با جنس مخال��ف‪ ،‬و همچنین تاکی��د بر رعایت‬ ‫بهداش��ت (خواب کافی و تغذیه الزم) و نخود هرآش نشدن و‬ ‫اتالف عمر نکردن پرداخت و عقاید خودرا در این زمینه ها به‬ ‫تفصیل بیان داشت‪.‬‬ ‫این نگارنده (ن‪ .‬کیهانی زاده) اظهارات آن روز پروفس��ور‬ ‫رنه را در حد یک س��وم صفحه روزنامه تنظی��م کرد و به میز‬ ‫سردبیری داد ولی این مطلب را تنها در ‪ 15‬سطر چاپ کردند‬ ‫و آن هم در چاپ اول روزنامه (ویژه ارس��ال به شهرس��تانها)‬ ‫زیراکه «پروف ریدر» ارشد روزنامه و در آن زمان علی جواهر‬ ‫کالم گفته بود که جامعه سنتی وقت‪ ،‬آن توصیه ها را نمی تواند‬ ‫تحمل و درک کند مخصوصا در باب آش��نایی دختر و پس��ر‬ ‫پیش از ازدواج‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫کسی حاضر نمی شد مدیرکل شود‬

‫اطاق مدیرکل میز و صندلی و پنجره هایش شیشه نداشت!‬ ‫ایران تا نیمه دوم سال ‪ 1973( 1352‬میالدی) که عرب ها‬ ‫صادرات نفت خودرا متوقف کردند و بهای نفت خام چند برابر‬ ‫شد‪ ،‬یک کشور نسبتا فقیر بود و افرادی که حرص مقام بزنند زیاد‬ ‫نبودند و گاهی اوقات برای یافتن یک فرد برای انتصاب به مقامی‬ ‫غیر اقتصادی مثال مدیریت آموزش و پرورش مدت ها صرف‬ ‫وقت می شد و کار به التماس کردن می کشید‪ .‬یک نمونه آن را‬ ‫در شهریور ‪ 1335‬که تازه خبرنگار شده بودم به چشم دیدم‪.‬‬ ‫تهران بزرگ شده بود و دولت می خواست در این شهر یک‬ ‫اداره کل آموزش و پرورش تاسیس کند و امور مدارس شهر را‬ ‫به این اداره بسپارد‪ .‬برای تاسیس این اداره در بخشی از جنوب‬ ‫زمین دبس��تان نظامی واقع در خیابان سپه که رو به روی پارک‬

‫شهر قرارداشت یک عمارت ساخته بودند ولی به حد کافی میز‬ ‫و صندلی نداشت و برای انداختن شیشه های پنجره ها پول نبود‪.‬‬ ‫مسئله بزرگتر‪ ،‬یافتن مدیرکل و کارمند برای این اداره بود‪.‬‬ ‫معلمان می گفتند که چرا باید ‪ 18‬س��اعت تدریس در هفته‬ ‫و ‪ 9‬ماه در س��ال را رها کنند و کار ‪ 36‬ساعت در هفته و ‪ 11‬ماه و‬ ‫چند روز در سال را بپذیرند؟!‪ .‬برای پُرکردن اطاق ها‪ ،‬از مردم‬ ‫و سازمانهای دیگر خواس��ته بودند که اگر میز و صندلی اضافی‬ ‫دارند اهداء کنند‪ .‬نمی شد نامه و هرگونه کاغذ دیگررا روی میز‬ ‫باقی گذاش��ت زیراکه پنجره ها بدون شیشه بود و باد نامه هارا‬ ‫پراکنده می ساخت‪ .‬بدتر از همه‪ ،‬کسی حاضر نمی‌شد مدیرکل‬ ‫این اداره ش��ود‪ .‬می گفتند که با کدام پول؟‪ ،‬مگر دیوانه هستیم‬

‫که درد سر بپذیریم‪.‬‬ ‫باالخره دکتر فاطمی مس��ئول اداری وقت وزارت فرهنگ‬ ‫(وزارت آم��وزش و پروش) از دوس��ت خ��ود مصطفی زمانی‬ ‫ـ دوس��ت ش��خصی که پس از بازنشسس��ته ش��دن به اتفاق‬ ‫مدرس��ه عالی دختران را در ونک تاس��یس کردند و اینک یک‬ ‫دانش��گاه ـ خواس��ت که مدیرکلی آموزش و پرورش تهران را‬ ‫بپذیرد‪ .‬ولی‪ ،‬اطاق مدیرکل میز و صندلی نداش��ت و «مصطفی‬ ‫زمان��ی» از خانه خود می��ز و صندلی آورد و چ��ون پنجره های‬ ‫اطاق شیش��ه نداش��ت و مگس ها و زنبورهای پارک شهر وارد‬ ‫اط��اق مدی��رکل می ش��دند‪ ،‬وی چند «مگس کُ��ش» خریده‬ ‫ب��ود و هرکس ک��ه وارد اطاق می ش��د یکی از مگ��س کُش ها‬ ‫را به دس��ت می گرفت ت��ا مگس هارا از اط��راف خود پراکنده‬ ‫کند و ‪....‬‬ ‫اینک کس��انی که آن وضعیت را ندیده و یا در جایی نخوانده‬ ‫اند با پول تمام شدنی نفت اسراف می کنند و هرکس می خواهد‬ ‫که مقام دولتی داشته باشد‪ ،‬از سوبسیدها (یارانه) استفاده کند‪،‬‬ ‫ماهانه ‪ 45‬هزار تومان به هر ایرانی پول نقد می دهند‪ .‬او وقتی که‬ ‫با تحریم صدور نفت و معامالت بانکی رو به رو می شوند؟ ‪....‬‬

‫اظهارات همیشه تازه ابوالفضل لسانی درباره نفت به دانشجویان روزنامه نگاری‬ ‫در تابستان ‪1335‬‬ ‫در نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران (نیمسال اول‬ ‫‪ )1335‬که من (ن‪ .‬کیهانی زاده) هم یکی از شاگردان آن دوره‬ ‫بودم‪ ،‬عالوه بر دروس «خبرگیری»‪« ،‬خبرنویس��ی»‪« ،‬ادیت و‬ ‫تیتر نویس��ی»‪« ،‬فیچر نویسی»‪« ،‬مقاله = نظر نویسی»‪« ،‬صفحه‬ ‫آرایی»‪« ،‬غلط گیری و عالمات ویژه اش»‪« ،‬فتوژورنالیس��م»‪،‬‬ ‫«آش��نایی به ن��وع و فونت ح��روف‪ ،‬چاپ و گراور س��ازی =‬ ‫لیتوگرافی»‪« ،‬روابط عمومی»‪« ،‬فنون مصاحبه و کس��ب نظر»‪،‬‬ ‫«تاریخچه چاپ و رسانه»‪« ،‬طرز کار خبرگزاری ها و تاریخچه‬ ‫آنها»‪« ،‬تهیه و تنظیم خبر برای رادیو ـ تلویزیون»‪« ،‬ادیت نوار‬ ‫و فیلم و انتخاب موزیک فاصله» و «هنر و فنون انتخاب مطلب‬ ‫خارجی و ترجمه» که توسط استادان داخلی و خارجی تدریس‬ ‫می شد ـ حقوق دانان‪ ،‬اقتصاددانان‪ ،‬کارشناسان بهداشت و ‪...‬‬ ‫نیز اندرزها و هشدارهای پوشش این نوع مطالب را به صورت‬ ‫تدریس یادآور می شدند‪ ،‬راهنمایی می کردند‪ ،‬با به دست دادن‬ ‫واژه ها و اصطالحات ویژه‪ .‬درسی به نام «معلومات عمومی الزم‬ ‫برای روزنامه نگار و روش به دس��ت آوردن اطالعات الزم از‬ ‫رِفرِنس ها‪ ،‬امروزه ‪ +‬سرچ انجین ها» هم وجود داشت‪.‬‬ ‫فردی را که برای آشناس��اختن شاگردان کالس از دستگاه‬ ‫قضایی و دادن احتیاط ها و تدریس واژه های ویژه انتخاب کرده‬ ‫بودند سناتور ابوالفضل لس��انی ـ یک حقوق دان و قبال مشاور‬ ‫قضایی (وکیل دعاوی) بود‪.‬‬ ‫وی یاد داد که چه کس��ی مورد سوء ظن است ولی مدارک‬ ‫قاضی پسند در دست نیست تا اتهام بر او وارد آید (مظنون)‪ ،‬چه‬

‫کسی را متهم باید بنویسیم و مجرم کیست‪ .‬مراحل کار قضایی با‬ ‫اصطالحات ویژه‪ .‬طرز کار پلیس به عنوان ضابط دستگاه قضایی‬ ‫و ‪ ....‬وی همچنین اندرز داد که درباره مسائل در دست تحقیق در‬ ‫دادسرا (دادستانی و بازپرسی ها) سراغ قاضی نرویم که مجاز به‬ ‫افشاء تحقیقات در این مرحله نیستند‪ ،‬ولی خودمان می توانیم‬ ‫که در راهروهای دادگس��تری و خارج از ساختمان با اصحاب‬ ‫دعوا و یا شهود مصاحبه کنیم و یا به محل حادثه و منازل افراد‬ ‫برویم و خودمان تحقیق کنیم و بنویسیم‪.‬‬ ‫لسانی س��پس اختصاصی ـ ملی بودن موارد قضایی (ارث‪،‬‬ ‫ازدواج و ‪ ...‬ک��ه قض��ات قوانین و مقررات آن در هرکش��ور با‬ ‫کش��ور دیگر تفاوت دارد) و محلی بودن (تص��ادف اتومبیل‪،‬‬ ‫ن��زاع و ‪ )...‬آنهارا بیان کرد و گفت ک��ه مثال در زمینه ازدواج و‬ ‫طالق هرکس در هرجا که باش��د تابع قوانین وطن خود است‬ ‫که بخش ملّی رس��یدگی قضایی را تشکیل می دهد و نمی توان‬ ‫اموال یک تبعه خارج��ه را که در ایران فوت کند برپایه قوانین‬ ‫ایران محاس��به و میان ورّاث قس��مت کرد و بالعکس‪ .‬اگر یک‬ ‫تبعه خارجی در ایران مرتکب چاقوکشی و یا تصادف اتومبیل‬ ‫شود در همین جا محاکمه و طبق قانون محل مجازات می شود‬ ‫که بخش «محلی» رسیدگی قضایی است‪ .‬چنانچه رسیدگی به‬ ‫یک جرم محلی به دولت متبوع و خارجی مجرم احاله ش��ود به‬ ‫این عمل کاپیتوالسیون گفته می شود و نهایت ضعف حاکمیت‬ ‫ملت را نشان می دهد‪.‬‬ ‫لس��انی آنگاه خواست که هرکس سئوالی دارد بپرسد‪ .‬همه‬

‫گروهی از دانشجویان نخستین دوره آموزش کالسیک روزنامه نگاری ایران در تابستان ‪ 1335‬هجری‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫سئواالت درباره کتاب جنجالی او «طالی سیاه = نفت» بود که‬ ‫همان زمان انتش��ار یافته بود‪ .‬او نوش��ته بود که اگر ایران نفت‬ ‫نداشت «آلمان آسیا» می شد و ‪....‬‬ ‫خالصه پاسخ های لسانی در آن جلسه به پرسش ها از این‬ ‫قرار بود‪:‬‬ ‫تا كش��ورهاي خاور ميان��ه داراي نفت هس��تند بدبختند و‬ ‫آنهارا آرام نخواهند گذارد؛ و بهتر بود كه اين منطقه‪ ،‬فاقد نفت‬ ‫بود تا همانند قرون قديم و وس��طا به پيشرفتهاي فكري‪ ،‬ادبي‬ ‫و علمي نائل مي ش��د و اروپا را در فنون و صنايع پشت سر مي‬ ‫گذارد‪ .‬درآمد بادآورده نفت‪ ،‬مردم کشورهاي نفتدار را تنبل‪،‬‬ ‫ازخودراضی و مفتخور و دراین کش��ورها‪ ،‬این پول تقریبا مُفت‬ ‫ایجاد مبارزه برسر کس��ب مقام می کند و صدها مشکل دیگر‬ ‫ازجمله فساد دولتی‪ ،‬اعتیاد‪ ،‬ریا‪ ،‬تملق و تظاهر‪.‬‬ ‫سناتور لس��انی گفت که درآمد حاصل از فروش نفت باید‬ ‫ذخیره ش��ود نه مصرف و به عبارت دیگر‪ :‬طالی س��یاه برود و‬ ‫طالی زرد به جای آن بیاید‪ .‬زیراکه نفت یک ذخیره تمام شدني‬ ‫است‪ ،‬میراث همگان است‪ .‬مثل فرش خانه است که نباید آن را‬ ‫فروخت و پولش را خورد و سپس روی زمین نشست‪ .‬آدم عاقل‬ ‫یک عضو بدن خودرا نمی فروشد که نان بخورد‪.‬‬ ‫لسانی در آن جلسه حرف هایی زد که در ‪ 20‬سال گذشته و‬ ‫مخصوصا هفت سال (از ‪ 1384‬تا ‪ )1391‬به تحقق پیوسته است‪.‬‬ ‫افزایش درآمد ایران از فروش نفت از اکتبر ‪ 1973‬دگرگونی‬ ‫هایی به وجود آورد و کاهش و به دست انداز افتادن این درآمد‬ ‫از نیمسال ‪، 2012‬دارد به گونه ای دیگر تاثیر ایجاد می کند‪.‬‬ ‫هش��تم فروردين ‪ ،1342‬دولت وقت ايران تمامي درآمد‬ ‫ده س��اله پس از ‪ 28‬امُرداد س��ال ‪ 1332‬ايران از نفت خودرا‬ ‫دو ميلي��ارد و پانصد ميليون دالر (هر س��ال به طور متوس��ط‬ ‫‪ 250‬ميليون دالر) اعالم كرد‪ .‬اين درآمد ش��امل سهم ايران‬ ‫از صادرات نفت (توس��ط كنسرس��يوم) و مصرف داخله بود‪.‬‬ ‫درآمد س��االنه ايران از نفت خود در سال ‪ 1386‬بيش از ‪300‬‬ ‫برابر آن زمان بود و طبق گزارش هاي رس��انه اي سال ‪1391‬‬ ‫هجري به نقل از افراد‪ ،‬دولت جمهوري اس�لامي در هفت سال‬ ‫پس از سال ‪( 1384‬پيش از تشديد تحريم ها) ششصد ميليارد‬ ‫دالر و عمدتا درآمد نفت را هزينه کرده بود‪ .‬گفته ش��ده است‬ ‫که درآمد ارزی حاصله از صادرات نفت در آن ‪ 7‬س��ال‪ ،‬رقمی‬ ‫بیش از ‪ 700‬میلیارد دالربود‪.‬‬ ‫ابوالفضل لس��اني مولف كتاب طالي سياه (نفت)‪ ،‬حقوقدان‬ ‫معروف‪ ،‬اندیشمند و سناتور ‪ 18‬ديماه ‪ 8( 1337‬ژانويه ‪)1959‬‬ ‫قرباني يك دروغ تلفني شد‪ ،‬سكته كرد و درگذشت‪.‬‬ ‫‪14‬‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫روزنامه نگار حرفه ای بودن خطر از دست دادن جان دارد ـ یک نمونه آن‬ ‫پس از اتمام نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران‪،‬‬ ‫در شهریورماه ‪( 1335‬دهه آخر آگوست ‪ )1956‬در سمت‬ ‫خبرنگار شركت‌ها و بازار در میز اقتصادي (بیزنس دسک)‬ ‫روزنامه اطالعات مش��غول به كار شدم‪ .‬دستمزد ثابت هر‬ ‫خبرنگار تازه کار در آن سالها ‪ 250‬تومان (‪ 35‬دالر) بود ولی‬ ‫دریافتی آخر ماه ممکن بود به هزاران تومان برسد‪ .‬زیراکه‬ ‫در آن زمان روش پرداخت دس��تمزد به اعضای تحریریه‬ ‫«پوا َنی» بود‪.‬‬

‫نوشیروان کیهانی زاده در سال ‪1335‬‬ ‫(‪1956‬میالدی)‬

‫به این ترتیب که هر روز پس از انتش��ار روزنامه‪ ،‬مطالب‬ ‫چاپ ش��ده هر خبرنگار (تنها خبرنگار‪ ،‬نه نویسندگان ثابت‬ ‫= س��تادی) قیمت گذاری و هر ‪ 15‬روز محاس��به می شد‪،‬‬ ‫اگرجمع ارزشگذاری (اصطالحا؛ پوان ها) بیشتر از مقرری‬ ‫ثابت بود‪ ،‬آن مبلغ پرداخت می ش��د و گرنه‪ ،‬دستمزد ثابت‬ ‫و این روش‪ ،‬خبرنگاران را به تالش و رقابت برانگیخته بود‬ ‫بویژه که ارزش اخبار و مطالب اختصاصی بس��یار باال بود‪.‬‬ ‫[اخبار ارس��الی روابط عمومی وزارتخانه ه��ا و خبرگزاری‬ ‫پارس قیمت گذاری نمی ش��د و تنظیم آنها کار دبیر میز و‬ ‫نویسنده ستادی بود‪ ،‬نه خبرنگار حوزه مربوط‪ .‬امروزه‪ ،‬کار‬ ‫خبرنگاران داخلی عمدتا ش��ده است کُپی کردن مطالب از‬ ‫وبسایت خبرگزاری ها که در آن زمان کار آنان به حساب‬ ‫نمی آمد و ارزشگذاری نمی شد‪.].‬‬ ‫این روش و نیز تاثیر دروس دوره آموزش روزنامه نگاری‬ ‫که «روزنامه نگار» نباید دیکته نویس و رونوشت بردار باشد‪،‬‬ ‫باید برود و همانند کارآگاه پلیس مطلب بدست آورد و چشم‬ ‫و گوش مردم باشد مرا برانگیخته بود تا خطر کنم‪ .‬همین خطر‬ ‫کردن چند بار برای من درد سر ساز شد و حتی تا پای مرگ‬ ‫به پیش ب ُرد‪ ،‬و يك بار آن به خاطر افشاي ماجراي افزايش‬ ‫قيمت نمك در تهران بود‪.‬‬ ‫از اس��فند ‪( 1335‬مارس ‪ )1957‬در تهران بهای نمك‬ ‫طعام رو ب��ه افزایش گذارده و در به��ار ‪ 1336‬به ‪ 10‬برابر‬ ‫سابق رسیده بود‪.‬‬ ‫قضی��ه را پيگيري كردم و متوجه ش��دم ک��ه یک تاجر‬ ‫معدن��دار (و ‪ ...‬د) با پرداخت پول به س��ایر صاحبان معادن‬ ‫نمك (معادل درآمدشان از استخراج نمک) از آنها خواسته‬

‫که ديگر نمك توليد نكنند و كمبود عرضه ناشی از این اقدام‪،‬‬ ‫به��ای نمك طع��ام را ‪ 10‬برابر کرده و این پ��ول به جیب او‬ ‫می رود که تنها معادن وی فعالیت دارد‪.‬‬ ‫جزئیات قضیه را طبق کش��ف خود نوش��تم و در صفحه‬ ‫اخب��ار اقتصادی روزنامه که دبیر آن دکتر مهدی بهره مند‬ ‫(اقتصاددان و در دهه بعد‪ ،‬از بنیادگذاران روزنامه آیندگان)‬ ‫بود به چاپ رس��ید و مقام دولتی مربوط با خواندن مطلب‬ ‫درصدد تعقیب آن معدندار برآمد‪.‬‬ ‫تاجر نمك به روزنامه تلفن زد و مرا براي مصاحبه با تعیین‬ ‫وقت به دفترش (که در طبقه دوم ساختمانی در ابتدای کوچه‬ ‫کیهان ـ خیابان فردوسی جنوبی‪ ،‬مقابل شعبه مرکزی بانک‬ ‫صادرات واقع ب��ود) دعوت کرد‪ .‬قبول كردم‪ ،‬اما وقتي وارد‬ ‫دفتر شدم خودرا به جای تاجر‪ ،‬با دو چاقوکِش رو به رو دیدم‬ ‫و براي حف��ظ جان‪ ،‬به بالکن دفتر دوی��دم و از طبقه دوم به‬ ‫بيرون (پیاده رو خیابان فردوسی) پريدم‪ .‬خوش شانسی من‬ ‫در آن روز این بود که زیر بالکن‪ ،‬چرخ طوّافی یک میوه فروش‬ ‫دوره گرد قرار داشت و پُراز میوه‪ ،‬سبزی و ‪...‬بود‪ .‬روی بساط‬ ‫او افتادم و تنها به مچ پایم آسیب وارد شد‪ .‬یک اسکناس ‪20‬‬ ‫تومانی (که در آن زمان ارزش دهها برابر امروز را داشت)‬ ‫به طوّاف دادم‪ ،‬ساکت شد و بدون تماس با پلیس با تاکسی‬

‫کپی گوشه ای مصاحبه روزنامه ایران با کیهانی زاده درباره خاطرات او‬

‫خودرا به بیمارستان سینا که چندان دور نبود رساندم‪.‬‬ ‫بیمارستان خواس��ت به کالنتری پلیس خبر دهد گفتم‬ ‫که سرم گیج رفت به داخل جوی آب افتادم و کسی مقصر‬ ‫نیست و شکایت ندارم‪ .‬روز بعد با پای گچ گرفته به روزنامه‬ ‫رفت��م و صدایش را درنیاوردم‪ .‬چرا؟‪ ،‬زیراکه می دانس��تم‬ ‫ناش��ر روزنامه اطالعات از جنجال واهمه دارد و مآال اخراج‬ ‫می ش��وم‪ .‬در آن زمان در تهران تنها دو روزنامه (کیهان و‬ ‫اطالعات) بودند که توان پرداخت دس��تمزد به نویسنده را‬ ‫داشتند و کارکردن برای روزنامه های دیگر که تیراژ زیر ده‬ ‫هزار داشتند چندان نان آور نبود!‪.‬‬ ‫ناشران اطالعات و کیهان هم باهم توافق کرده بودند که‬ ‫اگر یکی از آنها یک خبرنگار و نویس��نده استخدامی (نه حق‬ ‫التحریری)را بیرون کند‪ ،‬دیگری تا دو سال حق استخدام وی‬ ‫را نداشته باشد و چنین وضعیتی خالی از نگرانی نبود و برای‬ ‫یک اخراجی از این دس��ت‪ ،‬تنها یک جا باقی مانده بود و آن‬ ‫خبرگزاری پارس و رادیو با ظرفیت محدود بود‪.‬‬

‫ر‪ .‬اعتمادی و قضیه نورآفاق‬

‫دکتر مهدی بهره مند‪ -‬دبیر وقت میز‬ ‫اقتصادی روزنامه اطالعات‬ ‫‪15‬‬

‫و داس��تان نگار شده اس��ت تنها روزنامه نگار اينوستيگيتيو‬ ‫تاريخ ژورناليس��م ايران اس��ت ك��ه از اي��ن روش در همه‬ ‫عمر روزنامه نگار بودنش دس��ت نكش��يد‪ .‬ي��ك نمونه از‬ ‫كاره��اي ر‪ .‬اعتم��ادي (روزنامه نگار حرف��ه اي بنام و ملي‬ ‫گراي اي��ران) دراين زمين��ه‪ ،‬به اختصار از اين قرارس��ت‪:‬‬ ‫‪ ‬اعتمادي اوايل دهه ‪ 1340‬زني به نام «نورآفاق» را كشف‬ ‫كرده بود كه اين زن به مقابل دبيرستانهاي دخترانه جنوب‬ ‫شهرتهران ومحلههايفقيرنشينپايتختميرفتودختران‬ ‫زيبا و مخصوصا آنان كه پدر باالي سر نداشتند و با ناهنجاري‬ ‫خانوادگي دست به گريبان بودند مي يافت و فريب مي داد و‬ ‫به باغي در زعفراني ِه شميران مي ب ُرد و در آنجا آنان‪ ،‬جمعي از‬ ‫رجال وقت را كه عموما سالخورده بودند سرگرم مي كردند‪.‬‬ ‫‪ ‬اعتم��ادي ب��ا تعقي��ب فعالي��ت ه��اي نورآف��اق در‬ ‫ناحی��ه دبيرس��تان خس��رو (دخت��ران) واق��ع در انتهاي‬ ‫خياب��ان عباس��ي خاك��ي (امت��داد ن��وّاب فعل��ي)‪ ،‬قضيه‬ ‫را كش��ف و دنب��ال مي كند و ماوقع را منتش��ر مي س��ازد‪.‬‬ ‫‪ ‬دادس��تان وقت تهران با خواندن مطل��ب در روزنامه‪،‬‬ ‫يكي از بازپرس��ان دادسرا به نام اس��كندر فزوني را که یک‬ ‫قاضی کرمانش��اهي بود مامور تعقيب قضيه م��ي كند و ‪....‬‬ ‫‪ ‬اين افشاگري (انتشار آن ماجرا) كه موضوع مفصلي است‬

‫من مدعی نیس��تم که یک روزنامه نگار اینوس��تیگیتیو‬ ‫‪ Investigative Journalis‬ب��ودم‪ ،‬ر‪ .‬اعتم��ادي‬ ‫خبرنگار وقت موسس��ه اطالع��ات كه بع��دا (از نیمه دهه‬ ‫‪ )1340‬س��ردبير مجله جوانان و پس از انقالب خانه نشين‬

‫سرانجام منجر به تصفيه بزرگي در مقامات وقت شد و ‪ ....‬اين‬ ‫را ناگفته نگذاريم که دولت وقت از ادامه انتش��ار مطلب در‬ ‫مطبوعات جلوگيري کرد و تنها دو ‪ -‬سه شماره بيشتر چاپ‬ ‫نشد ولي همين مقدار هم براي اطالع مردم از اوضاع روز و‬ ‫برانگيختن خشمشان کافي بود‪.‬‬ ‫«اعتمادی» موفق ش��ده بود که تیراژ مجله جوانان را که‬ ‫چند هزار نسخه در هفته بود ظرف چند ماه به چند صدهزار‬ ‫برساند که هزاران نسخه از آن در هرات و شهرهای غربی و‬ ‫شمالی افغانستان و نیز پیشاور (در پاکستان) و همچنین شیخ‬ ‫نش��ین های خلیج فارس توزیع می شد‪ .‬یک مجله «فارسی‬ ‫زبان» چاپ لس آنجلس که داس��تان ه��ای ر‪ .‬اعتمادی را‬ ‫پاورق خود کرده است‪ ،‬طبق آمار دولت آمریکا‪ ،‬هر هفته در‬ ‫بیش از یکصد هزار نس��خه در حدود صد صفحه چاپ می‬ ‫شود و بیش از ‪ 150‬هزار دالر آگهی دارد‪ .‬این ارقام همچنین‬ ‫حکایت از کثرت مهاجران ایرانی می کند‪.‬‬ ‫در روزنامه نگاری یک ضرب المثل جهانی است به این‬ ‫مضمون ک��ه روزنامه نگار هیچگاه خودرا بازنشس��ته نمی‬ ‫داند ـ در دوران خانه نش��ینی و حت��ی در زندان و تبعید هم‬ ‫داستان و خاطره می نویسد و در سالخوردگی سفر می کند و‬ ‫سفرنامه نگار و مقاله نویس می شود (ابراز نظر کننده درباره‬ ‫موضوعات روز)‪.‬‬ ‫یک خاطره ب��ا «ر‪ .‬اعتمادی»‪ :‬اواخ��ر دهه ‪ 1340‬بود‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬ ‫عالوه بر دبیری اخبار‪ ،‬از زمستان ‪ 12( 1347‬دیماه) تصدی‬ ‫صفحه ‪ 5‬روزنامه اطالعات (صفحه گ��زارش روز ـ فیچِ ر)‬ ‫به من واگذار ش��ده بود که عمدتا خ��ودم (و بدون دریافت‬ ‫حق التحریر اضافی) مطالب آن را می نوش��تم که با ذکر نام‬ ‫نویسنده چاپ می ش��د و در آرشیوها و کتابخانه ها موجود‬ ‫است‪.‬‬ ‫ی��ک روز اعتم��ادی ک��ه از نوجوان��ی ی��ک مل��ی گرا‬ ‫(ناسیونالیس��ت ایرانی) بوده است و همه آن را می دانستند‬ ‫برایم یک مصاحبه بس��یار طوالنی با احم��د مدنی کرمانی‬ ‫(دریادار) فرس��تاد که «فیروز مجللی» خبرن��گار نظامی ـ‬ ‫استراتژیک روزنامه (متوفی در واشنگتن) آن را انجام داده‬ ‫بود‪ .‬مدنی گفته بود که آس��یب پذیری ایران نه از مرزهای‬ ‫شمالی (شوروی) اس��ت نه از مرزهای شرقی (افغانستان و‬ ‫پاکس��تان)‪ ،‬بلکه از مرزهای جنوب��ی (خلیج فارس) و غربی‬ ‫(عراق) اس��ت که ش��اهرگ های ما (نف��ت و گاز) در آنجا‬ ‫ق��رار دارد و ق��درت های جهان��ی این را م��ی دانند‪ ،‬اطاق‬ ‫فکر (اندیش��کده ـ انس��تیتوی مطالعات و بررسی) دارند‪،‬‬ ‫رویدادهای روز را تحلیل و از فرصت های پیش آمده برای‬ ‫اجرای سیاست هایش��ان دقیقا استفاده می کنند و ‪ ....‬باید با‬ ‫تمام وجود مراقب هرگونه حرکتی در آن مناطق ـ از بغداد‪،‬‬

‫ر‪ .‬اعتمادی‬ ‫خبرنگار وقت موسسه اطالعات‬

‫ریاض تا ابوظبی و ُعمّان باشیم‪ ،‬نیروی دریایی را هرچه بیشتر‬ ‫تقویت کنیم‪ ،‬کماندو دریایی (مورین = تفنگدار) برای واکنش‬ ‫سریع داشته باش��یم و ‪ ....‬به عالوه‪ ،‬اقتصاد خودرا از اتکاء به‬ ‫درآمد نفت رها س��ازیم‪ ،‬در جوار دفتر هر وزیر و مدیر یک‬ ‫هیات مشورتی بگذاریم تا تصمیمات ـ یکنفره گرفته نشود‪،‬‬ ‫دیوان کیفر را با هدف فس��ادزدایی دولتی فع��ال تر کنیم‪،‬‬ ‫ناراضی تراشی نکنیم و ‪....‬‬ ‫مطلب حس��اس بود و ب��ه س��ردبیر اجرایی(روزنامه)‬

‫داده ش��د تا نظر دهد‪ ،‬س��ردبیرآن را خواند و گفت‪ :‬مدنی‬ ‫واقعیت هارا گفته و هشدارهای او عین حقیقت است ولی می‬ ‫دانی که ش��اه پس از خواندن مطلب ـ اگر به همین صورت‬ ‫چاپ ش��ود‪ ،‬چه خواهد گفت؟‪ .‬خواهد گف��ت‪ :‬مدنی غلط‬ ‫کرده و نه تنها با ما بد خواهد شد و مسعودی (سناتورعباس‬ ‫مسعودی ناشر روزنامه) را به مهمانی های خصوصی دعوت‬ ‫نخواهد کرد بلکه مدنی را هم که پس از مدت ها خانه نشینی‪،‬‬ ‫آکتیو کرده دوباره خانه نشین خواهد ساخت‪.‬‬ ‫چ��ون اعتم��ادی اص��رار ب��ه چ��اپ ش��دن مصاحبه‬ ‫ادیت ای��ن و آن و حذف‬ ‫داش��ت‪ ،‬مطلب پس از چندب��ار ِ‬ ‫قسمت های حسّ اس( از دیدگاه دولت وقت ) به چاپ رسید‬ ‫ولی باوجود این کم و زیاد شدن ها‪ ،‬نارضایتی مقامات وقت‬ ‫را برانگیخ��ت؛ دبیری صفحه ‪ 5‬را از م��ن گرفتند و آن را به‬ ‫علیرض��ا طاهری (برادر امیر طاه��ری) دادند و برای اینکه‬ ‫دلخور نش��وم‪ ،‬مرا معاون س��ردبیر روزنامه و مسئول چند‬ ‫میز ازجمله اخب��ار خارجی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬حوادث ش��هری و ‪...‬‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫علت اینکه این بار ممنوع القلم نش��دم این بود که عضو‬ ‫انتخابی شورای آموزش و پرورش بودم و در دور دوم با بیش‬ ‫از چهارصد هزار رای در تهران سه میلیونی آن وقت‪.‬‬

‫گزارش ترور رهبر سوسیالیست های ژاپن‪ ،‬صحنه ترور‬

‫و مخالفت مترجمان ایرانی اخبار بین الملل با نقل ا ِعمال نظرهای ‪Big4‬‬ ‫بامداد سیزدهم اکتبر ‪ 21( 1960‬مهرماه ‪ )1339‬بود و بحث‬ ‫آن رو ِز جلس��ه دبیران تحریریه روزنامه اطالعات بر سر ترور‬ ‫‪ Inejiro Asanuma‬رهبر ‪ 62‬ساله حزب سوسیالیست ژاپن‪،‬‬ ‫که چگونگی و جزئیات آن از تلویزیون های این کش��ور پخش‬ ‫شده بود‪ .‬تصویر صحنه ترور که همان وقت از طریق «رادیوفتو»‬ ‫دریافت ش��ده بود ـ ب��ه رغم ضعف کیفیّت عک��س رادیویی ـ‬ ‫دیدنی و کم س��ابقه بود‪ .‬همین بحث را آخ ِر شب پیش از آن در‬ ‫خبرگزاری پارس داشتیم [که در آنجا‪ ،‬اخبار رادیودولتی و نیز‬ ‫تلویزیون غیر دولتی تنظیم می شد و به طریقه استَنسیل در بولتن‬ ‫نیز قرار می گرفت تا برای روزنامه های صبح ارسال شود‪ .].‬توکیو‬ ‫(محل ترور آس��انوما) از لحاظ وقت‪ ،‬چهار ساعت و ‪ 30‬دقیقه‬ ‫جلوتر از تهران است‪ .‬ترور در جریان مناظره سران احزاب ژاپن‬ ‫صورت گرفته بود که در آس��تانه انتخابات عمومی این کشور‬ ‫برگزار شده بود‪ .‬در اثنای مناظره که در یک تاالر عمومی شهر و‬

‫در برابر دوربین شبکه های تلویزیونی جریان داشت یک جوان‬ ‫ژاپنی که بیش از ‪ 17‬س��ال و ‪ 8‬ماه از عمرش نمی گذشت به نام‬ ‫‪ Otoya Yamaguchi‬که گفته ش��ده بود یک ناسیونالیست‬ ‫افراطی بود در حالی که یک قمه (س�لاحی کوتاه تر از قدّ اره و به‬ ‫طول تقریبی ‪45‬سانتیمتر) و در ژاپن معروف به‪Wakizashi‬‬ ‫در زیر کُت خود پنهان کرده بود وارد محل شده و ضربه ای عمیق‬ ‫به شکم «آس��انوما» وارد کرده و هنگام وارد آوردن ضربه دوم‬ ‫دستگیر و آسانوما در بیمارستان فوت شده بود‪.‬‬ ‫خبرگزاری های ‪ 4‬گانه (‪ Big4‬ـ دو آمریکایی‪ ،‬یک انگلیسی‬ ‫و یک فرانسوی) که کنترل خبررسانی جهانی را به دست داشتند‬ ‫[که هنوز هم با همدستی س��رچ انجین ها دارند] تالش فراوان‬ ‫برای اثبات ناسیونالیس��ت و راس��تگرا بودن ض��ارب (اوتویا)‬ ‫بکار برده بودند تا انگیزه قتل را ناش��ی از اختالف ایدئولوژیک‬ ‫به دس��ت دهند‪ .‬به عالوه‪ ،‬ضمن شرح حال «آس��انوما» که به‬

‫صحنه ترور ـ تصویری که در گوشه و کنار جهان در رسانه ها انتشار یافت‪ ،‬در «تاریخ» قرارگرفت و تهیه کننده آن را مشهور ساخت‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫خبرهای مربوط اضافه ش��ده بود از افراطی ش��دن و متمایل به‬ ‫«مائو» شدن او و یک بار لباس مائویی بر ت َن کردن‪ ،‬به پکن رفتن‬ ‫و دولت واش��نگتن را دشمن مش��ترک ژاپن و چین خواندنش‬ ‫نوشته بودند و ‪....‬‬ ‫مترجمین وقت خبرگ��زاری پارس و روزنامه ها که در هر‬ ‫دو محل کار می کردند و عموما چپگرا و بعضا از کمونیست های‬ ‫پیشین بودند‪ ،‬تنها با انتش��ار خبر ترور به صورت مطلق (بدون‬ ‫نقل ترجمه متن سابقه نویسی شده خبرگزاری های چهارگانه)‬ ‫موافقت داشتند و استدالل می کردند که یک جوان ‪ 17‬ساله تا‬ ‫به آن حد راس��تگرا نیست که دست به قتل بزند و طرح و نقشه‬ ‫ترور دقیقا و از پیش و با هدف های دیگر تهیه ش��ده و هدف از‬ ‫آن ایجاد انش��عاب در حزب سوسیالیست ژاپن بوده است که‬ ‫تا مدت��ی پس از جنگ جهان��ی دوم‪ ،‬حزب ب��زرگ ژاپن بود و‬ ‫روزگاری ‪ 143‬کرسی در پارلمان داشت و ‪ ...‬و هدف‪ ،‬ایجاد یک‬ ‫حزب سوسیال دمکرات از انشعاب و تجزیه حزب سوسیالیست‬ ‫اس��ت‪ .‬این مترجمین چپگرا که بعدا دبیر و سردبیر هم شدند و‬ ‫در جریان انقالب س��ال ‪ 1357‬زمینه اعتصاب ‪ 62‬روزه رسانه‬ ‫های کش��وررا فراهم س��اختند می گفتند که اتفاقا «آس��انوما»‬ ‫یک میهندوس��ت بود و با اینکه در دهه ‪ 1930‬نماینده مجلس‬ ‫بود در جریان جنگ جهانی دوم دس��ت از سیاست کشید تا در‬ ‫کشور(ژاپن) تفرقه نباشد‪.‬‬ ‫استدالل مترجمان پذیرفته شد و خبر ترور به صورت مطلق‬ ‫تنظیم و به چاپ رس��ید‪ .‬تصوير صحنه ترور که بعدا این عکس‬ ‫از سوی سازمان پولیتزر و «انجمن جهانی عکس خبری» برنده‬ ‫جایزه شد توس��ط‪Yasushi Nagao‬که برای پوشش خبری‬ ‫مناظره در تاالر حاضر بود برداشته شده بود‪ .‬پخش فیلم چگونگی‬ ‫قتل آسانوما از تلویزیونهای ژاپن‪ ،‬مردم این کشوررا خشمگین‬ ‫کرده بود که تبعاتی داشت‪.‬‬ ‫خودکش��ی اوتویا (ضارب) س��ه هفته بعد در زندان پلیس‬ ‫توکیو و با طنابی که از روانداز (ملحفه) ساخته بود‪ ،‬بر درستی نظر‬ ‫مترجمان افزود زیراکه قرار نبوده است یک متهم به جرم مشهود‬ ‫(علنی) سه هفته در دست پلیس باشد‪ .‬به عالوه‪ ،‬بر دیوار سلول‬ ‫زندان کلمات زنده باد امپراتور مشاهده شده بود‪ .‬به همانگونه‬ ‫که در جلسه ‪ 13‬اکتبر ‪ 1960‬تحریریه روزنامه گفته شده بود‪،‬‬ ‫حزب سوسیالیست ژاپن تجزیه شد و از بطن آن‪ ،‬حزب سوسیال‬ ‫دمکرات به وجود آمد‪.‬‬ ‫‪16‬‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫ناشر روزنامه فرمان ترور خودش را شوخی آوریل ‪ 1958‬قرارداد‬ ‫و تیراژ روزنامه اش را ‪ 13‬برابر کرد!‬

‫به درستي روشن نيست كه فرنگي ها چرا نخستين ماه فصل‬ ‫بهار را «آوريل = ايپريل و ‪ »...‬نام گ��ذارده اند‪ .‬تا زمان انتخاب‬ ‫ژانوي��ه به عنوان آغاز س��ال نو ميالدي‪ ،‬س��ال جهان غرب نيز‬ ‫بمانند سال ايرانيان با بهار شروع مي شد‪ .‬در التين جديد و قديم‪،‬‬ ‫آپريليس و آپرير به مفهوم بازش��دن اس��ت؛ شايد كه خواسته‬ ‫بودند نخستين ماه بهار را كه با باز شدن گل و گياه همراه است‪،‬‬ ‫چنين نامي بدهند‪ .‬به هرحال تا پايان هزاره اول ميالدي در نوشته‬ ‫تاريخنگاران اثري از عادت «ش��وخي كردن ـ آن هم ش��وخي‬ ‫ه��اي بزرگ كه در ش��نونده ايجاد ترديد باق��ي نگذارد» ديده‬ ‫نمي شود‪.‬‬ ‫بنابراين‪ ،‬شوخي آوريل = اپریل كه در كشور هاي انگليسي‬ ‫زبان ب��ه «ايپريل فولز دي» معروف اس��ت مرب��وط به هزاره‬ ‫دوم اس��ت و يكم آوريل به آن اختصاص دارد‪ .‬در روم باستان‬ ‫در چن��د روز نخس��ت آوريل‪ ،‬براي ونوس جش��ن مي گرفتند‬ ‫ولي ش��وخي كردن هايي از دس��ت «ش��وخي آوري��ل» دركار‬ ‫نبود‪ .‬پژوهش��گران به اين نتيجه رس��يده اند كه انگلوساكسون‬ ‫ه��ا (مهاجرين آلمان��ي به جزاير انگلس��تان) ش��وخي آوريل‬ ‫را باب ك��رده اند زيرا پي��ش از اين مهاج��رت‪ ،‬بوميان جزاير‬ ‫انگلس��تان‪ ،‬براي بهار ه��م یک خدا قائل بودند ب��ه نام« آيپور‬ ‫= ايپ��روس» و انگلوساكس��ون ه��اي مهاجركه همانند س��اير‬ ‫آرين ها يكتاپرست بودند درباره آن به «جوك گويي» پرداختند‬ ‫كه ادامه يافته است‪.‬‬ ‫مطبوعات ايران به ويژه مجالت از ديرباز به «شوخي آوريل»‬ ‫فرنگي ها اش��اره و گاهي هم نكاتي از آن را ترجمه و منتشر مي‬ ‫كردند تا روز يكم آوريل ‪( 1958‬فروردين ‪ .)1337‬در اين روز‪،‬‬ ‫روزنامه فرمان (در آن زمان‪ ،‬يكي از روزنامه هاي صبح تهران‬ ‫که من هم گاهی برایش مقاله می نوشتم) من باب شوخي آوريل‪،‬‬ ‫گزارش ترور «عباس شاهنده» ناشر اين روزنامه را با تيتر درشت‬ ‫در صفحه اول و به صورت مشروح چاپ و منتشر ساخت‪ .‬طبق‬

‫اين ش��وخي كه خيلي جدّ ي و ژورناليس��تي نوشته شده بود‪ ،‬در‬ ‫آخرين لحظه ارس��ال آخرين صفحه روزنامه به چاپخانه (شب‬ ‫پيش از انتش��ار) مردي وارد دفتر عباس شاهنده (بعدا نماينده‬ ‫مجلس) ناشر روزنامه فرمان در خيابان الله زار ـ انتهاي كوچه‬ ‫تئاتر دهقان مي شود و اورا با شليك گلوله ترور مي كند و ‪....‬‬ ‫ب��ا اينكه در گوش��ه ديگر روزنام��ه و در الب�لاي مطالب‪،‬‬ ‫ذكر ش��ده بود ك��ه اين گ��زارش ش��وخي آوريل اس��ت؛ در‬ ‫ته��ران ولول��ه بپاش��د و مردم��ي ك��ه تيت��ر روزنام��ه را در‬ ‫دس��ت روزنام��ه فروش ه��ا مي ديدن��د براي خري��د هجوم‬ ‫مي بردند‪.‬‬

‫ابراهيم خليل سپهري‬ ‫سردبير سابق ژورنال دو تهران‬

‫س��ردبير روزنامه كه اين موضوع را پيش بيني كرده بود به‬ ‫چاپخانه (چاپخانه خودكار ايران) گفته بود كه آماده براي تكرار‬ ‫چاپ روزنامه (چاپ دوم و سوم) باشد‪ .‬فروش روزنامه فرمان‬ ‫در آن روز براي عده اي هم وسيله كسب شده بود كه به چاپخانه‬ ‫مراجعه و هر روزنامه را که يك قران و ده شاهي (يك و نيم ريال)‬ ‫بود مي خريدند و در كوچه و خيابان با صداي بلند كه «شاهنده»‬

‫نگرانی تهران از کودتای یک سروان در الئوس و‬ ‫«مارشال» شدن من!‬

‫يك سروان الئوس��ی به نام «كُنگ ل ِه» که از مشاهده فساد‬ ‫اداری ـ اقتصادی در وطن خود خشمگین شده بود نهم آگست‬ ‫‪( 1960‬امُرداد ‪ )1339‬با یک گردان نیروی چترباز (کماندو)‬ ‫كودتا كرد و زمام امور الئوس را به «س��ووانا فوما» س��پرد كه‬ ‫مردي ميانه رو و ضد فس��اد و قبال هم دو ب��ار رئيس دولت و‬ ‫طرف اعتماد مردم ب��ود‪ .‬فوما قبال این نظر خودرا اعالم کرده‬ ‫بود که در كشوري چون الئوس‪ ،‬دولت بايد ائتالفي و نماينده‬ ‫همه گروهها باشد و ‪....‬‬ ‫ش��اید تا آن زمان این تنها کودتای نظامی در یک کش��ور‬ ‫بود که به دست یک س��روان انجام شده بود‪ .‬روی کارآمدن‬ ‫س��ووانا فوما و تشکیل دولت ائتالفی س��بب شد که به تدریج‬

‫سروان ‪Kong Le‬‬

‫‪17‬‬

‫کمونیس��تهای الئوس (ح��زب پاتت الئو و ش��ریک ائتالف)‬ ‫ق��درت را ب��ه دس��ت گیرن��د و نظام الئ��وَس کمونیس��تی‬ ‫شود‪ .‬تنظیم این خبر در خبرگزاری پارس و پخش آن به همان‬ ‫صورت از رادیو ایران‪ ،‬باعث نگرانی مقامات وقت تهران شد‬ ‫که کودتاکردن یک افس��ر جزء بدآموزی دارد [ممکن است‬ ‫اندیشه کودتاکردن را درسروان ـ سرگردهای ایران به وجود‬ ‫آورد!]‪ .‬جلسه سردبیران اخبار در دفتر ابوالحسن کمالی مدیر‬ ‫عامل وقت خبرگزاری (خواهرزاده محمد مسعود روزنامه نگار‬ ‫بنام) برای چاره جویی تشکیل شد‪.‬‬ ‫هریک پیشنهادی داد‪ ،‬مصطفی قریب گفت که لزومی ندارد‬ ‫که درجه نظامی کودتاگر ـ اگر از سرتیپ پایین تر باشد ـ ذکر‬ ‫شود و من به شوخی گفتم‪ :‬قلم دست خودمان است‪ ،‬کودتاگر‬ ‫را «مارشال» می نویسیم و از آن پس همه کارکنان خبرگزاری‬ ‫ازجمله کمالی (و گویا اینک مقیم آمریکا) مرا «مارشال» صدا‬ ‫می کردند و هنوز هم قدیمی های خبرگزاری خطاب می کنند‪.‬‬ ‫دهه پیش فریدون وردی نژاد اس��تاد وقت رشته مدیریت‬ ‫در دانش��گاه تهران و موسس روزنامه ایران و دانشکده خبر از‬ ‫من پرس��ید که چرا جاللیان مدیر دفتر خبرگزاری (از قدیمی‬ ‫ها که چند سال بعد فوت شد) تورا مارشال می گوید که قضیه‬ ‫را برای��ش گفتم‪ ،‬گفت که جریان را همین امروز در دانش��گاه‬ ‫برای شاگردانش بازگو می کند‪.‬‬ ‫وردی نژاد که یک مرد بی جانشین در تاریخ معاصر ایران‬ ‫است در آن زمان مدیر عامل« ایرنا» هم بود‪..‬‬

‫ترور شد تا چند برابر مي فروختند‪ .‬اين فروشندگان موقت باعث‬ ‫گسترش فروش آن روزنامه در گوشه و كنار تهران شده بودند‪.‬‬ ‫روزنامه فرمان كه قبال روزانه حدود شش هزار نسخه تيراژ‬ ‫داشت در آن روز ‪ 87‬هزار نس��خه فروخت تا كاغذ موجود در‬ ‫چاپخانه كه اول كوچه كيهان (در خيابان فردوسي) قرارداشت‬ ‫پايان يافت‪[ .‬در آن زمان تهراني ها با اينكه روزنامه هاي صبح‬ ‫اخبار پشت پرده منتشر مي كردند؛ عادت به خريدن روزنامه‬ ‫هاي عصر را داشتند]‪.‬‬ ‫در آن بره��ه چن��د روزنامه ن��گار با تجربه و برجس��ته به‬ ‫مديريت ايرج نبوي يك شركت براي تامين مطالب نشريات؛‬ ‫از هرقبيل تاس��يس كرده بودند و شاهنده (كه بعدا فرزندش‬ ‫نمايندگ��ي خبرگزاري آلم��ان را در تهران تاس��يس كرد) با‬ ‫اينكه تحریریه و س��ردبير داش��ت [و ابراهيم خليل سپهري‬ ‫سردبير سابق ژورنال دو تهران و مدير عامل اسبق خبرگزاري‬ ‫پارس سردبير آن بود]‪ ،‬برخی ازمطالب خودرا از آن شركت‬ ‫مطبوعاتی خريداري مي كرد‪ ،‬لذا به درستي معلوم نشد كه اين‬ ‫شوخي‪ ،‬ابتكار چه فردي بوده است‪ .‬در آن زمان هنوز ساواك‬ ‫وجود نداشت و دايره مطبوعات اداره اطالعات پليس (امروزه؛‬ ‫ني��روي انتظامي) با چند كارمند و به رياس��ت محرمعلي خان‬ ‫نشريات را زير نظر داش��ت‪ .‬دو روز بعد به نشريات گفته شد‬ ‫كه اين چنين شوخي ها موقوف‪.‬‬ ‫ش��وخي هاي آوريل ديار فرنگ كه به خبرگزاري هاي آنها‬ ‫هم سرايت كرده‪ ،‬براي ايران يك حسن داشت و آن دقت بيشتر‬ ‫در انتخاب و ترجمه خبرهاي خبرگزاري هاي خارجي بود‪ .‬قبال‬ ‫به خبرگزاري پارس تاكيد شده بود كه اوايل آوريل دقت كنند‬ ‫كه يك جوك به جاي خبر ترجمه و منتشر نشود و درنتيجه‪ ،‬در‬ ‫آن چند روز تا گزارش��ي از چند منبع نمي رسيد به پخش راديو‬ ‫و بولتن خبرگزاري داده نمي شد و این «دقّت کردن» به تدریج‬ ‫عادت شد‪ -‬عادتی بسیار مفید‪.‬‬

‫کشور مالی‬

‫کش��ور آفریقاییِ صحرایی «مالی» مس��تعمره فرانسه‬ ‫و روزگاری یک امپراتوری‪ ،‬در تابس��تان ‪ 1960‬اس��تقالل‬ ‫یافت و در نتیج��ه درباره آن هر روز خبر داش��تیم‪ .‬اخبار‬ ‫س��ر هر س��اعت که از رادیو ایران پخش می شد‪ ،‬هرکدام‬ ‫عنوانی داشت گرفته ش��ده از نام همان کشور بود تا جلب‬ ‫توجه مخاطب شود‪ .‬مثال‪« :‬در ترکیه»‪« ،‬در عراق» و ‪ ....‬که‬ ‫به این روش‪ ،‬تنظیم «تی ‪ »T‬گویند که در نشریات (رسانه‬ ‫های نوشتاری) از سبک هرم یا مثلث معکوس استفاده کنند‬ ‫که مطلب اصلی در نخس��تین پاراگراف ذکر می شود‪ .‬در‬ ‫مورد «مالی» نوش��تن «دَر» مقدم بر آن‪ ،‬یک واژه مرکب‬ ‫با مفهوم زش��ت به وجود می آورد که یکی دو بار هم پخش‬ ‫شد و مخاطبان به تلفن ‪ 27000‬رادیو (که در حکم «پابلیک‬ ‫ادیتور» رس��انه های امروز بود) متوس��ل و اعتراض کرده‬ ‫بودند‪ .‬قرار ش��د بنویسیم «در س��رزمین مالی» که پخش‬ ‫آن نیز باعث اعتراض کارمند مالیایی فارسی دان سفارت‬ ‫فرانسه در تهران شد‪ .‬هنوز نظام حکومتی مالی هم مشخص‬ ‫نشده بود که بنویسیم «درجمهوری مالی»‪ .‬به هر حال برای‬ ‫راضی کردن آن مالیایی فارس��ی دان مجبور شدیم که در‬ ‫اخبار بامدادی یک روز در تیرماه ‪ 1339‬یک فیچر ‪ 5‬دقیقه‬ ‫ای پخش کنیم که «مالی» کش��وری اس��ت یک میلیون و‬ ‫‪ 240‬کیلومتری ب��ا ‪ 7‬میلیون جمعیت (اینک ‪ 15‬میلیون)‪،‬‬ ‫فرانس��وی زبان که می��ان الجزایر‪ ،‬موریتان��ی‪ ،‬کُت دو ور‬ ‫(ساحل عاج) و سِ نِگال واقع شده و روزگاری یک امپراتوری‬ ‫بوده است و ‪ ....‬رئیس خبرگزاری پارس و مهندس عاطفی‬ ‫(ش��وهر مولود عاطفی) رئیس وقت رادیو هم بخشنامه بر‬ ‫در و دیوار چسبانیدند که چنان اشتباهی تکرار نشود‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫مشکالت کشیک روزنامه نگار در تعطیالت نوروزی‬

‫پیش از جنگ ‪ 8‬ساله عراق و ایران‪ ،‬روزنامه های ایران هرسال به مناسبت عید نوروز‪ ،‬جز در سالهایی که ‪ 29‬اسفند (روز ملی شدن‬ ‫نفت) مصادف با پنجشنه بود و یا اینکه سال نو از اواسط هفته آغاز می شد تنها سه روز تعطیل بودند [که اینک ‪ 15‬ـ ‪ 16‬روز است! و‬ ‫احتماال به دلیل نبود اعالن و تکفروشی چشمگیر]‪ .‬از آنجاکه وقوع رویداد تعطیلی نمی شناسد‪ ،‬در آن زمان [پیش از انقالب] در آن ‪3‬‬ ‫و یا ‪ 4‬و ‪ 5‬و گاهی ‪ 6‬روز تعطیلی‪ ،‬در روزنامه ها «کشیک» برقرار می کردند ـ همچنین در ساعات نیمه شب تا بامداد ‪ ،‬در خبرگزاری‬ ‫پارس و رادیوتلویزیون و در اینجا مدیر کشیک‪ .‬کار این دو سازمان شبانه روزی بود و در تمامی ساعات خبرنگار و دبیر داشتند‪ ،‬ولی‬ ‫نه افرادی در سطح مدیر‪ .‬افرادی که قرار بود در آن چند روز کارکنند‪ ،‬در مورد روزنامه ها باید قادر بودند که درصورت لزوم‬ ‫«فوق العاده = ا ِکسترا» منتشر کنند و در خبرگزاری با مقامات بسیار باالی کشور تماس داشته باشند و از چنان معلومات و تجربه‬ ‫برخوردار باشند که بتوانند به پرسش های آنان پاسخ دهند و در رادیوتلویزیون ـ در نیمه شب و ساعات پس از آن در مورد پخش یک‬ ‫خبر حسّ اس و یا تردیدآور رأس ًا تصمیم بگیرند ـ تصمیمی که برای کشور درد سر سیاسی ایجاد نکند‪.‬‬ ‫چند مورد از خاطرات من از این کشیک ها‪:‬‬

‫پخش زادرور زرتشت از رادیو دولتی برای نخستین بار‬ ‫ششم نوروز ‪ 1342‬بود و من سردبیر کشیک خبرگزاری و‬ ‫اخبار رادیو‪ ،‬و جهانگیر تفضّ لی وزیر مشاور و مسئول انتشارات‬ ‫و رادیو کش��ور [که بعدا ب��ه وزارت اطالعات و جهانگردی‬ ‫تبدیل و پس از انقالب‪ ،‬با افزودن بخش��ی از وزارت فرهنگ‬ ‫و هنر برآن‪ ،‬وزارت ارش��اد اسالمی ش��ده است‪ .].‬جهانگیر‬ ‫تفضّ لی که قبال هم به ش��هر قم سینما س��یّار فرستاده بود و با‬ ‫دعوت از چند ادیب ازجمله «اخوان ثالث» س��رگرم پارسی‬ ‫کردن واژه ها در خبرها بود‪ ،‬ناگه��ان تصمیم گرفته بود که‬ ‫مطلبی درباره زرتشت به مناسبت سالروز تولد او‪ ،‬در اخبار‬ ‫بامدادی ششم فروردین پخش شود‪.‬‬

‫تصویری از زرتشت‬

‫«مطلب تهیه شده» قبال برای دکتر بهمنش استاد تاریخ‬ ‫قرون قدیم و دکتر باس��تانی پاریزی تلفنی خوانده شده بود‬ ‫و حکایت داشت که زرتش��ت تنها پیامبر قوم آرین (ساکن‬ ‫از ش��مال هند و ایران تا اروپا و بوی��ژه آلمان) بوده و «کردار‬ ‫نيک‪ ،‬پندار نيک‪ ،‬و گفتار ني��ک» را تبلیغ و خوبی ها و خوبی‬ ‫کردن را آم��وزش داده و بدی ها و بدی ک��ردن ها از جمله‬ ‫دروغگویی را نهی کرده اس��ت و زادروز اوـ ششم فروردین‬ ‫ـ درس��ت اس��ت و ریاضی دانها و تقویم نویسان آن را تایید‬ ‫کرده اند‪ .‬به عالوه‪ ،‬شرح اُوِستا و تفسیرهای آن‪ .‬علت اصلی‬ ‫سقوط امپراتوری ایران در قرن هفتم میالدی نیز به حساب‬ ‫بی اعتنائی و دورشدن بزرگان و اعیان کشور از آموزش های‬ ‫زرتشت به دست داده شده بود‪.‬‬ ‫مطلب پخش ش��د و همه ما که در آنجا بودیم‪ ،‬در انتظار‬ ‫واکنش های احتمالی منفی‪ .‬یک پایمان اطاق خبر خبرگزاری‬ ‫بود و پای دیگرمان البی س��اختمان پخش که تلفن ‪27000‬‬ ‫هم در آنجا بود و مخاطبان از طریق آن نسبت به برنامه های‬ ‫پخش شده و عمدتا درهمان ساعت نظر می دادند‪.‬‬ ‫تا ظهر آن روز‪ ،‬جز تمجید و تعریف خبری نش��د و چون‬ ‫حتی یک نظر مخالف نرس��ید‪ ،‬تفضّ لی گف��ت که مطلب در‬ ‫اخبار مش��روح بعد از ظهر و ش��ب نیر تکرار ش��ود و به این‬ ‫ترتیب نوشتن مطلب درباره زرتشت و نامگذاری خیابان و‬ ‫کوچه به اس��م او امری عادی شده و پس از انقالب هم ادامه‬ ‫داشته است‪.‬‬

‫افشاء مذاکرات محرمانه تشکیل کنفدراسیون ایران و افغانستان‬ ‫در نوروز سال ‪1960( 1339‬میالدی)‪ ،‬سردار محمدداود‬ ‫صدراعظ��م وقت افغانس��تان به ايران آم��ده بود‪ .‬موضوع‬ ‫مذاکرات اعالم نش��ده بود ولی س��الها بود ک��ه صحبت از‬ ‫ايجاد كنفدراس��يون ايران و افغانس��تان در مي��ان بود‪ .‬در‬ ‫مذاکرات محرمانه نوروز ‪ 1339‬سردار محمدداود خان با‬ ‫مقامات ارشد دولت ایران‪ ،‬طرح ايجاد كنفدراسيون ايران و‬ ‫افغانستان مطرح شده بود که [معمّاگونه!] به روزنامه های‬ ‫اروپا درز کرده بود‪.‬‬ ‫افش��اء این موضوع‪ ،‬چهارم فروردی��ن ‪ 1339‬صورت‬ ‫گرفته بود و من سردبیر کش��یک خبرگزاری پارس بودم‪.‬‬ ‫در آن زمان تنه��ا خبرگزاری پ��ارس و دو روزنامه کیهان‬ ‫و اطالع��ات مش��ترک خبرگ��زاری های جهان��ی بودند و‬ ‫گیرنده و تله پرینترهای آنهارا داش��تند‪ .‬خبرگزاری پارس‬ ‫مش��ترک همه آنها بود و آن دو روزنامه بزرگ ؛ تنها «بیگ‬ ‫‪ .»4‬خبرگ��زاری پارس اخبار همه رادیوهای منطقه و جهان‬ ‫را هم مانیتور می کرد‪ .‬با افش��اء مذاکرات محرمانه تهران‪،‬‬ ‫تلفن مقامات باال برای کس��ب اط�لاع از خبرگزاری آغاز‬ ‫شد‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫آنان مخصوص��ا واکنش ها را می خواس��تند که بدانند‪.‬‬ ‫واکنش مخالفت آمیز مس��کو و لندن شدید و علنی بود‪ ،‬نه‬ ‫در لفّاف و غیر مس��تقیم‪ .‬مسکو از آن می ترسید که با عملی‬ ‫شدن تش��کیل کنفدراس��یون‪ ،‬تاجیکیان «منطقه فرارود»‬ ‫دوباره بپاخیزند و خواهان الحاق به آن کنفدراسیون شوند‬ ‫و لندن بیم داش��ت که خط مرزی «دورَند» مآال غیرقانونی‬ ‫اعالم و قبایل پشتون که با ترسیم این خط ازهم جدا شده اند‬ ‫و در پاکس��تان به «پاتان و پ َختون» معروف و دهها میلیون‬ ‫نفر هس��تند به افغانستان بپیوندند و یا کشور پختونستان را‬ ‫ایجاد کنند و وارد کنفدراسیون شوند و پاکستان که در بخش‬ ‫شرقی اش هم مسئله داشت فروپاشد‪.‬‬ ‫ظاهرا همین مخالفت ها مانع از اجرایی شدن طرح شد‪ .‬شاه‬ ‫(پهلوی دوم) بعدا‪ -‬خودش مشترک اسوشییتدپرس شد و‬ ‫تلکس این خبرگزاری را در دفتر کارش نصب کرد و رفتن‬ ‫پی در پی به س��راغ آن و خواندن خبرها که یک کشش در‬ ‫فرد به وجود می آورد وقت وی را گرفت و مشاهده اخبار و‬ ‫نظرها در تصمیم گیری هایش موثر افتاد‪.‬‬ ‫سیاست لندن ‪ 150‬سال پیش افغانهارا که با سایر ایرانیان‬

‫داراي نياکان (تاريخ)‪ ،‬زبان و فرهنگ مش��ترک هستند از‬ ‫ایران جدا کرده اس��ت و به همين صورت چند سال پس از‬ ‫آن‪ ،‬روس ها تاجيكیان فرارود (پارسيان)را كه اينک در چند‬ ‫كشور ازجمله تاجیکستان زندگي مي كنند‪ .‬افعانستان نامی‬ ‫است که دولت لندن بر ایران خاوری گذارده است‪.‬‬

‫محمد داودخان‬

‫‪18‬‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫قضیه قتل ملک فیصل پادشاه کشور سعودی به دست برادرزاده معتادش‬ ‫و انتشار روزنامه به صورت فوق العاده‬ ‫بيس��ت و پنجم مارس ‪ 1975‬بود که ی��ک خبر با عناوین‬ ‫بس��یار ـ بس��یار فوری روی تله پرینتره��ای خبرگزاری ها‬ ‫قرارگرفت‪ .‬این خبر چند سطری حاکی از تیر خوردن فيصل‬ ‫بن عبدالعزیز آل س��عود پادشاه وقت کش��ور سعودي ـ ‪69‬‬ ‫س��اله ـ در کاخ س��لطنتي رياض در تاالر ويژه مالقات ها به‬ ‫دست برادرزاده ‪ 31‬س��اله اش «امیرفيصل ابومساعد» بود‪.‬‬ ‫در روزنامه اطالعات کشیک داشتم‪ .‬در اطاق خبر‪ ،‬من بودم‪،‬‬ ‫یک عکاس (فتوژورنالیست) و یک راننده (شوفُر)‪.‬‬ ‫خبرهای فوری خبرگزاری ها حکایت از انتقال ملک فیصل‬ ‫به بیمارستان داش��ت و هنوز معلوم نبود که از لحاظ مرگ و‬ ‫زندگی در چه وضعیتی است‪ .‬خبرهای بعدی نشان می داد که‬ ‫دو گلوله به ناحیه س��ر او اصابت کرده بود‪ .‬با تجربه ای که از‬ ‫اخبارگلوله خورده ها و به ویژه اصابت گلوله به سر داشتم که‬ ‫احتمال زنده ماندن ضعیف است‪ ،‬بدون درنگ با کشیک های‬ ‫حروفچینی‪ ،‬صفحه بندی و ماشین چاپ (روتاتیف) که در خانه‬ ‫هایش��ان باید گوش بزنگ بودند تلفنی تماس گرفتم و راننده‬ ‫کش��یک را برای آوردن آنان فرستادم‪ .‬جریان را به مهندس‬ ‫محمدحسین کُردبچه سردبیر وقت روزنامه خبر دادم که خانه‬ ‫اش در تجریش ـ ایس��تگاه باغ فردوس بود‪ ،‬گفت که مطالب‬ ‫و عکس ها (آرشیوی و دریافت ش��ده ازدستگاه تله فتو) باید‬ ‫به اندازه یک صفحه روزنامه آماده ش��ود و پشت آن صفحه‬ ‫را هم با اخبار نوروزی دیگر پُر کنیم تا اگر فیصل فوت ش��ود‪،‬‬ ‫همان ساعت یک فوق العاده دو صفحه ای (یک ورقی) منتشر‬ ‫سازیم‪.‬‬ ‫اخبار خبرگزاری ها از آن لحظه تقریبا تماما درباره رویداد‬ ‫ریاض بود و تفس��یرها و اظهارنظرهای مربوط و هر تفسیر و‬ ‫اظهارنظر بر پیچیدگی مسأله می افزود ازجمله‪:‬‬ ‫ـ ملک فیصل (که از ‪ 1964‬پادش��اه شده بود و پیش از آن‬ ‫یک بار وزیر امور خارجه و دو بار نخست وزیر بود و با برادرش‬ ‫ـ پادشاه وقت که فردی ولخرج و خزانه خالی کن بود درگیری‬ ‫داش��ت) یک اصالح طلب بود‪ ،‬سازمانهای اداری و مدیریت‬ ‫هارا مدرنیزه کرده و به رغم مخالفت های داخلی فرس��تنده‬ ‫تلویزیون ایجاد کرده و آموزش و پرورش را به دختران تعمیم‬ ‫داده بود و بنابراین‪ ،‬دشمنان داخلی متعدد داشت‪.‬‬

‫ملک فیصل‬

‫ـ ملک فیصل از ناسیونالیسم فلسطینی حمایت می کرد و‬ ‫با این کار‪ ،‬باعث دشمنی اس��رائیلی ها شده بود‪ .‬وی همچنین‬ ‫خواهان وحدت عربی به صورت��ی دیگر (متفاوت از تز جمال‬ ‫عبدالناصر و قذافی) بود‪.‬‬ ‫ـ ضد کمونیس��م بود و با گس��ترش نفوذ مسکو در جهان‬ ‫عرب بویژه در عراق‪ ،‬س��وریه‪ ،‬مصر و یمن مخالفت داشت و‬ ‫به مخالفان کمونیسم و مس��کو کمک می رسانید و در نتیجه‪،‬‬ ‫روس ها دشمن خونی او بودند‪.‬‬ ‫ـ سهم بیشتری از درآمد نفت سعودی می خواست که در‬ ‫انحصار یک کمپانی آمریکایی ـ سعودی بود‪ .‬دستگاه تبلیغاتی‬ ‫شوروی از این موضوع بهره برداری کرده و احتمال داده بود که‬ ‫ترور فیصل ممکن است به ترغیب سازمان اطالعات مرکزی‬ ‫آمریکا صورت گرفته باشد!‪.‬‬ ‫ـ به استناد نقشه های جغرافیایی امپراتوری ایران از آغاز‬ ‫تاسیس تا سال ‪ 637‬میالدی که سراسر مناطق غربی و جنوب‬ ‫غربی خلیج فارس ازجمله کویت‪ ،‬قطیف‪ ،‬حساء‪ ،‬جزایر بحرین‬ ‫و شبه جزیره قطر جملگی «بحرین» خوانده می شدند و گوشه‬ ‫ای از قلمرو آن امپرات��وری بودند‪ ،‬به کویت‪ ،‬جزایر بحرین و‬ ‫قطر نظرداشت و ‪....‬‬ ‫در عین حال‪ ،‬گ��زارش ها و تفس��یرهای متع��دد درباره‬ ‫امیرفیصل ابومس��اعد (ضارب) نیز واصل شده بود که نشان‬ ‫می داد‪:‬‬

‫ـ فیصل ابومساعد که درچند دانشکده در آمریکا و بعدا در‬ ‫بیروت تحصیل می کرد شاگرد درس خوانی نبود و به همین‬ ‫سبب دائما تغییر دانش��گاه می داد‪ ،‬معتاد به مواد مخدّ ر شده‬ ‫بود‪ ،‬در آمریکا یک دوس��ت دختر داش��ت و به همین دالیل‪،‬‬ ‫ملک فیصل کمک مالی ماهانه به اورا به ‪ 3‬هزار و پانصد دالر‬ ‫کاهش داده بود و این مبلغ برای یک معتا ِد ولخرج کافی نبود‬ ‫و به وطن بازگشته بود تا ‪....‬‬ ‫ـ «ض��ارب» مرگ برادر خودرا قت��ل و ماموران دولتی را‬ ‫مسئول آن می دانست و ‪....‬‬ ‫گزارش های تکمیل ش��ده بعدی چنین ترسیمی از قضیه‬ ‫داشت‪:‬‬ ‫فیصل ابومس��اعد که کینه عمویش (مل��ک فیصل) را به‬ ‫سبب کاس��تن از مقرری اش (کمک مالی و پرداخت ماهانه)‬ ‫به دل گرفته بود‪ ،‬در روز حادثه در حالی که یک ِروِلوِر در زیر‬ ‫عبای خود پنهان کرده بود با اس��تفاده از وقت دیدار عمومی‬ ‫ملک فیصل وارد تاالر مربوط در کاخ س��لطنتی ش��د‪ .‬ملک‬ ‫فیصل عادت داش��ت که در برابر هر دیدارکننده سر خودرا‬ ‫پایین آورد تا این فرد بر آن بوس��ه زند و در برابر امیرفیصل‪،‬‬ ‫ابومساعد هم چنین کرد که وی به جای بوسه‪ ،‬دو گلوله به سر او‬ ‫زد که گارد کاخ وی را دستگیر کرده و بازجویی از او ادامه دارد‪.‬‬ ‫خبر بعدی خبرگزاری ها‪ ،‬اعالمیه کاخ سلطنتی ریاض مبنی‬ ‫بر درگذش��ت ملک فیصل بود و با این خبر‪ ،‬انتشار فوق العاده‬ ‫روزنامه اطالعات (شماره ا ِکس��ترا) قطعی شد‪ .‬سابقه کارها‪،‬‬ ‫بیوگرافی و عکس های ملک فیصل از آرشیو روزنامه گرفته‬ ‫شد و ش��ماره فوق العاده انتشار یافت و نفس راحتی کشیدیم‪.‬‬ ‫[امیرفیصل ابومساعد پس از محاکمه‪ ،‬نزدیک به سه ماه بعد‬ ‫ـ هجده��م ژوئن ‪ 1975‬ـ در مأل عام گردن زده ش��د‪ .‬دولت‬ ‫س��عودی اخیرا تصمیم گرفته اس��ت که اعدام با شمشیر در‬ ‫مأل عام ـ میدان ش��هر ـ را به شلیک گلوله در محوطه زندان‬ ‫تبدیل کند‪.].‬‬ ‫ملک فیصل که برخالف سایر ش��اهزادگان سعودی يک‬ ‫همسر بيش نداشت در گوري ناشناخته مدفون شده است‪ .‬در‬ ‫پی درگذشت ملک فیصل‪ ،‬پرنس خالد برادر او و وليعهد وقت‬ ‫سعودي بر جايش نشست‪.‬‬

‫‪ ...‬و تايپيست اخبار راديو باعث تشديد اختالف مصر و ايران و جنگ رادیویی چند ساله دو کشور شد!‬ ‫ش��اید همگان ندانند که یک اشتباه تایپی باعث تشدید‬ ‫جنگ سرد (جنگ رسانه ای ـ جنگ الفاظ) مصر و ایران شد‬ ‫که از سپتامبر ‪( 1961‬شهريور ‪ )1340‬تا سپتامبر ‪1970‬‬ ‫(درگذشت جمال عبدالناصر در ‪ )1349‬ادامه داشت‪.‬‬ ‫تيرگ��ي روابط مصر با ايران از چند س��ال پيش از آن‪ ،‬و‬ ‫زماني آغاز ش��ده بود كه شاه اعالم كرده بود كه برسميت‬ ‫شناخته شدن اسرائيل از س��وي ايران تازگي ندارد و ما از‬ ‫همان آغاز‪ ،‬اسرائيل را شناخته بوديم‪.‬‬ ‫قضیه از این قرار اس��ت‪ :‬مصر و س��وريه قبال با هم يكي‬ ‫شده و جمهوري متحد عرب را تشكيل داده بودند كه بعدا‬ ‫يمن هم به آنها پيوس��ته بود‪ .‬سوری ها در سپتامبر ‪1961‬‬ ‫وح��دت خود با مصر را که از فوریه ‪ 1958‬تحقق یافته بود‬ ‫لغو کردند و دولت اردن تقريبا بالفاصله استقالل جمهوري‬ ‫سوريه را به رسميت شناخت‪.‬‬ ‫خبرگزاري پارس (ايرنا ـ که تا تابس��تان س��ال ‪1350‬‬ ‫اخب��ار خود را مس��تقيما و بالواس��طه از رادي��وي دولتی‬ ‫سراس��ري پخ��ش مي ك��رد) اين خب��ر را از آژانس��هاي‬ ‫خب��ري گرفت��ه و پ��س ادي��ت س��ردبیر وق��ت (ای��ن‬ ‫‪19‬‬

‫نگارنده‪ -‬نوش��یروان کیهان��ی زاده)‪ ،‬آن را براي ارس��ال‬ ‫به رادي��و جهت پخ��ش به تايپيس��ت مي دهد ت��ا تايپ‬ ‫كند‪.‬‬ ‫تايپيست تازه کار (ن‪ .‬ص‪ .‬الف) که همان هفته استخدام‬ ‫ش��ده بود کلمه «اردن» از دس��تخط س��ردبیر را «ايران»‬

‫جمال عبدالناصر‬

‫مي خوان َد و «ايران» تايپ مي کند و مصحّ ح (مسئول مقابله‬ ‫متن با تايپ) هم متوجه اين اشتباه تايپي نمي شود‪ ،‬زيرا كه‬ ‫خبر دير واصل ش��ده بود و به ساعت پخش اخبار فوری و‬ ‫کوتاه (سر هر ساعت) چيزي باقي نمانده بود‪.‬‬ ‫خب��ر به همان ص��ورت از راديو ايران پخش مي ش��ود‬ ‫و مانیتورین��گ رادیو قاه��ره آن را ضبط و ب��ی درنگ به‬ ‫عبدالناصر منعکس می کند‪ .‬دولت مصر اندکي بعد بدون‬ ‫اين که منتظر دريافت گزارش رس��مي و اظهار نظر تهران‬ ‫شود سريعا و شديدا نسبت به عمل ایران (که چنین عملی‬ ‫صورت نگرفته بود) واکنش نش��ان مي دهد و دولت ايران‬ ‫(که قصد شناس��ايي جمهوري س��وريه را در روزهاي بعد‬ ‫داشت)‪ ،‬با توجه به حمله شديد راديو مصر و ناسزاگویی به‬ ‫شخص شاه (پهلوی دوم)‪ ،‬در برابر امر انجام شده قرار مي‬ ‫گيرد و به جاي اعالم واقعيت (اش��اره به اشتباه تايپي)‪ ،‬در‬ ‫برسميت شناختن س��وريه تعجيل و روز بعد تصميم خود‬ ‫را اعالم مي دارد و جنگ رس��انه اي دو کشور وارد مرحله‬ ‫ش��ديد خود مي ش��ود و ادامه می یابد که بخشی از تاریخ‬ ‫خاور میانه است‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫چند خاطره از دوران امیر اسداهلل علم‪:‬‬

‫سگ عَلم و ممنوع القلم شدن روزنامه نگار !‬ ‫ماجرای زهر داده شدن ِ‬ ‫تاسیس شرکت برای تامین هزینه های حزب !‬ ‫‪ 25‬فروردين ‪ 14( 1357‬اپریل ‪ 1978‬و سال انقالب)‬ ‫روزی است که اميراسداهلل علم در ‪ 59‬سالگي در آمريكا‬ ‫از بيماري سرطان درگذشت‪ .‬از آنجا که وی دو دهه مشاور‬ ‫ردیف یکم و یار ش��اه (پهلوی دوم) بود و سرکوب شدن‬ ‫خونین تظاهرات مذهبیون ـ بازاریان درخردادماه ‪1332‬‬ ‫در دوران نخس��ت وزی��ری او صورت گرفت��ه و کدورت‬ ‫روحانیون با ش��اه از این دوره شدت گرفته بود‪ -‬رابطه با‬ ‫َعلَم به چند خاطره اشاره می کنیم‪.‬‬

‫های تاس��یس ش��ده آن روز را از مهدی نراق��ی رئیس اداره‬ ‫ثبت ش��رکت ها می گرفتم و به موسسان و مدیران آنها تلفن‬ ‫می کردم تا چرا؟ و چگونه؟ را به دس��ت آورم‪ .‬در طول مدتی‬ ‫کمتر از یک ماه‪ ،‬چند ش��رکت با مش��ارکت امیراسداهلل علم‬ ‫تاسیس شده بود و تلفن کردن به او که همان زمان حزب مردم‬ ‫را به وجود آورده بود و سرش شلوغ‪ ،‬دشوار بود‪.‬‬ ‫ب��ه دبیرخانه حزب م��ردم رفتم که در خیابان ش��اهرضا‬ ‫(خیابان انقالب کنونی) ـ س��ه راه خیابان صب��ا واقع بود و این‬ ‫ساختمان به همان صورت و همان رنگ آسمانی کمرنگ و شکلِ‬ ‫مدوّر تا س��ال ها اخیر باقی مانده و ب��ر در ورودی آن قفل زده‬ ‫بودند‪« .‬علم» وقتی شنید که از روزنامه رفته بودم‪ ،‬مرا پذیرفت‪.‬‬ ‫پرسش های خودرا مطرح کردم‪ .‬گفت تاسیس شرکت های در‬ ‫ارتباط با کار کشاورزی از سوی اوـ یک سیاستمدار!ـ تعجب‬ ‫ندارد‪ .‬او در رش��ته کش��اورزی تحصیل کرده‪ ،‬در خراس��ان‬ ‫صاحب چندین ملک و مزرعه است و برای اشتغال کارکنان و‬ ‫اعضای حزب که خرج دارند‪ ،‬این شرکت ها را تاسیس کرده‬ ‫است که خالف نیست‪.‬‬ ‫س��پس پرسید که چه کسی مرا فرستاده و پشت این قضیه‬ ‫است! و افزود که این نوع پرس��ش ها که تاکنون برایش قابل‬ ‫پیش بینی نب��ود بوی توطئه می دهد که گفتم ما آموزش های‬ ‫دکتر ویلسون را اجرا می کنیم‪ .‬به روزنامه که رسیدم‪ ،‬سناتور‬ ‫مس��عودی ناش��ر روزنامه تلفن کرد و گفت که «عَلم» نگران‬ ‫توطئه بود ک��ه در دفاع از تو گفتم؛ کیهان��ی زاده یک کرمانی‬ ‫خالص و اهل این حرف ها نیس��ت و با تمامی پول دنیا هم نمی‬ ‫شود اورا خرید‪ .‬مسعودی خواست که خبررا بگونه ای بنویسم‬ ‫که تعبیر و تفسیر بد نداشته باشد‪.‬‬

‫س��ال ‪ 1336‬بود و من خبرن��گار میز اقتص��ادی روزنامه‬ ‫اطالعات‪ .‬دکتر ویلس��ون آمریکایی (رئی��س گروه آموزش‬ ‫روزنامه نگاری دانش��گاه یوتا) که به ایران دعوت شده بود تا‬ ‫در طول ‪ 4‬ماه اقامت خود‪ ،‬روزنامه نگاران ش��اغل ایرانی را با‬ ‫روش های اصولی تهیه و تنظیم خبر و تحریر مقاله آش��نا کند‬ ‫به ما آموخته بود که نوشتن خبر‪ ،‬بدون تحقیق عینی و به خورد‬ ‫مخاطب دادن مطلب تبلیغی‪ ،‬ناقص و نادرست ـ مخاطبی که‬ ‫به روزنامه نگار اعتماد کرده اس��ت ـ یک خیانت به انسانیت‪،‬‬ ‫شرف و و جدان انسانی است‪.‬‬ ‫پوش��ش اخبارتاس��یس ش��رکت های تازه و ی��ا تغییرات‬ ‫ش��رکت های قدیمی‪ ،‬از وظای��ف من در «بیزن ِس دِس��ک»‬ ‫روزنامه اطالعات وقت بود‪ .‬آخر وقت هر روز لیست شرکت‬

‫سگ عَلم‬ ‫ماجرای مردن ِ‬

‫اميراسداهلل علم‬

‫حزبی ها خرج دارند!‬

‫آخرین روز نخس��تین هفت��ه مهرماه ‪( 1347‬س��پتامبر‬ ‫‪ )1968‬بود و م��ن دبیر خبر در تحریریه روزنامه اطالعات‪.‬‬ ‫صفحه اخب��ار حوادث ش��هری‪ -‬طبق برنامه‪ ،‬س��اعت ‪12‬‬ ‫(ظهر) بسته ش��ده بود و نمونه ی صفحه را سردبیر اجرایی‬ ‫امضاء کرده بود که «خلیل بهرام��ی» خبرنگار میز حوادث‬ ‫س��گ امیراسداهلل علم‬ ‫ِ‬ ‫وارد تحریریه ش��د و گفت که الشه‬ ‫را ب��ه پزش��گی قانونی منتقل ک��رده اند تا عل��ت مردن آن‬ ‫تشخیص داده شود‪ .‬رئیس این س��ازمان از چند کارشناس‬ ‫حیوانات (اصطالحا دامپزش��ک) برای معاینه الش��ه سگ‬ ‫دعوت کرده و می گوید که در تاریخ پزش��کی قانونی ایران‪،‬‬

‫این نخس��تین الشه س��گ اس��ت که به آنجا فرستاده شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫بهرام��ی گفت که در آنجا‪ ،‬بعضی م��ی گفتند از آنجا که‬ ‫علم معاشر نزدیک شاه است جاسوسان شوروی سگ را زهر‬ ‫داده اند تا بدون ترس‪ ،‬هر وقت که بخواهند وارد خانه شوند‬ ‫و میکروفن (باگ) بگذارند و یا اسنادرا بدزدند و پاره ای هم‬ ‫اشاره می کردند که علم س��گ را که بانویش به خانه آورده‬ ‫بود خودش زه��ر داده تا هنگام ورود و خروج در س��اعات‬ ‫آخر ش��ب‪ ،‬پارس نکند و بانویش بیدار نشود و سئوال نکند‬ ‫که کجا بوده و یا به کجا می رود و علم س��ابقه خوشگذرانی و‬ ‫بعضا با شاه دارد‪.‬‬

‫خلیل بهرامی‬

‫مطلب جالب و جیمزباندی بود‪ .‬گفتم که بدون اش��اره به‬ ‫شنیده ها که اثبات نش��ده اند‪ ،‬خبررا در چند جمله بنویسد‪.‬‬ ‫خبربا «الینوتایپ» حروف چینی ش��د و من به صفحه بندی‬ ‫رفتم‪ ،‬یک خبررا از صفحه بیرون آوردم و بدون دادن اطالع‬ ‫به س��ردبیر‪ ،‬آن خبر را بر جایش گذاردم و روزنامه به همان‬ ‫صورت چاپ شد و غوغا بپا کرد‪ .‬من متهم شدم که با انتشار‬ ‫خب��ر به تحقیق��ات پلیس لطم��ه زده بودم‪ ،‬راه ف��رار برای‬ ‫جاسوس��ان ش��وروی (کا‪ -‬گ‪-‬ب) بازک��ردم و ‪ ....‬تعویض‬ ‫صفح��ه بدون اطالع س��ردبیر‪ ،‬همه را نس��بت به من دچار‬ ‫س��وء ظن کرده بود و یک دلیل نیرومند بود در دست علم و‬ ‫دولت‪ .‬به رغم دفاع سخت سندیکای روزنامه نگاران‪ ،‬بر اثر‬ ‫فشار علم‪ ،‬دولت وقت مرا ممنوع القلم کرد‪ .‬ممنوع القلم بودن‬ ‫متفاوت از اخراج است‪ ،‬روزنامه نگار هر روز به روزنامه سر‬ ‫می زند‪ ،‬دس��تمزد می گیرد ولی اجازه نوشتن ندارد‪ .‬ممنوع‬ ‫القلم شدن من تا ‪ 12‬دی ماه آن سال (‪ 3‬ماه و چند روز) ادامه‬ ‫داشت‪.‬‬

‫مادر ‪ 10‬ساله!‬

‫انتش��ار خب��ر مادرش��دن ی��ک دخت��ر ده س��اله ب��ه نام‬ ‫«بی��زر حمیدوی��چ» در اکتب��ر ‪ 1960‬در یوگوس�لاوی در‬ ‫روزنام��ه های تهران که تی��راژی بی��ش از تیراژهای امروزه‬ ‫داشتند و افزودن سابقه مادرشدن یک دختر ‪ 5‬ساله و ‪ 8‬ماهه‬ ‫به نام «لینا مدینا» در ‪ 14‬ماه می ‪ 1939‬در کش��ور پ ِرو بر آن‬ ‫خبرکه پس��ر او در زمان وضع حملِ بیزر‪ 21 ،‬ساله بود مردم‬ ‫ایران را به خ��ود آورد و ماه بع��د وزارت فرهنگ (که بعدا به‬ ‫آموزش و پرورش تغییر نام داد) اعالم کرد که در پی انتش��ار‬ ‫آن خبر‪ ،‬ش��مار دختران در دبس��تان های غیر دولتیِ مختلط‬ ‫نصف ش��ده اس��ت زیرا که قبال خانواده ها گمان نمی کردند‬ ‫که دختر ‪ 6‬تا ده س��اله هم می تواند مادر شود‪ .‬این خبر که در‬ ‫روزنامه ها منعکس ش��ده بود بر میزان احتیاط و دقت کردن‬ ‫خانواده ها افزوده بود‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫لينا مدینا مادر خردسال از کشور پ ِرو‪ ،‬جراردو (کودک او)‬ ‫و دکتر لوزادا‪ 11 ،‬ماه پس از زاييدن لینا مدینا‪.‬‬ ‫دکتر لوزادا پزشگ ویژه لینا بود‬ ‫‪20‬‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫اواخر نوامبر ‪( 1974‬آذرم��اه ‪ )1353‬بحث درباره روش‬ ‫س��نجش نظر مخاطبان روزنامه‪ ،‬وقت چند جلس��ه شورای‬ ‫دبیران تحریریه روزنام��ه اطالعات را گرفته بود‪ ،‬بدون اخذ‬ ‫نتیجه‪ .‬انتشار روش «فربر» آمریکایی در همان ماه این بحث‬ ‫را به میان آورده بود‪ .‬قبال بارها ایراد گرفته ش��ده بود که چرا‬ ‫خبرها و مطالبی انتش��ار می یابد که مخاطب ندارند و تنها به‬ ‫خاطر ارضای دولت و یا یک فرد درج می شوند و جای مطالب‬ ‫پُرمخاطب را می گیرند و بعضا خریدار روزنامه را خشمگین‬ ‫می سازند‪.‬‬ ‫«فربر» هش��تم نوامبر س��ال‪ 1974‬ميالدي روش علمي‬ ‫تازه اي را براي س��نجش نظر خوانندگان رسانه هاي چاپي و‬ ‫تقس��يم بندي مطالب آنها به‪ :‬مهم‪ ،‬جالب‪ ،‬و الزم و نيز تعيين‬ ‫«درص��د» خوانندگان راض��ي از يك مطلب و ي��ا ناراضي از‬ ‫آن را اعالم داش��ت كه اين تكنيك پذيرفته و بعدا به س��اير‬ ‫رس��انه ها تعميم داده ش��ده و تحت عنوان «ميديا ريسرچ»‬ ‫ب��ر دروس دوره دوم تحصي�لات عال��ي (ف��وق ليس��انس)‬ ‫رشته هاي ارتباطات همگاني اضافه گرديده و در حال تكامل‬ ‫است‪.‬‬ ‫در مورد رسانه هاي چاپي و رسانه هاي صوتي و تصويري‬ ‫(راديو ـ تلويزيون) اين روش بر دو گونه است و سنجش درباره‬

‫«ميديا ريسرچ»‬

‫كتاب و فيلم سينمايي كه دو نوع رسانه ديگر هستند به گونه‬ ‫هاي ديگري است‪.‬‬ ‫‪« ‬فربر» و كارشناسان ديگري كه دراين زمينه كار كرده‬ ‫اندبرايمطلبمهم‪،‬مطلبجالبويامطلبالزمدريكرسانه‬ ‫چاپيتعريفنوشتهاندوتبليغ(بهصورتآگهيــياشكلديگر‬ ‫از جمله خبر پولي) را از مطلب غير تبليغ مشخص ساخته اند‪.‬‬ ‫‪ ‬برپاي��ه اين روش ها و تعاريف‪ ،‬در حوزه حرفه س��نجش‬ ‫افكار‪ ،‬بنگاههاي ويژه س��نجش رسانه ها به وجود آمده است‬ ‫كه س��نجش مخاطبان راديو ــ تلويزي��ون را « ‪ » Rating‬و‬ ‫رسانه هاي چاپي را « ‪Research In The Print Media‬‬ ‫» عنوان داده اند‪ .‬از آن پس تنها نتايج بررس��ي اين بنگاهها به‬ ‫دليل ماهيّت مستقل و بي طرفانه اي كه باید داشته باشند مورد‬ ‫قبول است و س��نجش هاي ديگر «داخلي» تلقي مي شود كه‬ ‫فقط براي اطالع س��ردبيركل جهت اصالح كار تحريريه اش‬ ‫مي تواند مالك عمل قرار گيرد‪.‬‬ ‫‪ ‬از آنجا كه بايد اين س��نجش ها‪ ،‬هم ارزش باشند از دهه‬ ‫گدش��ته قرار براين شده است كه پرسش��نامه ها و سئواالت‬ ‫يكنواخت باشند‪ .‬اگر يك سردبير بخواهد در مورد خاصي هم‬ ‫بررسي شود‪ ،‬از پرسشنامه اي تحت عنوان «ضميمه» استفاده‬ ‫مي شود‪ .‬سئوال شوندگان بر حسب مورد‪ ،‬قبال فهرست بندي‬

‫مي ش��وند‪ ،‬مثال متاهل يا مج��رد ؛ داراي تحصيالت عالي و يا‬ ‫كمتر‪ .‬همچنين بر حس��ب در آمد ساالنه و سن و جنس و نوع‬ ‫ش��غل و ‪ ....‬با اين روش است كه رسانه ها دائما به اصالح كار‬ ‫خود دست مي زنند تا ازقافله پيشرفت عقب نمانند و مخاطبان‬ ‫بيشتري را جلب كنند‪ .‬صاحبان آگهي و آژانس های مربوط‬ ‫هم با توجه به طبقه مخاطب (نه‪ ،‬تيراژ) تصميم مي گيرند كه‬ ‫به كدام نشريه آگهي و يا خبر پولي خود را بدهند‪.‬‬ ‫تيراژ (نس��خه هاي فروش رفته) اهميت نش��ريه را تعيين‬ ‫نمي كند‪ ،‬كالس و طبقه خواننده (مخاطب) است كه به نشريه‬ ‫اهميت مي دهد و رديف آن را در ميان نشريات تعيين مي كند‪.‬‬ ‫شهرت و مهارت نويسندگان و ميزان تجربه و تحصيالت‬ ‫و مقبوليت اجتماعي سردبير اجرايي نيز يكي از عوامل تعيين‬ ‫اهميت يك نش��ريه و ش��بكه تلويزيوني اس��ت‪ .‬بسياري از‬ ‫مخاطبان‪ ،‬نويسنده مورد نظر خود را به هر جا كه برود دنبال و‬ ‫نشريه اي را كه وي در آن مشغول به نوشتن است مي خوانند‬ ‫و عمدتا براي حل اين مس��ئله بوده اس��ت كه در كشورهاي‬ ‫پيشرفته مقاالت نويسندگان معروف و مورد عالقه و اعتماد‬ ‫مخاطبان‪ ،‬از طرف س��نديكاهاي مربوط‪ ،‬همزمان ميان همه‬ ‫روزنامه ها و شبكه هاي تلويزيوني توزيع مي شود و پرداخت‬ ‫حق التحریر منوط به نقل کرن آن است‪.‬‬

‫یک کتاب و یک فیلم دفاع نوه از پدر بزرگ عالقه كهن و قلبي نوه ها و پدربزرگ ها را‬ ‫در سراسر جهان تقویت کرد‬

‫درس��ت ني��م ق��رن پ��س از اع��دام «هيدك��ي توج��و‬ ‫‪ » Hideki Tojo‬نخس��ت وزير ژاپن در زمان جنگ جهاني‬ ‫دوم‪ ،‬نوه او بان��و «يوكو ايوانامي» با تالیف كتاب و تولید فيلمي‬ ‫كه همزمان ‪ 13‬اپریل ‪ 1998‬به توزیع داده شدند به دفاع از‬ ‫پدربزرگ خود پرداخت و اورا ب��ه صورت يك قهرمان ملي‬ ‫ژاپن��ي ها معرفي كرد تا ژاپني هاي نس��ل تازه از نو «توجو» را‬ ‫بشناسند‪ .‬عمل «يوكو» در عين حال باعث شد كه در سراسر‬ ‫جه��ان عالقه كهن و قلبي بين ن��وه و پدربزرگ بيش از پيش‬ ‫تقويت شود‪.‬‬ ‫انتشار اخبار مربوط به کار بانو «يوكو ايوانامي» چنان تاثیر‬ ‫گذار بود که نتایج نظر س��نجی های متعاقب آن نشان داد که‬ ‫مناسبات نوه ها و پدر بزرگ ها تا چند برابر سابق تحکیم و به‬ ‫یکدیگر نزدیک تر ش��ده و در چند کشور نوه ها حتی به دفاع‬ ‫فیزیکی از پدر بزرگ ها دست زده بودند و خود من (نگارنده)‬ ‫ش��اهد یک مورد از این دفاعیات پُراحساس یک نوه بودم که‬ ‫به زد و خورد منجر شد‪.‬‬ ‫«توجو» در نوامبر ‪ 1948‬سه سال و چند ماه پس از تسليم‬ ‫ژاپن و اشغال اين كشور توسط نيروهاي نظامي آمريكا اعدام‬ ‫ش��د‪ .‬یوکو همچنین ثابت کرده است که پس از بمباران اتمی‬ ‫و اش��غال نظامی ژاپن و بازداش��ت «توجو» قلمها بر ضد او به‬ ‫كار افتاده بود و نوش��ته هاي دهه هاي بعدي نيز كه به نقل از‬

‫‪Hideki Tojo‬‬

‫مطالب دو دهه اول پس از جنگ بود كمكي به تجديد حيثيت‬ ‫«توجو» نكرد‪« .‬يوكو» نوه «توجو» كه مي دانس��ت قلم ها در‬ ‫خدمت فاتح اس��ت در صدد دفاع از پدر بزرگش بر آمد كه‬ ‫هنگام اعدام او ده سال بيشتر نداشت‪.‬‬ ‫يوكو ك��ه قضاوت درب��اره كارهاي پدر بزرگ��ش را غير‬ ‫منصفانه و يكجانبه م��ي ديد از دوران تحصيل در دانش��گاه‬ ‫به تهيه اس��ناد و مدارك درباره كارها‪ ،‬افكار و آرزوهاي پدر‬

‫بزرگ پرداخته بود و پس از اين كه زمان را مناس��ب ديد به‬ ‫نوش��تن كتاب و همزمان تهيه يك فيلم س��ينمايي از كارهاي‬ ‫توجو پرداخت‪ .‬زيرا‪ ،‬به نظر «يوكو» فيلم س��ينمايي به عنوان‬ ‫يك رسان ِه نافذ در ذهن مردم عادي كه از پشت پرده سياست‬ ‫بي خبرند تاثير بيش��تر و آني مي گ��ذارد‪ .‬وي همزمان فيلم و‬ ‫كتاب را آماده ساخت‪.‬‬ ‫فيلم طوري تهيه شده بود كه نخست‪ ،‬افكار و كارهاي توجو‬ ‫را منعكس مي ساخت و سپس نوبت به دستگيري‪ ،‬اقدام وي‬ ‫به خودكشي در زندان‪ ،‬محاكمه و اعدام او مي رسيد و بيننده را‬ ‫متاثر مي ساخت‪ .‬دراين فيلم وسايل شخصي توجو در زندان‬ ‫نشان داده شد كه اينك در موزه قرار گرفته است‪.‬‬ ‫با اي��ن فيلم و اي��ن كتاب‪ ،‬يوكو موفق ش��د ك��ه بارديگر‬ ‫پدربزرگش را به ويژه نزد نسل نوین ژاپن به صورت يک مظهر‬ ‫غرورمليدرآورد‪.‬یوکوثابتکردهاستکههدفژاپنازتوسل‬ ‫به جنگ‪ ،‬بيرون راندن غرب از مشرق زمین و منطقه اقیانوس‬ ‫آرام بود و طرح نقش��ه حمله غافلگيرانه به ناوگان آمريكا در‬ ‫پرل هاربور‪ ،‬آزادی هاوایی بود که قرنها یک کشور پادشاهی‬ ‫مستقل بود و آمریکایی ها با هزار دوز و کلک و به راه انداختن‬ ‫اعتصاب‪ ،‬ناآرامی و برخ��ورد داخلی آنجا را تصاحب کردند‪.‬‬ ‫مورخاني كه فيلم و كتاب يوكو را ديده اند آن را تاريخ واقعي‬ ‫«توجو» مي دانند‪.‬‬

‫پدیده «ال نی نیو» و تلفات‬ ‫در اقیانوس آرام هر چند سال یک بار پدیده ای به نام ‪ El Nino=El ninyo‬که‬ ‫یک تغییر آب و هوا است مشاهده می شود که به صورت یک باند عریض از شرق‬ ‫اندونزی تا س��احل پرو امتداد می یابد و غرب ایاالت متحده (کالیفرنیا و ‪ )...‬را مه‬ ‫آلود ناشی از بخار آب دریا می کند که در بزرگراهها خالی از وقوع حادثه رانندگی‬ ‫نیست‪ .‬در س��ال ‪ 1997‬این نگارنده شاهد یک حادثه از این دست در سانتا باربارا‬ ‫بود و رفت و آمد برای مدتی قطع شد و روز بعد یک روزنامه محلی این عکس را از‬ ‫آن حادثه چاپ کرده بود که ‪ 11‬کشته و ‪ 4‬مجروح داشت‪ .‬علت وقوع حادثه خیس‬ ‫بودن و در نتیجه لیز بودن کف بزرگراه و دید کم رانندگان تشخیص داده شده بود‪.‬‬ ‫«ال نی نیو» یک واژه اسپانیایی است‪.‬‬ ‫‪21‬‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬

‫‪ ...‬و به انقالبیون پیوست‬

‫دو حکم متفاوت یک دادگاه‪ ،‬یک مرد آرام تهرانی را انقالبی کرد و تا تشکیل یک گروه مسلح پیش بُرد‬ ‫ر‪ .‬اعتمادی روزنامه نگار بنام و سردبیر وقت مجله جوانان‬ ‫(تهران)‪ ،‬از دهه ‪( 1340‬دهه ‪ 1960‬میالدی) کار ژورنالیستی‬ ‫تازه ای ابتکار کرده بود که عبارت بود از دعوت از کارشناسان‬ ‫هر رش��ته به دفتر آن مجله ـ هر هفته در روز و ساعات معیّن‬ ‫و قراردادن تلفن های مس��تقیم و ویژه مجله در اختیار آنان تا‬ ‫مستقیما به پرسش های مخاطبان مجله از گوشه و کنار ایران‬ ‫پاسخ دهند و این پرسش و پاسخ در همان شماره مجله انتشار‬ ‫می یافت تا دیگران هم ‪،‬راه حل مس��ائل خودرا بیابند‪ .‬برخی‬ ‫از این پرس��ش ها انتقاد از تصمیمات دولت و انتصابات غلط‬ ‫و ‪ ...‬بود‪.‬‬ ‫این پرس��ش و پاس��خ ها‪ ،‬مخاطبان فراوان داشت به گونه‬ ‫ای که در دی ماه ‪( 1356‬در آن زمان؛ س��ال ‪ 2536‬ایرانی)‪،‬‬ ‫غالمحسین صالحیار سردبیر وقت روزنامه اطالعات تصمیم‬ ‫گرفت که چنین ساعات پرسش و پاسخ و صفحات و یا ستون‬ ‫ه��ای مربوط را در این روزنامه دایر کند‪ -‬کار دش��واری بود‬ ‫و دبیران میزها س��عی در فرار از قبول این مش��کل داشتند و‬ ‫س��رانجام‪ ،‬صالحیار لباس ژنرال و فرمانده تحریریه را پوشید‬ ‫و هر موضوع از این پرسش و پاسخهارا به دبیر یک میز اطاق‬ ‫خبر س��پرد و چون کمبود آورد‪ ،‬دو موضوع را به من که دبیر‬ ‫میز اخبار بین الملل‪ ،‬تفسیرنویس و یکی از چند معاون او بودم‬ ‫واگ��ذار کرد‪ .‬یکی از دو موضوع‪ :‬آموزش و پرورش و دیگری‬ ‫مس��ائل خانواده بود‪ .‬آموزش و پرورش در تخصّ ص من بود‪،‬‬ ‫ولی مس��ائل خانواده؟!‪ .‬قرارشد که پرویز ایرانزاد (او هم یک‬ ‫ع��زب و مجرد و در آن زمان معاون دبیر اخبار بین الملل) در‬ ‫قسمت مسائل خانواده کمک کند‪.‬‬ ‫در تابستان ‪( 1357‬سال ‪ 2537‬وقت) که انقالب هنوز در‬ ‫مرحله تظاهرات و راهپیمایی ها بود و گاهی صف راهپیمایان‬ ‫از مسجد قبا در قلهک تا میدان انتهای خیابان کریمخان زند‬ ‫(اینک میدان ولی عصر) امتداد داشت و ممانعت چندانی هم‬ ‫وجود نداشت!‪ ،‬مردی به ظاهر ‪ 40‬ساله به ساختمان روزنامه‬ ‫مراجعه و مس��ئول ستون پرسش و پاسخ مس��ائل خانواده را‬ ‫خواس��ت و اجازه گرفت که وارد تحریریه شود و در کنار میز‬ ‫من بنشیند و درد دل کند‪.‬‬ ‫او به ش��رح احوال خ��ود و اینکه دو ب��ار ازدواج کرده بود‬ ‫پرداخت و به من گفت‪ :‬هنوز قانون حمایت از خانواده به اجرا‬ ‫درنیامده بود‪ .‬روزی که برای طالق دادن زن اول به دفترخانه‬ ‫مربوط رفتیم‪ ،‬یک دختر چند ماهه داش��تیم که آن زن از حق‬ ‫خود به نگهداری کودک که باید تا هفت س��الگی در حضانت‬ ‫او باشد گذش��ت و طالق گرفت‪ .‬من کودک را به خانه مادرم‬ ‫بردم و به او سپردم‪.‬‬ ‫زن سابق چون موفق به یافتن کار نشده بود چندی بعد سراغ‬ ‫من آمد که بچه را به او بازگردانم‪ .‬من متوجه شدم که او کودک‬ ‫را برای این می خواه��د که با پولی که اوالً بابت نگهداری اش‬ ‫باید بدهم امرار معاش و ثانی ًا در هر فرصت‪ ،‬ایجاد دردسر کند‪.‬‬ ‫قبول نکردم و او ب��ه دادگاه رفت‪ .‬ماوقع را در دادگاه گفتم که‬ ‫قاضی گفت حضانت (نگهداری) دختر تا هفت س��الگی تمام‪،‬‬ ‫هم «حق» و ه��م «تکلیف» مادر اس��ت‪ .‬او قبال از «حق» خود‬ ‫گذشته اس��ت ولی از «تکلیف» نمی شود گذشت‪ .‬مثال؛ نظام‬ ‫وظیفه تکلیف یک مرد ایرانی است و مرد ایرانی نمی تواند از‬ ‫این تکلیف شانه خالی کند‪ .‬این قاضی سپس حکم داد که چون‬ ‫نگهداری طفل دختر تکلیف مادر است باید بدون چون و چرا‬ ‫وی را به مادر بازگردانم و هر ماه هم ‪ 800‬تومان (پول آن روز‬ ‫= ‪ 115‬دالر) بابت مخارج طف��ل به مادرش بدهم که ندادن‬ ‫این پول جرم است و مجازات زندان دارم‪.‬‬ ‫این مرد س��پس حکم دادگاه را به من (نگارنده این سطور)‬ ‫داد تا بخوانم‪ .‬همان بود که او گفته بود و قاضی نوشته بود‪ :‬مادر‬ ‫از حق خود گذشته و نه از تکلیف که از انجام تکلیف نمی توان‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫شانه خالی کرد و ‪....‬‬ ‫این مرد(مراجعه کننده به روزنامه) اضافه کرد‪ :‬چندی بعد‬ ‫ازدواج مجدد کردم و زنم از من خواس��ت که نسبت به مادر‬ ‫دخترم مهربان باش��م و من در کارت تبریک عید که برایش‬ ‫پُس��ت کردم نوشتم که قبول دارم که حق نگهداری طفل با او‬ ‫است‪ .‬هدف من‪ ،‬این حق تا ‪ 7‬سالگی بود تا مطمئن شود که در‬ ‫این فاصله مزاحمتی برایش ایجاد نخواهم کرد‪ .‬دو ماه پس از‬ ‫ورود دخترم به هشت سالگی سراغش رفتم تا طفل را به خانه‬ ‫خودم ببرم‪ .‬دو ماه تاخیر به این س��بب بود که مدرسه تعطیل‬ ‫شود و به درس کودک لطمه نخورد زیراکه که منازل ما ازهم‬ ‫‪ 14‬کیلومتر فاصله داشت‪.‬‬ ‫زن س��ابق به من جواب رد داد و گف��ت که دخترش را به‬ ‫دس��ت نامادری نخواهد داد‪ .‬من به همان دادگاه دادخواست‬ ‫دادم که در این زمان عنوانش شده بود «دادگاه خانواده» ولی‬ ‫جز قاضی‪ ،‬کارکنان دفتری دادگاه همان ها بودند که قبال دیده‬ ‫بودم‪ .‬دادگاه مادر دخترم را احضار کرد و در روز رس��یدگی‪،‬‬ ‫قاضی به استناد نوشته کارت تبریک نوروز‪ ،‬حق نگهداری را‬ ‫به مادر دختر داد‪ .‬تعجب کردم و خواس��تم که پرونده قبلی را‬ ‫بخواند و گفتم که نگهداری دختر پس از هفت سالگی برعهده‬ ‫من (پدر) است و من نمی توانم از این تکلیف سر ساز زنم‪ .‬قاضی‬ ‫گفت که بعد تصمیم خواهد گرفت‪ ،‬و پس از گذشت چند روز‬ ‫حکم او مبنی بر ر ّد دادخواس��ت من به دستم رسید‪ .‬او سپس‬ ‫حکم دوم را به من (نگارنده این سطور) داد و خواندم‪.‬‬ ‫این مرد س��پس گفت‪ :‬ببینید‪ ،‬یک دادگاه به فاصله شش‬ ‫سال دو جور حکم داده است‪ .‬در یک حکم می گوید که تا هفت‬ ‫سالگی تکلیف مادر اس��ت و در حکم دیگر تکلیف مرا پس از‬ ‫هفت ساله شدن نقض می کند‪.‬‬

‫پرویز ایرانزاد در سال ‪1995‬‬

‫این مرد گفت‪ :‬از آن پس به هرجا که رفتم پاس��خ مساعد‬ ‫نش��نیدم و ش��نیده ام (ولی ش��اهد و مدرک ندارم) که مادر‬ ‫دخترم‪ ،‬برای رد درخواس��ت من متوسل به این و آن هم شده‬ ‫بود‪ .‬بنابراین‪ ،‬درک می کنم که چرا مردم به خیابانها ریخته و‬ ‫خواهان اصالح و دگرگونی اوضاع دولتی شده اند‪ ،‬ایران به یک‬ ‫خانه تکانی عمیق نیاز دارد‪ .‬او سپس مواردی از بوروکراسی بد‬ ‫و قوانین و ضوابط به دور از منطق و کهنه را برشمرد‪.‬‬ ‫این مخاطب روزنامه سپس خواست که قضیه را در صفحه‬ ‫مربوط بنویس��یم ش��اید کمک به اصالح کار شود و گفت که‬ ‫روزنام��ه ها می توانند از طریق انعکاس مس��ائل به یافتن راه‬ ‫ح��ل برای آنها کمک کنند‪ .‬او گفت که به خاطر کمک به رفع‬ ‫مشکالت دیگران و حل مس��ائل عمومی به اینجا (روزنامه)‬ ‫آمده است‪ ،‬نه فقط مسئله خودش‪.‬‬ ‫موض��وع را به همین ص��ورت و کمی خالصه تر نوش��تم‬ ‫و ب��ه حروفچینی و صفحه بندی فرس��تادم‪« .‬پ��روف ریدر»‬ ‫ارش��د‪ ،‬نمونه صفحه را نزد من آورد و گفت که بدون کلیشه‬ ‫کردن(کُپی ) دو حکم دادگاه و یا دس��ت کم افزودن شماره و‬ ‫تاریخ احکام‪ ،‬چاپ مطلب ممکن اس��ت گرفتاری قضایی (نه‪،‬‬ ‫سیاسی) درست کند و کار به احضار از سوی دادستان بکشد‬

‫که در این شرایط کشور و ناآرامی ها درست نیست و ما نباید‬ ‫برای خودمان درد س��ر درست کنیم‪ .‬با این استداللِ «پروف‬ ‫ریدر» که بدون امضای او صفحات به دس��ت چاپ س��پرده‬ ‫نمی ش��ود آن مطلب در آن ش��ماره منتشر نشد و انتشار آن‬ ‫به بعد موکول شد‪.‬‬ ‫چند روز بعد همان مرد تلفن کرد و درباره مطلب پرس��ید‬ ‫که قضیه را گفتم و خواس��تم که احکام را بیاورد تا کپی کنیم‪.‬‬ ‫گفت فتوکپی می آورد‪ .‬گفتم‪« ،‬پروف ریدر» گفته اس��ت که‬ ‫باید خودمان کپی بگیریم تا مطمئن ش��ویم که احکام درست‬ ‫اند و ممکن اس��ت که کپی ها را به دس��ت خبرن��گار قضایی‬ ‫روزنامه بدهیم تا ببرد و صحّ ت و سُ ��قم (درستی و نادرستی)‬ ‫آنهارا به دس��ت آورد‪ .‬آن مرد‪ ،‬خشن شد و حرف هایی زد و‬ ‫در پایان حرفهایش گفت که بهتر اس��ت او هم به معترضین‬ ‫(انقالب) بپیوندد‪.‬‬ ‫چند ماه گذش��ت‪ ،‬تظاه��رات و راهپیمایی ه��ا به انقالب‬ ‫منتهی شد‪.‬‬ ‫چند روز پس از پیروزی انقالب [و به گمانم روز ‪ 26‬بهمن‬ ‫ماه‪ ]1357‬از نگهبانی روزنام��ه اطالعات به من تلفن کردند‬ ‫که چند نفر مسلح به تفنگ برنو‪ ،‬ام ـ ‪ 1‬و کارابین آمده اند و مرا‬ ‫می خواهند‪ .‬نگران شدم و نزد سردبیر (غالمحسین صالحیار)‬ ‫رفتم و گفتم که آمده اند مرا ببرند‪ ،‬نخس��ت‪ ،‬توصیه کرد که‬ ‫بروم و در گوشه ای پنهان شوم تا دکتر علیرضا نوری زاده دبیر‬ ‫میز اخبار سیاسی و انقالب درباره قضیه تحقیق کند‪ .‬سردبیر‬ ‫پس از کمی تأمل گفت که صبر کنم تا خودش از نگهبان درباره‬ ‫آن افراد سئوال کند‪.‬‬ ‫نگهبان به س��ردبیر گفته بود که آ« افراد که ‪ 9‬نفر هستند‬ ‫و هرکدام دو س��بد گل و بوته زینتی هم باخود دارند و رئیس‬ ‫آنان که س�لاح کمری دارد می گوید که قب�لا دکتر کیهانی‬ ‫زاده را در تحریریه روزنامه مالقات کرده و می خواهد دنباله‬ ‫حرفهایش را به او بزند‪.‬‬ ‫صالحیار ک��ه اجازه داده ب��ود باال آیند (ب��ه طبقه چهارم‬ ‫س��اختمان‪ ،‬اطاق خبر) به من گفت که موضوع دستگیری در‬ ‫کار نیست‪ ،‬نگران مباش‪ .‬گفتم بیایند باال‪.‬‬ ‫دو ـ سه دقیقه بعد‪ ،‬همان مرد ـ مردی که ماهها پیش با دو‬ ‫حکم متفاوت یک دادگاه ـ آمده و درد دل کرده بود در راس ‪8‬‬ ‫تفنگدار با دس��ته های گل وارد شد‪ ،‬مرا در برگرفت و پیشانی‬ ‫مرا بوسید و در کنار من و صالحیار نشست‪ .‬اعضای تحریریه‬ ‫خواستند دور ما جمع شوند که صالحیار اجازه نداد‪.‬‬ ‫آن مرد گفت که پس از آنکه مطلب در روزنامه چاپ نشد‬ ‫و به درستی حرفهای من اعتماد نشد‪ ،‬دست از کار کشیدم و به‬ ‫انقالب پیوستم‪ .‬دوستان و نزدیکانم را که هشت نفرشان اینجا‬ ‫هستند با خود همدس��ت کردم‪ ،‬جان برکف نهادیم و مبارزه‬ ‫کردیم و روز ‪ 21‬بهمن به ساختمان تسلیحات (صنایع نظامی)‬ ‫رفتیم و تعدادی اسلحه به دست آوردیم‪ .‬از آنجا به کالنتری‬ ‫‪( 6‬میدان ثری��ا ـ انتهای خیابان گ��رگان) رفتیم و در تصرف‬ ‫کالنتری ش��رکت کردیم و سالحهای بیش��تری را صاحب‬ ‫ش��دیم و روز بعد مردم را تشویق به آتش زدن دادگستری و‬ ‫پرونده ها کردیم و همان شب هم یک کمیته انقالبی که عمال‬ ‫یک کمیته فرعی است تشکیل دادیم و در صدد هستیم که به‬ ‫یک کمیته بزرگتر بپیوندیم‪.‬‬ ‫این مرد که نام��ش را فراموش ک��رده ام و از آن پس هم‬ ‫دیگر اورا ندیدم گفت‪ :‬به این لحاظ به روزنامه آمده است که‬ ‫بگوید وقتی که به درد دل مردم نرس��ند و مسائل را بررسی و‬ ‫حل نکنند و در اطاق های دربس��ته و «ندید» تصمیم بگیرند‬ ‫راهی جز انقالب وجود ندارد‪ .‬م��ن حتی یک لحظه هم تصور‬ ‫نمی کردم که به تظاهرات بپیوندم‪ ،‬وارد انقالب شوم‪ ،‬دست‬ ‫به اسلحه ببرم‪ ،‬از جان بگذرم و ‪....‬‬ ‫‪22‬‬


‫خاطرات ژورنالیستی نوشیروان کیهانی زاده‬ ‫وی گفت که این سبدهای گل و بوته های زینتی را به اینجا‬ ‫آورده اس��ت تا به کوی نویسندگان ببرند و به پاس اعتصاب‬ ‫‪ 62‬روزه روزنامه نگاران در آنجا توزیع کنند‪.‬‬ ‫این مرد‪ ،‬که در دیدار نخست‪ ،‬گفته بود لیسانسیه ادبیات‬ ‫فارسی و کارمند یک کمپانی نیمه دولتی است اظهار امیدواری‬ ‫کرد که این انقالب درموسسات دولتی موثر افتد و بازسازی‬ ‫واقعی ش��وند و خودرا خادم مردم بدانند نه آقاباالس��ر آنان‪،‬‬ ‫فس��اد دولتی از ایران ریشه کنی واقعی ش��ود و مردم برادر و‬ ‫برابر باشند‪.‬‬ ‫صالحیار همان لحظه با وانت روزنامه‪ ،‬س��بدهارا به کوی‬ ‫نویسندگان (شهر آرا) فرس��تاد و ایرانزاد را که ساکن همان‬ ‫کوی بود با همان وانت به آنجا فرستاد تا سبدها در راهروهای‬ ‫بلوک ها مجتمع قرار داده ش��وند و کسی آنهارا به خانه خود‬ ‫نبرد‪.‬‬ ‫انگیزه خودس��وزی محمد بوعزیزی ‪ 26‬ساله ـ یک میوه‬ ‫فروش دوره گرد (طوّاف) در شهرک« سیدی بوزید» کشور‬ ‫تونس در دس��امبر ‪ 2010‬از همان دست است که آن ایرانی‬ ‫خش��مگین از دو حکم متفاوت یک دادگاه تهران بیان کرده و‬ ‫اورا انقالبی ساخته بود‪.‬‬ ‫خودسوزی «بوعزیزی» آتش انقالبی را روشن ساخت که‬

‫نه تنها دگرگونی عمیق در تونس ـ زمانی کارتاژ و مطمح نظر‬ ‫قدرتها در طول تاریخ ـ ایجاد ک��رد بلکه افراد و توده ها را در‬ ‫جهان روشن ساخت که چگونه حق خود بستانند‪.‬‬ ‫انقالب تونس س��پس به چند کش��ور عرب سرایت کرد‪،‬‬

‫رژیم قذافی و خود او در لیبی از میان رفتند‪ ،‬حس��نی مبارک و‬ ‫دولت او در مصر برکنار شدند‪ ،‬رئیس جمهور یمن کنار رفت‬ ‫و‪ ...‬رش��وه خواهی یک کارمند شهرداری از بوعزیزی و نزاع‬ ‫متعاقب آن باعث خودسوزی و انقالب شد‪.‬‬

‫چند عکس اداغام شده از بوعزیزی و انقالب‬

‫کودتا در آسمان! ـ توطئه بي سابقه برضد پادشاه مراكش و کتک خوردن مدیر‬ ‫ناظر بر پخش خبر از رادیو ایران‬

‫یک روز برای حفظ مقام و منزلت دست ملک حسن دوم را‬ ‫می بوسد و روز بعد قصد کشتن او می کند!‪ .‬چرخ بازیگر از این‬ ‫بازیچه ها بسیار دارد‬

‫‪ 16‬آگوست ‪ 1972‬رويدادی بي سابقه در آسمان مراكش‬ ‫(مغرب عربي)‪ ،‬خبر نخس��ت رس��انه های جهان قرارگرفته‬ ‫بود‪ .‬در ای��ن روز ‪ 4‬جنگن��ده نيروي هواي��ي مراکش از نوع‬ ‫اف ـ ‪ ، 5‬در آس��مان هواپيماي حامل حسن دوم پادشاه وقت‬ ‫این کشور از نوع بوئينگ ‪ 727‬را كه با همراهان از سفر فرانسه‬ ‫به پايتخت باز مي گشت محاصره کردند و يکي از اين جنگنده‬ ‫ها به س��وي هواپيماي پادشاه آتش گشود‪ ،‬چند گلوله به بدنه‬ ‫هواپيما اصابت کرد ولي به سرنش��ينان آن آسيب نرسيد! و‬ ‫هواپيم��ا در حالت اضطراري در ف��رودگاه که همان نزدیکی‬ ‫قرار داش��ت برزمين نشس��ت و چون کنترل نداشت با صف‬ ‫مستقبلين برخورد کرد و هشت تن از آنان را کشت‪ .‬همزمان‪،‬‬ ‫چند هواپيماي ديگر با راكت و گلوله به كاخ س��لطنتي و برج‬ ‫مراقبت فرودگاه شليک کردند و گروهي را مجروح ساختند‬ ‫و اعالم ش��د که يک کودتاي نظامي در جريان است ـ توسط‬ ‫همان گروهي که س��ال پيش از آن (س��ال ‪ )1971‬دست به‬ ‫کودتاي نافرجام زده بودند‪.‬‬ ‫طول��ي نکش��يد که يکانه��اي نظام��ي وفادار به پادش��اه‪،‬‬ ‫كودتاگران را س��ركوب كردند و همان ش��ب اعالم ش��د که‬ ‫ژن��رال محمد ا ُفقير وزير دفاع و رئيس س��تاد ارتش (که قبال‬ ‫وزير کشور و پيش از آن رئیس س��ازمان اطالعات و امنیت‬ ‫مراکش بود) در خانه اش با شليک گلوله خودکشي کرده است‪.‬‬ ‫بعدا کساني که جس��د ژنرال را ديده بودند گفته بودند که با‬ ‫اصابت ‪ 5‬گلوله کشته شده بود و خودکشي با شليک ‪ 5‬گلوله نه‬ ‫‪23‬‬

‫تنها سابقه نداشته بلکه غير ممکن است‪ .‬وي قبال مورد اعتماد‬ ‫کامل حسن دوم بود و دخترش ملکه (مليکا) به عنوان نديمه‬ ‫و فرزند خوانده پدر ملک حسن دوم در کاخ سلطنتي زندگي‬ ‫مي کرد‪ .‬دختر افقير سالها همبازي فرزندان حسن دوم بود‪.‬‬ ‫از آنجا که پنج گلوله (!) به شكم و گردن افقير اصابت كرده‬ ‫بود‪ ،‬خود كش��ي او با ترديد رو به رو ش��ده بود که هنوز( پس‬ ‫از گذش��ت ‪ 5‬دهه) جزئيات قضيه افشاء نشده است و معلوم‬ ‫نيست که از چه ناحيتي ژنرال افقير کشته شده است؛ از سوي‬ ‫س��لطنت طلبان به خاطر همدس��تي با کودتاگران و يا توسط‬ ‫کودتاگران و اين احتمال هم وجود دارد که ضعف او در کشف‬ ‫و جلوگيري از کودتا به قتل وي انجاميده بود‪.‬‬ ‫دستگيري‪ ،‬بازداشت و تبعيد تحت مراقبت شديد بستگان‬ ‫افقير (زن و فرزندان و ‪ )...‬به مدت دو دهه آن هم در صحراي‬ ‫مراکش نشان مي دهد که وي به نوعي در کودتا دست داشت‬ ‫که خشم پادشاه را که در ‪ 1929‬متولد و در ‪ 1999‬درگذشت‬ ‫برانگيخته ب��ود‪ .‬ملکه دختر ژنرال افقير پ��س از رفع توقيف‬ ‫و س��فر به فرانس��ه‪ ،‬کتابي پُرمخاطب تحت عنوان «زندگي‬ ‫سرقت شده» منتشر ساخته که حاوي جزئيات زندگي در کاخ‬ ‫سلطنتي‪ ،‬رفتار پادشاه‪ ،‬کارهاي پدرش از زماني که يک افسر‬ ‫مراکش��ی ارتش فرانس��ه در ويتنام بود تا به آخر‪ ،‬نيز سختي‬ ‫دوران زندان و تبعيد در صحرا اس��ت‪ .‬اين کتاب به چند زبان‬ ‫ترجمه شده است‪.‬‬ ‫ژن��رال افقير ن��ه تنها به ترتي��ب؛ رئيس پلي��س و امنيت‬ ‫مراكش‪ ،‬وزير کش��ور و وزير دفاع بود بلکه دوست نزديک و‬ ‫از معاشران حسن دوم بشمار مي رفت که نسبت به وفاداري‬ ‫او جاي ترديد وجود نداش��ت‪ .‬وي در دس��تگيري ش��رکت‬ ‫کنندگان در کودتاي نافرجام سال ‪ 1971‬شرکت کرده بود‪.‬‬ ‫جريان اين کودتا که گفته شد با حمايت سرهنگ قذافي رهبر‬ ‫وقت ليبي صورت گرفته بود از اين قرار بود‪ :‬در مراسم چهل‬ ‫و دومين زادروز ملک حسن دوم‪ ،‬گروهي دانشجوي افسري‬ ‫دست به دستگيري مدعوين و شرکت کنندگان در مراسم زده‬ ‫بودند ولي این عمل با مداخله گارد سلطنتي شکست خورده و‬ ‫دستگير شده بودند‪ .‬دستگيرشدگان در بازجويي گفته بودند‬ ‫که جمهوري طلب هستند و مي خواستند که با دستگيري و يا‬ ‫حذف پادشاه به اين هدف برسند‪ .‬آنان همچنين گفته بودند که‬ ‫از رابطه نسبتا دوستانه ملک حسن دوم با اسرائيل دلخور بوده‬ ‫اند‪ .‬در کودتاي دوم نيز اين جمهوريخواهان دست داشتند‪.‬‬

‫و اما در ایران‪ ،‬محم��ود جعفریان معاون مدیر عامل وقت‬ ‫سازمان رادیو تلویزیون دولتی ـ خودش و یا به اشاره و تاکید‬ ‫مقامات باالتر ـ به مدیریت اخبار رادیو (تورج فرازمند و اخیرا‬ ‫متوفی در آمریکا) نوش��ته بود که خبر کودتا تا روش��ن شدن‬ ‫جزئیات پخش نشود و یا تنها دردو ـ سه جمله‪ ،‬مبهم و بدون‬ ‫اش��اره به کودتا و تنها ذکر فرود اضطراری هواپیما و برخورد‬ ‫با صف مستقبلین‪.‬‬ ‫من سردبیر اخبار بامدادی رادیو بودم و این نامه به دست‬ ‫من نرسیده بود و لذا خبررا که تا آن زمان و به آن صورت بی‬ ‫سابقه و بازتاب دهنده موارد متعدد بود آنچنان کامل تنظیم‬ ‫و سابقه نویسی کردم که پخش آن ده دقیقه طول کشید‪ .‬هنوز‬ ‫ساعت به ‪ 7‬و ‪ 30‬دقیقه نرسیده بود که جعفریان سراسیمه به‬ ‫س��ازمان( رادیو و تلویزیون) آمد‪ ،‬و من‪ ،‬بانو فیروزه امیرمعز‬ ‫(گوینده اخبار بام��دادی آن روز) و محمد قربانی مدیر ناظر‬ ‫بر اجرای پخش برنامه های بامدادی را به دفتر خود واقع در‬ ‫طبقه سوم س��اختمان احضار و پرخاش کنان به جان محمد‬ ‫قربانی که کوتاه قد و ضعیف الجثه بود افتاد و او را س��یلی زد‪،‬‬ ‫حال آنکه وی خالفی مرتکب نشده بود‪ .‬چرا با من چنین نکرد‬ ‫زیراکه اوال درش��ت هیکل تر از او بودم‪ ،‬ثانیا معاون سردبیر‬ ‫روزنامه اطالعات‪ ،‬مدرّس تاریخ و نیز عضو انتخابی شورای‬ ‫آموزش و پرورش با بیش از چهارص��د هزار رای در تهران‬ ‫سه میلیونی‪.‬‬

‫پشت جلد کتاب ملیکا دختر ا ُفقیر درباره واقعه‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطراتی از نوشیروان کیهانی زاده که داستان خواهند شد‬ ‫بیشتر داستان نگاران بنام جهان بویژه نویسندگان داستانهای کوتاه‪ ،‬قبال خبرنگار و حادثه نویس ـ تهیه کنندگان رویدادهای پلیسی ـ قضایی بوده اند و‬ ‫یکی از آنان همین مارکز (گابو) بود که اخیرا فوت شد‪ .‬این نگارنده (ن‪ .‬کیهانی زاده) بیش از یک دهه حادثه نویس روزنامه اطالعات و دبیر اخبار پلیسی‬ ‫ـ قضایی این روزنامه بود و یک برنامه روزانه نیم ساعته از این دست به نام «در گوشه و کنار شهر» هم برای رادیو دولتی تهیه می کرد‪ .‬بعدا ً نیز صفحاتی با‬ ‫همین عنوان در مجالّت تهران داشت‪ .‬وی با هدف تنظیم برخی از ماجراها به صورت داستان کوتاه‪ ،‬به جمع آوری آنها پرداخته بود‪ .‬در بهار ‪ 1342‬به فکر‬ ‫افتاده بود که با برخی از زنان محله بدنام مصاحبه کند و بعدا با عکس های آنان کتاب کند‪ ،‬که همه یادداشت ها تا آن زمان‪ ،‬که در اتومبیل او بودند یک‬ ‫شب در ساعات منع رفت و آمد شبانه [برقرار شده پس از قیام خردادماه ‪ )1342‬سرقت شدند‪ .‬این‪ ،‬کار سارق معمولی نبود زیراکه فقط یادداشت ها و نه‬ ‫دوربین عکاسی گرانبهای او که اینک یک عتیقه است به سرقت رفته بود‪ .‬عکس گرفتن از زنان محله جلب توجه کرده و سوء ظن برانگیخته بود مخصوصا‬ ‫که سپهبد نصیری فرماندار نظامی وقت تهران از نگارنده به خاطره وقایع آذرماه ‪[ 1339‬موضوع سر تراشیدن و شالق زدن) و قرارگرفتن روزنامه نگاران‬ ‫ایران در آستانه اعتصاب و اعتراض جهانیان دلخور بود‪ .‬بخشی از آن ماجراهای پلیسی ـ قضایی ازجمله موارد قصد خودکشی که بعدا داستان خواهند شد‬ ‫در زیر آمده اند و این صفحات ادامه خواهند داشت ‪ .‬با به سرقت رفتن یادداشت ها اسامی فراموش شده اند‪.‬‬

‫گفت و شنود با ‪ 4‬مرد که قصد مردن کرده بودند‪:‬‬ ‫مردی که سند نخوانده را امضا کرده بود ـ با چک وعده دار اتومبیل خرید و بدون داشتن گواهینامه رانندگی و مادرش را کور کرد ـ اعتیاد به دزدی ـ امان از فرزند نااهل‬

‫وقتی که نخوانده امضاء کنیم‬ ‫ساعت ‪ 9‬ش��ب بود که به بیمارس��تان لقمان الدوله ا َدهم‬ ‫رسیدم و یکراست به بخش مسمومین که شلوغ و پُر از رفت و‬ ‫آمد بود رفتم‪ .‬در اطاق انتظار چند روپوش سفید آویزان بودند‬ ‫تا هرکس که اجازه عیادت از مسموم می یافت‪ ،‬یکی را بپوشد‬ ‫و وارد اطاق مربوط شود و من بدون کسب اجازه چنین کردم‬ ‫و وارد یکی از اطاق ها ش��دم که تابلو «بیماران مَرد» داشت و‬ ‫چهار مسموم در آنجا بستری بودند‪.‬‬ ‫نخستین مسموم که توجه مرا به خود جلب کرد‪ ،‬مرد جوانی‬ ‫بود که به سقف اطاق خیره شده بود‪ .‬به او نزدیک شدم و پس از‬ ‫احوال پرسی علت مسموم شدنش را پرسیدم‪ .‬گفت‪:‬‬ ‫«می دانید که در ایران‪ ،‬مدارس مختلط نیس��ت و امکان‬ ‫معاشرت پیش از ازدواج و حتی در یک اطاق نشستن با دختر و‬ ‫دو نفری صحبت کردن‪ ،‬تقریبا وجود ندارد‪ .‬من برای تحصیل‬ ‫از ش��هر خود به تهران آمده بودم و چون در کنکور دانشگاه‬ ‫قبول نش��دم‪ ،‬به صورت آموزگار پیمانی موقت به استخدام‬ ‫فرهنگ تهران (آموزش و پرورش) درآمدم‪ ،‬دریافتی ماهانه‬ ‫من ‪ 250‬توم��ان (‪ 35‬دالر آن وقت) بود‪ .‬در خانه یک بانوی‬ ‫سالخورده‪ ،‬یک اطاق کوچک به ماهی ‪ 22‬تومان اجاره کرده‬ ‫بودم و دو س��ال در آنجا بودم و در این مدت با بس��تگان این‬ ‫زن آشنا شدم‪.‬‬ ‫صاحب خانه دائما برایم از محاسن و خوبی های خواهرزاده‬ ‫اش که تایپیس��ت یک بانک بود تعری��ف و تمجید می کرد و‬ ‫به به و چه چه می گفت‪ .‬من این دختر خانم را بیش از دو س��ه‬ ‫بار‪ ،‬آن هم با چادر و روس��ری ندیده بودم‪ .‬س��رانجام اشاره به‬ ‫خواستگاری کردم‪ .‬گمان می کردم که از خواستگاری تا ازدواج‬ ‫چند سال و دست کم چند ماه طول بکشد و «خواستگاری» حق‬ ‫ایجاد نمی کند و می شود هر زمان تغییر تصمیم داد‪ .‬ولی چنین‬ ‫نش��د و به فاصله چند هفته به دام افتادم و خیلی آسان و بدون‬ ‫هزینه زیاد بس��اط عقد گسترده ش��د‪ ،‬قرار شد که مَهر شش‬ ‫هزار تومان باشد‪ .‬در جریان مراسم روز عقد و سر سفره‪ ،‬عاقد‬ ‫که از بستگان خانواده عروس بود از من امضاء گرفت و رفت‪.‬‬ ‫من وضعیت استخدامی خودرا با شرکت در کالسهای درس‬ ‫دکتر عیسی صدیق (تاریخ آموزش و پرورش‪ ،‬اصول آموزش‬ ‫و پرورش و روش های تدری��س) و گذرانیدن امتحان کتبی و‬ ‫عملی به رسمی تبدیل کرده بودم‪.‬‬ ‫یک روز مدیر مدرس��ه از من خواست که رونوشت (کپی)‬ ‫عقدنامه و اصل شناسنامه خود و زنم را ببرم تا درخواست «حق‬ ‫تأهُل» برایم کند‪ .‬وقتی این مدارک را به دس��ت مدیر دادم و‬ ‫خواند‪ ،‬نگاهی با تعجب به من انداخت و زن تو که آیا دیوانه ام؟‪،‬‬ ‫گفتم‪ :‬نه‪ .‬گفت تو با ‪ 250‬تومان حقوق که از ماه آینده مبلغی هم‬ ‫بابت بازنشس��تگی از آن کسر خواهد شد چرا ‪ 60‬هزار تومان‬ ‫مَهریه ک��رده ای‪ ،‬اگر زن تو این مَهریه را به اجرا بگذارد با نیم‬ ‫عُشر س��هم اداره ثبت اسناد می ش��ود ‪ 63‬هزار تومان و چون‬ ‫پرسیدکه بدهی و مبلغ سنگین است و بدون ضمانت معتبر قابل‬ ‫تقسیط نیس��ت تا ابد الدهر باید بازداشت باشی‪ .‬گفتم که قرار‬ ‫بود شش هزار تومان باش��د‪ ،‬گفت مگر پیش از امضاء کردن‪،‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫دفتر عقد را نخواندی؟‪ .‬گفتم عاقد عجله داش��ت که به خانه‬ ‫ای دیگر ب��رود و یک عقد دیگررا انجام دهد‪ .‬مدیر گفت‪ :‬پس‬ ‫درست است که گفتم مغز نداری‪.‬‬ ‫وی نگاهی به شناس��نامه زنم افکند ک��ه آن را با اکراه از او‬ ‫(زنم) گرفته بودم و گفت که این زن ‪ 9‬سال از تو بزرگتر است‪،‬‬ ‫گفتم‪« :‬نه‪ ،‬فقط دو سال»‪ .‬گفت توضیحات شناسنامه را نخوانده‬ ‫ای که نوش��ته اند طبق حکم دادگاه‪ ،‬سن او هفت سال کاهش‬ ‫داده شده اس��ت و این کار را برای ازدواج کرده تا کسی نفهمد‬ ‫«دختر تُرشیده» است‪.‬‬ ‫یکراس��ت به بانک رفتم و ب��ه زنم اعتراض ک��ردم که به‬ ‫خواس��ت او مرا از بانک بیرون کردند‪ .‬من‪ ،‬از آن پس به خانه‬ ‫نرفتم و چند روز بعد اجرائیه وصول مهریه را از طریق مدرسه‬ ‫دریافت کردم که در آن ده روز مهلت پرداخت داده شده بود‪.‬‬ ‫نداشتم بدهم و درخواست قسط بندی هم پذیرفته نشد که پس‬ ‫از گذشت دو هفته از اداره ثبت اسناد به مدرسه نوشته بودند‬ ‫که برایم جانشین تعیین کند و اگر اشیاء دولتی در اختیار دارم‬ ‫بگیرد که می خواهند مرا بازداشت کنند‪ .‬و بنابراین ‪ ،‬راهی جز‬ ‫خودک��ش یبرایم باقی نمانده بود ولی میزان س��م کافی نبود و‬ ‫فقط مسموم شدم و مرا به اینجا آورده اند‪ .‬اما این مسئله باقی‬ ‫مانده است و ‪...‬‬ ‫خرید اتومبیل با چک بی محل‬ ‫مسموم دیگر‪ ،‬مردی ‪ 33‬ساله بود‪ .‬علت را پرسیدم‪ ،‬گفت‬ ‫که بدون تفک��ر و پیش بینی عواقب کار‪ ،‬فرصتی پیش آمد که‬ ‫اتومبیل بخرم‪ .‬ولی نه پول داشتم و نه گواهی رانندگی‪ .‬اتومبیلی‬ ‫را که در دس��ترس قرارگرفته بود و از ساخت آن بیش از سه‬ ‫سال نگذشته بود به هش��ت هزار تومان خریداری کردم و به‬ ‫فروشنده اش به امید دریافت وام از محل کار‪ ،‬چک یک ماهه‬ ‫دادم‪ .‬سازمان محل کار به من گفت که زودتر از سه ماه دیگر‬ ‫نمی توانم وام بگیرم و نگران شدم‪.‬‬ ‫به اندیشه استقراض از مادرم افتادم‪ ،‬به خانه او رفتم و برای‬ ‫خوش حال کردنش وی را سوار بر اتومبیل کردم و به «دربند»‬ ‫بردم که در بازگشت در سراش��یبی دربند‪ ،‬اتومبیل با دیواره‬ ‫س��نگی رودخانه برخورد کرد و آتش گرفت‪ .‬بیرون کشیدن‬ ‫مادرم از اتومبیل به دلیل درهم شکستن دَر مشکل و وقتگیر بود‬ ‫و شعله های آتش به دست و صورت او آسیب زد‪ .‬هر دو دست‬ ‫من نیز ـ همین طور که می بینید ـ هنگام بیرون کشیدن مادرم‬ ‫دچار سوختگی شده است‪ .‬همان لحظه مادرم را به بیمارستان‬ ‫تجریش و مراهم به کالنتری پلی��س دربند منتقل کردند‪ .‬از‬ ‫اینجا مرا به بیمارستان تجریش بردند تا پانسمان شوم که در‬ ‫بیمارستان به من گفتند که ممکن است یک چشم مادرم که در‬ ‫آنجا بستری بود و تمامی سر و صورت و دستهایش را باند پیچی‬ ‫کرده بودند کور شود‪ .‬در همانجا بودم که برادرانم آمدند و به‬ ‫رغم وجود پلیس در کنارم مرا کتک زدند‪ .‬در کالنتری ضامن‬ ‫دادم و به خانه رفتم ولی رنج مشاهده منظره صورت مادرم مرا‬ ‫رها نساخت‪ ،‬خودم را مقصر دیدم و عزم خودکشی کردم‪ .‬چهل‬ ‫قرص مسکّن خوردم که دو ساعت بعد خواهرانم و شوهرانشان‬

‫به خانه هجوم آوردند تا مرا کتک بزنند که چرا باعث کور شدن‬ ‫مادرم شده بودم ولی من تحت تاثیر دارو گیج شده بودم و تلو‬ ‫ـ تلو می خوردم و ب��ا اولین ضربه لنگه کفش خواهرم بر زمین‬ ‫افتادم و تقریبا بیهوش شدم که مرا به این بیمارستان رساندند‪.‬‬ ‫درمان ش��ده ام ولی چهره مادرم که آنقدر دوس��تش دارم به‬ ‫حالت اول باز نخواهد گشت و چشم او بینا نخواهد شد و عذاب‬ ‫وجدان در تمامی عمر‪ ،‬مرا ترک نخواهد کرد‪.‬‬ ‫اعتیاد به دزدی کردن‬ ‫مس��موم دیگر گفت که ‪ 25‬ساله اس��ت و از بچگی و شاید‬ ‫سه چهار سالگی معتاد به دزدی ش��ده و راهی هم برای ترک‬ ‫کردنش ندارد‪ .‬در خانه‪ ،‬در مدرس��ه‪ ،‬در محل کار و در خانه‬ ‫بستگان و از دوستان دزدی کرده و هفت بار به زندان افتاده ولی‬ ‫اصالح نشده است‪ .‬از طبقه متوسط جامعه است و نیاز به دزدی‬ ‫کردن ندارد اما عادت او شده است‪ .‬چند سال پیش که خواستند‬ ‫برای او زن بگیرند‪ ،‬کیف نامزدش را که باهم به س��ینما رفته‬ ‫بودند زد!‪ .‬س��ه روز پیش که اورا از زندان آزاد کردند به خانه‬ ‫عمویش رفت‪ .‬عمو ضمن نصحیت وعده داد که به او سرمایه‬ ‫بازکردن مغازه بدهد که چند دقیقه بعد که عمو به توالت رفت‬ ‫جیب کت اورا که به چوب رختی آویزان بود زد و از خانه فرار‬ ‫کرد ولی از این وضعیت خود پش��یمان شد‪ ،‬یک بطری نفت از‬ ‫نفت فروشی خرید و سرکشید (نوشید) و به پارک شهر رفت و‬ ‫روی یک نیمکت دراز کشید و در انتظار مُردن بود که باغبان‬ ‫پارک که خسته شده بود در گوشه نیمکت نشست و بوی نفت‬ ‫که با هر نفس از دهانش خارج می ش��د باغبان را دچار تردید‬ ‫کرد‪ ،‬علت را پرسید و لکنت زبان بر تردید او افزود‪ .‬در همین‬ ‫حال یک مامور پلیس در حال گذش��تن از آنجا بود که باغبان‬ ‫جریان را به او گفت‪.‬‬ ‫وی چنین دیدم خواس��تم که فرار کنم که پلیس دستگیرم‬ ‫کرد و در کالنتری متوجه نفت خوردن من شدند و مرا به اینجا‬ ‫آوردند و روده شوی کردند و خوابانیدند‪.‬‬ ‫امان از بچه های نااهل‬ ‫سراغ آخرین مس��موم آن اطاق رفتم که مردی ‪ 50‬ـ ‪60‬‬ ‫س��اله به نظر می رس��ید که گفت‪ :‬امان از دست فرزند نا اهل‪،‬‬ ‫نباید زنی می گرفت��م که در خانواده او عقل کامل وجود ندارد‬ ‫و همه خرفت هستند و بچه های من هم خرفت شده اند و آدم‬ ‫خرفت نا اهل و هیچکاره است‪ .‬حرف این مرد که به اینجا رسید‪،‬‬ ‫سرپرس��تار شیفت شب وارد اطاق شد و از من پرسید که آنجا‬ ‫چکار دارم‪ .‬به او گفتم که اطاق تابلو «ورود ممنوع» ندارد‪ .‬که‬ ‫مرا با همان روپوش سفید نزد نگهبان بیمارستان برد که چند‬ ‫قدم دورتر ایستاده بود‪ .‬نگهبان گفت‪ :‬خانم‪ ،‬ایشان روزنامه نگار‬ ‫هستند و کارشان همین است‪ .‬کاری از دست من بر نمی آید‪ ،‬به‬ ‫اطاق زنان که نرفته بودند بگوییم لخت بودند و از این حرفها‪.‬‬ ‫سرپرستار رفت و من روپوش را به نگهبان دادم و سراغ بیماران‬ ‫هراتی رفتم ولی اهمیت بخش مس��مومین به عنوان یک منبع‬ ‫خبر در ذهن من باقی ماند و قضیه دنبال شد‪..‬‬ ‫‪24‬‬


‫خاطراتی از نوشیروان کیهانی زاده که داستان خواهند شد‬

‫عقد ازدواج در پاسگاه پلیس‬ ‫دوم مهرماه ‪( 1339‬س��پتامبر ‪ )1960‬شاهد یک ازدواج‬ ‫در پاسگاه پلیس شهرنو (رِد الیت دیستکریک ‪Red-light‬‬ ‫‪ district‬تهران که پس از انق�لاب‪ ،‬ویران و تبدیل به پارک‬ ‫شده اس��ت) بودم‪ .‬در آن زمان صاحبان خانه های آن محله‬ ‫(براث ِل ها) عواملی داش��تند که به روس��تاها و نقاط دورافتاده‬ ‫می رفتند و با توسّ ��ل به نیرنگ های مختل��ف ازجمله وعده‬ ‫ازدواج‪ ،‬اس��تخدام و یا با ازدواج موقّ��ت (صیغه)‪ ،‬عمدتاًزنان‬

‫‪ 15‬آذر ‪( 1336‬دسامبر ‪ )1957‬کالنتری ‪ 19‬پلیس تهران‬ ‫(منطقه جمشیدآباد و بیمارستان هزار تختخوابی) دختر جوانی‬ ‫ب��ه نام «مارینا» را به اتهام اسیدپاش��ی به دادس��رای تهران‬ ‫فرستاده بود‪ .‬مارینا متهم بود که به صورت خواستگار سابق‬ ‫خود اسید پاشیده و اورا نازیبا کرده است‪ .‬مارینا به من گفت‬ ‫که «خواستگار» مدت ها اورا معطل گذارده بود بگونه ای که‬ ‫چند ش��انس خوب شوهر کردن را از دست داده بود‪ .‬دو روز‬ ‫پیش (پیش از اسیدپاشی) که به او گفتم تصمیم بگیرد و تکلیف‬

‫مطلّقه و عقیم (نازا) را فریب می دادند‪ ،‬به تهران می آوردند و‬ ‫با طرح نقشه به خانه مورد نظر در «محله!» تحویل می دادن‬ ‫و‪ ...‬صفرعلی زن مطلّقه نازایی به نام منوّر ‪ 22‬س��اله را وعده‬ ‫داده‪ ،‬به تهران آورده ب��ود ولی در لحظه انتقال به «محله!» به‬ ‫دام پلیس افتاده بود‪ .‬دادیار دادسرای مجتمع قضایی جنوب‬ ‫غربی پایتخت با این شرط که صفرعلی طبق وعده اش با منوّر‬ ‫(دراپ چارج)‬ ‫ِ‬ ‫ازدواج کن��د حاضر به بایگانی ک��ردن پرونده‬

‫دختر اسیدپاش‬

‫مرا روش��ن کند‪ ،‬گفت که مردم می گویند من به مراتب از تو‬ ‫زیباتر هستم و می توانم زن بهتر و خوشگل تر بدست آورم و‬ ‫نباید خودرا با ازدواج با تو حرام کنم‪ .‬به عالوه‪ ،‬س��ن من هنوز‬ ‫برای ازدواج مناسب نیست و یک سال هم از تو کمتر است‪ .‬با‬ ‫این پاسخ و پس از آن همه وقت گذرانی‪ ،‬اندیشه انتقام به من‬ ‫دست داد‪ .‬پیش خود گفتم که باید به او درسی بدهم تا وقت‬ ‫مردم را تلف نکند و زیبایی اورا س��لب کنم‪ .‬دیروز مقداری‬ ‫اسید باطری اتومبیل از یک باطری ساز خریدم و سراغ نامزد‬

‫شده بود و صفرعلی که ‪ 3‬سال زندان را در برابر خود دیده بود‪،‬‬ ‫ش��رط را قبول کرده بود‪ .‬دادیار به پلیس نوش��ته بود که مَهر‬ ‫باید ‪ 20‬هزار تومان (پول آن روز) باش��د و در عقدنامه شرط‬ ‫شود که در صورت طالق قبل از ‪ 5‬سال زندگی مشترک‪ ،‬این‬ ‫مَه��ر دو برابر خواهد بود‪ .‬ازدواج ص��ورت گرفت و خبر آن‬ ‫همان روز با عکسی از مراس��م عقدکنان در پاسگاه پلیس در‬ ‫روزنامه اطالعات انتشار یافت تا موجب تنبّه دیگران شود‪.‬‬

‫س��ابق رفتم‪ .‬به او گفتم که مگر چشم نداشت همان چند روز‬ ‫اول زیبایی خودش و مرا مقایس��ه کن��د و ببیند که اگر از من‬ ‫زیباتر است‪ ،‬خواس��تگاری را فسخ کند و مرا رها‪ .‬گفت‪ :‬حاال‬ ‫چی ش��ده‪ ،‬برو دنبال کار خودت دختر‪ ،‬نوب َر آورده ای؟ و ‪...‬‬ ‫که اسید داخل شیشه را که زیر پالتوی خود پنهان کرده بودم‬ ‫به صورتش پاشیدم و اینک هم آماده مجازات شدن هستم‪.‬‬ ‫این خبر در صفحه حوادث شهری شماره ‪ 16‬آذر ‪1336‬‬ ‫روزنامه اطالعات با عکس مارینا چاپ شده است‪.‬‬

‫زن دو برابر‬ ‫ماجرای شنیدنی پسر جوان و بی پول شهرستانی که در تهران یک ِ‬ ‫سن خودرا صیغه کرده بود و پدید آمدن مشکالت متعدد بعدی‬ ‫فروردین ‪ 1342‬بود‪ .‬با پرویز یاحقی [موس��یقی دادن و‬ ‫روزنامه نگار] جهت تهیه مطلبی برای برنامه رادیویی «در‬ ‫گوشه و کنار شهر» به دادسرای ناحیه ‪ 5‬تهران [یک مجتمع‬ ‫قضایی] رفته بودیم‪ .‬در اینجا با ماجرای شنیدنی و پند آموز‬ ‫دیگری رو به رو شدیم‪ .‬ولی‪ ،‬چون یکجانبه بود (طرف دیگر‬ ‫طرف حاضر هم راضی ب��ه مصاحبه با رادیو‬ ‫ِ‬ ‫قضی��ه نبود) و‬ ‫و پخش صدای خود نبود به یادداش��ت کردن اظهارات او‬ ‫بسنده کردیم‪.‬‬ ‫این فرد مرد جوانی که به اظهار خودش ‪ 24‬ساله بود آمده‬ ‫بود تا از دادیار دادس��را ـ به اصطالح آن زمان «مرجوعه»‬ ‫بگیرد و به کالنت��ری پلیس ببرد تا ط��رف اورا احضار و به‬ ‫دادسرا بفرستند‪.‬‬ ‫او گفت‪« :‬از یکی از شهرهای استان اصفهان هستم و نمی‬ ‫خواهم که نام زادگاهم را در روزنامه بنویسید تا همشهریان‬ ‫بدانند که به دادسرا آمده ام‪ .‬در آنجا‪ ،‬همه از قضیه من اطالع‬ ‫دارند و با هر اش��اره مبهم خواهند دانست که مربوط به من‬ ‫است‪ .‬من تازه وارد ‪ 19‬سالگی شده بودم که دیپلم دبیرستان‬ ‫گرفتم‪ .‬پدرم قول داده بود که پول کافی برای فرس��تادنم به‬ ‫تهران تهیه کند تا بیایم و در کنکور دانشگاه شرکت کنم و اگر‬ ‫قبول ش��وم به درس خواندن ادامه دهم‪ .‬از شانس بد‪ ،‬پدرم‬ ‫در آن تابستان بیمار شد‪ ،‬سر کار نرفت و پولی که وعده داده‬ ‫بود به دست نیاورد و من در آغاز شهریورماه با ‪ 173‬تومان‬ ‫عازم تهران ش��دم‪ .‬در کنکور آن سال قبول نشدم و تصمیم‬ ‫گرفتم که در تهران بمانم و در کالس آمادگی برای کنکور‬ ‫سال بعد اسم بنویسم‪ .‬پدرم موافقت نکرد و من مجبور شدم‬ ‫که کاری بیایم و به درآمد خودم متّکی باشم‪.‬‬ ‫در ب��ازار تهران ـ تیمچه حاجب الدول��ه در یک چینی ـ‬ ‫بلور فروشی کار یافتم با مزد هر روز ‪ 33‬ریال‪ .‬یافتن اطاق در‬ ‫آن ناحیه برای اجاره کردن دشوار بود زیراکه به مرد مجرّد‬ ‫(عزب) اطاق اجاره داده نمی شد‪ .‬به جاروکِش تیمچه متوسل‬ ‫شدم‪ ،‬برایم در خانه ای متعلق به یک بیوه زن یک زیرزمین ‪2‬‬ ‫متر در ‪ 3‬مت ِر بدون آب و برق ـ هرماه ‪ 18‬تومان پیدا کرد و‬ ‫من به آنجا نقل مکان کردم‪ .‬صاحب خانه با مادر و خواهرش‬ ‫زندگی می کرد‪ .‬خواهرش علی��ل بود و هر دو خواهر باالی‬ ‫‪ .50‬پس از چند هفته‪ ،‬س��ر و کله خواهر سوم که بعدا گفتند‬ ‫‪ 52‬ساله است و مطلّقه پیدا شد‪ .‬به تدریج و ضمن صحبت‪،‬‬ ‫‪25‬‬

‫به من پیشنهاد صیغه کردن اورا دادند ـ صیغه شفاهی‪ .‬گفتند‬ ‫که یائسه است و دارای چند هزار تومان پول و مقداری طال و‬ ‫در یک کارگاه تولید پوشاک (خیّاط خانه) هم کار می کند و‬ ‫اگر اورا صیغه کنم‪ ،‬همه هزینه مرا متقبّل می شود‪.‬‬ ‫زیر بار نرفتم؛ تا اینکه بیکار شدم و نیازمند به پول‪ .‬اشاره‬ ‫به قبول پیش��نهاد کردم و صیغه جاری شد و ما شدیم زن و‬ ‫شوهر برای کوتاه مدت‪ ،‬که س��ه ـ چهار ماه بعد به من خبر‬ ‫داد حامله اس��ت‪ .‬تعجب کردم و گفتم مگر نگفته بودی که‬ ‫یائسه هستی؟‪ .‬گفت‪ :‬نه و افزود که ‪ 43‬ساله است و مگر زن‬ ‫‪ 43‬ساله هم یائسه می شود‪ .‬گفتم که به من گفته بودند ‪52‬‬ ‫ساله ای‪ .‬پرسید که چه کسی گفته‪ ،‬هرکه را نام بردم‪ ،‬حاشا‬ ‫زد‪ .‬چاره ای نبود جز صبر کردن تا زایمان صورت گیرد‪.‬‬ ‫پس از این جر و بحث‪ ،‬به من گفت که نه تنها کمک مالی‬ ‫نمی کند بلکه باید ـ طبق قانون ـ هزینه خانوار را تأمین کنم‪.‬‬ ‫گفتم ندارم‪ .‬گفت هر ماه یک سفته بده تا او از جیب خودش‬ ‫خرج کند و هر وقت داشتم بگیرد‪.‬‬ ‫وضع حمل همزمان بود با کنکور دانش��گاه‪ .‬در یک روز‬ ‫واحد‪ ،‬من از دختردار شدن خود و قبولی در دانشگاه اطالع‬ ‫یافتم‪ .‬آن زن پس از آگاه شدن از قبولی من در دانشگاه گفت‬ ‫که نخواهد گذاشت درس بخوانم و از آن پس تا به امروز‪ ،‬کار‬ ‫ما شده است مرافعه و گَز کردن راه دادگستری‪ .‬یک بار مرا‬ ‫متهم به صیغه کردن بدون ثبت نکاح کرد و گفت که وعده‬ ‫داده بودم سر فرصت آن را ثبت دهم‪ ،‬که مرا مجبور به ثبت‬ ‫صیغه و تبدیل آن به عقد دائم با مَهر ‪ 7‬هزار تومانی کردند‬

‫پرویز یاحقی‬

‫که چند روز بعد هم آن مَهر را به اجرا گذاشت‪ ،‬جریان را به‬ ‫خانواده ام اطالع دادم و کمک خواستم تا توقیف نشوم‪ .‬پدرم‬ ‫مجبور ش��د که خانه اش را گرو بگذارد‪ .‬از آن ‪ 7‬هزار تومان‬ ‫‪ 4‬هزار تومانش را پول نقد دادم و مابقی قسط بندی شد‪ .‬اورا‬ ‫غیابا مطلقه کردم که قانون و ش��رع اجازه داده است ولی از‬ ‫روز بعد کار او ش��ده بود آمدن به دانشکده و بد گفتن از من‬ ‫نزد دانشجو و استاد و بهانه اش گاهی بیماری کودک‪ ،‬زمانی‬ ‫ندادن نفقه و اتهام بدگویی من از او‪ ،‬تهدید کردنش و ‪ ...‬که‬ ‫همه اش دروغ بود‪ .‬با این کارها‪ ،‬در دانش��کده زبانزد شده‬ ‫بودم و چند شانس ازدواج با همکالسی هارا از دست دادم‪.‬‬ ‫ضمن تحصیل برای خود یک کار دولتی یافتم ولی آنقدر به‬ ‫آنجا آمد و مزاحمت ایجاد کرد که عذر مرا خواستند‪.‬‬ ‫باالخره درس من در میان این مشکالت تمام شد و یک‬ ‫موسس��ه مختلط آلمانی ـ ایرانی مرا اس��تخدام کرد به این‬ ‫شرط که به آلمان بروم و در آنجا ‪ 6‬ماه کارآموزی کنم‪ .‬یک‬ ‫همشهری ـ همکالسی دوره دبیرستان که لیسانسیه قضایی‬ ‫ش��ده بود به من توصیه کرد که قبل از رفتن به آلمان همه‬ ‫طلب این زن و نفقه کودک را نقدا و یکجا بدهم و رسید بگیرم‬ ‫و گرنه ـ در غیاب ـ می رود و ش��کایت می کند و ورقه جلب‬ ‫مرا می گیرد که مس��ئله ساز خواهد بود‪ .‬به خانه اش رفتم و‬ ‫قضیه را گفتم که ناگهان فریاد کشید و مرا متهم کرد که رفته‬ ‫بودم اورا بکشم و پرونده ای تشکیل شد امّا به خیر گذشت و‬ ‫منع تعقیب صادر شد لکن مسئله دادن پول و گرفتن رسید‬ ‫باقی مانده که زیر بار نمی رود و امروز آمده ام تا دادگستری‬ ‫با احضار او مسئله را حل کند‬

‫[الزم به توضیح اس��ت که از سال ‪ 1341‬تا پایان ‪1343‬‬ ‫و با هدف درس گرفتن مردم از اشتباهات دیگران با پخش‬ ‫ماجرا از رادیو دولتی‪ ،‬یک برنامه رادیویی روزانه ‪ 30‬دقیقه‬ ‫ای به نام «درگوشه و کنار شهر» ابتکار کرده بودم که پرویز‬ ‫یاحقی یکی از گزارش��گران آن بود‪ .‬برای تهیه مطالب این‬ ‫برنام��ه؛ به کالنتری های پلیس‪ ،‬پاس��گاههای ژاندارمری‪،‬‬ ‫بیمارس��تان های س��وانح و مجتمع های قضایی می رفتیم و‬ ‫با اصحاب پرونده ها و مراجعه کنندگان گفت و ش��نود می‬ ‫کردیم و در پایان هر موضوع‪ ،‬قوانین مربوط و راه و چاه را به‬ ‫دس��ت می دادیم و این برنامه «صد درصد شنوند ِه راضی»‬ ‫داشت‪].‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫خاطراتی از نوشیروان کیهانی زاده که داستان خواهند شد‬

‫جوانی که همزمان از ‪ 7‬دختر خواستگاری کرده بود!‬ ‫اردیبهش��ت ‪ 1346‬بود و یکی از مس��ئولیت های من در‬ ‫روزنامه اطالعات‪ ،‬دبیری صفحه ح��وادث این روزنامه بود‬ ‫که شش خبرنگار و یک عکاس (فتو ژورنالیست) مطالب آن‬ ‫را تهیه می کردند‪.‬‬ ‫یکی از روزهای این ماه (ماه م��ی ‪ )1947‬یداهلل ذبیحیان‬ ‫خبرنگار حوزه قضایی خبری آورد که ش��رح خواس��تگاری‬ ‫همزمان یک جوان ‪ 19‬س��اله و در آستانه ‪ 20‬سالگی از هفت‬ ‫دختر بود!‪.‬‬ ‫از این خبر چنین بر می آمد که این جوان در ش��هریور ماه‬ ‫سال پیش از آن از شهر خود به تهران فرستاده شده بود تا در‬ ‫کنگور (مسابقه ورودی دانشگاه) شرکت کند‪.‬‬ ‫وی در کنکور دانش��کده ادبیات دانشگاه تهران پذیرفته‬ ‫ش��ده بود و چون ش��نیده بود که در این دانش��کده می شود‬ ‫از کالس ها غیبت کرد رفته ب��ود و آموزگار نیمه وقت یک‬ ‫دبستان غیردولتی هم ش��ده بود‪ .‬از آنجاکه در این دبستان‪،‬‬ ‫مختصر انگلیس��ی هم به دانش آموزان تدریس می ش��د و‬ ‫نمی خواس��ت مورد ایراد قرارگیرد‪ ،‬در ساعات شب در یک‬ ‫کالس زبان انگلیسی انجمن ایران و آمریکا نیز ثبت نام کرده‬ ‫بود‪.‬‬ ‫ای��ن جوان در این س��ه محل هر دختری را ک��ه دیده بود‬ ‫آمادگی دارند‪ ،‬خواس��تگاری کرده بود و به خانواده آنان راه‬ ‫یافته بود و این دختران که در انتظار فرارسیدن روز نامزدی‪،‬‬ ‫عقدکنان و عروسی بودند از وضعیت یکدیگر خبرنداشتند‪.‬‬

‫مدیر دبستان به تدریج متوجه ش��ده بود که این معلم نیمه‬ ‫وقت (دانشجو) تنها مایل است که با خواهران شاگردان خود‬ ‫درباره مش��کالت تحصیلی دانش آم��وز مذاکره حضوری‬ ‫کند و پس از اینکه ش��نیده بود که از خواهر یک دانش آموز‬ ‫خواس��تگاری کرده بود‪ ،‬در زمینه احض��ار خواهران دانش‬ ‫آموزان به او اخطار داده بود‪.‬‬ ‫یکی از دختران مورد خواس��تگاری او دانشجوی دانشگاه‬ ‫بود و رفت و آمد خانوادگی برقرار کرده بودند‪ .‬این جوان در‬ ‫اردیبهشت ‪ 1346‬به خواستگاری یک دختر همکالس خود‬ ‫در کالس زبان انگلیس��ی رفته بود بدون اینکه شناخت قبلی‬ ‫از خانواده دختر داشته باش��د و بداند که دختر عموی همان‬ ‫دانشجویی است که قبال خواستگاری کرده بود‪.‬‬ ‫ج��وان مورد بح��ث دراینج��ا و در روز خواس��تگاری‪ ،‬به‬ ‫اصطالح «لو» می رود‪ ،‬به این ترتیب‪ :‬پدر دختر از برادر خود‬ ‫دعوت به دیدن خواس��تگار دخترش می کند و او با پس��ر و‬ ‫دخترش می آیند و پس از دیدن خواستگار متوجه می شوند‬ ‫که او همان است که از دخترشان خواستگاری کرده است!‬ ‫پس از مختصر مشاجره لفظی به جان او می افتند‪ ،‬کتک می‬ ‫زنند و کار به پلیس کشانده می شود و معاون دادسرای تهران‬ ‫پرونده را جهت تحقیقات بیشتر به آگاهی پلیس می فرستد‬ ‫و یک کارآگاه کارشناس این نوع وقایع پس از تحقیق و پرس‬ ‫و جو‪ ،‬پی به خواستگاری همزمان این جوان از هفت دختر می‬ ‫ب َرد و با همه آنان مصاحبه می کند که تنها سه نفرشان حاضر‬

‫به شکایت می شوند‪.‬‬ ‫به ذبیحیان گفتم که می خواهم این جوان را شخصا ببینم و‬ ‫او با چند تلفن کردن اطالع داد که قرار است فردا جوان مورد‬ ‫بحث را به شورای روانشناس��ی بفرستند و در اینجا می شود‬ ‫اورا دید‪ .‬شورا پیش از رسیدن مابه محل‪ ،‬تشخیص داده بود‬ ‫که جوان به سبب دور شدن از خانواده و «مادری بودن» دچار‬ ‫مشکالت عاطفی ش��ده و هدف او از رفت و آمد با خانواده ها‬ ‫رفع کمبودهای عاطفی ناش��ی از دور شدن از مادر بوده‪ ،‬و نه‬ ‫تماس آنچنانی با دختران و احیانا سِ کس‪.‬‬ ‫با این جوان یک گفت و ش��نید کوتاه داش��تم که گفت که‬ ‫تنها کش��ش و انگیزه او آشنا شدن و معاش��رت با خانواده ها‬ ‫نبود بلکه در نظر داش��ت که در تابس��تان با یکی از این هفت‬ ‫دختر‪ -‬دختری که مناسب تر باشد‪ -‬نامزد شود و ازدواج کند‪.‬‬ ‫مشکل او نداشتن پول بود زیرا که پدرش هرماه صد و بیست‬ ‫تومان برای او می فرس��تد و دبس��تان غیر دولتی هم ماهانه‪،‬‬ ‫بدون احتساب سه ماه تابستان به او ‪ 210‬تومان می دهد که‬ ‫این پول کافی برای تش��کیل خانواده نبوده است و در پی این‬ ‫جنجال‪ ،‬مدیر دبستان از خردادماه عذر اورا خواسته است‪.‬‬ ‫خانواده های شاکی ـ جز یکی از آنها با اطالع از نظر شورای‬ ‫روانشناس��ان‪ ،‬از ش��کایت خود صرف نظر کردند و معاون‬ ‫دادسرا به ش��اکی باقیمانده گفت که جرم صورت نگرفته و‬ ‫اگر بر شکایت خود باقی باش��د باید وکیل بگیرد و به دادگاه‬ ‫حقوقی دادخواست دریافت غرامت بدهد‪.‬‬

‫مقام دانشگاهی‪ ،‬ولی به دور از منطق‬ ‫طبق معم��ول‪ ،‬در یکی از روزهای به��ار ‪ 1338‬هجری که‬ ‫برای پوشش اخبار مسمومین به بخش مربوط در بیمارستان‬ ‫لقمان الدوله ادهم رفته بودم که این بخش پس از نوس��ازی با‬ ‫پول (هدیه) ی��ک بازرگان‪ ،‬به نام او «بخش مس��مومین جابر‬ ‫انصاری» ش��ده بود‪ .‬در آن روز در آنجا دو «قصد خودکش��ی‬ ‫کرده» را دیدم که مش��کل واحدی داشتند‪ :‬بی دقتی و ضعف‬ ‫اندیشه و تأمل دیگران‪.‬‬ ‫احس��اس کردم و امیدوار بودم که انتش��ار اظهارات آنان‪،‬‬ ‫دیگران و مخصوصا مقام��ات اداری را به خود آورد و عواقب‬ ‫اظهارات شان را قبال درنظر آورند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫تصمیمات و‬ ‫یک��ی از این دو که مردی جوان بود و ظاهرا بیس��ت و چند‬ ‫ساله گفت‪:‬‬ ‫در ش��هریور ‪ 1334‬از شهر خود برای ش��رکت در کنکور‬ ‫(امتحان مس��ابقه ورودی) دانش��گاه ب��ه تهران آم��دم‪ .‬در‬ ‫کنکورهای آن ماه قبول نش��دم‪ .‬در مهرم��اه و یک روز پیش‬ ‫از بازگش��ت به شهر خود‪ ،‬دوستی را در خیابان دیدم که گفت‬ ‫دانش��گاه تهران و دانشس��رای عالی برای رف��ع کمبود دبیر‬ ‫ریاضی‪ ،‬مشترکا تصمیم به ایجاد یک دوره شبانه ریاضی (دوره‬ ‫لیسانس) گرفته اند و امروز آخرین روز ثبت نام جهت شرکت‬ ‫در کنکور آن است‪ .‬دوستم گفت که به دلیل بازگشت دیپلمه‬ ‫های ریاضی به شهرهای خود‪ ،‬شانس قبول شدن در این کنکور‬ ‫زیاد است و شنیده است که ‪ 5‬ـ ‪ 6‬کالس ‪ 50‬نفره می خواهند‬ ‫دایر کنند‪ .‬گفتم که چرا در روزنامه خبر آن را ننوش��ته بودند‬ ‫که گفت‪ :‬خیلی ِدل َت خوشه‪ ،‬کسی به فکر من و تو که نیست‪.‬‬ ‫با شنیدن این خبر‪ ،‬از بازگشت منصرف شدم و به ساختمان‬ ‫قدیمی دانشکده علوم ـ ادبیات واقع در سه راه ژاله رفتم و در‬ ‫صف نوبت ایس��تادم که مردی از مقامات دانشگاه (دکتر ح)‬ ‫مرا راه نداد زیراکه قبال ارزش تحصیلی (ریز نمرات) نفرستاده‬ ‫بودم و جز کارت تحصیلی کالس ششم ریاضی‪ ،‬مدرکی با خود‬ ‫نداشتم‪ .‬گفت از کجا بداند که من دیپلمه ریاضی هستم‪ ،‬گفتم‪:‬‬ ‫فقط یک دیوانه بدون داشتن دیپلم می آید و پول می دهد تا در‬ ‫امتحان کنکور ش��رکت کند‪ .‬برای شما چه فرق می کند اجازه‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫دهید ثبت نام کنم‪ ،‬اگر قبول ش��وم و دیپلمه نباش��م به کالس‬ ‫راهم ندهید‪ .‬به عالوه‪ ،‬تا زمان برگزاری کنکور سه روز فاصله‬ ‫هس��ت‪ ،‬اجازه دهید اس��م مرا موقتا ثبت کنند‪ ،‬فردا می روم و‬ ‫درخواست ارسال ریز نمرات می کنم که ‪ 48‬ساعته واصل می‬ ‫شود و اگر تا روز برگزاری امتحان ورودی ریز نمرات به اینجا‬ ‫نرسد مرا به جلسه راه ندهند‪.‬‬ ‫به جای تأمل روی اس��تدالل منطقی و قول من؛ در حالی که‬ ‫سرم جیغ کش��ید که برایش تکلیف تعیین می کنم مرا از آنجا‬ ‫بیرون کرد و ش��انس بزرگ خودرا از دس��ت دادم و به شهر‬ ‫زادگاه بازگش��تم و قضیه را برایم پدرم گفتم که به خشم آمد‬ ‫که چ��را زودتر برای ثبت نام اقدام نک��رده بودم و مرا از خانه‬ ‫بیرون انداخت‪ .‬بناچار و برای سیرکردن شکم‪ ،‬کارگر (عمله)‬ ‫راهسازی در بیابان شدم‪ .‬فراموشی ناشی از سختی این کار مانع‬ ‫از آن شد که به موقع به تهران آیم و افسر وظیفه شوم‪ ،‬لذا مرا‬ ‫غایب و فراری از خدمت وظیفه اعالم و محروم از افسرشدن‬ ‫کردند‪ .‬چهارسال عملگی مرا به خود آورد که اندیشه کنم که‬ ‫اگر به آن وضعیت ادامه دهم‪ ،‬سرانجام «سَ رعمله» خواهم شد‬ ‫و آن مقام دانشگاه را که یک لحظه روی حرف من تفکر نکرده‬ ‫بود مسئول همه بدبختی ام دانستم و قصد پایان دادن به عمر‬ ‫خود کردم‪ ،‬تریاک خوردم و در اطاق بار یک کامیون کمپرسی‬ ‫که در خیابان پارک شده بود خوابیدم که بامدادان راننده اش‬ ‫آمد و آن را روشن کرد و طبق معمول‪ ،‬خواست که کارکردن‬ ‫اط��اق بار را امتحان کند که با باال رفتن اطاق بار پایین افتادم و‬ ‫راننده مرا نیمه جان به اینجا آورد‪.‬‬ ‫چرا مرا به دبستان شهرنو فرستادند؟!‬ ‫مسموم از جان گذش��ته دیگر هم مرد جوانی بود که گفت‬ ‫آموزگار پیمانی اس��ت‪ .‬او علت قصد خودکش��ی اش را چنین‬ ‫بیان داشت‪ :‬دیپلمه بودم و بیکار که فرهنگ تهران (آموزش و‬ ‫پرورش) آگهی استخدام معلم پیمانی برای مدارس دورافتاده‬ ‫شهر داد‪ .‬اسم نوش��تم و چون معدل باال داشتم پذیرفته شدم‪.‬‬ ‫گفتند که محل کار من ناحی��ه دهم آموزش و پرورش تهران‬ ‫خواهد بود‪ .‬به آنجا مراجعه کردم‪ ،‬معاون ناحیه به من گفت که‬

‫باید به دبس��تانی بروم که در ساختمان سابق کالنتری شهرنو‬ ‫در خیابان جمشید (دروازه قزوین) تاسیس شده و چون به گِرد‬ ‫شهرنو (محل فاحشه خانه های تهران وقت) دیوار کشیده اند‬ ‫عیب و خطر ندارد‪.‬‬ ‫گفتم که چرا من باید به این دبستان بروم‪ ،‬ما ‪ 9‬نفر هستیم که‬ ‫به اینجا(ناحیه دهم آموزش و پروش تهران) فرستاده شدیم‪،‬‬ ‫کالس های خالی مدارس را از راه قرعه کشی میان ما قسمت‬ ‫کنید که عادالنه باشد‪ .‬برآشفت و به کارمند کارگزینی گفت‬ ‫که به کارگزین��ی کل (کارگزین��ی وزارت فرهنگ و امروزه؛‬ ‫آموزش و پرورش) بنویس که این آقا نیامده‪ ،‬تمرّد می کند و‬ ‫ما اورا نمی خواهیم‪.‬‬ ‫با شنیدن این دس��تور به یکباره همه چیز خودرا بربادرفته‬ ‫دیدم و به عذرخواهی افتادم که من چیزی نگفتم و تمرّد نکردم‪،‬‬ ‫فقط گفتم که قرعه کشی کنید تا عدالت برقرار باشد و حاال که‬ ‫دوست ندارید مرا به همان مدرسه بفرستید‪.‬‬ ‫با رفتن به این مدرس��ه که ش��اگردان آن عمدتا فرزندان‬ ‫زنان محله (شهرنو) بودند و بیشترشان بدون پدر و نامشروع‪،‬‬ ‫نامزد خودرا از دست دادم‪ ،‬چون از شهرستان به تهران آمده‬ ‫بودم‪ ،‬دائ��ی ام مرا از خان��ه اش بیرون کرد و ب��ا آمد و رفت‬ ‫مادران شاگردانم به مدرسه‪ ،‬گفت و گو با من درباره وضعیت‬ ‫درس��ی فرزندان و باالخره دعوت از من ‪ ...‬عادت به رفتن نزد‬ ‫آنها و شهرنو کردم‪ ،‬س��یگاری و معتاد به مواد مخدر‪ ،‬و از فکر‬ ‫دانشگاه رفتن و پیشرفت خارج شدم و در سال سوم ماندن در‬ ‫آن دبستان به یک بیماری س��خت مقاربتی نیز دچار شده ام‬ ‫و چون از رفتن به موقع به بیمارس��تان و ثبت شدن نام من در‬ ‫دفتر بیمارستان به عنوان یک بیمار مقاربتی شرم و بیم داشتم‪،‬‬ ‫بیماری در بدن من ریش��ه گرفت و س��خن از عمل جراحی به‬ ‫میان آمد که بهتر دیدم خودم را بکشم اما میزان داروی خواب‬ ‫آور مصرف شده برای مردنم کافی نبود و مرا به اینجا آوردند‬ ‫و من همه بدبختی های خودرا نتیجه تصمیم خالف منطق آن‬ ‫مقام می بینم که مارا از طریق قرعه کشی عادالنه میان مدارس‬ ‫توزیع نکرد‪.‬‬ ‫‪26‬‬


‫خاطراتی از نوشیروان کیهانی زاده که داستان خواهند شد‬

‫خودکشی به خاطر عقیم بودن‬ ‫س��الروز وضع حمل یک زن ‪ 67‬ساله‪ ،‬مرا به یاد مصاحبه‬ ‫با زنی در تهران انداخت که آرزوی بچه دار ش��دن داشت و‬ ‫برای رسیدن به این آرزو‪ ،‬چهار بار ازدواج کرده بود و چون‬ ‫به سن یائسگی نزدیک و مأیوس شده بود اقدام به خودکشی‬ ‫کرده بود ولی نجات یافته بود‪ .‬ش��رح این مصاحبه در دیماه‬ ‫‪( 1340‬ژانوی��ه ‪ )1962‬در صفح��ه ‪ 14‬روزنامه اطالعات‬ ‫انتش��ار یافت‪ .‬او زنی ثروتمند بود که جز با ش��وهر اول‪ ،‬بقیه‬ ‫شوهرانش را به صالحدید و تش��خیص پزشک و پرداخت‬ ‫پول انتخاب کرده بود‪ .‬پس از اینکه یک پزش��ک بیمارستان‬ ‫ش��وروی در تهران به او گفت که باید چند دهه دیگر منتظر‬ ‫بماند تا علم پزشکی به جایی برسد که بشود نطفه ی به وجود‬ ‫آمده در آزمایشگاه را در زهدان او قرار دهند‪ ،‬از ادامه زندگی‬ ‫مایوس ش��د و با اتومبیل خود به بیابانی در کرج رفت و پس‬ ‫از خوردن سَ ِم آفات نباتی در همان اتومبیل خوابید و منتظر‬ ‫مُردن شد‪ .‬ژاندارم های گشت به تصور اینکه در آن اتومبیل‬ ‫فساد (سِ ��کس) می کنند به اتومبیل نزدیک شدند و آن زن‬ ‫را به بیمارستان رس��اندند که نجات یافت‪ ،‬ولی گفته بود که‬ ‫نمی خواهد بدون فرزند زنده بماند!‪ .‬نداشتن فرزند برایش‬ ‫یک عقده روانی شده است‪ .‬و اما ماجرای وضع حمل زن ‪67‬‬ ‫ساله که شنیدنی است‪:‬‬ ‫شانزدهم ژانويه ‪ 2005‬در يك بيمارستان شهر ب ُخارِست‬ ‫يك زن رومانياي��ي (متولد ‪ 31‬ماه می ‪ )1938‬كه در ماه می‬ ‫آن سال ‪ 67‬سال شده بود يك دختر به دنيا آورد‪ .‬اين بانو تا‬ ‫آن زمان‪ ،‬س��الخورده ترين زني بود كه فرزند به دنيا آورده‬ ‫بود‪ .‬وي دوقلو آبستن بود كه درژانویه ‪ 2005‬و در هفته سی‬ ‫و سوم حاملگی يكي از دو جنين كه او هم دختر بود در زهدان‬ ‫فوت ش��د و پزشكان مجبور شدند دختر دوم را در هفته سی‬ ‫و چه��ارم (‪ 8‬ماه و چند روزگی) به طريقه عمل س��زارين به‬ ‫دنيا آورند‪ ،‬زیراکه بیم آن بود که این دختر هم فوت ش��ود‪.‬‬ ‫پزشکان که از پیش‪ ،‬قضیه را پیش بینی کرده بودند‪ ،‬دو نطفه (‬ ‫‪ ) Embryo‬در زهدان قرار داده بودند‪ .‬پزشكان اين دو نطفه‬ ‫را كه از تركيب دو اس��پرم ‪ Sperm‬و دو تخمك ‪Ovum‬‬

‫يك مرد و یک زن جوان و برخوردار از سالمت جسم و روان‬ ‫در لوله آزمايش (ب ُشقاب َک آزمایشگاه) به وجود آمده بودند‬ ‫‪ 5‬روز بعد در رحم (زهدان) بانو «ادريانا» كه در آن س��ن و‬ ‫سال خواهان بچه بود قرار داده بودند و دو نطفه در رحم رشد‬ ‫و نمو كرده و به جنين تبديل شده بودند‪.‬‬ ‫این عمل که ‪ )IVF (In Vitro Fertilization‬نام دارد‬ ‫از س��ال ‪ 1978‬در مورد زن و مرد عقیم و یا زنان یائس��ه که‬ ‫خواهان فرزند هس��تند بکار می رود‪ .‬خارج ساختن تخمک‬ ‫از بدن یک زن‪ ،‬تا حدّ ی دش��وار است و نیاز به مختصر عمل‬ ‫جراحی دارد‪ .‬اس��پرم و تخمک پس از قرارگرفتن در محیط‬ ‫مناس��ب و در کنار هم‪ ،‬ترکیب می شوند‪ ،‬نطفه می سازند‪ ،‬با‬ ‫ازدیاد سلول‪ ،‬تقسیم س��لولی و رُشد‪ ،‬جنین به وجود می آید‪.‬‬ ‫به اين ترتيب و با این روش علمی؛ بانوی رومانیایی ‪ 67‬ساله‬ ‫كه «ادريانا ليسكو ‪ » Adriana Lliescu‬نام دارد ـ استاد‬

‫‪Adriana‬‬

‫دانش��گاه بود و مولف ‪ 25‬كتاب و عمدت��ا کتاب كودكان و‬ ‫داس��تان‪ ،‬به آرزوی خود رسید و داراي فرزند شد و نام اِلیزا‬ ‫ـ ماریا بر نوزاد گذارده شد‪.‬‬ ‫بچه به دنیا آوردن یک بانوی ‪ 67‬ساله‪ ،‬در آن زمان خبر‬ ‫اول رسانه ها ش��ده بود و آدریانا را مش��هور عالم ساخت و‬ ‫ف��روش کتاب های او چند برابر و ب��ه زبانهای دیگر ترجمه‬ ‫شدند‪ .‬آدریانا که در رشته ادبیات و نویسندگی دکترا دارد و‬ ‫تا پیش از بازنشستگی ازدانشگاه‪ ،‬ادبیات رومانیایی تدریس‬ ‫می کرد درباره انگیزه بچه دارشدن ـ دو دهه پس از یائسگی‬ ‫ـ گفته است‪ :‬در ‪ 20‬س��الگی و زمانی که دانشجوی دانشگاه‬ ‫بودم ش��وهر کردم‪ .‬شوهرم ‪ 24‬س��اله بود‪ .‬طولی نکشید که‬ ‫حامله ش��دم و همچنین مبتالء به بیماری سِ ��ل‪ .‬پزش��کان‬ ‫توصیه س��قط جنین کردند و گفتند که ممکن است بیماری‬ ‫سِ ل روی جنین اثر س��وء داشته و عمری در زحمت باشد‪ .‬با‬ ‫سقط جنین موافقت کردم‪ .‬دو سال پس از سقط جنین و اکراه‬ ‫از حاملگی مجدد‪ ،‬ش��وهرم از من جدا شد و از آن پس‪ ،‬من با‬ ‫قلم و تدریس ازدواج کردم و سراغ شوهرکردن نرفتم‪ .‬پس‬ ‫از عبور از شصت سالگی احساس کردم که پس از بازنشسته‬ ‫شدن ودر روزگار پیری‪ ،‬تنها خواهم ماند که اندیشه حاملگی‬ ‫به طریقه ‪ IVF‬که امری عادی ش��ده بود به سرم راه یافت‪،‬‬ ‫با یک پزشک ویژه این کار تماس گرفتم و او در سال ‪2004‬‬ ‫موفق به یافتن اسپرم و تخمک برایم شد و دارای فرزند شدم‪.‬‬ ‫ پنج سال بعد (ژانویه ‪ )2010‬که روزنامه نگاران سراغ‬‫بانو ادریان��ا رفتند تا وضعیت اورا ببینن��د و از دخترش عکس‬ ‫بگیرن��د گفته بود که فرزن��دش الیزاـ ماریا را دوس��ت دارد‪،‬‬ ‫دختری باهوش‪ ،‬حرف ش��نو و دوست داش��تنی است زیراکه‬ ‫پ��در و م��ادر بیولوژیک او به دقّ��ت انتخاب ش��ده بودند ولی‬ ‫نگرانی او اینک این است که پیش از ‪ 18‬ساله شدن الیزا‪ ،‬فوت‬ ‫کند و دخترش تنها بماند‪ .‬از این روس��ت که از همه بستگان و‬ ‫آشنایانش قول گرفته است که در صورت فوت او‪ ،‬الیزا را تنها‬ ‫نگذارند‪ .‬پدر و مادر بیولوژیک اِلیزا ناشناس مانده اند و هنگام‬ ‫اهداء اسپرم و تخمک حاضر به دادن هویت خود نشده بودند‪.‬‬

‫خودکشی یک پلیس ایرانی‬ ‫‪ 15‬آذرماه ‪ 6( 1336‬دس��امبر ‪ )1957‬خبر رسید که یک‬ ‫پلیس ج��وان‪ ،‬در کالنتری ‪( 14‬واقع در نزدیکی میدان ژاله و‬ ‫امروزه‪ ،‬میدان شهداء) مقابل میز افسر نگهبان با شلیک گلوله‬ ‫خودکش��ی کرده است ـ خبری بود کم سابقه‪ .‬برای تحقیق به‬ ‫محل رفتم‪ .‬خبر درس��ت بود و پاسبان ش��ماره ‪ 2331‬پلیس‬ ‫تهران؛ علی س��لیمی ‪ 25‬س��اله و دارای خانه از آن خود‪ ،‬رفاه‬ ‫کامل و بدون نگرانی و مشکل پس از بازگشت از گشت محل‪،‬‬

‫‪27‬‬

‫مقابل میز افسر نگهبان کالنتری به حالت خبردار می ایستد‬ ‫و می گوید که برای نجات از عذاب وجدان راهی نیس��ت جز‬ ‫ت َرک این دنیا و س��پس سالح کمری خودرا از غالف خارج و‬ ‫شلیک می کند که گلوله به زیر قلب اصابت و پاسیان علی در‬ ‫بیمارستان ش��فاء یحیائیان ـ واقع در همان منطقه ـ جان می‬ ‫سپارد‪ .‬افسر نگهبان گفت که مات مانده بود که هدف پاسبان‬ ‫ش��ماره ‪ 2331‬از گفتن عذاب وجدان چیست و باور نمی کرد‬

‫که بخواهد خودکش��ی کند‪ .‬یک پاسبان دیگر که علی را پس‬ ‫از ورود به کالنتری دیده و با او احوال پرسی و مختصر گفت و‬ ‫شنود کرده بود گفت‪ :‬علی با دوچرخه به گشت محل رفته بود‬ ‫زیراکه محل پُر از کوچه و پس کوچه است‪ .‬او که جوانی همیشه‬ ‫خندان و ش��اد بود در لحظه ورود به کالنتری «گرفته‪ ،‬غمزده‬ ‫و عرق ریزان با دست های لرزان» بود و گفت که با دو چرخه‬ ‫ـ در کوچه با یک کودک ‪ 3‬ـ ‪ 4‬س��اله که به سوی مادرش می‬ ‫دوید تصادف کرد و مش��اهده خون کودک بی گناه و به ظاهر‬ ‫فقیر که از بینی و دهانش سرازیر شد وجدان اورا چنان حسّ اس‬ ‫و مُتأل ّم ساخته که نمی خواهد زنده بماند‪ .‬علی دوچرخه را در‬ ‫جای مش��خّ ص قرار داد و به سوی اطاق افسر نگهبان رفت و‬ ‫من باور نمی کردم که این حادثه و مشاهده خون کودک تا این‬ ‫حد در روحیه علی سلیمی موثر واقع شده که بخواهد خودکشی‬ ‫کند که ناگهان از اطاق افسر نگهبان صدای شلیک گلوله بلند‬ ‫شد‪ .‬خودکشی او باید به همه درس وجدان بدهد‪ .‬اواخر عُمر‬ ‫و در روزهای پیری که یک انس��ان گذشته خود و کاری هایی‬ ‫را که کرده مرور م��ی کند‪ ،‬از کارهای بد دچار عذاب وجدان‬ ‫می شود ولی برای جبران آنها نمی تواند کاری کند‪.‬‬ ‫به بیمارستان‪ ،‬س��راغ کودک مجروح رفتم‪ ،‬حالش خوب‬ ‫بود‪ .‬مادر او گفت که وی مقصر بود‪ -‬نه پاسبان‪ .‬باید که دست‬ ‫کودک را رها نمی ساخت‪.‬‬ ‫خبر این رویداد‪ ،‬روز بعد در صفحه حوادث روزنامه چاپ‬ ‫شد‪ ،‬اما با قدری ادیت! دبیر میز و احتماال به اشاره مقامات!‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫دوربین هم تاریخ می نویسد‬

‫ادامه جنگ با گاو در قرن ‪21‬‬ ‫اين عکس که صحنه يک «جنگ با گاو» در کشور کلمبيا‬ ‫(آمریکای التین) را نشان مي دهد از سوي کمیته عکس‬ ‫خبریِ انجمن جهاني روزنامه ها يک عکس برنده جايزه‬ ‫اعالم شده است‪ .‬اين عکس حکايت از آن دارد که اين قبيل‬ ‫بازي هاي خشن در قرن ‪ 21‬نيز ادامه دارد‪ .‬کلمبيا وارث اين‬ ‫بازي اسپانيايي است‪ .‬کلمبياي اسپانيايي زبان و کاتوليک‬ ‫مذهب قرنها مستعمره اسپانيا در قاره آمريکا بود‪.‬‬

‫باغ وحش و بی احتیاطی!‬ ‫‪ 14 ‬اپریل ‪ 2007‬در باغ وحش شهر تايپه واقع در‬ ‫تايوان‪ ،‬تمساح يك دست كارمند باغ وحش را به دهان كشيد‬ ‫و به همان گونه كه در عكس ديده مي شود‬ ‫از زير آرنج قطع كرد‪.‬‬ ‫‪ ‬ساير كاركنان باغ وحش به كمك رسيدند و دست قطع‬ ‫شده را از دهان تمساح بيرون كشيدند‪« .‬چانگ پويو» كارمند‬ ‫مجروح باغ وحش به بيمارستان منتقل و جرّاحان دست قطع‬ ‫شده و جويده شده وي را در جاي خود پيوند زدند‪.‬‬

‫خشونت و بي رحمي كاپيتاليسم ‪-‬‬ ‫معمّاي روسيه‬ ‫شبكه تلويزيوني «اي بي سي» آمريكا اين تصوير را به نقل از خبرگزاری‬ ‫انگلستان منتشر ساخته و گزارش كرده بود كه این خبرگزاری اين عكس را ‪21‬‬ ‫مارس ‪( 2008‬دوم فروردين ‪ )1387‬در ميدان سرخ مسكو (نه چندان دور از‬ ‫ديوارهاي کاخ كرملين) برداشته و مخابره كرده است‪ .‬عكس‪ ،‬يك زن سالخورده‬ ‫روس را نشان مي دهد كه گدايي و دست تمناي پول به سوي اين و آن دراز مي‬ ‫كند‪ ،‬وضعيتي كه در آن كشور از سال ‪ 1917‬تا آخرین روز ‪ 1991‬مشاهده نمي‬ ‫شد‪ .‬هدف از انقالب خونين اكتبر ‪ 1917‬آن بود كه انسان ـ انساني كه دوران‬ ‫جواني را كار كرده‪ ،‬در دوران پيري به گدايي كردن نيافتد‪ .‬قطعا به اين زن‪ ،‬زماني‬ ‫كه جوان بود گفته شده بود كه آينده اش تأمين خواهد بود و نبايد نگران دوران‬ ‫پيري اش باشد‪ .‬اين زن در كشوري گدايي مي کرد كه اقتصاد آن به دليل صدور‬ ‫نفت و گاز رو به ترقي بوده و هر سال بر شمار ميليادرهاي آن! افزوده‬ ‫مي شود‪ .‬عكس هاي اين ميلياردرها كه تا‪ 1991‬به دليل سوسياليستي بودن‬ ‫كشور آه در بساط نداشتند مجله «فوربس» را پُر كرده است‪ .‬چگونه و چرا در‬ ‫يك كشور سوسياليستي سابق‪ ،‬برخي «يكشبه!» ميلياردر (نه ميليونر) مي شوند‬ ‫و شماري زیاد به گدايي مي افتند كه قابل پيش بيني نبود‪ .‬اين هم يك معمّاي‬ ‫ديگر در كشور لنين‪ .‬شبكه اي‪ .‬بي‪ .‬سي آمريكا كه قاعدتا بايد مدافع كاپيتاليسم‬ ‫باشد اين عكس را به اين صورت توصيف كرده بود‪ :‬خشونت و بي رحمي هاي‬ ‫كاپيتاليسم (كه روسيه بارديگر گرفتار آن شده است)‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫‪28‬‬


‫دوربین هم تاریخ می نویسد‬

‫روزی که خودرو ‪ 850‬دالري فورد وارد بازار شد‬ ‫‪ 13‬فوریه ‪ 1903‬نخستين خودرو ‪ 850‬دالري فورد در كارخانه اش در خيابان‬ ‫ماك واقع در شهر ديترويت ميشيگان ساخته شد كه بعدا به يك پزشك فروخته شد ‪.‬‬ ‫نام اين خودرو « مدل ــ آ » بود‪ .‬موتور اين خودرو بنزين سوز داراي دو سيلندر و توان‬ ‫آن هشت اسب بخار بود و مي توانست تا ‪ 48‬كيلومتر در ساعت حركت كند‪ .‬تا آن‬ ‫زمان ‪ ،‬اتومبيل يك كاالي لوكس بود ‪ .‬هنري فورد با ساختن فورد« مدل ـ آ» آن را به‬ ‫صورت يك وسيله ضروري زندگاني در آورد كه هركس استطاعت خريد آن را داشته‬ ‫باشد و بخواهد در وقت صرفه جويي كند و زودتر به كارش برسد تهیه کند‪ .‬به اين‬ ‫ترتيب داشتن اتومبيل از انحصار ثروتمندان خارج شد‪.‬‬ ‫اين خودرو با كمك مهندس ويليز طراحي شده بود و مزد كارگران سازنده آن يك دالر‬ ‫و نيم در هر روز بود‪ .‬با ورود همين اتومبيل كوچك و ارزان به بازار ‪ ،‬آمريكا به صورت‬ ‫كشور اتومبيل در آمد كه زندگي كردن بدون آن در اين كشور دشوار است ‪ .‬بسياري‬ ‫هستند كه مي گويند آمريكائيان عاشق اتومبيل هستن‬ ‫د و بدون آن احساس كمبود مي كنند‪.‬‬ ‫اتومبيل فورد« مدل ــ آ» عمدتا براي مصرف داخل آمريكا بود‬ ‫و مدلهاي گرانتر صادر مي شد‪.‬‬

‫عکسی که جهان را بر ضد حاکمان ویتنام جنوبی وقت برانگیخت‪-‬‬ ‫عکسی که اهمیت فتو ژورنالیست را بازتاب داد‬ ‫همزمان با تعرض «تت‪ ،» Tet‬اين عكس يکم فوريه ‪ 1968‬در روزنامه ها انتشار يافت و خشم عمومي‬ ‫را در سراسر جهان بر ضد حاكمان ويتنام جنوبي وقت برانگيخت و صداي اعتراض آمريكائيان را كه چرا‬ ‫دولتشان از چنين مقامهايي حمايت مي كند بلند كرد و تظاهرات ضد جنگ ويتنام شدت يافت‪ .‬عكس ( سمت‬ ‫راست)‪ ،‬رئيس پليس سايگون را نشان مي دهد كه در ميان خيابان و در مأل عام مغز يك «ويت كنگ» دست‬ ‫بسته (مبارز راه وحدت ويتنام) را با تپانچه خود هدف قرار داده است که اين ويت کنگ لحظه اي بعد بر‬ ‫زمين غلطيد و جان داد‪ .‬اين فردرا كه توسط ماموران دستگير شده بود نزد رئيس پليس كه در خيابان مراقب‬ ‫اوضاع شهر بود برده بودند تا بگويند که اعتراف نمي كند و از او كسب تكليف كنند كه رئيس پليس كه درجه‬ ‫عكس تنها‪ ،‬چنان در افكار‬ ‫ِ‬ ‫سرهنگي [و طبق برخي گزارش ها ژنرالي] داشت به اين صورت اورا كشت‪ .‬اين‬ ‫جهانیان تاثير گذارد كه بعد از سقوط سايگون در بهار سال ‪ 1975‬كساني كه عكس را ديده بودند شاد كرد‪.‬‬ ‫بنابراين‪ ،‬عكسي است تاريخي كه بيش از يك كتاب‪ ،‬حقايق را بيان مي دارد‪.‬‬ ‫عکس را «ادي آدامز ‪ » Eddie Adams‬فتو ژورنالیست آمريکايي که اتفاقا در صحنه حضور داشت‬ ‫برداشت که بالفاصله از طريق «راديو فتو» به سراسر جهان ارسال شد‪ .‬وي از جزئيات صحنه رويداد‪ ،‬عکس‬ ‫تهيه کرده است که در زير آمده اند‪.‬‬

‫‪Eddie Adams‬‬

‫‪29‬‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫دوربین هم تاریخ می نویسد‬

‫کشتار در شرپ ویل‬

‫‪Sharpeville Massacre‬‬

‫‪ ‬‬ ‫‪ 21‬مارس سال ‪( 1960‬مصادف با نوروز ايرانيان)‪ ،‬پليس آفريقاي جنوبي و در‬ ‫آن زمان یک دومینیون انگلستان به ریاست الیزابت دوم‪ ،‬در «شرپ ويل» واقع‬ ‫در نزديكي يوهانسبورگ به سوي سياهپوستاني كه تشكيل يك اجتماع مسالمت‬ ‫آميز جهت اعتراض به وضع يك قانون خالف منطق و وجدان داده بودند‬ ‫آتش گشود‪ .‬در اين تيراندازي غيرالزم ‪ 69‬تن كشته و ‪ 180‬گلوله خورده ديگر‬ ‫در بيمارستانها بستري شدند‪.‬‬ ‫‪ ‬اين قانون‪ ،‬ورود سياهپوستاني را كه كارت ويژه (پروانه ورود!) نداشتند از‬ ‫گشت و گذر در محله هاي سفيدپوست نشين منع مي كرد و تخلّف از آن جريمه‬ ‫داشت‪ .‬صدور پروانه ورود به محله های سفیدپوستان را برعهده پليس قرارداده‬ ‫بودند‪ .‬تيراندازي ساعت يك و نيم بعد از ظهر آن روز صورت گرفته بود‪.‬‬ ‫بسياري از مجروحين از ترس زنداني شدن‪ ،‬حاضر به رفتن به بيمارستان نشده‬ ‫بودند‪« .‬تاريخ» از اين تيراندازي به عنوان « مساكر= قتل عام شرپ ويل» نام‬ ‫مي ب َرد‪ .‬آفریقای جنوبی در ‪ 31‬ماه می ‪ 1961‬از صورت دومینیون انگلستان‬ ‫خارج و جمهوری شد و طولی نکشید که سفیدپوستان آن (اعقاب مهاجران‬ ‫هلندی و اروپاییان دیگر که ‪ 9‬درصد جمعیت هستند) راه تبعیض در پیش‬ ‫گرفتند ـ راهی که تا دهه ‪ 1990‬ادامه داشت‪.‬‬ ‫جمهوری فدرال آفریقای جنوبی که ‪ 53‬میلیون جمعیت دارای‬ ‫‪ 3‬پایتخت است‪ :‬پایتخت اجرائی‪ ،‬پایتخت پارلمانی و پایتخت قضایی‪..‬‬ ‫عکس باال که بهتر و درست تر از قلم‪ ،‬عمق این فاجعه را نشان می دهد همان‬ ‫روز ازگوشه ای از صحنه کشتاردر شرپ ویل ‪Sharpeville Massacre‬‬ ‫گرفته شده است‪ .‬انتشار این عکس بود که صداي اعتراض نسبت به آن کشتاررا‬ ‫در گوشه و کنار جهان بلند کرد و ‪. ....‬‬

‫بهرام که گور می گرفتی همه عمر‬ ‫دیدی که چگونه گور بهرام گرفت‬ ‫علي خان شمس الدين در مالزي شهرت به سلطان‬ ‫مار و عقرب داشت زيرا كه بارها بوسيدن و نوازش‬ ‫مارها و رها ساختن عقرب ها به سر و صورتش را به‬ ‫معرض نمايش گذارده بود (عكس باال)‪ ،‬اما در ‪2006‬‬ ‫درجريان چنين نمايشي در كواالالمپور‪ ،‬يك مار كبري‬ ‫برضد او كودتا كرد و با نيش زهرآگين خود علي خان‬ ‫‪ 48‬ساله را به بيمارستان فرستاد كه چند روز بعد در‬ ‫آنجا درگذشت‪ .‬علي خان از ‪ 21‬سالگي کار نمايش با‬ ‫مار و عقرب آغاز کرده بود‪.‬‬

‫گدایی در کشور نفت‬ ‫ناآرامی های عراق ادامه دارد و کشتار در این‬ ‫کشورقطع نمی شود‪.‬خبرگزاري ها گزارش كرده بودند‬ ‫كه در پي برقراري هرآرامش نسبي در عراق‪ ،‬گدايان‬ ‫بارديگر در خيابانها و معابر شهرهاي این کشور ظاهر‬ ‫مي شوند‪ .‬این خبرگزاري ها عكس مقابل از يك گدا در‬ ‫بغداد را به عنوان اثبات اين نظر خود ارسال كرده بودند‬ ‫که در رسانه ها انتشار یافته است‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫‪30‬‬


‫دوربین هم تاریخ می نویسد‬

‫‪ 9‬نفر وزیر زن در یک کابینه اسپانیا‪ -‬وزیر دفاع ‪ 7‬ماهه حامله بود‬ ‫خوزه لوئیس رودریگز زاپاترو ‪ Zaparto‬دبيركل حزب سوسياليست و نخست وزير وقت اسپانيا (از ‪2004‬‬ ‫تا ‪ 2008‬و از ‪ 2008‬تا ‪ 21‬دسامبر ‪ 14 )2011‬اپریل ‪ 25( 2008‬فروردین) كابينه هفده نفري دور دوم رياست‬ ‫خود بردولت اين كشور را با ‪ 9‬وزير زن و هشت وزير مرد تشكيل داد كه پس از سپردن تعهد به رعايت قانون‬ ‫اساسي‪ ،‬از همين روز كار خودرا آغاز كردند (عكس باال)‪ .‬بانو «كارمه چاكُن » و در آن روز سي و هفت ساله‬ ‫و هفت ماهه حامله وزير دفاع! اين كابينه شده بود‪ .‬اين نخستين بار در طول تاريخ بود كه يك زن وزير دفاع‬ ‫اسپانيا مي شد ـ كشوري كه روزگاري ابرقدرت اروپا و مالك عمده آمريكاي التين و داراي مستعمرات متعدد‬ ‫در آسيا و آفريقا بود‪ .‬در آن روز «كارمه» با لباس حاملگي و شكم برآمده از برابر گارد احترام و دسته موزيك‬ ‫نظامي گذشت و كار تازه خود را آغاز كرد (عكس باال)‪[ .‬حزب سوسياليست اسپانيا در انتخابات سال ‪2011‬‬ ‫اين کشور شکست خورد و از دولت کنار رفت]‬

‫کم حوصله شدن نسل تازه و افزايش‬ ‫ميزان مشاجرات در هواپيماها‬ ‫با اين كه انجام هر اقدامي در هواپيما‪ ،‬كه امنيت پرواز و‬ ‫سرنشينان را به مخاطره افكند جرم شناخته شده و داراي كيفر‬ ‫است‪ ،‬گزارش ها حكايت از رو به افزايش بودن مشاجرات‬ ‫هوايي ميان مسافران با يكديگر و با خدمه پرواز دارد‪ .‬اين‬ ‫افزايش مربوط به كشوری معيّن نيست و در سراسر جهان‬ ‫مشاهده مي شود‪.‬‬ ‫شبكه تلويزيوني ‪ CBS‬آمريکا ضمن پخش گزارشي در اين‬ ‫زمينه‪ ،‬اين عكس را به عنوان نمونه صحنه مشاجره در يك‬ ‫هواپيماي مسافربر منتشر كرده بود‪.‬‬ ‫‪31‬‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫هرکه نامُخت از گذشت روزگار ‪ -‬نيز ناموزد ز هيچ آموزگار‬ ‫این صفحات ماهانه را با بیت رودکی‪ ،‬متول ّد ‪ 858‬و متوفی در ‪ 940‬میالدی ـ پدر شعر فارسی نوین که در باال آمده است آغاز‬ ‫کرده ایم که یک روزنگا(کرونیکل) به روش تاریخ نویسی ژورنالیستی است که در این روش‪ ،‬سَ بک‪ ،‬اصول و قواعد خبر و‬ ‫نظرنویسی (کوتاه‪ ،‬روشن و آموزنده ـ فرهنگی) بکار برده می شود و درباره کارها و نظرات افراد و رویداد های پندآموز گذشته‬ ‫است و هدف از آن آموزش عمومی‪ ،‬ارتقاء سطح دانش و آگاهی ها‪ ،‬سرمشق گرفتن و نیز پیشگیری از اشتباه با درس گرفتن از‬ ‫اشتباه دیگران و گذشتگان است‪ .‬در تاریخ نگاری ژورنالیستی باید یک مبدأ ـ روز‪ ،‬هفته و ماه ـ در دست داشت و نوشتن مطلب‬ ‫را از آن آغاز کرد بنابراین‪ ،‬مطالبی که در زیر آمده است ارتباط با فروردین ماه (‪ 21‬مارس تا ‪ 20‬اپریل) داشته است‪.‬‬

‫نوروز‪ ،‬پيدايش آن و منطقه جهانی نوروز‬

‫نوروز و آيين هاي باش��كوه آن‪ ،‬مس��يري س��ه هزار ساله‬ ‫را پيموده تا به ما رس��يده اس��ت‪« .‬نوروز» كهنسالترين آيين‬ ‫ملي در جهان اس��ت كه جاودانه مانده و يکي از عوامل تداوم‬ ‫فرهنگ ايرانيان و مردمی اس��ت که در محدوده امپراتوری‬ ‫پیشین پارس��یان زندگی می کنند‪« .‬نوروز» روز ملي و جشن‬ ‫همه كس��اني اس��ت كه در فالت ايران (ايران زمين) ـ خود‬ ‫و يا نياكانش��ان به دنيا آمده اند و تاريخ و فرهنگ مش��ترك‬ ‫دارند‪ ،‬و نیز ساكنان سرزمين هايي كه در طول قرون و اعصار‪،‬‬ ‫امپراتوري پارسیان را تشكيل داده بودند‪ .‬چند دهه است که‬ ‫مورخان معاصر‪ ،‬کش��ورهایی را که «نوروز» جشن ملی آنان‬ ‫است «منطقه نوروز» نوشته اند؛ از آناتولی تا دره سِ ند‪ ،‬بخشی‬ ‫از هند ت��ا کوههای پامیر و از آس��یای میانه و قفق��از تا خلیج‬ ‫فارس‪ .‬اصحاب نظر بعید نمی دانند ک��ه با ایجاد اتحاد میان‬ ‫این کشورها‪ ،‬یک بلوک سیاسی‪ -‬فرهنگی تازه به وجود آید و‬ ‫وزنه ای سنگین در سیاست جهان شود‪.‬‬ ‫آيين هاي برگزاري نوروز در عصر حاضر با سه هزار سال‬ ‫پيش تفاوت چش��مگير نكرده و به همين سبب‪ ،‬عامل وحدت‬ ‫فرهنگي ساكنان «منطقه نوروز» به شمار آورده شده است كه‬ ‫آن را در هرگوشه از جهان كه باشند‪ ،‬يكسان برگزار مي كنند‬ ‫و بزرگ مي دارند‪ .‬از زمان پیدایش این عید ملی تاکنون ـ در‬ ‫نوروز‪ ،‬خانه ها با گل و سبزه آراسته می شوند‪ ،‬مردم لباس نو‬ ‫برتن می کنند و نخس��ت به ديدن [دستبوس] سالخوردگان‬ ‫خانواده‪ ،‬بيماران و از كارافتادگان م��ي روند و ‪ ...‬و این تداوم‪،‬‬ ‫انديشمندان را بر آن داشته که «نوروز» را مظهر پايدار تمدن‬ ‫و فرهنگ ايراني بدانند‪.‬‬ ‫از آغاز سده ‪ 21‬تالش هاي چشمگير‪ ،‬تازه و عمدتا غیر‬ ‫دولتی به منظور تحكيم رش��ته هاي فرهنگي و خويش��اوندي‬ ‫(مِهر‪ ،‬همدلي‪ ،‬انس و الفت) س��اكنان منطق��ه نوروز صورت‬ ‫مي گيرد‪.‬‬ ‫در بس��ياري از آثار گذش��ته ن��گاران‪ ،‬از جمله در تاريخ‬ ‫طبري‪ ،‬شاهنامه فردوس��ي و آثار بيروني؛ نوروز به جمشيد ـ‬ ‫شاه افسانه اي و در تالیفات ديگر به کيومرث‬ ‫نسبت داده ش��ده و آن را به دليل آغاز بهار‪،‬‬ ‫برابر شدن روز و ش��ب و از سر گرفته شدن‬ ‫درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت‪ ،‬بهترين‬ ‫روز در سال دانسته اند‪ .‬ترويج آموزش هاي‬ ‫زرتش��ت ـ تنها پيامبري كه از ميان آرين ها‬ ‫برخاس��ته ـ به نوروز جنبه معنوي بخشيد‪،‬‬ ‫زيرا زرتش��ت بر كردار‪ ،‬گفتار و پندار نيك‬ ‫تأكيد داشت و هرعمل خالف عدالت را نفي‬ ‫مي كرد و تحوالت تاريخ را نتيجه كشمكش‬ ‫ب��دي و خوبي مي دانس��ت و م��ي گفت كه‬ ‫س��رانجام با شكس��ت قطعي بدي؛ آرامش‪،‬‬ ‫صفا‪ ،‬ش��ادي‪ ،‬صميميت و عدال��ت جهانيان‬ ‫تأمين خواهد شد‪.‬‬ ‫ك��وروش بزرگ مؤس��س امپراتوري‬ ‫اي��ران كه از مادر‪« ،‬م��اد» و از پدر‪« ،‬پارس»‬ ‫بود نخستين حكمران ايراني بود كه نوروز را‬ ‫عيد رسمي اعالم داشت و در سال ‪ 534‬پيش‬ ‫از ميالد دس��تورالعملي براي اجراي مراسم‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫دولتي آن تدوين كرد و ابالغ داشت‪.‬‬ ‫در دوران هخامنش��يان‪ ،‬ي��ازده روز اول فروردي��ن‬ ‫(فرورتيش��ن) ويژه انجام مراس��م نوروز ب��ود‪ .‬پس از تكميل‬ ‫ساختمان عظيم و زيباي تخت جمشيد در پارس و گشايش آن‪،‬‬ ‫آيين هاي رسمي نوروز‪ ،‬با شكوه بيمانندي در آنجا و در تاالر‬ ‫صد ستون برگزارمي شد‪ .‬داريوش دوم به مناسبت نوروز‪ ،‬در‬ ‫سال ‪ 416‬پيش از ميالد سكه زرين ويژه اي ضرب كرد‪ .‬سكه‬ ‫هاي داريوش بزرگ به «داريك» يا «دريك» موسومند‪ .‬رسم‬ ‫دادن س��که به عنوان عيدي از زمان هرمز دوم ‪ -‬شاه ساساني‬ ‫در سال ‪ 304‬ميالدي آغاز ش��ده است‪ .‬شاهان ساسانی پس‬ ‫از اردشیر یکم‪ ،‬اگر در مس��افرت نبودند‪ ،‬آیین های نوروزی‬ ‫را در تیس��فون ـ پایتخت وقت ـ برگزار می کردند‪ .‬در دوران‬ ‫اشکانیان‪ ،‬آیین های نوروزی ‪ 5‬روزه و در دوران ساسانیان با‬ ‫افزودن زادروز زرتش��ت (ششم فروردین) و روز خوش یُمن‬ ‫(روز نامزدی و ازدواج‪ ،‬روزهفتم فروردین) ‪ 7‬روزه ش��د و از‬ ‫زمان اعالم ‪ 29‬اس��فند به نام روز ملی ش��دن نفت عمال یک‬ ‫روز دیگر بر آن اضافه شده است‪ .‬نوروز ايراني بر حسب سال‬ ‫مصادف اس��ت با يكي از اين س��ه روز در تقويم تازه ميالدي‬ ‫(گريگوري)‪ 21 ،20 :‬و يا ‪ 22‬مارس (مارچ)‪ .‬پس از شکس��ت‬ ‫امپراتوری ساس��انیان از اعراب مس��لمان در نیمه قرن هفتم‬ ‫میالدی‪ ،‬تا مدتي مراسم نوروز در ايران به صورت خصوصی و‬ ‫خانوادگي برگزار مي شد‪ .‬از زمان عباسيان به دليل بسط نفوذ‬ ‫ايرانيان در دس��تگاه خلفاي اين دودمان‪ ،‬مراسم نوروز به اين‬ ‫دستگاه راه يافت ولي يك عيد رسمي (روز ملي) نبود‪ .‬مردآويز‬ ‫زياري (مازندراني) از قهرمانان ملي ايرانيان كه بر قس��مت‬ ‫بزرگي از ايرانزمين حكومت مي كرد و اصفهان را پايتخت خود‬ ‫قرار داده بود‪ ،‬كمر به احیاء و برگزاري آيين هاي ملي ايران از‬ ‫جمله تيرگان‪ ،‬مهرگان‪ ،‬سده‪ ،‬چهارشنبه سوري و مهمتر از همه‬ ‫نوروز بس��ته بود و تاكيد داشت كه مراسم عينا و مطابق عهد‬ ‫ساسانيان برگزار شود و پس از او ‪ ،‬بوئیان و دودمانهای دیگر‪.‬‬ ‫نادرشاه پس از پیروزی بر ارتش هند چندین روز منتظر شد‬

‫تا در نوروز وارد دهلی شود‪ .‬كريمخان زند (وكيل مردم) پس‬ ‫از اعالم شهر شيراز به پايتختي ايران‪ ،‬از سال ‪ 1761‬ميالدي‬ ‫به بعد هر س��اله س�لام نوروزي را در عمارتي كه اينك موزه‬ ‫پارس ناميده مي شود‪ ،‬برگزار مي كرد‪ .‬نوروز چند سال است‬ ‫که جهانی شده است‪.‬‬

‫روزي كه حالج‪ ،‬يک ایرانی انقالبي اعدام شد‬ ‫‪ 27‬مارس سال ‪ 922‬ميالدي (در آن سال مصادف با ششم‬ ‫نوروز) حسين ابن منصور معروف به «حالّج» صوفي‪ ،‬انقالبي‪،‬‬ ‫نويس��نده‪ ،‬ش��اعر و آموزگار ايراني به تصميم وزير المقتدر‬ ‫عباس��ي خليفه وقت با ش��قاوت تمام اعدام شد‪ .‬حالج كه در‬ ‫سال ‪ 858‬ميالدي در واليت طور بيضاء از ايالت فارس به دنيا‬ ‫آمده بود و ‪ 64‬سال از عمرش گذشته بود در بغداد كشته شد‪.‬‬ ‫وي برضد مالکان بزرگ و هرگونه استثمار‪ ،‬و به نوعي خواهان‬ ‫برابري اقتصادي ‪ -‬اجتماعي مردم‪ ،‬و ايجاد جامعه بدون طبقه‬ ‫و تبعيض بود‪ .‬حالج دس��ت به سفر هاي متعدد و طوالني زده‬ ‫و از درياي س��رخ تا خليج بنگال را ديدن ك��رده و همه جا به‬ ‫آموزش افكار خود پرداخته ب��ود‪ .‬او درباره افکار بودا‪ ،‬ماني و‬ ‫فالسفه يونان باستان و نيز انديشه هاي سوسياليستي مزدک‬ ‫تحقيق و مطالعه کرده بود‪ .‬حالج بر خالف ساير انديشمندان‬ ‫معاصر خود و قرون وس��طا‪ ،‬تفكراتش را به ميان توده ها برده‬ ‫بود و به همين سبب دشمني مقامات وقت را نسبت به خود كه‬ ‫از روشن ش��دن توده ها و وقوف آنان بر اهميت و حقوق خود‬ ‫هراس داشتند برانگيخته بود‪.‬‬

‫سالمرگ دینوری ـ رواج دروغگویی مقامات و‬ ‫ایجاد طبقه خواص امپراتوری ایران را‬ ‫فرو پاشاند‬

‫درگذش��ت احمد دين��وري (احمد بن داود) اندیش��مند‪،‬‬ ‫مورخ و ادي��ب ایرانی را دهه آخر ماه مارس‬ ‫‪ 895‬مي�لادي (ای��ام ن��وروز) نوش��ته اند‪.‬‬ ‫وي از پژوهش��گران و نويس��ندگان دوران‬ ‫س��امانيان بود که تاجیکیان (پارسیان) دمی‬ ‫از بزرگداشت آنان فروگذار نمی کنند ‪ .‬آثار‬ ‫دين��وري متعدد و معروفتري��ن آنها «اخبار‬ ‫الطوال» ش��امل رويدادهاي تاريخي تا پایان‬ ‫عصر ساسانیان (يزدگرد سوم) است‪.‬‬ ‫مورخان معاصر با تفس��یر نوش��ته های‬ ‫دینوری و نویسندگان عصر سامانیان به این‬ ‫نتیجه رس��یده اند که «دروغگویی مقامات‪-‬‬ ‫فساد اداری» و تشکیل طبقه خواص مرکب‬ ‫از ش��اهزادگان‪ ،‬امیرزادگان و ثروتمندان و‬ ‫بزرگان در س��ه دهه پی��ش از تعرّض عرب‬ ‫و مبارزه آش��گار و پنهان اف��راد این طبقه با‬ ‫یکدیگر برسر کس��ب قدرت و نیز افزایش‬ ‫ش��کاف طبقاتی در جامعه ایرانِ وقت س��ه‬ ‫عامل اصلی اضمحالل امپراتوری ساسانیان‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫‪32‬‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫اعالميه رسميت يافتن نظام جمهوري اسالمي و تاکيد بر برادر و برابر بودن ايرانيان‬ ‫و محو اثر نفتخوار‪ ،‬مفتخوار و فرصت طلب‬

‫دوازدهم فروردين ‪ 1358‬هجري (‪ 1979‬میالدی و امسال‬ ‫مصادف با یکم اپریل) اعالميه رسميت يافتن نظام جمهوري‬ ‫اسالمي در ايران‪ ،‬كه به امضاي آية اهلل عُظمی روح اهلل خميني‬ ‫انتش��ار يافته و در روزنامه هاي تهران به چاپ رسيده بود با‬ ‫اين جمالت آغاز مي شد‪:‬‬

‫«جمهوري اس�لامي را اعالم مي كنم‪ .‬ش��ما با راي قاطع‬ ‫خود به جمهوري اسالمي؛ حكومت عدل الهي را اعالم كرديد‪،‬‬ ‫حكومتي كه در آن اقش��ار ملت به يك چشم ديده مي شوند‬ ‫و نور عدالت الهي برهمه و هم��ه به يك طور مي تابد و باران‬ ‫رحمت قرآن و سنّت بر همه كس به يكسان مي بارد‪ .‬مبارك‬ ‫باد برشما كه در آن‪ ،‬اختالف نژاد مطرح نيست و همه برادر‬ ‫و برابرند‪.».‬‬ ‫اعالميه چنين ادامه مي يافت‪« :‬مبارك باد بر شما روزي‬ ‫كه در آن‪ ،‬تمام اقش��ار ملت به حقوق حقه مي رسد‪ .‬كشور از‬ ‫دس��ت چپاولگران و غارت پيش��گان نجات يافت‪ .‬مقدرّات‬ ‫خودرا به دس��ت گيريد‪ .‬مج��ال به فرصت طلب��ان ندهيد‪.‬‬ ‫نگذاريد نفتخواران و مفتخواران به صفوف فشرده شما رخنه‬ ‫كنند‪ .».‬به عبارت دیگر؛ در جمهوری اسالمی نباید نفتخوار‪،‬‬

‫مفتخوار و فرصت طلبی تحمّل و «تبعیض» مشاهده شود واز‬ ‫آنجا که طبق این اعالمیه‪ ،‬افراد ملت باید به یک چشم دیده‬ ‫ش��وند‪ ،‬لذا در جمهوری اس�لامی ایران نباید طبقه خواص‬ ‫و آق��ازاده و از این قبیل وجود داش��ته باش��د و از امتیازهایی‬ ‫برخوردار شوند‪.‬‬ ‫باید اصول قانون اساس��ی جمهوری اسالمی مصوب دی‬ ‫ماه ‪( 1358‬دس��امبر ‪ )1979‬که در چارچوب و برای اجرای‬ ‫اعالمیه ‪ 12‬فروردین تدوین شده اند مطلقا نقض و یا نادیده‬ ‫گرفته نشوند‪ .‬باید دس��تگاه قضایی جمهوری اسالمی ایران‬ ‫دارای یک دادگاه قانون اساسی باشد‪ .‬اصل ‪ 30‬قانون اساسی‬ ‫حکم به رایگان ب��ودن آموزش و پروش می دهد که در نظام‬ ‫پادش��اهی از سال ‪ 1974( 1353‬میالدی) چنین بود و مطلقا‬ ‫رایگان و یکنواخت‪ .‬ولی اینک می بینیم که ایران دارای هزاران‬ ‫مدرسه پولی حتی در دوره تعلیمات عمومی شده است‪ .‬اصل‬

‫‪ 44‬و بدون برگزاری رفراندم‪ ،‬در مواردی تغییر مسیر داده و‬ ‫‪ ....‬ضروری است که یک هیأت حقوق دان تشکیل شود تا به‬ ‫صورت مستقل و یا در جوار شورای نگهبان ـ ناظر بر رعایت‬ ‫و اصول قانون اساس��ی و اعالمیه اجرایی مورّخ ‪ 12‬فروردین‬ ‫‪ 1358‬باشد و موارد نقض و بی اعتنایی را اعالم و به قوه قضایی‬ ‫ارجاع کن��د‪ .‬در اعالمیه دوازدهم فروردین‪ ،‬اطالق حکومت‬ ‫عدل الهی به «جمهوری اسالمی ایران» موضوعی است بسیار‬ ‫مهم که باید گوش و چش��م مقامات دولت به آن باشد‪ ،‬زیرا‬ ‫که مسئولیت اجرا با ایشان است‪.‬‬

‫آیت اهلل خمینی‬

‫در اين اعالميه اساسی كه به صورت يك سند در تاريخ‬ ‫ايران باقي خواهد ماند و به آن اس��تناد خواهد شد همچنین‬ ‫آمده اس��ت كه «‪ 12‬فروردين» ك��ه روز تحقق حكومت اهلل‬ ‫است از بزرگترين اعياد مذهبي و ملي ایران است و ملت بايد‬ ‫اين روز را جشن بگيرد و زنده نگهدارد‪.‬‬ ‫طب��ق اصول و قواع��د متداول [اس��تاندارد جهانی]‪ ،‬این‬ ‫اعالمیه که پایه و زیربنای جمهوری اس�لامی و حکم به اجرا‬ ‫درآمدن این نظام است باید س��رلوحه برنامه و کار مقامات‬ ‫جمهوری اسالمی باشد و مفاد آن با دقّت تمام به اجرا درآید‬ ‫و در رعایت آن یک لحظه غفلت نشود‪ .‬تاریخ که یک قاضی‬

‫عادل اس��ت بعدا چگونگی اجرای این اعالمیه را که آغازگر‬ ‫فصلی نوین در تاریخ هزاران س��اله ایرانیان و انتقال به نظام‬ ‫اسالمی (قرآنی) است و نیزمیزان تطبیق رفتارها را قضاوت‬ ‫خواهد کرد‪« .‬تاریخ» را نمی شود پاک کرد‪ .‬شیعه اثنی عشری‬ ‫از اوایل قرن ش��انزدهم میالدی (آغ��از حکومت صفویان)‬ ‫مذهب رسمی ایران بوده اس��ت‪ ،‬ولی نظام کشور(حکومت‪،‬‬ ‫قوانی��ن‪ ،‬ضوابط‪ ،‬اخ�لاق‪ ،‬راه و روش) کامال اس�لامی نبود‪.‬‬ ‫بنابرای��ن‪ ،‬اعالمی��ه ‪ 12‬فروردین ‪ ،1358‬پای��ان آن دوران‬ ‫خوانده شد ـ دورانی که بی عدالتی و نابرابری موجود در آن‬ ‫به انقالب ‪ 13‬ماهه ‪ 1356‬ـ ‪ 1357‬انجامید‪.‬‬ ‫در دهه گذشته در هر مناس��بتی تاکید در رعایت مفاد‬ ‫اعالمیه ‪ 12‬فروردین ‪ 1358‬آیة اهلل خمینی در برقراری نظام‬ ‫اسالمی‪ ،‬و نیز اصول قانون اساسی شده بود‪.‬‬ ‫تفس��یرنگاران‪ ،‬بویژه از آغاز دهه ‪ 1370‬به این سوی‪ ،‬با‬ ‫مش��اهده اخباری در زمینه فساد دولتی‪ ،‬سوء استفاده برخي‬ ‫خواص‪ ،‬مفتخواری‪ ،‬ا ِس��راف‪ ،‬نابرابری ه��ا‪ ،‬تبعیض و نقض‬ ‫حقوق و مواردی از این دس��ت در جمهوري اس�لامي ايران‪،‬‬ ‫جم�لات آمده در اعالمی��ه ‪ 12‬فروردی��ن ‪ 1358‬آیت اهلل‬ ‫خمینی را بازنویسی می کنند و آخرین یادآوری آن در جریان‬ ‫رسیدگی به پرونده سوء استفاده بانکی دهها میلیاردی و نیز‬ ‫مصرف ‪ 600‬ـ ‪ 700‬میلیارد دالر پول نفت در ‪ 7‬سال! بود‪.‬‬ ‫رفراندم مربوط به تغییر نظ��ام حکومتی‪ ،‬روزهاي دهم و‬ ‫يازدهم فروردين ‪ 1358‬برگزار ش��ده بود‪ .‬احمد صدر حاج‬ ‫س��يدجوادي وزير كش��ور وقت (دولت موقت به نخس��ت‬ ‫وزيري مه��دي بازرگان) ني��ز ‪ 12‬فروردين ‪ 1358‬اعالميه‬ ‫جداگانه اي منتشر ساخته بود‪ .‬طبق اعالميه دولت موقت‪ ،‬در‬ ‫آن رفراندم‪ 20 ،‬ميليون و ‪ 288‬هزار تن (‪ 98‬و دو دهم درصد‬ ‫آراء) به حذف س��لطنت و برقراري نظامي اس�لامي «بله» و‬ ‫‪ 241‬هزار تن «نه» گفته بودند‪ .‬احمد صدر حاج سيدجوادي‬ ‫‪ 11‬فروردي��ن ‪ 31( 1392‬م��ارس ‪ )2013‬در ‪ 96‬س��الگي‬ ‫درگذشت‪ .‬وی ـ یک حقوق دان ـ در اوایل دهه ‪ 1340‬برای‬ ‫مدتی دادستان تهران بود‪.‬‬

‫گذشت ‪ 2‬هزار و ‪ 187‬سال از دمکراسی ایران‬ ‫به نوش��ته مورخ��ان رومي ـ يونان��ي و ارمن��ي و تطبيق‬ ‫تقويم ها‪ ،‬مِهرداد يکم ـ ششمين شاه ايران از دودمان اشكانيان‬ ‫[معروف ب��ه مهرداد بزرگ] در مارس س��ال ‪ 173‬پيش از‬ ‫ميالد (نوروز) دراجتماع بزرگان ايران اعالم كرد كه تصميم‬ ‫گرفته است كشور داراي ضوابط التغيير (اصول اساسي) شود‬ ‫تا حقوق و تكاليف همه [دولت و ملت] در آن روشن باشد‪.‬‬ ‫اين تصمي��م مِهرداد م��ورد تاييد حاضران در نشس��ت‬ ‫قرارگرفت و ايران داراي قانون اساس��ی و دو مجلس شد كه‬ ‫مجموعه این دو مجلس را « ِمهِستان» مي گفتند (مِه به كسر‬ ‫«ميم» به معناي بزرگ)‪ .‬انتخاب وليعهد از ميان شاهزادگان‪،‬‬ ‫اعالن جنگ و پيشنهاد صلح‪ ،‬بسيج نيرو‪ ،‬عزل شاه درصورت‬ ‫ديوانه ش��دن‪ ،‬بيماري ممت��د‪ ،‬ارتکاب اش��تباه (حتی بدون‬ ‫داشتن س��وء نیّت) و ‪ ...‬و نیز تغيير اش��ل ماليات ها و صدور‬ ‫دستور ضرب س��كه با تصوير تازه‪ ،‬تعيين شاهان ارمنستان‪،‬‬ ‫تاييد تشريفاتي (ضمني) شاهان پارسي تبار سرزمين پنتوس‬ ‫(منطقه ساحلي جنوب و جنوب شرقی درياي سياه در آناتولي‬ ‫به پايتختي ش��هر س��ينوپ) و همچنین انتصاب فرمانده كل‬ ‫ارت��ش براي ي��ك دوره معيّن و يا مديري��ت جنگ از جمله‬ ‫اختيارات مِهستان (سنا) بود‪.‬‬ ‫در موارد متعدد‪ِ ،‬مهِس��تان كه بنیادی مشابه سناي روم‬ ‫بود ش��خص ش��اه را به عنوان فرمانده ارتش‪ ،‬فرمانده جبهه‬ ‫‪33‬‬

‫و مس��ئول لشكركشي تعيين كرده بود‪ .‬مِهستان از سال ‪135‬‬ ‫پیش از میالد (‪ 2149‬سال پیش) و پس از تکمیل شهرسازی‬ ‫تیسفون (واقع در ‪ 36‬کیلومتری جنوب بغداد امروز) و انتقال‬ ‫پایتخت ایران به این شهر‪ ،‬جلس��ات خودرا در اینجا برگزار‬ ‫می کرد‪.‬‬ ‫ش��هر تیسفون در ساحل دجله از سال ‪ 135‬پیش از میالد‬ ‫تا س��ال ‪ 637‬میالدی به مدت ‪ 772‬سال پایتخت ایران بود‬ ‫که در این س��ال و پس از نبرد قادسیه‪ ،‬به دست عرب افتاد و‬ ‫رو به ویرانی گذارد ولی خرابه کاخ خسروانوش��یروان (طاق‬ ‫کَس��ری) همچنان باقی مانده و پابرجا است که تاریخ نگاران‬ ‫آن را «کاخ عَدل» لقب داده اند زیراکه انوش��یروان در آنجا‬ ‫[مستقیما و بدون واسطه] با مردم معمولی دیدارمی کرد و به‬ ‫درد دل آنان گوش فرا می داد‪.‬‬ ‫به نوش��ته مؤلفان تاريخ دمكراس��ي‪ ،‬دردوران اشكانيان‬ ‫[پارتي��ان ـ خراس��انیان] كه عالقه مند و معتقد به انديش��ه‬ ‫هاي فالسفه يونان باس��تان بودند‪ ،‬ايران از نوعي دمكراسي‬ ‫برخوردار بود‪.‬‬ ‫به عالوه‪ ،‬در اين دوره اياالت دوردس��ت؛ ارمنستان و ‪...‬‬ ‫خودمختار بودند و لذا ايجاب مي كرد كه پارلمان وجود داشته‬ ‫باشد تا نظر همگان شنيده شود‪.‬‬ ‫مورّخان اروپایی ايجاد مِهستان را یک اقتباس ايرانيان از‬

‫روميان نوشته اند كه باور كردن اين ادعا دشوار است زيرا كه‬ ‫هنگام اعالم دمکراس��ی در ایران (‪ 173‬سال پيش از ميالد ـ‬ ‫دو هزار و ‪ 187‬س��ال پيش) هنوز دولت روم با ايران همسايه‬ ‫نشده بود و برخورد نداش��ت‪ ،‬هنوز بازماندگان اسكندريان‬ ‫برمناطق يوناني نش��ين و مصر حكومت مي راندند‪ ،‬به عالوه‬ ‫اندیش��ه دمکراسی و واژه آن از فالس��فه یونان باستان است‬ ‫که این اندیش��ه به جنوب یونانی نش��ین ایتالیا (سیراکوز =‬ ‫سیراکیوز) انتقال یافته بود و ‪.....‬‬

‫تصوير مِهرداد يکم بر سکه اش‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫تحريم مسابقه هاي ورزشي ‪ 1980‬مسكو از سوی غرب و بهره برداری سیاسی‬ ‫غافلگیر شدن پوتین در زمستان ‪2014‬‬

‫دوازده��م اپریل ‪ 23( 1980‬فروردين در س��ال ‪)1359‬‬ ‫دولت واشنگتن با هدف اعتراض به عمليات نيروهاي نظامي‬ ‫شوروي در افغانستان بازيهاي المپيك مسكو را تحريم كرد‪.‬‬ ‫درپي اين اقدام واشنگتن‪ ،‬بيش��تر دولت هاي بلوك غرب و‬ ‫دوستانشان دست به تحريم مسابقه هاي ورزشي مسكو زدند‬ ‫كه در تابستان آن سال انجام شد‪ .‬اين تحريم‪ ،‬سياست را علني‬

‫تر از هميشه وارد دنياي ورزش و مسابقه هاي جهاني المپيك‬ ‫كرد كه بايد جرياني غير سياسي باش��ند و قراربود به دور از‬ ‫بازي هاي سياسي و هرگونه ارعاب دولتي و بهره برداري ـ به‬ ‫صورت تغيير افكار عمومي انجام شوند‪.‬‬ ‫در ای��ن ماجرا‪ ،‬بلوک غ��رب از «امپراتور رس��انه ای»‬ ‫نيرومند خود جهت منفي سازي اذهان جهانيان عليه شوروي‬

‫سالروز ایجاد نخستین بنیاد تالیف و ترجمه جهان‬ ‫در ایران ‪ -‬اشاره ای هم به کتابخانه مَرو‪-‬‬

‫نخستین بنیاد تالیف و ترجمه کتاب در جهان‪ ،‬ماه اپریل‬ ‫سال ‪ 552‬میالدی (فروردین ماه) و در ایران آغاز بکار کرد‪.‬‬ ‫محاس��بات پاره ای از مورخان ‪ 19‬اپریل و برخي ديگر ‪24‬‬ ‫اپریل همان س��ال را روز آغاز کار این بنیاد به دس��ت داده‬ ‫است‪.‬‬ ‫این بنیاد به تصمیم خسروانوشیروان ـ شاه ساسانی ایران‬ ‫دایر شده بود‪ .‬نخستین بنیاد تالیف و ترجمه جهان در جوار‬ ‫خود یک کتابخانه عمومی ـ پژوهش��ی داشت که در همين‬ ‫سال تکميل شده بود‪ .‬برای انتقال کتاب از گوشه و کنار جهان‬ ‫به این بنیاد جهت ترجمه‪ ،‬خسروانوش��یروان حتی پزشک‬ ‫ویژه خود «ب ُرزویه» را به هند فرس��تاد و محصول این سفر‪،‬‬ ‫آوردن کتاب «کلیلِه و دِمنِه» به ایران بود که به پارسی میانه‬ ‫(پارس��ی ساس��انی) و بعدا به عربی و دوباره به پارسی نوین‬ ‫(پارسی دری) ترجمه شده است‪ .‬در هر فصل این کتاب‪ ،‬از‬ ‫محاور ِه دو جانور‪ ،‬پند و اندرز فراوان و حتی در کشورداری‬ ‫و سیاست به دست می آید‪.‬‬ ‫برای مثال‪ :‬دِمنه (ش��غال) در یک ج��ای از این کتاب به‬ ‫کَلیله (ش��غال دیگر) ب��ه این مضمون پند م��ی دهد که اگر‬ ‫افراد مج ّرب‪ ،‬کارش��ناس و دلس��وزرا مایوس و از اطراف‬ ‫خود پراکنده س��ازد‪ ،‬وقت خودرا صرف لذّ ات جسمانی از‬ ‫جمله توجه به جنس مخالف‪ ،‬سرگرمی و خوشگذرانی کند‪،‬‬ ‫مجازات گَر باش��د و ‪ ...‬کش��ور رو به خرابی خواهد گذارد و‬ ‫ملت از دست خواهد رفت‪.‬‬ ‫چهار س��ده پس از خسرو یکم‪ ،‬سامانیان چنین مرکزی‬ ‫را در ج��وار «کتابخانه عمومی مَرو» به وجود آوردند‪ .‬دائرة‬ ‫المع��ارف كتاب و چ��اپ «كتابخانه م��رو» را كه به همت‬ ‫س��امانيان تاسيس شده بود و تا تهاجم چنگيزخان به منطقه‬ ‫فرارود داير بود‪ ،‬بزرگترين كتابخانه عمومي و مركز تاليف‬ ‫و ترجمه كتاب در جهان قديم بشمار آورده است كه روزانه‬ ‫در آن دست كم چهارصد محرّر كتاب ها را تكثير (رونويسي)‬ ‫مي كردند‪ .‬همين مركز به احياء زبان و ادب فارس��ي كمك‬ ‫بس��يار كرد‪ .‬طرز كار كتابخانه مرو الگ��وي کتابخانه های‬ ‫عمومی و نیز پژوهشی جهان امروز قرار گرفته است‪.‬‬

‫«م��رو» اينک در ايال��ت ماريِ ! جمهوري ترکمنس��تان‬ ‫قرارگرفته است‪.‬‬ ‫باید دانس��ت که نخس��تين كتابخانه عموم��ي (پابليك‬ ‫اليبراري) در جهان نیز كه هر باس��وادي حق داشت به آن‬ ‫دسترسي داش��ته باشد ‪ 19‬اپریل س��ال ‪ 33‬پيش از ميالد‬ ‫(‪ 2047‬سال پيش) در شهر رُم گشايش يافت و ظرف ‪509‬‬ ‫سال (تا سال ‪ 476‬ميالدي) شمار اين نوع كتابخانه در قلمرو‬ ‫روم به رقم ‪ 26‬رسيد‪.‬‬ ‫پيش از رومي ها‪ ،‬س��ومري ها؛ آش��وري ها؛ بابلي ها و‪...‬‬ ‫داراي نوعی كتابخانه بودند ولي اين كتابخانه ها در دسترس‬ ‫همگان نبود كه كتابخانه سفالي آشوري ها معروفترين آنها‬ ‫اس��ت‪ .‬در ايران‪ ،‬مطالب عمومي را كه هركس مي توانست‬ ‫ب��ه آن مراجعه كند بر س��نگ ح��ك مي كردن��د از قبيل‬ ‫سنگنبشته های تخت جمشید و بيستون و ‪ ....‬درزیر تصوير‬ ‫سنگنبشته حاوي دعاي جاوداني داريوش بزرگ براي ميهن‬ ‫آمده است كه تاکنون بر جاي مانده است‪.‬‬

‫کتیبه (سنگنبشته)دعای داریوش بزرگ‬

‫و هموار س��اختن راه براي اجراي مقاصد سياس��ي اش بهره‬ ‫برداری فراوان کرد‪ .‬س��ران مسكو غافلگير ش��ده بودند‪ .‬با‬ ‫وجود این‪ ،‬در زمستان ‪ ،2014‬پوتین ماجرا را فراموش کرد و‬ ‫یا نادیده گرفت و بازی های زمستانی را در سوچی برگزار کرد‬ ‫که دیدیم انفجار ایستگاه قطار در ولگوگراد و جریان اوکراین‬ ‫را برایش درست کردند و‪...‬‬

‫آن دوران که ایران‬ ‫صادرکننده برنج بود‬

‫در این سال ها‪ ،‬رسانه ها خبر از واردات برنج به ایران‬ ‫م��ی دهند و گاهی هم انتقاد از برنج آل��ود ِه وارده از هند‬ ‫است‪ .‬در دهه ‪ 1330‬ایران یک کشور صادرکننده برنج‬ ‫بود‪ .‬برای مثال‪ :‬در مارس ‪ 1337( 1958‬هجری) خبر‬ ‫داده بودند که در چهارماه قبل از آن‪ 25 ،‬هزار تُن برنج از‬ ‫ایران به شوروی صادر شده است‪ .‬طبق قرارداد منعقده‬ ‫در ‪ 11‬آبان ‪ 1336‬به امضای پاکدامن ـ یک مقام وزارت‬ ‫گمرکات ای��ران و گاردیچیک رئیس دفت��ر بازرگانی‬ ‫ش��وروی در تهران‪ ،‬مقرر ش��ده بود که هر چهارماه ـ و‬ ‫چهار ماه به چهارماه ‪ 25‬هزار تُن برنج ایرانی به شوروی‬ ‫صادر شود و صدور این برنج که به جای آن کاالی روسی‬ ‫وارد خواهد شد از بندر پهلوی (انزلی) صورت گیرد‪ .‬در‬ ‫این قرارداد آمده بود که ایران می تواند با دادن «ریال»‬ ‫خود نیز از شوروی کاال وارد کند‪.‬‬

‫نشست قدرت ها برای تعیین‬ ‫سرنوشت ضعیف ها‬ ‫که هنوز ادامه دارد‬

‫‪ 17‬اپري��ل ‪ 1878‬از س��ران دولته��اي توانمند اروپا‬ ‫دعوت شد كه براي كوتاه كردن دست دولت عثماني از‬ ‫متصرفاتش در اروپ��ا كه قدمت آن به قرن پانزدهم مي‬ ‫رس��يد در برلین اجتماع كنند‪ .‬انگيزه اين كار اين بود كه‬ ‫نبايد اجازه داده شود كه دولتي از مشرق زمين بر قسمتي‬ ‫از اروپا استيال داشته باشد‪ .‬اجتماع برلین‪ ،‬كار براندازي‬ ‫عثمان��ي را كه از قبل به صورت پراکنده آغازش��ده بود‬ ‫تشديد كرد كه ظرف ‪ 40‬سال به اضمحالل اين امپراتوري‬ ‫انجاميد‪ .‬مسائل امروز جهان عرب زاييده فروپاشي همين‬ ‫امپراتوري است که در این قس��مت انگلستان و فرانسه‬ ‫برجایش نشستند‪ .‬این‪ ،‬نشست های دولت های معروف‬ ‫به توانمند برای تعیین مس��یر زندگی ملل ضعیف و فاقد‬ ‫سالح بازدارنده اتمی ادامه دارد‪.‬‬

‫جنگ سرد ـ پیدایش این واژه ـ چگونگی و راه پیروزی در آن‬ ‫واژه مرکّ��ب «جن��گ س��رد» ‪ 16‬اپری��ل ‪27(2014‬‬ ‫فروردین) ش��صت و هفت س��اله ش��د که برای نخس��تین‬ ‫ب��ار در ‪ 16‬اپریل‪ ، 1947‬برن��ارد باروک (باروخ) مش��اور‬ ‫یهودی ه��ری ترومن رئی��س جمهوری وق��ت آمریکا آن‬ ‫را در یک س��خنرانی رس��می به زب��ان آورد و «والتر لیپمَن»‬ ‫مقال��ه نگار یهودی مطبوع��ات آمریکا عن��وان تالیف اکتبر‬ ‫س��ال ‪ 1947‬خود ق��رارداد که به مفهوم درگی��ری با نطق و‬ ‫نوشته (رسانه ای)‪ ،‬تش��نّج ممتد و خصومت میان دو قدرت‬ ‫[در ابعاد سیاس��ی ـ اقتص��ادی و فرهنگ��ی] عمومیت یافته‬ ‫است‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫پیش از ب��اروک و لیپمن‪« ،‬ج��ورج اورول ‪» G. Orwell‬‬ ‫روزنامه نگار انگلیس��ی در مقاله ای ک��ه در ‪ 19‬اکتبر ‪1945‬‬ ‫انش��ار یافت بدون بکار ب��ردن واژه مرکّب «جنگ س��رد»‪،‬‬ ‫نوشته بود‪ :‬بکارگیری بمب اتمی از سوی آمریکا در جنگ با‬ ‫ژاپن س��ایر دولتها را به اندیشه داشتن آن فرو برده و با توجه‬ ‫به قدرت تخریبی اين جنگ افزار‪ ،‬بکاربردنش آخرین گزینه‬ ‫خواه��د بود و بنابرای��ن؛ از این پس‪ ،‬درگی��ری ها به صورت‬ ‫س��رد (درگیری رسانه ای‪ ،‬تحریم‪ ،‬پشت هم اندازی‪ ،‬تشدید‬ ‫مبارزات داخلی‪ ،‬ایجاد رقابت و دش��منی خارجی‪ ،‬تش��ویق‬ ‫شورش و اعتصاب‪ ،‬ترغیب ترورهای داخلی‪ ،‬تشویق و بسط‬

‫فساد اداری در کش��ور مورد هدف‪ ،‬انواع تلقین و ‪ )...‬و بدون‬ ‫بکار بردن نیروی نظامی خواهد بود مگر اینکه یکی از دو طرف‬ ‫بسیار ضعیف‪ ،‬یک سرزمین تقسیم شده و یا پُرآشوب و مملو‬ ‫از اختالفات داخلی باشد‪.‬‬ ‫گذشت زمان و رويدادها نشان داد که پیش بینی «اورول»‬ ‫درست بود‪.‬جبهه هاي جنگ سرد؛ داخلي و خارجي هستند و‬ ‫قلم و زبان جنگ افزار اصلی‪ .‬دولتی برنده اس��ت که تحلیلگر‬ ‫بهتر و با تجرب��ه ـ در س��ازمانهای امنیتی‪ ،‬اندیش��کده ها و‬ ‫رس��انه های خوب داشته باش��د که دولتمردان و مردم را به‬ ‫موقع روشن سازند‪.‬‬ ‫‪34‬‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫روزی که پ ِرسپولیس شاه نشین (پایتخت) ایران اعالم شد‬

‫اردشیر یکم (شاه هخامنش��ی ایران و به نوشته مورّخان‬ ‫یونانی؛ اردشیر درازدس��ت) که بر جای پدر نشسته و شاه‬ ‫ایران شده بود نیمه اپریل سال ‪ 465‬پيش از ميالد (فروردین‬ ‫ماه) تصمیم گرفت كه تخت جمشيد (پ ِرسپولیس) پايتخت‬ ‫اول ايران (شاه نشين) باشد‪.‬‬ ‫اردش��یر یکم در پاس��ارگاد برجای پدرش خشایارشا‬ ‫نشسته بود که بر س��رزمینی از دانوب تا سند و از سیردریا‬ ‫تا س��ودان‪ ،‬مصر و ش��رق ليبي امروز حکوم��ت می کرد‪.‬‬ ‫محاس��بات تقویمی‪ 16 ،‬اپریل آن س��ال (‪ 27‬فروردین) را‬ ‫روز برگزاری مراس��م پایتخت ش��دن «تخت جمشید» به‬ ‫دست داده است‪.‬‬ ‫آیین ه��ای نوروز س��ال ‪ 465‬پيش از مي�لاد در تخت‬ ‫جمشيد برگزار شده بود‪ ،‬ولي ‪ 27‬روز پس از نوروز‪ ،‬تصمیم‬ ‫شاه وقت به انتقال پایتخت س��لطنتی از پاسارگاد به تخت‬ ‫جمش��ید [که فاصله ای زیاد از هم ندارند] اعالم شده بود‬ ‫تا به اطالع مردم برس��د‪ .‬چرا این تصمیم چهار هفته پس از‬ ‫نوروز اتخاذ و اعالم ش��ده بود؟ احتم��االً باقی بودن برخی‬

‫خُ رده کاری های ساختمان‪ .‬طرح ساختن تخت جمشيد از‬ ‫داريوش بزرگ است‪ .‬کار ساختن شهر‪ ،‬كاخ رئیس کشور‬ ‫و تاالرهاي پذيرايي تخت جمش��ید ‪ 51‬سال طول كشيده‬ ‫بود‪ .‬در همان روز [با احتس��اب و تطبيق تقويم ها مصادف‬

‫عکس تخت جمشید (امپراتوری پارسیان)‬

‫خراسان بزرگتر ناگهان ترکستان روسیه شد!‬ ‫احتماالت تازه‬

‫‪ 22‬فروردين ‪ 1300‬هجري (‪ 11‬اپريل ‪ )1921‬و ‪ 50‬روز‬ ‫پس از كودتاي ژن��رال رضاخان پهلوي و برخاس��تن مجدد‬ ‫بوی ناسیونالیس��م ایرانی‪ ،‬دولت مسكو با عجله تمامي نواحي‬ ‫وابسته به امپراتوري روسيه در منطقه «فرارود» ازجمله نواحي‬ ‫تاجيک نشين و پارسي زبان اين منطقه را «تركستان و در افواه‪،‬‬ ‫معروف به ترکستان روسيه» اعالم كرد‪ .‬روس ها در نیمه دوم‬ ‫قرن نوزدهم وابس��تگي هاي منطقه فرارود (آسياي ميانه) را‬ ‫كه به صورت «خان نش��ين» بود با ايران قطع كردند و ضمن‬ ‫سازش با دولت لندن‪ ،‬رود جيحون (آمودريا) را در آن ناحيه‪،‬‬ ‫خط فاصل مناطق نفوذ انگلس��تان و روسيه قراردادند‪ .‬روس‬ ‫ها آخرين ناحی��ه ای را که در این منطقه از ايران جدا کردند‪،‬‬ ‫سرخس و ا َشک آباد (نسا) بود‪.‬‬ ‫در دوران حکومت هاي اسالمي دمشق و بغداد‪ ،‬آن منطقه‬ ‫به عالوه افغانستان شمالي و غربي امروز و خراسان ايران کُلاّ‬ ‫«خراسان» خوانده مي شد که شهرهاي مهم آن عبارت بودند‬ ‫از‪ :‬خجند (مس��قط الراس قوم آرين = آريايي ها)‪ ،‬س��مرقند‪،‬‬ ‫بخارا‪ ،‬مرو‪ ،‬بلخ‪ ،‬توس (مشهد)‪ ،‬هرات‪ ،‬خوارزم و نيشابور‪[ .‬در‬ ‫نيمه قرن بيس��تم‪ ،‬در آمريکا کتابي تحت عنوان «خراسان»‬ ‫تاليف ش��ده اس��ت که جزئيات تاريخ و جغرافياي خراسان‬ ‫بزرگتررا ش��رح داده اس��ت‪ .‬اين کتاب در دانشگاههايي که‬ ‫«رشته مطالعات خاورميانه» دارند تدريس مي شود‪ .].‬در دهه‬

‫هاي بعد و در چارچوب جماهیریه شوروي‪ ،‬اين منطقه با ترسيم‬ ‫خطوط! و بدون توجه به واقعيت هاي تاريخي‪ ،‬به چند جمهوري‬ ‫تقسيم شد‪ .‬در آن تقسيم بنديهاي بلشويكي‪ ،‬شهرهاي پارسي‬ ‫نش��ين بخارا و سمرقند به جاي تاجيكس��تان‪ ،‬به ازبكستان و‬ ‫«مَرو» با تغییر نام به ماری! به تركمنستان داده شدند‪ .‬اوايل‬ ‫دهه ‪ 1990‬مقامات ارشدِ هر یک از اين جمهوري ها با همان‬ ‫مرزبندي «مَن درآوردی ب ُلشویک های مسکو» اعالم استقالل‬ ‫كردند تا قدرت و مقام! را حف��ظ کنند كه از اين زمان در اين‬ ‫منطقه برخي معارضات نژادي و فرهنگي مشاهده شده است‬ ‫و بعضا خونين‪ ،‬و آینده منطقه ـ در پی تحوالت جاری اوکراین‬ ‫و تغیی��ر چهره دادن والدیمیر پوتین ـ ب��ا توجه به وجود انبوه‬ ‫روس ها و هواداران مسکو و تجدید اتحاد در مناطق جدا شده‬ ‫ـ روشن نیست و هر آن و با هر بهانه و فرصت‪ ،‬احتمال جنگ‬ ‫داخلی و مداخله مس��کو وج��ود دارد و در این زمینه کاری از‬ ‫دست س��ازمان ملل و غرب برنخواهد آمد‪ .‬طبق یک نظریه‪،‬‬

‫هرگونه درگیری مس��تقیم دو دولت دارنده سالح هسته ای‪،‬‬ ‫به جنگ اتمی منجر خواهد ش��د و در هفت دهه گذشته دیده‬ ‫نشده اس��ت که اختالف دو دولت دارنده سالح هسته ای‪ ،‬تا‬ ‫درگیری مستقیم آنها پیش رفته باشد‪ .‬روسیه به لحاظ وسعت‪،‬‬ ‫بزرگترین کشور جهان و از زمان حکومت کمونیست ها دارای‬ ‫پناهگاههای متعدد انفجار اتمی و رادیواکتیو است‪.‬‬

‫با ‪ 16‬اپریل ‪ 2‬هزار و ‪ 474‬سال پیش] همچنين اعالم شده‬ ‫بود كه «ش��وش» همچن��ان پايتخ��ت اداري ايران و محل‬ ‫ادارات دولت��ي خواه��د بود كه در فصل گرم��ا‪ ،‬كارمندان‬ ‫ادارات م��ي توانن��د از آنجا به ش��هر هم��دان (اکباتان ـ‬ ‫هکمتانه) بروند و در این شهر انجام وظيفه كنند‪ .‬در اعالمیه‬ ‫مربوط آمده بود که ممكن اس��ت ش��اه نيز زمستان را در‬ ‫آنجا (شهر شوش) باش��د‪ .‬به همين سبب مورخان يوناني‪،‬‬ ‫ايران دوران هخامنش��یان را‪ ،‬كشوري داراي سه پايتخت‪،‬‬ ‫نوشته اند‪.‬‬ ‫سیس��تم ارتباط و پس��تخانه ایران ‪ 25‬قرن پیش چنان‬ ‫مجهز و پیش��رفته بود که هر خب��ری در کمتر از یک هفته‬ ‫به اطالع همه اتباع امپراتوری می رس��ید‪ .‬ساختمان تخت‬ ‫جمشيد كه توسط اسكندر مقدوني [شاگرد ارسطو و ظاهرا‬ ‫اهل فلسفه و مدنیّت!] به آتش كشيده شد از نظر وسعت و‬ ‫هنر معماري و فن مهندسي مهمترين عمارت پيش از ميالد‬ ‫و نماد تمدن بشر عهد باستان و نشانه عظمت ايران و ايراني‬ ‫است و هويت ملي ایرانیان بشمار مي رود‪.‬‬

‫بازسازی شوش‬ ‫و ساختن آپادانا‬

‫اپریل سال ‪ 693‬پيش از ميالد (در بيشتر كتابهاي تاريخ؛ ‪17‬‬ ‫اپریل = ‪ 28‬فروردین)‪ ،‬و پيش از تاس��يس يک دولت واحد در‬ ‫ايران‪ ،‬ارتش آشور بانيپال (حکمران مناطقي در شرق مديترانه‬ ‫به پایتختی نینوا ـ موصل ـ در شمال عراق امروز) شهر شوش‬ ‫را متصرف شد و ويران ساخت‪.‬‬ ‫دولت همدان [دولت طايفه ايراني ماد ‪ -‬س��اکن مناطقی از‬ ‫محو ِر «ری» در جهت غرب ایرانزمین] چند دهه بعد با كمك‬ ‫دولت باب ِل (به مرکزیت جنوب عراق امروز)‪ ،‬دولت س��تمگر‬ ‫آشور را كه به صورت يك امپراتوري درآمده بود برانداختند‬ ‫و از صفحه روزگار پاك كردند‪ .‬دولت همدان سپس چند گروه‬ ‫ايراني [از طايفه ماد] را به سرزمين آشور منتقل كرد و در آنجا‬ ‫س��كني داد تا مانع احياء آن دولت س��تمگر شوند و كُردهاي‬ ‫عراق‪ ،‬تركيه و سوریه فرزندان (اعقاب) همان مادهای اعزامی‬ ‫هستند كه فرهنگ ایرانی خودرا همچنان حفظ كرده اند‪ .‬شوش‬ ‫در دوران هخامنش��يان بازسازي و پايتخت اداري و زمستاني‬ ‫ايران شد و كاخ آپادانا در آن بنا گرديد‪ .‬داريوش بزرگ پس از‬ ‫ساختن آپادانا در شوش‪ ،‬بر يك لوح سنگي اين جمله را نوشت‬ ‫كه به يادگار مانده است‪« :‬به نام اهورامَزدا‪ ،‬من اين كاخ را در‬ ‫شوش ساختم»‪ .‬كار س��اختن كاخ در سال ‪ 521‬پيش از ميالد‬ ‫پايان يافت‪ .‬شهر شوش در ‪ 110‬كيلومتري شمال اهواز و ‪280‬‬ ‫كيلومتري جنوب خرم آباد قراردارد‪.‬‬

‫زمانی که ایران دارای بی سیم و رادیو شد‬

‫‪ 31‬فروردی��ن ‪ 1305‬در تهران اعالم ش��د که ‪ 6‬روز بعد‬ ‫ـ شش��م ارديبهش��ت (‪ 26‬اپری��ل ‪ )1926‬و دو روز پس از‬ ‫تاجگذاري رضاشاه‪ ،‬بي سيم قصر (معروف به بي سيم پهلوي)‬ ‫در خيابان ش��ميران (چهارراه س��يد خندان ام��روز و در آن‬ ‫زمان خارج از ش��هر) آغاز بکار خواهد کرد و ايران مجهز به‬ ‫مخابرات (تلگراف) بدون سيم خواهد شد‪.‬‬ ‫مراسم آغاز بکار بی س��یم در رو ِز اعالم شده برگزار شد‬ ‫و رضاش��اه (پهلوی یکم) آرزوهای خود برای ایران و ایرانی‬ ‫را در زیر دكلهاي آن در دل خ��اک قرارداده بود‪ .‬این دکلها‬ ‫ک��ه از آثار تاریخی ایران هس��تند اخیرا درج��ای خود دیده‬ ‫نمی شوند‪ .‬وزارت پُست و تلگراف و تلفن (مخابرات) به محل‬ ‫بی سیم که دهها س��ال «باغ بی سیم» گفته می شد نقل مکان‬ ‫کرده اس��ت‪ .‬مقدمات تاسيس بي س��يم و نصب دستگاهها‬ ‫‪35‬‬

‫با كمك آلماني ها دو س��ال طول كش��يده بود‪ .‬دولت مسکو‬ ‫بالفاصله تجهي��ز ايران ب��ه مخابرات بي س��يم را به تهران‬ ‫تبريك گفت‪.‬‬ ‫‪ 14‬سال بعد ـ پنجم ارديبهشت ‪ 25( 1319‬اپریل ‪)1940‬‬ ‫راديو تهران در محل باغ بی س��یم و با استفاده از دو فرستنده‬ ‫‪ 20‬كيلو واتي و دو كيلو واتي موجود و ويژه ارسال تلگرام آغاز‬ ‫بكار كرد و سه بار در شبانه روز به فاصله هشت ساعت از هم‪،‬‬ ‫اخبار داخله و خارجه و تفسیرهای مربوط را پخش می کرد‪ .‬از‬ ‫آنجاکه هنوز نوار ضبط صوت س��اخته نشده بود برنامه هاي‬ ‫راديو تهران ـ از موس��یقی تا گفتار و نمایش به صورت زنده‬ ‫پخش می شد‪.‬‬ ‫اخب��ار در خبرگزاری پارس(امس��ال‪ 80 ،‬س��اله) که در‬ ‫آن زم��ان در س��اختمانی در مج��اورت س��اختمان وزارت‬

‫امورخارجه (مرکز شهر) قرار داشت تهیه و در دو نسخه و با‬ ‫دو موتوسیکلت سوار به باغ بی سیم ارسال می شد‪ .‬فلسفه دو‬ ‫موتورسوار این بود که اگر یکی از آنها در میان راه دچار آسیب‬ ‫دیدگی شود‪ ،‬موتور سوار دیگر اخبار را به موقع برساند‪.‬‬ ‫اخبار خارجه عمدتا از خبرگزاری آلمان ترجمه می ش��د‬ ‫زیراکه دولت وقت متمایل به آلمان شده بود و قرار بود که به‬ ‫اتحاد «محور» مرکب از آلمان‪ ،‬ایتالیا و ژاپن بپیوندد و با ارتش‬ ‫خود که با احضار دوره های ذخیره‪ ،‬بالغ بر نیم میلیون می شد‬ ‫از دو نقطه ـ خراسان و آذربایجان ـ به شوروی بتازد که زیر‬ ‫حمالت آلمان قرار داش��ت و قفقاز و منطقه فرارود را که در‬ ‫قرن نوزدهم از دست داده بود پس بگیرد که قربانی خیانت‬ ‫عوامل داخلی دولت لندن ش��د و افراد ارتش ـ بدون اطالع‬ ‫فرمانده کل قوا ـ به خانه فرستاده شدند! و ‪....‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫روزی که نیروی هواییِ ‪ 90‬ساله ایران دارای جت جنگنده شد‬

‫در رابط��ه با پيمان بغداد ــ يك��ي از اتحاديه هاي نظامي‬ ‫وقت غرب پيرامون شوروي ــ دولت آمريكا ‪ 24‬فروردين‬ ‫‪ 13( 1339‬اپری��ل ‪ )1960‬و در جريان اجالس س��ران آن‬ ‫اتحادی��ه در تهران که پ��س از کناره گیری عراق به س��نتو‬ ‫(سازمان پیمان مرکزی) تغییر نام داده بود‪ ،‬به نيروي هوايي‬ ‫ايران جت جنگ��ده از نوع «اف ‪ »86 -‬تحوي��ل داد و به اين‬ ‫ترتيب‪ ،‬ايران براي نخس��تين بار داراي جنگنده جت ش��د‪.‬‬ ‫جنگن��ده اف ـ ‪ 86‬در س��ال ‪ 1946‬و درجریان رقابت های‬ ‫نظامی واش��نگتن با مسکو ساخته و در سال ‪ 1949‬به نیروی‬ ‫هوایی آمریکا تحویل شده بود‪ ،‬زیرا که روسها جنگده میگ‬ ‫ـ ‪ 15‬وارد نیروی هوایی خود کرده بودند‪ .‬این دو نوع جنگنده‬ ‫در جریان جنگ کره به مصاف هم شتافتند و در آسمان شبه‬ ‫جزیره کره به جان هم افتادند‪.‬‬ ‫مستش��اران نظام��ي آمری��کا در ایران در گزارش��ها و‬ ‫خاط��رات خود که به صورت کتاب انتش��ار یافته اس��ت از‬ ‫مهارت خلبانان ايراني در بكار ب��ردن جت هاي جنگنده به‬ ‫ويژه در عمليات آكروبات ابراز ش��گفتي ك��رده بودند‪ .‬اين‬ ‫مستشاران نوش��ته اند که اين اس��تعداد ايراني را قبال نمي‬ ‫توانستند باور كنند‪ .‬در يادداشت هاي يكي از اين مستشاران‬ ‫(که در خاطرات دولتم��ردان آمريکايي نیز مورد اس��تناد‬ ‫قرارگرفته است) به ميهندوستي خلبانان نيروي هوايي ايران‬

‫اشاره شده و چنين آمده است‪ :‬در چند مورد كه هواپيما (جت‬ ‫جنگنده) در حال سقوط بود خلبان ايراني با اينكه مي توانست‬ ‫بي��رون بجهد و جان خود را نجات دهد‪ ،‬در كابين باقي مانده‬

‫یک جنگنده اف‪(86-‬نیروی هوایی آمریکا)‬

‫بود تا آخرين تالش را جهت نجات جنگنده كه براي وطنش‬ ‫ذيقيمت و كمياب بود بكار بَرَد و جانش را بر سر اين احساس‬ ‫كه جز وطندوستي نام ديگري ندارد از دست داده بود‪.‬‬ ‫دولت ايران پنج س��ال پس از دریاف��ت جت اف ـ ‪86‬‬ ‫از آمریکا‪ ،‬و در جريان جنگ پاكس��تان و هن��د‪ ،‬تعدادي از‬ ‫اين جنگن��ده ها را (به گونه ای محرمانه و احتماال به اش��اره‬ ‫واشنگتن) در اختيار پاكستان قرارداد‪.‬‬ ‫ایران قبال و به خواست سازمان ملل‪ ،‬یک اسکادران جت‬ ‫جنگنده به جمهوری کنگو فرستاده بود تا مانع پیشروی تجزیه‬ ‫طلبان این کشور و فروپاشی کنگو (کنگو سابق بلژیک که تازه‬ ‫استقالل یافته بود) شوند‪ .‬کمپانی های اروپایی الماس‪ ،‬عامل‬ ‫تحریک تجزیه طلبان بودند‪.‬‬ ‫ايران از خرداد ‪90( 1303‬س��ال پی��ش) داراي نيروي‬ ‫هوايي اس��ت‪ .‬اين نيرو در ش��هريور ‪ 1320‬به رغم به خانه‬ ‫فرس��تاده ش��دن افراد نيروي زميني (در نتيجه خيانت دو‬ ‫افسر ارش��د)‪ ،‬تا آخرين قطره بنزين از آس��مان وطن دفاع‬ ‫جانانه کرد‪.‬‬ ‫در جریان خیانت شهریور ‪ 1320‬تنها لشکرهای کرمان‬ ‫و کرمانش��اه اعالمیه مرخص کردن س��ربازان را که امضاء‬ ‫فرمانده کل قوا نداشت نپذیرفته و در برابر تعرّض نظامیان‬ ‫انگلیسی دست به دفاع زده بودند‪.‬‬

‫تاسيس شركت نفت انگلستان و ايران‬ ‫امتیاز «دارسي» و مداخالت جهاني کمپانی هاي نفتي‬

‫‪ 14‬اپریل س��ال ‪ 1909‬و ده ماه و ‪ 18‬روز پس از رسیدن‬ ‫نخس��تين چاه در مس��جد س��لیمان [خوزس��تان] به نفت‪،‬‬ ‫شركت نفت انگلس��تان و ايران [‪Anglo-Persian Oil‬‬ ‫‪ ]Company‬برپایه امتیازنامه «دارسی» تاسيس و در لندن‬ ‫به ثبت داده شد‪ .‬پس از ثبت شركت در اپریل سال ‪ ،1909‬دو‬ ‫ل ُرد انگليسي متعاقب هم مدير عامل آن شدند‪ ،‬ولي «دارسي»‬ ‫تا زمان مرگ در سال ‪ 1917‬عضو هيات مديره بود‪.‬‬ ‫در س��ال ‪ 1914‬و در آس��تانه جنگ جهاني اول نيروي‬ ‫دريايي انگلس��تان ‪ 51‬درصد سهام شركت نفت انگلستان و‬ ‫ایران را دراختيار گرفت ك��ه بعدا تا ‪ 97‬درصد آن متعلق به‬ ‫دولت انگلستان شد‪.‬‬ ‫نخس��تین چاه ‪ 26‬ماه می ‪ 1908‬در عمق ‪ 400‬متری به‬ ‫نفت رسیده بود و متعاقب آن دو چاه ديگر‪.‬‬ ‫«ويليام ناكس دارسي ‪»William Knox D’Arcy‬‬ ‫از اش��راف زادگان انگليسي كه از ‪ 17‬س��الگي با خانواده اش‬ ‫براي مدتي دراس��تراليا زندگي مي كرد و به استخراج طال از‬ ‫كوه «مورگن» س��رگرم بود پس از بازگشت و ادامه زندگي‬ ‫در لندن متوجه وجود نفت در ايران شد‪ .‬پيش از او ژوليوس‬ ‫رويتر (موسس خبرگزاري رويتر) با مطالعه يادداشتهاي يك‬ ‫زمين شناس فرانسوي كه قبال از ايران ديدن كرده بود به فكر‬ ‫گرفتن امتياز اكتش��اف و استخراج آن از دولت تهران افتاده‬ ‫بود ولي موفق نشده بود‪.‬‬ ‫«دارس��ي» از طري��ق همكارانش برمفاد يادداش��تهاي‬ ‫زمين شناس فرانس��وي و نيز تالشهاي رويتر وقوف يافت و‬ ‫با برقرارکردن ارتباط ب��ا رئيس الوزراء وقت ايران از طریق‬ ‫یک دوست مشترک و واسطه! قراردادن این دوست‪ ،‬به رغم‬ ‫اعتراض سفارت روس��يه در تهران به هدف رسید‪ .‬قرارداد‬ ‫دارس��ی در سال ‪ 1901‬براي مدت ‪ 60‬س��ال امضاء شد و با‬ ‫هدف کاس��تن از شدت اعتراض دولت روس��یه‪ ،‬پنج استان‬ ‫ايراني مجاور مرز روس��يه از ش��مول آن قرارداد مس��تثني‬ ‫گرديد‪ .‬دارسي براي دريافت امتياز نفت ايران مبلغ ناچيزي‬ ‫با وعده تعدادي سهم به ايران داده بود‪.‬‬ ‫دارسي براي اكتش��اف و استخراج نفت ايران‪ ،‬مهندس‬ ‫جورج رينولدز را به ايران فرس��تاد و در س��ال ‪ 1905‬نيز با‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫شركت انگليسي نفت برمه شريك شد‪.‬‬ ‫قرارداد دارس��ی در س��ال ‪ 1313‬هجری با تمهیدات‬ ‫و یک رش��ته بازی های ماهرانه‪ ،‬برای ‪ 60‬سال دیگر تمدید‬ ‫ش��د و کمپانی ‪ Anglo-Persian Oil Company‬نام‬ ‫‪ Anglo-Iranian Oil Company‬برخ��ود نهاد!‪ .‬این‬ ‫قرارداد درپی یک رش��ته اعتراضات ملی ب��ه رهبری دکتر‬ ‫محمد مصدق ـ ناسیونالیس��ت بنام ـ و پس از ترور نخست‬ ‫وزیر وق��ت ژنرال رزم آرا‪ ،‬در اس��فند ‪ 1329‬با رای پارلمان‬ ‫ایران به صورت یکجانبه لغو و نفت ایران ملی شد که پس از‬ ‫کودتای انگلیسی ـ آمریکایی ‪ 28‬امُرداد ‪ 19( 1332‬آگوست‬ ‫‪ )1953‬عمال در اختیار کنسرس��یومی مرکب از شرکتهای‬ ‫نفت��ی غرب قرارگرفت‪ .‬در این کنسرس��یوم س��هم کمپانی‬ ‫انگلیس��ی ‪ Anglo-Iranian Oil Company‬چه��ل‬ ‫درصد‪ ،‬سهم پنج کمپانی آمریکایی ‪ 40‬درصد و سهم کمپانی‬ ‫های هلندی و فرانسوی ‪ 20‬درصد تعیین شد‪ .‬دولت آمریکا با‬ ‫این شرط حاضر به مشارکت در براندازی دولت دکتر مصدق‬ ‫شده بود که پس از براندازی‪ ،‬نفت ایران در انحصار انگلستان‬ ‫نباشد [و به کمپانی های نفتی غرب و در آن زمان معروف به‬ ‫هفت خواهران داده شود]‪.‬‬ ‫ش��رکت نفت��ی ‪Anglo-Iranian Oil Company‬‬ ‫از زم��ان تاس��یس کنسرس��یوم نفت ای��ران ب��ه ‪British‬‬

‫‪William Knox D’Arcy‬‬

‫‪ Petroleum‬و اختص��ارا ‪ BP‬تغییر نام داده و دو بارهم لگو‬ ‫آن تغییر یافته است‪.‬‬ ‫این کمپانی از ‪ 1959‬فعالیت خودرا که تا آن زمان محدود‬ ‫به خاورمیانه بود به سایر نقاط جهان از دریای شمال تا خلیج‬ ‫مکزیک گس��ترش داده و عالوه بر اکتش��اف و اس��تخراج و‬ ‫تصفیه‪ ،‬به خرده فروشی هم پرداخته و در سال ‪ 2011‬دارای‬ ‫‪ 23‬هزار جایگاه فروش بنزین بوده است و با بازی در خرید و‬ ‫فروش و یا اعالم [فرضا س��اختگی] نقص فنی یک پاالیشگاه‬ ‫و تغیی��رات در جایگاههای فروش می تواند بهای بنزین و در‬ ‫نتیجه نفت خام را نوسان دهد و بالعکس‪ .‬در هر نوسان سازی‬

‫ساختگی بهای نفت‪ ،‬رسانه ها نقش موثر دارند و روزنامه نگار‬ ‫اگر در قبال جامعه احساس مسئولیت کند و وفادار به اصول‬ ‫ژورنالیسم باش��د می تواند این بازی هارا [با افشاگری] نقش‬ ‫بر آب سازد‪.‬‬

‫از آغاز قرن بیس��تم تاکنون‪ ،‬در بسیاری از رویدادهای‬ ‫کشورهای نفتدار‪ ،‬دس��ت کمپانی های نفتی غرب دیده می‬ ‫شود‪ .‬در ‪ 11‬سال نخس��ت قرن ‪ 21‬تصرف عراق‪ ،‬گسترش‬ ‫استقرار نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس‪ ،‬حوادث خونین‬ ‫دارفور‪ ،‬رویدادهای نیجریه و آنگوال‪ ،‬باالبردن مصنوعی بهای‬ ‫نفت در س��ال ‪ 2008‬ـ س��ال انتخابات آمریکا و به پیروزی‬ ‫رس��اندن نامزد م��ورد نظر‪ ،‬مس��ئله لیبی در س��ال ‪،2011‬‬ ‫باالب��ردن مجدد بهای بنزی��ن در آمریکا در بهار این س��ال‬ ‫(بهار ‪ )2011‬تا زمینه برای موافقت رئیس جمهور این کشور‬ ‫به اج��اره دادن بخش دیگری از مناطق نفتی خلیج مکزیک و‬ ‫آبهای س��احلی هموار شود همه جا نفت و دست کمپانی های‬ ‫مربوط در کار بوده اس��ت‪ .‬رویداد ن َشت نفت خام از یک چاه‬ ‫اجاره ای کمپانی بی پی (نفت انگلستان) در خلیج مکزیک در‬ ‫سال ‪ 2010‬سبب شد که واگذارکردن مناطق بیشتری در این‬ ‫خلیج برای استخراج نفت متوقف و ممنوع شود‪.‬‬ ‫درآمد ناشی از نفت در برخی کشورهای دارنده این ماده‬ ‫تاثیرات منفی داشته است‪ .‬مورخان درآمد روسیه از نفت را‬ ‫از عوامل فساد اقتصادی و مافیا بازی این کشور‪ ،‬مصرفی شدن‬ ‫جامعه روسیه و ‪ ...‬می دانند‪« .‬نفت» همچنین ریشه اختالف‬ ‫ایاالت متحده و ونزوئال را تشکیل داده است‪.‬‬ ‫‪36‬‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫‪ ...‬و این بار ‪ 22‬کمپانی نفتی غرب جای «بی پی» را در بلعیدن نفت ایران گرفتند‬ ‫اشاره ای به تحريکات لندن و زيانهاي داشتن نفت‬ ‫‪ 13‬اپریل ‪( 1954‬فروردین ‪ )1333‬كنسرسيوم شركتهاي‬ ‫عامل نفت ايران مركب از‪ 22‬كمپاني آمريكايي‪ ،‬انگليس��ي‪،‬‬ ‫فرانسوي و هلندي تاسيس خودرا رسما اعالم داشت‪ .‬پيش‬ ‫از س��ال ‪ 1330‬هجری‪ ،‬نفت ايران در انحصار انگلستان بود‪.‬‬ ‫نفت ايران در پي مبارزات پيگير ملت‪ ،‬طبق قانون ‪ 29‬اسفند‬ ‫‪ 1329‬ملي شد كه دولت انگلستان دست به تحريم اقتصادي‬ ‫و محاصره دريايي ايران زد و بيش از دو سال مانع صدور نفت‬ ‫شد و س��رانجام هم با كمك دولت آمريكا و جمعي از عوامل‬ ‫داخلي‪ ،‬كودتاي ‪ 28‬امُرداد س��ال ‪ 1332‬را ب��راه انداخت و‬ ‫دولت ملّ��ي دكتر مصدق را که منتخب م��ردم بود بركنار و‬ ‫همه رشته ها را پنبه كرد‪.‬‬ ‫مورخان و اصحاب نظر در تاليفات متعدد نوش��ته اند که‬ ‫به س��ود ايرانيان بود که نفت نداش��تند‪ .‬اينان داليل متعدد‬

‫براي اثبات اين «تز» به دس��ت داده اند ک��ه به زعم آنان به‬ ‫تنبل کردن ايرانيان و خدماتي ش��دن ايران (به جاي توليد)‪،‬‬ ‫ويژه خواري (رانت) و فس��اد ناش��ي از آن و مبارزه و رقابت‬ ‫بر س��رقدرت مي انجامد و نيز طمع خارجيان و نگراني هاي‬ ‫مربوط ‪ .‬دولت لندن در جريان مبارزه ‪ 30‬ماهه خود با مصدق‪،‬‬ ‫از برخي از رسانه ها و مصاحبه هاي مشاهير انگليسي استفاده‬ ‫کرد ازجمله پيش کش��يدن موضوع تقس��يم درآمد نفت با‬ ‫افغان ها ب��ه بهانه اينکه يعقوب ليث بود که خوزس��تان را از‬ ‫دست خليفه عباس��ي خارج و ادامه مهاجرت قبایل عرب را‬ ‫به خوزس��تان ممنوع کرد و او برخاس��ته از منطقه اي بود که‬ ‫امروزه در افغانستان قراردارد‪ .‬همچنین به میان آوردن منافع‬ ‫مشترک اقوام ایرانی که روزگاری تابع یک دولت بودند و ‪....‬‬ ‫[افغانستان نامی است که انگلیسی ها بر ایران خاوری گذارده‬

‫اند ـ قبال چنین نامی وجود نداشت‪.].‬‬ ‫به باور مورخان‪ ،‬اگر قرارداد دوجانبه سال ‪ 1921‬تهران‬ ‫و مسکو نبود‪ ،‬دولت لندن که نیروی نظامی (زمینی ـ هوایی)‬ ‫به عراق و کش��تی جنگی اضافی به خلیج فارس فرستاده بود‬ ‫در سال ‪ 1951( 1330‬میالدی) با هدف تصرف و جداکردن‬ ‫خوزستان‪ ،‬دست به تعرض نظامی به ایران می زد و ‪....‬‬ ‫به نظر مورخان‪ ،‬در س��ال ‪ ،1951‬دولت واشنگتن به دو‬ ‫دلیل حاضر به همکاری لندن برضد ایران نشد؛ درگیر بودن‬ ‫در جنگ کره و نگرانی از ورود ارتش سرخ به ایران به استناد‬ ‫مفاد قرارداد ‪ ،1921‬که اگر روس ها وارد می شدند راه ورود و‬ ‫نفوذ غرب به تمامی خاورمیانه و بخش باختری آسیای جنوبی‬ ‫بسته می ش��د‪ ،‬تاریخ جهان در مسیری دیگر قرار می گرفت‬ ‫و بلوک شرق و شوروی فروپاشی نمی شد‪.‬‬

‫نيرنگ «كاراكاال» براي تصرف ايران‪ ،‬و قتل او‬

‫هشتم اپريل س��ال ‪ 217‬ميالدي «كاراكاال» امپراتور ‪29‬‬ ‫ساله روم در ا ِربال (اربيل ــ شمال عراق امروز) به دست يك‬ ‫س��نتوريو (افس��ر رومي) كه از نيرنگهاي او خسته شده بود‬ ‫كشته ش��د‪ .‬كاراكاال كه در سر هواي اسكندر شدن و تصرف‬ ‫ايران را داشت چون با جنگ نمي توانست به اين هدف برسد‬ ‫به نيرنگ متوسل شده بود و از «ميترا» دختر اردوان پنجم ـ‬ ‫شاه وقت ايران خواستگاري كرده بود‪ .‬اردوان نخست حاضر‬ ‫به قبول درخواست او نبود ولي بعدا با اكراه آن را پذيرفت‪.‬‬ ‫كاراكاال كه مادرش از سوريه بود‪ ،‬ارتش خود مركب از‬ ‫‪ 32‬لژيون (لش��كر) را در سوريه گذارد و با دسته اي كوچك‬ ‫از افس��ران و افراد نيروي ويژه رهسپار ش��هر تيسفون (‪36‬‬ ‫كيلومتري جنوب بغداد امروز) پايتخت آن زمان ايران شد تا‬ ‫ظاهرا با ميترا ازدواج كند‪ .‬اردوان و سران كشور‪ ،‬بدون حمل‬ ‫سالح در خارج از شهر به استقبال داماد آينده ايران شتافتند‬ ‫كه به دام «كاراكاال» افتادند و جز اردوان و تني چند از بزرگان‪،‬‬ ‫بقيه به دست همراهان كاراكاال كشته شدند و كاراكاال سريعا‬

‫ب��ه ا ِربال رف��ت و در آنجا منتظر ارتش خود ش��د تا حمله به‬ ‫تيس��فون را آغاز كند كه چند روز بعد در همان شهر به قتل‬ ‫رسيد‪ .‬علت قتل‪ ،‬ظاهرا اين بود كه كاراكاال دو روز پيش از آن‬ ‫دس��تور اعدام يك افسر رومی را داده بود كه به دست برادر‬ ‫این افسر به قتل رس��يد‪ .‬كاراكاال شهرت به سفّاكي و نيرنگ‬ ‫داشت‪ .‬وي برادر خودرا هم كشته بود تا مدعي نداشته باشد‪.‬‬ ‫ماكرينوس جانشين موقّت كاراكاال به ايران پيشنهاد صلح داد‬ ‫كه پيش��نهاد او ر ّد شد و ارتش ايران نيروي رومي را شكست‬ ‫داد به گونه اي كه همه س��ربازان شمال افريقايي اين ارتش‪،‬‬ ‫معروف ب��ه موريتانيايي ها كه بهترين رزمندگان ارتش روم‬ ‫بودند كشته و يا اسير شدند و ماكرينوس كه چنين ديد مجبور‬ ‫به پذيرفتن ش��رايط سخت ایران براي اعالم ترك مخاصمه‬ ‫ازجمله پرداخت غرامت شد‪ .‬اين آخرين جنگ ايران و روم‬ ‫در دوران حكومت ‪ 475‬س��اله اش��كانيان بود‪ .‬اين سلسله ‪9‬‬ ‫سال بعد به دست اردشير ساس��اني حاكم منطقه ای مرکب‬ ‫از فارس‪ ،‬کرمان‪ ،‬سیستان بزرگتر و مکران برانداخته شد‪.‬‬

‫تصوير مجسمه ‪Caracalla‬‬

‫پس از انقالب؛ ادامه ممنوع الخروج و ممنوع المعامله شدن‬ ‫مقامات و ثروتمندان‬ ‫‪ 90‬درصد تولید تریاک‬ ‫در افغانستان!‬

‫س��ازمان ملل ‪ 15‬اپری��ل ‪ 26( 2013‬فروردین) اعالم‬ ‫کرد که کشت خشخاش در افغانس��تان و محصول تریاک‬ ‫این کشور در سه س��ال پیش از آن ـ منتهی به ‪ 2012‬رو به‬ ‫افزایش بوده و در س��ال ‪ 2012‬هفت��اد و پنج درصد تریاک‬ ‫جهان از افغانس��تان برداشت ش��ده و با این روند‪ ،‬محصول‬ ‫تریاک افغانس��تان در س��ال ‪ 2013‬به ‪ 90‬درصد کُل تولید‬ ‫جهانی این ماده مخدر خواهد رس��ید‪ .‬اعالمیه این سازمان‬ ‫حکایت از زیر کش��ت خش��خاش بودن ‪ 154‬ه��زار هکتار‬ ‫زمی��ن در افغانس��تان و بویژه در ای��االت جنوبی و در صدر‬ ‫آنها؛ قندهار و هِلمند داشت‪ .‬در اعالمیه آمده بود که بیشتر‬ ‫تریاک محصول افغانس��تان تبدیل به هروئین و در سراسر‬ ‫جهان توزیع می شود‪ .‬به عالوه‪ ،‬افزایش کشت خشخاش به‬ ‫ناامنی‪ ،‬فساد دولتی و ایجاد گروههای قاچاق و عمدتا مسلح‬ ‫دامن می زند که زیانهای جهانی متعدد دارد‪.‬‬ ‫‪37‬‬

‫‪ 31‬فروردی��ن ‪ 1358‬گزارش ش��ده بود ک��ه در ‪ 51‬روز‬ ‫گذش��ته ‪5‬هزار و ‪ 713‬تن دیگر بر ش��مار ممن��وع الخروج‬ ‫شدگان از کش��ور و ممنوع المعامله ها افزوده شده است‪ .‬از‬ ‫این ش��مار به عنوان خارج کردگان ارز از کشور در سال های‬ ‫‪ 1356‬و ‪ ،1357‬سوء اس��تفاده کنندگان از مقام و منزلت با‬ ‫هدف کسب مال‪ ،‬مفسدین و زمین خواران نام برده شده بود‬ ‫و گفته شده بود که فعال [آن زمان] اینان تنها در مظان اتهام‬ ‫هس��تند و تحقیق درباره آنان و فعالیت های قبلی شان ادامه‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫[قبال] نهم اس��فندماه ‪ 1357‬و ‪ 17‬روز پس از سقوط نظام‬ ‫سلطنتی‪ ،‬اعالم ش��ده بود که تا آن روز در ایران‪ 16 ،‬هزار ت َن‬ ‫ممنوع الخروج از کشور و ممنوع المعامله شده بودند و گفته‬ ‫شده بود که باید رسیدگی ش��ود که اموالشان را از چه راهی‬ ‫به دست آورده اند؛ راه درس��ت و یا نادرست‪ .‬به عالوه‪ ،‬چه‬ ‫مبالغی از کشور خارج کرده اند و با چه هدف و این پول ها که‬ ‫متعلق به ملت و از محل فروش نفت [ثروت ملی] است اینک‬ ‫در کجا هستند و با آنها چه می کنند‪.‬‬ ‫در اعالمیه نهم اس��فندماه آمده بود که این رس��یدگی ها‬ ‫شامل افرادی هم می ش��ود که در جریان انقالب (از دی ماه‬

‫‪ 1356‬تا ‪ 21‬بهمن ‪ )1357‬کش��ور را ترک کرده اند[ترک‬ ‫کرده بودند]‪ .‬گفته شده بود که اگر مالی خارج کرده باشند و‬ ‫ثابت شود که این مال از راه سوء استفاده و ا ِعمال نفوذ به دست‬ ‫آمده باش��د‪ ،‬قضیه به دولت محل اقامت اعالم خواهد شد تا‬ ‫آنان را جهت محاکمه ـ و اگر درخواست شود با حضور نماینده‬ ‫آن دولت ـ تحویل دهد و یا اینکه خود آن دولت برپایه موازین‬ ‫بین المللی‪ ،‬با حضور وکیل دولت ایران محاکمه کند‪ .‬قاعدتا‬ ‫دولت های دیگر هم نباید افراد فاس��د را پناه و اقامت دهند‪.‬‬ ‫مال غارت شده به هر کشوری که انتقال یابد باید حرام تلقی‬ ‫ش��ود‪ .‬حمایت از یک فاسد زیبنده هیچ دولتی نیست‪ .‬اموال‬ ‫مورد سوء استفاده متعلق به کشور (تمامی ملت) است نه فرد‬ ‫و اف��راد معیّن‪ .‬مواردی وجود دارد که ف��رد و یا افراد از یک‬ ‫فراری و یا ساکن کشور شاکی هستند‪ ،‬که در این موارد‪ ،‬شاکی‬ ‫خصوصی ـ خود و یا وکیل او باید اقامه دعوی کند‪.‬‬ ‫از س��ی ام بهمن ماه ‪ 1357‬نقل و انتقال دارایی مقامات‪،‬‬ ‫ثروتمن��دان و افراد مورد س��وء ظن و یا ش��اکی دار تا پایان‬ ‫رسیدگی ممنوع و فهرست اسامی به محاضر اسناد رسمی و‬ ‫مراجع مربوط داده ش��ده بود و تا مدت ها بر این شمار اضافه‬ ‫می شد‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫دوبچک و سرنوشت ـ پدیده ای در قرن ‪20‬‬ ‫‪ Alexander Dubchek‬الكس��اندر دوبچ��ك ‪ 17‬اپریل‬ ‫‪ 28( 1969‬فروردین) از سمت دبير يکم حزب كمونيست چك‬ ‫اسلواكي كه در ژانويه ‪ 1968‬به آن سمت برگزيده شده بود بركنار‬ ‫ش��د‪ .‬وي در آن زمان يک مهندس ‪ 47‬ساله بود‪ .‬دوبچك (متولد‬ ‫‪ 27‬نوامبر ‪ 1921‬و متوفي در ‪ 7‬نوامبر ‪ )1992‬پس از احراز دبير‬ ‫يکمي حزب كمونيست حاكم بر چك اس��لواكي رهبر اين كشور‬ ‫عضو پيمان ورشو شده بود و نسبت به سوسياليسم‪ ،‬روش ماليمي‬ ‫در پيش گرفته بود كه بي شباهت به سوسيال دمكراسي نبود‪.‬‬ ‫اين روش كه دوبچك آن را «سوسياليسم با چهره خندان» مي‬ ‫خواند با مخالفت دولتهاي كمونيستي ديگر و در صدر آنها دولت‬ ‫مس��كو قرار گرفته بود و چون دوبچك ـ يک اسلواک ـ حاضر به‬ ‫تغيير روش خود نشد‪ ،‬در آگوس��ت ‪ 1968‬ارتشهاي كشورهاي‬ ‫عضو پيمان ورشو وارد پراك شدند‪ ،‬نخست اورا از رهبري کشور‬ ‫و هفت ماه بعد از دبير يکمي حزب حاکم بركنار و به س��مت سفير‬ ‫در ترکيه منصوب كردند‪.‬‬ ‫به اين هم اكتفا نشد و دوبچك در سال ‪ 1970‬به اتهام ضعف‬ ‫وفاداري نسبت به سوسياليسم مارکسيستي‪ ،‬از حزب كمونيست‬

‫نيز اخراج و براي كار به يك كارخانه فرستاده شد‪ ،‬حال آنکه از ‪18‬‬ ‫س��الگي به عضويت حزب کمونيست در آمده بود‪ .‬پدر الکساندر‬ ‫دوبچک پیش از تول ّد او‪ ،‬ساکن شهر شيکاگو (آمريکا) بود که چون‬ ‫افکار چپگرايانه داشت و با ش��رکت اياالت متحده در جنگ اول‬ ‫جهاني مخالف بود اين کشور را ترک و به اسلواکي بازگشت و پس‬ ‫از پيروزي انقالب بلشويکي روسيه به اين کشور رفت و براي آشنا‬ ‫س��اختن قرقيزهاي امپراتوري روسيه در آن منطقه (قرقيزستان‬ ‫کنونی) مستقر شد‪ .‬الکساندر که هنگام ترک آمريکا در شکم مادر‬ ‫بود در اس��لواکي به دنيا آمد و دوران نوجواني را در قرقيزس��تان‬ ‫بود‪ .‬بيست سال بعد از برکناري از حزب و پس از انحالل پيمان‬ ‫ورشو و خروج حزب كمونيست از دولت و امور اجرايي‪ ،‬دوبچک‬ ‫بارديگر وارد صحنه ش��د و به رياس��ت پارلمان انتخاب گرديد و‬ ‫گفت كه از اعتقاد خود به سوسياليس��م دس��ت برنداشته است ـ‬ ‫سوسياليس��م عملي شدني؛ عقيده اي مشابه سوسياليسم قرن ‪21‬‬ ‫که طراح آن هوگو چاوس بود ـ سوسياليس��م با رعايت ارزشها و‬ ‫روانشناسي انسان و اخالقيات‪ .‬پس از تاكيد اين نكته‪ ،‬طولي نكشيد‬ ‫كه اعالم ش��د كه وي هفتم نوامبر ‪ 1992‬در يك حادثه رانندگي‬

‫‪Alexander Dubchek‬‬

‫كشته شده اس��ت!‪ .‬پنجاه درصد هموطنان او در يک نظر سنجي‬ ‫گفته بودند که قرباني يک طرح ترور شده است‪ .‬گورباچف هم در‬ ‫دسامبر‪ 1991‬وفاداري خود را به سوسياليسم اعالم داشت كه چند‬ ‫روز بعد‪ ،‬شوروي را منحل و اورا «بدون مقام» كردند!‪ .‬از دوبچک‬ ‫نکته های تأمل برانگیز متعدد باقی مانده است از جمله این نکته‪:‬‬ ‫« می توان ی��ک گُل را نابود کرد ولی نمی از آمدن بهار جلوگیری‬ ‫کرد‪ .».‬مرور زمان درستي تفکر دوبچک را تا حدي زياد نشان داده‬ ‫است زيراکه انسان شيئي مشابه ماشين نيست و نمي توان انگيزه‪،‬‬ ‫احساس و عواطف را از او گرفت و تنها شکمش را سير کرد‪.‬‬

‫زمانی که ايران و روم براي قاطعترين جنگ دنياي باستان آماده مي شدند‬ ‫اواخر اپريل س��ال ‪ 53‬پيش از ميالد‪ ،‬ايران و روم در آستانه‬ ‫جن��گ كارهه (حّ ران) قرار داش��تند كه «دوپ��وي» در صفحه‬ ‫‪ 129‬تاليف خود ــ تاري��خ جنگ ــ از آن به عنوان قاطعترين‬ ‫نبرد نظامي بش��ر در قرون قديم نام برده است‪ .‬در اين جنگ‪،‬‬ ‫كراسوس كنسول اول روم كشته شد و از ارتش آن كشور كمتر‬ ‫از پنج هزار تن موفق به فرار شدند‪ .‬جنگ اواخر بهار روي داد‪.‬‬ ‫‪ ‬كراس��وس پس از س��ركوب خوني��ن قيام اس��پارتاكوس‬ ‫تصميم گرفت با ايران وارد جنگ ش��ود تا بر ش��هرت و ثروت‬ ‫خود بيافزايد‪ .‬س��ناي روم از جنگ با ايران اكراه داش��ت‪ ،‬زيرا‬ ‫كه به سبب طول كش��يدن دوران صلح از توان رزمي ايران به‬ ‫درستي آگاه نبود‪ ،‬ولي كراس��وس اصرار بر اين جنگ داشت‪.‬‬ ‫‪ ‬به نوش��ته پلوتارك براي حمله به ايران‪ ،‬كراس��وس هفت‬ ‫لژي��ون رومي و چهار ه��زار پي��اده كمكي آماده س��اخت‪ .‬به‬ ‫منظ��ور احتياط ده هزار س��وار غير رومي از جمله هزار س��وار‬ ‫گاليائي (فرانسوي) را هم بر اين نيرو اضافه كرد و با تجهيرات‬ ‫فراوان از طريق س��وريه به سوي تيس��فون به حركت درآمد‪.‬‬ ‫‪ ‬س��پهبد س��ورنا س��رفرمانده ارتش اي��ران با س��پاهيان‬ ‫خود ك��ه به اس��لحه تازه مجه��ز بودن��د و از تاكتي��ك نوين‬ ‫اس��تفاده مي كردند از تيس��فون ع��ازم جلوگيري از او ش��د‪.‬‬ ‫‪ ‬دو ارتش در دش��ت حران كه رومي��ان كارهه (كارئه) مي‬ ‫خواندند به هم رسيدند‪ .‬حّ ران به فاصله نه چندان دور از فرات‬ ‫ش��مالي در دشتي خش��ك و پر باد و غبار بر سر راه كاروانها‪ ،‬به‬ ‫ويژه راهي كه به شهر باس��تاني «اور» ختم مي شد واقع شده و‬ ‫آثار باستاني آن هنوز باقي اس��ت‪ .‬قدمت اين شهر به دو هزار‬

‫سال پيش از ميالد مي رسد‪ .‬نام آن از زبان سومري گرفته شده‬ ‫و به معناي «چهار راه مس��افران» است‪ .‬آب اين شهر از چاهها‬ ‫تامين مي شد‪.‬‬ ‫پس از رس��يدن دو نيرو به يكديگر در دشت حران‪ ،‬سورنا‬ ‫كوش��يد كه كراس��وس و ژنرالهايش متوجه آرايش و نقش��ه‬ ‫جنگي او‪ ،‬مخصوصا س��واره نظ��ام زره پوش نش��وند و جنگ‬ ‫پس از باال آمدن خورش��يد و گرم ش��دن هوا آغاز ش��ود زيرا‬ ‫كه سورنا مي دانس��ت دسترسي س��ربازان كراسوس به آب‬ ‫دشوار اس��ت‪ .‬کراس��وس که خودرا در محاصره دید پسرش‬ ‫پوبليوس را با چن��د هزار رومي و همه س��واران گاليايي مامور‬ ‫شكس��تن خط محاص��ره كرد ك��ه در اين ت�لاش پوبليوس و‬ ‫بيش��تر افراد او كش��ته شدند و بقيه نيز به اس��ارت در آمدند‪.‬‬

‫کراسوس‬

‫‪ ‬نيروهاي ايراني براي تضعيف روحيه روميان سر«پوبليوس»‬ ‫را بر نيزه كردند و به آنان نشان دادند‪ .‬كراسوس كه چنين ديد‬ ‫تصميم به عقب نشيني به شهر حران كه داراي حصار بود گرفت‪،‬‬ ‫ولي موفق نش��د؛ جانش را از دست داد و از آن سپاه انبوه‪ ،‬كمتر‬ ‫از پنج هزار تن موفق به رساندن خود به آن سوي فرات شدند‪.‬‬ ‫‪ ‬در م��ورد ش��مار تلفات‪ ،‬ارق��ام متفاوت اس��ت‪ .‬پلوتارك‬ ‫بيش از ‪ 20‬هزار تن كش��ته‪ ،‬ده هزار اس��ير و هزاران زخمي كه‬ ‫بيشترشان بعدا جان باختند ذكر كرده است‪ .‬اسيران رومي به‬ ‫سغديا = س��غديانا (فرارود و عمدتا تاجيكستان امروز) جهت‬ ‫كار زراع��ت منتقل ش��دند و مورخ��ان چيني در ب��اره اقامت‬ ‫آنان در س��غديا مطالب متعدد نوش��ته اند‪ .‬س��ر كراس��وس‬ ‫همراه ب��ا ژنرالهاي اس��ير رومي به تيس��فون براي مش��اهده‬ ‫اورودس ( اورود ــ هيرودس ) ش��اه وقت فرستاده شدند‪ .‬‬ ‫‪ ‬پلوتارك در باره «سورنا» سر فرمانده نيروهاي ايران در اين‬ ‫جنگ نوشته اس��ت كه او از يك خانواده اصيل پارسي بود و در‬ ‫امور نظامي نبوغ داشت و شخص دوم ايران پس از شاه بشمار‬ ‫مي رفت‪ .‬به استناد اين نوش��ته و نوشته هاي ديگر «سورنا» از‬ ‫كيانيان سيس��تان بود و در نزديكي شهر زرنگ (درنگيانا) و نه‬ ‫چندان دور از ساتراپي (استان) آريا (هرات و فراه امروز) به دنيا‬ ‫آمده بود و درحقيقت از همش��هريان رستم زال‪ ،‬پهلوان افسانه‬ ‫اي ايران بود و يعقوب ليث نيز بعدا از همين منطقه برخاس��ت‪.‬‬ ‫‪ ‬بيش��تر نيروهايي كه س��ورنا در جنگ با كراس��وس بكار‬ ‫برد از ش��رق ايران (خراس��ان ‪ ،‬سيس��تان و كرم��ان) بودند‪.‬‬ ‫‪ ‬اين جنگ باعث تحقير روميان در جهان آن روز شد‪.‬‬

‫شورش سیستان بزرگتر و تعرض غافل گیر کننده ارتش روم به ایران و ‪...‬‬

‫در پي چند شكس��ت نظامي روم از ايران و قتل دو امپراتور‬ ‫اين كشور كه با ايران وارد جنگ شده بودند‪ ،‬ماركوس پروبوس‬ ‫(‪ 282 - 232‬میالدی) و از س��ال ‪ 276‬امپراتور روم و درگیر‬ ‫بپاخیزی طوایف ژرمن (گُت ها‪ ،‬آلمان ها‪ ،‬فرانک های شمالی‬ ‫و ‪ ،)...‬در مارس ‪ 280‬و به مناس��بت ن��وروز ایرانیان به بهرام‬ ‫دوم ش��اه ساس��اني ايران که او نیز در ‪ 276‬میالدی بر جای‬ ‫پدر نشسته بود پيشنهاد امضاي يك پيمان صلح داد كه بهرام‬ ‫به سبب مشكالتي كه در خاور ايرانزمین (سیستان بزرگتر و‬ ‫اینک به صورت چند ایالت جنوبی و جنوب غربی افغانس��تان‬ ‫و گوش��ه ای از یک استان ایران) داشت و به عالوه‪ ،‬درگیری و‬ ‫اختالف نظر با بزرگان کش��ور‪ 26 ،‬اپريل این سال (سال ‪280‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫ميالدي) اين پيشنهادرا در اصل پذيرفت‪ ،‬اما قراردادي امضاء‬ ‫نشد‪ .‬سه سال بعد هم پروبوس در يك توطئه نظامی که طراح‬ ‫آن «مارکوس کاروس» فرمانده گارد امپراتوری معروف به‬ ‫«گارد پراتوریان» بود به قتل رسيد و «كاروس» خودرا امپراتور‬ ‫موقت خواند‪ .‬كاروس که خبرداشت ارتش ایران گرفتار مسئله‬ ‫سیس��تان اس��ت و راهی طوالنی در پیش دارد تا برای دفاع‪،‬‬ ‫خودرا به غرب دجله برساند و نیز براي اينكه توجه سناي روم‬ ‫را به تاييد خود جلب كند به ايران لشكر كشيد و بهرام دوم را‬ ‫غافلگير كرد که انتظار چنين حمله اي را نداشت‪ .‬كاروس پس‬ ‫از تصرف سلوکیه و عبور از فرات‪ ،‬تا تيسفون پيش آمد كه در‬ ‫اينجا به مرگ ناگهاني از اين دنيا رفت‪.‬‬

‫درباره مرگ او که تنها حدود یک س��ال اقتدار داشت‪ ،‬هر‬ ‫مورّخ علتی به دس��ت داده است ازجمله مرگ بر اثر جراحت‬ ‫ناش��ی از اصابت تیر یک س��رباز ایرانی‪ ،‬مرگ بر اثر اصابت‬ ‫آذرخش ناشی از توفان و رعد وبرق‪ ،‬مرگ براثر بیماری و ‪....‬‬ ‫با اين تجربه‪ ،‬از آن پس بهرام دوم‪ ،‬ديگر به اش��ارات صلح‬ ‫آميز روميان توجه نمي كرد و راه خودرا مي رفت‪ .‬این تجربه‪،‬‬ ‫موبدِ موبدان را برآن داشت که مداخله کند و شاه را با بزرگان‬ ‫ایران آش��تی دهد و آنان را با هم متحد و یکپارچه کند‪ .‬مسئله‬ ‫سیس��تان بزرگتر با ش��ورش هرمز حاکم ای��ن ایالت بر ضد‬ ‫برادرش بهرام دوم آغاز ش��ده بود‪ .‬هرمز خودرا برای پادشاه‬ ‫شدن شایسته تر می دانست‪.‬‬ ‫‪38‬‬


‫فروردین در گذر تاریخ‬

‫قتل ابراهام لینکن‬ ‫‪ 14 Abraham Lincoln‬اپریل ‪ 25( 1865‬فروردین)‬ ‫و پنج روز پس از پايان جنگ داخلي ‪ 4‬س��اله آمريكا‪ ،‬ابراهام‬ ‫لينكلن(لينکن) ‪ 56‬س��اله رئيس جمهوري وقت اين كش��ور‬

‫لینکن‬

‫درجايگاه ش��ماره ‪ 7‬تماشاخانه فورد در مركز شهر واشنگتن‬ ‫هدف گلوله «جان ويلكس بوث ‪» John Wilkes Booth‬‬ ‫يك بازيگر ‪ 26‬ساله تئاتر و از هواداران كنفدراسيون آمريكا‬ ‫(طرف��داران كاه��ش قدرت دول��ت مرك��زي ‪-‬جنوبي ها)‬ ‫قرارگرفت و چند س��اعت بعد (ساعت ‪ 7‬و ‪ 22‬دقيقه بامداد‬ ‫‪ 15‬اپریل) درگذشت‪ .‬جان بوث پس از تيراندازي به لينكلن‬ ‫كه در كنار زنش نشس��ته بود و صحنه نمایش را تماش��ا مي‬ ‫كرد فرياد زد‪ :‬جن��وب انتقام گرفت‪« .‬بوث» چند دقیقه پس‬ ‫از ساعت ده شب به وقت واشنگتن از فاصله يك متر و نيمي‪،‬‬ ‫تنها يك گلوله به پش��ت جمجمه لينكلن ش��ليك كرده بود‪.‬‬ ‫ضارب پس از شلیک گلوله‪ ،‬از پنجره تماشاخانه فرارکرد و با‬ ‫اسبي كه از قبل زير پنجره آماده بود از محل دور شد‪ .‬لینکلن‬ ‫از حزب جمهوریخواه‪ ،‬شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا‪4 ،‬‬

‫بوث‪ -‬قاتل لینکن‬

‫س��ال و یک ماه حکومت کرده بود‪ .‬همزمان با تيراندازي به‬ ‫لينكلن (لينكن)‪ ،‬در جاي ديگر به «ويليام سيوارد» وزير امور‬ ‫خارج��ه او چاقو زدند که بر اثر ضربات وارده مجروح ش��ده‬ ‫بود‪[ .‬سيوارد عمدتا شهرت خودرا از خریدآالسكا از تزار وقت‬ ‫روسیه براي آمريكا به دست آورده است]‪ .‬پس از درگذشت‬ ‫لينكلن كه دومين دور رياست جمهوري خودرا آغاز كرده بود‪،‬‬ ‫معاون وي «اندرو جانسون» برجايش نشست‪.‬‬

‫آغاز و پایان جنگ داخلی آمریکا در ماه اپریل ـ سیاست گذشت و ر ّد انتقام‬

‫جنگ داخلی آمری��کا ‪ 12‬اپریل ‪ 23( 1861‬فروردین) با‬ ‫گلوله باران شدن پایگاه نظامی «فورت سامتر» در کارولینای‬ ‫جنوبی آغاز ش��د‪ ،‬درست چهار سال طول کشید و نهم اپریل‬ ‫‪ 20( 1965‬فروردین ‪ 4‬سال بعد) پایان یافت‪.‬‬ ‫در این بزرگترین برادرکُش��ی‪ 618 ،‬هزار نظامي (‪258‬‬ ‫هزار جنوبي و ‪ 360‬هزار شمالي) كشته شدند و ويراني وسيع‬ ‫و تلفات غير نظامي بي شمار به بار آمد‪.‬‬ ‫ژنرال «رابرت لي» فرمانده نيروهاي كنفدراسيون آمريكا‬ ‫(جنوبی ها که خواس��تار خودمختاري هرچه بيشتر اعضاي‬ ‫اتحاديه و استقالل داخلي کامل بودند ـ کنفدراسیون طلبان)‬ ‫پس از س��قوط شهر ريچموند (حاكم نش��ين ايالت مشترک‬

‫المناف��ع ويرجينيا) و از دس��ت دادن خط دفاع��ي رودخانه‬ ‫اپاماتكس‪ ،‬با اینکه هنوز ‪ 27‬هزار مرد مس��لح و صدها توپ‬ ‫و خمپاره انداز در اختیارداش��ت‪ ،‬تصميم گرفت که تس��ليم‬ ‫ش��ود‪ .‬وي پيش از ظهر ‪ 9‬اپريل در ساختمان دادگاه شهرك‬ ‫اپاماتكس‪ ،‬نامه تس��ليم خودرا نوشت‪ ،‬امضاء كرد و به ژنرال‬ ‫گرانت فرمانده نیروهای فدراسیون (دولت واشنگتن) داد‪.‬‬ ‫ژنرال گرانت (که بعدا رئيس جمهور آمريکا شد) پس از‬ ‫دريافت تسليم نامه «لي» اجازه داد كه او‪ ،‬افسران و افرادش‬ ‫با اس��بان و سالحهاي سبك خود به هرجا كه بخواهد بروند و‬ ‫تاکيد کرد که هيچكدام از آنان ب��ه خاطر كارهايي كه تا آن‬ ‫روز انجام داده بودند مجازات نخواهد ش��د‪ ،‬ولي پس از اين‬

‫ـ هرگونه خطا از نوع تجزيه طلبي‪ ،‬مجازات خواهد داش��ت و‬ ‫دو ژنرال سپس دست يگديكر را فشردند و از هم جدا شدند‪.‬‬ ‫همين «گذشت» باعث شد كه خصومت دنباله نداشته باشد‪.‬‬ ‫«لی» بعدا رئیس دانشگاه ش��د و در بسیاری از شهرها نام او‬ ‫بر تاالرها و خیابانها و نیز یک جاده سراس��ری گذارده ش��ده‬ ‫است‪ 130 .‬سال بعد در آفریقای جنوبی هم چنین شد و پس‬ ‫از افتادن حکومت به دست اکثریت (سیاهان)‪ ،‬دولت بجای‬ ‫انتقامگیری از س��فیدان‪ ،‬اعالم کرد که هرکس در سال های‬ ‫طوالنی تبعیض نژادی مرتکب خالف و جنایت ش��ده بیاید‬ ‫اعتراف کند‪ ،‬پوزش بخواهد و عفو شود و مسائل پایان یافت‬ ‫و کشور آسیب ندید‪.‬‬

‫کوبا ‪ 64‬سال زیر تحریم های آمریکا‬ ‫جان اف كندي رئيس جمهوري وقت آمريكا ‪ 17‬اپریل سال‬ ‫‪ 28( 1961‬فروردین)‪ ،‬و كمتر از سه ماه از آغاز زمامداري اش‬ ‫با شكس��ت يك تعرض نظامي به كوبا رو به رو شد‪ .‬نقشه اين‬ ‫تعرض در دوران حكومت آيزنهاور كه ‪ 20‬ژانويه آن سال پايان‬ ‫يافته بود طرح شده و در نيمه اپريل با حمايت سازمان اطالعات‬ ‫مركزي آمريكا (سيا) به اجرا در آمده بود‪.‬‬ ‫طبق اي��ن طرح‪ ،‬صدها تن از فراريان كوبايي كه توس��ط‬ ‫آمريكا مسلح ش��ده بودند و ش��ماري ديگر‪ ،‬در منطقه خليج‬ ‫خ��وك ها به خاك كوبا حمله ب ُردند كه اين تعرض شكس��ت‬ ‫خورد و ‪ 743‬تن از حمله كنندگان اس��ير شدند كه بعدا فيدل‬ ‫كاسترو هركدام از آنان را با يك تراكتور معاوضه و آزاد كرد‪.‬‬ ‫دشمني دولت آيزنهاور با دولت كاسترو در كوبا از زماني‬

‫آغاز شد كه كاسترو اعالم كرد يك سوسياليست است و نظام‬ ‫كوبا سوسياليس��تي خواهد بود و سپس دس��ت به ملّي كردن‬ ‫شركتها و كسب و كار آمريكائيان در كوبا زد‪ .‬قدمت فعاليت‬ ‫بازرگاني بعضي از موسس��ات آمريكائي در كوبا به اوايل قرن‬ ‫‪ 20‬و اندكي پس از پيروزي آمريكا در جنگ با اسپانيا در سال‬ ‫‪ 1898‬مي رسيد‪.‬‬ ‫حزب سوسياليس��ت کوبا (پيرو ماركسيس��م ‪ -‬لنينيسم)‬ ‫در س��ال ‪ 1925‬تاسيس ش��ده بود‪ .‬اين حزب پس از پيروزي‬ ‫انقالب كاسترو در ‪ 1959‬به تدريج زمام امور اين كشور را به‬ ‫دست گرفته اس��ت‪ .‬فيدل كاسترو كه مبارزه اساسي خودرا از‬ ‫‪ 1953‬آغاز كرده بود پس از يك شكس��ت‪ ،‬در سال ‪ 1959‬از‬ ‫تبعيد به كوبا بازگشت و با ‪ 9‬هزار انقالبي مسلح به ديكتاتوري‬

‫باتيستا پايان داد‪ .‬دولت واشنگتن در آغاز كار گمان نمي كرد‬ ‫كه كاسترو «كمونيست» باشد‪ ،‬و چپگرايي را خصلت هر انقالبي‬ ‫مي دانست‪.‬‬ ‫‪ 24‬اپريل ‪ 1961‬جان اف‪ .‬كندي مسئوليت شكست حمله‬ ‫ب��ه خليج خوكها را پذيرفت و از آن زمان روابط آمريكا با كوبا‬ ‫قطع و این کشور به رغم نرمش اخیر‪ ،‬همچنان زیر تحریم های‬ ‫آمریکا قرار دارد‪.‬‬ ‫كريس��تف كلمب در نخستين سفر دريايي خود به سوي‬ ‫غرب‪ ،‬در ‪ 1492‬به كوبا رس��يد و اين جزيره را از مستملكات‬ ‫اسپانيا اعالم داشت كه اين سلطه تا پايان قرن ‪ 19‬ادامه داشت‬ ‫و پدر كاس��ترو از مهاجران اس��پانيايي بود‪ .‬بذر توتون‪ ،‬گوجه‬ ‫فرنگی و سیب زمینی از کوبا به سایر قاره ها انتقال یافته است‪.‬‬

‫روزی که ارتش شوروی اتریش را از هیتلری ها گرفت ـ مسکو ‪ 27‬میلیون کشته داد ولی‬ ‫همه دستاوردهایش را برباد داد!‬

‫‪ 13‬اپریل سال ‪ 1945‬ارتش شوروي شهر وين را تصرف‬ ‫ك��رد و ‪ 90‬هزار ت��ن از نظاميان هيتلر را به اس��ارت گرفت‪.‬‬ ‫اتريش (س��رزمين ژرمن نشين) در س��ال ‪ 1938‬به آلمان‬ ‫پيوسته و يكي از اياالت آلمان (رايش سوم) شده بود‪.‬‬ ‫ش��وروي در جري��ان جنگ جهان��ي دوم‪ ،‬از زمان حمله‬ ‫ارت��ش هيتلر به آن كش��ور در ‪ 1941‬تا تص��رف برلين در‬ ‫‪ ،1945‬نزدي��ك به ‪ 27‬ميليون كش��ته‪ ،‬تلفات داد ـ حال آن‬ ‫كه جم��ع كل تلفات آمريكا در دو جبهه اروپا و آس��يا به نيم‬ ‫ميليون نفر هم نرسيد‪ .‬اواخر دهه ‪ ، 1980‬غرب موفق به فریب‬ ‫دادن گورباچف و دس��تیارانش شد و هر آنچه را که شوروی‬ ‫‪39‬‬

‫از شکس��ت هیتلر به دس��ت آورده بود داوطلبانه از دس��ت‬ ‫داد!‪ .‬دولت وقت مسكو (گورباچف) اواخر دهه ‪ 1980‬پس از‬ ‫دريافت وعده هايي از سران غرب‪ ،‬داوطلبانه با انحالل پيمان‬ ‫ورش��و موافقت كرد به اين اميد كه «ناتو» هم منحل شود كه‬ ‫برخالف انتظار مسكو‪ ،‬پس از فروپاشي اسرار آميز شوروي‪،‬‬ ‫ناتو نه تنها منحل نشد بلكه گسترش يافت و به مرزهاي سابق‬ ‫شوروي رس��يد و از اپریل ‪ 2004‬به ليتواني‪ ،‬لتوني و استوني‬ ‫ سه کشور از کشورهاي سابق شوروي وارد شده و در همان‬‫پایگاههایی که با پول روسها در اين سه کشور بالتیک شوروی‬ ‫منحله ساخته شده اند استقرار یافته است‪.‬‬

‫وزير دفاع روس��يه در اپریل ‪ 2007‬و ‪ 16‬س��ال پس از‬ ‫فروپاشي شوروي‪ ،‬براي نخستين بار اظهارداشت که در نيمه‬ ‫دوم دهه ‪ 1980‬روس ها فريب غرب را خوردند که با ابطال‬ ‫پيمان ورشو و تخليه اروپاي شرقي از نيروهاي خود موافقت‬ ‫کردند که دنباله آن فروپاشي شوروي بود‪ .‬وی افزود‪ «:‬روزی‬ ‫که روس ها به واقعیت های پش��ت پرده فروپاش��ی کش��ور‬ ‫تزارها پی ببرند‪ ،‬آن وقت اس��ت که بوی اتم به مشام خواهد‬ ‫خورد و ‪» ....‬‬ ‫هفتم اپریل ‪ 2010‬اعالم شده بود که هنوز روسیه دارای‬ ‫‪ 12‬هزار سالح اتمی است و مابقی جهان جمعا ‪ 8‬هزار‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫نظرات اندیشمندان در گذر زمان‬

‫زادروز «توماس هابز» فيلسوف بزرگي كه انسان را موجودي ذاتا‬ ‫خودخواه‪ ،‬سلطه گر و استثمارگر خواند و راه حل ارائه داد‬

‫پنجم اپریل (‪ 16‬فروردین) زادروز توماس هابز فيلسوف‬ ‫و نويسنده انگليسي است كه انسان را موجودي ذاتا خودخواه‪،‬‬ ‫قدرت طلب‪ ،‬خواهان س��لطه بر همنوع و استثمار ديگران‬ ‫دانسته است‪ .‬وي در ‪ 1588‬به دنيا آمد‪ 91 ،‬سال عمر كرد و‬ ‫چهارم دسامبر ‪ 1679‬درگذشت‪ .‬نظرات هابز در دهه های‬ ‫اخیر و بویژه در جریان بحران مالی سال ‪ 2009‬که آزمندی‬ ‫چند آمریکایی آن را به وجود آورده و همه جهان را در آن‬ ‫غرق و گرفتار ساخته بیش از هر زمان دیگر نقل و یادآوری‬ ‫می ش��د زیرا که وی راه حل مس��ئله را هم به دس��ت داده‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ ‬هابز كه واقعيت عقايد و فرضيه هاي او هر روز آشگارتر‬ ‫از روز پيش مي شود‪ ،‬طبيعت بشر را در ارتباط با نفس خود‬ ‫و جامعه تعريف كرده و گفته اس��ت كه رفتار يك انس��ان‬ ‫تابع خودخواهي ذاتي اوس��ت و س��ه عامل باعث منازعه‬ ‫انسانها مي شود‪ :‬رقابت بر سر منابع محدود براي تملك‪ ،‬بي‬

‫اعتمادي نسبت به يكديگر‪ ،‬و باالخره عشق و عالقه وافر به‬ ‫جالل و شكوه (قدرت)‪ .‬وي تصريح مي كند كه تا اين عوامل‬

‫وجود داشته باشد نزاع (جنگ) و در نتيجه «ترس» از ميان‬ ‫نخواهد رفت و در چنين محيطي همه چيز نامطمئن است‪.‬‬ ‫‪ ‬ب��ه اظهار هابز‪ ،‬تا بي اعتمادي نس��بت ب��ه ديگران در‬ ‫زندگاني روزمره وجود داشته باشد بيم و خطر نزاع و جنگ‬ ‫هم ادامه خواهد داشت‪ .‬هابز گفته است‪ :‬پيشرفتهاي مادي‬ ‫و ساختن ش��هرهاي قشنگ‪ ،‬طبيعت انس��ان را تغيير نمي‬ ‫دهد‪ .‬متمدن ترين كش��ور اگر بر كش��ور ديگر پيروز شود‬ ‫نسبت به مغلوب رفتاري خشن و غیرانسانی خواهد داشت‪.‬‬ ‫‪ ‬هابز نوش��ته اس��ت كه در غياب يك قانون بين المللي‬ ‫داراي ضمانت اجرايي استوار و اطمينان بخش‪ ،‬كشورهاي‬ ‫ضعيف شكار قوي ترها مي شوند‪ ،‬و به همين گونه انسانها در‬ ‫چنگال انسان دارای نیرو و اختیارات‪ .‬هابز می گوید که براي‬ ‫تحت كنترل درآوردن اين وضعيت نامطلوب در يك جامعه‬ ‫ملي و بر طرف كردن احساس ترس و نیز تامين آسايش و‬ ‫جلوگيري از تجاوز افراد به حقوق و آزادي يكديگر و ‪ ...‬نياز‬ ‫به وجود يك دولت نيرومند در آن جامعه اس��ت كه بتواند‬ ‫بر خودخواهي اف��راد فائق آيد‪ .‬چنين دولتي بايد توانمندي‬ ‫همه جانبه و قدرت تمام عيار داشته باشد و اين «حاكم تمام‬ ‫عیار» بايد متناسب با نياز روز وارد عمل شود و از قدرت و‬ ‫اختیارات خود استفاده كند‪ .‬هابز گويد كه «قدرت حاكم»‬ ‫باید بگونه ای به چش��م خورد و مسلط برکار خود باشد که‬ ‫حس استثمار و زورگويي در یک فرد از افراد را براي حصول‬ ‫به برتري و زندگاني فردی بهتر برای شخص خود مهار كند‬ ‫تا آرامش برقرار باشد و در جامعه ای که کینه افراد نسبت‬ ‫به فرد وجود نداشته باشد آرامش برقرار خواهد بود و نبود‬ ‫ترس از انتقام گیری و نیز احساس ستم و بی عدالتی؛ آرامش‬ ‫خیال به وجود می آورد که الزمه خوشبخت زیستن است‪.‬‬ ‫‪ ‬هاب��ز درباره ش��رايط دولت گوي��د‪ :‬دول��ت ـ فرد يا‬ ‫گروه ـ وقتي مش��روعيت حكومت كردن خواهد داشت و‬ ‫مردم بايد اختيار و سرنوش��ت خود را به آن بس��پارند كه‬ ‫همه اتب��اع را به يك چش��م بنگرد و تبعيض قائل نش��ود‪.‬‬

‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫دولتی را موانع رشد و مدنيّت‬ ‫جامعه می دانست‬

‫‪Thomas Hobbes‬‬

‫يك دول��ت نباي��د كاري كند كه ب��ه اتباعش آس��يب و‬ ‫زي��ان وارد آي��د‪ .‬انجام دقی��ق تکالیف و وظای��ف؛ میزان‬ ‫شایستگی یک دولت را به دس��ت می دهد‪ .‬دربرابر‪ ،‬اتباع‬ ‫هم بايد وفادار باش��ند و از انجام تكاليف شانه خالي نكنند‪.‬‬ ‫‪ ‬هابز تاكيد بريافتن راهي جهت پايان دادن به احساس‬ ‫تنفر آشگار و پنهان ميان انسانها و جوامع دارد و هنر دولت را‬ ‫در تحقق اين امر مي داند‪ .‬به زعم هابز‪ ،‬دولت بايد مانع تنازع‬ ‫مردم بر سر منافع و ربودن آن توسط قويتر ها و زرنگتر ها‬ ‫شود‪ .‬هدف يك دولت از مجازات افراد نه تنها بايد اصالح‬ ‫مقصر‪ ،‬بلکه “ تنبّه “ ديگران باش��د‪ ،‬نه چشم در برابر چشم‪.‬‬ ‫بی طرفی و بلوغ دستگاه قضایی یک کشور بیش از هرعامل‬ ‫دیگر باعث کنترل دولت و اتب��اع و محافظت از حقوق هر‬ ‫دو می شود و وای به حال کشوری که از یک دستگاه قضایی‬ ‫واجد ش��رایط برخوردار نباشد و در این مورد‪ ،‬شرط اصلی‪،‬‬ ‫یافتن قاضی عادل دارای توان تشخیص و قضاوت و رعایت‬ ‫بی طرفی و انصاف اس��ت و انتصاب و حمایت همگانی از او‪.‬‬ ‫‪ ‬هابز قانون طبيعي و طبقه بندي آن را به تفصيل ش��رح‬ ‫داده و آن را ب��ه قانون عمومي و مصوبات پارلماني را قانون‬ ‫موضوعه تعبير كرده كه افراد را از انجام كارهايي منع و به‬ ‫انجام اموري تشويق مي كند و همه تاكيد او بر اين است كه‬ ‫اگر در جامعه (ملي و بين المللي) كنترل خودخواهي افراد از‬ ‫دست حاكم و مجري قانون (قانون طبيعي ـ قوانین موضوعه)‬ ‫خارج ش��ود صل��ح و آرامش‪ ،‬آزادي و امنيت‪ ،‬س��عادت و‬ ‫آس��ودگي خيال رخت ب��ر خواهد بس��ت و برقراركردن‬ ‫مجدد نظم‪ ،‬كاري آس��ان نخواهد بود‪ .‬به اين ترتيب‪ ،‬هابز‬ ‫اهميت ويژه براي دس��تگاه قضايي يك جامعه قائل است و‬ ‫بر بي نظر و عالم بودن قاض��ي تاكيد مي كند و قاضی واجد‬ ‫ش��رایط را موجودي كمياب و در نتيج��ه گرانبها مي داند‪.‬‬ ‫‪ ‬هاب��ز در جاي ديگري از نوش��ته هايش ‪ 15‬اصل براي‬ ‫كنترل خودخواهي افراد بيان داشته كه مهمترين اصل آن‬ ‫نفي و تقبيح «نخوت» است‪.‬‬ ‫تاليف��ات مهم هاب��ز عبارتن��د از‪« :‬لوي يات��ان (فريت‬ ‫دريايي)»‪ ،‬پيشنويس فلسفي رابطه حكومت و جامعه‪ ،‬مسائل‬ ‫مربوط به آزادي و ضرورتها و فرصتها‪ ،‬بحث فيلس��وف و‬ ‫دانشجو‪ ،‬علل جنگ داخلي انگلس��تان‪ ،‬و «ايلياد و اديسه»‪.‬‬ ‫‪ ‬فرضيه هاب��ز درباره حكومت‪ ،‬وي را ب��ه صورت يكي از‬ ‫پدران علوم سياسي در آورده است‪.‬‬

‫نويسنده داستان «خودكشي» انتحار كرد!‬ ‫«ياسوناري كاواباتا» داستان نويس بلند آوازه ژاپني كه‬ ‫بيش از يكصد داس��تان نوشته است ‪ 16‬اپریل ‪27( 1972‬‬ ‫فروردین) در ‪ 73‬سالگي خودكشي كرد‪ .‬وي دو سال پس از‬ ‫نوشتن داستان يك خودكش��ي‪ ،‬بدون اين كه يادداشتي در‬ ‫اين زمينه بر جاي گذارد انتحار كرد‪.‬‬ ‫‪ Yasunari Kawabata‬که ‪ 14‬ژوئن ‪ 1899‬به دنیا‬ ‫آمده بود برنده جايزه نوبل ادبيات سال ‪ 1968‬شده بود‪ .‬او‬

‫«فیکته» که فساد و تباهی و جرم‬

‫نخستين ژاپني است كه چنين جايزه اي را به دست آورده‬ ‫بود‪ .‬به س��بب يتيم ش��دنش در كودكي و از دس��ت دادن‬ ‫والدي��ن‪ ،‬تاثير تنهاي��ي و متكي به خود ب��ودن در همه آثار‬ ‫«كاواباتا» آشگار است‪ .‬سبك داس��تان نويسي او شباهت‬ ‫فراوان به نوش��تن خبر حادثه براي رس��انه ها دارد؛ ساده‪،‬‬ ‫ب��دون لفّاظي و بازي با قلم‪ ،‬و قراردادن س��ريع خواننده در‬ ‫نتيجه داستان‪.‬‬

‫‪ 19‬ماه می ‪ ، 1762‬زادروز فیلس��وف آلمانی یوهان‬ ‫گُتلی��ب فیکته ‪ Johann Gottlieb Fichte‬اس��ت‬ ‫که ‪ 19‬ماه می ‪ 1762‬به دنیا آمد و ‪ 52‬سال عمر کرد‪.‬‬ ‫عقاید فیکته (فیچته ـ فیشته) درچندین زمینه مطابق‬ ‫عقاید دکارت و کانت اس��ت‪ .‬وی اصول تازه ای درباره‬ ‫احساس فردی (درونی) و آگاهی ها و تفاوت تفکر بر این‬ ‫پایه به دست داده و پرهیزگاری و درستکاری را ستون‬ ‫ساخت تمدن و پیشرفت دانسته است‪.‬‬ ‫بخشی از دوران او مصادف بود با برتری فرانسه در‬ ‫اروپا (زمان فتوحات ناپلئون) و سلطه فرانسه بر ایالت‬ ‫های آلمانی که فیکته در س��ال ‪ 1808‬با چند سخنرانی‬ ‫در برلین‪ ،‬ناسیونالیس��م آلمانی را جان داد و از این رو‪،‬‬ ‫از پدران این ناسیونالیس��م بشمار آورده شده است‪ .‬او‬ ‫خطاب به آلمانی های زیر اش��غال نظامی فرانسه گفته‬ ‫بود‪ :‬آلمانی(ژرمن) باش��ید‪ ،‬ش��خصیت و خصوصیات‬ ‫ارثی و خصلت های نژادی خودرا حفظ کنید تا باردیگر‬ ‫پیروزی را در آغوش کش��ید‪ .‬خودرا نبازید و در برابر‬ ‫وضعیت تسلیم نشوید‪.‬‬ ‫این اصل که در جامعه شناس��ی آمده و از اصول این‬ ‫علم ش��ده است از فیکته اس��ت‪« :‬جامعه ای که در آن‬ ‫فس��اد و تباهی و جرم ملی (دولتی) وجود داش��ته باشد‬ ‫رشد نخواهد کرد‪ ،‬متمدن محسوب نخواهد شد و دچار‬ ‫تفرقه خواهد بود و تحت سلطه‪.».‬‬

‫سالروز درگذشت آناتول‬ ‫فرانس ـ نکته های جالبی از او‬

‫‪ 16‬اپری��ل (‪ 27‬فروردی��ن) زادروز آناتول فرانس‬ ‫‪ Anatole France‬نويسنده معروف فرانسوي است‬ ‫كه در سال ‪ 1844‬متولد و ‪ 12‬اکتبر ‪ 1924‬فوت شد‪ .‬وي‬ ‫برنده جايزه نوبل ادبيات سال ‪ 1921‬است‪.‬‬ ‫آناتول فران��س يك��ي از پُركارترين نويس��ندگان‬ ‫فرانسه‪ ،‬عضو آكادمي علوم اين كشور در عين حال يک‬ ‫شاعر بود و داراي سه مجموعه شعر است‪.‬‬ ‫وی ب��ه م��وازات داس��تان نويس��ي‪ ،‬روزنام��ه‬ ‫ن��گاري هم م��ي كرد و درگي��ر امور سياس��ي نيز بود‪.‬‬ ‫مهارت و اس��تعداد او در نوش��تن كم نظير بود‪ .‬گاهي‬ ‫طنز سياس��ي ه��م م��ي نوش��ت‪ .‬ش��هرت او در عالم‬ ‫ادبيات با انتش��ار داس��تان «جنايت سيلوس��تر بونار‬ ‫‪ » The Crime of Sylvestre Bonnard‬آغ��از‬ ‫ش��د‪ .‬مولفان تاريخ ادبيات وي را بزرگترين نويس��نده‬ ‫فرانسه در عصر خود توصيف کرده اند‪.‬‬ ‫آناتول فرانس که قبال فرانس��وا آناتول نام داش��ت‬ ‫در ط��ول عمر نويس��ندگي اش ‪ 25‬داس��تان‪ 9 ،‬کتاب‬ ‫غير داس��تاني‪ ،‬ي��ک کتاب تاري��خ‪ 4 ،‬نمايش��نامه و ‪4‬‬ ‫خاطره نوش��ت که ‪ 4‬خاطره او پُر از نکته و اندرز است‪.‬‬ ‫داستانهاي معروف آناتول فرانس جزيره پنگوئن‪ ،‬زنبق‬ ‫سرخ ‪ ،‬شورش فرشتگان‪ ،‬كتاب دوست من عنوان دارند‬ ‫و ‪ . ...‬چند نکته از آناتول فرانس‪:‬‬ ‫*داشتن برنامه کافي نيست‪ ،‬بايد به آن اعتقاد داشت‪.‬‬ ‫* عمر کوتاه اس��ت‪ ،‬اي��ن را مي دانيم ول��ي آن را هدر‬ ‫مي دهيم‪.‬‬ ‫* حماقت کردن بدتر از شرارت کردن است‪.‬‬ ‫* وجدان مورخ نبايد اجازه دهد ک��ه تاريخ را فاتحان‬ ‫بنويسند‪.‬‬ ‫‪40‬‬


‫نظرات اندیشمندان در گذر زمان‬

‫سالمرگ ژان پل سارتر که درباره «بودن و زيستن»‬ ‫و اين كه آدم محكوم است كه آزاد باشد ابراز نظر کرد‬

‫ژان پل سارتر‬

‫ژان پل سارتر انديشمند‪ ،‬نويس��نده‪ ،‬نقدنگار‪ ،‬بيوگرافي‬ ‫نويس و فعال سياسي فرانسوي قرن ‪ 20‬و از اصحاب فلسفه‬ ‫اگزيستانسياليس��م‪ Existentialism‬پانزده��م اپریل‬ ‫‪ 1980‬درگذشت‪.‬‬ ‫وي که ‪ 75‬س��ال عمر كرد دوم ماه م��ي ‪ 1905‬به دنيا‬ ‫آمده بود‪ .‬س��ارتر درباره «بودن و زيس��تن» و اين كه آدم‬ ‫محكوم است كه آزاد باشد و همچنين بي تفاوتي ها در قبال‬ ‫انس��انيت بحث كرده و نظر داده است‪ .‬س��ارتر از فالسفه‬

‫چپگرا اس��ت و درموارد متعدد عقايد او با نظرات ماركس‬ ‫تفاوت زياد ندارد‪.‬‬ ‫س��ارتر برنده جايزه نوبل س��ال ‪ 1964‬شد ولي آن را‬ ‫نپذيرفت و اعالم داش��ت که دولت ها و يا انستيتوها نبايد‬ ‫جايزه و پاداش به اهل فکر و قلم به دهند‪ ،‬اين مردم هستند‬ ‫که با خريد نوش��ته ها و افکار آنان پ��اداش مي دهند و قدر‬ ‫مي نهند‪ .‬اين تفکر س��ارتر به ص��ورت يک اصل درآمده و‬ ‫نويسنده‪ ،‬متفکر و روزنامه نگار از دريافت پاداش از دولت‬ ‫و هر مقام ديگر ممنوع ش��ده اس��ت‪ .‬به استناد همين اصل‪،‬‬ ‫چند سال پيش که محمد خاتمي به برخي از روزنامه نگاران‬ ‫ايراني کامپيوتر کيفي هديه داد و در نوروز ‪( 1391‬مارس‬ ‫‪ )2012‬که احمدي نژاد به خبرنگاران عيدي داد از اين دو‬ ‫اقدام انتقاد شد و ‪....‬‬ ‫س��ارتر بود که با تاکيد گفت که ش��رح مشاهدات به‬ ‫مراتب ماندني تر‪ ،‬آموزنده تر و جالب تر از نوشتن خبر است‬ ‫و به روزنامه نگاران توصي��ه کرد که چنين کنند‪ .‬توصيه او‬ ‫به تاريخنگاران «نوشتن بيوگرافي» براي اشخاص بود‪ .‬وي‬ ‫عقيده داشت که شرح زندگاني هر فرد‪ ،‬ولو يک تبعه ساده‪،‬‬ ‫جالب و آموزنده و حاوي نکات تاريخي و سند است‪.‬‬

‫از مارکسيسم به ناسيونال‬ ‫سوسياليسم‬

‫‪H. Comte Saint Simon‬‬

‫«سن سیمون»‪:‬‬ ‫در یک جامعه طبقاتی‪ ،‬طبقه توانگر‬ ‫نمی تواند بر جان و مال خود ایمن باشد‬ ‫سن سیمون‪ ،‬اشراف زاده فرانسوی که برای حل مسائل‬ ‫بشر فرضیه نوشت که به سوسیالیسمِ سن سیمونی معروف‬ ‫ش��ده اس��ت ‪ 19‬ماه می ‪ 1825‬به دنیا آمد‪ .‬وی استثمار در‬ ‫هر شکلی را عملی ضد انسانی می دانست و فئودال و بورژوا‬ ‫(سرمایه دار) را زائیده بی قاعدگی جامعه و ضعف فرهنگ و‬ ‫فقر تمدن و نبود نظم می دانست‪.‬‬ ‫س��ن س��یمون که عقای��د او توس��ط فرضیه پ��ردازان‬ ‫سوسیالیس��ت دیگر ازجمله «مارکس» اقتباس شده است‬ ‫گفته است که برای زدودن فقر و بدبختی از یک جامعه باید‬ ‫بس��یج ملی برای تولید صورت گیرد و تولید همه را بی نیاز‬ ‫می کند و فقر ناپدید می ش��ود‪ .‬وی معتق��د و مروج اقتصاد‬ ‫تعاونی و مالکیت عمومی ابزار و منابع تولید بود‪ .‬او می گفت‬ ‫که در ذات بشر است که نسبت به فئودال و بورژوا بدبین و‬ ‫بدگمان باشد و همین بدبینی ایجاد دشمنی طبقاتی می کند‬ ‫که نتایج وخیم خواهد داشت‪ .‬در یک جامعه طبقاتی‪ ،‬طبقه‬ ‫توانگر نمی تواند بر جان و مال خود ایمن باشد‪ .‬سن سیمون‬ ‫را پدر فرضیه شایس��ته ساالری هم می دانند زیراکه اثبات‬ ‫کرده اس��ت که میان سعادت‪ ،‬رفاه و پیشرفت یک جامعه و‬ ‫شایستگی مدیریت آن نسبت مستقیم وجود دارد‪ .‬مدیریت‬ ‫باید در دست شایستگان باش��د و در هر جامعه شمار کمی‬ ‫هستند که همه شایستگی ها و ش��رایط را دارا هستند و اگر‬ ‫چنین فردی یافت نشود‪ ،‬امور جامعه باید به دست شورای‬ ‫شایستگان سپرده شود و مدیر خوب فردی است دانا‪ ،‬بی نظر‬ ‫و مثبت گرا و به دور از آزمندی و خودپرستی‪.‬‬ ‫‪41‬‬

‫‪ 73‬س��ال از درگذش��ت «ورن��ر زومب��ارت ‪Verner‬‬ ‫‪ » Sombart‬فيلس��وف و اقتصاددان آلماني و مولف كتاب‬ ‫هاي «چرا سوسياليسم در اياالت متحده موفق نمي شود؟»‪،‬‬ ‫«زندگاني در محيط كاپيتالسم و در چارچوب سوسياليسم»‪،‬‬ ‫«چرا اديان الهي كاپيتاليس��م را تاييد نك��رده اند»‪« ،‬اقتصاد‬ ‫ماركسيستي» گذش��ت که در چنین ماهی در سال ‪ 1941‬و‬ ‫در ‪ 65‬سالگي فوت شد‪.‬‬ ‫وي به هم��ان گونه كه درخود دي��ده و تجربه كرده بود؛‬ ‫عقيده داش��ت كه افراد چپگرا‪ ،‬نخست تمايل ماركسيستي‬ ‫دارند ولي به تدريج كه تجربه كسب مي كنند و پا به سن مي‬ ‫گذارند اين ايده به سوسياليستي‪ ،‬سپس سوسيال دمكراسي‬ ‫و از اين مرحله به ناس��يونال سوسياليس��تي تحول پيدا مي‬ ‫كند‪ .‬وي ثابت كرده اس��ت ك��ه تمايالت ي��ك چپگرا‪ ،‬در‬ ‫پايان تحول خود به ناسيونال سوسياليسم تا پايان عمر در او‬ ‫باقي خواهد ماند و س��لب شدني نخواهد بود و به اين ترتيب‬ ‫همه راهها به ميهندوس��تي (ناسيوناليس��م) ختم مي شود‪.‬‬ ‫گذشت زمان‪ ،‬درستي انديشه زومبارت را ثابت كرده است‪.‬‬ ‫در ماه مي ‪ 2005‬به مناسبت شصت و چهارمين سالگرد‬ ‫درگذشت «ورنر زومبارت»‪ ،‬برخي از اصحاب نظر كه درباره‬ ‫افكار او با رس��انه ه��ا مصاحبه كرده بودند ضمن اش��اره به‬ ‫تحوالت دو دهه آخر قرن بيستم و نگاهي به عملكرد رهبران‬ ‫تازه چند كشور داراي نظامهاي ايدئولوژيك گفته بودند كه‬ ‫پيش بيني اين فيلسوف تحقق يافته و ايدئولوژي هايي كه پايه‬ ‫جهاني داشته اند با ناسيوناليسم هر ملت درآميخته و صورت‬ ‫ملي به خود گرفته اند‪.‬‬

‫‪Verner Sombart‬‬

‫مجسمه سيسرو‬

‫فن سخنرانی عمومی‬ ‫و اهميت آن‬

‫نیمه اپريل س��ال ‪ 60‬پي��ش از ميالد «سيس��رو»‬ ‫انديش��مند‪ ،‬خطيب‪ ،‬نويس��نده و سياس��تمدار رومي‬ ‫(ايتاليايي) كتاب فن سخنراني عمومي (خطابه – پابلیک‬ ‫سپیچ) را به پايان رسانيد‪ .‬وي در مقدمه اين كتاب كه‬ ‫قواعد آن هنوز تدريس مي ش��ود ياد آور شده است‪:‬‬ ‫هركس كه بخواهد مقام عمومي داش��ته باشد بايد در‬ ‫ايراد نطق و دس��ت كم نوش��تن مطالبي كه مي خواهد‬ ‫عرضه بدارد مهارت داشته باش��د تا موفق شود و اگر‬ ‫احساس كند كه در نوشتن گزارش و نطق نمي تواند به‬ ‫مهارت برسد بايد فردي امين و وفادار را در كنار خود‬ ‫داش��ته باش��د كه گزارش و نطق او را برايش بنويسد‪.‬‬ ‫سیسرو در اين كتاب ساختار يك نطق‪ ،‬انتخاب كلمات‬ ‫و تنظيم جمالت و حتي طرز ايس��تادن و اشاره كردن و‬ ‫حركت دس��ت و گردن و صورت را هنگام ايراد نطق‬ ‫عمومي تش��ريح كرده اس��ت‪ .‬اندرزها و روش (متُد)‬ ‫سيسرو اينك مورد توجه سران بس��ياري از كشورها‬ ‫به ويژه آمريكاست كه هركدام براي نوشتن سخنراني‬ ‫هاي رسمي خود يك و يا چند نطق نويس دارند‪.‬‬

‫توکویل و معادله دمکراسی‬ ‫الكس��يس توکوی��ل ‪Alexis de Tocqueville‬‬ ‫انديش��مند ليبرال‪ ،‬تاريخدان و نويسنده فرانسوي در ‪54‬‬ ‫س��الگي درگذش��ت‪ .‬توكويل عميق ًا هوادار آزادي عمل‬ ‫ف��رد (آزادي فردي) بود و از احتم��ال اين كه «اكثريت»‬ ‫به استبداد و س��تمگري و زورگويي بپردازد نگران بود‪ .‬او‬ ‫كه زماني وزير امور خارجه فرانس��ه بود تأليفات متعدد‬ ‫از جمله «دمكراس��ي آمريكا» و «نظام پيش��ين [فرانسه]‬ ‫و انقالب [فرانسه]» دارد‪ .‬بيش��تر تاليفات و رساله هاي‬ ‫توكويل درباره دمكراسي است‪ .‬يكي از فرضيه هاي او در‬ ‫اين زمينه در اين معادله كه خودش آن را نوشته خالصه‬ ‫شده اس��ت‪ :‬برابري در حقوق ‪ +‬نبودن تبعيض در جامعه‬ ‫‪ +‬آزادي = دمكراسي‬ ‫توكويل از هواداران تش��كيل انجم��ن هاي داوطلبانه‬ ‫در هر زمينه و حرفه بود و م��ي گفت‪ :‬مردمي كه در يك‬ ‫موضوع و امر‪ ،‬منافع و خواست مشترك دارند مي توانند‬ ‫به صورت يك بدنه و به مثابه يك خانواده به حل مشكل‬ ‫كمك كنن��د و دولت ناچار مي ش��ود در اين زمينه ياري‬ ‫دهد و «جامعه مدني» وقتي تحقق مي يابد كه انجمن ها به‬ ‫احقاق حقوق افراد كمك داوطلبانه كنند‪ .‬به نظر توكويل‪،‬‬ ‫بهترين رئيس دولت آن اس��ت كه در دوران حكومتش‬ ‫آحاد مردم آرامش خيال داش��ته‪ ،‬ترس نداشته و ارعاب‬ ‫و تعرّض در ميان نباش��د و تنها در چنين محيطي اس��ت‬ ‫كه پيش��رفت حاصل مي شود و حالوت زندگي كه هدف‬ ‫بش��ر اس��ت تامين خواهد بود‪ .‬توكويل در زمينه نوشتن‬ ‫و نويسندگي و حتي س��خنراني‪ ،‬بر رعايت ساده نوشتن و‬ ‫ساده گفتن بود‪ .‬وي در اين زمينه گفته است‪ :‬مردم دروغ‬ ‫را آسانتر مي پذيرند تا يك حقيقت پيچيده را‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫نظرات اندیشمندان در گذر زمان‬

‫سالمرگ مارك توين‬ ‫طّناز بنام‬ ‫نوشتن داستان برپایه تجربه‬

‫‪John Maynard Keynes‬‬

‫سالمرگ پدر مکرواکونومیکس ـ‬ ‫توجه به اشتغال‬

‫‪ John Maynard Keynes‬ج��ان ام‪ .‬كين��ز‬ ‫اقتصاد دان بن��ام و پدر مكرواكونوميكس (ماكرو) ‪21‬‬ ‫اپريل ‪ 1946‬پس از ‪ 63‬سال زندگي كردن درگذشت‪.‬‬ ‫ط ّراح «كنزيان اكونوميك��س» پنجم ژوئن ‪ 1883‬در‬ ‫انگلس��تان به دنيا آمده بود‪ .‬دكتر کينز در سال ‪1936‬‬ ‫فرضيه عمومي اشتغال‪ ،‬بهره و پول را نوشت و آن را در‬ ‫كتابي تحت همين عنوان منتشر ساخت و اصل «بيزنس‬ ‫سايكل» را به دست داد‪ .‬وي بود كه مداخله دولت براي‬ ‫رساندن كشور به مرحله اش��تغال كامل (به هر بها) و‬ ‫جلوگيري از ركود را امري الزم و ضروري اعالم كرد‪.‬‬ ‫دكتر كينز قواعد متعدد براي اصالح ساختار اقتصاد به‬ ‫دست داده است‪ .‬اين فرضيه پرداز اقتصادي ايجاد یک‬ ‫نظام بي��ن المللي پول را که منطقی‪ ،‬بی طرفانه و مطابق‬ ‫اصول باشد مورد تاكيد قرار داده است‪.‬‬

‫ساميوئل النگهورن کلمنس (مارک توين) داستان نگار و طنّاز‬ ‫بنام آمريکايي ‪ 21‬اپریل ‪ 1910‬در ‪ 75‬سالگي از اين جهان ديده‬ ‫بربس��ت‪ .‬مارك توين س��ي ام نوامبر ‪ 1835‬در شهر فلوريداي‬ ‫ايالت ميسوري به دنيا آمده بود‪.‬‬ ‫وي سفرهاي متعدد كرد ازجمله ديدار از اروپا و خاورميانه‪ .‬او‬ ‫كه نام مستعار «ماركتوين» را برخود نهاده بود مشاغل گوناگوني‬ ‫ازجملهكاردرچاپخانه‪،‬معادنوناخداييكشتیرودخانهپيماـرود‬ ‫«مي سي سي پي» ـ را پشت سر گذارده بود که به نوشتن داستان‬ ‫برپایه تجربه های خود روی آورد‪ .‬داستانهاي او و طنزهايش پر‬ ‫از نكته هاي ظريف و جالب است كه ضرب المثل انگليسي زبان‬ ‫ها شده اند‪ .‬برخي از نقد نگاران ادبي‪ ،‬وي را بزرگترين نويسنده‬ ‫داس��تانهاي طنزآميز قرن نوزدهم خوانده اند‪« .‬تافت» رئيس‬ ‫جمهوري وقت آمريكا در اپريل ‪ 1910‬ضمن صدور اعالميه اي‬ ‫رس��مي‪ ،‬فوت «مارك توين» را ضايعه اي بزرگ برای بشریت‬ ‫خوانده بود‪ .‬دانشگاه آكس��فورد (انگلستان) به مارك‪ ،‬دكتراي‬ ‫ادبيات داده بود‪ .‬بکار رفتن واژه ن ِگرو (نیگِر= کاکاس��یاه) برای‬ ‫خطاب کردن یک سیاهپوس��ت آمریکایی از سوی مارک توین‬ ‫در قرن نوزدهم‪ ،‬در س��ال ‪ 2011‬جنجال بزرگی بپاساخت زیرا‬ ‫که برخی منابع با توجه به انتخاب ش��دن یک سیاهپوس��ت به‬ ‫ریاس��ت جمهوری آمریکا‪ ،‬آن عبارت را سانسور کرده بودند و‬ ‫این خودسانس��وری مورد انتقاد مقاله نگاران رسانه ها و ادیبان‬ ‫قرارگرفته بود و مدت ها مورد بحث بود‪.‬‬

‫نوشته هاي كازانووا‬ ‫روزهاي زندگي‬

‫پنجم اپری��ل زادروز جياكوما كازانووا (کاس��انووا)‬ ‫نويس��نده ايتاليايي قرن هجدهم است كه در جهان به‬ ‫مردي زن باره! و همه فن حريف ش��هرت يافته است‪.‬‬ ‫وي که در اپريل (آوریل) ‪ 1725‬درشهر بندری «ونيز»‬ ‫تولد يافته بود در ‪ 1798‬درگذش��ت‪ .‬مهمترين تاليف‬ ‫کازانووا «روزهاي زندگي» است كه در قالب آن و شرح‬ ‫کارها و تفک��رات روزانه خود اوضاع اجتماعي قرن ‪18‬‬ ‫اروپارا به طرزي ماهرانه و بدون تكلّف و پرده پوش��ي‬ ‫ترسيم كرده اس��ت‪ .‬وي تاليفات و ترجمه هاي ديگري‬ ‫دارد ازجمله ترجمه سرودهاي زرتشت كه به صورت‬ ‫‪Opera‬تنظي��م كرده‪ ،‬و نيز ترجم��ه عقايد ولتر‪ ،‬تاريخ‬ ‫ناآرامي هاي لهستان و ‪....‬‬ ‫بررسي كتاب روزهاي زندگي كازانووا نشان مي دهد‬ ‫كه وي دائما ميان كش��ورهاي اروپ��اي غربي و جنوبي و‬ ‫مركزي در رفت و آمد بوده و در اين كش��ورها هر كاري‬ ‫را از نظامی گري تا جاسوسي و سفارت (كار ديپلماتيك)‬ ‫انج��ام داده ب��ود‪ .‬ابداع «الت��اري و قرعه کش��ی بخت‬ ‫آزمایی» را هم به نام او ثبت كرده اند‪ .‬كازانووا بر زبانهاي‬ ‫فرانسوي‪ ،‬آلماني و اس��پانيايي كامال مسلط بود‪ .‬شهرت‬ ‫او در كار نوشتن بمانند عشقبازی هایش چشمگير بوده‬ ‫است‪ .‬پدر و مادر او هردو در تئاتر كار مي كردند‪.‬‬

‫سازنده زبان واحد جهاني اسپرانتوـ هدف او از اين كار‬ ‫دكت��ر «لودوي��گ الزاروس زامنه��وف ‪Ludovic‬‬ ‫‪ » Lazarus Zanmenhof‬مبتك��ر زب��ان جهان��ي‬ ‫«اس��پرانتو» كه واژه ه��اي آن از بس��ياري از زبانهاي رايج‬ ‫گرفته ش��ده اس��ت ‪ 14‬اپریل س��ال ‪ 1917‬درگذش��ت‪.‬‬ ‫‪ ‬زامنهوف عقيده داش��ت كه وج��ود زبانهاي متعدد در‬ ‫جهان باعث جدايي م��ردم از هم‪ ،‬ب��روز اختالفها و جنگها‬ ‫مي ش��ود‪ .‬او تاكيد بر اين داش��ت كه اگر ي��ك زبان ــ ولو‬ ‫به صورت زبان دوم و يا زبان رس��انه ها ب��ه ويژه كتاب ــ‬ ‫ميان مردم در سراس��ر جهان مشترك باشد‪ ،‬به دليل بسط‬ ‫تفاه��م و تبادل انديش��ه‪ ،‬دانش‪ ،‬هنر و اطالعات بس��ياري‬ ‫از مس��ائل به وجود نمي آيد و انس��انها موفق خواهند ش��د‬ ‫از ميراث مش��ترك كه همان��ا تجربه گذش��تگان (تاريخ)‬ ‫اس��ت‪ ،‬و نيز احس��اس و عواط��ف يگديگر آگاه ش��وند و‬ ‫درد و ش��ادي ه��م را درك كنن��د و عقايد به جاي س��طح‬ ‫محدود در همه جهان انتش��ار يابد و مش��كالت حل شود‪.‬‬ ‫‪ ‬ب��ه باور زامنهوف‪ ،‬وجود يك زبان واحد جهاني در كنار‬ ‫زبان مادري‪ ،‬مردم را در گوشه و كنار جهان به هم مربوط مي‬ ‫كند‪ ،‬رسوم يكنواخت و فرهنگ غني مي شود و مسائل ناشي از‬ ‫تفاوت و اختالف فرهنگها از ميان مي رود‪ .‬وي گفته است كه‬ ‫زبان اسپرانتو ساده تر از همه زبانها است و فراگيري آن آسان‪.‬‬ ‫‪ ‬زامنهوف يك پزشك بود‪ .‬وي ‪ 15‬دسامبرسال ‪1859‬‬ ‫در ش��هر بياليس��توك لهس��تان كه در آن زمان در قلمرو‬ ‫روس��يه بود به دنيا آمده بود‪ .‬چهار گ��روه مختلف الزبان و‬ ‫با فرهنگهاي متفاوت در اين ش��هر زندگي مي كردند كه به‬ ‫همين سبب باهم تفاهم نداشتند و در نزاع و كشمكش دائمي‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫اي��ن چهار گروه عب��ارت بودند از‪ :‬روس��ها ‪ ،‬لهس��تاني‬ ‫ه��ا ‪ ،‬آلمان��ي ه��ا (ژرم��ن ه��ا ) و يهودياني كه ب��ه زبان«‬ ‫يدي��ش» تكلم م��ي كردند‪ .‬زامنه��وف از نوجوان��ي از اين‬ ‫وضعيت در رنج بود‪ .‬بعدا از اي��ن اختالف پي به اختالفات‬ ‫مل��ل و كش��ورها ب��رد و راه ح��ل را وجود يك زب��ان دوم‬ ‫بين الملل��ي يافت و به س��اختن اين زبان همت گماش��ت‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫‪ ‬وي كه در دانش��گاههاي مسكو‪ ،‬ورشو و برلين تحصيل‬ ‫كرده بود زبان انگليس��ي‪ ،‬التين و يونان��ي را هم فراگرفت‬ ‫و به س��اختن زبان بين المللي اس��پرانتو س��رگرم ش��د‪ .‬او‬ ‫س��اده ترين گرامر (دس��تور زبان) را براي اسپرانتو تدوين‬ ‫كرد و واژه هايي انتخاب كرد كه با پس��وند و پيش��وندها و‬ ‫افزودن ريشه كلمات بش��ود با هر واژه دهها كلمه ساخت‬ ‫و يادگرفت��ن اي��ن زب��ان و بكار ب��ردن آن را آس��ان كرد‪.‬‬ ‫‪ ‬زامنهوف در كتاب��ي كه در س��ال ‪ 1887‬تحت عنوان‬ ‫«لينگوو انترناسيا» منتشر ساخت نوشته است كه او اطمينان‬ ‫مي دهد اگر اس��پرانتو جهاني ش��ود عدم تفاه��م‪ ،‬نفرت و‬ ‫تبعيض از جهان رخت برخواهد بست و همزيستي مسالمت‬ ‫آميز و صلح پايدار برقرار خواهد ش��د و بش��ر با استفاده از‬ ‫بهترين استعدادها به پيروزي هاي بزرگ و سعادت و رفاه‬ ‫دس��ت خواهد يافت‪ .‬زامنهوف نوش��ته است كه زبان دوم‬ ‫مشترك باعث گس��ترش ارتباط طبيعي انسانها و دوستي‬ ‫و وفاق خواهد ش��د‪ .‬وي تحقق اين آرزو را تش��كيل جنبش‬ ‫هاي تروي��ج اس��پرانتو و حمايت دولته��ا از آن ذكر كرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫به اظهار بس��ياري از جامعه شناسان‪ ،‬در آغاز كار توجه‬ ‫به زبان اس��پرانتو زياد بود‪ ،‬در بيش��تر كش��ور ها آن را در‬ ‫آموزشگاههاي غير دولتي تدريس مي كردند و زماني بيش‬ ‫از پنج ميليون نفر آن را مي دانستند ولي انگليسي زبانها كه‬ ‫سعي داشته اند اين زبان (زبان انگليسي) و در نتيجه فرهنگ‬ ‫و روش زندگاني خودشان جهاني شود به« اسپرانتو» پشت‬ ‫كردند و ديگران هم نس��بت به آن بي اعتنا ش��دند و امروز‬ ‫بسياري هس��تند كه حتي نام اين زبان و زحمتي را كه براي‬ ‫ساخت آن كشيده شده است نشنيده اند‪.‬با وجود اين‪ ،‬عده‬ ‫كساني كه در سراس��ر جهان آن را مي دانند ‪ 2‬تا ‪ 3‬ميليون‬ ‫برآورد شده است‪ .‬تفاوت تلفظ زبان انگليسي در كشورهاي‬ ‫مختلف و بي قاعدگي گرامر آن و تفاوت استعمال(یوسیج)‬ ‫واژه ه��ا اخيرا توجه به اس��پرانتو را بارديگ��ر افزايش داده‬ ‫است‪.‬‬

‫‪Giacomo Casanova‬‬

‫درگذشت كاشف راديوم در يك‬ ‫حادثه خياباني!‬ ‫دكتر پيركوري فيزيكدان فرانسوي كه به اتفاق زنش‬ ‫«ماری» راديوم و پلوتونيوم را كش��ف كرد و به فيزيك‬ ‫اتمي جان تازه داد ‪ 19‬اپریل سال ‪ 30( 1906‬فروردین)‬ ‫در يك حادثه خياباني در پاريس كشته شد‪ .‬وي پانزدهم‬ ‫ماه می س��ال ‪ 1859‬در همين ش��هر به دنيا آمده بود‪.‬‬ ‫دكتر كوري پس از فراغت از تحصيل در دانشگاه‪ ،‬كار‬ ‫در آزمايشگاه و تحقيق و تدريس را درپيش گرفته بود‪.‬‬ ‫وي نخست روي كريستالوگرافي و سپس مغناطيس به‬ ‫تحقيق پرداخته بود و در مبحث مغناطيس‪ ،‬قانون كوري‬ ‫را در رابطه تاثير حرارت بر خاصيت مغناطيس نوشته‬ ‫است‪ .‬پیر با كمك زنش در سال ‪ 1898‬موفق به كشف‬ ‫راديوم شد‪ .‬این زن و ش��وهر در ‪ 1902‬همچنین موفق‬ ‫شدند عنصر راديواكتيو «راديوم» را ايزوله كنند و سپس‬ ‫پلوتونيوم و با اين عمل‪ ،‬راه براي گسترش فيزيك اتمي‬ ‫و دس��تيابي به انرژي اتمي و نيز بمب باز شد و ‪ ....‬جايزه‬ ‫نوبل فيزيك س��ال ‪ 1903‬به اين زن و شوهر دانشمند‬ ‫تعلق گرفت‪ .‬مادام کوري در سال ‪( 1911‬و ‪ 5‬سال پس‬ ‫از مرگ شوهر) نيز برنده جايزه نوبل در شيمي شد‪ .‬وی‬ ‫پنجم جوالی ‪ 1934‬درگذشت‪.‬‬

‫پيرو ماری كوري‬ ‫‪42‬‬


‫در دنیای رسانه ها‪ :‬کتاب‪ ،‬روزنامه‪ ،‬مجله‪ ،‬رادیو و تلویزیون‪ ،‬فیلم و عکس و ابزارهای کمکی آنها‪ :‬خبرگزاری ها‪ ،‬سرچ اینجین ها‬

‫اظهارات بسیار مهم بنیادگذار فتوژورنالیسم‪« :‬عکس »سند تاریخ است‬ ‫در پایان جنگ داخلی آمریکا ـ در اپریل ‪« 1865‬متيو بريدي»‬ ‫بنیادگذار حرف ِه عكس خبري (فتوژورنالیسم) در جمع روزنامه‬ ‫نگاران وقت‪ ،‬چندین نویس��نده و م��درّس درباره اهمیت عکس‬ ‫خبری ـ عکس��ی که واقعیت ها را منعکس کند‪ ،‬ضمن بکار بردن‬ ‫این اصطالح که وارد کتاب های درس��ی هم ش��ده است گفت‪:‬‬ ‫« دوربی��ن هم قلم اس��ت ـ قلمی که آس��ان تر و بدون خدش��ه‬ ‫واقعی��ت هارا بیان می دارد‪ ،‬واقعیت زش��ت و یا زیبا‪ .‬دیدن یک‬ ‫عکس می تواند احساس و عواطف را تغییر دهد و انسان را اصالح‬ ‫کند‪ .‬تاریخ را نمی شود پاک کرد و همین طور عکس را‪ .‬عکس سند‬ ‫تاریخ اس��ت‪ .‬تاریخ نگار باید عکس را سند خود قرار دهد‪ .‬تاریخ‬ ‫نویسی بدون عکس باید ناکامل به حساب آید‪ ».‬وی ‪ 24‬ژانویه‬ ‫‪ 1863‬تصمیم گرفته بود که تصاوی��ر صحنه های جنگ داخلی‬ ‫آمریکا و عکس اجساد کشته شدگان این جنگ را در ویترین هایی‬ ‫در چهارراهها و میدان های شهرهای بزرگ این کشور قراردهد‬ ‫تا مردم فاجعه برادرکُشی را به چشم ببینند و مصرّانه پایان یافتن‬ ‫آن را خواستار شوند‪.‬‬ ‫«بریدی» كه در ‪ 15‬ژانویه ‪ 1896‬در ‪ 72‬سالگي درگذشت با‬ ‫ابتکار فتوژورنالیس��م‪ ،‬دریچه بزرگی را در حرفه روزنامه نگاري‬ ‫بازکرد‪ .‬مش��اهده صحنه هاي دلخراش جنگ كريمه در س��ال‬

‫‪« 1855‬متيو» را به فكر ابداع «حرفه عكس خبري» انداخته بود‪.‬‬ ‫فن «گرفتن عکس» در سال ‪ 1826‬در فرانسه زاده شده بود‪.‬‬ ‫متيو برای پوش��ش دادن جنگ داخلي آمريكا (‪ 1861‬ـ ‪)1865‬‬ ‫یک گروه عکاس آشنا با کار خبر [عکاسی که اصول روزنامه نگاری‬ ‫را بداند و استعداد و اشتیاق این کاررا داشته باشد] مرکب از ‪23‬‬ ‫نفر ایجاد ک��رد و این گروه از صحنه ه��ای جنگ ده هزار عکس‬ ‫گرفت‪ .‬ب��ه عالوه‪ ،‬عکس هم��ه معاریف وقت و ب��زرگان قبایل‬ ‫سرخپوست را که در کتابهای تاریخ و فیچرنویسی بکار می روند‪.‬‬

‫متيو بریدی‬

‫داستان نگار ژاپنی که بانی ایجاد گورستان ویژه برای نویسندگان شد‬ ‫‪ 20‬اپریل (‪ 31‬فروردین) سالمرگ «فومیو نیوا» داستان‬ ‫نگار ژاپنی اس��ت که ‪ 80‬داس��تان و چند مجموعه مرکب از‬ ‫‪ 100‬داستان کوتاه و ده کتاب غیر داستانی نوشت و در سال‬ ‫‪ 2005‬از بیماری ذات الریه درگذشت‪ .‬وی که نوامبر ‪2004‬‬ ‫به دنیا آمده بود یکصد س��ال و پنج ماه عمر کرده بود‪« .‬نیوا»‬ ‫در طول جنگ جهانی دوم در کسوت خبرنگار به جبهه های‬ ‫جنگ در چین و گینه نو رفته بود و در نبرد دریایی آگوست‬ ‫‪ 1942‬معروف به نبرد«س��اوو آیلند» بر اثر گلوله ای که به‬ ‫ناو «چوکای» اصابت کرد مجروح ش��ده بود‪ .‬وی در این ناو‬ ‫برجریان آن نبرد دریایی نظاره می کرد‪.‬‬ ‫دو داس��تان او درباره جنگ معروف هس��تند؛ داس��تان‬ ‫«گروهان از دست رفته » و داستان «جنگ دریایی»‪ .‬نیوا که‬ ‫در دهه های ‪ 1960‬و ‪ 1970‬به مدت شش سال رئیس انجمن‬ ‫نویسندگان ژاپن بود تالش کرد که نویسندگان‪ ،‬پس از فوت‬ ‫دارای یک گورس��تان ویژه باشند (مشابه گورستان مشاهیر‬ ‫در کشورهای دیگر) تا مخاطبان و عالقه مندان بتوانند بدون‬ ‫مش��کل در یافتن‪ ،‬با دیدار از گور آنان یادشان را زنده کنند‬ ‫و در این تالش موفق شد‪ ،‬و اینک ژاپنی های اهل قلم بمانند‬ ‫بسیاری از کش��ورها دارای چنین گورس��تانی شده اند‪ .‬نیوا‬

‫بمانند بسیاری از اندیشمندان باور داشت که نویسندگان که‬ ‫آرزویی جز سعادت بشر و تالش برای تحقق این آرزو ندارند‬ ‫و در پی مال و منال نیس��تند در زمره نامداران ملی و جهانی‬ ‫هستند و بر دولت ها است که جایگاه آنان را محفوظ بدارند‪.‬‬ ‫داس��تانهای پُرخواننده نیوا که به انگلیس��ی و اسپانیایی‬ ‫ترجمه شده اند عبارتند از‪« :‬درخت بودا»‪« ،‬ماهی شیرین» ‪،‬‬ ‫«سنین پُراز نفرت» و ‪...‬‬

‫‪43‬‬

‫روز جهانی کتاب‬

‫‪ 23‬اپریل (سوم اردیبهشت) روزبزرگداشت «سِ روانتس»‬ ‫داس��تان نگار اس��پانیایی که از ‪ 1923‬در این کشور و دهها‬ ‫کش��ور اس��پانیایی زبان دیگر برگزار می ش��د «روز جهانی‬ ‫کتاب» تعیین و اعالم ش��د و از آن پ��س در این روز در همه‬ ‫کشورهای عضو سازمان ملل‪ ،‬مراسمی با هدف تشویق تالیف‬ ‫و خواندن کتاب و بزرگداش��ت و قدردانی از نویس��ندگان‬ ‫برگزار می شود و کتابخانه های عمومیِ آماد ِه بکار‪ ،‬گشایش‬ ‫می یابن��د و جوایز مؤلفان داده می ش��ود‪ .‬در س��ال ‪2013‬‬ ‫فیچرهای روزنامه ها که به آن مناس��بت تنظیم ش��ده بود‬ ‫اختص��اص به کتابه��ای دیجیتالی (ای ـ بوک) داش��ت که‬ ‫در تابلِت قرارم��ی گیرند و بمانند کت��اب چاپی خوانده می‬ ‫ش��وند‪ .‬انتش��ار این نوع کتاب نیاز به هزین��ه چاپ و کاغذ‬ ‫ندارد‪ .‬ميگوئل دو سروانتس ساودرا نويسنده داستان بسيار‬ ‫مع��روف «دان کيهوت = دون كيش��وت ‪Don Quixote‬‬ ‫اس��ت كه در س��ال ‪ 1547‬به دنيا آمد و ‪ 69‬سال عمر كرد‪.‬‬ ‫قريحه دو سروانتس که در جوانی یک نظامی بود در داستان‬ ‫نويس��ي و خلق داس��تان در سراس��ر جهان زبانزد است‪ .‬از‬ ‫س��الها پیش‪ ،‬در ایران در نیمه اول اردیبهش��ت‪ ،‬نمایشگاه‬ ‫کتاب برگزار می ش��ود‪ .‬در س��ال ‪ 2014( 1393‬میالدی)‪،‬‬ ‫این نمایش��گاه از دهم اردیبهش��ت آغاز بکار کرده و ده روز‬ ‫دایر است‪.‬‬

‫زادروز پوریا سوری روزنامه نگار‪،‬‬ ‫شاعر و داستان نویس جوان‬

‫‪ Niwa‬در میانسالی‬

‫«ایران تایمز بين المللي» ‪ 44‬ساله شد‬ ‫«ايران تايمز بين المللي» یک روزنامه دو زبانه (فارس��ي‬ ‫ـ انگليس��ي) برون مرزي كه در ش��هر واش��نگتن منتش��ر‬ ‫مي ش��ود ‪ 29‬اس��فند ‪ 1349‬كار خود را آغاز كرد و امسال‬ ‫وارد چهل و چهارمین س��ال عمر خود شده است‪ .‬ناشر اين‬ ‫روزنامه‪ ،‬جواد خاكباز اس��ت كه در س��ال ‪)1958( 1337‬‬ ‫گام به پیش��ه روزنامه نگاری گذارده و پيش از انتشار ايران‬ ‫تايمز‪ ،‬از نويسندگان نشريات موسسه اطالعات در تهران‬ ‫بود و همزمان در روزنامه اطالعات [فارسي زبان] و تهران‬ ‫جرنال[نشريه انگليسي زبان موسسه اطالعات] قلم مي زد‪.‬‬ ‫او پیشتر‪ ،‬از نویسندگان کیهان بود‪ .‬خاکباز (دارای تحصیالت‬ ‫دکترا) مدتی نیز سردبیر مجله «ستاره تهران» بود‪ .‬خاکباز‬ ‫از چند س��ال پيش از انتقال ب��ه آمري��كا‪ ،‬آرزوي خودرا با‬ ‫همكارانش در ميان گذارده بود كه مي خواهد در واشنگتن‬ ‫يك نش��ريه منظم دو زبانه منتشر كند ـ نشريه اي مستقل‬ ‫و حرفه اي كه ديكته كسي را ننويسد‪ ،‬بي طرفي و انصاف را‬ ‫شعار خود قراردهد‪ ،‬به ژورناليسم اصيل وفادار بماند و هزينه‬

‫‪Cervantes‬‬

‫هايش را تنها خريداران و اصحاب اعالن و آگهي تامين كنند‪.‬‬ ‫محتوای ایران تایمز نشان می دهد که خاکباز به ژورنالیسم‬ ‫اصیل همچنان وفادار مانده است‪.‬‬ ‫‪ ‬در زمان تاسیس ایران تایمز که در سراسر جهان توزیع‬ ‫می شود و کتابخانه های آمریکا عموما مشترک آن هستند‬ ‫شمار ايرانيان دانش��جو و مقيم آمريكا به پنجاه هزار ت َن هم‬ ‫نمي رسيد که اینک سال هاس��ت از رقم یک میلیون تجاوز‬ ‫کرده است‪.‬‬

‫دهم فروردين ‪ 30( 1362‬م��ارس ‪ )1983‬زادروز پوريا‬ ‫سوري؛ روزنامه نگار‪ ،‬داستان نویس و شاعر ایرانی است که‬ ‫در اراك به دنیا آمده است‪.‬‬ ‫‪ ‬پوری��ا در روزنامه های ش��رق‪ ،‬فرهیخت��گان‪ ،‬ياس نو‪،‬‬ ‫روزگار و اعتم��اد و همچنی��ن در مج�لات صب��ح آزادي‪،‬‬ ‫تجربه‪ ،‬م��ردم و جامع��ه‪ ،‬ایراندخت‪ ،‬نافه ‪ ،‬آس��مان و پيك‬ ‫س��بز تجربه کار دارد‪ .‬او مدت ها دبیر (ادیتور) صفحه آخر‬ ‫روزنامه «ش��رق» بود و مس��ئول صفحه ش��عر در روزنامه‬ ‫«فرهيختگان»‪ .‬سوری؛ جدای از فعالیت روزنامه نگاری‪ ،‬در‬ ‫حوزه ادبیات (شعر و داستان) هم به صورت حرفه ای‪ ،‬فعّال‬ ‫بوده است‪ .‬یک داس��تان طنز او به مدت دو سال در روزنامه‬ ‫ش��رق به صورت پاورق به چاپ می رسید که به شکل کتاب‬ ‫در دست چاپ است‪ .‬وی چهار سال دبیر یک کانون دانشگاهی‬ ‫شعر بود و اینک (دوره دهم) از اعضای دفتر شعر جوان است‪.‬‬

‫پوریا سوری‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫در دنیای رسانه ها‪ :‬کتاب‪ ،‬روزنامه‪ ،‬مجله‪ ،‬رادیو و تلویزیون‪ ،‬فیلم و عکس و ابزارهای کمکی آنها‪ :‬خبرگزاری ها‪ ،‬سرچ اینجین ها‬

‫نشریه انقالبی زنان آمریکا‬ ‫«سوزان انتوني» بانوي آمريكايي كه از یکم ژانويه ‪1868‬‬ ‫(‪ 146‬سال پیش) نش��ريه «انقالب» را منتشر كرده بود پس‬ ‫از دو ماه و چند هفته‪ ،‬از ‪ 21‬مارس آن سال [مصادف با آغاز‬ ‫بهار = نوروز ایرانیان] با دعوت ازچند نويسنده مبارز ازجمله‬ ‫«اليزابت ستانتون» نشريه خودرا كه در نيويورك انتشار مي‬ ‫يافت به «منادي حق» تغییر نام داد‪ .‬اين نش��ريه که كار خود‬ ‫را با دفاع از «خواست حق راي در انتخابات براي زنان» آغاز‬ ‫كرده بود سپس به س��اير حقوق درخواستی بانوان گسترش‬ ‫داد‪ .‬اين نش��ريه كه در ‪ 16‬صفحه و ب��ا هزينه اي برابر ‪600‬‬ ‫دالر براي هر شماره انتشار مي يافت سپس خواستار دستمزد‬ ‫برابر براي كار برابر (صرف نظر از مرد و یا زن بودن) و دادن‬ ‫اهميت ب��ه اتحاديه هاي كارگري و صنفي به عنوان مدافعان‬ ‫حقوق اعضاي خود شد‪ .‬آنگاه خواستار قانونی شدن طالق شد‬ ‫که در مذهب کاتولیک ممنوع (غیر شرعی) است‪.‬‬ ‫اين نشريه در جريان مبارزات خود تا به آنجا پيش رفت‬ ‫كه خواستار انتصاب زنان به كشيشي در كليساهاي كاتوليك‬ ‫شد‪ .‬هنگامي كه نشريه «منادی حق» دچار مسائل پولي شد و‬ ‫سوزان انتونی جريان را در سرمقاله نشریه نوشت؛ برخالف‬ ‫تص��ور‪ ،‬مردي به ن��ام «جورج ترين» پرداخ��ت همه هزينه‬ ‫نشريه را بر عهده گرفت‪.‬‬ ‫هشدار «موراي گارت» آخرين سردبير‬ ‫«واشنگتن استار»‪:‬‬

‫روزنامه های چاپی‬ ‫یکنواخت شده اند‬

‫پنج��م اپريل ‪ 10( 2004‬س��ال پی��ش در ‪ 16‬فروردین)‬ ‫«موراي گارت» آخرين سردبير «واش��نگتن استار» در ‪79‬‬ ‫سالگي از بيماري قلبي درگذش��ت‪ .‬وي از ‪ ( 1955‬به مدت‬ ‫‪ 49‬س��ال) ب��ه كار روزنامه ن��گاري و عمدت��ا در مجله تايم‬ ‫اشتغال داشت‪ .‬واشنگتن استار كه در ‪ 1852‬آغاز بكار كرده‬ ‫و روزگاري مهمترين روزنامه پايتخت آمريكا بود در س��ال‬ ‫‪ 1978‬به مبلغ ‪ 20‬ميليون دالر توسط كمپاني تايم خريداري‬ ‫شده و تا ‪ 1981‬كه تعطيل شد به سردبيري «گارت» انتشار‬ ‫مي يافت‪ .‬كمپاني تايم دهها ميليون دالر هزينه كرد تا از مرگ‬ ‫«واشنگتن اس��تار» كه عصرها منتشر مي شد جلوگيري كند‬ ‫كه موفق نشد‪.‬‬ ‫بيماري قلبي «گارت» نتيجه استرس هايي بود كه در آن‬ ‫روزنامه به او وارد ش��ده بود‪ ،‬زيرا که براي يك روزنامه نگار‬ ‫حرفه اي مشاهده مرگ تدريجي يك رسانه بسيار دردناك‬ ‫است‪« .‬گارت» سرانجام به اين نتيجه رسيد كه دوران روزنامه‬ ‫هاي عصر با توجه به گسترش اخبار تلويزيوني و پوشش وسيع‬ ‫آنها مخصوصا در ساعات عصر به پايان رسيده و نظر خود در‬ ‫اين زمينه را اعالم داشت‪ .‬وي گفته بود كه مردم خسته از كار‬ ‫روزانه‪ ،‬عصرها لميدن در مبل و گوش كردن به اخبار سمعي ـ‬ ‫بصري تلويزيون را ترجيح مي دهند و حوصله به دست گرفتن‬ ‫روزنامه و خواندن آن را در آن ساعات ندارند‪.‬‬ ‫وي در زمين��ه روزنام��ه نگاري معتقد به تجربه‪ ،‬تس��لط‬ ‫روزنام��ه نگار بر علوم پايه و معلوم��ات عمومي و عالقه اش‬ ‫به مردم بود‪.‬‬ ‫گارت بعدا نوش��ته بود‪ :‬شكست «واشنگتن استار» تنها به‬ ‫دليل كاهش خوانندگان نبود‪ ،‬بلكه روزنامه نگاران با تجربه هم‬ ‫به موازات كاهش تيراژ‪ ،‬آنجا را ترك مي كردند و نام آشناي‬ ‫آنان از باالي ستونها ناپديد مي شد و كيفيت مطالب پايين مي‬ ‫آمد‪ .‬گارت از جمله روزنامه نگاراني بود كه مي گفت رسانه‬ ‫هاي چاپي به س��بب نقل مطالب خبرگ��زاري ها؛ يكنواخت‬ ‫شده اند و آنالین های روزافزون مزید برعلت و جهان به يك‬ ‫انقالب مطبوعاتي نياز دارد زيرا كه يكنواختي و درجا زدن به‬ ‫حدي طوالني شده است كه با «تحول» مسئله حل نمي شود‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫محمد ُخدادی مدیر عامل تازه خبرگزاری ملی (ایرنا)‬ ‫و برنامه های او برای بازگرداندن این خبرگزاری به دوران شهرت ـ‬ ‫نگاهی به پیشینه ایرنا‬ ‫مدیریت ت��ازه خبرگزاری ملی ـ ایرن��ا برای برگزاری‬ ‫هشتادمین س��الروز تاس��یس این خبرگزاری که نوزدهم‬ ‫اَمُرداد ‪( 1393‬دهم آگوست ‪ )2014‬است آماده می شود‪.‬‬ ‫این خبرگزاری ملی به نام خبرگ��زاری پارس که تا بهمن‬ ‫‪ 1350‬تنها خبرگزاری ایران ب��ود نوزدهم ا َمرداد ‪1313‬‬ ‫تاسیس شد‪ .‬از زمان تاسیس رادیو ایران در ‪ 1319‬نه تنها‬ ‫برای روزنامه ها بلکه برای این رادیو هم خبر تهیه و تنظیم‬ ‫می کرد و از س��ال ‪ 1334‬اخبار ‪ 24‬س��اعته رادیو ایران را‬ ‫مستقیما به استودیوهای پخش ارسال می داشت و از سال‬ ‫‪ 1337‬اخب��ار تلویزیون غیر دولتی را‪ .‬ب��ه این ترتیب‪ ،‬این‬ ‫خبرگزاری عظیم دارای چهار سرویس اصلی بود‪ :‬اخبار ویژه‬ ‫(اصطالحا؛ غیر منتش��ره) که برای مقامات ازجمله رئیس‬ ‫کشور و رئیس دولت فرس��تاده می شد‪ ،‬اخبار روزنامه ای‬ ‫ویژه ارسال برای جراید و گاهی صفحه به صفحه‪ ،‬اخبار رادیو‬ ‫شامل ‪ 3‬بخش مش��روح و گاهی یک ساعته و ‪ 21‬بخش ‪3‬‬ ‫دقیقه‪ ،‬دو فیچر روز و دو تفسیر‪ ،‬اخبار تلویزیون غیر دولتی‬ ‫برای پخش در شب و بعدا ظهر و شب با عکس و فیلم‪ .‬سه‬ ‫سرویس کوچکتر (فرعی)‪ :‬ارسال اخبار اقتصادی داخلی و‬ ‫خارجی برای مشترکان و عمدتا بازرگانان و شرکت ها در‬ ‫برابر دریافت پول‪ ،‬حوادث شهری شامل اتفاقات پلیسی و‬ ‫قضایی که فقط برای روزنامه ها و مجالت ارسال می شد و‬ ‫بخش تهیه و تنظیم فیچر و گزارش روز و عمدتا برای ارسال‬ ‫به مجالت و نیز روزنامه ها جهت استفاده در صفحات الیی‪.‬‬ ‫خبرگزاری پارس در آغاز تاس��یس به نوعی وابس��ته‬ ‫ب��ه وزارت امور خارجه بود و آژانس پارس گفته می ش��د‬ ‫که پ��س از ایجاد اداره انتش��ارات و تبلیغ��ات که بعدا به‬ ‫انتش��ارات و رادیو تغییر نام داد به این اداره پیوست و این‬ ‫اداره از دهه ‪ 1340‬دارای وزیر ش��د و یکی ـ دو س��ال بعد‬ ‫به وزارت اطالعات و جهانگردی و اینک فرهنگ و ارشاد‬ ‫تبدیل شده اس��ت‪ .‬تا دهه ‪ 1340‬یک معاون نخست وزیر‬ ‫بر آن ریاست می کرد‪.‬‬ ‫ایج��اد تحول در خبرگزاری مل��ی (خبرگزاری پارس)‬ ‫مربوط به زمان انتصاب نصرت اهلل معینیان است که ناصر‬ ‫شیرزاد معاون او در عین حال مدیر عامل خبرگزاری بود‪.‬‬ ‫از این زمان بود که با جلس��ه ای کردن استخدام (دریافت‬ ‫مزد بالفاصله پس از انجام کار) روزنامه نگاران کش��ور و‬ ‫زبان دان ها به آن جلب شدند‪ ،‬خبرگزاری دارای نمایندگی‬ ‫در سایر کشورها ش��د و خبرنگاران اعزامی باید دست کم‬ ‫ده س��ال تجربه کار خبر می داش��تند و زبان کش��ور محل‬ ‫ماموریت و یا زبان انگلیس��ی را می دانس��تند و اگر روزانه‬ ‫کمت��ر از ‪ 5‬خبر و ترجم��ه مقاالت روزنامه ه��ای محل را‬ ‫می فرس��تادند جریمه می شدند‪ .‬به این سبب میان آنان و‬ ‫آژانس های خبری بزرگ ش��دیدا رقابت بود‪ .‬خبرگزاری‬ ‫پارس از همین زمان دارای یک دستگاه عظیم مانیتورینگ‬ ‫شد که رادیوهای کشورهای مختلف بویژه رادیوهای عربی‬ ‫و روسی را به صورت خودکار ضبط می کرد‪ .‬پس از نصب‬ ‫این مانیتورینگ‪ ،‬میز ترجمه و بولتن کردن اخبار عربی هم‬ ‫بر وظایف خبرگزاری اضافه شد‪.‬‬ ‫پنج ماه پس از یکی شدن رادیو و تلویزیون دولتی و انتقال‬ ‫پخش اخب��ار رادیو از میدان ارگ (می��دان ‪ 15‬خرداد) به‬ ‫ساختمان جام جم از بهمن ماه ‪ 1350‬و تاسیس خبرگزاری‬ ‫رادیوتلویزیون که چن��دی بعد به دفتر مرکزی خبر تغییر‬ ‫ن��ام داد از اهمیت خبرگ��زاری پارس کاس��ته و دو واحد‬ ‫تنظیم اخبار رادیویی و تلویزیونی آن حذف شد‪ .‬مدیریت‬ ‫وقت س��ازمان رادیوتلویزیون دولتی‪ ،‬تلویحا به سردبیران‬ ‫خبر گفته بود که حتی االم��کان از اخبار خبرگزاری پارس‬

‫محمدخُ دادی‬

‫استفاده نکنند و اگر بکنند نام این خبرگزاری را ذکر نکنند‪.‬‬ ‫خصومت نرم از زمان انتصاب حس��ینقلی جوانشیر به‬ ‫ِ‬ ‫این‬ ‫مدیر عاملی خبرگزاری آغاز شده بود زیرا که جوانشیر قبال‬ ‫سردبیر اخبار تلویزیون دولتی بود و در پی یک درگیری با‬ ‫مدیریت این دستگاه کناره گیری و هویدا نخست وزیر اورا‬ ‫مدیر عامل خبرگزاری کرده بود‪ .‬جوانشیر قبال عمال مشاور‬ ‫مطبوعاتی هویدا بود‪.‬‬ ‫تضعیف خبرگزاری تا پیروزی انقالب ادامه داشت که‬ ‫پس از انقالب به خبرگزاری جمهوری اس�لامی (اختصارا‬ ‫ایرنا) تغییر نام داده ش��د‪ .‬تح��وّل دوم خبرگزاری از زمان‬ ‫مدیری��ت عامل دکتر فری��دون وردی نژاد آغاز ش��د که‬ ‫روزنامه دولتی نزدیک به ‪ 200‬ساله را احیاء و به نام روزنامه‬ ‫ایران ضمیمه آن کرد و برای تأمین کادر خبری رس��انه ها‬ ‫دانش��کده خبر و نیز سازمان نش��ر کتاب را تاسیس‪ ،‬برای‬ ‫نابینایان روزنامه داد و دو روزنامه عربی و انگلیسی زبان و نیز‬ ‫یک روزنامه ورزشی بر آن افزود و شروع کرد به دیجیتالی‬ ‫کردن خبرگزاری‪ .‬پس از او شتاب این تالش ها تا حدبی کُند‬ ‫شد که در شهریور ‪ 1392‬محمد خُ دادی از همکاران سابق‬ ‫وردی نژاد که تجربه خبرنگاری‪ ،‬دبیری میز و س��ردبیری‬ ‫خبرگزاری و مدیریت و س��ردبیری روزنامه «ایران دیلی»‬ ‫را در کارنامه خود دارد مدیر عامل ایرنا ش��د و برنامه های‬ ‫خودرا اعالم داشت که تحقّق آنها آغاز شده است و در سه‬ ‫ماه آینده و تا هشتادمین سالروز «ایرنا» تکمیل خواهند شد و‬ ‫او تصمیم دارد که با هدف بازگرداندن ایرنا به شهرت قدیم‪،‬‬ ‫زادروز گسترده ای برای آن برگزار کند‪.‬‬ ‫برنام��ه هایی را که خُ ��دادی اعالم داش��ته عبارتند از‪:‬‬ ‫اولویت دادن و گسترش فعالیت های ایرنا در منطقه (منطقه‬ ‫خودمان که در دو دهه اخیر منطقه نوروز خوانده می شود)‬ ‫بویژه کشورهای فارسی زبان و احیانا سیریلیک کردن برخی‬ ‫از خبرها برای اس��تفاده تاجیک ها و فارسی زبانان بخارا و‬ ‫سمرقند‪ .‬تکمیل و گسترش آرشیو خبری شامل عکس ها و‬ ‫مطالب قدیمی و آسان ساختن دسترسی به آنها‪ ،‬بازپخش‬ ‫ایمیلی اخبار‪ ،‬نقل دیدگاهها (مقاالت و نظرات) مندرج در‬ ‫روزنامه ها‪ ،‬افزودن اخبار حوادث شهری‪ ،‬نصب خبرخوان‬ ‫در فرودگاهه��ا‪ ،‬بانک ها‪ ،‬راه آه��ن و ‪ ...‬با هدف در جریان‬ ‫اوضاع قرار گرفتن مردم در همه اوقات‪ ،‬ایجاد س��رویس‬ ‫نظر سنجی و انتش��ار نتایج آن‪ ،‬توجه هرچه بیشتر به تهیه‬ ‫فیچر‪ ،‬گسترش برنامه اس‪.‬ام‪ .‬اس ‪SMS‬‬ ‫خبری‪ ،‬تهیه مطالب حاش��یه ای و تحلیل‪ .‬عالوه براینها‬ ‫برقراری اس��تایل های ویژه ازجمله رس��م الخط درست و‬ ‫قراردادن معانی واژه های نامأنوس در پرانتز‪ .‬توجه به همه‬ ‫عناصر خبر هنگام تنظیم تا زحمت (ادیت مجدد) رس��انه‬ ‫های مش��ترک کم ش��ود و خواندن خبر جای سئوال برای‬ ‫مخاطب باقی نگذارد و باالخره ایجاد یک شورای راهبردی‬ ‫در خبرگزاری مرکب از روزنامه نگاران با تجربه و بنام‪.‬‬ ‫بقیه در صفحه‪48‬‬ ‫‪44‬‬


‫دانستنی ها‬ ‫شهرک باستانی ایران که ناشناخته مانده است ـ شهری که ‪ 68‬سال پیش مطابق فرضیه افالتون برای خود مدیر انتخاب‬ ‫کرد ـ تاریخچه راین ـ خشک شدن چشمه آب معدنی گَزگ و قنات های جلگه راین‬

‫در تابس��تان ‪( 1324‬آگوس��ت ‪ )1945‬که اخبار مربوط‬ ‫به تس��لیم ش��دن ژاپن درپی بمباران اتمی این کشور و پایان‬ ‫یافتن جنگ جهانی دوم در جبهه خاوردور سایر اخبار داخله و‬ ‫خارجه را تحت الشعاع خود قرار داده بود مردم رایِن ‪Rayen‬‬ ‫ـ منطقه ای در جنوب شرقی شهر کرمان ـ به تصمیم اداره کل‬ ‫غلّه و نان در خارج ساختن دویست تُن غلّه از این منطقه و نیز‬ ‫ناپدید شدن جزوه های خطی چندصد ساله قرآن از حُ سینیه‬ ‫(نمازخانه اصطالحا پایین شهر که احتمال سرقت آنها توسط‬ ‫عتیقه فروش ها وجود داشت) و موارد دیگر اعتراض کردند‬ ‫که چرا به رغم پایان یافتن جنگ بازهم باید غلّه از آنجا خارج‬ ‫شود‪ .‬در طول جنگ‪ ،‬غلّه ایران به روسیه جنگزده فرستاده می‬ ‫شد و در داخله کمبود وجود داشت‪ .‬چون پاسخ نرسید‪ ،‬راینی ها‬ ‫تصمیم گرفتند (که مطابق فرضیه افالتون) برای شهر کوچک‬ ‫خود یک مدیر (شهردار‪ ،‬کدخدا و ‪ )...‬انتخاب کنند تا نه تنها از‬ ‫جانب آنان سخن بگوید بلکه تمشیت امور را به داشت داشته‬ ‫باش��د ـ کاری که برای نخستین بار در یک منطقه محدود در‬ ‫ایران‪ ،‬پس از حکومت خسروانوشیروان صورت می گرفت‪.‬‬ ‫راینی ها (به روش انتخاب ش��هردار در کشورهای دیگر ـ‬ ‫نه‪ ،‬بخشدار و فرماندار) در رای گیری که در محل دبستان آن‬ ‫شهر کوچک و باستانی به عمل آمد چنین مدیری را انتخاب‬ ‫کردن��د و جریان را به اس��تاندار کرمان و نیز نخس��ت وزیر‬ ‫وقت (محس��ن صدر) اطالع دادند‪ .‬اس��تاندار کرمان که در‬ ‫برابر کار انجام شده ای قرار گرفته بود به مدیر انتخابی حُ کم‬ ‫«کَدخُ دایی» داد که ساکنان محل حُ کم را نپذیرفتند و گفتند‬ ‫که کدخدا اختصاص به روستای کم جمعیت دارد نه راین که‬ ‫شهری است تاریخی با چند هزار جمعیت‪ .‬استاندار استدالل‬ ‫کرد که نه تنها روستاها‪ ،‬بلکه شهرهای در سطح راین در زمان‬ ‫ساسانیان و بویژه عهد انوش��یروان دادگر کدخدای انتخابی‬ ‫داش��ته اند و دادن عنوان کدخدا به مدیر انتخابی راین نباید‬ ‫تعجب داشته داشته باشد‪ ،‬کدخدا مقامی باالتر از عنوان دِهدار‬ ‫است و ‪ ....‬این ج ّر و بحث تا پایان دوره چهار ساله مدیریت آن‬ ‫فرد (متوفی در ‪ 79‬سالگی در سال ‪ )1363‬ادامه داشت و پس‬ ‫از آن دوره‪ ،‬رایِن دارای ش��هردار انتخابی شد که معروفترین‬ ‫این شهرداران افالتون میرحسینی بود‪.‬‬ ‫از آنجا که پیش از انتخابات خود جوش راین ـ شرط شده‬ ‫بود که مدیر انتخابی تقاضای دس��تمزد نکن��د‪ ،‬هزینه اداری‬ ‫نداشته و حتی هزینه مکاتبات و مق ّر (دفتر) خودرا هم بر عهده‬ ‫بگیرد و این مدیریت مطلق ًا رایگان باش��د و ایجاد هزینه برای‬ ‫مردم نکند‪ ،‬مدیر انتخابی در خانه خود تاالری زیبا و نه چندان‬ ‫بزرگ به وجود آورد تا جلسات در آنجا منعقد شوند‪.‬‬ ‫و اما درباره راین؛ این شهرک بسیار قدیمی در دامنه کوه‬ ‫هزار و در س��ر راه جیرفت به کرمان و بندرعباس واقع ش��ده‬ ‫است و دارای ایستگاه راه آهن‪ .‬گردش��گران اروپایی آن را ـ‬

‫یکی از مناطق خوش آب و هوای جهان توصیف کرده اند‪ .‬در‬ ‫تالیفات مربوط به امور نظامی آمده است که صنعتگران راین‬ ‫در عهد ساس��انیان برای ارتش ایران شمشیر‪ ،‬نیزه‪ ،‬زوبین و‬ ‫زره می ساختند‪ .‬پرورش اسب و قاطر نیز در ناحیه راین برای‬ ‫فروش به ارتش یک پیش��ه دیگر بود‪ .‬صنعت شمشیرسازی‬ ‫راین از قرن دوازدهم هجری خورشیدی به تدریج تبدیل به‬ ‫چاقوسازی‪ ،‬و س��اخت بیل و کلنگ و ابزار کار شد‪ .‬در دوران‬ ‫حکومت مص��دق که ایران زیر تحری��م دولت لندن بود یک‬ ‫صنعتگر راینی به نام ماشااهلل هدایتی با کوره‪ ،‬چکش و سوهان‪،‬‬ ‫وس��ایل یدکی برای جنگ افزارهای ارتش از جمله تیربار می‬ ‫س��اخت‪َ .‬ا رگ های راین (دژهای نظامی و قلعه های دفاعی)‬ ‫که یکی از آنها تقریبا به همان صورت اولیه پابرجاست و آثار‬ ‫دژ دیگری باقیس��ت‪ ،‬ش��هرت جهانی دارند‪ .‬در دهه ‪1340‬‬ ‫قرار بود یک گُردان از نیروهای ویژه ارتش (کماندو) در راین‬ ‫مستقر شود که عملی نشد‪.‬‬ ‫پس از افتادن کرمان به دست اعراب مسلمان‪ ،‬یک واحد‬ ‫نظام��ی عرب «راین» را م��ورد حمله ق��رار داد ولی موفق به‬ ‫تصرف آن نشد و بناچار در محلی ـ چندین فرسنگ دورتر از‬ ‫راین مستقر شد که بعدا نام قریة العرب بر این محل گذاردند‬ ‫ولی بیشتر کرمانی ها آن را «دِه تازیان» می خوانند‪..‬‬ ‫راین در طول تاریخ خود ش��اهد چند جنگ بزرگ بود از‬ ‫جمله نبرد دو دسته از نیروهای آلتائیک (تُرک زبانان) که بر‬ ‫سر حکومت و سُ لطه برکرمان با هم جنگیدند و این جنگ در‬ ‫جلگه راین صورت گرف��ت‪ .‬یعقوب لیث صفّار ـ قهرمان ملی‬ ‫ایرانیان ـ در پاییز سال ‪ 868‬میالدی و پیش از اخراج عرب از‬ ‫شهر کرمان‪ ،‬یک توقف چند روزه در راین داشت‪.‬‬ ‫ماجرای حمله شبانه چهار ژاندارم کرمانی از افراد پاسگاه‬ ‫«نی بید» به یک تیپ هندی ـ انگلیسی در شهریور ‪ 1320‬در‬ ‫جلگه راین که میان دو کوه َگلَکی و عس��کرو (اینک ایس��تگاه‬ ‫راه آهن راین) چادر زده بود معروف است‪ .‬لشکر هفت پیاده‬ ‫کرمان مستقر در پادگان سرآسیاب ـ یکی از دو واحد نظامی‬ ‫ایران بود که بخش��نامه نخجوان ـ ضرغامی را برای مرخص‬ ‫کردن س��ربازان نپذیرفته بود و اس��تدالل کرده بود که فاقد‬ ‫امض��ای فرمانده کل قوا اس��ت و به این جه��ت تیپ اعزامی‬ ‫دولت لندن از هند به کرمان (از طریق زاهدان)‪ ،‬در جلگه راین‬ ‫متوقف شده بود که ش��بانه هدف شبیخون آن چهار ژاندارم‬ ‫سوار قرار گرفت و برخی از چادرهای آن به آتش کشیده شد و‬ ‫تلفات داد‪ .‬این چهار ژاندارم تا پایان جنگ جهانی دوم و صدور‬ ‫بخشنامه عفو عمومی در کوه هزار به سر بردند و تالش متفقین‬ ‫برای دس��تگیری آنان به جایی نرس��ید زیرا که دائما در حال‬ ‫تغییردادن مکان بودند‪.‬‬ ‫درباره راین نوشته اند که زنان این منطقه تا همین دهه های‬ ‫اخیر چادر س��فید و یا گلدار بسر می کردند و در آنجا از چادر‬

‫‪ 4‬تن از معاريف متولد راين‪ ،‬از راست به چپ‪ :‬عباس اژدری ‪ 77‬ساله معمار معروف استان کرمان و مشوّق تاسیس کارخانه کلمپه‬ ‫سازی راین ـ محمد بهمن زاده مدرّس ریاضیات‪ ،‬متصدّ ی آموزش ضمن کار‪ ،‬مدیر نمونه سال ‪ 1374‬و بانی یک موسسه خیریه در‬ ‫راین ـ اکبر بهشتی ‪ 75‬ساله رئیس مجمع امور صنف تولیدی کرمان و رئیس شورای حل اختالف شماره ‪ 23‬ـ ایرج میرحسینی ‪ 75‬ساله‬ ‫سرمایه گذار و عمران گر بنام‬ ‫‪45‬‬

‫مش��کی اثری نبود‪.‬در جریان عقدکنان نی��ز عروس ها چادر‬ ‫سفید به سر می کردند تا نشان دهند که با چادر سفید به خانه‬ ‫شوهر می روند و با کفن سفید (مَرگ) از آنجا خارج می شوند‪.‬‬ ‫در روستاهای راین از عهد باستان سبک معماری خاصی‬ ‫به کار برده می شد که هنوز آثار آن مشاهده می شود و به آن‪،‬‬ ‫سبک «طاق کسری» گویند که مرکب از یک طاق بدون دَر و‬ ‫در طرفین آن دو و یا چهار اتاق است‪ .‬اعضای خانواده از طاق‬ ‫بدون دَر (اصطالحا صفه) برای نشستن گرد هم و خوردن غذا‬ ‫استفاده می کنند و هنگام خواب به اتاق ها می روند‪.‬‬ ‫ش��هرت راین از عهد باس��تان به س��نگ مرمر ویژه آن‬ ‫هم بوده است که سبزرنگ اس��ت‪ .‬از این سنگ ها در بناهای‬ ‫دوردس��ت از جمله عمارت «تاج محل» هند که کار ساختن‬ ‫آن در ژانویه ‪ 1653‬پایان یافت نیز اس��تفاده شده است‪ .‬این‬ ‫مرمرها با شتر و از طریق قندهار به هند انتقال داده شده بود‪.‬‬ ‫در آن زمان و تا نیمه قرن نوزدهم‪ ،‬افغانستان بخشی از ایران‬ ‫بود‪ .‬افغانس��تان نامی است که انگلیس��ی ها بر ایران خاوری‬ ‫گذارده اند‪.‬‬ ‫ش��هرت دیگر راین بخاطر آب معدن��ی و نیمه گرم آن‪،‬‬ ‫آب گَزگ ‪ Gazg‬بود‪ .‬چش��مه این آب در چند‬ ‫معروف ب��ه ِ‬ ‫کیلومتری شمال راین و در دامنه کوه قرار داشت‪ .‬در این منطقه‬ ‫از صدها سال پیش حوضچه هایی مُسقّف ساخته شده بود و در‬ ‫کنار این حوضچه ها‪ ،‬یک اقامتگاه همگانی زیبا (به صورت ُمتِل‬ ‫های امروز) و محلی برای صرف ناهار در زیر یک چنار بزرگ‪.‬‬ ‫جالب اینجاست که استفاده از این اقامتگاه و حوضچه ها مطلقا‬ ‫رایگان بود‪ .‬این آب معدنی خواص درمانی بس��یار داشت که‬ ‫مورد تائید پزشکان اروپایی هم قرار گرفته بود‪ .‬قرار بود در این‬ ‫محل یک هتل بزرگ ساخته شود زیرا که از گوشه و کنار کشور‬ ‫برای اس��تفاده از این آب معدنی به آنجا می رفتند ولی پس از‬ ‫انقالب و آزاد شدن حفر چاه عمیق در آن منطقه (جلگه راین)‪،‬‬ ‫چشمه آب معدنی گَزگ که یک روستای بزرگ به همان نام‬ ‫را نیز آبیاری می کرد‪ ،‬خشک ش��ده است‪ .‬به همچنین قنات‬ ‫های دیگر خشک شده اند و یا کم آب‪.‬‬ ‫آسیاب های راین نیز شهرت تاریخی داشتند‪ .‬این آسیاب‬ ‫آب کوه قرار گرفته بودند و این آب‬ ‫ها در مسی ِر نه ِر معروف به ِ‬ ‫در سراشیبی درجریان است‪ .‬این سراشیبی ـ ساخت آسیاب‬ ‫هارا تس��هیل کرده بود‪ .‬به گفته یک ش��اهد عینی‪ ،‬در راین از‬ ‫این آس��یاب ها که برای تماشاگر می توانستند جالب باشند و‬ ‫پیشرفت فنی ایرانیان قدیم را منعکس کنند‪ ،‬دیگر اثری دیده‬ ‫نمی ش��ود و بر روی کامل ترین و زیباترین آنها که پایین تر از‬ ‫همه قرار داشت یک خانه بنا شده است!‪.‬‬ ‫از آنجا که راین دارای آب و هوایی خوش اس��ت و دارای‬ ‫باغهای میوه و در دامنه کوه‪ ،‬یک بررسی برای ساختن مجتمع‬ ‫هایی جهت بازنشستگان و سالمندان در آنجا و نیز هتل های‬ ‫توریستی که در دهه های ‪ 1340‬و ‪ 1350‬صورت گرفته بود‬ ‫متوقف شده اس��ت‪ .‬این بررسی به این سبب بود که مورخان‬ ‫و کتاب نویس��ان قرون وسطی و جدید «راین» را منطقه ای به‬ ‫دس��ت داده اند که طول عمر مردم آن نسبت به نقاط دیگر‬ ‫بیشتر است‬ ‫همچنی��ن قرار بود که باغهای متعدد کش��ت نهال گردو‬ ‫ایجاد شود زیراکه از عهد باستان‪ ،‬ناحیه راین به داشتن درخت‬ ‫های بسیار تنومند گردو شهرت داشت که پس از جنگ جهانی‬ ‫دوم و تضعیف رعایت ضوابط و نظامات دولتی‪ ،‬بسیاری از این‬ ‫درخت ها قطع ش��دند و در ساخت دَر و پنجره‪ ،‬میز و صندلی‬ ‫بکار رفتند‪ .‬مهندس غالمحس��ن محمودی (متولد راین) و از‬ ‫مديران سرجنگلداري استان کرمان که اینک بازنشسته شده‬ ‫و به صورت کارشناس رسمي دادگستري فعالیت دارد طرح‬ ‫جالبی برای احیاء گردوکاری تهیه کرده بود‪ .‬به اظهار آگاهان‬ ‫در ‪ 3‬ـ ‪ 4‬دهه اخیر بس��یاری از راینی ها به کرمان و یا تهران و‬ ‫حتی به برون مرز مهاجرت کرده اند‪.‬‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫دانستنی ها‬

‫روزی صادق هدایت خودکشی کرد‬

‫‪ 12‬اپریل ‪ 23( 1950‬فروردین ‪ 64‬س��ال پیش)صادق‬ ‫هدايت از داستان نگاران نامدار ایران در پاريس خودكشي‬ ‫كرد‪«.‬صادق هدايت» ‪ 16‬فوریه ‪ ۱۹۰۲‬در تهران متولد شده‬ ‫بود و هنگام خودکش��ی ‪ 49‬س��اله بود‪ .‬وی از تبار رضاقلي‬ ‫هدایت ـ نویس��نده‪ ،‬مورخ و ش��اعر قرن س��یزدهم ایران‬ ‫است‪ .‬صادق از سال ‪ 1305‬تا ‪ 1309‬در بلژیک و فرانسه به‬ ‫تحصیالت خود ادامه داد و دربازگشت به وطن به موازات‬ ‫کار قلم‪ ،‬در بانک ملی و سپس اداره تجارت و آنگاه وزارت‬ ‫امورخارجه و ‪ ...‬بکار پرداخت زیرا که داستان نگاری‪ ،‬مجله‬ ‫نویسی و کار قلم نمی توانس��ت هزینه های اورا تامین کند‬ ‫و روانشناس��ی ایرانیان وقت نویسندگی را همانند نقاشی و‬ ‫موس��یقی شغل واقعی نمی پنداش��ت‪ .‬صادق با داشتن این‬ ‫همه کار حتی موفق به خرید خانه نش��د و در خانه قدیمی‬ ‫پدری زندگی می کرد‪ .‬در سال ‪ 1314‬هجری اورا به خاطر‬ ‫چندجمله که در داستان وَغ وَغ ساهاب نوشته بود به اداره‬ ‫پلیس احضارکردند و چون انتظار آن را نداشت در روحیه‬ ‫اش تاثیر عمیقا منفی باقی گ��ذارد‪ ،‬به هند رفت و نزد یک‬ ‫پارس��ی هندی به تحقیق درباره فارس��ی عهد ساس��انیان‬ ‫پرداخت‪ .‬داستان نويسي ايران با آثار صادق هدايت وارد‬ ‫عصر تازه اي شده بود كه در نيم قرن گذشته در اين زمينه‬

‫پیشوای سیک ها‬

‫گورو «نانك ‪ »Nanak‬پيشواي سيكها ‪ 15‬اپریل سال‬ ‫‪ 1469‬در تالوندي واقع در پنجاب غربي (پاكستان امروز)‬ ‫به دنيا آمد و از ‪ 32‬س��الگي به ترويج عقايد خود پرداخت‬ ‫كه پيروان فراوان دارد‪ .‬نانك بر ضد استثمار بود و آموزش‬ ‫مي داد كه خدا از كسي متنفر نيست و مردم نيز بايد چنين‬ ‫باشند‪ .‬نانك از كودكي با هندو و مسلمان دوست بود‪ .‬وي‬ ‫قادر بود كه به زبان پارس��ي نيز بگويد و بنويسد‪ .‬نانك كه‬ ‫از زندگان��ي لوكس و تجمالت بيزار بود در س��ال ‪1539‬‬ ‫درگذشت‪.‬‬

‫صادقهدایت‬

‫نتوانسته است پا به پاي ساير ملل پيش برود‪ .‬نوشته های او‬ ‫عبارتند از‪ :‬زنده بگور‪ ،‬انسان و حیوان‪ ،‬سایه مغول‪ ،‬سه قطره‬ ‫خون‪ ،‬اصفهان نصف جهان‪ ،‬س��ایه روشن‪ ،‬وغ وغ ساهاب‪،‬‬ ‫بوف کور‪ ،‬ترانه های خیام‪ ،‬سگ ولگرد‪ ،‬علویه خانم‪ ،‬حاجی‬ ‫آقا‪ ،‬سه ترجمه از پارسی ساسانی‪ :‬کارنامک اردشیر پاپکان‪،‬‬ ‫گزارش گمان شکن و شهرستانهای ایران‪ ،‬به عالوه ترجمه‬ ‫آثار نویسندگان بزرگ اروپایی از چخوف‪ ،‬آرتورکریستین‬ ‫سن تا شینسلر‪.‬‬ ‫صادق هدایت س��ال ‪ 1329‬به پاریس رفت و نوزدهم‬ ‫فروردین ‪ 1330‬در آنجا با استنش��اق گاز خودکشی کرد و‬ ‫همانجا مدفون شده است‪.‬‬

‫روزی که پروین اعتصامی‬ ‫درگذشت‬

‫نخستین فرستنده تلویزیونی‬ ‫غیر آزمایشی‬

‫‪ 25‬فوری��ه ‪ 1928‬آژانس دولتی آمری��کا که ناظر بر‬ ‫ارتباطات همگانی اس��ت [پدر «اف س��ی س��ی» امروز]‬ ‫نخس��تین پروان��ه تاس��یس تلویزیون [رس��انه صوت و‬ ‫تصویری] را به نام متقاضی آن «چارلز فرانسیس جِنکینز»‬ ‫صادر کرد و این تلویزیون که نخستین فرستنده تلویزیونی‬ ‫دائمی جهان به مفهوم امروز (غیر آزمایشی) بود نزدیک به‬ ‫پنج ماه بعد ـ دوم ژوئیه ‪ 1928‬در «ویتون» ایالت مریلند‬ ‫(حاشیه شهر واشنگتن) آغاز بکار کرد‪.‬‬ ‫این شبکه که تصویر و صدای آن منطقه ای به شعاع ‪40‬‬ ‫کیلومتررا پوش��ش می داد در آغاز کار هر هفته پنج شب‬ ‫برنامه پخش می کرد و بیش��تر برنامه های آن نمایش و‬ ‫فیلم سینمایی بود‪ .‬آزمایش عمومی پخش تصویر بر روی‬ ‫امواج (تلویزیون) از س��ال ‪ 1923‬و پس از ساخت المپ‬ ‫مِلح ناتریوم (انعکاس نور بر حسب روشنی و تاریکی شیئی)‬ ‫آغاز شده بود‪.‬‬ ‫از آنجا که تلویزیون با موج بلن��د کار می کند تا دهها‬ ‫سال و تا زمان پیدایش ماهواره و کابل نوری‪ ،‬هر فرستنده‬ ‫مربوط به یک منطقه محدود بود‪ .‬جنکینز در سال ‪1934‬‬ ‫و در ‪ 86‬سالگی درگذشت‪.‬‬

‫پروين اعتصامي شاعره بنام ايران معاصر ‪ 15‬فروردين‬ ‫‪4( 1320‬اپريل ‪ )1941‬در ‪ 34‬سالگي در تهران فوت شد‪.‬‬ ‫وي ‪ 25‬اس��فند ‪ 1285‬در تبريز به دنيا آمده بود و پدرش‬ ‫يوسف اعتصام الملك از نويسندگان و مترجمان كشور بود‪.‬‬ ‫اش��عار پروين كه عمدتا به سبك خراسان هستند پيرامون‬ ‫زندگي مردم و احساس خود او از زندگاني بوده اند ‪ .‬قطعه‬ ‫شعر او درباره رنجبران مشهور است‪.‬‬

‫دکترسالک‬ ‫کاشفواکسنپوليو‬ ‫نانک‬

‫پروين اعتصامي‬

‫سرانجام قديمي ترين مجله طنز‬ ‫‪ 23‬مارس‪( 1992‬سوم فروردین ‪ )1371‬در لندن اعالم‬ ‫شد كه شماره هش��تم اپريل (دو هفته بعد) نشريه «پانچ» ـ‬ ‫قديمي ترين مجله طنز ـ آخرين ش��ماره آن خواهد بود و‬ ‫تعطيل خواهد شد‪ .‬واژه پانچ ‪ Punch‬در زبان انگليسي به‬ ‫مفهوم «ضربه مشت» و همچنين «شربت چاشني دار» است‬ ‫كه با طنزنگاري مي توان هر دو مفهوم را پوشش داد‪ .‬تيراژ‬ ‫اين مجله‪ ،‬كه در زمان تعطيل ش��دن توس��ط كمپاني ناشر‬ ‫«ديلي اكس��پرس» به چاپ مي رسيد‪ ،‬از ‪ 175‬هزار به ‪33‬‬ ‫هزار نسخه كاهش يافته و ديگر «سود ده» نبود‪.‬‬ ‫‪( HenryMayhew‬هنري مي هيو) اين مجله را در سال‬

‫لوگو پانچ‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫‪(1842‬نيمهاولقرننوزدهم)درانگلستانبهوجودآوردهبود‪.‬‬ ‫‪ ‬توقف انتش��ار اين مجله‪ ،‬بحث و تفسير فراوان به دنبال‬ ‫داش��ت؛ ازجمله اينكه چون مجله روش قديمي خودرا كه‬ ‫انتقاد ضمني از امور بود‪ ،‬به چاپ كردن كارتون و ش��وخي‬ ‫نگاري براي س��رگرمي و جوك نويس��ي تبديل كرده بود‬ ‫مخاطبانش را ازدس��ت داده بود‪ .‬اين بحث س��بب شد كه‬ ‫«محمد فاي��د» مصري درصدد تجديد انتش��ار آن برآيد‬ ‫و در س��ال ‪ 1996‬آن را دوب��اره زنده كند‪ .‬اي��ن بار با همه‬ ‫كوشش��ي كه بكار رفت‪ ،‬اين مجله نتوانس��ت به سوددهي‬ ‫برس��د و درنتيجه در س��ال ‪ 2002‬بارديگر تعطيل ش��د‪.‬‬ ‫‪ ‬نقدنگاران اين بار نوشتند كشورهايي چون انگلستان كه‬ ‫انتقاد كردن صريح و نوشتن هرگونه نظر مخالف منعي ندارد‬ ‫و محدود نيست‪ ،‬ديگر (مانند قديم) جاي مجله صرفا طنز‬ ‫نيست و در اين ممالك طنزنگار بايد سراغ كارتون و شوخي‬ ‫نويسي جهت سرگرمي و تفريح (خنده) برود كه روزنامه ها‬ ‫هرهفته يك و يا چند صفحه از اين قبيل مطالب به ضميمه‬ ‫خود منتشر مي كنند و بازار رسانه ها بيش از همين گنجايش‬ ‫ندارد‪ ،‬مخصوصا كه حق التحرير طنزنگار و كاريكاتوريست‬ ‫خيلي باالست‪.‬‬

‫پایان نگرانی‬ ‫از بیماری فلج کودکان ‪Polio‬‬

‫‪ 12‬اپریل ‪ 23( 1955‬فروردین) رس��ما اعالم شد که‬ ‫واكس��ن بيماري پوليو (فلج اطفال) آزمایش ش��ده‪ ،‬موثر‬ ‫و مطمئن اس��ت‪ .‬این واکس��ن که دوم جوالی ‪ 1952‬در‬ ‫دانشگاه پیتسبورگ ساخته شد دوره آزمایشی سه ساله را‬ ‫گذرانده بود‪ .‬كاشف اين واكسن‪ ،‬دكتر يوناس ادوارد سالك‬ ‫(يونس سالک) بود که پدر و مادرش از روسیه به آمریکا‬ ‫مهاجرت کرده بودند و وی در نیویورک به دنیا آمده بود‪.‬‬ ‫دکتر سالک كه در سال ‪ 1995‬و در ‪ 81‬سالگی درگذشت‬ ‫بابت اين كشف مهم خود پولي نگرفت‪ ،‬امتياز آن را به ثبت‬ ‫نداد و تالش خودرا به عنوان هديه اي به بش��ريت اعالم‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫بيماري پولیو تا آن زمان (اپریل ‪ )1955‬قربانيان فراوان‬ ‫گرفته و همگان را نگران س��اخته بود‪ .‬در سال ‪ 1952‬تنها‬ ‫در ای��االت متحده آمریکا ‪ 58‬هزار تن به آن مبتال ش��ده‬ ‫بودند‪ .‬در مواردي‪ ،‬بزرگس��االن ه��م از قربانيان «پوليو»‬ ‫بودند و معروفترين این قربانیان «فرانكلين دالنو روزولت»‬ ‫رئیس جمهور ایاالت متحده ب��ود که از ‪ 1933‬تا ‪1945‬‬ ‫براین فدراسیون ریاست کرد‪ .‬وي که سي و دومين رئيس‬ ‫جمهور آمريكا بود اپریل ‪( 1945‬ده سال زودتر در همين‬ ‫ماه) درگذشته بود‪.‬‬ ‫‪46‬‬


‫دانستنی ها‬

‫کاهش ارزش غذایی محصوالت کشاورزی با بکاربردن روش های ژنتیک‪ -‬زیان ها و ‪...‬‬ ‫بررس��ي هاي بيوكميست ها كه روي دس��ته اي از ميوه‬ ‫ها و س��بزي ها به عمل آمده نش��ان داده است آن دسته از‬ ‫ميوه ها و سبزي هايي كه با روش كشاورزي تازه به عمل آمده‬ ‫بودند ارزش غذايي كمتري داشته و در مقايسه با ميوه ها و‬ ‫سبزي هاي ديگر(ارگانیک)‪ ،‬ويتامين ها و مواد معدني موجود‬ ‫در آنها به مراتب كمتر بوده است‪.‬‬ ‫مي��زان اي��ن كمبود‪ ،‬طب��ق اظه��ار «دانول��د ديويس»‬ ‫بيوكميست دانشگاه تكزاس (آمريكا) ـ شعبه شهر آستين‬ ‫‪ 38‬درصد بوده اس��ت‪ .‬اين پژوهشگر هفدهم اپريل ‪2006‬‬ ‫(‪ 28‬فروردین) اعالم داشت كه اين كاهش ارزش غذايي را‬ ‫در ‪ 13‬ن��وع ويتامين و مواد معدني مهم موجود در ميوه ها و‬ ‫سبزي هاي مورد آزمايش خود ازجمله كلسيم‪ ،‬فسفور‪ ،‬آهن‪،‬‬ ‫و نيز پروتئين‪ ،‬ويتامين «ث»‪ ،‬ويتامين «ب» و ‪ ...‬س��نجش و‬ ‫مشاهده كرده است‪.‬‬ ‫بكار بردن مواد ش��يميايي و روش ه��اي ژنتيك و ‪ ...‬كه‬ ‫به منظور افزاي��ش محصول و دفعات محصول دهي نبات و‬ ‫بزرگي دانه ها‪ ،‬برگ ها و ميوه ها جهت افزايش وزن و جلب‬ ‫مشتري و در نتيجه كسب درآمد بيشتر از كشاورزي باعث‬ ‫كاهش مواد الزم ش��ده اس��ت‪ .‬به عبارت ديگر‪ ،‬بكار بردن‬ ‫روش ه��اي تازه‪ ،‬تنها به س��ود اصحاب كش��اورزي (توليد‬ ‫كننده) بوده‪ ،‬نه مصرف كننده اين محصوالت‪ .‬مصرف كننده‬ ‫به علت كاهش ورود مواد الزم به بدنش‪ ،‬با اين كه در حجم‬ ‫خوردن تغييري حاصل نش��ده‪ ،‬سالمت و تندرستي اش به‬ ‫مخاطره افتاده است‪.‬‬ ‫تفس��ير اين اعالميه و اظهارات اين است كه از اين ميوه‬ ‫ها و س��بزي ها بايد به ميزان تقريب��ا دو برابر خورد تا همان‬

‫نتايج غذايي به دس��ت آيد‪ ،‬كه وارد كردن غذا به دس��تگاه‬ ‫گوارش با حجم دو برابر اگر آسان نباشد داراي زيان است‪.‬‬ ‫‪ ‬بيوكميس��ت ها دليل اين كاهش م��واد مفيد را در بكار‬ ‫بردن تكنيك هاي تازه كش��اورزي دانسته كه هدف از آنها‬ ‫توليد سريع و باردهي هرچه بيشتر بوته است و گفته اند كه‬ ‫در اين روش ها‪ ،‬زمان الزم براي توليد ميوه و سبزي طي نمي‬ ‫شود و توجه شركت هاي كشاورزي و كشاورزان‪ ،‬توليد سريع‬ ‫و محصولي با وزن بيش��تر است و به اين سبب همه تدابير را‬ ‫بكار مي برند تا «ميوه »بزرگتر باش��د و زودتر به دست آيد‬ ‫و به بازار برس��د و پول عايد آنان سازد و درنتيجه به ارزش‬

‫تاسیس کشور بلژیک و نگاهی کوتاه به تاریخچه و ساختار آن‬ ‫نشس��ت نوزدهم اپری��ل ‪ 30( 1839‬فروردی��ن) لندن‬ ‫«استقالل‪ ،‬بیطرفی و سلطنتی بودن» بلژیک را تضمین کرد و‬ ‫همین «تضمین بازی ها» از علل دو جنگ جهانی قرن ‪ 20‬بود‬ ‫و ترس از سالح اتمی است که مانع جنگ جهانی دیگری شده‬ ‫است‪ ،‬نه ابتکار و خردمندی «دولت ـ مَردان»‪.‬‬ ‫بلژیک از زمان سلطه رومی ها که یک ایالت این امپراتوری‬ ‫به نام «گالیا بلژیکا» بود تا انقالب سال ‪ 1830‬به صورت یک‬ ‫کشور مس��تقل نبود و حاکمیت ملّی نداشت‪ .‬در این انقالب‬ ‫بود که اس��تقالل بلژیک اعالم ش��د و نشس��ت سال ‪1831‬‬ ‫ق��درت های اروپایی آن را تایید و نشس��ت ‪ 1839‬لندن این‬ ‫ساکنان منطقه به آن ترتیب استقالل‬ ‫ِ‬ ‫استقالل را تضمین کرد‪.‬‬ ‫یافت ِه ‪ 30‬هزار کیلومتری (و اینک ‪ 11‬میلیون نفری) سه گروه‬

‫بوده اند؛ فالندرها در ش��مال‪ ،‬والون ها در جنوب و آلمانی ها‬ ‫در جنوب ش��رقی‪ .‬فالندرها به زبان فلمیش (فلمینگ) تکلم‬ ‫می کنند و «والون ها» فرانکو فون (فرانس��وی زبان) هستند با‬ ‫فرهنگ های مختلف و در زمان برت��ری هر قدرت اروپایی؛‬ ‫اسپانیا‪ ،‬فرانسه و ‪ ...‬تابع آن قدرت و در نتیجه‪ ،‬صحنه جنگها‪.‬‬ ‫ناپلئ��ون در س��ال ‪ 1815‬در واترل��و (ناحی��ه ای در نزدیکی‬ ‫بروکسل) شکست نهایی خورد‪ .‬از این زمان بود که بلژیکی ها‬ ‫به اندیشه استقالل افتادند‪ .‬بلژیک یکی از کشورهای دو زبانه‬ ‫جهان است و اینک عمال پایتخت ناتو و اتحادیه اروپا‪ .‬اشتراک‬ ‫زبان‪ ،‬نژاد و فرهنگ با دو همسایه‪ ،‬سبب شده بود که اتحادیه‬ ‫بنه لوکس (هلند‪ ،‬بلژیک و لوکزمبورگ) به وجود آید‪ .‬هرسه‬ ‫کشور از موسسان اتحادیه اروپا هستند‪.‬‬

‫زادروز «ويرجينيا وولف» بانویی که برای «نوشتن» زاده شده بود‬ ‫و نقد کتاب را وظیفه جراید می دانست‬ ‫بانو «ويرجينيا وولف» مؤلف و داستان نگار انگليسي ‪28‬‬ ‫مارس س��ال ‪ 8( 1941‬فروردین ‪ ) 1320‬ـ در ‪ 59‬سالگي و‬ ‫در جریان جنگ جهانی دوم ـ خودرا در رودخانه «اوز» غرق‬ ‫كرد‪ .‬وی بيست و پنجم ژانويه ‪ 1882‬به دنيا آمده بود‪.‬‬ ‫ويرجينيا كه ‪ 26‬س��ال كتاب نوش��ت معتقد بود كه نقد‬ ‫كتاب يك وظيفه عمومي جرايد اس��ت و اين كار بايد توسط‬ ‫«كارشناس ادبيات» صورت گيرد‪ ،‬نه هركس‪ .‬وي هرگونه‬ ‫نوش��ته بویژه كتاب [چاپی و اینک‪ :‬دیجیتالی] را موثرترين‬ ‫وسيله نفوذ در افكار و نيز آموزش عمومي توصيف كرده است‪.‬‬ ‫معروفترين تاليفات و داستانهاي بانو ويرجينيا كه درباره اش‬ ‫گفته اند «براي نوشتن زاده شده بود» عبارتند از‪ :‬سفر‪ ،‬شب‬ ‫و روز‪ ،‬دوشنبه يا سه شنبه‪ ،‬اطاق جيكوب‪ ،‬خانم دالوي‪ ،‬چراغ‬ ‫راهنمايدريايي‪،‬ارالندو‪،‬اطاقخودم‪،‬آنسالها‪ ،‬راجرفرايو‪....‬‬ ‫‪47‬‬

‫ش��وهر بانو ويرجيني��ا كمك بزرگي در كتاب نويس��ي به او‬ ‫بود‪.‬‬ ‫ويرجينيا وولف از يك خانواده اش��رافي انگلس��تان بود و‬ ‫از نوجواني به محافل روش��نفكران انگليس��ي راه يافته بود‪.‬‬ ‫در س��ال ‪ 1941‬ه��ر دو خانه محل س��كونت ش��هری بانو‬ ‫ويرجينيا توس��ط هواپيماهاي آلماني بمباران ش��ده بود و او‬ ‫ب��ه ناچار به خانه ييالق��ي اش نقل مكان ك��رده بود‪ .‬اين دو‬ ‫بمباران و مسائل ديگر ويرجينيا را افسرده و بيمار كرده بود‪.‬‬ ‫وي پيش از خودكش��ي در يادداش��تي خطاب به شوهرش‬ ‫نوشته بود‪ :‬نمي توانم بيش از اين‪ ،‬اوضاع را تحمل كنم‪ .‬قدرت‬ ‫تمركز حواس و خويش��تنداري را از دست داده ام و باالتر از‬ ‫هم��ه‪ ،‬نمي خواهم ت��و را بيش از اين در رن��ج و زحمت قرار‬ ‫دهم ‪....‬‬

‫غذايي آن توجه ندارند‪ .‬در اين ميان‪ ،‬نگاه مصرف كننده به‬ ‫دولت متبوع اس��ت كه وارد عمل ش��ود و از حقوق او دفاع‬ ‫كند‪ .‬قاعدتا نبايد س��ودبري به زيان سالمت مردم باشد‪ ،‬و‬ ‫دولت ها هستند كه بايد از جان و مال اتباع خود محافظت و‬ ‫محارست كنند‪ .‬توليد ميوه و سبزي بايد مراحل طبيعي اش را‬ ‫طي كند و از اندازه و حجم طبيعي اش بزرگتر نباشد كه مقدار‬ ‫اضافي‪ ،‬فقط آب است و بي خاصيت‪ ،‬ولي پول به جيب توليد‬ ‫كننده سرازير مي كند‪ .‬همين نتايج قبال در مورد محصوالت‬ ‫كش��اورزي و دامي ديگر به دست آمده و هشدارهاي الزم‬ ‫داده شده بود‪.‬‬

‫شهرهای یهودی نشین جهان‬ ‫بیس��تم اپریل ‪ 1657‬دولت هلند ب��ه یهودیانی که به‬ ‫نیوآمس��تردام (نیویورک کنون��ی) مهاجرت کرده بودند‬ ‫آزادی مذهبی داد و به این مناس��بت هر سال در این روز‪،‬‬ ‫ش��هرهایی که بیش از یکصد هزار یهودی در آنجا زندگی‬ ‫می کنند گزارش می ش��ود‪ .‬انگلیسی ها پس از تصرف نیو‬ ‫آمستردام و خارج ساختن آن از دست هلندی ها در سال‬ ‫‪ ،1664‬سال بعد نام دوک آو یورک ـ بعدا پادشاه انگلستان‬ ‫ـ را بر آن نهادند و نیویورک شده است‪ .‬در گزارش اپریل‬ ‫‪( 2013‬فروردین ‪ ،)1392‬شهرهای یهودی نشین ردیف‬ ‫باال از این قرار بودند‪:‬‬ ‫ـ ت ِل ا َویو‪ 3 :‬میلیون‬ ‫ـ نیویورک‪ 2 :‬میلیون و ‪ 39‬هزار‬ ‫ـ ل ُس آنجلس‪ 633 :‬هزار‬ ‫ـ اورشلیم (قُدس)‪ 580 :‬هزار‬ ‫ـ شهرهای فلوریدای جنوبی جمعا‪ 550 :‬هزار‬ ‫ـ پاریس‪ 310 :‬هزار‬ ‫ـ فیالدلفیا‪ 282 :‬هزار‬ ‫ـ اتالنتا‪ 270 :‬هزار‬ ‫ـ شیکاگو‪ 265 :‬هزار‬ ‫ـ بوئنوس آیرس‪ 256 :‬هزار‬ ‫ـ بوستون‪ 230 :‬هزار‬ ‫ـ سانفرانسیسکو‪ 220 :‬هزار‬ ‫ـ لندن‪ 205 :‬هزار‬ ‫ـ واشنگتن‪ 178 :‬هزار‬ ‫ـ تورونتو‪ 165 :‬هزار‬ ‫ـ کی ا ِف (اوکراین)‪ 122 :‬هزار‬ ‫ـ مسکو‪ 115 :‬هزار‬ ‫ـ سن پترزبورگ (روسیه)‪ 104 :‬هزار‬ ‫ـ مونترال (کانادا)‪ 102 :‬هزار‬ ‫ـ بالتیمور‪ ،‬الس وگاس‪ ،‬سن دیاگو و دیترویت هرکدام‬ ‫اندکی بیش از‪ 100‬هزار‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬


‫دانستنی ها‬

‫كاكائو فشار خون را پايين‬ ‫مي آورد ـ اصل کاکائو‬

‫پژوهش��گران آلماني در پي يك بررس��ي و پژوهش‬ ‫طوالني‪ ،‬دهم اپريل ‪ 21( 2007‬فروردین ‪ 7‬سال پیش)‬ ‫اعالم كردند كه كاكائو فش��ار خ��ون را پايين مي آورد و‬ ‫مصرف آن براي «قلب» فايده بخش است‪.‬‬ ‫كاكائو در مناطق اس��توايي قاره های آمريكا‪ ،‬آفريقا‬ ‫و آس��يا مي رويد‪ .‬كاكائو‪ ،‬در اصل از درختان بومي قاره‬ ‫آمريكا بود كه اس��پانيايي ها آن را به مناطق ديگر جهان‬ ‫بردند و كشت كردند‪.‬‬ ‫بومي��ان قاره آمريكا آن را به صورت ش��ربت در مي‬ ‫آوردند و «شكالت» مي خواندند كه واژه شكالت هم از‬ ‫مكزيك به ساير نقاط جهان برده شده است‪ .‬پودر كاكائو‬ ‫كه در ساخت شكالت بكار مي رود از هسته ميوه كاكائو‬ ‫(عكس زیر) به دست مي آيد كه اصطالحا لوبياي كاكائو‬ ‫خوانده مي ش��ود‪ .‬بنابراين‪ ،‬شكالت هرچه سياهتر باشد‬ ‫(شكالت تلخ) براي قلب و دستگاه گردش خون نافع تر‬ ‫اس��ت‪ .‬كاكائو را به صورت چاي و قهوه هم مصرف مي‬ ‫كنند‪.‬‬

‫‪ 51‬میلیون بازنشسته در آمریکا‬ ‫در آغاز س��ال مالی ‪ ،2004‬در واشنگتن اعالم شد‬ ‫که در آن زمان ش��مار س��الخوردگاني ک��ه در اياالت‬ ‫متحده آمريکا ازصندوق بازنشستگي عمومي (شوسل‬ ‫سکیوریتی=تأمیناجتماعی)مستمریدریافتمیکنند‬ ‫به رقم ‪ 46‬ميليون رسيده است یعنی یک ششم جمعیت‬ ‫کشور‪ .‬در اين سال جمعيت اين کشور ‪ 290‬ميليون نفر‬ ‫بود که در سال ‪ 2014‬از ‪ 315‬ميليون بيشتر شده است‪.‬‬ ‫در سال ‪ 2013‬درصد مستمری بگیران نسبت به کل‬ ‫جمعیت تغییر نکرده بود و ‪ 51‬میلیون بود‪.‬‬ ‫در آمریکا یک فرد می تواند دو و یا چند بازنشستگی‬ ‫بگیرد؛ از موسسه و موسسه هایی که کار کرده و نیز از‬ ‫سوشل سکیوریتی (تأمین اجتماعی)‪ ،‬به این شرط که از‬ ‫درآمد خود به هر ‪ 2‬موسسه بازنشستگی داده باشد‪.‬‬ ‫در آمریکا هرکس که ‪ 4‬س��ال تم��ام و یا ‪ 16‬فصل‬ ‫متناوب‪ ،‬درصد س��هم سوشل س��کیوریتی از درآمد‬ ‫حاصل از کارکردن خود (فقط کارکردن‪ ،‬نه درآمدهای‬ ‫دیگر)را داده باش��د م��ی تواند پس از رس��یدن به ‪65‬‬ ‫سالگی تمام بازنشسته شود‪.‬‬ ‫همچنین در این کش��ور «ازکارافتادگان» می توانند‬ ‫از دول��ت ایالت خ��ود کم��ک هزینه (ماب��ه التفاوت‬ ‫درآمد و هزین��ه) و نیز هزینه درم��ان دریافت دارند‬ ‫(مِدیک ا ِید که ویژه بینوایان هم هست)‪.‬‬

‫پيدايش حكومت پارلماني‬ ‫درجهان‬

‫میوه کاکائو‬

‫‪ 53‬سال از فضانوردی انسان‬ ‫گذشت‬ ‫دانشمندان ش��وروي ‪ 12‬اپریل ‪ 23( 1961‬فروردین)‬ ‫میهن خود را به نخستين كشوري در جهان معروف ساختند‬ ‫كه انس��ان به مدار زمين فرستاد‪ .‬در اين روز سرگرد روس‬ ‫ـ «يوري گاگارين» با ماهواره وُستوك ــ ‪ 1‬به فضا فرستاده‬ ‫شد‪ ،‬كره زمين را دور زد و به زمین بازگردانده شد كه در آن‬ ‫زمان عملي باور كردني نبود‪ .‬اين كار‪ ،‬درعین حال جهان را‬ ‫وارد يك مسابقه موشكي ـ فضايي كرد‪ .‬نتيجه همين مسابقه‬ ‫بود كه موشك اينك جاي بسياري از سالحها را گرفته و در‬ ‫ارتش��ها حرف اول را مي زند‪ .‬در اپریل ‪ 2011‬به مناسبت‬ ‫پنجاهمین سالگرد فرستاده شدن گاگارين به مدار زمين‪ ،‬در‬ ‫‪ 70‬کشور جهان مراسم ويژه برگزار شد‪.‬‬

‫سرگرديوريگاگارين‬ ‫روزنامک‪ -‬اردیبهشت ‪ -1393‬شماره یکم‬

‫سوم اپريل ‪ 1077‬ميالدي‪ ،‬منطقه خودمختار فريول‬ ‫= فريولي (‪ )Friuli‬واقع در ش��مالي شرقي ايتاليا داراي‬ ‫حكومت پارلماني و مجلس شد‪ .‬اين‪ ،‬قديمي ترين نظام‬ ‫پارلماني جهان اس��ت و پس از آن انگلس��تان‪ .‬در نظام‬ ‫پارلماني‪ ،‬مجل��س مقنّنه (نمايندگان م��ردم) دولت را‬ ‫انتخ��اب مي كند و دولت پاس��خگوي مجلس اس��ت و‬ ‫اگر اعتم��اد مجلس را ازدس��ت بدهد منح��ل خواهد‬ ‫شد‪.‬‬ ‫«فريول��ي» مي��ان س��احل ش��مالی آدرياتي��ك و‬ ‫كوههاي آل��پ قرارگرفته و از اس��لواني فاصله چنداني‬ ‫ن��دارد‪ .‬اين منطقه كه در عهد باس��تان محل س��كونت‬ ‫دس��ته اي از كِلت ها ‪ Celt‬بود بعدا ضميمه امپراتوري‬ ‫روم گرديد و باره��ا مورد حمله قبايل ژرم��ن و ‪ ...‬قرار‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫شهر «يودين‪ »Udine‬مق ّر حكومت «فريولي» يك‬ ‫ميليون نفري است‪ ،‬كه مردمي قانونمند و با مدنيّتي بسيار‬ ‫باال دارد‪ .‬در طول قرن بيستم نزديك به يك ميليون تن از‬ ‫مردم اين منطقه به ساير نقاط اروپا‪ ،‬قاره آمريكا و استراليا‬ ‫مهاجرت كردند‪.‬‬

‫زادروز «رادار»‬

‫راب��رت الكس��اندر واتس��ون ـ��ـ وات فيزيك��دان‬ ‫اسكاتلندي بیس��ت و پنجم فوریه ‪ 1935‬دستگاه تعیین‬ ‫محل پرواز هواپيما در آسمان و فاصله آن تا این دستگاه‬ ‫را که س��اخته بود به معرض نمايش گذارد كه اختصارا‬ ‫«رادار» نام گرف��ت‪ .‬در دوران جنگ جهاني دوم از اين‬ ‫دستگاه براي آگاه شدن از حمالت هوايي آلمان به خاك‬ ‫انگلستان استفاده شد و اينك وسيعا مورد استفاده است‪.‬‬ ‫پادشاه انگلستان در ‪ 1942‬به سازنده رادار لقب «سِ ر»‬ ‫داد‪ . .‬واتسون ــ وات كه در ‪ 1892‬به دنيا آمده بود در‬ ‫‪ 1973‬درگذشت‪.‬‬

‫محمد خُ دادی مدیر عامل تازه‬ ‫خبرگزاری ملی (ایرنا) ‪...‬‬

‫بقیه از صفحه‪44‬‬ ‫محم��د خُ دادی متولد چهارم دیم��اه ‪ 1341‬و تجربه او‬ ‫در کار خبر‪:‬‬ ‫خبرن��گار میز اقتصادی ایرن��ا‪ ،‬خبرنگار ایرن��ا در هند‪،‬‬ ‫س��ردبیر اخبار جهانی ایرنا و عضو ش��ورای مش��ورتی این‬ ‫خبرگزاری‪ ،‬از اعضای شورای تاس��یس روزنامه ایران که‬ ‫ریاست آن با فریدون وردی نژاد بود (دهه ‪ 1370‬و آغاز کار‬ ‫شورا در سال ‪ ،)1373‬مدیر و سردبیر ایران دیلی (روزنامه‬ ‫انگلیسی زبان موسس��ه ایران)‪ ،‬دبیر اول سازمان (ائتالف)‬ ‫خبرگزاری های کش��ورهای عضو جنبش غیر متعهد‪ ،‬دبیر‬ ‫اول سازمان خبرگزاری های مؤتلفه قاره آسیا و اقیانوسیه‪،‬‬ ‫هماهنگ کننده خبرگزاری های کشورهای عضو ا ِکو و پس‬ ‫از آن دبیر اول سازمان خبرگزاری های کشورهای حاشیه‬ ‫دریای مازندران (کاس��پیان سی)‪ ،‬مدیر و سردبیر ماهنامه‬ ‫نفت‪ ،‬گاز و پتروش��یمی‪ ،‬تهیه کننده چند برنامه ش��هری ـ‬ ‫اجتماعی و عمدتا به صورت گزارش زنده برای تلویزیون‪.‬‬ ‫خدادی در یک برهه سمت های دیپلماتیک هم داشت‪.‬‬ ‫خُ دادی که کار ژورنالیستی را از زمان جبهه و جنگ آغاز‬ ‫کرده از س��وی مجمع عمومی خبرگزاری با توجه به تجربه‬ ‫و مهارت های او و با حکم علی جنتی وزیر ارش��اد منصوب‬ ‫شده است‪.‬‬

‫مداخله دوباره غرب‪...‬‬ ‫بقیه از صفحه‪5‬‬ ‫پوتین در انتظ��ار فرصت برای بازگردانی��دن کریمه به‬ ‫روس��یه بود (که خروش��چف آن را ضمیم��ه زادگاه خود ـ‬ ‫اوکراین اس��می وقت کرده ب��ود) و تجدید اتح��اد قطعات‬ ‫منفصله امپراتوری روس��یه که این فرصت را غرب با اشتباه‬ ‫خود و حمایت از تظاهرات تازه «کی ا ِف» در زمستان ‪4102‬‬ ‫به دست او داد و راه بازگشت بسته شد‪.‬‬ ‫غرب جنگ کریم��ه در نیمه قرن نوزده��م که در آن‬ ‫قدرت های اروپایی به جان روس��یه افتاده بودند فراموش‬ ‫کرده بود‪ .‬ممکن اس��ت تمامی کاری که آغاز شده است به‬ ‫دس��ت پوتین انجام نش��ود ولی تردید نیست که حرکات‬ ‫جاری روس��یه به بیداری ناسیونالیسم روس که به دست‬ ‫کمونیست ها‪ ،‬الکل‪ ،‬س��یگار و مادی گریبه خواب رفته بود‬ ‫منجر خواهد شد‪.‬‬ ‫در دوره تاریخی تازه‪ ،‬اتحادیه اروپا تضعیف خواهد شد‪،‬‬ ‫جهان ش��اهد جنگ های داخلی بویژه در اروپا خواهد بود‪،‬‬ ‫حربه تحریم جز در مورد چین که بیش از یک تریلیون دالر‬ ‫اوراق خزانه داری آمریکارا در دس��ت دارد و کش��ورهای‬ ‫دارای نفت و نیازمند ب��ه واردات مواد غذایی چندان موثر‬ ‫نخواهد بود‪ ،‬برخی از قطعات منفصله روس��یه تزاری سابق‬ ‫به وحدت بازگشت خواهند کرد‪ ،‬اوضاع خاورمیانه‪ ،‬منطقه‬ ‫مدیترانه و آسیای جنوبی حساس تر خواهد شد‪ ،‬نظام پولی‬ ‫و ترکیب قدرت ها تغییر خواهد کرد و ‪ ....‬درصورت ادامه‬ ‫مداخله در اوکراین‪ ،‬برای مسکو براه انداختن جنگ داخلی‬ ‫در آن س��رزمین و برخی کش��ورهای دیگر اروپای شرقی‬ ‫آس��ان است و به رغم تهدیدها و ‪ ...‬درگیری مستقیم با یک‬ ‫قدرت اتمی از مرحله حرف تج��اوز نخواهد کرد‪ .‬همه این‬ ‫وضعیت را یک اشتباه محاسبه غرب باعث شد که خواست‬ ‫از وجود بازی های المپیک در سوچی استفاده کند‪ .‬حال آنکه‬ ‫پوتین از فرصت انفجار بمب در ایستگاه راه آهن ولگوگراد‬ ‫بهره گیری سیاس��ی نکرد و دولتی دیگررا متهم به دس��ت‬ ‫داشتن در آن و تهدید نظامی نکرد‪ .‬به هر حال این رشته سر‬ ‫دراز خواهد داشت‪.‬‬ ‫‪48‬‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.