درونمایههاینظریههایپسامدرندرمعماری صدف احدی
بعضی از درون مایه های عامی که می توان از موضوعات نظریه پسامدرن فرهنگ را حول آن دسته بندی کرد ،عبارت اند از تاریخ(مسئله سنت رشته ای) ،معنا ،مسئولیت اجتماعی و کالبد .در حوزه نظریه پسامدرن معماری ،توجه به شهر به مثابه یک موضوع فرهنگی ،و نیز توجه پدیدارشناسانه به مکان ،موقعیتی ویژه به خود می گیرد .اگرچه بسیاری از این درونمایه ها شاخصه نظریه معماری دوران پیشین نیز بوده اند ،اما می توان گفت که مکان و کالبد ،بر انطباق و سازگاری جمع با فرد در قالب مسائل تکنولوژیک و انتزاعی و با زبان جهان گری و همگانی بودن ،تمرکز داشتند و از این رو در جنبش مدرن اموری ناشناخته بودند. بسیاری از مفاهیمی که اکنون زیر سؤال رفته اند همان مواردی هستند که در اساس ،به واسطه آثار سوررئالیست های اوایل دهه 1910مورد چالش قرار گرفته اند .در معماری، آلدو روسی پیشگام توجه و به کارگیری سوررئالیسم است که کسانی دیگر که در دهه های 1970و 1980ظهور یافتند ،از جمله برنارد چومی ،رم کولهاس ،الیزابت دیلر و ریکاردو اسکوفیدیو آن را پی گرفتند.
درونمایه دوم :معنا مسئله اصلی بحث پسامدرن درباره معنا ،تعیین گوهر معماری است که درباره آن اتفاق نظر وجود ندارد .ما اغلب با سه عنصر مواجهیم که نمی توان آن ها را از معماری جدا کرد :گونه ،عملکرد و فن-ساخت. گونه اغلب با دو اصطالح دیگر مرتبط است؛ با عملکرد به واسطه گونه هایی که کاربردی اند و با فن-ساخت به واسطه گزینه هایی که مبتنی بر سیستم های سازه ای هستند .همچنین می تواند مجموعه راه حل هایی عمومی برای مسائل مربوط به نوع آرایش و چیدمان معماری که اغلب به صورت شکل و نمودار بیان می شوند ،ارائه دهد.تبادل معنا به علت فزونی فرم های ممکنی که حاصل تکرار فرم های پایه یا عناصر ثابت اند ،بخشی از گونه را تشکیل می دهد .گونه ،آگاهانه یا ناآگاهانه ،با تاریخ که به بنایا و شهرهای درون یک فرهنگ خوانایی می بخشد ،رابطه دارد. در جنبش مدرن ،انتقال و بیان عملکرد ،مسئله ای اساسی و مهم است. به عملکرد به صورت عقالیی و عملی نگریسته می شود ،و نه بدون دلیل و صرفا به لحاظ زیبایی شناختی .اولویتی که به عملکرد در مقام محتوا داده می شود؛ نشان می دهد که عملکرد اساس معماری مدرن است. پسامدرنیسم برای فرم ،ارزش بیشتری قائل است تا عملکرد و به گونه ای مدرنیستی «فرم تابع عملکرد است» را واژگون می سازد. آگاهانه ،اصل ِ دیدگاه فرمالیستی مدعی است که فرم خود جوهر یا محتوای معماری است .این تاکید بر فرم به مثابه معنا ،مباحث گسترده زیبایی شناختی را در ساختارگرایی و پساساختارگرایی به همراه دارد .در معماری پسامدرن، به کارگیری سبک های تاریخی یا اجزای قابل شناخت سبک های خاص، مفهوم و مقصودی مشابه دارد :خلق فرم با در نظرگرفتن پیوستگی ها و رابطه ها ،تا حد ساختن یک روایت. برخی از نظریه پردازان معتقدند هر اثر ساخته شده می تواند معماری به شمار آید ،در حالی که دیگران صرف حضور فیزیکی را ضامن این امر نمی دانند .اما اگر قرار باشد طرحی ساخته شود ،در آن صورت ناگزیر ،با مسائل فن-ساختی ای مواجه می شویم که مؤید تمایز میان ساختمان و معماری است .تاکید بر فن ساختمان بخش مهمی از نقد پسامدرن به مدرنیسم عقیم و دون پایه و همچنین تاریخ گرایی سطحی پسامدرن است.
درونمایه اول :تاریخ و تاریخ گرایی دیدگاه های پسامدرن در صورتی که فاقد تاریخی نظام مند باشند ،نیازمند آن خود ساختن ،روشی ستیزه جویانه در تجدیدنظر خواهند بود .آز ِ پرداخت به گذشته است .روش دیگر ،توجه به خودآگاهی حال ،به مثابه یک لحظه شخصی تاریخی است که به «دوران بندی» می انجامد؛ یعنی جداسازی آثار و رویدادها در قالب مقوالت گاه شناختی و سبکی.دوران بندی نوعی نگاه تاریخ گرایانه به تاریخ و تالش برای بیان روح دوران است و روح دوران برای زمان کنونی موردی است منحصر به فرد و نیازمند بسط و توسعه یک سبک ویژه و خاص. دو تعریف تاریخ گرایی در بحث معماری پسامدرن مطرح اند)1 :رویکردی که متوجه سنت های گذشته است و )2کنش هنری کاربرد فرم های تاریخی. دوران تاریخ گرای پسامدرن ،عناصر کالسیک یا دیگر سبک های گذشته را در اعمال هنرمندانه ای چون کالژ ،تقلید التقاطی و سبکی ،یا بازسازی اصیل و واقعی به کار می برند و این امر آشکارا نشان می دهد که به اعتقاد آن ها فرم ها به علت تداعی ها و معانی که واجد آن اند ،برای افراد معاصر ارجمند و با ارزش اند. یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ معماری جدید ،ارزیابی مجدد آثار، بدون دنباله روی یا محدود شدن به مکاتب متداول جنبش مدرن است. شاید گمراه کننده ترین وجه نظریه پسامدرن تنوع اصطالحاتی است که در شرح دیدگاه های مختلفی به کار می رود که در ارتباط با وضعیت مدرن اتخاذ می شود .دو گرایش اصلی پسامدرن می تواند تحت عناوین ضد مدرن و موافق مدرن دسته بندی شود. نظریه های ضد مدرن در پی «گسست ریشه ای» با مدرنیته اند و بدیلهایی را مطرح می سازند که آینده نگر یا واپس نگر هستند .در حالی که می توان بدیل اول را نو آوانگاردهایی دانست که در تالش اند تا از دوران پسامدرن بیانی جدید ارائه دهند ،نظریه واپس نگر شامل طرح هایی واپس نگر است که بر آن اند تا مدرنیته را نادیده بگیرند ،از آن برگذرند و به موقعیت پیشامدرن و پیشاصنعتی بازگردند. رویکرد موافق مدرنی که در مقابل رویکرد قبلی است ،دیدگاه ترقیخواهی است که خواهان تداوم یا تکمیل سنت فرهنگی مدرن است.
71