khiaban#56

Page 1

‫نوشته ها‪ ،‬مشاهدات‪ ،‬مقاالت خود را براي ما به اين آدرس بفرستيد‬ ‫‪xyaban@gmail.com‬‬ ‫براي اشتراك روزانه با اين آدرس الكترونيكي متاس بگيريد‬ ‫‪khyaboon@gmail.com‬‬

‫يكشنبه ‪ 15‬آذرماه ‪1388‬‬

‫خيابان‬ ‫‪56‬‬ ‫زنده باد مقاومت مردمي عليه ديكتاتوري‬

‫در ‪ 16‬آذر‬ ‫گرامي باد ياد و خاطره شهداي دانشجوي جنبش‬ ‫مردمي عليه ديكتاتوري‬ ‫آن روز كه خيابان و دانشگاه‬ ‫به هم مي رسند‬ ‫شانزدهم غريبي قرار است از راه برسد‪ .‬از آن روز كه رژيم‬ ‫مجبور شد آن را به عنوان سمبل مقاومت دانشجويي به‬ ‫رسميت بشناسند تمام تالش ها براي مبدل كردن آن به‬ ‫كارناوال و جشن دانشجويي ره به جايي نبرد‪ .‬و امروز‬ ‫در استانه آن شانزدهمي هستيم كه قطعا دوست ندارند‬ ‫تصورش را هم بكنند‪ .‬تهديد‪ ،‬تعقيب‪ ،‬دستگيري و ورود‬ ‫پليس به دانشگاه هم هيچ كدام براي شانزدهم ماه اذر‬ ‫غريب نيست‪ .‬اين طنين انداز شدن فريادهاي اعتراض‬ ‫شانزدهم‪ ،‬در كنار خشم دانشجويان در سراسر خيابان هاي‬ ‫شهرها‪ ،‬تمام خيابان هايي كه دانشگاهي را در خود پناه‬ ‫داده جلوه اي است كه تاكنون نديده ايم و البته انتظارش‬ ‫را هم داريم‪ .‬خيابان دانشگاه است يا دانشگاه است كه خود‬ ‫خيابان است‪ .‬روي تمام دروديوارهاي شهر‪ ،‬كوچه ها‪ ،‬پس‬ ‫كوچه ها نوشته اند شانزدهم يادت نره گرچه حاال همه‬ ‫مي دانيم از ياد بردن اين روز باورنكردني است‪.‬‬ ‫بيش از ‪ 70‬نفر از هم كالسي هايمان دستگير شدند‬ ‫‪...‬بلوايي از پچپچه ها در كالس راه مي افتد‪ .‬فالني را هم‬ ‫گرفتند‪ .‬اينقدر بچه هاي خيابان از اين نمايش ها ديده اند‬ ‫كه كسي حتي فكرش را نمي كند اين هجوم از گرماي‬ ‫شانزدهم بكاهد‪ .‬مهاجمان خيال خامي دارند همه مي‬ ‫دانيم بچه هايي كه امسال از خيابان به دانشگاه آمده اند‬ ‫و سه ماه است كه خيابان هاي تمام شهرها را به دانشگاه‬ ‫هاي خود برده اند نه تنها هراسي به دل راه نمي دهند كه‬ ‫مصمم تر شده اند‪.‬‬ ‫اين روزها تنها چيزي كه دانشگاه را از خيابان جدا مي كند‬

‫يورش پليس به مادران عزادار‬ ‫و دستگيري بسياري از مادران و‬ ‫خواهران شهدا‬

‫ديروز شنبه با حمله مامورين حكومتي به مراسم مادران‬ ‫عزادار در پارك الله‪ ،‬بسياري دستگير شدند‪ .‬در زير‬ ‫گزارش فعالين حقوق بشر و دموكراسي از يورش مأمورين‬ ‫حكومتي به مادران عزادار درج شده است‪ .‬الزم به ذكر‬ ‫است گزارش هاي بعدي‪ ،‬تعداد دستگير شدگان را تا ‪29‬‬ ‫نفر ذكر كرده اند‪.‬‬ ‫درطی يورش وحشيانه مامورين سرکوبگر بيش‬ ‫از ‪ 15‬نفر از مادران عزادار دستگير شدند‬ ‫بنابه گزارشات رسيده به فعالين حقوق بشر و دمکراسی در‬ ‫ايران‪ ،‬نيروهای سرکوبگر ولی فقيه به سوی مادران يورش‬ ‫بردند و بيش از ‪ 15‬نفر از مادران عزادار را دستگير و به‬ ‫نقاط نامعلومی بردند ‪.‬‬ ‫روز شنبه ‪ 14‬آذر ماه حوالی ساعت ‪ 17:00‬در حالی که‬ ‫مادران در حال ورود به پار ک بودند و قصد برگزاری‬ ‫تجمعات اعتراضی خود را داشتند با انبوهی از نيروهای‬ ‫سرکوبگر ولی فقيه مواجه شدند‪.‬نيروهای انتظامی ‪،‬لباس‬ ‫شخصی که با خودرو و موتور سوار و پياده بودند تمامی‬

‫انگار همين ميله هاي آهنين‬ ‫است‪ .‬راستي ميله هاي زندان‬ ‫هم همين شكلي است؟ بايد‬ ‫صبركرد تا همكالسي‬ ‫هايمان بيايند و تعريف كنند‬ ‫حتما در هر كالسي يكي‬ ‫خواهيم داشت‪.‬‬ ‫زمزمه هايي مي آيد‪ ،‬قرار‬ ‫است بسياري دانشگاه ها را تا‬ ‫بعد از شانزدهم تعطيل كنند‬ ‫همان پوزخندي كه همگان نثارشان مي كنند كافيست‬ ‫خيابان كه تعطيل شدني نيست‪.‬‬ ‫بوردهاي دانشگاه پراست از جدال ما و آنها و صحنه‬ ‫هايي كه در خيابان و دانشگاه آفريديم‪ .‬كاريكاتورهايي‬ ‫كه از ما كشيدند و به در و ديوار زدند حتي واكنش ما را‬ ‫هم بر نمي انگيزد‪ .‬مي ايستيم از اين وقاحت ها عكس‬ ‫مي گيريم‪ .‬اگر مي توانستيد در خيابان اين نمايشگاه را راه‬ ‫مي انداختيد‪ .‬خيابان امنيتشان را بر هم مي زند‪ .‬تمام در‬ ‫و ديوارهاي خيابان بر سرشان خراب شده مجبورند بچپند‬ ‫توي دانشگاه‪ .‬توي دانشكده‪ .‬توي همين بورد كوچك‬ ‫بسيج‪ .‬ديوارهاي خيابان جايي براي آنها ندارد‪.‬‬ ‫روي تمام بوردها و ديوارها به سنت دانشگاهيان وقت و‬ ‫قرار مان را بر در و ديوار دانشگاه و خيابان كوبيديم‪ .‬اما‬ ‫خيابان وقت وساعت نمي شناسد و كسي نمي پرسد كجا‬ ‫و كي بيايد تا آن گاه كه نايي براي دويدن و جنگيدن باشد‬ ‫نقاط پارک الله را به اشغال خود در آوده اند‪.‬‬ ‫نيروهای سرکوبگر لباس شخصی بطور وحشيانه ای بسوی‬ ‫مادران يورش بردندو ‪ 4‬نفر از مادران را دستگير و به نقطه‬ ‫نامعلومی منتقل کردند‪ .‬در نقاط مختلف پارک به مادران‬ ‫عزادار و دختران جوان يورش می برند و ‪ 11‬نفر از آنها را‬ ‫دستگير و به وان های خود که در ميدان آب نمای پارک‬ ‫الله مستقر بودند انتقال دادند‪.‬‬ ‫آنها در حال گشت زدند در پارک هستند و هر مادری‬ ‫را می بينند مورد اهانت و بدرفتاری قرار ميدهندو سپس‬ ‫دستگير می کنند تا لحظه ارسال اين گزارش تعقيب و‬ ‫دستگيری مادران ادامه دارد و حتی در خيابانها اطراف‬ ‫پارک تعدادی از مادران دستگير شدند‪ .‬احتمال زياد دارد‬ ‫که آمار دستگيريها بيش از ‪ 15‬نفر باشد‪ .‬آمار بيش ‪15‬‬ ‫نفر اعالم شده توسط شاهدان عينی گزارش شده است‪.‬‬ ‫برخوردها با مادران وحشيانه و غيرانسانی گزارش شده‬ ‫است‪ .‬نيروهای سرکوبگر ولی فقيه که در حدود ‪ 200‬الی‬ ‫‪ 300‬نفر تخمين زده می شوند در نقاط مختلف پارک‬ ‫مستقر شده اند‪ .‬تعدادی از مامورين لباس شخصی که‬ ‫در هفته های گذشته از مادران اقدام به فيلم برداری می‬ ‫کردند امروز مادران شرکت کننده را شناسائی می کنند‬ ‫و اقدام به دستگيری آنها می کنند‪ .‬نيروهای سرکوبگر‬ ‫دستگيريهای خود را عالوه بر پارک به خيابانها اطراف‬ ‫پارک کشاندند‪.‬‬ ‫گزارش تکميلی دستگيری گسترده مادران‬ ‫عزادار در پارک الله تهران‬ ‫امروز شنبه ‪ 14‬آذر ماه مطابق قرار هر شنبه كه مادران‬ ‫به نشانه اعتراض به بازداشت ها ‪‌،‬دستگيرى ها ‪،‬شكنجه‬ ‫ها و جان باختن ها در ميدان آب نماى پارك الله تجمع‬ ‫مى كردند و قرار بود امروز دانشجويان نيز در جمع مادران‬ ‫حضور يابند‪.‬‬ ‫از قبل از ساعت ‪ 17:00‬نيروهاى انتظامى به فاصله ‪10‬‬ ‫متر به ‪ 10‬متر و سوار بر ون كه در داخل هر كدام ‪3-4‬‬

‫همه هستند‪.‬‬ ‫برخالف هميشه قرار است به خيابان بياييم‪ .‬از همين‬ ‫امروز تجربيات تمام سال هاي گذشته پيش چشممان مي‬ ‫آيد‪ 18 .‬تير‪ ،‬كوي دانشگاه‪ 13 ،‬اذر چگونه بود؟ از ابتداي‬ ‫خيابان انقالب اتوبوس ها صف مي كشند و خيابان هاي‬ ‫منتهي به دانشگاه را مي بندند‪ .‬بعيد هم نيست كه مثل‬ ‫‪ 13‬آبان دورتادور دانشگاه را گارد ويژه محاصره كند و‬ ‫نگذارند از دانشگاه خارج شويم‪ .‬همهمه اي به راه مي افتد‬ ‫از اين تصور‪ .‬ترديد داريم امسال چنين كاري را بتوانند‬ ‫انجام دهند‪ .‬امسال كه همه دانشگاه هاي ايران اعالم‬ ‫امادگي كردند‪ .‬امسال كه قرار است خيابان و دانشگاه يكي‬ ‫شود چگونه؟ امسال شايد حتي نيازي هم نباشد نرده ها را‬ ‫بشكنيم تا خيابان را به دانشگاه آوريم‪ .‬خود عازم دانشگا ِه‬ ‫خيابان مي شويم‪ .‬خواسته بزرگ امروز ما اين است‪ .‬واي‬ ‫اگر اين دو صف به هم برسد ساعت پايان نزديكتر مي‬ ‫شود؟‬ ‫نيرو حضور داشتند در تمام مسيرهاى منتهى به پارك مانند‬ ‫خيابان وصال ‪‌،‬كارگر ‪ 16 ،‬آذرمستقر كرده بودند‪.‬دور تا دور‬ ‫پارك الله نيز ‪ 2-3‬ون به همراه اتومبيل نيروى انتظامى‬ ‫و موتور حضور داشتند‪.‬‬ ‫در تمام ورودى هاى پارك لباس شخصى ها را براى‬ ‫شناسايى و بازداشت مستقر كرده بودند ‪.‬‬ ‫در داخل پارك و در تمام مسيرهاى منتهى به ميدان آب‬ ‫نما نيروهاى لباس شخصى و نيروهاى انتظامى با اتومبيل‬ ‫نيروى انتظامى و ون مستقر شده بودند كه تعداد آنها دور‬ ‫ميدان آب نما بيشتر بود بيش از ‪ 300‬نيروى انتظامى‬ ‫و لباس شخصى در پارك الله حضور داشتند ‪،‬حتى در‬ ‫محوطه بازى كودكان نيز نيروهاى انتظامى به چشم‬ ‫مى خوردند‪ .‬يكى از ماموران نيروى انتظامى با بی سيم‬ ‫صحبت مى كرد و مى گفت اگر از همان روز اول اين پدر‬ ‫سوخته ها را مى گرفتيد كار به اينجا نمى كشيد دو اتاق‬ ‫به ما بدهيد كه قاضى كشيك بياوريم وتا همين جا حكم‬ ‫براى بازداشتى ها صادر كند ‪ .‬دور ميدان آب نما عالوه بر‬ ‫ون ها و اتومبيل هاى نيروى انتظامى كه عالمت مشخص‬ ‫كالنترى هايى چون كالنترى ‪ 148‬انقالب و ‪ 124‬قلهك‬ ‫و‪...‬را داشتند ون هايى مستقر كرده بودند كه فاقد عالمت‬ ‫مشخص بوده و شيشه هاى آن نيز دودى بودند ‪.‬‬ ‫تعدادى از دختران را وارد ون هايى كه عالمت مشخصى‬ ‫نداشتند مى كردند‪ 5-6 .‬نفر را داخل همين ون ها بردند‬ ‫و تا ساعت ‪ 17:45‬بيش از ‪ 16‬مادر و دختر را دستگير‬ ‫كردند‪.‬امروز حتى خانم هايى كه دو نفره و يا چند نفره و يا‬ ‫مادران و دختران با هم راه مى رفتند را به داخل ون ها مى‬ ‫كشاندند و به نقاط نامعلومی منتقل می کردند‪.‬‬ ‫همچنين ‪ 3‬پسر جوان نيز توسط لباس شخصى ها‬ ‫بازداشت شدند ‪.‬‬ ‫فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران‬ ‫‪ 14‬آذر ‪ 1388‬برابر با ‪ 05‬دسامبر ‪2009‬‬

‫به سوي تسخير دانشكده ها‬ ‫امير‪ .‬ك‬

‫روز دانشجو ديگرباره با پالكاردها و شب نامه ها و‬ ‫بيانيه ها و مشت هاي گره كرده فرا مي رسد‪ .‬روزي‬ ‫در ارتفاعات تاريخ ساز ايران معاصر‪ .‬روزي؟ ‪ 16‬آذر‬ ‫روزي است در پيوستار رنج و سركوب؟ تاريخي است‬ ‫در مسير زمان؟ مماس معيني از زمان دوار و پيچنده‬ ‫و پيشرونده است كه ما را با تاريخ مقاومت در برابر‬ ‫ديكتاتوري حاكمان داخلي و درازدستي مديران ارشد‬ ‫كمپاني گلوبال پيوند مي دهد؟ پنجره اي است در‬ ‫سرسراي زمان آيا كه از شيشه هاي شفاف آن‬ ‫دانشجوي امروزي مي تواند جانباختن بزرگ نيا‪،‬‬ ‫قندچي و شريعت رضوي را به ضرب گلوله هاي‬ ‫گاردهاي كودتاي آمريكايي ببيند؟ جوان دانشجويي‬ ‫كه امروزه با چشمهاي نخفته در تابستان خود ديده‬ ‫است كه بيش از سه قطره خون از زخم هاي مرگبار‬ ‫گلوله هاي گاردهاي حاكمان مي چكد؟‬ ‫نه‪ .‬ما مي دانيم كه ‪ 16‬آذر زمان نيست‪ .‬ملتقاي زمان‬ ‫و مكان است‪ .‬زمان‪-‬مكاني است كه براي نيم قرن در‬ ‫شهر برافراشته است‪ .‬روز ‪ 16‬آذر گره خورده است به‬ ‫مكان دانشگاه‪ .‬هيچ ابزار برشي نمي تواند اين يادمان‬ ‫درهم جوش را به دو نيم كند‪.‬‬ ‫مقاومت زمانمند و فضامند است‪ .‬همانگونه كه‬ ‫سركوب زمانمند و فضامند است‪ .‬حاكميت زمان ما‬ ‫را مداوما مي بلعد‪ ،‬همانگونه كه فضاهاي زيستي ما‬ ‫را به اشغال درآورده است‪ .‬ما زمان زيستنمان را در‬ ‫ساختمان هاي ادارات و كارخانجاتي كه تحت كنترل‬ ‫رؤسا اداره مي شوند از دست مي دهيم‪ .‬ما زمان‬ ‫زندگي را در چهارديواري هاي تنگ و غيراستاندارد‬ ‫اجاره اي ما از دست مي دهيم‪ .‬زمان حيات فردي و‬ ‫جمعي ما در مكان هايي كه توسط حاكمان طراحي‪،‬‬ ‫تعبيه و كنترل مي شود‪ ،‬در اين شهر اشغال شده‪،‬‬ ‫نابود مي شود‪ ،‬تا زمان آزاد و فضاهاي حياتي حاكمان‬ ‫گسترده تر و پهناورتر گردد‪.‬‬ ‫تاريخ مقاومت ها‪ ،‬جنبش ها و انقالب هاي مردمي‬ ‫اما تالش براي بازپس گيري و آزادسازي ميادين‪،‬‬ ‫ساختمان ها و فضاهاي فردي و اجتماعي است‪ .‬در‬ ‫‪ 16‬آذر ‪ 1332‬حاكميت با اشغال ساختمان دانشكده‬ ‫فني دانشگاه سركوب دانشگاه را كليد زد‪ .‬انقالب‬ ‫‪ 57‬اما با آزادسازي ساختمان ها و محوطه دانشگاه‬ ‫و كنترل شورايي و همگاني بر دانشگاه همراه بود‪ .‬اگر‬ ‫جمهوري اسالمي در ارديبهشت ‪ 59‬دانشگاه ها را به‬ ‫اشغال خود درآورد‪ ،‬بازپس گيري دانشگاه نمي تواند‬ ‫در دستور كار دانشجويان به پا خواسته قرار نگيرد‪ .‬اگر‬ ‫ديكتاتوري تمام فضاهاي شهري را در اشغال خود‬ ‫درآورده است‪ ،‬تسخير و بازپس گيري آن مكان ها‬ ‫جزئي الينفك از مبارزه مردم براي خلع ديكتاتوري‬ ‫است‪.‬‬ ‫فردا صرفا بيست و چهار ساعت نيست‪ .‬فردا بيست‬ ‫و چهار ساعتي است كه در تاالرهاي دانشكده ها‪،‬‬ ‫محوطه ها‪ ،‬ميادين‪ ،‬خيابان ها و كوچه ها رقم مي‬ ‫خورد‪ .‬جنبش مردمي گاهشماري تقويمي نيست‪،‬‬ ‫پيكار مردمي است كه زمانه ي انقالب را با پيكار‬ ‫براي فتح فضاهاي زيست خود پيش مي روند‪.‬‬ ‫مي گويند اموال عمومي است‪ ،‬كاري به آنها نداشته‬ ‫باشيد؟ مي گوييم آري اموال عمومي است‪ .‬عموم‬ ‫تصميم دارد اموال خودش را بازپس بگيرد و خود‬ ‫تصميم بگيرد كه چگونه آنها را به كار بگيرد‪ .‬شما‬ ‫برويد با پول كارتان‪ ،‬اگر از قبل كارتان پولي در‬ ‫زندگي كسب كرده ايد‪ ،‬ساختمان هاي سياه و غمزده‬ ‫اي بسازيد و در آنها علوم اسالمي تان را در كالس‬ ‫هاي جداگانه ي مردانه زنانه تان موعظه كنيد‪ .‬عموم‬ ‫دانش ديگري مي خواهد و نظام آموزشي خود را در‬ ‫فضاهاي دانشگاهي خود بنا خواهد كرد‪.‬‬


‫اخبار كوتاه‬ ‫حكومت نظامي رسانه اي‪ ،‬مقدمه اي‬ ‫بر حكومت نظامي خياباني؟‬

‫شبكه اينترنت كشور از امروز قطع مي شود‪ .‬همچنين‬ ‫دولت به مدت ‪ 3‬روز هرگونه فعاليت خبرنگاران خارجي‬ ‫را ممنوع اعالم كرده است‪ .‬اختالل در شبكه تلفن همراه‬ ‫نيز آغاز شده است‪ .‬قطع تمامي مجاري اطالع رساني و‬ ‫ارتباطي مي تواند نشانگر آمادگي تمام عيار حكومت براي‬ ‫سركوب خشونت بار دانشجويان و مردم در روز ‪ 16‬آذر‬ ‫باشد‪ .‬در آخرين ارتباطات خود اما‪ ،‬مردم و دانشجويان از‬ ‫عزم خود براي مقابله گسترده با حكومت نظامي اعالم‬ ‫نشده خبر مي دهند‪.‬‬

‫دستگيري ‪ 14‬فعال كارگري در‬ ‫شهر سنندج‬

‫درادامه بازداشت وتعقیب فعالین کارگری درشهرهای‬ ‫ایران‪ ،‬روز جمعه سیزده هم آذرماه ‪ 14‬نفر ازفعالین کارگری‬ ‫در شهر سنندج توسط نیروهای امنیتی واداره اطالعات‬ ‫جمهوری اسالمی دستگیرشدند‪ .‬فعالین کارگری به منظور‬ ‫بررسی مسایل کارگری وجلب حمایت از کارگران زندانی‬ ‫نیشکر هفت تپه درشهرک نایسر حومه شهر سنندج‬ ‫گردهم آمده بودند‪ .‬الزم به ذكر است كه پنج نفر از اعضاي‬ ‫سنديكاي نيشكر هفت تپه به دليل تالش خود در جهت‬ ‫احقاق حقوق كارگران اين شركت به زندان منتقل شده و‬ ‫از شغل خويش نيز اخراج شده اند‪.‬‬

‫مبارزه در عرصه قلم نيز ادامه دارد‬

‫«پرسه» و «جهان نوين» دو نشريه جديد دانشجويي‬ ‫چپگرا هستند كه در روزهاي اخير انتشار خود را آغاز كرده‬ ‫اند‪ .‬دانشجويان مستقل از حكومت و متحد با طبقه كارگر‬ ‫به رغم كمترين امكانات و تحمل بيشترين سركوب‪ ،‬به‬ ‫فعاليت ادامه مي دهند‪.‬‬

‫استقبال مردم از روز دانشجو بر بامها‬

‫علی رغم سرما و باران‪ ،‬جمع زیادی از ساکنین تهران‬ ‫در نقاط مختلف این شهر‪ ،‬در آستانه ‪ 16‬آذر روز دانشجو‬ ‫بر بام منازل خود قرار گرفتند و شعارهای خود را بر ضد‬ ‫نظام دیکتاتوری فریاد کردند‪ .‬مردم در حین شعار دادن از‬ ‫یکدیگر دعوت به شرکت در اعتراضات بزرگ روز دانشجو‬ ‫می کردند‪.‬‬ ‫نيروهای سرکوبگرنیز با ماشین های خود وحشت زده در‬ ‫خیابانها به گشت زنی مشغول بودند‪.‬‬

‫ممنوعيت يادبود براي جانباختگان‬ ‫قتل هاي زنجيره اي‬

‫امروز پیش از شروع مراسم سالگرد زنده یادان محمد‬ ‫مختاری و محمدجعفر پوینده‪ ،‬نیروهای امنیتی و نیروی‬ ‫انتظامی محل برگزاری مراسم در امام زاده طاهر کرج را‬ ‫بسته بودند و مانع از برگزاری مراسم شدند‪ .‬مأمورین که‬ ‫تعدادشان نسبت به سال های پیش بسیار پرشمارتر بود‪،‬‬ ‫خانواده های مختاری و پوینده را تهدید کردند که اجازۀ‬ ‫برگزاری مراسم را ندارند و اگر به سرعت محل برگزاری‬ ‫مراسم را ترک نکنند نیروهای امنیتی آنها را متفرق کرده‬ ‫و از قبرستان بیرون می کنند‪.‬‬ ‫امسال جمعيت نسبتا قابل توجهي از خانواده ها و‬ ‫دانشجویان و نویسندگان جوان و اعضای کانون نویسندگان‬ ‫ایران مثل برای گرامیداشت یاد محمد مختاری و محمد‬ ‫جعفر پوینده به مزار آنها رفته بودند‪ .‬پس از ممانعت از‬ ‫برگزاری مراسم‪ ،‬اعضای کانون نویسندگان به منزل علی‬ ‫اشرف درویشیان رفتند و در حضور خانواده های مختاری‬ ‫و پوینده مراسم را در آنجا برگزار کردند و به سخنرانی و‬ ‫شعرخوانی پرداختند‪.‬‬

‫زير پوست اين شهر‬ ‫نبايد فراموش کنم؛ در اين ديار واژه‌ها گاهی به سرعت‬ ‫برق و باد به زبان آوردن‌شان ‪,‬جرم‪ ,‬مي‌شود و گناهی‬ ‫نابخشودنی‪ .‬لغزش قلم بر سفيدی کاغذ مي‌تواند موجب‬ ‫‪,‬تشويش اذهان‪ ,‬شود و تعقيب به دنبال داشته باشد و به‬ ‫زبان آوردن انديشه و افکار مي‌تواند ‪,‬تبليغ‪ ,‬به حساب آيد‪.‬‬ ‫همدردی مي‌تواند ‪,‬تبانی‪ ,‬باشد و اعتراض موجب ‪,‬براندازی‪,‬‬ ‫شود‪ .‬کلمات بار حقوقی دارند پس بايد مواظب بود‪.‬‬ ‫نبايد فراموش کنم که به چشمانم بياموزم که هر چه را‬ ‫مي‌بيند باور نکند‪ ،‬زبان همه چيز را بازگو نکند‪ ،‬آنچه هر‬ ‫شب مي‌شنوم فرياد نيست‪ ،‬موج نيست‪ ،‬طوفان نيست‪،‬‬ ‫صدای خس و خاشاک است! که خواب از چشم شهر‬ ‫ربوده‪.‬‬ ‫نبايد فراموش کنم که در شهر خبری از خط فقر و اعتراض‬ ‫و گرانی و بيکاری و بيداد و گرسنگی و نابرابری و ظلم و‬ ‫جور و دروغ و بی اخالقی نيست‪ .‬اينها واژه‌های دشمنان‬ ‫است‪.‬‬ ‫اما اين روزها زير پوست اين شهر خبرهايی است که به‬ ‫شاعر واژه‪ ،‬به کارگردان سوژه‪ ،‬به نويسنده قلم‪ ،‬به پير‬

‫دانشگاه‪ ،‬سنگر آزادی‬ ‫ف‪ .‬آدینه‬ ‫صحبت از اهمیت دانشگاه و به طور خاص ‪ 16‬آذر‪ ،‬روز‬ ‫دانشجو‪ ،‬در تقویم مبارزات سیاسی مردم ایران سخن‬ ‫تازه ای نیست‪ ،‬آنچه ضرورت پرداختن به بازخوانی سنت‬ ‫مبارزات دانشجویی را مبرم می سازد شرایط فعلی جنبش‬ ‫مردمی بر علیه دیکتاتوری جمهوری اسالمی و در همین‬ ‫راستا اهمیت مضاعف ‪ 16‬آذر در قیاس با سایر مناسبت‬ ‫های سیاسی و اجتماعی در ایران است‪ 16 .‬آذر می تواند‬ ‫و باید به عنوان نقطه عطفی تاریخی در روند رادیکال‬ ‫شدن مبارزات مردمی ایفای نقش نماید؛ زیرا از یک سو‬ ‫بر خالف بسیاری از مناسبت های سیاسی‪ -‬اجتماعی ای‬ ‫که در طی ‪ 30‬سال گذشته به نفع جناح های مختلف‬ ‫حاکمیت مصادره به مطلوب شده است( از جمله ‪ 13‬آبان‪،‬‬ ‫‪ 18‬تیر و ‪ ،)...‬این روز همواره به عنوان آوردگاه اپوزیسیون‬ ‫با حاکمیت مطرح بوده و عم ً‬ ‫ال در چند سال اخیر به‬ ‫عنوان مهمترین و همگانی ترین روز اعتراضی در تقویم‬ ‫مبارزات مردمی ثبت شده است‪ .‬از سوی دیگر ‪ 16‬آذر نماد‬ ‫پیوند جنبش دانشجویی‪ ،‬خواسته های اجتماعی‪ ،‬صنفی‬ ‫و سیاسی ایشان با خواست ها و مطالبات سایر گروه‬ ‫ها و اقشار اجتماعی است‪ .‬از این رو شعارها و خواسته‬ ‫های مطرح شده دانشجویان در چنین روزی تنها نماینده‬ ‫خواست ها و مطالبات دموکراتیک و منافع طبقاتی خود‬ ‫دانشجویان نیست بلکه بیانگر حداقل خواست اقشار‬ ‫مختلف جامعه به ویژه طبقات و گروه های تحت ستم و‬ ‫استثماری چون کارگران‪ ،‬معلمان‪ ،‬پرستاران‪ ،‬زنان‪ ،‬اقلیت‬ ‫های زبانی و قومی و ‪ ...‬است‪ .‬این نگرش همه جانبه‬ ‫و رادیکال دانشجویان به مسایل سیاسی‪ -‬اجتماعی این‬ ‫توانایی و پتانسیل را به جنبش دانشجویی می دهد که‬ ‫در فضایی که بیم آن می رود حرکت های رفرمیستی‬ ‫غالب شود و در عین حال در وضعیتی که رهبری واحد و‬ ‫انقالبی برای پیشبرد حرکت مردمی وجود ندارد به عنوان‬ ‫مهمترین پایگاه آلترناتیو برای رهبری جنبش فعلی تا‬ ‫پشتیبانی توده ای خود را‬ ‫زمان تشکیل حزب انقالبی با‬ ‫ِ‬ ‫مطرح سازد‪ .‬هسته ها و گروه های دانشجویی در فقدان‬ ‫سازمان دهی منسجم در سایر حوزه های مبارزه اجتماعی‬ ‫می توانند در پیشبرد اهداف جنبش و کمک به سازمان‬ ‫دهی دیگر نیروهای اجتماعی نقش کلیدی ایفا نمایند‪.‬‬ ‫جنبش دانشجویی از این ظرفیت ویژه انسانی و آگاهی‬

‫صدور حكم اعدام براي خلبان سابق‬ ‫ارتش‬

‫ایوب پرکار‪ ،‬از خلبانان ایرانی دوران جنگ ایران و عراق که‬ ‫از یکسال پیش در زندان اوین در بازداشت به سر می برد‪،‬‬ ‫به اتهام «محاربه» توسط شعبه ‪ ۲۶‬دادگاه انقالب تهران‬ ‫به اعدام محکوم شد‪ .‬به گزارش هرانا‪ ،‬ارگان خبری فعاالن‬ ‫حقوق بشر در ایران‪ ،‬ایوب پرکار که متهم به عضویت در‬ ‫سازمان مجاهدین خلق شده‪ ،‬چهار سال بعنوان خلبان در‬ ‫جبهه های جنگ شرکت داشته است و بعد از جنگ و‬ ‫بدلیل انتقاد از مسئولین وقت‪ ،‬از ارتش اخراج شده بود‪.‬‬ ‫حکم اعدام این زندانی سیاسی‪ ،‬روز چهارشنبه بعد از‬ ‫انتقالش به دادگاه‪ ،‬به وی ابالغ شد‪.‬‬

‫براي مطالعه آرشيو خيابان‪:‬‬

‫‪http://issuu.com/xyaban‬‬

‫براي دانلود آرشيو خيابان‪:‬‬

‫‪http://www.negah1.com/xyaban/‬‬ ‫‪XYABAN.htm‬‬

‫جسارت‪ ،‬به جوان اميد و به نااميد حرکت مي‌بخشد‪ ،‬اين‬ ‫روزها گويا قلب جهان در اين شهر مي‌تپد‪ ،‬گويا گرينويچ‬ ‫دنيا تهران شده‪ ،‬تا مردم اين شهر نخوابند خبری از خواب‬ ‫نيست و تا بيدار نشوند نيم کره ما رنگ روز به خود‬ ‫نمي‌بيند‪.‬‬ ‫اين روزها نيازی نيست برای سرودن يک شعر دور دنيا راه‬ ‫بيفتی تا ببينی کجا قلبت به درد مي‌آيد يا کجا تراوش قلم‬ ‫به فريادت مي‌رسد‪ ،‬برای گرفتن يک عکس ديگر نيازی به‬ ‫سرک کشيدن به فالن نقطه بحران زده دنيا نيست‪ ،‬برای‬ ‫خواندن يک آواز يا ساختن يک آهنگ نياز به لمس درد و‬ ‫رنج مردم فلسطين و عراق و افغانستان نيست‪ ،‬نت و ضرب‬ ‫آهنگت را مي‌توانی با ضربان قلب مادران نگران اين شهر‬ ‫هماهنگ کني‪ ،‬صدای سنج و طبل آن را همراه با فرود‬ ‫آمدن ‪,‬چوب الف‪ ,‬بر سر و گرده اين مردم هم وزن کنی‪.‬‬ ‫اين روزها هوای تموز ناجوانمرده خزانی شده‪ ،‬حکايت‬ ‫بيابان کردن جنگل است‪ ،‬مي‌توان همه چيز را ديد حتا‬ ‫اگر ‪,‬تلويزيون کور باشد‪ ،,‬مي‌توان همه چيز را شنيد حتا‬ ‫اگر ‪,‬راديو هم کر باشد‪ ،,‬مي‌توان ناخوانده‌ها و نانوشته‌ها‬ ‫را از الی سطور سياه روزنامه فهميد حتا اگر ‪,‬روزنامه هم‬ ‫الل شده باشد‪ ،,‬مي‌توان همه چيز را لمس و درک کرد‬ ‫حتا اگر پيرامونت را ديوارهايی به بلندا و ضخامت اوين‬

‫‪ -1‬پپوله (پروانه) آزادي‪ ،‬آهنگی از استاد خالقی است که‬ ‫چهل سال پيش همراه با ارکستر تهران اجرا کرد‪.‬‬

‫اجتماعی برخوردار است تا به عنوان حلقه واسط‪ ،‬مبارزات‬ ‫نیروهای اجتماعی مختلف از جمله کارگران و زنان و سایر‬ ‫اقلیت ها را به هم پیوند زده و همسو سازد‪ .‬بی دلیل‬ ‫نیست که در آستانه ‪ 16‬آذر شاهد چنین موج بی سابقه ای‬ ‫از تهدید و ارعاب ها‪ ،‬دستگیری ها‪ ،‬احضارها به کمیته‬ ‫انضباطی هستیم‪ .‬حاکمیت به خوبی دریافته است چنانچه‬ ‫‪ 16‬آذر به روال سنت رادیکال تاریخی اش برگزار شود می‬ ‫تواند مسیر آتی حرکت مردم را تعیین کرده و از سبزی‬ ‫رفرمیستی عارض شده بر بخشی از جنبش بکاهد‪ .‬و این‬ ‫بدان معناست که دانشگاه همچنان به عنوان تنها سنگر‬ ‫آزادی از آرمان ها و خواسته های خود در مقابل حاکمیت‬ ‫تا دندان مسلح به ابزارهای ایدئولوژیک و سرکوبگر دفاع‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫حضور واعالم حمایت از حرکت های دانشجویی به ویژه‬ ‫در روز ‪ 16‬آذر تنها اولین و کوچکترین گام برای دفاع و‬ ‫حمایت از این آخرین سنگر آزادی است‪ .‬تشکیل هسته‬ ‫ها و محافل دانشجویی علنی و مخفیانه‪ ،‬ارتباط و پیوند‬ ‫سازمان یافته با دانشجویان ایرانی خارج از کشور که می‬ ‫توانند صدا و رسانه دانشجویان در داخل باشند‪ ،‬همزمان‬ ‫تالش برای ایجاد شبکه و جبهه ای واحد از نیروی های‬ ‫مترقی و ضد فاشیسم از دانشجویان سراسر کشور بر سر‬ ‫خواسته ها و مطالبات فراگیر صنفی و سیاسی از جمله‬ ‫کمپین های حمایتی از دانشجویان ستاره دار و محروم از‬ ‫تحصیل‪ ،‬دانشجویان زندانی و غیره از مبرم ترین وظایف‬ ‫پیش روی جنبش دانشجویی است‪ .‬در همین راستا آشنایی‬ ‫و استفاده از تجربه موفق کنفدراسیون دانشجویان ایرانی‬ ‫در سالهای گذشته و در صورت لزوم تجدید و احیاء آن‬ ‫می تواند به عنوان آلترناتیوی برای تشکل های صنفی‬ ‫و سیاسی ناکارآمد کنونی در دانشگاه ها مورد توجه‬ ‫قرار گیرد‪ .‬تجربه ی کنفدراسیون دانشجویان‪ ،‬پتانسیل‬ ‫باالی جنبش دانشجویی به عنوان یکی از جنبش های‬ ‫دموکراتیک در فرایند مبارزات آزادی خواهانه و برابری‬ ‫طلبانه را در تاریخ معاصر در ایران و جهان نشان داده‬ ‫است‪ .‬امواج مهاجرتی اخیر و حضور دانشجویان سیاسی و‬ ‫مبارز به صورت تبعیدیانی خواسته و ناخواسته در سرتاسر‬ ‫جهان‪ ،‬فرصت دیگری را برای ایجاد تشکیالتی مشابه‬ ‫که بر فراز اختالف های پوسیده ی شبه احزاب منفعل‬ ‫اپوزیسیون عمل خواهد نمود فراهم آورده است‪ .‬با حفظ‬ ‫همبستگی و تقویت روحیه دموکراتیک که امکان عمل‬ ‫اشتراکات پایه ای بر ضد فاشیسم را ممکن می‬ ‫در سطح‬ ‫ِ‬ ‫سازد می توان امیدوار بود که فعالیت منسجم تر و رادیکال‬ ‫تری در خارج از کشور رخ داده و هر حضور مقامات رژیم‬ ‫فاشیستی ایران در خارج از کشور را به کابوسی دائمی برای‬

‫آن ها تبدیل نماید‪ .‬از این گذشته‪ ،‬این کانون می تواند‬ ‫دانشگاهی دانشجویان‬ ‫فعالیت های عمدت ًا محلی و درون‬ ‫ِ‬ ‫داخل را به حرکتی هماهنگ در سطح تمامی دانشگاه ها‬ ‫فاشیستی اسالمی‪ ،‬پاسخ هر تهدید و‬ ‫بدل نموده تا رژیم‬ ‫ِ‬ ‫فشار در هر دانشگاهی را‪ ،‬در تمامی دانشگاه ها و از سوی‬ ‫تمامی گروه های اتحاد ضد فاشیستی دریافت نماید‪ .‬این‬ ‫همکاری و عمل مشترک بر پایه ی اشتراکات حداقلی‪،‬‬ ‫پایه ی فعال شدن مجدد جنبش دانشجویی و فراروی از‬ ‫سرخوردگی موجود در جبهه ی دانشگاه است‪ .‬نباید اجازه‬ ‫داد که رابطه ی بیمار احزاب اصالح طلب و دانشگاه‪ ،‬میان‬ ‫جنبش توده ای موجود و دانشجویان مبارز تکرار شود‪.‬‬ ‫جنبش دانشجویی با استقاللش زنده می ماند‪.‬‬ ‫در کنار این اقدامات‪ ،‬تالش برای برقراری ارتباط با سایر‬ ‫بخش های جامعه به ویژه اقشار محروم و تحت ستم‪ -‬که‬ ‫عم ً‬ ‫ال صدای آنها از سوی سبزها سانسور شده است‪ -‬و‬ ‫طرح خواسته ها و مطالبات آنها در قالب شعارها و نمادهای‬ ‫مبارزاتی می باید در دستور کار فعالین دانشجویی قرار‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫شهری جنبش‬ ‫از دیگر سو با توجه به گستره ی عموما‬ ‫ِ‬ ‫فعلی و فرم کنونی آن که در شهرهای بزرگ با بهره‬ ‫مندی از پارامتر غریبگی که از ویژگی های این شهرها‬ ‫است تبلور یافته‪ ،‬جنبش دانشجویی می تواند عامل پیوند‬ ‫دهنده ی شهرهای کوچکتر با مراکز شهری بزرگ باشد‪.‬‬ ‫دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه های شهرستانی‬ ‫به عنوان غریبه های متحرک‪ ،‬مرز های کالن شهر ها را‬ ‫به عنوان محدود کنند های جنبش در نوردیده و حوزه ی‬ ‫اثر گذاری را گسترش می بخشند‪ .‬این موضوع با توجه‬ ‫به حضور فراگیر دانشجویان دانشگاه آزاد و پیام نور در‬ ‫شهر های کوچک‪ ،‬بسیار اهمیت دارد‪ .‬در مجموع می توان‬ ‫گفت‪ ،‬تمرین صورت گرفته در شهرهای بزرگ را می توان‬ ‫از کانال جنبش دانشجویی توده ای تر نمود‪.‬‬

‫فرا گرفته باشد‪.‬‬ ‫اين روزها ديگر تنها در کوچه پس کوچه‌های شهرمان‬ ‫پرسه نمي‌زنم‪ .‬دلم در ميدان هفت تير و انقالب و‬ ‫جمهوری مي‌تپد‪ ،‬در دستم شاخه گلی است تا به مادران‬ ‫داغدار اين شهر نثار کنم‪.‬‬ ‫اين روزها فقط تنهايی ابراهيم در بازداشتگاه سنندج بر‬ ‫دلم سنگينی نمي‌کند‪ ،‬ديگر برادران و خواهرانم تنها در‬ ‫زندان‌های سنندج و مهاباد و کرمانشاه نيستند‪ ،‬ده‌ها خواهر‬ ‫و برادر دربند دارم که با شنيدن فريادشان اشکم سرازير‬ ‫مي‌شود و با ديدن قيافه‌های رنجورشان و لباس‌های‬ ‫پاره‌شان بغض گلويم را مي‌گيرد و بر خودم مي‌بالم برای‬ ‫داشتن چنين خواهران و برادرانی‪.‬‬ ‫ديگر اين شهر برايم آن شهر غريب و دلگير با ساختمان‌های‬ ‫بلند و پر از دود و دم نيست‪ ،‬اين روزها اين شهر پر از ندا و‬ ‫سهراب شده‪ ،‬انگار پس از سال‌ها ‪,‬پپوله آزادی‪ ¹,‬در آسمان‬ ‫اين شهر به پرواز درآمده و با مردم اين شهر برای ترنمش‬ ‫هم آواز شده است‪.‬‬ ‫فرزاد کمانگر ‪-‬زندان اوين – چهاردهم آذرماه ‪1388‬‬

‫«باید بایستد»‬ ‫الف ‪ .‬م‬ ‫با گذشت قریب به شش ماه از انتصابات ننگ آور خرداد‬ ‫ماه نشانی از فرو نشستن نا آرامی های مردمی دیده نمی‬ ‫شود‪ .‬حضور هر از گاهی مردم در خیابان ها ‪ ،‬مقاومت‬ ‫تحسین بر انگیز و باور نکردنی آن ها در برابر نیروی‬ ‫های افسار گسیخته ی سرکوب ‪ ،‬همراهی و هم صدایی‬ ‫معترضان ‪ ،‬مشت های گره کرده و فریاد ها ‪ ،‬حاکی‬ ‫از تغییری ژرف در زندگی ایرانیان است ‪ .‬بعد از مدت ها‬ ‫سیاست را در خیابان ها می یابیم ‪ ،‬اما جایگاه واقعی‬ ‫سیاست خیابان نیست ‪ ،‬جایگاه واقعی سیاست روز ها‬ ‫ولحظه های زندگی مردمان است ‪ ،‬شیوه ه زندگی آن‬ ‫هاست ‪ ،‬منظری است که از آن بیم ها و امیدهایشان‬ ‫را می کاوند ‪ .‬جایگاه واقعی سیاست نه تنها تظاهرات و‬ ‫نبرد های هر از چندگاهی خیابانی ‪ ،‬بلکه سرتاسر حیات‬ ‫اجتماعی انسان هاست ‪ .‬حضور سیاست در خیابان تنها‬ ‫قله ی کوه یخی عظیمی است که از اقیانوس توده ها‬

‫سر بر می آورد‪.‬‬ ‫آن چه در گذر این ماه ها رخ داده است ‪ ،‬باز آفرینی وجه‬ ‫مغفولی از حیات است ‪ .‬انسان به منزله ی حیوانی سیاسی‪.‬‬ ‫نگریستن به جهان از عینک تحول سیاسی قریب الوقوع‬ ‫تمامی شئون زندگی را ‪ ،‬از عمیق ترین و اندیشمندان ترین‬ ‫عرصه ها گرفته تا روزمرگی کسل کننده و مبتذل ‪ ،‬زیر‬ ‫و رو می سازد‪ .‬آن چه در خیابان انتشار می یابد ‪ ،‬ویروس‬ ‫سیاست است‪ .‬خیابان درد نشانه ی سیاست است‪.‬‬

‫موج حرکت سیاسی آنگاه که پیش از انتخابات بر می‬ ‫خاست ‪ ،‬کمینه گرایانه بود‪ .‬شر کمتر را می جست ‪ ،‬می‬ ‫خواست باز گردد به آرامش نسبی گذشته ی نه چندان دور‬ ‫دولتمداری اصالح طلبان ‪ .‬می خواست نه بگوید به افراط‬ ‫های اخیر رژیم ‪ ،‬نه بگوید به تنگ شدن معیشت ‪ ،‬به‬ ‫لجن پراکنی گفتمانی مسلط و همه جا حاضر ‪ ،‬به بسته‬ ‫شدن فضا ‪ ،‬به بند آمدن راه نفس‪ .‬موسوی باید می آمد‬ ‫تا به دلقک بازی ها و زبان درازی های دولت مهرورزی‬


‫خاتمه دهد ‪ .‬آن چه مطلوب می نمود ثبات بود‪ .‬گویی‬ ‫ملت می خواست از شر حشره ای موذی خالص شود و پی‬ ‫زندگی خویش برود‪ .‬پی روزمرگی خویش ‪ ،‬اما نخواستند‪.‬‬ ‫این خود رژیم بود که به مردم ماهیت واقعی خویش را‬ ‫یادآوری کرد‪ .‬به خاطر آنان آورد که سال هاست که خواب‬ ‫رفته اند‪ .‬که زندگی روزمره تحت سلطه ی هیوالی نفرت‬ ‫انگیز رژیم اسالمی ‪ ،‬مرگ تدریجی است ‪ .‬ضربه ناشی‬ ‫از دروغ بزرگ رژیم ‪ ،‬غول سیاست راستین را از خواب‬ ‫بیدار کرد‪.‬‬ ‫انفجار سیاسی بعد از اعالم نتایج ‪ ،‬در میان «رجال»‬ ‫سیاسی و نخبگان حاکم همپاسخی نمی یافت و هنوز‬ ‫هم نیافته است‪ .‬کاندیدا های اصالح طلب می توانستند‬ ‫مردم را همراهی کنند ‪ ،‬اما تا پشت خط قرمز هایی که‬ ‫چندان دور نبود‪ .‬برعکس آن چه گویی می توانست تا‬ ‫دوردست ها جنبش را همراهی کند ‪ ،‬گلوله ‪ ،‬اشک آور و‬ ‫باتوم بود‪ .‬سرکوب وحشیانه ‪ ،‬شعارها را تند کرد و آتش‬ ‫ها را تند تر ‪ .‬شکاف بین کاندیدا ها و حامیانشان ‪ ،‬ژرف‬ ‫تر و آشکار تر شد‪ .‬در کمتر از چند هفته ‪ ،‬ائتالف سیاسی‬ ‫مردم و کاندیداهای اصالح طلب به جد به چالش کشیده‬ ‫شد‪ .‬مومیای سیاست اصالح طلبان ‪ ،‬تاب تحمل حرارت‬ ‫سرکوب را نمی آورد ‪ .‬آنان لنگان لنگان به دنبال جنبش‬ ‫می آیند ‪ ،‬از بیم بقای خویش و حکومت‪ ،‬بر خویش می‬ ‫لرزند و بی ثمر نیروهای افسار گسیخته ی سرکوب را‬ ‫هشدار می دهند ‪ .‬آنان را یارای همراهی با درخشان ترین‬ ‫خواسته ی جنبش سیاسی اخیر نیست ‪ .‬خواسته ی رهیدن‬ ‫از طبیعت موهومی و ماورایی نظم حاکم ‪ ،‬خواسته ی‬ ‫جمهوری ای به جز جمهوری اسالمی‪.‬‬ ‫هنگامی که توده ها با دستگاه سرکوب رودررومی شوند‬ ‫‪ ،‬هزینه پرداختن اجتناب ناپذیر می شود‪ .‬فضای کنش‬ ‫سیاسی خیابانی‪ ،‬به ناچارفضایی حماسی است‪ .‬چنین حال‬ ‫هوایی با پروپاگاندای بیش از حد سبز کاندیداهای اصالح‬ ‫طلب همخوانی ندارد‪ .‬کسی که با مرگ رودررو می شود‬ ‫‪ ،‬نمی تواند همزمان مالحظه ی خط قرمز ها رابکند ‪.‬‬ ‫کشیده شدن جدال سیاسی به خیابان به ناچار قیمت شرط‬ ‫بندی را باالتر می برد‪ .‬مردم روز به روز بهتر می فهمندکه‬ ‫متاع اصالح طلبی به این همه دردسر نمی ارزد‪.‬‬ ‫اما آغوش گشودن به روی ذهنیت سیاسی رادیکال ‪ ،‬به‬ ‫سوی سیاستی بی حد و مرز تازه آغاز راه است ‪ .‬آن چه‬ ‫در پی خواهد آمد فعلیت یافتن این ذهنیت است ‪ .‬کنش‬ ‫سیاسی باید از حد اعالم عقیده ی محض ‪ ،‬ولو فریاد‬ ‫زدن آن عقیده در فضا های عمومی فراتر رود ‪ .‬باید که‬ ‫امواج تغییر زیرو روی نظم اجتماعی موجود راکه مطلوب‬ ‫دستگاه سلطه است در هم نوردد‪ .‬مملو شدن خیابان ها از‬

‫مصاحبه ليبراسيون با‬ ‫آلن باديو‬ ‫ترجمه‪‌:‬تراب حق شناس‬ ‫آثار فلسفی شما و تعهدتان به ایده های چپ‬ ‫افراطی به سال های ‪ 1970‬برمی گردد‪ .‬با وجود‬ ‫این‪ ،‬در سال های اخیر شما را نماد نوین نوعی‬ ‫رادیکالیتهء (رادیکالیت) فکری می شناسند که‬ ‫از لیبرالیسم‪ ،‬رفرمیسم و حتی دموکراسی انتقاد‬ ‫می کند‪ .‬چنین پدیده ای را چگونه توضیح می‬ ‫دهید؟‬ ‫ــ رادیکالیته اصطالحی ست که من چندان به کار نمی‬ ‫برم‪ .‬این واژه که از انگلیسی گرفته شده ظاهراً مبین چیزی‬ ‫ست فراتر از چپ‪ ،‬حتی فراتر از چپ افراطی‪ ،‬آنجا که با‬ ‫چشم غیر مسلح چیزی را نمی توان دید! من ترجیح می‬ ‫دهم که معنای نخستین اش را به آن بدهم‪ ،‬یعنی دست‬ ‫بردن به ریشهء امور‪ ،‬در سطح ساخت ذاتی شان‪ ،‬زیرا این‬ ‫تعریف ممکنی ست از فلسفه‪ .‬مهمان های دائمی رادیوـ‬ ‫تلویزیون و مطبوعات اخیراً «رادیکالیتهء» سیاسی و فکری‬ ‫مرا کشف کرده اند‪ ،‬اما من از سال های ‪ 1970‬به بعد تغییر‬ ‫داشتن صفت‬ ‫نکرده ام‪ .‬در آن دوره رادیکالیتهء سیاسی با‬ ‫ِ‬ ‫«انقالبی» رونق زیادی داشت‪ .‬طی سال های ‪1980‬‬ ‫بسیاری به آن پشت کردند ولی من به آن وفادار ماندم‪.‬‬ ‫اما چرا اکنون این وفاداری مرئی شده و رسانه ها از آن‬ ‫صحبت می کنند؟ این را باید در تهی بودن و بی محتوایی‬ ‫بازی های سیاسی رسمی جستجو کرد‪ .‬هم اکنون سیاست‬ ‫در بحران است‪ ،‬همان طور که دولت در بحران است‪.‬‬ ‫شکاف بین زندگی مردم و آنچه قدرت سیاسی انجام می‬ ‫دهد‪ ،‬یا از انجام آن خودداری می کند‪ ،‬هرچه افزون تر می‬ ‫گردد‪ .‬این بحران سیاسی که بحران ایدئولوژیک نیز هست‬ ‫برای اندیشه هایی که می کوشند به ریشه های امور دست‬ ‫برند فرصتی ست مغتنم‪.‬‬ ‫کتابچهء «سرکوزی مظهر چیست؟» یک‬ ‫سال پیش بازتابی غیر منتظره یافت‪ .‬امروز از‬ ‫سیاست رئیس جمهوری [فرانسه] چه جمع‬ ‫بندی ارائه می دهید؟‬ ‫ــ همان شد که از آن هراس داشتیم‪ .‬اراده گرایی او هرجا‬ ‫توانسته به اجرا درآمده است یعنی ستمکاری بر ضعیف‬ ‫ترین ها‪ ،‬به ویژه کارگرانی که از خارج می آیند و گسترش‬

‫جماعت معترض ‪ ،‬گرچه از نظر روانی برای رژیم هزینه‬ ‫زاست ‪،‬گرچه تا همین جای کارآنان را از عاقبت ماجرا‬ ‫سخت بیمناک ساخته است ‪ ،‬به خودی خود نمی تواند‬ ‫هدف باشد ‪.‬‬ ‫مردم دو دفعه به خیابان می آیند‪ .‬دفعه اول به خیابان می‬ ‫آیند تا بگویند ما باهم همبسته ایم ‪ .‬بگویند ما از شما نمی‬ ‫ترسیم ‪ .‬مردم دفعه دوم به خیابان خواهند آمد تا بنیاد‬ ‫ظلم را از ریشه بر کنند ‪ .‬نهاد های استراتژیک حکومت‬ ‫را به شکلی فیزیکی دراختیارگیرند و به مصادره در آورند‪.‬‬ ‫در یک کالم‪ ،‬حکومت را سرنگون سازند‪ .‬میان این دو‬ ‫مرحله برزخی هست‪ .‬در این برزخ است که سیاست‬ ‫راستین ساری و جاری است ‪ .‬در این برزخ است که مفهوم‬ ‫واقعی آن اتحاد ادعایی باید رخ نماید‪ .‬در این برزخ است‬ ‫که ماشین سرکوب رژیم به گل می نشیند ‪ ،‬نهاد هایش‬ ‫ناکارا و پوک می شوند ‪ .‬بین اضمحالل مشروعیت نظری‬ ‫یک نظام سیاسی و اضمحالل عملی قدرت آن فاصله‬ ‫ای هست‪.‬اینجاست که پایداری ومصمم بودگی نیرو های‬ ‫مترقی محک می خورد‪ .‬ایران امروز درست در چنین نقطه‬ ‫ای قرار دارد‪.‬‬ ‫مفهوم پردازی عام بی سر و ته جهان امروز حول وحوش‬ ‫کلید واژه هایی چون تروریسم و خشونت در خدمت بقای‬ ‫نظام های سلطه و در راس آن ها ‪ ،‬آن هیوالی بی سر‬ ‫و ته بوروکراسی و پلیسگرایی‪« ،‬بت جدید»‪ ،‬دولت مدرن‬ ‫است ‪ .‬گرویدن به گفتمان هژمونیک جهانی درمحکوم‬ ‫کردن هر نوعی از خشونت پی آمد های مصیبت باری‬ ‫برای جنبش های پیشرو خواهد داشت‪ .‬از کار انداختن نظم‬ ‫سیاسی حاکم در هر صورت مستلزم به کار انداختن نوعی‬ ‫از خشونت است‪ .‬هم سنگ قرار دادن هر شکل از خشونت‬ ‫انقالبی با آدم کشی و شکنجه ی اعمال شده توسط نظام‬ ‫حاکم ترفندی است که بهتر از هر ساز وکار دیگری‬ ‫سترونی جنبش انقالبی را تضمین می کند‪ .‬نباید هر جلوه‬ ‫ای از خشونت انقالبی را ‪ ،‬از اعتصاب و خرابکاری در زیر‬ ‫ساختها گرفته تا اجتناب ازکار برای دولت ‪ ،‬زیرمجموعه ای‬ ‫از تروریسم و در نتیجه مضموم و منفور تلقی کرد‪.‬‬ ‫به درستی گفته می شود که «جنبش سبز» مبتنی بر‬ ‫مجموعه ای از شبکه های اجتماعی است ‪ .‬شبکه هایی که‬ ‫بر پایه ی روابط شخصی افراد‪ ،‬هم صحبتی های محیط‬ ‫کار ‪ ،‬همکالسی های دانشگاه وهمسایگی های مناطق‬ ‫مسکونی پایه گذاشته شده است ‪ .‬ترکیب بندی این شبکه‬ ‫ها برپایه ی تجربه ی همنشینی بیواسطه ی انسانها در‬ ‫محیط زندگی روزمره ی آن هاست ‪ .‬درمقابل ساختار‬ ‫قدرت حاکم بر پایه ی مجموعه ای شبکه های انتقال‬ ‫فرمان ‪ ،‬اطالعات ‪ ،‬انرژی ‪ ،‬مواد و نیروی کار است که‬

‫اگرچه از نظر مکانی با شبکه های اجتماعی‬ ‫زیستگاه مشابهی دارند ‪ ،‬اما از آن ها مستقل‬ ‫عمل می کنند‪ .‬به این ترتیب در هر یک از‬ ‫مکان های عمومی جامعه ‪ ،‬تقاطع های بی‬ ‫شماری بین این دو گروه از شبکه ها وجود‬ ‫دارد‪ .‬درهمین لحظه قدرت در محاصره ی‬ ‫شبکه های اجتماعی است ‪ .‬تظاهر کنندگان‬ ‫فریاد می زنند دولت فاشیست باید بایستد‪.‬‬ ‫فریاد زدن در خیابان کافی نیست ‪ .‬دولت را‬ ‫باید ایستاند ‪ .‬باید آن را درخانه ی خودش ‪،‬‬ ‫در چهارچوب نهادهایی که نان و کره ی‬ ‫روزانه اش را فراهم می کنند متوقف کرد‪.‬‬ ‫نقاط تقاطع از پیش داده شده است ‪ .‬آنچه باید‬ ‫اتفاق افتد ‪ ،‬قطع کردن شریان های کلیدی‬ ‫قدرت حکومت است ‪.‬‬ ‫گسستن از روزمرگی و جاری کردن سیاست‬ ‫در لحظه لحظه ی حیات اجتماعی ‪ ،‬همپاسخ‬ ‫طبیعی چنین فرایندی است ‪ .‬کار کردن‬ ‫برای دولت روزمرگی است ‪ ،‬متوقف کردن‬ ‫خط تولید سیاست است‪ .‬درس خواندن و‬ ‫امتحان دادن برای دولت روزمرگی است ‪،‬‬ ‫تحریم زندگی سترون آکادمیک سیاست است‬ ‫‪ .‬رانندگی کردن در خیابان های پایتخت‬ ‫روزمرگی است ‪ ،‬ایجاد ترافیک و شعار دادن‬ ‫در خودرو ها سیاست است ‪ .‬مفهوم به ظاهر‬ ‫نظری گسستن از زندگی روزمره ‪ ،‬در واقع‬ ‫عینی ترین شکل سیاست است که دولت‬ ‫بیش از هر چیز از آن هراس دارد‪ .‬تمامی بوق‬ ‫های تبلیغاتی دولت ‪،‬با تمامی قوا می دمند ‪:‬‬ ‫شرایط عادی است ‪ .‬شهر امن و امان است ‪.‬‬ ‫باید نشانشان داد که چنین نیست ‪.‬‬ ‫کلید گشایش هزارتوی شش قفله ی بحران‬ ‫سیاسی اتحاد تمامی گروه های ستمدیده برای‬ ‫از کار انداختن ماشین دولت است‪ .‬کارشکنی‬ ‫در چرخه های اصلی و حیاتی فرایند اجتماعی‬ ‫و تهدید عینی دولت به اعتصاب عمومی ‪،‬عقبه‬ ‫ی ناگزیر سیاست خیابانی است ‪ .‬قدر قدرتی‬ ‫فعلی دولت در خیابان بر پایه ی اطمینان‬ ‫نسبی ازمحکم بودن شالوده های اقتصادی‬ ‫بوروکراتیک آن است‪ .‬اگرمی خواهیم دولت را‬ ‫در خیابان مغلوب کنیم ‪ ،‬باید این شالوده ها را‬ ‫هدف قرار دهیم‬

‫بی وقفهء دستگاه سرکوب با توسل به قوانین تبهکارانه‪.‬‬ ‫«اصالحات» همه در جهت واحدی سیر می کند‪ ،‬یعنی‬ ‫به سمت دولتی اقتدارگرا و ضدمردمی که هیچ مانعی را‬ ‫بر س ِر راه خود تحمل نمی کند‪ .‬سرکوزی با سرعت تمام‬ ‫کردن نظام آموزشی و از آن هم خطرناک‬ ‫به سوی داغان‬ ‫ِ‬ ‫کردن نظام بهداشت و درمان می تازد‪ .‬انگشت‬ ‫تر‪ ،‬داغان‬ ‫ِ‬ ‫کردن بیماران روانی و آنها را به نام جامعه قابل تعقیب‬ ‫نما‬ ‫ِ‬ ‫دانستن یکی ازنفرت انگیزترین ابعاد سیاست او ست‪ .‬در‬ ‫ماه های اخیر‪ ،‬بحران مالی غافلگیرش کرد و خالف آنچه‬ ‫انتظار داشت پیش آورد‪ .‬وی می کوشد بحران مالی را با‬ ‫حرافی مهار کند‪ ،‬اما هیچ کاری جز آنچه دولتهای دیگر در‬ ‫ّ‬ ‫همه جا می کنند انجام نمی دهد و آن اینکه بانک ها را با‬ ‫خزانهء کشور نجات دهد‪.‬‬ ‫شما دربارهء او اصطالح «اوج پتنیسم» به کار‬ ‫برده اید‪ .‬این اغراق آمیز نیست؟‬ ‫ــ غرض از این تعبیر قرار دادن سرکوزی در راستای‬ ‫تاریخ نوعی ارتجاع در فرانسه است‪ ،‬ارتجاع احیاء سلطنت‬ ‫علیه جمهوری در ژوئن ‪ 1848‬به زیان کارگران‪ ،‬ارتجاع‬ ‫ورسایی ها علیه کمون (‪ ،)1871‬ارتجاع استعمارگران علیه‬ ‫«بومیان»‪ ،‬ارتجاعی که از زمان انقالب ‪94‬ـ‪ 1792‬هرگز‬ ‫وجود یک سیاست مردمی و انقالبی را نپذیرفته است؛‬ ‫ارتجاعی که نامتغیرهای (خصلت های ثابت) آن را بر‬ ‫شمرده ام برای مثال‪ ،‬شکنجه و آزار آشکار ضعیف ترین‬ ‫های جامعه‪ ،‬مراجعه دادن به گفتارهای ارتجاعی که پای‬ ‫طبیعت و زیست شناسی را به میان می کشند‪ ،‬چنان که‬ ‫از دهان سرکوزی علیه انسان های سیاهپوست یا دربارهء‬ ‫بیماران روانی شنیده شد‪ .‬همان گونه که پتن (ژنرال پتن)‬ ‫می خواست به فجایع «جبههء خلقی» پایان دهد‪ ،‬سرکوزی‬ ‫هم رسم ًا خواست با جنبش مه ‪ 1968‬تصفیه حساب کند‪.‬‬ ‫آیا درست تر نیست که از بوناپارتیسم صحبت‬ ‫شود؟‬ ‫ــ بوناپارتیسم با بعد نظامی همراه است‪ .‬سرکوزی بیشتر با‬ ‫محافل بازرگانی و مالی دمخور است‪ .‬بگوییم «اورلئانیسم‬ ‫سرسخت» (با ارجاع به تاریخ فرانسه‪ ،‬یعنی دفاع از حق‬ ‫خانوادهء اورلئان بر تاج و تخت سلطنت‪ ،‬نوعی سلطنت‬ ‫لیبرالی و پارلمانی با مراجعهء محدود به افکار عمومی)‪.‬‬ ‫چپ رفرمیست نیز منتقد سرکوزی ست‪ .‬اما‬ ‫به نظر می رسد که شما فرقی حقیقی بین‬ ‫آنها نمی بینید‪ .‬آیا حزب سوسیالیست (‪ )PS‬و‬ ‫حزب سرکوزی (‪ )UMP‬به نظر شما عین هم‬ ‫هستند؟‬ ‫ــ در درازمدت آری‪ .‬همپالکی بین حزب سوسیالیست و‬ ‫احزاب راست از همان ابتدای سال های ‪ 1980‬مهر خورده‬

‫و تثبیت شده است‪ .‬تنظیم زدایی (نفی رگوالسیون) در‬ ‫امور مالی‪ ،‬ارتقاء امثال برنار تاپی [وی که یک دالل بود‬ ‫و کارخانه های ورشکسته را به یک فرانک می خرید و‬ ‫پس از بازسازی می فروخت‪ ،‬میلیاردر شد و به عنوان یک‬ ‫شخصیت نمونه و موفق به سطح وزارت رسید‪ .‬م‪ ].‬و دامن‬ ‫زدن به مقام طلبی فردی‪ ،‬محدود کردن ورود اعضای‬ ‫خانوادهء مهاجران به کشور‪ ،‬برپایی اردوگاههای بازداشت‪،‬‬ ‫همهء اینها را چپ [حزب سوسیالیست] انجام داده است‪.‬‬ ‫پی یر موروا [نخست وزیر ‪ ]1981‬و گاستون دوفر [وزیر‬ ‫کشورش] هستند که اعتصابیون [کارخانهء ماشین سازی‬ ‫رنو در ناحیهء] فلَن (‪ )Flins‬را به نحوی تحقیرآمیز‬ ‫اسالمگرا نامیدند‪ .‬با سوسیالیست ها است که واژهء‬ ‫«مهاجر» یا «غیرقانونی» جای واژهء «کارگر» را گرفت‪.‬‬ ‫حزب سوسیالیست است که مسوولیت آموزش توجیه گرانه‬ ‫و جانبدارانه از سرمایه داری را بین طبقات متوسط و‬ ‫مردمی‪ ،‬مدت های مدید به عهده داشت و نتیجهء مستقیم‬ ‫اش شدت گیری سرکوب پلیسی در حومهء شهرها بود‪.‬‬ ‫چپ رفرمیست اقلیتی‬ ‫باوجود این‪ ،‬هم اکنون در درون ِ‬ ‫وجود دارد که به شدت مخالف سرکوزی ست‪ .‬تفاوت بین‬ ‫سستی و بی اعتباری بازی پارلمانی از یک طرف‪ ،‬و کینه‬ ‫و مخالفتی که هنوز شکل خاص خود را پیدا نکرده از‬ ‫طرف دیگر‪ ،‬همان چیزی ست که چپ کنونی را تعریف‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫آیا چپ را به خاطر اینکه رفرم را بر انقالب‬ ‫ترجیح می دهد سرزنش میکنید؟‬ ‫ــ در حال حاضر دیگر دربرابر این تقابل قرار نداریم‪.‬‬ ‫«انقالب» امروز یک مفهوم تهی ست و حتی «حزب‬ ‫نوین ضد سرمایه داری» (‪ )NPA‬هم در تدارک انقالب‬ ‫نیست‪ .‬در یک مقایسهء تاریخی می توان گفت که ما‬ ‫در اوضاعی مشابه با دههء ‪ 1840‬بسر می بریم‪ .‬در آن‬ ‫زمان‪ ،‬احیاء [سلطنت] انجام شده و سرمایه داری در کلیهء‬ ‫ابعاد خود گسترش یافته بود و ایدهء انقالب به نظر می‬ ‫رسید که به طور قطع دفن شده است‪ .‬دربارهء روبسپیر‬ ‫(‪ )Robespierre‬و سان ژوست (‪ )Saint-Just‬همان‬ ‫حرفهایی را که امروز دربارهء مائو و لنین می گویند بر‬ ‫س ِر زبانها بود‪ .‬جمهوری خواهان که چپ را در آن روزها‬ ‫نمایندگی می کردند‪ ،‬مثل سوسیالیست های امروزمان‬ ‫در بازی های پارلمانی جذب و هضم شده بودند و بعداً‬ ‫دیدیم که چگونه پیروزی ظاهریشان به دست ناپلئون سوم‬ ‫دزدیده شد [‪ .]1851‬حال آنکه آنچه در آن روزها اتفاق‬ ‫افتاد و اهمیت داشت نوعی بازسازی فکری بود که از‬ ‫تجارب سیاسی کارگری منفرد شده تغذیه می کرد یعنی‬ ‫انواع کمونیسم تخیلی (اتوپیک)‪ ،‬مانیفست مارکس و غیره؛‬

‫اما این فوران و جوشش در ابتدا نامشهود بود که البته‬ ‫امری ست عادی‪.‬‬ ‫با این تفاوت که بعدها تجربهء کمونیسم پیش‬ ‫آمد و چپ ضد اقتدارگرایی به نقد آن پرداخت‪،‬‬ ‫نقدی رادیکال‪.‬‬ ‫ــ ضد اقتدارگرایان قرن ‪ 21‬با نظریه پردازان آغاز قرن‬ ‫‪(19‬بنیامین کنستان‪ ،‬توک ویل‪ )...‬فرق ندارند‪ .‬انواع ارتجاع‬ ‫و احیاء سلطنت همواره با روشنفکرانی لیبرال که حاضر‬ ‫نیستند گذشتهء انقالبی را بر عهده بگیرند همراه است‪،‬‬ ‫روشنفکرانی که به دکترین سخت جان لیبرالی روی می‬ ‫آورند چون برای شان سودمند است‪ ،‬یعنی آزادی افکار‪،‬‬ ‫دولت قانون و انتخابات‪ ،‬بدون آنکه در عمق‪ ،‬به نابرابری و‬ ‫مالکیت خصوصی خدشه ای وارد شود‪.‬‬ ‫اما آخر‪ ،‬به لحاظ کارایی اقتصادی و آزادی های‬ ‫سیاسی‪ ،‬بیالن رژیم های کمونیستی فاجعه بار‬ ‫است!‬ ‫ــ ابتدا یادآوری کنیم که این رژیم ها در پی قیام های‬ ‫مردمی و شورش بزرگ سقوط نکردند‪ ،‬بلکه با تصمیم‬ ‫کارگزاران خودشان و دولتهاشان بود که برافتادند‪ .‬خواست‬ ‫خلق ها تعیین کننده نبود هرچند ترجیح داشت که قیام‬ ‫های مردمی رخ دهد چرا که از قیام ها می توانست ایده‬ ‫ها و خواست تحول درونی کمونیسم سر برآورد‪ .‬اما دربارهء‬ ‫بیالن آن رژیم ها‪ ،‬اگر تجارب کمونیستی را بر مبنای دو‬ ‫معیار کارآیی اقتصادی و آزادی سیاسی داوری کنید آنها‬ ‫از قبل بازنده اند زیرا دقیق ًا شما آنها را با معیارهای داوری‬ ‫جهان غرب می سنجید‪ .‬اما معیاری که این تجارب از‬ ‫ابتدا برای خویش تعیین کرده بودند کام ً‬ ‫ال چیز دیگری‬ ‫بود‪ .‬هدف عبارت بود از اینکه یک واقعیت جمعی ابداع‬ ‫کنند و گسترش دهند که برپایهء مالکیت خصوصی استوار‬ ‫نباشد‪ .‬روشن است که وسایلی برای این هدف برگزیدند‬ ‫که فاجعه آمیز بود‪ .‬آیا حال که چنین شده باید از خود پروژه‬ ‫چشم پوشید؟ برعکس! ما الزام ًا باید ایدهء رسیدن به جامعه‬ ‫ای را حفظ کنیم که موتور محرک آن مالکیت خصوصی‪،‬‬ ‫خودپرستی و طمع نباشد‪ .‬امروز وانمود می شود که کشف‬ ‫کرده اند که روسای بانکها و مشتریان عمدهء آنها فقط به‬ ‫سود می اندیشند‪ .‬حال آنکه سود به عنوان موتور محرک‬ ‫زندگی اجتماعی درست همان چیزی ست که پروژهء‬ ‫کمونیستی خواستار رها شدن بشریت از آن است‪.‬‬ ‫تمام تجارب به شکست انجامیده‪ ،‬آنهم به بهای‬ ‫شمار انبوهی از کشتگان‪.‬‬ ‫ــ آنچه بیش از شکست اقتصادی به نظرم مهم است‬ ‫کارنامهء سیاسی ست‪ .‬پس از به خون کشیدن قیام های‬ ‫کارگری قرن ‪ ،19‬انقالبیون آغاز قرن بیستم تنها به مسألهء‬


‫پیروزی می اندیشیدند یعنی اینکه آیا یک انقالب باالخره‬ ‫می تواند پیروز شود؟ لنین با سخن از سازماندهی‪ ،‬نظم‬ ‫آهنین و حزب به این پرسش پاسخ داد‪ .‬در واقعیت امر‪ ،‬اگر‬ ‫کمون پاریس فروپاشید‪ ،‬اتحاد شوروی دوام آورد‪ .‬اما یک‬ ‫چیز هست و آن اینکه شکل های سازماندهی کارآمد برای‬ ‫کسب قدرت نشان دادند که با ادارهء کشور در زمان صلح‬ ‫خوانایی ندارند‪ .‬صنعت و کشاورزی را با روش های نظامی‬ ‫نمی توان اداره کرد‪ .‬یک جامعهء کلکتیویست (جمع گرا)‬ ‫را نمی توان با خشونتی که دولت اعمال می کند آرام کرد‪.‬‬ ‫آنچه باید زیر سوال برد گزینش سازمانیابی حزبی ست‪،‬‬ ‫چیزی که می توان آن را «شکل ـ حزب» نامید‪.‬‬ ‫اقدام بدون تشکیل حزب‪ ،‬آیا همان چیزی نیست‬ ‫که آلترموندیالیست ها (طرفداران جهانی دیگر)‪،‬‬ ‫گروه های همآهنگی و غیره در نظر دارند؟‬ ‫ــ امیدوارم چنین باشد‪ .‬اینهمه از شبکه‪ ،‬فن آوری‪،‬‬ ‫اینترنت‪ ،‬اجماع (اتفاق نظر) حرف می زنند‪ ،‬اما این نوع‬ ‫سازمانیابی کارآیی خود را نشان نداده است‪ .‬به سخن‬ ‫دیگر‪ ،‬آنان که چیزی ندارند ــ نه سرمایه‪ ،‬نه اسلحه‪ ،‬نه‬ ‫رسانه های گروهی ــ تنها چیزی که صاحبش هستند‬ ‫انضباط است و وحدت‪ .‬مسألهء انضباط سیاسی ای که‬ ‫تقلید از مناسبات نظامی نباشد مسأله ای ست قابل بحث و‬ ‫درخور تجربه‪ .‬بر حذر باشیم از رهیافت تئوریک مسأله که‬ ‫همواره به تقابل بین لنینیسم (سازمان) و آنارشیسم (بسیج‬ ‫بی شکل) می انجامد یعنی تقابل بین دولت و جنبش که‬ ‫خود یک بن بست است‪.‬‬ ‫شما با شور تمام دموکراسی را نقد می کنید‪.‬‬ ‫دمکراسی دست کم این امکان را به وجود آورده‬ ‫است که خشونت را بتوان از مناسبات اجتماعی‬ ‫زدود‪.‬‬ ‫ــ من جانبدار دولت قانون و حقوق بشر هستم‪ .‬من تنها‬ ‫زمانی آنها را زیر سوال می برم که به محملی برای مداخلهء‬ ‫نظامی یا توجیه نابرابری های تحمل ناپذیر یا اعمال زجر‬ ‫و شکنجه زیر پوشش «دمکراتیسم» فرهنگی در می آیند‪.‬‬ ‫حقیقت این است که دمکراسی امکان کاهش خشونت‬ ‫در درون جامعه های غربی را به این شرط فراهم کرده‬ ‫که این خشونت را به جاهای دیگری‪ ،‬به خارج‪ ،‬منتقل‬ ‫کند‪ .‬آمریکا از یک قرن و نیم پیش تا کنون بی وقفه‬ ‫درحال جنگ بوده است‪ .‬از جنگ جهانی اول ‪18‬ـ‪1914‬‬ ‫گرفته تا جنگ های استعمار زدایی‪ ،‬جنگ کره‪ ،‬ویتنام‪،‬‬ ‫عراق‪ ،‬اسرائیل ـ فلسطین؛ و فراموش نکنیم جنگ های‬ ‫فرعی را که کشورهای دمکراتیک به طور پنهانی در آن‬ ‫دست دارند (هنوز هم روشن نیست که فرانسه در رواندا‬ ‫برکت دمکراسی‪ ،‬در‬ ‫گفتن اینکه به‬ ‫چه کار کرده است)‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫دنیایی بدون خشونت زندگی می کنیم جز شوخی چیز‬ ‫دیگری نیست‪ .‬دمکراسی خشونت را از بین نبرده‪ ،‬بلکه‬ ‫آن را به خارج صادر کرده است‪ ،‬زیرا عرصهء دمکراتیکی‬ ‫که زیر یوغ سرمایه داری باشد‪ ،‬اگر بخواهد دوام آورد باید‬ ‫عرصهء نوعی رفاه نسبی نیز باشد‪ .‬روندهای دمکراتیک‬ ‫به خودی خود کافی نیست تا منازعات طبقاتی ناشی از‬ ‫اختالفات و ناهمآهنگی های اجتماعی را سمت و سو دهد‪.‬‬ ‫برای اجتناب از اینکه این منازعات مبادا به خشونت منتهی‬ ‫شود باید چنان رفاهی برقرار باشد که گویا درجاهای دیگر‬ ‫وجود ندارد‪ .‬بنا بر این‪ ،‬باید از رفاه حراست کرد‪ .‬در نتیجه‬ ‫پروتکسیونیسم (حمایت از فرآورده های داخلی) پیش می‬

‫آید و قوانین علیه خارجی ها‪ ،‬مداخالت نظامی و غیره‪.‬‬ ‫فراموش نکنیم که انباشت اولیهء سرمایه و تأسیس نظام‬ ‫های دمکراتیک‪ ،‬با خشونتی عجیب و باور نکردنی همراه‬ ‫بوده است‪ .‬پایهء رفاه سرمایه داری بر امحاء خلق ها به‬ ‫طور کامل (اهالی جزایر کارائیب و تاسمانی‪ ،)...‬بر جنگها و‬ ‫کشتارهای بی شمار نهاده شده است‪ ،‬و این خشونت ادامه‬ ‫دارد و مطمئنم که هرچه افزونتر خواهد شد‪ .‬اگر ابتکارهای‬ ‫سیاسی مردمی از طراز نوین مستقر نشود و به نحوی بی‬ ‫سابقه گسترش نیابد ما به سوی جنگ هایی وحشتناک‬ ‫رهسپار خواهیم بود‪.‬‬ ‫آیا باید از زیستن در دمکراسی چشم پوشید؟‬ ‫ــ من به عنوان یک شهروند فرانسوی می دانم که از‬ ‫امتیازات فراوانی برخوردارم‪ .‬من فقط خواستار آنم که آگاه‬ ‫باشیم این امتیازات به چه قیمتی برای ما فراهم شده‬ ‫است و بدانیم که این قیمت گرانتر و گرانتر می شود‪ .‬شما‬ ‫تعداد کشتگان کمونیسم را مطرح کردید‪ .‬شاید بتوان این‬ ‫پاسخ را پیش کشید که از دههء ‪ 1950‬ایاالت متحده و‬ ‫همپیمانان غربی اش بیش از هرکشور دیگری به کشتار‬ ‫مردمان پرداخته اند‪ .‬من تازه از اسرائیل و فلسطین برگشته‬ ‫ام و در آنجا دیوار را دیده ام که به سان مار بر این سرزمین‬ ‫در تمام طول ساحل غربی می پیچد‪ .‬چه جنجالی که بر‬ ‫س ِر دیوار برلین برپا نکردند و حاال دارند همه جا دیوار‬ ‫می کشند‪ ،‬در فلسطین‪ ،‬در مکزیک‪ ،‬با شمار کشتگانی‬ ‫که با معادل های کمونیستی شان رقابت می کند‪ .‬دیوار‬ ‫آهنین مانع خروج انسانها می شد‪ ،‬دیوارهای امنیتی مانع‬ ‫ورود می شود‪ .‬دولت های سوسیالیستی خشونت را درونی‬ ‫می کردند‪ ،‬دمکراسی ها آن را به خارج صادر می کنند‪.‬‬ ‫آیا اینکه ملت های دیگر را به جای ملت خویش شکنجه‬ ‫کنند حقیقت ًا شایستهء اینقدر فخرفروشی ست؟‬ ‫منظورتان از «فرضیهء کمونیسم» که از آن دفاع‬ ‫می کنید چیست؟‬ ‫ــ تقریب ًا همان معنایی که مارکس از آن درنظر داشت‪.‬‬ ‫این یک گام است به عقب که برای جدا کردن کمونیسم‬ ‫از تصویر «حزب ـ دولت» ضروری ست تا بتوان آن را به‬ ‫ماهیت نخستین اش به عنوان یک ایدهء فلسفی بازگرداند‪.‬‬ ‫منظور جامعه ای ست که موتور محرک آن مالکیت‬ ‫خصوصی نباشد و بتواند در فرآیندی برابری طلبانه پیش‬ ‫برود که برداشتی نوین از حقوق‪ ،‬آن را هنجارمند میکند‪.‬‬ ‫مشکل بزرگی که همچنان برجای می ماند قدرت دولتی‬ ‫ست‪ .‬مارکس زوال آن را پیش بینی می کرد‪ .‬رژیم های‬ ‫کمونیستی‪ ،‬برعکس‪ ،‬دولتهای فوق العاده نیرومند برپا‬ ‫کردند‪ .‬محدوده های دولت باید کجا باشد؟ در حال حاضر‪،‬‬ ‫در این باره نظر مدون (دکترین) روشنی در اختیار نداریم‪.‬‬ ‫به این دلیل است که تجربهء سیاسی‪ ،‬امروز باید دولت را‬ ‫در حوزهء خود داشته باشد اما هرگز بدان وابسته نماند‪.‬‬ ‫آیا برنامهء مشخصی دارید؟‬ ‫ــ آن چه مسألهء کلیدی ست برابری ست‪ .‬این امر از‬ ‫اقدامات نیرومند ضد سرمایه داری می گذرد‪ ،‬گسترش و‬ ‫استقرار مجدد بخش عمومی (دولتی)‪ ،‬پی ریزی دولت به‬ ‫نحوی که دولت همگان باشد‪ ،‬ارتباطی نوین بین آموزش و‬ ‫کار‪ ،‬یک انترناسیونالیسم جدیداً ابداع شده‪ ...‬به خاطر داشته‬ ‫باشیم که همهء اینها در شرایط مشخص تدوین می شود‬ ‫نه همچون برنامه ای مجرد‪.‬‬ ‫بنا بر این‪« ،‬فرضیهء کمونیسم» قبل از هرچیز‬

‫پاورقي‬

‫موضوع زياد مشكلي نبود كه به نقش يك زن زجر كشيده‬ ‫را بازي نمايم‪ .‬نقشه ام بيش از حد موفق بود‪ .‬ميزبانان‬ ‫خوش قلب توجه زيادي به من مي كردند‪ .‬يك اتاق عالي‬ ‫در اختيار من قرار دادند‪ ،‬آن قدر به من غذا مي دادند كه‬ ‫به سختي مي توانستم حركت كنم و فقط ماهانه دوازده‬ ‫روبل مي گرفتند كه حتي در آن روزها هم خيلي منطقي‬ ‫به نظر مي رسيد‪ .‬در خانه ي افچينيكوف هركس از ارباب‬ ‫گرفته تا پيشخدمت چاق و حسابي تغذيه مي شد‪ .‬الغري‬ ‫من در مقايسه با اطرافيانم توي ذوق مي خورد‪ .‬ميزبانانم‬ ‫برايم افسوس مي خوردند‪ .‬حسابي از من پذيرائي كرده و‬ ‫قلبا با دردسر خانوادگي من همدردي مي كردند‪.‬‬ ‫تمام خانواده افچينكوف آنچنان در موقعيتي خوب مي‬ ‫زيستند و مورد احترام تكذيب ناپذيري بودند كه اين‬ ‫حرمت شامل حال من هم گشته بود‪ .‬ظاهرا طبيعي ترين‬ ‫چيز براي من اين بوده كه به آنجا بيايم و با آنها زندگي‬ ‫كنم‪ .‬هيچ كس توجه ويژه اي به من نداشت‪ .‬به اطراف‬ ‫رفته و سعي مي كردم تا حد ممكن با رفقا ارتباط برقرار‬ ‫كنم‪ .‬در آن زمستان بيشتر قطعات سازمان شمالي را كه‬ ‫بهار قبل منهدم شده بود يافتم ‪ .‬از اين قطعات بر طبق‬ ‫دستورالعمل هايم از خارج مي بايست سازماني بسازم و اين‬ ‫سازمان زنده شده مي بايست به ايسكرا متصل شود‪ .‬اولين‬ ‫رفيقي كه كمكم كرد تا بر كار مسلط شوم ايوان اسومين‬ ‫دكتر جواني بود كه در آن زمان در كوستروما به طور قانوني‬ ‫زندگي مي كرد‪ .‬حتي قبل از اين كه من بيايم تالش‬ ‫كرده بود تا قطعات تشكيالت را متحد كند ولي مجبور‬ ‫بود كه آن را ول كند‪ .‬در كوستروما همچون ياروسالل‬ ‫هيچ شخص جديدي وجود نداشت تا اين مرد براي كمك‬ ‫بر او تكيه كند‪ .‬تنها كسانيكه او مي توانست به آنها اعتماد‬ ‫كند برادران زافارين سوفيا زاگانينا ماري الكساندروفنا و‬ ‫چند نفر ديگر كه تازه از زندان هاي مسكو برگشته بودند‬ ‫‪ ،‬بود‪ .‬ولي همه ي اين ها به دقت تحت مراقبت پليس‬ ‫بودند و وقتي من وارد آنجا شدم ‪ ،‬شور عجيبي ايوان را فرا‬

‫بيست سال كار مخفي در روسيه‬ ‫نوشته‪ :‬سسيليا بابروفسكايا‬ ‫قسمت هجدهم‬ ‫وقتي كه به كوستروما رسيدم‪ .‬فوري به دنبال محصلي به‬ ‫نام كلديا افچينيكو دختر افچسنيكف تاجر گشتم‪ .‬او در آن‬ ‫زمان با والدينش زندگي مي كرد‪ .‬كالديا به گرمي به من‬ ‫خوش آمد گفته و فورا ترتيب گرفتن جا را براي من داد‪ .‬او‬ ‫مرا به عنوان يك آشناي قديمي سنت پطرزبورگ معرفي‬ ‫كرد كه به علت دردسرهاي خانوادگي به كوستروما آمده‬ ‫ام و مي خواهم در آنجا تدريس نمايم‪ .‬خوشبختانه گذرنامه‬ ‫ام سنت پطرزبورگ بود و اسم ثبت شده در گذرنامه‬ ‫پالجيادافيدوفنا يك زن متاهل بود‪ .‬در ثاني براي من هم‬

‫حمايت مالي شما ياري ارزنده اي است‬ ‫براي تداوم و ارتقاي انتشار خيابان‬ ‫نام بانك در سوئد‬ ‫‪Nordea‬‬ ‫نام دارنده حساب‬ ‫‪Jens-Hugo Nyberg‬‬ ‫‪account number: 155 69 28-8 SEK‬‬ ‫‪IBAN: SE41 9500 0099 6034 1556 9288‬‬ ‫‪BIC-Cod (SWIFT-adress): NDEASESS‬‬

‫مجموعه ای ست از پرسش ها‪.‬‬ ‫گرفتن‬ ‫ــ فرضیهء کمونیسم تالشی ست برای در اختیار‬ ‫ِ‬ ‫زمان حال از زاویه ای غیر از ضرورتش‪ .‬دمکراسی امروز‬ ‫به این معنا ست که بگویند هیچ هنجار دیگری ممکن‬ ‫نیست جز سود‪ .‬این است آنچه [احزاب] راست و چپ‬ ‫بر س ِر آن اجماع دارند و باز همین است که بحران مالی‪،‬‬ ‫آشکار‪،‬ا از آن پرده برگرفته‪ ،‬با مبالغ هنگفتی که بر س ِر آن‬ ‫دعوا ست مانند جوایز روسای شرکت ها و غیره‪ .‬می توان‬ ‫به این سیستم گردن نهاد‪ ،‬می توان اندیشید که این تنها‬ ‫امر ممکن است‪ ،‬اما به لحاظ فلسفی‪ ،‬آیا می توان خواستار‬ ‫آن شد یا آن را دلخواه تلقی کرد؟‬ ‫بین لیبرالیسم و کمونیسم آیا جایی برای دولت‬ ‫رفاه نمی ماند آنطور که تا پایان دههء ‪1970‬‬ ‫شاهدش بودیم؟‬ ‫ــ انقالب محافظه کارانهء دههء ‪ 80‬را نمی توان گسستی‬ ‫از سی سال رونق [پس از جنگ دوم] که گاه شرح و‬ ‫رفتن‬ ‫تفصیل می دهند تلقی کرد‪ .‬عمده ترین فرق از میان ِ‬ ‫قدرت دولت های سوسیالیستی بود‪ .‬آنها با وحشتی که در‬ ‫سرمایه داری ایجاد می کردند برای سازمان های کارگری‬ ‫کشورهای غربی این امکان را فراهم نمودند که امتیازهای‬ ‫مهمی از سرمایه داری بگیرند‪ .‬این تنها مورد احترام من‬ ‫به استالین است که باعث وحشت سرمایه داران بود‪ .‬امروز‬ ‫می بینیم که سرمایه داری وقتی موقت ًا هم نمی ترسد‪،‬‬ ‫وقتی دستش باز است چیست و چگونه به وحشیگری ذاتی‬ ‫اش بر می گردد‪.‬‬ ‫دربارهء حزب نوین ضد سرمایه داری (‪)NPA‬‬ ‫به رهبری اولیویه بوزانسونو چه فکر می کنید؟‬ ‫ــ امیدوارم در انتخابات آینده ‪ 10‬درصد آراء را نصیب‬ ‫خود کند زیرا در بازی پارلمانی تاحدی آشفتگی ایجاد می‬ ‫کند که جالب است‪ .‬اما من در انتخابات شرکت نمی کنم‬ ‫چون از ژوئن ‪ 1968‬به بعد هرگز رأی نداده ام‪ .‬این ترکیب‬ ‫کهنهء «شکل ـ حزب» (‪ )forme – parti‬با توجیه‬ ‫مارکسیستی و بازی سیاسی سنتی (شرکت در انتخابات‪،‬‬ ‫مدیریت قدرت های محلی‪ ،‬رخنه گری در سندیکاها)‬ ‫ِ‬ ‫یادآور همان حزب کمونیست قدیمی ‪ 40‬سال پیش‬ ‫است‪ .‬امروز اقدام مبارزاتی باید خود را از دو مهلکه دور‬ ‫دارد‪ :‬او ًال خود را با توجه به دولت تعریف کند زیرا در‬ ‫آن صورت‪ ،‬الزام ًا به همان «شکل ـ حزب» بر می گردد‪.‬‬ ‫دوم وارد بازی انتخابات شدن‪ .‬زیرا ما نباید دمکراسی را با‬ ‫معنای سرمایه داری ـ پارلمانی آن معتبر بشماریم‪ .‬دیگر‬ ‫رف حضور در انتخابات به معنای آن است که می‬ ‫اینکه صِ ِ‬ ‫خواهیم انتخاب شویم و دفعهء دیگر هم انتخاب شویم‪،‬‬ ‫یک گروه در مجلس داشته باشیم‪ ،‬به اعتبارات رسمی‬ ‫دست یابیم و غیره‪ .‬در حال حاضر آنچه مهم است اجرای‬ ‫سازماندهی سیاسی مستقیم است در بین توده های خلقی‬ ‫و تجربهء اشکال نوین سازمانیابی‪ .‬باید از «شکل ـ حزب»‬ ‫و از دولت فاصله گرفت‪ .‬همچنین باید دانست که چگونه‬ ‫دربرابر بتوارگی «جنبش» مقاومت کرد که همیشه داالن‬ ‫نومیدی ست‪ .‬حزب نوین ضد سرمایه داری (‪ )NPA‬در‬ ‫چنین راهی گام بر نمی دارد‪.‬‬

‫دو شعر از برتولت برشت‬ ‫ترجمه ی علی عبداللهی و علی غضنفری‬

‫برای کسی که به وقت آغاز مبارزه‬ ‫کنج خانه می خزد‬ ‫کسی که کنج خانه می خزد موقع شروع مبارزه‬ ‫و می گذارد دیگران برای خودشان بجنگند‬ ‫باید به هوش باشد‪ ،‬زیرا‪:‬‬ ‫کسی که در مبارزه سهمی ندارد‬ ‫از ناکامی ها حتما سهمی خواهد برد!‬ ‫حتی کسی که بخواهد از مبارزه تن بزند‬ ‫باز هم از مبارزه تن نزده‪ ،‬زیرا‪:‬‬ ‫کسی که در جبهه ی دوست در کنارش مبارزه نکرده‬ ‫بی شک مبارز جبهه ی دشمن و همرزم اوست!‬

‫فقط باور کن‬ ‫فقط چیزی را باور کن که‬ ‫چشم هایت می بیند و‬ ‫گوش هایت می شنود!‬ ‫نیز باور نکن چیزی را‬ ‫که چشم هایت می بیند و‬ ‫گوش هایت می شنود!‬ ‫و نیز بدان که باور نکردن چیزی‬ ‫گاه می تواند‬ ‫باور کردن چیزی باشد‪.‬‬

‫منبع‪‌:‬سايت اخبار روز‬ ‫شعري از ناظم حكمت‬ ‫گرفت و احساس كرد كه مركزيت كوستروما را فراموش‬ ‫نكرده است‪ .‬براي اين كه هسته اي به وجود آوريم كه‬ ‫سازمان كوستروما را حفظ كند مجبور بوديم كه القل يك‬ ‫كارگر متنفذ به صفوف خود بكشيم ‪ .‬حوالي اين زمان در‬ ‫بوتيلوف كارگري به نام ايوان الكساندرف ملقب به ماكار‬ ‫در كوستروما زندگي مي كرد كه از زندان تاگانكا آزاد شده‬ ‫بود‪ .‬جائي كه دوره اي را به خاطر درگيري در جريان‬ ‫اتحاديه ي شمالي گذرانده بود‪ .‬ماكار در كلبه اي خارج از‬ ‫محدوده ي شهر زندگي مي كرد‪ .‬وقتي كه براي اولين بار‬ ‫به آنجا رفتم ايوان را هراسان و مبهوت در حالي كه در‬ ‫وسط اتاق نامرتبي ايستاده بود يافتم‪ .‬در گوشه ي اتاق و‬ ‫روي رختخواب يك مرد غول پيكر سي تا سي و پنج ساله‬ ‫لميده بود‪ .‬چشم ها نافذ و سياه او در صورت با انرژي و با‬ ‫حالتش عميقا فرو رفته بود‪ .‬وقتي كه وارد شدم‪ .‬اين مرد‬ ‫غول پيكر روي رختخواب جنبيد‪ .‬يك دست بزرگ و پينه‬ ‫بسته خود را بيرون آورد و با طنز گفت‪:‬‬ ‫«كيتيك»(اسمي كه به ساوين اطالق مي كرد) سعي‬ ‫كرده است كه با گفتن اين كه شخصي به نام بالجيا‬ ‫هر آن ظاهر مي شود مرا مي ترساند ولي مي بينم كه‬ ‫فقط يك بالي كوچك آمده است و او هم اصال ترسناك‬ ‫نيست» ايوان سعي كرد مرد مريض را كه تازه خونريزي‬ ‫اش بند آمده بود ساكت نمايد‪ .‬مرد مريض در وضع خيلي‬ ‫خطرناكي به سر مي برد‪ .‬ساوين تصميم گرفت كه براي‬ ‫دكتر و گرفتن دارو به شهر برود‪ .‬دكتر پير و با تجربه اي‬ ‫كه با ساوين برگشت اظهاركرد كه اگرچه وضع بيمار وخيم‬ ‫است ولي نو اميدانه نيست‪ .‬غذاي خوب و مواظبت صحيح‬ ‫مي توانست سالمتي او را بازگرداند‪ .‬بعد از رفتن دكتر يك‬ ‫كمي سرحال آمديم‪ .‬مادامي كه من اتاق را تميز و شام را‬ ‫تهيه مي كردم كتيك شروع به گفتن مسائل تشكيالتي‬ ‫كرده و در ضمن براي ماكار مريض و ما همه وسايل الزم‬ ‫غذا را فراهم كرده و به طور كلي همه چيز را مرتب نمود‪.‬‬ ‫ادامه دارد‪...‬‬

‫روشنائي پيش مي آيد‬ ‫و مرا در بر مي گيرد‬ ‫دنيا زيباست‬ ‫و دستانم از اشتياق سرشار‬ ‫نگاه از درختان بر نمي گيرم‬ ‫كه سبزند و بار آرزو دارند‬ ‫راه آفتاب از البالي ديوارها مي گذرد‬ ‫پشت پنجره درمانگاه نشسته ام‬ ‫بوي دارو رخت بربسته‬ ‫ميخك ها جائي شكفته اند‬ ‫مي دانم‪.‬‬ ‫اسارت مسئله اي نيست‬ ‫ببين!‬ ‫مسئله اينست كه تسليم نشوي‬ ‫*‬ ‫ناظم حكمت ــ ‪1948‬‬ ‫درمانگاه زندان‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.