Paivand 1137

Page 11

‫‪42‬‬

‫‪42 PAIVAND Vol. 19 Issue 1137 Friday November 15, 2013‬‬

‫سال نوزدهم‪ .‬شماره ‪ 1137‬جمعه ‪ 24‬آبان ‪1392‬‬

‫جایزه بزرگ جشنواره الروشل برای میترا فراهانی‬ ‫مســتند «فی فی ازخوشــحالی‬ ‫زوزه می‌کشــد» ســاخته میتــرا‬ ‫فراهانی جایزه بزگ بخش اصلی‬ ‫سیزدهمین جشــنواره بین‌المللی‬ ‫فیلم‌های مستند الروشل (فرانسه) را‬ ‫به دست آورد‪ .‬جشنواره الروشل‬ ‫روز سه‌شــنبه ‪ ۱۲‬نوامبر به پایان‬ ‫رسید‪.‬‬ ‫«فــی فــی از خوشــحالی زوزه‬ ‫می‌کشد» مســتندی است درباره‬ ‫زندگی و مرگ بهمن محصص‪.‬‬

‫رادیو زمانه‪ -‬میتــرا فراهانی درباره‬ ‫انگیزه‌اش از ســاخت این مســتند‬ ‫می‌گویــد‪ « :‬جذابیــت محصص‬ ‫مرا افســون کــرد‪ .‬تاریــخ چطور‬ ‫می‌توانســت چنین مرد بزرگی را‬ ‫نادیده بگیرد؛ مــردی که خودش‬ ‫تاریخ بود؟ با خودم گفتم این فیلم‬ ‫فقط درباره این شخصیت نخواهد‬ ‫بود‪ ،‬بلکه انتقام از تاریخ هم هست‪.‬‬ ‫من از تاریخ بیــزار بودم‪ .‬در رم که‬ ‫بــودم‪ ،‬دوســت داشــتم هرچه را‬ ‫که محصص به آن احتیــاج دارد‪،‬‬ ‫برایش فراهــم کنــم‪ :‬می‌خواهید‬ ‫آثارتان را بفروشــید؟ برایتان یک‬ ‫خریــدار پیــدا می‌کنم‪ .‬ســفارش‬ ‫می‌خواهید؟ برایتان فراهم می‌کنم‪.‬‬ ‫احساس می‌کردم یک سرباز هستم‪.‬‬ ‫می‌خواهید بمیرید؟ من جایی را که‬ ‫سزاوارش باشــید‪ ،‬برایتان می‌یابم‪.‬‬ ‫چنین جست‌وجویی وجود داشت‬ ‫در خانه او‪ ،‬در همه حوزه‌ها‪ .‬مرگ‬ ‫تنها چیزی بود که برای او غیر قابل‬ ‫دسترس بود‪ .‬وقتی که او مرد‪ ،‬مثل‬ ‫اینبودکهمأموریتشبهپایانرسیده‬ ‫باشد‪ .‬در حالی مرد که داشت برای‬ ‫تاریخ شکلک می‌آورد‪».‬‬ ‫این فیلم اولیــن حضوربین المللی‬ ‫خــود را از مــاه فوریــه ‪ ۲۰۱۳‬در‬ ‫جشــنواره برلین آغاز کــرد که با‬ ‫موفقیت زیــاد همراه بــود و یک‬ ‫پخش‌کننــده بین‌المللی برای فیلم‬ ‫به‌دست آورد‪ .‬از آن پس در بسیاری‬ ‫ازجشنواره‌هایجهانیشرکتکرد؛‬ ‫از جمله «جشنواره جهانی سینمای‬ ‫واقعگرا» درپاریس که در آنجا نیز‬ ‫موفق به دریافت جایزه شد‪ .‬سپس‬ ‫به جشنوار «تولوراید» در آمریکا و‬ ‫جشنواره نیویورک هم راه یافت و‬ ‫به‌زودی در جشــنواره فلورانس در‬ ‫ایتالیا که ویژه هنرهای مدرن است‬ ‫نیز نمایش داده می‌شود‪.‬‬ ‫خانم میترا فراهانی روز چهارشنبه‪،‬‬ ‫راهی جشــنواره فلورانس در ایتالیا‬ ‫شد‪.‬‬ ‫«فیفی ازخوشحالیزوزهمی‌کشد»‬ ‫نام تابلوئی از بهمن محصص است‬ ‫کــه هیچگاه حاضر بــه فروش آن‬ ‫نشد‪ .‬میترا فراهانی‪ ،‬سازنده این فیلم‬ ‫مدت‌ها در پی بهمن محصص بود‬ ‫تا درباره او فیلمی بسازد‪ .‬محصص‬ ‫که پس از انقالب بهمن ‪ ۵۷‬از ایران‬ ‫خارج شــده بود‪ ،‬در انزوا زندگی‬ ‫می‌کرد‪ .‬میترا فراهانی بعد از سال‌ها‬ ‫تــاش او را در هتلی در شــهر رم‬ ‫مالقات می‌کند و در دو ماهی که از‬ ‫زندگی محصص باقی مانده بود با‬ ‫او زندگی می‌کند‪ .‬ثمره این تالش‬ ‫و هم‌نشینی مستندی است که «فی‬ ‫فی از خوشحالی زوزه می‌کشد» نام‬ ‫گرفت‪.‬‬

‫بهمن محصص در نمایی از فیلم در حال نشان دادن تابلوی «فی‌فی از‬ ‫خوشحالی زوزه می کشد»‬ ‫محصــص در لحظاتی که خــود را آماده‬ ‫می‌کند که در ســالخوردگی و در واپسین‬ ‫لحظه‌های زندگــی‌اش‪ ،‬آخرین اثرش را‬ ‫روی بومی بزرگ و ســفید خلــق کند‪ ،‬با‬ ‫زندگی وداع می‌کند‪ .‬فیلمســاز در لحظه‬ ‫مرگ نقاش نیز حضور دارد‪ .‬او بدون نشان‬ ‫دادن صحنه مرگ‪،‬‬ ‫با نمایش سایه‌ها بر‬ ‫دیوار‪ ،‬اثری قوی‌تر‬ ‫از نشان دادن خود‬ ‫صحنه اصلی خلق‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫بهمن محصص و میترا فراهانی‬

‫میتــرا فراهانــی دربــاره تالش‌اش‬ ‫برای دیــدار با محصص می‌گوید‪:‬‬ ‫«نقاشــی‌‌های محصص مــرا جادو‬ ‫کــرده بود‪ .‬هر بار که یکی از آن‌ها‬ ‫را می‌دیدم‪ ،‬چیزی مثل یک نیروی‬ ‫آشوبگر که از آن ساطع می‌شد‪ ،‬مرا‬ ‫جذب می‌کرد‪ .‬آدم‌هایی را‌می دیدم‬ ‫که با او در ارتباط بودند‪ ،‬اما آدرس‌‬ ‫او را به من نمی‌دادند‪ .‬او خودش به‬ ‫دور خودش حصاری بتونی کشیده‬ ‫بود‪ ،‬همانطور که همه انتظار داشتند‪.‬‬ ‫وقتی که باالخره شماره تلفن‌اش را‬ ‫یافتم‪ ،‬موافقت کرد که در رم با هم‬ ‫مالقات کنیم‪ .‬فکر می‌کردم نهایتاً‬ ‫یک روز آنجا بمانم؛ برای آشنایی‬ ‫و گفت‌وگو درباره فیلمم‪ .‬آن زمان‬ ‫من مشــکالتی برای رفت‌وآمد به‬ ‫ایران داشــتم‪ ،‬و یک بــار نیروهای‬ ‫امنیتی مرا دستگیر کرده بودند‪ .‬اما‬ ‫دو ماه و نیم در رم ماندم‪».‬‬ ‫میترا فراهانی بیــن پاریس و تهران‬ ‫در رفت‌وآمــد اســت‪ .‬این هنرمند‬ ‫ســال ‪ ۱۹۷۵‬در ایران به دنیا آمده و‬ ‫در رشته گرافیک درس خوانده و‬ ‫سازنده فیلم «تابو‌ها»ست که بخش‬ ‫عمده آن را اروتیســم‪ ،‬برهنگی و‬ ‫سکس تشــکیل می‌دهد‪ .‬به خاطر‬ ‫ســاخت این فیلم وقتی در خرداد‬ ‫‪ ۱۳۸۸‬وارد تهــران شــد بالفاصله‬ ‫دستگیر شــد و ســه هفته در اوین‬ ‫زندانی بود‪.‬‬ ‫یانیک تدوین‌گر فرانســوی مستند‬ ‫«فــی فــی از خوشــحالی زوزه‬ ‫می‌کشد» که دو بار هم جایزه سزار‬

‫بهترین تدوین‌گر را به‌دست آورده‪،‬‬ ‫فرمی دلپذیر به این فیلم داده است‪.‬‬ ‫محصص در لحظاتــی که خود را‬ ‫آماده می‌کند که در سالخوردگی‬ ‫و در واپسین لحظه‌های زندگی‌اش‪،‬‬ ‫آخرین اثرش را روی بومی بزرگ‬ ‫و سفید خلق کند‪ ،‬با زندگی وداع‬ ‫می‌کند‪ .‬فیلمســاز در لحظه مرگ‬ ‫نقاش نیــز حضــور دارد‪ .‬او بدون‬ ‫نشان دادن صحنه مرگ‪ ،‬با نمایش‬ ‫ســایه‌ها بر دیوار‪ ،‬اثــری قوی‌تر از‬ ‫نشان دادن خود صحنه اصلی خلق‬ ‫کرده‪ .‬تماشاگر تنها صدای نقاش را‬ ‫می‌شنود‪.‬‬ ‫میترا فراهانی دربــاره لحظه مرگ‬ ‫محصص می‌گوید‪« :‬محصص دقیقاً‬ ‫زمانــی مرد که مــن فکر می‌کردم‬ ‫فیلم دارد شروع می‌شود‪».‬‬ ‫در ایــن مســتند دو هنرشــناس و‬ ‫خریدار آثــار هنری هــم حضور‬ ‫دارند‪ .‬آن‌ها در حال خریدن آثاری‬ ‫از بهمن محصص هستند‪ .‬نقش این‬ ‫نفر را می‌توان با نقش «سالییری» در‬ ‫فیلم «آمادئوس» اثر شگفت میلوش‬ ‫فورمن مقایســه کرد‪ .‬سالییری هم‬ ‫با ســفارش یک اثر حیرت‌آور به‬ ‫موتسارت‪ ،‬در واقع شیره جان او را‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫مســتند «فــی فــی از خوشــحالی‬ ‫زوزه می‌کشــد» از مدتی پیش در‬ ‫سینماهای فرانسه به نمایش درآمده‬ ‫و هنــوز در بعضــی از ســینماهای‬ ‫پاریس نمایش‌اش ادامه دارد‪.‬‬

‫“کلنل” دولت‌آبادی برنده جایزه یان میخالسکی شد‬ ‫به‌گــزارش خبرگزاری ســوئیس‪،‬‬ ‫امــروز چهارشــنبه ‪ ۲۲‬آبان‌ماه (‪۱۳‬‬ ‫نوامبر) بنیاد ادبی یان میخالســکی‬ ‫در شهر مونتریشه این کشور‪ ،‬رمان‬ ‫“کلنــل” محمــود دولت‌آبــادی‪،‬‬ ‫نویســنده نامدار ایرانی را به‌عنوان‬ ‫برنده جایزه ادبی خود معرفی کرد‪.‬‬ ‫بنیاد یان میخالســکی‪ ،‬توســط ورا‬ ‫میخالســکی‪ ،‬مدیر چند مؤسســه‬ ‫انتشــاراتی در ســوئیس‪ ،‬فرانسه و‬ ‫لهستان در پاییز ســال ‪ ۲۰۰۷‬به نام‬ ‫همسرش تشکیل شد‪.‬‬ ‫این بنیاد ادبی به نویسندگان جهان‬ ‫بورسیه و اجازه گذران یک ساله در‬ ‫منطقه مونتریشه را می‌دهد‪.‬‬ ‫جایزه ادبی بنیاد یان میخالسکی از‬ ‫سال ‪ ،۲۰۰۹‬هر سال به کتابی از هر‬ ‫ژانر ادبی‪ ،‬داســتان‪ ،‬رمان‪ ،‬مقاالت‪،‬‬ ‫کتاب‌های هنری‪ ،‬خطاطی و غیره‬ ‫اهدا می‌شــود و ارزش آن ‪ ۵۰‬هزار‬ ‫فرانک سوئیس است‪.‬‬ ‫اعضای هیئت داوران امسال عبارت‬ ‫بودند ازورامیخالسکیرئیس هیئت‬ ‫داوران؛ ما ِرک بینژیک نویســنده‬ ‫و مترجــم لهســتانی؛ یانیک هانل‬ ‫نویسنده فرانســوی؛ ایزابل هیلتون‬ ‫روزنامه‌نگاراسکاتلندی؛ژرژنیوات‬ ‫تاریخ‌شــناس و مترجم فرانسوی؛‬ ‫تارون جــی‪ .‬تجپــال روزنامه‌نگار‬ ‫و نویســنده هندی؛ الیا تروجان ُف‪،‬‬ ‫نویسندهآلمانیبلغاری‌تبار‪.‬‬ ‫هیئــت داوران امســال از دو کتاب‬ ‫“عقــاب و اژدهــا” نوشــته ســرژ‬ ‫گرونزینســکی که دربــاره اروپا و‬ ‫جهانی شــدن در قرن بیستم است‬ ‫و “امپراتــور دروغ‌هــا” اثر اســتیو‬ ‫سم‪ -‬سند برگ‪ ،‬نویسنده سوئدی‬ ‫که درباره گتوی یهودیان در لودز‬ ‫لهستان در زمان جنگ جهانی دوم‬ ‫است‪ ،‬نیز تقدیر کرد‪.‬‬ ‫محمود دولت آبادی در آغاز دهه‬ ‫‪ ۱۹۸۰‬میــادی رمــان “کلنــل” را‬ ‫نوشت‪ .‬داســتان رمان نیز در همین‬ ‫سال‌ها می‌گذرد‪.‬‬ ‫“کلنل” زندگی یک افســر ارتشی‬ ‫زمان شاه را که پنج فرزند دارد و هر‬ ‫یک از این فرزندان به‌شکلی درگیر‬ ‫سیاست شده‌اند‪ ،‬حکایت می‌کند‪.‬‬ ‫کسی شب‌هنگام درب خانه کلنل‬ ‫را می‌کوبــد‪ .‬دو مــرد او را با خود‬ ‫می‌برنــد تــا پیکر دختــرش را که‬ ‫دو ماه پیش ناپدید شــده و توسط‬ ‫مأموران حکومتی کشته شده است‪،‬‬ ‫تحویلبگیرد‪.‬‬

‫یکی از پســران کلنــل در جریان‬ ‫انقالب ایــران و دیگری در جنگ‬ ‫ایران و عراق کشــته شده‌اند‪ .‬کلنل‬ ‫دچار عذاب وجدان اســت و پس‬ ‫از گذشــت این‌همه ســال خود را‬ ‫در فروپاشــی خانــواده‌اش مقصر‬ ‫می‌داند‪.‬‬ ‫“کلنــل” توســط بهمــن نیرومند‪،‬‬ ‫نویســنده ایرانی ســاکن آلمان در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۰۹‬به زبان آلمانی ترجمه‬ ‫گردید و توســط بنگاه انتشــاراتی‬ ‫”یونیونزفرالگ” ســوئیس منتشر‬ ‫شد‪.‬‬ ‫“کلنل” دولت‌آبــادی به زبان‌های‬ ‫مختلف نیز ترجمه شده اما هنوز در‬ ‫ایران اجازه انتشار پیدا نکرده است‪.‬‬ ‫این رمــان بارها از طــرف وزارت‬ ‫ارشاد مورد بازبینی و سانسور قرار‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫قرار بود نشر چشمه آن را در ایران‬ ‫منتشــر کند که پروانه فعالیت این‬ ‫انتشاراتی نیز از سوی وزارت ارشاد‬

‫لغو شد‪.‬‬ ‫محمــود دولت‌آبــادی‪ ۱۰ ،‬مرداد‬ ‫‪ ۱۳۱۹‬در دولت‌آبــاد شهرســتان‬ ‫سبزوار به دنیا آمد‪ .‬او از سال ‪۱۳۴۱‬‬ ‫داستان‌نویســی را با انتشــار داستان‬ ‫ته شــب آغــاز کرد و پــس از آن‬ ‫آثاری چون ادبار‪ ،‬هجرت سلیمان‪،‬‬ ‫سایه‌های خسته‪ ،‬ســفر‪ ،‬گاواره‌بان‪،‬‬ ‫عقیل عقیل‪ ،‬از خم چنبر‪ ،‬سلوک‪،‬‬ ‫اتوبوس‪ ،‬روزگار سپری شده مردم‬ ‫ســالخورده‪ ،‬آن مادیان سرخ یال و‬ ‫… را نوشت‪.‬‬ ‫ازمهم‌ترینآثارمحموددولت‌آبادی‬ ‫می‌توان به رمان ‪ ۱۰‬جلدی “کلیدر”‬ ‫اشاره کرد‪.‬‬ ‫رمان “کلنل” دولت آبادی پیش از‬ ‫این توانسته بود نامزد دریافت جایزه‬ ‫ادبی آســیایی من در بریتانیا‪ ،‬نامزد‬ ‫دریافــت جایزه ادبیــات بین‌الملل‬ ‫خانه فرهنگ جهــا ِن برلین و نامزد‬ ‫جایزه بهترین کتاب ترجمه‌شده در‬ ‫آمریکا با ترجمه تام پتردیل شود‪.‬‬


Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.