18
18 PAIVAND Vol. 19 Issue 1155 Friday March 21, 2014
سال نوزدهم .شماره 1155جمعه 1فروردین 1393
نوروز« ،نیاز روزگار دردمند» در جامعهای کــه همواره از هجــوم و چندپارگی فرهنگی و گسستهای تاریخی رنﺞ برده است ،نوروز تکیهگاه امیدی است برای پیوند دوباره و بازگشت به مدار شادی در زندگی و زدودن کینهها و به یاد آوردن نیاکان و پیوستگی تاریخی. جوانان ایرانی امروز به نوروز به عنوان همان اکسیری مینگرند که رودکی در ســومین قرن پس از فروپاشی امپراتوری ایرانی مینگریست :نیازی برای روزگار دردمند ایرانی.
علی اصﻐر رمضانپور ) رادیو فردا ( یک چنــد روزگار جهان دردمند بود به شد که یافت بوی سمن را دوای طیب رودکــی ( 244تــا 329هجــری قمری) جشــن نــوروز یکــی از مهمترین ابداعــات فرهنگی ایرانیان اســت. کوروش دوم (به تعبیر ایرانشناسان اروپایــی) یا کــوروش کبیــر (به تعبیر تاریخدانان ایرانی) به گواهی نشــانههای تاریخی ،معمار شــکل امروزی ایــن پدیــده در فرهنگ سیاســی ایران اســت .هخامنشیان مراســم نــوروز را به نشــانه آغاز دورانی تازه برای پایان دادن به رنج آوارگــی و تحت انقیاد بودن اقوام ایرانی به آیینی هویتنما و نشــانه اقتدار امپراتوری و فرهنگ ایرانی تبدیل کردند .پارتیان و اشکانیان، پس از ســالهای فترت ناشــی از حمله اسکندر مقدونی ،دوباره آن را به صورت رسمی احیا کردند و پادشــاهان ساسانی با تکیه بر پیوند دادن رســمی دین زرتشت با مبانی مشروعیت خود ،و در میان شکوه و عظمت دربار و بوروکراسی پیچیده خود آن را توسعه دادند. در دوران اسالمی برگزاری رسمی مراســم نــوروز ،پــس از اندکــی مقاومــت فاتحین عــرب ،دوباره به صحنه بازگشــت ،چــه در میان خلفــای عباســی و چــه در دوران حکومتهای مســتقل ایرانی مانند سامانیان و آل بویه .مغوالن و ترکان هجوم آورده ،بارهــا آن را ممنوع ِ آرامش کردند ،اما وقتی خــود به زیستن در فالت ایران خو گرفتند با آن کنار آمدند .به این ترتیب «تاریخ نوروز» را میتــوان به نوعی تاریخ «فرهنگ سیاسی ایران» دانست. برگزاری نــوروز از آغاز تا امروز، همواره با مبــارزهای تاریخی برای حفظ آن از ســوی اقــوام ایرانی و جدال میان کســانی کــه بر حفظ هویت ایرانی تاکید داشتهاند از یک سو و کسانی که خواهان از بین بردن این نشانهها بودهاند ،از سوی دیگر، همراه بوده است .یکی از مهمترین رازهای ماندگاری نوروز شاید تنوع آیینها و توانایی آن برای هماهنگ شــدن با آداب و رسوم و باورهای موجــود در فرهنگهــا و اقــوام گوناگون بوده است ،به طوری که اقوام و طوایف و فرهنگهای غیر پارسی (مانند کردها) یا غیرایرانی
که تابع ایرانیان یــا تحت تاثیر آن بودهاند (ماننــد گروهی از ارمنیان) آن را نگاه داشتهاند. مطالعــات انسانشناســی فرهنگی نشــان میدهد که هر یــک از این اقوام و طوایــف برخی از جزئیات آیینی را با باورها و سنن خود تطبیق دادهاند .به همین دلیل ما اکنون در سراسر فرهنگهایی که تحت تاثیر فرهنگ ایرانی بودهاند با آیینهای متفاوتی برای نوروز روبهروییم .با این وجود هسته مرکزی این آیینها همان شکلی است که هخامنشیان آن را پذیرفتند و ترویج کردند. مطالعه و بررســی آیینها و ســنن ایرانی و از جمله نوروز ،در دهههای اخیر با این انتقــاد روبهرو بوده که دچار نوعی ایرانیســازی افراطی شده است .این منتقدان گفتهاند که عالقه ملیگرایانه و گاه نژادپرستانه گروهی از پژوهشگران سبب شده اســت تا همه چیز با رنگ و بویی ایرانی و گاه پارســی دیده شــود. از دید این منتقــدان مطالعه درباره آیینهای ایرانی با کمبود مطالعات تطبیقــی و تاریخی روبهروســت که به نوعی بیتوجهــی در دیدن تاثیر دیگــر فرهنگهــا و اقوام و بهویژه اقوام مهاجر و همســایه در شــکلگیری آیینهــا و باورهای ایرانیان منجر شده است. مثال درباره جشــن نــوروز ،به این واقعیت کمتر توجه شده است که اگرچه جشــن آغاز بهــار یکی از جشنهایمرسومزرتشتیاناززمانی در حدود 1200سال پیش از میالد مسیح بوده است ،اما تبدیل شدن آن به آیینی یگانه در آغاز سا ِل عرفی، آشکارا تحت تاثیر باورهای بابلیان صورت گرفته که خاندان هخامنش و موبدان ایــن دوره به بهرهگیری از آن بــرای شــکل دادن بــه نظم حکومتی نیاز داشتهاند. باور بر این تاثیرپذیری حتی در مورد سننی مانند میر نوروزی (نگاه کنید به مقاله بهار مختاریــان درباره میر نوروزی) و تفال یا پیشگویی آغاز ســال و حتی به اعتقاد گروهی ،در شکلگیری رسم سیزدهبهدر وجود داشته است .از نظر فرهنگ سیاسی، مهمترین تاثیرپذیری ،سازمان دادن نمادین رابطه میان شاه و فرمانروا از یک سو و مردم از سوی دیگر است که در نوع برگزاری مراسم رسمی ســاالنه نوروز توســط هخامنشیان دیده میشود ،سنتی که پیش از آن در بابل به نشان تجدید عهد ساالنه
شــاهان و بزرگان با مردم بوده و با حضور روحانیــون در معبد به اجرا درمیآمده است. این تاثیرپذیری و گزینش فرهنگی گاه پــر از جنجالهای سیاســی و اجتماعــی بــوده اســت ،مانند در نظر گرفتن یــک ماه اضافه 5روزه که ناشــی از پذیرفتــن اصالحات گاهشــماری مصری پس از تسلط هخامنشــیان بر مصر بوده اســت و توجه بــه فایده عملــی آن .دولت هخامنشــی بــرای اصــالح تقویم خــود این پنــج روز را به عنوان ماه کوچک به آخر ســال افــزود ،اما موبدان زرتشتی و زرتشتیان متعصب آن را نپذیرفتند و در خانه و در خفا جشن را بر اساس گاهشماری خود به جــا میآوردند و ســپس 5روز بعــدی را در عرصه عمومی و بنا بر تقویم حکومتی در کوی و برزن به جشن میپرداختند .گروهی بر این اعتقاد هستند که عمر پنجروزه میر نوروزی مربــوط به پذیرش عملی این گاهشماری مصری است. همان میرنوروزی کــه حافظ از او سخنمیگوید: سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی ابداعات هخامنشیان ،با تاکید بیشتر بر نظم گاهشماری ساالنه و به میان آمدن پای دولت و برخی جزئیات دیگــر (آن چنــان که نیــاز یک امپراتوری بزرگ بــرای نظم دادن به مالیات ســاالنه و زندگی عرفی و بهرهگیری در تبلیغات سیاسی و آموختن قواعد تازه به شــهروندان بود) به شــکلگیری نوروزی تازه در غرب فــالت ایــران و در میان زرتشــتیان نواحی غربی منجر شد. نوروزی که تفاوتهایی با شــکل ســنتی آن داشــت کــه در نواحی شرقی اجرا میشــد .نشانههای این تفاوت را ،حتــی امروز میتوان در تفاوت آشکار نوع برگزاری جشن نوروز در مناطقی مانند تاجیکستان و افغانستان به عنوان نمونه فرهنگی ایرانــی در مشــرق فالت ایــران و آســیای میانه با شکل برگزاری در مناطق مرکزی و غــرب و جنوب فالت ایران دید .در مناطق شــرقی هنــوز توجه به رقــص و پایکوبی، گردش در طبیعت ،چیدن و آرایش گلهــا و لباسهــای رنگارنگ و بهویژه حضور زنــان در مرکز این آیین دیده میشــود کــه هر یک دارای معنــای اســطورهای ویژهای در فرهنگ متاخر زرتشــتی است، فرهنگــی که پس از تبدیل شــدن
تدریجــی رمهبانــان کوچگــر به کشــاورزان یکجانشــین در طی قرنهامیکوشدبینخدایخورشید و آســمان کــه خدای شــهریور و خدای مردان است با خدای اسفند و فروردین که خدای زمین و آب و زنان است پیوند برقرار کند. با وجــود اهمیت محــوری نوروز در شــناخت فرهنگ ایرانی ،هنوز مطالعات دربــاره آن بــه صورت فرعی و در حد مبانی محدود مانده است .در دو مقاله بسیار با ارزش در دائرهالمعارف ایرانیکا ،یکی مقاله ایرانشــناس برجسته ،مری بویس، دربــاره نــوروز در دوران پیش از اسالم و دیگری مقاله باستانشناس و پژوهشــگر برجسته و متاسفانه از دســت رفته ایرانی ،علیرضا شاپور شــهبازی ،کوشــیده شــده است پرتویی به تاریخ نوروز تابانده شود، اما هر دو مقاله بــر این نکته اذعان دارنــد که مطالعات دربــاره تاریخ نوروز و جنبههای فرهنگشناسانه و اسطورهای آن همچنان اندک و محدود مانده است. درک معاصــر مــردم در ایــران از نوروز شــاید بیش از هر چیز تحت تاثیر روایتی است که فردوسی در شــاهنامه به یادگار نهاده است ،چه در آنجا که آن را با جهانشناســی باســتانی ایرانی و زرتشــتی پیوند میزند: چو آمد به برج حمل آفتاب جهان گشت با فر و آیین و آب و چــه در آنجا کــه آن را در قالب بازخوانی افســانهای زندگی اقوام ایرانی بــا روایتی از روزگار خوش ایرانیــان در زمــان هخامنشــیان و ساسانیان بازسازی میکند: به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند سر سال نو هرمز فرودین/
برآسوده از رنج ،تن ،دل ز کین به نوروز نو شاه گیتیفروز بر آن تخت بنشست فیروز روز بزرگان به شادی بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند چنین جشن فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار او همچنیــن در هنگامه سانســور ناشی از سلطه حاکمان اسالمپناه ،از پایداری باورهای زرتشتی و باستانی ایرانیــان در قالــب نوروز ســخن میگوید: برفتند یکسر به آتشکده به ایوان نوروز جشن سده همی مشک بر آتش افشاندند به بهرام بر آفرین خواندند چو شد ساخته کار آتشکده همان جای نوروز و جشن سده با وجود این ،روایت فردوســی به دالیلی که اکنــون مجال مرور آن نیســت از جزئیات تاریــخ نوروز و مقید کــردن آن بــا رویدادهای تاریخــی میپرهیــزد و بــه نوروز شکلی افسانهای میدهد ،روایتی که درهم آمیخته بخشی از روایتهای بازمانده از دوران ساسانی و اشکانی است. روشن است که زبان بیانی فردوسی نمیتوانســت در دوران اسالمی به زبان رســمی درباره نــوروز انتقال یابد .اما به ســرعت مانند جنبههای دیگر اندیشــه و فرهنــگ ایرانی و زرتشتی به ادبیات اسالمی راه یافت و در قالب حدیث یا کلمات قصار منسوب به شخصیتهای اسالمی کاربرد عمومی یافت. ایرانشناســان و اسالمشناســان در مطالعات متعددی نشان دادهاند که این اندیشــه و تفکــر چگونه دامنه وســیعی از ادبیات اسالمی از قرآن گرفته تــا احادیث تا اندیشــههای
متفکران را در برگرفته اســت .در مورد نــوروز مهمترین عبارتی که به کار گرفته شــده است احادیثی اســت که به امام جعفر صادق ،امام ششــم شــیعیان ،نســبت داده شده است .توصیههایی برای انجام آداب خاصــی به عنوان آداب مســتحب در عیــد نــوروز به او نســبت داده شــده اســت .به جای آوردن نماز، پوشــیدن جامه نو و استفاده از بوی خوش که همگــی از آداب پیش از اسالم نوروز است .معروفترین مورد شبیهسازی باورهای نوروزی به باورهای اســالمی دعایی اســت که به عنوان دعای سال نو (یا مقلب القلوب و االحوال…) در فرهنگ شــیعیان ایرانی پذیرش عام یافته و پس از پذیرفته شدن تشیع به عنوان مذهب رســمی در ایــران در دوره صفویه همواره در مراسم رسمی از آن استفاده شده است ،دعاهایی که اگرچه به زبان عربی قرائت میشود، اما هســتههای بنیادین اندیشه دینی ایرانیان باستان را در خود نهفته دارد. ماندگاری آیینهای نوروز و توانایی هماهنگ شــدن بــا فرهنگهای گوناگون ،صرف نظر از درونمایه ذهنــی آن بیانگــر کارکردهــای اجتماعی اســت که بــرای جوامع ایرانی یافتــن معادلی بــرای آن را دشوار میساخته است .در جامعهای که همــواره از هجوم و چندپارگی فرهنگی و گسســتهای تاریخی رنج برده اســت ،نــوروز تکیهگاه امیدی اســت برای پیونــد دوباره و بازگشت به مدار شادی در زندگی و زدودن کینههــا و به یــاد آوردن نیاکان و پیوستگی تاریخی .فرصتی است برای بروز انرژی اجتماعی و ابراز هویــت افتخارآفرین .به دلیل همین کارکردهاست که در دوران معاصــر و همزمان با بروز اشــکال متفــاوت ملیگرایــی ،نــوروز بار دیگر نیازی تازه و روزآمد دانســته میشود .این هسته اصلی است که در زبان فارسی چه در قالب ادبیات کالســیک و چه در ادبیات معاصر و مــدرن ایــران پایدار مانــده و به فرهنگ امروز جوامع ایرانی منتقل شده است .عجیب نیست که جوانان ایرانی امروز به نوروز به عنوان همان اکســیری مینگرند کــه رودکی در ســومین قرن پس از فروپاشــی امپراتــوری ایرانی مینگریســت: نیازی برای روزگار دردمند ایرانی.